Quantcast
Channel: سایت خبری‌ تحلیلی زیتون
Viewing all 6966 articles
Browse latest View live

جامعه مدنی از کشمکش و تضاد پرهیز کند

$
0
0

زیتون– شورای هماهنگی راه سبز امید در بیانیه‌ای در خصوص اعتراضات سراسری این سوال را مطرح کرد که «آیا این بار صدای سیلی معترضان پرشمار در ده‌ها شهر کشور، دست‌اندرکاران قدرت را از خواب غفلت بیدار می‎‌ سازد؟»

در این بیانیه ضمن تاکید بر مشکلات کشور ادامه داده‌اند که «اکنون همه می‌دانیم حتی اگر شروع اعتراض در مشهد از مخالفان افراطی دولت اعتدال‌گرا نیز ناشی شد، اما خیلی زود راهپیمایی‌ها از ریل مطلوب آنها و طراحی نخست، خارج شد و کل نظام را هدف قرار داد.»

شورای سبز امید همچنین تاکید کردند: «اکنون می‌دانیم دامنه تعارض اصلاح‌طلب ـ اصول‌گرا چارچوب تنگ و بسیار محدودی برای توضیح اعتراض و راهپیمایی در حدود هشتاد شهر کشور است.»

این شورا همچنین به جامعه مدنی که «بیش از گذشته به قدرت خود ایمان آورده» توصیه کرد که «باید از کشمکش و تضاد پرهیز کند.»

در ادامه این بیانیه همچنین خواسته شده تا «جامعه مدنی باید بیاموزد کاربرد خشونت تنها موجب تشدید خشونت و توجیه سرکوب خواهد شد، و تنها راه برون‌رفت از روند نابسامان کشور اعتراضات آرام و مسالمت آمیز و گفت‌وگوی ملی مبتنی بر صلح و مدارا است. این، البته منافی مطالبه‌گری و بلندکردن صدای اعتراض هماهنگ جمعی و کنشگری فعال و خلاق در شبکه‌های اجتماعی و نیز اقدام اعتراضی نیست.»

متن بیانیه این شورا به شرح زیر است:

به نام خدا

فاصبر ان وعدالله حق ولایستخفنک الذین لایوقنون (روم-۶۰)

مردم آگاه ایران، یاران آزاده و همراهان صبور و «سبز» جنبش

اعتراض‌های گسترده روزهای اخیر در ده‌ها شهر ایران شاهدی است بر صحت ادعاها و نگرانی‌های ما که از هشت سال پیش در کنار رهبران محصور جنبش سبز (سرکارخانم زهرا رهنورد و آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی) به تکرار بیان کردیم.

رخدادهای معنادار اخیر بیش از هر زمان دیگر ما را به راهی که هشت سال است در مسیر آن گام بر‌می‌داریم مومن می‌سازد. در این سال‌ها هزاران شهروند آزاده طعم تلخ فشار و تهدید و احضار و زندان و شکنجه را بارها و بارها چشیده‌اند تا صدای مردم را به گوش اربابان قدرت برسانند؛ بلکه از روند فرسایشی کشور جلوگیری کنند، و شاید حاکمان را وادار سازند با تجدیدنظر در سیاست‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی از سقوط کشور در سراشیبی توسعه‌نیافتگی، استبداد، فساد، فقر و نابرابری جلوگیری کنند. اما متاسفانه کمتر گوش شنوایی وجود داشته و دری گشوده شده است.

آیا این بار صدای سیلی معترضان پرشمار در ده‌ها شهر کشور، دست‌اندرکاران قدرت را از خواب غفلت بیدار می‎‌ سازد؟ آیا فریاد خشم و اعتراض جوانان مطالبه‌گر، فقرای گرسنه، زنان و مردان به جان آمده از فساد و ظلم، کارگران خشمگین از حقوق معوق و پرداخت‌نشده، فارغ‌التحصیلان جویای کار، بازنشستگان ناراضی از گرانی، سپرده‌گزاران معترض به اختلاس و بدعهدی موسسات مالی ـ اعتباری و شهروندان معترض به وضع سیاسی، گوشی برای شنیدن خواهد یافت؟ آیا خون‌های جاری جوانان و نوجوانان بر خاک وطن، وجدان خفته شیفتگان قدرت و ثروت را بیدار خواهد ساخت؟ آیا صدای زحمتکشان و ناراضیان از جنوب پایتخت گرفته تا فرودستان در شهرهای کوچک و بزرگ سراسر ایران، و اعتراض پیدا و پنهان طبقه متوسط ، حاکمان را در برابر دادگاه ملت وادار به عذرخواهی و تجدیدنظر خواهد کرد؟ آینده پاسخ این پرسش‌ها را روشن خواهد کرد.

اما با وجود این‌ها، اکنون همه می‌دانیم حتی اگر شروع اعتراض در مشهد از مخالفان افراطی دولت اعتدال‌گرا نیز ناشی شد، اما خیلی زود راهپیمایی‌ها از ریل مطلوب آنها و طراحی نخست، خارج شد و کل نظام را هدف قرار داد.

اکنون می‌دانیم حتی اگر عوامل خارجی جای پایی در داخل کشور داشته باشند تا توطئه ای را علیه نظام سامان دهند، هرگز نمی‌توان با توجه به دامنه و گستره اعتراض‌ها، همه راهپیمایی‌ها و ابعاد آن را به «دشمن» نسبت داد.

اکنون می‌دانیم که شعله‌ور شدن اعتراض‌ها بی‌تردید حاصل بحران‌های درونی با ابعاد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است.

اکنون می‌دانیم دامنه تعارض اصلاح‌طلب ـ اصول‌گرا چارچوب تنگ و بسیار محدودی برای توضیح اعتراض و راهپیمایی در حدود هشتاد شهر کشور است.

اکنون می‌دانیم در پی سرکوب و کنترل هر بحران حاصل از اعتراض‌های گروهی از مردم باید دیر یا زود منتظر بحران بعدی بود؛ ایران بسرزمین بحران‌های متوالی است؛ ایران جامعه‌ای جنبشی است.

اکنون می‌دانیم با وجود افراد و جریاناتی در خارج کشور که مدعی تدارک و برنامه‌ریزی برای حوادث اخیر بوده‌اند، آنچه هزاران جوان ۱۵ تا ۳۰ سال را به خیابان‌ها آورد احساس سرخوردگی، ناکامی و خشم حاصل از وضع موجودشان است ؛ شکافی فاحش میان مطلوب‌های آنان و وضع نابسامان موجودشان که حاصل عملکرد و رفتار حکومت است.

اکنون می‌دانیم که اعمال زور و سرکوب برای فرونشاندن اعتراض‌ها مسیری است که انتها ندارد و نتیجه‌ی آن نیز بس موقتی و گذراست.

اعتراض‌ها و راهپیمایی‌های اخیر مثل دیگر خیزش‌های اعتراضی مردم ایران در چند دهه اخیر درس های زیادی برای مسئولان و مدیران نظام، نیروهای سیاسی و تحول‌خواه به‌ویژه همدلان جنبش سبز و کنشگران جامعه مدنی ایران دارد. اگرچه همه باید از این وقایع درس‌آموزی کنند اما در این میان بیش از همه میدان سیاسی و اجتماعی جامعه ایران کلاس درس بزرگی برای حاکمیت جمهوری اسلامی است که بیاموزد:

ـ تا زمینه و بستر مساعدی نباشد هیچ دشمن و توطئه‌گری موفق نخواهد شد مردمان را وارد فرایندی از کشمکش و اعتراض کند؛ امنیت ایران در درون مرزها و به‌واسطه عملکرد نظام و فقدان «حکمرانی خوب» در خطر است و نه در خارج مرزها.

ـ تنها راه کنترل و کاهش اعتراض‌های گسترده، پاسخ واقعی به بحران‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و حل و رفع آنهاست، و نه تکیه به سرکوب و داغ و درفش و بازداشت و فیلترینگ و سانسور و تحریف حقیقت.

ـ باید به نصایح مصلحان و منتقدان و علاقمندان ملک و ملت توجه کرد و به هر بهانه‌ای آنها را نراند و فرصت‌طلب‌ها و مجیزگویان فاسد را از خود راند.

ـ از هدر دادن منابع و دارایی‌های ملت بپرهیزد؛ زیرا کل سرمایه‌هایی را که سالها هزینه ترویج ایدئولوژی توجیه‌گر وضع موجود کرده هدر داده و حتی نتوانسته جمعیت جوان پرورش‌یافته در فضای جمهوری اسلامی را برای این ریخت‌وپاش‌های نظامی ـ امنیتی و ایدئولوژیک توجیه کند.

ـ دامنه تعارض‌ها و شکاف‌های جاری در جامعه فراتر از دوگانه اصول‌گرا ـ اصلاح‌طلب رفته و باید طیف گسترده آرا و نظرات و نیروهای سیاسی ـ اجتماعی را به رسمیت بشناسد.

ـ راه برون‌رفت از شرایط کنونی تجدیدنظرهای مهم و اساسی در سیاست‌های داخلی و رویکردهای بین‌المللی است.

ـ مبارزه همه‌جانبه با فساد ساختاری، نیازمند دستگاه قضایی مستقل و شجاع است و نیازمند قضات و کارگزارانی پاک‌دست که خود در معرض اتهام و فساد نباشند.

ـ باید در تخصیص منابع و بودجه کشور تجدیدنظرهای اساسی به‌عمل آورد و توزیع رانت را ذیل ردیف‌های بودجه نهادها و مراجع خاص و ویژه متوقف کند.

ـ حل بحران‌های اقتصادی، رکود و بیکاری و بهبود اشتغال مستلزم ایجاد بستری از اعتماد، همدلی، مشارکت اجتماعی و تحقق لوازم دموکراسی و تقویت سرمایه اجتماعی است. نخستین گام در این راستا، آزادسازی تمامی بازداشت‌شدگان رخدادهای اخیر، و مواجهه حقوقی ـ قضایی منصفانه و در چارچوب آیین دادرسی عادلانه است. بی‌گمان آزادسازی رهبران محصور جنبش سبز در همین دوران، نشان از عزم حاکمیت برای گشودن باب آشتی ملی خواهد داشت.

هرچند خودکامگان حاکم نشانه‌ای از این همه بروز نداده‌اند و با کمال تأسف، همچنان بر طبل «توطئه» می‌کوبند و به حقوق اساسی و مدنی ایرانیان و مطالبات شهروندان معترض بی‌اعتنایی نشان می‌دهند؛ اما جز آنچه به اجمال فهرست شد، راه خروج باثباتی در کار نخواهد بود.

علاوه بر حاکمان ؛ کنشگران جامعه مدنی ایران نیز ناگزیر از تأمل دوباره و مشدد در وضع جاری هستند. جامعه مدنی ایران باید بیش از همیشه در کنار تقویت و توانمندسازی خود از وقایع اخیر در کنار ده‌ها تجربه دیگر درس‌آموزی کند.

جامعه مدنی که بیش از گذشته به قدرت خود ایمان آورده باید از کشمکش و تضاد پرهیز کند. جامعه مدنی باید بیاموزد کاربرد خشونت تنها موجب تشدید خشونت و توجیه سرکوب خواهد شد، و تنها راه برون‌رفت از روند نابسامان کشور اعتراضات آرام و مسالمت آمیز و گفت‌وگوی ملی مبتنی بر صلح و مدارا است. این، البته منافی مطالبه‌گری و بلندکردن صدای اعتراض هماهنگ جمعی و کنشگری فعال و خلاق در شبکه‌های اجتماعی و نیز اقدام اعتراضی نیست.

جامعه مدنی همچنین باید بیاموزد به عاملیت‌های اجتماعی و افراد مرجع مورد اعتماد که سرمایه‌های ملی هستند اتکا کند، و با هوشیاری و به اتکای ذهنیت و خاطره تاریخی راه آینده را تشخیص دهد و به صداهای ناشناخته و بی‌هویت و فاقد کارنامه روشن پاسخ ندهد. باید به بیگانگان هم این درس بزرگ را آموخت که بجای سوء استفاد ه از اعتراضات و جنبش های مردمی به نفع منافع سلطه گرانه شان از طریق همراهی های سودامنشانه، بگذارند این دعوای خانگی به همت اهل خانه به سرانجام برسد نه یاوه سرایی های دزدان دیروز و امروز خانه و کاشانه مان.

بی‌تردید مردم ایران بر ادامه حرکت و تلاش خود برای توسعه، آزادی، عدالت و دموکراسی اصرار می‌ورزند و به توصیه رهبران آزاده جنبش سبز با «امید» به آینده این روزهای دشوار را با صبوری و پرهیز از یأس و ترس، پشت سر می‌گذارند.

شورای هماهنگی راه سبز امید

۱۹ دی ۱۳۹۶


رفع فیلتر اینستاگرام خلاف قانون بود

$
0
0

زیتون– عبدالصمد خرم‌آبادی دبیر کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه و معاون دادستان کل کشور رفع فیلتر از اپلیکیشن اینستاگرام را غیر قانونی خواند.

به گفته او از سوی دادستانی کل کشور به مسئولین وزارت ارتباطات اخطار داده شده که رفع فیلتر اینستاگرام بر خلاف موازین قانونی و قضایی انجام شده و مسئولین امر باید پاسخگو باشند.

از دهم دی‌ماه دسترسی کاربران ایرانی به دو اپلیکیشن تلگرام و اینستاگرام محدود شد.

تلگرام همچنان فیلتر است و به گفته مسئولان تا زمانی که مدیران آن تعهد ندهند که طبق موازین جمهوری اسلامی بر این شبکه نظارت خواهند داشت٬‌ فیلتر خواهند ماند.

اینستاگرام اما پس چند روز رفع فیلتر شد.

عبدالصمد خرم‌آبادی دبیر کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه در مطلبی در کانال شخصی‌اش در پیام‌رسان سروش به نشانی http://sapp.ir//khoramaabaadi به سوال یکی از اعضای کانال در این رابطه که «چرا با وجودی که اینستاگرام دارای میلیون ها محتوای مجرمانه علیه امنیت کشور و مقدسات اسلامی و غیر اخلاقی است دستور رفع فیلتر آن صادر شده است؟ آیا مراجع قضایی نمی خواهند از این اقدامات غیر قانونی جلوگیری کنند؟»، در پاسخ نوشته است: «بله کاملا درست است, شبکه اجتماعی اینستاگرام در ظاهر امر یک شبکه اطلاع رسانی است. اما در واقع یک شبکه جاسوسی غیر قابل کنترل می باشد که میلیونها محتوای مجرمانه علیه امنیت داخلی و خارجی کشور و محتوای غیر اخلاقی و علیه مقدسات اسلامی را منتشر می کند.»

به گفته خرم‌آبادی دستور فیلتر اینستاگرام پیش از اعتراضات سراسری صادر شده و به علت مقاومت وزارت ارتباطات اجرایی نشده بود.

پیشتر نیز مسئولان قوه قضاییه در خصوص عدم فیلتر تلگرام اعتراض کرده بودند.

عباس جعفری دولت‌آبادی٬ دادستانی عمومی و انقلاب تهران٬ مهرماه امسال خبر داد که علیه مدیریت شبکه پیام‌رسان «تلگرام» اعلام جرم کرده و این پرونده به ناحیه امور بین‌الملل دادسرای تهران ارجاع شده است.

خرم‌آبادی پیشتر نیز وزیر ارتباطات را به دلیل عدم تمکین از دستور کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه و عدم فیلتر تلگرام٬ مجرم خوانده بود.

قاضی‌القضاتی در آلمان

$
0
0

خبر سفر هاشمی شاهرودی که برای معالجه به آلمان امده است, علی الرغم همه ی ملاحظات, در نهایت توسط روز نامه ی المانی هانوفریشه الگماینه, منتشر شد. و در کنار بازتاب خبری ,موجب اعتراضات و انتقاداتی در داخل و خارج از کشور گردید. تا جایی که رئیس دفتر ایشان, در واکنش به ان , گفت:٬” که این سفر بر خلاف میل ایشان و بنا بر تاکید پزشکان ایرانی صورت گرفته است٬

اما دامنه ی اعتراضات فقط در داخل کشور نبوده, بلکه از زمان انتشار ان ,شهر هانوفر و کلینیک پروفسور سمیعی , شاهد اعتراض و تجمع جمعی از ایرانیان بوده است, که نه فقط به آن انتقاد دارند, بلکه خواهان دستگیری و محاکمه ایشان هستند
,بنا بر گزارش روزنامه فوق, دادستان ایالت نیدر زاکسن و همچنین نخست وزیر سوسیال دموکرات این ایالت در یافت شکایت نامه , علیه اقای شاهرودی را تایید کرده اند و ابراز نموده اند که ما نمی توانیم از موارد اتهامی ان چشم پوشی کنیم, اما برای بررسی نیاز به وقت داریم
و حال این سوال مطرح میشود که آیا اساسا امکان محاکمه شاهرودی در المان به خاطر جرمی که در کشور خود انجام داده
است و با توجه به مصونیت احتمالی دیپلماتیک وی, وجود دارد؟

آقای فولکر بک ,نماینده پیشین حزب سبزها درمجلس آلمان, که خود نیز رسما از هاشمی شاهرودی شکایت کرده است, معتقد است از انجا که وی عضوی از دولت جمهوری اسلامی نیست, بنابراین حتا اگر پاسپورت دیپلماتیک داشته باشد, مشول مصونیت نمی شود, وی در ادامه افزود, که اگر دولت آلمان به چنین فردی, که مرتکب کشتارهای جمعی شده است، زیر پوشش درمان, مصونیت بدهد، یک اشتباه بزرگ کرده است.
بنابراین به لحاظ حقوقی ایشان در آلمان قابل تعقیب هستند, اگر دادستان اصل شکایت را قبول کند و حکم دستگیری را صادر نماید, چراکه در برخی موارد, اتباع خارجی , به خاطر جرائمی که در کشورشان انجام داده اند, مورد تعقیب قرار می گیرند و مشارکت غیر مستقیم ایشان در اعدام و بازداشت هم می تواند یکی از این موارد باشد

اما اینکه در شرایط کنونی آیا دادستان بعنوان نماینده دولت حاضر میشود برای چنین فردی حکم دستگیری صادر کند, جای سوال دارد

فارغ از عاقبت ماجرا , اتفاق فوق می تواند ضربه ی بزرگ بر پیکره نظام جمهوری اسلامی و تلنگری برای انانی که به روز داوری باور ندارند و خود را مافوق قانون می دانند, باشد

نویسنده : امیرساسان شرفی

اخطار سازمان عفو بین الملل به جمهوری اسلامی

$
0
0

زیتون– سازمان عفو بین‌الملل امروز (سه‌شنبه) در بیانیه‌ای خواستار انجام «تحقیقات فوری» در مورد «وقوع خودکشی در زندان‌های ایران» شد.

تا کنون خبر مرگ دو تن از بازداشت شدگان اعتراضات سراسری در زندان‌ها تایید شده است.

کمپین بین‌المللی حقوق بشر٬ ۱۹ دی‌ماه خبر مرگ دومین بازداشتی اعتراضات سراسری را تایید کرد.

به گزارش این کمیته وحید حیدری در بازداشتگاه اراک درگذشته است.

هفدهم دی ماه کمیته پیگیری بازداشت شدگان خبر داد که یکی از بازداشت شدگان اعتراضات سراسری٬ سینا قنبری٬ در زندان اوین خودکشی کرده است.

دو نماینده مجلس مرگ یکی از بازداشت شدگان اعتراضات سراسری را تایید کردند.

محمود صادقی،‌ نماینده مردم تهران مجلس، با تایید مرگ سینا قنبری، نسبت به تکرار وقوع آنچه «کهریزک دوم»‌نامید،‌ هشدار داد.

همین سازمان در توییتی که دوشنبه شب گذشته منتشر شد گفت که علاوه بر این دو نفر، یک تن دیگر به نام محسن عادلی در زندان دزفول «خودکشی» کرده است.

تجمع‌ها و تظاهرات از روز پنجشنبه گذشته در شهر مشهد آغاز شد که شرکت‌کنندگان در آن ضمن اعتراض به گرانی و مشکلات اقتصادی، شعارهایی علیه رهبر و رییس جمهوری سر داده‌اند.
دامنه این اعتراضات به سرعت بالاگرفت و به شهرهای مختلف ایران سرایت کرد.
در طی روزهای اعتراض٬‌ بر اساس اخبار صدا و سیما حداقل ۲۱ تن کشته شدند. محمود صادقی٬ نماینده مجلس امروز تعداد بازداشت شدگان را حداقل ۳۷۰۰ نفر ذکر کرده است.

نحوی برخورد با بازداشتی‌های این اعتراضات توجه نهادهای بین المللی حقوق بشر را برانگیخت.

سازمان مدافع حقوق بشر عفو بین‌الملل در بیانیه خود با اشاره مشخص به این موارد خواستار آن شده است که مقامات جمهوری اسلامی با پیش‌بینی «تمام اقدامات لازم» مراقب جان بازداشت‌شدگان باشند.

در این بیانیه «فقدان شفافیت» درباره «آن چه بر سر این بازداشت‌شدگان آمده»، نگران‌کننده توصیف شده است.

ماگدالنا مغربی، معاون خاورمیانه و شمال آفریقا در عفو بین‌الملل، همچنین از مقامات ایران خواسته است تا «بلافاصله به تحقیقاتی شفاف و بی‌طرفانه و مستقل» در این باره دست بزنند.

این سازمان همچنین خواستار «تعلیق» تمام افرادی شده است که مسئولیت مرگ‌ زندانیان در زندان‌ها در پی اعتراضات اخیر را بر عهده دارند.

وزارت اطلاعات اعلام کرد: دستگیری عده دیگری از شرکت کنندگان در اعتراضات سراسری

$
0
0

زیتون– وزارت اطلاعات با صدور بیانیه ای از شناسایی و دستگیری عده دیگری در رابطه با تظاهرات اعتراضی دو هفته اخیر خبر داد. در این بیانیه گفته شده است که در سردشت، ورامین ، ایذه و استان فارس عده ای که به گفته وزارت اطلاعات عوامل آشوب و اغتشاش بودند همراه با مقادیری اسلحه ، مواد منفجره و چاشنی انفجاری دستگیر شده اند.

در بخش دیگری از بیانیه دستگیری افرادی که در فضای مجازی فعال بودند و آنهایی که تصاویر حرکتهای اعتراضی را منتشر می کردند، تایید شده است.

تجمع‌ها و تظاهرات از پنجم دی ماه در شهر مشهد آغاز شد که شرکت‌کنندگان در آن ضمن اعتراض به گرانی و مشکلات اقتصادی، شعارهایی علیه رهبر و رییس جمهوری سر داده‌اند.
دامنه این اعتراضات به سرعت بالاگرفت و به شهرهای مختلف ایران سرایت کرد.
در طی روزهای اعتراض٬‌ بر اساس اخبار صدا و سیما حداقل ۲۱ تن کشته شدند. محمود صادقی٬ نماینده مجلس نیز تعداد بازداشت شدگان را حداقل ۳۷۰۰ نفر ذکر کرده است.

مسئولین جمهوری اسلامی تظاهرات اعتراضی در ایران را که به بیش از صد شهر کشیده شد دسیسه کشورهای خارجی بویژه آمریکا ، اسرائیل ، بریتانیا و عربستان نسبت می دهند.

در پی این اعتراضات دسترسی کاربران ایرانی به شبکه اجتماعی اینستاگرام به صورت موقت و به تلگرام تا کنون قطع شد.

امروز محمد باقری٬ رییس ستاد کل نیروهای مسلح٬ گفت: «موارد کشته‌هایی که در اغتشاشات اخیر اتفاق افتاده عمدتاً مشکوک است چراکه تیراندازی‌های صورت‌گرفته از پشت سر و یا مناطق نامشخص اجرا شده که در دست بررسی است.»

باقری همچنین از نیروی انتظامی، بسیج، سپاه، دستگاه‌های امنیتی، وزارت اطلاعات و وزارت کشور قدردانی کرد چرا که به گفته او «در شورش‌های هفته گذشته حتی یک مورد سراغ نداشتیم که از نیروهای انتظامی، سپاه یا بسیج با اسلحه به خیابان آمده باشند؛ چراکه طبق دستورالعمل‌های ستاد کل نیروهای مسلح، این موضوع ممنوع است و هیچ‌کس با اسلحه به خیابان نمی‌آید.»

 

پنج روز تجمع؛ ۲۵ کشته

$
0
0

زیتون-فائزه مهرابی: با گذشت یک هفته از تجمع‌های اخیر، تازه ابعاد برخی از اتفاقات رخ داده در برخورد با معترضان افشا می‌شود. هر چند این اعتراض‌ها رهبران و سازمان مشخصی نداشته تا بتوانند وضعیت بازداشت شدگان و کشته‌شدگان را پی‌گیری کنند اما شبکه‌های مجازی و پیام‌رسان‌ها باعث‌شده، کمیته پی‌گیری حقوق بازداشت شدگان تجمع‌های سال ۹۶ وضعیت کشته‌شدگان را دنبال کنند.

پربیراه نبود که محمود صادقی، نماینده تهران، و ناهید خیرآبادی، عضو شورای شهر، درباره تکرار کهریزک ۲ هشدار داده بودند، که گویا دیگر زندان‌های ایران نیز مدلی از بازداشت‌گاه کهریزک شده است.

مقام‌های قوه قضائیه دلیل مرگ سینا قنبری در زندان اوین و وحید حیدری در بازداشت‌گاه نیروی انتظامی در اراک را خودکشی اعلام کرده اند. وب‌سایت‌های نزدیک به اصول‌گرایان نیز در واکنشی شتاب‌زده دلیل بازداشت سینا قنبری را جرائم مرتبط با مواد مخدر اعلام کردند تا ارتباط او با تجمعات اخیر را منتفی کنند.

پس از آن اما تعدادی از زندانیان سابق سیاسی که تحصیلات حقوقی هم دارند، از جمله حسن اسد‌ی زیدآبادی نوشتند که زندان اوین مخصوص زندانیان سیاسی و مالی است و زندانیان مرتبط با جرائم مواد مخدر یا جرائم مشابه در  قزل حصار و یا زندان‌های دیگر تهران نگهداری می شوند. هم‌چنین زندانیان سابق سیاسی نوشتند که دستشویی قرنطینه و محل‌های دیگر این بند جایی برای حلق‌آویز کردن ندارند.

قرنطینه زندان اوین که سینا قنبری درآن کشته شده، بندی است که زندانیان پیش از ورود به بند عمومی چند روزی را در آن سپری می‌کنند. در اعتراض‌های سال ۸۸ اما تعدادی از بازداشت‌شدگان تجمع‌ها در بندهای قرنطینه نگهداری میشدند.

مقامات نیروی انتظامی اراک نیز دلیل کشته شدن وحید حیدری را خودکشی اعلام کرده و گفته‌اند او به دلیل جرائم مرتبط با مواد مخدر بازداشت شده بود. محمد جعفری، وکیل دادگستری، اما این اتهام‌های مقام‌های امنیتی را رد کرده و گفته که او دستفروش بوده است.

به گفته آقای جعفری، خانواده وحید حیدری«به شدت تحت فشارهای امنیتی هستند و مجبور شده‌اند او را در قبر و مکانی دفن کنند که ماموران امنیتی تعیین کرده‌اند».

برخی از زندانیان سابق نیز تکرار وضعیت ستار بهشتی را برای دو کشته شده روزهای اخیر محتمل دانسته و این‌گونه تحلیل کرده‌اند که ممکن است آنان در اثر ضربات باتوم و یا عوارض ناشی از شکنجه در بازجویی، در بازداشت‌گاه جان سپرده باشند.

وضعیت محسن عادلی، دیگر بازداشت شده تجمع‌های اخیر هم هم‌چنان مبهم است. براساس گزارش کمیته پی‌گیری بازداشت‌های دی ماه ۹۶، محسن عادلی، فرزند علی قاسم عادلی بزرگ طایفه «دربالایی»، بر اثر اصابت مستقیم گلوله کشته شده است، نام برادر دیگر محسن عادلی نیز در بین مجروحین دیده می‌شود.

با این حال عباس حسینی پویا، دادستان عمومی و انقلاب مرکز استان خوزستان، مدعی شده که وی «دور از محل تجمع بوده و بر اثر اصابت تیر غیرمستقیم زخمی شده و به بیمارستان منتقل می‌شود و در بیمارستان فوت می‌کند».

تا این جای کار که جمهوری اسلامی مسئولیت کشته شدن هیچ یک از معترضان را نپذیرفته است. در سال ۸۸ اما نهادهای امنیتی و قضایی مسئولیت کشته شدن محسن روح‌الامینی، امیر جوادی‌فر، محمد کامرانی و رامین آقازاده قهرمانی در بازداشتگاه کهریزک را پذیرفتند و در گزارش‌های رسمی از جمله گزارش مجلس اعلام شد که آنان به دلیل شکنجه جان باخته‌اند.

کشته‌شدن محسن روح‌الامینی شاید دلیلی بود که رهبر جمهوری اسلامی برای جلوگیری از شکاف شدید در بین اصول‌گرایان اصل واقعه کهریزک را پذیرفت؛ هر چند عاملان این اتفاق در نهایت مجازات نشدند.

اینک اما جمهوری اسلامی گویا فشاری احساس نمی‌کند که مسئولیت کشته‌های تجمع‌های اخیر را بپذیرد.حسین باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح گفته که «موارد کشته‌هایی که اتفاق افتاده عمدتا مشکوک است؛ چرا که تیراندازی‌های صورت گرفته از پشت سر و یا مناطق نامشخص اجرا شده که در دست بررسی است».

بستگان محسن عادلی، وحید حیدری و نعمت‌الله شفیعی سه تن از کشته‌شدگان اعلام کرده‌اند که جسد آنان را در زمان خاکسپاری ندیده‌اند و جسد با حضور ماموران امنیتی به خاک سپرده شده است. شاید از بیم این‌که با انتشار فیلم‌های جنازه‌های آنان کیفیت کشته شدنشان نیز مشخص شود.

در مقابل بستگان محسن عادلی، وحید حیدری و نعمت‌الله شفیعی سه تن از کشته شدگان اعلام کرده‌اند که جسد آنان را در زمان خاک‌سپاری ندیده‌اند و جسد با حضور ماموران امنیتی به خاک سپرده شده است. شاید از بیم اینکه با انتشار فیلم‌های جنازه‌های آنان کیفیت کشته شدن‌شان نیز مشخص شود.

هم‌چنین مقامات سپاه پاسداران اذعان کرده اند که نیروهای این نهاد در سرکوب معترضان در استان‌های اصفهان، همدان و لرستان نقش داشته‌اند؛ استانه‌هایی که بیشترین کشته‌ها را داشته‌اند.

به جز سه نفری که نحوه مرگشان مبهم است،۱۳ نفر در استان اصفهان کشته شده اند. شش نفر در قهدریجان، سه نفر در شاهین شهر و چهار نفر در خمینی شهر.

کشته شدن دانش‌آموزان در تجمع‌ها یکی از تفاوت‌های تجمع‌های سال ۹۶ با تجمع‌های اعتراضی گذشته است و حداقل سه دانش آموز در این اتفاقات کشته شده اند. احمد حیدری دانش آموز ۱۳ ساله در قهدریجان و آرمین صادقی، ۱۵ ساله در خمینی شهر از جمله جان‌باختگان هستند.

در درگیری‌های درود در استان لرستان نیز یک جوان ۱۲ ساله بر اثر تصادف با خودروی آتش نشانی کشته شد.درحالی‌که مقامات دولتی و امنیتی اعلام کرده‌اند که معترضان این خودرو را به بالای پل برده و رها کرده‌اند، تعدادی از معترضان در مصاحبه با رادیو فردا و دیگر رسانه‌ها اعلام کرده‌اند که راننده این خودرو پس از مواجهه با معترضان خودروی خود را رها کرده و این اتفاق باعث تصادف دو خودرو شده است.

کمیته بازداشت‌شدگان اعتراضات ۹۶، به جز نام این دانش‌آموز ۱۳ ساله نام چهار تن از دیگر کشته‌شدگان در قهدریجان را اعلام کرده است. براساس این گزارش، غلام‌حسین شهاب (فروشنده کفش در پاساژ پارسیان قهدریجان)، حسین‌شفیع‌زاده، نعمت‌الله‌شفیعی(کشاورز، با فرزندی ۵ ساله) و محمد ابراهیمی چهار کشته شده دیگر این درگیری‌ها هستند.

درباره افراد کشته‌شده در خمینی‌شهر نیز نام‌هایی در شبکه‌های مجازی منتشر شده اما هیچ مرجعی این گزارش‌ها را تائید نکرده است. نعمت‌الله صالحی، اصغر هارون رشیدی و شهاب امان‌اللهی نام سه فرد کشته شده در درگیری‌های خمینی‌شهر براساس این گزارش‌ها است.

درباره نام کشته‌شدگان درود نیز گزارشی منتشر نشده اما در شبکه‌های اجتماعی از حمزه لشنی، محسن ویراییسی، محمدچوباک، احسان خیری و حسین رشنوا به عنوان کشته‌شدگان این شهر نام برده می شود؛ هر چند در آمار رسمی تنها کشته‌شدن دو نفر در تجمع‌ها و دو نفر بر اثر تصادف خودروی آتش نشانی با یک خودرو تائید شده است.

کشته‌شدن محسن روح الامینی شاید دلیلی بود که رهبر جمهوری اسلامی اصل واقعه کهریزک را پذیرفت. اینک اما جمهوری اسلامی گویا فشاری احساس نمی‌کند که مسئولیت کشته های تجمع‌های اخیر را بپذیرد.

به جز آمار رسمی گزارش‌هایی درباره کشته‌شدن برخی از افراد دیگر در شهرهای ایران منتشر شده است. از جمله فیلم‌هایی از خاک‌سپاری آرش خدری و امین رمضانی در مسجد سلیمان و هم‌چنین فیلمی از تیر خوردن آرش خدری منتشر شده است. فرماندار این شهر اما این گزارش‌ها را تکذیب کرده است.

با محاسبه آمار اعلام شده از شهرهای ایران و گفته‌های نمایندگان مجلس حداقل ۲۵ نفر در تجمع های اخیر کشته شده‌اند و مرگ حداقل پنج نفر نیز در هاله‌ای از ابهام است.

به جز آمار اعلام شده درباره استان اصفهان و درود، براساس اعلام تلویزیون ایران شش نفر در تویسرکان، و به گفته نماینده ایذه در مجلس دو نفر در این شهرستان کشته شده‌اند.

به جز پنج نفری که مرگشان مبهم است، ۲۵ نفر دیگر ظرف مدت حدود پنج روز کشته شده‌اند که این موضوع نشان از حجم بالای درگیریه‌خا در این شهرها داشته است. این کشته‌شدگان هم‌چنین به فهرست دیگر کشته‌شدگانی اضافه شده‌اند که جمهوری اسلامی حاضر نشده مسئولیت کشته‌شدن آنان را بپذیرد.

این‌سو و آن‌سوی انقلاب

$
0
0

۱. جامعه‌شناسان و تئوری‌پردازان انقلاب‌های سیاسی، تحقق یک انقلاب سیاسی را، نتیجه گردهمایی ۸ عامل می‌دانند که در دو سطح «مبانی قدرت دولت‌ها» و “«جنبش و بسیج انقلابی» روی می‌دهند:

الف: چهار محور مربوط به مبانی قدرت دولت‌ها که عبارتند از:
۱. بحران مشروعیت
۲. بحران کارآمدی
۳. بحران وحدت درونی گروه حاکم
۴.بحران در دستگاه سلطه و سرکوب.

ب: و از دیگر سو، چهار محور مربوط به جنبش و بسیج انقلابی مشتمل‌اند بر:
۱. نارضایتی عمومی
۲. سازماندهی
۳. ایدولوژی انقلابی
۴. و رهبری.

۲. لزوم‌ ِ وجود ِ هر ۸ محور مورد ِ اشاره، در تحقق یک انقلاب، لازم و غالبا -(و نه لزوما)- ضروری بنظر می‌رسد، که در باب ِ صدق ِ هر یک از آن‌ها، می‌توان استدلال‌ها و فَکت‌های پیشینی (تئوریک) و پسینی (ناظر بر مقام عمل و تجربه) ارائه کرد.

مِن باب ِ نمونه، در باب صدق ِ مولفه ی ِ «بحران وحدت درونی گروه حاکم» و “«بحران در دستگاه سُلطه و سرکوب »، ویل دورانت نیز، در کتاب تاریخ ِ تمدن، اساس ِ سقوط یک تمدن را، چنین باز‌می‌گوید: «هیچ تمدنی از بیرون مغلوب نخواهد شد، مگر اینکه از درون متلاشی شده باشد»؛ که کاملا با این‌ دو مولفه‌ای که آمد، هم‌سنخی و قرابت مفهومی دارد.

یا در باب ِ ضرورت و کارسازی مولفه «رهبری جنبش و بسیج انقلابی» و «ایدولوژی انقلابی»، استدلال و نمونه‌ی پسینی/عینی/تجربی آن‌را، می‌توان انقلاب سال ۵۷ ایران، و نقش‌های بسیار محوری دکتر شریعتی و آیت‌الله خمینی در آن دانست. تمثیلا مهندس مهدی بازرگان در تیرماه سال ۶۵، در مقدمه‌ی  کتاب «شخصیت و اندیشه دکتر علی شریعتی» می‌نویسد،: انقلاب ایران دارای سه رهبر بود: رهبر مثبت(آقای خمینی). رهبر منفی (شاه). و رهبر فرهنگی/فکری/عقیدتی/عاطفی/عملی و تدارکاتی (علی شریعتی).

۳. روی‌هم‌رفته می‌توان، تئوری‌هایی که در تاریخ ِ اندیشه سیاسی قدیم و جدید در باب انقلاب عرضه شده‌اند، بر سه دسته کلی تقسیم‌بندی کرد:
۱. تئوری‌هایی که «به علل موجِده»ی این پدیده سیاسی می‌پردازند.
۲. تئوری‌هایی که به «فرآیند و روند آن» پرداخت می‌کنند.
۳.و یا نهایتا، تئوری‌هایی که «پیامدها»ی ِ این پدیده‌ی سیاسی، محور بررسی و تحلیل آنهاست.

۴. تئوری‌هایی که بر «فرآیند و روند» و یا نهایتا بر «پیامد‌ها» ی ِ انقلاب می‌نگرند، عموما نگاه بدبینانه و محتاطانه‌تری نسبت به انقلاب دارند؛ چرا که نگاه ِ جامعه‌شناسی رادیکال، تغییر، دگرگونی و انقلاب عموما نشان داده است که از آنجایی که عموما در رادیکالیسم و انقلابی گری جنبه هیجانی و عاطفی و به اصطلاح «Emotionality» موضوع و رفتار، بر جنبه عقلانیت و یا همان «Rationality» موضوع و کردار می‌چربد، عموم انقلاب‌ها و قرائت‌های تند و تیز، در عرصه ی عمل، ماحصلِ نیکی ارائه نمی‌دهند و در پی رسیدن به «وضع مطلوب اما مفقود»، ناکام می‌مانند و شرایط را از گذشته‌ای که بر آن عصیان و شوریده‌اند، بدتر می‌کنند!

۵. عموم نظریه‌های انقلابی‌خواه و انقلابی گر، داعیه‌ی دست یازی به «آینده‌ای مطلوب» را دارند. آینده‌ای مطلوب اما در واقع به همان اندازه مبهم! این مقوله را در نظریه‌های انقلابی، «یوتوپیایی/آرمانی» بودن نظریه ی انقلاب می‌خوانند (که همین، یکی از هفت ویژگی مهم گفتمان مسلط دهه‌ی چهل و پنجاه شمسی در ایران بود که نهایتا به انقلاب ۵۷ انجامید.)

اما حقیقت ِ امر این است که از مَنظر ِنظر که مقامِ تجربه‌یِ تلخی بشری نیز بر آن صحه می‌گذارد، هیچ تضمین و التزامی نیست که بعد از شب ِ شراب ِ انقلاب، بامداد ِ خمار، همان آینده‌ی ِ مطلوب ِ وعده داده شده باشد! ای بسا، در هزارتوی حادثه‌های ِ در کمین، مسیر ِ انقلاب، بر کج راهه‌ای افتد که وضعیت را، از وضعیت پیشین که بر علیه آن عصیان و انقلاب شده است، بسی سفت و سخت و اسفناک‌تر کند!

۶. همین فراز پنجم ، در بخشی از جامعه‌شناسی، بطور تلویحی، شرح روشن‌تری شده است در بحثی با عنوان “«اعمال خواسته» و “«نتایج ناخواسته» .
با توضیحی قریب به این معنا که آدمی اعمالی را به «خواست و اراده»ی خود، در جهت رسیدن به «غایت و هدفی مشخص و متصور » انجام می‌دهد اما غافل از اینکه مرغ ِ اعمال خواسته، غالبا جوجه‌ی «نتایج ناخواسته»ای را در ضمیر خود به انتظار ِ تولد نشسته است! و اتفاقا آنچه تاریخ‌ساز می‌شود، نه اعمال خواسته، بل همین «نتایج ِ ناخواسته‌یِ اعمالِ خواسته»است!

به‌خاطر همین فراز پرتامل است که ماکس وبر ، جامعه‌شناس ژرف‌نگر آلمانی می‌گفت : «تاریخ، تاریخ ِ نتایج ناخواسته‌ی ِ اعمال ِ خواسته‌ی ِ ماست».

۷. در همین معنا، هربرت مارکوزه ، فیلسوف و یکی از چهره ‌های برجسته مکتب فرانکفورت ، که اتفاقا دیدگاه‌های مارکسیستی و انقلابی‌گر را، بر دیدگاه‌های رفورمیستی و اصلاح‌گری رجحان داده و توصیه و تجویز می‌کند؛ اذعان کرد که  «تاریخ شرکت بیمه نیست!». معنای سخن او این بود که نمی‌توان هیچ تضمین و ضمانتی داد که حرکتی در بستر ِ تاریخ ، کدام راه را رفته و به کدام نتیجه لزوما منتج خواهد شد!

در سویی دیگر لنین ، در کتاب «بیماری کودکی چپ‌گرایی در کمونیسم» از منظر خود، در نقد تندروی و آرمان‌گرایی و ایده‌آلیسم، جمله‌ی برجسته‌ای را نوشت که به‌گمانم شایان تامل و دقت بسیار است! او نگاشت که «منتهای چپ‌گرایی، راست‌گرایی است».

مراد او این بود که حدت و شدت در آرمان‌گرایی و تندروی نیرو‌های سیاسی، منجر و منتج به قدرت گرفتن جریانی خواهد شد که با نیت و غایت ابتدایی همان جنبش و جریان، فرسنگ‌ها فاصله دارد و اگر آن چپ‌ باشد، این یکی، راست افراطی خواهد بود.

اما بی‌راه‌ نخواهد بود که‌ بگوییم آن سوی رخساره‌ی ِ این سخن ِ لنین، هموست که در بندهای پیشین، آورده‌ایم و وِبِر، مارکوزه و دیگر خردمندانی، آن را اذعان کرده و بر آن صحه گذاشته‌اند: «که هیچ نمی‌توان ساده‌اندیشانه، نتایج رفتارها و کردارها را، درست دید و فهمید و تضمین کرد».خاصه اینکه این رفتار، منجر به بروز و ظهور آشوب‌ بازاری به‌ نام و نشان انقلاب باشد!

در ذیل، یک نمونه‌ی تئوریک دیگری می‌آورم که گمان می‌کنم به نحوی در تایید این مدعاست که ابتدا و انتهای حرکت و رفتار انقلابی در بافتار و ساختار اجتماعی و نهاد‌های قدرت، به‌کلی باهم تفاوت‌های بارز و فاحشی پیدا می‌کنند و حتی هیچ بعید نیست که آنچه در ابتدا اصل و ارزش بوده است، در انتها به فرع و ضد ارزش بدل نشده و از آن رجوع و احتراز نشود.

۸. برخی مطالعات طبقاتی انقلاب، بویژه مطالعات ادواردز، پتی و برینتون، با عمومیت بخشیدن به انقلاب فرانسه، به بسط یک‌ پارادیم برای مسیر تمام انقلاب‌ها همت گماشته اند. به اعتقاد آنان، در انقلاب‌ها چهار مرحله وجود دارد:
۱. حکومت میانه‌رو‌ها
۲.تفوق تندرو‌ها
۳.دوران ترور و فضیلت
۴.دوره ی ترمیدور (دوره‌ی فروکش کردن خشونت و شدت حرکت انقلابی و تبدیل آن به مرحله آرامش و ثبات و برگشت از ایده‌های انقلابی!).

در حالی که «میانه‌رو» عموما از طبقات بالا هستند و نقطه نظرات طبقات مرفه را بازتاب می‌دهند، «تندرو‌ها» مساوات‌طلب هستند و ریشه در طبقات پایین دارند. میانه‌روها که ابتدا به قدرت می‌رسند بیشتر به همان انقلاب سیاسی قانع هستند و می‌کوشند دستگاه قدرت رژیم قدیم را حفظ کنند. میانه‌روها سرانجام به دلیل عدم تحمل مشارکت گروه‌های جدید سقوط خواهند کرد و تندروها به دلیل بسیج نیروهای مردمی پیروز خواهند شد. با صعود تندروها و همگام با ادغام باشگاه‌ها و کمیته‌های انقلابی جدید در سازمان‌های رژیم قدیم، قدرت دوگانه به پایان می‌رسد. از همین رو، تندروها قدرت دولت را به انحصار خود در می‌آورند و ماشین «ترور و فضیلت» را بنا می‌نهند. سرانجام انقلاب در یک ترمیدور پایان می‌یابد که این به معنای نهادینه شدن انقلاب و انتقال قدرت به یک گروه یا طبقه ی جدید است.»  (زمینه‌های اجتماعی انقلاب در ایران، حسین بشیریه)

از نگاه حسین بشیریه ، انقلاب ۵۷ در ایران، از این الگوی کلاسیک انقلاب پیروی می‌کند، و به همین دلیل، بشیریه روند این انقلاب را‌، بر طبق این نظریه در کتاب «زمینه‌های اجتماعی انقلاب ایران» بررسی و توضیح می‌دهد.

البته همین نظریه نیز نشان می‌دهد که جریان انقلابی، هم در ساختار و بافتار قدرت، و هم در محدوده‌ی اشخاص، با چه جای‌گشت‌ها و تغییرات هولناک و بنیادین، رو‌به‌رو می‌شود؛ از این مرحله که «انقلاب فرزندان خود را می‌خورد/ دوران ترور و فضیلت» تا این‌که انقلاب به احتمال قریب به ایده‌های پیشا‌انقلابی و … باز می‌گردد!

 

و از قبیله‌ی پاکان بود…

$
0
0

 

از آن قبیله‌ی پاکان چند تن بیشتر نمانده‌اند و از آن چند تن، یکی‌شان همین روزها پرکشید و همین جمعه تشییع شد و خبر پرکشیدنش در هیاهوی وقایع این روزها گم شد. نخستین بار نامش را در دوران نوجوانی دقیقا ۳۸ سال پیش، شنیدم، به عنوان عضوی از کابینه مهندس بازرگان. در این ۳۸ سال هیچگاه او را از نزدیک ندیده بودم و تقریبا هیچ از او نمی دانستم. تنها می‌دانستم که نخستین وزیر نفت جمهوری اسلامی ایران بوده است تا این که در تابستان امسال دوستی گفت «مهندس علی‌اکبر معین‌فر» سراغ تو را گرفته است و خواسته است هر گاه به تهران می روی دیداری داشته باشید. آن دوست گفت مهندس نوشته‌‌های تو را دنبال می‌کند و تمایل دارد دیداری باشد و گپی بزنید. استقبال کردم. قراری گذاشتیم و بالاخره در ۲۹ شهریور امسال به خانه پیرمردی ۹۰ ساله رفتم (اگر زنده بود، پنج روز دیگر ۹۰ سالش تمام می‌شد – زاده‌ی ۲۲ دی‌ماه ۱۳۰۶). پیرمردی که یار زندگی اش حدود دو دهه پیشتر، پر کشیده بود و فرزندان نیز هر یک به دیاری بودند و اکنون او بود و یکی از همکاران سابقش (آقای مهندس محمودی تکنسین شبکه‌های شتاب‌نگاری زلزله) که او را رها نکرده بود و از سر اردات و محبت کمر به خدمتش بسته بود – و دریغ که اکنون چه نایاب است این‌گونه دوستی‌ها!

منتظر بودم تا وقتی با او روبه‌رو می‌شوم پیرمردی فرتوت را ببینم که از بیماری و قضای روزگار می نالد و درباره انواع دردهای بدنش و مشکلات مزاجی و عوارض داروهایش و بی‌وفایی دنیا و غربت فرزندان و … سخن می‌گوید، اما با کمال تعجب با جوانی روبرو شدم تبلت به دست که گرچه به علت مشکل قلبی و بیماری کلیه و انجام دیالیز، نمی توانست به راحتی راه برود، اما ذهنی پرتحرک، روشن و بسیار بهنگام داشت. آخرین نوشته های تحلیلی فضای مجازی را خوانده بود و آخرین تحولات و اخبار کشور را دنبال می کرد و مسائل روز را تحلیل می کرد. پیرمردی عمیقا شاد، عمیقا مومن، عمیقا راضی از زندگی و البته عمیقا نگران برای کشور. از حجم انرژی که از کلامش بیرون می ریخت گمان می کردی که شصت ساله است و از حجم آگاهی و دانشی که در حوزه های مختلف داشت، از تاریخ و سیاست و اقتصاد ایران، و از شعر پارسی و تفسیر قران و تاریخ اسلام، تا اطلاعات زلزله‌شناسی (که تخصص اصلی او بود) و شهرسازی تهران و بودجه ریزی دولتی و بسی حوزه‌های دیگر، گمان می کردی که این مرد دویست سال عمر کرده است. جابه جای کلامش به قران استناد می کرد و وقتی برخی آیات را می خواند بغض می کرد؛ و دوستی که واسطه ملاقات ما بود درگوش من گفت «مهندس بیشتر قران را حفظ است». و من که این صحنه‌ها را می‌دیدیم در درون خود آشوب بودم که چگونه مردی با چنین عمق اعتقادی را عده‌ای مدعی دینداری در سال ۶۰ در نماز جمعه انگ بی‌ایمانی و کفر می‌زدند؟ و عجیب این بود که پیرمرد با آن که از حاکمان پس از انقلاب رنجیده خاطر بود و عملکرد آنان را برای کشور خسارت بار می‌دانست اما از همه آنان با احترام یاد می کرد.

و همین‌ دیروز خاطره‌ای از خانم دکتر سیمین حناچی درباره مهندس معین‌فر خواندم که چکیده آن‌ را برای شما باز می‌گویم تا شما هم گریه کنید برای آنچه بودیم و داشتیم و دارد از دست می‌رود. نوشته بود «در دوره سوم هیات مدیره نظام مهندسی استان تهران، من به عنوان عضو علی‌البدل انتخاب شدم. کم تجربه‌ترین و کوچک‌ترین عضو بودم که در کنار بزرگانی چون مرحوم معین‌فر و … می‌نشستم و فرصت و غنیمتی بود که بیش از دانشگاه به من آموخت، از سیاست و اخلاق و مهندسی. هر شنبه در جلسات منظم هفتگی، در کنار مهندس معین‌فر می‌نشستم و از بحث‌های تخصصی و سیاسی که با صلابت انجام می‌داد تحت تاثیر قرار می‌گرفتم. در این جلسات تا مدت‌ها توجهم به یک رفتار مرحوم معین فر جلب شده بود. این‌که می‌دیدم علی‌رغم شیرینی و میوه‌ای که در جلسه وجود داشت ایشان هیچگاه جز چای چیزی نخورد. تا این که طاقتم بُرید و روزی دلیل آن را پرسیدم و او گفت حق عضویتی که اعضای سازمان می‌پردازند نزد ما امانت است و ما حق نداریم آن را صرف پذیرایی شخصی هیأت مدیره کنیم». و خانم حناچی سرگیجه گرفت و من سرگیجه گرفتم و بی‌گمان شما نیز سرگیجه گرفته‌اید.

باری، دوستمان از مهندس معین‌فر اجازه گرفت تا گفت‌وگوهای‌مان را ضبط کند. از پیرمرد پرسیدم این همه انرژی و نشاط در وجود پیرمردی ۹۰ ساله به عنوان سیاستمداری رانده شده و فراموش شده، از کجا حاصل شده است؟ آیه « وَلَا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ» را برایم خواند (آیه ۸۶ و ۸۷ از سوره یوسف که یعقوب به پسرانش می‌گوید: من حزن و اندوه خود را پیش خدا می‌برم و از او چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید. و از رحمت‏ خدا نومید مباشید زیرا جز گروه کافران کسى از رحمت‏ خدا نومید نمى ‏شود) و افزود «انسان همه‌ی سرمایه اش امید است».

به گمان من مهندس بازرگان و یارانش گرچه خیلی زود از عرصه سیاست پس از انقلاب حذف شدند اما آنان سبکی بدیع از زندگی اعتقادی، اجتماعی و سیاسی را در جامعه ایرانی پایه گذاردند که به الگوی زیستیِ بخشی از نخبگان ما تبدیل شده است و اگر به آن مجال داده بودیم میتوانست به عنوان الگویی که سازگاری عجیبی بین سنت و مدرنیته در آن دیده می‌شود، به نسل جدید ما معرفی شود. آزادی‌خواهان مسلمان مدرنی که به خدا ایمان دارند برای خودش نه برای منافعش؛ به انسان اعتقاد دارند برای خودش نه برای نژادش یا مذهبش یا ملیت‌اش؛ و ایران را دوست دارند برای خودش نه برای رانت‌هایی که می‌توانند از آن ببرند؛ و دغدغه اصلاح جمهوری اسلامی‌ را دارند چون کژی‌های آن و یا سقوط آن را مساوی تضعیف و تخریب تشیع، و احتمالا آسیب به یکپارچگی ایران می‌دانند.

مهندس از من پرسید: آیا این هشدارهایی را که در این یکی دو سال در نوشته‌هایت در مورد آینده اقتصاد ایران داده‌ای، برای مقامات عالی هم نوشته ای؟ گفتم بله پس از مرگ آیه‌آلله هاشمی نامه ای سرپوشیده حاوی توضیح بحران‌‌های اقتصادی و اجتماعی در پیش رو و تاکید بر لزوم حرکت سریع به سمت ایجاد شرایط آشتی و وحدت ملی، به عنوان پیش‌نیاز مدیریت بحران‌ها، نوشتم و فرستادم. بلافاصله پرسید:‌ اعلام وصول شد؟ گفتم نه. سری به نشانه تاسف تکان داد. و در طول سخنمان نیز چندبار از من پرسید: واقعا هیچ واکنشی از سوی مقامات به کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران» نشان داده نشد؟ و پاسخ منفی من برای او تعجب آور بود.

می گفت یکی از مشکلات مهم پس از انقلاب این بود که انقلابیون زندان رفته، دعواها و اختلافاتی که درون زندان با هم داشتند را آوردند و وارد فضای سیاست ایران کردند و انقلابیون خارج از کشور هم اختلافات خارجشان را وارد کشور کردند و بذر اختلافات پس از انقلاب را کاشتند.

معتقد بود که آیه الله خمینی در مسیر خودش صادق بود، تصمیم نداشت کسی را فریب بدهد، اما وقتی با واقعیتِ برْساختنِ یک حکومت دینی‌ روبه‌رو شد و با همراهانی که بسیاری از آنها قدرت روحی او برای خلاقیت و ایمان او به تغییر را نداشتند کم‌کم تصمیماتی گرفت که با آنچه می‌اندیشید و اعتقاد داشت مغایر بود. می‌گفت آیه‌الله خمینی پس از انقلاب با آیه الله خمینی پاریس خیلی تفاوت داشت و علت این تغییر رفتار را هم واقعیاتی که پیش از این آیه‌الله تصوری از آنها نداشت و هم نقش و فشار روحانیت داخل می دانست که هنوز دنیای مدرن را نمی‌فهمیدند. این عین جمله‌ای است که به زبان آورد: «با همه شجاعتش، آیه‌الله خمینی گرفتار مراجع تقلید بود».

مرحوم معین‌فر به عنوان شاهدی بر این ادعایش به این واقعه اشاره کرد و گفت: در دهم اسفند ۱۳۵۷ آیهالله خمینی به قم تشریف بردند و در ۱۲ اسفند طی دستوری به نخست‌وزیر، ورود گوشت یخ‌زده را به کشور ممنوع و آن را نجس و مصرف آن را حرام و ممنوع اعلام کردند. موضوع در هیات دولت مطرح شد و دکتر علی‌محمد ایزدی وزیر کشاورزی با نگرانی تمام گفت این گوشت‌ها همه ذبیحه اسلامی است و زیر نظر ناظران شرعی در خارج ذبح صورت می‌گیرد و مگر می‌شود این گوشت‌ها را دور بریزیم؟ ما با چه زحمتی داریم گوشت مملکت را تامین می‌کنیم. قرار شد من که رئیس سازمان برنامه بودم همراه با وزیر کشاورزی برویم پیش آیه‌آلله خمینی. گفت ما رفتیم و چون من پُرروتر بودم من مساله را مطرح کردم. به آقا گفتم شما که چنین مطلبی را فرموده اید اگر قرار بود فتوا بدهید باید می‌فرمودید ذبیحه غیرمسلم حرام است وگرنه یخ زدن گوشت که آن را حرام نمی‌کند و توضیح دادم که فرد همراهم وزیر کشاورزی ماست که خودش آنقدر مقید و متشرع است که گاهی از آن سوی بام می‌افتد و ایشان تایید می‌کند که این گوشت‌ها تماماً با نظارت شرعی کشتار شده و شرایط ذبیحه اسلامی را دارد.

مرحوم معین‌فر گفت: آیه‌الله خمینی با سعه صدر نقد منِ فُکُلی را که به او یادآوری کرده بودم که یخ زدن گوشت آن را حرام نمی‌کند تحمل کرد و بعد در توضیح علت صدور آن نامه گفت:

«بله، موقعی که من از تهران به قم ‌آمدم آقای حاج سید احمد خوانساری آمدند دیدن من و ایشان به من گفتند «خوب حالا که حکومت اسلام آمده است دیگر این گوشت یخ زده را به مردم ندهید» و من (آیه الله خمینی) به این علت آن نامه را دادم» (نقل به مضمون).

بعد مرحوم معین‌فر گفت: ببینید آیه‌الله خمینی با همه‌ی قدرتی که داشت در مقابل این درخواست آیه‌الله خوانساری و درخواست‌های نظیر این که سایر مراجع می‌کردند، قدرت مقاومت نداشت و کوتاه می‌آمد و این همان گرفتاری بود که ایشان بعد از انقلاب با روحانیت سنتی داشت و تا آخر هم با آن دست ‌به گریبان بود.

مرحوم معین‌فر به عنوان شاهدی بر ناتوانی نظام روحانیت برای درک و هضم تحولات و اقتضائات دنیای مدرن دو نمونه شنیدنی دیگر را هم مثال زد:

به عنوان نمونه اول گفت: ما قبل از انقلاب به دیدار آیه الله گلپایگانی رفتیم به امید این که از قدرت و اعتبار ایشان برای پیشبرد تحولات استفاد کنیم. وقتی دیدیم روی میز اتاق ایشان روزنامه هست خیلی خوشحال شدیم که خوب بالاخره روحانیت هم روزنامه می‌خواند و آن را به عنوان یکی از مظاهر دنیای مدرن پذیرفته است اما غافل بودیم از این که ببینیم «آیا این تحولات در ذهن آنها نیز رخ داده است یا نه؟». می گفت در همان ملاقات دیدیم که ساعت منزل ایشان با ساعت رسمی کشور (که جلو کشیده شده بود) تفاوت داشت و فرمودند برای خاطر نمازم گفته‌ام ساعت را تغییر ندهند. مهندس معین‌فر می گفت از این موضوع و مواردی نظیر این ما باید می فهمیدیم که ذهن این آقایان آمادگی تطابق و هماهنگی با تحولات دنیای مدرن را ندارد و حتی پدیده ساده‌ای مثل تغییر ساعت را نیز نمی‌توانند هضم کنند، بنابراین چگونه می‌توانند سایر تحولاتی که در دنیای مدرن لاجرم در اقتصاد و جامعه و سیاست باید رخ دهد را هضم کنند؟

و به عنوان نمونه دوم گفت: یکی از دوستان ما (آقای شاه ویسی) با مرحوم قطب زاده در صداوسیما کار می‌کرد و این مساله مطرح شده بود که کاربرد موسیقی را در صدا و سیما گسترده تر کنند. موضوع را آقای قطب زاده با آیه الله خمینی مطرح کرده بود و ایشان گفته بود که من کاری ندارم (یعنی از نظر من بلامانع است) بروید از آقایان علما بپرسید (مرحوم معین‌فر همین جا به عنوان جمله معترضه گفت که یکی از ویژگی‌های مهم مرحوم آقای خمینی این بود که فکرش تحول می‌یافت). بعد دوست ما با خوشحالی از این که آقای خمینی موافقت کرده است می‌گفت برویم از مراجع هم اجازه بگیریم. بنابراین گروهی رفته بودند به قم تا با برخی مراجع دیدار کنند و از آنها در مورد استفاده از موسیقی در صدا و سیما استفتاء کنند. در خانه یکی از مراجع وقتی منتظر دیدار بوده‌اند مسئول دفترِ مرجع از روی درد دل می‌گوید حضرت آقا دستور داده‌اند ساعت دفتر را قطع کنیم چون گاهی آهنگ زنگ آن به صدا درمی‌آید و ایشان صدای آن را جایز نمی‌دانند. آن دوستمان گفت ما حساب کار دستمان آمد و اصلا مردد شدیم که ملاقات بکنیم یا نه؟ چون مرجعی که با آهنگ ساعت روی دیوار مشکل دارد چگونه می‌تواند کارکردهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی موسیقی را در دنیای مدرن درک کند و فتوای به جواز پخش آن را از صداوسیما بدهد؟

مرحوم معین‌فر همچنین از نگرش‌ها و فتاوای آیه‌الله مکارم شیرازی نیز اظهار تعجب می کرد. می گفت: آن روزها یکی از افراد مورد علاقه ما و امیدهای ما برای تحول در نگرش روحانیت همین اقای مکارم بود؛ نمی‌دانم چرا حالا این‌گونه شده است!

وقایع کردستان عراق و تحولات پس از همه‌پرسی استقلال را به دقت دنبال کرده بود و از آنها اظهار نگرانی می‌کرد. هنگام سخن از یاران از دست رفته اش، به مرحوم مهندس عزت الله سحابی که رسید با حسرت از او یاد کرد. عکس مرحوم سحابی و دخترش هاله نیز بر روی میز کنار اتاقش بود. اطراف تختش پر از کتاب بود و در طول سخن چند بار به مطالبی بر روی تبلت‌اش ارجاعمان داد.

می‌گفت از برکات جمهوری اسلامی یکی این است که باعث یک پالایش عمیق در تشیع خواهد شد. عملکرد جمهوری اسلامی، رخنه‌ها و ناکارآمدی‌ها و مواضع مفسده آمیز اندیشه‌های تشیع سنتی صفوی را آشکار کرد و ضرورتاً چنین پالایشی رخ خواهد داد. و وقتی از من شنید که در حوزه‌ها، بی سروصدا و پوشیده، نسل جوانی در حال رویش است که به دین و به دنیای مدرن به دید تازه‌ای می‌نگرند بسیار خوشحال شد. گفتم تعدادشان اندک است اما از آن گونه‌اند که می‌توان گفت «چه یک مرد جنگی چه یک دشت مرد». تلاش فکری یکی از آنها هم اگر به ثمر بنشیند، کافی است تا جهان سنت‌های فکری پوسیده را برآشوبد.

اجازه گرفتم و دو نمونه از خدمات جمهوری اسلامی به اسلام و به ایران را نیز من برای او بر شمردم. گفتم: یک خدمت آن بود که حکومت ما مرجعیت تاریخی مراجع تقلید شیعه را نابود کرد و این خدمت بزرگی بود به تشیع و به ایران؛ چرا که با این تضعیف، عملا حاکمیت «نهادِ تقلید» در زندگی خانواده و انسان ایرانی کم‌رنگ شده است و بنابراین به تدریج هم «آزادی انتخاب» برای ایمان مختارانه مومنان تامین می‌شود و دینداری مومنان رنگ طبیعی‌تر و واقعی‌تری به خود می‌گیرد و هم در زیست اجتماعی مومنان «عقلانیت» نقش جدی‌تری می‌گیرد و در یک افق بلند تاریخی جایگزین نهاد تقلید می‌شود و این البته یک تحول ضروری برای جامعه‌ای است که می‌خواهد در مسیر توسعه و دموکراسی حرکت کند. به قول دوتوکویل،‌ آشتی روح دین با آزادی شرط ضروری برای جوامع سنتی است تا بتوانند خود را از چنبره استبداد و عقب‌ماندگی رها سازند. بنابراین، کاهش مرجعیت اجتماعی فقیهان و تضعیف «نهاد تقلید» هم راه را برای آشتی دین و آزادی هموار می‌کند، هم رخ‌ نمودن تحولات فکری بزرگ در اندیشه‌ دینی تشیع را تسهیل می‌کند و هم تحقق تحولات بزرگ اجتماعی در ایران را هموارتر می‌سازد. یعنی دستکم می‌دانیم که مراجع تقلید دیگر نمی‌توانند مانع تحولات اجتماعی باشند.

و خدمت دوم این بود که جمهوری اسلامی فضایی ایجاد کرد تا ۷۰ درصد ظرفیت دانشگاههای ما به دختران ما اختصاص یابد و این یعنی یک ظرفیت سازی عظیم اجتماعی که باعث می‌شود درنسل‌های بعدی زنان تحصیل‌کرده زوایای ساختارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ما را تسخیر کنند و این گام بزرگی است برای ایجاد تحول و بسترسازی برای راندن کشور به «شرایط آستانه‌ای» توسعه. یعنی وقتی نسل مدیران سالخورده کنونیِ نظامِ تدبیر جای خود را به نسل بعدی بدهند آنگاه ما در همه‌ی سطوح با نسل تازه ای روبه‌روییم که نگاه تازه ای به هستی، به زندگی و به جهان دارند. و گمان جدی دارم که اگر فرصت بدهیم این نسل به کمک فناوریهای جدید می‌تواند خود را از بحران‌های کنونی که ما برایشان ایجاد کرده ایم نجات بخشد.

سخنم که تمام شد، تحلیلم را تایید کرد و گفت بسیار لذت بردم.

رفته بودم تا پیرمرد ۹۰ ساله ای که به قول خودش آفتابش لب بام بود را دیدار کنم. اما افسردگی‌هایم را همان جا گذاشتم و بیرون آمدم. از حجم انرژی، از عمق ایمان، از سطح امید و از گستره دغدغه‌های این مرد شرمنده شده بودم. خدایش رحمت کند و عاقبت بازماندگانِ قبیله‌ی پاکان را به خیر کناد.

منبع: وب‌سایت نویسنده


🍃 زنده|گزارشگر ویژه حقوق بشر در امور ایران: حکومت ایران مجبور است با مردم خود به سازش برسد

$
0
0

 توضیحات دادستان کل کشور درباره مرگ بازداشت‌شدگان اخیر در زندان

منتظری، دادستان کل کشور درباره خودکشی‌های اخیر در زندان‌ها گفت: فردی که در زندان اوین خودکشی کرده است معتاد بوده است و فیلمش هم موجود است و در عین حال در حال ادامه تحقیقات در این زمینه هستیم. فردی که در اراک خودکشی کرده در زندان نیروی انتظامی بوده و پزشکی قانونی در حال تحقیق در این زمینه است و بنابر گزارش‌ها وی هم خودکشی کرده است.


وی همچنین اعلام کرد که خبر خودکشی فردی در دزفول جعلی است.

این در حالی است که پیش از این دو نماینده مجلس خبر داده بودند افرادی که این روزها خبر مرگ آنان در زندان اوین و اراک منتشر شده از بازداشت شدگان اتفاقات اخیر بوده اند./عصر ایران



آزادی تمامی دانشجویان بازداشتی دانشگاه علامه

رییس دانشگاه علامه طباطبایی از آزادی ۱۵ دانشجوی این دانشگاه که در پی وقایع اخیر بازداشت شده بودند، خبر داد./ایسنا


زلزله‌ای به بزرگی ۵ ریشتر مرز استانهای کرمانشاه و ایلام را لرزاند

زلزله‌ای به بزرگی۵ ریشتر در عمق ۱۲ کیلومتر مرز استانهای کرمانشاه و ایلام – حوالی سومار(کرمانشاه) را لرزاند.

سخنگوی سازمان امداد و نجات گفت: ۷ تیم ارزیاب جهت بررسی ابعاد زمین لرزه و خسارات احتمالی به دلیل وقوع زلزله ۵.۶ ریشتری در سومار به منطقه اعزام شدند.

بنابر گزارش‌ها تاکنون این زمین لرزه خسارات جانی نداشته است/فارس


گزارشگر ویژه حقوق بشر در امور ایران: حکومت ایران مجبور است با مردم خود به سازش برسد

عاصمه جهانگیر، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران در اشاره به اعتراضات اخیر در ایران گفت: حکومت این کشور در نهایت مجبور خواهد بود با مردم خود به سازش برسد و اوضاع در شکل فعلی دوام نخواهد داشت.

در اعتراضاتی که از روز هفتم دی ماه در مشهد با شعارهایی علیه دولت شروع و به سرعت به ده ها شهر کوچک و بزرگ ایران کشیده شد حداقل ۲۵ نفر جان باخته اند.

جهانگیر افزود: «رویدادهای اخیر بیم و نگرانی من را تایید کرد و بیم من این بود که جامعه دوقطبی خواهد شد چون که حکومت نیروهای نظامی، شبه نظامی و بسیجی خودش را دارد و حالا همین ها در مقابل مردمی قرار گرفته اند که با مطالبات مشروع و موجه به تظاهرات پیوسته بودند و این نوع تقابل می تواند فقط منجر به سرکوب بیشتر شود.»/بی بی سی فارسی

 


دستگیری ۲۱ خواننده زیرزمینی در بندرعباس


خبرهای روز گذشته را از اینجا بخوانید

کاخ سفید خواستار آزادی بازداشت شدگان اعتراضات سراسری شد

$
0
0

زیتون– دولت آمریکا صبح امروز در بیانیه‌ای اعلام کرد که در قبال سرکوب حقوق اساسی مردم در ایران توسط «حکومت دیکتاتوری» این کشور ساکت نخواهد ماند.

کاخ سفید همچنین در این بیانیه نسبت به وضعیت هزاران نفر از کسانی که در اعتراضات اخیر در ایران بازداشت شده‌اند٬‌ ابراز نگرانی کرد.

در این بیانیه آمده است که دولت دونالد ترامپ عمیقا از گزارش ها در خصوص بازداشت هزاران نفر در جریان تظاهرات مسالمت آمیز هفته گذشته توسط حکومت ایران نگران است. مضافا این که گزارش هایی در خصوص شکنجه و کشته شدن بازداشت شدگان در زندان توسط حکومت منتشر شده است که نگرانی ها در این زمینه را تشدید می کند.

کاخ سفید در بیانیه خود خواستار آزادی فوری کلیه زندانیان سیاسی از جمله بازداشت شدگان اعتراضات اخیر شده است.

در ادامه این بیانیه آمده است که تظاهرکنندگان در ایران نارضایتی های مشروع خود را بیان کردند از جمله از حکومت خواستند به سرکوب، فساد و اتلاف منابع ملی در ماجراجویی های نظامی، پایان دهد.

در ادامه این بیانیه تاکید شده حکومت ایران مدعی است که از دمکراسی حمایت می کند، اما زمانی مردم این کشور خواست خود در خصوص زندگی بهتر و پایان دادن به بی عدالتی را مطرح می کنند، این رژیم ماهیت وحشیانه خود را به نمایش می گذارد.

طی روزهای اعتراضات سراسری ترامپ طی چند توییت از اعتراضات مردم حمایت کرده بود و نیکی هیلی٬‌ نماینده آمریکا در سازمان ملل٬‌ خواستار تشکیل جلسه شورای امنیت در این خصوص شده بود.

تجمع‌ها و تظاهرات از پنجم دی ماه در شهر مشهد آغاز شد که شرکت‌کنندگان در آن ضمن اعتراض به گرانی و مشکلات اقتصادی، شعارهایی علیه رهبر و رییس جمهوری سر داده‌اند.
دامنه این اعتراضات به سرعت بالاگرفت و به شهرهای مختلف ایران سرایت کرد.
در طی روزهای اعتراض٬‌ بر اساس اخبار صدا و سیما حداقل ۲۱ تن کشته شدند. محمود صادقی٬ نماینده مجلس نیز تعداد بازداشت شدگان را حداقل ۳۷۰۰ نفر ذکر کرده است.

همچنین مسئولین جمهوری اسلامی مرگ دستکم دو تن از بازداشت شدگان اخیر در زندان های تهران و اراک را تایید کرده اند.

مسئولین جمهوری اسلامی تظاهرات اعتراضی در ایران را که به بیش از صد شهر کشیده شد دسیسه کشورهای خارجی بویژه آمریکا ، اسرائیل ، بریتانیا و عربستان نسبت می دهند.

ظریف: تداوم برجام بستگی به پایبندی آمریکا دارد

$
0
0

زیتون– محمدجواد ظریف، وزیر خارجه ایران، تاکید کرد که تداوم توافق هسته ای بین ایران و شش قدرت جهانی، برجام به پایبندی کامل آمریکا نسبت به این توافق بستگی دارد.

محمد جواد ظریف در حساب کاربری توییتر خود نوشت: امروز با سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه در مسکو رایزنی کردم و عازم بروکسل هستم تا با وزیران امور خارجه سه کشور اروپایی (بریتانیا، فرانسه و آلمان) و همچنین با فدریکا موگرینی نماینده عالی اتحادیه اروپا گفت وگو کنم. همگان تاکید دارند که همه طرف می بایست به تعهدات خود در چارچوب برجام پایبند باشند. آژانس بین المللی انرژی اتمی پایبندی کامل ایران را تایید کرده است،اما ادامه (این روند) به پایبندی کامل آمریکا بستگی دارد.

از سوی دیگر به رغم گمانه‌زنی‌ها در هفته اخیر رویترز خبر داد که برخی مشاوران ارشد رییس‌جمهوری آمریکا، از او خواسته‌اند که تعلیق تحریم‌ها در چارچوب توافق اتمی با ایران را «تمدید کند». دونالد ترامپ قرار است روز جمعه تصمیم خود را در این مورد اعلام کند.

رادیو فردا خبر داد که دو مقام ارشد دولت آمریکا، ۲۰ دی ماه، به رویترز گفته‌اند مشاوران عالی‌رتبه ترامپ توصیه کرده‌اند که او تحریم‌های معلق‌شده را برنگرداند؛ اما آقای ترامپ بی‌میلی خود را به تمدیدِ تعلیق تحریم‌ها نشان داده‌است.

یک مقام دولتی دیگر نیز به رویترز گفت اگر رییس‌جمهوری آمریکا تعلیق‌ها را تمدید کند، دولت تحریم‌های هدفمند تازه‌ای را علیه افراد حقیقی و حقوقی اجرا خواهد کرد.

امروز (پنجشنبه) نشستی با حضور وزیران خارجه ایران، بریتانیا، فرانسه و آلمان در بروکسل برگزار خواهد شد که در جریان آن فدریکا موگرینی رییس سیاست خارجی اتحادیه اروپا موضع قدرت‌های اروپایی در حمایت از برجام را اعلام می‌کند.

 

توضیح دادستان تهران در مورد مرگ افراد بازداشت شده در زندان

$
0
0

زیتون–  محمدجواد منتظری٬ دادستان کل کشور٬ درباره خودکشی فردی که در زندان اوین در بازداشت بوده است، مدعی شد «فردی که خودکشی کرده است معتاد بوده است و فیلمش هم موجود است و در عین حال در حال ادامه تحقیقات در این زمینه هستیم.»
به گفته منتظری «فردی که در اراک خودکشی کرده در زندان نیروی انتظامی بوده و پزشکی قانونی در حال تحقیق در این زمینه است و بنابر گزارش‌ها وی هم خودکشی کرده است.»
دادستان کل کشور همچنین خبر خودکشی فردی در دزفول نیز تاکید کرد: «این خبر جعلی است.»
تا کنون خبر مرگ دو تن از بازداشت شدگان اعتراضات سراسری در زندان‌ها تایید شده است.
کمپین بین‌المللی حقوق بشر٬ ۱۹ دی‌ماه خبر مرگ دومین بازداشتی اعتراضات سراسری را تایید کرد.
به گزارش این کمیته وحید حیدری در بازداشتگاه اراک درگذشته است.
هفدهم دی ماه کمیته پیگیری بازداشت شدگان خبر داد که یکی از بازداشت شدگان اعتراضات سراسری٬ سینا قنبری٬ در زندان اوین خودکشی کرده است.
دو نماینده مجلس مرگ یکی از بازداشت شدگان اعتراضات سراسری را تایید کردند.
محمود صادقی،‌ نماینده مردم تهران مجلس، با تایید مرگ سینا قنبری، نسبت به تکرار وقوع آنچه «کهریزک دوم»‌نامید،‌ هشدار داد.
همین سازمان در توییتی که دوشنبه شب گذشته منتشر شد گفت که علاوه بر این دو نفر، یک تن دیگر به نام محسن عادلی در زندان دزفول «خودکشی» کرده است.
تجمع‌ها و تظاهرات از روز پنجشنبه گذشته در شهر مشهد آغاز شد که شرکت‌کنندگان در آن ضمن اعتراض به گرانی و مشکلات اقتصادی، شعارهایی علیه رهبر و رییس جمهوری سر داده‌اند.
دامنه این اعتراضات به سرعت بالاگرفت و به شهرهای مختلف ایران سرایت کرد.
در طی روزهای اعتراض٬‌ بر اساس اخبار صدا و سیما حداقل ۲۱ تن کشته شدند. محمود صادقی٬ نماینده مجلس تعداد بازداشت شدگان را حداقل ۳۷۰۰ نفر ذکر کرده است.
نحوی برخورد با بازداشتی‌های این اعتراضات توجه نهادهای بین المللی حقوق بشر را برانگیخت.
در ادامه واکنش‌ها به اعتراض‌های سراسری اخیر در ایران و ادامه بازداشت عده‌ای از معترضان، مصطفی کواکبیان، نماینده مجلس و رییس کمیته امنیتی مجمع نمایندگان تهران، روز چهارشنبه ۲۰ دی‌، از بازدید از زندان اوین خبر داد.
کواکبیان به عنوان رییس کمیته امنیتی و قضایی مجمع نمایندگان استان تهران، خبر داد که این مجمع شامل ۳۵ نماینده قرار است روز شنبه آینده، ۲۳ دی‌ماه، از زندان اوین بازدید کند.
این نماینده مجلس که در عین حال، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس است، همچنین وعده داد که «در اولین فرصت» از این بازدید به مردم گزارش بدهد.
پیشتر محمدرضا عارف گفته بود که «اگر این کمیته بتواند از زندان اوین بازدید کند به طور طبیعی مسائلی مانند فوت شدن برخی از بازداشت‌شدگان نیز پیگیری می‌شود.»

 

 

طرح بسیج برای دخالت در آموزش در مدارس

$
0
0

زیتون– غلامحسین غیب‌پرور٬ رییس سازمان بسیج مستضعفین٬ اعلام کرد که در طرحی جدید «از هر مسجد، دو یا سه بسیجی به کمک اولیا و کادر آموزشی مدارس می‌روند تا آنان را در کارهای تربیتی یاری رسانند.»

به گفته رییس سازمان بسیج این «طرح هفت ساله تربیتی» موسوم به «طرح شهید بهنام محمدی» ‌است.

غلامحسین غیب پرور که در جمع فرماندهان بسیج دانش آموزی استان کهگیلویه و بویراحمد سخن می‌گفت، افزود: «این طرح تربیتی از سال تحصیلی آینده با پوشش یک میلیون دانش‌آموز آغاز به کار می‌کند.»

او اشاره کرد که طرح تربیتی «شهید بهنام محمدی»، طرح ویژه این سازمان نظامی است و به گزارش تسنیم٬ آن را «نقطه پیوند مسجد، مدرسه و خانه» دانست.

بهنام محمدی، نوجوان بسیجی،‌ در مهر ماه سال ۵۹ در جریان حمله نیروهای عراقی به خرمشهر کشته شد.

غریب‌پرور در ادامه سخنانش اینکه «هر یک از جوانان ما باید حداقل به یک مسجد وابسته باشند»‌ را از اهداف بسیج خواند و افزود: «نمی‌توان فردی را بسیجی دانست اما با مسجد کاری نداشته باشد.»

غلامحسین غیب‌پرور همچنین خواستار آن شد که «هم‌افزایی میان بسیج و آموزش و پرورش باید بیش از پیش تقویت گردد.»

پیشتر خلیل همایی‌راد٬ سخنگوی شورای تامین استان کرمان٬ در خصوص بازداشت شدگان اعتراضات سراسری در این استان گفت: «۹۸ درصد دستگیرشدگان دارای ضعف‌های جدی در آموزه‌های دینی بوده‌اند.»

پیشتر وزیر آموزش و پروش کشته شدن دو دانش آموز در جریان اعتراضات سراسری را تایید کرده بود.

 

🍃 زنده|ترامپ برجام را تایید می‌کند

$
0
0

 


تیم‌های تجسس امروز وارد نفتکش «سانچی» می‌شوند


ترامپ برجام را تایید می‌کند

منابع خبری گفته‌اند دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا، عضویت کشورش در برجام  را با شرایطی تمدید کند.

روز جمعه، ٢٢ دی (١٢ ژانویه)، منابع خبری به نقل از «یک فرد آشنا با روند تصمیم‌گیری رئیس جمهوری که خواسته نامش ذکر نشود» گزارش کردند که آقای ترامپ پایبندی ایالات متحده به برجام را بار دیگر تمدید می‌کند اما تمدید بعدی را به برآورده شدن شرایطی موکول خواهد کرد. براساس این گزارش، رئیس جمهوری آمریکا با تمدید این توافق در روز جمعه، مهلتی را برای دیگر کشورهای عضو برجام و همچنین کنگره ایالات متحده تعیین خواهد کرد تا محتوای برجام را «بهبود دهند» در غیر اینصورت، او در موعد بعد، از تمدید برجام خودداری خواهد ورزید./بی بی سی فارسی


نماینده مجلس: نمی‌توان مردم را مجبور به استفاده از پیام‌رسان داخلی کرد

فاطمه سعیدی، نماینده مردم تهران گفت: نمی‌توان مردم را مجبور به استفاده از پیام‌رسان داخلی کرد.

این نماینده مجلس تاکید کرد که اگر پیام‌های رسان‌های داخلی با اقبال مواجه نمی‌شوند علتش بی اطمینانی مردم است./ایسنا


هاشمی شاهرودی  قبل از پایان درمان خود به ایران بازگشت

محمود هاشمی شاهرودی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس پیشین قوه قضاییه ایران که مدتی در آلمان بستری بود، با پروازی از آلمان راهی ایران شده است.

فیلم خروج هاشمی شاهردی از زندان

خبرگزاری رویترز می‌گوید هاشمی شاهرودی سفر درمانی خود را نیمه‌کاره رها کرده و به طور زودهنگام به ایران بازگشته است.

بازگشت او به ایران پس از اعتراض‌ها به حضور او در آلمان و درخواست محاکمه‌اش به جرم نقض حقوق بشر انجام می‌گیرد.


خبرهای روز گذشته را از اینجا بخوانید

ایمانوئل کانت، واقع‌گرایی و ضد واقع‌گرایی اخلاقی

$
0
0

چکیده:
مقاله حاضر در صدد است با بیان جایگاه مبحث واقع‌گرایی و ضد واقع‌‌گرایی در فرااخلاق، تقریرهای مختلف واقع‌گرایی اخلاقی را بیان نموده و با بررسی آموزه‌های اخلاقی کانت، موضع وی را در ذیل این تقسیم‌بندی تبیین کند. مبحث واقع‌گرایی و ضد واقع‌گرایی اخلاقی ارتباط وثیقی با مبحث شناخت‌گرایی و ناشناخت‌گرایی در فرا اخلاق دارد بطوریکه بحث درباب یکی بدون پرداختن به دیگری عقیم خواهد بود. این مقاله نیز با توضیح کوتاهی از مبحث شناخت‌گرایی و ناشناخت‌گرایی اخلاقی به شرح اقسام واقع‌گرایی و ضد واقع‌گرایی اخلاقی پرداخته و مهمترین مکاتب و محورهای افتراق آنها را بررسی کرده است. در ادامه با شرحی از مهمترین آموزه‌های اخلاقی کانت نشان داده شده که بسته به معنایی که از واقع‌گرایی مراد می‌شود، می‌توان کانت را واقع‌گرا و یا ضدواقع‌گرای اخلاقی دانست.

مقدمه
اکثر مردم داشتن سوالهای اخلاقی را روا می‌دارند و معتقدند، که تصورات اخلاقی قابل‌تصحیح هستند. آنها می‌پندارند، در اکثر مواقع می‌توان در مورد اینکه کدام عمل از لحاظ اخلاقی رواست، بحث نمود. این پنداشت‌ها بر چند پیش‌فرض استوار است؛ ۱- گزاره های اخلاقی قابل شناختند و می‌توان آنها را صادق یا کاذب دانست ٢- گویی قلمرویی از واقعیتهای اخلاقی۱ در خارج موجود است. ٣- باور اخلاقی می‌تواند میل و انگیزشی برای تصحیح و یا انجام یک عمل را فراهم کند.
فرااخلاق۲ به‌عنوان شاخه‌ای از فلسفه اخلاق این سه پیش‌فرض را از زوایای متفاوتی مورد بررسی قرار می‌دهد. پیش‌فرض اول در مبحثی با عنوان شناخت‌گرایی۳ و ناشناخت‌گرایی۴ اخلاقی، پیش‌فرض دوم در مبحثی با عنوان واقع‌گرایی۵ و ضد واقع‌گرایی۶ اخلاقی و پیشفرض سوم در مبحثی به عنوان رابطه میل- باور، پی‌گیری می‌شود.

در مجموع، مباحث فرااخلاق را می‌توان از جنبههای دلالت‌شناسی۷، معرفت‌شناسی۸، وجود‌شناسی۹ و روانشناسی۱۰، بررسی نمود. برای مثال در ادبیات فرااخلاق، مبحث شناخت‌گرایی و ناشناخت‌گرایی اخلاقی را از حیث دلالت‌شناسی و معرفت‌شناسی؛ مبحث واقع‌گرایی و ضد واقع‌گرایی اخلاقی را از حیث دلالت‌شناسی، معرفت‌شناسی و وجود‌شناسی؛ و مبحث باور- میل را از حیث روانشناسی و معرفت‌شناسی بررسی نموده‌اند. سوالاتی که هر یک از این وجوه درگیر باید به آن پاسخ دهند، سوالاتی نظیر مسائل زیر است :

دلالت‌شناسی: آیا می‌توان مفاهیم اخلاقی نظیر “خوبی” را تعریف کرد و مقوّمات و مولفه‌هایش را برشمرد؟ چگونه می‌توان میان معانی مفاهیمی نظیر خوبی که در سیاقهای اخلاقی بکار می‌رود و معانی‌ای که درسیاقی‌های غیر اخلاقی مترتب می‌شود تفکیک کرد؟ نقش دلالت‌شناختی گفتمان اخلاقی چیست؟ آیا نقش گفتمان اخلاقی مربوط به حالتی از امر واقع است یا خیر؟ ( گفتمان اخلاقی توصیفی است یا توصیه ای؟ )

معرفت‌شناسی : آیا موضوعی به مثابه دانش اخلاقی وجود دارد؟ چگونه می‌توانیم بدانیم احکام اخلاقی صادق یا کاذبند؟ چگونه ادعاهای ما دلیل موجهی برای دانش اخلاقی است؟ آیا می‌توان برای انسان، معرفت اخلاقی قائل شد؟

وجود‌شناسی : آیا خاصه‌های اخلاقی۱۱ در جهان خارج هستند؟ اگر هستند آیا قابل تحویل به واقعیتهای دیگری هستند یا خیر؟ اگر قابل تحویل هستند، چگونه تحویل‌پذیرند؟ اگر تحویل‌پذیر نیستند آیا به صورت منحصر به فرد و ویژه ای هستند یا خیر؟

روانشناسی : چه رابطه ای بین باوری که از احکام اخلاقی داریم و میلی که توسط آن باور دست به انجام عملی می‌زنیم، وجود دارد؟ یک شخص به چه انگیزه‌ای احکام اخلاقی می‌سازد؟

همانطور که مشاهده می‌شود فرااخلاق حوزه وسیعی از مباحث فلسفی را شامل می‌شود و حل مسائل آن متوقف به ورود به شاخه‌های دیگر فلسفه مانند منطق، فلسفه منطق، فلسفه زبان، فلسفه ذهن، فلسفه کنش۱۲ و معرفت‌شناسی می‌باشد. از همین رو به علت گستردگی فرااخلاق، در این مقاله، واقع‌گرایی و ضد واقع گرایی اخلاقی از منظر وجودشناسی مورد بحث قرار می‌گیرد.

ذکر این نکته لازم است که مباحث واقع‌گرایی و شناخت‌گرایی اخلاقی بسیار درهم تنیده هستند؛ در اکثر کتاب‌های فلسفه اخلاق مبحث واقع‌گرایی ذیل نظریه شناخت‌گرایی صورت‌بندی و مطرح می‌شود. از آن‌جاییکه تاکید مقاله، مبحث واقع‌گرایی اخلاقی است، سعی کرده‌ایم توضیح کوتاهی از نظریات شناخت‌گرایی و ناشناخت‌گرایی اخلاقی بدست دهیم.

۱- شناخت‌گرایی و ناشناخت‌گرایی اخلاقی۱۳
حکم اخلاقی نظیر « قتل کردن بد است » را در نظر بگیرید، آیا این گزاره به یک موضوع روانشناسی۱۴ دلالت می کند؟ بعضی فلاسفه که شناخت‌گرا نامیده می‌شوند اظهار می‌دارند که احکام اخلاقی یک باور است و باور میتواند صادق یا کاذب باشد. شناخت‌گراها فکر می‌کنند احکام اخلاقی صدق و کذب بردارند۱۵. از سوی دیگر ناشناخت‌گراها فکر می‌کنند احکام اخلاقی بر یک حالت ناشناختاری همچون عاطفه، میل یا آرزو دلالت می-کنند؛ و عاطفه و میل، صدق و کذب پذیر نیستند. پس از نظر آنها احکام اخلاقی صلاحیت صدق و کذب پذیر بودن را ندارند. (۲۰، ص:۲)

۱-۱- شناخت‌گرایی اخلاقی
شناخت‌گرا ها خود به دو گروه تقسیم می شوند: شناخت‌گرایی قوی۱۶ و شناخت‌گرایی ضعیف۱۷. شناخت-گرای قوی قائل به این دو حکم است: ۱- احکام اخلاقی صدق و کذب پذیرند ۲- سرانجام صدقشان بوسیله واقعیتهایی که دردسترس است، بدست می‌آِید. (۲۰، ص:۵) حکم دوم برای یک شناخت‌گرای قوی بدین معنی است که وی اعتقاد دارد گزارهای اخلاقی، ادعاهایی هستند درباره واقعیت که ما می‌توانیم آن واقعیت را بشناسیم (۲۱، ص:۲۱۶). اینکه خاصه‌های اخلاقی چگونه واقعیتی هستند ما را وارد مبحث واقع گرایی و ضد واقع گرایی اخلاقی می‌کند که در ادامه، بدان پرداخته خواهد شد.

دسته دوم از شناخت‌گراها به شناخت‌گرای ضعیف معروفند. آنها با شناخت‌گرایان قوی همداستانند که احکام اخلاقی صدق و کذب پذیرند ولی معتقد نیستند که خاصه‌های اخلاقی سرانجام به یک واقعیتی مستقل از انسان اشاره دارند. از نظر آنها احکام اخلاقی وابسته به نیروی ذهنی هستند که آنها را کشف می‌کند (۲۰، صص:۱۲۸-۱۲۹ ). مثلا طرفداران یک مذهب خاص می‌توانند با یکدیگر بحث کرده و معتقد باشند، می‌توانند بهترین راه حل را برای مشکل مذهبی خود پیدا کنند. مطمئنا گزاره‌هایی که بین آنها رد و بدل می‌شود از نظر خودشان صدق و کذب بردار و معرفت بخش است، ولی اینکه صدق و کذب این گزاره‌ها باید توسط امور واقع بدست آید، از نظر یک شناخت‌گرای ضعیف محل اشکال است.

نمونه بارز یک شناخت‌گرای ضعیف، مکتب تجویز گراییِ ریچارد هیر۱۸، فیلسوف معاصر انگلیسی می‌باشد. وی معتقد است مفاهیم اخلاقی هیچ نسبتی با جهان خارج ندارند و خاصه‌های اخلاقی نیز به هیچ وجه در جهان پیرامون یافت نمی‌شوند، ولی از نظر وی گزاره‌های اخلاقی به نحوی، صدق و کذب‌پذیرند.
هیر، معتقد است که : اگرچه دعاوی یا قضاوت‌های اخلاقی محتوای صدق ندارند، اما می‌توان سازوکاری به دست داد که از طریق آن، به قضاوت اخلاقی رسید.
مطابق با همین ملاک‌ها، که البته از نوع ملاک‌های صوری هستند، می‌توانیم قضاوت اخلاقی درست را از نادرست تفکیک کنیم. یکی از اصول اخلاقی هیر این است که یک نتیجه اخلاقی تجویزی۱۹ تنها در صورتی موجه است که دست کم یکی از مقدماتی که مورد نظر بوده و ما با مد نظر قرار دادن آن به ذی‌المقدمه رسیده‌ایم، مقدمۀ هنجاری۲۰ باشد. به عبارت دیگر، هیچ نتیجۀ امری۲۱ یا هنجاری‌ای نمی‌تواند معتبر۲۲ باشد، مگر اینکه دست کم یکی از مقدماتی که در آن استدلال قرار دارد، خود، مقدمه‌ای امری باشد. تعبیر «معتبر» در اینجا حاکی از توجه هیر به صورت استدلال است، نه به محتوای آن (۷،ص: ۵۷-۶۰).
تاکید هیر بر صوری بودن و عدم محتوی معرفتی استدلال‌های اخلاقی، او را از زمره شناخت‌گرایان قوی خارج می‌کند؛ چراکه وی به واقعیتی عینی که مفاهیم اخلاقی مدلول آن باشند، معتقد نیست.

۲-۱- ناشناخت‌گرایی اخلاقی
به نظر ناشناخت‌گرایان سوالات مربوط به امور واقع و سوالات مربوط به امور ارزشی تفاوت بسیاری باهم دارند. امور ارزشی را عالم آنگونه که هست، متعین نمی‌کند، زیرا ارزش را درعالم نمی‌توان یافت. در تبیین کامل عالم از هیچ خصوصیت ارزشی نظیر زیبایی یا شر ذکری به میان نخواهد آمد. ارزیابیهای اخلاقی ما، باورهایی درباره چگونگی عالم نیست، بلکه پاسخ‌هایی احساسی است به عالم، آنگونه که فکر می‌کنیم، باشد. بدین ترتیب آنها نمی‌توانند صادق یا کاذب باشند ( ۱۴،ص: ۲۶-۲۷ ). در واقع ناشناخت‌گرایی بیان می‌کند، مردم وقتی احکام اخلاقی می‌سازند، کاری جز تبعیت از امیال و احساسات خود نمی‌کنند. طبق این دیدگاه واقعیتهای اخلاقی وجود ندارند. اینکه بیش از یک میلیون سقط جنین در ایالات متحده آمریکا از ۱۹۷۳ به بعد انجام شده است، یک واقعیت است. اما اینکه چیز خوبی است یا چیز بدی است واقعیت نیست (۲۲، ص:۴۳۲) .

۲- واقع‌گرایی و ضد واقع‌گرایی اخلاقی
از واقع گرایی اخلاقی تعریف‌های گوناگونی ارائه شده است. شاید اغراق نباشد اگر بگوییم به تعداد فیلسوفانی که در این وادی به تفکر پرداخته‌اند، تعریف‌های متفاوتی از واقع‌گرایی اخلاقی ارائه شده است. برخی تعریف‌ها از واقع‌گرایی جایگاه ارزشمندی به عینیت می‌بخشند. برخی به استقلال از ذهن بها می‌دهند. برخی نیز واقع‌گرایی را ادعایی معناشناختی در باب ماهیت صدق می‌دانند که به تفکیک امور از سوی آدمیان می‌پردازد. حتی برخی چند عنصر از مطالب مذکور را باهم ترکیب می‌کنند و آنگاه واقع‌گرایی را تعریف می‌کنند (۱۳، ص: ۶۰). در تعریف از واقع‌گرایی اخلاقی بسته به اینکه کدام یک از سه وجه دلالت‌شناسی، معرفت‌شناسی و وجود-شناسی پررنگ‌تر است تعریف‌ها فرق می‌کند.۲۳
از سویی دیگر نیز ضدواقع‌گرایان خود به شاخه‌های گوناگون تقسیم می‌شوند؛ در ادامه برای فهم بهتر واقع گرایی اخلاقی، اول نظریات ضد واقع‌گرایی اخلاقی را توضیح می‌دهیم و بعد وارد واقع‌گرایی اخلاقی و انواع تقسیم بندی‌های آن می‌شویم.

۱-۲- ضد واقع‌گرایی اخلاقی
یک جواب استاندارد به این سوال که واقع‌گرایی اخلاقی چیست؟ حداقل شامل دو مولفه است: ۱- گزاره‌های اخلاقی صدق و کذب بردارند. ۲- بعضی از این گزاره‌ها واقعا صادقند. دیدگاه اول از ضد واقع گرایی اخلاقی حکم اول را قبول می کند ولی حکم دوم را رد می کند. دیدگاه دوم که به ناشناخت‌گرایی معروف است، هر دو حکم را رد می کنند. ( ۲۵، ص:۱۶ )

۱-۱-۲- نیهیلیسم اخلاقی
اسپینوزا۲۴ در کتاب معروف خود « اخلاق » می نویسد: خوب و بد چیزی جز تصور از روی جهل و نادانی مردمی که فکر میکنند آنها اوصافی خاص برای اشیا هستند، نیست. در قرن بیستم جی.ال.مکی۲۵ فیلسوف مشهور آکسفورد، نظریه‌ای که ادامه دهنده این نگرش اسپینوزایی بود، ارائه کرد. این نظریه « تنوری خطا۲۶ » خوانده شد. تئوری خطا به طور مختصر بیان می‌دارد: افراد وقتی گزاره های اخلاقی را بیان می کنند، در واقع از پیش پنداشته-اند که واقعیت‌های اخلاقی به نحوی در جهان خارج هستند. ولی جهان خارج خالی از ارزشهاست، پس این اعتقاد فطری که در زبان متعارف گنجانده شده است، اعتقادی است اشتباه و از همین رو گزاره‌های اخلاقی جملگی کاذبند.

مکی خود ملاحظاتی که موید نیهیلیسم اخلاقی است را اینگونه بیان می‌کند : ۱- نسبیت و تغییر پذیری برخی از مهمترین مبانی تفکر اخلاقی و وابستگی مشهود آنها به شیوه‌های واقعی و بالفعل زندگی بشری. ۲- غرابت متافیزیکی ارزشهایی که عینی شمرده می‌شوند. بدین معنا که این ارزشها باید ذاتا هادی اعمال و انگیزه‌ساز باشند. ۳- چنین ارزشهایی چگونه می‌توانند پیامد یا نتیجه بی‌واسطه ویژگی‌های طبیعی باشند. ۴- همتای معرفت‌شناختی مساله فوق، یعنی نحوه پیوند ویژگی‌هایی که پدیدارهای ارزشی پیامد آنها محسوب می‌شوند، چگونه تبیین معرفتی می‌شوند. ۵- توسل به انواع متفاوتی از الگوهای عینیت بخشیدن که رد پای آنها در مفاهیم و زبان اخلاقی ما هنوز باقی است ( ۱۵،ص: ۲۲۴).

دوسال بعد از جزر و مد مکی موجی از نیهیلیسم اخلاقی با کتاب طبیعت اخلاق۲۷ نوشته گیلبرت هارمان۲۸ به راه افتاد. هارمان که رادیکال‌تر از مکی بود استدلالی با این مضمون در تایید نیهیلیسم اخلاقی ارائه نمود: عدم تقارنی بین تئوریهای علمی (چیزی که لازم است مشاهده کننده‌ای آنها را تایید کند) و تئوریهای اخلاقی (چیزی که به نظر می‌رسد بدین طریق تایید نمی‌شود) وجود دارد. در تئوریهای علمی اگر توصیفی خلاف واقع انجام شود و یا نظریاتمان توسط مشاهده تایید نشود، ما تئوریهایمان را تعدیل، دگرگون و یا رد می‌کنیم. ولی در نظریات اخلاقی مثلا ما درستی و نادرستی را بدین شیوه تعیین هویت نمی‌کنیم. بدین طریق نظریات اخلاقی ما علیرغم اینکه ما فکر می‌کنیم راجع به جهان است، در واقع هیچ چیزی از جهان نمی‌گویند. آنها را نمی‌توان همچون تئوریهای علمی آزمایش کرد. در حقیقت درون بینی اخلاقی چیزی است که نتیجه تربیت ماست و نه روشی درباره جهان (۲۱، ص:۲۴۱). هارمان معتقد است در مدل علمی، اصول علمی که از یک نظریه علمی مشتق شده‌اند می‌توانند بوسیله مشاهده یک آزمایش توسط یک مشاهده کننده تایید و یا رد شوند. ولی در مدل اخلاقی که در آن هم اصول اخلاقی از یک نظریه اخلاقی مشتق۲۹ شده‌اند، یک مشاهده کننده نمی‌تواند بدون دخالت حالت روانی و تربیتی خود از مشاهده یک موقعیت – مثل آتش زدن یک گربه – حکم به تایید یا رد آن نظریه و اصول اخلاقی بکند. در حقیقت تایید موجود بودن یک پروتون ربطی به حالت روانی مشاهده کننده ندارد ولی حکم به موجود بودن یک خاصه اخلاقی در مثال آتش زدن گربه، بدون دخالت حالت روانی مشاهده کننده امکان پذیر نیست (۲۸، صص:۶۵۵-۶۵۶ ).

۲-۱-۲- ناشناخت‌گرایی
این دیدگاه اصلا احکام اخلاقی را صدق و کذب پذیر نمی داند و بنابراین هر دو حکم واقع‌گرایی اخلاقی را رد می‌کند. ما ناشناخت‌گرایی اخلاقی را دراول مقاله ذیل شناخت‌گرایی و ناشناخت‌گرایی توضیح داده ایم و در اینجا به طور اجمالی استدلال‌های آنها را صورتبندی خواهیم نمود.
ناشناخت‌گرایان نه خاصه‌های اخلاقی را به صورت عینی موجود می‌دانند و نه احکام اخلاقی را صدق‌ و کذب‌پذیر می‌دانند. آنها، حکم‌های اصلی واقع‌گرایی اخلاقی را مردود اعلام می‌کنند. از نظر آنها اگر هم، خاصه-های اخلاقی موجود باشند که نیستند، این خاصه‌ها همانطور که مکی می‌گفت، خاصه‌هایی عجیب و غریبند۳۰ و اینکه این خاصه‌ها چگونه می‌توانند هدایتگر رفتار ما باشند راز آمیز به نظر می‌رسد. از همین رو ناشناخت‌گرایان در راستای نظریه تیغ اکام۳۱ این خاصه‌های عجیب و غریب را رد کرده و در نتیجه جنبه راز آمیز بودن آنها را مطرود اعلام می‌دارند. ناشناخت‌گرایان اعلام می‌دارند واقعیت‌های اخلاقی بر پایه امیال و آرزوهای ما استوار گشته‌اند و یک حکم اخلاقی هیچ چیز بیشتری جز امیال و آرزوهای ما اظهار نمی‌دارد. به همین دلیل هم ایر۳۲ می گفت کل فلسفه اخلاق را می‌توان در پشت یک کارت پستال نوشت. چون وقتی می گوییم « دزدی بد است » هیچ چیزی بیشتر از آنکه بگوییم « دزدی – هو ۳۳» اظهار نمی‌کنیم.

ذکر این نکته لازم است که : ما در قسمت قبل و در ذیل تعریف از شناخت‌گرایی ضعیف، گفتیم آنها، احکام اخلاقی را قائم به ذهنیات شخص می‌دانند، اینجا نیز می‌گوییم ناشناخت‌گرایان، تقریبا چنین نظری دارند و احکام اخلاقی را قائم به فرد می‌دانند. برای پرهیز از خلط این دو مبحث، می‌توان چنین گفت : شناخت‌گرایی ضعیف تئوری است که به همگرایی نظرات مختلف در یک سیاق پای می‌فشارد و در یک مساله اخلاقی، قائل به این مطلب است که می‌توان به بهترین عقیده برای حل آن موقعیت، دست یافت. ولی یک ناشناخت‌گرا از اساس معرفت بخش بودن دعاوی اخلاقی را رد کرده و اینکه بتوان بهترین عقیده را در یک مساله پیدا کرد و گزاره‌های معرفت بخش در این باب صادر نمود، برای وی محلی از اعراب ندارد.

نکته دیگر این است که در اینجا از ذکر روایت‌های پیچیده‌تر ناشناخت‌گرایی اخلاقی، بدلیل دور شدن از بحث اصلی (واقع‌گرایی) اجتناب نموده‌ایم. یکی از این روایت‌ها، شبه واقع‌گرایی۳۴ سایمون بلک‌برن۳۵ می‌باشد. بلک برن معتقد است ما می‌توانیم طرزتلقی‌های‌مان از ارزش‌های اخلاقی را، توسط کلمات «هورا و یا اَه» بگوییم؛ ولی باید بتوانیم، این طرز تلقی‌ها را با هم بسنجیم و ارزش‌گذاری نماییم؛ یعنی حتی اگر محمولات اخلاقی وجود نداشتند، ما باید آنها را ابداع می‌کردیم، و طوری با آنها برخورد می‌کردیم که گویی گزاره‌های اخلاقی صدق و کذب‌پذیرند (۵،ص: ۶۹). این که فرد فکر می‌کند احکام اخلاقی صدق و کذب‌پذیرند و ارجاع به واقعیتی اخلاقی دارند، صحیح است؛ ولی این‌گونه صحبت کردن، نشان می‌دهد، ما چگونه فرض‌های واقع‌گرایانه اخلاقی می‌سازیم؛ نه اینکه آنها واقعا وجود دارند. در این تلقی احکام صادق، احکامی‌اند که اعضای یک گروه آن را بهترین نگرش ممکن می‌دانند (۲۰، صص:۷۵-۷۹ ). در واقع ما ساختاری از حقیقت‌های اخلاقی که شبه واقع‌گرا هستند، و در آنها می‌توان از صدق و کذب‌پذیری سخن گفت، می‌سازیم.

در اینجا سخن بر صدق و کذب‌پذیری احکام اخلاقی، البته در روایت پیچیده‌ای از صدق و کذب‌پذیری است؛ ولی بلک‌برن به این معنا ناشناخت‌گرا باقی می‌ماند که معتقد است امیال و احساسات ما در ساختن احکام اخلاقی نقش بسزایی دارند.

۳-۱-۲- تفاوت ناشناخت‌گرایی با نیهیلیسم اخلاقی
الف ) اولا نیهیلست‌گراهای اخلاقی، دعاوی اخلاقی را صدق و کذب پذیر می‌دانند، ثانیا آنها قائل به نظریه صدقی درباب گزاره‌های اخلاقی هستند و ثالثا آنها بر روی شهود های متعارف افراد و عقل سلیم تاکید می‌کنند. این سه نکته از نکات مشترک نیهیلیسم اخلاقی با واقع‌گرایی اخلاقی است. نیهیلیست‌ها معتقدند به طور سیستماتیک خطایی در شهودهای متعارف ما گنجانده شده است و برای همین آنها همه گزاره‌های اخلاقی را کاذب می دانند. نیهیلیست‌گراها یک شناخت‌گرای قوی محسوب می شوند. ولی ناشناخت‌گرایان گزاره‌های اخلاقی را اصلا صدق و کذب پذیر نمی‌دانند.

ب ) نیهیلیست‌ها و ناشناخت‌گرایان هر دو در اینکه جهان خالی از ارزشهاست متفقند. اما ناشناخت‌گرایان معتقدند: ما عمل اخلاقی داریم و احکام اخلاقی بیانگر امیال ما درباره چگونگی رفتار مردم است و ما می‌توانیم بدین طریق رفتار خود را هدایت کنیم ( ۲۶، صص:۴۰۱-۴۰۲ ). ولی نیهیلیسم اخلاقی معتقد است اعمال اخلاقی ما بدون واقعیتهای اخلاقی، همگی دروغ و جعلی است.

در اینجا گفتن این نکته لازم است که منظور از کذب بودن دعاوی اخلاق در نزد نیهیلیستها به معنی آن نیست که ادعای مقابلش صادق است. مثلا ادعای اخلاقی نظیر ” دزدی بد است” را در نظر بگیرید ، مکی وقتی می‌گوید این جمله کاذب است منظورش آن نیست که حکم ” دزدی خوب است ” صادق باشد. بلکه می‌گوید در زبان عادی و فهم متعارف و در کنه اندیشه‌مان دعاوی اخلاقی را به گونه‌ای به کار می‌بریم که گویی خاصه‌های اخلاقی در جهان خارج است، ولی از آنجاییکه این خاصه‌ها در خارج نیست، جمله‌های اخلاقی ما جملگی کاذبند. نیهیلیسم اخلاقی کسی مثل مکی اولا جنبه سلبی دارد و به آنچه نیست اشاره می‌کند ولی مثلا ناشناختگراها در باب آنچه هست نیز اشاره می‌کنند. مثلا معتقدند احکام اخلاقی بیانگر حالات عاطفی افرادند. ثانیا مکی منکر عینیت هرگونه ارزش مطلقی – مطلق در معنای کانتی کلمه – می‌باشد. ودر عین حال معتقد است در مفروضات اخلاقی ما یک خصوصیت مطلق گونه‌ای نهفته است. بنابراین نیهیلیسم اخلاقی به هیچ وجه هدایتگر رفتار اخلاقی ما نیست. در حقیقت اگر استفاده از زبان را به انجام دادن اعمال مذهبی تشبیه کنیم، نیهیلیسم اخلاقی می‌گوید ما مردمانی هستیم که اعمال مذهبی انجام می‌دهیم – انجام عمل مذهبی در کنه رفتارمان وجود دارد- ولی خدایی وجود ندارد، پس اعمالمان نیز جعلی است.

۲-۲- واقع‌گرایی اخلاقی
همانطور که قبلا ذکر شد از نظر برخی واقع‌گرایی نظریه‌ای است که حداقل شامل دو مولفه است: ۱- گزاره-های اخلاقی صدق و کذب پذیرند. ۲- بعضی از آنها واقعا صادقند. ( ۱۳،ص:۶۰ و ۲۵، ص:۱۵) اما در تعریف دیگری که جنبه وجودشناسی آن پررنگ‌تر است می‌توان گفت: که واقعیت‌های اخلاقی به نحوی از انحا در جهان خارج مابه ازایی دارند و همچنین آنها از باورهای ما مستقلند. عموما همتای معرفت‌شناسی واقع‌گرایی، شناخت-گرایی است. و ما می‌توانیم صدق گزاره‌های اخلاقی را بدست آوریم. (۲۱، ص:۲۳۹ ) حال بر حسب اینکه واقعیت‌های اخلاقی چگونه در جهان خارج وجود دارند ما میتوانیم سه نظریه را از هم تفکیک کنیم؛ ۱- طبیعت-گرایی۳۶، ۲- غیر طبیعت‌گرایی۳۷ و ۳- فوق طبیعت‌گرایی۳۸.

۱-۲-۲- طبیعت‌گرایی
طبیعت‌گرایی، واقعیت‌های اخلاقی را بخشی از جهان طبیعی می‌داند. اما در اینکه چگونه واقعیتهای اخلاقی می‌توانند بخشی از جهان طبیعی باشند، دو دیدگاه ذکر می‌شود(۲۴)؛ اولین دیدگاه از طبیعت‌گرایی استدلال می-کند که می‌توان اصطلاحات اخلاقی را بر وفق اصطلاحات غیر اخلاقی۳۹ تعریف کرد. احکام اخلاقی اقسام فرعی از احکام تجربی است و در واقع اصطلاحات اخلاقی برای خصایص طبیعی محض وضع شده است ( ۱۸،ص: ۴۶ ). در واقع این نظریه معتقد است که واقعیت‌های اخلاقی بوسیله تئوری‌های تجربی حمایت می شوند (۲۳، ص:۱۶۴) یعنی واقعیت‌های اخلاقی به صورت صریح و بی پرده به واقعیت‌های طبیعی قابل تحویلند. این نوع طبیعت‌گرایی را تحویل‌گرایی۴۰ می‌نامند. تحویل‌گراها معتقدند در یک موقعیت اخلاقی می‌توان خاصه‌های اخلاقی را به یک خصوصیت غیر اخلاقی طبیعی مثل لذت تحویل کرد و با اندازه‌گیری آن خاصه طبیعی، عمل اخلاقی مرتبط با آن موقعیت را انجام داد.

دومین نظریه معتقد است هرچند خاصه‌های اخلاقی درنهایت واقعیت‌های طبیعی‌اند ولی آنها قابل تحویل به گزاره‌های تجربی نیستند. این گروه به نام ناتحویل‌گراها۴۱ برخلاف تحویل‌گراها معتقدند خاصه‌های اخلاقی به صورت سرراست و صریح قابل تحویل به خاصه‌های غیر اخلاقی نیستند. (۲۰، ص:۱۳۹ )

شبیه چنین مساله‌ای را میتوان در فلسفه علم سراغ گرفت. مثلا موجودی زنده را در نظر بگیرید؛ موجود زنده متشکل از سلولهاست، سلولها هم از مولکولها ساخته شده است و مولکولها هم از اتمها ساخته شده است. اتمها ذرات فیزیکی هستند پس موجودات مورد تحقیق زیست‌شناسان در عمیق‌ترین سطح عبارتند از موجودات فیزیکی بسیار پیچیده. همین حکم در مورد علوم دیگر حتی علوم اجتماعی هم صدق می‌کند. پس بدین حساب آیا فیزیک می‌تواند همه علوم دیگر را در دل خود جای دهد؟ برخی از فیلسوفان در جواب این سوال گفته اند که چیزهایی که در علوم دیگر بررسی می‌شوند در سطح فیزیکی « مصداقهای گوناگون۴۲» دارند. بنابراین مفهوم سلول را نمی‌توان بر حسب واژه های برگرفته از فیزیک بنیادی تعریف نمود. گزاره صادقی وجود ندارد که اولا صورتش این باشد: « x یک سلول است اگر و تنها اگر x ….. باشد» و ثانیا جای خالی را بتوان با واژه‌های برگرفته از فیزیک ذرات پر نمود. ( ۲،ص: ۷۲-۷۵ ) بر همین سیاق از نظر تحویل‌ناگراها در عمیق‌ترین سطح خاصه‌های اخلاقی بر روی خاصه‌های طبیعی ایستاده‌اند، ولی گزاره‌ای با این عنوان که « x یک خاصه اخلاقی است اگر و تنها اگر x ….. باشد » و این جای خالی با یک واقعیت فیزیکی پر شود، نداریم.

مثالی که از فلسفه علم در بالا آمد در نظریات مختلف دیگری نیز نمود دارد؛ مثلا لوید مورگان۴۳ در ۱۹۲۳ شبیه چنین نظریه‌ای را در باب نظریات فرهنگی تحت عنوان” اصل برآمد۴۴″ مطرح می‌کند؛ وی معتقد است پدیده‌های گوناگون در رده‌ها و ساحت‌های مختلفی قرار دارند که هر رده بر پایه رده زیرینش استوار است. پایین‌ترین رده از آن امور فیزیکی- شیمیایی می‌باشد و مثلا امور زیستانی بر بالای این رده قرار دارند. از نظر وی فرهنگ بالاترین رده موجود در ساحت هستی می‌باشد. قائلان به چنین نظری معتقدند رده‌های پایین‌تر همچون چارچوبی هستند که رده‌های برتر در درون آن عمل می‌کنند، ولی رده بالاتر نمی‌تواند یکسره از رده‌های پایین‌تر مشتق شود و رده بالاتر، قوانین خاص خود را دارد (۱، ص: ۳۶-۳۹).

ناتحویل‌گرایی را می‌توان به لحاظ دیگری نیز، تفسیر نمود؛ اگر نظریه‌ای تعیّن معنای “خوبی” را بوسیله فرهنگ، جامعه، قبیله و … بداند، آن نظریه را شاید بتوان در زمره طبیعت‌گرایی (ناتحویل‌گرایی) به شمار آورد(۲۷، ص:۱۹۲). کلمه “شاید” را بدین خاطر به کار بردم که از نظر برخی افراد این نوع نگرش ، که می‌توان نام “نسبیت‌گرایی فرهنگی” بر آن گذاشت، نظریه‌ای ضدواقع‌گرایانه محسوب می‌شود.

دلیل این امر بیشتر به تعریفی که شخص از واقع‌گرایی اخلاقی دارد مربوط می‌شود؛ اگر ما واقع‌گرایی اخلاقی را نظریه بدانیم که بر استقلال خاصه‌های اخلاقی از فرد انسانی تاکید می‌کند، آنگاه جامعه، فرهنگ و … مستقل از فرد انسانی هستند و به اصطلاح، احکام آن در دست شخص انسانی نیستند. ولی اگر به جنبه عینی (عین به این معنا وجود و عدمش، خارج از انسان و عالم انسانی است) واقع‌گرایی اخلاقی پابفشاریم آنگاه این نظریه، خاصه‌های اخلاقی را نمی‌تواند به صورت عینی توجیه کند، وبنابراین نظریه‌ای واقع‌گرا، نباید محسوب شود.

۲-۲-۲- غیر طبیعت‌گرایی
جی.ای.مور۴۵ در کتاب دوران ساز خود « مبانی اخلاق۴۶» از یک نوع واقع‌گرایی، غیر طبیعت‌گرا دفاع می-کند. مهمترین استدلال مور در این کتاب طرد هر نوع طبیعت‌گرایی است. استدلال مور که به «مغالطه طبیعت‌گرایان » مشهور است به اختصار بدین قرار است: هر تعریف پیشنهادی طبیعت‌گرایانه بدین شرح است که x یک خاصه طبیعی۴۷ است و x همان خوبی است. و مور می‌گوید پس اگر بگوییم x خوبی است در حقیقت گفته ایم x,x است. در حالیکه ما همیشه میتوانیم بپرسیم آیا خود x خوب است یا نه. بنابراین اگر مفهومی چون خوبی را با یک خاصه طبیعی تعریف کنیم ما همیشه با یک پرسش گشوده‌ای۴۸ روبروییم که از خوبی خود آن خاصه می‌تواند بپرسد. لذا مور می‌گوید در هر تعریف طبیعت‌گرایانه از مفهومی چون خوبی ما با یک مغالطه‌ای روبروییم. از نظر مور معنای مفهوم خوب، بدیهی، غیرقابل تعریف و قائم به خود است. علاوه بر این معتقد است که خاصه‌های اخلاقی نیز در جهان خارج و مستقل از ما وجود دارند و شبیه هیچ یک از خاصه‌های طبیعی نیستند و در عین حال آنها هم مثل خاصه‌های طبیعی بخشی از اسباب و اثاثیه جهان محسوب می‌شوند. مور راه کشف آنها را شهود میدانست. شهودی که مور از آن دم میزند شهودی است، بدیهی، غیر قابل استنتاج و خطاناپذیر. بر همین مبنا انتقادات فراوانی به نظریه مور وارد شد. در سالهای بعد افرادی مثل جان مک داول، دیوید ویگینز۴۹ و آئودی۵۰ پیدا شدند که بجای شهودگرایی مطلق مور از شهودگرایی معتدل تری دفاع کردند.
۵۱
۳-۲-۲- فوق طبیعت‌گرایی
فوق طبیعت‌گرایی معتقد است که خاصه‌های اخلاقی مستقل از باور ما وجود دارند ولی نه مثل طبیعت‌گرایی و غیر طبیعت‌گرایی، بلکه در وعائی شبه افلاطونی و یا نزد خدا وجود دارند. (۲۱، ص:۲۴۰) مثلا در مشرب افلاطونی ما مجهزیم به جهاز فهم حقایق اخلاقی‌ای که به استقلال از وضع و حال خود ما صادق‌اند. این دیدگاه افلاطونی امروزه قائلان اندکی دارد. ( دارول و دیگران، ۱۳۸۱، ۱۲۳ ) از نظر افلاطونیان ارزشهای اخلاقی انتزاعی از یک ذات مستقل هستند. از سوی دیگر برخی از فوق طبیعت‌گرایان ارزش‌های اخلاقی را معرفی شده به وسیله خدا می-دانند(۲۴) .

دیدگاه فوق طبیعت‌گرایانه اخلاقی در سنت کلامی نیز طرفدارانی دارد. یکی از مسائل مورد مشاجره اشاعره و معتزله مساله حُسن و قبح ذاتی بود. پرسش اصلی در این مساله بدین صورت است: آیا خدا آنچه را که خوب است خلق می‌کند یا آنچه خدا خلق کند، خوب است. معتزله اعتقاد داشت چون خوب بوده است خدا خلق کرده است و اشاعره معتقد بودند چون خدا خلق کرده است، خوب شده است. از نظر معتزله دیدگاه اشاعره، دیدگاهی است که اراده بلا مرجح را تایید می‌کند و از این رو نظریه‌ای باطل است. در آن سو اشاعره اعتقاد داشتند که ادعای معتزله، قدرت مطلق داشتن خدا را به چالش می‌کشاند و این مخالف نظریات دینی و کلامی است. دیدگاه اشاعره یک دیدگاه فوق طبیعت‌گرایانه است که معتقد است صدق و کذب احکام اخلاقی را خدا ایجاد کرده است.

نظریه‌ای که معتقد است صدق و کذب گزاره‌های اخلاقی توسط خدا یا دین تعیین می‌شود به نظریه “فرمان الهی” موسوم می‌باشد. بسیاری از قائلان به این نظریه معتقدند : نمی‌توان فارغ از دین درکی شایسته از اخلاق حاصل کرد (۱۹،صص: ۱۹۲-۱۹۳). آنها قائل به این هستند که اخلاق به گونه‌ای بسیار سرراست وابسته به دین است؛ از این جهت که نمی‌توانیم با قطع نظر از فرمان خداوند، داوری اخلاقی ناظر به درست و نادرست از حیث اخلاقی، و حتی چه بسا از معانی واژه‌های “درست”، “نادرست”، سر دربیاوریم.

۴-۲-۲- اشتراک‌‌های بین واقع‌گرایان۵۲
هرچند اختلاف‌نظرهای بنیادینی بین واقع‌گرایان وجود دارد، ولی عموما می‌توان دو مولفه را میان آنان مشترک دانست: ١– واقع‌گرایان صدق گزاره‌های اخلاقی را وابسته به عواملی می‌دانند که از عینیت برخوردارند. ولی آنها در ماهیت این عینیت و به عبارتی در وجودشناسی خاصه‌های اخلاقی باهم تفاوت دارند ( ۱۶،ص: ۸) مثلا فردی مثل جان مک داول معتقد است خاصه‌های اخلاقی را می‌توان با کیفیات ثانویه‌ای مثل رنگ مقایسه کرد و هر دو اینها همچون کیفیات اولیه بخشی از اثاثیه جهان هستند. وی می‌گوید نباید میان عینیت و ذهنیت استقلال کامل قائل شد و در عوض باید معنای عینیت را وسعت بخشید ( ۱۷،ص: ۹۸). از نظر مک داول، خصوصیات اخلاقی ، آفریده احساسات ما نیستند، بلکه باید آنها را خصوصیات واقعی دانست که تنها موجوداتی قادرند آنها را تجربه کنند که شبکه پاسخ‌های عاطفی مشابه ما داشته باشند (۱۴،ص: ۱۳۵).

٢– واقع‌گرایی اخلاقی نظریه‌ای است شناختاری. در اکثر کتابهای فلسفه اخلاق واقع‌گرایان را عموما شناخت‌گرا می‌دانند. از نظر آنها احکام اخلاقی، احکامی صدق‌پذیرند. هر چند عکس این گزاره صادق نیست و یک شناخت‌گرای اخلاقی می‌تواند واقع‌گرا و یا ضد واقع‌گرای اخلاقی باشد. در واقع واقع‌گرایان، گزاره‌ها اخلاقی را خارج از حوزه و دستبرد فرد انسانی می‌دانند.

۳- اخلاق کانت
کانت کتاب « بنیادهای مابعدالطبیعه اخلاق » را با این جمله آغاز می‌کند: هیچ چیز در جهان و بیرون از جهان نمی‌توان به اندیشه آورد که بی قید و شرط، خوب دانسته شود، مگر [ نیت ] یا خواست خوب۵۳. (۱۰،ص:۱۴)

کانت در جای دیگری صریحا می‌گوید منظور او از خواست خوب یا اراده خیر، اراده نیک یا مهربانی طبیعی نیست، بلکه به نظر او نیکی اراده نیک، نه به دلیل پیامدش و نه حتی ب دلیل نتیجه خاصی که فرض می‌شود مستعد آن است، بلکه بواسطه طبیعت آن است. ( ۸،ص: ۱۲۹) اراده چیزی نیست جز عقل عملی و عبارتست از توانایی برگزیدن تنها آن چیز که عقل مستقل از تمایل از لحاظ عملی ضروری، یعنی نیکو بشناسد.( ۱۰،ص:۴۶ ) تنها چیزی که عقل عملی نیکو می شناسد چیزی نیست جز تصور خود قانون. تصور خود قانون که مبری از هر گونه تمایل و تجربه است – صوری محض است – و می‌تواند به عنوان یک اصل صوری اراده را متعین سازد. این اراده متعین شده بوسیله صرف تصور قانون همان اراده خیر است.

از نظر کانت آزادی و استقلال اراده نیز در همین امر نهفته است. یعنی به میزانی که انسان خود را بیشتر با قوانین متعین شده اراده وفق بدهد، آزادتر است. و هر چه بیشتر آزادی خود را به منصه ظهور برساند انسان‌تر است. از همین رو مفهوم آزادی و به منصه ظهور رساندن آن در معنای مورد نظر کانت، نسبتی با جهان پیرامون نداشته، مقوله‌ای استعلایی و متعلق به حوزه اخلاق است که بیرون از جهان پدیداری واقع شده است ( ۶،صص:۲۳-۲۴ ).

اما موجودات انسانی در امور عملی لزوما با ذهن به خصوص با قوه میل آن سر و کار دارند. و این امر باعث انواع تعدیل‌ها می‌شود و در چنین موجودی عقل تنها مبدا ایجاب اراده نیست و بنابراین این قواعد نوعی امر است. یعنی قاعده ای که با وصف نوعی باید همراه است. (۱۲،ص: ۳۵ ) این باید نشانه نوعی تکلیف است و این تکلیف در موجوداتی که درونشان صحنه تعارض نفس و عقل است معنی دارد. وگرنه به نظر کانت تکلیف برای موجودی که یکسره عقل است معنی ندارد.

بایدی که کانت برای موجودات خردمند متناهی به کار می‌برد از نوع « بایسته تاکیدی۵۴ » می‌باشد. این بایسته نه به موضوع کار و نه به نتیجه خواسته شده از آن بلکه به صورت و اصلی که خود نتیجه آن است مربوط می شود. ( ۱۰،ص: ۵۲) این بایسته تاکیدی که هنجار نهایی اخلاق می باشد و از آن به امر مطلق نیز یاد می‌شود سلسله جنبان احکام اخلاقی است که از اراده متعین شده نشات می‌گیرد. چنین هنجاری یکتاست و وجود بیش از یکی از آن ممکن نیست، ولی کانت سه صورت از آن به شکل سه فرمول ارائه می‌دهد که هر یک دارای محل تاکید خاص خود است. او صورت اول را ترجیح می‌دهد، اما معتقد است که تعبیرهای لفظی بدیل احیانا معنای آن را روشنتر می‌نمایند و برای ما که خوانندگان او باشیم، متقاعدکننده‌تر می‌باشند.

صورت اول- فرمول خودآیینی یا فرمول قانون عام: « هرگز نباید به شیوه‌ای عمل کنم که نتوانم همچنین اراده کنم که ضابطه رفتاری من به صورت قانون عام در آید. »
صورت دوم – فرمول احترام به کرامت اشخاص: « چنان عمل کن که انسان را، خواه شخص خودت و خواه دیگران، همواره غایت بدانی، نه هرگز صرفا وسیله. »
صورت سوم- فرمول قانونگذاری برای جامعه اخلاقی: « همه ضابطه های ناشی از قانونگذاری خود ما باید با یک ملکوت غایات چنان هماهنگ باشند که گویی آن ملکوت مُلک طبیعت است. » ( ۹،ص: ۶۲ )

از نظر کانت خود آیینی۵۵ اراده، اصل یگانه همه قوانین اخلاقی و همه تکالیف منطبق با آنهاست. از سوی دیگر، دگرآیینی۵۶ اراده نه فقط نمی‌تواند بنیاد هیچ تکلیفی قرار بگیرد، بلکه برعکس ضد اصل تکلیف و ضد اخلاقی بودن اراده است. (۱۰،ص: ۵۸) اینکه چرا اینقدر خودآیینی مهم است را می‌توان در این نوشته کانت دید: در مملکت غایات هر چیزی یا دارای ارزش است یا شرف. آنچه که دارای ارزش است می‌تواند با چیز دیگری که معادل آن است عوض شود. ولی آنچه از هر ارزشی برتر است و هیچ معادلی نمی‌پذیرد دارای شرف است. از این رو قانونگذاری که خود ارزش همه چیز را تعیین می‌کند باید بهمین دلیل دارای شرف باشد یعنی ارزش نامشروط و بی مانندی داشته باشد. و خودآیینی اراده بنیاد شرف طبیعت انسانی است. ( ۱۰،صص: ۸۳-۸۶ )

ارزش نامشروط از نظر کانت صرف خود آگاهی عقل عملی محض است و این خود آگاهی ( یعنی عمل بر طبق دستورات خود عقل و نه هیچ چیز دیگری که منجر به دگرآیینی شود ) مفهوم ایجابی اختیار است. خود آگاهی همان آگاهی به قانون بنیادین عقل عملی محض است. این قانون خود را بعنوان یک قضیه ترکیبی پیشین که بر هیچ شهودی خواه شهود محض و خواه شهود تجربی مبتنی نیست، آشکار می‌کند. (۱۲،ص: ۵۵) بنابراین از نظر کانت گزاره‌های اخلاقی ترکیبی پیشین است و هرگونه دخالت امور محسوس، تجربه و امیال در تعین اراده موجب دگرآیینی که اصل ضد اخلاقی بودن اراده است میشود. کانت به صراحت در جای جای « بنیادهای مابعدالطبیعه اخلاق » و « نقد عقل عملی » دست تجربه را از حریم اخلاق کوتاه میکند و این امر از نظر وی مساوی است با عینیت یعنی کلیت و ضرورت قوانین اخلاقی است.

کانت از طریق قانون اخلاقی، قوه ای بنام اختیار را در درون ما فرض می‌گیرد و ما از این طریق می‌توانیم به نظامی فوق محسوس و جهانی معقول راه یابیم. ما می‌توانیم به این نظام لااقل از دیدگاه عملی به آن واقعیت عینی بدهیم. زیرا آن را موضوع اراده خویش به عنوان موجودات متعقل محض می‌انگاریم. ( ۱۲،ص: ۷۵ ) البته کانت تاکید می کند این امربه هیچ وجه موید توسعه شناخت نظری عقل نیست. واقعیت عینی قانون اخلاق را از طریق هیچ گونه استنتاج با مدد تلاشهای عقل نظری، خواه عقل نظری محض، خواه عقل نظری موید تجربه نمی‌توان نشان داد. ( ۱۲،ص: ۸۰ )

از نظر کانت ما برای آزادی مجبور به فرض عالمی معقول هستیم وجود آزادی هیچگاه به فهم در نمی‌آید؛ چون هیچ مثال تجربی در پشتیبانی از آن نمی‌توان زد و آزادی تنها به منزله پیش‌فرض ضروری خرد در موجودی معتبراست که به آگاهی خویش از یک خواست مستقل از آرزوها و یا به توانایی تعیین خویش توسط قوانین خرد مستقل از غریزه‌های طبیعی باور دارد. (۱۰،صص: ۱۳۰-۱۳۱ )

۱-۳- نسبت کانت با واقع‌گرایی اخلاقی
کانت راه هرگونه امر مستقل از خرد آدمی رابرای ورود به منظومه اخلاقی‌اش را می‌بندد. « خرد فقط آن چیزی را می بیند که خود طبق طرحهای خود خلق می کند » ( ۱۱،ص: ۲۷) بنابراین کانت طبق تعریف‌هایی از واقع‌گرایی که بر استقلال خاصه‌های اخلاقی از باور ما تاکید می کند، ضد واقع‌گراست. ولی از آن سوی دیگر کانت در هیچ یک از نظریه های ضد واقع‌گرایانه اعم از ناشناخت‌گرایی و نیهیلیسم نمی‌گنجد. کانت یک شناخت‌گرای اخلاقی است و قائل به صدق و کذب پذیر بودن گزاره های اخلاقی است. صدق و کذب گزاره‌های اخلاقی از نظر کانت نه به مانند یک شناخت‌گرای ضعیف مبتنی بر نوعی بین الاذهانیت است (۱۲،ص: ۴۶) و نه توسط واقعیتهایی که در جهان پدیداری وجود دارند بدست می‌آید. از نظر وی صدق گزاره « قتل کردن بد است » را هر فهم متعارف و عقل سلیمی می‌پذیرد. واین گزاره در همه شرایط صادق است.

حال اگر تعریفی حداقلی از واقع‌گرایی اخلاقی را بپذیریم یعنی واقع‌گرای اخلاقی را کسی بدانیم که اولا گزاره‌های اخلاقی را صدق و کذب پذیر می‌داند و ثانیا بعضی از آنها را واقعا صادق می‌داند. ( ۱۳،ص:۶۰ و ۲۵، ص:۱۵ ) آنگاه می‌توان کانت را یک واقع‌گرای اخلاقی دانست. و اگر به تعریف‌هایی از واقع‌گرایی اخلاقی که به استقلال از ذهن و موجود بودن در عالم خارج بها می‌دهند، رجوع کنیم آنگاه کانت یک ضد واقع‌گرای اخلاقی است.
باید به این نکته توجه داشت که کانت احکام اخلاقی را ناشی از احساسات و امیال ما نمی‌داند؛ از نظر وی بررسی امیال آدمی در حوزه انسان‌شناسی است و نه فلسفه؛ و پس، از این حیث وی یک ناشناخت‌گرا و ضدواقع‌گرای اخلاقی نیست. اما از آنجایی که وی اخلاق را خارج از حوزه جهان طبیعی می‌داند؛ چراکه هرچه در جهان است طبق قوانین فیزیکی جهان است و اختیاری در جهان وجود ندارد و از این لحاظ اخلاق نمی‌تواند داخل در جهان طبیعی باشد؛ و به یک معنی همانطور که خود می‌گوید اخلاق استعلایی است. و از این حیث یک ضدواقع‌گرای اخلاقی است.

۴- نتیجه‌گیری
کانت در هیچ یک از اقسام واقع‌گرایی اخلاقی – طبیعت‌گرایی، غیر طبیعت‌گرایی و فوق طبیعت‌گرایی – نمی‌گنجد. چراکه به باور وی اخلاق نمی‌تواند در جهان خارج وجود داشته باشد از این حیث وی یک ضد واقع‌گرای اخلاقی است. از سوی دیگر وی در تقسیم‌بندی‌های متعارف ضدواقع‌گرایی اخلاقی نمی‌گنجد چراکه وی به مدخلیت امیال و احساست آدمی در امور اخلاقی قائل نیست و همچنین گزاره‌های اخلاقی را نیز جعلی و دروغ نمی‌داند.
از اینرو، اگر ما به تعاریفی که به استقلال از ذهن خاصه‌های اخلاقی و در جهان خارج بودن آنها بها می‌دهند، معتقد باشیم، کانت یک ضدواقع‌گرایی اخلاقی است. از سوی دیگر اگرتاکید ما از واقع‌گرایی اخلاقی، حفاظت از دستبرد سوژه انسانی در امور اخلاقی بنا به امیال و احساستش باشد؛ آنگاه کانت را باید یک واقع‌گرای اخلاقی بدانیم؛ چراکه قوانین اخلاقی وی عام و جهان‌شمول بوده که در نه در طول تاریخ عوض می‌شوند و نه اموری چون امیال احساسات آدمیان در آنها تاثیرگذارند.
پس بسته به اینکه کدام یک از وجوه معرفت شناسی و یا وجودشناسی در تعریف از واقع‌گرایی اخلاقی پررنگ‌تر است و ما چه معنایی را از واقع‌گرایی اخلاقی مراد ‌کنیم، کانت می‌تواند ضدواقع‌گرا و یا واقع‌گرای اخلاقی باشد.

 


پی نوشت
* نسخه ای از این مقاله که به همراه آقای ابوالفضل صبرآمیز نوشته شده، به زودی در کتاب « ورق روشن وقت: جستارهایی در نواندیشی دینی، فلسفه و فیلم» ام منتشر خواهد شد.

۱. moral facts
۲. meta-ethics
۳. cognitivism
۴. non-cognitivism
۵. realism
۶. anti-realism
۷. semantic
۸. Epistemic
۹. Ontology
۱۰. Psychology
۱۱. moral property
۱۲. philosophy of action
۱۳. دو مبحث شناخت‌گرایی و واقع‌گرایی اخلاقی بسیار در هم تنیده هستند، بطوریکه پرداختن به یکی بدون اشاره به دیگری، بحث را ناقص می‌گذارد. در اکثر کتابهای فلسفه اخلاق نظریه واقع‌گرایی در ذیل نظریه شناخت‌گرایی صورتبندی و مطرح می‌شود. ولی ما چون در این مقاله می‌خواهیم توجه خود را بر روی واقع‌گرایی متمرکز کنیم، مبحث شناخت‌گرایی را به اجمال برگزار کرده و از بحث تفصیلی در این مورد اجتناب نموده ایم.
۱۴. منظور از روانشناسی در اینجا موضوعی است که در حوزه عاطفه، میل، آرزو و… قرار می‌گیرد.
۱۵. truth-apt
۱۶. strong cognitivism
۱۷. weak cognitivism
۱۸. Richard Hare
۱۹. Prescriptive
۲۰. Normative
۲۱. Imperative
۲۲. Valid
۲۳. برای آشنا شدن با تعاریف گوناگون واقع‌گرایی، چند تعریف مختلف از واقع‌گرایی اخلاقی را در اینجا می‌آوریم:
مایکل دامت ( Michael Dummett ): واقع‌گرایی، این باور است که مجموعه گزاره‌های مورد بحث و نزاع، دارای ارزش صدق عینی هستند که از ابزار شناخت ما مستقل است. یعنی آن گزاره‌ها بر حسب وجود واقعی مستقل از ما، یا صادقند یا کاذب.
جفری سیر مک کورد ( Jeffry Sayre-McCord ) : واقع‌گرایی مستلزم پذیرش صرف دو رای است: ۱- ادعاهای مورد بحث هرگاه به صورت ظاهری تفسیر شوند یا صادقند یا کاذب. ۲- برخی از این ادعاها واقعا صادق می باشند.
هیلری پاتنم ( Hilary Putnam ) می‌گوید: یک واقع گرا مدعی است که ۱ – ادعاهای مورد نظر یا صادقند یا کاذب ۲- آنچه که این گزاره ها را صادق یا کاذب می‌نمایاند امری خارجی است. یعنی چیزی از داده های حسی بالقوه و بالفعل ما یا ساختار ذهن یا زبان ما نیست. ( ۱۳،صص:۶۰-۶۲ )
دیوید مک ناتن ( David McNaughton ) : طبق واقع‌گرایی اخلاقی، واقعیات اخلاقی وجود دارند که برتر و والاتر از حالات روانشناختی افراد و از جمله باورهای اخلاقی آنان‌اند. و همین واقعیات اخلاقی هستند که قابلیت صدق یا کذب باورهای اخلاقی افراد را فراهم می‌آورند.
دیوید برینک ( David Brink ) واقع‌گرایی اخلاقی مدعی است که واقعیت‌های اخلاقی و گزاره‌های اخلاقی صادق وجود دارند که وجود و ماهیتشان مستقل از باورهای ما درباره صواب و خطاست . مدعای مابعدالطبیعه واقع‌گرایی اخلاقی بیانگر این مدعای معناشناختی است که احکام و الفاظ و مفاهیم اخلاقی نوعا اشاره به واقعیت‌ها و خاصه‌های اخلاقی دارند.
نیکلاس استرجن ( Sturgeon Nicholas ) : واقع‌گرایان اخلاقی معتقدند که اولا الفاظ و مفاهیم اخلاقی ما نوعا اشاره به خاصه‌های اخلاقی دارند و ثانیا بیانات و گفته‌های اخلاقی ما نوعا بیانگر گزاره‌هایی هستند که قابلیت صدق و کذب را دارند و ثالثا حقایق اخلاقی مستقل از شاحصه‌های ذهنی ما همچون باورها و احساسات اخلاقی و نیز آداب و رسوم هستند.
راس شافرلند ( Ras Shaferland ): واقع‌گرایی نظریه ای است که طبق آن احکام اخلاقی برخوردار از نوع خاصی از عینیت هستند. چنین احکامی که صادق باشند مستقل از آن چیزی هستند که یک فرد در مکانی خاص و در اوضاع و احوالی خاص برای آنها در نظر می‌گیرد.( ۱۶،صص: ۷-۸ )
پانایوت بوچورف :‌ واقع‌گرایی اخلاقی مدعی است که حقایق اخلاقی و به تبع آن، اوصافی نظیر خوب، بد، درست، نادرست، فضیلت و رذیلت که با حقایق یا اوصاف غیر اخلاقی تحول‌پذیر نیستند. در عالم وجود دارد. بر اساس این نظریه، این حقایق و اوصاف از آگاهی ما،‌ از حالتی که در آن حالت می‌اندیشیم و صحبت می‌کنیم. از باورها و گرایش‌های ما و از احساسات و امیال ما مستقلند، اوصاف اخلاق می‌توانند از طریق اشخاص، اعمال، نهادها و مانند اینها تحقق یابند؛‌ با تمثل و تحقق این اوصاف، حقایق اخلاقی هستند که تطابق با آنها سبب صدق احکام اخلاقی می‌شود. ( ۴، ۱۳۸۱ )
۲۴. Benedict Spinoza
۲۵. G. L. Macki
۲۶. error theory
۲۷. The Nature of Morality
۲۸. Gilbert Harman
۲۹. derived
۳۰. queer property
۳۱. ویلیام اکامی فیلسوف مشهور قرون وسطی بود. نظریه وی که به استره اکام یا تیغ اکام معروف است مبتنی بر ساده کردن جهان است. وی خواستار حذف موجوداتی است که هیچ اثری در جهان ندارندو بدون آنها هم جهان قابل تبیین است.
۳۲. Ayer
۳۳. boo – hurrah theory
۳۴. quasi realism
۳۵. Simon Blackburn
۳۶. Naturalism
۳۷. non-naturalism
۳۸. super naturalism
۳۹. non-moral
۴۰. Reductionism
۴۱. Irreductionism
۴۲. multiple realization
۴۳. Loyd Morgan
۴۴. principle of emergence
۴۵. G.E.Moore
۴۶. Principia Ethica
۴۷. از نظر مور طبیعت آن معنی را میدهد که موضوع ماده‌ای از علوم طبیعی و همچنین روانشناسی است و ممکن است شامل هر چیزی بشود که در خارج است یا در خارج موجود بوده است و یا زمانی خواهد بود. (۲۰، ص:۱۰ )
۴۸. open – question
۴۹. David Wiggins
۵۰. Audi
۵۱. در اینجا لازم است تفکیکی میان غیر طبیعت‌گرایی و تحویل‌ناگرایی صورت بپذیرد:
مجادله اصلی طبیعت گرایی و غیر طبیعت گرایی بر سر این است که آیا احکام اخلاقی، احکامی علمی هستند و یا خیر. تحویل گرایان به صورت صریح از تحویل خاصه اخلافی به خاصه‌های طبیعی سخن رانده و مدعی شدند احکام علمی در باب دعاوی اخلاقی نیز صادقند. از سویی دیگر تحویل ناگرایی هرچند خاصه‌های اخلاقی را به صورت صریح به خاصه-های طبیعی فرونکاست اما در عین حال مدعی شد احکام اخلاقی، احکامی هستند که در تبیین پدیده‌های مختلف می-توانند کاربرد داشته باشند و به مانند علومی دیگری همچون اقتصاد و جامعه شناسی و … می‌توان از علمی بودن اخلاق صحبت کرد. از طرف دیگر غیر طبیعت گرایی منکر اتصال دعاوی اخلاقی با دعاوی علمی بود و از انفصال این دو سخن می‌گوید.
۵۲. منظور از واقع‌گرایان در اینجا، طبیعت‌گرایان، غیر طبیعت‌گرایان و فوق طبیعت‌گرایان می‌باشد. یعنی آن دسته از واقع-گرایان که در تعریف‌هایشان از واقع‌گرایی به جنبه وجود‌شناختی بیش از جنبه‌های دیگر بها می‌دهند.
۵۳. good will
۵۴. categorical imperative
۵۵. autonomy
۵۶. heteronomy

منابع فارسی:
۱. آشوری، داریوش (۱۳۵۷)، تعریف‌ها و مفهوم فرهنگ، تهران: مجموعه فرهنگ آسیا.
۲. اُکاشا، سمیر(۱۳۸۷)، فلسفه علم، ترجمه هومن پناهنده، تهران: فرهنگ معاصر.
۳. پاتنم، هیلری (۱۳۸۵)، دوگانگی واقعیت/ ارزش، ترجمه فریدون فاطمی، تهران: نشر مرکز.
۴. حسینی، سید اکبر(۱۳۸۱)، “چیستی واقع گرایی اخلاقی”، در نشریه حوزه – معارف، شماره ۸، مهر ۱۳۸۱.
۵. داروال، استیون و دیگران (۱۳۸۰)، نگاهی به فلسفه اخلاق در سده بیستم، ترجمه مصطفی ملکیان، تهران: دفتر پژوهش و نشر سهروردی.
۶. دباغ، سروش، (۱۳۸۸الف)، امر اخلاقی، امر متعالی، تهران: نشر کتاب پارسه.
۷. دباغ، سروش، (۱۳۸۸ب)، درس گفتارهای فلسفه اخلاق، تهران: صراط.
۸. راس، دیوید(۱۳۸۶)، نظریه اخلاقی کانت: شرحی بر تاسیس مابعدالطبیعه اخلاق، ترجمه حسین کمالی نژاد، تهران: حکمت.
۹. سالیوان، راجر(۱۳۸۰)، اخلاق در فلسفه کانت، ترجمه عزت الله فولادوند، تهران: طرح نو.
۱۰. کانت، ایمانوئل(۱۳۶۹)، بنیادهای مابعدالطبیعه اخلاق، ترجمه حمید عنایت و علی قیصری، تهران: خوارزمی.
۱۱. کانت، ایمانوئل(۱۳۸۳)، سنجش خرد ناب، ترجمه میر شمس الدین ادیب سلطانی، تهران: امیرکبیر.
۱۲. کانت، ایمانوئل(۱۳۸۵)، نقد عقل عملی، ترجمه انشاءالله رحمتی، تهران: نورالثقلین.
۱۳. مک کورد، جفری(۱۳۸۱)، “سیر، تنوع و کثرت واقع‌گرایی‌های اخلاقی”، ترجمه سید اکبر حسینی، در مجله علمی تخصصی معرفت، سال یازدهم، شماره دهم، دی ۱۳۸۱.
۱۴. مک ناتن، دیوید(۱۳۸۳)، نگاه اخلاقی: درآمدی به فلسفه اخلاق، ترجمه حسن میانداری، تهران: سمت.
۱۵. مکی، جی ال(۱۳۷۹)، “ماهیت ذهنی ارزشها”، ترجمه مراد فرهادپور، در فصلنامه ادبی، فرهنگی ارغنون،شماره ۱۶، تهران، تابستان ۱۳۷۹.
۱۶. ملایوسفی، مجید(۱۳۸۴)، “جان مک داول و واقع گرایی اخلاقی”، در نامه حکمت، شماره ۶، پاییز و زمستان ۱۳۸۴.
۱۷. میانداری، حسن(۱۳۸۶)، “نقد فلسفه اخلاق کانت از منظر واقع گرایی اخلاقی مک داول”، در نامه حکمت، سال پنجم شماره ۲، پاییز و زمستان ۱۳۸۶.
۱۸. نیلسون، کای(۱۳۸۶)، “مسائل فلسفه اخلاق”، در فلسفه اخلاق، ویراستار: پل ادواردز، ترجمه انشاء الله رحمتی، تهران: تبیان.
۱۹. هولمز، رابرت (۱۳۸۵)، مبانی فلسفه اخلاق، ترجمه مسعود علیا، تهران: ققنوس، ۱۳۸۵.

References
۲۰. Miller, A.(2003) An Introduction to Contemporary Meta Ethics, Oxford: Oxford university Press.
۲۱. Pojman, L.(1999), Ethics Discovering Right and Wrong, USA: Wadsworth .
۲۲. Rachels, J.(1997) ‘Subjectivism’ in A Companion to Ethics, Singer, P.(ed.), Oxford: Blackwell.
۲۳. Railton, P.(1986), ‘Moral Realism’ in The Philosophical Review, Vol. 95, No. 2, Apr. 1986, Duke University Press, pp. 163-207.
۲۴. Rottschaefer, W.(1999), “Moral Learning and moral Realism” in Behavior and Philosophy, No. 27, Cambridge Center for Behavioral Studies, Pp. 19-49.
۲۵. Smith, M.(2000) ‘Moral Realism’ in The Blackwell Guide to Ethical Theory, Lafollette, H. (ed.), Oxford: Blackwell.
۲۶. Smith, M.(1997) ‘Realism’ in A Companion to Ethics, Singer, P.(ed.), Oxford: Blackwell.
۲۷. Stewart, N. (2009), ETHICS : An Introduction to moral philosophy, Polity Press.
۲۸. Warner, R.(1983), ‘Ethical Realism’ in Ethics, Vol. 93, No. 4, Jul. 1983, The University of Chicago Press, pp. 653-679.


چند نکته در باب رهبری آیت‌الله خامنه‌ای

$
0
0

‌درآمد

اخیرا یک ویدیوی نوزده دقیقه‌ای از نشست اجلاس خبرگان رهبری در مقطع درگذشت آیت‌الله خمینی در سال ۶۸ منتشر شده است که بسیار واجد اهمیت است و به گمانم یکی از اسناد دینی و سیاسی مهم تاریخ جمهوری اسلامی (در واقع تاریخ معاصر ایران) است. در این گفتگو و تصمیم‌گیری بسیار مهم و تعیین‌کننده سخنانی ردو بدل می‌شود که جمله‌جمله آن درخور تأمل است و این مجموعه در نهایت می‌تواند در شناخت حوادث پشت پرده‌ی مات سیاست جمهوری اسلامی و فهم تحولات بعدی به کار آید.

من در این نوشتار می کوشم در دو فصل به صورت گزیده و شتاب‌زده به نکاتی اشاره کنم.

الف. نقض اصول مصرح قانون اساسی و معیارهای شرعی متعارف

نخستین و مهم ترین چیزی که با دیدن و شنیدن این برنامه برجسته می شود نقض قانون اساسی و نقض آشکار مقررات دینی و قانونی متعارف جمهوری اسلامی است. این واقعیت تلخ بار دیگر نشان می دهد که معماران و مدیران ریز و درشت نظام جمهوری اسلامی در طول این چهار دهه عموما به «قانون» به معنای متعارف آن باوری ندارند. شواهد نقلی و تجربی نشان می دهد که در دیدگاه اینان قانون یا به معنای شرع و فقه است و یا در نهایت به تأیید فقیهان و به طور خاص ولی فقیه حاکم رسیده باشد و فقاهت نیز با طرح ولایت مطلقه فقیه چندان فراخ و سیال شده است که بی مرز است و حداقل تعیین مرزهای سیال آن بر عهده ولی فقیه حاکم است و در نتیجه نظرا و عملا هیچ معیاری برای تشخیص درست و نادرست «حکم الله» وجود ندارد. یکی از مؤلفه های بنیادین نظام های دموکراتیک پاسخگویی مسئولان و نمایندگان ملت است ولی در قانون اساسی نظام مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه، پاسخگویی ولی فقیه محلی از اعراب ندارد و خبرگان رهبری نیز نظرا و عملا توان چنین کاری را ندارد. این یکی از بنیادی ترین مشکل و تناقض تئوریک و عملی نظام جمهوری مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه است که بی تردید در چهارچوب ساختار حقوقی کنونی نظام غیر قابل حل خواهد بود. البته این جدای از ساختار حقیقی و کارگزاران نظام در حال و آینده است که نوع تفکر رهبری می تواند تغییراتی مثبت و یا منفی ایجاد کند.

در این اقدام مهم برکشیدن سید علی خامنه ای (رئیس جمهور وقت) به مقام رهبری نظام چند فقره نقض قانون و نیز نقض اصول شرعی حول تئوری ولایت فقیه صورت گرفته است. برای مدلل کردن این مدعا، مذاکرات جلسه مورد بحث و به ویژه استدلال های درست و دقیق شخص جناب خامنه ای کفایت می کند.

اول. وفق قانون اساسی حاکم تا آن زمان (قانون اساسی بازنگری نشده در نیمه خرداد ۶۸) رهبر می بایست از میان مراجع بالفعل تقلید انتخاب می شد و حال آن که در آن زمان خامنه ای از مراجع تقلید نبوده است. افزون بر آن، در اقدام خبرگان، تئوری ولایت فقیه با مدل آیت الله خمینی و دیگر مدافعان فقهی آن، نیز آشکارا نقض شده است. زیرا فقیهی به عنوان نائب عام امام معصوم ولایت عامه دارد که مجتهد و دارای فتوا باشد و گرنه ولایت ندارد و نمی تواند داشته باشد و به همین دلیل نیز حکمش از لحاظ شرعی نافذ نخواهد بود. نکته مهمی که خود آقای خامنه ای به درستی و دقیق بدان اشارت کرد و به استناد آن خود را به حق شایسته این مقام ندانست. اگر قید «مطلقه» را بر ولایت عامه بیفزاییم، اهمیت و خطیر بودن کاربردی چنین مقامی و مسئولیتی بسی آشکارتر می شود.

دوم. وجه دیگر خلاف قانون و خلاف شرع بودن انتخاب جناب خامنه ای به مقام رهبری، نقض شرط اجتهاد است. درست است که آیت الله خمینی در فرمانی که خطاب به آقامیرزا علی مشکینی برای تشکیل مجلس بازنگری قانون اساسی داد، نوشت برای احراز مقام رهبری شرط اجتهاد کفایت می کند و اندکی بعد در قانون این نظریه گنجانده شد ولی در روز برگزیدن رهبر دوم، هنوز قانون اساسی جدید مشروعیت قانونی نداشت. افزون بر آن ( و مهم تر)، شخص منتخب نیز مجتهد نبود و حتی مجتهد متجزی هم نبود و این را هم شخص منتخب به صراحت و با صداقت تمام اذعان کرد و هم دیگرانی که با اصرار کوشیدند ایشان را برای قبول رهبری متقاعد کنند بدان اشاره کردند.

سوم. ایراد دیگر این بود که در آن جلسه عنوانی جعل شد که وجاهت قانونی نداشت و از این نظر خلاف قانون بود: «رهبری موقت»! اصل مصرح قانون اساسی این بود که پس از بنیانگذار جمهوری اسلامی از میان مراجع تقلید شخصی واجد شرایط (از جمله شرط عدالت و نیز مدیر و مدبر بودن) به وسیله خبرگان رهبری برگزیده می شود و گرنه شورای رهبری (سه یا پنج نفر) تشکیل خواهد شد و در این میان عنوانی برای رهبری فردی موقت وجود ندارد. این نیز از بدعت های قانونی و نیز شرعی (چرا که در نظام ولایت فقهی شرعی نیز چنین عنوانی وجود ندارد) در تصمیم خبرگان مورد بحث بوده است.

چهارم. ایراد اساسی دیگر نقض صریح وصیتنامه آیت الله خمینی بوده است. ایشان به روشنی اعلام کرده بود که پس از او استناد به اقوال او صرفا از طریق ارجاع به مطالب مکتوب و یا منتشر شده وی در رادیو و تلویزیون معتبر است اما هاشمی رفسنجانی، در مقام کارگردان اصلی این نمایش مهم، با اذعان به این وصیتنامه و فقط به استناد چند گواه، به هدف خود جامه عمل پوشاند و دوست قدیمی اش را بر جایگاهی نشاند که به تعبیر درست و دقیق خود آقای خامنه ای از هیچ نظر شایستگی چنین مقامی را نداشت. واقعا فاجعه است در نظامی که مدعی ارزش مداری و قانون گرایی و مردم سالاری دینی پیشرفته است، فرمان بنیانگذارش پس از چند ساعت از قرائتش در همان مجلس و آن هم به وسیله جانشینش یعنی آقای خامنه ای چنین نادیده گرفته می شود.

پنجم. تحول مهم دیگری که در این چرخش شگفت انگیز مفهومی و قانونی و شرعی رخ داد، جایگزینی تئوری «عدول مؤمنین» به جای «ولایت فقیه» است. آنچه در نظریه ولایت فقیه ادعا می شود این است که در زمان غیبت امام دوازدهم شیعی، فقیهان به نصب عام، جانشین امام اند و در قلمروهایی (هرچند در تعیین این قلمرو بسی اختلافهاست) به نیابت امام حق مداخله دارند و  می توانند متصدی اموری بشوند (از جمله امور حسبیه) و در واقع نوعی ولایت نیابتی دارند و این نظریه کهن در نظریه آیت الله خمینی به اوج منطقی اش رسید که عبارت بود از تسخیر ماشین حکومت و دولت و تصدی مقام سلطنت که در ایران کهن به روشنی شناخته شده و جا افتاده و پس از صفویه عملا احیا شده بود. رخداد مهم انقلاب و سمت و سوی اسلامی شدنش در ماههای آخر پیش از پیروزی و احراز رهبری بلامنازع آیت الله خمینی و در نهایت احراز قدرت مطلق دینی و سیاسی به وسیله ایشان، تئوری سلطنت فقیه را برای اولین بار در تاریخ شیعه امامی احیا و بالفعل کرد. با تدوین قانون اساسی و مشروعیت آن با آرای مستقیم مردم، این سلطنت جامه قانونی و مشروعیت سیاسی و مدرن نیز پیدا کرد.

اما آنچه در خبرگان رهبری خامنه ای رخ داد، یکسره چیز دیگری بود. وقتی خامنه ای خود با طرح مشکلات به تعبیر خود ایشان «فنی» خود را شایسته جانشینی خمینی ندانست و حتی گفت برای جامعه اسلامی باید خون گریست که شخصی چون من در معرض رهبری قرار گرفته است، دیگر اعضای فقیه خبرگان با مجموعه ای از تذکرات و یا استدلال تلاش می کنند ایشان را قانع کنند. مضامین این مجموعه تذکرات این است که: شما به عنوان رهبر و آن هم موقت انتخاب می شوید و نه به عنوان ولی فقیه و حتی ولی مجتهد. از آنجا که خامنه ای تصور می کرد به عنوان ولی فقیه برگزیده می شود، به درستی استدلال می کند که از هیچ نظر در قالب تئوری ولایت فقیه نمی گنجد ولی در مقابل استدلال می شود که این رهبری از باب زعامت عدول مؤمنین است و ایشان بلافاصله متوجه شده و می گوید پس از باب عدول مؤمنین است! عدول مؤمنین می گوید در شرایطی خاص و بالضروره فردی از مؤمنان که واجد شرط عدالت است قدرت را در دست می گیرد. نتیجه این مجموعه تحولات در خبرگان رهبری نشان می دهد که تئوری ولایت مطلقه فقیه، به عنوان میراث آیت الله خمینی، پس از ده سال و در مقطع تعیین دومین رهبر نظام جمهوری اسلامی، با یک چرخش شگفت انگیز به مدل متعارضی تبدیل می شود که حداقل در ذهن و ضمیر بنیانگذار جمهوری ولایی نمی گنجید.

گفتنی است که نظریه عدول مؤمنین، یکی از مدل های اهل سنت در چهارچوب نظام خلافت است و جایگاهی روشن در نظریه سیاسی شیعی ندارد. شیعیان به طور سنتی بر این باورند که رهبری دینی و سیاسی پس از پیامبر منحصرا از آن امام معصوم است و در تئوری ولایت فقیه آیت الله خمینی نیز این رهبری در عصر غیبت از آن فقیه واجد شرایط است و بس. عدول مؤمنین محلی از اعراب ندارد.

ب. پاسخ به چند پرسش

یکم. چرا ولایت فقیه ادامه یافت؟

با این همه، این پرسش به ذهن خطور می کند که: در این صورت، چرا و چگونه پس از برکشیدن آقای خامنه ای ولایت مطلقه فقیه حتی با حدت و شدت بیشتری ادامه پیدا کرد و این اختیار و اقتدار از کدام منبع مشروعیت بخش به دست آمد؟

هرچند پاسخ دقیق و روشن به این پرسش بیش و پیش از همه بر عهده شخص آقای خامنه ای و حامیان ولایت ایشان است، ولی گمان می کنم که دو نکته می تواند تا حدودی به رفع ابهام کمک کند:

نکته نخست ماهیت قدرت و مقتضای قدرت بلامنازع است. اصولا قدرت ذاتا میل به گسترش و تعمیق و نفوذ هرچه بیشتر دارد و این گسترش هم به لحاظ سیاسی و مدیریتی گاه ضروری می نماید (به ویژه در روزگار پیشامدرن غالبا چنین بود) و هم به لحاظ شخصی قدرت فراوان و روزافزون بسیار شیرین و سکرآور است. به همین دلیل است که حکومت شرّ است و فقط می توان این شرّ را مهار و محدود کرد. و در همین زمینه است که گفته اند قدرت فساد می آورد و قدرت مطلق فساد مطلق می آفریند.

اما  نکته دوم، که بسی مهم تر است، این است که آقای خامنه ای می خواست نشان دهد که رهبری او صوری نیست بلکه واقعی است و خیلی هم واقعی و جدی است! توضیح آن این است که آقای خامنه ای در سخنانش به درستی استدلال کرد وقتی او واجد شرایط قانونی و شرعی نیست و حکمش شرعا و قانونا نافذ نیست، ناگزیر رهبری اش نیز صوری خواهد بود. اما به رغم این استدلال دقیق، دیگران گفتند پس از احراز رهبری احکامش مطاع خواهد بود و به هر دلیل ایشان را برگزیدند و ایشان هم بدان گردن نهاد و بر کرسی مقام ولایت مطلقه فقیه جای گرفت.

اما پس از برنشستن بر کرسی ولایت، ایشان برای نافذ بودن اوامر و نواهی خود و در نهایت کامیابی اش در عالم واقع چه می توانست بکند؟ ظاهرا ایشان دو راه بیشتر نداشت، یا به رهبری تشریفاتی دل خوش کند و یا با اقتدار نشان دهد که رهبری او صوری نیست. اگر به منطق قدرت و مقتضیات رهبری نظامی چون جمهوری اسلامی توجه کنیم، گفتن ندارد که رهبری صوری و تشریفاتی، آن هم در مقطع پر التهاب پس از پایان جنگ و رحلت بنیانگذار نظام، نه چندان ممکن بود و نه چندان مفید برای نظام؛ و رهبر جدید، با درک درست مقتضیات قدرت، ناگزیر به همان ساختار نهادینه شده در تئوری ولایت مطلقه فقیه و قانون اساسی بازگشت و با شدت بیشتری آن را ادامه و توسعه داد. در این عرصه، هم ظرفیت قانون اساسی قدیم و جدید (از جمله اصل ۵۷) به مدد ایشان آمد و هم ساختار حقوقی نظام و عالمانی که بر سفره رنگین نظام نشسته و از خوان آن متنعم بودند و بقا و منافع شان به حفظ این اقتدار و بسط شرعی آن بستگی داشت. عموم فقیهان در متن و حاشیه نظام، در آن زمان، می دیدند حفظ منافع مادی و معنوی آنان و حتی اجرای شریعت در گرو اقتدار هرچه بیشتر مقام رهبری نظام (جدای از این که چه کسی در این مقام باشد) است. مقتضای اصل پذیرفته شده «حفظ حکومت از اوجب واجبات است» نیز چنین اقتضا می کرد. اگر جز این بود، چگونه و چرا در خبرگان به چنان چرخشی عظیم و ویرانگر تن داده و حداقل به پیامدهای آن در دراز مدت توجه نشد؟ هرچند که برخی احتمالا بعدتر به تجربه متوجه اشتباه خود شدند که البته دیگر خیلی دیر بود. آیت الله خامنه ای هم که، هم آدم هوشمندی بوده و هست و هم در آن زمان حداقل ده سال تجربه سیاسی و مدیریتی در عالی ترین ارکان نظام را داشت و ساختار قدرت و مقتضیات نظام ولایی را می شناخت، با هوشمندی از تمام ظرفیت های موجود برای بسط قدرتش سود برد. هرچند ایشان از این اقتدار واقعی و یا بادآورده می توانست به نحو بهینه تری استفاده کند که صد افسوس چنین نشد.

از جمله ایشان می توانست حداقل وارد قلمرو اجتهاد و فتوا نشود و این عرصه را برای مجتهدان و حوزویان بگذارد و استقلال حوزه ها را به رسمیت بشناسد و در این صورت به گمانم بیشتر می توانست همدلی علما را به دست بیاورد. یعنی همان تذکرات درست و خیرخواهانه شخصیتی چون آیت الله منتظری را به گوش بگیرد و وارد قلمرویی نشود که جز تشدید تنش و به تعبیر آن مرحوم «ابتذال مرجعیت» نتیجه نداشته و ندارد. هرچند منصفانه باید اذعان کرد که تفکیک کامل دو نهاد حکومت و حوزه و در واقع واگذاری کامل عرصه فتوا و اجتهاد به فقیهان آزاد نیز مشکلات دیگری برای نظام دینی ایجاد کرده و می کند که بررسی آن مجالی دیگر می طلبد. در هرحال چالش بنیادین نظام ولایی حاکم و نهاد سنتی اجتهاد و مرجعیت دینی شیعی همچنان لاینحل باقی مانده است.

دوم. آیا خامنه ای در سخنانش صداقت داشت؟

با دیدن و شنیدن سخنان جناب خامنه ای در مجلس مورد بحث، این پرسش نیز به ذهن متبادر می شود که آیا ایشان در ادای چنان سخنان مهم و دقیقی صداقت داشت و از سر صدق چنان گفت؟

صادقانه بگویم که من پاسخ روشنی برای این پرسش ندارم. به ویژه که صدق و صداقت اساسا مفهومی انتزاعی است که عمدتا به قصد نیت و انگیزه ربط پیدا می کند و چنین اموری چندان قابل انکشاف و اندازه گیری نبوده و نیستند. با این حال به نظر می رسد که سخنان آقای خامنه ای صادقانه بوده و از این رو آدمی را تحت تأثیر قرار می دهد (حداقل در مورد من چنین بوده است). اما در این صورت، این پرسش مطرح می شود که چرا ایشان، به رغم چنان سخنانی درست و صادقانه، در نهایت بدان گردن نهاد؟ گرچه می توان همدلانه پذیرفت که ایشان به احترام آرای مجلس خبرگان تن به چنان مسئولیتی داد اما باز می توان گفت که آیا ایشان واقعا مجبور بود؟ اگر به جد خودداری می کرد (چنان که در همان سخنان به طور قاطع اعلام می کند)، چه اتفاق می افتاد؟ اصولا از لحاظ شرعی کسی که خود را برای انجام کاری صالح و توانا نمی داند، بر او حرام است که متقبل آن شود. وانگهی، رفتارهای کاملا متناقض بعدی ایشان، تا حدود زیادی دعوی صداقت اولیه را با تردید جدی مواجه می کند. بی تردید بسیاری از سیاست ها و عملکردهای جناب خامنه ای در این حدود سه دهه به صرف مقتضای بسط قدرت و یا تأمین مصالح دینی و ملی در چهارچوب یک نظام دینی و قانونی قابل تفسیر و قابل قبول نبوده و نیست. مثلا ادعای مرجعیت دینی، و آن هم با زور و فشار نیروهای امنیتی، با کدام معیار و موازین شرعی و حقوقی سازگار است؟ یا ارائه رساله عملیه برای خارج از کشور و نه داخل، چگونه پذیرفتنی است؟

سوم. کارگردانی هاشمی رفسنجانی

هرچند فعلا اسناد کافی برای تعیین انگیزه ها و میزان نقش هاشمی رفسنجانی در برگزیدن آقای خامنه ای در اختیار (حداقل در اختیار من) نیست ولی یک امر قطعی می نماید و آن این که هاشمی از مدتها قبل (آیا پیش از برکناری منتظری و یا پس از آن؟) رهبری خامنه ای را طراحی و مرحله به مرحله اجرا کرده است. البته اگر مذاکرات کامل مجلس خبرگان دیده و شنیده شود زمینه های گفتگو و روند تصمیم سازی و تصمیم گیری نهایی در این مورد آشکارتر می شود ولی همین چند دقیقه گفتگو نیز به خوبی نشان می دهد که این طرح از قبل آماده بوده و اجمالا تمام اعضای خبرگان و حداقل شخصیت های اثرگذرارش در جریان بوده اند. با توجه به نفوذ و اعتبار هاشمی رفسنجانی در دهه شصت و به ویژه شیوه مدیریتی ایشان (یعنی رأی زنی های پشت پرده و دور زدن قانون)، این طرح البته با موفقیت همراه شد. هرچند ایشان بعدها پاداشش را به گونه ای معکوس دریافت کرد. متأسفانه مرحوم هاشمی رفسنجانی در این سناریو، وفق سنت خویش، از شیوه غیر اخلاقی تدلیس و فریب نیز استفاده می کند و موقت بودن رهبری خامنه ای را اعلام نمی کند و چند بار تصریح می کند که به مردم نمی گوییم. چرا؟ چه هدف و یا اهدافی در این پنهانکاری بوده است؟ چرا دیگر اعضا به عنوان وکلای مردم، به چنین تصمیم غیر قانونی و غیر اخلاقی رضایت می دهند؟ شاید روزی آشکار شود.

در هرحال یکی از نمونه های روشن برای اثبات این مدعا که هاشمی رفسنجانی معمار جمهوری اسلامی است، همین داستان خبرگان و انتخاب رهبر دوم نظام است.

چهارم. تأملی در نقل هاشمی از خمینی

هاشمی از آیت الله خمینی سخنانی نقل می کند تا صلاحیت خامنه ای را برای رهبری جا بیندازد. اما در این مورد جای تأمل دارد. از یک سو حکم به خلافگویی هاشمی دشوار می نماید و از سوی دیگر دعوی صلاحیت خامنه ای برای رهبری آینده از سوی خمینی نیز بعید به نظر می رسد. هاشمی چند شاهد را برای وثاقت خبر خود گواه می گیرد که دشوار می نماید که بگوییم تمام آنها خلاف است و نادرست. اما می توان پرسید چرا این گواهان (جز یک تن که در همان جلسه تأیید کرد و متوجه نشدم کی بود) رسما در همان جلسه و یا بعدها نقل هاشمی را تأیید نکردند؟  به ویژه موسوی اردبیلی و میرحسین موسوی از همان زمان با خامنه ای همدل و همراه نبوده اند. با این حال اینان نه تأیید کردند و نه تکذیب (و اگر چیزی در تأیید و یا تکذیب گفته اند من بی اطلاعم).

اما این که آیت الله خمینی چنین مطلبی گفته باشد نیز دشوار می نماید. مثلا می توان پرسید آیا ایشان سید علی خامنه ای را مرجع و حداقل مجتهد می دانسته است؟ آیا می توان احتمال داد که ایشان شخص عادی و غیر مجتهد را برای جانشینی خود مناسب و به لحاظ شرعی و فقهی مشروع می دانسته است؟ اگر چنین بوده چرا آن را اظهار نکرد و یا در همان نامه بازنگری قانون اساسی بدان تصریح نکرد؟ از همه مهم تر، چگونه می توان تصور کرد خمینی که حدود یک سال پیش در برابر مخالفت خامنه ای با نظریه ولایت مطلقه فقیه وی، با انتشار نامه ای او را به شدت مورد انتقاد قرار داد و با این مضمون اعلام کرد که شما ولایت فقیه را نفهمیده اید، در همان زمان و یا اندکی بعد ایشان را برای احراز مقام ولایت مطلقه فقیه مناسب و شایسته بداند؟

در هرحال قبول هر دو سوی ماجرا دشوار است. شاید بعدها رازها از پرده در افتد.

پنجم. چرا خامنه ای؟

واپسین سئوال این است که چرا منتخب مطلوب آقای هاشمی سید علی خامنه ای بوده است؟

در این مورد نیز فعلا پاسخ قاطعی ندارم ولی در حد اطلاع و تحلیل من، در آن زمان واقعا گزینه مطلوب تری برای رهبری دوم وجود نداشت. به اجمال می توان گفت، اگر قرار بر معیارهای فقهی و قانون اساسی بود، پس از حذف منتظری مصداق اتم و اکمل ولی فقیه آیت الله سید محمدرضا گلپایگانی بود که ظاهرا وصی آیت الله خمینی هم شمرده می شد و او بود که بر جنازه خمینی نماز خواند (قابل توجه این که سنت مرجعیت شیعه اقتضا می کرد جانشین دینی و سیاسی رهبر فقید اقامه نماز کند وی نشد. چرا؟) و گویا شماری از اعضای خبرگان (از جمله آذری قمی) گلپایگانی را پیشنهاد کرده بودند (هرچند بیش از چهارده رأی نداشت) ولی واقعیت این است چنین شخصی نه خود این مقام را می پذیرفت و نه در عمل می توانست در چهارچوب نظام حقوقی و حقیقی جمهوری اسلامی مستقر به عنوان میراث آیت الله خمینی عملکردی مثبت و مفید برای نظام و مردم داشته باشد. کسان دیگری (مثلا علی مشکینی) نیز به دلایل دیگر صلاحیت و توانایی چنین مسئولیت مهمی را نداشتند. به گمانم در آن زمان هاشمی و خامنه ای دو گزینه ای بودند که از جهات ذهنی و تجربه اجرایی و با معیار کارآمدی می توانستند متصدی چنین مقامی در ساختار نظام جمهوری بشوند و به تعبیر رایج در ادبیات جمهوری اسلامی «خیرالموجودین» بودند.

اما در این میان چرا هاشمی خود را کنار کشید و به سود خامنه ای وارد عمل شد؟ باز اسناد کافی برای روشن شدن اصل ماجرا وجود ندارد ولی در حد حدس و گمان می توان گفت (چنان که از همان زمان تا کنون بسیاری گفته اند) هاشمی تصور می کرد خامنه ای بیشتر اهل شعر و ادب و کتاب است و دنبال قدرت نیست و در رهبری او، آن هم رهبری که مرهون و مدیون اوست، خود خواهد توانست عملا مدیریت کلان و اجرایی کشور را به دست بگیرد و به ایده های مطلوب خود در مدیریت نظام جمهوری اسلامی جامه عمل بپوشاند. البته چنین فکری لزوما به معنای سوء نیت و یا انگیزه های نفسانی و شخصی نبوده است بلکه می تواند برآمده از یک نوع نگاه به سیاست و توازن قوا و نوعی تقسیم قدرت متعادل در آن زمان بوده باشد. به ویژه شواهد نشان می دهد که از یک سو این دو دوست قدیمی به هم اعتماد داشتند و به ویژه خامنه ای (مانند اغلب مدیران عالی و میانی جمهوری اسلامی) به صلاحیت و توانایی ذهنی و عملی هاشمی رفسنجانی کاملا باور داشت. حال آیا از قبل این تقسیم کار مشترکا تصمیم گیری شده بود و یا هاشمی به طور شخصی و فردی تصمیم به این تصمیم رسیده و بدان عمل کرده بود، دقیقا روشن نیست. در هرحال در چهار سال اول ریاست جمهوری اسلامی هاشمی، این اتحاد کاملا برقرار بوده و در واقع هاشمی عملا مدیریت اصلی کشور بر عهده داشت. به ویژه هر دو شخصیت با همدستی و هم داستانی، جناح چپ (جناحی که در اواخر به شدت مورد تأیید و حمایت آیت الله خمینی بود) را از صحنه سیاست و مدیریت نظام حذف کردند تا به قول خودشان بدون مزاحمت «غوغاسالاران» حکومت کنند.

اما این که چرا بعدها انشقاق ایجاد شد، داستان دیگری است که در جای دیگر باید پاسخی درخور پیدا کند.

 

بحران جانشینی و راز بقای جمهوری اسلامی

$
0
0

تب و تاب اعتراض های اجتماعی و سیاسی اخیر با ایجاد فضایی نسبتا امنیتی تا حدی فروکش کرده، اما بازتاب هیجانات آن در فضای مجازی همچنان مشهود است. بررسی های اولیه از وضعیت سیاسی ایران در سال های اخیر نشان می داد گسل های جمهوری اسلامی علیرغم روی کار آمدن دولت روحانی و امضای توافق بین المللی برجام، در اثر فساد نهادینه سیاسی، اقتصادی و قضایی فعال شده و انتخاب شدن ترامپ در آمریکا و افزایش تنش های منطقه ای به شدت آن افزوده.

اما شواهد تازه ای در دست است که بحران جانشینی رهبری می تواند مهمترین دلیل فعال شدن گسل های نظام باشد. به ویژه از سال گذشته که آقای هاشمی رفسنجانی به طرز مشکوک و تامل برانگیزی درگذشت. هاشمی به راستی گرانیگاه نظام جمهوری اسلامی بود و حذفش به شیوه ای مشکوک می توانست تبعاتی جدی برای آینده نظام به دنبال داشته باشد. حذف هاشمی در واقع نشانی بود از آغاز بحران جانشینی و تقویت شایعاتی که از تشدید بیماری و درگذشت قریب الوقوع آقای خامنه ای حکایت داشت. پس از درگذشت هاشمی شواهد دیگری هم نشان داد که رقابت بر سر جانشینی وارد مرحله عملی شده و نزاع بر سر کرسی ولایت بالا گرفته است. در این یادداشت می کوشم به این موضوع بپردازم آیا امکان گذار مسالمت آمیز قدرت در نظام جمهوری اسلامی پس از خامنه ای وجود دارد؟

انتخابات ریاست جمهوری یا رقابت بر سر جانشینی کرسی ولایت فقیه
انتخابات ریاست جمهوری گذشته بیش از آن که رقابتی بر سر تعیین رئیس جمهور باشد، پیش رقابتی بر سر تعیین رهبر بعدی جمهوری اسلامی بود. پیش از اعلام نامزدی ابراهیم رئیسی برای انتخابات ریاست جمهوری، اخبار و تحلیل هایی دال بر تلاش ها برای جا انداختن وی به عنوان جانشین خامنه ای در رسانه ها منتشر شده بود. این شایعات پس از آن بود که وی به تولیت آستان قدس رضوی منصوب شد و همان زمان بود با فایل صوتی مربوط به اعدام های سال شصت و هفت که از سوی بیت آیت الله منتظری به رسانه ها درز کرد. علاوه بر این حضور جدی و تمام قد رئیسی در انتخابات با حمایت های سپاه و بیت رهبری شاهد مهمی بر این ادعا است. نامزدی احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری علیرغم نهی مستقیم خامنه ای نیز گواه دیگری بود بر جدی بودن بحران جانشینی. پیشتر نام آیت الله هاشمی شاهرودی نیز به عنوان گزینه ای برای جانشینی رهبر بر سر زبان ها افتاده بود. احمدی نژاد و یارانش البته تمایلاتی به آیت الله هاشمی شاهرودی دارند. هاشمی شاهرودی تنها عضو شورای نگهبان بود که به صلاحیت محمود احمدی نژاد رای مثبت داد. برخی حتی برخورد قضایی با مفاسد مالی یاران احمدی نژاد و افشاگری های او علیه قوه قضاییه و خانواده لاریجانی را نیز به بحران جانشینی نسبت می دهند. شاهد دیگر نیز البته حضور رادیکال حسن روحانی در انتخابات علیه رقبایش از یک سو و عقب نشینی معنا دار وی از بسیاری از شعارهای رادیکال خویش در رقابت های انتخاباتی و اعطای امتیازات بسیار به رهبر و سران سپاه در هنگام چینش دولت بود. این شاهد را البته پیشتر در یادداشتی توضیح دادم. در واقع حسن روحانی نیز ظاهرا با علم بر این شرایط به گونه ای رفتار کرده تا جایگاه خود را به عنوان ذخیره ای برای جانشینی حفظ کند بجای آن که با تاکید بر شعارهای انتخاباتی خود با هسته سخت قدرت درافتد.

رابطه اعتراضات اخیر با بحران جانشینی
اعتراض های نسبتا گسترده و بی سابقه اخیر گرچه با بهانه گرانی و طرح مطالبات اقتصادی آغاز شد ولی به صورتی غیر منتظره و به سرعت به سمت مطالبات براندازانه رفت و در بیش از پنجاه شهر به اعتراضی علیه نظام و رهبر جمهوری اسلامی تبدیل شد. مجموعه شعارهایی که در این تظاهرات شنیده شد بیش از آن که اقتصادی باشد شخص علی خامنه ای را هدف قرار داده بود. در یک فرض می توان چنین گفت تلاش رئیسی و علم الهدی برای کودتا علیه روحانی با شکست روبرو شد. اما حرکت در مجموع به ضررعلی خامنه ای تمام شد. در این اعتراضات البته اصلاح طلبان نیز به باور برخی ناظران از جمله صادق زیبا کلام لطمه دیدند و جایگاه دولت نیز بخاطر اعمال ناخواسته محدودیت ها در اینترنت و مدیریت اعتراضات مورد نقد جدی قرار گرفت.

از این رو تحرکات رئیسی وعلم الهدی که به شروع اعتراضات اخیر در مشهد منجر شد می توانست نشانه ای باشد از این که بحران جانشینی رهبری به مرحله عملی نزدیک شده است. این تحرکات نشان داد که پدرزن و داماد که با در اختیار داشتن امکانات وسیع آستان قدس رضوی امروز مافیای سیاسی اقتصادی بزرگی بشمار می روند، همچنان در پی به زیر کشیدن دولت برای هموار کردن مسیر رهبری هستند.. آنان حسن روحانی را تنها رقیب خویش برای کسب کرسی رهبری برشمرده و نیک پی برده اند با استقرار حسن روحانی رقابت برای جانشینی ولایت فقیه کار دشواری است..

آیا حل بحران جانشینی می تواند به اصلاح جمهوری اسلامی منجر شود؟
اکنون این سئوال به شکلی جدی در سطح جامعه مطرح است که آیا نظام جمهوری اسلامی اصلاح پذیر است؟ شاید کمتر کسی بر این باور باشد که با وجود رهبری خامنه ای امکان اصلاحی در این نظام متصور باشد. او راه را بر هر گونه اصلاحی بسته است و عمق فساد رخنه کرده در زیر مجموعه وی امکان هرگونه اصلاحی را اساسا منتفی کرده. رهبر جمهوری اسلامی امروز انحصار سلاح، رسانه، قاضی و پول را در اختیار دارد. اما در نبود وی آیا جمهوری اسلامی می تواند در سایه رهبر یا رهبرانی جدید خود را باسازی کند؟
دادن یک پاسخ مناسب به این سئوال می تواند راهبردی برای یک مبارزه سیاسی مسالمت آمیز و دموکراتیک باشد. بدیهی است اگر یک نظام سیاسی بسته این ظرفیت را پیدا کند تا در فقدان یک رهبر، رهبر چدیدی را برگزیند که متفاوت با او فکر می کند، باید صبر پیشه کرد تا انتقال قدرت به روال طبیعی خود صورت گیرد. کسانی که به مبارزات آرام و مسالمت آمیز باور دارند چنین روندی را به عنوان منطقی ترین و کم هزینه ترین روش برای انتقال قدرت برخواهند گزید..
اما در شرایط کنونی این امکان تا چه میزان وجود دارد که شخصی خارج از حلقه رهبری (به فرض حسن روحانی یا سید حسن خمینی) پس از فقدان رهبر جانشین وی گردد یا دست کم یک شورای رهبری تشکیل شود.
در این زمینه دست کم دو فرض وجود دارد. فرض نخست بر این باور است که تحولات اخیر نشان داده حل بحران جانشینی و انتقال مسالمت آمیز قدرت از خامنه ای به شخص دیگری خارج از حلقه وی اساسا محل سئوال و تردید جدی است. همچنین در نبود یک فضای کاملا امنیتی انتقال قدرت در جمهوری اسلامی می تواند به یک شورش فراگیر ولرزش همزمان همه گسل های جمهوری اسلامی منجر شود. از سوی دیگر از آنجا که نظریه فقهی-سیاسی ولایت فقیه این روزها اعتبار خویش را از دست داده، ابطال و ناکارآمد بودن آن از سوی بسیاری از صاحب نظران دینی و سیاسی مطرح شده و اصل آن در باور عمومی نیز زیر سئوال رفته است، بدون زور و ایجاد فضای امنیتی، اعمال حکومت فقیه جانشین خامنه ای ممکن نیست.
اما دیدگاه دیگری معتقد است اگر جمهوری اسلامی در شرایط اضطرار قرار گیرد و بقای خویش را در معرض خطر ببیند، به عقب نشینی هر چند تاکتیکی روی خواهد آورد و بدین ترنیب با دست زدن به اصلاحاتی هر چند جزئی و مقطعی می کوشد تا از بحران خارج شود. مثال های روشن این قضیه دست کم پذیرش قطعنامه آتش بس از سوی آیت الله خمینی، حادثه دوم خرداد در آستانه بحران در روابط خارجی ایران و اروپا و بالاخره برجام بود. اعتراضات اخیر به باور برخی جمهوری اسلامی را زودتر از موعد در شرایط اضطرار قرار داده. احتمال آغاز موج جدیدی از اعتراضات و پیوستن بخش دیگری از جامعه به سیل معترضین و همچنین تشدید بحران مشروعیت رهبری نظام این احتمال را تقویت کرده که نظام ناگزیر تن به اصلاحات بیشتری بدهد و دست کم اختیارات حسن روحانی و برخی نهادهای انتخابی افزایش یابد. در این صورت شانس گذر از بحران جانشینی بدون هزینه افزایش یافته و نهایتا انتقال قدرت از خامنه ای به روحانی به بقای جمهوری اسلامی استمرار خواهد بخشید.

بحران جانشینی در دوره روح الله خمینی چگونه حل شد؟
پیش از آن که به ارزیابی این دو فرضیه بپردازم و احتمال تحقق هر یک را در عالم واقعیت بسنجم، بهتر است به نخستین تجربه جمهوری اسلامی در حل بحران جانشینی اشاره کنم.
با انتشار ویدئویی از مذاکرات خبرگان رهبری برای انتخاب جانشین آیت الله خمینی، حقایق تازه ای از روند انتقال قدرت پس از درگذشت وی فاش شده. به باور کارشناسان این امر، مذاکرات نشان می دهد علی خامنه ای در هنگام انتخاب شدن به اقرار خویش واجد شرایط و صفات رهبری نبوده و با تدلیس گردانندگان جلسه و تبانی صورت گرفته به صورتی مخفی به رهبری موقت برگزیده شد و موقت بودن آن از جامعه پنهان ماند. واقعیت امر این است که سران وقت جمهوری اسلامی از بیم بروز بحران در کشور پس فوت آیت الله خمینی تلاش کردند تا رهبر جدیدی را منصوب کنند و در این روند حتی به قانون اساسی و اصول شرعی مورد پذیرش خود نیز وفا دار نبودند.. این ویدئو البته سند دیگری است بر این مدعا که جمهوری اسلامی در شرایط اضطرار و به عنوان مصلحت نظام حتی مبانی شرعی و حقوق اساسی را نیز کنار می گذارد و این بدعتی است که البته از ابتدای انقلاب گذاشته شده. به عبارتی بهتر بحران جانشینی پس از آیت الله خمینی با نادیده گرفتن اصل صداقت با مردم و نقض مبانی دینی-حقوقی جمهوری اسلامی حل شد.

آینده مشروعیت جمهوری اسلامی
با بررسی دو فرضیه درباره امکان انتقال قدرت در بحران جانشینی اینک به این مسئله خواهیم رسید که وضعیت مشروعیت سیاسی و حقوقی نظام جمهوری اسلامی پس از حل بحران جانشینی چگونه خواهد بود. جمهوری اسلامی مشروعیت خویش را از دو منبع اخذ می کند. نخست مردم که با مشارکت در انتخابات به این نظام مشروعیت می دهند و سپس مذهب شیعه و اصول فقهی آن که در قوانین اساسی و عادی کشور جاری و ساری است. اگر فرضیه نخست محقق شود، یعنی نظام از فردی در حلقه آیت الله خامنه ای انتخاب شود، این احتمال بسیار زیاد است که رکن جمهوریت نظام نعطیل شود. قرائن آن البته بحث مفصل تری را می طلبد. در این صورت نظام از اساس فاقد مشروعیت مردمی خواهد بود و جمهوری اسلامی خود به خود ساقط است..
اما اگر فرض دوم محقق شود و جمهوری اسلامی پس از خامنه ای تن به اصلاحاتی ساختاری بدهد، ناگریز به پذیرش حکومتی عرفی علنی و شفاف خواهد بود نه همچون حال که یک حکومتی عرفی ریایی را به عنوان حکومت دینی به مردم قبولانده و رهبرش را با تدلیس برگزیده. رهبری که به اقرار صادقانه خویش صلاحیت احزار آن سمت را نداشته. طبق اصل یکصد و یازده قانون اساسی هرگاه معلوم شود رهبر از آغاز فاقد بعضی شرایط احراز رهبری بوده است از مقام خود برکنار خواهد شد. از سوی دیگر این یک اصل جهان شمول حقوقی است که هر فردی که برای پذیرش مسئوولیتی اعلام آمادگی می کند، ابتدا باید خود به صلاحیت خویش باور داشته باشد. وقتی شخصی خود را برای احزار مسئوولیتی صالح نمی داند، حکم و تصمیمات او نیز فاقد اعتبار است. همچنان که یک دادگاه خود را برای رسیدگی به یک دعوی صالح نشناسد. از این رو حکم دادگاه برای دعوی مورد اشاره نافذ نیست. معنی این سخن آن است که مسئوولیت این تدلیس بر کلیت نظام مترتب است و جمهوری اسلامی ناگزیر است بار دیگر از مردم رای اعتماد بگیرد. قانون اساسی خویش را اصلاح کند و تکلیف حکومت دینی و حکومت عرفی را در قوانین خویش روشن سازد. نسل امروز کشور مطالبات جدیدی دارد. با نظامی که از صدر تا ذیل آن را فساد و دروغ فرا گرفته و نام خود را نیز نظام اسلامی نهاده نمی توان مطالبات این نسل را پاسخ داد. فساد در ساختار جمهوری اسلامی منحصر به یک قوه و دستگاه نیست. از نهاد رهبری و زیر مجموعه اش تا دستگاه قضا، دولت و نیروهای مسلح همگی در ابعاد وسیعی درگیر فسادند. حتی به فرض آن که جانشین خامنه ای فردی از اصلاح طلبان یا اعتدال گرایان باشد نیز نمی تواند جمهوری اسلامی را به نظامی کارآمد و مشروع تبدیل سازد مگر آن که مبانی مشروعیت مردمی آن را ترمیم کند.مشروعیتی که امروز با تردید جدی مواجه شده و می تواند حتی خطر بزرگی برای تمامیت ارضی کشور باشد. مشکلات ایران امروز تنها مشکلات سیاسی و اقتصادی نیست، بلکه مشکلات حیاتی و زیست محیطی است و حل آن درگروی مشارکت همه ایرانیان با همه سلایق سیاسی و فکری است. اما نظام جمهوری اسلامی پس از ۴۰ سال ثابت کرده که نه تنها ظرفیت جذب همه ایرانیان را ندارد بلکه هنرش صرفا در دفع و پراکنده کردن آنان بوده است

انتخاب رهبر بر اساس قانون آینده

$
0
0

زیتون-فائزه مهرابی: پخش فیلمی از نشست مجلس خبرگان رهبری برای انتخاب رهبر جمهوری اسلامی سئوال‌هایی جدی درباره اشکالات انتخاب آیت‌الله خامنه ای را به وجود آورده است. هر چند بخشی از این اشکالات پیش از این نیز توسط تعدادی از شخصیت‌های سیاسی مطرح شده بود اما این اعتراض‌ها چندان شنیده نشده و در فضای عمومی بازتاب نیافته است.

یکی از مهم‌ترین ایراد‌های انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان رهبر جمهوری اسلامی این بود که او در آن زمان شرط مرجعیت را که یکی از شرایط لازم برای این سمت بود نداشت. به دلیل همین نقص بود که آیت‌الله احمد آذری قمی پیشنهاد کرده بود که آیت‌الله محمد رضا گلپایگانی مرجع تقلید شیعه، رهبر و آقای خامنه‌ای معاون اجرایی او شود.

با این حال پس از انتخاب خامنه‌ای به سمت رهبری جمهوری اسلامی کمتر کسی به این نقص اشکال گرفت و حتی آیت‌الله منتظری نیز به او تبریک گفت.

یکی از مهم‌ترین ایراد‌های انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای به‌عنوان رهبر جمهوری اسلامی این بود که او در آن زمان شرط مرجعیت که یکی از شرایط لازم برای این سمت بود را نداشت. به دلیل همین نقص بود که احمد آذری قمی پیشنهاد کرده بود که آیت‌الله محمد رضا گلپایگانی مرجع تقلید و خامنه‌ای معاون اجرایی او شود.

شاید آیت‌الله منتظری تصور می‌کرد انتقاد او از این اقدام مجلس خبرگان رهبری چند ماه پس از عزل او از سمت قائم مقام رهبری ممکن است این تصور را ایجاد کند که او با انگیزه‌های شخصی با این انتخاب مخالف است.

بعدها اما آیت‌الله منتظری در سخنرانی مشهور ۱۳ رجب و پس از خیز برداشتن آیت‌الله خامنه‌ای برای معرفی شدن به عنوان مرجع تقلید به او یادآوری کرد که از ابتدا نیز مرجع نبوده و حتی شرایط رهبری را نداشته است.

آیت‌الله منتظری در سخنرانی ۱۳رجب خود گفت که ولی فقیه «باید مجتهد اعلم» باشد. وی اعلام کرد که در زمان بازنگری قانون اساسی نیز نامه‌ای دراین باره نوشته اما به دلایل وضعیت آن زمان این نامه را ارسال نکرده است.

حدود یک ماه پس از انتخاب آیت‌الله خامنه ای، عبدالمجید شرع‌پسند، نماینده کرج در مجلس سوم، در نطقی کوتاه از«نگرانی شدید از آینده سیاسی کشور به علت برخی تغییرات قانون اساسی و حضور تشریفاتی و سطحی مردم» سخن گفت و از نمایندگی مجلس استعفا داد.

این استعفا درآن شرایط به مخالفت با انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای به رهبری تعبیر و منجر به بازداشت این نماینده مجلس شد. حتی نمایندگان طیف مشهور به چپ از جمله مهدی کروبی نیز شدیدا به شرع‌پسند تاختند.

تا سال‌ها بعد نیز  اشکال‌های انتخاب آیت‌الله خامنه ای در فضای عمومی مطرح نشد. حتی خیز برداشتن آیت‌الله خامنه ای برای مرجعیت نیز منجر به واکنش علنی مراجع تقلید دیگر جز  آیت‌الله منتظری نشد و تنها آیت‌الله آذری قمی با این اقدام به مخالفت برخاست که نتیجه آن حصر او و  مرگ در حصر بود.

سال ۱۳۸۱ و چند سال پس از اعتراض‌ این دو آیت‌الله، قاسم شعله‌سعدی، نماینده سابق مجلس و وکیل در نامه ‌ای سرگشاده به آیت‌الله خامنه‌ای نوشت که انتخاب او به رهبری جمهوری اسلامی غیر قانونی بوده است.

وی یادآوری کرد که اعضای مجلس خبرگان رهبری تنها حق داشته‌اند رهبر جمهوری اسلامی را «منحصراً از بین مراجع» تقلید انتخاب کنند. در آن زمان هر چند آیت‌الله خمینی دستور بازنگری قانون اساسی را داده بود اما قانون اساسی جدید هنوز تصویب نشده بود.

قاسم شعله‌سعدی با طرح این موضوع این سئوال را از آیت‌الله خامنه ای پرسیده بود که «چگونه راضی شدید برخلاف نص صریح قانون اساسی چنین مسئولیتی را بپذیرید؟».

سال ۸۱ قاسم شعله‌سعدی، نماینده سابق مجلس و وکیل در نامه‌ای سرگشاده به آیت‌الله خامنه‌ای نوشت که انتخاب او به رهبری جمهوری اسلامی غیر قانونی بوده است.

رهبر جمهوری اسلامی و نزدیکان او به این سئوال‌های قاسم شعله‌سعدی پاسخ ندادند. پس از سال‌ها و با مطرح شدن فیلم جلسه مجلس خبرگان رهبری، بخش نوجوان وب سایت دفتر رهبر جمهوری اسلامی در توضیحی نوشته که در این جلسه آیت‌الله محمدرضا گلپایگانی تنها ۱۴ رای آورده و کار انتخاب رهبر آینده «‌گره خورده بود».

در فیلم منتشر شده از جلسه مجلس خبرگان رهبری مشخص نیست که رای‌گیری برای رهبری آیت‌الله گلپایگانی چه زمانی انجام شده است.

در وب‌‌سایت آیت‌الله خامنه ای هم‌چنین نامه‌ای از آیت‌الله خمینی به علی مشکینی، رئیس وقت مجلس خبرگان، منتشر شده که براساس آن آیت الله خمینی اعلام کرده، کافی است رهبر آینده «مجتهد عادلی» باشد.

قاسم شعله‌سعدی در نامه خود اما ضمن «تشکیک» در روایت‌های مطرح شده درباره تائید رهبری آیت‌الله خامنه‌ای از سوی آیت‌الله خمینی نوشته بود «اولاً امام خمینی اختیار نصب جانشین برای خود نداشت، ثانیاً امام خمینی حق نداشت از قانون اساسی تخلف کند و شرایط رهبری مندرج در قانون اساسی را نادیده بگیرد».

 

این نماینده مجلس سوم یادآوری کرده بود که آیت‌الله خمینی در نامه‌ای به نمایندگان این مجلس اعلام کرده که «اگر تاکنون از قانون تخلفی شده به‌خاطر جنگ و مسائل خاص بوده و از این پس بنا دارد در چهارچوب قوانین کشور اداره شود».

انتشار فیلم مجلس خبرگان رهبری فضایی را به وجود آورده تا ایرادها درباره نحوه انتخاب رهبر جمهوری اسلامی مطرح شود. انتشار این فیلم هم‌چنین باعث طرح نام معدود منتقدانی خواهد شد که اعتراضشان در زمان خود چندان بازتاب نیافت.

🍃زنده|ایران: تحریم آملی لاریجانی «عبور از تمامی خطوط قرمز» است

$
0
0


رئیس ستاد نماز جمعه تهران: اعتراض مردم حداقل‌ترین کار است

باقر پیش‌نمازی، رئیس ستاد نماز جمعه تهران گفت:« عمده اعتراض مردم در واکنش به شکل‌گیری شکاف طبقاتی است. بنابر‌این در فضایی که گرانی، حقوق‌های نجومی و تورم وجود دارد، اعتراض مردم حداقل‌ترین کار است».

روز گذشته صدیقی، امام جمعه موقت تهران معترضین را «آشغال» تشبیه کرده بود که سیل مردم آنان را شست و پاک کرد./تسنیم


علی مطهری: پیگیر موضوع خودکشی بازداشت‌شدگان اخیر هستیم


واکنش حراست جشنواره فجر به افتادن روسری عضو گروه موسیقی چینی

 


گلایه‌های همسر سرمهندس نفتکش ایرانی حادثه دیده در چین


دستگیری چند زن هنگام ورود به ورزشگاه

روز گذشته در جریان دیدار پرسپولیس و مشکی‌پوشان چند هوادار زن پرسپولیس که با چهره مبدل قصد ورود به ورزشگاه را داشتند، توسط ماموران شناسایی و دستگیر شدند./ پرسپولیس


کشف پیکر ۲ تن از خدمه نفتکش سانچی

معاون سازمان بنادر گفت: تیم چینی ساعتی قبل برای تجسس وارد نفتکش شد و جعبه سیاه نفتکش را همراه دو پیکر پیدا کرد. تیم ایرانی هنوز به محل حادثه نرسیده‌اند. به علت زیاد بودن گازهای سمی و نبود اکسیژن کافی نیروهای چینی فقط نیم ساعت در نفتکش حضور یافتند و خارج شدند.


ایران: تحریم آملی لاریجانی «عبور از تمامی خطوط قرمز» است

وزارت خارجه ایران در پاسخ به اقدام شب گذشته رئیس‌جمهور آمریکا برای تمدید موقت رفع تحریم‌های ایران، گفته است که برجام «به هیچ عنوان قابل مذاکره مجدد نیست» و ایران هیچ تغییری در این توافق را «نه اکنون نه در آینده» نمی‌پذیرد.

امریکا همچنین شب گذشته نام ۱۴ فرد و نهاد از جمله صادق آملی لاریجانی، رئیس قوه قضاییه را در لیست تحریم های این کشور قرار داد که ایران این کار را «عبور از تمامی خط قرمز رفتاری در جامعه بین‌المللی» خواند و گفت که در آینده واکنشی «جدی» نشان خواهد داد که مسئولیت آن متوجه آمریکا است.

شب گذشته دونالد ترامپ، رفع تحریم‌های ایران را تا ۱۲۰ روز دیگر تمدید کرد اما تاکید کرد که این می‌تواند «آخرین بار» باشد.

وزارت دارایی آمریکا هم صادق لاریجانی و چند شخص حقیقی و حقوقی دیگر از جمله رئیس زندان رجایی‌شهر کرج و چند نهاد مرتبط با مقررات و نظارت بر اینترنت در ایران را در فهرست تحریم‌های خود گذاشت./ایسنا


خبرهای روز گذشته را از اینجا بخوانید

وزیر امور خارجه ایران: برجام قابل مذاکره نیست

$
0
0

زیتون– محمد جواد ظریف ساعاتی پس از تمدید تعلیق تحریم های هسته ای ایران توسط رییس جمهوری آمریکا٬ تاکید که توافق هسته ای ایران و شش قدرت جهانی، برجام، قابل مذاکره مجدد نیست.
وزیر امور خارجه ایران در حساب کاربری توییتر خود نوشت: سیاست ترامپ و آنچه که امروز اعلام کرد، تلاشی از روی استیصال برای تضیعف توافقی مستحکم و چند جانبه بود که نقض بندهای ۲۶، ۲۷ و ۲۹ این توافق است.
به نوشته ظریف برجام قابل مذاکره مجدد نیست: به جای لفاظی های تکراری، آمریکا می بایست همانند ایران به طور کامل به تعهدات خود (درچارچوب این توافق) عمل کند.

دونالد ترامپ روز گذشته(جمعه) جمعه ضمن اعلام تمدید تعلیق تحریم های هسته ای ایران برای ۱۲۰ روز دیگر گفت،این آخرین باری است که تعلیق این تحریم ها را تمدید می کند و می بایست ایرادهای «فاجعه بار» در توافق هسته ای با ایران اصلاح شوند.
در بیانیه کاخ سفید آمده است: «امروز، من استفاده از برخی تحریم های هسته ای را معاف اعلام می کنم، اما تنها به منظور حفظ توافق شرکای اروپایی مان برای رفع ایرادهای وحشتناک توافق هسته ای ایران. این آخرین فرصت است. در غیاب چنین توافقی، ایالات متحده بار دیگر برای ماندن در توافق هسته ای معافیت از تحریم ها را تمدید نمی کند. و اگر در هر زمانی تشخیص بدهم که آن توافق دست یافتنی نیست، فورا از این توافق خارج می شوم.»
رییس جمهوری آمریکا اضافه کرده است: «برخلاف میل شدیدم، من ایالات متحده را از توافق هسته ای ایران خارج نکرده ام. در عوض، دو مسیر پیش رو ترسیم کرده ام: یا ایرادهای فاجعه بار این توافق تصحیح شود، و یا ایالات متحده از این توافق خارج می شود.»
ترامپ در ادامه تاکید کرد: «من آمادگی همکاری با کنگره برای تنظیم یک قطعنامه فراجناحی در مورد ایران را دارم. اما هر مصوبه ای که من امضا بکنم باید دارای چهار مولفه حیاتی باشد.»

دونالد ترامپ این چهار مولفه حیاتی را به این شرح اعلام کرده است:
«اول، باید از ایران بخواهد تا اجازه بازرسی فوری از تمام اماکنی را که توسط بازرسان بین المللی درخواست شده، بدهد.
دوم، باید اطمینان حاصل کند که ایران به دستیابی به یک سلاح هسته ای حتی نزدیک هم نمی شود.
سوم، بر خلاف توافق هسته ای، این مولفه ها نباید تاریخ انقضا داشته باشند. سیاست من جلوگیری از همه راه های دسترسی ایران به یک سلاح هسته ای است – نه فقط برای ده سال – بلکه برای همیشه.
اگر ایران هرکدام از این موارد را برآورده نسازد، تحریم های هسته ای آمریکا بطور اتوماتیک باز خواهند گشت.
چهارم، این مصوبه باید – برای اولین بار- بطور علنی در قانون ایالات متحده اعلام کند که برنامه موشک دور برد و برنامه سلاح هسته ای جدا نشدنی هستند، و توسعه و آزمایش موشک ها توسط ایران باید مورد تحریم های سخت قرار گیرد.»

دونالد ترامپ همچنین گفته است: «رژیم ایران بزرگترین دولت حامی تروریسم در جهان است.این رژیم حزب الله، حماس و بسیاری از تروریست های دیگر را قادر ساخته است که هرج و مرج ایجاد کنند و مردم بی گناه را بکشند. این حکومت به منظور تخریب سراسر منطقه خاورمیانه ضمن تامین مالی بیش از۱۰۰ هزارشبه نظامی، آنها را آموزش داده و مسلح کرده است.»

از سوی دیگر وزارت خزانه‌داری آمریکا صادق لاریجانی، رییس قوه قضاییه ایران به همراه ۱۳ فرد و نهاد دیگر را به اتهام نقض حقوق بشر و همچنین حمایت از برنامه موشکی و تسلیحاتی ایران تحریم کرد.
به گزارش وب سایت وزارت خزانه داری آمریکا، صادق لاریجانی، غلامرضا ضیایی، رییس زندان رجایی شهر و چند نهاد دیگر در فهرست تحریم های آمریکا قرار گرفتند.
طبق بیانیه وزارت خزانه داری آمریکا، شرکت مخابراتی موج سبز مستقر در مالزی و رییس آن یعنی مرتضی رضوی نیز مشمول تحریم شده اند.
وزارت امور خارجه ایران در مقابل امروز (شنبه) در واکنش به اعلام تحریم‌های جدید از سوی ایالات متحده آمریکا ،‌در بیانیه‌ای بار دیگر بر غیر قابل مذاکره بودن توافق هسته‌ای ،‌برجام تاکید کرد.
این بیانیه قرار گرفتن نام صادق آملی لاریجانی،‌رئیس قوه قضاییه در فهرست تحریم‌های جدید واشینگتن را عبور از خطوط قرمزرفتاری در جامعه بین الملل دانسته که به گفته این بیانیه با واکنش جدی جمهوری اسلامی روبرو خواهد شد .

Viewing all 6966 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>