قاعدهی «هدف، وسیله را توجیه نمیکند» به اندازه کافی مشهور و آشناست و غالبا به عنوان یک قاعده اخلاقی عام پذیرفته شده است. منظور از این قاعده نیز روشن است. هیچ هدفی چنان ارزشمند نیست که برای رسیدن به آن از هر وسیلهای استفاده کرد. مثلا شکنجه ممنوع است و برای کشف هر حقیقت ولو مهمی هم نباید به آن پناه برد. و یا در عالم سیاست، حتی اگر جمهوری اسلامی را بدترین و فاسدترین نوع حکومت هم بدانیم و براندازی آن هم در نزد همگان پسندیده باشد (که چنین نیست) ، برای رسیدن به هدف براندازی نمیتوان به هر وسیلهای یا راهکاری پناه برد، بلکه باید وسایلی را به خدمت گرفت که بهخودی خود و مستقل از هدف، قابل دفاع باشند.
این اصطلاح مشهور در معادلات و مبارزات سیاسی بهکرات شنیده میشود و اگر عملا زیر پا هم گذاشته شود، به لحاظ نظری کمتر کسی از آن دفاع میکند. البته برخی از سیاستمداران ایدئولوگ که «سیاستشان عین دیانتشان است و دیانتشان عین سیاستشان»، به پشتوانه روایات و اخلاق دینی و یا با توسل به اهداف ایدئولوژیک نژادی و هویتی، میگویند که هدف در مواردی وسیله را توجیه میکند. مثلا برای رسیدن به هدف میتوان دروغ گفت، فلان حکم اخلاقی را تعطیل کرد، به مخالفان تهمت بست و…
ترور، بهعنوان نوعی کشتار سیاسی که به غیرنظامیان هم رحم نمیکند، نابترین شیوهی استفاده از این قاعدهی سیاه است. یعنی فرد تروریست، با توسل به این قاعده، ابایی ندارد که جان انسانهای بیگناه و غیرنظامی را، ولو کودکان، وسیله رسیدن به هدف خود کند.
اما سوی دیگر این ماجرا چندان آشنا و مشهور نیست؛ وقتی «وسیله، هدف را توجیه میکند». رسانه به معنای اخص و حرفهای، اعم از رادیو و تلویزیون، روزنامه و تارنماهای اینترنتی، وسایلی چند منظورهاند که در آنها نه تنها میشود بر قدرت نظارت کرد، بلکه میتوان اطلاعرسانی کرد، مخاطب را سرگرم ساخت، تبلیغ کرد و البته «هدف» را برای مخاطبان عام توجیه کرد.
اینجا مشخصا باید میان تبلیغ تنفیذ یک باور و یا یک هدف با توجیه آن اختلاف قائل شد. غالبا منظور از تبلیغ و تنفیذ یک باور و یا یک هدف، فرهنگسازی و آمادگی عرصهی عمومی برای پذیرش باور یا کالایی است که در جایی دیگر تولید و یا موجه (مستدلل و مستند) شده است. مثلا وقتی در رسانه برای استفاده نکردن از ظروف پلاستیکی و یکبار مصرف یا فلان نوع شامپو تبلیغ میشود و یا برنامههای برای تنفیذ و فرهنگسازی آن تهیه میشود، رسانه صرفا در مقام اشاعهدهنده و فرهنگسازِ پدیدهای برآمدهاست که در جایی دیگر درستی یا نادرستی آن نشان داده شده و به کمک ابزار تخصصی خود موجه شده است. یعنی رسانهها مستقلا محمل ساخت و پرداخت این باور نیستند و حداکثر دلایل موافق یامخالف را برجسته میسازند.
اما منظور از رسانه در مقام توجیهگر یا سازنده یک هدف، کارکردی از رسانه است که در آن هدف به وسیلهی رسانه مقبول و موجه میافتد یا حتی ساخته و پرداخته میشود؛ هدفی که تا پیش از طرح آن در رسانه کمترین دلیل و شاهدی بر موجهسازی یا وجود آن وجود نداشته است.
به عنوان مثال فرض کنید فرد شناختهنشدهای را که سابقهی سیاسی ندارد و یا فاقد تحصیلات تخصصی است بهعنوان تحلیلگر و کارشناس یک موضوع، در عرصهی یک رسانهی پرتیراژ به عنوان کارشناس دعوت کنند و هر روز و به هر بهانهای او را نشان دهند. فارغ از تواناییها و تخصص، این فرد کمکم بهعنوان یک تحلیلگر سیاسی شناخته میشود و افکار عمومی به تدریج او را و تحلیلهایش را جدی میگیرد. در اینجا هدف محقق شده است. یعنی کالا یا باوری تولید شده است که پیش از این وجود نداشته است و رسانه نه تنها در مقام وسیلهی درجه دوم برای تبلیغ و تنفیذ، بلکه در مقام «وسیلهی درجه اول» هم ظاهر شده است. بر همین منوال میتوان در عرصه وسیلهای به اسم رسانه یک گروه سیاسی را صاحب قدرت «ساخت»، باور به اصلاح یا براندازی را «برساخت» و حتی باور به درست بودن یا نبودن، اخلاقی بودن یا نبودن یک کشتار یا ترور را توجیه کرد.
برخلاف آنچه ممکن است تصور شود، این کارکرد رسانه، مخصوصا برای عموم مردم، چندان آشنا و شناخته شده نیست. کارکرد رسانه برای توجیه هدفی که هیچ توجیه دیگری ندارد، با اشاعهی دیدگاههای مخالف یا موافق آن و یا بررسیهای کارشناسی شکل نمیگیرد، بلکه صرف نشاندن یک باور یا کالا در دیدگاه عوام میتواند آن باور یا کالا را به یک پدیده و یا آلترناتیو برای باورها و کالاهای مشابه تبدیل کند. حتی انتشار یک شایعه که بلافاصله هم توسط همان رسانه تکذیب شود، احتمالی را در ذهن مخاطب مینشاند که هیچگاه آثار آن حذفشدنی نیست. یعنی در اینجا رسانه کارکردی غیر از تبلیغ و تنفیذ دارد، که همانا «ساخت» یا «توجیه» است. به عبارت سادهتر و در مقام مثال برای تقریب به ذهن، رسانهای که صحنههای پورنو را نشان میدهد، پورن را توجیه میکند حتی اگر تمام بقیهی وقتش را به نقد صنعت پورن بگذراند. رسانهای که صحنههای خشن را نشان دهد، خشونت را در نزد عموم «موجه» میسازد، حتی اگر هدفش نقد آن باشد. و بر همین منوال رسانهای که با تروریستها گفتگو کند، ترور را موجه کرده است حتی اگر تمام تحلیلهایش در قباحت خشونت باشد. اصولا چیزی که در رسانه ( به همان معنای خاص در ابتدای این یادداشت) منتشر شد به جایگاهی میرود که ارزش رسانهای پیدا کرده و عملا به کالایی تبدیل شده است که رسانه خالق آن است.
نکته پایانی و حائز اهمیت این است که این کارکرد از رسانه، برخلاف کارکرد تبلیغی و فرهنگی آن، «همواره» و بدون استثناء، با رسالت حرفهای روزنامهنگاران و خبرنگاران در تضاد است و صرفا در اختیار و تملک صاحبان و سرمایهگذاران رسانه است که الزاما تعهدی به این حرفه ندارند و به تولید کالا و باور اهمیت بیشتری میدهند. برای این گروه، رسانه همان وسیلهای است که «هدف» را میسازد؛ هدفی که در هیچ محیط آکادمیک و تخصصی ساختنی نیست و البته نمیتوان آن را موجه ساخت اما مورد نیاز منافع سرمایهگذار است.