Quantcast
Channel: سایت خبری‌ تحلیلی زیتون
Viewing all 6999 articles
Browse latest View live

رهبری؛ ریزگردها و سخت‌گردها

$
0
0

رهبر جمهوری اسلامی هم‌زمان با روز درخت‌کاری، نهالی در خاک نشانده و ضمن بیان نکاتی درباره ارزش کاشت درخت، این فایده را هم افزوده است که «جلوِ ریزگردها گرفته می‌شود.» بهمن‌ماه گذشته نیز اعلام شد که آیت‌الله خامنه‌ای مجوز برداشت ۱۰۰ میلیون دلار از صندوق توسعه ملی را برای مقابله با ریزگردها صادر کرده است.

مستقل از داوری درباره میزان جدیت و انگیزه شخص اول نظام درباره پرداختن به ریزگردها، و اهمیت مواجهه با این موضوع برای رأس هرم نظام سیاسی، نکته قابل طرح ـ هم‌زمان ـ این است که آیا وی به مقابله با «سخت‌گرد»ها نیز همچون ریزگردها اهمیت می‌دهد؟

مراد از «سخت‌گرد»ها ـ در جامعه و سیاست ایران ـ چیست؟ لباس‌شخصی‌های آتش‌به‌اختیار و خودسری که به کوی دانشگاه حمله کردند یا آنهایی که به قلع‌وقمع خونین و غیرقانونی و غیرانسانی دراویش گنابادی پرداختند یا بازجوهای سازمان اطلاعات سپاه و بازوهای سرکوب قضایی و امنیتی را می‌توان سخت‌گردهای جمهوری اسلامی خواند.

چرا آیت‌الله خامنه‌ای جلوی «سخت‌گرد»هایی که جان فرمانده مظلوم و گمنام جنگ، درویش محمد راجی را ستاندند، نمی‌گیرد؟ چرا او دغدغه نظارت بر رفتار سرکوبگرانه‌ی سازمان اطلاعات سپاه ندارد؟ چرا از چگونگی قتل استادی ایران‌دوست و دغدغه‌دار طبیعت (زنده‌یاد دکتر کاووس سیدامامی) نمی‌پرسد و مانع سرکوبگری فله‌ای امنیتی‌های سپاه نمی‌شود؟ چرا برای سال‌ها «سخت‌گرد»هایی چون قاضی مرتضوی و محسنی اژه‌ای و مانند آنها در صدر دستگاه قضایی یکه‌تازی می‌کنند و رهبری نظام دغدغه‌ی مقابله با آنها ندارد؟

آیا جز این است که آیت‌الله خامنه‌ای خود فرماندهی «سخت‌گرد»های نظام را در سطح کلان ـ به‌گونه‌ای نظری و عملی و راهبردی ـ برعهده دارد؟

زمستان ۱۳۷۹ و بهار ۱۳۸۰ که پروژه بازداشت فله‌ای نیروهای ملی ـ مذهبی توسط سازمان اطلاعات سپاه عملیاتی شد، وزارت اطلاعات دولت اصلاحات داوری متفاوتی درباره موضوع داشت. رهبر جمهوری اسلامی اما به رئیس‌جمهور اصلاح‌طلب (محمد خاتمی) و وزیر وی (یونسی) تاکید کرد که نظر سازمان اطلاعات سپاه ترجیح دارد و درست است.

چنین بود که که «سخت‌گرد»های حکومت از زنده‌یادان احمدزاده و صدر حاج‌سیدجوادی و سحابی تا پیمان و توسلی و صباغیان و ملکی و رئیس‌طوسی و ده‌ها فعال ملی ـ مذهبی و عضو نهضت آزادی را ماه‌ها در سلول‌های انفرادی محبوس ساختند و بعدتر نیز با احکام زندان غریب دادگاه انقلاب نواختند.

سرکوبگری قاضی مرتضوی در توقیف فله‌ای روزنامه‌های اصلاح‌طلب و نشریات غیرخودی و مستقل ـ پس از سخنرانی مشهور آیت‌الله خامنه‌ای در نمازجمعه اردیبهشت ۱۳۷۹ ـ به کنار؛ چند روز پیش یونسی، وزیر اطلاعات دولت اصلاحات از «حکمیت» رهبری در موضوع قتل زهرا کاظمی (خبرنگار ایرانی ـ کانادایی) در سال ۱۳۸۲ خبر داد؛ حکمیتی میان ادعای مرتضوی و نظر وزارت اطلاعات.

به بیان دیگر، رهبر جمهوری اسلامی در جریان جزییات قتل کاظمی بوده و از نقش مرتضوی برای تحریف پرونده بازداشت و قتل خبر داشته است. او اما در تمام این سال‌ها، سکوتی همدلانه با «جلاد مطبوعات» در پیش گرفته است.

مرتضوی ـ که به‌دلیل پرونده فاجعه کهریزک، اینک در آستانه ورود به اوین قرار دارد ـ سال‌ها جزو مقام‌های ارشد قضایی حکومتی ماند که رییس قوه قضاییه‌ی آن‌را رهبری نظام انتخاب می‌کند.

آیت‌الله خامنه‌ای اما نه تنها نسبت به رفتارهای خشونت‌بار و غیرقانونی «سخت‌گرد»های نظام بی‌اعتناست، بلکه خود به‌مثابه‌ی هادی و طراح و حامی درجه اول آنها ایفای نقش می‌کند. اگر جز این بود، چه دلیل و ضرورتی برای تکوین و فعالیت سازمان اطلاعات سپاه وجود داشت؟ چرا وی فردی مانند حسین طائب را به ریاست این سازمان سرکوبگر گماشته است؟

وقتی وزارت اطلاعات مسئولیت فنی و حکومتی و رسمی رسیدگی به جاسوسی را برعهده دارد*، چرا سازمان اطلاعات سپاه با بازداشت فله‌ای فعالان محیط زیست و واردکردن اتهام سنگین جاسوسی به کنشگران دغدغه‌دار طبیعت، رعب‌آفرینی و تهدیدزایی می‌کند؟

چرا رهبر جمهوری اسلامی برای مواخذه نحوه مواجهه بازوهای انتظامی و امنیتی و قضایی با دراویش گنابادی یا فعالان محیط زیست و حتی زنان معترض به حجاب اجباری، گامی برنمی‌دارد؟ آیا جز این است که او خود با این شکل از رفتار سرکوبگرایانه «سخت‌گرد»های نظام همدل، و بلکه فراتر، ایده‌پرداز و طراح و پشتیبان اصلی آن است؟

واقعیت این است که رأس هرم نظام سیاسی در ایران بجای باور به لزوم استقرار رژیمی دموکراتیک و فراهم‌آوردن لوازم آن، به تداوم خودکامگی می‌اندیشد و استقرار اقتدارگرایی را بر سرکوب و ارعاب و خشونت و سانسور مبتنی کرده است.

*پی‌نوشت:
علی یونسی، وزیر اطلاعات دولت خاتمی تاکید می‌کند: «درباره مسائل امنیتی و مربوط به جاسوسی تنها معاونت ضدجاسوسی وزارت اطلاعات می‌تواند اظهارنظر کارشناسی کند که چه کسی جاسوس است یا چه کسی جاسوس نیست.»
محمود علوی، وزیر اطلاعات دولت روحانی نیز تصریح می‌کند: «مرجع تشخیص موضوعات مرتبط با جاسوسی، معاونت ضدجاسوسی وزارت اطلاعات است.»


«حکمیت» آیت‌الله خامنه‌ای در ماجرای یک قتل

$
0
0

زیتون-حسام فریدنی: سعید مرتضوی «در سطحی نیست که بدون پشتوانه دست به چنین اقداماتی بزند». این سخنان محسن آرمین، درنطق پیش از دستور مجلس ششم درباره قتل زهرا کاظمی بود. اینک پس از ۱۴ سال علی یونسی، وزیر اطلاعات دولت محمد خاتمی، می‌گوید که رهبر جمهوری اسلامی بین این وزارت‌خانه و مرتضوی  در ماجرای این قتل «حکمیت» کرده است.

در دولت محمد خاتمی بسیاری از اعضای دولت و نمایندگان مجلس به خبرنگاران می‌گفتند که محمود هاشمی شاهرودی قصد عزل مرتضوی را دارد اما دفتر رهبر جمهوری اسلامی شدیدا از او حمایت می‌کند.

پس از مطرح شدن دوباره موضوع قتل زهرا کاظمی، عبدالله ناصری، مدیرعامل وقت خبرگزاری ایرنا، گفته که محمود هاشمی شاهرودی و هادی مروی معاون اول او قصد برکناری سعید مرتضوی را داشته‌اند اما «با مسائل دیگری مواجه شد و بعد از این ماجرا ارتقا مقام پیدا کرد».

به گفته علی‌اصغر رمضان‌پور، معاون وزیر ارشاد«کاملا مشهود بود» که احتمال دارد مرتضوی آن ضربه را به زهرا کاظمی زده باشد.

در ماجرای قتل زهرا کاظمی، سعید مرتضوی به عنوان متهم ردیف اول شناخته می‌شود. برخی اعلام می‌کردند که او شخصا زهرا کاظمی را کتک زده است.

علیاصغر رمضان‌پور، معاون فرهنگی وزیر ارشاد که مسئول تنظیم گزارش دولت درباره قتل زهرا کاظمی بوده درمصاحبه با رادیو فردا در این‌باره گفته بود: «در تنظیم گزارش این گروه و بر اساس گزارش‌هایی که از واحدهای مختلف گرفته بودیم، کاملا مشهود بود که کسی که احتمال دارد آن ضربه را به خانم زهرا کاظمی زده باشد، خود آقای مرتضوی بوده است. یعنی شخص آقای مرتضوی و نه کس دیگری در آن مجموعه».

بازخوانی پرونده‌ مرگ‌های مشکوک در زندان‌های جمهوری اسلامی

حکم جلب سعید مرتضوی صادر شد

به گفته رمضان‌پور«ولی در آن زمان مطرح شد که اگر یک چنین چیزی مستقیما در بیانیه گنجانده شود ممکن است که فشارهای بیشتری را از طریق دفتر رهبری و جاهای دیگر بر دولت ایجاد کند و ترجیح این بود که این مسئله در آن بیانیه ذکر نشود».

 

محسن آرمین نیز در نطق میان دستور خود گفته بود که زهرا کاظمی به بازجویان نیروی انتظامی گفته که «به هنگام بازجویی در دادستانی، به ویژه از ناحیه‌ سر مورد ضرب و شتم قرار گرفته است».

به گفته آرمین، مرتضوی پس از این سخنان زهرا کاظمی، او را« به دادستانی اوین» باز می‌گرداند و پس از چند ساعت از وزارت اطلاعات می‌خواهند او را تحویل بگیرند.

محسن آرمین نیز در نطق میان دستورخود گفته بود که زهرا کاظمی به بازجویان نیروی انتظامی گفته که «به هنگام بازجویی در دادستانی، به ویژه از ناحیه‌ی سر مورد ضرب و شتم قرار گرفته است».

همان زمان محسن آرمین گفته بود که وزارت اطلاعات اعلام کرده بازداشت وی ضرورتی ندارد اما سعید مرتضوی نمی‌پذیرد.

پس از قتل زهرا کاظمی، سعید مرتضوی دو مامور وزارت اطلاعات که او را تحویل گرفته بودند، متهم به قتل او کرده بود اما در نهایت این دو مامور تبرئه شدند.

اینک علی یونسی، وزیر اطلاعات دولت محمد خاتمی، پس از ۱۴ سال گفته است که مرتضوی اصرار داشته که زهرا کاظمی جاسوس است و عملا باعث بازداشت او و اتفاقات بعدی شده است.

این سخنان یونسی بازتاب زیادی داشت و او در جدیدترین اظهار نظر خود اعلام کرد که مرتضوی را «متهم به مباشرت در قتل» نکرده است.

او روز دوشنبه، ۱۴ اسفند، در مصاحبه با خبرگزاری ایلنا هم‌چنین گفت:«ما برای رفع ابهام، پیشنهاد حکمیت به رهبری دادیم ایشان هم با این پیشنهاد موافقت کردند و قضات ماموریت یافته هم بررسی‌های کافی انجام دادند و نهایتا گزارشی مبنی بر مبرا بودن وزارت اطلاعات از تهمتی که مرتضوی بر آن اصرار داشت، ارائه و وزارت تبرئه شد».

 

استفان هاشمی، پسر زهرا کاظمی

این سخنان یونسی به این معناست که قاعدتا مرتضوی دراین موضوع تقصیراتی داشته اما در نهایت هم‌چنان از او حمایت شده است.

در این میان عباس جعفری دولت‌آبادی، دادستان تهران، وعده داده که به اتهام سعید مرتضوی در این پرونده «رسیدگی خواهد شد» اما غلام‌حسین اسماعیلی، رئیس دادگستری استان تهران، در سخنانی متناقض با دادستان تهران گفته بود که پرونده مرگ زهرا کاظمی مختومه شده و«قابل رسیدگی مجدد نیست».

رهبر جمهوری اسلامی به جز مقامات دولت خاتمی و  مجلس ششم، از طریق افراد دیگری نیز در جریان اقدامات سعید مرتضوی در ماجرای قتل زهرا کاظمی بوده اما هم‌چنان تا آخرین روزهای دولت محمد خاتمی از او حمایت کرد.

یکی از افرادی که آیت‌الله خامنه ای از طریق او در جریان اقدام مرتضوی قرار گرفت، محمدحسین خوشوقت است که خواهرش همسر پسر آیت‌الله خامنه‌ای است.

غلام‌علی حدادعادل، عضو کمیسیون فرهنگی مجلس وقت، گزارش همه مطلعان مرگ زهرا کاظمی را در این کمیسیون شنیده بود.او اما درآن زمان در نقش جاسوس سعید مرتضوی عمل می‌کرد و اتفاقات رخ داده درکمیسیون را به او گزارش می‌داد.

خوشوقت در آن زمان مدیرکل مطبوعات خارجی وزارت ارشاد بود و به اعضای کمیسیون اصل ۹۰ مجلس گفت که مرتضوی او را در دادستانی حبس و او را وادار کرده که نامه‌ای امضا کند که در آن نوشته بود زهرا کاظمی «سکته مغزی کرده است».

غلام‌علی حدادعادل، پدر زن مجتبی خامنه‌ای، دیگر فرد مطلع در پرونده زهرا کاظمی بود. او که آن زمان عضو کمیسیون فرهنگی مجلس بود گزارش همه مطلعان را در این کمیسیون شنیده بود.او اما در آن زمان در نقش خبرچین سعید مرتضوی عمل می‌کرد و اتفاقات رخ داده درکمیسیون را به او گزارش می‌داد.

در آن زمان سعید مرتضوی، مهره رهبر جمهوری اسلامی برای برخورد با منتقدان سیاسی و روزنامه‌ها بود و آیت‌الله خامنه‌ای نمی‌خواست با حدف این مهره، روحیه نیروهای سرکوب‌گر خود را تضعیف کند.

در گزارش تحقیق و تفحص مجلس هفتم نیز اتهامات مالی زیادی علیه سعید مرتضوی از جمله نقش داشتن در فروش سئوالات دستیاری پزشکی و کنکور دانشگاه آزاد مطرح شد اما با این حال حمایت‌ها از مرتضوی ادامه داشت.

این بار منتقدان مرتضوی چهره‌هایی چون علیرضا زاکانی و محمد دهقان اعضای سابق بسیج دانشجویی و نمایندگان مجلس هفتم بودند که پیش از آن مرتضوی را «قاضی شجاع» می‌خواندند.

 

سعید مرتضوی در سال ۸۸ نیز ماجرای بازداشت‌گاه کهریزک را آفرید و شاید تنها دلیل پیگیری این پرونده وجود محسن روح الامینی درمیان کشته‌شدگان  بود. آیت‌الله خامنه ای برای بیشتر نشدن شکاف ایجاد شده درنیروهای سپاه پاسداران پس از اعتراض‌های سال ۸۸ به صورت ظاهری اجازه پیگیری این پرونده را داد؛ هر چند که هنوز مشخص نیست که دو سال حکم زندان مرتضوی چگونه اجرا شود.

تاریخ مصرف مرتضوی اما زمانی برای آیت‌الله خامنه ای تمام شد که او خواست  ساز مستقل بودن بزند و با جریان محمود احمدی‌نژاد ائتلاف کرد. رابط این ائتلاف محمدرضا رحیمی بود که در فسادهای مرتضوی در دانشگاه آزاد نقش داشت.

پس از آن عملا مرتضوی از چشم رهبر جمهوری اسلامی افتاد اما هم‌چنان با او برخورد جدی نشد، چرا که آیت‌الله خامنه‌ای کسانی که مخالفانش را سرکوب کردند مجازات جدی نمی‌کند تا باعث تضعیف روحیه حامیانش نشود.

 

اصلاح‌طلبان به سقف بایدهای خود رسیده‌اند

$
0
0

برای شروع از خودتان بگویید. شما بعد از آزادی از زندان چه می کنید؟ دلمشغولی های و کار روزهای بعد از آزادیتان چه بودند و چه هستند؟

بعد از زندان، همان طور که می دانید، از بدو آزادی تا همین لحظه درگیر معالجه بیماری سرطان هستم. گاهی هم البته مطلبی اینجا و آنجا نوشته ام. همین طور در جمع های دوستانه جست و گریخته شرکت کرده ام.

اخبار سیاست و جامعه را پیگیری می کنید؟

بله. البته.

مراحل درمان شما به کجا رسیده و مهم تر این که شما چقدر به علیرضا رجایی فعلی عادت کرده اید؟

درمان ابتدایی، دوره های سنگین شیمی درمانی و پرتودرمانی بود که متاسفانه به نتیجه نرسید و لاجرم تن به جراحی سنگینی دادم و همان طور که می‌دانید چشم راست، اعصاب طرف راست صورت و بخش عمده شنوایی گوش راستم را از دست دادم. بنابراین طرف راست صورت کاملا فلج است و در حال حاضر پیوسته تحت نظارت اطبا هستم و اخیرا هم مجددا دوره جدیدی از شیمی درمانی را ضروری دانسته اند. نمی توانم بگویم احساس تفاوتی با گذشته نمی کنم وقتی کلّ مناسبات زندگی دستخوش تحول شده است اما این وضع را پذیرفته ام و خود را آماده وقایع احتمالی بعدی هم کرده ام.

بعد از بیماری و جراحی شما، بسیاری درباره این که این بیماری محصول دوره زندان بوده و جلوگیری از اقدام و رسیدگی به موقع باعث پیشرفت آن شده سخن گفتند. اما سخنگوی قوه قضائیه می گوید دو سال است که آزاد شده اید و اثری از بیماری در پرونده پزشکی دوره زندان شما وجود ندارد و بیماری مربوط به بعد از آزادی است. خودتان بگویید ماجرا چیست؟

در زمانی که پدرم آخرین روزهای عمر خودشان را در بیمارستان می گذراندند و من البته نمی دانستم که دیگر فرصتی برای دیدار مجدد نخواهیم داشت، به من مرخصی دادند. درست روزی که از مرخصی بر می گشتم حول و حوش اسفند ۹۳، در ناحیه راست صورت کمی احساس ناراحتی کردم. قابل ذکر نیست که همان روزها پدر فوت کردند و به من اجازه حضور در تشییع ایشان را ندادند و شرط حضور در مراسم ترحیم هم زدن دستبند و همراهی دو مامور پلیس بود که نپذیرفتم. باری، اندکی بعد خونریزی های ممتد و بی سابقه و پس از آن تورم در ناحیه راست صورت آغاز شد و دندان پزشک اوین که انسان فوق العاده باشرفی بود به همراه یکی دیگر از پزشکان اوین نظر دادند که برای تشخیص بیماری باید به بیرون از زندان اعزام شوم. پزشکی قانونی هم این نظر را تایید کرد که با مخالفت رو به رو شد. من نمی‌دانم اما جناب آقای محمدامین هادوی که با هم در زندان بودیم و در صدق گفتار ایشان گمان نمی کنم هیچ کسی شک داشته باشد، متن مخالفت را دیده‌اند و به بهداری اوین هم معترض شده بودند که چرا اجازه مداخله در کارهای پزشکی را می دهند. البته مسلم است که بیماری سرطان پس از آزادی و در معاینات انجام شده تشخیص داده شد.

بسیاری دوست دارند بدانند زندگی یک فعال سیاسی زندان رفته و دردکشیده و خانواده اش چه ابعادی دارد؟ چطور شرایط را تاب می آورند و با چه مسائلی رو به رو هستند؟ قبل و بعد از زندان اوضاع چقدر برایشان متفاوت می شود؟

برای من قبل و بعد از زندان دو جهان کاملا متفاوت است. پیش از زندان یک دفتر انتشاراتی نسبتا موفق داشتم. در عین حال یک کارمند دون اشل صدا و سیما هم بودم. جمع خانوادگی خوبی هم داشتم. کاملا سالم هم بودم و البته بی کم و کاست فعال سیاسی هم بودم. در دوران زندان دفتر انتشاراتی را تعطیل کردند و حتی همسرم را که یکی، دو ماهی به جای من انتشارات را اداره می کرد تهدید کردند که در صورت ادامه کار دفتر را پلمپ می کنند. چندی بعد صدا و سیما که بازنشستگی مرا به جریان انداخته بود حکم اخراجم را صادر کرد.

از طرف دیگر به پیشنهاد جناب آقای مهندس محققی- داماد مرحوم مهندس بازرگان که با هم در زندان بودیم- همسرم را که اصولا فردی غیرسیاسی بود به همراه دو فرزندم به خارج از ایران فرستادیم تا کمی از این محیط پرتنش دور باشند. در همین دوران پدرم را نیز از دست دادم و در حالی که همه فکر می کردیم با آزادی از زندان دوران بهتری آغاز می شود، درگیر این بیماری سنگین شدم یا بهتر است بگویم شدیم، زیرا همه خانواده درگیر آن هستند و تا همین لحظه هم این داستان ادامه دارد.

علاقه مندیم کمی به عقب برگردیم. مثلا به روزهای نخستی که شما وارد سیاست شدید. چند سال بودی و چه شد که پا به این وادی گذاشتید؟

به طور مشخص ۱۶ ساله و همانند بسیاری از همنسلانم با وقع انقلاب ۵۷ که امواج متراکم سیاست و ایدئولوژی بر سر ما قطره های خیال اندیش باریدن گرفت، وارد سیاست شدم.

خانواده مخالف نبود؟

خانواده درمجموع عمیقا مخالف بودند.

چه رشته ای خواندید و در چه دانشگاهی؟

در حالی که علاقه مند به فلسفه بودم، به اصرار برادرم علوم سیاسی یا به تعبیر کارت دانشجویی آن زمان، در دانشگاه تهران حقوق سیاسی خواندم.

دانشگاه فعالیت ها و علایق شما را به سیاست تشدید کرد؟

کاملا به آن جهت داد. به ویژه رشته تحصیلی هم مزید بر علت شد.

علاقه به اعضا و سران نهضت آزادی از کجا در شما ایجاد شد؟ و آیا این حزب اولین تشکیل سیاسی ای بود که شما به آن علاقه مند شدید و آیا عضو آن هم شدید؟

من هیچ گاه عضو نهضت آزادی نبودم. اولین گرایش تشکیلاتی من در همان دوران دبیرستان به جنبش مسلمانان مبارز و اندیشه های آقای دکتر پیمان بود که به تعبیر امروزی تر خاستگاه چپ مذهبی داشت. این نگاه در ابتدای انقلاب با نظرات مرحوم مهندس بازرگان زاویه داشت. در دوران دانشگاه که افکار ممکن است کمی نسبی گراتر شوند متوجه آراءِ بازرگان شدم و در سال ۶۶ بود که به پیشنهاد آقای امیر رضایی در کتاب یادنامه مربوط به دکتر شریعتی مقاله ای نوشتم با عنوان «شأن شریعتی در اندیشه اجتماعی شیعه» و در بخشی از آن مقاله نسبت به مرحوم بازرگان در حد بضاعت ناچیزم ادای دین کردم.

اوایل انقلاب و دوران مبارزات شما چه می کردید؟

در دوران انقلاب در بسیاری از تظاهرات هایی که بود شرکت می کردم. آن موقع محصل دبیرستان هدف بودم و به همراه جمعی دیگر که متاسفانه برخی از آنها دیگر اکنون نیستند، با شعارهای مرسوم آن زمان مدرسه را تعطیل می کردیم و به خیابان می ریختیم. یکی از مکان هایی که گاه به آنجا می رفتیم، دانشکده هنرهای دراماتیک بود که در نزدیکی مدرسه ما قرار داشت و در آنجا دانشجویان چپ گرا برای ما فیلم های مربوط به انقلاب روسیه مثل «رزمناو پوتمکین» و «مادر» را نمایش می دادند. آن دانشگاه بعد از انقلاب تعطیل شد و ساختمان آن هنوز هم در اختیار سپاه پاسداران است.

چهره های مهم هم دوره ای های شما چه کسانی بودند و الان چه می کنند؟

چهره های مهم را واقعا نمی دانم اما مشهور هم دوره ای در دانشگاه احمد زیدآبادی، محمد جواد غلامرضا کاشی و علیرضا نامور حقیقی بودند. البته در فضاهای سیاسی افراد زیادی هستند. زیدآبادی فکر نمی کنم بعد از ۵، ۶ سال زندان مستمر کار درست و حسابی داشته باشد و بیشتر کتاب می نویسد و یک کانال تلگرامی دارد که بسیار هم پرمخاطب است. جواد کاشی، استاد برجسته دانشگاه است و علیرضا نامور حقیقی هم در کانادا اقامت دارد.

نام شما به یکباره برای عموم مردم در انتخابات مجلس ششم مطرح شد. یک دهه قبل از آن چه می کردید؟

منظورتان در فاصله ۶۸ تا ۷۸ است. مختصر آن که من از ابتدای دوره دانشجویی در یک امتحان نمایشنامه نویسی در رادیو پذیرفته شدم و پس از یک دوره یک ساله یا بیشتر، به کار آموزش نمایشنامه نویسی کار در رادیو مشغول شدم. دقیق به خاطر ندارم، در سال ۶۸ یا ۶۹ به وزارت امور خارجه رفتم. حدودا دو سال بعد به وزارت خارجه اعلام شد که باید از وزارت خارجه بروم و من به وزارت علوم رفتم در کمیسیون ملی یونسکو در ایران. مدتی بعد دوباره به صدا و سیما برگشتم اما طی همین ایام در جمعی از دوستانی که اکنون به اسم ملی- مذهبی می شناسید جلسه های دو هفته ای یک بار داشتیم.

برای مدت کوتاهی مجله «دریچه گفت و گو» منتشر کردیم و در انتشار چند شماره ابتدایی مجله «ایران فردا» مشارکت داشتم و به نظرم همین ها باعث اخراجم از وزارت امور خارج شد. پس از دوم خرداد به دعوت آقای شمس الواعظین به روزنامه «جامعه» رفتم و در «توس» و «نشاط» و «عصر آزادگان» و همین طور مدت کوتاهی در روزنامه «خرداد» هم بودم و نیز در نشریه «پیام هاجر» خانم طالقانی و مدتی هم در مجله نامه کیوان صمیمی فعالیت داشتم. در جریان انتخابات مجلس ششم ائتلاف نیروهای ملی- مذهبی شکل گرفت که من نامزد انتخاباتی همین ائتلاف بودم و البته دفتر تحکیم وحدت هم از من حمایت کرد و در فهرست انتخاباتی روزنامه نگاران هم قرار گرفتم.

شما در انتخابات دوم خرداد ۷۶ فعال بودید؟

نه چندان. من در ستاد انتخاباتی آقای دکتر پیمان بودم و پس از رد صلاحیت ایشان در بیانیه ای از آقای خاتمی حمایت کردیم، البته به طور ضمنی، زیرا در گفت و گویی که کیوان صمیمی با برخی فعالان ستاد ایشان کرده بود، نظر آنها این بود که اگر به صراحت نام آقای خاتمی در بیانیه اعلام حمایت ستاد آقای دکتر پیمان بیاید، ممکن است برای ایشان مشکلاتی ایجاد شود.

فکر می کردید که خاتمی بتواند تغییرات سیاسی و فرهنگی مهمی ایجاد کند و آیا موفق شد؟

بله، این فکر را می کردم و به نظرم تا آنجا که به ایشان بر میگشت در دوره ای موفق به انجام این تغییرات شدند.

چه شد که تصمیم گرفتید در انتخابات مجلس ششم شرکت کنید؟

در مصاحبه ای با خانم ژیلا بنی یعقوب، این مسئله را به تفصیل توضیح داده‌ام. به طور خلاصه بگویم صرفا به دلیل اصرار و پافشاری یکی از عزیزترین دوستانم مسعود پدرام.

آن ایام از شما به عنوان یکی از چهره های موثر روزنامه نگار یاد می شد. در روزنامه خرداد و روزنامه های نشاط و… چه شد که به سمت روزنامه نگاری کشیده شدید؟ آیا صرفا به خاطر فعالیت سیاسی بود یا این که به روزنامه نگاری علاقه مند بودید؟

نه، علاقه ویژه ای به روزنامه نگاری نداشتم. اگر اینجا هم بگویم صرفا به دلیل اصرار آقای شمس الواعظین، تصویر منفعلانه‌ای از من پیدا می کنید. شاید هم همین طور باشد ولی در فضای سیاسی ایران چنین مناسباتی کاملا مرسوم است. البته انگیزه سیاسی خودم را نمی توانم پنهان کنم چرا که پس از توقف روزنامه های جامعه و توس به دعوت آقای عبدالله نوری به خرداد هم رفتم که صاحب امتیاز آن یک شخصیت سیاسی کاملا شناخته شده بود.

نتیجه انتخابات مجلس ششم که اعلام شد و آقای حداد عادل وارد مجلس شد، عده ای این حق را برای شما قائل بودند که اعتراض کنید. چرا اعتراض نکردید؟

درست روزی که نتیجه بازشماری انتخابات تهران در سال ۷۹ از رادیو اعلام شد که طبعا نام من دیگر در میان منتخبان تهران نبود، ما در منزل آقای بسته نگار جلسه داشتیم. بنابراین موضوع جلسه این شد که ما در جریان ملی- مذهبی چه موضعی باید بگیریم. آقای مهدی غنی که یکی از متخلّق ترین انسان هایی است که من در زندگی دیده‌ام، عنوان کردند هرچند حق اعتراض برای ما محفوظ است ولی چون این جریان هرگز داعیه و هوس قدرت در سر ندارد بهتر است به تأسی از آیه «مرّوا کِراما» بدون جنجال از کنار این ماجرا بگذاریم و بگذاریم این مجلس که بسیار به آن امید بسته اند با آرامش کار خود را بکند. این نظر را جمع پذیرفت و به تبع آن من هم اعتراضی نکردم که اگر اعتراض می کردم هم تاثیری نداشت.

از انتخابات مجلس ششم به بعد، از شما به عنوان یکی از اعضای مهم نیروهای ملی- مذهبی یاد شد. آنچه باعث به وجود آمدن این تشکل شد، چه بود؟

ملی- مذهبی ها تا قبل از انتخابات مجلس ششم هم فعال بودند اما نه در ذیل یک نام واحد و البته گاه بیانیه ها و اطلاعیه های پرامضا هم می دادند. اما در مقطع انتخابات مجلس ششم ائتلاف نیروهای ملی- مذهبی شکل گرفت که فهرست انتخاباتی منتشر کرد، ستاد انتخاباتی راه انداخت و همه نیروهای این جریان را ذیل یک عنوان قرار داد و فعال کرد. بعد از دستگیری های سال ۷۹ و ۸۰ این ائتلاف به این عنوان، دیگر برقرار نبود و همه جریان های ملی مذهبی به استثنای نهضت آزادی ایران، با محوریت مرحوم مهندس سحابی تحت عنوان شورای فعالان ملی- مذهبی به کار ادامه دادند.

امروز که هدی صابر و سحابی ها فوت شدند و ابراهیم یزدی هم نیست، چقدر در نبود آنها احساس تنهایی می کنید؟ فکر می کنید نسل سیاست ورزانی از این جنس تمام شده است؟

هر سه آنها در کنار شادروانان هاله سحابی، صدر حاج سید جوادی، طاهر احمدزاده، حسین شاه حسینی و علی اکبر معین فر چهره هایی بی بدیل هستند. نمی توانم بگویم آن نسل به پایان رسیده به ویژه که بزرگانی نظیر لطف الله میثمی، مهندس توسلی و دکتر پیمان خوشبختانه هنوز هستند. اما باید پذیرفت که یافتن چنین مجاهدانی دیگر به راحتی ممکن نیست.

چقدر از نبود آنها در فضای سیاسی امروز ایران احساس خطر می کنید و فکر می کنید ما امروز نیازمند چه نوع سیاستمدارانی هستیم؟

واقعیت این است که این بزرگان در زمان حیات خودشان چندان قدر ندیدند که هیچ با رنج و تعب و بعضا زندان، روزگار گذراندند. یعنی در ممانعت از بروز تباهی ها و فسادها توفیقی نیافتند و این اتفاقی است که باید از آن احساس خطر کنیم. این که امروز ما نیازمند چه نوع سیاستی هستیم تقریبا روشن است، مسئله اساسی تر این است که ببینیم نیازمند چه نوع سیاستمدارانی نیستیم.

شما در زندان بودید که انتخابات سال ۹۲ برگزار شد و بعدتر از آن انتخابات مجلس. آن موقع فضا را چطور می دیدید؟ جزو موافقان حضور در انتخابات بودید یا مخالف آن؟ پیروزی هایی که اصلاح طلبان بعد از آن به دست آوردند برایتان قابل پیش بینی بود؟

به غیر از روزنامه ها و مناظره های تلویزیونی، دوستانی که از مرخصی بر می گشتند ما را در جریان فضای بیرون از زندان قرار می دادند. من مخالف شرکت در انتخابات بودم و پیروزی روحانی را تقریبا هیچ کسی پیش بینی نمی‌کرد. به خاطر دارم آقای محسن امین زاده کاغذهایی را بین همه ما در اتاق ۷ توزیع کرد که پیش بینی خود را از نتیجه انتخابات بنویسیم و از بین همه تنها دوست جوان ما آقای منصور نقی پور بود که پیروزی روحانی را پیش بینی کرد.

در ایامی که بیمار بودید دلنوشته دکتر غلامرضا کاشی درباره شما منتشر شد. دلنوشته ای که نشان می داد در یک جمع دوستانه ۸ نفره ۷ نفر از الزامات عملگرایی سیاسی حرف زده اند و شما یک تنه ایستادید و از آرمان‌هایتان دفاع کردید. نمی‌دانم تاریخ این خاطره مربوط به چه زمانی است، اما می‌خواهم بدانم هنوز هم معتقدید حق با شما بود؟هنوز هم این آرمانگرایی را قبول دارید؟

تاریخ این خاطره مربوط به زمانی است که من از زندان به مرخصی آمده بودم و آقای عباس عبدی لطف کرده بود برای این که با همه دوستان تجدید دیداری بشود، در منزل خود تدارک میهمانی و این گفت و گو را داده بود. حقیقتا من در آن جلسه به خیال خودم تحلیلم را از حال و آینده می گفتم که دوست عزیزم جواد (غلامرضا کاشی) و چه بسا سایر دوستان آن را حمل بر آرمانگرایی کرده بودند. البته جواد در عین عمق اندیشه‌ای که دارد، انسانی شاعرمسلک و در درون شوریده حال و پاک سرشت است و به واسطه الفت دیرینی که داریم از مصائب بیماری من گویا به فغان آمده بود.

اصلا عملگرایی و آرمانگرایی چه رمزی در مدل سیاست ورزی شما دارند؟

واقعا مرز آنها خیلی روشن نیست. باید به آنهایی که خیلی به دنبال این مرزبندی هستند مشکوک بود و هیچ بعید نیست که بخواهند به نام عملگرایی، تن به تباهی بدهند.

شما دقیقا از چه نوع اصلاح طلبی دفاع می کنید؟

مگر چند نوع اصلاح طلبی داریم؟ به نظرم قاعدتا هیچ کس نباید از اصلاح طلبی ای که اصلاحی به دنبال نداشته باشد، دفاع کند.

در شرایط سیاسی بعد از سال ۹۲ خیلی از کنشگران سیاسی اصلاح طلب در برابر هر حرکتی در جریان اصلاحات برچسب تندروی می زنند. آنقدر که خیلی وقت ها بدنه اصلاحات آنها را به محافظه کاری و رویکردهای کاسب کارانه متهم می کنند. به نظر شما مهم ترین مصادیق تندروی امروز در جریان اصلاحات چه می تواند باشد؟

هرگاه خواست و تمنایی بیش از ظرفیت تاریخی یک ملت باشد تندروی است و فروتر از آن کندروی. بنابراین بیش از مصادیق، تحلیل، چشم انداز و استراتژی یک جریان سیاسی است که به ما امکان ارزیابی می دهد و روشن می کند که یک مدل سیاسی تا چه میزان با اوضاع زمان تناسب دارد. ارتجاع همان پدیده ای است که هر امر خلاف وضع موجود را نا به هنگام و سزاوار سرکوب می داند. بنابراین و به طور کلی هر حرکت عاری از خشونتی که معطوف به تغییر باشد، اصلاح طلبانه است و قاعدتا نباید هر حرکت مسالمت جویانه ای را که لامحاله احتمال سرکوب آن از سوی ارتجاع می رود- از آن جهت که ماشین سرکوب ارتجاع به سمت آن فعال می شود- تندروی نامید.

اگر بخواهید جریان اصلاحات را ارزیابی کنید، نقاط ضعف و قوت آن را در چه مواردی می بینید؟

این بحث مفصلی است. اجمالا به نظرم اصلاح طلبان، استراتژی چندان روشنی ندارند و گونه ای روزمرگی به آنها تحمیل شده است. پایگاه طبقاتی اصلاح طلبان شجاعت اقدام را از آنها گرفته است و عملا درست در مقابل آنهایی قرار گرفته اند که به جز زنجیرهایشان چیزی برای از دست دادن ندارند. نقطه قوت آنها قدرت بسیج آنهاست. بسیج کسانی که یا در استیصال عدم انتخابند یا در هراس از دست دادن.

معتقدید اصلاح طلبان باید چه «باید»هایی را در دستور کار خود قرار دهند؟

اصلاح طلبان به سقف بایدهای خود رسیده اند و نمی توانند از آسمان برای خود بایدهای جدید خلق کنند. درست به همین دلیل موضع پرسش «چه باید کرد» رفته رفته از اصلاح طلب ها فاصله گرفته و به دورترها می رود.

درباره دولت روحانی و رابطه اصلاح طلبان با ان چه ارزیابی‌ای دارید؟ فکر می کنید راهی که اصلاح طلبان برای بازگشت به زمین سیاست بعد از رویدادهای ۸۸ انتخاب کردند، آنها را دچار محافظه کاری و مصلحت جویی های بیش از حد کرده یا همچنان به راه اصلاحات امیدوارید؟

دولت روحانی قدرت مقدور بود اما وقایع پس از سال ۸۴ و ۸۸ به حدی است که اصلاح طلبان را نسبت به تکرار آن نامردمی ها نگران و در مجموع محافظه کار کرده است. نمی توان به راه اصلاحات امیدوار نبود اما در وضع بحران های بزرگ و مزمن معلوم نیست که اصلاحات آخرین ایستگاه برای حل بحران ها باشد.

مهم ترین نقاط ضعف و قوت دولت دوازدهم را در چه مواردی می بینید؟

نقطه قوت این دولت به قول آقای حجاریان آواربرداری نسبی از خرابه های به جا مانده از دولت گذشته است. نقطه ضعف آن هم در یک کلام کلی و مستقل از محدودیت های داخلی و بین المللی، بی تناسبی اعضای دولت با گستره بحران هاست.

ارزیابی شما از اعتراضات دی ماه چیست؟ فکر می‌کنید معترضین چه کسانی هستند؟ نحوه مواجهه دولت با موضوع را چطور می‌بینید؟ نسبت معترضین و اصلاح طلبان چه بود و فکر می‌کنید این جریان سرمایه اجتماعی خودش را از دست داده باشد؟ اگر این طور است برای احیای آن باید چه کرد؟

اعتراضات دی ماه به قول آقای ابوالفضل قدیانی، جنبش جان به لب رسیدگان بود. آنها که به لحاظ اقتصادی و ذهنی در مواجهه با وضع موجود به استیصال رسیده‌اند. ترکیب معترضان حتما نشانه‌ای از ۷ میلیون جوان بیکار و فقری که هر روز در حال گسترش است و بنا به برخی پژوهش ها ۴۰ درصد جمعیت یعنی بیش از ۳۰ میلیون نفر را در بر می گیرد، داشته است. بنا به گفته دادستان تهران، اکثر افراد دستگیر شده در وقایع دی ماه ۱۸ تا ۳۵ ساله و از طبقات پایین جامعه بودند. این ترکیب سنی تقریبا و به شکل عجیبی، منطبق است با همان طیف سنی که بیشترین میزان خودکشی در میان آنها رواج دارد.

اما این که در یک حرکت اعتراضی حدودا یک هفته ای ۲۵ نفر جان خود را از دست بدهند بی شک کارنامه قابل قبولی برای نحوه مواجهه تلقی نمی شود. نوع شعارهای معترضان از یک بی نسبتی آشکار با اصلاح طلبان حکایت می کرد. نمی توان گفت اصلاح طلبان سرمایه اجتماعی خود را از دست داده اند اما می توان به تدریج به این ایده نزدیک شد که یک جمعیت ۳۰ میلیونی فاقد نماینده سیاسی مشخصی هستند و با منکوب اجتماعی و حصارکشی به دور آنها نمی توان تا ابد صدای آنها را نشنید و نادیده شان گرفت.

منبع: هفته‌نامه صدا

🍃زنده|کرباسچی با شکایت سپاه یک سال حکم گرفت

$
0
0


رقص کودکان در مراسم شهرداری کار را به دادستان کل کشور کشاند

به گزارش ایسنا دادستان کل کشور به دادستان عمومی و انقلاب تهران دستور داد با بررسی مراسم برگزار شده در برج میلاد تهران تحت عنوان بزرگداشت روز زن برخورد لازم را با هنجارشکنان و متخلفان این مراسم انجام دهد.


 لیلا حسین‌زاده به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شد

لیلا حسین‌زاده، دانشجوی انسان‌شناسی دانشگاه تهران، به ۶ سال حبس تعزیری و دو سال ممنوع‌الخروجی از کشور محکوم شد.

لیلا حسین نژاد دانشجوی محکوم به شش سال حبس و ممنوع الخروجی

او در جریان اعتراضات دی‌ماه بازداشت شد/ روزآروز


مریم شریعتمداری از دختران خیابان انقلاب آزاد شد

ژیلا بنی‌یعقوب، روزنامه نگار دقایقی پیش در صفحه ایسنتاگرام خود از آزادی مریم شریعت‌مداری یکی از دخترا خیابان انقلاب خبر داد.

شریعت‌مداری در زمان دستگیری توسط مامور نیروی انتظامی از بالای پست برق به پایین هل داده شد و در اثر این اتفاق پای وی آسیب دید.

مریم شریعتمداری با وثیقه ۵٠ میلیون تومانی از زندان قرچک آزاد شد .


کرباسچی با شکایت سپاه یک سال حکم گرفت


تجمع کشاورزان اصفهان در کنار زاینده رود


کارگردان «دلیران تنگستان» درگذشت

 همایون شهنواز، کارگردان سریال «دلیران تنگستان» که چندی قبل در حادثه‌ای در منزل شخصی خود دچار حادثه شده بود، به دلیل شدت سوختگی و همچنین ایست قلبی در بیمارستان درگذشت.

Risultati immagini per ‫همایون شهنواز‬‎

محمد ولی‌زاده، روزنامه‌نگار و دوست همایون شهنواز در توضیح این خبر گفت: شرایط جسمی همایون شهنواز پس از عمل جراحی حادتر شد و روز گذشته ایست قلبی داشت که احیا شد. او تا شب گذشته هم شرایط مناسبی نداشت و در نهایت متاسفانه به دلیل شدت سوختگی درگذشت.

به گزارش ایسنا، همایون شهنواز چندی قبل در منزلش دچار حادثه آتش‌سوزی و ۸۰ درصد سوختگی شد.

پس از این حادثه تلاش‌هایی برای اعزام وی به بیمارستانی در اشتوتگارت آلمان انجام گرفت که در نهایت به دلیل پاره‌ای مشکلات از جمله نبود امکانات فنی برای اعزام وی، به عمل جراحی در ایران تصمیم گرفته شد.

 


بازداشت دانشجویان ادامه دارد


بهبود روابط آمریکا و کره شمالی


حسن روحانی: همه با هم غرق می شویم

حسن روحانی رئیس جمهور ایران در جلسه امروز هیات دولت گفت:«بعضی‌ها فکر می‌کنند که اگر دولت تضعیف شد، نهادهای دیگر تقویت می‌شوند، اینطور نیست؛ ما امروز در یک کشتی نشسته‌ایم و اگر بخشی از کشتی را تخریب شود، همه کشتی با هم غرق می‌شود.»

Risultati immagini per ‫حسن روحانی رئیس جمهور ایران در جلسه امروز هیات: همه با هم غرق می شویم‬‎

رییس قوه مجریه ایران افزود:«”همه نهادها، قوا، ارکان و ارگان‌ها، در قبال ملت مسئولند و همه باید پاسخگو بوده و به قانون اساسی عامل باشند».

به گفته رییس‌جمهوری ایران«باید مسایل و مشکلات کشور حل و فصل شود و در این راستا همه باید دست به دست هم دهیم؛ اینطور نیست که در برابر مشکلات جامعه فقط دولت مسئول است و بقیه سخنگو هستند. اگر بناست کسی از طرف ملت سخنگو باشد، این رئیس جمهور است که منتخب مردم بوده و می‌تواند بهترین سخنگو از طرف مردم، مطالبات و خواست مردم باشد».

 


خبرهای روز گذشته را از اینجا بخوانید

پیمان روشن‌ضمیر اعتصاب غذا کرد

$
0
0

زیتون– پیمان روشن‌ضمیر٬ وبلاگ نویس اهوازی٬ از نهم اسفندماه دست به اعتصاب غذا زد.

پیمان روشن ضمیر، روزنامه‌نگار و وبلاگ‌نویس اهوازی ۱۳ دی‌ماه امسال و در جریان اعتراضات سراسری٬ بازداشت شده بود.

او هم اکنون در زندان مرکزی اهواز٬ زندان کارون٬ حبس است.

پیمان روشن‌ضمیر در سال ۸۹ نیز به اتهام توهین به رهبر و تبلیغ علیه نظام به ۱۷ ماه زندان محکوم شده بود. علت صدور این حکم نامه سرگشاده پیمان روشن ضمیر و جمعی دیگر از وبلاگ نویسان به آیت الله خامنه‌ای در موضوع مرگ امید رضا میرصیافی بوده است.  نامه‌ای که به نامه وبلاگ نویسان مشهور شد و تعداد زیادی از وبلاگ نویسان آن را امضا کردند.

پیمان روشن ضمیر به علت نوشتن این نامه و همچنین نوشتن مقاله ای در رادیو زمانه تحت عنوان «طرق قانونی تغییر رهبر» به اتهام توهین به رهبری محکوم شده است.

قطب دراویش گنابادی حصر شد

$
0
0

زیتون– نورعلی تابنده (مجدوبعلی‌شاه)٬ قطب دراویش گنابادی٬ حصر شد.

نورعلی تابنده٬ در یک پیام ویدئویی خبر داد که نمی‌تواند از خانه بیرون بیایید٬ اما در منزل آزاد است.

طی ماه‌های گذشته دراویش گنابادی به حضور ماموران امنیتی در اطراف منزل قطبشان و ایجاد محدودیت در فعالیت های روزانه او اعتراض داشتند.

۱۵ بهمن ماه دراویش گنابادی با تجمع مقابل منزل نورعلی تابنده٬ به گفته خودشان٬ از حصر او جلوگیری کردند.

اما تجمع ۳۰ بهمن دراویش که  ابتدا مقابل کلانتری ۱۰۲ پاسداران اعتراض به بازداشت یکی از دراویش به نام نعمت‌الله ریاحی آغاز شده بود و به خیابان‌های اطراف کشیده شد؛ با خشونت سرکوب شد.

سعید منتظرالمهدی٬ سخنگوی نیروی انتظامی٬ اول اسفندماه امسال خبر داده بود که بیش از سیصد تن از دراویش گنابادی را دستگیر کرده‌اند.

محمد راجی٬ از دراویش گنابادی که طی درگیری‌های خیابان پاسداران دستگیر شده بود در دوران بازداشت درگذشت و شبانه دفن شد.

پیشتر محسنی‌اژه‌ای٬ سخنگو و معاول اول قوه قضاییه٬ اعلام کرده بود که یک نفر دیگر از دراویش نیز طی درگیری‌های اسفندماه امسال در خیابان گلستان هفتم پاسداران کشته شده است.

طی روزهای گذشته همچنین فیلم‌ها و عکس‌هایی از«ضرب و جرح» شدید دراویش بازداشت شده و گزارش‌هایی درباره «شکستگی سر، فک و چند دندان» و وضعیت جسمی نامناسب تعدادی از آنان منتشر شده است.

قوه قضائیه نیز بر مجازات «سریع و خارج از نوبت» دراویش گنابادی بازداشت شده در درگیری‌های خیابان پاسداران تأکید کرده‌ و فرمانده نیروی انتظامی تهران نیز اعلام کرده که راننده اتوبوسی که به گفته مقام‌های امنیتی و قضایی سه مأمور نیروی انتظامی را زیر گرفته و باعث مرگ آنان شده، قبل از پایان سال ۹۶ اعدام خواهد شد.

از همین رو روز شنبه ۸۷ فعال سیاسی و مدنی در بیانیه‌ای تأکید کرده‌ بودند که اخبارمنتشر شده «درباره محاکمه فوری و خارج از نوبت» دراویش بازداشت شده «پیشاپیش اصل استقلال و بی طرفی محکمه را زیر سؤال برده است.»

نورعلی تابنده، قطب سلسله نعمت‌اللهی سلطانعلیشاهی گنابادی‌است. او پس از پیروزی انقلاب ۵۷ مدتی معاون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مدیر سازمان حج و زیارت و معاون وزارت دادگستری بود.

نورعلی تابنده پیش و پس از پیروزی انقلاب وکالت چهره‌های سیاسی را به عهده داشته‌است. او پیش از پیروزی انقلاب وکالت آیت‌الله پسندیده، برادر آیت‌الله خمینی و آیت‌الله طاهریکه بعدها امام جمعه اصفهان شد را بر عهده داشت و پس از پیروزی انقلاب وکالت افرادی چون عباس امیر انتظام در کارنامه وکالتش دیده می‌شود.

 

سخنگوی قوه قضاییه: مبلغ وثیقه‌ها به دفتر رهبری می‌رود

$
0
0

زیتون– غلامحسین محسنی‌اژه‌ای سخنگو و معاون اول قوه قضائیه٬ خبر داد که برخی «وثیقه‌ها» و «پول قاچاقی که صاحب آن پیدا نشود» به دفتر رهبری می‌رود.

سخنگوی قوه قضاییه ضمن ابراز گلایه از برخی شبهات مرتبط با قوه قضائیه از جمله «حساب‌های قوه قضائیه» توضیح داد که برخی «وثیقه‌ها» و «پول قاچاقی که صاحب آن پیدا نشود» به «دفتر رهبری یا خزانه» می‌رود.

محسنی‌اژه‌ای با تاکید بر اینکه «قضایا بسیار شفاف است» ادامه داد: «اما باید توضیح داد که این پول ها از کجا آمده در کجا سرمایه‌گذاری می‌شود و سود آن صرف چه کاری می‌شود.»

به گفته معاون اول قوه قضاییه «برخی تصور می‌کنند وثیقه مردم این پول را تهیه می‌کند که چنین نیست چرا که بخش اعظمی از وثیقه مردم ملکی بوده و نقدی نیست و وثیقه‌های نقدی نیز مدت زیادی در دستگاه قضایی نمی‌ماند جز موارد نادر همانند زمانی که فردی خارجی به جرم دست داشتن در فتنه ۸۸ دستگیر و به قید وثیقه ۵۰۰ هزار دلاری آزاد شد که ما هم می‌دانستیم ممکن است وی بازنگردد که بازنگشت و این وثیقه ارزی باقی ماند.»

او همچنین تاکید کرد که بعضی وثیقه‌ها «صاحب ندارد و پولی است که قاچاق بوده و به دستگاه قضایی رسیده که تا زمان شناسایی مالک اصلی نزد ما می‌ماند و اگر پیدا نشود به دفتر رهبری یا خزانه می‌رود.»

معاون اول قوه قضاییه افزود: «از رهبری اجازه گرفتیم که بخشی که حکم ندارد و به مردم باز نمی‌گردد و بدون سود در حساب بانکی می‌ماند، به حسابی برود که سود به آن تعلق بگیرد. پیش از این پول‌های قوه قضاییه به حسابی می‌رفت که هیچ سودی برای دستگاه نداشت و صرفا بانک به لحاظ موجودی از آن استفاده می‌کرد از این رو با اذن رهبری این دارایی به حسابی می‌رود که بتواند سود داشته باشد.»

محکومیت یکی از دختران انقلاب به زندان

$
0
0

زیتون– یکی از دختران انقلاب به ۲۴ ماه زندان محکوم شد.

عباس جعفری‌دولت‌آبادی٬‌دادستان عمومی و انقلاب تهران خبر داد که یکی از دختران خیابان انقلاب به اتهام «تشویق مردم به فساد از طریق کشف حجاب در مرئی و منظر عام» و «تظاهر به عمل حرام» و «ظاهر شدن در اماکن عمومی بدون حجاب شرعی» به ۲۴ ماه حبس تعزیری محکوم شده است.

۲۱ ماه از این مدت حبس به مدت ۵ سال تعلیق شده است.

به گزارش میزان دادستان عمومی و انقلاب تهران ضمن انتقاد از تعلیق ۲۱ ماه از این مجازات برای مدت پنج سال، در خصوص اعتراض دادستانی به این بخش از رای گفت: «تعلیق حکم دادگاه در امور منافی عفت برخلاف بند پ ماده ۴۷ قانون مجازات اسلامی است و دادستانی تهران پیگیر نقض این حکم می‌باشد.»

دولت‌آبادی در مورد پرونده وضعیت اولین متهمی که از بابت «تجاهر به کشف حجاب» بازداشت شده است٬ توضیح داد: «حسب اعلام پزشکی قانونی، نامبرده «نیازمند درمان دارویی طولانی مدت تحت نظر روانپزشک می‌باشد.»

ویدا موحد٬ اولین زنی که به نام «دختر خیابان انقلاب» معروف شد، زن جوانی بود که در ششم دی‌ ۱۳۹۶ در تقاطع خیابان انقلاب و وصال تهران روسری سفیدرنگی را بر سر چوبی کرد و در اعتراض به حجاب اجباری آن را تکان داد. بر اساس اخبار منتشرشده، پلیس ایران وی را دستگیر کرده است. نسرین ستوده در تاریخ ۸ بهمن ۱۳۹۶ از آزادی وی خبر داد. او در فیسبوک خود اعلام کرد که ویدا موحدی در هفتم بهمن ماه آزاد شده است.

یک ماه بعد دومین زن ایرانی در خیابان انقلاب با درآوردن روسری به «حجاب اجباری» اعتراض کرد.

عکس این زن در رسانه‌های اجتماعی منتشر شد. نسرین ستوده٬ وکیل دادگستری٬ در گفت‌وگویی با رادیو فردا نام این زن را نرگس حسینی اعلام کرد و گفت پس از بازداشت «قرار وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی» صادر شده است.

پس از آن نیز ده‌ها زن و مرد جوان در خیابان‌های تهران و شهرهای دیگر از جمله اصفهان و شیراز دست به عمل مشابه زدند.

۱۲ بهمن ماه پلیس تهران در سامانه اطلاع رسانی خود خبر داد: «به دنبال فراخوان شبکه‌های ماهواره‌ای تحت عنوان چهارشنبه سفید، ۲۹ نفر از فریب‌خوردگانی که در قالب این کمپین کشف حجاب کرده بودند توسط پلیس دستگیر شدند.»


🍃زنده|واکنش تند کانادا به منع خروج همسر کاووس سید امامی

$
0
0

 

 


رقص هزاران زن در سراسر دنیا با آهنگی درباره خشونت علیه زنان
«زنجیر را بشکن»


۱۵ هزار بیوه زیر ۱۵ سال در ایران

شهربانو امانی، عضو شورای شهر تهران از وجود ۱۵ هزار بیوه زیر ۱۵ سال در ایران خبر داد و گفت: در گذشته به زنان ما ضعیفه می گفتند و اکنون هم در خفا همین است/ایسنا Risultati immagini per ‫۱۵ هزار بیوه زیر ۱۵ سال‬‎


تجمع روز زن در ایران به خشونت کشیده شد



کشتی‌گیران برای رفع مشکلات‌شان به رهبر جمهوری اسلامی نامه نوشتند

 


واکنش تند کانادا به منع خروج همسر کاووس سید امامی

خانواده  کاووس سید امامی، استاد دانشگاهی که به گفته مقامات امنیتی چندی پیش در زندان اوین «خودکشی» کرد تصمیم به ترک ایران گرفتند که ماموران مانع از خروج  مریم ممبینی، همسر این فعال محیط زیست شدند.

رامین و مهران سیدامامی که پس از فوت پدرشان در زندان تصمیم به ترک ایران گرفتند می گویند ماموران مانع خروج مادرشان از ایران شده اند.

این اتفاق با ابراز خشم وزیر خارجه کانادا روبرو شده است.کریستیا فریلند وزیر خارجه کانادا در توییتی نوشت: «برای من مایه تاسف است که مریم ممبینی، همسر کاووس سیدامامی، اجازه خروج از ایران را نیافته. ما می خواهیم که او به عنوان یک کانادایی آزادی بازگشت به کشورش را داشته باشد.»


خبرهای روز گذشته را از اینجا بخوانید

همسر کاووس سیدامامی ممنوع الخروج شد

$
0
0

زیتون– ماموران انتظامی فرودگاه از خروج مریم ممبینی٬ همسر کاووس سیدامامی٬ از ایران جلوگیری کردند؛ اما به دو پسر او اجازه خروج داده‌اند.

کاووس سیدامامی٬ استاد دانشگاه٬ فعال محیط زیست ومدیرعامل پیشین سازمان غیردولتی حیات‌وحش میراث پارسیان٬  دو هفته پس از بازداشت در زندان درگذشت.

فرزند او  ۲۱ بهمن ماه در اینستاگرامش خبر داد روز گذشته (جمعه) مریم ممبینی٬ همسر سیدامامی را به زندان احضار و خبر مرگ او را تحت عنوان «خودکشی» ابلاغ می‌کنند. 

به نوشته کینگ‌رام (خواننده و آهنگساز) و فرزند کاووس سید امامی پدرش چهارم بهمن ماه بازداشت شده بود.

دادستان کل کشور و دادستان عمومی و انقلاب تهران پیش از این بارها کاووس سیدامامی را متهم کردند که بخشی از یک شبکه جاسوسی برای دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل بوده است. به گفته آنها سیدامامی قبل از خودکشی به جرایم خود اعتراف کرده است.

کریستیا فریلند، وزیر خارجه کانادا، در واکنش به جلوگیری از خروج همسر کاووس سیدامامی از ایران در توییتر خود نوشت: «مایه انزجار است که به مریم ممبینی، همسر کاووس سید امامی، اجازه خروج از ایران داده نشده است. ما خواستار آن هستیم که او به عنوان یک کانادایی از آزادی بازگشت به خانه برخوردار باشد.»

رامین سید امامی نیز درنامه ای که پس از سوار شدن به هواپیما فرستاده، نوشته است، از زمان مرگ پدرم، خانواده‌مان به شدت تحت فشار، «ترور و ارعاب دائم بوده است.»

رامین سید امامی اضافه کرده است: پس از آزار و اذیت و تهدید مداوم، خانوادگی تصمیم گرفتیم برای حفظ امنیت خود ایران را به مقصد ونکوور ترک کنیم تا بتوانیم زندگی تازه ای را در صلح و آرامش در آنجا آغاز کنیم.

تاکید رهبر جمهوری اسلامی بر لزوم حجاب اسلامی

$
0
0

زیتون– آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، «اعتراض‌به حجاب اجباری» را نتیجه «تبلیغات پرحجم دشمنان و هزینه‌های سرسام‌آور آنان برای اثرگذاری منفی بر مسأله حجاب» خواند.

رهبر جمهوری اسلامی تاکید کرد: «آن‌ همه هزینه، فکر و تبلیغات کردند که در نتیجه آن چند دختر فریب بخورند و در گوشه و کنار روسری از سر بردارند و همه تلاش‌هایشان در این نتیجه کوچک و حقیر خلاصه شد.»

اعتراض به حجاب اجباری پس از آن همه‌گیر شد که زنان ایرانی در «اعتراض به حجاب حجاب» اجباری روسری‌های سرچوب زدند.

ویدا موحد٬ اولین زنی که به نام «دختر خیابان انقلاب» معروف شد، زن جوانی بود که در ششم دی‌ ۱۳۹۶ در تقاطع خیابان انقلاب و وصال تهران روسری سفیدرنگی را بر سر چوبی کرد و در اعتراض به حجاب اجباری آن را تکان داد. بر اساس اخبار منتشرشده، پلیس ایران وی را دستگیر کرده است. نسرین ستوده در تاریخ ۸ بهمن ۱۳۹۶ از آزادی وی خبر داد. او در فیسبوک خود اعلام کرد که ویدا موحدی در هفتم بهمن ماه آزاد شده است.

یک ماه بعد دومین زن ایرانی در خیابان انقلاب با درآوردن روسری به «حجاب اجباری» اعتراض کرد.

عکس این زن در رسانه‌های اجتماعی منتشر شد. نسرین ستوده٬ وکیل دادگستری٬ در گفت‌وگویی با رادیو فردا نام این زن را نرگس حسینی اعلام کرد و گفت پس از بازداشت «قرار وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی» صادر شده است.

پس از آن نیز ده‌ها زن و مرد جوان در خیابان‌های تهران و شهرهای دیگر از جمله اصفهان و شیراز دست به عمل مشابه زدند.

۱۲ بهمن ماه پلیس تهران در سامانه اطلاع رسانی خود خبر داد: «به دنبال فراخوان شبکه‌های ماهواره‌ای تحت عنوان چهارشنبه سفید، ۲۹ نفر از فریب‌خوردگانی که در قالب این کمپین کشف حجاب کرده بودند توسط پلیس دستگیر شدند.»

رهبر جمهوری اسلامی امروز طی سخنرانی که هم زمان با روز زن برگزار شد٬ افزود: «آنچه بنده را حساس می‌کند، طرح مسأله حجاب اجباری از دهان برخی خواص است.»

وی سپس با اشاره به این که در بین این افراد «روزنامه‌نگار، روشنفکرنما و آخوند معمّم هم وجود دارد» تأکید کرد به رغم ادعای منتقدان، آیت‌الله روح‌الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی، نیز «مثل کوه محکم ایستاد و گفت حجاب باید وجود داشته باشد.»

محسن میردامادی٬ دبیرکل حزب مشارکت از جمله افرادی بود که در گفت‌وگو با امتداد پیشنهاد داده بود می‌شود در مورد لزوم حجاب اجباری رفراندوم برگزار کرد.

 

رهبر جمهوری اسلامی در سخنان امروزش که در جمع شاعران مذهبی و مداحان ایراد می‌شد، همچنین از آنچه «ویژگی‌های زن غربی» خواند به‌شدت انتقاد کرد و موضوع عدالت جنسیتی در غرب را «موضوعی ظاهری» خواند.

او با تکرار شعار قدیمی در جمهوری اسلامی مبنی بر «حجاب وسیله‌ مصونیت زن است نه محدودیت»، به «اذعان تعداد زیادی از زنان صاحب‌مقام غربی در ماه‌های اخیر به قرار گرفتن در معرض سوء استفاده و خشونت» اشاره کرد و گفت: «اسلام به وسیله حجاب در را بر روی این نقطه انحراف بسته است.»

 

گفت‌وگوی ملی اصلاح‌طلبان؛ تاکتیک یا راهبرد

$
0
0

جامعه ایران به اعتبار نگاه جامعه‌شناسان و عالمان علوم اجتماعی دچار شکاف‌های عمیق و چند پاره شده است. از آنچه آمار طلاق، اعتیاد، سرقت، نزاع، اختلاس، چک برگشتی، معوقات بانکی و… بیرون می‌دهد، می‌توان به راحتی و البته با افسوس دست به تحلیل داده‌ها زد. می‌توان گفت جامعه ایران برای بازگشت به تعادل و حالت نرمال نیازمند ارتقاء و اصلاح اساسی در نظام فرهنگی (در ساحت‌های نظری و عملی) خود موازی نظام سیاسی است. هر اندازه سیاست‌های بهبودگرایانه و اصلاحات بالادستی در کوتاه‌مدت در عرصه‌های سیاسی/ اقتصادی ضرورت دارد و پیش‌شرط قطعی اصلاح امور است؛ زیست اجتماعی و مناسبات اخلاقی حاکم بر جامعه در کوتاه مدت با سیاست‌های دستوری اصلاح‌پذیر نیست. فرهنگ گفت‌و‌گو و اخلاق مدنی، تحمل نظر و باورهای دیگری، احترام به حدود قانونی و عرفی شهروندی (البته با فرض آگاهی‌ به معنای شهروند) از آن جمله است که، در درازمدت از درون جامعه ایرانی رخت بر بسته و طی زمان طولانی نیز قابلیت احیاء دارد.

اصلاح‌طلبان پس از تجربه انتخابات ۸۸ دچار انزوای ناخواسته‌ای شدند؛ از این‌رو برای ورود مجدد به عرصه سیاسی/ اجتماعی نیازمند پوست‌اندازی در گفتمان خود بوده‌اند. پوست‌اندازی که هم حریف اصولگرا را در تشخیص چهره به اشتباه اندازد و هم مردم هواخواه این گفتمان را دلخوش کند. در ظاهر و در سطح تاکتیکی، پوست‌اندازی در جرگه اصلاحات در مجموعه انتخابات ۹۲، ۹۴و۹۶ امکان وقوع یافت. حال ‌آن‌که منادیان اصلاح فراتر از عمل‌گرایی نرفتند. علم سیاست را به تاکتیکی در ساحت عملی تقلیل‌دادن، نتیجه‌ای جز بحران مفاهمه کنونی نخواهد داد. عدم تدبیر سیاست اصیل و فقدان حکمت نظری برای شناخت جامعه و ویژگی‌های سیال آن در گذر عصر تکنولوژیک حاضر، تصلب و انسداد سیاسی را به همراه خواهد آورد. با این‌همه اصلاح‌طلبی نیازمند دریافت ضرورت‌هاست؛ بلکه از رهگذر معرفت صحیح رویداد‌ها و تحولات، پوست‌اندازی روزآمدی داشته باشد. بدین‌سان عرصه سیاسی را می‌توان متحول ساخت و راهی برای خروج از بن‌بست‌ها یافت.

اندیشه‌ورزان اصلاح‌طلب در فراروی از عرصه عمل/ مصلحت و گذار به شناخت/ تحلیل جامعه پیچیده امروز ایران و تحولات سریع آن دچار عقب‌افتادگی شده‌اند. نشانه‌های عقب‌افتادگی و ضعف تحلیل جامعه و تحولات آن اندکی پس از انتخابات ۹۴ به وضوح رخ نمود. در آن برهه اصلاح‌طلبان، منتقدان تحول‌خواه لیست امید را به کاریزمای دهه ۷۰ خود حواله داده و هم‌پالکی‌های منتقد خود را نیز به منفعت‌طلبی متهم کردند. ناکارآمدی منتخبان لیست امید در بزنگاه‌های مهم از قِبَل رای اعتماد به وزرا بطور جدی خود را نشان داد. فاصله بین جامعه مدنی/ تحول‌خواهان با اصلاح‌طلبان رفته‌رفته بیش‌تر شد تا جایی که در اعتراضات دی ماه به اوج رسید.

هشدارهای بی‌امان تحول‌خواهان در وجود شکاف بین روایت اصلاح‌طلبان و روایت اقشار متوسط و نابرخوردار از تحولات جامعه در اعتراضات دی ماه خود را نشان داد. آنچه از تحلیل و مواجهه اصلاح‌طلبان با رخداد دی ماه نمایان شد، نگرش سلبی و در واقع عاجزانه‌ای از درک ژرفای تحولات جامعه بود. به گونه‌ای که با مراجعه به آمار چشم از واقعیت بستند و با ذکر آمار ۱۴۰ هزار نفری خود را دل‌داری دادند؛ حال آن‌که بخش اعظمی از جامعه شهریِ نظاره‌گرِ تحولات، از وضعیت اقتصادی و انسداد سیاسی ناراضی بودند. اصلاح‌طلبان اما هم‌چنان بر دو قطبی اصلاح‌طلب- اصول‌گرا اصرار می‌ورزند و وجود تحول‌خواهان در ساحت سیاسی ایران را کتمان می‌کنند. گویی اصلاح‌طلبان تصمیم ندارند از این پیله دورِخود تنیده بیرون جسته و همراه و همگام تحولات شوند. نمادهای این جریان در لاک مصلحت‌گرایانه/ محافظه‌کارانه‌ای فرو رفته و دست از تغییرات اساسی شسته‌اند. ایشان با طرح گفت‌وگوی ملی، به زعم خود خیال تغییر راهبردی کرده‌اند؛ حال آن‌که این طرح، تاکتیکی مقطعی در بزنگاهی انتخاباتی بیش نیست. هر تصمیم و راهکاری که فضای نمونه‌ای آن عموم جامعه ایران را در بر نگیرد، ادعای طرح راهبردی را بلاموضوع می‌کند. اصلاح‌طلبان گفت‌وگوی ملی را تنها بین خود (آن- هم راویان رسمی این جرگه) و اصول‌گرایان متصورند و تحول‌خواهان و بخش نابرخوردار جامعه را فاقد وجهه گفت‌وگو می‌دانند.

حفره اصلاح‌طلبی پس از انقلاب نیز همین دو بخش (تحول‌خواهان و نابرخورداران) بوده‌ است که؛ اولی عموما سرخورده و دومی طرف اصولگرایان رفته است. بازخورد نگرش فرمال اصلاح‌طلبان به رخداد دی ماه، نشان از پررنگ شدن شکاف میان آن‌ها و این دو بخش بزرگ از جامعه ایران است. حذف این دو بخش مهم جامعه از دستگاه تحلیلی اصلاح‌طلبان و اصرار بر دو قطبی اصلاح‌طلب- اصول‌گرا نشان از مغالطه در نگرش به مشکلات است. فارغ از این‌که راویان صاحبِ تریبون اصلاح‌طلبی حتی بخش‌هایی از همین جریان را با برچسب افراطی از فرآیند سیاسی حذف کرده‌اند. در فرآیند تکامل سیاسی، هدف‌گذاری درست آینده مملکت و ریل‌گذاری صحیح امور زیربنایی، همه ظرفیت‌های سیاسی موثر در جامعه می‌بایست مشارکت فعالانه داشته باشند و گفت‌وگوی سیاسی را شکل دهند. هیچ تحلیل و راهکاری منجر به گشایش نخواهد شد مگر این‌که تجمیع نیروهای سیاسی در کنار یکدیگر، ایستگاهی بالاتر و پیشرو تر را هدف گیرد.

اثرگذار ‌تر از گفت‌و‌گوی ملی، شنوا تر شدن گوش زمام‌داران و صدور اصلاحات بالادستی، توانِ تغییر شرایط را میسر می‌کند. فعال‌تر شدن و سرعت‌گرفتن دولتی‌ها در رفع بحران‌های بالادستی و بهبود زیرساخت‌های مختلف از یک سو، توسیع محدوده دید اصلاح‌طلبی و باز کردن پهنه گفت‌و‌گو با تحول‌خواهان و نابرخورداران (تریبون‌نداران و فاقدان ژن خوب) از سوی دیگر می‌تواند در کنار هم منجر به بهبود شرایط شود. هر مسیر دیگری جز این، آب در هاون کوبیدن است و قله مرتفع مشکلات، کج‌فهمی‌ها، انسداد سیاسی/ اجتماعی و شکاف‌ها را عمیق‌ترمی‌کند. در این وانفسا دم‌زدن مداوم از گفت‌و‌گوی ملی سخن به گزاف راندن و عدم مفاهمه مساله است.

چند اعدام و ۱۰۵ سال زندان

$
0
0

زیتون:سحرنصیری- سید مهدی هاشمی اگرچه مشهورترین ولی تنها قربانی حذف آیت‌الله منتظری از صحنه رهبری نظام نبود. دراین پرونده چندین نفر دیگر اعدام و ۲۶ نفر به بیش از ۱۰۵ سال زندان محکوم شدند.

در فاصله دستگیری سید مهدی هاشمی، نفرات بسیاری در لیست وزارت اطلاعات مرتبط با سازمان نهضت‌های آزادی‌بخش و هم‌چنین افشای ماجرای مک فارلین حضور داشتند.

آیت‌الله منتظری در کتاب خاطراتش از تلاش وزارت اطلاعات برای دستگیری حدود ۳۰۰ نفر سخن گفته بود.

محمد محمدی ری‌شهری نیز در خاطرات سیاسی‌اش در مورد افراد نزدیک به مهدی هاشمی نوشته است: «یکی از افراد شاخص این گروه آقای امید نجف آبادی است که بر اساس اعترافات متهمین دستگیر شده، یکی دیگر از افرادی که دستگیر شده آقای میرزائی است که نماینده مجلس بوده و یک فرد دیگر حسن نارنجی معروف به حسن ساطع نام دارد».

 آیت‌الله منتظری در کتاب خاطراتش از تلاش وزارت اطلاعات برای دستگیری حدود ۳۰۰ نفر در پرونده مهدی هاشمی سخن گفته بود.

محمدی ری‌شهری در کتاب خود به وضعیت افرادی که در ارتباط با قتل‌های منسوب به نزدیکان مهدی هاشمی دستگیر شده بودند اشاره‌ای نکرده است اما آنان نیز در این پرونده اعدام و یا به تعبیری قصاص شده‌اند.

در این پرونده مرتضی امینی، حسن تاج و حسن سمیعی متهم به قتل جعفر حسام و رضا مرادی و محمد کاظم‌زاده متهم به قتل عباس قلی حشمت بودند.

محمد اسماعیل ابراهیمی، اسدالله شفیع‌زاده، محمد حسین جعفرزاده و محمود ایمانیان متهم به قتل آیت‌الله شمسآبادی و حسین علی جعفرزاده و مصطفی مهدی‌زاده، متهم به قتل امیر عباس بحرینیان بودند.

از معاون اولی و «سوتِ بلبلی» تا «پرده‌نشینی»

پیدا و پنهان مهدی هاشمی

در میان کسانی که در پرونده مهدی هاشمی متهم بودند، محمد حسین جعفرزاده، حسین مرادی و محمد قاسم‌زاده (قاسمی) موفق به فرار به کشورهای اروپایی شدند.

هم‌چنین عباس‌علی رحیمی به پاکستان گریخته بود و فکر می‌کرد که پس از مدتی موضوع پرونده‌اش حل می‌شود اما پس از بازگشت به ایران اعدام شد.

 

مهدی هاشمی.روحانی با عمامه سیاه.

ری‌شهری در کتاب خود نوشته است: «حسین مرادی و محمد حسین جعفرزاده به کشور پاکستان و محمد قاسمزاده (قاسمی) به کشور سوئیس گریخته و تا کنون به جمهوری اسلامی مراجعت نکرده‌اند و اسدالله شفیع‌زاده نیز فراری می‌باشد و مصطفی مهدی‌زاده تاکنون خود را به وزارت اطلاعات معرفی نکرده است. مهدی شه‌نوازی معروف به امیری، مدتی مخفی بود تا این‌که توسط برادران اطلاعات مخفی‌گاه وی کشف و دستگیر گردید. وی پس از انجام بازجویی و تحقیقات به‌حکم دادگاه ویژه روحانیت آزاد شد. فضل‌الله ریسمان‌کار، مرتضی نیل‌فروشان و مسعود عرب‌زاده معروف به معتمدی، مدتی بازداشت بوده و پس از گذراندن مراحل بررسی و پایان کار بازجویی آزاد گردیدند».

دیدار آیت‌الله خمینی با هادی هاشمی پس از اعدام برادرش به نوعی دل‌جویی از او بود.

البته افرادی که ری‌شهری از آن ها نام برده، پس از برگزاری دادگاه و ابلاغ حکم مجددا برای اجرای حکم و گذراندن مدت محکومیت به زندان فراخوانده شدند.

پس از دست‌گیری های گسترده، اعلامیه‌های زیادی از سوی تعدادی از طلاب در تقبیح بازداشت ها منتشر شد که این بازداشت‌ها را نه یک جریان ساده بررسی «یک جنایت و یا اتهامات ضد انقلاب» بلکه بخشی از جنگ‌های قدرت پشت پرده رقیبان برای تضعیف آیت‌الله منتظری و «شروع انحرافی در انقلاب با حمایت ابرقدرت‌های خارجی» می‌دانستند.

دست اندرکاران پرونده سید و حذف آیت‌الله

قربانیان افشای معامله پنهانی

اما ری‌شهری انتشار این اعلامیه‌های بی نام‌ونشان را متوجه «باندمهدی هاشمی» دانسته است.

بیت آیت‌الله منتظری

سید هادی هاشمی داماد آیت‌الله منتظری و سعید منتظری فرزند کوچک آیت‌الله از جمله نفراتی که در اعترافات سید مهدی هاشمی مورد اتهام قرار گرفتند، با ارسال نامه‌ای هرگونه ارتباط خود را با جریان سید مهدی رد کردند.

هادی هاشمی

اما چندی بعد سیدهادی مسئول دفتر آیت‌الله که به اعتقاد ری‌شهری شریک اتهامات برادر بود و در برخی موارد «حتی نقش اصلی» را ایفا می‌کرد با وجود مخالفت سران سه قوه و تنها با جلب حمایت آیت‌الله خمینی احضار و بازداشت شد.

وی پس از گذشت دو هفته از بازداشت با پی‌گیری مصرانه ری‌شهری به سمنان تبعید شد و حتی نامه کتبی آیت‌الله خمینی در خرداد ماه سال ۶۶ نیز نتوانست موجبات آزادی وی را فراهم کند.

محمدی ری‌شهری در خاطرات سیاسی خود اعلام می‌کند که از آیت‌الله خمینی تقاضا کرده که هادی هاشمی به سمنان تبعید شود. وی حدود هشت ماه در یکی از خانه‌های وزارت اطلاعات در سمنان تحت نظر ماموران بود تا این‌که به آیت‌الله منتظری خبری می‌رسد که قرار است مهدی و هادی هاشمی اعدام شوند و هادی هاشمی موفق به فرار از خانه وزارت اطلاعات و در قم پنهان می‌شود.

احمد خمینی در نوشته «رنج‌نامه »از دیدارهادی هاشمی با آیت‌الله خمینی پس از اعدام مهدی هاشمی خبر داده و نوشته که آیت‌الله خمینی دراین دیدار توصیه‌هایی را به هادی هاشمی درباره آیت‌الله منتظری داشته است اما این دیدار به نوعی دل‌جویی از هادی هاشمی پس از اعدام برادرش نیز بود.

هادی هاشمی درکنار محمد موسوی خوئینی‌ها

برادران مرادی

غلام‌رضا مرادی پاسدار همراه سید مهدی هاشمی که متهم به قتل عباس‌قلی حشمت و هم‌چنین اختفا سلاح نیز بود، بنابر آن‌چه که در خاطرات سیاسی وزیر اطلاعات وقت آمده برای نشان دادن محل دقیق اختفاء مهمات به همراه بازجویان از تهران راهی اصفهان می‌شود و به بهانه حال بد مادر، بازجویان را جهت دیداری کوتاه با خانواده در قهدریجان راضی می‌کند. اما هنگام اقدام به فرار می‌کند که با رگبار ماموران کشته می‌شود.

مجلس خبرگان چاره دیگری جز انتخاب آیت‌الله منتظری نداشت

احمد خمینی به دنبال رهبری آینده بود

مرگ وی موجب خشم خانواده و اهالی قهدریجان شده و اعلام می‌کنند که وی شهید شده و باید در گلزار شهدا به خاک سپرده شود. آن‌ها هم‌چین از وجود کبودی و آثار شکنجه بر بدنش خبر دادند. دادستانی انقلاب بلافاصله پدر و برادر غلامرضا مرادی را احضار و تهدید کرد که بدون دامن زدن به شایعات باید وی را در یک قبر معمولی دفن کنند.

اما در روز تشییع درگیری شدیدی را بین برادران مقتول و تعدادی از مردم قهدریجان و در مقابل نیروهای وزارت اطلاعات رخ داد و در نهایت خانواده مرادی و مردم حامی آنان موفق می‌شوند که وی را در گلزار شهدا دفن کنند. به دنبال این وقایع، وزارت اطلاعات اقدام به بازداشت رضا مرادی برادر متوفی به دلیل «نقض تعهد» می‌کند.

پس از دستگیری‌های گسترده، اعلامیه‌های زیادی از سوی تعدادی از طلاب در تقبیح بازداشت‌ها منتشر شد که این بازداشت‌ها را بخشی از جنگ‌های قدرت پشت پرده رقیبان برای تضعیف آیت‌الله منتظری و «شروع انحرافی در انقلاب با حمایت ابرقدرت های خارجی» می‌دانستند.

پس ازگ گذشت شش ماه، وزارت اطلاعات غلام‌رضا مرادی را در جریان مخفی کردن سلاح بی‌گناه دانسته و برادرش رضا مرادی را به عنوان متهم دستگیر می‌کند. ری‌شهری ادعا می‌کند رضا مرادی در نهایت اتهام فوق را پذیرفته و برای پیدا کردن محل جاسازی ۳۴ قبضه اسلحه با آن وزارت‌خانه همکاری کرده است.

احمد حسنی؛ وقتی خانه وزارت اطلاعات«خانه تیمی» شد

احمد حسنی که دستگیری وی به قبل از احضار سید مهدی هاشمی باز می‌گردد بنابر گفته مقامات در «خانه تیمی» بازداشت شده بود.

آیت‌الله منتظری در نامه‌اش خطاب به آیت‌الله خمینی، احمد حسنی را یکی از اعضای دلسوز نظام در نهضت‌های آزادی‌بخش می‌داند که در بسیاری از کارهای مهم اطلاعاتی در خارج از کشور با شخص ری‌شهری و فلاحیان همکاری نزدیک داشته است.

 

وسایل نمایش داده دردادگاه مهدی هاشمی که گفته می‌شد از خانه متعلق به نهضت‌های آزادی‌بخش کشف شده

هم‌چنین نقل شده وی حدود هشت ماه قبل از دستگیری طی تماس با فلاحیان و ری‌شهری اقدام به تحویل سلاح‌های موجود و دریافت رسید کرده و فعالیت‌های نهضت آزادی‌بخش را به حوزه‌های تبلیغی و فرهنگی تقلیل می‌دهد.

امید نجف‌آبادی؛ نابینایی و ناشنوایی بر اثر شکنجه

فتح‌الله امید نجف‌آبادی از شاگردان آیت‌الله خمینی، منتظری و علامه طباطبایی در حوزه علمیه و از نزدیکان و همکاران مرتضی مطهری بود. امید نجف‌آبادی تنظیم و تدوین کتاب جاذبه و دافعه علی را از روی سخنرانی‌های مرتضی مطهری پیاده کرد و برای آن پاورقی زد.

فتح الله امید نجف‌آبادی در اثر شلاق و شکنجه بنابر اظهاراتش در ملاقات‌ها و نامه‌هایش در زندان حتی بینایی یک چشم و شنوایی یک گوشش را نیز از دست داده بود.

مرتضی مطهری در مقدمه این کتاب نوشت: «زحمت اصلاح و تکمیل سخنرانی‌ها را فاضل بلند قدر جناب آقای امید نجف‌آبادی متحمل شدند. نیمی از کتاب به قلم معظم‌له است که پس از استخراج از نوارهای ضبط صوت، از نو به قلم خود نوشته و احیاناً اصلاح فرموده‌اند. نیم دیگر آن تقریر لفظی خود اینجانب است».

او نقش مستقیمی در ارسال نامه‌های محرمانه ماجرای مک فارلین به آیت‌الله منتظری و در نهایت رسوایی مک فارلین ایفا کرد. این نقش به دلیل نزدیکی وی با شخصی به نام قربانی‌فر که از دلالان فروش اسلحه به ایران بود که پیش از انقلاب به نجف‌آبادی کمک مالی تبلیغاتی می‌کرد.

آیت‌الله نجف‌آبادی پس از دستگیری به مدت سه ماه در زندان انفرادی نگهداری می‌شد. در اثر شلاق و شکنجه بنابر اظهاراتش در ملاقات‌ها و نامه‌هایش در زندان حتی بینایی یک چشم و شنوایی یک گوشش را نیز از دست داده بود، در نهایت در سال ۶۷ به همراه روحانی دیگر، به اتهام اعمال منافی عفت (هم‌جنس‌گرایی) محاکمه و اعدام گردید.

متهمان و مطلعان یک ترور؛مهدی هاشمی،یا محمد عطریان فر و احمد سالک

ایران‌گیت و حذف آیت‌الله در مصاحبه با ابوالحسن بنی‌صدر

هرچند امید نجف‌آبادی در پرونده مهدی هاشمی محکوم به اعدام شد اما دست اندرکاران پرونده نتوانستند برای اعدام او به موضوعاتی چون ترور امیر عباس بحرینیان استناد کنند و عملا در نهایت او را به اتهام «لواط» اعدام کردند.

دست اندرکاران پرونده مهدی هاشمی درباره اتهامی که به امید نجف‌آبادی منسوب شده توضیحی نداده‌اند و نزدیکان آیت‌الله منتظری می‌گویند که درباره این اتهام نه اعترافی در پرونده وجود داشته و نه شواهد قابل قبول دیگری.

آیت‌الله منتظری در کتاب خاطرات خود می‌نویسد:«مرحوم آقای امید را نیز در زندان متهم به اعمال منافی عفت کردند و او را به همین اتهام اعدام نمودند. آیا آقای امید که خود هم مجتهد بود و هم سنی ازشان گذشته بود اهل چنین کارهایی بود؟ … نقل می‌کنند در همان ایامی که این مسایل در کشور بحثش داغ بود مرحوم آیت‌الله آقای حاج میرزا هاشم آملی، پدر همین آقایان لاریجانی‌ها، به ملاقات مرحوم آیت‌الله مرعشی نجفی رفته بودند. بعد خادم منزل برای آن‌ها چای آورده بود و سینی را گذاشته و می‌خواست برود. مرحوم آیت‌الله نجفی به شوخی به ایشان گفته بود که نه خیر شما هم نروید و اینجا باشید. می‌ترسم اگر تو نباشی بعداً بگویند آقای نجفی با آقای آملی فلان عمل را انجام داده… القصه به نظر من آقای امید نجف‌آبادی هم قربانی ماجرای مک فارلین شد».

اعتراض نمایندگان مجلس به بازداشت عیدی محمد میرزایی

روحانی و نماینده شهرستان فلاورجان در مجلس که به اتهام همکاری با سید مهدی هاشمی بازداشت شده و به شش سال حبس تعزیری، چهار سال تعلیقی و همچنین خلع لباس محکوم شد.

واکنش‌ها به اتهام احمد علیه احمد

قهدریجان علیا علیه قهدریجان سفلی

برخی از نمایندگان مجلس با ارسال اعلامیه‌ای از دستگیری میرزایی به شدت انتقاد کرده و آن را نتیجه «باندبازی و گروه‌گرایی» می‌دانستند که حتی نمایندگان مجلس نیز از خطر آنها مصون نیستند و بدون هیچ ادله‌ای بازداشت می‌شوند.

ری‌شهری در کتاب خاطراتش احکام صادره دادگاه اعضای گروه سید مهدی هاشمی را متوجه ۲۴ نفر می‌داند که احکام آنها بین اعدام تا حبس‌های طولانی مدت و کوتاه مدت متغیر است. در این میان حسن ساطع و امیرشهنوازی به دلیل فعالیت‌های تسلیحاتی و فعالیت‌های موثر به نفع سید مهدی هاشمی هرکدام به ۱۵ سال حبس قطعی محکوم شدند.

تعداد دیگری هم‌چون مصفایی، طاهری، عرب‌زاده و صالحی نیز به دلیل اختفا و جعل اسناد و نگهداری تسلیحات به حبس‌های پنج ساله محکوم شدند.

محمدی ری‌شهری اعلام کرده که به جز افراد اعدام شده اکثر متهمین در سال ۶۷ آزاد شده‌اند که به نظر می‌رسد بیش از رسیدگی به اتهامات و مجازات خاطیان، به ثمر رسیدن پروژه حذف آیت‌الله منتظری مد نظر دستگاه حاکم بوده است.

بار دیگر تجمع اعتراضی زنان پس از ۱۱ سال

$
0
0

زیتون-هرساله در روز هشتم مارس فعالان حقوق زنان در سراسر جهان به خیابان ها می‌آیند تا لزوم پیگیری مطالبات زنان را گوشزد کنند. به تبعیت از این سنت صد ساله، در چند روز گذشته نیز فراخوانی جهت شرکت در تجمعی مسالمت‌آمیز در مقابل وزارت کار در فضای مجازی منتشر شده بود.

مطالبات امسال زنان ایران تحت تاثیر جنبش موسوم به «دختران خیابان انقلاب» و دستگیری بیش از ۳۰ نفر از معترضان به حجاب اجباری، پیرامون لزوم آزادی پوشش و هم‌چنین اعتراض به تبعیض جنسیتی و شرایط نابرابر اقتصادی بود.

این تجمع اما بار دیگر با سرکوب ماموران انتظامی و امنیتی به خشونت کشیده شد و حکومت که بار دیگر نشان داد که تحمل پذیرش هیچ‌گونه فعالیت مسالمت‌آمیز مدنی را ندارد از همان ابتدای صبح اقدام به دستگیری بیش از ۸۰ نفر از تجمع‌کنندگان و انتقال آن‌ها به کلانتری گیشا کرد.

خامنه‌ای در خطبه های نماز جمعه درباره زنان معترض گفته بود که «من نمی‌خواهم آن‌ها را روسپی خطاب کنم چون کار روسپی فقط مربوط به خودش می‌شود. کارهای این زنان مسئله‌ی جامعه است. برای همین من آن‌ها را ضدانقلاب می‌نامم».

در ساعات پایانی روز پنج‌شنبه اما خبرها حکایت از آزادی تعدادی از بازداشت‌شدگان داشت.

مهدیه گلرو، یکی از فعالان زنان که در این تجمع حضور داشت در توئیترش نوشته است که در تمام کوچه‌ها و روی پل‌های عابر پیاده اطراف ساختمان وزارت کار نیروهای امنیتی مستقر هستند:«این میزان از فضای امنیتی باورکردنی نیست حتی اجازه چند لحظه ایستادن نمی‌دهند. ون‌های مخصوص انتقال زندانی و ون گشت ارشاد، موتورهای پرسروصدا و وفور لباس شخصی، این است ۸ مارس در ایران.»

بیش از ۱۱ سال از آخرین تجمع فعالان حقوق زنان می‌گذرد، تجمعی با حضور ۵۰۰۰ نفر در میدان هفت تیر تهران که با ضرب و شتم و دستگیری حدود ۶۰ نفر از تجمع‌کنندگان پاسخ داده شد و برای بسیاری از این فعالان حکم‌های تعزیری و تعلیقی صادر شد.

 

در سال ۸۹ نیز علی‌رغم انتشار بیانیه فعالان حقوق زن برای برگزاری صدمین سال روز جهانی زن، مقامات جمهوری اسلامی در فضای امنیتی پس از سرکوب جنبش سبز مانع شکل‌گیری این تجمع شدند.

در سال ۸۴ و پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری نیز تجمع فعالان زن در مقابل دانشگاه تهران برگزار شده بود.

جنبش مشروطه

هشتم مارس که در گذشته به عنوان روز زنان کارگر شناخته می‌شد از سال ۱۹۰۹ میلادی و پس یک رشته اعتراضات و اعتصابات از سوی گروه‌های سوسیالیستی امریکایی در اعتراض به شرایط نابرابر کارگران زن نام‌گذاری شد و سپس در آلمان شرقی، شوروی سابق و اروپای شرقی از سوی احزاب چپ و کمونیست حمایت شد.

 انجمن‌های مشروطه‌خواه که از سوی مرتجعین متهم به رواج بابی‌گری بودند نخستین جرقه‌های دفاع از حقوق زنان را ایجاد و حتی اقدام به تاسیس روزنامه هم کردند.

این اعتراضات بعدها رنگ و بوی سیاسی‌تری گرفت و به تدریج اهدافی چون حق رای، حق داشتن مناصب دولتی و عمومی زنان را نیز در برگرفت.

امسال نیز تحت شعاع افشاگری‌های بی‌سابقه در خصوص آزار جنسی و جنبش #من‌هم،  فعالین حقوق زن در جهان برنامه‌های ویژه‌ای برای برگزاری این روز ترتیب داده بودند.

هنگامی که زنان در اروپا و امریکا برای حقوق برابر می‌اندیشیدند، در ایران عهد قاجار، آن چنان که در کتاب زنان ایران در جنبش مشروطه نقل شده، تنها شغلی که برای زنان تصور می‌شد «فاحشه‌گی» بود.

بیشتر بخوایند

از «یا روسری یا توسری» تا دختران خیابان انقلاب

تنها زنانی اندکی در کشاکش انواع تکفیرنامه‌ها و تهدیدات مجتهدین و مرتجعین، مجال تحصیل در مدارس امریکایی و فرانسوی نوظهور آن زمان را پیدا کرده بودند و اندک‌اندک با جنبش‌های آزادی‌خواهی دیگر کشورها آشنا شدند و یک‌سال قبل از پیروزی جنبش مشروطه اقدام به تاسیس گروه‌های مخفی‌ای چون انجمن آزادی زنان و انجمن مخدرات وطن و… کردند.

این انجمن‌های مشروطه‌خواه که از سوی مرتجعین متهم به رواج بابی‌گری بودند نخستین جرقه‌های دفاع از حقوق زنان را ایجاد و حتی اقدام به تاسیس روزنامه هم کردند.

جمعیت «پیک سعادت نسوان» نیز یکی از سازمان‌های زنان در رشت بود که در سال ۱۳۰۰ با تلاش تعدادی از زنان روشنفکر این شهر با گرایش‌های چپ تشکیل شد.

این انجمن نشریه پیک سعادت نسوان را منتشر می‌کرد و کلاس‌های آموزش سوادآموزی، خیاطی، صنایع دست‌دوزی ، تئاتر برای زنان را برپاکرد. این جمعیت نخستین گروه در ایران بود که هشتم مارس را به عنوان روز زن پذیرفت و هر سال مراسم بزرگداشت آن را اجرا می‌کرد.

در حکومت محمدرضا پهلوی با وجود اقداماتی در جهت ارتقای سطح بهداشت زنان، ارتقا سطح سواد زنان، آموزش فنی حرفه‌ای و هم‌چنین بهبود قوانین حمایت از خانواده، سقط جنین و قانون حق رای، حکومت پهلوی فمینیسم دولتی را جایگزین جنبش مستقل زنان کرد.

سازمان دیگری به نام بیداری زنان درمراسم بزرگداشت ۸ مارس تئاتری به نام «دختر قربانی» به رهبری میرزاده عشقی را اجرا کرد که با استقبال حدود ۶۰۰ نفر مواجه شد.

رضاشاه و محمدرضاشاه

با روی کارآمدن رضاشاه علی الرغم شعارهای تجددخواهانه، هیچ‌گونه تغییری در قوانین حقوقی ایجاد نشد و در نهایت قانون مدنی که در زمان رضا شاه در ١٩٣٣ به تصویب رسید کاملاً بر مبنای شرع بود. به این معنی که قانون چند همسری هنوز وجود داشت و حق طلاق حتی حق طلاق غیابی با مرد بود.

اعمال قانون کشف حجاب باعث شد که بسیاری از زنان طبقه پایین جامعه و زنان مسن عملا برای سال ها در خانه حبس شوند. هم‌چنین بسیاری را از جنبش‌های آزادی خواهی زنان را قلمع و قمع کرد، نشریات زنان توقیف شد و صاحب امتیازان نشریات به زندان و تبعید محکوم شدند.

نوع نگاه محمدرضا پهلوی به جنبش زنان دوگانه بود بخشی حکومتی یا دولتی با عنوان«شورای عالی جمعیت زنان» به ریاست اشرف پهلوی که فعالیت‌های مثبتی را در جهت ارتقای سطح بهداشت زنان، ارتقا سطح سوادزنان، آموزش فنی حرفه‌ای و هم‌چنین بهبود قوانین حمایت از خانواده، سقط جنین و قانون حق رای زنان انجام داد. این فعالیت‌ها منجر به حضور پررنگ‌تر زنان در حوزه‌های اجتماعی و سیاسی گردید.

اما همان‌گونه که پژوهش‌گران حوزه زنان نقل می‌کنند حکومت پهلوی هرگونه جنبش مستقل قبل از کودتای ۲۸ مرداد را سرکوب کرده و فمینیسم دولتی را جایگزین جنبش مستقل زنان کرد.

با قدرت‌گیری مذهبیون در ایران، ساختمان مرکزی سازمان زنان ایران به آتش کشیده شد. فعالیت‌های این سازمان در زمینه بهداشت و آموزش زنان از نظر انقلابیون مروج فحشا بود.

بسیاری از زنانی که مستقلا و یا در قالب احزاب به فعالیت می‌پرداختند به شدت سرکوب شدند و اجازه فعالیت حزبی و مطبوعاتی را از دست دادند.

برای مثال مریم فیروز موسس سازمان زنان حزب توده و از فعالان حقوق زنان، پس از چهارسال زندگی مخفیانه، مجبور به ترک ایران شد و به صورت غیابی به اعدام محکوم شد.

حتی دکتر مهرانگیز منوچهریان که در آن زمان سناتور مجلس سنا بود به علت نظریات مستقل در زمینه حقوق زنان در نهایت مجبور به کناره‌گیری از قدرت و استعفا شد.

انقلاب اسلامی ایران

با قدرت‌گیری مذهبیون در ایران، دستاوردهای دولتی پهلوی دوم نیز از بین رفت. ابتدا ساختمان مرکزی سازمان زنان ایران به آتش کشیده شد.

فعالیت‌های این سازمان در زمینه بهداشت و آموزش زنان از نظر انقلابیون مروج فحشا بود. سپس قانون نسبتا مترقی حمایت از خانواده ملغی، سقط جنین غیرقانونی شد و حجاب برای زنان اجباری شد.

اندک تلاش‌های فعالان حقوق زنان به دلیل نبود استقلال و سازماندهی مشخص و هم‌چنین وابستگی به احزاب به ثمر نرسید. زنان در اوایل انقلاب توانستند سه تجمع را برگزار کنند: اسفندماه ۵۷، دی ماه ۵۸ و مرداد ماه ۵۹. در تجمع ۱۷ اسفند ۵۷ که تا پنج روز ادامه یافت.

زنان خواهان حضور در دولت، حق برابر، حق انتخاب پوشش، کار برای دستمزد برابر بودند. برعکس این تجمع که در فضایی آزاد ابتدای انقلاب برگزار شد دو تجمع دیگر در فضای سرکوب و فشار پس از انقلاب با کارشکنی و در نهایت دستگیری فعالان مواجه شد.

«حجت‌الاسلام خامنه‌ای» نیز در یکی از خطبه‌های نماز جمعه خطاب به زنان تجمع کننده گفت:«من نمی‌خواهم آنها را روسپی خطاب کنم چون کار روسپی فقط مربوط به خودش می‌شود. کارهای این زنان مسئله‌ی جامعه است. برای همین من آن‌ها را ضدانقلاب می‌نامم … به این زنان که می‌گویند در این کشور آزادی نیست من پاسخ می‌دهم که اگر در این کشور آزادی نبود این یک موضوع طبیعی برای این ملت مسلمان بود که شما را موقع تظاهرات بکُشند».

آنچه پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران مسلم شد، مساله مطابقت بی‌چون‌وچرای قوانین با شرع و فقه اسلامی است که وجود هرگونه نگاه ترقی‌خواهانه به مسائل زنان را با چالش جدی مواجه می‌کند.

بسیاری از قوانین از سن ازدواج تا مساله حضانت، آزادی پوشش، ارث که مصداق بارز خشونت و تبعیض علیه زنان و دختران است همگی در بن‌بست نگاه فقهی به قوانین مدنی گیر افتاده و راه به جایی نبرده‌اند.

حتی کمپین جمع‌آوری یک میلیون امضا که هدفش جمع‌آوری موافقتی عمومی و گسترده جهت تغییر قوانین تبعیض‌آمیز بود در نهایت با سرکوب شدید فعالین مواجه شد.

بدین ترتیب پس از گذشت نزدیک به صد سال از شروع مبارزات مدنی زنان برای احقاق حقوق خود، زنان ایرانی علی‌رغم تحمل فشار و سرکوب‌های فراوان هم‌چنان در ابتدای این راه پر فراز و نشیب قدم بر می‌دارند.

🍃تجلیل از دختران خیابان انقلاب در روز جهانی زن

$
0
0

زیتون– جمعی از اساتید دانشگاه‌های تهران٬‌ وکلا و فعالان اجتماعی صبح روز گذشته (پنج شنبه ۱۷ اسفند) مصادف با ۸ مارس روز جهانی زن، با دو تن از دختران خیابان انقلاب ملاقات کردند.
این جمع دانشگاهی در دیدار این جمع با مریم شریعتمداری و شاپرک شجری‌زاده و وکلای آنان مراتب حمایت خود از حق اعتراض آنان و سایر دختران خیابان انقلاب به قانون حجاب اجباری را اعلام کردند.
در این دیدار دختران خیابان انقلاب٬ مریم شریعتمداری و شاپرک شجری زاده ضمن توضیح اهداف حرکت اعتراضی خود گزارشی از برخوردهای توهین آمیز و خشونت بار نیروهای انتظامی با آنان در حین و پس از بازداشت ارائه دادند.

در ادامه نیز نسرین ستوده٬ وکیل دختران خیابان انقلاب توضیحاتی در مورد وضعیت پرونده قضایی آنان ارائه کردند.
در پایان هدایایی به‌منزله یادمان این ملاقات به دختران خیابان انقلاب تقدیم و دیدار با آرزو و امید جمعی به لغو هرچه سریع‌تر حجاب اجباری و سایر قوانین تضییع کننده حقوق زنان پایان یافت.

در این دیدار زندی‌نیا ، فرداد، فرهنگ‌فر ،ذهبیون، زرگران، مقیمی٬ آرش کیخسروی٬ محقق معین، افشار، نسرین ستوده٬ محمد هادی‌افشار و رضا خندان حضور داشتند.

 


دستگیری مهاجمان به سفارت ایران در لندن

$
0
0

زیتون– حمید بعیدی‌نژاد، سفیر ایران در انگلیس، خبر از دستگیری مهاجمان به سفارت جمهوری اسلامی در لندن٬ داد.

به نوشته او چهار متعرض توسط پلیس دستگیر و با ماشین به ایستگاه پلیس یرده شدند. سفیر ایران در لندن اما در توییتی دیگر تاکید کرد که «هنوز از احتمال حضور افراد دیگری از این فرقه در اطراف ساختمان اطمینان وجود ندارد.»

عصر امروز (جمعه) عده‌ای با پرچم «خادمین المهدی» به سفارت ایران در لندن حمله کردند.

حمید بعیدی‌نژاد در پیامی در حساب توییتری خود که حدود ساعت شش بعدازظهر به وقت محلی منتشر شد خبر داد که مهاجمان «طرفداران فرقه شیرازی» هستند.

در توییت سفیر ایران تاکید شده است «تعداد اندکی» از افرادی که او «طرفداران فرقه شیرازی» می‌نامد عصر جمعه «با چماق و قمه» وارد سفارت شده و علیه «مقامات» جمهوری اسلامی شعار داده‌اند.

به گفته سفیر ایران، مهاجمان «فقط روی بالکن بیرونی ساختمان» و «در محاصره پلیس» هستند.

حسین شیرازی٬ فرزند آیت‌الله صادق شیرازی چند روز پیش در ایران دستگیر شده بود. وب‌سایت شفقنا در گزارشی از این رخداد نوشت که مهاجمان «با عنوان حمایت از بیت آیت‌الله سید صادق شیرازی و اعتراض به دستگیری سید حسین شیرازی، فرزند وی» به ساختمان سفارت ایران حمله کرده‌اند.

سید صادق حسینی شیرازی، متولد سال ۱۳۲۰ در شهر کربلای عراق، از مراجع تقلید منتقد نظام جمهوری اسلامی شناخته می‌شود.

به گزارش وب‌سایت تابناک نیز «بعد از حمله به سفارت ایران در لندن احتمالا در برخی کشورهای عربی نظیر عراق و کویت، شاهد تحرکات مشابهی باشیم.»

ایسنا نیز ساعتی پس از حمله به سفارت ایران در لندن٬ سخنگوی وزارت امور خارجه از اعتراض شدید جمهوری اسلامی ایران به دولت انگلیس در پی تعرض به سفارت کشورمان در لندن خبر داد.

بهرام قاسمی٬ سخنگوی وزارت امور خارجه٬ گفت: «بلافاصله پس از وصول این خبر آقای دکتر عراقچی معاون سیاسی وزیر امور خارجه مراتب اعتراض شدید جمهوری اسلامی ایران را به سفیر انگلیس در تهران منتقل کرده و خواهان محافظت کامل پلیس از دیپلمات‌های کشورمان در لندن، و برخورد فوری پلیس با مهاجمین شد.»

او افزود که سفیر انگلیس در تهران نیز ضمن ابلاغ عذرخواهی رسمی دولت انگلیس تاکید کرده است که پلیس ضدشورش انگلیس در محل حضور یافته و اوضاع را تحت کنترل دارد.

 

دو میلیون توریست در ترکیه، بحران در ایران

$
0
0

زیتون- پریامنظرزاده:عرفان و صوفی‌گری در حالی در ایران تبدیل به یک بحران شده که کشور همسایه، ترکیه، از طریق شهر قونیه و آئین‌های صوفیان سالانه میلیون‌ها گردش‌گر جذب می‌کند.

بر اساس آماری که اکتبر ۲۰۱۶ منتشر شده، قونیه، شهری که مقبره مولانا در آن واقع است، سالانه میزبان دو میلیون گردش‌گر است. این شهر به دلیل ویژگی‌های معماری و مهم‌تر از همه، سنت صوفیانه و رقص سمای دراویش شهرت دارد.

مقام‌های ترکیه، در جذب گردش‌گر به قونیه، محل درگذشت مولانا، بر اسلام صوفیانه‌ای که مولوی معرفی کرده تاکید می‌کنند و امکان تجربه مدیتیشن را برای گردش‌گران فراهم می‌آورند.

 قونیه، شهری که مقبره مولانا در آن واقع است، سالانه میزبان دو میلیون گردش‌گر است. این شهر به دلیل ویژگی‌های معماری و مهم‌تر از همه، سنت صوفیانه و رقص سمای دراویش شهرت دارد.

در قونیه هفت موزه وجود دارد و مراکز اقامتی این شهر ظرفیت ۱۱ هزار گردش‌گر را دارند. گردش‌گران غربی مراسم قونیه را «گنج فرهنگی» می‌خوانند.

استفاده ترکیه از منابع عرفانی، در حالی صورت می‌گیرد که در آن کشور نیز مخالفت‌هایی با این موضوع وجود داشته و دارد. در سال ۱۹۲۵ که قوانین سکولار شدیدی بر ترکیه حاکم بود، مراکز صوفیان بسته شدند و رقص سما غیرقانونی اعلام شد.

از دهه ۱۹۵۰ صوفی‌گری، به‌خصوص با هدف جذب گردش‌گر در ترکیه بازیابی شد. حتی تغییراتی در آیین‌های صوفیان بوجود آمد تا مناسب حوصله و وقت گردش‌گران شود. ضمن کوتاه‌شدن زمان رقص سما، برخی سنت‌های لازم، از جمله سالیان دراز تحصیل در قونیه برای درویش شدن کنار گذاشته شد.

از حسن ابطحی تا دراویش گنابادی

گلستانی که آتش شد

امروز نیز پیروان مولانا بر رویکرد تجاری که به اندیشه‌های این صوفی حاکم شده ابراز نارضایتی می‌کنند.

فرخ حمدان سلبی، بیست و دومین نواده مولانا و رییس بنیاد بین‌المللی مولانا، در گفتگو با Huffpost ابراز تاسف می‌کند که از مناسک رومی به اشتباه برای کسب سود استفاده می‌شود.

آرامگاه بایزید بسطامی

برخی از شهرهای ایران از جمله شاهرود و کرمان پتانسیل تبدیل شدن به قطب‌های گردش‌گری صوفیانه را دارند.

با وجود دو آرام‌گاه که در نزدیکی شاهرود واقع است، این شهر می‌تواند به یکی از قطب‌های گردش‌گری صوفی تبدیل شود.

از بایزید بسطامی ملقب به سلطان‌العارفین، از عرفای قرن سوم هجری که بیشتر عمر خود را در بسطام شاهرود گذرانده مقبره ارزش‌مندی در این شهر به جا مانده است.

هرچند تزئییاتی در این بنا که در شش کیلومتری شاهرود واقع است دیده نمی‌شود. در این مجموعهِ آرامگاهی، یک مسجد، چند مزار و بنا واقع است.

از دهه ۱۹۵۰ صوفی‌گری، به‌خصوص با هدف جذب گردش‌گر در ترکیه بازیابی شد. حتی تغییراتی در آیین‌های صوفیان به‌وجود آمد تا مناسب حوصله و وقت گردش‌گران شود.

در ۲۴ کیلومتری شاهرود نیز آرامگاه ابوالحسن علی خرقانی عارف و صوفی نامدار ایرانی بر فراز یک تپه واقع شده است. این عارف به آزاداندیشی و دیدگاه‌های انسان‌گرایانه‌اش مشهور است.

مجموعه این آرامگاه، که بنای آن به دوره ایلخانی برمی‌گردد، در یک باغ ایرانی واقع است و فضای مناسبی برای استراحت گردش‌گران فراهم آورده است.

آرامگاه‌های شیخ عمادالدین و شیخ جلال‌الدین نیز دو آرامگاه دیگر در شاهرود هستند که این شهرستان را به «مهد عرفان» ایران تبدیل کرده است.

از قم تا گلستان هفتم

آب روانی که سنگ خارا شد

در استان کرمان نیز غیر از آرامگاه شاه نعمت‌الله ولی در ماهان، از دیگر مراکز صوفی که می‌تواند گردش‌گران زیادی را جذب کند، آرامگاه سه گنبدی چند صوفی معروف به «مشتاقیه» است.

میرزا محمد تربتی معروف به مشتاق علیشاه از صوفیان نامی قرن سیزدهم هجری قمری، یکی از صوفیان دفن شده در این محل است.

حاج ملا محمدرضا همدانی، معروف به کوثر علی‌شاه از صوفیان قرن سیزدهم هجری، صوفی دیگری است که بعد از مشتاق علی شاه در این مکان به خاک سپرده شد.

گنبد مشتاقیه (سه گنبد) کرمان

گنبد آجری این مجموعه متعلق به شیخ اسماعیل هراتی است. او پیرمردی روحانی و درویش بود که در کنار مقبره مشتاق علی‌شاه زندگی می کرد.

با توجه به علاقه‌ای که میرزا محمد تربتی به موسیقی ایرانی و دستگاه‌های آن داشت، و فعالیت‌هایی که در سایر رشته‌های از جمله کشتی پهلوانی و ورزش زورخانه‌ای داشت، آرامگاه او می‌تواند به یکی از مراکز موسیقی و هم‌چنین ورزش زورخانه‌ای تبدیل شود. سیم چهارم سه‌تار که اکنون به سیم مشتاق مشهور است از ابتکارات میرزامحمد تربتی است.

برخی از شهرهای ایران از جمله شاهرود و کرمان پتانسیل تبدیل شدن به قطب‌های گردش‌گری صوفیانه را دارند. با وجود دو آرامگاه که در نزدیکی شاهرود واقع است، این شهر می‌تواند به یکی از قطبهای گردشگری صوفی تبدیل شود.

گفته می‌شود مخالفان تصوف که رونق گرفتن کار مشتاق در کرمان را به ضرر خود می‌دیدند علیه او توطئه کردند و شایعه انداختند که مشتاق قرآن را با نوای سهتار تلاوت کرده و به مقدسات بی‌احترامی می‌کند.

سرانجام مجتهدی به نام ملاعبدالله مجتهد کرمانی تحت تاثیر همین شایعات دستور سنگسار کردن مشتاق را اعلام کرد و مردم مشتاق را به هنگام خروج از مسجد در چاله‌ای انداخته و سنگسارش کردند. این داستان آشنا، نمونه دیگری از بی‌مهری به دراویش در طول تاریخ ایران است.

یکی دیگر از مراکزی که پتانسیل گردش‌گری صوفیانه را دارد، مزار سلطانی بیدخت گناباد در شهر بیدُختِ گناباد است.

بیدخت شهری کوچکی واقع در ۵ کیلومتری شهر گناباد است. در این مزار، چهار نفر از اقطاب سلسله نعمت‌اللهی سلطان علی‌شاهی گنابادی به خاک سپرده شده‌اند.

ملا سلطان محمد گنابادی ملقّب به سلطان‌علی‌شاه صاحب تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، محمّدحسن بیدختی گنابادی ملقب به صالح‌علی‌شاه، حاج سلطان‌حسین تابنده گنابادی ملقب به رضاعلی‌شاه و علی تابنده ملقب به محبوب‌علی‌شاه در این محل مدفون هستند.

مزار سلطانی بیدخت

مقبره پیر بکران که در ۳۰ کیلومتری جنوب اصفهان و در روستایی به همین نام واقع است، یکی دیگر از این مراکز است. این بنا از شاهکارهای معماری دوره ایلخانان در استان اصفهان است.

محمد بن بکران، یکی از عرفا و مدرسین نامی نیمه دوم قرن هفتم و اوایل قرن هشتم است. این بقعه پس از وفات وی در سال ۷۱۲ هجری قمری هم‌زمان با دوران حکومت سلطان محمد خدابنده ، حاکم ایلخانی اولجایتو، ساخته شده است.

بقعه درویش فخرالدین بابل در شهرستان بابل و مقابر عرفای اردستان از دیگر مراکزی هستند که پتانسیل گردش‌گری صوفیانه را دارند.

درحالی‌که سنت‌های دراویش و صوفی‌گری در ایران می‌تواند به یکی از زمینه‌های گردش‌گری داخلی و خارجی در ایران تبدیل شود، تنها روش مواجهه حکومت با دراویش و عرفان‌های دیگر بحران‌زایی است.

«سلطنت»، نقض غرضی برای «دموکراسی»

$
0
0

دیباچه:پس از خواست رفراندوم از سوی تعدادی از کنشگران بحثی جانبی مطرح شده است در خصوص این که شاهزاده رضا شاه دوم در این میانه چه نقش و وزنی دارد و آیا او نیز می‌تواند بالاخره پس از نزدیک به نیم قرن دوباره میدان‌دار قدرت سیاسی شود. برخی اهالی رفراندوم بر این هستند که در فضای رفراندومی سلطنت نیز می‌تواند یکی از گزینه‌ها باشد و این را موافق با روح دموکراسی و جمهوریت می‌گیرند. این یادداشت بر این است تا این نکته را واکاوی کند. بدیهی است این بحث فارغ از امکان رفراندوم مطرح می‌شود و از این رو ورودش به مساله بر فرضی ناممکن و خیالی (در شرایط مسلط) استوار است.

***

پرسش بنیادی این است که در فضای آزاد چه گزینه‌هایی می‌توانند به عنوان نامزد نوع حکومت مطرح باشند و آیا اگر گزینه ای حذف شود به معنای مقابله با آزادی انتخاب است. پایه این بحث در فلسفه سیاسی‌ای است که مبانی دموکراسی را می‌کاود.

در این‌باره بسیار بحث شده است که خود دموکراسی اگر به عنوان بازی رای فرض شود ایرادهای زیادی دارد. رای‌گیری در دموکراسی در شرایطی برقرار می‌شود که رای‌دهندگان با هم برابر نیستند، بنابراین در دموکراسی ایده آل بایست عدالتی معنی‌دار بین رای‌دهنگان وجود داشته باشد. رای کسی که از منابع مالی وافری برخوردار است یا از منابع فرهنگی فربهی تغذیه می‌کند نمی‌تواند از همان خاستگاهی برخیزد که رای یک حاشیه‌نشین یا یک فرد کم‌درآمد. اگر میدان‌های زندگی روزمره با یکدیگر فاصله‌ای معنی‌دار داشته باشند و به طور نمونه فاصله اقتصادی بسیار زیاد باشد، خصلت فرهنگی میدان سمت وسوی رای‌ دادن را نیز جهت می‌دهد. از این رو در این شرایط مبنا و دلیل و جهت رای دادن طبقه فرودست و فرادست یکی نخواهد بود. یکی در جهت تثبیت وضعیت رای می‌دهد و دیگری در جهت ملغی کردن آن(به فرض وجود خودآگاهی در فرودستان که بحثی دیگر است). بنابراین خود سیستم رای‌گیری و «انتخاب با رای اکثریت» اصالت ندارد و نسبتش با حقیقت به مثابه یک سپهر ارزشی لزوما پیوسته و مثبت نیست. دموکراسی به مثابه سیستم و بازی رای بر بستری استوار است که آن بستر تعیین‌کننده هویت دموکراسی نیز هست، بستر لیبرال اقتصادی خصلت ها را نحوی سامان می‌دهد که انتخاب‌ها نیز موافق با آن سیستم می‌افتد و چه بسا در یک جامعه عادلانه‌تر و سوسیالیستی لزوما همین نظم به دست نیاید. بنابراین پیش از اندیشیدن به بازی رای بایست بدین اندیشید که علایق و خواسته‌های رای دهنده‌ها چگونه سامان گرفته و ساخته شده است.

دموکراسی سیستمی است بد، منتها سیستم‌های دیگر از آن بدترند. بنابراین بایست آسیب‌های دموکراسی تخفیف یافته و فروکاسته شده به سیستم رای را به درستی شناخت . اگر در مختصاتی نابرابر که جامعه به شدت طبقه‌بندی شده و منابع در دست نخبگان جمع شده است انتخاباتی «آزاد» هم برگزار شود این انتخابات عملا آزاد نخواهد بود چرا که قیدها از فرم به محتوای فرهنگی و به درون مناسبات اجتماعی و بین فردی عقب نشسته‌اند و خود را در لابلای شعارهای برابری خواهانه مخفی نموده‌اند. سوژه احساس آزادی می‌کند در حالی که در هزارتوی قیدها در بند است و دستش توسط بندهایی مرئی و نا مرئی به سوی صندوق رای دراز می‌شود و ذهنش با همین قیدها انتخاب می‌کند.

در خصوص رفراندوم و موضوع سلطنت نیز همین مساله مطرح است. در جامعه‌ای که سلطنت ریشه تاریخی دارد و هیچ گاه ذهنیت سلطنت‌طلبی از آن رخت بر نبسته، و در شرایطی که حکومت مستقر به شدت نقد و حتی نفی می‌شود، و در جامعه‌ای که حافظه تاریخی‌اش در برابر مشکلات زندگی روزمره رنگ باخته است؛ میلی نوستالژیک به دوران شاه در بخشی از جامعه پدید آمده است. این بخش شاه را نماد اقتدار می‌داند و دورانش را دوران رفاه و آبادی، در حالی که نه از مصدق چیزی می‌داند و نه از خفتی که بعداز کودتا گریبان مملکت را گرفت، نه از سر فرودآوردن در برابر استثمارگران خارجی توسط شاهنشاه آریا مهر«ظل الله» چیزی می‌داند و نه از تاراج نفت بعد از کودتا (چنان که پیش از مصدق)، نه از نابسامانی سیستم اداری آن دوران چیزی شنیده است و نه از فساد دامن‌گستر آن و… . در این شرایط بخشی از توده به راحتی در خدمت کسانی در می‌آید که منابع مالی و از آن مهم‌تر ذخیره تاریخی دارند.

رضا شاه دوم به راحتی با مقایسه فریب‌کارانه دوران پدرش با دوران بعداز انقلاب می‌تواندآن دوران را طلایی جلوه دهد. در حالی که هم از منابع مالی برخوردار است و هم نیروی سازمانی «سلطنت طلب» در اختیار دارد. این سازمان رای می‌تواند بدنه ای از توده عوام را رهبری کند و از آن بهره ببرد.

این بخش از جامعه ایرانی اما اگر حافظه تاریخی داشته باشد می‌داند که محمد رضا شاه حتی در برابر تفسیر هیات هشت نفره‌ای که در دوران مصدق قانون اساسی را تفسیر کرده بودند و به شفافیت آن همت گماشته و شاه را به مقامی تشریفاتی رسانده بودند، مقاومت کرد و همین پاشنه آشیل و نقطه عزیمت میل او به کودتا بود. شاه پدر حاضر نشد مشروط بماند و بر خلاف قانون مشروطه با دست اجنبی به قدرت‌گشایی همت گماشت. او در کشاکشی بین آزادی و استبداد، استبداد را انتخاب کرد و بر این بود که می‌تواند استبداد و توسعه و رفاه را با هم جمع کند و به مردمش ارزانی دارد.او از این روکشتیبانی را به قوام داد که می‌خواست خودش ناخدای بلا منازع باشد.

دموکراسی نمی‌تواند خودش را نقض کند

دموکراسی نمی‌تواند خودش را نقض کند. ایده‌ای که می‌گوید من با اساس دموکراسی مخالفم و اگر قدرت را بگیرم سیستمی تک نفره ایجاد خواهم کرد و بساط دموکراسی را بر خواهم چید، یا آن را به ملعبه تبدیل خواهم کرد، اصولا حق شرکت در انتخاباتی آزاد و دموکراتیک را ندارد. بنابراین سلطنت نمی‌تواند به عنوان یک گزینه در رفراندوم فرضی مطرح بشود چرا که خودش نقض غرض است. خوب است اهالی رفراندوم فلسفه دموکراسی را بخوانند و به نقدهای هوشمندانه‌ای که بدان شده است توجه کنند.

به طور کلی و فارغ از هر شرایطی باید گفت؛ دموکراسی بازی متوسطهاست و این متوسطها گاه می‌توانند در خدمت اهالی قدرت در بیایند، وقتی نمی‌توان شرایط اجتماعی را عادلانه کرد و آگاهی یکسانی ایجاد کرد بخشی از توده در اختیار کسی قرار می‌گیرد که بتواند آنرا بهتر تهییج و بسیج کند. به طور کلی در رای اکثریت هیچ حقانیتی نیست هر چند اقلیت مجبور باشند بدان تمکین کنند.

دموکراسی مبتنی بر حقوق بشر اساسش رعایت حق اقلیت است نه به کرسی نشاندن نظر اکثریت.از این روست که به رفراندوم گذاشتن مجلس هفدهم توسط مصدق برابر روح دموکراسی بود و استفاده کاشانی از مجلس برای کوبیدن نخست‌وزیر با روح دموکراسی مغایرت داشت. توقف انتخابات مجلس هفدهم توسط مصدق مبتنی بر روح دموکراسی بود و انتخابات مجلس هجدهم که به فرمان اعلی حضرت نمایندگان بی سر و صدا راهی مجلس شدند، وهن دموکراسی.

در ایران هیچ سلطنتی «مشروط» نخواهد شد

در فرهنگی که شاهش فره‌ایزدی دارد و به سرعت دورش هاله‌ای ایجاد می‌شود که مسیر او را به سوی استبداد هموار و هموار تر می‌کند هیچ سلطنتی مشروط نخواهد شد و سلطنت به هیچ عنوان نماد ملی نخواهد بود. سلطنت یک نهاد قدرت است نه چیزی نمادین مانند پرچم یک کشور که به دلخواه بتوان انتخابش کرد و تغییرش داد.

کسانی که از امکان مقامات و پادشاه‌های بی‌خطر در منطقه ما حرف می‌زنند بد نیست به گذشته همین بشار اسد توجه کنند که پزشکی تحصیل کرده فرنگ و ظاهرا مدرن و متمدن بود که اینک به چه مستبد خونریزی تبدیل شده است. برای مقایسه نمی‌توان سلطنت ایرانی را با مشابه اروپایی آن مقایسه کرد شاید نزدیک‌تر آن باشد که شاه ایرانی با مابه‌ازای عربستانی آن مقایسه شود. در اروپا سلطنت نهاد قدرتی بلا منازع بوده است، در سیری تاریخی کنترل و مقید شده و در نهایت به نهادی تشریفاتی تبدیل شده است. بنابراین سلطنت در اروپا خود اراده نکرده تا مشروط باشد بلکه با قدرت جمهوری مقید و محدود شده است. در حالی که تناقض آشکاری در انسان‌شناسی جمهوریت و پادشاهی وجود دارد. این تناقض در نظام های پادشاهی غربی نیز وجود دارد و تحمل می‌شود.اگر جمهوریت یعنی برابری جمهور مردم، نهاد پادشاهی حتی نمادین شده نشان از چه چیزی دارد؟ درانگلستان وقتی مردم به نمایندگان رای می‌دهند، رای آنها تعیین‌کننده است و نیازی به تنفیذی توسط پادشاه ندارد! در این‌جا رای مردم اصالت دارد یا تنفیذ پادشاه و…؟

ما در تاریخ خود در مقید کردن سلطنت و شخص اول نا موفق بوده‌ایم و همواره جمهوریت بازی را به استبداد باخته است.

پذیرفتن سلطنت به خانه‌آوردن اژدهایی خواب‌برده است که گرمای قدرت و حرارت زبان متملقین و کاسه لیسان و فرهنگ دون پرور بیدارش می‌کند و وقتی به خودش بیاید کس دیگری را نمی‌بیند. شاهی که حتی با ملی شدن نفت موافق بود نتوانست بپذیرد که حقوق‌بگیر ملت باشد و این قدرت فرهنگ استبدادزده است که شاه را بدین هیبت می‌سازد. از آیت‌الله بهبهانی تا کاشانی و اراذل و اوباش جنوب شهر تا جمعیت ذوالفقار ملکه اعتضادی در نهم اسفند آمدند تا شاه از مملکت نرود و همین‌ها او را تهییج کردند تا مشروط نماند و قدرتش را بسط بدهد. بنا بر این انتخاب سلطنت مشروطه نام مستعار پذیرفتن استبداد است، استبدادی که در یک فرآیند از پرده بیرون خواهد افتاد

از لحاظ انسان‌شناختی نیز سلطنت مخصوص جوامعی است که انسانها در تئولوژی وانسانًشناسی آن با هم برابر نیستند. بنابراین هستند کسانی که جوهره‌ای دیگر دارند، ژن برترند، برگزیده خداوندند، از هنگام تولد چیزی در آن‌ها نهفته است که در دیگران نیست و همین جوهر آن‌ها را یکه و ممتاز می‌کند. در این نوع از آگاهی اصولا برابری همه انسان‌ها بی‌معناست و نابرابری منطق جامعه و خواست خداونداست.

این که انقلابیون دیروز به سلطنت فردا رسیده اند نشان از ابتذال ایده‌های انقلابی دارد. کسانی که جهان را سبز می‌خواستند و عدالت را موهبتی خداوندی به جایی رسیده اند که به سلطنت آری می‌گویند و به شاهنشاه خوش آمد. این‌ها پذیرفته‌اند که عدالت ممکن نیست و جهان همواره در دست قدرتمندان خواهد ماند. نه برای مستضعفان حقی است و نه پرهیزگاری ملاک داوری است. بنابراین به نابرابری آری گفته‌اند، پیش از این‌که شاه دوست باشند.

هستی‌شناسی سلطنت از جامعه‌ای حکایت می‌کند که کسانی در آن بردگی می‌کنند و کسانی خانی و سلطنت تبلور برکشیدگان و مسلطان بر جامعه است. آرمان‌خواهانی که در برابر هیمنه واقعیت سپر انداخته‌اند به دامن چیزی پناهنده شده‌اند که روزی با آن به ستیز بودند. و این همان کهن الگوی استبداد است که دارد بازتولید می‌شود. در شرایط آزادی میل به برابری نیز وجود دارد، وقتی میل به برابری به زمین گذاشته شود، آزادی نیز به دست نخواهد آمد حتی به معنای سطحی وسیاسی آن.

پذیرش این ایده که کسی حق سلطنت دارد و سلطان به مثابه یک ابر انسان بر صدر نشانده شود خود به خود در جوامعی از این دست که ماییم بیضه استبداد را می‌پروراند. چرا که ولایت کسی که پاسخگو نیست و جوهره‌اش نیز برتر است پذیرفته شده و مشروط شدن او با هیچ منطقی سازگار نمی‌افتد. اتفاقا مشروط کردن چنین سلطانی نفس بی‌عدالتی است و ظلم در حق شاهی قدر قدرت!

پذیرفتن پادشاهی مشروطه به عنوان یک نماد بدان معناست که در جامعه خانواده‌ای حق دارد از منابع عمومی استفاده کند و بر آن‌ها منت بگذارد بدون این که کار کند و خود را با دیگران برابر بداند، از دسترنج آن‌ها بهره ببرد. نهاد کهانت سنتی نیز از همین منطق پیروی می‌کرد. کاهن یا پادشاه فیضی هستند که جامعه را مورد لطف قرار داده‌اند.اما باید دانست کسانی که به لطف پادشاه و کاهن دل بسته اند هرگز استحقاق آزادی رانخواهند داشت و آنرا در بر نخواهند کشید.

🍃زنده|بیانیه مشترک ریاض و لندن: ایران رفتار خود را تغییر دهد

$
0
0

 


آیسن ادیب بالاخره وزنه را بالای سر برد


بیانیه مشترک ریاض و لندن: ایران رفتار خود را تغییر دهد

لندن و ریاض بعد از پایان سفر چند روزه بن سلمان به انگلیس بیانیه مشترکی منتشر کردند.
دو طرف در مورد مسائل منطقه‌ای، ضمن توافق بر ادامه همکاری عمیق در خصوص امنیت بین‌المللی، ایران را به دخالت در امور کشورهای منطقه خاورمیانه متهم کردند.Risultati immagini per ‫بیانیه مشترک ریاض و لندن‬‎
بیانیه مشترک عربستان و انگلیس از ایران می‌خواهد به اصل حسن هم جواری و عدم دخالت در امور داخلی کشورها ملزم بوده و در راستای قوانین بین‌المللی و منشور سازمان ملل حرکت کند.

بیانیه مشترک لندن و ریاض ایران و حزب‌الله را به حضور در یمن متهم کرده و خواستار خروج نیروهای ایران و حزب‌الله از این کشور شده‌ است./ایران


پلیس لندن: متعرضان به سفارت ایران با قید وثیقه آزاد شدند

پلیس لندن اعلام کرد: متعرضان به سفارت ایران با قید وثیقه آزاد شدند سخنگوی پلیس متروپلیتین گفت که این افراد «به ظن اعمال خسارت و حضور غیرقانونی در ساختمان دیپلماتیک بازداشت شدند. اما آن‌ها وارد ساختمان سفارت نشده و مسلح نبوده اند.»/ایرنا


نمایش چهره زنان نامدار ایران بر در و دیوار تهران


قاسمی: سفیر انگلیس به وزارت امور خارجه احضار شد

 


دستور امام جمعه رامسر برای تعطیلی کنسرت‌های پاپ در این شهر


 


تشکیل پرونده برای شهردار تهران پس از برگزاری جشن روز زن

جعفری دولت‌آبادی از تشکیل پرونده در دادسرای تهران برای شهردار و دیگر عوامل برگزار کننده مراسم روز زن خبر داد.Risultati immagini per ‫رقص کودکان شهرداری بر میلاد‬‎

پس از نامه دادستان کل کشور و گزارش سرپرست دادسرای ارشاد، در این زمینه شهردار و دیگر عوامل این مراسم احضار شدند. به گفته دادستان این احضار به دلیل اجرای «برنامه مبتذل» گه اشاره به رقص کودکان دارد انجام شده است./مهر

 


کاشت سه هزار درخت مجازات ۳۰ مجرم گلستانی

سی «مجرم» با رای قاضی شهرستان گالیکش در استان گلستان به کاشت سه هزار درخت محکوم شده‌اند که در آستانه روز درختکاری این حکم به اجرا درآمد.



آخرین وضعیت بازداشت شدگان تجمع ۸ مارس در ایران

۱۷ اسفند به مناسبت روز هشت مارس (روز جهانی زنان) بر اساس فراخوانی که در شبکه های اجتماعی منتشر شد قرار بود، تجمعی مقابل ساختمان وزارت کار برگزار شد که این تجمع با دخالت نیروهای پلیس به خشونت کشیده شد. بر اساس گزارش های منتشر شده ۸۴ نفر (۵٩ زن و ٢۵ مرد) در این تجمع بازداشت شده‌اند.Risultati immagini per ‫آخرین وضعیت بازداشت شدگان تجمع 8 مارس در ایران‬‎

به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، ۱۸ زن و ۸ مرد از تجمع کنندگان «روز جهانی زن» همچنان در بازداشت به سر می‌برند و علیرغم پیگیری خانواده‌ها و مراجعه به دادسرای ۲۱ ارشاد تهران واقع در خیابان بخارست، وضعیت بازداشت‌شدگان کماکان نامعلوم است.


استاندار اصفهان: مسئولان باید پاسخ‌گوی کشاورزان شرق اصفهان باشند


شهردار ارومیه: ادعای تخریب خانه معلولان نقشه پیمانکار خلافکار بود

شهردار ارومیه گفت: تخریب منزل مسکونی شهرک ایثار با وجود سکونت معلولان در منزل توسط ماموران پیشگیری صحت ندارد. و معلولان در منزل دیگری در همسایگی آن خانه تخریبی ساکن هستند.

Risultati immagini per ‫تخریب منزل مسکونی شهرک ایثار با وجود سکونت معلولان در منزل‬‎

محمد حضرتی با بیان اینکه تصویربرداری از معلولان پس از تخریب منزل توسط پیمانکار خلافکار انجام شده ادامه داد: پیمانکار خلافکار در نقشه ای دور از اخلاق با آوردن معلولان از منزل دیگری که در آن سکونت داشتند به محل و اقدام به تصویربرداری از حالات مختلف آن معلولان اقدام به مظلوم نمایی در کانال های تلگرامی و تهییج احساسات شهروندان کرده است.

او در پایان ضمن عذرخواهی از خانواده  آن منزل که از  اقدام ماموران  سازمان پیشگیری متضرر شده اند، تاکید کرد: هرچند کار ماموران در چارچوب انجام وظایفشان بود اما می‌توانستند با سعه صدر اقدام و خانواده محترم را برای اخذ مجوز به شهرداری مربوطه هدایت کنند./ایسنا

 


معاون وزارت ورزش:درباره کشتی نمی‌توانیم برای نهادهای بالادستی تعیین تکلیف کنیم


«جنگ آب» میان یزد و اصفهان

مدیر کل مدیریت بحران استان یزد خبر گفت:آب انتقالی به یزد قطع است و از آب چاه استفاده می شود و منابع ذخیره آب انتقالی برای شهروندان در نظر گرفته شده است.

روز گذشته جمعه در پی اقدام بعضی از ساکنان ورزنه اصفهان و انداختن دو تیر برق موقتا جریان انتقال آب به استان یزد قطع شد.

آب مصرفی یزد فعلا از طریق منابع ذخیره و چاه های آب تامین می شود.

 


تخریب محل اسکان ۲ فرد دارای معلولیت به دلیل ساخت و سازغیرمجاز


خبر روزهای گذشته را از اینجا بخوانید

توضیح بهزیستی در مورد تخریب خانه معلولین در ارومیه

$
0
0

زیتون– روز گذشته تصویری در فضای مجازی منتشر شد که نشان دهنده تخریب خانه خانواده‌ای دارای ۳ معلول در ارومیه بود.

خانه‌ای که به گفته شهردار ارومیه بدون مجوز ساخته شده بود.

محمد حضرت‌پور٬ شهردار ارومیه پس از انتشار عکس‌ فرزندان این خانواده بر روی خرابه خانه سابقشان به جماران گفته بود: «هرچند کار مامورین در چارچوب انجام وظایفشان بود اما میتوانستند با سعه صدر اقدام و خانواده محترم را برای اخذ مجوز به شهرداری مربوطه هدایت نمایند.»

ایران به کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت پیوسته و مجلس نیز آن را تصویب و لازم‌ الاجرا کرده است. یکی از اصول‌اش هم تضمین کیفیت مسکن و…افراد دارای معلولیت وخانواده‌هایشان است.

سعید فریور٬ رییس بهزیستی ارومیه٬ اما در خصوص این عکس و حواشی‌ آن توضیح داد که سازمان بهزیستی شهرستان ارومیه پیشتر کمکی ۶۰ میلیون تومانی بلاعوض به این خانواده کرده بود و این خانواده با این پول یک واحد آپارتمان خریداری کرده بودند، اما بعد از مدتی این خانه را به فروش رسانده اند.

به گفته فریور این خانواده پس از فروش آپارتمان، زمینی را خریداری کرده و قصد داشتند در این زمین ساخت و ساز انجام دهند که روز گذشته ماموران شهرداری مانع از این ساخت و ساز غیر مجاز شدند.

او در رابطه با حضور اعضای معلول خانواده زمان تخریب در محل نیز توضیح داد: «روز گذشته زمانی که نیرو‌های شهرداری در حال تخریب بنا بودند، این معلولان در محل حضور یافته و این تصاویر پس از آن منتشر شد.»

رییس بهزیستی شهرستان ارومیه با تاکید بر اینکه ۳ معلولی که در تصاویر حضور داشته اند در خانه زندگی نمی‌کرده اند افزود: «محل زندگی این ۳ معلول در منطقه ساخت و ساز شده نبوده و آن‌ها در خانه پسر بزرگ خانواده که معلولیت خفیف ذهنی دارد زندگی می‌کرده اند.»

فریور در خصوص اقدامات صورت گرفته در راستای ساماندهی به وضعیت زندگی ۳ معلول ارومیه‌ای گفت: «شب گذشته وزیر رفاه و رئیس سازمان بهزیستی دستور دادند که در کمترین زمان ممکن به وضعیت این ۳ معلول رسیدگی شود و پس از آن در محل حاضر شده و تا ساعت ۳ بامداد رسیدگی به وضعیت این خانواده در دستور کار قرار داشت. »

 

Viewing all 6999 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>