Quantcast
Channel: سایت خبری‌ تحلیلی زیتون
Viewing all 6930 articles
Browse latest View live

پاسخ تاج‌زاده به نامه دوم مخملباف

$
0
0

دوست عزیزم
جناب آقای محسن مخملباف

با سلام و احترام
ممنون از نامه مورخ ۲۸ ژانویه (۸ بهمن ۹۶) تو که راه بر تداوم مکاتبات ما می گشاید و به شفافیت امور و تبیین مسایل ملی یاری می رساند. امیدوارم نمایندگان همه گرایش های فکری و سیاسی به این گفتگو بپیوندند که فرصتی است مغتنم و استثنایی که شاید از مشروطه تا کنون سابقه نداشته است. ما کمتر با منتقدان و مخالفان گفتگو کرده‌ایم و بیشتر در دایره محدود موافقان خود باقی مانده ایم. پس اگر بتوان بر دامنه این گفتگوها افزود، وضعیتی منحصر به فرد ایجاد خواهد شد که می تواند سرآغاز گفتگوی ملی و ایرانی-ایرانی شود.

نامه دوم خود را با ضرورت گفتگو آغاز کرده ای و با لزوم تاکید بر پیدا کردن «راهی تازه» پایان داده ای؛ راهی که معتقدی «همه ایرانیان با هر مرامی در یک همفکری و گفتگوی ملی شفاف باید بیابند». همچنین به درستی نوشته ای که «اگر گفتگو خاموش شود، سوء تفاهم و فریب و خشونت به صدا در خواهد آمد». سخن من نیز در نامه اولم این بود که ما ایرانیان فارغ از مرام و مسلک و نیز صرف نظر از علایق و منافع خود نیاز به گفتگو داریم که صد البته نباید منحصر به اصلاح طلبان و اصولگرایان شود و لازم است که صاحبان تمام گرایش ها را در بر گیرد. این حق و بلکه وظیفه هر ایرانی است که دیدگاه های خود را آزادانه و امن بیان دارد و در تعیین سرنوشت حال و آینده خود و میهن خویش داوطلبانه و آگاهانه مشارکت جوید.

✓ مخملباف گرامی
خوشوقتم که ما در نخستین نامه نگاری ها به توافق مهمی دست یافته‌ایم؛ “راه نجات میهن در گفتگوی همگانی است.” دومین اشتراک نظر ما مخالفت با خشونت است. تو در نامه دوم خود تصریح کرده ای که نه طرفدار خشونت انقلابی هستی و نه حامی حمله خارجی و حتی در تکاپوی جلوگیری از خشونت نیز بوده ای. من نیز برای پرهیز از خشونت از راهبرد اصلاحی دفاع می کنم. همچنین با این نظر تو که: «آلترناتیو جمهوری اسلامی لزوما با خشونت انقلابی یا دخالت خارجی های منفعت طلب» همراه خواهد بود، و نیز اینکه: «انقلابی که با خشونت پیروز شود برای بقای خود چاره ای جز تداوم خشونت نخواهد داشت» کاملا موافقم. اما دو مساله را درک نمی کنم. اول اصرار تو بر ساقط کردن نظام باوجود آنکه تحقق آن را خشونت آمیز می دانی و دوم متوجه کردن لبه تیز حملاتت به جنبش خشونت پرهیز اصلاحات و رهبر گفتگوباور و صلح‌گستر آن و اینکه چرا توجه نداری که تضعیف خاتمی و اصلاحات، به دو قطبی شدن جامعه و آشتی ناپذیر شدن اختلاف ها منجر می شود؟ یک شهروند خشونت‌گریز به‌ویژه از نظر اخلاقی مجاز به دفاع از راهکاری نیست که خشونت‌گستر است. خشونت پرهیزی فضیلتی شخصی قلمداد می شود، اما جلوگیری از بروز خشونت در جامعه فضیلتی سیاسی است و ما به هر دو نیازمندیم.

✓ محسن عزیز
در خاورمیانه جنگ زده امروز که در آن تفاوت های تاریخی و مذهبی و زبانی و قومی ، به اختلاف های هویتی و دیگر ستیز تبدیل گردیده و نفرت پراکنی ، خشونت ورزی ، تنازع و تخاصم مسلمان و غیرمسلمان، شیعه و سنی ، ایرانی و عرب، ترک و کرد، کرد و عرب و … سکه رایج روز شده است و دولت های بزرگ نیز یا با تایید شورای امنیت سازمان ملل (مانند افغانستان) یا یک جانبه و بدون هرگونه مصوبه آن شورا (مانند عراق) برای رسیدن به منافع خود به راحتی جنگ به راه می اندازند و کشورها را اشغال می کنند، نمی‌توان و نباید از نقش عناصر مخرب داخلی و خارجی غافل شد و نمی توان و نباید به گونه ای سخن گفت و عمل کرد که به جنگ افروزان و تحریم طلبان در داخل و خارج از میهن بهانه داد. به باور من سوریه و لیبی را تنها اسد و قذافی به این روز نکشاندند. سه گانه‌ی:
الف) حاکمان مستبد و فاسد،
ب) معارضان کوته‌بین و خشونت‌ورز،
ج)دولت های بیگانه و توسعه طلب،
این وضعیت اسف‌بار را به هر دو کشور تحمیل کرده‌اند. بنابراین در تحلیل حوادث منطقه و نیز در پندآموزی از تجربیات آنها توجه به هر سه دسته را لازم می دانم و اینکه غفلت از هر کدام می تواند سرنوشتی شوم برای میهن و مردم ما رقم زند. و از تو که معتقدی سوریه را اسد به پشتوانه ایران به این روز انداخته است، می پرسم که اگر تنها بازیگر مخرب منطقه جمهوری اسلامی است، پس لیبی را چه کسانی به روزگار خان خانی و برده داری کشانده اند؛ در آنجا که ایران دخالتی نداشت؟

✓ دوست عزیز
انسداد طلبان داخلی نقش متجاوزان خارجی و نیز وابستگی برخی مخالفان داخلی به آنها را برجسته می کنند تا با سنگر گرفتن در پشت آن دو مخالفان خود را سرکوب و تک صدایی را حاکم کنند. با وجود این دموکراسی خواهان نباید تسلیم هیچ منطق تک ساحتی شوند و با مطلق کردن سهم استبداد داخلی از اقدام های کشور بر بادده ترامپ و نتانیاهو غفلت کنند، یا عملکرد مخالفان خشونت ورز داخلی را نادیده گیرند. خود تو نیز وقتی تصریح می کنی که آلترناتیو جمهوری اسلامی یک انقلاب خشونت بار است یا دخالت خارجی، به احتمال زیاد به شرایط ملتهب منطقه و فرصت طلبی امثال ترامپ توجه داری که با وجود آنکه تمام گروه های ایرانی را خشونت پرهیز معرفی می کنی، باز هم می نویسی براندازی نظام با خشونت همراه خواهد بود.

✓ رفیق قدیمی
در نامه اول خود تغییر در جوامع را به سه شکل متفاوت ممکن خواندی؛ اصلاحات، انقلاب یا دخالت خارجی. به باور من سه گانه کلاسیک مزبور در مورد ایران امروز صدق نمی کند. درحقیقت اکنون دوگزینه از سه مسیر قبلی با هم ادغام شده اند. به این ترتیب یا اصلاحات در ایران موفق می شود یا با ترکیبی از خشونت های داخلی و دخالت های خارجی مواجه خواهیم شد. زیرا در خاورمیانه کنونی که دو سوم بحران های جهان در آن جریان دارد ، بازی «برد-باخت» به معنای «پیروزی یکی و شکست دیگری» هم در درون اغلب واحدهای ملی و هم در مناسبات بین دول منطقه ناممکن شده است و تنها یکی از دو گزینه «باخت-باخت» یا «برد-برد» در دسترس ماست؛ «تعارض جویی برابر تفاهم گرایی»؛ «تکصدایی مقابل دموکراسی توافقی» و «همه در کنار هم یا همه علیه هم» در داخل کشورها و «صلح همگانی» یا «جنگ همه علیه هم» در منطقه. ۱۱ سال پیش من نام این روند را لبنانیزه شدن نهادم. در لبنان دیکتاتوری منتفی است؛ در آنجا یا دموکراسی حاکم است یا جنگ داخلی حرف اول و آخر را می زند.

به نظر من به همین دلیل است که آن گروه از سرنگونی طلبان جمهوری اسلامی که از حرکت های خشن و دخالت نظامی بیگانگان حمایت می کنند، با آغاز اجتماعات اعتراضی اخیر، آقای خاتمی و اصلاحات را آماج حمله خود قرار داده اند. زیرا به باور آنها نیز ایران با یک دوگانه مواجه است؛ یک طرف اصلاحات قرار دارد و در طرف دیگر خشونت انقلابی و دخالت خارجی. بر اساس چنین تحلیلی پرده ها را کنار زده اند و بر خلاف ۸۸ که در قامت حامی اصلاح طلبان و سبزها ظاهر شدند، امروز اصلاح طلبان و حتی رهبران جنبش سبز را هدف گرفته اند با این استدلال که آنها دیگر بخشی از حل مسئله نیستند، قسمت عمده ای از خود مسئله‌اند و راه بر دخالت خارجی و سرنگونی خشونت بار جمهوری اسلامی بسته اند. از این منظر به آنان حق می دهم زیرا با آنکه دال مرکزی اصلاحات «حقوق و آزادی» است، اما بزرگترین خدمت اصلاح طلبان به ایران در بیست سال گذشته، مقابله با جنگ و تحریم و حفظ «صلح و امنیت» میهن بوده است. حماسه مردم در دوم خرداد ۷۶ حمله موشکی امریکا به ایران را، به تلافی انفجار الخبر عربستان، منتفی کرد و اگر در زمان حمله تروریستی به برج های دو قلو در سال ۸۰ خاتمی رئیس جمهور نبود و احمدی‌نژاد جای او نشسته بود، بوش بعد از افغانستان و قبل از عراق به ایران حمله می کرد. در برجام هم روحانی شبح جنگی ۸ ساله را از آسمان میهن دور کرد که ناشی‌گری و دشمن‌تراشی احمدی‌نژاد مجال پرواز آن را بر فراز وطن بوجود آورده بود. اخیرا نیز رئیس جمهور از آقای طائب رئیس قرارگاه عمار لعن شنید که چرا اجازه نداد ایران وارد جنگ یمن شود.

✓ مخملباف گرامی
پرسیده ای که اصلاح طلبان چرا از حمله امریکا به افغانستان دفاع می کنند و در عین حال مخالف حمله به ایرانند. این سوال مهمی است که هر که حمله امریکا و متحدانش را به افغانستان آزادی بخش می خواند و مخالف حمله نظامی آن کشور به ایران است، باید توضیح دهد که چرا چنین می اندیشد و چه تفاوتی بین ایران و افغانستان می بیند. خود شما هم باید به این پرسش پاسخ دهی چراکه هنوز هم درباره رهایی بخشی حمله امریکا به افغانستان قلم می زنی و در عین حال هر گونه دخالت نظامی امریکا علیه ایران را رد می کنی. چرا؟

این پرسش را از باب مچ گیری به خود مخملباف بر نمی گردانم. گفتگوی ما از این جنس نیست و فرصت آن را نیز نداریم. هدفم جلب توجه همگان به این موضوع مهم است که ایران چه دارد که حتی طرفداران حمله نظامی به افغانستان را هم مخالف حمله امریکا به ایران می کند. اگر جواب این سوال را بدهی، راهی را باز می‌کنی که بر پایه آن می توانیم مشترکات جدیدمان را یکی پس از دیگری روی هم بچینیم و به توافق‌های بیشتری دست یابیم.

البته در مورد موضع اصلاح طلبان تا حدودی حق با شماست. واقعیت این است که فضای غالب آنان، مانند اکثریت قاطع ایرانیان موافق حمله امریکا به افغانستان بود. البته در همان شرایط بودند کسانی و مشخصا «مجاهدین انقلاب اسلامی» که با صدور بیانیه اعلام کردند ایران باید مانع حمله امریکا شود و پیشنهاد دادند که با مذاکره با طالبان، آنها را راضی کنیم بن لادن را برای محاکمه در دادگاهی بین‌المللی تحویل کاخ سفید دهند تا بهانه حمله به افغانستان از بوش گرفته شود. باوجود این می پذیرم که این صدا در اردوگاه اصلاح طلبان و نیز در افکار عمومی در اقلیت بود. اکثریت مردم و نیز طرفداران و بدنه اصلاح طلبان به دلیل:
الف) قتل عام ۱۲ دیپلمات کشورمان در سرکنسول‌گری ایران در مزارشریف و تمایل ملی برای تنبیه طالبان،
ب) تداوم اقدام های خصمانه رژیم طالبان و نیز قاچاقچیان مواد مخدر و شیوع ترور، آدم ربایی، ناامنی و … در مرزهای شرقی ایران،
ج) به شهادت رساندن احمد شاه مسعود درست قبل از حمله تروریستی القاعده به برج‌های دوقلو،
د) اجماع جهانی علیه طالبان، و
ه) احتمال بالای استقرار دولتی دوست ایران به‌جای رژیم طالبان،
عملا از حمله امریکا و متحدینش به افغانستان، البته پس از تایید شورای امنیت سازمان ملل استقبال کردند.

✓ محسن جان
حتما توجه داری که در آن زمان افغانستان برای سال های طولانی گرفتار جنگ داخلی بود و شهرهایش دائم میان نظامیان متحد رهبرانی مثل احمد شاه مسعود و نظامیان طالبان دست به دست می شد. در حقیقت جنگ داخلی هستی مردم را در معرض انهدام قرار داده و استقرار امنیت و پایان جنگ را به‌ یک آرزو و یک ضرورت برای ایشان تبدیل کرده بود. به همین دلیل بسیاری از مردم آن کشور برای پایان یافتن مصیبت های خود حتی از حمله نظامی خارجی نیز استقبال می کردند.
می دانی که دولت اصلاحات حتی پس از کشتار دیپلمات هایمان در تابستان ۱۳۷۷ و باوجود آنکه جو عمومی خواهان مجازات طالبان بود، مانع ورود ایران به یک جنگ فرسایشی با آنان شد و کوشید حمایت بین المللی را به سود ایران و علیه طالبان جلب کند به گونه ای که طالبان‌ستیزی جای ایران ستیزی را بگیرد.

پس از ۱۱ سپتامبر نیز دولت خاتمی هرگز موافق حمله آمریکا به افغانستان یا هر کشور همسایه دیگر ایران نبود و اگر توان جلوگیری از این تهاجم ها را داشت، مانع جنگ می شد. راهبرد دولت اصلاحات در مواجهه با بحران ۱۱ سپتامبر بر این موارد تاکید داشت:
– جلوگیری از حمله نظامی به ایران یا کشیده شدن دامنه جنگ به کشورمان،
– از شکل گرفتن جنگی فرسایشی در کنار مرزهای ایران مانع شدن،‌
– به حداقل رساندن تلفات و خسارات مردم افغانستان پس از آغاز حمله.
– استقرار هرچه سریعتر یک دولت غیرنظامی و منتخب مردم و متوقف کردن نظامی‌گری.

تدابیر فوق با مصون داشتن ایران از آسیب های جنگ به استقرار سریع یک دولت غیرنظامی مقبول مردم با حداقل خسارت وارده در افغانستان یاری رساند.

✓ محسن گرامی
این ادعای تو که «در نگاه اصولگرایان بنی آدم خودی و غیر خودی شدند و در نگاه اصلاح طلبان بنی آدم تنها ایرانیان اند و بس» درست نیست، زیرا فرق مهمی بین تکالیف فرد با وظایف حکومت وجود دارد. مسئولیت دولت دیدبانی همه تحولات و نیز مخاطرات مرتبط با امنیت میهن و مصالح ملت است. به بیان روشن وظیفه اولیه هر دولتی دفاع از امنیت، حقوق و منافع شهروندانی است که سربازی می روند و مالیات می دهند. رسالت انسانی دولت ها نیز در آن حد است که برای کسب اهداف و مصالح ملت خود، به حقوق شناخته شده ملت های دیگر تجاوز نکنند. روشن است که رسالت انسانی فرد فرد ما مرز ندارد و ما می توانیم به هر جا که صلاح می دانیم برویم و جان و مال خود را تقدیم دیگرانی کنیم که هم وطن یا هم دین و هم نژاد و هم زبان ما نباشند. “ایران برای همه ایرانیان” نیز هرگز به معنای آن نیست که بنی آدم یعنی فقط ایرانیان. کما اینکه به “مصر برای همه مصریان” هم معتقدیم.

با وجود توضیحات فوق موافقم هر اصلاح طلبی که مانند محسن مخملباف هنوز از حمله نظامی امریکا به افغانستان دفاع می کند، به دو پرسش سیاسی و اخلاقی زیر پاسخ دهد:

الف) آیا روند امور در افغانستان را در ۱۷ سال گذشته به سود مردم آن کشور و نیز استقرار دموکراسی ارزیابی و مانند تو هنوز قاطعانه از آن حمله دفاع می کند؟ یا مانند من هر چه زمان می گذرد بیشتر به این نتیجه می‌رسد که ای کاش توان بیشتری داشتیم و تلاش بیشتری می کردیم تا ارتش امریکا به هیچ یک از کشورهای منطقه حمله نکند؟

ب) با کدام مجوز اخلاقی آنچه را که ما بر دیگران می پسندیم بر خود روا نمی داریم؟ چرا اشغال افغانستان درست است و حمله نظامی به ایران غلط؟

بحث درباره این دو پرسش استراتژیک می‌تواند به یکی از ارکان گفتگوی ملی تبدیل شود.

✓ محسن عزیز
من نیز همچون تو با استبداد دینی سر ناسازگاری دارم، و علاوه بر آزادی نگران دین مردم نیز هستم. من استبداد دینی را بدترین نوع دیکتاتوری و مهلک تر از استبداد سکولار می دانم زیرا فقط جسم را به بند نمی کشد، روح را نیز به زنجیر می‌کشد و در همه حیات فردی و جمعی ما خلل ایجاد می‌کند.

مهمترین آسیب استبداد دینی به باور من متوجه خود دین است که هنوز نقش تعیین کننده در حفظ انسجام اجتماعی ایرانیان دارد؛ قوی ترین پشتوانه اخلاقی مردم به شمار می‌رود؛ سهمی بلامنازع در انجام امور خیریه به ویژه به نفع محرومان ایفا می کند و مساجد و تکایایش مردمی ترین محل تجمع غیر دولتی ایرانیان محسوب می‌شوند.

استبداد دینی به روحانیت نیز لطمه می زند؛ روحانیتی که پیش از انقلاب محرم مردم و در کنار آنان و حامی ایشان بود و متاسفانه پس از انقلاب با اینکه اقلیت آنها پشت میز قدرت نشست، همه آنان در مظان اتهام قرار گرفتند و به جای اینکه روحانیت همچنان بخش بزرگی از حل مسائل مردم بماند، به قسمتی از خود مسائل تبدیل شده است تا آنجا که عزیزی تلویحاً و متاسفانه آرزوی امحاء ۱۵۰ هزار آخوند را می کند.

استبداد دینی پیامدهای مخرب سیاسی نیز دارد و کارکردهای اساسی حکومت را مختل می کند و تضادهای تازه در مناسبات کشورها و جوامع بوجود می آورد.

باوجود همه اینها هرج و مرج بر آن مرجح نیست و هر تغییر و تحول اجتماعی و سیاسی تنها هنگامی موجه است که اولا احتمال قابل قبولی از موفقیت در میان باشد و ثانیا جایگزینش دارای زیان هایی بیش از مزایای آن نباشد.

✓ دوست عزیز
من نقد و حتی مخالفت با تک صدایی را حق و بلکه وظیفه هر شهروند می‌دانم، اما نه به قیمت ویرانی ایران. خط قرمز من مخالفت با جمهوری اسلامی نیست، به هم خوردن امنیت عمومی، یکپاچگی ایران و استقلال ملی است. به همین دلیل در شرایط آزاد و برابر و امن به انتخاب بهترین ها می اندیشم اما در اوضاع اضطراری به بد و بدتر نظر دارم و در موقعیت استثنایی به دفع افسد به فاسد می پردازم. پس نه فقط در انتخابات بلکه در تمام زمینه ها از زندگی خصوصی تا حیات اجتماعی شامل سیاست ملی و بین‌المللی به اصول عقلانی فوق پایبندم و فکر می کنم توهم چنین باشی! زیرا اگر به فرض مخیر شوی به زندگی در زیر سایه دیکتاتوری سکولار بشار اسد یا استبداد دینی ابوبکر بغدادی ، اولی را ترجیح می دهی. لطفا نگو که مهاجرت خواهی کرد و مثلا به سوییس خواهی رفت. این امکان فقط برای اقلیتی فراهم است و نه برای یک ملت. خوشبختانه سرنوشت محتوم ما یکی از دو گزینه
الف) استبداد (دینی یا سکولار)، و
ب) هرج و مرج و درگیری مردم با مردم و دخالت خارجی
نیست و ما می توانیم بدون خشونت این مقطع حساس و نفس گیر را پشت سر بگذاریم.

✓ مخملباف گرامی
تو با صد در صد دیکتاتور خواندن رژیم جمهوری اسلامی مرا نقد کرده ای که چرا آن را نیمه دموکراتیک-نیمه استبدادی می خوانم. برای اثبات اینکه ما با وجود همه محدودیت‌ها از آزادی نسبی برخورداریم، نظام سیاسی کنونی را با رژیم شاه مقایسه نمی‌کنم که بگویی بسیاری از حکومت ها ۴۰ سال پیش مطلقا استبدادی اداره می شدند و اکنون بدون انقلاب به آزادی های نسبی سیاسی تن داده اند. آزادی سیاسی در ایران را با عربستان امروز مقایسه می‌کنم که اصلاحات اجتماعی بن سلمان را به رخ ما می‌کشند. در عربستان از برپایی انتخابات حتی به شکل فرمایشی آن خبری نیست. احزاب مستقل و مطبوعات منتقد مطلقا وجود ندارد و انتقاد علنی از حکومت بی معناست و امکان ندارد کسی بتواند درباره مسائل ملی مانند من و تو مکاتبه کند و در مورد مهمترین مسائل کشور به بحث آزاد بپردازد. به دلیل فقدان همین آزادی هاست که بسیاری از تحلیلگران آینده پیش روی آن کشور را به رغم برخی پیشرفت های مهم تیره می بینند.

✓ دوست قدیمی من
در نامه اول خود بیش از گاندی بر ماندلا تاکید کردم. علت آن شباهت بیشتر موقعیت و مطالبات ماندلا و حتی مارتین لوتر کینگ به اصلاح طلبان ایرانی است. اگر چه به دلیل تفاوت های جدی هرگز از خاتمی انتظار نداشته ام هر آنچه را که ماندلا انجام داد تکرار کند. می‌دانی که هدف اصلی گاندی اخراج انگلیسی ها از هند بود، ولی ماندلا هرگز در صدد بیرون کردن سفید پوستان از افریقای جنوبی نبود. هدفش تغییر رفتار آنان بود. همچنان که جنبش مدنی مارتین لوتر گینگ ضد سفید نبود. کسب حقوق برابر برای سیاهان یا آفریقایی‌تبارهای آمریکایی بود.
ماندلا اما کشورش را برای همه شهروندانش می خواست. به همین دلیل پس از پیروزی و شکست رژیم آپاتاید، بسیاری از سفید پوستان را دربالاترین مناسب قدرت به‌کار گرفت. پس روش هر که مانند من و تو ایران را “سرزمین همه ما” می‌خواند و تأکید دارد که “همه ایرانیان باید در گفتگوی ملی شرکت کنند” علی القاعده باید همچون ماندلا باشد. با چنین چشم‌اندازی نمی توان روحانیت و مردم معتقد به آنان را نادیده گرفت. «ایران برای همه ایرانیان» یعنی هر شهروندی که شناسنامه ایرانی دارد، باید به‌طور مساوی از حقوق و امتیازات کشور بهره برد؛ مسلمان باشد یا سکولار؛ زن باشد یا مرد؛ شهری باشد یا روستایی؛ در ایران زندگی کند یا خارج از آن.

✓ هنرمند نام‌آور
به اصلاح طلبان انتقاد می کنی که چرا مانند ماندلا که خواهان تحریم رژیم آپارتاید توسط جهانیان شد، ما نیز از دنیا نمی خواهیم که سپاه پاسداران را تحریم کند. متاسفم که به تفاوت ماهوی شرایط دو کشور توجه نداری. تقاضای تحریم اقتصادی رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی توسط ماندلا زمینه ساز حمله نظامی امریکا علیه میهنش نمی شد، کشورش را فرونمی پاشاند و به جنگ داخلی راه نمی برد. آیا نمی‌بینی که ترامپ به نام مقابله با سپاه، برجام را هدف گرفته است و زمین‌گیر کردن اقتصاد ایران را؟ وظیفه سیاسی و اخلاقی من و تو آن است که به واشنگتن بگوییم اگر دخالت در سوریه سپاه را مستحق تحریم های بین المللی می کند، بیش و پیش از سپاه باید ارتش آمریکا و انگلیس و روسیه و فرانسه مشمول تحریم های بین المللی شوند. البته از این سو نیز باید دخالت های برخی فرماندهان سپاه در عرصه‌های اقتصادی و سیاسی و انتخاباتی و رسانه‌ای و … قاطعانه محکوم شود تا این نهاد نظامی به انجام وظایف قانونی خود بپردازد.

✓ محسن عزیز
فرض شما هرجا که از اصلاح طلبان نام می بری، گروهی از چهره های شناخته شده سیاسی هستند که حبس و تعذیب کشیده و نکشیده، همچنان در قدرت یا کنار رفته از آن، هنوز از اصلاح طلبی دفاع می کنند و نقد شما بر آنها به علت ناکارامدی شیوه آنان است. اصلاحاتی که من از ان سخن می گویم فراتر از افراد و احزاب و حتی جناحی خاص است و بنابراین تنها با رصد رفتار و گفتار آنان ارزیابی نمی شود. اصلاحات مورد نظر من یک جریان تاریخی است که با ارتجاع و حتی با محافظه‌کاری فلج‌کننده از یک سو و نیز با براندازی و انقلاب به معنای مصطلح آن از سوی دیگر نسبتی ندارد و بویژه با خشونت و دخالت خارجی در تضاد است. اصلاحاتی که من از آن سخن می گویم و همچنان بر لزوم حمایت از آن مصرم ، بیش و پیش از هرچیز یک روش است و یک راهبرد. نه قائم به افراد خاصی است و نه به احزاب معینی. منظورم از اصلاحات اراده ی معطوف به بهبود تدریجی و مستمر اوضاع دولت و ملت و در جهت تحقق آرمان توسعه و آزادی است که من و شما در پی آنیم. با این تعریف هر که به تحولات دورنزا و متکی برخود ایرانیان باور دارد، خشونت را نفی می کند، ریشه و علل مشکلات را فقط در حکومت نمی بیند، تک صدایی را به هر شکل و شیوه برنمی تابد، جامعه را رنگین کمانی می پسندد و خواهان مشارکت همه ایرانیان در عرصه تعیین سرنوشت است، اصلاح طلب محسوب می شود. پس اگر همه انتقادهای تو به اصلاح طلبان و خاتمی وارد باشد، هرگز نمی توان از آن نادرستی اصلاحات را نتیجه گرفت و تسلیم تغییر خشونت آمیز شد. به‌جای ماندلا نباید به اسکندر دل بست.

✓ دوست هنرمند
اصلاح طلبان در صف استمرار هستی تاریخی ایران قرار دارند و نه استمرار استبداد، که اگر چنین بود باید به‌جای حبس و حصر، فرش قرمز زیر پایشان می انداختند واین همه هزینه برای پیشبرد اصلاحات به آنها تحمیل نمی کردند. برچسب استمرار طلبی که برای تحقیر و تضعیف اصلاح طلبان ابداع شده، درعین حال متضمن یک اعتراف بزرگ نیز هست؛ نهادینه شدن برخی دستاوردهای مهم اصلاحی. وقتی در تاریخ یک ونیم قرن مبارزات اصلاحی در درون حکومت ها از قاجار و پهلوی تا جمهوری اسلامی و از امیرکبیر و مصدق تا بازرگان و خاتمی تامل می کنیم، آیا گسست‌ها ما را رنج نمی دهد و استمرار و پیوستگی هریک از آن تجربه های اصلاحی را حسرت نمی بریم؟
به تجربه نزدیک‌تر خاتمی بنگر. آیا آنچه به ناکامی سال ۸۴ راه برد، احمدی نژاد را بر صدر نشاند و کشور را به قعر برد، نشانه استمرار اصلاحات بود یا گسست از آن؟ ناکامی ما البته علاوه بر کارشکنی های دولت پنهان و موش دوانی های جرج بوشی، ریشه در خطاهای خود ما داشت و برخی فرصت سوزی های بزرگمان. همچنان که تندروی بعضی دموکراسی خواهان به اصلاحات ضربه زد. اما اگر فرایند اصلاحات در مواردی و مقاطعی با کندی مواجه شده است، دلیل آن را علاوه بر عوامل داخلی و ضعف خود اصلاح طلبان، باید در وضعیت ملتهب خاورمیانه کنونی نیز جستجو کرد که متاسفانه در شرایط لشکرکشی های خارجی و رشد برق آسای تروریسم در پیامد چنین مداخلاتی، در مجموع و در گستره منطقه ای و حتی تاحدودی جهانی پارادایم “امنیت” را بر پارادایم “آزادی” سیطره بخشیده است وبه نفع افراطیونی عمل می کند که می خواهند به نام امنیت، آزادی را قربانی کنند و در این مسیر از سوختی که مثلث شوم “ترامپ، بن سلمان و نتانیاهو” در اختیارشان می گذارند بهره می برند. در چنین منطقه ای گفتمان “آزادی ،امنیت، آرامش و پیشرفت” در انتخابات ۹۶ ایران به نحو هشیارانه و موفقی درصدد خنثی کردن همان ترفندی بود که می کوشید و هنوز می کوشد آزادی را به نام امنیت به سایه برد و اگر موفق شود به هیچ یک از آن دو نمی رسد. همچنانکه کسانی که با مطلق کردن آزادی الزامات امنیت را نادیده می گیرند، به هیچ کدام دست نمی یابند.

ایرانیان در چنین منطقه و جهانی کاری شگفت کرده واجازه نداده اند که توازن میان آزادی وامنیت کاملا مخدوش شود. بدون تردید اگر شرایط منطقه به گونه دیگری بود، یعنی اگر لشکرکشی های امریکا و در پیامد آن رشد جهش‌وار تروریسم نبود، اصلاح طلبان در داخل فضای بهتری برای پیش‌برد گفتمان خویش می یافتند. به عبارت دیگر می خواهم بگویم امروز ترامپ و نتانیاهو و بن سلمان که تو در نامه خود کمترین اشاره ای به نقش ضد ایرانی، ضد صلح و ضد دموکراتیک آنان نکرده ای، به سود تندروهای وطنی و منطقه ای وارد عمل شده اند.

✓ مخملباف عزیز
جریان اصلاح طلبی اگر با همان سرعت خردادی خود پیش می رفت اکنون ما در نطقه ای متفاوت قرار داشتیم .اما دوست من یک لحظه فضایی را که احمدی‌نژاد از دل آن در آمد به عرصه تخیل دربیاور و به این سوال فکر کن که “عبور از خاتمی ” از کدام شرایط ملی، منطقه ای و جهانی تغذیه می کرد؟ آیا جز این بود که در سطح داخلی کسانی خواهان گسست در فرایند تدریجی اما نتیجه بخش اصلاحات شدند و بی توجه به واقعیات زمانه پیش رفتند و در عمل جز ترساندن درصد قابل توجهی از مردم و متحد و منسجم کردن جناح رقیب برای بقای خود و حذف اصلاحات کار مهمی نکردند. آیا جز این بود که برخی جوانان و حتی بعضی نخبگان از لشکرکشی برق‌آسای امریکا به افغانستان و عراق به‌وجد آمدند و در این توهم افیونی غرق شدند که یک راه “میان بر” و”جهشی” برای نیل به اهدافشان به‌وجود آمده است و “بهار بغداد” می تواند “بهار تهران” هم بشود؟ آیا تو دوست دوست داشتنی با توسل به آنچه “انقلاب مردم به جان آمده ” می خوانی، یک بار دیگر گروهی از جوانان را در دام گفتمان “انقلاب از اصلاحات برتر است” نمی اندازی که اتاق فکرهای ضد خاتمی آن را علم کرده اند؟

آیا فکر نمی کنی که ضدارزش تلقی کردن “استمرارطلبی دموکراتیک” و آن را “استمرارطلبی استبدادی” خواندن، می تواند زمینه ساز بازتولید همان تجربه تلخ ۸۴ در اشکال به‌مراتب خطرناک‌تر و ناشناخته‌تری شود؟

به نظر من اگر ایرادی به ما اصلاح طلبان وارد باشد، که هست، از جمله یاس بسیاری از خود ما از استمرار اصلاح‌طلبی در آن دوران بود که تسهیل گر گسستی پر هزینه و در مواردی جبران‌ناپذیر از دستاوردها شد و همه ما اکنون و تا سالهای سال باید تاوان آن ناامیدی و گسست را بپردازیم.

✓ محسن جان
ما بعد از حوادث خونین ۸۸ و امنیتی شدن کامل فضا ناچار شدیم برای عادی کردن جو سیاسی کشور، از برخی مواضع – نه از اصول خود – عدول کنیم تا شرایط اضطراری سپری شود. خوشبختیم که امروز و به برکت حضور پر شکوه اکثریت ایرانیان در ۶ انتخابات گذشته و نیز پس از اعتراضات جوانان در دی ماه ۹۶ اصلاحات در موقعیتی قرار گرفته است که می تواند در حکومت حضور یابد و همزبان با دولت پنهان و حتی با شخص رهبر صریح سخن بگوید و به نقد روش ها و برنامه های غلط همه نهادها، اعم از انتخابی و انتصابی بپردازد. ما اتفاقاً امروز فرصت آن را یافته ایم که آنچه راکه «اصلاحات در اصلاحات» می خوانی، انجام دهیم، اما نه به آن معنا که اصلاح‌ناپذیری نظام را جار بزنیم. این دیگر اصلاحات نیست، وارد شدن به پارادایم انقلاب است که تفاوتش با اصلاحات در هزینه های سنگین و البته آینده‌ی مبهم آن است، به ویژه در شرایط کنونی که راه بر اصلاح امور بازتر از گذشته شده است.
بله! اصلاح‌طلبان با همه تنوع و تفاوت هایشان در یک و نیم قرن گذشته اصلاحات را یک بازی “برد-برد” براساس حفظ ایران و آبادانی و بهبود اوضاع ایرانیان تعریف کرده اند که به سود همه اعم از مردم و حاکمان است و بقای نظام را در گرو اصلاح آن می خوانند.

✓ دوست دلسوز
با تو موافقم که باوجود اصلاحات بیست سال اخیر به دموکراسی تمام عیار دست نیافته ایم. اما اوضاع کدام یک از کشورهای همسایه در این منطقه استبداد زده سرجمع از ما بهتر است؟ عراق و افغانستان در غرب و شرق میهن یا آذربایجان و ترکمنستان در شمال ایران و عربستان در جنوبش؟ شبیه‌ترین کشور به ما ترکیه است که در برخی از زمینه ها از آن جلوتریم و در برخی ابعادعقب‌تر. البته که شایستگی آن را داریم که حتی ترکیه را نیز پشت سر گذاریم. اما شما که بر ناکامی بیست ساله ی اصلاح طلبان تاکید می کنی، لطفاً بخشی از کامیابی های براندازان را برشمار که ۴۰ سال است وعده سقوط ۶ ماهه جمهوری اسلامی را می دهند، و بفرمایید که نتیجه فعالیت آنان آزادی ها را گسترش داده، یا برای ایجاد محدودیت‌های بیشتر و سرکوب فراوان‌تر به دولت موازی بهانه داده است؟

اصلاحات اما نقش استثنایی در حفض استقلال ملی، یکپارچگی سرزمینی و امنیت عمومی داشته و اجازه نداده است که ایران، کره شمالی شود یا زیمباوه و ونزولا و سر از سوریه و لیبی در آورد. آیا نقش اصلاح طلبان در نفی جنگ، لغو تحریم ها، تغییر دیپلماسی تنش‌زا، جلوگیری از فروپاشی میهن و نیز بازکردن فضای سیاسی و رسانه ای، رشد آگاهی‌های عمومی، پاسخگو کردن نسبی حکومت، افشای فسادها حتی در درون خود آنان، تقویت نهادهای مدنی، اصلاح برخی روش‌های حکومتی، تعلیق یا اصلاح پاره ای مجازات ها درجهت حقوق بشر مانند لغو اعدام در برخی جرائم، کاهش سانسور در عرصه فرهنگ و هنر ، غیرامنیتی کردن فضای دانشگاه ها و جامعه و بسط گفتمان حقوق شهروندی قابل انکار است؟ افزون بر دستاوردهای فوق اصلاحات در حال تبدیل شدن به گفتمان حاکم بر جمهوری اسلامی است. اکنون همه سخن از تعامل با جهان می‌گویند، بر مصونیت فرهنگی، به جای محدودیت، تاکید می‌کنند، از حقوق بشر حرف می‌زنند و حتی نامزدهایی مثل قالیباف و رئیسی نیز در ایام تبلیغات انتخابی طرفدار کرامت انسانی و جامعه باز و حقوق مخالفان می شوند. حتی احمدی نژاد درباره ضرورت انتخابات آزاد و نفی مهندسی انتخابات نامه می نویسد. خدمت بزرگ دیگر اصلاحات توزیع قدرت ، مهار نظری و عملی تک صدایی ، ترویج تکثر گرایی و به رسمیت شناختن مخالف بوده است.

✓ مخملباف آزاده
ما پس از دی ۹۶ درصدد برآمده ایم که قواعدی قابل قبول برای رقابت های سیاسی تدوین کنیم به‌گونه ای که همه تلاشگران سپهر سیاست ، موافق و منتقد و حتی مخالف جمهوری اسلامی، به آنها ملتزم شوند. پیشنهاد من در اولین گام توافق درباره چند «نه» بزرگ است که باید نقد و تکمیل شود.
۱. ‌ «نه» به استانداردهای دوگانه و اینکه هر آنچه بر خود جایز نمی شماریم، بر دیگران نیز روا نداریم.
۲. ‌ «نه» به خشونت ورزی(حکومتی و ضد حکومتی)
۳ . «نه» به دخالت خارجی در امور داخلی ایران
۴. ‌ «نه» به فرقه گرایی ( مسلمان/غیرمسلمان-شیعی/سنی)
۵. ‌ «نه» به تحریم طلبی
۶. ‌ «نه» به ایران گرایی یکسان‌طلب و تنوع‌ستیز
۷. ‌ «نه» به قوم‌گرایی دیگرستیز و واگرا
۸. ‌ «نه» به بنیادگرایی تمامیت‌خواه ( اسلامی یا سکولار)
۹. ‌ «نه» به خودی و غیرخودی‌کردن شهروندان و تبعیض ( بویژه ساختاری)
۱۰. ‌ «نه» به نظارت استصوابی و محروم کردن منتقدان و مخالفان از نامزد شدن
۱۱. ‌ «نه» به فساد و رانت‌خواری
۱۲. ‌ «نه» به امتیاز ویژه برای فرد یا قشر خاصی قائل شدن؛
تا ملت ایران با کمترین هزینه و بیشترین سرعت به‌سوی عدالت و آزادی و توسعه همه جانبه پیش رود.

✓ محسن جان
شعار فعلی اصلاح طلبان را “تسلیم به بالا و ترساندن پایین” خوانده ای. اگر از نزدیک آقای کروبی و مهندس موسوی و دکتر رهنورد را نمی شناختی و با امثال بهزاد نبوی در زمان شاه زندان نبودی، شاید می توانستم این ادعا را حمل بر ناآشنایی تو با رهبران جنبش سبز و اصلاحات کنم. به هر حال اگر بزرگان ما اهل تسلیم به بالا بودند از موضع خود اندکی عدول می کردند و هفت سال حبس و حصر را به جان نمی خریدند. مگر کروبی صریح ترین نامه خود را به رهبر در زمانی ننوشت که گشایش هایی در حصر ایجاد شده است؟ و مگر گله رهبر آن نیست که محصوران حاضر نیستند یک کلمه بگویند که ما اشتباه کردیم تا این پرونده بسته شود؟ افزون بر آن، تو می‌دانی که علت اصلی مصائب ما که گاه بازجوها نیز مستقیم یا غیر مستقیم معترض آن می شدند، انتقاد به شخص رهبر و عملکردش بود، البته در مواردی که آنها را خطا ارزیابی می کردیم. هنوز هم بر همان طریقیم .

اهل ترساندن مردم هم نیستیم چرا که شجاعت مدنی را یکی از بزرگترین پشتوانه های حرکت اصلاحی و پیشرفت کشور می دانیم. اما همه اینها باعث نمی‌شود که درباره مخاطرات تهدید کننده میهن و مردم ، به هموطنان خود هشدار ندهیم. هنر ما آن است که ضمن حفظ امنیت عمومی، یکپارچگی سرزمینی و استقلال ملی به سوی توسعه و دموکراسی گذار و آزادی را در ایران نهادینه کنیم. “ویران نشدن ایران” دغدغه ای عقلانی و تاریخی است اگرچه هرگز نباید اجازه داد این نگرانی به ترسی فلج کننده تبدیل شود. نتیجه انذار من درباره احتمال بروز آشفتگی در ایران بی‌عملی و انفعال نیست که چون ممکن است سوریه و لیبی شویم پس تن به هر خفت و خواری بدهیم و گفتمان اقتدارگراها را بپذیریم و درست درحالی که ایران دارد از دست می رود، دلخوش باشیم که امنیت داریم! امنیت حتی از نوع پایدارش، چه رسد به ناپایدارش، هرگز نمی‌تواند جایگزین همه مطالبات ملت شود و جای عدالت و آزادی و توسعه را پر کند.

✓ مخملباف عزیز
از خطاهای جمهوری اسلامی در مواجهه با پیروان ادیان دیگر، اهل سنت، دراویش، بهائیان و دیگران نوشته‌ای، که هرچند همراه با اغراق است اما در مجموع انتقادت را وارد می دانم. مسئله این نیست که ما این اشتباهات را نمی‌بینیم. اگر چنین نگاه خطاپوشی داشتیم که از اصلاحات سخن نمی‌گفتیم. به علاوه امروز غالب اصلاح طلبانی که از نقض حقوق شهروندی اقلیت ها و دگراندیشان انتقاد می کنند، خود مسلمان و معتقدند. شکایتشان از باب مشکلات یا منافع شخصی خود نیست. ما حتی وقتی از مخالفت با حجاب اجباری سخن می‌گوییم به این دلیل نیست که خود به حجاب باور نداریم. بلکه از باب دفاع از حقوق دیگر هم‌وطنان خود است که بر ضرورت اصلاح وضعیت وجود پا می فشاریم. البته به علت آنکه در ایران زندگی کنیم، پاهای ما روی زمین قرار دارد و با پذیرش واقعیات و محدودیت‌ها کنش سیاسی می‌کنیم تا مشکلات و اشتباهات به تدریج و یکی پس از دیگری برطرف شوند.

✓ مخملباف گرامی
به درستی نوشته ای که دموکراسی معادل انتخابات نیست. اما این فقط نیمی از حقیقت است. زیرا دموکراسی بدون انتخابات فریب و سرابی بیش نیست. کدام کشور دموکراتیک را می شناسی که اساسش بر انتخابات استوار نباشد؟ و کدام نهادی را سراغ داری که فوری‌تر، موثرتر و کم هزینه‌تر از انتخابات می تواند خون تازه در رگ های حکومت و جامعه تزریق کند؟ و چه دوره زمانی را سراغ داری که بیشتر از انتخابات موج خیز باشد؟ مگر جنبش سبز محصول انتخابات ۸۸ نبود که در آن شرکت کردی؟ مگر خود تو ۳۲ سال پس از استقرار جمهوری اسلامی به نامزد تایید شده شورای نگهبانی که به حق نقدشان می کنی، رای ندادی؟

انتخابات در جامعه ای با دولتی حجیم و ثروتمند و پرمسئولیت و با نهادهای مدنی ضعیف و مناسبات نهیف دموکراتیک و در خاورمیانه آشوب زده و خطر خیز ، بزرگترین فرصت برای تغییر و تحول مسالمت آمیز محسوب می شود و صد البته در روز رای گیری خلاصه نمی شود. نهاد و روند انتخابات آبستن تحولات بزرگ و ملی است . به همین دلیل مورد خشم و تجاوز دولت پنهان قرار دارد، که با وجود همه اختیارات بی‌حد و حصری که برای خود قائل شده است و با وجود اعمال همه تنگ نظری ها و حذف های غیرقانونی، باز هم می بیند که از زهدان انتخابات، حماسه ۷۶ و جنبش ۸۸ و شور و شوق ۹۶ بیرون می آید.

کاش اردیبهشت امسال در ایران بودی و از نزدیک می دیدی که انتخابات چگونه هوایی تازه در جامعه می دمد و مردم چگونه در انتخابات نفس تازه می کنند، حرف های جدید می زنند و می شنوند ، سیاسی می شوند، شعارهای جذاب سر می دهند ، تابوها می شکنند و به بحث درباره سرنوشت خویش می پردازند و شور و شوقی می آفرینند که هرکشوری برای پیشرفت و هر جنبشی برای آزادی به آن نیاز دارد.

✓ محسن گرامی
نوشته ای که شورای نگهبان به هیچ کس که تابع صددرصد رهبر نباشد اجازه نامزد شدن نمی دهد. پس تایید صلاحیت آقایان خاتمی و موسوی و کروبی و هاشمی و روحانی را چگونه تحلیل می کنی؟ حتی پیش از انقلاب نیز انتخابات فرصتی استثنایی به شمار می رفت. تشکیل جبهه ملی و نهضت ملی شدن صنعت نفت مولود انتخابات بود و مهمترین شعار آزادی‌خواهان از ابتدای مشروطه تا پیروزی انقلاب اسلامی، به محض باز شدن نسبی فضا،«برپایی انتخابات آزاد» بود. در اهمیت این نهاد همین بس که اگر محمدرضاشاه در سال ۵۶ به انتخابات آزاد تن می‌داد، به نظر من، انقلاب ۵۷ رخ نمی‌داد.

✓ مخملباف عزیز
با اینکه در نامه قبلی توضیح دادم که اعتراضات اخیر فضایی خلق کرده است که اصلاح طلبان دیگر نباید به انتخاب نیابتی اکتفا کنند و می توانند و باید به “انتخابات آزاد” و طرح نامزدهای مورد نظر خویش بیاندیشند، بازهم اصرار داری که تظاهرات دی ماه ۹۶ را برابر انتخابات قرار دهی نه در کنار و مکمل آن! نمی دانم چرا تلاش شبانه روزی حزب پادگانی را برای به محاق بردن انتخابات نمی بینی؟ مگر اقتدارگراها انتخابات را تجمیع نکردند تا به جای هر سال، هر دوسال یکبار برگزار شود؟ اخیرا نیز بر طرح حذف انتخابات ریاست جمهوری متمرکز شده اند با این استدلال که انتخاب مستقیم رئیس جمهور ضرورت ندارد و مجلس باید رییس دولت رابرگزیند تا به این ترتیب یک انتخابات دیگر را منتفی کنند.

✓ دوست گرامی
گله کرده ای که چرا باید کار اصلاحات بدان جا کشد که ری شهری و دری نجف آبادی جزو نامزدهای آن باشند. در این زمینه ذکر خاطره‌ای را بی‌مناسبت نمی دانم. خانم محتشمی پور شش روز قبل از انتخابات ۹۴ در ملاقات هفتگی روزهای شنبه گفت که بسیاری آماده شرکت در انتخابات هستند. اما در مورد این دو نفر سوال ها و ابهامات زیادی دارند و می گویند دست ما به رأی دادن به آنها نمی رود. گفتم من هم دربند تنهایی خود به این مساله زیاد اندیشیده ام ولی در نهایت به این نتیجه رسیده ام که هرکس می خواهد مصباح و جنتی و یزدی رای نیاورند باید به لیست به طور کامل رای دهد. زیرا به محض ایجاد تردید در فهرست آن سه رای می آورند. با وجود این اعتراف می کنم که ما می توانستیم لیستی دهیم که در آن این دو نباشند. دقیقاً نمی دانم مرحوم هاشمی رفسنجانی با چه استدلالی آنان را در فهرست تهران قرار داد. اما وقتی چنین کرد برای ما راهی جز رای دادن به همه لیست باقی نماند. در عین حال نباید نادیده گرفت که به اعتقاد عموم اصلاح طلبان آن دو نفر فرق مهمی با حدف شدگان دارند؛ انسداد طلبی آقایان دری و ری شهری معطوف به گذشته است و امروز طرفدار بگیر و ببند نیستند و ایجاد محدودیت را راهبرد حل مسایل کشور نمی دانند. اما آقایان مصباح و جنتی و یزدی همچنان بر طبل تک‌صدایی در حکومت و جامعه می کوبند و با دفاع از حبس و حصر و ایجاد محدودیت و ممنوعیت حال و آینده ایران را تباه می‌کنند. پس اگر یکی از اهداف مهم اصلاحات را تغییر رفتار دولتمردان، افزون بر اصلاح قوانین و مناسبات سیاسی و عملکرد نهادها بخوانیم، رای به چهره هایی که عملا تغییر روش داده و می دهند، توجیه دارد.

✓ مخملباف عزیز
به اعتراض نوشته ای «مگر استبداد دینی، جنبش اصلاحات و جنبش سبز را درونی کرد که جنبش جان به لب رسیدگان را درونی کند»؟ واقعیت آن است که جمهوری اسلامی با همه ضعف ها و خطاها و کمبودهایش و نیز با وجود همه بگیر و ببندها و محدودیت ها، نه تنها اصلاحات را در عمل به رسمیت شناخته، حتی با ناراحتی در حال درونی کردن جنبش سبز نیز هست. درست است که در حد فاصل سال های ۸۸ تا ۹۲ رهبر به فکر حذف اصلاح طلبان بود و حد رقابت سیاسی را در سطح ملی حداد عادل و علی لاریجانی ممکن و مطلوب می شمرد، اما هم او به انتخابات ۹۲ و نتیجه اش تن داد. امروز و پس از ۴ سال از آن انتخابات اکثر قریب به اتفاق زندانیان سیاسی ۸۸ آزاد هستیم و مشغول فعالیت سیاسی و مدنی. احزاب منحل شده بار دیگر شکل گرفته اند و رو به ‌رشدند. روزنامه نگاران سبز و اصلاح طلب که در ایران مانده‌اند ، همچنان در رسانه های مستقل یا اصلاح طلب مشغول خدمتند. فضا درحال عادی شدن است، به طوری که علاوه بر نهضت آزادی ، جبهه ملی نیز پس از سی و اندی سال در انتخابات شرکت و اخیرا تقاضای برپایی اجتماعات مردمی کرده است. در مورد حصر نیز شاهد گشایش هایی هستیم و به رفع کامل آن امیدواریم. حساسیت‌انگیزتر از همه حضور برخی اعضای اصلی ستاد مهندس موسوی یا آقای کروبی در کابینه است. چهار زندانی ۸۸ عضو شورای شهر تهران شده اند و ریاست آن با محسن هاشمی رفسنجانی است که چهار سال پیش رد صلاحیت شد. علی مطهری نایب رئیس مجلس است و نجفی شهردار تهران. درست است که رهبر از این وضع دلخور است و شاید به دلیل حضور همین افراد در شورای شهر تاکنون به آنان وقت ملاقات نداده، اما مهم آن است که بازی را به هم نزده و چنین وضعی را تحمل می کند. افزون بر آن رهبر پس از سال ۸۸ “رای” و بعد از دی ۹۶ “اعتراضات” را “حق” مردم خواند و بر حق انتقاد از خود تاکید کرد. می دانم تا بهره‌مندی کامل از این حقوق فاصله زیادی داریم، اما این روند یعنی حرکت به سوی درونی کردن اصلاحات.

برای درک اهمیت این روند، توجه داری که محمدرضا شاه، پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ و نیز بعد از سرکوب خونین اعتراضات مردم در ۱۵ خرداد ۴۲، نسبت به قبل از آن مستبدتر شد و انسدادی‌تر عمل کرد. مشهور بود که قبل از کودتا «محمدرضا شاه» از ایران رفت و پس از کودتا «رضا شاه» به کشور بازگشت، یعنی آن جوان دموکرات مآب ظرف چند روز به دیکتاتوری یکه‌تاز تبدیل شد. استبداد مطلقه او در دو دهه ۴۰ و ۵۰ خورشیدی نیاز به یادآوری به تو ندارد و تا آنجا پیش رفت که دو حزب علم و اقبال را که تفاوتشان در «بله قربان» یا «چشم قربان» گفتن بود، تحمل نکرد و با همه مخالفتش با نظام کمونیستی ، سیستمی تک حزبی تاسیس و اعلام کرد هر کس مخالف است پاسپورت بگیرد و از ایران برود. این یعنی درونی نکردن اعتراضات مردم و گشودن راه برای انقلاب.
✓ دوست عزیزم
بعد از خواندن نامه تو به آقای خاتمی این سوال برایم مطرح شده است که چه اصراری بر اعتراف به شکست اصلاحات توسط خود آنان داری؟ آیا به راستی نمی دانی که چنین اقدامی چه معنا و پیامد خطرناکی دارد و هدیه بزرگی به ترامپ جنگ طلب و نژادپرست می دهد تا با استناد به اعلام شکست اصلاحات توسط اصلاح طلبان نظام را اصلاح ناپذیر بخواند، برجام را لغو کند و با تحریم دوباره کشورمان، بار دیگر سایه شوم جنگ را در آسمان ایران به پرواز در آورد؟
من در مقابل از تو هیچ اعترافی نمی خواهم اما انتظار دارم که با صدای رسا مخالفت با دخالت خارجی را در ایران در مجامع بین المللی فریاد زنی، با تحریم ایران که بیشترین فشار را به محرومان وارد می کند، به مخالفت بپردازی و خشونت طلبان و حقوق بگیران اجانب را از خود برانی، به ویژه در عصر ترامپ نامتعادل که می دانی مترصد بهانه است تا ایران را و نه فقط جمهوری اسلامی را ویران کند. تو شجاعت مبارزه با استبداد را داشته ای. امیدوارم که شهامت مبارزه با کج رفتاری بعضی آزادی خواهان و کژ اندیشی برخی آزادی‌اندیشی ها را هم داشته باشی.

✓ دوست آزاده
نوشته ای که من هنرمندان را خاموش می‌خواهم و به تو هم گفته‌ام که چون هنرمندی و نه سیاست مدار، پس ساکت باش و کار را به ما سیاست ورزان بسپار! ممکن است بفرمایی که از کدام عبارت نامه من چنین برداشتی کرده‌ای؟ مگر با اندیشه و منش و روحیات من آشنا نیستی؟ آیا نفس مکاتبه ما و ترجیح تو بر بعضی سیاست‌ورزانی که برایم نامه نوشته‌اند، نشان نمی‌دهد که سخن گفتن با هنرمندان و تلاش برای رسیدن به همزبانی و احیاناً توافق با آنان درباره مسایل ملی از اهداف من است؟ به هر رو خشنودم که هنرمندان سرزمین من خاموش نیستند. اردیبهشت همین امسال هنرمندانمان در کنار سایر قشرهای دانشگاهی و حوزوی و کارگر و کشاورز و فرهنگی و کارمند و … با چه شور و شوقی در انتخابات شرکت کردند و مردم را به مشارکت در آن فراخواندند؛ در عین حال نقش سیاسی خود را در انتخابات خلاصه نکرده و رسالت هنری خویش را نیز هرگز از یاد نبرده اند. من به‌ویژه دست هنرمندانی را می‌بوسم که با تحمل همه‌ی تهدیدها و فشارها، اما با خلق آثار برتر استبداد و ارتجاع را به چالش می کشند، با فساد می جنگند، با کژی‌ها به مقابله می پردازند و زندگی را برای همه ایرانیان زیبا و زنده و غنی می سازند. اخیرا نیز به شکل فردی و جمعی از حقوق صنفی خود و حقوق سیاسی شهروندان دفاع می کنند.

✓ محسن عزیز
نمی دانم که چرا نوشته ای ولایت فقیه باید از فضای کشور و قانون اساسی خارج شود. با حذف ولایت مطلقه فقیه از قانون اساسی موافقم چون دلیلی نمی بینم چنین امتیاز و اختیارات وسیعی به فردی یا قشر خاصی داده شود. اما حذف ولایت فقیه از فضای سیاست کشور یعنی چه. آیا ایرانیانی که به این نظریه معتقدند، نمی توانند حزب تاسیس کنند و برای تشکیل دولت و مجلس با رقبای خود به رقابت بپردازند؟ همچنین وقتی که با تحقیر اصل و نهاد انتخابات می نویسی از درون صندوق های انتخابات هیتلر بیرون آمد، به شدت نگران می شوم که با ترویج این نگاه اصل انتخابات سست شود. برادر من! آنچه هیتلر را هیتلر کرد انتخابات آزاد نبود؛ برچیدن بساط انتخابات آزاد بود!

✓ دوست هنرمندم
ما اصلاح طلبان برای دفاع از عقاید و مواضع خود از امکانات برابر رسانه ای با رقبای اقتدارگرا و سرنگونی خواه خود برخوردار نیستیم. در یک طرف صدا و سیمای میلی و دیگر تریبون های رسمی قرار دارند که اگر ما را روزانه هتک نکنند، اجازه طرح افکارمان را نمی دهند. درجانب دیگر با رسانه های طرفدار براندازی مواجهیم که با وجود دادن شعار دموکراسی‌خواهی و دم زدن از چند صدایی، بدیهی ترین اصول قانونی و اخلاق اطلاع رسانی را زیر پا می گذارند؛ علیه ما مطلب می‌نویسند و پاسخ ما را منتشر نمی کنند! از آن ها انتظاری ندارم. اما از تو دوست گرامی انتظار ندارم که در این رسانه‌ها سخنان مرا تحریف کنی. اشاره‌ام به این ادعای شماست که تاجزاده پرسیده است اینها (منظور تظاهرات کنندگان) مردمند یا آنها (که به تظاهرات نیامده اند)؟ بعد هم ادعای خود علیه اصلاح طلبان را بر بنیاد همین اتهام ناروا استوار کردی که گویی من تظاهرکنندگان را جزو مردم نمی دانم.

فرض می کنم که مقالات، مصاحبه‌ها و توییت‌های مرا از روز اول اعتراضات اخیر نخوانده ای. ولی آیا ندیدی که چگونه از سهم معترضان دی ماه ۹۶ در غنی سازی دموکراسی در جامعه ایرانی سخن گفتم؟ آیا ندیدی که در نامه اول خود دموکراسی اعتراضی را در کنار دموکراسی انتخاباتی آوردم؟ اگر من تظاهرکنندگان را جزو مردم نمی‌دانستم، چگونه از درونی شدن آنها توسط جامعه و حکومت سخن می‌گویم؟ به هر حال من همچنان که در توییت چند روز پیش خود، قبل از مصاحبه‌ تو با بی‌بی‌سی فارسی به صراحت ذکر کردم، هم کسانی را که در ۲۲ بهمن راهپیمایی می‌کنند مردم می‌دانم و هم آنان را که در ۲۵ خرداد ۸۸ و دی‌ماه ۹۶ در اجتماعات اعتراضی شرکت کردند. همچنین کسانی را که در هیچ تظاهراتی، چه رسمی و چه انتقادی حضور نمی یابند مردم می‌دانم و با این نگاه به شدت مخالفم که هرکس صرفا طرفداران خود را مردم بخواند و دیگران را نامردم. به علاوه تلاش کرده‌ام تا نشان دهم انتخابات و اعتراضات به دو شکل مختلف دموکراسی را در جامعه ایرانی غنی می‌کند. اما تو که واژه انقلاب را در توصیف جنبش اعتراضی جوانان به کار بردی، سعی کردی مرا در جانب ضدانقلاب قرار دهی و پس از ۴۰ سال دوباره همان مرزبندی ها و دیوار کشی‌ها میان انقلابی و ضدانقلابی را ناخودآگاه برپا کردی. این یعنی بازگشت به عقب که تو همواره آن را نفی می‌کنی.

✓ هنرمند متعهد
من حساسیت تو در باره سوریه را قدر می نهم ودر نقد تو در نبود این حساسیت در فضای داخلی شریکم. با کمال تاسف مصایب مردم سوریه در کشور ما در قلمرو نمادهای ادبی و هنری هنوز جایی در خور نیافته است. هنوز یک فیلم زیبا نداریم که از جنگ های خانگی و نیابتی یکسان فاصله بگیرد و رنج آوارگان و بمباران شدگان و مصایب قربانیان خشونت فرقه ای را در همه اشکال خود به پرسش بینادی بگیرد. کدام رمان، کدام شعر و کدام گزارش انسانی را می شناسیم که انباشت خشم و نفرت و کینه هویتی و قومیتی و مذهبی را به تصویر بکشد و فارغ از روایت های سرکوبگر فرقه ای ونژاد پرستانه، ضروری نبودن و اجتناب پذیر بودن این فاجعه عظیم بشری را نشان دهد؟ اما نمی فهمم که چرا خود تو ملتزم به لوازم منطقی حساسیت انسانی خود در مورد سوریه نیستی و چرا احتمال تکرار آن تجربه تلخ را در مورد وطن خود جدی نمی گیری و حساسیت کافی درباره پروژه های مشخصی که جنگ طلبان جهانی و داخلی ، هرکدام از موضعی خاص برای رادیکال کردن و قطبی سازی گسل های هویتی در سر دارند، نشان نمی دهی؟

✓ برادر درد آشنا
چگونه می توان در این جهان جهانی شده ودر این منطقه داعش زده که مرزها این سان تضعیف وعبور پذیر شده اند، تقریبا در همه اطراف خود شاهد انباشت نفرت ودیگر ستیزی هویتی بود ودر عین حال در توهم “جزیره ثبات” غرق شد و از احتمال سرایت آن مرزکشی ها به داخل کشور هراسی به دل راه نداد و هشدار های مربوط را به تمسخر گرفت که “ما را از لولوی سوریه نترسانید”. مگر فاجعه سوریه از سنخ خطرهای برساخته ی والدین است که برای تولید هراس در کودکان بدان متوسل می شوند؟ مگر سوریه دژ نیرومند سکولاریسم در خاورمیانه نبود؟ آنان که سکولاریسم را معادل دموکراسی می خوانند پاسخ دهند که چگونه جامعه ای که مسیحی و دروزی و شیعه و سنی و ارمنی و همه اقوام و اقلیت های آن همزیستی مسالمت آمیزی داشتند، ظرف مدتی کوتاه گام در مسیر فاجعه برداشت؟ و گروه های افراطی چگونه از خشونت های حاکمیت بهره بردند و به “توحش” دامن زدند و جامعه را به تله جنگ همه علیه همه کشاندند؟ آیا این دوقطبی سازی همان شیوه وتاکتیکی نیست که امروزه رسانه های کاسبان جنگ و تحریم درصدد تعمیم آن به ایران هستند؟ در فضای منازعات سالهای اخیر کمی مداقه کن و به این پرسش پاسخ بده که دوگانه “جوانان انقلابی-استمرارطلبی” که اتاق جنگ رسانه های مذکور برای ایجاد شکاف ملی در ایران ابداع کرده اند، آیا از جنس همان پروژه هایی نیست که در منطقه ما تجربه شده است؟ ایا میزان خشونت انباشت شده و بروزیافته را در جریان درگیری با درویشان ندیدی؟ باورت می شد آیا؟

در نقطه مقابل آیا نوبت آن نشده که ببینیم چگونه می توان از این فضای دوقطبی “سنی-شیعه” و “ایرانی-انیرانی” و “کرد-عرب” و… عبور کرد و وارد دوران بازسازی و ترمیم زخم های جنگ های خانگی شد؟ و ایرانیان چه سهمی می توانند در کمک به گفتگوی سوری-سوری ایفا کنند؟ و چگونه می توان در یک ائتلاف منطقه ای و جهانی برای صلح و بازسازی، همه بازیگران ترک و کرد و عرب و روسی و اروپایی و حتی آمریکایی را حول یک گفتگوی برد-برد برای آینده سوریه گرد هم آورد و بدانجا کشاند که به فرایند صلح منطقه ای تن دهند؟
✓ مخملباف گرامی
در نامه خود گذار مسالمت آمیز از جمهوری اسلامی را به نظام جدید ناممکن خواندی . با وجود این همراه با ۱۴ نفر دیگر پیشنهاد برگزاری رفراندوم تغییر نظام را داده اید و آن را حرکتی مسالمت آمیز می‌ خوانید. نمی دانم چرا و چگونه ظرف دو هفته نظرت عوض شد و آیا تغییر مسالمت آمیز جمهوری اسلامی را ممکن می‌دانی یا نه. اگر نه، پس رفراندوم را با چه تحلیلی پیشنهاد کرده‌ای؟ و اگر آری، و معتقدی که نظام تن به همه پرسی تغییر خود می دهد، پس چرا تلاش برای انتخابات آزاد را ناممکن می خوانی و می گویی رهبر به هیچ وجه زیر بار چنین پیشنهادی نمی رود؟ به نظر تو کدام حاکمی رفراندوم تغییر نظام را می‌پذیرد اما تن به انتخابات آزاد نمی دهد؟ به علاوه آیا راه تازه ای که می گفتی در پی گفتگوی ملی باید به آن برسیم همان رفراندوم است که دست کم سیزده سال از طرح آن می گذرد؟ پیشنهاد مزبور در این ۱۳ سال چه دستاوردی داشته و چه نیرویی بسیج کرده است که آن را تنها راه نجات ایران می خوانی؟ تا آنجا که من می دانم مهمترین اتفاق پس از پیشنهاد رفراندوم در سال ۸۳ رفتن اکثر طراحانش به امریکا بود به جای آنکه جمهوری اسلامی از بین برود.

مشکل تو آن است که تکلیفت با رهبر و مهمتر از آن با جامعه مشخص نیست. اگر رهبر آنچنان که در نامه‌ات ترسیم شده دارای چنین اختیارات و قدرت و درایتی است که همه امور را در قبضه خود دارد، انتخابات را کاملا مهندسی می کند، مانع گفتگوی ملی می‌شود، و اجازه عبور جامعه را به سوی آزادی نمی‌دهد و نیز چنان متصلب است که به قیمت به باد دادن ایران، دست از رفتار و گفتار خود بر نمی دارد و مطلقا اصلاح پذیر نیست، چگونه وقتی به رفراندوم پیشنهادی شما می رسد، یک شبه به رهبری عاقل و دور اندیش تغییر ماهیت می دهد و با یک محاسبه عقلانی بین جنگ و آشوب یا برکناری آرام، اگرچه نه‌چندان آبرومند ، دومی را برمی گزیند؟ درباره مردم نیز یا مثل آن آقای بدنام اعلام کن که جمهوری اسلامی چنان بلایی سر مردم آورده است که همچون زنی ضعیف و ناتوان برای دفاع از خود برابر خشونت همسر، جز متوسل شدن به پلیس (آمریکا) راه و چاره ندارد و به همین دلیل روش لیبی کردن ایران را به واشنگتن پیشنهاد می‌کند. یا بپذیر که این ملت توانایی‌ها و هوشمندی‌های خاص خود را دارد و از کمترین روزنه‌ها برای دستیابی به آنچه صحیح و ممکن تشخیص می دهد، بیشترین بهره را می برد.

✓ رفیق عزیزم
در میزگرد بی بی سی گفتی اگر رضا پهلوی بخواهد به‌عنوان شاه به ایران برگردد، تو بار دیگر “محسن چریک” خواهی شد، اما مقابل نظام کنونی از اسلحه سخن نمی‌گویی. چرا؟آیا علت آن نیست که خود تو نیز در ضمیر ناخودآگاهت به رفراندوم/اصلاح پذیری جمهوری اسلامی و رفراندم/اصلاح ناپذیری سلطنت پهلوی معتقدی، همچنان که در عمق وجودت جمهوری اسلامی را متفاوت از افغانستان طالبان می بینی؟

✓ برادر بزرگوار
بوش پسر ۷ کشور را محور شرارت خواند که تهدید بشریتند و باید سر جای خود بنشیند. غیر از کوبا و کره شمالی ۵ کشور دیگر (لیبی، سوریه، سودان، عراق و ایران) مسلمان هستند. نگاهی به اوضاع ۴ کشور بهم ریخته اولی بکن و ایران را دریاب. ایران را دریابیم.
با آرزوی سلامت و بهروزی تو
سید مصطفی تاجزاده
هشتم اسفند ۱۳۹۶

منبع: کانال تلگرام  نویسنده


استعفای رییس فدراسیون و اعضای شورای فنی کشتی آزاد و فرنگی

$
0
0

زیتون– رسول خادم٬ رییس فدراسیون کشتی و تمامی اعضای شورای فنی کشتی آزاد و فرنگی ایران استعفا دادند.

خبر استعفای رسول خادم چند روز پس از اعتراض او به سیاست‌های جمهوری اسلامی در قبال اسرائیل٬ منتشر شد.

خادم پیش از این هشدار داده بود از این پس در صورت عدم رویارویی کشتی گیران ایرانی با رقبای اسرائیلی، فدراسیون کشتی ایران تعلیق خواهد شد. او پیشنهاد داده ایران یا مسئله مسابقه با ورزشکاران اسرائیلی را حل کند یا اینکه به صراحت و علنی این موضوع را اعلام کند و تبعات آن را بپذیرند.

در متن نامه استعفای رسول خادم آمده است:
«افکار ” قناس” من دارد برای کشتی پرهزینه می شود…
حتما ناتوان تر از آن هستم که “باری” از دوش کشتی بردارم، ولی نمی توانم به کشتی “دروغ” بگویم…. 
دروغ بگویم تا “بمانم”….

کشتی به اندازه کافی “تنها” و “مظلوم” هست….
چه باید کرد، گاهی بهترین شیوه “ایستادن”، “نایستادن” است…..
گذر زمان بسیاری از سوال ها را پاسخ خواهد داد…»

ساعتی پس از اعلام استعفا رسول خادم٬‌ وزیر ورزش به ایسنا گفت که خبر استعفای رییس فدراسیون کشتی را از رسانه‌ها شنیده و با آن مخالف است؛ اما اشاره‌ای به علت استعفای خادم و راه حل مشکل مسابقه با ورزشکاران اسرائیلی نکرد.

انصراف از شرکت در رقابت ورزشی٬ باخت خودخواسته و حتی اخذ گواهی پزشکی حاکی از مصدومیت٬ راهکار ورزشکاران ایرانی برای «پاسداشت امیال جمهوری اسلامی در مبارزه با اسرائیل یا به رسمیت نشناختن این کشور» است.

آخرین مورد این نوع مبارزه با اسرائیل محمد بریمانلو، جودوکار وزن ۷۳ کیلو، بود که دقایقی قبل از وزن‌کشی، با غیبت جودوکار آمریکا، روی ترازو نرفت.

طبق جدول مسابقات او جمعه چهارم اسفند با جودوکار آمریکایی مسابقه داشت که به دلیل حضور نداشتن این ورزشکار، حریف بعدی او بازیکن اسرائیلی می‌شد.

در صورتی که بریمانلو وزن‌کشی می‌کرد و مقابل بازیکن اسرائیل حاضر نمی‌شد، ممکن بود با جریمه و محرومیت روبه‌رو شود.

پیشتر علیرضا کریمی٬‌ کشتی‌گیر ملی ایران به دلیل باخت «اجباری» به حریف برای جلوگیری از مسابقه با نماینده اسرائیل٬ از مسابقات جهانی محروم شده بود. 

پنجم آذرماه امسال فیلمی از کشتی علیرضا کریمی، کشتی‌گیر ایرانی در مسابقات جهانی زیر ۲۳ سال در لهستان، که در آن مربی از او می‌خواد ببازد.
در این ویدئو در حالی که علیرضا کریمی از حریف روس خود پیش است، صدای مربیان کشتی گیر وزن ۸۶ کیلو شنیده می‌شود که به او می‌گویند «بباز علیرضا٬‌ باید ببازی علیرضا.»
علیرضا کریمی در صورت برد باید با کشتی‌گیر اسرائیلی روبرو می‌شد.

پس از اعلام محرومیت علیرضا کریمی و مربی او٬ رسول خادم، رییس فدراسیون کشتی ایران٬ گفته بود: «اگر سیاست ایران به رسمیت نشناختن اسرائیل و روبرو نشدن با ورزشکاران آن است، پس پنهانی به حریف پیشین باختن و برای تهیه گواهی بیماری یا ضرب‌خوردگی، به درمانگاه‌ها و پزشکان در خارج از کشور مراجعه کردن چه معنایی دارد؟»

خادم تاکید کرده بود: «که با اتفاقی که در جریان کشتی علیرضا کریمی در لهستان افتاد، دیگر نمی‌توانیم گواهی پزشک تهیه کنیم. دیگر نمی‌توانیم به حریف پیشین ببازیم. باید با رفتاری صادقانه، در مواجهه با حریف رژیم اشغالگر قدس (اسرائیل)، براساس سیاست‌های ابلاغی کشورمان، رسما از رویارویی با آنها خودداری ورزیم و صادقانه تبعات ناشی از آن را بپذیریم.»

رییس فدراسیون کشتی ایران همچنین افزوده بود: «اگر قرار است عدم رویارویی با ورزشکاران رژیم اشغالگر قدس اصل باشد، پس چرا باید زمین و آسمان را به هم دوخت و هرآنچه داشت هزینه کرد تا بتوان با توجیه چرایی موضوع عدم رویارویی با نماینده رژیم اشغالگر قدس، برای نهادهای بین‌المللی، که به لطف ارسال فوری تمامی اخبار از داخل کشور، مستنداتی بیش از ما در اختیار دارند، از تعلیق گریخت؟»

اما این تنها خودداری از رقابت با ورزشکاران اسرائیلی نیست که برای ورزشکاران ایرانی هزینه در پی دارد.

مردادماه امسال شرکت دو لژیونر ایرانی در مسابقه‌ای تیمی با یک تیم باشگاهی اسرائیلی حاشیه آفرید.

مسعود شجاعی٬ کاپیتان سابق و احسان حاج‌صفی بازیکن تیم ملی فوتبال ایران در جریان رقابت‌های لیگ اروپا، با تیم پانیونیوس آتن مقابل مکابی تل‌آویو به میدان رفتند.

نتیجه شرکت در این مسابقه٬ به رغم فشارهای فدراسیون جهانی فوتبال٬ عدم دعوت مجدد مسعود شجاعی به تیم ملی و دعوت حاج‌صفی پس از انتشار نامه پوزش خواهی او بود.

استعفای خادم توجه کاربران شبکه‌های اجتماعی را برانگیخت.

سعید نعیمی٬ از اعضای سابق ادوار تحکیم وحدت در این باره نوشت:

کاربر دیگری نیز در مواجه با این استعفا چنین توییت کرد: به دنبال استعفای #رسول_خادم ، اعضای شورای فنی کشتی آزاد هم استعفا دادند و کشتی کشور به کما رفت حالا دیگه #باید_ببازی جمهوری اسلامی

سحر طلوعی٬ روزنامه نگار نیز ضمن تشکر از رییس مستعفی فدراسیون کشتی نوشت:

 

شاپرک شجری‌زاده آزاد شد

$
0
0

زیتون– شاپرک شجری‌زاده٬ از دختران خیابان انقلاب٬ دقایقی قبل با قرار وثیقه آزاد شد.

شاپرک شجری‌زاده٬ دوم اسفندماه در اعتراض به «حجاب اجباری» روسری خود را بر سر چوب زده بود.

او که در خیابان قیطریه تهران بازداشت شده بود٬ در دوران بازداشت مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود.

مریم شریعتمداری و شاپرک شجری‌زاده امروز به دلیل اعتراض به «حجاب اجباری» محاکمه و به نوشته ژیلا بنی‌یعقوب٬ از فعالان حقوق زنان٬ پس از محاکمه به زندان قرچک بازگردانده شده بودند.

ویدا موحد٬ اولین زنی که به نام «دختر خیابان انقلاب» معروف شد، زن جوانی بود که در ششم دی‌ ۱۳۹۶ در تقاطع خیابان انقلاب و وصال تهران روسری سفیدرنگی را بر سر چوبی کرد و در اعتراض به حجاب اجباری آن را تکان داد.

بر اساس اخبار منتشرشده، پلیس ایران وی را دستگیر کرده است. نسرین ستوده در تاریخ ۸ بهمن ۱۳۹۶ از آزادی وی خبر داد. او در فیسبوک خود اعلام کرد که ویدا موحدی در هفتم بهمن ماه آزاد شده است.

یک‌ماه بعد دومین زن ایرانی در خیابان انقلاب با درآوردن روسری به «حجاب اجباری» اعتراض کرد.

عکس این زن در رسانه‌های اجتماعی منتشر شد. نسرین ستوده٬ وکیل دادگستری٬ در گفت‌وگویی با رادیو فردا نام این زن را نرگس حسینی اعلام کرد و گفت پس از بازداشت «قرار وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی» صادر شده است.

پس از آن نیز ده‌ها زن و مرد جوان در خیابان‌های تهران و شهرهای دیگر از جمله اصفهان و شیراز دست به عمل مشابه زدند.

بر اساس تصاویزی که در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است٬ اخیرا بازداشت دختران خیابان انقلاب با خشونت بیشتری همراه است.

چهارم اسفند نیز یک شهروند تهرانی پرده از بازداشت خشونت آمیز یکی دیگر از زندان جوان معترض به «حجاب اجباری» داد.

🍃زنده|رهبر جمهوری اسلامی: بشار اسد در چهره یک مبارز بزرگ ظاهر شد

$
0
0

رهبر جمهوری اسلامی: بشار اسد در چهره یک مبارز بزرگ ظاهر شد

رهبر جمهوری اسلامی امروز در تهران در دیدار با وزیر اوقاف سوریه این کشور را «خط مقدم» خوانده و گفت که بشار اسد در چهره یک مبارز بزرگ ظاهر شد.

او همچنین تاکید کرد: این ملتهای مسلمانی که شما می‌بینید در حال ذلت زندگی می‌کنند، این ملتها ذلیل نیستند، رهبرانشان ذلیل‌اند.

یه گفته آیت‌الله خامنه‌ای « آن شیعه‌ای که لندن از او حمایت بکند، آن شیعه را ما قبول نداریم. آن سنی‌ای که آمریکا و اسرائیل از او حمایت می‌کنند، آن سنی را ما مسلمان نمی‌دانیم.»

 


آزادی زنان دستگیرشده مقابل استادیوم آزادی

دقایقی پیش زنانی که جلوی ورزشگاه آزادی بازداشت و به پلیس امنیت اخلاقی وزرا منتقل شده بودند آزاد شدند.


قرارداد نجومی الاغ در شهرداری شیراز


آخرین وضعیت زنان درویش بازداشتی در زندان قرچک



ثبت احوال آمار ازدواج کودکان در ایران را پنهان می‌کند

فرشید یزدانی، مدیرعامل و عضو هیات مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان اعلام کرد: «در سال ۹۳ اعلام شد که ۱۵ هزار کودک مطلقه داریم که ۱۳ هزار نفر از آنها مربوط به کودکان [نوجوانان] ۱۵ تا ۱۸ سال و بقیه زیر ۱۵ سال هستند.»

مدیرعامل و عضو هیات مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان،  در مراسم رونمایی پژوهشی با عنوان «خانه روی آب» با اشاره به عدم انتشار آخرین آمار ازدواج کودکان در ایران گفته است:«۲۴ درصد ازدواج‌های ایران مربوط به کودکان است.»

به گفته یزدانی نهادهای مرتبط مثل ثبت احوال در سالهای اخیر سعی در پنهان کاری آمارها دارند./خبرآنلاین


 سرمایه‌گذار روزنامه‌های آسمان آبی و وقایع اتفاقیه بازداشت شد


چنارها به خیابان ولی‌عصر باز می‌گردند



بازداشت ۳۵ زن در دربی پایتخت

در حالی که سخنگوى وزارت کشور از نگهداری زنان مراجعه‌کننده به ورزشگاه آزادى « در محل مناسب» سخن می‌گوید اخبار رسیده از آزادی حاکی از ان است که محل مناسب مورد اشاره پلیس امنیت اخلاقی وزرا است.

این زنان در بین آنان چند خبرنگار نیز هستند، تا بحال، همچنان در بازداشتگاه به سر می‌برند و از داخل ساختمان به خانواده‌های خود نیز زنگ زده‌اند.

زنان بازداشت شده هر کدام حدود ۲۰ دقیقه نیز بازجویی شده‌اند.

تعدادی از فعالان زنان و خبرنگاران همچنان در مقابل بازداشتگاه وزرا پیگیر خبر آزادی و تعیین تکلیف بازداشت‌شدگان هستند./امتداد


مهناز افشار به دلیل حمایت از دختران انقلاب ممنوع‌التصویر شد


تشکیل پرونده قضایی برای دانشجویان بازداشتی در حوادث دی ماه

معاون فرهنگی دانشگاه تهران در واکنش به تشکیل پرونده قضایی برای برخی دانشجویان بازداشتی در حوادث دی ماه و احضار آنها به دادگاه گفت: در مباحث قضایی و حقوقی اصولاً هیچ کس نمی‌تواند مداخله و ورود کند؛ قوه قضاییه، نهادی مستقل بوده و وظایف مشخصی دارد، اما از آنجا که این افراد دانشجویان ما هستند، خود را موظف به پیگیری کارهایشان می‌دانیم و امیدواریم با رافت اسلامیِ نظام روبرو شده و هرچه زودتر به کلاس‌ها بازگردند.

به گزارش ایلنا، بنابراعلام رئیس دانشگاه تهران ۴۱ دانشجوی این دانشگاه در حوادث دی ماه بازداشت شدند که به تدریج این دانشجویان آزاد شدند

تعدادی از انجمن‌های علمی و صنفی دانشگاه تهران، با صدور بیانیه ای خطاب به مسوولان دانشگاه، وزارت علوم و سازمان امور دانشجویان خواستار توقف روند تشکیل پرونده قضایی برای دانشجویان شده‌اند.

در بخش دیگر این بیانیه آمده است که روندهای اخیر این‌ نگرانی را در ما ایجاد کرده که به سرمایه‌های انسانی کشور آسیبی جبران‌ناپذیر برسد.



تصاویری از پایین کشیده شدن تابلوهای موسسات مالی و اعتباری غیرمجاز در پایتخت/ایسنا


بازداشت هوادارن زن تیم‌های فوتبال قبل از ورود به دربی

بازداشت هواداران زن پرسپولیسی و استقلالی پیش از ورود به ورزشگاه برای تماشای دربی ۸۶/عصر ایران


حکم دو سال حبس مرتضوی به اجرای احکام رفت

وکیل مدافع اولیای دم روح‌الامینی از ارسال حکم دو سال حبس مرتضوی در پرونده کهریزک به اجرای احکام خبرداد. Risultati immagini per ‫مرتضوی در پرونده کهریزک‬‎


پروانه مافی: از نظر آیت‌الله مکارم شیرازی ورود زنان به ورزشگاه اشکالی ندارد

پروانه مافی رییس فراکسیون خانواده مجلس شورای اسلامی با اشاره به توضیحاتی که چند روز پیش معصومه ابتکار معاون امور زنان و خانواده ریاست جمهوری درباره گفت و گو با آیت الله مکارم شیرزای بیان کرده بود، گفت: در حوزه مراجع محترم هم اطلاع‌رسانی مناسب و حقیقی نبوده، چون همان‌طور که خانم ابتکار هم نقل کرده اند آیت‌الله مکارم شیرازی در پاسخ به توضیحات خانم ابتکار اظهار داشته‌اند که اطلاعاتی که به ایشان داده شده اطلاعات دقیقی نبوده است. همچنین با توضیحاتی که خانم ابتکار داده‌اند، ایشان اظهار داشته‌اند در شرایطی که شما توضیح دادید مشکلی نیست.

Risultati immagini per ‫پروانه مافی‬‎
رییس فراکسیون خانواده مجلس تاکید کرد: به نظر من می‌رسد که با گفت‌وگو و هم‌زبانی که همه طرف‌های مورد مخاطب این موضوع خواهند داشت؛ بحث حضور زنان در ورزشگاه‌ها به خوبی حل و فصل می شود و حاشیه‌ای هم پیدا نخواهد کرد.


قطع پخش زنده مصاحبه وزیر ورزش به خاطر سوال درباره ورود بانوان

شبکه خبر پخش زنده تلویزیونی حرف‌های مسعود سلطانی فر را قطع کرد.
جلسه مطبوعاتی مسعود سلطانی فر بعد از دیدار با جیانی اینفانتینو رئیس‌فیفا در حال پخش زنده بود که ناگهان به دلیل طرح پرسشی درباره حضور بانوان در ورزشگاه ها قطع شد./خبرآنلاین


احتمال اعدام قریب‌الوقوع راننده اتوبوس خیابان پاسداران

🍃 بیانیه نهضت آزادی در خصوص سانحه سقوط هواپیمای آسمان

$
0
0

زیتون– محمد توسلی٬ دبیرکل نهضت آزادی ایران٬ با انتشار بیانیه‌ای علت کلان وقایعی تلخ سانحه سقوط هواپیمای آسمان در ارتفاعات کوه دنا را فراتر از فقط کوتاهی دستگاه اجرایی کشور ( قوه مجریه ) دانست.

به گزارش «زیتون» دبیر کل نهضت آزادی ایران چنین وقایع تلخی را در راستای بحران کارآمدی و موازی‌کاری‌ها و فقدان تعامل موثر سیاسی و اقتصادی در عرصه بین‌المللی قابل ارزیابی دانست.

متن کامل این بیانیه که برای انتشار در اختیار «زیتون» قرار گرفته٬ به شرح زیر است:

بسمه تعالی
سا نحه سقوط هواپیمای آسمان
سقوط هواپیمای مسافربری آسمان در ارتفاعات کوه دنا در ۲۹ بهمن ماه و کشته شدن ۶۶ تن از هموطنان شامل مسافران و خدمه پرواز، نه تنها خانواده های داغدار بلکه قاطبه مردم ایران و نیز جمیع وجدانهای انسانی را جریحه دار نمود و بار دیگر جامعه ما را در برابر این پرسش کلیدی قرار می دهد که چه عواملی موجب می گردد مدیریت جامعه ما اینگونه نسبت به جان انسانها و از دست دادن سرمایه های عظیم ملی – انسانی توجه لازم را نداشته باشند.
بر اساس گزارش های منتشر شده، علت سقوط این هواپیما، شرایط نامناسب تسهیلات و خدمات فرودگاه مقصد و همچنین فرسوده بودن تجهیزات و ناوگان مورد استفاده در صنعت هوایی کشور و عدم بکارگیری امکانات متداول و روز هوا نوردی همچون سایر کشورها بوده است. بدون تردید مشکلات ساختاری در مدیریت کشور از جمله ادغام غیرکارشناسی دو وزارتخانه راه و ترابری و مسکن و شهرسازی که وظایف گسترده آنها با هم هماهنگ نیستند، واگذاری شرکت های هواپیمایی نظیر آسمان به نهادهای دولتی یا شبه دولتی که توان و تخصص مدیریت این نهاد ها را ندارند و… و همچنین در مقاطعی تاثیرپذیری برخی مدیران نظام از شعارهای احساسی برخی جریانات سیاسی غیرمتعهد به منافع ملی، مبنی بر آنکه نباید منابع مالی کشور به جیب شرکت های غربی سازنده هواپیما سرازیر شود!!، از جمله دلایلی است که مانع اصلاح ساختار مدیریت سازمان هواپیمایی کشور و شرکت های خدماتی آنها و نیز نوسازی ناوگان هوایی کشور از جمله ناوگان شرکت هواپیمایی آسمان شده است .
نهضت آزادی ایران، ضمن درخواست توجه همه جانبه مسئولان نظام به رفع ریشه ای مشکلات موجود در ساختار مدیریتی کشور از طریق مشارکت مردم در سرنوشت سیاسی و امور اقتصادی‌شان و سپردن کار مردم به دست خود مردم و کوچک و چابک سازی دولت؛ اعلام می‌دارد که علت کلان این‌گونه وقایع تلخ، فراتر از فقط کوتاهی دستگاه اجرایی کشور ( قوه مجریه ) بوده و در راستای بحران کارآمدی و موازی‌کاری‌ها و فقدان تعامل موثر سیاسی و اقتصادی در عرصه بین‌المللی قابل ارزیابی است و در خاتمه، جان باختن این هموطنان عزیز در سانحه هوایی اخیر را به همه بازماندگان داغدار و ملت سوگوار ایران تسلیت می گوید.
محمد توسلی
دبیر کل نهضت آزادی ایران
۷ اسفند ۱۳۹۶

واکنش‌ها به اتهام احمد علیه احمد

$
0
0

زیتون- سینا پاکزاد: بعداز درخواست وب‌سایت‌های اصولگرا برای واکنش موسسه تنظیم و نشر آثار آیت‌الله خمینی به سخنان احمد منتظری در گفت‌وگو با زیتون، محمد علی انصاری، قائم مقام حسن خمینی دراین موسسه، به این سخنان واکنش نشان داد.

محمدعلی انصاری، روز سه شنبه در نشستی مطبوعاتی گفت:« در زمان امام هر وقت می‌خواستند هجمه کنند اول اسم حاج احمد آقا را می‌آوردند. حاج احمد آقا فانی در امام بود و بعضی از تاریخ‌نگاران قلابی می‌گویند ایشان از اول به فکر رهبری بوده؛ وجدان اخلاقی و انسانی این‌ها کجا رفته است؟».

وی اضافه کرد «چرا کسانی که حقایق را پنهان و جنایات دوستان خود را در قتل انسان‌های بیگناه نادیده و با وسوسه و طراحی آیت‌الله منتظری را از امام جدا کردند به اشتباهات تاریخی خود اعتراف نمی‌کنند و امروز نظریه سیاست‌محوری امام و اخلاق‌محوری آیت‌الله منتظری را مطرح می‌کنند؟».

احمد خمینی به دنبال رهبری آینده بود

پیش از این سخنان محمد علی انصاری، وب‌سایت جماران در سه مطلب به سخنان احمد منتظری واکنش نشان داده بود.

دریکی از این مطالب نوشته شده بود که احمد خمینی «نمی خواست رهبر شود» و«حاضر نبود شبهه وراثت به این جایگاه وارد شود».

محمد علی انصاری و محمود دعایی

احمد منتظری در مصاحبه با زیتون احمد خمینی را متهم کرده بود که برای حذف آیت‌الله منتظری برنامه‌ریزی کرده تا رهبر جمهوری اسلامی شود اما فوت آیت‌الله خمینی «زودتر از زمانی که او تصور می‌کرد رخ داد و برنامه‌شان پیش نرفت».

احمد خمینی سال ۵۹  از شعار«امید امت و امام» که درباره آیت‌الله منتظری سرداده می‌شد انتقاد می‌کند و می‌نویسد که«این حرکات عکس‌العمل درست می‌کند، نمی‌بینید چه صریح مردم به شما فحش می‌دهند».

به گفته آقای منتظری، احمد خمینی در سال‌های ابتدایی پس از انقلاب ۵۷ نامه‌ای به آیت‌الله منتظری می‌نویسد و می‌گوید که «اصلاً وقتی امام زنده است شما چرا دفتر تشکیل می‌دهید؟ اصلاً شما دفتر می‌خواهید چکار؟».

اشاره احمد منتظری به نامه‌ای است که احمد خمینی در سال ۵۹ خطاب به آیت‌الله خمینی نوشته و در کتاب«قضاوت‌ها و واقعیتها» نیز منتشر شده است.

احمد خمینی در این نامه به آیت‌الله منتظری می‌نویسد که «احساس می‌شود که می‌خواهند شما را با زور و فشار آیت‌الله سیاسیون مذهبی کنند و این خطرناک است».

 دست اندرکاران پرونده سید و حذف آیت‌الله

ایران‌گیت و حذف آیت‌الله در مصاحبه با ابوالحسن بنی‌صدر

قربانیان افشای معامله پنهانی

او از شعار«امید امت و امام» که درباره آیت‌الله منتظری سرداده می‌شد، انتقاد می‌کند و می‌نویسد که «این حرکات عکس‌العمل درست می‌کند، نمی‌بینید چه صریح مردم به شما فحش می‌دهند».

احمد خمینی هم‌چنین می‌نویسد:«بارها گفته‌ام شما بگوئید رادیو و تلویزیون وظیفه دارد شرعا اسم من را از شعارها قطع کند».

فرزند آیت‌الله خمینی همچنین به پخش اخبار دیدارهای آیت‌الله منتظری از رادیو و تلویزیون و «دخالت» او در موضوعات سیاسی انتقاد می‌کند و می‌افزاید که «چه اشکالی دارد که شما یک سال در مسائل سیاسی دخالت نکنید».

احمد خمینی هم‌چنین به تشکیل دفتر آیت‌الله منتظری انتقاد می‌کند و می نویسد:آخر شما دفتر می‌خواهید چه کنید…همه می‌گویند این دفتر یک تقلید باطل از دفتر امام است».

احمد خمینی هم‌چنین به تشکیل دفتر آیت الله منتظری انتقاد می‌کند و می‌نویسد: «آخر شما دفتر می‌خواهید چه کنید…همه می‌گویند این دفتر یک تقلید باطل از دفتر امام است».

وی در پایان این نامه خطاب به آیت‌الله منتظری تاکید می‌کند که «به زور نمی‌شود رهبر شد و به زور نمی‌شود مرجع شد».

این نامه زمانی نوشته شده که آیت‌الله منتظری هنوز به سمت قائم مقام رهبر جمهوری اسلامی انتخاب نشده بود و تنها در میان مقامات جمهوری اسلامی موضوع جانشینی او مطرح بود.

بخشی از سخنان روز سه شنبه محمد علی انصاری مربوط به پرونده مهدی هاشمی است و او به کنایه می‌گوید:« چرا کسانی که حقایق را پنهان و جنایات دوستان خود را در قتل انسان‌های بی‌گناه نادیده و با وسوسه و طراحی آیت‌الله منتظری را از امام جدا کردند به اشتباهات تاریخی خود اعتراف نمی کنند؟».

احمد منتظری در مصاحبه با زیتون به نقش احمد خمینی در پرونده مهدی هاشمی هم اشاره کرده و به نقل از محمد صادق صالحی منش، استاندار قم در دولت حسن روحانی گفته بود :«ما بعد از بازداشت سید مهدی هاشمی در جماران در جلسه‌ای بودیم که احمد خمینی در جلسه آمد و گفت اگر ما بخواهیم که این سید(سید مهدی هاشمی) را اعدام کنیم چه کسی حاضر است حکمش را بدهد؟ آقای رازینی گفت من. فردای آن روز رادیو اعلام کرد که طی حکمی از سوی امام خمینی آقای رازینی به عنوان حاکم شرع دادگاه ویژه روحانیت منصوب شد».

سخنان محمد علی انصاری پس از درخواست وب‌سایت های اصولگرا برای واکنش موسسه تنظیم و نشر آیت‌الله خمینی به گفته‌های احمد منتظری بیان شده است.

درمیان قتل‌های منسوب به مهدی هاشمی که محمد علی انصاری سخن گفته است، قتل امیر عباس بحرینیان فرمانده کمیته‌های انقلاب اصفهان و آیت‌الله شمس آبادی بیشتر مطرح شده است.

ترور امیرعباس بحرینیان اما براساس توسط واحد اطلاعات سپاه اصفهان انجام شده است. در آن زمان محمد عطریان‌فر، عضو فعلی حزب کارگزاران سازندگی و فعال سیاسی، فرمانده این واحد بوده است. محمد عطریان‌فر و احمد سالک، فرمانده سپاه اصفهان در هنگام وقوع این ترور این گزارش را تاکنون تکذیب نکرده‌اند.

متهمان و مطلعان یک ترور؛مهدی هاشمی یا محمد عطریان‌فر و احمد سالک

قهدریجان علیا علیه قهدریجان سفلی

از اتهام مهدی هاشمی درپرونده آیت الله شمس آبادی نیز همه مقامات جمهوری اسلامی اطلاع داشتند و او در زمان شاه در دادگاه محاکمه شده بود.

با این حال پس از انقلاب مهدی هاشمی با حکم آقای خامنه ای به عنوان مسئول فرهنگی سپاه پاسداران منصوب شده و آقای خامنه ای روزی در جمع هاشمی رفسنجانی و قائم‌مقام وقت معرفی او به سپاه را از جمله خدمات خود نام برده بود.

اعتراض آیت الله منتظری نیزسپردن پرونده به وزارت اطلاعات بود و او معتقد بود که اگر قرار است به این قتل ها رسیدگی شود،قوه قضائیه باید به آن ها رسیدگی کند.

سخنان محمد علی انصاری پس از درخواست وب‌سایت های اصولگرا برای واکنش موسسه تنظیم و نشر آیت‌الله خمینی به گفته‌های احمد منتظری بیان شده است.

از جمله وب‌سایت جهان‌نیوز با اشاره به مصاحبه احمد منتظری نوشته بود که« سکوت افرادی همانند سید حسن خمینی و رسانه‌ها و موسسه تحت مدیریت ایشان آنهم بعد از گذشت چندین روز، بسیار دردآور است. معلوم نیست سید حسن خمینی در سال‌های اخیر چه نوع رودربایسی با برخی از افراد این‌چنینی پیدا کرده است که مواضع قاطعی در این‌باره اتخاذ نمی‌کند».

روزنامه‌های کیهان، جوان و وب‌سایت‌هایی چون رجا نیوز نیز گزارش مشابهی را منتشر کرده‌اند. این رسانه‌ها البته هر از چندگاهی به این موسسه و حسن خمینی نیز حمله‌ور می‌شوند.

پیدا و پنهان مهدی هاشمی

پیشکاران خمینی و خامنه‌ای

این موضوع در واکنش وب سایت جماران، وابسته به موسسه تنظیم و نشر آثار آیت‌الله خمینی به سخنان احمد منتظری مطرح شده است.

این وب‌سایت ضمن رد سخنان احمد منتظری درباره تلاش احمد خمینی برای رهبری نوشته که گروهی دیگر نیز همین موضوع را درباره حسن خمینی مطرح می‌کنند.

این وب‌سایت تاکید کرده بود:«امروز بیت امام از یک‌سو با دشمنان دیروز خود مواجه است و از یک‌سو با دشمنان امروز که در سایت خود از «تیر خلاص» به بیت امام سخن گفتند و شادمانه هر چه کینه دارند را … بگذریم!».

اشاره این وب‌سایت می‌تواند به سخنان چهره‌هایی چون سردار مشفق باشد که پیش از این از تلاش حسن خمینی برای رهبری آینده سخن گفته بودند.

چالش پرونده مهدی هاشمی و عزل آیت‌الله منتظری پس از ۳۰ سال هم‌چنان ادامه دارد و نگاه امنیتی به این موضوع سبب شده که هم‌چنان ابعاد بسیاری از این اتفاق ناگفته بماند.

دستگیری زنان هوادار فوتبال در ورزشگاه آزادی

$
0
0

زیتون– ساعتی پیش از دربی ۸۶ دو هوادار زن که قصد ورود به ورزشگاه را داشتند، دستگیر شدند.

تسنیم خبر داد که یک زن با پرچم پرسپولیس و یک هوادار زن با پرچم استقلال قصد ورود به ورزشگاه را داشتند که توسط مأموران نیروی انتظامی شناسایی و دستگیر شدند.

پروانه سلحشوری، رییس فراکسیون زنان مجلس، روز چهارشنبه اعلام کرد تا زمانی که امکان حضور بانوان در ورزشگاههای کشور فراهم نشود، ترجیح می دهد به عنوان نماینده مجلس به هیچ ورزشگاهی نرود.

این نماینده اصلاح طلب مجلس، با تاکید بر پیگیری اجازه حضور بانوان در ورزشگاه ها ، پیشنهاد داد تا در یکی از دربی های پایتخت به صورت آزمایشی اجازه حضور بانوان داده شود تا به گفته او ابعاد این موضوع روشن شود.

سلحشوری، حضور زنان سوری در ورزشگاه آزادی تهران، در روز مسابقه فوتبال تیم های ایران و سوریه را «ناشایست و تبعیض آمیز» برای بانوان ایرانی توصیف کرد.

همزمان، مهدی تاج، رییس فدراسیون فوتبال ایران در گفتگو با خبرگزاری ایسنا گفت که آمادگی ساختاری و فیزیکی برای حضور بانوان در ورزشگاه‌ها فراهم نیست.

ممنوعیت حضور زنان در ورزشگاه‌ها در حالی است که به گفته طیبه سیاوشی، نایب رئیس فراکسیون زنان مجلس، «هیچ منع قانونی برای ورود زنان به ورزشگاه‌ها وجود ندارد.»

در ماه‌های اخیر موجی از درخواست بازیکنان و پیشکسوتان فوتبال ایران برای تسهیل در ورود زنان به ورزشگاه‌ها مطرح شده است.

تفکیک قوا –توازن قوا؛ تجزیه قوا –تداخل قوا

$
0
0

«تفکیک قوا» تقسیم ساختار حکومت به شاخه های مختلف با محدوه‌های مجزا و مستقل از هم است بطوریکه اختیارات هر بخش در تعارض با اختیارات بخش‌های دیگر نباشد.
در عین حال، برای جلوگیری از تجمع و انحصار قدرت در یک قوه، به هر شاخه از قدرت، توان آن داده می‌شود که در قدرت اعمالی بخش‌های دیگر محدودیت ایجاد نماید. این اعمال محدودیت را اصطلاحا «نظارت و توازن قوا» می‌گویند.
تفکیک قوا و توازن قوا دو اصل بنیادین ساختارهای جوامع مدرن هستند. اما در ساختار سیاسی ایران، با دو پدیده نادر دیگر نیز مواجه هستیم: «تجزیه قوا» و «تداخل قوا».
قوه مجریه به دو شاخه کلی، بخش اقتصادی و بخش امنیتی تجزیه شده است که ریاست بخش اقتصادی (دولت) با رئیس جمهور و ریاست بخش امنیتی (نظامی، انتظامی و اطلاعاتی) با رهبری نظام است. تجزیه قوه مجریه، مهمترین وجه تمایز نظام سیاسی ایران با نظام‌های مدرن دنیا است. البته، در مراتب و با درجاتی پایینتر، شاهد این تجزیه در قوه مقننه هم هستیم. آنجا که علاوه بر مجلس شورای اسلامی، نهادهایی مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی و مجمع تشخیص مصلحت نظام هم، مستقیماً و مستقلاً، دست به تدوین قوانین می‌زنند. تجزیه قوا شامل حال قوه قضائیه هم شده است. دادگاه قانون اساسی در نظام قضایی ایران وجود ندارد و وظیفه آن به شورای نگهبان محول شده است. همچنین، دادگاه ویژه روحانیت تقریبا مستقل از قوه قضائیه اداره می‌شود.
مورد دیگر «تداخل قوا» است. در درون قوه مجریه، بخش اقتصادی (دولت) از طریق وزارت اطلاعات مستقیماً پا در وادی بخش امنیتی (حوزه مسئولیت رهبری نظام) گذاشته است. مسئولیت‌های وزارت کشور و وزارت امور خارجه هم با وظایف بخش‌های انتظامی، نظامی و اطلاعاتی همپوشانی و تداخل دارد. از آن طرف، ارگان‌های اقتصادی بزرگ زیر نظر رهبری مثل بنیادها، ستادها و تولیت‌های مراکز مهم مذهبی، در کنار فعالیتهای اقتصادی نهادهای نظامی، نشانه دخالت بخش امنیتی قوه مجریه در بخش اقتصادی آن است. همه اینها، حاکی از تداخل وظایف بخش‌های تجزیه شده قوه مجریه در یکدیگر است.
ایفای نقش مدعی العموم (دادستانی) توسط قوه قضائیه به همراه مدیریت سازمان زندانها نمونه‌های اصلی مداخله قوه قضائیه در قوه مجریه می‌باشد. از آن طرف، وجود سازمان تعزیرات حکومتی زیر نظر بخش اقتصادی قوه مجریه که به دولت مشهور است، مؤید دخالت قوه مجریه در امور قوه قضائیه است.
عضویت رؤسای قوای مقننه و قضائیه در شورای عالی امنیت ملی دخالت آشکار این دو قوه در قوه مجریه است. به عنوان نمونه، سخنان و اعلام مواضع رئیس قوه قضائیه در امور بین‌المللی در جلسات مسئولان عالی قضایی، ناشی از همین حضور ایشان در این نهاد ارشد امنیتی اجرایی است. در عین حال، شاید این حضور و عضویت، مانع از بیطرفی این قوه در پرونده‌های امنیتی گردیده است.
و اما «توازن قوا»: قوه مقننه و قوه قضائیه تقریبا به راحتی و با قدرت می‌توانند دولت (بخش اقتصادی قوه مجریه) را کنترل نمایند. اما این بخش از قوه مجریه، هیچ توانی برای اعمال نفوذ قانونی در قوه قضائیه و قوه مقننه را ندارد و عملا «توازن قوا» مخدوش شده است.
البته، بخش امنیتی قوه مجریه (نهاد رهبری) کاملا و‌ مستقیما بر قوه قضائیه مسلط است. این بخش، با واسطه شورای نگهبان و تا حدودی مجمع تشخیص مصلحت نظام، قوه مقننه را نیز تحت کنترل دارد.
بخش امنیتی قوه مجریه به لحاظ نظری تحت کنترل ناظر مستقلی از قوای دیگر، یعنی مجلس خیرگان رهبری است و دو قوای دیگر و بخش اقتصادی همین قوه (یعنی دولت) کنترلی بر بخش امنیتی قوه مجریه ندارند و «توازن قوا» در این حوزه کاملا در هم ریخته است.

مادامی که کشور بصورت یک سازمان از نوع هیئت مذهبی اداره می‌شد، به علت همگرایی ذاتی این نوع سازمانها، مشکلات ناشی از ساختار نظام جمهوری اسلامی با کدخدامنشی و از خود گذشتگی حل می‌شد. اما از وقتی قرار شد مثل همه جای دنیا کشور را گروه‌ها و اراده‌های سیاسی اداره کنند – به علت واگرایی ذاتی سازمانهای سیاسی – رفع تعارضات به روش سنتی دیگر ممکن نمی‌باشد.
البته استحاله از «مادامی که» به «از وقتی قرار شد» یک شبه حاصل نشده است. بلکه، از روز فردای انقلاب این استحاله تدریجا” آغاز و همچنان ادامه دارد. چه موقع، تناسب این دو‌ گزاره تغییر کرده و وزن انگیزه‌های سیاسی بیشتر از وزن انگیزه‌های مذهبی شده است، بعد از تغییر ساختار و باز شدن صندوقچه‌های اسرار، با تحلیل و بازخوانی تاریخ توسط تحلیلگران، برملا خواهد شد.


حکم سعید مرتضوی به اجرای احکام رسید

$
0
0

زیتون– پرونده سعید مرتضوی به اجرای احکام رسید. دادستان سابق تهران، آذرماه به اتهام معاونت در قتل محسن روح‌الامینی به دو سال حبس قطعی محکوم شد اما این حکم هنوز اجرا نشده است.

عبدالحسین روح‌الامینی، پدر محسن روح‌الامینی، یکی از جانباختگان «جنبش سبز» در بازداشتگاه کهریزک اعلام کرد که حکم سعید مرتضوی در این پرونده روز چهارشنبه برای اجرا ابلاغ شده است.

محسن روح‌الامینی روز ۱۸ تیرماه سال ۱۳۸۸ در اعتراضات «جنبش سبز» بازداشت و به بازداشتگاه کهریزک منتقل شد و بعدتر بر اثر شدت جراحات وارده ناشی از ضرب و شتم جان باخت.

در بازداشتگاه کهریزک علاوه بر محسن‌روح‌الامینی، محمد کامرانی، امیر جوادی‌فر، نیز جان باختند و دو تن دیگر یعنی رامین قهرمانی و احمد نجاتی کارگر نیز پس از آزادی به دلیل جان خود را از دست دادند.

در این پرونده سعید مرتضوی دادستان وقت تهران که دستور انتقال بازداشت‌شدگان به بازداشتگاه کهریزک، صادر کرده بود؛ یکی از متهمان اصلی در این پرونده بود.

مرتضوی در دادگاه اولیه از اتهام معاونت در قتل تبرئه شده بود که همین امر اعتراض خانواده محسن روح‌ الامینی را به دنبال داشت.

او در دادگاه اولیه تنها به اتهام «بازداشت غیرقانونی» افرادی که آنها را به کهریزک فرستاده بود به انفصال دائم از خدمات قضایی و پنج سال انفصال از خدمات دولتی محکوم شد. اما دادگاه تجدید نظر اتهام «معاونت در قتل» را به او وارد دانست.

دادستان سابق تهران سال گذشته در نامه‌ای خطاب به دادگاه رسیدگی به پرونده کهریزک، وقایع رخ داده در این بازداشت‌گاه را «واقعه خون‌بار» و جان‌باختگان را «شهید» نامید.
سعید مرتضوی در نامه خود نوشته بود که بابت «واقعه خونبار» رخ داده در کهریزک به عنوان دادستان وقت «عمیقا ابراز تسف و اعتذار» می‌کند: «از مقام شهیدان مظلوم این حادثه جوادی‌فر، روح‌الامینی و کامرانی طلب پوزش نموده و علو درجات آنها را از خداوند بزرگ مسئلت می‌نمایم.»
دادستان پیشین تهران همچنین از «محضر مقدس امام زمان، روح بلند و ملکوتی امام راحل و شهیدان، رهبر عظیم‌الشان انقلاب اسلامی و ملت بزرگوار و خانواده‌های این عزیزان» عذرخواهی کرده است.
مرتضوی در نامه خود ضمن ابراز امیدواری نسبت به در خاطر ماندن این واقعه در ذهن مسئولان، نوشت که بابت حادثه کهریزک «ابراز شرمندگی» می‌کند، گرچه «در شکل‌گیری آن هیچ عمدی» وجود نداشته است.

روز پنجشنبه دهم اسفند و پس از بیش از هشت سال از زمان از آن فاجعه، عبدالحسین روح‌الامینی که در سال ۸۸ مشاور ارشد محسن رضایی، از نامزدهای وقت انتخابات ریاست جمهوری بود، اعلام کرد که «هشت سال است من به دنبال یک کار حقوقی طاقت‌فرسا بودم و در آن به یک تجربه رسیدم که حتی کسانی که از خدا و پیغمبر نمی‌‌رسند از رسانه‌ها می‌ترسند. در واقع رسانه‌ها سر بزنگاه‌ها یاور ما بودند و نقش اول را داشتند».

او درباره سرنوشت پرونده سعید مرتضوی در مورد پرونده کهریزک گفت: «همین امر موجب شد روز گذشته ابلاغ اجرای حکم دو سال مجازات پرونده کهریزک انجام شود».

به گفته روح‌الامینی «با این‌که سه ماه است این حکم صادر شده اما اجرای آن روز گذشته (چهارشنبه) ابلاغ شد».

او همچنین گفته است که در صورتی که سعید مرتضوی خود را برای اجرای حکم معرفی نکند حکم «بازداشت سیار» برای او صادر خواهد شد.

همچنین میرمجید طاهری، وکیل مدافع خانواده روح‌الامینی نیز به ایسنا گفت که حکم سعید مرتضوی در بخش پرونده کهریزک «به شعبه ٢ اجرای احکام ناحیه ٢٨ دادسرای کارکنان دولت رفته است تا اجرا شود.»

قاضی حیدری‌فر٬ فردی که حکم انتقال بازداشت شدگان ۱۸ تیر ۸۸ به کهریزک را صادر کرده بود٬ به ۱۵ سال حبس محکوم شده است.

روز قشنگ آزادی

$
0
0

اکنون که نوشتن این متن را آغاز کرده‌ام، دقیقه ۲۴ شهرآورد استقلال و پرسپولیس در دهم اسفند ۱۳۹۶ است و من در گوشه‌ای از ورزشگاه آزادی تهران نشسته‌ام و با چشمانی خیس این متن را می‌نویسم. من امروز یکی از اعجاب‌برانگیزترین پدیده‌های ساخته دست بشر یعنی فوتبال را برای اولین بار از نزدیک می‌بینم. قبلاً (در یادداشت «مسیر آشتی») اشاره کرده بودم که فوتبال را در کنار کامیپوتر و پول و چند مورد دیگر، جزء «اشرف مخلوقات‌ انسانی» می‌دانم؛ اما امروز آمدم تا آن را از نزدیک ببینم. برای اولین‌بار است که یک مسابقه را مستقیم در ورزشگاه می‌بینم. این‌جا همه با هیجان بازی را دنبال می‌کنند و من تنها چیزی که نمی‌بینم بازی است. من محو این حماسه‌ی انسانی‌ام که ۹۰ دقیقه در استادیوم آزادی جریان دارد. آنچه روی چمن ورزشگاه در جریان است یک مساله فرعی است. چه عطشی، چه موجی از انرژی، چه شوری و کلاس درسی است این‌جا. می‌اندیشم که چه ظرفیت آموزشی عظیمی دارد این فوتبال. چه ظرفیتی برای هیجان و سرگرمی، چه ظرفیتی برای تمرین نظم، هماهنگی و تولید همبستگی اجتماعی. معجزه است که می‌توان با یک توپ بادی، چنین سرمایه عظیم اجتماعی تولید کرد. دریغ که سیاستمداران ما این ابعاد مهم فوتبال را نمی‌بینند. ای کاش در همه محله‌های شهرمان یک ورزشگاه برای فوتبال می‌ساختیم و هر محله شهرمان یک تیم فوتبال داشت.

من امروز با ترس و نگرانی فراوان وارد ورزشگاه آزادی شدم ولی هیچ از آن بدرفتاری‌ها و بداخلاقی که همواره درباره تماشاچیان بازی‌ها می‌گویند ندیدم یا بسیار اندک دیدم. منتظر بودم تا در هر ثانیه یک کلام زشت یا فحاشی از گوشه‌ای برعلیه تیم رقیب بشنوم اما چنین نبود. یکی دوبار بخشی از هواداران یک تیم بر علیه تیم دیگر شعارهای رکیک دادند اما فحاشی‌های انفرادی بسیار اندک بود. شعارهای رکیک جمعی هم یک «مساله اجتماعی» است نه یک مساله اخلاقی فردی. مشکل از تماشاچیان ما نیست، مشکل از مربیان و مدیران و راهبران این ورزش است که هنوز نتوانسته اند با رفتار خودشان و نیز با سازوکارهایی این مساله را مدیریت کنند و جهت بدهند.

در دقیقه ۲۴ بازی، طرفداران پرسپولیس به طور خودجوش ده‌بار یکپارچه فریاد زدند «نوروزی – روحت شاد». پرسیدم این چیست؟ گفتند آنها به یاد مرحوم هادی نوروزی بازیکن سابق شماره ۲۴ این تیم که دو سال پیش فوت کرد، در دقیقه ۲۴ هر بازی نام او را فریاد می‌کنند. صحنه بسیار زیبایی بود.

من جمعیت ۸۰ ‌تا ۹۰ هزار نفری ورزشگاه آزادی را که دیدم دریافتم که بسیاری از راهپیمایی‌هایی که در انقلاب و پس از انقلاب، به آنها راهپیمایی میلیونی می‌گفته‌ایم میلیونی نبوده‌اند. اگر جمعیتی که در جایگاه تماشاچیان در ورزشگاه آزادی به فاصله نیم‌متر از هم نشسته‌اند را در خیابانی مانند آزادی جمعشان کنیم و به فاصل یک متر از هم بایستند، نصف فاصله میدان آزادی تا میدان انقلاب را پر می‌کنند. (خیابان آزادی حدود ۴۵ متر عرض دارد که اگر هفت متر آن را به عنوان جدول و جوی‌ آب و باغچه کم کنیم، ۳۸ متر خالص می‌ماند. طول خیابان آزادی هم حدود ۴۵۰۰ متر است. حدودا ۱۷۰ هزار متر مربع خالص خیابان آزادی است که نصف آن می‌شود ۸۵ هزار متر یا ۸۵ هزار نفر یعنی معادل جمعیت تماشاچیان ورزشگاه آزادی). حدود بیست سال پیش یک دانشجو را مامور کردم که از میدان آزادی تا میدان امام حسین تهران را متر کند و جوی و باغچه‌ها را کم کند و برای من بیاورد. آن زمان نتیجه این شد که در فاصله میدان آزادی تا میدان امام حسین اگر پر آدم باشد و در هر متر مربع یک نفر بایستد (با کسر کردن باغچه‌ها و جوی‌آب) حدود ۵۰۰ هزار نفر خواهند شد. آن روز باور نکردم. اما امروز که جمعیت ورزشگاه آزادی را دیدم و ابعاد ورزشگاه را با طول خیابان آزادی و انقلاب تهران مقایسه کردم دیدم او درست گفته است.

و البته خودم من در سال ۱۳۶۴ وقتی دانشجو بودم یک بار که به نماز جمعه رفتم وسوسه شدم تا جمعیت را بشمارم. جمعیت در داخل دانشگاه تهران تا کنار دانشکده پزشکی نشسته بود و در بیرون هم در بخشی از خیابان قدس جمعیت نشسته بود. کل صفوف آقایان را شمردم و ضربدر متوسط تعداد افراد در صفوف کردم و برای آن که خانم‌ها را از قلم نیندازم عدد به دست آمده را ضربدر دو کردم. کل جمعیت نماز جمعه تهران آن موقع ۴۰ هزار نفر شد. حدود سی سال پیش هم پدرم می‌گفت یک بار با چند تن از رفقایش رفته بود و میدان نقش جهان اصفهان (محل نماز جمعه اصفهان) را متر کرده بود (آن‌روزها گوگل مپ نبود که در ظرف چند دقیقه از روی نقشه آن را متر کنند). کل میدان نقش جهان ۹۰ هزار متر است که دستکم یک چهارم آن باغچه و جوی آب و حوض است. یعنی خالص میدان ۶۷۵۰۰ متر است که اگر در هر متر مربع آن یک نفر بایستد کل میدان نقش جهان اصفهان ۶۷ هزار نفر جمعیت را در خود جای می‌دهد. و سالهای سال این جمعیت را به عنوان جمعیت میلیونی به خورد ما دادند. خدا را شکر، کم‌کم داریم حساب و کتاب یاد می‌گیریم و با سواد می‌شویم. این هجوم جوانان به دانشگاه‌ها در سال‌های پس از انقلاب خیلی هم بی‌فایده نبوده است. این‌ها که گفتم همه‌اش افکاری بود که در ورزشگاه آزادی از خاطرم می‌گذشت و برای شما مرور کردم.

اما چه شد که امروز به ورزشگاه آزادی آمدم؟ اولین بار است که در زندگی‌ام یک بازی فوتبال را به طور مستقیم در ورزشگاه می‌بینم و همیشه دلم می‌خواست که چنین فرصتی دست دهد. سلمان دانشجوی دکتری اقتصاد دانشگاه اصفهان است. او قرار است با راهنمایی من رساله‌اش را درباره نظریات داگلاس نورث (برنده جایزه نوبل اقتصاد) در حوزه توسعه بنویسد و سپس پیامدهای این نظریه را برای ایران استخراج کند. خیلی امید دارم که سلمان یکی از اقتصاددانان نهادگرای عمیق و آشنا به مسائل توسعه برای آینده ایران باشد. سلمان گرفتار یک بیماری ژنتیک نادر است که شبکیه چشم را تخریب می‌کند و به مرور بینایی‌ فرد کم می شود تا نهایتا کاملاً نابینا شود. چند هفته پیش گفت استاد آرزو دارم که پیش از آن که کاملاً نابینا شوم یک بار مسابقه استقلال و پرسپولیس را از نزدیک در ورزشگاه آزادی ببینم. گفتم سلمان بلیط می‌گیرم و با هم می‌رویم. و چنین شد که از صدقه‌ی سر سلمان، من هم امروز برای نخستین بار به ورزشگاه آزادی آمدم.

رنگ من رنگ بنفش است یعنی همه تیم‌های کشورم را دوست دارم. اما سلمان استقلالی خیلی تند است در ورودی ورزشگاه یک پرچم آبی خرید و با خودش به ورزشگاه آورد. همان‌جا دعا کردم که امروز که اولین و آخرین فوتبالی است که سلمان خواهد دید، دستکم تیم استقلال بازنده نباشد تا سلمان با خاطره ای خوش این تجربه را به خانه ببرد.

پیش از ورود به ورزشگاه با سلمان قرار گذاشتیم که فحش‌هایی که به گوشمان می‌خورد را بشماریم. قرار شد من فحش‌های عمومی و سلمان فحش‌های کاف‌دار را بشمارد. خیلی عجیب بود، ما آمده بودیم تا بر اساس آنچه شنیده بودیم با موجی از آدم‌های بی‌اخلاق که یک ریز فحاشی می‌کنند روبه‌روشویم. در طول مسابقه شاید یکی دو مورد فحاشی انفرادی شنیدیم. حتی وقتی پس از مسابقه از ورزشگاه خارج می‌شدیم، در مسیر خروج با آن که جمعیت سرخ‌پوش و آبی پوش شانه به شانه هم حرکت می‌کردند فضا بسیار متین بود هیچ کس نه نیشخندی کرد و کلام زشتی گفت. سرخ‌پوش ها مغموم بودند اما آرام، و آبی پوش ها شادمان بودند اما متین. برای من باور کردنی نبود. به گمانم در این مورد به فوتبال جفا شده است. من امروز ورزشگاه آزادی را بداخلاق‌تر از خیابان‌های شهرها نیافتم. اگر می‌شود به زنانمان اجازه دهیم که به خیابان‌ها بروند و خرید کنند و رانندگی کنند، می‌شود به آن‌ها اجازه داد که به ورزشگاه هم بروند.

البته یکی دوبار در طول مسابقه، مثلا وقتی که در دقیقه ۵۳ داور سومین کارت زرد را به بازیکنان استقلال داد، یک بلوک از تماشاچیان استقلال که به گمانم حدود بیست هزار نفر می شدند از جای خود بلند شدند و یکپارچه شعاری موزون که حاوی فحش کاف‌دار بود به داور دادند؛ ولی این شعار، آنقدر موزون و هماهنگ بود که شما اصلا احساس نمی‌کردی که حاوی فحش رکیک است. و البته نظم بی‌نظیر و هارمونی عجیب در فحاشی جمعی برای خودش جذاب و قابل مطالعه است. گویی یک روح جمعی یکباره در آن‌ها فعال می‌شود و آن‌ها را فرماندهی می‌کند و دستورات واحدی به آن‌ها می‌دهد و شعار واحدی برای آن‌ها تولید می‌کند. من در این رفتار (فحاشی موزون جمعی) هزاران آدم با اخلاق دوست داشتنی را می‌دیدم که جدا جدا انسان‌های شریفی هستند اما یک روح جمعی بداخلاق ناگهان در آن‌ها حلول می‌کند و آن‌ها را هدایت می‌کند.

این همان روح جمعی است که به گمانم همواره در فرهنگ ما بوده است و البته در دهه‌های اخیر ما ایرانیان را بیشتر در کام خود کشیده است. چه شریفیم ما ایرانیان وقتی تنهاییم، و وقتی در گروه‌های اندک با هم همکاری می کنیم. اما وقتی تعدادمان فراوان می‌شود آرام آرام یک روح خشنِ بداخلاق در ما حلول می‌کند. این همان روحی است که چهل سال است ما را وا می‌دارد که به همه‌ی جهان فحش بدهیم و برای همه‌ی آنان که دوستشان نداریم آرزوی مرگ کنیم. من میان فحاشی هارمونیک جمعی که امروز در ورزشگاه آزادی دیدم با شعارهای مرگ بر این و آنی که سال‌هاست در راهپمایی‌ها سر می‌دهیم تفاوتی نمی‌بینم؛ این‌ها یک الگوی رفتاری فرهنگی است که به دو شکل بروز می‌کند. مردمانی که امروز در ورزشگاه آزادی دیدم، خیلی شبیه همان‌هایی بودند که سال‌ها در تظاهرات انقلابی – که خودم نیز یکی از شرکت کنندگان در آن‌ها بودم – دیده بودم. بنابراین در بروز این الگوهای رفتاری، مردم عادی را مقصر نمی‌دانم بلکه رهبران سیاسی و اجتماعی و سیاست‌گذاران و مربیان و هدایتگران عمومی را مقصر می‌دانم. به گمان من وجود فحاشی هارمونیک جمعی، چه در سیاست و چه در ورزش، ناشی از بی‌توجهی یا ناتوانی مربیان و مقامات تیم‌ها و ناتوانی سیاست‌گذاران و افراد و گروه‌های مرجع اجتماعی و سیاسی در جامعه‌ی ماست.

در طول مسابقه شاید دو سه دقیقه به آنچه در زمین چمن در جریان بود نگاه کردم. تمام مدت داشتم چهره‌ها را و رفتارها و دینامیک جمعیت را مرور می کردم. همیشه می‌دانستم که فوتبال یکی از سازوکارهای تولید سرمایه اجتماعی است. اما هرگز گمان نمی‌کردم که فوتبال، مولد سرمایه معنوی هم باشد. یعنی همان‌کاری را بکند که موسیقی در دنیای مدرن می‌کند. در جهان جدید، موسیقی و هنر بخشی از وظیفه مذهب در تولید سرمایه معنوی را برعهده گرفته‌اند و من امروز در ورزشگاه آزادی دیدم که چگونه فوتبال با تولید یک روح جمعی،‌ سرمایه معنوی می‌آفریند. و این همان نکته‌ای است که سیاستمداران ما باید به آن توجه کنند. و اینجا بود که به خودم گفتم باید بروم و مقاله «ایدئولوژی فوتبال» را که سال‌ها پیش ناتمام رها کرده ام تکمیل کنم.

محسن رنانی
۱۰ اسفند ۱۳۹۶

منبع: وب‌سایت

توهین به چهره‌های سیاسی در اتریش آزاد شد

$
0
0

زیتون– دادگاهی وین طی حکمی «توهین به چهر‌ه‌های سیاسی» را در اتریش آزاد اعلام کرد.

به گفته دادگاه تجدید نظر وین٬ «توهین به چهر‌ه‌های سیاسی» بخشی «از حق آزادی عقیده و بیان» است.

قضات این دادگاه در حکم خود تاکید کردند که «ابراز مخالفت با یک رهبر سیاسی» می‌تواند با عباراتی «تحریک‌آمیز و تکان‌دهنده» بیان شود و این «یک عنصر اساسی از حق آزادی عقیده» است.

یورونیوز خبر داد که پیشتر رهبر حزب راست افراطی «آزادی اتریش» و معاون صدر اعظم این کشور٬ هانس کریستن اشتراخه٬ از یک گروه چپ افراطی به علت توهین علنی در جریان تظاهراتی عمومی به دادگاه شکایت کرده بودند. در دادرسی اولیه حکم به نفع گروه چپ افراطی صادر شد. به همین علت اشتراخه به حکم صادر شده اعتراض و تقاضای تشکیل دادگاه تجدید نظر کرد.در دادگاه تجدید نظر که روز چهارشنبه تشکیل شد، قضات حکم اولیه را تایید و تاکید کردند که «ابراز مخالفت با یک رهبر سیاسی» می‌تواند با عباراتی «تحریک‌آمیز و تکان‌دهنده» بیان شود.

 

«سید» و «آیت‌الله»

$
0
0

زیتون– ۳۰ سال پیش پرونده‌ای امنیتی و قضایی با اعدام شخصیت ردیف اول آن پایان یافت. پرونده‌ای که به لحاظ تبعات سیاسی می‌توان آن را مهم ترین پرونده قضایی در تاریخ جمهوری اسلامی دانست و هنوز پس از سالها تاثیرات آن بر سیاست ایران ادامه دارد.

پرونده‌ای که علاوه بر اعدام دو چهره شاخص و ۱۰۵ سال زندان برای ۲۶ نفر دیگر، وضعیت بالاترین مقام در جمهوری اسلامی را نیز تغییر داد.

پرونده سید مهدی هاشمی منجر به حذف آیت‌الله منتظری از قائم‌مقامی رهبر جمهوری اسلامی و هم‌چنین حذف بسیاری از هواداران او از ساختار قدرت در جمهوری اسلامی شد. پس از ۳۰ سال هنوز زوایای زیادی از این پرونده مبهم مانده و تنها روایت بازجویان و دست اندرکاران این پرونده و نزدیکان آیت‌الله خمینی فرصت طرح در ایران را یافته است.

پرونده  ویژه «سید و آیت‌الله» تلاشی است برای بیان نشنیده‌هایی از این پرونده و تلاش‌های طولانی مدت و ریشه‌دار برای حذف آیت‌الله منتظری از قدرت که از امروز به مرور در «زیتون»  منتشر خواهد شد.

گفت‌وگو:

مهدی هاشمی و حذف آیت‌الله منتظری| گفت‌وگو با احمد منتظری
ماجرای ایران کنترا| مصاحبه با ابوالحسن بنی‌صدر
انتخاب آیت‌الله منتظری به قائم‌مقامی رهبری | مصاحبه با حسن فرشتیان

گزارش و یادداشت

از بازجویی مهدی هاشمی تا سوت بلبلی
دست‌اندرکاران حذف آیت‌الله
نقد مستند قائم مقام
پیدا و پنهان مهدی هاشمی
قتل آیت‌الله محافظه کار؛ ماجرای ترور آیت‌الله شمس‌آبادی
یک قتل و چند متهم؛ روایت ترور امیر عباس بحرینیان، فرمانده کمیته اصفهان
قربانیان حذف «آیت‌الله»
از نهضت‌های آزادی بخش تا سپاه قدس
اعدام مهدی هاشمی و پرونده ایران‌کنترا
دو «مهدی» و دو «آیت‌الله»
کتابخانه سیاسی و مدارس آیت‌الله منتظری
واقعیت‌ها و قضاوت‌ها؛ معرفی کتاب
نامه‌هایی که به آیت‌الله نرسید

سهم نظام ولایت فقیه در بومی‌شدن سرطان در ایران

$
0
0

دو هفته پیش خواهر جوانم را بعد از ابتلا به سرطان از دست دادم. به عنوان کسی که سال‌هاست در جریان تحولات سیاسی اجتماعی جامعه ایران قرار دارد و می‌نویسد مرور نقل قول‌ها و گفته‌های همسایگان و نیز کسانی که برای عیادت و تسلیت به دیدن خانواده ما آمدند و این‌که بسیاری از آن‌ها یکی از نزدیکانشان به سرطان مبتلا هستند٬ ‌خود یک مجموعه تاسف‌آور است از آن‌چه دارد بر سر مردم ایران می‌آید. این نوشته یک مطالعه میدانی کوچک است از کوچه و محله‌ای که من در آن بزرگ شده‌ام و شبیه اکثر محله‌های ایران است. این کوچه هشت متری است و در دو طرف آن حدود بیست خانه یک یا دو طبقه قرار دارد و تقریبا همه مالک هستند.

از آن‌جا که خانواده ما به یک طبقه متوسط  تعلق دارد و در منطقه‌ای سنتی در یک شهرستان ساکن است و همه همسایه‌های ما بدون استثنا هم‌طبقه ما هستند، نقل گفتمان‌ها با مرکزیت سرطان و مربوط به سرطان در این محله یا نیمی از دایره‌ای به قطر۵۰۰ متر که منزل ما در مرکز آن قرار دارد، می‌تواند گوشه‌ای از ابعاد له شدن جامعه ایران با سرطان را نمایش بدهد.

چند سال پیش با هشداری به نام سونامی سرطان در ایران مواجه بودیم. با تاسف٬ این نوشته سند همان هشدار است . به احتمال زیاد دیر نیست روزی که خسارات این سال‌های نکبت‌بار اخیر و تاراج جان ایرانیان با سرطان و هزینه شیمی درمانی را هم‌عرض خسارات و هزینه‌های جنگ هشت ساله عراق با ایران ارزیابی کنیم :

آقا رضا همسایه سه منزل آن طرف‌تر درگیر سرطان همسرش است که پس از چند سال بازگشته است. ده‌ سال پیش همسر او به سرطان پستان مبتلا و درمان شده بود. ریه زهرا خانم آب آورده است که علامت خوبی به شمار نمی‌رود.

علی آقا همسایه روبروی ما برادرش در حال شیمی‌درمانی است. خانواده آن‌ها همگی درگیر این بیمار هستند که مدتی است در تامین هزینه درمان با مشکل مواجه است.
حاجی دیگر همسایه روبروی ماست. همسر دوم او برای هم‌دردی به منزل ما می‌آمد. همسر اول او به دلیل سرطان دو سال پیش فوت کرد. او دختر معلول ۱۸ ساله‌ای دارد که به سرطان پستان مبتلا شده است. در روزهایی که خواهر من بدحال بود،  زهرا خانم به منزل ما سر می‌زد. او گقته بود که دخترک معلول حال خوشی ندارد و شیمی‌درمانی می‌شود و اخیرا یکی از چشم‌هایش در اثر بیماری نابینا شده است. سه روز پس از ما ٬ سر در خانه آن‌ها هم سیاه‌پوش شد و دخترک معلول تاب و توان شیمی‌درمانی را نیاورد و فوت کرد.

اقدس خانم همسایه آن طرف‌تر ماست. خواهر اقدس‌خانم در حال شیمی‌درمانی است.
آقای رضایی همسایه سر کوچه ما و خیاط است. همسر او نیز در حال شیمی‌درمانی است.

منیر خانم هم‌کلاسی خواهر من زن آرام و جوانی است . او برای تسلیت گفتن آمده است. روسری خود را تا نزدیک ابرو پایین می‌کشد زیرا به تازگی شیمی‌درمانی را تمام کرده است. او برای مدتی از خواهرم که پزشک بود توصیه‌های درمانی دریافت می‌کرد. او نیز به سرطان سینه مبتلاست. منیر متعلق بک خانواده با سطح اقتصادی پایین است. مادر و خواهر بزرگ‌تر منیر طی دو سال گذشته هر دو در اثر سرطان پستان جان دادند.

مطب دکتر امامی کمی آن طرف‌تر سر کوچه قرار دارد. همه خانواده ما برای بیماری‌های عادی به مطب دکتر امامی می‌رفتند. آخرین بار منشی آقای دکتر از خانواده ما خواستند که نزد آقای دکتر آرام‌تر و کوتاه‌تر صحبت کنند. در ملاقات دکتر امامی سیمای او زرد بود و کلاهی غیر عادی بر سر داشت. منشی بعدا گفت که آقای دکتر امامی در حال شیمی‌درمانی هستند.

داروخانه خیابان مجاور از دوستان قدیمی خانواده ما هستند. همسر آقای داروخانه‌دار و نیز خود دستیار داروخانه به سرطان مبتلا هستند.

ساعت‌فروشی که کمی آن طرف‌تر سال‌هاست ما از او خرید می‌کنیم، احوال‌جوی خواهرم بود. او نیز اطلاع داد که همسرش به سرطان سینه مبتلا و در حال شیمی‌درمانی است.
دخترم برای عیادت خواهرم به ایران رفت. در هواپیما مردی که پشت سر دختر او نشسته بود در حال صحبت با مسافر دیگر،  نقل می‌کند به‌تازگی از سرطان خلاصی یافته است.
صدای یک مسافر دیگر هواپیما حاکی از این بود که برای دیدن یکی از اقوامش که مبتلا به سرطان است به مسافرت می‌رود.

ماه گذشته چند قلم دارو برای خواهرم به ایران ارسال کردم. بتول خانم که به تهران سفر می‌کرد برای آخرین دیدار با برادرش مسافرت می‌رود که روزهای آخر ابتلا به سرطان را می‌گذراند.
و…

شما می‌توانید با همین نگاه جستجوگر عادی از منظر ساکن یک کوچه بالاتر یا پایین‌تر مبتلایان به سرطان را در شهرستان‌های ایران رصد کنید. مبتلایانی که نه کسی از آن‌ها می‌نویسد و نه در جایی دیده می‌شوند یا به حساب می‌آیند.

با این همه بحرانی که جامعه ایران به آن مبتلاست٬ گسترش شدید سرطان در میان مردم را‌ می‌توان به کج‌شدن ارام‌آرام سقف خانه‌ای تشبیه کرد که پی‌های آن از قبل نشست کرده است. نه رهبر جمهوری اسلامی و نه رئیس‌جمهور و نه وزرای امنیتی هیچ‌یک فرصت فکر کردن به این سقف در حال ریزش را ندارند٬ زیرا پی‌های نشست‌کرده این ساختمان تهدید بزرگ‌تری هستند.

بی‌تردید واردات فراوان و بی‌رویه مواد غذایی نظارت نشده ٬ از رده خارج  و مساله‌دار از سوی وارد کندگان نزدیک سرداران سپاهی٬ مصرف بی‌حساب‌وکتاب کودهای شیمیایی٬‌ مصرف فوق‌العاده زیاد سموم کشاورزی٬ استفاده از هورمون و داروهای نظارت نشده برای تولید گوشت از مرغ و دام٬ تولیدات کشاورزی از بذرهای اصلاح شده اما تایید‌نشده٬ وفور مواد غذایی GM یا اصلاح ژنتیک شده همه عواملی هستند که به‌ندرت در جایی از جهان همه با هم پیدا شوند٬‌اما در ایران تحقق یافته است. فقر٬ فساد دولتی٬ ناکارایی اداری و فشار روانی زیادی که استرس‌های سیاسی به مردم وارد می‌کند همه بیماری‌زا هستند.

وجود دو عامل مهم پارازیت علیه شبکه‌های ماهواره‌ای و نیز آلودگی هوا را احتمالا می‌توان ستون فقرات تهدیدی به حساب آورد که سلامتی مردم ایران را تهدید می‌کند.
کسی نمی‌داند در پس پرونده‌های مشکوکی که به پرونده محیط زیست شهرت یافته است چه چیزی قرار دارد. از شواهد و قراین بر می‌آید که آلودگی‌های رادیواکتیو و آزمایش‌های حساب نشده هسته‌ای،  یا بهره‌برداری‌های غیر اصولی از برخی ذخایر اورانیوم در کشور در سطوح گسترده بزرگ‌ترین تهدیدی هستند که شاید انفجار سرطان در ایران را توجیه کند.

اگر برای از سر راه برداشته شدن خطر هاشمی رفسنجانی می‌توان از مواد رادیو اکتیو استفاده کرد و بدن او ده برابر آلودگی رادیو اکتیو داشته است می‌توان گفت آن‌هایی که با سانتریفوژها بازی می‌کنند یا مراکز غنی‌سازی به اندازه زمین فوتبال در صد متری زیر زمین می‌سازند، احتمالا فرصت نیافته‌اند به عواقب استفاده‌های غیر اصولی از مواد رادیو اکتیو پی ببرند و شاید هم برای آن‌ها مهم نیست که فعالیت‌های غیر اصولی می‌تواند یک جامعه را به سونامی سرطان مبتلا سازد.

اما هرچه هست این ابتلا به سرطان نه با دعای فرج درمان می‌شود و نه می‌توان دعای کمیل را جایگزین شیمی‌درمانی کرد. حتی آیت‌الله هاشمی شاهرودی برای بیماری مشکوک به سرطان خود نذر نکرد و نه حتی به کادرهای درمانی ایرانی اعتماد کرد. اما هر آن‌چه هست بعد از ما در تاریخ خواهند نوشت که در عصری که وعده داده بودند پشتیبان ولایت فقیه باشید تا آسیبی به شما نرسد مردم ایران هزار هزار نفر به سرطان مبتلا شدند و همه توان مالی و اقتصادی خود را صرف درمان بیماری کردند که لاعلاج بود.

آن دسته شهروندان نیز که به سرطان مبتلا نشدند یا چند ماه حقوق دریافت نکردند و یا موسسات مالی خاص سرمایه‌های آنان را غارت کردند. سند این ادعا خودسوزی و خودکشی کارگران و کسبه ایرانی است و دختران ایرانی که از بالای پل خود را به خیابات پرت می‌کنند تا از این همه رنج و ستم و بی‌پناهی خلاص شوند.

یک دهه تلاش ناکام «روسری‌سفیدها» برای ورود به آزادی

$
0
0

زیتون ـ مهسا محمدی: روز پنج‌شنبه  ۳۵ زن که برای تماشای دربی پایتخت ایران به ورزشگاه آزادی رفته بودند، نرسیده به دروازه‌های این مجموعه بازداشت شدند. آنان به بازداشت‌گاه خیابان وزرا منتقل و ساعاتی بعد از پایان بازی آزاد شدند.

در همان ساعات اولیه بازداشت، سخنگوی وزارت کشور از انتقال این زنان به «محلی مناسب» خبر داد و اعلام کرد که آنان بازداشت نیستند و بعد از پایان بازی می‌توانند به خانه بروند.

تعریف سخنگوی وزارت کشور از «محل مناسب» دستمایه اعتراض‌ و حتی طنز کاربران فضای مجازی شد.

«روسری‌سفید»ها عنوان یکی از قدیمی‌ترین گروه‌های فعال در حوزه حقوق زنان است که در طی دو دهه اخیر تلاش پیگیری را برای بازگرداندن زنان به ورزشگاه‌ها انجام داد.

این مدل برخورد کج‌‌دار و مریز دولت در برابر زنانی که به نظر می‌رسد مطالبه‌ای حداقلی برای داشتن حقی دارند که حالا دیگر (بعد از آزاد شدن آن در عربستان) در تمام دنیا به رسمیت شناخته می‌شود، نشان از پیچیدگی‌ غیرضروری‌ای دارد که این مسئله در سال‌های اخیر بدان دچار شد.

«روسری سفید»ها عنوان یکی از قدیمی‌ترین گروه‌های فعال در حوزه حقوق زنان است که در طی دو دهه اخیر تلاش پیگیری را برای بازگرداندن زنان به ورزشگاه‌ها انجام داد.

پس از انقلاب ایران در سال ۵۷ و بعد از اتخاذ سیاست‌های کنار گذاشتن و بیرون راندن زنان از فضاهای عمومی، ورزشگاه‌ها یکی از اصلی‌ترین میدان‎هایی بود که باید از زنان خالی می‌شد.

تنها در اواخر دولت اصلاحات بود که خواست ورود زنان به ورزشگاه برای تماشای مسابقات مهم کشوری و ملی اجازه طرح پیدا کرد و نخستین حضور زنان در ورزشگاه، به بازی ایران و بحرین در مسابقات مقدماتی جام‌جهانی فوتبال سال ۲۰۰۶ (۱۳۸۴ شمسی ) بازمی‌گردد.

در طی همان سال‌ها بود که فعالان زن تحت عنوان کمپین «روسری سفید»ها در برابر استادیوم آزادی جمع شدند و خواهان تماشای مسابقه ایران- بحرین بودند.

 احمدی‌نژاد بعدها در سال ۹۰ مدعی شد که برای دستور ورود زنان به ورزشگاه‌ها اجازه رهبر جمهوری اسلامی را داشته اما «بعد چون فضا خراب شد»آیت‌الله خامنه ای به او گفته«موضوع را جمع کنید چون فعلا مسأله اول مملکت این نیست.»

در سال‌های دهه ۸۰ به جز درباره ورزش‌هایی مانند فوتبال، کشتی و شنا منعی برای ورود زنان به مسابقاتی مانند والیبال و بسکتبال یا ورز‌ش‌های رزمی وجود نداشت. اما بعدها این ممنوعیت به رشته‌های دیگر نیز تسری یافت.

یک استعلام نابه‌جا

پس از دستور محمود احمدی نژاد برای ورود زنان به ورزشگاه‌ها پای مراجع تقلید به این موضوع باز شد.او با ارسال نامه‌ای به رییس سازمان تربیت بدنی خواستار فراهم کردن امکانات حضور زنان در ورزشگاه‌ها شد.

این نامه موجی از واکنش‌ها را برانگیخت. احمدی‌نژاد بعدها در سال ۹۰ مدعی شد که دراین‌باره اجازه رهبر جمهوری اسلامی را داشته و گفت: «من با رهبری صحبت کردم، رهبری گفتند در دولت‌های دیگر به‌خاطر اینکه سوء استفاده و بهره برداری سیاسی ممکن بود بشود، اجازه ندادم ولی ایشان به بنده اجازه دادند. بعد چون فضا خراب شد، ایشان فرمودند موضوع را جمع کنید چون فعلا مسأله اول مملکت این نیست.»

با این حال با افزایش واکنش‌ها، رهبر جمهوری اسلامی از احمدی‌نژاد خواست که نظر مراجع تقلید را در این‌باره تامین کند.

مراجع تقلید از دو موضع به مخالفت جدی با ورود زنان به ورزشگاه پرداختند. یکی نگاه زن به مرد نامحرم در لباس ورزشی‌ که ممکن است مناسب نباشد و دیگر اصل حضور زنان در ورزشگاه و اختلاط آنان با مردان در فضای عمومی.

آیت‌الله صافی گلپایگانی گفت که «حضور بانوان در مسابقات ورزشی مردان، خلاف شرع و تنازل ظاهر از مواضع اسلامی است.»

حسین نوری همدانی هم این پیشنهاد را از دو جهت مخالف موازین اسلامی دانست و گفت: «یکی از جهت نگاه کردن زن به بدن مرد نامحرم و دیگر این که، به این شکل شرکت هزاران زن و مرد در یک مجمع و رفت وآمد آن‌ها هر چند جای نشستن آن‌ها از هم جدا باشد، بالاخره موجب اختلاط و فساد خواهد شد. »

از نظر محسن صفایی فراهانی مشکل ورود زنان به ورزشگاه تا به این حد حاد نبود و «استعلام غیرضروری» سازمان تربیت بدنی از فقها مانع اصلی ورود زنان به ورزشگاه شد.

آیت‌الله گرامی و آیت‌الله مکارم شیرازی نیز فتواهای مشابهی را دادند و این اجتماعات را«مضر به اخلاق جوان‌ها» و «سرچشمه مشکلات زیادی از نظر اخلاقی و اجتماعی» تشخیص دادند.

این در حالی بود که از نظر محسن صفایی فراهانی که بین سال‌های ۷۶ تا ۸۱ ریاست فدراسیون فوتبال ایران را بر عهده داشت، مشکل ورود زنان به ورزشگاه تا به این حد حاد نبود و « استعلام غیرضروری» سازمان تربیت بدنی از فقها مانع اصلی ورود زنان به ورزشگاه شد.

به عقیده او برای ورزشگاه نیز مانند سینما، ادارات و…نیازی به استعلام برای تعیین تکلیف نبود، آن هم استعلام از«مراجعی که مرجع این کار نیستند» و همان باعث شد فضا بسته‌تر شود.

« حضور خونین امت حزب‌الله» بر سر راه ورزشگاه

یکی دیگر از مقاطعی که در آن بحث بر سر ورود زنان به ورزشگاه بالا گرفت و به عکس‌العمل‌های شدیدی از سوی مراجع و تندروهای داخلی منجر شد، مسابقات جهانی والیبال در سال ۹۳ بود.

تلاش زنان برای ورود به ورزشگاه در کنار ناتوانی دولت برای رسدن به تصمیم قطعی برای چگونگی رفع این مشکل والیبال ایران را تا مرز محرومیت‌های بین‌المللی برد.

محمدرضا داورزنی، رئیس فدراسیون والیبال، در همان خرداد ماه گفت: «اگر نتوانیم شرایط حضور بانوان در مسابقاتی که میزبان لیگ جهانی هستیم را فراهم کنیم از میزبانی رویدادهای آینده محروم خواهیم شد.»

پیش از آن در فروردین ماه شهیندخت مولاوردی، معاون وقت رییس‌جمهوری در امور زنان و خانواده ، خبر از نهایی شدن طرح حضور زنان و خانواده‌ها در ورزشگاه‌ها داده و افزوده بود که این تصمیم در کمیته مشترکی که با حضور نمایندگان وزارت ورزش، معاونت امور زنان ریاست جمهوری و وزارت کشور برگزار شد، اتخاذ شده است.

با این وجود چند روز قبل از برگزاری مسابقات گروه انصار حزب‌الله و «اساتید و طلاب حوزه علمیه ایروانی» با انتشار فراخوانی خواستار مقابله با حضور زنان در ورزشگاه‌ها شده و تهدید کردند که«منتظر حضور خونین امت حزب‌الله در ۲۹ خرداد ۹۴ مصادف با دوم رمضان در ورزشگاه آزادی جهت مقابله و رویارویی با حضور زنان و نهی از منکر مسئولین وزرات ارشاد هستیم.»

در این میان پروین سلیحی مشاور امور بانوان صدا و سیما نیز اساس طرح این خواست را غلط دانسته و تاکید کرد که طرح مدام حضور زنان در ورزشگاه‌ها باعث ایجاد نیاز کاذب می‌شود، زیرا به باور او «این موضوع جزو اولویت‌های اساسی حوزه زنان نیست بلکه یک اولویت ساختگی است.»

ممنوعیت ورود زنان به سالن مسابقات جهانی والبیال در ایران موجب لغو یکی از میزبانی‌های ایران از سوی فدراسیون جهانی والیبال شد و همزمان فشارهای جهانی برای حل این مسئله افزایش یافت.

ممنوعیت ورود زنان به سالن مسابقات جهانی والبیال در ایران موجب لغو یکی از میزبانی‌های ایران از سوی فدراسیون جهانی والیبال شد و همزمان فشارهای جهانی برای حل این مسئله افزایش یافت.

با این وجود در نهایت باز هم «روسری سفید» ها و زنان دیگر خواهان ورود به ورزشگاه بازداشت شده و نتوانستند از گیت‎های ورزشگاه آزادی عبور کنند.

بعد از این مقطع علاوه بر بحث منع شرعی که فقها مطرح می‌کردند بحث عدم ضرورت پرداختن به این بحث نیز تبدیل به یکی از پایه‌های استدلال مخالفان ورود به ورزشگاه شد.

آیت‌الله سبحانی در آذرماه امسال طی سخنانی در قم ضمن مخالفت با حضور زنان در ورزشگاه‌ها آن را با «عفت زنان» ناسازگار دانست و گفت: «مسئولان برای ازدواج زنان فکر کنند؛ به فکر طلاق‌ها باشند؛ برای اعتیاد کشور کاری انجام دهند؛ نه اینکه به فکر حضور بانوان در ورزشگاه باشند».

آیت‌الله مکارم شیرازی نیز در سخنانی از مطرح شدن دوباره ورود زنان به ورزشگاه‌ها انتقاد کرده و گفته بود که دولت بهتر است فکری به حال گرانی کرده و دیگر این مسئله را مطرح نکند.

این روزها نیز در ادامه این کشمکش‎ها و بعد از بازداشت زنانی که به گفته خودشان بعد از ناامیدی از ورود به ورزشگاه در حال بازگشت به خانه بودند دوباره بحث بر سر این داستان قدیمی بالا گرفته است.

محمدرضا تابش عضو فراکسیون امید مجلس می‌گوید که «منع قانونی در زمینه منع حضور بانوان در ورزشگاه‌ها نداریم و کسانی که اجازه حضور زنان را نمی‌دهند کار فراقانونی می‌کنند.»

به عقیده این نماینده، دولت باید در این زمینه محکم بایستد و هم‌زمان «ایراداتیرا که برخی از متشرعین مبنی بر اینکه محیط ورزشگاه ها برای حضور بانوان مناسب نیست» وارد می‌کنند، رفع کنند.

جیانی اینفانتینو رئیس فدراسیون جهانی فوتبال اعلام کرده که حسن روحانی به او وعده داده که شرایط حضور زنان را  در ورزشگاه‌ها فراهم می‌کند.

او روز جمعه گفت:«در برخورد با این قوانین دو راه داریم، یکی این‌که محکوم و متهم کنیم و به روابط پایان دهیم و یکی هم اینکه با رهبرانشان صحبت کرده و آنها را قانع کنیم. من راه دوم را انتخاب کردم و به تهران رفتم. روحانی قول داد، اما گفت در کشورهای ما این امور کمی زمان می‌برد».

با وجود این وعده اما باید دید که دولت چه میزان توان و خواست برای پایان دادن به این بحران ۴۰ ساله دارد و آیا می‌تواند کار را از دست «مراجع» اشتباه برای تصمیم‌گیری در این‌باره خارج کرده و به نهاد مرتبط بسپارد یا نه.

خاطراتی از قاضی مرتضوی

$
0
0

هرمز شریفیان- ۱۶ بهمن ۱۳۷۶، روزنامه‌ای پا به عرصه مطبوعات کشور گذاشت که می‌توان صفت «آوانگارد» به آن داد. تحریریه‌ای با ترکیب باتجربه‌ها و جوان‌هایی که با استفاده از فضای دوران اصلاحات، روزنامه‌ای را روی دکه‌ها می‌فرستادند که پس از مدت کوتاهی به تیراژ ۱ میلیون نسخه در روز رسید و حرفه روزنامه‌نگاری در ایران را دگرگون کرد.در راس این تحریریه «آقای سردبیر» نشسته بود. «ماشاء‌الله شمس‌الواعظین» که هم روزنامه‌نگاری حرفه‌ای بود با پیشینه‌ای از «کیهان» و «کیان» و هم کاریزمای سردبیری داشت به‌شکلی که موافقان و مخالفانش نیز به او باور داشتند. طولی نکشید که روند برخورد با مطبوعات مستقل از تابستان ۱۳۷۷ آغاز و آقای سردبیر به سیبلی دائم برای قاضی دادگاه مطبوعات، «سعید مرتضوی» بدل شد.
احضارها و زندان‌های چندباره که در اکثر موارد بر خلاف قانون بود، حاصل اقدامات مرتضوی علیه روزنامه‌نگار محبوب، شمس‌الواعظین بود.حاصل دادگاه‌های پرمناقشه شمس و مرتضوی در مطبوعات آن دوران تا حدودی انعکاس یافت و برای بسیاری مشخص شد که این قاضی معروف چرا چنین رفتاری با این روزنامه‌نگار مشهور می‌کند. هرچند، فاصله از معروفیت مرتضوی و مشهوریت شمس، از زمین تا آسمان است.
شمس‌الواعظین در گفت‌وگو با «همدلی» به ذکر خاطراتی از آن دوران می‌پردازد که در ادامه می‌خوانید.

انگیزاسیون یا تفتیش عقاید
آبان ‌ماه ۱۳۷۸ بود که «سعید مرتضوی» رئیس شعبه ۱۴۰۱ دادگاه کارکنان دولت(دادگاه مطبوعات) مرا احضار کرد، آقایان «دکتر محمد سیف‌زاده» وکیل برجسته کشور و «دکتر حمیدرضا جلایی‌پور» هم مرا همراهی کردند. سیف‌زاده برای راهنمایی‌های حقوقی و جلایی‌پور سند در دست برای وثیقه‌گذاری در صورت نیاز. سعید مرتضوی بلافاصله شروع به بازجویی از من کرد و پرسش‌هایی از قبیل قصاص در اسلام و فقه اثنی‌عشری مطرح کرد. درپاسخ گفتم: «اول شما علت احضار را اعلام کنید و اگر اتهامی علیه من مطرح است تفهیم اتهام کنید و بعد شروع به بازجویی کنید». دکتر جلایی‌پور هم با خشم خطاب به مرتضوی گفت: «شما درحال تفتیش عقاید هستید و من همین حالا می‌روم بیرون و به خبرنگاران می‌گویم.» دکترجلایی پور رفت و آقای سیف‌زاده خطاب به سعید مرتضوی گفت: «شما ابتدا به ساکن شروع به طرح سئوال‌های عجیبی کردید که ارتباطی به موکل من ندارد.» سعید مرتضوی که از خروج دکترجلایی‌پور از دادگاه ناراحت شده بود به من متوسل شد که با جلایی‌پور تماس بگیرم و از او تقاضا کنم به دادگاه بازگردد.
جلایی پور پاسخ نداد و مرتضوی به من نزدیک شد و گفت: «آقای شمس الواعظین! سئوال‌های من واقعا تفتیش عقاید بود؟»، به آرامی پاسخ دادم که سئوال‌های شما «انگیزاسیون» است. مرتضوی گفت ممکن است سئوال‌های من انگیزاسیون باشد، اما تفتیش عقاید نیست!!
رئیس دادگاه مطبوعات با این سطح سواد، روزنامه‌نگاران کشور را محاکمه کرد وجایزه خوش خدمتی خودرا چند سال بعد دریافت کرد وبر مسند دادستان پایتخت نشست.

درباره احتمال بازداشت سعید مرتضوی
در خبرها خواندم که سعید مرتضوی برای تحمل
۲ سال زندان باید به اوین برود. در خبر همچنین آمده است که پرونده مرتضوی به شعبه ۲ اجرای احکام ناحیه ۲۸ دادسرای کارکنان دولت رفته تا (دقت کنید) بعد از طی تشریفات به او ابلاغ شود که خودرا معرفی کند.
با خواندن این خبر به یاد خاطره‌ای افتادم که دانستن آن برای مردم خالی از لطف نیست. همچنین به یاد فرمایش حضرت علی(ع) افتادم که فرمود : «الدهر یومان…یوم لک ویوم علیک»، روزگار دو روزی بیش نیست. یک روز، ازآن تو و روز دیگر علیه توست.
من خاطره خوبی از زندان‌هایی که به حکم سعید مرتضوی با سربلندی گذراندم، ندارم و برای مرتضوی نیز علاقه‌ای به زندان افتادنش ندارم چون مرتضوی در پرونده‌های بیشماری متهم است و روزی روزگاری باید به همه آنها رسیدگی شود که به نظرم دیر یا زود چنین خواهد شد، اما من در دادگاه خودم که مرتضوی رئیس آن بود ( اواخر آبان ۷۸ ) به خودش گفتم: «روزی در همین جمهوری اسلامی فرا می‌رسد که به اتهام ارتکاب جنایات علیه بشریت به زندان خواهی رفت و مرتضوی پوزخندی به من زد و گفت: «چنین آرزویی را به‌گور خواهی برد.»
این جدال لفظی دوطرفه در حضور خبرنگاران در دادگاه علنی‌ام صورت گرفت و از سوی صدا و سیما نیز ضبط شد.

اما خاطره اصلی
روزهای تعطیلات نوروز سال ۱۳۷۹بود که «دکتر نعمت احمدی» یکی از وکلایم درآن دادگاه به من تلفن کرد و گفت، بد نیست برای شادباش عید نوروز به دیدار آقای «علیزاده» رئیس دادگستری وقت استان تهران وسعید مرتضوی رئیس دادگاه مطبوعات وقت برویم تا کمی فضا تلطیف شود چون مرتضوی چند ماه پیش از آن حکم بدوی را علیه من صادر کرده بود و من و وکلایم در انتظار نتیجه دادگاه تجدید نظر به‌سر می‌بردیم. روز ۲۱ فروردین ۷۹ که در آن‌زمان سردبیر روزنامه «عصرآزادگان» بودم به اتفاق دکتر نعمت احمدی به دادگاه رفتم. آقای علیزاده در محل کارش حضور نداشت. به سراغ سعید مرتضوی رفتیم و پس از تبریک عید و احوالپرسی چند دقیقه‌ای نشستیم. رئیس دفترم از روزنامه تلفن کرد که ساعت ۱۱ ملاقات دارم و باید به روزنامه بروم. ازجا برخاستم و از مرتضوی خدا حافظی کردم. مرتضوی گفت: «کجا می‌روی؟ شما بازداشت هستی!»، گفتم: «دیگر به چه اتهامی؟» که مرتضوی پاسخ داد، اتهام جدیدی نیست، حکم دادگاه تجدید نظرت اکنون می‌رسد و باید بروی زندان. گفتم: «آقای مرتضوی! ابلاغ حکم تشریفاتی دارد و اجرای احکام باید حکم تجدید نظر را رسما به خودم یا وکیلم ابلاغ کند»…گفت: «خب حالا ابلاغ می‌کنیم هم به تو و هم به وکیلت.» سپس تلفن را برداشت و با یکجایی پچ پچ کرد. ناگهان یک افسر نیروی انتظامی وارد اتاق شد و به من گفت: «آقای شمس الواعظین شما به همراه من بیآیید.»
به اتاق کنار اتاق مرتضوی یعنی اتاق اجرای احکام به سرپرستی آقای «تشکری» رفتیم…تحت الحفظ…به آقای تشکری گفتم: «قصد دارید حکم تجدید نظرم را حالا ابلاغ کنید؟..گفت: «بله، اما باید منتظر باشید تا حکم برسد.» گفتم: «از کجا برسد؟» گفت: «از فاکس»..نگاهی به فاکس کرد وگفت بنشینید تا حکم برسد…گفتم: «خب، من زندان ندیده نیستم اجازه دهید بروم واتومبیلم را به خانه ببرم و بعد هرجاکه خواستید خودرا معرفی می‌کنم…خنده تمسخرآمیزی کرد وگفت: «من به زبان فارسی صحبت کردم…شما بازداشت هستید..سویچ اتومبیل را هم به وکیلت بده تا به خانه تان ببرد.» بعد از حدود نیم ساعت چند برگ فاکس تحویلم دادند که این حکم تجدید نظر است وسپس از من همین چند برگه را گرفتند…ناگهان سعید مرتضوی با شنیدن جدال من و تشکری وارد اتاق شد..به او گفتم چرا حکمم را از من می‌گیرید؟ پاسخ آماده داشت: «به رویت رسیدن حکم کافی است! آیا می خواهید بروید و برگه‌های فاکس را به خبرنگاران نشان دهید تا آبروی دادگاه را ببرید.» گفتم : «مگر دادگاه شما آبرویی هم دارد که من آن‌را از بین ببرم؟» باصدای بلند و تقریبا با بی ادبی خطاب به افسر نیروی انتظامی دستور داد مرا به زندان ببرد و از خیابان‌های فرعی بروید و مواظب خبرنگاران باشید که دنبال شما راه نیفتند… بدین‌ترتیب و بدون رعایت حداقل تشریفات قانونی مرا برای تحمل ۲سال و نیم زندان به اوین بردند…من البته و با وجود گذشت ۱۷ سال از این ماجرا هنوز نمی‌دانم چه کسی یا چه کسانی سناریوی دعوت به تبریک عید را مهندسی کردند، چون از لحظه ورودم به دادگاه بر من آشکار شد و از حرکات مرموز سعید مرتضوی و…. معلوم شد که مرا وارد تور کردند تا به زندان ببرند…حدود ۲۰ روز بعد یعنی در نیمه اول اردیبهشت ۷۹ روزنامه‌های منتقد کشور به صورت فله‌ای توقیف شدند تا فصل جدیدی از سیه روزی تاریخ مطبوعات گشوده شود.
حالا در خبر می‌خوانیم که سعید مرتضوی با وجود صدور رای دادگاه تجدید نظر در پاسخ به شایعات بازداشت خود برای گذراندن ۲ سال زندان به خبرنگاران می‌گوید، من منزل خودم هستم نه اوین….چون باید تشریفات قانونی طی شود و ممکن است این تشریفات زمان‌بر باشد!!
تفاوت میان من و مرتضوی علاوه بر خیلی چیزها در یک چیز است…در حالی‌که در سال‌های ۷۹ و۸۰ اوج کار حرفه‌ام بود….با حکم مرتضوی والبته به دستور بالادستی‌هایش به زندان افتادم…اما مرتضوی درحالی‌که از همه جا رانده شده و به قول خودش بیکار در خانه نشسته به زندان می‌رود!

منبع: روزنامه همدلی


🍃زنده|محمد حبیبی عضو هیئت مدیره کانون صنفی معلمان ایران دستگیر شد

$
0
0

اخبار ضد و نقیض از انفجار خمپاره‌ای در شهرری

در حالی که رییس اداره سیاسی فرمانداری ری از انفجار یک عدد خمپاره عمل نکرده در محدوده «شهرآفتاب» خبر می دهد مرکز اطلاع رسانی پلیس تهران اخبار منتشره شده مبنی بر انفجار خمپاره را تکذیب می کند./ ایرنا

محمد حبیبی عضو هیئت مدیره کانون صنفی معلمان ایران دستگیر شد


سپاه مسئول مبارزه با قاچاق در خلیج فارس شد

سخنگوی سپاه پاسداران در ایران گفت: «یکی از مبادی ورودی قاچاق به کشور مرزهای دریایی است و سپاه با حضور گسترده و سیال در سواحل دریایی می‌تواند کمک تعیین کننده‌ای در این زمینه ایفا کرده و ان‌شاءالله روند و حاصل اقدامات خود در این عرصه را در فرصت‌های مقتضی به آگاهی ملت عظیم الشأن ایران خواهیم رساند.»

 


رئیس انجمن جنگل بانی ایران: تاکنون واژه‌ای به نام سرطان رنگی نشنیدم

هادی کیادلیری رئیس انجمن جنگل بانی ایران درباره قطع درختان ولیعصر به دلیل آنچه ابتلا به بیماری سرطان رنگی عنوان شده گفته است که «تاکنون واژه‌ای به نام سرطان رنگی نشنیده‌است».

Risultati immagini per ‫قطع درختان ولیعصر‬‎

به گفته وی «برای اولین بار است که چنین واژه‌ای می‌شنوم، حتی با چند قارچ‌شناس معتبر نیز در این باره صحبت کردم، اما آن‌ها نیز نشنیده‌اند».


انتقاد توئیتری نجفی از قالیباف


۱۳هزار نفر در حوادث رانندگی ۱۰ ماه گذشته کشته شدند


خطر ریزش بهمن در کوه دنا امدادگران را تهدید می‌کند

مسئول تیم امداد و نجات کوهستان جمعیت هلال احمر کشور و سرتیم امدادگران گفت: با وجود آفتابی بودن هوا، شرایط نقطه سقوط هواپیمای تهران یاسوج بسیار سخت است و خطر ریزش بهمن در ارتفاعات کوه دنا امدادگران را تهدید می‌کند./ ایرنا


شکایت مادر یک «شهید مدافع حرم» از لیلا حاتمی

 


بازداشت ۱۰ تن از کارگران گروه ملی صنعتی فولاد ایران

اتحادیه آزاد کارگران ایران از بازداشت بیش از ۱۰ تن از کارگران گروه ملی صنعتی فولاد ایران در اهواز از سوی مأموران امنیتی خبر داد.این کارگران به زندان مرکزی اهواز منتقل شدند.Risultati immagini per ‫بازداشت ۱۰ تن از کارگران گروه ملی صنعتی فولاد ایران‬‎

به گفته این تشکل کارگری، این کارگران پنجشنبه شب دهم اسفند با حمله مأموران امنیتی به منازل‌شان بازداشت شدند. دستور بازداشت‌ها از سوی دادستانی اهواز صادر شده است.

بر اساس این گزارش، از جمله کارگرانی که بازداشت شده‌اند، فرهاد اکبریان، مرتضی اکبریان، میثم علی قنواتی، امین مؤمن‌پور، حسین نیسی، باقر دلفی، تقی حسن‌زاده، هادی عفراوی و مهدی عادل‌زاده هستند.

همچنین روز گذشته  نیروهای امنیتی  مانع حضور بیش از ۳۰۰ تن از کارگران گروه ملی صنعتی فولاد ایران در نماز جمعه اهواز شدند.

 کارگران این مجتمع صنعتی قصد داشتند برای دومین بار در نماز جمعه اهواز شرکت و «دادخواهی» کنند اما «نیروهای بسیج و امنیتی از حضور آنها جلوگیری کردند» و این کارگران نیز در مقابل مصلی تجمع کردند. آنها شعار دادند:‌ «امام جمعه به گوش باش – ما کارگریم نه اوباش».


پزشکیان: ما کاری کردیم که دراویش به آستانه تحریک رسیدند


بیانیه اعتراضی جمعی از فعالان سیاسی اصلاح طلب و فعالان جامعه مدنی به اعمال خشونت علیه دراویش بازداشتی

بازداشت ده‌ها تن از دراویش گنابادی در جریان حوادث خشونت‌بار خیابان پاسداران تهران واکنش تعدادی از فعالان سیاسی اصلاح‌طلب و فعالان جامعه مدنی را برانگیخته است.

بیش از ۸۰ نفر از این فعالان در بیانیه خود از حاکمیت خواسته‌اند تا در برابر اعتراضات مردمی خوبشتنداری کند و از‌ خشونت پرهیز کند.

آنها همچنین با تاکید بر رعایت حقوق اساسی بازداشت‌شدگان خواستار رسیدگی به وضعیت صدمه‌دیده‌گان از این حوادث شده‌اند./امتداد


مکارم شیرازی دیدار خود را با ابتکار تکذیب کرد

اخیراً در اخبار آمده بود که معاون رئیس جمهور در امور زنان گفته درباره ورود زنان به ورزشگاه‌ها  نزد آیت الله مکارم رفته  و توضیحاتى داد است. به گفته وی این مرجع بعد از این توضیحات نسبت به این موضوع قانع شد.Risultati immagini per ‫مکارم شیرازی دیدار خود را با ابتکار‬‎

حال دفتر مکارم شیرازی اعلام کرده است که این خبر «کذب محض » است و «نامبرده ملاقاتى با آیت الله مکارم نداشته و گفتگویى نکرده است.»/ میزان


 مرتضوی باز هم به دادگاه نرفت

دومین جلسه دادگاه رسیدگی به قسمتی از پرونده سعید مرتضوی در بخش تامین اجتماعی در شعبه ۶۸ دادگاه تجدیدنظر استان تهران برگزار شد که مانند دفعات قبل متهم پرونده در جلسه رسیدگی حاضر نشد./ ایلنا


شرط ترامپ برای به رسمیت شناختن کشور فلسطین: قدس پایتخت نباشد.

Risultati immagini per ‫ترامپ فلسطین‬‎

 


رسول خادم: اگر قرار به باختن است «با هم ببازیم»

رسول خادم با توجه به برخی اتفاقات و اظهارنظرها پس از استعفا از ریاست فدراسیون کشتی، با انتشار بیانیه ای نسبت به این مسایل واکنش نشان داد.Risultati immagini per ‫رسول خادم‬‎

وی در این بیانیه تاکید کرد: «لازمه ایجاد  فضای متعادل برای تیم های ورزشی ما در کمیته بین المللی المپیک این است که دستگاه دیپلماسی جلو حرکت کند و قهرمانان ملی در سایه حمایت دستگاه دیپلماسی و در هماهنگی کامل با انها پشت سر. حال ما قهرمان ملی را منفعلانه و مظلومانه جلو می فرستیم، بدون هیچ حمایت دیپلماتیکی. بعد مجبور می شویم برخلاف ادعایمان از ورزشکار بخواهیم پیش از مواجه با رژیم صهیونیستی، ببازد و یا مریض شود…»

رییس مستعفی فدراسیون کشتی افزود: قهرمان ملی در واقع پیاده نظامیست که هیچ پشت و پناهی ندارد. این بسیار ناجوانمردانه است

او در بخش دیگری از بیانیه خود خطاب به مسئولان جمهوری اسلامی تاکید کرد:به شما میگویم،  شما هم باید به میدان بیایید و اگر قرار به باختن است ، «با هم ببازیم…»/مهر


تغییر نام خیابان «کارگر شمالی» به «مصدق»

عضو کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای شهر تهران گفت: بر اساس پیشنهاداتی که در فضای مجازی و در جلسه کمیسیون فرهنگی شورا توسط اعضاء مطرح شد، در نهایت به این جمع بندی رسیدیم که خیابان کارگر شمالی به نام مرحوم مصدق نام گذاری شود.Risultati immagini per ‫خیابان «کارگر شمالی‬‎

به گفته وی پیشنهاد کمیسیون این است که این خیابان به نام مصدق نام گذاری شود و در ادامه خیابان کارگر جنوبی نیز با حذف پسوند جنوبی به نام کارگر شناخته شود.

به گفته وی این تغییر نام مصوبه کمیسیون نام گذاری را دارد و به هیات رییسه اعلام وصول شده است و منتظر هستیم تاهیات رییسه این تغییر نام را در دستور کار صحن قرار دهد تا توسط اعضای شورای شهر به تصویب نهایی برسد./امتداد

رسول خادم: قهرمانان ملی را سپر بلای خود نکنید

$
0
0

زیتون– رسول خادم، رییس مستعفی فدراسیون کشتی، با انتشار بیانیه‌ای از اظهارنظرهای مقام‌های سیاسی و نظامی درباره مساله مسابقه با ورزشکاران اسرائیلی انتقاد کرد و خواست تا پشت ورزشکاران پنهان نشوند.

رییس مستعفی فدراسیون کشتی در این بیانیه مقامات سیاسی جمهوری اسلامی را به «بی‌تفاوتی نسبت به جایگاه قهرمانان ملی» و دروغگویی متهم کرده و گفته است جوایز و افتخاراتی که ورزشکاران کسب می‌کنند «برای رجال مسئول یک نوع سرگرمی اجتماعی است.»

رسول خادم٬ رییس فدراسیون کشتی و تمامی اعضای شورای فنی کشتی آزاد و فرنگی ایران نهم اسفندماه استعفا دادند.

خبر استعفای رسول خادم چند روز پس از اعتراض او به سیاست‌های جمهوری اسلامی در قبال اسرائیل٬ منتشر شد.

خادم پیش از این هشدار داده بود از این پس در صورت عدم رویارویی کشتی گیران ایرانی با رقبای اسرائیلی، فدراسیون کشتی ایران تعلیق خواهد شد. او پیشنهاد داده ایران یا مسئله مسابقه با ورزشکاران اسرائیلی را حل کند یا اینکه به صراحت و علنی این موضوع را اعلام کند و تبعات آن را بپذیرند.

انصراف از شرکت در رقابت ورزشی٬ باخت خودخواسته و حتی اخذ گواهی پزشکی حاکی از مصدومیت٬ راهکار ورزشکاران ایرانی برای «پاسداشت امیال جمهوری اسلامی در مبارزه با اسرائیل یا به رسمیت نشناختن این کشور» است.

پیشتر علیرضا کریمی٬‌ کشتی‌گیر ملی ایران به دلیل باخت «اجباری» به حریف برای جلوگیری از مسابقه با نماینده اسرائیل٬ از مسابقات جهانی محروم شده بود. 

پنجم آذرماه امسال فیلمی از کشتی علیرضا کریمی، کشتی‌گیر ایرانی در مسابقات جهانی زیر ۲۳ سال در لهستان، که در آن مربی از او می‌خواد ببازد.
در این ویدئو در حالی که علیرضا کریمی از حریف روس خود پیش است، صدای مربیان کشتی گیر وزن ۸۶ کیلو شنیده می‌شود که به او می‌گویند «بباز علیرضا٬‌ باید ببازی علیرضا.»
علیرضا کریمی در صورت برد باید با کشتی‌گیر اسرائیلی روبرو می‌شد.

پس از اعلام محرومیت علیرضا کریمی و مربی او٬ رسول خادم، رییس فدراسیون کشتی ایران٬ گفته بود: «اگر سیاست ایران به رسمیت نشناختن اسرائیل و روبرو نشدن با ورزشکاران آن است، پس پنهانی به حریف پیشین باختن و برای تهیه گواهی بیماری یا ضرب‌خوردگی، به درمانگاه‌ها و پزشکان در خارج از کشور مراجعه کردن چه معنایی دارد؟»

رییس فدراسیون کشتی ایران همچنین افزوده بود: «اگر قرار است عدم رویارویی با ورزشکاران رژیم اشغالگر قدس اصل باشد، پس چرا باید زمین و آسمان را به هم دوخت و هرآنچه داشت هزینه کرد تا بتوان با توجیه چرایی موضوع عدم رویارویی با نماینده رژیم اشغالگر قدس، برای نهادهای بین‌المللی، که به لطف ارسال فوری تمامی اخبار از داخل کشور، مستنداتی بیش از ما در اختیار دارند، از تعلیق گریخت؟»

رسول خادم امروز در بیانیه‌ای تازه با اشاره به اظهار نظر «مقامات محترم وابسته به نهادهای سیاسی و بعضا نظامی» چنین نوشته است: «یا واقعاً متوجه موضوع نمی‌شوند و یا خود را به ندانستن می‌زنند.»

رییس مستعفی فدراسیون کشتی افزوده است: «چگونه بپذیرم در حالی که مسئولین مستقیم این موضوع، خود را کاملا کنار کشیده‌اند، به قهرمان ملی مردمم بگویم ‘باید ببازی…’. به شما می‌گویم، شما هم باید به میدان بیایید و اگر قرار به باختن است، ‘با هم ببازیم…’.»

او در ادامه  تاکید کرد: «تمام سخن من به عزیزانی که نام “رژیم صهیونیستی” آنها را به یاد خط قرمز نظام سیاسی می‌اندازد این است که، اگر به آنچه می‌گویید به عنوان یک اصل… اعتقاد دارید، به… سردار قاسم سلیمانی [فرمانده نیروی قدس سپاه] تاسی نمایید، سلاح بردارید و پیشاپیش ورزشکاران ملی‌پوش حرکت کنید. نه این که قهرمانان ملی را سپر بلای خود قرار دهید.»

غلامحسین غیب‌پرور، رییس بسیج، پس از اعلام استعفای خادم٬ بدون اشاره به نام او گفته بود: «خواهش من این است که موضوع رژیم اشغالگر را به عنوان ابراز سلیقه شخصی از تریبون‌های رسمی مطرح نکنیم؛ این خطای بزرگی است… این که فردی، حتی مقام مسئول از سر هیجان و التهاب بیاید و از تریبون رسمی کشور حرفی را بزند درست نیست.»

 

 

حکم جلب سعید مرتضوی صادر شد

$
0
0

زیتون– حکم جلب سعید مرتضوی٬ دادستان سابق تهران صادر شد.

میرمجید طاهری٬ وکیل مدافع اولیای دم محسن روح‌الامینی از صدور حکم جلب برای سعید مرتضوی، دادستان پیشین تهران، به اتهام معاونت در قتل محسن روح‌الامینی در بازداشتگاه کهریزک خبر داد.

طاهری به ایسنا گفت: «امروز که از اجرای احکام پیگیری کردم به من گفتند که حکم جلب سعید مرتضوی دادستان وقت تهران برای اجرای محکومیت دو سال حبس به اتهام معاونت در قتل صادر شده است.»

دهم اسفندماه عبدالحسین روح‌الامینی خبر داده بود که دادستان سابق تهران، آذرماه به اتهام معاونت در قتل محسن روح‌الامینی به دو سال حبس قطعی محکوم شد اما این حکم هنوز اجرا نشده است.

عبدالحسین روح‌الامینی، پدر محسن روح‌الامینی، یکی از جانباختگان «جنبش سبز» در بازداشتگاه کهریزک اعلام کرد که حکم سعید مرتضوی در این پرونده روز چهارشنبه (گذشته) برای اجرا ابلاغ شده است.

محسن روح‌الامینی روز ۱۸ تیرماه سال ۱۳۸۸ در اعتراضات «جنبش سبز» بازداشت و به بازداشتگاه کهریزک منتقل شد و بعدتر بر اثر شدت جراحات وارده ناشی از ضرب و شتم جان باخت.

در بازداشتگاه کهریزک علاوه بر محسن‌روح‌الامینی، محمد کامرانی، امیر جوادی‌فر، نیز جان باختند و دو تن دیگر یعنی رامین قهرمانی و احمد نجاتی کارگر نیز پس از آزادی به دلیل جان خود را از دست دادند.

در این پرونده سعید مرتضوی دادستان وقت تهران که دستور انتقال بازداشت‌شدگان به بازداشتگاه کهریزک، صادر کرده بود؛ یکی از متهمان اصلی در این پرونده بود.

مرتضوی در دادگاه اولیه از اتهام معاونت در قتل تبرئه شده بود که همین امر اعتراض خانواده محسن روح‌ الامینی را به دنبال داشت.

او در دادگاه اولیه تنها به اتهام «بازداشت غیرقانونی» افرادی که آنها را به کهریزک فرستاده بود به انفصال دائم از خدمات قضایی و پنج سال انفصال از خدمات دولتی محکوم شد. اما دادگاه تجدید نظر اتهام «معاونت در قتل» را به او وارد دانست.

دادستان سابق تهران سال گذشته در نامه‌ای خطاب به دادگاه رسیدگی به پرونده کهریزک، وقایع رخ داده در این بازداشت‌گاه را «واقعه خون‌بار» و جان‌باختگان را «شهید» نامید.
سعید مرتضوی در نامه خود نوشته بود که بابت «واقعه خونبار» رخ داده در کهریزک به عنوان دادستان وقت «عمیقا ابراز تسف و اعتذار» می‌کند: «از مقام شهیدان مظلوم این حادثه جوادی‌فر، روح‌الامینی و کامرانی طلب پوزش نموده و علو درجات آنها را از خداوند بزرگ مسئلت می‌نمایم.»
دادستان پیشین تهران همچنین از «محضر مقدس امام زمان، روح بلند و ملکوتی امام راحل و شهیدان، رهبر عظیم‌الشان انقلاب اسلامی و ملت بزرگوار و خانواده‌های این عزیزان» عذرخواهی کرده است.
مرتضوی در نامه خود ضمن ابراز امیدواری نسبت به در خاطر ماندن این واقعه در ذهن مسئولان، نوشت که بابت حادثه کهریزک «ابراز شرمندگی» می‌کند، گرچه «در شکل‌گیری آن هیچ عمدی» وجود نداشته است.

روز پنجشنبه دهم اسفند و پس از بیش از هشت سال از زمان از آن فاجعه، عبدالحسین روح‌الامینی که در سال ۸۸ مشاور ارشد محسن رضایی، از نامزدهای وقت انتخابات ریاست جمهوری بود، اعلام کرد که «هشت سال است من به دنبال یک کار حقوقی طاقت‌فرسا بودم و در آن به یک تجربه رسیدم که حتی کسانی که از خدا و پیغمبر نمی‌‌رسند از رسانه‌ها می‌ترسند. در واقع رسانه‌ها سر بزنگاه‌ها یاور ما بودند و نقش اول را داشتند».

او درباره سرنوشت پرونده سعید مرتضوی در مورد پرونده کهریزک گفت: «همین امر موجب شد روز گذشته ابلاغ اجرای حکم دو سال مجازات پرونده کهریزک انجام شود».

به گفته روح‌الامینی «با این‌که سه ماه است این حکم صادر شده اما اجرای آن روز گذشته (چهارشنبه) ابلاغ شد».

او همچنین گفته است که در صورتی که سعید مرتضوی خود را برای اجرای حکم معرفی نکند حکم «بازداشت سیار» برای او صادر خواهد شد.

همچنین میرمجید طاهری، وکیل مدافع خانواده روح‌الامینی نیز به ایسنا گفت که حکم سعید مرتضوی در بخش پرونده کهریزک «به شعبه ٢ اجرای احکام ناحیه ٢٨ دادسرای کارکنان دولت رفته است تا اجرا شود.»

قاضی حیدری‌فر٬ فردی که حکم انتقال بازداشت شدگان ۱۸ تیر ۸۸ به کهریزک را صادر کرده بود٬ به ۱۵ سال حبس محکوم شده است.

آیت‌الله خامنه‌ای: اگر در زمینه سوریه یک گام به عقب بکشیم٬ باید در گام‌های بعدی نیز کوتاه بیایم

$
0
0

زیتون– حمید محبی٬‌جانشین اطلاعات نیروی زمینی سپاه٬ در خصوص حمایت ایران از حکومت بشار اسد در سوریه گفت:«روس ها بر این عقیده بودند که باید از حکومت طیف اسد حتی اگر شده بدون اسد و با فرد دیگری حمایت کنیم. اما وقتی این موضوع را به رهبری گفتیم حضرت آقا فرمودند اگر یک گام عقب بکشیم باید در گام های بعدی نیز کوتاه بیاییم.»

به گزارش عصر ایران او طی سخنرانی در گرگان تاکید کرد: «رهبر معظم انقلاب از همان آغاز تحرکات در سوریه به عمق توطئه های دشمن پی برد و با تشخیص به موقع و تدبیر معظم له امروز شاهد پیروزی جبهه مقاومت هستیم.»

به گفته حمید محبی٬ موقعی که جنگ و شورش به دروازه ها و خیابان های دمشق کشید «برخی از مسئولان ما نیز پا پس کشیدند» و رییس جمهور وقت آقای احمدی نژاد هم می گفتند که «دیگر در سوریه هزینه نکنیم زیرا کار بشار اسد تمام شده است.»

جانشین اطلاعات سپاه، افزود: «ما سال ها با روسیه بر سر این موضوع اختلاف نظر داشتیم که باید از شخص بشار اسد حمایت کنیم، در حالی که روس ها بر این عقیده بودند که باید از حکومت طیف اسد حتی اگر شده بدون اسد و با فرد دیگری حمایت کنیم. وقتی این موضوع را به رهبری گفتیم حضرت آقا فرمودند اگر یک گام عقب بکشیم باید در گام های بعدی نیز کوتاه بیاییم.»

چندی پیش سردار رحیم صفوی٬‌ دستیار و مشاور عالی فرمانده کل قوا٬ گفته بود: «جمهوری اسلامی ایران بایستی هزینه‌هایی که در سوریه کرده است را برگرداند.» 

به گفته دستیار و مشاور عالی آیت‌الله خامنه‌ای٬ سوری‌ها این آمادگی را دارند که از نفت، گاز و معادن فسفات سوریه این هزینه‌ها را برگرداند.

او که بهمن ماه امسال در نشست «بررسی بحران سوریه، اخرین تحولات میدانی و سیاسی» در موسسه آینده پژوهی جهان اسلام٬ سخن می‌گفت به اینکه کدام یک از دولت یا ملت سوریه٬‌ طبق کدام فرآیند٬ برای بازگرداندن هزینه‌هایی که جمهوری اسلامی در سوریه کرده٬ اعلام آمادگی کرده‌اند.

رحیم صفوی افزوده بود: «به نظرم ایران هم می تواند با دولت سوریه قرارداد طولانی مدت سیاسی و اقتصادی داشته باشد و هزینه هایی که کرده است بازگرداند و هم اکنون هم ایران از معادن فسفات سوریه در حال صادرات است.»

اگرچه دستیار و مشاور عالی رهبر جمهوری اسلامی از «بازگرداندن هزینه‌های ایران در سوریه» سخن می‌گفت٬ در بخش دیگری از سخنرانی‌اش با اشاره به «الزامات بازسازی سویه» پیشبینی کرد: «به نظرم سوریه برای بازسازی مسیری طولانی دارد. بازسازی چندین سال طول خواهد کشید و حداقل به ۳۰۰ تا ۴۰۰ میلیارد دلار احتیاج دارد.»

مبلغی که سردار صفوی٬‌ رییس موسسه آینده پژوهی جهان اسلام٬ به محل تامین آن اشاره‌ای نکرد.

مسئولان حکومتی جمهوری اسلامی بارها گفته‌اند که حضور جمهوری اسلامی در سوریه به شکل «مستشاری» است و این نیروها در میدان جنگ حضور ندارند. با این حال و به خصوص پس از آغاز حضور نظامی روسیه در درگیری‌های سوریه، تعداد تلفات ایرانی‌های حاضر در سوریه افزایش پیدا کرد. حسین همدانی، مشاور فرمانده کل سپاه، بلندپایه‌ترین مقام نظامی ایران است که در سوریه کشته شده است.
اصطلاح «مدافعان حرم» پس از تخریب مقبره حجر‌بن عدی و تهدید به حمله به حرم زینب، خواهر امام سوم شیعیان، در اوایل سال ۱۳۹۲ وارد ادبیات سیاسی ایران شد.

مدافعان حرم اهل بیت، مشهور به مدافعان حرم، نیروهای شبه نظامی هستند که از سوی جمهوری اسلامی سازمان‌دهی و به کشورهای سوریه و لبنان اعزام شده‌اند تا به ادعای حکومت «از حرم اهل بیت محافظت کنند». بیشتر افراد این گروه را نیروهای رسمی سپاه پاسداران و بسیج تشکیل می‌دهند. در ماه‌های اخیر اخباری از کشته شدن برخی نیروهای عضو ارتش در سوریه نیز منتشر شده است.
علاوه بر این افراد، گروه‌هایی از افغان‌ها و پاکستانی‌های مقیم ایران نیز در میان «مدافعان حرم» حضوردارند. در قالب دو گردان «فاطمیون» و «زینبیون» سازمان‌دهی می‌شوند.

پاس‌داشت میراث سرمایه‌های ملی

$
0
0

به‌نام آنکه انسان را به موهبت آزادی و اختیار کرامت داد.

با سلام و خیرمقدم خدمت هموطنان عزیز و ارجمندی که برای بزرگداشت یکی از خدمتگزاران ملت و اسطوره‌های استقامت و پایداری در راه آزادی، در این مجلس حضور یافته‌اید.

در دنیای امروز ملت‌هایی زنده به‌شمار می‌آیند که تاریخ را از تولد خود آغاز نمی‌کنند و با تقدیر از قهرمانان گذشته و زنده نگه‌داشتن خاطره خدمات و برداشتن کوله‌بار تجربیات و تولیدات فکری آنان پیوندی میان گذشته و حال و آینده برقرار می‌کنند. سرمایه هر ملتی در تحکیم زیرساخت‌های سیاسی، ملی، مذهبی، فرهنگی وعلمی و… پیشتازان و الگوهایی هستند که با جان و توان خود آرش‌وار مرزهای میهن را در زمینه‌های مختلف گسترش داده‌اند. از این روی شناساندن آنان به نسل‌های بعدی می‌تواند موجب رشد و توسعه فرهنگی و عامل وحدت و انسجامی برای جامعه گردد.

در اوایل قرن بیستم، امیلی دیویسون عضو جنبش زنان مبارز حامی حق رای زنان در انگلستان که در حرکتی انتحاری برای جلب توجه جهانیان به حقوق پایمال شده نیمی از جامعه، سد راه اسب پادشاه انگلیس در مسابقه اسب‌دوانی شد و جانش را از دست داد، سرمایه‌ای برای زنان انگلیس و جنبش بانوان فعال سیاسی (سافروجت‌ها) گردید که به برکت جان او توانستند درست یک‌صد سال پیش در هشتم مارس خواسته خود را به تصویب قانونی برسانند. اینک ما از سرمایه کسی که جان سه فرزندش مسعود، مجید و مجتبی را در مبارزه با دو نظام استبداد سلطنتی و فقاهتی فدا کرد، دخترش مستوره را به اسارت داد و همسرش، مادر آن مبارزان، را احتمالا از بیماری درسوگ آنان از دست داد، چه استفاده‌ای کرده و می‌کنیم؟

مردم آفریقای جنوبی از سرمایه مجاهدات «نلسون ماندلا» و تجربیات ۱۹ سال زندان آن مبارز خستگی ناپذیر نهایت استفاده را کردند، درست است که جمع عددی سال‌های اسارت احمدزاده در سال‌های ۳۵، ۵۰ تا ۵۷، ۶۰ تا ۶۵ و ۸۰ به ۱۹ سال نمی‌رسد، اما انگیزه و ایمان و قدرت صبر و مقاومت کسی که با چشیدن شکنجه و آزار جسمی و روحی، خود را باز هم پس از هر آزادی خود را برای مبارزه و زندان دیگری آماده کند بیشتر است. این همان ارشاد قرآنی: “فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ” است که هرگاه از هر امتحانی آسوده شدی، خود را برای امتحان بعد آماده ساز.

سیاه‌پوستان آمریکا که حق هم‌نشینی با سفیدپوستان در اتوبوس و رستوران را نداشتند، با سرمایه جان و جنبش «مارتین لوترکینک» توانستند «باراک اوباما» را به کاخ سفید برسانند.

طاهر احمدزاده از ۱۸ سالگی تا ۹۳ سالگی، یعنی سه ربع قرن! در متن مبارزات ملت ما برای کسب آزادی و استقلال و عدالت اجتماعی قرار داشت، آن‌هم نه برای یک صنف و طبقه و نژاد و مذهب، بلکه شانه به شانه سه جریان: ملی، مذهبی و سوسیالیست؛ در نهضت ملی دکتر مصدق، کانون نشر حقایق اسلامی و جریانات چپ. او پرچم مبارزات سه نسل را بردوش گرفته بود و برای جوانان پدری می‌کرد.

مرحوم احمدزاده هم‌چون مرحوم طالقانی زندگی را در انتقال از این زندان به آن زندان گذراند، اما به موازات تحمل این اسارت‌ها، به مصداق:  «همراه هر سختی حتما آسانی است» ( إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا)، توانست به آسانی از انواع اسارت‌های نفسانی، فکری، فرهنگی و سیاسی خود را آزاد و شخصیتش را آبدیده‌تر سازد. به مواردی از آن اشاره می‌کنم:

۱- آزادی از زندان طبقه – او در خانواده‌ای مرفه متولد شده بود، اما بیش از مدعیان چپ و راست مدافع حقوق محرومان بود و از همه چیز خود برای به‌روزی آنان گذشت.

۲- آزادی از استبداد پدرسالانه – احمدزاده یار غار و دست راست مفسر قرآن مرحوم استاد محمدتقی شریعتی در کانون «نشرحقایق اسلامی» و چهره‌ای کاملا مذهبی بود، اما آزادی انسان برای او آن‌چنان نهادینه شده بود که نه مانع پیوستن برخی از فرزندانش به جریان چپ شد، و نه مانع ترک مبارزه و خدمت برخی دیگر از طریق علم و دانش تخصصی.

۳- آزادی از تعصب دینی. احمدزاده با پیوستن به جریان نوگرای دینی و نقد دیدگاه‌های سنتی فقیهان و نوشتن «جهان‌بینی توحیدی» نشان داد از اسارت چارچوب‌های تقلیدی عبور کرده است.

۴- آزادی از تعصب سیاسی. عمر سیاسی هفتاد ساله احمدزاده در یک جریان نگذشت و اسیر قالب‌های ثابت نشد. در جوانی به جبهه ملی به رهبری مصدق پیوست، پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ وارد تشکیلات نیمه مخفی  «نهضت مقاومت ملی»”گردید و پس از بسته شدن همه راه‌های مبارزه مسالمت آمیز قانونی و سرکوب گروه‌ها و احزاب در سال‌های ۴۱ تا ۴۳، از دهه پنجاه به بعد غیر مستقیم حامی جریانات برانداز شد.

۵- آزادی از تعصب تشکیلاتی. او زندگی سیاسی خود را در همان اوان جوانی با پیوستن به نهضت ملی شادروان دکتر مصدق آغاز کرد، اما نقدهایی نیز به گزینش بعضی همکاران رهبر محبوب خود داشت. پس از دستگیری آن پیشوا، با جبهه ملی دوم نیز به‌دلیل برخی محافظه‌کاری‌ها در نقد مستقیم شاه و پرهیز از ذکر نام مصدق و ملی شدن نفت، مخالفت می‌کرد. او در زندان هم با تندروی جریان چپ، از یاران فرزندان جان‌باخته خود، مخالفت می‌کرد.

۶- آزادی از همیشه اپوزیسیون بودن. احمدزاده در دوران اصلاحات با وجود اکراه جریان برانداز از شرکت در انتخابات، از خاتمی حمایت می‌کرد و بر این باور  که گذر به دموکراسی در یک جامعه دینی با گزینش یک روحانی باورمند به آزادی آسان‌تر خواهد بود. او در هر دو نظام مخالفان را به استفاده از ظرفیت‌های مثبت قانون اساسی موجود تشویق می‌کرد.

۷- آزادی ازاسارت‌های یتیمی – طاهر آقا از نه سالگی پدر افغان‌تبار خود را که از جوانی به ایران مهاجرت کرده بود، از دست داده و یتیم شده بود، گویا از ملک و مزرعه‌ آن پدر توان‌مند جز محدودی بقیه به غارت رفته و او که فرزند بزرگ خانواده بود، برای حمایت از مادر و دو برادر و دو خواهر خردسال مجبور بود با کشاوزری در احیاء آن میراث، جوانی خود را وقف سرپرستی خانواده کند و چنین شد که سختی‌های کمرشکن روزگار او را برای تحمل بار زندان‌ها و شکنجه‌های بعدی نیرومند ساخت.

به‌طور خلاصه، او در هفتاد سال مبارزه، اسوه «صبر» و مقاومت، «صراحت» لهجه، «شهامت» در نقد قدرت، «صداقت» در انطباق ایمان با عمل ، «مروت» با موافقین و «مدارا» با مخالفین بود.

همان‌طور که در ابتدای سخن عرض کردم، رشدیافتگی هر ملت نسبت مستقیمی با میزان بهره‌‌برداری از سرمایه‌های انسانی موجود و از دنیا رفته خود دارد. نسل نو همواره نیازمند شناخت نمونه‌ها و الگوهای ممتاز در رشته‌های مختلف است.

گفته شده است که ما «ملت زنده کش مرده‌پرستی هستیم» و ضرورت دارد در «جامعه‌شناسی نخبه‌کشی» تامل کنیم. شک نیست غلو و گزافه‌گویی در باره درگذشتگان کاری بی‌حاصل است، اما آباد نگه‌داشتن مزرعه و خرمنی که گذشتگان احداث کردند و بهره بردن از محصول تجربه و تداوم تولیدات آنها شرط دوام و بقای یک ملت است.

جا دارد کتاب خاطرات ایشان که در نسخی بسیار محدود برای خواص تکثیر شده، به رغم همه تلاش‌هایی که برای خاموش و خفه‌کردن نور و ندای این رادمردان می‌شود، در داخل و خارج کشور چاپ و توزیع گردد و برای کسانی‌که به فرهنگ شفاهی خو گرفته اند، با استفاده از ابزار الکترونیک امروزی، نسخه شفاهی آن در اختیارعلاقمندان قرار گیرد.

مصاحبه و جمع‌آوری خاطرات از همراهان و هم‌رزمان قلیلی که هنوز در قید حیات هستند، خلاصه‌نویسی برای جوانانی که فرصت کافی برای مطالعه ندارند، تنظیم مقالات و بیانیه‌های چاپ شده در داخل و خارج و در صورت امکان تهیه فیلم زندگی و امثال آن با استفاده از امکانات امروزی، وظیفه‌ی باقیماندگان فکری و خانوادگی آن سفر کرده می‌باشد. احمدزاده در نوجوانی با الهام گرفتن از مصدق راه زندگی خود را برگزید، این راه را برای دیگران هموار سازیم.

*سخنان ایراد شده در مراسم بزرگداشت شادروان طاهر احمد زاده در دانشگاه جرج واشینگتن، ۲۴ فوریه ۲۰۱۸

Viewing all 6930 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>