دیدار دونالد ترامپ و کیم جونگ اون، به جز استثنائاتی نادر، مورد حمایت گسترده بینالمللی اعم از دولتها و افکار عمومی جهانیان قرار گرفت.
حامیان و موافقان هیچ نگاه نکردند که ترامپ چقدر ناهنجار است و چه پیمانها و معاهداتی را زیرپا گذاشته و اون چه دیکتاتور قسیالقلبی است که خون مردمش را به شیشه کرده است…
حامیان و موافقان هیچ نمیدانند که این فرایند به چه سرنوشتی ختم خواهد شد….
ولی برای همهشان صلح و بهروزی مردم جهان و منطقه شرق آسیا مهم تر و بالاتر بوده است.
و اما در مورد ایران که مردماش هیچ نقشی در تنشهایی که کشورشان را در برگرفته و زندگیشان را تهدید میکند، ندارند؛ نیز تصمیم شجاعانه و بزرگی میتواند به همین حمایت داخلی و بینالمللی گسترده بیانجامد. بدون در نظر گرفتن همه «هیچ»هایی که در بالا برشمرده شد.
از درشتگوییًهای تیم ناهنجار ترامپ نباید هراسید یا خشمناک بود، همانطور که نباید زندانی شعارهای بیپشتوانه پیشین ماند. اگر ذرهای خرد و درایت؛ تدبیر و بصیرت در میان باشد الآن وقت بهکارگیری است. تیم ترامپ اینک حاضر است بزرگترین امتیازات را بدهد.
برای تیم ترامپ نفس حضور ایران در یک مذاکره مستقیم «بزرگترین امتیاز» جهت جلب افکار عمومی داخلی و ترمیم اعتبار جهانی است. برای ایران نیز که در بحرانیترین شرایط چهل ساله اخیرش زندگی میکند (و «همه» بحرانها «همزمان» در داخل و منطقه و جهان برایش سربرآورده است)، اینک بزرگترین فرصت برای یک تصمیم تاریخی و بزرگ و راهگشاست.
حل و فصل مسائل با جریانات تندروی آمریکا برگشتناپذیرتر است. اگر فرصت طلایی اوباما از دست رفت، از دست رفتن این فرصت میتواند هزین های بیشتری بهدنبال داشته باشد.
حکومت ایران دارد امتیازات و برگ برندههای منطقهایاش را که با هزینههای گزاف از جیب ملت بدست آورده، به سرعت و مفت و مجانی از دست میدهد. اگر هوشمندیای وجود داشته باشد باید قبل از سوزاندن همه برگها از آنها استفاده کند.
حکومت ایران به جز شعارهای بیپشتوانهاش و هاله خودفریبندهای که در این رابطه دور سیاست خارجی غیرملیاش پیچیده است، چیزی برای از دست دادن نخواهد داشت. ضمن آنکه هر لحظه که شاهد زیادهخواهی طرف مقابل باشد هم میتواند صحنه مذاکره مستقیم را ترک کند. ورود به این صحنه طرف مقابل را به طمع بهرهبرداری بیشتری خواهد انداخت. بدین ترتیب میتوان امتیازات بیشتری را در یک رابطه برد- برد از طرف تاجر مسلک که حالا اروپاییها و چینیها را موی دماغ خود میبیند، طلب کرد.
در صورت ادامه این تنش حکومت ایران بهجز فقر و فلاکت و عصیان مردمانش و تشدید کینهتوزی مخالفان و رقبای منطقهایاش چیزی بهدست نخواهد آورد.
میدانم در این «معامله قرن»، چیز زیادی برای دموکراسیخواهی ملی ذخیره نخواهد شد، اما برای بهبود زندگی مردمان سرزمینم بسیار پربها خواهد بود.
اگر مسیر توسعه اقتصادی از راه تنشزدایی و امنیت واقعی گشوده شود، ما دموکراسیخواهان خودمان باید این راه دشوار و پر فراز و نشیب را از داخل میهنمان بگشاییم. حل معضلات زندگی روزمره دهکهای فراوان مردمان دست به گریبان فقر و بیکاری و نداری و فساد و اعتیاد و … برای هر وجدان انسانی در اولویت است.
تاریخ معاصر ایران بارها نشان داده که «نزدیکترین راه به دموکراسی در ایران رفاه مردم است نه فقرشان». آنها که رویا بر تحریم و فقر و مرگ و خشم و جنگ بنا کردهاند جدا از اینکه بدنامان تاریخ ایران خواهند بود، به جز سراب نصیبی نخواهند برد.
حاکمان ایران با هر نیتی، اگر از خشم درشتگوییهای طرف تاجرمسلک و حلقههای زنجیر شعارهای پیشین خود رها شوند، با حمایت وسیع داخلی و جهانی مواجه خواهند شد. ضمن اینکه راههای مبارزه با ظلم و ناعدالتی در جهان به عدد کشورها و مردمان جهان و روزهای خداست!
شجاعتی مدنی، و اگر به زبان دینی بگویم جسارتی نبوی برای «صلح حدیبیه»ای امروزین لازم است. هرچند به خاطر ضعف و تذبذب حاکمان ایران و نیز منبری و خطابی بودن بیشماری از ایشان و همچنین استبعاد ملیاندیشی و وطندوستی و مردمخواهیشان، از ظهور چنین شهامت و تبلور چنین احساس مسئولیتی به شدت ناامیدم؛ اما از دلم نیامد که چنین آهی را بلند نکشم و چنین آرزویی را بر زبان نیاورم.