۱. تاریخ اگر دستمایه ی کشمکش های سیاسی قرار بگیرد، مانع تبدیل «رخداد» به «تجربه» می شود و احتمال تکرار خطاهای پیشین را تشدید می کند. این اتفاقی ست که در جمهوری اسلامی افتاده است.طی این سال ها، بیست و هشت مرداد و تاریخ نهضت ملی، همواره یکی از میدان های اصلی منازعه میان جمهوری اسلامی و اپوزیسیون بوده است و مرکز ثقل این منازعه، اختلافات مصدق و کاشانی. جمهوری اسلامی مرتبا و به تکرار، مصدق را به سبب زاویه گرفتن از رهبری مذهبی نهضت ملی شماتت کرده و اپوزیسیون نیز در واکنش، روحانیت و در رأس آن کاشانی را مسبب شکست نهضت و سقوط دولت ملی مصدق دانسته است. البته این هر دو خوانش در یک ویژگی مشترک اند و آن هم تحلیل این اختلافات بر اساس ویژگی های خصلتی رهبران نهضت ملی ست.
۲. در این میان آنچه که کمتر به آن پرداخته شده، نقش نیروهای خارجی در به شکست کشانیدن این نهضت عظیم است. علیرغم انتشار اسناد قابل ملاحظه در این رابطه، هنوز افکار عمومی درک مشترکی از انگیزه های مداخله ی دول خارجی بویژه ایالات متحده ی آمریکا در کودتای ۱۹۵۳ ندارد، هنوز شیوه های این مداخله و برنامه های آن را نمی شناسد، هنوز به تحلیل مشترکی از تبعات آن دست نیازیده و در نسبت انقلاب ۵۷ با آن نیز به درک منسجمی نرسیده است. به زعم نگارنده، آثار مخرب چنین غفلتی، متاسفانه در تحولات جاری نیز نمایان است بویژه در بخش «رسانه ای» و «عملیات روانی» به منظور تعمیق بی ثباتی رژیم سیاسی.
۳. البته جمهوری اسلامی همواره از کودتای ۲۸ مرداد جهت توضیح و یا توجیه سیاست های ضدآمریکایی خود بهره برداری کرده لیکن همزمان مصدق را نیز به سبب اعتماد به آمریکایی ها نواخته است! اتهامی که در مقطعی، حزب توده به شکلی رادیکال، آن را به مصدق نسبت می داد و البته دیگرانی نیز آن را تا آخرین روزها زمزمه می کردند، از جمله زهری ها و حائری زاده ها و…….اما آیا بواقع مصدق به آمریکایی ها اعتماد داشت و فکر می کرد که آنها حاضرند تا منافع کارتل های بزرگ نفتی را در پای منافع ملت ایران قربانی کنند؟ به گمان حقیر چنین نیست. اجازه بدهید در این باره به یک روایت تکان دهنده از دکتر سنجابی مراجعه کنیم.
۴. سنجابی در صفحه ی ۱۸۴ کتاب امیدها و ناامیدی ها می گوید «جلسات هیأت وزرا در یکی از اتاق های خانه ی ایشان -مصدق- تشکیل می شد و معمولا خود ایشان جلسات را از اول تا آخر اداره می کردند. اتفاقا در جلوی آن اتاق ایوان بزرگی بود و روبروی آن ایوان، عمارت بزرگ اصلی خودش بود که به سازمان اصل چهار آمریکایی ها اجاره داده بود…یک روز ما دیدیم که جلوی آن ایوان را که بالکن روبازی داشت و درست روبروی آن عمارت اصل چهار قرار داشت، تیغه ی کلفت بلندی به بلندی سه یا چهار متر بالا آوردند و سقفی هم رویش نزدند.به آقای دکتر مصدق عرض کردم آقا این چیست؟ گفت آقاجان! از آن جا ما را می زنند. خدا شاهد است این حرف مصدق در روزهای اول نخست وزیری اش بود. گفت آقاجان! از آن جا ما را می زنند و اشاره به عمارت اصل چهار کرد. اتفاقا در روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، در روز کودتا، از همان محل بود که تیراندازی به خانه ایشان می کردند…»
۵ . مصدق در هشتمین جلسه ی دادگاه تجدیدنظر نظامی نیز صراحتا والبته با زبان خودش به مداخله ی آمریکا در سقوط و حتی محاکمه ی خود اشاره می کند. او خطاب به ریاست دادگاه می گوید«در باشگاه افسران محتاج به عینک شدم، یکی از افسران رفت این عینک را آورد. این عینک را در بیمارستان آمریکا برای من تهیه کردند. حالا با عینک آمریکایی به دادگاه نگاه می کنم.شما هم از پشت عینک آمریکایی مرا می بینید!»
۶. حال پرسش این است که چرا مصدق اجازه می داد تا آمریکا نقش واسطه ی درست کار را ایفا کند؟ چرا مصدق علیرغم بی اعتمادی به ایالات متحده، مذاکره را بر عدم مذاکره ترجیح می داد تا جایی که مخالفانش در داخل زبان به سرزنش اش باز کنند؟ به نظر حقیر پاسخ به این پرسش، در شناخت واقعی مصدق از ظرفیت های ایران آن روزگار ریشه دارد. او می دانست که ایران، ظرفیت مبارزه با دول امپریالیستی را ندارد و از این رو نمی بایست هزینه ی یک چنین تخاصم گزافی را پرداخت کند. بنابراین همه ی سعی او در این بود که ابعاد این چالش از «پارادایم حقوقی» فراتر نرفته و وارد فاز سیاسی- نظامی نشود. «گفتگو»ی مصدق با انگلستان و ایالات متحده را می باید ذیل اتخاذ «راهبرد حقوقی» او در «حفاظت از ایران» فهم کرد و نه دریافت ساده انگارانه ی «امکان ایجاد شکاف میان دول سرمایه داری!»
عکس کاردار سفارت آمریکا، کاتم را بر سر صندوق منهدم شده ی خانه ی ویران شده ی نخست وزیر پس از کودتا نشان می دهد.به قول سرهنگ بزرگمهر: حرامیان بر سر صندوق!