Quantcast
Channel: سایت خبری‌ تحلیلی زیتون
Viewing all 6931 articles
Browse latest View live

پشت این هول‌آور تاریک آفتابی آشیان دارد*

$
0
0

تازه چند روزی بود از ایران برگشته بودم -اشباع از مشاهده‌ها و تجربه‌ها و معلق میان برداشت‌ها و فکرهای نیمه‌تمام- که وکیلم از تهران تماس گرفت و خبر داد که دادگاه انقلاب رأی به محکومیت من صادر کرده است: شش سال حبس تعلیقی؛ پنج سال به جرم توهین به مقدسات و سیدالشهدا و یک سال به جرم تبلیغ علیه نظام. حکم را زودتر از آنچه فکر می‌کردم صادر کرده بودند و سنگین‌تر از آن بود که انتظارش را داشتم. واژه‌ی تعلیقی در انتهای رأی البته عجالتاً به معنای نفس راحت بود.

در گیرودار تنظیم تقاضای تجدید نظر بودم که خبر اولین تجمع‌های اعتراضی در ایران پخش شد. اعتراضی که در پهنه‌ی وسیع ایران با شتاب و شدتی بی‌مانند از اینجا و آنجا بیرون زد و حضور سرکش و جسور خود را به دوران ما اعلام کرد. چنین رخدادهایی نه تنها آینده‌ی زمانه‌ی خود را تغییر می‌دهند بلکه خوانش ما از گذشته‌شان را نیز متحول می‌کنند. در بستر یک تاریخ، مسیری را عیان می‌کنند که تا پیش از آن محو می‌نموده یا نفی می‌شده است. از زاویه‌ی فردی چنین موقعیتی، بزنگاهی‌ست برای محکِ برداشت‌های خویش، برای طرح این پرسش اساسی از خود که کجا ایستاده‌ام، با چه چشم‌انداز و امیدی؟ و چه تلاشی برای تحقق این امید کرده و می‌کنم؟

در چنین لحظه‌هایی آن پیوند عمیق و محکم به مردم سرزمین مادری‌ و پدری‌ام با تمام قوا فعال می‌شود و واژه‌ی همبستگی را با عمق معنای خود جفت می‌کند. انگار آن‌ها در کار ساختن سرنوشتی شده بودند که سرنوشت من نیز خواهد بود. شدم تماشاچی و خواننده‌ی ذوق‌زده و ملتهبی که فکرهایش دنبال شور و حس‌اش می‌دود، به عزم فهمیدن آن پیکره‌ی سیال و ناگهانی اعتراض و در اشتیاق یافتن نقطه‌های اتصال و اشتراک خود با آن قیامی که مردم می‌کردند. شدم روایتگر اعتراض مردم در رسانه‌های آلمانی‌زبان که از فرط گوش دادن به حرف‌های تحلیل‌گران مدافع اعتدال از تبیین آنچه می‌گذشت عقب مانده بودند.

خبرهایی که از تظاهرات می‌رسید بیشتر از تصویر، فریاد و حرکت داشت. اعتراض خود را در شعارهایی که جمعی سر داده می‌شد و یا خطابه‌ی خشمگینی که از گلوی یک فرد بیرون می‌ریخت و حرف جمع می‌شد، بیان می‌کرد. در همان روزهای اوج خیزش مردم، که حرف از محدود ماندن اعتراض به فرودستان جامعه و کناره‌جویی طیف‌های وسیعی از ناراضیان زده می‌شد، با چند نفر از دوستان داخل‌نشین که این گفته شامل حالشان بود، حرف زدم و در فضای مجازی بحث‌های مربوط را دنبال کردم. اغلب موضع خود را با واهمه از آشوب و چرخش وضعیت به نفع «بدتر»های داخلی یا «خارج‌نشین» توضیح می‌دادند، یا با تأکید بر ریشه‌های اقتصادی و معیشتی، وجه سیاسی اعتراض‌ها را مسکوت می‌گذاشتند و از این‌رو ضرورت مشارکت  همگانی را نمی‌پذیرفتند. برخی حتی در مشارکت، خطر خودجلواندازی‌های معمول و مصادره‌ی حرکتی را می‌دیدند که «دیگران» در شکل‌گیری آن سهمی نداشته‌اند.

برای من اما بسیاری از شعارهای خودجوش اعتراض اثباتی بود بر تنیدگی وجه سیاسی با معضل عمیق بی‌عدالتی ساختاری در شرایط اقتصادی حاکم بر جامعه، که بی‌شک فشار کمرشکن آن بر تن و جان فرودستان جامعه افتاده است. آنجا که قدرت حاکم حق‌طلبی را در عرصه‌های گوناگون سرکوب کرده و می‌کند اعتراض همواره وجه سیاسی به خود می‌گیرد.

میان سرگذشت آن کارگری که برای احقاق حق خود اعتصاب کرد و به حکم یک قاضی شرع شلاق خورد با آن زنی که به جرم بی‌اعتنایی به اجبار حکومتی حجاب به حکم یک قاضی شرع شلاق خورد، آن  دستفروش که به جرم اعتراض بازداشت شد و گفتند در زندان مرد با آن نویسنده که به جرم دگراندیشی بازداشت شد و گفتند در زندان سکته کرد و مرد، آن‌ها که در دوره‌های متوالی برای بیان اعتراض خود شجاعانه به خیابان آمدند و در یورش نیروهای سرکوب به خون خود غلتیدند با پدر و مادر من که در یورش نیروهای امنیتی به خانه‌شان مثله شدند، چیزی اساسی مشترک است. همه‌ی آنان بر حقی پافشاری کردند که از فرد و مردم صلب شده بود. همه‌ی آنان قربانی خشونت و سرکوب سیاسی‌ از سوی نظام حاکمه‌ای شده‌اند که بخش بزرگی از اعمال قدرت خود را به حکم مذهب و شرع به جامعه تحمیل می‌کند. نقد ساختار قدرت را برابر «ارتداد» و «عناد با خدا» و «توهین به مقدسات» و غیره قرار می‌دهد، تا سرکوب را به نام مذهب حقانیت دهد.

یکی از شعارهایی که در جریان اعتراض‌ها در شهرهای گوناگون داد شد این بود: اسلام رو پله کردن مردمو ذله کردن. این جمله‌ی ساده برای من بیان تحلیلی و حسی واضحی از تجربه‌ی طولانی‌ام با دستگاه قضایی‌ست. دستگاهی که منطق استدلال را در چارچوب‌های تنگ شریعیت محدود می‌کند و اینگونه فردی که به این چارچوب‌ها باور ندارد -چه در جایگاه شاکی و چه در جایگاه متهم- پیشاپیش یا محتوم به نفی خود می‌شود یا در طی دادرسی به کفه‌ی «جرم» خود خواهد افزود. گیرافتادگی در چنین موقعیت بن‌بست‌واری، همان‌گونه که در آن شعار آمده است حسی از ذله شدن با خود می‌آورد. گاهی فکر می‌کنم چنین موقعیتی عین بلعیده شدن است، مثل مکیده شدن به درون دستگاه بلع و گوارش یک موجود عظیم‌الجثه و عجیب‌الخلقه. موقعیت، هم واقعی‌ست و هم دور از ذهن؛ هم خطرناک است هم احمقانه. حفظ تعادل دشوار می‌شود، و فاصله‌گذاری و تسلط به خود فرار و شکننده. ذهن آدم می‌شود پاندولی که از تأسفی تلخ به طنز می‌رود و برمی‌گردد.

تجربه‌‌های من با این دستگاه بلع و گوارش مکان‌هایی داشته‌اند که به مرور جغرافیایی ساخته‌اند از خوف و کشمکش و آزار.

مکان اول: دادگاه انقلاب

فردای روزی که به تهران وارد شدم برای خواندن پرونده‌ام به دادگاه انقلاب رفتم. با وکیلم دم در دادگاه قرار گذاشته بودم و طبق عادت زود رسیده بودم. ایستادم به تماشا. سال‌ها پیش هم چندین بار مراجع این دادگاه شده بودم. آن موقع شاکی بودم و حالا متهم شده بودم. اگرچه که در آن‌هنگام هم شاکی بودنم را تنها به ظاهر می‌پذیرفتند. پاسخگویی‌شان پوسته‌ای بود برای چیزی نگفتن و روال‌های اداری‌شان ظاهری  برای سردواندن و راندن و از پا انداختن.

تصویری که از فضای آن مکان داشتم تغییر کرده بود. اولین چیزی که به چشمم آمد سر و وضع زنان بود. نه تنها برخلاف گذشته از اجبار چادر برای مراجعان نشانی نبود که حجابِ شل و ول بر بقیه انواع آن می‌چربید. داخل ساختمان هم آن خوفی که سابق بر این به محض ورود بر آدم مسلط می‌شد جای خود را به کسالت‌باری و بدخلقی داده بود. حسی از طلبکاری در مراجعان ملموس بود که در گذشته در انحصار کارمندان و مأموران دادگاه بود. داخل آسانسور هم به رسم واگیرداری در تهران موسیقی پخش می‌شد: یک دلی دلی آبکی غربی. کلایدرمن در آسانسور دادگاه انقلاب اما برای هیچ‌کس به غیر از من عجیب نبود.

دفتر شعبه پر بود از آدم؛ مراجعان و مأمورانی که برگه‌ای را تحویل می‌دادند یا می‌گرفتند، رئیس‌دفترهایی که سرگرم انبوه پرونده‌ها و کاغذهای روی میزشان بودند، وکلایی که چون هنوز در دادگاه انقلاب دستگاه فتوکپی از اشیاء خطرناک و ممنوعه محسوب می‌شود، گوشه‌ی میزی یا روی زانویشان با سرعت از پرونده‌ها رونویسی می‌کردند. کلافگی ملموس بود و نارضایتی در قالب متلک و غر ردوبدل می‌شد. یکی از کارمندانی که برای تحویل برگه‌ای آمده بود من را شناخت و تعریف مفصلی از کارهای هنری‌ام کرد که به قول خودش در رپرتاژی دیده بود. رپرتاژ البته به‌تازگی از یکی از «رسانه‌های معاند» پخش شده بود و من هم قرار بود از جمله به اتهام یکی از همین کارهای هنری‌ام و گفتگو با همین «رسانه‌های معاند» محاکمه بشوم. او رفت و من غرق تعجب بودم که یکی از وکلای حاضر، در حین رونویسی، شروع به صحبت درباره‌ی نامه‌ی سرگشاده‌ای کرد که مادرم در سال ۱۳۷۴ در اعتراض به وزیر وقت فرهنگ نوشته بود. گفت کپی نامه را که مخفیانه در دانشگاه پخش شده بود از همان دوران دانشجویی‌اش تا امروز حفظ کرده و مفتخر به داشتن چنین سندی‌ست. گفتگو درباره‌ی محتوای نامه بالا گرفت. هیچ حرفی در دفاع از آن وزیر گفته نشد اما در گرامی‌داشت پدر و مادر من سخن بسیار رفت. هم سرحال آمده بودم و هم از آن فضا گیج شده بودم، که بیشتر شبیه تاکسی‌های تهران بود تا دفتر قاضی مقیسه.

پرونده‌‌ام را که به وکیلم تحویل دادند، من از روی متن‌ها میخواندم و او می‌نوشت. می‌گفت دستش تندتر از من است. طفلک وکلای ایران که تندنویسی از مهارت‌های واجب حرفه‌ای‌شان شده است. خواندن آن پرونده و بویژه گزارش‌های سازمان اطلاعات تهران مصداق همان گیر افتادن در دستگاه بلع بود. در طی ماه‌های پیش وکیلم و من پاسخ‌های مفصلی در رد اتهام‌ها نوشته بودیم، مدارک گوناگون تحویل داده بودیم که همگی در پرونده ثبت شده بود اما ذره‌ای مورد توجه قاضی تحقیق قرار نگرفته بود و او با تأیید اتهام‌ها کیفرخواست تند و تیزی، که بسیار شبیه شکایت وزارت اطلاعات از من بود، نوشته و پرونده را ارجاع کرده بود به دادگاه انقلاب. گزارش‌های جدیدی از سازمان اطلاعات تهران هم ضمیمه شده بود. اما بخش بزرگ پرونده نوشته‌های خودم بود، پرینت گرفته از اینترنت. زیر بسیاری از جمله‌ها خط قرمز کشیده بودند. یعنی آن جمله‌ها خیلی مجرم بودند. زیر یک جمله که از غلامحسین ساعدی نقل کرده بودم هم خط قرمز داشت. لابد جرم آن جمله هم به گردن من بود. خلاصه از پرونده مشهود بود که من خیلی مجرم هستم و حتی حرف‌ها و کارهایی که برای هیچ‌کس دیگر جرم نیست برای من جرم محسوب می‌شود. از جمله رفتن به احمدآباد مصدق به همراه ده نفر از سالخوردگان جبهه ملی یا دو ساعت همراهی با تحصن چندماهه‌ی نسرین ستوده که خوشبختانه افراد زیادی با آن همراهی کرده بودند و سرانجام هم به نتیجه‌ی مطلوب رسیده بود. در همان روزهای اقامتم در تهران یادداشتی** در شرح ماجرا نوشتم که از تکرارش در اینجا می‌گذرم.

مکان دوم: دفتر نهاد ریاست جمهوری در انتهای راهروی همکف ساختمان شماره دو اداره گذرنامه.

دو روز بعد از مراجعه به دادگاه انقلاب به دفتر فوق احضار شده بودم. بازهم در بدو ورود به کشور گذرنامه‌ام را گرفته بودند و برگه‌ی احضاریه به دستم داده بودند. دفتر مربوطه را که بارها به آن احضار شده‌ام خوب می‌شناسم، مسئول کارهای اداری دفتر را هم همینطور. مرد میان‌سال و خوشرویی‌ست. تا من را دید گفت: خانوم فروهر من امسال بازنشسته می‌شم شما هنوز می‌آی و می‌ری؟ گفتم: پس سفارش منو به جانشینتون بکنین. خندید.

اتاق بازجویی را هم خوب می‌شناسم. مأموران امنیتی اما در گذر سال‌ها به تناوب عوض شده‌اند. البته حالا عنوان‌شان هم تغییر کرده و شده‌اند «کارشناس». رفتارشان هم با من بالا و پایین دارد. گاهی خوشرویی می‌کنند گاهی ترشرویی، گاهی میخواهند بحث اقناعی کنند گاهی بترسانند. این بار نوبت شدت و حدت بود و خط‌ونشان‌کشی. عجب هم ندارد، چون حالا وزارتخانه‌شان شاکی من شده و پرونده‌ای برایم درست کرده که اهرم فشار شده است در دست آقایان. دادوبیداد که بالا گرفت خواستم از آقای رئیس‌جمهور و منشور حقوق شهروندی‌شان کمک معنوی بگیرم که کارشناس مربوطه آب پاکی را روی دستم ریخت و گفت: شما اصلاً حق شهروندی ندارید و این قانون شامل‌تان نمی‌شود. من هم بروفروخته شدم و طبق عادت خودم اعتراض کردم و پرسیدم چه کسی تعیین می‌کند که من حق شهروندی دارم یا ندارم؟ گفت ما. البته «ما» واژه‌ی نامفهومی‌ست. اما حدس می‌زنم منظور او وزارتخانه‌ی متبوعش بوده است؛ همان وزارتخانه‌ که نوزده سال پیش کارمندانش به خانه‌ی پدرومادرم ریختند و حق زندگی را از آن دو گرفتند. از آنجا که با ظهور واژه‌ی «خودسر» در مورد قاتلان پدرومادرم حوزه‌ی مسئولیت و پاسخگویی مأموران امنیتی برای من مبهم شده است، در نامه‌ای*** که به چند نماینده مجلس در قدردانی از حمایت آن‌ها نوشتم، شرح این بازجویی را هم آوردم. شاید در پیگیری آنان مشخص شود که گفته‌های کارشناسان مربوطه در حوزه‌ی «خودسر» بوده یا «مأمور و معذور».

کارشناسان تأکید داشتند که به لحاظ قانونی من ممنوع‌الخروج نیستم، اما پاسپورتم را هم پس ندادند.

مکان سوم: دادگاه انقلاب، دفتر قاضی و جلسه محاکمه 

ماه‌ها بود که حضور در این دادگاه در ذهنم سنگین شده بود. نه تنها به دلیل محاکمه شدن و عواقب آن که به دلیل مواجهه با آن کس که در جایگاه قاضی نشسته و تاریخی پشت خود دارد که سنگینی آن هر بار که به آن فکر کردم نفسم را تنگ کرد، و آن رنج عظیم را که آن تاریخ حامل آن است به جانم ریخت. آه واژه‌ی کوچکی‌ست که گاهی تنها ممکن می‌شود. ماه‌ها در فکر کردن به این مواجهه آه کشیدم.

دادگاه شبیه بقیه دادگاه‌ها بود. قاضی بالا نشسته بود، پشت میزی بلندتر از معمول. کنار او و پایین دستش منشی دادگاه نشسته بود و صورتجلسه می‌نوشت. نماینده‌ی دادستان مرد جوانی بود که ایستاد و کیفرخواست را خواند. قاضی اتهام‌ها را یک به یک از رو خواند و من یک به یک پاسخ دادم و وکیلم استدلال‌های حقوقی به یک یک پاسخ‌های من اضافه کرد. منشی جلسه می‌نوشت و در تمام مدت فضایی اداری حاکم بود.

آه می‌دانست که آنجا جای او نیست. حالا اما دوباره آمده و من باز هربار که به آن مواجهه فکر می‌کنم آه می‌کشم.

مکان چهارم: دادسرای اوین

راستش فکر می‌کردم این دادسرا عجالتاً از آن جغرافیای خوف و آزار من بیرون افتاده باشد. اما در جستجوی پاسپورتم، که ضبط شده بود و معلوم نبود کجاست، دوباره سر از آنجا درآوردم. «کارشناسان» در همان احضار به اداره گذرنامه برگه‌ای نشانم داده بودند که مجازشان کرده بود پاسپورتم را بگیرند. بر خلاف روال عادی، دادگاه انقلاب مجوزی در این‌باره صادر نکرده بود. رئیس‌دفترهای قاضی هم سر تکان می‌دادند و می‌گفتند غیرقانونی عمل شده و دادگاه انقلاب -به عنوان مرجع رسیدگی‌کننده به پرونده‌ی قضایی من- دور زده شده، اما کاری از دستشان ساخته نیست. وکیلم پیگیری کرده بود و سرپرست دادسرای اوین به او گفته بود که مجوز را او صادر کرده است، اما تأکید کرده بود که حکمی برای ممنوع‌الخروجی من صادر نشده و ضبط پاسپورتم موقتی و به دلیل ظنی است، که به من دارند. دلیلی که برای آن ظن ذکر شده این است که احتمال می‌رود نامبرده -یعنی من- «اموال پدری»‌اش را شخصاً از کشور خارج کند تا بعد زیر پوشش پیگیری دزدی از خانه‌ی پدر و مادرش «حرکت‌هایی» بر ضد نظام انجام دهد. سرپرست دادسرا هم محض پیشگیری مجوز نوشته بود که پاسپورت من را بگیرند و اسباب من را بگردند و خودم را کنترل کنند. در میان همه‌ی «ظن»هایی که در طی سال‌ها مشمول‌شان بوده‌ام این یکی بیشتر از همه من را یاد سریال‌های سوررئالیستی و آبکی تلویزیونی می‌‌اندازد.

آن روز به همراه وکیلم به دادسرا رفته بودم. از جوانب کار پیدا بود که قرار است مدتی در سالن انتظار معطل شویم. در این سالن چندین ردیف صندلی به زمین پیچ شده‌اند، رو به دیواری که یک تلویزیون بزرگ به آن وصل است که بی‌وقفه مشغول پخش است، از اخبار تا درس آشپزی و برنامه کودک و سریال و موعظه. کنار تلویزیون روی پوستر عظیم‌الجثه‌ای زندگینامه‌ی قاضی مقدس را چاپ کرده‌اند، که نام دادسرا از او گرفته شده، به همراه عکسی از او میان نقش ونگارهایی که نقطه‌ی اشتراک همه‌ی تزئین‌های ایرانی‌ست، از حاشیه‌ی این عکس تا روی جعبه‌ی باقلوا و گوشه‌ی کارت ملی.

مدتی طول کشید تا از دفتر سرپرست دادسرا خبر دادند که او حاضر به پذیرش من است، اما بدون حضور وکیلم. برگه عبور را گرفتم و از پله‌ها و راهروها گذشتم تا دفتر آن جناب. او با ورود من به دفترش از جا بلند شد و با صدای بلند و خشن فریاد زد «برای چی آمدی؟» چشم‌هایش را غضب‌ناک کرده بود و بی‌توجه به تلاش من برای پاسخ دادن و آرام کردن فضا چندین بار همان پرسش را تکرار کرد و فوران خشم خود را مثل لوله‌ی آب‌پاش رو به من گرفت. پشت‌بندش هم به تکرار پرسید: «برای چی آمدی ایران؟ »، «با کیا ملاقات کردی؟» من لابلای غرش و خروش او مقداری حرف و دست و پا زدم و مثلاً اعتراض کردم. طولی نکشید که مرخصم کرد و به رئیس‌دفترش هم دستور داد که دیگر من را راه ندهد. پیدا بود که تنها هدف این ملاقات همان دادوبیداد بود؛ قصد داشت به من توهین کند و مرا بترساند. و همه‌ی این فشارها اعمال می‌شود تا آدم را به همان وضعیت ذله شدن برسانند. پس آن شعار «اسلامو پله کردن، مردمو ذله کردن» نقطه‌ی اتصال و اشتراک من است با آن مردمی که فریادش زدند.

اما اقامت من در تهران به ذله شدن در این دستگاه بلع و گوارش خلاصه نمی‌شود. تهران برای من تجربه‌ی به شدت دوپاره‌ای‌ست، اگرچه که در یک مکان جای دارد. فضایی‌ست اشباع از همزمانی اضداد که ادراک و بازنمایی یکسویه‌ی آن واقعیت را تحریف می‌کند. تهران نه تنها آن جغرافیای خوف و آزار، که تجلی مردمی‌ست که در مغاک ناهنجاری و بی‌عدالتی فاعلیت خود را از کف نمی‌دهند. در کلاف سردرگم این شهر اگر با همدلی نگاه کنی، چالش شهروندانی را شاهد می‌شوی که در منجلاب نادرستی و تبعیض، در میان هزاران آفتی که به جان این اجتماع افتاده است، برای ساختن زندگی پیگیرانه کار می‌کنند، مردمانی که زیر فشاری کمرشکن تلاش می‌کنند بار رهایی را از این تله به دوش بکشند.

و آن شعار زیبای نترسید نترسید ما همه باهم هستیم -که این بار هم زبان اعتراض شد- نه تنها در برابر نیروی سرکوبگر که در کشیدن بار روزمره‌ی نابسامان و بی‌رحم این شهر هم نمود پیدا می‌کند؛ در همیاری و همبستگی مدنی، آنجا که ساختارهای فاسد و پوسیده‌ی حکومتی توان و اراده‌ی مقابله با معضلات را ندارند.

ترس اندام شروری‌ست در تن و جان انسان. پیش از سفر به تهران، در طول ماه‌هایی که می‌دانستم قرار است در این سفر محاکمه بشوم، بیشتر از گذشته نگران خودم بودم، به ناامنی فکر می‌کردم، به ترسیدن و گرفتار شدن در ترس، به تنها ماندن با ترس. اما مردم در آن شعار زیبا راست گفته‌اند که باهم بودن علاج ترس است. نه خودم که دیگران ترس را از من تاراندند. در این سفر بیش از هربار همبستگی و همدلی همراهم شده بود، از دور و از نزدیک. فکر می‌کنم این بار بیشتر فهمیده می‌شدم و آن حس انزوا که گاهی نامرئی و سرد بر گردم حصار می‌کشد، کمتر به سراغم آمد.

روز یکم آذرماه امسال در سالگرد قتل پدرومادرم، خانه‌ پر شده بود از «ما» که کیپ هم در حیاط و اتاق‌ها ایستاده بودند؛ اغلب‌شان جوانانی بودند که به هنگام وقوع قتل‌ها کودکی بیش نبوده‌اند. و آن روز در سکوت، با کنجکاوی و اشتیاق، فضای آن خانه، آن مکان یادآوری را تجربه می‌کردند، و حضورشان در حافظه و تاریخ آن مکان ثبت می‌شد. چیزی شبیه زلالی ادراک در فضا موج می‌زد. انگار از روزنه‌های زیر پوست این شهر جاری شده بودند تا برسند به آنجا، تا بگویند «ما» هستیم. و این حضور حاصل پایداری همه‌ی کسانی‌ست که در طی سال‌ها، در درون و بیرون کشور، بر حق یادآوری و دادخواهی جنایت‌های سیاسی ایستادگی کردند و بر توانمندی «ما»، که آن روز خود را نمود، افزودند.

یکی از میان آن جمع، جوانی نورسیده، جلو آمد و آرام و بی‌مقدمه گفت که در ماه آذر ۱۳۷۷ به دنیا آمده است. گفت وقتی که او چشم به این دنیا گشوده، پدرومادر من دیگر زنده نبوده‌اند. گفت آمده است تا سویه‌ی دیگر ماه سرنوشت خویش را از نزدیک ببیند؛ مکان آن دو قتل را ببیند. نگاهم را دوختم به او تا در حافظه‌ام قابش کنم تا بار بعد که گذارم به آن جغرافیای خوف افتاد به یادش بیاورم و نترسم.

پرستو فروهر،
بهمن
۱۳۹۶

——————————————————————————————————————

پانوشت ها

*        برگرفته از شعری از پروانه فروهر، صفحه ۱۰۵ از کتاب «شاید یک روز»، انتشارات جامعه ایرانیان، ۱۳۷۹
**       پیوست یک: «یادداشتی پیش از دادگاه»، پرستو فروهر، ۴ آذر ۱۳۹۶
***     پیوست دو: «نامه به نمایندگان مجلس»، پرستو فروهر، ۱۷ آذر ۱۳۹۶

با سلام و احترام حضور

نایب‌رئیس مجلس شورای اسلامی ایران آقای علی مطهری،

نمایندگان مجلس شورای اسلامی ایران خانم‌ها فاطمه حسینی، پروانه مافی، طیبه سیاوشی، فریده اولادقباد، و آقایان محمود صادقی و بهرام پارسایی

پیش از هر چیز صمیمانه از گفته‌ها و اقدام‌های هم‌دلانه‌ی شما در مورد شکایت وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران از من، که به پیگرد قضایی و محاکمه‌ام در دادگاه انقلاب انجامیده است، قدردانی و سپاسگزاری می‌کنم.

امیدوارم پیگیری شما، در کنار دیگر همدلی‌ها و تلاش‌ها سبب آشکار شدن حقیقت شود و این پرونده‌سازی‌های بی‌پایه و اساس، که برای خاموش کردن صدای دادخواهی من انجام شده، با رأی عادلانه‌ای از سوی دادگاه به پایان برسد.

همچنین امیدوارم با بازگویی آنچه در روند این پرونده‌سازی بر من روا کرده‌اند، وجدان عمومی نسبت به تنگناهایی، که ما بازماندگان قربانیان خشونت و سرکوب سیاسی با آن دست به گریبان هستیم، حساس شده و بیش از پیش سبب احساس مسئولیت و شناسایی وظیفه در مردم و مسئولان حکومتی شود. با امید به روزی که پاسخ دادخواهی و حق‌طلبی ما پرونده‌سازی و تهدید و توهین و ارعاب نباشد.

آنچه را که در پرونده‌ی قضایی من آمده است، پس از خواندن پرونده و پیش از جلسه‌ی محاکمه، در یادداشتی منتشر کردم که در رسانه‌ها نیز انعکاس یافت. یادداشت را در ضمیمه برای اطلاع شما می‌فرستم.

اما آنچه در این متن بیان نشده برخوردهای ناروایی‌ست که در احضار و مراجعه به نهادهای امنیتی و قضایی تجربه کرده‌ام و مسکوت گذاشتن آن‌ها را به عنوان یک شهروند غیرمسئولانه می‌دانم. از جمله:

در روز دوشنبه ۲۹ آبان‌ماه به دنبال یک احضار کتبی که در ورود به ایران همزمان با ضبط پاسپورتم در فرودگاه به من ابلاغ شد، به دفتری در اداره‌ی گذرنامه مراجعه کردم. مأموران امنیتی حاضر -کارمندان وزارت اطلاعات- چنان برخورد تندی داشتند که بهت‌زده شدم. از تمام آنچه گفتند دو نکته را که عمق تلخی تجربه‌ی آن روز را بازمی‌نماید، بازگو می‌کنم:

۱- آنان در برابر اعتراضم به نقض پیاپی «حقوق شهروندی»‌ام با حق‌به‌جانبی گفتند: شما اصلاً شهروند اینجا نیستید، اصلاً حقوق شهروندی شامل شما نمی‌شود و اضافه کردند که آن‌ها تعیین می‌کنند که قانون شامل چه کسانی می‌شود.

وای به حال ما مردم این کشور که مأموران امنیتی‌اش در اتاق‌های بازجویی به خود اجازه می‌دهند که تعلق‌مان به وطن‌مان را اینگونه زیر سؤال ببرند و در چشم به هم زدنی حقوق بدیهی ما را به هیچ و پوچ بدل کنند.

۲-  گفتند: ما با هر عنادی مقابله خواهیم کرد، چه از سوی شما باشد چه از سوی سربازان آمریکایی در خلیج فارس!!!

راستی چه دلیلی برای این قیاس عجیب و غریب دارند؟ چه حقی دارند که مرا با سربازان کشوری متجاوز یک‌کاسه کنند؟

توهین و ارعابی که در اینگونه جلسه‌ها به انسان تحمیل می‌شود گاه از حد تحمل خارج است. تا کی می‌توان در برابر این شیوه‌ها بردباری کرد و خشم و رنج خود را فروخورد؟ چه کسی پاسخگوی این رفتارهاست؟ «خودسرانه» است یا مجوزی برای چنین برخوردهایی دارند؟

در همان جلسه برگه‌ای از دادسرای شهید مقدس (اوین) نشانم دادند که به استناد آن مجاز به توقیف پاسپورتم به هنگام ورود و کنترل اسباب و اثاثم به هنگام ورود و خروج از کشور شده‌اند. این حکم به استناد یک پرونده‌ی قضایی جدید صادر شده است. مسئول مربوطه در دادسرای شهید مقدس به وکیل من گفته است که این پرونده بر مبنای «ظن» به من تشکیل شده و حاوی اتهام جدیدی، جدای از آن اتهام‌ها که در دادگاه انقلاب در حال بررسی می‌باشد، نیست. واضح است که چنین روالی فاقد هرگونه وجاهت قانونی است.

از آنجا که اعتراض وکیلم و درخواست او برای خواندن پرونده‌ی مربوطه به نتیجه نرسید تصمیم گرفتم که خود نیز به دادسرای نام‌برده مراجعه کنم تا شاید پاسخی بگیرم. مسئول مربوطه حاضر به پذیرش من بدون حضور وکیلم شد. او به محض ورود من به دفترش با صدای بلند و خشن فریاد زد «برای چی آمدی؟» و بعد بی‌توجه به تلاش من برای پاسخگویی و آرام کردن فضا با همان لحن به تکرار پرسید: «برای چی آمدی ایران؟»

این پرسش و آن لحن آمرانه، روشنگر قصد اصلی این پرونده‌سازی‌ها برای من است.

من اما نه از حق خود بر سرزمین و خانه‌ی مادری و پدری‌ام خواهم گذشت، نه از حق دادخواهی قتل سیاسی پدر و مادرم، و نه از حق خویش در یادآوری و روشنگری تاریخی که شاهدش بوده‌ام، و نه از حق اعتراض به بی‌عدالتی‌هایی که در این راه دیده‌ام.

از آنجا که فردا عازم بازگشت به محل زندگی‌ام در اروپا هستم برای پاسخگویی و ادای توضیحات به نمایندگان محترم راه‌های تماس با وکیل گرامی‌ام در این پرونده را در پایین می‌نویسم. خودم نیز در بهار آینده به تهران خواهم آمد و با کمال میل آماده‌ی توضیحات حضوری هستم.

با امید به بهگرد روزگار

پرستو فروهر، ۱۷ آذرماه ۱۳۹۶

 

متن فوق برگرفته از گفتار من در سمینار سراسری سالانه تشکل‌های زنان و زنان دگر و هم‌جنس‌گرای ایرانی در آلمان، در تاریخ ۱۰ فوریه در شهر هانوفر است.

 


با اسرائیل چه باید کرد؟

$
0
0

۱-چند روز گذشته بار دیگر رسانه‌های جهان تحت‌الشعاع اخبار سوریه قرار داشت. دو روز پیش در خبر اول رسانه‌های اسرائیلی خبر دادند که سیستم دفاع ضدهوایی این کشور یک پهباد ایرانی را ساقط کرده و توانسته لاشه آن را نیز به دست آورد. در ادامه خبر اول اما خبر دوم حاکی از حملات هوایی جنگنده‌های اسرائیلی به اهداف ایرانی در سوریه بود؛ حملاتی که منجر به ساقط شدن یک فانتوم اسراییلی نیز شده و نیروهای امریکایی را در منطقه خاورمیانه به حال آماده باش درآورد.

خبر سوم نیز حکایت از سقوط یک هلی‌کوپتر ارتش ترکیه توسط نیروهای مدافع خلق در عفرین داشت. خبری که اگر چه واکنش خشمگینانه رجب طیب اردوغان را به دنبال داشت و او تهدید کرد که عاملان این سرنگونی بهایی سنگین برای اقدام شان خواهند پرداخت اما ساعتی بعد ستاد مشترک ارتش ترکیه که حاضر نبود بپذیرد برتری‌اش در هوا نسبت به شبه نظامیان مدافع خلق زیر سوال رفته اعلام کرد سرنگونی هلی‌کوپتر تهاجمی نتیجه نقص فنی بوده و ارتباطی با هیچ علت بیرونی نداشته است.

در چنین حالی است که همه چیز از انبار باروتی به نام خاورمیانه حکایت دارد؛ انبار باروتی که روی دو شکاف دینی اسلام-یهود و مذهبی شیعه-سنی استوار شده و خطر جنگ در این منطقه را از آنچ‌جه در آیینه دیده می‌شود نزدیک‌تر ساخته است.

۲- ایران به عنوان یک کشور در طول تاریخ حداقل ۲۵۰۰ ساله‌اش با وجود آنکه تغییرات سیاسی بسیار بر خود دیده اما در حوزه سیاست خارجی کم و بیش همواره از الگوی گسترش ژئوپلتیک به سوی غرب پیروی کرده و بر گسترش سرزمینی به سوی غرب بیشتر توجه داشته تا بسط به سوی شرق!

جنگ‌های ماراتن و انطاکیه در عهد باستان تا جنگ‌های مکرر با امپراتوری روم و سپس روم شرقی پیش از سقوط تیسفون تا جنگ ملازگرد و جنگ آنکارا و چالدران ، همه و همه را می‌توان با وجود تفاوت‌های بسیار ذیل عنوان «تلاش برای بسط ژئوپلتیک به غرب» طبقه‌بندی کرد و از اراده‌ای ثابت در سیاست خارجی ایران برای رسیدن به مدیترانه سخن به میان آورد.

واقع آن است که ایران به‌مثابه یک تمامیت سیاسی هر چقدر در شرق خود به دنبال گسترش فرهنگی در میان هم‌تباران خود در شبه قاره بوده و با زبان دین و شعر و زبان به سراغ شرق رفته اما در غرب به دنبال گسترش سیاسی-سرزمینی بوده تا با از میان برداشتن فاصله‌ها به همسایگی مستقیم با «دیگری غربی»اش دست یابد.

حال اما ایران توانسته با استفاده بهینه از فرصت سرنگونی سد نفوذش در غرب – رژیم صدام حسین- در سال ۲۰۰۳ توسط امریکایی‌ها به آرامی و البته با پرداخت هزینه بسیار زیاد حوزه نفوذ راهبردی و عمل موثر خود را تا مدیترانه گسترش دهد و به ساحل ترتوس و لاذقیه قدم بگذارد.

این دستاورد پر هزینه اما آیا در شرایط فعلی میتواند تداوم یابد و یا آنکه با سنگربندی منطقه توسط نیروی ۲۷۰۰ نفره امریکایی که برای ایجاد یک نیروی ۳۰ هزار نفری از جنگ‌جویان مدافع خلق در شرق فرات برنامه‌ریزی کرده، به سان رویایی تعبیر نشده باقی خواهد ماند و فرجام هزینه‌هایی که ایران در سوریه متحمل شده به خوشه‌چینی روسیه از غنایم سوریه منتهی خواهد شد؟!

در حال حاضر به نظر می‌رسد امریکا برای حفاظت از اسرائیل با تمام توان در حال سنگربندی منطقه است تا مانع از اتصال محور تهران-بغداد به دمشق-بیروت شود. در این راستا سه سنگربندی ژئوپلتیک قابل تشخیص به‌نظر می رسد. اولی در شرق دجله و منطقه اقلیم کردستان با سوق دادن دولت اقلیم به سوی رفراندوم از سویی و سکوت و عدم حمایت رسمی از آن از سوی دیگر رخ داد که منتج به درگیر نمودن دولت مرکزی و نیروهای شیعه حشدالشعبی با پیشمرگه‌های کرد پارت دموکرات کردستان و احساس سرخوردگی و تحقیر ناشی از بی‌حاصل ماندن رفراندم و از دست دادن کرکوک در میان کردهای اقلیم لااقل در میان ساکنان مناطق شمالی اقلیم چون اربیل شد و همین آتش زیر خاکستری را فراهم آورده تا در زمان مورد نیاز بتوان از آن علیه دولت مرکزی بغداد بهره برد.

اما سنگربندی دوم و اصلی که می‌تواند ضمن قطع کردن خط تماس بین عراق و دولت مرکزی سوریه کلیت پروژه گسترش به غرب را به محاق ببرد، سنگربندی شرق فرات توسط ۳۰ هزار نیروی مدافع خلق مورد هدایت ۲۳۰۰ نیروی امریکایی مستقر در دیر الزور تا رقه و منبج و کوبانی است.

سنگربندی مستحکمی که با تصرف رقه در تابستان گذشته شکل ثابت و نسبتا نهایی نیز به خود گرفته و امریکایی‌ها نیز در ماجرای عملیات شاخه زیتون ترکیه در عفرین نشان دادند تا چه میزان روی آن سرمایه‌گذاری کرده‌اند و حتی به قیمت رویارویی با عضو دیگر ناتو چون ترکیه از آن چشم‌پوشی نخواهند کرد و نیروهایشان را از منبج عقب نخواهند برد و دوشادوش نیروهای کرد مدافع خلق خواهند ایستاد؛ حتی اگر این امر به قیمت رنجاندن متحدی قدیمی چون ترکیه تمام شود!

سنگر سوم برای حمایت از اسرائیل اما در جنوب غربی سوریه و در درعا و توسط جنگ‌جویان کرایه‌ای ارتش آزاد رقم می‌خورد تا همانند سپری از ارتفاعات جولان تحت اشغال اسرائیل محافظت نموده اجازه نزدیک شدن نیروهای ایرانی و دولت سوریه به مرزهای اسرائیل را ندهند.

سنگری که به نور صباحا روزنامه نگار لبنانی می‌تواند تا از جنوب تا حومه دمشق و از شرق تا مرز اردن نیز پیش رود و نیروهای دولتی را وادار به عقب‌نشینی به سوی حمص و حماء کند. جایی که در همسایگی استان ادلب که مرکز و نقطه ثقل نیروهای القاعده سوریه چون جبهه النصره سابق و هیئت تحریر الشام فعلی و احرار الشام و فیلق الشام و… محسوب می‌شود و قطعا مخاطره امنیتی بالایی داشته خیال اسرائیل را از بابت مرزهای جولان راحت خواهد کرد.

۳- حال اما پرسش این است که تمام این گسترش حوزه عمل موثر و بسط ژئوپلتیک که ایران به آن دست یافته چرا باید با تداوم رویکرد معطوف به نابودی اسرائیل با خطر نابودی مواجه شود؟

چرا بسط ژئوپلتیک ایران به سوی مدیترانه که اتفاقا می‌تواند مورد همراهی اسرائیل نیز قرار گیرد باید به مخاطره امنیتی برای آن کشور تبدیل شود و کشور یهود را در کنار محور سنی-عربی ضد ایرانی منطقه قرار دهد؟

چرا ایران در حالیکه خود فلسطینی‌ها از موضع نابودی اسرائیل عدول کرده و به راه حل دو کشور در مرزهای ۱۹۶۷ روی خوش نشان می‌دهند، کماکان  در شعار و ادبیات از موضع غیرحقوقی و غیرقابل دفاعی نابودسازی یک کشور عضو و به رسمیت شناخته شده سازمان ملل به مسئله فلسطین می‌نگرد و بدین‌سان هم برای خود مخاطره امنیتی فراهم می‌آورد و هم یک سد نفوذ قدرتمند در راهبرد گسترش به غرب خود ایجاد می‌کند؟!

واقع آن است که قدرت هژمونیک جهان پس از جنگ سرد، متحد راهبردی اسرائیل است و چنین کانون قدرتی تا زمانی‌که ایران از راهبرد نابودسازی واو در شعار پیروی می‌کند نه تنها اجازه گسترش به غرب را نخواهد داد بلکه در برابر تامین منافع ملی ایران در خاورمیانه نیز مقاومت خواهد کرد.

نگارنده نه تنها قصد جانبداری از یک رژیم بنیادگرای دینی – نژادی چون اسرائیل را ندارد بلکه معتقد است آرمان فلسطین بخشی جدایی‌ناپذیر از هر گفتار آزادی‌خواه و حقوق بشر طلب در سطح جهان باید باشد اما مسئله این است که تنها راه مواجهه با رژیمی با آن مشخصات، نیز راهبرد نابودی آن نیست.

می‌توان شعارنابودی اسرائیل سرنداد و هم‌زمان از حقوق فلسطینی‌ها و آرمان فلسطین در سطح جهان با گفتاری حقوقی دفاع کرد و از حق مسلم فلسطینی‌ها برای تشکیل کشور مستقل فلسطین نیز حمایت جدی نمود.

حتی می‌توان همانند رجب طیب اردوغان اسرائیل را در حضور شیمون پرز دولت کودک‌کش نامید و اجلاس داووس را ترک کرد اما به راه حل دو کشور نیز پای‌بند بود و به‌جای درگیری بیهوده و بی‌نتیجه با اسرائیل و حامی راهبردی‌اش در راستای منافع ملی ایران رفتار کرد.

راه حل دو کشور بر مبنای مرزهای ۱۹۶۷ که در آن قدس شرقی پایتخت دولت مستقل فلسطین باشد هم متضمن حمایت از فلسطین و مقابله با زیاده‌خواهی دولت راست‌گرای اسرائیل است که در عمل برای فلسطینی‌ها هیچ حقی قائل نیست و رویکرد ضدانسانی خود را نیز با تداوم سیاست شهرک‌سازی در زمین‌های فلسطینی به اثبات رسانده است و هم ضامن منافع ملی ایران و دور ساختن مخاطرات امنیتی از کشورمان.

تا زمانی‌که جمهوری اسلامی شعار نابودی اسرائیل، کشوری که عضویت سازمان ملل را دارد، بدهد امکان مصالحه‌ای فراگیر با غرب را نخواهد داشت و تا زمانی‌که با غرب به مصالحه‌ای فراگیر دست نیابد سخن گفتن از گسترش حوزه نفوذ نه تنها مضحک خواهد نمود بلکه حتی حفظ تمامیت سرزمینی ایران موجود نیز آسان نخواهد بود.

کاش حاکمیت جمهوری اسلامی با تن دادن به برجامی منطقه‌ای که ترجیع‌بند آن را پذیرش راه حل دو کشور درباره مسئله فلسطین شکل می‌دهد، برای نخستین بار در تاریخ خود نشان دهد که می‌نواند به اندازه پاپ کاتولیک باشد و به اندازه فلسطینیان فلسطین‌خواه!

برای تامین منافع ملی‌مان لازم نیست با اسرائیل به اتحاد استراتژیک در برابر اعراب برسیم؛ کافی است  جهان باور کند که از صرافت نابودی آن افتاده‌ایم.

به اندازه کافی در این منطقه ایران‌ مان تنهاست!

«سید» و «آیت‌الله»

$
0
0

زیتون-سحرنصیری: داستان زندگی سیدمهدی هاشمی  نمادی از عرش و فرش‌ها در تاریخ سیاست ایران است. در کتاب خاطرات آیت‌الله منتظری نقل شده میزان علاقه و اعتماد آقای خامنه‌ای به سیدمهدی تا حدی بود که روزی در جمع هاشمی رفسنجانی و قائم‌مقام وقت معرفی او به سپاه را از جمله خدمات خود نام برده بود.

آیت‌الله مشکینی نیز در سال ۶۰ در جمع فرماندهان سپاه آذربایجان شرقی خود را «شیفته درایت، ذهن و فکر» سیدمهدی دانسته و خطاب به فرماندهان سپاه گفته بود «قدر این مرد بزرگ را بدانید».

اما آن‌چه پرونده سیدمهدی هاشمی را در این میان متمایز می‌کند گره خوردنش با مساله حدف آیت‌الله منتظری از رهبری‌ست. اتفاقی که تاریخ سی سال گذشته ایران را دست‌خوش تغییرات بزرگی کرد.

علی رازینی در مصاحبه‌اش افشا می‌کند که از آن‌جا که با ارسال نامه آیت‌الله منتظری به آیت‌الله خمینی، بیم عفو سید مهدی هاشمی می‌رفته، حکم اعدام را شبانه و بدون اطلاع بیت آیت‌الله خمینی اجرا کرده است.

حسن صبرا، سردبیر هفته‌نامه الشراع لبنان، که می‌گوید جزئیات ماجرای معامله ایران و آمریکا و سفر مک‌فارلین به تهران را از طریق واسطه‌های سیدمهدی هاشمی به دست آورده بود در سرمقاله جنجالی‌اش در نوامبر ۱۹۸۶ می‌نویسد:«سید مهدی نماد منطق انقلابی‌گری است که در مقابل منطق مملکت‌داری هاشمی رفسنجانی ایستاد و این نزاع را تا جایی پیش برد که حتی افشاگر حضور مک‌فارلین در ایران نیز شد».

اما این روحیه انقلابی و انقلابی‌گری که زمانی کالایی مطلوب بود و یکه‌تازی می کرد،، تنها ظرف هشت سال از پیروزی انقلاب ۵۷ بدل به بخش بزرگی از اعترافات تلویزیونی هاشمی شد و او گفت که «طبیعتا در سال‌های اولیه انقلاب یک شور و احساسات عجیبی بر جامعه حاکم بود و آن‌قدر این شور و احساسات زیاد بود تندروی‌های من در آن امواج انقلاب محو شده بود… وقتی که قانون‌مندی خواست بر انقلاب حاکم شود با هرگونه برقراری نظم، جدیت و قانون بنده مخالفت می‌کردم و لذا به این نظم و مدیریت‌ها هم معتقد نشدم و نوعی فردمحوری و گستاخی در اعمالم ظهور کرد».

سال‌های آغازین زندگی و شروع فعالیت‌ها

پدر مهدی هاشمی آیت‌الله سید محمد هاشمی، استاد برجسته حوزه علمیه اصفهان، بود و او تحصیلات حوزوی را نزد پدر و سایر مراجع آن زمان گذراند. علاقه به اندیشه‌های آیت‌الله خمینی، تحصیل آیت‌الله منتظری نزد پدرش و هم‌چنین وصلت برادرش سید هادی با دختر آیت‌الله منتظری سبب نزدیکی بیش از پیش وی با آیت‌الله منتظری شد.

او که از ابتدا سخن‌وری پرشور و قهار بود، در سال ۴۶، به دنبال رشته فعالیت‌هایی چون سخنرانی‌های پی‌درپی در حمایت از اعراب در جنگ با اسراییل و پخش اعلامیه دو بار دستگیر و پس از مدتی جهت خدمت سربازی به جهرم فرستاده شد.

رد پای وی در قتل‌های مذهبی و سیاسی

نقطه مبهم زندگی سید مهدی که در سال ۶۶ نیز بلای جانش شد به داستان قتل‌هایی باز می‌گردد که دادگاه ویژه روحانیت اعلام کرده با دستور او انجام شده اما نزدیکانش این ادعا را رد کرده‌اند.

نامه آیت‌الله منتظری برای اعدام‌نشدن مهدی هاشمی توسط سراج‌الدین موسوی به دست آیت‌الله خمینی رسیده است. اما محمدی ری‌شهری و دیگر دست اندرکاران پرونده برای این‌که آیت‌الله خمینی دستوری ندهد، سریعا مهدی هاشمی را اعدام کرده‌اند.

قتل آیت‌الله شمس‌آبادی، روحانی شاخص و امیر عباس بحرینیان، رئیس کمیته انقلاب اصفهان، دو چهره شاخصی هستند که دادگاه ویژه روحانیت مدعی است که با دستور مهدی هاشمی انجام شده است.

و شیخ قنبر على صفرزاده جهان سلطان، رمضان مهدی زاده، عباس‌قلی حشمت و دو فرزندش دیگر قتل‌هایی هستند که دادگاه ویژه روحانیت مهدی هاشمی را آمر آنها معرفی کرده است.(درباره این قتل‌ها مطالب جداگانه‌ای در روزهای آینده در پرونده ویژه «زیتون» منتشر خواهد شد)

سال‌های ابتدایی پیروزی انقلاب برای مهدی هاشمی سال‌های پربار مسئولیت و اعتماد بود. ابتدا به عضویت شورای عالی فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب و همچنین واحد روابط عمومی سپاه درآمد. سپس به پیشنهاد حجت‌الاسلام خامنه ای و  تصویب شورای انقلاب عهده‌دار مسئولیت واحد نهضت‌های آزادی‌بخش سپاه پاسداران شد.

در اواخر سال ۶۰ هم سید حسین موسوی تبریزی دادستان کل انقلاب اسلامی، طی حکمی مهدی هاشمی را به سمت نماینده دادستان کل انقلاب منصوب کرد و تنها چند ماه بعد و به دنبال ترور برخی ائمه جمعه از سوی محسن رضایی مسئول پیگیری «برطرف کردن نارسائی‌های حفاظتی و تدوین وظایف مربوطه » شد.

پرونده‌ای برای حذف مهدی هاشمی و آیت‌الله

اما دوران افول مهدی هاشمی را می‌توان در دو بخش رویدادهای سیاسی داخل کشور و خارج از کشور بررسی و گمانه‌زنی نمود. شاید بتوان آغاز بی‌مهری را آشکار شدن اختلاف مواضع آیت‌الله منتظری با حزب جمهوری اسلامی بر سر نوع برخورد با زندانیان سیاسی، اداره زندان‌ها از یک‌سو و تلاش حزب جمهوری برای نفوذ بیشتر در سپاه دانست.

دادگاه مهدی هاشمی عملا مخفیانه برگزار شد و علی فلاحیان به عنوان قائم مقام وزیر اطلاعات که عملا ضابط این پرونده محسوب می‌شد، به عنوان دادستان دادگاه ویژه روحانیت کیفرخواست را ارائه کرد و مهدی هاشمی نه حق انتخاب وکیل داشت و نه حتی تجدید نظر در حکمش.

این فاصله‌ها بعد بیماری آیت‌الله خمینی در سال ۶۴ که مساله جانشینی آقای منتظری را قوت می‌بخشید، شدت بیشتری گرفت.

آیت‌الله منتظری در خاطراتش به جلسه‌ای در اواخر زمستان سال ۱۳۶۴ اشاره می‌کند که اکبر هاشمی رفسنجانی و احمد خمینی پس از جلسه سران قوا نزد او مانده‌اند و اکبر هاشمی رفسنجانی از«حساسیت» بر روی مهدی هاشمی سخن گفته است.

گفت‌و‌گوهایی که مهدی هاشمی پیش از بازداشت با اکبر هاشمی رفسنجانی و احمد خمینی داشته و محتوای آن‌ها را برای آیت‌الله منتظری نوشته نیز نشان از این «حساسیت» دارد.

آیت‌الله منتظری دلیل این «حساسیت» را این‌گونه توصیف کرده که«ریشه‌ی قضیه هم این بود که برخی افراد برای بعد از امام نقشه می‌کشیدند و گمان می‌کردند در بیت من، سید مهدی و سید هادی کارگردانان اصلی قضایا می‌باشند و با وجود این‌ها، دیگران نمی‌توانند به من خط بدهند. آنان می‌خواستند همان وضعیتی را که زمان امام در بیت امام داشتند، در بیت من هم داشته باشند و این‌ها را مزاحم کار خودشان می‌دیدند ».

برخی از نزدیکان آیت‌الله منتظری نیز معتقدند که روسای قوا و احمد خمینی که برای دیدار با آیت‌الله منتظری به قم می‌رفتند، تنها به دنبال این بودند که رهبر آینده را امتحان کنند و در نهایت به این نتیجه رسیدند که در صورت رهبری آیت‌الله منتظری آنها عملا حذف خواهند شد، که درنهایت بحث پرونده مهدی هاشمی با هدف کنار زدن آیت‌الله منتظری طراحی شد.

به جز درگیری‌های داخلی بخش بزرگی از اختلافات و رقابت‌های سیاسی به بیرون از چارچوب‌های مملکت هم تسری یافته بود.

از محتوای نامه آیت‌الله منتظری و نیز بند هشتم کیفرخواست سید مهدی هاشمی مشخص است رقابت شدیدی بین نهضت آزادی‌بخش و وزارت امورخارجه در هدایت و سازمان‌دهی گروه‌های نظامی تحت حمایت جمهوری اسلامی علی‌الخصوص در لبنان و افغانستان وجود دارد.

قدرت بالای سخن‌وری و روحیه تندروی و تسلط بر مبانی فقهی مهدی هاشمی و هم‌چنین سابقه نهضت آزادی‌بخش در زمان محمد منتظری باعث نفوذ هرچه بیش‌تر در بین گروه‌های طرفدار جمهوری اسلامی در کشورهای منطقه شده بود.

نقطه مبهم زندگی سید مهدی که در سال ۶۶ نیز بلای جانش شد به داستان قتل‌هایی باز می‌گردد که دادگاه ویژه روحانیت اعلام کرده با دستور او انجام شده اما نزدیکانش این ادعا را رد کرده‌اند..(درباره این قتل‌ها مطالب جداگانه‌ای در روزهای آینده در «زیتون» منتشر خواهد شد)

آیت‌الله منتظری در نامه خود خطاب به آیت‌الله خمینی این گونه نقل می‌کند: «در همین سال گذشته در افغانستان، در اثر جنگ داخلی بین گروه‌های مسلمان شیعه مجاهد، بیش از سه هزار شیعه کشته شد و کسی در ایران نجنبید و همین نهضت‌ها با نظارت من، گروهی را به معیت حجت‌الاسلام آقای جواهری، به عنوان حاکم شرع به داخل افغانستان فرستاد و آتش جنگ داخلی را خاموش کرد و در صدد هماهنگ کردن گروه‌ها و رهبران آنان هستیم که در این جهت، سپاه و اطلاعات، اتفاقا با ما هماهنگ است. ولی متأسفانه بعضی از بچه‌های وزارت خارجه کارشکنی می‌کنند و مایل نیستند وحدت کلمه بین شیعه‌های مجاهد افغانی به وجود آید. نهضت‌های داخل مصر و تونس و مراکش و داخل فلسطین اشغالی و نیجریه و تا اندازه‌ای لبنان، مربوط به همین نهضت‌هاست».

هر چند برخی تنها دلیل برای بازداشت مهدی هاشمی را حذف آیت‌الله منتظری می‌دانند، برخی دیگر معتقدند که نوعی اجماع جهانی و داخلی جهت حذف سید مهدی هاشمی و به تبع آن آیت‌الله منتظری از دایره قدرت شکل گرفته بود.

بعد از ماجرای مک‌فارلین، بسیاری از نشریه‌های مشهور عربی نظیر النهار و الکویتی این‌گونه تحلیل کردند که هدف از مذاکره با ایران نه تنها آزادی گروگان‌ها بلکه تلاش برای حذف «سازمان نهضت‌های آزادی‌بخش» و هم‌چنین تلاش برای تقویت جناح میانه‌رو «هاشمی رفسنجانی و خامنه‌ای» در روند انتقال قدرت در ایران است.

انکار اعترافات توسط مهدی هاشمی در دادگاه 

پس از بازداشت احمد حسنی نماینده سید مهدی هاشمی را در خانه‌ای متعلق به نهضت‌های آزادی‌بخش که وزارت اطلاعات از آن با عنوان «خانه تیمی» نام برد، مهدی هاشمی در ۲۳ مهرماه ۱۳۶۵ دستگیر و یک ماه بعد ری‌شهری با حکم خمینی به عنوان مسئول رسیدگی به پرونده انتخاب شد.

پس از طی هشت ماه بازجویی، فیلم اعترافات هاشمی تهیه که پس از نمایش برای آیت‌الله خمینی و چند تن از نزدیکانش از تلویزیون سراسری ایران پخش شد.

محمدی ری شهری درکتاب خاطرات سیاسی خود اذعان کرده که مهدی هاشمی در طی زمان بازجویی متحمل هفتاد و پنج ضربه شلاق شد. نزدیکان مهدی هاشمی نیز دلیل اعترافات او را شکنجه و«حیله» محمدی ری‌شهری وزیر اطلاعات می‌دانند.

در کتاب «قضاوت‌ها و واقعیت‌ها» که توسط دفتر آیت‌الله منتظری تهیه شده، به نقل یکی از زندانیان بازداشت‌شده در پرونده مهدی هاشمی اعلام شده که محمدی ری‌شهری به مهدی هاشمی به دروغ وعده آزادی داده و گفته که آیت‌الله خمینی از او خواسته که برای «مصلحت نظام و انقلاب این حرف‌ها را بزند».

پس از برگزاری جلسات محاکمه فشرده به ریاست رازینی اولین حاکم شرع در مرداد ماه ۶۶، سید مهدی هاشمی به اعدام محکوم شد و در نهایت حکم اعدامش در تاریخ ۶ مهر همان سال اجرایی شد تا پرونده پر ابهامش را هم‌چون رازی سر به مهر باقی گذارد.

دادگاه مهدی هاشمی عملا مخفیانه برگزار شد و علی فلاحیان به عنوان قائم‌مقام وزیر اطلاعات که عملا ضابط این پرونده محسوب می‌شد، به‌عنوان دادستان دادگاه ویژه روحانیت کیفرخواست را ارائه کرد و مهدی هاشمی نه حق انتخاب وکیل داشت و نه حتی تجدید نظر در حکمش.

علی رازینی، رئیس دادگاه در مصاحبه‌اش با نشریه «رمز عبور» درباره اولین جلسه دادگاه سید مهدی هاشمی نقل می‌کند: «مهدی هاشمی برخلاف گمان آقایان، منکر مواردی است که به او نسبت می‌دهند. یعنی حرف‌های خود را عوض کرده است و آن‌چه را قبلاً گفته بود، زد زیرش و نمی‌شد آن جلسه را ادامه داد. لذا ما دادگاه را متوقف کردیم و ادامه ندادیم».

محمدی ری‌شهری در کتاب خاطرات سیاسی خود اذعان کرده که مهدی هاشمی در طی زمان بازجویی متحمل هفتاد و پنج ضربه شلاق شد. نزدیکان مهدی هاشمی نیز دلیل اعترافات او را شکنجه و«حیله» محمدی ری‌شهری وزیر اطلاعات می دانند.

درباره ادامه دادگاه گفته است:«دادگاه را تعطیل کردیم و ایشان را نفرستادیم زندان. چون احتمال دادم که همدستانش به ایشان خط می‌دهند یا از بیرون خطوطی به او می‌رسد، ایشان را زندان نبردیم، زندانش را هم عوض نکردیم؛ بلکه آوردیم پیش خودمان. در همان جایی که محل کار اداری ما بود اتاقی برایش در نظر گرفتیم و آنجا گذاشتیم بماند. خودش هم نمی‌دانست که برای چی او را این‌جا آورده‌ایم».

رئیس دادگاه مهدی هاشمی در مصاحبه‌اش اذعان می‌کند که بعد از یک ماه بازجویی و قرنطینه هاشمی جلسه بعدی دادگاه را برگزار کرده و در آن جلسه وی را که مطابق نظر آیت‌الله خمینی «فوق محارب» محسوب می‌شده به اعدام محکوم کرده است. نظری که عملا پیش از دادگاه بیان شده و به نوعی حکم اعدام مهدی هاشمی پیش از برگزاری دادگاه را تعیین کرده است.

عجله برای اعدام مهدی هاشمی 

رازینی در مصاحبه‌اش افشا می‌کند که از آن‌جا که با ارسال نامه آیت‌الله منتظری به آیت‌الله خمینی بیم عفو سید مهدی هاشمی می‌رفته، حکم اعدام را شبانه و بدون اطلاع بیت آیت‌الله خمینی اجرا کرده است.

نامه مورد اشاره رازینی، نامه‌ای است که در خاطرات آیت‌الله منتظری نیز وجود دارد و توسط سراج‌الدین موسوی به دست آیت‌الله خمینی رسیده است. اما محمدی ری‌شهری و دیگر دست اندرکاران پرونده برای این‌که آیت‌الله خمینی دستوری ندهد، سریعا مهدی هاشمی را اعدام کرده‌اند.

محمدی ری‌شهری در زمان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ در قم مطلبی را گفته که در الشراع (شماره ۷۷۷، مورخ ۲۱ آوریل ۹۷)، انتشار یافته است.

وی گفته است:« صبح روزی که سید مهدی هاشمی را اعدام کردم، از دفتر امام خمینی، حاج سید احمد خمینی تلفنی به من اطلاع داد که اعدام سید مهدی مشمول تخفیف و عفو امام قرار گرفت. او را اعدام نکنید، بلکه به یکی از نقاط دور دست تبعید نمایید. در جواب حاج سید احمد گفتم پس نامه‌ای مشتمل بر تخفیف و عفو، با دست خط امام، به من بدهید. سید احمد گفت: کسی را بفرست تا نامه را برای شما بیاورد، ولی کسی را نفرستادم. زمانی گذشت و حاج سید احمد خمینی دوباره تلفن کرده و همان مطلب قبل را تکرار نمود، من نیز همان جواب را دادم تا سرانجام حاج سید احمد مجبور شد نامۀ فوق را توسط یکی از پاسداران دفتر امام برای من بفرستد. اما در این فاصلۀ زمانی، حکم اعدام سید مهدی انجام شده بود».

به هر تقدیر پرونده مهدی هاشمی پس از ۳۰ سال هم‌چنان موضوعی مبهم درتاریخ جمهوری اسلامی است که به دلیل مرگ برخی از بازی‌گران اصلی آن از جمله احمد خمینی بخشی از نقاط تاریک آن هم‌چنان باقی خواهد ماند.

«سید» و «آیت‌الله»

$
0
0

زیتون– ۳۰ سال پیش پرونده‌ای امنیتی و قضایی با اعدام شخصیت ردیف اول آن پایان یافت. پرونده‌ای که به لحاظ تبعات سیاسی می‌توان آن را مهم ترین پرونده قضایی در تاریخ جمهوری اسلامی دانست و هنوز پس از سالها تاثیرات آن بر سیاست ایران ادامه دارد.

پرونده‌ای که علاوه بر اعدام دو چهره شاخص و ۱۰۵ سال زندان برای ۲۶ نفر دیگر، وضعیت بالاترین مقام در جمهوری اسلامی را نیز تغییر داد.

پرونده سید مهدی هاشمی منجر به حذف آیت‌الله منتظری از قائم‌مقامی رهبر جمهوری اسلامی و هم‌چنین حذف بسیاری از هواداران او از ساختار قدرت در جمهوری اسلامی شد. پس از ۳۰ سال هنوز زوایای زیادی از این پرونده مبهم مانده و تنها روایت بازجویان و دست اندرکاران این پرونده و نزدیکان آیت‌الله خمینی فرصت طرح در ایران را یافته است.

پرونده  ویژه «سید و آیت‌الله» تلاشی است برای بیان نشنیده‌هایی از این پرونده و تلاش‌های طولانی مدت و ریشه‌دار برای حذف آیت‌الله منتظری از قدرت که از امروز به مرور در «زیتون»  منتشر خواهد شد.

گفت‌وگو:

مهدی هاشمی و حذف آیت‌الله منتظری| گفت‌وگو با احمد منتظری
ماجرای ایران کنترا| مصاحبه با ابوالحسن بنی‌صدر
انتخاب آیت‌الله منتظری به قائم‌مقامی رهبری | مصاحبه با حسن فرشتیان

گزارش و یادداشت

از بازجویی مهدی هاشمی تا سوت بلبلی
دست اندرکاران حذف آیت‌الله
نقد مستند قائم مقام
پیدا و پنهان مهدی هاشمی
قتل آیت‌الله محافظه کار؛ ماجرای ترور آیت‌الله شمس‌آبادی
یک قتل و چند متهم؛ روایت ترور امیر عباس بحرینیان، فرمانده کمیته اصفهان
قربانیان حذف «آیت‌الله»
از نهضت‌های آزادی بخش تا سپاه قدس
اعدام مهدی هاشمی و پرونده ایران‌کنترا
دو «مهدی» و دو «آیت‌الله»
کتابخانه سیاسی و مدارس آیت‌الله منتظری
واقعیت‌ها و قضاوت‌ها؛ معرفی کتاب
نامه‌هایی که به آیت‌الله نرسید

رضا پهلوی، صعودی فاقد ضمانت های لازم!

$
0
0

توضیح: این مطلب «صرفاً» بیان‌گر دیدگاه «خوانندگان زیتون» است. مطالب این ستون غالباً بدون اصلاح و ویرایش منتشر می‌شوند. شما هم می‌توانید مطالب خود را به زیتون ارسال کنید. تماس با ما

***

چنین بنظر می رسد که تلاشها برای ارتقاء رضا پهلوی  به عنوان عملی ترین پاسخ به معضل خلاء رهبری  جنبش مخالف جمهوری اسلامی در حال سرعت گرفتن است.  پس از شروع اعتراضات مردمی در دی ماه ۹۶ ، پهلوی سوم از اولین کنشگران سیاسی بود که نسبت به آن موضعگیری نمود و حمایت خود را از آن ابراز داشت . متعاقبا نیز شرکت وی در  مصاحبه های متعدد تلویزیونی با رسانه های فارسی و غیر فارسی زبان ، حضور او را  از سایر سیاستمداران  مخالف پر رنگ تر نمود.

از مجاهدین خلق تنها یک اعلام همبستگی از زبان مریم رجوی شنیده شد که با موضعگیری های تند له و علیه وی مواجه گردید. از میان سایر موضعگیری های کنشگران برون مرزی نیز اظهار نظر شیرین عبادی به این مضمون که  ” مردم خیابانها را ترک نکنند و گول جمهوری اسلامی را نخورند ” بیش از سایر شخصیت ها و گروههای اپوزیسیون نمود داشت. سایر افراد و گروههای مخالف نیز حمایت و همبستگی خود را با اعتراضات مردمی اعلام نمودند اما به استثنای رضا پهلوی ، هیچکس داعیه رهبری کل جنبش  را ننمود.

تا آنجا که به خود رضا  پهلوی مربوط میشود ، وی نه تنها به ایفاء نقش رهبری جنبش تمایل دارد ، بلکه آنرا در حد رسالتی برای خود نیز می بیند . در مصاحبه با مهدی خلجی ، پهلوی سوم  ” ایفای نقش بعنوان عاملی که بتواند  شکل دهنده  یک وحدت وسیع و گسترده میان نیروهای سکولار – دمکرات باشد ” را بعنوان ” رسالتی” می داند که  ” از وی انتظار می رود ” . اما مسئله اصلی برای جنبش مخالفین  ، نه خود آلتر ناتیو ، بلکه  توانایی آن در تحقق مواضع و وعده هاییست که  امروز مطرح می کند .

رضا پهلوی را همواره  یک وابستگی خویشاوندی – تاریخی مربوط عملکرد پدر و پدر بزرگش همراهی میکند که از طرف مخالف و موافق  به یکسان مورد بهره برداری قرار گرفته است. اما وی معتقد است که مردم باید گذشته را کنار بگذارند : ” شما باید حساب مرا از گذشته جدا کنید” . از پهلوی اول و دوم هردو بعنوان خودکامگانی که در عین سرکوب  مخالفین ، موجد  پیشرفت هایی شایان توجه در عرصه اقتصاد ی – اجتمایی ایران بوده اند صحبت به میان می آید. تجلیل کنندگان آنها  بعنوان مثال ، امنیت  حاکم بر جامعه در  دوران  زما مداری  پهلوی پدر و پسر را با نا امنی  اسف بار جاری مقایسه می کنند . و یا سطح فساد مالی موجود در دوران پهلوی پدر و پسر را با منجلاب مالی و اقتصادی فعلی در جمهوری اسلامی مورد مقایسه قرار میدهند . باید گفت در هردو مورد کفه حق به جانب آنان سنگینی میکند.

در مجموع ، شاید بتوان  انتقادها به رضا پهلوی را  در سه حیطه خلاصه نمود :

۱- ابهام در موضع ( سلطنت یا جمهوری ؟ )

تا امروز ، رضا پهلوی کماکان مسئله شکل مورد نظر خود از حکومت را مسکوت  گذارده است  چرا که معتقد است ” بحث شکل نظام مسئله کلیدی و اساسی کشور نیست . صورت مسئله عبارتست از  رسیدن به آزادی، دمکراسی و حقوق بشر “. از نظر وی مسئله اینست که ” چگونه در کشورمان سیستم‌محوری را نهادینه کنیم، نه فردمحوری  یا بدتر از آن فردپرستی یا بت‌سازی را ، که یکی مشکلات دائمی این کشورها بوده و هست ” . و باز در زمینه شکل حکومت اظهار میدارد ” اگر کشورهایی هستند که دیگر آن نیازمندی را به آن نهادی ندارند که سمبل وحدت کشور باشند و بیشتر سیستمی است که در فرم جمهوری هم قابل اجراست، دیگر نیازی اساسا به نهاد پادشاهی نیست “.

اینها جملگی نظراتی هستند کاملا منطقی ، بجا و مردم پسند ، و نشان از آن دارند که  شاهزاده از مشاورینی بسیار مطلع ، پخته و با تجربه ( و در عین حال بس سیاس و دیپلمات ! ) برخوردار است .

اینکه به گفته وی آنچه اهمیت دارد نه شکل حکومت ، بلکه محتوای آنست ، نظر درستی است . بعنوان مثال سطح آزادی و دمکراسی در هلند سلطنتی با مصر جمهوری بهیچوجه قابل مقایسه نیست.

اینکه به گفته وی فرد پرستی و بت سازی یکی از مشکلات ساختاری سیاسی – اجتمائی در جامعه ایران بوده  نظر درستی است.  برای ما مردم  همواره  ” قبله عالم” ، “سایه خدا ” ، ” کبیر” و  ” خدایگان ” را بعنوان محور تمامی امور زندگی سیاسی – اجتمائی مطرح ساخته اند . کیش شخصیت در افراطی ترین سطح همواره در طول تاریخ ایران صرفنظر از شکل حکومت وجود داشته است.

اما نهادینه شدن  سیستم محوری مورد نظر شاهزاده  ، جامعه را قادر خواهد ساخت که حتی از خدمات یک بازمانده  سلطنت نیز بعنوان یک فن سالار ( تکنو کرات ) صالح  بهره مند گردد . در ۱۹۹۶ ، یعنی پنج سال  پس از فروپاشی نظام کمونیستی در بلغارستان ، سیمون دوم آخرین پادشاه آن کشور که در اسپانیا به حال تبعید بسر می برد به کشورش مراجعت نمود. در ۲۰۰۱ حزبی بنام ” جنبش ملی بلغارستان ” تشکیل داد و در انتخابات همان سال موفق گردید در راس یک دولت ائتلافی  به نخست وزیری برسد. سیمون با تشکیل یک دولت فن سالار و بر خورداری از حمایت قانون توانست  مبارزه ای موثر با فساد را سازمان دهد  و اصلاحات  اقتصادی وسیعی را به مرحله اجرا در آورد ، به نحوی که  بلغارستان توانست در کمتر از سه سال به عضویت اتحادیه اروپا در آید. با شکست حزب سیمون در انتخابات بعدی در سال ۲۰۰۵ ، وی از نخست وزیری کناره گرفت و سرگئی استانیشف از حزب سوسیالیت بلغارستان جایگزین وی گردید.

۲- جنگ طلبی :

اساس انتقادها در خصوص جنگ طلبی رضا پهلوی ، نزدیکی وی به نومحافظه کاران آمریکایی ، جناح تند رو حزب جمهوری خواه  ،  اسرائیل و اخیرا آل سعود و شیخ نشینها  است . به وی خرده گرفته می شود که چرا در عین ادعای میهن دوستی ، به ترامپ بعنوان نماینده تندرو ترین جناح امپریالیسم ایالات متحده نامه می نویسد .

باید گفت ترامپ تندرو هست اما بیش از سایر روسای جمهور آمریکا جنگ طلب نیست. در شرایطی که اوباما بارها اعلام داشته بود درمورد ایران همواره ” تمام گزینه ها روی میز است ” ، ترامپ تاکنون حتی یکبار نیز از گزینه نظامی در مورد ایران صحبت به میان نیاورده است علت این امرنیز آنست که  برنامه ریزان آمریکایی و اسرائیلی گزینه نظامی را در مورد ایران بطور کامل کنار گذاشته اند. بعلاوه ، در تماسهای سیاسی ، اعم از داخلی و بین المللی ، آنچه اهمیت دارد نه  “مخاطب”  پیام ، بلکه “محتوای”  آنست است . درغیر  اینصورت باید نسبت به حسن نیت هاشمی رفسنجانی در نامه نگاری های خود با صدام ،  که در عمل  بزرگترین جنایات جنگی را علیه کشور ما مرتکب گردیده بود نیز، شک کنیم.

۳- حمایت از فدرالیسم و حقوق اقلیت های قومی  

سلطنت طلبان رادیکال رضا پهلوی را به داشتن روابط نزدیک با  احزاب و گروههای قومی  متهم می کنند و پافشاری وی  بر ادامه این رویکرد به زعم آنان ” خطرناک و ضد ملی ” را به باد انتقاد می گیرند. اتفاقا چنین رویکردی ، نشان از واقع گرایی سیاستمدارانه ای دارد که رضا پهلوی ، نسبت به یک معضل کلان تاریخی ، که نه تنها ایران، بلکه  خاور میانه از دیر باز  با آن دست به گریبان بوده ، در پیش گرفته است . بر عکس ، این موضع گیری وی را باید یکی از مهمترین نقاط قوت وی دانست  که می تواند حمایت وسیع گروههای قومی را  برای وی به ارمغان آورد.  گرچه پهلوی سوم یکبار ( در مصاحبه با تلویزیون ایرانیان تورنتو)  اظهار نمود که منظور وی از فدرالیسم در واقع  “عدم تمرکز” بوده است ، اما باز مشخصه هایی را که همانجا برای عدم تمرکز مورد نظرخود ارائه داد در عمل بر فدرالیسم منطبق بود. این در شرایطی است که هم رضا شاه و هم محمد رضا شاه ، جنبش های  خود مختاری طلب قومی را به شدید ترین وجه سرکوب نمودند ، چرا که به  استنباط هردوی آنها ، فدرالیسم در شرایط  ویژه و حساس  سیاسی و ژئوپلتیکی ایران ، مترادف بود با تجزیه و فروپاشی . اما اینک شرایط منطقه و نیز اوضاع بین المللی تغییر کرده است. با فعال شدن گسل های قومی در  منطقه ، نوعی فدرالیسم کنترل شده خواهد توانست پاسخ بمراتب بهتری در مقایسه با سرکوب خواسته های قومی باشد.

نتیجه

همانطور که گفته شد  ظاهرا مواضع و وعده های رضا پهلوی به عنوان یک مدعی رهبری جنبش مخالفین جمهوری اسلامی از منطق و گیرایی قابل توجهی بر خوردار است. اما مسئله اینجاست که آیا وی خواهد توانست هیچگونه تضمینی نسبت به تحقق وعده های مزبور در آینده ارائه نماید ؟ هیچ تضمینی نیست که  پس از توفیق جنبش مردمی تحت رهبری وی در بر اندازی جمهوری اسلامی ، وعده های او در مورد  رفراندم تعیین نوع حکومت ، دمکراسی نهادینه ، و فدرالیسم ، جای خودرا به مشت آهنینی در دستکش مخملین ندهد.

از بنی صدر نقل است که روزی در اوان اختلافاتش با آیت الله خمینی نزد وی رفته و می پرسد. ” پس آن صحبتهایی که در پاریس مطرح می کردید چه شد ؟ ” . آیت الله در پاسخ می گوید ” آنوقت آنجوری می گفتم ، حالا اینجوری میگم ” !

ضمانت را فقط از فروشندگان لوازم خانگی طلب کنید ! در سیاست ضمانتی در کار نیست !

احمد خمینی به دنبال رهبری آینده بود

$
0
0

زیتون-احسان مهرابی: فرزند آیت‌الله می‌گوید که منتقد حمایت پدرش از برادر دامادشان بوده و اعتقاد داشته که این بحث‌های مطرح درباره سیدمهدی هاشمی برای حذف قائم‌مقام رهبر جمهوری اسلامی به کار گرفته خواهد شد.

این گمانه‌زنی احمد منتظری پس از مدتی به وقوع پیوست و با آغاز رسیدگی به پرونده‌های «در آب نمک خوابانده» شده مهدی هاشمی، حذف آیت‌الله منتظری از قائم‌مقامی رهبری کلید خورد. هرچند به گفته احمد منتظری تلاش‌ها برای حذف پدرش از جانشینی رهبر، ریشه در اولین سال‌های پس از پیروزی انقلاب داشته است.

احمد منتظری فرزند آیت‌الله خمینی را که از قضا هم نام اوست، موثرترین فرد برای حذف پدرش می‌داند و می‌گوید که او سودای رهبری آینده را داشته اما آیت‌الله خمینی زودتر فوت شده و برنامه‌اش اجرا نشده است.

در بخشی از پرونده ویژه «زیتون» پیرامون ماجرای مهدی هاشمی و حذف آیت‌الله منتظری، به سراغ احمد منتظری رفتیم تا ناگفته‌های او را در این‌ ماجرا بشنویم:

بعد از سال‌ها درباره پرونده مهدی هاشمی به چه نتیجه‌ای رسیده اید؟ آیا همه مراحل پرونده مهدی هاشمی و حذف آیت الله منتظری از قبل طراحی شده بود، یا یک بخش‌هایی از موضوع به صورت تصادفی پیش رفت؟

پرونده مهدی هاشمی یک پرونده قضایی بود و اگر واقعاً بنا به رسیدگی بود باید عدالت برقرار می‌شد و از کسانی که کشته شده بودند و خسارت دیده بودند احقاق حق می‌شد، اما متاسفانه از این پرونده استفاده سیاسی کردند.

این پرونده در سال‌های ابتدای انقلاب، در دادگستری اصفهان در حال رسیدگی بود اما مقامات از رسیدگی به آن جلوگیری کردند و خود حاکمیت مانع رسیدگی به پرونده مهدی هاشمی شد و آن را در آب نمک خواباندند تا در چنین روزهایی استفاده ابزاری کنند.

در خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی بحث پرونده قتل آیت‌الله شمس‌آبادی توسط مهدی هاشمی مطرح شده است، به‌جز این، چه پرونده‌ای درباره مهدی هاشمی مطرح بود که رسیدگی نشد؟

پسر شیخ قنبرعلی صفرزاده که قبل از انقلاب کشته شده بود، سال ۶۰ در دادگستری اصفهان شکایت کرده بود. قاضی آن پرونده آقای محمد مظاهری الان در قم ساکن است.

شواهدی هست که احمد خمینی برای رهبری خود برنامه داشت اما فوت آیت‌الله خمینی زودتر از زمانی که او تصور می‌کرد رخ داد و برنامه‌شان پیش نرفت.

ایشان به من گفت که دادستان کل کشور آیت‌الله موسوی اردبیلی با من تماس گرفت و گفت که پرونده را بفرست تهران. من گفتم مطابق قانون پرونده در حال رسیدگی را نمی‌توانم به تهران بفرستم. بعد از مقاومت من آقای موسوی اردبیلی تحکم کرد و گفت: «پسر؛ من به تو می‌گویم پرونده را بفرست تهران».

این پرونده را از سال ۶۰ تا سال ۶۵ دست نخورده نگاه داشتند و سال ۶۵ آن را برای رسیدگی به وزارت اطلاعات دادند. یکی از اعتراض‌های آیت‌الله منتظری هم این بود که مگر دادگستری مرجع رسیدگی به تظلمات نیست، چرا این پرونده را باید وزارت اطلاعات رسیدگی کند؟

آقای ری‌شهری و محسنی‌ اژه ای مدعی هستند که مقدمه بازداشت مهدی هاشمی کشف خانه‌ای بوده که در آن اسلحه‌های مربوط به نهضت‌های آزادی‌بخش وجود داشته است.

واحد نهضت‌های آزادی‌بخش وابسته به سپاه بود و با وزارت اطلاعات نیز برای کارهای خارج از کشور همکاری می‌کردند.

یعنی یک واحدی شبیه سپاه قدس فعلی؟

بله، دقیقا، اما در ابعاد کوچک‌تر. آن‌ها خانه‌هایی داشتند که شبیه خانه‌های امن وزارت اطلاعات و یا نهادهای امنیتی فعلی است که اسلحه دارند و یک واحد کاملا رسمی بود؛ اما در سال ۶۵ آن خانه‌ها را تحت عنوان خانه تیمی مطرح کردند؛ که این کار ناجوانمردانه بود.

 در کتاب «واقعیت‌ها و قضاوت‌ها» و نیز کتاب خاطرات آیت‌الله منتظری به دخالت بی‌جای احمد آقای خمینی در بیت آیت‌الله منتظری اشاره شده، که نشان می‌دهد او از همان زمان به دنبال حذف آیت‌الله منتظری بوده است.

از طرفی دخالت آیت‌الله خمینی در این موضوع اشکال سرنوشت‌ساز داشت.

ما در یک میهمانی شام بودیم که خبر نامه اول ایشان به وزیر اطلاعات برای پی‌گیری این موضوع پخش شد. آقای علی بنایی که بعدها نماینده قم در مجالس هفتم و هشتم شد در آن میهمانی گفت: «سر سید (مهدی هاشمی) بالای دار رفت». همه تعجب کردیم و او جواب داد که: «با این حکم امام خمینی آیا کسی رویش می شود که کم‌تر از حکم اعدام به مهدی هاشمی بدهد؟»

نکته دیگر اینکه که من در ایام نوروز سال ۶۷ با آقای صالحی‌منش که بعدها در دولت آقای روحانی استاندار قم شد، درباره اعتراض آیت‌الله محمد مومن به بازداشت آقای فهیم کرمانی توسط آقای علی رازینی رئیس دادگاه ویژه روحانیت در قبل از ایام نوروز صحبت می‌کردم که آقای صالحی‌منش چند نکته منفی از آقای علی رازینی گفت.

من تعجب کردم و گفتم چطور چنین فردی رئیس دادگاه ویژه روحانیت است؟! از او پرسیدم که چه کسی آقای رازینی را برای ریاست دادگاه ویژه روحانیت معرفی کرده است؟ آقای صالحی‌منش گفت که خودش. گفتم خودش یعنی چه کسی؟ آقای صالحی‌منش گفت که ما بعد از بازداشت سید مهدی هاشمی در جماران در جلسه‌ای بودیم که احمد خمینی در جلسه آمد و گفت اگر ما بخواهیم که این سید را اعدام کنیم چه کسی حاضر است حکمش را بدهد؟ آقای رازینی گفت من. فردای آن روز رادیو اعلام کرد که طی حکمی از سوی امام خمینی آقای رازینی به عنوان حاکم شرع دادگاه ویژه روحانیت منصوب شد.

با این سخنان شما عملا خود آیت‌الله خمینی یا دفتر آیت‌الله خمینی به دنبال حذف آیت‌الله منتظری بودند؟

مشخصا احمد آقای خمینی قصد داشت این کار را بکند و با اطلاعاتی که به آیت‌الله خمینی داد به گونه‌ای پیش رفت که ایشان هم سر این موضع قرار گرفت.

انگیزه احمد خمینی چه بود؟ بحث رهبری آینده یا موضوعات دیگر؟

بله بحث رهبری آینده بوده است. شواهدی هست که احمد آقا برای رهبری خود برنامه داشت اما فوت امام زودتر از زمانی که او تصور می‌کرد رخ داد و برنامه‌شان پیش نرفت.

آیت‌الله منتظری گفت: همه چیز تمام شد. که من از این کلام ایشان خیلی تعجب کردم. ایشان گفت: خونی که به ناحق ریخته شده باشد همه چیز را از بین می‌برد.

اگر واقعا برنامه این چنینی داشت چرا این قدر دیر تلاش کرد و زمینه‌هایش را آماده نکرد؟ او سال‌ها برای این کار فرصت داشت. بعد چرا به این راحتی به نفع آقای خامنه‌ای کنار نشست؟

فوت امام خمینی درست پیش‌بینی نشده بود. در کتاب «واقعیت‌ها و قضاوت‌ها» و نیز کتاب خاطرات آیت‌الله منتظری به دخالت بی‌جای احمد آقای خمینی در بیت آیت‌الله منتظری اشاره شده، که نشان می‌دهد او از همان زمان به دنبال حذف آیت‌الله منتظری بوده است.

حتی چندین سال قبل از این ماجراها احمد خمینی به آیت‌الله منتظری نامه می‌نویسد که اصلا وقتی امام زنده است شما چرا دفتر تشکیل می‌دهید؟ اصلا شما دفتر می‌خواهید چکار؟ متن این نامه در کتاب واقعیت‌ها و قضاوت‌ها و خاطرات منتشر شده است.

آن زمان هم نزدیکان آیت‌الله منتظری این تصور را داشتند یا اینک‌که بعد از روشن شدن موضوعات به این تصور رسیدند؟

احمد خمینی جزو گزینه‌های مطرح در بین بعضی دوستانش بود. بر همین اساس بود که بعد از انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای به رهبری، آیت‌الله منتظری گفت که خیرالموجودین انتخاب شد؛ و خوشحال بود که اشخاص دیگری که مطرح بودند از جمله آیت‌الله گلپایگانی که اصولا شخصیت سیاسی نبودند یا احمد آقای خمینی انتخاب نشدند.

آقایان خلخالی و محمد هاشمیان امام جمعه رفسنجان به دنبال رهبری احمد خمینی بودند.

برخی معتقدند که خود آیت‌الله خمینی بعد از همراهی نکردن آیت‌الله منتظری در موضوع حصر آیت‌الله شریعتمداری، از آیت‌الله منتظری ناراحت بود؛ اختلاف این دو از چه زمانی شروع شد؟

این‌که در نامه ششم فروردین آقای خمینی اعلام شده که من از اول با قائم‌مقامی شما مخالف بودم، روشن نیست؛ چون یک چیز کلی گفتند و زمانش معلوم نیست که از اول یعنی از چه زمانی ایشان مخالف بودند.

اختیاراتی که امام به آقای منتظری داده بودند نشان می‌دهد که آقای خمینی با جانشینی آیت‌الله منتظری تا قبل از اعدام‌های سال ۶۷ مخالف نبوده است.

در ۲۲ بهمن سال ۶۷ که جشن‌هایی در سفارت‌خانه‌های ایران در کشورهای خارجی برگزار می‌شد، برخی از مقامات کشورهای خارجی خبر داشتند که قرار است آیت‌الله منتظری برکنار شوند.

در جلسه با هیئت تصمیم‌گیرنده درباره این اعدام‌ها، آقای منتظری می‌گوید که احمد آقای خمینی از چند سال قبل دنبال اعدام این افراد بود؛ اعضای این هیئت هم قطعا برای بیت امام و احمد آقای خمینی خبر جلسه را نقل کردند. من فکر می‌کنم از آن زمان تصمیم گرفتند که آقای منتظری را برکنار کنند.

حتی در ۲۲ بهمن سال ۶۷ که جشن‌هایی در سفارت‌خانه های ایران در کشورهای خارجی برگزار می‌شد، برخی از مقامات کشورهای خارجی خبر داشتند که قرار است آیت الله منتظری برکنار شوند.

یعنی حدود یک ماه و نیم قبل از نامه آیت‌الله خمینی درباره برکناری آیت‌الله منتظری؟

بله. اما در تابستان ۶۷ به نوعی تلاش می‌کردند که آیت‌الله منتظری با آن‌ها کنار بیاید. آقای سید هادی هاشمی که آن زمان مسئول دفتر آیت‌الله منتظری بود نقل می‌کرد که احمدآقا خمینی به من می‌گفت که باید کابینه شما مشخص باشد، یعنی مشخص باشد که با چه کسانی می‌خواهید کار کنید.

موضع آیت‌الله منتظری هم در تابستان ۶۷ کاملا روشن شد. وقتی آن نامه‌ها را می‌نوشتند، یک شب به ایشان گفتم که این موضوعات چیزی نیست که مکتوب کنید، شفاهی بگویید.

آیت‌الله منتظری گفت: همه چیز تمام شد. که من از این کلام ایشان خیلی تعجب کردم. ایشان گفت: خونی که به ناحق ریخته شده باشد همه چیز را از بین می‌برد.

بعد در بهمن ۶۷ آیت‌الله منتظری مصاحبه‌ای کردند که ما باید از اشتباهاتی که انجام دادیم و جنگ را طولانی کردیم توبه کنیم، که این سخنان نیز باعث ناراحتی آیت‌الله خمینی شد و در نهایت زاویه بیشتر شد.

ولی برخی از رفتارهای آیت‌الله منتظری با حمایت از مهدی هاشمی و حتی اقداماتی که محمد منتظری برادر شما انجام می‌داد، سازگاری ندارد و اقدامات آنان خیلی اقدامات تندی بود.

مهدی هاشمی ابتدا با حکم آیت‌الله خامنه ای به عنوان مسئول فرهنگی سپاه پاسداران منصوب شده بود. حکمی هم که آیت‌الله منتظری به مهدی هاشمی دادند فقط مربوط به این بود که تا تعیین تکلیف نهضت‌های آزادی‌بخش توسط مجلس، آن را اداره کند.

تندروی هم مسلما بوده است، اما آیت‌الله منتظری مسئول تندروی شهید محمد نیست. آیت‌الله منتظری یک بار هم صریحاً نوشتند که اقدامات آقای محمد منتظری به خودش مربوط است.

در کتاب خاطرات سیاسی آقای ری‌شهری به صراحت آمده که سید مهدی حرف نمی‌زد تا حکم تعزیر صادر کردیم و او شروع به حرف زدن کرد. تحمل افراد متفاوت است و تسلیم در برابر تعزیر و شلاق طبیعی است.

موضع آیت‌الله منتظری درباره قتل‌هایی که گفته می‌شد با دستور مهدی هاشمی انجام شده چه بود؟

من خودم به آیت‌الله منتظری ایراد می‌گرفتم که کسی که این اتهامات درباره‌اش مطرح است چرا باید بعضا به دفتر رفت و آمد داشته باشد و شما به او حکم بدهید؟ من معتقد بودم که کارهای مهدی هاشمی را بسیاری زیر ذره‌بین دارند و برای ضربه به آیت‌الله منتظری بزرگ‌نمایی می‌کنند.

آیت‌الله منتظری می‌گفت که مهدی هاشمی در دادگاه زمان شاه سابق نسبت به قتل آیت‌الله شمس‌آبادی تبرئه شده است و اگر این موضوع واقعیت داشت حکومت شاه او را تبرئه نمی‌کرد و می‌توانست علیه انقلابیون تبلیغات زیادی بکند.

فتوای این قتل‌ها را چه کسی داده بود؟ آیا خود مهدی هاشمی این فتوا را داده بود؟

من خودم با اینکه منتقد آقای منتظری در مورد سید مهدی هاشمی بودم، باز هم یقین ندارم که مهدی هاشمی آمر این قتل‌ها بوده باشد. چه بسا دوستانش این کارها را انجام می‌دادند و می‌دیدند او مخالفتی نمی‌کند، فکر می‌کردند تائید کرده است.

ولی قبل از انقلاب فضا به گونه‌ای بود که امام خمینی سخنرانی کرده بود که با روحانیونی که با انقلاب مخالفند چه کنید. امام گفته بود که من نمی‌گویم روحانیونی که با انقلاب مخالفند را بکشید اما عمامه‌شان را بردارید. وقتی یک دستور این چنینی می‌آید خیلی‌ها به جای کلاه سر می‌آورند.

احمد خمینی هیچ‌گاه عذرخواهی رسمی نکرد؛ اما به کسانی که با آقای منتظری رفت‌و‌آمد داشتند گفته بود که به آقای منتظری سلام برسانید.

ولی حداقل بحث قتل‌ها درباره مهدی هاشمی در حد اتهام مطرح بود و نکته مخفی نبود و دفتر آیت‌الله خمینی و همه شخصیت‌های سیاسی از این موضوع اطلاع داشتند.

بله؛ و این انتقاد به همه هست. یعنی هم به آیت‌الله خامنه‌ای این انتقاد وارد است که چرا به مهدی هاشمی حکم دادند و به آیت‌الله منتظری هم انتقاد وارد است که به فردی که درباره او حرف و حدیث وجود داشته است حکم داده‌اند.

برخی نقل می‌کنند که احمد آقای خمینی در سال‌های آخر عمر خود به دنبال عذرخواهی تلویحی از آیت‌الله منتظری بوده است؟

عذرخواهی رسمی که هیچ‌گاه نکرد؛ اما به کسانی که با آقای منتظری رفت‌و‌آمد داشتند گفته بود که به آقای منتظری سلام برسانید.

یک بحث هم درباره مطالب مشهور به رنج‌نامه احمد خمینی مطرح است که این مطالب به قلم افراد دیگری است؟
بله این را هم شنیده‌ام. احمد خمینی قلم ادبی خوبی نداشت. درباره رنج‌نامه هم مطرح است که این نوشته به قلم سید حمید روحانی است.

پیشنهادهایی هم بوده که مهدی هاشمی سفیر ایران در یکی از کشورها شود، چرا آیت‌الله منتظری با این پیشنهاد مخالفت کرد؟

اولاً خود این پیشنهاد نشان می‌داد که هدف آنها از پرونده مهدی هاشمی اجرای عدالت نبوده است. شخص آقای هاشمی رفسنجانی دنبال این موضوع بودند.

مهدی هاشمی یک فرد معمولی نبود، چگونه با آن همه سوابق راضی شد که اعترافات تلویزیونی انجام دهد؟

در کتاب خاطرات سیاسی آقای ری‌شهری به صراحت آمده که سید مهدی حرف نمی‌زد تا حکم تعزیر صادر کردیم و او شروع به حرف‌زدن کرد. تحمل افراد متفاوت است و تسلیم در برابر تعزیر و شلاق طبیعی است.

نامه‌ای به محمد خاتمی

$
0
0

جناب آقاى خاتمى عزیز!
شما خود مى‌دانید که براى من تا چه‌اندازه عزیزید، اما در کنار همه ستایش‌هایى که سزاوار عزت شماست، به‌خاطر رنجى که همه ایرانیان از این حکومت دینى مى‌برند، ناچارم به نقد اصلاحاتى که منجر به استمرار استبداد شده بپردازم.

خاتمى عزیز!
وقتى ١٣ سال پیش شما را ملاقات کردم، خود شما هم در خلوت از اصلاح استبداد دینى ناامید شده بودید. حال آنکه در آن زمان هنوز هفت سال از اصلاحات گذشته بود و چون امروز این اندازه ناکارآمد و غیر اخلاقى نبود. ١٣ سال پیش اصلاحات هنوز یک روش بود و به ایدئولوژى تبدیل نشده بود و مى‌شد با اصلاح‌طلبان درباره‌اش سخن گفت. در آن زمان من با نگرانى از عاقبت اصلاحاتى که ناکارآمدى‌اش را هر روز بیش از پیش به رخ مى کشید، با پیشنهاد استعفا براى یافتن راهى نو نزد شما آمده بودم. شما گفتید:” استعفاى من موجب شلوغى مى شود، و من هرگز کارى نخواهم کرد که یک قطره خون از دماغ یک ایرانى جارى شود.”

خاتمى مهربان!
شما که ١٣ سال پیش نگران ریخته شدن قطره‌اى خون از دماغ یک ایرانى بودید، چگونه اینک نگران هدر شدن عمر همه مردم ایران براى سعى و خطاهاى بى ثمر ٢٠ ساله اصلاحات نیستید؟!

خاتمى عزیز!
من اکنون ۶٠ ساله ام، ٢٠سال (یک سوم) از عمر من و نسل من در آزمایش اصلاحات بى سرانجام شما طى شد. نسل بعد از من که ۴٠ ساله‌اند، نیمى از عمرشان براى اصلاحات ناکارآمد هدر شد. نسل بعدتر که ٢٠ ساله‌اند، همه عمرشان در آزمایش اصلاحات ناممکن، به ناامیدى و سردرگمى و خشم و عصیان رسید. خدا عمر شما را زیاد کند، اما اگر بخواهید تا پایان عمر خویش بر اصلاحاتى که دیگر حاصلى جز تداوم استبداد ندارد ادامه دهید، دیگر نه از نفت ایران براى نسل بعد چیزى باقى مى‌ماند، نه از طبیعت ایران و نه از امید و صبر ایرانیان امروز.
اگر این ناامیدى و خشم به ویرانى ایران منجر شود، آیا حاضرید سهم صبورى خود را در آن ویرانى بپذیرید؟ اگر اصلاحات یک برنامه است، زمان‌بندى آن باید معلوم باشد. شما ما را به راه بى‌پایانى کشانده‌اید. اصلاحات وعده بهشت مى‌داد، اما به تقلیل جهنم استبداد دینى هم کمک نکرد!
در قانون اساسى جمهورى اسلامى، زمان سعى و خطاى هر رییس جمهوری ۴ تا ٨ سال است. در همان قانون، دوره خطاهاى ولى فقیه تا پایان عمر اوست. در قانون اساسى جمهورى اسلامى، جایى براى اصلاحات نگذاشته اند، تا براى سعى و خطاى آن زمانى تعیین کنند. ناچارم از شما که بنیانگذار و رهبر اصلاحات ایران هستید، بپرسم که پایان دوره آزمایش اصلاحات ناکارآمد شما چه زمانى است؟ پایان عمر شما؟ پایان عمر همه ما؟ یا پایان ایران؟

خاتمى عزیز!
مشکل اصلاح‌ناپذیرى حکومت دینى، فراتر از ناکارآمدى دولت‌ها، استبداد جایگاه ولى فقیه یا بى‌لیاقتى خامنه‌اى است. مشکل اصلى، ادعاى حکومت الهى است که ناچار آن را نقدناپذیر و غیر قابل اصلاح و غیر پاسخگو مى‌کند که همین ریشه فساد و ناکارآمدى حکومت جمهورى اسلامى است.
آیا شما دوست داشتید یکى از ادیان دیگر در ایران به قدرت رسیده بود و مثلا شما زیر سیطره قوانین کلیمیان یا مسیحیان یا زرتشتیان زندگى مى‌کردید و حکومت دینى آنها قوانین مطلق‌اش را بر شما تحمیل مى کرد؟ اگر نه، چرا آنها باید قوانین حکومت اسلامى مورد باور شما را در زندگى اجرا کنند؟! آقاى خاتمى! ایرانیان همه مسلمان و شیعه نیستند. حتى جمع گسترده‌اى از مردم ایران امروز، از جبر حکومت اسلامى به بى‌دینى رسیده‌اند. این رهاشدگان از استبداد دینى و یا آن پیروان ادیان دیگر، تا کى باید حاکمیت دینى را که قبول ندارند، بر زندگى روزمره خود تحمل کنند؟ شما در درون حکومت دینى چه اصلاحاتى را ممکن مى‌دانید تا جزاى از دین خارج شدن، گردن زدن نباشد؟ و برداشتن حجاب اختیارى مجازات زندان نداشته باشد؟ و مجرم زیر هجده سال را به محض ١٨ ساله شدن، اعدام نکند؟

خاتمى عزیز!
شما ١٣ سال پیش همین احساس ناامیدى مرا از اصلاحات داشتید، و با آنکه از دولت کنار کشیدید، باز بر خلاف آنچه آزمایش‌ها به شما اثبات کرده بود، بر اصلاحات ناممکن حکومت دینى اصرار کردید. آن خاتمى که من ١٣ سال پیش دیدم، چون دانشمندى از بى‌نتیجه بودن آزمایش اصلاحات حکومت دینى سخن مى گفت. پس چرا آن دانشمند بر استمرار خطا اصرار کرد و مى‌کند؟

خاتمى گفت‌وگوى تمدن‌ها!
شما از گفت‌وگوى تمدن‌ها گفتید. نظامى که ٢٠ سال در حال اصلاح آن بوده‌اید، با زبان موشک و جنگ و ترور با تمدن‌ها سخن مى‌گوید. گفت‌وگوى تمدن‌ها هیچ، این نظام دینى آیا اجازه مى‌دهد در یک جلسه آزاد عمومى، شیعه در کنار سنى و مسلمان در کنار مسیحى و کلیمى و بهایى و زرتشتى بنشینند و با هم گفت‌و‌گو کنند؟ اصولگراها هیچ، آیا اصلاح طلبان در این ٢٠ سال اصلاحات، حتى زمانى که در قدرت بودند، مخالفین بى‌دین یا مومن به ادیان غیر اسلامى را دعوت به گفت‌وگو یا همکارى سیاسى کردند؟ خاتمى عزیز! گفت‌وگوى تمدن‌ها تنها از یک حکومت دمکراتیک، سکولار و مبتنى بر حقوق بشر برمى‌آید و ربطى به حکومت دینى ندارد.
در پشت سر ایرانیان ، چهل سال استبداد دینى و بیست سال اصلاحات ناکارآمد است. در پیش روى آنها، انقلاب یا حمله ویرانگر خارجى است. مردم ایران نه آن گذشته چهل ساله را مى خواهند و نه آینده ویران ایران را. پس چه راهى مى‌ماند؟

رفراندوم سریع‌ترین راه حل مشکلات
ایرانیان مى‌گویند جمهورى اسلامى مشکلات متعددى را در این حدود ۴٠ سال براى همه ما ایجاد کرده. نیمى از این مشکلات مربوط به آزادى‌هاى فردى است که از قضا با “رفراندوم آرى به جمهورى اسلامى” یک شبه ایجاد شده و فقط با “رفراندوم نه به جمهورى اسلامى” یک شبه فرصت رهایى از این جبرهاى حکومت دینى را فراهم مى‌کند، مثل رفع حجاب اجبارى زنان و قوانین مجازات اسلامى و تبعیض دینى و نابرابرى زن و مرد…

رفراندوم راه کم‌هزینه تغییر استبداد
انجام رفراندوم یک روز وقت مى‌گیرد و تکلیف ملت در فرصت کوتاهى معلوم خواهد شد. حال آنکه اصلاحات ٢٠ سال وقت گرفت و هنوز تکلیف هیچ چیز معلوم نیست.
اگر به خاطر جنگ‌طلبى‌هاى ایران و ناامنى‌هایى که حکومت ایران در منطقه ایجاد کرده، دولت‌هاى خارجى به ایران حمله کنند؛ یا مردم جان به لب‌رسیده، که از اصلاح حکومت دینى ناامید شده‌اند، به انقلابى خشن مجبور شوند، خون مردم بى‌گناه ریخته خواهد شد، به سرمایه‌هاى ملى آسیب فراوان خواهد رسید. در حالى که با شرکت در رفراندوم زیر نظر مجامع بى طرف و یا سازمان ملل، استبداد برانداخته خواهد شد، بى آنکه خونى ریخته شود و سرمایه‌هاى ملى از بین برود.

رفراندوم و شکوفایى اقتصادى
اگر وضع به همین منوال در بى‌اعتمادى مردم به حکومت، ادامه اختلاس یا هدر کردن ثروت ملى در جنگ سوریه و تروریسم در منطقه طى شود، و تحریم ها تشدید یابد؛ یا حمله خارجى و انقلاب خشن داخلى اتفاق افتد، تا مدت‌ها هیچ سرمایه‌گذار بین المللى حاضر به سرمایه‌گذارى در ایران نخواهد شد. چرا که سرمایه‌ها به سوى مکان‌هاى امن جارى مى‌شوند. در حالى که اگر رفراندوم انجام شود، راه را براى رسیدن به یک حکومت دمکراتیک و سکولار مبتنى بر اصول حقوق بشر باز مى‌کند، در آن صورت دنیا به امنیت ایران اعتماد مى‌کند و کارآفرینان تشویق مى‌شوند در ایران حضور یابند و بیکاران با سرعت بیشترى به اشتغال خواهند رسید و ویرانى‌هاى طبیعت و اقتصاد ایران زودتر رو به آبادى مى‌روند. در حالى که حمله خارجى و انقلاب خشن داخلى، تا مدت‌ها امنیت نمى‌آورد و سرمایه‌گذاران و کارآفرینان را از ایران فرارى مى‌دهد.

بازگشت مغزها و سرمایه هاى ایرانى
اگر استبداد دینى فعلى ادامه یابد، که نمى‌یابد، (همه نشانه‌ها‌، این روزها فروپاشى تدریجى یا حتى ناگهانى حکومت دینى را نشان مى‌دهند) و اگر حمله خارجى اتفاق بیفتد یا انقلابى خشن رخ دهد، به دلیل ناامنى، باز هم ایرانیان بیشترى از ایران خواهند رفت. اما اگر رفراندوم انجام شود، بسیارى از آنها که از ایران رفته‌اند، بازخواهند گشت. در این صورت نه تنها مغزها و سرمایه‌هاى ایرانى به ایران باز مى‌گردند، که میلیون‌ها رابطه عاطفى گسسته بین خانواده‌ها از نو برقرار خواهد شد و پدران و مادران بسیارى فرزندانشان را دوباره در آغوش خواهند گرفت.

خاتمى عزیز!
خواهید گفت مگر استبداد دینى رفراندوم را خواهد پذیرفت؟ پاسخ من این است مگر اصلاحات شما را پذیرفت؟! مگر انقلاب را مى‌پذیرد؟! استبداد با زبان خوش حق ملت را نمى‌دهد. حق گرفتنى است، نه دادنى.
طرفداران رفراندوم، ابتدا باید مردم را از طریق استدلال قانع کنند که این روش کم‌هزینه‌تر و پر فایده‌تر از تحمل استبداد یا انقلاب خشن است. سپس مردم با هر روشى، اعم از تظاهرات یا اعتصابات یا مخالفت‌هاى مدنى در بحران‌هاى نظام، رفراندوم را به حکومت خواهند قبولاند و از این طریق آن را برخواهند انداخت.
طرفداران حکومت نیز وقتى راهى جز قبول شکست نداشته باشند، ترجیح مى‌دهند با رفراندوم کنار روند تا اینکه با انقلاب نابود شوند. البته اگر رفراندوم را نپذیرند، مسئولیت انقلاب و ویرانى ایران به عهده حکومت اسلامى خواهد بود.

خاتمى عزیز!
فاجعه در فروپاشى رژیم اتفاق نمى‌افتد که فروپاشى استبداد یک معجزه است. فاجعه آنجاست که این فروپاشى قبل از اتحاد مخالفین استبداد رخ دهد. اصلاحات امروز نه تنها از اتحاد مخالفین نظام دینى عاجز است، که حتى دیگر از متقاعد کردن دوستداران اصلاحات هم درمانده است. اما رفراندوم، توانایى اتحاد مخالفین استبداد دینى را دارد. چرا که کم‌هزینه، پر فایده و به نفع همه مردم ایران است.

خاتمى عزیز!
از اصلاح‌طلبان توقع گفت‌وگوى تمدن‌ها را نداریم، اما متوقعیم در باز شده به گفت‌وگوهاى ایرانى با ایرانى را نبندند. توقع داریم از طریق نامه‌نگارى و گفت‌وگو به هر شکل بر این تاریکى سر در گمى ملى نورى انداخته شود. چرا که اگر گفت‌وگو خاموش بماند، سوء تفاهم و خشونت و فریب به صدا در خواهند آمد، و مى شود همین وضعى که اکنون داریم.

با احترام
دوستدار شما
محسن مخملباف
١٣ فوریه ٢٠١٨

منبع:  وب‌سایت دویچه‌وله فارسی

🍃زنده|واکنش دادستان تهران به توییت مشاور رییس‌جمهوری

$
0
0

۱۶۰ نماینده به انحلال مدارس استعدادهای درخشان اعتراض کردند


واکنش دادستان تهران به توییت مشاور رییس‌جمهوری

جعفری دولت آبادی، دادستان تهران در واکنش به توییت انتقادی حسام آشنا گفت: این ادعا که جامعه‌شناس خودکشی نمی‌کند،مبنای این ادعا چیست؟

Risultati immagini per ‫دادستان تهران‬‎

وی همچنین افزود: «چرا در موضوع کاووس سیدامامی که فیلم اخذ شده از دوربین زندان، تحقیقات قاضی دادسرای جنایی که بلافاصله در محل حاضر شده و نظریه پزشکی قانونی دلالت بر خودکشی دارد و حتی خانواده متوفی در مصاحبه با رسانه‌ها نیز این امر را پذیرفته‌اند، تشکیک می‌کنند.»/میزان


عضو کمیسیون اصل ۹۰: اگر کریمی سندی از فساد در فوتبال دارد به این کمیسیون ارائه دهد


رحیم مشایی:قوه قضاییه قاتل است

اسفندیار رحیم مشایی، معاون محمود احمدی‌نژاد در زمان ریاست جمهوری در واکنش به مرگ کاووس سیدامامی در زندان اوین تهران در سایت دولت بهار یادداشتی منتشر کرده و نوشت: « اکنون قوه قضائیه، متهم به قتل است؛ مگر آن‌که خلافش ثابت شود. حتی اگر علت مرگ٬ خودکشی هم فرض شود، باز هم دستگاه قضایی مسئول است زیرا مسئولیت جان افراد زندانی و بازداشتی، بدون‌قیدوشرط با دستگاه قضایی و ضابطین تحت‌امر است».


دستگیری ۲۰۰ دلال ارز در چهارراه استانبول

ساعاتی پیش گزارش‌هایی درباره امنیتی شدن چهار راه استانبول شنیده می‌شود. بر اساس گزارش‌ها ماموران پلیس حدود ۲۰۰ نفر از دلالان ارز را بازداشت کرده‌اند.

 


مشاهده لاشه پرندگان مبتلا به ویروس آنفلوانزای فوق حاد در تهران

رئیس اداره محیط زیست شهر تهران از مشاهده سه لاشه پرنده مبتلا به ویروس آنفلوانزای فوق حاد پرندگان در اطراف دریاچه شهدای خلیج فارس (چیتگر) خبر داده است.

به گفته محمد حسین بازگیر ضمن اخطار جدی به شهروندان درباره خودداری از دست زندن به لاشه های مشاهده شده احتمالی از انان خواست که در صورت مشاهده تلفات مشکوک پرندگان وحشی دیگر این موضوع را به دامپزشکی یا محیط زیست اعلام کنند.

رییس اداره محیط زیست شهر تهران با اشاره به اینکه احتمال شیوع این آنفلوانزا به پرندگان و طیور وجود دارد، گفت: این ویروس می‌تواند مخاطراتی برای انسان نیز داشته باشد./ایسنا


محمود صادقی: مصاحبه احمدرضا جلالی با صدا و سیما تحت فشار انجام شد


شهروند بدهکار اداره برق مشهد را به آتش کشید/روزاروز


درخواست وکلای دادگستری از حسن روحانی برای رسیدگی به موضوع «خودکشی»ها در زندان

 


بنیامین نتانیاهو متهم به رشوه‌خواری شد

پلیس اسرائیل نتانیاهو را به رشوه‌خواری متهم کرد.

به گزارش رسانه‌های اسرائیل، پلیس می‌گوید شواهد و مدارک کافی برای طرح دو پرونده جداگانه در دادگاه در دست دارد هر چند روز سه‌شنبه (۱۳ فوریه – ۲۴ بهمن) تصریح کرده: فعلا اتفاقی نخواهد افتاد چون هنوز چیزی به اثبات نرسیده.

بدنبال انتشار این خبر گروه چپ میانه «اتحاد صهیونیست» خواهان کناره‌گیری نتانیاهو شد.

تصمیم نهایی درباره این که آیا اکنون آقای نتانیاهو باید برای پاسخگویی به اتهام‌ها در دادگاه حاضر شود یا خیر، بر عهده دادستان کل این کشور است./بی‌بی‌سی فارسی

 



حرف‌های جنجالی احمدی‌نژاد در آستانه دادگاه بقایی


نماینده مجلس: سپاه با حکم دادستان به پرونده سید امامی ورود کرده بود

$
0
0

زیتون– محمدرضا تابش٬ رییس فراکسیون محیط زیست مجلس٬ خبر داد که سپاه به عنوان «ضابط قضایی» و با حکم دادستان به پرونده کاووس سیدامامی ورود کرده بود.

در حالی که به گفته او با توجه به موضوع اتهام علی‌القاعده باید وزارت اطلاعات در پرونده ورود می‌کرد.

روز شنبه٬ همزمان با انتشار خبر مرگ کاووس سیدامامی٬ استاد دانشگاه و فعال محیط زیست در دانشگاه٬ دادستان عمومی و انقلاب تهران خبر بازداشت تعدادی از فعالان محیط زییست را به اتهام «جاسوسی» تایید کرد.

کاووس سیدامامی، دکترای جامعه شناسی و عضو هیئت علمی دانشکده معارف اسلامی و علوم سیاسی دانشگاه امام صادق بود. او همزمان مدیرعامل مؤسسه «حیات وحش میراث پارسیان» بود.

بر اساس اطلاعاتی که دانشگاه امام صادق از کاووس سیدامامی در سایت خود منتشر کرده است، این فعال محیط زیست در دانشگاه‌های آمریکا تحصیل کرده و در سال ۱۳۷۰ دکترای خود را در رشته جامعه‌شناسی از دانشگاه اورگان گرفته بود.

او در سال‌های گذشته علاوه بر تدریس در دانشگاه امام صادق، ۹ کتاب و ده‌ها مقاله در زمینه‌های مختلف منتشر کرده بود.

کینگ‌رام (رامین سید امامی) روز شنبه در اینستاگرامش خبر داد روز گذشته (جمعه) مریم ممبینی٬ همسر سیدامامی را به زندان احضار و خبر مرگ او را تحت عنوان «خودکشی» ابلاغ می‌کنند. 

یک روز بعد عباس جعفری‌دولت‌آبادی٬ دادستان عمومی و انقلاب تهران٬ در خصوص خودکشی کاووس سیدامامی در زندان٬ گفت که او «علیه خودش اعترافاتی» داشته است.

دادستان تهران به ایلنا گفته بود که فعال محیط زیستی که در زندان خودکشی کرده٬ در ارتباط با پرونده دستگیری جاسوسان٬ بازداشت شده بود.

به گفته جعفری‌دولت‌آبادی کاووس سیدامامی یکی از همان متهمان پرونده «جاسوسی فعالان محیط زیست» بوده است.

او در ادامه توضیح داده بود: «با توجه به اینکه می‌دانسته است اعترافات زیادی هم علیه وی شده و هم خود اعترافاتی داشته متاسفانه در زندان دست به خودکشی زده است.»

رییس فراکسیون محیط زیست مجلس با انتقاد از اظهارات دادستان تهران در مورد سیدامامی پیش از قطعی شدن حکم او٬ خبر از جلسه‌  صبح امروز (چهارشنبه) فراکسیون محیط زیست با معاونین قوه قضاییه، سازمان حفاظت محیط زیست، وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه داد و گفت: «در این جلسه نمایندگان سوالات و ابهامات خود را پیرامون نحوه فعالیت موسسه زیست محیطی میراث پارسیان، اتهامات وارده به متهمین، وظایف وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه در رسیدگی به پرونده و همچنین اظهارات خانواده‌های زندانیان و کارکنان این موسسه که مصر هستند فعالیت‌شان در چارچوب قانون و در هماهنگی با نهادهای حاکمیتی بوده، مطرح کردند.»

به گفته تابش در این جلسه همچنین در خصوص درگذشت کاووس سید امامی و مسئولیت سازمان زندان‌ها سوال شد و اینکه آیا رسیدگی‌ها منطبق با موازین قانونی بوده یا خیر؟ مسئولان هم به طور مشروح به سوالات پاسخ دادند. همچنین عنوان شد که رییس قوه قضاییه دستور رسیدگی جدی به موضوع خصوصا چگونگی فوت متوفی را داده است.

 

احمد خاتمی: می‌خواهند سفره اسلام و ولایت‌فقیه را با رفراندوم جمع کنند

$
0
0

زیتون– احمد خاتمی، امام جمعه موقت تهران، سخنان حسن روحانی، رئیس جمهور، درباره رجوع به اصل ۵۹ قانون اساسی درباره همه‌پرسی را «دشمن‌شادکن» خواند.

به گفته او جریانی می‌خواهد «سفره اسلام و ولایت‌فقیه» را با رفراندوم جمع کند.

احمد خاتمی با اشاره به اصل ۱۷۷ قانون اساسی در گفت‌وگوی با فارس افزود: «رؤیای ضدانقلاب در این زمینه هیچ‌گاه محقق نخواهد شد و اسلام و اهل‌بیت در این کشور ماندنی است.»

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم همچنین تاکید کرد: «بنده به شبکه دولتی ضداسلامی، ضد ایرانی و به ضدانقلاب فراری که دلخوش به برخی اظهارنظرها شده‌اند می‌گویم که آن‌ها هرگز به آرزوی خود برای رفراندوم و همه‌پرسی عمومی نخواهند رسید.»

حسن روحانی، رییس جمهوری، در سخنرانی روز ۲۲ بهمن خود خواستار آن شد تا در موضوعات مورد اختلاف بین نهادهای جمهوری اسلامی باید به همه‌پرسی مراجعه شود.

به گفته روحانی مواردی مانند «رد صلاحیت نامزدها در انتخابات و حریم خصوصی مردم» از جمله موضوعات مورد اختلاف بین نهادهای جمهوری اسلامی است و باید برای رفع این اختلاف به همه‌پرسی مراجعه کرد.

رییس جمهوری این در خواست را به استناد اصل ۵۹ قانون اساسی مطرح کرد.

روز گذشته عباسعلی کدخدایی٬ سخنگوی شورای نگهبان٬‌ رییس جمهوری را بابت این سخنان تهدید کرد. او در کانال تلگرامی‌اش نوشته بود: «باید بدانیم که قانون اساسی ظرفیت‌های متنوعی در حوزه‌های مختلفی دارد که ما هم نگرانیم چرا این ظرفیت‌ها به‌درستی به‌کار گرفته نمی‌شوند، مثلاً چرا نباید #سؤال و #استیضاح در رویکرد مجلس محترم وجود داشته باشد. فارغ از نتیجه، شاید سؤال از مقامات اجرایی این فرصت را برای آنها به‌وجود آورد تا برخی دلائل کمبودها و احیاناً ناکارآمدی‌ها را، بدون توجه به مسائل سیاسی توضیح دهند و مردم نیز از مشکلات موجود مطلع شوند.»

احمد خاتمی٬ عضو مجلس خبرگان رهبر و امام جمعه موقت تهران٬ در واکنش به این پیشنهاد حسن روحانی در مراسم ۲۲ بهمن آن را «دشمن‌شادکن» دانست، و گفت: «ازاین‌رو به سهم خودم اظهارنظر سخنران مراسم تهران را در این موقعیت مناسب ندیدم و مطرح کردن اصل ۵۹ قانون اساسی را مصداق قدردانی از مردم نمی‌دانم.»

امام جمعه موقت تهران در ادامه از این‌که درخواست همه‌پرسی در شبکه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور از جمله بی‌بی‌سی فارسی مطرح شده انتقاد کرد و گفت که آنها «نوشتند که رئیس‌جمهور ایران همه‌پرسی را راه خروج از بن‌بست سیاسی می‌داند.»

احمد خاتمی در این مورد خطاب به این رسانه‌ها و مخالفان جمهوری اسلامی گفت که «هرگز به آرزوی خود برای رفراندوم و همه‌پرسی عمومی نخواهند رسید.»

احمد خاتمی اصل ۵۹ قانون اساسی و همه‌پرسی را برای مواقعی دانست که به گفته او «راهکار قانونی» وجود نداشته باشد و از از رییس جمهور خواست «سخنان خود را اصلاح» و به کفته او «دشمنان را مأیوس کند.»

درخواست رفراندوم از سوی رییس جمهوری نه فقط واکنش احمد خاتمی و عباسعلی کدخدایی که موجب انتقاد شدید اصولگرایان از حسن روحانی شد و شماری از چهره‌های اصلاح‌طلب نیز از رییس جمهور خواستند به جای رجوع به همه‌پرسی از اختیارات ریاست جمهوری استفاده کند.

حسن روحانی نیز در عقب نشینی آشکار شب گذشته در حاشیه جلسه هیئت دولت مدعی شد که اگر امروز مردم محل پرسش قرار بگیرند٬ بیش از ۹۸ در صد از آنان «هنوز جمهوی اسلامی را می‌خواند.»

🍃ضیا نبوی از زندان آزاد شد

$
0
0

زیتون– پس از بیش از ۸ سال حبس؛ ضیا نبوی از زندان آزاد شد.

به گزارش «زیتون» ضیاء نبوی، فعال دانشجویی و زندانی سیاسی که دوران حبس خود را در زندان سمنان می‌گذراند٬ دقایقی پیش از زندان آزاد شد.

ضیاء نبوی از سال ۸۲ تا ۸۶ با رای مستقیم دانشجویان، عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه نوشیروانی بابل بود. در سال ۸۶ به دلیل برگزاری اعتصاب غذا به همراه ۱۵ دانشجوی دیگر این دانشگاه، توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. او همچنین دو ترم از تحصیل تعلیق شد. ضیا نبوی در کنکور کارشناسی ارشد سال ۸۷ علیرغم کسب صلاحیت علمی، از تحصیل محروم شد.

پس از آن، با تشکیل شورای دفاع از حق تحصیل برای دفاع از حق دانشجویان محروم از تحصیل، به عضویت این شورا در آمد. ضیا نبوی شب۲۵ خرداد ۸۸ با چند نفر از دوستانش بازداشت شد. او از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی به قضاوت قاضی پیرعباسی، به ۱۵ سال زندان و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد که ۱۰ سال از این حبس در شهرستان ایذه است. این حکم در دادگاه تجدیدنظر به ده سال حبس در تبعید تبدیل شد و از آنجایی که شهر ایذه زندان نداشت، تبعید خود را در زندان کارون اهواز سپری کرد و پس چند سال به زندان سمنان منتقل شد.

پرونده این زندانی سیاسی پس از چند نوبت پیگیری‌های حقوقی و درخواست اعاده دادرسی و با نظر کارشناسی وزارت اطلاعات، از سوی دیوان عالی کشور به شعبه سی و شش دادگاه تجدیدنظر ارجاع شد و پس از بررسی مجدد پرونده توسط این شعبه، عنوان اتهامی وی شامل محاربه از طریق ارتباط با سازمان مجاهدین خلق، از سوی این دادگاه رد شده و وی به اتهام اجتماع و تبانی، تبلیغ علیه نظام و اخلال در نظم به هفت سال زندان محکوم شد.

با توجه به ماده ١٣۴ قانون مجازات اسلامی این هفت سال تجمیع شده و به ۵ سال کاهش می یابد. به این ترتیب سید ضیا نبوی پس از نزدیک به نه سال زندان و در حالیکه حدود چهار سال بیش از حکم نهایی خود را درحبس به سر برده، عصر امروز از زندان سمنان آزاد شد.

هنوز نتیجه کالبدشکافی کاووس سیدامامی مشخص نشده است

$
0
0

زیتون– رامین سیدامامی (کینگ رام) خبر داد که طبق گزارش پزشکی قانونی دلیل مرگ کاووس سیدامامی همچنان «در دست بررسی» است.

او در وبلاگش در مورد روزهای پس از انتشار خبر مرگ این استاد دانشگاه در زندان اوین نوشت: «ما روز ۲۳ بهمن‌ماه ۱۳۹۶ به پزشکی قانونی کهریزک رفتیم با همراهی دو وکیل، آقایان کیخسروی و درفشان. در اونجا به وکلای ما اجازه ورود به دفتر ریاست برای دیدن جسد و گزارش پزشکی رو ندادن و ما بدون اونا با مسئولان مرکز دیدار کردیم. به ما گفتن کالبدشکافی روال عادی پس از مرگ در زندانه و گزارش پزشکی قانونی هم روال اداری خودش رو داره و حتی در صورت تسریع ۴ تا ۶ هفته صدورش طول میکشه. به ما گفتن که اگه بخوایم وکلا در جلسه و در دیدن پیکر کاووس حضور داشته باشن باید به دادسرای ناحیه ۲۷ بریم. این همان دادسرایی بود که سه روز قبلش، جمعه ۲۰ بهمن‌ ۱۳۹۶، مادرم را احضار کرد و بهش گفتن برای «دیدن همسرت» بیا و قبل از اعلام مرگ کاووس ۳ ساعت ازش بازجویی و تهدید کردن و در آخر هم ازش تعهد کتبی گرفتن که هیچ حرفی با رسانه‌ها نزنه و الا خودش رو هم میگیرن. اینگونه تهدیدها به آزار کاووس پس از دستگیریش باعث شده بود که تا اون زمان سکوت کنیم. از همین دادسرا مادرم رو به همراه عمویم، کامران، بردن به سردخونه و جسد پدرم رو بهشون نشون دادن.»

او در ادامه نوشته است که «در دادسرای ناحیه ۲۷ من و برادرم در حضور وکیل‌هامون با آقایی به مدت دو ساعت دیدار کردیم که با ما همکاری کرد. وکلا درخواست دیدن مستندات ــ فیلم داخل سلول یا به گفته خودشون «سوئیت» و محتویات پرونده ــ رو کردن. من تنها عضو خانواده بودم که فیلم رو دیدم. میخوام اینجا تأکید کنم که بر خلاف گزارش‌های پراکنده، عموی من فیلم رو ندیده. همچنین هیچ‌یک از عموهای من با رسانه‌ها صحبت نکردن و حرفای نقل شده از اونا درست نیست.»

رامین سیدامامی تاکید کرد: «صرف نظر از رنج و مرارت طاقت‌فرسای دیدن ویدیو، به صراحت میتونم بگم که از دیدنش نمیشه نتیجه قطعی گرفت، چرا که چگونگی وقوع مرگ در فیلم دیده نمیشه. اونچه که در فیلم دیده میشه اینه که پدر من عصبی و بی‌قراره. با خودِ واقعیش زمین تا آسمون فاصله داره. مدام از یک طرف سلول به طرف دیگه میره. پریشونه. قاطعانه میتونم بگم که اون مردی که با پای خودش و به تنهایی به اتاق مجاور میره، که به ما گفتن «دستشوییه»، در اوضاع روحی خوبی نیست. هفت ساعت بعد جسدی رو از همون اتاق بیرون میارن. تقاضای وکیل‌ها برای دیدن این سلول رد شد. همانجا پرونده‌ای تشکیل شد برای پیگیری موضوع. همچنین توی دادسرا، بر روی موبایل، تصاویری از کالبد‌شکافی نشونم دادن.»

 

او همچنین در اینستاگرامش خبر داد که از برگذاری مراسم ختم برای کاووس سیدامامی٬ جلوگیری به عمل آمده است.

روز شنبه٬ همزمان با انتشار خبر مرگ کاووس سیدامامی٬ استاد دانشگاه و فعال محیط زیست در دانشگاه٬ دادستان عمومی و انقلاب تهران خبر بازداشت تعدادی از فعالان محیط زییست را به اتهام «جاسوسی» تایید کرد.

کاووس سیدامامی، دکترای جامعه شناسی و عضو هیئت علمی دانشکده معارف اسلامی و علوم سیاسی دانشگاه امام صادق بود. او همزمان مدیرعامل مؤسسه «حیات وحش میراث پارسیان» بود.

بر اساس اطلاعاتی که دانشگاه امام صادق از کاووس سیدامامی در سایت خود منتشر کرده است، این فعال محیط زیست در دانشگاه‌های آمریکا تحصیل کرده و در سال ۱۳۷۰ دکترای خود را در رشته جامعه‌شناسی از دانشگاه اورگان گرفته بود.

او در سال‌های گذشته علاوه بر تدریس در دانشگاه امام صادق، ۹ کتاب و ده‌ها مقاله در زمینه‌های مختلف منتشر کرده بود.

کینگ‌رام (رامین سید امامی) روز شنبه در اینستاگرامش خبر داد روز گذشته (جمعه) مریم ممبینی٬ همسر سیدامامی را به زندان احضار و خبر مرگ او را تحت عنوان «خودکشی» ابلاغ می‌کنند. 

یک روز بعد عباس جعفری‌دولت‌آبادی٬ دادستان عمومی و انقلاب تهران٬ در خصوص خودکشی کاووس سیدامامی در زندان٬ گفت که او «علیه خودش اعترافاتی» داشته است.

دادستان تهران به ایلنا گفته بود که فعال محیط زیستی که در زندان خودکشی کرده٬ در ارتباط با پرونده دستگیری جاسوسان٬ بازداشت شده بود.

به گفته جعفری‌دولت‌آبادی کاووس سیدامامی یکی از همان متهمان پرونده «جاسوسی فعالان محیط زیست» بوده است.

او در ادامه توضیح داده بود: «با توجه به اینکه می‌دانسته است اعترافات زیادی هم علیه وی شده و هم خود اعترافاتی داشته متاسفانه در زندان دست به خودکشی زده است.»

شریعتی، فاطمه و مسئله زنان

$
0
0

دیباچه: پرسشی امروزه طرح شده که اصولا الگوها ی زنانه مذهبی به چه کار زن امروز می‌آید و آیا این الگوها برای زن امروز پیام یا فایده ای دارند؟ کسانی بر این هستند که این الگو ها دیگر کارکردی ندارند و از این رو به فراموشی سپرده شده اند و نیازی نیز بدانها نیست و اگر حتی ارجاعی نیز بدانها انجام بگیرد بیشتر باعث تقید بیشتر زن امروز می‌گردد تا راهی برای رهایی او. بنا براین این کهن الگوهای فرهنگی-دینی بیشتر کژ کارکرد دارند تا تاثیری مثبت.

از طرفی در خصوص تصویری که شریعتی از فاطمه ارایه می‌دهد نظری این است که اصولا شریعتی از دالی سخن می‌گوید که هیچ مدلولی ندارد. او از فاطمه ای سخن می‌گوید که حضور و بروز تاریخی نداشته و از این رو او فاطمه را ساخته است وسپس در خصوص آفریده خود سخن گفته و او را ستایش کرده است و چون کل این ماجرا حاصل تصورات وتخیل فعال شریعتی است به طور خاص فاطمه هیچ گونه استعدادی برای الگو شدن ندارد و فقط می‌تواند ابزاری گردد در دست بنیادگرایان تا زنان را سرکوب کنند و حقوق آنها را ضایع گردانند.این نوشته بر این است که این وجوه را در حد بضاعت بررسد.

***

پیش از هر ورودی به بحث بایست به این نکته پرداخت که فاطمه شریعتی تا چه اندازه تاریخی است و شریعتی تا چه اندازه به تاریخ متعهد بوده است.

نه تنها در مورد تاریخ گذشته بلکه در مورد وقایع روزمره نیز به خوبی می‌توان نشان داد که واقعیت اجتماعی در مناسبات وتعاملات بین فردی ساخته می‌شود. بنا بر این حقیقتی دم دست و عینیت یافته و بارز حضور ندارد که هر کسی بتواند بدان رجوع کند و شک و شبهه ها را از بین ببرد. یک روایت روزمره نیز به زودی و به راحتی دچار تغییر و دگرگونی می‌شود و به سختی می‌توان فهمید که اتفاق در هنگام بروز خود به چه گونه ای بوده است(حتی اگر بتوان گفت هر اتفاقی به یک صورت رخ داده و دارای ذات است).حتی اگر بپذیریم حقیقتی متعین در بیرون وجود دارد باز رسیدن به یقینی که حقیقت را “بی تردید” در برابر ما واضح می‌گرداند، فرآیندی دارد که در ذات خود نسبی است .از این رو نمی‌توان گفت حقیقت به مثابه چیزی در بیرون وجود دارد و فقط به کاشفی احتیاج دارد که آن را از گرد و غبار بزداید و بعد با عیان کردن آن توافقی کامل بین مخاطبین در خصوص آن ایجاد کند. بنا بر این با توجه به فاصله زمانی ای که بین ما و فاطمه وجود دارد و با توجه به خصلت های فرهنگی جامعه عرب که نوشتار در آن چندان رواجی نداشته، توافق بر سر یک روایت مشکل تر می‌گردد. هر چنداگر نوشتار قوت می‌داشت هم می‌شد از آن خوانش های متفاوتی ارایه داد. ضمن آن که بایداین نکته را هم در نظر گرفت که در زمان پیامبر اصولا تاریخ به معنای مجموعه ای از اتفاق ها در جهانی که نیرو های ماورایی و خداوند میدان را ترک کرده اند و این انسانها هستند که با رفتار خود وقایع را می‌آفرینند؛ هنوز خلق نشده است. مثلا سیره ابن هشام یا سیره واقدی را نمی توان به این معنی تاریخ نامید چرا که از پرندگان تا دست های پنهان فرشتگان در اتفاق ها نقش بازی می‌کنند. اما با این پیش فرض ها همین ضعف نوشتار خود بخود برای ساختن یک برساخت فراغ بالی ایجاد می‌کند تا یک برساخت بدون تناقض یا با تناقض‌های کمتری ساخته بشود یعنی می‌توان یک برساخت از فاطمه را طرح انداخت بدون این که به راحتی این برساخته قابل نقد باشد یا به راحتی بتوان برساخت های دیگری را مقابل آن قرار داد. مثلا در برابر فاطمه به مثابه زنی اجتماعی باید بتوان زنی سنتی و خانه نشین را تصویر کرد که ماده خام زیادی تا آنجا که بتواند بروز های دیگر را سرکوب کند برای ساختن آن به دست نمی‌آید. بنابر این بر ساخت تاریخی شریعتی می‌تواند در برابر بسیاری از نقد ها دوام بیاورد هر چند متزلزل باشد و نتواند به بسیاری از پرسش ها پاسخ بگوید.

روایت تاریخی شیعه از شخصیت های مذهبی طیفی وسیع و متونی پر حجم را از خود کرده است. در این”کلان روایت” از این که امام از پر فرشتگان برای فرزندانش لباس می‌دوخته یافت می شود تا این که امامان در عروج پیامبر به آسمان نیز حضور داشته اند و ازلی وابدی هستند، تا لوحی که خداوند با واسطه به فاطمه داده است و در آن نام همه اوصیاء الهی ثبت شده است. در روایات شیعی کسانی اصولا بر این اند که امام حسن عسگری اصلا فرزندی نداشته است و از گروه بیست گانه ای که بعد وفات امام یازدهم انشعاب می‌کنند کسانی حتی به امامان قبلی بر می‌گردند و شاخه امامت را از مسیر دیگری در فرزندان دیگر امامان پی می‌گیرند و کسانی از شیعه دوازده امامی گواهی می‌دهند که امام زمان (فرزندامام حسن عسگری)را دیده اند با او نشست و برخاست کرده اند و حتی روز های متمادی را با او گذرانده اند . بنا بر این یافتن روایت تاریخی دلخواه نه تنها سخت نیست که نقد آن نیز ناقد را به بیرون از گفتمان شیعی هدایت می‌کند واز این رو نقد درون گفتمانی گاه ناممکن می‌شود. بنابراین روایت شریعتی از فاطمه روایتی خواهد بود در کنار دیگر روایت ها و نمی‌توان آن را چنان رد کرد که تاب حیات نیاورد.

باری فرض کنیم که شریعتی اصولا بدون هیچ تعهدی به همین روایت های تاریخی موجود چیزی ساخته است به نام “فاطمه”. اگر مساله را از اینجا شروع کنیم باید به این پرسش پاسخ داد که این برساخت چه کارکردی دارد و چه تاثیری در فضای فرهنگی اجتماعی به طور عموم و زنان به طور خاص می‌تواند بگذارد. در دورانی که حکومت دینی بر صدر نشسته و یکه تازی می‌کند و قرائت فقاهتی باقی خوانش‌های از شریعت را سرکوب کرده است، این سلطه طلبی نوعی دین گریزی نیز با خود به همراه آورده است. به همین نسبت که متصدیان شریعت برجسته تر شده اند باعث گشته ناملایمات نیز به واسطه آنها فهم شوند و در نهایت گاه دین باعث آن به حساب بیاید. از این رو قشری که دیروز مذهبی بوده است و الگوهای مذهبی را محترم می‌شمارده است از آن عبور کرده و اصولا میلی بدان نیز ندارد. اما اگر چه سیاست، فرهنگ را در قبضه خود در آورده و بر آن مسلط شده است ولی نتوانسته آن‌را به طور کامل رام کند.

بنابراین اعتقادات مذهبی در لایه های وسیعی از جامعه حضور و بروز دارند و از این رو آنها به الگو های مذهبی رجوع می‌کنند و از آنها مدد می‌جویند، از این که ماشینی بیمه ابوالفضل می‌شود گرفته تا رونق امامزاده ها ودستگاه نذر و نیاز و راهپیمایی اربعین و همه نشان از این دارند که دین در فرهنگ عامه با ضربه ای که از سیاست خورده شاید خم شده باشد ولی نشکسته و هنوز کلان روایتی است که به بسیاری از نیاز های فرهنگی و هویتی واخلاقی پاسخ می‌گوید. بنا بر این الگوهای مذهبی در این لایه ها موثر هستند.

اگر این پیش فرض را بپذیریم می‌توانیم وارد این بحث بشویم که فاطمه شریعتی کیست و چه می گوید. توده مذهبی (فرض این است که جامعه قشر های متفاوتی دارد، از لا مذهب تا مذهبی بنابراین این تحلیل بر این لایه بندی بنا شده است)به طور عموم با تاریخ اسلام به طور تخصصی بیگانه است و از طرفی چون الگو های مذهبی را گرامی می‌دارد به آنها به مثانه عناصر پاک و منشاء خیر و زیبایی می‌نگرد. بدین ترتیب هر نکته مثبتی که در مورد “اولیاءالله” گفته شود در ذهن آنها می‌نشیند و با تاریخ سنجیده نمی‌شود(تاریخ به معنای همین روایت های موجود فرض شده است). از این رو برساخت شریعتی به خوبی نفوذ می‌کند و با گستردگی تاثیر می‌گذارد، چرا که پذیرفته می‌شود.

حال اگر به واکاوی برساخت شریعتی بپردازیم می‌توانیم شاخص های آن را باز یابی کنیم. شریعتی در زمانی از فاطمه سخن می‌گوید که متوجه حضور وسیع زنان در روضه خوانی های زنانه و فرهنگ توده شده است و می بیند که آنها تا چه حد از این “شخصیت” مایه می‌گذارند. او می‌بیند وزنی که فاطمه در این فرهنگ دارد، همانند جایگاهی که مریم در مسیحیت دارد؛ می‌تواند نیرویی ایجاد کند برای رهایی همین زنی که در بند سنت ها گرفتار است. بنابر این به روش همیشگی خود سعی میکند صورت را نگهدارد و محتوی را تغییری دگرگون ساز بدهد.

شریعتی مسئله زنان را فراتر از مذهب می‌بیند و دغدغه مذهبی کردن زنان به معنای عرفی کلمه(مذهب به مثابه حوزه تحت سلطه فقه ونهاد روحانیت منظور است، هر چند فهم شریعتی از مذهب این‌گونه نیست)را ندارد. شریعتی در جهانی که قطبی از آن را چپ های مارکسیست از خود کرده اند و قطبی را سرمایه داران در تملک دارند، به پرسشی رسیده که برایش پاسخ می‌خواهد و این فقط مربوط به زنان نیست. پرسش شریعتی پیش از این که جنسی باشد، انسانشناختی است. او می‌پرسد انسان آرمانی و ایده آل چگونه انسانی است و ما باید برای ساختن چگونه جهانی بکوشیم. این نقطه عزیمتی است که او را با خود به هزار توی سنت و فرهنگ بومی و جهانی می‌برد.او می‌خواهد انسانی را ترسیم کند و طرح افکند که “نیست و باید باشد” و مهمتر این که “می‌تواند باشد”. در این میان زنان را نیز مهم می‌یابد چرا که آنها را در سنت پیچیده تر می‌بیند و بند ها را محکم تر می‌یابد. بنابراین سعی می‌کند الگویی به دست بدهد از زنی که نه می‌خواهد در قید سنت اسیر بماند و به سوژه جنسی و کارخانه تولید مثل تبدیل شود و تاثیرش در جامعه ذیل مرد تعریف شود و نه به کالای نظام سرمایه داری تبدیل گردد. منظور از زن سنتی زن خانه نشینی که کار نمی‌کند و گاه خدمتکار هم دارد نیست شریعتی اینها را تفکیک می‌کندو زن سنتی را قابل احترام تر می‌یابد. او حتی زن سنتی را که در روستاها هنوز نشانی از آن هست بر زنان چادری امروزین زمانه خودش ترجیح می‌دهدوآنها را ستایش می‌کند. زنی که نه می‌خواهد خانه نشین باشد و نه بر این است که با بدنش وارد جامعه شده و مرتب معامله شود، باید چگونه انسانی باشد.

بدین ترتیب ورود شریعتی به بحث زنان از زاویه انسانی است او انسان/زن را مد نظر دارد و برای رهایی این پدیده از بند هایی که بر می‌شمارد، دلنگرانی اش را ابراز می‌کند. پدیدار شناسی فاطمه ای که شریعتی ارایه می‌دهد خصلت های این زن را به خوبی نمایان می‌کند؛ زنی که از سنت به طور کلی عبور نمی‌کند بنا براین به نهاد خانواده وفادار است و ساحت خانواده را محترم می‌دارد و از طرفی در جامعه هم حضور دارد. کنشگری است که ارزشش نه به واسطه “بدنش” که به واسطه “وجودش” سنجیده می‌شود.

باید دانست که مساله چگونگی طرح انداختن «خود» در یک وضعیت آرمانی مربوط به دیروز و زمانه شریعتی نیست که بتوان گفت این پرسش دیگر پرسش ما نیست. مگر این که مناسبات غالب را پذیرفته باشیم و زن امروز دیگر دغدغه زیباشناختی در مورد خود را نداشته باشد و اراده اش را به منطق موقعیت واگذار کرده باشد و از این که خودش و زندگی اش را به نحوی زیباشناختی بیافریند عقب نشسته باشد(بحث بر سر امکان نیست فقط اراده و خواست زن و این که به “دیگر جا” نگاهی دارد یا نه منظور است). والّا استثمار و کالابودگی هنوز هم به جد هر هستی ای را تهدید می‌کند. در دوران حکومت دینی که سعی در غلبه دادن سنت بر همه وجوه زندگی روزمره داشته نیز این وضعیت به شدت حضور دارد. وقتی برای استخدام منشی قاعده این می‌شود که منشی با مردان دست بدهد و به نحو معنی داری آرایش کند، بدن او به مثابه کالا به کار گرفته شده است. حتی ساحت های دیگر فراتر از بدن نیز به کالا تبدیل شده. اگر در سنت با هسته سخت مذهب، زن کالاست در بازار نیز این هستی حضور دارد، بازاری که دیگر پوشش دین و سنت را هم با خود ندارد و یکی از وجوه مدرن شدگی نیز هست. اگر زن سنتی با حجابش دلربایی می‌کند زن مدرن هم با بی حجابیش می‌تواند چنین کند. مسئله نوع بودن است. اینها مسایلی است که شریعتی در باز ساخت ایده فاطمه مدنظر دارد. برای زنی که سنت را دربست قبول کرده و قبول می‌کند زن دوم و سوم و خانه دار و عیال باشد، این فاطمه مسئله نیست. برای زنی که خود را در بازار گم کرده و پذیرفته که ارزشش به بدنش است و بنابراین بدنش را به مثابه کالایی گرانبها پاس می دارد(بدن لزوما به معنای جسم نیست و اطوار را نیز در بر می‌گیرد، خندیدن یک میهماندار، دست دادن یک منشی و خوش برخوردی یک فروشنده و…)، نیز فاطمه پیامی ندارد. چرا که این تیپ از زن ها اصولا آرمان گرا نیستند یعنی نوع آگاهی شان از جنسی است که منطق موقعیت را درونی می‌کنند و قصد و میل عصیان و پرخاش ندارند. اما زنی که می‌خواهد فارغ از “جسم ش”، خودش را تعریف کند و هویتش را از تک ساحتی بودن برهاند با این مسایل دست به گریبان می‌گردد.

بنابراین این زن حتی اگر مذهبی هم نباشد با برساخت فاطمه مواجه می‌شود. هر چند هم که فاطمه را نشناسد و بنابراین برایش الگو نباشد؛ ولی در عین حال با او مسئله مشترک پیدا می کند و هستی مشترک دارد و آرمان و دغدغه مشترک می ی یابد.از این رو میتوان به این برساخت هر اسمی داد فاطمه یا رزا لوگزامبورگ یا ژاندارک؛ در این نام ها مناقشه ای نیست. مهم خصلت این تصویر هاست. شریعتی سنت را با آرمان ها پیوند می‌زند و آن را در خدمت آرمان هایی انسانی؛ “بسیار انسانی”، قرار می‌دهد و از این روست که می‌تواند قسمتی از نیروی آن را آزاد کند و در خدمت ارزش هایی قرار دهد که از نظر او هدف هر دین و آیین خدایی-انسانی ای است.

آرمانشهر ها هر چند هم که دور از دسترس باشند می‌توانند چراغی را روشن نگهدارند که انسان را از فرو رفتن در ورطه واقعیت خفه کننده دم دست و نا میمون حفظ ‌کنند.از این رو آرمان ها والگوها با نشان دادن فاصله انسان موجود وانسان آرمانی اگر نشان دهنده فاصله هستند باعث اضطراب از نرسیدن و نشدن نیز می‌توانند باشند.

نگاه شریعتی به حجاب نیز از همین زاویه است. او محتوای حجاب را برابر “شرف و عزت ” می‌گیرد و از این رو این خصلت را ارزشی انسانی می‌داند تا زنانه یا مردانه، او حجاب را برابر کلافی که می‌تواند نماد سرکوب و کالا بودگی باشد فرض نمی‌کند. برای او حجاب همان اصولی است که یک انسان درستکار بایست در زندگی خود رعایت کند واصولی است که بایست هر کنشگر اخلاقی ای بدان وفادار باشد. از این رو ارزشی است حاکم بر شکل و ظاهر «هر نوع لباس پوشیدن”. شریعتی حتی چادر را “بندی بر دست و پای زن امروز” می داند. او زن را در ابتدا آگاه و مسئول و دارای حق انتخاب می‌خواهد و برایش این حق را قایل می‌شود که نوع پوشش راانتخاب کند. چرا که به خوبی می‌داند پوشیده بودن هم مانند ناپوشیده بودن می‌تواند نشان استثمار و استحمار باشد و در این فرقی نیست.

این قدرت انتخاب و برگزیدن است که به این “وجود” جان می‌بخشد و به آن معنا می دهد.از نظر شریعتی سنت از آن رو “حجاب به معنی پوشاندن زنان” را برجسته کرده که بتواند زن را در میدان خود هر چه مقیدتر نگه دارد.از این رو شریعتی هویت و شرف و آزادگی را گوهر انسانی می‌داند و با این اصل هر گونه اجباری را نفی می‌کند و هر گونه به بردگی کشیدن زنان را مذموم می‌شمارد، چرا که سلطه بر زن را به معنای از حیثیت انداختن شأ ن انسانی او می‌گیرد.او با به رسمیت شناختن اختیار و قدرت “خود آفرینندگی “زنان مسئله حجاب به معنی پوشش را نیز منتفی می‌کند. چرا که اصولا این حوزه در تسلط و اختیار مردان نخواهد ماند تا درباره آن نظر بدهند. زنی که هویت مستقل دارد و هم وزن مردان است نحوه زیستنش را خودش انتخاب خواهد کرد.

آخرین روزهای زندان

$
0
0

زنجیرهای من فروافتاد. من آنها را برداشتم. می‌خواستم یک بار دیگر آنها را در دست گرفته و برای مرتبه آخر تماشا کنم. هیچ نمی‌توانم باور کنم که یک لحظه قبل اینها را در پای خود داشتم. زندانیان با صدای خشن ولی مهربان گفتند: مبارک است. آری مبارک است، زیرا مجدداً در جهان گشوده و آزاد وارد می‌شوم. آزادی؛ ای نوای دلنشین و باشکوه. من بار دیگر آزاد هستم. من از میان مردگان برخاستم.» فئودور داستایوفسکی، خاطرات خانه اموات

۱. «از اتهام محاربه تبرئه می‌شی و به اتهام اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام و اخلال در نظم حکم می‌گیری. حتی اگه این حکم‌ها اشد هم باشن بازم از حبسی که کشیدی کمتره و آزاد می‌شی.» اینها حرف‌هاییه که قاضی دادگاه تجدیدنظر بهم گفت. همین چند هفته پیش. زمانی که بعد از نقض حکمم در دیوان عالی کشور، پرونده‌م برای بررسی مجدد به شعبه هم‌عرض فرستاده شد و در دادگاه شرکت کردم. راستش بعد از همون چند جمله اولی که توی دادگاه رد و بدل شد، فهمیدم که این شرایط نمی‌تونه برای من راضی‌کننده باشه؛ یعنی حتی اگه این دادگاه در دموکراتیک‌ترین کشور دنیا و پیشرفته‌ترین نظام‌های حقوقی هم برگزار می‌شد باز هم یک مشکل ذاتی داشت که من نمی‌تونستم عنوان «عادلانه» رو در معنای دلخواهم به اون نسبت بدم. مشکل اینجا بود که مسالهٔ مورد مناقشه چیزی بود که من به‌خاطرش هشت سال و هشت ماه توی زندان بودم و دیگر حاضران در جلسه حداکثر چند ساعت مطالعه رو صرفش کرده بودن. اشکالی که از همون اول توی جلسه دادگاه احساس می‌کردم و البته هیچ چاره‌ای هم به لحاظ عملی براش وجود نداشت، این بود که حرف‌های ما در بهترین حالت وزن و اعتبار یکسانی داشت؛ اینکه حرف‌های من که به نظر خودم به اندازه چند سال، یا چند ده ماه، یا چند هزار روز، یا چند صد هزار ساعت وزن داشت به مواجهه با حرف‌هایی می‌رفت که به اندازه پر کاهی سبک به نظر می‌رسید. مسخره‌ست اما به لحاظ درونی حس می‌کردم کلماتم می‌بایست قدرت اعجاز عصای موسی رو داشته باشه که به محض رها شدن سحر و جادوی طرف مقابل رو باطل کنه، اما خب، در عالم واقع اصلا از این خبرها نبود. در واقع خیلی فرصت حرف زدن هم پیدا نکردم. قاضی که به نظر می‌رسید از همون ابتدا با مطالعه پرونده نگاه مثبتی به من داره، طرف حساب خودش رو بیشتر نماینده دادستان می‌دونست و حس می‌کردم با اون چند جمله‌ای که در شروع دادگاه در مورد قضایای ۸۸ و مساله حصر مطرح شد، نمی‌خواد من چندان حرف بزنم و جلوی نماینده دادستان وضعم رو بدتر کنم. با همه این احوال اما وقتی قاضی نظرش رو در مورد پرونده و خصوصاً برائتم از اتهام محاربه و ارتباط با مجاهدین گفت، نتونستم بغض نکنم. نمی‌دونم واسه چی، از سر خوشحالی یا که ناراحتی.. شاید هم هر دوش. خوشی اینکه بالاخره اینهمه سال اصرارم در نپذیرفتن این اتهام جواب داده بود و ناراحتی اینکه اینهمه هزینه رو واسه چیزی داده بودم که می‌بایست به عنوان حق بدیهی بهم تعلق بگیره. آخر جلسه نماینده دادستان با لبخند می‌گفت: «این آدمی که من می‌بینم هنوز شیطونه و اگه بره بیرون دست از شیطنت برنمی‌داره». قاضی اما با لحنی دلسوزانه از در همدلی دراومد که: «نه بابا، بچه خوبیه. بیچاره توی زندان پوسیده».

بیرون دادگاه وکیلم ازم خواست اگه مشکلی پیش نیومد و با حکم قاضی آزاد شدم، سر باقیمانده حبسی که بیشتر از حکم جدیدم کشیدم سر و صدا نکنم. می‌گفت اینطور سر و صداهای رسانه‌ای باعث می‌شه قضات منصفی که این احکام رو صادر می‌کنن در موضع دفاعی قرار بگیرن و در شکستن احکام مشابه محافظه‌کاری به خرج بدن. حرف‌هاش قابل دفاع بود و دغدغه شرافتمندانه‌ای داشت. تایید کردم و گفتم: «این قضیه یک سویه مثبت داره و یک سویه منفی. روی منفی متوجه قضات و مسئولین امنیتی قبلیه که در صدور و تایید و همراهی با اون حکم ناعادلانه نقش داشتن؛ روند غیر منصفنانه‌ای که در این سال‌ها به اندازه خودم بهش اعتراض کردم. اما خب، اتفاقیه که گذشت. روی مثبت قضیه اما برخورد بهتر و مناسب‌تر قاضی جدیده که حداقل بخش بزرگی از اشتباه قاضی قبلی، یعنی اتهام محاربه رو تصحیح کرده و این نکته با توجه به حیثیتی شدن این پرونده و کشمکش چند ساله من با دستگاه قضا و نهاد امنیتی خیلی مهمه و حتی با کمی خوش‌بینی میشه اون رو به حساب ظرفیت دستگاه قضایی ما برای تصحیح اشتباهات خودش گذاشت؛ امر امیدوارکننده‌ای که ترجیح میدم فعلا به اون بپردازم.» یادمه وقتی حرف می‌زدیم ابرهای ‌آسمون تا کف خیابون‌های تهران پایین اومده بودن و دونه‌های ریز برف بی‌تکلیف توی هوا می‌چرخیدن. اون روز چهارشنبه بیست‌ و هفتم دی‌ماه سال ۱۳۹۶ بود.

۲. هی پسر! آخرین روزای حبس‌ته، متوجهی؟! چند روز دیگه قراره آزاد بشی، حالیت هست؟! می‌دونی تو چه وضعیتی هستی؟ اهمیت این لحظات رو درک می‌کنی؟… این حرف‌ها رو البته کسی بهم نمی‌گه. یعنی اصلا کسی توی اتاق نیست که بخواد باهام حرف بزنه. فقط صدای آواز شجریانه که تمام فضای اتاق رو پر کرده: «بس که سودای سر زلف تو پختم به خیال/ عاقبت چون سر زلف تو شدم سودایی».. توی تختم دراز کشیده‌م و با خیالاتم مشغولم و این متن رو می‌نویسم. نمی‌دونم، شاید این قاعده فکر کردن به هر پایانیه که ما رو به یاد خاطرات آغازمون میندازه؛ یعنی وقتی می‌خوام این روزهای پایانی زندان رو بفهمم و درک کنم، به ناگزیر روزهای اول زندان برام تداعی می‌شه، مخصوصا اون لحظاتی که در راه انتقال به بازداشتگاه، مامور اطلاعات ازم می‌خواست سرم رو پایین بگیرم و من توی اون تاریکی و پوشیدگی دنیا به اتفاقاتی که در پیش دارم فکر می‌کردم؛ اینکه وارد ماجرایی شده‌م که عاقبتش معلوم نیست و اتفاقا همین ابهام و بی‌تعیینی آینده، نوعی اشتیاق و استقبال از زمان رو درونم ایجاد می‌کرد. می‌دونم که احمقانه‌ست اما توی اون لحظات مطمئن بودم که هیچ اتفاق بدی برام نمی‌افته و هر چی که پیش بیاد من از پسش برمیام. اگه بخوام حماقتم رو کاملا ثابت کنم باید بگم که هنوزم از این توهمات خلاص نشده‌م، اگرچه در این مدت از موقعیت‌هایی عبور کردم که هرگز و هیچ‌وقت در مخیله‌ام نمی‌اومدن؛ صد روز در بند ۲۰۹ اوین، یک ماه در بند قرنطینه، یک ماه در بند هفت، یک ماه در بند ۲۴۰، یک‌سال در بند ۳۵۰، انتقال و تبعید به زندان کارون اهواز، هشت ماه در بند ۶ زندان کارون، دو هفته در بازداشتگاه اطلاعات اهواز، انتقال به زندان کلینیک اهواز، ۴ ماه در بند ۳ زندان کلینیک، بازگشت به زندان کارون اهواز، چهار ماه در بند ۱ زندان کارون، یک ماه بازداشتگاه اطلاعات اهواز، بیست و هشت ماه در بند ۸ زندان کارون، انتقال به زندان اوین، یک ماه در بند ۸ زندان اوین، انتقال به زندان سمنان، یک ماه در بند ۱ زندان سمنان، و در نهایت سه سال و اندی حضور در بند سیاسی زندان سمنان یعنی همین جای خلوتی که الان توش هستم و دارم این متن رو می‌نویسم. آره، اینها تکه‌پاره‌های زندگی من در زندان بودن. تکه‌پاره‌هایی که گاهی حس می‌کنم هر کدومشون حیات زندگی مستقل خودشون رو داشتند و انگار انسان‌های متفاوتی جهان‌های متفاوتی رو تجربه کرده‌بودن. راستش تو این چند روز اخیر خیلی سعی کردم راهی برای جمع‌بندی و بازنمایی کردن کلیت تجربه زندانم پیدا کنم و متن درخور و مناسبی براش بنویسم اما خب، در توانم نبود. شاید تنها جمله‌ای که به ذهنم رسید و باهاش کمترین مشکل رو داشتم این بود: ما تلاش کردیم زندگی کنیم و زمان هم گذشت.

آره زمان گذشت، زمانی که توی اولین تجربه هواخوری بند ۲۰۹ آسمون آبی و آفتابی رو بی‌واسطه دیدم و حس کردم الان تمام سلول‌های بدنم میل به تصعید شدن دارن. زمانی که توی بند قرنطینه با بچه‌ها جمع می‌شدیم و من آهنگ منتظرت بودمِ داریوش رفیعی رو براشون می‌خوندم. زمانی که شب‌ها توی کریدور شلوغ سالن یک قدم می‌زدم و از اونجا که حتی یک آشنا هم نبود، حس قشنگ و ملایم نامرئی بودن بهم دست می‌داد. زمانی که همه زندانی‌های بند ۳۵۰ موقع تحویل سال ۸۹ توی حیاط جمع شدیم و دسته‌جمعی سرود ای ایران رو خوندیم. زمانی که به زندانی‌‌های ژنده‌پوشِ خوابیده توی هواخوری زندان کارون نگاه می‌کردم و خودخواهانه به خودم می‌گفتم یعنی روزی میاد که من دیگه اینجا نباشم و این تصویر وحشتناک رو نبینم؟ زمانی که کنار باغچهٔ تازه کود‌داده‌شدهٔ زندان کلینیک می‌نشستم و با چشم‌های بسته و از راه بوی پهن گوسفند تا روستامون سفر می‌کردم. زمانی که به بازجوم توی بازداشتگاه اطلاعات اهواز گفتم: «شما بزرگترین بلایی که می‌تونید سر من بیارید اینه که امید به موثر بودن همین گفتگو رو از من بگیرید». زمانی که توی هواخوری بند ۸ اوین وسط خوندن آنا کارنینای تولستوی به چشم‌هام استراحت می‌دادم و با تماشای کوه‌ها و تپه‌های مشرف به زندان حقیقتا احساس خوشبختی می‌کردم. زمانی که توی بند یک زندان سمنان هفده نفر با هم توی یک عرض پنج متری می‌خوابیدیم و هیچ‌کدوم جرأت نداشتیم حتی واسه دستشویی بلند شیم چون جایی برای خواب باقی نمی‌موند. و بالاخره همین لحظه و همین زمان در بند سیاسی زندان سمنان که دارم توی ذهنم خاطرات گذشته رو مرور می‌کنم و شجریان همچنان در حال خوندنه: «کردی اندر کل موجودات سیر/ جان من کاشانه کردی عاقبت».

بگذریم. یادمه اون روزهای اول بازداشت که هنوز زندان رو مثل یه خونه نمی‌دیدم، روی دیوار سلولم این مصرع از حافظ رو نوشته بودم: «تا چه خواهد شد در این سودا سرانجامم هنوز» پایین‌ترشم اینطور آورده بودم: «ضیا نبوی، دانشجوی ستاره‌دار. تاریخ بازداشت: ۸۸/۳/۲۵. تاریخ آزادی: …» وقتی به اون زمان فکر می‌کنم می‌بینم که چقدر دلم می‌خواست یه روزی اون جای خالی رو با عددی واقعی پر کنم. راستش الان خیلی دلم هوس اون حس و حال رو کرده. اینکه به اون شرایط برگردم و با همون اشتیاق دیوانه‌واری که اون زمان به آزادی داشتم، با همون احساس تأثر عجیبی که حتی از واژه آزادی بهم دست می‌داد و با همون شوری که خیال لحظه آزاد شدن درونم ایجاد می‌کرد اون جای خالی باقیمانده روی دیوار رو پر می‌کردم، و به خودم می‌گفتم: دیدی تو هم آزاد شدی؟ دیدی بالاخره تموم شد؟

ضیا نبوی

بهمن ۹۶

زندان سمنان

 

منبع: وب‌سایت امتداد

امانوئل مکرون خواستار نظارت بین‌المللی بر برنامه موشکی ایران شد

$
0
0

زیتون– رییس‌ جمهوری فرانسه در عین تاکید بر پایبندی به «برجام» خواستار آن شد تا برنامه موشک‌های بالستیک ایران «تحت نظارت بین‌المللی» قرار گیرد.

امانوئل مکرون٬ روز گذشته (۲۵ بهمن ماه) گفت که کشورش خواستار پایبندی به برنامه جامع اقدام مشترک، در پی توافق اتمی در تیر ماه ۱۳۹۴ است چراکه هیچ گزینه بهتری برای آن پیشنهاد نشده‌است.

اما از سوی دیگر، به گزارش رویترز او تاکید کرده که باید بر موضوع استفاده از موشک‌های ساخت ایران در کشورهای یمن و سوریه متمرکز شد، چراکه این موشک‌ها یک خطر و چالش امنیتی برای متحدان فرانسه به‌شمار می‌روند.

رییس جمهوری فرانسه در ادامه تاکید کرد: «ما مذاکراتی را، با طرف‌های منطقه‌ای و نیز اعضای دائم شورای امنیت آغاز کرده‌ایم، مانند آن‌چه در مورد توافق اتمی شکل گرفت، ولی آن را به کشورهای منطقه نیز گسترش داده‌ایم تا بتوانیم از ناامنی کاسته و در نهایت آن را ریشه‌کن کنیم.»

او افزود: «لازم است برنامه موشک‌های بالیستیک ایران زیر نظارت بین‌المللی قرار گیرد. این موضوع برای امنیت منطقه ضروری‌ست و ما به مکانیزمی از تحریم‌ها و سازوکار نظارتی برای آن، نیاز داریم.»

علی‌اکبر ولایتی٬‌ مشاور امور بین‌الملل رهبر جمهوری اسلامی٬ اما در مقابل تاکید دارد که «بحث موشکی ایران و تکامل آن ربطی به بیگانگان ندارد.»

این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام که درباره دیدار با رییس کمیته روابط خارجی پارلمان اروپا دیدار داشته٬ در شرح این دیدار گفت: «درباره سیاست ایران درخصوص موشک سوال کردند؛ گفتم موشک یک وسیله دفاعی است؛ هر کشور بر اساس اقتضائات خود سیستم دفاعی خود را انتخاب می کند.»

ولایتی تاکید کرد: «ما برای دفاع از کشورمان بر اساس مصالح ملی در مسیر تکامل یافتن این موشک ها عمل می کنیم و ربطی به کشورهای بیگانه ندارد و اجازه دخالت به دیگران را نمی دهیم.»


🍃زنده|پایین کشیدن خشونت آمیز یکی از «دختران خیابان انقلاب» از پست برق

$
0
0


عامل تیراندازی‌ها در فلوریدا شناسایی شد

پلیس آمریکا نیکولاس کروز ۱۹ ساله را عامل تیراندازی‌ها روز گذشته در دبیرستانی در پارکلند فلوریدا معرفی کرده که طی آن حداقل ۱۷ نفر کشته شدند. نیکولاس کروز پیشتر دانش‌آموز همین دبیرستان بود که از آن اخراج شده بود.Risultati immagini per ‫پلیس آمریکا نیکولاس کروز ۱۹ ساله را عامل تیراندازی‌ها در دبیرستانی در پارکلند فلوریدا معرفی کرده‬‎

او پس از تیراندازی مرگبار در شهر کورال اسپرینگز بازداشت شد.

گروهی از دانش‌آموزان این دبیرستان در باره رفتارهای او در مدرسه صحبت کرده و از جمله گفته‌اند که او سایر دانش‌آموزان را تهدید می‌کرد./بی بی سی فارسی


 پایین کشیدن خشونت آمیز یکی از «دختران خیابان انقلاب» از پست برق

 


دختر معترض دیگری به دختران خیابان انقلاب پیوست

امروز در خیابان انقلاب، روبروی قنادی فرانسه، زن جوان دیگری روسری اش را به نشانه اعتراض به هوا بلند کرد.


۵۰۰  مرغداری که درگیر آنفلوانزای پرندگان بودند معدوم شدند

رئیس سازمان دامپزشکی ایران اعلام کرد: طیور ۵۰۰ واحد مرغداری کشور که درگیر بیماری آنفلوانزای پرندگان بودند، معدوم شدند. Risultati immagini per ‫طیور ۵۰۰ واحد مرغداری کشور که درگیر بیماری آنفلوانزای پرندگان بودند، معدوم شدند.‬‎

رفیع‌پور افزود: «اگر این معدوم سازی انجام نمی شد شاهد کانون های بیشتری در کشور بودیم»

به گفته این مقام مسئول بیماری آنفلوانزای حاد پرندگان طی ۲ سال گذشته از طریق پرندگان مهاجر شیوع پیدا کرده است. در هفته‌های اخیر خبرهایی از شیوع نوع تازه‌ای از ویروس آنفلوانزای پرندگان در نقاطی از ایران منتشر شده است. مناطقی در گیلان یکی از کانون‌های اصلی این نوع ویروس است که به گفته بعضی مقام‌ها ممکن است قابل انتقال به انسان باشد./ایلنا


دادستان تهران: خودکشی سیدامامی به تحقیقات ما ضربه زد

http://zeitoons.com/wp-content/uploads/2018/02/1111-1.mp4

تصمیمات جدید برای مقابله با گرد و غبار خوزستان

نماینده خوزستان با اعلام اینکه وزیر نیرو متعهد شده ۶۰۰ میلیون مترمکعب حقابه محیط زیست را بدهد، گفت:در صورتی که برای مقابله با گرد و خاک در استان خوزستان نیاز به اعتبارات بیشتری باشد، دولت متعهد شده آن را پرداخت می‌کند.

Risultati immagini per ‫گرد و غبار خوزستان‬‎

نوری با اشاره به جلسه شب گذشته در استانداری تهران در زمینه مقابله با گرد و غبار گفت: در این جلسه حضور علی لاریجانی؛ رییس مجلس شورای اسلامی، عیسی کلانتری؛ معاون رییس جمهور و رییس سازمان حفاظت محیط زیست، اردکانیان؛ وزیر نیرو، حجتی؛ وزیر جهاد و کشاورزی، محمد باقر نوبخت، غلامرضا تاجگردون؛ رییس کمیسیون تلفیق و نمایندگان مجمع نمایندگان خوزستان حضور داشتند.
او با اشاره مصوبات این جلسه تصریح کرد: مقرر شد؛ آنچه در گذشته درخصوص مقابله با ریزگردها از جمله نهال کاری و مرطوب سازی مصوب شده بود، محقق شود.

سعد حریری: در انتخابات آینده با حزب‌الله ائتلاف نمی‌کنیم

سعد الحریری نخست‌وزیر لبنان  شب گذشته در مراسم سیزدهمین سالگرد ترور پدرش «رفیق الحریری» نخست‌وزیر سابق این کشور بر سیاست «بی‌طرفی»، تثبیت لبنان در موقعیت طبیعی و عدم ائتلاف حزب «تیار المستقبل» با حزب‌الله در انتخابات آتی تأکید کرد.

Risultati immagini per ‫سعد حریری‬‎

نخست‌وزیر لبنان تاکید کرد: رقابت حقیقی در انتخابات پارلمانی این کشور میان جریان المستقبل و حزب‌الله است.

پس از گذشت هشت سال از آخرین انتخابات در لبنان در سال ۲۰۰۹، سرانجام پارلمان این کشور در ۱۷ ژوئن ۲۰۱۷ (۲۷ خردادماه ۱۳۹۶) قانون جدید انتخابات را به تصویب رساند و ششم می ۲۰۱۸ (۱۶ اردیبهشت) را به عنوان تاریخ برگزاری انتخابات پارلمان تعیین کرد، این انتخابات برای اولین بار بر اساس نظام «تناسبی» برگزار خواهد شد./انتخاب


درخواست کی‌روش برای پاسخ به علی کریمی

کی‌روش، سرمربی تیم‌ ‌ملی فوتبال ایران در جلسه با رییس فدراسیون خواستار آن شده تا در یک برنامه تلویزیونی پاسخ اظهارات علی کریمی را بدهد./ایسنا


حسن روحانی کمیته‌ای برای بررسی قصور در بازداشتگاه‌ها تشکیل داد

ماموریت کمیته چهار نفره‌ برای رسیدگی به «حوادث ناخوشایند» در بازداشتگاه‌ها

$
0
0

زیتون– شهین‌دخت مولاوردی، دستیار ویژه رییس جمهوری در امور حقوق شهروندی خبر از تشکیل کمیته‌ای چهار نفره به دستور حسن روحانی برای رسیدگی به «حوادث ناخوشایند» در بازداشتگاه‌ها داد.

بر اساس این دستور، وزیران کشور، اطلاعات، دادگستری و معاون حقوقی رییس‌ جمهوری مامور شدند تا «جزئیات امر را رسیدگی و پیگیری دقیق کنند و نتایج بررسی‌های خود، از جمله قصور یا تقصیر احتمالی را به رئیس‌جمهوری گزارش دهند.»

صدور این دستور پس از آن صورت گرفت که طی چند هفته اخیر «خبر خودکشی چندین زندانی در طول دوران بازداشت» منتشر شد. آخرین مورد خبر در گذشت کاووس سیدامامی، استاد دانشگاه امام صادق و مدیرعامل «حیات وحش میراث پارسیان»، دو هفته پس از بازداشت، در زندان اوین بود.

سینا قنبری، وحید حیدری و محسن عادلی نیز از جمله بازداشت شدگان اعتراضات سراسری دی ماه گذشته بودند که خبر «خودکشی» آنها در زندان منتشر شد.

در گذشت بازداشت شدگان حوادث سراسری در زندان‌های تهران اراک و دزفول موجب اعتراض نمایندگان مجلس شد.

۲۴ دی ماه گذشته بیش از ۴۰ تن از نمایندگان قوه مقننه با ارسال نامه‌ای به علی لاریجانی، رئیس مجلس، خواستار تشکیل یک گروه مستقل برای بررسی علل مرگ تعدادی از بازداشت‌شدگان اعتراض‌های اخیر در زندان‌ها شدند.

پس از آن نیز هیئتی از نمایندگان به بازدید از زندان اوین رفتند. اما تا کنون نه نتیجه گروه مستقل مجلس برای بررسی علل مرگ بازداشت‌شدگان منتشر شده است و نه نتیجه بازدید نمایندگان از زندان اوین.

دستگیری خشونت‌بار یکی از «دختران خیابان انقلاب»

$
0
0

زیتون– امروز در خیابان انقلاب، روبروی قنادی فرانسه، زن جوان دیگری در اعتراض به «حجاب اجباری» روسریًاش را به نشانه اعتراض به هوا بلند کرد.

بر اساس فیلم‌های منتشر شده در شبکه‌های مجازی پلیس برای دستگیری این زن جوان معترض به «حجاب اجباری» دست به خشونت زد.

 

نام این زن جوان اعظم جنگروی (ازی) است. او پیش از بالارفتن از پست برق روبروی قنادی فرانسه در خیابان انقلاب در اینستاگرامش نوشت: «…انگار باید عمل کرد٬ شعار بس است این کار را انجام دادم برای آزادی برای اتمام تمام قوانین و مقرراتی که بر علیه ما زنان است و تمام عواقبش را هم می‌پذیرم.»

او در ادامه تاکید کرده است که این حرکتش به هیج سازمان٬ گروه یا فردی در داخل یا خارج از کشور مربوط نمی‌شود.

ویدا موحد٬ اولین زنی که به نام «دختر خیابان انقلاب» معروف شد، زن جوانی بود که در ششم دی‌ ۱۳۹۶ در تقاطع خیابان انقلاب و وصال تهران روسری سفیدرنگی را بر سر چوبی کرد و در اعتراض به حجاب اجباری آن را تکان داد.

بر اساس اخبار منتشرشده، پلیس ایران وی را دستگیر کرد. نسرین ستوده در تاریخ ۸ بهمن ۱۳۹۶ از آزادی وی خبر داد. او در فیسبوک خود اعلام کرد که ویدا موحدی در هفتم بهمن ماه آزاد شده است.

یک‌ماه بعد دومین زن ایرانی در خیابان انقلاب با درآوردن روسری به «حجاب اجباری» اعتراض کرد.

عکس این زن در رسانه‌های اجتماعی منتشر شد. نسرین ستوده٬ وکیل دادگستری٬ در گفت‌وگویی با رادیو فردا نام این زن را نرگس حسینی اعلام کرد و گفت پس از بازداشت «قرار وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی» صادر شده است.

پس از آن نیز ده‌ها زن و مرد جوان در خیابان‌های تهران و شهرهای دیگر از جمله اصفهان و شیراز دست به عمل مشابه زدند.

۱۲ بهمن ماه پلیس تهران در سامانه اطلاع رسانی خود خبر داد: «به دنبال فراخوان شبکه‌های ماهواره‌ای تحت عنوان چهارشنبه سفید، ۲۹ نفر از فریب‌خوردگانی که در قالب این کمپین کشف حجاب کرده بودند توسط پلیس دستگیر شدند.»

 

قضاوت با چه معیاری؟ تأملی دربارۀ مناظرۀ علی کریمی و محمدرضا ساکت

$
0
0

مناظرۀ تلوزیونی علی کریمی و محمدرضا ساکت، دبیرکل کنونی فدراسیون فوتبال، در برنامۀ پیشین نود دربرگیرندۀ نکات بسیاری از منظر منطق و اخلاق بود. با توجه به انعکاس این مناظرۀ تلوزیونی در فضای مجازی و واکنش و موضع‌گیری افراد و شخصیت‌های بسیار نسبت به آن، در این یادداشت به نکته‌ای در این زمینه اشاره می‌کنم.

نویسنده بر این باور است که همدلی مردم با علی کریمی و پذیرش بیشتر حرف‌ها و ادعاهای او نسبت به طرف مقابل، بیشتر ریشه در پیشینۀ ذهنی مردم از شخصیت علی کریمی به عنوان یک بازیکن بسیار محبوب، شجاع و مردمی در مقایسه با جناب ساکت به عنوان نمایندۀ یک نهاد صاحب قدرت و دولتی دارد. به عبارت دیگر دو مؤلفۀ زیر در نوع قضاوت بینندگان تلویزیونی این برنامه بسیار تأثیرگذار بودند:

الف. محبوبیت علی کریمی
اگر بخواهیم به طور کلی و به اختصار به ارزیابی ویژگی‌های شخصیتی علی کریمی در زندگی ورزشی و اجتماعی‌اش بپردازیم، بر کسی پوشیده نخواهد بود که علی کریمی چه در دوران بازی و چه در دوران بعد از آن، همواره دارای شخصیتی آزاده، مستقل، رُک‌گو و شجاع بوده است و معمولا در مصاحبه‌ها و رفتارهای اجتماعی تلاش کرده است در جهت احقاق حق، واکنش‌های صریح و شجاعانه‌ای داشته باشد. این رویکرد علی کریمی در زندگی اجتماعی‌اش، افزون بر ویژگی‌های منحصر به فرد فوتبالی او در گذشته، بر محبوبیت او در اذهان عمومی بیش‌تر از پیش افزوده است.

ب. منفور بودن مدیران دولتی در شرایط فعلی
به طور کلی ادبیات گفتاری محمدرضا ساکت، ادبیات ویژۀ برخی از مدیران دولتی با توسل به شعارهای ارزشی است که معمولا هر یک از ما یا در رسانۀ ملی و یا به طور مستقیم با آن مواجه بوده‌ایم. در این نوع از ادبیات گفتاری، فرد مورد نظر چه در مقام ادعا و چه در مقام دفاع، با استفاده از مهارت خود در فن خطابه، و توسل به مغالطاتی همچون توسل به احساسات، بستن راه استدلال، عوام‌فریبی، تکذیب، توسل به نکتۀ انحرافی و … مخاطب را تحت تأثیر قرار می‌دهد و در نهایت سعی دارد ادعای خود را به کرسی بنشاند.

این در حالی است که مطابق با اصول اخلاقی و علم منطق، ملاک قضاوت میان دو فرد در یک مناظره باید نحوۀ استدلال کردن هر طرف و میزان پشتیبانی شواهد و مدارک ارائه شده از هر ادعا باشد؛ یعنی درست همان چیزی که نه در رویکرد علی کریمی در ایراد ادعاها و انتقاداتش از فدراسیون فوتبال مستتر بود و نه در پاسخ‌های محمدرضا ساکت.

در حقیقت، در این مناظره، از یک‌سو، علی کریمی صرفا انتقادات خود را فارغ از ارائۀ مستندات و شواهد کافی ارائه می‌کرد ( و این درحالی بود که ادبیات و لحنِ گفتاریِ خاص علی کریمی نیز برآشفتگی و غیراستدلالی بودن ادعاهایش افزوده بود) و از سوی دیگر محمدرضا ساکت، که برخلاف علی کریمی هم از قوۀ سخنوری بهتری برخوردار بود و هم به دانش مغالطه مسلط‌تر، با مهارت و چیره‌دستی تمام( و با آرامش قابل ستایش در یک مناظرۀ جنجالی!) سعی می‌کرد از تیررس موج حملات انتقادی علی کریمی بگریزد.

نکته‌ای که در این یادداشت قصد دارم بر آن تأکید کنم آن است که معیاری که باید ملاک قضاوت میان دو طرف در یک مناظره باشد، یعنی همان رویکرد منطقی و مبتنی بر شواهد و مدارک کافی، غایب بزرگ این مناظره بود. در عوض، پیشینۀ ذهنی بینندگان این مناظره از هریک از دو طرف و بازخوردهای سیاسی و اقتصادی ناشی از عملکرد مدیران و مسئولین در چنین شرایطی، مؤلفۀ اصلی و تعیین‌کننده برای قضاوت بود.

در حال حاضر جامعۀ ایرانی ما در شرایطی به سر می‌برد که اخبار شنیده شده دربارۀ اختلاس‌های نجومی و وجود رانت‌های بسیار، ذهنیت عمومی جامعه را نگران، شگفت‌زده و بسیار بدبین کرده است، اما چنین واقعیتی نباید این نتیجه را به همراه داشته باشد که ما نیز با شنیدن هر ادعایی با مضمون نسبت دادن اختلاس و رانت‌خواری به فرد، افراد و یا نهادها، به سرعت قانع شده و هم‌دلانه و بدون استناد به شواهد و مدارک کافی بر طبل رسوایی آن‌ها بکوبیم.

🍃 برای ابهام‌زدایی از مرگ کاووس سیدامامی اقدام کنید

$
0
0

زیتون– ۲۰۴۸ نفر از دانشگاهیان، فعالان مدنی و محیط‌زیست در نامه‌ای سرگشاده به رییس‌جمهوری در خصوص درگذشت کاووس سیدامامی در زندان اظهار نگرانی کرده‌اند.

به گزارش «زیتون» در این نامه از کاووس سیدامامی به عنوان استاد خوشنام دانشگاه و فعال ‌محیط‌ زیستی نام برده و این سوال مطرح شده است که «چرا و چگونه کسی که در سن ۶۴ سالگی «زنده» روانه زندان می‌شود، بعد از حدود دو هفته در زندان جان سپرده و جسد او از زندان خارج می‌شود؟ خانواده، دوستان، دانشجویان و همکاران او چگونه با این خبر هولناک و مبهم باید روبرو شوند؟ مسئولیت محافظت از جان یک زندانی در زندان برعهده کیست؟»

امضا کنندگان این نامه «به‌عنوان جمعی از دانشگاهیان و پژوهشگران» از رییس‌جمهوری به‌ حکم «سوگندی که یاد کرده‌ است»٬ «وظایفی که برعهده دارد»، «عهدی که با منشور حقوق شهروندی با ملت مستحکم کرده‌ است» و نیز با «یادآوری انسانیت و مسؤولیت‌ش»، قویاً خواستند با استفاده از همه‌ «اختیارات قانونی خود و روابطی که با قوای مقننه و قضائیه‌ی کشور دارد»، با تشکیل یک گروه تحقیق مسئول و متعهد برای ابهام‌زدایی از واقعه «هولناک فوت دکتر سیدامامی در زندان» به فوریت هر اقدام لازم را به انجام رساند و در اسرع وقت گزارش کامل بررسی‌ها را به اطلاع مردم برساند.

متن کامل این نامه که برای انتشار در اختیار «زیتون» قرار گرفته٬‌ به شرح زیر است:

به نام خدا

جناب آقای دکتر حسن روحانی
ریاست محترم جمهور
با سلام و احترام

مطمئناً جنابعالی در جریان خبر فوت دکتر کاووس سیدامامی، استاد خوشنام دانشگاه امام صادق قرار گرفته‌اید که در زندان به دلایلی که هنوز نامکشوف مانده است، جان به حضرت احدیت تسلیم کرد. به قرار اخبار منتشره، ظاهراً ایشان به اتهام عجیب جاسوسی در امور زیست محیطی، به تصمیم مرجع قضایی تحت قرار بازداشت در زندان بود.
قطع نظر از موضوعات قضایی مربوط به بازداشت دکتر کاووس سیدامامی، ما هم اینک با این پرسش بزرگ، مهم و اساسی روبرو هستیم که چرا و چگونه کسی که در سن ۶۴ سالگی «زنده» روانه زندان می‌شود، بعد از حدود دو هفته در زندان جان سپرده و جسد او از زندان خارج می‌شود؟ خانواده، دوستان، دانشجویان و همکاران او چگونه با این خبر هولناک و مبهم باید روبرو شوند؟ مسئولیت محافظت از جان یک زندانی در زندان برعهده کیست؟
زندان محل نگهداری زندگان است؛ زندگانی که به حق یا ناحق مجبور شده‌اند ایامی از زندگی خود را در حبس و محروم از حق آزادی بگذرانند. با این همه اما زندان جایی است که باید در آن جان و عرض و آبروی زندانی محفوظ بماند. یک زندانی، در زندان جز خدا پناهی ندارد و این مسئولان زندان‌اند که بنا به وظایف قانونی خود می‌بایست همه مراقبت‌ها را برای حفظ سلامت جسمی و روحی او فراهم آورند.
ابهام‌ها و بی‌خبری کامل از علل و موجبات فوت دکتر کاووس سیدامامی برای ما و همه کسانی که به عدالت و انصاف دل داده‌اند سبب نگرانی عمیق است. جان انسان‌ها چیزی نیست که بتوان به‌آسودگی در مورد آن سخن گفت. مایل نیستیم در مورد اسباب مرگ دکتر کاووس امامی پیش داوری کنیم، اما با توجه حوادث مشابه قبلی و به دلیل ارتباط وثیق این حادثه با حقوق انسانی زندانیان، براین باوریم که می‌بایست بصورت مدلل و مستند، جزئیات مربوط به مرگ وی روشن شده و از آن ابهام‌زدایی شود.
جناب آقای رئیس جمهور!
ما امضاکنندگان این نامه، به‌عنوان جمعی از دانشگاهیان و پژوهشگران از شما به‌حکم سوگندی که یاد کرده‌اید، وظایفی که برعهده دارید، و عهدی که با منشور حقوق شهروندی با ملت مستحکم کرده‌اید، و نیز با یادآوری انسانیت و مسؤولیت‌تان، قویاً می‌خواهیم با استفاده از همه‌ی اختیارات قانونی خود و روابطی که با قوای مقننه و قضائیه‌ی کشور دارید، به حکم عهدی که با منشور حقوق شهروندی با ملت مستحکم کردید؛ با یادآوری انسانیت و مسئولیت، قویاً خواستار آنیم که جنابعالی با استفاده از همه اختیارات قانونی خود و روابطی که با قوای مقننه و قضائیه کشور دارید، با تشکیل یک گروه تحقیق مسئول و متعهد برای ابهام زدایی از واقعه هولناک فوت دکتر سیدامامی در زندان به فوریت هر اقدام لازم را به انجام رسانید و در اسرع وقت گزارش کامل بررسی‌ها را به اطلاع مردم برسانید.
انتظار داریم در این گزارش، ابعاد حقوقی دلایل بازداشت دکتر سیدامامی، اوضاع و احوال ایشان در زندان، میزان رعایت مقررات زندان‌ها در مورد ایشان در طول دوره بازداشت، علت یا علل فوت، اقدامات امدادی و هر موضوع مرتبط دیگری روشن شود. بی‌شک ابهام‌زدایی از این واقعه‌ی تلخ، متضمن منافع ملت و مصالح نظام خواهد بود و موجب خواهد شد زمینه‌های بروز حوادث تلخ مشابه شناسایی شود و ان‌شاء‌الله از بین برود و از این پس دیگر ملت بزرگ ایران شاهد چنین رویدادهایی برای هیچ‌یک از آحاد ملت نباشد.

امضاکننده‌ها:

۱. سیدحسین سراج‌زاده، هیات علمی دانشگاه خوارزمی
۲. هادی خانیکی، هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی
۳. سوسن باستانی، هیات علمی دانشگاه الزهرا
۴. حسین ایمانی جاجرمی، دانشیار جامعه‌شناسی دانشگاه تهران
۵. سیامک زندرضوی، هیات علمی باهنر کرمان
۶. حمیدرضا جلائی‌پور، دانشیار جامعه‌شناسی دانشگاه تهران
۷. تقی آزاد ارمکی، استاد جامعه‌شناسی دانشکاه تهران
۸. محمدرضا جوادی یگانه. دانشیار جامعه‌شناسی دانشگاه تهران
۹. محمد ستاری فر، هیات علمی دانشگده اقتصاد علامه
۱۰. محمد جواد غلامرضاکاشی، دانشیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی
۱۱. حسن محدّثی گیلوایی، عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی
۱۲. بیژن عبدالکریمی، عضو هیئت علمی دانشگاه ازاد اسلامی، واحد تهران شمال
۱۳. سید جواد میری مینق،‌پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
۱۴. نعمت الله فاضلی’ عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
۱۵. محمد درویش، عضو هیات علمی موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور
۱۶. سید هاشم اقاجری، هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس
۱۷. علی یوسفی، دانشیار جامعه‌شناسی دانشگاه فردوسی مشهد
۱۸. مهدی شیرزاد، پژوهشگر اجتماعی
۱۹. محمدحسن محقق معین، هیات علمی سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی
۲۰. یحیی قائدی، هیات علمی دانشگاه خوارزمی
۲۱. عبدالرحمن حسنی فر، هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
۲۲. محسن حسام مظاهری، پژوهشگر جامعه‌شناسی دین
۲۳. سمیه توحیدلو، هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
۲۴. عالیه شکربیگی، هیات علمی دانشگاه آزاد مرکز
۲۵. فاطمه جواهری، هیئت علمی دانشگاه خوارزمی
۲۶. احمد بخارایی، هیات علمی پیام نور
۲۷. آرمان ذاکری، دانشجوی دکترای جامعه شناسی دانشگاه تربیت مدرس
۲۸. بهاره آروین، هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس
۲۹. محمد رضا جلائی پور، دکتری جامعه شناسی
۳۰. مهدی کلاهی، هیات علمی دانشگاه فردوسی مشهد
۳۱. فردین علیخواه. هیات علمی دانشگاه گیلان
۳۲. لیلی آریان پور. دانشجوی دکتری سیاستگذاری فرهنگی
۳۳. علیرضا افشاری، کنشگر فرهنگی
۳۴. فاطمه خاوری، فعال فرهنگی، کارشناس ارشد روانشناسی شخصیت
۳۵. محبوبه بابائی، استادیار، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد زنجان
۳۶. حسن اکبری نیا ، دانشجوی دکتری فیزیک دریا
۳۷. علی احمد رفیعی راد،‌دانشجوی دکتری جامعه شناسی فرهنگی،‌دانشگاه علامه طباطبائی
۳۸. فردین منصوری دانشجوی دکتری سیاست گذاری فرهنگی
۳۹. عادل رحمتی،‌دانشجوی دکتری جامعه شناسی گروههای اجتماعی – علوم تحقیقات
۴۰. مریم رضایی دانشجوی دکتری برنامه ریزی درسی
۴۱. طاهره ایبد،‌نویسنده کودک و نوجوان
۴۲. مجتبی مقصودی. هیات مدیره انجمن علمی مطالعات صلح ایران
۴۳. عفت احمدزاده کارشناس ارشد پژوهش علوم اجتماعی
۴۴. سمانه سامانی،دانشجوی دکترای علوم ارتباطات دانشگاه تهران
۴۵. روح الله گلمرادی، دانشجوی دکتری جامعه شناسی انقلاب
۴۶. عباس دهقانی کارشناس اقتصاد کشاورزی
۴۷. بهروز آقازاده دانشجوی دکترای جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
۴۸. پروین احمدی عضو هیات علمی دانشگاه الزهراس
۴۹. فاطمه عبایی عضو هیات علمی
۵۰. محمدرضا رسایی، استادیار دانشگاه تهران
۵۱. خلیل غلامزاده دانشجوی دکتری جامعه شناسی دانشگاه مازندران
۵۲. فرشته حیدریان، دبیر علوم اجتماعی
۵۳. مینا حدادیان، نویسنده کودک و نوجوان، پژوهشگر – عضو انجمن نویسندگان کودک و نوجوان
۵۴. احمدرضا روشن، عضو هیات علمی موسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی
۵۵. وحید میرەبیگی، دانشجوی دکتری جامعەشناسی سیاسی دانشگاە علامەطباطبایی
۵۶. حسین بلاج،دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی گرایش اندیشه سیاسی در اسلام پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی
۵۷. اردشیرکیانی فعال محیط زیست،
۵۸. سیده آمنه میرمطهری . کارشناس ارشد مردم شناسی .
۵۹. حمیدرضا محمدی بقا مهندس برق از دانشگاه شاهد و مدرس المپیاد ریاضی و دوستدار محیط زیست
۶۰. محمد عاملی . دانشجوی دکترای دانشگاه تهران
۶۱. رحمت توکل، استاد جامعه‌شناسی، آمریکا
۶۲. زینب نوری عصری،دانشجوی دکترای جامعه شناسی اقتصادی توسعه دانشگاه آزاد زنجان،فعال کودک.
۶۳. نازنین گرجى / حقوقدان
۶۴. علیرضا هادیان، کارشناس ارشد حقوق بین الملل-فعال فرهنگی
۶۵. سیدکمال‌الدین محمد رفیعی، کارشناس ارشد حقوق بین‌الملل و پژوهشگر حقوق و امنیت
۶۶. آیت بهمنی
۶۷. حمیرا حاجی محمد کاطمی دانشجوی دکتری جامعه شناسی
۶۸. اسماعیل ازادی،‌نویسنده و روزنامه نگار – مدیر عامل خانه پژوهش ایرانیان
۶۹. ماهرخ حق پرس دانشجوی دکترای سیاستگذاری فرهنگی دانشگاه خوارزمی
۷۰. شهرام اقبال زاده،پژوهشگر ادبیات کودک و فعال مدنی(دبیر و سخنگوی پیشین انجمن نویسندگان و کودک نوجوان،عضو شورای مدیریت گروه جامعه شناسی هنر ؛و شورای مدیریت جامعه شناسی دوران کودکی انجمن جامعه شناسی)
۷۱. مهرداد توحیدی، کارشناس ارشد پژوهش علوم اجتماعی
۷۲. یداله فرهادی از خرم دره زنجان – کنشگر اجتماعی وسیاسی
۷۳. امیرعبدالرضا سپنجی، استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
۷۴. زهرا سلیمانی علویجه،‌دانشجوی دکتری جامعه شناسی گروههای اجتماعی واحد علوم وتحقیقات
۷۵. متین میرعلایی
۷۶. پروین احمدی دانشیار برنامه درسی دانشگاه الزهراس
۷۷. صادق جهانبخش گنجه دانشجوی دکتری سیاستگذاری فرهنگی دانشگاه خوارزمی
۷۸. جواد ابراهیمی خیرآبادی دانشجوی دکتری جامعه شناسی سیاسی تربیت مدرس
۷۹. رامین ذوالفقاری…دانشجوی ارشد علوم سیاسی_روابط بین الملل
۸۰. نیلوفر کیان چهر دانشجوی دکتری جامعه شناسی اقتصاد و توسعه علوم تحقیقات
۸۱. امین آریان راد، دانشجوی دکتری تاریخ در پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی
۸۲. رضا گلجانی امیرخیز ،‌پژوهشگر حیات وحش در دانشگاه داکوتای جنوبی، ایالات متحده آمریکا
۸۳. مینا احمدی،‌کارشناس ارشد مدیریت – فعال حوزه زنان
۸۴. فاطمه موسوی دانشجوی دکترای جامعه‌شناسی
۸۵. سیدمهدی جعفری،‌کارشناس ارشد مدیریت بازرگانی
۸۶. پژمان عباسی،‌کارشناسی ارشد فلسفه
۸۷. علیرضا براری دانشجوی دکتری جامعه شناسی بررسی مسائل اجتماعی
۸۸. مهران سیاح رزیانی
۸۹. سیده ثریا موسوی،‌دانشجوی دکتری علوم ارتباطات
۹۰. لیلا ساکی ،‌دوستدار محیط زیست و انسانیت
۹۱. فاطمه سادات علمدار، دکترای جامعه شناسی اقتصادی و توسعه دانشگاه تهران
۹۲. حسین کمالوند . ارشد جامعه شناسی
۹۳. سید هادی مرجایی دکترای جامعه شناسی
۹۴. پروین حق پرست-دانشجو
۹۵. طاهره فیاضی دانشجوی دکتری جامعه شناسی فرهنگی
۹۶. مریم جلالی فراهانی ؛ رشته ادبیات فارسی
۹۷. فریدالدین سلیمی،‌دانشجوی کارشناسی مهندسی صنایع
۹۸. مسیب عباسیان، مهندس عمران
۹۹. روح الله فتاحی دکتری هیدرولیک دانشگاه شهرکرد.
۱۰۰. ابراهیم حیدری،‌دانشیار اقتصاد دانشگاه خلیج فارس بوشهر
۱۰۱. حسن باقری نیا، استادیار فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه حکیم سبزواری
۱۰۲. محمد رضاپور دکترای روانشناسی
۱۰۳. مریم سروش دکترای جامعه شناسی
۱۰۴. رضا رضازاده، استادیار فلسفه دانشگاه ایلام
۱۰۵. مهدی مرادی،‌شاعر و مترجم
۱۰۶. ناصر ثقه الاسلامی عضو هیات علمی دانشگاه فردوسی مشهد
۱۰۷. شکوه آقاجانی،‌کارشناس ارشد ادبیات‌فارسی
۱۰۸. نسرین زیبایی دبیر
۱۰۹. علی ملک پور.هیئت علمی دانشگاه آزاد-رودهن
۱۱۰. سید آیت الله میرزایی جامعه شناس، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
۱۱۱. سعادت صدر ،ارشد مردم شناسی
۱۱۲. جلیل صحرایی عضو هیات علمی دانشگاه رازی
۱۱۳. رویا ریحاندوست فومنی
۱۱۴. کارشناس ارشد صنایع غذایی ،‌فعال سیاسی
۱۱۵. زهرا دیداری لیسانس اجتماعی
۱۱۶. فرامرز سابقی هیات علمی دانشگاه سیستان و بلوچستان
۱۱۷. پویان بهنود،‌پژوهشگر حیات وحش، کارشناسی ارشد مدیریت تنوع زیستی – دانشگاه آزاد تهران شمال
۱۱۸. قباد فلاح ارشد زئومورفولوژی
۱۱۹. حمیرا منصوری.کارشناس ارشد جامعه شناسی
۱۲۰. فاطمه خستو دبیر بازنشسته دارای دغدغه محیط زیست
۱۲۱. مطهره رحمت خواه کارشناس ارشد معماری کامپیوتر
۱۲۲. مصطفی یزدانی، کارشناسی ارشد بازرگانی دانشگاه پردیس فارابی
۱۲۳. علی آرین مدرس
۱۲۴. دکتر سید جواد امامی عضو هییت علمی دانشگاه علم و صنعت ایران
۱۲۵. بهنام وروایی،دانش اموخته روانشناسی.
۱۲۶. مهدی پوررحیم نجف ابادی. دانش آموخته دانشگاه علم و صنعت
۱۲۷. مهدی آقایی
۱۲۸. شمسی راد
۱۲۹. حمید حمایتیان.نقاش و مدرس طراحی و نقاشی
۱۳۰. عظیم حسن زاده دانشجوی دکتری سیاستگذاری فرهنگی
۱۳۱. علی غفاریان کارشناس ارشد برنامه ریزی گردشگری
۱۳۲. غلامرضا باقری ارشد مکانیک
۱۳۳. شهلا کریمی دانشجوی ارشد مطالعات زنان
۱۳۴. ابوالحسن علی قارداشی .
۱۳۵. فاطمه تقی پور،کارشناسی ارشد جامعه شناسی
۱۳۶. محمد علی کاتبی دبیر ریاضی، بازنشسته
۱۳۷. رضا رجایی آموزگار
۱۳۸. فرزاد جاویدان راد مدرس دانشگاه واریک انگلستان
۱۳۹. سید مسعود موسوی ، فوق لیسانس عمران سازه
۱۴۰. سارا روان گرد_ کارشناسی ارشد مطالعات آمریکا
۱۴۱. ساسان شکاری ، فعال در زمینه اخلاق حیوانات
۱۴۲. نوید خالصی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد یزد
۱۴۳. مسعوده حق پرست فرهنگی
۱۴۴. علی صالح آبادی، دانش آموخته علوم ارتباطات
۱۴۵. محمدرضا اسدزاده-بیکار
۱۴۶. محمد اسماعیلی
۱۴۷. وحیدشیخی دانش آموخته حقوق
۱۴۸. مجید عاشقی، فیلمساز
۱۴۹. آکو کهنه پوشی، دکتری جامعه شناسی، فعال فرهنگی.
۱۵۰. معصومه قاراخانی. عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبائی
۱۵۱. مهدی ادیبی کارشناس ازمایشگاه
۱۵۲. محدثه ضیاچی. دانشجوی دکترای شناخت و فرهنگ. دانشگاه کویینز ایرلند شمالی
۱۵۳. مجتبی مجتهدی، دانشجوی دکترا جامعه شناسی
۱۵۴. طیبه ذکایی دانشجوی روانشناسی
۱۵۵. منصورجلیلی مهر،مدرس دانشگاه
۱۵۶. محمد قاسمی، دوستدار محیط زیست
۱۵۷. ابریشم عارف دانشجوی دکتری جامعه شناسی
۱۵۸. کیان یزدانی، کارشناس فروش مواد غذایی
۱۵۹. احمد قاسمی، وکیل دادگستری
۱۶۰. مجتبی منصوریان دانشجوی دکتری تاریخ ایران اسامی
۱۶۱. محسن کردلو دانشجوی دوره دکتری فلسفه تعلیم و تربیت خوارزمی
۱۶۲. سودابه فریادیان،‌لیسانس صنایع غذایی
۱۶۳. مهین جلیلی معلم
۱۶۴. سعید حسینی ، کارشناس روابط عمومی
۱۶۵. فیروزه اسداللهی دانشجوی رشته حقوق
۱۶۶. جواد منصوری، فرهنگی آموزشو پرورش
۱۶۷. ر. سهرابی. ارشد انگلیسی.
۱۶۸. بی تا مدنی، دانشجوی دکتری جامعه شناسی
۱۶۹. نسترن افشار دانشجو ارشد روابط بین الملل
۱۷۰. امین شفیعی اردستانی کارشناس کشاورزی
۱۷۱. فهیم چوبدار، پڑوهشگر فلسفه و دین
۱۷۲. مژگان شجاعی دانش اموخته کشاورزی
۱۷۳. محمد حسین قنبرنیا سرباز جان برکف ایران
۱۷۴. شهریار عباسی/ داستان نویس
۱۷۵. امید دارینی، حوزه علمیه قم
۱۷۶. حسن صادقی کارشناس ارشد روابط بین الملل
۱۷۷. منیژه ابری دبیر ریاضی
۱۷۸. نادر زمانی
۱۷۹. مانی آقاجانی دبیر جامعه شناسی
۱۸۰. رویا پیرو ارشد مدیریت
۱۸۱. شهین جهانلو فرهنگی
۱۸۲. مصطفی میرسعیدی
۱۸۳. شرمینه نادری، استاد یار تاریخ دانشگاه پیام نور دانشجو ارشد جامعه شناسی
۱۸۴. فریبا حکیمیان
۱۸۵. رضا مقصودی
۱۸۶. عبدالله شه‌بخش،‌دکتری فلسفه تعلیم و تربیت
۱۸۷. قاسم بستانی
۱۸۸. حسن رجبی فرد، ارشد تاریخ ایران اسلامی
۱۸۹. آرش احدی مطلق، دکتری جامعه شناسی
۱۹۰. اعظم اکرمی، کارشناس ارشد پژوهش علوم اجتماعی- پژوهشگر شهرداری
۱۹۱. آیدین محمدی،‌دانشجوی کارشناسی ارشد برنامه‌‌ریزی رفاه اجتماعی
۱۹۲. عرفان بیگوند۰، دکتری عمومی دامپزشکی
۱۹۳. علی کلائی. دانشجوی ارشد تکنولوژی زبان
۱۹۴. ایمانه خدایی پزشک عمومی
۱۹۵. کامران تیموری
۱۹۶. منیژه فتحی کارشناس ارشد مطالعات زنان دانشگاه تهران. فعال اجتماعی
۱۹۷. محسن سامع – مدرس ادبیات.
۱۹۸. حسن رضایی دانشجوی دکتری جامعه شناسی
۱۹۹. فریدا علیپور، کارشناس ارشد طراحی صنعتی
۲۰۰. سعید ستاری پزشک
۲۰۱. علیرضا نصیری دکتری فناوری اطلاعات
۲۰۲. علی بنی‌اسد، دانشجوی جغرافیا و برنامه‌ریزی گردشگری دانشگاه تهران
۲۰۳. .هاشمی،‌مدرس زبان انگلیسی
۲۰۴. مجید تقی لو.کارشناس ارشد علوم سیاسی.کوهنورد
۲۰۵. سیدرضا هاشمی ،دکتری ارتباطات و مدرس دانشگاه
۲۰۶. علی کمالی- کارشناس ارشد- توسعه اقتصادی و برنامه ریزی
۲۰۷. قاسم بستانی دانشیار دانشگاه شهید چمران اهواز
۲۰۸. محمد رضا حیدری- مهندس راه و ساختمان
۲۰۹. شهرام زمانی
۲۱۰. معصومه مست علی
۲۱۱. نرگس عابدین زاده – ارشد روانشناسی
۲۱۲. بهمن پورقاسمی بازنشسته
۲۱۳. محمد کرمی – دانشجو ارشد جامعه شناسی انقلاب اسلامی
۲۱۴. حسین هادوی، کارشناس ارشد فیزیک
۲۱۵. عزیزه قلی یان کارشناس حقوقی
۲۱۶. زهرا پلمه، دانشجوی دکترای جامعه‌شناسی
۲۱۷. فاطمه خسرونژاد لیسانس مردم شناسی ، پژوهشگر
۲۱۸. ابوالفضل شهباز
۲۱۹. ابولفضل شاهی – کارشناس ارشد عرفان و ادیان
۲۲۰. مریم عباسی
۲۲۱. محسن بنازاده
۲۲۲. فرشته آزاددهقان
۲۲۳. مریم همایون
۲۲۴. فهیمه اشرفی مسافری کارشناس حقوق
۲۲۵. لیلا اسماعیلی،لیسانس علوم ارتباطات
۲۲۶. امیر داوری – کارشناسی صنایع
۲۲۷. آرمین زاهدی- کارشناس نرم افزار
۲۲۸. محمدعقیل عابری کارشناس مدیریت وآی تی
۲۲۹. هادی رضایی،فوق لیسانس تاریخ،دبیر
۲۳۰. لیلا فرقانی. دانشجوی دکتری جامعه شناسی. مدرس دانشگاه و کارشناس آسیب اجتماعی
۲۳۱. مسعود عسگری با عرض تسلیت به خانواده و همکاران
۲۳۲. محسن کاشی. کارشناس ارشد جامعه شناسی
۲۳۳. علیرضا امیری. فیزیولوژیست
۲۳۴. محمدعلی حسن زاده
۲۳۵. علی ستوده
۲۳۶. رضا آذری
۲۳۷. آرام باتوبه دانشجوی دکتری فلسفه علم
۲۳۸. امیرمسعود شهرام نیا، دانشیار علوم سیاسی دانشگاه اصفهان
۲۳۹. رویا برزگر دبیر آموزش وپرورش
۲۴۰. محمود فرخی . کارشناسی ارشد. کارمند
۲۴۱. نصرت الملوک زندی
۲۴۲. سیده سحر رضوی- کارشناس ارشد زبان شناسی , مدرس.
۲۴۳. هما زندیه .مهندس شیمی. دوستدار محیط زیست.
۲۴۴. محمد غلامزاده- ارشد علوم سیاسی
۲۴۵. امیرحسین فدایی- ارشد مطالعات آمریکا
۲۴۶. سهیلا تقوی نژاد,
۲۴۷. سهیلا دیلمی بازنشسته فرهنگی
۲۴۸. محسن بدری کارمند فوق لیسانس مدیریت
۲۴۹. فرشته احمدی- فوق لیسانس مدیریت
۲۵۰. رضا فلاح معلم بازنشسته
۲۵۱. ملیحه موسی نژاد، دانشجوی دکتری سیاستگذاری فرهنگی
۲۵۲. الهه رستمی دوستدارمحیط زیست
۲۵۳. الهام دیندار دکتری جامعه شناسی .
۲۵۴. حمیرا موزری. کارشناس مدیریت پروژه .دوستدار محیط زیست
۲۵۵. جعفرمعتمدی بازنشسته فرهنگی
۲۵۶. راضیه زمانی ارشد ارتباطات و روزنامه نکار
۲۵۷. سید علی موسوی. دانشجوی دکترا
۲۵۸. حمید باقرلو
۲۵۹. نسترن مدنی اصفهانی پزشک عمومی
۲۶۰. پوران النگ باز نشسته دانشگاه علوم پزشکی
۲۶۱. طاهره میرساردو. دانشیار رشته جامعه شناسی . عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرمسار
۲۶۲. ازاده صدقی دانشجو دکتری جامعه شناسی
۲۶۳. ایمان صالحی، دانشجو دکترا مهندسی عمران_ گرایش زلزله
۲۶۴. علی شکاری فرد استادیار دانشگاه تهران
۲۶۵. امید نادری کارشناس ارشد فلسفه علم
۲۶۶. محمدرضا غفوری دانشگاه فرهنگیان
۲۶۷. زینب بنی اسد دانشجوی دکترای ادیان و عرفان
۲۶۸. علی شاکری فرد
۲۶۹. ندا میلانى دکترى جامعه شناسى دانشگاه تهران
۲۷۰. زهره سروش فر.دانشجوی دکتری جامعه شناسی دانشگاه الزهرا
۲۷۱. سمیه خراسانی. دانشجوی دکتری علوم اجتماعی
۲۷۲. بیتا فروزش- دانشجو
۲۷۳. ملیحه دده بیگی،‌راهنمای توروعلاقمندبه فعالیتهای داوطلبانه ی محیط زیستی
۲۷۴. علی کفش کنان هستم.فرهنگی
۲۷۵. محمدمهدی مجاهدی، دکتری اندیشه‌ی سیاسی، استاد دانشگاه
۲۷۶. مهدی ابراهیمی- کارشناسی ارشد حسابداری
۲۷۷. میرطاهر موسوی – دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی
۲۷۸. الهه موسوی- روزنامه نگار حوزه محیط زیست
۲۷۹. محمد جمال پور
۲۸۰. آزاده روانبخش
۲۸۱. هانیه باقرزاده- راهنمای تور
۲۸۲. آناهیتا آزاده دوستدار محیط زیست حیات وحش و تورلیدر اکوتوریسم
۲۸۳. مهدی رحیمی- دانشجو رشته مدیریت
۲۸۴. محمد احمدی، دانشجوی کارشناسی ارشد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران
۲۸۵. سهند ایرانمهر
۲۸۶. سعید صراف – کارشناسی ارشد مطالعات میراث جهانی
۲۸۷. مسعود عبدالملکی معاون اموزش و پژوهش اتاق بازرگانی همدان و فعال اقتصادی
۲۸۸. سید عمار هاشمیان پور دانشجوی مدیریت
۲۸۹. مریم القاسی کارشناس ارشد پژوهش علوم اجتماعی
۲۹۰. زکیه نژاداصغرى، دانشجوى دکتراى جامعه شناسى فرهنگى دانشگاه تهران مرکز
۲۹۱. ستاره پیروی. کارشناسی ارشد گردشگری.
۲۹۲. مژده ساجدین نویسنده
۲۹۳. عبدالرزاق حاتمی کارشناس کشاورزی محیط زیست
۲۹۴. فرزانه جعفری.کارشناس کشاورزی.اصلاح نباتات
۲۹۵. هاشمی محمد دوستار خادمان ایران
۲۹۶. پرستو خدری دوستدار محیط زیست
۲۹۷. فریبرز فریدون- کارشناسی ارشد بازاریابی و تبلیغات- دانشگاه صدا و سیما
۲۹۸. سارا عسکری وادقانی کارشناسی علوم ارتباطات اجتماعی
۲۹۹. مریم نوروزی راد کارشناسی شیمی کاربردی
۳۰۰. ابوالفضل رحیمی شاد فوق لیسانس جامعه شناسی دبیر آموزش و پرورش
۳۰۱. کاظم رحیمی – کارشناسی ارشد جامعه شناسی
۳۰۲. نسرین لطفی، دانشجوی دکتری مطالعات برنامه درسی دانشگاه الزهرا
۳۰۳. علی محمدی ، کارشناس ارشد علوم سیاسی .
۳۰۴. کسری طالبی دانش آموخته مهندسی طراحی محیط زیست و فضای سبز
۳۰۵. مریم کاویانی کارشناس ارشد جغرافیا و برنامه ریزی گردشگری
۳۰۶. فاطمه ابوطالبیان لیسانس برنامه ریزی شهری
۳۰۷. عباس اکبری
۳۰۸. جمیله ویسی زاده- دکتری رشته مهندسی مواد
۳۰۹. فریبا کاظم پور؛ دانشجوی روانشناسی؛ فعال مدنی
۳۱۰. ابوالفضل قیامی کارشناس ارشد تاریخ
۳۱۱. عباس قائم مقامی دکتری زبان آلمانی
۳۱۲. حسن امیدوار ، دکتری جامعه شناسی گروه های اجتماعی
۳۱۳. رضوانه قربانى کارشناسى ارشد نقاشى
۳۱۴. مهدی قاصد-دکتری جامعه شناسی سیاسی
۳۱۵. بتول مرتضوی کارشناس ارشد هوش مصنوعی پلی تکنیک تهران
۳۱۶. علیرضا صادقی، دانشگاه علامه
۳۱۷. زهرا فرمند کارشناسی ارشد علوم اجتماعی
۳۱۸. هستی وحدت دانشجوی کارشناسی برنامه ریزی اجتماعی دانشگاه تهران
۳۱۹. حسن خوش چشم آرانی، عضو هیئت علمی پیام نور
۳۲۰. حسام خداجو- دانشجو
۳۲۱. آسیه اعلم حکاکان- کارشناس ارشد زبانشناسی
۳۲۲. ابراهیم قاسمی – عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فناوری رنگ و پوشش
۳۲۳. زهرا اسدی دانشجوی رشته حقوق
۳۲۴. مرتضی شکرزاده ساربانلار- معلم تربیت بدنی- فعال مدنی
۳۲۵. آزاده عربشاهی – کارشناس ارشد زیست شناسی – آموزشگر محیط زیست
۳۲۶. سعید حسینی
۳۲۷. بهناز کمالى،کارشناس ارشد مدیریت فناورى اطلاعات
۳۲۸. عزیزی راد..دانشجو دکترای مدیریت..
۳۲۹. شادى توکلى مهر- کارشناس ارشد محیط زیست
۳۳۰. علی خدادادی. کارشناس معماری
۳۳۱. زهرا اصغری- ارشد مطالعات فرهنگی
۳۳۲. جلال مهجور.
۳۳۳. امیررضا رضایان- کارشناس ارشد تبدیل انرژی
۳۳۴. محمد ایران منش، مدرس دانشگاه تهران
۳۳۵. محسن شایسته،دانشجوی رشته برق
۳۳۶. فاطمه موسوی میرک- دکترای ایرانشناسی- عضو هیات علمی اخراجی
۳۳۷. ندا گلبهاری- دانشجوی دکتری بررسی مسایل اجتماعی
۳۳۸. مرضیه محمدی دانشجوی کارشناسی علوم سیاسی
۳۳۹. حمید بوالحسنی – کارشناس ارشد حقوق عمومی
۳۴۰. مجید یونسیان- کارشناس ارشد جامعه شناسی
۳۴۱. توحید علیزاده دانشجوی جامعه شناسی
۳۴۲. محمد سالاری، پژوهشگر اجتماعی و اقتصادی
۳۴۳. مریم ایثاری – دانشجوی دکترای جامعه شناسی دانشگاه تربیت مدرس
۳۴۴. حسین عبیری گلپایگانی فعال محیط زیست
۳۴۵. مسلم محتشمی دانشجوی گردشگری
۳۴۶. محمدخلیلی
۳۴۷. محمدعلی رمضانی، دکتری جامعه شناسی
۳۴۸. معصومه حسینی مقدم امامی متخصص زنان وفعال محیط زیست ونایب رئیس هیئت امنای جمعیت دوستداران محیط زیست لنگرود
۳۴۹. احسان روغنی ،کارشناس علوم اجتماعی
۳۵۰. لیلا گلپایگانی- کارشناس ارشد معماری- پژوهشگر معماری پایدار
۳۵۱. کریم اصغرزاده ارشد کامپیوتر
۳۵۲. مهدی نوروزی خبرنگار
۳۵۳. محمدرضا قاسمی- ارشد حسابداری
۳۵۴. بنفشه اصغری پور کارشناس ریاضی
۳۵۵. محمدمهدی_شریعتی – فعال محیط زیست
۳۵۶. علی خلیلی پور دارستانی فعال اجتماعی
۳۵۷. عبدالله طاهری تیزرو عضو هیات علمی دانشگاه
۳۵۸. مهدى هسته اى
۳۵۹. محمد هادی افشار- دانشیار دانشگاه علم و صنعت ایران
۳۶۰. الهام جوکارکارشناس ارشد برنامه ریزی اموزشی
۳۶۱. مهرک عینی،کارشناس ارشد جامعه شناسی
۳۶۲. محمود بهتاش – لیسانس مردم‌شناسی
۳۶۳. حبیب دانشور- شهرساز
۳۶۴. سعید سعیدی کارشناس ارشد معماری
۳۶۵. سها شباهنگ – کارشناسی ارشد کامپیوتر
۳۶۶. مژگان نجمی پور – کارشناسی زیست شناسی
۳۶۷. مرتضی اریا نژاد عکاس و پژوهشگر حیات وحش
۳۶۸. فرهنگ رودبارکی- راهنمای طبیعت گردی
۳۶۹. سید حسن صالحی، ویراستار و مترجم، دانشجوی کارشناسی ارشد فلسفه، دانشگاه علامه
۳۷۰. رویا یدره- کارشناس ارشد محیط زیست
۳۷۱. مینا صدقی – کارشناس حسابداری و روانشناسی
۳۷۲. کیا صدیقی- مهندس عمران
۳۷۳. رسول حجت- راهنمای گردشگری
۳۷۴. مهسا عزیزی
۳۷۵. محمد حسن یزدانی دانشجوی علوم اجتماعی
۳۷۶. نوشین ساطعی، کارشناس محیط زیست و حیات وحش
۳۷۷. مرجان اروندی- دانشجوی دکترای Public Health
۳۷۸. لیلا صنایعی احمر- دانش آموخته ارشد علوم سیاسی- دانشگاه تهران
۳۷۹. زهرا برکاتی عضو هیات مدیره کارخانه دانش بنیان اراد طب توس
۳۸۰. علی حجتی٬ مدرس دانشگاه٬ دانش آموخته دانشگاه امام صادق (ع)
۳۸۱. حدیث بگری- کارشناس ارشد پژوهشگری
۳۸۲. علی کمالی روانشناس بازنشسته
۳۸۳. فیروزه صابر- فعال اجتماعی
۳۸۴. فرید فتحی- کارشناس مدیریت بازرگانی
۳۸۵. سید رضا اسلامی دانشجوی دکتری جامعه شناسی
۳۸۶. مهناز علی زاده دکتری جامعه شناسی
۳۸۷. طاهره خزایی دانشجوی دکتری جامعه شناسی- بوردو – فرانسه
۳۸۸. علی پارسا- کارشناسی مدیریت بازرگانی
۳۸۹. داود صادق نژاد. دکترای شیلات.
۳۹۰. امیرحسین جعفری – کارشناس ارشد مدیریت اجرایی
۳۹۱. احسان میرمصطفایی – کارشناس ارشد حسابداری و مدرس دانشگاه
۳۹۲. شیرین موسیوند کارشناس حقوق
۳۹۳. عابدین فرزادی پور دکتری داروسازی _ کرمانشاه
۳۹۴. رامین نیکروش معلم
۳۹۵. مهدی مردانی- کارشناس ارشد برنامه ریزی حمل ونقل و ترافیک
۳۹۶. مصطفی رئوف- کارشناس فضای سبز
۳۹۷. مهری محمودخانی- کارشناسی ارشد منابع طبیعی
۳۹۸. عطیه صابریان- کارشناسی شهرسازی عضو شورا مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه هنر اصفهان
۳۹۹. سیما تنها کارشناس بیولوژی لطفا نام مرا به جمع امضا کنندگان اضافه نمایید
۴۰۰. سارا قلی پور کارشناسی محیط زیست
۴۰۱. بهمن ایزدی
۴۰۲. حوامحمدی- کارشناس ارشد علوم اجتماعی
۴۰۳. رضا دهقانی رنانی کارشناس ارشد معماری
۴۰۴. اختر ایوبی،دانشجوی دکتری زیست شناسی
۴۰۵. غزل علیزاده مهندسی مدیریت دولتی
۴۰۶. نصرت الله خوانساری – مهنس عمران
۴۰۷. مصطفی مومن نیا
۴۰۸. ابوذر سمیعی. دانشجوی دکترای سیاستگذاری فرهنگی
۴۰۹. پرنیا پژوهش فر- کارشناس انسانشناسی و کارشناس ارشد پژوهش هنر- محقق مستقل
۴۱۰. مژگان بختیارى- فعال محیط زیست
۴۱۱. سرور وحدت- کارشناسی علوم سیاسی دانشگاه تهران
۴۱۲. فاطمه فتاحی گویا- لیسانس ریاضی_ دبیر
۴۱۳. ارمغان فخرایی- کارشناسی ارشد قوم موسیقی شناسی
۴۱۴. ناهید بلالی کارشناس ارشد روانشناسی
۴۱۵. محمدرضا دارابی جاه- کارشناس عمران
۴۱۶. سیدغلامرضا فلسفی کارشناس‌ارشد علوم ارتباطات اجتماعی – پژوهشگر ارتباطی
۴۱۷. بابک شمشیری عضو هیئت علمی دانشگاه شیراز
۴۱۸. لادن سلامت- موسسه حیات وحش میراث پارسیان- دانشجوی کارشناسی ارشد گردشگری دانشگاه علامه طباطبایی
۴۱۹. اکبر مهرجو کارشناسی ارشد – فعال محیط زیست
۴۲۰. محسن رضوانی کارشناس فناوری اطلاعات
۴۲۱. رحمت اله امیری
۴۲۲. سیما مشایخى. متخصص جراحى فلوشیپ جراحى سرطان.
۴۲۳. منیژه کاملی دندانپزشک
۴۲۴. سید محمد رضوی دانشجو دکتری تربیت بدنی
۴۲۵. مهرزاد دانش فارغ التحصیل دانشگاه امام صادق در رشته علوم سیاسی
۴۲۶. فاطمه آقاجانی دکتری جامعه شناسی
۴۲۷. زهره دانشور ..بازنشسته اموزش وپرورش …
۴۲۸. فهیمه قیاسیان وکیل پایه یک دادگستری کارشناس ارشد حقوق بین الملل
۴۲۹. رضا اقبالی- فعال صنعت فولاد
۴۳۰. افسانه توکلی دکتر داروساز
۴۳۱. صغری رستمی کارسناس ارشد محیط زیست
۴۳۲. هومن خزلی- دانش آموخته علوم محیط زیست
۴۳۳. شیوانظری خشوئی.فوق دیپلم ادبیات
۴۳۴. مسیح معنویان.سرپرست گروه رفتگران طبیعت فارس
۴۳۵. هادی جعفری- فعال محیط زیست
۴۳۶. عیسی اسفندیاری – دوستدار محیط زیست.
۴۳۷. عبدالعلی حسینیون پژوهشگر اجتماعی
۴۳۸. مسعود بکتاش
۴۳۹. سعید صادقی .ارشد کشاورزی .- فعال و حامی محیط زیست
۴۴۰. زینب صالحی. کارشناس ارشد فلسفه اخلاق
۴۴۱. محترم رحمانی ،کارشناسی ارشد جامعه شناسی
۴۴۲. رمضان بختیاری کارمند بازنشسته
۴۴۳. علی یاوری معمار
۴۴۴. بهارک اعظمی۰ دکترای تعلیم و تربیت
۴۴۵. فرشید کریمی- دانشجوی ارشد محیط زیست و خبرنگار
۴۴۶. مریم شیخ-فعال اجتماعی
۴۴۷. اکبر محمدی. دانشجوی دکتری علوم سیاسی
۴۴۸. فروغ نوربخش – کارشناس کشاورزی
۴۴۹. خسرو کشاورزی بازنشسته .
۴۵۰. مهرداد یعقوبی(استفان)راهنمای تورهای خارجی و داخلی و مترجم خدمه اتریش air
۴۵۱. بهزاد ترابیان دهکردی کارشناس ارشد آموزش محیط زیست
۴۵۲. عاطفه بساک کارشناس ارشد اقلیم شناسی.فعال محیط زیست
۴۵۳. عباس نیک پور پزشک
۴۵۴. مریم براتی، مترجم و ویراستار
۴۵۵. فردین بختیاری کارشناس محیط زیست
۴۵۶. سهیلا هلالی وکیل دادگستری
۴۵۷. ابراهیم نورالدین موسی- کارشناس ارشد عمران، مدیریت وساخت
۴۵۸. مجید عباسی
۴۵۹. بهنام نیک پور- مهندس عمران و روانشناس
۴۶۰. سحر والایی کارشناس ارشد زبانشناسی
۴۶۱. افسون رحیمی کارشناس ارشد محیط زیست
۴۶۲. شراره شرفه؛ پزشک عمومی، روان درمانگر
۴۶۳. سید یاسم گورابی عضو هیات علمی دانشگاه پیام نور استان همدان
۴۶۴. مهدی بهرامیان فعال محیط زیست
۴۶۵. فریدون یداله مقدم – روانپزشک
۴۶۶. ناصر آریا مهندس مکانیک
۴۶۷. سپیده پیری- روزنامه نگار و دانشجوی دکتری جامعه شناسی
۴۶۸. مصطفی کریمی؛ کارشناسی ارشد حشره شناسی؛ دوستدار محیط زیست و فعال حوزه کودک
۴۶۹. روح اله صابری، استادیار دانشگاه هرمزگان، وکیل پایه یک دادگستری و دانش آموخته ی دانشگاه امام صادق (ع)
۴۷۰. مهرداد حاجی محمدی،کارشناس کشاورزی،عضو خانه کشاورز
۴۷۱. حسین نوریان کارشناس محیط زیست
۴۷۲. امید عزیززاده دانشجو دکتری جامعه شناسی
۴۷۳. محسن شهیداوغلی – شهروند معترض
۴۷۴. امین طهماسبی فعال محیط زیست
۴۷۵. اعظم میرزاخانی کارشناس پرستاری
۴۷۶. محمد طاهر آهنگری- ارشد مدیریت و فعال در صنعت نفت و انرژی
۴۷۷. فرحناز سردارزهی کارشناسی ارشد جامعه‌شناسی
۴۷۸. الهام عدیمی – روزنامه‌نگار آزاد
۴۷۹. رضا ایاسه کارشناسی ارشد علوم سیاسی
۴۸۰. مهراد پاک نژاد. عضو هیات علمی دانشگاه رازی
۴۸۱. مسیح مسجدی دانشجوی معماری
۴۸۲. فاطمه صدیقى دانشجوى دکتراى جامعه شناسى
۴۸۳. علی محمد رشیدی دانشیار دانشگاه رازی
۴۸۴. زکیه سرشار- دانشجوی ارشد برنامه ریزی منطقه ای دانشگاه تهران
۴۸۵. بهشته صفرپور فعال محیط زیست سبلان
۴۸۶. کامران رحیمیان – کارشناس ارشد مشاوره و مترجم
۴۸۷. تقی اکبرپور، دانش آموخته مدیریت جهانگردی، مدرس و پژوهشگر گردشگری و اکوتوریسم.
۴۸۸. شقایق افخمی- کارشناس توسعه روستا
۴۸۹. کوروش مهرآیین آرشیتکت
۴۹۰. پژمان فاتحی وکیل دادگستری
۴۹۱. شراره صیاد ستوده- فعال محیط زیست
۴۹۲. حجت اله مدیریان – فعال بین المللی جامعه اطلاعات
۴۹۳. فاطمه روستائی- هیئت علمی دانشگاه – دکترای منابع طبیعی
۴۹۴. عباس معصومیان پتروشیمی بندرامام
۴۹۵. فرزانه محجوب ، موزیسین
۴۹۶. رقیه حسینقلی زاده دانشجوی دکتری جامعه شناسی سیاسی
۴۹۷. حمیدرضا شفیعی لیسانس زبان انگلیسی- فعال اجتماعی و محیط زیست
۴۹۸. داود حسینی کارشناس ارشد عمران_سازه- فعال اجتماعی_محیط زیست
۴۹۹. سمیرا میرزایی،،،ارشد مدیریت محیط زیست
۵۰۰. آرزو رضایی مجاز – شاعر، روزنامه نگار و فعال محیط زیست
۵۰۱. حمیدرضا قاسمی کارشناس کشاورزی، فعال محیط زیست
۵۰۲. احمد لک- دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت- دانشگاه علامه طباطبایی
۵۰۳. رضا منصف دانشجوی کارشناسی‌ارشد جغرافیا و برنامه‌ریزی گردشگری
۵۰۴. فائزه دانشور دکترای حقوق عمومی دانشگاه شهید بهشتی
۵۰۵. غلامرضا نوری صادق – دانشجوی دکتری محیط زیست.
۵۰۶. بهاره شاکری – فعال محیط زیست و منابع طبیعی
۵۰۷. ابراهیم اسماعیلى هریسى – وکیل دادگسترى
۵۰۸. فریماه اکرمی کاندیدای دکترای مشاوره دانشگاه خوارزمی
۵۰۹. آذر الداغی فعال محیط زیست
۵۱۰. مرجان خاجی دانشجوی دکترای شهرسازی
۵۱۱. محمد کریم آسایش – فعال و پژوهشگر شهری
۵۱۲. اعظم فیروزی علاقه مند محیط زیست
۵۱۳. سیدحسن نورمحمدی دانشجوی دکتری ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی
۵۱۴. علی اصغر رستم نژاد فعال محیط زیست
۵۱۵. فریبا فرمند کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی
۵۱۶. علی رضا کرمانی. دانشجوی دکترای جامعه شناسی دانشگاه تهران
۵۱۷. محمد مرادپور دانشجوی جغرافیا و برنامه ریزی شهری و فعال محیط زیست
۵۱۸. الهه قربانی. دکتری حقوق نفت و گاز
۵۱۹. مهین اسدى هستم یک معلم واى بر جامعه ما اگر کسی پاسخگو نباشد باید جواب گو باشتد
۵۲۰. نوید شفیقی کارشناس ارشد مهندسی برق-فعال مدنی
۵۲۱. نصرالله ریاحی ,استادخوشنویس وکارشناس ادبیان فارسی
۵۲۲. ماندانا امامی پزشک خانواده
۵۲۳. خسرو احمدپور دانشجوی دکتری سیاستگذاری فرهنگی دانشگاه خوارزمی
۵۲۴. حمیرا سلطانی
۵۲۵. محمدرضا عابدی، پزشک
۵۲۶. هادی احسانی ارشد علوم سیاسی
۵۲۷. گیتی بدرنژاد فعال محیط زیست
۵۲۸. میثم ابوالقاسمی – فارغ التحصیل کارشناسی ارشد مهندسی نفت – حفاری و استخراج
۵۲۹. محمدصبور ابراهیمی دانشجوی دکتری روانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی
۵۳۰. محمود شفیعی دانشیار دانشگاه مفید، دانشکده علوم سیاسی ، قم
۵۳۱. مهشین سیاوش پوری دانشجوی دکتری علوم سیاسی
۵۳۲. نجفعلی رضایی دکترای زبان و ادبیات پارسی دانشگاه شهید چمران اهواز
۵۳۳. عباس خلجی -پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
۵۳۴. نفیسه نظری فعال اجتماعی دوست دار و فعال محیط زیست
۵۳۵. نیلوفر باغبان مشیری، دانشجوی دکتری جامعه شناسی دانشگاه تربیت مدرس
۵۳۶. محمد علی سامع
۵۳۷. حسین نظری کارشناس برق و فعال محیط زیست
۵۳۸. ناصر بوهندی، فعال محیط زیست
۵۳۹. حسن بختیاری زاده کارشناس ارشد دیپلماسی
۵۴۰. سید محسن امامی
۵۴۱. اشکان اشعریون کارشناس ارشد محیط زیست
۵۴۲. علیرضا خمسه_ کنشگر محیط زیست
۵۴۳. معصومه فرجی دانشجوی کارشناسی ارشد جامعه شناسی ـکارمند
۵۴۴. آرمان رضاپور دانشجوی کارشناسی ارشد آینده پژوهی
۵۴۵. فائزه مجیدی
۵۴۶. فروغ پارساهیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
۵۴۷. دهقانی.پزشک
۵۴۸. اعظم شیری. ارشد مطالعات زنان
۵۴۹. زر ی اسماعیل‌پور
۵۵۰. فرزین خطیبی مهندس عمران
۵۵۱. حسین علی دوست کارشناس ارشد ادبیات انگلیسی.از دانشگاه شهید بهشتی
۵۵۲. کورش عباسی دکتری الکترونیک
۵۵۳. حمیدرضا دارچینیان دانشجوی دکتری جامعه شناسی
۵۵۴. علیرضا هدایتی
۵۵۵. امیررضا شیرزاد پرستار
۵۵۶. آناهیتا یگانه راهنمای طبیعتگردی فوق‌لیسانس طبیعتگردی
۵۵۷. سمیه مومنی ارشد جامعه شناسی خوارزمی
۵۵۸. محمد دانایی مقدم فعال مدنی
۵۵۹. پرویز نظری
۵۶۰. قاسم احمدی _ دانشجوی دکتری علوم سیاسی (مسایل ایران)
۵۶۱. مریم تقی زاده ارشد تاریخ
۵۶۲. علی رزم خواه، کارشناس ارشد حقوق بین الملل. فعال و تسهیلگر محیط زیست و جامعه محلی.
۵۶۳. معین‌الدین تقی‌زاده ارشد تاریخ اسلام دبیر انجمن علمی دانشجویان تاریخ دانشگاه طهران
۵۶۴. نشاط مهدی زاده،‌پزشک
۵۶۵. فروزان آصف نخعی – روزنامه نگار
۵۶۶. مشکات اسدی دکترا جامعه شناسی سیاسی
۵۶۷. سیمین عرفاتی کارشناس ارشد مدیریت
۵۶۸. اکرم مصباح دوستدار محیط زیست
۵۶۹. نیلوفر آبرون دانشجوی دکترای جامعه شناسی
۵۷۰. میترا ابراهیمی، دانشجوی دکترای جفرافیای انسانی
۵۷۱. حسن‌ذاکری.کارشناس ارشد علوم سیاسی
۵۷۲. سمیه بهادری دکترای علوم سیاسی
۵۷۳. احمد بلوردی.دانش آموخته ی زبانشناسی
۵۷۴. پروین فهیمی دوستدار محیط زیست
۵۷۵. کوروش فرهادی ارشد جامعه شناسی
۵۷۶. میترا رئوفی دکترای جامعه شناسی
۵۷۷. سمیرا جهانی کارشناس مهندسی محیط زیست
۵۷۸. رسول حق پرست کارشناس itو مخابرات
۵۷۹. نوشین عابدین ارشد برنامه ریزی امور فرهنگی فعال محیط زیست
۵۸۰. مصطفی زکایی ارشد عمران، فعال غار نوردی و دره نوردی
۵۸۱. مهرداد ابراهیمی دانشجوی دکتری اقتصاد کشاورزی
۵۸۲. محسن صائمی ، فوق لیسانس مهندسی طراحی محیط زیست
۵۸۳. محمد یوسف علیخانی, رشد تاریخ
۵۸۴. مهدی حبیب الهی . دانشکده علوم اقتصادی و سیاسی دانشگاه شهید بهشتی.
۵۸۵. مریم مرادی فعال محیط زیست
۵۸۶. مریم اوقانی همدانی فرهنگی فوق لیسانس برنامه ریزی آموزشی
۵۸۷. سید حمید صدر، کنشگر محیط زیست.
۵۸۸. ماهور تکلو کارشناسی ارشد ادبیات انگلیسی
۵۸۹. مسعود مولانا فعال مدنی
۵۹۰. صبا حسینی دانشجوی کارشناسی ارشد برنامه ریزی توسعه گردشگری. پژوهشگر محیط زیست و اکوتوریسم
۵۹۱. مهدی صدیقی هستم فعال محیط زیست. شهرستان قوچان
۵۹۲. فرداد پوران دانشجوی ارشد ریاضی
۵۹۳. آرمان امین‌نژادارشد پژوهشگری شهید بهشتی
۵۹۴. ترگل انوری نژاد، کارشناس ارشد مهندسی کامپیوتر، صنایع دستی فعال گردشگری
۵۹۵. محسن مشارزاده. کارشناس ارشد طراحی شهری
۵۹۶. لوا روزبهی فعال محیط زیست
۵۹۷. فروزان آصف نخعی. کارشناس ارشد جامعه شناسی و روزنامه نگار
۵۹۸. شیدا میرزایی کارشناس ارشد ادبیات انگلیسی
۵۹۹. پیمان عبدلی کارشناس اررشد ژئوتکنیک
۶۰۰. معصومه نجفی کارشناس مالی
۶۰۱. بابک طاوسی طهرانی، دانشجوی کارشناسی ارشد بومشناسی دریا، فعال محیط زیست
۶۰۲. هوشنگ ضیایى مدرس دانشگاه
۶۰۳. میثم مهرنیا. ارشد ادبیات.
۶۰۴. محسن رفیعا کارشناس صنایع غذایی
۶۰۵. مسعود مولانا فعال مدنی
۶۰۶. ناصر رحمانی.کارشناس جنگل و مرتع
۶۰۷. حسن اعمایی دانشجوی دکتری علوم سیاسی
۶۰۸. علی غفاری کارشناسی ارشد پژوهش علوم اجتماعی از دانشگاه آزاد زنجان
۶۰۹. جواد یعقوب زاده فعال محیط زیست
۶۱۰. سید علی اکبر حسینی
۶۱۱. جلال گلمکانی کارشناس ارشد مالی و فعال صنعتی . تقاضای شفاف سازی دارم .
۶۱۲. محمد فتح الهی ارشد جامعه شناسی
۶۱۳. محمد گرامیان نیک
۶۱۴. منظر پیری زاده ارشد علوم سیاسی شیراز
۶۱۵. سحر قربانی کارشناسی ارشد محیط زیست
۶۱۶. ژیلا جهرمی ارشد زبان شناسی
۶۱۷. حمیدرضا حیدری کارشناس ارشد محیط زیست
۶۱۸. محسن سجادی، دکتری فیزیک
۶۱۹. مهدی فتحی رضایی هیات علمی دانشگاه آزاد
۶۲۰. عباس محمدی، کنشگر محیط زیست و کارشناس کشاورزی
۶۲۱. فاطمه حق وردی کارشناسی ارشد محیط زیست
۶۲۲. لیدا آشتیانی ، کارشناس ارشد مهندسی محیط زیست و فعال محیط زیست
۶۲۳. ملوک عزیززاده، کارشناس ارشد مطالعات زنان
۶۲۴. امیرحسین معمارزاده کارشناس ارشد حقوق وکیل دادگستری
۶۲۵. احسان موحدیان عضو هیات علمی دانشگاه اهل بیت
۶۲۶. سعید صدرالاشرافی٬ مترجم و کارشناس ارشد جامعه شناسی.
۶۲۷. محمدصادق امینی سرباز
۶۲۸. سمیرا آینه زاده، راهنمای طبیعت گردی، ارشد جغرافیای گردشگرى
۶۲۹. حمید بلیدئی، کارشناس ارشد محیط زیست
۶۳۰. مهشید کراوند
۶۳۱. پویا مرشدی، کارشناس ارشد علوم ارتباطات اجتماعی، پژوهشگر حوزه خانه و شهر
۶۳۲. مسیحا جوانمرد – ارشد ایرانشناسی
۶۳۳. ایمان معمار دانشجوی جامعه شناسی فعال محیط زیست
۶۳۴. نفیسه ایمانی دانشجوی دکتری مردم شناسی دانشگاه تهران
۶۳۵. محمد مهدی رادان. عضو هیات علمی گروه جامعه شناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال
۶۳۶. یکتا جهانشاهی فرهنگی
۶۳۷. مجید حجتی. دبیر مطالعات اجتماعی و کارشناسی ارشد پژوهش علوم اجتماعی.
۶۳۸. مژگان رافت..حامی محیط زیست
۶۳۹. میترا معظمی جامعه شناسی-الزهرا
۶۴۰. یاسمن خادم دانشجوی پزشکی دانشگاه شیراز
۶۴۱. مجتبی رحمتی دانشجوی تاریخ
۶۴۲. مریم قاسمی کارشناس کشاورزی
۶۴۳. علی احمد باوندپور ارشد جامعه شناسی دانشگاه تهران
۶۴۴. حامد کریمی کنشگر محیط زیستی
۶۴۵. پریسا غفاری کارشناس علوم ارتباطات اجتماعی_ روزنامه‌نگار
۶۴۶. گلشن چاهیان کارشناس ارشد معماری منظر و اکولوژی
۶۴۷. علی احمدی مربی، دانشجوی دکتری مهندسی شیمی
۶۴۸. شیرزاد محمدنژاد کیاسری، مدیر عامل موسسه توسعه فضای سبز پایدار و عضو هیات علمی مرکز تحقیقات مازندران
۶۴۹. عباس موسایی-دانشجویی علوم سیاسی-اندیشه های سیاسی. مقطع دکتری. علوم و تحقیقات
۶۵۰. علی امیدوار پزشک عمومی
۶۵۱. مجید شفائی لیسانس کامپیوتر
۶۵۲. مجتبی سالاری فر دانشیار دانشگاه. پزشک متخصص
۶۵۳. اردوان یاراحمدی پزشک
۶۵۴. خسرو فتاحیان کارشناس برق
۶۵۵. محمدکاظم رحیمی-روزنامه نگار و تحلیلگر اقتصادی
۶۵۶. زهره محبی نورالدین وند، کارشناس ارشد مترجمی زبان انگلیسی.
۶۵۷. زینب نریمانی کارشناس بهداشت محیط حامی و فعال محیط زیست
۶۵۸. مهرداد خطیب ارشد مهندسی مکانیک
۶۵۹. وحید سینائی دانشیار علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد
۶۶۰. حامد عسکری دانشجوی ارشد جامعه‌شناسی دانشگاه علامه طباطبایی
۶۶۱. محمدرضا جانقلی استاد حق التدریس دانشگاه آزاد اسلامی ودانشگاه علمی وکاربردی تهران
۶۶۲. صبا قدیمی کارشناس مردم شناسی
۶۶۳. سهیل بیرجندیان کارشناس عمران ارشد جامعه شناسی
۶۶۴. نیلوفر صفاییان فعال و دوستدار محیط زیست
۶۶۵. محسن مسلمی امیرانی
۶۶۶. کبری جوادی،دانشجوی کارشناسی ارشدجامعه شناسی
۶۶۷. نغمه سلیمی کارشناس ارشد معماری
۶۶۸. هومن کاسبی دانشجوی کارشناسی پژوهشگری
۶۶۹. محمدقلی یوسفی استاد دانشگاه علامه طباطبایی
۶۷۰. حسن وفایی کارشناسی ارشد الکترونیک ارشد فلسفهء علم
۶۷۱. میلاد ابراهیمی. دانشجوی ارشد مدیریت رسانه
۶۷۲. مریم منصوری شوازی، کارشناس ارشد محیط زیست، دبیر انجمن حریم سبز واحه ی یزد
۶۷۳. وفا نعمت زاده عکاس طبیعت و فعال محیط زیست
۶۷۴. فاطمه آقایی دانشجوی جامعه‌شناسی
۶۷۵. ندا طالبی کارشناسی حقوق قضایی
۶۷۶. مریم بلالی . دانشجوی پژوهشگری اجتماعی دانشگاه گیلان
۶۷۷. روح الله هادی دانشیار دانشگاه تهران
۶۷۸. مصطفی محمدی .کارشناس ارشد کشاورزی
۶۷۹. زهرا رحمت آبادی دانشجوی ارشد جغرافیا برنامه ریزی گردشگری
۶۸۰. حامد کوچی وکیل دادگستری و کارشناس حقوق محیط زیست
۶۸۱. دکتر کوروش حسینی روزبهانی پزشک
۶۸۲. کمال گلباز کارشناس رشته مدیریت صنعتی بازنشسته قالبساز در خودرو سازی سایپا
۶۸۳. علیرضا ناصری عضو هیات علمی گروه اقتصاد تربیت مدرس
۶۸۴. ناهید بابایی کارشناس ارشد جمعیت شناسی
۶۸۵. نغمه ناقدی نیا. کارشناس ارشد کشاورزی
۶۸۶. حکیمه پوراسماعیلی_ ارشد فلسفه
۶۸۷. اصغر برهانی بازنشسته دانشگاه اصفهان
۶۸۸. محمدعلى رضوانی ارشد تنوع زیستی و زیستگاه ها
۶۸۹. حجت اله درویشی.. کارمند ،،یک ایرانی.. در صورت امکان نام من رو هم به لیست امضاء کنندگان اضافه کنید..
۶۹۰. همایون یاسمی فوق لیسانس فیزیک
۶۹۱. احمد زالی کهیش – انجمن دوستداران شهر و طبیعت شوش
۶۹۲. عباس بهرام فعال محیط زیست دانشجو علوم دامی
۶۹۳. مهیار مخصوص دوچرخه سوار و حامی محیط زیست
۶۹۴. میترا بیات نویسنده ،کارشناسی ارشد پژوهش هنر
۶۹۵. پونه شعبانی کارشناس صنایع دستی و فعال حوزه کودک
۶۹۶. نرجس خاتون براهویی روزنامه نگار و پژوهشگر مسایل سیستان و بلوچستان
۶۹۷. ساسان دهدار کارشناس مهندسی مکانیک
۶۹۸. بهرام شیخ نژاد فوق لیسانس علوم سیاسی
۶۹۹. جواددولت ابادی کارشناس حقوق
۷۰۰. منیره چایچیان کارشناس مددکاری
۷۰۱. نرجس نوروزی.کارشناس ارشدروابط بین الملل.
۷۰۲. زهره منصوریان کارشناس ارشد محیط زیست
۷۰۳. سمیرا شهبازی کارشناس ادبیات نمایشی
۷۰۴. مرجان جامعی ارشد نقاشی از دانشگاه آزاد یزد
۷۰۵. سمانه علیرضازاده باقری. کارشناس ارشد فیزیک . پژوهشگر
۷۰۶. وجیه اله علمشاهی کارشناسی ارشد مهندسی شیمی
۷۰۷. سوسن حائری. کارشناس ارشد مهندسی محیط زیست. آب و فاضلاب
۷۰۸. ،رضامرزبان، پزشک
۷۰۹. محمود روشنی لطفا نام من رو اضافه کنید
۷۱۰. فرزانه میرفردی کارشناس روانشناسی بالینی دانشجوی کارشناسی فقه و مبانی حقوق دانشگاه یاسوج
۷۱۱. صنم معیاری کارشناس مترجمی. مترجم زبان انگلیسی.
۷۱۲. فاطمه محمدی کارشناس ارشد حقوق جزا و جرم شناسی
۷۱۳. سپیده سالاروند- کارشناسی ارشد مطالعات فرهنگی
۷۱۴. شایا شهوق، کارشناس ارشد مدیریت رسانه
۷۱۵. مینا گودرزی کارشناس ارشد دانشگاه علامه طباطبایی
۷۱۶. محبوبه گل فشانی، کارشناسی ارشد حشره شناسی کشاورزی
۷۱۷. میثم غلامی هنرمند و فعال اجتماعی
۷۱۸. اسدالله نیکنام استاد دانشگاه فردوسی مشهد، دکترای ریاضی
۷۱۹. حسین نیکونهاد دوستدار محیط زیست
۷۲۰. علی حاجی پور زیولایی .کارشناس ارشد منابع طبیعی
۷۲۱. فاطمه آرمان، دانشجوی دکتری مددکاری اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی
۷۲۲. فاطمه واعظی لیسانس ادبیات فارسی
۷۲۳. حر منصوری عبدالملکی، فعال محیط زیست،‌مدیر جمعیت زیست محیطی “دیده بان میانکاله”
۷۲۴. حسن خوش چشم آرانی،‌عضو هیئت علمی پیام نور
۷۲۵. احمد بخارایی، هیات علمی پیام نور
۷۲۶. شیوا معتضدی .کارشناس پرستاری
۷۲۷. مهدی آهنگر – کارشناس ارشد کامپیوتر
۷۲۸. محمود آگاه، کارشناس ارشد حقوق عمومی
۷۲۹. زهرا روشن قیاس کارشناسی روانشناسی
۷۳۰. فرشته پورصادق
۷۳۱. پریسا جعفری کارشناس ارشد علوم اجتماعی
۷۳۲. شیوا شکاری، دانشجوی دکترای جامعه شناسی ورزش دانشگاه ازاد علوم و تحقیقات تهران
۷۳۳. احمد علی نژاد دبیر بازنشسته
۷۳۴. زهره جعفربگلو کارشناس ارشد علوم اجتماعی
۷۳۵. علیرضا همدست دانش آموخته علوم اجتماعی _برنامه ریزی اجتماعی
۷۳۶. یاسر آرامش، دانشجوی کارشناسی نرم افزار
۷۳۷. امیرحسین خداپرست، عضو هیئت علمی مؤسسه‌ی پژوهشی حکمت و فلسفه‌ی ایران
۷۳۸. پیام خادم صبا. دانشجوی دکتری جامعه شناسی فرهنگی. دانشگاه علوم و تحقیقات
۷۳۹. گیتا خادم,کارشناس مهندسی مواد
۷۴۰. فخرالزمان هاشمیان. کارشناسی ادبیات انگلیس
۷۴۱. فرزین رحیمی زنوز، دانشجوی دکتری علوم سیاسی
۷۴۲. پیام احتسابیان. مدیر موسسه زیست محیطی (طبیعت پژوهان زیما). فعال محیط زیست و گردشگری
۷۴۳. نیلوفر ساکی فرهنگی و دانش اموخته ی جامعه شناسی.
۷۴۴. محمد صادق سبط الشیخ انصاری دانشجوی دکتری زمین شناسی کنشگر اجتماعی و زیست محیطی
۷۴۵. محمدشاکری،دکترای داروسازی
۷۴۶. نرگس چالیان.لیسانس مدیریت
۷۴۷. هومن دستان زند کارشناس
۷۴۸. مریم سادات میرشمسی کارشناس ارشد علوم ارتباطات اجتماعی دانشگاه تهران و علوم تحقیقات
۷۴۹. محمد زنوزی راد پزشک متخصص کودکان و دانشجوی پست دکتری نوروساینس
۷۵۰. معصومه دهقانی، کارشناسی ارشد برنامه ریزی توسعه منطقه ای، علامه طباطبایی
۷۵۱. سید محمد زمان دریاباری وکیل دادگستری،
۷۵۲. زهرا اکبری دانشجوی کارشناسی ارشد علوم اجتماعی.دانشگاه شهید بهشتی تهران
۷۵۳. همارمضانی دبیر باز نشسته
۷۵۴. زهره طراوتی کارشناس کتابداری بازنشسته
۷۵۵. مهری حسن پور هستم،فرهنگی باز نشسته.
۷۵۶. منصوره اسلامی، پژوهشگر آب و بازنشسته وزارت نیرو
۷۵۷. رضا میرزاابراهیمی
۷۵۸. لیدا نیک روان لیسانس روانشناسی
۷۵۹. نفیسه میرائی- مهندسی مکانیزاسیون کشاورزی
۷۶۰. زهرا میقانی دانشجوی دکتری ادیان و عرفان
۷۶۱. ابوذرشریعتی پژوهش گر حوزه ی دین و فلسفه
۷۶۲. آیدین طوافی، دانش آموخته ی دانشگاه علم و صنعت ایران
۷۶۳. فریدون قدوسی کارشناس محیط زیست
۷۶۴. جلیله قوسی نژاد
۷۶۵. سعید افشاری.جانباز.دانش اموخته پزشکی شهید بهشتی.
۷۶۶. سعید سلیمانی دانش‌آموخته‌ی هنر
۷۶۷. علی سجادیه کارشناس ارشد ارتباط تصویری
۷۶۸. امین ناطقی
۷۶۹. رضا مقدم کارشناس گردشگری
۷۷۰. شیما کاشی دانشجوی دکتری دانشگاه تهران
۷۷۱. علیرضا رسولی دانشجوی کارشناسی ارشد ادبیات تطبیقی دانشگاه بین‌المللی قزوین
۷۷۲. پرى هسته اى. پزشک
۷۷۳. ارش علامه زاده استاد دانشگاه
۷۷۴. سحر کریمی کارشناس ارشد محیط زیست
۷۷۵. علی سلامی
۷۷۶. سید محمد زمان دریاباری وکیل دادگستری، رییس هیات مدیره موسسه حامیان طبیعت پاک
۷۷۷. سهیلا محمدی. کارشناس ارشد شیمی
۷۷۸. محسن توکلیان دانشجوی دکترای جامعه شناسی دانشگاه تهران
۷۷۹. فاطمه عزتی دانشجوی دکترای علوم سیاسی
۷۸۰. رضا حسینی کارشناس ارشد علوم سیاسی
۷۸۱. سعید دانش دوستدار محیط زیست
۷۸۲. فضیلت خسروی کارشناسی ارشد مترجمی زبان انگلیسی
۷۸۳. ملیحه کریم الدینی,
۷۸۴. ملیحه ( صغری ) کریم الدینی لیسانسیه امور اداری و بازرگانی کرمان و دبیر بازنشسته آموزش و پرورش سیرجان
۷۸۵. بتول میرزایی. دبیر
۷۸۶. ملک عبدلی کارشناس ارشد زبانشناسی
۷۸۷. دکتر هادی کیادلیری ریس انجمن علمی جنگلبانی کشور
۷۸۸. فهیمه علی یار پزشک
۷۸۹. سوسن موسوی – داروساز
۷۹۰. رویا جعفرى کارشناسى زیست شناسى
۷۹۱. بهزاد نصر آزادانی کارشناس عمران لیدر طبیعت گردی
۷۹۲. حکیمه طاهر، کارشناس ارشد هنر اسلامی
۷۹۳. ایرج خواجه پور
۷۹۴. زهرا ضیائی.. فرهنگی
۷۹۵. فریبا امیری کارشناسی ادبیات فارسی
۷۹۶. فاطمه ایاسه کارشناس ارشد کشاورزی
۷۹۷. الهام روشنی کارشناس ارشد اموزش زبان
۷۹۸. نسیم معماریان مهندس برق، کارمند شرکت نفت
۷۹۹. ابوذر حسن زاده وکیل دادگستری
۸۰۰. محمد حسن سخاوت،همیار《انجمن یاران سبزلرستان》
۸۰۱. کیمیا گودرزی کارشناسی مهندسی صنایع
۸۰۲. محمود انوری . کارگربازنشسته .
۸۰۳. مصی خداوردی فرهنگی
۸۰۴. سامان عبداله پور اصل دانش آموخته معماری
۸۰۵. دکتر نادر ریاحی عالم، استاد علوم پزشکی تهران
۸۰۶. فاطمه محمدی دانش آموخته منابع طبیعی عضو انجمن دوست داران طبیعت
۸۰۷. تکتم جاودانی کارشناس ارشد روانشناسی
۸۰۸. یوسف سادات٬ کارشناس ارشد مهندسی انرژی و محیط زیست
۸۰۹. محمد بختیاری کارشناس معماری فعال محیط زیست
۸۱۰. مرضیه لرکــى_کنشگـــر محیط زیست
۸۱۱. الهه ارکان کارشناس ارشد علوم سیاسی
۸۱۲. حمید شریعتی فعال محیط زیست
۸۱۳. مریم کاربخش…. معلم بازنشسته .
۸۱۴. آرش مودی , رییس هیت مدیره موسسه کاوشگران حیات وحش پارت و مدیر مدرسه طبیعت کنکاج
۸۱۵. راضیه شاهوردی – کارشناس ارشد مطالعات فرهنگی
۸۱۶. مهری تقوی کارشناس حسابداری و خواستار حقیقت
۸۱۷. حسین ثاقب موفق کوهنورد و دوستار مدارس طبیعت
۸۱۸. میرقاسم بنی هاشمی دکتری علوم سیاسی
۸۱۹. نیما اسدپور کارشناسی کشاورزی دانشگاه تهران
۸۲۰. حجت پور فیضی از دانشگاه علوم پزشکی تبریز
۸۲۱. محسن مختارزاده کارشناس ارشد جامعه شناسی
۸۲۲. اکبرسبزوارکارشناس جامعه شناسی
۸۲۳. فرزانه کلانتری کارشناسی نقاشی دانشگاه یزد
۸۲۴. حمیرا باغبان مشیری.کارشناس طراحی صنعتی
۸۲۵. احسان ایزانلو کارشناسی ارتباط تصویری
۸۲۶. مسعود جامسون مدیر عامل موسسه آموزش و تحقیقات جهانگردی طبیعت
۸۲۷. احسان جلالی کارشناس ارشد برق و دانشجو
۸۲۸. پریوش دهش دانشجوی مامایی
۸۲۹. زهره بهشتی نسب پرستار اتاق عمل
۸۳۰. یاسمن فصیحی کارشناس ارشد میکروبیولوژی
۸۳۱. سارا یکتاپرست، راهنمای گردشگری
۸۳۲. رضارومیانی بازاری
۸۳۳. نسرین قدیریان لیسانس زبان و ادبیات فرانسه ،دانشگاه تهران
۸۳۴. فرید شریفی کارشناس روانشناسی بالینی
۸۳۵. محمد رضا پاداش مدیر و موسس مدرسه طبیعت سرخدار – دبیر شبکه سمن های محیط زیستی و منابع طبیعی استان گلستان – مسول انجمن رفتگران طبیعت استان گلستان
۸۳۶. بهنوش حمیدی کارشناس حسابداری
۸۳۷. مهدیه اسدیان کارشناسی ارشد محیط زیست
۸۳۸. سیاوش ضیایی نژاد. کارشناس ارشد معماری
۸۳۹. حسن بوژمهرانی. استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد آزادشهر
۸۴۰. عثمان محمودی، مدیر دفتر انجمن جامعه شناسی ایران در سردشت
۸۴۱. رضا صیادفر مهندس عمران دانشجوی سال آخر حقوق قضایی
۸۴۲. کوکب اوجاقی جهانگردی با مدرک راهنمای گردشگری
۸۴۳. مهرداد کازرونی عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی خواجه نصیر
۸۴۴. محمد میرزایی دانشجوی دکترای مطالعات دین دانشگاه وندربیلت امریکا
۸۴۵. سید علی کسایی، کارشناسی ارشد فلسفه هنر
۸۴۶. علی صادقی سرهنگ باز نشستته نیروی هوایی
۸۴۷. میثم مسعودی ارشد گیاه شناسی دانشگاه تهران
۸۴۸. سولماز عظیم زاده…کارشناس ارشد معماری
۸۴۹. ایمانه فراهانی. کارشناس ارشد طراحی صنعتی
۸۵۰. احمد بخشی کارشناسی ارشد علوم سیاسی
۸۵۱. بهناز بابازاده ،فعال اجتماعی و محیط زیست
۸۵۲. سید پیمان نقیبی رکنی، دانشجوی کارشناسی علوم قرآن،
۸۵۳. محسن یارمحمدی دکترای زبان و ادبیات فارسی
۸۵۴. النا توازهی، کارشناس ارشد محیط زیست
۸۵۵. محسن مختارزاده کارشناس ارشد جامعه شناسی
۸۵۶. کوروش برارپور مدیرعامل بنیاد توسعه پایدار ایران
۸۵۷. فرنوش سرتنگستانی کارشناس ارشد جامعه شناسی
۸۵۸. موسی ملکیان کارشناسی ارشد فناوری اطلاعات تجارت الکترونیکی
۸۵۹. نرگس ثابتی کارشناس ارشد فیزیک و مترجم رسمی قوۀ قضاییه
۸۶۰. عطیه امینی ، دوستدار محیط زیست
۸۶۱. مژگان جمشیدی روزنامه نگار و کارشناس ارشد محیط زیست
۸۶۲. مهدی عبدی
۸۶۳. دکتر حسن سبیلان اردستانی دکترای علوم ارتباطات دانشگاه آزاد اراک
۸۶۴. مهدی فارسی کارشناس ارشد روابط بین الملل
۸۶۵. مریم سیدکریمی کارشناسی ارشد جامعه‌شناسی
۸۶۶. محسن صنیعی هیات علمی دانشگاه شهید چمران
۸۶۷. حسن صالحی دانشجوی دکتری هواشناسی کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد
۸۶۸. علی کمالی روانشناس با نشسته
۸۶۹. بهروز ثروتی فارغ‌التحصیل از دانشگاه و مؤلف
۸۷۰. علیرضا بابکی کارشناس ارشد معماری از دانشگاه تهران
۸۷۱. داریوش نثاری حامی محیط زیست
۸۷۲. سپیده شهبازى ارشد روانشناسى
۸۷۳. احمدرضا اکبری دکتری ژنتیک انسانی، از هاروارد آلمان، فعال محیط زیست
۸۷۴. میترا معظمی- جامعه شناسی-الزهرا
۸۷۵. محمد بنی اسد ارشد کامپیوتر
۸۷۶. علی نیک جو پزشک
۸۷۷. اقدس عطایی.فرهنگی بازنشسته
۸۷۸. وحید میرزایی دانشجوی دکتری مدیریت جنگل
۸۷۹. امیر بلالی ، دانشجوی ارشد جامعه شناسی دانشگاه گیلان
۸۸۰. علی اصغر عاملی کارشناس علوم اجتماعی و کارشناس ارشد مدیریت
۸۸۱. آرمان اسکندری ارشد گردشگری
۸۸۲. بهزاد نبی قدیم عکاس حیات وحش فعال محیط زیست
۸۸۳. مرضیه مهدوی فر، دانشجوی ارشد جامعه شناسی و طلبه جامعه الزهرا
۸۸۴. مجتبی مزروعی فعال محیط زیست سمن دوستداران زاینده رود
۸۸۵. بهنام آریان فرید کنش‌گر فرهنگی کارشناس تاریخ
۸۸۶. ملیحه ریاضی، کارشناس ارشد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران
۸۸۷. مهدی سلطان زاده کارشناس ارشد عمران محیط زیست فعال اجتماعی و زیست محیطی
۸۸۸. مهسان حسینی پزشک
۸۸۹. یغما خانمرادی کاردانی مهندسی پزشکی، کارشناسی پژوهشگری علوم اجتماعی
۸۹۰. محترم رحمانی
۸۹۱. جواد رحیم پور_ ارشد اقتصاد، فعال در حفاظت از گونه هوبره
۸۹۲. محسن مصدق… دریانورد
۸۹۳. زهرا قاـم مقامیان مهندسی شیمی
۸۹۴. صبا ثابتی، کارشناسی ارشد فیزیک
۸۹۵. علی صیفی استاد دانشگاه
۸۹۶. ارشیا نوری کارشناس صنایع فعال اجتماعی
۸۹۷. علیرضا نجفی مهیاری کارشناس ارشد معماری
۸۹۸. نیلوفر چینی چیان دانشجو دکتری علوم سیاسی ،عضو انجمن علوم سیاسی ایران
۸۹۹. مرجان مولایی ارشد جامعه شناسی
۹۰۰. نازی پیران، کارشناسی ارشد توسعه اجتماعی
۹۰۱. مریم سلمانی مدیر عامل موسسه محیط زیستی شهرزیبای آفتاب مرکزی خمین
۹۰۲. احمد زارعی، دکتری مکانیک
۹۰۳. شفق متولی ،کارشناس ارشد طراحی شهری
۹۰۴. آرش دادآفرین، معمار
۹۰۵. فرزانه هاشمی ارشد اکوتوریسم
۹۰۶. جمشید تبریزی
۹۰۷. سعیده نورمحمدی، کارشناس ارشد مطالعات زنان، فعال حقوق کودک
۹۰۸. محسن نظیری کنشگر محیط‌زیست
۹۰۹. جلال فضل اللهی فعال حقوق شهروندی
۹۱۰. علی قاسمی کارشناسی ارشد محیط زیست – آموزش و تسهیلگر مدرسه طبیعت
۹۱۱. اشرف کرمی ورزرد، فعال محیط زیست ، خوزستان
۹۱۲. مارال گلدست فعال محیط زیست
۹۱۳. مهرداد موحد کارشناس مکانیک
۹۱۴. محمدامین گرامی دانشجوی دکتری شهرسازی
۹۱۵. بهاره قانون. فارغ التحصیل کارشناسی ارشد حقوق مالکیت فکری. دانشگاه تهران
۹۱۶. مهرداد علیمرادی مربی موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه‌ریزی
۹۱۷. اشکان رئیسی دانشجوی دکتری داروسازی علوم پزشکی جندی شاپور اهواز
۹۱۸. رضا میرزاابراهیمی فوق لیسانس اقتصاد
۹۱۹. محمد اسدی
۹۲۰. شیوا طاهری پزشک
۹۲۱. لطیف بور. مترجم
۹۲۲. سجاد مرجانی، فوق لیسانس جامعه شناسی
۹۲۳. مهرداد ربیعی، دانشجوی کارشناسی ارشد روابط بین الملل، کنشگر محیط زیست
۹۲۴. فریبا نباتی،نویسنده،ویراستار ادبیات کودک
۹۲۵. امید رحمانى کارشناس ارشد علوم سیاسى
۹۲۶. محمدحسین تحویلدارزاده دانشجوی کارشناسی ارشد بازرگانی بین الملل
۹۲۷. محمد نعمت پور کارشناس ارشد سازه
۹۲۸. محسن علوی پور استادیار علوم سیاسی
۹۲۹. مهرداد اسماعیلی پزشک
۹۳۰. مسلم یوسف زاده، کارشناس ارشد محیط زیست پایدار و سیستمهای انرژی
۹۳۱. علی نظیف پور دانشجوی کارشناسی ارشد روابط بین الملل دانشگاه تهران
۹۳۲. شهره صدری خانلو کارشناس ارشد محیط زیست
۹۳۳. لیلا آیت اللهی فوق لیسانس مدیریت سیستم
۹۳۴. مهشید شهیدی، کارشناسی ارشد پژوهش اجتماعی دانشگاه تهران
۹۳۵. علی حیدری – معلم و دانشجوی ارشد جامعه شناسی
۹۳۶. سعید گلستانی- دانشجوی دکتری فلسفه علم و فناوری
۹۳۷. علیرضا قربانعلی زاده کارشناسی مهندسی معماری
۹۳۸. فاطمه گرجی کارشناسی ارشد مدیریت اجرایی
۹۳۹. امید ترابی دریاسری – کارشناس تحلیل سیستم ها
۹۴۰. حسین حجت پناه دکترای جامعه شناسی فرهنگی
۹۴۱. فائزه رودی، دانشجوی فلسفه دکتری دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات تهران
۹۴۲. محمدعلی صادقی کیا، کارشناس ارشد سیاست‌گذاری عمومی از دانشگاه امام صادق ع
۹۴۳. سید مهدی سیدکاظمی دانشجوی نرم افزار
۹۴۴. اعظم ابوالحسنی دانشجوی دکترای منابع طبیعی دانشگاه تهران
۹۴۵. محترم مطلبی ،کارشناس حسابداری
۹۴۶. زهرا علیشاهی. کارشناس ارشد اکولوژی گیاهی
۹۴۷. سمانه معظم، دانشجوی دکتری جامعه شناسی، دانشگاه الزهراء
۹۴۸. آزاده جلیلی خیابانی. کارشناس ارشد معماری
۹۴۹. مرضیه جمشیدی کارشناس ارشد جامعه شناسی
۹۵۰. نسترن زمردیان کارشناس ارشد جامعه شناسی
۹۵۱. سید علا الدین جزایری کارشناس روابط عمومی
۹۵۲. هومن مرصعی کارشنا ارشد معماری
۹۵۳. خوشه عظیم پور – جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست اصفهان
۹۵۴. علیرضا شریفی حسینی متخصص کودکان
۹۵۵. افسانه سادات عزیزی کارشناسی ارشد مشاوره، مشاور دبیرستان
۹۵۶. اوختای حسینی، لیسانس انسان‌شناسی
۹۵۷. نجم الدین میرحسینى دیپلم
۹۵۸. فاطمه رجایی ،کارشناسی ارشد مدیریت محیط زیست
۹۵۹. زهرا جعفری پناه کارشناس ارشد تاریخ عمومی جهان
۹۶۰. فرح خالقی،کارشناس ارشد گرافیک
۹۶۱. اسماعیل فتاحی کیاسری ارشد ادبیات و معلم.
۹۶۲. داود محمودی لیسانس روانشناسی
۹۶۳. علی رضایی، کارشناس ارشد محیط زیست، دانشگاه تهران
۹۶۴. احمدرضا کافی، کارشناس ارشد فناوری اطلاعات
۹۶۵. محمدرضا معمارصادقی کارشناس ارشد فلسفه علم از دانشگاه شریف و کارشناس ارشد فلسفه از دانشگاه بریتیش کلمبیا
۹۶۶. شاهد شعاعی، کارشناس ارشد آموزش محیط زیست، نماینده موسسه مهرگان پرتوپژوه
۹۶۷. امیر حسین رستمی
۹۶۸. اشرف مجاب کارشناس روانشنای بازنشته اموزش وپرورش
۹۶۹. عبدالله داوری کارشناسی ارشد مدیریت
۹۷۰. هدی خرم ابادی. فعال اجتماعی
۹۷۱. ماندانا بطحائى کارشناس ارشد صنایع دستى
۹۷۲. مصطفی کرمی کارشناس ارشد روابط بین الملل
۹۷۳. سیدضیا شریفی فعال محیط زیست
۹۷۴. آزاده سلیمانی
۹۷۵. مرتضی حمداوی دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات فرهنگی
۹۷۶. سیدامین موسوی‌زاده کارشناس ارشد فلسفه فیلم‌ساز و روزنامه‌نگار
۹۷۷. نرگس چالیان لیسانس مدیریت
۹۷۸. محمد استکی کارشناس متالورژی
۹۷۹. حمید علمدار کارشناسی ارشد روابط بین الملل
۹۸۰. غزال آزادگان کارشناس ارشد پژوهش هنر
۹۸۱. حمید شهبازی مهندس مکانیک، فعال اقتصادی
۹۸۲. مهشید حسینی دانشجوی کارشناسی ارشد رشته محیط زیست
۹۸۳. هستی سیدی
۹۸۴. اسمعیل خلیلی، پژوهشگر و عضو انجمن جامعه شناسی
۹۸۵. امیررضارضایی دانشجوی کارشناسی حقوق فعال سیاسی عضوانجمن اسلامی دانشگاه ازاد باراجین
۹۸۶. شقایق کلی دانشجوی مدیریت رسانه علامه طباطبایی
۹۸۷. معصومه خیریه کارشناس ارشد فیزیولوژی
۹۸۸. لیلا دوکوهکی کارشناس ارشد جامعه شناسی
۹۸۹. ناهید کشاورز مدیریت ارشد
۹۹۰. منوچهر عیسوند زیبایی کارشناس حقوق
۹۹۱. حمیده کفاش دانشجوی دکتری متالورژی
۹۹۲. مهران آبادی داستان نویس
۹۹۳. مریم اله یاری مهندس کامپیوتر
۹۹۴. ناصر میرهاشمی کارشناس مهندسی مکانیک
۹۹۵. اسداله آژیر دانشگاه رازی کرمانشاه
۹۹۶. احمد یاری کارشناس محیط زیست.
۹۹۷. پریا نشتا دانشجو ارشد طراحی محیط زیست
۹۹۸. امین ثامنی دانشجوی دکترای جامعه شناسی
۹۹۹. سوده حجتی.دکترای جامعه شناسی
۱۰۰۰. معین قهرمانلو کارشناس ارشد مدیریت فتاوری اطلاعات
۱۰۰۱. زارع دانشجو ارشد مشاوره
۱۰۰۲. رضا خانجانی کارشناس برق قدرت
۱۰۰۳. زینب حمیدی وکیل دادگستری
۱۰۰۴. پیام درفشان وکیل پایه یک دادگستری
۱۰۰۵. زهرا امیری ارشد جامعه شناسی
۱۰۰۶. پروانه مختاری ارشد جامعه شناسی
۱۰۰۷. محسن تبرک کارشناس علوم اجتماعی
۱۰۰۸. علیرضا محمودی شناس. مهندس برق الکترونیک
۱۰۰۹. سحررفیعی کارشناس پژهشگری علوم اجتماعی
۱۰۱۰. عباس محمدی، کارشناس ارشد مهندسی مکانیک
۱۰۱۱. الهام نصرت کارشناس هنر
۱۰۱۲. فرشته تقی زاده، لیسانس نرم افزار، فعال محیط زیست
۱۰۱۳. یونس علی نژاد کارشناسی ارشد جامعه شناسی دانشگاه گیلان
۱۰۱۴. ایمان ناصری ارشد پلیمر
۱۰۱۵. رضا مجذوبی مهندس عمران
۱۰۱۶. صادق شریعتی، مترجم ادبیات نوجوان
۱۰۱۷. احمد دلاوری فرهنگی
۱۰۱۸. لیلا امینی دوستدار محیط زیست
۱۰۱۹. حمیدرضا بخشی کارشناس ارشد مکانیک
۱۰۲۰. داریوش افضلی کارشناس ارشد مدیریت دولتی و مدیر عامل انجمن زیست محیطی نسیم سبز
۱۰۲۱. نعمت شجاعی کارشناسی ارشد جامعه شناس
۱۰۲۲. شهروز شعاعی موزیسین
۱۰۲۳. اکبرحسین عزیزی کارشناس ارشد جامعه شناسی
۱۰۲۴. بهنام محمدنیا کارشناس ارشد ریاضی- فعال محیط زیست
۱۰۲۵. آزاده غیبی زاد کارشناس ارشد کتابداری و اطلاع رسانی
۱۰۲۶. دکتر بابک شمشیری دانشیار دانشگاه شیراز
۱۰۲۷. مهدی جمشیدی ارشد صنایع فعال آب و محیط زیست
۱۰۲۸. وحید قیدی کارشناس معماری
۱۰۲۹. سعیده اکبری – کارشناس عکاسی
۱۰۳۰. محمد مهدی حاتمی کارشناس ارشد فلسفه علم
۱۰۳۱. محمد مهدی حسن پور دکتری شهید بهشتی حقوق
۱۰۳۲. پویا ترکمان . کارشناس ارشد برق
۱۰۳۳. رحیم نوری، کارشناس برق و کارشناس حقوق
۱۰۳۴. آتوسا ابراهیم نیا پزشک
۱۰۳۵. محمدرضا اردلانی .ایرانی
۱۰۳۶. سجاد رستمی کارشناس هوش مصنوعی
۱۰۳۷. محمد تاجران مهندس مکانیک فعال محیط زیست
۱۰۳۸. جواد نوری زاده / پژوهشگر مسائل ایران
۱۰۳۹. نازلی یزدی زاده فعال محیط زیست
۱۰۴۰. یاسر فلاح دبیر آموزش و پرورش
۱۰۴۱. بتسابه رازانی ارشد جامعه شناسی
۱۰۴۲. حمیدرضا همت آبادی کارشناس ارشد حامعه شناسی دل نگران محیط زیست
۱۰۴۳. پرویز بگ زاده کارشناس ارشد روابط بین الملل
۱۰۴۴. ماندانا کریمی، دانشجوی دکترا جامعه شناسی سیاسی – دانشگاه شیراز.
۱۰۴۵. مهسا کاظمی خواه. کارشناس محیط زیست
۱۰۴۶. میترا فربین دبیر زیست شناسی
۱۰۴۷. حمید رضا کرداری فوق لیسانس معماری
۱۰۴۸. فاضل الیاسی دکتری جامعه شناسی
۱۰۴۹. هادی آقاجانزاده کارشناس ارشد مطالعات فرهنگی
۱۰۵۰. مرتضی اکبری دانشجوی دکترای علوم سیاسی- علوم و تحقیقات تهران
۱۰۵۱. فرناز لک مهندس مکانیک
۱۰۵۲. مصطفی خالق پور دانشجوی دکتری اندیشه سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی
۱۰۵۳. دانیال پازوکی مهندسی مکانیک سیالات
۱۰۵۴. موسی امیرخانی کارشناس کشاورزی دوستدار محیط زیست
۱۰۵۵. عقیل شکفته کارشناس مدیریت صنعتی فعال محیط زیست عضو هیئت مدیره انجمن آوای طبیعت نیشابور
۱۰۵۶. سیدسجاد هاشمی‌نژاد دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی
۱۰۵۷. ابوالحسنی کارشناس شیمی وفرهنگی
۱۰۵۸. پروانه آل بویه دبیر بازنشسته
۱۰۵۹. علی نظری, ارشد نرم افزار. راهنمای گردشگری
۱۰۶۰. قدیر فیروزنیا.دانشگاه پیام نور
۱۰۶۱. سلیمان اسبقی فعال محیط زیست
۱۰۶۲. سید بهنام حسینی دکتری عمران و استاد دانشگاه
۱۰۶۳. محمدمحمدی کارشناس حقوق
۱۰۶۴. سیروس مقدم فعال محیط زیست
۱۰۶۵. سیدمحسن میرحسینی استادیار علوم سیاسی دانشگاه یزد
۱۰۶۶. مجید قدیریان فوق لیسانس مدیریت.
۱۰۶۷. بیتا حامد عضو هیئت علمی جامعه شناسی جهاد دانشگاهی
۱۰۶۸. باقری کارشناس پرستاری
۱۰۶۹. دکتر حسن فاضلی نشلی، استاد گروه باستان شناسی دانشگاه تهران
۱۰۷۰. مرتصی طیبی دبیر بازنشسته
۱۰۷۱. سعید اسماعیلی، کارشناس ارشد فلسفه
۱۰۷۲. زهرا صفری دانشجوی کارشناسی علوم اجتماعی دانشگاه اصفهان
۱۰۷۳. ترانه یلدا – معمار و شهرساز
۱۰۷۴. رخشنده ابراهیم پور – کارشناسی ارشد بیوتکنولوژی کشاورزی
۱۰۷۵. جواد امیربیکی کارشناس ارشد زراعت
۱۰۷۶. کاوه کاظمیان.دندانپزشک.متخصص رادیولوژی دهان و فک و صورت
۱۰۷۷. مریم شاکری کارشناس زمین شناسی
۱۰۷۸. علی نوذری – کارشناس فنی
۱۰۷۹. سیده بتول زجاجی.(فرهنگی باز نشسته )
۱۰۸۰. مرتضی کریمی، دانشجوی دکتری انسان‌شناسی دانشگاه تهران.
۱۰۸۱. مجتبی جسمانی
۱۰۸۲. رضا دنیوی کارشناس ارشد روانشناسی
۱۰۸۳. پریسا سجادی – کارشناس ارشد مدیریت جهانگردیپریسا حبیبی خبرنگار
۱۰۸۴. سید مهدی رضوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی. هیات علمی دانشگاه پیام نور.
۱۰۸۵. مهدی کریمی دانشجوی دکتری جامعه شناسی سیاسی
۱۰۸۶. رویا مهرآسا …. کارشناس ارشد سلولی مولکولی
۱۰۸۷. بهاره زاهدیان دانشجوی محیط زیست _تنوع زیستی
۱۰۸۸. محمد علی چاوشی شاعر ونویسنده
۱۰۸۹. احمد پایاب کارشناس ارشد جامعه شناسی
۱۰۹۰. حامد مصدق کارشناس ارشد منابع طبیعی، کنشگر محیط زیست و منابع طبیعی
۱۰۹۱. مینا توکلی کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
۱۰۹۲. علی رضایی آتش نشان و کارشناس ارشد مهندسی HSE(ایمنی ، بهداشت و محیط زیست )
۱۰۹۳. علی هدایتی(کارشناسی ارشد علوم ارتباطات اجتماعی )
۱۰۹۴. رضا پیل پایه مدیر عامل شرکت مهندسان مشاور
۱۰۹۵. آزاده خزایی کارشناس ادبیات
۱۰۹۶. سعیده میرابی دانشجوی دکتری توسعه اقتصادی دانشگاه فردوسی
۱۰۹۷. پریوش رزاقی ارشد حقوق بین الملل
۱۰۹۸. فاطمه سادات یحیی پور دانشجوی دکترای زبان و ادبیات انگلیسی
۱۰۹۹. مرتضی اعرابی فعال حقوق بشر
۱۱۰۰. حمید برومند (مهندس عمران)
۱۱۰۱. مهدیه رشیدی دانش آموخته حقوق عمومی
۱۱۰۲. غلامعلی ار زاقی. چشم پزشک
۱۱۰۳. حمیده مصطفایی متخصص مغزواعصاب
۱۱۰۴. وحید صفری دکتری فلسفه دین و الاهیات جدید مسیحی
۱۱۰۵. حجت ابراهیمی مهندسی اویونیک
۱۱۰۶. حسن نجاریان قهرمان ورزشی نخستین فاتح اورست
۱۱۰۷. نادره وائلی زاده/ دانشجوی ارشد روزنامه نگاری
۱۱۰۸. نوید یوسفیان دانشجوی دکترای علوم سیاسی
۱۱۰۹. نعیمه محمدی، معمار
۱۱۱۰. انوشه سلمان پور نقاشی دانشگاه آزاد
۱۱۱۱. جعفر جماعتی، دکتری مکانیک، هیات علمی دانشگاه رازی
۱۱۱۲. علی شمس- کارشناس ارشد مهندسی محیط زیست
۱۱۱۳. آزاده مدنی دکترای پژوهش هنر استادیار
۱۱۱۴. حسام عزمی / آرتیست
۱۱۱۵. بهارناز کریمخانی فعال محیط زیست کارشناس ارشد برنامه ریزی و توسعه اقتصادی
۱۱۱۶. حمیدرضا مهری خامنه مهندسی منابع طبیعی راهنمای گردشگری و فعال محیط زیست
۱۱۱۷. مهسا فکری ، لیسانس طراحی پارچه
۱۱۱۸. مهدی باقری آرتوان شاخه تربت حیدریه
۱۱۱۹. سکینه عرب نژاد مترجم و مدرس دانشگاه
۱۱۲۰. مائده محمدقلی – معمار
۱۱۲۱. حسین غضنفر زاده دانشجوی دکتری
۱۱۲۲. میترا جلوداری معمار و شهرساز
۱۱۲۳. رضا کنشلو _ راهنمای و دانشجوی گردشگری
۱۱۲۴. سیما دوالفقارى، دکتراى زبانشناسى، دانشگاه لایدن هلند
۱۱۲۵. ماندانا جعفری،لیسانس طراحی پارچه
۱۱۲۶. یاسر شکوهی دانشجوی علوم پزشکی تهران
۱۱۲۷. نازنین سربندی. کارگردان
۱۱۲۸. محمد کاظمی
۱۱۲۹. رویا اقامحمدی دانشجوی ارشد مطالعات زنان
۱۱۳۰. ثمین کاظمی . دانشجوی پزشکی دانشگاه تهران
۱۱۳۱. پرهام لطفی-کارشناس ارشد مدیریت
۱۱۳۲. جواد حیدری، مترجم و مدرس دانشگاه، استادیار.
۱۱۳۳. نسیم پوریافر کارشناس ادبیات عرب
۱۱۳۴. مجید هادی دانشجوی دکتری علوم سیاسی (اندیشه‌سیاسی)
۱۱۳۵. اکرم محسنی فر کارشناس ارشد جامعه شناسی
۱۱۳۶. روانگیز سعیدی دبیر علوم زیستی
۱۱۳۷. اردلان سکاکی مهندسی مواد
۱۱۳۸. فرهاد برج خانی ..کارشناس برق …فعال محیط زیست
۱۱۳۹. رضا علیپور، ارشد جامعه شناسی جوانان
۱۱۴۰. محمود کاویانی نژاد کارشناس ارشد الهیات
۱۱۴۱. سمستوره گوهری – دانشجو ارشد رشته اکولوژی جنگل (علوم زیستی جنگل) دانشگاه سمنان
۱۱۴۲. مریم معجری، کارشناس ارشد محیط زیست
۱۱۴۳. بیژن عموشاهی – دانشجوی ارشد مدیریت اجرایی/ دوستدار و نگران محیط زیست
۱۱۴۴. اشرف دهقانی متخصص زنان
۱۱۴۵. فرید کامیاب، دانشجوی علوم سیاسی و پژوهشگر
۱۱۴۶. روح انگیز سعیدی دبیر علوم
۱۱۴۷. سید محمد سادات‌هندی-دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات فرهنگی-دانشگاه علم و فرهنگ
۱۱۴۸. نسرین مشیری. کارشناس
۱۱۴۹. سلام ،علی تیموری،شهروند
۱۱۵۰. ناصر اردکانیان – مهندس برق
۱۱۵۱. عبداله اختری کارشناس ارشد جامعه شناسی
۱۱۵۲. الهه موسی پور ،‌کارشناس ارشد برنامه ریزی فرهنگی
۱۱۵۳. منصور اکبری
۱۱۵۴. محمد فتحی رضائی، کارشناس فناوری اطلاعات، فعال محیط زیست
۱۱۵۵. مریم نارگونی لیسانس مردم شناسی
۱۱۵۶. صدیقه کافی
۱۱۵۷. افسون امینی؛ کارشناس ادبیات کودک و نوجوان، دانشجوی دکتری ادبیات دانشگاه علامه
۱۱۵۸. علی اصغر بهمنی / بازنشسته
۱۱۵۹. کاوه حیدری ،مهندس مکاترونیک
۱۱۶۰. بهمن قزلباش. کارگر
۱۱۶۱. مژگان جمشیدی روزنامه نگار و کارشناس ارشد محیط زیست
۱۱۶۲. فرزین حسین پور کاردانی نرم افزار، درختکار
۱۱۶۳. فرشته زکایی،کارشناس ارشد موزه
۱۱۶۴. مجید حاجعلی عسگری، پزشک
۱۱۶۵. مریم پیروی قمصری خانه دار
۱۱۶۶. فاضله حریری فر. کارشناس محیط زیست
۱۱۶۷. اکرم مدنی لیسانس مدیریت
۱۱۶۸. زهره طهماسبی هستم خواهرشهید وهمسرجانباز
۱۱۶۹. مریم حسنی
۱۱۷۰. شکوفه صراف پور کارشناس ارشد جهانگردی
۱۱۷۱. رضا علیجانی
۱۱۷۲. منیره گلابی ارشد برنامه ریزی شهری
۱۱۷۳. شهریار عامری، متخصص محیط زیست
۱۱۷۴. حسین مقصودی لیسانس کامپیوتر
۱۱۷۵. علیرضا گودرزی
۱۱۷۶. خاطره بهفر، کارشناس ارشد جامعه شناسی ، روزنامه نگار
۱۱۷۷. معصومه معصومی لیسانس تاریخ
۱۱۷۸. سید منصور حیدری.
۱۱۷۹. فرشته امیدی لیسانس اقتصاد
۱۱۸۰. شروین شهامی پور، مترجم و روزنامه نگار
۱۱۸۱. زهرا جمشیدفر . کارشناس ارشد مدیریت. دبیر
۱۱۸۲. مهران افضلی عضو هیات علمی تحقیقات و آموزش کشاورزی
۱۱۸۳. محسن اویسی، دکتری ادیان
۱۱۸۴. مجتبی رحیمی خبرنگار
۱۱۸۵. افشین خاکی – دانش آموخته جامعه شناسی
۱۱۸۶. مهدی رضایی استادیار حسابداری دانشگاه خلیج فارس
۱۱۸۷. لیلی قاسمی ، فعال محیط زیست
۱۱۸۸. نسرین صمدی
۱۱۸۹. سهیل بنیادی
۱۱۹۰. مریم طاهری. دانشجوی ادبیات
۱۱۹۱. سمیه سمساریلر- نویسنده
۱۱۹۲. هیوا ایزدی، وکیل پایە یک دادگستری و فوق لیسانس حقوق
۱۱۹۳. حسین داوودی فعال محیط زیست-گردشگری
۱۱۹۴. علیرضا فرزین دانشجوی دکترای علوم ارتباطات اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی
۱۱۹۵. مهرنوش رمضان نیا هنرمند _نقاش
۱۱۹۶. یوسف درویش ، شهرساز ، فعال محیط زیست و توسعه پایدار
۱۱۹۷. پری مسلمی پور دکترای جامعه شناسی .معاون دانشگاه فرهنگیان گیلان
۱۱۹۸. عادل مدنی. کارشناسی ارشد فلسفه، دانشگاه علامه طباطبایی.
۱۱۹۹. بتول انصافی داروساز
۱۲۰۰. سهیلا علیمحمدی کارشناسی طراحی صنعتی
۱۲۰۱. فرشاد حبیبی استاد یار گروه کشاورزی . دانشگاه آزاد اسلامی
۱۲۰۲. ساناز ترامشلو کارشناس ارشد مدیریت بازاریابی
۱۲۰۳. محمد اکبری فوق لیسانس علوم اجتماعی
۱۲۰۴. ابوالفضل حاجی زادگان، دانشجوی دکترای جامعه شناسی دانشگاه تهران
۱۲۰۵. دانیال رحمتی کارشناس ارشد محیط زیست
۱۲۰۶. فریبا سامان بازنشسته آموزش و پرورش
۱۲۰۷. سهیل الماسی فوق لیسانس جامعه شناسی دبیر اموزش و پرورش
۱۲۰۸. عبدالله قهقایی
۱۲۰۹. امین محمد پور فتح دانشجوی رایانه
۱۲۱۰. مهدیه لطفی دکترا مدیریت گردشگری
۱۲۱۱. شیما بدرطالع آموزگار آموزش و پرورش
۱۲۱۲. فتانه دشتی لیسانسیه علوم سیاسی زبان انگلیسی
۱۲۱۳. پریسا براتی لیسانس علوم تربیتی
۱۲۱۴. بهاره سلیمانی – فعال محیط زیست و راهنمای گردشگری
۱۲۱۵. موسی خانی – دانش‌آموخته فلسفه
۱۲۱۶. علیرضا حاجی اشرفی. راهنمای گردشگری. دبیر انجمن توانمندیها ، خدمات و توسعه گردشگری ایران و عضو شبکه میراثی. اسنان تهران
۱۲۱۷. بهناز بوذری مدرس دانشگاه ادبیات نمایشی
۱۲۱۸. مریم باقری. کارشناس ارشد جامعه شناسی و دانشجوی کارشناسی ارشد روزنامه نگاری علامه. روزنامه نگار
۱۲۱۹. فاطمه حسن نیا .فارغ التحصیل کارشناسی محیط زیست وفعال مدنی
۱۲۲۰. احسان احراری ارشد پژوهشگری خوارزمی
۱۲۲۱. مژگان حاجی زادگان- دانشجوی ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی
۱۲۲۲. جواد رحیم پور،ارشد اقتصاد،فعال در زمینه حفاظت از گونه هوبره
۱۲۲۳. منیژه ایمانی دبیر بازنشسته آموزش و پرورش
۱۲۲۴. آبوالقاسم علیقارداشی، هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی
۱۲۲۵. جواد حاتمی- دانشیار دانشگاه تربیت مدرس
۱۲۲۶. سارا باقرپور مهندس کامپیوتر
۱۲۲۷. حامد میرزاده…فعال محیط زیست – انجمن کوهنوردی جنوبغرب تهران
۱۲۲۸. محبوبه شهروی، کارشناس معماری، فعال در زمینه کوهنوردی فنی
۱۲۲۹. مرتضی میرزانژاد – دانشجو دکتری علوم سیاسی
۱۲۳۰. فرزاد حمدی، دکترای مهندسی و علم مواد
۱۲۳۱. کامبیز محمد صالحی
۱۲۳۲. نجمه جمشیدی روزنامه نگار
۱۲۳۳. نسیم بنی‌کمالی، کارشناس ارشد محیط زیست
۱۲۳۴. محمدحسین باقری فارغ لتحصیل دانشگاه امام صادق (ع)
۱۲۳۵. زهرا نوذری؛ دانشجوی دکتری جامعه شناسی دانشگاه تهران مرکز
۱۲۳۶. عرفان آسکانی دانشجوی ارشد جامعه شناسی دانشگاه خوارزمی
۱۲۳۷. مریم نورائى نژاد کارشناس ارشد ارتباطات اجتماعی
۱۲۳۸. علی دوست منصوری. کارشناسی ارشد تعلیم و تربیت
۱۲۳۹. مهران رجبی فولادکلایی مهندس اکتشاف معدن و مدیر عامل شرکت معدنی فعال محیط زیست
۱۲۴۰. منصوره محمدی..فعال محیط زیست
۱۲۴۱. محمد جواد حق شناس دکتراى روابط بین الملل هیات علمى دانشگاه ازاد اسلامى تهران مرکز
۱۲۴۲. الهه معروضی
۱۲۴۳. حمید عباسی عضو هیات علمی
۱۲۴۴. احمد رضا شریف نایینی _ کار شناس اقتصاد بازرگانی . دانشگاه مازندران . بابلسر
۱۲۴۵. سمیه شهریسوند دبیر و فعال اجتماعی
۱۲۴۶. غلامرضا مهدوی بیولوژیست
۱۲۴۷. کامله نصیری پیربازاری .استادیار دانشگاه گیلان
۱۲۴۸. سپیده خرم کارشناس حسابداری
۱۲۴۹. میلاد ایوبی دانشجوی رشته زبان انگلیسی دانشگاه آزاد یزد
۱۲۵۰. علی گلرو دانشجوی مهندسی راه آهن دانشگاه اصفهان
۱۲۵۱. آررو ناهبد کارشناس مدیریت بازرگانیس
۱۲۵۲. یونس اکبری، دانشجوی دکتری جامعه شناسی
۱۲۵۳. سحر جعفری کارشناس ارشد علوم و مهندسی محیط زیست دانشگاه تهران
۱۲۵۴. نازیلا نوری متخصص زنان
۱۲۵۵. مژگان حاجی زادگان دانشجوی ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی
۱۲۵۶. تیمور باقری کودکانی،دبیر بازنشسته،فعال صنفی فرهنگیان
۱۲۵۷. پروانه آقائی
۱۲۵۸. سیده اسما موسوی دانشجوی زبان و ادبیات فارسی
۱۲۵۹. علیرضا اعتباریان کارشناس ارشد علوم سیاسی دانشگاه اصفهان
۱۲۶۰. محسن بهرامی، فوق لیسانس فیزیک.
۱۲۶۱. هما فقیهی مهندس منابع طبیعی_محیط زیست
۱۲۶۲. محمد شیر کارشناسی ارشد پژوهش علوم اجتماعی فردوسی مشهد
۱۲۶۳. مهدی غلامزاده کارشناسی ارشد جامعه شناسی
۱۲۶۴. علی اصغر یامی کار افرین فرهنگسرای کار
۱۲۶۵. جلیل حضرتى فعال اجتماعى
۱۲۶۶. پرستو نقیبی ،کارشناس ارشد مطالعات ترجمه
۱۲۶۷. علیرضا شبیری،دبیر ادبیات فارسی.
۱۲۶۸. شبنم اسماعیلی – کارشناس ارشد انسان شناسی
۱۲۶۹. سعید محمدی، کارشناس ارشد کشاورزی، دامپروری
۱۲۷۰. سید جواد حسینی … سرگروه تاریخ خراسان رضوی
۱۲۷۱. فرنگیس بیات دکتری علوم سیاسی
۱۲۷۲. شهناز افشار کارشناس زیست شناسی
۱۲۷۳. فرزانه نهاری کارشناس ارشد مهندسی کشاورزی
۱۲۷۴. کبرا خونگرم خوش،کارشناس ارشد زبان وادبیات فارسی
۱۲۷۵. علیرضا ناظمی
۱۲۷۶. مهدی زنگنه کارشناس حقوق
۱۲۷۷. مینا استقامت. پژوهشگر و فعال محیط زیست
۱۲۷۸. محمدرضا اسماعیل نیا. کارشناس ارشد انسان شناسی
۱۲۷۹. سیده پریسا سجادی، دانشجوی زبانهای مدرن.
۱۲۸۰. دکتر علی فیروزپور پزشک عمومی
۱۲۸۱. نفیسه خیالى کارشناس حسابدارى
۱۲۸۲. الناز نیک‌دهقان دانشجوی کارشناسی ارشد روزنامه‌نگاری دانشگاه علامه طباطبایی
۱۲۸۳. گندم رحیمی – دانشجو
۱۲۸۴. محمدرضا احمدیان کوه‌نورد
۱۲۸۵. شریفه شریعت دانشجو
۱۲۸۶. سعید گودرزی دانشجوی ارشد جامعه شناسی
۱۲۸۷. فرزانه فرهنگ کارشناس خاکشناسی
۱۲۸۸. بهار سلاح ورزی دانشجوی دکترا منابع طبیعی و خبرنگار محیط زیست
۱۲۸۹. اسما صادقی
۱۲۹۰. میلاد صفائی کارشناسی برق
۱۲۹۱. زهرا قربانی کارشناس ارشد محیط زیست
۱۲۹۲. نیما صادقی، کارشناس معماری
۱۲۹۳. سید هادی عظیمی. فعال سیاسی اصلاح طلب
۱۲۹۴. رضا شامیری – بازرگانی بین الملل
۱۲۹۵. فرحناز روحی کارشناس ارشد روانشناسی بالینی.
۱۲۹۶. فاطمه باباخانی خبرنگار محیط زیست
۱۲۹۷. پیمان اسماعیلی
۱۲۹۸. سید مرتضی موسوی،کارشناس هوانوردی
۱۲۹۹. وحید عامری، کارشناس ارشد پژوهش هنر
۱۳۰۰. سمانه جعفری کارشناسی ارشد علوم ارتباطات
۱۳۰۱. ایرج اسدی هیات علمی دانشگاه مازندران
۱۳۰۲. سجاد سلیمان پناه .دانشجوی رشته علوم اجتماعی .مقطع کارشناسی
۱۳۰۳. دکتر رمضان نیرومند – پزشک عمومی
۱۳۰۴. رامین عبیری دانشیار علوم پزشکی کرمانشاه
۱۳۰۵. شیوا احیائی فعال محیط زیست در ارتباط با کودکان
۱۳۰۶. سمیرا موسویان
۱۳۰۷. بهمن طهماسبی.دانشجوی کارشناسی ارشد جغرافیا و برنامه ریزی روستایی.دانشگاه تهران
۱۳۰۸. هدایت جعفرنژاد دانشجوی ارشد مدیریت خدمات اجتماعی علامه طباطبایی
۱۳۰۹. لیلا بهشتی دانشجوی ارشد مدیریت مالی علاقمند به محیط زیست.
۱۳۱۰. اکرم حمیدیان، هیت علمی جامعه شناسی دانشگاه پیام نور
۱۳۱۱. محمدحسین روشن،روانپزشک،رئیس انجمن روانپزشکان فارس
۱۳۱۲. نیلوفر افشاریان کارشناسی ارشد طراحی شهری
۱۳۱۳. یوسف رفاهیت-معلم-همدان
۱۳۱۴. بهراد فرخنده فعال محیط زیست
۱۳۱۵. سمیه سادات رضوی دانشجوی دکترای حقوق
۱۳۱۶. مینا راد – کارشناس ارشد طراحی شهری
۱۳۱۷. سارا حقوقی کارشناس ارشد مدیریت دولتی
۱۳۱۸. سعید ملائی مهندس مکانیک و لیسانس آمار ریاضی
۱۳۱۹. قاسم قاسمی اصل دانشجوی کارشناسی ارشد روان شناسی دانشگاه خوارزمی تهران
۱۳۲۰. فاطمه انگوپاکارشناس ارشد تاریخ ایران اسلامی
۱۳۲۱. امجد هدایتی
۱۳۲۲. سمیه صالحی کارشناس ارشد مهندسی آب
۱۳۲۳. عزت اله توازهی دوستدار محیط زیست
۱۳۲۴. معصومه کمالی ..ارشد جامعه شناسی
۱۳۲۵. هرمز گرجی .،پزشک
۱۳۲۶. علی شاکر دانشجوی دکتری ارتباطات علامه طباطبایی و عضو انجمن مطالعات فرهنگی و ارتباطات
۱۳۲۷. احمد ذبیحی کارشناس علوم تربیتی
۱۳۲۸. فاطمه نصراصفهانی، دانشجوی دکتری جامعه شناسی
۱۳۲۹. منصوره فرح زادی دبیر شیمی بازنشسته
۱۳۳۰. فاطمه علمی دانشجوی دکتری جامعه شناسی
۱۳۳۱. جمیله ذوقی کارشناس ادبیات
۱۳۳۲. معصومه صدری
۱۳۳۳. حسن آصالح، مهندسی آب
۱۳۳۴. عبدالحمید ورانلو
۱۳۳۵. مازیار مرادی
۱۳۳۶. شهرام قاسمی پژوهشگر
۱۳۳۷. عدنان اکبری – دانشجوی روانشناسی
۱۳۳۸. سپیده ابوذری -شهرساز و فعال اجتماعی
۱۳۳۹. طاهرسعادت
۱۳۴۰. اسماعیل فکوری مدیر عامل سمن حمایت از کل وبز منطقه اشکورات بخش رحیم آباد شهرستان رودسر
۱۳۴۱. علی کریمی لیسانس نقاشی ودبیر هنر
۱۳۴۲. فرخنده قربانی.دبیر ودبیر ngo فرهنگ ورسانه
۱۳۴۳. سهیلا صادقی ارشد تاریخ وفلسفه آموزش وپرورش .فرهنگی هستم .
۱۳۴۴. مرتضی باقری-دانشجوی کارشناسی_رشته معماری
۱۳۴۵. علیرضا کریمی دانش‌آموخته دانشگاه علم و صنعت ایران
۱۳۴۶. صادق رمضانزاده – ارشد فلسفه
۱۳۴۷. آرزو میرزاخانی خبرنگار محیط زیست. دانشجوی ارشد بیولوژی
۱۳۴۸. داریوش سنجری پور، دانش آموخته علوم اجتماعی و مطالعات آمریکای لاتین دانشگاه تهران
۱۳۴۹. سید هادی موسوی سجاد، کارشناس ارشد مدیریت اجرایی،‌فعال سیاسی، فرهنگی
۱۳۵۰. پرویز دانشمند،فعال بازار طلا
۱۳۵۱. سید ایمان رضوی، دانشجوی دکترای علوم سیاسی، دانشگاه فردوسی مشهد
۱۳۵۲. امیر عباس امامی دانشجوی دکتری اقتصاد تربیت مدرس
۱۳۵۳. محمد رضا خیاط محمدی
۱۳۵۴. محمد حاتمی کیا دانشجوی دکتری جامعه شناسی دانشگاه آزاد دهاقان
۱۳۵۵. محمد هدایتی. دانشجوی دکتری جامعه شناسی دانشگاه شهید بهشتی تهران
۱۳۵۶. عاطفه امیدوار-لیسانس منابع طبیعی-محیط زیست
۱۳۵۷. علی مرشدی‌زاد عضو هیات علمی دانشگاه شاهد
۱۳۵۸. زینب نعمتی. دانشجوی برنامه ریزی شهری خوارزمی تهران
۱۳۵۹. محمد مظاهری ، کارشناس ارشد حقوق بین الملل ، لطفا” نام من را هم اضافه کنید .
۱۳۶۰. علیرضا حاتمی کارشناس گرافیک
۱۳۶۱. حسین گنج خانی
۱۳۶۲. سیده رضیه اکرمی، دانشجوی دکترا جغرافیا برنامه ریزی روستایی دانشگاه شهیدبهشتی
۱۳۶۳. سوسن امینی کارشناس ارشدپژوهشگر اجتماعی و کارشناس ارشد تاریخ جهان
۱۳۶۴. احمد نورحسینی
۱۳۶۵. فرشته اشتری- کارشناس علوم تربیتی
۱۳۶۶. فهیمه رضایی وکیل دادگستری
۱۳۶۷. دکتر مرتضی ناعمه، فوق تخصص زنان
۱۳۶۸. مصطفی کدکنی
۱۳۶۹. شهرزاد رحیمیان ، کارشناسى کامپیوتر
۱۳۷۰. مصطفا مهر آرا. پزشک
۱۳۷۱. معصومه میرمطهری، کارشناسی مهندسی کشاورزی
۱۳۷۲. میترا البرزی منش، دانشجوی دکترای محیط زیست و کنشگر محیط زیست
۱۳۷۳. محمدرضا معتمدی، دهیار آیینه ورزون دماوند
۱۳۷۴. یاسر احمدی نژاد ، دانشجوی حقوق
۱۳۷۵. محمد رضا خیاط محمدی کارشناس ارشد ادیان و عرفان
۱۳۷۶. رضا اصلانی کارشناس ارشد بازاریابی بین الملل دانشجوی دکتری
۱۳۷۷. امیر هومان صرافی مهندس کامپیوتر گرایش نرم افزار
۱۳۷۸. زینب صراحتی، کارشناس گردشگری
۱۳۷۹. سید حسین موسوی، دانشجوی پژوهشگری اجتماعی
۱۳۸۰. عباس خیام، کارشناس محیط زیست
۱۳۸۱. محمود داواران ، دکتر برنامه ریزی شهری
۱۳۸۲. رحیم محمدی، دکترای جامعه شناسی
۱۳۸۳. محمد نجفی زاده . دانشجو کارشناسی مدیریت مالی دانشگاه یزد
۱۳۸۴. مژگان کاشانی. کارشناس روانشناسی
۱۳۸۵. مهرشاد اسماعیلی، دامپزشک
۱۳۸۶. غزاله حجتی، دانشجوی دکتری فلسفه ی دین، مترجم
۱۳۸۷. ماتیسا کازرونى ، فوق لیسانس نقاشى
۱۳۸۸. علی لویمی ،‌دانشجوی ارشد جامعه شناسی
۱۳۸۹. طوبا اورنگ، کارشناس ارشد روانشناسی، نویسنده کودک و نوجوان _ ناشر
۱۳۹۰. ملیحه سبطی کارشناس ارشد تاریخ ایران باستان
۱۳۹۱. سارا کریمی .کارشناس فنی صنایع دستی .دبیر و دوستدار محیط زیست
۱۳۹۲. حجت اله سلیمی . دانشجوی کارشناسی ارشد پژوهشگری .
۱۳۹۳. عبدالعلی شجاعی، کارشناس ارشد مدیریت آموزشی، فرهنگی و فعال سیاسی
۱۳۹۴. آناهیتا زمانی. کارشناسی ارشد برنامه ریزی مدیریت و آموزش محیط زیست. کنشگر محیط زیستی
۱۳۹۵. زکریا نوری کارشناس مدیریت اطلاعات سلامت و کنشگر زیست محیطی
۱۳۹۶. ماه فرید منصوریان، دکترای برنامه ریزی شهری و منطقه ای
۱۳۹۷. زهرا رضایى دبیر
۱۳۹۸. معصومه میرمطهری، کارشناسی مهندسی کشاورزی
۱۳۹۹. حسین گنج خانی، کاردانی برق صنعتی
۱۴۰۰. شبنم حساس لیسانس ادبیات، دوستدار محیط زیست
۱۴۰۱. شروان شعاعی ، دکترای دندان پزشکی، کنشگر محیط زیست و سلامت
۱۴۰۲. فریبا کاظمی کارشناس ارشد زمین شناسی
۱۴۰۳. معصومه بیگی ، مدرس زبان
۱۴۰۴. منصور فلاح راد فوق لیسانس حفاظت خاک و آبخیزداری از دانشگاه تهران
۱۴۰۵. شیوا نیکزاد کارشناس ارشد مدیریت شهری
۱۴۰۶. ژاله فتحی کارشناس ارشد جغرافیای سیاسی
۱۴۰۷. دینا تقی پور دانشجوی ارشد مردم شناسی
۱۴۰۸. امیرحسن موسوی،‌دانشجوی دکتری فلسفه
۱۴۰۹. شعله محیط
۱۴۱۰. رضا فرحان، دندانپزشک
۱۴۱۱. فرشته سلیمانی دبیر
۱۴۱۲. مریم خوشحال…لیسانس معماری
۱۴۱۳. زینب رجبی. ارشد الودگی محیط زیست
۱۴۱۴. مصطفی مومن نیا- کارشناسی مدیریت
۱۴۱۵. داود جعفری فعال گردشگری
۱۴۱۶. مهرداد مصطفایی
۱۴۱۷. فرزانه شایگان
۱۴۱۸. حمیرا طیبی پور لیسانس حسابداری ..فعال محیط زیست (مسیول رفتگران طبیعت استان فارس)
۱۴۱۹. مریم قره باغی، دانشجوی ارشد منابع آب
۱۴۲۰. وحید زبرجدی، مجسمه ساز
۱۴۲۱. جلیله جعفری دبیربازنشسته
۱۴۲۲. حجت اله درویشی..کارشناس کامپیوتر
۱۴۲۳. امیرعباس نجفی پور، دانشجوی دکتری گردشگری
۱۴۲۴. صادق جزایری
۱۴۲۵. محمود موسوی ،‌کارشناس علوم اداری.فرهنگی
۱۴۲۶. علی شایان دندانپزشک
۱۴۲۷. ایمان معماریان دامپزشک حیات وحش
۱۴۲۸. طاهره نقی یی دبیر ریاضی( بازنشسته)
۱۴۲۹. ‌محمدرضا توسلی کارشناس ارشد علوم قرآنی
۱۴۳۰. اکرم میررضایی، ارشد مهندسی طراحی محیط
۱۴۳۱. محمد علی زحمتکش فرهنگی
۱۴۳۲. شعله قربانی، کارشناس ارشد مدیریت محیط زیست
۱۴۳۳. حسین عالمگیر فرهنگی باز نشسته
۱۴۳۴. مهدی قناد .ارشد علوم اجتماعی.موافقم
۱۴۳۵. مرضیه رستمی کارشناس ارشد فیزیک
۱۴۳۶. زهراناظم زاده دانشجوی کارشناسی مترجمی زبان فارسی دانشگاه آنکارا
۱۴۳۷. حسن صابریان بازنشسته.
۱۴۳۸. قاسم بغلانی شاعر
۱۴۳۹. سید ایمان رضوی، دانشجوی دکترای علوم سیاسی
۱۴۴۰. سعید هادیخانی دانشجوی علوم سیاسی
۱۴۴۱. ناهید خلیل نژاد ، دبیر
۱۴۴۲. شبنم صحرایی کارشناس ارشد حقوق خصوصی امضا میکنم
۱۴۴۳. زهرا جدیدفرد دانشجوی ارشد رباتیک
۱۴۴۴. آرین اعتباریان، کارشناس ارشد عمران و MIB
۱۴۴۵. بهناز شعبانی کارشناس بهداشت محیط
۱۴۴۶. سجاد چراغی، دانشجوی سابق
۱۴۴۷. پویه سالار , کارشناس فیزیک
۱۴۴۸. سارا فرهادیان، خبرنگار و فعال محیط زیست
۱۴۴۹. محمد تقی شرافت کارشناس امور مالی دهیاران
۱۴۵۰. علیرضا نجفی مترجم
۱۴۵۱. عباس محمدیان،مهندس عمران(عمران)
۱۴۵۲. داود حسینی پژوهشگر و مدرس دانشگاه
۱۴۵۳. مریم چهاربالشی- دانشجو- مترجم و ویراستار
۱۴۵۴. جعفر نصیری، دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت تکنولوژی دانشگاه علم و صنعت ایران
۱۴۵۵. شیرین پارسی، فعال محیط زیست
۱۴۵۶. افسانه عالم کارشناس ارشد گرافیک دانشگاه تهران
۱۴۵۷. رضا مقدم، کارشناس مدیریت گردشگری
۱۴۵۸. ارش بابادی
۱۴۵۹. عاطفه مهرابی کارشناس ارشد حقوق جزا و جرم شناسی
۱۴۶۰. فتح اله حنیف زاده بازنشسته
۱۴۶۱. فرشته یزدی دبیر بازنشسته
۱۴۶۲. مصطفی جلیلی معمار
۱۴۶۳. الهام ونهری کارشناس برق
۱۴۶۴. خدیجه کشاورز دبیر بازنشسته
۱۴۶۵. هانیه رسولی، کارشناس برق
۱۴۶۶. امیر ریاضی
۱۴۶۷. کیوان ضرابی
۱۴۶۸. احسان رضائی
۱۴۶۹. منصوره نبی قهرودی
۱۴۷۰. آهنگ احمدى ، فارغ تحصیل عکاسى. حامى و دوستدار محیط زیست
۱۴۷۱. فیروز احمرى پور، بازنشسته هما
۱۴۷۲. ابراهیم فراهانی کارشناس مسائل خاورمیانه
۱۴۷۳. پریسا کریمی کارشناس ارشد روانسنجی
۱۴۷۴. عاطفه براهیم زاده
۱۴۷۵. جمال الدین کربلایی پور مدرس کانون زبان ایران
۱۴۷۶. بهدخت بهمرام _ معمار
۱۴۷۷. حامد کامیارنسب، کارشناس ارشد برق قدرت،‌دانشگاه چمران اهواز
۱۴۷۸. محمدامین کربلایی پور،‌دانشجوی کارشناسی بهداشت حرفه ای
۱۴۷۹. الناز توانا هستم، دکترای ادبیات فارسی گرایش ادبیات غنایی
۱۴۸۰. مهری فریضی ، دوستدار محیط زیست ، امضا می کنم
۱۴۸۱. شروین وطنی شهمیرزادی. ارشد جامعه شناسی
۱۴۸۲. عارف بیژن کارشناس روابط بین الملل
۱۴۸۳. رضا محمدطاهری هستم. دانش اموخته عمران و فعال محیط زیست
۱۴۸۴. زهرا مهرابی وکیل و مدرس دانشگاه
۱۴۸۵. فهیمه مردانی هستم دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی
۱۴۸۶. على نیک بین
۱۴۸۷. حبیب اللە ساعد موچشی ،کارشناس زیست شناسی و فعال محیط زیست
۱۴۸۸. فرشید مهدیکار، کارشناس کشاورزی، فعال اجتماعی
۱۴۸۹. مهرنوش مهرجو هستم ،‌لیسانس علوم سیاسی
۱۴۹۰. مریم اقبالی
۱۴۹۱. همایون حاتمی- کنشگر محیط زیست
۱۴۹۲. گیتاشکری، طراح
۱۴۹۳. کتایون شایق هستم
۱۴۹۴. شهلا سمسارزاده – مهندس کامپیوتر
۱۴۹۵. بابک برفه ای،‌دانشجوی پزشکی عمومی
۱۴۹۶. سجاد قاسمی، کارشناس ارشد HSE
۱۴۹۷. مهدی دانش کارشناس ارشد بازرگانی
۱۴۹۸. هنگامه پاکیزه ر اد
۱۴۹۹. خسرو فری – دانشجوی دکترای مرمت معماری
۱۵۰۰. کاوه جوادیه، مشاور اسبق سازمان حفاظت محیط زیست،‌کارشناس ارشد مهندسی و برنامه ریزی حمل و نقل و ترافیک
۱۵۰۱. علی شریفى امید – لیسانس طراحى صنعتى- طراح داخلى
۱۵۰۲. محسن گودینی – ارشد – فرهنگ و زبان های باستانی
۱۵۰۳. رویا افشار،نویسنده ، کارگردان وبازیگر
۱۵۰۴. میلاد صفری ، کارشناس شهرسازی
۱۵۰۵. هادی عبادی، هیت علمی دانشگاه رازی کرمانشاه
۱۵۰۶. زهره حسینی- کارشناس و فعال محیط زیست
۱۵۰۷. مهروز زیکساری، کارشناس ارشد و فعال محیط زیست
۱۵۰۸. نرگس صارمی ،‌دانشجو خبرنگاری
۱۵۰۹. سیما پاتیمار / برنامه ساز محیط زیست
۱۵۱۰. عزیزاله زارعی کارشناسی ارشد جامعه شناسی
۱۵۱۱. رضا اصغری آذر ،‌فعال دانشجویی و دانشجوی الهیات دانشگاه تهران
۱۵۱۲. غلامحسین سهرابی، نقاش ومجسمه ساز
۱۵۱۳. علی حیاتی فعال محیط زیست
۱۵۱۴. فرشید مقدم – پژوهشگر اجتماعی
۱۵۱۵. مرجان ملاحسینی … دانشجوی دکتری علوم و مهندسی صنایع غذائی ..‌. تسهیلگر اجتماعی و فعال محیط زیست.
۱۵۱۶. منیره گلپور، دانشجو دکتری دانشگاه علوم پزشکی مازندران
۱۵۱۷. ناصر اشکیانى فعال ملى و مذهبى و محیط زیست
۱۵۱۸. لیلا ضرابی شاعر و نویسنده
۱۵۱۹. پریسا ترکاشوند هنرمند و فعال اجتماعی
۱۵۲۰. میثم فرجمندی، کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی
۱۵۲۱. رضا (سیاوش) ادیبی, معلم علاقه مند به محیط زیست.
۱۵۲۲. هادی عمند دانش آموخته علم و صنعت و علامه طباطبایی
۱۵۲۳. نگار اژدری کارشناس ارشد ریاضی فعال اجتماعی و مدرس
۱۵۲۴. فاطمه رهنما. کارشناسی ارشد پژوهش اجتماعی
۱۵۲۵. مهتاب زراعت دوست
۱۵۲۶. فریده خرمی، مترجم
۱۵۲۷. پدرام معتمدی، دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی امنیت اطلاعات، دانشگاه امیرکبیر
۱۵۲۸. سپهر عموزاده، شاعر و دانشجوی پزشکی دانشگاه تهران
۱۵۲۹. معصومه عباسی، روان شناس
۱۵۳۰. محمد حسین ذوالفقاری کار مند باز نشسته
۱۵۳۱. محمدحامد پورجعفری،‌کارشناس ارشد روزنامه نگاری و
۱۵۳۲. محمدرضا شیران مهندس الکترونیک
۱۵۳۳. لیلا فولادوند فیلمساز مستند
۱۵۳۴. رضا میر، نوازنده
۱۵۳۵. محمدرضا بخرد، فعال محیط زیست
۱۵۳۶. محمد حسین نظری،‌فیلمساز مستند
۱۵۳۷. زهره مجیدی بازنشسته اموزش وپرورش۰از
۱۵۳۸. محسن صالحی لیسانس حسابداری
۱۵۳۹. مژگان تقی زاده ،‌لیسانس زبان_ معلم
۱۵۴۰. مهین بابایی،‌کارشناس ارشد بیوشیمی
۱۵۴۱. محمد حسین سرجوقیان کارمند بازنشسته فولاد خوزستان
۱۵۴۲. مریم عبدالمحمدی،فعال محیط زیست
۱۵۴۳. سیاوش شهبازی، فوق لیسانس مهندسی محیط زیست
۱۵۴۴. صائده تمجیدى
۱۵۴۵. محمد امین زارع.دانشجوی دکتری
۱۵۴۶. حسین کبیر کارشناس پژوهشگری علوم اجتماعی
۱۵۴۷. محمدرضا محمدی دانشجوی ازشد علوم اجتماعی دانشگاه یزد
۱۵۴۸. لیلا حمیدنژاد.کارشناسی علوم اجتماعی
۱۵۴۹. زیبا خوشبخت ارشد تاریخ ایران باستان
۱۵۵۰. مهدی فراهانی / دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت آموزشی
۱۵۵۱. برزو کمالی، کارشناس مهندسی کنترل و ابزار دقیق
۱۵۵۲. سحر طالبی. دانشجو دکتری جامعه شناسی
۱۵۵۳. سید مصطفی حسینی . مهندس مکانیک .
۱۵۵۴. سید محمد موسوی شهرآبادی، کارشناس اقتصاد
۱۵۵۵. لیلا بوستانی، کارشناس ارشد جامعه شناسی
۱۵۵۶. مینا پاچیده، طراح
۱۵۵۷. پریشا همامی .کارشناس شیمی.مدیر مدرسه طبیعت تی تی
۱۵۵۸. کبری حمید نݫاد کارشناس زیست شناسی
۱۵۵۹. سالار بی باک،‌کارشناس کارگردانی
۱۵۶۰. علی کریمی ،‌پزشک
۱۵۶۱. مریم گرشاسبی – مهندسی عمران
۱۵۶۲. محمد صالحی حیدری،‌کارشناس شهرسازی
۱۵۶۳. ناهید رضازاده، دانشجو
۱۵۶۴. مهسا رضائیان ،ارشد مدیریت
۱۵۶۵. الهه اذر، دانشجوی کارشناسی ارشد ،
۱۵۶۶. شایان احسانی دانشجو
۱۵۶۷. راضیه شامخ نیا. دانشجوی دکتری جامعه شناسی
۱۵۶۸. دکتر شهناز شایانفر-جراح زنان
۱۵۶۹. میثم مشایخی کارشناس ارشد تنوع زیستی – خوشنویس
۱۵۷۰. مجتبی تمیمی،‌کنش گر محیط زیست
۱۵۷۱. آزاده موذن زاده، مدرس زبان/ دوبلور
۱۵۷۲. فاطمه سیاوشی، کارشناس برق
۱۵۷۳. عادل مرادپور، کارشناسی ارشد جغرافیای سیاسی
۱۵۷۴. سایه مرآت/ کارشناس معمارى
۱۵۷۵. لاله بخششی ؛ مدرس تعلیم و تربیت و رفتار و کار با کودک.
۱۵۷۶. محمود احمدی
۱۵۷۷. احسان طالبی، دانشجوی کارشناسی ارشد محیط‌زیست
۱۵۷۸. سیامک قلی زاده/ روزنامه نگار
۱۵۷۹. فرزاد رضائی دانشجوی مهندسی محیط زیست
۱۵۸۰. سید احمد به گزین- دکترای متالورژی- دانشگاه فنی و حرفه ای
۱۵۸۱. مهرسا آفرین دکترای ژنتیک
۱۵۸۲. لیلا احمدی
۱۵۸۳. محمد جواد متقی/ کارشناسی ارشد مدیریت کارآفرینی
۱۵۸۴. نفیسه زارع کهن ،دانشجوی دکتری علوم ارتباطات
۱۵۸۵. مهدی نصرتی فعال محیط زیست
۱۵۸۶. میلاد عزیزی،‌دانشجوی دکتری حقوق عمومی
۱۵۸۷. مهدی غریبی بی سواد
۱۵۸۸. ناهید رئیسی فرهنگی
۱۵۸۹. حسن سامانی، ارشد علوم سیاسی
۱۵۹۰. شوان درخشانی فعال محیط زیست.
۱۵۹۱. علیرضا فتحی لیسانس موسیقی
۱۵۹۲. سید جواد آقاجری عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز
۱۵۹۳. آتوسا وزیری دانشجوی محیط زیست
۱۵۹۴. حجت اله شریفی
۱۵۹۵. بهزاد فلاح دانشجوی دکترا حقوق عمومی, مولف کتاب و مقالات حقوق محیط زیست
۱۵۹۶. محمود ایرانی، دکتری علوم سیاسی، بهشتی
۱۵۹۷. نیره خادمی_خبرنگار روزنامه شهروند امضا می‌کنم و هرگز باورم نمیشه ایشون خودکشی کرده.. هرگز و هرگز
۱۵۹۸. محمد مهدی شکی لیسانس مدیریت دولتی
۱۵۹۹. شبنم قبادی نیا دانشجوی روزنامه نگاری
۱۶۰۰. فریناز عسگری.
۱۶۰۱. حسن ملک پور , کارشناس ارشد معماری و شهرسازی ,
۱۶۰۲. شیوا حجتی پور، تهران
۱۶۰۳. ریحانه اصلان زاده دانشجوی دکتری جامعه شناسی دانشگاه تهران
۱۶۰۴. بهمن تارازی ، دیپلم
۱۶۰۵. علیرضا آقایی کارشناس ارشد مهندسی مکانیک.
۱۶۰۶. محمد دروگر ، لیسانس تاریخ – پژوهشگر تاریخ معاصر
۱۶۰۷. حسین سعدآبادی، لیسانس فیزیک
۱۶۰۸. فرزانه تنگستانی .کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی
۱۶۰۹. سید کریم یعقوبی فوق دیپلم شغل ازاد
۱۶۱۰. امیر محمدی، دبیر تاریخ
۱۶۱۱. آیدا شهسوار، کارشناسی ارشد معماری منظر
۱۶۱۲. صادق میرویسی نیک دانشجوی دکتری علوم سیاسی
۱۶۱۳. محمد رضا فرخنده،‌مهندس مکانیک
۱۶۱۴. مجتبی اکبری. کارشناسی فلسفه غرب
۱۶۱۵. زهرا سادات ابراهیمی،‌کارشناس مدیریت دولتی
۱۶۱۶. مستانه حبیبی دانشجوی ارشد روانشناسی بالینی
۱۶۱۷. بهنام خداپناه، مترجم
۱۶۱۸. منا عامرى
۱۶۱۹. شایان مرشدی ، ارشد علوم شناختی
۱۶۲۰. مهدیه فرضی – فعال محیط زیست.
۱۶۲۱. مهدی عسکری ، کارشناس ارشد مردم شناسی ،‌دبیر آموزش و پرورش
۱۶۲۲. سعید سعیدى
۱۶۲۳. محسن قریب
۱۶۲۴. سجاد صابری دانشجوی ارشد ادبیات انگلیسی
۱۶۲۵. فاطمه یعقوبی، دانشجوی کارشناسی ارشد زبان انگلیسی
۱۶۲۶. امیرعلی ذوالفقاری، مهندس متالورژی
۱۶۲۷. چیترانادری ، فارغ التحصیل سینما و کارشناس تئاتر
۱۶۲۸. معصومه اشرفی، کارشناس ارشد مطالعات فرهنگی
۱۶۲۹. سجاد درویش، کارشناس مهندسی صنایع
۱۶۳۰. منصورعبدالهی پناه دکتری حقوق و مدرس دانشگاه
۱۶۳۱. فاطیما حیدری ، مستند ساز
۱۶۳۲. زینب شربتی، کارشناس ارشد محیط زیست
۱۶۳۳. سیدرضا دلبری دانشجوی مهندسی مالی دانشگاه امیرکبیر
۱۶۳۴. حسین بزرگ ، مهندس مواد سرامیک
۱۶۳۵. پدرام کمالی اردکانی دانشجوی کارشناسی علوم سیاسی دانشگاه شیراز
۱۶۳۶. روزبه‌جامه‌شورانی فعال سیاسی‌-اجتماعی
۱۶۳۷. مریم دانشور
۱۶۳۸. افروز توکلی
۱۶۳۹. حامد سیاسی راد، روزنامه نگار و کارشناسی حقوق آزاد تهران جنوب
۱۶۴۰. میلاد ایجاد،‌کارشناسی برق
۱۶۴۱. سارا مرادی پور، کارشناس ارشد باغبانی_ فعال محیط زیست
۱۶۴۲. گیتا ارتفاعی،‌کارشناسی ریاضیات کاربردی
۱۶۴۳. محسن مومنی ، مدیریت بازاریابی
۱۶۴۴. صبا پروانک، کارشناسی تکنولوژی آموزشی
۱۶۴۵. محمد اسدی، کارشناس ارشد مدیریت mba
۱۶۴۶. توحید نوبهار کارشناسی حقوق دانشگاه تبریز
۱۶۴۷. رامین بهزاد کارشناسی حقوق تبریز
۱۶۴۸. محمد روستایی دانشجوی گردشگری
۱۶۴۹. دکتر مریم علمدار ساروی، پزشک
۱۶۵۰. عاطفه نبوی، دانشجوی روزنامه نگاری
۱۶۵۱. محمد حافظی. کارشناس ارشد زیست شناسی
۱۶۵۲. محمد مساعد، دانشجوی کارشناسی ارشد پژوهش اجتماعی
۱۶۵۳. روح الله مهدی پناه، فعال فرهنگی، کارشناس ارشد علوم ارتباطات اجتماعی
۱۶۵۴. علیرضا عرب فوق دیپلم لجستیک
۱۶۵۵. مونا صابری.کارشناشی ارشد حقوق
۱۶۵۶. هادی میرجعفری فوق لیسانس صنایع
۱۶۵۷. حامد طاهری نیا کارمند اداره a.ta. بخش تجسسی و هویت
۱۶۵۸. رایا نصیری. مستند ساز. عضو انجمن صنفی مستندسازان خانه ی سینما
۱۶۵۹. افشین قنبری دکترای تحلیلگر مساءل غرب آفریقا
۱۶۶۰. مریم ادم زاده، مدرس
۱۶۶۱. محمد روستا – مستندساز
۱۶۶۲. فرشاد خمیس آبادی دانشجوی دکتری دامپزشکی
۱۶۶۳. محمدحسن عزیزی، کارشناس ارشد مدیریت
۱۶۶۴. دکتر مرتضی کاظمی، مدرس دانشگاه و روزنامه نگار اقتصادی
۱۶۶۵. محمد حسین زاده دکتری فیزیولوژی ورزش مدرس دانشگاه
۱۶۶۶. محمدرضا نظری مهر کارشناس حفاظت محیط زیست-گیلان-رشت
۱۶۶۷. سحر عبدل ملکیان، کارشناس ارشد در رشته ی آموزش
۱۶۶۸. فاطمه مولازاده- دانشجوی دکتری پژوهش هنر: ادبیات نمایشی.
۱۶۶۹. پروین بامداد ویراستار
۱۶۷۰. خسرو خانی حسابدار ارشد
۱۶۷۱. فرشاد صنعتی، کارشناس ارشد موسیقی
۱۶۷۲. امین اسلامی ، لیسانس برق-الکترونیک
۱۶۷۳. سروه مام‌قادری – ارشد مردم‌شناسی
۱۶۷۴. حمیدرضا ریاحی، دکترای مهندسی سیستم و صنایع
۱۶۷۵. کامل دلپسند،‌دانشجوی دکتری جامعه شناسی توسعه دانشگاه تهران
۱۶۷۶. مهسا کلامرج الیاسی، دانشجوی انسان شناسی
۱۶۷۷. رباب عماری کارشناس ارشد زبان فرانسه
۱۶۷۸. اکرم شفیعی فر کارشناسی تکنولوژی نرم افزار
۱۶۷۹. کوشا داب، کارشناس ارشد اکولوژی دریا، پژوهشگر و تسهیلگر محیط‌زیست و جوامع بومی و محلی
۱۶۸۰. سارا رحمتی سایه، آرشیتکت/کارشناس ارشد دانشگاه شهید بهشتی
۱۶۸۱. فرهاد لطفی، فعال محیط زیست، نویسنده و مترجم
۱۶۸۲. مجتبی کریمی،‌مهندس
۱۶۸۳. حسین صالحی ارشد عمران دانشگاه صنعتی شاهرود
۱۶۸۴. پرستو شاه ملکی کارشناس ارشد دانشگاه تهران
۱۶۸۵. نیلوفر شیروانی، کارشناسی ارشد متالورژی دانشگاه علم و صنعت
۱۶۸۶. علی صالحی، لیسانس ریاضی دانشگاه اصفهان
۱۶۸۷. سمیرا هاشمی نعمت‌آبادی، پژوهشگر شهری، دانش‌آموخته کارشناسی ارشد مدیریت شهری
۱۶۸۸. احمد مدادی، کارشناس اموزش
۱۶۸۹. سیمین دبیربازنشسته
۱۶۹۰. صوفیا محمودی،‌مترجم و پژوهشگر
۱۶۹۱. مناف یحیی‌پور-روزنامه‌نگار
۱۶۹۲. فاطمه حیدری پزشک و متخصص پاتولوژی
۱۶۹۳. علی صولتی..فرهنگی
۱۶۹۴. فهیمه اذر کارشناسی ارشد fainance
۱۶۹۵. منیر سجادی هستم . هنرمند نقاش.
۱۶۹۶. علی اصغر تیموری،‌پزشک،‌فعال زیست محیطی
۱۶۹۷. عالیه اقدام دوست،‌کارشناس ارشد مدیریت صنعتی
۱۶۹۸. سیدعلی اکبرموسوی کارشناس ارشد مدیریت فناوری ارتباطات
۱۶۹۹. علی خاوری. پزشک.
۱۷۰۰. احمد عالی نژاد
۱۷۰۱. لیلا خدابخش،‌دانشجوی کارشناسی ارشد برنامه‌ریزی توسعه منطقه‌ای
۱۷۰۲. فرهاد نوائی دکتری جامعه شناسی سیاسی
۱۷۰۳. نرجس صادقی؛ دانش آموخته معماری
۱۷۰۴. سارا شمشیری کارشناس ارشد منابع طبیعی
۱۷۰۵. پریسا آزمایش،کارشناس ارشد فلسفه
۱۷۰۶. دامون طهماسبی، دانشجوی علوم کامپیوتر
۱۷۰۷. رسول ریاضی کارشناس ارشد ادبیات
۱۷۰۸. موسی زاهدی دبیر فناوری
۱۷۰۹. فاطمه قربانی کاردانی مدیریت بازرگانی
۱۷۱۰. مهدی قورچی، مهندس مکانیک
۱۷۱۱. محمد حسین ناجی هیئت علمی دانشگاه آزاد
۱۷۱۲. غزال حسین زاده – حسابداری
۱۷۱۳. مهدی فلاح، دانشجوی دکترای جامعه شناسی، دانشگاه خوارزمی
۱۷۱۴. الناز باقرزادگان، پزشک، فعال حقوق حیوانات
۱۷۱۵. سعید طهماسبی
۱۷۱۶. بهزاد روحی حسابداری
۱۷۱۷. ریحانه مشتاقی، کارشناس مهندسی صنایع
۱۷۱۸. علی علیخانی، مهندس برق
۱۷۱۹. مهدی پناهی،‌کارشناس عمران
۱۷۲۰. محسن طالبی،‌کارشناس مالی
۱۷۲۱. حمیدرضا دورودیان هیات علمی دانشگاه ازاد اسلامی واحد لاهیجان
۱۷۲۲. خاطره فصیحی دکترای شیمی
۱۷۲۳. نرجس باقری
۱۷۲۴. فرزانه کاظمی فوق لبسانس حقوق
۱۷۲۵. قاسم قاسمی اصل ، کارشناسی ارشد روان شناسی ،‌دانشگاه خوارزمی تهران
۱۷۲۶. معین محمدی دهج. دیپلم پیش دانشگاهی
۱۷۲۷. مرضیه محبی وکیل دادگستری
۱۷۲۸. مهدی رشیدی روزنامه نگار
۱۷۲۹. محسن محمدی کارشناسی ارشد الهیات
۱۷۳۰. ایرج رهنما بازنشسته اموزش وپرورش فعال محیط زیست و منابع طبیعی
۱۷۳۱. محمود سلیمانیان بازنشسته اموزش وپرورش
۱۷۳۲. تهمینه محبى سفالگر
۱۷۳۳. پیام ملکی، کارشناس ارشد مکانیک
۱۷۳۴. فهیمه باقری
۱۷۳۵. اوینا نادریان .فعال محیط زیست
۱۷۳۶. حسین کریمی دانشجوی دکتری اقتصاد سیاسی
۱۷۳۷. حسینی کارشناش ارشد پژوهش
۱۷۳۸. مسی بهرامی دکتری اموزش زبان
۱۷۳۹. سارا کارساز،‌مهندس نساجی
۱۷۴۰. جواد صفایی
۱۷۴۱. سمیه اعزازی
۱۷۴۲. سمیرا جعفری. کارشناس ادبیات و دوستدار صلح،دوستی و انسانهای شریف.
۱۷۴۳. زهرا قلیچی پور عضو هیئت علمی دانشگاه حکیم سبزواری
۱۷۴۴. سید مهدی موسوی . فعال اجتماعی و خبرنگار . بندرعباس
۱۷۴۵. امیر مشهود علوم سیاسی
۱۷۴۶. رضا فرهنگی، دانشجوی دکتری برق
۱۷۴۷. حسنا حاجیان کارشناس ارشد مدیریت گردشگری
۱۷۴۸. منصوره وزیری، خانه دار
۱۷۴۹. ندا علایی دیپلم گردشگری
۱۷۵۰. رضا گلجانی،‌پژوهشگر حیات وحش، دانشگاه داکوتای جنوبی
۱۷۵۱. بهیه حاتمی کارشناس ارشد زبان و ادبیات فرانسه
۱۷۵۲. رمینا فهامی کارشناس محیط زیست
۱۷۵۳. بتول نجاتی فرد کارشناس عمران
۱۷۵۴. سپیده جمشیدی،‌کارشناس ارشد معماری
۱۷۵۵. سهیلا آرمک نویسنده و کارشناس گردشگری
۱۷۵۶. زهرا دهقانی کارشناس مامایی
۱۷۵۷. نازنین براتی کارشناس گردشگری و نویسنده
۱۷۵۸. تورج نائیج پور، عضو هیأت علمی دانشگاه
۱۷۵۹. فرخنده صادق کارشناس ارتباط تصویری از دانشگاه تهران
۱۷۶۰. میهن فرهنگیان فرهنگی بازنشسته
۱۷۶۱. احسان عزیزی کارشناسی ارشد جامعه شناسی
۱۷۶۲. محسن ظهوریان مقدم ، کارشناس مدیریت موافق
۱۷۶۳. محمد قلی پور، مترجم در زمینه ادیان جدید و جامعه شناسی دین
۱۷۶۴. نرگس آذری، کارشناس ارشد مطالعات فرهنگی
۱۷۶۵. حسین محمدی، روانشناس
۱۷۶۶. محمد ایزدی
۱۷۶۷. مریم شکری، استاد جامعه شناسی گیاهی، دانشگاه مازندران
۱۷۶۸. زهره بنایی دوستدار محیط زیست
۱۷۶۹. نصرت اله صفاییان، استاد اکولوژی ،‌دانشگاه مازندران
۱۷۷۰. یعقوب زارعی، مددکار اجتماعی،‌جامعه شناس
۱۷۷۱. شهرام اقبال زاده ،پژوهشگر ادبیات کودک،مترجم و مدرس ،عضو پیشین هیئت مدیره و دبیر و سخنگوی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان
۱۷۷۲. علی زمانی کارشناس ارشد زبان انگلیسی . مدرس دانشگاه
۱۷۷۳. محمد عطار
۱۷۷۴. زهرا دهقان کارشناسی محیط زیست
۱۷۷۵. علی ستاک ، کارشناس ارشد مدیریت ، متخصص در تبلیغات
۱۷۷۶. نسیم کوهکش دانشجوی ارشد مرمت
۱۷۷۷. محمدرضا اهنى، متخصص بیهوشى
۱۷۷۸. مرجان والا کارشناسی ارشد انسان‌شناسی
۱۷۷۹. مریم رضوی روحانی
۱۷۸۰. ندا رضوى پور
۱۷۸۱. نیلوفر رضوی . فوق لیسانس مدیریت بازاریابی
۱۷۸۲. بامداد عبداللهی کارشناس حسابداری
۱۷۸۳. سجاد حسینی کارشناس ارشد حقوق عمومی
۱۷۸۴. حامد استواری- دانش آموخته کارشناسی ارشد بیوسیستماتیک جانوری
۱۷۸۵. اکرم ریاهی دانشجوی ارشد تاریخ هنر
۱۷۸۶. رضاطاهری فعال مدنی× کارشناس مدیریت بازاریابی
۱۷۸۷. رحیم عسکری کاردان فوریتهای پزشکی وکارشناس کشاورزی
۱۷۸۸. اسماعیل فکوری کارشناسی ارشد رشته مدیریت
۱۷۸۹. امید مزرعتی کارشناسی ارشد برنامه ریزی شهری
۱۷۹۰. بهنازشوشتری کارشناس ارشد مطالعات زنان
۱۷۹۱. سید محمد افضلی کارشناس ارشد روابط بین الملل
۱۷۹۲. اکبرکریمی مهندس عمران

۱۷۹۳. نگار مفاخری کارشناس تجهیزات پزشکی
۱۷۹۴. بهجت یوسفی خانه دار
۱۷۹۵. سمیرا عرفاتی عکاس
۱۷۹۶. رضا عظیمی فر هنگی بازنشسته دوستدارطبیعت
۱۷۹۷. فریدون فردادى دبیر بازنشسته
۱۷۹۸. پیام کمیزی دوستدار انسان ها
۱۷۹۹. سید مهدی حسینی
۱۸۰۰. حمید جمشیدی، راهنمای رسمی کوهستان و طبیعتگردی
۱۸۰۱. ایمان واقفی، جامعه‌شناس
۱۸۰۲. مژگان دستوری، ارشد مطالعات زنان
۱۸۰۳. جمال میرحسینی
۱۸۰۴. طاهره محمدلو معلم
۱۸۰۵. اسدالله مرادی
۱۸۰۶. اعظم صمدزاده دبیر بازنشسته
۱۸۰۷. مهدی حیدرنژاد ، کارشناس حسابداری
۱۸۰۸. نصرت اله تواضع
۱۸۰۹. کیانوش لنگوری
۱۸۱۰. محبوبه مهاجر، محقق
۱۸۱۱. سمیرا ابراهیمی کارشناسی ارشد. زیست فناوری
۱۸۱۲. جلال قادری تکنسین IT
۱۸۱۳. فیروزه سعادتی/فعال محیط زیست
۱۸۱۴. اکرم زحمتکش کارشناس ارشد فلسفه برای نامه به رییس جمهور
۱۸۱۵. فروغ محمدی، کارشناس ارشد علوم ارتباطات اجتماعی
۱۸۱۶. مریم احمدی گیوی عضو هیات علمی جهاد دانشگاهی
۱۸۱۷. امید بهمنی زاده_ کارشناسی تکنولوژی جوشکاری_فعال اجتماعی/سیاسی
۱۸۱۸. محمد جواد رفیع زاد کارشناسی مکانیک
۱۸۱۹. مرضیه غفرانی، کارشناس مارکتینک-طبیعت گرد
۱۸۲۰. فروغ ادریسی، دکترای روانشناسی بالینی
۱۸۲۱. رقیه کریم پور . کارشناس ارشد اقتصاد. فعال محیط زیست
۱۸۲۲. مهدی توحیدلو
۱۸۲۳. رضا داودی، راهنمای طبیعت
۱۸۲۴. بهاران فراهانی، کارشناس زیست فناوری
۱۸۲۵. منصوره خایفی دانشجوی دکتری جامعه شناسی دانشگاه تهران
۱۸۲۶. هژیر کیانی پژوهشگر و فعال محیط زیست
۱۸۲۷. حسین انصاری دانشجوی ارشد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی
۱۸۲۸. نینا قربانی دانشجوی دکتری مدیریت بازرگانی
۱۸۲۹. لیلا درخشان روزنامه نگار اقتصادی
۱۸۳۰. محمد حسن عیوضی، تکنسین مکانیک
۱۸۳۱. لیلا سلیمی، کارشناسی ارشد محیط زیست
۱۸۳۲. زهرا ططری کرمانشاهی، کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی
۱۸۳۳. سلام مهناز شفیعی دوستار محیط زیست
۱۸۳۴. وحیده فاکهی ، پزشک
۱۸۳۵. منیره کامیاب فعال در حوزه کودک و طبیعت
۱۸۳۶. مسلم محمدزاده- دکترای حقوق و وکیل دادگستری
۱۸۳۷. لیلا فلاحی، پزشک

۱۸۳۸. مهدی کمالی، کارشناس عمران
۱۸۳۹. مرجان حمیدیان،‌مدرس دانشگاه
۱۸۴۰. منیر کرباسچی
۱۸۴۱. اکرم کلیدری، فوق لیسانس آمار ،‌دانشجوی فوق لیسانس فلسفه غرب
۱۸۴۲. مصطفی یوسفی،‌کارشناس محیط زیست
۱۸۴۳. مهدی گلابدار ، دانشجو
۱۸۴۴. مرتضی گنجعلی کارشناس علوم باغبانی
۱۸۴۵. سیدکاظم اهوقلندر لیسانسیه حقوق بین الملل از دانشگاه ملبورن استرالیا
۱۸۴۶. شهین سیار کارشناس اجتماعی
۱۸۴۷. سیده بتول زجاجی فرهنگی بازنشسته.
۱۸۴۸. یوسف خان محمدی
۱۸۴۹. مسعود صیفی کار، دکترای فیزیک و محقق
۱۸۵۰. عارف علی نقی زاده، کارشناس حقوق
۱۸۵۱. حامد محمدی، دانشجوی رشته ی انسان شناسی
۱۸۵۲. فرهاد لطفی، فعال محیط زیست و نویسنده و مترجم
۱۸۵۳. فرشته رحمانی پور، کارشناس ارشد برنامه ریزی شهری وطرفدار محیط زیست
۱۸۵۴. حسین نجاریفریده محمدعلیپور، استاد دانشگاه
۱۸۵۵. لیلا رحیمی کارشناس زبان انگلیسی
۱۸۵۶. معصومه ریشهری کارشناس ارشد محیط زیست.
۱۸۵۷. رضا صالحی کارشناس مدیریت خانواده فعال محیط زیست
۱۸۵۸. محمد احمدی اردکانی، کارشناس ارشد حقوق-وکیل پایه یک دادگستری و مشاور حقوقی
۱۸۵۹. مرتضی حیدری ، فعالیت کوهنوردی و محیط زیست
۱۸۶۰. فاطمه مجیدی…ارشد ادبیات نمایشی
۱۸۶۱. مائده ابراهیمی، ارشد هواشناسی کشاورزی دوستدار طبیعت
۱۸۶۲. مرجان شکری .، معمار و نقاش مدیر گالری ۴
۱۸۶۳. محسن محمدی، طراح صنعتی
۱۸۶۴. زینب عسکری، کارشناس ارشد مدیریت آموزشی
۱۸۶۵. مرضیه جمشیدی، کارشناس ارشد جامعه شناسی
۱۸۶۶. ندا میلانى دکترى جامعه شناسى
۱۸۶۷. آزاده رحمتی فوق لیسانس روانشناسی
۱۸۶۸. عاصفه پیشرو،کارشناس ارشد طراحی محیط زیست
۱۸۶۹. حامد کریمی ، کارشناسی ارشد حسابداری
۱۸۷۰. زهرا ضیائی .فرهنگی از مشهد
۱۸۷۱. محمد مهدی رحمتی دانشیار دانشگاه گیلان
۱۸۷۲. انسیه مرکباتی – کارشناس ارشد محیط زیست
۱۸۷۳. شاهو دربندی ، کارشناس منابع طبیعی، مدیر مدرسه طبیعت
۱۸۷۴. خلیل هژبری ، فعال محیط زیست
۱۸۷۵. فرزانه لاریمیان ارشد طراحی شهری
۱۸۷۶. افسانه بختیاری دوستدار محیط زیست
۱۸۷۷. مریم بهمن فعال محیط زیست
۱۸۷۸. شهرام فرضی، دکترای جامعه‌شناسی
۱۸۷۹. نسیبه فرهادیان – فعال محیط زیست
۱۸۸۰. سهیلا دلیریان – پژوهشگر
۱۸۸۱. نفیسه پاکروان ایمنولوژیست
۱۸۸۲. بهناز شعبانی کارشناس بهداشت محیط
۱۸۸۳. ناهید حیدری کارشناس محیط زیست
۱۸۸۴. مرجانه خرم، کارشناسی ارشد جامعه شناسی
۱۸۸۵. شادی ارشادی، کارشناس منابع طبیعی، محیط زیست
۱۸۸۶. شمیم عطایی ، کارشناس جهانگردی
۱۸۸۷. فاطمه میمندی، دانشجوی دکتری جامعه شناسی، دانشگاه آزاد واحد علوم تحقیقات
۱۸۸۸. سینا احمدی. مهندسی تکنولوژی سخت افزار
۱۸۸۹. سید مهدی نبی یان، کارشناس ارشد محیط زیست-عکاس و مستند ساز حیات وحش
۱۸۹۰. حکیمه باقری مهندسی کشاورزی علوم باغبانی
۱۸۹۱. مریم امینی، کارشناس ارشد روانشناسی صنعتی و سازمانی
۱۸۹۲. سارا نیک بنیاد، کارشناسی ارشد امور فرهنگی
۱۸۹۳. آرش‌معینی، کارشناسی‌ارشد مهندسی شیمی
۱۸۹۴. ندا افشم دانشجوی دکترای مهندسی شیمی
۱۸۹۵. سمانه شاهمردان دانشجوی کارشناسی ارشد جامعه شناسی
۱۸۹۶. نویدنوشادی دانشجوی دندانپزشکی اصفهان
۱۸۹۷. سیاوش ولی زاده، علوم اجتماعی دانشگاه تهران
۱۸۹۸. پریسا خلف بیگی کارشناس ارشد محیط زیست
۱۸۹۹. طاهره دادخواه فعال محیط زیست
۱۹۰۰. علیرضا آقائی، دکتری فیزیک دانشگاه سیستان و بلوچستان
۱۹۰۱. شایان میرزایی، موزیسین
۱۹۰۲. مریم شعبانزاده دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه سیستان و بلوچستان
۱۹۰۳. طاهره صادق زاده مدیر مهد کودک وفعال محیط زیست
۱۹۰۴. ارش فرهادی، کارشناسی مهندسی نفت
۱۹۰۵. مصطفی نشتایی ،دوست دار محیط زیست و مدیر عامل شرکت خصوصی
۱۹۰۶. دکتر محمدمهدی مرادی خلج
۱۹۰۷. هما غفاری دبیر حغرافیا و دوستدار محیط زیست و کارشناس ادشدبرنامه ریزی شهری
۱۹۰۸. اسماعیل خیری زاده،‌کارشناس مدیریت علوم تربیتی
۱۹۰۹. ثمین عابدی، فعال و مربی کودک
۱۹۱۰. لیلا بهرامی، مدرس دانشگاه
۱۹۱۱. سارا کاظمی، کارشناس ارشد مرمت ابنیه و فعال محیط زیست
۱۹۱۲. معصومه مهدی نیا، کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی
۱۹۱۳. سینا روحی
۱۹۱۴. نسیم جشنایی تسهیلگر مدرسه طبیعت وایو مازندران.
۱۹۱۵. فاطمه کاظمی
۱۹۱۶. سیدمحمدرضا اعتصامی / معمار و شهرشناس
۱۹۱۷. ضحی سادات محسنیان،‌گرافیست
۱۹۱۸. مریم پیروی قمصری
۱۹۱۹. لیلا آقایی،‌کارشناس مهندسی مکانیک در صنعت نفت
۱۹۲۰. زهره کریمیان
۱۹۲۱. الهام فخرایی، فعال حوزه کودک و فرهنگ، دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت
۱۹۲۲. فرهاد علیزاده
۱۹۲۳. ثریا بابایی معلم بازنشسته
۱۹۲۴. افسانه ادریسی. دانشیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال.
۱۹۲۵. محمد حسین عبدل ملکیان
۱۹۲۶. مهدی حاج اسماعیلی، مدرس بازنشسته مراکز تربیت معلم
۱۹۲۷. سارا آقامحمدی، کارشناس روزنامه‌نگاری
۱۹۲۸. ابوالقاسم کریمی کارشناس حقوق قضایی
۱۹۲۹. حسن جودی. کارشناس برنامه ریزی
۱۹۳۰. عبدالله آورا ، کارشناس انرژی
۱۹۳۱. لیلا بهشتی،‌دانشجوی ارشد مدیریت مالی
۱۹۳۲. فرشته باقری،‌فارغ التحصیل کارشناسی ارشد محیط زیست
۱۹۳۳. سعید نعیمی – کارشناس مهندسی زلزله
۱۹۳۴. معصومه روائی، پزشک عمومی
۱۹۳۵. رضا رییسی. نویسنده و محقق
۱۹۳۶. شهرزاد حامدی. کارشناس ارشد طراحی صنعتی
۱۹۳۷. لادن صحرایی دوستدار طبیعت.تسهیلگر کودک وطبیعت
۱۹۳۸. مسعود زمانی مقدم، پژوهشگر و دانشجوی دکتری جامعه شناسی
۱۹۳۹. مهرنوش حامدی،طراح داخلی
۱۹۴۰. مهشادشاکری مقدم، کارشناس ارشد طراحی شهری
۱۹۴۱. میثم اوجاقی‌دانشجوی‌ارشد حقوق عمومی
۱۹۴۲. شیرین بهرام آبادیان کارشناسی ارشد عکاسی
۱۹۴۳. مرتضی موسیوند کارشناس ارشد کشاورزی . محقق و مدیرعامل شرکت تعاونی فنی مهندسی کشاورزی امید کشت شهریار
۱۹۴۴. میترا کاظمی باز نشسته علوم پزشکی
۱۹۴۵. نازی شیخ اسلامی/ارشد جامعه شناسی/ پژوهشگر.
۱۹۴۶. مهدی مظفری/دانش آموخته دانشگاه شیراز
۱۹۴۷. محمد لطیف عباس پناه، پژوهشگر علوم انسانی،
۱۹۴۸. نسرین بهتویی دبیر بازنشسته
۱۹۴۹. ژاله چایچی دوستدار طبیعت و حامی حیوانات.کارمند بازنشسته
۱۹۵۰. نقی عسگری ، کارشناس ارشد ، مربی پژوهش
۱۹۵۱. ابوالفضل باقری کارشناس ارشد کنترل
۱۹۵۲. پریسا خالقی، دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی منابع طبیعی-گرایش زیستگاه ها و تنوع زیستی
۱۹۵۳. علی ترابی. کارشد ارشد روابط بین الملل و دبیر
۱۹۵۴. زهره میرعابدینی دانشجوی دکتری روانشناسی
۱۹۵۵. مهتاب لونی کارشناس امور مالی
۱۹۵۶. مه گل مجلل مهر،وکیل دادگسترى ،کارشناس ارشد حقوق تجارت بین الملل
۱۹۵۷. نادر نظری.پزشک جراح.تهران
۱۹۵۸. امیر شریفی ،‌دانشجو نرم افزار باراجین عضو تیم رباتیک ام ار ال
۱۹۵۹. مهوش اجلالی فعال محیط زیست
۱۹۶۰. لادن توکلی دانشجوی تغذیه
۱۹۶۱. فرنگیس امیرلو_ کارشناس ارشد کشاورزی.
۱۹۶۲. الهه امینی – دانشجوی دکترای تغذیه دام
۱۹۶۳. شبنم شادلو، ارشد محیط زیست.
۱۹۶۴. مهری مهرجو- عضو هیات علمی دانشگاه
۱۹۶۵. سوسن سپهروند دانشجوی ارشد روانشناسی
۱۹۶۶. آرشاویز عزتی رستگار، ارشد فلسفه
۱۹۶۷. مجتبی فلاح،‌هواشناس
۱۹۶۸. معین صفرنیا، کارشناسی ساخت و تولید
۱۹۶۹. سارا کرمانیها ارشد جامعه شناسی
۱۹۷۰. رسول پروین عضوهیات علمی دانشگاه ازاد اسلامی واحد کرمانشاه و وکیل دادگستری
۱۹۷۱. زهرانوایی کارشناسی مرمت واحیای بناهای تاریخی،دانشگاه میراث فرهنگی
۱۹۷۲. حمیدرضا رضابنده لو. ارشد نرم افزار
۱۹۷۳. دینا خانی. لیسانس کارگردانی. مستند ساز
۱۹۷۴. بهمن ایزدی،‌فعال محیط زیست
۱۹۷۵. اذر اسلام پور ارشد روانشناسی بالینی
۱۹۷۶. نیما آذری- فعال اکوتوریسم
۱۹۷۷. علی میرزایی – کارشناسی علوم تربیتی
۱۹۷۸. یاشار حق وردی کارشناس فناوری اطلاعات
۱۹۷۹. محدثه اموزگار کارشناس مهندسی شیمی
۱۹۸۰. فرانک تاجدینی، مهندسی شیمی
۱۹۸۱. اهون سعیدی – معمار و عضو انجمن جامعه شناسی ایران(دفتر سردشت)
۱۹۸۲. فرامرز حاجی محمدی کارشناس کشاورزی- فعال محیط زیست
۱۹۸۳. حمید قناتی، کارشناس حسابداری
۱۹۸۴. زرین زردار،‌دکترای علوم ارتباطات
۱۹۸۵. جمیله میرزا اسکندری ،‌کارشناس ارشد ارتباط تصویری ، مدرس
۱۹۸۶. ا ردشیر کامکار استاد بارنشسته دانشگاه
۱۹۸۷. ساناز قربان نژاد، کارشناس بیمه
۱۹۸۸. مریم منصوری ، ارشد مرمت اشیا باستانی
۱۹۸۹. شبنم بهارفر، ارشد ادبیات فارسی
۱۹۹۰. علی کمالی زربند از یزد . فرهنگی
۱۹۹۱. ماری موسوی،‌لیسانس ادبیات انگلیسی
۱۹۹۲. مرضیه حقیقی،‌لیسانس ریاضی
۱۹۹۳. مریم ایزدیان. ناشر.
۱۹۹۴. مسعود امیرزاده فعال محیط زیست
۱۹۹۵. افسانه حجتی، لیسانس مدیریت بازرگانی.
۱۹۹۶. سید جلال الدین حسینی، کارشناس ارشد مهندسی خاکشناسی
۱۹۹۷. کاملیا محمدلو، کارشناس ارشد حقوق تجارت بین الملل
۱۹۹۸. افسانه نوبخت،‌کارشناس روان شناسی بالینی
۱۹۹۹. ابراهیم ادهمی،‌دانشگاه یاسوج
۲۰۰۰. نازنین محمدی، کارشناسی حسابداری
۲۰۰۱. حمیدرضا شاهوردی دانشجوی کارشناسی علوم اجتماعی
۲۰۰۲. رسول اسداللهی – مقاله نویس روزنامه
۲۰۰۳. زهرا وکیل، ارشد جامعه شناسی
۲۰۰۴. ایمان ابراهیمی، موسسه پرنده شناسان آوای بوم
۲۰۰۵. محمد مهدی رحمتی،‌جامعه شناس
۲۰۰۶. محمدخدایاری لیسانس پژوهشگری علوم اجتماعی
۲۰۰۷. مهدی سخنور فوق لیسانس جامعه شناسی
۲۰۰۸. محسن مختارزاده ، ارشد جامعه شناسی
۲۰۰۹. اسماعیل حسینی معین، کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی
۲۰۱۰. جیما فتاحی ،فعال محیط زیست ، گردشگری و صنایع دستی
۲۰۱۱. کوروش یزدانی
۲۰۱۲. حسین محمدی، کارشناسی ارشد فلسفه
۲۰۱۳. فرشته بهجت ارشد جغرافیا و برنامه ریزی شهری
۲۰۱۴. سمیه سیفی ، ارشد محیط زیست گرایش ارزیابی و آمایش سرزمین
۲۰۱۵. شادمهر نیک نام، مهندس معماری
۲۰۱۶. محمود طراوت، کارشناس شیمی
۲۰۱۷. آمن خادمی، کارشناس ارتباطات
۲۰۱۸. الهه ظهوریان، دکتری، عضو هیات علمی دانشگاه
۲۰۱۹. حمیدرضا اولیایی دانشگاه یاسوج

۲۰۲۰. مارال حشمتی- لیسانس طراحی صنعتی
۲۰۲۱. بهروز قرنی آرانی عضو علمی پیام نور
۲۰۲۲. رویا اکبری، کارشناسی ارشد بهداشت عمومی
۲۰۲۳. مهدی اردیانی، دکترای فیزیک
۲۰۲۴. زهره بیگی، دانشجوی ارشد مدیریت خلاق
۲۰۲۵. علی بنائی، عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی شریف
۲۰۲۶. شاهین پروانه پور کارشناس ارشد عمران، فعال محیط زیست
۲۰۲۷. زهرا کریمی عضو هیات علمی دانشگاه مازندران
۲۰۲۸. رضا نهاوندی کارشناسی ارشد کامپیوتر
۲۰۲۹. رضا ستاری، دانشیار دانشگاه مازندران
۲۰۳۰. حسن نجفی، کاسب، فعال محیط زیست
۲۰۳۱. منظر رضایی ،کارمند ،فوق لبسانس جامعه شناسی
۲۰۳۲. محمد امین امینیان، کارگر، فوق لیسانس روانشناسى بالینى
۲۰۳۳. علی قشقایی، عضو هیات علمی دانشگاه رازی
۲۰۳۴. سید حسن میرپور، کارمند، کارشناسی ارشد نقشه برداری
۲۰۳۵. مهدی ایرانمنش – دانشیار
۲۰۳۶. علی مهدوی – هیات علمی- دانشیار
۲۰۳۷. قدسیه رضوانیان، عضو هیات علمی دانشگاه مازندران
۲۰۳۸. حجت الله جوانی عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا(س)
۲۰۳۹. اصغر احمدی ،دکترای جامعه شناسی
۲۰۴۰. مولود لقایی
۲۰۴۱. احمد عالی نژاد، فعال مدنی از بندرلنگه
۲۰۴۲. محمد خاکسار،لیسانس مکانیک
۲۰۴۳. مهدی حسین زاده
۲۰۴۴. الهه طالبی، عضو هیات علمی دانشگاه مازندران
۲۰۴۵. علی وحیدیان استاد دانشگاه فردوسی
۲۰۴۶. لیلی نظری فعال و حامی محیط زیست از بندرانزلی
۲۰۴۷. گزل آخوندنژاد تورلیدر و عکاس
۲۰۴۸. خداداد خادم روزنامه‌نگار و فعال مدنی

Viewing all 6931 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>