آقای تاجزاده در مناظره با آقای زیدآبادی، یک تحریف تاریخی را که ابتدا توسط آقای حمیدرضا جلایی پور آغاز شد، تکرار کردند و تداوم دادند. ایشان در آن مناظره میگویند: «پس از دوم خرداد آقای زیدآبادی و دوستانش به سمت اصلاحات آمدند و نه عکس آن. تا آن زمان نهضت آزادی در انتخابات شرکت نمیکرد و پس از آن گفت دیگر در انتخابات شرکت میکنم. یعنی به این نتیجه رسید این مشی درست است.»
گویی این تحریف تاریخ یک دستورالعمل تشکیلاتی است و فعالان اصلاحطلب در هر فرصتی تلاش میکنند که آن را برای جوانانی که شناختی از گذشته و فعالیتهای پیشینی نیروهای سیاسی در ایران ندارند، القاء کنند که سایر نیروهای سیاسی پیادهنظام و دنبالهرو اصلاحطلبان بودهاند. حال آنکه اساساً چنین نیست، و اصلاحطلبان بعد از آزمون و خطاهای بسیار به راهی آمدند که نیروهای دیگر از جمله ملی-مذهبیها و نهضت آزادی از دیرباز به آن دعوت میکردند.
در میان نیروهای اپوزوسیون جمهوری اسلامی، جریان فکری-سیاسی ملی-مذهبی که نهضت آزادی را هم در برمیگیرد، با توجه به تناسب قوای سیاسی- اجتماعی، تلاش کردهاند که استراتژیها و تاکتیکهایی خلق و اتخاذ کنند که بتوانند با استفاده از آنها گامی هرچند کوچک به سمت دموکراسی و بهبود وضع موجود بردارند. در این تلاش مستمر بوده است که همواره انتخابات و صندوق آرا را یکی از امکانها و فرصتهای حضور سیاسی و اجتماعی برای تاثیرگذاری مد نظر داشتهاند و هرگز از آن غافل نبودهاند. اما شرکت در انتخابات را به هر قیمتی نیز درست نمیدانستهاند. سالها پیش از دوم خرداد ۷۶ و شکلگیری جریان و جبههی اصلاحات، نیروهای ملی-مذهبی در رابطه با تمام انتخاباتهایی که در ایران برگزار میشدند، اتخاذ موضع میکردند و کنش متناسب با هر انتخاباتی را از خود بروز دادهاند. این بخشی از بیانیهی انتخاباتی نهضت آزادی است که در دیماه ۱۳۷۴ در رابطه با انتخابات مجلس پنجم منتشر شده است:
«هموطنان عزیز
بحرانهای سرنوشتسازی کشور عزیزمان را دربرگرفته است. بیتفاوتی در برابر خطرات تهدیدکننده، بر عمق و دامنه این بحرانها میافزاید و در نهایت شما هستید که بهای سنگین آن را میپردازید. زمان، زمان بیتفاوتی و انفعال نیست. تنها با حسن استفاده از فرصت انتخابات و فعال شدن است که میتوانید حقوق و آزادیهای خود را مطالبه و تأمین نموده، سرنوشت خود را رقم زنید. اگر بپذیریم که کلید بحرانهای گسترده کنونی در گرو حل بحران سیاسی بوده، انتخابات فرصت مناسبی برای این منظور به شمار میرود، باید از این فرصت استفاده کرده، حاکمیت را وادار ساخت که با تحمل نامزدهای نیروهای مخالف اولین گام را برای حل تدریجی و مسالمتآمیز بحران سیاسی بردارد. این حق ملت است و ملت باید این حق را مطالبه نماید. نهضت آزادی ایران، با توکل به خداوند متعال و با پیروی از راه و رسم بنیانگذارانی چون شادروانان آیتالله طالقانی و مهندس مهدی بازرگان که این نهضت مقدس را در ۳۵ سال پیش پایهریزی نموده، عمری را در خدمت صادقانه به این ملک و ملت سپری کردند، مصمم است که همگام و همراه با سایر شخصیتها و نیروهای سیاسی ملی ـ مذهبی مورد اعتماد مردم، در جهت استیفای حقوق ملت افراد شایسته و معتبری را، در چهارچوب برنامهای مشخص که بعداً اعلام خواهد شد، معرفی نماید و از تمامی کسانی که به حاکمیت ملت عمیقاً معتقدند و در خود شایستگی و آمادگی دفاع از حقوق ملت و تحقق آرمانهای انقلاب را میبینند دعوت میکند که در این برنامه مشارکت فعالانه نمایند.»
این نیز بیانیهی ثبت نام اعضای نهضت و سایر فعالان ملی-مذهبی در انتخبات مجلس پنجم است:
«به اطلاع هموطنان عزیز میرساند پیرو اعلام نظرات و مواضع نهضت آزادی ایران در بیانیه مورخه ۲۱/۱۰/۷۴ پیرامون مشارکت در انتخابات و تأمین حقوق و آزادیها، چند تن از اعضای برجسته نهضت آزادی، به همراه شخصیتهای مستقل ملی در ساعت ۱۰ صبح روز شانزدهم بهمن ماه به صورت گروهی در محل فرمانداری استان تهران حضور یافته و به عنوان نامزد انتخاباتی ثبتنام نمودند.»
پس این دروغی آشکار و تحریفی بزرگ است که نیروهای ملی-مذهبی بعد از اصلاحات و در پیروی از اصلاحطلبان، انتخابات و استفاده از فرصت آن را مهم دانستهاند. البته این جریان فکری-سیاسی، انتخابات را تنها راه ممکن و مطلق نمیدانستهاند. نیروهای ملی-مذهبی همیشه بر این باور بودهاند که از تمام راههای ممکن حقوقی و قانونی برای دموکراتیزاسیون میتوان و باید استفاده کرد و زمانی که به طور جدی و وسیع ردصلاحیت میشدند و اجازهی حضور انتخاباتی نمییافتند، البته که اعتراض میکردند و در انتخابات شرکت نمیکردند.
نیروهای ملی-مذهبی و از جمله نهضت آزادی در اوج خفقان و سانسور سالهای آغازین دههی شصت هم هرگز از فعالیتهای قانونی و از جمله شرکت در انتخابات دست برنداشتند و همواره تمام گزینههای ممکن در مسیر دموکراتیزاسیون را متناسب با شرایط وقت به کار گرفتهاند. زمانی که آقای محمد خاتمی رهبر جنبش اصلاحطلبی امروز در روزنامهی کیهان و در مقام وزیر ارشاد دیروز علیه نهضت آزادی و رهبر فقید آن مهندس بازرگان مطلب مینوشت و اعلامیهها و اطلاعیههای آنها را منتشر نمیکرد، اعضای نهضت آزادی در تلاش برای اصلاح رفتار ایشان بودند و به آقای خاتمی تذکر میدادند که : «جناب آقای دکتر خاتمی شما به عنوان وزیر ارشاد اسلامی و ناظر بر مطبوعات کشور در رعایت قانون جمهوری و اخلاق اسلامی این رفتارها و اعمال را چگونه توجیه میکنید؟ ما بهعنوان برادر مسلمان به شما توصیه میکنیم دست از این سانسورها و انحصارطلبیها بردارید و به حق و قانون و مقررات جمهوری اسلامی گردن بنهید و مصالح جمهوری اسلامی را فدای تمایلات گروهی و شخصی نکنید و هشدار الهی را فراموش ننمایید: ثم جعلناکم خلائف فی الارض من بعدهم لننظر کیف تعلمون (یونس / ۱۴) و ناظر بر اعمال شماست که چگونه عمل میکنید! ۱۴/۰۹/۶۲»
دوستان و برادران اصلاحطلب، هنوز هم گرفتار انحصارطلبی هستید و فرسنگها راه در پیش دارید تا بدانید که رفتار اصلاحطلبانهی بازرگان و سحابی و یزدی و … ریشه در تفکرات عمیق آزادیخواهانه و تربیت دموکراتیک آنها دارد و کمترین قرابتی با اصلاحطلبی به عنوان یک روش برای کسب قدرت ندارد.
دوستان عزیز اصلاحطلب، آیا به جوانان امروز گفتهاید که چرا نیروهای ملی-مذهبی در مجلس دوم و سوم توسط شما و دوستانتان رد صلاحیت شدند و اجازهی حضور نیافتند؟ زمانی که نهضت آزادی در بیانیهی مورخ بهمنماه ۱۳۶۲ خود چنین میگفت: «هموطنان عزیز انتخابات آزاد ضامن بقای جمهوری اسلامی و قانون اساسی است. به جای بیتفاوتی و فرعی پنداشتن انتخابات برای تأمین آزادی به منظور مشارکت جدی در آن کوشش کنید.» چرا اجازهی حضور در انتخابات و ورود به مجلس را نیافتند؟
فعالان ملی-مذهبی منتقد سیاستههای کلان در حوزههای مختلف بودند و حضورشان در مجلس برای صاحبان قدرت دردسرساز میشد. زمانی که شما پیروان خط امامی شعار جنگ جنگ تا پیروزی سر میدادید و خواستار ادامهی جنگ تا طنین انداختن ندای لاالهالاالله در سراسر دنیا بودید، نیروهای ملی-مذهبی منتقد آن بودند و نتیجهی ادامهی جنگ را جز ویرانی و بدبختی برای مردم ایران نمیدانستند. آنها معتقد بودند که بعد از آزادی خرمشهر و آبادان باید وارد مذاکرات صلح شویم و پیشنهادات موجود را برای آتشبس بپذیریم. نیروهای ملی-مذهبی منتقد امضای قرارداد الجزایر و عامل امضای این قرارداد فضاحتبار آقای بهزاد نبوی بودند. قراردادی که نتیجهای جز نابودی منافع ملی ایرانیان و پایمال کردن حقوقشان نداشت. نیروهای ملی-مذهبی منتقد سرکوب در ایران بودند و اگر وارد مجلس میشدند، این اتفاقات غیرانسانی و ضدحقوق بشری را پیگیری میکردند و …
دوستان اصلاحطلب، سکوت چند سالهی نیروهای ملی-مذهبی نسبت به گذشتههای نه چندان دور و حمایت همراه با انتقاد آنها از شما طی دو دههی اخیر به معنای فراموشکاری و دنبالهروی آنها نیست. آنها صاحب تحلیل هستند و استراتژیها و تاکتیکهایشان نیز مبتنی بر همین تحلیلهاست. پس بهتر است شما نیز از این سکوت سوءاستفاده نکرده و تاریخ را به نفع خود تحریف نکنید. هنوز فراموش نکردهایم که مرحوم دکتر محمد مکری اولین سفیر جمهوری اسلامی در شوروی سابق، وقتی برای شرکت در انتخابات ریاستجمهوری اعلام آمادگی کرد، توسط اطلاعات نخستوزیری زمان آقای میرحسین موسوی بازداشت و نزدیک به ۳ سال در زندان نگه داشته شد و بدون محاکمه و تنها با یک عذرخواهی که اشتباه شده است، آزاد شد. دوستان گرامی شاید فراموش کردهاید که مهندس بازرگان در سال ۶۴ در انتخابات ریاستجمهوری شرکت کردند، اما باز هم رد صلاحیت شدند و در سال ۶۵ توسط نیروهای انقلابی در بهشت زهرا ربوده شدند. البته مرحوم مکری ملی-مذهبی نبودند، اما ذکر نام و خاطرهی ایشان بدین منظور بود تا یادآوری کنم، در زمانهایی که کسی را به جرم نامزد ریاستجمهوری شدن، ۳ سال در بازداشت نگه میداشتند، باز هم امثال بازرگان و سحابی انتخابات را مهم و تاثیرگذار میدانستند و شرکت در آن را ضرورتی سیاسی برای خود و دوستانشان بیان میداشتند.
قدری جلوتر میآییم، به سالهای ۱۳۷۵ و ۷۶، هفتمین دورهی انتخابات ریاستجمهوری ایران. انتخابات مجلس که برگزار شد، مهندس میثمی، در میان جمعی کوچک از دوستان ملی-مذهبی، تحلیلی استراتژیک از آن انتخابات ارائه میدهند که به صورت یک مقاله در یکی از شمارههای سال ۷۵ مجله ایران فردا هم منتشر شد. ایشان در آن مقاله با تحلیل انتخابات اصفهان به این نتیجه میرسند که اکنون انتخابات به محمل و فرصتی برای نه گفتن به سیاستهای چند سالهی حاکمیت تبدیل شده و میتوان از این فرصت برای پس زدن جناح در قدرت و روی کار آمدن دیگر جناح استفاده کرد. البته آن زمان این ادبیات و اصطلاحات به کار نمیرفت. همان سال سعید مدنی مقالهای نوشت که به تحلیل آماری انتخابات اصفهان پرداخته بود. این تحلیل نیز موید تحلیل مهندس میثمی بود. بهمن یا اسفند سال ۷۵ مجله ایران فردا چند سوال در رابطه با شرکت یا عدم شرکت در انتخابات طرح و از مردم نظرخواهی کرده بود که آیا در انتخابات شرکت میکنند و چرا؟ پاسخهای داده شده آنالیز شد و این نتیجه به دست آمد که فضا برای حضور انتخاباتی آماده است. در همین شرایط مهندس سحابی، دکتر یزدی، مهندس معینفر، دکتر پیمان و خانم اعظم طالقانی برای انتخابات ریاستجمهوری ۷۶ اعلام نامزدی کردند. حتی ستادهای انتخاباتی نیز فعال شدند. چندتن از دوستان اصلاحطلب ازجمله آقای شمسالواعظین هم به ستاد مهندس سحابی میآمدند که بعد از اعلام نامزدی آقای خاتمی به ستاد اصلاحطلبان رفتند. تقریباً در تمام نظرسنجیهایی که آن زمان برخی دانشگاهها و موسسات نظرسنجی انجام میدادند، مهندس سحابی اول یا دوم بود. این نشان میداد که اقبال اجتماعی نسبت به جریان ملی-مذهبی بالاست. البته نامزدهای ملی-مذهبی همه ردصلاحیت شدند، اما از آقای خاتمی حمایت کردند. این سیر تحلیلی ادامه پیدا کرد تا انتخابات مجلس ششم در سال ۷۸ که نیروهای ملی – مذهبی ۱۷ دلیل برای شرکت در انتخابات داشتند و بنابر آن حضور جدیتری یافتند و نامزدهای بیشتری معرفی کردند که همه تقریباً میدانیم چه سرنوشتی برای آنها از جمله آقای علیرضا رجایی پیش آمد.
اکنون نیروهای ملی-مذهبی به صورت جمعی و تشکیلاتی هیچ فعالیتی ندارند، چون اساساً چنین اجازهای به آنها داده نمیشود، اما قطعاً تحلیلهایی فردی برای شرکت یا عدم شرکت در انتخابات دارند که در موقع مناسب منتشر خواهند کرد. ما خود را قیم مردم نمیدانیم، تنها تحلیلها و دلایل خود برای شرکت یا عدم شرکت در انتخابات را ارائه میکنیم تا مردم انتخاب کنند که در انتخابات شرکت کنند یا خیر.