«از قوه قضائیه و قضات ارجمند آن انتظار دارد، در رسیدگی به موضوعات مرتبط با هنرمندان و سینماگران ایران از صدور احکام «جنجالبرانگیز» و دامنهداری چون زندان و ممنوعالکاری خودداری و «بزرگوارانه» و با شیوه فرهنگی در این خصوص عمل کنند». این جملات، بخشی از خطابهی مردان سیاست به همکاران قضاییشان نیست، بلکه برگرفته از متنیست که مدیران هنرمند و غیردولتیِ شاغل در «خانه سینمای ایران»، آنهم یک هفته بعد از رسانهای شدن حکم دادگاه محمد رسولاف انتشار دادهاند تا شاید قاضی شهر از صدور «احکام جنجالبرانگیز و دامنهدار» خودداری کند و با تصحیح حکم صادره سبب شود که فیلمسازِ خطشکن و گناهکار، به خود آید و با ندای العفو العفو، بهزعم آنها «حرمت و حیثیت سینما» را پس از این رعایت کند
مدیران کنونی خانه سینما در این بیانیه دقیقا ذکر نکردهاند که بهجای آندست حکم و مجازاتِ «جنجالی و دامنهدار»، خواهان چهگونه مجازات «فرهنگی» برای یک فیلمساز هستند تا از سوی قوه قضاییه اعمال شود. اما محتملا از آنجا که در بخش ممانعت از فعالیت فیلمسازی، دوستانِ خود در وزارت ارشاد را صاحبامتیاز و دارای حق کپیرایت در زمینهی اعلام «ممنوعالکاری» میپندارند، لذا در ادامه چنین میگویند که «قواعد و قوانین و عرف سینمای ایران و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی امکان بررسی هرگونه تخلفی را پیشبینی کرده است». معنای تلویحیاش این است که آخر قاضی بزرگوار دادگاه انقلاب! چرا شلوغش میکنی و با صدور حکم ممنوعالکاری سبب میشوی که داد همه بلند شود؟ مگر همین کمی آنطرفتر در حراست و نظارت و ارزشیابی وزارت ارشاد، برادران به مرخصی رفتهاند که نتوانند ساخت و نمایش فیلم را ممنوع کنند و فیلمساز را ناکار و خانهنشین؟ اینهمه سال که برادران ارشاد توقیف کردند، در کنارش ممنوعالکار نداشتیم؟ چند مورد را مردم متوجه شدند و چقدر اعتراض شد؟ مگر همین فیلمساز از بین هفت ساختهاش حتی یکی مجوز نمایش گرفت که امید به پخش دومی داشته باشد؟ اما حالا با همین حکم قضایی که صادر شد، همه از آن سوی غرب تا فیلمسازان شرق اروپا به این دخالت قضایی اعتراض کردهاند و دامنهی اعتراضها به داخل کشور هم کشیده است، تا بهآنجا که حتی ما هم مجبور شدیم بعد از یک هفته پرهیز، بالاخره بیانیهای صادر کنیم. همان مایی که وقتی به فیلم او در کن جایزه معتبر نوعی نگاه را هدیه دادند، از بیم شما حتی یک پیام تبریک هم منتشر نکردیم که مبادا درون سینمای خانه و خانوادگیمان، آب از آب تکان بخورد
در بیانیه خانه سینما آمده است «ما از ریاست محترم قوه قضائیه خواهان توجه به پرونده جناب آقای محمد رسولاف هستیم و یقین داریم همکاران ما نیز حرمت و حیثیت سینمای ایران را در همه مراحل کاری رعایت میکنند». حرمت و حیثیت سینما کدام است و چه نهادها یا افرادی در این چهار دهه آن را رعایت نکردند؟ آیا سینماگران مستقل بودند که حرمت سینما را شکستند یا سینماکُشان؟ آیا آن هنر هفتم که در بطن، آینهای برای انعکاس دراماتیک واقعیات و قصهها بود، توسط سینماگرانِ مستقل و حساس به مسایل روز جامعه مورد هتک حرمت قرار گرفت یا توسط آنهایی که از همان ابتدای انقلاب، زنده ماندن سینمای ایران را منوط به استفادهی ایدیولوژیک و ابزاری نظام حاکم از این هنر، کردند؟ آیا از منظر مدیران خانه سینما، سینماگرِ حرمتنگهدار همان سینماگریست که یا سفارش و اولویتهای اعلامشده توسط مسئولان وقت سینما را بسازد و یا آندیگریست که دل خوش کند به ساختن آثار خنثی و بیگزند و بس؟ متولیان صنفی سینما وقتی از حیثیت سخن میگویند، حیثیت را ذیل تطمیع و طاعت تعریف میکنند یا رهایی و آزادگی در هنر؟ آیا کیمیاوی، بیضایی، تقوایی، کاهانی و … که در همین گذشتههای نهچندان دور، در هزارتوی بیپایانِ مجوزِ ساخت و نمایش، خسته، محروم، رانده و دشنام داده شدند، بیحیثیتان سینما بودند؟
پس از آخرین پروندهای که بهتازهگی برای محمد رسولاف، اینبار در اطلاعات سپاه پاسداران تشکیل شد، قاضی شهر او را به دادگاه احضار و در شنبهروزی به جرم ساختن فیلمهایی که مورد پسند سپاه و دستگاه قضا نبود، به گناه مصاحبه در مورد فیلمهایش و به دلالت این که تماشاگران بعد از تماشای فیلمها در خارج از کشور برای او دست زدند، به حبس، ممانعت از خروج از کشور، ممانعت از فیلمسازی و منع از کنشگری اجتماعی و سیاسی محکوم کرد. خبرِ حکم دوشنبه در شهر پیچید و اما به گوش مدیران خانه سینما –که شاید صرفا خانهی لالایی خواندن برای سینما و مداهنه کردن برای دولت است و نه مامن و محل عزت سینماگر- نرسید. دو روز بعد، مسئولان جشنواره فیلم کن، همان مسئولانی که مسئولان سینمای ایران بارها بهنرمی با آنها دیدار میکنند و بهگرمی دستشان را میفشارند، نسبت به حکم صادره واکنش نشان دادند و از سینماگران جهان خواستند تا به همکار خود، همصنفی خود که حرفهای جز فیلمسازی ندارد، یاری رسانند. صدای اعتراض بلند شد و طومارش در جهان پیچید اما بازهم چراغی اینجا در خانه سینمای ایران روشن نشد که نشد. تنی چند از فیلمسازان مستقل، درمیشیان، کاهانی، پناهی و … به حکم صادره اعتراض کردند و در پیاش بهواسطهی تلاش چندتن از اهالی سینما، کانون کارگردانان سینمای ایران و مستندسازان نیز معترض شدند. یک هفته و بیش گذشت تا سرانجام خانه سینما به میان آمد، با پیامی متضرعانه که ای دستگاه ارجمند قضاوت، بیا و بزرگواری کن و بگذر!
هنگامی که دوستان و یاران سینمایی محمود احمدینژاد، رییس وقت دولت در ایران، برای یکدست سازی و بلعیدن سینمای ایران، سازمان سینمایی را با نیروهای خودی تاسیس و خانه سینما را تعطیل کردند، زمانی که بیشتر اهالی سینما برای بازگشایی خانه سینما میکوشیدند و رسانهها و حقوقدانان و مشتاقان سینما نیز در آن دشوار سعی بسیار میکردند، حرفهای بهحق برخی مدیران وقت خانه سینما شنیدنی بود. مدیران یادشده در آن هنگامهی تعطیلی که خوشبختانه به بازگشایی ختم شد، بهمضمون چنین میگفتند که این یک دوران گذار و موقت است، باید تحمل کرد وتلاش، تا ایام بگذرد و با رفتن آقایان، خانه سینما و مأمن سینماگران بهسامان شود. امروز، در نزدیکیِ یکصد و بیست سالگی تاسیس اولین سالن سینما در ایران و در بیست سالگی تاسیس خانه سینمای ایران، پس از خواندن پیام خانه سینما که از قضات تقاضا کردهاند که «بزرگواری» کنند تا مبادا «جنجال» شود، میشود همان مضمون را خطاب به مدیران و متولیان این نهاد صنفی بهکار گرفت که این دوران گذار و موقت را باید سپری و تحمل کرد تا ایام بگذرد و انشالله با رفتن آقایان، این خانهی بزرگ آباد شود
متن درخواست خانه سینما: «جامعه اصناف سینمای ایران – خانه سینما – از قوه قضائیه و قضات ارجمند آن انتظار دارد، در رسیدگی به موضوعات مرتبط با هنرمندان و سینماگران ایران از صدور احکام جنجالبرانگیز و دامنهداری چون زندان و ممنوعالکاری خودداری و بزرگوارانه و با شیوه فرهنگی در این خصوص عمل کنند. قواعد و قوانین و عرف سینمای ایران و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی امکان بررسی هرگونه تخلفی را پیشبینی کرده است. ما از ریاست محترم قوه قضائیه خواهان توجه به پرونده جناب آقای محمد رسولاف هستیم و یقین داریم همکاران ما نیز حرمت و حیثیت سینمای ایران را در همه مراحل کاری رعایت میکنند»