برای شناختِ بهتر کلاف سر در گُم تحولات شمال سوریه، لازم است نگاهی به عقب بیاندازیم و به سالیان پیش برگردیم، جایی که هنوز ترامپ به اعتبار سفیدی کاخی که سمبل نشر دموکراسی و سکان مدیریت جهانی بود، این چنین لطمه نزده و بر جهان سیاست نتاخته بود و همچنان عقلانیت سیاسی و تعاریف آکادمیک این مجال را داشت که تصمیمسازیهای سیاسی و عواقب مترتب بر آنها را کمو بیش پیشبینی کند و توضیح بدهد.
. در اکتبر ۲۰۱۵ آسیه عبدلله و صالح مسلم به همراه چهرههای شناخته شدهای از حزب اتحادیه موکراتیک در مسکو مذاکرات مهمی با سران کرملین به انجام رساندند و راهاندازی دفتر نمایندگی خود در مسکو را بنیاد نهادند. همانجا بود که مقامات امور خارجه روسیه بهروشنی مواضع شفاف خود را نسبت به کردها اعلام کردند و آنها را آزادیخواه و مبارز علیه تروریسم نامیدند و رسا اعلام کردند به هیچ عنوان مقید به مخالفت با کردها نیستند و آنها را شامل هیچ لیست تروریستی نه در ترکیه و نه در اروپا نمیدانند.
جنگ سوریه و ابعاد فرسایشی آن از یکسو و مراودات کردهای عراق در همسویی با ترکیه و آمریکا از سوی دیگر، پتانسیل مناسبی برای سازگاری و تفاهم بین مسکو و کردهای سوریه ایجاد میکرد. پس از آن و در تمام سالهای جنگ با داعش، فراز و نشیبهای موثر بر تحولات مناطق شرقی فرات و کنش های متاثر از مبارزات کردها با داعش، دایرهی روابط شاخههای مختلف کردهای سوریه را محدود به فاکتورهای جنگ با داعش میکرد. این یک «آسیب» بود و هرگز توسط کردها مورد توجه قرار نگرفت و شناسایی نشد.
این امر درباره کردهای خودگردان شمال عراق نیز مصداق داشت که محور این یادداشت نیست. در این بین وصف رشادتها و اثر مبارزات کردها در موفقیتهای حاصل از نبرد با تروریستها با سرعت و گستردگی چشمگیری تیتر میشد. حضور ایالات متحده امریکا در جنگ سوریه و چینش جبههها و توازی منافع کردها با غرب و نشانههای دموکراتیک عملگرایانه آنها، باعث شد که در تمام این مدت آنکارا در مواجهه با کردهای سوریه دست پایین را داشته باشد و دندان صبر بر جگر خونین بگذارد و جز حمایتهای بینابینی اطلاعاتی و لجستیک به مخالفین اسد که لزوما معاند اکراد سوری نیز بودند، اقدامی نکند.
گروههای مقبول ترکیه تفاوت اساسنامهای چندانی با داعش نداشتند و آوازهی محلی و بین المللی همپیمانان ترکیه در شرایط نبرد عملا توان اقدام موثر نظامی چشمگیر را از اردوغان و دوستان عرب سوری او را علیه رشادت کردها گرفته بود. مهمتر آنکه ارتباطات فیزیکی و هویتی کردهای ترکیه و سوریه، برای آنکارا به شکل همسانی پ.ک.ک در کنار پ.ی.د و دیگر کردهای سوریه ترجمه میشد و کاسهی صبر را لبریز می کرد. مضاف بر آن، خواست سرکوبگرانه و فاناتیک جامعه ترکی علیه کردها نیز انگیزه انتخاباتی و قوتِ ضدیت بیشتری میبخشید.
لازم است اکنون به جغرافیای دیگری در این یادداشت برویم و گریزی گذرا به شکل مناسبات عام سیاسی در ترکیه بزنیم. دموکراسی ترکی، یک روش خاص است که به شکلی ویژه کار میکند و این با این ویژگی هرگز خود را با استانداردهای اتحادیه اروپا تطبیق نداد و به آن راه نیافت و علیرغم سرفصلهای غربی آن، کارکردی کاملا شرقی و به بیان بهتر جهان سومی دارد. یک سیستم احساسی که قوم و عشیره و شهرستان بر خروجی صندوقهای رای آن تاثیر فراوان دارد. انواع رسانه و کارکرد شکلیِ مترقی آن در اقشار خاص (که خود طیفهای متنوعی را شامل میشوند) بعضا تاثیرات حزبی میگذارد و از دیگر سو خروجی اخبار با رنگ و بوی ملی گرائی در قهوهخانه و محافل خصوصی و و مهمانیهای مملو از پرچم ترکیه، نتیجه دیگر و بزرگتری بهدست میدهد. ترکها و کردهای ترکیه همچون سایر ملل خاورمیانه، وصف حالشان از قوم یا ملیگرائی در لحظه رای میشود و از صندوق بیرون میآید تا حاکمیت قرائت مقبول خود را بکند. پس به زبان ساده میتوان با پروپاگاندا و نمایش سیاسی له یا علیه هر یک رایها را زد و این سیستمیست که به خوبی برای تصمیمسازان ترک (و بعضا کُرد) کار کرده است. تمامی انتخابات ترکیه از جمله انتخابات اخیر و ناکامی نسبی اردوغان موید آن است. در چنین آشفته بازاریست که حتی در مواقعی که تنش ترکیه بین اکراد و ترکها بروز رسانه ای ندارد با تورق صفحات سیاسی روزنامهها نشان های چشمگیر ذکر مصیبت را همچنان میتوان خواند. البته این یادآور عنادی ملی و غیر قابل فهم در ترکیه است که به طنز میتوان آن را دشمنی ژنتیکی بنامم. از نشانههای این دشمنی ژنتیکی یکی این است که ترکیه با حمله به هر کُردی که با لهجه کرمانجی( همان دیالکت و زبان کردهای ترکیه ) سخن میگوید تصور میکند که هویت ترکی و اعتبار ترکیه را افزوده است و لابد به همین جهت است که با کردهای عراق با لهجهی سورانی کنار آمده است.
در این وضعیت، کردها تشریک مساعی و همراهی با منافع مشترک منطقه ای رابه موازات جنگ با داعش پی نگرفتند و در غیاب تصمیمسازی بلند مدت و با منتفی شدن نیاز منطقهای، عرصه مبادلات سیاسی را به طرف ترک که رسما خود را دشمن آنها معرفی کرده بود، واگذار کردند. خطی که کرد ها نخوانده بودند، خوانا بود. پس از سقوط هواپیمای روس در مرز ترکیه و رفتارهای سیاسی پس از آن، این پیام را باید کردهای سوریه درک میکردند که روسیه تعریف پیچیده و دقیقی از منافع ملی دارد که با شلیک یک کشور پایی دست به پرچم او در آسمان هم از آن اصول عدول نخواهد کرد. و بسیار سادهانگاریست که عضویت ترکیه در ناتو را عامل رفتار روسیه بدانیم .این قاعده در بازیهای دیگر هم به لحاظ ریخت و محتوا همان است و به فراخور حال اعمال میشود که بیشباهت به رفتار امریکا پس از سرنگونی پهبادش توسط ایران نیست.
کردها در علوم سیاسی ماهیگیری در آبهای گلآلود را بهدرستی نیاموختهاند. هرچند نمی توان درباره اتفاقات اخیر در سوریه و ترک سنگر توسط آمریکاییها بیش از حد به کردهای سوریه و عدم دوراندیشی آنها خرده گرفت در حالی که نزدیکترین افراد به دانلد ترامپ نیز از تصمیم ناگهانی او غافلگیر شده اند. این غافلگیری که اکنون گریبان کردها را گرفته پیش از این و از جنس دیگری گریبان قطر، ژاپن، کره جنوبی، آلمان، کانادا و برخی دیگر را در مقام متحد آمریکا گرفته بود. پس نباید در تحلیل این روزهای کاخ سفید چندان بر مدار عقلانیت و بازیخوانی، قواعد را رهگیری کرد. دستکم این روزها که ترامپ بهدلایل گوناگون پروسه مقدماتی استیضاح را پیش رو دارد چنان انتظاری از او نمیرفت و امکانات سیاسی کردها برای مواجهه با آنچه روی داده، زیاد نبود. نباید فراموش کرد که آنها در جبهههایی گسترده و در جغرافیایی وسیع به شکلی نفسگیر با داعش درگیر بوده و هستند . این جنگ و کمبود نیروهای فکری متمرکز و غیاب رسمیت بینالمللی و نداشتن بودجه، کار را برای پلانبندی سیاسی در آینده بلند مدت سخت می کند .
ترامپ همیشه یک فروشنده بوده و حضور در کاخ سفید هویت او را تغییر نداده است . کردهای سوریه خریدار اسلحه نیستند چون بودجهای ندارند. میتوان حدس زد مکالمه تلفنی دو پوپولیست چگونه پیش خواهد رفت، مخصوصا اگر هر دو دغدغه خرید و فروش داشته باشند. از آنسو روسیه به میزان کافی و وافی اس چهارصدهای خود را به ترکیه فروخته است و در ترکیه نیز در مقابله با فشارهای آمریکا به نفع روسیه بیش از جبران سقوط چندین هواپیما، مروت دیپلماتیک نشان داده است. بماند که مواضع و تصمیمهای ترامپ در سالهای ریاستجمهوری، بیش از آمریکا به سود روسیه بوده است.
یحتمل است که پیش از مکالمه تلفنی اردوغان با ترامپ، مکالمات مهمتری توسط پوتین با دمشق و آنکارا به انجام رسیده و اتفاقا کلید چراغ سبزی را که برای حمله به کردها، عموما به ترامپ نسبت میدهند، کاخ کرملین زده باشد. این احتمال آنجا قوت مییابد که کردهای سوریه بیش از آنکه برای ترکیه مزاحمتی داشته باشند، در بلند مدت دردسر بزرگی برای حاکمیت ملی سوریه خواهند بود و سکوت متبسم دمشق و بشار اسد نیز از همین منظر قابل تاویل است ! مرزهای بین المللی و بیرون رفتن هر اجنبی به پشت مرزهای مقرر یک کشور در قوانین بین المللی تعریف شده است و گنجایش حقوقی و الزامآور دارد و در آینده دور یا نزدیک قابل اجراست اما نحوه مواجهه با جریانات قومی و برابریخواه و ریسک افتادن حاکمیت به ورطه امتیازدهیهای بزرگ به کردها در آینده و هزینههای بی جهت اصطکاک سیاسی با ترکها، باعث میشود که طرفهای ذینفع وجهالمصالحهای بهتر از کردهای سوریه نیابند. از دیگر سو منظر و معاشرت کردهای سوریه در دو سال اخیر با مسکو به مودت اکتبر ۲۰۱۵ نبود و بینظمی در همراهی و بی مهریهای گاه و بیگاه کردهای سوریه در مرافقت با روسیه که ناشی از نزدیکی بیشتر و همپیمانی با آمریکا بود باعث شد که این امر بی پاسخ و مجازات نماند. پس به نظر می آید که پازل ها را روسیه به درستی کنار هم چیده است و بی آنکه اجماعی جهانی و پر هزینه علیه اسد برای مرتفع کردن مشکل کردها به دمشق تحمیل شود، توسط اردوغان به انجام رسیده است . منفعت از این عملیات را البته اردوغان در تحولات داخلی ترکیه پسانداز کرده است .
اکنون باید دید که پا گرفتن جریانات عربی مورد حمایت ترکیه مانند جبهه نصره و دیگران در قالب این پیشرویها امکان پذیر خواهد بود یا نه و در صورت بروز، واکنشها چگونه خواهد بود. شاید اینجاست که روسیه پلانهای بعدی را در همین سکوت سیاسی اکنون پنهان کرده است و شاید این همان خطوط قرمز مورد اشاره ی آمریکاست، نه شدت عمل آنکارا در قتل عام کردها! دیگر نشانه ی آن نیز همان مخالفتی بود که ایران به گلایه و به عنوان توافقات پنهانی در مکالمهای تلفنی،اعلام کرد؛ توافقی که بیم پا گرفتن گروه هایی را در خود دارد که ایران برای دورراندنشان بسیار هزینه کرد.
بی شک آنچه بر منطقه و سهم سیاسی هر یک از طرفها خواهد رفت، برای کردها عواقب مبارکی به همراه نخواهد داشت مگر آنکه اتفاق غیرمنتظره و ناخواندهی دیگری از راه برسد.