بیانیه ۴۷۰ نفر از فعالان سیاسی و مدنی داخل و خارج از کشور با گرایشات مختلف فکری و سیاسی «در محکومیت خشونت و ترور و در آرزوی صلح و همزیستی» یکی از مهم ترین و نمادین ترین بیانیه های سیاسی در سالیان اخیر است.
دو مضمون محوری و اصلی این بیانیه بسیار مهم و راهبردی است یعنی: محکوم کردن «خشونت کور و تروریستی» و نگرانی نسبت به «چرخه خشونت».
این بیانیه با اشاره به «استقلال و تمامیت ارضی ایران و صلح و امنیت بین المللی» و تاکید بر اینکه « اینگونه اعمال تروریستی جز تشدید خشونت و فضای امنیتی نتیجه ای در بر نخواهد داشت، چون چرخه خشونت خلاف منافع و امنیت ملی و در نهایت به ضرر مردم ایران است»، نسبت به «چرخه خشونت» به خاطر «برخورد عکس العملی در فضای احساسی و غیرعقلایی» و «برخورد گسترده و بدون مبنای قانونی با طیفی گسترده» هشدار داده است. همچنین تاکید کرده که «ما همانقدرکه عملیات تروریستی و چرخه خشونت را محکوم و مذموم می دانیم از بین بردن زمینه های اقتصادی و اجتماعی آن را از طریق عمران و آبادی و توسعه همه جانبه لازم می دانیم، و رفع هرگونه تبعیض بین همه اقوام و گروه های مذهبی، زبانی و قومی ایرانی را ضروری ارزیابی می کنیم.»
و بالاخره این بیانیه به مخالفت بنیادی و راهبردی با «منطق دوگانه» در امر تروریسم پرداخته است با این مضمون که «هرگونه برخورد دوگانه با مبحث تروریسم (چه دولتی و چه غیردولتی ) را از سوی دولتها، نهادها، رسانه ها و افراد توجیه ناپذیر و محکوم دانسته و امیدواریم منطقه آشوب زده ما روزی با از بین رفتن هر نوع تروریسم و جنگ طلبی و خشونت گرایی و حمایت مالی یا سیاسی از این نوع رفتارها، روی صلح، امنیت و همزیستی مسالمت آمیز را به خود ببیند.»
اما جدا از این ابعاد و اجزاء آنچه این بیانیه را به شدت مهم و نمادین می کند طیف گسترده و بسیار متنوع امضاکنندگان آن در محکوم کردن خشونت کور و تروریسم و نگرانی نسبت به چرخه خشونت است.
دقت کنیم به در کنار هم آمدن اسامی پر شمار و البته متنوع از جریانات مختلف سیاسی اصلاح طلب و تحول خواه و طرفدار رفراندوم؛ از داخل و خارج کشور؛ تهرانی و شهرستانی؛ مشارکتی و حزب اتحاد ملت و مجاهد انقلاب و نهضت آزادی و ملی- مذهبی و کانون نویسندگان و فدائی خلق و جمهوری خواه و حزب چپ و …ِ؛ مذهبی و غیرمذهبی؛ چپ و راست؛ فعال مدنی و حقوق زنان و حقوق بشر و حق تحصیل و حقوق اقوام و…؛ فعال دانشجویی و صنفی معلمان و کارگران؛ روزنامه نگار و نویسنده و وکیل و شاعر و هنرمند و روحانی و معلم و استاد دانشگاه؛ کرد و ترک و عرب؛ مذهبی سنتی و نوگرا؛ فرزند شهید جنگ و مادر شهید جنبش سبز؛ نماینده و مسئول سابق حکومت تا زندانی سیاسی پس از انقلاب؛ زندانی یک رژیم و زندانی دو رژیم!؛ بوروکرات و تکنوکرات؛ زندانی و خانواده زندانی و… . اسامی این بیانیه به هیچوجه یکدست و یک فکر و برای زیاد شدن کمیت امضا کنندگان نیست.
بسیاری دیگر از افراد و جریانات سیاسی نیز با نوشتن بیانیه های گروهی و مقاله و مصاحبه و گذاشتن مطلب در فضای مجازی و…، خشونت و حمله تروریستی اهواز را با اشکال و زبانها و نقطه عزیمت ها و تاکیدات مختلف محکوم کردند.
حال؛ یک بار عرصه سیاسی کشور وطیف گسترده و متنوع و حتی متضاد محکوم کنندگان خشونتهای اهواز را مرور کنیم، چه جریاناتی در کارزار گسترده محکومیت خشونت و ترور غایب بودند؟ غایبان این صحنه صدای دیگر و متفاوتی نسبت به این طیف گسترده که می توان به نوعی نمادی از اکثریت مردم ایران دانست، داشتند و دارند.
یک نکته قابل توجه در این عرصه این بود که برخی افراد شاخص و نیروهای خواهان عبور از جمهوری اسلامی (موسوم به سرنگونی طلب) همانند بعضی کسانی که خواهان برگزاری رفراندوم برای عبورمسالمت آمیز از حکومت هستند نیز در صف محکوم کنندگان خشونتها و ترورهای اهواز و تسلیت گویندگان به بازماندگان بودند. حتی در میان صف رادیکالهای مخالف وضع موجود نیز یک شکاف محسوس قابل مشاهده بود.
این صحنه امروز بسیار پرمعناست: غالب مردم ایران و اکثریت نیروهای سیاسی متنوع و بعضا معارض یکدیگر در نفی خشونت و هراس از چرخه خشونت همداستان اند! و این درس بزرگی برای دیگران و از جمله اتاق فکرهای خارجی است که حوادث ایران را رصد می کنند. آنها نیز باید ببینند که اکثریت جامعه ایران خشونت و ترور را محکوم کردند، به جز اقلیتی که یا طرفدار خشونت اند و محکوم کردن حوادث تروریستی اهواز به نفی هویت و خط مشی خودشان می رسد و یا کسانی که خواست و امیال و آرزوی شان برای تغییر اوضاع ایران و سرنگونی حکومت «به هر قیمت» را پشت دیوار و توجیه «کار خودشان است» پنهان کردند. اما این پنهانکاری نیز دیری نمی پاید. آنها نیز بالاخره باید دیدگاهشان نسبت به این نوع حوادث را بدون طفره روی روشن کنند.
صف طولانی ای از اصلاح طلبان و تحول خواهان و رفراندوم طلبان و حتی بخشی از هواخواهان سرنگونی، با خشونت و ترور و چرخه خشونت مخالف اند. این درس و پیام مهمی برای هم مردم ایران و هم نیروهای سیاسی ایرانی در داخل و خارج کشور و هم برای دولتها و قدرتهای مختلف جهانی است. بخش اعظمی از ملت ایران و نخبگان و فعالان سیاسی و مدنی آن خشونت و ترور را محکوم می کنند و آن را به نفع مردم ایران و آزادی و دموکراسی و آبادی و توسعه ایران زمین نمی دانند.
بدین ترتیب برایم چندان قابل درک نیست که چرا این اتفاق مهم از چشم برخی رسانه ها که پوشش زیادی به بیانیه های بسیار کم اهمیت تر به لحاظ سیاسیِ، می دهند؛ دور مانده است!؟
نمی توانم این مطلب را به پایان ببرم مگر به یک نکته مهم دیگر اشاره کنم. چه این بیانیه و چه برخی بیانیه های دیگر توسط ده ها و صدها نفر امضا می شود (که گاه برای شان احتمال داشتن هزینه امنیتی نیز متصور است). شاید کسی همه اسامی را نخواند یا نشناسد و یا در کار اطلاع رسانی؛ حال درست یا غلط ، تنها اسامی برخی امضاکنندگان در لیدهای خبری بیاید. اما واقعیت این است که تک تک امضا کنندگان این بیانیه ها از دلسوزان ایران و بسیاری شان هزینه پرداختگان برای آزادی و آبادی آن در جای جای این سرزمین پهناور (و متاسفانه اینک باید گفت در اقصی نقاط جهان) هستند. برخی از آنها تحت فشارند و پرونده های باز دارند و یا در مناطق و وضعیت های شدیدا امنیتی زندگی می کنند. برخی بی ادعا و بی توقع برای پیگیری و به سرانجام رساندن فعالیت های مدنی و سیاسی و اجتماعی و از جمله این نوع کمپین ها و همکاری های جمعی از عمر و سلامتی و راحتی و رفاه خود بدون هیچ چشمداشتی می گذرند و وام تعهد را در کنار جام بلا می گذارند. تاریخ را عمدتا همین نیروهای مایه گذار پیش برده اند و می برند. تن شان سلامت و جان شان خوش باد و تعداد شان روزافزون.