جمهوری اسلامی ایران در طول چهل سال اخیر با هجمهها و مشکلات بزرگی روبرو شده است. فرصتهای از دست رفته داخلی و خارجی، رکودهای اقتصادی مستمر و سنگین و تورم و تاثیر این مسائل بر زندگی شهروندان ایرانی٬ همواره بخشی از زندگی ایرانیان بوده است.
به جرات میتوان گفت٬ مهمترین مصائبی که میبایست در صدر همه لیستها قرار گیرد٬ فاجعه جنگ خانمانسوز ۸ ساله ایران و عراق و دیگری اخراج ایران از جامعه ارتباطات بین بانکی بین المللی ( سوئیفت) در سال ۲۰۱۲ است. جنگ تقریبا یک هزار میلیارد دلار خسارت وارد آورد و تقریبا بیشتر زیر بنای اقتصادی غرب و جنوب غربی ایران را نابود کرد که دولتهای مختلف به آن معترفند.
هر چند که شواهد تخریبی اخراج ایران از سوئیفت٬ همانند مصایب ناشی از جنگ قابل رؤیت نیست٬ ولی برای آنها که در جریان امور اقتصادی قرار دارند٬ پیامدهای آن کاملا عریان و قابل لمس هستند. این فاجعه ایران را در مسیری قرار داد که آیتالله خامنه ای را وادار کرد همچون خمینی٬ جام زهر را سر بکشد و حاضر شود با آمریکا مذاکره کند. اما چنین به نظر میرسد که زهر این جام تمام نشده و ممکن است که ترامپ بخواهد بار دیگر وارد همان «سوراخ خرگوش» بشود و سناریو منزوی کردن ایران از دنیای بانکی را مجددا پیش بکشد.
چهارم نوامبر ۲۰۱۸ به زودی فرا می رسد و مردم دنیا در انتظار تصمیم نهائی ترامپ برای این دور از رویارویی امریکا با دنیا در مورد تحریمهای جدید برای ایران است.
بعد از خارج شدن یک طرفه امریکا از برجام در ۸ ماه می ۲۰۱۸، امریکا مقداری از تحریمها را مجددا به ایران تحمیل کرد. این تحریمها شامل منع ایران از معاملات دلاری، خرید و فروش طلا و سایر فلزات پربها، خرید و فروش اتومبیل امریکائی و قطعات یدکی آنها، خرید و فروش هواپیما و قطعات یدکی آنها و سرویس هواپیماهای قدیمی ایران٬است. حال باید دید که در روز ۴ نوامبر ترامپ چه تصمیمی خواهد گرفت. تحریمهای تازهای که میتواند به اجرا بگذارند تحریمهای نفتی و بانکی هستند که اروپائیان و تمام کشورهائی که با ایران تجارت میکنند دلواپسانه در انتظار آن هستند. در حال حاضر سئوال این است که ترامپ چه خواهد کرد وایرانیان، اروپائیان، روسها، چینیها، و هندیان چه میتوانند بکنند تا کم و بیش مصونیتی دست و پا کنند.
در دولت امریکا میتوان دو فکر کاملا متمایز از یکدیگر را تشخیص داد. عدهای مانند جان بولتون در کاخ سفید امریکا که با اسرائیل و عربستان بسیار نزدیکاند بر این باورند که باید امریکا شدیدترین تحریمها و حداکثر فشارها را به ایران وارد کند و سران تهران را به زانو در بیاورند. این فشارها شامل توقف کل صادرات نفت و اخراج مجدد ایران از جامعه ارتباطات بین بانکی بین المللی ( سوئیفت) است که نتواند از عهده خرید کالاها و پرداخت هزینه آنها بربیاید. این سیاست هر چند بازار نفت را مختل خواهد کرد٬ ولی برای ترامپ٬ رضایت خاطر به دنبال میاورد. در عوض شکاف بین امریکا و سایرین در دنیا را عمیق تر میکند و ایران و اروپا را بیشتر به مدار روسیه و چین نزدیکتر خواهد کرد.
این سیاست ممکن است که به بالا رفتن قیمت نفت کمک کند هر چند که عربستان قول داده که با افزایش تولید نفت اثرات منفی صفر شدن تولید نفت ایران را جبران خواهد کرد. دلیل افزایش قیمت نفت نیز میتواند عکس العمل ایران به افزایش تولید نفت عربستان باشد. فرض عربستان بر این است که دنیا از ایران نفت نمیخرد و به عربستان روی خواهد آورد و تولید اضافه عربستان٬ کاهش تولید ایران را جبران خواهد کرد. در این فرضیه دو اشکال واضح وجود دارد که هر دو ملتزم کنار گود نشستن ایران است. اما ایران میتواند در تولید و عرضه عربستان اختلال ایجاد کند که اگر این استدلال را به نهایت ممکن آن خاتمه دهیم به جنگ بین ایران و عربستان منتهی خواهد شد که بی شباهت به جنگ ایران و عراق نخواهد بود. این سناریویی است که هیچ عقل سالمی نمیتواند و نباید آرزو کند.
راه دیگری که بیشتر خزانهداری آمریکا از آن پشتیبانی میکند تقسیم تحریمها به تحریم فروش نفت (صادرات و واردات) و تحریم داد و ستد و ارتباطات بانکی است. این سیاست فشار به سوئیفت برای اخراج ایران را کنار میگذارد و اجازه میدهد که ایران از سیستم سوئیفت طبق معمول استفاده نماید. این سیاست چند مزیت برای امریکا دارد. اول این که امریکا میتواند معاملات بانکی ایران را زیر نظر بگیرد. هر چند این عمل بر خلاف قوانین کشورهای اروپائی و سوئیفت است که معاملات خود را در حریم خصوصی پیش میبرد. ولی این نوع زورگوئی ها بی سابقه نبوده است. به طور مثال در سال ۲۰۰۷ سوئیفت بر خلاف قوانین بلژیک و اروپا برای انتقال اطلاعات خصوصی بانکی به امریکا اجازه دسترسی به اطلاعات بانکی خود داد. این تخلف از طریق نیویورک تایمز برملا شد و بین امریکا و اروپا اختلاف شدیدی روی داد. این مسئله سوئیفت را وادار کرد که بین امریکا و منافع خود تصمیم بگیرد و در نتیجه وارد مذاکره با امریکا شد و «مصالحهای» بدست آمد. این مصالحه به امریکا اجازه میدهد که طبق قواعدی قابل قبول طرفین٬ امریکا به اطلاعات کشورها دسترسی داشته باشد ولی این اطلاعات باید برای فعالیتهای ضد تروریستی استفاده شوند و این اطلاعات را امریکا تا حداکثر پنج سال نگه بدارد و پس از آن از سیستم خود حذف نماید. به هر حال این مصالحه هنوز به قوت خود باقی است و امریکا دسترسی به اطلاعات بانکها را از دست نداده است.
دوم این که این سیاست خزانهداری به کشورهای مختلف اجازه میدهد که منافع خود را دنبال کنند. اگر تمایل دارند که زیر بار قوانین امریکا نروند و ریسک خشم امریکا را بپذیرند یا تحریمها را تخلف از استقلال خود بدانند و از تحریمهای امریکا سر باز بزنند مسائلی هستند که هر کشور به طور جدا گانه باید بررسی و درباره آن تصمیم گیری کند. بالاخره این سیاست میتواند از ایجاد و رشد موسساتی شبیه سوئیفت جلوگیری نماید. در حال حاضر اروپا در جریان تاسیس چنین موسسهای برای «ساز و کار ویژه» و یا «مکانیزم ویژه پرداخت مالی ایران و اروپا» است که میتواند برای مصالح دراز مدت امریکا با منفعت نباشد.