محمد جواد ظریف در جلسه غیر علنی مجلس، برجام را بیمار رو به موتی دانست که در آیسییو افتاده و هر لحظه بیم فوتش میرود. اما این وصف بیشتر به نظام جمهوری اسلامی شبیه است که این روزها به وضعیتِ بیزمانی رسیده و با گردش بیامان عقربهها مواجه شده است.
وضعیت نظام در وانفسای بحرانهای متنوع داخلی و خارجی به شطرنجبازی شبیه است که هر چند هنوز مهره دارد و امکان حرکت، اما ساعتِ شطرنج به نفعش نیست و هر لحظه ممکن است که وقتِ بازی پیش از مات و پات، تمام شود.
جمهوری اسلامی در شرایطی است که توان برنامهریزی و زمانبندی را از دست داده است. با خروج آمریکا از برجام و با اینکه هنوز کمتر از ۱۰۰ روز تا اجرای تحریمهای یکجانبه آمریکا مانده است، شرکتهای بزرگ و کوچک اروپایی از ایران گریختهاند. به نظر میرسد که تلاشها برای تضمینگیری از اروپا آنچنان که آقای خامنهای میخواهد، بیسرانجام بوده است. اروپاییها حاضرند در برجام بمانند، اما چه حاصل که شرکتهای اروپایی بینالمللی هستند و با سهامداران آمریکایی و منافعی که در آمریکا دارند، حاضر به سرمایهگذاری در ایران نیستند.
رویای شکاف بین اروپا و آمریکا هم از سر مسوولان پریده است. کافی است بدانیم حجم سرمایهگذاری متقابل اروپا و آمریکا ۵۰۰ میلیارد یورو است در حالی که همه سرمایهگذاری خارجی در ایران به دو میلیارد یورو نمیرسد.
حسن روحانی بعد از خروج آمریکا در واکنشی احساسی چند هفتهای به اروپاییها فرصت داد که فکری به حال برجام بکنند و تضمین دهند و تحریمهای آمریکا را بیاثر کنند. دو هفته هنوز به سر نیامده اما پاسخ اروپا مشخص است، ترغیب ایران به ماندن در برجام و گفتار درمانی. همان کاری که حسن روحانی در سیاست داخلی میکند را حالا اروپاییها پیش گرفتهاند.
دوازده شرط آمریکا برای مذاکره و رفع تحریم، در یک کلام عقبنشینی جمهوری اسلامی از مواضع چهل سالهاش در خاورمیانه است. رها کردن سوریه و حزبالله لبنان و عقبنشینی از عراق و یمن. حالا آن رجز خوانیها و تئوری پردازیها که از دریای سرخ تا دریای مدیترانه عمق استراتژی نظام است ، نقطه هزیمت شده است. از دست دادن مواضعی که به لطف نابودی سرمایه ملی ایران حاصل شده در واقع تنها دستاورد جمهوری اسلامی را بر باد میدهد.
عقبنشینی نظام البته رخ خواهد داد بیاینکه امتیاز و توافقی صورت بگیرد. تا سه ماه آینده دولت جدید عراق مستقر خواهد شد. مقتدی صدر که برنده انتخابات پارلمانی عراق است بر موج ایرانستیزی عراقیها سوار است و میتوان مطمئن بود که با حمایت عربستان و آمریکا دولتی در عراق شکل میگیرد که دست سردار سلیمانی را از بغداد کوتاه کند.
تحریم های روزافزون ایران و محاصره گامبهگام که تا تحریم نفت ایران پیش خواهد رفت، حزبالله لبنان را که تا بن دندان وابسته به نظام اسلامی است، به تنگنا خواهد انداخت. سنگر مدافعان حرم در سوریه هم بیش از پیش لرزان است. خطر داعش رفع شده و بهانه حضور کمرنگ، از سوی دیگر اسرائیل بیپروا پایگاههای پاسداران را موشکباران میکند و مطمئن است که جمهوری اسلامی توان واکنش ندارد.
اسرائیلیها در سوریه بر سرعت عقربهها افزودهاند و با اطمینان از آسیبپذیری جمهوری اسلامی در سوریه و رغبت روسها به خروج ایران از منطقه بر شدت حملات و همزمان فشارهای دیپلماتیک بر روسیه میافزایند.
اما ساعت سقوط به وقت ایران است و نه وقت شام. جامعه ایران با سرعتی باور نکردنی به تونل بحران میرسد. بیبرنامگی دولت و حاکمیت دوگانه زمان و امکان هر تصمیم بزرگی را زائل میکند. از طرفی راهکار همیشگی جمهوری اسلامی در سرکوب و فیلتر، دیگر مردم را نمیترساند، بلکه عصبی میکند. از بخت بد جمهوری اسلامی معترضان تازه به میدان آمده دیگر در حوالی کوی دانشگاه و میدان انقلاب نیستند.
یک تنش در تقسیمات استانی، شهر کازرون را چنان بر انگیخت که کار به گلوله و باتوم رسید و عجیب اینکه با مقاومت مردم ، سرکوب نتیجه نداد و دولت عقبنشینی کرد و طرح جنجالی مسکوت ماند. کار به جایی رسیده است که دستگاههای امنیتی نظام قادر به پیشبینی بحران و احیانا شورش بعدی نیستند.
اعتصابِ کامیونداران و توقف تانکرهای سوخت، آنچنان سریع رخ داد که حتی فرصت سرکوب از دست رفت. اعتصاب رانندگان تانکرهای سوخت، شریان بنزین را قطع کرد و چندین شهر را با بحران سوخت مواجه کرد و دولت سریعا پیشنهاد بالا بردن کرایه ها را داد.
عقبنشینی نظام در قبال معترضینی که فعلا در خواستهای منطقهای و اقتصادی را دارند نمیتوان به سر عقل آمدن و تغییر استراتژی سرکوب تفسیر کرد بلکه باید گفت هراس از گسترش شورش و اعتصاب کار را به امتیازدهی کشانده است.
اما این عقبنشینیهای تاکتیکی نمیتواند امتداد داشته باشد. بحران عظیم اقتصادی و بالا رفتن قیمتها و ناامیدی مردم از حاکمان بهزودی نقطه کانونی پیدا خواهد کرد و آن هم جایی نیست جز اصل نظام و رهبری. اتفاقی که در دیماه سال گذشته افتاد و آن آتش زیر خاکستر هر لحظه امکان زبانهکشیدن دارد.
تابستان سال ۹۷ میتواند فصل شورش باشد، رکود عمیق اقتصادی، اعتصاب بازاریان و اصناف و سر گرفتن بحران آب و کشاورزان . پولپاشی و امتیاز دهی دیگر حتی به عنوان مسکن نیز نمیتواند عمل کند، بحرانها بنیادین است و با هر امتیازی، معترضان امیدوارتر میشوند و تیغ سرکوب کندتر.
اما اگر جمهوری اسلامی دست به خشونت برد که میتوان پیشبینی کرد، در فقدان آشتی ملی و بنبست تفکری حاکمیت گریزی از آن نیست، اعتراضات پراکنده و فراگیری که در راه است زودتر به نقطه کانونی و هدفگیری اصل نظام خواهند رسید. تابستان داغ و دلهرهآوری در پیش است.