Quantcast
Channel: سایت خبری‌ تحلیلی زیتون
Viewing all 7053 articles
Browse latest View live

ممنوعیت اشتغال پیروان اقلیت‌های دینی در مهد کودک‌ها

$
0
0

زیتون– روز گذشته (یکشنبه) بخشنامه‌ای از سوی سازمان بهزیستی منتشر شد مبنی بر ممنوعیت اشتغال پیروان اقلیت‌های دینی در مهد کودک‌ها.

این محدودیت در حالی اعلام شده‌است که براساس اصل ۱۹ قانون اساسی، مردم ایران از هر اقلیتی که باشند از حقوق مساوی برخوردارند.

 

در همین رابطه  اسفندیار اختیاری٬ نماینده زرتشتیان در مجلس در نامه ای به وزیر کار بخشنامه سازمان بهزیستی درباره ممنوعیت بکارگیری اقلیت های دینی در مهدهای کودک را تبعیض آمیز دانست و خواستار اصلاح آن شد.

اسفندیاری همچنین تاکید کرد: «آشکار است که این ابلاغیه، صراحتاً مخالف با قوانین کشور بخصوص بند ۹ اصل ۳ قانون اساسی مبنی بر “رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه، در تمام زمینه‌های مادی و معنوی” است.»

یک روز پس از انتشار این خبر و بالاگرفتن اعتراض‌ها، مسعود آسیما مدیر کل بهزیستی این ممنوعیت را محدود به کلاس‌های آموزش عمومی و مذهبی دانست.

به گفته مسعود آسیما، مربیان اقلیت‌های دینی در مهدکودک‌ها تنها می‌توانند در بخش‌هایی مانند هنرهای تجسمی، ورزش و موسیقی فعالیت کنند.

او اضافه کرد: «استفاده از پرسنل اقلیت‌های دینی در سایر بخش‌های مهدهای کودک از جمله آموزش‌های فوق برنامه مانند ورزش، نقاشی، سفالگری و … همچنین تحت سایر عناوین بلامانع است.»


نماینده مجلس استفاده‌ی نهادهای امنیتی از زنان را تایید کرد

$
0
0

زیتون– علی مطهری٬ نماینده مردم تهران مجلس٬ به کارگیری «پرستو»‌ها را در بین نهادهای امنیتی تایید کرد.

مطهری در این رابطه در اینستاگرامش نوشت: «از اخبار رسیده و خصوصا سخنان خود آقای نجفی معلوم شد که افرادی در کشور پرستوهایی دارند که گاهی بر گرد سیاسیونی که منتقد یا مخالف به شمار می‌روند به پرواز درمی‌آورند و آنگاه فیلم و عکس تهیه می‌کنند برای بستن دهان او و حذف وی از صحنه سیاست، غافل از این که اگر این روشها در دنیا مرسوم و رایج است و مجاز شمرده می‌شود، برای یک مسلمان مجاز نیست بلکه حرام است.»

علی مطهری در ادامه یادداشت خود تاکید کرد: «تجسس در امور داخلی زندگی مردم از نظر اسلام مجاز نیست حتی برای یک هدف مقدس. در اسلام برای رسیدن به یک هدف مقدس نمی‌توان از یک وسیله نامقدس استفاده کرد. نمی‌توان برای حفظ نظام از هر وسیله‌ای استفاده کرد و با آبروی مردم بازی کرد. امیدوارم ماجرای آقای نجفی نقطه شروعی برای ترک این روشها باشد.»

روز گذشته امایک کارشناس امنیتی استفاده نهادهای امنیتی از زنان را برای دام گستری و تخلیه اطلاعاتی سیاسیون که در اصطلاح پرستو نامیده می‌شوند، تکذیب کرد.

این کارشناس امنیتی در گفت‌وگو با خبرگزاری فارس٬ نزدیک به اطلاعات سپاه٬ توضیح داد: «ادعاهای عجیب برخی افراد و جریانات که در ظاهر قصد حمایت از نجفی را دارند، بزودی به رسوایی بیشتر این افراد منجر خواهد شد.»

به گفته او طرح مسائلی مانند دام گذاشتن برای سیاسیون توسط یک زن با معیارهای شرعی، حرفه‌ای و اخلاقی دستگاه‌های اطلاعاتی جمهوری اسلامی مغایر است.

این کارشناس مسائل امنیتی با اشاره به «شیوه‌های غیرانسانی سرویس‌های جاسوسی و اطلاعاتی صهیونیست‌ها و برخی کشورهای غربی» گفت: «متاسفانه در مواردی مشاهده شده که این سرویس‌ها با اجیر کردن زنان، سعی در سوءاستفاده و تخلیه اطلاعاتی یا باج‌گیری از سیاسیون کرده‌اند.

اما این روشهای ناصواب با مبانی فکری جمهوری اسلامی در تضاد است و به هیچ عنوان دستگاههای اطلاعاتی جمهوری اسلامی از این روشها حتی برای دشمنان خود نیز استفاده نمی‌کند.»

آیا «رهبر باید عاقل باشد»؟

$
0
0

چند ماه پس از انتخاب  آقای خاتمی به مقام ریاست‌جمهوری، شبی را میهمان دوستی بودیم که فرزند باهوش و پر جنب‌وجوشی داشت. برای ما نقل کرد که معلم در کلاسِ آموزش زبانِ فارسی از بچه‌ها خواسته است که با کلمه‌ی «رهبر» جمله‌ای بسازند. به روالِ معمول فرهنگ حاکم بر سیستم آموزشی و فرهنگی، اغلب جمله‌هایی که دانش آموزان دبستانی با این کلمه ساخته بودند در مدح رهبر بود، اما فرزند باهوشِ میزبانِ ما، نوشته بود: «رهبر باید عاقل باشد». معلم [احتمالا پس از لبخند یا تلخندی] از او خواسته بود که جمله را پاک کند جمله‌ی دیگری بسازد، لابد از ترس این‌که کار دست خودش، معلم و یا دیگران بدهد.

۳۰ سال از زعامت و رهبری آقای خامنه‌ای می‌گذرد. ولایت‌فقیه، اگر در دوران آقای خمینی فرصت نیافت که به‌تمامی به نهاد تبدیل و مستقر شود و دستگاه رهبری چنان‌که باید و شاید مجال نیافت تا به همگان نشان دهد که در این سیستم امکان حیاتی برای نهادهای مستقل دیگری وجود ندارد، ۳۰ سال رهبری ایشان اما به خوبی از عهده‌ی این نمایش برآمد.

مهدی بازرگان گفته بود که ولایت فقیه عبایی دوخته به قامت آیت‌الله خمینی دیده بود. شاید آن مرحوم اگر این روزها را می‌دید، در همین اندازه هم تجدیدنظر می‌کرد و می‌دید که ولایت فقیه فراتر از یک عبا و فراتر از هر کس است و چیزی جز نام شرعی و شیعی دیکتاتوری نیست. گشادی این عبا به تن ادمی زار می‌زند و جز بر تن خدای‌گان نمی‌نشیند. شاید اگر پاره‌ای از فقهای سنتی شیعه گفته‌اند در دوران غیبتِ معصوم از تشکیل حکومت دینی باید پرهیز کرد، به همین خاطر است که امناسبات عصر عصمت را نباید به عصر غیبت تعمیم داد و البته ولایت فقیه وظیفه‌ای و کارکردی جز این تعمیم ندارد.

و نیز پاره‌ای از متفکران گفته‌اند ولایت یا حکومت فقیه دستاورد سکولار شدن فقه و فقها را در پی دارد و از این لحاظ در جامعه‌ای دینی و شیعی چاره و گریزی از آن نیست بلکه واجب و حتی مبارک است. زعامت ۳۰ ساله‌ی آقای خامنه‌ای بر این جایگاه اما خلاف این نظر را نیز ثابت کرد تا نشان دهد عبای قدرت بر تن فقه هم گشاد است و فقه را و ولایت را هم به دستاویز و ابزاری برای حفظ و نگهداری خودش فرو می‌کاهد و چنین است که ثمره ولایت فقیه، نه «ولایت» که «دشمنی» جامعه با فقه و فقهاست.

ولایتِ فقیه دوم در ایران ۳۰ ساله شد. طنز تلخی است، گویی ولایت فقیه پس از سی سال چنان عقل‌گریز شده که که انشا جمله‌ی «رهبر باید عاقل باشد» را نه بر تخته سیاه یک کودک دبستانی و نه بر تارک هیچ رسانه‌ای نیز بر نمی‌تابد؛ که در این سیستم، عقل و عقلانیت را هم باید از مجرای فقه و به قدرتِ ولایت فقیه بازنویسی کرد.  آن‌چه آن کودک دبستانی نپشته بود، چیزی جز صورتِ عینی قاعده‌ی «ملازمه» نبود. ولایت فقیه اگر به سکولار شدن فقه نیانجامد( که نیانجامیده)  اما  می‌تواند مجالی جدی برای تردید در این قاعده و اصول فقه باشد. (این مهم را باید در فرصتی دیگر به دقت واکاوید)

🍃 زنده|نزار ذکا از زندان آزاد شد

$
0
0

نزار ذکا از زندان آزاد شد

خانواده نزار ذکا با بیانیه‌ای آزادی او را از زندان تایید کردند.

روز گذشته احتمال آزادی نزار زاکا٬ شهروند لبنانی که در ایران به اتهام «جاسوسی» در زندان است٬ مطرح شده بود.

نور نیوز در این باره نوشته بود که احتمالا این اتفاق به درخواست میشل عون رئیس جمهوری لبنان روی خواهد داد.

میشل عون از سیاستمداران نزدیک به حزب الله لبنان و ایران است.

نور نیوز نوشته بود که درخواست آزادی این شهروند لبنانی به دلیل نقش و جایگاه تاثیرگذار رییس جمهور لبنان در حمایت و پشتیبانی از جریان مقاومت با نظر مثبت بررسی شده و به احتمال قوی بزودی اجرایی می شود.

نزار زاکا شهریور ۹۴ به دعوت رسمی معاونت امور زنان ریاست جمهوری به تهران سفر کرده بود که به اتهام جاسوسی بازداشت و محاکمه شد.



عفو بین‌الملل «حکم سنگین» امیرسالار داودی را محکوم کرد

سازمان عفو بین الملل در واکنش به گزارش ها در مورد محکومیت امیرسالار داودی وکیل دادگستری به ۳۰ سال زندان به خاطر فعالیت های حقوق بشری که باید ۱۵ سال آن را تحمل کند، این حکم را یک «بی عدالتی تکان دهنده» توصیف کرده است.

روز شنبه گزارش شد که شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران، امیرسالار داودی، وکیل دادگستری را در رابطه با چندین اتهام مجرم شناخته و او را در مجموع به ۳۰ سال زندان محکوم کرد که مطابق ماده ۱۳۴ قانون، مجازات اشد یعنی محکومیت به ۱۵ سال زندان به اجرا گذاشته می‌شود.

فیلیپ لوتر مدیر تحقیقات خاورمیانه و شمال آفریقا در سازمان عفو بین الملل گفت: «این حکم سنگین یک بی عدالتی منزجرکننده است. برکسی پوشیده نیست که امیرسالار داودی به خاطر تلاش هایش در زمینه دفاع از حقوق بشر مجازات می شود.»/بی‌بی‌سی فارسی

 



پمپئو: ایرانی‌ها اگر بخواهند، راه تماس مستقیم را می‌دانند

وزیر خارجه ایالات متحده در گفت‌وگوی اختصاصی با شبکه تلویزیونی RTS سوئیس گفت که جمهوری اسلامی ایران هنوز با آمریکا تماس نگرفته است.

مایک پمپئو در پاسخ به این پرسش که آیا شماره تلفنی در اختیار سوئیس قرار داده تا تهران از طریق آن با واشنگتن تماس بگیرد، گفت: «فکر می‌کنم که ایرانی‌ها اگر بخواهند تماس بگیرند، راه تماس مستقیم با ما را به خوبی می‌شناسند.»

وزیر خارجه آمریکا همچنین در پاسخ به احتمال دیدار مستقیم حسن روحانی یا علی خامنه‌ای با دونالد ترامپ گفت: «رئیس جمهور ترامپ ماه‌هاست که می‌گوید آماده مذاکرات مستقیم است. مایلم یادآوری کنم که ما انتظارات ساده‌ای داریم: ایران باید برنامه هسته‌ای خود را متوقف کند. زیرا تسلیحات هسته‌ای آنها خطرآفرین هستند – حتی برای کشورهایی مانند سوئیس. اگر ایران آماده باشد در این باره مذاکره کند، ما هم وارد مذاکره خواهیم شد. ما آماده‌ایم.»/دویچه وله فارسی



تعطیلی پنج ساعته فرودگاه‌های استان تهران

رضا جعفرزاده، سخنگوی سازمان هواپیمایی ایران گفت امروز (سه‌شنبه ۱۴ خرداد) همزمان با سالگرد درگذشت آیت‌الله امام خمینی، فرودگاه‌های استان تهران به مدت پنج ساعت تعطیل می‌شوند.

دلیل این تصمیم برگزاری مراسم سالگرد اولین رهبر جمهوری اسلامی در ساعات بعد‌ازظهر سه‌شنبه  است. این مراسم با سخنران آیت‌الله خامنه‌ای و حضور مقام‌های عالی‌رتبه جمهوری اسلامی  برگزار می‌شود.

به گفته این مقام مسئول، این تعطیلی به‌شرکت‌های هواپیمایی ایرانی و بین‌المللی اعلام شده است و این شرکت‌ها موظف به برنامه ریزی برای پاسخگویی به مسافران خود هستند./ایسنا



شهرداری تهران مالک خانه نیما یوشیج شد

خانه نیما یوشیج با حمایت شهرداری تهران و همکاری سازمان زیباسازی پس از توافق نهایی با مالکین، به تملک شهرداری در آمد.

حمید موسوی با تایید اعلام خبر گفت: «۲۱ فروردین ماه قرارداد خرید خانه نیما یوشیج پس از ۱۹ سال بین شهرداری و مالک امضا و پس از آن امور مربوط به اجرای مفاد قرارداد تا حصول نتیجه پیگیری شد.»

او با تاکید بر اینکه فرایند تملک با سرعت پیش رفت، ادامه داد: «حسب قول داده شده به شهروندان اکنون سند مالکیت خانه نیما به نام شهرداری تهران شده است و به منظور مرمت و بازسازی آن، این ملک طی صورتجلسه‌ای تحویل سازمان زیباسازی شده و پس از عملیات مرمت و بازسازی عموم شهروندان می‌توانند از این خانه موزه بازدید کنند.»/تسنیم


خبرهای روز گذشته را اینجا بخوانید

پیامبر و پیغامِ سروش؛ آیا قرآن را می‌توان به خواب‌نامه فروکاست؟

$
0
0

دکتر عبدالکریم سروش در سال‌های اخیر بحثی را آغاز کرده که نهایتا در قالب کتابی اینک در دسترس عموم است: کلام محمد، رویای محمد (انتشارات صقراط، ۱۳۹۷). من تا زمان خواندن این کتاب تصور مبهمی از بحث‌های ایشان داشتم و فکر می‌کردم بیشتر تفننی در مباحث قرآنی است، ولی این کتاب که جامع مقالات مولف درباره وحی است و گفتگوهایش در نقد ناقدان او نشان می‌دهد که با سروشی روبرو هستیم که دست‌کم برای من تا این کتاب ناشناخته بود. آنچه دکتر سروش «نظریه» می‌خواند ولی خود آن را تا مرحله یقینی بودن قبول دارد، به دست دادن نوعی شناسایی از پدیده وحی است بر اساس بشری دیدن همه چیز در مورد دین و پیامبر. او بر این پایه که همه ارتباط پیامبر با پیام الهی را باید در چارچوب بشری تعریف و توصیف کرد به نکته‌های پراکنده‌ای که در سنت در باب وحی و رویا آمده برجستگی می‌دهد و آن را ظاهرا انسجام می‌بخشد و مدعی است که همین جواب‌گوی شناخت ما از وحی است: رویا. از نظر او، راه دیگری نیست که دنیای پیامبرانه را با آن وصف کنیم و آن وصف هم‌چنان انسانی باشد. در مرحله بعدی، او در باره نفس پیامبری هم سخنانی دارد که بعد از وارسی مساله رویا به آن خواهیم پرداخت تا ببینیم رویایی دیدن وحی به چه فرجامی در دیدگاه صاحب فرضیه می‌رسد.

من ضمن خواندن کتاب و بعد از به‌پایان‌رساندن آن متوجه شدم که بحث‌های مولف گرچه این‌جا و آن‌جا رگه‌های درخشانی از ابداع دارد و با همان سروشی که می‌شناسیم در پیوند است، اما در کلیت خود هیچ مرا قانع نمی‌کند، سهل است مشکلات بزرگی را از راه ساده‌کردن بیش از حد موضوع پدید آورده که اگر درک ما را از قرآن تغییر نمی‌دهد اما درک ما را از مولف دگرگون می‌کند. برای من که نزدیک چهل سال است سروش را می‌شناسم و در سال‌های دانشجویی و پس از آن از محضرش برخوردار بوده‌ و سالیانی مثل بسیاری در نسل خود از اندیشه و بیان و قلم او متاثر بوده‌ام و او را تالی شریعتی می‌دانستم، این دگرگونی به‌راستی دردناک بود؛ مثل نوشتن همین نقد.

گرچه نقدهای متعددی بر گفتارهای دکتر سروش در این زمینه نوشته شده اما بعد از آن‌که گفتارهای او درباره وحی کتاب شده بهتر از همیشه می توان «نظریه» او را درک کرد و نقد کرد. من نمی‌دانم تفاوتی کوچک یا بزرگ بین مقالات جداگانه سروش و بازنشر آنها در قالب این کتاب وجود دارد یا نه (و آنها را مقایسه نکرده‌ام) اما از این‌که ناقدان در مورد برخی مباحث کتاب ساکت بوده‌اند تصور می‌کنم برای اولین بار در صورت کتابی آن گفتارهاست که مطرح شده است (یا به سبب گردآمدن در کتاب بهتر «دیده می شود»). در هر حال، در نقد خود گرچه به نکته‌های مختلفی اشاره خواهم کرد که بر اساس یادداشت‌هایم در طول خواندن کتاب شکل گرفته، اما اساسا به دو نکته می‌پردازم: میزان اعتبار رویا و نابسندگی آن برای توضیح وحی و پدید آمدن قرآن، و مفهوم بشری بودن رابطه پیامبر با پیام الهی. مسائل متعدد دیگری در کتاب هست (از جمله شیوه ارجاع مولف به پیشینیان و قرائت‌های شاذ از نظرات آنان) که بررسی آن فرصتی دیگر می‌طلبد.

۱. سروش در این کتاب و «نظریه»  بارها از رویای رسولانه سخن می‌گوید اما هیچ‌جا از آن «خواب‌گزاری» و «تعبیر» ضروری که مدعی آن است، نشانی نمی،بینیم. او به ما می‌گوید قرآن رویاست اما هیچ تلاشی نمی‌کند تا نشان دهد این فرضیه رویا چگونه کلید تعبیر «رویا»های ثبت‌شده در قرآن است که تاکنون مغفول مانده بوده. او صرفا بر رویایی بودن وحی تاکید دارد و بس. وقتی هم در معرض این سوال قرار می‌گیرد که خب تعبیر رویاها چیست آشکارا از آن تن می‌زند (مثلا در ص۲۳۶): «خواستن خواب‌گزاری آیات از صاحب فرضیه رویای رسولانه مانند آن است که از یک فیلسوف علم خواستار علم شویم!» و کار خود را «تئوری تفسیر» می داند نه تفسیرگری و تعبیر و خواب‌گزاری.

۲. معارف ما می‌گوید راه‌های  رسیدن به خدا به عدد نفوس خلایق است. بر اساس آن می‌توان گفت راه‌های خدا به دل همه مخلوقات خود نیز اگر نه به عدد آن‌ها، به عدد انواع آن‌هاست. چرا باید همه این راه‌ها را به رویا منحصر کنیم؟ زنبور را نتوان گفت که رویا دارد اما می‌بینیم که وحی به او تعلق می‌گیرد و سروش هم چند بار به آن ارجاع داده است. به علاوه نه تنها زنبورها وحی دریافت می‌کنند که شیاطین هم به اولیای خود وحی می‌کنند. آنچه بین انسان و زنبور و شیطان مشترک است نشان می‌دهد که نظام وحی نظامی دامن‌گستر است که نمی‌توان آن را به رویا فروکاست یا به آن منحصر دانست.

۳. آن‌چه قدرت اقناعی نظر سروش را کم می‌کند تن‌زدن او از بررسی قرآنی معانی وحی است. او از تمام انواع وحی که در قرآن آمده تنها به وحی زنبور اشاره می‌کند. از نگاه خواننده کنجکاو به نظر می‌آید که او تسلطی بر آیات وحی ندارد -که غریب است- یا به هر دلیلی نمی‌خواهد فرض خود را بر متن آیات مربوط به وحی ابتنا کند. این محتمل‌تر است اما کم‌تر از اولی غریب نیست. از دلایل مختلفی که بر این نکته می‌توان اقامه کرد در این‌جا فقط یک نکته را اشاره‌وار می‌آورم. سروش می‌گوید: «پیامبر جبرئیل را در رویا دیده و بر آن نامی نهاده است. حال این نام را از کجا گرفته اند، ادیان پیشین، فرهنگ زمانه یا منبعی دیگر، بحث دیگری است.» (ص۳۶۸) به این ترتیب آشکار است که او «روح الامین» و «روح القدس» را نمی‌شناسد (نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ / قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ) و هیچ توجهی به حضور او در آیات و در کارسازی الهی ندارد. با این حساب می‌توان گفت انکار فرشته فعال وحی انکار صورت‌های مختلف روح است؛ از روحی که وحی می‌آورد (وَکَذَلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا) و روحی که در آدمی دمیده می‌شود تا روح القدس. چنان‌که موجب انکار بکرزایی مریم مقدس هم هست (فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیًّا). امری که نفی آن را قرآن بهتان عظیم می‌خواند (وَبِکُفْرِهِمْ وَقَوْلِهِمْ عَلَى مَرْیَمَ بُهْتَانًا عَظِیمًا). یعنی تئوری تفسیری سروش موجب انکار بخشی از آیات قرآن می‌شود!

۴. بنابرین با وجود این‌که فرض اساسی سروش رویا بودن وحی است، اما او هرگز در جزئیات کلام قرآنی بحث نمی‌کند: آیا محمد قرآن را به همین صورت که بر ما تلاوت کرده خواب دیده؟ یعنی کلام را در خواب نیوشیده یا به تعبیر سروش دیده است؟ یا بیان او از رویاهایش به آیاتی منظوم و شکیل و مقفا تبدیل شده و این هنر شخصی اوست؟ بر اساس نظر سروش قاعدتا این هنر شاعری و قدرت زبانی پیامبر است که در قرآن انعکاس یافته. اما مستندی تاریخی ارائه نشده است که پیامبر از چنین قدرتی در کلام تا پیش از نزول وحی برخوردار بوده است. یک بخش اساسی سنت و سیره هم که امی بودن پیامبر است به کلی از بحث سروش غایب است.

۵. سروش چندباری در معرض این سوال قرار می گیرد که آیا همه قرآن خواب است از جمله آیات احکام آن یا فقط عجایب آیات و خرق عادات است که در رویای رسول «دیده» شده؟ پاسخ سروش قانع‌کننده نیست زیرا باور دارد که آنها نیز در رویا وارد شده اما متعلق به درجاتی پایین‌تر از رویاهای رسول است! بنابرین او آیات قرآن را در آیه بودن در یک ترازو نمی‌بیند. مثلا آورده است: «خواب خودش درجات و مراتب دارد. خواب‌های عمیق داریم که شدیدا محتاج تعبیرند و خواب‌های سطحی که با حالت بیداری خیلی نزدیک و شبیه‌اند. من این احکام فقهی را در زمره خواب‌های سطحی می‌گذارم و آنها را نصیبه‌های نازله نبوت می‌دانم.» و هم‌چنان تاکید دارد که «با این توضیحات کل زبان قرآن را رویایی می‌دانم.» (ص۳۸۱) او در جاهای دیگر «پارادوکس‌ها و تناقض‌ها» را لازمه خیال و عالم خواب و زبان رویا می‌داند (ص۱۴۰) ولی هیچ‌جا تمایزی بین رویای رسول و رویای معمول نمی‌گذارد. یعنی همه ویژگی‌های رویای عادی را بر رویای رسولانه تسری می‌دهد و این از نظر روش‌شناختی خطاست. به سادگی به این دلیل که از رویای سروش و من و شما وحی و قرآن در نمی‌آید و از رویای رسول دین و ایمان می‌زاید. او تاملی ندارد در این‌که چرا رویای رسول با رویای ما متفاوت است.

۶. اما اگر وحی پدیداری رویایی باشد و همه قرآن را باید رویایی دانست، دیگر نمی‌توان گفت که برخی جاهای آن «زبان بیداری» حاکم است (ص ۲۲۵). سروش در یک جای دیگر هم می‌گوید: «دست کم متشابهات قرآن را می‌توان و باید رویایی خواند.» (ص۲۴۳) این «دست‌ کم» هم یعنی او خود به وحدت نظریه رویایی بودن وحی قائل نیست یا آن را قوی یا قابل دفاع نمی‌بیند (یا تصور دیگری از وحدت متن قرآن دارد). با این‌همه، در جایی دیگر نظر قاطع می‌دهد که همه کتاب‌های مقدس رویایی‌اند! یعنی هنوز فرض اول در باره قرآن ثابت نشده آن را به همه کتب مقدس تعمیم می‌دهد.

۷. به همین ترتیب، سروش هیچ‌ جا روشن نمی‌کند که پیوندهای قرآن با کتب مقدس پیشین از کجاست. و چرا محمد همان قصه‌ها را گاه بی‌کم‌وکاست به خواب دیده است. چنان‌که خنده همسر ابراهیم عینا هم در تورات هست و هم در قرآن (قس: وَامْرَأَتُهُ قَائِمَهٌ فَضَحِکَتْ با پیدایش، باب ۱۸، آیه ۱۲). این موضوع در بسیاری از قصص انبیای دیگر هم قابل پیگیری است. قرآن خود تاکید دارد که آنچه پیامبر می‌گوید مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ است. و این البته به بخش‌هایی از کتاب‌های پنج‌گانه تورات بر می‌گردد که از وحی باقی مانده است. تنها چیزی که از استدلال سروش می‌خوانیم (بدون این‌که او مستقیما وارد این بحث شده باشد) این است که پیامبر در رویای خود به جای پیامبران دیگر می‌نشیند «گاه آدم می‌شود و گاه ابراهیم و گاه موسی و از زبان آنان حرف می‌زند» (ص۱۱۷). یعنی مجهول ما به مجهولی دیگری پیوند می‌خورد و معما می‌شود. سروش این سخن را علی‌رغم آن می‌گوید که به تصریح خود قصد دارد پای‌بند عقل باقی بماند. یعنی از قرار، عامدانه می‌خواهد از مرام عرفا و تاویلات ایشان فاصله داشته باشد: «نگارنده تهور و توان عروج بر آن بام‌های بلند را ندارد و از قصور پای چوبین و بی‌تمکین خرد نیک باخبر است.» (ص۱۰۴)

۸. سروش در این کتاب به شیوه‌ای سخن می‌گوید که از ادب بحث‌های قرآنی دورتر است و روش بحث خاورشناسان را می‌ماند. همه علمای قرآنی وقتی از قرآن و محتوای آن سخن می‌گویند، جانب احتیاط را همواره حفظ می‌کنند و معمول است که بگویند این نظر ماست و خدا داناتر است. اما سروش احتیاط را کنار می‌گذارد و همه جا با قاطعیت از «فرضیه» تحقیق خود سخن می‌گوید و در مقابل ناقدان نیز همین رفتار را دارد. چنین یقینی با توجه به سستی‌های فرضیه او عجیب است. او آن‌قدر فرض خود را اصل می‌داند که به نظرش جاهایی که زبان بیداری آشکار است، اصالتی ندارد و از استحکام فرض او هم چیزی کم نمی‌کند! (بنگرید به ص۲۲۵)

۹. ادعای سروش این است که «بحث ما بیرون-قرآنی است» چرا که فکر می‌کند «تا یک تئوری در باره متن نداشته باشیم نمی‌توانیم متن را به‌راحتی معنا کنیم» (ص ۳۲۹) اما این سخن برداشتی سطحی از نظریه‌های قرائت متن است. این سخن به شیوه‌ای که بیان شده، هم خطای تئوریک دارد و هم خطای روشی یا متدولوژیک. چطور می‌شود بیرون از متنی درباره آن تئوری داشت؟ هر گونه تئوری از قرائت متن بیرون می‌آید ولی از دانش بیرونی خواننده متاثر می‌شود. مثلا اگر کسی قانون اساسی آمریکا را نخوانده باشد چگونه می‌تواند تئوری معناداری در باره آن داشته باشد؟ چنین است جمهوری افلاطون. یا کاپیتال مارکس. یا نامه‌های عین‌القضات. یا حافظ و مولوی و فردوسی را چگونه می‌شود بیرون از متن تئوریزه کرد و به متن توجه نداشت و به آن ارجاع نداد و تئوری را در واقع سوار بر متن یا بر متن تحمیل کرد؟ در واقع، سروش می‌گوید پیش از ورود به یک متن «فرضیه»هایی داریم. اما این قدم اول تحقیق است. قدم بعدی محک‌زدن فرضیه با متن و فکت است. این قسمت در روش سروش مسکوت مانده است و او نیازی به محک‌زدن فرضیه خود نمی‌بیند.

۱۰.سروش همه‌جا به ادعای بیرون-قرآنی بودن روش بحث‌اش نیز پای‌بند نیست و برای اسکات خصم و در مقابل ناقدان هر جا لازم است از آن عدول می‌کند. او آیه‌هایی از قرآن را اساس تئوری خود قرار می‌دهد که در آن پیامبر می‌گوید من انسانی مثل شما هستم (انا بشر مثلکم) یا بشری هستم که رسول است (هل کنت الا بشرا رسولا؟) و بر آنها تکیه می‌کند. هم‌چنین است توجه او به آیاتی که در آن ناباوران به پیامبر، از این‌که او در بازارها می‌رود و مثل دیگران طعام می‌خورد، حیران‌اند (وَقَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعَامَ وَیَمْشِی فِی الْأَسْوَاقِ) و آن را موجب تردید در پیامبری او می‌دانند. چنان‌که حتی شماری از آیات وحی را هم بر می‌شمارد (صص۲۵۳-۲۵۴). اما مهم‌تر از همه این است که اگر روش بحث بیرون-قرآنی است چگونه مجموعه آیات توحید و معاد را برای تایید نظریه خود شاهد می‌گیرد. اگر او به این آیات مراجعه کرده و نظریه خود را بر پایه آنها شکل داده چطور مدعی است که تئوری او بیرون از قرآن است؟

۱۱. تن‌زدن سروش از تکیه مستقیم بر آیات قابل فهم است (مثلا نک: ۲۶۳). چون توجه به متن قرآن مشکلات بزرگی برای فرض اساسی او به وجود می‌آورد. زیرا هیچ آیه‌ای را نمی‌توان یافت که فرض او را مستقیم یا غیرمستقیم تایید کند. و برعکس آیات متعددی ناقض فرض او ست. این‌که صاحب یک تئوری درباره قرآن نخواهد تئوری خود را به متن آیات محک بزند از شگفتی‌های روش‌شناختی باید حساب شود. به‌روشنی می‌توان گفت که بدون قرائت متن و شناخت آن –شناخت عمیق آن- صرفا با تکیه بر دانش بیرونی هرگز نمی‌توان راهی برای فهم و معنای هیچ متنی پیدا کرد چه رسد به قرآن که متن مادر است و الهام بخش هزاران متن دیگر.

۱۲. اگر وحی بر رسول خدا به شیوه رویا نازل شده و یک عمر ادامه داشته باشد، این خود یک امر استثنایی است. یعنی نمی‌شود فردی را در تصور آورد که به مدت ۲۳ سال کارش رویادیدن باشد و آن رویاها را با دقت بیان کرده و در میان رویاهای ۲۳ ساله‌اش نظم و نظامی برقرار باشد و حلقه‌ای از تعابیر و اصطلاحات و مفاهیم در آن شکل گرفته باشد که یکدیگر را تایید و تکمیل می‌کنند. نه تاریخ چنین کسی را نشان داده است و نه علم روانشناسیِ جدید چنین امکانی را می‌شناسد و تایید می‌کند. رویا همیشه یک پرده رمزی از وجود آدمی است. و عجب آن است که همه آدم‌های جهان در زمان ما و زمان‌های پیشین یکسان خواب می‌دیده‌اند. برای همین است که اصولا «علم تعبیر رویا»  پیدا شده است. یعنی آن‌قدر رمزهای مشترک وجود داشته که وارسی آن‌ها به ظهور علم تعبیر انجامیده است، وگرنه اگر هر کسی با رمزهای خاص خود خواب می‌دید، تعبیر اصولا غیرممکن بود. تعبیر یعنی گشودن رمزهای رویا بر اساس آن زبان مشترک انسانی در طول قرون. مثل این‌که کسی در خواب شیر ببیند یا موش یا ماهی ببیند یا ماه را یا حتی چند ماه را با هم ببیند. همه رمزهای خواب در همه زمان‌ها دیده می‌شوند. آیا رویاهای رسول هم چنین است؟ آیا رمزگان مشترکی با رویاهای زمان خود و زمان‌های پیش از خود دارد؟ اگر دارد این را دکتر سروش باید نشان داده باشد، که نداده است. و اگر ندارد -که فرض من این است که ندارد- آنگاه چطور می‌شود چنان رویاهایی را تعبیر کرد؟

۱۳. اگر رویادیدن رسول امری استثنایی بوده باشد، یعنی هم محتوای آن یکه بوده و هم طول زمان ۲۳ ساله آن و نظم و نظام رویاهای او استثنایی باشد، آن‌گاه چه فرقی میان فرض نزول وحی در رویا و فرض مقابل آن، بیداری، باقی می‌ماند؟ فرض وحی بر اساس بیداری بر یک استثنای بزرگ ابتنا دارد. می‌گوید بنده‌ای از بندگان خدا برگزیده شد تا به صورتی استثنایی پیام‌های الهی را دریافت کند و با دیگر بندگان خدا در میان بگذارد، بی آن‌که بر آنها قصد سیطره‌جویی داشته باشد یا اجری بخواهد (وَمَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ/ لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ). اگر آن بیداری استثنایی است و این رویاها هم استثنایی است، پس تلاش دکتر سروش ناکام مانده است، زیرا او با رویایی دانستن وحی قصد آن دارد که آن را امری انسانی و قابل تصور و فهم معرفی کند. او می‌خواهد بگوید وحی امری عادی است. اما رویاهایی که حاصل آن را در قرآن می‌بینیم به‌روشنی نشان می‌دهد که استثنایی است و هیچ‌گونه نمی‌توان آنها را عادی تلقی کرد. یعنی چیزی غیرمتعارف و فوق تجربه عام بشری است.

۱۴. اگر به استثنابودن پدیدار وحی اذعان داشته باشیم، چرا باید آن را به «یک» روش ارتباطی محدود شماریم؟ چه ضرورتی دارد که رویابینی تنها روش وحی باشد؟ آیا نزدیک‌تر به احتیاط عقلی و علمی نیست که بگوییم وحی بالقوه می‌تواند به ده‌ها صورت وجود داشته باشد و نازل شود و صورت پدیداری آن بسته به توان وجودی دریافت‌کننده آن فرق دارد؟

۱۵. نکته دیگر در مورد یک و بسیار صورت وحی این است که در فرض دکتر سروش تقدم و تاخری میان دریافت وحی و بیان آن وجود دارد. یعنی پیامبر نخست خواب می‌بیند و بعد آن را بیان می‌کند. این فرض هم محل تامل است. اگر وحی صورت‌های بسیار داشته باشد، یک صورت آن هم این است که وقتی وحی می‌آید پیامبر قادر است آن را به زبان آورد. یعنی حضور ذهن قوی دارد. یکی از مراتب حضور ذهن، مرتبه کسی است که حاضرجواب است و سریع می‌تواند پاسخ درخور فراهم کند. او ظرف کسری از ثانیه پاسخ را می‌یابد و ارائه می‌کند. چرا وحی را از این شیوه دور بدانیم و بین ورودش به ذهن و روح پیامبر و ظهورش فاصله فرض کنیم؟ برای پیامبری که با شدیدالقوی در ارتباط است، برترین نیروی ذهنی هم متصور است و لذا تقدم و تاخر معنایی ندارد.

۱۶. سروش در سه جا و در تعبیر و تفسیر وحی بر سه پیامبر از اصل رویایی بودن وحی آشکارا عدول می‌کند بدون این‌که به آن توجه داشته باشد. نخست در ماجرای خواب ابراهیم برای قربان‌کردن اسماعیل (ص۱۱۹). می‌گوید ابراهیم خواب را واقعی گرفت، در حالی‌که باید آن را تعبیر می‌کرد نه آن‌که پسر را به قربان‌گاه ببرد و از قول ابن عربی می آورد که «اما به او نمودند که تفسیر درست خواب قربانی‌کردن گوسفند است نه فرزند». اگر چنین است پس وحی یک‌بار از راه رویا دریافت شد و دوم بار (وقتی «به او نمودند») از راهی دیگر و در بیداری ابراهیم به او رسید. یعنی وقتی که او برای قربان کردن پسر آماده شده بود و طبعا دیگر خواب نبود.

جای دیگر مربوط است به اولین تماس حامل وحی با پیامبر (ص۲۴۶). سروش نقل پیامبر را می‌آورد که وقتی جبرئیل رفت «و من از خواب بیدار شدم گویی نامه‌ای در دلم نگاشته‌ام. سپس از غار بیرون آمدم. به میان کوه رسیدم صدایی را شنیدم که می‌گفت ای محمد! تو رسول خدایی و من جبریل‌ام.» این به‌روشنی ناقض رویایی‌بودن وحی است. اگر پیامبر آیات نخستین را در خواب دید و گرفت، پیام جبرئیل را آشکارا در بیداری «شنید». چطور می‌شود یک بخش این واقعه را موید فرض رویایی‌بودن وحی دانست در حالی‌که بخش بعدی‌اش ناقض آن است؟

این دوگانگی را وقتی سروش موقعیت موسی را از نظر وحی رویایی بررسی می‌کند، باز می‌توان دید. در بیان سروش روش وحی به پیامبر اسلام، هم‌سان با دیگر پیامبران، از راه رویا بوده مگر موسی که به تعبیر تورات «بنده من موسی چنین نیست. سراسر خانه من به او سپرده شده است. با وی رودرروی صحبت کنم.» (ص۲۴۷). اگر چنین باشد چرا باید وحی را صرفا به رویا منحصر ساخت؟

۱۷. اگر رویا پیام الهی باشد، پیام مردمان به خداوند چگونه به او می‌رسد؟ سوال و جواب‌های قرآنی چگونه از طریق رویا قابل فهم است؟ زیرا این‌جاست که تقدم و تاخر معنا خواهد داشت یعنی در بیداری رسول و شأن نزول. رویا نمی‌تواند پاسخ «شأن نزول» باشد. زیرا در این‌جا نخست مردم و مخاطبان وحی چیزی می‌خواهند یا می‌پرسند و سپس رسول وحی را دریافت می‌کند و به ایشان ابلاغ می‌کند. چنان‌که در شأن نزول قصه یوسف مثلا می‌خوانیم. یهودیان کتاب خود را به سبب قصص آن خاصه قصه یوسف برتر و فاضل‌تر می‌خواندند و عمر نزد پیامبر آمد و ماوقع بگفت و پیامبر غمناک شد «جبرئیل بیامد و این سورت بیاورد» (قصص الانبیاء نیشابوری، ۸۴) که: نحن نقص علیک احسن القصص. یعنی که متن قرآن یا بخش بزرگی از آن حاصل گفت‌وگویی میان مردمان و خداوند است، چنان‌که دیگر نص‌شناسان بر آن تاکید کرده‌اند. قرآن متنی یک‌سویه نیست. پیامبر هم در آن صرفا ابلاغ‌کننده نیست؛ فرستاده حق است به سوی خلق و فرستاده خلق است به سوی حق. قرآن در نهایت وقتی درونی شد به گفت‌وگویی میان انسان و خدا ختم می‌شود و رابطه‌ای دوسویه (فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ. أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی).

۱۸. سروش چندین بار وحی و شعر را از یک مقوله می‌شمارد. نمی‌خواهم وارد بحث‌های ادبی و شبه‌ ادبی کتاب سروش شوم که خود بحثی مفصل است (از جمله درک سروش از خیال و استعاره و مجاز و کنایه و اسطوره و نظم پریشان و قصه‌گویی قرآن) اما همین‌قدر توان گفت که آن‌چه او بیان می‌کند به‌جای این‌که مقوم فرض او باشد ،مخرب است. مثلا حافظ را نتوان گفت که شعرهایش را نخست در خواب دیده و بعد به بیان آورده است. حافظ شاعری است که بارها به خواب‌دیدن هم اشاره دارد اما از این ابیات نمی‌شود استنباط کرد و استدلال آورد که پس حافظ نخست در رویا می‌دیده که ملایک در میخانه زدند و در بیداری آن‌ها را به رشته تحریر می‌کشیده است. عالم شاعری به عالم وحی نزدیکی‌هایی دارد چنانک‌که در قرآن هم ناباوران محمد را به شاعری نسبت می‌کنند. اما نمی‌توان گفت شعر رویایی است. و اگر شعر که مقام پایین‌تر و نصیبه نازله است نسبت به وحی، نمی‌تواند رویایی باشد، چرا در باره وحی می‌توان قائل به رویایی بودن آن شد؟ در مثال شاعرانی مثل فردوسی که ۳۰ سال به کار یک کتاب پرداخته‌اند هم ب‌سادگی غیرمعقول است اگر فکر کنیم فردوسی نخست در رویا هفت‌خان و نبرد با اکوان دیو و پرواز ضحاک و جنگ رستم و اسفندیار را می‌دیده و بعد بر می‌خاسته آن‌ها را به زبان فارسی بیان می‌کرده است. خیال شاعران کارسازی می‌کرده، اما همه در بیداری نه در خواب. درست که خیالِ خال یار را حافظ به خواب می‌برد اما از خواب شعری برای یار نمی‌آورد. زندگی شاعرانه او در بیداری می‌گذرد و در خواب ادامه می‌یابد. و چرا اصلا خیال را باید صرفا به رویا برد؟ حتی اگر بر فرض، قرآن و جبرئیل «محصول خیال خلاق پیامبر» (ص۶۷) باشد؟ -بماند که مولف جبرئیل را محصول عقل پیامبر هم می‌داند (ص۱۱۹) و روشن نیست چرا عقل فقط باید در رویا کار کند.

۱۹. وانگهی سروش توضیح نمی‌دهد که اگر وحی تنها بر محمد وارد شده و پیام الهی تنها بر او نازل گشته، چطور می‌توان آن را اصولا شناخت؟ مگر شناخت یا علم به طور کلی جز بر امور تکرارشونده تعلق می‌گیرد؟ و اگر وحی، چه رویا یا بیداری، امری استثنایی است، چگونه می‌شود ادعای شناخت آن را داشت و مدعی اشراف بر حقیقت آن بود؟ جز از راه تقلیل آن؟ و این تقلیل یا تخفیف چه مشکلی را حل می‌کند؟ مگر فرض کنیم که به ادعای خود او مشکل را منحل می کند (ص۳۱۴).

سوی دیگر این معما خودِ رویاست. سروش چنان از انواع رویا سخن می‌گوید که گویی تجربه رویای رسول در میان «رویاشناسان» شناخته شده  و پیش از این در باره انواع رویاهای حامل وحی سخن رفته است. بسیاری از مبانی استفاده شده در فرض رویای رسول بر درکی از رویا پایه دارد که خود لرزان است و نیازمند تحلیل و تنقید و تحکیم است. بدون شناخت رویا نمی توان از تطبیق وحی بر رویا سخن گفت.

۲۰. سروش معتقد است که نظریه او مفاهیم آیات توحید و معاد را دست کم روشن می‌کند و مشکل آن‌ها را در تعبیر و تفسیر چاره می‌سازد. اما نه آیات توحید مشکلی بوده که در ۱۴۰۰ سال عمر قرآن کسی از اولوالالباب نتواند از راه شناخت متعارف و مرسوم وحی آنها را درک کند و نه در آیات معاد کسی انکاری آورده است به سبب این‌ه صحنه‌های محیرالعقول در آن درج است. برعکس، صدها شاهد و قصه و روایت و حکایت درباره شگفتی‌های آخرالزمان آورده‌اند که موید آیات قرآن است. یعنی کسی با مضمون این آیات مشکلی نداشته است، ‌بلکه در حیرتی که ناشی از این توصیفات آخرالزمانی است غرق می‌شده و طلب غفران می‌کرده و متوجه زندگی ناپایدار دنیوی می‌شده است. سروش با رویایی‌خواندن این آیات عنصر دینی بنیادینی را از این فضاهای قرآنی حذف می‌کند و بدون آن‌که قادر به تعبیر آنها باشد، خشیت و حیرتی را که مساوق آیات است نادیده می‌انگارد. اما دین چیست مگر خشیت و حیرانی؟

۲۱. سروش گرچه ادعای مشکل‌گشایی دارد و قائل‌شدن به وحیِ رویایی را دست‌آورد مهمی برای خود و تفسیر قرآن می‌داند (در چندین جا از جمله: ص۳۱۱ که آن را رادیکال و انقلابی می‌شمارد) اما هرگز از جامعیت فرضیه خود دفاع نمی‌کند، بلکه می‌گوید گروه خاصی از آیات را بهتر توضیح می‌دهد و حتی مشکلات و ابهاماتی در آن را قبول دارد (ص۳۰۱ و ص۳۷۴). اما کسی که در باره قرآن هم بیان قاطعی ندارد و احتمال می‌دهد دست‌کم بخشی از آیات از فرض او بیرون باشند و «زبان بیداری» رسول باشند، چطور می‌تواند از فرض خود به‌عنوان امری مسجل و برون‌رفتی اساسی از یک مشکل هزارساله یاد کند؟ آیا اخلاقا دانشوری می‌تواند پیش از اطمینان از صحت و جامعیت نظریه خود یا محک‌زدن آن در مقابل آیات و نقدها آن را به تمام آیات و فراتر از آن به تمام کتب مقدس تسری دهد؟

۲۲. تعمیم نظریه رویا به کتب مقدس هم یکی از آن نشانه‌هایی است که صاحب نظریه با تاریخ ادیان چندان که لازم است آشنایی ندارد و گرنه می‌دانست که کتاب‌های ادیان پیش از اسلام -به اسثتنای دین مانی- همه به دست پیروان آن پیامبران نوشته شده است و اصولا از مقوله کتابت وحی نیست و وحی جز به صورت گسسته و پراکنده در آنها حضور ندارد و بیش‌تر آنچه هست همان است که در وحی قرآنی تایید شده است (فَإِنْ کُنْتَ فِی شَکٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ فَاسْأَلِ الَّذِینَ یَقْرَءُونَ الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکَ). درباره انجیل‌ها، خود سروش حتی به این موضوع اشاره کرده است (ص۳۶۳). در باره تورات هم می‌شود به این نکته اشاره کرد که تاریخ پادشاهان ماد و هخامنشی از جمله کورش در تورات منعکس است و طبیعی است که این نمی‌تواند به زمان موسی مربوط باشد.

۲۳. دکتر سروش همراه با ارائه فرض محک‌نخورده خود، ادعای کلانی هم دارد و آن نامعتبر‌شمردن تفسیرهای مفسران بزرگ تا مفسر معاصر ما صاحب المیزان علامه طباطبایی است. گذشته از این‌که این بزرگ‌دیدن تاثیر فرضیه خود از منش و اخلاق علمی دور است، از روش تاریخی که خود او زمانی از مروجان آن بوده هم دور می‌ایستد. کسی که آثار سروش را خوانده باشد و مثلا قبض و بسط او را ملاک قرار دهد، نمی‌تواند باور کند که تنها درک معتبر درباره قرآن «یک» درک است و آن همانا از مسیر رویاپنداری وحی است. ما از صاحب‌نظران متعدد و از جمله خود سروش آموخته‌ایم که درک هیچ دوره‌ای از یک متن نامعتبر نیست. و درک هیچ دوره‌ای از یک متن هم درک آخر و نهایی نیست. و در هر دوره واحدی هم از متن واحد فهم‌های متعدد وجود دارد (چنان‌که در فرق اسلامی و مسیحی حاضر در جهان امروز). در مورد قرآن می‌توان با قاطعیت گفت که تا زمانی که ایمان مبنای درک معینی از قرآن بوده، آن درک معتبر است. به عبارت دیگر، هر درکی از قرآن که به هدایت راه برده باشد دارای اعتبار است (حتی اگر درک مجاهدین خلق اولیه یا حبیب‌الله آشوری و مهندس برازنده باشد که قرآن را خلقی و مارکسی می‌فهمیدند). زیرا هدف قرآن هدایت است. بنابراین، نحوه برخورد سروش با میراث گذشتگان و تفاسیر مفسران گذشته و معاصر که کار آن‌ها را، گویی به دلیل اینکه پدیدار وحی را به شیوه پیشنهادی او باور نداشته‌اند، بی اعتبار و لغو جلوه می‌دهد از بنیاد غیرقابل دفاع است و مخالف حتی نظریات پیشین خود او.

۲۴. اما فرض کنیم که وحی رویاست. این وحی محتوایی دارد. این محتوا را چگونه باید فهمید مگر از راه تفسیر قرآن؟ اگر نام آن را تعبیر قرآن بگذاریم (که به انگلیسی نزدیک‌تر می‌شود و گویا در نظر سروش هم ترجمه همان است یعنی: interpretation چنان‌که اسلام را هم به پیروی از سنت مسیحی «محمدیت» می‌خواند و آن را بیش‌تر می‌پسندد. نک: ص۳۱۵) باز هم فرقی نمی‌کند. یعنی تعبیر یا تفسیر قرآن است که مهم است. ما با قرآن «وحی» را به دست آورده ایم فارغ از این‌که از چه راهی به دست آمده. می‌رسیم به آیاتی که فهم آن تعبیر می‌خواهد یا تفسیر و محتاج تامل و روش تفسیری خاص خود است. قرآن می‌گوید: «ان الذی فرض علیک القرآن لرادک الی المعاد». این گزاره را چطور بفهمیم؟ چه فرقی می‌کند این آیه از راه رویا به رسول رسیده باشد یا از راه سخن جبرئیل؟ مثل این آیه یکی دو تا نیست. صدها ست. فرض‌های رویایی دکتر سروش چه کمکی به حل معمای ما می‌تواند کرد؟ جز از راه همان تفسیر سنتی آیا سروش می‌تواند به معنای این آیات نزدیک شود؟ آیا با عوض کردن نام تفسیر به تعبیر می‌شود خط بطلان بر میراث تفسیر قرآن کشید؟

۲۵. اما گیریم که قرآن خواب‌نامه‌ای نیازمندِ تعبیر است. به قول دوستی فاضل مساله این است که چه کسی باید آن را تعبیر کند؟ هر تعبیری نیازمند دانای رویا و معبر خردمند و رازدان است. یوسف رویای خود را تعبیر نمی‌تواند کرد مگر به پیش پدر برد. حکمت رویا و معنای رازهای آن را کسی می‌تواند دانست که گامی فراتر رفته باشد و درجه‌ای در بصیرت و دانایی بالاتر باشد. آیا رویای محمد را کسی هست تعبیر کند که از او داناتر باشد؟ آیا اگر وظیفه مفسر را به معبری تغییر دهیم معبر را در جایگاه بالاتری از محمد ننشانده ایم؟ آیا اصلا پیامبر هرگز به معبری مراجعه کرده است که معنای رویای من و وحی من چیست؟ آیا جز این است که همه به او مراجعه می‌کرده‌اند اگر ابهامی در وحی داشته‌اند؟ و حال که گذشته است و دوران غیاب اوست، چه کسی باید تعبیر رویا کند؟ جهانِ اهل سنت کسی را ندارد. از منظر جهانِ شیعه شاید سروش بگوید امامان معبران قرآن یا خواب‌نامه رسول‌اند. اما آیا امامان شیعه هرگز چنین کرده‌اند؟ هرگز کسی به ایشان مراجعه کرده که شما داناتر از پیامبرید، به ما بگویید معنای این رویا و این وحی چیست؟ معنای خواب‌نامه بودن قرآن از این منظر جز این نیست که این کتاب را کسی نتواند فهمید چرا که یعقوبی برای این یوسف نتوان یافت. اما در طول قرون این کتاب منبع الهام بس بسیار مردمان بوده است و بزرگان و نخبگان را تغذیه کرده است. آیا آن‌ها قرآن را فهمیده‌اند یا نفهمیده‌اند؟

پایان بخشِ اول

🍃 تمدید یکماهه بازداشت موقت کیوان صمیمی

$
0
0

زیتون– قرار بازداشت کیوان صمیمی، فعال حقوق بشر ملی-مذهبی و روزنامه نگار، یکماه دیگر تمدید شد.

کیوان صمیمی سردبیر مجله ایران فردا و رئیس انجمن دفاع از آزادی مطبوعات، ۱۱ اردیبهشت روز جهانی کارگر در تجمع کارگران مقابل مجلس شورای اسلامی به همراه تعدادی از روزنامه‌نگاران و فعالان کارگری بازداشت شد.

به گزارش «زیتون» به رغم اینکه حکم بازداشت موقت او یکماهه بوده و با وجود اینکه بیش از دو هفته از پایان بازجویی های وی می گذرد، به بهانه ادامه بررسی و تحقیقات، حکم بازداشت موقت او برای یک ماه دیگر نیز تمدید شده است.

کیوان صمیمی از مبارزان و زندانیان سیاسی زمان شاه بوده که بعد از انتخابات ۸۸ هم ۶ سال را در زندانهای اوین و رجایی شهر در حبس به سر برده است.

او هم اکنون در بند ۲۰۹ زندان اوین در بازداشت موقت است.

پیشتر جمعی از فعالان سیاسی، اجتماعی و حقوق بشری در اعتراض به ادامه بازداشت کیوان صمیمی٬ بیانیه‌ای صادر کردند.

امضا کنندگان این نامه تاکید کردند که کیوان صمیمی عمر خویش را وقف تلاش برای آزادی و تامین حقوق مدنیِ مردم و بویژه حقوق محرومان و محذوفان و نادیده‌شدگان کرده‌است.

در این نامه آمده است .صمیمی با دانش و تجربه سیاسیِ خویش،در طول هفتاد سال زندگی پربارِ خود،پیش و پس از انقلاب،بارها متحمّل حبسهای طولانی شده‌ و تمامی امکانات زندگیِ خود را در این راه هزینه کرده‌است و تردیدی وجود ندارد که حبس و زندان اخیر نیز بر روحِ پرصلابتِ وی تاثیری برجای نخواهد گذارد اما چنین برخوردهایی تنها حجّت متقنی است بر نادرستی و خطای سیاستهای امنیتیِ همیشگی که پیوسته با پشتیبانیِ احکام قضایی نیز همراه بوده‌است.

در بر همان پاشنه می‌گردد

$
0
0

زیتون ـ سولماز ایکدر: برخلاف آرزوها و اظهار امیدواری‌ها٬ سال بد قوه قضاییه از بهار سیاه آن پیداست.

پس از آن‌که در ۱۷ اسفندماه سال گذشته حکم ریاست ابراهیم رئیسی  بر قوه قضاییه از سوی آیت‌الله خامنه‌ای امضا شد٬ برخی اظهار امیدواری کردند که انتصاب رییس جدید موجب تغییر رویکرد عدلیه ایران شود. گروهی دیگر هم امید داشتند که ابراهیم رئیسی حداقل به بهانه اعمال تغییرات ساختاری مورد نظرش٬ جلوی برخی از روند‌های غیرقانونی را بگیرد.

خواست تغییر رویکرد قوه قضاییه اما محدود به کنشگران سیاسی و اجتماعی نبود.

یک روز پس از صدور حکم ریاست رییسی، یحیی کمالی‌پور، نایب رییس کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس، با اشاره به تحولات مورد نیاز در قوه‌ قضائیه گفته بود: «با توجه به اینکه قرار است حجت‌الاسلام رئیسی سکان قوه قضائیه را به دست بگیرد، به نظر می‌رسد در دوره وی، با توجه به اینکه او  از بدنه دستگاه قضا است و آشنایی کافی با ساختار قوه قضاییه دارد، شاهد تحولات جدیدی در این قوه باشیم.»

از سوی دیگر ماه گذشته هم جمعی از اصلاح طلبان طی نامه‌ای سرگشاده خواستار «اصلاح قوه قضاییه» شدند.اصلاح‌طلبان با انتشار مانیفستی به ذکر چهل مطالبه‌ و پیشنهاد مشخص‌شان در زمینه‌ی اصلاحات قضایی ذیل چهار بخش پرداختند.

در این «مانیفست» که توسط وب سایت کلمه منتشر شد٬ آمده بود، به رغم انتقادهای پرشماری که به عملکرد قوه قضاییه وجود دارد و به اقتضای مشی مصلحانه لازم می‌دانند رئوس مهم‌ترین انتقادها و مطالبات خود را در این حوزه ذکر و یادآوری کنند و به میزانی که مدیریت این قوه را در انجام این اصلاحات جدی ببینند، از اقدام‌های مصلحانه‌ حمایت و در حد توانشان به تحقق آن‌ها کمک خواهند کرد و اگر مدیریت قوه‌ی قضاییه را در گام برداشتن به سمت تغییرات ضروری نامصمم و یا ناتوان بیابند، در تداوم نقد و مطالبه‌گری مصلحانه‌‌شان کوشاتر خواهند شد.

هر چند دوره سه ماه‌ای که از آغاز ریاست قاضی القضات جدید می‌گذرد٬ در مقابل دوره احتمالا ده ساله حکومت او بر دستگاه قضایی٬ کوتاه است اما همین مدت کم نشان‌دهنده ادامه روندی است که رییس قبلی در پیش گرفته بود.

چشمان فرشته عدالت باز است

در همان روزهایی که دوربین‌های صدا و سیما و ضبط‌های خبرنگاران تصویر و صدای شهردار اسبق تهران و «متهم» به قتل فعلی را منتشر می‌کردند٬ دادگاه دیگری در تهران به رغم «علنی» بودن، با حضور تعداد انگشت‌شماری برگزار شد. دادگاه مذکور، دومین جلسه رسیدگی به اتهامات محمدرضا خاتمی، نایب‌رئیس مجلس ششم بود.

آش عدالت، در نظامی  که دایعه عدل علوی را دارد، چنان شور شد که اعتراض رهبر جمهوری اسلامی را نیز  برانگیخت.

قاضی دادگاه به نقض شرط «علنی» بودن دادگاه محمدرضا خاتمی بسنده نکرد و حتی ارائه هرگونه توضیحی از روند دادگاه و سخن گفتن در خصوص لایحه دفاعی را نیز برای وی ممنوع کرد.

از ساعتی که خبر قتل همسر دوم شهردار اسبق تهران منتشر شد٬ این خبر٬ تصاویر و مصاحبه‌های او در صدر اخبار بودند. آن هم در شرایطی که تا پیش از این دستگاه قضایی اصرار داشت که نشان دادن چهره متهم و حتی بردن نام او، به هر میزان که شناخته شده باشد، خلاف رویه قضایی است.

پیشتر و در پرونده‌هایی بس حساس‌تر٬ مانند اختلاس‌های کلان٬ حتی پس از صدور حکم بدوی نیز عدلیه ایران از انتشار نام و حکم متهمین به بهانه قطعی نبودن حکم خودداری می‌کرد. این بار اما در مقابل چشمان فرشته عدالت پسوند قاتل به راحتی پشت اسم شهردار سابق تهران با قید «اصلاح‌طلب» چسبید.

Risultati immagini per ‫نجفی تلویزیون‬‎

همزمان اما در پرونده محمدرضا خاتمی به رغم اینکه طبق قانون مجازات اسلامی جدید باید دادگاه علنی برگزار می‌شد٬ رییس دادگاه صدور هرگونه خبری از این دادگاه را ممنوع کرد.

به گفته خاتمی از ده صندلی موجود در دادگاه پنج عدد از آن‌ها از قبل پر شده بود و منشی دادگاه به او گفته بود: «پنج نفر از شما و پنج نفر از ما حضار این جلسه دادگاه باشند.»

قاضی دادگاه اما تا همین‌جا هم به نقض شرط «علنی» بودن دادگاه بسنده نکرده است و حتی ارائه هرگونه توضیحی از روند دادگاه و سخن گفتن در خصوص لایحه دفاعی را نیز برای محمدرضا خاتمی ممنوع کرد.

این دو مثال مشتی هستند از خروار «رویکر دوگانه» قوه قضاییه.

بازداشت‌های ضربتی

روز گذشته منتخب مردم شیراز برای نمایندگیشان در شورای این شهر، بدون هیچ گونه احضاریه‌ای بازداشت شد. زهره رستگاری٬ همسر مهدی حاجتی در این باره در حساب توییتری‌اش نوشت که روز شنبه با یک پیامک از صدور حکم دادگاه آگاه شدند و یک روز بعد از آن ماموران اجرای احکام با مراجعه به منزل این عضو شورای شهر او را دستگیر و برای اجرای حکم بردند.

درحالی منتخب مردم شیراز برای اجرای حکم دستگیر و به زندان منتقل شده است که طبق رویه قضاییه پیشین برای محکومین نامه‌ای از سوی اجرای احکام فرستاده  و مهلتی حداقل ۲۰ روزه برای معرفی به زندان به آن‌ها داده می‌شد.

دوم خردادماه امسال نیز مسعود کاظمی٬ روزنامه نگار٬ با قرار یک میلیارد تومانی در دادگاه انقلاب بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. به گزارش «زیتون» قاضی محمد مقیسه٬ در جریان محاکمه این روزنامه نگار٬ به ناگهان قرار وثیقه او را به یک میلیارد تومان افزایش داد.

قاضی مقیسه٬ رییس شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب در طی جلسه دادگاه عناوین اتهام جدیدی که در دادسرا مطرح نشده بود را به کاظمی تفهیم قرار وثیقه‌اش را افزایش داد. به دلیل عدم تامین وثیقه از سوی این روزنامه نگار زندانی٬‌ او در همان دادگاه انقلاب بازداشت و روانه زندان شد.

سلامت زندانیان٬ اولویت آخر

در هیچ کدام از ادوار قوه قضاییه٬ سلامت زندانیان برای نظام قضایی مهم نبوده است، اما طی سال‌های اخیر این موضوع ابعاد جدید به خود گرفته است.

سال گذشته دو تن از زندانیان سیاسی٬ نازنین زاغری و نرگس محمدی٬ در اعتراض به عدم رسیدگی به وضعیت سلامتشان دست به اعتصاب غذا زدند. در همین راستا اخبار ناخوشایندی هم از وضعیت سلامت دراویش زندانی منتشر می‌شد.

اما تغییر رییس قوه قضاییه نیز نتوانست به این روند غیرانسانی پایان دهد.

روز گذشته نرگس محمدی، فعال مدنی زندانی در ایران که پس از جراحی رَحِم علی‌رغم هشدار پزشکان به زندان منتقل شده بود، از داروی آنتی‌بیوتیک محروم مانده است. تقی رحمانی همسر نرگس محمدی، فعال مدنی زندانی روز یکشنبه ۱۲ خرداد، در صفحه توئیتر خود اعلام کرد که نرگس محمدی بعد از عمل جراحی دچار عفونت شده و تا کنون داروی آنتی‌بیوتیکی به او داده نشده است. او در ادامه نوشته است که «نرگس محمدی به تشخیص درخواست پزشکان برای مداوا به یک ماه مرخصی نیاز داشت که (اما) به زندان باز گردانده شد.»

شاید هیچ کدام از موارد نقض قانونی که توسط قوه قضاییه صورت می‌گیرد٬ به دستور مستقیم رییس جدید عدالت‌خانه نباشد٬ اما نشانه‌ای هم از تلاش قاضی‎القضات جدید برای خاتمه دادن به آن‌ها به چشم نمی‎خورد.

این تنها گوشه‌ای کوچک از ابعاد بی‌توجهی به وضعیت سلامت و ظلمی است به زندانیان در ایران می‌رود. در واقعیت و با توجه به تعداد زندانیان عادی که به نسبت زندانیان سیاسی- عقیدتی صدایشان کمتر شنیده می‌شود٬ بی‌توجهی به «حق حیات» و «سلامت زندانیان» ابعاد گسترده‌تری پیدا می‌کند.

شاید هیچ کدام از موارد نقض قانون و حقوق بشرکه توسط قوه قضاییه صورت می‌گیرد٬ به دستور مستقیم رییس جدید عدالت‌خانه  نباشد٬ اما نشانه‌ای هم از تلاش قاضی‌القضات جدید برای خاتمه دادن به آن‌ها مشاهده نمی‌شود.

🍃 زنده|وحانی: ما در موضوع برجام “صبر راهبردی”کردیم

$
0
0

 

روحانی: ما در موضوع برجام “صبر راهبردی” کردیم

حسن روحانی، رئیس جمهور ایران، روز چهارشنبه در مراسمی در حضور رهبر جمهوری اسلامی ماندن ایران در توافق اتمی موسوم به برجام را «صبر راهبردی» توصیف کرده و بر استفاده از «امکانات» این توافق تاکید کرد.

او تاکید کرد با وجود این صبر راهبردی «اگر از تعهدات خود در برجام بکاهیم هیچ کس نمی‌تواند ما را ملامت کند».
روحانی افزود : «اما باید از امکانات این توافق‌نامه در برابر متخلفین استفاده کنیم.»


آیت الله خامنه‌ای: آمریکایی‌ها نزدیک نیایند

آیت الله علی خامنه‌ای در واکنش به اظهارات دونالد ترامپ رییس جمهور آمریکا درباره امکان مذاکره با ایران گفت: این زرنگ بازی های سیاسی بر مسئولان و ملت ایران تاثیری ندارد. شرط پیشرفت این است آمریکایی‌ها نزدیک نیایند.


حسین جنتی، شاعر بازداشت شد

«اطلاعات سپاه اصفهان» حسین جنتی، شاعر غزل‌سرای ورامینی را بازداشت کرد.

Risultati immagini per ‫حسین جنتی‬‎

این شاعر سابقه شعرخوانی در حضور آیت‌الله خامنه‌ای را هم دارد.

بنا به گزارش هرانا، بازپرس دادسرای اصفهان در پی شکایت اطلاعات سپاه اصفهان از حسین جنتی ظاهراً به خاطر شعرخوانی در دانشگاه اصفهان حکم بازداشت او را به اتهام «تبلیغ علیه نظام» صادر کرده است.

 


هشدار جدی حمله جدید ملخ‌ها به کشور

رئیس سازمان جهاد کشاورزی استان فارس از احتمال ورود بین ۱۰ تا ۲۰ توده ملخ‌ صحرایی به کشور خبر داد و یادآور شد که جمعیت هر توده ملخ حدود ۵۰ میلیون برآورد می‌شود.


 

جلوگیری از برگزاری نماز عید فطر در «نمازخانه اهل سنت» یافت‌آباد

🔹محمود صادقی، نماینده تهران در مجلس دهم، با اشاره به موافقت اولیه برای برگزاری نماز عید فطر در نمازخانه اهل سنت واقع در یافت‌آباد، گفت از برگزاری این نماز جلوگیری شده است.

 


بازداشت یک شهروند ایرانی در امریکا با اتهام دور زدن تحریم‌ها

 



خبرهای روز گذشته را از اینجا بخوانید


رهبری آیت‌الله خمینی؛ چگونه و چرا؟

$
0
0

درآمد
در برنامه بسیار خوب و مفید «پرگار» در هفته پیش در بی‌بی‌سی با عنوان «رهبری خمینی در انقلاب ناگزیر بود؟» دو تن از دوستان خوب من یعنی آقایان مهدی فتاپور و جمشید اسدی به عنوان میهمان شرکت داشتند. با توجه به موضوع برنامه، طبعا دو سوی مناظره و یا گفتگو، نظریاتشان را ارائه داده و هر یک تلاش می‌کرد تا از موضع خود دفاع کند. در این گفتگوی بیش از پنجاه دقیقه‌ای، به نکات خوبی اشاره شد. در این میان به گمانم دیدگاه تحلیلی آقای فتاپور به واقعیت نزدیک‌تر بود ولی، به رغم هم‌دلی در وجوهی با دیدگاه آقای اسدی، با مدعای اصلیشان موافق نبوده و نیستم. در آغاز برای اطلاع خوانندگان به سراندیشه ایشان اشارتی می‌کنم و موضع خودم را می‌گویم و بعد متنی را خواهم آورد که تا حدودی این سراندیشه را به چالش می‌کشد. هدف اصلی نیز بازنشر همان متن بوده است.

در حدی که من دریافتم، در پاسخ به پرسش مجری برنامه (جناب آقای داریوش کریمی)، مدعای بنیادین جناب اسدی آن بود که: تا سه ماه پیش از پیروزی انقلاب (تشکیل دولت ازهاری در آبان ۵۷) نه انقلاب رنگ مذهبی (بخوانید اسلامی) داشت و نه احتمال رهبری آیت‌الله خمینی چندان محتمل بود. ایشان توضیح می‌دهد که حتی تا آن زمان کسانی مانند آیت‌الله شریعتمداری و حتی مهندس بازرگان و یا آیت‌الله طالقانی شانس بیشتری برای رهبری انقلاب داشتند.

گفتن ندارد که موضوع چگونگی و چرایی وقوع انقلاب ایران و به ویژه چرایی تحقق رهبری آیت‌الله خمینی داستان درازدامنی است که برای بازکاوی ابعاد و اضلاع منصفانه و همه‌جانبه آن نه تنها یک گفتار و یا مقاله بلکه یک کتاب نیز کفایت نمی‌کند. به‌ویژه که، به هر تقدیر، هر گوینده و نویسنده و پژوهشگری از یک سو در محدوده اطلاعاتش سخن می‌گوید و از سوی دیگر وفق مفروضات و روش شناسیاش تحلیل می‌کند و نظر می‌دهد. اما برای آن که نقطه افتراقم با جناب اسدی روشن باشد، پاسخ اجمالی من بر پرسش مطرح شده چنین است:

اولا، مطالبات مذهبی و سیاسی و اجتماعی از همان آغاز نهضت روحانیت مطرح و پر رنگ بوده و ثانیا، بدون این که بخواهم جبرگرا باشم و یا عوامل مهم و یا گزینه‌های مختلف برای رقابت با خمینی و احتمال پیروزی شان را نادیده بگیرم، بر این گمانم که در توازن قوای نیروهای سیاسی آن زمان رهبری خمینی امر ناگزیری بوده و او در یک روند تعاملی درونی تحولات مبارزاتی ایران و به ویژه حوزه و روحانیت در حدود پانزده سال (و نه سه ماهه آخر) به رهبری بلامنازع انقلاب دست یافت و در نهایت عموم افراد و جریان‌ها (جز معدودی) گفتند: «تا خون در رگ ماست / خمینی رهبر ماست»! رهبری خمینی به گمانم کاملا طبیعی بود.

در همین جا به تصریح بگویم نه آیت‌الله طالقانی (اگر هم می‌خواست که نمی‌خواست) توان رقابت با رهبری بالفعل انقلاب را داشت و نه مهندس بازرگان و نه آیت‌الله شریعتمداری و نه هیچ فرد و یا جریانی دیگر. در این میان از قضا آیت‌الله شریعتمداری، که جناب اسدی او را در ماه‌های آخر رقیبی معتبرتر و اثرگذارتر می‌پندارد، مطلقا شانسی برای احراز نه تنها رهبری انقلاب رادیکال بلکه جنبش آزادی‌خواهی میانه‌روانه‌تر ایران هم نداشت. چرایش بماند. فقط اشاره می‌کنم که در آن زمان وقتی که شریعتمداری (به حق و یا ناحق) متهم بود به ارتباط با رژیم و شریف امامی در تابستان ۵۷ اعلام می‌کند از آیت‌الله شریعتمداری تقلید می‌کند و از این رو در نزد عموم مبارزان به ویژه در جریان روحانیون مبارز پیرو آیت‌الله خمینی اعتباری نداشت، چگونه ممکن بود ایشان به عنوان رهبر انقلابی که آهنگ تغییر رژیم را داشت، برگزیده شده و مقبولیت پیدا کند؟ تاریخ را نمی‌توان از آخر خواند. باید وقایع را در ظرف زمانی خود بررسی کرد. تاریخ با «اما» و «اگر» ساخته نمی‌شود. اگر عملکردهای خمینی بعدها (به حق) مورد اعتراض و چالش است، نباید گذشته‌ها را دست‌کاری کرد و بسیاری از حوادث و واقعیت‌ها نادیده گرفت.

شاید گفتنی باشد که دیدگاه‌های من، از یک سو برآمده از حضور کم و بیش فعال پانزده ساله‌ام در حوزه قم و اطلاع از برخی حوادث است (از سال ۴۴ تا ۵۹) و هم برآمده از داده‌های تاریخی و تحلیلی شماری از رخدادها و تحولات پیچیده تاریخ حدود پانزده ساله انقلاب ایران.

در هرحال انگیزه تحریر این مقاله کوتاه نه تحلیل انقلاب است و نه رد و نقد تمامی حرف‌های جناب اسدی، بلکه انتشار متنی است که از قضا مربوط می‌شود به آبان ماه ۴۳ و در طلیعه جنبش روحانیت و از قضا زمان انتشار آن مصادف شده با پنجاه و پنجمین سالگرد رخداد پانزدهم خرداد. این متن در مراسم جشن آزادی آیت‌الله خمینی، که در مدرسه فیضیه برگزار شده بود، به وسیله یکی از طلاب جوان (در حد اطلاع من مرحوم علی حجتی کرمانی) قرائت شده است. این قطعنامه ده ماده‌ای خلاف نظر جناب اسدی را نشان می‌دهد. اجازه دهید متن را عینا بیاورم و آن‌گاه به چند نکته اشاره کنم.

قطعنامه ۱۰ مادهای در مراسم جشن آزادی آیتالله خمینی از زندان در سال ۱۳۴۳
۱- ایجاد نظم صحیح و برنامه‌های اساسی همه جانبه در داخله مراکز علمی به‌ویژه حوزه علمیه قم؛
۲- اجرای قوانین اسلامی به صورت کامل خود و احیای سنت‌های متروک شده دینی؛
۳- اجرای قانون اساسی به معنای واقعی خود به ویژه اصل دوم متمم آن؛
۴- الغاء تصویب‌نامه و لوایح ضد دینی وانحلال مجلسین غیر قانونی؛
۵- قطع ایادی استعمار و عمال صهیونیسم از مملکت؛
۶- جلوگیری از ظلم و فساد و تعمیم عدالت اجتماعی، تأمین آزادی‌های فردی و اجتماعی و نیازمندیهای عمومی و ایجاد ایران آزاد و مستقل در زیر پرچم پر افتخار مذهب جعفری؛
۷- بهبودی وضع اقتصادی و تشویق ملی و اصلاح وضع کارگران و تهیه کار برای فارغ‌التحصیلان؛
۸- جلوگیری از اشاعه فحشاء و منکرات از قبیل برنامه‌های ضد اخلاقی سینماها و تأترها و غیره؛
۹- آزادی جمیع زندانیان بی گناه سیاسی به ویژه حجه‌الاسلام آقای طالقانی و اساتید محترم دانشگاه و بازگشت تبعیدشدگان و آوارگان به بلاد خود؛
۱۰- رسیدگی به وضعیت معیشت بازماندگان شهدای پانزدهم خرداد.

چند ملاحظه در باره این قطعنامه
این متن به لحاظ تاریخی اهمیت ویژه‌ای دارد و از این رو جا دارد که از زوایای مختلف مورد تأمل و تحلیل قرار گیرد. در این‌جا، محض خالی نبودن عریضه، ارتجالا به ذکر چند ملاحظه بسنده می کنم.

یکم. این متن تا حدودی منشور مبارزات دو سال نخست خیزش علما و روحانیت است؛ یعنی حدود پانزده سال پیش از رخداد انقلاب اسلامی ایران.

دوم. جامعیت موضوعی بیانیه. قابل توجه است که تقریبا موضوعات مهم سیاسی و اجتماعی و فرهنگی حول سیاست‌های داخلی و خارجی سلطنت و حکومت در آن مقطع در این متن کوتاه بازتاب یافته است.

سوم. چیرگی دیانت و فقاهت. گفتن ندارد معیار مطالبات علما عمدتا دین و فقاهت است. در چند ماده مهم بیانیه مستقیما به ارزش‌ها و احکام خاص دینی و فقهی تصریح شده و اگر از مسائل ملی چون قانون اساسی یاد شده باز با استناد به اصل دوم متمم قانون (اصل نظارت علما در مجلس) و یا «پرچم پر افتخار مذهب جعفری» است و این نشان می‌دهد که علما و از جمله خمینی اصولا به مفاهیم مدرن و ملی اعتنایی نداشته و حتی مخالف بوده و در بهترین حالت به اسلامیزه کردن مؤلفه های مدرنیته باور داشتند. .

چهارم. نمی‌دانم این قطعنامه به عنوان مطالبات علما و بزرگان و طلاب حوزه علمیه قم در کجا جمع بندی و نوشته شده ولی به گمانم این مجموعه ده ماده‌ای به دست روحانیان عمدتا جوان حامی آیت‌الله خمینی و احیانا زیر نظر ایشان تهیه شده است؛ هرچند به گواهی گفته‌ها و نوشته‌های دیگر علما، با دیدگاه‌های آنان نیز منطبق بوده است. در هرحال این خواسته‌ها عمدتا بازگوکننده افکار روحانیون مبارز و انقلابی پیرو پر شور آیت‌الله خمینی بوده و در طول پانزده سال پیگیری شده و در فرجام کار به نوعی در اهداف و آرمان‌های انقلاب موسوم به انقلاب اسلامی بازتاب یافته است (هرچند پسوند «اسلامی» به انقلاب، در آستانه پیروزی رایج شده و در رفراندوم نوع نظام جدید تثبیت شد و شکل قانونی پیدا کرد).

پنجم. در این متن گرایش صنفی و طبقاتی کاملا پیداست؛ واقعیت تلخی که در روزهای پایانی انقلاب و به ویژه در ساختار حقوقی و حقیقی جمهوری اسلامی خود را نشان داده و به سهم خود سیاست حذفی پر هزینه‌ای را برای ملک و ملت تحمیل کرده و می‌کند. نشانه آشکار آن تصریح به ذکر نام و عنوان طالقانی و حذف نام کسانی چون مهندس بازرگان و دکتر سحابی و بسنده کردنش به «اساتید محترم دانشگاه» است. این در حالی است که در همان زمان بازرگان دبیر کل نهضت آزادی و بدین ترتیب رهبر طالقانی نیز بوده و در دادگاه نظامی نیز به عنوان متهم اول محاکمه شده و دفاعیات طولانی او (که بعدها به صورت کتابی تدوین و منتشر شده و حال هم در دسترس همه است) یک سند مهم تاریخی است و نه طالقانی که (به هر دلیل) اصولا دفاعی نکرد. این بازرگان بود که سنگین‌ترین حکم (۱۰ سال حبس) را دریافت کرد.

ششم. درست است که در این متن سخن از انقلاب و تغییر رژیم نیست و حتی به قانون اساسی نیز استناد شده است ولی از یک سو به اسلام و مذهب جعفری (شیعی) حاکمیت ایدئولوژیک و نهایی داده شده و از سوی دیگر به واقع اجرایی شدن این مواد ده‌گانه مستلزم یک انقلاب بوده است و حداقل زمینه‌های انقلاب را فراهم می‌کند. از باب تمثیل می‌توان گفت این مطالبات شبیه دوازده خواسته دولت آمریکا از جمهوری اسلامی است، که به درستی گفته می‌شود در صورت اجرایی شدن کامل این خواسته‌ها، دیگر نظام کنونی جمهوری اسلامی وجود نخواهد داشت.

در هرحال مجموعه چنین دیدگاه‌هایی بود که در یک روند مبارزات پانزده ساله جریان‌های مختلف روشنفکری و سیاسی و فرهنگی و چریکی و از جمله روحانیت مبارز با رهبری و زعامت قاطع و هوشمندانه و دلیرانه آیت‌الله خمینی به انقلابی بزرگ و مردمی و در فرجام کار به تشکیل نخستین حکومت مذهبی و فقهی منتهی شد.

در پایان یادآوری می‌کنم که دو عامل دیگر در رهبری بلامنازع آیت‌الله خمینی و هویت یابی اسلامی انقلاب و بعد جمهوری اسلامی کمک مهمی کرد و نباید این دو عامل را فراموش کرد. یکی اعلام عدم مشروعیت دینی نظام سلطنت و در مقابل ارائه سلطنت فقیهان به عنوان نظام جانشین (آلترناتیو) در سال ۴۸ به وسیله خمینی و پیگیری مصرانه این ایده و دیگر دگردیسی سازمان مجاهدین خلق به یک سازمان مارکسیستی و مارکسیست شدن شمار قابل توجهی از کادرهای مهم سازمان و این رخداد مهم در روند گرایش شمار زیادی از جریان‌های روشنفکری با گرایشات مذهبی به روحانیت و به طور خاص آیت‌الله خمینی و در شکل‌گیری رهبری نهایی وی مؤثر بوده است.

🍃 زنده|بولتون: دولت آمریکا در تهران تغییر رژیم نمی‌خواهد

$
0
0

 

روسیه هم عضو کشور‌های اجرا کننده «اینستکس» می‌شود

نماینده دائمی روسیه در اتحادیه اروپا گفت: روسیه در حال مذاکره با کشور‌های اروپایی است تا جزو اجرا کنندگان «اینستکس» با ایران باشد.

یک دیپلمات روسی گفته است مسکو در حال مذاکره با مقامات اروپایی است تا در حلقه کشور‌های اجرا کننده سازوکار پرداخت مالی با ایران موسوم به اینستکس درآید.

این سازوکار توسط سه کشور عضو اتحادیه اروپا برای کاهش فشار تحریم علیه ایران راه‌اندازی می‌شود.

«ولادیمیر شیزوف» نماینده دائمی روسیه در اتحادیه اروپا به خبرگزاری اینترفاکس گفته که این کشور مذاکراتی را با کشور‌های اروپایی انجام می‌دهد تا جزو اجرا کنندگان اینستکس با ایران باشد.

مبنای پرداخت مالی این سازوکار عدم استفاده از دلار خواهد بود./ایسنا



بولتون: دولت آمریکا در تهران تغییر رژیم نمی‌خواهد

جان بولتون٬ مشاور امنیتی کاخ سفید٬ گفت که دولت آمریکا به دنبال تغییر رژیم در ایران نیست.

او تاکید کرد کهبه اعمال تحریم علیه ایران متعهدیم. وی مدعی شد با تهدید‌های تهران نیز مقابله می‌کنیم، اما همچنان خواهان گفتگو هستیم.

بولتون در ادامه گفت: «رییس‌ جمهوری ما را روشن کرد که آماده مذاکره بر سر مسئله هسته‌ای هستیم. اما تهدیدات ایران برای بستن تنگه هرمز یا تهدید متحدانمان را نمی‌پذیریم. دلیل قدم نظامی که برداشتیم همین است، نه به این دلیل که خواهان جنگ بودیم بلکه دقیقاً برای اجتناب از جنگ این کار را انجام دادیم. می‌خواهیم ساختار‌های بازدارندگی را ایجاد کنیم که ایران را متقاعد می‌کند مسیری خطرناک را دنبال می‌کند. این اشتباه خواهد بود که ایران در راه‌حل ما شک کند.»/خبرگزاری فارس



وزیر آموزش و پروش استعفا داد

محمود بطحای٬ وزیر آموزش و پروش استعفا داد.

اما برای این استعفا دلایل گوناگونی ذکر شده است.

خبرگزاری تسنیم به نقل از «یک منبع آگاه در در هیأت دولت» گزارش داده که استعفای محمد بطحایی در جلسه اخیر هیأت دولت رسماً به حسن روحانی ارائه شده است.

تسنیم علت این استعفا را «دلایل شخصی» ذکر کرده است.

رسانه‌های دیگر نیز علت استعفای محمد بطحایی را «نارضایتی رئیس جمهور از عملکرد وی» عنوان کرده‌اند اما وبسایت «باشگاه خبرنگاران جوان» گفته است وزیر آموزش و پرورش «به دلیل اینکه مسائل فرهنگیان، از قبیل رتبه‌بندی، به دلیل بار مالی مورد توجه نبوده استعفا کرده است».

ایلنا نیز به نقل از یک منبع آگاه در وزارت آموزش و پرورش گزارش داده است که «خبر استعفا صحت دارد اما هنوز مشخص نیست که این استعفا از سوی رئیس جمهور پذیرفته شده است یا خیر».



ارائه گزارش حادثه فجیره به شورای امنیت

گزارش‌ها حاکی است که امروز (پنج‌شنبه ۱۶ خرداد) نماینده‌های امارات، نروژ و عربستان یافته‌های خود دربارهٔ حمله به چهار کشتی در نزدیکی آب‌های امارات متحده عربی را با نماینده‌های کشورهای عضو شورای امنیت در میان می‌گذارند.

این اجلاس به‌صورت غیررسمی و در دفتر نمایندگی امارات برگزار خواهد شد.

چهار کشتی شامل دو نفتکش عربستان و دو کشتی تجاری که با پرچم‌های امارات و نروژ در نزدیکی آب‌های بندر فجیره امارات حضور داشتند، حدود بیش از یک ماه پیش، هدف حمله خرابکارانه قرار گرفتند.

امارات، عربستان و آمریکا انگشت اتهام را به سوی ایران گرفته‌اند، اما جمهوری اسلامی هرگونه دست داشتن در حمله را رد کرده‌است./رادیو فردا



نخست‌وزیر ژاپن به تهران سفر می‌کند

سخنگوی دولت ژاپن اعلام کرد شینزو آبه، نخست‌وزیر این کشور، به زودی برای دیدار با مقام‌های جمهوری اسلامی به تهران سفر خواهد کرد.

سخنگوی دولت ژاپن گفته است که جزئیات مربوط به سفر آبه به تهران همچنان در حال برنامه‌ریزی است. رسانه‌های ژاپنی نوشته‌اند که این سفر هفته آینده انجام خواهد شد.

سفر نخست‌وزیر ژاپن به تهران در حالی انجام می‌شود که در ابتدای ماه جاری، دونالد ترامپ به ژاپن سفر کرده بود.

طی ماه‌های اخیر و به دنبال بالا گرفتن تنش میان ایالات متحده و ایران، برخی رسانه‌های ژاپنی نوشته بودند که نخست‌وزیر این کشور قصد دارد برای میانجی‌گری به تهران سفر کند.

آن زمان اعلام شده بود که شینزو آبه پس از مشورت با رییس جمهوری آمریکا تصمیم نهایی خود را اتخاذ خواهد کرد./ایسنا


خبرهای روز گذشته را از اینجا بخوانید

« بازار را شریک کنید در کارها…»

$
0
0

زیتون ـ جلیل فقیهی: بخش اعظم دوره رهبری آیت‌الله خمینی در زمان ناآرامی‌های روزهای اول انقلاب و جنگ ۸ ساله گذشت. اقتصاد ایران نیز در این دوره، متاثر از همین شرایط ناپایدار سیاسی، افتان و خیزان به حیات خود ادامه می‌داد و بخش بزرگی از درآمدهای کشور صرف هزینه‌های مستقیم جنگ می‌شد. به همین دلیل، شاید قضاوت درباره عملکرد اقتصادی کشور در دوره رهبری آیت‌الله خمینی چندان آسان نباشد. با این حال، نمی‌توان منکر نقش برجسته رهبر اول جمهوری اسلامی در شکل‌دهی قانون اساسی ایران شد؛ قانونی که احتمالا نقش قابل توجهی در صورت‌بندی وضعیت اقتصادی حال حاضر کشور نیز دارد.

آیت‌الله خمینی، همچون بسیاری دیگر از روحانیون، بر این باور بود که شریعت برای بیشتر امور جامعه برنامه‌ای کامل و مدون دارد و راه رسیدن به رفاه و کامیابی پیروی دقیق از دستورات شرع است. از نظر او «مجموعه قواعد اسلامی در مسائل اقتصادی، هنگامی که در کل پیکره اسلام به صورت یک مکتب منسجم ملاحظه شود و همه‌جانبه پیاده شود، بهترین شکل ممکن خواهد بود. هم مشکل فقر را از میان می‌برد و هم از فاسد شدن یک عده به وسیله تصاحب ثروت جلوگیری می‌کند و درنتیجه کل جامعه را از فساد حفظ می‌کند.»

از نظر آیت‌الله خمینی اگر قوانین اقتصادی اسلام اجرا‏‎ ‎‏شود «مملکت یک اقتصاد مترقی خواهد داشت» و البته همه این‌ها در گرو تعیین قانون و مقررات بر اساس آموزه‌های فقهی است: «چون حکومت اسلام حکومت قانون است، قانون شناسان، و از آن‏‎ ‎‏بالاتر دین شناسان، یعنی فقها، باید متصدی آن باشند. ایشان‏‎ ‎‏هستند که بر تمام امور اجرایی و اداری و برنامه‌ریزی کشور‏‎ ‎‏مراقبت دارند» بر این اساس، به عنوان مثال، برای یکی از تخصصی‌ترین مباحث اقتصاد، یعنی تعیین مقررات مربوط به مالیات نیز باید بر اساس نظر فقها عمل شود: «در اخذ‏‎ ‎‏مالیات … نباید بگذارند قوانین‏‎ ‎‏اسلام معطل بماند، یا در اجرای آن کم و زیاد شود. اگر به اخذ مالیات پرداخت، باید روی‏‎ ‎‏موازین اسلام، یعنی بر وفق قانون اسلام عمل کند».

آیت‌الله خمینی، همچون بسیاری دیگر از روحانیون، بر این باور بود که شریعت برای بیشتر امور جامعه برنامه‌ای کامل و مدون دارد و راه رسیدن به رفاه و کامیابی پیروی دقیق از دستورات شرع است.

مضاف بر این، می‌توان نشانه‌هایی از نوعی بدبینی، یا لااقل دست‌کم گرفتن دغدغه‌های اقتصادی و ناخرسندی از توجه بیش از حد به امور دنیوی را نیز در آرا و نظریات آیت‌الله خمینی مشاهده کرد. از نظر او، رسیدن به معنویت باید هدف غایی زندگی باشد: «باید نظام اقتصادی اسلام را در مجموعه قوانین و مقررات اسلامی، در کلیه زمینه‌ها و شئون فردی و اجتماعی ملاحظه کرد. این مسلم است که از نظر اسلامی حل تمامی مشکلات و پیچیدگی‌ها در زندگی انسان‌ها تنها با تنظیم روابط اقتصادی به شکل خاص حل نمی‌شود و نخواهد شد، بلکه مشکلات را در کل یک نظام اسلامی باید حل کرد و از معنویت نباید غافل بود که کلید دردهاست.»

البته به نظر می‌رسد چنین نظری به «اقتصاد» منحصر به شخص رهبر انقلاب نیست. تهیه‌کنندگان قانون اساسی نیز، شاید برگرفته از نظریات رهبر انقلاب، و شاید برگرفته از فضای سیاسی ایران و جهان در سال‌های منتهی به انقلاب، شبیه چنین نظری نسبت به اقتصاد داشته‌اند. در مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده است: «در تحکیم بنیادهای اقتصادی، اصل رفع نیازهای انسان در جریان رشد و تکامل او است نه همچون دیگر نظام‌های اقتصادی تمرکز و تکاثر ثروت و سودجویی، زیرا که در مکاتب مادی، اقتصاد خود هدف است و بدین جهت در مراحل رشد، اقتصاد عامل تخریب و فساد و تباهی می‌شود، ولی در اسلام اقتصاد وسیله است و از وسیله انتظاری جز کارایی بهتر در راه وصول به هدف نمی‌توان داشت.»

از مالکیت الهی تا مالکیت خصولتی

از نگاه آیت‌الله خمینی مالکیت از آن خداست و در نظام اسلامی نه اصل بر مالکیت خصوصی است و نه مالکیت عمومی، بلکه شریعت مقدس اسلام، اَشکال مختلفی را برای مدیریت مال مقرر می‌دارد. در این صورت‌بندی قرار نیست نظام اسلامی عهده‌دار تصدی‌گری همه بخش‌های اقتصاد باشد. بخش خصوصی و بازار نیز مادامی که در چارچوب شریعت عمل کند، می‌تواند متصدی بخش از اقتصاد باشد. به گفته آیت‌الله خمینی «برای چهل میلیون جمعیت، یک دولت محدود نمی‌تواند کار بکند… بازار را شریک کنید در کارها… کارهایی که از بازار می‌آید، جلویش را نگیرید، یعنی مشروع هم نیست، آزادی مردم نباید سلب بشود»

Risultati immagini per khomeini bazar

آیت‌الله خمینی در اعلام نظر دیگری، حتی با صراحت بیشتری از مالکیت خصوصی دفاع می‌کند: «دولت بی‌شرکت ملت و توسعه بخش‌های خصوصی جوشیده از طبقات محرومِ مردم و همکاری با طبقات مختلف مردم با شکست مواجه خواهد شد. کشاندن امور به سوی مالکیت دولت و کنار گذاشتن ملت، بیماری مهلکی است که باید از آن احتراز شود … و تذکر این نکته مهم است که دخالت دادن کسانی که در امور تجارت واردند … از امور ضروری است. دولت و این دوستان باید دقیقا توجه کنند که آزادیِ بخش خصوصی به صورتی باشد تا هر چه بهتر بشود به نفع مردم محروم و مستضعف کارکرد؛ نه چون گذشته تعدادی از خدا بی‌خبر در تمام امور تجاری و مالی مردم سلطه پیدا کنند.»

در این دیدگاه، دخالت دولت در اقتصاد نیز زمانی الزامی است که محصول نهایی ارائه شده در اقتصاد با شرع مقدس مطابقت نداشته باشد. آیت‌الله خمینی درباره حدود و ثغور میزان دخالت در تجارت خارجی می‌گوید: «دولت باید نظارت کند. مثلا در کالاهایی که می‌خواهند از خارج بیاورند مردم را آزاد بگذارند، آن قدر که می‌توانند، هم خود دولت بیاورد و هم مردم. لکن، نظارت کند بر این که یک کالاهایی که برخلاف مصلحت جمهوری اسلامی است، برخلاف شرع است، آنها را نیاورند. این نظارت است. همچو نیست که آزادشان کنند که فردا بازارها پر بشود از آن لوکس‌ها و از آن بساطی که در سابق بود.»

با وجود نظر به نسبت مساعد آیت‌الله خمینی درباره حق مالکیت خصوصی، اما قانون اساسی، احتمالا برگرفته از فضای ضد سرمایه‌داری آن سال‌های ایران و نفوذ فکری جریان‌های چپ، چندان نظر مساعدی نسبت به مالکیت خصوصی ندارد.

با وجود نظر به نسبت مساعد آیت‌الله خمینی درباره حق مالکیت خصوصی، اما قانون اساسی، احتمالا برگرفته از فضای ضد سرمایه‌داری آن سال‌های ایران و نفوذ فکری جریان‌های چپ، چندان نظر مساعدی نسبت به مالکیت خصوصی ندارد. هرچند اصل ۴۴ قانون اساسی، نظام اقتصادی کشور را به سه بخش دولتی، تعاونی و خصوصی تقسیم می‌کند، با این حال وزن بخش دولتی از کلیت اقتصاد ایران بسیار قابل توجه است و بخش خصوصی تنها به عنوان مکمل و پایین دست پذیرفته می‌شود.

از استقلال‌خواهی تا بلندکردن دیوارهای کشور

استقلال اقتصادی و خودکفایی یکی دیگر از اصلی‌ترین دغدغه‌های آیت‌الله خمینی بود. او بارها در سخنان خود استقلال و عدم وابستگی به «اجانب» را فضیلتی برتر از رفاه برشمرد. به گفته آیت‌الله خمینی «ما می‌خواهیم زندگی فقیرانه داشته باشیم ولی آزاد و مستقل باشیم. ما این پیشرفت و تمدنی که دستمان پیش اجانب دراز باشد را نمی‌خواهیم» و یا در جایی دیگر: «من مطمئنم که ملت عزیز ایران یک لحظه استقلال و عزت خود را با هزار سال زندگی در ناز و نعمت ولی وابسته به اجانب و بیگانگان معاوضه نمی‌کند.»

احتمالا این دیدگاه به شرایط کشور در سال‌های منتهی به انقلاب و نفوذ چشمگیر غرب، و مشخصا آمریکا، در اقتصاد ایران برمی‌گردد. به گفته آیت‌الله خمینی: «چقدر برای یک مملکتی عیب است و سرشکستگی که دستش را دراز کند طرف آمریکا که گندم بده، کشکول گدایی‌اش را باز کند پیش دشمنش و از او بخواهد که رزقش را بدهد. چقدر برای ما سرشکستگی دارد. تا این ملت بنایش را بر این نگذارد که کشاورزی اش را تقویت کند و بسازد به آنکه خودش به دست می‌آورد، ما نمی‌توانیم استقلال پیدا کنیم»

بروز احساسات استقلال‌خواهانه در حیطه اقتصاد و ترس از وابستگی به دنیای شرق و غرب منحصر به آیت‌الله خمینی نبود. استقلال و رهایی از وابستگی‌ها از بزرگترین دغدغه‌های تقریبا همه گروه‌های انقلابی بود.

البته بروز احساسات استقلال‌خواهانه در حیطه اقتصاد و ترس از وابستگی به دنیای شرق و غرب منحصر به آیت‌الله خمینی نبود. استقلال و رهایی از وابستگی‌ها از بزرگترین دغدغه‌های تقریبا همه گروه‌های انقلابی بود. استقلال‌خواهی در ایران بعد از انقلاب به ضدیت با شرق (شوروی کمونیست) و غرب (آمریکای امپریالیست) ترجمه شد و البته درآن‌جا هم متوقف نماند. رابطه ایران با همسایه‌گانش هم شکرآب شد و نتیجه همه این‌ها، بسته‌تر شدن تدریجی مرزهای سیاسی و به تبع آن، کمتر شدن داد و ستدهای اقتصادی با جهان خارج از مرزها بود که تا امروز هم کمابیش ادامه یافته است.

بخشی از انزوای ایران خودخواسته بود و تحت لوای خودکفایی تبلیغ می‌شد. اما انگار زمان زیادی لازم بود تا سیاست‌گذاران ایران به این نتیجه برسند که رسیدن به خودکفایی نه به سادگی ممکن است و نه لزوما مطلوب.

یکی از نمودهای خواسته‌های استقلال‌خواهانه آیت‌الله خمینی و انقلابیون در اصل ۸۱ قانون اساسی متبلور شده است. بر اساس این اصل «دادن امتیاز تشکیل شرکت‌ها و موسسات در امور تجارتی و صنعتی و کشاورزی و معادن و خدمات به خارجیان مطلقا ممنوع است». صرف‌نظر از خواست اولیه تهیه‌کنندگان قانون اساسی، در طی ۴ دهه بعد از انقلاب، اصل ۸۱ نیز در عمل به یکی از موانع توسعه اقتصادی کشور و بهره‌مندی از سرمایه‌های خارجی، به ویژه در توسعه صنایع نفت و گاز، انجامیده است. البته مسئولین کشور بارها سعی کرده‌اند با طراحی نوعی از قراردادها، از جمله «بیع متقابل» شرایط بهتری را برای تشویق سرمایه‌گذاران خارجی ایجاد کنند، اما هنوز هم بسیاری از شرکت‌های بزرگ نفتی و گازی تمایل چندانی از خود برای امضای این قبیل قراردادها نشان نمی‌دهند.

 

تجربه ترکیه و آینده اردوغان

$
0
0

یک: چگونه سه دهه سلطه حزب عدالت و توسعه پایان گرفت؟

در انتخابات ۳۱ مارس آراء حزب عدالت و توسعه به ۳۷ تا ۳۸ درصد سقوط کرد. اردوغان با بازی با رقم هائی که حزب اش در اتفاق با حزب حرکت ملی کسب کرده بود مدعی شد که حزب اش همچنان فاتح صندوق های رای است. این ادعا با توجه به از دست دادن اغلب شهرهای بزرگ به حزب جمهوری خواه و از دست دادن دهها شهرداری به حزب حرکت ملی بسیار دور از حقیقت است. پیروز انتخابات از یکطرف متفق اش حزب حرکت ملی است و در جبهه مخالف حزب جمهوری خواه. باوراندن این ادعا حتی به مریدان سرسپرده دشوار است.
اردوغان درشب انتخابات در حالی که تلاش میکرد ناراحتی اش را پنهان سازد اعلام کرد که زمان آن رسیده است آهنی را که داغ شده را دوباره سرد کنیم، که تا چهار سال و نیم انتخابات در پیش رو نیست، که ترکیه به تلاش و اتفاق نیاز دارد. چند هفته بعد برای همه آشکار شد که این سخنان یا برای خواب کردن مخالفان و زمان خریدن بوده یا کاملا بی ارزش و پوچ.
پیش از انتخابات کادرهای رهبری حزب عدالت و توسعه اطمینان میدادند که انتخابات ترکیه سالم ترین دنیاست. از فردای انتخابات حزب اردوغان هر روز با ادعای جدیدی مخدوش بودن انتخابات را پیش کشیدند. با اعمال فشار باز شماری در دو منطقه و باز شماری بیش از چهار صد هزار آراء باطله را تحمیل کردند. سپس باز شماری ۳۷ صندوق به تصادف را انجام دادند. علیرغم تمامی ترفندها اکرم امام اوغلو با تفاوت بیش از ۱۳ هزار رای حائز اکثریت شد. در نهایت ارگان عالی انتخابات محبور شد حکم وی را تسلیم کند. اما حزب عدالت و توسعه از پا ننشست اینبار به اعتبار اینکه تعدادی از روسای صندوق ها کارمند دولت نبودند تقاضای ابطال و انتخابات مجدد داد. در حالیکه چند انتخابات قبلی از جمله انتخاب اردوغان بهمین روال برگزار شده بود و کسی ایرادی نداشت. مضحک تر اینکه هر پاکت رای حاوی چهار برگه است، برگه رای به شهردار، به مجلس شهر، به شهردار منطقه و به بخشدار؛ و از این میان تنها رای شهردار ابطال شد زیرا که در آن سه دیگر نمایندگان حزب عدالت و توسعه حائز اکثریت شده بودند. پس از ۱۸ روز هفت نفر از یازده نفر به ابطال انتخابات رای داد و حکم شهردار پس گرفته شد. اینچنین است که مبلغان حزب حاکم برای توجیه تجدید انتخابات حتی برای هواداران خود نیز با دشواری مواجهند.

دو: چگونه حزب جمهوری‌خواه پس از یازده شکست متوالی ورق را بر گرداند؟

سیاست ورزی پیش از هر چیز مستلزم ایدئولوژی، تشکیلات و برنامه ای است که آینده بهتر برای جامعه و کشور را نوید میدهد. در دنیای امروز کسب پیروزی بدون برنامه ای روشن و انظباط تشکیلاتی ناممکن است اما تبلور این همه بیش و پیش از هر چیز در خود کاندید ها متجلی میشود. کاندید چهره مرئی ماشین انتخاباتی هست. مهم ترین شرط پیروزی باور رای دهنده به صمیمیت کاندیدا است.
وعد ه های انتخاباتی وی پیش از هر چیز با محک سجایای شخصی وی و گذشته اش سنجیده میشود.
از این منظر یکی از اهداف عمده ماشین انتخابات اکتساب باور توده ها به صمیمیت کاندیدای خودی و بی اعتبار کردن حریفان است. برای رسیدن بدین هدف در جائی چون ترکیه که پوپولیسم بطور عمیق ریشه دوانده است بکار گرفتن همه وسائل، هر قدر هم باور نکردنی باشد، امری رایج است.
از منظر دیگر پیروزی در انتخابات مستلزم شناخت همه جانبه و دقیق و ضیعت خاص و مهمترین خواست های توده و هم پوشانی و انطباق آن با برنامه و استراتژی کاندیدا است. بهر حال سخن کاندیدای و وعده های وی بایستی با شخصیت وی و سابقه و گذشته اش همخوانی داشته باشد. بدین ترتیب در پیروزی و شکست، شخص کاندید نقش عمده دارد و نخستین قدم در ایفای چنین نقشی همآهنگی کامل گفتار و کردار وی با حزب اش، انضباط تشکیلاتی وکسب پشتیبانی حد اکثری تشکیلات حزب از کاندیدای اش است.
برای فهم این نقطه عطف نگاهی به سه مولفه آن ضرورت دارد : چه شاخص های وضع این انتخابات را از قبلی ها متفاوت میسازد؟ عملکرد حزب جمهوریخواه اینبار از چه جوانبی متفاوت بود؟ اکرم امام اوغلو از چه جوانبی متفاوت بود؟

شاخص‌های وضعیت

برگ برنده حزب عدالت و توسعه در نزدیک به دو دهه سلطه اش بر ترکیه پیش از هر چیز رفاه و دست آوردهای اقتصادی است که در دهه اول حاکمیت اش به ارمغان آورده است. با آغاز دهه دوم افول اجتناب ناپذیر شتاب گرفت. زیرا که این حزب از آن موفقیت ها سکوی پرشی ساخت برای انحصار بیش ازپیش تمامی قدرت. وآنچنانکه مشهور است : قدرت فساد میآورد و قدرت مطلق فساد مطلق. دور باطل سبب شد که استقلال نسبی سه قوه از بین برود، حقوق و محاکم قضائی به ملعبه حکام بدل شود و امیال حکام قانون تلقی شود. بدیهی است که سرمایه از جائی که ازحقوق و قانون تهی شده باشد میگریزد. عوالم ترکیه در چند سال اخیر با پایان گرفتن وام های هنگفت با بهره ناچیز چند برابر شد. بدیهی است که اقتصادی در ابعاد اقتصاد ترکیه را بدون مراوده با سرمایه داران خارجی نمیتوان پیش برد.
دومین عامل مهلک شکل گیری ائتلاف ها بود. شاید بتوان گفت که این جام زهر ره آورد باغچه لی رهبر حزب حرکت ملی بود. بهر تقدیر ائتلاف اردوغان با باغچه لی اپوزیسیون را وادار به تشکیل ائتلاف کرد و بدینترتیب مشگل مهمی از پیش پای آن بر داشته شد.
خستگی، پیری و غرور کاندید افتدار ازیکسو و کاهش رای ناشی از قهر و آزردگی دهها هزار از رای دهندگان سنتی اش از جانب دیگر زمینه شکست را فراهم آورد.

حزب جمهوری‌خواه خلق

در پرتو نتایچ حاصل آمده میتوان گفت که اینباراستراتژی کمال قلیچدار اوغلو رهبر حزب در گزینش کاندیداها روشن و کارآمد بود. روشن، زیرا که انتخاب ها با ملاک کم وبیش واحدی انجام گرفت، یعنی ازمیان شهرداران مناطق آنان که کارنامه موفقی داشتند برای شهرداری شهرهای بزرگ برگزیده شدند، ازجمله امام اوغلو که ۵ سال شهردار یک منطقه استانبول بود.
مورد دیگر حصول ائتلاف کار آمد و هم آهنگی تشکیلات و بسیج امکانات حزب در پشتیبانی همه جانبه کاندیدها.

جدیترین رقیب آینده اردوغان

هنگامیکه اکرم امام اوغلو بعنوان کاندید شهرداری استانبول معرفی شد فقط ۱۲ در صد نام وی را شنیده بودند بعد سه ماه برای ۹۴ در صد به چهره ای آشنا بدل شد. این موفقیت را مدیون خصلت ها و ویژگی های بسیار مهمی است که با کار مداوم طی سالیان طولانی به خطوط اصلی شخصیت وی بدل شده است. برخی از این خصوصیات کسب شده بدینقرار است : انضباط آهنین و تسلط فوق العاده بر خویشتن، دوراندیشی، قابلیت تحلیل درست وضعیت و توان مدیریتی بالا، خونسردی، نزاکت و لحن وزبانی مودبانه در عین حال محکم، قابلیت کار تیمی و مدیریت بحران و از پیش برای بدترین سناریو ممکن آماده شدن، توان سازماندهی و بکار گیری حد اکثری دستیارها و نخبگان.
اکرم امام اوغلو متاسفانه از پوپولیسم ریشه دوانده در این دیار مبرا نیست آینده نشان خواهد داد که آیا برخی جلوه های پوپولیستی کارزار انتخاباتی اش امری موقتی است یا جزء عجین شده وجودش.
همانطور که اشاره رفت حزب جمهوریخواه در دو دهه اخیر و در یازده کارزار انتخاباتی مغلوب اردوغان شد. بی شک آن حریفان مغلوب شده برخی از ویژه گی های ذکر شده بالا راداشتند اما همه جانبگی امام اوغلو و به ویژه واکنشی عمل نکردن و عرصه مجادله را خود تعین کردن نقش عمده داشت. اردوغان توانست به همه حریفان قبلی عرصه مبارزه را دیکته کند و کارزار انتخاباتی را به مجادله شخصی بدل کند. اما اکرم امام اوغلو با انضباط خدشه ناپذیر در دام نیفتاد. لحن وزبانی که با دقت و تداوم بکار گرفت نقطه مقابل زبان کینه و تفرقه و عربده رایج در این دیار بود. او دوستی را جای دشمنی، صلح وصفا را جای ستیز نشاند. جای پروژه های بتون آرمه عظیم که رانت های عظیم تر برای حواریون اقتدار را در بر دارد وعده کرد که پروژه عظیم من نشاندن لبخند بر لبان بیش از یک میلیون کودک به پناه خدا رها شده در استانبول است.
جدا از این بدون شک مهمترین چیز در طول کارزار انتخاباتی شب رای گیری و شبی که ابطال انتخابات اعلام شد و چگونگی رویاروئی وی با این دو حادثه بود.
در شب اعلام نتایج در حالیکه با ترفند های معمول واعلام گزینشی نتایج، رقیب پیروزی اش با تفاوت سه هزار رای در ۹۸ در صد صندوق ها اعلام کرد، امام اوغلو با اعلام اینکه کلیت لیست های امضاء شده صندوق ها را در اختیار دارد و ساعت به ساعت جلو خبرنگاران حاضر شدن و آخرین نتایج حاصل از تجمیع صندوق ها را اعلام کردن بازی را به هم زد. پشت پرده این موفقیت کار سازمانیافته صد هزار نفر که از ماه ها قبل برای نظارت بر صندوق ها آموزش دیده اند و کار سازمانیافته صد ها متخصص رایانه و ارتباطات و مدیریت قرار دارد.
حادثه دوم، شب ابطال انتخابات، بار دیگر خونسردی، آمادگی و سرعت تصمیم گیری امام اوغلو را نشان داد. بلافاصله بعد از این اعلام به مردم پیام داد که خونسردی خود را حفظ کنند و گفت که بزودی با آنها رو در رو سخن خواهد گفت. چند ساعت بعد در متینگی با دهها هزار مردم خشمگین، نا امید و مضطرب سخن گفت. بر بالای اتوبوس یکی از پر شورترین نطق هایش ارائه کرد. ا زعزم راسخ اش به ادامه مبارزه سخن گفت و امید را دوباره زنده کرد. پیام داد که کی گفته هنرمندان نباید حرف بزنند، صنعتگران نباید حرف بزنند، بازرگانان نباید حرف بزنند … همه بایستی حرف بزنند و اکنون بیش از هر زمان دیگری به حرف زدن نیاز است. همه بایستی حرف بزنند و همه چیز رو براه خواهد. بدینترتیب وی اعتماد و امید کاسته شده را باز سازی کرد. پیام وی پژواک گسترده ای در میان اقشار گوناگون یافت. جدا از اینکه انتخابات ۲۳ ژوئن برگذار بشود یا نه، شهرداری به امام اوغلو واگذار بشود یا نه. ترکیه در آینده از امام اوغلو بسیار سخن خواهد راند.

اعلام شماره تلفن برای گزارش بدحجابی در خودرو

$
0
0

زیتون– در حالی که حسین رحیمی، رییس پلیس تهران٬ امروز گفت که هیچ شماره‌ای در خصوص گزارش افراد بی‌حجاب در خودرو وجود ندارد٬ دادسرای ارشاد با اعلام یک شماره تلفن از شهروندان تهرانی خواسته است که به محض مشاهده هرگونه «کشف حجاب در خودرو» موضوع را پس از جمع آوری مستندات لازم با ذکر کامل مشخصات محل و زمان وقوع جرم به شماره ۰۹۰۵۴۳۰۹۴۸۴ در پیام رسان‌های سروش، ایتا و… ارسال نمایند.

با این حال حسین رحیمی امروز (شنبه) تاکید کرده بود: «ما دنبال این هستیم تا ارتباط رایانه‌ای بین پلیس و مردم وجود داشته باشد و مانند سامانه ۱۱۰ عمل کند اما در حال حاضر چنین چیزی در تهران بزرگ وجود ندارد.»

اخیرا شماره‌ای از سوی برخی افراد ناشناس در فضای مجازی برای اعلام شماره پلاک خودرو و موتورسیکلت افراد بدحجاب به پلیس منتشر شده است.

به گزارش میزان اما سرپرست دادسرای ارشاد اما مدعی است که اعلام یک شماره و راه ارتباطی در جهت تسریع در روند برخورد قانونی با جرائم منافی اخلاق و عفت عمومی اقدام مهم و موثری است که این روز‌ها از سوی دادسرای ارشاد تهران صورت گرفته است.

سرپرست این دادسرا از شهروندان اخلاق مدار تهرانی خواسته است که به محض مشاهده هرگونه «کشف حجاب در خودرو»، «کشف حجاب یا سرو مشروبات یا برگزاری مراسم مختلط رقص در اماکنی همچون سفره خانه، کافه، رستوران، مراکز خرید، باغ تالار و…»، «اطلاع از برگزاری پارتی‌های شبانه یا خانه‌های فساد و فحشا»، «انتشار مطالب خلاف عفت در اینستاگرام و …» موضوع را پس از جمع آوری مستندات لازم را در اختیار مراجع قضایی قرار دهند.

اردیبهشت ماه امسال تعدادی از شهروندان در تهران پیامکی دریافت کرده‌اند که آنها را به «کشف حجاب در خودرو» متهم کرده و خواستار مراجعه آنها برای «پرداخت خلافی» شده است.

 

🍃 زنده|پرویز کردوانی: جنگل‌ها را خشک می‌کنند و به جایش تریاک می‌کارند

$
0
0

 


زیباکلام: اصلاح‌طلبان نباید به هر قیمتی در انتخابات شرکت کنند

صادق زیباکلام گفت: «دو بحرانی که اصلاح‌طلبان از آن رنج می‌برند اول مشخص نبودن هدف و دغدغه آن‌ها و دوم بلاتکلیف بودن رهبری این جریان است.»

زیباکلام همچنین تاکید کرد که بدنه اجتماعی که قهرمانانش اصلاح‌طلبان نیستند در انتخابات شرکت نمی‌کنند و حرف خاتمی و دیگر چهره‌های جریان اصلاحات هم در این امر موثر نخواهد بود.

به گفته او اصلاح‌طلبان نباید به هر قیمتی در انتخابات شرکت کنند./اعتماد آنلاین



پرویز کردوانی: جنگل‌ها را خشک می‌کنند و به جایش تریاک می‌کارند

پرویز کردوانی، پژوهشگر محیط زیست ایران خبر داد که در استان فارس، با قطع درختان در جنگل‌ها تریاک کاشته شده است.

کردوانی گفت که در استان فارس «برخی» به دنبال نابودی جنگل‌ها هستند؛ «درختان آنها را قطع کردند و به‌ جای آنها تریاک کاشته‌اند.»

به گفته کردوانی «برخی از افراد برای خشک کردن درختان بلوط در میانه‌های جنگل، پای درختان گازوئیل یا پودر اوره می‌ریزند و پس از چند ماه درخت خشک می‌شود و بعد به اداره منابع طبیعی اطلاع می‌دهند که این درختان خشک شده‌اند.»

او با طرح این احتمال که «ارتباطاتی» میان این افراد و اداره منابع طبیعی وجود دارد، افزود: «با اخذ مجوز، درختان را قطع می‌کنند و حتی جای آنها تریاک کاشته‌اند، که این مورد نیز کشف شد و هر روز هم گزارش آنها به بنده مخابره می‌شود.»/تسنیم



زنگنه: آمریکایی‌ها در زمینه وضع «تحریم‌های هوشمند» به بلوغ شیطانی رسیده‌اند

بیژن زنگنه، وزیر نفت، گفت که تحریم‌های جدید ایالات متحده علیه ایران نسبت به دوره قبل «تفاوت بسیار و تعیین‌کننده‌ای دارد» تاکید کرد که آمریکایی‌ها در شش سال اخیر در زمینه وضع «تحریم‌های هوشمند» به «بلوغ شیطانی رسیده‌اند.»

او اضافه کرد: «یعنی به نقطه‌ای رسیده‌اند که می‌خواهند جلوی تمامی راه‌های ما برای مقابله با تحریم‌ها را بگیرند، البته ما نیز مرتب راه‌های جدیدی پیدا می‌کنیم.»/خانه ملت



ارسال پرونده محمدعلی نجفی به دادگاه کیفری

پرونده محمد علی نجفی، شهردار سابق تهران که به قتل عمد همسر دومش متهم شده برای رسیدگی به دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد.

دادستانی تهران پیشتر اعلام کرد که در کیفرخواست صادره از سوی دادسرای جنایی، اتهامات آقای نجفی قتل عمد میترا استاد، حمل و نگهداری سلاح غیرمجاز و ایراد صدمه بدنی منتهی به جرح (غیرفوتی) با تقاضای اولیای دم مبنی برقصاص است./تسنیم



پلمپ صدها رستوران «لاکچری» در تهران

رییس پلیس تهران بزرگ خبر داد که در ده روز گذشته ۵۴۷ رستوران و قهوه‌خانه «لاکچری» در پایتخت پلمب شده و ۱۱ نفر نیز در همین ارتباط بازداشت شده‌اند.

او گفت که در ده روز گذشته ۵۴۷ رستوران لوکس که «اقدام به تبلیغات نامتعارف در فضای حقیقی و مجازی و در اماکن خود موسیقی غیرمجاز پخش می کردند» پلمپ شدند./ خبرگزاری فارس



وزارت خارجه: تحریم پتروشیمی نشانه پوچی ادعای ترامپ برای مذاکره است

عباس موسوی٬ سخنگوی وزارت خارجه ایران روز شنبه تحریم صنعت پتروشیمی را «شدیدا محکوم کرد» و آن را نشانه «پوچ بودن ادعای رییس جمهوری آمریکا» برای مذاکره دانست.

او همچنین این اقدام را نشانه «مصداق تروریسم اقتصادی»، «در ادامه خصومت‌های مستمر کاخ سفید علیه ملت ایران» و «مغایر با اصول و قواعد اساسی روابط و حقوق بین‌الملل و نیز تعهدات بین‌المللی» آمریکا خواند.

وزارت خزانه‌داری آمریکا روز جمعه، ۱۷ خرداد، بخش‌هایی از صنعت پتروشیمی ایران را به اتهام حمایت از سپاه پاسداران تحریم کرد./ایرنا


خبرهای روز گذشته را از اینجا بخوانید

توقیف قایق و دستگیری یکی از گردشگران سد لفور

$
0
0

زیتون– یونس حسینی‌ عالمی٬ دادستان عمومی و انقلاب مرکز استان مازندران، از دستگیری یکی از گردشگران این استان با عنوان «عوامل هنجارشکنی در سد لفور» خبر داد.

روز گذشته تصاویری در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی منشتر شد که چند نفر را مشغول تفریح در سد لفور مازندران نشان می‌داد.

این چندنفر با لباس شنا در قایقی بر روی دریاچه پشت این سد مشغول تفریح بودند.

علی مطهری٬ نماینده مردم تهران در مجلس٬ در این باره در حساب کاربری توییترش نوشت:

دادستان عمومی و انقلاب مازندران در این رابطه به خبرگزاری فارس گفت: «جلسه‌ای امروز به منظور بررسی اتفاقات و ناهنجاری‌های رخ داده در سد لفور، در فرمانداری شهرستان سوادکوه‌ شمالی برگزار شده است.»

او با تاکید بر اینکه جلسه با حضور مسؤولان شهرستانی برگزار شده است، افزود: تحقیقات در این زمینه ادامه دارد و تا رسیدن به نتیجه نهایی این پرونده به صورت ویژه بررسی می‌شود.»

خبرگزاری تسنیم نیز خبر داد که پلیس قایق‌های این گردشگران را توقیف کرده است.

تصاویری منتشر شده که ماموران پلیس را در کنار سد لفور و در حال توقیف جلیقه‌ها و قایق گردشگران نشان می دهد.

تسنیم همچنین خبر داد که مسئول بخش خصوصی که حضور گردشگران در آب مربوط به آن‌ها بوده، شناسایی شده و این فرد به «دادستان عمومی و انقلاب شهرستان سوادکوه شمالی» احضار شده است.

 


نماینده مجلس: نمی‌دانیم در مسائل هسته‌ای،غیر هسته ای، ارتباط با آمریکا یا جنگ با این کشور نظر عامه مردم چیست

$
0
0

زیتون– غلامعلی جعفرزاده٬ نماینده مردم رشت در مجلس٬ در مورد پیشنهاد رییس جمهور برگزاری رفراندوم در کشور برای مسائل مختلف گفت: «معتقدم باید از همه ظرفیت‌های قانون اساسی استفاده شود از جمله ظرفیت‌های خوب قانون اساسی این است که وقتی مباحثی به صورت گسترده در جامعه مطرح می شود به جای رفتارهای غیور مابانه به آراء عمومی مراجعه کنیم.»

حسن روحانی٬ رییس جمهوری٬ تا کنون چندین بار از رفراندوم به عنوان راهکاری برای برون رفت از وضعیت فعلی سخن گفته است.

جعفرزاده به عصرایران گفت: «الان  ما نمی‌دانیم در مسائل هسته‌ای،غیر هسته ای، ارتباط با آمریکا یا جنگ با این کشور نظر عامه مردم چیست؟ مگر ما نمایندگان این مردم نیستیم؟ چه مکانیزمی داریم که نظر مردم را در مسائل مختلف بدانیم؟ یکبار نمایندگی می‌گیریم  و تا آخرهم فکر می کنیم هرچه می گوییم عین نمایندگی است.»

عضو کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات افزود: «خیلی خوب بود که از همه ظرفیت های قانون اساسی استفاده می شود و آراء مردم اخذ می شد. چه ایرادی دارد در مسائلی همچون مذاکره و یا جنگ با  آمریکا  و ماندن در برجام یا پاره کردن و آتش زدن آن نظر مردم را جویا شویم و همه آنها را به رای بگذاریم،آیا این که نظر مردم را بدانیم چیز بدی است.»

این نماینده مجلس ادامه داد: «اینکه به آراء مردم مراجعه نمی شود به این دلیل است که از چیزهای دیگری می ترسیم،شاید فکر می کنند آراء مردم می تواند چیز دیگری باشد که به صلاح نیست.»

آخرین بار حسن روحانی در دیدار با تعدادی از مدیران رسانه‌ها در پاسخ به پرسش یکی از حاضران گفت که اصل ۵۹ قانون اساسی، «اصلی بن‌بست‌شکن است».

او اضافه کرد: «حالا چه موقع باید از این اصل استفاده کرد یا آیا باید قبلاً استفاده می‌کردیم، موضوعی دیگر است».

حسن روحانی گفت که در سال ۸۳ از رهبر جمهوری اسلامی خواسته تا «موضوع هسته‌ای» به همه‌پرسی گذاشته شود و آیت الله خامنه‌ای نیز «استفاده از این اصل را خوب دانسته و قبول کرده»، اما «در مورد زمان اجرای آن مطلبی» بیان نکرده است.

او در این رابطه گفته بود: «پس از آن هم دولت تغییر کرد و روند به شکل دیگری ادامه یافت، اما به هر حال اصل ۵۹ در هر مقطعی می‌تواند راهگشا باشد».

حسن روحانی پیش از این نیز پیشنهاد برگزاری همه‌پرسی «برای مسائل مهم اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی» را مطرح کرده بود.

این پیشنهاد اما واکنش تند نزدیکان آیت الله خامنه‌ای را به دنبال داشت.

 

گاه در سایه نشسته است؛ واکاوی مرگ در آثار سپهری

$
0
0

در این فصل مایلم به موضوع «مرگ» بپردازم. سپهری، به گواهی هشت‌ کتاب، شاعری مرگ اندیش بود و در این باب تاملات بسیار کرده بود. مقوله مرگ از موضوعات اگزیستانسیلی است که همه ما آدمیان با آن آشناییم.[۱] شاید قصه مرگ مهم‌ترین و ملموس‌ ترین مقوله ای باشد که با آن دست و پنجه نرم می کنیم. هر چند خیلی از مواقع به روی خود نمی آوریم یا غفلتی که در زندگی ما را در چنبره خود احاطه کرده سبب می شود که از آن برهیم و به آن فکر نکنیم؛ اما تلنگرهایی یا از دست دادن عزیزی یا گرفتار شدن در مهلکه ای انسان را به یاد این قصه می اندازد. چندی پیش فیلم«‌ درون طوفان»[۲] را دیدم؛ واقعا ضعف و محدودیت های امحا ناپذیر که در این فیلم به زیبایی به تصویر کشیده شده انسان را به تامل وا می‌دارد؛ در این فیلم گردبادی می‌وزد و نشان می دهد که چگونه قدری دخل و تصرف جدی در طبیعت می تواند دودمانِ ما را به باد بدهد. ماشین ها و هواپیماهایی بود که در این گردباد به هوا پرتاب می شد؛ خانه هایی که پشت سر هم خرد می شدند. البته شما به درستی تصدیق می کنید که این فیلم است، اما فیلمی است که نسبت قابل تاملی با واقعیت دارد و توسعا طبیعت خشن را به ما نشان می دهد. از قصه گردباد که بگذریم، فی المثل سونامی هایی که ده سال پیش خصوصا در آسیای شرقی رخ داد و در آن موج هایی بالغ بر ده-دوازده متر از دریا به سمت ساحل حرکت می کرد و آن هم از آن منظر خانه هایی را در خود فرو بلعید و چنان که می دانیم افراد بسیاری در آن حادثه سونامی کشته شدند. مرادم از تکرار و تذکار این مقولات یادآوری ضعف و محدودیت های امحا ناشدنی انسان است.

سپهری در نامه ای به یکی از دوستان خود در آمریکا می نویسد: «آدم چه دیر می فهمد، من چه دیر فهمیدم که انسان یعنی عجالتا». تعبیر نغز و پر مغز و کوتاهی است. واقعا وقتی نگاه می‌کنیم، زندگی ما عجالی و موقتی[۳] است و هیچ دوام و بقایی ندارد؛ هر چند که ما یا به روی خود نمی آوریم یا به هر حال گرفتاری‌های زندگی و تلاطم ها و زیر و زبر شدن های آن از هر حیث ما را در چنبره خود احاطه می کند، و الا موقتی بودن و عجالی بودن امری نیست که از ذهن آدمیان کیّس و زیرک دور بماند.

نگاه کنید عمر تاریخ مستند انسان بر روی این کره خاکی چقدر است؟ تا جایی که من خوانده ام و دیده ام، از داستان های فولکوریک گیلگمش که حدوداً شش هزار سال قبل نگاشته شده است، بنا بر گمانه زنی هایی که می کنند ما دیگر تاریخ مکتوب از هوموساپینس و این موجود دو پا بر روی کره خاکی نداریم. هر چند پیش از آن نقش و نگارها و طرح‌هایی که بر روی غارها بوده موجود است. در مقاله ای خواندم نشانه هایی از انسانهایی که نه فقط شکار کنند و عبور کنند: بلکه یک جا مستقر بشوند، در ترکیه کنونی نشانه‌هایی از حدود ده هزار سال قبل بر جای مانده است. چون مطابق با آنچه دانشمندان به ما می گویند، قبل از این که ما اجتماع انسانی داشته باشیم، انسانها در کار شکار بودند، اما از جایی به بعد تصمیم می گیرند دور هم جمع شوند و دامداری و کشاورزی را آغاز می کنند و اجتماع انسانی پدید می آید. گفته اند شواهدی از ده هزار سال قبل نیز وجود دارد، اما آنچه که عبارت است از شواهد مکتوب و مستند، به شش- هفت هزار سال قبل می رسد. اگر این عمر شش هزار ساله را هم در نظر بگیریم، نه عمر صد هزار ساله یا چند میلیارد ساله کره زمین، عمر متوسط هشتاد ساله ما واقعا چیزی نیست؛ آمد مگسی پدید و ناپیدا شد؛ حقیقتا رقمی نیست. آدم کیّس و زیرک کسی است که به مقوله فنا شدن و مرگ بیندیشد، چون امری است محتوم و پیش روی انسان. شرط عقلانیت و تدبیر این است که از آن روی برنگرداند ولو این که دلخواهش نباشد، اما نسبت خویش را باید با آن تنظیم کند. مولوی  می گفت:

مرگ هر یک ای پسر همرنگ اوست

پیش دشمن دشمن و بر دوست دوست

آنک می ترسی ز مرگ اندر فرار

آن ز خود ترسانی ای جان هوش دار

روی زشت تست نه رخسار مرگ

جان تو همچون درخت و مرگ برگ

از تو رستست ار نکویست ار بدست

ناخوش و خوش هر ضمیرت از خودست[۴]

به روایت او، مرگ هر کس از قضا همرنگ خود اوست، پیش دشمن دشمن و بر دوست دوست؛ کسی که با قصه رفتن و در میان نماندن سر دشمنی دارد، حالا یا می هراسد یا بغضی از آن دارد، پرداختن به مرگ یا سخن گفتن از این امر او را هیچ خوش نمی آید و سعی می کند موضوع بحث را عوض کند یا اصلا به این قصه نیندیشد. اما کسی که با خود و نحوه زندگی خود در این عالم بر سر مهر است و چگونگی سپری کردن این سالیان را اندیشیده و تجربه زیسته غنی‌ای از این حیث دارد، نمی هراسد که به این امر بیندیشد. البته که مرگ امری ناخوشایند است؛ بسیارکم پیش می آید که کسی از عمق جان بگوید من دوست دارم از میان رخت بربندم و این را از سر تعارف نگوید. عموم ما حیات را دوست داریم و این اشکالی ندارد؛ این جزء ویژگی‌های ماست. به تعبیر قائلان به تکامل‌، حبّ نفس، ارزش ابقایی[۵] دارد و تکامل این را به ما داده و در جان ما کاشته است. انسان دوست ندارد حیات خویش را از دست بدهد؛ البته افراد در جاهایی ایثار می کنند، آن هم دفعتا تصمیم می گیرند؛ وقتی مادری که برای بچه خود جانش را به خطر می اندازد، پدری که برای فرزند خود این کار را می کند، آنها امور غریزی است ، اما در حالت متعارف ما جان خودمان را دوست داریم و این فی نفسه هیچ اشکال ندارد. مهم این است که تصویر واقع بینانه‌ای از زندگی خود داشته باشیم و بدانیم که این زندگی روزی به اتمام می رسد.

مولوی در ادامه می گوید آنچه که در تو حسّ فرار القا می کند، «آن که می‌ترسی ز مرگ اندر فرار»، وقتی که فرارا می خواهی از پرداختن به قصه مرگ بگریزی، می گوید حواست باشد تو در آن حال از خود می هراسی، از مواجه شدن با خود می هراسی، نه از مواجه شدن با مرگ! «آن ز خود ترسانی ای جان هوش دار»؛ بعد می گوید: 

روی زشت تست نه رخسار مرگ

جان تو همچون درخت و مرگ برگ

جان تو مثل درختی است و مرگ بسان برگی است که بر روی درخت زندگی روییده است. اگر تو تصویر درستی از خودت داشته باشی، اگر تو با خودت مواجه شده باشی، عریان گشته باشی و تلقی جامع الاطراف و واقع‌بینانه‌ای از خود داشته باشی، دیگر نباید از مرگ (برگی که بر درخت وجود تو سبز شده است یا سر بر خواهد آورد) بهراسی. یکی از دعاهای نیکوی مرحوم شریعتی در کتاب نیایش او، این است که خدایا تو چگونه زیستن را به من بیاموز چگونه مردن را خود خواهم آموخت. خیلی سخن پخته ای است. درک من از این دعا، با آنچه در حال توضیحش هستم در تناسب است. تو چگونه زیستن را به من بیاموز، چگونه مردن نتیجه طبیعی چگونه زیستن است یا بسان برگی است که بر درخت زندگی انسان سبز می شود و سر بر می آورد. اگر تو از مرگ می هراسی یا از پرداختن به مرگ می هراسی، از خودت می هراسی، از درخت وجودی خودت می خواهی فاصله بگیری و از مواجه شدن با خویشتن فاصله می گیری، و الا مرگ چیزی غیر طبیعی نیست، یک امری است که در زندگی ما رخ می دهد و نتیجه طبیعی چگونه زیستن ماست. از تو رسته‌است ار نکویست ار بد است؛ از تو روئیده و رسته است یعنی ایماژی که از مرگ داری، اگر نیکو است به خودت نگاه کن و اگر بد است به خودت نگاه کن، اگر ناخوش یا خوش است همه اش محصول چگونه زیستن توست، تصویری که از مرگ داری. این یک نکته در مقام توضیح این که مواجه شدن با مرگ و اندیشیدن به آن امر فوق العاده مهمی است و آدم زیرک و ژرف اندیش هیچ از این قصه خود را رها نمی کند و می داند که بخشی از زیستن جامع الاطراف و رهگشا این است که آدم، مرگ اندیش هم باشد.

اکنون به تقیسم بندی که در مقاله «مرگ در ذهن اقاقی جاری است» آورده ام گریزی می زنم و از پس آن به استشهادات هشت ‌کتاب می پردازم. من چهار نوع مواجهه با مرگ را از یکدیگر تفکیک کرده ام. بنای تکرار و بسط  آن مضامین را ندارم؛ صرفا به عناوینش اشاره می کنم و توضیح مختصری می دهم. گفته‌ام که برخی از آدمیان، «کورمرگی» دارند؛ این اصطلاح بر سیاق کوررنگی ساخته شده است؛ یعنی هیچ حسی ندارند، هیچ تشخیصی و هیچ حساسیتی نسبت به این پدیده ندارند و ترجیح می دهند که این را نبینند، نمی توانند منکرش بشوند، اما ترجیح می دهند آن را نبینند. مثالی بزنم: شما فرض کنید در همین اتاقی که نشسته‌اید راجع به برفی صحبت می کنید که بیرون می بارد. دوست شما هم به هر علت و دلیلی نمی پسندد راجع به برف سخن بگوید، به هر علتی خاطرات بدی از برف دارد یا سرما را دوست ندارد؛ سعی می کند موضوع بحث را عوض بکند و گریزی به جاهای دیگر بزند.اما شما پیگیر هستید و علاقه مندید به قصه برفی که در حال باریدن است اشاره کنید. لذا موضوع را به همین جا بر می گردانید، بعد از مدتی که او حریف شما نمی شود و در عین حال از پرداختن به این امر خرسند نیست، اتاق را ترک می کند و از اتاق بیرون می رود و توجه خود را به امر دیگری معطوف می کند. اما با اینکه او  صحنه را خالی کرده ؛ برف همچنان در حال بارش است؛ با روی برتافتن این فرد و اتاق را ترک کردن که برف سر بازایستادن پیدا نمی کند، برف در حال باریدن است. کسی که کورمرگ است به این معنا بیشتر مایل است که توجه خود را از آن امر به سمت دیگری برگیرد، هر چند مرگ امری است که در کمین ماست و بخشی از زندگی ماست.

دومی «مرگ‌هراسی» است؛ این که آدمیان عموما از مرگ می هراسند و دوست ندارند با آن مواجه شوند. سرَش هم انواع تعلقاتی است که ما در دنیا داریم؛ کَندن از تعلقات کار سختی است. یک چسبی که روی پوست من و شما چند روز می ماند و می خواهیم آن را بکنیم دردناک است، چه رسد به این که من تعلقاتی داشته باشم، از همسر و فرزند گرفته تا برادر و خواهر و مادر و پدر و مایملک و اسم و شهرت و ثروت و قدرت و همه آن چه که عبارت است از تعلقات من. ترک تعلقات البته کاری است به غایت سخت. سبک زندگی[۶] ما به اصطلاح عوض می شود که همه ما که مهاجرت کرده ایم دست کم در برهه ای این را چشیده ایم؛ برای چند صباحی، در هر موقعیتی که در داخل کشور بوده ایم آن را ترک گفته ایم، حالا یا از سر اختیار یا از سر اجبار و این جا که آمده ایم، در سالیان نخست هیچ آن موقعیت اولیه را نداشته ایم، با اصناف سختی ها هم دست و پنجه نرم کرده ایم؛ این یک جور ترک تعلقات است، یک جور تعلقات را کنار زدن است و البته از نو تعلقاتی را برساختن؛ اما خود آن امری فوق  سخت است. من دو بار در زندگیم این را تجربه کرده ام؛ اعتراف هم می کنم که بار دوم سخت تر بود. بار اول وقتی که برای ادامه تحصیل به انگلستان رفتم، هم آن موقع زبان انگلیسیم خوب نبود یا دست کم انتظار من از خودم بسی بالاتر بود. طبیعی هم بود، چون با این که خیلی متون خوانده بودم و کلاس های متعددی رفته بودم اما چنان که همه عزیزان اذعان می کنند قرار گرفتن در محیط مقوله دیگری است. هم آن بود و هم فاصله گرفتن از دوستان و خانواده. آن موقع هم البته ایمیل بود، اما نه از شبکه های اجتماعی خبری بود، نه از اسکایپ و نه از تلگرام. سخت بود عادات مالوف را کنار گذاشتن. و بعد محیط نو، درسهای نو، سختی ها و همه در جای خود، این یک جور ترک تعلقات بود. بار دوم هم هفت سال پیش که مجبور به ترک ایران شدم؛ این سخت تر بود چون موقعیت نسبتا نهادینه‌ای داشتم؛ شغل و کار و باری که از آن خرسند بودم، اما از قضای روزگار به سبب مشکلات و معضلات سیاسی مجبور به ترک کشور شدم. این را شما بگیرید به عنوان نمونه ای از تعلقات را ترک کردن تا وقتی که قرار باشد انسان همه آن چه را که دارد بگذارد و برود؛ کار سختی است، به غایت سخت است. سبکباری و سبکبالی جزء اموراتی است که سخت به دست می آید. اگر حسرت کسی را در زندگی بخورم، حسرت آدم های سبکبار و سبکبال را می خورم. طبع من این جوری است. خدا را شاکرم که هیچ وقت شاید به اندازه پنج دقیقه هم نخواسته ام جای یک انسان متمول و متمکنی که ثروت بسیار دارد، باشم، اما حسرت آدم های سبکبار و سبکبال را همیشه خورده ام؛ حافظ در غزل ابتدایی دیوانش که همه ما آن را شنیده ایم می‌گوید:

الا یا ایها الساقی أدر کأسا و ناولها

که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل‌ها

به بوی نافه ای آخر صبا زان طره بگشاید

ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها

 

تا انتهای غزل که می رسد:

 شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل

کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها

حضوری گر همی خواهی از او غایب مشو حافظ

متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها؟

 حافظ در بیت ماقبل آخر حسرتی می خورد و می گوید ما گرفتار شده ایم، شب تاریکی است، بیم موجی است و گردابی هایل است و فرد را از این سو به آن سو پرتاب می کند؛ اما کسانی که سبکباران ساحل هستند، آنها از این احوال ما به دورند، خوشا به حالشان! خوشا به سعادتشان کسانی که سبکبار و سبکبال اند. پس شق دوم از این شقوق چهار گانه، مرگ‌هراسی است که نصیب کثیری از آدمیان است به سبب تعلقات و عدم سبکباری و سبکبالی.

 هر که شیرین می زید او تلخ مرد

هر که او تن را نپرستد جان نبرد[۷]

 این شرح احوال مرگ‌هراسان است؛ انسانی که شیرین بزید و سنگین باشد، مانند مرغی که روی بالهای آن وسایل سنگین گذاشته شده نمی تواند بپرد. مرگ‌اندیشی مرتبه بعدی است که از جنس مواجه شدن با مرگ است و وقتی رخ می دهد که فرد چندان درگیر تعلقات خود نباشد یا دست کم به این امر بیندیشد. مرگ‌اندیشان در طول تاریخ دو سنخ بوده‌اند؛ عده ای که تعلق خاطر دینی-عرفانی داشته اند؛ مانند سپهری، مانند علی بن ابی طالب که او نیز به گواهی نهج البلاغه مردی مرگ‌اندیش بود؛ یا مانند اکهارت تله در میان سالکان مدرن؛ و حتی کسانی که عالم را کور و کر دیده اند، مثل صادق هدایت و کسانی که پوچی را در هستی تجربه کرده اند و از آن سخن گفته اند و برخی از ایشان هم نهایتا به زندگی خود خاتمه بخشیده اند. این شق سومی است که آنرا مرگ‌اندیشی نامیده ام.

نهایتا شق چهارم که «مرگ‌آگاهی» است. سپهری در شقّ سوم و چهارم قرار می‌گیرد، یعنی کسی که هم مرگ‌اندیش است و هم مرگ‌آگاه. در مرگ‌آگاهی سخن بر سر تفطن یافتن و آگاهی یافتن نسبت به رونده به سوی نیستی بودن است، اما فقط فرد در کار اندیشیدن به این نیست، بلکه زندگی اینجا و اکنون خود را هم بر اساس تصویری که از مرگ دارد سامان می بخشد؛ فکر می کند که اینجا و اکنون را باید بسی بسی قدر بداند؛ به تعبیر سپهری در دفتر صدای پای آب، «زندگی آبتنی کردن در حوضچه اکنون است» و «تر شدن پی در پی». به تعبیر حافظ: 

هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار

کس را وقوف نیست که انجام کار چیست 

سالکان مدرنی نظیر ویتگنشتاین و هایدگر و سپهری و اکهارت توله بدین  معنا مرگ‌آگاه اند. تجربه زیسته من می گوید که این چهار شق را می توان از یکدیگر تفکیک کرد. در عین حال کسی می تواند شق دیگری را بدین شقوق چهارگانه بیفزاید. مطابق با این چارچوب مفهومی که عرضه شد، می خواهم به سر وقت سپهری بروم و روایت او از قصه مرگ در هشت کتاب را بررسی نمایم.

 بگذارید از فقرات مشهور سپهری در دفتر صدای پای آب آغاز کنم تا بعد به بخشهایی از هشت کتاب که کمتر در باب مرگ محل بحث بوده است بپردازم.  شاید  تصاویری که بعدا به آن خواهیم پرداخت صبغه شاعرانه پر رنگ تری داشته باشد، اما آن چه اکنون مطمح نظر قرار می‌دهم، صبغه اگزیستانسیل و وجودی‌ای پررنگی دارد و محصول تجربه زیسته سپهری است . در جایی از صدای پای آب می گوید:

 زندگی رسم خوشایندی است.

زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ.

پرشی دارد به اندازه عشق.

و نترسیم از مرگ

مرگ پایان کبوتر نیست.

مرگ وارونه یک زنجره نیست.

مرگ در ذهن اقاقی جاری است.

مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد.

مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می گوید.

مرگ با خوشه انگور می آید به دهان.

مرگ در حنجره سرخ‌گلو می خواند.

مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است.

مرگ گاهی ریحان می چیند.

مرگ گاهی ودکا می نوشد.

گاه در سایه نشسته است به ما می نگرد.

و همه می دانیم ریه های لذت، پر اکسیژن مرگ است

در نبندیم به روی سخن زنده‌ی تقدیر که از پست چپرهای صدا می شنویم.

 

این بخشی از مواجهه اگزیستانسیل با مرگ است. بگذارید فقره دیگری از دفتر مسافر نقل کنم و سپس این بخش را توضیح بدهم:

 ببین، همیشه خراشی است روی صورت احساس.

همیشه چیزی، انگار هوشیاری خواب،

به نرمی قدم مرگ می رسد از پشت

و روی شانه ما دست می گذارد

غبار عادت پیوسته در مسیر تماشاست.

همیشه با نفس تازه راه باید رفت

و فوت باید کرد

که پاک پاک شود صورت طلایی مرگ.

و نیمه راه سفر، روی ساحل «جمنا»

نشسته بودم

و عکس «تاج محل» را در آب

نگاه می کردم

دوام مرمری لحظه های اکسیری

و پیشرفتگی حجم زندگی در مرگ.

 

در هم تنیدگی مرگ و زندگی از مضامینی است که سپهری در تعبیر «دوام مرمری لحظه های اکسیری» و «پیشرفتگی حجم زندگی در مرگ»، بدان اشاره می کند.

برای آشنایی بیشتر با جهان‌بینی سپهری ذکر این نکته رهگشاست که سهراب در دل عرفان شرقی نفس می کشید؛ درست است که در این فقرات به زبان ویژه خودش هم رسیده بود و از تجربه های ناب خود پرده بر می گرفت، اما به ذهن و زبان ویژه که مبتنی بر عرفان شرقی یا به تعبیر دقیق تر بگوییم آمیزه ای از عرفان شرقی و اسلامی بود، سخن می‌گفت. این را از این جهت می گویم که راجع به جهان پس از مرگ چندان سخنی نگفته است؛ نه از در انکار آن آمده است و نه از در توضیح آنچه که بر ما خواهد رفت یا آنچه که در متافیزیک ادیان ابراهیمی توضیح داده شده است. آنها مد نظرش نبوده ؛ یعنی در مقام شاعری به آن عطف نظر نکرده بود، بلکه به این مسیری که فرد تا مردن طی می کند و روزگاری که سپری می کند توجه می کرده. وقتی می گوید «مرگ پایان کبوتر نیست»، اولا از کبوتر صفت بودن انسان پرده بر می گیرد؛ ثانیا نشان می دهد که فکر نمی کند با مردن و با روی در نقاب خاک کشیدن کار ما تمام می شود؛ اما بیشتر توضیحی نمی دهد. از جاری و ساری بودن مرگ در حیات سخن می گوید و این که مرگ چیزی است از جنس آب و هوای خوشی که در اندیشه انسان جاری و ساری است. سهراب مرگ را امر دوری نمی بیند، یعنی یک اتفاق مهیب و دوری که قرار است از جای دیگری برسد، نمی‌بیند. از نظر او مرگ در سایه نشسته است و به ما می نگرد. در ادامه، تعبیر جالب پر بودن ریه های لذت از اکسیژن مرگ، را به کار می‌برد؛ یعنی مرگ پهلو به پهلوی لذت هایی است که ما در زندگی می بریم و ریه های لذت از اکسیژن مرگ پر است و کاملا متصور است که از پس لذات امروزی، مرگی دررسد. آنها با هم مجاور و همسایه اند؛ این گونه نیست که لذت بردن و تمتع جستن از زندگی فرسنگ ها با مرگ فاصله داشته باشد، نه! مرگ در سایه نشسته است و به ما می نگرد. به نظرم سپهری در این جا تحت تاثیر کریشنامورتی است. اگر کتاب رهایی از دانستگی کریشنامورتی را خوانده باشید، در می‌یابید که او نیز قائل به این امر بود؛ یعنی از نوعی در هم تنیدگی مرگ و زندگی سخن می گفت. نوعی هراس‌گریزی از مرگ یا دست رد زدن به ترس از مرگ در دستور کار او و سپهری قرار داشت.

در باب مرگ می توان به انحای گوناگون سخن گفت. افزون بر توضیحاتی که بیان نمودم، می توانید در باب سکرات موت، عذاب شب اول قبر و مضامینی از این دست هم سخن بگویید؛ چنان که در ماثورات دینی از آن سخن رفته است. سپهری این گونه در باب مرگ سخن نگفته است. از منظر سهراب، مواجهه حکیمانه و ژرف اندیشانه در باب مرگ ، تصویر منقح و رهگشایی از ادامه زندگی داشتن است و این که چند صباح پیش رو را فرد چگونه می خواهد سپری بکند. سالک مدرن از پیش رفتگی حجم زندگی در مرگ خبر دارد و فکر نمی کند که اکنون نباید درباره مرگ اندیشید، و این گونه نیست که مرگ در سایه نشسته است و به ما می نگرد. این از مؤلفه‌ها و مقومات مرگ اندیش بودن است، و بدین معنا سپهری مرگ‌اندیش بود. از همین فقراتی که ذکر آن رفت بر می آید و چنان که توضیح خواهم داد، سپهری مرگ‌آگاه نیز بود؛ یعنی به اینجا و اکنون عطف نظر می کرد و در عین حال در پی این نبود که رفتن و نماندن را توصیه بکند.

در سنت عرفانی، ما طایفه ای از عرفا دعوت به تمتع جستنِ حداقلی از دنیا می کردند و حتی نهایتا قصه رفتن را بر ماندن ترجیح می دادند. مولوی در مثنوی می گوید:

 مکر آن باشد که زندان حفره کرد

آن که حفره بست مکریست سرد

این جهان زندان و ما زندانیان

حفره کن زندان و خود را وارهان[۸]

 بر اساس این ابیات، مهم این است که آدم بتواند اولا جهان را زندان‌صفت ببیند و بعد هم به دنبال آزادی از آن باشد. اگر کسی حفره را ببندد، آن مکری سرد است. اگر شما حفره را ببندید، مکری سرد کرده‌اید؛ یعنی مکری که فایده ای ندارد. مهم این است که زندان را بشکنی و به سمت بی‌ سو پرواز کنی؛ این موضعی است که عموم عرفایِ سنت خراسانی داشته اند. بخش هایی از غزلیات حافظ هم متضمن این معناست، اما به نظر می آید حافظ از این فصل عبور کرده و قصه تمتع جستن از زندگی را جدی گرفته است. در غزلیاتی که می گوید: «روم به روضه رضوان که مرغ آن چمنم»، به نظر می آید حافظ متاثر از این نگاه عرفانی بوده که من متعلق به جای دیگری هستم و «حجاب چهره جان» غبار تنم می شود، و باید به آن سمت بروم و حجاب تن را پاره بکنم. مولانا هم زندان دیدن دنیا و از پی حفره کردن آن بر آمدن را امری دل انگیز می‌دانسته است. اما در سپهری، مخصوصا از دفتر صدای پای آب بدین سو، این نگاه را نمی بینیم. او زندگی کردن را با تمامی مولفه ها و مقوماتش بر می کشد و دوست دارد، در عین حال مرگ‌اندیش و مرگ‌آگاه نیز هست، اما نه این که دعوت به ترک تعلقات به طور کامل و رخت بر بستن کند. این از مولفه ها و مقتضیات سلوک در جهان جدید است و بر آن می توان نام «سلوک مدرن» یا «عرفان مدرن» نهاد. در دفتر حجم سبز در شعر «جنبش واژه زیست» از زبان سهراب می خوانیم:

 یک نفر دلتنگ است.

یک نفر می بافد.

یک نفر می شمرد.

یک نفر می خواند.

زندگی یعنی: یک سار پرید.

از چه دلتنگ شدی؟

دلخوشی ها کم نیست: مثلا این خورشید،

کودک پس فردا،

کفتر آن هفته.

یک نفر دیشب مرد

و هنوز، نان گندم خوب است.

و هنوز، آب می ریزد پایین، اسب ها می نوشند.

 وقتی در باب زندگی سخن می رود، البته  بخشی از آن هم از این قرار است که کسی دیشب مرد؛ اما فقط این نیست؛ کفتر آن هفته هم داریم، کودک پس فردا هم داریم، نان گندم هنوز هم خوب و مطبوع و خوش طعم است و هنوز هم آب می ریزد پایین و اسب ها می نوشند!  به نظر می آید که در این تصویر ما با نگاهی مواجهیم که همه مولفه های زندگی را جدی می انگارد و قصد بر کشیدن برخی و نادیده انگاشتن برخی دیگر را ندارد. اگر شما این نگاه نسبت به مرگ و ربط و نسبت آن با زندگی را برکشید، البته نگاهتان عوض می شود؛ یعنی شخص از حیثی سبکباری و سبکبالی را می پسندد؛ حتی المقدور تا جایی که می شود اما نه به این قیمت که در مقام ترک این دنیا یا پشت پا زدن به آنچه که در زندگی ما ساری و جاری است بر آیید، بلکه در عین آری گفتن به زندگی، سبکباری و سبکبالی را تجربه می کنید.

در برخی از متون عرفان خراسانی درباره فرید الدین عطار نیشابوری آمده است که او دکان عطاری داشته؛ چنان که از اسم او بر می آید عطار بوده و مشغول کار و بار خودش بوده است. یک روز یک درویشی آمد در مغازه او و ایستاده بود و او را رصد می کرد. نوشته اند[۹] او را نگاه می کرد، و می‌دید که مشتریان می آمدند و می رفتند، و عطار هم مشغول کاسبی بود، و از این حیث مبتهج و خرسند بود که کار و کاسبی اش گرفته و داغ است. این درویش هم ایستاده بود و او را نظاره می کرد. ایستاد تا قدری دکان خلوت شود. بعد از مدتی عطار به او گفت: چیزی می خواهی؟ دارویی می خواهی؟ اگر چیزی می خواهی به من بگو به تو بدهم؛ درویش گفت نه. عطار گفت: پس برای چه این جا در مغازه ایستاده‌ای و مانع کسب و کار می شوی؟ به تعبیر امروزی ها توقف بیجا مانع کسب و کار است! درویش گفت: دارویی نمی خواهم، بلکه به چیزی فکر می کنم. عطار گفت: به چه فکر می‌کنی؟ گفت به این فکر می کنم که تو با این همه مشتری که نزدت می‌آیند و سرت شلوغ است و با این دفتر و دستک و دکان و با این همه تعلقات، آن وقت چطوری می خواهی آنها را بگذاری و بروی؟ عطار خوشش نیامد و گفت: همان جور که تو می روی؛ تو چگونه می روی؟ درویش گفت من که از این دنیا چیزی ندارم، از این دنیا همین خورجین را دارم که اگر قرار باشد به وقتش می‌گذارم و می روم، بعد همان جا دراز کشید و سرش را گذاشت روی خورجین و از دنیا رفت. ظاهرااین حادثه بسیار در احوال عطار مؤثر افتاد و سبب شد سبک و سیاق دیگری از زندگی را اختیار کند. به قول حافظ:

 درویش را نباشد برگ سرای سلطان

ماییم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد

 پریدخت سپهری در احوال برادرش نوشته است که ظاهرا وقتی سهراب به سفر هند رفته بود، با یک مرتاض هندی آشنا شده بوده؛ از کسانی که در ذیل آیین هندوییسم ممارست می کرده. آن سالک به سپهری گفته بود که اگر می خواهی قصه رفتن و مردن را ببینی یک هفته ای این طرف ها بایست. او بعد از چند روز می رود زیر یک درخت می نشیند و پس از چند روز که از نشستن او زیر درخت می گذرد از دنیا می رود. ظاهرا این واقعه در احوال سپهری موثر افتاده و در سرایش آن فقراتی که از سهراب ذکر کردم، بی تاثیر نبوده است:

«و نترسیم از مرگ/ مرگ پایان کبوتر نیست» تا به آن بخشی می رسد که: «‌گاه در سایه نشسته است و به ما می نگرد»[۱۰].

 

در دفتر شرق اندوه و در شعر «و شکستم، دویدم، و فتادم» ، سپهری می گوید:

 درها به طنین های تو وا کردم.

هر تکه نگاهم را جایی افکندم، پر کردم هستی ز نگاه.

و شیاریدم شب یک‌دست نیایش، افشاندم دانه راز.

و شکستم آویز فریب.

و دویدم تا هیچ، و دویدم تا چهره مرگ، تا هسته هوش.

و فتادم بر صخره درد. از شبنم دیدار تو تر شد انگشتم، لرزیدم.

ته تاریکی، تکه خورشیدی دیدم، خوردم، و زخود رفتم، و رها بودم.

 

در باب «هیچ» و «هیچستان» و نسبتش با این شعر، در جای دیگری سخن رفت، اما اکنون به نسبت  آن با مقوله مرگ می پردازم . سهراب می گوید:

 

و شکستم آویز فریب.

و دویدم تا هیچ، و دویدم تا چهره مرگ، تا هسته هوش.

 

به نزد سپهری و متاثر از آئین هندوئیزم، این جهان تماما از جنس خواب و خیال است و ما وقتی که گویی از دنیا می رویم تازه از خواب بیدار می‌شویم. در روایات دینی هست که «الناس نیام إذا ماتوا انتبهوا»؛ مردم خوابند، وقتی که از خواب بیدار می شوند هنگامی است که از دنیا رفته اند. این تعبیر فریب و خیالین بودن دنیا از مؤلفه های آیین هندوئیسم و بودیسم است. سپهری اینجا متاثر از آن نحله سخن می گوید: «و شکستم آویز فریب». آویز فریب را شکستم و خلاف عادت عمل کردم و تا چهره مرگ دویدم، دویدن تا چهره مرگ متضمن این امر است که مرگ را بخشی از زندگی این جهانی تجربه کردم، مرگی که گاه در سایه نشسته است و به ما می نگرد. نه به سکرات موت فکر کردن، نه به آنچه که پس از مرگ رخ می دهد، بلکه بدین نکته اندیشیدم که من باید نسبتم را با این پدیده محتوم مشخص بکنم و این کار را کردم. این مواجهه نوعی مرگ‌آگاهی است. کسی که بدین معنا چهره مرگ را می بیند، نه این که روی در نقاب خاک بکشد و جان تهی کند و کالبدی از او صرفا به جای ماند، بلکه، بر اساس سرمه ای که بر چشم کشیده و نسبتی که با تعلقات خود بر قرار کرده است، درکی از در هم تنیدگی مرگ و زندگی یا پیش رفتگی حجم زندگی در مرگ پیدا کرده است. به نظرم انسانی می تواند زندگی رهگشایی داشته باشد که آمیزه ای از مرگ‌اندیشی و مرگ‌آگاهی را در حیات خود تجربه کند.

 چند وقت پیش یکی از دوستان صمیم برایم نوشته بود که فلانی نمی دانم چرا از پیری می ترسم و هر وقت به این فکر می کنم که روزی روزگاری که ۸۰ ساله می شوم ، وضعیتم چگونه خواهد شد، اذیت می شوم. نمی خواهم وضعیت کنونی ام تغییر کند. می گفت تو نظرت در این باب چیست؟ به او می گفتم البته این وضعیت تو مصداقی از حبّ نفس و  و حیات‌دوستی ای است که در همه ما هست و چون ما هنگام پای به سنّ نهادن با ضعف و فتوری که در جسم ما حادث می شود مواجه می گردیم، دلمان نمی خواهد این اتفاق بیفتد. وقتی که ضعف و فتور رخ می دهد، حظّ و لذت بردن از زندگی هم کم می شود یا دست کم شکل کنونی خود را از دست می دهد. بعد هم اینکه انسان  فکر می کند که قصه رفتن است و این که زندگی تمام می شود و بلیطی را که گرفته بود باید پس دهد و صحنه تئاتر هستی را ترک بکند. گفتم همه این ها درست، اما آن قدر که من می فهمم و البته احتیاج به ورزه درونی بسیار دارد، اگر انسان سهم ایامی که زنده است و سالیانی را که زنده است بگیرد و بدهکار به زندگی نباشد و به تعبیر اروین یالوم، زمین سوخته ای برای مرگ بر جای بگذارد، شاید نگرانی او کمتر باشد. تصور می کنم بخشی از هراس ما از مرگ به خاطر کارهایی است که نکرده ایم و دوست داشته ایم در زندگی آن کار ها را انجام دهیم و تمام کنیم. اگر کار ناتمام کمتر داشته باشیم یا به خیلی از آنچه که می خواستیم برسیم، رسیده باشیم و به تعبیری طلبی از زندگی نداشته باشیم یا طلب کمی از زندگی داشته باشیم، شاید آدم راحت تر با مقوله مرگ و رفتن کنار بیاید.

معتقدم یکی از راهکارهای قائق آمدن بر ترس از مرگ عبارت است از شکستن آویز فریب و دویدن تا چهره مرگ؛ یعنی انسان مرگ را ببیند و متناسب با آن چند صباحی را که زنده است، تنظیم کند. شاید یک راهی باشد که فرد کمتر بهراسد و کمتر به یاد آن ایامی بیفتد که در پیش روی اوست، یا به یاد تعلقاتی که می خواهد بگذارد و برود. قصه تعلقات حقیقتا تامل برانگیز است و تا بن شخصیت و وجود ما رخنه کرده است. بچه که بودیم دختران بیشتر عروسک دخترانه و پسرها هم عروسک های پسرانه و ماشین های اسباب بازی دوست داشتند. یادم است بچه که بودم با برخی از ماشین های اسباب بازی ام می خوابیدم؛ پنج شش سالم بود با  ماشین هایی که برایم می خریدند، کلی صحبت می کردم. هم با ماشین ها و هم با آن عروسک هایی که داشتم؛ اسم یکی از آن عروسک ها « اکشن من»[۱۱] بود، عروسک پسرانه بود، با آن حرف می زدم و به رختخواب می رفتم. تعلقات، با ما بزرگ می شوند؛ جنس تعلقات ما عوض می شود، اما ظاهرا نفسِ تعلق می ماند و اگر آدم این قصه را دریابد که روزی یا تو از آنها جدا می شوی یا آنها از تو جدا می شوند؛ به همین سبب، قدر این چند صباحی که با آن هستی را بدانی و بکوشی از آنها استفاده بهینه بکنی، احتمالا تلقی و تصویر انسان از حیات عوض می شود و حسرت هایی که در زندگی می برد، کمتر می شود:

 فرصت شمار صحبت کز این دو راهه منزل

چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن

بوسیدن لب یار اول ز دست مگذار

کآخر ملول گردی از دست و لب گزیدن

 این که حافظ می گوید مصاحبت کردنِ با عمرو و زید را فرصت شمار و مغتنم بدار،از همین نگرش نشأت می گیرد.

 

 منابع و پانوشت‌ها

[۱]  خوشبختانه توفیق داشته ام در سالیان اخیر در باب مفهوم «مرگ»، هم سخن بگویم و هم چند مقاله مستقل منتشر نمایم. اولین مقاله ای که درباره مرگ منتشر کردم، حجم زندگی در مرگ است که این تعبیر هم از سپهری برگرفته شده است. این مقاله ابتدا در نشریه «بخارا» و بعد در کتاب «در سپهر سپهری». پس از آن، مقاله مرگ در ذهن اقاقی جاری است که در سلسله مقالات طرحواره‌ای از عرفان مدرن قرار دارد و در اثر «‌ آبی دریای بیکران» انتشار یافت . مقاله دیگری هم با عنوان وارهیدن از مرگ نگاشته‌ام که در کتاب «ورق روشن وقت» منتشر شده است. اصل مقاله متعلق به ایامی است که در ایران بودم و بازنویسی آن در کانادا انجام شد و به کتاب اضافه گشت.

[۲] Into the Storm

[۳] tentative

[۴] مولانا، مثنوی، دفتر سوم، ابیات ۳۴۴۳-۳۴۳۹، به تصحیح عبدالکریم سروش، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۰.

[۵] survival value

[۶] lifestyle

[۷] مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۳۰۶.

[۸] مثنوی، دفتر اول، ابیات ۹۸۵-۹۸۴.

[۹] فارغ از این که این قصه چقدر صحیح باشد، به قول مولوی «گندمش بستان که پیمانه‌ است رد».

[۱۰] اینکه چند و چون این از چه قرار بوده، نمی‌دانم؛ اما شنیده ام که این اتفاق می افتد. در حالت های متعارف هم این چنین است. بارها از افرادی که بستگان نزدیکشان، پدر، مادر، پدر بزرگ در روز های آخر حیات می گفتند که من رفتنی هستم. این امر، توضیحات فیزیولوژیک و بیولوژیک هم دارد، اما بخشی هم به نحوه ممارست ایشان باز می گردد و این که رفته رفته فرد چگونه تعلقات خود را از زندگی کم و کمتر می کند.

 

[۱۱] Action Man

🍃 مذاکره تسلیم نیست

$
0
0

زیتون– ۲۲۵ نفر از فعالان سیاسی و مدنی داخل و خارج  کشور، از طیف‌های مختلف فکری و سیاسی، طی بیانیه‌ای خواهان «استقبال از میانجی‌گری» و «مذاکره بی قید وشرط ایران و آمریکا» شده‌اند.

آنها با تاکید بر این‌که «مذاکره تسلیم نیست»، از «بن بست دیپلماسی و آغاز جنگی ویرانگر» ابراز نگرانی کرده‌اند.

به گزارش «زیتون»، در این بیانیه تحریکات جنگ افروزانی در دولت آمریکا و اسرائیل و عربستان و برخی اپوزیسیون همگام با دولت آمریکا و خروج ترامپ از برجام به صراحت محکوم گردیده و آمده است: «اما به همان روشنی براین باوریم که که نمی توان با اعمال ناعدالتی و تبعیض و فساد در داخل، با استانداردی دو گانه داعیه مبارزه با ظلم و ناعدالتی در منطقه و جهان را داشت. بر همین اساس معتقدیم سیاست خارجی ای که حکومت ایران به ویژه در منطقه در پیش گرفته باید به صورت ساختاری تغییر کند. همین رویکرد نادرست است که زمینه را برای زیاده خواهی قدرت های سیادت طلب جهانی برای تهدید زندگی روزمره اقتصادی مردم ایران و وضعیت مخاطره آمیز کنونی و خطر درگیری نظامی فراهم آورده است. این سیاست باید از داعیه های جهانی و منطقه ای به حوزه ملی تغییر یابد. نگاه گشایشگری سیاسی و توسعه گرایی اقتصادی جایگزین نگاه عقیدتی و امنیتی شود. دفاع از «منافع ملی» باید سرلوحه سیاست خارجی ایران قرار گیرد.»

همچنین در این بیانیه گفته شده است:«ما از افکار عمومی جهان و نهادهای مستقل بین المللی می خواهیم که سردمداران دو کشور را به کاهش تنش بخوانند و آنان را دعوت به مذاکره بی قید و شرط کنند.»

متن کامل این بیانیه که برای انتشار در اختیار «زیتون» قرار گرفته٬ به شرح زیر است:

 مردم ایران اینک هم زیر فشار طاقت فرسای فقر، بیکاری و هزینه های فزاینده زندگی رنج می برند و هم به شدت نگران شعله ور شدن جنگ اند. مردم کشورهای همسایه نیز در این بیم و نگرانی شریک اند. همگان می دانند وقتی دیپلماسی به پایان می رسد جنگ آغاز می شود. مردمان این منطقه خاطرات بسیار تلخی از جنگ، ویرانی و تبعات اقتصادی و اجتماعی و انسانی آن دارند. حوزه خلیج فارس در ماه  اخیر به سان انبار باروتی در آمده است که اندک جرقه ای بتواند در آن شعله ای بیافروزد.

ما جمعی از فعالان سیاسی و مدنی با گرایش های مختلف قبل از هر چیز از بن بست دیپلماسی و آغاز جنگی ویرانگر که  پیش و بیش از هر چیز باعث مرگ هزاران نفر از هموطنان مان و آسیب دیدگی و احیانا آواره شدن صدها هزار نفر از آنان شده و زیرساختهای اقتصادی کشور ما را نابود خواهد نمود، احساس نگرانی می کنیم.

ما شاهد کارشکنی در روند دیپلماسی و تحریک جنگ افروزانی در دولت آمریکا و اسرائیل و برخی کشورهای منطقه مانند عربستان به موازات تندروهای داخل ایران و برخی اپوزیسیون همگام با دولت آمریکا هستیم  که مرتبا در تنوری که می خواهند نان جنگ بپزند، هیزم می ریزند. خروج زورمدارانه و یکجانبه دولت آمریکا از توافق برجام و برخی دیگر از معاهدات بین المللی و اعمال سیاستهای سیادت طلبانه و واپسگرایانه، نظم جهانی را به قانون جنگل نزدیک کرده است.

ما از افکار عمومی جهان و نهادهای مستقل بین المللی می خواهیم که سردمداران دو کشور را به کاهش تنش بخوانند و آنان را دعوت به مذاکره بی قید و شرط کنند.

«مذاکره» تسلیم نیست. نفس گفتگو واجد هیچ معنای منفی نیست. مذاکره بی قید و شرط طرفین یک نزاع می تواند اهداف مختلفی داشته باشد. از جمله مدیریت بحران، جلوگیری از جنگ های ناخواسته، ارزیابی واقعی اهداف طرف مقابل بدون واسطه ها و تبلیغات رسانه ای و رجزخوانی های از راه دور، تنش زدایی، بازی با کارت های واقعا موجود و… و در صورت امکان حل و فصل آن دسته از اختلافاتی که هزینه کمتری برای دو طرف دارند و در نهایت حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات. در مورد مشخص ایران نیز همانگونه که قبلا هم دلسوزان مردم و میهن بارها یادآوری کرده اند این مذاکرات می تواند با پایداری و  صرفا از موضع حفظ منافع ملی (نه بلندپروازی های بی پشتوانه) دنبال شود. ضمن آنکه راه بازگشت همیشه باز است. رویگردانی از مذاکره به قدرت های دیگر امکان می دهد که با کارت حکومت ایران به سود منافع خویش و به زیان منافع ملت ایران بازی کنند.

اکنون با طرح میانجی گری ژاپن فرصت مناسبی برای تحقق این امر پدیده آمده است که نباید این فرصت از دست برود.

نظم حاکم بر جهان ناعادلانه است. همگان آشکارا شاهد اعمال استانداردهای دوگانه در سطح جهانی به خصوص از سوی دولت آمریکا و اراده دولت این کشور برای دیکته کردن سیاستهایش نه تنها بر کشورهای منتقد و مخالف خود بلکه بر دولتهای همپیمان  خویش در اروپا و دیگر نقاط جهان هستیم و زورمداری و جنگ افروزی دولت ترامپ و متحدان منطقه ای اش را به صراحت محکوم می کنیم . اما به همان روشنی براین باوریم که که نمی توان با اعمال ناعدالتی و تبعیض و فساد در داخل، با استانداردی دو گانه داعیه مبارزه با ظلم و ناعدالتی در منطقه و جهان را داشت. بر همین اساس معتقدیم سیاست خارجی ای که حکومت ایران به ویژه در منطقه در پیش گرفته باید به صورت ساختاری تغییر کند. همین رویکرد نادرست است که زمینه را برای زیاده خواهی قدرت های سیادت طلب جهانی برای تهدید زندگی روزمره اقتصادی مردم ایران و وضعیت مخاطره آمیز کنونی و خطر درگیری نظامی فراهم آورده است.

این سیاست باید از داعیه های جهانی و منطقه ای به حوزه ملی تغییر یابد. نگاه گشایشگری سیاسی و توسعه گرایی اقتصادی جایگزین نگاه عقیدتی و امنیتی شود. دفاع از «منافع ملی» باید سرلوحه سیاست خارجی ایران قرار گیرد.

تحقق آزادی، دموکراسی، عدالت اجتماعی و همبستگی ملی در داخل بر هر امر بیرونی اولویت دارد. پذیرش حق فعالیت آزادانه و مسالمت آمیز احزاب و گرایش های مختلف سیاسی و مدنی در داخل و رفع تبعیض سیاسی، طبقاتی، جنسیتی، مذهبی و اتنیکی مهمترین و ملی ترین راه برای تقویت امنیت ملی و حراست از مرز و بوم ملک و ملت در برابر گزند خارجی است.

بهترین طریق «نه» گفتن به جنگ، «آری» گفتن به دموکراسی و همبستگی ملی و رفع تبعیض در داخل است.

ما معتقدیم سیاست خارجی کشور باید با رضایت، رای و تمایل اکثریت مردم ایران مشخص و مدیریت شود. بخش زیادی از مردم ایران بارها و از جمله در چند انتخابات گرایش و نظر خویش را برای تنش زدایی با جهان و منطقه اعلام کرده اند. حکومتگران نمی توانند و نباید نظر خویش را که اکثریت ملت ایران مخالف آن هستند، مبنای سیاست خارجی قرار دهند. مراجعه  مستقیم به افکار و آراء عمومی می تواند این امر را تائید کند.

بر این اساس ما هم مردم ایران و هم  افکار عمومی جهانی و نهادهای بی طرف و مستقل بین المللی را مورد خطاب قرار داده و از همگی میخواهیم  با احساس نگرانی از جنگ، طرفین را به مذاکره بی قید و شرط فرا بخوانند.

خواست ما آن است که مردم ایران و فعالان سیاسی و مدنی با احساس مسئولیت خطیر ملی «مذاکره  بی قید وشرط»  را به هر شکلی که می توانند به حکومتگران دو کشور اعلام و ترغیب کنند.

ما به سان دیگر ملت های جهان مردمی صلح جو هستیم. خواهان تنش زدایی در منطقه و جهان ایم. فرهنگ کهن ما نشان داده است که نوع دوست و انسان دوست هستیم و نه زیر بار ظلم و زور داخلی و  مباشران آن می رویم  و نه  تسلیم و پذیرای تجاوز و زورگویی کشورهای خارجی و همدستان شان می شویم.

 

اسامی امضا کنندگان بیانیه به ترتیب حروف الفبا:

ابراهیم اصغرزاده  – احترام حبیبی   – احمد پورمندی  – احمد حمیدزاده  – احمد علوی  – احمد کریمی حکاک  – احمد مظفری  – احمد هادوی  – احمد منتظری  – اسفندیار کریمی  – اسماعیل ختائی – اسماعیل زرگریان  – اشکان اشکان  – اقدس کشوری  – اکبر دوستدار  – امیرساسان شرفی  – امیر اعتدالی  – امیر مهرورز  – ایرج واحدی پور  – آرش احدی مطلق  – آرش عاشوری  – آزاده کیان  – آسیه امینی  – آینده آزاد  – بهاره هدایت  – بهرام امامی  – بهرام رفیعیان  – بهروز بیات  – بهروز خلیق  – بهروز شاکرمی  – بهروز کاظمی  – بهزاد احمدی نیا  – بیتا محمدی  – بیژن افتخاری  – بیژن پیرزاده  – پرتو نوری علاء  – پروانه آل بویه   – پروانه حسینی  – پروین فهیمی (اعرابی)  – پروین ملک  – پیمان عارف  – توران همتی  – جعفر قدیم خانی  – جلال جلالی زاده  – جلال سرفراز  – جلال کیابی  – جمشید خون جوش  – جهانگیر محمدزاده  – چهراز نیرهدا  – حامد کیان  – حجت سلطانی  – حسن جعفری  – حسن فرشتیان  – حسن نیرومند   – حسن یوسفی اشکوری  – حسین کروبی  – حسین بحیرایی  – حسین کاظمیان  – حمیدرضا جلایی پور  – حنانه نبوی  – خالد توکلی  – خدیجه مقدم  – خسرو بندری  – داود رمضانزاده  – رحمانقلی قلی زاده  – رسول بوداقی  – رضا جعفریان  – رضا جوشنی  – رضا شیرازی  – رضا علوی  – رضا علیجانی  – رضا مسموعی  – رضوان مقدم  – روحی سجادی   – زهرا ربانی املشی  – زهره تنکابنی  – زهره حری نجف آبادی  – زهره مظفری  – زیبا میرحسینی  – ژاله گوهری  – ژاله لکنر گوهری – ژانت آفاری  – ژیلا سیاسی  – ژیلا موحد شریعت پناهی  – سروش دباغ  – سعید برزین  – سعید منتظری  – سعیده منتظری – سکینه حبیبی   – سمیرا جمشیدی  – سودابه ضیایی  – سولماز ایکدر  – سهراب رزاقی  – سهیل اعرابی  – سهیل دولتشاهی  – سید محمد اولیایی فرد  – سیامک سلطانی  – سیاوش قائنی  – شمیلا زمانی  – شهراد نورکجوری  – شهرام فداکار  – شهره سلطانپور  – شیلا کلامی  – صادق انشایی  – صادقه شیردل  – صدیقه وسمقی  – طاهره غلامی نژاد  – عباس صادقی  – عبدالحمید معصومی تهرانی  – عبدالعلی بازرگان  – عبدالله ناصری  – عبدالله نظری  – عزیزکرملو  – عصمت بهرامی  – عطا محمدی   – علامرضا نعمتی  – علی اکبر موسوی (خوئینی)  – علی تقی پور  – علی حاجی قاسمی  – علی شاکری  – علی عراقی  – علی کشتگر  – علی کلائی  – علی مزروعی  – علی نیکجو  – عماد الدین باقی  – عیسی سحرخیز    – غلامحسین حبیبی   – فاطمه هدایت  – فرحناز محمدی  – فرخ نگهدار  – فرود سیاوش پور  – فروغ طیاری   – فرهاد داودی  – فرهاد فرجاد   – فریدون بابائی خامنه  – فریده تنکابنی  – فرید اشکان  – فیروز قریشی – قاسم رحمانی  – کاظم علمداری  – کامران امیری    – کاوه داد  – کبری سلیمان نژاد  – کمال ارس  – کورش پارسا  – کیانوش راد  – کیوان شکوری – گرجی مرزبان  – لیدا فاضلی  – لیلا ایپکچی  – مازیار شکوری گیل چالان  – ماندانا زندیان  – مجتبی آقا محمدی  – مجتبی لطفی – مجید هوشیار  – مجید سیادت  – مجید عبدالرحیم پور  – محبوبه بهمنی  – محبوبه عباسقلی زاده   – محمد ابراهیم زاده  – محمد برقعی  – محمد تقی کروبی  – محمد رحمانی   – محمد صادق جوادی حصار  – محمد معین  – محمد منتظری  – محمد نقی بیگ زاده  – محمدجواد اکبرین  – محمدرضا محمودی  – محمدنور خرمى  – محمود جعفری  – محمود صادقپور  – محمود کرد    – محمود لطفی کمال  – محموی سیدی   – مختار عالمی  – مرتضی صادقی  – مزدک عبدی پور  – مژگان رأفت  – مسعود باستانی  – مسعود شب افروز   – مسعود فرشیدی   – معصومه شاپوری  – ملیحه محمدی  – ملیحه زهتاب  – منصور سحر خیز  – منصوره امامی  – منصوره شجاعی  – منظر ضرابی   – منوچهر رحیمی دوراهی  – منوچهر مختاری  – منوچهر نوروزیان  – مهدی امینی  – مهدی خدایی  – مهدی فتاپور  – مهدی ممکن  – مهدی نخل احمدی  – مهدی نوربخش  – مهرانگیز کار  – مهرانه فاتحی  – مهین فهیمی  – مهین محمدی   – میثم قهوه چیان  – میرحمید عمرانی  – مینا مجدزاده  – میلاد ملک  – نادر تقی زاده  – نادرهاشمی  – ناصر آذرافروز  – ناصر فهیمی  – ناصرآملی  – ندا بلورچی  – نریمان مصطفوی  – نسرین فرهادی  – نور محمد امراء  – نیره توحیدی  – وحید فرخنده خوی  – هادی سبحانی  – هایده مغیثی  – هژیر عطاری  – هما هودفر – یاسر میردامادی  – یعقوب مشرق زمینی  – یوسف رشوندی

 

جاسوس یکدیگر باشیم

$
0
0

زیتون ـ فریده ریحانی: از توبیخ و برخورد با مدارسی که کودکان دبستانی در آن با ترانه‏‌هایی از ساسی مانکن به رقص و آواز پرداخته بودند، ارسال پیامک برای رانندگان خودروهای سواری به دلیل بی‌حجابی در ماشین و ضرب و شتم زنانی که در بازی ایران و سوریه به مقابل ورزشگاه آزادی رفتند تا برخورد و دستگیری جوانانی که در یک قایق در سد لفور توسط دوربین شکار شدند و پوششان موجب اعتراض طیف اصول‌گرا شد، نمونه‌هایی از اخبار ایران در هفته‌های اخیر است.

Risultati immagini per ‫عکس سد لفور‬‎

تقریبا در همه خبرهای مذکور و موارد مشابه در یکی دوسال اخیر، حساسیت اجتماعی و از سوی دیگر حساسیت حاکمیت زمانی به مسئله بالا رفت که در شبکه‌های اجتماعی مختلف بالاخص در توئیتر و تلگرام بحث و اظهارنظر درباره آنها بالا گرفت.

از سوی دیگر به نظر می‌رسد با توجه به گستردگی استفاده از شبکه‌های اجتماعی در ایران و ضریب نفوذ بالا و گاه غیرقابل کنترل آن، این شبکه‌ها به عاملی برای مقابله مردم با یکدیگر بدل هم شده اند. حال دادسرای ارشاد تهران نیز در یک اطلاعیه رسمی به این جریان پیوسته و از مردم خواسته است تا جاسوسان یکدیگر باشند.

هر شهروند، یک جاسوس

روز گذشته خبری منتشر شد مبنی بر اینکه دادسرای ناحیه ۲۱ ارشاد شماره‌ای را اعلام کرده است تا شهروندان بتوانند در صورت مشاهده هرگونه جرایم منافی اخلاق و عفت عمومی، گزارش خود به این شماره تلفن ارسال کنند. در این اطلاعیه از مردم خواسته شده است، در صورت مشاهده کشف حجاب در خودرو، سرو مشروبات در اماکنی مانند سفره‌خانه‌ها، باغ ، تالار و .. پارتی‌های شبانه در منزل و انتشار مطالب خلاف عفت در شبکه‌های اجتماعی، نسبت به مستندسازی اولیه یعنی تهیه عکس و فیلم و معلوم کردن محل وقوع جرم اقدام و آن را به دادسرای ارشاد اطلاع دهند.

محمد مهدی حاج محمدی سرپرست دادسرای ارشاد تهران گفته است که این اقدام برای تسریع در برخورد با هنجارشکنی با استفاده از ظرفیت مردم و شهروندان دغدغه‌مند است.

محمد مهدی حاج محمدی سرپرست دادسرای ارشاد تهران گفته است که این اقدام برای تسریع در برخورد با هنجارشکنی با استفاده از ظرفیت مردم و شهروندان دغدغه‌مند است.

با بالا گرفتن اعتراض‌ها به این خبر حسین رحیمی، رییس پلیس پایتخت اعلام کرد که هیچ شماره‌ای برای اعلام گزارش بدحجابی داخل خودروها از سوی مردم وجود ندارد و « آنچه که در فضای مجازی اعلام شده ارتباطی با پلیس ندارد و از سوی ما اعلام نشده است.»

پس از ارسال پیامک برای رانندگان خودروها در تهران به دلیل بدحجابی، حالا به نظر می‌رسد فاز جدیدی از فشارهای اجتماعی به شهروندان آغاز شده است. بسیاری از کاربران توییتر با انتقاد از این اقدام دادسرای ارشاد این سوال را مطرح کرده‌اند که چگونه می‌توان به صحت چنین تماس‌ها و ادعاهایی مطمئن بود و چطور یک نهاد قضایی می‌تواند مردم را اینگونه به رویارویی با یکدیگر فرابخواند؟

بیشتر بخوانید:

برنده «خیابان وزرا» چه کسانی بودند؟

دوچرخه‌سواران زن، مجرمانی تابع قانون

در همین اثنا  سردار حسین رحیمی، فرمانده انتظامی تهران، با اعلام اینکه طی ده روز گذشته ۵۴۷ واحد رستوران لاکچری پلمپ شده است، دلیل آن را اقدام به تبلیغات نامتعارف و یا پخش موسیقی غیرمجاز اعلام کرد و از دستگیری ۱۱ متخلف خبر داد.

همزمان با این اقدام دادسرای ارشاد، روز گذشته تصویری از طرف یکی از اکانت‌های موسوم به ارزشی منتشر شد که در آن چند گردشگر بدون حجاب متعارف درحال قایق‌سواری در سد لفور بودند. و خواستار برخورد با آنان شد.

امام جمعه سوادکوه شمالی نیز در واکنش به این تصاویر و با بیان اینکه «ما توریست می‌خواهیم تروریست نمی‌خواهیم!»، خواهان برخورد با تروریست‏ها شد. علی مطهری نماینده مجلس هم در توییتی به این تصاویر واکنش نشان داد و گفت که وزارت نیرو و سازمان میراث فرهنگی نیز باید در مقابل ناهنجاری‌های رخ داده پاسخگو باشند.

تنها ساعتی پس از انتشار این تصاویر، با حضور نیروی انتظامی و به دستور دادستان عمومی و انقلاب مازندران قایق‎های گردشگران توقیف شد. بنابرگزارش خبرگزاری ایرنا، صبح امروز شورای تأمین شهرستان سوادکوه شمالی برای بررسی این موضوع تشکیل جلسه داده است. دادستان مازندران نیز اعلام کرد که عاملین هنجارشکنی شناسایی و دستگیر شده‌اند.

حالا بسیاری از کاربران شبکه‌های مجازی و بالاخص توئیتر با اشاره به سرعت عمل نیروی انتظامی و دادستانی در برخورد با تفریح چند زن و مرد به  کندی و ناکارآمدی دستگاه انتظامی و قضایی در برخورد با فسادهای‌ اقتصادی و مواردی مانند اسید‌پاشی‌های زنجیره‌ای در اصفهان اشاره می‌کنند و این دوگانگی‌ در برخوردها را نشانه ایراد و فساد در خود این دستگاه‌ها می‌دانند.

استادیوم آزادی، همچنان دست نیافتنی

پنجشنبه شب تیم ملی فوتبال ایران در دیداری دوستانه به مصاف سوریه رفت. درحالی که در هفته‌های قبل از بازی، فدراسیون فوتبال بار دیگر وعده داده بود تا زنان بتوانند در این دیدار دوستانه در ورزشگاه آزادی حضور پیدا کنند، اما حتی بلیت‏‌های فروخته شده به زنان نیز از سوی فدراسیون فوتبال کنسل و آنان اجازه حضور در آزادی را پیدا نکردند.

دخترانی که مانند سال‏‌های گذشته، در بازی دوستانه ایران و  سوریه به مقابل استادیوم آزادی رفته بودند، از سوی نیروی انتظامی مورد ضرب و شتم و فحاشی قرار گرفته و دست کم یک نفر از آنان دستگیر شد.

این البته تمام ماجرا نیست، دخترانی که مانند سال‏‌های گذشته، در این بازی نیز به مقابل استادیوم آزادی رفته بودند، از سوی نیروی انتظامی مورد ضرب و شتم و فحاشی قرار گرفته و دست کم یک نفر از آنان دستگیر شد.

زنان هوادار تیم ملی و برخی از فعالان زن، دوسال پیش نیز در جریان دیدار تیم ملی فوتبال ایران و سوریه در جریان بازی‌های مقدماتی جام جهانی به مقابل استادیوم آزادی رفتند و درحالی که زنان سوری به راحتی وارد ورزشگاه می‌شدند، آنان اجازه ورود به ورزشگاه را نیافتند. این چندمین‌بار است که دختران علاقمند به فوتبال در مقابل استادیوم آزادی بازداشت می‏‌شوند. این در شرایطی است که وزارت ورزش و فدراسیون فوتبال بارها اعلام کرده است که به دنبال فراهم کردن زیرساخت‏‌ها برای حضور زنان در ورزشگاه‏‌ها است، اما هربار با فرارسیدن موعد بازی‏‌های ملی، زنان با درهای بسته آزادی مواجه می‏‌شوند.

توئیتر، بازیگر سیاسی و اجتماعی

همزمان با افزایش فشارهای اقتصادی در ایران در نتیجه تحریم‌های خارجی و فساد داخلی و تداوم سرکوب فعالان سیاسی و مدنی، به نظر می‌رسد که حاکمیت در عرصه اجتماعی نیز قصدی برای کاهش فشار ندارد.

شبکه اجتماعی فیلترشده‌ی توئیتر که استفاده از آن با فیلترشکن‌ها خود یکی از مصادیق این نوع فشارهاست، از پلتفرمی برای خبررسانی فراتر رفته و به عرصه تنازع و تقابل موافقان و مخالفان حاکمیت بدل شده است.

 

در چنین شرایطی توییتر به عنوان یکی از پرکاربردترین شبکه‌های اجتماعی در ایران، بیش از سایر شبکه‎ها نقش ایفا می‌کند. این شبکه اجتماعی فیلترشده که  استفاده از آن با فیلترشکن‌ها خود یکی از مصادیق این نوع فشارهاست، از پلتفرمی برای خبررسانی فراتر رفته و عرصه تنازع  و تقابل موافقان و مخالفان حاکمیت بدل شده است.

از طرف دیگر، تقابل و رویارویی خطرناک مردم با یکدیگر که همزمان با کمپین دوربین من ـ اسلحه من آغاز شده بود، حال گسترده‌تر شده و صف‌بندی‌ها واضح‌تر و شدیدتر شده‌اند. طیف اصولگرا و نزدیک به حاکمیتِ توئیتر معمولا در عرصه‌های اجتماعی موید و حتی تشدیدکننده سیاست‌های سرکوب موجود است و با حمایت از نیروی انتظامی و  پلیس امنیت اخلاقی تا حد ممکن به انتقاد و گاه حتی ارائه گزارش علیه افرادی می‌پردازند که به زعم آنان هنجارهای جامعه را رعایت نمی‏‌کنند.

این مساله باعث شده که این روزها در گوشه و کنار شهر، مردم بیش از همیشه خشمیگن بوده و به دنبال راهی برای تقابل با یکدیگر باشند، یکی با ضبط فیلم و ارسال آن برای شبکه‌های ماهواره‌ای و دیگری با ارسال گزارش برای دادسرای ارشاد.

در چنین شرایطی مسئولان قضایی به جای تلاش برای کاهش تنش‎های موجود میان مردم و به دست گرفتن ابتکار عمل ، خود به عاملی برای افزایش این درگیری‎ها تبدیل شده‎اند و با تلاش برای جاسوس‎سازی از مردم در حال بدعت‌گذاری خطرناکی در جامعه، با نام دین و دفاع از ارزش‎ها هستند که می‎تواند عواقب ناخوشایندی به دنبال داشته باشد.

 

🍃 زنده|ظریف: نه تنها به آمریکا نیازی نداریم بلکه به دنبال ارتباط با آنها هم نیستیم

$
0
0

 

 


ظریف: نه تنها به آمریکا نیازی نداریم بلکه به دنبال ارتباط با آنها هم نیستیم

محمدجواد ظریف٬ وزیر امور خارجه٬ گفت: « ما نه تنها به آمریکا نیازی نداریم بلکه به دنبال ارتباط با آنها هم نیستیم، جنگ اقتصادی هم که آقای ترامپ به آن اشاره کرده از نظر ما تروریسم اقتصادی است لذا باید متوقف شود و برای روابط ما مزاحمت ایجاد نکنند.»

ظریف تاکید: «مردم و افکار عمومی در سطح بین الملل تبلیغات آمریکا را بر اساس اقدامات آنها می‌سنجند، با توجه به این مسائل ما در کمیسیون امنیت ملی مجلس با نمایندگان به تبادل نظر پرداختیم، همچنین نمایندگان درباره همسایگان نکات قابل توجهی را مطرح کردند.»

او افزود: «آمریکا نیازی نیست کاری را انجام دهد بلکه صرفا نباید مانع و مزاحم روابط ایران با سایر کشورهای دنیا شود.»/خانه ملت



محسن رضایی: اگر ایالات متحده اقدامی انجام دهد، همه منطقه آتش می‌گیرد

محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام جمهوری اسلامی، در یک برنامه تلویزیونی، هشدار داده اگر ایالات متحده «کوچک‌ترین اقدامی انجام دهد، همه منطقه آتش می‌گیرد.»

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در برنامه «نگاه یک» تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی، در توضیح واکنش تهران به اقدامات احتمالی آمریکا گفته برای اسرائیل، «دوستان و منافع آمریکا چیزی در منطقه باقی نخواهد ماند.»

محسن رضایی در بخشی دیگر از سخنان خود گفته «موضوع آوردن ناو هواپیمابر آمریکایی‌ها به منطقه و جنگ، فقط ژست و مانور بود و در عمل، قصد درگیری واقعی نداشتند و اکنون هم از ما بسیار فاصله گرفته‌اند تا از درگیری ناخواسته هم جلوگیری کنند.»/ایلنا



مجازات اعدام برای اسیدپاشی «به قصد ایجاد ناامنی»

با تصویب مجلس «در مواردی که اسیدپاشی به قصد ارعاب و ایجاد ناامنی در جامعه باشد اقدام مرتکب افساد فی الارض محسوب و مجازات آن اعدام در نظر گرفته می‌شود.»

نمایندگان مجلس در این روز تبصره الحاقی به ماده یک طرح تشدید مجازات اسیدپاشی و حمایت از بزه‌دیدگان ناشی از آن را با ۱۶۱ رأی موافق، ۹ رأی مخالف و ۹ رأی ممتنع از مجموع ۲۴۵ نماینده حاضر تصویب کردند.

در جریان بررسی پیشنهادات الحاقی، طیبه سیاووشی، نماینده تهران، پیشنهاد محدود کردن خرید و فروش اسید را مطرح کرد اما نمایندگان مجلس شورای اسلامی با ۶۸ رأی موافق، ۱۰۲ رأی مخالف و ۱۰ رأی ممتنع از ۲۴۰ نماینده حاضر در جلسه علنی با این پیشنهاد مخالفت کردند./ایرنا


خبرهای روز گذشته را از اینجا بخوانید

Viewing all 7053 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>