زیتون- علی کلائی: بر پیشانی این نامه مهر«سری» حک شده است. نامهای «سری» از کسی که در مهرماه ۱۳۶۶ به دست محمد محمدی نیک (ری شهری) اعدام شد، خطاب به قائم مقام رهبری وقت و کسی که در آن روزها «امید امت و امام» لقب گرفته بود.
نامهای که از یک «مثلث» حکایت دارد که میخواهند بر امورات مملکت تکیه بزنند و در واقع در آن زمان تکیه زدهاند، اما قائم مقام رهبری وقت و در واقع رهبر بعدی نظام مانع آنان در آن زمان و عامل ترسشان برای زمانهای بعدی است.
نامه مهدی هاشمی به آیتالله منتظری از یک «مثلث» حکایت دارد که میخواهند بر امورات مملکت تکیه بزنند و در واقع در آن زمان تکیه زدهاند، اما قائم مقام رهبری وقت و در واقع رهبر بعدی نظام مانع آنان در آن زمان و عامل ترسشان برای زمانهای بعدی است.
این نامه البته به دست آیتالله منتظری نرسید. نامه شکل چرکنویس دارد و مهدی هاشمی در روزهای پیش از بازداشت نوشته بود.
بعد از بازداشت مهدی هاشمی این نامه دست وزارت اطلاعات میافتد. این نامه را هم اولین بار وزارت اطلاعات منتشر کرده است.
نامهای که سیدمهدی هاشمی، در آخر آن می نویسد: «من تصور می کنم که اگر روند کنونی رهبری در آینده حفظ شود و بخواهند جریاناتی را به رهبری آینده انقلاب تحمیل کنند که معادلات تغییر نکند، فعلی الاسلام السلام، باید فاتحه انقلاب خوانده شود و مطمئن باشید که یهلک الحرث و النسل می شود. از اینرو احساس خطر می کنم».
سید مهدی هاشمی پس از این می پرسد: «وجود من چه خطری برای آقایان ایجاد کرده، همه نیروها به راه افتاده اند که مرا منکوب کنند. مگر من در این مملکت به مناصب آقایان و قدرت و فرمانروایی و جاه و جبروت شان لطمه ای زده ام؟مطمئنا این مثلث، امام را به موضع گیری خواهند انداخت. و غلط کاری های گذشته تکرار می گردد».
احمد خمینی صرفا بستر حذف آیتالله منتظری شد
واکنشها به اتهام احمد علیه احمد
احمد خمینی به دنبال رهبری آینده بود
و پیش از اینکه در پایان نامه پایداری روح بزرگ قائم مقام رهبری را «در قبال فشارهای روز افزون خطوط صهیونیستی خارجی و فریب خورده داخلی» از خداوند مسالت کند، گناه خود را چنین می داند که:«آری گناه من پافشاری بر سر شعارهای انقلاب، بز اخفش تسلیم گونه نشدن در مقابل هوای نفس و قدرت طلبی، اصرار بر ضرورت صدور انقلاب” و “دستگیری از نیروهای ترکش خورده کشوراست».
سیدمهدی هاشمی پیش از دستگیری اش و در زمانی که فشارها بر روی او سنگین شده در نامه ای با یک مقدمه و ۴ بند از یک مثلث سخن می گوید.
مثلثی که به گفته او می روند تا با تسلط بر همه چیز «معادلات جدیدی را در شکم خود» بپرورانند. معادلاتی که بعد از اعدام سیدمهدی هاشمی به حذف آیت الله حسینعلی منتظری از قائم مقامی رهبری و بعد از ساحت جمهوری اسلامی انجامید.
مثلثی سه گانه که مهدی هاشمی معرفی می کند، اکبر هاشمی رفسنجانی، علی خامنه ای و احمد خمینی هستند. مثلثی که سیدمهدی می گوید که بر کشور و مجاری اندیشه رهبر نظام «تسلط» داشته و “حکومت” می کنند.
سیدمهدی در مقدمه این نامه آغاز توطئه ها را از فردای اعلام رای گیری مجلس خبرگان رهبری و انتخاب قائم مقام می داند. او همه را می نوازد. از لوموند فرانسه و القبس کویتی و روزنامه های آمریکایی تا مرجع تقلیدی چون سید صادق روحانی که مهدی هاشمی او را «پاسدار ولایت سنتی» می داند.
صادق روحانی پس از اعتراض به نحوه تعیین قائم مقام رهبری بیش از ده سال را در حصر خانگی گذراند.
حصری که آقای منتظری در خصوص آن می گوید که با خواست و تائید او نبوده است و می پرسد که اگر مسئله، نقد سید صادق به او بوده، چرا سالها پس از عزل و حذف او همچنان سیدصادق روحانی در حصر بوده است.
اما سیدمهدی هاشمی پس از سیدصادق ها به سراغ عناصر حکومتی می رود و آنها را اینگونه می خواند:«نکته شگفت انگیز و دردناک، فشار دسته جمعی دوستانی است که تا دیروز حداکثر استفاده را از مشروعیت بیت امام و حضرتعالی (آقای منتظری) نموده و با شعارهای چپ گرایی از وضعیت دولت و خطوط بازار و انجمن و … استفاده می کردند. و امروز با دشمنان دیروز سازش کرده و همان آهنگ ها از حلقوم شان به گوش میرسد.!!!” و بعد پرسیده است که “چرا؟».
دست اندرکاران پرونده سید و حذف آیتالله
ایرانگیت و حذف آیتالله در مصاحبه با ابوالحسن بنیصدر
در واقع سیدمهدی هاشمی در اینجا و الباقی نامه می گوید که کل جریانات اصلی نظام که بعدها و در همان سال اعدام سیدمهدی به دو جریان روحانیون و روحانیت مبارز تقسیم شدند، در برابر قائم مقام رهبری با هم همداستان اند و با هدایت مثلثی که در ادامه خواهیم گفت جبهه گرفته اند.
جبهه ای که به اعدام مهدی هاشمی، حذف آقای منتظری از ساحت سیاسی و فکری و … نظام و بعد شدیدترین حملات به کسی انجامید که در روزهای اول انقلاب کسی در رهبری او پس از بنیانگذار نظام شکی نداشت و پیش از تصمیم خبرگان شعار حامیان نظام این بود که «درود بر منتظری، امید امت و امام».
بند اول، معرفی مثلث:
مثلثی سه گانه که مهدی هاشمی معرفی می کند، اکبر هاشمی رفسنجانی، علی خامنه ای و احمد خمینی هستند.
مثلثی که سیدمهدی می گوید که بر کشور و مجاری اندیشه رهبر نظام «تسلط» داشته و “حکومت” می کنند. آنها «همه رویدادها و حوادث» کشور را تعقیب می کنند و «به آینده دورنمای رهبری آینده انقلاب مضطربانه چشم دوخته اند و دست به سبک و سنگین کردن معادلات بیت و دفتر” قائم مقام رهبری زده اند تا بر آن به مانند دفتر و بیت رهبر وقت مسلط شوند.
سیدمهدی هاشمی دراین نامه همچنین می گوید که ارتباط آیت الله خمینی با همه قطع است و تنها افرادی حق ملاقات و گفتگو را دارند که مورد تائید این سه تن و بالاخص نفرات اول و سوم، یعنی هاشمی و احمد خمینی باشند.
سیدمهدی ادامه می دهد که این سه تن «بدلخواه خویش اوضاع کشور و انقلاب را خدمت امام گزارش می کنند و نتیجه مطلوب را تاکنون گرفته اند».
متهمان و مطلعان یک ترور؛مهدی هاشمی یا محمد عطریانفر و احمد سالک
قهدریجان علیا علیه قهدریجان سفلی
او می گوید که این مثلث امام را از امت جدا کرده و خود سوارِ کار است. اما سوالی که سید مهدی می پرسد مهم است. او می نویسد که «طبیعی است که (این سه تن) نگران آینده رهبری باشند و این سوال ذهن آنان را مشوش سازد که آیا رهبری آینده انقلاب را نیز میتواند قبضه کرد یا نه!!.».
تصور و تحلیل مثلث:
تصور مثلث از دیدگاه مهدی هاشمی این بود که آقای منتظری و بیتش «تابع محض نظریات و القائات دو سه نفر است و باید روی اطرافی ها سرمایه گذاری کرد».
این نامه البته به دست آیت الله منتظری نرسید.نامه شکل چرک نویس دارد و مهدی هاشمی در روزهای پیش از بازداشت نوشته بود.بعد از بازداشت مهدی هاشمی این نامه دست وزارت اطلاعات می افتد.این نامه را هم اولین بار وزارت اطلاعات منتشر کرده است.
مهدی هاشمی دو جریان را در بیت آقای منتظری شناسایی می کند. یکی، به تعبیر هاشمی جریان رادیکال و انقلابی به محوریت سیدهادی هاشمی (برادرش) و سعید منتظری (پسر آیت الله منتظری) که سیدمهدی او را خلف صالح محمد منتظری می داند و دیگری جریان محافظه کاری که آن را امیدگاه مثلث برمی شمرد. که مثلث تلاش میکند تا این خط را «یا حذف کند و یا به تسلیم بکشاند».
اما برای این خط محافظه کار، سیدمهدی این تعبیر را به کار می برد: «جریان محافظه کار که شخص دوم و امیدگاه مثلث است.» و پیش از رسیدن به این تفکیک، مهدی هاشمی از تلاشهای شیخ مهدی ربانی املشی (در زمان حیاتش) بر روی احمد منتظری (فرزند آیت الله منتظری) سخن می گوید با این مناسبت که “اینها رای مساعدشان در خبرگان نسبت به حضرتعالی (خطاب آیت الله منتظری است) غیر از احترامی که به استادشان قائلند معلول این نکته است که تصور می کنند که شما بدون جریان فکری آزادیخواه و پرخاشگرتان صلاحیت رهبری انقلاب را دارید یعنی در حقیقت با حذف شاخ و برگها و پیوندهای ارگانیک فکری، حضرتعالی را دوست می دارند».
و بعد در خصوص مرحوم ربانی املشی ادامه می دهد: «اظهارات مرحوم ربانی املشی به اشکال گوناگون در عمق ذهن آقایان رسوخ دارد که حتی آفتابه دار بیت باید کنترل شود!!!.»
گفتنی است که احمد منتظری داماد مرحوم آقای ربانی املشی است.
مشکل نفوذ نداشتن بر دفتر آیت الله منتظری اما موضوعی است که حزب جمهوری اسلامی از همان ابتدا با آن مواجه بوده است.
آنان رابط تشکیلاتی مشخصی با دفتر آیت الله منتظری نداشتند و سید هادی هاشمی،رئیس دفتر و داماد و سعید منتظری پسر آیت الله منتظری اجازه نمی دادند که نیروهای حزب در دفتر حضور داشته باشند.
درخاطرات هاشمی رفسنجانی هم اشاره مختصری به این موضوع شده و گفته که قرار شد برای ارتباط بیشتر با دفتر آیت الله منتظری،آقای ربانی املشی اقداماتی انجام دهد.منظور هاشمی رفسنجانی شاید این بوده که احمد منتظری با حزب ارتباط تشکیلاتی داشته باشد.
احمد منتظری اما دراداره دفتر آیت الله منتظری نقش سازمانی نداشت و تنها روابط پدری و پسری می توانست تاثیرگذار باشد.
شگرد اجرایی مثلث:
سیدمهدی هاشمی می گوید که دو «اکیپ» توسط مثلث مامور شده اند که یکی خود آقای منتظری را تحت فشار بگذارد و دیگری رئیس دفتر (برادرش سیدهادی هاشمی) و سعید منتظری را به تسلیم بکشند و جذب خود کند.
خط سه که از برخی از نزدیکان آیت الله منتظری،نزدیکان احمد خمینی و چهره های سیاسی اصفهان تشکیل شده بود اما با یکدیگر درگیر شدند و اکثر اعضای آن به سمت احمد خمینی متمایل شدند و مهدی هاشمی و هادی هاشمی تنها ماندند.
به گفته سیدمهدی، فعالان اکیپ اول احمد خمینی، ری شهری و کروبی اند که سیدمهدی آنها را تحلیلِ هدف می کند و می گوید که هدف آنها متوحش کردن آقای منتظری و زدن سیدمهدی است.
و البته سیدمهدی هاشمی میگوید که آقای کروبی «از موضع دلسوزی» چنین می کند و آن دو دیگری خیر. و اکیپ دوم هم که اهدافش گفته شد متشکل از افرادی چون دکتر محمدعلی هادی نجف آبادی و چهره هایی مانند عبدالله نوری است.
مهدی هاشمی، هادی نجف آبادی را«تجسمی از خشم و کینه نسبت به انقلابیون مسلمان جهان است» می خواند.فردی که ابتدا از جریان مشهور به خط سوم بودند که مهدی هاشمی نیز از چهره های شاخص آن بود اما سپس اختلافاتی بین آن ها رخ داد.
محمد علی هادی در مذاکرات با مک فارلین در تهران نیز حضور داشت.
بخشی از این درگیری ها مربوط به درگیری جریان مشهور به خط سه است.جریانی که از برخی از نزدیکان آیت الله منتظری،نزدیکان احمد خمینی و چهره های سیاسی اصفهان تشکیل شده بود اما با یکدیگر درگیر شدند و اکثر اعضای آن به سمت احمد خمینی متمایل شدند و مهدی هاشمی و هادی هاشمی تنها ماندند.
محمد جواد حجتی کرمانی واسطه دیدار مهدی هاشمی با آیت الله خامنه ای می شود اما آقای خامنه ای با وجود سوابق آشنایی با مهدی هاشمی درنهایت می گوید این دیدار به مصلحت نیست و درنهایت دیداری انجام نمی شود.
براساس روایت کتاب «واقعیت ها و قضاوت ها» پس از این دو دسته شدن خط سه، مهدی هاشمی و هادی هاشمی دریک طرف قرار داشتند و طرف مقابل برخی از چهره ها از جمله آیت الله طاهری امام جمعه اصفهان،عباسعلی روحانی و عبدالله نوری،محمدعلی هادی نجف آبادی و حسن ابراهیمی،(نفر دوم دفتر آیت االله منتظری) بودند.
بخشی از درگیری های محمد علی هادی نجف آبادی و مهدی هاشمی نیز از درگیری های این جریان ناشی می شد و یکی از اتهامات مهدی هاشمی نیز جعل نامه مربوط به ارتباط محمد علی هادی با ساواک بود.ادعایی که نزدیکان مهدی هاشمی آن را رد کرده اند.
تاکتیک مثلث:
مدعای سیدمهدی در خصوص تاکتیک مثلث در اینجا «جنگ روانی» است. او می گوید که «جنگ روانی شیوه خطرناکی است.
هنگامی که صبح و ظهر و شب هر روز و همه هفته از زبان ارگانها و شخصیت ها و علمای اعلام گفته شود مصلحت نیست فلانی رفت و آمد کند، تقویت شود. برای آینده رهبری خطرناک است. و … و … و ».
سیدمهدی می گوید و قسم میخورد که اگر بداند مسئله فقط خود اوست آماده است تا «در نزدیکترین فرصت خود را به یکی از شهرستانهای بد آب و هوا و دورافتاده کشور» تبعید کند.
خواستی که (دور کردن او) ظاهرا قرار بوده با آزادی او پس از زندانش و فرستادنش به یکی از کشورها به عنوان سفیر یا کاردار میسر شود که اعدام ری شهری مجالش نداد. اما سیدمهدی می گوید مسئله شخصی نیست «مسئله یک انقلاب است مسئله بازی با سیاست یک ملت بزرگ و خون شهیدان و آینده رهبری است».
جلسه مهدی هاشمی و احمد خمینی از همان ابتدا تند می شود و مهدی هاشمی به احمد خمینی اعتراض می کند که گفته،خطر او«برای انقلاب اسلامی از مسعود رجوی بیشتر است».
او ادامه می دهد:«من نه از موضع یک سید مفلوک و منزوی که از موضع صدها نفر از نیروهای مومن به انقلاب از کل کشور که ارتباط نزدیک با آنان دارم با حضرتعالی که استاد اسوه و مرجع و همه چیز من هستید صحبت می کنم».
درکناراین نامه های مهدی هاشمی که به آیت الله منتظری نرسید،نامه هایی از او به آیت الله منتظری رسیده است.از جمله نامه هایی درباره دیدار با اکبر هاشمی رفسنجانی و احمد خمینی.
براساس نامه مهدی هاشمی هاشمی رفسنجانی به او گفته که «من خودم نسبت به شما هیچ مساله ای نداشته و کوچکترین ناراحتی از شما ندارم».
از معاون اولی و «سوتِ بلبلی» تا «پردهنشینی»
کتابخانه و مدارسی برای تربیت روحانیون سیاسی
وی درعین حال مطالبی به را نقل از افرادی که «دوستان» می خواند بیان می کند و مهدی هاشمی را متهم می کند که «خانه های تیمی» دارد و اعلامیه هایی را علیه آیت الله خامنه ای و محمد علی هادی نجف آبادی «پخش کرده».
مهدی هاشمی دراین دیدار اما این اتهام ها را در می کند.هاشمی رفسنجانی درنهایت پیشنهاد می کند که مهدی هاشمی برای تصدی یکی از سفارت خانه های جمهوری اسلامی از کشور خارج شود اما مهدی هاشمی این پیشنهاد را به معنای تبعید خود می پندارد.
وی از مهدی هاشمی می خواهد که حال که با این پیشنهاد مخالف است،طرحی بیاورد که «جوسازی ها» روی او تمام شود.
هاشمی رفسنجانی دراین دیدار به مهدی هاشمی پیشنهاد می کند که به دیدار احمد خمینی و آیت الله خامنه ای نیز برود.
دراین میان محمد جواد حجتی کرمانی واسطه دیدار مهدی هاشمی با آیت الله خامنه ای می شود اما آقای خامنه ای با وجود سوابق آشنایی با مهدی هاشمی درنهایت می گوید این دیدار به مصلحت نیست و درنهایت دیداری انجام نمی شود.
مهدی هاشمی مدتی بعد به دیدار احمد خمینی می رود و دراین باره نامه ای به آیت الله منتظری می نویسد.
براساس آن چه مهدی هاشمی نوشته این جلسه از همان ابتدا تند می شود و مهدی هاشمی به احمد خمینی اعتراض می کند که گفته،خطر او«برای انقلاب اسلامی از مسعود رجوی بیشتر است».
احمد خمینی اما می گوید که این جمله سخن محمد علی هادی یا فرد دیگری بوده و او آن را «به انگیزه دلسوزی» به آیت الله منتظری گفته است.
دراین جلسه احمد خمینی گفته های مهدی هاشمی مبنی برتلاش او برای حذفش را رد می کند و از مهدی هاشمی می خواهد که با محمد علی هادی و نوری و شریعتی جلسه بگذارد و مشکلات را حل کند.
مهدی هاشمی اما می گوید که «به گفته آقای هاشمی رفسنجانی من باید مشکلاتم را با شما حل کنم نه با دیگران».
براساس آن چه مهدی هاشمی نوشته احمد خمینی به همراه هاشمی رفسنجانی «ذهن امام» درباره مهدی هاشمی را تغییر دهند که احتمالا منظور او ذهنیت منفی آیت الله خمینی بوده است.
احمد خمینی درنهایت باردیگر موضوع برنامه ریزی برای حذف مهدی هاشمی را رد می کند.