زیتون ـ سولماز ایکدر: از میان قتلهای متعددی که هر روز صفحه حوادث روزنامهها را پر میکند این روزها خبر کشته شدن طلبهای در همدان٬ به سرعت ابعاد گستردهای در ایران یافت.
متن خبر اما کوتاه و ساده بود.
ظهر روز شنبه هفت اردیبهشت، یک طلبه در همدان به دست سرنشینان یک خودرو ۲۰۶ کشته شد. مصطفی قاسمی، طلبه ۴۶ ساله حدود ساعت ۱۲ ظهر دیروز از مدرسه علمیه آیتالله آخوند همدان خارج شده و حدود ۲۰ متر جلوتر از در مدرسه، توسط سرنشینان یک خودروی پژو ۲۰۶ مورد اصابت دو گلوله کلاشینکف قرار گرفت که به سر و شکم او خورد و در دم جان سپرد.
شاهدان گفتهاند یکی از سرنشینان پژو ۲۰۶ از خودرو پیاده شده و با اسلحه کلاشنیکف به سوی قاسمی تیراندازی کرده و او را به قتل رسانده است.
آنچه که این قتل را از سایر موارد متمایز کرد هم مقتول و هم کسی بود که در کمال تعجب خود را در شبکه اجتماعی اینستاگرام قاتل این طلبه معرفی کرد. در جریان این قتل از یک سو این سوال مطرح شد که ضریب خشونت جامعه٬ بخصوص در مواجه با چهره رسمی حاکمان ایران، که گویی عبا و عمامه نماد آن شده است، تا چه حد بالا رفته است. از سوی دیگر میدانداری قاتل در اینستاگرام تا چه اندازه به این پلتفرم و چنانچه حاکمیت ایران ادعا میکند به آموزهها و آثار سوء این شبکه مجازی بازمیگردد.
این قاتل خونسرد که بود؟
بهروز حاجیلو٬ یکی از «لات»های بهنام همدان٬ فردی بود که به گفته فرمانده انتظامی استان از روی اطلاعات پلاک خودرو شناسایی شده است.
فرمانده انتظامی استان همدان همچنین گفته که قاتل در اینستاگرام خود اعتراف به قتل این طلبه کرده و خودرویی هم که قاتل از آن استفاده کرده، متعلق به خودش بوده است.
چند ساعت بعد از قتلِ طلبه، این فرد توسط نیروی انتظامی شناسایی و به جای دستگیری٬ کشته شد.
با وجود این، در حقیقت نه آن استوری کوتاه در اینستاگرام میتواند دلیل متقنی بر قاتل بودن او باشد و نه شماره پلاک ماشین ضارب. همزمان این سوال مطرح میشود که حاجیلو که به گفته فرمانده نیروی انتظامی شناخته شده نیز بود٬ دستگیر نشد تا محاکمه شود و در محل کشته شد؟
پاسخ این سوال را شاید بتوان در بطن جامعهای یافت که بهروز حاجیلو از آن برخواسته بود.
بهروز حاجیلو٬ یکی از «نوچه»های وحید مرادی٬ «لاتی» بود که سال گذشته در زندان رجاییشهر کشته شد.
افراد برخواسته از خرده فرهنگ «لات»ی امروزِ ایران اگرچه سر و صدای زیادی دارند اما درگیریهایشان در حد ضرب و جرح باقی میماند؛ به سلاحهای گرم و سرد دسترسی دارند اما کمتر قتل میکنند. بخصوص قتل یک فرد در لباس روحانی، آن هم در فضایی که «لات»های ایرانی از دیرباز رابطهای نزدیک و خوب با مذهبیون داشتند.
«لاتبازی» امنیتی
وحید مرادی٬ هانی کرده٬ یزدان کرده٬ امین فرزانه٬ بهروز حاجیلو٬ و افرادی از این دست از جمله لاتهایی بودند که طی چند سال اخیر در فضای مجازی٬ بخصوص اینستاگرام بال و پر گرفتند.
رشد این افراد که تصاویری از میهمانیهای خاص٬ جنگ و دعوا٬ سلاحهای گرم و سرد و حتی کری خوانیهایشان در شبکههای مجازی منتشر میکردند٬ عجیب بود.
در کشوری که چند بلاگر ارشاد و محجبه میشوند یا رقاصها بازداشت میشوند٬ تداوم حضور لاتها نمیتواند بدون دلیل باشد.
نوچه یکی از این لاتها در این رابطه با «زیتون» گفتگویی انجام داده است. طبق ادعای این فرد که «زیتون» سندی برای تایید یا تکذیب آن نیافته است٬ دار و دسته لاتها بعد از اجرای چند طرح برخورد با «اراذل و اوباش» دستگیر شدند و تحت فشار قرار گرفتند تا تبدیل به مخبرهای اطلاعات سپاه و نیروی انتظامی بشوند.
پس از آن بود که لاتها فرصت رشد در شبکههای اجتماعی را یافتند تا در کنار دله دزدی، خفت گیری، شرخری برای چک و پول و بدهی قمار٬ در سطح بالاتری هم فعالیت کنند٬ اما این بار زیر نظر نهادهای انتظامی و امنیتی؛ از جمله حفاظت و مراقبت از آشپزخانههای شیشه در اطراف تهران و دیگر شهرهای بزرگ.
همچنین پولشویی٬ اداره بیزینسهای صوری٬ محافظت از قمارخانهها و بادیگاردی برای آقازادهها.
همکاری اراذل و اوباش با نهادهای امنیتی و انتظامی محدود به گفتههای این فرد به «زیتون» نیست.
سردار حسین همدانی٬ فرمانده قرارگاه ثارالله سپاه تهران که مسئول امنیت این شهر در جریان «جنبش سبز» نیز بود٬ در یکی از آخرین مصاحبههایش پیش از مرگ گفته بود که «۵ هزار نفر از کسانی که در آشوبها حضور داشتند ولی در احزاب و جریانات سیاسی حضور نداشتند بلکه از اشرار و اراذل بودند را شناسایی و در منزلشان کنترل میکردیم. روزی که فراخوان میزدند اینها کنترل میشدند و اجازه نداشتند از خانه بیرون بیایند. بعد اینها را عضو گردان کردم. بعداً این سه گردان نشان دادند که اگر بخواهیم مجاهد تربیت کنیم باید چنین افرادی که با تیغ و قمه سر و کار دارند را پای کار بیاوریم.»
این فرماندهٔ ارشد سپاه چند هفته پیش از کشته شدن در سوریه، گفته بود: «وقتیکه جلسه شورای تأمین استان تهران در شب عاشورا برگزار شد همه برآوردها این بود که فردا تهران آرام خواهد بود. برآورد من این بود که روز عاشورا اتفاقاتی در پیش خواهد بود. به همین خاطر دو بار دیگر درخواست جلسه فوق العاده دادیم و جلسه تشکیل شد و آمادهباش اعلام کردیم. همهٔ سینماهای تهران را اجاره کردم. تمام مدارس و حسینیهها را در اختیار گرفتیم. بچهها با لباس مشکی در میدان حضور داشتند. نزدیک به ۳۰ هیئت را هم که با من مرتبط بودند را هم آماده کردیم و گفتم دستهها را به سمت میدان دانشگاه بیاورید.»
کشته شدن بهروز جاویدلو٬ بدون محاکمه و حتی پیش از کسب اطمینان حداقلی از دست داشتن او در قتل آن طلبه میتواند ریشه در همین مناسبات پشت پرده بین لاتها و نیروهای انتظامی و امنیتی داشته باشد.
پاشیدن خاک بر صورت واقعیت
این بار هم اما به جای تلاش برای کشف ماوقع٬ قربانی در جای دیگری جستجو شد.
واکنشها بر سر قتل مذکور چنان بالا گرفت که آیتالله خامنهای هم روز گذشته در دیدار فرماندهان و مدیران نیروی انتظامی از ضرورت جلوگیری از خرید و فروش سلاح در فضای مجازی سخن گفت و تاکید کرد که عکس قاتل را شخصا در اینستاگرام دیده است.
از سوی دیگر کاربرانی که خود را «ارزشی» میخوانند٬ بلافاصله پس از قتل طلبه همدانی٬ پیکان حمله را به سوی وزیر ارتباطات گرفتند.
آنها محمدجواد آذری جهرمی را متهم کردند که به علت مخالفتش با فیلترینگ اینستاگرام باعث این قتل شده است.
تشکیل پرونده برای مهناز افشار٬ استیضاح احتمالی وزیر ارتباطات و اقداماتی از این دست هیچ کدام اما پاسخ به این سوال نیست که چرا و چطور یک «لات» مدتی طولانی در شبکههای اجتماعی فعال بوده٬ تصاویر مربوط به سلاحهای گرم و سرد خود را منتشر میکرد و برای دیگران شاخ و شانه میکشید اما تنها پس از وقوع یک قتل مشکوک مورد تعقیب قرار گرفته و درجا کشته شد.