زیتون– آوا مشرقی:
بر اساس گزارش سازمان ملل، سالانه بیش از پنج هزار قتل ناموسی در سراسر جهان اتفاق میافتد. در تعریف این نوع جنایت میتوان گفت : مردان خونی و خویشاوند، یکی از افراد مونث خانواده خود را به دلایل مختلفی مانند شک داشتن رابطه نامشروع، انتشار شایعه در خصوص آن و یا هر دلیل دیگری به قتل برسانند تا به زعم خویش ننگ و رسوایی به وجود آمده را از دامان خانواده و جامعه پاک کنند. از این رو، قتل ناموسی، جرمی علیه زنان است که در یک جامعه بدوی و عقبمانده که از ساختار یک جامعه سالم به دور مانده، به راحتی قابل تمییز و تشخیص است. چرا که تمامی مفاهیم مربوط به جامعه مدرن از قبیل احترام به فردیت انسانی و انتخاب آزادانه او و نیز حقوق شهروندی و آزادی رسانه مسائلی است که در یک نظام خویشاوندی و قبیلهای محلی از اعراب ندارند و همین میشود که به گزارش رئیس پلیس آگاهی کشور، قتل ناموسی در صدر جنایات انجام شده در ایران است.
متهمان گاهی به علت بیاعتمادی به سیستم قضایی و عدالت کیفری، خودشان دست به کار مجازات میشوند، مجازاتی که میتواند در مواردی سرنوشت تمامی اعضای خانواده را به تباهی بکشد. در همین راستا و بر اساس پژوهشهای انجام شده، قتلهای ناموسی در استانهای جنوبی کشور از فراوانی بالاتری برخوردارند. طی سالهای گذشته، بالاترین آمار قتلهای ناموسی متعلق به استان خوزستان بوده که جرائم، اغلب با هم فکری و همراهی سایر اعضای خانواده یا طایفه انجام گرفته است.
فیلم «خانه پدری» ساخته تحسین برانگیز کیانوش عیاری که در نهمین سال توقیف خود به سر میبرد، با شروعی غافلگیرکننده روایتگر قتل دختری جوان توسط پدر و برادر ۱۵ ساله خود در سال ۱۳۰۸ شمسی است. قتلی که سرنوشت تمامی اعضای خانه را تا هفت دهه پس از آن واقعهی دلخراش، دستخوش تغییر و دگرگونی میکند. محتشم ۱۵ ساله، به تحریک و دستور پدر، جان خواهر خود را به دلیل مساله ای ناموسی میگیرد و جسد او را در زیرزمین خانه پدری دفن میکند. خانه پدری، همان جایی که قرار بود محیطی امن و راحت برای دختر جوان باشد، حالا با تعصبی کورکورانه تبدیل به قبرستان پدری میشود.
کیانوش عیاری، متولد ۱۳۳۰ در شهر اهواز، سینما را با ساخت فیلمهای تجربی ۸ میلیمتری آغاز کرد و چند سال بعد با «تنوره دیو» و «آن سوی آتش» نام خود را به عنوان کارگردانی کاربلد ثبت کرد و تا به امروز نیز به سنت گزیده کاری خود ادامه داده است. هر چند که بخت هم هرگز با او یار نبوده و هر دو فیلم اخیر او طی ده سال گذشته، «خانه پدری» و «کاناپه»، به دلایل واهی به محاق توقیف رفتهاند.
دوربین عیاری در روایت فیلم هیچگاه از خانه و حیاط آن خارج نمیشود چرا که از دید او اساس هر نابهسامانی را نه در بیرون، بلکه در پستوی زیرزمین خانه پدری باید جستجو کرد. همان پستویی که ریشه فرهنگ غلطی در آن جوانه زد که سالها بعد، شاخ و برگهایش گلوی هر آنکه را که در برابر این ظلم و بیعدالتی سکوت پیشه کرده بود، گرفت. خشونت بیمارگونه، فرهنگ مردسالاری، تضعیف حقوق زنان، استفاده ابزاری از کودکان و از همه مهمتر پنهانکاری که سر رشته معنایی داستان را تشکیل میدهد، در یک دوره هفتاد ساله و نسل به نسل در میان شخصیتهای داستان تکرار میشود. استفاده نمادین عیاری از فرش و رفو کردن آن، که یادآور عمق فرهنگ پنهانکارانه ایرانی است این نکته را گوشزد میکند که در سرپوشی جنایت اتفاق افتاده، هر چه استادانهتر پنهان کنی، انعام بیشتری هم انتظارت را میکشد.
در گذر زمان، افکار و باورها عوض میشوند اما نشانه سنت همچنان در زیرزمین خانه دفن شده و روایتگر این حقیقت تلخ است که به ضرب و زور هم نمیتوان از ریشه درخت سنت، میوهای سالم و مدرن نتیجه گرفت چرا که در آخرین اپیزود فیلم، زندگی پسر محتشم هم از ننگ قتل عمه جوان بینصیب نمیماند و حالا اوست که باید سنگینی گناه پدر را به دوش بکشد و پیشانی خانه را از داغ قتل ناموسی پاک کند، صد البته که استیصال او در یافتن جایی برای دفن استخوانها، خود گویای بیهودگی این تلاش است.
ایده فیلم خانه پدری که به گواه کارگردان، برگرفته از یک داستان واقعی در اهواز سال ۱۳۵۴ است که دختری توسط پدر و عمویش به قتل میرسد، یکی از بهترین تولیدات سینمای ایران را رقم میزند. فیلمی که با روایت بی نقص و تکاندهندهاش و ظاهری ساده و سرراست، آشوبی در ذهن و روان مخاطب ایجاد میکند و این یعنی سینما!
فیلیس چسلر، پژوهشگر و روانشناس آمریکایی، در بخشهایی از مقالهای با عنوان «قتل ناموسی مختص کشورهای مسلمان نیست»، این پدیده را با خشونت خانگی در غرب مقایسه کرده و گفته «در قتلناموسی، قاتلان با دقت توطئه میکنند و ممکن است با همراهی چند عضو دیگر خانواده مرتکب قتل شوند. معمولاً برادرها، عموها یا داییها، پدرها، و سایر بستگان مرد مرتکب چنین قتلی میشوند. مادران هم گاهی در طراحی یا اجرای قتل دخترشان همکاری داشتهاند. این در حالی است که مهاجمان قاتل در غرب معمولاً به شکلی برنامهریزی نشده، ناگهانی، و انفرادی عمل میکنند». او در بخش دیگری از این یادداشت می گوید «با اینکه قتل ناموسی مختص کشورهای مسلمان نیست اما بیشترین آمار این جنایت در بین مسلمانان اتفاق افتاده، با این وجود فقط کسانی که معتقدند افشای هر نکتهی منفی دربارهی مسلمانها شرمآور است، گفتوگو دربارهی قتل ناموسی را نژادپرستانه و ناشی از اسلامهراسی میدانند و در مقابل آن ساکت میمانند».
با وجود جامعهای که قتلهای ناموسی در آن بالاترین آمار جنایت را از آن خود کرده، برای حل این معضل، جز به تشکیل نهادهای مدنی و اجتماعی و فرهنگسازی از طریق رسانه و سیستم آموزشی نمیتوان امید بست. نهادهایی که با به رسمیت شناختن حقوق انسانی و آزادی فردی، از اقتدار نظام قبیلهای بکاهند و راه گفتگو را به اعمال خشونتهای بیمارگونه ترجیح دهند. و اما علیالحساب باید به کیانوش عیاری دست مریزاد گفت برای قصه غریب خانه پدری و ذات سوزانندهی آتش که سوخت و خاکستر کرد تمامی اهل خانه را…