Quantcast
Channel: سایت خبری‌ تحلیلی زیتون
Viewing all 7068 articles
Browse latest View live

واکنش شورای نگهبان به اختلافات محمد یزدی و صادق لاریجانی: دعوای طلبگی طبیعی است

$
0
0

زیتون– در پی بالاگرفتن «بحث» بین دو عضو شورای نگهبان٬ محمد یزدی و صادق لاریجانی٬ سخنگوی شورای نگهبان واکنش نشان داد.

عباسعلی کدخدایی٬ سخنگوی شورای نگهبان ضمن هشدار دادن به «دشمنان» تاکید کرد که اعضای شورا با وجود اختلاف نظر با هم برادرند.

او همچنین تاکید کرد که درهرجمعی ازجمله شورای نگهبان دعوای طلبگی طبیعی است؛گاهی صداها بلندشده و مباحث داغ،لیکن بعداز آن دوستیها پابرجاست.

روز گذشته صادق لاریجانی، رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام، در واکنش به اظهارات محمد یزدی، عضو شورای نگهبان، او را به بیان «مطالب موهن» و «تکرار دروغ» متهم کرد و با اشاره به اینکه «گویی روزتان به شب نمی‌رسد اگر تعریضی، توهینی و افترایی نداشته باشید» گفت: «جناب آقای یزدی، چرا به این وضعیت افتاده‌اید؟»

او در ادامه تاکید کرد: «متاسفانه شما خودتان را در جایگاهی می بینید که نه تنها مرجع تعیین کنید ، بلکه به مراجع بزرگواری که شاید شاگرد آنها هم محسوب نمی شوید ، امر و نهی کنید و این با رویه های حسنه ای که در حوزه علمیه برقرار بود، هیچ تناسبی ندارد.»

محمد یزدی در یک سخنرانی که جزئیات آن روز ۲۶ مرداد منتشر شد٬ شدیدا به صادق لاریجانی تاخته و گفته بود: «فلانی می‌گوید اگر این کار را نکنید نجف می‌روم! خوب بروید، آیا با رفتن شما قم به‌هم می‌خورد؟ شما در قم بودن‌تان هم خیلی موثر نبود؛ چه رسد که نجف بروید.»

محمد یزدی همچنین بدون نام بردن از اکبر طبری گفته بود: «رئیس دفتری که ده سال جای مهمی را اداره کرده دستگیر می‌شود، بعد اعتراض می‌کند که چرا گرفتید؟ به اسم مدرسه علمیه، کاخ ساختند!… از کجا آوردی ساختی؟»

صادق لاریجانی در واکنش به این اظهارات٬ روز گذشته (یکشنبه) گفت: «در یک پاراگراف که از شما نقل کرده‌اند، خوب است که چند تا خلاف واقع گفته باشید و چند تا توهین؟»

صادق لاریجانی٬ عضو شورای نگهبان٬ خطاب به محمد یزدی٬ دیگر عضو این نهاد٬ نیز گفت: «در شورای نگهبان ، سخنان غیر دقیق ، غیر مستدل و حتی نامربوط شما برای اعضاء روشن است.»

صادق لاریجانی اشاره کرده که در یک جلسه شورای نگهبان، وی درباره یک موضوع جدید بحث می‌کرده است ولی محمد یزدی «به خیال آنکه هنوز بحث در مسئله قبلی است که راجع به آن رای‌گیری شده… مثل همیشه» شروع کرده است «به داد و قال کردن و توهین کردن و همه هاج و واج مانده بودند که شما چه می‌گویید.»

او سپس پرسیده است: «جناب یزدی، بنده که طبق نوبت و در مسئله جدید بحث می‌کردم. شما در چه عوالمی بودید؟! البته این‌گونه مشکلات از ناحیه جنابعالی در شورای نگهبان کم نیست‌. ما از شما فهم کلمات محقق نائینی و محقق عراقی و محقق اصفهانی را نمی‌خواهیم که انتظارش بی‌مورد است! اما دقت در همین عبارت‌های فارسی قوانین مصوب مجلس و دقت در بررسی خلاف قانون و یا خلاف شرع بودن آنها انتظار به حقی است که متاسفانه گاه این هم مفقود است».

لاریجانی در ادامه تهدید کرد: « سینه ام خزانه الاسرار اتهامات مجموعه ای از معاونان ، قائم مقامان و آقازاده های مسئولان و شخصیت هاست.»

رییس پیشین قوه قضائیه با اشاره به بازداشت اکبر طبری، معاون اجرایی حوزه ریاست قوه قضائیه، پرسیده است: «آیا همین کار را برای آقای شریفی، قائم مقام شهردار اسبق تهران، و آقای سیف، معاون اقتصادی اطلاعات سپاه، و … کرده‌اند؟ و فساد آنها را به آقای قالیباف و آقای طائب و دیگران سرایت داده‌اند؟»

صادق آملی لاریجانی همچنین در نامه‌اش به عملکرد محمد یزدی در دو زمینه علمی و اجرایی نیز پرداخته است.

او در بخشی از این نامه خطاب به محمد یزدی نوشته است: شما بجز «داد و قال»، توهین به مسئولین و بزرگان»، «افترا زدن و تحقیر کردن» آیا «کار دیگری هم کرده‌اید‌؟»؛ شما با آیت‌الله شبیری «چه کرده‌اید‌»؟

صادق لاریجانی در بخش دیگری از نامه‌اش با این پرسش که «شما در عرصه تحقیق و پژوهش‌های علمی چه کرده‌اید»، گفته است: کافی است کسی نیم‌نگاهی به حاشیه‌های محمد یزدی بر «کتاب القضاء» بیندازد «تا معلوم شود حد تحصیلات جنابعالی و استفراغ وسعتان در باب استنباط احکام.»

محمد یزدی در آن سخنرانی به فساد مالی صادق لاریجانی نیز اشاره کرده و گفته بود که حضور آقای لاریجانی در قم هیچ اثری نداشته است. او همچنین گفته بود که لاریجانی به اسم مدرسه عملیه، کاخ ساخته است.

 لاریجانی در پاسخ به این بخش از سخنان یزدی نوشته است: «ساختمان مرکز تحقیقات دبیرخانه خبرگان که با لطایف الحیل از دست مسئولین آن وقت درآوردید و به عنوان نائب رئیس مجلس خبرگان محل کار خود قرار دادید، در همین قد و قواره و وزن بود، نفرمودید کاخ ساخته اند بلکه با اشتیاق تمام به آن ساختمان نقل مکان فرمود.»

رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام در ادامه  نوشته است: «با لحنی بی ادبانه گفته اید ” آیا ارث پدرت بود”، می گویم نخیر ارث پدرم نبود!»

او در ادامه با طرح این سوال که «چرا نشر اکاذیب می کنید»٬ ادامه داد: «گویی روزتان به شب نمی رسد اگر تعریضی ، توهینی و افترایی نداشته باشید.»

صادق لاریجانی در پایان این نامه نوشت: «آقای یزدی شما و انصافتان٬ از خلاف گفتن هاتان برگردید.»


حکم ۱۰ سال زندان ارس امیری در دادگاه تجدید نظر تایید شد

$
0
0

زیتون– دادگاه تجدید نظر حکم ده سال زندان این کارمند سابق شورای فرهنگی بریتانیا را عینا تایید کرد.

محسن عمرانی، پسرخاله خانم امیری، روز یکشنبه در توئیترش نوشت که دادگاه تجدید نظر بدون حضور متهم و وکیل، حکم ۱۰ سال حبس و دو سال ممنوعیت از فعالیت و ممنوعیت خروج از کشور را تایید کرده است.

غلامحسین اسماعیلی، سخنگوی قوه قضاییه٬ روز دوشنبه (۲۴ اردیبهشت) خبر داده بود که یک شهروند دوتابعیتی دیگر با اتهام «جاسوسی» به زندان بلند مدت محکوم شده است.

ارس امیری، کارمند شورای فرهنگی بریتانیا است.

چند ساعت بعد از صدور حکم ده سال زندان برای یک زن ایرانی تبار توسط قوه قضائیه ایران، وزارت خارجه انگلیس و همچنین شورای فرهنگی بریتانیا، نهادی که این زن در آن شاغل بود، به این حکم واکنش نشان دادند.

دفتر وزیر خارجه انگلیس در پاسخ به رویترز از صدور این حکم ابراز نگرانی کرد.

سخنگوی قوه قضائیه در این رابطه توضیح داد که این پرونده به «نفوذ فرهنگی دولت انگلیس و شورای فرهنگی بریتانیا» مربوط بوده است.

ارس امیری چندی پیش در نامه‌ای به ابراهیم رئیسی، رئیس قوه قضائیه، نوشت که نهادهای امنیتی از او خواسته‌اند با آنها همکاری کند اما او این پیشنهاد را رد کرده و پس از آن، سخنگوی قوه قضائیه اتهام او را «جاسوسی» اعلام کرده است.

حکم صادرشده برای ارس امیری با اعتراض‌های مختلفی روبه‌رو شد و از جمله بیش از ۳۵۰ نفر از هنرمندان، نویسندگان و فعالان فرهنگی ایران در نامه‌ای به سران سه قوه، ضمن درخواست تجدیدنظر در این «حکم ناعادلانه»، تأکید کردند افرادی مانند خانم امیری «شایسته حمایت وقدردانی‌اند، نه زندان و تهمت و محرومیت».

بازداشت معترضان به حیوان آزاری

$
0
0

زیتون– در پی انتشار ویدئوی از کشتار سگ‌ها توسط شهرداری در کهریزک٬ امروز تجمعی از سوی فعالین حقوق حیوانات و دوست‌دران حیوانات برگزار شد.

این تجمع که در مقابل شهرداری تهران برگزار شد٬ توسط ماموران انتظامی به خشونت کشیده شد و عده‌ای بازداشت شدند.

صبح امروز (دوشنبه) پیروز حناچی٬ شهردار تهران٬ در واکنش به کشتن سگ‌ها در کهریزک گفت: «تصاویری که منتشر شده مربوط به سال ۱۳۹۶ است ولی ما به تأسی از پیامبر اسلام به همه مخلوقات خدا احترام می‌گذاریم.»

شهردار تهران ادامه داد: «من دستور دادم این موضوع بررسی شود. پیمانکاری که نسبت به آن اعتراض وجود داشت خلعیت کردیم تا حساسیت نسبت به این موضوع کم شود. همچنین به همکاران خودم تذکر جدی دادم و این موضوع الان در حال بررسی است.»

غلامحسین محمدی، رییس مرکز ارتباطات و امور بین الملل شهرداری تهران٬ در واکنش به بازداشت فعالین حقوق حیوانات گفت: «شهرداری تهران از طریق استانداری پیگیر آزادی بازداشت‌شدگان امروز است.»

محمدی همچنین اعلام کرد: «شهرداری با هرگونه اقدام خشونت آمیز در برابر اعتراضات به نقض حقوق حیوانات مخالف است.»

مدیرعامل ایران‌خودرو بازداشت شد

$
0
0

زیتون– هاشم یکه زارع٬ مدیرعامل شرکت ایران خودرو٬ عصر امروز (دوشنبه) در دفتر کار خود بازداشت شد.

خبرگزاری فارس خبر داد که یکه زارع حوالی ساعت ۱۷ امروز در حالی که در محل کار خود حضور داشت با حکم قضایی توسط ضابطان دستگاه قضا بازداشت شده است.

صبح امروز علی ربیعی٬ سخنگوی دولت٬ اعلام کرده بود که هاشم یکه‌زارع، مدیرعامل ایران‌خودرو، «به دلیل تغییر قیمت» از مقام خود برکنار شده است.

او به نقل از وزیر صمت گفت هاشم یکه‌زارع از مدیرعاملی ایران‌خودرو برکنار شده و عباس علی‌آبادی جایگزین او می‌شود.

علی ربیعی در توضیح دلیل برکناری مدیرعامل ایران‌خودرو گفت که وی «به صورت عمدی و بدون هماهنگی» قیمت محصولات این شرکت را افزایش داده است.

سخنگوی دولت در عین حال گفت باید بررسی شود که این افزایش قیمت آیا «اشتباه نرم‌افزاری» بوده است یا «خطای شخصی».

به گزارش خبرگزاری تسنیم، هاشم یکه‌زارع از سال ۹۲ مدیریت ایران‌خودرو را برعهده داشت و عباس علی‌آبادی، مدیرعامل جدید، نیز در حال حاضر مدیرعامل «گروه مپنا» است.

شناخت قرآن

$
0
0

زیتونفرهاد مهدوی: ترجمه و تفسیر فارسی دو سوره از سوره های قرآن – حمد و بقره – از کتاب بسیار با اهمیت «قرآن شناخت» یا «شناخت قرآن» آماده شد و پیش روی شماست.

این ترجمه از روی متن اصلی به زبان انگلیسی و به نام The Study Quran که در سال ۲۰۱۵ در آمریکا انتشار یافته، انجام شده است. سردبیری و مسُولیت تدارک و تولید این کتاب عظیم با دکتر سید حسین نصر –فیلسوف، متأله، سنتگرا و استاد علوم اسلامی در دانشگاه جورج واشنگتن – بوده، و تیمی از شایسته ترین نویسندگان و کارشناسان روزگار ما نیز در این ارتباط با او همکاری کرده اند. این افراد که همگی آکادمیک و قرآن پژوه بوده اند از جمله عبارتند از کانر داگلی Caner K. Dagli، ماریا مسی داکاکی (Maria Massssi Dakaaake)، جوزف لامبارد (joseph. B. lumbard)، با عنوان سر دبیر عمومی، و محمد رستوم (Mohammad Rustom) دستیار سردبیر. البته شناخت قرآن حاوی ترجمه و تفسیر تمام ۱۱۴ سوره ی قرآن می باشد، منتها ما بر آنیم که ترجمه ی فارسی آن را به ترتیب و به تدریج که آماده می شود در مجلدات مختلف چاپ و منتشر کنیم. چون برگردان تمام کتاب که بالغ بر دو هزار صفحه می باشد، طبعا زمانی طولانی می طلبد.

دکتر نصر، داستان ایجاد شناخت قرآن را خود به این صورت توضیح می دهد: تالیف کتاب شناخت قرآن حدود ۹ سال پیش آغاز شد، یعنی زمانی که شرکت شرکت انتشارات هارپر وان (Harper one) با من تماس گرفت و از من خواست که سر دبیر یا سر ویراستاری و تولید کتابی را به عهده بگیرم که آن را شناخت قرآن می نامید و مکمل شناخت کتاب مقدس – تورات و انجیل – بود که این مؤسسه پیش از این منتشر کرده است. من از عظمت این کار تحت تأثیر قرار گرفتم و اول از پذیرش چنین وظیفه ای طفره رفتم. اما بعد از کلی درگیری با ضمیر خودم، و نماز و دعا، به این جمع بندی رسیدم که این مسِولیتی است که خداوند بر دوش من نهاده و من کسی نبودم که آن را رد کنم، به خصوص وقتی که دانستم اگر من این پروژه را نپذیرم ممکن است هیچ گاه تحقق پیدا نکند.

بدین ترتیب دکتر نصر با «فروتنی» و البته با «شروطی» که همه ی آنها از طرف انتشارات هارپر وان پذیرفته شد، مسئولیت این پروژه ی مهم را به عهده می گیرد و کار تهیه ی شناخت قرآن کلید می خورد. نام و عنوان این کتاب تأثیر گذار به انگلیسی عبارت است از The Study Quran که برخی آن را «قرآن شناخت» ترجمه می کنند، ما اما با کمی مسامحه و صرفا به خاطر بیشتر مأنوس بودن برای خواننده آن را «شناخت قرآن» می نامیم.

شناخت قرآن، علاوه بر ترجمه و تفسیر ۱۱۴ سوره ی قرآن که غالبا آیه به آیه شرح شده، همچنین مجموعه جستارهایی را شامل ۱۵ عنوان مقاله از نویسندگان و آکادمیسین های مختلف نیز در کتاب آورده که در مجموع حجمی برابر ۳۲۰ صفحه از کتاب را به خود اختصاص داده و همهی آنها به موضوعات اساسی قرآن می پردازد، در واقع این مجموعه مقالات خود کتابی در دل این کتاب محسوب می شود. عنوان یکی از این مقالات عبارت است از این که «چگونه قرآن بخوانیم»، یا «چگونه باید قرآن خواند»، که خانم اینگرید متسون، ریاست کنونی جامعه اسلامی آمریکای شمالی، آن را به رشته تحریر در آورده است. به دلیل اهمیت موضوخ این مقاله، و راهنمایی های مؤثری که در زمینه ی مطالعه قرآن به خصوص برای مبتدیان دارد، ترجمه فارسی این مقاله ی خواندنی را نیز در آغاز همین کتاب آورده ایم، و گمان می کنیم که مطالعه آن قبل از ورود به متن قرآن ضروری و مفید خواهد بود

عنوان دومین مقاله ی این مجموعه، قرآن در ترجمه، می باشد که اساسا جستاری است در این که برگرداندن قرآن به سایر زبانها، به هر رو امری چالش برانگیز است. ترجمه این مقاله را نبز در پایان کتاب گذاشته ایم. البته در ادامه ی روند آماده شدن و انتشار ترجمه ی سوره های بعدی قرآن، ترجمه ی سایر مقالات این مجموعه را نیز به ترتیب خواهیم آورد.

این کتاب مهم با این که به زبان انگلیسی تالیف شده، مخاطبان آن اما تنها انگلیسی زبانان مسلمان وغیر مسلمان نیستند، بلکه فارسی زبانان باز هم مسلمان و غیر مسلمان نیز می توانند از این کار سترگ که محصول مشترک یک تیم حداقل ۱۰ نفره از قرآن شناسان شایسته ی مسلمان و دانش آموخته ی پیشروترین دانشگاه های بزرگ مغرب زمین، و محصول قریب ۱۰ سال کار بی وقفه‌ی جمعی است، بهره ها ببرند.
گفتنی است که ما بخش تفسیر این اثر با اهمیت را – که از بابت زبان و بر اساس بالاترین سطح دانش پژوهی، متعلق به عصر نوست – در حد بضاعت و با امانتداری وسواس گونه به طور کامل به فارسی کامل برگردانده ایم اما در مورد برگرداندن متن آیات سوره ها، تقریبا شیوه ی آزاد ترجمه را به کار گرفته ایم، البته تلاش کرده ایم از این بابت نیز در همان فضا و اتمسفری که کتاب «شناخت قرآن» به وجود آورده بمانیم

به هر رو، این را باید خاطرنشان ساخت که اگر چه شناخت قرآن به زبان انگلیسی اساسا برای آشنایی و شناخت انگلیسی زبانان غیر مسلمان با قرآن تولید شده، اما خوشبختانه محتوای این کار به گونه ای است که فارسی زبانان نیز می توانند از اطلاعات سرشار، از مطالب نو، علمی، راهگشا و حکمتآموزی که در این کتاب فراهم آمده فراوان تا فراوان بیاموزند و بهره مند شوند.
مطالب این کتاب با در نظرداشت سهولتی برای خوانندگان به ترتیب زیر تنظیم شده است:
– ترجمه مقاله ی در باره ی چگونگی خواندن قرآن.
– متن سوره حمد.
– تفسیر سوره حمد.
– ترجمه تمام سوره بقره
– شرح وتفسیر آیه به ایه سوره بقره
– و ترجمه مقاله ای با عنوان «قرآن در ترجمه».
بدین ترتیب و با این چیدمان، خواننده ی ارجمند این کتاب، برای خواندن و مطالعه ی ان چند گزینه دارد:
نخست این که فقط ترجمه ی سوره حمد و بقره را بخواند و به طور کلی از موضوعات مطروحه در آنها مطلع گردد.
دوم، فقط تفسیر این دو سوره را مطالعه کند و داده های ارزشمند فراوانی به دست آورد.
سوم، ابتدا مقالات «چگونه قرآن بخوانیم» و «قرآن در ترجمه» را بخواند و پس از آن ترجمه و شرح و تفسیر سوره های حمد و بقره را پی بگیرد.
در پایان مایلم از دوستانی که این کتاب را می بینند و می خوانند تقاضا کنم که لطف کنند و مرا از نظرات اصلاحی و تصحیحی خود بی نصیب نگذارند.

علاقه مندان می توانند از طریق ایمیل زیر نسخه هایی از کتاب را دریافت کنند:
farhaadmahdavi@hotmail.com

«دعوای طلبگی» یا «میراث پدری»

$
0
0

زیتون ـ یلدا امیری: «در هر جمعی از جمله شورای نگهبان دعوای طلبگی طبیعی است» این توضیح عباسعلی کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان است درباره دعوای لفظی دو عضو این شورا، یعنی محمد یزدی و صادق آملی لاریجانی.

کدخدایی در توئیتر خود این‌طور ادامه می‌دهد که «گاهی صداها بلند شده و مباحث داغ، لیکن بعد از آن دوستی‌ها پا برجاست. دشمنان طمع نکنند! اعضای شورا با وجود اختلاف نظر، با هم برادرند.»

دعوای مفصل دو رییس سابق دستگاه قضا بر سر فسادهای مالی و عدم اثرگذاری در مجامع علمی مذهبی و بی‌سوادی یکدیگر  این روزها به بحث داغ رسانه‌های ایران بدل شده است.

امروز آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی نیز به این دعوا واکنش نشان داده و گفته است: «به این وضع خاتمه داده و به آبروی نظام کمک کنید.»

آیت‌الله جنتی اما به کمک کدخدایی آمد و با اشاره به این اختلاف گفت تاکید کرد که  دشمنان طمع و شادی نکنند و دل به اختلافات ظاهری نبندند» چرا که به گفته او «مسئولان یکدل و یکصدا هستند و به زودی هر دو عزیز را در کنار یکدیگر خواهیم دید.»

 آنچه کدخدایی دعوای طلبگی می‌نامد سابقه ای طولانی دارد اما هنگامی که این اختلاف نظر از بحث‌های شرعی و فقهی فراتر رفته به سیاست و اقتصاد آنهم نه بحث نظری که افشاگری فساد اقتصادی و سیاسی می‌رسد، شاید دیگر نتوان به راحتی بر آن عنوان «دعوای طلبگی» گذاشت.

اختلاف نظر میان روحانیون یا آنچه کدخدایی دعوای طلبگی می‌نامد سابقه ای طولانی دارد اما هنگامی که این اختلاف نظر از بحث‌های شرعی و فقهی پا را فراتر گذاشته به سیاست و اقتصاد آنهم نه بحث نظری که افشاگری فساد اقتصادی و سیاسی می‌رسد، شاید دیگر نتوان به راحتی بر آن عنوان «دعوای طلبگی» گذاشت.

«آیا ارث پدرت بود؟»

چندی پیش اخباری در مورد رایزنی صادق آملی لاریجانی برای آزادی اکبر طبری معاون اجرایی دفتر رئیس قوه قضاییه در زمان لاریجانی که به اتهام فساد دستگیر شده است، در شبکه های اجتماعی منتشر شد و پس از آن نامه لاریجانی خطاب به رهبر جمهوری اسلامی که در آن اجازه عزیمت به نجف گرفته بود، نامه‌ای که به نظر بسیاری تهدید آمیز بود.

اگر چه روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت نظام اعلام کرد که این خبر صحت ندارد، اما آیت‌الله محمد یزدی، دبیر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم پاسخ تندی به این نامه داد.

محمد یزدی به آملی لاریجانی: «به اسم مدرسه علمیه، کاخ ساختند! آیا ارث پدرت بود؛ از کجا آوردی ساختی؟»

محمد یزدی در دیدار با مسئولان مرکز بسیج اساتید و نخبگان حوزه علمیه قم خطاب به لاریجانی، رئیس پیشین قوه قضائیه گفت: «فلانی می‌گوید اگه این کار را نکنید نجف می‌روم! خوب بروید، آیا با رفتن شما قم به هم می‌خورد؟ شما در قم بودنتان هم خیلی موثر نبود؛ چه رسد که نجف بروید. رییس دفتری که ۱۰ سال، جای مهمی را اداره کرده دستگیر می‌شود، بعد اعتراض می‌کند که چرا گرفتید؟! به اسم مدرسه علمیه، کاخ ساختند! آیا ارث پدرت بود؛ از کجا آوردی ساختی؟»

البته به نظر نمی رسد که سخنان یزدی بدون دلیل و فقط از جانب خود او بیان شده باشد بسیاری این سخنان را در راستای جریان حذف خاندان لاریجانی از قدرت دانسته اند.

اما این سخنان باعث شد لاریجانی نامه بلندی خطاب به یزدی بنویسد نامه ای که در آن لاریجانی نه تنها به سخنان یزدی پاسخ داد بلکه به موارد دیگری نیز اشاره کرد. لاریجانی در این نامه نوشت: «بنا نداشتم با توجه به گرفتاری های مختلف مردم و کشور ، نسبت به این حرکات، پاسخی دهم. ولکن اکنون احساس می کنم بازی های صدا و سیما و برخی نهاد های دیگر به نقطه ای رسیده است که سکوت در مقابل آن جایز نیست و البته در موقع مناسب به تفصیل در مورد ابعاد آن صحبت خواهم کرد. متاسفانه اخیرا جنابعالی مطالبی مطرح کرده‌اید که علاوه بر خلاف واقع بودن و موهن بودن، ریشه در همان امور دارد. قبلا هم مکرر در جلسات شورای نگهبان یا مجالس دیگر، مطالبی از این دست بیان کرده اید که بنا به مصالحی در مقابل آن سکوت کرده ام. اما اکنون می بینم این سکوت ها نه فقط اسباب تنبه حضرتعالی نشده، بلکه پیش تر هم رفته اید و مطالب خلاف واقع و توهین های دیگری هم بر آن افزوده‌اید…»

او در پاسخ به بخش اول سخنان یزدی گفت: «اولاً بنده هیچگاه نگفته ام که اگر فلانی را دستگیر کنید نجف می‌روم. این دروغی است که عده ای شایع کرده اند و دفتر بنده هم رسما آن را تکذیب کرده است ، حال شما چه انگیزه ای دارید که این دروغ را تکرار می کنید؟ بنده هیچ گاه از هیچ فرد متخلف یا فاسدی حمایت نکرده و نخواهم کرد. … ثانیاً به نحو توهین آمیزی گفته اید: شما در قم بودنتان هم خیلی موثر نبود چه رسد که نجف بروید. جناب یزدی، بنده طلبه ای بیش نیستم و هیچگاه ادعا نکرده‌ام که وجودم چه در قم و چه در هر جای دیگری، خیلی موثر است. گرچه شخصیت‌هایی همچون مقام معظم رهبری و برخی مراجع بزرگوار، بارها و بارها در مورد این فقیر کلماتی بکار برده‌اند که از نقل آنها استحیا می‌کنم‌… میزان تاثیر آن هم در حد خود، یک امر واقعی است، نه با خواست بنده بیشتر می شود و نه با توهین و تحقیر شما کمتر. اما شما در عرصه تحقیق و پژوهش های علمی چه کرده اید؟»

او در مورد بخش دوم سخنان یزدی در مورد مدرسه علمیه نوشته است: «استناد دادن ساختمان مدرسه به این جانب خلاف واقع است. مدرسه علمیه ولی عصر وقف است. واقف آن هم مرحوم والد ما، آیت‌ا… العظمی میرزا هاشم آملی قد سره بود (که انشاء ا… نمی‌فرمایید مگر ارث پدرش بود!) متولی این وقف هم امروز، بنده نیستم. فقط به‌جهت اینکه امور مدرسه زمین نماند، وکالتی به بنده داده اند…حالا جناب آقای یزدی بفرمایید استناد ساخت این مدرسه به بنده چیست؟ می فرمایید  از کجا آوردی ساختی آقای عزیز اول استناد ساخت مدرسه به بنده را ثابت کن، بعد بپرس از کجا آوردی. ثانیاً مساجد و مدارس علمیه همیشه بانیانی دارد که مساعدت می کنند، چه اتفاق خاصی در این مورد افتاده است که آن همه مدارس علمیه از پاسخگویی به این سوال مستثنی هستند و این مدرسه باید پاسخگو باشد. با لحنی بی ادبانه گفته‌اید. آیا ارث پدرت بود، می‌گویم نخیر ارث پدرم نبود‌! مگر اینهمه مدارس دیگر در قم و سطح کشور ساخته می‌شود ارث پدرشان است؟ مگر همین ساختمان هایی که حضرتعالی از آنها استفاده می‌کنید‌، از ارث پدرتان ساخته شده است؟ آخر این چه فهمی است و چه استدلالی؟!»

اظهارنظرهای تند یزدی

البته یزدی سابقه ای طولانی در اظهارنظرهای تند در مورد دیگر روحانیون دارد، همین چند روز پیش او در واکنش به مطرح شدن مرجعیت «محمدجواد علوی بروجردی» که از روحانیون نواندیش به شمار می رود، گفته بود: «مگر می‌شود هر روز یک نفر ادعای مرجعیت کند؟ اگر چنین فردی تابلو هم بزند، تابلویش را پایین می‌آوریم؛ هیچ تعارفی هم نداریم، چون مرجعیت نمی‌تواند بازیچه باشد. همه که نباید فقیه و مرجع بشوند… صیانت از مرجعیت باید رعایت شود، کمیسیون صیانت از مرجعیت مصوب جامعه مدرسین و مورد تأیید پنج مرجع است که یکی از آن‌ها مقام معظم رهبری است…»

یزدی سال گذشته نیز نامه‌ای تند و کم‌سابقه خطاب به آیت الله شبیری زنجانی نوشت و از او به خاطر دیدارش با سید محمد خاتمی، به شدت انتقاد کرد و نوشت که دیگر «این گونه مسائل تکرار نشود».

آنچه یزدی نام صیانت از مرجعیت بر آن می‌گذارد تلاشی است که جمهوری اسلامی سال‌ها در جهت محدود کردن تعداد مراجع تقلید و کنترل حوزه‌ها انجام می‌دهد، در حوزه علمیه قم مدت‌هاست که تنها افراد همسو با حاکمیت اجازه مرجعیت دریافت می کنند.

یزدی سال گذشته نیز نامه‌ای تند و کم‌سابقه خطاب به آیت الله شبیری زنجانی نوشت و از او به خاطر دیدارش با سید محمد خاتمی، رئیس دولت اصلاحات به شدت انتقاد کرد. او در این نامه با لحنی که از سوی یک روحانی خطاب به یک مرجع تقلید بسیار کم‌سابقه بود، نوشت که دیگر «این گونه مسائل تکرار نشود».

دعا برای شفای آقای یزدی

در بهمن ماه ۸۸ نیز یزدی با آیت الله هاشمی رفسنجانی درگیر شد و سخنان او را که در آن آیت‌الله خامنه‌ای اصلح‌ترین فرد برای حل مشکلات کنونی معرفی شده بود، توهین و جسارت به رهبر جمهوری اسلامی ارزیابی کرد. هاشمی رفسنجانی در سخنانی با تأکید دوباره بر راهکارهایی که در نماز جمعه ۲۶ تیر ۱۳۸۸ برای حل بحران ارائه کرده بود، گفته بود که مسائل موجود با کمک افراد معتدل از هر دو جناح موجود کشور و با تدبیر رهبری قابل حل و فصل است. یزدی در واکنش به هاشمی گفت که رهبری بارها و بارها بر خودداری خواص از دو پهلو حرف زدن تأکید کرده‌اند و ایشان در سخنان خود بارها خواسته‌اند که هاشمی به آغوش نظام باز گردد ولی هاشمی با موضع‌گیری‌های خود هر روز از نظام دورتر می‌شود. سخنان هاشمی از دو پهلو حرف زدن هم بدتر است.

با طرح این موضوعات از طرف رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی تهدید به انتشار کتبی برخی مباحث کرد. هرچند بعد از طرح این موضوع احمد خاتمی، امام جمعه موقت تهران، نقش میانجی را بازی کرد و در تماسی با هاشمی رفسنجانی، او را از انتشار نامه کتبی منصرف کرد. هاشمی تنها در این باره گفت: «سالها است که جواب من به آقای یزدی درخواست شفا برای ایشان است و ارسال سلام.»

دعوای طلبگی

«دعوای طلبگی» معمولا عنوانی است که به اختلاف نظرهای مرتبط با مباحث نطری یا مبانی دینی و استنتاج از علوم و مسائل دینی است و با دعواهای سیاسی بر سر افشای فساد اقتصادی، سهم‌بری یا حمایت از یک جناح سیاسی خاص تفاوت زیادی دارد.

معروف‌ترین دعوای سیاسی میان روحانیون در تاریخ ایران در انقلاب مشروطه رخ داد. آیت الله آخوند خراسانی، شیخ عبدالله مازندرانی، علامه نائینی، سیدمحمد طباطبایی، سیدعبدالله بهبهانی از روحانیون شاخص موافق مشروطه بودند و در مقابل آیت الله سیدمحمد کاظم یزدی، شیخ فضل الله نوری، شیخ عبدالنبی نوری، میرزا ابوطالب زنجانی مشروعه خواهانی بودند که مشروطه را مخالف شرع می دانستند.

اگر چه گروهی اختلاف‌نظرها در آن زمان را به برداشت‌های متفاوت از دین مربوط دانسته اند، اما بسیاری به رقابت های صنفی علما با یکدیگر و وابستگی سیاسی آنها هم اشاره کرده اند.

احمد کسروی در کتاب «تاریخ مشروطه ایران» در مورد شیخ فضل الله نوری که مهمترین مخالف مشروطه بود می نویسد که او در مخالفت با مشروطه همراه محمدعلی شاه و امین السلطان بود و شاه هم پول می‌داد و هم دستور می‌داد. در واقع حتی در اختلافات دوران مشروطه نیز می توان ردی از قدرت و ثروت یافت.

یکی دیگر از اختلافات حوزوی که قبل از انقلاب اتفاق افتاد که به معنای واقعی کلمه می توان آن را دعوای طلبگی نامید، اختلاف بر سر کتاب «شهید جاوید» نوشته «نعمت‌الله صالحی نجف‌آبادی» بود که در سال ۱۳۴۸ شمسی نوشته شد و مناقشات و مباحثات بسیاری را در محافل مذهبی برانگیخت. این کتاب تفسیری متفاوت از تفسیر غالب درباره علت قیام امام حسین داشت. در حالی که تفسیر غالب درباره انگیزه قیام سیدالشهدا، شهادت‌طلبی بود، صالحی نجف آبادی در شهید جاوید نوشت که امام حسین نه به قصد شهادت بلکه به قصد تشکیل حکومت قیام کرد.

آیت‌الله هاشم هاشم‌زاده هریسی، یک عضو مجلس خبرگان رهبری هم امروز در توصیف این دعوا گفته است که «اختلاف آیت‌الله یزدی و آملی لاریجانی دعوای روحانیت نیست».

از این رو در واقع تنش‌های کلامی چند روز گذشته میان لاریجانی و یزدی نه از جنس دعواهای حوزوی و علمی بلکه اختلافات درونی مقامات جمهوری اسلامی بر سر قدرت و ثروت است در این مجادلات نه سخنی از فقه به میان آمده و نه پای تفسیری متفاوت از دین در میان است.

آیت‌الله هاشم هاشم‌زاده هریسی، یک عضو مجلس خبرگان رهبری هم امروز در توصیف این دعوا گفته است که «اختلاف آیت‌الله یزدی و آملی لاریجانی دعوای روحانیت نیست».

به گفته او « این جدال‌ها مردم را خسته کرده است…این دعواها همیشه بوده و یکی دو مورد نیست. با خودی‌ها هم همین طور هستیم، با مخالفان دعوا داریم. این آبروی آن را می‌برد، آن آبروی این را می‌برد و در کل با این دعواها آبروی نظام را می‌برند.»

 

مذاکره اجتناب‌ناپذیر است

$
0
0

در حالی‌که تنش میان ایران و آمریکا در پی درگیری های اخیر (انفجارها، انهدام پهباد آمریکائی و توقیف نفتکش انگلیسی) در اطراف و اکناف تنگه هرمز در خلیج فارس به میزان زیاد و خطرناکی افزایش یافته، مع‌الوصف هر دو طرف به خوبی آگاهند که اختلاف‌های موجود از طریق جنگ یا هر نوع درگیری نظامی حل‌شدنی نیست.

در این راستا، مقامات مسئول در ایران به خوبی می‌دانند که هرگز امکانات شکست آمریکا در یک رویاروئی مستقیم نظامی را در اختیار ندارند. ولی مطمئن‌اند که آمریکا هرگز از تمام ظرفیت‌های نظامی موجودی که می‌تواند در صورت درگیری به تغییر نظام در ایران منجر شود، ‌استفاده نخواهد کرد. در چنین وضعیتی که آمریکا و به‌ویژه شخص دونالد ترامپ ظاهرا قصد استفاده از ابزار و گزینه های تعیین‌کننده را ندارند، هر حرکت نظامی دیگر،‌ علیرغم هر میزان خسارتی که وارد سازد، فقط به شرایطی منتهی می شود که سلطه و احاطه نیروهای ضد آمریکائی در درون کشور بیشتر تقویت خواهد شد.

در محاسبات ایالات متحده، با توجه به تاثیرگذاری قابل ملاحظه تحریم های اقتصادی وضع شده علیه ایران،‌ هزینه هر حرکت نظامی که منجر به تغییر نظام در ایران نباشد،‌ بسیار نامتناسب با تمام مخارج احتمالی کلانی است که آمریکا مجبور خواهد شد برای پیشگیری یا جلوگیری از هر اقدام «نامتقارن» ‌ایران علیه او یا متحدانش در سراسر جهان بپردازد.

بنابراین تنها گزینه عقلائی و منطقی، مذاکرات مستقیم است که می تواند از یکسو،‌ روزنه امیدی برای ایران به منظور حل نگرانی های اقتصادی اش باشد و از سوی دیگر،‌ نوید انعقاد قرارداد جامع تری را به ایالات متحده بدهد که شامل مسائلی باشد که در قرارداد برجام به آنها اشاره ای نشده بود. گرچه در شرایط کنونی، همواره این احتمال وجود دارد که درگیری های جاری میان ایران و آمریکا به میزان محسوسی تنزل پیدا کند. ولی طرفین به وضوح میدانند که سرانجام، حتی در صورت تشدید بحرانی که احتمالا به ضایعات و تلفات زیاد هم منجر شود «مذاکره» اجتناب ناپذیر است.

چالشهای در پیش

برای ایران، احیای اقتصاد فلج و متزلزل کشور و رویارویی با مسائل حیاتی از قبیل جلوگیری از بیکاری و تورم همراه با ایجاد شرایط لازم برای رشد اقتصادی و حفاظت از پول ملی در صدر هر اولویتی است. بدیهی است تا زمانیکه تحریم های اقتصادی آمریکا کنار گذاشته نشوند، ایران نه تنها قادر به فروش آزادانه نفت اش نخواهد بود، بلکه نخواهد توانست سرمایه های لازم و تکنولوژی جدید و مورد نیاز کشور را از منابع خارجی نیز جلب و تامین نماید.

بنابراین، بر خلاف ادعاهای مطرح شده از سوی برخی سکوهای «تندرو» نزدیک به مراکز قدرت‌، آنچه که باید مشخص گردد این نیست که آیا ایران هرگز با آمریکا وارد مذاکره خواهد شد یا نه؟ آنچه باید روشن شود این است که آمادگی برای این مذاکرات اجتناب ناپذیر، در چه زمان و تحت چه شرایطی صورت خواهد گرفت. یک نکته منفی که باید به هر قیمت از آن پیشگیری شود، محاسبات و عکس العمل های خطرناک بخشی عناصر رادیکال و «آتش به اختیار» است که با درک این واقعیت که مذاکرات نهایتا اجتناب ناپذیر است،‌ خواستار آغاز هرچه زودتر نوعی جنگ محدودبا آمریکا هستند با این انگیزه که قدرت چانه زنی ایران در مذاکرات با گذشت زمان به لحاظ تاثیر گذاری تحریم ها روز به روز کمتر و کمتر خواهد شد.

آنچه باید دنبال شود

در حالی که پرزیدنت ترامپ،‌ در پی خروج آمریکا از برجام،‌ بارها ابراز تمایل کرده که خواهان عقد یک «معامله جدید» با ایران است،‌ به نظر می رسد که مسئولین در ایران نیز اینک این اصل را پذیرفته اند، تا تدریجا خود را برای آغاز نوعی «دیالوگ» با آمریکا آماده کنند که از آن طریق نهایتا به یک مکانیزم آبرومند برای مذاکرات جامع و معنی دار برسند. اما آنچه که هرگز برای مقامات ایرانی قابل قبول نخواهد بود، تکرار سناریوئی چون ملاقات های روسای جمهوری آمریکا و کره شمالی است که فارغ از جوانب تبلیغاتی، کوچکترین حاصلی، به ویژه برای کره شمالی در ارتباط با برداشتن تحریم های اقتصادی آمریکا، نداشته است.

اگر چه مقامات ایرانی، ترجیح می‌دهند که پیشاپیش، از چهارچوب و محتوای توافقی که احتمالا می توان به آن رسید آگاهی داشته باشند،‌ ولی حداقل مطلوب این است که آمریکا سهم خود را بپذیرد و ضمن تعدیل خواسته های حداکثری اعلام شده اش در گذشته،‌ محدودیت های نامناسب را که علیه شخص وزیر امور خارجه ایران به اجرا گذاشته نیز معلق سازد.

در گذشته نزدیک، تلاش برای میانجیگری میان ایران و آمریکا به منظور آغاز مذاکرات مستقیم از سوی کشورهائی چون عمان و یا تلاش نخست وزیر ژاپن در ماه ژوئن سال جاری،‌ موفق به کسب رضایت و موافقت رهبر ایران نشده بود. ولی ‌به لحاظ بحرانی تر شدن تنش ها در منطقه خلیج فارس، این امکان وجود دارد تا با حضور یک میانجی مورد قبول طرفین، این بار شاید،‌در پی جلسه پیش روی سران کشورهای «جی ۷»، از طریق شخصیتی چون امانوئل ماکرون،‌ رئیس جمهور فرانسه (میزبان این جلسه)، که گفته می شود به زودی از ایران دیدن خواهد کرد،‌ زمینه برای شکستن سدها هموار گردد.

ایران که می کوشد برخی از منافع مشروعش در عراق،‌ سوریه و لبنان به رسمیت شناخته شوند. در عین حال باید دارای این قابلیت باشد که علائمی از انعطاف پذیری را نیز از خودنشان دهد. مثلا: اینکه بالقوه بتواند با گسترش تفاهم های قبلی در برجام،‌ تفاهم اساسی دیگری را از قبیل «برد قابل قبول»‌ در پرونده موشکی ایران به نتیجه برساند و درباره مسائل منطقه ای به توافقی برسد که چه بسا ثمره‌اش پایان بخشیدن به فاجعه انسانی در یمن باشد.

تغییر محاسبات گذشته

برخلاف گذشته که اقدامات ممتد و قدرتمند «لابی»های برخی کشورهای منطقه ای چون اسرائیل، عربستان سعودی و امارات متحده عربی از نقش تاثیر گذاری در سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران بهره‌مند بودند،‌ واقعیت این است که در شرایط کنونی، نفوذ قبلی این مراجع به میزان زیادی کاهش پیدا کرده است؛ زیرا تمام محاسبات از این نقطه به بعد با در نظر گرفتن تجربیات نافرجام دو دهه اخیر آمریکا در منطقه صورت خواهد گرفت؛ این محاسبات در ترازوی خود مقامات آمریکائی (بدون دخالت این و آن) با هدف جلوگیری و عدم تکرار اشتباهات و نارسائی های گذشته در منطقه خاورمیانه صورت خواهد گرفت.

و سرانجام: از سال ۱۳۵۷ تاکنون،‌ ‌آمریکاستیزی محور قدرت انحصارطلبان وحکومتگران رادیکالی بوده که مورد انزجار اکثریت مردم در ایرانند. روبروئی با بحران بی سابقه اقتصادی از یکسو و برای اولین بار به معنی واقعی، فشار های بی نظیر یک دولت آمریکائی «ایران ستیز» (به معنی مخالف با جمهوری اسلامی) که نه تنها مشروعیت بلکه موجودیت نظام حاکم بر ایران را تهدید می کند شرایط متفاوتی را رقم زده است؛ شرایطی که می تواند به ناآرامی های اجتماعی و بی ثباتی در جامعه منتج شود و مسئولین ایران را متوجه این واقعیت کند که امکان جلوگیری از سقوط همه جانبه اقتصاد مملکت در غیاب رسیدن به یک «معامله بزرگ» (علیرغم پیامدهای احتمالی این عقب نشینی در صحنه داخلی کشور) امکان پذیر نخواهد بود.

ارمغان اقبال؛ سیری کوتاه در منظومه ارمغان حجاز

$
0
0

آنچه من در بزم شوق آورده ام دانی که چیست؟     یک چمن گل یک نیستان ناله یک خمخانه می

زنده کن باز آن محبت را که از نیروی او         بوریای ره نشینی درفتد با تخت کی

ارمغان حجاز آخرین مجموعه از شعرهای فارسی اقبال لاهوری، شاعر عارف و متفکر بزرگ مسلمان هند (پاکستان) است، که اندکی پس از درگذشت وی به چاپ رسیده است.

شوق دیدار خانه کعبه یا به تعبیر قرآن نخستین خانه مردم در اواخرعمر شاعر به اوج خود رسیده، اما پیری و بیماری او را از رفتن باز داشته بود. ولی چه باک، اگر اقبال نتوانست با پای و تن خاکی خود به دیدار کعبه بشتابد به جای آن سوار بر مرکب  خیال و با شهبال روح این سفر جسمانی را به سفری روحانی و افلاکی، که غرض نهایی از حج گزاری هم همین است، تبدیل کرد. مگر نه اینکه آیا بزرگترین ابزار و سرمایه شاعر قوه خیال او ست. رهاوردی هم که  فیلسوف شاعر ما از این سفرروحانی برای اهل دل و اندیشه به همراه آورده است همچنان تازه است و روح افزا که اندیشه را به تامل وا می دارد و دل را به تپش می اندازد. اقبال در این سفر روحانی تابلوی پر نقش  و نگاری از آخرین اندیشه های دینی، عرفانی، فلسفی و اجتماعی خود را در معرض دید خوانندگان خود قرار می دهد.

هرچند اقبال در گونه های مختلف شعر فارسی مهارت و استادی خود را به اثبات رسانده است، اما بدون شک دو بیتی های او، یعنی زبان اصلی این منظومه، در کنار دو بیتی های منسوب به باباطاهر عریان که به سبب  سادگی  بیان و سوز و درد  عاشقانه  و عارفانه شان قرن هاست که پسندعام  یافته اند، دومین نمونه برجسته یا برجسته ترین نمونه دوبیتی های زبان فارسی است. در این اشعار در آمیختگی سوز مومنانه و عارفانه  با اندیشه های فیلسوفانه چنان منظره ژرف و شگرف و ظریف و زیبایی را آفریده است، که خواننده اهل دل و اندیشه و آشنا  با شعر کلاسیک  فارسی را به شگفتی وا می دارد و تحسین،  به ویژه اگر بداند  که زبان مادری شاعر اردو بوده است و نه فارسی:

“اما دو بیتی های او چیز دیگری است: گرم، تب ناک و آگنده از شعله و شور حیات، معجونی از درد و اندوه فلسفی  خیام که سوز نوای منسوب به باباطاهر آن را از تندی و گرمی شعله ور ساخته است. در این ترانه ها هم اندیشه و حکمت هست، هم شور و هیجان شاعرانه، و گاه  یک ترانه آن جمله به قدر یک غزل کامل زیبایی و گیرندگی دارد.”  

این منظومه در پنج پرده سروده شده است. به بیان دیگر این منظومه توصیف منزل گاه های  پنجگانه این سفر روحانی شاعر است: ۱. حضور حق. ۲. حضور رسالت. ۳. حضور ملت.۴. حضور عالم انسانی. ۵. به یاران طریق.

پس بیاییم با شاعر در این سفر روحانی اش همراه شویم.

۱. حضور حق

مرحله یا منزلگاه نخست، مرحله آمادگی و تدارک روحانی است، مقام  راز و نیاز با خداوند است. از این رو شاعر پیش از آنکه به راه افتد مکنونات و احوالات درونی خود و اوضاع فلاکت بار مسلمانان رابا خدا در میان می گذارد:

دل من در گشاد چون و چند است             نگاهش از مه و پروین بلند است

بده ویرانه ای در دوزخ او را                  که این کافر بسی خلوت پسند است

اما سرمایه این دل خلوت پسند چیزی جز“درد آشنایی” نیست:

متاع من دل درد آشنای است            نصیب من فغان نارسای است

به خاک مرقد من لاله خوشتر           که هم خاموش و هم خونین نوای است.

و این دل درد آشنا آن چنان رحیم است که با همه کاینات احساس همدردی دارد، حتی راضی به رنجاندن دل ابلیس هم نیست:

دل بی قید من در پیچ و تابیست            نصیب من عتابی یا خطابیست

دل ابلیس هم نتوانم آزرد                    گناه  گاه گاه من صوا (ثوا) بیست

پیداست که چنین انسانی از دیدن اوضاع فلاکتباردیگران، به ویژه همکیشان مسلمانش، تا چه مایه رنج می برد، آن چنان که گاه از زبان سعدی – آرزو می کند  که کاش  از مادر نزاده بود:

به آن قوم از تو می خواهم گشادی          فقیهش بی یقینی، کم سوادی

بسی نادیدنی  را دیده ام من                  “مرا ای کاشکی، مادر نزادی”

پس به چنین ملت (امت)  مسؤلیت گزیری که ایمان خود را از کف  داده و از تکاپوی  حیات باز ایستاده  و راه انحطاط در پیش گرفته است،  نمی توان  چندان  امید بست. از این  رو شاعر و متفکر ما در آرزوی ساختن عالم و آدمی دیگر است:

مسلمان فاقه مست و ژنده پوش است          زکارش جبرییل اندر خروش است

بیا نقش دگر ملت بریزیم                        که این ملت جهان را بار دوش است

دگر ملت که کاری پیش گیرد                   دگر ملت که نوش از نیش گیرد

نگردد با یکی عالم رضامند                     دو عالم را به دوش خویش گیرد

پس از خداوند به دعا می خواهد که به او  توانایی دگرگون کردن این جهان و ساختن چنان جهانی را ارزانی دارد:

زمن هنگامه ای ده این جهان را         دگرگون کن زمین  و آسمان را

                                      ***

گلستانی زخاک من برانگیز              نم چشمم به خون لاله آمیز

اگر شایان نیم تیغ علی را                 نگاهی ده چو شمشیر علی تیز

                                     ***

زبحر خود به جوی من گهره ده          متاع من به کوه و دشت و در ده

دلم نگشود از آن طوفان که دادی         مرا شوری ز طوفان دگر ده

اما شاعر از حاصل کار خویش نیز چندان راضی نیست و از خداوند می خواهد که در فردای قیامت، که هر گروهی با امامش  در پیشگاه خدا حاضر می شود، او را در حضور پیامبر، با آشکار کردن کارنامه اعمالش، شرمسار نسازد:

به پایان چون رسد این عالم پیر               شود بی پرده هر پوشیده تقدیر

مکن رسوا حضور خواجه ما را              حساب من ز چشم او نهان گیر

در پایان این مرحله آتش  شوقی را که برای زیارت کعبه و رسیدن به حضور پیامبر در دلش زبانه می کشد، این چنین به تصویر می کشد:

بدن وامانده و جانم در تک و پوست           سوی شهری که بطحا(مکه) در ره اوست

تو باش این جا و با خاصان بیامیز             که من دارم هوای منزل دوست

۲. حضور رسالت

بانگ درای کاروان حج فضای ضمیر شاعر را پرکرده است و کاروانسالار با بیتی از منوچهری دامغانی آهنگ رحیل سر می دهد:

” الا یا خیمگی خیمه فرو هل       که پیشاهنگ بیرون شد زمنزل”

اما شاعر از همان آغاز یادآور می شود که مرکب  عقل (فلسفه) یارای طی کردن این سفر را ندارد، از این رو زمام خویش بدست ناقه دل (عشق و ایمان ) می سپارد:

خرد از راندن محمل فرو ماند         زمام خویش دادم در کف دل

این سخنان برای خواننده آشنا با شعر و ادبیات عرفانی فارسی یاد آور جدال عقل و عشق است و در نگاه  نخست خالی از طراوات و تازه گی . با این همه اگر بداند که گوینده این سخنان نه یک صوفی  خانقاهی، بل فیلسوف و اندیشمندی طراز جهانی است، که گر چه گوهر دین را ایمان یا تجربه دینی می داند، اما در ژرفترین لایه های تجربه دینی هم نشانی از عقل و اندیشه می یابد و از آن مهمتر تجربه دینی را با فلسفه محک می زند و تصوف اسلامی را به رغم ارزش والایی که برای آن قایل است به خاطر کم بها دادن به عقل و علم به باد انتقاد میگیرد،  به راستی اگر نفی غرض ننماید دست کم او را در شگفتی فرو می برد. ولی چیزی که اقبال می خواهد در این جا –  و در سراسر اشعار و آثار  دیگرش هم بگوید این است که ایمان چیزی بیشتر از عقل صرف یا صرف عقل است. و به بیان دیگر  صرف اندیشه های کلامی – فلسفی ما را به ایمان نمی رساند، چرا که ایمان، بر خلاف  آن دو، امری است  وجودی  که قرین با تجربه و سرشار از شور و حرارت و مستی است:

        ز رازی حکمت قرآن بیاموز         چراغی از چراغ او بر افروز

       ولی این نکته را از من فراگیر         که نتوان زیستن  بی مستی و سوز

آری از رازی ها و غزالی ها (غزالی در مقام متکلم و فیلسوف) بسیار چیزها در باره دین می توان آموخت، اما از آنجا که حکمت آنها  تهی از ذوق و یقین است، به انسان چشم  راه بین نمی دهد:

خرد بیگانه ذوق و یقین است            قمار  علم و حکمت  بدنشین است

دوصد بو حامد و رازی نیرزد          به نادانی  که چشمش راه بین است

بدتر از آن که کلام و فلسفه صرف در بند ذهنیت می مانند و به عمل راه نمی برند و در نتیجه کمتر گرهی از کار فروبسته انسان می گشایند:

وجود است این که بینی یا نمود است          حکیم ما چه مشکلها گشود است

کتابی بر فن غواض  بنوشت                   ولیکن در دل دریا نبود است

به ضرب تیشه بشکن بیستون را               که فرصت  اندک و گردون دو رنگ است

حکیمان را در این اندیشه بگذار               شرر  از تیشه  خیز یا ز سنگ است

آری فیلسوف شاعر ما با چنین  احساس و نگاهی آهنگ  سفر می کند و می رود تا در درون حریمی پا بگذارد که دلش در هوای آن می تپد و ایمانش از آنجا سر چشمه می گیرد:

تنم گلی ز خیابان جنت کشمیر              دل از حریم حجاز و نوا ز شیراز است

اینک جان بیتاب شاعر،  به رغم پیری و بیماری، برای رفتن به حضور دوست چونان پرنده ای است که شبانه با وجود همه خطرها به سوی آشیانه خود به پرواز در آمده است:

به این پیری ره یثرب (مدینه) گرفتم            نوا خوان از سرور عاشقانه

چو آن مرغی  که در صحرا سرشام         گشاید پر به فکر آشیانه

چنین است که از مرکب خود  می خواهد که رعایت حال او را بنماید:

سحر با ناقه گفتم نرم تر رو               که راکب  خسته و بیمار و پیر است

قدم مستانه زد چندان که گویی            به پایش  ریگ این صحرا حریر است

شاعر در طول راه آن چنان نغمه  دل نشینی سر می دهد که لذت شنیدن آن در آن بیابان تفتیده عطش را از یاد کاروانیان می برد و با شگفتی از کاروانسالار می پرسند که این اعجمی، که چنین شورو نوایی درافکنده است، کیست؟:

امیر کاروان آن اعجمی کیست           سرود او به آهنگ عرب نیست

زند  آن  نغمه کز سیرابی آن            خنک دل در بیابان می توان زیست

مقام عشق و مستی  منزل اوست        چه آتش ها که در آب و گل اوست

نوای او به هر دل سازگار است         که در هر سینه قاشی (قاچی) از دل اوست

زبانی  هم که شاعر بدان نغمه سرایی می کند، زبان فارسی است، مگر نه اینکه او سر چشمه  نوای خود را شیراز (زادگاه  سعدی و حافظ) دانسته بود و فارسی را –  به رغم شیرینی  هندی  (زبان مادریش) از آن  شرین تر یافته بود.

تنم گلی ز خیابان جنت کشمیر             دل از حریم و حجاز و ونوا ز شیراز است

گر چه هندی در عذوبت شکر است       طرز گفتار  دری شیرین تر است

و مگر نه آیا حافظ گفته بود:

یکی است ترکی و تازی در این معامله  حافظ      حدیث عشقبیان کن به هر زبان که تو دانی

پس چه جای شگفتی است اگر به شعر شاعران عارفی همچون عراقی و جامی مترنم شود و خود را شریک نغمه های ساربان سازد:

گهی  شعر عراقی را بخوانم          گهی جامی زند آتش  به جانم

ندانم گر چه آهنگ عرب را         شریک نغمه های ساربانم

عشق و ارادت شاعر به پیامبر

کاروان  به مدینه می رسد و شاعر سراپا شوق  به دیدار رسوالله می شتابد و حدیث دوست بر دوست می گوید، چرا که گفته اند:

حدیث دوست نگویم مگر به حضرت  دوست          که آشنا سخن نگه دارد

شاعر نخست عشق و علاقه قلبی خود به پیامبر و ایمان خالصانه خویش به پیام و راه او را این چنین بیان می کند:

مرا این سوز از فیض دم تست          به تاکم موج می از  زمزم تست

خجل ملک جم از درویشی من             که دل در سینه من محرم تست

                                     ***

به کوی تو گدا از یک نوابس            مرا این ابتدا این ا نتها بس

خراب  جرات آن رند پاکم                خدا را گفت ما را  مصطفی بس

چنین است که اقبال  در پرتو نور نبوی نگاه تیز بین خود را فروزان می سازد و ژرفای کاینات را بعینه می نگرد و در عین حال مسؤلیت سنگین موحد بود را بر شانه های خویش احساس می کند:

به نور تو بر افروزم نگه را         که بینم انندرون مهرو مه را

چو می گویم مسلمانم بلرزم          که دانم مشکلات لا اله را

از این رو فیلسوف شاعر ما به همه کسانی که خواهان شکوفایی دم افزون خویش و رسیدن به مقام “خودی” اند توصیه  می کند که راه پیامبر را در پیش گیرند:

 به منزل  کوش مانند مه نو             درین نیلی فضا هر دم فزون شو

مقام خویش اگر خواهی درین دیر      به حق دل بند و راه مصطفی رو

و امید رهایی و رستگاری را هم در این مسیر جستجو کنند:

گشودم پرده را از روی تقدیر           مشو نومید و راه مصطفی گیر

اگر باور نداری آنچه گفتم               ز دین بگریز  و مرگ کافری میر

و از اینکه خود زمانی مانند بسیاری از شرقی ها، بویژه شرقی های فرنگ رفته، برای مدت زمانی  هر چند کوتاه  شیفته و مسحور افکار اندیشمندانی غربی  بوده و از این راه دچار از خود بیگانگی گشته است سخت افسوس  می خورد  و حتی “بی سوز” ترین  ایام عمر خود را  زمانی می داند که با متفکران فیلسوفان غربی هم نشین  بوده است:

به افرنگی  بتان دل باختم من              زتاب دیریان بگداختم من

چنان از خویشتن بیگانه بودم               چو دیدم خویش را نشناختم من

                                     ***

می از میخانه مغرب چشیدم               به جان من که درد سر خریدم

نشستم با نکویان [فیلسوفان] فرنگی       از آن  بی سوزتر روزی ندیدم

بنابراین به شرقیان (مسلمانان) نهیب می زند که خود را از دام غرب شیفتگی و از خود بیگانگی و تقلید از غرب برهانند، چنانکه شعر و اندیشه او خود بیانگر این رهایی  و رسیدن  به مقام “خودی” و “خود اندیشی” است:

ز افرنگی  صنم بیگانه تر شو           که پیمانش نمی ارزد به یک جو

نگاهی وام کن  از چشم فاروق          قدم بیباک نه در عالم نو

                                    ***

به افرنگی بتان خور را سپردی         چه نا مردانه در بتخانه مردی

خرد بیگانه دل، سینه بی سوز           که از تاک نیاکان می   نخوردی

اما از این ابیات و مانند آن، که در دیوان فارسی اقبال فراوان به چشم می خورند، نباید چنین تداعی شود که فیلسوف – شاعر ما از سر جهل یا تعصب چنین اشعاری را سروده است. کسی که چنین تصوری دارد کافی است تا نگاهی هر چند اجمالی به دیوان و نوشته های نثری او، به ویژه بازسازی اندیشه دینی در اسلام، بیندازد تا به خطای خود پی ببرد و دریابد که کمتر متفکر شرقی است که با این گستردگی و ژرفی با متفکران وفرهنگ سازان گذشته و خاصه معاصر غربی، اعم از فیلسوفان، شاعران، روانشناسان و فیزیکدانان  دست و پنجه نرم کرده و از خود همراهی نشان داده باشد، هر چند که سرانجام راه خود را رفته باشد. آری آنچه اقبال  در سراسر آثارش در انتقاد از مدرنیته غربی می گوید نه از موضع واپسگرایانه و گذشته گرایانه و احیانا نفی برخی دستاوردهای مثبت آن است، بلکه بیشتر از چشم انداری برتر به آن می نگرد و بر آن است که مدرنیته  با محور قرار دادن عقل و جدایی  افکندن میان عقل و دل، انسان و جهان  را از معنا تهی کرده و حتی خود عقل را نیز به رغم  دستاوردهای عمدتا مادی شگرفش به بند کشیده است:

نه نیروی خودی را آزمودی                نه بند از دست و پای خود گشودی

خرد زنجیری بودی آدمی را               اگر در سینه او دل نبودی

                                      ***

قدح خردفروزی که فرنگ داد ما را              همه آفتاب لیکن اثر سحر ندارد

                                            ***

از من ای  باد صبا گوی بدانا ی فرنگ           عقل تا بال گشودست گرفتار تر است

دانش اندوخته ای دل ز کف انداخته ای            آه از آن نقد گران مایه که در باخته ای

کوتاه این که اقبال در میان شرقی ها جزو نخستین و نمونه برجسته متفکرانی است که در اندیشه “فرا روی” از مدرنیته غربی و ساختن “مدرنیته” خاص خویش اند؛ لذا لبه تیز انتقاد شان از غرب بیش و پیش از هر چیز متوجه بنیادهای فلسفی و انسان شناختی مدرنیته است و همانند بسیاری دیگر نیست کهدر حین انتقاد از ویژگی استعماری تمدن غربی به ستایش شیفته وار از ابعاد دیگر آن بپرداختند.

اما فیلسوق ما  در جنب انتقاد از غرب به نقد سنت اندیشگی در جهان اسلام، که به اعتقاد وی قرن هاست که رو به زوال  نهاده و دچار رنجوری شده است نیز می پردازد. از این روگذشته از نقد تاریخی جریان های فکری و فرهنگی گذشته ،گروههای سه گانه فرهنگ ساز جهان اسلام، خاصه هندوستان زمان خود، یعنی ملایان یا نهاد مکتب = حوزه) ، صوفیان (یا نهاد خانقاه) و شاعران را نیز سخت به باد انتقاد می گیرد و می گوید: خانقاه دیگر جای یافتن می معرفت (حق) نیست و مکتب یا حوزه هم دیری است که همان راه کهنه و کوبیده را می رود و از گردانندگان آن جز سخنان تکراری و ملال آور به گوش نمی رسد و زهدان خیال شاعران نیز جز نغمه های مرده و بی روح نمی زاید:

سبوی خانقاهان خالی از می                 کند مکتب ره طی کرده را طی

زبزم شاعران افسرده رفتم                    نواها مرده بیرون افتد از نی

چنین است که فیلسوف عارف و شاعر ما صف خود را از این سه، به ویژه  ملایان و صوفیان  جدا می کند و اسلام خود را در برابر اسلام آنها می نهد و خطاب به پیامبر (ص)  می گوید:

نه با ملا نه با صوفی نشینم                   تو می دانی نه آنم من نه اینم

نویس الله، بر لوح دل من                      که هم خود را هم او را فاش بینم

چرا که دل ملا تهی از غم دین و ریگزار حجازش خشک و خالی از زمزم حیاتبخش است:

دل ملا گرفتار غمی نیست                 نگاهی  هست در چشمش نمی نیست

از آن بگریختم از مکتب او                که در ریگ حجازش زمزمی  نیست

از این رو خود و ملا را نماینده دو طرز تلقی کاملا متفاوت از دین می داند و چونان دو تیری که به ظاهر هدف و احدی (اسلام) را نشانه گرفته اند،  لذا پیامبر (ص) را به داوری می طلبد و از او به عنوان پیام آور اسلام می خواهد که بگوید کدامیک از این دو به هدف خورده اند یا به تعبیر دیگر کدامیکاین پیام را نمایندگی می کنند:

دل صاحبدلان او برد یا من؟            پیام شوق او آورد یا من؟

من و ملا زکیش و دین دو تیریم        بفرما بر هدف او خورد یا من؟

اما خود رندانه و با ظرافت  شاعرانه  به پرسش بالا چنین پاسخ می دهد:

بیا ساقی بگردان ساتگین را           بیفشان بر دو گیتی آستین را

حقیقت را به رندی فاش کردند        که ملاکم شناسد رمز دین را

و به باور وی صوفی و ملا پیام خداوند را آنچنان دگرگون کرده اند و به چنان تاویلی از آن دست یازیده اند که حتی دیگر برای خود خدا، جبرییل و پیامبر هم قابل شناسایی نیست:

زمن بر صوفی و ملا سلامی         که پیغام خدا گفتند ما را

ولی تاویلشان در حیرت انداخت      خدا و جبرییل و مصطفی را

بنابراین از مسلمانان می خواهد که به قرآن روی بیاورند و خود را از دام (اسلام) صوفی و ملا که قرآن را از صحنه حیات به گوشه  گورستان برده اند، رها کنند:

به بند صوفی و ملا اسیری               حیات از حکمت قرآن نگیری

به آیاتش  تو را کاری جز این نیست        که از یس (یاسین) او آسان بمیری

با این وصف دیگر برای او جای شگفتی  نیست اگر ملا او را تکفیر کند و از صف مسلمانان براند:

گرفتم حضرت ملا ترش روست           نگاهش مغز را نشناسد از پوست

اگر با این مسلمانی که دارم                مرا از کعبه می راند حق اوست

باری اقبال پس از روشن کردن موضع خود در برابر غربیان (مدرنیته غربی)، غرب باوران و غرب شیفتگان (مقلدان غرب)، ملایان، صوفیان و شاعران، اینک به بیان وضعیت مسلمانان، به ویژه مسلمانان هندی، در حضور پیامبر می پردازد. او نخست عظمت  گذشته مسلمانان را به یاد می آورد؛ عظمتی که ریشه در آن آرمان الهی (پیام قرآن) و آتش خدایی و همبستگی و سرزندگی  و سازندگی ناشی از آن  داشت:

فقیران تا به مسجد صف کشیدند           گریبان شهنشاهان دریدند

چون آن آتش درون سینه افسرد              مسلمانان به درگاهان خزیدند

آری چون آن آتش خدایی در درونشان به خاموشی گرایید از تکاپوی حیات و سازندگی بازماندند و از “فقر محمدی” که مایه سازندگی و عظمت آنها بود به “فقر خانقاهی” و رویگردانی از حیات روی آوردند و به در یوزگی افتادند و از ملک جهان جز پلاسی نصیبشان نگردید:

مسلمان شرمسار از بی کلاهی است              که دینش مرد و فقرش خانقاهی  است

تو دانی در جهان میراث ما چیست               گلیمی  از قماش پادشاهی است

                                            ***

نماند آن تاب و تب در خون نابش               نروید لا از کشت خرابش

نیام او تهی چون کیسه او                         به طاق خانه  ویران کتابش

آری آن “شاهبازان طریقت”  دیگر شور و شوق پرواز را از یاد برده اند و از بلندای آسمان به قعر زمین فرود آمده اند و به ” شکار مگسی” دل خوش کرده اند:

دل خود را اسیر رنگ بو کرد                  تهی از ذوق و شوق آرزو کرد

صفیر شاهبازان کم شناسد                       که گوشش با طنین پشه  خو کرد

پس چه جای شگفتی است اگر فیلسوف شاعر ما در میان چنین قومی و در چنین زمانه ای خود را تنها بیابد و در حضور حضرت رسول زبان به شکایت گشاید:

گهی افتم گهی مستانه خیزم                 چو خون بی تیغ و شمشیری بریزم

نگاه التفاتی بر سرم بار                   که من با عصر خویش اندر ستیزم

                                     ***

من اندر مشرق و مغرب غریبم            که از یاران محرم بی نصیبم

غم خود را بگویم  با دل خویش           چه معصومانه غربت را فریبم

آری برای او بسی سنگین و دردناک است که مردم به جای شنیدن و به جان نیوشیدن پیام حیات و رهایی بخشش در وی به چشم یک شاعر غزلسرا بنگرند و از او انتظار مدیحه سرایی و مرثیه گویی داشته باشند، چیزی که وی به شدت از آن دوری می جوید  و حتی بر کسانی که چنین نسبتی بدو می دهند نفرین می فرستد:

به آن رازی که گفتم پی نبردند         زشاخ  نخل  من خرما نخوردند

من ای میرامم دل از تو خواهم         مرا یا ران  غزلخوانی شمردند

توگفتی از حیات جاودان گوی         بگوش مرده یی پیغام جان گوی

ولی گویند این نا حق شناسان          که تاریخ  وفات این و آن گوی

نه شعر است اینکه بروی دل نهادم      گره از رشته معنی گشادم

به امیدی که اکسیری زند عشق          مس این مفلسان را تاب دادم

اینجاست که شاعر خود را با مولانا جلال الدین مرشد روحانی خویش مقایسه می کند و خود را مولانایی می بیند در خور زمان و درگیر با زمانه خویش:

چو رومی در حرم دادم اذان من         از او آموختم اسرار جان من

به دور فتنه عصر کهن او                به دور  فتنه عصر روان (جاری و کنونی) من

اما شاعر به رغم تنهایی و درگیری در جبهه های مختلف فکری، اجتماعی و سیاسی، حافظ وار پیرانه سر جوانی میکند و موحدوار در پیشگاه هیچیک از خداوندان زمینی (قدرت، ثروت، شهوت، شهرت) سر تسلیم فرود نمی آورد.

هنوز این خاک دارای شرر هست      هنوز این سینه راه آه سحر هست

تجلی ریز بر چشمم که بینی             با ین پیری مرا تاب نظر هست

                                    ***

درین بتخانه دل با کس نبستم            ولیکن از مقام خود گسستم

زمن امروز  می خواهد سجودی        خداوندی که دی او را شکستم

در پایان این مرحله شاعر یک دعا برای “خود”  می کند و دعایی دیگربرای آنهایی که جز به عشق الهی دل نبسته اند:

گلستانی زخاک من برانگیز               نم چشمم به خون لاله آمیز

اگر شایان نیم تیغ علی را                  نگاهی ده چو شمشیر علی تیز

و اما دعای او در حق دیگران:

بده دستی ز پا افتادگان را                 به غیر الله دل نا دادگان را

از آن آتش که جان من بر افروخت       نصیبی ده مسلمان زادگان را

۳. حضور ملت

اینک  شاعر عارف ما گویی –  همانگونه که اهل عرفان می گویند از سفر حق به سوی خلق (با حق)، یعنی پس از درک حضور خداوند و پیامبر با (همراهی) آنها به سوی خلق بازگشته است. اما پرسیدنی است  که شاعر  از این سفر معنوی چه رها وردی یا پیامی برای خلق  یا به گفته خودش ملت (مسلمان)، آورده است؟

او با یک دو بیتی که در آغاز این مرحله سروده است، به این پرسش چنین پاسخ می دهد:

به منزل کوش مانند مه نو                     درین نیلی فضا هر دم فزون شو

مقام خویش اگر خواهی درین دیر            به حق  دل بند و راه  مصطفی رو

در این مرحله اما تاکید شاعر بیش از هر چیز بر روی مفهوم “خودی” است، یعنی همان مفهوم کلیدی فلسفه او، که می توان گفت همه منظومه فکری وی بر محور آن می چرخد، بطوری که دو منظومه نخست کلیات اشعارش، یعنی “رمز خودی” و “رموز بی خودی” بدان اختصاص یافته است؛ بگذریم از اینکه در اشعار دیگرش هم پیوسته با این مفهوم  رو به رو  می شویم. در نزد اقبال خودی یک مفهوم فراگیر و وجودشناختی است، که اصل یا هویت اصلی هر پدیده را تشکیل می دهد و حیات و بقاء آن پدیده وابسته به آن است. بنابراین خودی را نباید با معرفت نفس در نزد عارفان یکی انگاشت، هر چند که بدون ارتباط با آن هم نیست. زیرا خودی بر خلاف معرفت نفس، در قلمرو فردی محصور نمی ماند، بلکه جامعه (اجتماع)، تاریخ  و حتی طبیعت  و کیهان را هم در بر می گیرد و اساسا همه چیز از مظاهر و آثار اوست:

پیکر هستی ز آثار خودی است                 هر چه می بینی ز اسرار خودی است

صد جهان پوشیده  اندر ذات او                  غیر او پیداست از اثبات او

چون حیات عالم از زورخودی است            پس بقدر استواری زندگی است

قطره چون حرف خود از بر کند                هستی ای بی مایه را گوهر کند

چون خودی آرد بهم نیروی زیست               می گشاید قلزمی از جوی زیست

و اما خودی ویژه انسان، یعنی کشف و شناخت خود و ایمان به توانایی ها، خلاقیت و سازندگی  خود و حفظ  و احترام به کرامت انسانی خویش است و به قول خود اقبال خودی: “عبارت است از ایجاد ارزش ها و ایده آل ها و کوشش در راه تحقق دادن به آنها

از این  رو حیات و سازندگی انسان در گرو خودی اوست:

خویش را چون از خودی محکم کنی           تو اگر خواهی جهان بر هم کنی

و کسی که به خودی نرسیده است و غافل از خودی خویش است در حقیقت دین ندارد و یک مرده متحرک است،

منکر حق نزد ملا کافر است             منکر خود پیش من کافرتر است

                                     ***

چیست مردن از خودی  غافل شدن       تو چه پنداری فراق جان و تن؟

آری خودی ضامن استقلال فرد و جامعه است و زوال و مرگ خودی موجب غلامی و وابستگی:

مسلمان از خودی مرد  تمام است           به خاکش تا خودی میرد غلام است

اگر خود را متاع خویش دانی                نگه را جز به خود بستن حرام است

                                        ***

خدا آن ملتی را سروری داد                  تقدیرش بدست خویش بنوشت

به آن ملت سرو کاری ندارد                  که دهقانش برای دیگران کشت

بنابراین فیلسوف- شاعر ما از مخاطبان خویش می خواهد که به “خود” روی آورند و تقدیر خود را بدست خویش گیرند:

برون از سینه کش تکبیر خود را           به خاک خویش زن اکسیر خود را

خودی را گیر و محکم گیر و خوش زی     مده در دست کس تقدیر خود را

و اما به باور شاعر خودی را باید با توحید پیوند زد تا به خود محوری و فردگرایی افراطی و “اراده معطوف به قدرت”  میل نکند و سر از نیست انگاری، که پیامدش خود ویرانگری و دیگر ویرانگری است، در نیاورد؛ بنابراین انسان ایده آل یا مورد پسند او کسی است که “خودی”  را به توحید گره زده باشد:

کسی کو بر خودی زد لا اله را              ز خاک مرده رو یاند نگه را

مده از دست دامان چنین مرد                 که دیدم در کمندش مهر و مه را

در این زمینه جای سخن بسیار است، اما این نوشته بیش از این  گنجایش ندارد، لذا به همین مختصر بسنده می شود.

اما شاعر در این مرحله افزون بر مبحث “خودی” در مورد موضوعات گوناگون دیگر، از جمله حکمت و فلسفه، دین و سیاست و تاثیر مولانا بر خویش، سخن سرایی کرده است:

باری اقبال در مقام فیلسوف آن فلسفه ای را به باد انتقاد می گیرد که تهی از شور و شوق  حیات است و در بند ذهنیات بریده از واقعیت گرفتار:

ز رازی(فخرالدین رازی) حکمت قرآن بیاموز            چراغی از چراغ او برافروز

ولی این نکته را از من فراگیر                              که نتوان زیستن بی مستی و سوز

                                                 ***

وجود است این که بینی یا نمود است                       حکیم ما چه مشکلها گشود است      

کتابی بر فن غواص بنوشت                                ولیکن در دل دریا نبوده است

                                                ***

    به ضرب تیشه بشکن بیستون را                     که فرصت اندک و گردون دو رنگ است

   حکیمان را در این اندیشه بگذار                       شرر از تیشه خیزد یا ز سنگ است؟!

و اما فیلسوف- شاعر ما در مقام یک موحد هر گونه جدایی افکندن میان ماده و معنا، دنیا و آخرت، سیاست و دیانت و …. را ناشی از چشم و نگاهی دو بین (لوچ) می داند، به ویژه که سیاست ورزی و مسئولیت پذیری در برابر خود و دیگران یکی از ویژگی های “خودی” است:

کسی کو داند اسرار یقین را           یکی بین می کند چشم  دوبین را

بیامیزند چون نور دو قندیل           میندیش افتراق ملک و دین را

ویکی از مشخصات فلسفه سیاسی او نفی ملوکیت (پادشاهی)، یعنی حکومت  موروثی، فردی و استبدادی است، که انسان را به بردگی می گیرد و لذا دشمن و بل قاتل خودی” است:

ملوکیت سراپا شیشه بازی است        از او ایمن نه رومی نه حجازی است

حضور تو غم یاران بگویم              بامیدی که وقت دلنوازی است

                                  ***

هنوز اندر جهان آدم غلام است         نظامش خام و کارش نا تمام است

غلام فقر آن گیتی پناهم                  که در دینش ملوکیت حرام است

نکته  دیگری که شاعر در این مرحله بدان می پردازد، توصیف مقام و جایگاه مولانا  جلال الدین  و تاثیر آن بر روی خویش است، چیزی که البته  در همه  منظومه های او گاه  و بی گاه  با آن رو به رو می شویم و از آن به عظمت جایگاه مولانا در چشم شاعر پی می بریم:

خیالش با مه  و انجم نشیند            نگاهش آن سوی  پروین ببیند

دل بیتاب خود را پیش اونه           دم او رعشه از سیماب چیند

بگیر از ساغرش آن لاله رنگی      که تاثیرش دهد لعلی به سنگی

غزالی  را دل شیری ببخشد          بشوید داغ از پشت پلنگی

                                 ***

گره از کار این نا کاره واکرد       غبار رهگذر را کیمیا کرد

نی آن نی نوازی پاکبازی             مرا با عشق و مستی آشنا کرد

۴. حضور عالم انسانی

اکنون شاعر، گامی فراتر از عالم اسلامی می گذارد و روی خود را به سوی عالم انسانی  می گرداند، مگر نه اینکه پیام دین (اسلام) جهانی است و به  گفته  خود او مسلمان آزاد از مکان و دینش، چنانکه از زبان نهنگی می گوید، بدون کرانه؛ پس چه جای شگفتی است اگر انسانیت را آن روی سکه اسلامیت  بداند و پیام خود را در حین اسلامی بودن انسانی به شمار آورد. بنابراین همان سخنان را در قالب اشعاری دیگر و با همان ظرافت و زیبایی با جهانیان یا بهتر بگویم با همه کسانی که ارزش “خودی” را می دانند و به آن حرمت و احترام می نهند و در حفظ  و پاسداری از آن به جان می کوشند،  در میان می نهد؛ لذا سخن خود را با “خودی” می آغازد و مخاطبان خود را به شناخت هر چه بیشتر “خودی” ترغیب می کند:

بیا بر خویش پیچیدن بیاموز              به ناخن سینه کاویدن بیاموز

اگر خواهی خدا را فاش بینی             خودی را فاش تر دیدن بیاموز

اما کشف خودی و نگهداری از آن وظیفه ای مادام العمری و به دور از تن آسایی است، چرا که از نظر فیلسوف ما، که فلسفه اش فلسفه حیات است، بقای زندگی درگرو تلاش و تکاپو و جستجو است و درگیر شدن با سختی ها  و آرامش و سکون مساوی با عدم و نیستی

بنابراین توصیه شاعر به مخاطبان خویش این است که:

گله از سختی  ایام بگذار                 که سختی نا کشیده کم عیار (کم ارزش) است

نمی دانی که آب جویباران               اگر بر سنگ غلطد خوشگوار است

                                   ***

کبوتر بچه خود را چه خوش گفت          که نتوان زیست با خوی حریری

اگر یا هو زنی  از مستی شوق             کله را از سر شاهین بگیری

و از همین رهگذر است که چنانکه در بالا آمد ذهنیت بافی و واقعیت و عمل گریزی فیلسوفان را به باد انتقاد می گیرد:

به ضرب تیشه بشکن بیستون را          که فرصت اندک و گردون دو رنگ است

حکیمان را در این اندیشه بگذار          شرر از تیشه خیزد یا زسنگ است؟!

و اما هشدار می دهد که مبادا گذشته و تاریخ خود را فراموش کنند، زیرا بدون شناخت  گذشته و یاری گرفتن از آن نمی توان حال را شناخت:

دو گیتی را به خود باید کشیدن            نباید از حضور خود رمیدن

به نور دوش بین امروز خود را          ز دوش امروز را نتوان ربودن

۵. به یاران طریق

شاعر ما در پایان این سفر روحانی بار دیگر نگاه خود به انسان و جهان را با یاران همراه خویش در میان می گذارد و در واقع حدیث نفس خود را باز می گوید:

مرا از منطق  آید بوی خامی            دلیل او دلیل ناتمامی

برویم بسته  درها را گشاید                دو بیت  از پیر رومی یا زجامی

و به آنها گوشزد می کند که خود را از بند  تقلید و وابستگی  به غرب برهانند، زیرا به گفته او زاغی آزاد بر شاهینی که دست آموز شاهی باشد شرف دارد:

فقیرم ساز و سامانم نگاهیست             به چشمم کوه یاران برگ کاهیست

زمن گیر این که زاغ دخمه بهتر          از آن بازی که دست آموز شاهیست

و فرهنگ و تمدن غرب  هم با همه شکوه و جلالش  تهی از عشق و معنا و دم و پیام جبرئیل  است:

فرنگی را دلی زیر نگین نیست           متاع او همه ملک است و دین نیست

خداوندی که در طوف  حریمش           صد ابلیس است و یک  روح الامین نیست

                                    ***

فرنگ آیین رزاقی بداند                    باین بخشد  از او وا می ستاند

به شیطان آنچنان روزی رساند            که یزدان اندر آن حیران بماند

لذا مسلمان آشنا  با رمز دین  کسی را می داند که جز در پیشگاه خدا سر تعظیم فرو نمی آورد و پیوسته  در حال تغییر دادن وضع موجود به مطلوب است:

مسلمانی  که داند رمز دین را               نساید پیش از غیر الله جبین را

اگر گردون به کام او نگردد                 به کام خویش  گرداند زمین را

و سرانجام اینکه فیلسوف – شاعر ما حاصل سیرو سلوک و عمر گرانمایه خویش را این چنین به بیان می آورد:

حضور ملت بیضا تپیدم            نوای دلگدازی آفریدم

ادب گوید سخن را مختصر گوی    تپیدم، آفریدم، آرمیدم

اما با اینهمه خود را چونان مسافری می داند بیگانه در میان شهری،  که کمتر کسی از حال درونش با خبر است:

چو رخت خویش بر بستم از این خاک         همه گویند با ما آشنا بود

ولیکن کس ندانست  این مسافر                  چه گفت و با که گفت و از کجا بود

منابع

۱. اقبال، کلیات اشعار فارسی مولانا اقبال لاهوری، به تصحیص و اهتمام احمد سروش، انتشارات کتابخانه سنایی، چاپ پنجم، تهران ۱۳۷۰.

لازم به ذکر است که منظومه ارمغان حجاز صفحات ۴۳۲ تا ۴۸۶ همین کتاب را دربرمی گیرد. به غیر از اشعار این منظومه هرجا شعر دیگری از اقبال و یا شاعر دیگری نقل شده است نشانی آن درپانوشت با ذکر صفحه و منظومه مربوطه آمده است؛ بنابراین اشعار بدون نشانی همگی از مجموعه ارمغان حجاز می باشند.

۲. اقبال لاهوری، محمد، احیای فکر دینی در اسلام، ترجمه احمد آرام، کتاب پایا،بی جا، بی تاریخ.
۳. دیوان خواجه حافظ شیرازی، به اهتمام سید ابوالقاسم انجوی شیرازی، چاپخانه محمد حسن علمی، چاپ پنجم، تهران ۱۳۶۳.
۴. زرین کوب،عبدالحسین، با کاروان حله، ص ۳۶۰، چاپ هفتم، انتشارات علمی، تهران ۱۳۷۲.
۵. مولانا جلال الدین بلخی، غزلیات شمس تبریز، مقدمه، گزینش و تفسیر: مخمد رضا شفیعی کدکنی، جلد اول، چاپ نهم، انتشارات سخن، تاران ۱۳۹۷.

🍃زنده|سایت مجمع تشخیص مصلحت نامه لاریجانی به یزدی را حذف کرد

$
0
0

 

 



والیبال زنان ایران به جمع هشت تیم برتر آسیا پیوست

تیم ملی والیبال زنان ایران در دیداری حساس که برای راهیابی به جمع هشت تیم برتر آسیا برگزار شد، با نتیجه ۳-۰ از سد هنگ‌کنگ گذشت.

مسابقات قهرمانی آسیا در سئول برگزار می‌شود و هر دو تیم در دیدار نخست، سه بر صفر مغلوب میزبان مسابقات شده بودند.

در این رویداد دو سالانه، ایران در دوره پیشین به رتبه نهمی بسنده کرده بود، اما حالا جزء هشت تیم برتر آسیاست.

اولین حضور والیبال زنان در قهرمانی آسیا، سال ۲۰۰۷ در تایلند بود که ایران در رده دوازدهم قرار گرفت. پس از آن ایران برای چهار دوره متوالی، در جایگاه ثابت هشتمی آسیا ایستاد./ایسنا



سایت مجمع تشخیص مصلحت نامه لاریجانی به یزدی را حذف کرد

سایت مجمع تشخیص مصلحت نظام نامه صادق لاریجانی خطاب به محمد یزدی را حذف کرد.

صادق لاریجانی، رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام و عضو شورای نگهبان٬ دو روز پیش در نامه‌ای به محمد یزدی پاسخ انتقادهای او را داده و او را به توهین، مطالب خلاف واقع و دروغ‌گویی متهم کرده است.

صادق لاریجانی در این نامه که در سایت مجمع تشخیص مصلحت نظام منتشر شده بود، نوشت: «چندی است که نمایشی در کشور بر اساس سناریوهای از پیش طراحی شده” علیه او به راه افتاده و سکوتش در قبال انتقادهای آقای یزدی باعث تنبه نشده و بازی‌های صدا و سیما و برخی نهادهای دیگر به نقطه‌ای رسیده است که سکوت در مقابل آن جایز نیست.»

محمد یزدی رییس اسبق قوه قضائیه نیز خطاب به صادق لاریجانی گفته بود: «فلانی می‌گوید اگه این کار را نکنید نجف می‌روم. خب بروید، آیا با رفتن شما قم به‌هم می‌خورد؟ شما در قم بودنتان هم خیلی موثر نبود چه رسد که به نجف بروید. رییس دفتری که ۱۰ سال، جای مهمی را اداره کرده دستگیر می‌شود، بعد اعتراض می‌کند که چرا گرفتید؟ به اسم مدرسه علمیه، کاخ ساختند. آیا ارث پدرت بود؟ از کجا آوردی ساختی؟»/وب سایت انتخاب



بازداشت رییس سازمان تدارکات پزشکی به خاطر تخلف در واردات دارو

روابط عمومی سازمان تدارکات پزشکی جمعیت هلال احمر روز سه‌شنبه ۲۹ مرداد با صدور اطلاعیه ای اعلام کرد که موضوع بازداشت «علی فرجی» مدیرعامل سازمان تدارکات پزشکی جمعیت هلال احمر، مرتبط با خرید و واردات داروی گلوکانتیم می‌شود که دارویی مهم در درمان بیماری لیشمانیوز (سالک) است.

رسانه های داخل ایران پیشتر گزارش داده بودند که مدیرعامل سازمان تدارکات پزشکی جمعیت هلال احمر صبح روز یکشنبه ۲۷ مرداد در رابطه با یکی از پرونده‌های مربوط به واردات دارو بازداشت شده است.

براساس اطلاعیه سازمان تدارکات پزشکی جمعیت هلال احمر واردات داروی موردنظر پس از نایاب شدن، در دو محموله و با درخواست و تقاضای وزارت بهداشت، جهت کنترل بحران اپیدمی سالک در مراکز بهداشتی و درمانی کشور انجام شده بود.



فرمانده نیروی دریایی سپاه: زیر بار حضور آمریکا و انگلیس در خلیج فارس نخواهیم رفت

علیرضا تنگسیری٬ فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران٬ گفت: «ما به کشور‌های صنعتی، کشور‌های دوست و کشور‌هایی که از نفت و گاز خلیج فارس استفاده می‌کنند اعلام می‌کنیم ما زیر بار حضور آمریکا و انگلیس و هر کشور دیگری که بخواهد آتش بیار منطقه باشد نخواهیم رفت.»

او تاکید کرد که در مقابل کشور‌های فرامنطقه‌ای که به قصد ایجاد ناامنی به خلیج فارس می‌آیند، می‌ایستیم./باشگاه خبرنگاران جوان


شش فرزند شهردار قم خارج از ایران زندگی می‌کنند

مرتضی سقاییان‌نژاد٬ شهردار قم٬ ضمن تایید این خبر که فرزندانش خارج از ایران زندگی می‌کنند٬ آن‌ها را «سفیران نظام» در خارج از ایران نام نهاد.

این مقام بدون اشاره به تعداد تائید کرد که تعدادی از فرزندانش در خارج از کشور زندگی می‌کنند.

مرتضی سقاییان‌نژاد، شهردار قم، گفت: «اگر برخی فرزندان من برای تحصیل علم و دانش به خارج رفته‌اند همگی به عنوان سفیران گویا برای نظام بوده‌اند.»

او در عین حال اعلام نکرد که چند فرزندش در خارج از کشور زندگی می‌کنند.

سقاییان‌نژاد از افراد نزدیک به جبهه پایداری است و از حامیان محمود احمدی‌نژاد در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ بود./خبرگزاری تسنیم



۱۵۰ هکتار از جنگل‌‌های بلوط ایذه در آتش سوخت

رییس اداره حفاظت محیط زیست ایذه گفته آتش‌سوزی در چند نقطه از کوه گریز از توابع شهرستان ایذه منجر به سوخته شدن ۱۵۰ هکتار از جنگل‌های بلوط در عرض دو روز گذشته شده است.

عباس سلطانی گفت که نیروهای محیط زیست از روز نخست به رغم ناهموار بودن مسیر در منطقه حضور یافته و موفق به خاموش کردن حریق شدند، اما آتش دوباره شعله‌ور شده و در نهایت بامداد روز سه‌شنبه به طور کامل مهار شده است.

در دو ماه گذشته چندین آتش‌سوزی در شهرستان ایذه از جمله کوه منگشت و منطقه بلوط بلند به وقوع پیوسته که به گزارش ایرنا تاکنون اطلاع دقیقی از میزان خسارت‌‌های وارده مشخص نشده است./ایرنا


خبرهای روز گذشته را از اینجا بخوانید

🍃مراسم نخستین سالروز درگذشت بهرام نمازی برگزار شد

$
0
0

زیتون– مراسم نخستین سالروز درگذشت بهرام نمازی در منزل برگزار شد.

به گزارش «زیتون» مراسم نخستین سالروز درگذشت بهرام نمازی از رهبران حزب ملت ایران که با فشار نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی از برگزاری آن در هتل سیمرغ تهران ممانعت به عمل آمده بود با تلاش خانواده نمازی در منزل ایشان در شهرک اکباتان برگزار شد.

بهرام نمازی از فعالان ملی و  از رهبران حزب ملت ایران، ۲۵ مردادماه سال گذشته٬ درگذشت.

در این مراسم سالروز درگذشت بهرام نمازی که با حضور گسترده مردم و فعالان ملی و ملی-مذهبی برگزار شد٬ کسانی چون داود هرمیداس باوند، محمد توسلی، حسین شاه‌اویسی، کورش زعیم، حسین موسویان، احمد زیدآبادی، پرستو فروهر و حسین مجتهدی حضور داشتند.

در این مراسم بهروز برومند از اعضای ارشد حزب ملت ایران، هوشنگ طالع ایران‌پژوه و نویسنده، ابوالفضل بازرگان از اعضای ارشد نهضت آزادی ایران، جواد خوانساری از فعالان اسبق دانشجویی دانشگاه پلی‌تکنیک تهران و مسعود خالقی از فعالان جوان حزب ملت ایران با ایراد سخنانی به گرامیداشت یاد و خاطره شادروان نمازی پرداختند.

بهرام نمازی ۱۵ آبان ۱۳۱۵ در شیراز متولد شد.

نمازی دردانشگاه به همراه چند نفر دیگر و از جمله مصطفی شعاعیان عضو شورای کمیته دانشجویان پلی تکنیک بود و در همین رابطه در بهمن ۱۳۴۱ به همراه تعداد زیاد دیگری از دانشجویان و فعالان سیاسی بازداشت شد و نزدیک به شش ماه را در زندان گذراند‌. نمازی بعد از آزادی فعالیت‌های سیاسی خود را ادامه داد.

او از جمله اعضا و رهبران حزب ملت ایران و از نزدیکترین افراد به مرحوم داریوش فروهر محسوب می‌شد. در سال ۱۳۴۹ و در جریان جدایی بحرین از خاک ایران بهرام نمازی به همراه داریوش فروهر و دوتن دیگر از اعضای حزب ملت ایران از جمله کسانی بودند که به فروش خاک وطن به اعتراض برخاستند و در نتیجه از سوی ساواک بازداشت، شکنجه و زندانی شدند .

مهندس نمازی از وفادارترین یاران مرحوم فروهر بود.

دوچرخه سواری زنان «دیگر» منع قانونی ندارد

$
0
0

زیتون– روز گذشته برخی کاربران در شبکه های اجتماعی از محدودیت استفاده از دوچرخه‌های اپلیکیشن بیدود در تهران برای زنان خبر دادند.

بر اسن اساس افرادی که قصد استفاده از دوچرخه‌های «بیدود» را دارند در روند ثبت نام و پس از تعیین جنسیت «زن» با «خطا» روبرو می‌شوند و قادر به ادامه ثبت نام این دوچرخه ها نیستند.

امروز علی پیرحسین لو، مشاور معاون حمل و نقل و ترافیک شهرداری تهران در امور اجتماعی، فرهنگی و اطلاع‌رسانی در واکنش به این اخبار در توییتی اعلام کرد: «شهرداری نه برای دوچرخه‌های خودش محدویت استفاده خانم‌ها تعیین کرده نه برای دوچرخه‌های بیدود. دوچرخه سواری زنان منع قانونی ندارد.»

در همین رابطه غلامحسین اسماعیلی٬ سخنگوی قوه قضاییه٬ نیز در پاسخ به سوالی درباره دوچرخه‌سواری زنان گفت: «دوچرخه‌سواری برای ما موضوعیت ندارد بلکه آنچه موضوعیت دارد عفاف و حجاب است. بی‌حجابی در داخل خودرو یا بی‌حجابی روی موتور و دوچرخه هیچ تفاوتی ندارد بنابراین دوچرخه‌سواری برای ما موضوعیت ندارد بلکه آنچه موضوعیت دارد، رعایت عفاف و حجاب است.»

رأی دادن یا رأی ندادن: مسئله این است؟

$
0
0

با نزدیک شدن به انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفندماه امسال، بار دیگر به و تدریج گفتگو درباره شرکت یا عدم شرکت در آن، در میان بازیگران عرصه سیاست، و نه لزوماً مردم، در گرفته است. من هم به عنوان یک شهروند، و نیز یک متعلم و معلم فلسفه سیاسی، مایل هستم دیدگاه خود را در ساده‌ترین صورتبندی ممکن بیان کنم، هرچند برخی از نکاتی که مطرح خواهم کرد را بیش از این نیز گفته‌ام.

در سه یادداشتی که ملاحظه خواهدشد، سعی می‌کنم به سه پرسش به‌ظاهر ساده، اما بس بنیادین، بپردازم. باور دارم این سه پرسش، مثلث پایه در موضوع انتخابات را تشکیل می‌دهد و کنشگران سیاسی، از سیاستمداران کهنه‌کار تا شهروندان عادی، باید قادر باشند برای آنها پاسخ‌های قانع‌کننده و منسجم و مرتبط بیابند تا بر اساس آن، نسبت به شرکت در انتخابات موضع‌گیری کنند. هر یک از این پرسش‌ها، یک قرینه معکوس هم دارد و بدین ترتیب، پاسخ‌یابی ما در عمل با شش پرسش سروکار دارد:

۱) «چرا» رأی می‌دهیم؟ «چرا» رأی نمی‌دهیم؟

۲) به «چه» رأی می‌دهیم؟ به «چه» رأی نمی‌دهیم؟

۳) به «که» رأی می‌دهیم؟ به «که» رأی نمی‌دهیم؟

اجازه دهید از پرسش نخست شروع کنم. چرا و از چه زمانی پرسش درباره رأی دادن یا ندادن بخشی از زندگی سیاسی شهروندان ایرانی شده است؟ می‌توان تاریخچه آن را به پیروزی جنبش مشروطه‌خواهی و مطالبه مردم ایران برای مقید ساختن قدرت مطلقه پادشاه از طریق تشکیل مجلس شورای ملی، تدوین و تصویب قانون اساسی، حاکمیت مطلقه قانون، فصل‌الخطاب شدن اراده مردم در تعیین حق سرنوشت خود، و حذف فرایندهای تصمیم‌گیری غیرقانونی و فراقانونی که زندگی اجتماعی را تحت تأثیر قرار می‌دهد، باز گرداند. میزان مشارکت شهروندان در انتخابات‌، نه تنها در ایران، که در همه نظام‌های سیاسی که برگزاری انتخابات را مبنای شکل‌گیری فرایندهای تصمیم‌گیری خود قرار داده‌اند، با میزان اثرگذاری رأی آنها، نسبت مستقیم داشته است.

از همین روست که می‌بینیم در مقاطع تاریخی معینی مثل سال‌های نخست پس از پیروزی انقلاب مشروطیت تا کودتای ۱۲۹۹، از سقوط و خروج پهلوی اول در شهریور ۱۳۲۰ تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، و از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون، شاهد حضور فعال‌تر شهروندان روبرو هستیم تا مثلاً انتخابا‌ت‌های نمایشی و فرمایشی در دوره سلطنت پهلوی اول یا دوره پساکودتای پهلوی دوم. میزان شرکت شهروندان نظام‌های مردم‌سالار در سراسر دنیا در انتخابات محلی و سراسری هم به مشاهده درجه تأثیرگذاری آراء‌شان بستگی دارد و نیز به این که نظام ریاستی باشد یا پارلمانی، به‌لحاظ سیاسی تمرکزگرا باشد یا تمرکززدا، و مسائلی مانند آن که در اینجا نمی‌خواهم وارد آن بشوم.

افزون بر این، درجه اهمیت کارکرد انتخابات در نظام‌های سیاسی، به مبنای مشروعیت آنها بستگی دارد. در نظام‌های «اقتدارگرا»، منشأ مشروعیت نظام سیاسی می‌تواند گوناگون باشد، مثل باور به بهره‌مندی یک فرد یا خاندان از فره ایزدی، یا قدرت فائقه اشغالگرانی که با استفاده از نیروی نظامی، حاکمیت بر یک سرزمین را به دست آورده باشند. در نظام‌های «مردم‌سالار» اما، مشروعیت نظام سیاسی را می‌توان کم و بیش در این اصل خلاصه کرد که حاکمیت همه ارکان حکومت تنها در صورتی مشروع است که تصمیمات‌شان برای همه یا دست کم اکثریت شهروندان، ضمن تضمین حقوق اقلیت، توجیه‌پذیر باشد. از شروط بنیادین و غیرقابل تغییر انتخابات در این نظام‌ها، رقابت آزادانه، عادلانه، منصفانه و اگاهانه است.

از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق به بعد، علاوه بر این دوگانه کلاسیک، گونه‌ای دیگری از نظام‌های سیاسی نیز وارد ادبیات علم سیاست شده است: نظام‌های «اقتدارگرای انتخاباتی». در این نظام‌ها انتخابات دور‌ه‌ای برگزار می‌شود و از این جهت به نطام‌های مردم‌سالار شبیه هستند، اما رأی مردم در تصمیم‌گیری‌های سیاسی کشور یا اصلاً اثری ندارد، یا اثری بسیار جزئی در بر دارد، و از این جهت به نظام‌های اقتدارگرا شبیه هستند. انتخابات در این گونه نظام‌ها «مهندسی» می‌شود و تخلفات و تقلبات انتخاباتی (که انواع آن در ادبیات مربوطه به تفصیل شرح داده شده است) رایج است.

پس در عین حال که این سخن که «مردم‌سالاری از صندوق‌های رأی می‌گذرد» گزاره‌ای درست به‌شمار می‌رود، پرسش مهم این است که آیا صندوق‌های رأی، منعکس‌کننده آراء واقعی مردم هستند یا خیر؛ پرسشی که پاسخ مثبت به آن با دستکاری در رأی مردم در سه مرحله پیش از رأی‌گیری (مثل اعمال سلیقه‌ای نظارت استصوابی)، حین رأی‌گیری (مثل محرومیت حضور آزاد ناظران مستقل) و بعد از رأی‌گیری (مثل عددسازی در اعلام آراء)، دشوار یا ناممکن می‌گردد. بنابراین، از نظام‌های سیاسی اقتدارگرا که جایگاهی برای رأی مردم قائل نیستند که بگذریم، درجه مردم‌سالاری نظام‌های سیاسی معتقد یا مدعی اعتقاد به انتخابات را باید با مقیاس نزدیکی‌شان به الگوی مردم‌سالاری یا الگوی اقتدارگرایی انتخاباتی سنجید.

بر این اساس، به عنوان مثال، پرسش از این که نظام سیاسی حاکم بر ایالات متحده آمریکا مردم‌سالار هست یا نه، پرسشی دقیق و علمی نیست، بلکه باید پرسید آن نظام تا چه حد به الگوی مردم‌سالاری نزدیک و ازاقتدارگرایی انتخاباتی دور است. نقش نهادهای غیررسمی نظارتی بر سلامت و صحت انتخابات در این رابطه است که پررنگ و ضروری می‌شود و از همین روست که کارکرد نهادهایی مانند کمیته صیانت از انتخابات در ایران یا کمیسیون مستقل نظارت بر انتخابات در افغانستان، اهمیتی حیاتی پیدا می‌کند.

در نظام‌های سیاسی مردم‌‌سالار، ضرورت شرکت در انتخابات در یک «منظومه حق و تکلیف» حاکم بر رابطه میان شهروندان و حکومت تعریف می‌شود. این منظومه، بر اساس رابطه‌ای دو‌سویه شکل می‌گیرد: حکومت موظف به حفظ حقوق تعریف‌شده شهروندان (هم در عرصه عمومی و هم در عرصه خصوصی) مصرح در قانون اساسی و جاری در قوانین عادی در جهت برآورده شدن مطالبات عمومی آنان است، و شهروندان نیز خود را مکلف به پیروی از قوانین و مقررات و دستورالعمل‌های ناشی از آن می‌دانند. برای روشن‌تر شدن موضوع می‌توان از یک تشبیه استفاده کرد: رابطه مردم و حکومت، مانند خیابانی دوطرفه است که در آن، از یک سو شهروندان مسئولان حکومتی را انتخاب می‌کنند و از دستورات‌شان پیروی می‌کنند، و از سوی دیگر حکومت از حقوق آنان پاسداری می‌کنند.

در سال‌های اخیر و پس از مشاهده نتایج نگران‌کننده زیانبار غلبه مفهوم «مردم به مثابه مشتری» منبعث از فرهنگ سیاسی نولیبرالیسم بر مفهوم «مردم به مثابه شهروند فعال» جمهوریت‌گرایی، فیلسوفان سیاسی طرفدار مردم‌سالاری تأکید کرده‌اند که این منظومه، علاوه بر حفظ حقوق شهروندان، باید بر پایه یک ارزش خدشه‌ناپذیر مهم دیگر نیز شکل گرفته‌باشد: پاسداشت کرامت انسانی شهروندان و تضمین ایفای نقش بنیادین آنان در تعیین سرنوشت خود. (برای توضیح بیش‌تر درباره این دو مفهوم شهروندی به نوشتار اینجانب با عنوان «گستره محدوده نظریه‌های عدالت توزیعی: نگاهی به نقد آیریس یانگ و پیامدهای آن برای حرکت‌های عدالت‌طلبانه در ایران» در شماره دوم فصلنامه مطالعات ایرانی پویه مراجعه نمایید.)

بنابراین، در یک نظام سیاسی مردم‌سالار (دینی یا غیردینی، لیبرال یا سوسیالیست)، آنچه اهمیت دارد این است که این خیابان همواره دوطرفه باقی بماند. وظیفه و کار ویژه دیدبانی نهادهای نظارتی دولتی (مانند مجالس قانونگزاری یا شورای‌های شهر و روستا) یا غیردولتی (مانند رسانه‌های مستقل و سازمان‌های مردم‌نهاد) در همین راستا تعریف می‌شود. پس بخشی از پاسخ به این پرسش که آیا باید در انتخابات شرکت کرد یا نه، به وضعیت ترافیک این خیابان دوطرفه بستگی دارد. نگاهی به تاریخ نظام‌های مردم‌سالار یا مدعی مردم‌سالاری نشان می‌دهد که در اغلب موارد، شرکت در انتخابات به برقراری ترافیک موزون و روان این خیابان دوطرفه کمک کرده است، اما گاهی نیز عدم شرکت در انتخابات به نشانه اعتراض نسبت به ناعادلانه بودن روند انتخابات، به دو طرفه شدن این خیابان انجامیده است. حفظ کرامت انسانی شهروندان (که بر پاسداشت آن در مقدمه قانون اساسی ما هم تأکید شده است) در رابطه با انتخابات ایجاب می‌کند که برگزاری انتخابات به‌خاطر جنبه نمایشی آن و برای نشان دادن پشتوانه مردمی نظام مورد سوء استفاده قرار نگیرد.

چنانچه پیش از این نیز در گفتگوهای مطبوعاتی‌ام عرض کرده‌ام، مردم نباید به عنوان «زینت المجالس» و سیاهی‌لشگر انتخابات در نظر گرفته شوند. انتخابات تنها زمانی نشانه مردم‌سالاری و جمهوریت نظام است که حق شهروندان در تعیین سرنوشت ملی‌شان به رسمیت شناخته شود. از همین روست که شرکت در انتخابات به‌ تنهایی تضمین‌کننده پاسداشت از مردم‌سالاری و پیشگیری از «انحلال مردم» به‌شمار نمی‌رود و گزاره «اصلاحات از صندوق رأی می‌گذرد» تنها زمانی تحقق پیدا می‌کند که شرایط رقابت آزادانه، منصفانه، آگاهانه و عادلانه در انتخابات تحقق یافته باشد.

در پرتو آنچه آمد، انتشار دوباره اسناد و مدارک تقلبات و تخلفات گسترده در انتخابات سال ۱۳۸۸ که اخیراً صورت گرفت، نشان می‌دهد که ادعای «فصل‌الخطاب» بودن نظر شورای نگهبان، که خود از متخلفان آن انتخابات بود، به لحاظ عقلانی تا چه اندازه غیرقابل دفاع است. «فصل‌الخطاب» انتخابات، پاسداری از حق رأی شهروندان در تعیین سرنوشت خودشان است و هر عملی از هر رکنی از ارکان نظام که مغایر آن باشد، قابل نقد و تجدیدنظر است. به قول دکتر فرهنگ رجایی، «سلطه قانون به حکومت قانون است، نه حکومت با قانون و یا زیر پا گذاشتن حق و حقوق دیگران به نام و با ابزار قانون.» (مشکله هویت ایرانیان امروز، ص ۲۶۰) از همین روست که «حق رأی»، حقی است که گاه (و غالباً) استفاده از آن وافی به این مقصود است و گاه عدم استفاده از آن؛ تصمیمی که هم به نحوه اثرگذاری آراء عمومی بر پاسداشت از کرامت انسانی شهروندان و هم به پاسخ‌ به پرسش دوم یادشده در ابتدای این یادداشت وابسته است: «به چه رأی می‌دهیم؟»؛ پرسشی که در یادداشت بعد بدان خواهم پرداخت.

در بخش پیشین سعی کردم از منظر یک متعلم و معلم فلسفه سیاسی، ابعاد پرسش (یا شاید بهتر باشد بگویم صورت مسئله) «چرا رأی ‌می‌دهیم؟» و پرسش متناظرش «چرا رأی نمی‌دهیم؟» را تشریح کنم. یادداشت حاضر، به توضیح پرسشی مرتبط (که ضلع دوم مثلث انتخابات به‌شمار می‌رود) اختصاص دارد: «به چه رأی می‌دهیم؟» که خود‌به‌خود به پرسش متناظرش یعنی «به چه رأی نمی‌دهیم؟» نیز خواهد پرداخت.

گفته شد که در نظام‌های مردم‌سالار، مشروعیت نظام سیاسی به میزان مقبولیت تصمیم‌های اتخاذ‌شده در آن دسته از فرایندهای تصمیم‌گیری که با زندگی خصوصی یا عمومی شهروندان سروکار دارد وابسته است. اهمیت این گزاره به‌یادماندنی که «خانه‌های خود را قبله قرار دهیم» از همین روست که وطن به عنوان خانه‌ای که باید قبله هر تصمیم و کنش جمعی باشد، اصل محوری تصمیم‌گیری‌ها در کشور است و راهنمای ما در این که «به چه رأی می‌دهیم؟». این تصمیم‌گیری‌ها از طریق سازوکار «خردورزی همگانی» (که قصد تشریح آن را در این مجال کوتاه ندارم) صورت می‌گیرد که شفافیت، دانش‌پایگی و پاسخگویی از مختصات جدایی‌ناپذیر آن به‌شمار می‌رود. کارکرد فرایندهای تصمیم‌گیری در نظام‌های مردم‌سالار، تبیین مطالبات عمومی شهروندان و فراهم ساختن شرایط لازم برای جامه عمل پوشیدن آن از طریق تبدیل‌شان به سیاستگذاری‌های عمومی و تلاش برای اجرای آن سیاست‌هاست.

نکته مهم و اساسی که در این رابطه باید بدان توجه کرد این است که هر چه در یک نظام سیاسی دایره شمول شهروندی گسترده‌تر باشد، به الگوی مردم‌سالاری نزدیک‌تر و شبیه‌تر است، و برعکس، هرچه اقشار و افراد بیش‌تری را از شهروندی طرد کند، اطلاق صفت مردم‌سالار بر آن دشوارتر می‌شود. بر این اساس، اگر یک نظام سیاسی را به قطاری در حال حرکت از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب یک جامعه سیاسی تشبیه کنیم، هر چه در سوار کردن مسافران بیش‌تری موفق شود، به مردم‌سالاری نزدیک‌تر، و هرچه در پیاده کردن مسافران در ایستگاه‌های مسیر پافشاری کند، از مردم‌سالاری دورتر می‌شود. به طریقی مشابه، آن دسته از احزاب و جنبش‌های اجتماعی که در گسترده‌سازی هرچه‌ بیش‌تر دامنه شمول خود تلاش کنند و گوناگونی هویتی بیش‌تری را نمایندگی کنند، مردم‌سالارتر و هرچه بر تنگ‌تر کردن دایره خودی‌ها اصرار ورزند، به الگوی اقتدارگرایی نزدیک‌تر می‌شوند. در تاریخ معاصر متأخر ما، انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ و در ابعادی بزرگ‌تر، انتخابات سال ۱۳۸۸، میدانی مستعد برای گسترده‌سازی دایره شمول شهروندی فراهم کردند و گام‌هایی سازنده در نزدیکی به الگوی مردم‌سالاری به‌شمار می‌روند.(برای توضیح بیش‌تر درباره موضوع سیاست طرد و سیاست شمول، به نوشتار اینجانب با عنوان «راه خروج از انسداد: گفتگو برای سیاست شمول» در شماره‌های ۵ و ۶ فصلنامه مطالعات ایرانی پویه مراجعه فرمایید.)

بر همین اساس، جبهه‌ها، جریانات، احزاب و سازمان‌های سیاسی که دایره شمول خود را گسترده‌تر سازند و با جذب حداکثری و دفع حداقلی، اقشار بیش‌تری را پوشش دهند و مطالبات عمومی شهروندان (صرف نظر از تبعیض دینی، مذهبی، قومی و جنسیتی) بیش‌تری را نمایندگی کنند، در تلاش برای تحقق مردم‌سالاری موفق‌تر خواهند بود. در این رابطه، کارویژه فعالان عرصه سیاسی، ترجمه مطالبات عمومی شهروندان به برنامه‌ها و سیاست‌های عملی و پیگیری آن توسط احزاب و تشکل‌های سیاسی است. بدیهی است که به هر میزان که تشکل‌های سیاسی در این زمینه موفق‌تر باشند، اقبال شهروندان برای پشتیبانی از آنان و مشارکت در انتخابات برای پیروزی بر رقبای آنان بیش‌تر خواهد بود. بنابراین، داشتن برنامه مشخص (بسیار فراتر از طرح شعارهای کلی و ادعاهای غیرعملی) در انتخابات، از ضروری‌ترین وظایف نامزدهای انتخاباتی است. بدیهی است که تنظیم، تدوین، تبیین و تبلیغ این برنامه‌ها باید بسیار پیش‌تر از دوره تعیین‌شده برای کارزارهای انتخاباتی صورت بگیرد.

متأسفانه، رفتار اغلب نامزدهای انتخاباتی در کشور ما، با برنامه‌محوری انتخابات سخت بیگانه است. یاد ندارم احزاب و سازمان‌های سیاسی، جبهه‌های ائتلافی انتخاباتی یا نامزدهای منفرد، برنامه‌های پیشنهادی خود را در موضوعاتی مانند چگونگی کاهش تورم، اشتغال‌زایی، مبارزه با فساد، تعامل دیپلماتیک با کشورهای منطقه، تأمین حقوق شهروندی، مدیریت منابع آب، تأمین آزادی رسانه‌های مستقل، ساماندهی حاشیه‌نشینی شهرها، ارتقای منزلت اجتماعی زنان، رسیدگی به وضعیت کودکان کار، مبارزه با اعتیاد، دسترسی عادلانه به بهداشت و درمان، برقراری رابطه صنعت و دانش، سامان‌بخشی به نظام بانکداری، کوچک‌سازی دولت، پاسخگویی نهادهای عمومی، بازگرداندن نیروهای نظامی به کارکرد قانونی خود، تقویت بخش خصوصی و تعاونی‌ها و احترام به گوناگونی فرهنگی (قومی، دینی یا مذهبی) عرضه کرده باشند و زمینه را برای بحث و گفتگو نقادانه برنامه‌های‌شان فراهم ساخته باشند.

در نتیجه، شهروندان با شعارها و وعده‌های انتخابی نامزدها در فضایی به‌شدت احساسی و در قالب کلی‌گویی‌های نامشخص و گنگ مواجه می‌شوند که در عمل، انتخاب آزادانه و آگاهانه آنان را اگر نه ناممکن، دست کم بسیار دشوار می‌سازد. در موارد اندکی هم که نشانی از اعلام برنامه‌های پیشنهادی نامزدهای انتخاباتی یافت می‌شود، برنامه‌های اعلام شده به قدری شبیه یکدیگر هستند که تمایز بین نامزدهای انتخاباتی از طریق برنامه‌های‌شان عملاً ناممکن می‌گردد. نمونه به‌یادماندنی آن، مناظره تلویزیونی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۶ بود که نشان داد دست نامزدهای سکانداری نظام اجرایی کشور تا چه اندازه در این زمینه تهی است. بعد از مشاهده این برنامه بود که بسیاری از شهروندان در فایده شرکت در انتخابات دچار تردید شدند.

برای امتناع نامزدها و احزاب از ارایه برنامه‌ می‌توان سه دلیل متصور شد:

نخست نگرانی درباره این که ممکن است برنامه‌های‌شان توسط رقیب به سرقت برود. این دلیلی نابجاست، چون اولاً، رقابت در برنامه‌ها موجب تدقیق بیش از پیش آن می‌گردد، و ثانیاً، اگر نامزد یا حزب رقیب واقعاً می‌تواند در یک موضوع برنامه بهتری ارایه کند که موجب پیشرفت کشور شود، چه باک، که مقصود همه احزاب چیزی جز این نیست یا نباید باشد و این که مجری آن چه کسی یا چه جریان سیاسی باشد حائز اهمیت نیست.

دلیل دیگری که می‌توان تصور کرد این است که نامزدها یا فهرست‌های انتخاباتی فاقد بضاعت فکری و کارشناسی برای تدوین و ارایه برنامه هستند. در این صورت، استفاده از مراکز علمی و پژوهشی، صاحبنظران و اندیشمندان توانا که خوشبختانه در کشور کمیاب نیستند می‌تواند این ضعف را جبران کند.

سومین دلیل می‌تواند این واقعیت تلخ باشد که بیش‌تر نامزدهای انفرادی یا جمعی، احزاب و جریانات سیاسی کشور اساساً برنامه‌ای برای تغییر و تحول و حرکت به سوی توسعه و پیشرفت کشور ندارند و تصور می‌کنند به صرف این که در مسند امور قرار گیرند، مشکلات کشور حل می‌شود. در این صورت، بهتر است نیروهای سیاسی فاقد برنامه، از ورود به عرصه انتخابات خودداری کنند و باعث هدر رفتن منابع مالی و بر باد رفتن امید شهروندان نشوند.

برنامه‌محور شدن انتخابات نه تنها به عنوان رکنی اساسی در تصمیم برای شرکت یا عدم شرکت شهروندان در رأی‌گیری نقشی بس مهم ایفا می‌کند، بلکه به برقراری رابطه پاسخگویی میان برندگان انتخابات و رأی‌دهندگان نیز کمک شایانی می‌کند. تنها در صورتی که نامزدهای انتخاباتی برنامه‌های پیشنهادی‌شان را به‌طور منقح و روشن تدوین و اعلام کنند است که ما به عنوان کسانی که به آنها رأی داده‌ایم می‌توانیم از آنها انتظار داشته باشیم به پرسش‌های ما درباره موفقیت یا عدم موفقیت‌شان در انجام مسئولیتی که وکالتاً از سوی ما به آنها محول‌ شده بود و علت برآورده نشدن مطالبات ملی‌مان پاسخ دهند.

نگاهی به وضعیت احزاب سیاسی در کشور ما، این واقعیت دردناک را عیان می‌کند که به علت فقدان مواضع تبیین‌شده و برنامه‌های اعلام‌شده، عضویت افراد در احزاب بیش‌ از هر چیز تابع «روابط» است تا «قواعد»، و تشکل‌های سیاسی موجود بیش‌تر به «گعده رفقا» شبیه است تا گردهمایی سازماندهی‌شده افراد دارای اهداف و برنامه‌های مشترک. چنین وضعیت اسفباری، می‌تواند ناشی از عدم اجرای صحیح اصل ۲۶ قانون اساسی (که البته خود نیازمند اصلاح است) باشد. متأسفانه قانون احزاب و نهادهایی که برای اجرای آن تشکیل شده‌اند و نیز ملاحظات امنیتی گوناگون، چنان عرصه را بر تشکیل احزاب سیاسی آزاد تنگ کرده است که احزاب سیاسی در عمل «شیرهای بی یال و دم و اشکم»ی بیش نیستند و در نتیجه، برنامه‌محور بودن انتخابات را از موضوعیت انداخته است.

در نتیجه چنین نابسامانی گسترده‌ای در عرصه کنشگری سیاسی، شهروند ایرانی در یافتن پاسخ قانع‌کننده و ارضاکننده به این پرسش که «به چه رأی می‌دهیم؟» سرگردان می‌ماند و بنابراین، به ناچار همه انتخابگری‌اش در انتخابات‌ها به ضلع سوم مثلث انتخابات محدود می‌شود: «به که رأی می‌دهیم؟»؛ موضوعی که در یادداشت بعد که آخرین بخش از یادداشت‌های سه‌گانه به‌شمار می‌رود به آن خواهم پرداخت.

با آنچه در بخش‌های پیشتر گفته شد، می‌توان به پاسخی کوتاه به پرسش یادشده دست یافت: «اگر شهروندان رأی خود را در تعیین سرنوشت‌شان مؤثر بیابند، به کسی رأی می‌دهند که برنامه‌ای برای دستیابی به مطالبات‌شان ارایه نماید و آنان را از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب نزدیک‌تر کند.» این پاسخ کوتاه اما، خود نیازمند پاسخ به سه پرسش مهم است.

نخستین پرسش به توانایی‌های نامزدهای انتخاباتی مربوط می‌شود: افراد مورد نظر، توانایی پیشبرد برنامه پیشنهادی‌شان را دارند؟ «توانایی» در اینجا می‌تواند شامل توانمندی‌ در کار دسته‌جمعی، لابی‌گری و چانه‌زنی، تجربه کنشگری سیاسی، شناخت ساختار قدرت، شناخت ظرفیت‌ها و محدودیت‌های قانونی، دارا بودن دانش لازم نسبت به حوزه‌های مرتبط با برنامه انتخاباتی پیشنهادی، دارا بودن مهارت‌ها و ابزارهای لازم برای ارتباط با موکلین‌شان (شهروندان) و مانند آن باشد.

پرسش دوم به کارنامه اخلاقی نامزدهای انتخاباتی مربوط می‌شود: آیا گذشته آنان از پاکدستی در امور مالی حکایت دارد؟ آیا به‌لحاظ اخلاقی پاکدامن هستند؟ آیا راستگو هستند؟ آیا پایش از حق و حقیقت برای آنها نسبت به پایش منافع شخصی، جناحی، طبقاتی، طایفه‌ای، خویشاوندی یا صنفی‌شان اولویت دارد؟ آیا از شجاعت کافی در برخورد با فساد سیستماتیک، کانون‌های قدرت پنهان، گروه‌های ذینفوذ نامرئی برخوردارند؟ و پرسش‌هایی از این دست.

پرسش سوم به هویت سیاسی نامزدها مربوط ‌می‌شود. اگر فرد یا افرادی خود را به‌عنوان اصلاح‌طلب، اعتدال‌گرا یا اصولگرا معرفی‌ می‌کند، مسئله این است که آیا اصلاح‌طلبی، اعتدال‌گرایی یا اصول‌گرایی و ملاک‌ها و معیارهای آنها تعریف و تبیین شده است؟ این یک پرسش جدی است و جستجوهای من در این زمینه تاکنون با نتایج اسفباری همراه بوده است. تا آنجا که من می‌دانم، تنها حزبی که پس از انقلاب اسلامی تأسیس شده و دو سال پس از اعلام موجودیت، مواضع خود را منتشر کرد، حزب جمهوری اسلامی است. دومین حزبی که دست به چنین کاری زده، حزب کارگزاران سازندگی است که پس از بیست سال از اعلام موجودیت، مواضع آن منتشر شد. از بقیه احزاب آنچه توانسته‌ام به‌دست بیاورم، اساسنامه، مرامنامه و مجموعه بیانیه‌ها بوده است. این نقص بزرگ باعث شده است که هرکسی به راحتی و در هر زمانی خود را اصلاح‌طلب، اعتدال‌گرا یا اصول‌گرا معرفی کند، و گاه در بزنگاه‌های سیاسی، اردوگاه خود را به آسانی تغییر دهد. (نمونه‌های تاریخی چنین رویدادهایی کم نیستند). فاجعه‌آمیزتر این‌ که بعد از پیروزی در انتخابات، شاهد فروپاشی، تقسیم یا تضعیف فراکسیون‌های اعلام شده با عناوین جناحی یادشده هستیم. (نمونه‌های تاریخی در این زمینه نیز به‌وفور یافت می‌شود).

بدینسان، جغرافیای سیاسی احزاب و تشکل‌های سیاسی و به دنبال آن کارزارهای انتخاباتی در ایران امروز، سخت مغشوش، مه‌آلود، و در سنجش با معیارهای توسعه سیاسی، عقب‌افتاده است.

تصور می‌کنم با توجه به آنچه در این یادداشت‌ها آمد، هر شهروند بتواند تکلیف خود را در ارتباط با مشارکت یا عدم مشارکت در انتخابات به نحوی روشن‌تر دریابد. نیز امیدوارم تشکل‌های سیاسی و نامزدهای انتخاباتی به پیوستگی و جدایی‌ناپذیری سه ضلع مثلث انتخابات توجه کنند و پیش و بیش از آن که تلاش خود را بر بحث و گفتگو درباره نامزد یا نامزدهای مورد نظرشان متمرکز کنند، اولاً نسبت به تعهد نهادهای مسئول در قبال برگزاری انتخابات منصفانه و آزادانه اطمینان حاصل کنند، و ثانیاً به تدوین برنامه‌های پیشنهادی خود برای اصلاح و بهبود زندگی شهروندان بپردازند.

واقعیت این است که انتخابات‌های برگزار شده در چند دهه اخیر، بیش از هر چیز بر ضلع سوم تکیه داشته و نسبت به دو ضلع دیگر بی‌توجه یا کم‌توجه بوده است و در این زمینه، تفاوت چندانی میان دو جناح اصول‌گرا و اصلاح‌طلب مشاهده نمی‌شود. ما بارها پای صندوق‌های رأی رفته‌ایم بدون این که نسبت به سلامت انتخابات و تعهد به شروط آن به مثابه رقابت آزادانه، آگاهانه، منصفانه و عادلانه به درجه قابل قبولی از اطمینان رسیده باشیم. ما بارها به افراد یا فهرست‌هایی رأی داده‌ایم که برنامه معین و مدونی برای ایجاد تحول، تغییر و اصلاح نداشته‌اند. ما بارها به کسانی رأی داده‌ایم که در صلاحیت‌های شخصی و توانمندی‌های لازم آنها برای برعهده گرفتن بار مسئولیتی که نامزد آن هستند تردید داشته‌ایم. ما بارها به انتخاب فرد یا افرادی رأی داده‌ایم تا از انتخاب فرد یا افراد دیگری جلوگیری کنیم؛ رأیی سلبی که گاه در سد کردن راه رقیب مؤثر هم بوده است، اما دستاورد چشمگیری در حرکت در مسیر پیشرفت در بر نداشته است.

اما به عنوان یک متعلم و معلم دانش سیاسی از همگان دعوت می‌کنم برای ارزیابی رفتار سیاسی‌مان و میزان موفقیت چنین مشارکت‌ سیاسی در تعیین و بهبود سرنوشت ملی‌مان به مطالعه تاریخ بپردازیم: تاریخ نظام‌های مردم‌سالار، تاریخ نظام‌های اقتدارگرا، تاریخ نظام‌های اقتدارگرای انتخاباتی، و تاریخ یکصد و پنجاه ساله میهن خود. فکر می‌کنم تجارب تاریخی به ما نشان دهد که تردید نداشته باشیم که اگر برگزاری انتخابات بدون توجه به سه رکن اساسی یادشده در این سلسله یادداشت‌ها ادامه یابد، انتظار تحول به سوی «احسن‌الحال»، انتظاری بیهوده است. می‌توانیم سال‌ها و دهه‌ها انتخابات برگزار کنیم و به پای صندوق‌های رأی برویم، بی آن که از این مشارکت بهره‌ای برای بهبود وضعیت خود و میهن خود ببریم. شاید در فهرست بلندبالای مطالبات ملی‌مان، مطالبه بازگرداندن روح انتخابات به کالبد آن، باید در صدر قرار گیرد؛ بازگشت به جمهوریت.

منبع: وب سایت نویسنده

فساد یا بی‌کیفیتی؟

$
0
0

زیتون ـ نیلوفر سعیدی: مدتهاست که مردم از کیفیت محصولات صنعت خودروسازی یا به عبارتی روشن‌تر، صنعت مونتاژ خودرو ایرانی گله‌مند هستند و علاوه بر مردم، بسیاری از کارشناسان هم معتقدند که بخش مهمی از آمار بالای قربانیان جاده‌ای، به خاطر کیفیت نازل محصولات ایران خودرو و سایپا و عدم رعایت حداقل‌های استاندارد و امنیت است. اما حالا، با انتشار خبر بازداشت مدیرعامل ایران خودرو، آن چه که بیش از موضوع کیفیت و امنیت خودرو، برجسته شده، موضوع تخلفات، افزایش قیمت، عمل نکردن به تعهدات و مسائلی از این دست است.

Risultati immagini per ‫هاشم یکه زارع‬‎

روز دوشنبه ۲۸ مرداد علی ربیعی، سخنگوی دولت، به نقل از وزیر صنعت معدن و تجارت ایران اعلام کرده بود که «هاشم یکه‌زارع» به دلیل آنکه  «به صورت عمدی و بدون هماهنگی» قیمت محصولات این شرکت را افزایش داده است،  از مدیرعاملی ایران‌خودرو برکنار شده و «عباس علی‌آبادی» جایگزین او خواهد شد.

یکه‌زارع به دنبال این برکناری و به فاصله چند ساعت بازداشت شد.

غلامحسین اسماعیلی سخنگوی قوه قضاییه درباره بازداشت هاشم یکه زارع مدیرعامل شرکت ایران خودرو گفته است: «وی براساس گزارش‌هایی که ضابطین به مرجع قضایی داده بودند تحت تعقیب قرار گرفت و اقدامات اولیه دیشب انجام شد و تحت نظر بوده و دو نفر دیگر از این مجموعه هم بازداشت هستند؛ ولی به لحاظ اینکه شب عید بود تحقیقات ناقص است‌.»
اسماعیلی افزود: «ریاست قوه قضاییه دستوری را به سازمان بازرسی کل کشور درباره نقش و جایگاه نظارتی که این سازمان دارد، دادند، برای اینکه در حوزه مسائل خودروسازان و اجحافی که در حق مردم و تاخیر و تعویض‌هایی که شده و خودروهای ناقص و افزایش قیمت و… وارد شوند و سازمان بازرسی هم به جد ورود کرده است.»

یکه‌زارع، پیش‌تر به عنوان رییس هیات مدیره بانک پارسیان، مدیر عامل پارس خودرو، سایپا دیزل و ایران خودرو دیزل نیز فعالیت کرده و از قدمای این بخش است.

یکه زارع، پیش‌تر به عنوان رییس هیات مدیره بانک پارسیان، مدیر عامل پارس خودرو، سایپا دیزل و ایران خودرو دیزل نیز فعالیت کرده و از قدمای این بخش است.

هنوز در مورد جزییات مربوط به تخلفات او، اطلاعات روشنی منتشر نشده اما بهرام پارسایی سخنگوی کمیسیون اصل نود مجلس، با اشاره به بازداشت او در توییتر خود نوشته است: «عزل و بازداشت مدیرعامل ایران‌خودرو شروع خوبی است. مردم منتظرند در ادامه، همه رانت‌خواران پیدا و پنهان مافیای خودرو⁩ که سالیان دراز، ارابه‌های مرگ و زنده‌سوزی شهروندان را به بهای خون مردم روانه بازار کردند در هر جایگاهی هستند، پای میز محاکمه آورده شوند.»

سخنگوی کمیسیون اصل نود مجلس پیش از این هم گفته بود که شرکت های سایپا و ایران‌خودرو باید اعلام ورشکستگی کنند.
اما آیا کیفیت نازل و ناامن و خطرناک بودن خودروهای ایرانی، واقعیتی است که به تازگی کشف شده و یکه زارع هم به این دلیل بازداشت شده است؟ دست کم در شرایط فعلی، شواهد نشان می‌دهد که سازمان بازرسی و قوه قضاییه، صرفاً در مورد بی نظمی، بی تعهدی در تحویل خودرو، افزایش خودسرانه قیمت و مسائلی از این دست، برای مدیرعامل، حکم بازداشت صادر کرده‌اند.

سود سرشار دولت و رانت‌های بزرگ در خودروسازی

طی دو دهه اخیر میزان تولید خودروهای وارداتی مونتاژی در ایران به شکلی باورنکردنی و شگرف بالا رفته و هر سال بیش از یک میلیون خودرو در ایران تولید شده است.
تولید و فروش این خودروها حتی با کیفیت نازل، درآمدهای کلانی را نصیب دولت کرده است و علاوه بر آن، رانت‌های مالی بزرگی نیز در هیئت‌مدیره‌ها و برخی گروه‌های توزیع‌کننده خودرو شکل گرفته است. علاوه بر این، در بخش قطعه‌سازی، لیزینگ، بیمه، پلاک‌گذاری، عوارض و دیگر حوزه‌ها، چندین نوع درآمد جانبی برای دولت، نهادهای حاکمیتی و بخش خصوصی به وجود آمده و طبیعتاً دولت نمی‌خواهد خود را از این درآمد بزرگ محروم کند.
زمانی محمود احمدی نژاد، با ادبیات جنجالی « مگر پراید را کیلویی چند، با مردم حساب می کنید؟» نشان داد که از قیمت محصولات، راضی نیست. بعدها روحانی هم از وضعیت خودرو، گلایه کردند اما هیچکدام از آنها در برابر اقدامات رانت زای کارخانه های خودروساز، عمل قاطعانه ای انجام ندادند.

از «منطقی» تا «یکه زارع» 

منوچهر منطقی که از سال ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۸ و به مدت ۷ سال سکاندار ایران خودرو بود، اقداماتی انجام داد که مورد انتقاد بسیاری از کارشناسان قرار گرفت اما او پس از ایران خودرو به صنایع هوایی وزارت دفاع رفت تا هواپیما و هلیکوپتر بسازد و حالا هم در سمت رییس مرکز ملی فضایی، مشغول به فعالیت شده است. این در حالی است که همین مشکلات فعلی ایران خودرو و تخلفاتی همچون افزایش قیمت، عمل نکردن به تعهدات، کیفیت نازل، ایجاد رانت‎هاو انحصارگرایی و مشکلات دیگر، در دوران منطقی نیز وجود داشته و او پست‌هایی به مراتب حساس‌تر و مهم‌تر را در اختیار گرفته است.

قوه قضائیه به دنبال چیست؟

برخوردهای اخیر قوه قضائیه در دوران رئیسی و همچنین مشکلاتی که در مورد آملی لاریجانی به وجود آمده، فضایی را در رسانه های ایران رقم زده که گویی قوه قضائیه به جد، قاطعانه و برنامه دار، به دنبال برخورد با ریشه های فساد مالی در اقتصاد ایران است و نه تنها در حوزه های اقتصاد دولتی، بانک‌ها و بخش خصوصی، بلکه در داخل خود قوه نیز با فساد مماشات نمی‌کند.

Risultati immagini per ‫ایران خودرو جاده‬‎

دررابطه با ایران خودرو اما هنوز مشخص نیست که ضرورت حیاتی در بررسی وضعیت خودروسازی، موضوع فساد و گرانی خودرو است یا کیفیت پایین و خطرات بالا. از دیگر سو، در مورد این مساله هم ابهام وجود دارد که آیا می توان مشکلات صنعت خودروسازی ایران را صرفا در برخورد با مدیرعامل حل کرد یا دولت نیز به عنوان متولی و صاحب این صنعت، باید به این حوزه ورود کند؟

به هر روی در شرایط فعلی، قیمت بالا، کیفیت پایین، عدم پاسخگویی به خریداران، ضعف در خدمات پس از فروش، عدم مدیریت بازار، نداشتن امنیت و آلایندگی بالا، از مهم‌ترین مشکلات صنعت خودروسازی ایران است و احتمالا برخورد با تخلفات و فساد مالی هم نمی تواند بر این روند، اثر مثبت بگذارد.

🍃زنده|بازداشت دو نماینده مجلس به اتهام معاونت در اخلال بازار خودرو

$
0
0

 


گالوپ: اکثریت آمریکایی‌ها مخالف جنگ با ایران هستند

تازه‌ترین نظرسنجی موسسه گالوپ نشان می‌دهد که تنها ۱۸ درصد آمریکایی‌ها در شرایط حاضر موافق عملیات نظامی ایالات متحده علیه ایران برای متوقف کردن برنامه هسته‌ای این کشور هستند و ۷۸ درصد آنها نیز بیشتر متمایل به استفاده از ابزارهای اقتصادی و دیپلماسی برای حل این بحران.

در میان جمهوری‌خواهان ۲۵ درصد و در میان دموکرات‌ها ۱۱ درصد کسانی که در نظرسنجی شرکت کرده‌اند، هم اکنون موافق اعمال قدرت نظامی علیه ایران هستند.

۴۲ درصد از این افراد بر این عقیده‌اند که اگر ابزارهای دیپلماتیک و اقتصادی جواب ندهد، آمریکا متوسل به قدرت نظامی شود. ۶۰ درصد جمهوری‌خواهان و ۲۹ درصد هواداران دموکرات‌‎ها موافق این ایده هستند. همچنین ۶۵ درصد کسانی که در نظرسنجی شرکت کرده‌اند نگران هستند دولت دونالد ترامپ برای استفاده از گزینه نظامی علیه ایران عجله کند./رادیو فردا



رییس جمهوری: در صورت تحریم کامل نفت ایران، آبراه‌های بین المللی ناامن خواهند شد

حسن روحانی٬ رییس جمهوری٬ در دیدار هیئت دولت و آیت‌الله خامنه‌ای٬ گفت: «قدرتهای جهانی می‌دانند که در صورت تحریم کامل نفت و به صفر رساندن صادرات نفت ایران، آبراه‌های بین المللی نمی‌توانند امنیت سابق را داشته باشند؛ بنابراین فشار یک‌جانبه علیه ایران نمی تواند به نفع آنها باشد و امنیت‌شان را در منطقه و جهان تضمین نمی کند.»/شفقنا



واحد پول ایران به تومان تغییر می‌کند

واحد پول ایران از ریال به تومان تغییرمی‌‌یابد و هر تومان برابر ده هزار ریال جاری و معادل یک‌صد «پارسه» است.
این تغیرات در لایحه اصلاح قانون پولی و بانکی  رئیس جمهورپیشنهاد شده است.
حسن روحانی، رییس‌ جمهوری، لایحه اصلاح قانون پولی و بانکی کشور را امروز به مجلس ارسال کرد./خبرگزاری فارس



تولید مانتوی بدون دکمه ممنوع شد

حبیب طهماسبی‌نیک٬ رییس اتحادیه خیاطان زنانه و مردانه٬ گفت: «ما در لباس‌های مردانه هیچگونه محدودیتی نداریم، اما مطابق دستور اماکن تولید هر مدل مانتویی که دکمه نداشته باشد ممنوع است و ما نیز با این امر برخورد می‌کنیم.»

او در ادامه تاکید کرد: «تولید اینگونه مانتو‌ها زیبنده جامعه اسلامی نیست و ما نیز به هیچ خیاطی اجازه نمی‌دهیم که چنین مانتویی تولید کند و در صورت مشاهده توسط ما و یا اماکن بلافاصله پلمپ خواهد شد.»/ایلنا



علی مطهری: وزارت اطلاعات عذرخواهی کند

علی مطهری، نماینده تهران در مجلس، خواستار عذرخواهی مقامات وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی درباره پرونده مازیار ابراهیمی شد.
وی در مصاحبه با روزنامه اعتماد گفت: «افرادی که ثابت شده اشتباه کرده‌اند، باید عذرخواهی کنند و همزمان خسارت‌هایی را که به آن افراد (مازیار ابراهیمی و سایر متهمان پرونده ترور دانشمندان هسته‌ای) وارد کرده‌اند، جبران کنند. حتی باید از خانواده آنان نیز دلجویی شود.»
مازیار ابراهیمی در سال ۹۱ به اتهام دست داشتن در «ترور دانشمندان هسته‌ای» بازداشت و در سال ۹۳ آزاد شد. وی چندی پیش در مستندی که از شبکه تلویزیونی بی‌بی‌سی فارسی پخش شد شکنجه‌هایی را که برای اعتراف‌گیری تحمل کرد، از جمله اعدام ساختگی، توضیح داد.
علی ربیعی، سخنگوی دولت ایران، نیز روز دوشنبه گفته بود از آقای ابراهیمی «دلجویی شده است».
محمود صادقی، نماینده تهران در مجلس، نیز گفته است از وزیر اطلاعات در این باره سوال پرسیده است.



زنان تنها برای بازی های ملی به استادیوم می‌روند

معاون ورزش ایران می‌گوید شرایط برای حضور زنان در استادیوم‌ها و تماشای بازی‌های ملی فوتبال «فراهم شده» و «احتمالا اولین بازی تیم ملی» با حضور تماشاگران زن برگزار خواهد شد.
فدراسیون جهانی فوتبال، فیفا، تا نهم شهریور سال جاری به ایران مهلت داده است که موضوع ورود زنان به ورزشگاه‌ها را حل کند.
محمدرضا داورزنی، معاون وزیر، روز چهارشنبه، ۳۰ مرداد، در مصاحبه با خبرگزاری ایسنا گفت که در شرایط فعلی امکان حضور تماشاگران زن برای تماشای رقابت‌های باشگاهی داخلی فوتبال «وجود ندارد».
اما، به گفته او، ورزشگاه آزادی برای حضور زنان «از شرایط مناسبی برخوردار است».
به گفته آقای داورزنی، ورودی‌ها، خروجی‌ها، گیت‌ها، سرویس‌های بهداشتی و محل‌های نشستن‌ در ورزشگاه آزادی «به گونه‌ای است که هیچ اختلاطی» بین زنان و مردان وجود نخواهد داشت.

 


خبرهای روز گذشته را از اینجا بخوانید

فرمانده نیروی انتظامی تهران: منتشر کننده فیلم کشتار سگ‌ها دستگیر خواهد شد

$
0
0

زیتون– حسین رحیمی٬فرمانده نیروی انتظامی تهران، تهدید کرد که فردی که اقدام به انتشار فیلم کشتار سگ‌ها کرده بود به اتهام «جریحه‌دار کردن افکار عمومی» دستگیر خواهد شد.

حسین رحیمی مدعی شد که این تصاویر «جدید نبوده و مربوط به سال‌های قبل» است.

در پی انتشار ویدئوی از کشتار سگ‌ها توسط شهرداری در کهریزک٬ روزگذشته تجمعی از سوی فعالین حقوق حیوانات و دوست‌دران حیوانات برگزار شد.

این تجمع که در مقابل شهرداری تهران برگزار شد٬ توسط ماموران انتظامی به خشونت کشیده شد و عده‌ای بازداشت شدند.

روز دوشنبه پیروز حناچی٬ شهردار تهران٬ در واکنش به کشتن سگ‌ها در کهریزک گفت: «تصاویری که منتشر شده مربوط به سال ۱۳۹۶ است ولی ما به تأسی از پیامبر اسلام به همه مخلوقات خدا احترام می‌گذاریم.»

شهردار تهران ادامه داد: «من دستور دادم این موضوع بررسی شود. پیمانکاری که نسبت به آن اعتراض وجود داشت خلعیت کردیم تا حساسیت نسبت به این موضوع کم شود. همچنین به همکاران خودم تذکر جدی دادم و این موضوع الان در حال بررسی است.»

غلامحسین محمدی، رییس مرکز ارتباطات و امور بین الملل شهرداری تهران٬ در واکنش به بازداشت فعالین حقوق حیوانات گفت: «شهرداری تهران از طریق استانداری پیگیر آزادی بازداشت‌شدگان امروز است.»

محمدی همچنین اعلام کرد: «شهرداری با هرگونه اقدام خشونت آمیز در برابر اعتراضات به نقض حقوق حیوانات مخالف است.»

همچنین امروز شهربانو امانی، عضو شورای شهر تهران، سه‌شنبه در توییتر نوشت: «طبق اصل۲۷ قانون اساسی مردم معترض حق تجمع دارند. باید مشخص شود چه کسانی به‌خود اجازه داده‌اند به تجمعی مسلامت‌آمیزحمله‌ور شوند؟ تجمعی که می‌دانیم حق با معترضان است و کشتار حیوانات، احساسات شهروندان را جریحه‌دارکرده است. ازکنار این بی‌قانونی عیان نمی‌گذریم و آن را پیگیری خواهیم کرد.»


آیت‌الله خامنه‌ای: مذاکره در هر سطحی با آمریکا را منتفی است

$
0
0

زیتون– آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، در دیدار با حسن روحانی، رئیس‌جمهور، و اعضای هیئت دولت، توافق برجام را وسیله‌ای برای حفظ منافع ملی خواند.

به گزارش خبرگزاری فارس، آیت‌الله خامنه‌ای در این دیدار گفت: «برجام هدف نیست، بلکه وسیله است و طبعا اگر به نتیجه برسیم که با این وسیله، حفظ منافع ملی امکان‌پذیر نیست آن را کنار می‌گذاریم.»

رهبر جمهوری اسلامی هم‌چنین در این دیدار گفت: «اروپایی‌ها از بیان و عمل مسئولان دولتی ایران باید بفهمند که اقدامات آن‌ها تدابیر و واکنش متناسب جمهوری اسلامی ایران را به‌دنبال خواهد داشت.»

آیت‌الله علی خامنه‌ای در مورد مذاکره با آمریکا بر سر برنامه‌های اتمی ایران گفت: «نتیجه‌ مذاکره با مسئولان قبلی آمریکا که حداقل ظاهرساز بودند این‌گونه شد، حالا با مسئولان وقیح و هتاک فعلی که شمشیر را برای ایرانی‌ها از رو بسته‌اند چه مذاکره‌ای داریم؟ بنابراین مذاکره‌ای در هیچ سطحی با آمریکایی‌ها صورت نخواهد گرفت.»

او در بخش دیگری از این دیدار با تاکید بر این که «از دشمن نباید ترسید» گفت که «چهل سال دوم جمهوری اسلامی قطعاً از چهل سال اول، برای ما بهتر و برای دشمنان بدتر خواهد بود.»

رهبر جمهوری اسلامی ادامه داد: «برخی اوقات سخنانی را می‌شنوم که نشانه بیمناک بودن از دشمن است، در حالی که از دشمن، واقعاً نباید ترسید زیرا این دشمن از ابتدای انقلاب اسلامی وجود داشته و هر کاری هم که توانسته کرده اما به موفقیت نرسیده است.»

خانواده علیرضا شیرمحمدعلی خواستار محاکمه مسئولان زندان شدند

$
0
0

زیتون– محمدهادی عرفانیان٬وکیل خانواده علیرضا شیرمحمدعلی، زندانی سیاسی که در زندان فشافویه به قتل رسید با اعلام اعتراض خانواده این زندانی سیاسی به رای دادگاه گفت که خانواده این فعال سیاسی خواستار محاکمه عاملان و مقصران قتل فرزندشان هستند.

محمدهادی عرفانیان امروز (چهارشنبه) در گفت‌وگو با ایرنا ضمن اعلام این خبر گفت که «یک بحث ما موضوع قاتلان بود و دیگری مقصران این حادثه فجیع؛ یعنی کسانی که با قصورشان این فرصت را به آن دو زندانی دادند که آقای شیرمحمدعلی را به قتل برسانند.»

این وکیل دادگستری با بیان این که در پرونده شیرمحمدعلی دادگاه فقط برای عاملان رأی صادر کرد و به مسئله مقصران این حادثه وارد نشده است، گفت: «ما به رأی دادگاه اعتراض کرده‌ایم چون درخواست ما این بود که مقصران این حادثه از مدیرکل سازمان‌ زندان‌ها تا رئیس زندان و افسر نگهبان شب نیز محاکمه شوند.»

«علیرضا شیرمحمدعلی» زندانی سیاسی در زندان فشافویه تهران شامگاه دوشنبه ۲۰ خرداد با ضربات چاقو مورد حمله دو نفر از زندانیان قرار گرفت و جان باخت.

این زندانی سیاسی سال گذشته به علت فعالیت‌هایش در فضای مجازی دستگیر شد.

او به اتهام‌های توهین به مقدسات٬ توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی، توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام به هشت سال حبس تعزیری محکوم شده بود. قرار بود دادگاه تجدیدنظر او تا یک ماه دیگر برگزار شود.

این زندانی سیاسی پیشتر در اعتراض به رعایت نشدن قانون اصل تفکیک جرایم و برای انتقال به زندان اوین دست به اعتصاب غذا زده بود. فعالان و سازمان‌های حقوق بشری در رعایت نشدن اصل تفکیک جرایم که زندانیان سیاسی را در کنار زندانیان خطرناک قرار می‌دهد بارها هشدار داده‌اند.  ایران می‌گوید این اصل در زندان‌ها رعایت می‌شود.

پیشتر محمدهادی عرفانیان کاسب، وکیل علیرضا شیرمحمدعلی در گفت‌وگو با ایرناپلاس خبر از آن داده بود که تعداد ضربات وارد شده به این زندانی سیاسی بیش از ۳۰ ضربه بوده است.

پزشکانی که کارت‌خوان نمی‌خواهند

$
0
0

 زیتون ـ مهسا محمدی: داستان نصب دستگاه کارت‌خوان در مطب پزشکان و مراکز درمانی این روزها به محل بحث و اختلاف سازمان نظام پزشکی، مجلس و حتی دولتی‌ها تبدیل شده و در شبکه‌های اجتماعی هم بازخورد گسترده ای داشته‌ است.

روز ۲۶ مرداد محمدرضا ظفرقندی، رئیس کل سازمان نظام پزشکی در نامه‌ای از رئیس سازمان مالیاتی خواست که مهلت معین شده برای نصب و استفاده از دستگاه‌های کارت‌خوان و پایانه فروشگاهی را تمدید کند. این درخواست با ارجاع به اطلاعیه دعوت از صاحبان مشاغل پزشکی و پیراپزشکی و داروسازی جهت برگزاری دوره آموزشی مرتبط با برای اتصال کارت‌خوان به سامانه فروشگاهی در سازمان مالیات انجام شد.

امروز جواد مولایی عضو شورای عالی سازمان نظام پزشکی اعلام کرد که به جامعه پزشکی تا ۱۵ شهریورماه مهلت داده‌اند تا برای اتصال کارت‌خوان خود به سامانه فروشگاهی در سازمان مالیات اقدامات لازم را انجام دهند. به گفته مولایی «جامعه پزشکی از کارت‌خوان در مطب خود استفاده می‌کرد، اما کارت‌خوان مطبشان به سامانه فروشگاهی سازمان مالیاتی متصل نبود و امروزه با هر بار کارت کشیدن علاوه بر حساب شخصی پزشک کارت‌خوان جامعه پزشکی به سامانه فروشگاهی سازمان مالیاتی وصل می‌شود.»

سازمان امور مالیاتی پیشتر ۲۳ مرداد را آخرین مهلت برای ثبت دستگاه‌های کارت‌خوان اعلام کرده بود که بعد از آن تا ۳۰ مرداد تمدید شده بود.

فرار مالیاتی یا تضییع حقوق بیمار

چند ماهی است که نارضایتی از عدم وجود دستگاه کارت‌خوان در مطب‌ها به شکل جدیدی مطرح شده و از آن با عنوان تلاش پزشکان برای فرار مالیاتی نام برده می‌شود. این تصور و نارضایتی ضمنی همیشه در عامه مردم و سایر مشاغل بالاخص مشاغل کارمندی وجود داشته است که پزشکان در ایران به عنوان یکی از پردرآمدترین اقشار به شیوه‌های مختلف از دادن مالیات شانه خالی می‌کنند و درآمدهای آنان شفاف نیست. گفته می‌شود یکی از روش‌های شفاف کردن این درآمدها استفاده از کارت‌خوان در مطب‌ها و مراکز درمانی است.

مصوبه مجلس در این باره به اواخر سال ۱۳۹۷ برمی‌گردد. نمایندگان مجلس هنگام تصویب بودجه سال ۹۸ پزشکان را مکلف کردند که بر اساس «قانون مالیات‌های مستقیم» از امسال در مطب‌های خود دستگاه کارت‌خوان نصب کنند.

مصوبه مجلس در این باره به اواخر سال ۱۳۹۷ برمی‌گردد. نمایندگان مجلس هنگام تصویب بودجه سال ۹۸ پزشکان را مکلف کردند که بر اساس «قانون مالیات‌های مستقیم» از امسال در مطب‌های خود دستگاه کارت‌خوان نصب کنند.

این مصوبه و تعیین مهلت‌ برای نصب کارت‌خوان با واکنش جامعه پزشکی مواجه شد و آن را در حالیکه سایر مشاغل هم فرار مالیاتی دارند، تبعیضی علیه خود می‌دانند.

حال قرار بر این شده است که کارت‌خوان‌های مخصوصی در مطب‌ها نصب شود که مجهز به حافظه مالیاتی بوده و امکان تقلب و فرار مالیاتی به کلی محدود می‌شود.

به گفته مدیرکل سازمان مالیاتی در کارت‌خوان‌هایی که برای مشاغل درمانی و پزشکی در نظر گرفته شده، بر اساس نرم افزار خاصی نام پزشک و مرکز درمانی درج و رسیدی ارائه می‌شود که متفاوت است و بارکد مشخصی دارد، با اسکن این بارکد با گوشی‌های هوشمند می‌توان تاریخ، نام پزشک، مرکز درمانی و مبلغ صورتحساب را مشاهده کرد و از اصالت دستگاه کارت‌خوان مطلع شد که این دستگاه تحت رصد مراجع نظارتی از جمله سازمان امور مالیاتی قرار دارد.

بنابر گزارش‌های موجود یکی از روش‌های پزشکان متخلف برای فرار از مالیات یا پرداخت مالیات کمتر این است که یا در مطب‌هایشان دستگاه کارت‌خوان نصب نمی‌کنند یا اینکه دستگاه‌های کارت‌خوان را به اسم افراد دیگری ثبت می‌کنند تا میزان درآمدشان مشخص نشود.

پزشکان چه می‌گویند؟

سال گذشته مرکز پژوهش‌های مجلس میزان واقعی مالیاتی  پزشکان  را حداقل ۶۷۰۰ میلیارد تومان در سال تخمین زده بود.

این در حالی است که به گفته نایب رئیس کمیسیون بهداشت مجلس در حال حاضر بیش از ۹۰ هزار میلیارد تومان فرار مالیاتی در کشور داریم و تنها  حدود ۵۰ هزار میلیارد تومان مالیات دریافت می‌کنیم.

در صورت صحت این آمارها حدود ۱۰ درصد از  این فرار مالیاتی سهم پزشکان است.

محمدرضا ظفرقندی رئیس کل سازمان نظام پزشکی در خصوص آمارهای موجود درباره فرار مالیاتی جامعه پزشکی می‌گوید که «منشا برخی ارقامی که درباره فرار مالیاتی پزشکان مطرح می‌شود، مرکز پژوهش‌های مجلس بود …بعد از مراجعه به مجلس و درخواست بررسی مجدد، خود مرکز پژوهش‌ها و نمایندگان سازمان امور مالیاتی اعداد و ارقام اعلام شده را تکذیب کردند.»

به گفته ظفرقندی  درباره نصب کارت‌خوان در مطب پزشکان هم با توجه به اینکه حالا دیگه مصوبه مجلس است  به قانون پایبند هستند اما در عین حال تاکید می‌کند که «آنچه مورد اعتراضمان بوده، این است که این موضوع باید برای همه صنوف اجرا شود و جدا کردن یک صنف و تبعیض قائل شدن برای او درست نیست.»

عزت‌الله گل‌علیزاده نائب رئیس سازمان نظام پزشکی فرض‌ وجود «سلطان دستگاه کارت‌خوان» را هم در این میان منتفی ندانسته و می‌گوید: «نگرانی من از این بابت است که نکند مافیایی با عنوان مافیای ورود دستگاه کارت‌خوان پشت پرده باشد و برخی افراد هم به صورت ناخواسته وارد این بازی شده باشند، حتما کسانی هستند که کارت‌خوان وارد کشور کردند. اگر اینطور نیست چه اشکال دارد که شرکت‌هایی که کارت‌خوان وارد کشور کرده‌اند، معرفی و مشخص شود که منتسب به چه کسانی هستند تا حداقل این شبهه برطرف شود.»

محمدجواد جمالی نوبندگانی، عضو هیئت رئیسه کمیسیون امنیت ملی هم از کسانی اسنت که فکر میکند اجبار پزشکان به نصب کارت‌خوان منصفانه نیست چرا که به گفته او «وقتی در بیمارستان‌های دولتی قرار است کارانه پزشکان پرداخت شود، ابتدا از آن مالیات و حق پرسنل کسر می‌شود، ضمن اینکه ممکن است گاه تا بیش از یک‌سال هم به آنها کارانه پرداخت نشود.»

عضو هیئت رئیسه کمیسیون امنیت ملی: «وقتی در بیمارستان‌های دولتی قرار است کارانه پزشکان پرداخت شود، ابتدا از آن مالیات و حق پرسنل کسر می‌شود، ضمن اینکه ممکن است گاه تا بیش از یک‌سال هم به آنها کارانه پرداخت نشود.»

جمالی تاکید دارد گاه تعداد زیاد بیمار در مطب پزشکان شناخته شده یا درآمد برخی از پزشکان که عمل‌های جراحی زیبایی هم انجام می‌دهند به تمام پزشکان تعمیم داده می‌شود که به عقیده وی درست نیست چرا که «تنها ۱۰ درصد پزشکان از درآمد بالایی برخوردار هستند و درآمد سایر پزشکان در حد متوسط و گاه حتی پایین است.»

با این وجود از سوی دیگر بر اساس آمارهای موجود و مورد تایید نظام پزشکی در حال حاضر در کشور شاخص تعداد پزشک عمومی، متخصص و دندانپزشک ۱.۶ به ازای هر ۱۰۰۰ نفر جمعیت است. این درحالی‌ست که کف مورد نیاز در این زمینه ۲.۵ نفر به ازای هر ۱۰۰۰ نفر بوده و حتی بسیاری از کشورهای دنیا در این زمینه شاخصی بین ۳.۵ تا ۵ نفر به ازای هر ۱۰۰۰ نفر جمعیت دارند.

معنی تلویحی این آمار می‌تواند آن باشد که تعداد مراجعات به این پزشکان و درنتیجه درآمد آنان  باید از متوسط  پیش‌بینی شده بالاتر باشد. با توجه به تعداد کم پزشکان تمرکزی از تخصص و در نتیجه ثروت در دست تعداد معدودی به وجود آمده که ممکن همان کسانی باشند که حدود ۱۰ درصد تخلف مالیاتی را هم مرتکب می‌شوند.

گفت‌‌وگو با مازیار ابراهیمی

$
0
0

 

زیتون- مازیار ابراهیمی٬ یکی از متهمان به ترور دانشمندان هسته‌ای٬ در گفت‌وگو با بی‌بی‌سی فارسی به شرح جریان بازداشت و محاکمه‌اش پرداخت.

 

 

۱۲ نکته درباره نامه آیت الله آملی به یزدی

$
0
0

تقریبا یک ماه است که حملات به سمت آیت الله آملی رئیس سابق دستگاه قضا شدت گرفته و با روحیه‌‌ای که از او سراغ داریم دور از انتظار نبود که به زودی پاسخ این حملات داده شود. بهانه پاسخگویی اما اظهارات منتسب به آیت‌الله یزدی بود. درباره این اتفاق نکات زیر قابل بحث و بررسی است:

۱- جامعه مدرسین اظهارات منتشر شده به نقل از آقای یزدی را تکذیب کرد. اما آقای آملی می گوید از منابعی موضوع را پیگیری کرده و به صحت آن اطمینان یافته است. حالا تکلیف آن تکذیبه چه میشود؟ آیا به دروغ تکذیبه صادر شد؟

۲- آقای یزدی بعد از انتشار نامه با وجود گذشت چند روز از آن در لاک دفاعی رفته و سکوت کرد.

۳- لحن کلام آیت‌الله آملی در دفاع از اکبرطبری‌پور کاملا تغییر کرد. قبلا در نامه‌ای دفاع کرده و حالا صراحتا می‌گوید هیچ دفاعی از او ندارد.

۴-به طور بسیار پررنگی در چهار بخش این نامه به اسم آقای خلفی رئیس حوزه ریاست قوه قضائیه اشاره می‌کند و طبری را زیرمجموعه وی می خواند نه خود. چرا؟

۵-اقای آملی از ساختمان مرکز تحقیقات دبیرخانه خبرگان خبر می دهد و مدعی است اقای یزدی آن را با «با لطایف الحیل از دست مسئولین آن وقت درآورده و محل کار خود قرار داده است» این ساختمان کجاست؟ آیا اکنون هم در اختیار او قرار دارد؟ گفتنی است آیت الله یزدی چهارسال است که نتوانسته به مجلس خبرگان رهبری راه یابد. آیا هنوز هم ساختمان را در تصرف دارد؟

۶- آقای آملی، آقای یزدی را متهم می کند به اینکه هر روز به یکی از بزرگان توهین می کند. او همچنین از توهین به آیت الله شبیری زنجانی مشخصا یاد کرده است. اگر آقای آملی رفتار با آیت الله شبیری زنجانی را توهین می‌داند، چرا در زمانی که در مسند قضا نشسته بود با این توهین برخورد نکرده و با سکوت از آن عبور کرد؟

۷-آیت‌الله آملی مخزن الاسرار بودن خودش را به رخ همه می‌کشد. اما به نظر می‌رسد در مورد محمود سیف دچار اشتباه شده یا آنکه تعمدا او را معاون اقتصادی حسین طائب (رئیس سازمان اطلاعات سپاه) معرفی کرده است. تاجایی که می‌دانیم پرونده سیف یا همان سجادی‌نیا با عیسی‌شریفی مرتبط است و دستگیر‌کننده آنها نیز اطلاعات سپاه بود.

۸-اختلافاتی که از درون شورای نگهبان میان خود و آیت‌الله یزدی نقل میکند نشان میدهد که اساسا در شورای نگهبان با آقای یزدی تنها مدارا میکنند و در مباحث اصلا تسلطی ندارد.

۹-مهمترین بخشی که آقای آملی به آن پاسخ داده ماجرای «وزن او در حوزه و قم است» اینجا لحن کلام و بیان آقای آملی به شدت تند شده است. خصوصا جایی که از «استفراغ وسع» یاد کرده، می‌نویسد: «کافی است کسی نیم نگاهی به مکتوبات شما ذیل “کتاب القضاء” مرحوم سید صاحب عروه، بیندازد تا میزان اثر شما در حوزه معلوم شودو مشخص شود حد تحصیلات جنابعالی و استفراغ وسعتان درباب استنباط احکام.» اهمیت این موضوع آنجاست که دقت کنیم آیت الله یزدی خودش را در مرتبه‌ای آنچنان رفیع دیده بود که تهدید می‌کرد هر کسی را اجازه نخواهد داد که مرجع شود. آقای آملی اما وضعیت علمی و حوزی او را به شدت به چالش کشیده است.

۱۰-آملی در نامه خود ده جا از عبارت «خلاف واقع» که ترجمه مودبانه «دروغ» است استفاده کرده و آیت‌الله یزدی را به «خلاف واقع» گفتن متهم می کند.

۱۱-آقای آملی در مورد ساختمان حوزه علمیه ولیعصر و عقب‌نشینی آن توضیحاتی داده است. اما در مورد هزینه‌های ساخت آن، آقای آملی با لطایف الحیل سعی کرده از کنار آن عبور کند و مسئول ساخت را مقصر هر آنچه اتفاق افتاده است، بیان می‌کند. سئوال این است که اگر از میان متهمان کلان سرمایه دار پولی به این مدرسه رسیده باشد، تکلیف آن چیست؟

۱۲-حجم تقاضای‌ها برای جمع کردن اختلافات از یک طرف، سکوت آیت‌الله یزدی و نزدیکانش از سوی دیگر و دست آخر حذف نامه آقای آملی از سایت مجمع از طرف دیگر نشان می‌دهد همگان بر جمع کردن ماجرا متفق‌ شده‌اند. به این ترتیب به احتمال زیاد در ماه‌های آینده فعلا پرونده طبری‌پور و خود آیت الله آملی از حملات مصون خواهند ماند. اما تیم احمدی‌نژاد آنها را رها نخواهد کرد. مضافا اینکه احتمال ورود علی لاریجانی به این دعوا نیز دور از ذهن نیست. او نیز تاکنون کاملا در سکوت به سر برده است.

منبع: وب سایت امتداد

Viewing all 7068 articles
Browse latest View live


Latest Images

<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>