Quantcast
Channel: سایت خبری‌ تحلیلی زیتون
Viewing all 7042 articles
Browse latest View live

🍃 زنده|پرتاب ماهواره ظفر ناموفق بود

$
0
0

 



اعتراض نهضت آزادی به نقض حاکمیت ملت در انتخابات مجلس یازدهم

نهضت آزادی ایران طی بیانیه‌ای دراعتراض به نقض حاکمیت ملت در انتخابات مجلس یازدهم٬ تاکید کرد که رد صلاحیت‌های گسترده و حذف افراد و جریانات اصیل و شناخته شده، به ویژه از طیف نیروهای سیاسی دمکراسی‌خواه، پیامدی جز ناامید شدن مردم و نادیده گرفتن ظرفیت اصلاحات درون‌زا ندارد.

این حزب در ادامه تاکید کرد که با توجه به تکثر سیاسی موجود، رشد جنبش اجتماعی ایران و تجربه‌هایی که در طول چهار دهه گذشته آزموده شده است، برنامه «یک‌دست‌سازی» ساختار قدرت سیاسی کنونی، حتی اگر برای مدتی محدود بر ملت تحمیل شود، به ضد اهداف آن تبدیل خواهد شد و در دراز مدت، زمینه‌های فروپاشی سیاسی و اجتماعی را فراهم خواهد آورد.

نهضت آزادی ایران در ادامه این بیانیه نوشت که وفق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، به ویژه اصل ۹۹، عنوان کامل شورای نگهبان «شورای نگهبان قانون اساسی» است و شورا باید حافظ ارزش‌های این قانون و مانع تخلفات احتمالی دستگاه‌های اجرایی که حاکمیت و حقوق ملت را به خطر می‌اندازند، باشد. «رد صلاحیت‌های گسترده» افزون بر تشدید منازعات قدرت، انسداد سیاسی و تنزل سرمایه اجتماعی کشور، می‌تواند زمینه‌ساز روی کار آمدن جریانات و افرادی شود که در مواقع ضروری نخواهند توانست بحران‌های کلان کشور را مدیریت کنند. گذار از بحران‌های کنونی راه‌حل‌های بنیادین و اصلاحات اصولی در عرصه قدرت سیاسی کشور می‌طلبد./کانال تلگرامی نهضت آزادی


سخنگوی کمیسیون قضایی مجلس: مردانی که توانایی مالی برای اداره زندگی ندارند، ازدواج نکنند

سخنگوی کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس ایران با اعلام اینکه «تعیین مهریه در قالب عندالاستطاعه باعث کاهش میزان آن می‌شود» گفت: «با این اقدام بهتر است مردانی که از توانایی مالی لازم برای اداره زندگی برخوردار نیستند، ازدواج نکنند تا برای دستگاه قضایی بحران ایجاد نکنند.»

حسن نوروزی، سخنگوی کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس٬ ادامه داد: «منظور از عندالاستطاعه این است که کسی برای مثال هزار سکه برای مهریه تعیین نکند  و پرداخت آن به آینده موکول شود، چرا که این روش آغازی برای پایه‌گذاری جنگ بین زن و شوهر است. در حالی که اگر مهریه عندالاستطاعه باشد و همان زمان عقد پرداخت شود، مرد مطابق با توانایی خود میزان آن را تعیین کرده و پرداخت می‌کند.»/خبرگزاری میزان



قیمت سکه از ۵ میلیون تومان گذشت

قیمت هر قطعه سکه تمام بهار آزادی طرح جدید، امروز یکشنبه ۲۰ بهمن ۹۸ به ۵ میلیون و ۶۵ هزار تومان رسید.

همچنین قیمت هر قطعه سکه تمام بهار آزادی طرح قدیم ۵ میلیون و ۴۰ هزار تومان، نیم سکه ۲ میلیون و ۵۸۰ هزار تومان، ربع سکه ۱ میلیون و ۵۷۰ هزار تومان و سکه یک گرمی ۹۳۰ هزار تومان است.

هر اونس طلا در بازارهای جهانی ۱۵۷۰ دلار و ۷۰ سنت و هر گرم طلای ۱۸ عیار نیز ۵۱۵ هزار و ۷۱۹ تومان است./خبرگزاری مهر




محسن رضایی: دنبال بهانه بودیم اسرائیل را بزنیم

محسن رضایی٬‌ دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام٬ گفت که بعد از کشته شدن قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، «ما اصلاً دنبال بهانه بودیم که این‌ها یک کاری انجام بدهند که ما بهانه پیدا کنیم اسرائیل را بزنیم.»

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در مصاحبه با شبکه لبنانی المیادین افزوده است: «شک نکنید که ما حتماً تل‌آویو را با خاک یکسان می‌کردیم» چون به گفته وی، اسرائیل در کشته شدن قاسم سلیمانی «نقش داشت».

به گفته محسن رضایی، پرواز قاسم سلیمانی از دمشق به بغداد را اسرائیلی‌ها (به آمریکا) اطلاع داده بودند و «ما دنبال این بودیم که آمریکایی‌ها بهانه بدهند که همان‌طور که (پایگاه) عین‌الاسد (در عراق) را زدیم، تل‌آویو را هم بزنیم.»/رادیو فردا



دبیر کانون صنفی معلمان تهران بازداشت شد

محمدتقی فلاحی، دبیر کانون صنفی معلمان تهران، توسط نیروهای اطلاعات سپاه پاسداران بازداشت شد.

نیروهای امنیتی همچنین لوازم شخصی او از جمله تلفن همراه وکامپیوتر را ضبط  کرده و از خانواده او خواستند تا در باره وضعیت او اطلاع رسانی نکنند.

این فعال صنفی در اردیبهشت سال جاری خورشیدی نیز به دلیل شرکت در تجمع اعتراضی معلمان در مقابل مجلس بازداشت و چند روز بعد با سپردن وثیقه، آزاد شده بود. او به ۸ ماه حبس و ۱۰ ضربه شلاق تعلیقی محکوم شده بود./کانال تلگرامی کانون صنفی معلمان تهران



آمار قربانیان کرونا از سارس پیشی گرفت

به گفته مقامات سازمان بهداشت جهانی، آمار مبتلایان به ویروس جدید کرونا در جهان به ۳۴ هزار و ۸۰۰ تن رسید.

بر اساس گزارش این سازمان، علاوه بر چین در ۲۸ کشور دیگر جهان، دستکم یک مورد از ویروس کرونا شناسایی شده است.

بیشترین آمار مبتلایان و قربانیان این ویروس در چین بوده است.

شمارقربانیان ویروس جدید کرونا در چین، روز شنبه به ۷۲۲ تن رسید و تعداد مبتلایان نیز ۳۴ هزار و ۵۴۶ نفر گزارش شده است.

شماری از کشورهای جهان از جمله فرانسه، روز شنبه به گردشگران خود در خصوص سفر به چین هشدار داده‌اند./بی‌بی‌سی فارسی


خبرهای روز گذشته را از اینجا بخوانید


طرح ۱

خانواده کشته‌شدگان کرمان هم شاکی شدند

$
0
0

زیتون- «مرگ بر اثر واکنش‌های حیوانی و غیرعمدی انسانی» چیزی‌ست که به عنوان دلیل مرگ در گواهی فوت کشته‌شدگان تشیع قاسم سلیمانی نوشته شده است.

روزنامه شهروند گزارش داده است که اداره ثبت احوال کرمان در روزهای اول «مرگ بر اثر واکنش‌های حیوانی و غیرعمدی انسانی» را به عنوان دلیل مرگ کشته‌شدگان تشیع قاسم سلیمانی نوشته و پس از اعتراض بازماندگان در گواهی جدید آن را به «خفگی یا ازدحام جمعیت» تغییر داد.

در مراسم تشییع جنازه قاسم سلیمانی، فرمانده سابق نیروی قدس سپاه، در کرمان بر اثر «ازدحام جمعیت» و زیر دست‌وپا ماندن تعدادی از شرکت‌کنندگان، کشته یا زخمی شدند.

منابع رسمی از قول پیرحسین کولیوند، رییس اورژانس کشور٬ تعداد کشته‌شدگان را ۵۶ نفر اعلام کرد؛ اما بر اساس اخباری که منابع محلی در اختیار «زیتون» قرار دادند تعداد کشته‌شدگان این مراسم بیش از صد نفر بوده است. در این حادثه همچنین ۲۱۳ نفر زخمی شدند.

بر اساس فیلم‌های منتشر شده، گروهی از شرکت‌کننندگان در مراسم تشییع قاسم سلیمانی٬ فرمانده پیشین سپاه قدس٬ به دلیل ازدحام جمعیت و زیر دست و پا ماندن زخمی و کشته شدند. این موضوع باعث شد که دفن فرمانده پیشین سپاه قدس برای یک روز به تعویق بیفتد.

حال پس از گذشت نزدیک به چهل روز از مرگ این افراد٬ خانواده ۲۰ تن از کشته‌شدگان مراسم تشییع قاسم سلیمانی٬ با نامه‌ای به دفتر رهبر جمهوری و ابراهیم رئیسی،‌ رییس قوه قضائیه اعلام کرده‌اند که می‌خواهند در این رابطه شکایت کنند.

به گزارش روزنامه شهروند، این خانواده‌ها می‌خواهند بدانند «چرا تا به‌حال کسی مسئولیت این حادثه را نپذیرفته است.»

عده‌ای از شاکیان به دفتر آیت‌الله خامنه‌ای و عده‌ای به قوه قضائیه مراجعه کرده‌اند. در قوه قضائیه از ‌اولیای دم خواسته شده تا به صورت جداگانه اعلام شکایت کنند.

رضا تیرگر،از اعضای خانواده‌ یکی از بازماندگان در این رابطه توضیح داده است که تا به‌حال «نه اطلاعیه‌ای دادند و نه باعث و بانی این ماجرا را معرفی کردند… یک نفر هم نیامد رسما عذرخواهی کند، حتی آن‌ها را شهید اعلام نکردند، در حالی ‌که در حادثه مشابه، مثل ماجرای هواپیما به دلیل فشارهای سیاسی و بین‌المللی به‌سرعت قربانیان را شهید اعلام کردند، در حق قربانیان تشییع ظلم شد.»

اعتراض زیر سایه «شهادت سردار»

اولین واکنش به کشته شدن عده‌ای از تشیع کنندگان را روزنامه وطن امروز نشان داد.

این روزنامه در این رابطه تیتر زد «کرمان به قربانت». این تیتر با واکنش منفی بسیاری از کاربران فضای مجازی مواجه شد.

علی مطهری٬ نایب رییس سابق مجلس٬ جز معدود چهره‌های سیاسی بود که به کشته شدن عده‌ای از تشیع کنندگان قاسم سلیمانی انتقاد کرد.

او در این رابطه تاکید کرد که کشته شدن تشیع کنندگان قاسم سلیمانی موضوعی نیست که از کنار آن به راحتی بگذریم.

علی مطهری در این یادداشت که در کانال تلگرامی‌اش منتشر کرد٬ ادامه داده بود: «برگزارکنندگان این مراسم که می دانستند جمعیت استثنایی خواهد آمد، باید برای نقاط حادثه خیز تدبیر می کردند چنان که یک خبرنگار در صبح آن روز هشدار داده بود که در این نقطه تعدادی کشته می شوند و حاضر نشده بود در آنجا مستقر شود. اینجانب بعد از مراسم تهران که در آن عده زیادی از جمله خود بنده به مرز خفگی رسیدند در مقاله ای هشدار دادم که این حادثه تکرار نشود. متأسفانه یک خبرگزاری از درج آن خودداری کرد، شاید به این بهانه که نباید باعث کم شدن شور مردم شویم. اگر آن هشدار به گوش مسئولان می رسید شاید حادثه کرمان رخ نمی داد.»

پس از علی مطهری محمدرضا زائری، از روحانیون شناخته شده و منتقد برخی از سیاست‌های فرهنگی٬ نیز در رابطه با کشته شدن شماری از شرکت‌کنندگان در مراسم کرمان نوشت: «وقتی می‌گوییم که کشور را فقط با احساسات تمی شود اداره کرد دوستان تحمل شنیدنش را ندارند.»

در نهایت اما تنها واکنش رسمی به کشته شدن این افراد وعده شهید خواندن آنان بوده است.

اصلاحات ساختاری یا آینده‌فروشی؟

$
0
0

زیتون ـ جلیل فقیهی: صبح شنبه، آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار با فرماندهان نیروی هوایی ارتش گفت: «اگر مسئولان هوشیارانه عمل کنند می‌توان با استفاده از شرایط تحریم، اقتصاد کشور را از وابستگی به نفت که عامل مهم بسیاری از مشکلات است، نجات داد». 

رهبر ایران تنها کسی نیست که از وابستگی اقتصاد کشور به نفت نگران است. سال‌هاست که از «نفرین منابع» به عنوان یکی از دلایل عقب‌ماندگی کشورهای نفتی یاد می‌شود. بر این اساس، در کشورهایی که سهم زیادی از درآمد آن‌ها از صادرات منابع طبیعی تامین می‌شود، غالبا شاهد وضعیت اقتصادی ناپایدار، رشد اقتصادی پایین، فساد و ضعف حکمرانی بوده‌اند.

البته، این بدین معنی نیست که همه کشورهایی که دارای منابع طبیعی هستند به این نفرین دچار شده یا خواهند شد. تازه‌ترین مطالعات در این حوزه نشان می‌دهد که اگر کشوری در زمان کشف منابع طبیعی از وضعیت خوبی از لحاظ حکمرانی و حاکمیت قانون برخوردار بوده باشد، شانس گرفتار شدنش به نفرین منابع به شدت کاهش می‌یابد (مثل نروژ)، اما در کشوری که نهادهای حاکمیتی و سازوکارهای قانونی در آنجا ضعیف است، کشف منابع طبیعی و سرریز شدن درآمدهای ناشی از آن به احتمال بیشتری به نفرین منابع منتهی خواهد شد. 

با این توضیحات، اگرچه ادعای آیت‌الله خامنه‌ای می‌تواند بالقوه صحیح باشد و ممکن است تحریم‌ها بتوانند فرصتی طلایی برای رهایی اقتصاد ایران از وابستگی به نفت ایجاد کنند، با این حال، با نگاهی به رفتار حکومت و طریقه مواجه‌اش با تحریم‌های نفتی و عواقب اقتصادی حاصل از آن، به نظر نمی‌رسد اراده‌ای برای استفاده از این فرصت وجود داشته باشد. مضاف بر این، در حوزه سیاسی نیز نشانی از گشایش‌های سیاسی -که می‌توانند زمینه‌ساز اصلاح رویه‌های اقتصادی باشند- به چشم نمی‌خورد؛ به‌طوریکه در روزهای آینده احتمالا شاهد یکی از بی‌رمق‌ترین و غیررقابتی‌ترین انتخابات مجلس در تاریخ جمهوری اسلامی خواهیم بود.

وابستگی به نفت در بودجه امسال

در لایحه بودجه سال ۹۹، میزان صادرات نفت‌خام، روزانه یک میلیون بشکه با قیمت هر بشکه ۵۰ دلار در نظر گرفته شده است. با این فروض، درآمد حاصل از صادرات نفت و گاز به ترتیب ۱۸میلیارد و ۲۵۰ میلیون دلار و ۴ میلیارد دلار خواهد بود که از این میزان حدود ۲.۶۵ میلیارد دلار سهم شرکت ملی نفت و حدود نیم میلیارد دلار سهم شرکت ملی گاز خواهد بود. 

سهم ۳۶ درصدی صندوق توسعه ملی (از صادرات نفت‌خام، میعانات گازی و خالص صادرات گاز) حدود ۸ میلیارد دلار است. 

هرچند میزان اتکای بودجه به نفت در لایحه بودجه سال جاری حدود ۳۵ درصد است، اما برآورد می‌شود که به دلیل کاهش شدید فروش نفت، سهم درآمدهای نفتی محقق شده از بودجه کل کشور کمتر از ۱۴ درصد باشد.

در نتیجه، از مجموع صادرات نفت و گاز، حدود ۱۱میلیارد دلار سهم دولت خواهد بود. از این مقدار، حدود ۱۰.۵ میلیارد دلار به ارز ۴۲۰۰ تومانی و به منظور واردات کالاهای اساسی اختصاص خواهد یافت. عایدی دولت از اختصاص این مقدار ارز حدود ۴۴ هزار میلیارد تومان خواهد بود.

حدود نیم میلیارد دلار باقی‌مانده با نرخ ارز ۸ هزار تومانی محاسبه خواهد شد که عایدی دولت از آن حدود ۴ هزار میلیارد تومان می‌شود. در مجموع، آنچه در بودجه ۹۹ تحت عنوان درآمدهای نفت و گاز آمده است، ۴۸ هزار میلیارد تومان است. اما این تنها بخشی از درآمدهای نفتی است.

زمستان سال گذشته، آیت‌الله خامنه‌ای با صدور فرمانی از مجلس خواست تا سهم صندوق توسعه ملی از درآمدهای نفتی در بودجه به ۲۰ درصد کاهش یابد. در نتیجه، مضاف بر ۴۸ هزار میلیارد تومان، دولت ۳۰ هزار میلیارد تومان نیز از صندوق توسعه ملی برداشت خواهد کرد. مجموع این دو رقم ۷۸ هزار میلیارد تومان خواهد بود که حدود ۱۶ درصد از درآمدهای دولت است. 

با مقایسه این رقم با سهم درآمدهای نفتی در بودجه سال‌های گذشته، به نظر می‌رسد در سال ۹۹ سهم نفت از بودجه کشور به طور چشمگیری کاهش یافته است. 

سهم نفت در بودجه (درصد)

البته این ارقام به خودی خود می‌توانند گمراه‌کننده باشند چرا که این‌ها ارقامی است که در لوایح بودجه سالانه کشور نوشته می‌شود و بیشتر از جنس پیش‌بینی است تا واقعیت. به عنوان مثال، هرچند میزان اتکای بودجه به نفت در لایحه بودجه سال جاری حدود ۳۵ درصد است، اما برآورد می‌شود که به دلیل کاهش شدید فروش نفت، سهم درآمدهای نفتی محقق شده از بودجه کل کشور کمتر از ۱۴ درصد باشد. در بودجه سال ۹۸ دولت پیش‌بینی کرده بود که روزانه ۱.۵ میلیون بشکه نفت بفروشد در صورتی که به نظر می‌رسد فروش نفت ایران به یک سوم کاهش یافته است.

اما سوال مهم این است که آیا کم شدن سهم درآمدهای نفت به نفع سایر بخش‌های اقتصاد بوده است؟ و آنطور که رهبر جمهوری اسلامی گفته به نجات اقتصاد ایران منتهی شده است؟ برای پاسخ به این سوال باید دید نتیجه کم شدن درآمدهای نفتی چه بوده است.

راه‌های جبران کاهش درآمدهای نفتی

همانطور که گفته شد، بودجه سال ۹۹ با فرض فروش حدود یک میلیون بشکه نفت در روز محاسبه شده است. ناگفته پیدا است که این تخمین بسیار خوشبینانه است. با فرض ادامه روند فعلی (صادرات حدود ۳۰۰ هزار بشکه نفت در روز)، میزان درآمدهای نفتی دولت به یک سوم رقم مندرج در بودجه کاهش خواهد یافت. در این صورت، حدود ۵۲ هزار میلیارد تومان کسری بودجه صرفا در ازای تخمین اشتباه فروش نفت در محاسبات بودجه پدیدار خواهد شد. مرکز پژوهش‌های مجلس میزان کسری بودجه سال آینده کشور را حدود ۱۳۰ هزار میلیارد تومان برآورد کرده است. 

در موارد این‌چنینی، معمولا دو راهکار اساسی وجود دارد: یکی افزایش درآمدها از طریق پیدا کردن راه‌های درآمدزایی جایگزین و دیگری کاهش هزینه‌ها.

راهکار اصلی دولت در بخش افزایش درآمدها، برداشت از حساب توسعه ملی و فروش انواع اوراق قرضه است. تصمیمی که با انتقادات بسیاری همراه بوده است چرا که چنین درآمدزایی‌هایی نه تنها می‌تواند به تورم بیانجامد، بلکه دولت در ازای چنین درآمدهایی در عمل زیر بار بدهی‌های جدیدی می‌رود که بازپرداخت آنها در سال‌های آینده می‌تواند منشا فشار مضاعفی بر اقتصاد کشور باشد.  برخی از منتقدین از چنین اقداماتی با عنوان «آینده‌فروشی» یاد کرده‌اند. 

یکی دیگر از راهکارهای دولت، درآمدزایی از طریق تملک و یا فروش اموال (عمدتا غیرمنقول) دولت است. از آنجایی که فروش اموال دولتی درآمدی «غیرپایدار» و یک‌بارمصرف نصیب دولت می‌کند، این اقدام نیز نمی‌تواند به عنوان یک راه رهایی دائمی و پایدار از درآمدهای نفتی به حساب آید. 

با وجود کاهش شدید درآمدهای نفتی، اقتصاد ایران توانایی استفاده از این موقعیت برای نجات از «نفرین منابع» و رهایی از وابستگی به نفت را ندارد.

هر از چندی هم صحبت‌هایی در مورد افزایش درآمدهای مالیاتی مطرح می‌شود که تاکنون به نتیجه مشخصی نرسیده است. افزایش درآمدهای مالیاتی هرچند در ظاهر سهل‌الوصول است اما به دلیل ماهیت پیچیده‌اش در عمل با موانع بسیاری همراه خواهد بود چرا که نیازمند قانون‌گذاری‌های زیاد، سامان‌دهی بانک اطلاعاتی جامع و گسترده، و از همه مهم‌تر درافتادن با مراکز قدرت و منتفعین وضع موجود است. مضاف بر اینکه، افزایش مالیات در اقتصاد ضعیف ایران، می‌تواند خطرات بیشتری را متوجه سرمایه به شدت فرّار موجود در کشور کند. 

در بخش کاهش هزینه‌ها نیز، به نظر می‌رسد بودجه عمرانی شاهد انقباض بیشتری نسبت به سایر بخش‌ها خواهد بود. در لایحه بودجه ۹۹، بودجه عمرانی کل کشور حدود ۷۰ هزار میلیارد تومان است. به گفته مقامات دولتی درآمدهای حاصل از فروش نفت تنها به بودجه عمرانی اختصاص خواهد یافت و وارد بودجه جاری نخواهد شد. اما تجربه سال‌های گذشته نشان می‌دهد، بودجه عمرانی در صف اول قربانیان کسری بودجه قرار دارد و در سال‌هایی که درآمدهای نفتی کاهش یافته، بخش بزرگی از بودجه عمرانی آب رفته است. به عنوان مثال از سال ۹۵ تا به امروز، نه تنها سهم بودجه عمرانی از بودجه کل کشور از حدود ۲۰ درصد به حدود ۱۲ درصد کاهش یافته، بلکه تامین همین بخش از بودجه هم با مشکلات فراوانی همراه بوده و در عمل تنها حدود نیمی از آن محقق شده است. 

سهم بودجه عمرانی از کل بودجه (درصد)

نتیجه آنکه، از شواهد و قرائن این‌طور برمی‌آید که با وجود کاهش شدید درآمدهای نفتی، اقتصاد ایران توانایی استفاده از این موقعیت برای نجات از «نفرین منابع» و رهایی از وابستگی به نفت را ندارد. 

استفاده مطلوب از این موقیعت تنها زمانی میسر است که اصلاحاتی اساسی در حوزه‌های اقتصادی و سیاسی صورت گیرد. از آنجایی‌که چنین اصلاحاتی به شدت هزینه‌زا و پردرد خواهد بود، شرط اولیه برای تحقق آن وجود حداقلی از اعتماد عمومی به حاکمیت است که به نظر‌ می‌رسد متعاقب حوادث ماه‌های گذشته به شدت آسیب دیده است. 

حاکمیت در نبود اراده و توان برای اصلاحات، راه ساده‌تر را برگزیده به نظر می‌رسد که تنها برنامه‌اش موکول کردن حل مشکلات اساسی کشور به سال‌های آینده از طریق استفاده از منابع و ذخایر موجود است.

🍃 زنده|بهاره هدایت بازداشت شد

$
0
0

 


بیانیه‌ جمعی از فعالان سیاسی و اجتماعی: نظام کارنامه‌ غیرقابل دفاعی دارد

در آستانه‌ی چهل‌ یکمین سالگرد انقلاب ۵۷،‌جمعی از فعالان سیاسی و اجتماعی٬ طی بیانیه‌ای درباره عواقب بحران‌های کنونی هشدار دادند و بر ضرورت آغاز اصلاحات ساختاری تاکید ورزیدند.

امضا کنندگان این بیانیه ضمن برشمردن دستاوردهای نظام حاکم، چهار دهه پس از پیروزی انقلاب، تاکید کردند که در یک ارزیابی کلان در شرایط کنونی، کشور با بحران‌های بزرگ و چندوجهی، همچون دالانی تودرتو از مشکلات اقتصادی و اجتماعی، سیاسی و حقوقی، روبه‌رو است.

به گزارش «زیتون» در ادامه این بیانیه آمده است که سیر رخدادهای دو دههٔ گذشته، و به‌ویژه دو سال گذشته و به‌صورتی حادتر در نیمه دوم سال جاری، وخیم شدن این بحران را، بالأخص در بُعد اقتصادی و معیشتی، نشان می‌دهد. ریشهٔ اصلی بحران‌های اقتصادی و اجتماعی کنونی اما، سیاسی است؛ چنان‌که ریشهٔ بحران سیاسی و حقوقی، در تحلیل نهایی، فرهنگی و اعتقادی است.

این فعالان سیاسی و اجتماعی افزودند: «آشکاراست که راه برون‌رفت از این بحران چندساحتی «اصلاحات ساختاری» در راستای استقرار کامل «حاکمیت قانون‌بنیاد» است. برقراری عدالت و کفایت و کاهش نابرابری‌ها و ناکارآمدی‌ها نیارمند بازبینی قوانین اساسی با مراجعۀ مجدد به آرای عمومی است. هدف ومنظور از این بازبینی رفع کلیهٔ تبعیضات و امتیازات به ‌نفع یک جناح، قشر و تفکر است؛ نیز، از میان برداشتن امکان اعمال رویه‌های فراقانونی، استثنایی، اختیاری و اقتدارگرایانۀ حکومتی؛ گام نهادن به راهی دیگر و آغاز دورانی نو در اصلاح‌گری اساسی و کنشگری مدنی و تحول‌طلبی بنیادین در جهت احقاق حقوق شهروندی که یکی از مهم‌ترین آنها حق انتخابات آزاد است، حقی که با تداوم «نظارت استصوابی» برای تصفیهٔ نمایندگان غیرخودی به نقض حاکمیت ملی، تعمیق بحران «مشروعیت»، عدم مشارکت مردم و امتناع مردمسالاری ‌انجامیده است.»

متن کامل بیانیه را اینجا بخوانید


بهاره هدایت بازداشت شد

بهاره هدایت٬ فعال دانشجویی و زندانی سیاسی سابق٬ ظهر امروز مجددا بازداشت شد.

به گزارش «زیتون» در حالی که این فعال دانشجویی برای روز چهارشنبه ۲۳ بهمن احضار شده بود٬‌ امروز به حراست دانشگاه تهران احضار و پس از آن بازداشت شد.

تا این لحظه از نهاد بازداشت‌کننده او اطلاعی در دست نیست.

پیگیری‌ها از حراست دانشگاه تهران به نتیجه نرسیده است و از در اختیار قرار دادن جزییات توسط این نهاد خودداری می‌شود.


تعیین شعبه ویژه در دادسرای نظامی برای «پرونده متهمان ترور هسته‌ای»

محمود صادقی خبر از آن داد که وزیر اطلاعات از تعیین شعبه ویژه در دادسرای نظامی برای «پرونده متهمان ترور هسته ای» خبر داده است.

بی‌بی‌سی فارسی مرداد امسال با مازیار ابراهیمی، یکی از متهمان «پرونده ترور دانشمندان هسته‌ای« گفت‌وگو کرده و او از فشار وزارت اطلاعات برای اعترافات ساختگی و پرونده‌سازی دستگاه قضایی سخن گفته بود.

محمود صادقی ۳۱ شهریور ماه نامه‌ای به محمود علوی، وزیر اطلاعات ایران نوشته و در ده مورد از او توضیح «مستند» خواسته بود. از جمله خواسته‌ها «چگونگی اعتراف‌گیری از متهمان» و «لزوم تعقیب و مجازات مسئولان خاطی» بود.



سامسونگ ایران را تحریم کرد

آیدین آرام، عضو هیئت رئیسه انجمن واردکنندگان موبایل، تبلت و لوازم جانبی، خبر داد که شرکت سامسونگ به دلیل تحریم‌های آمریکا علیه ایران، خدمات خود در ایران را قطع می‌کند.

او گفت: «به دلیل تحریم‌های آمریکا علیه ایران، شرکت سامسونگ مانند سایر تولیدکنندگان و عرضه‌کنندگان تلفن همراه به مصرف‌کنندگان خود اعلام کرده در تاریخ ۶ اسفند دیگر برنامه‌ها و اپلیکیشن‌های پولی خود را نمی‌تواند در اختیار ایرانیان قرار دهد اما آن دسته از اپلیکیشن‌های رایگان همچنان قابل استفاده هستند.»

عضو هیئت رئیسه انجمن واردکنندگان موبایل اضافه کرد که «این شرکت تا پیش از این اجازه می‌داد تا مشتریان از پلی‌استور به صورت ریالی خریداری کنند در صورتی که سایر برندها این امکان را نداشتند و باید حتماً به صورت دلار یا یورو پرداخت صورت می‌گرفت. اکنون نیز علت اصلی به دلیل عدم امکان جابه‌جایی پول و تحریم‌های بانکی است پس نمی‌توان سامسونگ را در این خصوص مسئول دانست زیرا بانک‌های ما نمی‌توانند پولی را انتقال دهند.»/ایلنا


روایت آخرین دیدار با حسین فاطمی



اینستاگرام صفحه خبرگزاری ایران پرس را حذف کرد

خبرگزاری تصویری بین‌المللی ایران پرس در سایت خود اعلام کرد که شبکه اجتماعی اینستاگرام صفحه ایران پرس در این شبکه را حذف کرده است.

ایران پرس اعلام کرده که مدیریت این خبرگزاری «توجه زیادی به قوانین اینستاگرام منبی بر محدویت‌های موضوعات پست‌ها و هشتک‌ها داشت، اما مکاتبه با مدیریت اینستاگرام به نتیجه‌ای نرسیده و صفحه ایران پرس در این شبکه حذف شده است.

صفحه این خبرگزاری در شبکه فیس‌بوک نیز ماه گذشته برای چند روز مسدود شد و به گفته‌مسئولان ایران پرس همچنان با محدودیت‌هایی روبروست.



کانون کارگردانان سینمای ایران اظهارات شهاب حسینی را محکوم کرد

کانون کارگردانان سینمای ایران انتقادات شهاب حسینی به مسعود کیمیایی را محکوم کرد و آن را «بی‌حرمتی به فیلمساز برجسته موج نو سینمای ایران» خواند.

شورای مرکزی کانون کارگردانان در بیانیه خود «بی‌احترامی، اتهام و اظهارات ناشایست نسبت به تنها یک ابراز عقیده و نظر شخصی» را شدیداً محکوم کرده است.

شهاب حسینی، تهیه‌کننده و بازیگر فیلم «شین»، روز یکشنبه در نشست خبری این فیلم به‌شدت به مسعود کیمیایی و سایر کسانی که جشنواره فیلم فجر را تحریم کرده‌اند تاخت.

شماری از کارگردانان، سی و هشتمین جشنواره فجر را در اعتراض به سرنگونی هواپیمای مسافری توسط سپاه تحریم کرده بودند.

در بیانیه کانون کارگردانان سینمای ایران آمده است: «بسیار متأسفیم که در تریبون رسمی جشنواره فیلم فجر، فرصت این بی‌حرمتی‌ها داده می‌شود و جشنواره این چنین جولانگاه تخریب هنرمندان شده است».



شایعه استعفای رییس جمهوری در آستانه ۲۲ بهمن

همزمان با فرارسیدن ۲۲ بهمن برخی کاربران فضای مجازی شایعه استعفای حسن روحانی را مطرح کردند.

بر اساس این شایعه رییس جمهوری در اعتراض به نظارت استصوابی تهدید به استعفا کرده است.

این شایعه درحالی در آستانه ۲۲ بهمن منتشر شده است که جلسه هیئت دولت شب گذشته به ریاست حسن روحانی تشکیل شده است.

همچنین بر اساس اعلام قبلی حسن روحانی سخنران مراسم ۲۲ بهمن در تهران است.



دادگاه روح‌الله زم برگزار شد

دادگاه رسیدگی به پرونده روح‌الله زم در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران و به ریاست قاضی صلواتی ساعت ۸ صبح امروز برگزار شد.

متن کیفر خواست شامل ۱۵ بند اتهامی است.

پیش از این غلامحسین اسماعیلی سخنگوی قوه قضائیه درباره آخرین وضعیت پرونده آمدنیوز و روح‌الله زم گفته بود که کیفرخواست این متهم صادر شده است و به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب ارسال شده است. علت ارجاع این پرونده به شعبه ۱۵ این است که قبلاً نیز در همین شعبه پرونده برای این متهم تشکیل شده بود و هنوز برای دادگاه تعیین وقت نشده است.

در این پرونده ۵ نفر بازداشت هستند اما کیفرخواست آنها هنوز صادر نشده است. افراد بسیاری در این پرونده مطرح هستند و تحقیقات درحال انجام است و اظهارات متهم ردیف اول بررسی می‌شود. از طرفی برخی افراد در فرایند رسیدگی به این پرونده به دستگاه قضائی آمدند و ابراز ندامت کردند. از طیف‌های مختلف در این پرونده اسامی مطرح است و تا زمانی که رسیدگی نشود، نمی‌توان درباره آن صحبت کرد.

روز ۲۲ مهر ماه ۹۸ سپاه پاسداران با انتشار اطلاعیه ای از دستگیری روح الله زم «سرشبکه سایت معاند و ضدانقلاب آمدنیوز در یک عملیات اطلاعاتی هوشمندانه توسط سازمان اطلاعات سپاه » خبر داد. 

روح الله زم متولد سال ۵۷ مدیر کانال تلگرامی “آمدنیوز” بود. وی سابقه دستگیری در سال ۸۸ را دارد و پس از آن از کشور خارج و در پاریس فرانسه مستقر شد.

پدر او یعنی محمد علی زم، از روحانیون مشهور است که برای سال ها رئیس حوزه هنری بود./ایسنا


خبرهای روز گذشته را از اینجا بخوانید

اعتراف به نقش قاسم سلیمانی در سرکوب‌ اعتراضات داخلی

$
0
0

زیتون– شب گذشته (یکشنبه) اکانت توییتری منتسب به محمدعلی جعفری٬ فرمانده سابق سپاه٬ توییتی منتشر کرد مبنی بر نقش قاسم سلیمانی در سرکوب اعتراضات داخلی.

این اولین بار است که یک مقام بلند مرتبه سپاه پاسداران اشاره مستقیمی به نقش سپاه قدس و فرمانده پیشین آن در سرکوب‌ اعتراض‌های داخلی داشته است.

اصالت این اکانت به سرعت از سوی کاربران ارزشی تکذیب شد اما صبح امروز (دوشنبه) خبرگزاری فارس٬ وابسته به سپاه پاسداران٬‌ تایید کرد که این اکانت توییتری در اختیار محمدعلی جعفری است.

با این حال ساعتی پیش رمضان شریف٬ سخنگوی سپاه پاسداران٬ در باره این توییت محمدعلی جعفری گفت: «حاج قاسم مسئولیت و حضوری در قرارگاه ثارالله نداشته است. ماموریت اصلی آن شهید گرانقدر در حوزه برون مرزی و نیروی قدس سپاه و کمک به جبهه مقاومت و مقابله با توطئه های دشمن و تروریسم تکفیری علیه ملت‌های منطقه بوده است.»

او در گفت‌وگو با وب سایت مشرق نیوز٬ وابسته به سپاه پاسداران٬ افزود: «با توجه به شناختی که از حاج قاسم و مجموعه سپاه داریم این توییت بستری است برای عملیات روانی علیه سپاه است.» سردار رمضان شریف همچنین تاکید کرد: «برداشت من هم این است این مطلب دقیق نیست و حساب کاربری هم توسط سردار عزیز جعفری اداره نمی‌شود»

اما پیش از محمدعلی جعفری٬ «مدافعان حرم»  نیز تایید کرده بودند که در سرکوب اعتراضات آبان ماه نقش داشتند.

وب‌سایت «صدای مدافعان» که اخبار نیروهای موسوم به «مدافعان حرم» را پوشش می‌دهد٬ ۱۴ بهمن ماه ضمن انتشار خبری تایید کرد که «بسیاری» از نیروهای این گروه هم در سرکوب اعتراضات آبان‌ماه در شهرهای ایران شرکت کرده‌اند.

پس از اعلام افزایش قیمت بنزین در روز جمعه ۲۴ آبان، ده‌ها شهر ایران شاهد اعتراضات گسترده بود.

اعتراض‌های اخیر به گفته مقام‌های دولتی، در بیش از ۵۰۰ نقطه کشور، در ۲۷ استان، رخ داد و تنها شهر تهران شاهد بروز اعتراضات در ۱۰۰ نقطه از شهر بود. به نوشته رویترز در طی اعتراضات آبان ماه ایران ۱۵۰۰ تن کشته شدند.

بر اساس متنی که در توسط وب‌سایت «صدای مدافعان» منتشر شده نیروهای مسلحی که طی سال‌های گذشته تحت عنوان «مدافعان حرم» در سوریه برای سرکوب مردم این کشور آماده شده بودند٬‌برای سرکوب مردم به خیابان‌ها فرستاده شدند.

در این متن آمده‌است: «می‌بینیم که دولتی‌ها باز هم مدافعان حرم را به صف اول مبارزه با مردم کشور خود می‌فرستند و خود هیچ مسئولیتی نمی‌پذیرند.»

این متن ادامه می‌دهد: «همان‌طور که در آبان‌ماه شاهد بودیم، اعتراض‌های معیشتی به خشونت کشیده شد و بسیاری از بچه‌های مدافع حرم مجبور به ورود کردن به جریان شدند. در این میان متأسفانه برخی از این عزیزان مانند مرتضی ابراهیمی به شهادت رسیدند. در این جریان شاهد بودیم که باز هم مدافعان قربانی شدند و دولتی‌ها هیچ مسئولیتی نپذیرفتند.»

در جریان اعتراضات آبان، خبرگزاری ایسنا به نقل از سپاه سیدالشهدا استان تهران نوشته بود که مرتضی ابراهیمی، فرمانده گردان امام حسین، در شهرستان ملارد کشته شده‌است.

این متن، از «بی‌مهری» مسئولان به «مدافعان حرم»، محرومیت خانواده‌های کشته‌شدگان این گروه «از خدمات بنیاد و مشکلات حقوق و مزایا و بی‌حرمتی مسئولین نسبت به مدافعان حرم» و «سوء مدیریت‌ها و بی‌تدبیری‌های دولت» شکایت کرده است.

در ادامه این یادداشت آماده است که «نباید اجازه داد که مسئولین با فرافکنی، از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند و سربازان خط مقدم اسلام را قربانی نمایند. این موضوع را در جریان ناآرامی‌های آبان ماه و شهادت عزیزانی همچون مرتضی ابراهیمی شاهد بودیم و نباید بگذاریم که این روش، در جریان تحقیق و تفخص سقوط هواپیمای اوکراینی تکرار شود.»

اعتراضات آبان‌ماه که با سرکوب شدید روبه‌رو شد و به نوشته خبرگزاری رویترز ۱۵۰۰ کشته داد، پس از افزایش شدید قیمت بنزین در ایران آغاز شد و در شعارها، رنگ و بوی سیاسی ضد حکومتی به‌خود گرفت.

حسین همدانی٬ از فرماندهان پیشین سپاه که در سوریه کشته شد٬ نیز در مورد نقش سپاه در سرکوب اعتراضات مردمی  در سال ۸۸ مصاحبه کرده بود.

سردار حسین همدانی در آن مصاحبه تصریح کرده بود: «۵ هزار نفر از کسانی که در آشوب‌ها حضور داشتند ولی در احزاب و جریانات سیاسی حضور نداشتند بلکه از اشرار و اراذل بودند را شناسایی و در منزلشان کنترل می‌کردیم. روزی که فراخوان می‌زدند این‌ها کنترل می‌شدند و اجازه نداشتند از خانه بیرون بیایند. بعد این‌ها را عضو گردان کردم. بعداً این سه گردان نشان دادند که اگر بخواهیم مجاهد تربیت کنیم باید چنین افرادی که با تیغ و قمه سر و کار دارند را پای کار بیاوریم.»

🍃 نظام حاصل از انقلابِ ۵۷ کارنامه‌ی غیرقابل دفاعی دارد

$
0
0

زیتون– در آستانه‌ی چهل‌ یکمین سالگرد انقلاب ۵۷،‌جمعی از فعالان سیاسی و اجتماعی٬ طی بیانیه‌ای درباره عواقب بحران‌های کنونی هشدار دادند و بر ضرورت آغاز اصلاحات ساختاری تاکید ورزیدند.

امضا کنندگان این بیانیه ضمن برشمردن دستاوردهای نظام حاکم، چهار دهه پس از پیروزی انقلاب، تاکید کردند که در یک ارزیابی کلان در شرایط کنونی، کشور با بحران‌های بزرگ و چندوجهی، همچون دالانی تودرتو از مشکلات اقتصادی و اجتماعی، سیاسی و حقوقی، روبه‌رو است.

به گزارش «زیتون» در ادامه این بیانیه آمده است که سیر رخدادهای دو دههٔ گذشته، و به‌ویژه دو سال گذشته و به‌صورتی حادتر در نیمه دوم سال جاری، وخیم شدن این بحران را، بالأخص در بُعد اقتصادی و معیشتی، نشان می‌دهد. ریشهٔ اصلی بحران‌های اقتصادی و اجتماعی کنونی اما، سیاسی است؛ چنان‌که ریشهٔ بحران سیاسی و حقوقی، در تحلیل نهایی، فرهنگی و اعتقادی است.

این فعالان سیاسی و اجتماعی افزودند: «آشکاراست که راه برون‌رفت از این بحران چندساحتی «اصلاحات ساختاری» در راستای استقرار کامل «حاکمیت قانون‌بنیاد» است. برقراری عدالت و کفایت و کاهش نابرابری‌ها و ناکارآمدی‌ها نیارمند بازبینی قوانین اساسی با مراجعۀ مجدد به آرای عمومی است. هدف ومنظور از این بازبینی رفع کلیهٔ تبعیضات و امتیازات به ‌نفع یک جناح، قشر و تفکر است؛ نیز، از میان برداشتن امکان اعمال رویه‌های فراقانونی، استثنایی، اختیاری و اقتدارگرایانۀ حکومتی؛ گام نهادن به راهی دیگر و آغاز دورانی نو در اصلاح‌گری اساسی و کنشگری مدنی و تحول‌طلبی بنیادین در جهت احقاق حقوق شهروندی که یکی از مهم‌ترین آنها حق انتخابات آزاد است، حقی که با تداوم «نظارت استصوابی» برای تصفیهٔ نمایندگان غیرخودی به نقض حاکمیت ملی، تعمیق بحران «مشروعیت»، عدم مشارکت مردم و امتناع مردمسالاری ‌انجامیده است.»

متن کامل این بیانیه که برای انتشار در اختیار «زیتون» قرار گرفته٬ به شرح زیر است:

به نام خدای محرومان
مردم آگاه و آزاده ایران
در آستانهٔ چهل‌ویکمین سالگرد انقلابی هستیم که قرار بود استقلال و آزادی، جمهوری و عدالت و توسعۀ همه جانبه مادی و معنوی را تحقق بخشد. اهدافی که مردم ایران در همهٔ ادوار مبارزاتی سدهٔ اخیر، از صدر مشروطه تا کنون، تعقیب کرده‌اند؛ مطالباتی در آرزوی نیل به مردم‌سالاری و تحقق یک نظام جمهوری «متعارف»، که با بیانی مذهبی در شعارهای مردم، همچون «جمهوری اسلامی» یا «حکومت عدل علوی» و …، تبلور می‌یافت. این بیان در نزد اقشار آگاه و پیشرو و به‌طورکلی پیشقراولان انقلاب، متأثر از تبیین چند نسل از روشنفکران، به‌ویژه نواندیشان اصلاح‌گر مسلمان بود. بنا بر آموزه‌های این گروه اخیر، میان دو جنبهٔ دینی، همچون فرهنگ غالب نهضت مردمی، و جنبهٔ سیاسی حرکت ملی که عبارت بود از آزادی‌خواهی‌ جمهوری‌خواهانه وعدالت‌طلبی‌ مردمسالارانه در متن توسعه متوازن و پایدار، نه تنها تناقضی وجود نداشت، که به‌عکس، در این روایت از مکتب اسلام (و این قرائت از جهان‌بینی توحید)، دین پشتوانهٔ اخلاقی و معنوی انقلاب سیاسی معرفی می‌شد؛ همان «معنویت سیاسی» گاندی‌واری که در گزارش‌های آن زمان متفکران برجستۀ جهان و در تحلیل‌ ناظران آن حرکت انقلابی و مردمی در رسانه‌های جهان انعکاس می‌یافت.
امروز با گذشت چهار دهه از وقوع انقلاب، هنگام ارزیابی کارنامهٔ استقرار نظام برخاسته از انقلاب فرا رسیده است. به راستی به رغم تمامی فرازو نشیب‌ها و گردش دولت‌ها در چهار دهۀ گذشته، دستاوردهای این نظام کدامند؟
با انقلاب نظام مستقلی در قیاس با استبداد وابستهٔ گذشته، در صحنهٔ توازن قدرت‌ها در منطقهٔ خاورمیانه، پا به عرصهٔ وجود گذارد که توفیقش را درمقام بدیلی در برابر سیاست‌های نواستعماری، توسعه‌طلبی صهیونیستی و رژیم‌های استبدادی-ارتجاعی در منطقه، باید به‌میزان توانایی‌اش در تحقق آرمان‌های آزادی و عدالت و توسعه سنجید.
در یک ارزیابی کلان در شرایط کنونی، کشور با بحران‌های بزرگ و چندوجهی، همچون دالانی تو در تو از مشکلات اقتصادی و اجتماعی، سیاسی و حقوقی، روبه‌رو است. سیر رخدادهای دو دههٔ گذشته، و به‌ویژه دو سال گذشته و به‌صورتی حادتر در نیمه دوم سال جاری، وخیم شدن این بحران را، بالأخص در بُعد اقتصادی و معیشتی، نشان می‌دهد. ریشهٔ اصلی بحران‌های اقتصادی و اجتماعی کنونی اما، سیاسی است؛ چنان‌که ریشهٔ بحران سیاسی و حقوقی، در تحلیل نهایی، فرهنگی و اعتقادی است.
ریشهٔ بینشی و عقیدتی این بحران در درک دینی متفاوت و حتی متباینی با مبانی نواندیشی دینی و اصلاح‌گری اسلامی است که از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی، با گذر از دوران نهضت ملی، پشتیبان جنبش استقلال طلبی و آزادی‌خواهی مردم ایران بود. دوگانگی، نفاق یا انشقاقِ موجود در گفتمان و ساختار حکومتی، پیامد درکی متصلب و محافظه‌کارانه از شریعت و تفسیری انحصارگرا و اقتدارگرا از فقاهت است؛ و تنش میان دوگانهٔ «اسلامیت و جمهوریت» در نظام، رقابت نهادهای انتصابی و انتخابی، تعهد و تخصص، اجبار و اعتقاد، عدالت و آزادی، پیامد آن نوع نگرش است. این دوگانگی ساختاری، ناشی از آن دوگانه‌بینی اعتقادی به‌تدریج در قدرت به دورویی، ظاهرسازی، ناکارآمدی و فساد (ارتشا و اختلاس و حقوق نجومی و …)، و تهی شدن قدرت از ارج و اعتبار و بحران مشروعیت ‌انجامیده، که نشانهٔ بارز آن نیاز به دست‌یازی به خشونت برای حفظ وضع و نظم موجود و حاکم است.
بحران به‌شکل مستقیم بر سلامت و استقلال قوا به ویژه دستگاه قضا تأثیر گذاشته است. صدور احکام سنگین و بلندمدت باورنکردنی است و به‌طورکلی نظارت، احضار، بازداشت و تعقیب ــ با هدف ارعاب و انفعال ــ دگراندیشان سیاسی، فعالان اجتماعی منتقد، اعم از دانشجویان، معلمان، کارگران و ..، روزنامه‌نگاران مستقل، تلاشگران محیط زیست، مدافعان حقوق زنان و..، که از حد گذشته، امیدی به عدالت قضایی باقی نگذاشته است. بحران اجتماعی ملازم با بحران اقتصادی برخاسته از شرایط رکود، بیکاری، فقر و فلاکت، در شیوع و گسترش آسیب‌‌هایی چون بزه‌کاری و جنایت، اعتیاد و فحشا و..، بازتاب می‌یابد. و بالاخره، اقتصاد نفتی که همچنان در چهل سال پس از انقلاب ادامه یافت، مانع از شکل‌گیری، رشد و شکوفایی اقتصادی مولد و خودکفا شده است. اکنون نظام حاصل از انقلابی که ادعا داشت فرهنگ و معنویت و صلح و آزادی برای ملت به ارمغان می‌آورد، کارنامه‌ای غیرقابل دفاع دارد و حاصل پروژه چهل سالۀ آن جامعه‌ای بیمار، مضطرب، ناامید و نگران است.
آشکاراست که راه برون‌رفت از این بحران چندساحتی «اصلاحات ساختاری» در راستای استقرار کامل «حاکمیت قانون‌بنیاد» است. برقراری عدالت و کفایت و کاهش نابرابری‌ها و ناکارآمدی‌ها نیارمند بازبینی قوانین اساسی با مراجعۀ مجدد به آرای عمومی است. هدف ومنظور از این بازبینی رفع کلیهٔ تبعیضات و امتیازات به ‌نفع یک جناح، قشر و تفکر است؛ نیز، از میان برداشتن امکان اعمال رویه‌های فراقانونی، استثنایی، اختیاری و اقتدارگرایانۀ حکومتی؛ گام نهادن به راهی دیگر و آغاز دورانی نو در اصلاح‌گری اساسی و کنشگری مدنی و تحول‌طلبی بنیادین در جهت احقاق حقوق شهروندی که یکی از مهم‌ترین آنها حق انتخابات آزاد است، حقی که با تداوم «نظارت استصوابی» برای تصفیهٔ نمایندگان غیرخودی به نقض حاکمیت ملی، تعمیق بحران «مشروعیت»، عدم مشارکت مردم و امتناع مردمسالاری ‌انجامیده است.
در تداوم وضع کنونی و بدون این اصلاحات ساختاری برای خروج از اَبَربحران‌ها، شاهد وقوع و تشدید اعتراضات و شورش‌های پیاپی و فروپاشی تدریجی یا دفعتی نظم حاکم خواهیم بود. در غیاب راه‌حل‌های اساسی و ساختاری، متناسب با ابعاد بحران جاری، و عرضۀ بدیل‌های مطلوب، انتظار فروپاشی اجتماعی دور از ذهن نیست؛ به تبع آن بحران‌ها گریبان‌ مصالح ملی، امنیت همگانی، یکپارچگی ارضی و صلح منطقه‌ای را نیز خواهد گرفت. از این رو با وخامت شرایط کنونی و تداوم بحران، بازگشت به وفاق ملی و نیل به توافقی عمومی برای آغاز گذار دمکراتیک ضرورت و فوریت پیدا می‌کند.
مسئولان و تصمیم‌گیرندگان حاکمیت با مرور تجربۀ انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ باید نیک بدانند که فراخواندن مردم به مشارکت در تعیین سرنوشت ملی خویش نیازمند اعادهٔ اعتماد و افزایش سرمایهٔ اجتماعی است. انقلاب ۵۷ نشان داد بر سر دو راهی انسداد، انفجار و فروپاشی از یک سو و تسلیم شدن به ارادهٔ مردم و حاکمیت قانون از دیگر سو، مسالمت و نرمش در برابر اراده و خواست ملت – پیش از آنکه دیر شود – هزاربار ساده‌تر و شریف‌تر از تداوم سرکوب یا سازش با و تسلیم در برابر قدرت‌های بیگانه است.

بیست و دوم بهمن هزار و سیصد و نود وهشت
هادی احتظاظی، هاشم آقاجری، مجید الهامی، قربان بهزادیان نژاد، علیرضا بهشتی شیرازی، سیدعلیرضا بهشتی، بهزاد حق پناه، امیر خرم، خسرو دلیرثانی، محمود دردکشان، علیرضا رجایی، بهمن رضا خانی، حسین رفیعی، رضا رییس طوسی، علی ساریخانی، فریدون سحابی، تقی شامخی، احسان شریعتی، فیروزه صابر، کیوان صمیمی، طاهره طالقانی(بسته نگار)، علی طهماسبی، مهدی غنی، ابوالفضل قدیانی، نظام الدین قهاری، محمد رضا کارخانه چین، رحمان کارگشا، فاطمه گوارایی، محمد محمدی اردهالی، سعید مدنی، احمد معصومی، لطف الله میثمی.

چادر؛ حجاب برتر اسلامی یا پوشش کهن ایرانی؟

$
0
0

در شاهنامۀ فردوسی بارها به چادر همچون پوشش زنان ایرانی پیش از اسلام اشاره شده است. مثلاً گردیه، از زنان نامدار ایران کهن، از چادر استفاده می‌کند:

بینداخت آن نامدار افسرش/  بیاورد فرمانبری چادرش

هنگامی که افراسیاب مطلع می‌شود که دخترش منیژه بی رخصت او بیژن را به کاخ خود راه داده بود فرمان می‌دهد که گرسیوز، برادر افراسیاب، سراغ منیژه ‌رود و او را برهنه، تنها با یک چادر، بر سر چاهی که بیژن را در آن زندانی کرد ببرد:

منیژه برهنه به یک چادرا/ برهنه دو پای و گشاده سرا

کشیدش دوان تا بدان چاهسار/ دو دیده پر از خون و رخ جویبار

در ابیاتی دیگر از شاهنامه به نظر می‌رسد که چادر پوشش زنان طبقۀ فرادست و توانگر بوده باشد چه خسرو در میانۀ اندرز خود به گودرز دربارۀ بی‌ثباتی جهان می‌گوید:

دگر کودکانی که بی‌مادرند/ زنانی که بی شوی و بی چادرند

در جای دیگری شیرین، شهبانوی دربار، برای ابراز زیبایی خود چادرش را در مجلس «باغ شادگان» می‌گشاید:

بگفت این و بگشاد چادر ز روی/ همه روی ماه و همه مشک موی

مرا از هنر موی بُد در نهان / که آن را ندیدی کس اندر جهان

نه کس موی من پیش از این دیده بود/ نه از مهتران نیز بشنیده بود

کوتاه‏سخن آن‏که در شاهنامه چادر از پوشش زنان (عالی‌رتبه) در پیش از اسلام است. حال پرسش آن است که آیا این ابیات شاهنامه شواهدی در سنت دیرینۀ ایرانیان نیز دارد.

چادر در متون زرتشتی

در متون پهلوی نیز دست کم در دو مورد از چادر به عنوان پوشش زنان نام برده شده است:

(۱) در متن حقوقی زرتشتی متعلق به سدۀ چهارم ق. با عنوان «روایت اِمیدِ اَشَوَهشتان» از چادر نام برده شده است. این کتاب مجموعه‌ای است شامل ۴۴ پرسش و پاسخ دینی دربارۀ آیین زرتشتی ازدواج با محارم (خویدوده)، ارث و طلاق، احکام خروج از دین (ارتداد)، وظایف موبدانِ مسئول آیین‏های تطهیر، منع زرتشتیان از رفتن به گرمابۀ مسلمانان، احکام حیض و آیین غسل زن حائض (دشتان) با پیشاب گاو، سرنوشت روان آدمی پس از مرگ، و مسائل فقهی و حقوقی دیگر. در همین کتاب، از چادر در کنار سربند و واشماگ (احتمالاً نوعی چانه‏بند یا نقاب) همچون پوشش زنان زرتشتی یاد شده است. [۱]

(۲) در رسالۀ «ماتیکان یوشتِ فریان» که بر پایۀ یک متن اوستایی مفقود نوشته شده آمده است که خواهر یوشت، زرتشتی تورانی، چادر به سر می‌کند.[۲] یوشت پسر (یا شاید از نوادگان) شخصی به نام فریان است. در اساطیر ایرانی، فریان مردی است از توران‏زمین که به حمایت از زرتشت برخاست (از همین‏روی، در گاته‏ها از او در شمار یاران زرتشت نام برده شده است). داستان ماتیکان یوشت فریان دربارۀ مردی بدسرشت یا جادوگری به نام اَخت است که به شهری آمده است و می‏کوشد تا مردم این شهر را نابود کند. اَخت از هریک از مردم شهر که پرسش دشواری بپرسد و آن کس نتواند پاسخ درستی بدهد، او را از میان برمی‏دارد. تنها کسی که هر سی‏وسه پرسش او را به‏درستی پاسخ می‌دهد یوشت فریان است. پرسش بیست‏وهشتم آن است که «بزرگ‏ترین رامش زنان چیست؟» فریان پاسخ می‏دهد: «بودن کنار شوی خویش». ولی اَخت این پاسخ را نمی‏پذیرد و بر آن می‏شود که این پرسش را خواهر فریان، زنی به نام هوفریا، که از قضا همسر اَخت نیز هست، و «هرگز دروغ نگفته است» پاسخ گوید. هوفریا می‏بیند که در چه تنگنایی قرار گرفته است، ولی در نهایت با خود می‏اندیشد که «اگر دروغ بگویم بدکردار می‏شوم و دین خود را از دست می‏دهم، … پس چادری به سر می‏کند و (برای شهادت‏دادن می‏رود و) می‏گوید: زنان را بزرگ‏ترین رامش از بودن در کنار شوی است».

در دوران معاصر نیز زنان روستایی زرتشتی یزد چادر سر می‏کردند.[۳]

چادر در آثار تجسمی کهن

یکی از نخستین بازنمایی‏های تجسمی چادر در پیکره‏های ارگیلی (در ترکیۀ امروزی) و «صندوقۀ قبر ساتراپ» در دوران زمام‏داری هخامنشیان در آناتولی دیده شده است (ن.ک. تصویر زیر).

در آثار تجسمی سومری نیز چادر همچون پوشش زنان دیده شده است. مثلاً در مجسمه‏ای از یک زن (تصویر زیر) که قدمت آن را به حدود ۲۳۰۰ پیش از میلاد رسانده‏اند آشکارا پوشش چادر نمایان است.

به گزارش رومن گیرشمن، باستان‏شناس فرانسوی، در نقوش برجستۀ مرمرین زنان زرتشتی، از سده‏های اول و دوم میلادی، که در پالمیرا به  دست آمده‏اند آن زنان با سرهای‏ کاملاً پوشیده نشان داده شده‏اند.[۴]

همچنین در نقوش نه‏چندان پرشماری که از زنان دورۀ ساسانی برجای مانده‏اند، زنان طبقۀ اشراف (به‏جز شهبانوان و ایزدبانوان) معمولاً پوششی چادرمانند در بر می‏کردند. در این باره در دائره‏المعارف ایرانیکا چنین آمده است: «پوشش زنانی که نه مقام شهبانویی داشتند و نه از الهه‏گان شمرده می‏شدند پیراهن (قبای) بلندی بود که یا بدون کمربند با آستین‏های بلند یا بدون آستین و از زیر سینه دارای کمربند بود… آنان روی پیراهن (قبای) آستین‏دار پوششی بر سر داشتند که از روی شانۀ چپ می‏گذشت و تا بخش پایین پیکر ادامه می‏یافت (گیرشمن، ۱۹۶۲، ص ۱۴۲، تصویر ۱۸۱)».[۵]  آن‏گاه دربارۀ پوشش زنان طبقات فرودست دوران ساسانی می‏افزاید: «نقش‏برجسته‏های زنان چنگ‏نواز در طاق بستان، هر چند که دچار تخریب شده است، شاهدی نادر از پوشش سر زنان ساسانی از طبقات فرودست ارائه می‏کند… دوتای آن‏ها دستارهای عمامه‏مانندی بر سر دارند… و دوتای دیگر دستارهای مستطیل با دنباله‏هایی روبان‏مانند مزین به نقوش گل‏دوزی بر سر کرده‏اند»(ن.ک. تصویر زیر). همان‏جا به نقل از رومن گیرشمن، دربارۀ نقوش دورۀ ساسانی چنین نتیجه‏گیری کرده است: «پیراهن (قبا) و پوشش سر جامه‏ای مناسب برای زنان اشراف و نوازندگان و رقصندگان دربار بود».[۶]

از آن‏چه به اختصار گذشت می‏توان چنین نتیجه گرفت که چادر پوششی کهن برای زنان ایرانی بود و نمی‏توان آن را پوششی در اصل «اسلامی» برشمرد. آن‏چه می‏توان گفت آن است که دوران اسلامی، این پوشش به دلایلی که توضیح آن‏ها مجال فراخ‏تری می‏طلبد رفته‏رفته همچون گونه‏ای از پوشش زنان مسلمان بازتعریف شده چندان‏که در سالیان اخیر حتی با عنوان پرطمطراق «حجاب برتر» اسلامی خوانده شده است.

منابع و پانوشت‌ها

  1. Rivāyat-i Hēmīt-i Ašawahistān, A Study in Zoroastrian Law. ed. and tr. Nezhat Safa-Isfehani, Harvard Iranian Series 2, 1980, p. 33.9.

این کتاب در ایران نیز منتشر شده است:

 روایت امید اشوهیشتان متعلق به سدۀ چهارم هجری، تدوین و آوانویسی و ترجمه از متن پهلوی از نزهت صفای ‌اصفهانی، تهران: نشر مرکز، ۱۳۷۶ش.

  1. ۲. Mādayān ī Yōišt ī Friyān, ed. E. W. West, in M. Haug and E. W. West, The Book of Arda Viraf. Pahlavi Text Prepared by Destur Hoshangii Jamaspji Asa . . ., Bombay and London, 1872, p. 3. 56.

همچنین ن.ک.: «ماتیکان یوشت فریان، اسطورۀ فراموش‏شدۀ ایرانی» در بهمن انصاری، اساطیر ایرانی، تهران: آروَن، ۱۳۹۷ش.، ص ۱۵۹.

[۳]. Boyce, M. (1977). A Persian Stronghold of Zoroastrianism. Oxford: Oxford University Press, at the Clarendon Press, p. 48, IIa and IIb.

[۴]. R. Ghirshman, Persian Art, 249 B.C.-651 A.D., New York, 1962, pls. 92-96.

[۵]. “Clothing in the Sasanian period,” in Iranica: http://www.iranicaonline.org/articles/clothing-iv

[۶]. R. Ghirshman, Bîchâpour II. Les mosaïques sas­sanides. Fouilles de Châpour, Paris, 1956, p. 65.

 


کولبری در ایران؛ برای نان به استقبال مرگ می‌روند

$
0
0

کولبران چه کسانی هستند، چه‌کاری انجام می‌دهند که این‌چنین جانشان به خطر می‌افتد و چرا درحالی‌که «به‌صورت سیستماتیک کشتار می‌شوند»، کولبری می‌کنند؟

قوانین ایران در مورد کار کولبری و شیوه مواجهه ماموران مرزبانی با آنان چه قواعدی وضع کرده‌اند و مقامات دولتی در مورد کولبران چه می‌گویند؟

در این گزارش برای پاسخ به این پرسش به تعاریف، مخاطرات، زمینه‌های اقتصادی، اقتصاد سیاسی کولبری و مقررات و قوانین مرتبط با آن در ایران پرداخته‌ایم.

***

«با استناد به آماری که ما داریم، سال ٢٠١٩ میلادی دست‌کم ۷۴ کولبر کُرد در مرزها و جاده‌های کوردستان کشته شده‌اند و ۱۷۴ کولبر هم زخمی شده‌اند. از تعداد کشته‌ها ۵۰ کولبر با شلیک مستقیم نیروهای امنیتی و مرزبانی، ۲۳ نفر در اثر سقوط از کوه و یا ریزش بهمن و یخ زدن در برف و ۱ نفر در اثر انفجار مین جان‌باخته‌اند. ۱۴۴ نفر از زخمی‌ها هم درنتیجه تیراندازی مستقیم نیروهای امنیتی مجروح شده‌اند.»

این آمار «ارسلان یاراحمدی»، مدیر «سازمان حقوقبشری ههنگاو» تاییدی است بر آنچه ۸ سال پیش‌ازاین، «احمد شهید»، گزارشگر ویژه‌ پیشین حقوق بشر در ایران، در بند ۶۴ گزارش سالانه خود در ۱۳اسفند۱۳۹۰، “کشتار سیستماتیک کولبران کُرد ساکن در مناطق مرزی ایران” نامید: «گزارشگر ویژه همچنین از کشتار سیستماتیک کولبران و کاسبکاران، کُردهایی که در مناطق مرزی زندگی می‌کنند، مطلع شده است. گزارشگر ویژه گزارش‌هایی دریافت کرده است که ماموران مرزی به این افراد شلیک می‌کنند و به این وسیله ده‌ها کولبر و همچنین اسب‌های آنان را سالانه زخمی و یا به قتل می‌رسانند.»

اما کولبران چه کسانی هستند، چه‌کاری انجام می‌دهند که این‌چنین جانشان به خطر می‌افتد و چرا درحالی‌که «به‌صورت سیستماتیک کشتار می‌شوند»، کولبری می‌کنند؟ قوانین ایران در مورد کار کولبری و شیوه مواجهه ماموران مرزبانی با آنان چه قواعدی وضع کرده‌اند و مقامات دولتی در مورد کولبران چه می‌گویند؟ پرسش‌هایی که این گزارش می‌خواهد به آن جواب بدهد.

کولبران که هستند و کارشان چیست؟

«کولبر»، به کسی گفته می‌شود که بارهای گمرک‌نشده تاجران ایرانی را از نقاط مرزی در اقلیم کردستان عراق به داخل ایران حمل می‌کنند و بابت آن، بر اساس وزن و نوع باری که حمل کرده‌اند، دستمزد می‌گیرند. کولبران این بارها را که به طور متوسط بین ۲۵ تا ۵۰ کیلوگرم وزن دارند باید از نقطه مرزی در خاک اقلیم کردستان عراق به نقطه مرزی در خاک ایران برسانند. هرچند در مواردی بار کولبران بسیار سنگینتر از این است.

کولبران بارهای خود را در مسیرهای کوهستانی به طور متوسط ۱۰ کیلومتری بر پشت حمل می‌کنند. در جاهایی این مسیر از این هم طولانی‌تر است. «مهدی خسروی»، ورزشکار تیم ملی امید بوکس ایران که از سر ناچاری کولبری می‌کند، میگوید برخی از مسیرهای کولبری بسیار طولانی‌تر هستند: «مسیری که یک کولبر در گردنه تته در مرز مریوان باری را بر شانه‌های خود حمل می‌کند، تقریبا ۱۹ کیلومتر است.»

دستمزد کولبران بر اساس وزن بار که حمل می‌کنند پرداخت می‌شود و عموما تابع نرخ تورم در ایران و ارزش پول ایرانی است و برای مرزهای مختلف کولبری هم تا حدودی متفاوت است. زمان نگارش این گزارش، یعنی در اوایل سال ۲۰۲۰، کولبرانی که من با آن‌ها گفتگو کردم می‌گویند متناسب با نوع و ارزش بار، مسیری کولبری و فصل کار؛ این نرخ بین ۶ هزار تا ۱۲ هزار تومان (۳۷ سنت تا ۸۸ سنتبرای هر کیلو بار در نوسان است.

به‌این‌ترتیب، کولبران اگر باری برای حمل کردن موجود باشد روزانه یک‌مرتبه می‌توانند بار بیاورند و برای آن بار متناسب با سنگینی و نوع بار به‌طور متوسط با پایین‌ترین نرخ پرداختی بین بین ۱۲۵ تا ۳۵۰ هزار تومان (بین ۱۰ تا ۲۵ دلار امریکادستمزد میگیرند. کولبران برای بالاترین نرخ پرداختی هم بین ۳۰۰ تا ۶۰۰ هزار تومان (۲۲ تا ۴۴ دلار) دستمزد می‌گیرند. مهدی خسروی می‌گوید: «یک کولبر با توجه به وضعیت مناطق مرزی و میزان زیاد متقاضیان کولبری و مهم‌تر از همه این‌ها دشواری کمرشکن کار کولبری تنها می‌تواند دو نوبت در هفته بار بیاورد و گاهی برای چند هفته همان یک‌بار بار هم پیدا نمی‌شود.»

اما نکته مهم این است که درآمد خالص کولبران از عددهای ذکرشده هم کمتر است. کولبران باید از محل زندگی تا نقطه‌ای که باید پیاده‌روی برای گذشتن از مرز را شروع کنند و در برگشت از نقطه تحویل بار تا محل زندگی، مسیری را با اتومبیل طی کرده و هزینه آن را پرداخت کنند.

درصد بسیار اندکی از کولبران که به آن‌ها به‌طور مشخص چهارپادار گفته می‌شود این بارها را با استفاده از اسب یا قاطرهایشان جابهجا میکنند. کولبران اغلب مرد هستند اما چند سالی است که برخی از زنان هم به کولبری روی آوردهاند. در میان کولبران از کودکان ۱۳ ساله تا افرادی با سن بالای ۶۵ سال دیده می‌شوند. کولبری در مناطق مرزی ایران و اقلیم کردستان عراق در سه استان آذربایجان غربی، کردستان و کرمانشاه انجام می‌شود.

دسترسی به آمار دقیق کولبران در ایران تقریبا غیرممکن است چون مقامات مختلف ایرانی، رقم‌های متفاوتی را اعلام کرده‌اند و مبنای ارائه این رقم‌ها هم چندان مشخص نیست. دو سال پیش در دی ۱۳۹۶ «محمدحسین شهریاری»، استاندار آذربایجان غربی گفته بود که تنها برای کولبران آن استان ۵۰ هزار کارت الکترونیکی مبادله مرزی (مجوز رسمی کولبری) صادر شده است. چند ماه پیش‌تر از آن، در مرداد ۱۳۹۶، «رسول خضری»، عضو کمیسیون اجتماعی مجلس ایران تعداد کولبران را ۷۰ هزار نفر اعلام کرده بود.

«محمد دهقان»، سرپرست وقت سازمان صنعت، معدن و تجارت آذربایجان غربی، در تیرماه ۱۳۹۸، تعداد کارتهای فعال شده پیلهوری (عنوانی دیگر برای کولبران) در آن استان را ۴۸۰۰ اعلام کرد. «حسین فیروزی»، معاون هماهنگی امور اقتصادی و منابع انسانی استانداری کردستان، خرداد ۱۳۹۷ تعداد کارت‌های فعال پیله‌وری در آن استان را ۶۸ هزار کارت اعلام کرده بود.

سایت تحلیل بازار آمار کولبران فعال در مرزها را در بهمن ۱۳۹۸، نزدیک به ۴ هزار نفر برآورد میکند، بی‌آنکه مشخص کند این عدد را از کجا به دست آورده است. خبرگزاری رسمی صداوسیمای ایران دی ۱۳۹۸ در گزارشی می‌نویسد بر اساس آمار غیررسمی نزدیک به ۲۰ هزار نفر کولبری می‌کنند.

ایرنا، خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی، دی ۱۳۹۸ در گزارشی می‌نویسد بر اساس آمارهای رسمی تعداد کولبران در ایران بین ۸۰ تا ۱۷۰ هزار نفر هستند که در مسیرهای کوهستانی تا ۱۵ کیلومتری کولبری می‌کنند. ایلنا، خبرگزاری که وزارت کار و امور اجتماعی ایران آن را مدیریت می‌کند و تمرکز آن بر اخبار کارگری است، آمار کولبران را در گزارشی که تیر ۱۳۹۸ منتشر کرده ۸۰ هزار نفر اعلام کرده است.

بار کولبران، اجناس مصرفی مردم و کالاهایی است که خریدوفروش آن‌ها در ایران قانونی است. به گفته «علیرضا آشناگر»، معاون سیاسی و امنیتی استانداری استان کردستان، ۸۹ قلم مختلف جنس و کالا از معابر کولبری استان کُردستان وارد ایران می‌شود. کالاهایی مانند چای، مواد غذایی بسته‌بندی‌شده، تلویزیون، تجهیزات گرمایی و سرمایی همچون کولرگازی، پارچه، کفش، پوشاک، ظروف آشپزخانه، لوازم‌خانگی، لوازم‌آرایشی و بهداشتی، لاستیک اتومبیل، گوشی‌های تلفن همراه و به‌ندرت سیگار ازجمله این کالاهاست. مشروبات الکلی به‌عنوان نوشیدنی غیرقانونی در ایران که قیمت بالایی دارد، حمل‌ونقل آن دشوار است و جابه‌جایی و خریدوفروش آن‌هم جریمه بسیار سنگین ازجمله زندان دارد، به‌طورمعمول جزو کالاهایی نیست که کولبران جابه‌جا می‌کنند.

کولبران با چه خطراتی مواجه می‌شوند؟

کولبری کاری بسیار خطرناک و به تعبیر کولبرانی که با آن‌ها گفتگو کرده‌ایم پا در راه مرگ گذاشتن است. بر اساس آمار دو سازمان «هه‌نگاو» و «شبکه حقوق بشر کردستان»، در پنج سال اخیر از سال ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۹، درمجموع ۳۶۸ کولبر کشته شده و ۵۹۵ کولبر مجروح شده‌اند.

مهدی خسروی، پیش‌تر در گفتگویی با ایرانوایر خطرات کولبری را در چند جمله خلاصه کرده است: «مقابل چشمان خودم، به کولبران شلیک کرده‌اند و کولبر کشته شده، زخمی و یا برای همیشه معلول شده است. در مقابل چشمان خودم کولبر از شدت سرما سکته کرده است و جانش را از دست داده است. گلوله خوردن، افتادن به دره، از سرما یخ زدن و روی مین رفتن، همیشه جان کولبران را تهدید می‌کنند.»

اما کولبران گاهی هم به خاطر باری که به آنان تعلق ندارد بازداشت‌ شده و کتک میخورند و حتی به دادگاه فرستاده شده و با مجازاتهای زندان یا جریمه نقدی مواجه می‌شوند. با همه این‌ها آمار نشان می‌دهد مهم‌ترین و فوری‌ترین خطر کولبری کشته شدن درنتیجه شلیک مستقیم نیروهای مرزبانی ایران است، آن‌چنان‌که حتی نمایندگان مجلس ایران تلاش کردهاند قانونی برای ممنوعیت آن تدوین کنند.

با استناد به آمار به ثبت رسیده در مرکز آمار سازمان حقوق بشری هه‌نگاو، در سال ٢٠١٩ میلادی، «دست‌کم ٢۵٢ کولبر و کاسب‌کار کُرد در مرزها و جاده‌های کوردستان کشته یا مجروح شده‌اند. از این تعداد ٧۶ تن جانشان را ازدست‌داده و ١٧۶ تن نیز زخمی شده‌اند. این آمار نسبت به سال ٢٠١٨ که کشته و زخمی شدن ٢٣١ کولبر ثبت شده بود، با افزایش ٨.٣٪ی روبرو بوده است.»

همین آمار نشان میدهد که از این میان علت کشته ۵۰ نفر و مجروح شدن ۱۴۴ نفر از این کولبران یعنی ۷۷ درصد از آنان، شلیک مستقیم نیروهای مرزبانی و امنیتی ایران بوده است و ۱ کولبر هم در اثر انفجار مین‌های کار گذاشته‌شده از سوی نیروهای امنیتی ایران جان ‌باخته و ۱۱ کولبر را هم همین مین‌ها مجروح و برای همیشه معلول کرده است. ۷ نفر از این ۵۰ کولبر جان‌باخته، کودکان زیر ۱۸ سال بوده‌اند.

در سال ۲۰۱۹ همچنین، سوانح طبیعی علت مرگ تعدادی از کولبران شده است. سوانحی مانند ریزش بهمن، سقوط از کوه یا یخ زدن در برف عامل کشته شدن ۲۳ کولبر و زخمی شدن ۱۹ کولبر دیگر شده است. یکی از این کولبران که در برف یخ زده است هم کودکی زیر ۱۸ سال سن بوده است. ۲ کولبر هم در سوانح رانندگی کشته و ۲ تن دیگر هم در همین سوانح مجروح شده‌اند. کولبران قربانی به ترتیب اهل استان‌های آذربایجان غربی، کردستان و کرمانشاه بوده‌اند.

کولبران می‌گویند ماموران مرزبانی و امنیتی ایران اهمیتی برای جان آنها قائل نیستند و درحالی‌که آن‌ها بار سنگینی به پشت دارند و اصلا امکان گریختن ندارند بی‌ملاحظه و بدون شلیک تیر هوایی، به سر و سینه آنان شلیک می‌کنند. کولبران در مسیرهایی تردد می‌کنند که به خاطر تسلط ماموران مرزبانی ایران، مناسب تردد اعضای شاخه‌های مسلح احزاب سیاسی اپوزیسیون کُرد ایران نیست و برای همین مشخص نیست چرا ماموران امنیتی ایران به‌جای شلیک تیر هوایی برای متوقف کردن کولبران، به آنان به‌قصد کُشت شلیک می‌‌کنند.

ماموران امنیتی علاوه بر این‌ها، به حیوانات باربر کولبرها نیز رحم نمی‌کنند و اسبها و قاطرهای کولبران را که به شیوهای بیرحمانه میکشند. فارغ از این‌که کشتن حیوانات بی‌زبان به خاطر باری که صاحب این حیوانات بر پشت آن‌ها گذاشته است جنایت است، با کشتن این چهارپاها، زندگی خانواده‌هایی هم که بارکشی این حیوانات تنها ممر درآمد آنان است به خطر می‌افتد. ماموران امنیتی در مواردی حتی اسب و قاطرهایی را که در حال باربری نبوده‌اند و در یکی از روستاهای اشنویه در استان آذربایجان غربی در حال چرا بوده‌اند به صورت دستهجمعی کشتار کردهاند.

کولبری؛ نتیجه ناگزیر تحمیل فقر

یکی از پرسش‌های همیشگی در مورد کولبران این است که چرا آن‌ها حاضر می‌شوند از یکی از خطرناک‌ترین راه‌‌های ممکن، امرارمعاش کنند؟ به تعبیر دیگری، چرا در بخشی از مناطق مرزی ایران تعدادی از مردم برای از گرسنگی نمردن انتخاب دیگری ندارند؟ برای پاسخ به این پرسش طبعا باید به ریشه‌های اقتصادی رواج کولبری پرداخت چون هیچ‌چیز جز فقر مفرط در حد گرسنه ماندن نمی‌تواند انسانی را ناچار کند به کاری روی بیاورد که در عین دشوار بودن و درآمد بسیار اندک تا این حد خطرناک است.

به‌این‌ترتیب، فقر اقتصادی را باید مهم‌ترین عامل روی آوردن مردم به کولبری دانست. «فقدان زیرساخت‌های اقتصادی و نبود سرمایه‌گذاری برای رفع آن»، «تخصیص منابع ملی به شیوه نامتناسب و مبتنی بر نادیده‌انگاری حاشیه به سود مرکز»، «نبود فرصت‌های شغلی و عدم برنامه‌ریزی برای اشتغال پایدار و درنتیجه بیکاری گسترده» و همه این‌ها در پرتو «نگاه امنیتی حکومت به مناطق کردنشین» را می‌توان از عوامل عمیق شدن و ساختاری شدن فقر در کردستان و مناطق کردنشین دانست که از نتایج آن، روی آوردن مردم به کولبری است.

آمار شاخص‌های اقتصادی که سازمان‌های مختلف مسئول در ایران منتشر می‌کنند ادعای بالا را تائید می‌کند. بنا بر این آمارها، مناطق کردنشین در ایران از استان آذربایجان غربی تا ایلام جزو توسعه‌نیافته‌ترین مناطق در ایران هستند، از محرومیت ساختاری رنج می‌برند و در همه شاخص‌های اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی از مناطق مرکزی ایران محروم‌تر هستند.

برای نمونه، درآمد سرانه استان کردستان برابر با آمارهای سال ۱۳۸۵ مرکز آمار ایران، حدود ۴/۴۶ درصد درآمد سرانه‌ میانگین کشوری است و در رتبه‌ ٢٩ کشوری می‌ایستد. در همین سال، سهم استان کردستان از کل تولید ناخالص داخلی کشور حدود ۰/۹۵ درصد، یعنی کمتر از یک درصد بوده و در رتبه‌ی ۲۳ کشوری ایستاده است. در همه‌ سال‌های اخیر بر اساس آمارهای ارائه‌شده که آخرین آن مربوط به پاییز سال جاری است، استان‌های کردستان، کرمانشاه و ایلام جزو ۴ استان دارای بالاترین نرخ بیکاری بوده‌اند.

بر اساس آماری که روزنامه توسعه ایرانی منتشر کرده است درآمد سرانه در سه استان آذربایجان غربی، کُردستان و کرمانشاه که کولبری در آنجا رواج دارد، کمتر از ۵۰ درصد درآمد سرانه کشوری است، نرخ بیکاری واقعی در آن‌ها بیش از ۳۸ درصد است و نرخ تورم هم بالای ۴۴ درصد است.

بر اساس آماری هم که در یکی از گزارش‌های خبرگزاری کارگری وزارت کار و امور اجتماعی آمده است در استان کردستان بیش از چهل درصد از تحصیل‌کردگان دارای مدارک دانشگاهی بیکار هستند.

«احسن علوی»، نماینده مردم سنندج در مجلس ایران می‌گوید کردستان سهمی از پروژههای عمرانی نبرده است: «درست در همان سال‌هایی که در شهرهای دیگر صنایع بزرگ با دلار ۷۰ تومانی ایجاد می‌شد، کردستان هنوز درگیر پاک‌سازی آثار به‌جامانده از جنگ بود و در آنجا از سرمایه‌گذاری خبری نبود.»

معاون توسعه منابع انسانی استاندار کردستان در بهار سال ۱۳۹۳ هم در سمیناری گفته بود ۷۰ درصد واحدهای صنعتی استان کردستان تعطیل و نیمه‌تعطیل است و نرخ بیکاری واقعی در کردستان بیش از ٣۵ درصد است.

بر اساس گزارشی که در روزنامه اعتماد منتشر شده است طبق اعلام مرکز آمار و بانک مرکزی، میانگین بیکاری در استان‌هایی که در آن کولبری رواج دارد، در تابستان ۱۳۹۸ بیش از ۳۸ درصد بود که نسبت به تابستان ۱۳۹۷ بیش از دو و نیم درصد رشد داشته است و ۵ درصد بالاتر از میانگین نرخ بیکاری در کل کشور است. میانگین نرخ تورم هم در دوازده ماه منتهی به آبان‌ماه ۱۳۹۸ در این استان‌ها ۳۵.۲۸ درصد و حدود دو درصد بیشتر از میانگین نرخ تورم در کشور است. قابل‌توجه این‌که در همین دوره زمانی، نرخ تورم استان کردستان ۴۵.۲ درصد بود.

اقتصاد کولبری

یکی از پرسش‌هایی که در بحث کولبری چندان به آن پرداخته نمی‌شود این است که درحالی‌که قاچاق کالا عموما تجارتی پرسود است و همین مزیت اقتصادی، آن را علی‌رغم ریسک بالایی که دارد به شغلی جذاب برای برخی از بازرگانان بدل ساخته است چرا کولبران از آن سود نمی‌برند؟ برای پاسخ به این پرسش باید ببینیم در قاچاق کالا از طریق کولبری این سود چگونه قسمت می‌شود و کالا چه مسیری را طی می‌کند.

نخست این‌که به گفته رسول خضری، عضو کمیسیون اجتماعی مجلس، ۹۹.۵ درصد قاچاق کالای کشور از طریق اسکله‌های غیرقانونی و کانتینرها انجام می‌شود و سهم قاچاق کالا در ایران از طریق کولبری تنها نیم درصد است؛ یعنی بازار قاچاق کالا از طریق کولبری اصولا بازار بسیار کوچکی است و نقش موثری در اقتصاد ایران ندارد.

گفته می‌شود در این شرایط هم در بهترین حالت و درصورتی‌که کولبر حداکثر دستمزد حمل بار را دریافت کند، سودی کمتر از یک درصد از ارزش کالایی که وارد می‌کند نصیب او می‌شود. به‌این‌ترتیب، از هر یک میلیارد تومان کالایی که از طریق کولبری وارد کشور می‌شود کمتر از ۹ میلیون تومان آن نصیب کولبران میشود.

کالاهایی که کولبران حمل می‌کنند، کالاهایی است متعلق به یکی از تاجران بزرگ و کوچک در یکی از شهرهای ایران. «منصور امینی» (نام مستعار)، از تجار ساکن مریوان می‌گوید تعدادی از این تاجران محلی و از اهالی شهرهای مرزی هستند و تعداد دیگری اهل سایر شهرها و اکثرا شهرهای بزرگ هستند: «تاجر بر حسب تقاضای بازار و یا سفارش خریدی که به او شده است از همه جای دنیا و به‌خصوص از کشورهای چین، کره، ترکیه، سنگاپور، تایوان و حتی در مواردی نمایندگی‌های شرکت‌های بزرگ در امارات متحده، کالای موردنظر را خریده و به طریق قانونی و پرداخت حقوق ترانزیتی به اقلیم کردستان عراق می‌رسانند.»

به گفته آقای امینی، کار واسطه‌های تجار که حلقه مهمی در بازار تجارت مرزی قانونی و غیرقانونی در مرزهای اقلیم کردستان هستند از اینجا شروع می‌شود: «این واسطه‌ها در دو سوی مرز دفاتر و انبارهایی برای نگهداری و مدیریت کالا دارند و با مجموعه‌ای از رانندگان حمل کالای قاچاق، واسطه‌های کولبران و چهارپاداران کار می‌کنند.»

به گفته منصور امینی مسوولیت طرف عراقی، رساندن کالا به انبار مرزی و در مواردی حمل آن به وسیله اتومبیل‌های باری کوچک یا قاطر و اسب تا نقطه مرزی نزدیک ایران و تحویل بار به کولبران و چهارپاداران است: «از اینجا، مسوولیت کالا با واسطه ایرانی است. واسطه ایرانی هم در نقطه‌ای نزدیک به مرز اتومبیل‌هایی (اکثرا تویوتاهای هایلوکس ژاپنی) برای تحویل گرفتن بار از کولبر و حمل مستقیم بار به تاجر صاحب بار یا انبارهای خود در شهری نزدیک مرز، آماده دارد. البته در مواردی هم طرف ایرانی از انبار طرف عراقی در شهر مرزی عراق مسوولیت کالا را متقبل می‌شود.»

دفاتر واسطه‌ها در ایران در بازار و پاساژهای شهرهای مرزی نزدیک به معابر کولبری واقع شده است. منصور امینی می‌گوید واسطه نقش اصلی را در روند جابه‌جایی و تحویل بار به عهده دارند: «واسطه‌ها بارها را به‌صورت ضمانتی جابه‌جا می‌کنند و مبلغ ضمانت هم کیلویی محاسبه‌شده که عمدتا تابعی از نوع و ارزش مادی کالاهاست. واسطه ممکن است در یک ‌بار مبلغ زیادی سود کند یا با مصادره و از دست دادن بار، مبلغ هنگفتی ضرر کند چون واسطه مسوول تحویل بار است و اگر نتواند بار را به تاجر مالک آن برساند، باید معادل ارزش بار (قیمت خرید) را به او پرداخت کند.»

آقای امینی می‌گوید کار کولبران تضمینی نیست و آن‌ها در صورت از دست دادن بار درنتیجه سقوط، ماندن در برف یا حمله نیروهای مرزبانی مسوولیتی در قبال آن ندارند، جز این‌که در صورت تکرار، اعتماد واسطه‌ها را ازدست‌داده و بی‌کار می‌مانند: «اما رانندگان تویوتاهایی که بارهای کالای قاچاق را از واسطه تحویل گرفته و به مقصد نهایی می‌رسانند بار را به‌صورت ضمانتی تحویل گرفته و در صورت مصادره بار، علاوه بر از دست دادن اتومبیل، باید زیان واسطه را به‌صورت کامل جبران کنند.»

منصور امینی می‌گوید برای مثال اگر واسطه برای تحویل نهایی هر کیلو بار به تاجر مالک بار، ۵۰ هزار تومان بگیرد ممکن است متناسب با نزدیکی و دوری مقصد نهایی بین ۲۰ هزار تومان تا بیش از ۳۰ هزار تومان برای هر کیلو از این مبلغ را به کسانی بدهد که در مسیرهای مختلف بار را برای او جابه‌جا می‌کنند.

در مواردی هم که تعداد زیادی کولبر باهم بار می‌آورند، واسطه یک نفر یا بیشتر از یک نفر را همراه کولبران می‌کند که جلوی کاروان حرکت می‌کنند تا حضور ماموران را اطلاع دهند و یا مراقب بارها باشند. منصور امینی می‌گوید نگهبانی از کولبران چندان ضرورت ندارد و رایج هم نیست: «واسطه‌ها نام و آدرس و محل زندگی کولبران را می‌دانند و البته کولبران اگر اهل خلاف بودند از ابتدا کولبری نمی‌کردند و دنبال خلاف می‌رفتند.»

مقامات ایران و مساله کولبری

برخی از مقامات و مسوولان ایرانی معتقدند چون کولبران باری را بر شانه‌های خود حمل می‌کنند که از مبادی رسمی وارد نشده و هزینه گمرکی آن پرداخت نشده است، کولبری کاری غیرقانونی است؛ اما منتقدان می‌گویند چرا انسانی که از امتیازات و حقوق شهروندی برخوردار نیست باید به قانونی پایبند باشد که قادر به تضمین حقوق او نیست. حق اشتغال و گرسنه نماندن شهروندان مقدم بر محدودیت قانونی انحصار انتقال کالا از مبادی رسمی مرزی و با پرداخت عوارض گمرکی است و با توجه به ارجحیت حقوق اولیه بر قوانین موضوعه، کولبر یعنی شهروند فاقد حقوق، تعهدی برای پایبندی به این قوانین ندارد.

در همان حال، برخی از مقامات عالی‌رتبه جمهوری اسلامی مواضع متفاوتی اتخاذ کرده‌اند. برای نمونه سید «علی خامنه‌ای»، رهبر جمهوری اسلامی ایران گفته است او کولبران را قاچاقچی نمی‌داند چون کاری که آن‌ها می‌کنند در حوزه قاچاق اهمیتی ندارد و با آنها برخورد هم نشود اشکالی ندارد.

به گفته یکی از وکلای شاغل در استان کردستان، در هنگام پیگیری قضایی یکی از پرونده‌های مربوط به شلیک ماموران انتظامی به یک شهروند در شهر مرزی بانه، دادستانی دادسرای نظامی استان، نامه‌ای از دفتر رهبری جمهوری اسلامی به او نشان داده که در آن تاکید شده است ماموران مرزبانی را نمی‌توان به دلیل شلیک به کولبران و کشته و زخمی کردن آنان محکوم شناخت.

سید «ابراهیم رییسی»، رییس قوه قضاییه هم در سفری به کردستان گفته بود وقتی درباره قاچاق کالا صحبت می‌شود مراد کولبران نیستند و تنها باید کولبری را ساماندهی کرد. طرح ساماندهی که رییسی از آن صحبت می‌کند، دست‌کم یک‌بار در مجلس ایران تهیه شد اما با نظر مخالف مراکز پژوهشهای مجلس، طرح متوقف و در صحن به رای گذاشته نشد.

سال ۱۳۸۹ شورای عالی امنیت ملی ایران برای پایان دادن به کولبری، طرحی را مصوب کرد که بر اساس آن بنا بود هرسال ۱۰ درصد از درآمدی که از محل دریافتی‌‌های مرز حاصل می‌شود صرف تاسیس کارخانه و کارگاه و ایجاد اشتغال در مناطق مرزی شود تا از رهگذر آن سالانه ۱۰ درصد از میزان کولبران کاسته شود و به‌تدریج کولبری منسوخ شود. این طرح هیچ‌گاه عملی نشد.

اردیبهشت سال ۱۹۷، «عبدالرضا رحمانی فضلی»، وزیر کشور از تصویب طرحی در هیات دولت برای ساماندهی فعالیت کولبری خبر داد و اعلام کرد که او از معاون امنیتی-انتظامی خودخواسته در جلسه مشترکی با استانداران مرزی و دستگاه‌های مسوول، موانع پیش روی فعالیت کولبران در استان‌های مرزی را در مدت یک هفته بررسی و راهکارهای پیشنهادی را ارائه کند.

قوانین ایران و مساله کولبری

به گفته «عثمان مزین»، وکیل دادگستری در تهران، در قوانین ایران کولبری تعریف نشده است و بر اساس نظامات و قواعد تعریف کار در قوانین هم با هیچ شغل استاندار موجودی نمی‌توان آن را تطبیق داد: «این کار ساعات مشخصی ندارد، جان انسان را به خطر می‌اندازد و به خاطر شکستن مرز، با عواقب ناخواسته‌ای مواجه می‌شود و به‌این‌ترتیب با هیچ معیاری نه با شان انسان سازگار است و نه می‌توان آن را شغل به‌حساب آورد.»

بر اساس «اصل قانونی بودن جرایم و مجازات‌ها» و ماده ۲ قانون مجازات اسلامی، کولبری در هیچ‌یک از مواد قانونی به‌عنوان جرم شناخته نشده است و مجازات قانونی در قوانین ایران برای کولبری تعیین نشده است. آقای مزین می‌گوید علاوه بر این، دادن کارت تردد مرزی، یعنی به‌طور غیررسمی این کار را هم به رسمیت شناخته است: «اما کولبری خارج از معابر رسمی موجب می‌شود کولبر به خاطر انتقال کالا بدون گمرک به‌عنوان قاچاقچی شناخته شود و کالای آن ضبط شود و با آنان برخورد شود.»

برابر با ماده ۱۸ قانون مبارزه با قاچاق کالا و ارز، در برخورد با شخصی که مرتکب قاچاق کالا و ارز و حمل و یا نگهداری آن شود، کالا یا ارز قاچاق او ضبط‌شده و متناسب با نوع کالا به جریمه نقدی محکوم می‌شود؛ اما آنچه در برخورد با کولبران رُخ می‌دهد شلیک به آنان است. شلیک‌هایی که حتی بر اساس قوانین فعلی در جمهوری اسلامی، بلاوجه و غیرقانونی است.

به گفته آقای مزین، اگر مُرّ قانون ملاک عمل نیروی انتظامی قرار گیرد، نیروی انتظامی به‌هیچ‌عنوان حق شلیک به کولبران را ندارد: «قانون بهکارگیری سلاح توسط مامورین نیروهای مسلح در موارد ضروری بر شلیک در موارد ضروری تاکید کرده است. موارد ۱۰ گانه ماده ۳ این قانون روشن کرده است مامورین باید در موارد خاصی شلیک کنند و تنها در صورت مهاجم بودن متهم و موثر نبودن اقدامات و گام‌های پیش‌بینی‌شده و حتمی بودن خطر از جانب مهاجم، مامور می‌تواند به بالاتر از کمر او شلیک کند. به‌این‌ترتیب، ازآنجایی‌که کولبران با توجه به آن بار سنگینی که بر دوش دارند، مهاجم به‌حساب نمی‌آیند و حتی امکان گریختن با بارشان را هم ندارند، استفاده از سلاح در مورد آنان خلاف قانون است.»

عثمان مزین می‌گوید، در برخورد با ماموران متخلف در مناطق مختلف کشور تبعیض وجود دارد و در مناطق دیگر کشور مامورانی که بدون ملاحظه قانون به شهروندان شلیک کرده‌اند، بازخواست و مجازات شده‌اند: «در مناطق کردنشین، نه‌تنها ماموران شلیک‌کننده به کولبران که حتی ماموران شلیک‌کننده به شهروندان که از روستایی به روستای دیگر رفته‌اند، مجازات نمی‌شوند. درواقع همان کاری که اکنون ماموران با مردم در نقاط مرزی انجام می‌دهند در تهران و اصفهان و شیراز انجام دهند حتما محاکمه و به خاطر زیر پا گذاشتن قانون مجازات خواهند شد.»

عثمان مزین می‌گوید با این اوصاف هنوز امکان شکایت وجود دارد اما در مواردی که به خاطر شلیک به کولبران پرونده‌ای در دادگاه تشکیل شده است، دادسرای نظامی به‌جای برخورد جدی با ماموران متخلف، نظر کمیسیون سوانح موضوع آئیننامه ماده ۵ قانون بهکارگیری سلاح را به‌جای گزارش سانحه به‌عنوان نظر کارشناسی در نظر می‌گیرد: «آن‌ها هم همیشه می‌نویسند فردی که به او شلیک شده “تهلکت‌ النفس” کرده‌اند یعنی خودشان جان خود را به خطر انداخته‌اند و مسوول جان خودشان هستند و ما مسوول جان آن‌ها نیستیم. درنهایت این پرونده‌ها عموما یا رد می‌شوند یا خیلی طول می‌کشد و درنهایت دیه اندکی پرداخت می‌شود چون می‌گویند بودجه ندارند.»

ملاحظه یکی از موارد استثنایی رسیدگی به پرونده شلیک عمدی منجر قتل دو کولبر فاقد بار در منطقه مرزی، تصویری اجمالی از شیوه برخورد عجیب دستگاه قضایی با موضوع کشتار سیستماتیک کولبران به دست می‌دهد. بر اساس آنچه در دادنامه این حکم می‌توان دید، قاضی پذیرفته است که این دو کولبر داخل خاک ایران و هنگامی هدف تیراندازی قرار گرفته‌اند که اصلا باری همراه نداشته‌اند و با بررسی خط موبایل‌های آنان و شهادت شهود هم مشخص شده است که آن روز نه تماسی با آن طرف مرز داشته‌اند و نه اصلا از مرز عبور کرده‌اند.

در رای دادگاه آمده است که تیراندازی عمدی و برخلاف مقررات این دو سرباز موجب قتل غیرعمد این دو شهروند شده است و درنهایت یکی از آن‌ها را به یک‌میلیون تومان جریمه نقدی و دیگری را به ۶ ماه زندان و پرداخت دیه به ورثه یکی از مقتولان محکوم کرده است. به گفته وکلا، دیه هم در این موارد به‌صورت قسطی پرداخت می‌شود و مشخص نیست اصلا پرداخت شود یا نه.

عثمان مزین به‌عنوان یک نمونه دیگر از شیوه برخورد با پرونده‌های تیراندازی به کولبران به پرونده یک فرد اشاره می‌کند که درنتیجه شلیک ماموران مرزبانی، فلج کامل شده است. به گفته آقای مزین دادگاه اولیه حکم داده است سه دیه کامل به او پرداخت شود اما در تجدیدنظر رای کاملا تغییر یافته است: «دادگاه دوم بدون هیچ دلیل و مدرکی حکم داده که تنها ۲۰ درصد دیه به این فرد تعلق می‌گیرد چون خودش جان خودش را به خطر انداخته است. این رای این واقعیت را نادیده می‌گیرد که حتی اگر این کودک جانش را به خطر انداخته باشد، ماموران حق نداشتند به او شلیک کنند.»

آن‌طور که عثمان مزین می‌گوید شکایت‌های کیفری هم عمدتا بی‌نتیجه می‌ماند و ماموران متخلف حتی وقتی عامدانه شلیک کرده باشند نه‌تنها مجازات نمی‌شوند که حتی به‌عنوان شاهد هم به دادگاه احضار نمی‌شوند: «در یک پرونده، یک عمو و برادرزاده در حالی که باری همراه نداشته‌اند در یک اتومبیل باری از شهر ربط به‌طرف مهاباد در حرکت بوده‌اند که هدف شلیک قرار می‌گیرند. درنتیجه یکی از آن‌ها جان می‌بازد و یکی دیگر از آن‌ها زخمی می‌شود. وقتی ماموران متوجه می‌شوند اشتباه کرده‌اند،، آن‌ها را همان‌جا رها می‌کنند و با خرید گلوله، گلوله‌ها را برای رد گم کردن جایگزین می‌کنند اما پس از شکایت زیاد ما توانستیم آن‌ها را به دادگاه بکشانیم و به ۶ ماه زندان هم محکوم شدند، اما دادگاه تجدیدنظر حکم را تعلیق کرد و پرداخت دیه را هم به صندوق نیروی انتظامی حواله کرد.»

تعدادی از نمایندگان مجلس ایران هم برای جلوگیری از کشتن کولبران، طرحی را برای اصلاح قانون «به‌کارگیری سلاح توسط مامورین نیروهای مسلح در موارد ضروری»، با قید دو فوریت تقدیم مجلس کردند تا جلوی کشتن کولبران را بگیرند. براساس این طرح، یک تبصره به ماده ۳ این قانون افزوده می‌شود تا شلیک مستقیم به کولبران را ممنوع اعلام کند. این طرح هنوز در مجلس بررسی نشده است و مشخص نیست به قانون بدل خواهد شد یا نه.

عثمان مزین، معتقد است این طرح قابل دفاع نیست چون به کولبری شانیت و رسمیت قانونی می‌دهد درحالی‌که این کار خلاف شان انسان است: «همین‌الان بر اساس قانون، شلیک به کولبران غیرقانونی است و این طرح اگر قانونی شود تنها به کاری که خلاف کرامت انسانی است عنوان قانونی می‌دهد اما نمی‌تواند مانع از ادامه کشتن کولبران شود.»

منبع: ایران‌وایر

شکستِ «ظفر»

$
0
0

زیتون ـ احسان نادرپور: «قرار است ماهواره ظفر در کنار ماموریت‌های تحقیقاتی، یک پیام نیز مخابره کند. چه پیامی؟ هر چه شما بخواهید. پیام خود را (حداکثر ۱دقیقه) به ما بگویید. بهترین‌ها از ظفر منتشر می‌شوند.»

 محمد جواد آذری جهرمی، وزیر ارتباطات در روز ۲۶ دی ماه تبلیغاتش برای ارسال ماهواره «ظفر۱» به مدار زمین را با این وعده آغاز کرد و کمتر از یک ماه بعد با سقوط این ماهواره داستان «ظفر۱» به پایان رسید.

البته این اولین تجربه آذری جهرمی از سقوط ماهواره‌هایش نبود و پیش از این هم در وضعیت نسبتا مشابهی «پیام» را از دست داده بود.

 بعد از این سقوط گروهی به نقد عملکرد وزیر ارتباطات در صرف هزینه‌ برای پروژه‌های شکست‌خورده در شرایط اقتصادی نابسامان کشور پرداختند. آن هم در حالی که هنوز چند روزی از ماجرای اشتراک عکس لباس فضانوردی فیک که وزیر ارتباطات ادعا کرده بود تولید ملی است نگذشته بود. این وعده‌ها و بزرگنمایی‌های «وزیر جوان» در شبکه‌های اجتماعی دستمایه شوخی و تلخند شد.

عده‌ای دیگر هم در دفاع از عملکرد وزیر ارتباطات و در حمایت از «فضایی شدن ایران» توییت کردند. آنها با هشتگ‌های «آینده روشن» و  «روایت ظفر» به دفاع از این حرکت پرداختند و وعده دادند جهرمی و تیم دانشجوی همراهش در پرتاب‌های بعدی موفق خواهد شد و این پرتاب ناموفق را با پرتاب‌های ناموفق ناسا مقایسه کردند. وزیر ارتباطات هم برای دلگرمی هوادارنش اعلام کرد که این ماهواره در دو نسخه «ظفر ۱» و «ظفر ۲» طراحی و ساخته شده  و وعده داد که «ظفر ۲» در خردادماه سال آینده پرتاب خواهد شد.

این اولین تجربه آذری جهرمی از سقوط ماهواره‌هایش نبود و پیش از این هم در وضعیت نسبتا مشابهی «پیام» را از دست داده بود.

البته در این میان گروهی هم داستان را به این سادگی نمی‌بینند و آزمایش‌ها و شکست‌های پیاپی ماهواره‌های ایران را اساسا پوششی برای برنامه موشکی جمهوری اسلامی قلمداد می‌کنند. این نگاه نه تنها در داخل ایران که در میان کشورهای اروپایی نیز هوادارنی دارد و  احتمالا از همین نقطه نظر بود که امروز دولت فرانسه هم تلاش ایران برای پرتاب ماهواره به فضا را محکوم کرد و  این کار را مرتبط با فناوری‌ موشک‌های بالستیک خصوصا موشک‌های بالستیک بین قاره‌ای دانست و از ایران خواست به تعهدات بین‌المللی خود پایبند باشد.

شب شکست

ساعت ۵ عصر ۲۰ بهمن فرآیند پرتاب ماهواره آغاز شد. بر اساس گزارش وزارت ارتباطات ماهواره برای قرار گرفتن در مدار چند مرحله را باید طی می‌کرد. مرحله اول ۱۰۲ ثانیه بود. در این زمان عملکرد ماهواره به درستی انجام شد. مرحله دوم که نزدیک به ۳۸۵ ثانیه زمان نیاز داشت نیز با به درستی به سرانچام رسید و ظفر کارش را در مدار ۱۷۰ کیلومتری با سرعت ۲۹۰۰ آغاز کرد.

در نهایت ماهواره‌بر «سیمرغ یک» ماهواره ظفر را حتی از مدار مورد انتظار نیز گذراند و در حالی که در مدار ۵۴١ کیلومتری قرار داشت، موتور ماهواره‌بر نتوانست به سرعت خود را حفظ کند و ماهواره در مدار ۵۴۱ و سرعت ۶۵۳۳ کیلومتر متوقف و ارتباط تله‌متری با ماهواره قطع شد.

سیمرغ یک موشک ماهواره‌بر «چند مرحله‌ای» ساخت صنایع هوافضای ایران است که سال ۱۳۸۸ رونمایی شد.

 به گفته کارشناسان، ناموفق بودن ارسال ماهواره به مدار زمین اتفاق غیرمعمولی در صنعت هوا فضا نیست. چه بسا بزرگترین پروژه‌های فضایی امریکا هم بارها پرتاب ناموفق را تجربه کرده‌اند. یکی از آخرین موارد این اتفاق مربوط به مارس سال ۲۰۱۱ می شود که ناسا یک ماهواره ۴۲۴ میلیون دلاری به نام گلوری را برای اهداف هواشناسی در تاریخ به فضا پرتاب کرد، اما راکت حامل این ماهواره در هنگام ورود به جو با مشکلاتی مواجه شد و به آب های اقیانوس آرام سقوط کرد.

با این وجود یکی از دلایل اصلی مورد انتقاد قرار گرفتن وزارت ارتباطات ایران این است که مردم به درستی نمی‌دانند تا به امروز چند آزمایش اشتباه و شکست خورده در این زمینه وجود داشته است و چندین میلیارد دیگر صرف این پروژه‌ها شده است که از دید رسانه‌ها پنهان مانده است و اینکه اساسا میزان ریسک سقوط این ماهواره‌ها در ایران به استاندارهای جهانی نزدیک است یا نه؟

 آمار دقیقی از شکست‌های پرتاب‌های فضایی ایران وجود ندارد. اما می‌دانیم که این شکست در دولت محمود احمدی‌نژاد هم مسبوق به سابقه است. در آن زمان افکار عمومی تنها زمانی متوجه آزمایش شکست پروژه ارسال میمون به فضا شدند که بعد از اعلام خبر موفقیت، تصاویر ماموریت شکست خورده نیز به اشتباه منتشر شد.

مازیار ناظمی، روزنامه‌نگار درباره آمار این سقوط‌ها در سایر کشورهای جهان در توییتر خود چنین نوشته:

اما آنچه انتقادات از وزیر جوان را به اوج خود رساند هزینه این بلندپروازی و اساسا ضرورت آن در وضعیت اقتصادی فعلی کشور بود. پروژه‌ای که به گفته خود او ۲.۵ میلیون یورو هزینه برداشته بود. چیزی حدود ۴۰ میلیارد تومان.

هر چند وزیر ارتباطات امروز در تلاش برای کوچک جلوه دادن این هزینه و در پاسخی غیرمستقیم به این انتقادات گفت که «با صرفه‌جویی ناشی از حذف دفترچه‌های کاغذی بیمه می‌توانیم ۲۰ ماهواره شبیه ماهواره ظفر یک و دو بسازیم.» اما شکست‌های پی‌درپی این پروژه‌ها در حالی که حول آن تبلیغات زیادی هم می‌شود، افکار عمومی را نسبت به هزینه‌کردهای اقتصادی آن حساس کرده‌است، هر چند اگر از نگاه آذری جهرمی پروژه اقتصادی و به صرفه بسته شده باشد.

چرا ظفر برای وزارت ارتباطات مهم است؟

پیش از این وزارت ارتباطات و نهادهای نظامی با اعلام خصوصیات ماهواره ظفر دلایل ارسال این ماهواره را اینگونه شرح داده بودند. آنها پنج دلیل عمده را برای ارسال این ماهواره اعلام کردند. 

  • کمک به تهیه نقشه‌های هیدروگرافی برای کنترل وضع دریاچه‌ها
  • کاربرد در مدیریت بحران به وقت زلزله و سیل
  • مدیریت موثر مناطق شهری
  • کمک به تهیه نقشه‌های دقیق زمین‌شناسی
  • پایش دائمی عرصه‌های منابع طبیعی از طریق تهیه انواع نقشه 

در توضیحات این خصوصیات اعلام شده است که این پایش دائمی نقشه در گذشته به عنوان «ابزار جاسوسی ابرقدرت‌ها» استفاده می‌شد اما اکنون ظفر برای اهداف غیرنظامی و برای پایش زیست محیطی در مدار قرار می‌گیرد.

ریزش بازمانده‌های ظفر بر سر زاهدان 

در حالی که گفته می‌شد تکه‌های ماهواره ظفر در اقیانوس هند فرود آمده است، اما همان ابتدای امر منابع محلی از زاهدان خبر از شنیده شدن ۸ صدای مهیب در منطقه و سپس روشن شدن آسمان دادند.

پس از مدتی مشخص شد که این سر و صداها مربوط به پرتاب ماهواره ظفر و انفجار آن بوده است و تکه‌های آن در این منطقه فرود آمده است. معاون امنیتی انتظامی استاندار سیستان و بلوچستان در این باره گفت: «این قطعات در منطقه فاقد سکنه حومه شهرستان زاهدان سقوط کرده و جای هیچ گونه نگرانی برای شهروندان وجود ندارد.»

در شرایط فعلی شاید بتوان گفت معنای استعاری ریختن تکه پاره‌های این «پروژه شکست خورده» بر سر مردم سیستان و بلوچستان، خلاصه همان انتقاداتی است که در افکار عمومی متوجه وزیر جوان شده است، اینکه هزینه این بلندپروازی در شرایط  نابسامان اقتصادی ایران می‌توانست خرج همان مردمی شود که تکه های ماهواره ظفر در شهرشان فرود آمد. این انتقاد اما با فرض پذیرش اهداف رسمی‌ای است که وزارت ارتباطات برای این پروژه  اعلام کرده، فرض‌های دیگر را اما اگر بخواهیم وارد تحلیل کنیم دیگر اساسا طرف حساب نقدها وزارت ارتباطات و «وزیر جوان» نخواهند بود و پروژه در سطح دیگری مطرح شده و پای وزارت دفاع و احتمالا سپاه پاسداران به میان خواهد آمد. کسانی که به سفارش «رهبر» در حال تقویت قوای نظامی‌اند.

🍃 زنده|روحانی: اگر رژیم گذشته انتخابات برگزار می‌کرد نیازی به انقلاب نبود

$
0
0

 



ظریف: مراسم تشییع سلیمانی رفراندوم عمومی بود

محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه، با بیان این‌که «ما بدون مردم هیچ هستیم»، مراسم تشییع جنازه  قاسم سلیمانی را «یک رفراندوم عمومی» خواند و گفت که «آمریکایی‌ها باید از این مساله درس بگیرند.»

ظریف اعتراضات و مسایل داخل ایران را بحث خانوادگی خواند و گفت که کشورهای خارجی ۴۱ سال است که دل خود را به بحث خانوادگی ما و هر جار و جنجالی که بین برادران و خواهران در خانه اتفاق می‌افتد خوش کرده‌اند./خبرگزاری فارس



روحانی: اگر رژیم گذشته انتخابات برگزار می‌کرد نیازی به انقلاب نبود

حسن روحانی، رییس جمهوری، در سخنرانی به مناسبت ۲۲ بهمن با تاکید بر این‌ که «انقلاب بر مبنای آن بود که درب انتخابات بسته شده بود»، گفت که اگر رژیم گذشته «به مردم اجازه انتخاب می‌داد نیازی به انقلاب نبود.»

او اضافه کرد که «اگر رژیم گذشته مردم را آزاد می‌گذاشت تا در نوع حکومت، حکومت را برگزینند و انتخاب کنند. در نوع قانون اساسی، قانون اساسی مورد نظر خود را انتخاب کنند. بین استقلال و وابستگی مردم استقلال را انتخاب کنند. اگر رژیم گذشته به یک انتخابات سالم و آزاد ملی تن می‌داد انقلابی نمی‌شد.»

حسن روحانی افزود که «انسداد درب انتخابات» در دوره حکومت پهلوی باعث شد که مردم انقلاب کنند تا «راه را برای انتخابات باز کنند.»


خبرهای روز گذشته را از اینجا بخوانید

کانتی‌بودن به چه معناست؟

$
0
0

نویسنده: ناتانیل جیسون گلدبرگ / ترجمه: محمدرضا واعظ شهرستانی

مقدمۀ مترجم: پیش‌تر در طی یادداشتی به معرفی کتاب جغرافیای مفهومی کانت[۱] اثر پروفسور ناتانیل جیسون گلدبرگ[۲] استاد فلسفه دانشگاه واشنگتن-لی پرداخته بودم.[۳] در آن مجال اشاره کردم که تخصص اصلی گلدبرگ پژوهش دربارۀ زمینه‌های مشترک معرفت‌شناسی، فلسفۀ زبان، متافیزیک و اشتراکات آن با فلسفۀ ذهن و فلسفۀ علم است. همچنین، او علاقۀ زیادی به پژوهش دربارۀ کانت و تأثیری که کانت از طریق کتاب نقد عقل محض بر فلاسفۀ تحلیلی بعد از خود گذاشته است، دارد. او در مقدمۀ بخش اول این کتاب با طرح شش دلیل، چرایی اهمیت کانت برای فلسفۀ تحلیلی را به خوبی شرح می‌دهد.

از سوی دیگر، چندی پیش در یادداشتی دیگر با عنوان «امانوئل کانت: فیلسوفی ایدئالیست یا رئالیست»[۴]، به توضیح مفاهیم «ایدئالیسم» و «استعلایی» در معرفت‌شناسی کانت پرداختم و  این نکته را مورد بررسی قرار دادم که آیا می‌توانیم امانوئل کانت را فیلسوفی رئالیست نیز بدانیم و یا نه؟ در ادامه، به منظور دسترسی آسان خوانندگان ابتدا مقدمۀ بخش اول کتاب گلدبرگ ارائه خواهد شد[۵] و سپس شرح گلدبرگ از مفاهیم دوگانه‌گرایی، اصل‌گرایی و کانت‌گرایی آورده می‌شود؛ در این بخش، گلدبرگ سعی می‌کند پاسخگوی این پرسش باشد که کانت‌گرایی از دیدگاه او به چه معناست؟

مقدمۀ نویسنده:[۶]

فیلسوفان در بسیاری از موارد تا حدودی بد به نظر می‌رسند. نتایج ما، حتی اگر از دلایل معتبری هم بدست آمده باشند، اغلب به دشواری باور می‌شوند. تلاش‌های‌مان در زمینۀ امور تجربی در طی تاریخ یا باطل شده‌اند و یا کاملا خنده‌دار قلمداد شده‌اند. کوشش‌های پی‌در‌پی‌مان برای پایان دادن به مسائل فلسفی، نه خود فلسفه، همگی نافرجام مانده‌اند. (شاید برای این نکته آخر، حداقل ما که حرفه‌مان فلسفه‌ورزی است، باید سپاس‌گزار باشیم.)

اما فیلسوفان در دو امر به خصوص تا حدود زیادی بد به نظر نمی‌رسند.  مورد اول، بکارگیری تاریخ فلسفه  برای درک بهتر دیدگاه‌های فلسفی معاصر است؛ همانطور که ویلفرد سلارز[۷] بیان می‌کند:

تاریخ فلسفه، زبانی بین‌المللی است که مفاهمه[۸] میان فیلسوفان را، حداقل از نقطه‌نظرهای متفاوت، ممکن می‌سازد. فلسفه، بدون در نظرگرفتن تاریخ فلسفه، اگر تهی و یا کور نباشد، حداقل گنگ خواهد بود.[۹]

در این کتاب، از تاریخ فلسفه و به ویژه کتاب نقد عقل محض امانوئل کانت (۱۹۹۸/۱۷۸۷) به منظور روشن‌سازی موضوعاتی در معرفت‌شناسی تحلیلی، فلسفۀ زبان و متافیزیک بهره خواهم برد. کانت چهره‌ای بنیادی در چند قرن گذشته در سنت غربی است.  او، به ویژه در نقد عقل محض، دیدگاه‌های پیشگامانش  در اوایل دوران مدرن (خردگراها و تجربه‌گراها) را ترکیب کرد و قسمت عمدۀ دستور کار آیندگان در قرون نوزدهم، بیستم و بیست و یکم (ایده‌آلیست‌، پراگماتیست‌، نئو‌کانتی، تحلیلی و قاره‌ای) را تعریف کرد. تا به امرزو، معرفت‌شناسان، فیلسوفان زبان و متافیزیک‌دانان مشغولِ موضوعاتی بوده‌اند که به طور محوناشدنی  توسط کانت صورت‌بندی  شده‌اند. همچنین، حتی زمانی که کانت خود به صورت‌بندی آن‌ها نپرداخته است، منابع مفهومی او، درست به همان اندازه برای روشن‌سازی آن‌ها کفایت می‌کنند. در این زمینه، این عبارت به  اُتو لیبمن[۱۰] نسبت داده شده است که : “هر کس می‌تواند موافق و یا مخالف کانت فلسفه‌ورزی کند، اما هیچ‌کس نمی‌تواند بدون در نظر گرفتن کانت فلسفه‌ورزی کند.”

بنابراین، اگر  بحث خود پیرامون مباحث معاصر را بر مبنای تفسیر و تأویل کانت بنا می‌کنم به این خاطر است که  از یک سو توازنی نزدیک میان مسائلی که کانت با آن‌ها مواجه می‌شود و گام‌هایی که برای حل آن‌ها برمی‌دارد وجود دارد و از سوی دیگر، موقعیت‌ اخیر و مطالبات آن مفید واقع می‌شود، چرا که از کانت به عنوان واسطه‌ای [۱۱]برای مفاهمه بهره می‌برد؛ اگرچه مطمئنا نه به  عنوان واسطه‌ای صرف.

در این کتاب پروژۀ مورد نظر من، همانند پروژۀ سلارز نیست؛ به عبارت دیگر، بحث من پیرامون مباحث معاصر بر مبنای تفسیر و تأویل کانت، به ستبریِ مبنای کانتی سلارز نیست. همچنین، مسائل، موقعیت و مطالباتی که سلارز از آن صحبت می‌کند، هدف من نیستند. صرف نظر از این نکته، همانند سلارز، از کانت به عنوان واسطه‌ای برای مفاهمه بهره خواهم برد. اگر چه مطمئنا نه به عنوان واسطه‌ای صرف، همانگونه که سلارز نیز مطمئنا از کانت به عنوان واسطه‌ای صرف بهره نمی‌برد.

دومین موردی که فیلسوفان در آن تا حدود زیادی بد به نظر نمی‌رسند، مشغولیت در چیزی است که من آن را “جغرافیای مفهومی”[۱۲] می‌نامم. آنچه من از این اصطلاح مراد می‌کنم تقریبا همان چیزی است که گیلبرت رایل[۱۳] از اصطلاح “جغرافیای منطقی”[۱۴] مراد می‌کند. (۲۰۰۰/۱۹۴۹، ص. ۷) رایل چنین توضیح می‌دهد: “بسیاری از مردم” و من تصریح می‌کنم که حتی بسیاری از فیلسوفان، “… می‌دانند که چگونه از طریق تمرین و ممارست درباره مفاهیم عمل کنند، به خصوص در زمینه‌های آشنا برای آن‌ها…… آن‌ها همانند مردمی هستند که مسیر خود در محله‌شان را می‌دانند، اما،” رایل ادامه می‌دهد، آن‌ها ” نمی‌توانند نقشۀ آن را بکشند و یا بخوانند؛ همچنین آن‌ها به مراتب در کشیدن و یا خواندن نقشه کشور و یا قاره‌‌ای که محله‌شان در آن قرار گرفته ضعیف‌تر هستند” (صص. ۷-۸). رایل، ما فلاسفه را جغرافی‌دانان مفهومی می‌داند، یعنی افرادی که چگونگی ارتباط مفاهیم با یکدیگر و با جهان مفهومی وسیع‌تر را کندوکاو و برآورد می‌کنند[۱۵]، و نقشۀ[۱۶] آن را ترسیم می‌کنند.[۱۷]

هدف من در این کتاب آن است که روش‌های سلارز و رایل را با یکدیگر ادغام کنم تا بتوانم درکی بهتر از بسیاری از مفاهیم و مباحث در معرفت‌شناسی، فلسفۀ زبان و متافیزیک داشته باشم. با پیروی از رایل، مشغولیت در جغرافیای مفهومی نه تنها مسیر محلۀ‌مان ]به زبان تمثیل[، بلکه مسیر کشور و قاره‌مان را هم روشن می‌سازد.  همچنین، با پیروی از سلارز، مشغولیت در جغرافیای مفهومی، کانتی خواهد بود؛ یعنی ارتباطات مفهومی مورد نظر با به‌کارگیری ایده‌هایی از کانت کندوکاو و برآور می‌شوند و نقشۀ آن‌ها ترسیم خواهد شد. در نتیجه، از طریق صحبت کردن به زبان بین‌المللی فلسفه و با لهجه‌ای کانتی، مسیر قارۀ مفهومی‌مان[۱۸] را یاد خواهیم گرفت.

حال بگذارید صریح بگویم. اگرچه ]در این کتاب[ برخی از آموزه‌های کانت را در نظر می‌گیرم، اما در حال قلم زدن در پروژۀ تحقیقاتی کانت نیستم.[۱۹]  استدلال نمی‌کنم که همواره ارتباطات تاریخی روشنی میان ادعاهای کانت و آنچه من تحت عنوان ادعاهای مختلف “کانتی”[۲۰] می‌شناسم، وجود دارند، اگرچه در مواردی که چنین ارتباطاتی وجود دارند، آن‌ها را ذکر خواهم کرد. تلاش نمی‌کنم که صدق ادعاهای خاصی را نشان دهم، اگرچه از ادعاهایی که از کانت وام گرفته شده‌اند دفاع می‌کنم و هنگامی که شواهدی وجود دارد که ارجحیت یک دیدگاه کانتی نسبت به یک دیدگاه غیرکانتی را نشان می‌دهد، از بیان آن دریغ نمی‌ورزم. [۲۱] در عوض، درکتاب جغرافیای مفهومی کانت، غرق در جغرافیای مفهومی کانتی هستم: کندوکاو ارتباطات مفهومی در میان مباحث بسیار از طریق توسل به ابزارهای کانتی.

مشغولیت در جغرافیای مفهومی کانتی به شش دلیل برای فلسفۀ تحلیلی از اهمیت به‌سزایی برخوردار است. اول و بیش از همه، به دلیل ترسیم نقشه، به شیوه‌ای اطلاع‌دهنده و اغلب غیرمنتظره، از موضوعاتی که خود از اهمیت بسیاری برای فیلسوفان تحلیلی برخوردارند. این موضوعات عبارتند از ماهیت مفاهیمی چون ذهنی[۲۲]، عینی[۲۳] و تجربی[۲۴]؛ قلمروهای بالقوۀ[۲۵] ذهنی؛ آنچه دربارۀ واقعیت مستقل از ذهن[۲۶] می‌توان (و یا نمی‌توان) گفت؛ مفاهیم تجربی و محتوای آن‌ها؛ کلمات[۲۷] تجربی و معنای آن‌ها، ویژگی‌های[۲۸] تجربی و ماهیت آ‌ن‌ها؛ تحلیلی‌بودن[۲۹]، ترکیبی‌بودن[۳۰]، پیشینی بودن[۳۱]، پسینی بودن[۳۲]؛ اصول قوام‌بخش[۳۳]، اصول اکتسابی[۳۴] و ادعاهای تجربی؛ معنا،  عدم تعیّن معنا[۳۵]، نسبی‌گرایی معنا[۳۶]، سنجش‌ناپذیری معنا[۳۷] و نسبی‌گرایی ارزش صدق[۳۸]؛ امکان منطقی[۳۹] در برابر جهان‌های تجربی ذهنی[۴۰]؛ و ماهیت صدق تجربی.

دوم، مشغولیت در جغرافیای مفهومی کانتی به خودی خود قلمرو کانتی را زمینه‌یابی و برآورد می‌کند، یعنی کلیت دیدگاه‌های فلسفی در فضای مفهومی، در معنای در ادامه توضیح داده شده، “کانتی” هستند.  از آنجا که چنین قلمروی برجسته و گسترده است، ما فیلسوفان تحلیلی از آن به خاطر مخاطراتی که برای ما دارد، غفلت می‌ورزیم.

سوم، مشغولیت در جغرافیای مفهومی کانتی میزان اختلاف و عدم شباهت انضباطی[۴۱] را کاهش می‌دهد. اگرچه کاربرد دیدگاه‌های کانت ممکن است در مورد نسخه‌های تحلیلیِ آنچه خود کانت  فلسفۀ “عملی” می‌داند (اخلاق، فلسفه سیاسی و گرایش‌های مرتبط) غافلگیر کننده نباشد، اما کاربردشان در مورد نسخه‌های مرتبط به همِ  فلسفۀ “نظری” (معرفت‌شناسی، متافیزیک و گرایش‌های مرتبط) شگفت‌انگیز به نظر می‌رسد. فلسفۀ نظری، قلمروِ نقد عقل محض است و دغدغه من به ویژه معرفت‌شناسی، فلسفۀ زبان و متافیزیک است (و نیز حوزه‌های مشترک با فلسفۀ ذهن و علم). اخلاق کانتی، گرایشی شناخته‌شده در فلسفۀ تحلیلی است، این در حالی است که چنین شناختی در مورد معرف‌شناسی کانتی، فلسفۀ زبان کانتی و متافیزیک کانتی وجود ندارد. در جغرافیای مفهومی کانت ملاحظه خواهم کرد که این گرایش‌ها چگونه هستند.[۴۲]

چهارم، مشغولیت در جغرافیای مفهومی کانتی آشکار می‌سازد که  نمونه‌های ضمنیِ‌ای از معرفت‌شناسی، فلسفۀ زبان و متافیزیک کانتی از پیش در فلسفۀ تحلیلی وجود دارند. همچنین، این نمونه‌ها میزان برجستگی و گستردگی قلمرو کانتی را روشن می‌سازند. به خصوص، در حالی که دیدگاه‌های مختلف بسیاری را از نظر خواهم گذراند، به بررسی دیدگاه‌های  فیلیپ پِتیت، تاماس کوهن، دونالد دیویدسون، رودولف کارنپ، ویلارد وَن اورمان کوآین، و مایکل فریدمن خواهم پرداخت. هرچند چنین بررسی‌ای در جایگاه خود از اهمیت برخوردار است، اما به ملاحظۀ این دیدگاه‌ها خواهم پرداخت چرا که این کار بهترین راهی است که برای کندوکاو خودِ قلمرو کانتی می‌دانم.

پنجم، مشغولیت در جغرافیای مفهومی کانتی، دورنماهای جدیدی را درون مرزهای کانت‌گرایی[۴۳] آشکار می‌کند، دورنماهایی که تا به امروز کشف‌نشده باقی مانده‌اند. به ویژه، من  شرحی کانتی از معنا و اندیشه‌های کانت در باب صدق را خواهم یافت. از آنجا که معنا و صدق موضوعاتی محوری در فلسفۀ تحلیلی و خودِ فلسفه[۴۴] هستند، چنین چیزی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

ششم،  مشغولیت در جغرافیای مفهومی کانتی، عموما مشغولیت در جغرافیای مفهومی فلسفی است. بررسی  قلمرو کانتی، منجر به بررسی  قلمروِ دیدگاه‌های دیگری می‌شود که درون مرزهای قلمروِ کانتی از آن تأثیر گرفته‌اند. همانطور که اینجا و در فصل‌های بعدی توضیح خواهم داد، مشغولیت در جغرافیای مفهومی کانتی، صورت‌های گوناگونی از رئالیسم، ایدئالیسم، پراگماتیسم  و دیدگاه‌های ترکیبی را توضیح می‌دهد. اگر کانت‌گرایی به عنوان رویکردی متمایز در نظر گرفته شود، در نتیجه رویکردهای دیگر به نحو بهتری ترمیم خواهند شد. بنابراین، مشغولیت در جغرافیای مفهومی کانتی، آشکارا درک بهتری از فلسفه را نمایان می‌سازد.

کانت‌گرایی[۴۵] :

“کانت‌گرایی” از دید افراد مختلف، دارای معانی متفاوتی است. گرچه تعریف من از این واژه در ادامه به طور مفصل شرح داده می‌شود، اما بگذارید اینجا بیان کنم که منظور من از “کانت‌گرایی” هر دیدگاهی است که  دوگانه‌گرایی تجربی[۴۶] را تحقق ‌بخشد[۴۷] (از این پس “دوگانه‌گرایی” نامیده می‌شود) و ممکن است اصل‌گرایی ذهنی[۴۸] را هم متحقق سازد (از این پس “اصل‌گرایی” نامیده می‌شود):

دوگانه‌گرایی: همۀ مفاهیم، کلمات یا ویژگی‌های تجربی[۴۹]، بالذات[۵۰] به منابع عینی و ذهنی متصل هستند.[۵۱]

اصل‌گرایی: منبعِ ذهنیِ همۀ مفاهیم، کلمات یا ویژگی‌های تجربی، صورتِ اصول ذهنی[۵۲] را به خود می‌گیرد.[۵۳]

    کانت‌گرایی: همۀ مفاهیم، کلمات یا ویژگی‌های تجربی، بالذات به منابع عینی و ذهنی متصل هستند. منبع ذهنی ممکن است صورتِ اصول ذهنی را به خود بگیرد.

دوگانه‌گرایی درباره این است که چگونه مؤلفه‌های معین متافیزیکی، زبان‌شناختی و معرفت‌شناختی به طور ناگزیری هم به شناسندۀ ذهنی[۵۴] و هم اشیاء مستقل از ذهن[۵۵] مقید هستند. اصل‌گرایی دربارۀ صورتی است که چنین شناسندۀ ذهنی‌ای ممکن است بگیرد  و کانت‌گرایی این دو را باهم ترکیب می‌کند. در ۲₰ نشان خواهم داد که دوگانه‌گرایی و اصل‌گرایی هر دو می‌توانند از نقد عقل محض گرفته شوند؛ به همین دلیل است که دیدگاه منتج از این دو دیدگاه را “کانت‌گرایی” می‌نامم. در ادامه به سه نکته اشاره خواهم کرد و سپس به صورت جزئی‌تر آن‌ها را توضیح خواهم داد.

اول، در حالی که  شرط لازم و کافی برای کانتی بودن یک دیدگاه، تحقق ‌یافتن دوگانه‌گرایی در معنای مدنظر من است، چنین شرطی درباره اصل‌گرایی صدق نمی‌کند. ]برای مثال[ یک دیدگاه می‌تواند ادعا کند که  مفاهیم، کلمات یا ویژگی‌های تجربی بالذات- به جای اتصال به اصلی به خصوص- عموما به منبعی ذهنی متصل‌اند. در چنین دیدگاهی، هیچ اصل ذهنی‌ای وجود ندارد و آنگونه که من می‌فهمم، منبعِ ذهنی

دوم، در حالی که چنین نیست که تمامی انواع دیدگاه‌های کانتی متضمن اصل‌گرایی باشند، بسیاری از مؤثرترین آن‌ها دربرگیرنده اصل‌گرایی هستند. به‌علاوه، دیدگاه‌هایی که دوگانه‌گرایی و اصل‌گرایی را تحقق می‌بخشند، هر دو آن‌ها را به طور گریزناپذیری جلوه می‌دهند.  یعنی اگرچه تحقق دوگانه‌گرایی شرط لازم و کافی برای کانتی بودن یک دیدگاه است و اصل‌گرایی شرطی ضروری نیست، اما نقش برجستۀ اصل‌گرایی در انواع کانت‌گرایی باعث می‌شود اصل‌گرایی جایگاهی در تعریف کانت‌گرایی به‌دست آورد. بنابراین، بگذارید دربارۀ کانت‌گرایی- یا دربارۀ کانت‌گراها یعنی کسانی که به آن متعهد هستند-  که به دو نوع “اصولی”[۵۷] و “غیر اصولی”[۵۸] دسته‌بندی می‌شوند، صحبت کنم. با بازگشت به تصویر جغرافیایی من، دوگانه‌گرایی به مثابه بناکنندۀ مرز خارجی کانت‌گرایی فهمیده می‌شود؛ یعنی جداکنندۀ کانت‌گرایی از قلمروهای مفهومی دیگر. به همین ترتیب اصل‌گرایی به مثابه بناکنندۀ مرزی داخلی فهمیده خواهد شد؛ یعنی جداکنندۀ انواع اصولی و غیر اصولی کانت‌گرایی از همدیگر.

سوم، من دوگانه‌گرایی، اصل‌گرایی و در نتیجه کانت‌گرایی را دربارۀ مفاهیم، کلمات یا ویژگی‌ها تعریف و صورت‌بندی کرده‌ام. زیرا بسیاری از کسانی که معمولا کانتی محسوب می‌شوند، به طور کلی تمایل دارند تنها بر روی یک یا دوتای آن‌ها متمرکز شوند. اما همانطور که در ۲₰ توضیح خواهم داد، کانت خود می‌تواند به عنوان فردی که بر روی هر سه آن‌ها تمرکز می‌کند، فهمیده شود. بنابراین، اختلاف نظرها[۵۹] نشان‌دهندۀ فراگیر بودن موضوع هستند. [۶۰]

اکنون پس از بیان این مقدمات می‌خواهم به توضیح دوگانه‌گرایی و اصل‌گرایی با جزئیات بیشتری بپردازم. منابع “عینی” و “ذهنی” ای که در تعریف  دوگانه‌گرایی بیان شده‌اند، چه منابعی هستند؟ منظور از “منابع ذهنی”، ظرفیت‌های مفهومی، زبان‌شناختی یا ادراکیِ ویژه‌ در ذهن یک فاعل شناسای منحصر به فرد است که در میان گروهی از اذهان شناسنده مشترک است و یا در ذهن یا زبان یا (دیگر) قراردادهای یک فاعل شناسا کدگذاری شده است. فیلسوفان مختلف، مؤلفه‌های گوناگونی از این مجموعه را برگزیده‌اند. همانطور که در ۲₰ توضیح خواهم داد و به نحوی که کانت را درک می‌کنم، جوهر مفهومی پیشینی است (۱۹۹۸/۱۷۸۷, B6, A181-89/B224-32) زیرا این مفهوم به طور محض از ظرفیت‌های مفهومی و ذاتیِ ذهن فاعل شناسا منتج می‌شود( واحد استعلاییِ ادراکِ فاعل شناسا[۶۱]). با فرض آنکه کانت بر حق است، جوهر به عنوان مفهومی ذهنی در معنای مورد نظر من محسوب خواهد شد.

در مقابل، منظور از “منبع عینی”، منبعی است که ذهنی نباشد. چنین منبعی ممکن است دربرگیرندۀ اشیاء واقع در جهان باشد. احساسات ناشی از این اشیاء نیز در معنای مورد نظر عینی محسوب خواهند شد، اگرچه به طور معمول چنین تصور نمی‌شود. بنابراین اگر جهان به شیوه‌ای مستقل از ذهن تفسیر شود، با خودِ جهان، در ذات خویش[۶۲]، روبه‌رو خواهیم بود.[۶۳] اکنون، با توجه به دوگانه‌گرایی، مفاهیم تجربی به طور ذاتی هم به منابع عینی و هم منابع ذهنی متصل خواهند بود. همانطور که در بخش دوم این فصل توضیح خواهم داد و مطابق با درک من از کانت، طلا مفهومی تجربی است (A721-22/B749-50) چرا که این مفهوم از ذهنِ یک فاعل شناسا منتج می‌شود، فاعل شناسایی که به مفهوم‌سازی و شهودِ احساسات برآمده از جهانی مستقل از ذهن و بنابراین عینی می‌پردازد.[۶۴]

منابع و پانوشت‌ها

[۱] Kantian Conceptual Geography (Oxford 2015).

[۲] Nathaniel Jason Goldberg

 [۳]ببینید:

mehrnews.com/news/4243067

[۴] از نظر نویسنده مطالعۀ این یادداشت به منظور درک بهتر یادداشت پیش‌رو مفید به نظر می‌رسد. ببینید:

mehrnews.com/news/4653843

[۵]  این بخش ترجمه‌ای است از:

Goldberg, N. J. 2015. Kantian Conceptual Geography. Oxford University Press. pp. 1-3.

[۶]  ترجمۀ”مقدمۀ نویسنده در بخش اول کتاب” بازنشری است از:

mehrnews.com/news/4243067

[۷] Wilfrid Sellars

[۸] communication

[۹] Sellars, Wilfrid. 1968. Science and metaphysics: variations on Kantian themes. New York: The Humanities Press, P.1.

[۱۰] Otto Liebmann

[۱۱] as a means

[۱۲] conceptual geography

[۱۳] Gilbert Ryle

[۱۴] logical geography

[۱۵] surveying

[۱۶] mapping

[۱۷] ویلفرد سلارز مفهومی مشابه من درباره جغرافیای مفهومی در سر دارد.

[۱۸] conceptual continent

[۱۹]  برای پژوهش‌های اخیر در حوزۀ  کانت تحلیلی نگاه کنید به:

Howell, Robert. 2013. Kant and Kantian themes in recent analytic philosophy. Metaphilosophy 44: 42–۴۷.

[۲۰] Kantian

[۲۱]  در زمینه فلسفه تحلیلی اخیرکه در جهت نشان دادن صدق ادعاهای کانتی خاصی تلاش می‌کند، نگاه کنید به:
Stevenson, Leslie. 2011. Inspirations from Kant: essays. New York: Oxford University Press.

[۲۲] subjective

[۲۳] objective

[۲۴] empirical

[۲۵] potential scopes

[۲۶] subject-independent reality

[۲۷] terms

[۲۸] properties

[۲۹] analyticity

[۳۰] syntheticity

[۳۱] a priority

[۳۲] a posteriority

[۳۳] constitutive principles

[۳۴] acquisitive principles

[۳۵] meaning indeterminacy

[۳۶] meaning relativism

[۳۷] meaning incommensurability

[۳۸] truth-value relativism

[۳۹] Logically possible

[۴۰] subjectively empirical worlds

[۴۱] disciplinary disparity

[۴۲]  برای مطالعه بیشتر دربارۀ چنین گوناگونی و تشخیص آن نگاه کنید به:

Hanna, Robert. 2001. Kant and the foundations of analytic philosophy. New York: Oxford University Press.

[۴۳] Kantianism

[۴۴] Philosophy tout court

[۴۵]  این بخش ترجمه‌ای است از:

Goldberg, N. J. 2015. Kantian Conceptual Geography. Oxford University Press. pp. 3-9.

[۴۶] Empirical Dualism

[۴۷] satisfy

[۴۸] Subjective Principlism

[۴۹] صفت “تجربی”  در این تعریف، برای هر سه کلمۀ “مفاهیم”، “کلمات” و “ویژگی‌ها” به‌کار رفته است. (مترجم)

[۵۰] essentially

[۵۱] مایکل فریدمن در این زمینه به توصیف دوگانه‌گرایی با عنوان “دوگانه‌گرایی کانتی” می‌پردازد (Friedman 2010c, p. 621). همچنین،کورت گودل ایدئالیسم استعلایی کانتی را چنین توصیف می‌کند: ” دیدگاهی مثمرثمر که میان مؤلفه‌های ذهنی و عینی در معرفت ما تمایز ]می‌گذارد[ “

(Kurt Gödel 1995/1946, p. 240) . به طور کلی،  من خود را به تحلیل مفاهیم، کلمات و ویژگی‌های تجربی محدود می‌کنم.

 [۵۲] subjective principles

[۵۳] در کتاب نقد عقل محض، کانت  می‌نویسد: ” احکام ترکیبی پیشینی، اصول علوم نظری عقل را شامل می‌شوند” (۱۹۹۸/۱۷۸۷, A10/B14).

همچنین نگاه کنید به ۲₰. همانطور که من در فصل ششم توضیح می‌دهم، کلمۀ “اصل” را در معنای مورد نظر خود که به طور کامل با معنای مورد نظر کانت یکسان نیست، در نظر می‌گیرم.

[۵۴] minded subject

[۵۵] mind-independent objects

[۵۶] holistically

[۵۷] principled

[۵۸] Un-principled

[۵۹] disjunctions

[۶۰] همانطور که در فصل هشتم بخش ۶₰ خواهیم دید هر کسی که به کانت‌گرایی دربارۀ مفاهیم، کلمات یا ویژگی‌ها ملتزم است در نهایت به کانت‌گرایی دربارۀ مفاهیم، کلمات و ویژگی‌ها ملتزم خواهد شد- حداقل از نقطه‌نظری وجوشناسانه (توضیحات بیشتر در ادامه)

[۶۱] her transcendental unit of apperception

[۶۲] in itself

[۶۳]  درک معنای یک منبع عینی به عنوان منبعی که ذهنی نیست، درک معنا به شیوه‌ای سلبی است؛ اما هنگامی که می‌گوییم چنین منبعی شامل اشیاء جهان می‌شود، درک معنا به شیوه‌ای ایجابی است. این موارد به ترتیب با مبحث درک کانت ازمعنای نومن به شیوه‌ای سلبی و ایجابی در اتباط‌اند. نگاه کنید به: فصل هشتم، بخش پنجم.

[۶۴]  از آنجا که هم مفاهیم فاهمه ]معقولات[ و هم صورت‌های شهود ] مکان و زمان[ برای کانت در حکم پیشینی هستند، آن‌ها هر دو در معنای مورد نظر من ذهنی خواهند بود. همچنین آن‌ها به ترتیب با ظرفیت‌های مفهومی و ادراکی تقریبا مرتبط هستند.

شکست اصول‌گرایان از دمکراسی

$
0
0

زیتون ـ مهسا محمدی: اصولگرایان در حال شکست خوردن در انتخابات بی‌رقیبند. در حالی که تنها ده روز به انتخابات مجلس یازدهم زمان باقی مانده است، تشتت و درگیری در جبهه موسوم به اصولگرا چنان بالا گرفته که قادر به صدور لیستی مشترک برای دریافت رای یکدست بدنه وفادار به خود نیستند.

اصولگرایان، که به لطف شورای نگهبان و رهبر جمهوری اسلامی از یک سو و قهر بدنه اصلاح‌طلب از نمایندگان ناکارآمد دوره پیشین از سوی دیگر، پا در میدان بی‌رقیبی گذاشته‌اند دعوا را از بین جناح‌ها به درون جبهه خود برده‌اند و مشغول حذف یکدیگرند.

«شانا» یا عنوان بروز شدن آن «شاجا» اسم ائتلاف‌ جدیدی است که تلاش شده در این جبهه شکل بگیرد. هر چند سعی شد که این ائتلاف با چسب «اصولگرایی» به هم بچسبد، اما محلل‌های قوی «سهم‌‌خواهی»، «رانت» و «فساد سیستماتیک» آن را از هم می‌گسلاند.

در کنار این اسامی اختصاری جوانسرانه، قدمای قوم مانند جبهه پایداری هم حضور دارند که به نظر نمی‌رسد چندان دل خوشی از جوانان انقلابی تازه به دوران رسیده داشته باشند.

اصولگرایان، که به لطف شورای نگهبان و رهبر جمهوری اسلامی از یک سو و قهر بدنه اصلاح‌طلب از نمایندگان ناکارآمد دوره پیشین از سوی دیگر، پا در میدان بی‌رقیبی گذاشته‌اند دعوا را از بین جناح‌ها به درون جبهه خود برده‌اند و مشغول حذف یکدیگرند.

در آستانه انتخابات و با وجود اینکه «وحدت» ورد زبانشان بود اما اختلاف در سطوح مختلف رخ نمود. از نامه‌نگاری سرگشاده و تندو تیز بین حداد عادل، رییس شورای ائتلاف نیروهای انقلاب و آقاتهرانی، دبیرکل جبهه پایداری، تا بیرون گذاشتن وحید یامین‌پور اصولگرای جوان، شیک  و سلبریتی از لیست شاجا و در نهایت بازداشت وحید اشتری و صادق شهبازی اعضای جنبش موسوم به عدالتحواه که سعی دارند با خط اصولگرایی و با فاصله از پدرخوانده‌های این جریان سری در میان سرها دربیاورند.

 شاجا، عبور از اصولگرایی

چندی پیش شورای ائتلاف نیروهای انقلاب اسلامی (شانا) که خود را «جمعی فراگیر از چهره های ملی، مسئولان احزاب و تشکل‌ها و چهره‌های انقلابی» می‌داند، رسما اعلام موجودیت کرد. دیری نپایید که حمیدرضا ترقی عضو حزب موتلفه در گفتگویی از ائتلافی تحت عنوان «شاجا» سخن گفت و تاکید کرد که تشکیل شاجا، شورای ائتلاف جریان ارزشی انقلاب بدین معناست که «دیگر اصول‌گرایی در معنای گذشته» مطرح نیست.

البته اصولگریان تجربه یک ائتلاف شکست خورده از این دست با عنوان «جمنا» را در انتخابات پیشین مجلس هم دارند.

تلاش شاجا برای بردن همه اصولگرایان به زیر پرچم خود به جایی نرسید و به دعوای حداد و آقا تهرانی منجر شد. حداد نامه سرزنش‌باری  برای آقا تهرانی نوشت و از اینکه  «جبهه پایداری هیچ‌گاه در جلسات اولیه شورا و جلسات شورای ائتلاف حضور پیدا نکرد» اظهار تاسف کرد و پیشنهاد مطرح شده از جبهه پایداری را که در نتیجه آن از لیست ۳۰ نفره تهران ۲۴ نفر از جبهه پایداری و ۶ نفر از شواری ایتلاف می‌آمدند را «به معنی نفی فلسفه وجودی ائتلاف و فروپاشی آن» خواند. از این رو به نوشته حداد شاجا تصمیم گرفت «به دلیل ضیق وقت مذاکره دعوت از جبهه پایداری را متوقف کند و با تشخیص مناسبترین افراد از میان فهرست ۹۰ نفره خود به تعیین لیست نهایی ۳۰ نفره تهران بپردازد.» و اینکه شورا تصویب کرد« بعضی افراد مناسب مجلس را که احتمالا نام آنها در لیست پایداری نیز خواهد آمد با رأی شورای ائتلاف در لیست خود بگنجاند.»

همین تصمیم موجب خشم پایداری‌ها شد و آقا تهرانی در نامه‌ای به حداد از او پرسید که آیا «مجبور کردن نامزدهای مشترک به انتخاب یکی از دو فهرست، کاری بر مبنای وحدت‌گرایی و انصاف و تقواست؟»

او همچنین دلیل نپیوستن جبهه پایداری به شورا را اینگونه عنوان کرد که «جبهه پایداری مدل و روش‌های منسوخ شده گذشته را قبول نداشته و ندارد.»  و تجربه شکست‌خورده جمنا را به رخ حداد کشید.

دعواها همچنان ادامه داشت که روز ۲۱ بهمن لیست شورای ائتلاف در پی جلسه این شورا بیرون  آمد. 

لیست شاجا با سرلیستی محمد باقر قالیباف و عضویت افرادی مانند مصطفی میرسلیم، الیاس نادران، عبدالحسن روح‌الامینی منتشر شد. حساسیت برانگیزتر از اعضای این لیست کسانی بوندن که در آن حضور نداشتند.

وحید یامین پور، حمید رسایی، سید امیر سیاح و  خلاصه گروهی از این «جوانان حزب‌اللهی» که به شدت هم در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی فعال هستند و در حال برندسازی چهره جدید اصولگرایی.

اولین واکنش‌ها به این لیست از سوی یامین‌پور، مجری و فعال سیاسی اصولگرا بود. او در توییتر خود نوشت :«از فهرست شورای ائتلاف کنار گذاشته شدم. انصراف نخواهم داد.» 

حمیدرضا رسایی هم که در مجلس‌های پیشین همواره با پرونده فساد مالی دست به گریبان بوده و علیرغم ردی‌های قبلی این بار از شورای نگهبان نمره قبولی گرفت، در واکنش به این لیست نوشت: «با افتخار شاگرد آیت‌الله مصباحم و الحمدلله نه در لیست حزب پایداری ام و نه در لیست احزابی که دور حدادعادل حلقه زده‌اند چون هر دو حزب، توقع دارند وقتی در مجلسم، نماینده حرف گوش کن و مطیع آنها باشم و این سیره سیاست ورزی علامه مصباح یزدی نبوده و نیست.» او در ادامه خود را از تک و تا نیانداخت و تاکید کرد که  «چرااین احزاب (پایداری واحزاب دور حدادعادل) فکر می‌کنند مردم معطل آنهایند، درحالیکه همه نظرسنجی‌ها حکایت از رأی آوری یک لیست خاص نمیکند بلکه این بار مردم براساس عملکردها گزینش میکنند. احزاب بجای حق دانستن خودشان، پاسخ دهند منطق لیستی که داده‌اند چیست؟ چرا این درلیست هست و آن نیست؟»

جلیل محبی رییس ستاد امر به معروف و نهی از منکر هم که این روزها خرما خوردنش در مناظره با تاجزاده دستمایه طنز در شبکه‌های اجتماعی شده بود پیشنهاد داد که «یک فهرست از کارشناسان نخبه انقلابی جوان کارآمد تهیه شود و جریان انقلاب بجای لیست های سیاسی سهم خواهانه از آن لیست حمایت کنند»

گروهی هم همه چیز را زیر سر بذرپاش می‌دانند. صادق نیکو فعال رسانه‌ای اصولگرا و نزدیک به قالیباف در طعنه به مهرداد بذرپاش در توییتر خود نوشت : «آقای بذرپاش شلخته درو می‌کردی» و  قالیباف را «لیست کش مینی بوس بذرپاش» خواند.

مرتضی روحانی، مدیر نشریه ترجمان هم در سرزنش لیست ارایه شده در توییتر خود نوشت:« الان دارم اسم کسانی را که در لیست ائتلاف آمده و نمی‌شناسم را در وب جستجو میکنم. از بعضی هیچ رزومه‌ای وجود ندارد. واقعاً خسته نباشید. رفتید گشتید سرباز گمنام پیدا کردید؟»

دعوا حتی در همین سطح هم نماند. وحید اشتری و صادق شهبازی، دو نامزد مجلس عضو جنبشی موسوم به «عدالت‌خواه» هم بعد از انتشار این لیست بازداشت شدند. به گفته آنان که چند ساعت بعد آزاد شدند این بازداشت از سوی پلیس امنیت تهران و با حکم دادسرای جرائم امنیتی بوده  و هدف تلویحی بازداشت انصراف آنان از ادامه حضور در رقابت‌های انتخاباتی.

دردسر تعدد لیست

حال از دیروز تابحال لیست‌های ریز و درشت دیگری هم از درون اصولگرایان درآمد. ائتلاف «اقتصاد و معیشت مردم» و «یاران قالیباف» در کنار جبهه پایداری  و شاجا.

اکبر رائفی پور، سخنران و فعال سیاسی اصولگرا در واکنش به این لیست‌ها که از گوشه و کنار سر برمی‌آورد در توییتر خود نوشت: « صد نفر را واسطه فرستادند که شما لیست مجزا نده و وحدت را حفظ کن، قول می دهیم شرایط شما (شفافیت ،کارآمدی و جوانگرایی) لحاظ شود! حالا هرکه از مادرش قهر کرده می خواهد لیست جداگانه ای بدهد ظاهراً فقط من می توانم وحدت را به هم بزنم!»

چنانچه از شواهد بر‌می‌آید مقاومت ۴۰ ساله جمهوری اسلامی در مقابل نهادسازی، شکل گرفتن احزاب به معنی درست و استاندارد کلمه و تمرین دمکراسی، مشارکت و رقابت سالم نه تنها منتقدان و مخالفانش را ضعیف و ناکارآمد کرده که برای خود او هم نتایج بهتری در پی نداشته‌ است.

فساد، رانت و حذف «دیگری» که متناسب با شرایط مدام در حال بازتعریف شدن است به جای رقابت سالم، در نهایت برخلاف آنچه رهبر سابق جمهوری اسلامی می‌گفت مجلس را به عصاره‌ای از «رذایل ملت» بدل خواهد کرد.

«حزب‌اللهی‌ها»ی مورد تایید شورای نگهبان در غیاب رقیب از میان همقطاران‌شان دشمن می‌تراشند و بازی حذف را از یه سطح به سطح دیگر می‌برند.

 فساد، رانت و حذف «دیگری» که متناسب با شرایط مدام در حال بازتعریف شدن است به جای رقابت سالم، در نهایت برخلاف آنچه رهبر سابق جمهوری اسلامی می‌گفت مجلس را به عصاره‌ای از «رذایل ملت» بدل خواهد کرد. 

این که مجلس آینده مجلسی یک دست اصولگرا باشد به نظر بدیهی می‌رسد. اما شکست اصولگرایان آنجاست که برخلاف انتظار بخشی از بدنه که به اصرار می‌خواهند نامزدها «تعهدنامه شفافیت» را امضا کنند و برخلاف ادعای پدرخوانده‌‌های اصولگرا چنانچه از شواهد پیداست باز هم مجلسی فاسد و رانتی با بازیگرانی که پیش از این بارها آزموده شده‌اند در راه خواهد بود.

🍃 نرگس محمدی: اینجا فقر و موادمخدر بیداد می‌کند

$
0
0

 



نرگس محمدی: اینجا فقر و موادمخدر بی‌داد می‌کند

نرگس محمدی، نایب رییس و سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر٬ در نامه‌ای از زندان زنجان از در دسترس بودن مواد مخدر گزارش داد.

او درباره دیگر زنان زندانی که به گفته او ۶۰ نفر هستند نوشت: «فقرشان چنان است که حتی میل من را برای خریدن جنس خوراکی از فروشگاه ناتوان کرده است.»

او همچنین توضیح داد که فقر و اعتیاد برخی از «زندانیان خطرناک» که به اعدام محکوم شده‌اند، در او «هم احساس ترحم و هم ترس از زیستن در چنین زندانی را ایجاد کرده است.»

نرگس محمدی در ادامه نوشت که از خودم می‌پرسم «چرا باید به چنین زندانی تبعید شوم، گاهی هم می‌پرسم چرا زندانی شده‌ام، به چه جرمی؟»



احمد جنتی: انتخابات مجلس کاملا رقابتی است

احمد جنتی٬ دبیر شورای نگهبان٬ گفت: «برخلاف برخی اظهارات نادرست، انتخابات آتی کاملا رقابتی است و نمایندگان همه جناح‌ها در انتخابات حضور دارند و بنابر گزارش‌های رسیده رقابت مناسبی میان داوطلبان درحال شکل‌گیری است که فردا و همزمان با آغاز زمان قانونی تبلیغات این مسئله آشکار خواهد شد.»

او همچنین مدعی شد که شورای نگهبان تا اعلام نتایج نهایی انتخابات از سلامت انتخابات و آرای مردم صیانت خواهد کرد و اجازه نخواهد داد که کسی در آرای مردم دخالت کند.



زلزله در گیلان

دقایقی پیش زلزله‌ای در شهرهای مختلف استان گیلان حس شده است. مرکز اصلی زلزله در ۱۶۰ کیلومتری انزلی و تقریبا ۱۹۰ کیلومتری رشت با مختصات ۴۷.۶۴ عرض شمالی و ۳۷.۷۶ طول شرقی ثبت گردیده است

زلزله‌ ۴.۵ ریشتری ساعت ۰۲:۱۷:۴۷ در عمق ۸ کیلومتری زمین رخ داده است.


یک تکذیب دیگر؛ بیمار مشهدی کرونا نداشت

مدیر گروه پیشگیری و مبارزه با بیماری‌های دانشگاه علوم پزشکی مشهد با اشاره به بستری شدن فردی در مشهد که مشکوک به ابتلا به بیماری کرونا بود گفت:« این فرد با علائمی شبیه به بیماری کرونا در مشهد بستری شد اما پس از انجام آزمایشات مشخص شد که به این بیماری مبتلا نبوده است.»
به گفته او این فرد از اهالی استان اصفهان بود و به‌دلیل سفرهایی که به تاجیکستان و پاکستان داشته از وی آزمایشات پزشکی گرفته شد و مشخص شد که به این بیماری مبتلا نشده و از بیمارستان مرخص شد./ تسنیم


 بحران در رشت

 

 

 

 

 


عبور آزمایشی از آزادراه تهران شمال

 


گزارش تصویری  همشهری آنلاین از حجاب اجباری در جشنواره فیلم فجر


بی‌برقی در رودسر و لنگرود ادامه دارد

فرمانداران رودسر و لنگرود به خبرگزاری ایسنا گفته‌اند مشکل اصلی شهرستان‌های‌شان که به‌شدت گرفتار برف‌ شده‌اند، نبود برق است که به مشکل‌های دیگری دامن زده.

فرماندار لنگرود هم گفته: «متاسفانه قطعی برق مشکلات دیگری مانند افت فشار آب و قطعی آب در برخی روستاها و نقاط شهری را به دنبال داشته.»
فرماندار رودسر گفته:مردم بچه دارند، مریض دارند نبود برق مشکلات بسیار زیادی را برای آن‌ها پدید آورده.»


 


دستگیری ۵ آمریکایی به اتهام تلاش برای تجارت نفت با ایران

پنج‌ مرد آمریکایی به اتهام تلاش برای تجارت نفت تحریم شده ایران که از نظر واشنگتن نقض تحریم‌های تجاری ایالات متحده به شمار می‌رود، دستگیر شدند.

بر اساس بیانیه روز سه شنبه دفتر دادستان فیلادلفیا سه متهم با نام های شنیو وانگ، رابرت توئیتز و نیکلاس جیمز فاشز از دالاس، دانیل رای لن از مک‌کینی تگزاش و نیکلاس هووان از نیویورک به اتهام توطئه و نقض تحریم‌های اقتصادی ایالات متحده آمریکا علیه ایران متهم و دستگیر شده‌اند./ یورونیوز


خبرهای روز گذشته را از  اینجا بخوانید.

تاملاتی در مستند «فرزند انقلاب»؛ بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

$
0
0

۱. برای رسیدن به حقیقت، هیچ روایت تاریخی اعتبار ندارد. روایت‌های تاریخی پیش از آن‌که شرح واقعه باشند، ساختارهای استدلالی‌اند و این ساختار در صادقانه‌ترین و بی‌طرفانه‌ترین روایت‌ها هم به چشم می‌خورد. مستند خوش‌ساختِ «فرزند انقلاب» که در روزهای ۲۰، ۲۱ و ۲۲ بهمن ۱۳۹۸ از شبکه بی‌بی‌سی فارسی پخش شد، یک‌بار دیگر نگارنده را در این رویکرد به تاریخ مصمم‌تر کرد که روایت‌های تاریخی،  در بهترین نمونه، حداکثر یک رمان‌اند با شخصیت‌های واقعی. می‌شود از آن‌ها لذت برد و آموخت و عبرت گرفت اما هیچ حقیقتی را نمی‌توان در آن‌ها یافت. در این مستند، صادق قطب‌زاده و روح‌الله خمینی با آن‌چه در تاریخ رسمی و کتاب‌های درسی ایران می‌آید، گاه ۱۸۰ درجه تفاوت داشتند.

۲. «فرزند انقلاب»، فقط روایت زندگی صادق قطب‌زاده نبود بلکه تصویرگری چهره‌ای کمتر نشان‌داده شده و روایت‌شده از روح‌الله خمینی، رهبر انقلاب، بود. در این مستند، خمینی فردِ کم‌سخن، نامرد، بی‌معرفت، سیاس و حیله‌گر و بی‌رحمی است که به خوبی می‌داند چگونه از درخواست صادق طباطبایی برای بخشش قطب‌زاده شانه‌ خالی کند، از شانه‌های دیگران چگونه بالا برود، پاسخ خبرنگاران را چگونه بدهد، یک انقلاب را چگونه تصاحب کند، قدرت را چگونه در صنف و خانه‌ی روحانیت نگه‌دارد و به چه‌کسانی بسپارد. در «فرزند انقلاب» هرچه قطب‌زاده  «انقلابی» و «مرد» است، خمینی «سیاس» و «نامرد» است.

۳. در بخش سوم این مستند (دقیقه ۵۲) عبدالکریم لاهیجی به نقل از مهدی بازرگان، می‌گوید«… یادی هم از صادق بکنیم، همه‌ی ما آرزو می‌کنیم که مثل او بمیریم برای این‌که مردانه مُرد. روی کلمه مردانه خیلی تاکید کرد». ابوالحسن بنی‌صدر هم می‌گوید«قطب زاده بین مرگ و زندگی با ذلت و پذیرش حکم ستمگر، بر حق ایستاد و مرگ رو انتخاب کرد». اگر این روایت‌ها دقیق باشد، شهادت‌هایی شنیدنی و گواهی‌های قابل اعتنایی است بر کارنامه‌ی انقلابی صادق قطب‌زاده. منظورم کارنامه‌ی سیاسی، اخلاقی یا هر آن‌چه در راه رسیدن به هدف انجام داده بود نیست، مشخصا منظورم  وفاداری به مشی یک فرد تماما انقلابی است که تا پای جان می‌رود اما تسلیم رقیب نمی‌شود و حتی از او فرار هم نمی‌کند. به عبارتی دیگر،  در فضا و روزگار و گفتمانی که انقلابی بودن یک ارزش است و  در حالی‌که رهبر انقلاب به حکومت‌کردن مشغول شده و بسیاری از فرزندان انقلاب یا دولتی شده‌اند، یا اصلاح‌طلب؛ قطب‌زاده شاید تنها فردی است که تا لحظه‌ی مرگ، انقلابی باقی می‌ماند.

۴. تصویری که مستند «فرزند انقلاب»، مخصوصا در قسمت نخست آن از صادق قطب‌زاده به دست می‌دهد، تصویر یک نابغه‌ی جذابِ  لوطیِ ساده‌ی بیش‌فعال است. «یک انقلابیِ تمام وقت» که در راه رسیدن به آن‌چه می‌خواهد کم نمی‌گذارد و لحظه‌ای نمی‌کند. زندگی را به سخره می‌گیرد. صادق طباطبایی، هنگامی که به ملاقات او در زندان اوین می‌رود، در آن شرایط سخت از او نقل می‌کند که «من با مرگ هیچ‌وقت مسئله نداشتم مشکلِ من مشکل زندگی بوده» (دقیقه ۳۷، قسمت سوم) تعبیری که یادآور سخن مشهور علی شریعتی، معلم انقلاب، است: خدایا چگونه زیستن را به من بیاموز! چگونه مردن را خود خواهم آموخت.

۵. مستند «فرزند انقلاب»، سهوا یا عامدا، به زندگی خصوصی‌تر قطب‌زاده کمتر می‌پردازد. مثلا هیج ‌معلوم نیست قطب‌زاده از کجا پول در می‌آورد، حامیان او چه کسانی بودند، چگونه با این‌‌همه آدم ذی‌نفوذ و سرشناس در ارتباط است، چرا از پله‌های هواپیما مانند همیشه دوش به‌دوش خمینی پایین نمی‌آید، چرا از یک‌جایی به بعد بیش‌از حد «تنها» می‌ماند و پشتیبانان قبلی‌اش را به‌تمامی از دست می‌دهد. کنایی‌تر و سینمایی‌تر اگر بخواهم بگویم، مستند «فرزند انقلاب» تصویری از «پدر انقلاب» به دست نمی‌دهد.

۶. سخن آخر را بایستی اول می‌گفتم! در مستند «فرزند انقلاب»،  صادق قطب زاده و مخصوصا ماه‌های پایانی عمر او، تجلی‌ و عینیت همان قماربازی است که مولانای عاشق هم حسرتش را دارد : خُنک آن‌قماربازی که بباخت هرچه بودش/ بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر.

پی‌نوشت: لازم است که در این یادداشت، منظور از  صادق قطب‌زاده، همان فردی است که نقشِ اول مستند «فرزند انقلاب» است. چنان‌چه در روایاتی دیگر گاه یک فرد بی‌اصول و فرصت طلب و یا حتی یک جاسوس چندجانبه برای برکشیدن رهبر انقلاب معرفی شده است.


گزینه انتخاب و انتخابات در ایران 

$
0
0

در ایران گزینه انتخاب با بیعدالتی و گزینه انتخابات با عدم آزادی روبروست. از گذشته دو کنش سیاسی در مورد انتخابات در کشور ما وجود داشته است. کنش اول اعتقاد دارد که تحت هر شرایطی نباید صحنه انتخابات را رها کرد. در این باور، انتخابات بخودی خود یک عمل سیاسی است و لزوما نباید به نتایج آن چشم دوخت بلکه باید به پروسه و نه نتیجه این پروسه در حال حاضر توجه کرد. این کنش اعتقاد دارد که اگر شرکت در انتخابات تکرار شود و شهروندان کشور با انتخابات قهر نکنند، نظام غالب نهایتا تسلیم عمل سیاسی مردم می‌شود و به انتخابات آزاد برای ایجاد تغییرات مورد نظر جامعه تن می‌دهد.

کنش دوم اما اعتقاد دارد که باید به نتیجه انتخابات توجه شود. شرکت در انتخابات برای انتخاب اصلحِ کسانی است که در صحنه سیاسی منافع مختلف شهروندان کشور را نمایندگی میک‌نند. اگر زمانی حق شرکت در انتخابات برای انتخاب انسان‌های اصلح از شهروندان کشور گرفته شد باید برای اعاده آن حق به روشهای دیگری متوسل گردید.

در این کنش تاکید می‌شود که شرکت مکرر در انتخابات و ماندن در صحنه انتخابات لزوما به تغییر سیاست‌های یک نظام و تن دادن آن به انتخابات آزاد نمی‌انجامد. لذا کنش اول بر پروسه انتخابات تکیه کرده و کنش دوم بر نتیجه آن اصرار می‌ورزد.  کنش اول به نماد انتخابات دلبسته است و کنش دوم به نهاد انتخابات بعنوان یک مکانیزم برای انتخاب نمایندگان واقعی مردم و تغییرات مورد نیاز.   

اما کنش اول بر مفروضاتی استوار است که این مفروضات باید در ظرف اجتماعی و سیاسی امروز جامعه ما به ارزیابی صحیح و دقیق گذاشته شود. یکی از این مفروضات اعتقاد به این مقوله است که جامعه و نظم سیاسی امروز کشور در مرحله گذار به دموکراسی قرار گرفته است. اصولا در تحقیقات سیاسی روی جوامعی که در مرحله گذار به دموکراسی قرار گرفته‌اند و این گونه کشورها که نظم سیاسی آنها در اثر تلفیقی از نهادهای استبدادی و دموکراتیک شکل یافته اند (نظامهای ترکیبی  Hybrid)، باور بر اینست که شرکت در انتخابات با استفاده فعال از یک استراتژِی که نقاط ضعف نظم غالب سیاسی را نشانه می‌گیرد، نهایتا به تسلیم نظام در مقابل آراء شهروندان انجامیده و دستیابی به  مرحله عبور به دمکراسی بدون خشونت میسر می‌گردد.

اما کسانیکه در گذشته،در ایران بعد از انقلاب، باین فرض باورمند شده‌اند و شرکت در انتخابات را بعنوان تنها راه حل برای دستیابی به نهادینه کردن دموکراسی انتخاب کرده اند،با یک خطای فاحش در تحلیل و تفسیر خود از جامعه امروز ما روبرو بوده‌اند. آنها در تعریف و تحلیل مفهوم گذار به دموکراسی کاملا به بیراهه رفته و در تحلیل‌های خود نشان نداده اند که چه علائمی در نظم سیاسی کشور و جامعه امروز ما مشاهده کرده اند تا بطور یقین بتوانند ادعا کنند که جامعه امروز ایران در مرحله گذار به دموکراسی قرار گرفته است.

یکی از جوامعی که در همسایگی ما مرتب عقب‌گرد دموکراتیک کرده است  و علی رغم برگزاری انتخابات، نهادهای استبدادی آن با ثبات‌تر شده‌اند روسیه است. چند ماه پیش مجله مشق نو مقاله ای را زیر عنوان «انتخابات نمایش و یا نشانه» از اقای علیرضا علوی‌تبار به چاپ رسانیده بود که درست دست بر روی خطای برداشتی کنش‌های انتخاباتی در عرصه سیاست ایران گذاشته بود.

منتقدین بحث او، اشاره به مفهوم گذار به دموکراسی کرده بودند بدون آنکه به خوانندگان خود نشان دهند که اصولا این مفهوم چگونه تعریف می‌شود و آنها آنرا چگونه بکار می گیرند. آنها به اشتباه ایران را در گذار به دموکراسی دیده بودند و شرکت در انتخابات در جامعه امروز ایران را برای دستیابی به دموکراسی لازم دانسته بودند.   

مرحله گذار به دموکراسی حد اقل چهار نشانه دارد که باید آنها را شناخت تا فهم شود که یک جامعه و یک نظام در کجای این مراحل قرار گرفته است. اگر کشوری در مرحله گذار به دموکراسی قرار نگرفته باشد، شرکت در انتخابات در آن کشور نتنها کمکی به تسریع دستیابی به نهادینه کردن نهادهای دموکراتیک نمی‌کند که آن شرکت به نظم غالب کمک می‌کند و به آن زمان می‌دهد تا نهادهای استبدادی سیاسی را  نهادینه کرده و اعمال پروسه‌های غیردموکراتیک را عادی سازی کند. آنچه امروز در کشور ما اتفاق افتاده است عادی‌سازی پروسه های غیردموکراتیک و بطور مشخص سامان دادن به یک انتخابات مهندسی شده است. 

نشانه های چهارگانه برای شناخت مراحل مختلف گذار به دموکراسی کدام هستند؟  

  1. اولین نشانه قرار گرفتن  در مرحله گذار به دموکراسی،  فاصله گرفتن نظام غالب در یک کشور از نظم نهادینه شده استبدادی است.  شاید بهترین ابزارهای اولیه برای اندازه گیری فاصله گرفتن یک نظام ازکنش‌های استبدادی یکی پاسخگو شدن (Accountability) یک نظام و دوم احترام به قانون و قانونمند شدن یک حکومت (Respect for the Rule of Law) باشد. اما این دو اصل پاسخگویی و قانونمند شدن در یک نظام را نمی‌توان از یکدیگر جدا دانست و مجزا مورد ارزیابی قرار داد. شهروندان یک جامعه  فقط از طریق بکارگیری ابزار قانون و استفاده از ظرفیتهای قوانین کارآمد و یک قوه قضائیه مستقل می‌توانند حکومت خود را پاسخگو نگه دارند. پاسخگویی هم بطریق عمودی (Vertical Accountability) و هم افقی  (Horizontal Accountability)قابل تفسیر و ارزیابی است. در نوع اول و پاسخگویی عمودی، شهروندان می‌توانند با تکیه بر قانون، یک نظام و یا افراد صاحب مسئولیت سیاسی را در یک کشور پاسخگو بدانند و آنها را برای سیاست‌هایشان مؤاخذه کنند. در نوع افقی پاسخگویی، در خود نظام باید نهادهای مختلف قادر باشند که در نهادهای موازی خود را مسئول نگاه داشته و در صورت لزوم  مؤاخذه شوند. در نظام‌های باثبات دموکراتیک نهادهای مختلف بشکل حافظ و پاسدار (Check and Balance) نظم کلی سیاسی کشور عمل می‌کنند و می‌توانند با تمسک به قانون یکدیگر را مؤاخذه کنند. قانون به قوای سه گانه مجریه، قضائیه و مقننه اجازه می‌دهد که حافظ نظام کلی کشور بوده و با داشتن مسئولیت در قبال یکدیگر نهاد دیگری را مسئول نگاه داشته و در صورت اشتباه مؤاخذه کنند. مسئولیت قوای جداگانه برای پاسداری از حریم قوانین در مقابل یکدیگر مساوی است. پاسخگویی به معنی مسئولیت‌پذیری و قبول مسئولیت است و می‌توان پاسخگویی را در رابطه با افراد و و نهادهای مختلف تبیین و تعریف کرد. پاسخگویی افراد حقیقی و حقوقی به مردم و نهادهای سیاسی، پاسخگویی نهادها و سازمانهای سیاسی به یکدیگر و مردم، پاسخگویی یک نظام سیاسی در مقابل شهروندان خود و نهایتا پاسخگویی یک نظام به نهادهای بین‌المللی و ضوابط و روابط سیاسی بین‌المللی.  
  2. دومین مشاهده‌ای که در مرحله گذار به دموکراسی می‌توان داشت ایجاد زمینه برای اصلاحات سیاسی و اجتماعی قابل ملاحظه و نهادینه شده (Socio-Political Reform) در یک نظام سیاسی است. اگر نظامی تن به اصلاحات مورد قبول و مطالبات اکثریت مردم در جامعه ای داد، می‌توان گفت که نظام سیاسی در مرحله گذار به دموکراسی قرار گرفته و آماده شده است تا شرایط این گذار را تسهیل نماید. این شرایط در بسیاری از جوامع در ابتدا گذشتن از خط گسل  (Fault Line) بین نیروهای اجتماعی، خصوصا نیروهای تندرو و معتدل یک جامعه است. گذشت از این گسل سیاسی شرایطی را آماده می‌کند که نهادهای دموکراتیک ترمیم و ایجاد شوند . زمانی که  قانون اساسی کشور تغییر کرد یا افراد و شخصیت‌های سیاسی کشور در مقام های مختلف مرزهای مورد قبول قانون اساسی را شکسته‌اند به آنها برگردانده شده و مجبور شوند به الزامات قانون تن دهند. در سطح جامعه، نظام‌های در حال گذار قوانین بازی سیاسی را  به شکل قانونی عوض می‌کنند و زمانی نهادهای حکومتی را کاملا بازسازی کرده تا نظام جدید منسجم‌تر عمل کند و زمینه برای مشارکت حداکثری احاد مردم فراهم آید. این نظام‌ها به انتخابات آزاد و منصفانه روی می‌آورند و در کنار آن آزادیهای اجتماعی (Civil Liberty)  را احیا کرده و یا نوسازی می‌کنند. در مراحل مختلف، تغییرات سیاسی را نهادینه می‌کنند. نهادینه کردن تغییرات سیاسی در هر مرحله بسیار حیاتی و ضروریست، بخاطر اینکه با نهادینه کردن این تغییرات، تغییرات بعدی راحتتر ایجاد و میسر می‌گردند و به نرم‌های سیاسی و اجتماعی جدید تبدیل می‌گردد. نرم‌سازی‌های سیاسی در این نوع جوامع بسیار ضروریست بخاطر اینکه وظایف و مسئولیت‌های جدیدی را برای شهروندان و کسانی‌که پا به عرصه قبول مسئولیت‌های سیاسی می‌گذارند تعریف می‌کند و از سر درگمی‌های اجتماعی و سیاسی می‌کاهد. 
  3. در مرحله گذار به دموکراسی، نظام سیاسی کشور اهمیت ویژه ای برای انتخابات قائل می شود. نه تنها به آزاد بودن و عادلانه بودن انتخابات فکر می‌کند که انتخابات را بزرگترین و با ثبات ترین نهاد برای ایجاد مشروعیت برای نظم سیاسی کشور تلقی نموده و با تشویق حداکثری در انتخابات، کوشش می‌کند که ایجاد یک پلورالیسم جدید سیاسی تقویت گردد. در این مرحله و با ایجاد انتخابات آزاد و عادلانه، موجبات وفاداری شهروندان (Loyalty) به نظام سیاسی کشور افزایش پیدا می‌کند. بزرگترین پیغام در یک جامعه در مرحله گذار به دموکراسی این است که همه افراد می توانند در ایجاد نهادهای دموکراتیک و تولید ارزش‌های دموکراتیک شرکت کنند. اگر شهروندان یک کشور با علایق و سلایق مختلف بتوانند آزادانه در ایجاد نظم جدیدی شرکت کنند، نرم‌های تحول یافته‌ای در صحنه سیاست کشور بوجود می‌آیند که بر تنگ‌نظری های سیاسی گذشته خط بطلان کشیده و باعث ایجاد یک وفاق ملی می‌گردند. وفاق ملی در هیچ کشوری بدون تکیه بر نرم‌های سیاسی قابل قبول توسط آحاد مردم میسر نمی‌گردد. این وفاق نه تنها به وفاداری شهروندان به نظام سیاسی کشور ازدیاد می‌بخشد بلکه می‌تواند به بزرگترین تکیه‌گاه برای حکومت تبدیل گردد.  
  4. اگر جامعه و نظامی در مرحله  گذار به دموکراسی قرار گرفت و ارزش‌های جدید سیاسی برای ایجاد وفاق ملی فراهم گردید، وابستگی‌های گذشته اقلیتی که بر تعلقات سیاسی، دینی، قومی، فرهنگی و غیره تکیه می‌کردند از بین می روند و فرهنگ سیاسی جدیدی متولد می‌شود. در بعضی جوامع که نهادسازی دموکراتیک و ایجاد ارزش های دمکراتیک پیرامون این نهادها بسیار مشکل بنظر می‌رسد، تعلقات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و همچنین میراث نهادهای شکل گرفته، تاریخ سیاسی، ساختار قومی، سنت‌های اجتماعی گذشته براحتی اجازه نمی‌دهند تا جامعه در مرحله گذار به دمکراسی قرار گیرد. وظیفه نیروهای فعال سیاسی در چنین جامعه ای این است که با ایجاد فشار بر روی نظام غالب، آن را مجبور کنند تا از گسل‌های اجتماعی ـ که زمانی آن را تشویق می‌کنند تا مرحله گذار را در یک جامعه به تاخیر بیندازد ـ بگذرد و زمینه‌های وفاق ملی را فراهم آورد. اگر گسل‌های اجتماعی در جامعه ای تشدید شوند، ایجاد مرحله گذار در ان کشور براحتی میسر نخواهد شد و امکان انکه کشور با بحران‌های بزرگی روبرو شود وجود خواهد داشت. وجود گسل‌های مختلف اجتماعی در یک جامعه براحتی نشان می‌دهد که آن جامعه و نظم سیاسی در مرحله گذار به دموکراسی قرار نگرفته است. 

چرا جامعه ما در مرحله گذار به دموکراسی قرار نگرفته است؟ 

جامعه امروز ما در مرحله گذار به دمکراسی قرار نگرفته است. در جوامعی که در گذار به دموکراسی قرار می‌گیرند باید نشانه‌هایی از این مراحل مشاهده نمود تا با اتخاذ استراتژِهای مناسب توسط حامیان گذار باین مراحل سرعت بخشید. نظام سیاسی در کشور ما پاسخگو نیست و حکومت در ایران برای قانون اعتباری قائل نیست. در ایران امروز ما حکومتی قانون‌مند وجود ندارد. در طول سی سال رهبری آقای خامنه‌ای، این نظام بیشتر از دو مقوله پاسخگویی و قانون‌مداری فاصله گرفته است. بسیاری از نهادهای انتخابی و انتصابی فقط به او پاسخگو هستند و او به شهروندان این کشور و هیچ نهاد دیگری پاسخگو نیست. آنچه در کشور ما اتفاق افتاده است تعریف نظام در رهبری و رهبری نظام توسط آقای خامنه ای است. نظام سیاسی کشور با ولایت فقیه و شخص او تعریف می‌شود و این باین معنی است که نظام و رهبری آقای خامنه ای در هم ادغام شده و با یکدیگر هویت پیدا می‌کنند.  تصمیم‌های شخصی او و سیاست هایش، تصمیمات حکومتی در کشور ماست. منتصبین آقای خامنه‌ای برای او جایگاهی در این نظام تصور کرده اند که هیچ جایی برای پاسخگویی او و آنها ایجاد نمی‌کند. مجلس خبرگان رهبری بجای پاسخگو کردنش به او پاسخگو شده است. بخاطر اینکه رابطه او با افراد حقیقی در نهادهای انتصابی بر مبنای ولینعمت و موکل (Patron-Client)  شکل گرفته است. در این شکل از روابط اجتماعی هر دو طرف به حمایت یکدیگر نیازمندند و بهمین دلیل در این نوع رابطه پاسخگویی جایی ندارد. او دولت پنهان و خارج از چهارچوب‌های قانون ایجاد می‌کند و کسی هم نمی‌تواند او را بچالش بکشد. او خود را  فرای قانون می داند اگرچه قانون اساسی کشور وظایف او را تعریف کرده است.  

نظام فعلی تحت رهبری ولی فقیه بدنبال اصلاحات در درون کشور نیست. اصلاحات اصولا در کشورهایی معنی می دهد که قدرت شخصی نشده، نظام تلاش کند پاسخگو باشد و قانون بر ان کشور حکومت کند. در زیر قدرت شخصی آقای خامنه ای، سیاست قدسی شده است و دیگر زمینی نیست. وقتی آقای خامنه ی تصمیم گرفت تا با ایجاد شورای سران سه قوه، سیاست ازدیاد قیمت بنزین را عملی کند، با یک فرمان، مجلس کشور را از مداخله در این امر و مخالفت بر حذر داشت. سیاست قدسی رهبری جمهوری اسلامی در مقابل سیاست عرفی و وظیفه نمایندگان مجلس کشور قرار گرفت. این شیوه اولین بار نیست که خود را در صحنه‌های مختلف سیاسی کشور به نمایش گذاشته است. سیاست خارجی کشور یکدست در زیر کنترل رهبری جمهوری اسلامی است. دولت پنهان که با حمایت او بطور موازی با دولت انتخابی شکل گرفته است سالهاست که در سیاست‌های داخلی و خارجی کشور اعمال نفوذ کرده و کنترل را بدست گرفته است. هم اکنون رد صلاحیت کاندیداها و نمایندگان فعلی مجلس برای مشارکت در انتخابات یک تصمیم امنیتی و از نهادهای امنیتی دولت پنهان سرچشمه گرفته است. آقای جنتی میگوید «با دقت تمام نامزدها را رد صلاحیت کردیم و راه ورود افراد فاقد شرایط به مجلس را بستیم.  پاسداری از جمهوریت نظام و حق الناس یعنی رد صلاحیت مخالفان و منتقدان و رقبا.» آیت الله شب زنده‌دار یکی دیگر از فقهای شورای نگهبان می‌گوید «که قانون شرایط حداقلی برای نامزدها در نظر گرفته و دست ما را بسته است. به رهبری هم عرض کردم که این شریط قانون فعلی کم است و باید نامزدها شرایط بسیار دیگری هم داشته باشند. مجلس بعدی باید این را حل کند تا ما راحت تر بتوانیم نامزدها را رد صلاحیت کنیم.» این اظهارنظرها نه تنها از نفوذ نیروهای امنیتی در دولت پنهان برای پاکسازی و یکدست سازی صحنه سیاست ایران پرده برمی‌دارد که همزمان نشان می‌دهد نظام فعلی در کشور ما بدنبال مطالبات مردم برای اصلاحات در درون سیستم سیاسی کشور نیست. 

برگزاری انتخابات این بار نه آزاد و نه عادلانه است. نظام ولایت فقیه در کشور ما هیچ تصمیمی ندارد تا این نهاد را ثمربخش کند و نمایندگان واقعی مردم به مجلس نمایندگان مردم راه یابند. آقای علی اکبر گرجی، معاون ارتباطات و پیگیری اجرای قانون اساسی معاونت رئیس جمهور در نامه ای به دبیر شورای نگهبان نوشته است «نظارت استصوابی بر تأیید و رد صلاحیت داوطلبان انتخابات مختلف، مغایر اصل آزادی مشارکت مردم (اصول ۳ و ۶ قانون اساسی و حق بر تعیین سرنوشت (اصل ۵۶ قانون اساسی)، مخالف اصل اداره تمام امور جامعه با رأی عمومی مردم، و به‌منزله تحدید حقوق و آزادی‌های سیاسی است. تفسیر شورای نگهبان از اصل ۹۹ با اصول متعدد قانون اساسی که به‌صراحت بر مبانی فوق دلالت دارند، مباینت دارد.» او نتیجه می‌گیرد که اعمال نظارت استصوابی خلاف اصل ۹۹ قانون اساسی است و « موجب تهی‌سازی نظام انتخاباتی جمهوری اسلامی از اعتبارسازی، اثربخشی و مشروعیت‌آفرینی» می‌شود. اما رهبر جمهوری اسلامی در دفاع از شورای نگهبان در سخنرانی خود با اقشار مردم در تاریخ ۱۶/۱۱/۱۳۹۸ می‌گوید «شورای نگهبان مرکب از شش فقیه عادل و شش حقوقدان بر جسته منتخب مجلس، در قانون اساسی شآنی دارد و مجموعه قابل اعتماد است؛ چگونه انسان میتواند این مجموعه را به غرض ورزی در باره برخی افراد متهم کند.» دو برداشت مختلف از یک پدیده یکی از طرف نظام و دیگری از طرف مسئولی مرتبط به یک نهاد انتخابی کشور. لذا نظام فعلی در ایران بدنبال برداشتن محدودیت‌ها برروی انتخابات در کشور ما نیست و روز بروز کوشش می‌کند تا به وسیله انتخابات حلقه را تنگ‌تر نموده تا قدرت در ایران یکدست و متعلق به یک فکر سیاسی باشد.  

نظام فعلی بدنبال ایجاد وفاق ملی در کشور  نیست و نسبت به گسل‌های اجتماعی و سیاسی نه تنها بی‌تفاوت مانده است بلکه آنها را هم در مواقعی تشدید کرده و می‌کند. تعلقات سیاسی و اجتماعی گروهی را که در اقلیت هستند، اما حامی نظام مانده‌اند، بر تعلقات سیاسی اکثریت جامعه ترجیح می‌دهد.

بهترین نمونه انتخابات فعلی مجلس و رد صلاحیت گسترده اصلاح طلبان بنام منتقدان و مخالفین نظام و یا کسانی که به نظام  ولایت فقیه تعهدی «مورد قبول» نداشته‌اند است. رهبری جمهوری اسلامی به کرات نشان داده است که گروهی در جامعه ایران کمتر از گروه دیگری شهروند محسوب می‌شوند. سیاستی که این نظام در مقابل شهروندان سنی کشور در طی سال‌های گذشته دنبال کرده است نشان از همین تبعیض و تشدید گسل‌های اجتماعی و سیاسی در کشور دارد. رد صلاحیت‌های گسترده اصلاح طلبان و تایید صلاحیت محافظه کاران حامی نظام در این انتخابات دامن زدن به یک گسل عقیدتی سیاسی در جامعه و نشانی از تبعیض در حقوق شهروندی مردم است. اینگونه برخورد با انتخابات نه تنها شهروندانی را شهروندتر از بقیه فرض می‌کند که نشان از تبعیض و بیعدالتی بزرگ از طرف این نظام در مورد بسیاری از شهروندان کشور دارد. در جوامعی که اینگونه گسل‌های سیاسی تشدید می‌شود، فاصله زیادی برای پیمودن راه بسمت اصلاحات و به مرحله گذار به دموکراسی در پیش روی است.    

در جامعه امروز ما مشکل دیگری هم شکل گرفته است که راه را برای دسترسی به مرحله گذار به دموکراسی را دشوارتر  کرده. دولت‌های ترکیبی و آن بخشی که قدرت مطلق را در این‌گونه دولتها در دست دارند کوشش می‌کنند که اقتصاد کشور و بخش عظیمی از آنرا کنترل نمایند. کنترل اقتصاد به این‌گونه دولت‌ها اجازه می‌دهد که دسترسی به منابع اقتصادی در کشور را محدود نموده و بعنوان پاداش به گروه‌های حامی خود بدهد. بخاطر اینکه حامیان اینگونه نظام‌ها به لحاظ اقتصادی به نظام غالب وابسته اند  ریزش حمایت از آنان به آرامی صورت می‌گیرد. کنترل اقتصاد در این نظام‌ها به ظرفیت اداری نظام (Administrative State Capacity)  کمک می‌کند. در نظامی که سیاست زده شده است و نرم‌ها و نهادهای قانونی کمتر در آنها اعمال و بکار گرفته می‌شوند، بخش عظیمی از اقتصاد کشور پنهان عمل نموده و به بخش انتخابی پاسخگو نیست. لذا منابع کنترل شده در بسیاری از موارد می‌تواند بدون ضوابط قانونی در خدمت گروهی گذاشته شود که به شکل غیرقانونی از آن منابع بهره برداری می‌کنند. برای همین در بسیاری از این نوع نظام‌های ترکیبی میزان فساد اقتصادی بسیار بالاست. فساد اقتصادی حداقل دو ضربه بزرگ به اقتصاد کشور می‌زند؛ اول اقتصاد را آلوده می کند و مکانیزم‌های نظارت قانونی را بر کل اقتصاد کشور تضعیف می‌کند و دوم؛ اقتصاد کشور را  ضعیف و ناتوان می‌کند. چرا که منابع اقتصادی خصوصا زمانیکه با محدودیت‌های بزرگی روبرو هستند در جای خود ذخیره و یا خرج نمی‌گردند. لذا اقتصادهایی که تحت کنترل این گونه نظام‌ها میمانند هم با فساد فراوان و هم با ناکارامدی‌های بزرگ روبرو هستند.

از طرف دیگر منابع اقتصادی کنترل شده می‌توانند در مقابل مخالفین و یا بخشی که به نظام وابستگی اقتصادی ندارند استفاده شود. در  ایران بیش از ۴۰% اقتصاد کشور در کنترل نظام و دولت پنهان قرار دارد. صاحبان این سرمایه‌های کنترل شده در نهادهای مختلف اکثرا نه مالیات می‌دهند و نه به قانون و دولت انتخابی پاسخگو هستند. کار بسیار پر مخاطره‌ای که دولت‌های ترکیبی انجام می‌دهند ایجاد یک شکاف عظیم اجتماعی بین حامیان این نوع دولت‌ها و غیرحامیان و یا مخالفین آنان است. اعتراضات آبانماه  جلوه ای از این شکاف را بطور عیان به نمایش گذاشت.   

دلائل برگزاری انتخابات در نظامهای ترکیبی: در جوامعی با نظامهای ترکیبی که نشانه‌ای از مراحل  گذار به دمکراسی دیده نمی شود، انتخابات بعنوان یک راهکار برای ایجاد تغییرات بر گزار نمی‌شود. در اینگونه جوامع، نظامهای ترکیبی غالب کوشش می‌کنند با ایجاد انتخابات به اهداف  پنهانی دست یابند. انتخابات در این گونه نظام ها به چهار دلیل برگزار می‌شود. انتخابات برای مشروعیت (Legitimacy) نظام سیاسی، گرفتن حمایت از نخبگان و یا الیت سیاسی (Patronage)، کنترل و اداره نخبگان و یا الیت سیاسی(Elite Management)  و ارزیابی توقعات مردم (Evaluating Expectations) برای ایجاد مکانیزم های خنثی کننده این توقعات، هدف برگزاری انتخابات است. 

 مشروعیت: برای ایجاد مشروعیت، رهبران نظام‌های ترکیبی به ایجاد ایدئولوژی، فراهم اوردن ارتش زمانی برای مداخلات خارجی، ایجاد توسعه اقتصادی از طریق بوجود آوردن پروژه های بزرگ، ناسیونالیسم و بومی گرایی، استفاده از کاریزما و گردش محدود قدرت از طریق انتخابات روی می آورند. در کشورهای لیبرال دموکراتیک، مشروعیت از طریق کسب رضایت و توافق مردم از طریق برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه صورت می‌گیرد. لذا مردم نه تنها با پروسه کسب مشروعیت، از طریق برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه، موافقت می‌کنند که کاملا به نتیجه این پروسه یعنی انتخاب حداکثری تسلیم می شوند و برایشان آنچه حاصل می‌گردد قابل قبول است.

مشروعیت برای یک نظام ترکیبی هم داخلی و هم خارجی است. در داخل، این نظام‌ها می‌خواهند بگویند که پروسه دموکراتیک را ایجاد و از آن حمایت کرده‌اند و نظمی که برقرار شده است حمایت مردم را داراست.

در خارج، می خواهند به کشورهای دیگر در نظام بین‌المللی بگویند که در یک پروسه دموکراتیک انتخاب شده‌اند و پشتوانه مردمی دارند. آقای خامنه ای اهمیت مشروعیت برای یک نظام را خوب میفهمد. وقتی در کشور دست فسادهای میلیاردی باز می شود می خواهد این پرونده‌ها حتی غیرکامل هرچه زودتر جمع شوند تا آبروی نظام در امان بماند و مشروعیتش زیر سئوال نرود. وقتی در آبانماه سیل تظاهرکنندگان بیرون می‌ایند می‌خواهد آن هم بزودی جمع شود و ابایی ندارد که چند هزار نفر هم بدست نیروهای امنیتی سرکوب و کشته شوند تا اینگونه اعتراضات که ضربه‌ای بر مشروعیت نظام می زند ادامه پیدا نکند و مشروعیت نظام از داخل و خارج مورد سئوال قرار نگیرد.

شخص او بطور مستقیم دستور سرکوب این اعتراضات را داده بود. هنوز مشخص نیست چند نفر در این اعتراضات جان باخته اند.  در سخنرانی اخیر خود با اقشار مختلف مردم در مورد انتخابات میگوید «در قضاوت ناظران بین المللی نسبت به هر کشور، مسائلی نظیر میزان حضور مردم در انتخابات و چگونگی روی کار آمدن مسئولان و نهادهایی نظیر مجلس، تاثیر گذار است؛ بنابر این شرکت انبوه مردم در انتخابات مجلس از این زاویه نیز کاملا ضروریست.» او بسیار منتقد کسانی است که مشروعیت انتخابات را زیر سئوال می‌برند و ردصلاحیتهای بزرگی را که اتفاق افتاده به چالش می‌کشند و می‌گوید، « وقتی شما بدروغ می‌گویید این انتخابات مهندسی شده و یا اینکه انتخابات نیست انتصاب است، مردم دلسرد میشوند.» او هر بار سر انتخابات از مردم و مخالفین تقاضا می‌کند که در انتخابات شرکت کنند. او در سخنان خود می‌گوید، «ممکن است کسی از بنده خوشش نیاید اما اگر ایران را دوست دارد، باید پای صندوق رأی بیاید؛ بنابر این هرکس به ایران علاقمند است و امنیت کشور ، حل شدن مشکلات و گردش صحیح نخبگان را دوست دارد، در انتخابات شرکت کند.» اما او برای کسب مشروعیت نظام یکبار تا به حال حاضر نشده است به یک سئوال چالشی جواب دهد، از مردم سئوال کند که چگونه می خواهند کشور اداره شود و گردش نخبگانش با کدامین معیار و بر چه میزانی صورت گیرد. او فقط سر انتخابات بدون پاسخگویی به هیچ سیاستی و درحالی که می‌داند منتصبین به او قانون شکنی می‌کنند باز از مردم می‌خواهد که در انتخابات شرکت کنند. او حتی یکبار نپرسیده است که شاید کسانیکه رای نمی‌دهند بخاطر ایران و امنیت کشور باشد و نگرانی آنها از این است که منافع ملی و امنیت کشور با سیاست‌های او و منتصبین ایشان به مخاطره افتاده است. لذا مشروعیت نظام حتی برای رهبری جمهوری اسلامی ایران هم مهم است و نمی‌تواند از آن براحتی بگذرد. 

حمایت الیت سیاسی: در این نوع نظام‌ها رابطه بین رهبران بالای نظام سیاسی و الیت یک رابطه ولینعمت-موکل (Patron-Client)  است. هر دو به شکلی به یکدیگر وابسته می‌شوند. مسؤلیت موکل آنست که برای ولینعمت خود بهر شکل ممکنی حمایت مردمی فراهم آورد و وظیفه ولینعمت انست که به نیازهای موکل خود پاسخگو باشد. در بین ده‌ها نمونه، یک نمونه بارز این رابطه، رابطه ای است که رهبری جمهوری اسلامی ایران با حوزه‌های علمیه قم برقرار کرده است. بودجه بسیاری از آنها بیشتر از بودجه بعضی از نهادهای دولتی است. در این رابطه ولینعمت-موکل، منابعی که به موکل اختصاص پیدا می‌کند، زمانی بطور عمودی از بالا به پایین و زمانی بطور افقی از موکلی بین موکل‌های پایین‌تر و مربوط به موکل اول توزیع می‌گردد. در جامعه ما این شبکه ولینعمت-موکل بسیار گسترده است و در مواقعی نهادینه هم شده است. 

 کنترل و اداره الیت سیاسی: کنترل الیت سیاسی و اداره آنها از طریق استخدام، یارگیری، ایجاد اتحاد و همبستگی در میان آن‌هاست. زمانی هم رهبران یک نظام ترکیبی گروهی از الیت سیاسی را در مقابل دیگری قرار می‌دهند تا با ایجاد رقابت یا اصطکاک و اختلاف، گروهی را حذف و به گروهی قدرت بیشتری ببخشند. نوع انتخابات در کشورهایی که نظام ترکیبی دارند می‌تواند تا حدودی به استحکام اداره الیت سیاسی کمک کند. زمانی کنترل الیت‌های سیاسی و کسب حمایت از آنها با دادن امتیازات بیشتری به آنها در یک انتخابات میسر می‌افتد. اینکه شورای نگهبان خصوصا این بار در کشور ما دست به رد صلاحیت‌های بزرگی از طیف اصلاح طلب زده است، نشان از عزم بر کنترل بیشتر الیت سیاسی در کشور و دادن سهم بیشتری به محافظه کاران است. 

 ارزیابی توقعات مردم: نظامهای ترکیبی در زمان انتخابات به ارزیابی توقعات مردم می‌نشینند. موافقین و مخالفین همراه با این نظام‌ها برای برگزاری و مشارکت در انتخابات و با تمسک به آرمانخواهی‌های بی حساب مردم را بسیج می‌کند تا به پای صندوق‌های رای بروند. این مشارکت تشویق شده بدون آگاهی دادن و تعهد صادقانه به مردمی است که نمی‌دانند شرکت در انتخابات چگونه می‌تواند به ایجاد تغییرات برای دستیابی به وضع مطلوب کمک نماید. رژِیم‌های ترکیبی از انتخابات استفاده می‌کنند تا ببینند میزان توقعات مردم در کجا قرار گرفته و کدام نماینده با چه تفکری بیشترین مقبولیت انتخاباتی را داراست. همه این اطلاعات را نظام‌های ترکیبی بعنوان یک ابزار برای ایجاد ثبات در نظم استبداد و نه ابزاری برای غنا بخشیدن به دموکراسی و نو آوری و ابداع در نهادسازی دموکراتیک استفاده می‌کنند. لذا چنانچه جامعه‌ای در مرحله گذار به دموکراسی قرار نگرفته باشد، شرکت در انتخابات به نظام غالب کمک می کند تا با ایجاد پادزهرهای موثر تلاش‌های دموکراتیک را در جامعه خنثی نماید. رد صلاحیت‌های انبوه اصلاح طلبان و نمایندگاه مجلس نظیر صادقی، مطهری، سلحشوری، حیدری و…دقیقا در یک مهندسی انتخاباتی صورت گرفته تا دیگر چنین نمایندگانی به مجلس راه پیدا نکنند. همه آنها نقش‌های چالشی برای نظام در مجلس ایفا نموده و وقتی شورای نگهبان یکی از دلائل رد صلاحیت‌ها را التزام عملی به نظام تلقی می‌نماید بدین معنی است که نظام حامی می‌خواهد و نه منتقد و منتقدین این نظام نباید به مجلس راه پیدا کنند. 

رای اعتراضی یا کبود: بعضی از گروه‌های سیاسی در ایران و برای این دوره و شرکت در انتخابات، ریختن رای اعتراضی و یا کبود به صندوقهای رای را مطرح و تشویق نموده اند. مهمترین مقوله‌ای که باید در این‌گونه نظام‌ها در ریختن رای اعتراضی به هر شکلی به آن توجه شود، اعتماد به حکومت برای خواندن اینگونه آراء است. نظام‌های استبدادی و ترکیبی هیچکدام از این میزان اعتماد در بین مردم برخوردار نیستند. در کشور ما تجربه تقلبات انتخاباتی سال ۱۳۸۸ هنوز در اذهان مردم زنده مانده است. اگر رژیمی بخود اجازه دهد که نتایج یک انتخابات را برای کاندید مورد نظر خود تغییر دهد، چه ضمانتی وجود دارد که مجددا به شکلهای دیگری چنین  عملی را تکرار نکند؟ ممکن است گروهی ادعا کنند که در سال ۸۸ دولت احمدی نژاد اراء را شمارش می نمود و اکنون دولت روحانی اینکار را انجام می دهد. اما باید به دو سئوال در این رابطه پاسخ داده شود. آیا دولت احمدی نژاد به تنهایی تصمیم گرفته بود تا مرتکب این تقلب انتخابی گردد و یا او با توصیه و حمایت نظام چنین کاری را انجام داده بود؟ جواب باین سئوال کاملا روشن است. احمدی‌نژاد با توصیه نظام دست به چنین تخلفی زده بود. سئوال دومیک ه باید مطرح شود این است که آیا نهایتا دولت روحانی و یا نظام و دولت پنهان در مورد این انتخابات و آراء ریخته شده تصمیم می‌گیرند؟ جواب این سئوال هم کاملا روشن است. نظام و از بالا و شخص رهبری تصمیم می‌گیرد که چه چیزی بنفع و صلاح این نظام است و آن گزارش می‌شود. اگر تعداد آراء اعتراضی و یا کبود بسیار زیاد بود، آیا رهبری جمهوری اسلامی اجازه خواهد داد تا آن اآراء درست شمارش و گزارش شود و در امانت رای مردم تجاوزی صورت نگیرد؟ جواب باین سئوال هم با برگشت به تجربه گذشته بسیار روشن است. لذا کسانی که به شرکت در انتخابات و رای اعتراضی توصیه می‌کنند باید بتوانند مردم را مطمئن کنند که باین نظام در شمارش صحیح و گزارش ارآ همه شهروندان کشور می‌توان اعتماد نمود. 

اما در کشورهای دموکراتیک اصولا پدیده ای بنام رای کبود وجود دارد. آنچه وجود دارد رای اعتراضی و نه رای کبود است. اگر رأی کبود هم در جایی داده شد برای از اکثریت انداختن انتخابات است. 

رای اعتراضی هم دقیقا به‌معنی ریختن رای به صندوق برای انتخاب رئیس جمهور و یا نمایندگان حزب مخالفی است که در مقابل یک رئیس جمهور و یا یک حزب دیگر قرار گرفته اند. در انتخابات سال ۲۰۱۶ آمریکا بسیاری از دموکراتها که مخالف خانم کلینتون بودند یا رای ندادند و یا به مخالفین او در دو حزب دیگر رای دادند. ترامپ با شش میلیون رأی از طرف دموکراتها انتخاب شد. 

در انتخابات سال ۲۰۱۷  فرانسه بسیاری از احزاب به‌خاطر انتخاب نشدن دولت دست راستی مرین لپن به امنوئل مکرون از حزب سوسیالیست رای دادند. اگرچه گروهی با ریختن رای کبود به صندوق‌ها می‌خواستند انتخابات را از کسب اکثریت آراء ریخته شده به صندوق‌ها برای دو کاندید راست و چپ بی‌بهره نمایند اما این رای کبود در انتخاب اثری نگذاشت و مکرون با رای اعتراضی بقیه احزاب در انتخابات این کشور با آرای بالایی انتخاب گردید. لذا رای اعتراضی در غرب لزوما بمعنی رای کبود یعنی تحریم انتخابات نیست بلکه آن رای اعتراضی اکثرا بنفع کاندیدهایی ریخته شده است که مخالف کاندیدایی بوده اند که مردم می‌خواستند تنبیه شود. 

تحقیقات در کشور های دموکراتیک بر روی رای اعتراضی، دو عامل زیان جمعی (Collective Disadvantage) و عدم اعتماد سیاسی (Political Distrust) شهروندان یک کشور را موثر دانسته اند. همزمان، اولین چیزی که برای یک رای اعتراضی مهم بنظر می‌رسد شناخت یک گروه اجتماعی است (Group Identification) که به همان میزان در یک جامعه زیان دیده است. دوم؛ این کنش اعتراضی زمانی بیشتر شدت می‌گیرد که یک گروه اجتماعی بفهمد که در مقایسه با بقیه گروه‌های اجتماعی مورد ظلم و زیان فاحشی (Unjustly Treated) قرار گرفته است. سومین مقوله در این رابطه میزان اثر و عکس العملی است (Group Efficacy) که یک گروه اجتماعی تصور می‌کند قادر است در مقابل این ظلم و زیان از خود نشان دهد. «اثر» در این رابطه به معنی میزان تاثیر برای تغییری حتمی است که یک فرد تصور می‌کند با ملحق شدن به یک گروه اجتماعی می‌تواند داشته باشد. باز در پروسه رای اعتراضی در کشورهای دموکراتیک باید این مراحل دنبال شود. اول: پیام رای اعتراضی باید کاملا روشن باشد. معترض با کدام سیاست و چرا مخالف و با چه کسی مخالف است. دوم: هدف اعتراض در حکومت و سیاست باید کاملا روشن باشد. نمی‌توان فقط به رای اعتراضی بسنده کرد و روشن نکرد که چه کسی را و برای چه سیاستی هدف قرار داده است. سوم: کسی که مورد هدف اعتراض قرار می‌گیرد باید در چهارچوب انتخابات تاثیرش به درستی مشخص گردد. نمی‌توان فقط به انتخابات مجلس معترض بود بدون آنکه به منشاء سیاستی که به این چینش مجلس راضی شده است بپردازیم. اعتراض می‌تواند ریشه ایدئولوژِیک، عدم اعتماد، نحوه گزینش و کمپین انتخاباتی داشته باشد. 

اصولا برای شرکت در هر حرکت سیاسی اعم از مشارکت در انتخابات و یا حرکت‌های اعتراضی، باید پنج اصل زیر را مورد توجه قرار داد. این اصول مبنای آنچه در علوم سیاسی به آنها مشارکت و یا اشتغال سیاسی (Political Engagement) گفته می‌شود نام گرفته‌اند.  

  1. کسانی که در یک عمل سیاسی وارد می‌شوند در ابتدا باید بدانند منافع آنها چیست. با شرکت در یک عمل سیاسی از کدام منافع می‌خواهند دفاع کنند. این منافع می‌توانند سیاسی، اقتصادی، عقیدتی، ارزشی و غیره باشند.
  2. کسانیکه در سیاست مشارکت می‌کنند باید به اندازه کافی از موضوعات مختلف سیاسی اطلاعات داشته باشند. عرصه سیاست عرصه داده هایی است که زمانی به بخش‌های مختلف علمی و اطلاعاتی یک شخص ارتباط پیدا می‌کند. 
  3. کسانی که در سیاست و یا اعتراضات سیاسی شرکت می‌کنند باید بدانند که کارشان تاثیرگذار است. تاثیرگذاری در سیاست با روان‌ها پیوند می‌خورد. اگر کاری سیاسی تاثیرگذار نبود، شرکت‌کنندگان در آن منفعل می‌شوند. برای همین بسیاری که دیروز از اصلاح‌طلبان حمایت می‌کردند یا امروز منفعل و یا منتقد آنها شده‌اند.
  4. کسانیکه خصوصا در حرکت‌های سیاسی اعتراضی شرکت می‌کنند به اندیشه‌های پیشرفته برای به‌چالش کشیدن وضع موجود اعتقاد دارند. باید این افراد چه به لحاظ شخصی و چه گروهی از روزمرگی سیاسی خلاصی یافته و بفکر چالش‌های بزرگ و تاثیرات بزرگ‌تری باشند.
  5. در حرکت‌های سیاسی نقش روابط انسانی بسیار مهم بنظر می‌رسد. باین چهارچوب‌ها که در آنها اینگونه روابط شکل می‌گیرد، دسترسی ساختاری (Structural Availability)  می‌گویند. دسترسی ساختاری باین معنی است که وقتی انسان‌ها وارد حرکت‌های سیاسی می‌شوند، به افراد دیگری برای همفکری و همگونی دسترسی پیدا می‌کنند. سیاست عرصه تنهایی نیست. در سیاست گروه جای افراد می‌نشینند و همفکری جای افکار شخصی را پر می‌کند. 

جامعه ایران در حال گذار به دموکراسی نیست. نظام ترکیبی در کشور ما روزبروز استبدادی‌تر شده است. بهترین مدل حکومتی که اکنون کشور ما با آن قابل مقایسه نسبی است، روسیه در زیر کنترل نظام استبدادی پوتین است.

کشور ما با مشکلات دیگری دست و پنجه نرم می‌کند که در شکل خود بی‌همتاست. نظم تئوکراتیک استبدادی در کشور ما ایدئولوژیک می‌اندیشد در حالیکه نظام استبدادی پوتین از هر فرصتی برای قدرت گرفتن خود و کشورش در سطح جهانی استفاده می‌کند. کشور ما و مردان سیاسی ما فرصت‌سوز هستند و روسیه فرصت طلب. در مرحله گذار به دموکراسی نشانه‌هایی را می‌توان مشاهده کرد که در کشور ما هیچکدام قابل رؤیت نیستند. مازاد بر آن، رهبران سیاسی نظام در ایران اکثرا نه علمی در سیاست دارند، نه دستی در حکمرانی صحیح و نه دانشی از روابط بین الملل. در مقابل این نظام، گروهی بنام مخالف و اصلاح طلب ایستاده‌اند که آنها هم در حالیکه فاقد یک استراتژِی برای اصلاحات هستند، در پیدایش اوضاع کنونی نیز نقش مؤثری داشته اند. در عین آنکه استراتژِی مشخصی برای اصلاحات ساختاری نداشته‌اند، با بی‌اثر کردن اصلاحات و اصولا بی‌اثری استراتژِی انتخاباتی که با شکست روبرو بوده است، جو بی‌اعتمادی بزرگی را در بین کنشگران سیاسی در درون کشور ایجاد نموده‌اند.

این بی اعتمادی که بدنبال بی‌اثری برنامه های سیاسی اصلاح طلبان شکل گرفته است، به نقش روابط انسانی در درون کنش‌های اجتماعی اصلاح طلبانه صدمه وارد کرده است. اصلاح طلبان باید اصلاح طلبی را مجددا بازسازی کنند و با یک ائتلاف بزرگ در یک جنبش فراگیر اجتماعی بفکر اتخاذ یک استراتژِی برای مقابله با قدرت مطلق در کشور و باز کردن جامعه با انتخابات آزاد و عادلانه برای گذار به دموکراسی باشند. استراتژی انتخاباتی گذشته اصلاح طلبان با شکست روبرو شده است. با عدم شرکت در این انتخابات، کاری که باید در گذشته می‌شد و با شعار حذف نظارت استصوابی باید راه را برای تسلیم نظام به یک انتخابات آزاد و عادلانه هموار نمود. حذف نظارت استصوابی و انتخابات آزاد و عادلانه در ابتدا باید بعنوان یک استراتژی کلی برای اصلاح طلبی ساختاری و یا تحول طلبی در کشور ما انتخاب شود. اگر شرط حذف نظارت استصوابی برای شرکت در انتخابات بعنوان یک استراتژی در سال‌های پیش توسط اصلاح طلبان انتخاب شده بود، کشور ما امروز در مقابل چالش‌های تحریم، بی اعتمادی داخلی و خارجی و قدرتی مطلق‌العنان قرار نمی گرفت. باید هوشیار بود و به اصلاح‌طلبانی که سالها بر طبل بی ثمر شرکت در انتخابات کوبیدند اجازه نداد تا مجددا با سیاستی کمتر از حذف نظارت استصوابی و برگزاری انتخاباتی آزاد و عادلانه به میدان بیایند.  

    

 

   

پرواز ۷۵۲ اکراین هنوز هم قربانی می‌گیرد

$
0
0

زیتون-اسماعیل سلیمانی٫ رییس حراست دانشگاه تهران٫ امروز (چهارشنبه) هرگونه دخالتی در بازداشت بهاره هدایت٬ فعال دانشجویی و زندانی سیاسی سابق٬ را تکذیب کرد.

اسماعیل سلیمانی در گفت‌وگویی با ایلنا مدعی شد که پلیس امنیت دو، سه مرتبه به بهاره هدایت برای مراجعه، ابلاغ کرده بود و حتی با او نیز صحبت‌هایی داشت و در واقع او در جریان مساله بوده است. در ادامه این جریانات پلیس با حراست دانشگاه تماس می‌گیرد و می‌گوید که می‌خواهد با بهاره هدایت مصاحبه‌ای داشته باشد و ابلاغیه‌ای قضایی دارند که باید به او بدهند.

اسماعیل سلیمانی ادامه داد:‌ «وقتی پلیس مراجعه می‌کند، ما مطلع می‌شویم که موضوع بحث، دستگیری بهاره هدایت است،‌ ما نیز با توجه به حساسیتی که دانشگاه دارد، اجازه نمی‌دهیم این اتفاقات در حراست دانشگاه رخ بدهد. ما پلیس را به بیرون هدایت کردیم.»

رییس حراست دانشگاه تهران افزود: «بعد از این که خانم بهاره هدایت از ساختمان بیرون می‌رود، بیرون از دانشگاه بازداشت می‌شود، از این رو بازداشت وی ربطی به حراست و دانشگاه ندارد.»

او در این گفت‌گو توضیح نداد که چرا پلیس امنیت، حراست دانشگاه تهران را واسطه بازداشت یک فعال دانشجویی و زندانی سیاسی سابق کرده است.  همچنین معلوم نیست که چرا رییس حراست دانشگاه تهران چرا باید در جریان بازجویی پلیس امنیت از یک دانشجو باشد.

بهاره هدایت٬ فعال دانشجویی و زندانی سیاسی سابق٬ ظهر روز دوشنبه برای ششمین بار بازداشت شد.

به گزارش «زیتون» در حالی که این فعال دانشجویی برای امروز (چهارشنبه ۲۳ بهمن) به پلیس امنیت احضار شده بود؛ اما ظهر روز دوشنبه به حراست دانشگاه تهران احضار و پس از آن برای چند ساعت مفقود شد.

او روز گذشته از دادسرای اوین تماس گرفت و خبر از آن داد که در زندان اوین بازداشت شده است.

بهاره هدایت در دهه هشتاد و زمانی که عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت بود بارها بازداشت و احضار شده بود؛ او اما پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ به هفت سال‌ و نیم زندان محکوم  شد.

این فعال دانشجویی سه سال پیش و پس از تجمیع برخی حکم‌های صادره از سوی دادگاه انقلاب در روز یک‌شنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۵ آزاد شده بود.

قربانیان شلیک موشک به هواپیمای مسافربری

پیش از بهاره هدایت٬ مهدی محمودیان٬ فعال سیاسی و زندانی سیاسی سابق نیز بازداشت شده بود.

مهدی محمودیان روز سه‌شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۸ از سوی اطلاعات سپاه برای دومین بار در دو ماه گذشته بازداشت شد.

براساس یک فایل صوتی که توسط بی‌بی‌سی فارسی منتشر شد بازجوی سازمان اطلاعات سپاه با او تماس می‌گیرد و تهدیدش می‌کند فراخوان برای یادبود کشته‌شدگان اسقاط هواپیمای اکراین را حذف کند و می‌گوید در غیراین صورت، «خودم برت می‌دارم می‌برمت اوین و اونجا از خجالتت در میام.»

پس از بی‌توجهی محمودیان نسبت به این تهدید٬ ماموران اطلاعات سپاه با مراجعه به منزل این فعال سیاسی و تفتیش آن، کامپیوتر و موبایل و وسایل الکترونیک و شخصی‌اش را توقیف کردند و او را به محل کارش بردند و در دفتر کارش هم وسایلی را توقیف کردند. ماموران سپس او را بازداشت و به زندان اوین منتقل کردند. اتهامات مهدی محمودیان و دلیل بازداشت او هنوز اعلام نشده است.

هواپیمای مسافربری اوکراین صبح چهارشنبه ۱۸ دی ماه ساعاتی پس از حمله موشکی ایران به پایگاه های محل استقرار نیروهای آمریکایی، هدف پدافند موشکی ایران قرار گرفت و سقوط کرد.

در مجموع سه فیلم متفاوت از لحظه برخورد موشک با این هواپیمای مسافربری و صحنه سقوط آن در شبکه‌های مجازی منتشر شد.

اکانتی که اولین فیلم را منتشر کرده بود٬ چند ساعت پس از انتشار آن فیلم که کامل‌ترین فیلم منتشر شده نیز بود٬ از شبکه اجتماعی توییتر حذف شد.

جمهوری اسلامی ابتدا گزارش‌ها از هدف گرفتن پرواز ۷۵۲ خطوط بین‌المللی اوکراین از تهران به کی یف را تکذیب می‌کرد و سخنگوی دولت حتی کشورهای غربی را به «دروغگویی و مشارکت در جنگ روانی» متهم کرد.

در نهایت اما اعتراف کردند که هواپیمای مسافربری اکراین دقایقی پس از برخاستن از فرودگاه امام خمینی تهران در جنوب غربی این شهر هدف موشک قرار گرفت و سقوط کرد.

قربانیان شامل ده‌ها ایران و کانادایی، و همچنین از افغانستان، اوکراین، بریتانیا و آلمان بودند.

پس از اعلام این خبر بهاره هدایت و مهدی محمودیان در حساب کاربران توییتری‌شان از مردم دعوت کردند تا به یاد کشته شدگان هواپیمای مسافربری در برخی مناطق شهر شمع روشن کنند.

در پی این دعوت جمعی از شهروندان ایرانی در شهرهای مختلف به عزای کشته شدگان این پرواز نشستند که اغلب نیز با خشونت ماموران امنیتی مواجه شدند.

 

پاپوش‌های رئیس‌جمهوری را چه کسی می‌دوزد؟

$
0
0

زیتون ـ یلدا امیری: استعفای حسن روحانی؛ امید واهی اصولگرایان تندرو است یا تهدیدی برای گرفتن اختیارات بیشتر، در چند ماهه اخیر چندین بار شایعه استعفای رئیس دولت در شبکه های اجتماعی و گاه در رسانه ها مطرح شده است.

روز چهارشنبه ۲۳ بهمن ماه علی ربیعی، سخنگوی دولت در حاشیه جلسه هیئت دولت درباره شایعه استعفای رئیس جمهور گفت: «دولت تا ۱۲ مرداد ۱۴۰۰ دولت در کنار مردم است و به آینده دهه جدیدی نگاه می کند و در مدت باقیمانده خود به کار خود ادامه می دهد؛ هر چه شایعه در این باره است پیشاپیش تکذیب می‌شود.»

همه استعفادهنگان

۱۶ سال پیش در اواخر دی ماه ۱۳۸۲ سید محمد خاتمی، رئیس جمهور وقت ایران و رهبر اصلاحات، خطاب به استانداران و مقامات اجرائی دولتش که آمادگی خود را برای استعفا از سمت های خود اعلام کرده بودند، گفت: «محکم بایستید اگر نخواستند با هم می رویم» اما حتی رئیس دولت اصلاحات نیز با وجود موانعی که بر سر راه دولت او قرار دادند، تا انتهای دوره ریاست جمهوری در مقام خود باقی ماند.

محمود احمدی‌نژاد رئیس جمهور برگزیده نظام نیز پس از استعفای حیدر مصلحی وزیر اطلاعات وقت در ۲۸ فروردین ۱۳۹۰، پذیرش استعفاء توسط محمود احمدی‌نژاد و مخالفت رهبر جمهوری اسلامی با کنار رفتن مصلحی و پس از آن توصیه آیت الله خامنه‌ای به وزیر اطلاعات برای باقی ماندن در جایگاه خود، باعث شد احمدی‌نژاد خانه نشینی کند و شایعه استعفای او مطرح شد اما او پس از ۱۱ روز به سر کار خود برگشت.

در جمهوری اسلامی پس از دولت مهدی بازرگان، کمتر مسئولی حاضر می شود به دلیل اشتباهات یا روند غلط سیاست‌های موجود استعفا دهد، عباس آخوندی، وزیر راه و شهرسازی دولت روحانی یا حسن قاضی زاده هاشمی، وزیر بهداشت که با نامه های اعتراضی استعفا دادند جزو استثناها بودند که البته دلایل زیادی پشت پرده استعفای آنان بود.

ربیعی در حساب کاربری خود در توییتر نیز نوشته است: «چهل و یک سال پیش در حماسه ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به دنیا پیام دادیم که تعیین سرنوشت خود را به دیگران نخواهیم سپرد. ‌‌نارسایی‌ها و گلایه‌ها را باید شنید، به رسمیت شناخت و برای رفع آنها و جلب رضایت هرچه بیشتر مردم از پا نایستاد. ‎دولت تدبیر و امید تحت ریاست رئیس‌جمهور تا دوازهم مرداد ۱۴۰۰ در خدمت ملت پای پیمان خود خواهد ایستاد.»

اظهارات ربیعی و معزی تاییدی است بر اینکه در هیچ کدام از فجایعی که در چند ماه اخیر اتفاق افتاده موضوع استعفای روحانی آنگونه که عده ای ادعا می‌کردند، مطرح نبوده است.

دو روز قبل، ۲۱ بهمن ماه نیز علیرضا معزی، معاون ارتباطات و اطلاع رسانی دفتر رئیس جمهور در واکنش به شایعه استعفای روحانی در حساب توییتر خود نوشت: «استعفا شایعه‌ای تکراری و فاقد خلاقیت شده. از شایعه‌سازانی که چندین صفحه دیالوگ‌ تخیلی و مهیج می‌نوشتند و حتی میزانسن هم می‌چیدند واقعا بعید بود به این سطح تنزل کنند. برای پوشاندن دعوای دولیستی‌ها و مشاجره بی‌لیست‌ها، به شایعات خلاقانه‌تری نیاز است.»

اظهارات ربیعی و معزی تاییدی است بر اینکه در هیچ کدام از فجایعی که در چند ماه اخیر اتفاق افتاده موضوع استعفای روحانی آنگونه که عده ای ادعا می‌کردند، مطرح نبوده است.

چه کسانی استعفا می‌خواهند؟

موضوع استعفای روحانی در یک ساله اخیر گاهی از سوی مخالفان و گاهی از سوی هواداران دولت مطرح شده است. اردیبهشت ماه امسال جبهه پایداری رئیس دولت ایران را متهم به ناکارآمدی کرد و به حسن روحانی پیشنهاد استعفا داد.

چند ماه بعد، هنگامی که در یک روز جمعه قیمت بنزین ناگهان بالا رفت و اعتراضات گسترده‌ای در کشور شکل گرفت، عباس عبدی طرح استعفای رئیس‌جمهور را در آذرماه مطرح کرد. او حتی در گفتگو با هفته‌نامه صدا گفت: «ایده استعفای آقای روحانی برای اولین بار در سطح برخی از وزراء مطرح شده و بعضی از آن‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که با ادامه این حد از تنش دیگر کاری نمی‌شود کرد.»

در اولین روزهای پس از سرنگونی هواپیمای مسافربری اوکراینی توسط سپاه پاسداران خبری در میان اهالی رسانه دهان به دهان می‌چرخید؛ «رئیس جمهور استعفا داده است.»

استعفای حسن روحانی پس از چنین فاجعه ای و البته پس از آنکه تمامی ارکان حکومت تا جایی که توان داشتند از نقص فنی سخن گفتند و هدف قرار گرفتن هواپیما را انکار کردند، چندان عجیب نبود و حتی محبوبیت از دست رفته روحانی را کمی بازیابی می‌کرد. اما این خبر در حد شایعه باقی ماند و رئیس دولت تدبیر و امید در کنار حاکمیت و اشتباهاتش باقی ماند.

حسن روحانی رئیس جمهوری از دل نظام است، معدود سیاستمدارانی در جمهوری اسلامی را می توان خودساخته دانست، روحانی نیز موقعیت و اعتبار خود را از نظام گرفته است و عجیب نیست که تمامی اعتبار خود را برای نظام گرو بگذارد. شایعات مربوط به استعفا نیز احتمالا از دل محافلی بیرون می آید که مخالف روحانی هستند و می خواهند برای رئیس جمهور نظام پاپوش بدوزند.

حسام الدین آشنا مشاور روحانی نیز پس از شایعاتی که درمورد استعفای او منتشر شد در حساب توییتری خود این شایعات را اقدامی از سوی نیرو‌های ضدانقلاب برای ایجاد بی ثباتی در کشور علیه مقامات عالی ایران معرفی و استعفای حسن روحانی را تکذیب کرد. آشنا ترویج شایعه درباره استعفای روحانی را ادامه مسیر شبکه‌هایی مثل آمدنیوز و افرادی مثل روح الله زم دانست.

عباس عبدی:« «ایده استعفای آقای روحانی برای اولین بار در سطح برخی از وزراء مطرح شده و بعضی از آن‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که با ادامه این حد از تنش دیگر کاری نمی‌شود کرد.»

روحانی اخیرا سخنرانی های کنایه آمیزی در حمایت از جمهوریت نظام بر زبان آورد، او گفت: «بزرگترین خطر برای دموکراسی و حاکمیت ملی روزی است که انتخابات تبدیل به تشریفات شود و جای دیگری انتصاب کنند و مردم پای صندوق بروند و تشریفات انتخابات را انجام دهند؛ خدا نکند چنین روزی برای کشور ما پیش بیاید.»

اما روش و منش روحانی نشان می‌دهد در صورت لزوم چرخش‌های زیادی در مواضع خود خواهد داشت. به این معنا که اگر بار دیگر فاجعه‌ای مثل هواپیمای مسافربری اوکراینی یا کشتار معترضان در آبان ماه اتفاق بیفتد، روحانی در نقش مدافع نظام ظاهر می‌شود و نه تنها پای استعفا در میان نخواهد بود بلکه از پخش اعترافات معترضان سخن می‌گوید.

روحانی روز ۱۳ آذر در همایش بیمه و توسعه تهران در برج میلاد گفت که به باور او معترضان آبان ماه چندین گروه بودند و افزود: «اما آنها که سازمان‌یافته در این اغتشاشات آمده‌اند که اعترافات آنها هم پخش خواهد شد. آنها بیش از دو سال برای این کار برنامه‌ریزی کرده بودند.»

ربیعی در بخشی از سخنانش گفته است که دولت به آینده دهه جدیدی نگاه می‌کند و توضیح می‌دهد که منظور از دهه جدید، دهه پنجم انقلاب اسلامی ایران است. مشخص نیست حسن روحانی و دولت او پس از سال ۱۴۰۰ چه نقشی می‌توانند در دهه پنجم انقلاب داشته باشند، اما هرچه هست این سخنان و عملکرد روحانی نشان می‌دهد که قصد دارد برخلاف روسای جمهور پیشین شغل تاثیرگذاری برای خود دست و پا کند و آن مسیر از راه استعفا و قهر نمی‌گذرد.

دولت روحانی پس از خروج آمریکا از برجام سیاست چرخش به شرق را به سرعت دنبال می‌کند چرخش به سوی کشور هایی چون چین و روسیه که اینترنت ملی دارند و مردم خود را در مقابل دنیای آزاد قرنطینه کرده‌اند. چنانچه از شواهد پیداست روحانی قرار است بماند تا سیاست نه مذاکره و نه جنگ دنبال شود و تمامی مشکلات کشور به خروج آمریکا از برجام نسبت داده شود، استعفا مختص سیاستمدارانی است که اندکی به حقوق مردم برای پاسخ‌گویی ارزش قائل هستند.

 

🍃 زنده| آغاز تبلیغات نمایندگان مجلس شورای اسلامی

$
0
0

 



آغاز تبلیغات نمایندگان مجلس و خبرگان رهبری

تبلیغات در انتخابات نمایندگان مجلس و میان دوره‌ای مجلس خبرگان آغاز شده است.

رای‌گیری برای انتخاب نمایندگان یازدهمین دوره مجلس شورای و میاندوره‌ای پنجمین دوره مجلس خبرگان روز ٢ اسفند برگزار می‌شود و طبق قانون انتخابات، از پایان روز چهارشنبه، ٣٠ بهمن، تبلیغات ممنوع خواهد بود.



تهیه پیش‌نویس لایحه رفراندوم درباره نظارت استصوابی

لایحه برگزاری همه‌پرسی درباره «نظارت استصوابی» شورای نگهبان بر انتخابات بزودی به هیئت وزیران ارسال می‌شود.

این خبری بود که لعیا جنیدی، معاون حقوقی رئیس جمهوری در جمع خبرنگاران اعلام کرد و گفت که پیش‌نویس لایحه همه‌پرسی درباره بررسی صلاحیت‌های نامزدهای انتخابات در معاونت حقوقی ریاست جمهوری آماده شده و بزودی راهی جلسه هیأت وزیران می‌شود.

به گفته جنیدی مبنای حقوقی این لایحه را «تقنینی» توصیف و ابراز امیدواری کرد که با اتفاق نظر همه ارکان کشور، این لایحه در دوره فعالیت مجلس دهم به این نهاد ارسال شود.

معاون حقوقی رئیس جمهوری موضوع لایحه را «مسأله صلاحیت داوطلبان شرکت در انتخابات» عنوان کرد و در پاسخ به اینکه آیا نظارت استصوابی را نیز شامل می‌شود، اظهار کرد: بله، همان چارچوب را مشخص می‌کنیم. اما از آنجا که لوایح مربوط به همه‌پرسی باید کوتاه و روشن و پاسخ آن نیز به صورت آری و خیر باشد، بنابراین متن این لایحه طولانی نخواهد بود./روزنامه ایران



۴۵ روز معافیت عراق از تحریم‌ها برای واردات گاز از ایران

معافیت عراق از تحریم‌های آمریکا علیه جمهوری اسلامی برای واردات گاز از ایران را به‌مدت ۴۵ روز دیگر تمدید کرده‌ است.

 وزارت خارجه آمریکا در بیانیه‌ای که شامگاه چهارشنبه ۲۳ بهمن ماه منتشر شده، اعلام کرد این معافیت تضمین می کند عراق قادر به تامین نیازهای کوتاه مدت انرژی خود خواهد بود در حالی که «برای کاهش وابستگی خود از واردات انرژی از ایران گام‌هایی را بر می دارد.»

همچنین در این بیانیه آمده است که «ایران خودرا به عنوان یک منبع بسیار غیرقابل اعتماد انرژی به عراق ثابت کرده است. بنابراین کاهش واردات انرژی ایران برای دستیابی به امنیت در زمینه انرژی برای عراق مهم است.‍»/صدای آمریکا


خبرهای روز گذشته را از اینجا بخوانید.

زهرا خانوم، نماد شهری که زن سرخ‌پوش نداشت

$
0
0

برای اهل قلم که دنبال سمبل و معیار می‌گردند تا سخن کوتاه کنند وقت نشان دادن دگرگونی‌ها، تا مدت‌ها بعد از انقلاب معلوم نبود که کدام نام یا کدام تحول را باید سمبل انقلاب گرفت. شعارهای مرسوم از رفتن دیو و آمدن فرشته می‌گفتند، اما این برای نخبگان کافی نبود. در جست وجو بودیم، یکی برای آن که شعری بسراید دیگری برای مقاله‌ای که می‌خواست بنویسد. در این میانه یکی پرسید بانوی سرخ پوش چه شد. آری یاقوت یک هفته بود که در پاتوق سالیان خود، میدان فردوسی، دیده نمی‌شد. محمدعلی سپانلو بود به گمانم که گفت، جایش زهرا خانم هست.

اول همه خندیدند بلند، اما با فاصله‌ای از سکوت، انگار دستی خوابزدگان را بیدار کرده بود. یاقوت سمبل عشقی سرگردان بود در شهر، اما زهرا خانم یک ماهی بود که شهره شهر شده، از صبحگاهان در مقابل دانشگاه پیدایش می‌شد و عده‌ای که کم کم شدند ۱۰۰ نفر با او جمع می‌شدند و شعار می‌دادند. اول جان فدای امام… بعدا مرگ بر این، مرگ بر آن. در صندوق عقب پیکان خاکستری رنگی که یافتند، در روزهای بعد زنجیر و سنگ و چوب تلنبار شد، که گاه به کار می‌آمد برای بر هم زدن تظاهرات.

نوروز ۵۸ که رسید، دیگر آوازه زهرا خانم به همه کشور رفته بود، گاهی با گروهش به شهرهای اطراف هم سر می‌زد.

نوروز سال ۱۳۵۸، نوروز غریبی بود. در همان روزهای اول تعطیلات، در یک کافه قنادی نبش میدان فردوسی عده‌ای از اهل قلم قرار دیداری داشتند. صحبت از آن بود که سال پیش – همین یک سال پیش – نوروز با پیام شاه و نخست وزیرش جمشید آموزگار گشوده شد و شادمانی و آواز و رقص در کار بود.

اما امسال آیت الله خمینی مژده داده و مهندس بازرگان از سختی راه گفته است. حمید مصدق شاعر در پایان دیدار جمع و وقت متفرق شدن مطلع شعری را خواند که سروده بود. انگار نه انگار نبودی… هر کس از سر ذوق بیتی افزود. محمدعلی سپانلو وقت خداحافظی توصیه کرد به دیدار یاقوت برویم، همان زن سرخ پوشی که سال‌ها می‌شد در ضلع جنوب شرقی میدان می‌پلکید، می‌گفتند که قرار دیداری با معشوق او را به این میدان کشانده و هنوز چشم به راه است.

یاقوت نبود. از یکی از کارکنان داروخانه نزدیک پرسیدیم و گفت هفته پیش جمعی از تظاهرکنندگان آزارش دادند و بعد از آن رفت. نیست. با بقچه‌اش و کتابچه کوچکی با جلد قرمز که گاه در آن می‌نوشت.

در شهری که به سرعت زهرا خانم سمبلش شده بود، در همان ماه اسفند حکایت‌ها گذشت، اما انگار قرار نبود این همه تغییر و تحول، کسی را از خواب بیدار کند.

حقوق‌ها در سر موقع پرداخت شد با پاداش عیدانه، میوه و آذوقه فراوان بود و هنوز سمبل‌های تازه رخ ننموده بودند. (معلوم شد طاغوت چیزی نبرده و حقوق‌ها و دارایی‌ها و خریدها برای یک دو سالی هست).

فقط رادیو تلویزیون دیده می‌شد که به سرعت داشت شکل عوض می‌کرد و رئیس انقلابی آن، صادق قطب زاده جز در چشم حزب اللهی‌ها و جانبازان انقلاب جایی نداشت.

به اعتبار نزدیکی با رهبر انقلاب می‌تاخت و یک ماه از انقلاب گذشته با مقالات پی در پی نامداران عرضه روشنفکری و ادبیات و هنر، قطب زاده اولین مسافر پرواز انقلاب بود که در کاریکاتورها و خط کشی‌های جامعه، چهره منفی گرفت. او با مطبوعات، روشنفکران، گروه‌های چپ در یک زمان درگیر بود. و عجب نبود که مدام ضربه می‌خورد و به گروه‌هایی که همخون او نبودند، نزدیک‌تر می‌شد.

یک حادثه ساده

تابستان شد، داغ‌تر از هر سال. از یاقوت خبری نبود و زهرا خانم فرمانده خیابان‌های مرکزی شهر، با چوبی در دست و چادری به کمر بسته، با کلماتی معوج و خنده‌ساز شعار می‌داد.

او بود که اول بار به دختران و زنان غیرمحجبه حمله برد و شعار یا توسری یا روسری سر داد.

در چنین احوالی کاوه گلستان که دبیر عکس مجله تهران‌مصور بود، وارد شد که عکس های مربوط به تظاهرات در جنوب شهر و در مزار جان باختگان ۳۰ تیر سال ۱۳۳۱ را آورده بود.

او با چشمانی که برق می زد یکی را زودتر گذاشت جلو من. عکسی که صادق قطب زاده را در حال گفتگوی درگوشی با زهرا خانم نشان می‌داد. بی گفتگو انتخاب شد برای روی جلد. در متن گزارش پرسیده بودیم قطب زاده که بعد از ۲۰ سال دوری به ایران برگشته از کجا با سرکرده گروه فشار آشناست. این گزارش در حقیقت قطب‌زاده را که هدف حملات وسیع گروه‌های سیاسی و جامعه شهری بود، بیشتر زیر سئوال برد. مجادله‌اش با روزنامه نگاران هم از حد گذشته بود.

چند روز بعد از انتشار مجله که سروصدای زیادی برانگیخت و به ویژه نشریات حزب توده از آن استقبال کردند، نامه‌ای رسید از دادسرا که نشان می‌داد خانم زهرا یعقوبی خدمتکار روزمزد دانشگاه تهران، متولد ملایر به سال ۱۳۲۱(زن سی و شش ساله‌ای که پیر می‌نمود، تمام دندانش ریخته بود و فقر و زحمت کشی از وجودش هویدا) ساکن کوچه‌ای در مهرآباد جنوبی از من شکایت کرده و باید ظرف سه روز به دادگستری مراجعه کنم.

در روز موعود یا یکی از همکاران به دادگستری رفتیم. هنوز دادگستری جو تازه نگرفته و بنا به گفته انقلابیون اسلامی نشده بود. زنان بدون حجاب در گذر بودند و فضا عادی بود، وکلا و قضات و مردم با لباس‌های مرتب و با کراوات. جز آن که چند روز پیش از آن گروهی از قضات و وکلا در یک اعتصاب نشسته در محل دادگستری نسبت به دخالت‌های افراد غیرمسوول در امور قضایی اعتراض کردند که با حمله گروه فشار و زد و خورد در محوطه کاخ، متفرق شدند.

قبل از این که به دفتر احضار کننده برسم، صدای بلند زهرا خانم خبر می‌داد که کجا باید رفت. دیدمش چندتن از چهره‌های همیشگی همراهش بودند، جلویش که رفتم چشم‌های کمرنگش که به سبزی می‌زد، برقی گرفت.

یکی از اعضای گروهش در گوش او گفت که کیستم. من گفتم سلام. با جیغ گفت ته نی؟ گفتم مه لایری هستی؟ گفت خب آره. و داستان شروع شد. دو ساعتی که در دادگاه بودیم، انگار کلاسی بود برای شناخت جامعه‌ای که در آن می‌زیستم و تصوری از اجزایش نداشتم. آری راست گفته بود سپانلو، در آن زمان زهرا خانم مظهر آن شهر بود. مبهوت رفتارش شدم.

در همان شروع که وارد اتاق شدیم، قاضی بلند شد سلام علیکی همراه با لبخند داشت و تعارف کرد که بنشینم، زهرا خانم همچنان با صدای بلند شعار می‌داد که قاضی فرمان داد بیرون از اتاق، در راهرو بماند. گره چادر را سفت‌تر کرد به کمر، و دست‌هایش را به پهلو زد و با همان لهجه فریاد زد: چرا به این کراواتی میگی بفرمایین اما من چادری برم تو حیاط … (و این جملات را مانند یک هنرمندی روی صحنه نمایش ادا می‌کرد و به وضوح پیدا بود که دارد قاضی را زیر فشار می‌گذارد.) و افزود: ها فهمیدم پریروز در جلسه متین کفتری بودی، عباس چلویی هم بود… گفتی اسلام قانون نداره ها. تو قانون داری؟

قاضی محکم ایستاد و زنگ زد و ماموران آمدند و اتاق را خلوت کردند اما صدای زهرا خانم در راهرو می‌آمد. من جواب شکایت را نوشتم. بعد زهرا خانم را خواستند. ننشست روی صندلی، اول ایستاده بود بعد رفت نشست کنار دیوار و گفت من یک زن درمانده‌ام. سواد هم ندارم. تو هم با این کراواتی رفیقی پس باید شکایتم را به امام ببرم. به تو چی دارم بگویم.

کشمکش تند شد بین او و قاضی و منشی، ناگهان همان طور که کنار اتاق نشسته بود بعد از چند جیغ غش کرد. چادر نماز روی صورتش بود ولی همانند بیماران صرعی تشنج داشت و بدنش می‌پرید. دستپاچه شده بودم و دنبال کسی می‌گشتم که کمک کند، آبی آورد. از عضو دادگاه تقاضا کردم خانمی از همکاران دادگاه را بخواهند که او را از زمین بلند کند. اما قاضی باتجربه به من دلداری می‌داد که نگران نباشم و این بخشی از نمایش است.

یک ربع ساعتی این ماجرا ادامه داشت تا سرانجام زهرا خانم به حال آمد. یکی از خانم‌های دادگستری آمد و آبی به صورتش زد. دستی به زانو گرفت و بلند شد و رفت طرف در.

اشک می‌ریخت وقتی به من گفت بیا بریم این جا عدالت نیست، این ها عدالت ندارند میریم پیش امام زمان. بیا بریم… و بعد خطاب به قاضی فریاد زد این بچه دلش برای من سوخت بعد تو میگی نمایشه… خدا نمی‌شناسی.

بعد در حالی که با دنباله چادر اشکش را پاک می‌کرد و رو به من گفت من شوهرم بددل است نگفتی که از من می‌پرسد با این مرد غریبه چکار داری که عکست را تو روزنامه انداختن. در حقیقت داشت موضوع شکایت خود را بیان می‌کرد. (قطب زاده را می‌گفت مرد غریبه. و من در دل می‌خندیدم. در شماره بعد در شرح دادگاه، این سخن زهرا خانم را هم آوردم. بعدها دانستم که قطب‌زاده از این نسبت بیشتر عصبانی شده است.)

رفتیم در راهرو، یکی از کسانی که همراهش بود سندی آورده بود که در صورت لزوم به کار آید، او خودش را معرفی نکرد گفت وکیل است. اما بعدها شناختمش، عضو معتبری از هیات موتلفه اسلامی بود. دانستم از کجا مایه می‌گیرد حکایت زهرا خانم (این فرد در جریان ترور سران حزب جمهوری اسلامی همراه آیت الله بهشتی بود و کشته شد).

زهرا خانم در همه آن مدت کیسه نایلونی به دست داشت که در آن یک بسته تخم مرغ و نان و چند کاست بود و در راهرو وقتی فهمیدم وسیله‌ای ندارد و می‌خواهد با اتوبوس در آن گرما خودش را برساند به جلو دانشگاه. اصرار کردم که برسانیمش، قبول نمی‌کرد. اما پیدا بود از شنیدن آن مکالمه در دادگاه مهربان شده است. وقتی نشست به من گفت دختری دارم رادیو گوش می‌کند ترا می‌شناسد. برایت نامه نوشته. گفتم بده خب. گفت نامحرمی… گفتم خوانده‌ای که…؟ گفت من که سواد ندارم. بعد داد دستم. خواندم و به شدت تحت تاثیر قرار گرفتم. دخترک کلاس دوم دبیرستان گله کرده بود که چرا عکس مادرش را چاپ کرده‌ام… بچه‌های مدرسه مسخره‌اش می‌کنند.

با خواندن نامه قلم و کاغذ برداشتم تا جواب دخترک را بنویسم، با عجله گفت چی می‌نویسی. گفتم بگذار جوابش را بدهم. گفت لازم نیست، جوابش را خودم می‌دهم.

هنوز از توپخانه نگذشته بودیم که اجازه داد، ولی گفت برایم بخوان. نوشتم و خواندم. گفت چه مار خوش خط و خالی هستی‌ها. مادرت کجاست، گفتم در همین تهران است. پرسید خدمتش می‌کنی… در خیابان نادری بودیم که به بهانه این که یک روز کار نکرده و حقوق ندارد (خودش گفته بود) خواستم کمکی کرده باشم. چشم‌های با ته رنگ سبز را تنگ کرد و گفت من فقرم را ارزان نمی‌فروشم… و بعد انگشتش را به سوی من گرفت و گفت اینم بدان. من شاه دوست بودم. خیلی هم دوستش داشتم. هر سال چهارم آبان با خرج خودم، خانه چراغانی می‌کردم. امسال هم کردم. اما وقتی شنیدم که امام گفتند نامسلمون. جوانا را کشته، دیگر برگشتم. خدا مرا ببخشد.

اما زهرا خانم به اندازه یاقوت زن سرخ پوش، در حافظه شهر نماند. از عید سال ۶۰ کسی از او خبر ندارد. آن چه او را به قول خودش بسته و دلبسته انقلاب می‌کرد، گویا دیر نگاهش نداشت.

منبع: بی‌بی‌سی فارسی

Viewing all 7042 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>