پیشدرآمد: به نظر می رسد اکنون رابطه مسلمانان و یهودیان، به شکل یک نزاع غیرقابل حلی درآمده است که محصول روند چالش های هزار و چهارصد ساله بین اسلام و یهودیت است. اما واقعیت چیست؟ آیا اسلام و یهودیت ناسازگاری مبنایی دارند؟ و آیا مسلمانان و یهودیان در چالش همیشگی قرار داشته اند؟
در این نوشتار، از یک سو، رابطه اسلام و یهودیت، اجمالا بررسی خواهد شد تا برای درستی و یا نادرستی این عدم سازگاری مبنایی، پاسخی دریابیم. از سویی دیگر با مروری اجمالی بر رابطه مسلمانان و یهودیان، مشاهده خواهیم کرد که این رابطه، شامل فراز و نشیب های تاریخی بوده است. در برهه هایی از تاریخ، نزاع های خونینی میان آن دو وجود داشته و در برهه هایی دیگر، مسلمانان پناهگاه یهودیان از شر صلیبیون مسیحی و انگیزاسیون کلیسا بوده است، و در برهه هایی، یهودیان و مسلمانان همدوش در نهضت علمی و داد و ستد فرهنگی مشارکت داشته اند.
مناقشات پس از تشکیل دولت اسرائیل، این رابطه را دستخوش تغییرات رادیکالی کرد. نزاع سرزمینی فلسطینیان و اسرائیل، تبدیل به نزاع اعراب و یهود شد و در گام های بعدی، به نزاع مسلمانان و یهودیان تغییر چهره داد.
در این نوشتار، هنگام بازخوانی نزاع های صدر اسلام، دیدگاه مسلمانان مورد رفرانس قرار داده شده است، طبیعتا یهودیان بازخوانی خویش را از این نزاع ها دارند. اما هدف این نوشتار بررسی صحت و سقم مدعیات تاریخی این مناقشات نیست، بلکه هدف بازنگری این مناقشات، از منظر قرائت مسلمانان از این حوادث است تا بتوانیم در نهایت به این پرسش پاسخ بدهیم، که آیا منازعات کنونی، منازعاتی چاره ناپذیر بوده و نتیجه رابطه ذاتی اسلام و یهودیت است یا خیر، بلکه ذات این رابطه، می توانسته است به منازعات کنونی منجر نشود و امکان همزیستی مسالمت آمیز داشته است؟
در بخش نخست یادداشت، به آغاز پیدایش اسلام و نخستین رابطه های مسلمانان و یهودیان خواهیم پرداخت و به چالش های عقیدتی و تاریخی اسلام و یهودیت، اشاره خواهد شد. در بخش بعدی، رابطه مسلمانان و یهودیان را در دوران میانی و پس از نزاع های نخستین، واکاوای خواهیم کرد. سپس در بخش سوم، به سایه سنگین تشکیل دولت اسرائیل بر روابط مسلمانان و یهودیان خواهیم پرداخت.
اول- چالش مسلمانان و یهودیان در صدر اسلام
هنگام پیدایش اسلام در شبه جزیره عربستان، دین اسلام، شاهد حضور دو دین ابراهیمی دیگر، یعنی یهودیت و مسیحیت در آن منطقه بود. این دو آئین دیگر، می توانستند به عنوان رقیبان جدی اسلام مطرح باشند و آنان نیز، اسلام را رقیب جدی و جوان خویش بپندارند، و می توانستند به عنوان همپیمانان خویش، در زیرگروه «ادیان ابراهیمی» در برابر چالش با بت پرستان و مشرکان، همدلانه با یکدیگر پیمان ببندند و همکاری و همراهی کنند.
همچنان که می دانیم، یهودیت و اسلام از جنبه های مختلف، وجوه مشترک بیشتری از اسلام و مسیحیت داشتند و دارند. شریعت اسلامی، بازسازی شده همان شریعت یهود بود. مراسم آئینی اسلام و یهودیت نیز از قرابت های فکری و شکلی قابل توجهی برخوردار بودند. همین نکات، شباهت اسلام و یهودیت را نزدیکتر می نمایاند در حالی که چنین شباهتی بین اسلام و مسیحیت، و یا بین یهودیت و مسیحیت، وجود ندارد.
رابطه اسلام و یهودیت، شامل فراز و نشیب های تاریخی بوده است. در برهه هایی از تاریخ، نزاع های خونینی میان آن دو وجود داشته و در برهه هایی دیگر، مسلمانان پناهگاه یهودیان از شر صلیبیون مسیحی و انگیزاسیون کلیسا بوده است، و در برهه هایی، یهودیان و مسلمانان همدوش در نهضت علمی و داد و ستد فرهنگی مشارکت داشته اند. مناقشات پس از تشکیل دولت اسرائیل، این رابطه را دستخوش تغییرات رادیکالی کرد. نزاع سرزمینی فلسطینیان و اسرائیل، تبدیل به نزاع اعراب و یهود شد و در گام های بعدی، به نزاع مسلمانان و یهودیان تغییر چهره داد.
با توجه به قرابت های عقیدتی اسلام و یهودیت، پیامبر اسلام، هنگامی که دعوت خویش را آغاز می کرد، انتظار داشت که یهودیان به سهولت پیام وی را درک کرده و به آسانی به وی بپیوندند. و اگر نیز از جهت آئینی به وی نمی پیوندند حداقل حامی وی در برابر اذیت و آزار مشرکین و کفار و بت پرستان باشند.
هنگام استقرار پیامبر در مدینه، نه تنها این انتظار پیامبر از یهودیان برآورده نشد، بلکه در ساختار روابط و هم پیمانی های طائفگی و قبیلگی ساکنان مدینه، چالش های سیاسی جدید، سبب درگیری ها و نزاع های تازه ای شد و شکاف های عقیدتی، خود را نمایان ساخت.
به همین دلیل، در تنها سند معتبر به جا مانده از آن روزگار، یعنی «قرآن»، ما شاهد گزاره های مختلف با رویکردهایی متفاوت نسبت به یهود و یهودیان صدر اسلام هستیم. این رویکردها از رویکرد همدلانه و مویدانه آغاز می شود و سپس بر چالش های عقیدتی و سیاسی بین مسلمانان و یهودیان، انگشت می گذارد.
الف- نگاه همدلانه و مویدانه قرآن به یهودیان
در آیات بسیاری از قرآن، نگاهی همدلانه با یهود وجود دارد، نه تنها یهود و کتاب مقدس آن «تورات» تایید می شود، بلکه تورات را حاوی نور و هدایت دانسته و یهودیان را به عمل به فرامین کتاب مقدس خویش ارجاع می دهد. هنگامی که یهودیان برای داوری امور خویش نزد پیامبر اسلام می رفته اند، پیامبر آنان را به تورات ارجاع می داده و می گفته است که با داشتن تورات، شما از رجوع به داوری من بی نیاز هستید. تکریم قرآن، فقط به تورات منحصر نشد، دامنه این تکریم ها، شامل قوم بنی اسرائیل شد. بارها در قرآن از قول خداوند تایید شده است که او قوم بنی اسرائیل را بر جهانیان برگزیده است و آن را قومی «برگزیده» می داند که بر جهانیان «برتری» داده است.[۱]
این دسته تعبیرات قرآنی، بیانگر تکریم قرآن به یهود و یهودیان است. به عنوان نمونه، می توان به دسته بندی های ذیل از آیات قرآن اشاره کرد:
قرآن تایید کننده تورات است (آل عمران، آیه ۵۰ و ۹۳، صف، آیه ۶).
تورات حاوی «نور» و «هدایت» است (مائده، آیه ۴۴ و انعام، آیه ۹۱).
دعوت یهودیان به عمل به تورات (مائده، آیه ۶۸).
در حالیکه تورات بین آنان وجود دارد چرا برای داوری، سراغ پیامبر اسلام می آیند؟ به سراغ آموزش های تورات خویش بروند (مائده، آیه ۴۳).
پیامبر اسلام، تایید کننده تورات است (بقره، آیه ۴۱ و ۸۹ و ۱۰۹).
وعده رستگاری و بهشت به یهودیان در صورت عمل به دستورات دینی خویش (مائده، آیه ۱۲).
وعده رفاه و برکت به یهودیان در صورت عمل به تورات (مائده، آیه ۶۶).
فضیلت قوم بنی اسرائیل بر جهانیان (بقره، آیه ۴۷ و ۱۲۲، جاثیه، آیه ۱۶).
انتخاب و برگزیدگی قوم بنی اسرائیل توسط خداوند (دخان، آیه ۳۲).
علیرغم این گفتمان همدلانه قرآن و علیرغم قرابت های بنیادین اسلام و یهودیت، و بر خلاف انتظار پیامبر، رابطه پایدار و دوستانه بین پیامبر و اقوام یهود ساکن مدینه شکل نگرفت و نزاع های بین آنان، به چندین نبرد و برخورد مسلحانه انجامید.
ب- چالش های عقیدتی
هرچند درگیری های آغازین اسلام و یهودیت، برخاسته از دیدگاههای بنیادی اعتقادی نبود، ولی پیامبر در راستای پیرایش عقیدتی نومسلمانان، نسبت به تحرکات یهودیان نمی توانست بی تفاوت بنشیند.
به هنگام پیدایش اسلام، جامعه مهمی از یهودیان در شبه جزیره عربستان وجود داشت. بر طبق ادعای متن مقدس اسلامی، یعنی قرآن، یهودیان عصر پیدایش اسلام، ادعاهایی داشتند که بدعت و انحرافی از دین موسی تلقی می شد. قرآن به برخی از این چالش های عقیدتی، اشاره می کند. گزاره های ذیل، در آیات قرآنی مورد استناد قرار گرفته شده است:
در کتاب «تاریخ قوم یهود» که نویسندگانش خود یهودی بوده اند، ژیلبرت و لیبی کلاپرمن، حکمروایان مسلمانان را به مراتب روشنفکرتر و آزاد اندیش تر از حکمروایان مسیحیت می دانند و نتیجه گیری می کنند که یهودیان تحت حکومت مسلمانان به مراتب زندگی راحت تر و صلح آمیز تری داشته اند. در همین کتاب، در فصل «عصر طلایی در اسپانیا» نویسندگان بر صلح و آرامشی که یهودیان تحت حمایت حکومت مسلمانان برخوردار بودند، تصریح می کنند.
یهودیان خویش را فرزندان و دوستان خدا می خواندند (مائده، آیه ۱۸).
عُزیر را پسر خداوند می دانستند (توبه، آیه ۳۰).
خداوند را دست بسته تلقی می کردند (مائده، آیه ۶۴).
متهم به کشتار پیامبران الاهی بودند (بقره، آیه ۶۱).
کلام خدا را تحریف کرده بودند (مائده، آیه ۱۳).
برای تامین منافع خویش، قطعاتی از تورات را پنهان را می کردند (انعام، آیه ۹۱).
هرچند برخی از مدعیات فوق را نمی توان به بینش کلی یهودیان نسبت داد، اما به نظر می رسد حداقل با استناد به گزارش قرآن، می توان استنباط کرد که در زمان پیدایش اسلام، در بخش هایی از یهودیان آن منطقه، چنین نظریاتی وجود داشته است. به عنوان نمونه در هیچ متن یهودیت، عُزیر پسر خدا خوانده نشده است، شاید وی شخصیتی محلی و مدعی در برهه ای از تاریخ و در منطقه خاصی بوده است و یا یهودیان در نقطه ای خاص، چنین باوری داشتند.
یهودیان عربستان، تیره ای از یهود بودند که به زبان آرامی تسلط داشتند در حالی که تورات به زبان عبری بود. غفلت های زبانی نیز در برخی از این نگرش ها بی تاثیر نبود. انکلوس حکیم احساس کرد این یهودیان به دلیل مشکل زبانی، در معرض دور شدن از آموزش های دینی هستند لذا تصمیم گرفت تورات را به زبان آرامی ترجمه کند. ترجمه وی با این تغییرات مورد ستایش حکیمان تلمودی و بعدها موسی بن مایمون قرار گرفت و از مبانی و پایه های هرمنوتیک متن مقدس شد.
موسی بن مایمون در دلالت الحایرین توضیح می دهد که: «ترجمۀ آرامی اُنکلوس از توراه به این آیه که می رسد همان روش همیشگی خود را در پیش می گیرد. زیرا هرگاه چیزی القاگر جسمانیت به خداوند نسبت داده شود، اُنکلوس نتیجه می گیرد که مضاف درعبارت حذف شده [فقط مضاف الیه آمده] و مضاف حذف شده را نشانی از مضاف الیه می گیرد. اُنکلوس آیۀ “و اینک خداوند بر فراز آن ایستاد” [در پیدایش ۲۸:۱۳] را این گونه ترجمه می کند: “و جلال خداوند، درخشان بر فراز آن ایستاد”. بار دیگر که متن مقدس می گوید: “خداوند میان من و تو نظاره خواهد کرد” [در پیدایش ۳۱:۴۹]، ترجمۀ آرامی این گونه می آید: “کلام خدا میان من و تو …”. این بود ترجمۀ آرامی اُنکلوس که روحش شاد».[۲]
برخی از گزاره های فوق می تواند نقد قرآن بر یهودیت نباشد بلکه یک گزارش خبری از واقعه ای تاریخی بدون داوری نیک و بد در باره آن باشد. مخفی کردن بخشی از تورات و سپس آشکار کردن آن (انعام، آیه ۹۱)، می تواند، یک گزاره خبری-تاریخی باشد که در تاریخ یهودیت اتفاق افتاده است. زیرا یهودیان نیز بر این باور هستند که هنگام بازسازی معبد سلیمان، بخش هایی از تورات[۳] که در معبد مقدس پنهان بود را بیرون آوردند و در معرض دیدگان یهودیان قرار دادند.
اما در هر حال، همه این چالش های عقیدتی و مبنایی، نمی توانست ریشه حقیقی چالش مسلمانان و یهودیان، در صدر اسلام و یا در دوران های متاخرتر باشد. زیرا مشابه همین چالش های عقیدتی با مسیحیان نیز وجود داشت. قرآن به هنگام انتقاد از باورهای نادرست مسیحیان و یهودیان، به یک لحن، از آن باورهای نادرست انتقاد می کند. به عنوان نمونه، قرآن با یک لحن از «یهودیانی که عُزیر را پسر خدا می دانستند» و از «مسیحیانی که مسیح را پسر خدا می دانستند»، انتقاد می کند و عقایدشان را انحراف آمیز تلقی می کند.[۴] در آیه ای دیگر نیز به یک لحن یهودیان و نصرانیانی را که مدعی «فرزندی خداوند» بودند به چالش می کشد.[۵]
این چالش های عقیدتی به خودی خود، نمی توانست مبنای درگیری های بعدی باشد، زیرا همین چالش های کلامی با مسیحیت نیز وجود داشت بدون آن که منجر به نبردهای خونین تاریخی بشود.[۶]
ج- چالش های سیاسی
پیامبر اسلام پس از مهاجرت به یثرب، که بعدها مدینه نامیده شد و در راستای استقرار نظام سیاسی جدید، در ابتدا با یهودیان مدینه پیمان دوستی و حمایتگری بست. در آن زمان، سه طایفه یهود به نام های بنی قریظه، بنی نضیر و بنی قینقاع در آن شهر زندگی می کنند. برخی از یهودیان، به اسلام گرویدند و مسلمان شدند.
هنگامی که مسلمانان در جنگ احزاب احساس کردند که علیرغم وجود پیمان صلح بین آنان و یهودیان، یهودیان به همکاری با دشمنان پیامبر پرداخته، نقض پیمان کرده و در خفا با دشمنان وی همکاری می کنند، نزاع های شدیدی بین آنان رخ داد. لذا می توان مدعی شد که نطفه های نبرد نظامی بین مسلمانان و یهودیان صدر اسلام، در همان جا منعقد شد، که البته این منازعات، در مناقشات بعدی نمی توانسته است نقشی داشته باشد. زیرا حوادث فوق، فقط می تواند ریشه همان منازعات نخستین باشد و نمی تواند مبنای منازعات سده های پسینی تلقی گردد.
دسته ذیل از آیات قرآن، به چالش های سیاسی مسلمانان و یهودیان در صدر اسلام اشاره می کند:
به موجب «فرمان الحمرا» یا «فرمان اخراج» یهودیان بایستی یا مسیحی می شدند و یا خاک پادشاهی اسپانیا را حداکثر ظرف مدت چهارماه ترک میکردند. مجازات یهودیانی که تا زمان تعیین شده تغییر دین نداده و کشور را هم ترک نکرده بودند، اعدام بود. مجازات غیر یهودیانی که به یهودیان پناه داده یا آنان را پنهان میساختند، مصادره کلیه دارائی هایشان بود. این فرمان تا سال ۱۹۶۷ به شکل قانونی معتبر بود تا این که در آن سال، توسط وزیر جهانگردی اسپانیا به شکل رسمی ملغی گردید.
تلاش برای یهودی کردن مسلمانان (بقره، آیه ۱۰۹ و ۱۲۰).
دشمنی شدید و عداوت با مؤمنین (مائده، آیه ۸۲).
مسلمانان را محاصره اقتصادی کرده بودند (منافقون، آیه ۷).
تهدید به آواره کردن مسلمانان در صورت قدرت یابی در مدینه (منافقون، آیه ۸).
اذیت و آزار مؤمنان (آل عمران، آیه ۱۸۶).
تفرقه افکنی بین مسلمانان و ساختن مسجد دروغین «مسجد ضرار» (توبه، آیه ۱۰۷).
تهیه پناهگاه و کمینگاه برای کسانی که در حال جنگ با پیامبر بودند (توبه، آیه ۱۰۷).
پیمان شکنی یهودیان (مائده، آیه ۱۳).
حرام خواری، و بی تفاوتی روحانیان یهودی نسبت به آن (مائده، آیه ۶۲ و ۶۳).
رباخواری (نساء، آیه ۱۶۱).
چنانچه ملاحظه می شود برخی از این نقدها، می تواند به عنوان نقد مقطعی و تاریخ دار به تیره هایی از یهودیان منسوب شود که در آغاز پیدایش اسلام در مدینه حضور داشتند. این نقدها، نمی تواند به کلیت قوم یهود و آئین یهودیت تعمیم یابد.
دوم- تعامل مسلمانان و یهودیان در دوران میانی
این چالش های نخستین، با پیروزی مسلمانان و قدرت یابی آنان بر جزیره العرب، رو به افول می گذارد. به تدریج با استقرار اسلام و تشکیل تمدن اسلامی، این رابطه دگرگون می شود و رابطه مسلمانان با یهودیان بهبود می یابد. رقابت بعدی بین اسلام و مسیحیت صورت می گیرد. کلیسای مسیحیت به عنوان دین و فرهنگ غالب، از پذیرش اسلام و یهودیت سرباز می زند و این شدت عمل نسبت به یهودیان بیشتر جلوه می کند. در چنین شرایطی، یهودیانی که قربانی خشونت کلیسای مسیحیت بودند به مسلمانان پناه می بردند.[۷]
الف- تساهل و حمایتگری مسلمانان
پس از استقرار مسلمانان، رابطه مسلمانان با یهودیان به مراتب همدلانه تر از رابطه مسلمانان و مسیحیان، و یا رابطه مسیحیان و یهودیان می شود. به ویژه آن که مسلمانان در حال پیشرفت در سرزمین های مسیحیان بودند و رقابت های فتوحات نیز بین آنان وجود داشت ولی چنین امری در مورد یهودیان بدون وجه بود.
در دوران های میانی، درگیری های بیزانس و یهودیان، همچنان ادامه داشت و یهودیان از شر خشونت و سختگیری های کلیسای مسیحیت، اندک اندک به مسلمانان نزدیک شدند. مسلمانان که به عنوان نظام مستقر، بر پایداری خویش تردیدی نداشتند از جانب یهودیان، احساس خطری نمی کردند، به حمایت از یهودیان برخاسته و در برهه های گوناگونی، پذیرای آنان در سرزمین های خویش می شدند.
جنگ های صلیبی که از اواخر قرن یازدهم میلادی با لشکرکشی صلیبیون به کشورهای اسلامی آغاز شد و تا قرن چهاردهم ادامه داشت، موجب نزدیکی بیشتری بین مسلمانان و یهودیان شد، زیرا هردوی اینها قربانی این جنگ ها بودند. یکی از مبلغان مسیحی گفته بود: «چرا ما به آن سر دنیا برویم و با اقوام دیگر بجنگیم، اما در کشورهای خود به کسانی که بیشترین دشمنی را با مسیح داشته اند، کارنداشته باشیم؟».[۸]
اینچنین بود که صلیبیون حتا قبل از رسیدن به اورشلیم، بر سر راه خویش از قتل و غارت یهودیان، ابائی نداشتند. این حملات صلیبیون به مسلمانان و یهودیان، سبب نزدیکی بیشتر مسلمانان و یهودیان به مثابه قربانیان تجاوز صلیبیون شد.
در کتاب «تاریخ قوم یهود» که نویسندگانش خود یهودی بوده اند، ژیلبرت و لیبی کلاپرمن، حکمروایان مسلمانان را به مراتب روشنفکرتر و آزاد اندیش تر از حکمروایان مسیحیت می دانند و نتیجه گیری می کنند که یهودیان تحت حکومت مسلمانان به مراتب زندگی راحت تر و صلح آمیز تری داشته اند.[۹]
در همین کتاب، در فصل «عصر طلایی در اسپانیا» نویسندگان بر صلح و آرامشی که یهودیان تحت حمایت حکومت مسلمانان برخوردار بودند، تصریح می کنند.[۱۰]
تساهل و تسامح فرمانروایان مسلمان اندلس، باعث جذب بیشتر یهودیان به این مناطق شد. پس از سقوط خلفای اسلامی و بازپس گیری این مناطق از مورهای مسلمان و بازقدرت یابی کلیسا، شرایط زندگی یهودیان در این مناطق سخت شد.
با آغاز دوران زمامداری فردیناند دوم و ایزابل یکم، مشهور به «فرمانروایان کاتولیک اسپانیا» سختگیری و خصومت با یهودیان شدت گرفت. یهودیان بایستی دین خویش را ترک کرده و مسیحی می شدند. در آن دوران اخباری منتشر شده بود که یهودیان، به طور پنهانی، به پرستش دین خود مشغولند و حتا تلاش می کنند تا نومسیحیان را نیز به سمت خود جذب کنند. فردیناند و ایزابل این گزارشها را جدی گرفته و در ۱۴۸۰ دادگاههای تفتیش عقاید را در آراگون و کاستیا برپا ساختند تا مظنونان را مورد تفتیش عقائد و بازجویی قرار دهند.
داد و ستدهای بین یهودیان و مسلمانان در زمینه های گوناگونی وجود داشت. داد و ستد علمی، با اوج نهضت ترجمه، و با همکاری مسلمانان و یهودیان انجام می شد. بسیاری از یهودیان فرهیخته و دانش آموخته، به استخدام و همکاری با خلفای مسلمانان می پرداختند و گاهی نقش پل ارتباطی میان جهان اسلام و غرب را عهده دار می شدند. دانشمندان یهودی از قرب و ارج بالایی نزد دانشمندان مسلمان و نزد دربار خلفا برخوردار بودند. شکوفایی هنری ادبی، بازاندیشی در نظام های دینی، ترجمه های عبری و عربی از متون فلسفه یونان باستان، نسخه برداری از این کتاب ها و…. سبب شد که این دوران «عصر روشنگری صغیر» نامیده شود.
کمتر از سه ماه پس از تسلیم گرانادا به فرمانروایان کاتولیک، در ۳۱ مارس ۱۴۹۲، فردیناند دوم و ایزابل یکم فرمانی برای اخراج یهودیان از خاک پادشاهی اسپانیا صادر کردند. در این فرمان، که «فرمان الحمرا» یا «فرمان اخراج» نیز شهرت پیدا کرد، یهودیان، متهم به براندازی دین مقدس کاتولیک و تلاش برای دور ساختن مسیحیان باایمان از اعتقادهایشان شدند. به موجب این فرمان، یهودیان بایستی یا مسیحی می شدند و یا خاک پادشاهی اسپانیا و مناطق تابعه را حداکثر ظرف مدت چهارماه یعنی تا ۳۱ ژوئیه همان سال ترک میکردند. مجازات یهودیانی که تا زمان تعیین شده تغییر دین نداده و کشور را هم ترک نکرده بودند، اعدام بود. مجازات غیر یهودیانی که به یهودیان پناه داده یا آنان را پنهان میساختند، مصادره کلیه دارائی هایشان بود. این فرمان تا سال ۱۹۶۷ به شکل قانونی معتبر بود تا این که در آن سال، توسط وزیر جهانگردی اسپانیا به شکل رسمی ملغی گردید.
حضور یهودیان در ایران، به بیش از سه هزار سال پیش باز می گردد. یهودیان، چندین دوره مهاجرت های اجباری متوالی به آشور، بابل و بخشهای غربی و مرکزی ایران داشته اند. این مهاجرت ها، سبب ایجاد رابطه تنگاتنگی با ایرانیان در امور فرهنگی و دینی شد.
در زمان کوروش بزرگ (۵۳۰-۶۰۰ ق م)، اسارت یهودیان در بابل پایان یافت و آنان اجازه یافتند به سرزمین موعود خویش، که بخشی از امپراتوری هخامنشی شده بود، بازگردند و معبد اورشلیم خود را بازسازی کنند. گروهی از آنها در ایران ماندند و آزادانه دین و فرهنگ خود را حفظ کردند. در عهد عتیق، از این تساهل و تسامح کوروش به یهودیان، تجلیل شده است.[۱۱]
تعدادی از اماکن مقدس و تاریخی یهودیان، از جمله آرامگاه پیامبران و بزرگان بنی اسرائیل مانند دانیال نبی در شوش، و پیامبر حبقوق در تویسرکان، در ایران قرار داشته و مورد تکریم و احترام مسلمان نیز میباشند. آرامگاهی منسوب به استر و مردخای در همدان وجود دارد که بسیار مورد احترام یهودیان میباشد.
پس از حضور اسلام در ایران، یهودیان ایرانی نیز مانند دیگر اقلیتهای دینی مجبور به پرداخت جزیه بودند. گرچه قوانین محدودکنندهای همانند ممنوعیت ساخت کنیسه، اجبار به کوتاه بودن کنیسهها از مساجد، حمل نکردن سلاح و پوشیدن لباسهای خاص در برهه هایی، در مورد یهودیان اجرا میشده است. اما علیرغم این محدودیت ها، وضع یهودیان در ایران و سایر سرزمین های تحت حکومت مسلمانان بسیار بهتر از وضعیت آنان در سرزمین های تحت حاکمیت امپراطوری بیزانس، بوده است.
لویى ماسینیون در نوشتار خویش در مورد اسناد برخى موقوفات اسلامی در اورشلیم، به کثرت گرایی حقوق اسلامی اشاره می کند و در مقایسه با حقوق مسیحی، آن را بسیار پیشرفته تر تلقی می نماید: «حقوق اسلامى از همان آغاز پلورالیست بود در حالیکه هنوز حقوق مسیحى اینگونه نبود، حقوق اسلامى نه تنها اهل ذمه (پناهندگى تحت قیمومت)، اقلیت هاى اهل کتاب (یهودى و مسیحى) را مورد حمایت قرار مى داد، بلکه طبق حق کاپیتولاسیون که به خارجیان اعطا می شد (فرانسه و سپس اتریش، این حق را در کنار مسیحیان، در سرزمینهاى عثمانى از ۱۵۳۲ میلادى به دست آوردند)، به صراحت به این اقلیت ها اجازه می داد که وقف مخصوص به خودشان را داشته باشند».
ماسینیون در همان نوشتار، جلوه هایی از این همزیستی در مکان های مقدس بین الادیانی را گزارش می دهد: « زاویه در ضلع جنوب غربى حرم اورشلیم قرار دارد، محلى که خانقاه کرامیه از قرن نهم تا دوازدهم در آنجا بوده، و به مسجد الاقصى در محلى که البراق (مرکب پیامبر) نامیده مى شود متصل است (محلى که پیامبر در شب معراج در آن سرزمین قدم نهاد…)، سوى دیگر دیوار حرم، اقامتگاه نگهبانان و خدام معبد مسیحی می باشد. همین دیوار، در طول قرن ها، دیوار ندبه اسرائیلیون بوده است. یهودیان، آن را کُتِل مَآرَوی[۱۲] و اعراب آن را حایط المَبکا می نامند».[۱۳]
ب- داد و ستدهای علمی
داد و ستدهای بین یهودیان و مسلمانان در زمینه های گوناگونی وجود داشت. داد و ستد علمی، با اوج نهضت ترجمه، و با همکاری مسلمانان و یهودیان انجام می شد. بسیاری از یهودیان فرهیخته و دانش آموخته، به استخدام و همکاری با خلفای مسلمانان می پرداختند و گاهی نقش پل ارتباطی میان جهان اسلام و غرب را عهده دار می شدند. دانشمندان یهودی از قرب و ارج بالایی نزد دانشمندان مسلمان و نزد دربار خلفا برخوردار بودند.
سده های آغازین پیدایش اسلام، مصادف با قرون وسطی در غرب بود. در حالی که غرب در دوران افول علم و گسترش تعصب دینی و تفتیش عقاید بود، حوزه گسترده ای از تمدن ایرانی و عرب و فرهنگ یهود دوران طلایی خویش را آغاز می کرد. این دوران، اوج گسترش مبادلات فرهنگی این سه حوزه، در ایران، عراق، شامات، مصر و اسپانیا بود. شکوفایی هنری ادبی، بازاندیشی در نظام های دینی، ترجمه های عبری و عربی از متون فلسفه یونان باستان، نسخه برداری از این کتاب ها و…. سبب شد که این دوران «عصر روشنگری صغیر» نامیده شود.[۱۴]
سوم- نزاع مسلمانان و یهودیان پس از تشکیل دولت اسرائیل
در سده بیستم میلادی، رابطه تاریخی مسلمانان و یهودیان، دستخوش دگرگونی های جدیدی شد. این سده، با کشتار وحشتناک یهودیان در روسیه آغاز شد و سپس در هولوکاست ادامه پیدا کرد. هر چند در فاجعه فوق، مسلمانان نقشی نداشتند، اما اندک اندک در پی تشکیل دولت اسرائیل، درگیری های اعراب فلسطین و اسرائیل بیشتر در معرض دیدگان قرار گرفت. اعراب که خود قربانی ستم ها و زیاده خواهی های دولت اسرائیل بودند به عنوان دشمن جدید یهودیان تلقی شدند.
در سده بیستم میلادی، رابطه تاریخی مسلمانان و یهودیان، دستخوش دگرگونی های جدیدی شد. این سده، با کشتار وحشتناک یهودیان در روسیه آغاز شد و سپس در هولوکاست ادامه پیدا کرد. این ها نمونه ای از ستم های تاریخی بر یهودیان بود. هر چند در فاجعه فوق، مسلمانان نقشی نداشتند، اما اندک اندک در پی تشکیل دولت اسرائیل، درگیری های اعراب فلسطین و اسرائیل بیشتر در معرض و مرآی دیدگان قرار گرفت.
ستم اروپائیان به یهود، آنان را به شکل قومی قربانی و ستمدیده جلوه داد. متجاوز به حقوق قربانیان یهود در جریان هولوکاست، تبدیل به یک جریانی شد که به تاریخ پیوسته بود. در نیمه سده بیستم و پس از پایان جنگ دوم جهانی، یهودیان با متجاوز اصلی (عاملان هولوکاست) به شکل عینی و فیزیکی مواجه نبودند، آن متجاوز به تاریخ پیوسته بود.
اما در برابر خویش با اعراب سرزمین فلسطین و با حضور عینی و فیزیکی دشمن جدید خویش، یعنی اعراب مواجه بودند. اعراب که خود قربانی ستم ها و زیاده خواهی های دولت اسرائیل بودند به عنوان دشمن جدید یهودیان تلقی شدند.
به عنوان نمونه، سایت وزارت خارجه اسرائیل، مدعی آمار هشتصد و پنجاه هزار یهودی است که از کشورهای عرب و مسلمان از سال ۱۹۴۸ تا اوایل دهه ۱۹۷۰ مهاجرت کرده یا اخراج شدند.[۱۵]
الف- تبدیل نزاع سرزمینی به نزاع عقیدتی
روز ۱۴ ماه مه ۱۹۴۸ اتمام قیمومیت بریتانیا بر فلسطین اعلام شد و در همان روز، کشور اسرائیل اعلام موجودیت کرد. مقاومت ساکنان فلسطین نیز بلافاصله آغاز شد. هرچند نزاع های فوق، در ابتدا اکثرا نزاع سرزمینی بود، اما این نزاع ها، به دلیل آن که قربانی اش مسلمانان فلسطین بودند و به ویژه به دلیل مطالبات اسرائیل بر بیت المقدس و ادعای بازگشت به سرزمین موعود، به زودی تبدیل به نزاع عقیدتی بین اسلام و یهودیت شد.
ب- تبدیل نزاع اعراب و اسرائیل به نزاع اعراب و یهود
حمایت کشورهای عربی از اعراب فلسطین، نزاع اولیه اعراب فلسطین و دولت اسرائیل را به نزاع اعراب و یهود تغییر داد. ایستادگی جمال عبدالناصر به عنوان رهبر ناسیونالیسم عرب، در برابر اسرائیل، موجی از امیدواری بین فلسطینیان و سایر اعراب ایجاد کرد تا نزاع را به سمت نزاع اعراب و یهود سوق بدهند.
ج- تبدیل نزاع اعراب و یهود به نزاع مسلمانان و یهودیان
همچنانکه اشاره شد با حمایت سایر کشورهای عربی-اسلامی از فلسطینیان، نزاع اعراب فلسطین و دولت اسرائیل که در مرحله نخست، به نزاع اعراب و یهود تبدیل شده بود در مرحله بعدی تبدیل به نزاع مسلمانان و یهودیان شد. در سال ۱۹۶۷، ارتش اسرائیل بخش هایی از سرزمین فلسطین و کشورهای مجاور را اشغال کرد و اراضی تحت اداره خویش را سه برابر ساخت. قطعنامه ۲۴۲ شورای امنیت سازمان ملل، اسرائیل را ملزم به تخلیه مناطق اشغالی کرد، ولی این قطعنامه بسان بسیاری دیگر از قطعنامه های سازمان ملل توسط اسرائیل اجرا نشد و این زخم کهنه همچنان بر پیکر رابطه اعراب-اسرائیل و مسلمانان-اسرائیل باقی ماند. هم اکنون، هر از چندگاهی و به شکلی مستدام، تجاوزات، خشونت ها و کشتارهای ارتش اسرائیل، بر این زخم کهنه نمک می پاشد.
خاتمه و نتیجه:
با مطالعه ای اجمالی در دوران میانه، در می یابیم که اکثر تاریخ رابطه مسلمانان و یهودیان، رابطه ای بدون مناقشه بوده است و حتا، داد و ستدهای علمی و فرهنگی بسیار قابل توجهی بین آنان وجود داشته است. «نهضت ترجمه» نمونه ای از این بده بستان های فرهنگی است. «پناه آوردن یهودیان به مسلمانان» و به کشورهای اسلامی از شر ظلم و ستم کلیسای مسیحیت، انگیزاسیون و صلیبیون، نیز بخش هایی از همین تاریخ رابطه مسلمانان و یهودیان می باشد. به ویژه، تساهل و حمایتگری تاریخی ایرانیان در مورد یهودیان، بیانگر این رابطه روادارانه است. اما آنچه از سده بیستم بر رابطه تاریخی مسلمانان و یهودیان، سنگینی کرد، تشکیل دولت اسرائیل و ظلم و ستم اسرائیل بر فلسطینیان است. اگر این سایه ها، بر این روابط، سنگینی نمی کرد، شاید حوزه تمدنی اسلام و یهود، می توانستند مشارکت همدلانه تری داشته و دستاوردهای مشترک عمیق تری را به فرهنگ بشریت ارائه دهند.
در نگاه اولیه، مناقشات کنونی مسلمانان و اسرائیل، به شکل مناقشات مسلمانان و یهودیان، جلوه می کند و به نظر می رسد که این مناقشات، نزاعی ریشه دار و گریزناپذیر بوده اند. اما با تامل بیشتر، در می یابیم که هرچند امروزه این مناقشات به شکلی جدی وجود دارد و هر چند در صدر اسلام نیز این منازعات منجر به نبردهای خونین بین مسلمانان و یهودیان شده است، اما این مناقشات، از ذاتیات این رابطه نبوده است و به همین دلیل مشاهده می کنیم که همه تاریخ رابطه مسلمانان و یهودیان، در این دو برهه خلاصه نمی شود.
با مطالعه ای اجمالی در دوران میانه، در می یابیم که اکثر تاریخ رابطه مسلمانان و یهودیان، رابطه ای بدون مناقشه بوده است و حتا، داد و ستدهای علمی و فرهنگی بسیار قابل توجهی بین آنان وجود داشته است. «نهضت ترجمه» نمونه ای از این بده بستان های فرهنگی است. «پناه آوردن یهودیان به مسلمانان» و به کشورهای اسلامی از شر ظلم و ستم کلیسای مسیحیت، انگیزاسیون و صلیبیون، نیز بخش هایی از همین تاریخ رابطه مسلمانان و یهودیان می باشد. به ویژه، تساهل و حمایتگری تاریخی ایرانیان در مورد یهودیان، بیانگر این رابطه روادارانه است.
اما آنچه از سده بیستم بر رابطه تاریخی مسلمانان و یهودیان، سنگینی کرد، تشکیل دولت اسرائیل و تبعات پسینی آن بود. آنچه امروزه در سده بیست و یکم، همچنان بر رابطه تاریخی مسلمانان و یهودیان، سنگینی می کند، ظلم و ستم اسرائیل بر فلسطینیان است. اگر این سایه ها، بر این روابط، سنگینی نمی کرد، شاید حوزه تمدنی اسلام و یهود، می توانستند مشارکت همدلانه تری داشته و دستاوردهای مشترک عمیق تری را به فرهنگ بشریت ارائه دهند.
[۱] «یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَأَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ»، «اى فرزندان اسرائیل، یاد کنید از نعمتهایم که بر شما ارزانى داشتم و از اینکه من شما را بر جهانیان برترى دادم یاد کنید» (بقره، آیه ۴۷). «وَلَقَدِ اخْتَرْنَاهُمْ عَلَى عِلْمٍ عَلَى الْعَالَمِینَ»، «آنان را بر جهانیان ترجیح دادیم» (دخان، آیه ۳۲). در تفسیر آیات فوق، مفسران می گویند منظور از برتری یهودیان، برتری نسبی آنان بر سایرین در همان عصر و روزگار خویش است نه برتری دائمی بر مردم همه اعصار. ولی در هر صورت، اینگونه تعبیرات، بیانگر تکریم قرآن به یهود و یهودیان هست.
[۲] دقیقیان شیریندخت، شرحی بر دلالت الحائرین، بنیاد ایرانی هارمبام، ۲۰۱۱، آمریکا، ۲۷۸ ص، آمریکا، ص ۱۶۰.
[۳] اکثر قریب به اتفاق پژوهشگران یهودیت، آن بخش یافت شده در معبد را، «سفر تثنیه» به روایتی که امروز در دست است می دانند.
[۴] «وَقَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ یُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى یُؤْفَکُونَ» (توبه، آیه ۳۰).
[۵] «وَقَالَتِ الْیَهُودُ وَالنَّصَارَىٰ نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ ۚ قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُم بِذُنُوبِکُم بَلْ أَنتُم بَشَرٌ مِّمَّنْ خَلَقَ ۚ یَغْفِرُ لِمَن یَشَاءُ وَیُعَذِّبُ مَن یَشَاءُ وَلِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَإِلَیْهِ الْمَصِیرُ» (مائده، آیه ۱۸).
[۶] البته جنگ های صلیبی از طرف مسیحیان، به دلائل و ریشه های دیگری باز می گشت که هیچگاه سبب نشد رابطه اسلام و مسیحیت به عنوان یک رابطه خونین گریزناپذیر تلقی شود. در حالی که رابطه مسلمانان و یهودیان به گونه ای جلوه می کند که گویا نبردها و درگیری های مسلحانه صدر اسلام و درگیری های کنونی، به مناقشه اسلام و یهود باز می گردد.
[۷] علیجانی رضا، زن در متون مقدس، جلد دوم زن در آئین یهود، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، ۱۳۸۸، ۲۵۱ ص. ص ۸۴. با استفاده از متن منتشره در سایت نویسنده کتاب: http://rezaalijani.com/images/ketab/yahood۱.pdf
[۸] دقیقیان شیریندخت، ص ۶۱ به بعد.
[۹] علیجانی رضا، ص ۸۵.
[۱۰] علیجانی رضا، ص ۸۶.
[۱۱] متن عبری (عزرا I:۱-۸) دربارهٔ فرمان به شرح زیر است: «کوروش بیانیهای در سراسر قلمرو خود صادر کرد و در عین حال آن را به نوشتار درآورد. بدین ترتیب شاه ایران چنین میگوید: یهوه خدای آسمان تمام پادشاهی زمین را به من دادهاست، و به من مأموریت داده که برای وی خانهای در اورشلیم بسازم… هرکس بین شما که میل دارد میتواند به اورشلیم برود… و کوروش ظرفها را نزد میترِدات خزانهدار بود آورد و آنها را به «شش بازار» داد». داندامایف، تاریخ سیاسی هخامنشیان، ۸۵، به نقل از: ویکیپدیای فارسی مدخل کورش بزرگ در عهد عتیق.
[۱۲] کُتِل مَآرَوی: «غربیان» ترجمه عبرانی لغت «مغاربه» بدلیل زوار مسلمان مغربی که در محل وقف سکنی می گرفته اند.
[۱۳] ماسینیون لویى، اسناد برخى موقوفات در اماکن مقدسه اسلام: وقف «تمیمیه» در الخلیل و وقف «تلمسانى ابومَدین» در اورشلیم، ترجمه حسن فرشتیان (دست انتشار).
MASSIGNON Louis, Documents sur certains Waqfs des lieux saints de l’Islam, Principalement sur le waqf Tamimi à Hébron et sur le waqf tlemcénien Abû Madyan à Jérusalem, La Revue des Etudes islamiques, Année ۱۹۵۱, Librairie orientaliste Paul Geuthner, Paris, ۱۹۵۲.
[۱۴] دقیقیان شیریندخت، ص ۴۵ و ۴۶.
[۱۵] ر.ک. سایت وزارت خارجه اسرائیل:
http://mfa.gov.il/MFA/VideoLibrary/Pages/Jewish-refugees-from-Arab-lands.aspx
منبع: نشریه میهن