Quantcast
Channel: سایت خبری‌ تحلیلی زیتون
Viewing all 6930 articles
Browse latest View live

ممانعت از شرکت دختر هشت ساله در مسابقات وزنه برداری

$
0
0

زیتون– شب گذشته با ممانعت مسئولین حراست از شرکت آی‌سن ادیب، وزنه‌بردار اردبیلی٬ در افتتاحیه مسابقات بین المللی در اهواز جلوگیری شد.

فدراسیون وزنه‌برداری ایران از آی‌سن ادیب دعوت کرده بود تا از اردبیل به اهواز برود و در افتتاحیه مسابقات بین‌المللی جام فجر وزنه بزند. اما به گفته خانواده آی‌سن، مسئولان حراست شرکت نفت که متولی برگزاری مسابقه بود، اجازه این کار را ندادند.

عکس آی‌سن ادیب که با ناراحتی روی سن گریه می‌کند و فیلم‌های تمرین او در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک گذاشته شده است.

افتتاحیه مسابقات روز هفدهم اسفند بود و قرار بود آی‌سن ادیب که از دو روز پیش از مسابقات تمرین می‎کرد، در مراسم اجرای نمایشی داشته باشد.

حراست شرکت نفت از ورود اعضای زن فدراسیون وزنه برداری ایران به سالن مسابقات نیز جلوگیری کرده بودند؛ اما در پی پافشاری اورسلا پاپاندرئا نایب رییس فدراسیون جهانی وزنه برداری٬ مجبور به صدور اجازه ورود به زنان را دادند.

اورسلا پاپاندرئا به گفته خبرنگاران حاضر در مراسم بیشتر از نیم ساعت پشت درهای سالن ایستاد تا بدون زنان ایران به سالن مسابقات پا نگذارد.

فدراسیون جهانی وزنه برداری (IWF) در مطلبی با اشاره به حضور نایب رییس خود در ایران و برگزاری دوره آموزشی برای دختران وزنه برداری اعلام کرد که این فدراسیون در روز جهانی زن، تعهد خود را نسبت به توسعه وزنه برداری زنان تقویت کرد.
به گزارش ایسنا فدراسیون جهانی وزنه برداری تاکید کرده است که این فدراسیون بار دیگر تعهد خود را نسبت به توسعه وزنه برداری زنان در سراسر جهان تقویت کرد و همچنین اینکه فرصت های برابری را برای مردان و زنان در این رشته ورزشی را ایجاد کند، تضمین کرد.

علی مرادی، رییس فدراسیون وزنه‌برداری ایران، اما به گزارش ایسنا در حضور مربی و سایر مسئولان وزنه‌برداری از آی سن ادیب دلجویی کرد و به او گفت: «به جاش من جبران می‌کنم. به شما قول می‌دهم. او باید در پنج شش سال آینده حمایت شود تا قوی‌ترین زن جهان شود.»


بی‌خبری از وضعیت بازداشت شدگان روز زن

$
0
0

زیتون– خانواده‌ تعدادی از بازداشت شدگان روزجهانی زن٬ هشت مارس٬ خبر دادند که پرونده آنها به دادسرای اوین منتقل شده است.

اگر چه که برخی دیگر از خانواده‌های بازداشت شدگان که به دادسرای انقلاب مراجعه کرده بودند٬ خبر دادند که در دادسرای اوین به آن‌ها ابلاغ شده «هیچ پرونده‌ای به این دادسرای ارجاع شده است.»

۲۰ تن از افرادی که در روز جهانی زن مقابل وزارت کار در تهران بازداشت شده بودند، از بازداشت موقت به زندان منتقل شده‌اند.

قرار بوده این افراد به قید وثیقه آزاد شوند ولی به دلیل تعطیلی روز جمعه، «نمی‌توانسته این امر صورت بگیرد.»

زنان بازداست شده به زنان قرچک ورامین و مردان بازداشت شده به زنان فشافویه منتقل شده‌اند.  علی‌رغم این که برای برخی بازداشت‌شدگان قرار بازداشت و وثیقه صادر شده بود اما کلیه بازداشت‌شدگان برای مدت سه روز به زندان‌های قرچک و فشافویه منتقل شده‌اند.

دو تن از خبرنگاران روزنامه شرق به نام‌های سودابه رخش و علی سالم در میان بازداشت شدگانی هستند که به زندان منتقل شده‌اند. مولود حاجی زاده هم روزنامه نگار دیگری است که روز پنجشنبه بازداشت شد و اکنون با قرار بازداشت به زندان منتقل شده است.

روزبه کردونی، رییس روابط عمومی وزارت کار، عصر پنجشنبه به خبرگزاری ایسنا گفته بود به دستور وزیر کار «بازداشت دو تن از خبرنگاران» در حال پیگیری است.

شمار بازداشت‌شدگان روز پنج‌شنبه بیش از ۸۰ نفر بوده است و بستگان برخی از آنها شامگاه پنجشنبه در برابر بازداشتگاه خیابان وزرای تهران تجمع کرده بودند. همان شب تعدادی از بازداشت شدگان آزاد شدند.

تجمع مزبور در مقابل وزارت کار برای «اعتراض به نابرابری، بی‌عدالتی و شرایط نامساعد زنان به ویژه در بازار کار» و اعلام نارضایتی و اعتراض «به وضعیت ناگوار زنان و پایمال شدن حقوق انسانی و اجتماعی‌شان» اعلام شده بود. فراخوان این تجمع در شبکه های اجتماعی منتشر شده بود.

بازجویی از شهردار به دلیل مراسم روز زن در برج میلاد

$
0
0

زیتون– عباس جعفری دولت‌آبادی٬ دادستان عمومی و انقلاب تهران خبر از احضار و تحقیق از شهردار به دلیل برگزاری مراسم روز زن در برج میلاد داد.

به گزارش میزان دادستان تهران در خصوص اقدامات دادسرا نسبت به «ساختارشکنی در مراسم روز زن در برج میلاد تهران» خبر از تشکیل پرونده در دادسرای تهران برای شهردار و دیگر عوامل داد.

به گفته دولت آبادی پس از نامه دادستان کل کشور و گزارش سرپرست دادسرای ارشاد، در این زمینه شهردار و دیگر عوامل این مراسم احضار شدند و حسب گزارش واصله، در روز جاری از شهردار تهران تحقیق به عمل آمده است.

هفته گذشته در برنامه‌ای به مناسبت تولد دختر پیامبر اسلام مراسمی در برج میلاد تهران برگزار شد. در بخشی از این مراسم کودکان به رقص سنتی پرداخته بودند.

پیشتر دادستان کل کشور رسما خواستار «تعقیب قضایی» مسئولان این مراسم شده بود.

خبرگزاری مهر روز چهارشنبه ۱۶ اسفندماه به نقل از روابط عمومی دادستانی کل ایران خبر داد که این پرونده به دادستان تهران محول شده است.

طبق حکم محمدجعفر منتظری، «مسببین» اعمال «خلاف عفت عمومی» در این مراسم که روز سه‌شنبه در برج میلاد تهران برگزار شد باید به‌سرعت «تحت تعقیب قضایی» قرار گیرند.

در گزارش خبرگزاری مهر، مراسم مذکور که با حضور محمدعلی نجفی، شهردار تهران، برگزار شد «خلاف هنجارها و عفت عمومی کشور» توصیف شده است.

شهردار تهران در واکنش به حملات رسانه‌های اصولگرا توئیت کرده بود: «اسلام دین عزا نیست، اسلام دین شادی، نشاط و زندگی است اما باید شئونات و چارچوب‌ها در شادی هم رعایت شود و این خود یک هنر است».

رقص در قفس

$
0
0

آن‌چنان هم چیز عجیب و غریبی نبود. در ۱۵ اسفندماه، همایش بانوان شاغل شهرداری تهران با حضور محمدعلی نجفی و برخی دیگر از مسئولین و مشاورین در برج میلاد برگزار و ویدئو رقص چند کودک مدرسه‌ای که هنوز بلوغ شرعی را رد نکرده بودند، در همه‌جا پخش شد.

جای تعجب ندارد اگر چنین موضوع ساده‌ای به سرعت به یک بحران درآید و خود نجفی که در آخر این برنامه برای کودکان کف می‌زند، مجبور شود از عدم رعایت شئونات اسلامی انتقاد کند. برخی او را مورد هجو و شکوه قرار دادند که چرا در این «جشن مبتذل» به صورت «ظریفی سالن همایش را ترک» نکرد. «خار» این برنامه آنقدر درد داشت که قوه قضائیه هم از پیگرد قانونی برگزارکنندگان برنامه و «پای‌کوبان» و هر آن‌کس دستی در این قضیه داشت خبر داد. افراطیون اسلامگرا هم این عمل را چون مصداق حی و زنده «تهاجم فرهنگی» و «اوباشی‌گری» می‌دانستند، قیل و قال راه انداختند و هوار کشیدند.

اما چرا چنین مسئله ساده و پیش‌پا افتاده‌ای به سرعت با برخوردهای سیاسی و قهری مواجهه می‌شود و در برابر جوشش‌های ساده تفریحی، احساس بی‌قدرتی می‌کنند؟ آن‌چنان که به نظر می‌رسد ساده‌باوری‌ست اگر آن را به پای مخالفت با شهردار اصلاح‌طلب حساب کنیم. تاریخ چهل ساله جمهوری اسلامی سرشار از برخوردهای امنیتی با شادی و سرورهای عرفی، پارتی‌های خصوصی و بدیهی‌ترین لذایذ و دل‌مشغولی‌های مردم در این کشور است؛ چون سر در نگرانی‌های عمیق ایدئولوژیک دارد، حتی با جمع‌شدن در گوشه و کنار خیابان یا قهوهخانه‌ها مخالفت می‌کند. آن‌جا که مردم می‌خواهند از محدودیت‌های سخت انضباطی و تعهدات هنجاری دولت اسلامی لحظه‌ای آسوده باشند و سبکی(منظور رهایی و آسودگی) را تجربه کنند با نظام خودکامه‌ای مواجه‌اند که خصوصی‌ترین جنبه‌های زندگیشان را زیر نظر دارد؛ چه زمانی‌که با نوارهای کاست، ویدئو و شطرنج مشکل داشتند و چه الان که با کنسرت‌های خوانندگان. چراکه تفریحات عادی هم، ارزش‌های اخلاقی اسلام‌گرا را سست می‌کند.

با این گفته‌ها بد نیست که نگرانی‌های ایدئولوژیک دولت جمهوری اسلامی را پیرامون «شادی» بررسی کنیم.

«توسل به ترور اراده انسان را درهم می‌شکند و قوه خلاقیت افراد را نابود می‌کند، چه برسد به این‌که اشتیاق و تمایلی برای آزادی باقی بگذارد»؛ هانا آرنت این جمله را در وصف نظام‌های تمامیت‌خواه گفته است؛ نظام‌هایی که با بهره‌گیری از نوعی ایدئولوژی قدرتمند به دنبال تغییر جنبه‌های بنیادین دولت، جامعه و اقتصاد است و در این راه از طیف گسترده سازمان‌ها، به همراه زور استفاده می‌کند. این نظام سیاسی چون تلاش دارد روح و تصویر فرد را مطابق قاب ایدئولوژیک خود بازسازی کند، به دنبال در دست گرفتن کل ساختار کشور و تغییر این ساختار در راستای اهداف ایدئولوژیک خود است و این سرشت جاه‌طلبانه خشونت را به ابزاری رسمی و ضروری تبدیل می‌کند؛ حال در هر سطح اعمال قدرت. پس تمامیت‌خواهی میسر نمی‌شود جز با وجود یک ایدوئولوژی تمامیت‌خواه.

کسانی‌که با رژیم‌های تمامیت‌خواه مخالفند، شناسایی و به شدت با آنها برخورد خواهد شد و از این طریق افرادی که نظم سیاسی موجود را به چالش می‌کشند به مجازات شدید تهدید می‌کنند که بازداشت‌های خودسرانه و بدون محاکمه، شکنجه و اعدام از نمونه‌های آن است.

در این‌گونه رژیم‌ها اقدامات مختلفی تحت عنوان «پاک‌سازی» و «انقلاب فرهنگی» و «محاکمه‌های نمایشی» انجام می‌شود که تاکتیک‌های مختلف کنترل سیاسی و جامعه‌پذیری رژیم است که با حربه‌های مختلف «پلیس مخفی(همان لباس شخصی‌های خودمان)» و یارگیری و نمونه‌های کورپراتیسم امروزی به نظارت شدید بر مردم می‌پردازد. با این شرح می‌توان شباهت‌های نظام‌های تمامیت‌خواه را با جمهوری اسلامی کندوکاش کرد. آیا شما هم متوجه قرینه‌گی این دو با هم شدید؟!

شادی در هر شکل و هیبت که نظم ایدئولوژیک و مذهبی دولت اسلامی ایران را برهم بزند با بدترین شیوه‌های بازدارندگی سیاسی-امنیتی روبرو خواهد شد. از رقص که بگذریم، با کنسرت و موسیقی و نقاشی هم سرناسازگاری دارند و با هر دودوزه بازی ورزش زنان را هم تحمل نمی‌کنند؛ چرا که اوقات فراغت و تفریح را با ترازوی اخلاق پرهیزگاری توزین خواهند کرد و تصویر عرفی از تفریح، مطابق قاب ایدئولوژیک آنان نیست. انسان ایده‌آل در عینک ایدولوژیک اسلامگرایان فردی است با خصایص: سنگینی و سر به زیری، خشن، درونی، مسلط به خود، فداکار و شخصیتی خارق‌العاده و غیر انعطاف‌پذیر در مقابل سرگرمی‌های دنیوی، تفریح و لذت‌های جوانی. این نظام ایدئولوژیک چون «مستی استعاری» را محترم میش‌شمارد آن را صرفاً در ارتباط با خدا می‌داند که فرد، سرگرمی جز نماز خواندن و مسجد رفتن ندارد. شاید به همین دلیل باشد که قامت و بلندای تقوا را ذوب‌شدن در حکومت مذهبی-روحانی می‌دانند و چون‌که گرایش به تجلیل از «مرگ با شکوه» را دارند، حماسه ۸ سال دفاع مقدس را شب و روز مرور می‌کنند.

شادی و تنوع به عنوان یک عمل رفتاری، نظام معنایی و معناسازی رژیم تمامیت‌خواه را مختل می‌کند که در این تعبیر مرجعیت اخلاقی-سیاسی با بحران مواجهه می‌شود و خشم و غصب حامیانش را در پی دارد؛ که در این حالت مردم از پارادایم دیکته شده خارج می‌شوند. با از دست رفتن «قدرت پارادایم»ی چه پیامی به بدنه رژیم اقتدارگرا می‌رسد؟ طبیعتاً هر چالش از بیرون یا گسست از درون به معنی به پرسش و تردید گرفتن کسانی است که در قدرت تشریف دارند! مردمی که از پارادایم رژیم به بیرون عزیمت می‌کنند، به دنبال اختیارکردن نوع دیگرِ زیستن هستند که قدرت‌مندان را بی‌قدرت می‌کند و این همان «پادفرهنگ»ی را به وجود می‌آورد که جریان رسمی اجتماعی را به چالش می‌گیرد (مانند ماجرای شیرین #دختران_خیابان_انقلاب).

رژیم تمامیت‌خواه هم با همان روش‌های کنترل اجتماعی که در بالا آوردیم، برخورد می‌کند، چراکه زور و تحجر ارزش‌های ذاتی و مرجح در برابر اقناع و گفتگو هستند و خلاصه اضطراب ناشی از گزینش نوع دیگر زیستن برای رژیم کنونی، «صرفاً بر سر این نیست که مردم از خدا غافل می‌شوند، بلکه ترس از این است که مردم از آنان روی برگردانند».

تقویم کشورمان هم شاهدی از تقدیس عزا بر شادی‌ست؛ یعنی برتری «مرگ بر زندگی». این روی‌کرد ایدئولوژیک دیگر نیازی به شرح و سخن‌پردازی ندارد و قرار نیست هزار کتاب و یادداشت پیرامون آن بنویسیم. ترجیح شعار «مرگ بر …» به جای «زنده باد …» حرف ما را تصدیق می‌کند. شادی‌هایی از قبیل: رقص، موسیقی، مهمانی و برگزاری‌های کنسرت را نمونه «شادی»های آمریکایی می‌دانند که نه صرفاً در نظم اسلامی-اخلاقی نظام اختلال ایجاد می‌کند بلکه محو هژمونی و قدرت رژیمی‌‌ست که رشته‌های خاص اقتدار اخلاقی-سیاسی مبتنی بر آن است و چون مشروعیت آنان به یک آموزه خاص نهفته است، تفریحات این‌چنینی به عنوان یک ضدارزش تلقی می‌شود. پس اختلال در چنین برنامه‌هایِ بیگانه با فرهنگ اسلامی، یک امر بدیهی است.

رژیمی که تمام هّم و غم را متوجه آن می‌کند که سوت و کف جای «الله‌اکبر» را نگیرد و «سوفیا لورن» جای حضرت فاطمه. محمدتقی مصباح یزدی اعلام کرد:«خطرناک‌ترین چیزی که انسان را تهدید می‌کند، این است که خدا را فراموش کند. به جای مسجد و عبادت‌گاه، مرکز فرهنگی ایجاد کند و به جای عبادت و استغاثه، به فیلم و هنر بپردازد». نشریه‌ای اسلامگرا هم نوشت:«دختران به طرز وقیحی در خیابان راه می‌روند. آن‌ها چه جوابی در برابر خون شهدا دارند؟ شرمم می‌آید از دیدن دخترانی که مانتوهای کوتاه می‌پوشند و از گروه‌های موسیقی در تهران که کار را به رقص کشانده‌اند». برای اسلام‌گرایان تندرو لذت واقعی، دلمشغولی‌های معنوی و شهادت به عنوان لذتهای پاک است و برای ترویج و تبلیغ آن نیازمند صرف بودجههای هنگفت و تاسیس نهادها و موسسات گوناگون به منظور ترویج اخلاق اسلامی-جهادی است. اگر روزی لیست کمک‌های میلیاردی و اهدایی فلان نهاد دولتی به حسینیه‌ها یا مداحانی خاص منتشر شد، تعجب نکنید! چراکه کارشان همین است.

ولی رژیم کنونی ایران بر خلاف دیگر کشورهایی اسلامی، راه سختی برای مبارزه با چالش شادی دارد، چون‌که از تجربه و مشغولیت‌های عرفی بیشتری برخوردار است. روند عرفی که در دهه ۱۹۷۰ به اوج خود رسید در سال آخر این دهه با انقلاب ۵۷ به تعبیری متوقف شد و با سپری کردن دوران جنگ ۸ ساله این روند جان تازه‌ای گرفت و هم‌اکنون چهار نعل می‌تازد. از همان سال اول انقلاب، رژیم منزه‌طلب اسلامی تلاش کرد تا صورتی محدود و کالایی شده از شادی و تفریح را روانه بازار جامعه کند. مهم‌ترین ویژگی آن باید هم مقوم نظام ایدئولوژیک باشد و هم کنترل اجتماعی را آسان کند. بنابراین یک نیاز طبیعی و اجتماعی به دغدغه مهم سیاسی و اولویت اول سیاست‌گذاری تبدیل شد. در نظر آنان شادی، سرگرمی و رقص یک عمل «شیطانی» است که نتیجه‌ای جز انحراف از ایمان را ندارد و زهد و عفت و حیا باید جای آن را بگیرد و به تبع، سینما و موسیقی بایکوت شد، خوانندگان نامی قبل از انقلاب مجبور به ترک کشور شدند، رستوران‌ها، کافه و قهوه‌خانه‌نا تعطیل شد، کلاس‌های آواز را پلمپ کردند، جلوی ورزش بانوان را گرفتند، در خیابان هر مردی که تک‌پوش به تن داشت با تیغ زدند، سرگرمی و تفریح را از دریای خزر جمع کردند، مغازه‌های فروش فیلم بسته شد و در یک کلام نوعی «جمهوری فضیلت» را تصور کردند که همه مشغول دعا، سجده و راز و نیازاند.

میخائیل باختین جشن‌های کارناوالی قرون وسطای متاخر را شورش مناسکی بر ضداقتدار و همه شکل و شمایل آن می‌داند. جنون و «شورش رقص» تمام سلسله مراتب قدرت را بهم می‌ریزد و اتوپیایی از آزادی را رسم می‌کند که لبخند و شیرینیِ زیستن جای «مرگ» را می‌گیرد. شاید همین امر تعبیرکننده وضعیت کنونی باشد که «رقص»، عنصر براندازانه و تمسخرکننده «شهادت‌طلبی» و فرهنگ جهادی است که ضداقتدارگرایی عمل می‌کند. رقص فرصتی است که مردم برای چند لحظه‌ای از کسالت، روزمرگی و ساختارهای چرت و متصلب خلاص شوند و «ناگهانی و رها» دنیای معنادار سنت‌گرایان و محافظه‌کاران مذهبی را بایگانی کنند. اما چرا رهاشدگی و لبخندهای بی‌ضرر یک زوج، عشق‌های کوچه پس کوچه‌ای دونفر، بیرون آمدن یک تار مو و پیروزی جمعی هواداران یک تیم بعد از پیروزی و رقص چند کودک خردسال، صورت ایدوئولوژیک این رژیم را عبوس و مضطرب می‌کند؟ مطمئنم آن‌چنان که آصف بیات می‌گوید: «شادی فراتر از مادیتش بر پارادایمی قدرتمند استوار است که می‌تواند با ایدئولوژی‌ها رقابت کند و آن را از بین ببرد».

هوای عفنِ بحران‌زی بودن

$
0
0

سخن آخر را اول بگویم. حدس و تحلیل من این است که جریانی قوی – که عِده و عُده‌ی رسانه‌ای، سیاسی، مالی و نظامی دارد – به جدیت تمام مشغول جویدن پایه‌های نظام سیاسی مستقر ایران است. این جریان بر اساس مشاهدات و تحلیل‌های من – تا جایی که شواهد اجازه می‌دهد – ظاهراً از خارج کشور هدایت نمی‌شود. تصور این‌که قاضی قوه‌ی قضاییه و دادستان تهران یا دادستان کل کشور اندک شائبه‌ای در هم‌سویی با منافع اسراییل یا آمریکا یا عربستان سعودی داشته باشند و نظام هم‌چنان آن‌ها را تحمل کند تصور هول‌آور و البته طنزآمیزی است. لذا به سرعت باید این تصور را – هر چند ممکن است صبغه‌ای ضعیف از واقعیت داشته باشد – منتفی دانست. نظام، نیازی به برانداز و اپوزیسیون ندارد به یک دلیل ساده که از زمان آن لحظه‌ی کانونی انقلاب ۵۷ تا امروز به درجات مختلفی کوشیده است خودش نقش مخالف خودش را بازی کند:‌ آن‌چه دشمن نکرد با خود کرد! در توضیح و تبیین این مدعا و در حاشیه‌ی قضایای اخیر، چند نکته را می‌توان ذکر کرد.

۱. نظام جمهوری اسلامی بی‌شک دشمن دارد. دشمنانی قوی که البته انگیزه دارند برای مخالفت با آن. دلایل‌شان خوب باشد یا بد و به حق باشد یا ناحق این واقعیت تغییری نمی‌کند که این دشمنان از همان زمان انقلاب ۵۷ لحظه‌ای برای سرنگون کردن این نظام نیاسوده‌اند. علل بسیاری در این وضعیت سهم داشته‌اند و سهم خود نظام در نفت پاشیدن به آتش این خصومت‌ها مطلقاً قابل اغماض نیست.

۲. این نظام در چهار دهه‌ی گذشته بارها از مردم ایران فرصت گرفته است:‌ فرصت معدلت‌ورزی. وقتی می‌گویم «مردم ایران» مرادم کسانی نیست که دل به این جناح یا آن طایفه‌ی سیاسی داده‌اند. وقتی می‌گویم مردم مرادم مطلق مردم است. مطلق مردم – یعنی آدمی و آدمی‌زاده‌ای که هنوز چشم بر آدمیت خویش نبسته است – آرزوها و آرمان‌ها و دغدغه‌هایی دارد که با هر انسان دیگری در هر جای دیگر این زمین کمابیش هم‌پوشانی دارد. همه نان می‌خواهند. همه آزادی می‌خواهند. همه عدالت می‌خواهند. در فقدان هر یک از این‌ها همه در هر جایی به یک اندازه رنج می‌برند. نان هر کس را بربایی بر تو خشم خواهد گرفت؛ ایرانی باشد یا نباشد و مسلمان باشد یا نباشد. و هکذا سایر موارد. مردم ایران این فرصت را بارها به حاکمان و نظام سیاسی‌شان داده‌اند در موقعیت‌های مختلف که: به جای مقدم داشتن سیاست‌ها و سلیقه‌ها و حتی حتی دین‌داری‌ها و تنسک و تشرع‌تان، کمی غم آدمی را بخورید. فلسفه‌ها و اندیشه‌ها و هوس‌های‌تان را – خوب باشند یا بد – بر خود آدمی مقدم مدارید. آن فرصت‌هایی که شاید به نگاه من نزدیک هستند همانا انتخاب خاتمی در دوم خرداد ۷۶ و خروش میرحسین موسوی در ۸۸ و دو بار انتخاب حسن روحانی در سال‌های اخیر است. نظام جمهوری اسلامی همه‌ی این فرصت‌ها را سوزانده است.

۳. شدت و بسامد در هم تنیدن بحران‌های مختلفی که واقعاً نظام به آن‌ها نیازی نداشته و ندارد و چیزی به نظام و رهبرش از بروز این‌ها افزوده یا کاسته نمی‌شده، گویای این است که نظام به سرعتی باورنکردنی از واقع‌نگری فاصله گرفته است و گرفتار توهم شده است. و اطلاق این صفت به «نظام» هوس‌ناکانه و از سر بی‌دقتی نیست. هر چند میان بعضی از عاملان و عالمان جمهوری اسلامی خردمندان و مدبرانی باشند و هستند که واقع‌نگرند و در خیالات سیر نمی‌کنند، واقعیت بدنه‌ی اصلی نظام و کلیت حاکمیت نشانی دیگری به مخاطب می‌دهد: چشم بهبود از ما مدارید؛ ما همین‌ایم که هستیم و همین هم خواهیم بود!

۴. زلزله‌ی اخیر خبر از وجود گسل فعالی در جامعه داد: مردم به هر کسی اعتماد داشتند جز حاکمیت. این نشانه و بحران اول. شورشی را که علم الهدی و من تبع (یعنی بازندگان انتخابات اخیر) جرقه زدند تبدیل به موجی از اعتراض گسترده شد. اعتراض معیشتی به سرعت به سوی اعتراض به کل نظام حرکت کرد تا جایی که جوانی که حتی محمدرضا پهلوی را نیازموده، خام‌اندیشانه آرزومند رضاشاه شد. این نشانه و بحران دوم. درویشان همیشه آماج خرقه‌درانی متشرعان بوده‌اند در عین بی‌آزاری‌شان. اما این درویشان خاص – درویشان گنابادی – دست بر قضا در زمره‌ی آن درویشانی هستند که از حیث عقیده و روش به طایفه‌ی متشرع شیعه‌ی اثنی‌عشری مقیم ایران بسیار نزدیک‌اند. سیخ و سقلمه‌ زدن به آنان – حتی اگر تصور کنیم عقیده‌شان باطل یا غلط یا انحرافی باشد – نشانه‌ی تدبیر نیست بلکه حکایت از وجود دوستانی نادان دارد که همیشه و همواره در نظام جمهوری اسلامی از قید عقوبت جسته‌اند و می‌جهند. ادامه‌ی قصه‌ی درویشان و قتل‌هایی که رخ داد ادامه‌ و نتیجه‌ی طبیعی کژروی‌هایی است که رأس نظام باید این خطا را به عاملان‌اش تذکر می‌داد که نداد. قتل کاووس سیدامامی در حبس نشان از بازتولید بحران دیگری می‌داد که در قتل‌های زنجیره‌ای رخ نموده بود. باز هم نظام در رسیدگی به حق و عدالت در قصه قصور کرد، حتی بر حسب همان معیارهای مقبول خودش. دختران انقلاب و روسری برداشتن زنانی که از دخالت‌های مکرر و مستمر حکومت در همه‌ی شؤون زندگی‌شان به تنگ آمده‌اند بحرانی دیگر شد و هنوز این بحران پایان نیافته است. دخترکان رقصنده در مراسمی که همه چیزش مهر فرهنگ بر خود دارد البته باعث قوی شدن رگ گردن متشرعان متنسک (همان‌ها که مصداق «قطع ظهری اثنان» هستند) شد. نتیجه این شده که دستگاه قضایی بدون فوت وقت شهردار تهران را احضار کرد و خط و نشان‌ها کشیده شد. این سرعت عمل در رسیدگی به هر چه از رقبای‌شان سر می‌زند و تعلل و قصور بلکه غبارآلود کردن هر چه از خودشان سر می‌زند، حکایت از اصل بحران دارد: ویران شدن اساس و بنیان عدالت.

۵. می‌رسیم به ماجرای حمله‌ی پیروان یا مریدان سید صادق شیرازی به سفارت ایران در لندن. کل ماجرا خامی است و تندخویی و تنگ‌نظری (این را بر حسب شعارهایی که حمله‌کنندگان داده‌اند می‌شود به سرعت فهمید). می‌شود و باید رفتار اینان را بر حسب قوانین بین‌الملل و قوانین بریتانیا به سرعت محکوم کرد و به آن‌ها در حد و اندازه‌ی خودشان رسیدگی کرد. اما این پرسش پرسش بسیار مهمی است که در یک دهه‌ی گذشته در ایران کسانی که دست بر قضا صدای بخش‌هایی مهم و قدرت‌مند از حاکمیت سیاسی ایران‌اند به سفارت‌های عربستان سعودی و انگلستان حمله کردند و بحران‌هایی درازدامن را رقم زدند و هنوز که هنوز است ایران از صدمه‌ی این حماقت‌ها قد راست نکرده است. انصاف بدهید که در چنین وضعیتی دفاع کردن از جمهوری اسلامی کار دشواری است ولو حفظ حریم هر سفارت‌خانه‌ای از ایران بنا به قانون وظیفه‌ی کشور میزبان باشد. سخن این است: دستگاه قضای ایران که از هر چیزی ولو به گفته‌ی خودشان «حقیر» برمی‌آشوبد، چرا این همه سال تکلیف کسانی که تمام حیثیت سیاسی ایران را به مخاطره انداخته‌اند نامعلوم گذاشته و هنوز مشخص نیست آمران و عاملان دقیقاً چه کرده‌اند و اکنون کجا هستند؟

این مقدمات کمابیش بدیهی را که اکنون همه بدان‌ها علم دارند از این جهت گفتم که نظام آگاهانه می‌کوشد خودش پایه‌‌های خودش را ویران کند. سید محمد خاتمی یک پایه‌ی محکم این نظام بود و هست. نظام در تخریب و ویران کردن او از هیچ کوششی فروگذار نکرده است. حسن روحانی نیز. او شاید در وضعیت تاریک پس از احمدی‌نژاد مهم‌ترین بخت قد راست کردن جمهوری اسلامی از سیلاب هول‌ناک بحران‌ها بود و هم‌چنان شاید باشد. اما نظام آگاهانه در کارشکنی و تخریب یکایک اقدامات او قدم بر می‌دارد. سؤال این است که اگر این‌ها تعلقی به نظام ندارند چرا خودتان و مردم را به بیراهه می‌‌کشانید؟ فضای کشور را یکسره ببندید و صندوق رأی را تعطیل کنید! خاطر همه آسوده خواهد شد. اما کار از این حرف‌ها گذشته است دیگر. رخنه‌ای که در اعتماد مردم به حاکمیت افتاده است دیگر به این سادگی‌ها پر نخواهد شد. مختصر قصه این است: نظام گویی عزمی جدی دارد برای سرنگون کردن روحانی. به عبارت دیگر گویی خودش قصد به دره افکندن خودش را دارد. نظام جمهوری اسلامی پس از چهار دهه نیاز به هیچ دشمن خارجی ندارد. دشمن خارجی حالا در میان این سیل بی‌تدبیری و این همه تباهی و فساد کافی است تلنگری بزند. مسؤول اثر گذاردن آن تلنگر، بی‌شک دست خارجی نیست. مسؤول اصلی بی‌تدبیر و استکبار داخلی است.

هنوز هم این سخنان میرحسین موسوی در بیانیه‌ی نهم چراغ راه اصلاح و بازگشت و بازسازی این نظام است. اگر خردی باقی باشد:
«به صداقت بازگردیم. چگونه از مردم می‌خواهیم ایمان‌های مذهبی‌شان را سرمایه اعتماد به ما قرار دهند در حالی که صراحتا به آنان دروغ گفته می‌شود؟ به خرد بازگردیم. کشوری به عظمت ایران را، با آرمان‌هایی به بزرگی اهداف انقلاب اسلامی و با دشمنانی به آن سرسختی و کینه‌توزی که می‌شناسیم با دور ریختن سی سال تجربه مدیریتی و انکار ضرورت برنامه‌ریزی و تصمیمات خلق‌الساعه فردی اداره نمی‌‌توان کرد. به قانون بازگردیم؛ به قانون اساسی، این بزرگترین میثاق ملت. به قوانینی که خود وضع کرده‌ایم پایبند بمانیم و آنها را اجرا کنیم. بدون این کار سنگ روی سنگ بند نخواهد ماند. مردم به حکومتی اعتماد می‌کنند که آنان را محرم بداند. چرا باید مهم‌ترین مسائل مملکت از مردم پنهان باشد؟ محرم دانستن ملت و شفافیت اطلاعات اولین قدم در راه مبارزه با فساد است، حال آن که مردم ما حتی به اندازه خواندن خبرهای چند روزنامه محرم دانسته نمی‌شوند. به مردم بازگردیم. چرا هر گره سهلی را با دندان‌های امنیتی باز می‌کنیم؟ چرا به کوچکترین بهانه،‌ هرکسی را از دایره خود‌ی‌های‌مان دور می‌کنیم؟ این یکی بیش از اندازه جوان است، آن یکی بیش‌ از اندازه هنرمند است، آن یکی روشنفکر است، این یکی با ما اختلاف سلیقه دارد، آن یکی دانشجوست، این یکی از کار ما ایراد می‌گیرد، آن یکی به گروه ما تعلق ندارد، این یکی قدش بلند است، آن یکی خیلی شیک‌پوش است. آن‌قدر از دور خود می‌رانیم تا این که تنها می‌مانیم. این شیوه انقلاب اسلامی نیست، و شیوه اسلامی نیست که آغوشش را به روی همه باز می‌کند و به صرف شهادت زبانی، انسان‌ها را در دایرۀ خود می‌آورد».

کاش یکی از بالاترین سطوح مسؤولیت نظام به خون‌خواهی کاووس سیدامامی برخیزد (حتی اگر جاسوس بوده باشد) و بگوید که واقعیت قصه هر چه بوده، راه رسیدگی به هیچ جرمی این نیست. کاش یکی جسارت کند و بگوید این خیانت خود نظام به خودش است. کاش دردمندی بگوید که امام جمعه‌ی مشهد یکی از بزرگ‌ترین تهدیدهای امنیتی علیه نظام است. و هزاران کاش دیگر. البته نظام اگر این‌ها را جدی می‌گرفت و تهدید می‌دانست و در آن‌ها به دیده‌ی تحقیر و بی‌اهمیت بودن نمی‌نگریست، ابعاد بحران به این‌جا نمی‌رسید که هیچ خردمندی نتواند از این وضعیت دفاع کند. کاش این سخنان دردمندانه و برادرانه‌ی میرحسین موسوی برای بار آخر هم که شده تکانی به وجدان‌های خفته بدهد:
«برادران ما! اگر از هزینه‌های سنگین و عملیات عظیم خود نتیجه نمی‌گیرید شاید صحنه درگیری را اشتباه گرفته‌اید؛ در خیابان با سایه‌ها می‌جنگید حال آن که در میدان وجدان‌های مردم خاکریزهایتان پی‌درپی در حال سقوط است».

نماد جمهوری اسلامی بر سر چوب

$
0
0

زیتون ـ مهسا محمدی: در خرداد ماه سال ۹۴ ، در یکی از مقاطعی که بحث بر سر حجاب اجباری بالا گرفته بود، آیت‌الله سبحانی یک از مراجع قم در ملاقات با فرمانده نیروی انتظامی گفته بود:« حجاب نماد جمهوری اسلامی است؛ بدحجابان به نظام دهن‌کجی می‌کنند در حالی که رباخواران کاری به نظام ندارند و برای کسب سود بیشتر در پستوها ربا می‌خورند. این بدحجابان هستند که به نظام دهن‌کجی می‌کنند و اعمال بدحجابان از رباخواران بدتر است.»

تک‌تک جملات این مرجع تقلید را می‌توان چکیده‌ای از سیاست‌های نظام جمهوری اسلامی در برابر مطالبه آزادی‌های اجتماعی و از جمله حجاب اختیاری در ایران دانست.

هر چند رهبر جمهوری اسلامی نتیجه اعتراضات اخیر به حجاب اجباری را «کوچک و حقیر» خوانده است اما نفس اظهارنظر او در این باره نشان از تاثیر و اهمیت این جریان دارد.

هفته گذشته عباس جعفری‌ دولت‌آبادی، ‌دادستان عمومی و انقلاب تهران اعلام کرد که یکی از دختران خیابان انقلاب به اتهام «تشویق مردم به فساد از طریق کشف حجاب در مرئی و منظر عام» و «تظاهر به عمل حرام» و «ظاهر شدن در اماکن عمومی بدون حجاب شرعی» به ۲۴ ماه حبس تعزیری محکوم شده است.

دولت‌آبادی همچنین از تعلیق ۲۱ ماه از این مجازات برای مدت پنج سال، شاکی بود و گفت: «تعلیق حکم دادگاه در امور منافی عفت برخلاف بند پ ماده ۴۷ قانون مجازات اسلامی است.»

دادستان تهران در مورد پرونده وضعیت اولین متهمی که از بابت «تجاهر به کشف حجاب» بازداشت شد توضیح داد: «حسب اعلام پزشکی قانونی، نامبرده نیازمند درمان دارویی طولانی مدت تحت نظر روانپزشک می‌باشد.»

در روزهای بعد مشخص شد که حکم ۲۴ ماهه مربوط به نرگس حسینی است.

نرگس حسینی پس از آزادی

این احکام در حالی برای دختران معترض به حجاب اجباری صادر شده است که بر اساس قانون مجازات اسلامی جدید و براساس تبصره ماده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند به حبس از ۱۰ روز تا ۲ ماه یا جزای نقدی ۵۰ تا ۵۰۰ هزار ریال محکوم خواهند شد.

«اجباری حتی برای زن‎های مسلمان هم نیست، چه اجباری؟»

می‌توان گفت که اولین اصطکاک میان جمهوری اسلامی و زنان خواهان حجاب اختیاری بعد از سخنرانی شانزدهم اسفند ۱۳۵۷، آیت الله خمینی در جمع طلاب قم اتفاق افتاد که گفته بود: «زنان اسلامی باید با حجاب اسلامی بیرون بیایند. نه این‌که خودشان را بزک کنند… به من گزارش داده‌اند که در وزارت‌خانه‌های ما زن‌ها لخت هستند و این خلاف شرع است. زن‌ها می‌توانند در کارهای اجتماعی شرکت کنند ولی با حجاب اسلامی.»

از «یا روسری یا توسری» تا دختران خیابان انقلاب

بار دیگر تجمع اعتراضی زنان پس از ۱۱ سال

این سخنان از سوی رهبری که به تازگی از فرانسه رسیده بود و با وعده عدالت و برابری و آزادی در بین همه اقشار محبوبیت کسب کرده بود با واکنش و اعتراض زنان مخالف حجاب اجباری مواجه شد و این مخالفت تبدیل به تیتر یک روزنامه‌های آن زمان شد.

زنان بی‌حجاب ابتدا از سواحل و بعد از آن از ادارات و به مرور از خیابان‌ها بیرون رانده شدند و حجاب تبدیل به یکی از سمبل‎ها و هویت جمهوری اسلامی شد و همانی شد که از «رباخواری بدتر است».

دعوای موافقان و مخالفان حجاب بالا گرفت و شعار معروف «یا روسری، یا توسری» از همان مقطع تبدیل به شعار و روش عمل موافقان حجاب اجباری شد.

در همان روزهای ابتدایی با بالا گرفتن درگیری‌ها در فضای ملتهب ابتدای انقلاب شهاب‌الدین اشراقی، داماد رهبر سابق جمهوری اسلامی سعی کرد برای تلطیف فضا مواضع آیت الله خمینی را تشریح و بازتعریف کند و در مصاحبه ای با رادیو گفت: «من فکر می‌کنم این کار صحیح نباشد که عده‌ای بخواهند با تندروی و شدت عمل جلوی خانم‎ها را بگیرند. باید حجاب رعایت شود و قوانین اسلامی مو به مو اجرا گردند و در همه مؤسسات و ادارات و مدارس و دانشگاه‎ها به این موضوع توجه شود. اما حجاب، باید در نظر داشت که به معنی چادر نیست. همان‎قدر که موها و اندام خانم‎ها پوشانده شود و لباس آبرومند باشد، حالا به هر شکلی، مهم نیست… اگر خانم‎های اقلیت‎های مذهبی هم رعایت حجاب اسلامی را بکنند چه بهتر.» (کیهان ۱۷ اسفند ۱۳۵۷)

در این مواضع چنان‌چه پیداست تلاش می‌شود که در عین تاکید بر حجاب رنگ و بوی اجبار از این فرمان برداشته شود.

با این وجود، درگیری‌ها ادامه پیدا کرد به‌طوری که کار به جایی رسید که آیت‌الله طالقانی هم به آن واکنش نشان داده و اعلام کرد که «در مورد حجاب، اجبار در کار نیست».

در مصاحبه این روحانی محبوب تلاش وی برای پیدا کردن راه میانه‌ای که در آن هم خشونت‌ها کنترل شود و هم تندروها تا حدی راضی شوند مشهود است او گفت:«… هو و جنجال راه نیندازند…همه حقوق حقه زنان در اسلام و در محیط جمهوری اسلامی محفوظ خواهد ماند …اگر آن‎هایی هم که می‎خواهند موی‎شان خراب نشود، اگر روی مویشان روسری بیندازند، بهتر است و بیشتر محفوظ می‌ماند… منظور امام و علما این نیست که زن خانه‎نشین باشد. اجباری حتی برای زن‎های مسلمان هم نیست. چه اجباری؟ حضرت آیت‎الله خمینی نصیحتی کردند مانند پدری که به فرزندش نصیحت می‎کند، راهنمایی‎اش می‌کند که شما این‎جور باشید به این سبک باشید…»

روز ۲۱ اسفند رهبر جمهوری اسلامی نیز، موضع‎گیری آیت‎الله طالقانی در مورد حجاب را تأیید کرد و تظاهرات زنان معترض بعد از آن متوقف شد و اعلام کردند که به خواسته خود یعنی غیر اجباری بودن حجاب رسیده‎اند.

«اسلام پوستشان را می‌کند»

اما این آرامش موقت دیری نپایید و با سخنرانی آیت‌الله خمینی درباره وضعیت سواحل شمالی کشور در ۱۱ تیرماه ۱۳۵۸ موج جدیدی از برخوردها و محدودیت‌ها بر سر حجاب زنان آغاز شد که می‌توان گفت تا به امروز نیز ادامه یافت. او گفته بود:«… اسلام نمى‏ گذارد که لخت بروند توى این دریاها شنا کنند. پوست‎شان را مى‏ کند!… دولت [به‏] طورى که وزیر کشور گفتند، گفتند ما جلویش را گرفتیم. اگر نگیرند، مردم مى‏گیرند. .. ما تا زنده هستیم، نمى‏گذاریم این آزادی‎هایى که آن‎ها مى‏خواهند، تا آن اندازه‏اى که مى‏توانیم، آن آزادی‌ها تحقق پیدا کند.» (صحیفه نور)

بعد از ان که رهبر جمهوری اسلامی رسما اعلام کرد که «اسلام پوست‌شان را می‌کند» هزینه بی‌حجابی به شکل بی‌سابقه ای در ایران افزایش یافت. دیگر صحبت از نصیحت پدارنه و ترجیح حجاب بدون اجبار به آن نبود.

بعد از آن که رهبر جمهوری اسلامی رسما اعلام کرد که «اسلام پوست‌شان را می‌کند» هزینه بی‌حجابی به شکل بی‌سابقه ای در ایران افزایش یافت. دیگر صحبت از نصیحت پدارنه و ترجیح حجاب بدون اجبار به آن نبود.

زنان بی‌حجاب ابتدا از سواحل و بعد از آن از ادارات و به مرور از خیابان‌ها بیرون رانده شدند و حجاب تبدیل به یکی از سمبل‎ها و هویت جمهوری اسلامی شد و همانی شد که از «رباخواری بدتر است».

حاکمیت سعی کرد در فضای انقلابی آن سال‌ها با تعریف افراد بی‌حجاب به عنوان نماینده نظامی که به‌تازگی ساقط شده بود همراهی و تایید تلویحی جامعه را برای پی‌برد این هدف به دست بیاورد و در جایی که موفق به دریافت این همدلی نمی‎شد از زور استفاده می‌کرد. تا اینکه سرانجام آن را تبدیل به قانون کرده و بحث را به برخورد قضایی کشاند.

در آبان ماه سال ۶۲ ، که دیگر عملا با توسل به زور و بهره‌گیری از فضای انقلاب و جنگ، مخالفان حجاب اجباری از عرصه عمومی حذف شده بودند، قانون مجازات اسلامی به تصویب رسید و بر اساس آن، حضور بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی به تعزیر تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم م‌شوند. گشت‌های جندالله و نیروهای ویژه مبارزه با منکرات هم درهمان دوران برای مبارزه با «بدحجابی» تشکیل شد.

حالا دیگر«بی‌حجابی» در سطح جامعه به چشم نمی‌خورد و حاکمیت در حال مبارزه با «بدحجابی» بود که تبدیل به یکی از نمادهای مقاومت مدنی زنان در برابر این محدودیت‌ها شد.

در سال‌های بعد از آن طرح‌های مختلفی برای مبارزه با بدحجابی ارائه و اجرا شد. در اردیبهشت ۱۳۶۶ طرحی برای مبارزه با بدحجابی معرفی شد که بر اساس آن وزارت کشور مانع استفاده افراد «بدحجاب» از کلیه امکانات دولتی و عمومی می‌شد.

در فروردین ۱۳۶۸ هم شورای‌عالی قضایی خواستار برخورد فعال نیروی اجرایی و انتظامی با بدحجابی شد و در آذر ۱۳۶۸ از سوی قوه قضاییه اعلام شد که دادگاه‌ها با بدحجابی برخورد قاطع خواهند کرد.

تا سال ۱۳۷۵ و با وجود اجرای همه این طرح‎ها هم‌چنان مسئولان از کم و کیف حجاب اعمال شده در جامعه راضی نبودند. در سال ۷۶ با بر سر کار آمدن دولت اصلاحات و بازتر شدن فضای جامعه جنبش‎های زنان نیز در مبارزه با حجاب اجباری شکل جدیتری به خودش گرفت.

تا پایان دوره اصلاحات اقدام عملی قابل توجهی در برخورد با بدحجابی صورت نگرفت و از سوی دیگر تفاوت معناداری نیز در وضعیت زنان به وجود نیامد به غیر از اینکه حجاب لااقل به شکل عرفی آن از آن شکل سفت و سخت سال‌های اول بعد از انقلاب به درآمده بود و به قولی به «شل حجابی» رسید.

در طی سالیان بعد ازاردیبهشت ۱۳۸۶ گشت‌های ارشاد دوباره شروع به کار کرد که از آن زمان تابه‌حال هم‌چنان تلاش برای نگاه‌داشتن حجاب بر سر زنان با سیاست‌های مختلف از اهدای گل گرفته تا بازداشت و تهدید و زندان و ادامه دارد.

حال در طی روزهای اخیر و بعد از ظهور جنبشی تازه در مبارزه با حجاب اجباری در ایران با عنوان «دختران خیابان انقلاب»، به نظر می‌رسد فصلی نو از این مبارزه فرسایشی در ایران آغاز شده است.

حرکتی که حتی آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران را نیز به واکنش واداشت. هر چند رهبر جمهوری اسلامی نتیجه اعتراضات اخیر به حجاب اجباری را «کوچک و حقیر» خوانده است اما نفس اظهار نظر رهبر جمهوری اسلامی در این‌باره نشان از تاثیر و اهمیت این جریان دارد.

رهبر جمهوری اسلامی تاکید دارد که آن‌چه او را در این باره حساس کرده است «طرح مسئله حجاب اجباری از دهان برخی خواص است.» خواصی که به گفته وی عده‌ای «روزنامه‌نگار، روشنفکرنما و آخوند» هستند که نشان از نگرانی رهبر ایران درباره بر سر چوب شدن این «‌نماد جمهوری اسلامی» به تعبیر آیت‌الله سبحانی دارد.

🍃زنده|سقوط یک جت شخصی حوالی شهرکرد

$
0
0


مهدی جهانگیری با تودیع وثیقه آزاد شد

دادستان تهران اعلام کرد: مهدی جهانگیری با تودیع وثیقه آزاد شد.

Risultati immagini per ‫مهدی جهانگیری‬‎

جعفری دولت آبادی با اعلام خبر آزادی مهدی جهانگیری، برادر معاون اول رییس‌جمهور گفت که تحقیقات درخصوص پرونده وی همچنان ادامه دارد و نامبرده هفته گذشته با تودیع وثیقه آزاد شده است./ایسنا



قول مساعدت لاریجانی برای پیگیری وضعیت زنان بازداشت‌شده روز زن

نایب رییس نخست فراکسیون زنان از حضور رییس مجلس در جلسه امروز این فراکسیون خبر داد و گفت: موضوع بازداشت زنان و فعالان مدنی در جریان تجمع روز زن که مقابل وزارت کار انجام شده بود، در این جلسه مطرح شد و آقای لاریجانی نیز قول مساعدت داده و گفتند که موضوع را پیگیری می‌کنند.


سقوط یک جت شخصی حوالی شهرکرد

ایلنا خبر داد که جت شخصی ترکیه‌ای در حوالی شهرکرد از رادار خارج شد. سخنگوی سازمان هوپیمایی کشوری با تایید خبر سقوط یک هواپیمای جت شخصی از پیگیری موضوع در سازمان هواپیمایی خبر داد.

Risultati immagini per ‫سقوط یک جت شخصی حوالی شهرکرد‬‎

تعداد سرنشینان هواپیما هنوز مشخص نیست و سخنگوی سازمان اورژانس کشور از اعزام پنج ۱دستگاه آمبولانس به محل حادثه خبر داد و تاکید کرد: هواپیما همچنان در حال سوختن است.


محمد ثلاث: ناجا باید نظم را برقرار کند نه اینکه ما را با باتوم بزند

محمد ثلاث راننده اتوبوس خیابان پاسداران در جلسه دادگاه علنی خود گفت:ناجا باید نظم را برقرار کند نه اینکه ما را با باتوم بزند

او در دفاع از خود خطاب به قاضی و دادگاه گفت‌:من هیچ کدام از اتهامات انتسابی را قبول ندارم. نیروی انتظامی باید نظم را برقرار کند نه به کسانی که ذکر الله می‌گویند با باتوم ضربه بزند.

این درویش گنابادی افزود: زمانی که اولین ضربه را به من وارد کردند من عصبی شدم. من خودم فرزند دارم و این افراد فرقی با بچه‌های من ندارند. اما ایراد از نیروی انتظامی است که به آنها آموزش نداده چرا که تا به ما می‌رسند حمله می‌کنند.

نماینده دادستان در این دادگاه برای ثلاث درخواست اشد مجازات را کرده است./رویداد۲۴


 کناره‌گیری احمد جنتی از امامت جمعه تهران

احمد جنتی،‌دبیر شورای نگهبان و امام‌جمعه موقت تهران در نامه‌ای به رهبر جمهوری اسلامی با اشاره به «۲۵ سال امامت جمعه تهران و با تشکر از اعتماد و عنایات آیت‌الله خامنه‌ای در طول این مدت»، درخواست کناره‌گیری از امامت جمعه تهران را مطرح کرد.Risultati immagini per ‫کناره‌گیری احمد جنتی از امامت جمعه تهران‬‎

رهبر جمهوری اسلامی با این درخواست موافقت کرد.



مطهری: تجمع  زنان در روز زن مسالمت‌آمیز بود، نیازی به برخورد نبود

علی مطهری، نایب رئیس مجلس ایران با اشاره به تجمع زنان به مناسبت هشت مارس در مقابل وزارت کار گفت: این تجمع مسالمت آمیز بوده و نیازی به برخورد با تجمع کنندگان نبوده است.

مطهری اضافه کرد: «طبیعتا اگر دست به تخریب زده بودند موضوع فرق می‌کرد. اما اینطور که ما شنیدیم تجمع آرام بوده و خشونتی اتفاق نیفتاده است. با توجه به غیرخشونت‌آمیز بودن تجمع، موضوع را پیگیری می‌کنیم و از مسئولان مربوطه در این رابطه سوال خواهیم کرد.»/ایلنا


سفر لعیا جنیدی معاون حقوقی رئیس جمهور به شهر «سانتیاگو» و دیدار با خانم «باچلت» رئیس جمهور شیلی


رییسی: دو سال است که آستان قدس مالیات می‌دهد


نخستین جلسه محاکمه متهمان گلستان هفتم برگزار شد

نخستین جلسه محاکمه متهمان پرونده ناآرامی‌های گلستان هفتم، خیابان پاسداران امروز در تهران برگزار شد. در این جلسه متهم پرونده قتل سه مامور نیروی انتظامی در دادگاه حاضر شده است. رئیس پلیس تهران نیز در دادگاه کیفری یک استان تهران حضور دارد.Risultati immagini per ‫گلستان هفتم دراویش‬‎

در اواخر بهمن ماه  سالجاری در پی تجمع گروهی از دراویش گنابادی در گلستان هفتم خیابان پاسداران تهران این تجمع با حمله نیروهای انتظامی به خشونت کشیده شد.

در این درگیری میان دراویش گنابادی و نیروهای امنیتی سه مامور نیروی انتظامی و یک مامور بسیج کشته شدند. همچنین صدها نفر از دراویش گنابادی بازداشت شدند. از تعداد کشته شدگان دراویش اطلاع دقیقی در دست نیست/ تسنیم

 


خبرهای روز گذشته را از اینجا بخوانید

بازداشت‌شدگان روز زن به «اقدام علیه امنیت ملی» متهم شده‌اند

$
0
0

زیتون– دو تن از بازداشت‌شدگان تجمع ۱۷ اسفند ماه به مناسبت روز جهانی زن در تهران خبر داده‌اند که به «اقدام علیه امنیت ملی» متهم شده‌اند.

زهره‌ اسدپور و بنفشه جمالی در تماس با خانواده‌های خود اعلام کرده‌اند که در قرار صادره برای ایشان اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» قید شده است.

بازداشت‌شدگان همچنین گفته‌اند که به نیازهای اولیه دسترسی مناسبی ندارند.

غلامحسین اسماعیلی٬ رییس کل دادگستری استان تهران٬ امروز در رابطه با آخرین وضعیت تجمع‌کنندگان روز زن مقابل وزارت کار گفت: «در تجمعات روز پنجشنبه هم به لحاظ انجام برخی اقدامات هنجارشکنانه و مغایر قوانین به‌طور طبیعی تعدادی از افراد تحت تعقیب قرار گرفته و بازداشت شدند.»

به گفته رییس کل دادگستری استان تهران پرونده افراد دستگیر شده در مرحله رسیدگی قرار دارد.

کانال تلگرام «فراخوان تجمع هشت مارس» همچنین خبر داد که زهره اسدپور و بنفشه جمالی، دو تن از بازداشت‌شدگان، به خانواده‌هایشان گفته‌اند با وجود تعیین‌شدن وثیقه، همچنان در بازداشت به سر می‌برند.

بازداشت‌شدگان گفته‌اند «در سلول‌های جداگانه نگه‌داری می‌شوند» و به «شرایط نامناسب بازداشت از جمله عدم دسترسی به آب و وسایل بهداشتی» اعتراض کرده‌اند.

۲۰ تن از افرادی که در روز جهانی زن مقابل وزارت کار در تهران بازداشت شده بودند، از بازداشت موقت به زندان منتقل شده‌اند.

زنان بازداست شده به زنان قرچک ورامین و مردان بازداشت شده به زنان فشافویه منتقل شده‌اند.  علی‌رغم این که برای برخی بازداشت‌شدگان قرار بازداشت و وثیقه صادر شده بود اما کلیه بازداشت‌شدگان برای مدت سه روز به زندان‌های قرچک و فشافویه منتقل شده‌اند.

دو تن از خبرنگاران روزنامه شرق به نام‌های سودابه رخش و علی سالم در میان بازداشت شدگانی هستند که به زندان منتقل شده‌اند. مولود حاجی زاده هم روزنامه نگار دیگری است که روز پنجشنبه بازداشت شد و اکنون با قرار بازداشت به زندان منتقل شده است.

روزبه کردونی، رییس روابط عمومی وزارت کار، عصر پنجشنبه به خبرگزاری ایسنا گفته بود به دستور وزیر کار «بازداشت دو تن از خبرنگاران» در حال پیگیری است.

شمار بازداشت‌شدگان روز پنج‌شنبه بیش از ۸۰ نفر بوده است و بستگان برخی از آنها شامگاه پنجشنبه در برابر بازداشتگاه خیابان وزرای تهران تجمع کرده بودند. همان شب تعدادی از بازداشت شدگان آزاد شدند.

تجمع مزبور در مقابل وزارت کار برای «اعتراض به نابرابری، بی‌عدالتی و شرایط نامساعد زنان به ویژه در بازار کار» و اعلام نارضایتی و اعتراض «به وضعیت ناگوار زنان و پایمال شدن حقوق انسانی و اجتماعی‌شان» اعلام شده بود. فراخوان این تجمع در شبکه های اجتماعی منتشر شده بود.


محمد ثلاث: هیچکدام از اتهامات را نمی‌پذیرم

$
0
0

زیتون– اولین جلسه رسیدگی به پرونده درگیری‌های خیابان گلستان پاسداران و کشته شدن سه مأمور نیروی انتظامی در دادگاه کیفری تهران به صورت علنی برگزار شد؛ اما پخش تلویزیونی آن ناگهانی قطع شد. ادامه دادگاه فردا برگزار شود.

محمد ثلاث در این دادگاه با تاکید بر اینکه «نیروی انتظامی موظف است نظم را برقرار کند نه اینکه با چماق مردم را بزند» ادامه داد: «۱۷ جای شکسته روی سر من وجود دارد آنها اول چندین ضربه به من وارد کردند و باعث عصبانیت من شدند.»

اسفندماه امسال در جریان درگیری میان دراویش گنابادی و نیروی انتظامی در محدوده خیابان پاسداران تهران سه مامور پلیس کشته شدند.

در شب درگیری در ۳۰ بهمن ماه، یک اتوبوس به صف مأموران امنیتی حمله کرد.

در کیفرخواستی که امروز (یک شنبه)، محمد شهریاری، معاون دادستان و سرپرست دادسرای جنایی تهران خواند، محمدرضا ثلاث، یکی از دراویش گنابادی، به سه فقره قتل عمد متهم شد.

معاون دادستان مستندات دادگاه برای متهم کردن محمد ثلاث را «اعتراف‌» او اعلام کرد و گفت: «متهم در اعترافات خود در نزد بازپرس دادسرای جنایی به صراحت تهاجم عمدی با خودرو اتوبوس را پذیرفته و علت آن را عصبی بودن اعلام کرده است.»

محمد ثلاث اما در جریان دادگاه با تاکید بر اینکه «اتهامات انتسابی را قبول ندارم»٬‌ ادامه داد: «شب پیش از حادثه یکی از برادران ایمانی‌ام به نام نعمت الله ریاحی با من بود اما صبح فردا او را به اتهام دزدی خودروی پراید دستگیر کردند. چگونه ممکن است شخصی که سه هکتار باغ دارد، خودرو بدزدد.»

ثلاث در پاسخ به سوالی در خصوص علت حضورش در خیابان گلستان هفتم پاسدارن نیز گفت: «دادستان شعبه سوم حکم جلب بزرگ دراویش یعنی نورعلی تابنده را صادر کرده بود و قصد داشتند او را بازداشت کنند. دراویش من را از خود نمی‌دانند اما ما بزرگمان را دوست داریم و نمی‌خواستیم قاضی این حکم را بدهد.»

این درویش زندانی در ادامه افزود: «به من می‌گفتند به این فکر نمی‌کردی که با این کار چهار خانواده را داغدار کرده‌ای؟ اما من می‌گویم آیا من به این فکر کرده بودم که بعد از پایین آمدن از اتوبوس چه بلایی بر سر من می‌آید؟ مسلما نه. چون به شدت عصبی بودم و در آن لحظه اختیار در دست من نبود حتی جلوی پایم را نمی‌دیدم و از عصبانیت هیچ چیز نمی‌فهمیدم.»

 

نایب رییس مجلس: دلیل حمله به سفارت ایران در انگلیس بازداشت حسین شیرازی بود

$
0
0

زیتون– علی مطهری٬ نایب رییس مجلس٬ عامل اصلی حمله به سفارت ایران در انگلیس را بازداشت «سید حسین شیرازی» دانست.

مطهری در گفت‌وگو با خانه ملت، در ارزیابی علت حادثه حمله به سفارت ایران در انگلیس توضیح داد: «معتقدم بازداشت سید حسین شیرازی ضرورتی نداشت، ایشان در جایی درباره ولایت فقیه یک اظهارنظری کرده بود که مسئله خیلی مهمی نبود که بخواهند او را بازداشت کنند و اینها را تحریک کنند.»

 

مطهری تاکید کرد که به نظر من دادگاه ویژه روحانیت بی‌جهت این اقدام را انجام داد و اصلا ضرورتی نداشت.

جمعه بعد از ظهر حمید بعیدی‌نژاد، سفیر ایران در انگلیس، خبر از دستگیری مهاجمان به سفارت جمهوری اسلامی در لندن٬ داد.

به گفته او عده‌ای با پرچم «خادمین المهدی» به سفارت ایران در لندن حمله کردند.

حسین شیرازی٬ فرزند آیت‌الله صادق شیرازی چند روز پیش در ایران دستگیر شده بود. وب‌سایت شفقنا در گزارشی از این رخداد نوشت که مهاجمان «با عنوان حمایت از بیت آیت‌الله سید صادق شیرازی و اعتراض به دستگیری سید حسین شیرازی، فرزند وی» به ساختمان سفارت ایران حمله کرده‌اند.

سید صادق حسینی شیرازی، متولد سال ۱۳۲۰ در شهر کربلای عراق، از مراجع تقلید منتقد نظام جمهوری اسلامی شناخته می‌شود.

به گزارش وب‌سایت تابناک نیز «بعد از حمله به سفارت ایران در لندن احتمالا در برخی کشورهای عربی نظیر عراق و کویت، شاهد تحرکات مشابهی باشیم.»

حمید بعیدی نژاد سفیر ایران در لندن٬ عصر امروز در توئیتر خود نوشت؛ حسین مرعشی قزوینی از اصحاب جریان شیرازی ضمن وارد آوردن اتهاماتی علنی وی را به قتل در لندن تهدید کرده است.

 

کتابخانه و مدارسی برای تربیت روحانیون سیاسی

$
0
0

زیتون-حسام فریدنی: مهدی نصیری، سردبیر سابق روزنامه کیهان، اخیرا در مصاحبه‌ای از کتابخانه سیاسی حوزه علمیه قم به عنوان یکی از تجربه‌های موفق یاد کرده است؛ تجربه‌ای که البته به گفته او، دیگر تکرار نشده است.

کتابخانه‌ای که بر پایه تجربه‌ای مشابه از اقدامات محمد منتظری در سال ۴۸ و هم‌چنین دیدگاه ایدئولوژیک سال‌های پس از انقلاب ۵۷ تاسیس شده بود تا روحانیون تنها به موضوعات سنتی مشغول نباشند و از موضوعات سیاسی نیز اطلاع داشته باشند.

جعفر محمودی، سلمان صفوی، متقی سه عضو شورای کتابخانه سیاسی بودند. سلمان صفوی، برادر رحیم صفوی مدتی رئیس مرکز اسلامی لندن بود. متقی از روحانیون عضو دفتر آیت‌الله خمینی بود که سپس به دفتر آیت‌الله منتظری آمد و مسئول ملاقات‌های او بود.

بااین حال این موضوع یکی از اتهامات مطرح شده در کیفرخواست مهدی هاشمی بود و این کتابخانه و مدارس آیت‌الله منتظری تعطیل و متصدیان آن ها بازداشت شدند و حتی هنگام یورش ماموران به خانه جعفر محمودی، مسئول کتابخانه سیاسی، مادر او فوت کرد.

تربیت روحانیونی که علاوه بر اطلاعات دینی «آگاهی‌های» سیاسی داشته باشند،«ارائه تحلیل‌های جدید» از علوم سیاسی براساس «بینش اسلامی»،افزایش آگاهی سیاسی مردم و ارائه کمک‌های«تئوریک سیاسی به جنبش‌های آزادی‌بخش» در دیگر کشورهای اسلامی، از اهداف این کتابخانه بود.

در اساسنامه کتابخانه سیاسی نیز توجه زیادی به موضوع «جنبش‌های آزادی‌بخش اسلامی» در کشورهای دیگر شده و بر افزایش آگاهی‌های سیاسی برای مبارزه با «استعمار» تاکید شده بود.

چند اعدام و ۱۰۵ سال زندان؛قربانیان پرونده سید و حذف آیت‌الله

از معاون اولی و «سوتِ بلبلی» تا «پرده‌نشینی»

مجلس خبرگان چاره دیگری جز انتخاب آیت‌الله منتظری نداشت

در این اساسنامه اعلام شده که این کتابخانه ابتدا با چند هزار جلد کتابی که محمد منتظری که از کتابخانه سیاسی او در خارج از کشور باقی مانده تشکیل شده و پس از آن تعداد کتاب‌ها و جزوه‌های آن به بیش از ۵۰۰ هزار رسیده بود.

سلمان صفوی

یکی از ویژگی‌های این کتابخانه این بود که جزوات و کتاب‌های مربوط به گروه‌های سیاسی مخالف حکومت و بهائیان نیز در آن  وجود داشت.

تهیه بولتن و چیکده روزنامه‌ها و هم‌چنین آرشیو کتاب‌ها و مجلات و فیلم‌های سیاسی از جمله وظایفی بود که این کتابخانه برای خود در نظر گرفته بود.

این کتابخانه بالطبع ارتباط نزدیک با نهضت‌های آزادی بخش شعبات خارج از کشور نیز برای خود در نظر گرفته بود.

پیدا و پنهان مهدی هاشمی

متهمان و مطلعان یک ترور؛مهدی هاشمی،یا محمد عطریان فر و احمد سالک

واکنش‌ها به اتهام احمد علیه احمد

کتابخانه سیاسی دو هزار عضو داشت و علاوه بر امانت‌دادن کتاب به روحانیون، اقدام به برگزاری دوره‌های آموزشی برای آنان نیز می‌کرد و این دوره‌ها از مراحل ابتدایی تا عالی ادامه پیدا می‌کرد.

پس از دستگیری مهدی هاشمی، متصدیان کتابخانه سیاسی حوزه علمیه قم و مدارس آیت الله  منتظری بازداشت شدند و حتی هنگام یوروش ماموران به خانه جعفر محمودی، مسئول کتابخانه سیاسی، مادر او فوت کرد.

جعفر محمودی،سلمان صفوی، متقی سه عضو شورای کتابخانه سیاسی بودند. سلمان صفوی، برادر رحیم صفوی مدتی رئیس مرکز اسلامی لندن بود. متقی از روحانیون عضو دفتر آیت‌الله خمینی بود که سپس به دفتر آیت‌الله منتظری آمد و مسئول ملاقات‌های او بود.

در کتاب محمد محمدی ری‌شهری یکی از نکاتی که از آن‌ها ابراز نگرانی شده، «کادرسازی» در کتابخانه سیاسی بوده است. البته پیش از اینکه وزیر اطلاعات ایران از این عبارت استفاده کند، رادیو مجاهد، وابسته به سازمان مجاهدین خلق این عبارت را به کار برده و گفته بود که «شیخ منتظری» با این کتابخانه قصد کادرسازی برای جمهوری اسلامی را دارد.

موضوعی که شاید دلیل اصلی هراس آنان از مهدی هاشمی بود. مهدی هاشمی به جز ویژگی‌های اجرایی در موضوعات فکری دینی نیز صاحب‌نظر بود و نوشته‌هایی نیز در حوزه تفسیر قران دارد. او هم‌چنین پیش و پس از انقلاب اسلامی حدود ۱۷۰ سخنرانی در موضوعات دینی داشته است.

در دادگاه اما او عملا به صورت خلع لباس شده محاکمه شده تا هم سید بودن و هم لباس روحانیت او به نوعی جلب توجه نکند.

محمود صلواتی و آیت الله منتظری

یکی دیگر از مراکزی که مخالفان آیت‌الله منتظری از آن هراس داشتند، مدارس دینی تحت نظر او بود که با ساختاری جدید و تا حدودی متفاوت از ساختار سنتی حوزه های علمیه اداره می‌شد.

ایران‌گیت و حذف آیت‌الله در مصاحبه با ابوالحسن بنی‌صدر

قربانیان افشای معامله پنهانی

قهدریجان علیا علیه قهدریجان سفلی

«ضرورت ایجاد رشته‌های تخصصی در حوزه علمیه » و تربیت مدرس علوم دینی برای دانشگاه‌ها از جمله موضوعاتی بود که دراین مدارس پی‌گیری می‌شد.از جمله حسین راغفر دوره‌هایی را درباره موضوعات اقتصادی برای طلاب این مدارس برگزار کرده بود. آیت‌الله منتظری هم‌چنین با مهدی حائری که بعدها از جمله منتقدان جدی ولایت فقیه شد، خواسته بود که دوره‌های فلسفه جدید در این مدارس برگزار کند که به عمر این مدارس قد نداد.

در جزوه‌ای که سال ۶۴ درباره ایجاد رشته‌های تخصصی در مدارس آیت‌الله منتظری نوشته شده بود، تاکید شده بود که طلاب مدرسه تخصصی علوم اسلامی با استفاده از دوره‌های ویژه تابستانی تا پایان دوره کارآموزی تخصصی باید با دو زبان عربی و انگلیسی آشنا شوند.

در جزوه‌ای که سال ۶۴ درباره ایجاد رشته‌های تخصصی در این مدارس نوشته شده بود، تاکید شده بود که طلاب مدرسه تخصصی علوم اسلامی با استفاده از دوره‌های ویژه تابستانی تا پایان دوره کارآموزی تخصصی باید با دو زبان عربی و انگلیسی آشنا شوند.

رشته‌های تاریخ، فلسفه و اقتصاد نیز سه رشته‌ای بود که قرار بود علاوه بر دروس دینی در این مدارس تدریس شود.

علی‌اصغر کیمیایی و محمود صلواتی که از موسسان مدارس حوزه علمیه قم بودند، در مصاحبه‌ای با نشریه پایتخت کهن گفته‌اند که آیت‌الله منتظری از ایده مدارس جدید استقبال کرده و امکاناتی را در اختیار آنان قرار داده است.

به گفته آنان آیت‌الله علی مشکینی هم گفته است:«من هم همکاری می‌کنم و بخشی از هزینه را هم می‌دهم البته اصل هزینه به عهده آقای منتظری باشد من هم نمکی روی این آش شما می‌ریزم».

محمود صلواتی

مدارس امام باقر، امام صادق، رسول اکرم و بعثت چند مدرسه‌ای بودند که با ساختار جدید به وجود آمدند و از جمله شاگردان مشهور آن ها عمادالدین باقی و محمد اسفندیاری بودند. این مدارس حدود هزار و چهار صد طلبه داشتند.

پس از بازداشت مهدی هاشمی تعدادی از مدیران مدارس آیتالله منتظری نیز دستگیر شدند.

دست اندرکاران پرونده سید و حذف آیت‌الله

احمد خمینی به دنبال رهبری آینده بود

پس از دستگیری مدیران این مدارس و فضاسازی‌های رخ داده درباره این مدارس، آیت‌الله امینی از سوی آیت‌الله منتظری به عنوان مدیر مدارس منصوب شد. مدتی بعد آقای امینی همه این چهار مدرسه را به شورای مدیریت حوزه‌های علمیه واگذار کرد.

آیت‌الله امینی که بعدها مدیریت این مدارس را عهده‌دار شد، در کتاب خاطرات خود درباره روحانیون این مدارس گفته است: «۱- بسیار تیزهوش و اهل فکر و نظر بودند. ۲- از کارهای بعضی مسئولان نظام انتقاد می‌کردند. ۳- اهل منطق و بحث بودند. ۴- صریح‌اللهجه بودند و عقائد سیاسی خودشان را صریحا بیان می‌کردند. ۵- نسبت به آقای منتظری اظهار ارادت می‌کردند و او را مظلوم می‌پنداشتند. ۶- از بعضی کارهای مهدی هاشمی مانند قتل (مرحوم)شمس‌آبادی انتقاد می‌کردند. ۷- اصل نظام اسلامی را قبول داشتند ولی وقوع برخی کارها را خطا می‌دانستند. ۸- در ضمن درس طلبگی به برخی کارهای فرهنگی مانند مقاله‌نویسی، مطالعه کتاب‌های سیاسی و اجتماعی نیز اشتغال داشتند و به اصطلاح اهل مطالعه و قلم بودند».

پس از دستگیری مدیران این مدارس و فضاسازی‌های رخ داده درباره این مدارس آیت‌الله امینی از سوی آیت‌الله منتظری به عنوان مدیر مدارس منصوب شد. مدتی بعد آقای امینی همه این چهار مدرسه را به شورای مدیریت حوزه‌های علمیه واگذار کرد.

مدیریت این مدارس البته با شورای عالی مدیریت حوزه‌های علمیه قم که بیشتر چهره‌های سنتی نزدیک به آیت‌الله گلپایگانی بودند، نیز اختلافاتی داشتند.

فضاسازی‌های علیه این مدارس پس از بازداشت مهدی هاشمی در حالی بود که مهدی هاشمی در زمان تشکیل این مدارس عضو شورای فرماندهی سپاه بود و در قم حضور نداشت.

شورای عالی مدارسی که زیر نظر آیت‌الله منتظری اداره می‌شدند نیز از آیت‌الله دیباجی، محمود صلواتی، مدیر مدرسه رسول اکرم، ایوبی نجف‌آبادی، مدیر مدرسه امام صادق، مصطفی پاینده، محمود واحد و علی‌اصغر کیمیایی بودند و مهدی هاشمی در اداره این مدارش نقشی نداشت.

شاگردان این مدارس از نیروهای مشهور به انقلابی بودند و بیش از ۲۵۰ نفر از آنان در جنگ ایران و عراق کشته و یا مفقودالاثر شده بودند.

دختران خیابان انقلاب، و ظهور نسل جدید کنشگران اجتماعی

$
0
0

پیش از آغاز حرکت «دختران خیابان انقلاب»، شاید بسیاری از ما تصور نمی‌کردیم که نسل جدید زنان بتواند در چنین ابعادی جنبش زنان‌ را به تحرک وادارد و بار دیگر گفتمان حقوق برابر زنان را در افکار عمومی به شکلی گسترده مطرح سازد. ایجاد چنین موجی به این پرسش راه می‌برد که در زیر پوست شهر چه اتفاقی روی داده است؟ آیا این دختران جوان همان دخترانی هستند که ما آن‌ها را حاصل دوران سرکوب می‌دانستیم که با توجه به شرایط امنیتی پس از جنبش سبز، دیگر حاضر به پرداخت هزینه‌ی فعالیت‌های جمعی نیستند. آیا این‌ها همان دخترها هستند که وظایف حداقلی‌شان در یک انجمن یا حضور در جلسات را به خاطر هر کار کوچک فردی‌شان (مثل وقت آرایشگاه برای مونیکور ناخن) پشت گوش می‌انداختند و با نشناختن ویژگیهای کار جمعی، فعالیت جمعی و نهادی را اغلب مختل و گاه حتا به بن‌بست می‌کشاندند؟ آیا این دختران همان‌هایی هستند که فکر می‌کردیم می‌خواهند بدون طی‌کردن راه طولانی و مشقت‌بارِ ایجاد نهادها و تقویت جامعه مدنی، خیلی راحت و سریع به خواسته‌های‌شان برسند؟ آیا همان‌هایی هستند که تصور می‌کردیم «فردیت» ‌شان چنان شکل گرفته که گاه به نظر میرسد هر آن‌چه را نفع شخصی می‌دانند «حق زنان» تلقی می‌کنند؟ این دختران آیا همان نسلی هستند که به قول شهلا شرکت: «در هجوم محرک‌های زمان خود نه انگیزه‌ی نسل پیشین را دارند و نه حرف و هدفی مشترک با آن‌ها… شماری از جوانان بی‌انگیزه با پرسش‌ها و خواهش‌های بی‌شمار…»؟ آیا آن‌ها همان نسلی هستند که «که هر روز ساعت‌هایی از زندگی را به گشت و گذار در پیام‌های سطحی می‌گذرانند اما اوراق نشریه‌ای جدید برای‌شان کسالت‌آور است»؟ (۱)
گرچه می‌توان فهرست این گلایه‌ها را که معمولاً هر نسلی با نسل پس از خود دارد، به همین ترتیب ادامه داد، اما ذکر همین چند مورد شاید کافی‌ باشد که ما نسل پیش‌تر، از خودمان بپرسیم چه‌طور شد از این نسل جوان، حرکت نوپدید دختران خیابان انقلاب سر برآورد؟ آیا ما در موردشان اشتباه می‌کردیم، یا آن‌ها پرورده شرایطی دیگرگونه‌اند و در نتیجه، انگیزه‌ها و روش‌های مبارزاتی‌شان با انگیزه‌ها و منش و روش و ارزش‌های ما متفاوت است؟

ظهور نسل جدید کنشگران زن
واقعیت این است که اگر منصفانه و عمیق‌تر بنگریم نسل جدید زنان با مختصاتی متفاوت از ما رشد کرده‌ و کنش‌هایش را نیز متناسب با آن سازمان داده است. ظهور گوشی‌های هوشمند، شبکه‌های اجتماعی را به همراه اینترنت در یک موبایل کوچک دستی، در اختیار همگان قرار داده و در دنیای «جهانیشده» به طرفهالعینی او را در هر مکانی که زندگی میکند با بقیهی نقاط دنیا مرتبط می‌سازد. به این ترتیب دیگر برای اظهار نظر و ارتباط و تهیه فیلم و عکس، احتیاج به کامپیوتری برای تایپ یا دوربین فیلمبرداری و عکاسی نیست زیرا همهی این امکانات در جعبهی بسیار کوچکی به نام موبایل که همه جا میتوان آن را با خود حمل کرد اتفاق میافتد. این تحول بزرگ نه تنها بر ابعاد مختلف زندگی نسل جدید ایرانیان تأثیری عمیق و گسترده گذاشته بلکه ساختارهای کنشگری فعالان جنبش‌های اجتماعی را نیز دگرگون کرده است. در واقع گوشی‌های هوشمند که حامل انواع اپلیکیشن‌های ارتباطیاند، صرفاً «ابزار» نیستند که مثلاً کنشگران اجتماعی از آنها برای بازتولید همان روش‌های پیشین که نسل گذشته به کار می‌گرفت استفاده کنند، بلکه این ابزارها اساساً ساختار و شیوهی مبارزاتی را تحت تأثیر قرار داده است. اگر در جنبش سبز، این گوشی‌ها (که امکان فیلم‌برداری را به‌وجود آورد) در ساختار خبررسانی و روزنامه‌نگاری تغییر ایجاد کرد و پدیده «شهروندخبرنگار» را متولد کرد، اکنون با دسترسی همگانی‌تر به این گوشی‌ها (به دلیل پایینآمدن قیمتشان در سالهای اخیر)، این بار مجموعهی روابط و ساختارهای کنشگری اجتماعی را در مسیر تازه‌ای قرار داده است. چه بسا به همین دلیل است که شیوه‌ها و اساساً فعالیت‌های نسل جدید نسبت به گنشگری ما در ۲۰-۳۰ سال گذشته، آن‌قدر متحول شده که می‌توان از ظهور «نسل جدید کنشگران اجتماعی» خبر داد.
ما متعلق به نسلی از کنشگران اجتماعی هستیم که فاصله‌ی فکر کردن به کنشی اجتماعی تا عملی‌ و عمومی کردن‌اش، ماه‌ها و گاه سال‌ها به درازا می‌کشید، ولی برای این نسل با توجه به تحولات تکنولوژیک، فاصله‌ی فکر و حرکت تا عمومی‌کردن‌اش، به روز و ساعت رسیده است. ما برای اجرای یک حرکت اعتراضی کوچک، با تلفن و ایمیل همدیگر را خبر می‌کردیم و در خانه یا دفتر انجمنهایمان، دور هم «جمع» می‌شدیم تا بتوانیم آن حرکت را به صورت «هماهنگ و جمعی» پیش ببریم، ولی این نسل اساساً نیازی به مکان یا انجمنی برای «جمع شدن» ندارد؛ زیرا کنش اعتراضی‌اش را به جای «جمع‌ها»، در شبکه‌های اجتماعی شکل می‌دهد. او برای خلق یک کنش اجتماعی جمعی، «منفرداً» در خیابان، در محل کار، در مترو و در مسیر راه خانه‌اش به یاری گوشی همرا‌ه‌اش، ایده‌ای را که در سر دارد مطرح یا ایده‌ای را که هم‌شبکه‌ای‌اش مطرح کرده، خیلی ساده با «تکرار» یا افزودن نشانهای به آن، «ریتوییت» و «اشتراکگذاری» و «فوروارد» میکند و با ایجاد یک «هشتگ»، هماهنگ و «جمعی» ‌اش می‌کند، و در زنجیره‌ای از این شبکه‌ها، افکار عمومی و دولت‌مردان را تحت تأثیر قرار دهد. بنابراین این نسل برای فعالیت حول ایده‌ای خاص، دیگر خودش را محتاج گذشتن از دالان طولانی شکل‌دهی به یک گروه و تشکل در دنیای واقعی نمی‌بیند و به این ترتیب به لحاظ کمی کنشگری، عمومیت بیشتر یافته و به نوعی «انبوه سازی» شده است. از سوی دیگر به لحاظ کیفی نیز کنشگری، به نوعی تصویری‌تر، نمایشی‌تر، و به غایت «فردمحور» شده و «تکرار» به عنصری مهم در آن تبدیل شده است.
دو دهه پیش وقتی که ما برای اعتراض به یک مورد تبعیض‌آمیز، مقالهای اعتراضی یا بیانیه‌ای می‌نوشتیم، برای نگارش متن آن بیانیه‌ که همه امضاءکنندگان‌اش بتوانند نظر و ایده‌ی خود را در آن ببینند روزها و گاه هفته‌ها وقت می‌گذاشتیم و بعد هم روزهای متوالی برای جمع‌کردن امضا صرف می‌کردیم و اگر خوش‌اقبال هم می‌بودیم و تعداد امضاءها پای بیانیه زیاد می‌شد آن وقت برخی روزنامه‌ها و رسانه‌های «مهم» آن‌را بازنشر می‌کردند، تازه می‌توانستیم به گوش سنگین دولت‌مردان تلنگری بزنیم و آنها را اندکی به پاسخگویی واداریم. اما امروز مثلاً صد نفر از نسل جدید کنشگران اجتماعی، در اعتراض به معضلی اجتماعی، هر کدام با انگیزه های خاص خود، یک یا چند خط توییت می‌کند، عکسی با دو کلمه و یا طرحی بدون کلمه در اینستاگرام‌شان می‌گذارند و در نهایت با یک «هشتک» آن‌ها را به‌هم پیوند می‌دهند و بیانیه‌ای خلق می‌کنند که می‌تواند دولت‌مردان را به پاسخگویی بکشاند. یا هر کدام از این کنشگران با توییت یک پاراگراف، جنبه ای از موضوعی خاص را بیان می کنند، و در انبوه این نوشتن ها (که هر کدام به زاویهای از آن مسئله می پردازند) در واقع، مقاله ای جمعی و اعتراضی می آفرینند.

دور زدن واسطه‌ها
گسترش شبکه‌های اجتماعی و دسترسی ارزان و آسان به آن، سبب شده که کنشگران جدید در بسیاری از امور بتوانند نیازهای اجتماعی‌شان را «بی واسطه» با افکار عمومی در میان گذارند. برای مثال آنها برای رسیدن به خواسته‌های‌شان دیگر نیازی به «واسطه» ‌هایی همچون: گروه، حزب، سازمان، جناح سیاسی، یا سایت و روزنامه و مجله احساس نمی‌کنند چون می‌توانند خبرها، ایده‌ها و مطالبات‌شان را شخصاً و بدون واسطه، در شبکه‌های اجتماعی با دیگران به اشتراک گذارند. این امر سبب شده که برای این نسل همه چیز به موضوعی «فردی»، «شخصیشده» و «بیواسطه» تبدیل شود. اگر ما «حقوق زنان» را به «واسطه» مشکلات موجود زنان و فراتر از خواستهها و مشکلات صرفاً شخصی مان مطرح می کردیم، در کنشگران و فعالان نسل جدید زن، «حقوق زنان»، بی‌واسطه و شخصی (با محوریت «خود») مطرح می‌شود؛ تا آن جا که گاه حتا مرز میان «منافع شخصی» یک کنشگر زن با «حقوق زنان» کمرنگ میشود. این بیواسطهگی در منش جدید کنشگری، بسیاری از مرزها را کمرنگ و گاه پنهان کرده است، از جمله مرز میان «مدنی و سیاسی»، «مجازی و واقعی»، «جهانی و محلی»، «داخل و خارج کشور» و… تا آن جا که گاه میبینیم حکومت برای سرکوب حرکتهایی مانند دختران خیابان انقلاب و یا تجمع های ری توییت شده در بیش از هفتاد شهر در دی‌ماه ۱۳۹۶، به راحتی آن را به «خارج» متصل می‌کند.
اما کمرنگ شدن مرز «مجازی و واقعی» به این معنا نیست که مبارزات نسل جدید کنشگران، صرفاً به دنیای دیجیتال و مجازی محدود است بلکه با توجه به اثری که تکنولوژیهای ارتباطی بر زندگی ما ایرانیان داشته، منشها و روشهای نوپدیدی را در میان نسل جدید کنشگران به وجود آورده که از محدوده‌ی فضای مجازی عبور می‌کند و بیشتر از هر چیز بر منش و روش و شیوه مبارزاتی آنها در «فضای واقعی» تأثیر می‌گذارد.
و اما اگر فعالیت‌های نسل ما عمدتاً «قائم به جمع»، «با واسطه»، «نوشتاری»، «بلندمدت»، «ادامهدار»، «منسجم»، «ائتلافی» و «دیربازده» بود، اما فعالیت‌های نسل جدید زنان با توجه به گسترش و نفوذ تکنولوژیهای جدید ارتباطی، عمدتاً «قائم به فرد»، «بیواسطه»، «تصویری»، «کوتاهمدت» «منقطع»، «پراکنده و سیال»، «شخصی»، «متکثر» و «زودبازده» است؛ نشانه‌های این منش و روش‌ها را می‌توان در حرکت «دختران خیابان انقلاب» و دیگر حرکت‌های اخیر اجتماعی مشاهده کرد. هر کدام از کنشگران این حرکت، به صورت فردی و تحت تأثیر انگیزه های شخصی تصمیم می‌گیرد تا ایده اولیه (تصویر ویدا موحد) را «تکرار» و به نوعی در فضای شهری «ریتوییت» کند، بدون آن که لزوماً در تصمیم گیری برای شکل گیری ایده ی اولیه، نقشی داشته باشد و یا دیگر کنشگران این حرکت را بشناسد. از سوی دیگر، کنشگر این نسل، چون که لازم نیست برای تأثیرگذاری حرکت اش، قبل و بعدش کار خاصی انجام دهد، یک حرکت «منقطع» و طبعاً «کوتاه مدت» را به نمایش می‌گذارد و سپس دنبال کار خود می رود. هم از این روست که این کنشگری به جای آن که مبتنی بر «افراد خاص» (یا شاخص) باشد مبتنی بر کنشگرانی سیال، پراکنده و گمنام است. طرفه این که، تکرار و ری توییت ایده‌ی اولیه، و خلق یک «تصویر» جدید که بر تن و بدن فرد سوار شده، با هشتکی به هم پیوند زده می‌شود و در عین «پراکندگی»، اعتراضی «جمعی» و تأثیرگذار را به نمایش می‌گذارد. بدون آن که مجبور باشد به طور فیزیکی با دوستان و هم‌فکرانش دور هم جمع شده باشد و برای چنین حرکتی، تصمیم جمعی گرفته باشند.
گفتن ندارد که هدف این یادداشت کوتاه، ارزش‌گذاری یا نمره‌دادن به ویژگی‌های هیچ‌یک از فعالان نسل قدیم و جدید نیست بلکه صرفاً تأکید بر این واقعیت است که طی سال‌های اخیر جامعه ایران به راستی شخم زده شده و تغییراتی اساسی رخ داده که به تبع آن نسل جدیدی از کنشگران اجتماعی را با روش و منش خاص خود آفریده است. در عین حال منظور این هم نیست که دختران نسل جدید، همگی چنین‌اند و شیوه‌ها و منش‌های مبارزاتی پیشین دیگر هیچ کاربردی ندارد، بلکه منظور این است که روش‌های قدیمی، کم‌تر می‌تواند نسل جدید زنان را به خود جذب کند و آنان را در یک کنش دسته‌جمعی به حرکت درآورد. از این روست که وقتی من و امثال من که متعلق به نسل گذشته‌ایم، می‌خواهیم بر طبق «عادت» مان روش‌های قدیم را پیش بگیریم ممکن است از همراهی‌نکردنِ نسل جدید زنان سرخورده و دچار ناامیدی شویم. ما برای فعالیتی که محورش قائم به «جمع» بود هزینه می‌پرداختیم، اما این نسل جدید برای فعالیت‌هایی که محورش «خود» و در پیوند با «خواسته‌ای فردی» است اما در یک افق جمعی قرار می‌گیرد، حاضر به پرداخت هزینه است. همین است که گاهی فعالیت آنها به دلیل «بی‌واسطه‌گی» ‌اش، «خودمحورانه» و گاه «خودنمایانه» جلوه می‌کند که صدالبته «نمایشی بودن» و گاه «تصویری» بودنش به این مسئله دامن میزند. به یاد بیاوریم که سه دهه پیش، روش فعالیت‌ و کنشگری نسل ما نیز برای نسل پیش، کمی غریب و «خودنمایانه» بود. امروز هم شاید برای نسل ما ویژگی‌های این نسل، گاه غریب جلوه کند، درصورتی که به راستی بخش لاینفک از ساختار کنشگری معاصر است. (۲)
در واقع ما محصول شرایط زمان خود بودیم و به دلیل ساختارها و نوع ابزارهایی که در آن دوره وجود داشت، کنشگری‌مان اساساً «با واسطه» ‌های متعدد و متناسب با ابزارهای موجودِ آن زمان میتوانست به فشار اجتماعی برای تغییر تبدیل شود، یعنی هر یک از ما با واسطه‌ی گروه و انجمن (تشکیلات‌مان) فعالیت می‌کردیم، گروههایمان، «واسطه» ‌ای برای شکلدادن به ائتلافها بودند و در نهایت به «واسطه» ‌ی ائتلاف‌های بزرگی که شکل میدادیم، مطالبات زنان را به فشار اجتماعی‌سیاسی بر دولت‌مردان تبدیل میکردیم. به این اعتبار، دور زدن این واسطهها به صورت «فردی» (با توجه به ساختارهار موجود آن زمان) امکانپذیر نبود، که اگر هم بود تأثیرگذار نبود. ولی این نسل محصول ساختارهای جدیدی است که امکان گذر از «واسطه» ‌ها را برایش فراهم ساخته است. (۳)

انطباق ساختارهای جدید کنشگری با فضاهای امنیتی
گسترش و مشروعیت این ساختار جدید کنشگری، از قضا ناشی از شرایط امنیتی حاکم بر جامعه نیز هست، چرا که همهی هم و غم نیروهای نظامیامنیتی تاکنون سرکوب همین واسطه‌ها بوده است تا بتوانند جریان کنش اجتماعی و در نهایت طرح مطالبات و روند تغییرات را متوقف سازند. اما با این ساختار جدید کنشگری، نیروهای نظامی نمی‌دانند دقیقاً کجا را هدف قرار دهند زیرا ساختارهای کنشگری جوانان، به شدت شخصی و «قائم به فرد» و در عین حال «انبوه سازی‌شده» است و به اندازه تک تک افراد جامعه ظرفیت و گستردگی و تکثر دارد. بنابراین سرکوب و کنترل چنین پهنه‌ی رنگارنگی، به سادگی امکان‌پذیر نیست. قبلاً می‌شد انجمن و گروهی را که واسطه‌ی کنشگری عده‌ی بسیاری در جامعه است متلاشی کرد و به وسیله‌ی سرکوب آن گروه یا سازمان، بخش بزرگی از افراد و کنشگران گرداگرد آن را زمین‌گیر کرد و به حاشیه راند ولی این بار دستگیری کنشگر اجتماعی، عمدتاً دستگیری خود آن فرد است و نه لزوماً دستگیری یک گروه و یا حلقه و واسطه‌ای از یک شبکه به‌هم پیوسته. (۴) به ویژه آن که همین ساختار جدید کنشگری، از آن جایی که مانند نسل قدیم کنشگران، بر «اسم و رسم» آن‌ها سوار نیست و کنشگران‌اش موقتی و سیال و پراکنده‌اند پس می‌توانند «گمنام» بمانند؛ بنابراین در مجموع این کنشها کنترلپذیری کمتری دارند و سرکوب‌اش را برای نیروهای نظامی دشوارتر می‌کند، به ویژه آن که حداقل در داخل کشور بسیاری از فعالان با نام‌های مستعار فعالیت می‌کنند.
هر چند همین «بی واسطه» بودنِ حرکت‌های کنشگران جدید اجتماعی و نیز «گمنامی کنشگران اش»، این امکان را نیز از سوی دیگر فراهم میسازد که افراد و یا جریانهای سیاسی خاص (در داخل یا خارج از کشور)، معنای سیاسی خاص خود را به قامت این حرکت‌ها بپوشانند و قطبی سازی‌های رایج و سنتی (مثلا «اصلاح طلبی/ انقلابی» و…) را بر آن تحمیل و در نهایت درصدد آن باشند که به نفع تفکر سیاسی خود آن را خرج کنند.
از سوی دیگر در ظاهر به نظر میآید که ساختار حرکت‌های این کنشگران (و «بی واسطه گی» شان)، به نوعی توده وار است و قابلیت جذب رهبران پوپولیست را داراست. اما به رغم این ظاهر، باید متوجه باشیم که این نوع کنشگری جدید مبتنی بر طرح خواسته‌های شخصی و قائم به فرد است و به انگیزه‌های فردی و متنوع تک تک کنشگران‌اش گره خورده است، بنابراین با ساختارهای کلاسیک حرکت‌های توده وار (پوپولیستی) که مطالبات و شعارهای توده‌ها «با واسطه» ‌ی رهبران کاریزماتیک و یا توسط «مفاهیم انتزاعی و کلانروایت» (همچون اسلامیت، ایرانیت و انواع مدینه‌های فاضله) شکل می‌گرفت، تفاوت دارد. از این رو حرکت‌های کنشگران نسل جدید، احتمالا تحت تاثیر «رهبرانی» که با بهره گیری از گمنامی کنشگران‌اش می‌خواهند سکان آن را به دست بگیرند و به سمت و سوی سیاسی مورد نظر خود رهنمون کنند، قرار نمی‌گیرد و عملاً چنین رهبری هایی را خنثا می‌کند.
از سوی دیگر کنشگر نسل جدید، واسطه هایی همچون اصلاح طلبی، انقلابی گری، براندازی و… را نیز دور میزند و مثلاً زمانی در دوران انتخابات با انگیزه‌های کاملاً شخصی – و نه لزوماً به خاطر حمایت از فلان فرد یا جناح سیاسی- حرکت های انتخاباتی به نفع خود میسازد و در زمانی دیگر برای طرح و خواسته‌های شخصی‌اش کل نظام سیاسی را به پرسش می‌گیرد. (۵)
به لحاظ سیاسی نیز تنوع کنشگرانِ هر حرکت می‌تواند به اندازه تک تک افراد حاضر در آن، گسترده باشد: از برانداز و انقلابی و اصلاح‌طلب و مشروطهخواه تا محافظه کار و ضداعتدال و حتا حامی احمدی نژادی… از این روست که تلاش برخی کسان برای آن که مثلاً حرکت دختران خیابان انقلاب یا حرکت‌های کارگران و یا اعتراضات سپرده گذاران مال باخته، و حتا مجموعه تجمع‌های اعتراضی دی ماه ۱۳۹۶ را (که جملگیشان نه لزوماً حرکت‌های خودجوش کلاسیک – مثل شورش یا انقلاب – بلکه حرکت هایی حاصل این نوع کنشگری جدید هستند) در قالب گفتمان‌های رایج و دوقطبی «برانداز و انقلابی / اصلاحات» یا «لاییک/ اسلامی»، «این جناح / آن جناح»، «سلطنت / ولایت فقیه» و… جای دهند، نمی‌تواند تحلیلی واقع‌گرا از آن‌ها ارائه کند. چرا که جامعه ایران حداقل همه این انواع «واسطه ها» و روش‌ها را طی همین چهار دهه‌ی اخیر تجربه کرده و تقریباً هیچ کدام او را به تحقق مطالبات‌اش نرسانده است. بنابراین به نظر می‌آید که مسئله‌ی مرکزی این حرکت‌ها، انقلاب و براندازی، یا اصلاحات و یا سر کار آوردن این جناج و آن جناح، یا این فرد و آن فرد، و یا اسلام و غیراسلام نیست، بلکه نسل جدید جامعه زین پس می‌خواهد پاسخی صریح و سریع در برابر مطالبات‌اش که در زندگی روزمره‌اش واقعاً تأثیر دارد، دست یابد.
سخن آخر این که حرکت‌های اخیر از جمله حرکت دختران خیابان انقلاب، از زمرهی حرکت‌های جامعه مدنی جدید محسوب می‌شوند ولی از آن جا که بی واسطه عمل می‌کنند، «مرز میان کنش مدنی و سیاسی» را کمرنگ و نسبت به حرکت‌های مدنی نسل قبل رادیکال تر شده‌اند. چه بسا همین عامل باعث شده که این حرکت‌های عمدتاً مدنی، از سوی برخی «سیاسی یا انقلابی» تعبیر شوند. درهرحال پس از سرکوب گسترده‌ی جامعه مدنی در سال ۱۳۸۸، به نظر می‌رسد که این کنشگری جدید اجتماعی به شکل انفجاری در حال شکل دادن به جامعه مدنی نوین است. بی شک این نسل جدید کنشگری، نقطه ضعف‌ها و محدودیت‌های خاص خودش را هم دارد. از سوی دیگر هر پدیده اجتماعی که به هر دلیلی گسترش ناگهانی می‌یابد، مشکلاتی را در آغاز راه دارد که با افزایش تجربه جامعه ایرانی نسبت به سازوکار ساختارهای جدید، احتمالاً این مشکلات، با ایجاد راهکارهایی متناسب به تدریج مرتفع خواهد شد.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانوشت‌ها:
۱. شهلا شرکت، مجله زنان امروز، شماره ۱۹، دی ماه ۱۳۹۵.
۲. فراموش نمی‌کنم که برای نسل قدیم نیز نحوه «هزینه دادن» نسل ما کمی خودنمایانه می‌نمود، چرا که مادران ما عادت داشتند برای کار جمعی و تشکیلاتی، از همه زندگی و هستی خود، مایه بگذارند، رنج بکشند، سختی‌ها را به جان بخرند، سال‌ها زندان بروند، و در این میان هیچ نامی از خود برجای نگذارند. در واقع کار جمعی و تشکیلاتی آنان تاحدودی «شخصیت زدا و فردیت‌کُش» هم بود. ولی برای نسل ما، با توجه به آن که شرایط اجتماعی تغییر کرده بود، شیوه و منش کنشگری نسل گذشته جذابیت چندانی نداشت، شاید ما بیش از آنان فردگرا شده بودیم و هر چند مانند مادران‌مان، کار جمعی و تشکیلاتی می‌کردیم و برایمان واقعاً ارزش بود ولی حداقل، کار جمعی‌مان «شخصیت زدا و فردیت کش» نبود، یعنی بر پایه کار افراد بی‌نام و نشان صورت نمی‌گرفت. لابد برای زنی از نسل گذشته که مثلاً برای تعهد به آرمان جمعی‌اش ۲۰ سال زندان رفته بود و بی کمترین نام و نشانی از خود، با سعه‌ی‌صدر همه‌ی ۲۰ سال را تحمل کرده بود و یک خط هم از زندان رفتن‌اش و زجرهایی که کشیده بر زبان نمی‌آورد (زیرا گفتن و نوشتن از رنج‌هایش را خودنمایی تلقی می‌کرد)، طبعاً شیوه و منش ما که این همه از «نام» خود بهره می‌بردیم یا مثلاً در وصف چند روز زندان رفتن‌مان، آن همه سروصدا به راه می‌انداختیم و ده‌ها صفحه سیاه می‌کردیم،.. مجموعاً در نظرشان بسیار خودنمایانه جلوه می‌کرد که گاهی هم واقعا این سازوکار «اسم و رسم ‌سازی»های ما باعث سوءاستفاده‌های شخصی برخی افراد می‌شد. ولی واقعیت این است که آن شیوه و منش، جزو ساختار کار کنشگری‌مان بود. با همین شیوه بود که ما توانستیم حاکمان را برای به زندان انداختن افراد پاسخگو کنیم و حق‌مان را مطالبه کنیم. بی‌شک در نوع روش و منش کنشگری ما هم نقاط ضعف بسیار وجود داشت، اما این مشکلات سبب نمی‌شد کنشگری نسل ما به تمامی زیر سؤال برود و یا به دوران پیش از خود بازگردیم، چون اساساً امکان نداشت و شرایط تغییر کرده بود و به تبع آن، ساختارهای کنشگری هم دگرگون شده بود.
۳ – البته منظور آن نیست که این این حرکت‌ها از جمله حرکت دختران خیابان انقلاب برای آن که مثلا به تغییر در قانون حجاب اجباری در پارلمان بیانجامد، نیاز به واسطه ندارد، اتفاقا باز هم نیروی سیاسی، افراد صاحب نفوذ و شناخته شده و نمایندگانی در پارلمان لازم است اگر که بخواهند این حرکت را تبدیل به تغییر قانون کنند. در واقع بحث من اینجا این نیست که با وجود نسل جدید کنشگران که بی واسطه عمل می‌کنند، دیگر جامعه نیازی مثلا به نیروهای دیگر از جمله احزاب، رسانه‌ها و نهادها ندارد. خیر اساسا چنین بحثی مطرح نیست، بلکه بحث این یادداشت، تلاش برای شناخت این پدیده نوظهور و شیوه عملکردش است – همین.
۴- در چند سال اخیر به وضوح می‌بینیم که عنوان‌های خبری برای فعالانی که بازداشت می‌شوند تغییر کرده است مثلاً عنوان «دستگیری فعال مدنی» جایش را به عناوینی همچون «بازداشت فعال رسانهای، یا فعال حوزه مجازی» یا بازداشت «مسئول کانال تلگرامی» و امثالهم داده است. این ها نیز به نوبه خود می تواند نشانه ای از تغییر کنشگری اجتماعی محسوب شود.
۵ – برای نمونه «شاپرک شجری زاده» در عین حال که یکی از حامیان چهارشنبه های سفید است و به خاطر آن بازداشت می شود، در عکس هایش دستبند بنفش به دست، در انتخابات ریاست جمهوری شرکت و برای آن تبلیغ می کند.
منبع: وبلاگ نویسنده

🍃 زنده|توکلی: اگر قانون انتشار علنی حقوق مسوولین اجرا نشود مردم را به اعتراض خیابانی دعوت می‌کنیم

$
0
0

زنان بازداشت شده در مراسم هشت مارس از زندان قرچک آزاد شدند


سودابه رخش و مولود حاجی زاده از بازداشت شدگان ۸ مارس آزاد شدند

تعدادی از بازداشت شدگان تجمع پنجشنبه گذشته مقابل وزارت کار از جمله سودابه رخش و مولود حاجی زاده، روزنامه نگار آزاد شدند/ شرق



انتظار برای آزادی بازداشت شدگان هشت مارس

انتظار برای آزادی بازداشت شدگان هشت مارس روبروی زندان قرچکو زندان اوین. بازداشت چهارده زن معترض در زندان قرچک و پنج مرد در زندان تهران بزرگ همچنان ادامه دارد./ICHRI


ایران برخورد قضایی با کارکنان بی‌بی‌سی را تایید کرد

 ایران برای اولین بار و در واکنش به گزارش گزارشگر حقوق بشر، برخورد قضایی با کارکنان بی‌بی‌سی را تایید کرده و رسما بی‌بی‌سی فارسی را به خرابکاری و حمایت از گروههای تروریستی در ایران متهم کرده است.Risultati immagini per ‫برخورد قضایی با کارکنان بی‌بی‌سی فارسی‬‎

در پاسخی که ایران به گزارش گزارشگر ویژه حقوق بشر ایران داده، آمده است:« قاضی دادسرا با درنظر گرفتن سرنخ‌هایی از مبادلات مالی احتمالی برخی کارمندان و مرتبطان این شبکه در ایران، قرار قضایی موقتی صادر کرده تا برای تحقیقات بیشتر، برخی از فعالیت‌های کارکنان بی‌بی‌سی و بستگانشان را ممنوع کند.»

پس از آنکه مقامات قضایی ایران ۱۵۲ نفر از کارکنان فعلی و سابق بی‌بی‌سی فارسی را به اتهام اقدام علیه امنیت ملی متهم کردند، بی‌بی‌سی در اقدامی بی‌سابقه به شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد شکایت کرد و امروز در ژنو مقر شورای حقوق بشر سازمان ملل از این نهاد خواست برای دفاع از حقوق خبرنگاران این شبکه و خانواده های آنها قدم بردارد.

دولت بریتانیا نیز در واکنش به گزارش حقوق بشر سازمان ملل، از ایران خواسته است تا اقدام قضایی علیه کارکنان بی‌بی‌سی فارسی و همچنین ارعاب آنها و خانواده‌هایشان را فورا متوقف کند./بی‌بی‌سی فارسی


توکلی: اگر قانون انتشار علنی حقوق مسوولین اجرا نشود مردم را به اعتراض خیابانی دعوت می‌کنیم

این تهدید توکلی در حالی است که پیش از این علی مطهری طرح اعاده اموال نامشروع مسئولان، را تبلیغاتی خواند و گفت  اهداف سیاسی را دنبال میکند. دراین طرح رسیدگی به اموال فرماندهان ومدیران ارتش، سپاه نیروی انتظامی و دفتر و دستگاههای زیرمجموعه رهبری نیامده و به اطلاعات سپاه نقش زیادی داده شده است


حمله کننده به محل اقامت سفیر ایران در اتریش کشته شد

بنابر اعلام پلیس اتریش  نیمه شب گذشته یک مرد اتریشی ۲۶ ساله با چاقو به محل اقامت سفیر ایران در اتریش حمله کرد و با شلیک گلوله محافظان کشته شد./مهرRisultati immagini per ‫محل اقامت سفیر ایران در اتریش‬‎


نصرالله شاه‌آبادی عضو مجلس خبرگان درگذشت

آیت‌الله نصرالله شاه‌آبادی، عضو مجلس خبرگان رهبری و استاد آیت‌الله خمینی خمینی امروز درگذشت


دادستان تهران: حوادث سال ۹۶ از ابتدای انقلاب تابحال سابقه نداشته‌است

عباس جعفری دولت آبادی دادستان عمومی و انقلاب تهران با اشاره به اعترضات به حجاب اجباری در ماه‌های اخیر و اعتراضات گسترده دی ماه در ده ها شهر ایران گفت که حوادث سال جاری از زمان انقلاب تاکنون سابقه نداشته است.Risultati immagini per ‫عباس جعفری دولت آبادی‬‎

او سال ۱۳۹۶ را سالی «سخت و پر حادثه» خواند و گفت کرد و گفت:« در سال ۱۳۹۶ در حوزه اجتماعی مسائلی چون کشف حجاب و برخی اقدامات ساختارشکنانه رخ داد که پس از پیروزی انقلاب اسلامی سابقه نداشته است.»

با این وجود به گفته دادستان تهران دستگاه های مختلف حکومت با موفقیت توانستند با «آشوب» مقابله کنند خواند مقابله کنند.

دولت آبادی همجنین در اشاره به تجمع اخیر در حمایت از حقوق زنان در برابر وزارت کار خواهان برخورد پلیس با «اقدامات ساختارشکنانه» شد.

 


قاضی صلواتی صادق زیبا کلام را محاکمه کرد

به گزارش خبرگزاری میزان صادق زیباکلام صبح امروز با حضور در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی، قاضی صلواتی، به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام با مصداق مصاحبه با سایت‌های بیگانه و تلاش برای زیر سئوال بردن نظام جمهوری اسلامی محاکمه شده و از خود دفاع کرد.


قوه قضائیه BBC را به نقض حقوق بشر متهم کرد


علیرضا کریمی از سربازی معاف شد

 


رئیس دانشگاه امیرکبیر: متخلفان تجمع دیروز به کمیته انضباطی احضار می‌شوند

رئیس دانشگاه امیرکبیر گفت:دانشجویان برای تجمع روز گذشته خود هیچ مجوزی دریافت نکرده بودند،‌ افراد متخلف در این زمینه شناسایی می‌شوند و به کمیته انضباطی احضار خواهند شد.

وی همچنین افزود: ما به این دانشجویان بسیج متذکر می‌شویم که مسئولیت مقابله با اقدامات قانونی یا غیر قانونی دانشجویان بر عهده دانشگاه است و دانشجویان دیگر حق دخالت در این موضوع را نداشتند.

روز گذشته دانشجویان در دانشگاه امیرکبیر تجمعی در اعتراض به بازداشت و صدور احکام سنگین برای برخی از دانشجویان بازداشتی دانشگاه‌های دیگر برگزار شد./عصرایران


خبرهای روز گذشته را از اینجا بخوانید

 

 

 

حمله به محل اقامت سفیر ایران در اتریش؛ مهاجم کشته شد

$
0
0

زیتون– پلیس اتریش خبر داد که یک مهاجم مسلح به چاقو، پس از حمله به یکی از نیروهای حفاظتی در بیرون اقامتگاه سفیر ایران در وین، با شلیک گلوله کشته شده‌است. این حمله نیمه شب گذشته (یکشنبه) رخ داده است.

هارالد سوروس، سخنگوی پلیس، به خبرگزاری فرانسه گفته است مهاجم ۲۶ ساله، پس از حمله به محافظ اقامتگاه، و زخمی‌کردن او، با شلیک گلوله «در محل کشته شده‌است».

به گفته پلیس، نگهبان اقامتگاه نخست تلاش کرده فرد مهاجم را با اسپری فلفل متوقف کند، ولی در نهایت به او شلیک کرده‌است.

بهرام قاسمی، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران، در واکنش به این اتفاق گفت که فرد حمله کننده «گویی دارای تابعیت اتریشی است» و تاکید کرد که کشورش از دولت اتریش خواسته تا «این موضوع را هرچه سریع‌تر پیگیری کند.»

در این حادثه هیچ‌گونه خسارتی به شخص سفیر و محل اقامت آن وارد نشده است.

به گفته خبرنگار بی‌بی‌سی در وین، مهاجم به سرباز مستقر در محل اقامتگاه سفیر ایران می‌رود و با وی گلاویز می‌شود، نگهبان با استفاده از اسپری فلفل تلاش می‌کند تا مهاجم را متوقف کند و سپس او را به ضرب گلوله از پای در می‌آورد.

جمعه گذشته نیز عده‌ای با پرچم «خادمین المهدی» به سفارت ایران در لندن حمله کرده بودند.

حمید بعیدی‌نژاد، سفیر ایران در انگلیس، ساعتی پس از آن حمله خبر از دستگیری مهاجمان به سفارت جمهوری اسلامی در لندن٬ داد.

به نوشته او چهار متعرض توسط پلیس دستگیر و با ماشین به ایستگاه پلیس برده شدند. سفیر ایران در لندن اما در توییتی دیگر تاکید کرد که «هنوز از احتمال حضور افراد دیگری از این فرقه در اطراف ساختمان اطمینان وجود ندارد.»

حمید بعیدی‌نژاد در پیامی در حساب توییتری خود که حدود ساعت شش بعدازظهر جمعه٬ به وقت محلی منتشر شد خبر داد که مهاجمان «طرفداران فرقه شیرازی» هستند.

 

مرگ یک زندانی دیگر در دوران بازداشت

$
0
0

زیتون– طالب بساطی٬ در زندان در گذشت.

بی‌بی‌سی فارسی به نقل از منابع آگاه نوشت که از اداره اطلاعات ایلام به طالب بساطی اطلاع داد که فرزندشان در زندان جان باخته واز آنها خواست برای تحویل جنازه مراجعه کنند.

بساطی دانشجوی رشته پزشکی دانشگاه ایلام بود٬ دی ماه امسال به اتهام «ارتباط با گروههای مخالف کرد» بازداشت شده بود. او پنجمین بازداشتی است که طی دو ماه اخیر در زندان در گذشته است.

به گفته این منبع بی‌بی‌سی در گواهی فوت این دانشجوی بازداشتی ذکر شده که وی به دلیل «ترومای مغزی» در گذشته است.

کاووس سیدامامی٬ سینا قنبری، وحید حیدری و محسن عادلی از جمله بازداشت شدگانی بودند که خبر درگذشت ایشان بر اثر «خودکشی» در زندان٬ طی ماه‌های گذشته مطرح شده بود.

کاووس سیدامامی استاد جامعه شناسی دانشگاه و فعال محیط زیست٬ دو هفته پس از بازداشت در زندان در گذشت. مسئولین قوه قضاییه مرگ او را در اثر خودکشی اعلام کردند.

سینا قنبری٬ وحید حیدری و محسن عادلی نیز از جمله بازداشت شدگان اعتراضات سراسری دی ماه گذشته بودند که بازداشت و به ترتیب در زندان اوین٬‌ بازداشت اراک و زندان دزفول٬‌ خبر مرگشان تحت عنوان «خودکشی» منتشر شد.

پس از انتشار خبر درگذشت بازداشت شدگان حوادث سراسری کمیته‌ای از نمایندگان مجلس خواستار نظارت بر وضعیت زندان‌ها و بازداشت‌گاه‌های کشور شده بودند.

 


دادستانی محمد ثلاث را به «حمله سازماندهی» شده متهم کرد

$
0
0

زیتون– در دومین جلسه رسیدگی به پرونده محمد ثلاث، درویش گنابادی به قتل عمد سه مأمور انتظامی در درگیری‌های پاسداران متهم شده، نماینده مدعی‌العموم با رد اظهارات محمد ثلاث، او را به حمله «سازماندهی شده» به مأموران انتظامی متهم کرد.

محمد ثلاث روز گذشته در اولین جلسه دادگاه خود با تاکید بر اینکه «نیروی انتظامی موظف است نظم را برقرار کند نه اینکه با چماق مردم را بزند» ادامه داد: «۱۷ جای شکسته روی سر من وجود دارد آنها اول چندین ضربه به من وارد کردند و باعث عصبانیت من شدند.»

او همچنین اعلام کرده بود که «اتهامات انتسابی را قبول ندارد.»

محمد ثلاث متهم است که در جریان درگیری مأموران پلیس با دراویش گنابادی در خیابان پاسداران تهران، با راندن اتوبوس به سمت مأموران انتظامی باعث کشته شدن سه تن از آنها شده است.

محمد شهریاری سرپرست دادسرای امور جنایی تهران که به عنوان نماینده مدعی‌العموم در این دادگاه حاضر است، اعلام کرد که «بسیار ساده‌لوحانه است اظهارات متهم در مورد عصبانی بودن را لحظه‌ای بپذیرم».

شهریاری مدعی شده که «در شب ۳۰ بهمن‌ ماه و بامداد یکم اسفند ماه دو دستگاه خودروی سمند و پرشیا به مأموران حمله و آنها را مورد ضرب و شتم قرار دادند. خودروی سمند در گلستان هفتم نیز تعدادی از مأموران را به صورت حرفه‌ای مجروح کرد. متهمان دستگیر شدند، آنان که عصبانی نبودند؛ لذا این نشان می‌دهد یک ساماندهی قبلی در این ماجرا وجود دارد».

نماینده مدعی العموم همچنین گفت که به «اذعان متهم» و نیز «تأیید پزشکی قانونی» آقای ثلاث از سلامت کامل روانی برخوردار است.

نماینده مدعی العموم در پایان بار دیگر بر تقاضای خود و خانواده‌های سه مأمور انتظامی کشته شده در مورد «قصاص» متهم تأکید کرده است.

 محمدرضا محمدی کشکولی قاضی دادگاه، اعلام کرده که با معرفی وکیل تعیینی از سوی متهم «در آستانه اخذ آخرین دفاع هستیم» اما با درخواست سعید اشرف‌زاده وکیل تعیینی محمد ثلاث، رسیدگی نهایی به پرونده به ۲۷ اسفندماه موکول شده است.

بر اساس کیفرخواست قرائت شده در دادگاه روز یکشنبه، محمد ثلاث متهم است که به «صورت عمدی» با اتوبوس گروهبان یکم رضا امامی، گروهبان یکم محمد علی بایرمی و سرباز وظیفه رضا مرادی را زیر گرفته و باعث مرگ آنان شده است.

زنان بازداشت شده در تجمع ٨ مارس آزاد شدند

$
0
0

زیتون– بازداشت‌شدگان زن تجمع ۸ مارس در برابر وزارت کار٬ با قرار کفالت٬ از زندان قرچک ورامین آزاد شدند.

۲۰ تن از افرادی که در روز جهانی زن مقابل وزارت کار در تهران بازداشت شده بودند، از بازداشت موقت به زندان منتقل شده‌ بودند.

زنان بازداست شده به زنان قرچک ورامین و مردان بازداشت شده به زنان فشافویه منتقل شده‌ بودند.

روز گذشته دو تن از بازداشت‌شدگان تجمع ۱۷ اسفند ماه به مناسبت روز جهانی زن در تهران خبر داده‌اند که به «اقدام علیه امنیت ملی» متهم شده‌ بودند.

زهره‌ اسدپور و بنفشه جمالی در تماس با خانواده‌های خود اعلام کرده‌ بودند که در قرار صادره برای ایشان اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» قید شده است.

غلامحسین اسماعیلی٬ رییس کل دادگستری استان تهران٬ پیشتر در رابطه با آخرین وضعیت تجمع‌کنندگان روز زن مقابل وزارت کار گفته بود: «در تجمعات روز پنجشنبه هم به لحاظ انجام برخی اقدامات هنجارشکنانه و مغایر قوانین به‌طور طبیعی تعدادی از افراد تحت تعقیب قرار گرفته و بازداشت شدند.»

به گفته رییس کل دادگستری استان تهران پرونده افراد دستگیر شده در مرحله رسیدگی قرار دارد.

کانال تلگرام «فراخوان تجمع هشت مارس» همچنین خبر داد که زهره اسدپور و بنفشه جمالی، دو تن از بازداشت‌شدگان، به خانواده‌هایشان گفته‌اند با وجود تعیین‌شدن وثیقه، همچنان در بازداشت به سر می‌برند.

در پی آزادی زنان بازداشت شده٬‌طبق اعلام مقامات دادستانی روز چهارشنبه به وضعیت مردان بازداشت شده در تجمع ۸ مارس رسیدگی خواهد شد و احتمال آزادی آنها در آن روز وجود دارد.

عوام‌فریبان و دکتر مصدق

$
0
0

محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد/ قصه‌ی ماست که در هر سر بازار بماند

۱۴ اسپندماه سال‌روز درگذشت بزرگ‌مرد تاریخ ایران، دکتر محمد مصدق افزون بر نیم قرن است که فرصتی برای گرامی‌داشت یاد و نام و تلاش‌ها و آرمان‌های اوست. کسی که در زمانش ۳۷۳ نشریه منتشر می‌شد که از آن میان ۷۰ نشریه مخالف کامل او بودند. زبان نقد منتقدان آزادانه گشوده بود و اقتصاد ایران با افزایش تولید و اصلاحات اساسی با وجود مشکل صادرات نفت مواجه بود. اصلاح قانون مطبوعات و امور فرهنگی در نه ماده و اکتساب وجهه‌ای جهانی در بین ملل مترقی و اندیشمندان آزادی‌خواه جهان از دیگر دستاوردهای او بود.

حال برخی کسان که هشت سال سکان قوه‌ی مجریه را برعهده داشتند و برای به قدرت رسیدن و در قدرت ماندن به اعمالی خلاف اخلاق انسانی و قانون مدنی دست یازیدند امروزه فریب‌کارانه و مزورانه برای تطهیر گذشته‌ی سرشار از تخریب فرهنگ و اقتصاد و حیات سیاسی ـ اجتماعی ایران دم از مصدق می‌زنند و در حرکتی نمایشی اعلام می‌کنند که برای بزرگداشت او به احمد‌آباد می‌روند.

اگر حافظه‌ی آنان و درکشان از قوت فهم مردمان ایران‌زمین کاستی و نقصان دارد اما ملت بیدار ایران هرگز از یاد نمی‌برد که در آن ۸ سال مدعیان هاله‌ی نور و مدیریت جهانی چه فجایعی را در این مرز و بوم به‌بار آوردند؛ نه تنها یک‌بار حتی در کلام از او یاد نکردند بلکه منع رفتن به آرامگاه او و ادای احترام به وی در زمان آنان آغاز شد و با شدت و حدت از رفتن به احمدآباد دوستداران مصدق جلوگیری شد.

حتی برای یاران صدیق مصدق چون فروهران شهید یا عزت‌الله سحابی و هاله سحابی (که در تشییع پدرش او را کشتند) نیز احمد صدر حاج سیدجوادی حتی اجازه‌ی برگزاری مراسم ترحیم و سالگرد داده نشد و برخوردهای خشنی با سوگواران رخ داد.

به زندان افتادن شماری دیگر از نیروهای مصدقی از جبهه ملی و حزب ملت ایران و نهضت آزادی و شورای ملی-مذهبی‌ها و تحت فشار قرار گرفتن آنان و خانواده‌هایشان از دیگر ابراز لطف‌های اینان به راه مصدق بود. هدی صابر که مستند مصدق او از بهترین کارهای تاریخی به صورت فیلم است و در سراسر زندگانی سیاسی‌اش آرمان‌های ایران‌دوستانه و مردم‌سالارانه را دنبال کرد در زمان ایشان به زندان افتاد و در زندان کشته شد.

مصدقی بودن به شعار نیست، در عمل و هنگام در قدرت بودن باید نشان داده شود؛ چنان‌که مصدق هنگامی که بر مسند قدرت بود همان بود که هنگام تبعید بود. کسانی که صدها دانشجو و استاد را از دانشگاه‌ها به جرم دگراندیشی بیرون کردند، صدها تن را تنها چون منتقد بودند به زندان افکندند، و ملت معترض را خس و خاشاک خواندند. افزون بر ۵۰ مجله و رسانه را توقیف کردند و میراث فرهنگی ایران را به تاراج بردند درحالی‌که مسئول مستقیم میراث فرهنگی کشور بودند. از آب‌گیری سد سیوند و گم شدن کتیبه هخامنشی در خارک و الواح گلین هخامنشی و ناپدید شدن قطعه‌های حصار دوره سلجوقی و سرقت کتاب خطی قانون ابن‌سینا تا تخریب‌های گسترده‌ی بناهای تاریخی چون سازه‌های آبی شوشتر و مسجد وکیل و بسیاری مانند آن لطمه‌های جبران ناپذیری به تاریخ فرهنگی این مرز و بوم وارد ساختند. به باد دادن سرمایه‌های ملی و میدان دادن به تاراجگران خزانه‌ی ملت و بی‌اعتبار ساختن وجهه‌ی ایران با گفتارهای سخیف در جهان گوشه‌ای دیگر از کارنامه‌ی این عوام‌فریبان است.

نسل امروز و فردای ایران باید بداند که تلاش‌های خردمندانه و آزادی‌خواهانه و مردم‌سالارانه‌ی مصدق که با رعایت موازین اخلاقی در سراسر عمر اجتماعی‌اش همراه بوده چنین جایگاهی رفیع را در تاریخ ایران به او بخشیده است و «به تلبیس و حیل دیو سلیمان نشود.»

نام مصدق بر تارک تاریخ این کهن مرز بوم خواهد درخشید و مسیر آزادی و آزادگی و سیاست‌ورزی اخلاق‌مدارانه در راستای اعتلای منافع ملی ایران را روشن و هموار خواهد ساخت، و رنج تمام ستم‌دیدگان آن دوران طاعونی و خانواده‌ها و عزیزان‌شان از مادران صلح تا چشم آسمان‌پیمای علی‌رضا رجایی، گواهانی صادق و متقن بر رسوایی و کذابی و تزویر آنان خواهد بود.

دریای پاک نام مصدق مردارهای عفن را به ساحل بدنامان تاریخ خواهد افکند و مجال نمایش تطهیر به آنان نخواهد داد.
فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید/ شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد

* نام نویسنده این یادداشت نزد زیتون محفوظ است.

پروژه برخورد با «تشیعی که از لندن و آمریکا تبلیغ شود»

$
0
0

زیتون-مریم تاوار: عصر روز جمعه گروهی از هواداران آیت‌الله صادق شیرازی، از روحانیون شیعه، در مقابل سفارت ایران در لندن تجمع کردند و سپس چهارتن از آنان وارد بالکن سفارت شده و با در دست داشتن پرچمی آبی‌رنگ، به بازداشت آیت‌الله حسین شیرازی در روز سه‌شنبه اعتراض کردند و علیه مقام‌های جمهوری اسلامی شعار دادند.

به گفته حمید بعیدی‌نژاد، سفیر جمهوری اسلامی ایران در لندن این افراد به ایستگاه پلیس برده شدند. تلویزیون عربی‌زبان فدک، نزدیک به این گروه، این اتفاق را به طور مستقیم پخش می‌کرد. در پی این دستگیری، جمعی از طلاب شیعه و مقلدان آیت‌الله صادق شیرازی در مقابل کنسول‌گری جمهوری اسلامی در کربلا تجمع کردند.

به‌گزارش سایت شیعی «شفقنا» در آذرماه گذشته، گزارش‌هایی مبنی بر احضار آیت‌الله حسین شیرازی، پسر آیت‌الله صادق شیرازی، به دادگاه ویژه روحانیت منتشر شده بود.

صادق شیرازی پس از انقلاب اسلامی موفق شد از جایگاه روحانیت کربلا و با تبلیغ پیرامون پیوند خاندان شیرازی‌ها با امام حسین، بر نفوذ خود در ایران بیفزاید.

محمد جعفر منتظری، دادستان کل کشور درباره بازداشت حسین شیرازی گفته است:«از طرف دادسرا و دادگاه روحانیت به آن‌ها پیام داده شد که دست از این حرکت بردارید که متأسفانه پذیرفته نشد و… تحت اتهام وارده٬ دادسرای ویژه روحانیت این آقا را چند بار احضار کرده بود و از پاسخ استنکاف کرده بود تا اینکه مسئولین این شخص را بازداشت کردند تا اتهام تفهیم و تحقیقات انجام شود».

وی اخیرا در جلسه‌ای، جایگاه ولی فقیه در جمهوری اسلامی را به جایگاه «فراعنه مصر»، که خود را از هر گونه انتقاد و پاسخ‌گویی فارغ می‌دانستند، تشبیه کرده بود.

حسین شیرازی هم‌چنین با تاختن به سیاست‌های جمهوری اسلامی گفته بود: «الان اگر بخواهند آبروی یک نفر را ببرند، می‌گویند ضد ولایت فقیه است».

او در بخش دیگری از این سخنرانی می‌گوید نظریه «ولایت فقیه» غیرشیعی است و تمام علمای بزرگ شیعه مانند شیخ انصاری با آن مخالف‌اند. حسین شیرازی هم‌چنین می‌گوید حکومت ایران نظریه «ولایت فقیه» را دست‌آویزی برای سرکوب مخالفان قرار داده است.

آیت‌الله حسین شیرازی

حسین شیرازی ۴۷ ساله از مدرسین خارج فقه اصول در قم، فرزند آیت‌الله سید صادق حسینی شیرازی از روحانیون سنتی متولد کربلا و از مراجع تقلید شیعه و منتقد جمهوری اسلامی است.

صادق شیرازی پس از انقلاب اسلامی موفق شد از جایگاه روحانیت کربلا و با تبلیغ پیرامون پیوند خاندان شیرازی‌ها با امام حسین، بر نفوذ خود در ایران بیفزاید.

مخالفت او با رهبران جمهوری اسلامی و به‌ویژه با آیت‌الله خامنه‌ای در محافل مذهبی ایران بازتاب داشته است. او منتقد اعدام‌ها در جمهوری اسلامی و سیاست خارجی ایران در منطقه و به‌ویژه مخالف سید حسن نصرالله و نقش ایران در لبنان است.

 دیدگاه‌های آیت‌الله صادق شیرازی در ارتباط با فقه شیعه، قمه‌زنی و هم‌چنین موضوع ولایت، مورد پذیرش روشنفکران دینی در ایران نیست. او از کسانی که با قمه‌زنی مخالفت می‌کنند، به تندی انتقاد کرده و آنها را جهنمی دانسته است.

صادق شیرازی از جمله به جدایی دین از سیاست باور ندارد و افزون بر آن، دیدگاه‌های آیت‌الله صادق شیرازی در ارتباط با فقه شیعه، قمه‌زنی و هم‌چنین موضوع ولایت، مورد پذیرش روشنفکران دینی در ایران نیست. او از کسانی که با قمه‌زنی مخالفت می‌کنند، به تندی انتقاد کرده و آنها را جهنمی دانسته است. وی به «شورای رهبری مراجعان تقلید» و نه ولایت فقیه معتقد است.

مشهور است که پروژه برخورد و مهار جریان شیرازی‌ها و اعتبارزدایی از آن‌ها در فضای‌های مذهبی زیر نظر آیت‌الله خامنه‌ای و با هدایت مستقیم وی انجام می شود.

معمولا شیرازی‌ها در سخنان رهبری و نیرو‌های هم‌سو با نهاد ولایت فقیه، در قالب «شیعه انگلیسی» به صورت غیرمستقیم نام برده می‌شوند.

چنان‌که روز بیستم شهریور سال ۱۳۹۲، آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، در سخنرانی خود گفته بود: «تشیعی که از لندن و آمریکا تبلیغ شود، به درد شیعه نمی‌خورد.» در آن هنگام کمتر کسی متوجه اشاره خامنه‌ای شد، اما آنچه به نام «فرقه شیرازی» شهرت یافته، پدیده جدیدی نیست و مخالفت آیت‌الله صادق شیرازی با آیت‌الله خامنه‌ای و جمهوری اسلامی ایران به سال‌ها قبل بازمی‌گردد.

بیش از ۱۸ شبکهٔ ماهواره‌ای و ۳ شبکهٔ رادیویی، توسط مقلدان شیرازی اداره می‌شوند و شبکه ماهواره‌ای مرجعیت توسط بیت او اداره می‌شود. این شبکه‌ها و هم‌چنین نهادهای متعدد و پراکنده وابسته به شیرازی‌ها در سراسر دنیا به تبلیغ و ترویج تشیع و ترویج اندیشه‌های او می‌پردازند.

 

آیت الله صادق شیرازی و آیت‌الله منتظری

محسن کدیور اسلام‌شناس و استاد مطالعات علوم دینی دانشگاه دوک آمریکا،. سخنرانی سید حسین شیرازی را  در آذر ۱۳۹۶ در نقد ولایت فقیه بی‌سابقه می‌داند. به گفته کدیور، دانش فقه او «اگر از رهبر جمهوری اسلامی بیشتر نباشد، کمتر نیست. او معتقد است در پی بیان نارضایتی از سوی دراویش گنابادی، زنان و کارگران اکنون این صدای نارضایتی در میان روحانیون سنتی در قم بلند شده که در گذشته به این بلندی نبوده است.

شاخص‌ترین چهره این خاندان مرجعی به نام محمد حسینی شیرازی بود که پیش از انقلاب رابطه خوبی با آیت‌الله خمینی داشت و پس از انقلاب در پاره‌ای از امور با وی اختلاف پیدا کرد و از آن زمان تا پایان عمرش در سال ۱۳۸۰در محدودیت‌ زندگی ‌کرد.

تبار خاندان شیرازی‌ها به کربلا می‌رسد و پایگاه بیت شیرازی در آن شهر است. اینان از لحاظ مدرسه فکری بسیار هویت‌گرا و متعصب نسبت به نمادهای شیعی‌اند.

شاخص‌ترین چهره این خاندان مرجعی به نام محمد حسینی شیرازی بود که پیش از انقلاب رابطه خوبی با آیت‌الله خمینی داشت و پس از انقلاب در پاره‌ای از امور با وی اختلاف پیدا کرد و از آن زمان تا پایان عمرش در سال ۱۳۸۰در محدودیت‌ زندگی ‌کرد.

محدود کردن آیت‌الله محمد شیرازی و تضییع حقوق وی روابط را تیره ساخت. بعد از او، آن اعتبار و منزلت منتقل شد به برادرش، آیت‌الله صادق شیرازی که از اساتید برجسته فقه سنتی بود که هم مرزبندی‌ جدی با حکومت داشت و هم با طیف‌های نواندیش در دین.

از زمانی که او رهبری جریان شیرازی‌ها را در دست گرفت، ابتدا تنش‌ها کم شد، اما بعد از اعتراضات انتخاباتی سال ۸۸ و حمایت وی از «جنبش سبز» و ایراد سخنرانی در مخالفت با نظریه ولایت فقیه ، شکاف یاد شده بیشتر شد و حکومت به تدریج به سمت اعمال فشار و کنترل این جریان حرکت کرد.

 

حمله به سفارت ایران در لندن

اینک به نظر می‌رسد بعد از برخورد با فعالان شبکه‌های تلویزیونی نزدیک به وی در شهر قم و ایجاد اخلال در برنامه‌سازی در داخل کشور و اعمال محدودیت در برنامه‌های بیت او، سیاست برخورد گام به گام وارد مرحله جدیدی شده است.

ممنوع الخبری در کنار منع انتشار رسانه و کتاب‌های او حلقه محاصره را تنگ تر کرده است. در صورتی که کلاس‌های درس او نیز تعطیل شود یا اجازه برگزاری مراسم مذهبی را نداشته باشد، احتمالا آنگاه مرحله نهایی سیاست کنترل یعنی حصر خانگی وی تحقق خواهد یافت.

جمهوری اسلامی پیشتر نیز از این حربه مجازات برای حذف مراجعی چون آیت الله‌ها کاظم شریعتمداری، آل شبیر خاقانی، حسن قمی، محمد شیرازی ، حسین‌علی منتظری استفاده کرده است.

صادق شیرازی منتقد اعدام‌ها در جمهوری اسلامی و سیاست خارجی ایران در منطقه و به‌ویژه مخالف سید حسن نصرالله و نقش ایران در لبنان است.

بعد از برخورد جدید حکومت، خبرگزاری فارس مطلبی تحت عنوان «مثلث «پول»، «رسانه» و «تشکیلات»؛ نقشه راه چنددهه فعالیت جریان شیرازی‌ها» را در تاریخ ۱۶ آبان منتشر کرد که می‌تواند بستری برای رمزگشایی اقدامات اخیر باشد.

خبرگزاری فارس ایراد اصلی شیرازی‌ها را دنبال کردن و ترویج گفتمان «اسلام غیرسیاسی» می‌داند و هم‌چنین در قسمتی از مطلب هشدار داده است خطر جریان شیرازی‌ها افزایش یافته و توانسته‌اند نفوذ خود را در هیات‌های مذهبی افزایش دهند.

خبرگزاری فارس افزوده است: « طی چندسال اخیر با کمک پول‌های نجومی این جریان در هیآت مذهبی، تاسیس شبکه‌های متعدد ماهواره‌ای و فضاسازی گسترده در فضای مجازی، تفکرات انحرافی آنها ضریب بیشتری پیدا کرده است».

هدف اصلی خبرگزاری فارس تاکید بر فعالیت‌های رسانه‌ای به عنوان ابزار اصلی تبلیغاتی جریان شیرازی‌ها است و نتیجه‌گیری آن دفاع از حفظ و تشدید محدودیت‌های رسانه ای علیه جریان یادشده است.

 

آیت الله محمد حسینی شیرازی.سمت چپ

صادق شیرای در سخنرانی چهارم تیرماه خود به مسأله ولایت فقیه و بیان آراء علمای متقدم ومتأخر شیعه در این باب پرداخته و با اشاره به ولایت پیامبر، ولایت فقیه را مسأله مورد اختلاف دانسته و با استناد به مناقشات شیخ انصاری در این باب، اظهار داشت، شیخ انصاری در نهایت ولایت فقیه را نپذیرفته است و ایشان ضد ولایت فقیه بود. صاحب جواهر هم که ولایت فقیه را پذیرفته، ولایت فقیه را محدود و در امور حسبیه پذیرفته است.

وی هم‌چنین، مساله زندان را یکی از کیفرهای شکست‌خورده در سیستم جزائی و آن را استثنایی بسیار خاص و تنها محدود به مواردی ویژه توصیف کرده بود و با بیان حکایت‌هایی از زندگی چهره‌هایی چون آیت‌الله ابوالحسن اصفهانی شیوه تربیت عملی و پرهیز حداکثری از توسل جستن به اعمال کیفر و مجازات را راهکار شارع مقدس برای معالجه انحرافات در جامعه دانسته و توسل به زور و خشونت را شیوه و راهکار طواغیت و جباران قلمداد کرده بود.

برخورد با نزدیکان و طرفداران آیت‌الله شیرازی مثال دیگری براین ادعاست که جمهوری اسلامی به دلیل ویژگی تئوکراسی و همچنین اقتدارگرایی مذهب بنیاد عامدانه و آگاهانه پذیرای آزادی مذهب نیست و با رد رواداری مذهبی سیاست تک صدایی و دستوری را دنبال می‌کند و این موضوع حتی شامل مراجع تقلید شیعه نیز می‌شود.

دختران شین‌آباد در «انقلاب اسلامی» سوختند

$
0
0

از حادثه آتش سوزی در دبستان روستای شین‌آباد مورخ ۱۵ آذر ۱۳۹۱ پنج سال می گذرد. آن کودکان اینک نوجوانانی شده‌اند که دنیا را با همه زشتی‌هایش بهتر درک می‌کنند. می‌فهمند که برای نبود یک بخاری استاندارد در کشوری خفته بر دریای نفت و گاز، ۲۸ نونهال ایران‌زمین در کام آتش گرفتار آمدند و سه نفر دیگر جان باختند و ۲۶ نفرشان برخی تا ۶۰ درصد دچار سوختگی شده‌اند. به گفته خبرگزاری «ایلنا» ۱۲ نفر از این کودکان تاکنون ۳۶۰ عمل جراحی را تجربه کرده‌اند.

صدمه جسمی دانش‌آموزان یک سو، ولی صدمه روحی این حادثه یک سوی دیگر است. نادیه یکی از دختران گفته: «موضوعی نیست که قادر به فراموش کردنش باشیم. سال‌هاست کابوس تمام روزهای من و دوستانم آتش‌سوزی است.»

 

اما، ریشه این فاجعه را نه در بی‌کفایتی یک مدیر مدرسه یا یک وزارت‌خانه بلکه باید در بی‌کفایتی نظامی جست که نام سرد در این مدرسه بود؛ مدرسه‌ای که «انقلاب اسلامی» نام داشت.

جانکاه است که در پی این حادثه دلخراش که سرتاسر کشور را متاثر ساخته بود، خامنه ای «رهبر انقلاب اسلامی» نه پیام همدردی فرستاد، نه مقامی را بازخواست کرد و نه کمک مالی به این نونهالان کرد تا صرف درمان خود کنند. از این‌رو، گزاف نیست گفته شود نونهالان ایران  نه در مدرسه‌ای به نام انقلاب اسلامی که در آتشی به نام «انقلاب اسلامی» سوختند.

رهبر جمهپری اسلامی برای اینکه در مدارس تمرکز بر زبان انگلیسی نباشد، سخنرانی مفصلی کرد. عتاب و خطاب کرد که چرا در مدارس این همه تمرکز بر زبان انگلیسی وجود دارد. اما، در همدردی با این نونهالان دریغ از یک کلام. دریغ از یک مساعدت. دریغ از یک توبیخ.

این بی‌اعتنایی به سرنوشت فرزندان این سرزمین در حالی است که برای ۶ مورد آتش‌سوزی در مدارس ایران هرگز و هرگز شاهد نبودیم که رهبر انقلاب اسلامی واکنشی از خود نشان داده باشد. این موارد عبارت بودند از:

– بهمن ۱۳۷۶ آتش‌سوزی در مدرسه شهرستان شفت گیلان (که با جانفشانی آموزگار حسن امیدزاده، دانش آموزان نجات یافتند ولی آموزگار پس از ۱۵ سال درگذشت)

– آبان ۱۳۸۳، آتش‌سوزی در مدرسه روستای سفیلان (این هولناک‌ترین آتش‌سوزی در تاریخ مدارس است که سیزده دانش‌آموز دختر و پسر در جلو چشم پدران و مادرانشان زنده زنده در آتش سوختند چون راه دسترسی به داخل مدرسه بسته شده بود. همینطور معلم آنها هم در آتش سوخت. اکنون یک آرامگاه به عنوان چهارده معصوم در این روستا وجود دارد که زیارت آن دل هر آدمی را کباب می کند.

– آذر ۱۳۸۵، آتش‌سوزی در مدرسه شهید رحیمی درودزن (۸ دانش آموز در این حادثه دچار سوختگی شدید از ناحیه و سر و دست شدند. خبر در آتش سوختن دانش آموزان تا ۱۵ روز عمداً رسانه‌ای نشده بود)

– آبان ۸۹، آتش‌سوزی خوابـگاه شبانه‌روزی در چاه رحمان در استان سیستان و بلوچستان (که بر اثر آن یک دانش‌آموزی ۱۳ ساله جان خود را از دست داد)

– آبان ۹۰، آتش‌سوزی در دبیرستان شبانه‌روزی وابسته به دانشگاه چابهار (که منجر به مرگ دو دانش آموز و سوختگی شدید سه دانش آموز دیگر شد)

– آذر ۹۱، مهیب‌ترین آتش‌سوزی در دبستان روستای شین‌آباد از توابع پیرانشهر

خامنه ای مانع استیضاح وزیر شد
در حادثه آتش سوزی مدرسه شین آباد، این تنها خامنه‌ای نبود که از کنار مساله بی‌تفاوت گذشت. محمود احمدی‌نژاد، رییس دولت وقت نیز مطلقا واکنشی نشان نداد. نه پیام همدردی فرستاد و نه با این نونهالان دیداری کرد. او خوب می‌دانست هنگامی که رهبر سکوت اختیار کرده بود، چرا رییس دولت باید زبان به انتقاد از وزیر آموزش و پرورش بگشاید. اما، در همان مجلس اصولگرا بودند نمایندگانی که قصد استیضاح زیر آموزش و پرورش را کردند.به رغم آنکه حادثه آتش‌سوزی در شین‌آباد جانکاه و جانفرسا بود ولی این حادثه به سرنوشتی سیاسی دچار شد به گونه‌ای که در کنار دیگر حمایت‌های رهبر انقلاب اسلامی از دولت احمدی‌نژاد، وی مانع استیضاح وزیر آموزش و پرورش توسط مجلس شد.

حادثه شین‌آباد چنان دلخراش بود که ۲۰ نماینده مجلس هم قسم شدند حمیدرضا حاج‌بابایی، وزیر آموزش و پرورش را استیضاح کنند؛ کاری که باب میل رهبر انقلاب اسلامی نبود.

حادثه شین‌آباد تنها در فاصله ۶ ماه به پایان دوره دوم احمدی‌نژاد اتفاق افتاده بود و میل رهبر آن بود که این دولت هر طور که شده کار خود را پایان دهد حتی اگر پرده‌دری‌های احمدی‌نژاد و سوء مدیریت‌های او همچنان ادامه داشته باشد. او می‌دانست استیضاح احمدینژاد یعنی استیضاح رهبری که نظرش به نظر احمدی نژاد نزدیک بود.

آن روزها که احمدی‌نژاد یک روز با مجلس مرافعه راه می‌انداخت و روز دیگر با قوه قضائیه و برنامه بودجه سالانه را با ماه‌ها تاخیر و پر از محاسبات غلط به مجلس می‌فرستاد و به احکام قضایی تمکین نمی‌کرد، مجلس اصولگرا را هم بر آن داشت بود که وزیران احمدی نژاد را استیضاح و خود او را با «طرح سوال» به مجلس بکشانند.
اما، چه فایده که رهبر جمهوری اسلامی یک به یک با پیغام و پسغام، مجلس را از این اقدامات باز می‌داشت حتی هنگامی که پس از حادثه شین آباد ۲۰ نماینده هم قسم شدند، وزیر آموزش و پرورش را استیضاح کنند.

در همان آغاز سایت بازتاب خبری را به نقل از خامنه‌ای منعکس کرده بود که اگر وزیر آموزش و پرورش استیضاح و برکنار شود، در ۶ ماه باقی مانده به پایان عمر دولت دهم کسی حاضر نیست این مسئولیت را برعهده بگیرد! بنا به این گزارش، رهبر جمهپری اسلامی به نمایندگان یادآور شده بود که وزیر آموزش و پرورش عذرخواهی کرده و این عذرخواهی کافی است!
۲

Viewing all 6930 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>