زیتون-نیلوفر سعیدی: سوریه، بخش مهمی از سرزمین شامات است. سرزمینی که بخش هایی از آن همچون دمشق و حلب، مامن کهن ترین شهرهای تاریخ تمدن بشری بوده و در کنار سواحل شرقی دریای مدیترانه واقع شده است. این کشور، گذشته از آب و هوای نیمه مدیترانه ای و معتدل، از حیث موقعیت جغرافیایی و استراتژیک، اهمیت خاصی برای اغلب بازیگران منطقه و قدرت های جهان دارد.
همسایگی با کشورهای مهمی همچون عراق، ترکیه، اردن، اسراییل، فلسطین و لبنان، سوریه را به کشور خاصی تبدیل کرده که از برآیند بسیاری از تحولات سیاسی و امنیتی این کشورها تاثیر می پذیرد و علاوه بر این، موقعیت دریایی خاص آن، می تواند برای روسیه، مواهب و امتیازات ویژه ای داشته باشد. بنابراین، بیهوده نیست که بحران در این کشور، تا این اندازه طول، عرض و عمق پیدا کرده است.
جنگ بزرگ قرن
بر اساس گزارش های فعالان حقوق بشر در سوریه، جنگ در این کشور، تاکنون بیش از یک هزار و سیصد میلیارد دلار، خسارت وارد کرده و زیرساخت اغلب شهرهای مهم از بین رفته است. علاوه بر این، شمار کشته ها به رقم وحشت آور چهارصد هزار نفر رسیده و بیش از ۷ میلیون شهروند سوری از کشور خود خارج شده و آواره شده اند. سه و نیم میلیون نفر از آنان در ترکیه و بقیه در لبنان، اردن، عراق و اروپا به سر می برند و علاوه بر این، بیش از سه میلیون نفر نیز در داخل سوریه، شهر و روستای خود را ترک کرده و به جاهای امن تر رفته اند. این در حالی است که جمعیت سوریه هیچگاه از ۲۳ میلیون نفر فراتر نرفته است و مجموع این ارقام سرانگشتی، نشان می دهد که فلاکت و بحرانی بزرگ در این کشور پدید آمده و هنوز هم پایان نیافته است.
زمینه های تاریخی بحران
خلبان سابق رشد کرده در حزب بعث سوریه یعنی حافظ اسد، به مدت سی سال رئیس جمهور سوریه بود و با تکیه بر ساختارهای پلیسی و اطلاعاتی، اقلیت علوی را بر اکثریت سنّی حاکم کرد و بارها حملات گسترده ای علیه اخوان المسلمین و دیگر مخالفان خود ترتیب داد. هزاران نفر از آنان را کشت و صدها نفر را زندانی کرد. بعدها، پسر او بشار اسد هم راه پدر را ادامه داد و حاضر نشد پوشه دموکراسی را باز کند و نگاهی به ان بیاندازد.
با آغاز خیزش های موسوم به بهار عربی، سوریه نیز تحت تاثیر ناآرامی ها قرار گرفت اما اهمیت جغرافیایی و سیاسی این کشور برای بازیگران مختلف منطقه ای، خیلی زود نشان داد که سوریه برای آنان، کشوری مانند لیبی، تونس و مصر نیست و این پرونده، اهمیت خاصی دارد.
توجه بازیگران مختلف به سوریه و تفاوت و اختلاف منافع آنان، هزینه های سنگینی برای مردم سوریه به بار آورد. در حالی که همه برای تغییر نظام سیاسی روانه ی سوریه شده و خطرناک ترین گروه های تروریستی و افراطی، در کنار طیف های گوناگونی از انواع و اقسام مخالفین منعطف، لیبرال، سیاسی و نظامی، برای پایین کشیدن اسد تلاش می کردند، حامیان او یعنی روسیه و ایران، به طرز جدی وارد میدان شدند و توازن قوایی که در این کشور برقرار شده، شرایط برای تحقق سناریوهای پایان را سخت کرده است.
نردیک شدن به معاملهی نهایی
بحران سوریه به نقطه ی آچمز و بن بست رسیده و ظاهر امر نشان می دهد که هیچکدام از بازیگران این صحنه، حاضر نیستند بیش از این هزینه کنند و یا دست به کار بزرگ بزنند. چرا که همین بالانس فعلی هم با زحمت به وجود آمده و در نتیجه، همه باید خود را آماده کنند تا اندک اندک سهم هر بازیگری مشخص شود.
در این بازی بزرگ، اوضاع آن قدر قمر در عقرب شده که دیگر توان و امکان تعیین بازیگر و بازنده وجود ندارد و اغراق آمیز نیست اگر گفته شود، برنده بازی در سوریه، کسی است که هزینه کمتری بپردازد!
ایران، عنصری که با همه فرق دارد!
برخلاف برخی تصورات عمومی، اشتراک منافع خاصی بین سه عنصر آمریکا، روسیه و ترکیه وجود دارد. اگر چه پراگماتیسم، یکی از وجوه شخصیتی اغلب سیاستمداران است اما این ویژگی در پوتین، ترامپ و اردوغان بسیار بارز است و به نظر می رسد که آنان در آینده می توانند در سوریه معامله کنند اما در این میان، ایران به خاطر تعلق خاطر ایدئولوژیک، نه تنها معامله نمی کند بلکه روز به روز بیشتر و بیشتر، منافع و امنیت خود را فدای چیزی می کند که از آن به نام آموزه ی مقاومت مکتب عاشورایی نام می برد.
مسئولین جمهوری اسلامی تلاش کرده اند این تفکر را در جامعه ی ایرانی جا بیاندازند که اگر سپاه قدس در سوریه وارد جنگ نمی شد، داعشی ها سر از تهران در می آوردند! اما مردم، در سالیان گذشته به این مساله حساس شده اند و معتقدند که بخش قابل توجهی از بودجه های ایران، در سوریه، عراق، لبنان، فلسطین و یمن خرج می شود و از این بابت ناراضی و معترض شده اند. لذا جمهوری اسلامی هنوز هم نتوانسته برخلاف دیگر بازیگران، حضور در سوریه را به عنوان یک ضرورت، به مردم خود بباوراند. در همین حال، به خاطر آن که وزارت امور خارجه دخالتی در مدیریت این پرونده ندارد، قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس و دوستان او، سوریه را تبدیل به مساله ای کرده اند که با دیپلماسی ایران و حساسیت های آمریکا، اسراییل و عربستان به نفوذ منطقه ای ایران، ارتباط دقیقی پیدا کرده است.
ایران و بشار اسد
چیری که برای بازیگران مرتبط با سوریه مهم است، آینده این کشور و چگونگی اداره آن است. اما ایران در این مساله، مانند دیگران، فکر نمی کند. چرا که اگر بشار اسد بر سر قدرت نماند، علوی ها در سوریه سهم ناچیزی در قدرت سیاسی خواهند داشت و ایران چنین چیزی را نمی پسندد.
ایران در این سال ها نتوانسته با طیف های مختلف مخالفین سوری ارتباط برقرار کند و حتی علیه همه آنان موضع گرفته است و بنابراین پس از اسد، نمی تواند روابط حسنه ای با دولت جدید این کشور، برقرار کند و لازم است از حالا، برای این مساله فکری کند.
ایران چگونه از سوریه خارج شود؟
امسال برای بار نخست، برخی مسئولین روسیه، به این موضوع اشاره کردند که لازم است نیروهای ایرانی، خود را برای خروج از سوریه مهیا کنند. این در حالی است که روسیه در برابر حضور ترکیه در سوریه و اشغال برخی شهرها و مناطق این کشور توسط ارتش ترکیه، موضعگیری خاصی نکرده بود! به همین خاطر علی اکبر ولایتی مشاور بین الملل رهبر ایران در سفر به روسیه و پس از دیدار با ولادیمیر پوتین، اعلام کرد، اگر سوریه ای ها بخواهند، حاضریم همین فردا، کشورشان را ترک کنیم!
شاید دولت بشار اسد در شرایط فعلی هیچگاه نتواند مستقیما از ایران بخواهد خاک کشورش را ترک کند اما واقعیت این است که آمریکا و دیگران، به این حضور حساس شده اند و تهران باید به فکر آن باشد که به شکلی آبرومندانه و دور از عواطفی که خروج از سوریه را به مثابه یک شکست سنگین جلوه دهد، حضور خود را به شکل آرام و مرحله ای، در خاک سوریه کمرنگ کند. اهمیت این نکته زمانی روشن تر می شود که بفهمیم ایران و سوریه مرز مشترک ندارند و اسراییل نیز در ماه های اخیر، به برخی فعالیت های اطلاعاتی نیروهای ایرانی در نزدیکی های بلندی های جولان حساس شده و واکنش نشان داده است.
اگر ایران بخواهد در این پرونده، مانند یک ایدئولوگ به مسائل نگاه کند، هزینه های داخلی و خارجی حضور در سوریه چنان بالا خواهد رفت که می تواند بر دیگر حوزه های سیاسی و امنیتی ایران در منطقه، تاثیر بگذارد.