ده سال پس از سال ۸۸، هنوز مسئولان نظام نسبت به «فتنه جدید» هشدار میدهند و به روی خود نمیآورند که آتش همان اعتراض که به جای پاسخ و اقناع، سرکوب شد هر بار به شکل دیگری و با پرسشهای تازهتری شعلهور میشود. سال ۸۸ یک سوال همه جا تکرار میشد اما وقتی سرکوب شد دهها سوال دیگر بر پرسش نخست افزوده شد؛ پرسشهایی که نه کهریزک توانست خاموشش کند و نه سالها زندان و حصر؛ پرسشهایی که از ۸۸ عبور کرد به مطالبات ۹۸ رسید. به عبارت دیگر نظام برای اینکه در اشتباه بزرگ خود در سال ۸۸ عذرخواهی و عقبنشینی و جبران نکند دهها اشتباه دیگر مرتکب شد و پروندهای که خواست با سرکوب ببندد ده سال حجیمتر شد.
اما منظومه اعترافات منتشر شده طی ده سال گذشته تصویر روشنتری از آنچه در سال ۸۸ اتفاق افتاد به دست میدهد. بزرگان اصولگرا در این یک دهه بهتدریج اعتراف کردند که داور دعوا از اول هم صلاحیت نداشت. از همان روزهای نخست آغاز کنیم که علی لاریجانی (رییس مجلس) گفته بود: «کاش برخی اعضای شورای نگهبان به نفع یک کاندیدای خاص وارد میدان نمیشدند…بخش عمدهای از مردم تصورشان درباره نتیجه انتخابات با نتیجهی رسمی متفاوت است و باید به این تصور احترام گذاشت». (۳۱ خرداد۸۸)
سالها بعد در دیماه ۹۳ محسن اسماعیلی، عضو حقوقدان شورای نگهبان گفت که این شورا در انتخابات سال ٨٨ بىطرف نبود: «برخی اعضای این شورا در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ موضع گیریهای خاصی نسبت به برخی نامزدهای ریاست جمهوری داشتند، لذا در انتخابات تا حدی قانون را زیر پا گذاشتند… اگر بخواهیم منصفانه درباره جریان فتنه ۸۸ قضاوت کنیم باید بگوییم که برخی اعضای شورای نگهبان از حق خود به عنوان یک داور پا را فراتر گذاشتند… فردی که در مسند داوری آن هم به عنوان عضو شورای نگهبان نشسته است باید اصل بیطرفی را رعایت کند و نباید براساس قانون له یا علیه نامزدها در انتخابات موضعگیرى داشته باشد».(ایرنا)
پیشتر نیز محسن اسماعیلى در ٢۶ اردیبهشت ٩٣، در برنامه «شناسنامه» که از تلویزیون ایران پخش شد گفته بود: «بدون رودربایستی عرض میکنم که بعضی از اعضای شورای نگهبان، شیفتهى آقای احمدینژاد بودند و به ایشان حسن ظن داشتند که البته من جزو آنها نبودم…».
کمی بعد و پس از بازتاب وسیع سخنان محسن اسماعیلى او به نوعی عقبنشینی کرد و گفت که «شهادت» مىدهد که «گرایشهاى فردی هیچ تاثیری در بررسی نتیجه انتخابات نداشته و ندارد». (خبرگزاری مهر) در حالی که «شهادت» به امر «مشهود» و محسوس تعلق مىگیرد و «شاهد» کسى است که چیزى را به چشم خود دیده باشد! عدم تأثیرِ گرایش و شیفتگىِ شوراى نگهبان در داورىاش، امرى درونى، قلبى و روانى است و عضو «حقوقدان» شورای نگهبان توضیح نداد که چگونه دربارهى درونیّاتِ افراد «شهادت» مىدهد!
اما مهمترین اعترافات متعلق به سردار جعفری فرمانده وقت سپاه است. دقایقی از ویدئوی سخنرانی او (که دو هفته پس از انتخابات در همایش هادیان سپاه ایراد شد) سالها پیش منتشر شد اما ویدئوی کامل آن سخنان چند روز پیش به شبکههای اجتماعی راه یافته است. او در این سخنرانی میگوید:
«بر اساس نظرسنجیهایی که از ۲ ماه قبل از انتخابات آغاز شد، رای احمدینژاد ۶۰ درصد بود، اما تا اواسط خرداد رای او به زیر ۵۰ درصد رسید/همه نگران بودند انتخابات دومرحلهای شود/خط قرمزی که برای نیروهای انقلاب وجود داشت این بود که نیروهایى که در دوران دوم خرداد فرصتی پیدا کرده بودند و در حاکمیت نفوذ کرده بودند، مجددا روی کار بیایند… این شیب، نگرانکننده بود و همه تحلیل میکردند اگر همین روند انتخابات ادامه پیدا کند، حتما انتخابات دو مرحلهای میشود و در مرحله دوم هم معلوم نیست که نتیجه چه میشود… دو اقدام بسیار اساسی و استراتژیک، در جمع کردن این ماجرا اثر گذاشت. یکی دستگیریهای گستردهای که توسط دستگاههای امنیتی و بخشی هم سپاه در لایه طراحان و ایدهپردازان این ماجرا صورت گرفت… به اضافه قطع ارتباطات اینها، یعنی ایجاد اختلال در ارتباطات اینها، چه شبکههای اینترنتی و چه شبکههای موبایل…»
او در بخش دیگر سخنانش میگوید که حتی در شورای عالی امنیت ملی هم این پرسش مطرح شد که «بنابر تجربه، ۱۰میلیون رأی خاموش مال مخالفان است؛ چطور این ۱۰میلیون برای احمدینژاد رفت؟ گفتم چون اپوزیسیونِ واقعیِ جریان حاکم، اوست» اما چند دقیقه بعد میگوید «اگر مشارکت از ۳۰میلیون بیشتر میشد انتخابات به دور دوم میرفت» و به این تناقض پاسخ نمیدهد که اگر رای خاموش مال احمدینژاد بود چرا با بیشتر شدنش انتخابات به دور دوم میرفت؟!
روایت دیگری از اعتراف به تقلب، از آنِ علی سعیدی، نماینده سابق رهبری در سپاه است؛ او نیز در بخشهایی از سخنانش در همایش هادیان سپاه میگوید: «وظیفه ما تحقق منویات رهبری بود/سپاه هیچووقت به اندازه این انتخابات منسجم نبود؛ در انتخاباتهای قبل مثل ۷۶ فرماندهی و یا نمایندگی رهبری نتوانستند سپاه را منسجم کنند/کسی که مشروعیت رهبری را از مردم میداند نباید رئیسجمهور شود». او همان کسی است که بعدها نیز از «مهندسى معقول انتخابات» دفاع کرد و آن را «وظیفه ذاتى سپاه» دانست.
دیگر سخنرانی منتشر شده پس از ده سال، اظهارات حسین طائب (رئیس وقت سازمان اطلاعات سپاه) است؛ او میگوید «غرب میخواست با این انتخابات انشقاق داخلی ایجاد کند/رسانههایشان را بسیج کردند که همه در انتخابات شرکت کنند و برای اولین بار جز منافقین هیچکس انتخابات را تحریم نکرد». به عبارت صریحتر مشارکت حداکثری و عدم تحریم انتخابات که همیشه افتخار نظام معرفی میشد این بار «نقشه غرب» خوانده شد. او در بخش دیگری از سخنانش اعتراف میکند که انتخابات ۸۸ برای سپاه و بسیج هم روز انتخاب میان مردم و حکومت بود: «میگویند بسیج نباید در محلهی خودش با مردم درگیر و هزینه میشد…ولی آیا فتنه جز با هزینه شدنِ بسیج جمع میشد؟»! یعنی بسیج با همشهریان و هممحلیها و همسایگان خود میجنگید؛ این همان آینهای بود که میرحسین موسوی در بیانیه شانزدهم روبهروی بسیج و سپاه به دست گرفت تا تصویرشان را در آن ببینند: «برادران ما! اگر از هزینههای سنگین و عملیات عظیم خود نتیجه نمیگیرید شاید صحنه درگیری را اشتباه گرفتهاید؛ در خیابان با سایهها میجنگید حال آن که در میدان وجدانهای مردم خاکریزهایتان پی در پی در حال سقوط است».
در همان روزها سرتیپ حسین همدانى (که بعدها در سوریه کشته شد) در حال تربیت و «سازماندهىِ اشرار و اراذل» بود تا در عاشوراى ٨٨ به جمعیت بزنند و با تیغ و قمه به جان مردم بیفتند؛ بخشى از افتخارات سردار را از زبان خودش بخوانیم:
«برآورد من این بود که روز عاشورا اتفاقاتی در پیش خواهد بود… همهى سینماهای تهران را اجاره کردم. تمام مدارس و حسینیهها را در اختیار گرفتیم… پنجهزار نفر از کسانی که… از اشرار و اراذل بودند را شناسایی کردیم و در منزلشان کنترلشان مىکردیم… اینها را عضو گردان کردم. بعداً این سه گردان نشان دادند که اگر بخواهیم مجاهد تربیت کنیم باید چنین افرادی که با تیغ و قمه سروکار دارند را پای کار بیاوریم. یکی از اینها فردی بود به نام ستاری. این ستاری وقتی به جمعیت زد جانباز ٧٠ درصد شد و به شهادت رسید… روز عاشورا همین سه گردان غائله را جمع کردند…» (وبسایت تابناک)
نتیجهى سپردنِ مردم به «سه گردان اشرار و اراذل» فاجعهاى شد که میرحسین موسوى در بیانیهى سالگرد عاشوراى ٨٨، آن را چنین روایت کرد: «به یاد دارید که در عاشورای سال گذشته با عزاداران معترض چه کردند: آنها را از پلها به پایین انداختند، با ماشین از روی پیکر بیدفاع آنان گذشتند، سینهی مالامال از عشقشان را هدف گلوله قرار دادند، و آنگاه بیشرمانه عکسالعمل مردم خشمگین را با نمایش ناقص و گزینشی در رسانههایشان، شورش دستنشاندههای استکبار نامیدند و فریاد وا اسلاما سر دادند! آیا آن کس که ماشین پلیس دوبار از روی او رد شد، آمریکایی بود یا کسانی که از روی پل به پایین پرتاب شدند دستنشاندهی آمریکا و اسرائیل؟…پس از آن هم به دستگیری تعداد زیادی زن و مرد از بهترین فرزندان این انقلاب و آب و خاک پرداختند تا فریادها را در گلو خفه کنند. غافل از آنکه خشم فروخوردهی مردم آگاه و مظلوم بسیار خطرناکتر از فریادهای تظلمخواهی آنها خواهد بود».
رفتار دوگانه رهبری نیز شاهدی دیگر بر تقلب و تخلف در انتخابات است. بیستم فروردینماه ۹۳ وقتی اعتراضهای دلواپسان به توافق هستهای بالا گرفت آیتالله خامنهاى از دولت خواست تا برای به نتیجه رساندن توافق با معترضان «همدلى» کند و در توضیحِ این ضرورت گفته بود: «همدلی یک چیز زورکی نیست، یک چیز دستوری نیست که کسی دستور بدهد که مردم همدلی کنید، مردم هم بگویند چشم… یک عدّهای مخالفند، یک عدّهای اعتراض دارند؛ خیلی خب، مسئولین ما یک جمعی از مخالفین را، از آن افرادی را که شاخصند، دعوت کنند، حرفهای آنها را بشنوند؛ اگر نکتهاى در حرفهاىشان بود آن را رعایت کنند، اگر چنانچه نکتهای هم نبود، آنها را قانع کنند… به نظر من بنشینند، بشنوند، بحث کنند. حالا ممکن است بگویند آقا ما سه ماه بیشتر زمان نداریم؛ خب، حالا سه ماه بشود چهار ماه، آسمان که به زمین نمیآید؛ چه اشکالی دارد؟».
از قضا در سال ۸۸ هم «یک عدّهای اعتراض» داشتند؛ اما بنا نبود تا مسئولان «اگر نکتهاى در حرفهاىشان بود آن را رعایت کنند، اگر چنانچه نکتهای هم نبود، آنها را قانع کنند»! آن قدر بر «همدلی زورکی» اصرار و عجله داشتند که رهبرى همان شب اول، «رأى ۲۴میلیونی نامزدِ مورد علاقهاش را تبریک گفت و شوراى نگهبان هم در حالى که صدهاهزار معترض در خیابان بودند نتایج را سرِ وقت اعلام کرد؛ مدتی بعد هم به دفتر کمیتهى صیانت از آراء ریختند و مدارک اعتراض را غارت کردند و برخی از رؤسای کمیته را هم بازداشت کردند. آن روزها کسى نگفت: «خب، حالا سه ماه بشود چهار ماه، آسمان که به زمین نمیآید؛ چه اشکالی دارد؟»
در پرونده تقلب، نظام حتی نتوانست روحانیان بلندپایهی قم را قانع کند. دو هفته پس از انتخابات سال ۱۳۸۸، آیتالله جوادى آملى در آخرین خطبهاش پیش از کنارهگیری از امامت جمعه قم گفت: «اگر فصلالخطاب قانون است برای شما شرح بدهم که همین قانون منشأ اختلاف است… ببینیم آن کسی که داور است همان کسی است که مجری است یا نه؟ اینها را باید حل کنیم». (۵ تیرماه ۱۳۸۸)
حتی سالها بعد در ۲۰مهر سال ۹۳، آیتالله مکارم شیرازی گفت که مسئولان نظام در سال ٨٨ به درخواست او براى اطلاع از پشت پردهى حوادث پاسخى ندادند. او که در دیدار با اعضاى مرکز اسناد انقلاب اسلامى سخن مىگفت تصریح کرد: «بنده به برخی از مقامات مسئول گفتم ظاهر فتنه مشخص است ولی پشتپردهى آن را بیان کنید تا بدانیم قضیه چه بوده» و افزود که مسئولان این کار را نکرده و مطالب آن را برایش ارسال نکردند. (خبرگزاری مهر)
از سوی دیگر، نظام درمانده از اقناع عمومی از همان آغاز دست به دامن روحانیان و مساجد شد. در آستانهى ماه محرم سال ۸۹ مرکز رسیدگى به امور مساجد در بخشنامهاى از روحانیان و مبلّغان خواست تا بر منبرها از «تشابه حادثهى کربلا و فتنهى ٨٨» بگویند. این مرکز که با حکم آقاى خامنهاى تأسیس شد وظیفهاش بنابر آنچه در آن حکم آمده «نصب امام جماعت و دیگر مسؤولین مربوط به مساجد» جهت «تقویت هماهنگ جنبههاى معنوى و انقلابى» است. همزمان (یک هفته مانده به محرم) احمد خاتمى (امام جمعهى موقت تهران) هم «مداحان» را فراخواند تا دست به کار شوند: «مداحان باید احساس وظیفه کنند و گره زدن دیروز و امروز هنر بزرگ مداحی است… فتنهى یزیدی را با فتنهى اخیر گره بزنید… انتظار از مداحان بسیجی این است که در خط مقدم این روشنگریها باشند». (رجانیوز)
همان زمان مهدى کروبى در مصاحبه با روزنامهى اعتماد ملى، بازىگردانانِ معرکهى عاشوراى ٨٨ را «مدعیان دروغینِ جبههى حسینی» خواند و گفت: «آنها در این شبیهسازىها و مقایسه کردنهاى هدفمند، معترضین به نتایج انتخابات را یزید و یزیدیان خطاب مىکنند… البته با این تفاوت که در آن زمان حکومت در اختیار یزید و عُبیدالله بود و حسین و یارانش در اقلیت و غربت؛ اما اکنون آنهایی حاکمیت را در اختیار دارند که جنایتهاى بینظیرى در کهریزک، اوین و کف خیابانها و حمله به مجتمعهاى مسکونی به نام یاران و جانشینان واقعی امام حسین در حق مردم مظلوم و بی دفاع ایران انجام دادند.»
از انتخابات ۸۸ ده سال میگذرد اما قلب تقلب هنوز میتپد. رهبر جمهورى اسلامى در انتخابات بعدی، از «مخالفان نظام که به کشورشان علاقهمندند» هم دعوت کرد تا در انتخابات مشارکت کنند؛ اما پس از انتخابات، به ادبیات پیش از آن بازگشت و به مسئولان توصیه کرد که «مردم را اشتباه نگیرند؛ مردم همان کسانی هستند که حماسه ۲۲بهمن هر سال را بوجود میآورند، مردم همانها هستند که روز ۹دی به میدان آمدند.مردم همینها هستند. آنها را اشتباه نگیرید».
و سرانجام تا وقتی قلب تقلب در کالبد رهبری نظام میتپد، مسئله مردم انتخابات نیست، این را میرحسین موسوی در همان بیانیه شانزدهم نوشته بود: «چگونه توضیح دهیم که مسئلهی مردم انتخابات نیست؛ مسئلهی مردم قطعاً این نیست که فلانی باشد یا نباشد/آن چیزی که مردم را عصبانی میکند آن است که به صریحترین لهجه، بزرگیِ آنان انکار میشود/مگر نمیخواهید که ما نباشیم و شما باشید؟ راهش توجه به این واقعیت است».