رجب طیب اردوغان یک نمونۀ تازه است از زمامدارانی که خوب آغاز میکنند اما بد به پایان میرسانند. کارنامۀ این اسلامگرای دمکرات در این سالهای گذشته پر است از اشتباهات سیاسی، دیپلماتیک و نظامی. آخرین خطای راهبردی اردوغان اشغال مناطق شمالی سوریه است؛ به بهانۀ مبارزه با تروریسم و ایجاد منطقۀ حائل برای تامین امنیت مرزهای جنوبی ترکیه. قصد و نیت واقعی اردوغان اما سرکوب کردهای شمال سوریه و تغییر ترکیب جمعیتی آن دیار است. به سخن دیگر اردوغان دست به یک تصفیۀنژادی تازه در منطقۀ پر آشوب خاورمیانه زده است، آن هم علیه مردمانی رنجکشیده و مصیبتدیده که زندگیشان یک دهه درگیر جنگی وحشتناک و خانمانسوز با تروریستهای مخوف اسلامگرا بوده است.
این روزها اردوغان که روزگاری مدافع حقوق ملتهای مسلمان و منادی برادری اسلامی بود با چراغ سبز ترامپ قصد سلاخی بخشی ضعیف از همان ملتها را دارد.
با این حساب هم پیشینۀ اردوغان و هم ترکیۀ نوین تحت رهبری اردوغان و آک پارتی تحت الشعاع توسعه طلبیهای نوعی نئوعثمانیسم جاهطلبانه قرار میگیرد که احتمالا به منافع زیادی دست نخواهد یافت اما قطعا هزینههای زیادی خواهد پرداخت که شکست فاحش اخلاقی و بدنامی تاریخی ترکیۀ اردوغانی کلانترین رقم آن خواهد بود.
یازده سال پیش رجب طیب اردوغان به عنوان نخستوزیر ترکیه در اجلاس داووس توفان به پا کرد و در برابر دوربین بزرگترین رسانههای جهان، شیمون پرز رئیسجمهور وقت اسرائیل را زیر تازیانۀ نطقی کوتاه، خشمآلود و در عین حال حماسی خود گرفت. عمرو موسی، وزیرخارجۀ پیشین مصر و دبیر کل اتحادیۀ عرب در آن زمان با آنکه عنصری میانهرو و نزدیک به سیاستهای غرب بود، سخنان و واکنش اردوغان را در متن تحولات خاورمیانه قابل فهم ارزیابی کرد. برخی مقامات اروپایی نیز ماجراهای آن شب اجلاس داووس را چنین ارزیابی کردند که شیمون پرز و به بیان دیگر اسرائیل هیچگاه چنین انزوایی را تجربه نکرده است. در آن زمان اردوغان مدافع حقوق فلسطین و قهرمان جهان اسلام بود. ماجرای کشتی مرمره که به قصد شکستن محاصرۀ غزه و رساندن کمک به مردم مظلوم آن دیار با حملۀ نیروهای اسرائیل مواجه شد، رویارویی ترکیۀ جدید را با اسرائیل پر تنشتر کرد. در آن سالها ترکیۀ اردوغان و آک پارتی میخواست به خلاف گذشته نقش تازهای را در مناسبات پیچیدۀ خاورمیانه ایفا کند. حمایت از بهار عربی در کنار دفاع از آرمان فلسطین شواهدی آشکار از این تغییر راهبرد به شمار میآمد. ترکیه جدید ظاهرا میخواست دوست ملتهای منطقه باشد.
گرایش اخوانی اردوغان و دولت ترکیه اما چندان هم کامیاب نبود. دولت اخوانی مصر که برادر همزاد دولت نو اسلامگرای ترکیه محسوب میشد، مستعجل بود و ستارۀ اقبالش، زودتر از آنچه انتظار میرفت، افول کرد. اما بدتر از آن ورود ترکیه به منازعات سوریه بود. وقوع آشوب در سوریه، اردوغان، محمد مرسی و اسماعیل هنیه را در جستجوی ضلع چهارم مربع اخوانی در خاورمیانه به وجد آورده بود. موازنه در خاورمیانه باز هم تغییر کرد. اما این قمار برای ترکیه و متحدان مصری و فلسطینیاش بد یمن بود. دولت مرسی در قاهره سقوط کرد و نظامیان به صید شاه ماهیهای اخوانی مصر پرداخته و در این کار کامیاب شدند. ترکیه به طمع توسعۀ قلمرو اقتدارش در مرزهای جنوبی و داشتن دست بالاتر در خاورمیانه هر چه بیشتر هزینه کرد، کمتر فایده برد و دست آخر نیز در مواجهه با روسیه مجبور شد آرامآرام واقعیتهای عینی منطقه و موازنۀ قوا را در آن بپذیرد. حماس هم که تکلیفش معلوم بود.
حالا این روزها اردوغان که رویاهایش برای بسط اقتدار منطقهای با فرمولهای سابق شکست خورده، شاید بر اساس فریبکاری امریکا در پوشش چراغ سبز برای حمله به شمال سوریه، و شاید هم بر اساس خطا در محاسبات سیاسی و نظامی، قصد دارد توسعهطلبی و جاهطلبی را با فرمولی دیگر پی بگیرد و متاسفانه در این مسیر قمار خطرناکی را آغاز کرده است. در این قمار او ممکن است علاوهبر بسیاری چیزهای دیگر تمام یا دست کم بخشی مهم از پیشینۀ سیاسی خود و حزبش را ببازد. متاسفانه اردوغان از سیاستهای غلطش در مواجهه با سوریه ظاهرا هیچ نیاموخته است.
واقعیت این است که اردوغان برای جبران شکستهای پیشین منطقهای، خود را در آستانۀ یک شکست دیگر قرار داده، زیرا هجوم نظامی به مناطق شمالی سوریه برای سرکوب کردهای آن سامان یا همان نیروهای دموکراتیک سوریه یک بازی دو سر باخت است.
اولا به این دلیل که با توجه به شرایط منطقه امکان اندکی برای موفقیت نظامی ترکیه در این اقدام وجود دارد. این درست که امریکا با خیانت به نیروهای دموکراتیک سوریه آنها را در برابر سلاخی ارتش ترکیه بی پشتوانه رها کرد و رفت، اما دولت و ارتش سوریه از یک سو و مناسبات ترکیه با روسیه و ایران از سوی دیگر وضعیت را برای ترکیه پیچیدهتر از آن میکند که اردوغان و مشاورانش پنداشتهاند یا میپندارند. همین الان هم معلوم شده که روسیه اجازه نمیدهد دستاوردهای پرهزینه در جنگ داخلی طولانی مدت سوریه لقمۀ راحت الحلقومی برای رئیسجمهوری بلندپرواز و دمدمی مزاج ترکیه باشد.
ثانیا به این دلیل که حتی به فرض محال اگر اردوغان در تصرف هزاران کیلومتر مربع از مناطق شمالی سوریه موفق شود، ناامنی را به درون مرزهای خود انتقال داده و به علاوه انزوای منطقهای و بینالمللی را به خود و کشورش تحمیل خواهد کرد و اینها به کنار، بدنامی تاریخی ناشی از کشتار مردم جنگزده، مصیبتدیده و رنجکشیدۀ مناطق شمالی سوریه هم مثل برچسبی ماندگار بر پیشانی اردوغان و دولت ترکیه الصاق خواهد شد.
شاید اردوغان هم مثل همه یا بسیاری از ارباب قدرت متمرکز و دیرپا آرزوهای بزرگتر از واقعیت موجود در سر میپروراند. شاید خود را در هیئت سلطان رجب اول و پایهگذار ترکیۀ بزرگ در عصر جدید تصور میکند؛ همتراز با کسانی مثل سلطان محمد فاتح یا سلطان سلیمان قانونی. اما این تصورات در روزگار ما بیشتر مهلک بودهاند تا محرّک. تجربۀ ویتنام برای امریکا، افغانستان برای شوروی و یمن برای عربستان سعودی باید به اردوغان آموخته باشد که تصرف یک سرزمین با زور اسلحه شاید کار آسانی باشد که البته نیست اما حفظ آن قطعا سخت است، البته اگر محال نباشد. بنابرین شمال سوریه هم ممکن است به باتلاقی برای ترکیه و اردوغان بدل شود که علاوه بر هزینههای گزاف اقتصادی و سیاسی و نظامی، یک بدنامی تاریخی هم به کشور و دولت ترکیه تحمیل کند، کما اینکه تا کنون کرده است.
تاریخ فراموش نخواهد کرد که اردوغان در برابر فشارهای امریکا سر خم کرد و یک کشیش امریکایی متهم به توطئه علیه ترکیه را آزاد کرد. همچنان که در برابر سختگیریهای روسیه در واکنش به سقوط جنگندهاش وحشتزده و ملتمسانه زانو زد، در حالیکه در برابر کردهای ضعیف و بی پناه شمال سوریه گردنفرازی و قلدری میکند و بر سر آنها بمب، خمپاره و گلولۀ توپ میریزد. به سخن دیگر، داوری تاریخ در بارۀ اردوغان این خواهد بود که در برابر قلدرها رام و حقیر و در برابر ضعفا گردنکش و بیرحم بوده است.
کسی که یک دهه پیش به کشتار مردم بیگناه فلسطین اعتراض میکرد، حالا مردم بیگناه کرد را به بهانههایی مشابه با ادعاهای سران رژیم اسرائیل سلاخی میکند و دولت ترکیه و پان ترکهای زیادهخواه و پر توقع هوادارش در کشورهای دیگر از جمله ایران، دقیقا از همان استدلالهای رژیم غاصب صهیونیستی برای توجیه کشتار غیر نظامیان بهره میلرند. ظاهرا قرار است یک قرن پس از نسلکشی ارامنه در جریان جنگ اول جهانی، اردوغان بدنامی دیگری برای کشور و دولت خود ثبت کند.
واقعیت آن است که ترکیه قریب دهها سال است که هزینۀ نسلکشی شرمآور ارامنه در دومین دهه سدۀ بیستم را میپردازد و اصلا خردمندانه نیست که یک نسلکشی دیگر را درست در صد سالگی آن فاجعه به کارنامه ناکامیاب خود بیفزاید. بهترین راه حل برای ترکیه و اردوغان اخذ یک تصمیم شجاعانه در تغییر راهبردهای توسعهطلبانه و سرکوبگرانه و چرخش به سمت تلاش برای گسترش آشتی، برابری و برادری میان ملتهای منطقه است. در غیر این صورت سلطان رجب اول پیش از تاسیس امپراتوری رویاهایش سقوط و انقراض را تجربه خواهد کرد.
در خاتمه اما باید به تجربۀ تلخ دل بستن کردها به قدرتهای بزرگ منطقهای و فرامنطقهای نیز اشاره کرد. خطای استراتژیکی که ظاهرا به سناریویی تکراری برای برخی گروههای کردی تبدیل شده است. امید است پس از حل و فصل ماجراهای کنونی در شمال سوریه همه کردها یک بار برای همیشه تصمیم بگیرند سرنوشت خود و مناطق کردنشین را به وعدههای طمعکارانۀ قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای گره نزنند تا وجهالمصالحۀ معاملات پشت پردۀ این قدرتها نشوند. اگر این گروهها نمیتوانند دوستان واقعی خود را بشناسند دست کم باید دشمنان واقعی خود را تا کنون شناخته باشند.