در سال ۱۳۵۸ تلویزیون ایران مجموعه گفتارهایی را از آیتالله طالقانی پخش کرد که محور آن تفسیر قرآن بود. او در این مجموعه ضمن اینکه الگوی فهم خود از قرآن را شرح میدهد سورهای را که برای تفسیر انتخاب میکند سوره «نازعات» است. مراد از این یادداشت کوتاه، تأمل در دو نکته است؛ نخست اینکه چرا سوره نازعات را برای تفسیر برگزید و دیگر اینکه در الگوی فهم از قرآن بر کدام نکته تاکید کرد؟
۱)مهمترین ویژگی سوره نازعات پرداختن تفصیلی به قصه موسی و فرعون است. چند ماه بود که انقلاب پیروز شده بود و پرچمداران حکومتی که جایگزین «طاغوت» شده بود به نظر نمیرسید دیگر دغدغه فرعون را داشته باشند. گویی همه خود را موسی میپنداشتند. اما طالقانی نگران بازگشت فرعونیّت بود. در آیه ۱۷ آن سوره میخوانیم که خداوند به موسی وحی کرد که سراغ فرعون برود زیرا او طغیان کرده است. طغیان به روایت طالقانی شکستن مرزهای انسان و نشستن در جایگاه خدایی است چنانکه در آیه ۲۴ میخوانیم «او گفت که من پروردگار برتر شما هستم». پارهای از مفسران گفتهاند که این سخن زبان حالِ فرعون بود نه زبان قالِ او؛ یعنی رفتارش با انسان چنان بود که گویی مالک بلامنازعِ اوست. طالقانی میگوید «سوگندهای نخست آیه و آهنگ تمام این سوره مرتبط با آیات میانی آن یعنی رویارویی موسی و فرعون است» تا به آیه ۲۶ میرسد که: «اِنّ فی ذلک لعبره لمن یخشى». یعنی فرعون داستان یک نفر نیست بلکه هر کس که ترس از عقوبت و عاقبتش دارد باید از اینکه تبدیل به فرعون شود بترسد.
۲)طالقانی در برنامه سوم از این مجموعه میگوید: «در آغاز همه مسلمانان این حق را داشتند که درباره آیات قرآن اظهار نظر کنند و مانند چند قرن اخیر نبود که به تدریج جز گروهی، دیگران حق درک و تطبیق و مطالعه را نداشته باشند». او در بخشهای دیگر این مجموعه و به زبانهای مختلف بر این نکته تاکید میکند؛ زیرا نگران نهادینه شدن مالکیت انحصاری فهم قرآن بود و منتقد طبقهای برای «گزینش» بود که مسیر انتقال آگاهی به مخاطبان قرآن را دومرحلهای کنند و مؤمنان از هنر شنیدن همهی قولها و انتخابِ بهترینِ آنها محروم شوند. شاید روزی را میدید که بستنِ گوش بر حرفها و انتخاب میانِ پارهای از سخنانِ «تأییدصلاحیتشده» فضیلت شمرده شود.
این سخن به معنای نفی لوازم مطالعه و فهم متن نیست چنانکه خواندن هر متنی نیازمند آشنایی با لوازم فهم آن است اما این نکته بدیهی، مطلقا از اهمیت نگرانی طالقانی نمیکاهد. در منطق قرآن شنیدن «هر سخنی» خوب است اما فرق است میان استماع (شنیدن) و اتّباع (دنبال کردن). خداوند از پیامبرش خواسته تا بشیر و مُبشّر و مژدهرسانِ بندگانی باشد که هر سخنی را میشنوند اما خوبتریناش را دنبال میکنند. (سوره الزّمر، آیات ١٧و ١٨) بنابر تصریح این این دو آیه، تنها چنین کسانی بهرهمند از نعمت هدایت میشوند و آنانند که صاحبان جانِ خالصاند.
پارهای از مفسران گمان بردهاند که چون آیه میگوید در میان قولها قولِ «أحسن و خوبترین» را دنبال کنید پس بقیهی قولها هم باید حتما «خوب» باشد زیرا «خوبترین» در میان «خوبها»ست که معنا مییابد. پس باید حتی در مرحلهی شنیدن هم فقط سخن خوب را شنید و آنگاه میانِ پارهای از سخنانِ خوب و تأییدصلاحیتشده، خوبترین را برگزید.
این تفسیر اما نادرست به نظر میرسد؛ طالقانی میگوید: «برخی مفسران آیهها را تکهتکه میکنند و ارتباطشان با یکدیگر را نمیبینند». قبل از این آیه، سخن از طغیانگران در برابر خدا و هستی است؛ بعد از این آیه هم سخن از اهل عذاب است. در میانهی طاغوت و عذاب، دوگانهی «استماع-شنیدن» و «اتباع-دنبال کردن» مطرح شده است. یعنی هر قولی (حتی از اهل طاغوت و اصحاب عذاب) در مقام استماع، «خوب» است اما در مقامِ اتّباع نه!
تشخیص مرز میان استماع و اتباع، هنر عقل مؤمنان است و هنرمندانی چُنین، سزاوار بشارتِ پیامبر و هدایت خداوندند که آنان را بستاید و «اولو الألباب» یعنی «صاحبانِ جان خالص» بخواند. کسی که عقل تشخیص این مرز را ندارد و دیگران نخست باید برایش گزینش کنند و او در میانِ «گزینششدههای خوب» خوبترین را دنبال کند چه هنری دارد و چرا باید سزاوار بشارت و هدایت و ستایش الهی باشد؟! تفسیری از آن دست، بیشتر به کار تولید طبقهای برای «گزینش» میآید که مسیر انتقال آگاهی به مؤمنان را دومرحلهای کنند مبادا ایمانشان بلرزد. چنین مؤمنی آن نیست که قرآن صاحبِ مبنا و بنای محکم و «بنیان مرصوص»اش میخواند؛ آنکه همهی قولها را شنیده و در معرکهی اقوال، ایمان آورده محکم و مطمئنّ است وگرنه ایمانِ بادآورده را باد میبرد.
چهلمین سال درگذشت آیتالله طالقانی فرصت مغتنمی است برای پرداختن به نگرانیهای او؛ نگرانیهایی که در این چهار دهه از مرز هشدار گذشته، به واقعیت پیوسته و ایمان و امان از مردم بریده است.