احتمالاً طی ماههای گذشته هیچکس به اندازه دونالد ترامپ کنجکاویها را به خود جلب نکرده است؟ چرا ترامپ اینگونه رفتار میکند و چرا رفتارهای ضدونقیض ترامپ مشهود و مشهور شده است. برای فهم شخصیت ترامپ ابتدا لازم است به تفکیک اجزای شخصیت او بپردازیم و در نهایت مجدداً این اجزا را در قالب یک کل واحد ترکیب کنیم.
مهمترین شاخصه شخصیتی دونالد ترامپ برونگرایی بیحدوحصر اوست، ترامپ بلندبلند فکر میکند، درواقع تصمیمات در لحظه گرفته میشوند اما به این معنا نیست که نقشه یا طرحی در ذهن ترامپ وجود ندارد. برونگرایی ترامپ به طور مشخص معطوف به امور ملموس و عینی است، هر چیز که قابلاندازهگیری باشد و بتوان آن را به کمیت تبدیل کرد. به طور مثال گزارههایی مانند جنگ در خاورمیانه برای ما هزینه دارد، برای حفظ امنیت در اروپا یا خاورمیانه متحدان ما باید هزینه کنند یا آقای رئیسجمهور چرا به عربستان سلاح میفروشید؟ پول، اشتغال در ایالاتمتحده …
ترامپ به دنبال واژههای انتزاعی نیست و همهچیز در جهان به شکلی ساده و ابجکتیو برای او نمودار میشود، حتی سیاست، سیاستی که فقط برای رئیسجمهور شکل دلار دارد. ترامپ از دسته افراد عقلانی محسوب میشود که البته عقلانیت را باید در همان مفهوم عقلانیت معطوف به هدف وبری جستجو کرد. عقلانیت ریاضی و حسابگر ترامپ در خدمت مواجه حسی و ملموس او با جهان اطراف است. ترامپ جهان را از دریچه لحظه اکنون و تجربه دادههای کنونی و همچنین تجربه شخصی خودش مشاهده میکند. احتمالاً ترامپ اگر به فیلسوفانی هم علاقه داشته باشد فیلسوفانی هستند که بر مبنای تجربه زندگی فلسفه بازی میکنند مانند اپیکور …
ترامپ در نهایت به احساساتش بها میدهد البته رفتار احساسی ترامپ همچنان مبتنی بر غلبه حس و عقلانیت و ترکیب آنها قرار دارد، مهمترین موجودات این دنیا برای ترامپ خانواده او و خصوصاً فرزندانش هستند و نفوذ خانواده ترامپ بر شخصیت و تصمیمات او کاملاً آشکار است، این امر به طور مشخص در مورد دختر او ایوانکا ترامپ و دامادش کوشنر صدق میکند.
ترامپ بلندبلند فکر میکند و این برونگرایی را تبدیل به استراتژی برای پنهانسازی تصمیمات نهاییاش میکند. برای بسیاری او دروغگو است که البته میتواند اتهام درست و درعینحال غیردقیقی باشد، ترامپ گزارههای مختلفی را ابراز میکند تا در تولید این حجم گسترده اطلاعات خطوط اصلی شخصیت اش را پنهان کند، در واقع او مانند یک درونگرا ساکت به گوشهای نمیخزد و سعی در پنهانسازی با سانسور ندارد، سانسور ترامپ صدای بیشازحد ایگوی اوست که تفکیک استراتژی او را سخت میکند.
او حتی در حوزه زندگی شخصی هم از این راهبرد پیروی میکند. حجم تخلفات و اتهامات اخلاقی حول رئیسجمهور آمریکا میچرخد و باوجوداین، همچنان این گزاره تکرار میشود که خب ترامپ است ولی… و البته با همین خب ترامپ است رئیسجمهور آمریکا هم میشود شبیه موقعیتی که برلوسکونی در ایتالیا ایجاد میکرد.
حالا سؤال اصلی این است؟ با این شخصیت منحصربهفرد و درعینحال تیپیکال چه میتوان کرد؟
برای مواجه با ترامپ راهبرد بهینه ازنظر نویسنده روند زیر است:
۱- گزارههای ملموس ارائه شود. تشویقهای ملموس مثلاً سرمایهگذاری خاص شرکتهای آمریکایی در صنایع نفت یا گاز یا معادن و توریسم…و تهدیدهای ملموس، با اعداد و دلار، با نفر و سلاح
۲- با اعتبار ترامپ بازی کنید. به اعتبار او حمله شود و مجدداً اعتبار او بالا برده شود. در طول منازعات میان اتریش و پروس در دوران بیسمارک قبل از شروع مذاکرات در مورد قلمرو بیسمارک با دیپلمات اتریشی شطرنج انجام داد و به طرز احمقانهای اشتباهات آشکاری مرتکب میشد، دیپلمات اتریشی بازی را برد و با تصور اینکه بیسمارک چه سادهلوحانه اشتباه انجام میدهد بدون تأمل وارد بازی بیسمارک شد، قراردادی را بدون توجه به تبعات آن امضا کرد که پیروزی بزرگی برای بیسمارک محسوب میشد و او امضای قراردادی را از دیپلمات اتریشی گرفت که باید برای به دست آوردن آن وارد جنگی طولانی با اتریش میشد.
۳- مهمترین و اصلیترین نکته: با ترامپ شخصی رفتار کنید همهچیز برای ترامپ شخصی و از دریچه ایگوی بزرگ و فربه او بیرون میآید.
۴- در نهایت اگر روزی مسئولان سیاست خارجی به این نتیجه رسیدند که تمایل به گفتگو با ایالاتمتحده دارند بستهای دوبخشی تهیه کنند: لایه درونی بر مبنای منافع طولانیمدت برای کشور و لایه بیرونی بر مبنای پنهانسازی لایه درونی، پیشنهادهای کوتاهمدت ملموس و گمراهکننده برای شخص دونالد ترامپ.
۵- نکته مهم در مذاکرات، فقط ترامپ در مذاکره مهم است.
منبع: کانال تلگرامی نویسنده