در نظام جمهوری اسلامی ایران دیدگاهی سخت بر این باور است که باید در مقابل غرب و خصوصا امریکا بر روسیه تکیه کرد. سفر آقای ولایتی به روسیه در چند روز گذشته کنش و دستاورد حاصل از این دیدگاه استراتژیک و طرفداران این نوع نگرش به سیاست خارجی است. اما چرا این کنش نمیتواند به حل مشکلات کشور ما کمک نماید؟
ابتدا باید قبول کرد که کشور ما در حال حاضر با بحران و مشکلات عدیدهای روبروست. مشکل مدیریتی، مشکل رشد جمعیت، مشکل محیط زیست، مشکل فساد، مشکل اقتصادی و اقتصادی وابسته به نفت، مشکل بیکاری، مشکل فرار مغزها، مشکل برجام، مشکل ترامپ، مشکل سوریه، مشکل عراق، مشکل روابط با دنیای خارج و مشکل با همسایگان منطقهای کشور. اکثر این مشکلات خودساخته، نتیجه بیکیاستی ما و محصول فرصتهای سوخته شده و از دست رفته است. به خاتمی اجازه داده نشد تا مشکلات کشور را با کلینتون حل کند و بهجای او جورج بوش به جایگاه ریاست جمهوری امریکا نشست. با اوباما حاضر نبودیم کنار بیاییم اما متوجه انهم نبودیم که احتمالا جایگزین او ترامپ خواهد بود. اصلا ترامپ را هم نمیشناختیم. در بین ما کسانی بودند که در انتخابات گذشته امریکا ترامپ را بر کلینتون ترجیح میدادند. اول باید با خود صادق باشیم و این حقیقت را بپذیریم که مشکل ما مشکل خود ماست. ما فرصت سوز و مشکل سازیم. پوتین حلال مشکلات کشور ما نیست. ما باید مشکلمان را با خودمان حل کنیم.
دوم؛ سیاستهای روسیه و ایران در دو نقطه تلاقی میکنند، یکی در حوزه انرژی و دیگری در حوزه سیاست خارجی در منطقه خاورمیانه. ایران یک قدرت جهانی نبوده و نیست که با روسیه و امریکا و یا هیچ کشور دیگری در سطح جهانی رقابت کند. در این راستا کشور ما میتوانست از ابتدا و بعد از انقلاب با یک ارزیابی دقیق از نیرو، توان و منابع خود، پایهگذار یک سیاست خارجی استقلالطلبانه، مسالمت امیز و صلح جویانه بوده و سخت بهدنبال منافع ملی کشور باشد. اما متاسفانه چنین نشده است و ما اکنون هم در منطقه و هم در سطح جهان با چالشها و مشکلات عدیده ای روبرو هستیم. کشورما با بحرانهای داخلی و خارجی بسیار زیادی روبروست. سالها در سوریه و عراق هزینه کرده ایم اما نظامهای بی ثبات و اختلافات داخلی در این کشورها نتیجه این سرمایه گذاریهای نابخردانه بوده است. کشورهای منطقه دوست و نزدیک به ایران بهاین نتیجه رسیده اند که کشورها و نظامهای سیاسیشان با ایجاد رابطه نزدیک با ایران قوام نگرفته و نخواهد گرفت. اسد بیش از پیش بر پوتین تکیه کرده است و در دسیسه اخراج ایران از این کشور با پوتین همکاری مینماید. دولت عراق در صدد ایجاد روابط بهتری با کشورهایی نظیر عربستان سعودیست. در طول چند روز گذشته و بهدنبال ناارامیها در جنوب عراق، حیدرالعبادی نهایتا نتوانست مشکلات برق کشور خود را با ایران حل کند و در پایان با عربستان سعودی وارد مذاکره شده است. در خارج از مرزها، اروپائیها به برجام نگاه امنیتی دارند. دفاع انها از برجام بهخاطر داشتن روابط اقتصادی با ایران نیست. انها ادعا میکنند که بخاطر صلح جهانی از برجام دفاع میکنند. این بهمعنی ایناست که نهتنها در عرصه تبادلات تجاری جهانی جایی را با داشتن اولین منبع گاز دنیا برای خود باز نکرده ایم که انچنان عمل کرده ایم که اروپا نمیتواند به لحاظ امنیتی به کشور ما اعتماد کند. انها برجام را برای امنیت خود میخواهند. المان در حال حاضر در حال ساختن دومین لوله انتقال گاز از روسیه به این کشور است. اگرچه این کشور نمیخواهد بهاحاظ انرژی به روسیه وابسته بماند اما الترناتیو دیگری هم ندارد. ایران میتانست الترناتیو طبیعی المان باشد اما ماجراجوییهای بینالمللی نظام و تکنولوژِی زیر صفر استخراج گاز در کشور ما این شانس را از ایران گرفته است.
اما اولین نقطه تلاقی بین سیاستهای ایران و روسیه انرژیست. روسیه و ایران دو رقیب انرژی در بازار جهانی بهشمار میآیند. در رقابت بازی برد-برد هدف نیست مگراینکه دوطرف به این نتیجه برسند که با همکاری سود بیشتری عایدشان میشود. کاری که در هفتههای گذشته روسیه با عربستان سعودی انجام داد، یک بازی برد برای مسکو و ریاض و یک بازی باخت برای ایران بود. لذا تکلیف کشور ما در حوزه انرژی با روسیه کاملا روشن است. پوتین منتظر فرصتیست که بتواند با اضافه تولید نفت، بازار جهانی را اشباع کند. هر گونه همکاری در این زمینه با روسیه لزوما یک بازی برد-برد برای کشور ما نیست. اقتصاد ضعیف روسیه و تحریمهای غرب علیه این کشور، اقتصاد روسیه را با چالشهای بزرگی روبرو کرده است. لذا روسیه به هر کاری دست خواهد زد تا رقابت را در بازار انرژی به یک بازی برد برای خود و باخت برای طرف مقابل تبدیل نماید. عرضه و تقاضا در بازار انرژی با محدودیتهایی رویروست. عرضه زیاد نفت و تقاضای نسبتا ثابت، قیمت نفت را در بازار جهانی بهشدت کاهش میدهد. قیمت پایین نفت در بازار جهانی، تلاش برای دستیابی به استخراج نفت شیل را تشویق میکند. قیمت بالای نفت، راه را برای انرژیهای جایگزین باز میکند. اما وقتی نفت کشوری تحریم شد، تولید کنندگان نفت میخواهند از کمبود در بازار نفت برای استخراج بیشتر استفاده کنند. این فرصتیست که روسیه به دنبال آن است و همکاری با عربستان سعودی درست در همین راستا شکل گرفته است.
اما در حوزه دوم، و تلاقی سیاستهای خارجی ایران با روسیه مسئله پیچیدهتر میشود. روسیه بهدنبال ایجاد یک نظام بین المللی دو قطبی است. بسیاری اعتقاد دارند که نظام دو قطبی محصول دنیای جنگ سرد بوده و دیگر نمیتواند در عرصه روابط بین المللی فعلی کاربرد داشته باشد. نظام دو قطبی بین المللی در زمان جنگ سرد بیشتر به تخاصمات بین المللی و نه همکاری بین دول مختلف دنیا کمک میکرد. یکی از فراورده های دو قطبی بودن دنیا، مسابقات تسلیحاتی بین غرب و شرق بود. بسیاری از محققین روابط بین الملل اعتقاد دارند که با ایجاد سازمانهای بین المللی باید بهفکر ایجاد یک نظام چند قطبی و همکاری بین المللی خصوصا در زمینه تجارت جهانی بود و نه دو قطبی کردن نظام بین الملل و رقابت نظامی که به ایجاد صلح ضربه میزند.
دخالت روسیه در سوریه و ایجاد روابط بهتر پوتین با اسراییل و عربستان سعودی را باید بیشتر در این چهارچوب ارزیابی کرد. نزدیکی روسیه به ایران نیز در همین راستا قابل فهم و تحلیل است. پوتین بهدنبال بازگرداندن عظمت قدرت اتحاد جماهیر شوروی و روسیه تزاری به کشور خود است. او با ایجاد رابطه با کشورهای منطقه به دنبال کسب قدرت برای قطب قدرت روسیه در مقابل قطب قدرت امریکا و غرب است. لذا سیاستهای منطقه ای پوتین و ایجاد روابط سیاسی منطقه ای او با کشورهای دوست و دشمن یکدگر، همگی در راستای دو قطبی کردن روابط بین الملل است. او میخواهد از هر کشوری به عنوان یک کارت در بازی پوکر سیاسی خود در مقابل غرب استفاده کند. پوتین با ایران یک همپیمان منطقه ای نیست. او کوشش میکند که با کارت ایران در مقابل غرب و امریکا بازی کرده و قدرت مانور داشته باشد. زمانیکه بهنفع اوست، حاضر است که این کارت را از دست بدهد و به جای ان کارت بهتری را انتخاب کند. او در بازی قمار خود به دنبال شانس و فرصت است. پوتین با حمایت ایران به سوریه امده است تا از این کشور روابط سیلسی منطقه ای خود را سامان دهد. سوریه یک کشور استراتژیک برای روسیه است. نه تنها روسیه بندر نیروی دریایی خودرا در مدیترانه از این کشور نظم می دهد، که پیچ و تاب منافع پیچیده در این کشور بین ایران، اسرائیل، عربستان سعودی، ترکیه و امریکا به مسکو اهمیت و نقش خاصی داده است. ناتانیاهو توانسته است با پوتین به این نتیجه برسد که ایران نمی تواند تهدیدی برای اسرائیل از درون خاک سوریه باشد. پوتین بارها اعلام کرده که منافع امنیتی اسرائیل را در سوریه به رسمیت شناخته و حفظ میکند. عربستان سعودی با مسکو همپیمان میشود تا ایران را بر سر نفت زیر فشار گذاشته و از قدرت منطقه ای ایران بکاهد. ترامپ از سعودیها خواسته که اجازه ندهند که قیمت نفت زیاد شود و پوتین و عربستان سعودی حاضر شده اند که با ازدیاد تولید در صورت تحریم کامل نفت ایران، بازار نفت را در عرضه تولید ثابت نگه دارند.
پوتین مانند همه مستبدین دنیا، برای ماندن در صحنه قدرت جهانی به بالابردن سطح امکانات نظامی خود روی اورده است. روسیه علم و تکنولوژی خاصی برای عرضه به دنیا ندارد. مسکو فقط در صنعت اسلحه سازی و تکنولوژی فن اوری هوایی اندکی مهارت کسب کرده است. روسیه نه المان، نه فرانسه و نه ژاپن است. اقتصاد این کشور حتی نسبت به کوچکترین کشورهای اروپایی اندک است. اقتصادی کوچک، امکانات و منابع مالی روسیه اجازه نمی دهد، خصوصا با تحریمهای غرب، تا پوتین بتواند به بلند پروازیهای خود ادامه دهد. در رقابت با غرب، او به دنبال متلاشی کردن نهادهای اقتصادی، سیاسی و نظامی غربیست و هم کوشش میکند که روابط بهتری را با رهبران دست راستی غربی مانند ترامپ ایجاد کند. بودجه نظامی امریکا در سال ۲۰۱۷ میلادی معادل ۶۱۰ میلیارد دلار بوده است. در همین سال، بودجه روسیه به مرز ۶۶ میلیارد دلار رسیده است. تولید ناخالص امریکا در همین سال بیش از ۱۹ تریلیون دلار و از روسیه کمتر از ۲ تریلیون دلاربوده است. تولید ناخالص اروپا هم در سال ۲۰۱۷ معادل ۱۸ تریلیون دلار بوده است. پوتین با این اقتصاد کوچک تصمیم گرفته است که در صحنه جهانی با قدرتهای بزرگ رقابت کند. اما رقابت او فقط در سطح نظامی، اسلحه های هستهای و با گرفتن از نان مردم کشورش تا حدودی میسر افتاده است.
اما چرا برای ایران ورود به بازی پوتین بسیار خطرناک است؟ پوتین به دنبال ایجاد همپیمانی منطقه ای با ایران نیست. پوتین دارد با کارت ایران در زمین رقابت سیاسی با غرب بازی میکند چون به منابع مالی، سرمایه گذاری خارجی از غرب و تکنولوژی از ان سوی دنیا سخت نیازمند است، هرزمان حاضر است در یک قمار سیاسی با غرب از سر کارت ایران بگذرد و بر سر منافع ملی کشور ما با انها معامله کند. در گذشته روزی به نفع و روزی به ضرر ایران در شورای امنیت ملی سازمان ملل رای داده است. ملاقات او در هلسینکی با ترامپ در هفته گذشته نشان داد چقدر شبیه او فکر میکند.
نزدیکی ایران به روسیه ضرر دیگری هم به منافع ملی کشور ما زده است. اروپاییان سخت مخالف سیاستهای پوتین در اروپا و خصوصا دخالتهای او در بهم ریختن نهادهای مدنی و سیاسی نظیر احزاب و انتخاباتاند. اروپاییان با عینک بدبینی پوتین به ایران نگاه میکنند. رابطه ما با پوتین در حال حاضر یک سرمایه برای کشور ما نیست.
اقای ولایتی پس از سفر اخیر خود به مسکو اعلام کرد که روسها حاضر شده اند که ۵۰ میلیارد دلار در صنعت انرژی ما سرمایه گذاری کنند. ابتدا باید گفت که روسها در حال حاضر به این منبع مالی دسترسی ندارند. اگرچه این ادعا از طرف روسیه تکذیب شده است اما گفته اقای ولایتی نشان میدهد نظامی که مایل است روسیه را همپیمان خود بداند، از اشاعه خبرهای دروغ هم برای نشان دادن یک توفیق نسبی با پوتین ابایی ندارد. اقای ولایتی همچنان اعلام کرد که روسیه مسئولیت توزیع بخشی از نفت ایران را به عهده خواهد گرفت. گویا نظام کوشش میکند که نفت ایران را به ازای غذا به روسیه انتقال دهد که این خود از عجز رهبران سیاسی ما حکایت میکند. اما خود این پیشنهادهم با دو مشکل روبروست. اول اینکه چگونه نفت ایران به روسیه انتقال میابد و ثانیا چگونه ایران در اینده میتواند مشتریان نفت خودرا مجددا از روسیه و بازار ان جدا کند.
رهبران نظام با تکیه بر روسیه به یک قمار سیاسی بزرگ دست زده و استقلال سیاسی کشور را با تصمیمات پوتین گره زدهاند. مثل گذشته، رهبران نظام سیاستی را اتخاذ میکنند و زمانیکه ان سیاست با چالشی روبرو شد در قبال ان مسئولیتی قبول نکرده و پاسخگو نخواهند بود. قصه ایران قصه ناکامی با رهبرانیست که از سر منافع ملی کشور بهراحتی و به خاطر وابستگیهای ایدئولوژیک میگذرند. غربستیزی دست مردان نظام «دینی» کشور را در دست مستبدین منطقه ای و فرا منطقه ای گذاشته است. احمدی نژاد میرود، روحانی میآید اما شجاعتی نیست تا به این چرخه باطل پایان داده شود. نظام ولایی جمهوریت نظام را از ان و ازادی را از مردم گرفت و اکنون میرود تا استقلال سیاسی کشور را هم با مخاطره روبرو کند.