Quantcast
Channel: سایت خبری‌ تحلیلی زیتون
Viewing all 6965 articles
Browse latest View live

علم الهدی به اتهام نقش داشتن در شکل‌گیری اعتراضات سراسری پاسخ داد

$
0
0

زیتون– احمد علم الهدی٬ نماینده ولی فقیه در خراسان رضوی٬ با ارسال نامه ای به دبیر شورای عالی امنیت ملی به اتهام «دخالت در رویدادها و تجمعات مشهد» پاسخ داد.
او در این نامه «خواستار ریشه یابی دقیق حوادث اخیر مشهد شد.»
در روزهای اعتراضات سراسری در ایران اخباری مبنی بر دخالت امام جمعه مشهد در شکل‌گیری اعتراض در این شهر مطرح شده بود. بر اساس این اخبار شورای عالی امنیت ملی٬‌ امام جمعه مشهد را با این اتهام مورد بازخواست قرار داده است.
تجمع‌ها و تظاهرات از روز پنجشنبه هفتم دی ماه در شهر مشهد آغاز شد که شرکت‌کنندگان در آن ضمن اعتراض به گرانی و مشکلات اقتصادی، شعارهایی علیه رییس جمهوری سر داده‌اند.


دامنه این اعتراضات به سرعت بالاگرفت و به شهرهای مختلف ایران سرایت کرد و شعارهای آن رهبر جمهوری اسلامی را هدف قرار داد.
در طی روزهای اعتراض٬‌ بر اساس اخبار صدا و سیما حداقل ۲۱ تن کشته شدند. محمود صادقی٬ نماینده مجلس تعداد بازداشت شدگان را حداقل ۳۷۰۰ نفر ذکر کرده است.
همچنین به گفته علی مطهری٬ نایب رییس مجلس حداقل سه نفر از بازداشت شدگان در طول مدت بازداشت درگذشته‌اند.
علم الهدی در خصوص اتهام دست داشتن در شکل گیری اعتراضات اولیه نوشت: «به استحضار می رساند مدتی بعد از تجمع اعتراض آمیز تنی چند از مردم در ۷ دیماه ۹۶ در میدان شهدای شهر مقدس مشهد و اغتشاشات در قالب آن از بعضی که بعضا افراد مسئول در نظام هستند اتهاماتی مبنی بر نقش اینجانب در این ماجرا اظهار شد.»
او ادامه داد: «در سال های اخیر و در پی سوء مدیریت مسئولان ذیربط بر فضای رسانه ای کشور بارها آماج اتهامات واهی و تخریب شخصیت قرار گرفتم که در راستای اهداف اسلام و انقلاب باکی نداشته و ندارم. لکن مورد اخیر با هدف تشویش اذهان عمومی و گمراه ساختن افکار مردم از حقایقی است که امروز بر ملت مسلمان ایران می گذرد و لذا وظیفه خود می دانم نکاتی را به جهت توجه و تظلم به حضرتعالی که نماینده مقام معظم رهبری در بالاترین نهاد امنیتی کشور هستید عرض کنم.

۱. برخی شخصیت‌های سیاسی با سکنا در فضای رقابت‌های انتخاباتی تلاش می‌کنند اینگونه القاء کنند که شروع این تحرکات از مشهد بوده است. در حالیکه شواهد متعددی وجود دارد که این موج اعتراضات از تهران آغاز شد و اخیرا مقام عالی دادستان کل کشور نیز به آن اذعان کرد.

۲. اینجانب در روز این تجمعات در سفر سبزوار بودم و به محض بازگشت با استفصار از استاندار محترم خراسان رضوی و مسئولین امنیتی و انتظامی استان گزارشاتی دریافت کردم که کاملا منطبق بر بیانات مقام معظم رهبری در ۱۹ دی بود و برای همه فصل الخطاب قرار گرفت.

۳. شاید بعضی در این روزها بجای ریشه یابی این تجمعات و اعتراضات و حل آن ها نسبت به سند سازی در جهت اهداف سیاسی حزب یا جریان سیاسی خود مشغول باشند که لازم است آن نهاد عالی امنیتی بطور دقیق نسبت به ریشه ها و عوامل اغتشاشات هفتم دیماه مشهد تحقیق و تفحص نموده و به ملت شریف ایران گزارش دهد.


زندانیان فوت شده «از احساس گناه دق کرده‌اند»

$
0
0

زیتون-مازیار بهرامی: افشاگری دو روز پیش محمود صادقی نماینده تهران در مجلس درباره خوراندن اجباری«قرص» به بازداشت‌شدگان اعتراضات سراسری اخیر، پرده‌ای دیگر از راز مرگ چند تن از معترضان در زندان‌ها را کنار زد.

پس از این افشاگری، سخن‌گوی کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس در گفت‌وگو با «زیتون» با «بی‌اساس» خواندن ادعای همکار خود، حال زندانیان را «خوب» توصیف کرده و مرگ شماری از آنان در بازداشت را ناشی از «دق کردن به دلیل احساس گناه» دانست.

محمود صادقی در پیام توئیتری خود نوشته بود: «طبق اعلام بستگان یکی از بازداشت‌‌شدگان که در زندان فوت کرد، او طی تماس با خانواده‌اش اظهار داشته مسئولان او و دیگر بازداشتی‌ها را مجبور به خوردن قرص‌هایی می‌کردند که حالشان را بد می‌کرده.»

هر چند محمود صادقی نام این فرد را مطرح نکرده امّا بسیاری این ماجرا را به مرگ سینا قنبری جوان ۲۲ ساله‌ای که پس از ۵ روز بازداشت جان خود را در زندان اوین از دست داد نسبت داده‌اند.

در حالی که نمایندگان مجلس مجوز بازدید از  اوین و دیگر بازداشت‌گاه‌ها را نگرفته‌اند، حسن نوروزی، نماینده اصول‌گرا، از بازدید خود و تعدادی از همکاران از این زندان و «حال خوب» بازداشت‌شدگان نا‌آرامی‌های اخیر خبر می‌دهد.

هم‌زمان نسرین ستوده وکیل دادگستری و فعال حقوق بشر در گفت‌وگو با شبکه تلویزیونی «ایران اینترنشنال» از «فرستادن زندانیان اعتراضات سراسری به اتاقی در زندان اوین و فشار بر آنها برای درخواست متادون» از مسئولان خبر داد.

متادون دارویی است که افراد مبتلا به سوء مصرف مواد مخدر برای ترک این مواد استفاده می‌کنند. خانم ستوده در این سخنان، از قول یکی از زندانیان آزاده شده نقل کرده که زندان‌بانان، شرط آزادی بازداشتی‌ها را درخواست قرص متادون اعلام می‌کردند. فیلم‌برداری از زندانیان هنگام مصرف این دارو ، حالا پرده از چرایی طرح اتهام «اعتیاد» کشته شدگان در زندان برمی دارد.

متادون؛ نقل و نبات اوین!

پیش از این نیز، نشریه اینترنتی «کیهان لندن» در گفت‌وگو با یکی از بازداشت‌شدگان اعتراضات سراسری، از توزیع گسترده «داروی خطرناک متادون» در قرنطینه زندان اوین خبر داده بود.

این فرد، پس از تشریح بدرفتاری های شدید مأموران از جمله کتک زدن زندانیان تا سر حد مرگ، توضیح می‌دهد که تنها چاره برای رهایی از درد شکنجه مصرف همین دارو بود:« ما می‌دانستیم که متادون، داروی مخدر خطرناکی است امّا برخی هم از بس درد داشتند می‌خوردند. جالب اینجاست که بهداری اوین حاضر نبود به کسانی که تب و لرز داشتند یک داروی آنتی بیوتیک ساده بدهد امّا خیلی راحت متادون میان بازداشتی ها توزیع می شد.»

مقامات قوه قضائیه دلیل مرگ سینا قنبری را خودکشی اعلام کرده و مدعی شده‌اند که فیلم آن موجود است. هر چند فیلمی منتشر نشده و این ابهام هم مطرح شده که اگر دست‌شویی زندان با دوربین مدار بسته کنترل می‌شده چرا ماموران تلاشی برای جلوگیری از خودکشی او نکرده‌اند.

ادعای نیروی انتظامی اراک نیز درباره مرگ وحید حیدری از سوی محمد نجفی وکیل دادگستری در اراک، تکذیب شد. محمد نجفی پس از آن که در صفحه اینستاگرام خود، بر مرگ این جوان دستفروش بر اثر برخورد باتوم به سر او تاکید کرد از سوی مأموران امنیتی بازداشت شد.

تا امروز شاید بتوان «سارو قهرمانی» جوان سنندجی را که پس از ۱۱ روز بازداشت، جسد بی‌جانش به والدین تحویل داده شده تنها معترضی دانست که مقامات مسئولیت قتل او را پذیرفته اند. این‌بار هم مقامات امنیتی البته با رد شرکت آقای قهرمانی در اعتراضات سنندج، مرگ او را به درگیری مسلحانه با مأموران و عضویت او در «حزب کومله» نسبت دادند. البته این ادعای مقامات هم با استناد به آثار متعدد ضربات باتوم بر روی جسد او از سوی منتقدان مورد تردید قرار گرفت.

در این میان باز سریال مرگ بازداشت‌شدگان اعتراضات اخیر، با تایید مرگ «شهاب ابطحی» جوان بیست ساله اراکی ادامه یافت.

جسد این معترض، در حالی که آثار ضربات متعدد باتوم بر آن نقش بسته بود، در اقدامی کم‌سابقه، روبه‌روی در خانه پدری او رها شده بود.

با این حال قاسم عبداللهی، رئیس کل دادگستری استان مرکزی، اعلام کرده که مرگ این فرد «ارتباطی با ناآرامی‌های اخیر ندارد و این فرد به دلیل تزریق مواد مخدر جان باخته‌است».

یک روز پس از توئیت محمود صادقی درباره خوراندن قرص به زندانیان، سازمان زندان‌های کشور در بیانیه‌ای تند، با تکذیب این موضوع، نماینده تهران را به «تعقیب قضائی» تهدید کرد.

صادقی نیز در واکنش به این تهدید در توئیتی از سازمان زندان‌ها خواست که «به جای تهدید به داغ و درفش، در پاسخ به درخواست‌های مکرر نمایندگان مردم اجازه بازدید از زندان‌ها را بدهد».

در حالی که سازمان زندان‌ها و اقدامات تأمینی کشور در این اطلاعیه از مراقبت‌های بهداشتی بازداشتگ‌گاه از زندانیان خبر داده، منتقدان می‌گویند مسئولیت جان هر زندانی با هر شرایطی با این نهاد است و ادعای خودکشی بازداشت‌شدگان چیزی از این مسئولیت نمی‌کاهد.

در این میان، ادعای حسن نوروزی عضو اصول‌گرای کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس از همه شگفت‌انگیزتر است. در حالی‌که تا امروز بر اساس اخبار رسمی نمایندگان مجلس مجوز بازدید از زندان اوین و دیگر بازداشت‌گاه های سراسر کشور را نگرفته‌اند، این نماینده پارلمان از بازدید خود و تعدادی از همکاران از این زندان و «حال خوب» بازداشت‌شدگان نا‌آرامی‌های اخیر می‌دهد.

از مرگ بر اثر «خودکشی» تا «دِق» از احساس گناه

نوروزی در گفتگو با «زیتون» با «متشرع» خواندن مسئولان زندان، افشاگری محمود صادقی درباره خوراندن «قرص» به بازداشت‌شدگان را ادعایی «آمریکایی_اسرائیلی» و «کذب محض»خواند.

نسرین ستوده وکیل دادگستری و فعال حقوق بشر در گفت‌وگوهایی از «فرستادن زندانیان اعتراضات سراسری به اتاقی در زندان اوین و فشار بر آنها برای درخواست متادون» از مسئولان خبر داده است.

سخن‌گوی کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس، با بیان این‌که: «حرف آقای صادقی صد در صد غلط است، چون ما خودمان قاضی و سخن گوی کمیسیون هستیم»، ادامه داد: «آقای صادقی با طرح این توهمات چه چیزی را می‌خواهند ثابت کنند. خوراندن داروی غیر مجاز چه نفعی برای مسئولان دارد؟ این‌جا آمریکا، اسرائیل و انگلیس نیست که با زندانی چنین رفتاری کنند. آقای صادقی حرف بی‌مطالعه زیاد می زند. این حرف‌ها مبنای حقوقی ندارد و تنها بر اساس توهمات است. او تنها یک درس‌خوانده حقوق است که هیچ اطلاعی از قوه قضائیه و زندان‌های ما ندارد.»

این نماینده مجلس هم‌چنین در پاسخ به پرسشی درباره عدم تکذیب توزیع قرص متادون در میان زندانیان از سوی وزیر دادگستری به گفتن این جمله بسنده کرد که «به هر حال آقای آوایی با این که سابقه طولانی در دستگاه قضائی دارد، شاید بر اساس حزبی‌گری ترجیح داده این موضوع را تکذیب نکند.»

نماینده رباط کریم در مجلس، با طرح ادعای بازدید از زندان اوین، درباره کیفیت نگهداری زندانیان نیز گفت: «حال زندانیان بسیار خوب بوده و هیچ مشکلی نداشتند. حتی آنها برخی درخواست‌ها از ما داشتند که ما در حال پی‌گیری هستیم.»

نوروزی همچنین مرگ مشکوک بسیاری از زندانیان در اوین و سایر زندان‌های کشور را به «دق» کردن آن‌ها به خاطر «احساس گناه» از جرایم مرتکب شده نسبت می‌دهد و می‌گوید: «ممکن است مرگ بسیاری از این افراد در زندان به دق کردن آن‌ها از غصه به خاطر کارهایی که انجام داده‌اند مربوط باشد. این‌ها در زندان به زشتی کار خود فکر کرده و شاید همین منجر به خودکشی آن‌ها شده است. بسیاری از این زندانیان کارمند بانک بوده و حتی مشکل گرانی و بیکاری نیز نداشتند. »

علی رضا رجایی؛ قربانی خاموش قرص‌های گمنام!

همزمان با انتشار توئیت محمود صادقی نماینده تهران درباره اجبار زندانیان به مصرف متادون، لیلا لیاقت همسر علی‌رضا رجایی، روزنامه نگار و فعال ملی-مذهبی نیز برای نخستین بار از دادن داروهای «آلوده» به آقای رجایی در زندان خبر داد؛ این  افشاگری، ماجرا را از سرنوشت زندانیان اعتراضات اخیر به سال‌های دورتر و برخورد مقامات با بسیاری دیگر از فعالان سیاسی در بازداشت‌گاه های «اوین» و «رجایی شهر» ‌می‌برد.

خانم لیاقت در این مورد نوشت: «در زندان به علی‌رضا رجایی داروهای آلوده‌ای می‌دادند که عوارضی مانند جاری شدن مستمر خون از بینی و گیجی و خواب‌آلودگی» در پی داشته است.

علی‌رضا رجایی، در بند ۳۵۰ زندان اوین به سرطان سینوس مبتلا شد ولی تلاش‌ها برای آزادی او بی‌نتیجه ماند تا در نهایت پیشرفت بیماری به تخلیه چشم راست و بخشی از عضلات صورت و فک او  پس از پایان حکم زندان او انجامید. هم‌بندی‌های آقای رجایی بارها شهادت دادند که مسئولان زندان برای درمان دردهای او اقدام مناسبی انجام ندادند.

غلام‌حسین محسنی اژه‌ای ابتلای آقای رجایی به سرطان را مسئله‌ای بی‌ارتباط به زندان و امری «طبیعی» دانست که گریبان‌گیر بسیاری از افراد می‌شود.

چهار مردان!

$
0
0

جمعه بیست و نهم‌ دی‌ماه، بیست و سومین سال‌گرد درگذشت مرحوم مهندس مهدی بازرگان است. رسم چنین است که در این مناسبت‌ها ذکر خیر و خاطره‌ای از درگذشتگان و تجدید توجه و تأثری از فقدان‌شان می‌شود. خواستم چند سطری به این سیاق بنویسم که یادم آمد پدر بیش از هر چیز از شنیدن تعریف و تمجید بیزار و فراری بودند، اما در عوض قدر فضیلت‌ها و خدمات دیگران را به‌خوبی می‌شناختند و فراوان به زبان می‌آوردند. به این راه حل رسیدم که از دوستان‌شان سخن بگویم که گفته‌اند دوست هرکسی کلید شناخت اوست. اما ایشان دوستان فراوانی در زمینه‌های مختلف دینی، سیاسی، تخصصی و اجتماعی داشتند که گزینشی میان آنان مشکل بود، پیش خود فکر می‌کردم ای‌کاش ارتباطی با عالم پس از مرگ وجود داشت تا از خودشان سئوال می‌کردم، اما یاد «چهارمردانی» که در همین چند ماهه به دیار باقی سفر کردند، کارم را آسان کرد! همان‌ها که هرکدام یار غاری برای ایشان بودند و کم و بیش حدود نیم قرن با هم محشور و مصاحب بودند.

 

عبدالعلی بازرگان در کنار پدر هنگام ملاقات در زندان برازجان

سال‌ها پیش در خیابان «چهارمردان» قم، و به قول محلی‌ها «چارمندون»، که گویا مرکز و خاست‌گاه انقلاب در آن شهر بوده، از وجه تسمیه «چهارمردان» از کسانی سئوال کردم ولی هیچ‌کس نشانی از آن مردان قرون گذشته، که نام‌شان بر مسجد قدیمی آن خیابان نیز نهاده شده است نداشت. هنوز هم نمی‌دانم چگونه مردانی بوده‌اند و آیا هرگز کسی سراغ آنان را گرفته و می‌گیرد، یا همه در تاریخ توقف کرده‌اند؟

باری، همان‌موقع به یاد قصه اصحاب کهف، مخالفت‌شان با استبداد شرک‌آمیز حاکم و پناه بردن‌شان به غاری زندان‌مانند افتادم. گویا اصحاب کهف با نومید شدن‌شان از مردمانی که در خواب غفلت قرون به استبداد حاکم تن داده بودند، هیچ چاره‌ای جز ترک آن مستبدین و نجات خود نداشتند، اما بذری که با قیام و خروج ناگهانی و اعتراض‌آمیزشان علیه نظام ستمگر کاشتند، پس از سه قرن تبدیل به درختی تناور شد و مردمانی که پس از چندین نسل از طنین فریاد بی‌صدای آنان سربرآوردند، پس از بیداری موقت آنان به غارشان شتافتند و در آن اجتماع مردمی، ظاهرا فرمانروایانی جدید که به آداب و تشریفات بیشتر توجه داشتند، به مردم فرمودند: «بر آنان بنای یادبودی بسازید» اما کسانی که پیام این ماجرا را دریافت کرده و از راز و رمز آنان پس از سه قرن سکوت و بی‌خبری سر درآورده بودند، گفتند:«حتما مسجدی بر آنان بنا خواهیم کرد!»( کهف۲۱).

سخن از چهارمردان سفر کرده در این چند ماهه بود؛ سالیانی پیش «استیون کینزر» خبرنگار اسبق نیویورک‌تایمز کتابی در تجلیل از قهرمان ملی دکتر محمد مصدق، تحت عنوان «همه مردان شاه» نوشته بود، که به فارسی هم ترجمه شد. با عاریه گرفتن این عنوان، بی‌مناسبت نیست در این قحط‌‌‌الرجال زمانه و زیر و رو شدن ارزش‌ها از «همه مردان دولت موقت» یاد کنیم که در پاک‌دلی و پاک‌دستی نمونه بودند. به‌خصوص از «چهارمردانی» از باقیماندگان آن دولت‌مردان که در فاصله بسیار کمی با هم به دیار باقی شتافتند؛ هم‌آنان که خدا عمر طولانی بیش یا حدود ۹۰ سال به آنان داد تا بر خدمات‌شان بیفزایند.

به‌ترتیب تازگی سفرشان از آنان یاد می‌کنم؛ مهندس علی‌اکبر معین‌فر اولین وزیر نفت، حسین شاه‌حسینی، نخستین رییس سازمان تربیت بدنی و کمیته ملی المپیک، طاهرآقا احمدزاده، اولین استاندار خراسان (مقایسه کنید با امام‌جمعه فعلی مشهد علم الهدی!) و دکتر ابراهیم یزدی نخستین وزیر خارجه بعد از انقلاب و معاون نخست‌وزیر. این چهار مردان هرکدام به نوعی از استبداد قبل و بعد از انقلاب فاصله گرفتند و سالیانی در غارغربت‌های زندان و بیرون از آن سپری کردند و نهال‌هایی پروراندند که یا پرپر شد، و یا پایه گرفت به امید روزی که به بار بنشیند.

سابقه آشنایی و دوستی مهندس معین‌فر با مهندس بازرگان از همان سال ۱۳۲۶ که وارد دانشکده فنی شد، آغاز گردید و تا ۴۷ سال بعد در کادر انجمن‌های اسلامی دانشجویان و مهندسین، دولت موقت، مجلس شورای اسلامی و محافل اجتماعی متعدد دیگر ادامه پیدا کرد. معین‌فرع عضو تشکیلاتی نهضت آزادی نبود، اما همراه و هم‌فکر و فعال سیاسی محکم و مستقلی بود که مواضع شجاعانه‌اش در دوران نمایندگی مجلس، دفاعش در برابر حمله نمایندگان افراطی به مهندس بازرگان و مهندس صباغیان هنگام نطق پیش از دستور و نطق دلیرانه‌اش در اعتراض به عزل برنامه‌ریزی شده بنی‌صدر در شرایط خفقان‌آور آن ایام زبانزد بود. اما مهندس معین‌فر بیش از سیاست، در خدمت حرفه‌ای‌اش به جامعه مهندسی ایران، در تهیه و تدوین کدها و آیین‌نامه‌های ساختمانی مربوط به زلزله، به عنوان پدر مهندسی زلزله در ایران و مهندسی برجسته و نام‌آور در سطح جهان و جوامع مهندسی زلزله شناخته‌شده و یادآور این بُعد از زندگی مهندس بازرگان است.

اما سابقه ارتباط مرحوم شاه ‌حسینی با مهندس بازرگان را باید از زمان تشکیل نهضت مقاومت ملی، پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۲۲ رقم زد که ایشان به عضویت آن سازمان نیمه‌مخفی و بعدها به عضویت جبهه ملی درآمد و بارها پیش و بعد از انقلاب بازداشت شد و به زندان افتاد. شاه‌حسینی از صمیمی‌ترین و وفادارترین یاران شادروان مصدق به‌شمار می‌رفت و تا آخرین سال‌های حیات پربارش، علاوه بر عضویت در شورای مرکزی جبهه ملی، محور شورایی متشکل از: مهندس بازرگان، دکتر سحابی، مهندس سحابی، فروهر، دکتر محمود مصدق (نوه مصدق) و… برای حفظ و نگهداری قلعه احمدآباد مصدق بود و برنامه‌ریزی سال‌گردهای تولد و درگذشت آن بزرگ‌مرد در خانه او انجام می‌شد. شاه‌حسینی باغ کشاورزی‌اش  را در کرج، نیز که منبع درآمد و ممر معاش او بود، ریسک کرده و همه‌ساله در اعیاد فطر و قربان و موقعیت‌های دیگر سخاوت‌مندانه در اختیار انجمن اسلامی مهندسین و گروه‌های دیگر قرار می‌داد.

با طاهرآقا احمدزاده از حدود ده‌سالگی آشنا شدم. هر سال که با پدر به مشهد مشرف می‌شدیم، دو دیدار ثابت داشتیم؛ یکی با استاد محمدتقی شریعتی، یکی هم با طاهر آقا. از همان‌موقع دریافتم که موتور تشکیلاتی و اجرایی کانون «نشر حقایق اسلامی مشهد”» طاهر آقاست. محور تشکیلات نهضت مقاومت ملی شاخه خراسان هم به شمار می‌رفت و بارها در همین ارتباط بازداشت و روانه زندان گردید. با انقلاب از زندان رژیم گذشته آزاد شد و در بهار انقلاب بار دیگر و سرانجام در سال ۱۳۸۰ بازداشت و زندانی شد و در این مسیر سنگلاخ دو پسرش را پیش از انقلاب و یکی را پس از انقلاب اعدام کردند!

آخرین باری که خدمت استاد رسیدم، حدود ده‌سال پیش در کمپی تابستانی حوالی دریاچه
«تاهو»، در شمال کالیفرنیا بود؛ درجمعی خانوادگی از اعضای انجمن‌های اسلامی آن ایالت که گویا همراه دخترشان به این جمع راه یافته بود. در دو سه روزی که حضور داشت، آن‌هایی که با سوابق درخشان ایشان آشنایی داشتند، مشتاقانه پای صحبت‌های دلنشین‌ استاد تا دیر وقت شب می‌نشستند و از خاطرات گذشته سئوال‌ها می‌کردند. حیف که دیگر این توفیق تکرار نشد و آن اسوه صبر و مقاومت در۹۶ سالگی به سرای باقی شتافت.

بالاخره چهارمین مرد، دکتر ابراهیم یزدی، هرچند جوان‌تر از بقیه بود، اما چند ماه زودتر از سه یار قبلی دعوت حق را در ۸۶ سالگی لبیک گفت. دکتر یزدی که از همان دوران دبیرستان و دانشگاه با نهضت ملی، دکتر مصدق و مهندس بازرگان آشنا شده بود، با آنکه از پایه‌گذاران انجمن‌های اسلامی دانشجویان و شاخه نهضت آزادی در آمریکا و محور آن‌ها به شمار می‌رفت، به‌دلیل سفرش به آمریکا برای ادامه تحصیلات و تحقیقات، که به‌دلیل فعالیت‌های سیاسی تا ۱۷ سال به طول انجامید، ارتباطش با مهندس بازرگان در آن ایام غیر مستقیم بود. در عوض پس از بازگشت به ایران آن‌چنان روابط تنگاتنگ سیاسی با مهندس بازرگان پیدا کرد که به غیر ازمرحوم دکتر سحابی که عقد اخوتی حدود ۷۰ ساله با پدرداشتند، و تنی چند از رهبران نهضت، کسی در آن موقعیت قرار نگرفت.

پیوستن دکتر یزدی به نهضت آزادی داخل، با کوله‌باری از علم و دانش حرفه‌ای و اجتماعی و تجربه گران‌قدری که از کار دسته‌جمعی در آمریکا کسب کرده بود، به همراه شاگردان ممتازش، به راستی برکتی برای نهضت آزادی به شمار آمد و موجب ارتقاء ساختار سیاسی و تشکیلاتی این نهاد گردید. انتخاب ایشان به دبیر کلی نهضت اتفاقا در زمان حیات و به پیشنهاد مهندس بازرگان به خاطر صلاحیت‌های ایشان صورت گرفت. دکتر یزدی دارای آن‌چنان مقام و موقعیتی نزد رهبر انقلاب بود که می‌توانست محتمل‌ترین گزینه ریاست‌جمهوری باشد، اما تعلق او به اسلام نوگرای منطبق با مقتضیات زمانه، و به آزادی و عدالت اجتماعی و حقوق مردم، راهش را از رهبر انقلاب جدا کرد و جور و جفای آنان را به جان خرید و بارها بازداشت و زندانی شد.

به تعبیر قرآن: آن‌ها گروهی همراه بودند که رفتند، از آنِ خودشان است آنچه کردند، و از آن شماست آنچه کسب کنید. شما از آنچه آنها کردند پرسیده نمی‌شوید( بقره ۱۴۱).
تِلْکَ أُمَّهٌ قَدْ خَلَتْ ۖ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَلَکُمْ مَا کَسَبْتُمْ ۖ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ

عبدالعلی بازرگان
۲۹ دیماه ۱۳۹۶، ۱۹ ژانویه ۲۰۱۷

این دو نخست‌وزیر

$
0
0

پایان دی ماه هر سال مصادف با پایان عمر پر بار مهندس مهدی بازرگان است، انقلابی مبارز و سیاستمداری پاک‌نهاد، صبور و خویشتندار که در دنیای بی‌رحم سیاست و فریب‌های سیاستمداران دروغین، مشی خود را بر پایه اخلاق و انسانیت بنا نهاد و استوار بر عقیده و ایمان سترگ خود، تهمت‌های زهرآگین را تحمل نمود و از حقوق مردم تا آخرین روزهای زندگی دفاع کرد.

از مرحوم بازرگان میراثی غنی از اخلاق و اندیشه ناب به یادگار مانده است که تا همیشه سرمشق آیندگان خواهد بود، راز ماندگاری او صداقت در گفتار و کردار و شجاعت در بیان حقایق و اندرز دادن از فردای پس از خود و آینده‌ای بود که در جامعه ملتهب امروز به عیان شاهد آن هستیم.

بیست و سه سال پس از در گذشت مهندس بازرگان به روشنی می‌توان حضور او را در عرصه های مختلف سیاسی و اجتماعی مشاهده کرد و هر چند بسیاری خواستند و می‌خواهند شخصیت او را مسخ و به دغل و ناراستی وی را حذف کنند تا جایی که حکم ارتداد هم صادر نمودند اما هیچ‌گاه مردم و مخیله جمعی نه تنها نپذیرفت و بازرگان حذف نشد که هر روز او با مردم و در میان مردم حاضر است و امروز اندیشه او، اندرزها و هشدارهایش می تواند راهگشای تنگناها، معضلات و مشکلات و گذر از بحران‌ها باشد.

بازرگان، ثروت و سرمایه‌ای کم نظیر برای جامعه ایران بود که از دوران دکتر مصدق با کوله باری از تجربیات با ارزش در حکمرانی و حکومت می توانست پس از انقلاب راهی را پیش روی ملت قرار دهد تا مردم همان انتظاری را که از انقلاب داشتند بر آورده شود و پیشرفت و توسعه و رفع تبعیض و بی عدالتی و ریشه کنی فقر و سامان دادن امور حاصل آید اما بدخواهان و تنگ نظران و انحصار طلبی گروهی خاص مانع شد.

مهندس بازرگان اولین نخست وزیر ایران پس از انقلاب بود و از همان ابتدای پیروزی انقلاب در نوع و شیوه حکومت اختلافاتی پدید آمد و اولین آن شاید به همه پرسی بر می گردد که دولت موقت معتقد به جمهوری دموکراتیک بود و چون مخالفتها شدت یافت مرحوم بازرگان «جمهوری دموکراتیک اسلامی» را مطرح کرد و این هم با مخالفت روبرو شد و در نهایت «جمهوری اسلامی» نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد به رفراندوم گذاشته شد. موارد اختلافی دیگر مانند اشغال سفارت آمریکا و ولایت فقیه و خاتمه جنگ و برخورد با مخالفین و دخالت‌های بی مورد در امور و نحوه فعالیت و عملکرد حزب جمهوری اسلامی و …. نیز در تصمیم مهندس بازرگان بر استعفا که برای سومین بار پس از ۹ ماه نخست وزیری ارائه شد تاثیر داشت و او در استعفا نامه خود نوشت: «پیرو توضیحات مکرر و نظر به اینکه دخالتها، مزاحمتها، مخالفتها و اختلاف نظرها؛ انجام وظایف محوله و ادامه مسئولیت را برای همکاران و اینجانب مدتی است غیر ممکن ساخته و در شرایط تاریخی حساس حاضر، نجات مملکت و به ثمر رساندن انقلاب بدون وحدت کلمه و وحدت مدیریت میسر نمی باشد بدین وسیله استعفای خود را تقدیم می دارد.» او در کتاب “انقلاب ایران در دو حرکت” دلیل اصلی استعفای خود را دخالت های روحانیون در امور مملکت داری و سیاسی عنوان می کند.

مرحوم بازرگان تا آخر عمر در همه دوره های انتخابات ریاست جمهوری و مجلس ثبت نام کرد اما پس از اولین دوره مجلس همیشه از سوی حاکمیت رد صلاحیت شد.

فرصت‌هایی گرانبها که با وجود افرادی چون بازرگان می توانست مسیر آینده را طور دیگری رقم زند و از حجم مشکلات و نابسامانی ها بکاهد و متاسفانه با کین توزی و انحصار طلبی و ندانم کاری مجموعه ای خاص که خود را صاحب همه چیز می دانسته و می دانند از میان رفت، روحانیون و افراد خاصی که نزدیک به این نهاد هستند با رخنه در قدرت و انحصارگرایی با حذف دیگران موجب بروز بحران‌ها و مشکلات عدیده ای شده اند و اندیشه و مشی سیاسی و اجتماعی بازرگان و چون او و دیگرانی را که به رفق و مدارا و صلح و امنیت و اصلاحات می اندیشند نه با اندیشه که با شگردهای سیاسی مخصوص قدرت مداران انحصار طلب و با تهمت و اهانت و ترور شخصیت جای خود را باز و محکم کردند و همه را غیر از خود فتنه گر و نفوذی نامیدند و نتیجه آن همه حذف و انحصار را امروز می بینیم.

بازرگان اپوزیسیون نظام نبود و مخالفت‌هایش با نوع و شیوه حکومت‌داری از سر اندیشه و با شناخت دقیق از اوضاع جهان و پیش بینی آینده بود.

***

دومین نخست وزیر انقلاب مهندس میرحسین موسوی نیز وضعیتی تقریباً مشابه دارد، او هم در دوران نخست وزیری با دخالت‌های بی مورد برخی و تصمیماتی که دولت از آن بی خبر بود و انحصار طلبی به شدت مخالف بود و عکس العمل نشان می داد و استعفا هم داد که پذیرفته نشد. مهندس موسوی هم توطئه ها و پرونده سازی‌ها برای افراد را قبول نداشت و بر محور صداقت و اخلاق در میدان سیاست و اجتماع ورود می کرد. او نیز از دشمنی کین‌توزان در امان نبود و آنگاه که برای جامعه احساس خطر کرد تلاش نمود تا کشور را از بن‌بست های بزرگ سیاسی و اقتصادی و بحران های اخلاقی و اجتماعی نجات دهد و راه اصلاح در پیش گرفت ولی به هر شکل او را نیز مورد تهاجم قرار دادند و افرادی سکاندار شدند که انحراف و کج دستی و حرام‌خواری و دروغ و دغل کارنامه آنها بود و مهندس موسوی را فتنه گر! خواندند و در حصر کردند.

او نیز مانند مهندس بازرگان هر چه را پیش بینی کرد و هشدار داد اتفاق افتاد. اینکه فردی مانند باهنر به آقای موسوی توصیه می کند مانند نهضت آزادی اپوزیسیون نظام نشوید! صرفاً برای جای دادن خود در قدرت است زیرا مهندس موسوی و مهندس بازرگان نه تنها اپوزیسیون نظام نمی شوند بلکه درست بر عکس، آنها هر دو واقعیت نظام هستند که اگر به نصایح و نظرات آنها عمل می شد فجایعی که آنان پیش بینی کرده بودند رخ نمی داد و نظام راه هموارتری را طی می کرد.

عجیب است در انقلاب اسلامی ایران مردم دو نخست وزیر را تجربه کردند که هر دو سیاست را بر پایه اخلاق و مبتنی بر اسلام ناب مشی می کردند و هر دو پیشرفت و توسعه و امنیت و آسایش و رفاه را برای مردم می خواستند و هر دو از سوی انحصار طلبان و اصحاب قدرت مورد طعن و کین قرار گرفتند و عجیب تر آنکه تذکرات و تفکرات و هشدارهای آنان را امروز شاهد هستیم و مردم علیرغم همه شانتاژها و تهمت‌هایی که به آنها زده شد همچنان آنان را به صداقت و دلسوزی و پاکدستی می شناسند و خواهان و خواستار آنانند.

اولین نخست وزیر انقلاب در ۳۰ دی ۷۳ درگذشت و دومین نخست وزیر انقلاب ۷ سال است که در حصر قرار دارد و با آن فقدان و این محدودیت و حصر، آنچه امروز در جامعه ایران رخ می دهد همان است که آن فقید می گفت و این محصور می گوید. زهی انصاف

وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ جز خردمندان، متذکر نمی‏گردند.

🍃زنده|آیت‌الله خامنه‌ای خواستار واگذاری بنگاه‌های اقتصادی ارتش و سپاه شد

$
0
0

 

سپاه برای بارور کردن ابرها اعلام آمادگی کرد



آیت‌الله خامنه‌ای خواستار واگذاری بنگاه‌های اقتصادی ارتش و سپاه شد

وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح از پیگیری واگذاری بنگاههای اقتصادی در ارتش و سپاه خبر داد و  اعلام کرد: «مسئولیت این کار از طرف مقام معظم رهبری و فرمانده کل قوا به ستاد کل نیروهای مسلح واگذار شده و ستاد کل در کل نیروهای مسلح این موضوع را دنبال می‌کند تا این نیروها از کارهای اقتصادی غیرمرتبط به هر دلیل، خارج شوند.»

به گفته حاتمی فعالیت‌های نیروهای مسلح در حوزه سازندگی نیز براساس نیاز دولت ادامه پیدا می‌کند.

فعالیت نیروهای مسلح در حوزه بنگاه داری از دولت سازندگی آغاز شد. اما با گسترش این فعالیت‌ها، بویژه با نوع واگذاری‌ها در دولت‌های نهم و دهم، انتقادها به این فعالیت‌ها نیز فزونی یافت.

وزیر دفاع در پاسخ به اینکه آیا وزارت دفاع رأساً اقدام خواهد کرد یا از سازمان خصوصی‌سازی برای واگذاری‌ها کمک خواهد گرفت، افزود: «خوشبختانه آن چیزی که حداقل در حوزه وزارت دفاع است و باید واگذار شود، عمدتاً مربوط به بازار سرمایه است که ما باید از مدیریت آنها خارج شویم، بنابراین نیازی به استفاده از ظرفیت سازمان خصوصی سازی نیست و این کار در بازار سرمایه قابل انجام است.»

 


دادستان تهران: شهردار مستندات فساد شهردار سابق را ارائه دهد

عباس جعفری دولت آبادی دادستان عمومی وانقلاب تهران در مورد اظهارات اخیر شهردار تهران در جمع اعضای شورای شهر و اعلام برخی تخلفات شهردار پیشین از جمله انعقاد قراردادمیلیاردی پژوهشی و صرف آن پول در هزینه‌های انتخاباتی اظهار کرد: در اینجا از مسئولان گله دارم. اگر آنها به فسادی می‌رسند ابتدا باید به مراجع رسمی کشور بگویند. روز چهارشنبه در نامه‌ای به آقای نجفی از ایشان مستنداتش را خواستم.

دادستان تهران  که امروز درحاشیه همایش تخصصی بررسی آسیب‌های اجتماعی و تامین امنیت عمومی سخن می‌گفت  با تاکید بر اینکه طرح و اعلام موارد فساد بدون دلیل و اثبات و بدون تصویب در مرجع رسمی محل اشکال است از مسئولان خواست که مبادا از تریبون‌های رسمی فسادی را اعلام کنند که ثابت نشده باشد./میزان


دادستان تهران: در حال حاضر کمتر از ۲۰ نفر بازداشت هستند

به گفته جعفری دولت آبادی، دادستان تهران در حال حاضر بازداشتی‌های اعتراضات اخیر در تهران «کمتر از ۲۰ نفر است و برای ۵۴ نفر کیفرخواست صادر شده»

دادستان تهران افزود: از روز اول با متهمانی که در زندان بودند ملاقات انجام شد و دغدغه داشتیم که این موضوع به سرعت تعیین تکلیف شود و انشاءالله تا هفته جاری در مورد تمام متهمان حوادث اخیر تعیین تکلیف صورت گیرد/میزان


عباس عبدی به قاسم سلیمانی: با جوانی که پرچم را آتش زد گفتگو کنید

عباس عبدی فعال سیاسی اصلاح‎طلب در یادداشتی که در روزنامه اعتماد منتشر شد، به اظهارات قاسم سلیمانی در خصوص آتش زدن پرچم ایران پاسخ داد. او در یادداشت خود از سلیمانی خواست تا با توجه به امکاناتی که در اختیار دارد به دیدار این جوان در زندان برود، با او گفت و گو کند.

در بخشی از نامه عبدی آمده است:« چرا یک جوان زیر ۲۰ ساله خاطره خود را با این گذشته افتخارآمیز پیوند نمی‌دهد؟ علت اصلی این است که این خاطرات و جانفشانی‌ها تبدیل به سرمایه ملی نشده‌اند. آنها بازیچه دست عده‌ای برای به سکوت واداشتن دیگران و نیز کسب امتیازات ویژه هستند. برخلاف شما و تعدادی از دوستانتان که نخواستید تا آن گذشته را سرمایه ارتقای جایگاه و کسب رانت نمایید، و با استناد به آن دیگران را سرزنش یا به سکوت وادار کنید، متأسفانه بخش قابل توجهی هستند که این گذشته دکان دونبش را تبدیل به ابزاری برای توجیه موقعیت فعلی و کسب رانت و به سکوت واداشتن دیگران نموده‌اند.»

در روزهای اعتراض‌های اخیر در ایران فیلمی از یک جوان در حال آتش زدن پرچم ایران منتشر شد. انتشار این فیلم واکنش‌های بسیاری در پی داشت به طوریکه قاسم سلیمانی نیز به آن واکنش نشان داده و در مراسمی گفت: « ای‌کاش به‌جای پرچم، من را ده بار آتش می‌زدند، به‌جای تصویر من. چون ما برای نشاندن پرچم بر سر قله ده‌ها شهید دادیم تا بتوانیم این پرچم را سرافراز و برافراشته نگه داریم.»

این فرد که بنابر گزارش‌های رسیده زیر ۱۸ سال دارد بازداشت شده و در حال حاضر در انفرادی به سر می‌برد.


معصومه ابتکار: آنچه درتوان داریم برای حمایت از موسیقی بانوان به‌کار می‌گیریم

معصومه ابتکار، معاون امور زنان و خانواده رییس جمهوری در رابطه با موانع ایجاد شده بر سر راه موسیقی زنان گفت: آنچه درتوان داریم برای حمایت از موسیقی بانوان به‌کار می‌گیریم تمام آنچه در توانمان است برای حمایت، تشویق و ترغیب این فعالیتها انجام می دهیم تا واقعا استعدادهایی که در کشور و در میان زنان و بانوان مناطق مختلف کشورمان وجود دارد هرچه بیشتر مورد توجه قرار بگیرد./ایرنا



چینی ها نفت‌کش غرق شده سانچی را بیرون می‌کشند

مقامات چینی گفته اند که  نفتکش غرق شده سانچی ممکن است در حال انتشار سوخت بانکر سنگین و همچنین نفت سبک در شرق سواحل چین باشد.

بر اساس نظر کارشناسان چینی بهترین راه چاره بیرون کشیدن این کشتی است./ایسنا


نجفی استعفای صالحی امیری را پذیرفت


دولت فدرال آمریکا تعطیل شد

مهلت تعیین شده برای توافق بر سر لایحه بودجه آمریکا به سر آمده و روند تعطیلی نهادهای دولت فدرال آغاز شده است.

نمایندگان دو حزب دموکرات و جمهوریخواه نتوانستند به توافقی برسند که باعث تامین بودجه موقت دولت دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا شود.

مهم‌ترین اختلاف میان دو طرف، درخواست‌های حزب دموکرات در ارتباط با ۷۰۰ هزار مهاجر بی‌مدرک است که هنگام ورود به آمریکا کودک بودند.

اختلافات سناتورهای این دو حزب مانع از رسیدن به یک توافق شد. جمهوریخواهان کنترل کاخ سفید، مجلس سنا و مجلس نمایندگان را در اختیار دارند.

آخرین بار دولت آمریکا در سال ۲۰۱۳ در زمان ریاست‌جمهوری باراک اوباما به مدت ۱۶ روز تعطیل شد.

به رغم تعطیلی دولت فدرال، ارتش، نهادهای امنیتی، ارائه دهندگان خدمات ترافیک هوایی و حمل و نقل عمومی از دیگر نهادهایی هستند که تحت تاثیر تعطیلی سازمان‌های دولتی قرار نمی‌گیرند./بی بی سی فارسی


خبرهای روز گذشته را از اینجا بخوانید

صالحی‌امیری از معاونت شهرداری استعفا داد

$
0
0

زیتون– شهرداری تهران استعفای صالحی امیری از معاونت فرهنگی و اجتماعی شهرداری تهران را پذیرفت.
رضا صالحی‌امیری قائم‌مقام و معاون امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران٬ همزمان رییس کمیته ملی المپیک نیز بود.
او همچنین عضو هیئت مدیره سازمان زیباسازی شهرداری تهران٬‌رییس هیئت مدیره خدمات اجتماعی٬‌ رییس کمیته توسعه اجتماعی و فرهنگی ستاد بازآفرینی شهری پایدار تهران و رییس هیئت مدیره سازمان ورزش شهرداری تهران است.

صالحی‌امیری پیشتر گفته بود ریاست کمیته ملی المپیک، افتخاری است و شغل محسوب نمی‌شود.

رسیدن او به ریاست کمیته ملی المپیک اما واکنش‌های بسیاری را برانگیخت. کاربران شبکه‌های اجتماعی به ابوالمشاغل» شهرداری اعتراض و خواستار استعفای او از شهرداری یا کمیته ملی المپیک بودند.

ایلنا خبر داد که محمدعلی نجفی صبح امروز در حاشیه همایش اتاق اصناف تهران در جمع خبرنگاران در پاسخ به این سوال در مورد شائبه دو شغله بودن صالحی امیری، معاون فرهنگی و اجتماعی شهرداری تهران که به تازگی در انتخابات کمیته ملی المپیک به عنوان رییس این کمیته انتخاب شده است، گفت: آقای صالحی امیری از معاونت شهرداری استعفا داده است، البته از نیروی ایشان به عنوان مشاور استفاده خواهیم کرد
وایشان به عناون مشاور بنده همکاری خود را با شهرداری ادامه می‌دهد.

با این استعفا صالحی‌امیری ریاست کمیته ملی المپیک٬ که آنرا شغل نمی‌دانست را به معاونت شهرداری ترجیح داد.
صالحی امیری پیشتر نوشته بود که بر اساس اساسنامه، ریاست کمیته المپیک در ایران شغل محسوب نمی‌شود و مانند بیش از ۱۸۰ کشور جهان یک جایگاه سیاسی بوده و هست.
در حالی که مطابق قوانین IOC هرگونه دخالت سیاسی در امور مربوط به کمیته المپیک، نقص مقررات و برخلاف منشور المپیک است و تعلیق کمیته‌های المپیک کویت و هندوستان نیز با استناد به همین قانون صورت پذیرفت.
کشورهایی نظیر اکوادور و پاکستان به همین خاطر با اخطار جدی کمیته بین‌المللی المپیک مواجه بوده‌اند.
مهرماه پارسال IOC در نامه‌هایی جداگانه، از فدراسیون‌های دوومیدانی، کشتی، بسکتبال، والیبال و تیراندازی جمهوری اسلامی ایران، پرسید: «آیا دولت شما در امور فدراسیون‌ها و عزل و نصب‌های ورزشی دخالت می‌کند؟»
کمیته ملی المپیک ایران بر اساس ماده واحده مصوب ۱۳۷۳ مجلس شورای اسلامی، سازمانی است مستقل، غیرانتفاعی و دارای استقلال مالی که در شمار موسسات عمومی غیر دولتی محسوب می‌شود.

آیت‌الله خامنه‌ای خواستار خروج نیروهای مسلح از فعالیت‌های اقتصادی «غیر مرتبط» شد

$
0
0

زیتون– به گفته امیر حاتمی٬ وزیر دفاع٬ رهبر جمهوری اسلامی به ستاد کل نیروهای مسلح ایران مأموریت داده تا واگذاری بنگاه‌های اقتصادی «غیرمرتبط» در سپاه پاسداران، ارتش و وزارت دفاع را پیگیری کند.

حاتمی در گفت‌وگو با روزنامه ایران اعلام کرد که ستادکل نیروهای مسلح بر اساس این دستور آیت‌الله خامنه‌ای، پیگیری خواهد کرد تا نیروهای مسلح از فعالیت‌های اقتصادی «غیرمرتبط خارج شوند.»

اگرچه او تاکید کرد که فعالیت‌های نیروهای مسلح در حوزه «سازندگی» از جمله فعالیت‌های قرارگاه خاتم الانبیای سپاه پاسداران، بر اساس نیاز دولت ادامه پیدا خواهد کرد.

وزیر دفاع از اعلام اسامی شرکت‌ها و بنگاه‌های درحال واگذاری وزارت دفاع خودداری کرد و تنها گفت که بخش‌های «مربوط به بازار سرمایه» در این وزارتخانه واگذارخواهند شد.

به گفته امیر حاتمی برای واگذاری این فعالیت‌ها نیازی به سازمان خصوصی‌سازی نیست و «این کار در بازار سرمایه قابل انجام است.»

نیروهای مسلح ایران طی سال‌های پس از پایان جنگ با عراق مؤسسات مالی و اقتصادی را در بخش‌های مختلف ایجاد کرده‌اند. از جمله مؤسسات اقتصادی سپاه پاسداران، بنیاد تعاون سپاه و بانک انصار است.

شرکت سرمایه‌گذاری مهر اقتصاد ایرانیان وابسته به بنیاد تعاون بسیج نیز سهام برخی از شرکت‌ها از جمله فولاد مبارکه، ایرالکو، تراکتورسازی تبریز، صدرا، تکنوتاز، شرکت سرمایه‌گذاری توسعه صنعتی و داروسازی جابربن حیان را خریداری کرده است.

وزارت دفاع ایران نیز به جز شرکت‌های صنایع نظامی، شرکت‌های متعددی دارد که از جمله آنها صنایع الکترونیک ایران، شرکت شمس عمران و توسعه منابع انرژی است.

ارتش ایران نیز در سال‌های گذشته نهادهایی اقتصادی تأسیس کرده است که از جمله آنها بانک حکمت، قرارگاه سازندگی قائم، کارخانه‌های گروه صنعتی اسپادانا و بنیاد بیمه صبا است.

ارتش ایران همچنین تعدادی کارخانه تولیدی نیز تأسیس کرده که از جمله آنها کارخانه‌های تولید شیشه و درب و پنجره است.

حسن روحانی و محمود احمدی‌نژاد٬ دو رییس جمهوری بودند که به فعالیت اقتصادی سپاه اعتراض داشتند.

حسن روحانی در آذرماه گذشته، در جریان یک گفتگوی زنده تلویزیونی گفته بود که بخش‌های عمومی غیردولتی و نیروهای مسلح باید بنگاه هایشان را واگذار کنند. یکی از هدف های ما در دولت این است که بنگاه های اقتصادی به مردم واگذار شود.

او همچنین اوایل تیرماه سال جاری با انتقاد از حضور نهادهای نظامی در عرصه اقتصاد ایران گفته بود که «بخشی از اقتصاد دست یک دولت بی‌تفنگ بود که آن را به یک دولت با تفنگ تحویل دادیم.»

محمود احمدی‌نژاد، رییس‌‌جمهور پیشین نیز تیرماه سال ۹۰ در انتقاد از واردات بدون ضابطه کالا از معابر غیرقانونی، از اصطلاح «برادران قاچاقچی خودمان» استفاده کرد که به گفته او هرجا را که خواسته‌اند سوراخ کرده‌اند و از آنجا کالا به کشور وارد می‌کنند.

سخنان ابراهیم یزدی در نخستین سال‌گرد درگذشت مهدی بازرگان


نخست‌وزیر موقت، رهبر دائم

$
0
0

زیتون- سولماز ایکدر:  ۱۵ سال پس از آن‌که اولین نخست‌وزیر جمهوری اسلامی ایران شد، نوشت که با این عمل‌کرد جمهوری اسلامی مردم گروه، گروه  از دین خارج می‌شوند و مردم ایران «خسر الدنیا والاخره» شده‌اند، یعنی هم دنیا را از دست داده‌اند و هم آخرت را.

سال‌ها طول کشید تا منتقدانش به درستی سخنان و پیش‌بینی ها او پی ببرند از جمله آیت‌الله اسدالله بیات زنجانی در مصاحبه ای با روزنامه اعتماد ملی گفت که پیش‌بینی مهندس بازرگان درباره شورای نگهبان درست بود و به من گفت که «شما با همین قوانین کاری می‌کنید که بعدها خود شما را رد می‌کنند و راه دفاع هم نخواهید داشت».

مهدی بازرگان در سال ۱۲۸۶ در تهران متولد شد و در سال ۱۳۰۶ جزء اولین گروه محصلین ممتاز کشور، ‌برای تحصیل به فرانسه اعزام شد. در سال ۱۳۱۳ پس از ۷ سال تحصیل در فرانسه به کشور بازگشت و در سال ۱۳۱۵ به عنوان اولین دانشیار در دانشکده فنی دانشگاه تهران مشغول به تدریس شد و دو دوره متوالی ریاست دانشکده فنی را به عهده گرفت.

در سال ۱۳۳۰، توسط دکتر مصدق به ریاست هیات‌مدیره و مدیریت عامل شرکت ملی نفت ایران انتخاب شد و با حمایت مردم موفق به خلع ید از انگلیسی‌ها و با همت متخصصین ایرانی موفق به راه‌اندازی و اداره صنایع عظیم نفت شد.

 آیت‌الله خامنه‌ای  بازرگان را«از جمله‌ پیشروان ترویج و تبیین اندیشه‌هاى ناب اسلامى با زبان و منطق و شیوه‌ى نوین» توصیف کرد اما در دوره رهبری او  حتی در برگزاری مراسم ختم برای نخست‌وزیر دولت موقت ایجاد مشکل می کردند.

سال ۱۳۳۱ مسوول احداث شبکه لوله‌کشی آب تهران شد. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، ‌به دلیل اعتراض مکتوب علیه انتخابات مجلس شورای ملی که آن را غیرقانونی می‌دانست، در بهمن ۱۳۳۲ از خدمات دولتی و استادی دانشگاه برکنار شد و تا شانزدهم بهمن ۱۳۵۷ که پست نخست ‌وزیری دولت موقت انقلاب را به عهده گرفت، تنها در بخش خصوصی در زمینه تولیدات صنعتی فعالیت داشت.

 مهندس دین‌دار و «شیخ الطائفه»

اگر چه زندگی سیاسی او بروز و نمودی پررنگ‌تر داشت و بیشتر در یادها مانده است٬ فعالیت‌های دینی بازرگان، همیشه بر فعالیت‌های سیاسی او مقدم بود.

تاثیر مهندس مهدی بازرگان بر تلفیق دین و زندگی علمی- سیاسی دانشجویان به حدی بود که محمدی گیلانی در دادگاه امیر انتظام گفته است: «آقای بازرگان که شیخ الطائفه هستند…درس های مذهبی را آقای بازرگان به دانشگاه بردند و دانشجویان از قلم ایشان و راه حق ایشان فیض بردند».

مهندسی که به دلیل نوشته‌های دینی خود مشهور بود سال ۱۳۷۲ و یک سال پیش از مرگش نوشت که «مردم ایران خسر الدنیا و ‏الآخره  شده‌اند…»

بازرگان اولین تألیف دینی خود را با عنوان «نماز» بین سال‌های ۱۳۱۵ تا ۱۳۲۰ برای جوانان نوشت‌ و با هزینه شخصی به چاپ رساند. مذهب در اروپا، مطهرات در اسلام، کار در اسلام، راه طی شده، اختیار، پراگماتیسم در اسلام، از دیگر آثار دینی او در دهه ۱۳۲۰ و «از خداپرستی تا خودپرستی» و «آموزش قرآن» در ۳ جلد در دهه ۱۳۳۰ . از مرحوم بازرگان بیش از ۱۰۰ اثر مذهبی و ۱۶ اثر قرآنی به جای مانده است.

انجمن‌های اسلامی

انجمن‌های اسلامی پس از ۶۰ سال هم‌چنان یادگار مهدی بازرگان برای دانشگاه‌های ایران است. انجمنی که سال ١٣٣۶ با اهدافی چون «اجماع و ارتباط بین مهندسان مسلمان» در منزل مرحوم «مهدی بازرگان» اعلام موجودیت کرد.

به گفته ابوالفضل بازرگان اولین گروهی که انجمن را تشکیل دادند متشکل از مهدی بازرگان، عباس تاج، ذبیح‌الله دبیر، عزت‌الله سحابی، منوچهر سالور، قاسم شکیب‌نیا، یوسف طاهری قزوینی، مصطفی کتیرایی و علی‌اکبر معین‌فر بودند؛ البته آقایان احمد زنگنه، محسن عطایی و علی‌اصغر لواسانی هم جزء مؤسسان بوده‌اند، ولی چون مدارک زیادی از دست رفته است، تردید وجود دارد.

تشکیل انجمن اگرچه به سادگی صورت گرفت٬ پس از آن اما ادامه کار آن به سادگی نبود. هنگام تشکیل هسته اولیه انجمن اسلامی تنها چهار سال از کودتای ٢٨ مرداد ٣٢ گذشته بود و هنوز دولت کودتا مسلط بود. نهضت مقاومت ملی نیز، بر اثر فشار حکومت، فعالیت اثربخشی نمی‌کرد. تا پیروزی انقلاب هم انجمن نتوانست رسمیت پیدا کند.

اولین نخست‌وزیر جمهوری اسلامی سال ۶۴ و در سومین دوره انتخابات ریاست جمهوری رد صلاحیت شد و براساس خاطرات اکبر هاشمی رفسنجانی آیت‌الله مرعشی نجفی به دلیل رد صلاحیت او از دادن رای امتناع کرد.

انجمن دفتر ثابتی نداشت و جلسات آن در ابتدا در منازل اعضا برگزار می‌شد. هنگامی که انجمن، شرکت «کارآموز» را تشکیل داد، فعالیت‌اش در بُعد مهندسی به این نهاد منتقل شد. در آغاز، شرکت کارآموز یک هنرستان در محله نارمک ایجاد کرد که جلسات انجمن در آنجا تشکیل می‌شد.

جای دیگری که برای تشکیل جلسات انجمن کمک می‌کرد، مدرسه «کمال» در نارمک بود که مرحوم دکتر یدالله سحابی مؤسس آن بود و مرحوم رجایی هم در آن تدریس می‌کرد. تقریباً از سال ۵۴، تمام فعالیت‌های انجمن را متوقف کردند و فشار ساواک حتی نمی‌گذاشت که جلسات قرآن برگزار شود.

«عشق و پرستش یا ترمودینامیک انسان»

بازرگان در‌‌ همان روزهای اول بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲،  در تشکیل نهضت مقاومت ملی مشارکت کرد و در سال بعد، پس از کشف چاپخانه مخفی این نهضت، به مدت ۸ ماه توسط لشگر ۲ زرهی ارتش زندانی شد و در همین زندان بود که کتاب «عشق و پرستش یا ترمودینامیک انسان» را نوشت.

بازرگان در تشکیل جبهه ملی دوم و مبارزات سیاسی فعالیتی مؤثر داشت. او در بهار سال ۱۳۴۰ و یک سال پیش از جبهه ملی دوم همراه با آیت‌الله طالقانی و دکتر یدالله سحابی، نهضت آزادی ایران را پایه‌گذاری کرد.

در دوره نخست‌وزیری اقبال، به دنبال قبول طرح آزادی‌های سیاسی جان ‌اف کندی از سوی دولت ایران، فضای باز سیاسی  ایجاد  و فشار رژیم کمتر شد. در این دوران اعضای جبهه به فکر تجدید فعالیت خود افتادند و جبهه ملی دوم در روز ۲۳ تیرماه ۱۳۳۹ توسط یک هیأت مؤسس ۳۵ نفری تشکیل شده بود.

پس از آن کوشش‌هایی برای احیای جبهه ملی صورت گرفت که به جبهه ملی سوم معروف شد. با وجود حصر مصدق، اساسنامه جبهه ملی سوم در اوایل سال ۱۳۴۴ تدوین و مورد موافقت او قرار گرفت.

جبهه ملی سوم در هفتم مرداد ۱۳۴۴ با شرکت نهضت آزادی ایران، جامعه سوسیالیست‌ها، حزب ملت ایران و حزب مردم ایران تشکیل شد. سه هفته بعد اما بعد  خلیل ملکی و اعضای رهبری جامعه سوسیالیست‌ها، دکتر محمدعلی خنجی، دکتر حجازی، مهدی بازرگان و جمعی از یارانش، داریوش فروهر از حزب ملت ایران، دکتر سامی و حسین راضی از حزب مردم ایران پس از برگزاری سومین جلسه جبهه ملی سوم دستگیر و روانه زندان شدند و این جبهه پیش از تولد از دنیا رفت.

نخست وزیران شاه و آیت الله خمینی 

آبان ماه سال ۱۳۵۶ جبهه ملی برای چهارمین بار تلاش کرد که نیروهایش را سامان بدهد. هرچند جبهه ملی ایران در جلسه شورای مرکزی خود تصویب کرده بود که دریافت هرگونه حکم نخست‌وزیری از شاه برای اعضا ممنوع است و طی ماه‌های مهر تا آذر ۵۷ غلامحسین صدیقی و کریم سنجابی درخواست شاه برای پذیرش این پست را نپذیرفته بودند، شاپور بختیار بدون اطلاع اعضای جبهه ملی حکم نخست‌وزیری خود را از شاه دریافت کرد و برای تایید به مجلسین برد. هیچ کدام از اعضای جبهه ملی با توجه به تخلف آشکار بختیار از مصوبه جبهه، حاضر به همکاری با وی نشدند.

براساس روایت‌های نزدیکان بازرگان، وی در ماه‌های پیش از انقلاب نقش زیادی در مذاکره با آمریکایی‌ها،سران ارتش و بختیار برای جلوگیری از کشتار راهپیمایان و معترضان داشته است.

وحدت حزب توده و روحانیون در حمله به دولت موقت 

چند ماه پس از آنکه بختیار نخست‌وزیر شاه شده بود، روز یکشنبه ۱۵ بهمن سال ۱۳۵۷ آیت‌الله خمینی مهدی بازرگان را به عنوان نخست‌وزیر دولت موقت انقلاب تعیین کرد. دولت موقت حدود ۹ ماه پر فراز و نشیب بر سر کار بود تا اینکه سرانجام در ۱۴ آبان ۱۳۵۸ به دنبال تسخیر سفارت آمریکا، بازرگان استعفا داد. اگرچه که به گفته ابراهیم یزدی٬ تسخیر سفارت تنها استعفای دولت موقت را تسریع کرد.

دولت موقت در مجموع ۲۸۷ روز عمر کرد و در این مدت کوتاه برای پنج بار دست به ترمیم کابینه زد. این تغییرات یا به دلیل کناره‌گیری برخی وزرا و جایگزین شدن برخی دیگر به‌جای آن‌ها صورت می‌گرفت و یا اینکه به دلیل سیاست کلی دولت و شورای انقلاب تغییراتی اعمال می‌شد.

در مدت این ۹ ماه، از حزب توده ایران تا روحانیون تندرو در حمله به دولت موقت تفاهم داشتند.

مهم‌ترین اتهام مخالفان«عملکرد غیرانقلابی» بازرگان بود. اگرچه غیرانقلابی یا انقلابی بودن تعریف مشخصی نداشت، لیکن گویندگان این سخنان بیشتر نظر به اقدامات فوری دولت در جهت سرکوب بقایای حکومت سابق و تصفیه‌های گسترده در ارتش و دولت داشتند که با رویه بازرگان متناسب نبود.

 وی در پاسخ به این انتقادات گفت: «اگر مقصود از انقلابی عمل کردن، زدن و ریختن و کشتن و پاشیدن و پا روی همه اصول و قانون و مقررات گذاشتن باشد البته دولت و شخص بنده انقلابی نیستیم. اما اگر بنا باشد که نظم و اصول و سیستم و تغییر عمیق باشد ما انقلابی بودیم و هستیم. اما اینکه می‌گویند دولت قاطع نیست، فکر کنید کسی را چاقویی دستش می‌دهند اما تیغه چاقو را به کس دیگری می‌دهند دستش چاقویی است که اصلا تیغه ندارد.»

با این همه تسخیر سفارت آمریکا مهر پایانی بود بر تنش‌های دولت موقت با دیگر ارکان نظام تازه تاسیس. دولت که برای حل مشکلاتش به قم و به دیدار با روحانیون قم رفته بود؛ در همان شهر اعلام استعفا کرد. در مقابل صفت دانشجویان«پیرو خط امام» که  تسخیر کنندگان سفارت آمریکا برای خود انتخاب کرده بودند، بازرگان آنان را «پیروی شیطان» خواند.

از حزب توده ایران تا روحانیون تند رو در حمله به دولت موقت تفاهم داشتند. مهم‌ترین اتهام مخالفان«عملکرد غیرانقلابی» بازرگان بود. اگرچه غیرانقلابی یا انقلابی بودن تعریف مشخصی نداشت.

اولین نخست‌وزیر پس از انقلاب در پیام پایانی رادیو تلویزیونی تحت عنوان خداحافظی با ملت با شکایت از دخالت‌های بی‌جا در کار دولت موقت، در پاسخ حمله منتقدان به دیدار بدون اجازه وزرا با نمایندگان کشورهای خارجی گفت: «آن نخست‌وزیری که بخواهد برای ملاقات با وزرا اجازه بگیرد برای لای جرز خوب است.»

مردم بی دنیا و آخرت 

مهدی بازرگان مدتی پس از استعفا از دولت موقت نماینده تهران در مجلس شد. مجلس که نزدیکان به آیت الله خمینی ضمن عزل بنی‌صدر به نیروهای ملی اجازه فعالیت ندادند و بارها بر آنان تاختند. تصویر منتشر شده از ضرب و شتم معین‌فر تصویری گویا از آن چیزیست که بر بازرگان و همفکرانش رفت.

تا جایی که صادق خلخالی می‌گوید «آقای بازرگان باید محاکمه بشود. این آقا جز ملت ایران نیست، آمریکایی است.» یا کامل عابدین‌‌زاده،نماینده خوی خطاب به بازرگان می‌گوید: «مردنی، قالتاق، آمریکایی.»

این مجلس آخرین حضور بازرگان در مناصب جمهوری اسلامی بود. اولین نخست‌وزیر جمهوری اسلامی سال ۶۴ و در سومین دوره انتخابات ریاست جمهوری رد صلاحیت شد و براساس خاطرات اکبر هاشمی رفسنجانی آیت‌الله مرعشی نجفی به دلیل رد صلاحیت او از دادن رای امتناع کرد.

دو سال پیش از آن، مهندس بازرگان در نامه‌ای به آیت الله خمینی از او خواسته بود که « در سیاست جنگ با عراق و با دنیا و شیوه صدور اسلام» تجدید نظر کند.

مهندسی که به دلیل نوشته‌های دینی خود مشهور بود سال ۱۳۷۲ و یک سال پیش از مرگش در مجله کیان نوشت: حاصل رسالت پیامبر گرامی اسلام پس از ۲۳ سال این آیه بود که  و ‏رایت الناس یدخلون فی دین‌الله افواجا(و مردم را می‌بینی که فوج فوج به دین خدا وارد می شوند) ؛ اما پس از گذشت ‏‏۱۵ سال از انقلاب اسلامی، “و رایت الناس «یخرجون» من دین‌الله افواجا و متاسفانه مردم ایران  خسر الدنیا و ‏الآخره شده‌اند…»

هر چند آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی در پیام تسلیت خود به مناسبت فوت بازرگان او را«از جمله‌ پیشروان ترویج و تبیین اندیشه‌هاى ناب اسلامى با زبان و منطق و شیوه‌ى نوین» توصیف کرد اما در دوره رهبری او  در برگزاری مراسم ختم برای نخست‌وزیر دولت موقت ایجاد مشکل می کردند و صدور مجوز برگزاری ختم او یکی از دلایل استیضاح عبدالله نوری وزیر کشور دولت محمد خاتمی بود.

پیش از مرگ آیت‌الله خمینی نیز نامه‌ای به نقل از او به علی‌اکبر محتشمی‌پور منتشر شده که ضمن نثار کنایه‌هایی به بازرگان با فعالیت نهضت آزادی مخالفت کرده است؛ نامه ای که نهضت آزادی آن را جعلی دانسته و حتی علی مطهری درباره «اصالت» آن تلویحا ابراز تردید کرده است.

اگرچه نخستین دست‌آورد انقلاب ۵۷، نخست‌وزیری موقت مهدی بازرگان و رهبری دائم آیت‌الله خمینی شد اما علی‌رغم حضور موقت در قدرت، بازرگان رهبر یک جریان فکری شد که پس از سال‌ها هنوز در ایران طرفداران بسیاری دارد و حتی برخی مخالفان جدی‌اش نیز در عمل این جریان فکری را محور فعالیت خود قرار داده‌اند.

محور توسعه نخبگان‌اند یا مردم؟

$
0
0

تبدیل مسئله توسعه ملی به یک دغدغه عمومی و مسئله جدی فکری در میان اندیشمندان حوزه‌های اجتماعی کشور و زمینه‌سازی برای تولید گفتارهای منظم در حوزه توسعه ملی یکی از دغدغه‌های «محسن رنانی» است. او به امید پدیداری تدریجی یک «گفتمان ملی توسعه» در ایران، تصمیم گرفته سلسله «گفت‌وگوهای توسعه» را. اندیشمندان حوزه‌های علوم اجتماعی ایران برگزار کند. بر‌این‌اساس و با همکاری پژوهشکده اقتصاد دانشگاه تربیت‌ مدرس، برگزاری سلسله‌گفت‌وگوهای توسعه از مهرماه سال جاری آغاز شده است. در «گفت‌وگوهای توسعه»، پس از انتخاب صاحب‌نظر، تمامی نوشته‌ها، منشورات و مکتوبات او را یک «گروه بازخوان» مطالعه می‌کنند و آن‌گاه از مجموعه آنها «روایت توسعه» مبتنی بر نگاه آن صاحب‌نظر استخراج می‌شود. این روایت در یک نشست طولانی با صاحب‌نظر، بررسی و تنقیح و تکمیل می‌شود. سپس روایت استخراجی در اختیار ناقدان قرار می‌گیرد و آنان با مطالعه «روایت» در چند جلسه گفت‌وگوی مفصل با صاحب‌نظر به واکاوی نقد و تحلیل ابعاد مختلف آن نظریه می‌پردازند. در پایان این فرایند ما به یک «روایت نهایی و بسط‌یافته از مسئله توسعه‌نیافتگی ایران»‌ از نگاه یک صاحب‌نظر خاص دست خواهیم یافت. دکتر محمود سریع‌القلم، نخستین متفکری بود که برای دور اول این گفت‌وگوها انتخاب شد. ناقدان «روایت محمود سریع‌القلم» نیز – که روایت او را از سه منظر آکادمیک، اجتماعی و سیاسی نقد می‌کردند- آقایان دکتر عباس حاتمی (دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه اصفهان)، دکتر احمد توکلی (عضو هیئت‌علمی دانشگاه شهید بهشتی و نماینده سابق مجلس) و دکتر علیرضا علوی‌تبار (عضو هیئت‌علمی دانشگاه تهران و تحلیلگر مسائل مدنی ایران) بودند. گزارش زیر چکیده‌ای از مباحث مطرح‌شده در دور اول «گفت‌وگوهای توسعه» است که در مهر و آبان سال جاری در پژوهشکده اقتصاد دانشگاه تربیت مدرس برگزارشده است.

محمود سریع‌القلم بیشتر به بنیان توسعه‌نیافتگی در ایران توجه می‌کند؛ یعنی خلق‌وخوی شخصیت ایرانی و البته آنچه در ذیل «اقتدارگرایی» اکثریت ایرانیان قابل توضیح است. او درس‌گرفتن از تجربه‌های جهانی توسعه و حکمرانی را معیار و مبنا می‌داند. به روندهای «سیاست‌گذاری» اقتصادی و نیز «مباحث سیاسی، اجتماعی روز و در سطح ملی، جهانی و منطقه‌ای»، اهمیت بیشتری می‌دهد و به‌تبع‌آن، عملا بین‌المللی‌تر از بقیه نظریه‌پردازان توسعه فکر می‌کند.
سریع‌القلم به ایرانی جهانی‌شده می‌اندیشد که بتواند از پس‌ تاریخ ‌درآید و روبه‌سوی افق‌های آینده گذار کند. ازاین‌منظر می‌توان او را ذیل اندیشمندان گفتمان گذار قرار داد. گفتمانی که به تجربه‌های جهانی کشور- ملت‌های موفق نظر می‌کند: از چین و کشورهای آمریکای لاتین تا آلمان، ژاپن، ترکیه و کشورهای عربی حاشیه خلیج‌فارس؛ بنابراین تمام تلاش سریع‌القلم بر این است که اسباب و لوازم این گذار را فراهم آورد. او به نسل‌های آینده ایرانیان امیدوار است و تصویر مطلوب خود را از شهروند ایرانی شایسته، سیاست‌مدار، سیاست خارجی ایرانی و… ارائه می‌دهد. البته این کندن از گذشته و دل‌بستن به آینده او را از لحظه حال غافل نمی‌کند. الگو و نقشه راهی برای هیئت حاکمه سیاست‌مداران امروز جمهوری‌اسلامی ترسیم می‌کند تا شاید در پرتو چنین نقشه‌ای، جهت‌گیری این سیاست‌مداران را از:
– سیاست خارجی «تقابلی» و امنیت‌گرا که صرفا «حفظ تمامیت ارضی و [بقای] نظام سیاسی» را سرلوحه اهداف خود دارد؛
– «کلی‌گویی‌های مبتنی‌بر اصول ثابت انقلاب ‌اسلامی، به‌سمت ریزنگری‌های دقیق و معطوف به توسعه‌خواهی» رهنمون کند. برای تحقق این نقشه راه، به جز حاکمان سیاسی، درهمین‌زمینه نقش نخبگان فکری یا همان «اندیشمندان دینی [یا متخصص] در توسعه‌یافتگی» نیز مهم است. پس هرچند در مسیر توسعه‌خواهی، او معتقد است «گفت‌وگو، تبادل افکار، میزگردگذاشتن یا راه‌انداختن بحث‌های دانشگاهی» میان این اندیشمندان بی‌فایده است، ولی به‌هرحال فراتر از بحث‌های دانشگاهی و انتزاعی، همچنان اولویت «نخبگان فکری حوزه دانشگاه، علم و نظریه‌پردازی» و نیز «نخبگان ابزاری سیاست‌مدار و تصمیم‌گیرنده» را در این می‌داند که در نقش «گروه‌های نافذ حکومت، پایه‌های فلسفی- نظری توسعه‌یافتگی را در میان خود حل‌وفصل کنند» و به ‌این‌ هدف – آن‌طور که «از حکومت‌داری چوئن‌لای در چین مثال می‌زند» – در مسیر رسیدن توافق بر سر «پایه‌های فلسفی- نظری توسعه‌یافتگی»، «نظم جهانی را بپذیرند»؛ «قبول‌کردن نظمی که غرور ایرانی، تن ‌به ‌پذیرفتن آن نمی‌دهد»، نظمی که در ضمن آن فرقی میان «شانگهای، پاریس، نیویورک، فرانکفورت» و احتمالا در آینده تهران وجود ندارد و ایرانی هم ورای «بادگیرهای یزد و افتخارش به سازمان اداری دوران ساسانی»، مانند دیگر ملت‌ها، «بیگانه از [تولید] فناوری روز»، «مصرف‌کننده» این توسعه به ‌سبک جهانی خواهد بود، همان‌طورکه امروزه نیز تا حد زیادی «غربی» است آنجا که «پزشکی و نرم‌افزار خرید بلیت هواپیما و یخچال» و…، محصول دانش غربیان، «علمی جهانی» و دقیق‌تر برخاسته از «منظومه‌ای جهانی» است که به‌تمامی «تمدن بشری» سرایت کرده است.
فهم سریع‌القلم از روایت توسعه در ایران
در بخشی از دکترین سریع‌القلم، او از شکل‌نگرفتن «جامعه ایرانی» سخن می‌گوید؛ «جامعه‌ای فئودالی، عمدتا [دارای ساخت اقتصادی] کشاورزی و دام‌پروری و در سرزمینی به‌غایت گسترده و [با جمعیتی] پراکنده». او همچنین تصویر سیاهی ترسیم می‌کند از اجتماع ایرانیان در درون مرزهای جغرافیایی فلات ایران‌زمین که البته در آنِ ‌واحد، هم واقع‌بینانه است، هم تلخ‌اندیشانه و گاهی نیز اغراق‌آمیز. به‌ویژه آن‌ زمان که از آسیب‌شناسی سبک زندگی ایرانیان سخن می‌گوید: «مردمانی دنیادوست، فخرفروش و در خوش‌گذرانی و تفریح اهل‌ افراط». همچنین «حسادت و دروغ، خودخواهی و نقدناپذیری از یک ‌طرف و به کوتاه‌مدت زندگی چسبیدن از طرف‌ دیگر» و سرانجام «به‌راحتی و طرفه‌العینی خیانت‌کردن به آرمان‌های وطن‌پرستانه» از دیگر ویژگی‌های بارز آنان است. پس «در یک کلام، اکثریت ایرانیان به‌شدت خودمحور» هستند و در «قرابت با قدرت»، حفظ سمت و مقام برای آنها در اولویت است.
یکی دیگر از کلیدواژه‌های اصلی اندیشه او -در ارزیابی انتقادی سریع‌القلم از تاریخ معاصر ایران- که در بزنگاه تاریخی مشروطه‌خواهی مـطــرح می‌شــــود، آن «اجماعی» است که امید به تحقق آن در فردای پس از پیروزی جنبش مشروطــه‌خواهی، مـــدام ‌و مدام کم‌سوتر می‌شد؛ بنابراین در این برهه از تاریخ معاصر ایران، خودمداری «حاملان اندیشه‌های نو که دارای خلقیات اقتدارگرایانه انباشته‌شده ایرانی بودند»، در نهایت باعث شد نخبگان فکری و سیاسی، حقوق انسانی و اجتماعی «دیگری مشروعه‌خواه، متجدد، دموکرات، اعتدالی» و… را به‌رسمیت نشناسند. در کنار آن، بی‌تجربگی مشروطه‌چیان و مخالفان استبداد شاهی، در اینکه چگونه «و به چه روشی باید به حل‌وفصل اختلافات و تعارض‌های» خود بپردازند، همه‌وهمه در عمل باعث شد نخبگان حامل چهار سنخ اندیشه دینی، ملی، تجددخواهانه و بعدها چپ‌گرا، به «همکاری، هماهنگی و هم‌گرایی» لازم با یکدیگر نرسند. گویا سریع‌القلم بر این باور است که پیش‌فرض «همه‌ یا هیچ» این نخبگان که با «ایدئولوژیک‌شدن» اندیشه‌های آنان نیز همراه شده بود، مطلق‌انگاری را به سرحد نهایی خود رساند. سرانجام نیز «حذف، سرکوب، خشونت و نزاع» میان متجددین، سنت‌گرایان، چپ‌گرایان و البته ملیون معتقد به «ناسیونالیسم احساسی» -و نه «عقلانی»- به‌حدی رسید که «اجماع» لازم میان آنها را امکان‌پذیر نکرد. از نظر سریع‌القلم، علت سازمان‌نیافتن سیستم در بین «جماعت ایرانیان» و نه در «جامعه ایرانی»، در وهله اول «خلق‌وخوی مطلق‌بین» نخبگان فکری ‌و سیاسی است و به‌تبع‌ آن «روحیات این نخبگان در نپذیرفتن این موضوع که بخشی از ایدئولوژی و مرام فکری آنها قابل ‌نقد است و می‌تواند اشتباه باشد». پس‌ از آن نیز «نظام حقوقی مصرح در قانون اساسی کشور» و «مرام‌های فکری به‌گونه‌ای نبودند که به [بازیگران فکری و سیاسی] اجازه و فرصت هم‌پوشانی [ایده‌هایشان] را بدهند». از همین روست که او نه‌تنها «دو سیستم مدیریتی پیش‌بینی‌شده در قانون اساسی» را برای توسعه‌یافتگی، ناهم‌گرا با یکدیگر می‌داند؛ بلکه از آشتی‌ناپذیری و تضاد «مبانی فلسفی اسلام (از هر قرائتی) با لیبرالیسم» سخن می‌گوید؛ اسلامی که در ذیل «متون اندک‌شمار اقتصادی آن و عمدتا سخنرانی‌های دینی‌ / اخلاقی» عالمانش -ضمن «نوعی جهت‌گیری مدنی، اخلاقی و اجتماعی»- تنها در «کلی‌گویی‌هایی انتزاعی و آرزوهایی» از اقتصاد و سیاست مطلوب، طرح موضوع شده است.
اجماع نخبگان، عامل کانونی گذار به توسعه‌یافتگی
او هرگونه گذار به توسعه‌یافتگی را موکول می‌کند به دوران «پسااجماع». یا همان نحوه گذار به ‌سمت «سیستم‌های قاعده‌مند مبتنی‌ بر همکاری و هم‌گرایی» در دولت-‌کشور. پس این سیستم‌های قاعده‌مند، رو به ‌سوی عملی‌کردن شاخصه‌های «رقابت، کیفیت و استاندارد» داشته و می‌توانند در تمام امور زندگی ایرانیان، جهت‌گیری خود را تنظیم ‌کنند. این شاخصه‌ها «اصول ثابت توسعه» نام دارند و شامل موارد زیر می‌شوند:
١. «پذیرش علم و تخصص»، ‌٢. فرایند «بین‌المللی‌شدن» که در اینجا به‌ معنای فراهم‌بودن ارتباطات بین‌المللی است؛ آن‌گونه که به «افزایش سهم [اقتصاد ایران] در بازار جهانی و افزایش رشد اقتصادی» منتهی شود، ٣. «تسلط کارآفرینان بر اقتصاد ملی»، ۴. «شفافیت سیاست‌گذاری‌های اقتصادی» و ۵. «آزادی فعالیت اقتصادی یا آزادی در حوزه‌های اجتماعی که به‌مراتب نه‌تنها مهم‌تر از آزادی سیاسی» است، بلکه «آزادی سیاسی به معنای تحزب نیز محصول [شکوفان‌شدن همین قسم] آزادی‌های اجتماعی/‌ اقتصادی است»؛ مانند امکان فعالیت «رسانه‌ها و دانشگاه‌های آزاد خارج از حاکمیت»، «آزادی فکر، اندیشه یا آزادی شکل‌دادن به اجتماعات مدنی». به‌علاوه از میان آزادی‌های اجتماعی و اقتصادی، سریع‌القلم «مهم‌ترین وظیفه دولت توسعه‌گرا» را اهمیت‌دادن به «تولید ثروت ملی» می‌داند که به‌ معنای مقدم‌بودن توسعه اقتصادی بر «توسعه اجتماعی» است. او در اولویت‌های بعدی، به‌ترتیب توسعه فرهنگی و «توسعه سیاسی» را با درصد اهمیت بسیار کم‌تری فهرست می‌کند.
از نظر سریع‌القلم، الگوی توسعه ایران و فرایند عملیاتی‌شدن تولید ثروت مبتنی بر مزیت نسبی پیش‌گفته، بسیار فراتر از توسعه عمرانی است و ذیل رعایت شش محور زیر، جنبه اجرائی پیدا می‌کند:
١. «وجود «حکومتی» که لزوما دمکراتیک نیست». غیردمکراتیک به این‌ معنا که انتخاب و ارجحیت مردم در اولویت زمامداران این حکومت قرار ندارد. در این ‌حالت حکومت «نه اشخاصی همچون «پهلوی اول و دوم»، بلکه مجموعه‌ای از نهادهاست که برای توسعه کشور، سیاست‌گذاری‌های معطوف به توسعه را اتخاذ می‌کنند».
٢. توسعه‌گرابودن «گروه‌های نفوذ و نخبگان فکری و ابزاری» که در اجماع با یکدیگر، «نهادهای حکومت را سازمان‌دهی می‌کنند» و ذیل «حکومت توسعه‌گرا»، منطق عمومی پیشرفت را بپذیرند.
٣. شکل‌گرفتن سازوکارهای «بوروکـــراتیک» تصمـــیمات اتخاذشده و برآمده از حکومت توسعه‌گرا، ذیل این سازوکارها، بهره‌گیری از خدمات عمومی یا اجرای سیاست‌های حکومتی (مانند قانون مالیات) را به رویه‌ای استاندارد تبدیل می‌کند که شامل حال همگان می‌شود.
۴. «پذیرش نظم جهانی».
۵. «اعمال سیاست‌های توزیعی»
۶. «سیاست خارجی در خدمت تولید ثروت ملی».
نقد سلبی
براساس بنیان نظری سریع‌القلم و ازآنجاکه او نقطه عزیمت توسعه در ایران را به «اجماع نخبگان فکری و سیاسی» مشروط کرده، پس لحظه اکنون در تاریخ معاصر ایران در نوعی «بن‌بست»، همان لحظه غیابِ اجماع در میان نخبگان فکری و سیاسی این کشور است و از آنجا که شرط اجماع، همان است که نخبگان «تغییرات فراوانی را در [شاکله] فکری و [منش] سیاسی» خود بپذیرند، پس در «کوتاه‌مدت» رسیدن به هم‌گرایی در میان آنها «ممکن نیست». بنابراین در عمل رهیافت توسعه نخبه‌محور و برنامه‌ریزی‌شده از بالا دچار مشکل می‌شود. افزون‌ بر مانع قبلی، می‌توان چنین گفت که براساس فهم سریع‌القلم از خلق‌وخوی ایرانیان یعنی همان اقتدارگرایی و خودخواهی آنها، فرایند توسعه جامعه‌محور در ایران نیز موضوعیت چندانی نخواهد داشت زیرا وقتی به نمونه آسیایی چنین توسعه‌ای در هند و نمونه کلاسیک آن در انگلستان می‌نگریم، می‌بینیم که «توسعه اجتماعی و فرهنگی در [این کشورها] مقدم بر توسعه سیاسی است»؛ توسعه‌ای اجتماعی و فرهنگی که نه‌تنها با اقتدارگرایی فعلی ایرانیان (از نظر سریع‌القلم) ممکن نیست بلکه علی‌رغم «میل باطنی سریع‌القلم به توسعه جامعه‌محور»، این قسم توسعه را «در ایران، دارای فرایندی بسیار زمان‌بر و طولانی» می‌داند.
البته سریع‌القلم برای خروج از اقتدارگرایی بارها از تقدم «اصلاح سطح فکر و فرهنگ ایرانیان» بر هر اقدام چاره‌ساز دیگری سخن گفته است که البته این موضوع، با این سخن ایشان که معتقدند توسعه جامعه‌محور فرایندی زمان‌بر و طولانی است، در تناقض قرار دارد به‌خصوص که اصلاح یا تغییر فرهنگ اقتدارگرای ایرانیان، خود امری زمان‌بر و محتاج تربیت چند نسل کودکان توسعه‌خواه است.
نقد ایجابی: تلفیقی از توسعه جامعه‌محور
و نخبه‌محور
ازآنجاکه «رفتار دموکراتیک» مهم‌تر از «افکار دموکراتیک» است و «محصول [فرایندی از] اقدامات و برنامه‌ریزی»هاست، می‌توان انتظار داشت که بازیگران دموکرات و نخبگان ایرانی و توسعه‌مدار، در ضمن این قبیل اقدامات و برنامه‌ریزی‌ها، با «اصلاح آرام و تدریجی ساختارها، ملت [ایران] را به‌منظور تحقق خواسته‌های سیستم و سازمان، سازمان‌دهی» کنند؛ نوعی الگوی دموکراتیک جهت توسعه‌یافتگی که در حین ‌آن، «حق انتخاب» فردفرد افرادِ درون سیستم برای «اصلاح تدریجی ساختارها» به‌ رسمیت شناخته شود. بنابراین اگر حق انتخاب زنان، کارگران، جوانان، کارمندان بخش عمومی، مهندسان، کشاورزان، روستاییان، دانشگاهیان و دیگر اقشاری که «به ‌اندازه کافی ثروت تولید کرده‌اند» اما از ابزارهای دموکراتیک برخوردار نیستند، به رسمیت شناخته نشود، چگونه می‌توان انتظار داشت که «با سیاست‌های توزیعی مناسب، آن ثروت توزیع و تقسیم شود» و در یک حرکت سلسله‌مراتبی، «ثبات سیاسی، ضرورتا به دموکراسی و توسعه سیاسی» منتهی شود؟
به‌نظر می‌رسد فرایند اجماع نخبگان فکری ‌و سیاسی، «نیاز [بخش خصوصی و کلیت آحاد جامعه] به استقلال مالی از دولت»، «افزایش ثروت کشور، تقویت طبقه متوسط و به‌ تبع ‌آن افزایش و حفظ ظرفیت‌های ایجاد دموکراسی»، همه ‌و همه جزء شروط لازم برای تحقق الگوی توسعه ایرانی هستند، اما شروط کافی آن نیستند. اتفاقا به‌مثابه شرط کافی، ایجاد یک «قرارداد اجتماعی میان مردم و حاکمیت» از اهمیت برخوردار است؛ قراردادی که از خلال آن:
– اول، «استقلال مالی» فردفرد اقشار جامعه ایرانی از وابستگی به بنگاه‌های عظیم صنعتی/مالی تضمین شود و
– دوم، در مسیر مطلوب‌ نظر سریع‌القلم یعنی
«آزادشدن معاش مردم و طبقه متوسط از وابستگی [به درآمدهای حکومتی]»،
«ثروتمندشدن [طبقات اقتصادی، اجتماعی] جامعه» و
ایجاد یک «طبقه متوسط دارای پس‌انداز و برخوردار از دانش و تخصص ثروت‌ساز»،
حال به مدیریت «بنگاه‌های خُرد و متوسط کسب‌وکار»، «کسب مهارت» و دسترسی «اقشار مختلف اجتماعی به منابع اقتصادی لازم [جهت مدیریت این بنگاه‌ها]»، توجه شود. بنابراین اهمیت‌دادن به بندهای این قرارداد اجتماعی همان شرط‌های کافی‌ای هستند که شاید بتوانند ایران را در سیستم‌سازی الگوی توسعه خود از فاجعه «شکاف میان فقیر و غنی» که دنیا را فراگرفته، دور کنند؛ فاجعه ساخته‌وپرداخته صورت‌بندی‌های اقتدارگرای نظام لیبرالی توسعه که حتی «زنگ خطر آن» به اجلاس داووس ٢٠١۵ نیز رسیده است.
پس شرط کافی اقتصادی برای الگوی توسعه ایرانی، می‌تواند در معنای نوعی عدالت اقتصادی و دسترسی غیرانحصاری و رقابتی به منابع سرمایه و پول فهم شود که سریع‌القلم نمونه‌ای از آن را با اشاره به مدل متفاوت «پیاده‌کردن لیبرالیسم در آلمان» شرح می‌دهد، مدلی که در ضمن آن «سیاست‌گذاری مبتنی بر توزیع ثروت که برخلاف آمریکا در آلمان، مکانیسم و رویه‌ای معمول و جاافتاده است» از اهمیت برخوردارست. در کنار این ملاحظه اقتصادی، توجه به مطالبات طبقه متوسط و فرهنگی جامعه ایران، می‌تواند راهگشای آرمان زیبای
سریع‌القلم باشد.
علیرضا علوی‌تبار: هر دیدگاهی که در زمینه توسعه و توسعه‌نیافتگی مطرح می‌شود، با سه معیار قابل ارزیابی است. ١- کفایت نظری ٢- اعتبار تجربی و ٣- کارایی خط‌مشی‌های پیشنهادی. تصور من این است که سنت فکری‌ای که دیدگاه‌های آقای دکتر سریع‌القلم از آن نشئت می‌گیرد، سنت فکری نوسازی یا مدرنیزاسیون است. ما سنت‌های فکری مختلفی در تحلیل توسعه و توسعه‌نیافتگی داشتیم؛ مثل نوسازی، وابستگی و … . دیدگاه نوسازی چند مشخصه دارد. اولین مشخصه آن این است که متغیرهای عمده آن، داخلی هستند که عبارت‌اند از: ارزش‌ها و نگرش‌های فرهنگی و نهادهای اجتماعی؛ یعنی در تلاش است تا توسعه‌یافتن یا توسعه‌نیافتن کشورها را با کمک وضعیت این دو متغیر توضیح دهد. دومین ویژگی آن این است که سطح بالایی از انتزاع در آن وجود دارد؛ یعنی دنبال قواعد کلی، عام، جهان‌شمول و کم‌وبیش ثابت است و نوعی سنخ‌شناسی یا تیپولوژی نیز در آن وجود دارد که کشورهای توسعه‌یافته را از کشورهای توسعه‌نیافته تفکیک می‌کند. این دیدگاه اصولا به یک راه واحد توسعه اعتقاد دارد و معتقد است که همه کشورها باید یک مسیر را برای رسیدن به توسعه طی کنند.
این دیدگاه به دو چیز کمتر توجه می‌کند؛ یکی تأثیر عوامل خارجی در توسعه یا عدم توسعه و دیگری ستیزهای داخلی؛ ستیزهایی که بر سر منافع، نگرش‌ها و ایدئولوژی‌ها درمی‌گیرد. در دیدگاه نوسازی سه گرایش وجود دارد؛ اولی گرایش شاخصی است مثل برداشت مرحله‌ای روستو، دومی دیدگاه تراوش‌گرایی است که معتقد است توسعه یعنی تراوش سرمایه، نهاد و ارزش‌ها از کشورهایی به کشورهای دیگر و دیدگاه سوم دیدگاه روان‌شناسانه است که سعی دارد توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی را بر اساس شخصیت‌ها و ویژگی‌های آنها توضیح دهد. بعضی از نکاتی که آقای دکتر سریع‌القلم به آن اشاره می‌کنند، مثل مسئله شخصیت اقتدارگرای ایرانیان و خلق‌وخوی شخصیت ایرانی، از نظر بنده کاملا ذیل سرمشق نوسازی با گرایش روان‌شناسانه قرار دارد. اگر این موضوع را بپذیرند، تمامی انتقاداتی که به نظریه نوسازی واردند، به این دیدگاه نیز وارد خواهند بود؛ مانند کارکردگرایی آن، تکاملی‌دیدن تحولات اجتماعی و سایر مواردی که ممکن است وجود داشته باشد.
سریع‌القلم: اینکه چرا من از خلقیات و ویژگی‌های رفتاری ایرانیان سخن می‌گویم، بخشی از این موضوع علمی است، اما بخش مهم‌تر آن مقایسه‌ای است که من در تجربه جهانی کسب کردم. بنابراین وقتی یک فرد کره‌ای را با یک ایرانی مقایسه می‌کنم، باوجود اینکه کشور کره دارای یک تاریخ اقتدارگرا و استبدادی بوده، اما اقتدارگرایی کره‌ای با اقتدارگرایی ایرانی متفاوت است. در ایران یک نفر حکمرانی می‌کرده و سایرین زیرمجموعه بوده‌اند، اما در کره و چین اقتدارگرایی به صورت هرم است؛ یعنی طبقات مختلف اجتماعی زیرمجموعه شاه بوده‌اند و نوعی هارمونی در این بین برقرار بوده است، اما استبداد ایرانی و ناامنی موجود در تاریخ، از ایرانی یک شخصیت خاص ساخته است. اینها علت نیستند. خلق‌وخوی ایرانی مضر توسعه است، زیرا توسعه بدون همکاری امکان‌پذیر نیست؛ همکاری در کارخانه، همکاری در اداره، همکاری در سیاست و همکاری در رانندگی. توسعه به معنای همکاری است. ما نه در دانشگاه با هم همکاری می‌کنیم، نه در سیاست با یکدیگر همکاری می‌کنیم، نه در صنعت همکاری می‌کنیم و نه در صحنه اجتماعی.
رنانی: در نهایت تصریح نکردید که آیا خودتان را ذیل تفکر نوسازی قرار می‌دهید یا خیر؟
سریع‌القلم: بله قرار می‌دهم.
رنانی: نوسازی با رویکرد روان‌شناختی؟
سریع‌القلم: بحث من ویژه کشور ایران است؛ یعنی آسیب‌شناسی فرهنگ اجتماعی ایران را به آن اضافه کردم. با این مبنا که ما باید بیشتر در داخل خودمان را اصلاح کنیم. بحث روان‌شناختی را زیاد پررنگ نمی‌کنم و نخبگان را مهم می‌دانم.
علوی‌تبار: سؤال دوم من به طبقه متوسط برمی‌گردد. در آثار آقای دکتر سریع‌القلم طبقه متوسط نقش ویژه‌ای ایفا می‌کند و قرار است که وظیفه بزرگی را برای اعتلای ایران برعهده بگیرد و همیشه از یک طبقه متوسط قوی صحبت می‌شود. ما به‌لحاظ اقتصادی چهار طبقه داریم: طبقه فرادست یا سرمایه‌دار، طبقه متوسط قدیم، طبقه متوسط جدید، و طبقه کارگر. این مطابق با طبقه‌بندی‌هایی است که ما در بحث‌های جامعه‌شناختی داریم. طبقه متوسط در ایران همیشه اکثریت داشته است و اگر قرار بود معجزه‌ای اتفاق بیفتد، توسط این طبقه اتفاق می‌افتاد. طبق آمارهای ما، طبقه سرمایه‌دار، یعنی طبقه‌ای که خودشان کار نمی‌کنند و کارگر استخدام می‌کنند، ٧,۵ درصد جمعیت شاغل را تشکیل می‌دهند. طبقه متوسط سنتی یعنی کسانی که دارایی اندکی دارند و خودشان نیز کار می‌کنند، بین ٣۶ تا ٣. ٣٩ درصد شاغلان در ایران تخمین زده می‌شوند. طبقه متوسط جدید یا مدرن یعنی کسانی که از تخصص و دانش خود کسب درآمد می‌کنند، طبق آمارهای سال ١٣٨۵ حدود ٢١ درصد شاغلان هستند. کارگرها که مورد بحث شما نیستند نیز حدود ٣٠ درصد می‌شوند. اگر منظور شما از طبقه متوسط، طبقه متوسط قدیم و جدید با هم است، این گروه مجموعا ۵٧ درصد شاغلان ایران را تشکیل می‌دهند؛ یعنی مطابق آمارهای سال ١٣٨۵، این طبقه درحال‌حاضر در اکثریت قرار دارد. مگر اینکه طبقه متوسط به مفهوم دیگری به کار گرفته شود. به نظر بنده، چهار خواسته مهم در عرصه عمومی ایران وجود دارد؛ خواسته اول، خواسته رشد و رونق اقتصادی است. مخصوصا نمی‌گویم توسعه. منظورم رشد و رونق اقتصادی، افزایش تولید ملی و گسترش مبادلات است. خواسته دوم مشارکت سیاسی و دموکراسی است. خواسته سوم توزیع مجدد درآمد و ثروت است و چهارم، سبک زندگی متفاوت از سبک زندگی رسمی است. اگر طبقه متوسط قرار بود این کارها را انجام بدهد، درحال‌حاضر طبقه متوسط در اکثریت قرار دارد. پس چرا توسعه در ایران هنوز هم اتفاق نمی‌افتد؟
سریع‌القلم: معتقدم که در بحث توسعه، ایران یک مورد خاص نیست. من توسعه را یک پدیده جهانی می‌دانم؛ یعنی معتقدم یک روند در سال ١۵٠٠ میلادی در دنیا و در یک جغرافیا به نام اروپا شروع شده و سپس تسری پیدا کرد. ایران خاص نیست و من همه اینها را به نخبگان برمی‌گردانم. آیا نخبگان درست تشخیص می‌دهند و تصمیم می‌گیرند؟ آیا اصلا می‌خواهند کشورشان پیشرفت داشته باشد یا خیر؟ رجوع من به نخبگان به این معنا نیست که به جامعه اعتقاد ندارم اما چون جامعه ایرانی ضعیف است و تشکل ندارد و کار روی جامعه زمانبر و طولانی است، اگر رهبران یک کشور تصمیم بگیرند، شما سریع‌تر به جواب می‌رسید. طبقه متوسط از نظر من طبقه‌ای است که بر اساس دانش و تخصص خود درآمد دارد و به دولت وابسته نیست. پس‌انداز دارد و سهمی از بازار را نیز در اختیار دارد که مجموع این گروه را شما ٣۶ درصد عنوان کردید. در ایران اگر بخواهیم بحث کنیم، من فکر می‌کنم چه در دوره قبل از انقلاب و چه پس از انقلاب، در ایران اجازه تشکل طبقه متوسط داده نشده است و در‌‌صورتی‌که این تشکل ایجاد می‌شد، یک نیروی عظیم اجتماعی شکل می‌گرفت که دستور کار مشخص می‌کرد.
این موضوع با بحث نوسازی همخوانی ندارد. در بحث نوسازی، دست طبقه متوسط را باز می‌گذارند، چون به چشم شهروند به آنها نگاه می‌کنند نه اپوزیسیون. من طبقه متوسط را به‌عنوان محصول توسعه‌یافتگی مد نظر قرار می‌دهم و خیلی آن را برجسته نکردم و معتقدم چنانچه توسعه‌یافتگی شکل بگیرد، حاکمیت خودش باید از طبقه متوسط بخواهد تشکل پیدا کنند. در شرایطی دولت و حاکمیت می‌توانند طبقه متوسط ایجاد کنند که فقط برای کشور امنیت تأمین کنند و قانون را اجرا کنند و اگر خودشان وارد فعالیت‌های اقتصادی شوند، نمی‌توانند طبقه متوسط ایجاد کنند. زیرا این درست بر خلاف امیال سیاسی، اجتماعی و مدنی آنها می‌شود. بنابراین طبقه متوسط زمانی ایجاد می‌شود که ما بتوانیم در چارچوب تئوری نوسازی حرکت کنیم.
رنانی: اگر این بحث را بپذیریم به این معنی است که اصولاً طبقه متوسط شکل نگرفته است. شما وقتی صحبت از طبقه می‌کنید به این معنی است که قدرتِ تشکل دارد. تا زمانی که یک مجموعه اجتماعی قدرت تشکل پیدا نکند، طبقه ایجاد نمی‌شود. پول دارد، خانه دارد، ماشین دارد ولی متفرق است. بنابراین اگر این بحث را بپذیریم باید بگوییم طبقه‌ای شکل نگرفته است.
سریع‌القلم: طبقه متوسط زمانی حضور دارد که در سیاست‌گذاری‌ها اثرگذاری داشته باشد.
علوی‌تبار: در اقتصاد بین طبقه اقتصادی و طبقه اجتماعی تفکیک قائل می‌شوند. وقتی طبقه اقتصادی به طبقه اجتماعی تبدیل می‌شود که اولاً سبک زندگی خاص و سپس ایدئولوژی خاص خودش را پیدا کند و بعد سازمان‌هایی را پیدا می‌کند که مدافع منافع و دلبستگی‌هایش در عرصه‌های عمومی باشند. در این زمان طبقات می‌توانند در عرصه سیاست‌گذاری و خط‌مشی‌گذاری نقش داشته باشند. من اتفاقاً معتقدم در بین طبقات اقتصادی ایران، دو طبقه به طبقه اجتماعی نزدیک شده است؛ یکی طبقه متوسط مدرن و یکی بخشی از طبقه سرمایه‌دار. اینها سبک زندگی خاص خودشان را دارند، انسداد طبقاتی ایجاد کرده‌اند یعنی به‌راحتی کسی را وارد خودشان نمی‌کنند. با توجه به توضیحات آقای دکتر سریع‌القلم، فکر می‌کنم ایشان، وجود این طبقه را نیز نفی می‌کنند. توسعه سیاسی از نظر من یعنی پیدایش حکومت مدرن. حکومت مدرن یعنی حکومتی که مبتنی بر ملت است. در آن تفکیک و تخصص وجود دارد و متمرکز است. به علاوه حکومت مدرن یعنی گذار به مردم‌سالاری. گذار به مردم‌سالاری همان هرم مردم‌سالاری است. یک وجه آن حکومت محدود و پاسخگو است. یک وجه آن رعایت حقوق اساسی مردم است. یک وجه آن جامعه مدنی توسعه‌یافته و گسترش‌یافته است و یک وجه آن انتخابات آزاد و منصفانه است. این چهار وجه هر جا تحقق پیدا کرد، در آنجا دموکراسی وجود دارد. در واقع توسعه سیاسی یعنی تحقق بخشیدن به اینها. به رسمیت شناخته‌شدن حقوق مردم بخشی از توسعه است. این حقوق از نظر مارشال سه مرحله دارد، اول حقوق مدنی است، بعد حقوق سیاسی است و سپس حقوق
اقتصادی-اجتماعی است. اختلاف بین لیبرال‌ها و چپ‌های دموکرات، سر همین حقوق سوم است که چپ‌ها می‌گویند جزء حقوق مردم است اما لیبرال‌ها اعتقاد ندارند که مردم حقوق اقتصادی-اجتماعی دارند.
سریع‌القلم: برای من حکومت مدرن حکومتی است که به توسعه اقتصادی اعتقاد دارد. شیخ محمد در دوبی از نظر من یک حاکم مدرن است اما حکومتش دموکراتیک نیست. حکومت دموکراتیک، نهادهای دموکراتیک دارد، تحزب دارد و رسانه‌ها آزاد و خارج از حاکمیت هستند. به این می‌گوییم حکومت دموکراتیک. حکومت چین در‌حال‌حاضر یک حکومت مدرن است اما زمان مائو نبود. من احساس کردم شما این دو را یکی در نظر گرفته‌اید.
علوی‌تبار: بنده عرض کردم توسعه سیاسی با شکل‌گیری حکومت مدرن آغاز می‌شود و سپس به دموکراسی گذار می‌کند.
سریع‌القلم: شاخص‌هایی که جناب‌عالی نیز به‌خوبی به آن اشاره کردید، کفایت نظری، اعتبار تجربی و کارایی خط‌مشی پیشنهادی هستند. در رابطه با اعتبار تجربی می‌خواهم این موضوع را عنوان کنم که من کشوری را سرغ ندارم که به توسعه سیاسی رسیده و سپس به سراغ توسعه اقتصادی رفته باشد. من چنین کشوری را در دنیا نمی‌شناسم؛ چه در غرب، چه در خارج از غرب. آزادی‌های مدنی از آزادی‌های سیاسی متفاوت هستند. در انگلستان حدود ۶٠٠ سال است که سابقه آزادی اندیشه وجود دارد اما سابقه آزادی سیاسی به یک قرن هم نرسیده است. رسانه‌های قرن ١٩ در انگلستان آزاد و خارج از حاکمیت بودند و هرچه می‌خواستند می‌نوشتند اما همه شهروندان حق رأی نداشتند.
اگر این دو مورد از هم تفکیک شود و تفاوت معنایی آنها را بپذیریم، خیلی از بحث‌ها روشن می‌شود. آنچه در ایران اتفاق نیفتاده، آزادی مدنی است. شاید اشکال تئوریکی که به دوره مشروطه در ایران می‌توان گرفت این باشد که ما به سرعت وارد آزادی‌های سیاسی شدیم. در حالی که در کشوری که از ١٠ میلیون نفر، در بهترین شرایط ١٠ هزار نفر سواد اکابری داشتند، ما به دنبال آزادی سیاسی بودیم. درحالی که یک روزنامه شش ماه منتشر می‌شد و بعد آن را تعطیل می‌کردند. آزادی فکر خیلی مهم‌تر از آزادی سیاسی است. اگر آزادی تفکر وجود نداشته باشد، آزادی سیاسی به وجود نمی‌آید. اگر ما بخواهیم به طرف آزادی سیاسی حرکت کنیم، باید بپذیریم که انسان‌ها با یکدیگر تفاوت دارند و ما این را نپذیرفته‌ایم. یکسان‌سازی در ایرانیان بسیار قوی است و مانند ژن شده است. یکسان‌سازی یعنی اقتدارگرایی فرهنگی. بحث آزادی‌های مدنی بسیار جدی است. یکی از مصادیق آن بحث و گفت‌وگو و نداشتن پیامد است؛ مهم‌ترین شاخص توسعه سیاسی تحزب است. تاریخ به ما نشان داده زمانی که توسعه اقتصادی صورت می‌گیرد، ضرورت تحزب به وجود می‌آید. اگر این سازماندهی اقتصادی در اروپا و آمریکا صورت نگرفته بود، ضرورت نظام حزبی هم ایجاد نمی‌شد. چین اگر با همین روند جلو رود، حتما مجبور خواهد شد در مقطعی سیستم حزبی ایجاد کند و با یک حزب کمونیست کاری نمی‌تواند انجام دهد. آزادی مدنی بر توسعه سیاسی تقدم دارد و ما هنوز به آن مدنیت لازم نرسیده‌ایم. وقتی یک حکومت اجازه تشکل می‌دهد، دموکراتیک است. حکومت‌هایی که الان مدرن هستند، اجازه تشکل اقتصادی می‌دهند اما آزادی سیاسی نمی‌دهند. در چین، کره‌جنوبی، سنگاپور، ویتنام، امارات و ترکیه، اجازه تشکل سیاسی به کسی نمی‌دهند. من در دنیا موردی را سراغ ندارم که اول تشکل سیاسی صورت گرفته باشد و بعد تشکل اقتصادی. در اروپا اصناف و تجار با هم تشکل پیدا کردند و وقتی حجم و درآمدشان زیاد شد، پادشاهی‌ها و حاکمیت‌ها را تحت فشار قرار دادند تا امتیاز بگیرند. اروپا تنها منطقه دنیاست که از طریق جامعه‌محور توانسته است به توسعه برسد و بقیه دنیا همه نخبگان‌محورند.
احمد توکلی: طبق مدل آقای دکتر سریع‌القلم دوبی و ترکیه توسعه‌یافته هستند، در حالی که من فکر می‌کنم این موضوع اشتباه است و با واقعیت سازگار نیست. اینها دولت‌هایی با تجارت وابسته و بسیار شکننده هستند. دولت ترکیه شکننده است، زیرا رشد آن معلول بخش پولی اقتصاد است نه بخش واقعی اقتصاد. اگر شما وابستگی را بد نمی‌دانید و می‌گویید خیلی خوب است و اشکال ندارد، ما وابستگی را پذیرفتن ننگ می‌دانیم. البته کارکردن با دنیا ضرورتا به معنای زیرباررفتن نیست. لطفا بفرمایید که پدیده فساد چگونه پدید می‌آید و رشد می‌کند و با توسعه و آزادی چه نسبتی دارد؟ فساد کشنده آزادی، عدالت و ابتکار است و ما در حال حاضر به شدت گرفتار آن هستیم. از شما می‌خواهم که شرح دهید معجزه سرمایه‌داری در چه جاهایی وجود دارد و آیا در آن مفاهیم بلند آزادگی، عدالت‌خواهی و انسانیت هست یا خیر؟ آیا اگر کشوری وضعش از ما بهتر باشد، همین ملاک کافی است؟ آیا با معیارهای منطقی و علمی توسعه‌یافتگی، آن کشور توسعه‌یافته محسوب می‌شود؟ چند سال است که این کشورها توسعه اقتصادی پیدا کرده‌اند و به تعبیر شما هنوز توسعه سیاسی پیدا نشده است؟ آیا چنین کشوری را می‌توان الگو قرار داد به صرف اینکه وضعش از ما بهتر است؟
سریع‌القلم: اگر ما به لیبرالیسم اقتصادی به عنوان یک پارادایم نگاه کنیم، به اعتقاد من این مدل رقیب ندارد و تنها چیزی که بشر تاکنون آزمایش کرده و تا‌ اندازه‌ای جواب داده، لیبرالیسم اقتصادی است. ممکن است پارادایم‌های دیگری به طور ذهنی و انتزاعی در دنیا پیدا شوند، اما فعلا بشر به آن دست نیافته است. لیبرالیسم اقتصادی در نظریه تا امروز استحکام زیادی داشته، اما سیاست‌گذاری نیز بسیار مهم است. مثلا یک لیبرالیسم اقتصادی، آمریکا را ایجاد کرده و یک لیبرالیسم اقتصادی، آلمان را ایجاد کرده است. این دو با یکدیگر فرق می‌کنند. در آمریکا چهار هزار نفر، ٨۴ درصد ثروت را در اختیار دارند، اما در آلمان اجازه تمرکز ثروت داده نمی‌شود و از شهروندان ۵۶ درصد مالیات گرفته و توزیع می‌شود. سیاست‌گذاری‌ها در کشورها با یکدیگر متفاوت است. در آمریکا اجازه توزیع ثروت از طریق نظام سیاسی داده نمی‌شود، اما در آلمان پارلمانی وجود دارد و مکانیسم‌هایی طراحی شده که اجازه تمرکز ثروت را نمی‌دهد و با انواع و اقسام مکانیسم‌ها ثروت را در جامعه پخش می‌کند. معتقدم وظیفه حکومت، ایجاد فضایی برای تولید ثروت است. بعد از آن، جامعه خودش راه خودش را پیدا می‌کند.
مورد دیگر اینکه ما باید وابستگی را تعریف کنیم. هیچ کشوری دوست ندارد وابسته شود. اگر از شهروندان کشور زیمبابوه هم بپرسیم، آنها هم علاقه ندارند وابسته شوند. اما وابستگی یعنی چه؟ وابستگی برای من به این معناست که حاکمیت یک کشور، تصمیم‌گیری‌های مهم سیاست خارجی و امنیت خود را دست دیگران بدهد. اما اگر اقتصاد ژاپن به اقتصاد آمریکا متصل است، این وابستگی نیست. اگر اتحادیه اروپا آمریکا را تحت فشار می‌گذارد که تحریم‌های روسیه را اصلاح کند، به این دلیل است که اروپا با روسیه ۴٨٠ میلیارد دلار تجارت دارد. پس همه به هم وابسته هستند. شما می‌پرسید آیا فرمول صندوق جهانی پول (IMF) جواب داده است؟ بنده از حضرتعالی می‌پرسم که ما کی این فرمول را در کشور پیاده کردیم که بخواهیم از آن جواب بگیریم؟ ما اصلا پیاده نکردیم که جواب بگیریم. اولین شرط اجرای آن این است که بازارهای مالی و سرمایه‌گذاری آزاد شوند و با دنیا وارد کار و رقابت شوید. ما هیچ کدام از این اقدامات را انجام ندادیم. برای ما سخت است که با دنیا کار کنیم زیرا نگاهمان به جهان یک نگاه سیاسی -امنیتی است.
عباس حاتمی: آیا واقعا می‌شود دیدگاه‌های حضرتعالی را در مکتب نوسازی قرار داد؟ من خیلی موافق این موضوع نیستم. زیرا شما یک پا در مکتب نوسازی کلاسیک دارید، یک پای دیگر در مکتب نوسازی جدید و یک پا در مکتب نظام جهانی. در مکتب نوسازی کلاسیک، سنت مانع توسعه است. اصلا در مکتب نوسازی، واحد تحلیل جهانی دیده نمی‌شود. اصولا مکتب نظام جهانی شکل گرفت تا این مسائل را حل کند. در مکتب نوسازی جدید، دیگر سنت مانع توسعه دیده نشده است، زیرا دیدند نمی‌توانند سنت‌ها را کنار بگذارند. توسعه در بستری ساری و جاری است و لاجرم نادیده‌گرفتن این بستر، نظریه را کاملا انتزاعی و رفتن به سمت مطالعات موردی را بعید می‌کند. بنده معتقدم به بحث سنت‌ها باید در دیدگاه شما نگاه شود. آقای دکتر توکلی فرمودند دین، ما می‌گوییم سنت یا محیط بومی. آیا خود توسعه مقوله ثابتی است که حضرتعالی برای آن اصول ثابتی در نظر گرفته‌اید؟ با توجه به اینکه دیدگاه تاریخی دارید، آیا واقعا می‌توان پدیده‌هایی مثل توسعه را ثابت در نظر گرفت؟ آیا این پدیده‌ها در طول تاریخ دچار تحول نمی‌شوند؟ و اگر دچار تحول می‌شوند آیا می‌توان برای آنها اصول ثابتی لحاظ کرد یا خیر؟
سریع‌القلم: شما کشوری را نمی‌شناسید که توسعه پیدا کرده باشد، اما صنعتی نشده باشد. کدام کشور توسعه پیدا کرده اما یک نظام قوی بوروکراتیک نداشته است؟ همه داشته‌اند. همه کشورها به نحوی از تکنولوژی استفاده کرده‌اند. یکی بیشتر در حمل‌و‌نقل استفاده کرده است مانند فرانسه، برخی در صنایع سنگین مانند آمریکا و ژاپن نیز در الکترونیک از تکنولوژی استفاده کرده است. بنابراین من توسعه را مانند علم پزشکی می‌دانم که اصول ثابتی دارد. تاریخ توسعه این را به ما می‌گوید. در توسعه مشترکات بسیار زیادی وجود دارد. من پایه‌های اعتقاد خود را نوسازی می‌دانم اما در فرایند تکامل دیدگاه‌ها، به دیدگاه جهانی رسیدم. اصولا تلقی‌ای که در کشور ما از جهان وجود دارد، اشتباه است. ما فکر می‌کنیم آمریکا یعنی رئیس‌جمهور آمریکا. در حالی که به هیچ وجه این‌گونه نیست. آمریکا یک حاکمیت پیچیده مالی، سرمایه‌ای و تکنولوژیک است که با پشتوانه‌های سیاسی شکل گرفته است. ما باید آمریکا را جور دیگری بشناسیم. جان کری دو بار به تیم ایرانی گفت بیایید در آمریکا لابی درست کنید. همه دارند علیه شما کار می‌کنند. ما فرایند این کار را تسهیل می‌کنیم تا بتوانید لابی کنید. آمریکا مملکت لابی است. شما باید با کنگره لابی کنید، با خزانه‌داری لابی کنید، با رسانه‌ها لابی کنید وگرنه همه برای شما می‌زنند. وقتی شما در آنجا حضور نداشته باشید، عده‌ای دیگر علیه شما ذهنیت درست می‌کنند. توسعه‌یافتگی یعنی شبکه‌سازی یا Networking. ماهیت Networking هم سیاسی نیست، بلکه اقتصادی، مالی، صنعتی تکنولوژیک و… است. ما نباید نگاهمان را به جهان بر اساس دولت‌ها شکل دهیم.

منبع: روزنامه شرق

فساد عظیم و سازمان‌یافته ایران را نشانه رفته

$
0
0

علیرضا بهداد – پرسیدم چرا برخی انتقادهایی که به نحوه سیاستگذاری اقتصادی دارید را به شخص مسعود نیلی که مغز متفکر اقتصادی دولت است وارد نمی‌کنید؟ جواب داد: اشتباه شما همین است که فکر می‌کنید دکتر نیلی به عنوان معلم نشسته و بقیه اعضای دولت، مشق‌های او را دیکته می‌کنند. گفتم چند درصد حرف‌های دکتر نیلی در دولت اجرا می‌شود؟ گفت: خیلی خوشبینانه حدود ١٠ درصد توصیه‌های دکتر نیلی جدی گرفته می‌شود و در سیاستگذاری اثرگذار است.

عباس آخوندی از ابتدای دولت یازدهم تاکنون یکی از منتقدان سیاست‌های اقتصادی از درون دولت بوده است. او طی پنج سال گذشته در گفت‌وگو با رسانه‌های مختلف با رصد کردن برخی اقدامات صورت گرفته در دولت نهم و دهم و اثر آن بر سیاستگذاری اقتصادی در دولت یازدهم و دوازدهم، به نقد نحوه مواجهه دولتمردان کنونی با این اثرات پرداخته است. دامنه این انتقادات تا آنجا پیش رفته که برخی از کارشناسان اقتصادی از او به عنوان «اپوزیسیون سیاست‌های اقتصادی دولت» نام برده‌اند.

بهانه گفت‌وگو با وزیر راه و شهرسازی یادداشتی است که او شنبه گذشته در خصوص موسسات غیرمجاز منتشر کرد. او با انتقاد از برخی تریبون‌ها که دولت را مسوول جبران زیان مالباختگان می‌داند گفته بود که آیا کسانی که این نسخه را تجویز می‌کنند می‌دانند که از دولت می‌خواهند تا دست در جیب ٨٠ میلیون ایرانی کند و ضرر و زیان ناشی از فعالیت برخی کلاهبرداران اقتصادی را بپردازد. پس از این یادداشت بود که به او پیشنهاد دادیم تا در یک گفت‌وگو موضوع را کالبدشکافی کنیم و به ریشه‌یابی ظهور و سقوط این موسسات بپردازیم. او دراین گفت‌وگو علاوه بر تشریح نحوه تولد و بلوغ این موسسات هشدار می‌دهد که اگر سیاستگذاران اقتصادی دولت ابعاد فساد سیستماتیک و سازمان یافته این موسسات را از نظر سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نبینند، سرنوشت انقلاب، جمهوری اسلامی و حتی ایران را نشانه گرفته و صحنه‌آرایی خطرناکی را به وجود آورده‌اند.

هفته گذشته یادداشتی را در روزنامه اعتماد در خصوص ابعاد فساد ایجاد شده از سوی موسسه‌های غیرمجاز نوشتید که با واکنش‌های متعددی روبه‌رو بود. در آنجا به این موضوع اشاره کردید که ابعاد فساد صورت گرفته از سوی این موسسه‌ها آنقدر عظیم است که نمی‌توان و نباید به طور ساده از آن گذشت چون دامنه آن ممکن است کل سیستم اقتصادی و اجتماعی را درگیر خود کند. سوال اینجاست که اعتراضات اخیر چقدر از حواشی و چالش‌های موسسات غیرمجاز نشأت می‌گیرد؟

اگر با عینک سیاسی به این موضوع نگاه کنیم فضا به سمت مرده باد زنده باد خواهد رفت و این فساد عظیم که تمدن ایران و ایرانشهری را نشانه گرفته در جهت‌گیری‌های سیاسی گم خواهد شد. من نگران ایران هستم. قصد دارم در این گفت‌وگو مردم را با ابعاد فسادی سازمان‌یافته و بزرگ آشنا کنم و بگویم که اگر جلوی توسعه این فساد گرفته نشود چگونه به مانند موریانه به پیکر ایران خواهد افتاد و آن را از درون خواهد خورد. بحث من این است که در فضای فساد توسعه غیرممکن است. ما اینک هم با فساد سازمان یافته و هم گسترده روبه‌رو هستیم. فساد گسترده است چون اندازه بازی که تاکنون در این جریان شناخته شده و اعلام شده است ٧/١ کل تولید ناخالص داخلی ایران است و سازمان یافته از این جهت که تاکنون چنین فسادی در تاریخ اقتصاد ایران به این اندازه سراغ نداریم که مجموعه‌ای از موسسه‌های مالی و تعاونی‌ها در آن دخیل بوده و در مدیریت اقتصاد ملی اخلال ایجاد کرده باشند. بنابراین، در چنین صحنه‌ای کنشگران سیاسی رقیب جناح حاکم باید مراقب باشند تا نحوه ورودشان و رقابت‌شان با یکدیگر در جهت جانبداری نبوده و به نفع فاسدان منتهی نشود.

پس بهتر است بدون توجه به اتفاقات سیاسی و اجتماعی امروز، به نحوه شکل‌گیری این موسسه‌ها و اثری که در اقتصاد ایران بر جا گذاشته‌اند بپردازیم.

تمام تلاش من این است که مردم را متوجه کنیم چه اتفاقی رخ داده و چگونه می‌تواند ابعاد آن در زندگی هر کدام از آنان نمود پیدا کند. برای شروع بحث باید ٣ بازیگر این اتفاقات را شناخت. بازیگر اول مالباختگان و سپرده‌گذاران خُرد هستند که دارایی‌شان را در این موسسه‌های سپرده‌گذاری کرده و خود را بازنده بزرگ فساد و کلاهبرداری در این موسسه‌ها می‌دانند. این دسته افراد در حقیقت قربانیان این فساد هستند. البته این را هم در نظر داشته باشید که سپرده‌گذاران در این موسسه‌ها خود به دو دسته تقسیم می‌شوند. دسته نخست سپرده‌گذاران خُرد هستند که از نظر مالی پس‌اندازهای محدودی داشته‌اند و برای دریافت سود بیشتر دارایی‌های کوچک‌شان را به سمت این موسسه‌ها برده‌اند. اما دسته دوم افرادی هوشمند و آشنا به سازوکار بازار پولی هستند که برخی از اینان در حقیقت یا خود جزو موسسان این موسسه‌ها بوده‌اند یا با آنان همسو و مشترک‌المنافع بوده‌اند. این افراد سپرده‌های چند صد میلیونی و گاهی چند ده میلیاردی خود را سپرده‌گذاری کرده و سودهای ۴٠ تا ٨۴درصد را بعضا دریافت کرده‌اند. این افراد طبعا تفاوت اعتبار یک موسسه کوچک با چند ماه سابقه کار در یک شهر دور و با ریسک‌پذیری فوق‌العاده که بیشتر شبیه قماربازی بوده را با یک بانک معتبر که ده‌ها سال سابقه دارد حتما می‌دانسته‌اند. بازیگران نوع دوم سرمایه‌گذاران و موسسان اصلی این موسسه‌ها که خود را پشت مالباختگان پنهان کرده‌اند و محرک آنها در اعتراضات خیابانی از ابتدای امسال تا به حال هستند. این افراد به عنوان طراحان موسسه‌های غیرمجاز به هیچ‌وجه نمی‌توان پذیرفت که از آنچه قرار است اتفاق بیفتد ناآگاه بوده‌اند. بالعکس می‌توان قبول کرد که آنها کاملا می‌دانسته‌اند در چه فضایی گام بر می‌دارند و وارد چه مناسبات اقتصادی خواهند شد و بازیگر سوم دستگاه پولی کشور به عنوان تنظیم‌کننده مقررات پولی و نظارت بر نظام پولی و بانکی کشور است که باید بدانیم تا چه حد در شکل‌گیری این موسسه‌ها و ادامه فعالیت‌شان نقش داشته و در برخورد با آنان از نظر کیفی و کمی چه عملکردی را به نام خود ثبت کرده است. آیا نسبت به پیامدهای شکل‌گیری و رشد قارچ‌گونه این موسسه‌ها آگاه بوده و ارزیابی درستی از آنچه در بازار پولی در حال رخ‌دادن بوده است، داشته یا اینکه بی‌تفاوتی به خرج داده و اجازه داده تا آنان به اقدامات پُر ریسک و همراه با تقلب خود ادامه دهند. در چارچوب این سه بازیگر اصلی می‌توان به گفت‌وگو ادامه داد و از نظر اقتصادی و کارشناسی به آن پرداخت.

صحنه واقعی شکل‌گرفته‌ از سوی موسسه‌های اعتباری به واقع نتیجه عملکرد این سه بازیگر اصلی است.

دلیل بروز چنین فساد گسترده‌ای را در چه می‌دانید؟ ضعف ساختار بانک مرکزی و نداشتن استقلال یا افرادی که به عنوان سیاستگذار در راس آن قرار گرفتند؟

این اتفاق ظرف یک یا دو سال رخ نداده و روندی چند ساله داشته که در این مقطع به صورت یک دمل چرکین سرباز کرده است. تاریخچه این موسسه‌ها نشان می‌دهد که در ابتدای دهه ٨٠ تاسیس آنان آغاز شده و در سال‌های ٨۶ و ٨٧ به اوج خود می‌رسد و آثار آن در نهایت در سال‌های ٩۵ و ٩۶ به‌صورت گسترده نمودار می‌شود.

نقش‌آفرینی این موسسه‌ها در اقتصاد ایران را می‌توان به دو دوره تقسیم کرد؛ قبل از سال ٩٣ و بعد از آن. پیش از سال ٩٣ میزان نرخ سود سپرده از نرخ تورم کمتر بوده است. در چنین شرایطی جریان به‌زیان سپرده‌گذار بوده، چون او منابع خود را سپرده‌گذاری کرده و در پایان ارزش اصل پول و سودی که دریافت می‌کرده از روز اولش کمتر بوده است. بنابراین او بازنده اصلی بوده است. اما برنده چه کسی بوده؟ برنده تسهیلات‌گیرنده بوده که در این شرایط توانسته با نرخ سود کمتر از تورم تسهیلات بگیرد و از مابه‌التفاوت نرخ سود و تورم، سود کند. بعد از سال ٩٣ داستان به یک‌باره عوض می‌شود و با توجه به سیاست‌های دولت در راستای کاهش تورم، نرخ تورم از ۴۵ درصد به ١۵ و نهایتا به ١٠ درصد می‌رسد. ولی، نرخ رسمی سود سپرده همچنان١٨درصد و بعدها با هزار زور ١۵درصد باقی می‌ماند. در چنین شرایطی، سپرده‌گذار، سود بیشتری می‌گیرد و این‌بار سپرده‌گذار، برنده و تسهیلات‌گیرنده بازنده می‌شود. پس می‌بینید که صورت مساله عوض شده و کارکرد بازار پول در این دو مقطع کاملا متفاوت است. در شرایط جدید تمایل تسهیلات‌گیرنده برای فعالیت‌های اقتصادی کاهش یافته و تمایل برای فعالیت‌های سوداگرانه افزایش می‌یابد. البته نمی‌دانم این مباحث تا چه حد برای مردم جذاب است اما بهتر است در فضای رسانه در رابطه با این اتفاق هر چه بیشتر گفته و نوشته شود تا مردم در فضایی شفاف متوجه شوند که داستان چیست و چگونه از سال ١٣٨۴ به بعد با افزایش شکاف سیاسی و اجتماعی در ایران، سیاستگذاران اقتصادی وقت، قطار اقتصاد را از ریل خود خارج کردند. چگونه در فضایی که تورم افزایش شتابان یافت گروهی توانسته‌اند از شرایط تورمی کشور به نفع خود استفاده کرده و با شکل دهی چنین موسسه‌هایی سپرده مردم را جذب کرده و به سودهای کلان دست یابند و ساختار اقتصاد ایران را مختل کنند. از سال ١٣٨۴ به بعد دو گروه به نظام پولی ایران یورش بردند؛ گروه اول دولت نهم و دهم بود. رییس دولت وقت می‌گفت چرا بودجه من ١٠٠ هزار میلیارد تومان است و منابع بانکی بیشتر از آن است و من نباید در آن دخیل باشم. این سخن یا طرز تفکر یک مغلطه بزرگ بود و فکر می‌کرد که منابع بانکی که در حقیقت پول مردم است باید در اختیار دولت قرار گرفته و رییس دولت بر آن تسلط داشته باشد. بنابراین می‌توان گفت که این مغلطه کانون فساد را به وجود آورد و بستری برای شکل‌گیری این موسسه‌های اعتباری و فسادی سازمان یافته و بزرگ شد. در ادامه برای مقابله با مقاومت‌هایی که گاهی برخی بانک‌ها از خود نشان می‌دادند، شکل‌گیری موسسه‌های اعتباری و تبدیل آنها به بانک را تسهیل و تشویق کرد. در این ارتباط به عنوان نمونه می‌توان از تبدیل موسسه مالی بنیاد به بانک سینا، تبدیل صندوق قرض‌الحسنه انصارالمجاهدین به بانک انصار و تبدیل صندوق قرض‌الحسنه مهر ایرانیان به بانک مهر ایرانیان نام برد. حتما به یاد دارید که رییس دولت وقت، در سفرهای خود از پول مردم و بیت المال حاتم‌بخشی می‌کرد و فرقی بین سپرده سپرده‌گذاران و بودجه قائل نبود و فکر می‌کرد همه این منابع، پولِ تو جیبی دولت است. مثلا در سفر به یک استان می‌گفت، تمام بدهی کشاورزان به نظام بانکی بخشیده می‌شود در حالی که این منابع، پول مردم بود و هیچ‌کس اجازه نداشت به آن دست درازی کند. مطابق قانون، حتی رییس دولت نمی‌تواند بودجه دولت را به عنوان بیت‌المال حیف کند چه برسد به منابع بانکی که امانت مردم نزد بانک‌هاست.

حاکمیت که نمی‌تواند روی پول مردم تسلط پیدا کند و اتفاقا مفهوم استقلال بانک مرکزی در همین جا معنی پیدا می‌کند که رییس آن اجازه ندهد دولت برای پیش بردن منافع سیاسی خود به منابع مردم دست بزند.

تعمیم چنین تفکری در دولت نهم و دهم و حمایت‌هایی که از این دولت صورت گرفت سبب شد تا او آزادانه در سپرده سپرده‌گذاران در بازار پولی دخل و تصرف کند و آنان متضرر شوند و در سایه تورم بالا، ارزش پول‌شان کاهش یابد. اما تسهیلات‌گیرندگان، چه خُرد، چه کلان، چه آنکه به عنوان مستضعف وام گرفت و چه کسی که صدها میلیارد تومان را با طرح‌های بدون توجیه و به بهانه‌های مختلف از نظام بانکی تسهیلات دریافت کرد، برنده اصلی این سیاست باشد. دولت نهم و دهم با شعار جلوگیری از رانت‌جویی وارد عرصه سیاسی و مدیریت کشور شد اما دیدیم که با توجه به چنین سازوکاری که در پیش گرفت عملا زمینه ایجاد بزرگ‌ترین مبادله‌های رانتی تاریخ ایران را فراهم کرد. در آن زمان اشتهای تسهیلات‌گیرندگان فزونی یافت چرا که فاصله بین نرخ سود تسهیلات و تورم، بسیار جذاب بود و کسی که تسهیلات دریافت می‌کرد به خاطر این فاصله، ارزش پولی که به بانک بازپرداخت می‌کرد بسیارکمتر از ارزش مبلغ دریافتی وی بود و در واقع زیان این سود تسهیلات‌گیرندگان را، سپرده‌گذاران می‌پرداختند.

این اشتها انباشته بود یا به خاطر سیاست‌های دولت وقت به وجود آمد؟

وقتی دولتی زمینه‌ای برای رانت‌های بزرگ را به وجود می‌آورد طبیعی است که بسیاری از بازیگران بازار پول گرفتن تسهیلات برای‌شان صرفه داشته باشد و هوس سوداگری به سرشان بزند. مدیریت اقتصادی کارش این است که امکان رانت‌جویی را کمینه و میزان رقابت را بیشینه کند. در حوزه روشنگری و روشنفکری این مشکل را داریم که تنها متخلفانی چون بابک زنجانی را در کانون قرار می‌دهند و به زمینی که اینچنین گیاهان هرزی را رشد می‌دهد، کمتر توجه می‌کنند. متاسفانه کمتر کسی از افراد موثر در حاکمیت به این موضوع اشاره دارد که مدیریت کشور در سال‌های ٨۴ تا ٩٢ سبب شد زمین اقتصاد کشور مستعد رشد انواع بذرهای فساد باشد.

رفتار تسهیلات گیرندگان در چنین فضایی به چه شکلی بود؟

تسهیلات گیرندگان اعم از کسانی که می‌خواستند در بازار سوداگری زمین ورود کنند و خانه‌های لوکس بسازند یا برای حفظ ارزش پول باد‌آورده‌شان بخرند یا کسانی که به نام صنعت و کشاورزی تسهیلات دریافت کردند و آن را در جایی هزینه کردند که نهایتا نتوانستند یا نخواستند اقساط خود را به نظام بانکی بازگردانند. به عنوان مثال حدود ۵/٢ میلیون واحد لوکس خالی داریم که کسی خریدار آنها نیست و بخش قابل توجهی از منابع بانکی در این املاک قفل شده است. همان زمان معلوم بود که تسهیلاتی که بانک‌ها می‌دهند در یک شرایط عادی امکان بازگشت‌شان ممکن نیست به همین خاطر از سال ٩٠ با پدیده معوقات بانکی روبرو شدیم که به پدیده‌ای سیاسی تبدیل شد. در آن روزها فاصله بین نرخ تورم و تسهیلات با جریمه‌اش هنوز برای سوداگران جذاب بود، چون تورم بالا بود. نتیجه این شد که حجم تسهیلات بازپرداخت نشده بانک‌ها رسید به بالای ١۵ درصد مانده تسهیلات بانکی.

در چنین شرایطی رفتار بانک‌ها و موسسه‌های چگونه بود؟ آیا نهاد نظارتی صورت‌های مالی از آنان دریافت نمی‌کرد؟

ترازنامه واقعی اکثر موسسه‌های منفی در ظاهر مثبت بود. در این مقطع با پدیده پول سمی مواجه شدیم. اما پول سمی چیست؟ بانک می‌گفت: این مقدار سپرده گرفته‌ام به نرخ ١۵ درصد و تسهیلات داده‌ام به نرخ ٢٢ درصد و در اکثر موارد ٢٨ تا ٣٢درصد و افزون بر این، افرادی که تسهیلات‌شان را بازپرداخت نکرده‌اند ۶ درصد جریمه کرده‌ام. بنابراین، معادل مبلغ تسهیلات، سود و جریمه آن را به عنوان درآمد در ترازنامه خود ثبت می‌کرد و معادل مبلغ سپرده و سود آن را در ستون بدهکاری خود ثبت می‌کرد. این ترازنامه بسیار مثبت جلوه می‌کرد. در حالی که کلِ تسهیلات اعطایی بازپرداخت نشده‌بود و بانک باید آن را مشکوک‌الوصول و معادل آن را در ترازنامه خود ذخیره می‌گرفت. این موسسه‌ها، این سود واهی را از بانک خارج و به عنوان سود مالکان توزیع می‌کردند. بدین‌ترتیب میزان سودی که پس از چند سال به سهامداران پرداخت می‌شد از کل سرمایه بانک بیشتر بود. در حالی که همچنان گفته شد، کل این سودها زیان بود و از محل سپرده سپرده‌گذاران برداشت می‌شد. این داستان بین سال‌های ٨٨ تا ٩٢ اوج گرفت. بدین‌ترتیب موضوع از حالت سوءعملکرد موسسه‌های مالی خارج و حالت کلاهبرداری و برداشت از حساب سپرده‌گذاران پیدا کرد. در این فرآیند، بازنده اصلی سپرده‌گذاران و برندگان اصلی تسهیلات‌گیرندگان و سهامداران موسسه‌هایی بودند که این سودهای واهی را به جیب‌شان ریخته‌ بودند و در مواردی این دو گروه برنده یکی بودند. یعنی یک‌بار به عنوان تسهیلات‌گیرنده از منابع برداشت می‌کردند و یک‌بار به عنوان سهامدار موسسه مالی.

به این صحنه توجه کنید: به ظاهر همه‌چیز قانونی است؛ سپرده‌گذار پولش را سپرده‌گذاری کرده و سودش را گرفته است، تسهیلات‌گیرنده تسهیلات گرفته و اصل تسهیلات، سود و جریمه آن به عنوان سود سهامدار پرداخت شده و ترازنامه بانک‌های هم مثبت نشان داده شده است. حال آنکه اساسا سودی ایجاد نشده و کل داستان یک نمایش بیش نیست. می‌بینید که چه فساد سازمان‌یافته‌ای شکل گرفته است.

منبع: روزنامه اعتماد

🍃زنده|چادر زلزله‌زدگان را باد برد

$
0
0

 

 


قیمت سکه و دلار روند افزایشی خود را حفظ کرد


سفیر چین:«سانچی» با کشتی چینی برخورد کرده‌است


واکنش رییس دانشگاه هنر به آجرچین شدن در اتاق مدیرگروه مجسمه‎سازی

رییس دانشگاه هنر با اشاره به مسدود کردن درِ اتاق مدیر گروه مجسمه‌سازی دانشگاه هنر با «آجر» گفت: دانشجویان عجولانه رفتار کردند.

روز گذشته دانشجویان رشته مجسمه سازی به دلیل اعتراض به تقسیم شدن کارگاه کارخود و اختصاص بخشی از آن به دانشجویان تئاتر اقدام به مسدود کردن درِ دفتر مدیر گروه مجسمه‌سازی دانشگاه هنر با استفاده از آجر کردند که این کار بازتاب زیادی در شبکه‌های اجتماعی داشت. در این راستا رییس دانشگاه هنر گفت: دانشجویان در این موضوع عجولانه رفتار کردند.

غلامرضا اکرمی  افزود: روز گذشته دانشجویان نامه ای به ریاست دانشگاه در این باره نوشته بودند، در این رابطه دستور پیگیری و رسیدگی داده بودم و خواسته بودم در صورتی که لازم نیست این کار انجام نشود ولی دانشجویان قبل از گرفتن جواب نامه خود و در حرکتی شتابزده این کار را انجام داده‌اند./ایسنا


 جعبه سیاه سانچی فردا باز می‌شود

وزیر کار ایران و رئیس کمیته پیگیری نفتکش سانچی اعلام کرد که بررسی جعبه سیاه این نفتکش فردا با حضور نماینده کشور سازنده یعنی سوئد و کشورهای ذی‌نفع از جمله پاناما، بنگلادش، ایران و چین آغاز می‌شود.

ربیعی گفت چهار نفر از سازمان بنادر و شرکت ملی نفتکش به عنوان نماینده ایران در جلسه «بازگشایی جعبه سیاه» حضور خواهند داشت.


پیشنهاد نامگذاری خیابانی به نام «مهدی بازرگان»

احمد مسجدجامعی عضو شورای‌شهر تهران پیشنهاد داد خیابانی در تهران به نام مهدی بازرگان نام‌گذاری شود.

او همچنین تاکید کرد: مهندس بازرگان نقش زیادی در پیشرفت تهران داشته و پیشنهاد می‌شود مکان یا خیابانی به نام وی نامگذاری شود./ایسنا


عضو شورا: کارگروه دلجویی از آسیب‌دیدگان اعتراض‎ها تشکیل شود

زهرا صدراعظم نوری عضو شورای‌شهر تهران پیشنهاد داده تا گارگروهی برای دلجویی از کسانی که در اعتراضات اخیر دچار آسیب شده‌اند تشکیل شود /ایسنا


مجلس در پی اثبات تخلف وزیر کشور

بنابر اخبار رسیده از مجلس گزارشی از عملکرد عبدالرضا رحمانی‌فضلی وزیر کشور همراه با اسناد و مدارک در ۵۸ صفحه به دست نمایندگان مجلس رسیده است  و از آنها خواسته شده با توجه به این گزارش مستند، به تکلیف‌شان در قبال این وزیر عمل کنند.

در این گزارش، به انتصابات فامیلی در وزارت کشور به‌طور گسترده پرداخته شده و مدارکی دال بر بی‌ضابطه‌بودن این انتصابات ارائه شده است. روزنامه جمهوری اسلامی درباره جزئیات این گزارش پنجاه و هشت صفحه‌ای در روزهای آینده اطلاعات بیش‌تری ارائه خواهد کرد.»/روزاروز


حسن روحانی به مراسم بزرگداشت جانباختگان سانچی رفت

حضور حسن روحانی  در مراسم بزرگداشت جان‌باختگان نفت‌کش سانچی. علی لاریجانی و وزرای راه و شهرسازی، علوم و کشور هم در این مراسم حضور دارند.

 


۱۵۰ وکیل خواهان پذیرش وکالت بازداشی‌های اعتراضات اخیر شدند

بیش از ۱۵۰ وکیل دادگستری در ایران، در نامه‌ای به رئیس قوه قضاییه خواستار پذیرفتن وکالت بازداشت‌شدگان اعتراض‌های اخیر شده‌اند.

در نامه  این وکلا به صادق آملی لاریجانی آمده است که نداشتن آمار دقیق از بازداشت‌شدگان، باعث «برهم خوردن آرامش روانی و نگرانی مردم» شده است.

در نامه به رئیس قوه قضاییه، وکلای دادگستری در تهران، قم، البرز، همدان، خوزستان و استان‌های دیگر به هفت اصل و ماده قانونی اشاره کرده‌اند که به گفته آنها اصول وکلا برای دفاع از حقوق افراد جامعه است.

امضاکنندگان نامه وکلا به رئیس قوه قضاییه نوشته‌اند:« برای یاری رساندن به وکلای دادگستری در اجرای قانون و دیده بانی از حقوق هر یک از بازداشت شدگان که قطعا بایستی دغدغه جنابعالی نیز باشد و برای رفع و رجوع نگرانی های فعلی ناشی از تضییقات سابق و نواقص قانونی من جمله تبصره ماده ۴۸ قانون آئین دادرسی کیفری ، انتظار داریم زمینه ساز و یاری رسان حضور وکلای دادگستری در پذیرش وکالت بازداشت شدگان باشید.»

در اعتراض‌های سراسری ایران در نیمه اول دی‌ماه امسال، به گفته مقام‌ها دست‌کم ۲۵ نفر کشته و صدها نفر بازداشت شده‌اند. امار این باداشت شدگان تا ۴۰۰۰ نفر در سراسر کشور اعلام شده است. اما هفته گذشته سخنگوی قوه قضاییه ایران گفت که شمار بازداشتی‌ها، اکنون حدود ۴۰۰ نفر است./کلمه


چادر زلزله‌زدگان را باد برد

نماینده کرمانشاه در مجلس گفت: روز گذشته ۳۵ چادر زلزله زدگان شهرستان سرپل ذهاب را باد برد و زنان بدون روسری ساکن در این چادرها، چادرهای محل سکونت خود را از دست دادند.

در جلسه علنی امروز همچنین بر سر دو فوریت طرح استفساریه چگونگی امهال وام خسارت‌دیدگان حوادث غیرمترقبه بحث و تبادل نظر شد.

بر اساس این استفساریه، خسارت دیدگان حوادث غیرمترقبه دو سال فرصت خواهند داشت تا تسهیلات دریافتی را به بانک‌ها باز گردانند.

پس از سخنان طراح و نماینده موافق و مخالف از ۲۲۱ نماینده حاضر در جلسه، ۱۶۳ نماینده با دو فوریت استفساریه استمهال بدهی خسارت دیدگان حوادث غیرمترقبه موافقت کردند.


بودجه مقابله با گرد و غبار خوزستان حذف شد


خبرهای روز گذشته را از اینجا بخوانید

دستیار ویژه رییس جمهوری هم اجازه بازدید از بازداشتگاه قوه قضاییه را نیافت

$
0
0

زیتون– شهین‌دخت مولاوردی٬ دستیار ویژه رییس‌ جمهوری در امور حقوق شهروندی٬ اعلام کرد که درخواستی برای بازدید از بازداشتگاه‌ها به قوه قضاییه ارائه کرده اما هنوز با این درخواست موافقت نشده است.

پیشتر با در خواست بازدید نمایندگان مجلس نیز از زندان‌ها مخالفت شده بود.

مولاوردی، امروز (شنبه) به ایسنا گفت که «ما به سهم خود تلاش کردیم نگرانی خانواده‌های بازداشت شدگان را به مسئولان ذیربط انتقال داده و انتظارات موجود را مطرح کنیم.»

به گفته او درخواست بازدید از بازداشتگاه‌ها نیز ارائه شده اما این درخواست هنوز «در حال بررسی است.»

پس از فوت سینا قنبری تعدادی از نمایندگان مجلس خواستار بازدید از زندان اوین شده‌اند، اما قوه قضائیه تاکنون با درخواست آنان موافقت نکرده‌است.

در مورد بازدید از زندان‌ها، عمادالدین باقی، فعال سیاسی و فعال حقوق بشر که در ۲۰ سال گذشته چندین بار زندانی شده روز ۲۸ دی در مصاحبه با وب‌سایت «جامعه نو» با اشاره به تجربه‌های قبلی بازدید نمایندگان مجلس از زندان‌ها گفته بود که «چنین ملاقات‌هایی بی‌اثر است چون تصمیم اصلی با قوه‌قضاییه است. این ملاقات‌ها نقش سوپاپ را دارند و البته تعبیر رادیکال‌تر آن اغواگری است.»

به گفته باقی، این بازدیدها در صورتی تأثیر خواهد داشت که «بازدید منظم ناظرین مستقل داخلی» از زندانها بازدید کنند.

به جز درخواست برای بازدید از بازداشتگاه‌ها، بیش از ۴۰ تن از نمایندگان مجلس نیز با ارسال نامه‌ای به علی لاریجانی رئیس مجلس، خواستار تشکیل یک گروه مستقل برای بررسی علل مرگ تعدادی از بازداشت‌شدگان اعتراض‌های اخیر در زندان‌ها شده‌اند.

همچنین ۱۵۵ تن از وکلای دادگستری، در نامه‌ای به رییس قوه قضائیه، در مورد «آمار بازداشت‌شدگان» اعتراضات گسترده اخیر ابراز نگرانی کرده، و خواستار پذیرش وکالت بازداشتی‌ها شده‌اند.

وکلایی که نامه به صادق لاریجانی را امضاء کرده‌اند، تاکید دارند «همانگونه که مستحضرید طی تجمعات اعتراض‌آمیز روزهای گذشته، بازداشت‌های گسترده‌ای توسط نهادهای امنیتی و انتظامی صورت گرفته که مسئولیت بعدی آن با دستگاه‌های قضایی تحت مدیریت جنابعالی بوده است.»

به گفته این ۱۵۵ وکیل، نبود آمار دقیقی از بازداشت‌شدگان و حادثه‌دیدگان «موجبات تخدیش آرامش روانی و نگرانی مردم» شده‌است.

آنها با اشاره به اصول قانون اساسی و مواد قانونی دیگر، نوشته‌اند برای «یاری‌رساندن به وکلای دادگستری در اجرای قانون و دیده‌بانی از حقوق هر یک از بازداشت‌شدگان» و «رفع و رجوع نگرانی‌های فعلی… انتظار داریم زمینه‌ساز و یاری‌رسان حضور وکلای دادگستری در پذیرش وکالت بازداشت‌شدگان باشید.»

حسین احمدی‌نیا، یکی از وکلای امضاءکننده این نامه در گفت‌وگو با کمپین حقوق بشر در ایران، در مورد «خودکشی‌های فله‌ای» در بازداشتگاه‌ها و «نبود اطلاع‌رسانی شفاف و دقیق» ابراز نگرانی کرده‌است.

احمدی‌نیا که وکیل شماری از بازداشت‌شدگان اعتراضات دی‌ماه است، تاکید کرده موکلان او «در صحت و سلامت روانی به سر می‌برند و قصد خودکشی ندارند.»

بودجه مقابله با گرد و غبار خوزستان از لایحه بودجه سال آینده حذف شد

$
0
0

زیتون– کریم شافعی٬ معاون توسعه مدیریت، حقوقی و امور مجلس سازمان حفاظت محیط زیست، خبر داد که مجلس بودجه مقابله با گرد و غبار خوزستان در سال ۹۷ حذف کرده است.

به گفته معاون توسعه مدیریت٬ حقوقی و امور مجلس سازمان حفاظت محیط زیست٬ پیشنهاد بودجه برای سازمان حفاظت محیط زیست دارای چند بخش است. در حوزه جاری پیشنهاد ۵۷ میلیارد تومانی سازمان تقریبا مورد موافقت قرار گرفته است. البته اعتبارات استانی محیط زیست مستقل است و جداگانه لحاظ می‌شود.

او در گفت‌وگوی با ایسنا ضمن اشاره به پیشنهاد سازمان محیط زیست برای پیش‌بینی بودجه گرد و غبار در سال ۹۷ تاکید کرد: «در لایحه بودجه پیشنهادی به مجلس شورای اسلامی ۱۵۰ میلیون دلار برای مقابله با گرد و غبار جنوب کشور از جمله خوزستان در نظر گرفته شده بود که متاسفانه توسط کمیسیون تلفیق مجلس شورای اسلامی حذف شد.»

طی روزهای گذشته غلظت گرد و غبار معلق در هوا به چندین برابر حد مجاز رسیده، از جمله در اهواز، مرکز خوزستان، گرد و غبار در مقطعی ۶۶ برابر حد مجاز شده است.

حمیدیه، ماهشهر، خرمشهر، شادگان، شوش، دزفول و هندیجان از دیگر شهرهای خوزستان هستند که گرد و غبار در آنها چند برابر حد مجاز بوده است.

روز گذشته (جمعه) شدت گرد و غبار به حدی بوده که پروازهای فرودگاه اهواز مختل شده است. به گزارش تسنیم همه مدارس اهواز به دلیل آلودگی در امروز (شنبه) تعطیل خواهد بود.

مسابقه تیم‌های فولاد خوزستان و پیکان نیز، لغو شده است.

مطابق اعلام سازمان هواشناسی ایران چند شهر استان ایلام، از جمله ایلام و مهران هم غبارآلود بوده‌اند.

در حالی که حد مجاز برای ذرات معلق در هوا ۱۵۰ میکروگرم در هر مترمکعب است، به گفته شهریار عسگری، از اداره حفاظت محیط زیست خوزستان، بعدازظهر جمعه غلظت گرد و غبار در اهواز بالای هشت هزار میکروگرم بوده است.

نمایندگان مجلس از اوین بازدید می‌کنند

$
0
0

زیتون– علی مطهری٬ نایب رییس مجلس خبر از «موافقت دادستان تهران» برای بازدید نمایندگان از «زندان اوین» داد.

به گفته او این بازدید باید هفته آینده انجام شود.

نایب رییس مجلس همچنین خواستار تحقیق درباره مرگ افرادی شد که «گفته می‌شود در حوادث اخیر در زندان‌های کشور خودکشی کرده‌اند.»

شهین‌دخت مولاوردی٬ دستیار ویژه رییس‌ جمهوری در امور حقوق شهروندی٬ صبح امروز اعلام کرده بود که درخواستی برای بازدید از بازداشتگاه‌ها به قوه قضاییه ارائه کرده اما هنوز با این درخواست موافقت نشده است.

مطهری اما امروز در جمع خبرنگاران پارلمانی گفت: «همین امروز صبح با آقای لاریجانی درباره بازدید نمایندگان از زندان اوین صحبت کردم. ایشان گفت دادستان تهران موافق انجام این کار هستند و قرار شد روسای کمیسیون‌های امنیت ملی و قضایی مجلس هیات ۵، ۶ نفره‌ای را برای انجام این بازدید تعیین کنند.»
مطهری همچنین تاکید کرد که موضوع «خودکشی» سینا قنبری از جمله مواردی است که در بازدید نمایندگان مجلس از زندان اوین بررسی می‌شود.

او پیشنهاد کرد که بازدید از زندان‌ها در کل ایران انجام شود و درباره کل افرادی که «گفته می‌شود در حوادث اخیر در زندان‌های کشور خودکشی کرده‌اند، تحقیق شود تا تبلیغات و شبهات از بین برود.»

پیش از این نیز بیش از ۴۰ تن از نمایندگان مجلس نیز با ارسال نامه‌ای به علی لاریجانی، رئیس مجلس، خواستار تشکیل یک گروه مستقل برای بررسی علل مرگ تعدادی از بازداشت‌شدگان اعتراض‌های اخیر در زندان‌ها شده بودند.

تجمع‌ها و تظاهرات از روز پنجشنبه هفتم دی ماه در شهر مشهد آغاز شد که شرکت‌کنندگان در آن ضمن اعتراض به گرانی و مشکلات اقتصادی، شعارهایی علیه رییس جمهوری سر داده‌اند.

دامنه این اعتراضات به سرعت بالاگرفت و به شهرهای مختلف ایران سرایت کرد و شعارهای آن رهبر جمهوری اسلامی را هدف قرار داد.
در طی روزهای اعتراض٬‌ بر اساس اخبار صدا و سیما حداقل ۲۱ تن کشته شدند. محمود صادقی٬ نماینده مجلس تعداد بازداشت شدگان را حداقل ۳۷۰۰ نفر ذکر کرده است.
همچنین به گفته علی مطهری٬ نایب رییس مجلس حداقل سه نفر از بازداشت شدگان در طول مدت بازداشت درگذشته‌اند.


در تحلیل شرایط موجود؛ چه باید کرد؟

$
0
0

در سال‌های اخیر ایران و کشورهای عضو شورای امنیت سازمان ملل به‌اضافه آلمان (۵+۱) بلاخره بعد از فراز و نشیب‌های متعدد به نتیجه‌ای رسیدند و قراردادی که خواست‌های کامل هیچ‌یک را در بر نداشت امضا کردند. حال که از خطر فوتی جنگ رها شده‌ایم و دنیای حاکم بر جهان ایران را در کنار پرتگاه می‌پندارد، نغمه‌های جدید آغاز کرده است که می‌توانند خطرناک باشند.

بنظر میرسد که بعضی از کنشگران و سیاسیون ایران و بعضی از دول جهان در جهان گرفتار “ندامت خریدار” شده و بدنبال ایکاش و اگر و مگر های مختلف و کسب امتیاز های گوناگون از رقیبان سیاسی و اقتصادی تیشه به ریشه یگدیگر میزنند. آینها فکر مردم کوچه و بازار که متضرر و بازنده نهائی این بازیها باشند نیستند و نمی توانند باشند چون منافع ملی خود را ورای همه و همه چیز میدانند. حال باید دید که دنیا و ایران در غیاب برجام در چه وضعییت میبود و حال در حضور برجام چه میتوانند بکنند.

برای ایران فقط جهارحالت ممکن بود: مصالحه و تعامل ، جنگ همه جانبه، ادامه تحریمهای فلج کننده بین المللی، و یا غلبه عقل و منطق به دنیا واعتماد به ایران که بدنبال سلاح هسته ای نیست. عدم امکان گزینه چهارم احتیاج به بحث و گفتکو ندارد بنابراین ایران میبایست بین سه گزینه دیگر یکی را انتخاب میکرد.

گزینه جنگ
احتمالا همه آنهائی که جنگ خانمانسوز ایران و عراق (شهریور ماه سال ۱۳۵۹ تا مرداد ۱۳۶۷ ) را بیاد دارند وعواقب جنگ با “قدر قدرتی” نا چیز که مورد حمایت همه دنیا ی غربی وشرقی بود را بیاد دارند. این جنگ برای جلوگیری از پیشرفت و موفقیت سیاسی (هژمونی) و اقتصادی ایران جدید توسط صدام حسین با پشتیبانی مالی و معنوی اعراب، امریکا، روسیه، چین، ژاپن، اروپا، و سایرین. در روال این کمپین اقتصاد ایران از حد اعلای خود در سال ۱۹۵۷ حدود %۶۰ کاهش یافت و هنوز پس از حدود چهل سال به آن حد در آن سال باز نگشته است. امروز در آمد سرانه ایران در حدورد %۹۲ آن زمان است. من نمیتوانم که تمام این عقب ماندگی و واپس گرائی اقتصادی را به جنگ منصوب کنم ولی میتوانم اصرار کنم که جنگ و پس آمد های آن سهم بزرگی در آن داشته اند.
در کتابی فرهاد دژپسند و حمیدرضا رئوفی میزان خسارات مستقیم این جنگ را ۴۴۰.۲ ملیارد دلار (به قیمت دلار آن روزها) و تعداد کشتگان ایرانی را ۲۳۳۵۹۱ برآورد کرده بودند. ویرانی زیر بنای اقتصاد ایران مسِئله ایست جدا گانه. آبادان و خرمشهر هنوز پس از چهل سال بازسازی نشده و این مراکز مهم اقتصادی ایران بهبود نیافته اند. حال اگر کشوری نه چندان قدرتمند توانست این چنین صدمه ای وارد کند باید صادقانه گفت که صحبت جنگ با دنیا نمیتواند نشانه عقل سلیم باشد.

گزینه تن دادن به تحریمها ی بین المللی
ایرانیان خوشبختانه عراق نشد و تجربه عراق را برای خود تکرار نکرد و این مهمترین دستاورد برجام بود و هست. برجام با تمام کاستی های موجود در آن، راه نجاتی از پرتگاه اقتصادی – سیاسی برای ایران بود. برجام پایانی بود به برنامه ای که برای ایران بسیار پرخرج و پر از مخاطره بود. ایران آن مسیری که دول شرقی و غربی برای بپا آوردن صدام به عراق تحمیل کردند و عراق را به پذیرفتن شرایط غیر انسانی نفت برای دارو و غذا اجبار کردند و در نهایت برای جذف تهدید صدام مملکت را به توبره کشیدند که هنوز هم ادامه دارد را پرهیز کرد . تحریمهای همه گیری که در مورد عراق بکار رفت و صد ها هزار نفر قربانی داد و در شرف تحمیل به ایران نیز بودند جنگی بود که بی عدالتی و شقاوتش از جنگ گرم چیزی کم نداشت. بنابراین این گزینه نیز نمیتوانست قابل قبول باشد و خوشبختانه بوقوع نپیوست.

گزینه گفت و گو، مصالحه و تعامل برای توسعه
در حال حاضر که قرار دادی بین ایران و (۵+۱) امضا شده است ایران میتواند از این مفر استفاده کند و زیر بنای علمی وصنعتی خود را با معیارهای تازه بین المللی دوباره سازی کند. ساختار این زیر بنا میبایست جوابگوی معضلات رودر روی جامعه باشد. یعنی مبارزه با مسئله بیکاری را در مرکز خود داشته باشند. پروژه هائی که محیط زیست را ترمیم کند، آب، آبیاری، و تولید مواد کشاورزی از مهمات آن باشد را باید در صدر تقدمهای خود بگذارد. جوابگوئی باین معضلات دولت را اجبار به سرمایه گذاری بنیادی و آینده نگری برای رفاه طبقات مصتضعف فعلی میکند و مردم را از تبلیغات این و آن نیز مصون مینماید. این کار میتواند کاری سهل و ممتنع بنظر بیاید ولی دست اندر کاران باید بجای مقابله با دنیا به مصالحه و تعامل بپردازند.
کلمات پایانی
من شخصا اعتقاد داشتم و هنوز هم بر آن اعتقاد پا بر جا هستم که ایران نمیتواند با تکنولژیهای سالهای قبل سطح زندگی مردم را بالا ببرد. رقیبهای بین المللی با تولید و فروش مواد و کالا های بهتر و ارزانترکه با تکنولژیهای جدید تولید میکنند این اجازه را نمیدهند که ایران در جا بزند و زندگی بهتری برای مردم فراهم کند. دنیا ایران را مجبور به تغییر خواهد کرد همانظوریکه سایر کشورها را اجبار به تغییر کرده است. بنابراین دستاوردهای هسته ای، الکترونیکی، بیولوژیکی، هیدرولژیکی، و غیره حیاتی هستند و نمیتوان پنهان نمود. تحریمها دستآوری این صنایع را در چهل سال گذشته برای ایران سخت و گرانبها کرده و این روند ادامه خواهد کرد مگر اینکه نظام از این خواب خود بیدار شود و مسیر تازه ای را انتخاب کند.
مهمترین خطر در این مقطع زمانی سوریه ای شدن ایران است که ما باید با آگاهی دادن به مردم آنها را از خود محورانی که در آن مسیرند روی گردان کنیم. ایران کشوری است چند ملییتی ولی از نظر فرهنگی و تاریخی در هم تنیده و منسجم است ولی تبلیغات “مرغ همسایه غاز است” ممکن است بی اثر نباشد. ما نباید غافل از نظرات و خواستهای نا پسند این و آن چه در داخل و چه در خارج باشیم.
باید توجه نمود که در این دنیا هیچگس نگران رفاه ایران بجز خود ایرانیان نیست. بر عکس همه دنیا حداکثر سعی خود را خواهند کرد که ایران را مشغول به مشغله های زیان آور و مخرب کنند تا خود از این آب گل آلود ماهی تازه بگیرند. هیچکس در دنیا معتقد به ایرانی نیرومند با اقتصادی پویا و مرفه نیست بلکه به صرفه همه است که ایران از نظر دفاعی ضعیف با اقتصادی مصرفی باشد که نفت بفروشد و گندم و گوسفند وارد کند.

مرگ‌های مبهم،«خودکشی‌های»زنجیره ای

$
0
0

زیتون-سینا پاکزاد:دو هفته پس از فروکش‌کردن نسبی تجمع‌ها در شهرهای ایران، هم‌چنان انتشار گزارش‌ها درباره کشته‌شدگان این اعتراض‌ها تمامی ندارد و نام‌های جدیدی از قربانیان منتشر می‌شود.

مقامات جمهوری اسلامی در برابر انتشار برخی نام‌ها واکنش نشان می‌دهند و اصل کشته‌شدن آنان در تجمع‌ها و اعتراض‌ها را تکذیب می‌کنند و یا در مواردی اعلام می‌کنند که کشته شدن افراد ارتباطی به تجمع‌ها نداشته است، گویا آنان تصمیم گرفته‌اند که آمار رسمی کشته‌شدگان از ۲۵ نفر بالاتر نرود.

عیسی سحرخیز، روزنامه نگار، در توئیتر خود ضمن انتشار تصویری خبر داده که پدر مریم(فروزان) جعفرپور، یک مهندس ۲۷ ساله، اعلام کرده که وی «دستگیر شده بود» و «جنازه‌اش را بعد از کالبد شکافی به خانواده تحویل دادند».

برخی دیگر از خبرنگاران نیز در توئیتر خود نوشته‌اند که مریم جعفری ساکن سنندج بوده است. مقامات جمهوری اسلامی به این گزارش‌ها واکنش نشان نداده‌اند.


پیش از این فرماندار سنندج درباره مرگ سارو قهرمانی مدعی شده بود که وابسته به احزاب کرد مسلح مخالف جمهوری اسلامی بوده است. برخی از نزدیکان سارو قهرمانی اما این ادعا را تکذیب کرده‌اند.

روز ۱۳ دی، یک شاهد عینی به «زیتون» خبر داده بود که دو نفر در حین تعقیب و گریز مقابل ترمینال سنندج-تهران، بر اثر شلیک مامور‌ها کشته شده‌اند. مدتی بعد مشخص شد که این دو نفر، سارو قهرمانی و کیانوش زندی یک جوان ۲۴ ساله بوده‌اند.

مقامات جمهوری اسلامی برخلاف سارو قهرمانی هنوز درباره کیانوش زندی سخنی نگفته‌اند.

رئیس کمیسیون بهداشت مجلس از رئیس سازمان پزشکی قانونی برای توضیح درباره«خودکشی» بازداشت‌شدگان دعوت کرده، نهادی زیر نظر قوه قضائیه که مشخص نیست بتواند به سئوالات نمایندگان پاسخ واقعی دهد.

برخی از وب سایت‌ها نام افراد دیگری را هم منتشر و اعلام کرده‌اند که آن‌ها پس از دستگیری در تجمع‌ها کشته شده‌اند.

از جمله وب سایت کُردپا، اعلام کرده که روز دوشنبه بیست و پنجم دی‌ماه، یک زندانی کُرد به نام حسین قادری ٣٠ ساله که در تجمع‌های اخیر دستگیر شده بود، در قرنطینه زندان مرکزی  سنندج به دلایل نامعلومی جان خود را از دست داده است.

وب سایت هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، نیز اعلام کرده بود که جوانی به نام علی پولادی روز جمعه ۲۲ دی «توسط ماموران نیروی انتظامی چالوس بازداشت شده بود اما یک روز بعد به خانواده او اعلام شده که«برای تحویل گرفتن پیکرش مراجعه کنند».

برخی از وب سایت‌ها نیز از کشته شدن فردی به نام محمد نصیری در زندان زنجان خبر داده بودند اما علاءالدین کریم، مدیرکل زندان‌های این استان، گفته که در این تجمع‌ها فردی با این مشخصات «زندانی نبوده وموضوعات مطرح شده در فضای مجازی و برخی از سایت‌ها از اساس کذب محض است».

پیش از این نیز فیلم‌هایی از خاک‌سپاری آرش خدری و امین رمضانی در مسجد سلیمان و هم‌چنین فیلمی از تیر خوردن آرش خدری منتشر شده است. فرماندار این شهر اما این گزارش‌ها را تکذیب کرده است.

بیشتر بخوانید 

در میان نام‌هایی که به عنوان کشته‌شدگان تجمع‌های اخیر منتشر شده، نام سینا قنبری، وحید حیدری و سینا ابطحی‌زاده بیشتر مطرح شده است، شاید به دلیل اینکه برخی از نمایندگان مجلس و فعالان مدنی وضعیت آنان را پیگیری کرده اند.

دراین میان تاوان تکذیب کردن اظهارات مقامات قوه قضائیه و نیروی انتظامی درباره دستگیری وحید حیدری به اتهام «فروش مواد مخدر» برای محمد نجفی، وکیل دادگستری،بازداشت او بوده است.

 

علی مطهری،نایب رئیس مجلس،ایران اعلام کرده که یکی از محورهای بازدید نمایندگان از زندان اوین بررسی ادعای خودکشی سینا قنبری است.

او پیشنهاد کرده که بازدید از زندان‌ها در کل ایران انجام شود و درباره  همه افرادی که «گفته می‌شود در حوادث اخیر در زندان‌های کشور خودکشی کرده‌اند، تحقیق شود تا تبلیغات و شبهات از بین برود».پیشنهادی که نه قوه قضائیه تمایلی به آن دارد و نه نمایندگان شهرستان‌های مختلف حاضرند آن را پیگیری کنند.

بازدید نمایندگان مجلس از زندان اوین هم در حالی بنا است هفته آینده انجام شود که به گفته دادستان تهران، تنها «۲۰ نفر» در زندان باقی مانده‌اند که «طی هفته جاری در مورد آن‌ها اتخاذ تصمیم خواهد شد».

عباس جعفری دولت‌آبادی البته گفته که برای ۵۴ نفر کیفرخواست صادر شده است؛ به این معنا که پرونده آن‌ها به دادگاه خواهد رفت و احتمالا به زندان محکوم خواهند شد.

پیش از این معاون فرماندار تهران از بازداشت بیش از ۴۵۰ نفر دراین تجمعات خبر داده بود. نمایندگان مجلس هدف از بازدید از زندان اوین را دیدار با بازداشت‌شدگان اعلام کرده‌اند اما اگر سخنان دادستان تهران مبنی بر باقی ماندن ۲۰ زندانی درست باشد، مشخص نیست که نمایندگان مجلس قرار است با چه کسانی ملاقات کنند.

الهیار ملکشاهی، رییس کمیسیون قضایی مجلس، اعلام کرده که به همراه محمد کاظمی، محمد دهقانی، محمدجواد فتحی، عبدالکریم حسین‌زاده، محمدعلی وکیلی و دو یا سه عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی، یکشنبه هفته آینده از زندان اوین بازدید خواهند کرد.

اگر سخنان دادستان تهران مبنی بر باقی ماندن ۲۰ تن از بازداشت شدگان تجمع‌ها در زندان درست باشد، مشخص نیست که نمایندگان مجلس قرار است با چه کسانی ملاقات کنند.

از این ترکیب، محمد کاظمی، محمد جواد فتحی، عبدالکریم حسین‌زاده و محمد وکیلی اصلاح‌طلب هستند و شاید برخی امیدوارند آن‌ها پس از بازدید از زندان حداقل درباره موضوع مرگ سینا قنبری و اتفاقات دیگر سخن بگویند.

برخی از زندانیان سابق سیاسی و فعالان حقوق بشر اما اساسا بازدید نمایندگان از زندان‌ها را بی‌تاثیر دانسته‌اند.

عمادالدین باقی، فعال سیاسی و فعال حقوق بشر در مصاحبه با وب‌سایت «جامعه نو» گفته که این ملاقات‌ها «نقش سوپاپ را دارند و البته تعبیر رادیکال‌تر آن اغواگری است».

به گفته این زندانی سابق سیاسی «چنین ملاقات‌هایی بی‌اثر است چون تصمیم اصلی با قوه‌ قضاییه است».

حسن اسدی زیدآبادی، زندانی سابق سیاسی، نیز در توئیتر نوشت:« در دوره زندان یک‌بار تجربه بازدید نمایندگان مجلس نهم از اوین را داشتم. جدا معتقدم حتی بازدید نمایندگان با حسن نیت امروز نیز چندان حاصلی ندارد؛ به ویژه وقتی خود رییس سازمان زندان‌ها را هم به بندهای ۲۰۹، ۲الف و ۲۴۰ اوین راه نمی‌دهند».

به جز پی‌گیری بازدید از زندانها علی نوبخت، رئیس کمیسیون بهداشت مجلس، خبر داده که از رئیس سازمان پزشکی قانونی دعوت کرده است تا در یکی از جلسات این کمیسیون درباره گزارش‌ها مبنی بر «خودکشی» برخی زندانیان توضیح دهد.

پزشکی قانونی اما نهادی زیر نظر قوه قضائیه است و مشخص نیست که رئیس این نهاد تا چه حد بدون فشار نهادهای امنیتی بتواند به سئوالات نمایندگان پاسخ دهد.

جای خالی دو آزادی‌خواه رادیکال، آیه وصل و زبان صریح

$
0
0

زیتون ـ شنبه سی‌ام دی‌ماه، با حضور چند ده فعال سیاسی و مدنی مقیم فرانسه، مراسمی در گرامی‌داشت دو فعال ملی برجسته ایران، زنده‌یادان حسین شاه‌حسینی و علی‌اکبر معین‌فر در پاریس برگزار شد.

در ابتدای برنامه، مرتضی کاظمیان که اجرای این جلسه را برعهده داشت، گفت: «سال ۱۳۹۶ سال تلخی برای اردوگاه نیروهای ملی به‌معنای عام، و نیز طیف متکثر نیروهای ملی ـ مذهبی ایران بود. چهار کنشگر دیرپای راه آزادی و دموکراسی به پیشوای نهضت ملی ایران دکتر محمد مصدق پیوستند. ششم شهریور دکتر ابراهیم یزدی درگذشت؛ نهم آذر طاهرآقا احمدزاده چشم بر جهان فروبست؛ و در سوم و دوازدهم دی‌ماه پرتلاطم نیز آقایان حسین شاه‌حسینی و مهندس علی‌اکبر معین‌فر به ترتیب رخت سفر همیشگی بربستند.»
کاظمیان افزود: «فوت شاه‌حسینی و معین‌فر در میان اخبار راهپیمایی‌های گسترده در ده‌ها شهر کشور و سرکوب‌ خونین معترضان و بازداشت‌ها بازتابی در خور دهه‌ها کنشگری صبورانه و استوار آنها، نیافت. این در حالی بود که شاه‌حسینی و معین‌فر خود نمادی از استواری و صبوری برای تعقیب آرمان‌های ملی و تحقق ارز‌ش‌های دینی و انسانی بودند؛ چهره‌هایی شاخص برای سیاست‌ورزی توأم با پرنسیپ و رعایت اصول اخلاقی، و الگوهایی ارزشمند برای نسل جوان.»
این فعال ملی ـ مذهبی تاکید کرد: «هم شاه‌حسینی و هم معین‌فر به صراحت لهجه و شجاعت در بیان دیدگاه‌های سیاسی و مواضع عقیدتی مشهور بودند. آنان بی هیچ ‌پروا از عدم‌اعتقاد خود به ولایت فقیه می‌گفتند و به نقد عوارض استبداد دینی می‌پرداختند. آنها با شفافیت و قاطعیت بر لوازم و استانداردهای انتخابات آزاد، سالم و عادلانه تاکید داشتند و از فاصله فاحش میان انتخابات در جمهوری اسلامی با وضع مطلوب انتقاد می‌کردند.»
وی یک وجه اشتراک معنادار دیگر را در زندگی سیاسی ـ اجتماعی شاه‌حسینی و معین‌فر، «کنشگری مستدام و صبورانه و امیدوارانه آنان مبتنی بر آموزه‌های قرآنی» دانست و افزود: «آنان مصدقی بودند و همدل طالقانی و همراه بازرگان.»
کاظمیان همچنین اضافه کرد: «شاید طنز ظریف بازی روزگار باشد که مراسم گرامی‌داشت ایشان در پاریس، هم‌زمان با ۳۰دی سالروز درگذشت زنده‌یاد مهندس مهدی بازرگان برگزار می‌شود؛ کسی که معین‌فر همگام او در مجلس اول بود و همراهش در انجمن اسلامی مهندسین و کلاس‌های تفسیر قرآن، و شاه‌حسینی ریاست سازمان تربیت بدنی را در دولت موقت وی برعهده‌ داشت.»

در جست‌وجوی آیه وصل، نه سرداران فصل
احمد سلامتیان، نماینده مجلس اول،  نخستین سخنران برنامه بود؛ وی در ابتدای سخنان خود تصریح کرد: وقتی به زندگی افرادی چون شاه‌حسینی و معین‌فر نگاه می‌کنیم آنان در عین گرایش به تکثر و چندگونگی، رویکردی همگرایانه داشتند؛ کنشگرانی که به‌مثابه سرمایه اجتماعی در دوران‌های گوناگون ایفای نقش کردند.


سلامتیان توضیح داد که شاه‌حسینی و معین‌فر همچون «نخ وصل چهل‌تیکه‌ی عرصه‌های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی ایران» را به هم وصل می‌کردند.
هموند قدیمی نهضت ملی ایران با اشاره به خاطره‌ای از سال ۱۳۳۸ و زمانی که دانش‌آموز بود، به مساعدت زنده‌یاد شاه‌حسینی برای چاپ اطلاعیه اعتراضی تهیه‌شده در چند هزار نسخه از طریق آشنایانش در چاپخانه اشاره کرد و همدلی و همراهی بی‌دریغ و شجاعانه وی در مسیر تبلیغ مواضع نهضت مقاومت ملی پس از کودتای ۱۳۳۲.
سلامتیان افزود که شاه‌حسینی موجود عجیب و کنشگر غریبی بود که با لایه‌های مختلف اجتماعی از نزدیک ارتباط داشت؛ از سویی با بازار، از سمتی با ورزشکاران، از طرفی با روشنفکران و دانشگاهیان، و از جانبی با جوانان.
وی تاکید کرد که افرادی چون شاه‌حسینی و معین‌فر «ملاطی از بدنه جامعه ایران محسوب می‌شوذ که به‌دنبال وصل‌کردن و یکی‌ساختن و ایجاد همدلی است»؛ آنان ضمن رنج بردن از شرایط ناگوار سیاسی و اجتماعی، و در دورانی که برخی روشنفکران گرفتار چهارچوب‌های ایدئولوژیک و تقابل و فصل هستند، در میانه میدان می‌چرخیدند و در پی «وصل» بودند.
نماینده دور نخست مجلس پس از پیروزی انقلاب در بخش دیگری از سخنانش گفت: شاه‌حسینی تا مغز استخوان مصدقی بود، و درحالی‌که هیچ‌کس به اندازه کاشانی به مصدق لطمه نزد، باز می‌کوشید از زمینه مشترک بین کاشانی با مصدق برای پیشبرد و تحقق اهداف نهضت ملی و آرمان‌هایش بهره گیرد.
سلامتیان همچنین با اشاره به تجربه مجلس اول، از «صداقت و صمیمیت و شجاعت و صراحت بیان» معین‌فر گفت و این‌که چگونه و «با وجود این‌که به بنی‌صدر رأی نداده بود شجاعانه ایستاد و از حقیقت دفاع کرد.»
وی با تاکید بر وجود فشارها و تهدیدهای عینی علیه خود و معدود نمایندگان ملی و اقلیت مجلس اول، به تماس تلفنی‌ خود با رئیس مجلس (هاشمی رفسنجانی) و درخواست تأمین امنیت و حقوق نمایندگی اشاره کرد. سلامتیان افزود که رفسنجانی در پاسخ گفت: «امنیت شما دست زبان‌تان است.»
این تحلیلگر سیاسی در پایان سخنان خود تاکید کرد: «در بزنگاه‌های تاریخی باید در پی رشته الفت و وحدت بگردیم و نه اختلاف و افتراق».

دو بزرگ رفته با رفتار متفاوت و اهداف مشترک
تقی رحمانی، فعال ملی ـ مذهبی سخنران بعدی مراسم با اشاره به «دقت فنی و مرزبندی سیاسی و رفتاری» معین‌فر، وی را یکی از «مشعل»های جریانی دانست که آن را «شیعه پروتستان» خواند.

او توضیح داد که معین‌فر «نظر روحانیت را هم با اصول خود می‌پذیرفت»؛ «اینان قرآن‌محور بودند و قرآن را با عقل علمی تفسیر می‌کردند. آنان می‌کوشند «انسان» باشند و انسان بودن را با کار و تلاش و درستی همراه و متحقق کنند. مذهبی بودن آنان با تربیت و آموزش بود و همراه با اختیار برای انتخاب. و سیاسی بودن آنان نیز یک انتخاب بود، نه وظیفه و نه اجبار».
این فعال و تحلیلگر سیاسی در ادامه سخنانش افزود: «ایران به کسانی نیاز دارد که تخصص و تجربه داشته باشند تا اندیشه را به خوبی اجرا کنند. شاه‌حسینی استواری باتجربه بود و بدنه‌ساز و و محفل‌دار و مرتبط با جامعه و دارای توان ویژه.»
وی تصریح کرد: «شاه‌حسینی باتواضع در سودای افسری نبود اما استواری بود که صد افسر را حریف بود و بسیاری ژنرال‌های سیاسی را هم درس می‌داد.»
رحمانی افزود: «ایران نیاز به چنین افرادی دارد که در سودای خدمت به مردم باشند و دغدغه نفر اول بودن را نداشته باشند. اینان را باید الگو کرد. شاه‌حسینی به این نگاه باور داشت و خودش چنین زیست. مقام حزبی یا صنفی او نیز به دلیل توانایی و کارآمدی او بود و نه به‌خاطر تحصیلات یا عناوین یا رابطه یا آقازاده بودن.»
وی در بخش دیگری از صحبت‌های خود، شاه‌حسینی را «حلقه وصل» نیروهای ملی ایران خواند و توضیح داد: «او تلاش می‌کرد که جریان‌های ملی با هر گرایش را با هم همراه کند؛ این کار ساده‌ای نبود.»
این فعال ملی ـ مذهبی در ادامه از اهمیت «تجربه» و نه «ترجمه»محض گفت و افزود: «ترجمه نظریه‌ها برای تغییر در ایران با تجربه ایرانی سازگار نیست. این فاصله‌ی خانه‌براندازی در جامعه ماست.»
رحمانی با اشاره به مواجهه نقادانه شاه‌حسینی با روشنفکران و این‌که وی واژه روشنفکر را «با دو نگاه مثبت و منفی به‌کار می‌برد» توضیح داد: «او گاه به گله می‌گفت آقایان روشفکر و کتاب‌خوانده‌اند؛ این‌جا نقد داشت. و زمانی می‌گفت فلانی روشنفکر است، یعنی می‌فهمد و آدم روشنی است. از همین زاویه، مرحوم سحابی را کنشگر روشن و روشنفکر می‌دانست. اما حتی نقد وی را هم فرونمی‌گذاشت.»
وی در پایان سخنان خود از ایستادگی و استواری شاه‌حسینی بر «پیمان» خویش گفت و افزود: «می‌گفت زمانی که در ۳۰ تیر ۳۱ بغل‌دستی من درحین تظاهرات تیر خورد؛ پیمان بستم بر میثاق نهضت ملی ایران ثابت و استوار بمانم. او تا پایان زندگی چنین ماند. ایستادگی برآمده از ایمان مذهبی؛ ایمانی که با سیدرضا زنجانی محکم شده بود؛ سیدی که ولایت فقیه را باور نداشت و حکومت روحانیون را هم به ضرر مردم و هم به زیان روحانیت می‌دانست.»

رادیکالیسم و دینامیسم درونی شده و پایدار
رضا علیجانی، فعال ملی ـ مذهبی دیگر سخنران برنامه بود؛ وی در ابتدای سخنان خود تصریح کرد که «با مرگ آقایان شاه‌حسینی و معین‌فر به من احساس نوعی یتیمی ملی دست داد. این‌ها از آخرین بازماندگان یک نسل و نوعی تربیت و منش و رفتار خاص هستند.»

وی مهمترین ویژگی این دو را «رادیکالیسم و دینامیسم درونی شده و پایدار» دانست و افزود: «این دو نمی‌گذاشتند رویاهایمان را فراموش کنیم و به اندک قانع باشیم.»
علیجانی در مقام تبیین ریشه‌های این «رادیکالیسم و دینالیسم درونی شده» توضیح داد: «ریشه تربیت ملی «اصیل» و مذهبی «لطیف» بود. هر دو تربیت‌شده مکتب مصدق بودند (با همه ابعاد و ظرائف فکری و سیاسی و اخلاقی و منشی آن) و از خانواده‌هایی مذهبی سنتی اما اخلاق‌گرا. عشق به ایران در عشق به مردم (و نه خاک و خون و سنت‌های بعضا نادرست) متجلی شده بود و تربیت مذهبی در صداقت و شجاعت و یک‌رنگی و دقت‌های اخلاقی در رفتارهای شخصی.»
وی «بی‌پروایی، صداقت، صراحت و جسارت» را مهمترین جلوه این رادیکالیسم و دینامیسم درونی‌شده خواند و افزود: «این، برخلاف پراگماتیسم افراطی و مصلحت‌محور فردگراست که بیشتر به مصلحت و به خصوص مصلحت‌های فردی توجه می‌کند و همین ریشه‌های صراحت و شجاعت را می‌سوزاند.»
علیجانی همچنین از «بی‌ادعایی» و «بدهکاری نه طلبکاری» و «فروتنی و اخلاق‌محوری» شاه‌حسینی و معین‌فر و جریان ایشان گفت و افزود: «برخلاف بسیاری افراد چه در درون قدرت و چه اپوزیسیون، آنان خود را همیشه بدهکار مردم می‌دانستند و تلاش‌ها و سوابق‌شان را سرمایه تجارت فردی و سیاسی نمی‌کردند.»
این فعال ملی ـ مذهبی در ادامه از تسامح و مدارای آنان گفت و مواجهه ملی و وطن‌دوستانه و دلسوزانه آنان با مسائل اجتماعی، و این‌که آنان «به تعبیر هدی صابر، فقط مخ و سر نبود و همیشه حاضر و آماده کار بودند.»
وی همچنین به «دلسوزی شاه حسینی برای ایران و ارتباط وی با اقشار مختلف و توصیه مکررش به این‌که روشنفکران و سیاسیون نباید جزیره‌ای جدا از مردم باشند» اشاره کرد.

این فعال و تحلیلگر سیاسی در پایان سخنان خود با طرح این پرسش که «فکر می‌کنید اگر مهندس سحابی و یا شاه‌حسینی و معین‌فر در موج اعتراضات اخیر زنده و سرپا بودند چه برخوردی می‌کردند؟» افزود: «آیا راهپیمایی‌ها را گردن بن‌سلمان و آمریکا و اسرائیل می‌انداختند و گردن پایداری‌چی‌ها، و یا به نصیحت کردن مردم و ترساندن‌شان از سوریه‌ای شدن ایران می‌پرداختند و حاشیه را جای متن می‌گذاشتند؟ یا برعکس؛ قدرت بی‌مهار را انذار و هشدار می‌دادند و به حمایت از مردم ـ ضمن نصیحت آنان به عدم‌خشونت ـ می‌پرداختند؟»
وی تاکید کرد: «متاسفم بگویم جریان چپ مذهبی در این امتحان تاریخی تجدید شد. سخن از مردم و جامعه‌محوری و عدالت و سوسیالیسم نباید فقط در حرف و مقاله و سخنرانی باشد؛ سر بزنگاه ‌هایی این‌چنین و در عمل باید خود را نشان دهد.»

عاشقان مصدق
مهدی ممکن، فعال پرسابقه ملی ـ مذهبی آخرین سخنران برنامه بود؛ وی با اشاره به درگذشت دکتر یزدی، طاهر احمدزاده، شاه‌حسینی و معین‌فر، گفت: «تبار و هدف آنان مشترک و پیشوایشان مصدق بود؛ ایشان به مصدق عشق می‌ورزیدند؛ این، نه به مفهوم بت‌ساختن از مصدق بلکه عشق به ارزش‌ها و پرنسیپ‌هایی است که مصدق نماد و تجسم آنها بود.»

ممکن توضیح داد: «مصدق در تمام دوران زندگی سیاسی خود و بویژه در دوران ۲۸ماهه صدارتش که پنجه در پنجه شرکت غاصب نفت انداخته بود، هیچگاه در دام رفتار‌های واکنشی و شعارهای توخالی و تنش‌زای «مرگ بر این و مرگ بر آن» گرفتار نشد و با وجود اینکه آگاه بود که ماهیت حاکمیت‌های کودتاچی و استعماری بر زورگویی و قانون‌شکنی استوار است همواره نزاکت سیاسی را در روابط بین‌المللی رعایت می‌کرد.»
این فعال دیرپای نهضت ملی با اشاره به اصول چهارگانه نهضت آزادی ایران (مصدقی، مسلمان، ایرانی و تابع قانون اساسی بودن) افزود: «محتوای اصول چهارگانه برای من و چند نفر از دوستانی که ریشه در کانون نشر حقایق اسلامی مشهد داشتند موجب تداعی و گواه بر قرابت و هماهنگی ویژه با ارزش‌هایی شد که پیشاپیش از استاد شریعتی و آقای احمدزاده آموخته بودیم. آگاهی و اعتقاد و فهم همین اصول و مفاهیم مسئولیت‌زا و هزینه‌بر‌ بود که به حلقه اتصال کانون نشر حقایق اسلامی مشهد با مسجد هدایت، میعادگاه دانشجویان با طالقانی، بازرگان و سحابی و همچنین با بیت آیت‌الله سیدرضا زنجانی شده بود. بیتی که در آن پس از کودتا، «نهضت مقاومت ملی» تولد یافت و به همت جوانمردان پاک‌بازی چون شاه حسینی، رحیم عطائی، برادران رادنیا، نخشب، صدرالحفاظی و کریم آبادی رسانه‌ای و فراگیر شد.»
ممکن در بخش دیگری از سخنان خود به بیان خاطراتی از زنده‌یاد معین‌فر پرداخت و گفت: «من در اسفندماه سال ۵۳ دستگیر شدم. اولین کسی که به یاری خانواده من شتافت ـ آن‌هم درحالی‌که هنوز ماموران ساواک در منزل ما مستقر بودند ـ مهندس معین‌فر بود. چون اتومبیل من هم توسط ساواک ضبط شده بود، وی اتومبیلی را که همان‌روز از کمپانی دریافت کرده بود دراختیار همسرم گذاشت.»
در بخش دیگری از سخنرانی، ممکن به همکاری دوماهه خود با معین‌فر در «کمیته تنظیم اعتصابات» و در کنار دکتر یدالله سحابی، دکتر کاظم یزدی و دکتر محمدجواد باهنر اشاره کرد و افزود: «در آن دوماه امور به‌خوبی بویژه با درایت و قاطعیت مهندس معین‌فر پیش رفت.»
ممکن با اشاره به چگونگی همکاری‌اش با دفتر رئیس‌جمهوری وقت (ابوالحسن بنی‌صدر) به آغاز زندگی مخفی‌اش از روز ۲۷ خرداد ۱۳۶۰ پرداخت و گفت: «اگر نبود هشدار به‌موقع نگهبان ورودی کاخ رئیس‌جمهوری مبنی بر حضور تیمی از همکاران لاجوردی که در اتاقم جهت دستگیری موضع گرفته بودند، به احتمال زیاد سرنوشتم از چند همکار دیگر رئیس‌جمهور که اعدام شدند بهتر نبود. فردای آن‌روز به محل سکونتم یورش برده بودند و این بارها تکرار شد. در اختفا توانستم آنچه را که در روز خلع رئیس‌جمهوری در مجلس گذشت و دفاع جانانه و شجاعانه مهندس معین‌فر و سحابی را گوش کنم. لطف آن دو عزیز در غیاب من نسبت به خانواده‌ام بعدتر ـ پس از مهاجرت اجباری ـ ادامه داشت.»
این فعال ملی ـ مذهبی در ادامه سخنانش به شرح خاطره‌ای پرداخت و گفت: «چند سال بعد مهندس معین‌فر را در اتریش ملاقات کردم و از حال و وضع آن روز مجلس پرسیدم؛ او توضیح داد: از شب قبل مصمم بودم و غسل شهادت هم کرده بودم؛ پس از سخنانم بلافاصله به‌وسیله چند پاسدار محاصره شدم و آنها مرا از معرکه بیرون بردند.»

جای خالی مردان شجاع و استوار
در پایان جلسه مجتبی معین‌فر، برادر زنده‌یاد معین‌فر در سخنانی کوتاه به این نکته اشاره کرد که مرحوم معین‌فر فردی فوق‌العاده منطقی و محقق بزرگی بود که به سخنان مخاطب خود، کامل و دقیق گوش می‌سپرد و بعد اظهارنظر می‌کرد.
وی تاکید کرد که «برادری» یک رخداد طبیعی و جبری است، اما «دوستی» یک انتخاب؛ او افزود که برادرش، «دوست» ارزشمند وی بوده؛ دوستی روشن و روشنفکر.

🍃زنده|معاون رییس جمهوری آمریکا خطاب به مردم ایران: روزی که از حکومت کنونی رهایی یابید٬ دوستان شما خواهیم بود

$
0
0

معاون رییس جمهوری آمریکا خطاب به مردم ایران: روزی که از حکومت کنونی رهایی یابید٬ ما دوستان شما خواهیم بود

مایک پنس٬ معاون رییس‌ جمهوری آمریکا، امروز (دوشنبه) در نشست ویژه مجلس اسرائیل گفت از این تریبون یک پیام برای مردم ایران دارد؛ روزی که شما از حکومت کنونی حاکم بر کشورتان رهایی یابید، ما دوستان شما خواهیم بود؛ آن روز خواهد رسید.

پنس، در این سخنرانی جمهوری اسلامی ایران «رژیم ظالم» و «سرکوبگر» ملت ایران و «بزرگ‌ترین تأمین‌کننده تروریسم»؛ «تروری که به اسرائیل نزدیک شده»، توصیف کرد.

معاون رییس‌ جمهوری آمریکا برجام، توافق هسته‌ای ایران و قدرت‌های جهانی را یک فاجعه نامید و گفت این توافق تنها زمان دستیابی ایران به بمب هسته‌ای را به تعویق انداخت و آمریکا دیگر آن را تأیید نخواهد کرد.

محقق داماد: سیاه‌ترین و دشوارترین خشونت، خشونت‌های ناشی از انگیزه‌های قدسی و دینی است

مصطفی محقق داماد، استاد دانشگاه شهید بهشیتی و حقوق دان، در هشتمین همایش سلامت روان و رسانه با موضوع خشونت که اول بهمن ماه در سازمان جوانان هلال احمر برگزار شد، تاکید کرد: سیاه‌ترین و دشوارترین خشونت، خشونت‌های ناشی از انگیزه‌های قدسی و دینی است؛ یعنی، به نام خدا، آدم‌کشی کردن و برده سازی کردن و سر بریدن و به نام خدا اسیر و ویران کردن. تمام جنگ‌های تاریخ ناشی از خشونت بوده است. هیچ خشونتی هم به تلخی خشونت مقدس نیست. ما نمونه‌های آن را در قرون وسطی دیده‌ایم که به نام خدا و دین چه کردند و متاسفانه هنوز هم ادامه دارد.

محقق داماد در ادامه گفت: «من به‌عنوان یک روحانی نسبتا سالخورده، از همه ملت ایران عذرخواهی می‌کنم. ما نتوانستیم اخلاق اسلامی را ارتقا ببخشیم و نسل امروز را مهربان و رحیم و بدون خشونت تربیت کنیم.»

نایب رییس مجلس در واکنش به انتشار ویدیویی از جلسه خبرگان رهبری: نباید چیز پنهانی داشته باشیم

علی مطهری٬ نایب رییس مجلس در واکنش به انتشار ویدیویی از جلسه خبرگان رهبری در سال ۶۸ گفت: «ما چیز پنهانی نباید داشته باشیم و نداریم. بحث هایی هم که در آن جا مطرح شده بحث های خوب و درستی بوده است و فکر نمی کنم که مشکلی برای کشور داشته باشد.»

به گفته نایب رییس مجلس انتشار این فیلم مسئله مهمی نبوده و اینکه مردم از مباحثات آن مجلس آگاه شوند امر مثبتی است.

این نماینده مجلس در خصوص اینکه آیا انتشار این فیلم پیامدی داشته یا خیر، گفت: انتشار این فیلم پیامدی ندارد و مطلب مهمی نیست. چون در بازنگری قانون اساسی آمد که رهبر نیازی نیست که مرجع باشد و صرف اینکه مجتهد باشد کافی است و امام(ره) هم همین موضوع را فرموده بودند لذا مشکلی نیست و مطرح شدن این بحث ها فکر نمی کنم که مشکلی ایجاد کند.

مطهری در پاسخ به اینکه آیا موافق انتشار ویدیوهای مربوط به دیگر جلسات مجلس خبرگان هستید؟ اظهارداشت: فکر نمی کنم که امر پنهانی باشد و اگر سایر فیلم ها هم منتشر شود به نظر نمی رسد که مشکلی برای کشور ایجاد کند. /اعتماد آنلاین

موافقت وزارت کشور با تشکیل «شورای گفت‌وگوی سیاسی»

بهرام سرمست دبیر کمیسیون ماده ۱۰ احزاب و تشکل های سیاسی خبر داد که معاونت سیاسی و وزارت کشور بنا دارد که این جلسات را در قالب “شورای گفت‌وگوی سیاسی” برای هم اندیشی با احزاب درباره مسائل سیاسی کشور ادامه دهد.

سرمست بیان کرد: تشکیل این جلسات، مورد موافقت مقام عالی وزارت کشور قرار گرفته و رحمانی فضلی تاکید کرده که این جلسات به طور مستمر ادامه داشته باشد.

وی درباره آخرین وضعیت شکل‌گیری شورای گفت‌وگوی سیاسی گفت: این طرح مورد موافقت وزیر کشور قرار گرفته و در حال حاضر مشغول تدوین آیین نامه این شورا هستیم./ایلنا

وزیر خارجه فرانسه به تهران سفر می‌کند

ژان ایو لودریان، وزیر خارجه فرانسه  ۱۴ اسفند به تهران سفر می‌کند تا درباره برنامه موشک‌های بالستیک، برجام و پرسش‌های مربوط به نقش ایران در مسایل منطقه با مقام‌های ایران گفت‌وگو کند.

قرار بود آقای لودریان در دی‌ماه به تهران برود، اما بدلیل تظاهرات سراسری در شهرهای مختلف ایران، این سفر به تعویق افتاد.

وزیر خارجه فرانسه گفت که امیدوار است درباره اقدام‌های به‌گفته‌ او بی‌ثبات‌کننده ایران در خاورمیانه و حمایت مالی از حزب‌الله لبنان و حوثی‌های یمن با وزیر خارجه ایران صحبت کند.

تهران در مقابل، فرانسه را به داشتن دیدگاه‌های یک‌جانبه درباره بحران خاورمیانه متهم کرده بود./رادیو فردا

 

 

خبرهای روز گذشته را از اینجا بخوانید

حصر زهرا رهنورد رفع نشده است

$
0
0

زیتون– شب گذشته الیاس حضرتی٬ از اعضای حزب اعتماد ملی و مدیر مسئول روزنامه اعتماد٬ خبر داد که منابع موثق اطلاع دادند خانم #زهرا_رهنورد چند روزی است به دلیل بیماری مادرشان خارج از #حصر به‌سر می‌برند.

این خبر به سرعت واکنش برانگیخت. زهرا موسوی خامنه٬ دختر میرحسین موسوی و زهرا رهنورد٬ رهبران در حصر «جنبش سبز» در واکنش به این خبر توییت کرد:دوستان عزیز مادر من بعد از ملاقات با مادر به شدت بیمار و نیمه محتضرش دوباره به حصر برگردانده شده منبع موثق هم خود ما هستیم و رفع حصر شدن را به شما خبر خواهیم داد رفع حصر یعنی زندان سازان رسما آن را اعلام اجازه دهند بدون مامور رفت و امد کند

نرگس موسوی نیز واکنشی مشابه داشت: مادربزرگ حالش وخیم است.زهرا رهنورد در طی چند روز اخیر ساعات و گاهی دقایقی را بر بالین مادر بیمار می گذراند و بعد به حصر اختر بازگردانده می شود. رفع حصری صورت نگرفته است. تکذیب مدعیان رفع حصر … منابع خبری ایشان، خبر را اشتباه به عرضشان رسانده اند.

پس از آن نیز در توییت دیگری نوشت: دروغ ممنوع!

میرمحمود موسوی٬ برادر میرحسین موسوی در خصوص خبر رفع حصر زهرا رهنورد که از سوی الیاس حضرتی بیان شده بود به ایلنا گفت: «مادر خانم رهنورد در حالت وضعیت بحرانی جسمی هستند و چند نوبت خانم رهنورد را تحت الحفظ به دیدار مادرشان برده اند و مجددا به محل حصر برگردانده شده اند.»

مهدی کروبی، فاطمه کروبی، زهرا رهنورد و میرحسین موسوی از بهمن سال ۱۳۸۹ و در پی اعتراضات به نتیجه انتخابات سال ۱۳۸۸، در حصر خانگی قرار گرفتند. از این میان فاطمه کروبی پس از چند ماه رفع حصر شد.

Viewing all 6965 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>