تهدیدات بیسابقه آمریکا علیه ایران که با پشتیبانی و تشویق بسیاری از مخالفین منطقهای ایران، بهخصوص عربستان سعودی و اسرائیل همراه است، بیشک هیات حاکمه در جمهوری اسلامی را با بزرگترین چالش حیاتیاش از زمان انقلاب ۱۳۵۷ مواجه کرده است. گزینههای موجود در برابر این تهدیدات بسیار مشخص و ساده است: یا ادامه راه گذشته و رویارویی با مشکلات روزافزون اقتصادی همراه با ناآرامیهای اجتماعی و احتمالا درگیری نظامی؛ و یا ایجاد شرایط تازه از طریق نشستن و مذاکره کردن به منظور پایان دادن جدی به انزوای ایران و ایجاد تسهیلات لازم برای بازسازی اقتصاد کشور.
در ۳۹ سال اخیر، جمهوری اسلامی دوران سختی را در رویارویی با بحرانها، یکی پس از دیگری سپری نموده و توانسته با اقتدار کامل در صحنه داخلی کشور، قدرت و نفوذ ایران در منطقه را نیز به طور قابل ملاحظهای افزایش دهد. ولی اوضاع اقتصادی کشور دوران بسیار سخت و نگرانکنندهای را طی میکند و شکاف میان مردم و حاکمیت عموماً و نیروهای تمامیتًخواه و تندرو خصوصاً، بهصورت کاملا آشکاری از همیشه بیشتر شده است.
در پی اعلام خروج آمریکا از برجام توسط پرزیدنت ترامپ و تاکید او بر اینکه تحریمهای اقتصادیِ برداشته شده دوباره در چند ماه آینده علیه ایران اعمال خواهند شد، امیدهای قبلی مبنی بر بازسازی اقتصاد بیمار کشور با ایجاد اشتغال، مهار تورم، حفاظت از ارزش پول ملی و تامین رفاه و آینده مردم ایران از بین رفته است.
گرچه کشورهای اروپائی امضاءکننده برجام همراه با چین و روسیه کماکان نسبت به تعهدات خود، تا زمانیکه ایران شرایطِ منظور شده در برجام را رعایت کند، وفادار باقی ماندهاند ولی واقعیت این است که تامین خواستههای ضروری و مورد نظر ایران از میزان سرمایهگذاری لازم گرفته تا انتقال تکنولوژی مدرن در زمینههای کلیدی مانند صنعت نفت و گاز، اساسا در حیطه امکانات آنها نیست؛ بهویژه در زمانیکه با مخالفت جدی آمریکا روبرو هستند. چنانکه رئیس جمهور فرانسه نیز به صراحت گفته است که هیج دولت اروپایی نمیتواند هیچ شرکت بزرگ خصوصی را با توجه به آسیبی که سرشاخ شدن با آمریکا احتمالا به روند کار آنان در آمریکا وارد خواهد کرد، وادار به همکاری با ایران نماید.
اتفاقی که متعاقبا بر وخامت اوضاع افزود مطالبات ۱۲ مادهای مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا از رهبران ایران بود که به نوعی آمرانه، از مقامات ایرانی خواسته بود که برنامههای موشکی خود را کنار بگذارند، دست از هر نوع غنیسازی بردارند و به حضور خود در تمام کشورهای منطقه پایان بخشند. در پاسخ همانطور که انتظار میرفت، هم رهبر جمهوری اسلامی این اظهارات را با لحنی شدید رد نمود و هم محمدجواد ظریف، وزیر خارجه ایران، مطالبات ۱۵ مادهای ایران از آمریکا را رسماً اعلام کرد.
ولی در عین حال، علیرغم جو کاملا مسمومِ کنونی در روابط میان دو کشور، امکان دستیابی به یک «معامله» جدید احتمالی، آگاهانه از سوی خود پرزیدنت ترامپ مسدود نشده است. این موضع ابتدا به صورت علنی در بخش نهایی اظهارات وی هنگام اعلام خروج آمریکا از برجام مطرح شد و سپس به طور مشخصتری در کنفرانس مطبوعاتیاش با نخستوزیر ژاپن در اوایل ماه جون در واشنگتن تکرار شد. این انعطاف حاکی از آن است که مانند موضعگیریهای سخت اولیه رئیس جمهور آمریکا در قبال کره شمالی، آقای ترامپ در صورت دریافت پاسخی مثبت از مقامات ایرانی، شریکی خواهد بود که تمایل دارد یکبار دیگر جهان را متحیر نماید و «مربع روابط میان ایران و آمریکا را به دایرهای تبدیل سازد».
توپ، اینک در زمین مسئولان در ایران است تا از چنین فرضیهای به منظور جانشین ساختن برجام با یک «معامله» جامعتر جدید که بتواند شامل خواستههای وسیعتر ایران باشد بهرهبرداری کند. با توجه به چنین دریافتی بود که یکصد شخصیت سیاسی و مدنی با دیدگاههای مختلف در نامهای سرگشاده خواستار این شدند تا به لحاظ مشکلات موجود، مذاکرات مستقیم میان ایران و آمریکا به جریان بیافتد. گرچه این تقاضای امضاکنندگان مورد حمله شدید بخشی از عوامل تندرو و تمامیتخواه نزدیک به رهبری قرار گرفت، ولی تعدادی از نزدیکان ارشد آقای روحانی با روح آنچه که در متن نامه آمده بود، برخورد مثبتی داشتند.
پاسخ به این چالش تا زمانی که ایران از موقعیت قویِ استراتژیکی در منطقه برخوردار است، ایران را در موقعیت ممتازی برای چانهزنی با آمریکا قرار میدهد که به گفته یک روزنامهنگار با تجربه در تهران با توجه به مطالبات اعلام شده آقایان پمپئو و ظریف، اینک در وضعیت «مذاکرات هوایی» هستند. در حالتی دیگر، در صورت تشدید اختلافات و افول بیشتر راههای دیپلماتیک و احتمالا درگیری نظامی با آمریکا، تردیدی وجود ندارد که قدرت چانهزنی ایران به میزان قابل ملاحظه ای کمتر خواهد بود، شرایطی که رقبای منطقهای ایران از قبیل عربستان سعودی و اسرائیل همواره خواستار آن بودهاند. چنین شرایطی همزمان با ادامه و تشدید اعتراضات داخلی، میتواند به اوضاعی منتهی شود که عواقب هولناک آن دیگر صرفا به سرنوشت نهایی هیات حاکمه منتهی نمیشود بلکه میتواند آینده مملکت و نسلهای بعدی ایرانیان را سالها با مخاطرات جدی و زیانهای جبرانناپذیر مواجه سازد.
در این میان نباید فراموش نمود که ایران با توجه به درگیریهای مختلف جهان (بهویژه کشورهای جی ـ ۷)با آمریکا و شخص پرزیدنت ترامپ، هرگز در موقعیت بهتری برای پیشبرد نظرات و مقاصدش در راستای رسیدن به یک قرارداد جدید و همه جانبه در پی خروج آمریکا از برجام، قرار نداشته است. نکته جالبِ توجه اینجاست که خروج آمریکا از برجام میتواند ایران را در آستانه دستیابی به قرارداد جدید و بهتری با پشتیبانی جامعه بین المللی قرار دهد. این در حالی است که در صورت باقیماندن آمریکا و ادامه سیاست های قبلیاش، ایران مانند آنچه که تجربه ۲ سال گذشته به وضوح نشان داد، نه تنها نمیتوانست به خواستههای عمدهاش دسترسی پیدا کند، بلکه این احتمال وجود داشت که خود ایران اجبارا به لحاظ عدم همکاری آمریکا و اجرای تعهداتش، مجبور به ترک برجام گردد.
اینک با توجه به ضرورت حراست از منافع ملی ایران، شرایط حاد فعلی ایجاب می کند تا آیتالله خامنهای موانعی برای آغاز مذاکرات مستقیم میان ایران و آمریکا به منظور دستیابی به یک قرارداد جامع و پایدار فراهم نیاورد تا ایران را نیازمند همکاری با شرکایی نکند که امکان تامین و برآورده ساختن نیازمندیهای اقتصادی و کلیدی کشور را ندارند. در زمانیکه دولت روحانی ممکن است با واقعبینی، خواستار تعقیب چنین گفتمانی باشد، متاسفانه این مراکز سودجو و تمامیت خواه وابسته به رهبری هستند که کماکان مغرضانه هر نوع ارتباط با آمریکا را بهعنوان خیانت به انقلاب اسلامی قلمداد میکنند.
این عناصر به راحتی فراموش میکنند که آقای خامنهای هنگامی که در پست ریاستجمهوری ایران قرار داشت هرگز نه با خرید مکرر سلاحهای نظامی از اسرائیل در طول جنگ ایران و عراق مخالفت کرد و نه مانع دعوت محرمانه از آقای رابرت مک فارلین، مشاور ویژه رونالد ریگان، برای مسافرت به ایران شد که متعاقبا در جریان حادثه «ایران گیت» فاش شد.
پس واقعبینی و نه ایدئولوژی، نقش تعیین کننده نهائی را برای حاکمیت در آنزمان ایفا مینمود، امری که بعدها نیز زمینه را برای آغاز و پیگیری مذاکرات اتمی با «نرمش قهرمانانه»ای هموار کرد تا آقای روحانی و تیمش بتوانند مذاکرات برجام را با ۵+۱ به نتیجه برسانند.
امروز، هر گونه لجبازی یا عدم انعطاف از سوی آقای خامنهای در این شرایط، میتواند ایران و ایرانی را با شرایط مهلکی چه در داخل و چه در خارج از کشور مواجه سازد. این در حالی است که دیالوگ با ایالات متحده می تواند احتمالا به شرایطی منتج گردد که نهایتا از نارساییها و عدم اطمینان از اوضاع اقتصادی همراه با ناآرامیهای فزاینده اجتماعی در داخل کشور و شکست و سرافکندگی در خارج همراه با هرج و مرج بیشتر و خطرناک در منطقه، جلوگیری کند.
روشن است که هم ایران و هم آمریکا مجبورند که به منظور رسیدن به توافقی جامع و پایدار، مواضع اعلام شده خود را تعدیل کنند؛ راهی که کشورهایی چون چین، ویتنام و کوبا که سوابق دشمنی طولانی با آمریکا را در گذشته داشتند، قبلا پیمودند و کره شمالی امروز با همین تجربه در حال دست و پنجه نرم کردن است. مهم این است که دستآورد چنین تجربهای می تواند با ایجاد شرایطی تازه و امیدوار کننده، به رویاهای ایرانیان وطنپرست و ملی که خواسته و آرزویی جز بازسازی کشور و سربلندی مردمش ندارند، جان تازهای بخشد.
رهبران ایران باید همواره متوجه این واقعیت باشند که در آینده قابل پیشبینی، اروپا، چین و روسیه قادر به دور زدن آمریکا برای تامین نیازمندیهای مبرم ایران نیستند. علاوه بر آن، رهبران ایران باید به این واقعیت نیز توجه نمایند که خرید وقت اضافی یا متکی ساختن کشور به امثال چین و روسیه صرفا به لحاظ حفظ نوعی تعادل با آمریکا، نه تنها حد و حدود محدودی دارد بلکه تحت هیچ شرایطی به منافع درازت مدت مردم ایران کمک نمیکند.
آقای خامنهای نیز میتوانند به درستی و با رضایت خاطر متذکر این نکته باشند که او اگرچه در گذشته همواره بر عدم اعتماد به آمریکا تاکید داشتهاند ولی امروز و به ویژه در شرایط حساس کنونی، مسئولیت هر آسیب کوچک و بزرگی که به دلیل ممانعت ایشان برای آغاز مذاکرات بر مردم تحمیل شود، تماما بر دوش شخص ایشان خواهد بود.
هر که نامُخت از گذشتِ روزگار / نیز ناموزد زهیچ آموزگار (رودکی)