در سه شهر و روستای دور از هم؛ تبریز، خراسان(مزینانِ) و طالقان (گیلیردِ)، ظرف هشت سال در سده پیش سه نوزاد با استعداد به دنیا آمدند که بعدها هرکدام با نقد آموزشهای سنتی حوزههای علمیه و بازگشت به قرآن نقش بسیار موثری در دوران سلطنت محمد رضا شاه و تحولات دینی جامعه ما ایفا کردند؛ محمد حسین طباطبایی، مفسر المیزان ( متولد ۱۲۸۱ ه ش)، محمد تقی شریعتی، صاحب تفسیر نوین ( متولد ۱۲۸۶) و سید محمود طالقانی مفسر پرتوی از قرآن ( متولد ۱۲۸۹).
پیش و پس از این بزرگان، حتی همزمان با آنان، مفسرین بسیاری بوده و هستند که هرکدام به سهم خود گامی دراین زمینه برداشتهاند، ولی معاصربودن این سه پیشگام و مواجهه آنان با مسائل فرهنگی و سیاسی مشترک، ویژگی ممتازی به آنان بخشیده که در مفسرین دیگر چنین اشتراکاتی کمتر دیده میشود.
چهلمین سالگرد رحلت مرحوم آیتالله طالقانی بهانهای است برای یادآوری نام و خاطره این بزرگان و مقایسه نگاه قرآنی و نحوه برخوردشان با تحولات سیاسی اجتماعی و نیز دستاورد گرانقدرشان و شاگردانی که تربیت کردند. ابتدا اشارهای به مشترکات آنان میکنیم، آنگاه به تناسب این سالگرد توضیحات بیشتری درباره مرحوم طالقانی داده میشود.
الف– پیشتازی
هر سه مفسر به نوبه خود و به نوعی در سیر بازگشت به قرآن و معرفی آن متناسب با مقتضیات زمانه نقشی پیشتاز ایفا کردند؛ علامه طباطبایی تحول آفرین و پیشگام تفسیر قرآن در حوزههای علمیه بود که درانگیزه بازگشتش به قرآن نوشت:
«علوم حوزوی بهگونهای تنظیم شدهاند که بههیچ وجه به قرآن احتیاج ندارند، بهطوری که شخص متعلم میتواند تمام این علوم را از صرف، نحو، بیان، لغت، حدیث، رجال، درایه، فقه و اصول فرا گرفته به آخر برسد و آنگاه متخصص در آنها بشود و ماهر شده در آنها اجتهاد کند، ولی اساسا قرآن نخواند و جلدش را هم دست نزند! در حقیقت برای قرآن چیزی جز تلاوت کردنش برای کسب ثواب و یا بازوبندی فرزندان که از حوادث حفظشان کند چیزی نمانده، اگر اهل عبرتی، عبرت بگیر» (المیزان ۴۰ جلدی، ج۱۰،ص۱۱۷).
استاد شریعتی قرآن مهجور مانده در میان علما و عوام را به میان جوانان مشهد برد و عمیقترین مفاهیم آنرا به زبان ساده و مردمی بیان کرد. مشهد پیشتر پایگاه اسلام سنتی و زیارتی بود و نسل نو را که با تبلیغات فریبنده چپ و راست افراطی مواجه بود از خود میراند، در چنین شرایطی آموزههای مترقی استاد و کانونی که از نوگرایان دینی و متخصصان دانشگاه دیده بنیان گذاشت، روح تازهای به خراسان، که روزگاری کانون تحولات سیاسی ایران و اسلام مترقی بود، بخشید.
طالقانی اما در دوران تحصیل خود در حوزه علمیه قم متوجه سه نقص و کمبود عمده در نظام آموزشی حوزهها شد که راه بعدی او را از جریان سنتی جدا کرد:
۱ – مهجور بودن قرآن در حوزههای علمیه و بینیاز بودن فقه و اصول و سایر دروس حوزه به کتاب آسمانی. او بعدها در مقدمه تفسیر «پرتوی از قرآن»نوشت:
«این کتاب هدایت که چون نیم قرن اول اسلام، باید بر همه شؤون نفسانی و اخلاقی و قضاوت حاکم باشد، یکسره از زندگی برکنار شده و در هیچ شأنی دخالت ندارد. دنیای اسلام که با رهبری این کتاب روزی پیشرو و رهبر بود، امروز دنباله رو شده، کتابی که سند دین و حاکم بر همه امور بوده، مانند آثار عتیقه و کتاب وِرد تنها جنبه تقدّس و تبرّک یافته و از سرحد زندگی و حیات عمومی برکنار شده و در سرحد عالم اموات و تشریفات آمرزش قرار گرفته و آهنگ آن اعلام مرگ است!!»
۲ – احساس عقب افتادگی شدید حوزههای دینی از تحولات بنیادین دنیای مدرن و عدم تجانس آموزههای حوزه با مقتضیات زمانه درباز تولید تفکرات قرون گذشته.
۳ – بیتفاوتی حوزههای علمیه و غالب رهبران مذهبی آنزمان در برابر استبداد داخلی و استیلای خارجی و برکناری آنان از مشارکت در سیاست و اصلاح امور.
با توجه به این نکات، طالقانی پس از اتمام تحصیلات حوزوی راه خود را به کلی از جریان سنتی حاکم بر حوزهها جدا ساخت و برای ایفای نقش نوینی به تهران مهاجرت کرد تا این سه کمبود را درحد وسع خود پیگیری نماید.
او در تهران ابتدا کانونی فرهنگی برای تربیت جوانان در مسجدی در بخش قدیمی تهران تأسیس کرد ولی به زودی پایگاه خود را به مسجد هدایت در خیابان اسلامبول، قلب تهران مدرن آنروز (به فاصله کمی از دانشگاه تهران) منتقل کرد و برای نخستین بار تفسیر قرآن را به میان دانشجویان برد و مخاطبینی از رشتههای متنوع علمی یافت. طالقانی به زبان زمانه و علوم جدید کوشید قرآن را به صحنه عمل بیاورد و راهنمای زندگی فردی و اجتماعی مردم سازد.
تغییر طبقه و مخاطب از یک طرف، دانشگاهیان، محصلین، بازاریان و تودههای مردم را با فرهنگ قرآن آشنا کرد، از طرف دیگر خود نیز از آنان تأثیر پذیرفت و با رشتههای متنوع علوم دانشگاهی آشنا شد. طالقانی با شوق و استعدادی که داشت و مطالعات آزادی که میکرد، دانش زیادی فراهم آورد و در تفسیر خود از آنها بهره جست، علاوه بر آن، از ظرائف فنی زبان عربی و عرفان اسلامی استفاده بیشتری از دیگران در تفسیر خود کرد.
ب– ذوق و مشرب تفسیری
علامه طباطبایی فقیه و نویسندهای فیلسوف با آثاری همچون: اصول فلسفه وروش رئالیسم و نهایه الحکمه بود که آشنایی با افکار ابن سینا و ملاصدرا درمشرب تفسیریاش تاثیر گذاشته بود. اما استاد شریعتی ذوق و مشرب تعلیم و تربیت عملی داشت و عمر خود را عمدتا به کارجمعی در کانون نشر حقایق اسلامی و سخنرانی و آموزش گذرانده بود، بنابراین به غیر از جزء ۳۰ قرآن توفیق نیافت همچون علامه طباطبایی تمام قرآن را شرح دهد، آیت الله طالقانی اما میان این دو قرار داشت؛ او مشرب اجتماعی سیاسی چشمگیری داشت و بی تاب ازسرنوشت مردم دربرابراستبداد، ابوذروار اهل امر بمعروف و نهی از منکر و مبارزه با مفاسد بود، بنابراین فرصت نکرد بیش از پنج جزء قرآن را تفسیر کند، مشرب سیاسی طالقانی را بیش از همه در تفسیر سوره آل عمران مشاهده میکنیم.
ج– سیاست و مبارزه
میدان عمل علامه طباطبایی عمدتا قم بود و در آن ایام به دلیل پرهیز روحانیون از ورود در سیاست و اشتغال فردی ایشان به نگارش ۳۰ جلد تفسیر و سایر کتابهای فلسفی، عمل چشمگیری در ورود به سیاست و مخالفت با استبداد از ایشان گزارش نشده است. اما استاد شریعتی هرچند چنان تولیدات تئوریکی نداشت، ولی در صحنه عمل ازمدافعین نهضت ملی به رهبری دکتر مصدق بود و پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۲۲ به نهضت مقاومت ملی پیوست و مسئولیت شاخه خراسان را پذیرفت و در همین ارتباط بود که در سال ۱۳۳۶ مدتی به زندان افتاد. در سال ۱۳۵۲ نیز بار دیگر به عنوان گروگان برای تسلیم فرزندش دکتر شریعتی به زندان افتاد. طالقانی اما سهم بیشتری در سیاست و مبارزه داشت و تفسیر قرآنش را نیز در زندانها و تبعیدهای مختلف نوشت. او خود در انتهای مقدمه تفسیرش چنین نوشته است:
«خواننده عزیز اگر در مطالب این مقدمه و قسمتی از کتاب اشتباه یا لغزشی یافتید، تذکر فرمایید و معذورم دارید، زیرا در مدتی نگارش یافته که از همه جا منقطع بوده و به مدارک دسترسی ندارم و مانند زندهای در میان قبر بهسر میبرم.
شرح این هجران و این خون جگر/ این زمان بگذار تا وقت دگر»
طالقانی از جوانی اهل مبارزه با ظلم و استبداد بود، او در همان آغاز هجرت به تهران با مشاهده یکی از مأمورین شهربانی رضاشاه که به زور حجاب از سر بانویی میکشید، با او درگیر شد و به این دلیل مدتی در حبس به سر برد.
نخستین آثار تمایلات سیاسی طالقانی را میتوان در آشنایی و ارتباطش با «نوّاب صفوی» پایه گذار گروه «فدائیان اسلام» یافت که طلبهای تُندرو و معترض به بیتفاوتی روحانیت در برابر مظالم حکومت بود. نوّاب که به خاطر مواضع افراطیاش از حوزه علمیه اخراج شده بود و به دلیل ترور برخی مقامات تحت تعقیب قرار داشت، برحسب گزارشی، مدتی در خانه طالقانی پناهنده شده بود. اما این ارتباط موقّت بود و به دلیل تفاوت خطمشی آگاهی بخش طالقانی با خطمشی حذفی گروه فدائیان اسلام تداومی نیافت.
طالقانی در دوران مبارزات پارلمانی جبهه ملی ایران به رهبری دکتر محمد مصدق (برای ملی کردن صنایع نفت ایران از شرکتی انگلیسی)، در سلک حامیان این جنبش ملی درآمد و پس از کودتای انگلیسی آمریکایی در ۲۸ مرداد سال ۱۳۲۲ (برای سرنگونی دکتر مصدق و بازگرداندن شاه و منافع سرشار نفت)، این بار نیز همراه آیت الله سید رضا زنجانی، مهندس بازرگان، دکتر سحابی و مبارزان دیگری به عنوان یک فرد تشکیلاتی، به صورت تمام عیار و بدون حق ویژه و نظر استصوابی به «نهضت مقاومت ملی ایران» پیوست و پس از سرکوب و دستگیری اعضای این جمعیت، هشت سال بعد عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران، سپس از مؤسسین نهضت آزادی ایران شد و در اول بهمن ۱۳۴۱ به همراه کادر رهبری نهضت دستگیر و به همراه مهندس بازرگان به ده سال زندان محکوم گردید. طالقانی پس از گذراندن پنج سال آزاد گردید اما چندی بعد مجدداً به دلیل اعتراض به مرگ یک روحانی در زندان (سعیدی) دستگیر و به مناطق بد آب و هوا تبعید گردید. او بار دیگر پس از آزادی دستگیر و به «برازجان» و تفت تبعید گشت و سرانجام در آستانه انقلاب اسلامی توسط مردم از زندان اوین آزاد شد و مورد استقبال بینظیر مردم قرار گرفت و تبدیل به محبوبترین چهره روحانی داخل کشور شد.
د– بستر تعلیم و تربیت، دوستان و شاگردان
شاگردان شناخته شده علامه طباطبایی عمدتا از روحانیون بودند؛ مطهری، بهشتی، مهدوی کنی، مکارم شیرازی، جوادی آملی ، دینانی و امثالهم. البته پس از انتقال علامه به تهران حلقهای از دوستداران فلسفه پیرامون ایشان را گرفتند و جلسات ماهیانهای در منزل یکی از علاقمندان (مرحوم ذوالمجد طباطبایی در خیابان بهار) تشکیل میشد که هانری کوربن فرانسوی نیز گهگاه در آن شرکت و تبادل نظر میکرد.
استاد شریعتی پس از ترک حوزه، برای تاثیرگذاری بیشتر در نسل جوان، با کنار گذاشتن لباس روحانیت رسما وارد کسوت معلمی شد و به تربیت جوانان آن زمان، که با گریز از دین خرافی به شدت در معرض تبلیغات حزب توده قرار داشتند، پرداخت و با تاسیس «کانون نشر حقایق اسلامی مشهد»، صدها شاگرد، از جمله فرزند برومندش علی شریعتی را تربیت کرد که تا سالیانی بدنه بسیاری از انجمنهای اسلامی دانشجویان، مهندسین، پزشکان را درتهران و شهرهای دیگر تشکیل میدادند. این کانون که پیش از انقلاب فعال بود، متاسفانه پس از آن به دلیل تعصبات و تنگ نظریها به توقف و تعطیلی کشانده شد و دفتر شریعتی در تهران نیز مورد هجوم و تخریب قرار گرفت.
اما آیت الله طالقانی که پایگاه قرآنش در مسجد هدایت جذب کننده استادان و دانشجویان دانشگاه تهران بود، برای تاثیر گذاری در مخاطبانش چاره ای نداشت جزآنکه خود را مجهز به علوم زمانه و مباحث سیاسی اجتماعی کند و به زبان روز تفسیر نماید، بنابراین بیشترین شاگردان او دانشگاهی بودند. مثل: چمران، یزدی، سحابی، رجایی، حنیف نژاد، میثمی، جعفری، بسته نگار و… که هرکدام منشاء آثار و خدمت نیکویی شدند.
هجرت طالقانی به تهران همزمان با شکلگیری جریان نوپای روشنفکری دینی در ایران (مستقل از حوزههای سنتی) بود. جریان روشنفکری دینی در ایران توسط تحصیلکردگان دانشگاه (عمدتاً اولین جوانان مسلمان فارغ التحصیل از دانشگاههای اروپایی) به راه افتاد و انجمنهای اسلامی: دانشجویان، معلمین، مهندسین و پزشکان، که به تدریج تأسیس میشد، بستر مناسبی بود تا مرحوم طالقانی دریافتهای قرآنی خود را با آنان در میان گذارد.
در آن دوران نزدیکترین ارتباط طالقانی با سه نفر از روشنفکران دینی بود که هرکدام پایهگذار یکی از رشتههای علمی در ایران شده بودند: مهندس بازرگان (رئیس دانشکده فنی)، دکتر یدالله سحابی (پایهگذار زمین شناسی) و دکتر محمد قریب (پدر پزشکی اطفال). ارتباط طالقانی با این اساتید، که عمدتاً سیاسی و مخالف استبداد بودند، در زندانهای طولانی تنگتر و صمیمیتر شد و در تبادل نظرها همه روزه با آنان، و دهها روشنفکر تحصیل کرده دیگر، توانست تفسیر پرتوی از قرآن را، که در مقایسه با تمام تفاسیر موجود در ایران بیشترین بهره را از دستاوردهای جدید علمی برده است، به رشته تحریر در آورد. اطلاعات جامعی که طالقانی در زندان از مطالعه آخرین کتابهای نجومی زمان خود ( از جمله آثار ژرژ گاموف) کسب کرده بود، به او کمک کرد تا سورههای کوچک قرآن را، که عمدتاً درباره تحولات فیزیکی جهان در آستانه قیامت است، توضیح دهد. مطالعات گسترده او درباره تکامل حیات در کره زمین، زمینشناسی، اقتصاد، تاریخ، عرفان و علوم انسانی در ارتباط مستمرش در زندانهای متعدد با متخصصین رشته های علمی، دیدِ او را بر آیات آفاق و انفس گشود.
ویژگیهای اخلاقی طالقانی
● طالقانی تنها یک چهره سیاسی یا مذهبی و مفسر قرآن نبود، مردم او را به خاطر صداقت و صفا و سلامت درونش دوست داشتند، پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ و بروز خشونتهای افسار گسیخته، خانه طالقانی پناهگاه وابستگان رژیم گذشته، از مأموران امنیتی (ساواک) و شهربانی گرفته تا زنان مرکز بدنام شهر بود که خانه او را پناهگاه امن خود میشمردند. با شدت یافتن اختلافات سیاسی، آسیبدیدگان و طرد شدگان احزاب از مشارکت در امور مملکت نیز او را «پدر طالقانی» مینامیدند و به حکمیّت میخواندند.
● طالقانی مدافع حقوق اقلیتهای قومی، مذهبی و سیاسی بود و به دلیل آشنایی طولانی و از نزدیک با نیروهای چپ در زندانها، هرچند مخالف مارکسیسم بود، اما از آزادی و حقوق آنان دفاع میکرد و فداکاری و جانبازی آنان را برای عدالت اقتصادی میستود.
● طالقانی با حاکمیت فقیهان آشکارا مخالفت میکرد و مدافع و مبلغ سرسخت حکومت شورایی بود.
● او از هشدار دهندگان جدی به انحراف انقلاب از اهداف اولیه خود بود و در نمازهای رسمی جمعه بر آن به سختی اعتراض میکرد.
● او از مدافعین حقوق اقلیت کُردها بود و به همت او انتخابات آزادی در بعضی مناطق کردنشین برگزار شد.
● حدود هفت ماه پس از انقلاب، طالقانی در شهریور ۱۳۵۸ درگذشت، پس از مرگ او سراسر ایران به صورت خودجوش عزادار شد و یک ملت از صمیم قلب گریست.