آزادهی استوار و وطندوست، مهندس عباس امیرانتظام که نه فقط شرافت و اصالت بلکه مبارزه و صبوری و مدارا را با چگونه زیستن خود متبلور کرد، چشم بر ایران استبدادزده فروبست.
امیرانتظام را با اطمینان میتوان «نلسون ماندلا»ی ایران امروز توصیف کرد. کسی که تنها تحمل زندان درازمدت و صعب و پرمصیبت، یا شجاعت و صراحت کلام وی در برابر خودکامگی، او را در خور این عنوان نمیکند؛ همزمان باید از کنشگری امیدوارانه و نگاه و کردار توأم با بخشش و مداراجویی و صلحطلبی مرد آزاده سخن گفت.
او نه از پیگیری آرمانهایش، و نه در برابر آزارها و خشونتها، «خسته و ناامید و خشمگین» نشد.
مقاومت صبورانه و مبارزه امیدوارانه و خشونتپرهیز
امیرانتظام یک ایراندوست مصدقیمسلک بود. او متکی بر آموزهها و روش رهبر نهضت ملی ایران معتقد بود که باید به آرمانهای ملی متعهد ماند.
به باور وی: «مصدق بزرگ به ما آموخت چگونه میتوان به تعهدات میهنی تا آخرین لحظه حیات وفادار ماند و نومیدی به خود راه نداد. او به ما آموخت چگونه در بزنگاهی که عرصه برای ما تنگتر از همیشه میگردد، و روشنایی درون قفس کمسوتر میشود، با تمام توان مقاومت کرده و ایران عزیز را تنها نگذاشت.»
حدود ۲۳ سال زندان و محدودیتها و تهدیدهای مستمر پس از آن علیه امیرانتظام، مانع کنشگری پیوسته و پیگیری شجاعانهی خواستههای دموکراتیک وی نشد. چنانکه بهصراحت از تکیه به «نافرمانی مدنی» میگفت و اهمیت و ضرورت رجوع به «انتخابات آزاد و سالم و عادلانه» و نیز «رفراندوم» برای تعیین سرنوشت سیاسی کشور.
او تصریح میکرد که «اگر نافرمانی مدنی به شیوه قابل فهم برای افکار عمومی جهان صورت گیرد مسیر دستیابی به حق تعیین سرنوشت را هموارتر خواهد کرد.»
وی با تأکید بر این نکته که «ساختار حقیقی و حقوقی نظام موجود مانعی برای استقرار دمکراسی و حاکمیت ملی» است، خواستار «مبارزات مدنی و مسالمتآمیز» برای نیل به چشمانداز مطلوب شد.
امیرانتظام که خود را «شاگرد کوچک مصدق بزرگ» توصیف میکرد، تأکید داشت که تمامی فعالان سیاسی و اجتماعی «وفادار به فرهنگ، ارزشها و استقلال ملی»، «دست در دست هم صف های خود را فشرده کرده و جنبش دموکراسی و آزادی ایران را با حرکتهای مسالمتآمیز خویش تقویت کنند.» و البته همزمان هشدار میداد که «مراقب مداخله بیگانگان و نفوذ آنان در صفوف ملی باشند، و با تمام وجود تلاش نمایند که جنبش مدنی ایران از هرگونه آلودگی به مداخله خارجی بهصورت مستقیم و یا غیرمستقیم، آشکار یا پنهان در امان بماند.»
از همین منظر بود که او بهصراحت با «جنبش سبز» همدلی کرد. پس از سربرکشیدن جنبش اعتراضی و مدنی مردم ایران علیه کودتای انتخاباتی ۱۳۸۸، «ماندلای ایران» در مکتوبی خواندنی نوشت: «یکی از ویژگیهای این جنبش و شادابی آن این است که همه اعضای آن بهصورت برابر و بدون هیچ تشخص و تمایزی و بدون تعلقات حزبی و گروهی، همانند اعضای یک پیکر بهم پیوسته میباشند.»
او فروتنانه گفته بود: «چه افتخاری بالاتر از اینکه من هم عضو کوچکی از این پیکر ستبر و تنومند باشم. هر پنداری غیر از این موجب سردرگمی در دفاع از حق حاکمیت و حق سرنوشت ملت ایران است.»
وی جنبش سبز را «در امتداد انقلاب مشروطیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت» توصیف و ارزیابی کرده و با تمجید از «انتخاب مسالمتآمیزترین شیوه مبارزاتی» توسط معترضان، خواستار «پایداری، اتحاد و همبستگی هوشمند» آنان شده بود.
او هشدار داده بود که «هنوز راه درازی در پیش است. این کار بزرگ دشواریهای خود را دارد. آگاهی به این دشواریها، توان مبارزه را بالا میبرد.»
نکتهی قابل توجه در گفتار و کردار سیاسی امیرانتظام، توجه وی به ضرورت پرهیز از خشونت و انتقام و رفتارهای احساسی و غیرعقلایی بود؛ او خطاب به معترضان و سبزها گفته بود: «با غلبه بر احساسات خود، کاری بکنیم که همه ایرانیان بدون توجه به رفتارهای گذشته خود، برای رسیدن به فردای بهتر در این جنبش بزرگ سهیم شده و از همین امروز برای پیوستن به صفهای جنبش از یکدیگر سبقت بجویند. ما باید در اندیشه توسعه، آزادی و آبادانی کشورمان باشیم و با حس انتقامجویی مقابله کرده و اجرای عدالت را به دستگاه عدالت در ایران آزاد واگذار نماییم.»
این، مواجهه و روش و رفتاری بود که خود در پیش گرفته و آن را در عمل متبلور کرده بود: عیادت از قاضی دادگاه انقلاب، محمدی گیلانی که وی را در حکمی غیرانسانی و ناعادلانه به حبس ابد محکوم کرده بود.
امیرانتظام معتقد بود که «انتقامجویی نه تنها در تضاد با منافع ملی است که دوباره جامعه را از پویش و رشد و تکاپو بازمیدارد و به دور باطل خشونت انتقام میانجامد.» او تأکید داشت که «جامعه امروز ایران بیش از هر چیز تشنه اخلاق بخشایشگرانه است و ارتقای اخلاق در گرو بخشودن خشونتورزان اما از یاد نبردن جنایات آنان است.»
او در مکتوبی نوشته بود: «انتقامجوییهای قبیلهای که نسل اندر نسل میچرخند، فاجعهها بهبار میآورند» و «اگر بر رنج و کینه وصفناپذیر درونی خود غلبه نکنیم با دست خود عمداً یا سهواً شرایطی را بهوجود میآوریم که سنگ روی سنگ بند نگردد. آیا رواست که پس از سالها سختی اقتصادی و اجتماعی و هزاران عارضه ناشی از جنگ تحمیلی و سایر ناهنجاریها باز شاهد راه افتادن جوی خون باشیم؟ باید از خویشتن برای منفعت دیگری گذر کرد.»
این، بیگمان یادآور نگاه و روش سیاسی ماندلا پس از سقوط رژیم آپارتاید، و نیز رویکرد و گاندی است.
آزادهی دموکراسیخواه و وطندوست که بهصراحت علیه استبداد دینی موضع داشت و میکوشید، همزمان تأکید داشت که «با همدلی و همفکری امروز میتوان و باید فردا را ساخت.» به عقیدهی وی: «گرفتارشدن و دست و پا زدن در حرف و حدیثهای کهنه ما را به فردای روشن و شاداب نمیرساند.»
او همچنین تصریح میکرد که «فقط در ایران آزاد و دموکراتیک میتوان از داوری شتابزده نسبت به دیروز جلوگیری نموده و با مهربانی و گذشت نسل جدید، بر زخمهای کهنه مرهم گذاشت و دعواهای گذشته را در مسیر صواب و صلاح فیصله داد.»
مرد آزاده و کنشگر سیاسی «مصدقی»، با وجود تمام رنجها و خشونتها و سختیهایی که تحمل کرد، تا پایان زندگی گامی از ایستادگی صبورانه در برابر استبداد و اقتدارگرایی پس نگذاشت؛ از پیگیری آرمانها و چشماندازهای انسانی و ملی و دموکراتیکاش ناامید نشد و کناره نگرفت؛ و اهمیت خشونتپرهیزی و مدارا و صلحطلبی را از یاد نبرد.
امیرانتظام در پیامی به مناسبت درگذشت نلسون ماندلا، رهبر نهضت ضدآپارتاید در آفریقای جنوبی نوشته بود: «آنچه از یک انسان فانی برجای میماند فقط یک نام است و صفاتی که در کنار این نام تداعی میشود؛ چه از زمرهی صفات نیکو باشد یا صفات نکوهیده. نلسون ماندلا نیک زیست و نیکتر جهان خاکی را بدرود گفت، و تا بشریت هست نام و یادش به نیکی در خاطره جهانیان باقی خواهد ماند. آنانی که به اهداف ماندلا و باورهای انسان دوستانه وی ارج می نهند بایستی راه او را هموارتر و پررهروتر نمایند.»
این سخن و توصیف وی درباره خود او نیز بجاست؛ یاد امیرانتظام، «ماندلای ایران» باقی و گرامی.