یکی از رایجترین انواع مغالطات منطقی، مغالطهی «تعمیم ناروا یا شتابزده» (hasty generalization) است. در این مغالطه، بررسی چند نمونهی محدود یا نامتعارف از یک نوع به صدور حکمی کلّی برای آن نوع میانجامد.
در واقع این مغالطه صورت اشتباه استقرای ناقص است. «استقرا» استدلالی است که در آن از بررسی قضایای جزئی به نتیجهای کلّی میرسیم. نوع کامل و علمآور آن «استقرای تام» است که همهی افراد آن موضوع بررسی میشود مثل بیضویبودن مدار سیّارات منظومهی شمسی با مشاهده و محاسبهی همهی آنها. امّا اگر افراد موضوع آن قدر زیاد باشد که بررسی همه ممکن نباشد «استقرا ناقص» میشود یعنی با دیدن چند نمونهی کافی و متعارف میتوان به نتیجهای تقریبی رسید، مثلاً جامدبودن فلزات. حال اگر موردی مثل جیوه هم پیدا شد استثنا به شمار میرود. استقرای ناقص قطع و یقین نمیآورد ولی موجب ظنّ قوی میشود و علم تجربی بر اساس آن میگردد.
اگر کاربرد استقرای ناقص از علم تجربی به علم انسانی بیاید، باید بسیار مراقب بود چون انسانها به نسبت جماد و نبات و حیوانات بسیار گوناگون و مختلفاند. حال اگر موارد بررسی شده بسیار محدود یا نامتعارف باشد امکان مغالطه به بالاترین حد میرسد چه رسد به اینکه فقط یک نمونه بررسی شود. در سالیان اخیر بسیار شده که دیدهایم رفتار و گفتار شخص یا اشخاص محدودی از یک گروه، قومیّت، دین یا ملیّت را به همهی آنها نسبت میدهند. با اینکه اشتباهبودن این عمل بسیار واضح است ولی تمایل گوینده و مخاطب به سادهسازی افراطی مانع اجتناب از این اشتباه میشود و همچنان به کار میرود. سادهترین کار برای نشاندادن اشتباه گوینده یادآوری مثالهای نقض به اوست.
مثال یک: ازدواج زیر ۱۸ سال خیلی خوب است چون بسیاری از زنان فامیل ما پیش از رسیدن به ۱۸سال ازدواج کردند و الآن خوشبختند.
مثال دو: در برنامهی طنز تلویزیونی «فیتیله» شخصیّتی که مرتکب عمل یا قولی احمقانه میشود (مثلاً تفاوت مسواک و فرچهی دستشویی را نمیداند) میتواند هر لهجهای از اقوام ایرانی را داشته باشد که این بار لهجهی ترکی دارد. از فردا مناطق ترکنشین به هم میریزد که به همهی ترکها توهین شده است.
مثال سه: اهالی قدیمتر وبلاگستان نوشتهی شادی صدر را به خاطر دارند که در آن همهی مردان ایرانی را به یک چوب راند و تفاوتی بین بزرگسال یا نوجوان، لات سر کوچه، تندرو مذهبی یا طرفدار حقوق زنان و خلاصه کاظم صدیقی یا دیگر مردان نگذاشت و همه را در متلکگویی به زنان و سرکوب آنها سهیم دانست. (یک سوزن به آقایان)
و امّا «خانهی پدری»
مسعود فراستی، همصدا با دیگر مخالفان فیلم، در نقد این فیلم چنین میگوید:
«اشکال دوم فیلم، تعمیمی است که عیاری میدهد؛ واقعهای که ۸۰ سال است ادامه مییابد و مدام در یک دایره بسته تکرار میشود. من در تمام طول عمرم این اولین فیلمی بود که آن زمان موافق بودم اکران نشود؛ به خصوص در خارج! چون در خارج نمایش آن فیلم به معنی این است که ایرانیها نه تنها فاندامنتالیست هستند بلکه تروریست هستند، ماقبل مدرنیزمند و نزدیک به داعش و طالبان! آیا این تعمیم با آگاهی و شعور انجام گرفته است؟ به نظرم من، عیاری در دام موضوع افتاده است و عامدانه نیست. اما این تعمیم دیگر بیشعورانه نیست، یک جامعه «خانه پدری» است که ۸۰ سال زنها در آن توسریخور و هیچکاره هستند و مدام مردسالاری برقرار است و مدام جنایت را ادامه میدهد.»
خیلی ساده است که به فراستی فیلمهای بسیاری را که در کشورهای گوناگون جهان دربارهی انواع جنایات ساخته میشود نشان داد که با این طرز استدلال تمام آن ملّتها دارای آن نوع رفتارند، نه فقط آن گروهی که فقط در فیلم به آنها پرداخته شده است. چگونه فقط با دیدن یک خانواده به این نتیجه میرسیم که کلّ یک جامعه اینگونه است؟ واقعیّت به کنار، مگر خارجنشینیان فیلمهای دیگری از ایران ندیدهاند که حال فقط با دیدن همین یک فیلم به این نتیجه برسند که ما (همهی ما) تروریست و نزدیک به داعش و طالبانیم؟
در واقع این فیلم نیست که تعمیم میدهد (که اگر اینگونه بود حتماً اشتباه بود) بلکه منتقدان این فیلم چنین میکنند. آنان برای محکومکردن آن سادهترین راه را انتخاب کردهاند و از آنجا که نمیتوان این خردهفرهنگ اشتباه را در ایران انکار کرد، ابتدا مدّعی میشوند فیلم «خانهی پدری» دخترکشی و ظلم به زنان را به همهی جامعه تسّری میدهد، سپس آن را رد میکنند.