درست در روزهایی که نظام جمهوری اسلامی ایران، در ضعیفترین موقعیت تاریخی خود به سر میبرد و از داخل با فساد گسترده و بحران ناکارآمدی و از خارج با تحریمهای خرد کننده روبروست، قابل انتظارترین تصمیم حکومت، مماشات با بخشی از معترضین داخلی و مخالفان سیاسی و نرمش در برابر مواردی از لیست طویل مطالبات اجتماعی مردم است. اما چرا حکومت ایران، حتی در این فشار خردکننده، که مخالفان آن را خارج از تحمل نظام میبینند، حاضر به دادن هیچ باجی در عرصه داخلی و حتی خارجی نیست؟
میشود انواع و اقسام دلایلی را ردیف کرد که برخی ریشه در روحیات حاکمان فعلی دارد و بخشی دیگر در مسیری که این نظام در چهار دهه گذشته طی کرده، اما مهمترین این دلایل در کیفیت و ماهیت اپوزیسیون این نظام نهفته است.
اپوزیسیون برانداز یا اپوزیسیون منتظر
هر چند که کم نیستند گروههایی که خود را برانداز معرفی میکنند اما در مقام تعریف، نظام جمهوری اسلامی فاقد اپوزیسیون برانداز است. براندازی زمانی به یک پروژه بالفعل مبدل میگردد، که گروهی با نام و افرادی مشخص، قادر به ارائه برنامه، ارائه استراتژی، اتخاذ تاکتیکهای متناسب با جامعه هدف و توانمند برای همراه سازی یک بدنه اجتماعی باشند. بدنهای که همراه با بخش رهبری، اجرا کننده تاکتیکهای براندازی باشند. به عنوان مثال در روز مشخص بر سر کار حاضر نشوند، به خیابان بیایند، فضای رسانهای را تسخیر کنند و یا حتی سرمایههای خود را از بانکها خارج کنند و … چنین اپوزیسیونی در مواجهه با حکومتی که درگیر فساد، بیکاری و معضلات فراوان اقتصادی و اجتماعی است، قادر به اعمال فشار، مذاکره و کسب امتیاز است.
اپوزیسیون ایران اما مجموعهای منفعل است. تمایل به براندازی دارد اما ابتکار عمل ندارد. به بیانی سادهتر، مجموعه ای منتظر است. منتظر به ریشه کردن فساد در تمام لایههای حکومت، منتظر به نزول تمام شاخصهای اقتصادی کشور و منتظر به ایجاد تحریمی فراگیر از بیرون کشور است. مجموعه این عوامل هر چند که مخالفتهایی پراکنده در جامعه میسازد، اما چون ارتباط معناداری بین مخالفین خیابانی و رهبران اپوزیسیون موجود نیست، در نهایت منجر به ایجاد موجی عظیم و موثر نمیشود. اپوزیسون منتظر، به انتظار مینشیند تا فساد و ناکارآمدی مطلق و فشار خردکننده خارجی منجر به فروپاشی نظام از درون گردد.
به عنوان مثال میتوان از مواجهه این دو گروه با درآمدهای نفتی حکومت سخن گفت. هر دو گروه میدانند که کنار زدن حکومت متکی بر درآمد نفت، امری دشوار و ناممکن است. فلذا هر دو گروه، موفقیت خود را در گرو کاهش چشمگیر درآمد نفتی حکومت میبینند. اپوزیسیون برانداز، برای این منظور، دعوت به اعتصابات گسترده در شرکت نفت میکند اما اپوزیسیون منتظر، چشم به تحریم نفتی ایران از بیرون میدوزد زیرا میداند که نیرویی همراه برای اجرای اعتصابی موفق در اختیار ندارد.
تدبیر نظام
نظام جمهوری اسلامی در شرایط کنونی خود را در معرض براندازی نمیبیند. حتی اعتراضات پراکنده، از آنجا که فاقد رهبری واحد و قدرتمند هستند، قابل مدیریت و مستهلکسازیاند. مهمترین خطری که در شرایط کنونی، نظام را تهدید میسازد، بحران فروپاشی است. این همان چیزی است که اپوزیسیون ایران به انتظارش نشسته و برایش تلاش می کند.
از همین رو تدبیر نظام کاملا متناسب با همین تهدید است. نظامی که مواجه با بحران فروپاشی است نه نیازی به همراهسازی مخالفین دارد و نه احتیاجی به عقبنشینی و تقسیم قدرت. تنها نیاز چنین نظامی مستحکمسازی ساختار قدرت و هماهنگی بیشتر اجزای مختلف نظام است. تغییر رویه رهبری ایران در مواجهه با دولت و مجلس، تلاش برای همدلی با آنها و ایجاد هماهنگی بیشتر بین نهادهای سیاسی و نظامی کشور، در همین راستاست. در واقع در شرایط کنونی، نظام هم و غم خود را بیشتر بر سر یکپارچهسازی ساختار قدرت معطوف کرده تا برطرف کردن دائمی معضلات اجتماعی.
آینده ایران
آینده سیاست در ایران مبتنی بر دو واقعیت است. واقعیت نخست این است که اگر نظام جمهوری اسلامی، در برابر بحران ماههای آینده، قادر به حفظ ساختار خود باشد و دچار گسست و فروپاشی نگردد، حتی در صورت وخیمتر شدن شرایط اقتصادی، احتمال چندانی برای تغییر حکومت به چشم نمیرسد. نمونه خارجی چنین حالتی کشور ونزوئلاست که خردکنندهترین شرایط ممکن هم منجر به ساقطشدن حکومت نشدهاست.
واقعیت دوم این است که حداقل تا مدت مدیدی، احتمال چندانی برای شکلگیری یک نیروی اجتماعی متصل به اپوزیسیون برانداز رویت نمیشود و مادامی که یک اپوزیسیون با بدنهای منسجم در داخل مرزهای ایران پدیدار نشود، خطر چندانی کلیت نظام فعلی را تهدید نمیکند. در این میان حوادثی چون، تن دادن ایران به یک توافق زودهنگام با دولت آمریکا یا تحمل طولانی مدت تحریمها، خروج اصلاحطلبان از انفعال و ایفای نقشی موثرتر در تصمیمات کلان کشور و از همه مهمتر وقوع جانشینی رهبری، همه عواملی هستند که قادر به تغییر مسیر آینده سیاست ایران در ماههای پیش رو هستند اما تغییر کلیت نظام سیاسی ایران امری است که شرط لازم تحققش، وجود یک اپوزیسیون برانداز است با یک بدنه اجتماعی قدرتمند.
این روزها بخشهای مختلف اپوزیسیون ایران، در تلاشاند قدمهای نخستین را برای انسجام و شکلدهی چنین مجموعهای بردارند اما این مسیر برای کسانی که سالهایی طولانی، گسسته از جامعه ایران بودهاند، امری به غایت دشوار و شاید هم ناممکن باشد.