این متن پاسخی است به نکات مندرج در مستند «راه طی شده» که اخیرا توسط آقای علی ملاقلی پور با سرمایهگذاری و پشتیبانی حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی و سازمان بسیج مستضعفین ساخته شده و در حال حاضر بصورت اکرانهای خصوصی در دانشگاهها و مراکز فرهنگی نمایش داده میشود . این مستند در برنامه بیست و سی صدا و سیما نیز تبلیغ شده است.
***
خسته نباشید آقای ملاقلی پور!
با سلام. یکی از دوستان نسخه ضبط شدهای از صدا و بخشی از تصاویر فیلم “راه طی شده” را برایم فرستاد. باید بگویم شنیدن و دیدن این نسخه مرا اندوهناک و متاسف کرد. مایلم اولین گفتگویی را که پس از اصرار شما بر مصاحبه با هم داشتیم بیادتان بیاورم. گفتید که قصد ساخت مستندی منصفانه در باره مهندس بازرگان دارید و گفتید چون یک پژوهشگر صرف، ورود کردهاید و از تمایل خود به انتقاد نیز سخن گفتید. همانجا به شما عرض کردم شرط یک پژوهش علمی یا تاریخی، بیطرفی است، همینکه پژوهشگری به قصد انتقاد یا برعکس به نیت مداحی به کاری وارد شد اولین شرط تحقیق را که فقدان پیش داوری است نقض کرده است.
همکاری ما با شما از قبول این اصل آغاز شد. دیگر آنکه عرض کردم شما وارد کاری خطیر شدهاید، اگر به سفارش قدرت و با کلیشههای مرسوم فیلم بسازید مهندس بازرگان را کوچک نمیکنید بلکه با آبروی هنری و فرهنگی خود قمار کردهاید. بنظرم این سخن را به آقای نوروزی هم که عقل منفصل این مجموعه بودند متذکر شدم.
اکنون آنچه به تماشای آن نشستم روایتی است در اکثر بخشها یکسویه وگاهی مغرضانه. فیلم به انعکاستحصیلات، فعالیتهای اجتماعی و سیاسی مهندس بازرگان نظیر تاسیس شرکت انتشار، ریاست هیئت خلع ید، تشکیل جبهه ملی و نهضت آزادی و نیز خدمات او در زمینه لوله کشی آب تهران و سپس قبول نخست وزیری و نمایندگی مجلس بیتفاوت نیست و آنها را گاه به شتاب و گاهی بدقت به تصویر میکشد اما آنچه عجیب مینماید شخص راوی است که از همان ابتدا میدان را در اختیار گرفته و هر سخنی را از مصاحبه شونده به خواهش دل خود تعبیر و تفسیر میکند، گاهی روانشناس و گاهی معلم اخلاق میشود و در اثنای تصاویر، حکمت و فلسفه میورزد وچون طلبهای نوآموز درس دینداری میدهد و نهایتا لحافی چهل تکه بر هم میدوزد تا حوزه هنری و دستاندرکاران و سرمایهگزاران مادی و معنوی فیلم را دلگرم و خرسند کند. نهایتا هم پیداست کزین میان چه برخواهد خواست: بازرگان، شیفته و خود باخته غرب معرفی میشود و تسخیر و استثمار ملل دیگر توسط اروپاییان را عادی تلقی میکند! بیآنکه به دانشحوزوی مسلط باشد جسارت میورزد و پای در کفش مفسران و دین پژوهان میبرد. خدماتش نیز در جنب انحراف فکری او که – منافقین مولود آناند رنگ میبازد. از صفحات کتابش شعله ها میخیزد واز آموزههایش فتنهها میریزد.
در جایی راوی به تلویح میگوید نگارش کتاب راه طی شده در سن چهل سالگی بر ادعای رهبری جامعه و یا نوعی خود پیامبر بینی او صحه میگذارد! و این است خوانش بیغرض آقای ملاقلی پور از کتاب زندگی مهندس بازرگان! بقول مولانا:
چون غرض آمد هنر پوشیده شد/ صد حجاب از دل بسوی دیده شد
در این فیلم نکته تازهای نیست. کارگردان همان اتهامات قدیمی و بیات را بار دیگر بر سفره میچیند، اما اینبار نکتهای تازه بدان میافزاید: آموزگار بازرگان در دارالفنون یعنی سید ابوالحسن خان فروغی فراماسون بوده است! او شیفتگی به غرب را در بازرگان تقویت میکند و هموست که با گرایش به علم تجربی بذر انحرافی را در ضمیر شاگردش میکارد تا روزی منافقین از خوشههای آن سر برکنند! من حقیقتا با خود فکر میکنم چطور میشود آدمی که صدق و اخلاص در پژوهش دارد زندگی ابوالحسن خان فروغی این معلم بیادعا را که ادب درس و ادب نفس را توامان داشته مرور کند و از آنهمه خدمات فرهنگی، از مترجمی، روزنامه نگاری، معلمی دارالفنون، تاسیس دانشسرا برای تربیت معلم و تبیین روشهای نوین تربیتی گرفته تا نمایندگی ایران درسازمان ملل و نیز نگارش آثاری در علم هیئت، زمین شناسی، فلسفه، قرآن، روانشناسی و حتی نمایشنامه نویسی صرفنظر کند و برجبین هویت او بیهیچ مدرک معتبری انگ فراماسونری بزند. نمیدانم از نظر شما این چگونه با عدل و تقوا منطبق است؟ اینگونه از شکر، شوکران بیرون کشیدن البته صنعتی است که نحله فکری شما دیری است در آن به استادی رسیدهاند.
در اثنای فیلم متوجه میشویم که شما کتاب راه طی شده را درست نفهمیدهاید .هیچ معلوم نمیشود که از کدام جمله آن کتاب بر میآید که اشراف خالق با اشراف خلق و یا بینش انبیا با بینش بشری برابر است؟ و از کتابی که سعی دارد بگوید: “گامهای بشر، افتان و خیزان نهایتا به راه انبیاء الهی صحه میگذارد “چگونه اندیشه مبارزه مسلحانه در میاید؟ (۱)
شما از یک خاطره مغشوش یکی از مصاحبه شوندگان و برشهایی که به مجموعهای از گفتارها زدهاید مکررا پنداری خطا را لباس تصویر میپوشانید و بر همه اینها چنانکه در صحبتهای اخیرتان در اکران خصوصی شنیدم مباهات میکنید که اینهمه اقرار را از زبان نزدیکان مهندس بازرگان بیرون کشیدهایم! خوب برادر عزیز! این چه افتخاری است که کارگردان ابتدا سناریویی در ذهن طراحی کند و بعد مصاحبههایی را به نیت این هدف پس و پیش کرده، خود به ساحل مقصود سکانداری کند؟ مثل شما مثل آن آشپزی است که از بهترین مصالح، خوان و خوراکی ناساز ترتیب میدهد و دست آخر زهری نیز بدان میافزاید سپس گناه را بگردن مواد غذایی میاندازد…
فیلم شما البته بزودی به حوزه محبوب خود که نیت اصلی تهیه کننده و سرمایهگذار است وارد میشود و گفتمان منافقین و شرح ستیز و آویز با آنان را از خلال میتینگها وسخنرانیهای رجوی مکرر زنده میسازد. روشن است که همه مساعی دست اندرکاران نهایتا برای به کرسی نشاندن این فکر قدیمی بوده که منافقین فرزندان فکری مهندس بازرگاناند. مستند شما با خیال این توفیق که از بازرگان و نهضت آزادی او چیزی برجای نگذاشته به پایان میرسد. مغلطههایی آنچنان روشن که بنظر نمیرسد نیازی باشد به یک یک آن پاسخ گفت. اما این فیلم نهایتا یک سوال را در ذهن مخاطب شما باقی میگذارد: پرسشی که مایلم در پایان سخنم کمی بسط دهم:
جناب کارگردان، آقایان مشاوران محتوایی فیلم! مستند تاثیرپذیر شما را دیدیم! خدا را شکر میکنیم که همفکران و پدران فکری شما خیلی زود جلو ضرر را گرفتند و بازرگان و همفکرانش را از صحنه سیاست کنار نهادند. بحمدلله از آنزمان تا به امروز کار یکپارچه و بلارقیب بدست حوزویان، فقیهان و پیروان مخلص آنان بوده است، شکرخدا را که توصیههای بازرگان برای توقف جنگ پس از فتح خرمشهر گوش شنوایی نیافت همچنان که اعتراض او براعدامهاب بعضا بیمحاکمه و بیهیئت منصفه در پگاه انقلاب مسموع نیفتاد، همچنانکه اعتراض او بر گروگانگیری نیز به سمع قبول ننشست و همچنان که مخالفت او بر بسیاری مسایل اجتماعی سیاسی محلی از اعراب نیافت. اما اکنون به لطف خدا سی و هشت سال از آن روزگاران فتنهخیز میگذرد و ما اینجا ایستادهایم! با کارنامهای گویا در اقتصاد ومعیشت، آزادیهای اجتماعی، اخلاق، اعتماد عمومی، اقبال به دین، امید به زندگی و محبوبیت بین المللی… که شاید موضوعی مهم و پرمعنا برای ساخت مستندی واقعی و بیطرف باشد. آیا توان ساخت چنین فیلمی را دارید ؟ گمان نمیکنم. بدون قصد توهین عرض میکنم که مستند راه طی شده در سطح فکری و به اندازهای که تصاویر آنرا دیدهام بلحاظ هنری بسیار تنک مایه است و لازم است که جنابعالی بیشتر، آثار مستند مطرح و مشهور را مرور کنید و توصیه میکنم تا مدتها فعلا چیزی نسازید. به باور من این فیلم به مدد تبلیغات صدا و سیما و رسانههای نظام و سازمان تبلیغات اسلامی یک دوچندی انجمن آرایی میکند، و توسط دیگر همفکران شما و دشمنان روشنفکری دینی ارج میبیند و برصدر مینشیند اما این فروغی گریز پا است و چون ذغال سنگ افروختهای بزودی خاموش میشود. آنچه میماند باز هم حقیقت است. (۲) این سخن را از استاد فقید، صنعتی زاده کرمانی در روزگارجوانی و در ایامی که در منابر و صدا و سیما، ناسزا به شادروان دکتر محمد مصدق سکه ای رایج شده بود، بخاطر دارم. پیرمرد در برابر بارش تهمتهابه لبخند میگفت: “پسر جان! نگران چیزی مباش؛ گر کائنات مغلطه در کار حق کنند حق هست و حق به مغلطه باطل نمیشود”.
با احترام
محمد نوید بازرگان
۱) گیرم که طبق فرض خطای شما مجاهدین اولیه از آموزههای کتاب راه طی شده مکتبی مسلحانه برای خود اختیار کردند، در مثل مناقشه نیست اما مگر قرآن کریم، خود دستمایه سلفیها و طالبان و داعش نشده است؟ مگر آنها برای توجیه خودبه کتاب خدا استناد نمیکنند و یا مبانی خود را بدآن نسبت نمیدهند؟ وقتی کتاب خدا دستخوش چنین کج فهمیهایی است، تکلیف کتاب بشری روشن است. بعلاوه من هنوز متوجه نشدم که از چه وقت مبارزه مسلحانه در مقابل رژیم پهلوی در نظام فکری دوستان شما خطا تلقی میشود؟ آیا این درباره فداییان اسلام، موتلفه و گروههایی چون صف، منصورون، موحدین و دیگران نیز صادق است؟
۲) به تعبیر قرآن کریم: ما عندکم ینفد و ما عندالله باق و لتجزین الذین صبروا و اجرهم باحسن ما کانوا یعملون -نحل ۹۶