زیتون ـ محمدرضا سرداری: سال گذشته دو تن از فرزندان آیتالله محمود طالقانی در گفت و گویی مفصل با رسانههای داخل کشور نکاتی را درباره جایگاه پدرشان در انقلاب بازگو کردند که بازتاب وسیعی داشت.
اصل ادعا این بود که اگر آیتالله طالقانی در قید حیات بود حادثه گروگانگیری رخ نمیداد و جنگی نیز میان ایران و عراق به وقوع نمیپیوست. اما اگر طالقانی رهبر انقلاب بود، انقلاب اسلامی ایران در مجموع به کدام سو میرفت؟ کوشیدم این پرسش را با تعدادی از صاحبنظران و اندیشمندان حوزه سیاست در میان بگذارم اما برخی به بهانه وقت از پاسخ عذر خواستند و برخی نیز فرصت تأمل. اما آیا چنین پرسشی مجالی برای طرح یا تأمل دارد؟ یا پاسخی برای آن میتوان یافت؟ یا همچنان که یکی از پرسششوندگان گفت پاسخ به چنین سؤالی کار کاهنان و منجمان است.
گرچه پاسخ به چنین پرسشی از نظر علمی و تاریخی ناممکن به نظر میرسد؛ اما طرح آن میتواند دستکم یک موضوع را شفاف کند و آن اینکه نظام مستقر کنونی با آرمانهای رهبران آن چقدر فاصله دارد؟ چه تفاوتی از نظر فکر، خط مشی و اخلاق میان آنان وجود داشته و آن گاه میتوان گمانه زنی کرد که چه میشد اگر قدرت سیاسی در ید دیگری قرار میگرفت. در این میان، بررسی آیتالله خمینی و آیتالله طالقانی میتواند مقایسه معناداری باشد. بهویژه آنکه به باور برخی از صاحبنظران او رهبر انقلاب در داخل و خمینی رهبر انقلاب در خارج از کشور بود.
آیتالله خمینی و آیتالله طالقانی از نظر شخصیت اجتماعی میتوانند شباهتهای بسیاری با یکدیگر داشته باشند. شاید نخستین شباهت این دو در علاقهشان به جریان فداییان اسلام باشد. هر دو شدیداً ضدشاه و حکومت سلطنتی بودند و از روحانیونی بودند که به شدت سیاسی بودند. اما به باور برخی میان افکار و کردار سیاسی آنان بهویژه پس از انقلاب تفاوتهای جدی به وجود آمد.
در این فرصت کوشیده شده تا مواضع این دو شخصیت تاریخی بدون پیشداوری و بر اساس نظرات خودشان حول محورهای مهمی که نقش تعیین کنندهای در آینده انقلاب داشت؛ همچون محاکمه و اعدام کارگزاران حکومت پهلوی، مسئله حجاب، برخورد با گروههای چپ و مجاهدین خلق، مسئله شوراها و بالاخره مسئله ولایت فقیه مورد بررسی قرار گیرد.
محاکمه و اعدام کارگزاران حکومت پهلوی
اعدام کارگزاران حکومت پهلوی نخستین معیار برای سنجش رفتار این دو رهبر سیاسی ـ مذهبی انقلاب است.
صادق خلخالی به حکم آیتالله خمینی به عنوان حاکم شرع منصوب شد و بلافاصله دادگاههای صحرایی را برای محاکمه سران حکومت شاه و امرای ارتش تشکیل داد. اعدام ها نیز بلافاصله در مدرسه رفاه محل اقامت آیتالله خمینی آغاز شد. برخی شواهد تاریخی نشان میدهد که اختلاف نظر مهمی در این زمینه میان خمینی و طالقانی بر سر انتصاب خلخالی به این سمت و محاکمه و اعدام سران حکومت پهلوی و فرماندهان ساواک و ارتش وجود نداشته است.
صادق خلخالی (راست) به همراه آیتالله خمینی
بر اساس روایتی که محمود دعایی مدیر روزنامه اطلاعات نقل کرده آیتالله طالقانی، خلخالی را فردی عادل میدانست. به گفته آقای دعایی در اول انقلاب بسیاری از افراد از وضعیت زندانها و دادگاهها ناراضی بودند و میگفتند چرا دادگاهها قاطعیت ندارند و انقلابی عمل نمیکنند. برخی از آنها این مسئله را با آقای طالقانی در میان گذاشتند که ایشان برآشفتند و بسیار از آنها انتقاد کردند و گفتند چرا اینطور حرف میزنید، چرا فلانی اعدام شد، یا فلان کس زندانی شده است؟ آنها به آیتالله طالقانی گفتند که این کارها به حکم حاکم شرع انجام شده است و آقای طالقانی پرسید کدام حاکم شرع؟ آنها گفتند آقای خلخالی. مرحوم طالقانی خندید و گفت:«من آقای خلخالی را میشناسم؛ ایشان عادل است ولی متعادل نیست.»
آیتالله طالقانی: «من آقای خلخالی را میشناسم؛ ایشان عادل است ولی متعادل نیست.»
آیتالله طالقانی همچنین طی مصاحبه مطبوعاتی در ۲۶ اسفند ۵۷، درباره دادگاههای انقلاب و مجازات اعدام مقامات حکومت شاه، در پاسخ به سؤال یک خبرنگار خارجی میگوید « در همه کشورهای انقلابی هزاران نفر در روزهای اول انقلاب، اعدام میشوند. اگر ما میخواستیم مانند همه کشورهای انقلابی عمل کنیم با عصبانیتی که مردم ما از عوامل رژیم سابق داشتند، باید روزی ۱۰۰ نفر را اعدام کنیم. از ابتدای سقوط رژیم تا به حال، من خیلی در این محاکمات وارد نیستم و نمیخواهم دخالت کنم، ولی در روزنامهها که میبینم و میخوانم اکثر اینها را که میشناسم دستشان به خون جوانان ما آلوده است و هزاران شهود عینی برای مجرمیت آنها در میان مردم موجود است.»
وی در ادامه، وقتی خبرنگار خارجی سؤال کرد چرا آنها را به مرگ محکوم میکنید و چرا به حبس ابد محکوم نمیشوند؟ گفت: « در قانون اسلام، اساساً مسئله زندان و محکومیت زندان به صورتی که در دنیا معمول است نیست و اینها دلایلی دارد که من بارها گفتم و خواهم گفت… چون کسی که جانی و آدمکش باشد و مفسد در زمین و قابل اصلاح نباشد، در همه دنیا محکوم به مرگ است. بعضی از کشورهایی هم که قانون اعدام را ندارند به صورت دیگر مردم را میکشند…و یا [همانطور] آمریکای به اصطلاح آزادیخواه. به عقیده شما، روی این اصل، همه آدمکشها آن هم نه آدمکش فردی بلکه آدمکش حرفهای، باید در زندانها پذیرایی بشوند و از نظر تغذیه و بهداشت و وسائل زندگی تأمین باشند. یک روز هم باز میآیند بیرون و کارهایشان را از سر بگیرند. آیا این درست است؟»
البته یکی از فرزندان آیت الله طالقانی در مصاحبهای با سایت رجانیوز روایتی از اعتراض وی به بیرحمی خلخالی را مطرح کرده است. « ایشان هنگامی که از شمال بازگشته بودند در منزل حاج احمد آقا به آقای خلخالی اعتراض میکنند که تو این همه بسمالله الرحمن الرحیم را در قرآن نمیبینی و فقط بسم قاصم الجبارین خداوند را الگو قرار دادی.»
صادق خلخالی (چپ) در کنار آیتالله طالقانی
آیتالله خمینی نیز دو روز بعد از اقدام سنای آمریکا به تهدید ایران برای کاهش روابط بخاطر اعدامها در دیدار با گروهی از عشایر لرستان و خرمآباد که برای دیدار با وی به قم سفر کرده بودند، گفت: «…گفته بودند چنانچه اگر این اعدامها ادامه پیدا کند، در روابط ایران با آمریکا یک قدری خطر میافتد. الهی که خطر بیفتد. ما روابط با آمریکا را میخواهیم چه بکنیم؟ … این سناتوری که اعتراض کرده است به این اعدام اصلا نمیتواند ادراک کند این معنا را که غیر این حیوانیت یک چیز دیگری هم در عالم است.»
مسئله حجاب
مسئله حجاب اجباری نیز از دیگر مسائل پر مناقشه اوایل انقلاب بود. پس از سخنرانی آیتالله خمینی در زمینه حجاب و اجبار زنان به داشتن حجاب در ادارات، راهپیمایی گستردهای در تهران برای اعتراض به این موضوع از سوی مخالفان برگزار شد. مخالفان شعار میدادند «ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم». آیتالله خمینی در مدرسه رفاه با سخره گرفتن آزادی زنان در دوره پهلوی، آزادی زنان در آن دوره را با آزادی روابط جنسی و ترویج فساد اخلاقی مقایسه کرد و طرفداران آزادی حجاب در دوره پس از انقلاب را نیز طرفدار آزادی روابط جنسی خواند و گفت اینا میخواهند فحشا آزاد باشد.
آیتالله طالقانی: خطری که ما حس میکنیم این است که آنان را دوباره به آن ابتذال بکشانند. حجاب اسلامی یعنی حجاب وقار و شخصیت. ساخته من و فقیه هم نیست. نص قرآن است. نه ما میتوانیم از آن عدول کنیم و نه زنانی که معتقد به این کتاب رحمت العالمین هستند.
پس از این سخنان، صدا و سیما مصاحبهای با آیت الله طالقانی انجام داد و نظر وی را در این زمینه جویا شد. وی نیز در این زمینه گفت زنانی که پیشتر در خیابانها و ادارات به خودنمایی و مصرف گرایی مشغول بودند در دوره انقلاب چادر و روسری بر سر کردند و در مقابل شاه ایستادند.«این روح انقلابی باید در میان زنان ما حفظ شود. این منوط به این است که زنان ما به آن تجمل پرستی ها و ابتذالهایی که کشیده شده بودند بر نگردند و نباید هم برگردند اگر این انقلاب باید ادامه یابد. خانمها خیال میکنند که گفته امام خمینی و علمای دین این است که خانمها به خانههایشان بروند و توسری خور باشند و مهجور بمانند. اما خطری که ما حس میکنیم این است که آنان را دوباره به آن ابتذال بکشانند. حجاب اسلامی یعنی حجاب وقار و شخصیت. ساخته من و فقیه هم نیست. نص قرآن است. نه ما میتوانیم از آن عدول کنیم و نه زنانی که معتقد به این کتاب رحمت العالمین هستند.»
آیتالله طالقانی سپس گفت «زنان مسلمان ما پیشتر در خانه بجای آنکه برای شوهر خویش خود را آرایش کنند؛ لباس کهنه و گرد و خاک گرفته میپوشیدند ولی قبل از رفتن به بیرون خانه برای سبزی خریدن و یا اداره باید دو ساعت آرایش کنند. قرآن میگوید این را به عکس کنید.»
وی سپس اشاره میکند که اسلام و قرآن میخواهد با حجاب شخصیت زن حفظ شود و در پایان زنان معترض به حجاب را وابسته به حکومت پهلوی میخواند: «برخی فکر میکنند زنان فقط منحصرند به یکسری زنانی که در شهر ریختند و دائما می خواهند مصرف کننده باشند و ادارات را پر کنند. خب بروید با آنان همکاری کنید. اگر واقعاً راست می گویید. آنها یکسری از باقی ماندهها و تفالههای رژیم منحط پهلوی هستند که دیگر زنان مبارز ما را دارند تحریک میکنند. میگویند به ما اهانت میشود. چه اهانتی میشود؟ این همه از زنان ما تجلیل شده است.»
با این وجود با بالا گرفتن اعتراضات زنان و مخالفان حجاب اجباری و عقبنشینی موقت حاکمیت در اینباره مصاحبه آیتالله طالقانی تیتر یک روزنامه اطلاعات در ۲۰ اسفند ۱۳۵۷ شد که در آن آمده بود «در مورد حجاب اجبار در کار نیست.»
به گزارش روزنامه اطلاعات آقای طالقانی در گفت و گو با رادیو و تلویزیون ایران گفته بود که : «حجاب اسلامی حجاب شخصیت و وقار است و هیچ اجباری هم در مورد آن در کار نیست. مسلما نظر امام هم به مصلحت زنان ما و هم خواهران و دختران ماست و هم مطابق با موازین اصول دین مبین اسلام است… حجاب ساختهی من و فقیه و اینها هم نیست، نص صریح قرآن است. آیهی حجاب برای شخصیت دادن به زنان است… آیا این مانع از آن است که کار اداری داشته باشند؟ نه… اصل مسئله این است که هیچ اجباری هم در کار نیست و مسئلهی چادر هم نیست.»
اندیشههای چپ و «مارکسیسم اسلامی»
یکی از موضوعاتی که حول شخصیت و عقاید آیتالله طالقانی مطرح است؛ نسبت وی با اندیشههای سوسیالیستی و چپ بهویژه در حوزه اقتصاد است. تا جایی که خود وی در سنندج خطاب به مردم میگوید ساواک به وی انگ مارکسیست بودن میزده. روابط نزدیک و صمیمانه آیتالله طالقانی با بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق و حتی حمایت از خط مشی مبارزه مسلحانه آنان نیز از جمله مسائلی است که حول و حوش وی مطرح است. محمد بسته نگار داماد آیت الله در این زمینه گفته بود اندیشه طالقانی با مارکسیستها همخوانی داشت اما بر گرفته از قرآن بود. «ایشان از آن حالت وابستگی حوزوی بیرون آمد و وارد صحنه اجتماع شد و شروع به مطالعه دقیق روی قرآن، نهج البلاغه و تاریخ کرد. از این رو دیدگاههای ایشان در زمینههای مختلف اجتماعی با استناد به قرآن است. در این میان ممکن است دیدگاه ایشان در یک جا با افکار و عقاید مارکسیستی مطابقت داشته باشد در جایی دیگر با افکار و عقاید لیبرالیستی، ولی آنچه را که ایشان میگفت از قرآن میجوشید. » با این وجود طالقانی همچون دیگر روحانیون سنتی پای بیانیهای را امضا کرد که مارکسیستها را نجس میخواند.
آیتالله خمینی از این منظر شباهت بسیاری با آیتالله طالقانی داشت. در عین حال که با مارکسیسم و فعالان چپ مرزبندی روشنی داشت مخالف سرسخت سرمایهداری بود و آمریکا و امپریالیسم ستیزی او نمادی از شخصیت سیاسیاش به شمار میرفت
آیتالله خمینی نیز از این منظر شباهت بسیاری با آیتالله طالقانی داشت. وی در عین حال که با مارکسیسم و فعالان چپ مرزبندی روشنی داشت مخالف سرسخت سرمایهداری بود و آمریکا و امپریالیسم ستیزی او نمادی از شخصیت سیاسیاش به شمار میرفت. وی در سخنانی به روشنی این مرزبندی را ترسیم کرده:«امروز ما گرفتار دو جریان هستیم: یکی آن جریانی است که همین که به نفع مستضعفین و محرومین سخن گفته شود و از کاخ نشینها و غاصبین حقوق مردم صحبتی بشود میگویند این همان کمونیسم است.. و جریان دیگر این که وقتی گفته شود خودسرانه اقدام به تقسیم زمین یا گرفتن اموال ننمایید، میگویند طرفداری از سرمایه داران و فئودالها شده است. در حالی که همان طور که میدانید اسلام نه با سرمایه داری موافق است نه با کمونیسم. اسلام راه و رسم دیگری غیر از اینها دارد.» از این رو میتوان نتیجه گرفت طالقانی و خمینی در این زمینه اختلاف قابل رؤیتی نداشتند و تقریباً یکسان به مسئله سرمایهداری و کمونیسم میاندیشیدند.
مسئله شوراها
یکی دیگری از مسائلی که حول آیتالله طالقانی مطرح مسئله شوراها است. به گونهای که به باور برخی وی تنها مروج مسئله شوراها در جامعه بوده. به باور طالقانی شورا اساسیترین مسئله اسلام بود و تنها نهاد برای مقابله با استبداد.
از اظهارات آیتالله طالقانی چنین بر میآید که وی مشوق آیتالله خمینی برای سخنرانی در زمینه راه اندازی شوراها بوده. «ما میتوانستیم تا به حال خیلی از مسائل را بهوسیله شوراها حل کنیم. به نظر من تأخیر افتاده است. با اینکه من در قم با حضرت آیتالله امام خمینی مطرح کردم، ایشان هم دستور دادند، خود ایشان فرمان دادند که باید این مسئله مطرح بشود و من اعلام کردم….با همه اینها من متأسفانه نمیدانم چه عللی باعث شد که تا به حال تأخیر افتاده است. البته شاید بعضی از علت هایش را می دانم ولی جای گفتنش نیست، مگر یک وقتی که وقتش برسد.»
به باور طالقانی شورا اساسیترین مسئله اسلام بود و تنها نهاد برای مقابله با استبداد. از اظهارات آیتالله طالقانی چنین بر میآید که وی مشوق آیتالله خمینی برای سخنرانی در زمینه راه اندازی شوراها بودهاست.
در این زمینه البته شواهد زیادی در دست نیست که به راستی نظر آیتالله خمینی درباره شوراها چه بود اما دست کم میتوان گفت آیتالله خمینی تا زمان حیات آقای طالقانی مخالفتی با مسئله شوراها نداشت بلکه درباره مزایای آن نیز سخن گفته بود. وی در اردیبهشت سال ۵۸ در جمع دانشجویان سنندجی گفت « هر جا، در هر استانی، در هر جایی که هست، همان طوری که از اول قانون هم همین معنا بوده است، باید شوراهای ولایتی باشد. اینها باید بشود، و میشود و درصدد هستند. الآن مشغول طرح ریزی آن هستند که شما برای خودتان، مسائل خودتان باشد. انتخابات مال خودتان باشد؛ خودتان انجام بدهید. کارهایتان محول به خودتان باشد. نه تنها شما؛ خراسان هم همین طور، اصفهان هم همین طور، همه جا همین طور. این شوراها باید همه جا باشد و هر جایی خودش اداره کند خودش را. این، هم برای ملت خوب است، هم برای دولت خوب است.»
اما لحن خمینی درباره شوراها پس از فوت طالقانی تغییر کرد. وی در مهر سال ۵۸ گفت: «چیزی که الآن لازم است بر همه آقایان، بر همه شما جوانان، بزرگان، و بر همه قشرهای ملت، این است که چشمهایشان را باز کنند با مطالعه، با دقت، افرادی که برای شوراها تعیین میکنند صفات خاصی را داشته باشند. اول: اینکه مؤمن باشند؛ مؤمن به این نهضت باشند؛ جمهوری اسلامی را بخواهند؛ طرفدار مردم باشند؛ امین باشند؛ اسلامی باشند، و شرقی و غربی نباشند، انحرافات مکتبی نداشته باشند؛ تا اینکه کارهایی که میکنند برای نفع ملت، برای نفع خود شهرستان باشد. اگر خدای نخواسته در این امر کوتاهی بشود و شیاطینی که دوره میافتند و میخواهند افرادی را جا بزنند به مردم، آن افراد منحرف یک وقتی تعیین بشوند برای شوراهای شهر، این برای خود شهر خطر دارد؛ برای کشور خطر دارد؛ برای اسلام خطر دارد.» همین اظهارات کافی بود تا بساط شوراها برای دست کم ۲۰ سال جمع شود.
مسئله ولایت فقیه
پرمناقشهترین مسئلهای که حول شخصیت آیتالله طالقانی مطرح است؛ مسئله اعتقاد یا مخالفت وی با اصل ولایت فقیه در قانون اساسی است. در این که وی مخالف گنجانده شدن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی بوده یا خیر روایات و نظرات متنوعی نقل شده.
آیت الله منتظری در خاطراتش گفته که طالقانی به همراه بنی صدر مخالف اصل ولایت فقیه بودند و وی، بهشتی، ربانی شیرازی و آیت بر آن اصل اصرار داشتند.
نگرش حکومتی در جمهوری اسلامی همواره تبلیغ کرده که آیتالله طالقانی مخالفتی با اصل ولایت فقیه نداشته و در زمان تصویب آن اصل نیز در قید حیات نبوده که بدان رأی مخالف یا موافق بدهد. در مقابل منتقدان جمهوری اسلامی نظر دیگری دارند و می گویند طالقانی از ابتدا با حضور روحانیون در حکومت مخالف بوده و از این رو نمیتوانسته با چنین اصل موافقت کند. اما بهترین شاهد در این زمینه به نظر میرسد شخص آیتالله منتظری باشد. فردی که خود از طرفداران گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی بود. آیت الله منتظری در خاطراتش گفته که طالقانی به همراه بنی صدر مخالف اصل ولایت فقیه بودند و وی، بهشتی، ربانی شیرازی و آیت بر آن اصل اصرار داشتند.
منتظری همچنین در خاطراتش تاکید میکند که آیتالله خمینی نظری درباره قرار گرفتن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی نداشته. وی حتی موافق پیشنویسی از قانون اساسی بوده که در آن ذکری از ولایت فقیه نشده بود اما به پیشنهاد طالقانی و بازرگان، مجلس خبرگان قانون اساسی شکل میگیرد.
با این حال مسئله نظام ایده آل سیاسی مدنظر آیتالله طالقانی همچنان از ابهامات مهم در تاریخ انقلاب است.
هر چند طالقانی در مسائلی چون تسویه حساب با کارگزاران شاه و همچنین مسئله حجاب با خمینی هم داستان بود؛ اما نگاه وی به حکومتداری و تقسیم قدرت با خمینی تفاوت داشت.
از این رو پاسخ این پرسش که اگر او به جای آیتالله خمینی در رأس انقلاب و جمهوری اسلامی قرار میگرفت؛ مسئلهای است که بیشتر در حول و حوش منش و اخلاق سیاسی و میزان باور وی به دمکراسی قابل پاسخگویی است. هر چند طالقانی در مسائلی چون تسویه حساب با کارگزاران شاه و همچنین مسئله حجاب با خمینی هم داستان بود؛ اما نگاه وی به حکومتداری و تقسیم قدرت با خمینی تفاوت داشت.
خیالبافی تاریخی
هنگامی که به انتهای گزارش رسیدم، پاسخ یکی از پرسش شوندگان رسید. از این رو مناسب دیدم تا نتیجه گیری از این گزارش تاریخی را با گفتههای علیرضا رجایی درآمیزم. به باور رجایی بررسی تاریخی که به وقوع نپیوسته تا حد زیادی مبتنی بر خیالبافی است. چگونه میتوان پاسخ دقیقی به این سؤال داد که اگر آیتاللهطالقانی رهبر انقلاب بود چه مسیری را میرفتیم؟ چه بسا پرسشهای دیگری وجود داشته باشند که قبلاً باید به آنها جواب بدهیم. مثلاً آیا اصولاً امکان وقوع انقلابی با رهبری طالقانی امکانپذیر بود؟ اگر پاسخ مثبت بود پرسش بعد این است که آیا آن انقلابِ فرضی همانی بود که در سال ۵۷ به وقوع پیوست؟ و آخر این که آیا یک انقلاب متفاوت سرنوشت متفاوتی از آنچه هست پیدا میکرد؟
به باور رجایی، مرحوم طالقانی خود را با نهضت روحانیتی که آیتالله خمینی رهبر آن بود تعریف نمیکرد و در سازمان سنّتی روحانیت هم پایگاه چندانی نداشت. بالاتر از آن احتمالاً به انقلابی با مصدر و منشأ روحانیت خوشبین هم نبود.
به باور رجایی، مرحوم طالقانی خود را با نهضت روحانیتی که آیتالله خمینی رهبر آن بود تعریف نمیکرد و در سازمان سنّتی روحانیت هم پایگاه چندانی نداشت. بالاتر از آن احتمالاً به انقلابی با مصدر و منشأ روحانیت خوشبین هم نبود.«روایت مرحوم شاهحسینی از بیتابیهای دردناک روحی طالقانی از آنچه در چشمانداز آینده انقلاب میدید آن هم در حالی که تنها چند ماهی از پیروزی بهمن میگذشت،به خوبی نشان میدهد که او مسیر پیشرو را کاملاً تیره میدید. به هر حال چون گفتهاید به طور خلاصه جواب بدهیم، من امکان وقوع انقلابی به رهبری آیتاللهطالقانی را ممتنع میبینم. خاستگاه مرحوم طالقانی امکان پدیدآورندگی و رهبری انقلاب را در سال ۵۷ نداشت. در یک تاریخ فرضی جریانی که طالقانی بدان تعلّق داشت ممکن بود بخشی از یک جنبش اجتماعی در یک فضای نسبتاً باز سیاسی باشد که در تعدیل مناسبات یک رژیم دیکتاتوری به طور مؤثر عمل کند. توضیح کم و کیف این تعدیل و تحوّل، اکنون که ۴۰ سال از بهمن۵۷ میگذرد از این هم خیالپردازانهتر است.»