Quantcast
Channel: سایت خبری‌ تحلیلی زیتون
Viewing all 6966 articles
Browse latest View live

اعتراض وزیر آموزش و پرورش به فرمانده بسیج

$
0
0

زیتون– محمد بطحایی٬ وزیر آموزش‌و‌پرورش٬ در تازه‌ترین توئیت خود بر اجرای هر برنامه‌ای توسط هر نهادی در ⁧مدرسه با اجازه و هماهنگی آموزش وپرورش تاکید کرد.

او در واکنش به اظهارات فرمانده بسیج در توئیتر خود نوشت: « لطفا مردم را بی‌جهت و به هر بهانه‌ای نگران نکنید! اجرای هر برنامه‌ای توسط هر نهادی در ⁧مدرسه باید با اجازه و هماهنگی⁧ آموزش‌وپرورش⁩ باشد.»

غلامحسین غیب‌پرور٬ رییس سازمان بسیج مستضعفین٬ ۲۱ دی‌ماه اعلام کرد که در طرحی جدید «از هر مسجد، دو یا سه بسیجی به کمک اولیا و کادر آموزشی مدارس می‌روند تا آنان را در کارهای تربیتی یاری رسانند.»

به گفته رییس سازمان بسیج این «طرح هفت ساله تربیتی» موسوم به «طرح شهید بهنام محمدی» ‌است.

غلامحسین غیب پرور که در جمع فرماندهان بسیج دانش آموزی استان کهگیلویه و بویراحمد سخن می‌گفت، افزود: «این طرح تربیتی از سال تحصیلی آینده با پوشش یک میلیون دانش‌آموز آغاز به کار می‌کند.»

او اشاره کرد که طرح تربیتی «شهید بهنام محمدی»، طرح ویژه این سازمان نظامی است و به گزارش تسنیم٬ آن را «نقطه پیوند مسجد، مدرسه و خانه» دانست.

بهنام محمدی، نوجوان بسیجی،‌ در مهر ماه سال ۵۹ در جریان حمله نیروهای عراقی به خرمشهر کشته شد.

غریب‌پرور در ادامه سخنانش اینکه «هر یک از جوانان ما باید حداقل به یک مسجد وابسته باشند»‌ را از اهداف بسیج خواند و افزود: «نمی‌توان فردی را بسیجی دانست اما با مسجد کاری نداشته باشد.»

غلامحسین غیب‌پرور همچنین خواستار آن شد که «هم‌افزایی میان بسیج و آموزش و پرورش باید بیش از پیش تقویت گردد.»

پیشتر خلیل همایی‌راد٬ سخنگوی شورای تامین استان کرمان٬ در خصوص بازداشت شدگان اعتراضات سراسری در این استان گفت: «۹۸ درصد دستگیرشدگان دارای ضعف‌های جدی در آموزه‌های دینی بوده‌اند.»

پیشتر وزیر آموزش و پروش کشته شدن دو دانش آموز در جریان اعتراضات سراسری را تایید کرده بود


نایب رییس مجلس خبر مرگ سومین بازداشتی اعتراضات سراسری در زندان را تایید کرد

$
0
0

زیتون– علی مطهری٬ نایب رییس مجلس خبر داد: «به ما گفتند یک نفر در تهران و دونفر در شهرستان خودکشی کردند و بنا شد که گزارش دقیقی به ما بدهند که فعلا منتظر آن گزارش هستیم.»

تا پیش از این خبر مرگ دو تن از بازداشت شدگان اعتراضات سراسری در زندان‌ها تایید شده است.
کمپین بین‌المللی حقوق بشر٬ ۱۹ دی‌ماه خبر مرگ دومین بازداشتی اعتراضات سراسری را تایید کرد. به گزارش این کمیته وحید حیدری در بازداشتگاه اراک درگذشته است.

هفدهم دی ماه کمیته پیگیری بازداشت شدگان خبر داد که یکی از بازداشت شدگان اعتراضات سراسری٬ سینا قنبری٬ در زندان اوین خودکشی کرده است.
دو نماینده مجلس مرگ یکی از بازداشت شدگان اعتراضات سراسری را تایید کردند.
محمود صادقی،‌ نماینده مردم تهران مجلس، با تایید مرگ سینا قنبری، نسبت به تکرار وقوع آنچه «کهریزک دوم»‌نامید،‌ هشدار داد.
همین سازمان در توییتی که دوشنبه شب گذشته منتشر شد گفت که علاوه بر این دو نفر، یک تن دیگر به نام محسن عادلی در زندان دزفول «خودکشی» کرده است.
تجمع‌ها و تظاهرات از روز پنجشنبه گذشته در شهر مشهد آغاز شد که شرکت‌کنندگان در آن ضمن اعتراض به گرانی و مشکلات اقتصادی، شعارهایی علیه رهبر و رییس جمهوری سر داده‌اند.
دامنه این اعتراضات به سرعت بالاگرفت و به شهرهای مختلف ایران سرایت کرد.
در طی روزهای اعتراض٬‌ بر اساس اخبار صدا و سیما حداقل ۲۱ تن کشته شدند. محمود صادقی٬ نماینده مجلس تعداد بازداشت شدگان را حداقل ۳۷۰۰ نفر ذکر کرده است.
نحوی برخورد با بازداشتی‌های این اعتراضات توجه نهادهای بین المللی حقوق بشر را برانگیخت.

علی مطهری، در رابطه با اعتراضات سراسری و اینکه آیا درخواست دیدار با بازداشت‌شدگان زندان اوین را داشته‌اند، به ایلنا گفت: «هنوز در این باره درخواستی نداشتیم؛ ولی از مقامات مسئول درباره خودکشی بعضی بازداشت‌شدگان سوال کردیم و اطلاعاتی را گرفتیم و پیگیر قضیه هستیم.»

پنجشنبه گذشته٬‌کواکبیان به عنوان رییس کمیته امنیتی و قضایی مجمع نمایندگان استان تهران، خبر داد که این مجمع شامل ۳۵ نماینده قرار است روز شنبه آینده، ۲۳ دی‌ماه، از زندان اوین بازدید کند.
این نماینده مجلس که در عین حال، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس است، همچنین وعده داد که «در اولین فرصت» از این بازدید به مردم گزارش بدهد.
پیشتر محمدرضا عارف گفته بود که «اگر این کمیته بتواند از زندان اوین بازدید کند به طور طبیعی مسائلی مانند فوت شدن برخی از بازداشت‌شدگان نیز پیگیری می‌شود.»

محمدجواد منتظری٬ دادستان کل کشور٬ هفته گذشته درباره خودکشی فردی که در زندان اوین در بازداشت بوده است، مدعی شد «فردی که خودکشی کرده است معتاد بوده است و فیلمش هم موجود است و در عین حال در حال ادامه تحقیقات در این زمینه هستیم.»
به گفته منتظری «فردی که در اراک خودکشی کرده در زندان نیروی انتظامی بوده و پزشکی قانونی در حال تحقیق در این زمینه است و بنابر گزارش‌ها وی هم خودکشی کرده است.»
دادستان کل کشور همچنین خبر خودکشی فردی در دزفول نیز تاکید کرد: «این خبر جعلی است.»

اظهار بی‌اطلاعی وزارت کشور از تعداد بازداشتی‌هایی که در زندان جان خود را از دست داده‌اند

$
0
0

زیتون– سلمان سامانی٬‌ سخنگوی وزارت کشور درباره آمار خودکشی بازداشت شدگان دو هفته اخیر اظهار بی اطلاعی کرد و گفت در باره این مسئله اطلاعات جمع بندی شده ای در دست ندارد.

اما علی مطهری٬ نایب رییس مجلس٬ صبح امروز خبر داد: «به ما گفتند یک نفر در تهران و دونفر در شهرستان خودکشی کردند و بنا شد که گزارش دقیقی به ما بدهند که فعلا منتظر آن گزارش هستیم.»

تا پیش از این خبر مرگ دو تن از بازداشت شدگان اعتراضات سراسری در زندان‌ها تایید شده است.
کمپین بین‌المللی حقوق بشر٬ ۱۹ دی‌ماه خبر مرگ دومین بازداشتی اعتراضات سراسری را تایید کرد. به گزارش این کمیته وحید حیدری در بازداشتگاه اراک درگذشته است.

هفدهم دی ماه کمیته پیگیری بازداشت شدگان خبر داد که یکی از بازداشت شدگان اعتراضات سراسری٬ سینا قنبری٬ در زندان اوین خودکشی کرده است.
دو نماینده مجلس مرگ یکی از بازداشت شدگان اعتراضات سراسری را تایید کردند.
محمود صادقی،‌ نماینده مردم تهران مجلس، با تایید مرگ سینا قنبری، نسبت به تکرار وقوع آنچه «کهریزک دوم»‌نامید،‌ هشدار داد.
همین سازمان در توییتی که دوشنبه شب گذشته منتشر شد گفت که علاوه بر این دو نفر، یک تن دیگر به نام محسن عادلی در زندان دزفول «خودکشی» کرده است.

تجمع‌ها و تظاهرات از روز پنجشنبه گذشته در شهر مشهد آغاز شد که شرکت‌کنندگان در آن ضمن اعتراض به گرانی و مشکلات اقتصادی، شعارهایی علیه رهبر و رییس جمهوری سر داده‌اند.
دامنه این اعتراضات به سرعت بالاگرفت و به شهرهای مختلف ایران سرایت کرد.
در طی روزهای اعتراض٬‌ بر اساس اخبار صدا و سیما حداقل ۲۱ تن کشته شدند. محمود صادقی٬ نماینده مجلس تعداد بازداشت شدگان را حداقل ۳۷۰۰ نفر ذکر کرده است.
نحوی برخورد با بازداشتی‌های این اعتراضات توجه نهادهای بین المللی حقوق بشر را برانگیخت.

با این حال سعید منتظرالمهدی٬ معاون اجتماعی و سخنگوی ناجا٬ درخصوص ناآرامی‌های اخیر اعلام کرد بازداشت‌شدگان به شیوه دستگیری‌های هوشمند پلیس بازداشت شده‌اند.

او همچنین مدعی شد که مأموران نیروی انتظامی در ناآرامی‌های اخیر فقط با سلاح‌های بازدارنده وارد عمل شده و سعی کردند با خویشتنداری و مدیریت بر ناآرامی‌ها، غائله را فروبنشانند

منتظرالمهدی در ادامه گفت که وجود یگان‌های ویژه و ضداغتشاش در هر جامعه‌ای نشانه دموکراسی‌بودن آن است؛ این نیروها، نیروهایی تربیت‌شده هستند که کمترین هزینه را برای جامعه دارند؛ آنها آمادگی لحظه‌ای دارند و روزانه آموزش می‌بینند تا بتوانند هوشمندانه عمل کنند. مأموران ما هم در ناآرامی‌های اخیر خویشتنداری کرده و با مدیریت بر هیجانات خود به انجام وظیفه پرداختند.

ابوالفضل قدیانی: مقصر وضعیت امروز کشور «آقای علی خامنه‌ای» است

$
0
0

زیتون– ابوالفضل قدیانی٬ زندانی سیاسی قبل و پس از انقلاب سال ۵۷ در بیانیه‌ای به تشریح علل اعتراضات سراسری پرداخت.

در این بیانیه اعتراضات سراسری «فراگیرترین اعتراضات سال‌های پس از انقلاب» خوانده شده و تاکید شده است «مقصر اصلی چنین وضعی آقای علی خامنه‌ای است.»

این عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ضمن انتقاد از «پرچمداران امروز اصلاحات» برای نادیده گرفتن علل و عوامل اعتراضات٬ آیت‌الله علی خامنه‌ای را  فردی خواند که نهادهای تحت تولّی‌اش عملا شصت درصد اقتصاد ایران را در اختیار خود دارند و با مصونیت از حسابرسی و حساب کشی مشغول غارت اموال عمومی و ثروت ملی اند. کسی که بخش مهمی از بودجه عمومی، مصروف نهادهای رسمی و نیمه رسمی زیر نظر او مانند ستاد تبلیغات اسلامی و نهاد نمایندگی رهبری و … می‌شود، نهادهایی که نه تنها نقشی در تولید و رشد اقتصادی ندارند بلکه کارویژه‌شان تولید مدام نفرت و خشونت و توزیع ایدئولوژی مسمومی است که بقای ایشان را در قدرت تضمین می‌کند. کسی که برای مصون ماندن از محاسبه، فاسدترین و گوش به فرمان ترین دستگاه قضایی تاریخ معاصر ایران را پدید آور​​ده و رسانه‌ها و منتقدان را منکوب و مرعوب و محصور ساخته است.

او در ادامه قدم اول حل بحران در کشور را این دانست که صریح و سلیس و با صدای بلند گفته شود که در این مملکت چه فجایعی در حال رخ دادن است و چه کس و کسانی مقصرند.

متن کامل این بیانیه که توسط وب‌سایت کلمه منتشر شد٬‌ به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

همانگونه که آگاهان و دلسوزان این مرز و بوم به تلویح و تصریح پیش بینی می‌کردند، فساد و ناکارآمدی اقتصادی حکومت ولایت فقیه و سرکوب آزادی‌های مشروع مدنی و سیاسی جان را به لب توده محروم و مطرود رساند و باعث شد که در هفته‌های اخیر، ایران شاهد فراگیرترین اعتراضات سال‌های پس از انقلاب باشد. هرچند بر همگان واضح و مبرهن است – ولی متأسفانه پرچمداران امروز اصلاحات از گفتنش حتی به اشاره نیز ابا دارند- مقصر اصلی چنین وضعی آقای علی خامنه‌ای است. کسی که نهادهای تحت تولّی‌اش عملا شصت درصد اقتصاد ایران را در اختیار خود دارند و با مصونیت از حسابرسی و حساب کشی مشغول غارت اموال عمومی و ثروت ملی اند. کسی که بخش مهمی از بودجه عمومی، مصروف نهادهای رسمی و نیمه رسمی زیر نظر او مانند ستاد تبلیغات اسلامی و نهاد نمایندگی رهبری و … می‌شود، نهادهایی که نه تنها نقشی در تولید و رشد اقتصادی ندارند بلکه کارویژه‌شان تولید مدام نفرت و خشونت و توزیع ایدئولوژی مسمومی است که بقای ایشان را در قدرت تضمین می‌کند. کسی که برای مصون ماندن از محاسبه، فاسدترین و گوش به فرمان ترین دستگاه قضایی تاریخ معاصر ایران را پدید آور​​ده و رسانه‌ها و منتقدان را منکوب و مرعوب و محصور ساخته است. کسی که برای برقرار نگه داشتن سلطه‌ی استبدادی‌اش طبقه‌ی مولد اقتصادی کشور را خرد کرده است و جوانان مستعد را از سرزمین مادری‌شان بالاجبار کوچانده. کسی که تمامیت‌طلبی‌ و حرص بی حدش به قدرت، ثبات سیاسی را در این سرزمین به آرزوی محال بدل کرده است و بستر سرمایه‌گذاری‌های مولد را خشکانده. کسی که بدون رضایت عمومی ثروت این ملت مظلوم رادر سوریه و اینجا و آنجا صرف در قدرت نگاه داشتن دیکتاتورهای فاسد و تطمیع افراد وابسته کرده… این سابقه سیاه و عشق بی حد و حصر به قدرت و جاه البته جایی برای امیدواری به تغییر منش و کردار او باقی نمی‌گذارد و این حق طبیعی مردم است که مطابق با نص صریح قانون اساسی در اصل ۲۷ به استبداد این فرد اعتراض کنند و حقوق دریغ شده خود را طلب کنند.

این اعتراضات برخواسته از متن جامعه و در پاسخ به ظلم و ناکارآمدی حاکمان آن بوده و علی الاصول بر حق است، هر چند عده‌ای –به گمان من به خاطر خفقان حاکم و از سر ناآگاهی یا لجبازی- شعارهایی در حمایت از خاندان منفور، جنایت‌پیشه، چپاولگر و وابسته‌ی پهلوی بدهند. به خشونت کشیده شدن این اعتراضات نیز ناشی از پایمال شدن حق طبیعی اعتراض به حاکمان است. اگر مکانیزمی برای اجرای کامل اصل ۲۷ قانون اساسی مبنی بر آزادی تجمعات برقرار بود و مردم می‌توانستند اعتراض خود را به حکمرانی شخص آقای خامنه‌ای به صورت مدنی و مسالمت‌آمیز ابراز کنند، خشونت از ابتدا مجال ظهور و بروز پیدا نمی‌کرد که شخص او آن را طلبکارانه دستاویز حمله به معترضان کند. این دغلکاری رسوا که برای عوض کردن جایگاه شاکی و متهم به معترضان بهتان وابستگی بزنند دیگر برای مردمان این دیار باورپذیر نیست. مردم ایران نیک می‌دانند که متاع خیانت‌پیشگان و وطن‌فروشانی همچون به اصطلاح مجاهدین خلق خریداری میان خلق ایران ندارد، همه می‌دانند ملت ایران با دروغ‌های رژیم مرتجع، آزادی‌کش و غارتگر عربستان تحریک نمی‌شود، جهان می‌داند دولت غاصب و جنایتکار اسرائیل نزد ملت ایران منفورتر از آن است که کسی به ترهات قاتلی مانند نتانیاهو وقعی بنهد، و بر کسی پنهان نیست که فاشیستی مانند ترامپ نمی‌تواند مردم ایران را بیانگیزاند که به خیابان سرازیر شوند. تشت رسوایی بنگاه‌های دروغ پراکنی وابسته به آقای خامنه‌ای دیری است از بام هفت آسمان به زمین افتاده و بر کوس رسوایی‌شان در تمام کوچه و خیابان‌های ایران کوفته شده است.

از تقصیر آقای خامنه‌ای و اعوان انصارش که بگذریم به گمان من اما قصور دیگرانی نیز در بروز اعتراضات به این شکل مؤثر بوده است. با دردمندی باید گفت که دوستان اصلاح‌طلبی که لااقل در برهه فعلی از تفسیرشان از فعالیت سیاسی بوی تسلیم‌طلبی و وادادگی به مشام می‌رسد نیز در به وجود آمدن وضعیت فعلی بی تقصیر نیستند. متأسفانه این تفسیر از فعالیت سیاسی باعث شده است که روز به روز در برابر تعدی‌های شخص مستبد به حقوق ملت عقب‌نشینی‌های بیشتری صورت بگیرد و برای موجه کردن این عقب نشینی‌ها توجیهات غریب ساخته و پرداخته شود. بر اساس این فهم از فعالیت سیاسی این باور ساده‌لوحانه موجه جلوه داده شده که آقای خامنه‌ای نشسته‌ است که مصلحین، او و دستگاه استبدادی اش را اصلاح کنند. این فهم از این نکته غافل است که مستبد امروز ایران مدعی اصلاح جهان است؛ حال چگونه ممکن است که در زمان انفعال بخش اعظم اصلاح‌طلبان، او به خواسته‌های ملت تن در دهد و از فساد دستگاه و شدت سرکوب سازمان‌های امنیتی وابسته‌اش اندکی بکاهد؟ چاره‌ این انسداد اصلاح، بر سیاسیون معلوم است: مقاومت و ایستادگی گرچه صعب و دشوار باشد. تا زمانی که اصلاح‌طلبان –در مقام تنها جریان با امکان فعالیت سیاسی که مردم در نبود آزادی واقعی‌ احزاب در مقابل استبدادطلبان اضطرارا به آنان پناه آورده‌اند- از پتانسیل‌های قانونی و مشروع موجود برای مقاومت در برابر شخص مستبد و دستگاهش استفاده نکنند اوضاع همین است و آنان نیز متأسفانه در آینده خدای ناکرده شومی که در انتظار این ملت است مقصر شناخته خواهند شد.

گفتم راه حل دشوار است ولی شاق و ناممکن نیست. قدم اول آن است که صریح و سلیس و با صدای بلند گفته شود که در این مملکت چه فجایعی در حال رخ دادن است و چه کس و کسانی مقصرند. این پاسخ که «همه می‌دانند که در مملکت چه می‌گذرد» مسموع نیست. تا زمزمه به فریاد بدل نشود امیدی نیست که مستبد مجبور به شنیدن شود. اگر این زمزمه‌ همگانی فریاد توده‌های مظلوم شود، قدم دوم شکست سد نظارت غیر قانونی استصوابی است. نتیجه انتخاباتی که شورای حفظ استبداد دینی (یعنی شورای به اصطلاح نگهبان!) تمام منتقدان را در آن قلع و قمع کرده است، نمایندگان تسلیم و رئیس جمهور تسلیم تر است. رئیس جمهور و مجلسی که به جای آنکه بار اقتصاد را بر بودجه‌ نهادهای انتصابی و ارگان‌های صوری و سایر خدم و حشم استبداد بگذارند، از آستان قدس و بنیاد به اصطلاح مستضعفان و ستاد اجرایی مالیات بستانند و نهایتا این نهادهای عمومی را به خدمت مردم و دین باز گردانند، فشار کمرشکن اقتصادی را به گرده این مردم مظلوم می‌اندازند و در توجیهش آسمان و ریسمان می‌بافند. از وکیلان و رئیسانی که هزارخوان شورای نگهبان را گذرانده‌اند و و نتیجتا بیشترشان نگران تأیید صلاحیت مجدد و پست‌ها و اموال قبلی و بعدی‌شان هستند نمی‌توان انتظار ایستادگی در برابر مستبد را داشت. شاید بگویند که چگونه باید نظارت استصوابی را مغلوب کرد؟ راهی وجود ندارد! البته که راه حل وجود دارد و آن تحریم فعال انتخاباتی است که در آن کاندیداهای واقعی مردم رد شده اند. اگر اصلاح طلبان و تحول‌خواهان بر سر تحریم همه جانبه توافق کنند، استبداد چاره‌ای جز عقب نشستن ندارد چرا که نیک می‌داند همین اندک مشروعیت صوری‌اش نیز به باد می‌رود و اکثریت جامعه با همراهی بدنه فعالین سیاسی و اجتماعی مترصد فرصت اعتراض گسترده خواهد بود. اگر اصلاح طلبان و تحول‌خواهان شجاعت و یکدلی پیشه کنند و این گام دشوار را بردارند قدم بعدی که اصلاح و برگرداندن استقلال قوه قضاییه است، بسیار در دسترس خواهد بود و راه را برای اصلاح بنیادی این سیستم فاسد و معیوب -با اجرای فصول سوم و پنجم قانون اساسی- باز خواهد کرد. راهی به جز این، به گواه تجربه‌های قبلی همین انسداد فعلی، یعنی حاکمیت مطلقه ولایت فقیه و استبداد دینی مجسم است.

در آخر این نکته را بایستی خدمت خواهران و برادران گرامی بگویم که این بیانیه به دلیل بیماری سخت و طولانی بنده و بستری بودن دوهفته‌ای در بیمارستان و به تبع آن عدم توانایی جسمی برای دست به قلم بردن و کمبود اطلاع از اوضاع و احوال کشور با تأخیر منتشر می‌شود. زمان مناسب انتشار، بحبوحه آن حوادث بود که تحلیل‌های ناروا از سوی برخی دوستان جای ظالم و مظلوم را عوض و راه را برای بازداشت‌های ناروا و غیر قانونی هموارتر می‌کرد. اکنون در حال حاضر کار عاجل و ضروری آن است که همه کنشگران سیاسی، اجتماعی و فرهنگی یکصدا رعایت حقوق بازداشت شدگان و آزادی آنان که طبق حق قانونی خود به مستبد و استبداد و فجایع اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اعتراض کرده‌اند، را فریاد بزنند و خواهان آزادی تمام زندانیان سیاسی نظیر نرگس محمدی و عبدالفتاح سلطانی، این مدافعان حقوق بشر ،اسماعیل عبدی مدافع حقوق معلمان، رضا شهابی مدافع کارگران و روئین عطوفت از مدافعان آزادی و نیز علی شریعتی و آرش صادقی و همچنین شکستن حصر رهبران سرافراز جنبش سبز، أقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی و سرکارخانم زهرا رهنورد شوند تا مبادا در کهریزک‌های دیگر خون جوانان بیشتری از این مرز و بوم پایمال شود.

و العاقبه للمتقین
ابوالفضل قدیانی

تلگرام رفع فیلتر شد

$
0
0

زیتون– برخی کاربران تلگرام در داخل ایران اعلام کردند که دسترسی به این شبکه از لحظاتی پیش آزاد شد.

دسترسی به تلگرام البته فقط بر روی شبکه خاتگی و اپراتور همراه اول برای کاربران ایران میسر شده است.

از دهم دی‌ماه دسترسی کاربران ایرانی به دو اپلیکیشن تلگرام و اینستاگرام محدود شد.

تلگرام همچنان فیلتر است و به گفته مسئولان تا زمانی که مدیران آن تعهد ندهند که طبق موازین جمهوری اسلامی بر این شبکه نظارت خواهند داشت٬‌ فیلتر خواهند ماند.

اینستاگرام اما پس چند روز رفع فیلتر شد. رفع فیلتر اینستاگرام نیز اول روی شبکه خانگی و پس از آن برای اپراتورهای دیگر صورت گرفت.

بهروز نعمتی٬‌سخنگوی هیئت رییسه مجلس ۱۷ دی‌ماه خبر داده بود که در نشست غیرعلنی مجلس با حضور وزرای اطلاعات، کشور، دبیر شورای عالی امنیت ملی، جانشین فرمانده سپاه، فرمانده نیروی انتظامی و رییس سازمان صداوسیما، رفع فیلتر تلگرام منوط به تعهد مدیران آن شد و مقرر شد وزارت ارتباطات تعهدات الزام‌آور را برای رفع فیلتر اخذ کند.

به گفته نعمتی با توجه به اینکه موضوع فیلترینگ به شورای عالی امنیت ملی مطرح بود، قرار شد با تمهیدات لازم نسبت به رفع فیلتر اقدام شود، البته فیلترینگ تلگرام به تعهداتی که مجموعه تلگرام باید بدهد، بستگی دارد به ویژه اینکه یکی از سایت‌های معاند اقداماتی انجام داد و ابزار اطلاع‌رسانی آن نیز تلگرام بود بنابراین از وزارت ارتباطات خواسته شد تعهدات الزام‌آور را برای رفع فیلتر تلگرام انجام دهد و در این زمینه مذاکراتی داشته باشد.

تصمیم به فیلتر تلگرام پس از آن گرفته شد که پل دورف٬ مدیر این شبکه پیام رسان٬‌ به در خواست وزیر ارتباطات سه کانل آمد نیوز بر روی این شبکه را بست ولی از بستن دیگر کانال‌های منسوب به این وب‌سایت خودداری کرد.

پیشتر چند نماینده مجلس با ادامه فیلترینگ تلگرام مخالفت کرده بودند. اما محمدجواد آذری جهرمی٬ وزیر ارتباطات٬ ۱۳ دی ماه ادامه فعالیت تلگرام را مشروط به حذف موارد به گفته او «تروریستی» کرده بود.

عبدالصمد خرم‌آبادی٬ دبیر کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه و معاون دادستان کل کشور٬ ۲۰ دی ماه رفع فیلتر از اپلیکیشن اینستاگرام را غیر قانونی خواند.

به گفته او از سوی دادستانی کل کشور به مسئولین وزارت ارتباطات اخطار داده شده که رفع فیلتر اینستاگرام بر خلاف موازین قانونی و قضایی انجام شده و مسئولین امر باید پاسخگو باشند.

پیکر سارو قهرمانی، یکی از کشته‌شدگان اعتراض‌های سراسری، دفن شد

$
0
0

زیتون– کمیته پیگیری بازداشت‌های۹۶ خبر داد که پیکر یکی از کشته شدگان اعتراضات سراسری امروز به خانواده‌اش تحویل داده شد.
به گزارش این کمیته پیکر سارو قهرمانی٬ شهروند بازداشت شده سنندجی بعد از ۱۱ روز، صبح امروز توسط نیروهای امنیتی به پدر و مادر وی تحویل شد.
پدر و مادر او توسط آمبولانس حامل پیکر سارو قهرمانی به بهشت محمدیه سنندج اعزام شدند. پیکر سارو قهرمانی بدون حضور دیگر اعضای خانواده به خاک سپرده شده است.

سارو قهرمانی ۲۴ ساله بود و یازدهم روز پیش در جریان اعتراضات سراسری بازداشت می‌شود٬ طی این مدت هیچ یک از مراجع قضایی و امنیتی پاسخگوی خانواده او نبودند. شب گذشته اما طی تماسی با خانواده این جوان درگذشته٬ از آنها می‌خواهند تا برای تحویل گرفتن پیکر او به پزشکی قانونی مراجعه کنند؛ اگرچه در نهایت پیکر سارو قهرمانی با دخالت ماموران اطلاعاتی و انتظامی دفن شد.

تا پیش از این خبر مرگ سه تن از بازداشت شدگان اعتراضات سراسری در زندان‌ها تایید شده است.
کمپین بین‌المللی حقوق بشر٬ ۱۹ دی‌ماه خبر مرگ دومین بازداشتی اعتراضات سراسری را تایید کرد. به گزارش این کمیته وحید حیدری در بازداشتگاه اراک درگذشته است.

هفدهم دی ماه کمیته پیگیری بازداشت شدگان خبر داد که یکی از بازداشت شدگان اعتراضات سراسری٬ سینا قنبری٬ در زندان اوین خودکشی کرده است.
دو نماینده مجلس مرگ یکی از بازداشت شدگان اعتراضات سراسری را تایید کردند.
محمود صادقی،‌ نماینده مردم تهران مجلس، با تایید مرگ سینا قنبری، نسبت به تکرار وقوع آنچه «کهریزک دوم»‌نامید،‌ هشدار داد.
همین سازمان در توییتی که دوشنبه شب گذشته منتشر شد گفت که علاوه بر این دو نفر، یک تن دیگر به نام محسن عادلی در زندان دزفول «خودکشی» کرده است.

علی مطهری٬ نایب رییس مجلس٬ صبح امروز خبر داد: «به ما گفتند یک نفر در تهران و دونفر در شهرستان خودکشی کردند و بنا شد که گزارش دقیقی به ما بدهند که فعلا منتظر آن گزارش هستیم.»

با این حال سلمان سامانی٬‌ سخنگوی وزارت کشور درباره آمار خودکشی بازداشت شدگان دو هفته اخیر اظهار بی اطلاعی کرد و گفت در باره این مسئله اطلاعات جمع بندی شده ای در دست ندارد.

مهر و جور «رهبر»

$
0
0

زیتون- مهسا محمدی: در«قیامی» که در ۱۴ خرداد ۶۸ حجت‌الاسلام علی خامنه‌ای را به آیت‌الله خامنه‌ای و بعدها «رهبر انقلاب» و «امام» تبدیل کرد، ۱۴ نفر از اعضای مجلس خبرگان رهبری بر جای ماندند و برای تایید رهبری او برنخواستند.

در فیلمی که اخیرا از این نشست منتشر شد، علی خامنه‌ای در حالی که چند دقیقه پیش از آن از عدم کفایت خود برای رهبری سخن گفته بود و آثار «نارضایتی» همچنان در چهره اش نمایان بود، در چرخشی به سوی رای‌دهندگان گویی می‌خواهد بداند که چه کسی از جا برخاسته و چه کسی درباره عدم کفایت وی برای رهبری با او هم نظر است.

خامنه‌ای بنابر رای قاطع بیش از ۶۰ به ۱۴ خبرگان و با تایید رهبر تازه درگذشته از طریق سه خاطره نقل شده از هاشمی رفسنجانی علیرغم «ان قلت»های مخالفانش به رهبری موقتی و بعدها بی سرو صدا به رهبری دائمی ایران رسید.

با این وجود اتحاد رهبر تازه جمهوری اسلامی با بزرگترین حامیانش که با سرعتی اعجاب‌آور و قبل از اعلام خبر مرگ آیت الله خمینی او را به رهبری برگزیدند، دیری نپایید.

احمدخمینی، از دست راست آیت‌الله خمینی تا بیابانهای کوشک

احمد خمینی، فرزند و به قولی نزدیکترین فرد به آیت‌الله خمینی هر چند در جلسه خبرگان حضور نداشت اما یکی از دو حامی اصلی بود.

احمد خمینی در نقل قول معروف خود از آیت‌الله خمینی تائید تلویحی خود را همراه با کلام پدرش متنفذ کرد و گفت: «وقتی که آیت‌الله خامنه‌ای در سفر کره بودند، امام گزارش‌های آن سفر را از تلویزیون ‌می‌دیدند. منظره دیدار از کره، استقبال مردم و سخنرانی‌ها و مذاکرات آن سفر، خیلی جالب بود امام بعد از آن که اینها را مشاهده کردند، فرمودند: “الحق ایشان شایستگی رهبری را دارند”».

بعد از شروع رهبری آیت الله خامنه‌ای، احمد خمینی با وجود عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای عالی امنیت ملی، به دلیل مرگ پدرش دیگر به منبع قدرتی عظیم مانند قبل دسترسی نداشت به مرور از جریان امور کنار گذاشته شد.


چنانچه در خاطرات هاشمی رفسنجانی آمده تنها یک سال بعد از شروع رهبری خامنه‌ای که هنوز جلسات سه نفره احمد خمینی، خامنه ای و رفسنجانی برقرار بود در پایان یکی از این جلسات و در راه بازگشت به خانه احمد خمینی از رفسنجانی می‌خواهد تا « اطلاع بیشتر از امور جاری کشور» داشته باشد و خواهان آن است که به گفته رفسنجانی «در جلسه دیگر من و رهبری » هم حضور داشته باشد.

در خاطره دیگری از خرداد همان سال آمده « احمدآقا تقاضای گرفتن بخشی از پادگان نیروی دریایی برای مقبره امام را داشت که رهبری به آینده موکول کردند، همچنین احمدآقا پیشنهاد کرد نماز جمعه تهران در مرقد امام اقامه شود که جز در مناسبت های خاص، پذیرفته نشد».

مرگ احمد خمینی در ۲۵ اسفند ۷۳و در ۴۹ سالگی حرف و حدیث فراوانی در پی داشت .

براساس روایت‌ها پیش از آن در دو سال آخر عمرش، با آنکه عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای عالی امنیت ملی و شورای عالی انقلاب فرهنگی بود، به خلوت و انزوا رفت و اکثر اوقات در خانه‌ای دورافتاده در بیابانی کویری، در منطقهٔ کوشک نصرت مابین تهران و قم، ساکن بود.

اتحاد رهبر تازه جمهوری اسلامی با بزرگترین حامیانش که با سرعتی اعجاب‌آور و قبل اعلام خبر مرگ آیت الله خمینی او را به رهبری برگزیدند، دیری نپایید.

هاشمی رفسنجانی این انزوا و مرگ و ابهام‌های بعد از آن را اینگونه توصیف می‌کند: «عصر به احمد آقا تلفن کردم و احوالپرسی نمودم. سپس به منزل‌مان آمد. از علت انزوا و خانه‌نشینی‌اش پرسیدم. اظهار خستگی و افسردگی و کسالت جسمی نمود. قرار شد به تدریج در جلسات و شوراهایی که عضویت دارد، شرکت کند».

در جای دیگری می‌نویسد: «به خانه آمدم. محسن(هاشمی) و حمید (همسر فائزه هاشمی)اینجا بودند دربارهٔ شایعات مربوط به مرگ احمد آقا صحبت بود. خیلی شایعات نادرست به دلیل مرگ نابهنگام وجود دارد… رادیو اسرائیل هم شیطنت می‌نماید.»

هاشمی رفسنجانی، رهبری در سایه، مرگ در استخر

از میان حامیان آیت‌الله خامنه‌ای اما تنها کسی که به مرگ توضیح‌ناپذیر و پر حرف و حدیث از دنیا رفت و رسانه‌های داخل و خارج درباره خبر آن «شیطنت» کردند، احمد خمینی نبود. این سرنوشتی بود که کمی بیش از ۳۰ سال بعد در استخری در قیطریه به انتظار خود هاشمی رفسنجانی هم نشسته بود.

رفسنجانی در خاطرات روزهای بعد از مرگ خمینی و انتخاب خامنه ای بارها از اینکه این «کار مهم» اینگونه «سریع» و بی دردسر به انجام رسیده بود، اظهار شادمانی کرده و حتی در بخشی از خاطرات خود نوشت که حتی « غربی‌ها» هم از انتخاب او « خوشحالند و امیدوارند که اعتدال حاکم باشد و رادیکال‌ها منزوی شوند».

سالها به طول انجامید تا رهبر جمهوری اسلامی توان قد علم کردن دربرابر هاشمی رفسنجانی که خود را به تعبیر کارشناسان نه فرزند انقلاب که یکی از پدران آن می‌دانست پیدا کند.

مهمترین بروز آن شاید در زمان رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی توسط شورای نگهبان در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ بود که بی‌تردید تایید تلویحی رهبر را هم با خود داشت.

در همان زمان زهرا مصطفوی، دختر آیت‌الله خمینی، در واکنش به این رد صلاحیت در نامه‌ای به آیت الله علی خامنه‌ای برای نخستین بار رسما اعلام کرده است که پدرش علاوه بر آقای خامنه‌ای، اکبر هاشمی رفسنجانی را هم مناسب جانشینی خود می‌دانست. او در این نامه خواستار دخالت آیت الله خامنه‌ای در موضوع رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی توسط شورای نگهبان شد که رهبر جمهوری اسلامی ترتیب اثری به آن نداد.

به نظر می‌رسید در این مرحله دیگر حتی همدستی همقطاران قدیمی هاشمی هم کارساز نیست و اهرم «خاطره گویی» از بنیانگذار جمهوری اسلامی هم از کار افتاده است.

عذرخواهی به دلیل حمایت از خامنه‌ای 

آیت الله احمد بیگدلی آذری قمی یکی از کسانی است که در فیلم مذکور در ۱۴ خرداد ۶۸ سخن می‌گوید و از اولین افرادی است که در همان مجلس نام آیت الله خامنه‌ای را به عنوان یکی از گزینه‌های رهبری بر زبان می‌آورد.

او پس از انقلاب ۵۷ سمت‌هایی مانند دادستانی انقلاب تهران و ریاست جامعه مدرسین حوزه علمیه قم را در کارنامه خود داشت.

آذری قمی در ابتدا روی رهبری آیت الله گلپایگانی نظر داشت اما در نهایت با رهبری خامنه‌ای موافقت کرده و بر آن اصرار ورزید.

در همان جلسه زمانی که خامنه‌ای در تلاش برای انصراف خبرگان از انتخاب خود پرسید: همین آقای آذری، که اسم بنده رو آوردند من اگر حکم بکنم ایشان قبول خواهند کرد؟ قطعا قبول نمی‌کنند…» پاسخ آمد که «بله، ما که قرار نیست از شما تقلید بکنیم».


پنج سال زمامداری آیت الله خامنه ای کافی بود تا آذری قمی را از انتخاب خود بازگرداند. براساس کتاب«فراز و فرود آذری قمی» نوشته محسن کدیور،اولین نوشته آیت‌الله آذری‌قمی که نشانه تغییر مسیر فکری اوست، نامه‌ای است که در آبان سال ۱۳۷۴ به بنیاد رسالت نوشته است. او در این نامه ضمن قبول اصل ولایت‌فقیه و همچنین مصداق آن (علی خامنه‌ای) تاکید کرد که اصرار بر «نفی صلاحیت مرجعیت آقای خامنه‌ای دارم».

او در این نامه تاکید کرد که « من به وظیفه‌ی شرعی خود عمل می‌کنم و برای پیامدهای اطلاعاتی آن حتی قتل آماده‌ام. بیش از این لازم نمی‌دانم مطلب را تعقیب کنم.»

از میان آن ۱۴ نفری که در موافقت با رهبری وی قیام نکردند بعدها متحدان خوب و وفاداری برای رهبر جمهوری اسلامی ظهور کرد از جمله محمد مومن و محمدی یزدی که به پست‌های کلیدی دست یافتند.

آذری قمی که یکی از مهم ترین نظریه‌پردازانی بود که در تثبیت «ولایت» رهبر جمهوری اسلامی نقش داشت، اما حامی رهبر جمهوری اسلامی باقی نماند و وی را دقیقا به همین دلیل فاقد صلاحیت دانست.

وی در پایان عمر خود طی نامه‌ای سرگشاده به «مردم ایران و به ویژه جوانان» نوشت، به خاطر نقشی که در رسیدن خامنه‌ای به رهبری داشت عذرخواهی کرد.

در نهایت در ۱۹ آبان ۱۳۷۶، عده‌ای با شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه» به مجلس درس احمد آذری‌قمی در مدرسه‌ فیضیه قم حمله کرده و ضمن ضرب و شتم وی، از ادامه تدریسش در حوزه جلوگیری کردند. پس از آن و تا پایان عمر، او در حصر قرار گرفت.

حصر او ۱۵ ماه طول کشید که در این مدت به دلیل بیماری‌اش سه بار به حالت کما رفت. و همه تلاش‌ها برای رفع حصرش بی‌نتیجه ماند.

او در روز ۲۲ بهمن ۱۳۷۷ در بیمارستان خاتم‌الانبیای تهران وابسته به سپاه پاسداران، در حالی که تحت نظارت ماموران امنیتی بود، درگذشت.

جذب مخالفان با سمتهای مهم 

سیاست انزوا و حذف اما تنها راه مواجه آیت الله خامنه‌ای با اطرافیانش نبود. از این رو از میان آن ۱۴ نفری که در موافقت با رهبری وی قیام نکردند بعدها متحدان خوب و وفاداری برای رهبر جمهوری اسلامی ظهور کرد از جمله محمد مومن و محمدی یزدی که به پست‌های کلیدی دست یافتند.

محمد یزدی که از حامیان رهبری آیت الله گلپایگانی بود در همان سال ۶۸ توسط رهبر جدید جمهوری اسلامی به عنوان رئیس قوه قضائیه منصوب شد و به مدت ۱۰ سال در این سمت باقی ماند.

در ۲۰ اسفند ۱۳۹۴ هم که محمد یزدی از ورود به مجلس خبرگان بازماند، رهبر جمهوری اسلامی در حمایتی آشکار از رای نیاوردن او ابراز نارضایتی کرده و نبودن او در مجلس خبرگان پنجم را مایهٔ «خسارت » دانست.

محمد دانش زاده قمی مشهور به محمد مومن که در فیلم به رهبری آیت الله خامنه ای رای نمی دهد، بعدها با حکم آیت الله خامنه ای درشورای نگهبان ابقا شده و در آن نقش مهمی پیدا می‌کند. از سوی دیگر به عنوان ممتحن بر روی داوطلبان ورود به مجلس خبرگان رهبری نظارت دارد.

محمد محمدی نیک معروف به محمدی ری شهری،وزیر وقت اطلاعات که داماد آیت الله علی مشکینی بود و با نقش کلیدی که در عزل آیت الله منتظری از قائم مقامی رهبری بر عهده داشت در تلاش برای به رهبری رساندن آیت الله مشکینی بود. او در دوره رهبری آیت الله خامنه ای سال‌ها نماینده او در امورحج بود و تعدادی از افراد نزدیک به او در دفتر رهبر جمهوری اسلامی سمتهای کلیدی دارند.

علی اصغر حجازی (معاون سیاسی – امنیتی و نماینده پشت پرده) و محمدی گلپایگانی (رئیس دفتر و نماینده رهبر در مجالس عمومی) هر دو از دستیاران ری شهری در زمان ریاست وی بر وزارت اطلاعات در نیمه اول دهه ۶۰ بوده اند.

🍃زنده|فرماندار سنندج ارتباط مرگ سارو قهرمانی با ناآرامی‎های اخیر را تکذیب کرد

$
0
0

 

 

 


دادستان تهران: دستگیرشدگان اخیر از طبقات پایین هستند

عباس جعفری دولت آبادی، دادستان تهران در بیست و چهارمین جلسه شورای معاونان دادسرای تهران درباره اتفاقات اخیر در ایران گفت: «اکثر متهمان دستگیر شده هجده تا سی و پنج ساله و از طبقات پایین اجتماع بودند.»

او در ادامه افزود: «در میان متهمان جمعیت نخبگانی دیده نمی‌شد و در صورت حضور، تعداد آن‌ها بسیار کم بود؛ ضمن این که اقدامات این متهمان مانند آتش زدن پرچم یا تخریب اموال بیت‌المال که در تعارض با منافع ملی است.»/میزان



واکنش اژه‌ای به افشاگری‌های شهردار تهران درباره قالیباف


محمود صادقی: درخواست فراکسیون امید برای بازدید از زندان اوین رد شد

محمود صادقی نماینده مجلس گفت: درخواست فراکسیون امید برای بازدید از زندان اوین رد شد.

به گفته این نماینده عضو فراکسیون امید «بسیاری از خانواده‌ها اظهارات مسئولان در مورد خودکشی بازداشت‌شدگان را قبول ندارند.»


برگزاری کنسرت‌های موسیقی در دانشگاه آزاد ممنوع شد

معاون فرهنگی و دانشجویی دانشگاه آزاد اعلام کرد: برگزاری کنسرت‌های موسیقی در محیط‌های دانشگاهی ممنوع است و واحدهای دانشگاهی تحت هیچ عنوان یا مراسمی مجاز به برگزاری آن نیستند./امتداد


فرماندار سنندج مرگ یکی از دستگیرشدگان ناآرامی‎های سنندج را تکذیب کرد

فرماندار سنندج  خبر مرگ یکی از دستگیر شدگان ناآرامی‌های سنندج را که در شبکه ها منتشر شد، تکذیب کرد و گفت: فرد مورد نظر کانال‌ها از عناصر وابسته به گروهک های تروریستی بود که به همراه یکی از مرتبطین خود در درگیری مسلحانه با ماموران در حاشیه شهر سنندج کشته شده بود.

روز گذشته خبر کشته شدن سارو قهرمانی که گفته می‌شود ۱۰ روز پیش و در جریان ناآرامی‌های اخیر  دستگیر و کشته شده است در شبکه ‌های اجتماعی منتشر شد.
محمد ابراهیم زارعی اظهار کرد: خبر مرگ این فرد در ناآرامی ها واقعیت ندارد چون در ناآرامی های اخیر شهر سنندج با کمک و همکاری خوب مردم به هیچ فردی آسیبی نرسید.
وی افزود: این فرد از عناصر وابسته به گروهک های تروریستی بود که در سال ۹۱ قصد ترور یکی از هموطنان را در شهر سنندج داشت ولی با هوشیاری دستگاه امنیتی دستگیر و از سوی دستگاه قضایی به ۵ سال حبس محکوم شد.

زارعی تاکید کرد: نامبرده پس از تحمیل ۲ سال حبس مشمول رافت اسلامی قرار گرفت و از زندان آزاد شد ولی پس از آزادی مجددا با گروه های معاند تروریستی همکاری خود را از سر گرفت و توسط این گروه ها برای انجام اعمال مجرمانه مسلح شد.

فرماندار سنندج یادآور شد: این فرد روز چهارم دی ماه در یکی از پارکینگ های شهر سنندج اقدام به تهدید مسلحانه یکی از شهروندان می کند و دقایقی بعد از محل متواری می شود که در این ارتباط فرد تهدید شده از او نزد پلیس شکایت کرده و مستندات آن نیز موجود است.
زارعی اضافه کرد: این فرد وقتی به همراه یکی از مرتبطین خود تحت تعقیب ماموران قرار داشت بدون توجه به فرمان ایست ماموران از محل گریخته و سپس به سمت ماموران تیراندازی کردند که در درگیری کشته شدند. /ایلنا




وزیر ارتباطات: مردم به اپلیکیشن‌های داخلی اعتماد ندارند

 



تقدیر حسن روحانی از جواد طباطبایی در نهمین جشنواره فارابی

 


پرونده سپنتا نیکنام به مجمع تشخیص مصلحت رفت

با اصرار نمایندگان مجلس بر مصوبه‌شان درباره عضویت نمایندگان اقلیت‌های مذهبی در شورای شهر علی‌رغم مخالفت شورای نگهبان، این مصوبه و تعیین وضع سپنتا نیکنام به مجمع تشخیص سپرده شد./روزاروز


شهردار تهران: پول قراردادهای شهرداری و ناجا خرج انتخاباتی برای قالیباف شد

به گفته محمد علی نجفی، شهردار تهران اواخر سال ۹۵شهرداری با یکی از شرکت‌های نیروی انتظامی قراردادی را در خصوص تدوین شاخص‌های ارزیابی عملکرد به مبلغ یک میلیارد تومان به امضاء رسانده که شاید ارزش واقعی آن حتی ۱۰میلیون تومان هم نبوده است. یک قرارداد دیگر در تاریخ ۲ مرداد ۹۶ منعقد شده که در روز قرارداد پرداختی صورت گرفته است.

نجفی افزود: این دو قرارداد مجموعا یک میلیارد و ۴۳۰ میلیون تومان ارزش داشته . درست است این مبلغ به حساب شرکت مذکور واریز شده اما تنها ۱۷۳میلیون تومان را به این شرکت داده و مابقی را به یک حساب دیگر که متعلق به رئیس دفتر یکی از معاونین قبلی بوده واریز کردند و این پول نیز خرج انتخابات شده است.

شهردار تاکید کرد: بررسی‌ها نشان داده که رقم بدهی ثبت شده شهرداری ۲۹ هزار و ۵۱۰ میلیارد تومان بوده است. ۲۲ هزار و ۶۰۰ میلیون تومان نیز رقم بدهی ثبت نشده شهرداری است و پیش بینی کردیم که حدود ۸۰۰۰ میلیارد تومان نیز بدهی احتمالی داریم/ ایسنا


کشتی نفتکش سانچی به طور کامل غرق شد

با غرق شدن کامل نفتکش سانچی امیدها از یافتن گم‌شده‌ها و اجساد دریانوردان بریده شد.

شب گذشته تکاوران ایرانی با نیروهای چینی ترکیب شدند و به سمت نفتکش آتش گرفته اعزام شده‌اند. اما به دلیل انفجارهای متعدد امکان دسترسی به آن وجود نداشت.

رئیس سازمان بنادر و دریانوردی گفت: متاسفانه هیچ امیدی به نجات جان دریانوردان نداریم؛ چراکه در همان لحظات اولیه برخورد، کشتی دچار آتش‌سوزی شدید و انفجار شده است و شاهدان عینی تائید کرده‌اند که امکان زنده ماندن هیچ فردی در کشتی وجود نداشته است.

وی در ادامه افزود: همچنین امکان نجات کشتی وجود ندارد و حتی پیکرهای دریانوردان عزیزمان را نیز نمی‌توانیم از آن خارج کنیم.

با قطع امید از ورود تیم تکاور ارتش برای ورود به نفتکش سانچی، تیم امداد و نجات ایرانی در حال برگشت از دریای چین به بندر شانگهای است./ ایسنا


خبرهای روز گذشته را از اینجا بخوانید


ایدئولوژی ِ خودزنی!

$
0
0

پرسش : ? How are you
پاسخ : ! Yes

این گفت و گو برایتان آشنا نیست؟!
حتماً هست و جالب اینجاست که میان ِ سران دو کشوری صورت گرفته که اوّلاً هیچکدام ” انگلیسی زبان ” نیستند و دوم آنکه هر دو در مقاطعی داعیه ِ غرب ستیزی داشته و دارند.

یادش بخیر سال ۶۶ که من دانشجوی سال اول پزشکی بودم و با شروع سال تحصیلی، استاد زبانم آقای بقایی( امیدوارم زنده و سالم باشند) ، با بی رحمی ِ خاصی! به زبان انگلیسی گفت و گو را شروع کردند و این موضوع برای من ِ دانشجوی شهرستانی بسیار سنگین بود. با لبخندهای سایر همکلاسی ها می خندیدم و با سکوت ِ آنها سکوت می کردم!
بعدها متوجّه شدم که خنده های اوّلین جلسه ِ کلاس ما به خاطر توصیف ِ کارتون “پسر شجاع” بوده و البته من چیزی نفهمیده بودم.
خیلی طول نکشید تا فهمیدیم دنیا دنیای زبان انگلیسی است.کتاب ها به زبان انگلیسی، مقالات به زبان انگلیسی و نام بیماری ها و داروها به زبان لاتین و انگلیسی است و دستگاه ها و آناتومی بدن و خلاصه هر چیز ِ دم ِ دست و دور دست به زبان انگلیسی است.
جالب اینجا بود که در دانشکده های فنّی و انسانی هم همینطور بود. زبان انگلیسی برای معرفّی بهتر ِ زبان ِ “فارسی”! در مجامع و کنگره ها ضروری بود(و هست) و در مجموع زبان علم و دانش در جهان همین است که هست.

به این آمارها از سایت ِ اقتصاد نیوز توجه کنید:
– ۹۲ درصد مقالات چاپ شده در جهان به زبان انگلیسی است.
– در ۴۵ کشور ِ غیر انگلیسی زبان ِ جهان در صورت تسلّط به زبان انگلیسی ، مترجم نمی خواهید.( توجه کنید که غیر انگلیسی زبان!)
– زبان رسمی سازمان ملل متحد ، شورای امنیت، ناتو، فائو و… انگلیسی است.
– ۸۰ درصد اطلاعات کامپیوترها به زبان انگلیسی است.
– انگلیسی ، زبان دوم بسیاری از کشورهای صاحب تمدن و قدیمی است مانند چین،
هندوستان ، پاکستان ، ژاپن و…

بله! می شود انگلیسی را نیاموخت! اما روز بعد نباید منتظر توییت ترامپ بود که بنویسد:
لطفا زبان انگلیسی را تحریم نکنید،
و یا اینکه بگوید :
قول می دهم به شما ۱۰۰ فروند بویینگ بدهم و یا اینکه برجام را نقض نمی کنم! خیر!
آن کسی که در محافل و مجامع جهانی متضرّر خواهد شد بازهم ما هستیم که ” ایدئولوژی خودزنی” را به عرصه ِ زبان کشانده ایم. کاری عبث و بی سرانجام که نتیجه آن سخنرانی یکی از نمایندگان دوره قبل مجلس بود که گفته بود: آقای ظریف به زبان انگلیسی در مورد برجام می گوید و می نویسد برای این که ما نفهمیم چه می کند!!

مثال دوم، در روزگاری نه چندان دور، سفیر ِ فرانسه نامه ای از ناپلئون بناپارت برای فتحعلیشاه ِ قاجار آورد که مدتی ترجمه آن به علت نداشتن مترجم مسلّط طول کشید، چندی بعد یکی از خواص دربار به شاه گفت: اعلیحضرت به سلامت باد،
” بناپارت نامی است از یوروپ ( اروپا) که اظهار چاکری کرده است!”

بسیاری از کودکان ِ ابتدایی ما شب ِ قبل از امتحان ِ ” هدیه های آسمانی” تب و لرز دارند و از تلفّظ و تکرار برخی جملات انتخاب شده عاجزند در حالیکه به آنها اجبار شده که آن جملات را بخوانند و بنویسند و حفظ کنند.
اغلب مردم کشورهای عربی ِ جنوب ایران به زبان انگلیسی مسلّطند و در واقع زبان دوم آنهاست. باید دید که آن مغز ِ متفکّری که می خواهد به زور آیه ِ شریفه” ولا تستوی الحسنه ولا السیّئه” را در ذهن یک کودک فرو کند ، آیا نمی داند بعدها در مقابل ِ حسّ ِ نفرت شکل گرفته در ذهن این کودک باید پاسخگو باشد؟

قرار است وزارت آموزش و پرورش که احتمالاً به ” وزاره التربیت الرسمیه و العمومیه!!…تغییر نام خواهد داد، آموزش زبان انگلیسی را در مقطع ابتدایی ممنوع کند. از این وزارت ِ جدید درخواست می کنیم که به عواقب کار خود بیندیشد و بداند که این روش ِ مبارزه فقط و فقط بر سر شاخ نشستن و بُن بریدن است. نه با آموزش ِ صرف و نحو ِ عالی به کودکان آنها به سمت حُجره ها خواهند رفت و نه با حذف ِ زبان انگلیسی، مُشت یا لگدی بر دهان آمریکا نواخته خواهد شد، بلکه بازنده نهایی خود ما خواهیم بود که به عنوان رئیس جمهوری در مقابل جمله:
“چطور هستید؟” ِ همتای روس خودمان بگوییم: yes و بعد از آن در همانجا و ریاکارانه ادامه دهیم که:
” وجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه!! ”

منبع: تلگرام نویسنده

گرامی‌داشت فقر

$
0
0

هر جامعه‌ای شرایط غالب بر خود را ارزش می‌کند، زیرا بشر نمی‌تواند بانفرت از خود زندگی کند. اگر شرایطی چنان غالب است که تغییرش غیرممکن به نظر می‌رسد، تنها راهش ارزش‌مند کردن آن شرایط است. در جامعه فقیر که ثروت‌اندوزی امری است استثنایی، باید فقر محترم شود. یعنی انسان والا فقیر باشد و ثروتمند زالو و احمق و بی‌اخلاق. مارکسیسم که خود از یک کشور فقیربه ایران آمد و عدالت را مساوی با تقسیم فقر کرد، روشنفکران ما را دو چندان در چاله تقدس فقر فرو بردند. در جهان واقعی، مذهب و اخلاق عملی می‌کوشید به جای نفی کسب ثروت، تا حد ممکن با اخلاقیات از خشونت و زشتی طمع بکاهدو و بپذیرد که طمع عامل تولید ثروت است، ولی می‌شود با تشویق به نیکوکاری، تا حد زیادی جلو بی‌انصافی آن را گرفت. سعدی نمونه‌ای از این معلمان است .

در اسلام تکیه بر کسب ثروت بود و شعار این بود که «الکاسب حبیب الله»، اما مارکسیسم که نگاه دیگری به عدالت داشت و فقیرترین قشر جامعه را مقدس‌ترین می‌شناخت و تولیدکنندگان را سودپرستانی بی‌اخلاق، سلامت جامعه را در گرو نفی ثروت‌اندوزی فردی کرد. حاصلش در ایران کتاب «حاجی آقا»ی صادق هدایت شد و چه تجلیل ‌ها از سوی همین جماعت متجدد از آن که نشد و در مقابل بی‌مهری بسیار بر سعدی، به ویژه در قسمت «جدال با مدعی» در باب هفتم گلستان که به این مهم پرداخته است.

این تکریم فقر در بخش مدرن جامعه ایران چنان فراگیر شد که گویی هنر با فقر زوج جداناشدنی هستند. مسابقه‌ای بود بین هنرمندان و خلاقان در فقیر جلوه دادن خود و بهترین تجلی آن در لباس پوشیدنشان بود. در مورد ارزش هنرمندان که سخن پیش می‌آمد، همیشه ازمرگ در نداری قمر و عارف می‌گفتند. این تکیه ارزشی بر فقر چنان است، که تا چند سال پیش که شجریان وارد جهان اسطوره‌ها نشده بود، بر او طعنه‌ها می زدند که خانه‌ای مجلل خریده است  و این‌که مگر می‌شود هنرمند اصیل بود و پولدار بود.در مورد دکتر سروش هم بارها شنیدم که منکرانی در رد شخصیتش می‌گفتند، خانه و کاشانه مجللی دارد و در مقابل دل‌بستگانش در دفاع از او می گفتند خرج او توسط کمک چند پزشک ثروتمند تامین می شود ( که هیچ‌کدام واقعیت ندارد). ابتهاج را که اولین بار در دهه پنجاه در دفتر کارخانه سیمان البرز دیدم ، شگفت‌زده پرسیدم شما همان ه.ا. سایه مشهورید؟ یعنی که مگر می‌شود هم از خاندان ثروتمند ابتهاج بود، و هم شاعری والا. هر موقع از ابراهیم گلستان صحبت می‌شد از او به عنوان وصله ناجوری در بخش هنری نام برده می‌شد . ثروتش نمی‌گذاشت در جمع هنرمندانی که در دلها جای دارند باشد. گند دماغ و متفرعنش می‌خواندند . پذیرش او در تضاد بود با قبول نیما، اخوان،شاملو، خویی، ساعدی، دهخدا و… که همه هشت‌شان گرو نه‌شان بود .

این گرامی کردن فقرتوسط قشر متجدد چنان اثر گذار شد، که اقشار سنتی و مذهبی هم، بر خلاف سنت و آموزش های دیرینه اشان، تابع آن شدند . وفقر در این گفته پیامبر که “الفقر فخری”ازمفهوم عارفانه اش، به فقر مالی در اذهان عموم تبدیل شد (۱). قشر متجدد، مراکز کار و فعالیتشان در دست دولت بود، و نیازی به کمک مالی مردمی نداشتند، لذا به آسانی ثروتمندان را از خود راندند. در حالی که سازمان های مذهبی، حیاتشان به همین کمک های مردمی و یاری های ثروتمندان بستگی داشت. و بهترین نماد آن تفاوت درلغت “حاجی ” است ،که در بخش سنتی و مذهبی عنوانی است محترم، و در بخش متجدد بیانگر نوعی تحقیر.اما از آن جا که در دوران جدید همه نگاه ها به سوی تجدد بود، و فرهنگ سازان همین متجددین بودند، همین که جماعتی از سنتی ها و دین داران رو به سوی تجدد می کردند، تحت تاثیر فرهنگ چپ به گرامی داشت فقر می رفتند. در حسینیه هایی که بازاریان خیر ساخته وبرپا داشته بودند، امثال علی شریعتی اباذر را نماد انسانیت می کرد، و اسلام راستین را اسلام فقرا می دانست. و به عبارتی انگشت کسی راکه عسل در دهانش می گذاست گاز می گرفت. آنان طاغوت را هم ردیف بورژوا و سرمایه دار کردند، و مستضعف را برابر زحمتکشان ،که همه تحریف های آشکاری بود در آموزش ها دینی، و عمل رهبران دین .

جهان آمریکایی
گویند هر پدیده ای از ضد آن شناخته می شود. این تکریم فقر در دوران تجدد در ایران، وقتی بهتر شناخته می شود، که در مواجهه با فرهنگ آمریکایی قرار می گیرد . فرهنگی که خالص ترین و یک دست ترین نظام سرمایه داری جهان است. نظامی که سرمایه داری در تمامی ابعاد آن بی پروا غالب است . در دین بر آن است که ثروت نشان لطف الهی است، و فقر حاصل ضعف ایمانی . بنیان اخلاقش برثروتمند بودن و بخشنده بودن مبتنی است . در حقوق گفته می شود “عدالت پول است و پول عدالت است ” . معلم باید ثابت کند این که در آمدش از شاگردانش کمتر است ، نشان بی استعدای او نیست، بلکه به حکم دل این راه را گزیده است.
دراین دیار بهترین معیار خوبی یک کارهنری به فروش است. لذا انتظار می رود یک هنرمند یا متفکر ویا خلاق باارزش، امکانات مالی خوبی هم داشته باشد. جالب است که در نقد ومعرفی این هنرمندان به زبان فارسی، در مورد موفقیت های مالی آنان یانکته ای نمی نویسند ،یا به آسانی از کنار آن می گریزند. زیرا نه هنر او را میتوانند انکار کنند، نه موفقیت مالی او باارزش های حاکم فرهنگ جامعه می خواند.
این ویژگی در سیاست بارزتر می شود. نیروهای چپ.مهندس بازرگان را بورژوا می دانستند، که یعنی منحرف و ضد انقلاب . گناه اصلی رفسجانی اتهام پولدار بودنش بود، و دفاع پیوسته او و یارانش که وی پولدار نیست. در مقابل در آمریکا کاندیداهای بسیاری مدعی می شوند که بسیار پول ساخته اند، و از مردم می خواهند به آنان رای بدهند، چون میدانند چه گونه پولدار شوند . جالب تر آن که در سالهای اخیر هرروز تعداد این کاندیداها بیشتر می شود. ثروتمند بودن چنان حربه تبلیغاتی کارسازی است، که در مورد مقدار ثروتشان هم گزافه می گویند. واز آن جا که پس از سقوط شوروی آمریکا رهبریت بلا منازع جهان را به دست گرفته، و شیوه زندگیش بر همه جا تاثیر گذاشته، در سالهای اخیر این ویژگی در میان سیاستمداران اروپا نیز گسترش یافته است.

سردر گمی
با دگرگونه شدن شرایط، بسیاری از روشنفکران و دست اندر کاران ادب و سیاست در داخل، وبه ویژه در خارج از ایران ،پا به میدان فعالیت های اقتصادی گذاشته اند. از جمله این عوامل اخراج از کار ، مهاجرت، پیدا نکردن خریدار برای تخصصشان وواردکار آزاد شدن. از آنجا که اینان افرادی بااستعداد و دارای آگاهی از جهان هستند، به سرعت از پله های ترقی بالا رفته، و تعدادی به اوج رسیده، وبرای خود خانه بر قله رفاه و موفقیت ساخته اند . اما بسیاری ازآنان هرجا که می روند، و به هر رفاهی که می رسند، دل در گرو همان دوران شر وشور آرمانگرایی خود دارند. این شوق را در اولین جلسه “اتحاد جمهوری خواهان…. به سال ۲۰۰؟ در برلن شاهد بودم . نزدیک به هزار نفر مبارزان و سمپات سازمان های چپ ، که بسیاریشان سالها بودکه از میدان مبارزه کنار کشیده بودند، آمده بودند تا جهان ایده آل جوانیشان را بسازند. و این بار نه دانشجویان یک لا قبا، که بسیاریشان مدیران موفق بودند
مشکل درسرگردانی فرهنگی بود. این سرهای پر شور وامیدو تحسین گر فقر،برپیکرهای سوار بودند که در زمان شورها طاغوتی ، غارتگر بیچارگان ، و زالو صفتان می خواندنشان . به عبارتی بخشی از وجودشان نفی کننده بخش دیگرشان بود. بخش آرمان خواه موتورحرکت آنان بود، اما جسمی که باید حرکت می کرد، با معیارها حاکم “تقدس فقر” فاسد بود . مهم نبود، که در تجربه این سال ها آن فرد متوجه شده بود که آن محکوم کردن هایش از سر خام طبعی بوده است . زیرا آن موتور با سوخت احساس و شورکار می کرد، نه باسوخت عقل و تدبیر. این ماشین ها ساخته شده بود که چه گواریی یا اباذری حرکت کنند. یک جامعه سالم در روند رشد و نوسازیش از سنت های مفیدش بهره می گیرد. اماوقتی تجدد وارادتی می شود، و جذابیت اصلیش درویران کردن هرچه کهنه است ،نه تنها از سنت های مفید بهره نمی گیرد ، بلکه در اثر عدم شناخت از جهان نو، ازدست آورد های سازنده آن نیز بی نصیب می ماند
بخش سنتی جامعه با گرامی داشتن حاجی آقا ها مدرسه و موسسات خیریه می سازند.در غرب تعداد موسسات خیریه غیردینی کم از موسسات مذهبی ندارند. اما بخش متجدد ما با وجود کسب ثروت موفق نشده اند موسساتی ایجاد کنند ، که حداقل زندگی را برای فعالین سیاسی اجتماعی آواره از دیار فراهم کند.این همه بحث و مناظره، اما نه یک ساختمان برای سکونت مهاجران خلاق . چرا آن سنت دیرینه خیرات و ساختن موسساتی برای کار عام المنفعه به بخش متجدد انتقال نیافت . سنتی که نام بسیاری ازثروتمندان را بر بالای مدارس و آب انبارها و موقوفات ثبت کرد. بناهایی چون مدارس مروی، ،سپه سالار، ظهیر الاسلام ،حقانی، رشدیه. چرا بخش مذهبی مخارج بسیاری از روحانیون یاعلما را تامین میکند، اما بخش متجدد ما با متفکران و خلاقان خود چنین نمی کند.آیا این بدان سبب نیست که فقر برای متجددان ارزش است و ثروت منفی. چرادر حالی که بسیاری بزرگان سیاسی ما بازاری بودند. جبهه ملی و نهضت آزادی بر دوش آنان سوار بود، و هزینه مبارزاتی جان برکفان بسیاری از چریک ومجاهد و مذهبیون تامین می کردند، ثروتمندان بخش متجدد ما این راه را ادامه ندادند .
ایراد در شخصیت و انسان دوستی یا پذیرش مسئولیت اجتماعی این ثروتمندان متجدد نیست، که مسلما نیست. اشکال را باید در همان شیوه نگرش به فقر و ثروت جستجو کرد . شاید بهتر است روشنفکران متجدد ما سعدی را بیشتر بخوانند

*برای شناخت بیشتر از نگاه مثبت اسلام به کسب ثروت نگاه کنید به مقاله بسیار ارزنده آقای حسن فرشتیان”خیزش نان و لرزش ایمان” در تارنمای زیتون

ارمغان اعتراضات سراسری برای مردم

$
0
0

اعتراضات سراسری اخیر هر چه نداشت، دستکاری ساختمان ذهنی مردم گرفتار استبداد  را  دست کم با خود به ارمغان آورد؛ امکان‌یابی «مردم» بودن یا مردم «شدن»، خلق موجودیتی مستقل از آن‌چه «آن‌ها» می‌خواهند را می‌توان یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای حرکت اعتراضی مردم در چند روز گذشته دانست.

دستگاه فرهنگی، فکری و سیاسی حکومت خودکامه، تمام هم و غم خود را خرج می‌کند تا تصور فراتر رفتن از واقعیت تحمیل شده را به احساسی بچگانه بدل سازد.

در این لابیرنت تو در تو، «ماندن» و استمرار موجودیت فیزیکی، به اولویتی برتر بدل می‌شود که انگاره تبلیغ خلاف آن چیزی نخواهد بود جز «دیوانگی». پذیرایی نکردن از نظم موجود و به سخره گرفتن آن تنها کار  دیوانه‌‌های زنجیری‌ای می شود که نه حساب جان خود را دارند  و نه کتاب قدرت لایزال استبداد چند هزار ساله را ورق زده‌اند. در این موقعیت، چسبندگی انسان به وضعیت موجود، چیزی از چسبیدگی پوست به بدن  کمترن ندارد.

از زبان «فروید» اگر بخواهیم آرایش صحنه را بنمایانیم، طبقه حاکمه استبداد، برای «منطقی سازی¹» کرنش در برابر نظم موجود به مورخ، جامعه‌شناس و سیاست‌مداری نیازمند است تا با «تدلیس سیستماتیک»، آینده هرگونه  «نه بزرگ» را نه فرا روی به دموکراسی‌های نیم‌بند خاورمیانه که  رجعت به عصر «خلخالی‌»ها نشان دهند.

به قول توماس مان، «دشمنان دموکراسی تنها فاشیست‌های اسلحه به دست نیستند. هر آن کس که در صدد بی‌ارج کردن افکار عمومی است، مروجین آموزه‌های رسمی حکومت و عوام‌فریبان، دشمنان اصلی دموکراسی هستند. چون توده‌ها را خوار می‌شمارند و حال آن که خود هرزه درایان یاوه‌گویی هستند که جز آرای باطل به زبان نمی‌آورند.»

دست‌شستن از واقعیت موجود در موتور ذهنی اینان، مقصدی نخواهد داشت جز ایستگاه «عراق و شام».

با تصاحب محصولات فکری و بنگاه‌های خبرپراکنی، به دایه‌های عزیزتر از مادری بدل گشته‌اند که تنها محصول فراروی از حوض‌چه اکنون را بازگشت به نقطه صفر صدر‌نشینی گیوتین انقلاب برای همه جا می‌زنند؛ جایی که نه از تاک نشان می‌مانَد و نه از تاک نشان؛ حال آن که خود کرده را تدبیر نیست.

افتخار به «نیروی تحول‌خواه جوانان» برای آنها تا جایی معنا دارد که تنها جای دوغ انتخابات آزاد و برابر و دوشاب صندوق‌های هر روز تنگ‌تر از دیروز را عوض کنند.

با تخیلی معلول، نه راه سومی در چنته دارند و نه زنجیرهای «عقلانیت ابزاری» بدلی را از  پای مردن باز می‌کنند.

راز بقای متوسط‌الحال‌ها

«عقلانیت» در چنین اتمسفری همانا از «آب کره گرفتن» است؛ تنازع برای بقاء. برای ماندن در این عرصه باید «متوسط» بود و ماند. تنها از طریق متوسط بودن است که می‌توان ماء‌الشعیر را نوش جان کرد جای آب‌جوی آلمانی و مانتوی کوتاه را به جای مینی ژوپ جا‌ زد.  تداوم موجودیت در این عرصه حکم می‌کند به جای فریاد زدن از ممنوعیت «اختلاط»، خود را در میهمانی‌های مختلط آخر هفته رها کنیم؛ «دوست را در پستوی خانه نهان باید کرد‌».

گاه‌گداری هم که غرایز به «آب تنی در حوضچه اکنون» محتاج شد، راه «استانبول» و «ایروان» و «دبی» باز است؛ برای همان متوسط‌هایی که سرشان به تنشان می ارزد. برهم زدن «تعادل» سیستم سیاسی برای این دسته  در شرایط حاضر سود چندانی نداشت. آنها همین تازه ردای سبز خون بار خود را با پرچم‌های سفید صلح موقت با حکومت تعویض کرده بودند.

نسبت «متوسط‌»ها با پویش اعتراضی سراسری

اعتراضات سراسری اخیر امّا برای آن‌هایی بود که سرشان به تن سنگینی کرده بود. نه تنها ماء‌الشعیری برای تر کردن گلو در سفره ندارند که برای به چنگ آوردن نان خالی، ماه‌ها پیِ اعتصاب را به تن خود مالیده بودند. برای چنین جمعیت‌هایی دیگر شاید دیگر نوشیدن آب خالی  در بازداشت‌گاه های مخوف ایذه و دورود، با گرسنگی کشیدن بر سر سفره‌های خالی  چندان توفیری نداشت.

فرکانس‌های دستگاه تبلیغی و فکری حامیان نظم موجود انگار برای این «حاشیه‌نشینان» هیچ‌گاه بسامدی نداشته است. با ذهنی تهی از ادبیات «تغییرات تدریجی»، فرود تند به ته دره را به چشم دیدند، لمس کردند. پس عجیب نیست که بخشی از آنان کف مطالبات خود را بازگشت به عقب «رضا شاهی» قرار دهند؛ جایی که از نظر آنها هر چه نداشت دست کم دزدی از جیب مردم را «حساب و کتاب»ی بود.

«متوسط»های عاقل و «دوراندیش» البته در این عرصه تنها تماشاچی نبودند. میزان دوری و نزدیکی به آزادی‌های مونتاژی فرهنگی و سیاسی  و رفاه مادی، ظاهراً میان متوسط‌های مرکز و حاشیه‌ای خط جدایی کشیده است. شدت و شمار بیشتر اعتراضات در «شهرهای محروم»، نسبت به شهرهای بزرگ این نکته را به خوبی نشان می‌دهد.

هم‌گرایی ساکنان دهک‍‌‌های پایین و متوسط این شهرها در اعتراضات سراسری و البته همایندی شعارها و مطالبات سیاسی و اقتصادی، به خوبی بیان‌گر روی‌گردانی مردم این مناطق از مناسبات و ادبیات اعتدالی و اصلاحی است؛ گو این که بعید است بخشی از این معترضان نیز شانس «تغییر» را در انتخابات ۹۲ با گزینش حسن روحانی باز امتحان کرده باشند.

این نیز بعید به نظر نمی‌رسد که حتی محرومانی که در همان انتخاب، به نفع ابراهیم رئیسی رای داده‌اند برای مشارکت در اعتراضات سراسری پاشنه‌ها را ور کشیده باشند.

هر دوی این‌ها می‌توانند به یک اندازه بابت در خطر شکست قطعی اصلاحات گام به گام نگران شده باشند و عطایش را نیز به لقایش بخشیده باشند.

طنین صدای این جان بر کف‌ها البته تمام ایران را لرزاند. حالا حتی همان‌ها که با اسم رمز دوری از «خشونت»،  دلواپسی بابت از دست رفتن دوباره تعادل الاکلنگ استبداد و زنده‌گی روزمره را فریاد می زدند، در گوشی هم که شده این ندا را زمزمه می کنند: «حتماً راهی هست.»

پانوشت

  • منطقی سازی یا rationalization مکانیسم دفاعی ناخودآگاهی است که فرد برای توجیه اضطراب، وسواس و گره های روانکاوانه خود از آن ها سود می جوید.

 

*نام نویسنده این یادداشت نزد زیتون محفوظ است

سانچی در حال غرق شدن

$
0
0

زیتون– محمد راستاد٬ رییس سازمان بنادر و دریانوردی٬ خبر داد که سانچی از حالت شناور بودن خود خارج شده و در حال غرق شدن است.

او همچنین تاکید کرد که امیدی به پیدا کردن مفقودین نیست.

نفت‌کش پانامایی «سانچی» که در اجاره ایران است، روز ۱۶ دی‌ماه با یک کشتی باری چینی تصادف کرد و دچار حریق شد. این نفتکش، ۳۰ خدمه ایرانی و دو خدمه بنگلادشی داشته است. سانچی حامل ۱۳۶ هزار تُن نفت خام به مقصد کره جنوبی بود.

رییس سازمان بنادر و دریانوردی که برای پیگیری وضعیت نفتکش ایرانی به چین سفر کرده است، در گفت‌وگو با ایسنا، در مورد آخرین وضعیت سانچی گفت: «صبح امروز حجم آتش کشتی افزایش یافت و طول آتش را فرا گرفت، به همین دلیل امکان ورود تکاوران به کشتی فراهم نبود.»

خبرگزاری ایرنا امروز خبر داد که درجه حرارت نفتکش سانچی به ۳۵۰ درجه رسیده و «شرایط برای ورود به آن به‌هیچ‌وجه فراهم نیست.» گفته شده ارتفاع آتش اکنون به بیش از ۱۰۰ متر می‌رسد.

معاون وزیر راه و شهرسازی در مورد عملیات جست‌وجوی ۲۹ پرسنل کشتی گفت: «امیدی به پیدا کردن مفقودین نیست. تکاوران ایرانی و تیم چینی با این وضعیت کشتی نمی‌توانند به آن وارد شوند.»

تاکنون اجساد سه تن از خدمه این کشتی کشف شده است.

به رغم اینکه روز شنبه اعلام شد برای دقایقی امدادگران چینی موفق شده‌اند وارد کشتی شوند، گزارشهای امروز (یکشنبه) حاکی است که وضعیت تغییر کرده و این کشتی در حال غرق شدن است.

سخنگوی کمیته ویژه رسیدگی به وضعیت کشتی نفتکش همچنین اعلام کرد که بنا برشواهد و قرائن موجود از جمله اظهارات خدمه کشتی اصابت کرده و آخرین اطلاعات دریافتی از کشتی های امداد رسان و یکی از فرماندهان کشتی های صیادی که در منطقه حضور داشت و همچنین فرمانده کل عملیات امداد چین و اظهارات کارشناسان، کارکنان نفتکش سانچی در ساعت اولیه در اثر شدت انفجار و گازهای متصاعد شده، متاسفانه عزیزان ما، همگی جان باختند.

او اضافه کرد که تلاش ها برای اطفای حریق کشتی و ورود برای انتقال پیکرهای دریانوردان به رغم تلاش های انجام شده و آمادگی کامل تیم نجات برای ورود به نفتکش، به علت انفجار های پی در پی و گسترده میعانات گازی میسر نشد.

شهردار تهران: قرارداد صوری میلیاردی شهرداری گذشته با ناجا در انتخابات خرج شد

$
0
0

زیتون– محمدعلی نجفی٬ شهردار تهران٬ خبر از تخلف اقتصادی قالیباف داد.

او در جلسه امروز شورای شهر با ارائه گزارش ۱۰۰ روزه شهرداری و بررسی عملکرد شهرداری قبلی از قراردادهای شهرداری با ناجا که پولش صرف انتخابات شد، افشاگری کرد.

به گفته محمدعلی نجفی در اواخر اسفند ماه ۹۵ قراردادی با یک فردی در دانشگاه پلیس به مبلغ یک میلیارد تومان برای تدوین شاخص ارزیابی عملکرد بسته شده است. فرد طرف قرار داد هم بعد از مدت ها یک گزارشی داده که شاید ارزش کارشناسی ۱۰ میلیون تومان هم نباشد.

به گزارش ایسنا حدود ۸۵۰ میلیون تومان از این رقم پرداخت شده و جای تاسف است آخرین پرداخت در تاریخ یک مرداد ۹۶ بوده است حتی بعد از انتخابات شوراها و قطعی شدن تغییر و تحول در مدیریت شهرداری صورت گرفته است.

شهردار تهران ادامه داد: «بررسی کردیم دیدیم یک قرارداد دیگری در تاریخ دو مرداد ۹۶ با همین آقا بسته شده است به مبلغ ۷۳۰ میلیون تومان که آخرین پرداخت دو پنج ۹۶ بوده است یعنی روز قرارداد با روز پرداخت یکی بوده است و ۵۸۴ میلیون تومان به ایشان پرداخت شده است.»

محمدعلی نجفی افزود: «این آقا مدعی است از کل مبلغ ۱ میلیارد و ۵۳۴ میلیون تومان، تنها ۱۷۰ میلیون به خودش دادند و بقیه را به حساب ایشان ریختند و ایشان به به حساب یکی از روسای دفتر معاونان شهرداری ریخته و به ادعای آقای دوم این پول در انتخابات خرج شده است. در همان ۱۷۳ میلیون تومانی که به این آقا داده شده است مکتوب اعلام شده است ۲۰ میلیون سهم خودش بوده و بقیه سهم دیگران.»

نجفی در پایان گفت: «یعنی از دو قرارداد یک میلیارد و ۷۳۰ میلیون تومانی مجری ۲۰ میلیون و افراد دیگر ۱۴۰ – ۱۵۰ میلیون گرفته اند و حدود یک میلیارد و خرده ای از طریق رئیس دفتر یکی از معاونان شهردار به فعالیت های عام المنفعه انتخاباتی برگشت داده شده است.»

بررسی‌های بیشتر نشان داده که رقم بدهی ثبت شده شهرداری ۲۹ هزار و ۵۱۰ میلیارد تومان بوده است، ۲۲ هزار و ۶۰۰ میلیون تومان نیز رقم بدهی ثبت نشده شهرداری است و پیش بینی می‌شود که حدود ۸۰۰۰ میلیارد تومان نیز بدهی احتمالی وجود و بر همین اساس بدهی شهرداری در حوزه ثبت شده، ثبت نشده و بدهی احتمالی حدود ۵۲ هزار و ۱۰۰ میلیارد تومان است که سه برابر بودجه فعلی شهرداری است.

۴۰ نماینده مجلس خواستار بررسی علل مرگ بازداشت‌شدگان اعتراصات سراسری شدند

$
0
0

زیتون– بیش از ۴۰ تن از نمایندگان قوه مقننه با ارسال نامه‌ای به علی لاریجانی، رئیس مجلس، خواستار تشکیل یک گروه مستقل برای بررسی علل مرگ تعدادی از بازداشت‌شدگان اعتراض‌های اخیر در زندان‌ها شدند.

محمود صادقی، نماینده مردم تهران در مجلس٬‌ تصویر این نامه را در توییتر منتشر کرده، اما به نام دیگر امضا کنندگان اشاره‌ نکرده است.

در این نامه با اشاره به اینکه «مسئولین ذیربط»، علت فوت سینا قنبری و وحید حیدری را «خودکشی» اعلام کرده اند گفته شده است که «لکن بعضی از بستگان و شهود عینی این ادعا را مورد تردید قرار می دهند.»

تا پیش از این خبر مرگ سه تن از بازداشت شدگان اعتراضات سراسری در زندان‌ها تایید شده است.

کمیته پیگیری بازداشت‌های۹۶ شب گذشته خبر داد که پیکر یکی از کشته شدگان اعتراضات سراسری امروز به خانواده‌اش تحویل داده شد.

کمپین بین‌المللی حقوق بشر٬ ۱۹ دی‌ماه خبر مرگ دومین بازداشتی اعتراضات سراسری را تایید کرد. به گزارش این کمیته وحید حیدری در بازداشتگاه اراک درگذشته است.

هفدهم دی ماه کمیته پیگیری بازداشت شدگان خبر داد که یکی از بازداشت شدگان اعتراضات سراسری٬ سینا قنبری٬ در زندان اوین خودکشی کرده است.
دو نماینده مجلس مرگ یکی از بازداشت شدگان اعتراضات سراسری را تایید کردند.
محمود صادقی،‌ نماینده مردم تهران مجلس، با تایید مرگ سینا قنبری، نسبت به تکرار وقوع آنچه «کهریزک دوم»‌نامید،‌ هشدار داد.
همین سازمان در توییتی که دوشنبه شب گذشته منتشر شد گفت که علاوه بر این دو نفر، یک تن دیگر به نام محسن عادلی در زندان دزفول «خودکشی» کرده است.

علی مطهری٬ نایب رییس مجلس٬ صبح روز گذشته خبر داد: «به ما گفتند یک نفر در تهران و دونفر در شهرستان خودکشی کردند و بنا شد که گزارش دقیقی به ما بدهند که فعلا منتظر آن گزارش هستیم.»

با این حال سلمان سامانی٬‌ سخنگوی وزارت کشور درباره آمار خودکشی بازداشت شدگان دو هفته اخیر اظهار بی اطلاعی کرد و گفت در باره این مسئله اطلاعات جمع بندی شده ای در دست ندارد.

مراسم بزرگداشت شادروانان شاه‌حسینی و معین‌فر در پاریس

$
0
0

اطلاعیه

مراسم بزرگداشت شادروانان شاه حسینی و معین فر در پاریس

در روزهای اخیر، دو پیشکسوت آزاده‌ از قبیله‌ی کنشگران وطن دوستِ راه آزادی و استقلال ایران چشم بر جهان فروبستند.

شادروان حسین شاه حسینی، پیر مبارز خستگی‌ناپذیر راه آزادی و دموکراسی و استقلال ایران، از یاران وفادار دکتر محمد مصدق، فعال نهضت مقاومت ملی و ریاست سازمان تربیت بدنی در دولت موقت مهندس مهدی بازرگان بود

مهندس علی‌اکبر معین‌فر، از فعالان قدیمی نهضت ملی ایران، سرپرست سازمان برنامه و بودجه و وزیر نفت دولت موقت مهندس بازرگان و نماینده دوره نخست مجلس شورای ملی بود.

مراسم یادبود و بررسی تجربه های گرانقدر آنان، در روز شنبه ۳۰ دی ماه ۱۳۹۶ برابر ۲۰ ژانویه ۲۰۱۸ در پاریس برگزار خواهد شد. از همگان برای حضور در این مراسم دعوت می‌کنیم.

مکان: ۷۵ boulvard vincent auriol

PARIS 75013

Métro chevaleret, ligne 6

زمان: ساعت ۱۶ تا ۱۸، شنبه بیستم ژانویه ۲۰۱۸

جمعی از دوستداران


خبرگان رهبری و استعفای آیت‌الله منتظری

انتشار ادعاهای جدید از دلیل و نحوه‌ی مرگ سارو قهرمانی

$
0
0

زیتون– محمدابراهیم زارعی٬‌ فرماندار سنندج امروز خبر داد سارو قهرمانی که پیکر او روز پیش تحویل خانواده‌اش شد، «وابسته به گروهک‌های تروریستی» بوده و در درگیری مسلحانه کشته شده است.

فرماندار سنندج، به ایرنا گفت که «خبر مرگ این فرد در نا‌آرامی‌ها واقعیت ندارد چون در ناآرامی‌های اخیر شهر سنندج با کمک و همکاری خوب مردم به هیچ فردی آسیبی نرسید.»

در گفته‌های فرماندار سنندج همچنین به سابقه محکومیت «پنج ساله» این جوان به دلیل همکاری با «گروهک‌های تروریستی» اشاره شده و گفته شده او پس از دو سال «مشمول رأفت اسلامی» و آزاد شده است.

او روز یکشنبه ۲۴ دی ماه مدعی شد که سارو قهرمانی «روز چهارم دی در یکی از پارکینگ‌های شهر سنندج اقدام به تهدید مسلحانه یکی از شهروندان می‌کند و دقایقی بعد از محل متواری می‌شود… این فرد وقتی به همراه یکی از مرتبطین خود تحت تعقیب مأموران قرار داشت بدون توجه به فرمان ایست مأموران از محل گریخته و سپس به سمت مأموران تیراندازی کردند که در درگیری کشته شدند».

مشابه این اظهارات را خبرگزاری مهر نیز از قول «پدر سارو قهرمانی» منتشر کرده و مدعی شده که سارو از جمله با گروه کومله در ارتباط بوده است.

بهاره رهنما٬‌ که روز گذشته طی چند توییت نسبت به مرگ این جوان اعتراض کرده بود٬ در همین رابطه نوشت: «از فرمانداری سنندج باهام تماس گرفتند و‌گفتند اقای قهرمانی بخاطر همکاری با یک گروهک تروریستی کشته شده ،شما اطلاعاتتون غلطه ، جوان های مردم تحریک میشن و ممکنه درگیری ایجاد بشه و چند تا جوون دیگه هم اسیب ببیند ، ازشون خواستم برای روشن شدن اذهان عمومی مدارکش رو رسما اعلام کنند.»

کمیته پیگیری بازداشت‌های۹۶ شب گذشته خبر داده بود که پیکر یکی از کشته شدگان اعتراضات سراسری امروز به خانواده‌اش تحویل داده شد.
به گزارش این کمیته پیکر سارو قهرمانی٬ شهروند بازداشت شده سنندجی بعد از ۱۱ روز، توسط نیروهای امنیتی به پدر و مادر وی تحویل شد.

به گزارش این کمیته پدر و مادر او توسط آمبولانس حامل پیکر سارو قهرمانی به بهشت محمدیه سنندج اعزام شدند. پیکر سارو قهرمانی بدون حضور دیگر اعضای خانواده به خاک سپرده شده است.

در حالی که اطلاعات جدید در مورد این جوان حاکی از آن است که سارو قهرمانی به همراه یک‌نفر دیگر در تعقیب و گریز با یک ماشین پراید در نزدیکی ترمینال سنندج-تهران کشته شد.

دو تن از فعالان رسانه‌ای هم در این مورد توییتر و فیس‌بوک خود نوشتند: ۱۳ دی‌ماه ۹۶، یک شاهد عینی به من خبر داد دو نفر در تعقیب و گریز یک خودرو پراید در نزدیکی ترمینال سنندج-تهران کشته شده‌اند. به‌نظر می‌رسد یکی از آن‌ها بوده است. اسم نفر دیگر هم احتمالا است.

 

 

اما در مقابل یکی از نزدیکان سارو قهرمانی در گفت‌وگو با رادیو فردا این ادعا را تکذیب کرده و پرسیده که «اگر سارو در درگیری مسلحانه کشته شده چرا هیچ اثری از آثار گلوله روی بدنش وجود نداشته؟ چرا اجازه نمی‌دهند پزشکی قانونی علت مرگ را مشخص کند؟»

 

مقصر اصلی علی خامنه‌ای است

$
0
0

همانگونه که آگاهان و دلسوزان این مرز و بوم به تلویح و تصریح پیش بینی می‌کردند، فساد و ناکارآمدی اقتصادی حکومت ولایت فقیه و سرکوب آزادی‌های مشروع مدنی و سیاسی جان را به لب توده محروم و مطرود رساند و باعث شد که در هفته‌های اخیر، ایران شاهد فراگیرترین اعتراضات سال‌های پس از انقلاب باشد. هرچند بر همگان واضح و مبرهن است – ولی متأسفانه پرچمداران امروز اصلاحات از گفتنش حتی به اشاره نیز ابا دارند- مقصر اصلی چنین وضعی آقای علی خامنه‌ای است. کسی که نهادهای تحت تولّی‌اش عملا شصت درصد اقتصاد ایران را در اختیار خود دارند و با مصونیت از حسابرسی و حساب کشی مشغول غارت اموال عمومی و ثروت ملی اند. کسی که بخش مهمی از بودجه عمومی، مصروف نهادهای رسمی و نیمه رسمی زیر نظر او مانند ستاد تبلیغات اسلامی و نهاد نمایندگی رهبری و … می‌شود، نهادهایی که نه تنها نقشی در تولید و رشد اقتصادی ندارند بلکه کارویژه‌شان تولید مدام نفرت و خشونت و توزیع ایدئولوژی مسمومی است که بقای ایشان را در قدرت تضمین می‌کند. کسی که برای مصون ماندن از محاسبه، فاسدترین و گوش به فرمان ترین دستگاه قضایی تاریخ معاصر ایران را پدید آور​​ده و رسانه‌ها و منتقدان را منکوب و مرعوب و محصور ساخته است. کسی که برای برقرار نگه داشتن سلطه‌ی استبدادی‌اش طبقه‌ی مولد اقتصادی کشور را خرد کرده است و جوانان مستعد را از سرزمین مادری‌شان بالاجبار کوچانده. کسی که تمامیت‌طلبی‌ و حرص بی حدش به قدرت، ثبات سیاسی را در این سرزمین به آرزوی محال بدل کرده است و بستر سرمایه‌گذاری‌های مولد را خشکانده. کسی که بدون رضایت عمومی ثروت این ملت مظلوم رادر سوریه و اینجا و آنجا صرف در قدرت نگاه داشتن دیکتاتورهای فاسد و تطمیع افراد وابسته کرده… این سابقه سیاه و عشق بی حد و حصر به قدرت و جاه البته جایی برای امیدواری به تغییر منش و کردار او باقی نمی‌گذارد و این حق طبیعی مردم است که مطابق با نص صریح قانون اساسی در اصل ۲۷ به استبداد این فرد اعتراض کنند و حقوق دریغ شده خود را طلب کنند.

این اعتراضات برخواسته از متن جامعه و در پاسخ به ظلم و ناکارآمدی حاکمان آن بوده و علی الاصول بر حق است، هر چند عده‌ای –به گمان من به خاطر خفقان حاکم و از سر ناآگاهی یا لجبازی- شعارهایی در حمایت از خاندان منفور، جنایت‌پیشه، چپاولگر و وابسته‌ی پهلوی بدهند. به خشونت کشیده شدن این اعتراضات نیز ناشی از پایمال شدن حق طبیعی اعتراض به حاکمان است. اگر مکانیزمی برای اجرای کامل اصل ۲۷ قانون اساسی مبنی بر آزادی تجمعات برقرار بود و مردم می‌توانستند اعتراض خود را به حکمرانی شخص آقای خامنه‌ای به صورت مدنی و مسالمت‌آمیز ابراز کنند، خشونت از ابتدا مجال ظهور و بروز پیدا نمی‌کرد که شخص او آن را طلبکارانه دستاویز حمله به معترضان کند. این دغلکاری رسوا که برای عوض کردن جایگاه شاکی و متهم به معترضان بهتان وابستگی بزنند دیگر برای مردمان این دیار باورپذیر نیست. مردم ایران نیک می‌دانند که متاع خیانت‌پیشگان و وطن‌فروشانی همچون به اصطلاح مجاهدین خلق خریداری میان خلق ایران ندارد، همه می‌دانند ملت ایران با دروغ‌های رژیم مرتجع، آزادی‌کش و غارتگر عربستان تحریک نمی‌شود، جهان می‌داند دولت غاصب و جنایتکار اسرائیل نزد ملت ایران منفورتر از آن است که کسی به ترهات قاتلی مانند نتانیاهو وقعی بنهد، و بر کسی پنهان نیست که فاشیستی مانند ترامپ نمی‌تواند مردم ایران را بیانگیزاند که به خیابان سرازیر شوند. تشت رسوایی بنگاه‌های دروغ پراکنی وابسته به آقای خامنه‌ای دیری است از بام هفت آسمان به زمین افتاده و بر کوس رسوایی‌شان در تمام کوچه و خیابان‌های ایران کوفته شده است.

از تقصیر آقای خامنه‌ای و اعوان انصارش که بگذریم به گمان من اما قصور دیگرانی نیز در بروز اعتراضات به این شکل مؤثر بوده است. با دردمندی باید گفت که دوستان اصلاح‌طلبی که لااقل در برهه فعلی از تفسیرشان از فعالیت سیاسی بوی تسلیم‌طلبی و وادادگی به مشام می‌رسد نیز در به وجود آمدن وضعیت فعلی بی تقصیر نیستند. متأسفانه این تفسیر از فعالیت سیاسی باعث شده است که روز به روز در برابر تعدی‌های شخص مستبد به حقوق ملت عقب‌نشینی‌های بیشتری صورت بگیرد و برای موجه کردن این عقب نشینی‌ها توجیهات غریب ساخته و پرداخته شود. بر اساس این فهم از فعالیت سیاسی این باور ساده‌لوحانه موجه جلوه داده شده که آقای خامنه‌ای نشسته‌ است که مصلحین، او و دستگاه استبدادی اش را اصلاح کنند. این فهم از این نکته غافل است که مستبد امروز ایران مدعی اصلاح جهان است؛ حال چگونه ممکن است که در زمان انفعال بخش اعظم اصلاح‌طلبان، او به خواسته‌های ملت تن در دهد و از فساد دستگاه و شدت سرکوب سازمان‌های امنیتی وابسته‌اش اندکی بکاهد؟ چاره‌ این انسداد اصلاح، بر سیاسیون معلوم است: مقاومت و ایستادگی گرچه صعب و دشوار باشد. تا زمانی که اصلاح‌طلبان –در مقام تنها جریان با امکان فعالیت سیاسی که مردم در نبود آزادی واقعی‌ احزاب در مقابل استبدادطلبان اضطرارا به آنان پناه آورده‌اند- از پتانسیل‌های قانونی و مشروع موجود برای مقاومت در برابر شخص مستبد و دستگاهش استفاده نکنند اوضاع همین است و آنان نیز متأسفانه در آینده خدای ناکرده شومی که در انتظار این ملت است مقصر شناخته خواهند شد.

گفتم راه حل دشوار است ولی شاق و ناممکن نیست. قدم اول آن است که صریح و سلیس و با صدای بلند گفته شود که در این مملکت چه فجایعی در حال رخ دادن است و چه کس و کسانی مقصرند. این پاسخ که «همه می‌دانند که در مملکت چه می‌گذرد» مسموع نیست. تا زمزمه به فریاد بدل نشود امیدی نیست که مستبد مجبور به شنیدن شود. اگر این زمزمه‌ همگانی فریاد توده‌های مظلوم شود، قدم دوم شکست سد نظارت غیر قانونی استصوابی است. نتیجه انتخاباتی که شورای حفظ استبداد دینی (یعنی شورای به اصطلاح نگهبان!) تمام منتقدان را در آن قلع و قمع کرده است، نمایندگان تسلیم و رئیس جمهور تسلیم تر است. رئیس جمهور و مجلسی که به جای آنکه بار اقتصاد را بر بودجه‌ نهادهای انتصابی و ارگان‌های صوری و سایر خدم و حشم استبداد بگذارند، از آستان قدس و بنیاد به اصطلاح مستضعفان و ستاد اجرایی مالیات بستانند و نهایتا این نهادهای عمومی را به خدمت مردم و دین باز گردانند، فشار کمرشکن اقتصادی را به گرده این مردم مظلوم می‌اندازند و در توجیهش آسمان و ریسمان می‌بافند. از وکیلان و رئیسانی که هزارخوان شورای نگهبان را گذرانده‌اند و و نتیجتا بیشترشان نگران تأیید صلاحیت مجدد و پست‌ها و اموال قبلی و بعدی‌شان هستند نمی‌توان انتظار ایستادگی در برابر مستبد را داشت. شاید بگویند که چگونه باید نظارت استصوابی را مغلوب کرد؟ راهی وجود ندارد! البته که راه حل وجود دارد و آن تحریم فعال انتخاباتی است که در آن کاندیداهای واقعی مردم رد شده اند. اگر اصلاح طلبان و تحول‌خواهان بر سر تحریم همه جانبه توافق کنند، استبداد چاره‌ای جز عقب نشستن ندارد چرا که نیک می‌داند همین اندک مشروعیت صوری‌اش نیز به باد می‌رود و اکثریت جامعه با همراهی بدنه فعالین سیاسی و اجتماعی مترصد فرصت اعتراض گسترده خواهد بود. اگر اصلاح طلبان و تحول‌خواهان شجاعت و یکدلی پیشه کنند و این گام دشوار را بردارند قدم بعدی که اصلاح و برگرداندن استقلال قوه قضاییه است، بسیار در دسترس خواهد بود و راه را برای اصلاح بنیادی این سیستم فاسد و معیوب -با اجرای فصول سوم و پنجم قانون اساسی- باز خواهد کرد. راهی به جز این، به گواه تجربه‌های قبلی همین انسداد فعلی، یعنی حاکمیت مطلقه ولایت فقیه و استبداد دینی مجسم است.

در آخر این نکته را بایستی خدمت خواهران و برادران گرامی بگویم که این بیانیه به دلیل بیماری سخت و طولانی بنده و بستری بودن دوهفته‌ای در بیمارستان و به تبع آن عدم توانایی جسمی برای دست به قلم بردن و کمبود اطلاع از اوضاع و احوال کشور با تأخیر منتشر می‌شود. زمان مناسب انتشار، بحبوحه آن حوادث بود که تحلیل‌های ناروا از سوی برخی دوستان جای ظالم و مظلوم را عوض و راه را برای بازداشت‌های ناروا و غیر قانونی هموارتر می‌کرد. اکنون در حال حاضر کار عاجل و ضروری آن است که همه کنشگران سیاسی، اجتماعی و فرهنگی یکصدا رعایت حقوق بازداشت شدگان و آزادی آنان که طبق حق قانونی خود به مستبد و استبداد و فجایع اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اعتراض کرده‌اند، را فریاد بزنند و خواهان آزادی تمام زندانیان سیاسی نظیر نرگس محمدی و عبدالفتاح سلطانی، این مدافعان حقوق بشر ،اسماعیل عبدی مدافع حقوق معلمان، رضا شهابی مدافع کارگران و روئین عطوفت از مدافعان آزادی و نیز علی شریعتی و آرش صادقی و همچنین شکستن حصر رهبران سرافراز جنبش سبز، أقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی و سرکارخانم زهرا رهنورد شوند تا مبادا در کهریزک‌های دیگر خون جوانان بیشتری از این مرز و بوم پایمال شود.

و العاقبه للمتقین
ابوالفضل قدیانی

منبع: وب‌سایت کلمه

«سانچی» و امید

$
0
0

پیش چشم نگران و مستأصل و حیران ده‌ها میلیون ایرانی، کشتی نفت‌کش سانچی با تمام کارکنان و ملوانان و خدمه‌اش در آتش سوخت و به اعماق دریا رفت.

رخداد هولناک هم‌زمان شد با فروکش‌کردن و سرکوب اعتراض‌های اخیر؛ مجموعه رخدادهایی که به جان‌باختن دست‌کم ۲۵ نفر و بازداشت چند هزار شهروند منتهی شد.

هنوز هیچ گزارش کامل و دقیق و موثق و روایت قابل قبولی از نحوه کشته‌شدن قربانیان در راهپیمایی‌های اعتراضی اخیر (ازجمله گزارش پزشکی قانونی یا کمیته حقیقت‌یاب مستقل و مورد اعتمادی) موجود نیست. آخرین توضیح‌، ادعاهای معاون و سخنگوی قوه قضاییه بوده است؛ اظهارنظری آکنده از ابهام و تناقض و پرسش و تحریف.*

هم‌زمان با رویدادهای بسیار تلخ اخیر، در هفته‌ی جاری مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری، متن کامل گزارش مهمی را که با عنوان «آینده‌پژوهی ایران ۹۶» در سال گذشته انجام داده، منتشر کرد.

یکی از نکته‌های مهم این پژوهش آن است که پس از «ضرورت اصلاحات ساختاری اقتصادی»، «بحران تأمین آب»، «بیکاری» و «فساد سیستمی»، «ناامیدی درباره آینده» مهم‌ترین مسئله مورد توجه و هشدار در سال ۱۳۹۶ ارزیابی شده است.

در گزارش مزبور تصریح شده که ۷۵درصد از مردم معتقدند وضع کشور در آینده بدتر می‌شود یا فرقی نمی‌کند.
این ناامیدی منتشرشده در جامعه، نه تنها وضع غیرقابل‌اغماض و فاقداهمیتی نیست بلکه نیازمند مداقه و تأمل مشدد است.

خشم و ناامیدی درهم‌تنیده از رویدادهای ناگوار خود را در شکل‌های مختلف و عرصه‌های گوناگون زندگی (از مناسبات روزمره در خانواده و جامعه تا رانندگی و کار و مناسبات اداری و استادیوم‌ها) و نیز در شبکه‌های اجتماعی آنلاین متبلور می‌کند؛ فضا و بستری برای ارتباط و تعامل که در توصیفی رایج «فضای مجازی» توصیف می‌شود، حال آن‌که بخش مهمی از حقیقت جامعه ایران را به‌خوبی و بی‌سانسور بازتاب می‌دهد.
شهروندانی که از هراس سرکوب‌گری فائق و خشونت عریان غالب، با نام‌های مستعار و آی‌دی‌های گمنام و مجعول، بی‌پروا اظهارنظر یا پرده‌دری می‌کنند و از صدر نظام تا دیگر اجزاء آن و حتی دیگر شهروندان و جامعه ‌را هدف انتقادهای تند و حتی فحاشی و خشونت و تهدید قرار می‌دهند.

با اطمینان می‌توان گفت که بخش مهمی از همین معترضان به‌ظاهر پنهان زیر پوست جامعه و در سایه‌ی سرد و خاموش خیابان، در اعتراض‌های علنی‌شده و راهپیمایی‌ها آشکار شدند.

بی‌اعتنایی به خواست‌ها و دلیل بروز و ظهور اعتراضی آنان، و بی‌توجهی به ریشه‌های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی راهپیمایی‌های اعتراضی اخیر، بدترین مواجهه حکومت با واقعیت است.

سوگمندانه امیدی نیز به اصلاح بنیادین رویکردهای هسته اصلی قدرت در جمهوری اسلامی ـ با وجود تمام توصیه‌ها و نصایح مشفقان دلسوز و متخصص ـ نیست. چنان‌که در سخنرانی اخیر رهبر جمهوری اسلامی درباره راهپیمایی‌های اعتراضی اخیر نیز نشانی از واقع‌بینی و تدبیر و عقلانیت سیاسی و اصلاح رویکردهای رأس هرم نظام سیاسی مشاهده نشد.

دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی، استاد علوم سیاسی در مکتوبی خواندنی می‌نویسد: «تنها امید می‌تواند به فریاد ما برسد. سیطره تام و تمام یاس، اراده‌های جمعی‌مان را تخریب کرده، و محیطی خطرناک و مملو از فساد، خودخواهی، حرص و اضطراب برای همه ما به‌بار آورده است. جنبش اخیر، واکنشی از سر استیصال بود نسبت به گستره فراگیر فقر، بیکاری، تبعیض و فساد. هنگامی‌که یأس و استیصال به ماده برآمدن یک حرکت جمعی تبدیل شود، با یک طوفان و باد و باران شدید مواجه نیستید، با آتش مواجهید. گاه زیرخاکستر است گاه شعله‌دار و روشن. چندان از زبان استفاده نمی‌کند، بیشتر زبانه کشیدن را آموخته است.»

او با این مفروض که «شاید برای نخستین بار بتوان انتظار داشت جمهوری اسلامی از تکنیک‌های ناامیدسازی دست بردارد، و دست به کار تکنیک‌ها و اقدامات امیدوارسازی مردم شود»، فهرستی از «امیدافکنی»ها را به حاکمان پیشنهاد می‌کند. فهرستی که در حوزه توسعه سیاسی و روابط خارجی و تنظیم روابط حکومت و جامعه، بارها و بارها از سوی دغدغه‌داران ایران آزاد و آباد به اقتدارگرایان حاکم توصیه شده است.

واکنش کانون مرکزی قدرت به این پیشنهادهای مشفقانه و توصیه‌های علمی اما در تمام سال‌های گذشته، سرکوب بوده است و زندان و خشونت.

چنین است که به نظر می‌رسد برای احیای آن «امید»، گریزی نیست جز تکیه بر توان نیروهای اجتماعی و جامعه مدنی.

اگر قرار است «امید به داد ایران برسد»، نمی‌توان چشم‌انتظار لطف هسته اصلی قدرت و تغییر نگاه و روش ملک‌داری رأس هرم نظام سیاسی نشست.

از همین زاویه است که ابوالفضل قدیانی، از فعالان سیاسی جنبش سبز در بیانیه‌ای ارزشمند و شجاعانه، با اشاره به استقرار «استبداد دینی» در کشور و نیز «فساد و ناکارآمدی اقتصادی حکومت ولایت فقیه» و «حکمرانی شخص آقای خامنه‌ای» با تکیه بر نیروهای سرکوب و نهادها و بنگاه‌های معظم اقتصادی و «شورای حفظ استبداد دینی (یعنی شورای به اصطلاح نگهبان)» تاکید می‌کند: «این باور ساده‌لوحانه موجه جلوه داده شده که آقای خامنه‌ای نشسته‌ است که مصلحین، او و دستگاه استبدادی اش را اصلاح کنند. این فهم از این نکته غافل است که مستبد امروز ایران مدعی اصلاح جهان است؛ حال چگونه ممکن است که در زمان انفعال بخش اعظم اصلاح‌طلبان، او به خواسته‌های ملت تن در دهد و از فساد دستگاه و شدت سرکوب سازمان‌های امنیتی وابسته‌اش اندکی بکاهد؟ چاره‌ این انسداد اصلاح، بر سیاسیون معلوم است: مقاومت و ایستادگی گرچه صعب و دشوار باشد. تا زمانی که اصلاح‌طلبان از پتانسیل‌های قانونی و مشروع موجود برای مقاومت در برابر شخص مستبد و دستگاهش استفاده نکنند اوضاع همین است.»

با اطمینان می‌توان گفت که هنوز این «جامعه مدنی» و «سپهر عمومی» در ایران است که گرانیگاه تحولات مثبت و نقطه‌عزیمت مناسب برای تغییر متکی بر «امید» محسوب می‌شود. شبکه‌های اجتماعی (آنلاین و غیر آن) امکانی ارزشمند برای گفت‌وگوی همدلانه درباره مسائل روزمره‌، و تحقق همگامی و همکاری همدلانه افراد همسو و معتمد به‌شمار می‌آیند؛ اگر «حکومت‌محوری» و تکیه به «رژیم رانتی» و اتکای محض به روندهای انتخاباتی، به‌عنوان تنها راه موجود تبلیغ و تعقیب نشود.

تا زمانی‌که «جامعه‌محوری» و اعتنا به پتانسیل جامعه مدنی و جنبش‌های اجتماعی مبنای اقدام نیروهای سیاسی دموکراسی‌خواه نباشد و نشود، دل‌خوش‌داشتن و بسنده‌کردن به روندهای انتخابات‌محور یا اصلاحات اعطایی حکومت، تغییر و «امید» لازم نمی‌آفریند.

بی‌اعتنایی کنشگران جامعه مدنی به این مهم، مساوی خواهد بود با بروز محتمل چرخه‌ی معیوب شورش‌ها و اعتراض‌های خشم‌آگین و پراکنده لشکر شهروندان ناراضی، و سرکوب و خشونت عریان حکومت؛ وضعی که به معنای اتلاف منابع ملی خواهد بود؛ فاجعه‌ای ای‌بسا بسیار گسترده‌تر و هولناک‌تر از آنچه در نفت‌کش سانچی رخ داد.

*پی‌نوشت:
سخنگوی قوه قضاییه با «معتاد» توصیف کردن دو قربانی، به نوعی آنان را از حقوق شهروندی و حتی حقوق انسانی‌شان محروم می‌کند. رویکرد و ارزیابی مهمی که از نوع نگاه جریان حاکم بر دستگاه قضایی پرده برمی‌دارد.
حتی اگر ادعای اژه‌ای ـ دال بر اعتیاد دو جان‌باخته ـ درست باشد، دلیل خودکشی آنان چه بوده؟ چه روندی طی شده و وضعی در بازداشتگاه حاکم بوده که آنان را به ستاندن جان خود وادار ساخته است؟
نکته قابل توجه دیگر در سخنان معاون قوه قضاییه اشاره وی به «کشته شدن ۲۵ نفر از مردم و نیروهای خودی» است. به تعبیری، آقای اژه‌ای میان جان و حقوق اساسی شهروندان معترض قربانی شده با «نیروهای خودی» فاصله‌گذاری می‌کند و تمایز قائل می‌شود.
پرسش‌برانگیز این‌که اژه‌ای اعلام کرده قربانیان با «تیر و اسلحه نیروهای نظامی و انتظامی» کشته نشده‌اند. پس قاتلان و شلیک‌کنندگان گلوله به معترضان چه کسانی بوده‌اند؟ نیروهای بسیج، سپاه یا اطلاعاتی و امنیتی؟ دستگاه قضایی درباره دلیل کشته شدن یک‌یک این ۲۵ شهروند، شفاف‌سازی نمی‌کند و همچنان به تخفیف رخداد پرهزینه می‌پردازد.
ملاحظه تأسف‌بار دیگر موجود در اظهارنظر جدید سخنگوی دستگاه قضایی، «ضدانقلاب» توصیف‌کردن معترضان است؛ او این‌چنین شهروندان معترضی را که در ده‌ها شهر کشور در انتقاد از وضع مستقر به خیابان‌ها آمدند و راهپیمایی کردند، پیش از طی مراحل و تحقق آیین دادرسی منصفانه، هدف اتهامی سنگین قرار می‌دهد که می‌تواند پیامدهای حقوقی ـ قضایی سنگینی برای بسیاری از بازداشت‌شدگان در پی داشته باشد.

تمام چالش‌های کنار رفتن آمریکا از میز برجام

$
0
0

زیتون- مازیار بهرامی:تعلیق مجدد تحریم ایران از سوی دانلد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا این بار با دفعات قبل تفاوت داشت. بیانیه صادر شده از سوی کاخ سفید در این مورد به خوبی بیانگر این تفاوت‌هاست. رئیس جمهور آمریکا از سویی به روشنی بر خشم خود به خاطر تأیید چند باره این توافق صحبت کرده است و از سوی دیگر نیز تاکید کرده که این آخرین بار است که امضای خود را پای سند تعلیق چهار ماهه ایران ثبت می‌کند.

همه این‌ها در شرایطی است که منافع برجام از سوی بخش‌هایی از حکومت جمهوری‌اسلامی و حتی مردم ایران زیر سوال رفته است. انتظار برای گسست سریع‌تر نسبت به شرایط اقتصادی قبل از «برجام» توقعات از این توافق سیاسی را تا حد زیادی بالا برده بود. پابرجا بودن تحریم‌های حقوق بشری و تسلیحاتی شرایط اجرای کند برجام و دستیابی به رونق بیشتر اقتصادی در ایران را فراهم کرده است. برخی صاحب‌نظران همین بازگشت کند به شرایط عادی اقتصادی را یکی از دلایل «اعتراضات سراسری» اخیر دانسته‌اند.

از دیگر سو فشار آمریکا به جمهوری اسلامی برای اصلاح «برجام»  آینده اجرای این توافق را مبهم کرده است. تأکید کاخ سفید بر تمدید تعلیق تحریم‌ها برای بار آخر، یکی از نشانه‌های جدی آینده خطرناک توافق هسته‌ای است. کاخ سفید هم‌چنین در این بیانیه که دو روز پیش صادر شد، بر حل پاره‌ای از اختلافات با همکاری طرف اروپایی و بدون حضور جمهوری اسلامی تاکید کرده است.

معنای این ادعای آمریکا چیست؟ نقش پنج کشور اروپایی امضا کننده برجام در این روند کدام است؟ آیا آمریکا می تواند به صورت یک جانبه اجرای برجام را به چالش بکشد؟

این پرسش ها را با جلیل روشندل، مدرس روابط بین الملل دانشگاه ای‌سی‌یو آمریکا در میان گذاشتیم.

فکر می‌کنید با تحریم‌های جدید آمریکا، برجام به توافقی بی‌اثر تبدیل شود؟

این تحریم‌های جدید تحریم‌های غیر هسته‌ای هستند و به عملکرد ایران در زمینه حقوق‌بشر، سرکوب تظاهرات و ناآرامی‌های اخیر در ایران، توسعه برنامه موشکی، و آن چه آمریکا آن را «آقدامات بی ثبات کننده» می نامد، مربوط هستند؛ فعالیت‌های این حکومت در سطح منطقه، یعنی در کشورهای سوریه، لبنان و یمن انجام می دهد، به عنوان اقدامات بی ثبات کننده شناخته شده و تحریم‌هایی برای آنها لحاظ شده است. به این ترتیب دستکم در سطح فعالیت اتمی تحریم جدیدی متوجه ایران نشده است.

فکر می‌کنید هدف اصلی آمریکا از تصویب این تحریم‌ها هم رساندن جمهوری اسلامی به تنگنا در اجرای برجام و در نهایت خروج این دولت از توافقنامه است؟

بله هدف اعلام نشده این است که آنقدرهزینه اجرای برجام برای ایران بالا برود که این کشور با تشخیص منتفع نشدن از آن، تصمیم به خروج بگیرد و در نتیجه آمریکا بتواند تحریم‌های وسیع‌تری را که تا قبل از سال ۲۰۱۵ فعال بودند به اجرا بگذارد.

نکته امّا این است که عمل به این قضیه بسیار پیچیده تر از گفتن آن است. چرا که پای چین، روسیه و اتحادیه اروپا را به میان می‌کشد که هر کدام به نوعی از اجرای برجام منتفع می شوند.

یکی دیگر از اهداف ترامپ از گسترش تحریم های غیر هسته‌ای آن طور که او در بیانیه دو روز پیش نیز اعلام کرد کشاندن ایران به مذاکره بر سر مسائل موشکی و تروریسم است. چقدر این هدف را قابل دستیابی می‌دانید؟

بستگی دارد که این هدف در چه چارچوبی دنبال بشود. اگر ترامپ به صورت یکجانبه این هدف را دنبال کند بعید است ایران در تله او بیفتد. امّا اگر آمریکا در پی آن باشد که اتحادیه اروپا را نیز در این هدف همراه کند، با شرایطی که توضیح خواهم داد شاید بتواند توفیق‌هایی کسب کند.

اتحادیه اروپا بر خلاف آمریکا بین فعالیت‌های بی ثبات ساز ایران در منطقه و چارچوب برجام تفکیک قائل است و معتقد است همه ایرادات مورد نظر آمریکا را می‌توان به صورت موازی دنبال کرد بدون اینکه به برجام دست بخورد. اروپا می‌خواهد با ایجاد زمینه‌ای ایران را پای میز مذاکره بکشاند، امّا در همین سطح هم وقتی وارد جزئیات قضیه می‌شویم می‌بینیم از سوی جمهوری اسلامی مقاومت گسترده‌ای صورت گرفته است.

هدف اعلام نشده رئیس جمهور آمریکا این است که آنقدرهزینه  اجرای برجام برای ایران بالا برود که این کشور با تشخیص منتفع نشدن از آن، تصمیم به خروج بگیرد.

مثلاً در حوزه فعالیت موشکی، ایران می‌گوید این فعالیت دفاعی ماست و ۸ سال جنگ با عراق نیز بیشتر اثبات می‌کند که ما این حق را داریم. یا در حوزه نقض حقوق بشر باز جمهوری اسلامی ادعا دارد این موضوع به مسائل داخلی کشور مربوط است و هیچ دولتی نمی‌تواند در آن دخالت کند.

 

برای نمونه جمهوری اسلامی در مورد همین سرکوب اعتراضات در هفته گذشته اعتقاد دارد در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که یک مسئله داخلی به موضوع قابل مذاکره با دولت های دیگر و یا در شورای امنیت سازمان ملل متحد تبدیل شود.

در این جا اروپا و آمریکا با یک پرسش پیچیده رو به رو هستند و آن این است که کدام تاکتیک و روش می تواند جمهوری اسلامی را برای بازگشت به میز مذاکره قانع کند.

در ضمن مسئله تفاوت دو طرف آمریکا و اتحادیه اروپا برای کشاندن جمهوری اسلامی پای میز مذاکره مجدد هم وجود دارد. آیا انگیزه های این دو طرف در این زمینه برابر است‌

نه من فکر نمی‌کنم که انگیزه اروپا و آمریکا در این زمینه برابر باشد. به دلیل این که بلافاصله بعد از تعلیق تحریم‌ها از سوی اوباما، اروپا به سرعت به سمت تعامل اقتصادی با ایران حرکت کرد. در حالی که آمریکا به علت موانعی که در کنگره وجود داشت و این که رئیس جمهور وقت این کشور ماه‌های آخر ریاست خود را می گذراند نتوانست این موانع را به خوبی از پیش رو بردارد. ایران هم کوششی نکرد و ترس از آمریکا باعث شد به جز دو قرارداد از جمله با بوئینگ نداشته باشد که البته اجرای همین معامله خرید هواپیمای مسافرتی هم با ریتم بسیار کندی در حال اجرا است.

از آن سو امّا هر کدام از کشورهای اروپایی مانند ایتالیا فرانسه و انگلیس (که البته بریتانیا ویژگی های خاص خود را دارد)، به هر حال توانسته‌اند با ایران رابطه برقرار کرده و منافع اقتصادی خود را در این کشور پیگیری کنند.

خروج از برجام بسیار پیچیده تر از گفتن آن است. چرا که پای چین، روسیه و اتحادیه اروپا را به میان می‌کشد که هر کدام به نوعی از اجرای برجام منتفع می شوند.

با روی کار آمدن ترامپ و مواضعی که او در دیگر حوزه‌ها از جمله پیمان اقلیمی پاریس و تا حدی درباره ناتو اتخاذ کرد، شاهد بروز برخی شکاف‌ها میان اروپا و آمریکا بودیم. در این حین اتحادیه اروپا باز در حال گسترش مناسبات تجاری با ایران بود، در حالی که آمریکا ساز دیگری را کوک کرده بود.

 

ایران به نوعی مقصر این ماجرا است. نکته اصلی این است که اگر ایران از زمان امضای برجام و در دوران پرزیدنت اوباما، به همان اندازه که با اروپا به تعامل پرداخت از رابطه با آمریکا نمی‌ترسید و فضای رابطه را تلطیف می کرد حالا در مقابل این فشار بیش از حد قرارنمی‌گرفت.

و این شکاف میان اروپا و آمریکا ایران را در موقعیتی قرار داده که می تواند از آن برای تحکیم موقعیت خود استفاده کند.

از برخی جهت‌ها همین طور است. امَا با توجه به این که ترامپ مهلت چهار ماهه برای قانون گذاری جدید را در اختیار کنگره قرار داده، احتمال دارد قوانین جدید کنگره بتواند ایران را در شرایطی قرار دهد که مجبور به خروج از برجام بشود.

ترامپ اعلام کرده که آخرین باری است که تعلیق تحریم ایران را به اجرا می‌گذارد. در چه شرایطی آمریکا می‌تواند به صورت یکجانبه از برجام خارج شود؟

آمریکا همیشه می‌تواند از برجام خارج شود. ولی خروج یک طرفه، نه فقط آمریکا و ایران که آمریکا و اروپا را هم رو در روی هم قرار خواهد داد. به همین دلیل رئیس جمهور آمریکا در مولفه اول خود گفته است که علیرغم تمایل شدید من، هنوز ایالات متحده را از توافق اتمی بیرون نکشیدم.

یعنی توان لازم را ندارد؟

توان لازم را دارد ولی آن طور که خودش می‌گوید می‌خواهد به متحدین اروپایی برای اصلاح توافق، فرصتی دوباره بدهد. و این اصلاح برجام، یعنی به توافق رسیدن دوباره روسیه، آلمان، چین، روسیه و بریتانیا به عنوان پنج کشور عضو ۵+۱ به علاوه آمریکا که تنها یک طرف این معادله اما طرف قوی آن است. علت قدرت آمریکا را باید در تحریم‌ها دید که توان تاثیر گذاری در سطحی جهانی دارد.

به نقش کنگره آمریکا در این فرصت چهار ماهه تا زمان بعدی تعلیق تحریم ها از سوی ترامپ اشاره کردید. کنگره در این مدت چه نقشی می تواند ایفا کند؟

کنگره در سه ماه گذشته که فرصت برخورد با ایران را داشت، اقدامی انجام نداد. این بار امّا همان طور که گفتم ترامپ برای اصلاح برجام فرصتی را قائل شده است.

اگر ایران از زمان امضای برجام و در دوران اوباما، به همان اندازه که با اروپا به تعامل پرداخت از رابطه با آمریکا نمی‌ترسید و فضای رابطه را تلطیف می کرد حالا در مقابل این فشار بیش از حد قرارنمی‌گرفت.

قانون گذاری در باره فعالیت موشکی، رفتار منطقه‌ای و حقوق بشری اقداماتی است که ترامپ توقع آن را از کنگره دارد. از آن سو نیز رئیس جمهور آمریکا از طرف‌های اروپایی نیز برای اقدام در این زمینه برای حرکت متقابل توقع دارد.

چرا در بندی از بیانیه کاخ سفید که همزمان با تعلیق مجدد تحریم ها بیرون آمد به تلاش آمریکا برای حل مشکلات از طریق اروپا و بدون حضور ایران اشاره شده است؟

بیانیه کاخ سفید روشن می‌کند که ترامپ نمی‌خواهد با ایران به مذاکره مستقیم بپردازد. واضح است ایران نیز چنین تمایلی نداشته باشد؛ در ایران “ضد آمریکایی” بودن در میان رهبران مذهبی هنجاری است که نباید شکسته شود. اما در آمریکا ترامپ می‌خواهد هرگونه مذاکره‌ای با ایران توسط اروپائی‌ها انجام شود تا برای او هزینه سیاسی نداشته باشد. هر دو طرف این نکته را نادیده می‌گیرند که اصولاً برجام حاصل مذاکره مستقیم است و بنا بر این نمی توان به شیوه دیگری آنرا تغییر داد.

Viewing all 6966 articles
Browse latest View live