جناب آقای خامنهای! رهبر حکومت ایران!
جمله زیبای شما را درباره جان بولتون خواندم و بر این شعور و بصیرت، آفرین فرستادم. فرمودهاید: «جان بولتون فهمی از روابط انسانی ندارد.» و ای کاش بقیه سیاستمداران جهان با شما و مسئولان جمهوری اسلامی آشنا میشدند تا از روابط انسانی فهمی پیدا کنند.
ای کاش میشد سیره حضرتعالی در حکومت را بقیه جهانیان بیاموزند تا فهم عمیق شما را از روابط انسانی بفهمند. یادم هست که زمانی پس از اینکه یک روز در حکومت پهلوی زندان انفرادی بودید، گفته بودید «یک ماه زندان انفرادی برابر یک سال زندان و یک روز بازجویی مساوی با گذران یک سال انفرادی است.» من این مفهوم مورد نظر شما را زمانی فهمیدم که دو ماه و نیم در انفرادی اوین کم کم شروع کرده بودم به حرف زدن باخودم و احساس میکردم دارم دیوانه میشوم. کوشش میکردم لباسهایم را هر روز بشویم که خسته بشوم و مجبور نباشم فکر کنم. من خوشبخت ترین زندانیان بودم. آقای دال.الف که جرمش ساختن برج بود، به مدت یک سال کامل در زندان انفرادی بود. تمام بازجوییهایش در انفرادی صورت گرفت و از شخص آقای محسنی اژهای در داخل زندان انفرادی کتک خورد. آقای بولتون از این چیزها خبر ندارد. ولی مطمئنم شما خبر دارید. آقای دال.الف برادر آن یکی دال.الف در زندان اوین در تمام دوره بازجویی، صدور حکم بدون هیچ وکیلی، در انفرادی کتک خورد که به حکمش اعتراض نکند، بعد از تمام شدن دادگاهش و اعلام ۲۳ سال زندان برای اولین روز از انفرادی بیرون آمد. آقای دال.الف تعریف میکرد که بعد از شش ماه به همسرش اجازه دادند که در همان محل زندان نیم ساعتی شوهرش را ببیند. زن آرایش کرده بود و لباس خوب پوشیده بود که به شوهرش رو حیه بدهد. پس از پایان ملاقات، یک ساعت زندانی را کتک زدند که حتما همسرت میخواسته بگوید ما هنوز داریم مثل آدم زندگی میکنیم. روابط انسانی چنین چیزی است. کاش آقای بولتون این میزان روابط انسانی را درک میکرد.
آقای خامنهای!
شما فهم خوبی از روابط انسانی دارید، نازنین زاغری، شهروند ایرانی-بریتانیایی، که مادر کودکی است که در زندان ماهها کودکش را به جرمی که نکرده، ندیده است، گواه فهم انسانی شماست. هاله سحابی که بهخاطر اینکه اجازه نداشت در تشییع جنازه پدرش شرکت کند، نشانه فهم انسانی شماست. سیامک پورزند که در سن هشتاد سالگی با دستبند و پابند زندانی بود و تا آخر عمر فقط یک بار توانست یکی از دخترهایش را ببیند، نشانه از فهم انسانی شماست، آنقدر فهم انسانی بالایی داشتید که سرانجام پورزند هشتاد ساله چنان از زندگی عاصی شد که خودش را از طبقه چهارم ساختمان پایین انداخت تا به این فهم انسانی شما شهادت بدهد. هدی صابر در اعتراض به مرگ هاله سحابی اعتصاب غذا کرد و چند روز بعد در زندان جان باخت. زهرا کاظمی عکاس ایرانی کانادایی بدون هیچ جرمی در جریان بازجویی توسط سعید مرتضوی با اصابت شیئی سخت کشته شد تا به فهم انسانی شما شهادت بدهد.
آقای خامنهای!
در تمام سالهای رژیم شاه شما وقتی زندانی میشدید هیچکس با خانواده شما کاری نداشت. ولی فهم روابط انسانی در حکومت شما آنقدر عمیق است که حداقل دهها مورد زندانیان وادار شدهاند بهخاطر دخالت بازجویان از همسر خودشان جدا شوند. هزاران کودک و همسر سالها پدرشان را ندیدند. دهها دانشمند دو تابعیتی که برای دیدن مادربزرگ و پدر بزرگ بعد از سالها به ایران آمدند، زندانی شدند. احمدرضا جلالی به اتهام بیهوده در زندان به زور وادار به اعتراف به کار نکرده شد، سیامک نمازی به همین شرح. دامنه فهم روابط انسانی شما آنقدر عمیق است که سعیدی سیرجانی نویسنده بزرگ و پژوهشگر ادیب کشور وادار شد در اعترافات خود به انحراف جنسی اعتراف کند و در سلول انفرادی با تزریق دارو کشته شد. همین پارسال کاوس امامی در زندان خودکشی شد. فرمودهاید که یک روز انفرادی معادل یک ماه زندان است، یک بار کشته شدن در انفرادی معادل چیست؟
آقای خامنهای!
در حکومت شما بازجویان نورچشمی شما، همسر مامور اطلاعاتی نورچشم شما را کتک زدند، فیلمش را همه دیدند، به او تهمت ارتباط جنسی با دو مامور اطلاعاتی را زدند، او را به جایی رساندند که گفت به همه چیز اعتراف میکند و بعد سیستم خود شما اعلام کرد که این بازجوییها دروغ بوده. آقای محترم! فهم روابط انسانی اینطوری است؟ وقتی برای بار دوم قرار بود زندان بروم، قاضی مرتضوی میخواست تمام خانه خودم را بازرسی کند، بعد از بازرسی مرا تحت فشار قرارداد که آلبومهای عکس خانوادگی ام را هم به آنها بدهم، گفتم چیزی ندارم. مرتضوی میدانست مادر من ناراحتی قلبی دارد، مرا تهدید کرد که خانه مادرم را بازرسی میکند در حالی که من اصلا در خانه مادرم هیچ چیزی نداشتم. سر آخر رضایت داد که خانه خواهرم را بازرسی کند. فهم عمیق روابط انسانی را میبینید؟ حداقل سه چهار بار بازجویی بیش از یک روز شدهام، تا میخوابیدم دوباره بازجوی جدیدی میآمد. فقط برای اینکه من در مورد دیگران اطلاعاتم را به آنها بدهند، و من آدم فروشی نمیتوانستم بکنم. آقای فهیم روابط انسانی! میتوانید بفهمید که یادآوری آن دو بار بازجویی باعث شده که من پس از شانزده سال هنوز وقتی به آن وضع فکر میکنم حداقل یک هفته دچار حمله روانی میشوم. مثل موج گرفتگی است. شانزده سال است که بدون قرص خواب آور نمیتوانم بخوابم. آقای فهیم! میفهمید؟
آقای خامنهای!
زندانی شدن خیلی سخت است. در سالهای اخیر وقتی با دیگران گفتگو کردم گفتند خیلی بدتر هم شده. واقعا شما که اینقدر انسان فهیمی در حوزه روابط انسانی هستید، میتوانید بگوئید چرا هزاران بهایی فقط بخاطر اینکه یا به چیزی اعتقاد دارند یا بخاطر خانوادهشان نمیخواهند عقیده دینی شان را عوض کنند، بدون هیچ جرم حقوقی زندان میروند و حق درس خواندن ندارند؟ حق دانشگاه رفتن ندارند؟ یک دختر خانم بهایی در آمریکا معلم یک مدرسه پسرانه شده بود. میگفت: در تمام مدت زندگی اینقدر توی اتاق خودم سعی کردم مثل چیزی که از مدرسه شنیده بودم، حرف بزنم که الآن خیلی خوب میتوانم درس بدهم. متوجه هستید که این چقدر دردناک است؟ آیا این فهم روابط انسانی بود که باعث شد آدمی به نام شهرام اسدی، گیریم جاسوس، اینقدر خانوادهاش تحت فشار قرار بگیرند که حاضر بشود علیرغم اطمینان به اعدام به کشور برگردد بخاطر اینکه عزیزانش آزار نبینند. آیا در زمان حکومت پهلوی هم با خانواده جاسوس و تروریست همین برخورد را میکردند؟ محمد علی طاهری سالهاست که به جرم اینکه کلاس روانشناسی دائر کرده بود و به شاگردانش آموزشهای اخلاقی میداد زندانی است و تا پای اعدام پیش رفت. با چه منطقی چنین آدمی را میتوان زندانی کرد؟
آقای خامنهای!
در حکومت شما، آدمهایی که عاشق شما بودند، در سالهای اقتدار شما، حداقل ۱۵۰ روشنفکر، مخالف سیاسی، شاعر، نویسنده و مترجم را به صورتی پنهانی کشتند. من فردای روزی که فروهرها کشته شدند به خانه آنان رفتم. کشتن دو مخالف سیاسی که به قول خود شما آدمهای نجیبی بودند، با شیوهای شبیه قصابی نشان از روابط انسانی دارد؟ خودتان گفته بودید: «آیا کسی که این افراد را میکشد میتواند دوست نظام باشد.». بله آقای عزیز! نه تنها میتواند دوست نظام باشد، بلکه اصل نظام همین است. خودکشی افراد در زندان انفرادی، گروگان گرفتن خانواده مردم، و جدا کردن زن و شوهر بخاطر فشار بر مخالف سیاسی، اینها نشانههای رفتارهای ضد بشری و ضد انسانی است که مطمئنم آقای بولتون هر چقدر کثیف هم باشد، تصور انجام این رفتارهای ضدانسانی را ندارد.
زهرا دختر شهید باکری چنین میگفت: «بلایی سر ما آمده که زمان شاه نیامد. باور کنید یک ساواکی در خانه مرا نزد. زمان شاه من بعد از شهادت برادرم استخدام شدم. خواهرم در پست بالایی استخدام شد. مهدی دانشگاه قبول شد و تحصیل را شروع کرد. یک نفر در خانه ما را نزد. میگفتند خرابکار یا خانواده خرابکار ولی کسی جسارت نکرد در خانه ما را باز کند و به ما توهین کند. ولی در جمهوری اسلامی ما این توهینها را دیدیم.»
بازداشت برادر احسان مهرابی به عنوان گروگان؛ بازجویی از همسر روزنامه نگار، بازداشت پدر پدر روزنامه نگار بخاطر اینکه خودش را پیدا نکردند، وادار کردن همسر جدا شده به مصاحبه مطبوعاتی، تهدید متهم به بازداشت همسرش، ممانعت از برگزاری مجلس ختم، دفن هزاران کشته در گورستان بدون نام، اینها فقط بخشی از الطاف حضرتعالی به عنوان رهبری هستید که فهم روابط انسانی دارید. آقای خامنهای! کمی خجالت بکشید!