کشور ما امروز در کجا ایستاده است؟ چهل سال بعد از انقلاب آنچه مشخص است این است که در طول این سالها کرارا از خارج مورد تحریم قرار گرفتهایم. هیچ کشور با نفوذ و تاثیرگذار بین المللی دوست و همپیمان ما نیست. همسایگان ما بر دامنه دشمنیاشان با کشور ما افزودهاند. اقتصاد کشور به مرز فروپاشی نزدیک میشود و سایه جنگ بر سر کشورمان سنگینی میکند. در سیاست داخلی هم آنچه امروز بیش از گذشته مشهود است اینست که دولت پنهان و موازی بشدت قدرتمند شده و دست خود را در سیاستهای داخلی و خارجی کشور باز میبیند. دولت پنهان نهاد اطلاعاتی و زندان دارد، شکنجه میدهد، نیمی از اقتصاد کشور را در کنترل خود دارد و هیچ ابائی ندارد که دولت انتخابی و رسمی کشور را در صحنه سیاستهای داخلی و خارجی کشور به چالش بکشد. این درست در حالی است که رهبر جمهوری اسلامی در شهریور ماه سال گذشته در نشست مجلس خبرگان گفته بود، «موازی کاری با دولت صلاح نیست.»
در چند روز گذشته آقای حسن روحانی فعالان سیاسی کشور را برای افطار و همنشینی دعوت کرده بود. او در این مراسم گفت: «وقتی از دولت سئوال و مطالبه میشود باید از طرف دیگر بررسی شود که دولت چه مقدار در حوزه ای که مورد سئوال است دارای اختیار بوده و بطور مثال اگر در خصوص سیاست خارجی، فرهنگ و یا فضای مجازی از دولت سئوال و مطالبه میشود، باید بدانیم که دولت چقدر در این حوزه ها اختیار دارد. باید در حد توان و در حوزه اختیارات رئیس جمهور از دولت مطالبه کرد.» آقای روحانی به وضوح اعلام میکند که دولت او در تمام صحنه ها اختیار کامل نداشته و کسان دیگری کنترل این اختیارات را در دست دارند. در ابتدای اردیبهشت ماه آقای ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان به امریکا مسافرت کرد. اگر چه آقای ظریف برای یک کنفرانس یک روزه به نام «روز چند جانبه گرائی سازمان ملل» به نیویورک رفته بود اما قصد اصلی او حضور در رسانههای امریکائی و اعلام آمادگی ایران برای تبادل زندانیان ایرانی و آمریکائی در دو کشور و باز کردن روزنهای برای مذاکره با امریکا بود. در جواب خبرنگار سی بی اس (CBS) ظریف میگوید که ما میز مذاکره را رها نکردهایم. دولت ترامپ این میز را رها کرده و این میز آنجاست. بلافاصله در نهم اردیبهشتماه آقای قاسم سلیمانی گفت، «دشمن میخواهد با فشارهای اقتصادی ما را به میز مذاکره بکشاند که این مذاکره مصداق «تسلیم است»، اما مردم هوشیار و هوشمندند و معتقدند که مذاکره در شرایط کنونی با دشمن «تسلیم شدن» محض است و قطعا تن به این ذلت نمیدهیم.» سپاهیان که با آوردن مخفی اسد به ایران بدون اجازه دولت، وزیر امورخارجه کشورمان را دل آزرده کرده بودند و او تا سرحد استعفا پیش رفته بود، چند روز بعد برای دلجوئی از او اعلام کردند که جایگاه وزارت امور خارجه در کشور ثابت و با اهمیت است اما آقای سلیمانی مجددا نشان داد که به آنچه گفته است اعتقادی ندارد. بطور روشن وزیر امورخارجه کشور و مواضع اورا به چالش کشیده تا جائیکه دشمنان کشور نظیر جان بولتون و بریان هوک اعلام کردند که آقای ظریف وزیر خارجه حقیقی ایران نیست و آقای سلیمانی برای سیاست خارجی کشور تصمیم میگیرد. دولت پنهان نشان داده است که در کشور ما و در صحنه سیاستهای داخلی و خارجی حرف دولت رسمی و وزیر امور خارجه کشور ما تا میزانی اعتبار دارد که توسط دولت پنهان و سخنگویانش مورد تایید قرار گیرد.
اما دخالت دولت پنهان در سیاست خارجی کشور نه تنها به اعتبار کشور ما ضربه زده است که مشکلات عدیده ای را برای منافع و امنیت ملی کشور ایجاد کرده است. بعد از عقد قرارداد برجام، سپاه پاسداران مخالف این قرارداد بینالمللی بوده و برای به چالش کشیدن آن از هیچ تلاشی دریغ نکرد. حک شعار نابودی اسرائیل بر روی موشکهای بالستیک کشور دقیقا برای بیاعتبار کردن این قرارداد بینالمللی بوده تا اجازه ندهند که ایران بعد از عقد این قرارداد بتواند اعتبارسازی بینالمللی کند.
بسیاری از مشکلات مالی ایران و اینکه کشور ما نتوانست زودتر از اینکه ترامپ از برجام خارج شود روابط خود را با نهادهای مالی بینالمللی از سر بگیرد، از کاستی اعتبار کشور ما بود. این اعتبار ربطی به تلاشهای کشورهای اروپائی برای رابطه با ایران نداشت. نهادهای مالی بینالمللی و بانکهای خصوصی که سهام آنها متعلق به مردم است و نه دولتهای اروپائی، بدنبال ایجاد این اعتبار بودند تا روابط خود را با کشور ما از سر گیرند اما ایجاد این اعتبار از طریق مخالفین داخلی برجام کرارا به چالش کشیده شد.
بیژن زنگنه، وزیر نفت کشورمان شاید به بهترین شکل منافع کسانی که نمیخواستند برجام پا بگیرد را به تصویر کشیده است. او در پاسخ به سئوال «دنیای اقتصاد» در رابطه با «نگرانی از ظهور بابک زنجانیهای جدید با سختتر شدن فشار تحریمهای نفتی» گفت:« ما تلاشمان این است که هم کارمان را بکنیم و هم اجازه ندهیم که اتفاقات گذشته رقم بخورد.» او میگوید نگرانی ما این است که در زیر فشارهای نفتی سخت آمریکا و عدم اجازه شفافسازی در زمینه فروش نفت، شاهد ظهور بابک زنجانیهای دیگری باشیم. نبودن برجام و وجود تحریمها و عدم شفافسازی نهایتا فساد گسترده را بدنبال خواهد داشت. کاسبان مخالفت با برجام دلالان بازار مکاره این فساد بوده و هستند. فساد از طریق این نهادها و افراد وابسته به آنها این اجازه را به آنها داده است تا نه تنها کنترل بخش عظیمی از اقتصاد کشور را بدست گیرند که طبقههای خاصی از جامعه را حامی و وفادار به خود کنند. لذا سپاه و مخالفین برجام از تحریمها سود برده و بابک زنجانیهای کشور را تولید کرده اند.
بی اعتمادی به ایران و بی اعتباری کشورمان امروز تا جائی پیش رفته است که حتی دولتهای اروپائی طرفدار برجام آرام آرام قرارداد برجام را کامل نمیدانند. مکرون رئیس جمهور فرانسه به تازگی اعلام کرده است که توافق هستهای با ایران ناقص است و باید تکمیل شود. او در عین اینکه خواستار پایبندی ایران به برجام شده است میگوید که باید در مورد توسعه برنامه موشکی ایران و نقش بیثباتکننده این کشور در خاورمیانه به گفتگو نشست. امریکا، اسرائیل و کشورهای عربی منطقه موفق شدهاند به تدریج اروپائیان را قانع کنند که ایران برای خاورمیانه تهدید بشمار میرود. به همین دلیل وقتی اسرائیلیها مواضع نظامی و تسلیحاتی ایران را در سوریه بمباران کردند، کشورهای اروپائی این حق را برای اسرائیل که آن را دفاع از خود مینامند به رسمیت شناختند.
دولت موازی و سپاهیان اما در توهم قدرت نظامی کشور هم بسر بردهاند. کرارا شنیدهایم که سرداران سپاه ادعا کردهاند که توان مقابله و حتی نابودی اسرائیل را داشتهاند. در گذشته از آنها شنیده بودیم که آمریکا در حال فروپاشی است. سردار ایوب سلیمانی، جانشین فرمانده ناجا گفته است، « دشمن دنبال این است که القا کند که مردم همراه با نظام نیستند….دشمنان بدانند امسال، سال شکست بیسابقه است که آمریکا باید از انقلاب اسلامی متحمل شود. …بسیاری از کمبودها برطرف و از لحاظ تجهیزاتی نیز تامین شده است، قطعا اتفاقات خوبی در راه است.» اما واقعیت چالش نظامی ایران توسط اسرائیل در سوریه از حقیقت دیگری پرده برمیدارد. اسرائیلیها به کرات مواضع ایران را در سوریه بمباران کردهاند و ایران نه توانسته و نه بخاطر گسترش جنگ به مرزهای ایران خواسته است به چالش نظامی دولت اسرائیل پاسخ گوید.
از همه ترسناکتر و متاثرکنندهتر این است که رهبران سیاسی ایران ابائی ندارند که بگویند که بین جنگ و صلح از طریق مذاکره با شرط و شروطی، جنگ را انتخاب میکنند. در ۱۱ اردیبهشت ماه رهبر جمهوری اسلامی اعلام کرد که « آرایش دشمن آرایش جنگی است، از لحاظ اقتصادی آرایش جنگی گرفته، از لحاظ سیاسی آرایش جنگی گرفته، فقط از لحاظ نظامی علیالظاهر آرایش جنگی ندارد که آن هم البته حواس نظامیهای ما جمع است….ملت ایران آرایش جنگی بگیرد.»
کشور ما در گذشته فرصتهای بزرگی را برای حل مشکلات خود با آمریکا از دست داده است. دلیل گذشت از این فرصتها بسیار روشن است. نظام ایران یک نظام ایدئولوژیک و ضد غربی است. رهبران سیاسی کشور ما بقای خود را در حفظ این ایدئولوژی و خصوصا آمریکا ستیزی میدانند. آنها کوشش کردهاند که روحیه خشونت و دشمن ستیزی را در بین حامیان خود برای بقای خود حفظ نمایند.
در زمان جنگ با عراق، فرصتهای مناسبی خصوصا بعد از فتح خرمشهر به دست آمد تا به خشونت و ویرانی جنگ خاتمه داده شود اما جنگ و خشونت بر صلح ترجیح داده شد. زمانی جام زهر پایان جنگ نوشیده شد که ایران دیگری نه رمقی به لحاظ نظامی داشت و نه میتوانست از موضع برتر مذاکره کند. در گرفتن سفارت امریگا آنقدر فرصتسوزی شد که نهایتا کشور گروگان گروگانگیری شده و به ریگان و محافظهکاران آمریکا فرصتی داده شد تا در انتخابات این کشور، دموکراتها و کارتر را شکست دهند. با آمدن دولت کلینتون فرصت استثنائی بزرگی نصیب کشور شد تا مشکلات خود را با امریکا حل نماید. رهبر جمهوری اسلامی به آقای خاتمی اجازه نداد تا در این راه توفیقی حاصل نماید. دولت کلینتون تا مرز معذرت خواهی برای کودتا بر علیه دولت مصدق در کشور ما پیش رفت اما برای رهبر جمهوری اسلامی ایران کافی نبود.
دولت بوش در آمریکا سر کار آمد و نیوکانهای امریکائی همه فرصتها را از ایران گرفتند. رهبر جمهوری اسلامی از آقای خاتمی خواست تا با آمریکائیها و دولت بوش وارد مذاکره شود. این درست بعد از دخالت نظامی آمریکا در عراق بود. اما دولت بوش ایران را در «مثلث شرارت» قرار داد و راه هارا برای مذاکره با ایران بست. دولت اوباما سر کار آمد و شاید بهترین فرصتها برای ایران فراهم شد تا مشکلات خود را با این کشور حل کند اما رهبر جمهوری اسلامی ایران بجای ایجاد صلح با آمریکا، دشمنی با این کشور را انتخاب کرد. در طول مذاکرات هستهای با ایران، ابتدا سه کشور اروپائی پیشقدم شدند و ایران در موضع مناسبی بود تا به عقد قراردادی با اروپائیان دست بزند، که آن فرصت هم از دست رفت و ایران حاضر نشد در این چهارچوب مذاکره موفقیت آمیزی داشته باشد.
دوران طلائی سیاست در ایران برای رهبر و محافظه کاران افراطی، دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد بود. رهبر جمهوری اسلامی خود را با او به لحاظ فکری بسیار نزدیک میدید و اجازه داد تا احمدی نژاد زمینه را برای تحریمهای بینالمللی بر روی ایران آماده کرده و کشور را کاملا در صحنه جهانی بیاعتبار کند.
مصوبه شورای امنیت ملی ایران که کشور ما بواسطه آن تصمیم گرفت فروش اورانیوم غنی شده و آب سنگین را در فاصلهای کوتاه متوقف کند، با عکسالعمل منفی کشورهای اروپائی روبرو شد. مهلت شصت روزه ایران هم بلافاصله توسط اروپا غیرقابل قبول قلمداد شد. توپ بازی مجددا در زمین ایران بود و نه اروپا.
اگر ایران به غنیسازی بیشتری بعد از این شصت روز روی آورد و یا به تکمیل پروژه اراک همت گمارد، چیزیکه دولت روحانی ادعا کرده است، عملا زمینه را برای بهم خوردن و فروپاشی برجام آماده کرده است. در این صورت راه را برای کوشش جنگطلبان خارجی ایران در دولت ترامپ، اسرائیل و عربستان سعودی هموار کرده است.
بهترین گزینه برای ایران انتخاب صلح و نه جنگ از طریق مذاکره با شخص ترامپ است. سیاستهای دولت ترامپ در برخورد با کره شمالی و تغییرات در ونزوئلا شکست خورده است. او همچنین در جنگ تجاری خود با چین نتوانسته امتیازی کسب نماید. ترامپ برخلاف ادعای او که بیشتر سیاسی است، حاضر به حفظ برجام با ضمیمهها و نام دیگری است. او نمیخواهد که دولت اوباما در این رابطه امتیازی کسب کرده باشد. مذاکره با ترامپ میتواند از طریق یک جمهوریخواه معتدل نظیر کالین پاول و یا چاک هیگل صورت پذیرد. ترامپ بدون شک حاضر خواهد بود که شروط ایران را برای حفظ برجام با ضمیمههائی و همچنین دور زدن پمپئو و بولتون قبول کند. محمد بن سلمان، محمد بن زاید و ناتانیاهو هرگز نمیخواهند که ایران با ترامپ وارد مذاکره شود. آنها به دنبال تشدید تحریمها و هدایت اوضاع به سمت جنگ با ایران در منطقه خاورمیانه هستند.
روز یکشنبه، ۱۲ می، دولت عربستان سعودی اعلام نموده است که چهار کشتی نفتی این کشور در آبهای امارات، در بندر فجیره و نزدیکی تنگه هرمز مورد حمله قرار گرفته اند. دولت عربستان سعودی هنوز کشوری را متهم نکرده است.
روز سه شنبه ۱۴ می، حوثیهای یمن حملات پهپادی خود را به دو خط لوله نفتی عربستان سعودی تایید کردند. اگرچه دولت ایران در مورد حملات به کشتیهای نفتی عربستان اعلام کرده بود که این حمله و کارشکنی شاید بخشی از توطئه بر ضد ایران برای شروع یک جنگ در این منطقه باشد، اما امروز کاملا مشخص شد که دوستان ایران که مورد حمایت ما در یک جنگ علیه عربستان سعودی قرار گرفته اند، مسئولیت بخشی از این حملات را قبول کرده اند.
خبر حملات به کشتیهای نفتی عربستان سعودی از سوی کاربران محافظه کار افراطی در ایران با شادمانی روبرو شده بود. امین عربشاهی از مدیران خبرگزاری تسنیم این حملات را کار «برو بچه های مقاومت اسلامی» خوانده بود. روزنامه کیهان امروز، سه شنبه، با تیتر درشت نوشت، « انفجارهای فجیره خواب از سر شیوخ مرتجع پراند » سفیر امریکا در عربستان سعودی اعلام کرده است که هنوز برای مقصرین بخشی از این حملات اطلاعات کافی در دست نیست اما به محض شناسائی عاملین این حملات، واشنگتن عکسالعمل درخوری کمتر از شروع یک جنگ از خود نشان خواهد داد.
آیا دشمنان ایران این حملات را در زمره جنگهای نیابتی قلمداد نمیکنند؟ اگر سخن سخنگوی وزارت امور خارجه ایران را قبول کنیم که این حملات را «نگران کننده و هولناک» خوانده بود و خواستار «تحقیق» در مورد عاملین آن شده و این حملات را بخشی از توطئه علیه ایران نامیده است، آیا نباید توقع داشت که دولت ایران حملات حوثیها را به خطوط لولههای نفت عربستان محکوم کند؟ دولت در مورد محافظهکاران افراطی کشور و تشویق آنها برای تنشهای بیرونی و درگیری چه باید بکند؟ آقای فلاحت پیشه، مسئول کمسیون سیاست خارجی مجلس، شاید بهترین سوژه را برای خبرگزاریهای خارجی با جمله معروف خود، « انفجارهای فجیره نشان داد، امنیت جنوب خلیج فارس شیشه ایست» فراهم نمود.
عجیب اینجاست که خود امارات در ابتدا در مورد این حملات بسیار با احتیاط عمل نموده اما نهایتا اعلام نمود که در ایران کسانی در حال نفرتپراکنی و حمایت از تروریسم هستند. دوستان نادان و دشمنان ایران در حال حاضر دارند از این فضای ملتهب بر علیه ایران سوء استفاده میکنند و به فکر عواقب آن برای امنیت کشور ما نیستند.
ایران هنوز با ذخیره ارزهای خارجی خود میتواند برای چند ماهی از فروپاشی اقتصاد کشور جلوگیری کند، اما ادامه چنین وضعی برای کشور امکان پذیر نخواهد بود. هرگز نباید احتمال داد که عمر دولت ترامپ در دوسال آینده و در یک انتخابات به پایان میرسد. باید برای بدترین سناریو که شش سال دیگر دولت ترامپ بر سر کار است برنامهریزی کرد. مذاکره با ترامپ همچنین راه را هموار میکند که دولتهای بعدی به برجام و ضمائم آن تن دهند. باید از این فرصت استفاده کرد و بجای آماده کردن کشور برای جنگ، کشور را برای ایجاد صلح آماده نمود.
چهل سال از انقلاب و ایدئولوژی غرب ستیزی نظام گذشته است و نتیجه بیحاصل و مخرب آن روزبهروز روشنتر میشود. در هفتههای گذشته امپراطور ژاپن بنفع فرزند خود از قدرت کنارهگیری کرد. او پدر خود را مقصر در ایجاد یک نظام نظامیگر در کشور ژاپن میدانست. عمل آمریکائیهارا در انداختن دو بمب اتم در ژاپن حاصل بیرحمی آنها و جهالت پدرش در ایجاد خشونت قلمداد میکرد. او برای منافع ملی کشور خود با آمریکا مذاکره کرد و روابط تناتنگی را با این کشور بنیان نهاد. در هفته گذشته در آفریقای جنوبی، حزب ایانسی (ANC) که در این کشور با نظام آپارتاید مبارزه کرده و کشور را از تبعیض نژادی نجات داده بود، با افت شدیدی در انتخابات نمایندگان خود در پارلمان این کشور یعنی با کاهش بیش از ۶۰% آرای خود روبرو شد. بیکفایتی این حزب در حل مشکلات این کشور همراه با فساد درونی آن، بسیاری را از رای دادن به کاندیداهای این حزب منصرف کرد.
صبر مردم کشور ما هم برای تحمل جو نظامی و خشن و ایدئولوژیک به انتها رسیده است. روز مبادایی برای ارزیابی میزان مقبولیت این نظام در پیش رو است. میتوان با شعارهای تکراری مرتب ادعا کرد که مردم حامی این نظام هستند، اما شواهد کافی در درون جامعه نشان میدهد که چنین نیست.
جنگ با دشمن خارجی کشور ما را تکهتکه خواهد کرد. باید از جنگ هراسید. بجز خسارات مالی و انسانیِ جنگ، هر جنگی با ایران خصوصا در دنیای امروز و با وجود توان نظامی هوشمند دشمن، میتواند اقتصاد کشور ما را کاملا به فروپاشی برساند. باید با هوشمندی تمام دست جنگ آفرینان داخلی را از سیاست کشور کوتاه کرده و با حمایت مردم برای ایجاد یک صلح واقعی قدمهای موثری برداشت.