Quantcast
Channel: سایت خبری‌ تحلیلی زیتون
Viewing all 6965 articles
Browse latest View live

امید بیهوده برای خروج نظامیان از اقتصاد

$
0
0

زیتون-فائزه مهرابی: خبر وزیر دفاع درباره دستور رهبر جمهوری اسلامی به ستاد کل نیروهای مسلح برای پیگیری خروج نهادهای نظامی از فعالیت‌های اقتصادی«غیرمرتبط» برخی را به خروج نظامیان از اقتصاد امیدوار کرده، بررسی سخنان وزیر دفاع اما نشان می‌دهد که این امید حداقل در کوتاه‌ مدت و میان‌مدت بیهوده است.

امیرحاتمی اعلام کرده که فعالیت‌های نیروهای مسلح در حوزه «سازندگی» از جمله فعالیت‌های قرارگاه خاتم‌الانبیای سپاه پاسداران، در صورت نیاز دولت ادامه پیدا خواهد کرد.

به گفته وزیر دفاع قرار است نهادهای نظامی تنها از فعالیت‌های «بازار سرمایه» خارج شوند و خروج آن‌ها نیز از طریق سازمان خصوصی‌سازی نخواهد بود و به صورت مستقیم اقدام به واگذاری دارائیهای‌شان درحوزه بازار سرمایه خواهند کرد.امیر حاتمی همچنین نگفته که تکلیف بانک‌های نهادهای نظامی و زیر مجموعه‌های آنها از جمله صرافی‌ها چه خواهد شد.

تعداد نیروهای قرارگاه خاتم‌الانبیا تقریبا با همه نیروهای دست اندرکار صنعت برق ایران در کل کشور اعم از نیروهای دولتی، شرکت‌های پیمان‌کار، مشاور و خدماتی همکار با صنعت برق برابری می‌کند.

اما اگر بنا باشد که فعالیت‌های قرارگاه خاتم‌الانبیا سپاه پاسداران ادامه پیدا کند، نمی‌توان امیدی به خروج نظامیان به‌خصوص سپاه پاسداران از اقتصاد داشت.

قرارگاهی که به گفته فرمانده آن پنج هزار پیمانکار بخش خصوصی با آن همکاری می‌کنند. وجود این پیمانکاران خود تائیدی بر این نکته است که این قرارگاه عملا بسیاری از پروژه‌ها را به واسطه ارتباطات خود از دولت دریافت می‌کند و به پیمانکاران دسته دو و دسته سه می سپارد و تنها در این میان درصد قابل توجهی از رقم قرارداد را دریافت می‌کند.

این قرارگاه به گفته فرمانده آن ۱۳۵ هزار نفر نیرو دارد. هر چند علی لاریجانی ، رئیس مجلس، تعداد نیروهای مشغول در پروژه های این قرارگاه را حدود١۶٠‌هزار نفر اعلام کرده است.

ا

برای روشن شدن وضعیت تعداد نیروهای این شرکت می‌توان نگاهی به بخش‌های مشابه داشت. به‌طور مثال این عدد تقریبا با همه نیروهای دست اندرکار صنعت برق ایران در کل کشور اعم از نیروهای دولتی، شرکت‌های پیمانکار، مشاور و خدماتی همکار با صنعت برق برابری می کند.

قرارگاه خاتم‌الانبیا سپاه پاسداران شرکت‌های بزرگی در زیرمجموعه خود دارد که هر کدام از آنها به لحاظ امکانات و پروژه های در دست اجرا با شرکت‌های بزرگ وزارتخانه‌های صنعتی ایران برابری می‌کنند.

پس از حادثه انفجار معدن یورت آزادشهر مجلس ایران در گزارشی اعلام کرد که سهام این معدن متعلق به صندوق مهر ایرانیان، وابسته به بسیج بوده است.

از جمله شرکت سپاسد که در سال ۷۱ آغاز به کار کرده و بزرگ‌ترین پروژه‌های سدسازی در ایران از جمله سد مخزنی کرخه «بزرگ‌ترین سد خاکی تاریخ کشور» و سد گتوند علیا «بلندترین سد خاکی کشور» را اجرا کرده است.

این شرکت به جز این سدها حدود ۲۰ سد دیگر را نیز ساخته و پس از تاسیس در دوره‌های مختلف وزارت نیرو بزرگ‌ترین پیمانکار سدسازی طرف قرارداد با این وزارتخانه بوده است. کارون ۴، رودبار لرستان، نرماب، بختیاری و مشمپا دیگر سدهایی است که این شرکت در دست ساخت دارد.

سپانیر دیگر شرکت زیر مجموعه قرارگاه خاتم الانبیا سپاه پاسداران است که قرارگاه‌های نفتی را اجرا می‌کند. رفع تحریم‌ها اما باعث شده که بازار این شرکت در قراردادهای نفتی بزرگ از جمله قراردادهای پارس جنوبی کساد شود، تا آن‌جا فرمانده این قرارگاه از واگذاری قراردادهای نفتی به شرکت‌های خارجی انتقاد کرد.

آزادراه ها و بزرگراه‌ها دیگر زمینه فعالیت قرارگاه خاتم‌الانبیا است و این نهاد در دوره شهرداری محمد باقر قالیباف پروژه‌های مترو را نیز اجرا کرده است.
قرارگاه خاتم‌الانبیا در وب‌سایت خود حدود ۱۰۰ بخش را برای فعالیت‌های پیمانکاری خود اعلام کرده است.

درباره گردش مالی قرارگاه خاتم‌الانبیای سپاه پاسداران آمارهای دقیقی منتشر نشده اما بر اساس برخی برآوردها، سپاه پاسداران بیش از ۸۰۰ شرکت دارد و حدود ۱۵ درصد از گردش اقتصاد ایران در اختیار این نهاد و دیگر بنیادهای زیر نظر رهبر جمهوری اسلامی است.

دراین میان بسیج نیز برای خود موسسه‌های اقتصادی مختلفی دارد. شرکت سرمایه‌گذاری مهر اقتصاد ایرانیان وابسته به بنیاد تعاون بسیج نیز سهام برخی از شرکت‌ها از جمله فولاد مبارکه، ایرالکو، تراکتورسازی تبریز، صدرا، تکنوتاز، شرکت سرمایه‌گذاری توسعه صنعتی و داروسازی جابربن حیان را خریداری کرده است.

حجم فعالیت‌های اقتصادی نهادهای نظامی تا حدی است که «برادران قاچاقچی» خوانده شدن از سوی محمود احمدی نژاد و «دولت با تفنگ» از سوی حسن روحانی تنها یک قلقلک محسوب می‌شود و جدی گرفته نمی‌شود.

پس از حادثه انفجار معدن یورت آزادشهر در استان گلستان مجلس ایران در گزارشی روز چهارشنبه، ۱۷ خرداد، اعلام کرد که این معدن توسط صندوق مهر ایرانیان، وابسته به بسیج، مدیریت می‌شده و سهام عمده آن نیز متعلق به این نهاد بوده است.

فعالیت‌های اقتصادی سپاه پاسداران تا حدی بوده که فعالیت‌های اقتصادی ارتش و وزارت دفاع چندان به چشم نمی‌آید. هر چند ارتش ایران هم در سال‌های گذشته نهادهایی اقتصادی تأسیس کرده است که از جمله آن‌ها بانک حکمت، قرارگاه سازندگی قائم، کارخانه‌های گروه صنعتی اسپادانا، بنیاد بیمه صبا و تعداد دیگری کارخانه تولیدی است.

وزارت دفاع ایران نیز به جز شرکت‌های صنایع نظامی، شرکت‌های متعددی دارد که از جمله آن‌ها صنایع الکترونیک ایران، شرکت شمس عمران و توسعه منابع انرژی است.

با این تفاسیر آیا می‌توان انتظار داشت نهادهای با این گردش مالی و گستره کار از فعالیت‌های اقتصادی صرف نظر کنند؛ فعالیت‌هایی که البته این نهادها آن را «سازندگی» می‌نامند.

حجم فعالیت‌های اقتصادی و سود نهادهای نظامی تا حدی است که «برادران قاچاقچی» خوانده شدن از سوی محمود احمدی نژاد و «دولت با تفنگ» از سوی حسن روحانی تنها یک قلقلک محسوب شده  و چندان جدی گرفته نمی‌شود.


بررسی فیلم‌های منتشر شده از اجلاس مجلس خبرگان رهبری

$
0
0

 


انتشار چند قطعه از فیلم اجلاس مجلس خبرگان رهبری در چهاردهم خرداد ۱۳۶۸ و چگونگی برکشیدن رهبر دوم جمهوری اسلامی یعنی آیت الله سید علی خامنه، فصل تازه و مهمی را در اوراق تاریخ جمهوری اسلامی و ماهیت ایدئولوژیک و سیاسی حکومت اسلامی با مدل ولایت مطلقه فقیه گشود و به همین دلیل مورد توجه و تأمل بسیاری از اهل اندیشه و سیاست قرار گرفت.
موضوع مورد بحث و بررس وبینار این ماه انجمن آزادی اندیشه (یکشنبه ۲۸ ژانویه ۲۰۱۸) همین رخداد خواهد بود. آقای دکتر حسن فرشتیان با آقای حسن یوسفی اشکوری در این باب به گفتگو خواهد نشست.

مقاله مورد توصیه برای مطالعه:

چند نکته در باب رهبری آیت‌الله خامنه‌ای

این گفتگو در چهارچوب وبینارهای ماهانه انجمن آزادی اندیشه و با همکاری ایران آکادمیا صورت می گیرد. این وبینارها بطور ثابت آخرین یکشنبه هر ماه میلادی برگزار می شوند.

پخش زنده از صفحه فیس بوک ایران آکادمیا
https://www.facebook.com/IranAcademia/

امید فرساینده

$
0
0

چندی پیش یادداشتی نوشتم با این مضمون که «تنها امید می‌تواند به فریاد ما برسد». به شرایط بحرانی موجود اشاره کردم و به عنوان یک شهروند نگران، محورهایی را به دولتمردان و مسئولان پیشنهاد کردم. به نظرم توجه به این نکات، می‌توانست راهی برای گشایش باب فروبسته امید باشد. تصورم این بود که با این احساس عمیق استیصال، همه چیز به سمت دره‌های خطرناک پیش می‌رود.

هنوز دقایقی از انتشار این یادداشت نگذشته بود. دوستی پیام داد، این‌ها که گفتی خطاب به مسئولان است. برای مردم عادی و جوان‌های کف خیابان چه چیز به ذهنت می‌رسد؟ چند روزی به این سوال مهم می‌اندیشیدم.
در بدو امر دو الگو خودنمایی می‌کند. اولی ظاهر شدن در کسوت یک روشنفکر یا فعال سیاسی است. اگر مدافع وضع موجود باشیم، می‌توانیم به مردم بگوییم بدبین نباشید. در کنار مشکلات، دستاوردها را هم ببینید. زیاد اندوهگین نباشید. مشکلات حل می‌شود. اگر منتقد یا مخالف شدید وضع موجود باشیم، با دعوت مردم به مقاومت، و یا نوید پیروزی سریع به آنها امید خواهیم داد. دومین الگو، پوشیدن لباس یک روانشناس است. می‌توانیم با دعوت مردم به خرسندی‌ها و موفقیت‌های کوچک و بزرگ در زندگی شخصی به آنها امید ببخشیم. به آنها توصیه کنیم، کاری به کار اخبار روز و سیاست نداشته باشند. لبخند بزنند، اگر دارند، جوجه کباب باد بزنند اگر هم ندارند، نان و پنیرشان را با لذت بخورند. در هر حال خدا را شکر کنند به فردا بیاندیشند که بهتر از امروز خواهد بود.

اما من نتوانستم در هیچ کدام از کسوت‌های مذکور ظاهر شوم. تصورم این است که برای حکومت تولید امید، درمان است. اما امید در همان حال درد نیز هست. بخصوص اگر به زندگی روزمره آدمیان نظر کنیم. اگر در آن یادداشت از امید به منزله درمان سخن گفتم، در این یادداشت قصد دارم در باره امید به منزله درد سخن بگویم. اجازه بدهید به امید هم به عنوان درد و هم به عنوان درمان بیاندیشیم.

زندگی بدون امید بی معناست. انتظار می‌رود هر کس به طور طبیعی با امید زندگی کند. باید امیدوار باشد که از زحمات خود نتیجه خواهد گرفت و فردایی بهتر برای خود رقم خواهد زد. اجازه بدهید نامی برای این سنخ از امید اختیار کنیم: امید طبیعی. یا شاید امید گریز ناپذیر. من با این سنخ از امید اساساً مشکلی ندارم. اما سنخ دیگری از امید هست که می‌خواهم در باره آن سخن بگویم: فوران امید. ما طی سه چهار دهه اخیر با فوران امید مواجه بوده‌ایم. این پدیده، یک فاجعه بزرگ فرهنگی، اجتماعی و سیاسی برای همه ما بوده است. حدی از احساس استیصال در وضعیت فعلی نیز واکنشی است به این فوران امید.

امید وقتی فوران می‌کند، فرد اساساً چشم دوخته به دوردست‌ها، به جایی که به کلی اینجا نیست. پیرامون خود، با هیچ چیز ارتباطی واقعی ندارد. تصویری از آینده مطلوب خود ساخته است که با انقطاع کامل از وضع و اوضاع فعلی حاصل خواهد شد. امید فوران کرده، با حسادت، رقابت، چشم و هم چشمی، مقایسه و تلاش بی وقفه برای عقب نماندن توام است. فرد همه راز و رمز زندگی خود را پیوند داده با این آرزو و امید که عقب نماند. حسرت دیگران را برانگیزد. هیچ مرزی هم برای توقف این تلاش بی فرجام برای خود طراحی نکرده. دیگران می‌دوند، تو هم می‌دوی، دیگران خسته نمی‌شوند، تو هم نمی‌توانی خسته شوی. گویی امید مثل یک شلاق است. بر پیکره‌های عرق کرده، هراسان، هیجان زده، و طماع کوبیده می‌شود، تا نایستند. بازنمانند، و تا جان دارند تلاش کنند. امید از این سنخ، مثل باد وحشی است: به تندی می‌وزد، و اجازه نمی‌دهد حتی برای یک لحظه افراد در جایی که هستند بایستند. لختی تامل کنند، به خود بیاندیشند. بپرسند که به کجا می روند، تا کی؟ تا کجا؟ چگونه؟

فوران امید، حاصل وضعیتی است که ستون‌ها فروریخته‌اند، آنچه استوار و سخت می‌نموده، لرزیده باشد، گذشته معنای خود را از دست داده باشد، از زمان حال نیز چیزی به جا نمانده باشد الا سکویی برای پرش به فردا.
هر روز که از کوچه راهی محل کار می‌شویم، از گذشته و خاطرات رسوب کرده در محله لذت می‌بریم. سلام و علیکی که با همسایه می‌کنیم، با کاسب محل، و خاطراتی که از خانه‌های میان راه داریم، به ما احساس امنیت می‌دهد. در حال گذریم، اما حس آشنایی با محیط به ما احساس قوت و قدرت می‌بخشد. حال به وضعیت زلزله زدگانی فکر کنیم که همه چیزشان را در یک لرزش خطرناک از دست داده‌اند. چه چیز جز امید به آینده می‌تواند آرامشان کند؟ فقط آینده. نه دیگر گذشته‌ای در کار است نه حال.

امید هنگامی که در صورت فورانی‌اش ظهور می‌کند، جهان خالی است، هیچ نوا و سکوتی در کار نیست. تنها نیروی قدرتمند یک انرژی و خواست رفتن است و معلوم نیست به کجا. معلوم نیست چگونه. جامعه ما چندین دهه است دچار زلزله‌های مستمر است. زلزله‌هایی که مرتب گذشته‌ها را تخریب می‌کند و حال را بی‌معنا. همه به دونده‌های صبح و شام تبدیل شده‌اند. پر از امید فرساینده‌اند. امید طاقت فرسا.

در وضعیت فوران امید، جامعه به اتم‌های مجزا تبدیل می‌شود. هر کس نیز تنها به یک بردار پرنیرو تقلیل پیدا می‌کند. یک خط کشیده شده به سمت فردا. امید به معنای جمعی‌اش، دیگر موضوعیت ندارد. هر چقدر تک تک افراد تحت اضطرار شرایط، بیشتر و بیشتر به فردای خود امید می‌بندد، بیشتر و بیشتر به آینده جمعی مایوس می‌شود. چنانکه با هر درجه یاس و نگرانی نسبت به آینده جمعی، نیروی فردی امید افزایش پیدا می‌کند. هر چه بیشتر خبر ویرانی وضعیت در صورت کلی‌اش می‌رسد، هر کس بیشتر فکر می‌کند باید کلاه خود را تنهایی بچسبد. پس یک قرص امید می‌خورد و می‌دود.

راست می‌گوید سیمون وی. وقتی سخن از مردم است و عرصه عمومی، به جای امید، باید از ریشه کردن سخن گفت. باید از فوران امید کاست. از مردم خواست، کمی هم به ریشه فکر کنند. سعی کنند در فضای پیرامون خود ریشه کنند. دوست بدارند، دوستی کنند. عشق بورزند. تماشا کنند. بنشینند.

اتومبیل‌ها، گاز دارند، اما ترمز هم دارند. ترمزهای مردم بریده است. به طور شگفتی به هم می‌خورند، زخمی می‌شوند، می‌شکنند، خودشان را تعمیر میکنند باز به سرعت حرکت می‌کنند. دین ترمز مردم بود. مردم با صدای الله اکبری که از مساجد منتشر می‌شد، روحشان آرام می‌گرفت. از زمانی که دین را به دکان و کاسبی و ابزار پیشرفت تبدیل کردند، زندگی به صحنه‌ای از آشوب تبدیل شد. مردم هیچ پناهگاهی ندارند. امید فوران کرده، جانشین همه پناهگاه‌های آرام بخش پیشین شده است.

نظام سیاسی با ابزاری کردن دین، عامل اصلی فوران امیدهاست. حال چاره‌ای ندارد، باید امید تولید کند. تنها امید و تولید امید می‌تواند ما را از یک خطر فوری نجات ببخشد. امید درمان ما در این وضعیت بحرانی است. اما همین امید درد اصلی ماست. امید فوران کرده، ریشه‌ها را سوزانده است. همه به ماشین‌های زنده به امید تبدیل شده‌اند. اگر امیدی در کار نباشد، تخریب می‌کنند. پس باید امید خلق کرد. شگفت دور خطرناکی است امید.
برای مارکسیست‌های اروپایی، هیچ دردی طاقت فرساتر از این تحلیل نبود که انقلاب بلشویکی که در روسیه پیروز شد، راه گریزناپذیر رشد و توسعه سرمایه‌داری بود. هیچ چیز دردناک‌تر از این برای یک سنتی و دین‌دار نیست که سیاسی شدن دین، امکانی برای گسترش سرمایه‌داری و حرص روز افزون مصرف در این جامعه بود. آنهم سرمایه‌داری وحشی، درنده، بی سامان، و بی‌ساختار.

منبع: فیس‌بوک نویسنده

🍃زنده| مشاور رییس جمهور: رئیس یکی ازصندوق‌های اعتباری با اسلحه به بانک مرکزی می‌رفت و تهدید می‌کرد

$
0
0


مشاور رییس جمهور: رئیس یکی ازصندوق‌های اعتباری با اسلحه به بانک مرکزی می‌رفت و تهدید می‌کرد

 

حسا‌م الدین آشنا مشاور رییس جمهوری در چند توئیت پی در پی در حساب کاربری خود به توضیح وضعیت موسسات مالی و اعتباری پرداخت و برخود حسن روحانی با آنان پرداخت. او نوشت:

جز روحانی کسی جربزه و جسارت جمع کردن این بساط کثیف را نداشت. او هزینه مبارزه بی‌امان با نزول‌خواران تسبیح به دست و پینه بر پیشانی را می‌دهد. آنها مطمئن بودند به خاطر به گروگان‌گرفتن میلیون‌ها سپرده‌گذار خرد می توانند بساط باج‌گیری را حفظ کنند.

▪این یکی از مین‌گذاری‌های اصلی در راه استفاده از منابع مردمی برای توسعه ملی بود. روحانی گفت مرگ یک‌بار شیون هم یک‌بار. باید کار را تمام می‌کرد حتی به بهای این که از خیلی‌ها سفارش و توصیه و تهدید بشنود. امیدوارم روزی مانند شرکت‌های مضاربه‌ای و هرمی از این موسسات نیز رازگشایی شود


موافقت رهبر جمهوری اسلامی با بودجه ۲.۵ میلیارد دلاری تقویت بنیه نظامی

سخنگوی کمیسیون تلفیق بودجه گفت: با اذن رهبر انقلاب و مصوبه کمیسیون تلفیق با موارد زیر برای برداشت از صندوق توسعه ملی در سال ۹۷ موافقت شد:
بنیه دفاعی: ۲.۵ میلیارد دلار
صداوسیما: ۱۵۰ میلیون دلار
بازسازی مناطق زلزله‌‌زده و سیل‌زده: ۱۰۰ میلیون دلار

واکسن پنوموکوک (سینه‌پهلو) و روتا ویروس‌ (عفونت کودکان): ۱۰۰ میلیون دلار
تسهیلات سیستان (بندز): ۳۵۰ میلیون دلار
مقابله با ریزگردها: ۱۵۰ میلیون دلار
آب‌رسانی به روستاها: ۲۰۰ میلیون دلار
آبیاری تحت‌فشار: ۲۵۰ میلیون دلار
آبخیزداری: ۲۰۰ میلیون دلار/ایسنا


ایران ارزان‌‌ترین مالیات بر دخانیات منطقه را دارد

محمدرضا مسجدی، دبیرکل جمعیت مبارزه با دخانیات با اشاره به اینکه کارخانجات دخانیات در ایران روبه افزایش است، گفت: «ما ارزان‌ ترین مالیات بر دخانیات را در کشورهای منطقه داریم. اکنون بین ۲ تا ۲.۵ میلیون جوان معتاد داریم.»

مسجدی افزود: «۹۷ درصد سیگار کشور در داخل تولید می‌ شود، درحالیکه کارخانجات دولت در سایر بخش ها رو به ورشکستگی است؛ اما در این زمینه قبلا ۶ کارخانه داشتیم الان ۱۸ کارخانه داریم.»

دبیرکل جمعیت مبارزه با دخانیات با بیان اینکه ایران جزو کمیته مبارزه با دخانیات است، اما به معاهده پایبند نیست، گفت: برای سیگار روزی ۱۰ میلیارد تومان هزینه می‎شود که بین ۵۰ تا ۵۵ درصد آن سود است و قلیان خیلی بیشتر از این سود دارد. متاسفانه سازمان امور مالیاتی هم در بحث قهوه‌ خانه‌ ها جدی ورود نمی‌ کند، در نتیجه مافیای دخانیات سود خود می برد./ایلنا


تصویب طرح تفحص از باشگاه‌های استقلال و پرسپولیس

ذوالقدر، عضو کمیسیون فرهنگی مجلس از تصویب تقاضای تحقیق و تفحص از منابع، مصارف و نظام مدیریت دو باشگاه پرسپولیس و استقلال طی ۱۰ سال گذشته در کمیسیون فرهنگی خبر داد./ایسنا


نامزد‌های بهترین‌های اسکار اعلام شدند

فیلم «شکل آب» به کارگردانی گیرمو دل تورو با نامزدی در ۱۳ رشته پیشتاز نودمین دوره جوایز اسکار است. بعد از آن فیلم‌های «دانکرک» با هشت نامزدی، «سه بیلبورد بیرون ابینگ میزوری» با نامزدی در هفت رشته، «تیره‌ترین ساعت» با شش نامزدی و «لیدی برد» و «بلید رانر ۲۰۴۹» هر دو با نامزدی در پنج رشته قرار دارند. مراسم اهدای جوایز اسکار روز ۴ مارس (۱۰ اسفند) در لس‌آنجلس برگزار می‌شود.


طرح تشدید مجازات اسیدپاشی آماده شد


موافقت آیت‌الله خامنه‌ای با بودجه ۱۵۰ میلیون دلاری گرد و غبار

جلیل مختار، نماینده آبادان  از اجازه آیت‌الله خامنه‌ای برای اختصاص اعتبار ۱۵۰ میلیون دلاری از صندوق توسعه ملی برای مقابله با ریزگردها خبر داد و گفت: لازمه تحقق اعتباری که دولت در لایحه بودجه ۹۷ برای ریزگردها لحاظ کرده نیازمند تامین اذن رهبری بود بنابراین کمیسیون تلفیق این مصوبه را از دستور کار کمیسیون تلفیق  خارج و تصویب نکرد، حال با پیگیری نمایندگان خوزستان، رهبری اذن تأمین اعتبارات این حوزه را صادر فرمودند.

به گفته این نماینده رهبر جمهوری اسلامی « اجازه و اذن برداشت ۱۰۰ میلیون دلار برای مقابله با ریزگردها و همچنین ۵۰ میلیون دلار برای بهسازی برق خوزستان را از طریق صندوق توسعه ملی صادر کردند. »

پیش از این کمیسیون بودجه مجلس اختصاص این بودجه را از صندوق توسعه ملی را به اذن رهبر جمهوری اسلامی منوط کرده بود./خانه ملت


کسری ۵ هزار میلیارد تومانی دولت برای پرداخت یارانه

هادی قوامی، نایب رئیس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس، گفت: «۱۱ هزار میلیارد تومان از بودجه ۹۶ به هدفمندی یارانه‌ها اختصاص یافته، اما فقط در ۸ ماه ۱۳ هزار میلیارد برای این منظور برداشته شده است که این رقم تا پایان سال به ۱۶ هزار میلیارد تومان می‌رسد».


 شهردار تهران در واکنش به شکایت ناجا: طرف صحبتم ناجا نبود

محمدعلی نجفی در ششمین همایش ملی مدیریت آلودگی هوا و صدا در جمع خبرنگاران در پاسخ به سوالی مبنی بر شکایت ناجا از شهرداری گفت: من در آن زمان موضوع و طرف صحبتم اصلا ناجا نبود من در خصوص یک عضو دانشگاه صحبت کردم، اما به نظر می‌رسد، مسئولان ناجا دقت نکردند.

شهردار تهران  یکشنبه ۲۴ دی ماه، در گزارشی به اعضای شورای شهر تهران، گفته است که در شهرداری قبلی به مدیریت قالیباف، در زمان انتخابات دو قرارداد با نیروی انتظامی امضا شده و در مجموع یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومان پول پرداخت شده است؛ در حالی که فقط حدود ۱۷۳ میلیون تومان آن به این شرکت‌ها رسیده و بقیه برای هزینه انتخابات به حساب یکی از معاونان شهرداری تهران بازگشته است.

حال محمد علی نجفی می‌گوید که روز بعد از این گزارش « مرکز روابط عمومی و امور بین الملل شهرداری طی اطلاعیه‌ای اعلام کرد که طرف صحبت من ناجا نبوده است و من هم شنیده‌ام که شکایتی صورت گرفته است.»/ ایلنا


مطهری در نامه به شریعتمداری: چرا کیهان به قتل ستار بهشتی نپرداخت؟


اجرای طرح «آرامش و امنیت شبانه تهران» آغاز شد

فرمانده انتظامی تهران بزرگ  شب گذشته از آغاز طرح آرامش و امنیت شبانه تهران خبر داد و گفت: صدها نفر از مأموران پلیس تخصصی در این طرح حضور دارند.

 

 

حسین رحیمی با تاکید بر اینکه مأموران پلیس مبارزه با مواد مخدر، پلیس امنیت، پلیس پیشگیری، پلیس آگاهی، پلیس راهور و یگان‌ امداد در این طرح مشارکت خواهند داشت، افزود: جمع‌آوری معتادان متجاهر و کارتن‌خواب‌ها که در برخی نقاط تهران که مطالبه و درخواست مردم است در دستور کار این پلیس در عملیات امشب است.

به گفته فرمانده انتظامی تهران «دستگیری سارقان به عنف و مسلح و همچنین تعقیب و گریز خودروهای سرقتی و برخورد با سایر سارقان » از دیگر برنامه‌های این طرح است./فارس


خبرهای روز گذشته را از اینجا بخوانید

 

 

ناتو علیه ناتو

$
0
0

۱-هر چند راهبرد محاصره و سد نفوذ اتحاد شوروی که در سال ۱۹۴۶ توسط جورج کنان در وزارت خارجه امریکا مطرح شد نهایتا به صورتی موسع به محاصره و سد نفوذ کامل شوروی توسط دولتهای غربگرا از اروپای غربی تا ژاپن انجامید، اما راهبرد جورج کنان  که در ابتدا در برابر زمین‌خواری و پیشروی نیروی زمینی شوروی در پایان جنگ دوم جهانی صرفا محدود به اروپا و به‌طور ویژه اروپای غربی، همان بود که در۱۲ آوریل ۱۹۴۹ موجب شکل‌گیری اتحاد دفاعی آتلانتیک شمالی مرکب از ۱۲ کشور دو سو و میانه اقیانوس اطلس شمالی شد.

اما اتحادی که با حضور امریکا و کانادا در غرب اقیانوس اطلس، ایسلند بدون ارتش در وسط آن و بلژیک، نروژ، هلند، فرانسه، پرتغال، لوکزامبورگ، انگلستان، دانمارک و ایتالیا در شرق آن تاسیس شد؛ خیلی زود مجبور شد در جنگ شبه جزیره کره کشوری را با خود همراه کند که نه ارتباطی با اقیانوس اطلس داشت و نه چندان در بلوک غرب قابل تعریف بود؛ کشوری که گرچه اروپایی‌ها خاطره چندان خوبی از آن در حافظه تاریخی خود نداشتند و هنوز چند دهه بیشتر از راحت شدن شان از شر امپراتوری‌اش نمیگذشت. کشوری که حزب حاکم بر آن تا سال ۱۹۵۰ حزبی علنا چپ‌گرا بود و رهبر تاسیس جمهوریت‌اش نیز از ابراز عقاید چپ‌گرایانه‌اش نه تنها ابایی نداشت بلکه در جنگ استقلال نیز بی هیچ پرده‌پوشی از کمک‌های شایان شوروی به تمامی بهره برده بود. کشوری که نه تنها هزاران کیلومتر با اقیانوس اطلس فاصله داشت بلکه خارج از جهان غرب مسیحی نیز تعریف می شد، اما با این وجود توانسته بود خود را از جنگ دوم دور نگاه دارد، ارتش نسبتا بزرگ و چابک خود را حفظ کند و در شطرنج در حال شکل‌گیری شوروی-امریکا به مهره‌ای تبدیل شود که جذب آن توسط هر یک از طرفین بتواند معادلات و موازنه قوا را به نفع یکی و ضرر دیگری دیگری تغییر دهد.

بدین سان در ۱۹۵۲ در شرایطی که جنگ کره هنوز به آتش‌بس نرسیده بود ترکیه که ارتش‌اش در آن جنگ خوش درخشیده بود به عنوان نخستین کشور پس از ۱۲ کشور موسس ناتو، همراه با یونان در ۱۹۵۲ وارد ناتو شد تا سد نفوذ جورج کنان را که تا آن زمان تا مرزهای اقمار شوروی رسیده بود این‌بار تا آستانه قفقاز و مرزهای شوروی برساند.

حزب چپ‌گرای جمهوری خلق نیز در انتخابات ۱۹۵۰ قدرت را به حزب جدیدالتاسیس و راست‌گرای حزب دموکرات واگذار کرد تا رهبران آن عدنان مندرس و جلال بایار بتوانند شیفت بلوک غرب را مدیریت کرده جمهوری که با سلاح‌های لنین شکل گرفته بود را بر صدر مجلس ناتو بنشانند.

راهبرد سد نفوذ شوروی با ورود ترکیه به ناتو، فراتر از آنچه که جورج کنان گمان می کرد پیش رفت و با کودتای ۲۸ مرداد در ایران و آنگاه انعقاد پیمان بغداد تا مرزهای شبه جزیره هند نیز گسترش یافت، اما بیش از ۲۰ سال از ورود ترکیه به ناتو گذشت تا در دهه ۱۹۷۰ بار دیگر حزب چپ‌گرای موسس جمهوری ترکیه – حزب جمهوری خلق – قدرت سیاسی را به دست گیرد و در دوره زمامداری بولنت اجویت در ۲۰ جولای ۱۹۷۴ به گردن‌کشی در برابر امریکا و ناتو دست یازد و علیرغم اراده ناتو به جزیره قبرس حمله کند.
حمله‌ای که به ترک‌ها ثابت کرد برای ناتو زائده‌ای از سر اجبار، بیش نیستند و کارکردشان فراتر از «خنجر ژئوپلتیک» در دل شوروی نیست.

این‌گونه بود که  ترکیه توسط ناتو تحریم شد تا برای تامین تسلیحات نظامی خود محتاج معمر قذافی شود تا فانتوم‌های امریکایی‌اش با بمب و موشک‌هایی که از لیبی تامین شد توان پرواز رزمی خود را بازیابند.

۲-راهبرد سد نفوذ پس از اشغال افغانستان توسط شوروی و انقلاب ایران، در دهه ۸۰ میلادی در کشورهای مسلمان جای خود را به راهبرد تشویق اسلام‌گرایی داد و با پایان جنگ سرد و سپس فروپاشی اتحاد شوروی در ۱۹۹۱ موضوعیت خود را از دست داد.

پس از فروپاشی شوروی ناتو که در حال پیشروی به شرق و عضوگیری از میان کشورهای عضو پیمان ورشوی سابق بود و در ۱۹۹۹ سه کشور لهستان ، مجارستان و چک و در سال ۲۰۰۴ نیز ۳ کشور بالتیک ، بلغارستان ، رومانی ، اسلواکی و اسلوونی را به عضویت خود درآورده بود، دیگر برای نفوذ ژئوپلتیک در حیات خلوت روسیه به عنوان جانشین شوروی نه تنها متکی به خنجر ژئوپلتیکی بنام ترکیه نبود بلکه ده‌ها خنجر در دل بلوک شرق سابق را نیز در اختیار داشت؛ خنجرهای ژئوپلتیکی که تا دروازه های کی‌یف نیز پیش رفت تا نهایتا در سال ۲۰۱۳ صبر ولادمیر پوتین را سر آورد و به اشغال کریمه و شرق اوکراین از سوی روس‌ها انجامید!

حال دیگر دومین ارتش زمینی ناتو در نبود اتحاد شوروی فاقد موضوعیت شده بود و ترکیه اهمیت و نقشی خود را برای ناتو از دست داده بود.

از دیگر سوی از سال ۲۰۰۲ نیز با قدرت‌گیری حزب اسلامگرای عدالت و توسعه و رجب طیب اردوغان در ترکیه و بازتولید گفتمان نو عثمانی‌گرا-اسلامگرا از سوی این حزب از طرفی و رویکرد واگرایانه این کشور نسبت به اتحادیه اروپا و غرب از ۲۰۱۰ بدین طرف، به‌نظر می‌رسد ملاحظات و علایق واگرایانه بین ناتو و ترکیه منحصر به شرکای غربی نبوده . یعنی نه تنها ترکیه برای ناتو ترکیه عصر جنگ سرد نیست، بلکه ناتو نیز برای ترکیه جذابیت پیشین را ندارد. این واگرایی در عصر عدالت و توسعه پنج نقطه عطف را نیز پشت سر نهاد:

نخست زمانی بود که در جریان بهار عربی و به‌ویژه درباره لیبی، ترکیه به عنوان عضو ناتو از هیچ کوششی برای سرنگونی قذافی فرونگذاشت و تا سال ۲۰۱۴ نیز بخش عمده بار ناتو برای سرنگونی بشار اسد را به دوش کشید و بیشترین هزینه اجتماعی و اقتصادی بحران سوریه را نیز پرداخت. در حالی‌که احمد داود اوغلو توقع داشت ناتو با درک «عمق راهبردی» ترکیه خاورمیانه عربی را از لیبی و تونس تا سوریه تسلیم ترکیه‌ای کند که خود صدها سال این سرزمین‌ها را تحت سیطره امپراتوری‌اش داشته، اما ناتو نه تنها چنین کاری نکرد بلکه از تسلیم بهار عربی به برادران اخوانی حزب عدالت و توسعه نیز امتناع ورزید و نهایتا حکومت اخوان المسلمین و ریاست جمهوری محمد مرسی بر مصر بیش از یکسال تحمل نشد تا با کودتای ژنرال سیسی در سال ۲۰۱۳ همه چیز در مصر به روال پیشین باز گردد.

دومین رخداد نیز زمانی اتفاق افتاد که وقتی در ۲۰۱۳ ترکیه تمام نیروهای جهادی-سلفی وابسته به خود در سوریه را در حداکثر توان و آمادگی رزمی داشت و دولت بشار اسد نیز در کمترین توان خود بود. در حالی‌که رجب طیب اردوغان برای تمام کردن کار بشار سوریه و تصرف سوریه بهانه لازم استفاده دولت اسد از بمب‌های شیمیایی را نیز به دست آورده بود، باراک اوباما رئیس‌جمهوری وقت امریکا نه تنها از وعده حمله نظامی به ارتش اسد در صورت استفاده او از بمب‌های شیمیایی عدول کرد بلکه با طرح اردوغان برای ایجاد منطقه پرواز ممنوع تحت کنترل ترکیه – همانند عراق بعد از جنگ کویت- نیز موافقت نکرد تا اسدی که به گمان اردوغان کارش پایان یافته بود و سوریه‌ای که آماده انضمام به ترکیه بود نه تنها سرنگون نشود بلکه با ورود روسیه به میدان جنگ از ۲۰۱۵ ، امروز این سلفی‌های القاعده سوریه متشکل در قالب هیئت تحریرالشام و احرار الشام باشند که در استان ادلب به عنوان آخرین سنگر تحت محاصره بوده هر روز اراضی بیشتری را از دست بدهند.

سومین اتفاق بین ترکیه و امریکا از سال ۲۰۱۴ و این‌بار با پیشروی ضربتی داعش در ژوئن آن سال (خرداد ۹۳) در عراق و سوریه در حالی رخ داد که اردوغان جلوی چشمان افکار عمومی جهانیان در جریان محاصره کوبانی که پیشتر رژیم اسد بر آن نام عین‌العرب داده بود، توسط داعش مرزهای ترکیه را به روی مردم بی دفاع این شهر بست و با این کار در واقع جز کمک به داعش در محاصره کوبانی اقدامی صورت نداد.
مردم کوبانی و یگان‌های مدافع خلق با استفاده حداکثری از دیپلماسی عمومی و تصاویر زنان جنگجوی خود، در حالی که تصویر زن اسیر و کنیز گرفته شده سوری-عراقی در افکار عمومی جهانیان به دال غالب اسلامگرایی در خاورمیانه تبدیل شده بود، موفق شدند خود را در برابر شیطان سلفی‌گری به عنوان نمایندگان و حاملان ارزش‌های جهان آزاد با چهره‌هایی زیبا و آرایش کرده، شجاع، سفید و نه چندان مسلمان مطرح سازند و به‌ این‌وسیله با وجود ایدئولوژی چپ‌گرایانه آپوئیستی‌شان* خود را به عنوان شریکی قابل اعتماد و اتکا برای غرب و امریکا به منصه ظهور رسانند.

چهارمین رخداد بین ترکیه و امریکا در ۱۵ جولای ۲۰۱۶ (تیر ۹۵) و در جریان کودتای نافرجام منسوب به فتح‌الله گولن اتفاق افتاد. در حالی‌که برجام از سویی و مسئله داعش از دیگر سوی رابطه ایران و امریکا را در نزدیک‌ترین سطح پس از انقلاب ایران قرار داده و دولت اوباما به دنبال تغییر محور سیاست‌های امنیتی خود در خاورمیانه از ترکیه و عربستان متهم به حمایت از داعش به سوی ایرانی بود که نه تنها مقابل موج سلفی-جهادی ایستاده بود بلکه با برجام به سوی تنش زدایی با غرب نیز گام برداشته بود و این نکته در کنار شکست در پروژه پر هزینه سوریه برای اردوغان کافی بود کاسه صبرش در مقابل اوباما لبریز شده باشد. در چنین شرایطی کودتای نافرجام نیز اتفاق افتاد.
واکنش سرد و توام با شک و تردید دولت اوباما به این کودتا، اجتناب از اعاده فتح الله گولن به ترکیه، اظهارنظرهای برخی مقام‌های نظامی امریکا دال بر ارتباط و دوستی با تعدادی از افسران بلند پایه کودتاچی و نهایتا پرونده متین توپوز کارمند محلی کنسولگری امریکا در استانبول و شواهد قطعی از ارتباط مداوم او با عادل اوکسوز متهم شماره دو کودتا همه و همه برای واگرایی ترکیه از ناتو در پس کودتای نافرجام کافی بود.
این واگرایی  برای نو تزار روسیه، ولادمیر پوتین فرصتی مغتنم فراهم آورد تا در آگوست ۲۰۱۶ تنها ۳ هفته پس از کودتای نافرجام هم اردوغان را برای عذرخواهی از ساقط کردن هواپیمای روسیه در بایربوجاک سوریه به سوچی بکشاند، هم ترکیه را وارد پیمان شانگهای کند و هم سیستم ضد موشک اس-۴۰۰ به این کشور بفروشد.

پنجمین رخداد واگرا اما در واپسین ماه‌های ۲۰۱۷ زمانی اتفاق افتاد که در مانور ناتو در نروژ تصاویر رجب طیب اردوغان به عنوان هدف دشمن فرضی بکار گرفته شد و هم‌زمان خود آقای اردوغان و وزرای سابق دولتش نیز در دادگاه پولشویی هالک بانک ترکیه در دادگاه جنوب نیویورک در امریکا هدف اعترافات رضا ضراب قرار گرفت.
اعترافاتی که نه یادداشت‌های مداوم مولود چاوش اوغلو به وزارت خارجه امریکا در جلوگیری از آن موثر افتاد و نه سفر توام با تحقیر و خویشتنداری بنعلی ییلدیریم به واشنگتن!

۳-ضربه نهایی به رویای سوری اردوغان اما ده روز پیش زمانی فرود آمد که مقامات پنتاگون اعلام کردند نیرویی را مرکب از ۳۰ هزار رزمنده سوریه دموکراتیک که بخش اعظم شاکله آن را یگانهای مدافع خلق( ی پ گ) تشکیل می‌دهند؛ سازماندهی خواهند کرد تا از مرزهای سوریه در شرق فرات با عراق و ترکیه محافظت کنند.
ترکیه تشکیل این نیرو و نقش مرزبانی آن را مترادف با شکلگیری یک حاکمیت ملی جدید در شرق فرات و کانتون‌نشین‌های کرد در غرب این رودخانه تلقی کرد؛ حاکمیتی که به میادین نفتی شرق دیرالزور نیز مجهز بوده، سلاح و تعلیمات نظامی امریکا را نیز در اختیار دارد و رقه را نیز بدون آنکه به ترکیه اجازه مداخله دهد آزاد کرده تا عمر خلافت اسلامی داعش را به پایان رسانده باشد!

حال دیگر اردوغان که روزی سقوط اسد به دست شبه نظامیان اسلامگرای طرفدار خود در سوریه و الحاق و یا دستکم بر سرکار آمدن یک «برادر کوچکتر اخوانی» در این کشور را هدف‌گذاری کرده بود با شرایطی مواجه بود که نه تنها اسد سقوط نکرده و بخش عمده قلمرو سرزمینی سوریه را نیز تحت سیطره خود درآورده است، بلکه نتیجه ۸ سال جنگ داخلی در سوریه و پذیرایی از ۳.۵ میلیون آواره جنگ زده سوری در ترکیه که کل ساختار اجتماعی ترکیه را با بحران مواجه ساخته و هزینه ده‌ها میلیارد دلاری تجهیز، آموزش و سازماندهی جنگجویان سلفی نهایتا به تشکیل یک شبه کریدور کردی که تنها کمتر از ۱۰۰ کیلومتر تا رسیدن به دریای مدیترانه فاصله دارد انجامیده است.

دیگر جای صبوری بیش از این برای ترکیه نبود. باید عملیاتی انجام می شد و به حلقه ضعیف‌تر کانتون‌ها حمله‌ای صورت می گرفت؛ و کجا بهتر از کانتون تک‌افتاده و تحت محاصره‌ای چون عفرین؟

۴– عفرین برای ترکیه هم سهل است و هم ممتنع. ممتنع از جهت دشواری ژئوپلتیک عفرین برای رزم زمینی ارتش ترکیه با توجه به الگوی ژئوپلتیکی کوهستانی ال شکل آن در غرب و شمال کانتون یعنی خط کوهستانی روبروی ختای و هم‌چنین کیلیس ترکیه که دو محور اصلی حمله را تشکیل می‌دهند و نیز مواضع دفاعی نسبتا مستحکمی که ی‌پ‌گ از پیش برای دفاع در برابر چنین حمله‌ای تدارک دیده است. سهل از آن جهت که عفرین تقریبا به‌طور کامل منهای گوشه جنوب شرقی آن که راهش به سوی حلب باز است تحت محاصره ترکیه و شبه نظامیان موسوم به ارتش آزاد که وابسته به ترکیه هستند و تنها نام ارتش آزاد سال‌های نخست جنگ داخلی سوریه را غصب کرده‌اند، قرار دارد.

عفرین از شمال و غرب با استان‌های کیلیس، عنتب و ختای ترکیه هم مرز است. در شرق با منطقه اشغالی اعزاز- الباب همجوار است و در جنوب همسایه استان ادلب است که آنجا را هم ترکیه با توافق روسیه و ایران در نشست سوچی تحت کنترل خود درآورده است.

بنابراین به‌لحاظ راهبرد جنگی ورود به عفرین دست‌ کم از اعزاز کار راحتی خواهد بود، اگر ترکیه بتواند خط لجستیکی و جاده حلب به تل رفعت در جنوب شرق این کانتون را منهدم ساخته و یا غیرقابل استفاده کند.

هم‌چنین به‌لحاظ تقسیم‌بندی‌های ائتلاف بین المللی ضد داعش تحت رهبری امریکا از سویی و روسیه-ایران-دولت سوریه از دیگر سوی، عفرین در منطقه نفوذ امریکا قرار ندارد و منطقه نفوذ امریکا در سوریه به شرق فرات محدود می‌شود، لذا ترکیه برای تصرف عفرین نیازی به مذاکره با امریکایی‌ها نیز ندارد و توافق با روسیه برای این اقدام کافی است؛ توافقی که ظاهرا پیش از آغاز عملیات «شاخه زیتون» در جریان سفر شتاب زده خاقان فیدان رئیس تشکیلات ملی استخبارات – میت- و ژنرال خلوصی آخار فرمانده ستاد مشترک ارتش به روسیه حاصل شده و اجازه بمباران سنگین عفرین در بعد از ظهر روز شنبه و انهدام ۱۰۸ هدف در این منطقه از نتایج آن محسوب می‌شود و از سوی کردها به «خیانت روسیه به کردهای سوریه» تعبیر شده است.

حال پرسش این است که تنها یک هفته مانده به مذاکرات جامع مخالفان، دولت سوریه و سه کشور کفیل در پایان ماه میلادی جاری در سوچی، ترکیه با فرض پیروزی و تصرف عفرین با آن چه خواهد کرد و چه می‌تواند بکند؟
آیا منطقه اشغالی بزرگی متشکل از ادلب، عفرین، جرابلس تشکیل خواهد داد و هدف بعدی‌اش را حلب قرار خواهد داد؟ در این صورت با مخالفت روسیه ،ایران و دولت سوریه چه خواهد کرد؟ آیا در صورت موفقیت مذاکرات به سرعت به سوی عادی سازی رابطه‌اش با دولت بشار اسد خواهد رفت و عفرین را تسلیم دولت سوریه خواهد کرد؟ در این‌صورت پاسخ امریکا و ناتو را چه خواهد داد که همین اکنون نیز منتقد سیاستش در سوریه و در قبال روسیه و ایران هستند؟آیا عملیات خود را به سوی منبیج ادامه خواهد داد؟ در این‌صورت با درگیری ناگزیر با نیروهای امریکایی چه خواهد کرد؟آیا پوتین زمین بازی را برای یک درگیری درونی ناتو در سوریه آماده نمی‌کند؟

واکنش جانشین فرمانده قرارگاه ثارالله به فرمان آیت‌الله خامنه‌ای: طبق دستور رهبری در فعالیت‌های عمرانی نقش داریم

$
0
0

زیتون– اسماعیل کوثری، جانشین فرمانده قرارگاه ثارالله٬ اعلام کرد که از جزئیات دستور رهبری مبنی بر واگذاری بنگاه‎های اقتصادی سپاه و ارتش خبر ندارد.

سه روز پیش امیر حاتمی٬ وزیر دفاع٬ اعلام کرد که رهبر جمهوری اسلامی به ستاد کل نیروهای مسلح ایران مأموریت داده تا واگذاری بنگاه‌های اقتصادی «غیرمرتبط» در سپاه پاسداران، ارتش و وزارت دفاع را پیگیری کند.

اسماعیل کوثری٬ نماینده پیشین مجلس و فرمانده قرارگاه ثارالله اما تاکید کرد سپاه هیچگاه وارد کارهای اقتصادی نشده و فقط فعالیت عمرانی در چارچوب قانون اساسی کرده است.

به گفته کوثری پروژه‌هایی که سپاه به آنها ورود می‌کند پروژه‌های عام‌المنفعه و برای عموم مردم است و البته با مجوز فرمانده معظم کل قوا و درخواست دولت انجام می‌شود.

کوثری همچنین به اعتمادآنلاین گفت: سپاه هیچ‌گاه وارد کار اقتصادی نشده و بیشتر فعالیتش کار عمرانی بر اساس قانون اساسی بوده است.

طبق قانون در زمان صلح، نیروهای مسلح باید به دولت کمک کنند. بر این اساس سپاه بعد از جنگ کارهای عمرانی که شرکت‌های دیگر توانایی انجام آن را ندارند، انجام داده است.

او با تاکید بر اینکه «نیروهای مسلح در زمان صلح از امکانات مهندسی و توانمندی خود برای آبادانی کشور استفاده می‌کنند»، افزود: «مثلا همین مساله زلزله که پیش آمد، سپاه ورود کرد؛ پس توانمندی سپاه برای مردم است که باید با این توانمندی به دولت‌ها کمک کنند و این بستگی به دولت‌ها دارد که بخواهند چطور از این توانمندی سپاه استفاده کنند.»

جانشین فرمانده قرارگاه ثارالله تاکید کرد: «مسلما اگر شرکت‌های خصوصی توانایی و توانمندی انجام فعالیت عمرانی را داشته باشند آن پروژه به نیروهای مسلح داده نمی‌شود و تنها در صورتی که این توانمندی را نداشته باشند سپاه ورود می‌کند.»

به گفته کوثری پروژه‌های عمرانی مانند سد کرخه و اتوبان تهران – ساوه را سپاه به سرانجام رسانده است. خیلی از پروژه‌هایی که بعد از پذیرش قطعنامه  پیش آمد را نیز سپاه انجام داد و به دولت آن زمان کمک کرد. در دولت‌های بعدی نیز به همین صورت بود، چرا که پروژه‌هایی که سپاه به آنها ورود می‌کند پروژه‌های عام‌المنفعه و برای عموم مردم است و به همین دلیل هم قانون به آنها اجازه می‌دهد. البته با مجوز فرمانده معظم کل قوا و درخواست دولت انجام می‌شود.

سردار حاتمی سوم دی‌ماه در گفت‌وگو با روزنامه ایران اعلام کرد که ستادکل نیروهای مسلح بر اساس این دستور آیت‌الله خامنه‌ای، پیگیری خواهد کرد تا نیروهای مسلح از فعالیت‌های اقتصادی «غیرمرتبط خارج شوند.»

اگرچه او تاکید کرد که فعالیت‌های نیروهای مسلح در حوزه «سازندگی» از جمله فعالیت‌های قرارگاه خاتم الانبیای سپاه پاسداران، بر اساس نیاز دولت ادامه پیدا خواهد کرد.

وزیر دفاع از اعلام اسامی شرکت‌ها و بنگاه‌های درحال واگذاری وزارت دفاع خودداری کرد و تنها گفت که بخش‌های «مربوط به بازار سرمایه» در این وزارتخانه واگذارخواهند شد.

به گفته امیر حاتمی برای واگذاری این فعالیت‌ها نیازی به سازمان خصوصی‌سازی نیست و «این کار در بازار سرمایه قابل انجام است.»

نیروهای مسلح ایران طی سال‌های پس از پایان جنگ با عراق مؤسسات مالی و اقتصادی را در بخش‌های مختلف ایجاد کرده‌اند. از جمله مؤسسات اقتصادی سپاه پاسداران، بنیاد تعاون سپاه و بانک انصار است.

با اجازه رهبری٬ برخلاف قانون٬ چهارمیلیارد دلار از صندوق توسعه ملی برداشت خواهد شد

$
0
0

زیتون-اصغر یوسف‌نژاد٬ سخنگوی کمیسیون تلفیق بودجه سال ۹۷ مجلس خبر داد که با «اجازه» رهبر جمهوری اسلامی، چهار میلیارد دلار از صندوق توسعه ملی برداشت خواهد شد. قرار است ۶۳ درصد از این مبلغ صرف فعالیت‌های نظامی جمهوری اسلامی در سال آینده شود.
اصغر یوسف‌نژاد امروز (سه‌شنبه) اعلام کرد که از این مبلغ ۲.۵ میلیارد دلار برای بنیه دفاعی و برای صداوسیما ۱۵۰ میلیون دلار در نظر گرفته شده است.
بر اساس گفته او  ۱۵۰ میلیون دلار برای مقابله با ریزگردها،۲۰۰ میلیون دلار برای آب‌رسانی به روستاها،۲۵۰ میلیون دلار برای آبیاری تحت فشار و ۲۰۰ میلیون دلار برای آبخیزداری هزینه خواهد شد.
همچنین قرار است که برای بازسازی مناطق زلزله‌‌زده و سیل‌زده ۱۰۰ میلیون دلار، واکسینه پهلو و عفونت کودکان ۱۰۰ میلیون دلار و پروژه‌های استان سیستان‌وبلوچستان ۳۵۰ میلیون دلار اختصاص یابد.
مبلغی که برای برنامه‌های نظامی ایران برداشت شده، بیش از ۱۶ برابر مبلغی است که برای مقابله با ریزگردها اختصاص یافته است.
در حالی با «اجازه» آیت‌الله خامنه‌ای این مبلغ از صندوق توسعه ملی برداشته می‌شود که طبق اساس نامه آن جایی برای «اجازه» رهبری دیده نشده است.

بر اساس اساسنامه منتشر شده در وب سایت صندوق توسعه ملی

ترکیب اعضای هیأت امناء به شرح زیر است:
۱. ریٔیس جمهور (ریٔیس هیأت امناء)؛ ۲. ریٔیس سازمان برنامه و بودجه کشور (دبیر هیأت امناء)؛ ۳. وزیر امور اقتصادی و دارایٔی؛ ۴. وزیر تعاون کار و رفاه اجتماعی؛ ۵. وزیر نفت؛ ۶. ریٔیس کل بانک مرکزی جمهوری اس می ایران؛ ۷. ریٔیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران به عنوان عضو ناظر و بدون حق رأی؛ ۸. ریٔیس اتاق تعاون ایران به عنوان عضو ناظر و بدون حق رأی؛ ۱. دو نفر نماینده از کمیسیونهای اقتصادی و برنامه و بودجه و محاسبات به انتخاب مجلس شورای اس می؛ ۱۱. دادستان کل کشور؛
تبصره دوم این ماده تاکید می‌کند که تصمیمات هیئت امنا با حداقل پنج رأی اتخاذ میگردد؛ تبصره ششم نیز تصریح می‌کند که بودجه ستاد صندوق به تصویب هیئت امنا می‌رسد.
صندوق توسعه ملی سال ۸۴ به عنوان جایگزین صندوق ذخیره ارزی تاسیس شد

ح

اجلاس داووس؛ غیبت ظریف، حضور ترامپ

$
0
0

بنا به اعلام رویترز محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران، از حضور در مجمع جهانی اقتصاد که همه‌ ساله در شهر داووس (سوییس) برگزار می‌شود، انصراف داده و سفر خود به این اجلاس را لغو کرده است. این در حالی است که از زمان به روی کار آمدن دولت حسن روحانی ( و تموماً پیش از آن) همواره هیأتی از جمهوری اسلامی ایران در این اجلاس شرکت کرده است. در سال ۹۲ شخص حسن روحانی در حالی‌که سال نخست ریاست‌جمهوری‌اش را آغاز کرده بود، در این اجلاس حضور یافت. در آن زمان که روند مذاکرات هسته‌ای کلید خورده و جمهوری اسلامی رویکرد جدیدی را با ریاست حسن روحانی در پرونده هسته ای اتخاذ کرده بود، به دنبال فرصتی می‌گشت که نوید مصالحه هسته‌ای را به اطلاع جهانیان برساند و چه رویدادی مه‌ تر از اجلاس سالانه داووس.

مجمع جهانی اقتصاد (World Economic Forum) یکی از گردهمآیی‌هاب مهم اقتصادی جهان است که از سال ۱۹۷۱ در شهر داووس سوئیس برگزار می‌شود. نمایندگان کشورها برای معرفی توانمندی‌های اقتصاد خود و هم‌چنین سرمایه‌داران بزرگ دنیا برای ارزیابی روند اقتصاد جهانی و یافتن بازارهای جدید همه ‌ساله از فرصت برپایی این رویداد استفاده می‌کنند تا به تبادل نظر و ارزیابی از وضعیت اقتصاد جهان بپردازند.
در سال ۹۲ ،حسن روحانی که به تازگی به ریاست جمهوری برگزیده شده بود، چنان به تحولات اقتصادی ایران امیدوار بود که با مقایسه اقتصاد ایران با کشورهایی مثل چین، هند و برزیل پیش‌بینی کرد که اقتصاد ایران می‌تواند در ۳۰ سال آینده به یکی از ۱۰ اقتصاد برتر دنیا تبدیل شود. او در ادامه سخنانش با دعوت از سرمایه‌گذاران خارجی یک پیام برای اجلاس داووس داشت. «به ایران بیایید!»

این‌که امسال ایران نه در سطح رییس‌جمهور و نه وزیر خارجه و نه حتی معاون وزیر خارجه (مثلا عراقچی) در این رویداد شرکت نمی‌کند، خود موضوع مهمی است. از این‌رو، پرسش این است که چرا ظریف سفر خود به مجمع جهانی اقتصاد را لغو کرده است؟ او معمولا چنین فرصت‌هایی را از دست نمی‌دهد. ناگزیر باید موضوع مهمی رخ داده باشد. این موضوع مهم چه می تواند باشد؟ هرچه باشد پاسخ سخن‌گوی وزارت خارجه قانع کننده نیست که گفته «به علت اجرایی شدن ساختار جدید وزارت خارجه و اهمیت نظارت بر این موضوع وزیر خارجه تصمیم گرفت که در این روزها در تهران باشد».

این دلیل از آن‌رو قانع‌کننده نیست که لااقل ایران می‌توانست در حد معاون وزیر در داووس شرکت کند، حتی اگر برای وزیر خارجه اشتغال غیرمترقبه ! پیش آمده باشد. پس دلیل انصراف ظریف را باید در دلایل دیگر جست. آن دلایل کدامند؟

داووس و سه پرسش دشوار
گفته شد که مجمع جهانی اقتصاد محلی است برای ارزیابی اقتصادهای جهان از یکدیگر. فرض بر این بگیریم که شاخص‌های رشد اقتصاد ایران همه امیدوار کننده باشند. چرا نباید امسال یک مقام دولتی مثلا در حد معاون وزیر در اجلاس داووس حضور یافته و رشد اقتصادی ایران را برای جهانیان گزارش کند؟
از همین‌جا می‌توان دریافت که از اساس شرایط اقتصادی- سیاسی چندان نوید بخش نیست. دست کم سه دلیل مهم برای حضور نیافتن ایران می‌توان برشمرد. این دلایل عبارتند از:

یکم: حضور ترامپ ، نگرانی از برهم خوردن برجام
دونالد ترامپ رییس جمهور امریکا میهمان ارشد اجلاس داووس است. او جای تردید باقی نگذاشته که برجام را یک «توافق بد» می‌داند. او تا همین‌جا نشان داده که با اکراه کشورش را از برجام خارج نکرده است و در آخرین اقدام خود چهار ماه به همپیمانان خود فرصت داد تا تعدیلات جدی در برجام آن‌گونه که مطلوب اوست، اعمال کنند؛ تعدیلاتی که پذیرفتن آن از سوی ایران به منزله مرگ برجام است و نپذیرفتن آن نیز به منزله مرگ برجام است اگر امریکا از آن خارج شود.

اما، تا همین‌جا نیز برجام به تشخیص صاحب‌نظران دچار مرگ بالینی شده است. عباس عراقچی معاون وزیر خارجه ایران گفته است: «قطعا در ۴ماه آینده چالش‌های جدی‌تری خواهیم داشت». او همچنین گفته بود «بیش از یک سال است که رئیس‌جمهور آمریکا با تمام تلاش خود در پی این است که برجام را از بین ببرد… جامعه بین‌الملل باید برای این مرحله آمادگی داشته باشد». چنین ارزیابی قطعا نه یک خبر خوش‌آیند‌ کننده برای ایران است که با حضور در داووس مایل به اعلام آن به جهانیان باشد.

دوم: رشد کم‌سابقه ارزهای خارجی
به دلایل عدیده در روزهای اخیر بازار ارزهای خارجی جهشی بی‌سابقه را در ایران شاهد بود که شوک بزرگی بر اقتصاد ایران به شمار می‌رود. بنا به گزارش خبرگزاری‌های ایران قیمت دلار در روز یکشنبه اول بهمن، به مرز۴۷۰۰ تومان و قیمت یورو به ۵۷۰۳ تومان رسید. بی‌ثباتی بازار ارز، بی‌ثباتی اقتصاد را دامان می‌زند، تا زمانی که دولت  اخیانا بتواند نبض بازار ارز را دوباره به دست بگیرد، نماینده ایران در داووس (هرکه باشد) چه شاخصی از رشد اقتصادی و ثبات بازار و نبود ریسک سرمایه‌گذاری را  در ایران، می‌تواند به داووس گزارش دهد؟

سوم: نا آرامی های گسترده
اجلاس ۲۰۱۸ مجمع جهانی اقتصاد در حالی فرا رسیده که در حدود یک ماه پیش،  ده‌ها شهر بزرگ و کوچک ایران شاهد اعتراضات و آشوب‌هایی بود که در این مقیاس در طول عمر جمهوری اسلامی بی‌سابقه بود. تفاوت عمده این سری از اعتراضات با مورد پیشین (جنبش سبز در سال ۸۸ ) این است که این اعتراضات سویه‌ی اقتصادی داشت. حتی آیت‌الله خامنه‌ای نیز پذیرفته بود که این سری از ناآرامی‌ها ناشی از وخامت وضعیت معیشتی مردم بود، گرچه او به روال همیشگی ادامه آشوب‌ها را به عوامل خارجی منتسب دانست.
ولی آنچه قابل انکار حتی برای علی خامنه‌ای نیست این بود که شرایط اقتصاد کشوری که او زعامتش را برعهده دارد به هیچ رو، شرایط ثابت و استوار نیست.

نتیجه
بنا به شرح مختصری که از وضعیت ناپایدار اقتصاد ایران چه به دلیل احتمال برهم خوردن برجام و چه به دلیل اعتراضات گسترده مردم و هم‌چنین وضعیت ملتهب بازار ارز اشاره شد، قابل فهم است چرا محمدجواد ظریف برنامه از پیش مدون خود را برای حضور در داووس لغو و از سفر به آن جا منصرف شد. در یک کلام کلیه قرائن سیاسی و اقتصادی وضعیت دل‌گرم‌کننده‌ای را حکایت نمی‌کند که ظریف بتواند به مجمع جهانی اقتصاد گزارشی دل‌خوش‌کننده از اقتصاد ایران بدهد؛ به‌ویژه وقتی در نظر آوریم که حضور ترامپ در داووس دردسر بزرگی برای ایران است.


افزایش ۲۵ درصد به بودجه نظامی از «پول‌های توجیبی»

$
0
0

زیتون-مهدی داوری: افزایش حدود ۲۵ درصد به بودجه نظامی ایران و حدود ۴۱ درصد به بودجه صدا و سیما با برداشت از صندوق توسعه ملی، آخرین شیرین‌کاری کمیسیون تلفیق مجلس است.

علی اصغر یوسف‌نژاد،سخنگوی کمیسیون تلفیق بودجه مجلس خبر داده که با «اجازه» رهبر جمهوری اسلامی، چهار میلیارد دلار از صندوق توسعه ملی برداشت خواهد شد که دومیلیارد و ۵۰۰ میلیون دلار یعنی حدود ۶۳ درصد آن به بودجه نظامی اضافه خواهد شد. از این رقم ۱۵۰ میلیون دلار نیز به صدا و سیما می‌رسد و سهم مقابله با ریزگردها هم همین مقدار است.

یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار دیگر هم در آب‌رسانی به روستاها، آبیاری تحت فشار، آبخیزداری، بازسازی مناطق زلزله‌‌زده و سیل‌زده، واکسن پهلو و عفونت کودکان و پروژه‌های استان سیستان‌وبلوچستان اختصاص پیدا می‌کند.

مشخص نیست برداشت از صندوق توسعه ملی با«اجازه» رهبر جمهوری اسلامی برچه اساسی انجام شده است چرا که در اساس‌نامه این صندوق اشاره‌ای به این موضوع نشده است. پیش از این نیز برداشت از حساب ذخیره ارزی که صندوق توسعه ملی جایگزین آن شده با مصوبه مجلس انجام می شد. استفاده برای بودجه نظامی نیز در هیچ یک از مصارف پیش‌بینی شده در اساس‌نامه این صندوق ذکر نشده است.

بیشتر بخوانید

تقلیل مطالبات کمپین «تغییر بودجه به نفع مردم»

از سوی دیگر استفاده از منابع صندوق برای اعتبارات هزینه‌ای و تملک دارائی‌های سرمایه‌ای و بازپرداخت بدهی دولت به هر شکل ممنوع است.

مشخص نیست برداشت از صندوق توسعه ملی با«اجازه» رهبر جمهوری اسلامی برچه اساسی انجام شده است چرا که در اساس‌نامه این صندوق اشاره‌ای به این موضوع نشده است.

در همین حال محمود صادقی، نماینده تهران در مجلس در توئیتر خود نوشت که «کمک به تسویه بدهی پاداش بازنشستگان آموزش و پرورش از صندوق توسعه ملی حذف شد» اما در مقابل«بودجه تقویت بنیه دفاعی از ۱ میلیارد و ۳۰۰ میلیون دلار پیشنهادی دولت به ۲ میلیارد و ۵۰۰ میلیون دلار افزایش یافت».

بودجه نظامی سال ۹۷ ارائه شده از سوی دولت حسن روحانی به مجلس که در حال بررسی است، حدود ۴۴ هزار میلیارد تومان، معادل ۱۰ میلیارد دلار، است.با این حساب بودجه نظامی اعلام شده ایران در سال آینده حدود ۲۵ درصد افزایش پیدا می‌کند.

هر چند به گفته برخی کارشناسان دراین بودجه سود شرکت‌های سپاه پاسداران و وزارت دفاع محاسبه نمی‌شود.

هم‌چنین به گفته برخی کارشناسان،از جمله حسین آرین، «هزینه سالانه جمهوری اسلامی در سوریه بین ۱۵ تا ۲۰ میلیارد تخمین زده شده است که بخش قابل توجهی از آن هزینه نظامی است».

نمایندگان مجالس نهم و دهم پس از توافق اتمی وین مصوباتی را برای افزایش بودجه نظامی ایران تصویب کرده‌اند. بر اساس برنامه ششم توسعه دولت موظف است، هر سال حداقل پنج درصد از «بودجه عمومی» را به بودجه دفاعی کشور اضافه و هم‌چنین نسبت به «توسعه و افزایش توان تولیدی موشکی» اقدام کند.

افزایش ۱۵۰ میلیون دلار یعنی حدود ۶۷۵ میلیارد تومان به بودجه صدا و سیما نیز در حالی است که ‌بودجه این نهاد یک‌هزار و ۶۴۶‌ میلیارد و ۴٢٠ ‌میلیون تومان پیش‌بینی شده است.به این ترتیب بیش از ۴۱ درصد نیز به بودجه این نهاد اضافه خواهد شد.

اینک اما نمایندگان مجلس تصمیم گرفته‌اند که کاملا در جهت معکوس خواسته‌ها قدم بردارند و بودجه نهادهایی که شرکت‌کنندگان خواستار کاهش آن بودند افزایش دهند.

درهمین حال محمود صادقی در توئیتر خود خبر داد که بودجه صدا و سیما در جدول ارسالی برای «اخذ اذن از رهبری ۱۰۰ میلیون دلار» بوده اما این رقم در مصوبه تلفیق به ۱۵۰ میلیون دلار رسیده و« معلوم نیست» چگونه ۵۰ میلیون دلار در این میان به بودجه این سازمان اضافه شده است.

در کنار صدا و سیما، بودجه دیگر نهادهای زیر نظر رهبر جمهوری اسلامی خبرساز شده است. محمد مهاجری، از چهره‌های اصولگرا نوشت که «درسال ۹۷ هیچ انتخاباتی برگزار نمی شود. اما در لایحه بودجه در ردیف ۱۰۰۱۰۰۵ برای نظارت بر انتخابات که قاعدتاوظیفه شورای نگهبان است ۵۰ میلیارد تومان بودجه گذاشته اند. یعنی دولت برای کاری که انجام نمی‌شود هم پول می‌دهد».

پس از آن برخی از کاربران شبکه‌های مجازی یادآوری کردند که شورای نگهبان دفاتر نظارتی در همه شهرهای ایران دارد که از مدت‌ها پیش از انتخابات عملا پرونده‌های نامزدها را بررسی و به تعبیر دیگر زمینه‌های رد صلاحیت را آماده می‌کنند. حتی در نبود انتخابات نیز این دفاتر فعالیت دارند.

سخن‌گوی شورای نگهبان این سخنان را رد کرده و درعین حال گفته که بودجه این نهاد درسال ۹۷ نسبت به سال ۹۶ که انتخابات ریاست‌جمهوری را نظارت کرده بود، هفت درصد افزایش یافته است.

عباس‌علی کدخدایی هم‌چنین گفته بود:«آقایان باید با انصاف این موضوع را نگاه کنند، بودجه شورای نگهبان از پول توجیبی برخی مسئولین کمتر است».

به گفته تعدادی از نمایندگان مجلس، بودجه همه نهادهای مذهبی که مورد اعتراض بود از جمله بودجه موسسه محمد تقی مصباح یزدی، جامعه المصطفی و سازمان تبلیغات دست نخورده است.

طیبه سیاوشی، عضو کمیسیون تلفیق مجلس، گفته که دراین کمیسیون تنها ۲۶۰ میلیارد تومان از بودجه نهادهای مذهبی حذف شده است. پس از اعتراض‌های اخیر و شکل‌گیری کمپین‌هایی با عنوان«تغییر بودجه به نفع مردم»برخی امیدوار به تغییر بودجه در مجلس بودند.

اینک اما نمایندگان مجلس تصمیم گرفته‌اند که کاملا در جهت معکوس این خواسته‌ها قدم بردارند و بودجه نهادهایی که شرکت‌کنندگان خواستار کاهش آن بودند افزایش دهند. این هزارها میلیارد تومان اما گویا از سوی نهادهای رهبر جمهوری اسلامی «پول توجیبی» محسوب می‌شود.

🍃زنده|پاسخ وزیر کشور به نجفی درباره تخلف قالیباف: طرح این مسائل گناه نابخشودنی است

$
0
0

احضار تعدادی از فعالان کارگری سنندجی به دادگاه


پاسخ وزیر کشور به نجفی درباره تخلف شهردار سابق: طرح این مسائل گناه نابخشودنی است

عبدالرضا رحمانی فضلی در جمع خبرنگاران در مورد گزارش ارائه شده توسط شهردار تهران در خصوص تخلفات شهرداری قبلی اظهار کرد: در مورد ادعایی که آقای نجفی کردند به خودشان عرض کردم که طرح این مسائل در فضای عمومی کشور از طرف هر کسی که خدشه به آبروی دیگران وارد کند و افکار عمومی را دچار تشویش و نگرانی کند و داوری‌های غلطی نیز ایجاد کند، گناه نابخشودنی است. هر کس که این کار را انجام دهد فرقی نمی‌کند،‌ این به معنای عدم برخورد با تخلف نیست.

وی افزود: هر کس به هر میزانی که تخلف کرده باشد باید در حد تخلف، اشد مجازات به او تعلق گیرد و این امر مستلزم کار حقوقی و قضایی است و بعد از پیگیری نیز باید اعلام شود./ایسنا

 


تجمع خانواده‌های کودکان کم‌شنوا و ناشنوا مقابل وزارت بهداشت

خانواده‌های کودکان کم‌شنوا و ناشنوا امروز در مقابل وزارت بهداشت تجمع کردند.

این افراد خواستار تامین هزینه‌های کاشت حلزون شنوایی برای کودکانشان هستند. برخی از این کودکان بین ٢ تا ۶ سالگی با انجام این عمل درمان می‌شوند.

رئیس انجمن گوش وحلق و بینی می گوید هزینه کاشت حلزون شنوایی به طور آزاد ۳۵ میلیون تومان است. اما با کمک های خیریه ها و کمک های دولتی این هزینه برای خانواده ها تا حدود ۶ میلیون تومان کاهش می یابد.

گفته می شود اعتبار لازم برای تامین دستگاه های لازم به میزان ۴٠ میلیارد تومان در بودجه ٩۶ اختصاص یافته اما نیمی از آن هنوز محقق نشده است./بی‌بی‌سی فارسی

 


احتمال چک شدن حساب‌های بانکی برای یارانه

همچنین ایلنا از انتقال حساب سازمان هدفمندسازی یارانه‌ها به بانک مرکزی خبر داد. گفته می‌شود این کار با هدف تسریع در عملیات و فرایند واریز یارانه‌ها، حذف واسطه‌های غیرضروری و افزایش کنترل بر جریانات نقدی حساب انجام  شده است.


رئیس سازمان زندان‌ها: زندانی‌ها سپاسگزار نظام زندانبانی هستند

علی اصغر جهانگیر، رئیس سازمان زندان‌های ایران می‌گوید: سالیانه صدها بازدید از زندان‌ها صورت می‌گیرد، در بسیاری از بازدیدها و در صحبت‌هایی که با زندانیان مطرح می‌شود آن‌ها سپاسگزار نظام زندانبانی هستند.


۵ کشته و زخمی در آتش‌سوزی مخزن مواد نفتی در بندرعباس

بر اثر آتش‌سوزی در یکی از مخازن ذخیره مواد نفتی وابسته به کارخانه تولید قیر در بندرعباس سه تن کشته و دو تن نیز مصدوم شدند./ایسنا

 


نزدیکان احمدی‌نژاد خواهان دریافت مجوز برای تجمع اعتراضی شدند


جعبه سیاه نفتکش «سانچی» باز شد


مخالفت فرمانداری تهران با تعیین مکان اعتراضات

هیئت تطبیق مستقر در فرمانداری تهران، مصوبه شورای شهرتهران، «الزام شهرداری تهران به تعیین مکان مناسب برای تشکیل اجتماعات اعتراضی» را مغایر با قانون تشخیص داد./عصر ایران


 احتمال برگزاری جلسه غیرعلنی برای بررسی بودجه

رییس مجلس شورای اسلامی در پاسخ به اظهارات نماینده سیرجان برای بررسی ابعاد بودجه در یک جلسه غیرعلنی گفت: لازم باشد جلسه غیرعلنی برگزار می‌کنیم.

شهباز حسن‌پور نماینده مردم سیرجان در مجلس شورای اسلامی در جریان رسیدگی به لایحه الحاق ایران به کنوانسیون سازمان ملل برای مبارزه با جرایم سازمان یافته فراملی خطاب به لاریجانی که اداره جلسه را به عهده داشت، گفت: به یک جلسه غیرعلنی نیاز داشتیم، برای بررسی ابعاد بودجه نمایندگان حرف داشتند.


دستور ویژه شهردار تهران برای پیگیری حواشی ساخت یک حسینیه

در پی انتشار گزارشی با عنوان «کمک میلیاردی شهرداری به یک حسینیه و مداح معروف» در برخی رسانه‌ها درباره کمک‌های مالی شهرداری منطقه ۵ برای ساخت حسینیه‌ای در این منطقه، به دستور شهردار تهران گزارشی پیرامون این موضوع تهیه شد.

پیش از این یاشار سلطانی، مدیر مسئول سایت معماری نیوز با انتشار اسنادی مدعی شد که شهرداری منطقه ۵ تهران مهرماه امسال کمک یک و نیم میلیارد تومانی را به حساب حسینه ریحانه الحسین واریز کرده است. به نظر میرسد که  نام این حسینیه با اسم مداح معروف، مجید بنی فاطمه گره خورده است./ایسنا


حمله انتحاری به دفتر سازمان خیریه حمایت از کودکان در افغانستان

منابع محلی ولایت ننگرهار در شرق افغانستان تایید کردند که مهاجمان انتحاری به دفتر سازمان خیریه حمایت از کودکان در شهر جلال آباد مرکز این ولایت حمله کرده‌اند.

تاکنون زخمی شدن ۱۲ نفر در این حمله تایید شده است ولی به دلیل ادامه درگیری ممکن است که این آمار تغییر یابد.

به گفته پلیس مهاجمان سه نفر بوده‌اند که دو نفر آنان توسط پلیس کشته و یک نفر آنان تاکنون مقاومت می‌کند.

گروه طالبان اعلام کرده که این حمله ربطی به آنان ندارد.

دفتر خیریه حمایت از کودکان یک نهاد غیر دولتی بین‌المللی است که در ۱۲۰ کشور جهان از سال ۱۹۱۹ تاکنون فعالیت دارد. این نهاد از سال ۱۹۷۶ تاکنون در افغانستان فعالیت دارد و اکنون در ۱۶ ولایت از ۳۴ ولایت این کشور مشغول به کار است.

به گفته این نهاد حدود ۷۰۰ هزار کودک تحت پوشش آن قرار دارند./بی بی سی فارسی


سخنگوی ارتش ملی لیبی: ایران مسئول قاچاق سلاح از مرزهای سودان و لیبی است


وزیر علوم: تمام دانشجویان بازداشتی تجمعات اخیر آزاد شدند

وزیر علوم از آزادی تمامی دانشجویان بازداشتی تجمعات اخیر خبر داد و گفت: فقط دو نفر از دانشجویان بازداشتی به دلیل عدم تامین وثیقه تا دو روز پیش در بازداشت بودند که پیگیر وضعیت آنها نیز هستیم./ایسنا


خبرهای روز گذشته را از اینجا بخوانید

دو «بازرگان» در یک قاب

$
0
0

این‌که رئیس کمسییون قضایی مجلس هم تایید کرده است که قربانیان قیام اخیر مردم ایران در زندان‌ها در اثر پشیمانی و شرمندگی دق کرده‌اند، دلالتی بر این است که نظام جمهوری اسلامی را نه می‌توان اصلاح کرد و نه می توا‌ به اصلاح آن امید بست. هر آن‌چه هست دروغ و فریب و نیرنگ است که از بالای منابر صادر می‌شود و مانند یوغ بر گرده مردم بی‌پناه می‌نشیند.

مقایسه جزئیات تصویر اخیر منتشر شده از عبدالعلی جوان و مهندس بازرگان پدر، که پنجاه سال پیش در زندان برازجان گرفته شده است با آن‌چه این روزها در دستگاه قضایی ایران جریان دارد قابل تعمق است. در این قاب عکس، یک پدر و پسر با آرامش در کنار هم نشسته‌اند و فرد سومی از آنها عکس می گیرد. مهندس بازرگان دمپایی و جوراب و لیاس مناسبی بر تن دارد. دو صندلی در اختیار آنان قرار داده شده تا ساعاتی را در آرامش کنار هم بنشیند. سیمای پدر و پسر حاکی از هیچ تهدید یا ارعابی نیست و ظاهرا خانواده‌های زندانیان (حتی زندانیان سیاسی ) مجاز بوده‌اند تا با هم عکس یادگاری بگیرند که رفتاری کاملا انسانی و جا افتاده به نظر می‌رسد.

برعکس٬ اگر از زندان اوین امروز گذر کرده باشید شاهد حضور انبوه زندانیانی هستید که بدون هیچ امکاناتی دمپایی های پاره بر پا دارند و یا اینکه نیم دمپایی به پا می‌کنند. به دلیل فقدان امکانات٬ یکی از اولین اقلامی که معمولا از زندانیان ربوده می‌شود، دمپایی آنهاست که بیشتر صرف خرید اندکی مواد مخدر می‌شود. زندانیان جوراب بر پا ندارند و اباس آنها بشدت مندرس است. بند زنان شاهد حضور انبوهی از مادران ایرانی از اقوام و حتی رنگ‌های مختلف است که بسیاری از آنان کودک شیرخواری را با خود بر دوش می‌کشند و شمار زیاد این زنان بی‌سرپرست و کودکانی که جیغ می‌کشند یا گریه می‌کنند بیشتر روز قیامت را تداعی می‌کند تا یک نظام قضایی سالم را.

سارو قهرمانی و خانواده او که تهدید به مرگ شدند
ننگ ماجرای سارو قهرمانی جوان ۲۴ ساله سنندجی که در جریان تظاهرات اخیر در سنندج دستگیر و جنازه او تحویل خانواده‌اش شد، سند دیگری است مبنی که ایرانیان به ندرت تاکنون در جریان چنین ظلم و ستمی قرار داشته‌اند. در جریان تنش‌های سیاسی اخیر ۲۵ نفر کشته شدند٬اما دردناک‌ترین آنها کشته شدن ساروی قهرمانی بود. در میان کسانی که به گفته قوه قضائیه و مجلس از پشیمانی دق کردند، بد عاقبت‌ترین آنها سارو بود که پدرش را به اعتراف وا داشتند. پدر عزادار سارو در جریان یک مصاحبه که از رسانه‌ها پخش شد مدعی شد که فرزندش اعتیاد داشته و با گروه‌های مسلح حشر و نشر داشته است. حکومت‌های پلیسی و سرکوبگر در کشورهای بسیاری تجربه شده‌اند اما اینکه پدر عزاداری را از سر استیصال و ترس وادار به وهن فرزند کشته شده خود نمایند جنایتی است مضاعف. بهاره رهنما که سارو برای مدتی در رستوران او پیک موتوری بوده است بعدا اعلام کرد که سارو جوانی کاملا عادی و پرکار بوده که بیشتر دغذغه تامین معاش خانواده‌اش را داشته است تا هر چیز دیگری.

پویا زید آبادی شش ساله و تجربه زندان اوین

یکی از کوچکترین شهروندانی که در شش سالگی طعم استبداد و سرکوبگری نظام قضایی جمهوری اسلامی را تجربه کرد «پویا» فرزند احمد زیدآبادی است. خانواده زیدآبادی یکبار وقتی برای ملاقات به درب زندان اوین مراجعه کردند ماموران چند بار به آنها گفتند که منتظر بمانند تا نوبت آنها برسد و در نهایت به یک مادر و سه فرزند خردسال گفتند که ملاقات ندارند. همسر زیدآبادی نقل می‌کند که پویای شش ساله به دلیل ممانعت ماموران از دیدار با پدر که در رویای کودکی خود برای زید پاستیل نوشابه‌ای خریده بود چنان دچار تنش عصبی شد که به صورت خود سیلی می‌زد و با این رفتار خود را آرام می‌کرد.

از عبدالعلی تا پویای زیدآبادی همه کسانی که زندانی یا بازداشت می شوند فرزند یا پدر یک شهروند ایرانی هستند که نظام قضایی مسئول تامین جان و نیازهای انسانی آنها در دوران بازداشت است. اکنون نه جان فرزندان در دوران بازداشت در امان است و نه آبروی پدران ایرانی. پس از فاجعه سال ۸۸ کهریزک و بلایی که بر سر بازداشت شدگان آمده است و نماینده مجلس اعلام کرد که به آنها قرص می‌خورانده‌اند٬‌ می‌توان به این استنتاج رسید که سرکوب مقدس یا باتون مطهر که در جمهوری اسلامی به آن متوسل می شوند دقیقا در پشت همان تفکر خشنی قرار دارد که آزار و کشتن مردم ایران را حلال و مباح می‌کند. این در حالی است که پنجاه سال پیش زندانیانی مانند مهندس مهدی بازرگان و فرزندش عبدالعلی در زندان برازجان با هم عکس یادگاری می‌گرفتند و این عکس سندی است مبنی بر اینکه همه دستگاه قضایی رژیم شاه از همه دستگاه قضایی اسلامی امروز سالم‌تر و انسانی‌تر بوده است.

در پایان می‌توان به خاطره ای از همسر مهندس سحابی اشاره کرد که انسانی‌تر بودن دستگاه قضایی سابق را می‌رساند. همسر مهندس سحابی نقل می‌کرد که در دوران نامزدی به ملاقات عزت‌الله سحابی در زندان شهربانی رفته است. یکی از سربازها به نحوی تصادفی در نزدیکی این زوج جوان می‌نشیند. با دیدن این صحنه یکی از خشن‌ترین بازجویان آن زمان با فحاشی شدید سرباز را توبیخ می‌کند که مگر خواهر و مادر و ناموس نداری که اینقدر نزدیک به این زوج جوان نشسته‌ای. بازجو بر سر سرباز فریاد می‌زند که این ها نامزد هستند و شاید بخواهند چند کلمه خصوصی با هم صحبت کنند.

روحانی هر ۹‌ساعت یک بحران دارد

$
0
0

مهشید ستوده: لب‌هایش خنده را همراه دارد اما چشمانش جدی است؛ دست را زیر چانه می‌گذارد و می‌گوید «در زندان، ضد همه انقلاب‌ها شدم». مردی که روبه‌رویمان نشسته، در کارنامه‌اش سال‌های طولانی از مبارزات انقلابی را دارد. حالا اما تنها یک تاکید دارد و آن هم «اصلاحات» است؛ اصلاحاتی که از نگاه او «تعطیل بردار» نیست و در عصر‌حاضر چاره‌ای جز آن وجود ندارد، از این روزهای کشور نگران است، وقتی از نگرانی‌هایش می‌گوید چهره‌اش متاثرتر از همیشه می‌شود. او از اقتصادی می‌گوید که از نگاهش اوضاع آن حتی از اقتصاد سال‌های آخر جنگ هم خراب‌تر است. از دولتی می‌گوید که رییس‌اش حالا نه‌تنها دست‌هایش بسته است بلکه همچون دولت اصلاحات پر از بحران است؛ اما نه هر ۹‌روز، بلکه هر ۹ ساعت. حالا دست‌ها را از هم باز کرده است و از مخالفان این روزهای دولت می‌گوید که موج عبور از روحانی و پشیمانی از انتخاب او را رقم زده بودند. نتیجه می‌گیرد که اصلاح‌طلبان تحت هیچ شرایطی نمی‌توانند خرج خودشان را از دولت روحانی جدا کنند. هشدار می‌دهد که شکست روحانی، شکست اصلاح‌طلبان aهم هست. از اصلاح‌طلبی که می‌گوید باز هم لبخند بر لبانش بازگشته است. اصلاح‌طلبی همان سوژه‌ای است که گفتن از آن سر‌حالش می‌آورد. از حملات این روزها به اصلاح‌طلبان به‌ویژه شخص سیدمحمد خاتمی هم گلایه دارد و می‌گوید مخالفان دولت در کوتاه‌مدت از ناآرامی‌های اخیر منافع‌شان را کسب کردند. حرف‌های «بهزاد نبوی» مرد ۷۶‌ساله‌ای که این روزها پای صحبت‌هایش می‌نشینید بی‌شباهت به یک کلاس درس نیست. همان‌قدر که می‌تواند توصیه داشته باشد، نقد هم می‌کند. در کنارش هشدار هم می‌دهد. راهکار هم ارائه می‌دهد که در آینده چگونه باید جلو رفت. جان کلامش هم بعد از لزوم همکاری با دولت، یک ائتلاف میان اصلاح‌طلبان و اعتدالیون با اصولگرایان معتدل است. ائتلافی که از نگاه او می‌تواند هم اصلاح‌طلبی را قوام ببخشد و هم مسیر را برای آن هموارتر کند. در یکی از روزهای آغازین زمستان که البته از نگاه بهزاد نبوی آن‌چنان شباهتی به سرما نداشت، تحریریه روزنامه وقایع‌اتفاقیه مهمان او شد تا تحلیل‌های این روزهای او از شرایط کشور و بایدهای آینده را بشنود. پیش از اظهارات نبوی، سرگه بارسقیان سردبیر و سیدحمید متقی معاون‌سردبیر این روزنامه، دغدغه‌های خود را با نبوی مطرح کردند. متن گزارش دیدار اعضای تحریریه این روزنامه با بهزاد نبوی را در ادامه می‌خوانید:

شرایط امروز در مواردی نامناسب‌تر از روزهای جنگ است
بهزاد نبوی در شروع این دیدار در پاسخ به برخی نگرانی‌ها در مورد شرایط اقتصادی کشور و محیط‌زیست از یک‌سو و بی‌توجهی به هشدارهای داده‌شده در سال‌های اخیر گفت: «واقعیت امر این است که من هم خیلی نگران هستم. به‌ویژه آنکه می‌بینیم بسیاری از تندروهای داخلی و خارجی علیه برجام با یکدیگر همراه شده‌اند. هدف ترامپ و تندروهای داخلی هم تنها بلااثر کردن موضوع برجام است». وی در ادامه افزود: «در شرایط فعلی، اوضاع اقتصادی خوبی نداریم. لایحه بودجه‌ پیشنهادی دولت به مجلس کسری قابل‌توجهی داشت که در صورت تصویب تغییرات پیشنهادی کمیسیون تلفیق، این کسری بیشتر هم می‌شود». نبوی در ارتباط با شباهت‌های شرایط این روزهای اقتصاد کشور با شرایط سال‌‌های آخر جنگ گفت: «شرایط امروز در مواردی نامناسب‌تر از آن روزها است، حتی با دوره میانی دهه هفتاد نیز قابل قیاس نیست، اگرچه درآمد ارزی کشور در آن ایام حدود هفت میلیارد دلار بود اما میزان واردات در دولت هشتم، بسیار محدود بود و این واردات در دولت‌های نهم و دهم بر‌اساس سیاست «آوردن درآمد نفت بر سر سفره‌های مردم!» و با استفاده از درآمدهای افسانه‌ای نفت به حدود ۷۰‌میلیارد دلار در سال رسید.
درحال‌حاضر نیز دولت فعلی با وجود تلاش فراوان نتوانسته است این واردات را به کمتر از ۴۵‌میلیارد دلار برساند. طبیعی است معده‌ واردات کشور که در طول سال‌های قبلی به‌دلیل واردات زیاد متسع شده، به‌سادگی جمع نخواهد شد. به‌این‌ترتیب با کسر بودجه و کاهش چشمگیر درآمدهای ارزی امکان سرمایه‌گذاری‌های بزرگ که در میان‌مدت می‌تواند رکود و بیکاری را کاهش دهد از دولت سلب شده و همگان معترف‌اند که رکود و بیکاری از علل مهم نارضایتی‌ها و ناآرامی‌های اخیر بوده است.

روابط اقتصادی کشورها با ما به‌دلیل برخوردهای غلط تداوم نیافت
او در ادامه در پاسخ به پرسشی درباره راهکارهای لازم برای خروج کشور از بحران فعلی گفت: «سرمایه‌گذاری تنها راه در شرایط کنونی است، همان‌طور که گفتم دولت امکان ارزی و ریالی برای سرمایه‌گذاری را ندارد و بخش خصوصی هم توان سرمایه‌گذاری ندارد و آن بخشی هم که پول دارد اطمینان لازم برای سرمایه‌گذاری را ندارد. پس تنها راه‌حلی که می‌ماند سرمایه‌گذاری خارجی است. این امر نیز مستلزم دیپلماسی فعال و غیرماجراجویانه است». وزیر صنایع سنگین کابینه میرحسین موسوی با اشاره به روابط خارجی ایران نیز گفت: «پیش از امضای برجام رابطه اقتصادی ما با دنیا کاملا تعطیل شده بود. نقش برجام صرفا این بود که موانع را از سر راه بردارد. والا برجام فی‌النفسه کاری نمی‌توانست کند. همان‌طور که دیدید در یکی دو ماه بعد از امضای برجام، تعداد زیادی از هیات‌های بزرگ اروپایی، ژاپنی و کره‌ای به کشورمان آمدند که به دنبال گسترش روابط اقتصادی بودند اما متاسفانه در اثر برخوردهای غلط‌مان، ارتباط‌شان تداوم نیافت. با روی‌کارآمدن ترامپ در آمریکا، هماهنگی کاملی میان تندروهای داخلی در جهت بلااثر و بلاموضوع کردن برجام، ایجاد شده است».

دست روحانی بسته است
سخنگوی کابینه دولت محمدعلی رجایی در ارتباط با ناآرامی‌های اخیر در کشور و شباهت‌های آن با ناآرامی‌های مشهد و اسلامشهر در دهه هفتاد، در‌زمان اجرای سیاست‌های تعدیل اقتصادی نیز گفت: «در آن زمان مرحوم اکبر هاشمی پس از مشاهده آن ناآرامی‌ها سیاست‌های تعدیل اقتصادی را تعدیل‌کرد. اما درحال‌حاضر دست آقای روحانی بسته است و بدون هماهنگی با نهادها و قوای دیگر امکان تجدیدنظر در سیاست خارجی، به‌منظور فراهم کردن امکان سرمایه‌گذاری را ندارد. به‌طور مسلم حوادث اخیر زمینه داخلی داشته است و البته عوامل دیگر هم دخالت‌های خاص خودشان را در این حوادث داشته‌اند. دیدید بی‌بی‌سی که سعی می‌کند در بسیاری از موارد، حداقل ظاهر بی‌طرفانه خود را حفظ کند در این ماجرا موضع‌گیری‌های جانبدارانه زیادی داشت. از‌سوی‌دیگر، جرقه این حوادث هم از سوی برخی جناح‌های داخلی‌ زده شد که تصور می‌کردند با این کار صرفا دولت را مورد حمله قرار خواهند داد که در عمل کنترل از دست‌شان خارج شد. می‌توانند شخص روحانی را مورد حمله قرار دهند اما نکته‌ای که باید مورد‌توجه قرار گیرد، بالارفتن تحسین‌برانگیز آگاهی مردم و شعور سیاسی اقشار متوسط و حتی بخش‌های گسترده‌ای از اقشار فرودست جامعه بود. آنها با وجود نارضایتی‌های بزرگ و کوچکی که دارند، در ناآرامی‌ها شرکت نکردند و ترجیح دادند خواسته‌های خود را گرچه تدریجی، از‌طریق صندوق‌های رای تحقق بخشند و مانع از بسته‌تر‌شدن فضا و در‌نهایت آسیب‌دیدن بیشتر آزادی انتخابات و صندوق‌های رای شوند. تهران و بسیاری از شهرهای بزرگ، حتی کوچک در این رخدادها تقریبا ساکت بودند».
ناآرامی‌ها در کوتاه‌مدت برای مخالفان دولت دستاورد داشت
نایب‌رییس مجلس ششم در ادامه تصریح کرد: «من شنیده‌ام که تقریبا در کل کشور در حدود ۶۰‌شهر و جمعا حدود ۶۰‌ تا ۱۰۰‌هزار نفر به خیابان‌ها آمده بودند. این آمار نشان می‌دهد که این اعتراضات آن‌چنان وسیع نبوده است و به‌همین علت، هم نسبتا زود فروکش کرد. ضمنا به‌نظر می‌رسد که ناآرامی‌های اخیر، در کوتاه‌مدت دستاوردهای مطلوبی هم برای مخالفان دولت داشت. به‌عنوان مثال، فضای مجازی تا اندازه‌ای محدود و موضع‌گیری‌ها علیه اصلاح‌طلبان در فضای مجازی بسیار تند شد. به‌ویژه آنکه تلاش ویژه‌ای کردند تا شخص آقای خاتمی را هم تخریب کنند».

اصلاح‌طلبان نمی‌توانند خرج‌شان را از روحانی جدا کنند
وی با اشاره به جو ایجاد‌شده علیه اصلاح‌طلبان گفت: «از نگاه من، این جو درمیان‌مدت بعید می‌دانم که استمرار پیدا کند. بالاخره گروه‌های مخالف جمهوری اسلامی، به‌ویژه در خارج از کشور از این شرایط و به‌ویژه حملات به اصلاح‌طلبان و میانه‌روها که برای اولین‌بار آنها در ۱۳۷۶ از دوم خرداد به‌عنوان «فتنه خاتمی» نام بردند، ذوق‌زده شده بودند. چندی قبل از این ناآرامی‌ها، جمعی در فضای مجازی و به نام اصلاح‌طلب هیاهوی «پشیمانی از رای به روحانی» را مطرح کردند که مورد استقبال مخالفان ائتلاف اعتدال، میانه‌روی و اطلاح‌طلبی هم قرار‌گرفت، شبیه موج «عبور از خاتمی» که اواخر دوره دوم ریاست‌جمهوری او مطرح شد. شاید برخی با حسن‌نیت تصور کنند با این «اعلام پشیمانی» خرج خود را از روحانی جدا می‌کنند. حال آنکه امکان جدایی این خرج برای اصلاح‌طلبان وجود ندارد. به‌فرض شکست دولت، اصلاح‌طلبان هم شکست خواهند خورد. اصلاح‌طلبان باید تمام تلاش‌شان را کنند تا روحانی موفق شود. تنها کاری هم که در دولت دوم روحانی همگی‌ باید برای تحققش تلاش کنیم جلب سرمایه‌های خارجی است. همان‌طور که می‌دانید ما برای اینکه اشتغال را در وضع فعلی حفظ کنیم، باید چند سال پیاپی، سالانه ۶۰‌میلیارد دلار سرمایه‌گذاری داشته باشیم. این درحالی است که از سال ۹۲ تاکنون هر سال کمتر از پنج میلیارد دلار سرمایه‌گذاری در کشور عملا تحقق یافته است».

اصلاح‌طلبان دغدغه دیگری دارند
بهزاد نبوی در ادامه تصریح کرد: «به‌نظر من درحال‌حاضر مهم‌ترین مسائل کشور، مسائل اقتصادی بوده که پیش‌نیاز حل آن، مسائل سیاست خارجی است و بقیه مسائل کشور، جنبه فرعی و جنبی دارند. این نظر امروز من هم نیست. در سال ۹۲ هم در زندان وقتی روحانی به ریاست‌جمهوری برگزیده شد، نامه‌ای برای ایشان نوشتم و ضمن تبریک انتخاب‌شان، تاکید کردم که ما در حال تحمل حبس‌مان هستیم و مشکلی هم نداریم. انتظارمان از شما حل مسائل سیاست خارجی و به تبع آن، مسائل اقتصادی است. واقعیت این است که من از همان موقع معتقد بودم که اگر روحانی در زمینه حل‌کردن این مسائل توفیق پیدا کند، در سایر زمینه‌ها هم قدرت بیشتری خواهد داشت». او تصریح کرد: «از آنجایی که ریشه اعتراضات اخیر اقتصادی بود، باید به این نکته توجه کرد که برای بهبود شرایط اقتصادی سرمایه‌گذاری نیاز است و از آنجایی‌که سرمایه‌گذار داخلی نداریم پس باید اجازه حضور سرمایه‌گذار خارجی را بدهیم. اصلاح‌طلبان هم باید بیشتر از هر مسئله‌ای روی همین موضوع کار کنند اما متاسفانه دغدغه‌های دیگری دارند».

ضد همه انقلاب‌ها شدم
نبوی در ارتباط با شرایط فکری اصلاح‌طلبان و این موضوع که گفتمان اصلاح‌طلبی تا اندازه‌ای تهی شده و حرف جدیدی برای گفتن ندارد نیز گفت: «من در زندان، ضد انقلاب ،یعنی همه انقلاب‌ها شدم! از انقلاب فرانسه تا بهار عربی. از نگاه من انقلاب‌ها مشکلات اساسی دارند. مهم‌ترین مشکل آنها این است که با تفکر انقلابی، ساختار موجود کشور را نابود می‌کنند و به‌دلیل بی‌تجربگی در ایجاد ساختار جدید دچار مشکلات اساسی می‌شوند. خود ما هم در ابتدای انقلاب تجربه نداشتیم و طبعا در اداره کشور دچار مشکلات اساسی بودیم. اجرایی‌ترین فرد در میان ما مرحوم مهدی بازرگان بود که تصور می‌کنم مهم‌ترین سمت اجرایی‌اش ریاست سازمان آب تهران در زمان مرحوم محمد مصدق بود. به این نتیجه رسیدم که در عصر حاضر برای ما و همه ملت‌ها و کشورها، تنها راه، اصلاحات است. گفتمان اصلاح‌طلبی تعطیل‌بردار نیست. در هیچ کجای دنیا، امروز دیگر انقلاب مقبولیتی ندارد».

جوانان هم دیگر انگیزه انقلاب ندارند
این فعال سیاسی اصلاح‌طلب، در بخش دیگری از سخنان خود تاکید کرد: «سه راه برای تغییر وضع موجود به وضع مطلوب متصور است.: انقلاب، دخالت خارجی و اصلاحات. دو مورد اول را هم خودمان و هم سایر کشورهای دنیا تجربه کرده‌ایم. در سراسر جهان جز داعش به انقلاب فکر نمی‌کند، حتی القاعده هم دیگر کمتر به اقدامات انقلابی دست می‌زند. این نظر من پیرمرد نیست که رمق انقلاب ندارم و ممکن است محافظه‌کار شده باشم، بلکه حتی جوانان هم دیگر اعتقاد و انگیزه انقلاب را مثل دوره جوانی ما ندارند. دخالت خارجی هم دیگر یک راه‌حل شکست‌خورده است که مثال بارز آن را در افغانستان، عراق، یمن و سوریه می‌بینیم. دخالت آمریکا در عراق و افغانستان را دیدیم چه نتیجه‌ای در پی داشت؟ حالا این کشورها چه دارند؟ یمن و سوریه هم در آتش جنگ داخلی می‌سوزند؛ بنابراین دو راه مذکور را امروز همه مردود می‌دانند و دنبال آن نیستند. تنها راهی که می‌ماند همین اصلاحات است که از دوم خرداد ۷۶ در کشور ما مطرح شد».

روحانی هر ۹ ساعت یک بحران دارد
بهزاد نبوی در ادامه این دیدار به جزییات گفتمان اصلاح‌طلبی اشاره کرد و گفت: «اصلاحات به معنای حرکتی قانونی، مسالمت‌آمیز و طبعا تدریجی برای تغییر وضع موجود به وضع مطلوب با حفظ چارچوب نظام حاکم هر کشوری است. حفظ چارچوب مسئله مهم و وجه افتراق میان ما و کسانی است که در روش اصلاح‌طلب و در هدف انقلابی هستند. این دسته هم معتقد به فعالیت قانونی، مسالمت‌آمیز روند تدریجی هستند ولی به حفظ نظام اعتقادی ندارند. این تفکر تفاوتی با تفکر انقلابی ندارد، فقط روش‌هایش قهرآمیز نیست گرچه تحقق اهداف اصلاحی ممکن است دشوار و زمان آن طولانی باشد، مع‌الوصف برای حل مشکلات جامعه، نسبت به انقلاب و دخالت خارجی به شکل محسوس و ملموس ارجحیت دارد. او در دفاع از دولت فعلی گفت: «فشارهایی که بر دولت فعلی وارد می‌شود به مراتب بسیار بیشتر از فشار بر دولت هفتم و هشتم است. اگر آن دولت هر ‌۹‌روز با یک بحران مواجه بود، دولت فعلی شاید هر ‌۹‌ساعت یک بحران دارد. در شرایط کنونی، بیش از ۵۰‌درصد ثروت کشور در دست چند نهاد است و به‌این‌ترتیب حتی نقش دولت در اقتصاد نیز بسیار کمتر از دولت‌های هفتم و هشتم است. نهادهای رسمی تبلیغاتی و نهادهای نیمه‌رسمی تبلیغاتی که تعداد و قدرت آنها امروز به مراتب بیش از دوره دولت هفتم و هشتم است به‌صورت کامل و بی‌رودربایستی علیه دولت کار می‌کنند».

باید ائتلاف کنیم
وی در ادامه گفت: «به‌یاد دارم که چند ماه پس از روی‌کارآمدن دولت آقای خاتمی، مصاحبه‌ای با روزنامه سلام داشتم. در آن روزها سطح توقعات از دولت خیلی زیاد بود. در آن مصاحبه مطرح کردم که رییس‌جمهور در بهترین وضعیت و اگر سایر نهادها و قوا همراهش باشند و در مقابلش نایستند، ۱۰ تا ۱۵‌درصد قدرت را در دست دارد. امروز واقعا آن ۱۵‌درصد قدرت هم نیست. وقتی بیش از ۵۰درصد اقتصاد و علاوه‌بر صداوسیما خبرگزاری‌های قدرتمند در دست مخالفان دولت باشد و مشکلات اقتصادی بی‌سابقه هم مزید بر علت شود، کار برای دولت بسیار مشکل خواهد بود». نبوی در پاسخ به این پرسش که عده‌ای در این شرایط می‌گویند پس چرا باید رای داد و در انتخابات شرکت کرد یادآور شد: «در اینکه اعتراضات اخیر به‌شکل قابل‌قبولی خاتمه یافت، وجود دولت معتدل و میانه‌رو که نتیجه انتخاب آگاهانه مردم است، بسیار موثر بوده است. با توجه به اهمیت صندوق‌های رای، باید از ریزش آرا جلوگیری و مرتبا تعداد آن را افزایش دهیم. هنوز هم من معتقدم برای تسلط کامل‌تر بر صندوق‌های رای باید ائتلافی با همه میانه‌روها و اعتدالیون اعم از اصلاح‌طلب، اصولگرا و مستقل داشته باشیم و اعتدال و میانه‌روی محور اصلی باشد؛ البته این به معنای فراموش‌کردن هویت اصلاح‌طلبی و اصولگرایی نیست، بلکه همه طیف‌ها باید حول محور اعتدال و میانه‌روی باهم ائتلاف کنند».

منبع: روزنامه وقایع‌اتفاقیه

مرگ «چند» زلزله‌زده بر اثر سرما در کرمانشاه

$
0
0

زیتون ـ شهاب نادری، نماینده اورامانات در مجلس ایران از مرگ «چند نفر» در مناطق زلزله‌زده به دلیل سرمازدگی در شب گذشته خبر داد.

پیش از این هم نماینده کرمانشاه در مجلس گفته بود که بر اثر  وزش باد شدید، ۳۵ خانوار زلزله‌زده چادرهای خود را از دست داده‌اند.

شب یکشنبه ۲۱ آبان ماه سال جاری زلزله‌ای به بزرگی ۷٫۳ در نزدیکی ازگله ، استان کرمانشاه در نزدیکی مرز ایران و عراق رخ داد. تعداد کشته‌ شدگان این زمین لرزه در ایران به ۵۷۴ نفر رسیده و همچنین ۹٬۳۸۸ نفر نیز زخمی  و حدود ۷۰٬۰۰۰ نفر بی‌خانمان شدند.

به گزارش ایسنا، نماینده اورامانات  در پایان جلسه علنی امروز چهارشنبه مجلس در تذکری به رییس جمهور  با اشاره به اینکه بسیاری از مصوبات سفرها به این استان اجرایی نشده خواستار رعایت تعادل و توازن منطقه‌ای شد و گفت: قطعا با رعایت تعادل و توازن منطقه‌ای فقیر، فقیرتر و غنی، غنی‌تر نخواهد شد.

گزارش‎های حاکی از مرگ در اثر سرمازدگی و بی‌خانمانی زلزله‌ زدگان در حالی به گوش می‌رسد که در روزهای ابتدایی موج کمک‌های مردمی و تصمیمات و مصوبات دولت و دستگاه‌های حاکمیتی به سوی این منطقه سرازیر شده بود.

در همان روزهای ابتدایی پس از زلزله  مبلغ ۵۶۵ میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومان با هدف تسریع در امدادرسانی به زلزله زدگان  از سوی خزانه داری کل کشور به دستگاه‌های ذیربط پرداخت شد.

بر اساس دستور وزارت اقتصاد، از مجموع رقم پرداخت شده، مبلغ ۱۴ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان به خزانه معین استان کرمانشاه، ۱۰ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان خزانه معین استان ایلام، ۱۰ میلیارد تومان ارتش جمهوری اسلامی ایران، ۳۰۰ میلیارد تومان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ۴۵ میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، ۱۰ میلیارد ریال جمعیت هلال احمر، ۲ میلیارد و ۹۰۰ میلیون تومان جمعیت جوانان هلال احمر، ۵ میلیارد تومان اورژانس کشور و ۱۰ میلیارد تومان اورژانس تهران از محل منابع مدیریت بحران، خارج از نوبت و بدون فوت وقت پرداخت شد.

همچنین بر اساس پیشنهاد سازمان برنامه و بودجه، در هیات دولت مصوب شد که  مبلغ   ۲۸۱۶میلیارد و ۱۶۴ میلیون ریال به صورت هزینه‌ای از محل منابع ماده ۱۲ قانون تشکیل سازمان مدیریت بحران برای بازسازی بخشهای خسارت دیده ناشی از زلزله استان کرمانشاه در اختیار بنیاد مسکن قرار گیرد.

پیش از این هم  در روز ۱۳ دی ماه محمدعلی جعفری فرمانده کل سپاه، نهادی که  ۳۰۰ میلیارد تومان بودجه برای اسکان زلزله‌زدگان دریافت کرده بود، اعلام کرد:« قرارداد و تعهد ما برای اسکان موقت مردم زلزله زده در روستاهای دشت ذهاب و اطراف ثلاث باباجانی و برخی از روستاهای گیلان‌غرب و دالاهو حدود ۸ هزار کانکس برای ۸ هزار واحد روستایی تخریب شده و یا غیر قابل اسکان بود.امروز پس از گذشت ۴۴ روز از سفر مقام معظم رهبری و با گذشت حدود ۴۰ روز از تعهدی که سپاه در خصوص اسکان موقت زلزله‌زدگان داده بود، اتمام ماموریت خود را پیش از به پایان رسیدن ۴۵ روز اعلام می‌کنیم.»

 

حال با وجود اعلام تخصیص بودجه‌های نامبرده و پایان ماموریت بسیاری از نهادهای ذیربط، عضو مجمع نمایندگان استان کرمانشاه با اشاره به وضعیت نامساعد زلزله‎زدگان تاکید می‌کند که « لازم است هرچه سریع‌تر کانکس یا پول آن به مردم زلزله زده داده شود تا آنها در این شرایط و وضعیت سرما نباشند.»

زهرا رهنورد: رفع حصر من بدون میرحسین بی‌معناست

$
0
0

زیتون- زهرا رهنورد٬ از رهبران در حصر جنبش سبز٬ در واکنش به شایعات مربوط به رفع حصرش تاکید کرد که «رفع حصر رهنورد بدون میرحسین بی‌معناست.»

اول بهمن ماه الیاس حضرتی٬ از اعضای حزب اعتماد ملی و مدیر مسئول روزنامه اعتماد٬ خبر داد که منابع موثق اطلاع دادند خانم #زهرا_رهنورد چند روزی است به دلیل بیماری مادرشان خارج از#حصر به‌سر می‌برند.

ین خبر به سرعت توسط فرزندان این دو رهبر در حصر جنبش سبز تکذیب شد. زهرا موسوی خامنه٬ دختر میرحسین موسوی و زهرا رهنورد٬ رهبران در حصر «جنبش سبز» در واکنش به این خبر توییت کرد:دوستان عزیز مادر من بعد از ملاقات با مادر به شدت بیمار و نیمه محتضرش دوباره به حصر برگردانده شده منبع موثق هم خود ما هستیم و رفع حصر شدن را به شما خبر خواهیم داد رفع حصر یعنی زندان سازان رسما آن را اعلام اجازه دهند بدون مامور رفت و امد کند.

نرگس موسوی نیز واکنشی مشابه داشت: مادربزرگ حالش وخیم است.زهرا رهنورد در طی چند روز اخیر ساعات و گاهی دقایقی را بر بالین مادر بیمار می گذراند و بعد به حصر اختر بازگردانده می شود. رفع حصری صورت نگرفته است. تکذیب مدعیان رفع حصر … منابع خبری ایشان، خبر را اشتباه به عرضشان رسانده اند.

مهدی کروبی، فاطمه کروبی، زهرا رهنورد و میرحسین موسوی از بهمن سال ۱۳۸۹ و در پی اعتراضات به نتیجه انتخابات سال ۱۳۸۸، در حصر خانگی قرار گرفتند. از این میان فاطمه کروبی پس از چند ماه رفع حصر شد.

زهرا رهنورد در ملاقات این هفته خود با دخترانش اظهار امیدواری کرد که شاید حاکمیت کمی از رفتارهای گذشته عبرت گرفته است و اجازه داده وی ساعاتی بر بالین مادر بیمار خود حاضر شود.

وب سایت کلمه خبر داد این رهبر در حصر جنبش سبز در ملاقات هفتگی خود با دخترانش گفت: «۵ سال پیش بعد از مدت‌ها بی‌خبری از خانواده، تنها دقایقی پیکر بی‌جان پدرم را در سردخانه بیمارستان نشانم دادند. هفت سال قبل جنازه پدر میرحسین را نشانش دادند.»

به گفته زهرا رهنورد: «این روزها ساعاتی یا گاه دقایقی بر سر بالین مادر بیمار و ٩۴ ساله‌ام حاضر شده‌ام، هرچند نمی‌توانم بسیاری از ایرانیان که با همین دلایل در داخل و خارج کشور از دیدار با خانواده و عزیزان خود محروم هستند، را از خاطرم دور کنم.»

او با بیان اینکه نمی داند که اینهمه شایعه‌سازی با چه هدفی صورت گرفته است؟ تاکید کرده است که مانند ۷ سال گذشته همچنان هیچ خواسته‌ای جز آزادی زندانیان سیاسی بخصوص آزادی زنان زندانی ندارد.

 

سوریه‌ای شدن ایران، جعل اسکناس هفت‌تومانی

$
0
0

طرح موضوع «سوریه‌ای شدن ایران‌» از طرف برخی از اصلاح‌طلبان و ایجاد هراس و تردید در دل مردم برای برگشتن به خانه‌های خود و عدم حمایت از معترضین و ناراضیان وضع موجود، منجر به بوجود آمدن اختلاف در اردوگاه اصلاح‌طلبان شد.

به‌نظر می رسد تشبیه ایران به سوریه هم از لحاظ تاریخی و هم از لحاظ جنس تظاهرات خیابانی چنان سخت و ناممکن است که اگر این ادعا را بزرگترین خطای تاریخی و تحلیلی اصلاح‌طلبان به طور هم‌زمان در برابر «حاکمیت و مردم» بنامیم، پربی‌راه نگفته‌ایم

اصلاح‌طلبان در برابر حاکمیت مرتکب خطا شدند، چون حاکمیت متوجه شد که دست اصلاح‌طلبان خالی است و اگر خدای ناکرده فرداهای دور و نزدیک، مشکلی در مملکت بوجود بیاید، اصلاح‌طلبان ارتباطی موثر و معناداری با بدنه اجتماعی ندارند و در شرایط اضطرار به همان ابزارهایی متوسل می‌شوند که هسته سخت قدرت در اختیار دارد. بنابراین این احزاب و شخصیت‌های اصلاح‌طلب نقش لولا و مفصل حاکمیت را به‌عهده نداشته و توان مدیریت نارضایت اجتماعی را ندارند و نمی توانند رهبری جریانات ناراضی را به‌عهده بگیرند تا در یک بده بستان با حاکمیت با دادن حداقلی از امتیازات، چالش ها را مدیریت کنند. در شرایطی که طرف مقابل نشان داده است نه تمایلی به سهم‌دهی و نه اعتمادی به اصلاح‌طلبان دارد، این نکته ضعف بزرگ از دید او پنهان نخواهد ماند

از طرفی مواضع اصلاح‌طلبان در برابر مردم هم خطا بود؛ هول و دست‌پاچه چنان با ادبیات درشت و قلدرمابانه، ناراضیان و مردم را نواختند که تصور تفاوت احتمالی آنان با جریان مقابل، مخصوصا برای نسل جوانی که تجربه دوم‌خرداد و دولت اصلاحات را ندارد، مخدوش و شاید ناممکن شد. اگر احمدی نژاد معترضان خیابانی را «خس و خاشاک» می نامید و کاظم صدیقی آن‌ها را «آشغال» خواند، اصلاح‌طلبان معترضان ناراضی را «کرکس» و «اغتشاشگر» نامیدند و هر چه در توجیه و توضیح آن‌هم کوشیدند کار را خراب‌تر کردند. طرح سریع شعار مشهور «اصلاح طلب،اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا»، از طرف ناراضیان معترض، واکنش سریعی به این ادبیات موهن و واکنش‌ ناپخته بود و موید این فرضیه که در ذهن بخش زیادی از مردم، اصلاح طلبان فقط برای گرفتن رای در کنار مردم هستند و حق مردم تا جایی برای‌شان اصالت و مقبولیت دارد که منجر به رای‌سازی برای آن‌ها برای ورود به قدرت باشد. یعنی اگر برای جریان مقابل رای مردم زینت مشروعیت حاکمیت دینی آن‌هاست برای اصلاح‌طلبان هم مردم زینت صندوق رای‌شان است تا مادامی‌که دسترسی به نهادهای غیرانتخابی و نظامی ندارند.

خطای استراتژیک، اخلاقی و تحلیلی اصلاح‌طلبان در همین‌جا متوقف نشد. طرح موضوح «سوریه‌ای شدن ایران»، گریزگاهی بود که ظاهرا می‌توانست نگرانی‌های اصلاح‌طلبان را در مواجهه با معترضان ناراضی مقداری موجه سازد و بیان‌گر دغدغه‌های کلان آن‌ها باشد و یا پوششی برای خطای قبلی، اما تعجیل و بی‌توجهی به فکت‌های تاریخی و جغرافیایی ، از طرفی ضربه دوم را به اصلاح‌طلبان وارد کرد و بخش منصفی از آن‌ها را هم که در خصوص ناراضیان معترض مواضع ملایم‌تر و میانه‌روانه‌ای داشتند، نیز قربانی کرد و خواسته یا ناخواسته به گروه اول پیوند زد و در خطای آن‌ها شریک ساخت و از طرفی دیگر ناظران را در قوای تحلیلی و سطح شناخت اصلاح‌طلبان از مناسبات بین‌المللی و دموکراتیک مردد ساخت

به دیگر سخن، وضعیت سوریه به هیچ وجه مشابهتی با وضعیت ایران امروز ما نداشت و از درون مناسبات قدرت ایران به هیج وجه سوریه‌ای دیگر خلق نخواهد شد و می‌طلبید اصلاح‌طلبان به‌‌جای ایجاد این هراس و یاس بی‌جا در دل مردم ، با تاکید بر «تقدس و اصالت حق مردم» به‌جای اتخاذ مواضع سخت، میدان‌داری و مردم‌داری می‌کردند و از خواست‌های مشروع مردم حداقل در برابر دولت، جانب مردم را می‌گرفتند

اما چرا ایران سوریه نمی‌شود؟
سوریه کشوری است که از میان بحران‌های جدی سیاسی و مذهبی و قومی و قبیله‌ای، از میان سیاست‌ و مناسبت‌های پیچیده قدرت‌های جهانی به‌خصوص انگلیس و فرانسه برخاسته است.سوریه کشوری که از ابتدا با تکیه بر طبقه بورژوا و غالبا مردمانی منتسب به مذهب اهل سنت با حذف و نادیده گرفتن و انکار دیگر مردمان سوریه به رهبری شکری القوتی به استقلال رسید.این دولت ناکارآمد و غیرمشروع، در راستای سرکوب مخالفین داخلی ارتش تازه تاسیس خود را که فاقد تجربه و آموزش لازم بود وارد جنگ فلسطین کرد و شکست سنگینی متحمل شد. به‌همین منظور از ۱۹۴۹ تا ۱۹۵۴ یک سری کودتاهای پی‌در‌پی در این کشور به راه افتاد که با سرکار آمدن هر کدام از کودتاچی‌ها، نیروهای وابسته به آنها وارد ارتش شد. با قدرت گرفتن ارتشیان کرد،اهل سنت و بعثی‌ها در طی این کودتاها و ورود منتسبین به آن‌ها به درون ارتش، در واقع ارتش از درون چند پاره شد. در سطح سیاسی نیز سرکوب‌ قیام‌های مردمی حما و جنبش‌های وابسته به اخوان المسلمین توسط علوی‌ها و دروزی‌ها و اسماعیلیان، در کنار ایدولوژی اخوان المسلمین مبنی بر کافر دانستن علوی‌ها و اقدام به قتل و ترور افسران ارتش توسط اخوان و در این میان حذف کردها از مناسبات قدرت و انکار هویتی کردی توسط ناسیونالیسم عربی، مناسبات سوریه را براساس «همه یا هیچ» یا «بود و نبود» ترسیم کرد.در عالم واقع اگر بخواهیم سوریه را توصیف کنیم می توانیم با چنین مختصاتی سوریه را ترسیم کنیم .

مختصات سوریه:
– سوریه فاقد تجانس و انسجام جامعه ایران است

-سوریه تجربه زندگی نوگرایانه نداشته و از زمانی که به‌عنوان یک استان تحت اداره مستقیم عثمانی بوده تا امروز در حالت جنگ و جدل قومی و مذهبی بوده
-از زمان قیمومیت سوریه، ملت سوریه همواره دو پاره سنی و اقلیت بوده است و ملت سازی در آن انجام نشده است.
-استان‌های سوریه با حمایت و استقبال فرانسه، نه بر اساس تقسیمات عادی کشوری در راستای مدیریت کشور بلکه بر اساس اختلافات داخلی و تمایلات جدایی‌طلبانه و خواست‌های فرقه‌ای، در واقع نه تقسیم اداری بلکه قطعه‌قطعه شده است.

در عالم واقع هیج وقت دولت با ثباتی در سوریه وجود نداشته و از ابتدا سوریه روی بستری از خشم، تبعیض، اثر متقابل ژیوپولیتیک، فرقه‌گرایی و ناسیونالیسم افراطی و مذهب‌گرایی افراطی بنا شده است و فشار این صفحات زیرین و واقعی بر صفحه سیاسی سوریه اثر گذاشته که در نهایت منجر به تسلط یک حزب واحد شده است. بدون اغماض می‌توان گفت از ۱۹۲۳ تاکنون برآیند نیروهای متعارض سوری منتج به شکل‌گیری حکومتی فاسد و نظامی در سوریه شد که هیچ توافق عمومی برای شکل‌گیری و ادامه حکومت آن حاصل نشده است و این یکی از بارزترین ویژگی‌های تاریخ سیاسی سوریه است که برون‌داد بیرونی آن الگویی از سیاست کودتایی است که نشان‌گر جابجایی سریع نخبگان در هرم قدرت و در محیطی کاملا نا امن بوده. تکیه حزب بعث سوریه بر جذب اقلیت‌ها ،دروزی‌ها ، مسیحیان، سنی‌های فقیر و حاشیه‌نشین‌های اقتصادی و اجتماعی در مقابل حزب کمونیست از یک طرف و به‌ویژه اخوان‌المسلمین که با بسیج نیروهای اشراف، سنی‌های افراطی، هویت‌طلبان عرب غیر ناصری، بنا را بر حذف و سرنگونی و نابودی علوی‌ها گذاشته بود مناسبات سیاسی سوریه را درگیر مناسبات خونین قومی و عشیره ای کرد. این تنش ها به‌قدری واقعی است که تشکیل گروهای حذف در درون ارتش با نام کمیته‌های نظامی در راستای حذف فیزیکی طرفین یک موضوع عادی بوده است . تشکیل کمیته بعث، کمیته نظامی علویان، اتحادیه افسران فاطمیه، اتحادیه افسران سنی‌مذهب، تشکیل السرایا الدفاع (جوخه‌های دفاع) وحدت الخاصه(واحد ویژه) الطلیعه المقاتله(افسران پیش‌تاز) تنها بخشی از گروه‌ها و جوخه‌های مرگ هستند که رسما در درون ارتش و علیه همدیگر اقدام می‌کرده‌اند و همواره دستی در انتقام‌گیری و قتل عام مخالفین داشته‌اند

در واقع جنگ‌های داخلی سوریه در این سالها فقط شعله‌هایش بلندتر شده است و گرنه این قتل و کشتار همواره در سوریه وجود داشته و درگیری و تنازعات بود و نبود در سوریه در جریان بوده است.

مقایسه چنین کشوری که حتی قیام آن مبتنی بر خواست‌های غیر دمکراتیک و حذف بخشی از مردم است، با خواست‌های مردمان کشوری که صرفا به نحوه مدیریت و فساد مدیریتی معترض هستند و از جنوب تا شمال شعار «جانم فدای ایران» می‌دهند، به‌غایت غیر واقعی است.

مقایسه کشوری بدون سابقه هم‌زیستی جمعی با هم ومملو از خشونت ساختاری و تضاد معیشتی و طبقاتی و مذهبی و قومی و هویتی با ایران، حکایت مشهور جعل اسکناس‌های هفت‌تومانی است که بارها در تحلیل‌های اصلاح‌طلبان از جناح رقیب تکرار شده است

جعل اسکناس هفت‌تومانی یعنی:
مقایسه ایران ثروتمند با طبقه متوسط قابل توجه و قشر مذهبی نسبتا روشن‌فکر (جعفری و شافعی) و جمعیت قابل توجه تحصیل‌کرده و سوکلار، با سوریهای که ۴۶ درصد اقتصاد آن متکی به کشاورزی است و ۷۴ درصد مذهب مردم آن اهل سنت، آن هم نه اهل سنت میانه‌روشافعی، بلکه حنبلی است ( بیشترین خشونت در حق مذهب شافعی که یکی ازمذاهب اهل سنت است، توسط همین حنبلی ها انجام شده و سابقه تقکر و رفتارهای داعشی و ریشه‌های خود داعش دراین منطقه حداقل بیش از چند صد سال است تاریخ اندیشه سیاسی در اسلام مملو از خشونت های داعشگونه این مذاهب بر علیه همدیگر است قتل محمد شافعی، ریس مذهب شافعی توسط همین جماعت و انداختن زنجیر به گردن ایشان از مصر تا فلسطین و قتل ایشان در فلسطین فقط یکی از رفتارهای داعشگونه این جماعت است .می توان ادعا کرد

اصولا هیچ‌کدام از کشورهای منطقه -بجزمصر- با مردم ایران قابل مقایسه نیستند .اصلا در ایران اختلافات قومی و مذهبی به کینه ورزی تبدیل نشده است و اصلا این اختلافات در میان مردم ریشه پیدا نکرده است و این اختلافات به تنش های مذهبی و قومی تبدیل نشده است و حتی

می‌شود ادعا کرد با وجود تلاش‌های فراوان حکومت واحزاب اپوزیسیون و دولت‌های خارجی، حتی ظرفیت تبدیل شدن به خشونت را هم ندارد

از طرفی دیگر، جنس نارضایتی ایرانیان در روزهای اخیر نه از جنس نارضایتی هویتی و هویت‌طلبانه، بلکه از جنس نارضایتی‌های مردم لبنان بود که در عین نارضایتی و به سقوط کشاندن دولت، چارچوب

هوییتی را حفظ و کسی متعرض هویت دیگری نشد. جنس تظاهرات در ایران از جنس تظاهرات یونان در سال ۲۰۰۸ بود . مردم یونان در سال ۲۰۰۸ در اعتراض به نظام آموزشی یونان و تولید هزاران تحصیل‌کرده بیکار که بعد از دانشگاه هم دست در جیب والدینشان داشتند، در کنار عدم تعهد صندوق‌های بازنشستگی و ورشکست شدن آن‌ها، دست به اعتراضات خیابانی زدند. بخشی از مردم ایران، به‌خصوص در شهرستانها، هم قاعدتا از وضعیت اقتصادی در کنار بی‌برنامگی، ویژه‌خواری و ناکارامدی سیستم مدیریتی کشور و البته بی‌توجهی حاکمیت به دغدغه‌های آن‌ها و توزیع غیر عادلانه ثروت و منزلت و قدرت دست به اعتراض زدند

تشبیه جنس اعتراضات ایرانیان با جنس اعتراضات سوریه وشبیه سازی شعار «جانم فدای ایران» مردم از ایذه تا مریوان با شعار رویای خلیفه گری که تروریست ها را از چچن تا فرانسه کنار هم جمع می کندبسیار غیر منصفانه و غیر معقول بود. متاسفانه گویی اصلاح‌طلبان، همزمان به دو بیماری «خویشتن قربانی‌پنداری» و « و نوعی «رسالت پنداری تاریخی » گرفتار شده اند. آن‌ها از طرفی گمان دارند که ایثارمی کنند و از طرفی رسالت خود می‌بینند که ایران به دام خشونت نیفتد و در این میان هیچ‌گاه مسولیت یاس بوجود آمده جامعه، ناشی از سیاست‌ورزی نادرست خود را نمی‌پذیرند. اصلاح طلبان تا دیروز می‌گفتند مردم تنبل هستند و تغییر از درون جامعه مدنی و فشار از پایین مستلزم حضور مردم است و چون مردم حضور فعالانه در عرصه عمومی ندارند ، ما می خواهیم با آسانسور قدرت از درون سیستم را اصلاح کنیم، حالا که مردم جلوتر از آنها هستند حضور مردم را خطرناک می دانند و یا آن‌ها را تحقیر می‌کنند. نتیجه آنکه باید راه دیگری برگزید تا همچنان امید نمیرد تا همچنان مردم برای اصلاح امیدوارانه حضور داشته باشند .

منبع: سایت هم‌اندیشان


گشایشِ دریچه گفت‌وگو؛ درآمدی بر گذار از جدل‌های ستیزنده به گفت‌وگوی همدلانه

$
0
0

ناتوان و گریزان
چرا بسیاری از ما از گفت‌وگوکردن گریزانیم؟ چرا در انجام و پیشبرد گفت‌وگو با دیگران عموماً ناتوانیم؟ چرا تلاش‌هایمان در به‌‌سامان کردن گفت‌وگو با دیگران معمولاً به ناکامی می‌انجامد؟ چرا گفت‌وگوهایمان غالباً به تحکیم و تعمیق و توسعه روابط انسانی ما با دیگران منتهی نشده و در عوض، مسیر دستیابی به توافق‌های قابل حصول را برای ما به راهی پرسنگلاخ و عبورناشدنی مبدل ساخته است و دسترسی‌مان را به برنامه‌ها و رویکردهایی که پوشش‌دهنده و پیش‌برنده نیازها و منافع و مطلوبیت‌های مشترک است دورتر و دشوارتر می‌سازد؟ چرا در جریان و در پایان گفت‌وگوهای دو یا چندسویه خود با دیگران، در اکثر موارد، به‌جای افزایش احساس درک و هم‌فهمی متقابل و ارتقای سطح مفاهمه سازنده و تعالی‌بخش با دیگر طرف‌های گفت‌وگو، تلخ‌کام و آزرده‌خاطر می‌شویم از اینکه در روند و مرحله پایان گفت‌وگو درمی‌یابیم تشدید و تعمیق حس ناخوشایند بدبینی به همراه غامض‌تر و گنگ‌ ترشدن فضا و محتوای رابطه، تنها نتیجه عملی به‌دست ‌آمده از گفت‌وگوی غیرسازنده و مأیوس‌کننده ما بوده است.
اشتباه است اگر گمان شود مخاطب این پرسش‌ها، که البته تعداد و دامنه گسترش معنایی آن به شمول حوزه‌های اخلاق، انسان‌شناسی و روان‌شناسی، سیاست و جامعه، بسی قابل بسط و تعمیم است، افراد و اقشار و طبقات خاصی را دربر می‌گیرد. خیر، این فقره از پرسش‌ها را می‌توان و در عالم واقع می‌بایست «پرسش همه از همه» به‌شمار آورد. تیزاب تند پرسش‌های بالا و از این دست، از صدر تا ذیل جامعه و هرم صورت‌بندی اجتماعی را یک‌جا در برابر آزمون قرار می‌دهد و کارنامه حاکم فرادست و محکوم فرودست را در مواجهه با «شکست در برقراری ارتباط و انجام گفت‌وگوی سازنده»، به چالش می‌کشد.
از فرادستان حاکم بر امور زندگی مردم و رهبران مسلط بر سرنوشت جامعه و کشور گرفته تا مخالفان هیئت‌حاکمه و معترضان و منتقدان کارنامه و عملکرد حکومت، خواه در درون و خواه برون از حوزه قدرت، هیچ‌یک را از روی برتاباندن از پرسش‌های بالا و دیگر سؤالاتی از این جنس مفری نیست. همچنان که کلیت جامعه روشنفکری و نهادها و تشکل‌های حزبی و غیرحزبی برآمده از هم‌وندی‌های روشنفکران، اعم از دینی و غیردینی را نیز از این مواجهه ناگزیر گریزی نیست.
به دیگر سخن، ناتوانی و ناکامی در برقراری ارتباط و انجام گفت‌وگوی سازنده، آفتی نیست که صرفاً بر دست و دامن بالادستان قدرت‌مدار سرایت کرده باشد، آنگاه‌که در معرض کنش یا واکنش نسبت به مخالفان و معترضان و منتقدان داخلی و خارجی خود برمی‌آیند. تنها آن‌ها نیستند که از این ناتوانی و ناکامی هم خود رنج می‌برند و خسران می‌کنند و هم سبب رنج و مرارت دیگران می‌شوند. اندکی انصاف و واقع‌بینی کافی است تا دریابیم سخن‌گفتن با زبان استیلاطلبانه و آمرانه با دگرخواهان و دگرباوران مخالف و منتقد خود را از سر تحَکُّم و تغیُّر و تحقیر مورد خطاب قرار دادن، آتشی نیست که لهیب آن فقط به جان و خانمان حاکمان افتاده باشد.
کافی است نگاه کنیم به طیف گسترده معترضان و منتقدانِ به‌ویژه برون‌حکومتی و بالاخص برون‌کشوری، آنجا که خطاب به حاکمیت لب به اعتراض و مخالفت می‌گشایند تا دریابیم با چه زبان و نحوه بیانی مَرکب سخن می‌رانند. آیا حتی آنجا که روی سخن با مردم است، شباهتی پررنگ و غلیظ از جهت صبغه و سیاق گفتار، بین زبان حکومت و مخالفانش، وجود ندارد؟ از این هم فراتر، ببینید و بی‌گمان به‌دفعات و فراوان دیده‌اید، حتی زمانی که مخاطب نقد و سوژه مخالفت نه حاکمیت و سیاست‌ها و عملکرد حکومت، بلکه نقد آرا و نظریات یکدیگر است، چگونه افراد و تشکل‌های درون این طیف متکثر با کمترین حد بردباری، روی از هم برمی‌تابند و رخ درهم می‌کشند؟ فارغ از آنکه موضوع بحث یک مسئله کاملاً نظری، یک ایده و بحث خاص روشنفکری یا یک مسئله سیاسی باشد، چگونه نسبت به یکدیگر درنهایت پرخاشگری و تندخویی و برچسب‌گذاری و تهمت‌زنی و در یک کلام خشونت‌گری و خشونت‌پروری، داد سخن سر می‌دهند؟

گفت‌وگو، زبان، گفتمان
دانیل یانکلوویچ(۲۰۱۷-۱۹۲۴) یکی از پژوهشگران علوم اجتماعی امریکایی که عموماًاشتهارش به‌واسطه آرا و نظرات او در حوزه تحلیل و بررسی افکار عمومی است، در اثر معروف خود به نام اعجاز گفت‌وگو: گذار از کشمکش به‌سوی همیاری، تعریف ساده و کوتاهی از واژه گفت‌وگو به دست می‌دهد که به نظر من این تعریف می‌تواند با کمی تساهل، مورد قبول و اجماع همه‌کسانی باشد که علاقه‌مند به مطالعه و اندیشیدن در این باره هستند. او با طرح این پرسش که گفت‌وگو چیست مخاطب را در برابر این سؤال قرار می‌دهد که انجام گفت‌وگو برای ما چه دستاوردی دارد که دیگر راه‌های سخن گفتن ندارند. وی سپس با ارجاع به فرهنگنامه وبستر، غایت گفت‌وگو را پویش برای نیل به مفاهمه متقابل» بیان می‌کند.(۱۵-۱۴ : lbid)او با برشمردن چهار نوع از انواع سخن گفتن تحت عنوان گفت‌وگو، مناظره، مباحثه و مشورت بر این عقیده است که اغلب مردم گاه یکی از این چهار نوع گفت‌وگو را به نادرست در جای دیگری به کار می‌گیرند.(۳۷ : lbid)
آنچه وی در ادامه سعی بر تشریح و توضیح آن دارد این است که دستیابی به مفاهمه و درک متقابل برای کشف و گشودن عرصه‌های نوین ایده و نظر و بازشدن افق‌های جدید و ناشناخته بینش و ارزش، هدفی است که فقط و فقط در فرآیند یک گفت‌وگو حاصل می‌شود. در جایی که می‌بینیم برون‌داد و هدف از انجام مکالمه و صحبت، بین دو یا چند نفر درنهایت ناظر بر اثبات بر حق و درست بودن یا نبودن و یا تلاش برای شکست یا پیروزی یا حتی اقناع و مجاب‌کردن دیگری است، واژه گفت‌وگو هیچ جایگاه و موضوعیتی ندارد. چنین عرصه‌ای از مکالمه و بده‌بستان رأی و سخن را باید عرصه مناظره یا بحث دانست و در شرایط وجود یک فضای تا حدی تلطیف‌شده و به دور از جدل و کشاکش بر سر برد و باخت، آن را یک نشست و ملاقات مشورتی قلمداد کرد.
به باور یانکلوویچ وجود سه خصیصه و ویژگی، سبب تمایز یک گفت‌وگو از بحث می‌شود. مادام که هر سه ویژگی با هم در جریان یک مکالمه حضور و کارکرد داشته باشند، می‌توان چنین مکالمه‌ای را پیشروی در متن و مضمون «گفت‌وگو» دانست، اما فقدان حتی یکی از این سه خصیصه، ماهیت و شکل مکالمه را به بحث یا دیگر انواع صحبت کردن تبدیل خواهد کرد. این سه خصیصه عبارت‌اند از: ۱-وجود برابری و یکسانی در شرایط ابراز نظر و عقیده و فقدان هر نوع اعمال‌نفوذ یا دخالت در برهم خوردن شرایط یکسان و برابر، بین طرفین؛ ۲-گوش فرا سپردن همدلانه به یکدیگر؛و ۳-عدم پیش‌داوری و گشودگی ذهن و ضمیر برای پذیرش انگاره‌های تازه.(۴۶-۳۸ : lbid)در ادامه، دوباره به توضیح درباره این ویژگی‌ها خواهیم پرداخت، اما با این درنگ مختصر بر روی مفهوم گفت‌وگو و تفاوت آن با دیگر انواع صحبت کردن، اینک به نسبت میان زبان و گفتمان بپردازیم.
با الهام ازآنچه که دراکثر قریب به‌اتفاق فرهنگنامه‌های انگلیسی برای واژه گفتمان آمده است، شاید بتوان معادل این واژه را به لحاظ مفهومی چنین تعریف کرد: «گفتمان، گفتاری است مکتوب یا شفاهی که با طرح و ورودش در هر حوزه و قلمروی‌ای از جامعه، نظام دانای و آگاهی مسلط بر آن حوزه را به نقد و چالش می‌کشد و نظام دانای و آگاهی بدیل و سامانه عقلانیتی نوین را، در معرض گزینش و پردازش قرار می‌دهد». با فرض اینکه چنین استنباطی را بتوان به‌عنوان معادلی قابل پذیرش برای مفهوم گفتمان دانست، آنگاه می‌توان اضافه کرد که زبان و گفتمان در عالم واقع دو پدیدار جدا از یکدیگر نیستند و رابطه این دو پدیدار از نوع تعلق و پیوستگی است.
هیچ گفتمانی منفک و مستقل از صورت و قالب، به تعبیر ویتگنشتاین بخوانید بازی، زبان، خواه زبان محاوره خواه مکتوب، در عالم واقعیت شکل نمی‌گیرد و فعلیت نمی‌یابد. از این روست که ویتگنشتاین با توصیف رابطه ساختار واقعیت و ساختار زبان، آنگاه‌که به طرح نظریه زبان به‌منزله بنیاد و شالوده زیست‌‎جهان انسانی می‌پردازد، بدون زبان اساساً جایگاهی برای مفهوم تفکر قائل نبوده و ساحت و نقش اندیشه در زیست‌جهان انسان را بدون زبان، امری بلاموضوع می‌داند. بر بستر چنین نظریه‌ای است که او با ذکر مثال‌های متعدد، توضیح می‌دهد چرا باید زبان را پدیده‌ای فراتر از یک وسیله برای مفاهمه برشمرد و چرا باید برای زبان جایگاهی در حد عاملیت در بروز یک اندیشه و شکل‌گیری گفتمان و نظام نوین عقلانیت قائل شد و نه صرفاً یک وسیله و واسطه برای گفت‌وگو.(۲۰۱۷ ،McNallY)
چنین درکی از نسبت دو پدیدار زبان و گفتمان ما را بر آن می‌دارد که بگوییم، زبان و گفتمان هم وسیله و هم عامل تولید محتوا و معنا هستند. علاوه بر این و در عین حال، زبان و گفتمان، خود محصول و ثمره محتوا/ معنای تولیدشده در جریان گفت‌وگوهایی است که ما بر بستر روابط و مناسباتمان با دیگران برساخته‌ایم؛ بنابراین، ما به‌طور پیوسته در جریان یک چرخه تولید و بازتولید، زبان/گفتمان← محتوا/معنا← زبان/گفتمان، به‌سر می‌بریم؛ چرخه‌ای که اگر نیک بنگریم در حقیقت، بازنماکننده صورت و ماهیت روابط و مناسبت انسانی ماست. روابط و مناسبات ما با دیگران در هر سطحی و با هر خواست و هدف و ماهیتی، به‌واقع بازنمادهنده صورت و ماهیت زبان/گفتمان و سامانه عقلانیت موجود و جاری در متن هستی فردی و اجتماعی ماست؛ بنابراین، بیراه نیست اگر در واکاوی آسیب‌شناسانه علل و ریشه‌های انواع ناملایمات و بیماری‌های مزمن‌شده در روابط و مناسبت فردی و اجتماعی موجود، تأمل در صورت و ماهیت زبان/گفتمان جاری درمان هستی فردی و اجتماعی را دست‌کم به‌عنوان یکی از مهم‌ترین مسائل در خور توجه به‌شمار آوریم.

گفت‌وگو، ارتباط، گفتمان
ازآنجاکه هیچ گفت‌وگویی در خلأ شکل نمی‌گیرد هر گفت‌وگوی انجام‌شده یا تلاش برای انجام گفت‌وگویی، ناظر به وجود نوع و سطحی از ارتباط پیشینی یا تلاش برای برساختن نوع و سطحی از ارتباط پسینی است؛ بنابراین تعلق و پیوستگی دو مقوله گفت‌وگو و ارتباط با همدیگر، به‌طور ماهوی از نوع تعلق و پیوستگی دو جستار، مفهوم و زمینه با یکدیگر است. رخ نمایان کردن یک مفهوم و به میدان گفتمان وارد شدن یک مضمون، هرآینه ناشی از وجود و کارکرد یک یا چند بستر و زمینه عینیت‌یافته در ساختارها و مناسبت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی از یکسو و کارکرد ارزش‌ها و هنجارهای اخلاقی و نظام عقلانی موجود، از سوی دیگر است. به‌عبارت ‌دیگر، مفهوم گفت‌وگو برآمد کرده از یک زمینه بالفعل موجود ارتباطی است و گفت‌وگوی در حال تکوین و تعیّن، رویش‌کرده بر یک بستر ارتباطی است با ریشه‌هایی درگذشته و البته همراه با اثرات و نتایجی که در یک فرآیند زمانی، پیش‌روی عوامل و عناصر این ارتباط قرار می‌گیرد.
در بسط و توضیح دلادلی و پیوستگی فرآیندها و کنش‌های ارتباطی،با فرآیندهای منتج به شکل‌گیری نوع خاصی از گفتمان و عقلانیت، نظرات فراوانی توسط برخی اندیشمندان مطرح‌ شده که بی‌گمان، هابرماس را باید از سرآمدان برجسته‌ای به‌شمار آورد که تمرکز و تأملی خاص بر روی این مقوله معطوف کرده است.اشاره‌ای بسیار مختصر و گذرا به آرای او در این باب مفید به‌نظر می‌رسد.
هابرماس با طرح صورت‌بندی تازه‌ای از نیروی محوری و پیش‌برنده حرکت تاریخ تحت عنوان «تکوین عقلانیت»، به ارائه و توضیح دوگونه از عقلانیت می‌پردازد. گونه اول عقلانیت ابزاریِ اثبات‌گراست که ضمن افسون‌زدایی از جهان و در قالب پیشرفت علوم تجربی مدرن، استیلای تکنولوژی و بوروکراسی را برای جوامع صنعتی مدرن به ارمغان آورده و به سلطه نظام سرمایه‌داری معاصر، بر زندگی مردم می‌انجامد، اما گونه دیگر، عقلانیت ارتباطی است. عقلانیتی «مبتنی بر فهم متقابل که به پیشرفت مناسبات تعاملی ازجمله، رشد و توسعه نهادهای گفت‌وگو منجر می‌شود و به امکان وفاق اجتماعی راه می‌برد».(پولادی، ۵۳:۱۳۸۳)
به تعبیر دیگر، هابرماس معتقد است که مدرنیته در دو مسیر پیش رفته است: یکی مسیر عقلانیت ابزاری یا تکنیکی و دیگری مسیر عقلانیت فرهنگی یا استنباطی. «در اینجا، انسان در عصر تجدد، مدعی سلطه بر طبیعت شد و طبیعت را تسخیر کرد و یک عقل ابزاری شکل گرفت که نهایتاً دامنگیر خود انسان هم شد و مخلوق خود انسان، یعنی تکنولوژی بر انسان تسلط پیدا کرد. ولی مدرنیته غربی، یک خط توسعه دیگری هم داشت و آن، عقلانیت ارتباطی و فرهنگی بود. درواقع، مدرنیته با عقلانیت فرهنگی شروع شد که شاخص آن، حوزه عمومی، جامعه مدنی، کنش کلامی آزاد، ظهور منطق زبان و خلاصه، حوزه روابط بین‌الاذهانی افراد بود.»(نظری، ۱۳۹۱: ۲۱۶)
هابرماس در بسط و توضیح نظریه عقلانیت ارتباطی-مفاهمه‌ای (بین‌الاذهانی) خود از این نقطه عزیمت می‌کند که رابطه انسان‌ها با یکدیگر با نوع رابطه انسان با محیط طبیعی متفاوت است و لوازم دیگری را می‌طلبد. انسان‌ها به‌عنوان موجودات اجتماعی با یکدیگر تعامل دارند و نیازمند درک یکدیگرند. این کار با استفاده از زبان به‌عنوان عامل ارتباط صورت می‌گیرد. او با تأکید بر نقش زبان در تعاملات انسانی، کنش ارتباطی را محصول این نقش‌آفرینی زبان دانسته و می‌گوید «تعامل انسانی بر پایه زبان، کنش ارتباطی خوانده می‌شود». (پولادی: ۵۴) او در همین زمینه، به شرح مفهوم دیگری به نام «حوزه عمومی» پرداخته و جایگاه آن را در نسبت با دموکراسی، بدان سان که مراد اوست توضیح می‌دهد.
«دموکراسی موردنظر هابرماس که از آن به‌عنوان دموکراسی مشارکتی نیز تعبیر می‌شود، مبتنی بر مفهومی است که آن را “حوزه عمومی” نامیده‌اند. این مفهوم یکی دیگر از اجزای نظریه کنش ارتباطی و عقلانیت مفاهمه‌ای هابرماس است. منظور از حوزه عمومی، فضایی همگانی است که در آن نهادها، کنش‌ها، مبادلات و تعاملات گفتمانی، به‌ویژه از نوع فرهنگی و سیاسی و اجتماعی جای دارند. در این فضاست که بحث درباره مسائل همگانی جریان دارد و همگان حق مشارکت در آن دارند».(همان: ۶۲)
بااکتفا به همین اندک یادآوریِ آرای این نظریه‌پرداز اندیشه گفت‌وگوی انتقادی و نیز آنچه پیش‌تر در توضیح چرخه تولید و بازتولید زبان/گفتمان←معنا/محتوا بدان اشاره شد، مجدداً خاطرنشان می‌شود که هیچ گفت‌وگویی در خلأ شکل نمی‌گیرد. هر نوع تلاشی که ما در یک فرآیند گفتمان‌سازی یا شکل‌گیری و عرضه یک گفتمان جدید به‌واسطه کنش‌های زبانی و انجام گفت‌وگو مصروف می‌کنیم و هریک ‌قدمی که در این مسیر برمی‌داریم، در عین واحد و به دور از هر نوع گسست زمانی، به‌منزله یک گام به‌پیش نهادن برای ساخته‌شدن پل ارتباطی بین ما با دیگران است. استحکام، استواری و قابل اتکا بودن، یا سستی، تزلزل و شکنندگی این پل در پیوستگی و ربط و تعلق کامل است باکیفیت سازنده، بالنده و تعالی‌بخش گفت‌وگو و کنش‌های زبانی ما در نسبت با دیگران.
بنابراین همچنان که در پاره آغازین این سخن ذکر شد، اگر تعداد کثیری از ما در انجام گفت‌وگو با دیگران ناکام و ناتوانیم که فی‌الواقع هستیم؛ اگر فارغ از برخی موارد استثنایی، به‌جای آنکه فحوا و فرجام گفت‌وگوهایمان، به افزایش درک و مفاهمه متقابل و احساس خشنودی و رضایتمندی همدلانه منتهی شود، درعوض به عمیق‌تر و وسیع‌تر شدن شکاف‌هایی در بین ما می‌انجامد که این شکاف‌ها با احساسات و نگرش‌های مخرب و خشونت‌گرایانه و خشونت‌پرورانه پر شده‌اند؛ اگر ملول و مغموم گشته‌ایم از اینکه زیستن تحت چنین وضعیتی، چگونه و تا کجا ھستی ما و دیگران را به رنج و مرارتی جانکاه انداخته است، در این صورت باید بسی ژرف و درون‌نگرانه، به تمرکز و بازاندیشی بر روی نسبت گفت‌وگو- زبان- رابطه، بپردازیم.
پیش از انجام ھر کوششی به‌منظور به‌کار بستن مهارت‌ها و تکنیک‌های متداول برای اصلاح و بهبود کیفی گفت‌وگوهایمان، باید ابتدا درباره چیستی و چگونگی ماهیت روابط و مناسبات خود با دیگران، به تأملی آسیب‌شناسانه بنشینیم. باید توجه داشته باشیم و بدانیم که بدون خودآگاهی و جدا از بازشناسی و تشخیص آسیب‌شناسانه نقصان‌ها و کژتابی‌های موجود در شکل و محتوای روابط انسانی ما با دیگران و به‌کارگیری تکنیک‌‌های بهبود و پیشرفت گفت‌وگو، صرفاً به غامض‌تر، ناخالص‌تر و ابزارانگارانه‌ترشدن ماهیت روابط با دیگران منجر می‌شود و ما را از مسیر اصلاح شالوده‌‌های آسیب‌دیده روابط انسانی با سایرین دورتر می‌کند. بدانیم که بدون خودآگاهی و مستقل از درک آسیب‌شناسانه نسبت به حجم و دامنه وسیع خشونتی که اختاپوس‌وار، بر همه سطوح و لایه‌های هستی فردی و اجتماعی ما پهن‌گستر شده است، گره از کار فروبسته روابط ناشکوفا و گفت‌وگوهای غیرسازنده ما باز نخواهد شد و باز هم در روابط و مبادلات گفتاری و رفتاری خود، همچنان بازتولید خشونت‌گری و خشونت‌پروری را دوره خواهیم کرد.

خشونت‌آمیزی، خشونت‌پرهیزی
اگر زمانی دامنه واژه خشونت و رفتار خشونت‌آمیز، فقط به کاربرد فیزیکی آن در قالب تعابیری چون داغ و درفش و اعدام و سرکوب و سانسور محدود می‌شد، امروزه علاوه بر جنبه‌ها و مصادیق عریان آن، گستره معنایی خشونت چنان موسع شده است که پنهان‌ترین سطح از لایه‌های نگرش و رفتار پیچیده انسان در ابعاد زیست فردی و اجتماعی را نیز شامل می‌شود. تا آنجا که روزنبرگ(۲۰۱۵- ۱۹۳۴)در توضیح مفهوم NVC یا ارتباط خشونت‌پرهیز در کتابی با همین عنوان، دسته‌بندی، برچسب‌زنی و قضاوت کردن مردم را ترویج خشونت می‌داند و با تشریح اینکه چرا مقایسه‌کردن افراد را هم بایداز انواع قضاوت‌کردن دانست، به این اعتبار حتی مقایسه‌کردن را نیز در زمره رفتارهای مروج خشونت، محسوب می‌کند.( ۱۸ : lbid)
روزنبرگ با پی‌کاوی دلایل و ریشه‌های قضاوت در موضوع از خود بیگانگی انسان، بیگانه‌شدن با نیازهای اصیل خود و ناتوانی در شناخت و درک نیازهای خویشتن حقیقی خویش را ریشه اصلی قضاوت‌کردن می‌داند. آن‌چنان ‌که قضاوت بیشتر، سبب گم‌گشتگی وجودی عمیق‌تر انسان می‌شود. به باور او، به قضاوت نشستن دیگران، صورتی از ابراز وجود انسان از خود بیگانه‌شده‌ای است که درواقع امر، نیازهای اصیل انسانی‌اش بی‌پاسخ‌ مانده و برآورده نشده است. بدان‌سان که توگویی «این نیازهای مرتفع نشده و بی‌پاسخ‌مانده ماست که در مواجهه و ارتباط با دیگران، فرصت و امکان طرح شدن پیداکرده‌اند.»(۵۲ : lbid)
ازنقطه‌نظر اندیشمندان و مروّجان مکتب NVC، جوهر روابط انسانی به صحت درک و تشخیص، تعیین اصالت، نحوه طرح نیازها با یکدیگر و چگونگی رفع و اجابت آن‌ها معطوف می‌شود. از این منظر، عرصه روابط و مناسبت انسانی در حقیقت عرصه طرح متقابل و مبادله پاسخ‌ها به نیازهایی است که در یک تقسیم‌بندی کلی می‌توان آن‌ها را در چهار دسته فیزیولوژیک، زیست فردی، زیست اجتماعی و معناجویانه جای داد. هیچ موجودی به صفت انسان در این کره خاک یافت نمی‌شود که فارغ از توجه و برآورده‌شدن این نیازهای عام و مشترک، قادر به حیات و تداوم زندگی باشد. البته پرواضح است که در اینجا به فرق عظیم و اساسی که بین نیازهای پایه‌ای انسانی با آرزوهای خیال زده و کشش‌های آنی و هوس‌های لحظه‌ای وجود دارد، دقت می‌ورزیم و آگاه هستیم. به همین خاطر از مکث و توقف بیشتر روی این موضوع اجتناب کرده و فرض را بر این می‌گذاریم که ما به‌خوبی توجه داریم که «نیاز یک آرزو نیست و باید به تفاوت موجود بین یک نیاز اصیل، با یک کشش و تمنّای برانگیخته‌شده آنی یا یک میل و جذبه لحظه‌ای واقف باشیم. این امکان برای همه ما وجود دارد که به‌غلط، خود را در دام یکی‌ پنداشتن نیاز و هوس گرفتار نکنیم. هوشیاری و توجه به ‌ضرورت فهم چنین تمایزی، به دو دلیل اهمیت دارد: ۱- اجتناب از افتادن به ورطه چنین دامی؛ و ۲- مواجهه خلاق و سازنده برای پیدا کردن نقطه مطلوب و مشترک بین نیازهای خود و دیگری.»(۸۸-۸۷: ۲۰۰۷ ،D’Ansembourg)
بروز مشکل در روابط انسانی که اگر بخواهیم با زبان NVC صحبت کنیم بهتر است بگوییم بروز خشونت در روابط انسانی از نقطه‌ای آغاز می‌شود که انسان‌های از خود بیگانه‌شده‌ای که نیازهای حقیقی خویش را گم‌کرده‌اند، با افتادن به دام الگوی تفکر و نگرش دوگانه‌انگار، ذیل دوگانه‌هایی مانند خوب-بد، زشت-زیبا، حق-باطل، غلط-درست و موفق-ناموفق به تنظیم رابطه خود با دیگران می‌پردازند. «چالش بنیادین در چنین وضعیتی، قرار گرفتن در برابر این سؤال است که حفظ خودِ خویشتن، چگونه در کنارِ با دیگری یا دیگران به‌سر بردن، قابل جمع است؟ چگونه می‌توانم با دیگری باشم بدون آنکه جریان خود بودن خویش را متوقف کنم؟ حل‌وفصل این چالش غالباً با اعمال خشونت همراه است. چه خشونت بیرونی، به این معنا که دیگری باید آن‌چنان باشد و رفتار کند که من می‌خواهم و چه خشونت درونی، به این معنا که من باید آن‌چنان باشم و رفتار کنم که دیگری می‌خواهد»(۸۴: lbid).
با اسیر شدن در چنبره چنین وضعیتی است که تلاش‌ها و تقلاها برای رهایی از تله تفکر و نگرش دوگانه‌انگار، همچنان پی گرفته می‌شود و بر استمرار آن اصرار ورزیده می‌شود. تلاش‌هایی که در رفتار و گفتار ما با شاخص‌هایی چون «قضاوت و پیش‌داوری، برچسب و تقسیم‌بندی، تعصب ورزی نسبت به باورهای کهن آبا و اجدادی و بیان جملات و عبارتی که حاکی از خواست ما برای سلب و فروکاهیدن مسئولیت‌های فردی است، به‌خوبی قابل تشخیص است»(۸۵ : lbid).
غلبه چنین نگرشی بر نوع روابط و مناسبات رفتاری و گفتاری، سبب غفلت و ندیدن این حقیقت می‌شود که سرمنشأ اشتراک همه انسان‌ها در سراسر گیتی، همان نیازهای پایه‌ای چهارگانه مشترک انسانی است که در بالا به آن اشاره کردیم. سرمنشأ مشترکی که دی آنزمبورگ آن را چنین تشبیه می‌کند: «انسانیت و انسان بودن ما به‌مانند چاه‌هایی است که اگر به عمق آن برویم، خواهیم دید یک سفره آب زیرزمینی واحد در اعماق زمین، تمامی این چاه‌ها را به هم مرتبط ساخته است. این سفره آب جاری که مایه حیات چاه وجود ماست، فی‌الواقع همان نیازهای مشترکی است که به‌مثابه شاهراهی یگانه، همه چاه‌ها یا به‌عبارتی، حیات انسانی ما را به یکدیگر، مرتبط می‌کند. انسان‌ها تنها با غورکردن و به ژرفای چاه حیات (درون) خویش رفتن است که می‌توانند، به اعتبار ارتباط با آن شاهراه سفره آب زیرزمینی واحد، در مسیری یگانه با دیگران از امکان اجابت نیازهایشان برخوردار شوند»(۱۶۰-۱۵۹ : lbid).
در فقدان روابط مبتنی بر درک متقابل و خودآگاهی نسبت به نیازهای حقیقی خود و تبعیت از الگوهای نگرشی-رفتاری دوگانه‌انگار، طرح هر خواسته و انتظاری فرقی نمی‌کند از جانب چه کسی و با چه هدفی می‌تواند به عامل یا زمینه‌ای مستعد برای کشمکش و نزاع، تبدیل شود. مادام که انواع ستیزه‌های فرساینده سیاسی، اجتماعی، مذهبی، فرهنگی و قومی، تمامی حجم و فضای ارتباط را به خود اختصاص داده است دیگر جایی برای برقراری رابطه تعاملی و تبادلی نیازهای مشترک اساسی باقی نمی‌ماند. به‌عبارت‌ دیگر «هنگامی‌که مردم وارد یک رابطه مبتنی بر کشمکش با یکدیگر می‌شوند، درواقع این راهبردها و خط‌مشی‌های آن‌ها برای مقابله با کشمکش است که به چنین رابطه‌ای ورود می‌کند، نه نیازهای آن‌ها. هنگامی‌که دیدگاه شما نسبت به رابطه، به دایره بسته تمرکز بر راهبرد به‌جای تمرکز بر نیازهای مشترک محدود و محصور می‌شود، به نادرست تلاش خود را به‌جای رفع نیازهایتان، مصروف پیشبرد راهبردتان می‌کنید. در حصار چنین تصوری نسبت به رابطه، شما همواره دیگران را در موضع ضدیت با خود می‌بینید، به‌جای آنکه آن‌ها در موقعیت انسان‌هایی ببینید که تفاوتشان با شما در خط‌مشی و راهبرد است و نه نیازهای اساسی. نیازهایی که می‌توان آن‌ها را با یکدیگر به اشتراک و در میان گذاشت».(۱۸: ۲۰۱۵ ، Stiles&Lasater&Kinyon)
در غیبت نقش و جایگاه نیازهای اساسی مشترک، آنچه نتیجتاً به محور کانونی تمامی روابط مبتنی بر کشمکش و ستیزه تبدیل می‌شود، بُردار دوسویه‌ای است که یک‌سوی آن ترجیحات شخصی فردگرایانه و سوی دیگرش مسئله قدرت است. ترجیحات شخصی پدیده‌ای است که به‌ویژه در جوامع مدرنِ متکی بر سراب انگاره‌های فردیت‌گرایانه، همواره ذیل خواسته آزادی‌طلبی فردی جلوه می‌کند. ترجیحات شخصی، بالاخص در دوران نولیبرالیسم کنونی، برخلاف عصر لیبرالیسم کلاسیک، شأن منزلتی برای الزام و مسئولیت‌ورزی اخلاقی نسبت به ترجیحات و حقوق اجتماعی دیگران قائل نیست و با برافراشتن پرچم به تعبیر نورتون «اخلاق حداقلی»، سرمشق داروینیسم اجتماعی را برای همه باورپذیر کرده و به‌عنوان یکی از پرقدرت‌ترین عوامل تولید و تکثیر نزاع و خشونت در جوامع انسانی مدرن، عمل می‌کند. نورتون مکانیسم این عملکرد را این‌گونه توضیح می‌دهد: «برخلاف دوران لیبرالیسم کلاسیک که بر حفظ آزادی‌های فردی به‌شرط پرداخت هزینه‌های یک زندگی مسئولانه و تعهدآور صحه می‌گذاشت، اتفاقی که در دوران نولیبرالیسم افتاده از این قرار است که مسئله آزادی تحت عنوان فردیت گرایی از مسئولیت‌های اخلاقی منفک شده و امکان انتخابی به نام الزام اخلاقی در احترام به حقوق سایرین، از افراد سلب شده است. تنها انتخابی که برای افراد وجود دارد،انتخاب بین ترجیحات شخصی، خصوصی و دلخواهانه خویش است».(۱۳۵: ۱۹۹۱ ، Norton)
اما به سویه دیگر بُردار، یعنی مسئله قدرت، بازگردیم. مسئله‌ای که صاحب‌نظران مشرب NVC را بر آن داشته است تا با نگاهی نقادانه و آسیب‌شناسانه به تبیین و توضیح تفاوت بنیادین دو نوع رویکرد به امر قدرت بپردازند و بر ضرورت «تغیر الگوی «قدرت بر» به الگوی «قدرت با» جهت گذار مسالمت‌آمیز از روابط خشونت‌آمیز به روابط خشونت‌پرهیز، تأکید ورزند»(۲۶: ۲۰۱۵،Stiles&Lasater&Kinyon).از زاویه نگرش NVC، قدرت به‌طور مطلق و ذاتی امری شر و یا حتی برابر با دیدگاه‌های لیبرالیسم کلاسیک، یک شر ضروری در راستای سامان سیاسی نیست. بر پایه این نگرش، نمی‌توان با انکار نقش و اهمیت قدرت، ضرورت وجود آن را بری انجام هر نوع کنش و فعالیت در عرصه حیات اجتماعی و سامان سیاسی نادیده انگاشت، بلکه باید توجه داشت آنچه موجب مشروعیت و وجاهت قدرت می‌شود، سازواره و سرمشق نهادینه شدن قدرت در امور سیاسی و اجتماعی است.
اگر از منظر سیاسی، بین دو مفهوم قدرت به‌معنای توانایی جلب اطاعت و اقتدار به‌معنای حق اجرای برخی اعمال و وضع قوانین، تمایز قائل شویم، آنگاه از دریچه نگاه NVC، مقبولیت و مشروعیت اعمال قدرت و اقتدار در الگوی «قدرت با»، نشأت گرفته از خواست، اراده و تمایل آگاهانه مردم است. اراده و تمایل آگاهانه‌ای که نیازهای مشترک اساسی، مسبب و محرک بیداری و فعال شدن آن‌ها شده است و نه الگوها و کلیشه‌های نگرشی-رفتاری دوگانه‌ساز و دوگانه‌انگار. حال‌آنکه در سازواره و سرمشق «قدرت بر»، چنین خواست و تمایل آگاهانه‌ای برای اطاعت و پذیرش قدرت و اعمال اقتدار، یا اساساً وجود ندارد و یا آنکه در صورت وجود، صرفاً متکی به عوامل و منشأهایی در بیرون از حوزه نیازهای اساسی مردم و بر پایه دوگانه‌های تنبیهی-‌تشویقیِ مناسبات تحمیل‌شده بر زندگی مردم است. دوگانه‌هایی که درواقع موتور محرکه تولید و گسترش روابط خشونت‌آمیزند.
به همین خاطر روزنبرگ بر آن است که «ما باید بین دو مفهوم «قدرت بر» در مقابل «قدرت با»، به‌نحوی بارز تمایز قائل شویم. «قدرت بر» به‌معنای اعمال قدرت برای انجام امور به‌واسطه فرمان‌برداری مردم است. چنین قدرتی بسیار ضعیف است و به همین دلیل شما باید برای اعمال آن هزینه بالایی پرداخت کنید. هزینه‌های بالایی که مطابق تحقیقات انجام‌شده بر روی تعدادی از مدارس، شرکت‌ها یا خانواده‌ها، به‌واسطه مشکلات اخلاقی و بروز خشونت‌ها و تقابل‌های ناآشکار و پنهان با سیستم موجود، بار پرداخت آن به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم، به جامعه تحمیل می‌شود. درحالی‌که در روش «قدرت با»، مردم با رغبت و رضایتمندی به اعمال قدرت برای انجام و پیشبرد امور تن می‌دهند. چراکه درمی‌یابند چنین اعمال قدرتی، چگونه به بهتربودگی و تعالی زیست خود و همگان می‌انجامد و این همان ارتباط خشونت‌پرهیز است».(۵۵-۴۵: ۲۰۰۵ ،Peace Speak ؛Rosenberg)اینک اما مابازای ارتباط خشونت‌ پرهیز در میدان گفت‌وگو چیست؟ و چگونه امکان و مجال گشودن دریچه گفت‌وگو به عرصه ارتباطات خشونت‌پرهیز فراهم می‌شود؟

گفتن و شنیدن همدلانه
شنیدن و شنیده شدن، نقطه آغاز و سنگ زیرین هر گفت‌وگوی تعالی‌بخش و سازنده‌ای است. انجام و پیشبرد هر نوع گفت‌وگویی که طرفین در پایان آن بتوانند با وجود احساس و تجربه خودشکوفایی، بالندگی، درک متقابل، امیدواری، کامیابی و رضایتمندی همدیگر را ترک کنند، بدون شنیدن و شنیده‌شدن امکان‌پذیر نیست. مراد از شنیدن و شنیده شدن در یک رابطه خشونت‌پرهیز، صرفاً گفتن و گوش دادن به کلمات و جملاتی که بین طرفین یک گفت‌وگو ردوبدل می‌شود نیست، بلکه درک و فهم متقابل نیازها و درخواست‌هایی که در قالب یا در پس جملات و کلمات بین طرفین مبادله می‌شود، مراد و مقصود شنیدن و شنیده‌شدن در یک رابطه و گفت‌وگوی خشونت‌پرهیز است. درک و فهمی، بدون ترجمه و تفسیر، به‌دور از پیش‌فرض و داوری و به دور از برچسب و ارزش‌گذاری‌های مقایسه‌ای و صدالبته دستیابی به چنین مرتبه‌ای از درک و فهم تنها در پرتو وجود همدلی است که میسر می‌شود.
همدلی به تعبیر روزنبرگ یعنی «یکدل و منسجم بودن با ضمیر و وجدان خود و گوش فرا سپردن به تمامیت‌بودن خویش و به‌حضور تمامیت خویش،اشعار داشتن».(۹۱ :۲۰۱۵ ،NVC ؛Rosenberg)به این معنا، ما پیش و بیش از همدلی با هر کس دیگر، محتاج و نیازمند همدلی با خود هستیم و ابتدا باید همدلی‌کردن را از خویش آغاز کنیم. همدلی استعداد و قابلیتی ابرازکردنی نیست، کیفیتی از بودن است که وقتی در کسی احراز شود، به‌مانند آفتاب تبعات و ثمرات وجودی‌اش، پرتوافشان می‌شود. همدلی کیفیتی وجودی است که شعور، وجدان و خودآگاهی فرد نسبت به نیازهای خود را فعال و بیدار کرده و پیوسته و مستمر او را به ایجاد مبادله و گشودن راه‌های تعامل با سایرین برای اجابت نیازهای انسانی خود و دیگران، هدایت می‌کند.«حضور همدلانه ما با مخاطب، این اجازه را به وی می‌دهد تا در جریان گفت‌وگو با ما، به لایه‌های عمیق‌تری از نیازهای وجودی خود راه پیدا کند و متقابلاً، نسبت به ما حضوری همدلانه از خود بروز دهد.همدلی‌گرفتن نیازمند همدلی‌دادن است».(۱۰۳-۱۰۲: lbid)
جد و جهد‌های ما در برقراری رابطه و انجام گفت‌وگویی که همدلی شرط لازم و ضروری برای شنیدن و شنیده‌شدن در جریان گفت‌وگوست، مادام که در غفلت از همدلی با خود باشیم، راه به‌جایی نمی‌برد. مادام که شما با خودتان در رابطه‌ای غیرهمدلانه به‌سر می‌برید، انتظار رابطه‌ای همدلانه با دیگری داشتن، انتظار عبثی است. «ارتباط شما با دیگران در امتداد ارتباط شما با خودتان است. ارتباط با خود یعنی: توانایی به آگاه‌بودن و حضور داشتن نسبت به آنچه در درون ما به لحاظ فیزیولوژیکی، عاطفی-احساسی و فکری-ذهنی، در حال رخ دادن است».(۵۲-۵۱: ۲۰۱۵ ،Stiles&Lasater&Kinyon)درغیاب رابطه همدلانه با خویش، دیگر گوش شنوایی برای نیوشیدن و درک کردن، نه‌تنها نیازهای دیگران که حتی نیازهای مغفول‌مانده خود نیز، وجود نخواهد دشت. به‌راستی «ما چگونه می‌توانیم به شایستگی به نیازهای دیگران گوش سپاریم، مادام که هرگز حتی برای یک لحظه، قادر به شنیدن و فهم کردن نیازهای خود نبوده‌ایم. ما چگونه می‌توانیم با وجود همه تفاوت‌ها و تنوع‌هایی که با دیگران داریم، حامل احترام و مهر و شفقت برای آن‌ها باشیم وقتی‌که قادر نیستیم حامل احترام و شفقت برای خود بوده و بردبارانه پذیرای ابعاد متنوع درونی خود در وجود یکپارچه خویش باشیم؟» (۸۵: ۲۰۰۷ ،D’Ansembourg)از این‌رو است که «ما آنگاه می‌توانیم با خود مشفق و مهربان باشیم که قادر شویم بر تمامیت وجوه متکثر خویشتن خویش، با تمام گوناگونی در اجزایش، اشعار پیدا کنیم و با حفظ یکپارچگی وجودی، همه نیازها و برآمده از هر جزء و بخشی از وجودمان را به‌رسمیت بشناسیم.»(۱۳۶ :۲۰۱۵،NVC ؛Rosenberg)
خلأ همدلی و پیامدهای مخرب و ویرانگر ناشی از فقدان آن، به‌ویژه در گفت‌وگوهای متداول در روابط و محافل روشنفکری، به‌مراتب سهمناک‌تر، پردامنه‌تر و دیرپاتر از گفت‌وگوهای رایج در روابط بین مردم عادی است. به این دلیل ساده که ساز و کار دستگاه‌های گیرنده-فرستنده جملات و سیستم پردازش‌کننده عبارت و مفاهیم در اکثریت غالب روشنفکران، ساز و کار و سیستمی است مبتنی بر ترجمه، تفسیر، تحلیل، قیاس و استقراء، طبقه‌بندی، ارزیابی و نتیجه‌گیری و تعیین خط برخورد؛ یعنی درواقع سیستم و ساز و کاری که تمامی عناصر و مؤلفه‌های لازم، ضروری و کافی برای تولید روابط و گفت‌وگوهای غیرسازنده و خشونت‌آمیز را یک‌جا با خود دارد و در روندی تعطیل‌ناپذیر، همواره به تحکیم و تقویت و بازتولید این عناصر و مؤلفه‌ها در درون خود می‌پردازد. بیراه نیست که روزنبرگ می‌گوید:«درک روشنفکرانه به انسداد همدلی می‌انجامد».(۹۳ : lbid)
به همین دلیل است که بنا به تعریفی که پیش‌تر از معانی بحث و مناظره و تفاوتشان با مفهوم گفت‌وگو ارائه دادیم، اولاً: مکالمات و صحبت‌های ردوبدل شده بین طرفین در محافل و نشست‌های روشنفکری، به‌مانند محافل و مجامع اهل وعظ و خطابه و منبر، به‌طور معمول و شایع، مشمول ویژگی‌های مختص بحث یا مناظره می‌شود و نه گفت‌وگو. مباحث و جدل‌هایی که اگر چندان بخت‌ بلندی داشته و طرفین نهایت بردباری را نسبت به یکدیگر روا دارند، می‌تواند تا سطح هم‌زبانی و نه همدلی، ارتقا یابد؛ ثانیاً: باز هم به‌طور معمول و شایع، به فاصله کوتاهی از شروع صحبت بین طرفین، به دلیل غلبه سنگین و خفقان‌آور جوّ انسداد و قطع جریان مبادله شنیدن و شنیده شدن، هریک از طرفین جملات و عبارت دیگری را به‌منزله نوعی اهانت، تهاجم و تخریب از طرف دشمن قدّار خود قلمداد می‌کنند؛ ثالثاً: مخاطب در حین صحبت متکلم، «با شتاب‌زدگی و تعجیل هرچه تمام، همه تمرکز خود را بدون گوش فراسپردن به آنچه دیگری می‌گوید، صرف آماده‌کردن پاسخ متقابل می‌کند».(۱۲۷: ۲۰۱۵ ،selitS&retasaL&noyniK)
این دقیقاً همان نقطه‌ای است که ارتباط خود با خویشتن، به سرحد گسست کامل رسیده و در نتیجه، در فضایی عاری از هر نوع همدلی نسبت به خود و دیگری، طرفین خیلی که سعه صدر داشته باشند با وانمود کردن به گوش دادن فقط همدیگر را تحمل می‌کنند، نه آنکه با گوش سپردن، همدیگر را بشنوند. «وقتی شنیدن نیازهای دیگران را به‌مثابه یک تهدید برای خود تلقی کنیم، ارتباط خود را با طرف مقابل قطع کرده و سعی می‌کنیم یا خود را از این رابطه کنار بکشیم یا خموش باشیم».(۳۶: ۲۰۰۷ ،D’Ansembourg) از این نقطه به بعد، دیگر هیچ‌چیز به‌جز انواع کنش یا واکنش انفعالی از قبیل، اجتناب از نگاه چهره‌به‌چهره و چشم‌در‌چشم، سکوت و خاموشی، ترک نشست و خروج فیزیکی از گفت‌وگو یا دیگر انواع واکنش‌های توهین و تخریب و تحقیر و تمسخرآمیز، بین طرفین مبادله نمی‌شود. آثار و تبعات مخرب و ویرانگر روان و منش انسانی در این قبیل کنش- واکنش‌های انفعالی، به نسبت میزان شدت و عمق قطع رابطه خویشتن فرد با خود، گاه می‌تواند برای مدت‌های مدید، به‌جا مانده و استمرار داشته باشد. از این‌رو است که گاه می‌بینیم، جریان بحث و جدال لفظی و کلامی، حتی مدتی طولانی پس از خاتمه، همچنان در درون فرد ادامه دارد و همچون آتش‌فشانی فعال مشغول بازتولید گداخته‌های خشونت‌ورزانه است. بدان سان که ای ‌بسا تا ماه‌ها یا شاید هم سال‌ها، طرفین حاضر به‌ مواجهه رویاروی و چشم‌درچشم با یکدیگر نشوند.
آری، شنیدن و شنیده‌شدن همدلانه امری است با ماهیتی بسیار متفاوت و کیفیتی بسی فراتر از ثبت و بازگویی جملات و عبارت استفاده‌شده در طی گفت‌وشنودهای مرسوم. «مطابق مطالعات و پژوهش‌های انجام‌شده توسط استادان رشته ارتباطات، کلماتی که ما در مکالمات روزمره خود به‌کار می‌بریم، درواقع امر فقط نمایانگر ۱۰ درصد از کل دامنه ارتباط ما در گفت‌وشنودهای است که با دیگران انجام می‌دهیم. لحن و صدای گفتار ما ۳۰ درصد و نوع بیان ما، الباقی آن ۶۰ درصد دیگر را نمایندگی می‌کنند. در جریان یک شنیدن همدلانه، شما هم‌زمان و حتی بیش از شنیدن با گوش‌های خود، با چشمان و قلب خویش، به آنچه دیگری می‌گوید، گوش می‌سپارید. شما احساس و باطن و روح معانی کلمات گوینده را می‌شنوید. شما رفتار او را می‌شنوید. در چنین شنیدنی، هر دو سمت چپ و راست مغز شما، یکسان مورد استفاده واقع می‌شوند. شما با شعور، درک، آگاهی و احساس خود می‌شنوید».(۴۳ :۲۰۱۱ ،Miyashiro)
نقطه آغاز و پایان هر ارتباطی در هر نوع، سطح و کیفیتی با دیگران، به خود ما برمی‌گردد. به آن خودی که اگر دچار حیرانی و سرگردانی نسبت به معنای بودن و هستیدن خویش شود، اگر از تشخیص و فهم نیازهای وجودی خود غافل و ناتوان شود، آتش خودفراموشی و عنان اختیار خویش از کف دادن، به خرمن هستی‌اش خواهد فتاد. شراره‌های این آتش مهیب، چنان سرمایه‌های هستی او را می‌سوزاند که دیگر قدر و بضاعتی باقی نمی‌ماند، برای پاسخ حقیقی به نیازهای حقیقی خویش دادن و حفظ ارتباط با خود، ارتباط با دیگران که سهل است.
به باور نگارنده، آموزه‌های وحیانی به‌طور عام و بالاخص معارف هستی‌شناختی و خودآگاه‌ساز قرآن، سرچشمه‌ای روشنایی‌بخش است برای فهم و تأمین معنا در هر آنچه مرتبط با هستی ماست. فهم و تأمین معنا به‌گونه‌ای که پویش‌های ارتباطی هستی ما را سرشار از امنیت و آرامش، یقین و استواری و صلح و مسالمت گرداند. امید که امکان پرداختن به این مقال در فرصت و مجالی دیگر، فراهم شود.

منابع:
– پولادی، کمال (۱۳۸۳) تاریخ اندیشه سیاسی در غرب، کتاب سوم، نشر مرکز، چاپ اول.
– نظری، علی‌اشرف (۱۳۹۱) سوژه، قدرت و سیاست، از ماکیاول تا پس از فوکو، انتشارات آشیان، چاپ اول.
-Rosenberg, B. Marshal; 2015- Non Violent Communication: A language of Life, 3rd edition, Puddel Dancer Press.

-Rosenberg, B. Marshal; 2005- Speak Peace in a World of Conflict, Puddel Dancer Press.

-D’Ansembourg, Thomas; 2007- Being Genuine: Stop Being Nice, Start Being Real, Puddel Dancer Press.

-Kinyon, John; Lasater, Ike; Stiles, Julie; 2015- From Conflict to Connection, Transformation Difficult Conversation into Resolutions, Global Reach Books.

-Yankelovich, Daniel; 2001- The Magic of Dialogue: Transforming Conflict into Cooperation, Touchstone Press.

-McNally, Thomas; 2017- Wittgenstein and the Philosophy of Language:The Legacy of the Philosophical Investigation, Cambridge University Press
-Norton, David L. 1991- Democracy and Moral Development: A politics of virtue, University of California press.
-Miyashiro, R. Marie; 2011- The Empathy Factor, Puddel Dancer Press, 1st printing.
منبع: دوماهنامه چشم انداز ایران، شماره ۱۰۷

اشاره:«دریچه گفت‌وگو» نام مجله‌ای است که به‌همت برخی نواندیشان دگراندیش مسلمان، در سال ۱۳۷۰ از منظری انتقادی به بررسی و تحلیل مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و تاریخی می‌پرداخت. انتشار این مجله پس از شش شماره متوقف شد.

از«پارک جمهوریت» تا «پارک اعتراض»

$
0
0

زیتون-احسان مهرابی: هفت مقام دولت محمود احمدی‌نژاد از جمله استاندار تهران در دولت او که با اکثر قریب به اتفاق درخواست‌های تجمع مخالفت کرده بود، در نامه‌ای به وزیر کشور خواستار صدور مجوز برای «تجمع اعتراضی مردمی» شده‌اند؛ درخواستی که سایت عصر ایران به نقل از ایسنا از عدم وصول آن خبر داده است.

به جز اسفندیار رحیم مشایی، حمید بقایی و علی‌اکبر جوانفکر، همراهان همیشگی محمود احمدی‌نژاد پس از ریاست جمهوری، حسن موسوی، رئیس سازمان میراث فرهنگی در دولت احمدی‌نژاد و از نزدیکان مشایی، علی ذبیحی، رئیس سازمان تامین اجتماعی و عبدالرضا شیخ الاسلامی، رئیس دفتر احمدی‌نژاد و وزیر کار در دولت دوم، این نامه را امضا کرده‌اند.

مرتضی تمدن، استاندار تهران در دولت دوم محمود احمدی‌نژاد، از جمله دیگر امضاءکنندگان این درخواست است؛ فردی که در دوره استانداری او با اکثر قریب به اتفاق تجمع‌های اعتراضی که صدور مجوز آن جزو وظایف استانداری بود مخالفت می‌شد.

سال ۷۸ نیز، در تجمع دفتر تحکیم وحدت در پارک لاله، ابراهیم اصغرزاده پیشنهاد کرد این پارک به عنوان «پارک جمهوریت نظام» نامیده شده و تجمع‌های اعتراضی درآن برگزار شود.

تمدن دریک مصاحبه مدعی شده بود که برای راهپیمایی ۲۵ خرداد ۸۸ مجوز صادر شده بود و نهادهای قانونی امنیت آن را تامین کردند؛ موضوعی که در تضاد با سخنان دیگر مقامات حکومت بود.

از جمله اسماعیل احمدی‌مقدم، فرمانده وقت نیروی انتظامی، درباره این روز گفته بود:«بنا را بر این گذاشته بودیم که اصلا اجازه ندهیم تجمع شکل بگیرد. تا اینکه آقای رادان حدود ساعت سه به من گفت: در میدان انقلاب جمعیت سرازیر شده و دارند می‌‌آیند. گفتم: جلویشان را بگیر. گفت: اصلا نمی‌‌شود».

مخالفت با تجمع‌ها و راهپیمائی‌ها محدود به سال ۸۸ و دوره استانداری «تمدن» نبود و در دولت احمدی‌نژاد حتی راهپیمایی روز کارگر که برگزار کننده آن نهادهای کارگری داخل حکومت بودند، نیز با مخالفت وزارت کشور و کمیسیون ماده ۱۰ احزاب برگزار نمی‌شد.

در سال ۸۹ نیز، درخواست تجمع میرحسین موسوی و مهدی کروبی، کاندیداهای معترض به انتخابات ریاست‌جمهوری ۸۸،  برای حمایت از «حرکت‌های مردمی منطقه و قیام آزادی‌خواهانه تونس و مصر» منجر به حصر آنان  شد.

 

مخالفت با راهپیمائی‌ها و تجمع‌ها در دولت‌های قبل هم معمول بود و عملا به جز سال‌های ابتدایی پس از انقلاب ۵۷ به ندرت راهپیمایی اعتراضی برگزار شده است. درباره تجمع‌های اعتراضی البته وضع تا حدودی متفاوت بوده و برگزاری تجمع در محیط مشخص و محدود برای گروه‌هایی از منتقدان داخل حکومت ممکن بوده است.

در سال‌های دهه ۶۰ و پس از حذف اکثریت گروه‌های مخالف، راهپیمایی‌های اعتراضی تنها محدود به راهپیمایی‌های گروه‌های مشهور به چپ و راست علیه یکدیگر بود. پس ازرهبری آیت‌الله خامنه ای گروه‌های مشهور به چپ هم‌چنان حق برگزاری راهپیمایی و تجمع‌های اعتراضی را داشتند؛ از جمله راهپیمایی ۱۳ آبان که دفتر تحکیم وحدت آن را برگزار و شعارهای اعتراضی خود را مطرح می‌کرد. به مرور اما در دولت هاشمی رفسنجانی مدیریت این راهپیمایی از دفتر تحکیم وحدت سلب و به سازمان تبلیغات اسلامی واگذار شد.

بیشتر بخوانید

«درس جغرافی» در تجمع‌های ایران

دو رئیس‌جمهور، دو تجمع

۲۵ سال شورش‌های اقتصادی

در سال‌های پایانی دولت هاشمی رفسنجانی معمولا راهپیمایی سازمان تبلیغات اسلامی صبح ۱۳ آبان و راهپیمایی دفتر تحکیم وحدت بعد از ظهر برگزار می‌شد. این راهپیمایی دفتر تحکیم وحدت مملو از انتقادهای جریان مشهور به چپ از سیاست‌های دولت هاشمی رفسنجانی بود.

صدور مجوز برای تجمع دفتر تحکیم وحدت در اعتراض به نظارت استصوابی  و برگزاری مراسم ختم مهندس بازرگان از جمله دلایل استیضاح و عزل عبدالله نوری، وزیر کشور، بود.

از این‌رو علی محمد بشارتی، وزیر کشور، به یکی ازاین تجمع‌ها مجوز نداد. با این حال دفتر تحکیم وحدت این تجمع را با حمایت جریان چپ برگزار کرد و الیاس حضرتی، نماینده رشت، با طرح سئوالی بشارتی را به صحن علنی مجلس کشاند.

در این دوره برای تجمع‌هایی که داخل دانشگاه برگزار می‌شد، نیاز به مجوز از استانداری و دیگر نهادها نبود اما تجمع‌هایی مانند تجمع در سردر دانشگاه تهران نیاز به مجوز داشت. پس از دهه ۷۰ به جز موضوع مجوز، حملات گروه‌های انصار حزب‌الله و حزب‌الله به تجمع‌های مخالفان هم یکی دیگر از مشکلات برگزارکنندگان تجمع‌ها بود. این گروه ‌ها حتی برای مراسم‌هایی چون مراسم ترحیم مهندس بازرگان هم ایجاد مشکل می‌کردند.

استیضاح وزیر کشور به دلیل صدور مجوز تجمع 

در سال‌های پایانی دولت اکبر هاشمی رفسنجانی به جز گروه دفتر تحکیم وحدت و دیگر جریانات مشهور به چپ اسلامی، برخی از گروه‌ها مانند گروه حشمت الله طبرزدی   تجمع‌های محدودی را برگزار می‌کردند.

سال ۷۸ نیز دفتر تحکیم وحدت قصد داشت که برای سالگرد دوم خرداد یک راهپیمایی با عنوان از «انقلاب تا آزادی» برگزار کند اما کمیسیون ماده ۱۰ احزاب با این راهپیمایی مخالفت کرد.

پیروزی محمد خاتمی شرایط جدیدی را برای تجمع‌های اعتراضی فراهم کرد. هر چند وزارت کشور برای تجمع‌ها ساده‌تر مجوز صادر می‌کرد، اما گروه‌های فشار به این تجمع‌ها شدیدا حمله می‌کردند.

صدور مجوز برای تجمع ۱۱ اسفند سال ۷۶ دفتر تحکیم وحدت در اعتراض به نظارت استصوابی و رد صلاحیت ابراهیم اصغرزاده و بهزاد نبوی برای انتخابات میان دوره ای مجلس پنجم و مجوز برگزاری مراسم ختم مهندس بازرگان از جمله دلایل استیضاح و عزل عبدالله نوری، وزیر کشور، بود.

سال ۷۸ نیز دفتر تحکیم وحدت قصد داشت که برای سالگرد دوم خرداد یک راهپیمایی با عنوان از «انقلاب تا آزادی» برگزار کند اما کمیسیون ماده ۱۰ احزاب با این راهپیمایی مخالفت کرد.

تا دهه ۸۰ راهپیمایی ۱۳ آبان برای دفتر تحکیم وحدت برپا بود اما از دهه ۸۰ با تغییر منش و سیاست‌های این گروه دانشجویی این تجمع دیگر برگزار نشد. درسال‌های پایانی دولت محمد خاتمی و سال‌های ابتدایی دولت محمود احمدی‌نژاد نیز برگزاری تجمع‌های دانشجویی با سخت‌گیری بیشتر و برخورد نیروهای امنیتی همراه بود.

دراین دوره با اکثر تجمع‌های فعالان دانشجویی و تجمع فعالان زن در میدان هفت تیر برخورد شد و تعدادی از تجمع‌کنندگان بازداشت شدند.

اعتراض‌های اخیر بار دیگر موضوع اصل ۲۷ قانون اساسی و راهپیمایی‌های اعتراضی را مطرح کرده است. براساس این اصل«تشکیل اجتماعات و راه پیمایی‌ها، بدون حمل سلاح، به شرط آنکه مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است» .با این حال پس از آن مقامات جمهوری اسلامی با تصویب قوانینی حق برگزاری تجمع و راهیپمایی را منوط به صدور مجوز کرده‌اند.

قوانینی که به گفته محمود میرلوحی، معاون وزیر کشور در دولت محمد خاتمی و عضو شورای شهر تهران، با وجود آنها حتی برگزاری «یک تجمع قانونی، شدنی نیست».

تجمع‌های اقتصادی که در مقابل مجلس شورای اسلامی یا دیگر نهادها برگزار می‌شود نیز فاقد مجوز از وزارت کشور است اما تا زمانی که به شعارهای سیاسی کشیده نشده و دراز مدت نشود، معمولا با آنها برخورد نمی‌شود.

شورای شهر تهران نیز طرحی را برای اختصاص مکانی برای تجمع‌ها تصویب کرده است. مصوبه‌ای که با مخالفت ضمنی وزارت کشور مواجه شده و بدون تصویب نهادهایی مانند مجلس و یا موافقت شورای عالی امنیت ملی بیشتر سمبولیک به نظر می‌رسد.

برخی احزاب از جمله حزب کارگزاران سازندگی پیشنهاد کرده‌اند که یک منطقه مشخص در هر شهر به عنوان «پارک اعتراض» ایجاد شود.

 به گفته محمود میرلوحی، معاون وزیر کشور در دولت محمد خاتمی و عضو شورای شهر تهران، با قوانین فعلی حتی برگزاری «یک تجمع قانونی، شدنی نیست».

سال ۷۸ نیز درتجمع دفتر تحکیم وحدت درپارک لاله ابراهیم اصغرزاده، سخنران مراسم و عضو شورای شهر پیشنهاد کرده بود که این پارک به عنوان «پارک جمهوریت نظام »نامیده شده و تجمع های اعتراضی درآن برگزار شود.

اصغرزاده این پیشنهاد را در شورای شهر چندان دنبال نکرد و در آن‌زمان نیز دولت و نمایندگان مجلس چندان درقید پیگیری این موضوع نبودند. هرچند اگر مجلس طرحی دراین‌باره تصویب می‌کرد، با مخالفت شورای نگهبان مواجه می‌شد.

اینک نیز بعید است که حتی تجمع‌های اعتراضی ماه گذشته مقامات جمهوری اسلامی را وادار کند به اجرای این اصل قانون اساسی تن دهند و شرایط اجرایی‌تری را برای برگزاری تجمع‌ها و راهپیمایی‌ها به وجود آورند.

🍃زنده|سازمان عفو بین‌الملل خواستار آزادی «دختر خیابان انقلاب» شد

$
0
0

سازمان عفو بین‌الملل خواستار آزادی «دختر خیابان انقلاب» شد

سازمان عفو بین‌الملل در بیانیه‌ای که روز چهارشنبه، چهارم بهمن‌ماه، منتشر شد با «تبعیض‌آمیز و تحقیرآمیز» خواندن حجاب اجباری در ایران خواستار آزادی فوری زن جوانی شد که به «دختر خیابان انقلاب» معروف شده است.

این سازمان مدافع حقوق بشر همچنین بار دیگر از مقامات جمهوری اسلامی خواست تا دست از تعقیب قانونی زنانی که به حجاب اجباری در کشور اعتراض دارند بردارند و این امر اجباری و «تبعیض‌آمیز» را متوقف کنند

بی‌اطلاعی معاون پارلمانی سپاه از دستور رهبری مبنی بر واگذاری بنگاه‌های اقتصادی نیروهای نظامی

محمدصالح جوکار، معاون پارلمانی سپاه از دستور رهبری مبنی بر واگذاری بنگاه های اقتصادی این نهاد ابراز بی اطلاعی کرد و گفت: «من نتوانستم به چنین ابلاغیه‌ای دسترسی پیدا کنم و آن را ندیدم.»

او با بیان اینکه «من نمی دانم این خبر که شما می گویید وزیر دفاع اعلام کردند از کجاست» اظهار کرد: «بحث این است که این خبر می گوید سپاه و ارتش فعالیت اقتصادی دارند که جای سوال است؟! مثلا قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء در پروژه های دولتی شرکت می کند اما نه پول می گیرد و نزدیک به ۳۰ هزار میلیاد از دولت طلب دارد با این حال پروژه ها را انجام می دهد. پروژه هایی که سپاه دارد اقتصادی نیست و درآمدزایی ندارد که بخواهد از آن استفاده کند.»/ اعتماد آنلاین

دستور شهردار تهران برای شفاف سازی کمک میلیاردی به یک حسینیه

شهردار تهران دستور شفاف‌سازی درباره کمک میلیاردی به حسینیه یک مداح را صادر کرد.

پس از انتشار خبری کوتاه از کمک مالی ١,۵ میلیاردی شهرداری تهران به حسینیه‌ای نزدیک به یکی از مداحان معروف، حواشی زیادی در اذهان عمومی به وجود آمده و حالا شهردار تهران به دو معاون مالی و شهرسازی خود دستور داده تا گزارشی را تهیه و شفاف‌سازی کنند و سازمان بازرسی شهرداری تهران هم به پرونده متخلفان احتمالی رسیدگی کند.

چندی قبل خبری منتشر شد که در آن اعلام شد «معاونت فرهنگی شهرداری تهران در چند سال اخیر بیش از هزار میلیارد از بودجه این معاونت را در اختیار حسینیه‌ها، مساجد و حتی مداح‌ها قرار داده است و برای مثال شهرداری منطقه ۵ در مهرماه امسال ١,۵ میلیارد تومان به حسینیه‌ای به نام ریحانه‌‌الحسین پرداخت کرده که متعلق به یکی از مداحان معروف به نام «بنی‌فاطمه» است.» /ایسنا

 

 

 


بنیامین بهادری در اعتراض به جلوگیری از حضور نوازندگانِ زن در کرمان کنسرتش را لغو کرد

در حالی که قرار بود امروز پنجشنبه پنجم بهمن، کرمانی‌ها شاهد روی صحنه رفتن بنیامین بهادری، خواننده پاپ و ارکسترش در مجتمع شرکت هزارِ این شهر باشند، این کنسرت به درخواست این خواننده پاپ و در اعتراض به جلوگیری از روی صحنه رفتن نوازندگان زن لغو شد./خبرآنلاین


کمک به تسویه بدهی پاداش بازنشستگان آموزش و پرورش از صندوق توسعه ملی حذف شد


خبرهای روز گذشته را از اینجا بخوانید

احمد جنتی: فضای مجازی بلای جان ما کشور شده است

$
0
0

زیتون– احمد جنتی٬‌ رییس مجلس خبرگان رهبری و دبیر شورای نگهبان٬ گفت: «فضای مجازی را بلا و مشکلی است که به جان کشور افتاده» و تاکید کرد که «اگر اینترنت کنترل و مهار شده بود، کار به وضع فعلی نمی‌رسید.»

او همچنین خبر از جلسه «چندساعته» رهبر جمهوری اسلامی با شماری از «متخصصان» فضای مجازی داد و افزود که در پی این جلسه، قرار است «یک حرکتی انجام دهند.»

احمد جنتی افزود: «گفته‌ام که نمی‌شود کلاً جلو فضای مجازی را گرفت ولی می‌توانیم آن را کند کنیم.»

به گزارش تسنیم آیت‌الله علی خامنه‌ای، «روز سه‌شنبه با عده‌ای از متخصصان فضای مجازی جلسه چندساعته‌ای برگزار کرده و در مورد این مسائل صحبت‌های مهمی انجام شد.»

رییس مجلس خبرگان بدون اشاره به جزئیات، اضافه کرده که «باید افرادی را که ناتوان هستند تغییر داده و افراد توانا را مورد استفاده قرار دهیم. پس باید تحولاتی در این تشکیلات به‌وجود بیاید.»

احمد جنتی اضافه کرد که «می‌توانستند آن را جلوتر کنترل کنند و نگذارند این‌قدر سرعت آن بالا برود… ما کلاً نمی‌توانیم جلوی آن را بگیریم، این نشدنی است، ولی می‌توانیم آن را کم بکنیم.»

جنتی در ادامه به چین و ژاپن اشاره کرده و این‌گونه ابراز نظر کردکه این دو کشور نیز فضای مجازی را «مهار می‌کنند که اگر مهار نمی‌کردند این اتفاقاتی که در ایران به‌وجود آمد صدبرابر بدتر در آنجا به‌وجود می‌آمد.»

او «امنیت» موجود در این دو کشور را به دلیل «کنترل» اینترنت دانسته و افزود که بر اساس این الگو، «می‌توان در ایران نیز این کار را کرد.»

رییس مجلس خبرگان از قول افرادی که نامی از آنها نبرده نیز گفت: «البته گفته می‌شود که یک مقدار دیر شده و در اتفاقات اخیر جلوی آن را نگرفتیم و اغتشاشات به‌وجود آمد.»

مکارم شیرازی٬ از مراجع تقلید شیعیان در قم نیز از جمله روحانیونی ست که بارها با رشد دسترسی مردم به فضای مجازی اعتراض کرده است.

پس از اعتراض‌های اخیر برخی از مسئولان نظام خواستار جایگزینی پیام‌رسان‌های خارجیبا پیام‌رسان‌های داخلی شده‌اند و دبیر شورای عالی فضای مجازی از مصوبه این شورا برای پرداخت پنج میلیارد تومان وام بدون بهره به مؤسسان این پیام‌رسان‌ها خبر داده‌است.

 

ابتذال مفاهیم مقدس: ثمره‌ی اجتماع زر و زور و تزویر

$
0
0

یکی از آفات پیوند نهاد دین و نهاد قدرت در جمهوری اسلامی، به ابتذال‌کشیده‌شدن مفاهیم و کلمات مقدس و سوءاستفاده‌های سیاسی ـ اقتصادی از آن‌هاست. یک نمونه‌ی این سوءاستفاده‌ها را در این پوستر می‌توان دید. تبلیغ پروژه‌ای با نام مذهبیِ «معراج» با هدف جلب مشارکت مردم (مشتریان) در خرید خشت‌های طلا (به قیمت هر خشت دو میلیون و ۱۵۰ هزار تومان) برای ترفیع گنبد حرم امام‌حسین(ع)! آن‌هم با اعطای «سند افتخار»! (یادآور داستان فروش بهشت توسط کلیسای کاتولیک قرون وسطا)
طرحی با مشارکت «ستاد بازسازی عتبات» و بانک «انصار» (یک مفهوم تاریخی ـ مذهبی دیگر).

از عملکرد ستاد بازسازی عتبات و رویکردش در ترویج اشرافیت مذهبی و نقشش در تشدید روند نمایشی‌شدن مناسک شیعی فعلاً می‌گذرم که خود قصه‌ی پرغصه‌ای است و مجال مستقلی می‌طلبد. اما مجری طرح معراج، بانک انصار است. بانکی متعلق به سپاه پاسداران و ازجمله بانک‌های ارایه‌دهنده‌ی وام‌های بانکی با نرخ سود بالا (بخوانید: ربا) که متاسفانه در سوءاستفاده از عناوین مذهبی برای طرح‌های اقتصادی و مالی‌اش ید طولایی دارد: طرح «مفتاح»، طرح «رضوان»، طرح «تعاون»، طرح «یاسین» و…

کاش مراجع تقلید محترمی که به رواج رباخواری در بانک‌ها اعتراض کرده‌اند، در مقابل این سوءاستفاده‌ها از مفاهیم و فرهنگ مذهبی آن‌هم توسط سازمان‌های ظاهرالصلاح و متشرع‌نما ساکت نمی‌ماندند. رانت اقتصادی و نفوذ سیاسی و قدرت نظامی وقتی با ادبیات مذهبی همراه شود یعنی نهایت فاجعه!‌ یعنی اجتماع زر و زور و تزویر در یک‌جا! و اولین قربانی چنین اجتماع نامبارکی، دین‌داران‌ و جامعه‌ی دینی است.

نشر هدایت از طریق ضلالت و از مسیرهای شبهه‌ناک میسر نمی‌شود. ترویج مذهب، با مال کثیف و از راه کثیف، اسمش هرچه باشد قطعاً «تعظیم شعائر» نیست. ترفیع گنبد حرم امامی که حاضر نشد برای حفظ جان از بیراهه رود، از چنین راه‌های شبهه‌ناکی، خدمت به او نیست. ظلم به اوست.

پ.ن.
حسین به‌سوی مکه رهسپار شد… و راه متعارف و جاده‌ی بزرگ را در پیش گرفت. خاندان آن حضرت گفتند: «اگر از بیراهه بروی چنانکه پسر زبیر رفت تا تعقیب‌کنندگان به شما نرسند، بهتر است؟». فرمود: «نه به خدا من از راه راست به‌در نروم تا خداوند آنچه خواهد میان ما حکم کند».
(الارشاد. شیخ مفید. ج۲. ترجمه‌ی رسولی محلاتی)

منبع: کانال تلگرام نویسنده

Viewing all 6965 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>