Quantcast
Channel: سایت خبری‌ تحلیلی زیتون
Viewing all 6930 articles
Browse latest View live

🍃 زنده |پیش‌نویس قطع‌نامه پیشنهادی روسیه رای نیاورد

$
0
0

پیش‌نویس قطع‌نامه پیشنهادی روسیه رای نیاورد

پیش‌نویس قطع‌نامه پیشنهادی روسیه برای محکومیت حمله آمریکا، بریتانیا و فرانسه در شورای امنیت رای نیاورد.

سه رای مثبت
هشت رای منفی
چهار رای ممتنع

منبع: بی‌بی‌سی فارسی


نماینده سوریه: این کشورها نمی‌خواستند بازرسان بین المللی به دمشق برسند

‌بشار جعفری، نماینده سوریه، می‌‌گوید: چرا اطلاعات تسلیحات شیمیایی ادعایی را به سازمان منع تسلیحات شیمیایی ندادید؟

Risultati immagini per ‫‌بشار جعفری‬‎

نماینده سوریه تاکید کرد: آمریکا با فلسفه «یا با ما، یا بر ما» باعث بازگشت جنگ سرد شده، که مورد اشاره دبیرکل سازمان ملل شده است.

او گفت مرکزی که آمریکا، بریتانیا و فرانسه می‌گویند محل تولید سلاح شیمیایی بوده، اگر آنها چنین چیزی را می‌دانستند چرا آنها اطلاعات را به سازمان منع تسلیحات شیمیایی ندادند؟

انگار این کشورها نمی‌خواستند بازرسان بین المللی به دمشق برسند.

او گفت مرکز ادعایی تولید تسلیحات شیمیایی پیش از این بازرسی شده بود.


فرانسه: بی‌تردید حکومت اسد مسئول حمله شیمیایی است

نماینده فرانسه می‌گوید کسانی که در مسئولیت بشار اسد در حمله شیمایی دوما تردید دارند می‌توانند به شواهد منتشرشده مراجعه کنند.

او  وتوی روسیه در موارد قبلی علیه سوریه را «کارشکنی» خواند.


بریتانیا: حمله اخیر به سوریه با حقوق بین الملل سازگاری دارد

نماینده بریتانیا می‌گوید در شرایط استثنایی که مداخله بشردوستانه لازم باشد، کشورها می‌توانند به طور استثنایی از زور استفاده کنند، به شرط آن که شواهد کافی باشد، راه حل دیگری نباشد و استفاده از زور در حد متناسب باشد.


آمریکا: برنامه تسلیحات شیمیایی سوریه را فلج کردیم

نماینده آمریکا نیز در پاسخ به حملات لفظی نماینده روسیه، روسیه را به انتشار اطلاعات غلط و تقلا برای حمایت از بشار اسد حمایت کرده و می‌گوید با وجود توافق جامعه بین الملل برای منع استفاده از تسلیحات شیمیایی، روسیه می‌خواهد در این مسیر کارشکنی کند.

نیکی هیلی گفت حملات آمریکا، بریتانیا و فرانسه نه برای تلافی بوده، نه برای تنبیه و نه برای نمایش قدرت یا فرستادن پیغام، بلکه برای نابودی توانایی نیروهای سوری در استفاده از تسلیحات شیمیایی بوده است.

او گفت با حمله اخیر برنامه تسلیحات شیمیایی سوریه فلج شده است./بی بی سی فارسی


مشاور رییس جمهوری: مراقب باشیم مرتضوی خاوری نشود

 


روسیه: در دوما حمله شیمیایی اتفاق نیفتاده

نماینده روسیه در سازمان ملل می‌گوید کارشناسان آنها هیچ نشانه‌ای از حمله شیمیایی در دوما پیدا نکرده‌اند و ساکنان منطقه نیز نشانه‌ای ندیدند.

او گفت: «روسیه هر کار ممکنی را انجام داد تا آمریکا و متحدانش را از حمله منصرف کند تا وضعیت از کنترل خارج نشود.»

او سیاست آمریکا را «استعمار نو» خواند و  این موضع را تکرار کرد که دستگاه‌های اطلاعاتی خارجی حمله شیمیایی نمایشی را در دوما اجرا کردند.


دبیر کل سازمان ملل: سوریه عرصه چند جنگ نیابتی است

دبیر کل سازمان ملل گفت در جلسه شورای امنیت گفت: «کشورها باید مطابق منشور ملل متحد و حقوق بین الملل رفتار کنند.»Risultati immagini per ‫دبیر کل سازمان ملل‬‎

وی افزود: گزارش‌های اخیر حمله شیمیایی در دوما مستلزم بررسی جامع و مستقل است و تیم منع تسلیحات شیمیایی در سوریه است و از آنها حمایت می‌کنم.

گوترش تاکید کرد: «سوریه عرصه چند جنگ نیابتی است. شاهد نقض سیستماتیک منشور ملل متحد و حقوق بین الملل هستیم. از همه اعضا می‌خواهم که خویشتنداری نشان دهند و از کارهایی که وضعیت را از کنترل خارج می‌کند خودداری کنند.»


جلسه شورای امنیت آغاز شد

بعد از حمله سحرگاه امروز به سوریه  شورای امنیت سازمان ملل به درخواست روسیه جلسه فوق‌العاده برگزار کرد. آنتونیو گوترش، دبیر کل سازمان ملل و نماینده سوریه علاوه بر اعضای شورای امنیت در این جلسه حضور دارند.


 بشار اسد بعد از حمله صبح امروز با روحانی تماس گرفت



پوتین: حمله به سوریه تجاوز به کشور مستقل است

پوتین در واکنش به حمله صبح امروز به سوریه گفت: حملات غربی علیه سوریه تجاوز به کشور مستقلی است که در مقدمه مبارزه با تروریسم ایستاده است.Risultati immagini per ‫پوتین‬‎

همچنین کاخ کرملین اعلام کرد که روسیه خواستار برگزاری جلسه فوق‌العاده شورای امنیت سازمان ملل شده است.


رئیس شورای اروپا: در کنار متحدانمان قرار داریم

دونالد توسک، رئیس شورای اروپا گفته است اتحادیه اروپا در «کنار متحدانش قرار دارد.»

او گفته است حملات صورت گرفته توسط آمریکا، فرانسه و بریتانیا نشان داد که سوریه با روسیه و ایران نمی‌توانند به این فاجعه انسانی حداقل بدون تحمل هیچ هزینه‌ای ادامه دهند./بی بی سی فارسی



روسیه: آمریکا، انگلیس و فرانسه منتظر پیامدهای حملۀ امروز باشند

سفیر روسیه در ایالات متحده اخطار داد: «حمله امروز به سوریه، بی پاسخ نخواهد ماند. به هشدارهای ما توجه نشد. ما تهدید شده ایم. آمریکا که خود مالک بزرگترین زرادخانه برای نگهداری سلاح های شیمیایی است حق ندارد سایر کشورها را به باد ملامت گیرد».Risultati immagini per ‫سفیر روسیه در ایالات متحده‬‎
همچنین یک مقام ارشد روسیه، بعد از حمله ترامپ به سوریه، او را به هیتلر تشبیه کرده و اقدام امروز وی را توهین به رئیس جمهور روسیه دانسته. وی گفته ترامپ را می توان هیتلر شماره دو در زمانه ما قلمداد کرد چون حتی همان ساعتی را برای حمله به سوریه برگزیده که آلمان نازی در سال ۱۹۴۱ برای تهاجم به شوروی انتخاب کرده بود./جامعه نو


فارس خبر استقرار هواپیماهای استراتژیک روسیه در خاک ایران را تکذیب کرد

خبرگزاری فارس به نقل از یک مقام آگاه در ستاد کل نیروهای مسلح اعلام کرد: ضمن اینکه همکاری‌های مشترک ایران و روسیه در جهت مقابله با تروریسم در حال گسترش و تعمیق است اما خبر استقرار هواپیماهای استراتژیک روسیه در خاک ایران تکذیب می‌شود.


 ایران برای کمک‌های درمانی و پزشکی به سوریه اعلام آمادگی کرد

سیدحسن هاشمی، وزیر بهداشت با ارسال پیام های جداگانه ای خطاب به دکتر یازجی وزیر بهداشت سوریه و مسئول دفتر منطقه ای سازمان جهانی بهداشت، ضمن محکوم کردن حملات موشکی به سوریه، بر آمادگی وزارت بهداشت جمهوری اسلامی ایران برای ارسال کمک های پزشکی در صورت نیاز، تاکید کرد/ وبدا


ترکیه: حمله به سوریه پاسخ مناسبی مقابل حمله شیمیایی به دوما است

وزارت خارجه ترکیه اعلام کرد که از حمله نظامی به سوریه استقبال می کند.

این وزارت خانه هم چنین مدعی شد که این حمله سه جانبه واکنش و پاسخ مناسبی علیه سوریه و اقدام نظام حاکم این کشور در خصوص حمله شیمیایی به دوما به شمار می آید.


 جنبش فتح: برای وحدت سوریه ایستادگی می‌کنیم

جنبش فتح امروز در واکنش جمله امریکا ، فرانسه و انگلیس به روسیه طی بیانیه ای اعلام کرد: برای  وحدت سرزمینی سوریه ایستادگی میکنیم و تلاش هایی را برای از بین بردن آن و دست زدن به وحدت آن رد می کنیم./ المیادین

Risultati immagini per ‫جنبش فتح‬‎


رهبر جمهوری اسلامی: حمله‌ی سحرگاه امروز به سوریه یک جنایت است

آیت الله خامنه ای در اولین موضع گیری نسبت به حمله سحرگاه امروز به سوریه گفت: رئیس‌جمهور آمریکا، رئیس‌جمهور فرانسه و نخست‌وزیر انگلیس جنایتکارند.

او که هم‌اکنون در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی سخن می‌گوید، افزود:« حمله‌ی سحرگاه امروز به سوریه یک جنایت است. بنده صریحاً اعلام می‌کنم رئیس‌جمهور آمریکا، رئیس‌جمهور فرانسه و نخست‌وزیر انگلیس جنایتکارند و جنایت کردند؛ طَرفی هم نخواهند بست، سودی هم نخواهند برد؛ همچنان‌که در سال‌های گذشته در عراق، سوریه،‌ افغانستان حضور پیدا کردند و از این قبیل جنایات انجام دادند و سودی هم نبردند.»

 


نخست وزیر بریتانیا: این یک حمله محدود و هدفدار است

ترزامی، نخست وزیر بریتانیا: این مداخله در یک جنگ داخلی یا در مورد تغییر رژیم نیست.این یک حمله محدود و هدفدار است که قرار نیست بیش از این تنش را در منطقه بالا ببرد.

 



معاون سیاسی سپاه: آمریکا مسئول عواقب حمله‌ به سوریه است

یدالله جوانی، معاون سیاسی سپاه در مصاحبه با خبرگزاری فارس حمله آمریکا و متحدانش به سوریه را یک تجاوز آشکار خوانده و گفته است این حمله مشروعیت ندارد.

جوانی گفته است «با این حمله اوضاع پیچیده‌تر خواهد شد و این وضعیت پیچیده قطعا به ضرر آمریکا خواهد بود، آمریکا مسئول عواقب بعدی اتفاقات آتی منطقه هستند و آن اتفاقات قطعا به نفع آنها نخواهد بود.»

 



حمله هوایی آمریکا، انگلیس و فرانسه به سوریه

از ساعاتی پیش با اعلام دونالد ترامپ عملیات هوایی آمریکا به همراه بریتانیا و فرانسه علیه تاسیسات شیمیایی سوریه آغاز شده است. Risultati immagini per ‫حمله هوایی آمریکا، انگلیس و فرانسه به سوریه‬‎

صدای انفجارهای متعددی در دمشق شنیده شد.

تلویزیون سوریه می‌گوید نیروهای سوریه، «ده‌ها موشک» را ساقط کرده‌اند.

به نقل از رویترز مناطق مورد حمله در سوریه قبلا با روسیه هماهنگ شده بود تا تخلیه شود.

جیمز متیس، وزیر دفاع آمریکا گفت: این دور از حمله هوایی به سوریه تمام شده است ولی در صورت استفاده حکومت سوریه از تسلیحات شیمیایی، آمریکا دوباره حمله خواهد کرد.

حزب الله اعلام کرد حمله آمریکا به سوریه حمله به مردم تمام منطقه و حمله به جنبش آزادی خواهی است و آمریکا با این حمله به هدفش نمی‌رسد.


حمله آمریکا٬ فرانسه و انگلیس به صد هدف در سوریه

$
0
0

زیتون– ایالات متحده آمریکا، به همراه هم‌پیمانانش بریتانیا و فرانسه، سحرگاه شنبه  به سوریه حمله هوایی کردند.

وزارت دفاع آمریکا،‌ پنتاگون، اعلام کرد که این حمله در پی دستیابی به مدارک قاطعی از حمله شیمیایی نیروهای بشار اسد، رییس جمهوری سوریه، به شهر دوما انجام شده است . به گفته پنتاگون، در حمله به این شهر واقع در حومه دمشق، دستکم از گاز کلر استفاده شده است.

جیمز متیس، وزیر دفاع آمریکا، و جوزف دانفورد، فرمانده نیروهای دریایی ایالات متحده، در یک نشست خبری که پس از آغاز این حملات انجام شد، گفتند که سه تاسیسات مهم سلاح‌های شیمیایی مورد حمله قرار گرفته اند. به گفته این دو مقام ارشد آمریکا، به این تاسیسات هم به وسیله موشک از سوی دریا و هم از طریق بمباران هوایی حمله شده است. حملات هوایی به این اهداف در سوریه، واکنش دفاع ضد هوایی سوریه را به دنبال داشت.

پیش از این حمله نیکی هیلی، سفیر آمریکا در سازمان ملل متحد، اعلام کرده بود که بر پایه برآورد ایالات متحده، در طول جنگ هفت ساله سوریه، ارتش بشار اسد رئیس‌جمهور این کشور دست کم ۵۰ بار از سلاح‌های شیمیایی استفاده کرده است.

العالم خبر داد که طی این حمله ساختمان گارد ریاست جمهوری تیپ ۱۰۵ دمشق٬ سامانه پدافندی دفاعی جبل قاسیون دمشق٬ فرودگاه نظامی المزه٬ فرودگاه نظامی الضمیر٬ اکادمی تحقیقاتی برزه دمشق٬ اکادمی تحقیقاتی جمرایا دمشق٬ ساختمان تیپ ۴۱ نیروی ویژه دمشق٬ مواضع نظامی الرحیبه القلمون شرقی ریف دمشق و مواضع نظامی الکسوه ریف دمشق هدف قرار داده شده‌اند.

خبرگزاری رویترز به نقل از یک مقام ارشد عضو ائتلاف منطقه ای حامی دمشق، می‌گوید تاسیسات هدف گرفته شده پیشتر بنا بر هشدار روسیه تخلیه شده بودند.

ایران حمله موشکی به سوریه را به شدت محکوم کرد

$
0
0

زیتون– وزارت امور خارجه ایران در بیانیه ای حملات موشکی آمریکا و متحدانش به خاک سوریه را به شدت محکوم کرد و نسبت به آثار و تبعات منطقه ای و فرامنطقه ای آن هشدار داد.

ایالات متحده آمریکا، به همراه هم‌پیمانانش بریتانیا و فرانسه، سحرگاه شنبه  به سوریه حمله هوایی کردند.

وزارت دفاع آمریکا،‌ پنتاگون، اعلام کرد که این حمله در پی دستیابی به مدارک قاطعی از حمله شیمیایی نیروهای بشار اسد، رییس جمهوری سوریه، به شهر دوما انجام شده است . به گفته پنتاگون، در حمله به این شهر واقع در حومه دمشق، دستکم از گاز کلر استفاده شده است.

 

در بیانیه وزارت امور خارجه تاکید شده که «این تجاوز» نقض آشکار قوانین و موازین بین المللی و نادیده گرفتن حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی سوریه است.

در ادامه این بیانیه آمده است: «بی شک آمریکا و متحدانش، که بدون وجود هیچگونه سند و مدرک اثبات شده ای و قبل از اعلام نظر نهایی سازمان منع و گسترش سلاح های شیمیایی علیه سوریه اقدام نظامی کرده اند و خود را در جایگاه قاضی و پلیس جهانی فرض کرده اند، مسئول تبعات و عواقب منطقه ای و فرامنطقه ای این ماجراجویی هستند و باید پاسخگوی پیامدهای آن باشند.»

از سوی دیگر یدالله جوانی٬ معاون سیاسی سپاه٬ نیز با اشاره به حمله به سوریه گفت: «اقدام آمریکا و کشورهای انگلیس و فرانسه در حمله به سوریه یک تجاوز آشکار است و مشروعیت ندارد. خصوصاً در شرایطی که قرار بود کمیته حقیقت‌یاب ادعای آمریکا مبنی بر استفاده ارتش سوریه از سلاح شیمیایی را بررسی کند و دمشق نیز زمینه را فراهم کرده بود. »

علاء‌الدین بروجردی٬ رییس کمیسیون سیاست خارجی و امنیت ملی مجلس نیز در گفت‌وگو با شبکه العالم مدعی شد که پس از این تجاوزات همبستگی با ملت سوریه چندین برابر می شود.

دیگر متحد ایران در سوریه اما از این حمله استقبال کرد.

ترکیه از حملات آمریکا و متحدانش علیه سوریه استقبال کرده و آن را «پاسخی مناسب» خوانده است.

وزارت خارجه ترکیه صبح شنبه از حملات آمریکا و بریتانیا و فرانسه پشتیبانی کرد. وزارت امور خارجه ترکیه در بیانیه خود این حملات را اقدامی «شایسته» در برابر حکومت بشار اسد نامید.

 

ممنوعیت خرید و فروش ارز توسط صرافی‌ها

$
0
0

زیتون– احمد عراقچی٬ معاون ارزی بانک مرکزی٬ خبر داد که فعلاً دیگر ارزی به بازار صرافی‌ها تزریق نمی‌شود و «فعلاً فروش ارز مستقیم توسط صرافی‌ها ممنوع است.»

به گفته او از این پس، صدور حواله ارزی خارج از شبکه بانکی، ممنوع خواهد بود.

معاون ارزی بانک مرکزی، نگهداری ارز بیش از ۱۰ هزار یورو یا معادل آن به سایر ارزها را ممنوع خواند و افزود: «افرادی که در حال حاضر بیش از این مبلغ در اختیار دارند می توانند منابع خود را نزد بانک ها سپرده گذاری کنند.»

محمدعلی کریمی٬ مدیرکل روابط عمومی بانک مرکزی٬ نیز به خبرگزاری صداوسیما گفت که «بر اساس دستورالعمل‌های فعلی و مصوبات جدید، قیمتی غیر از ۴ هزار و ۲۰۰ تومان برای ارز نخواهیم داشت لذا دلالان ارزی می‌توانند به همین قیمت ارز خود را به بانک‌ها بفروشند.»

تاکنون روال بر این بود که بانک مرکزی به‌طور روزانه یا چند روز در هفته ارز را از طریق صرافی‌های منتخب خود به بازار تزریق می‌کرد و صرافان مجاز می‌توانستند هر بار بین ۵۰ تا ۱۰۰ هزار دلار ارز دریافت کرده و با اختلاف قیمت حدود ۱۰ تا ۱۵ تومان در بازار بفروشند.

بر اساس دستورالعمل جدید ارزی دولت، شیوه کار صرافان تغییر کرده و آنها اجازه خرید و فروش اسکناس ارزی یا صدور حواله‌های ارزی را ندارند.

محمدعلی کریمی درباره کارکرد جدید صرافی‌ها گفت که کارکرد آنها «در حال بازتعریف است» و ممکن است در مواردی که بانک‌های ایرانی با بانک خارجی روابط کارگزاری ندارند، صرافی‌ها کمک کنند.

در پی جهش بهای ارزهای خارجی در بازار آزاد ایران که نرخ هر دلار آمریکا با ثبت رکوردی تازه به بیش از شش هزار تومان رسید، دولت حسن روحانی شامگاه دوشنبه اعلام کرد از این پس دلار تک‌نرخی به قیمت ۴۲۰۰ تومان عرضه می‌شود.

در همین حال، هیئت وزیران با تصویب دستورالعملی، عملیات صرافی و معاملات ارزیِ خارج از مقررات بانک مرکزی را «قاچاق» اعلام کرده و همراه داشتن بیش از ۱۰ هزار یورو یا معادل آن را «جرم» دانست.

طی روزهای گذشته اخیر پلیس تهران نیز از بازداشت ۱۲ نفر که آنها را «اخلالگران بازار» خواند خبر داد و آیت‌الله مکارم شیرازی نیز خواستار اعدام «چند مهره اصلی دلال ارزی» شد.

ایران هم مانند سوریه پدافند هوایی ندارد

$
0
0

خوب شد مراکزی را در سوریه زدند؛ نه برای این‌که اسد یا نفوذ ایران تضعیف شوند، بلکه به این دلیل که ثابت شد ایران نیز مانند سوریه پدافند هوایی ندارد و روس‌ها هنوز دارند سر ایران و دیگر متحدان خود کلاه بتونی می‌گذارند.

هجوم دیشب موشک‌های آمریکا، فرانسه و انگلیس به سوریه، آزمایشگاهی شد برای این‌که بتوان فهمید کشورهایی که به دفاع هوایی روسی مجهزند قابلیت دفاع از آسمان خود را دارند یا این‌که سیستم دفاعی آن‌ها فقط دکوراسیون نظامی است. اهمیت موضوع از این لحاظ است که ایران نیز به همان سیستم دفاع موشکی مجهز است که از پایگاه‌های سوریه دفاع می‌کند.

اساسا سیستم دفاع هوایی کشورها از این نظر اهمیت دارند که نشان می‌دهد آیا آسمان آن کشور به روی حملات هوایی کشورهای متجاوز باز است یا این‌که در اصطلاح به روی هر پرنده متجاوزی قفل است.

آزمایش سامانه موشکی S300 در ایران، مشرق‌نیوز

ایران و سوریه هر دو به سیستم دفاع هوایی S300 و بعضا S400 مجهز هستند. ماجرای فروش موشک‌های پدافند هوایی S300 به ایران از موضوعات دردناک تاریخ خریدهای نظامی ایران است. ایران ۱۵ سال پیش مبلغ مورد توافق برای خرید پدافند هوایی S300 رابه روس‌ها پرداخت کرد٬‌اما مسکو پیرو تحریم تسلیحاتی ایران عملا تا وقتی معادله‌های جهانی در اطراف ایران تغییر نکرد موشک‌های S300 را به ایران تحویل نداد. البته برخی گزارش‌ها حاکی است آن موشک‌هایی که ایران تحویل گرفته ممکن است موشک مدرن‌تر یا S400 بوده باشد، اما در هر حال شایعاتی که پیرامون موشک S300 وجود دارد عملکرد این سیستم دفاع هوایی را با سوال مواجه می‌کند.

در تاریخ ساخت و فروش موشک S300 این سابقه وجود دارد که از دوران جنگ سرد تا کنون این سیستم دفاع هوایی در هر منطقه‌ای مستقر شد، هواپیماهای ناتو عملا پرواز در آن منطقه را متوقف کردند. اما ظاهرا چند سالی است که حداقل اسراییل از طریق روسیه سفید یا اکراین به کدهای عملیاتی یا حتی به کدهای رادار این موشک دست یافته‌اند و برخلاف سابق دیگر این سیستم هوایی خطری برای هواپیماهای اسراییلی یا دیگر هواپیماهای مهاجم به حساب نمی‌آید. از سوی روس ها برای دفاع از مراکز نظامی خود در سوریه آنها را تحت پوشش موشک های مدرن S400 درآورده‌اند، اما در هر حال حمله دیشب موشک‌های کروز به سوریه با هیچ مانعی از سوی موشک‌های S400مواجه نشد. یعنی روس‌ها:

یا سیستم دفاع موشکی خود را فعال نکردند٬
یا نخواستند سیستم دفاع موشکی خود را درگیر دفاع از سوریه کند٬
و شاید هم روسیه با آمریکا بر سر یک حمله کوتاه و کنترل شده به توافق رسیده است٬

هر اتفاقی افتاده باشد می‌توان با صراحت گفت که سپردن دفاع هوایی یا دفاع از مراکز استراتژیک کشورها به پدافندهای روسی اقدامی غیرعقلانی است و ریسک بزرگی به حساب می‌آید. گفته می‌شود که ایران دفاع از همه مراکز استراتژیک مهم از جمله نطنز یا فردو را به سیستم دفاع هوایی S300 واگذار کرده است. اما آنچه ایران و دیگر کشورهایی که چنین سیستم‌هایی را خریداری می‌کنند باید به آن توجه داشته باشند این است که روس‌ها آلوده به معامله‌هایی هستند که بر اساس قیمت مورد توافق و بر اساس تهدیدی که خودشان با آن مواجه هستند متحدان خود را می‌فروشند یا این‌که اجازه بهره‌برداری کامل از تجهیزات خود را نمی‌دهند. این همان اتفاقی است که طی دو سال گذشته در سوریه افتاده است.

از حدود دو سال پیش موشک‌های S300 روسیه در سوریه فعال بوده‌اند اما هم‌زمان اسراییل همواره به آسمان سوریه وارد شده و مراکزی را در سوریه بمباران کرده‌اند. این در حالی است که در کاتالوگ موشک‌های S300 گفته شده که این موشک‌ها قابلیت رهگیری تقریبا همه جنگنده‌ها و نیز موشک‌های کروز در هر ارتفاعی را دارد. اما آن‌چه دیروز در سوریه رخ داده و حدود صد موشک کروز به مراکز نظامی سوریه اصابت کرده‌اند، حاکی از این است که این موشک‌ها دیگر قابلیت تدافعی قانع کننده‌ای ندارند. شاید هم روس‌ها دیشب اصلا سیستم‌های پدافندی خود را به حالت عملیاتی کامل در نیاوردند.

به عبارت دیگر اکنون می‌توان به این قضاوت خطرناک رسید که آسمان ایران نیز مانند سوریه در مقابل تهاجم‌های هوایی بی‌دفاع است.

——————————
روسها کلاه بتونی سر ایران می‌گذارند/ فرزانه روستایی / روزنامه اعتماد
شرط‌بندی با وزارت خارجه بر سر روسیه/ فرزانه روستایی / روزنامه اعتماد

جنگ جهانی سوم یا حمله نمایشی؟

$
0
0

زیتون ـ مهسا محمدی: «ماموریت انجام شد». دونالد ترامپ رییس‌جمهوری آمریکا حمله موشکی سحرگاه امروز خود و متحدانش به تاسیسات شیمیایی سوریه را ماموریتی خواند که «به بهترین نحو انجام شد» و از فرانسه و بریتانیا بخاطر «درایت و قدرت خوب نظامی شان» قدردانی کرد و گفت که «نتیجه بهتر از این به‌دست نمی‌آمد.»

این «ماموریت» یک هفته بعد ازانتشار اخبار مربوط به حمله شیمیایی در منطقه «دوما»در دمشق سوریه انجام شد، که بنا برگزارش‌های مختلف بین ۳۰ تا ۷۰ کشته بر جای گذاشته بود. آمریکا و متحدانش حمله را کار دولت بشار اسد دانسته و بر ضرورت اقدام عملی برای مقابله با آن تاکید کرده بوند که در نهایت به حمله موشکی امروز صبح منجر شد.

این شاید اولین بار است که هم اسد و هم مخالفان داخلی وی بر سر موضوعی توافق دارند و آن هم بی‌اثر بودن این حملات است.

حال امروز بعد از پایان این حمله و در جلسه فوق‌العاده شورای امنیت که به درخواست روسیه تشکیل شده است روسیه می‌گوید که تحقیقاتش حاکی از آن است که اساسا در «دوما»حمله‌ای شیمیایی صورت نگرفته است و آن نمایشی بود که «دستگاه‌های اطلاعاتی خارجی» بازی کردند.

این در حالی است که نیکی هلی، نماینده امریکا مدعی «فلج کردن» برنامه تسلیحات شیمیایی است و می‌گوید: «حملات آمریکا، بریتانیا و فرانسه نه برای تلافی بوده، نه برای تنبیه و نه برای نمایش قدرت یا فرستادن پیغام، بلکه برای نابودی توانایی نیروهای سوری در استفاده از تسلیحات شیمیایی بوده است.»

او روسیه را «به انتشار اطلاعات غلط و تقلا برای حمایت از بشار اسد» و کارشکنی در مسیر تحقیقات متهم کرد.

در نهایت هم شورای امنیت سازمان ملل  پیش‌نویس قطع‌نامه ارائه شده از سوی روسیه در محکومیت این حملات را رد کرد و از ۱۵ کشور عضو هشت کشور رای مخالف دادند و رای چهار عضو دیگر، ممتنع بود.

ترامپ: حمله به اسد، توافق با روسیه و ایران

بامداد امروز ۲۵ فروردین (۱۴ آپریل) در ساعت ۵و۴۰ دقیقه به وقت تهران ترامپ در کاخ سفید مقابل خبرنگاران بیانیه‌ای خواند و گفت دستور داده به سوریه حمله شود.

رییس‌جمهوری امریکا در این بیانیه روسیه و ایران را خطاب قرار داد که چرا از اسد حمایت می‌کنند و در ادامه تاکید کرد که بعید نیست در آینده با روسیه و حتی با ایران به توافق برسیم.

بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، نیز ضمن حمایت از این حملات گفته که «اسد باید بداند که تلاش برای دستیابی به سلاح‌های کشتار جمعی و کاربرد آن و همچنین دادن اجازه به ایران و هم‌پیمانانش برای حضور نظامی در سوریه، کشور او را به خطر می‌اندازد».

یک‌‌ربع بعد از صدور این بیانیه ترزا می، نخست‌وزیر انگلیس هم گفت که «برای کاهش ظرفیت تسلیحات شیمیایی دولت سوریه» دستور حمله هدفمند موشکی به سوریه را صادرکرده است و دقایقی بعد نیز امانوئل ماکرون، رئیس‌جمهوری فرانسه اعلام کرد که دستور حمله به سوریه را داده است.

حمله ای که گروهی آن را مقدمه آغاز جنگ جهانی سوم نامیدند تنها ۵۵ دقیقه به طول انجامید و نتیجه آن پرتاب بین ۱۰۰ تا ۱۱۰ موشک بود.

شاید بتوان تنها در اظهارات معاون سیاسی سپاه چیزی از جنس مقابله به مثل و تهدیداتی که پیش از این در اظهارات مسئولان ایرانی وجود داشت را دید که گفته است: «آمریکا و متحدانش منتظر عواقب این حمله باشند»

مناطقی که مورد اصابت موشک قرار گرفت به گفته دانفورد، رئیس‌ستاد مشترک ارتش آمریکا، یک مرکز تحقیقات علمی شیمیایی در دمشق، یک انبار تسلیحات شیمیایی در حمص و یک انبار دیگر و یک مقر فرماندهی نظامی بود.

اظهارت متحدان حمله امروز صبح درباره اطلاع یا عدم اطلاع روسیه از این حمله با هم منطبق نیست.

در حالی که دانفورد مدعی است که درباره این حملات را با روسیه هماهنگی نشده، وزیر خارجه فرانسه، در نشست خبری مشترک با وزیردفاع این کشور، مدعی شد که قبل از حمله به روسیه هشدار داده‌اند.

این در حالی است که یک منبع وابسته دولت سوریه به رویترز گفته که از چند روز قبل مراکز مورد حمله موشکی خالی شده بودند.

با این وجود آنچه که همه سران این سه کشور تایید می‌کنند این است که حملات تمام شده و هدف از آن‌ها ساقط کردن دولت اسد نبوده و تنها تسلیحات شیمیایی هدف بوده‌اند.

حمله اطمینان بخش

شاید همین تاکید بر پایان یافتن حملات بود که به بشار اسد و مقامات دولتی سوریه اطمینان لازم را برای از سر گذراندن بحران بامداد ۱۴ آپریل داد.
فیلم قدم زدن مطمئن و با آرامش رییس جمهوری سوریه در کاخ ریاست‌جمهوری در شبکه‌های تلویزیونی این کشور پخش شد و از وضعیت آرام و زندگی به روال مردم در دمشق گزارش دادند.

تلویزیون سوریه خبر داد که ۱۳ موشک در حمص با سیستم ضدموشکی ساقط شده‌اند و تنها سه تن در حمله موشکی به حمص مجروح شده‌اند.

همچنین بنابر ادعای فرمانده ارتش سوریه از مجموع بیش‌از صد موشک شلیک شده‌ تنها چند مورد محدود به هدف‌شان رسیدند و بقیه منهدم یا منحرف شدند.

در اظهارنظرهای رسمی بعدی، منابع دولتی سوریه اعلام کردند که این حمله‌ها اصلا تاثیری نداشته و گفتند که این حمله به مناطق خالی و بی‌مصرف بوده است و آن را «حمله نمایشی» نامیدند.

این شاید اولین بار است که هم اسد و هم مخالفان داخلی وی بر سر موضوعی توافق دارند و آن هم بی‌اثر بودن این حملات است.

محمد علوش، رهبر جیش السلام و از نیروهای مخالف اسد هم حمله را «مضحک» خواند و گفت که این کشورها در حمله مذکور فقط در نهایت وسیله جرم را مورد حمله قرار دادند و مجرم را به حال خود رها کرده‌اند.

روسیه و ایران به عنوان متحدان اصلی دولت سوریه هم واکنش‌هایی به این حملات نشان دادند اما نه واکنشی از جنس تهدیدهایی که پیش از این کرده بودند.

در حالی که آمریکا مدعی است که درباره این حملات را با روسیه هماهنگی نشده، وزیر خارجه فرانسه مدعی شد که قبل از حمله به روسیه هشدار داده‌اند.

آیت‌الله خامنه‌ای در اولین موضع گیری نسبت به حمله سحرگاه امروز به سوریه گفت: «رئیس‌جمهور آمریکا، رئیس‌جمهور فرانسه و نخست‌وزیر انگلیس جنایتکارند».

لحن او البته چندن تند نبود و تنها گفت که ایران همچنان در کنار بشار اسد یا به گفته او،«گروه های مقاومت» باقی خواهد ماند.

حسن روحانی هم گفت:«ایران همواره حامی ملت‌های مظلوم منطقه و جهان بوده و خواهد بود و به درخواست کمک دولت‌های منطقه برای مبارزه با تروریسم، پاسخ مثبت داده و حمایت خود را دنبال می‌کند.» و در تماس تلفنی با بشار اسد هم تاکید کرد که «ایران در کنار سوریه ایستاده است.»

شاید بتوان تنها در اظهارات یدالله جوانی، معاون سیاسی سپاه چیزی از جنس مقابله به مثل و تهدیداتی که پیش از این در اظهارات مسئولان ایرانی وجود داشت را دید که گفته است: «آمریکا و متحدانش منتظر عواقب این حمله باشند چون حالا دست جبهه مقاومت برای هرکاری بازتر شده.»

این اظهار نظر درحالی بود که با انتشار خبری مبنی بر استقرار هواپیماهای استراتژیک روسیه در خاک ایران، خبرگزاری فارس به سرعت این خبر را تکذیب کرد و گفت که هیچ اقدامی عملی صورت نگرفته است.

تنها ترکیه که در چند ماه اخیر به نظر می‌رسید سیاست‌های هماهنگی را با ایران و روسیه درباره سوریه پیش می‌برد موضعی غافلگیرکننده  داشت و رئیس‌جمهوری ترکیه در نشستی در استانبول این حملات را «مناسب» خواند و از رژیم بشار اسد انتقاد کرد.

حال به نظر می‌رسد که انجام این «ماموریت» چندان که انتظار می‌رفت بازیگران فعال عرصه بحران سوریه را راضی نکرده است.

شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه پیشنهادی روسیه در محکومیت حمله به سوریه را رد کرد

از یک سو روسیه، چین، ایران و هواداران  اسد این اقدام را سواستفاده از زور و «تجاوز علیه یک دولت مستقل» و نقض قوانین بین‌المللی می‌خوانند و از سوی دیگر انجام حمله بدون تایید پارلمان‌های این کشورها مخالفت‌های داخلی را در پی داشت.

«کمتراز حد انتظار» بودن این حملات هم مخالفان داخلی و منطقه ای اسد، که برای سقوط وی چشم به حمایت خارجی داشتند، را ناامید و سرخورده کرده است.

انجام عملیات پیش از به نتیجه رسیدن تحقیقات درباره قطعیت حمله شیمیایی دولت سوریه به دوما باعث می‌شود که به لحاظ حقوقی توجیهی برای آن وجود نداشته باشد و از سوی دیگر حتی اگر قصد گوشمالی دادن به اسد بر سر استفاده از سلاح شیمیایی هم بود مواضع سوریه و متحدانش بعد از حمله نشانی از پشیمانی در خود ندارد و حتی به نظر می‌رسد که ورق را لااقل در بعد تبلیغاتی به نفع بشار اسد برگردانده است.

با توجه به شرایط فعلی و توقف حمله‌ها به نظر می‌رسد که، فارغ از اینکه ایران خواست و توان مداخله گسترده‌تر را دارد یا نه، هنوز زمان تصمیم‌گیری بزرگ ایران برای دخالت مستقیم نظامی و جنگ احتمالی با آمریکا و متحدانش هم فرا نرسیده است.

نسبت علم و دین

$
0
0

محسن آزموده – بحث رابطه علم و دین موضوعی کلاسیک در مباحث فلسفی چند سده اخیر است. در ایران نیز از نیم سده گذشته نسبت علم و دین بطور جدی محل توجه روشنفکران و متفکران است. برخی بر جدایی این دو از یکدیگر سخن می‌گویند و گروهی از تعارض یا تلازم آنها. در دهه‌های بعد از انقلاب این موضوع تحت عنوان اسلامی کردن علوم انسانی دنبال شد و موافقان و مخالفان خود را برانگیخت. در ماه‌های اخیر موضوع اسلامی کردن علوم انسانی بار دیگر در فضای فکری و فرهنگی ایران داغ شده است. برای نمونه حسن روحانی، رییس‌جمهور، در اوایل اسفندماه سال گذشته در سی و یکمین جشنواره خوارزمی گفت: «بعضی‌ها فکر می‌کنند که باید علوم را دسته‌بندی کرده و با عنوان علومی که ارتباط با دین دارند یا ضد دین هستند، آنها را تقسیم‌بندی کنند. بعضی هم علم را به سنتی و جدید تقسیم می‌کردند و علم جدید را نمی‌پذیرفتند و معتقد بودند هرچه داریم از حوزه داریم و به دانشگاه نیاز نداریم. البته این تفکرات امروز در جامعه ما طرفدار ندارد.» رییس‌جمهور ادامه داد: «عده‌ای می‌خواستند ثابت کنند که همه علوم ریشه در اسلام دارد و هر علمی که پیدا می‌شد، یک آیه و روایت پیدا می‌کردند و می‌گفتند که ریشه آن در دین است که این حرف درست نیست. خود پیامبر مسلمانان را تشویق می‌کرد که به نقاط مختلف دنیا بروند و علم بیاموزند». حاتم قادری، استاد علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس، از پژوهشگرانی است که بر جدایی علم و دین تاکید دارد و معتقد است به خصوص در دوران جدید، علم، روش و غایتی متفاوت از درک قدمایی از علم دارد:

بحث رابطه علم و دین در غرب از آغاز قرون جدید و عصر رنسانس و پس از آن به ویژه در عصر روشنگری رونق بیشتری گرفت. نزد ما ایرانیان نیز با ورود مظاهر تمدن و فرهنگ جدید، این بحث در میان برخی روشنفکران و پژوهشگران مطرح شد و تا به امروز ادامه دارد. برخی بر تعارض این دو تاکید می‌کردند و گروهی از امکان جمع آنها. برخی سنت‌گرایان نیز اصولا از امکان علم دینی سخن می‌راندند. برای گشایش بحث، نخست بفرمایید از دید شما نسبت بین علم و دین چیست؟

فرض ادیان بر این است که آن چیزی که به عنوان علم است، از نظر ما امری معلوم است و نزد کتاب‌های مقدس و گزاره‌های دینی در مقیاس‌های مختلف معلوم است و اگر هم چیزی هست که معلوم نیست، قرار است مکتوم و ناگفته بماند و از امور غیبی است. برای همین اعتقاد به اینکه مجهولاتی هست که بشر می‌تواند برای فهم آنها راه‌حلی بیابد و با کشف آن راه‌حل خودش را صاحب علم کند، مناسبتی با شاکله آنها ندارد. البته نمی‌خواهم بگویم در تمدنی که ادیان آن را از آن خود کرده‌اند، علم وجود نداشته است، بلکه با شاکله دینی صحبت می‌کنم. یعنی آنجا هم که افراد را به تعقل و اندیشه‌ورزی و سیر آفاق و انفس دعوت می‌کند، معنایش است که بروید تا آیات و بینات الهی را بازیابی کنید تا ایمان شما بیشتر شود. به تعبیر حضرت ابراهیم(ع) این تلاش برای اطمینان قلبی صورت می‌گیرد (لیطمئن قلبی- سوره بقره آیه ٢۶٠). این با تعریف کلاسیک از علم متفاوت است، یعنی علم با شیوه‌ها و راهکارهای خودش دنبال مجهولات است. بدین معنا به جهتی که گفتم، علم و دین بماهو دین تلازم لازم را ندارند. اگر به علوم جدید هم بنگرید، در آنها فرض بر این است که جهان پر از مجهولات است و انسان می‌خواهد مجهولات را یک به یک شناسایی کند و به آنها پاسخ بدهد. اما نزد سنت فرض بر این است که جهان معلوم است، منتها ممکن است برای من و شما آشکار نباشد، اما بر صاحب سر و شریعت و کسانی که در آن چارچوب تلمذ کرده‌اند، آشکار است. علم برای آنها به شکل کلاسیک، از مقوله انکشاف و بازیابی است، بازیابی امری که در حاق واقع وجود دارد و عالم سنتی می‌خواهد آن را آشکار کند و با آن مانوس شود و آن را به دیگران معرفی کند در حالی که علم مدرن یا علم امروز به شکل مستمر در حال زاد و ولد و تولید است، نه بازیابی. یعنی مرتب در حال تولید و صحیح و خطا و آزمون احتمالات دیگر است. این نگرش از بنیاد با نگرش ادیان در معنای موسع متفاوت است. اما اینکه در چارچوب تمدنی ادیان علوم شکل می‌گیرد، به دلیل الزامات اجتماعی زندگی معیشتی مردم است. در خود تمدن اسلامی اگر دقت کنید، می‌بینید که مثلا علم ریاضیات اهمیت دارد که در کار مساحی و مسائل کشاورزی کاربرد داشت یا علم طب که برای مشکلات بیماری مردم کاربرد داشت یا علم نجوم و… اما علمی که دنبال مجهولات باشد و اساسش را آن قرار دهد، یعنی علوم تجربی و دقیقه به تعبیر امروز، محدودیت‌هایی داریم.

در مورد علوم انسانی وضعیت چطور است؟

علوم انسانی‌زاده و پرورش یافته جهان جدید است. البته منطق همان است، یعنی فرض جهان قدیم بر این بود که ما همه‌چیز را راجع به انسان، سرگذشت و سعادت و عاقبت او و تعامل و اخلاقش می‌دانیم و در حاق واقع وجود دارد و اگر بشر نمی‌داند، به دلیل آن است که غفلت می‌کند، اما در علوم انسانی جدید فرض بر این است که مجهولاتی هست و سرگذشت و سعادت بشر ناشی از پارامترهایی در هم پیچیده است و به همین خاطر است که مکاتب رقیب شکل می‌گیرند، زیرا هر کدام می‌خواهند از منظری توضیح دهند که این مجهولات چیست.

تا قبل از دوران مدرن شاهد این هستیم که نهاد دین با نهاد علم یکی بود. حتی ما متولیان دینی را علما می‌خواندیم. یا در غرب دانشگاه‌ها از دل کلیسا برمی‌آیند و اگر کسی می‌خواست دانش‌اندوزی کند، به مدرسه یا مکتبی می‌رفت که در آن هم علوم دینی را فرا می‌گرفت و هم سواد خواندن و نوشتن و مقدماتی از حساب و هندسه و طبیعیات. یعنی تفکیکی که شما اشاره می‌کنید، در گذشته بین علم و دین نبود.

خیر. چنین تفکیکی وجود داشت. یعنی به صورتی که شما اشاره می‌کنید، نبود. درست است که ما تعبیر علما را هم برای عالمان دینی و هم دانشمندان علوم طبیعی به کار می‌بردیم، اما اینها افراد بسیار نادری بودند. مثلا بسیار نادر است که یک معلم مکتبخانه بخواهد به شاگردانش به معنای جدید طبیعیات بیاموزد. آموختن طبیعیات یعنی اینکه ما به دنبال مجهولات می‌گردیم. مقصودم این است که این پرسش در ذهن قدما اصلا شکل نمی‌گیرد و برای‌شان سوال نیست. فرض بر این بود که هر چه هست در جایی وجود دارد و اگر وجود نداشت نیز برخی اعتقاد داشتند چنین چیزی که اشاره‌ای در نص دینی به آن نیست، یعنی در زمان پیامبر(ص) به صورت سیره و حدیث اتفاق نیفتاده، یا مکروه یا حرام است… البته من این را قبول دارم که آثار حکما را نگاه می‌کنید، می‌بینید که مقداری طبیعیات، اندکی ریاضی، میزانی منطق و… می‌دانستند…

خب، اینها را از کجا یاد می‌گرفتند؟ کسی مثل ابوریحان این علوم را از کجا فرا می‌گرفت؟

قصدم توضیح همین نکته است. در گذشته تفکیک میان موضوعات علمی، موضوعیت نداشت. در یونان هم آدم‌ها در زمینه‌های مختلف می‌دانستند. مثلا کتاب حیات مردان نامی از پلوتارک را بنگرید. فهرست کتاب‌هایی که در این کتاب از آنها یاد می‌شود، از طبیعیات و منطق و اخلاق تا سفسطه را در بر می‌گیرد. زیرا شکافی که ناشی از تخصصی شدن علوم است، در آن زمان وجود نداشت. یا مثلا وقتی به نظامیه‌هایی که خواجه نظام‌الملک ایجاد کرد، بنگرید، می‌بینید که این تخصصی شدن وجود نداشت. کسی به نظامیه نمی‌رفت که طبیعیات بخواند، آنجا دانشجو فقه و اصول و کلام می‌آموخت. اگر ریاضی می‌خواند نیز برای کاربردش در مساله ارث یا در زمینه کشاورزی بود، یا کسی که می‌خواست دبیر بشود باید ریاضی می‌آموخت تا مساله مالیات را حل کند یا ادبیات می‌خواند تا بتواند مکاتبه کند. بنابراین اصل تفاوت در این است که در دنیای ۴٠٠-٣٠٠ ساله مدرن، انسان به دنبال مجهولات است، مجهولاتی که فرض بر این است که کسی تا حالا پاسخی به آنها نداده و نمی‌توانسته بدهد. نکته دوم که اهمیتش از این بحث نظری کمتر نیست، این است که تولید علم موقعی شکل می‌گیرد که انسان‌ها با گروه‌بندی‌های اجتماعی رابطه مناسب داشته باشند، یعنی اگر این گروه بندی‌های اجتماعی در جامعه نباشند که از فرد حمایت لازم را به عمل نیاورند یا به نفع‌شان نباشد، علم پیش نمی‌رود. وقتی به جوامع اسلامی در دوران گذشته می‌نگرید که بر اساس کشاورزی هستند، می‌بینید که پیشرفت علوم نیز در همان حد است. تولید علم مربوط به زمانی است که بتوان نیروهای محرک اجتماعی لازم را فراهم کرد. بسیاری اعتقاد دارند این امر مربوط به دوران سرمایه‌داری است، یعنی سرمایه‌داری است که می‌تواند این کار را بکند. به همین خاطر می‌گویم علوم انسانی به معنای جدید محصول این دوران است. بسیاری از پرسش‌های فلسفی را در رسائل افلاطون می‌توانید ببینید، بسیاری نکات پزشکی را در بقراط و دیگران می‌بینید، اما این به معنای جدید متفاوت است. حضور این مسائل در افلاطون به این معنا نیست که افلاطون از علوم انسانی به معنای جدید سخن می‌گفت. وقتی فارابی مدینه فاضله را می‌گفت، فرضش این بود که در کیهان، از کهکشان تا زمین سلسله‌مراتب روشنی وجود دارد و همه این مراتب مورد شناسایی و معرفت قرار گرفته‌اند و ما فقط آنها را توضیح می‌دهیم.

به نظر می‌رسد تعریف شما از علم بسیار مضیق است. زیرا در آن مثلا علم کلام یا اصول قرار نمی‌گیرد. منظورم علومی است که موضوع‌شان نیز مسائل دینی است. در خود مسیحیت ما کلام و الهیات را داریم یا در اسلام فقه و حدیث را داریم. آیا این معارف را به معنایی که شما گفتید، نمی‌توان علم خواند؟

به این معنا که علم پرسشگری از مجهولات است، خیر. اما اگر به این معنا بگوییم که فرد می‌کوشد توان ذهنی و فکری خود را برای آنچه پیشتر در متون و روایات معرفت شده، بحث دیگری است. مثلا آنجا گفته می‌شود همه‌چیز در روایات هست. معروف است که امام صادق (ع) ۴٠٠ طلبه یا به تعبیر ما دانشجو داشت که اینها ۴٠٠ اصل نوشتند. البته ما از این اصل‌ها اطلاعی نداریم، اما فرض بر این است که اینها هست. اما چرا هست؟ زیرا کسی که در آنجا مرجعیت کامل علمی را دارد، بر آنها اشراف دارد. این شخص، امام است. در کلام نیز چنین است. کلام بررسی الهیات بر اساس پذیرش‌های دینی است. یعنی اگر کسی بخواهد اعوجاج دهد یا نپذیرد یا دچار مشکل شود، به تعبیری گمراه می‌شود. فرض این نیست که او ابتدا به ساکن مثلا راجع به نسبت کثرت با وحدت می‌اندیشد و کثرت را با آزمایش بررسی می‌کند. چنین نیست. فقه نیز می‌گوید بر اساس آیات قرآن اصول را اقتباس می‌کنم و از اصول نیز فروع را اخذ می‌کنم. یعنی کار فقیه آشنایی با اصولی است که از قبل تثبیت شده و استخراج فروع، از این اصول است.

شما فرمودید این تفکیک علوم، امری جدید است. اما قدما نیز تقسیماتی در علوم داشتند. مثلا فارابی احصاء علوم را می‌نویسد و در آنجا می‌کوشد علوم را تقسیم‌بندی کند و می‌گوید حکمت به نظری و عملی تقسیم می‌شود و حکمت نظری به فلسفه و طبیعیات و الهیات بالمعنی‌الاخص تقسیم می‌شود و حکمت عملی به اخلاق و سیاست و تدبیر منزل تقسیم می‌شود. آیا نمی‌توان این تقسیم‌بندی را نوعی تفکیک علوم خواند؟

خیر. زیرا تخصص در روزگار ما به عالمی کاملا جدا و پیچیده ارتباط دارد. وقتی به عالم یونانی بازمی‌گردید، می‌بینید که فلسفه همه این کارها را انجام می‌داد. فرض بر این بود که فلسفه تا قرون هفدهم و هجدهم میلادی بر همه اینها اشراف نسبی دارد. اما بعدا به فضای دیگری تبدیل شد. مثلا اگر قبلا زبان و لغت بخشی از فلسفه بود، اما الان با تحلیل زبانی زمین تا آسمان فرق دارد. اگر امروز بخواهید فیلسوف تحلیل زبانی باشید، دیگر نمی‌توانید ریاضیات و طبیعیات و اصول و… را نیز بدانید. در عالم اسلام می‌گفتند علوم اوائل که علومی بود که از دوران یونان می‌آید و علوم اسلامی. کسی مثل غزالی می‌گفت برخی از این علوم اوایل مثل منطق و هندسه… در اصل ایرادی ندارد، اما ممکن است به دیانت زیان وارد کند، به همین خاطر ممکن است مکروه باشد. بنابراین در عالم دینی ما معیاری داریم و با آن درمی‌یابیم که یک باور یا گزاره با اعتقادات دینی ما سازگار هست یا خیر. کلام برای چه شکل گرفت؟ تا ابهاماتی را که راجع به توحید و الهیات است را توضیح دهد. این ابهامات چرا شکل گرفت؟ به دلیل توسعه و گسترش بعدی اسلام و آشنایی مسلمانان با مسیحیت و کلام مسیحی و یهودیت و آشنایی مسلمانان با زبان‌های سریانی و غیره. اما همه این مباحث در خدمت دین قرار می‌گرفت و می‌کوشید به مسلمانان نشان دهد که دین درست کدام است.

اما موافقان علم دینی و بطور خاص سنت‌گرایانی مثل سید حسین نصر در ایران و کسانی چون شوان و رنه گنون در غرب، معتقدند که علم جدید در تداوم با فلسفه قدیم با وجود گسست‌هایی که رخ داده است، بر مبنای یک گرایش سکولار شکل گرفته است که امر قدسی را در نظر نمی‌گیرد. در حالی که با در نظر گرفتن امر قدسی رویکرد و رهیافت انسان به دنیا دگرگون می‌شود و نتیجه آن علمی متفاوت است که آنها آن را علم دینی می‌خوانند.

دو نگاه وجود دارد؛ یکی اینکه برخی سنت گرایان معتقدند دانش و معرفت از قبل تحقق یافته است و هر چه بیرون آن است یا باید فروع آن باشد یا گمراهی است و نیاز بشر نیست. مثلا صنعت و کشاورزی را جزو فروع اصلی می‌دانند که قبلا تحقق یافته است. اما نگاه دیگر این است که چنین علمی تحقق نیافته است، بلکه این نوعی رهیافت (approach) به قضایا است. وقتی سنت گرایی رهیافت به قضایا باشد، فرد به دنبال مجهولات است. خود این نگاه دوم باز به دو گروه تقسیم می‌شود، یک بار این رهیافت از یک تصلبی برخوردار است، طوری که پاسخ دهی فرد را کاملا تحت تاثیر قرار می‌دهد، برای همین پاسخ‌هایی که مخالف آن دیدگاه متصلب باشد، نمی‌پذیرد، زیرا می‌گوید این با تصلب یا جزمیت من سازگار نیست. یک زمان هم بر این اساس است که پاسخ‌های فرد را کاملا آزاد می‌گذارد. یک مثال ساده و در عین حال عمیق و بحرانی می‌زنم که نزدیک دویست سال است راجع به آن جنجال وجود دارد. داروینیسم را در نظر بگیرید. یک زمان است که فرد با تکیه بر علم یا فلسفه یا معرفت دینی سنتی، می‌گوید که داروینیسم نمی‌تواند درست باشد، زیرا فرض بر این است که انسان و موجودات دیگر به شکل کامل کنونی و جدای از هم آفریده شده‌اند. اما یک زمان دیگر فرد می‌گوید که نگاه من توحیدی است و معتقد به تدبیر الهی هستم و تدبیر الهی مغایرتی با این ندارد که مسیر تکامل را بپیماید، بنابراین یک زمان علم سنتی صورت‌بندی دارد و یک زمان هم می‌گوید جهان فاقد تدبیر الهی نیست و کسی نمی‌داند تدبیر الهی چگونه است و ممکن است از طریقی باشد که داروین توضیح می‌دهد، بنابراین با داروین هم می‌توان مماشات کرد. اما اصحاب حکمت خالده معتقدند یکسری علوم تحقق یافته وجود دارد. یعنی همه‌چیز را باید با من محک بزنید و این متفاوت است با رویکردی که مثلا چنان نگاهی به داروین دارد.

شما گفتید که علوم انسانی، علومی جدید هستند. اما در هر کدام از شاخه‌های علوم انسانی اعم از فلسفه و جامعه‌شناسی و سیاست و روان‌شناسی و انسان‌شناسی و…، مدام شاهد بازگشت به متفکران بزرگ پیشین مثل افلاطون و ارسطو و… هستیم و مدام نیز به آنها ارجاع می‌دهیم. با این حساب چطور می‌توان گفت گذشتگان علوم انسانی نداشتند؟ البته ممکن است تعبیر «علوم انسانی» جدید و متعلق به دو قرن اخیر باشد.

وقتی در علوم انسانی امروز به متفکرانی چون سقراط و افلاطون و ارسطو باز می‌گردیم، می‌بینیم که این متفکران هم راجع به بشر می‌اندیشند، درباره جان و روان و فیزیک و جامعه بشری. اما این سخنان با علوم انسانی دوران ما متفاوت است. در علومی که در چند سده اخیر ایجاد شده، عالمان به دنبال مجهولاتی هستند. یعنی مجهولات در گروی شاکله‌های پیشینی است. وقتی افلاطون می‌اندیشد، درست است که راجع به مجهول می‌اندیشد، اما مجهولی که به نحوی متضمن شاکله پیشینی است. همچنین گذشتگان بیشتر از زاویه فلسفی به قضایا می‌اندیشیدند و این با علوم امروز بسیار متفاوت است. برای مثال مفروض می‌گرفتند که بین انسان و کیهان یک تناظر وجود دارد. اما علم انسان می‌تواند بپرسد که آیا واقعا این تناظر وجود دارد؟ این پرسشی برای علم امروز است و به این می‌پردازد که آیا این نسبت هست یا نیست؟ در گذشته مفروض می‌گرفتند که این نسبت هست. مثلا مفروض می‌گرفتند که قوایی که اینجا وجود دارد، در کیهان هم وجود دارد. می‌خواهم بگویم که تفاوت‌ها در کجاست. اما علوم امروزی، علومی هستند که همه اینها برایش پرسش است. گذشتگان فلسفی نگاه می‌کردند و راهکارهای‌شان عمدتا فلسفی بود، اما علوم امروزی روش‌های خاص خودش را دارد.

پس رجوع ما به آنها از کدام جهت است؟

زیرا به هر حال آنها نیز بخشی از معرفت و حکمت انسانی هستند. اما ضروری نیست که بگوییم آنچه سقراط یا افلاطون می‌گوید، درست است. آنها جرقه‌های آغازین هستند و برای ما پرسش‌انگیزی دارند و ما می‌توانیم تفحص کنیم و معرفت خودمان را تعمیم و گسترش و تغییر دهیم. اگر می‌خواستیم صرفا به آنها اکتفا کنیم، دیگر به تحقیق نیازی نبود. همچنین روش‌ها تغییر می‌کند. مثلا ما جمله‌ای را به شکل مبهم در افلاطون می‌یابیم و می‌گوییم این همان حرف فروید است. اما فروید سخنان متفاوتی می‌زند. امروز نمی‌توانیم بگوییم جامعه همان است که ارسطو در کتاب سیاست می‌گفت. جامعه‌شناسی با مکاتب و دیدگاه‌های متعدد امروزی دنیایی از بحث و گفت‌وگو و درست و غلط است.

گفته می‌شود هر علمی موضوع و مسائل و غایت و روش‌های خاص خودش را دارد. به نظر می‌رسد تفاوتی که شما میان علم جدید و علم قدیم قائل هستید، عمدتا ناظر به غایت بود، یعنی علم قدیم غایتش بازیابی امر معلوم بود در حالی که علم جدید به تعبیر شما غایتش کشف امر ناشناخته و مجهول است. آیا به لحاظ روش شناختی نیز می‌توان میان علم جدید و علم قدیم تمایز گذاشت؟ از سده‌های شانزدهم و هفدهم نزد کسانی چون بیکن و دکارت شاهد تاکید بیشتر بر مقوله روش هستیم.

البته غایت استنباط شما از حرف من است. منظور از غایت چیست؟ یک بار می‌گوییم علم هدف دارد و یک زمان می‌گوییم علم غایت دارد به معنایی که قدما می‌گفتند. غایتی که قدما می‌گفتند با هدفی که برای طراحی یک علم فراهم می‌کنید، متفاوت است. قدما معتقد بودند کل معرفت و وجود بشر غایت‌های متافیزیکی دارند. اما در علم جدید گفته می‌شود غایت مثلا جامعه‌شناسی شناخت سازوکارهای اجتماع و گروه بندی‌های اجتماعی است و ربطی به متافیزیک ندارد و می‌تواند در خودش تبلور داشته باشد. اما بحث روش مهم است. قدما عمدتا سوال از «چرایی» می‌کردند و متجددین عمدتا از «چگونگی» می‌پرسند، زیرا معتقدند چرایی پرسشی نیست که ما بتوانیم به آن بپردازیم. امروز در بسیاری از دانشگاه‌های غربی و غیرغربی راجع به انسان بماهو انسان مطالعه می‌کنند، اما وقتی قدیمی بیندیشید، برای انسان ابتدا به ساکن تعریف و غایتی دارید و مطالعه تان معطوف به آن است و وقتی به آن برسید، می‌گویید درست است و وقتی نرسید، می‌گویید راه من درست نیست. نگرش ساختارگرایی در علوم اجتماعی اساسا متفاوت از نگرش فیکسیزم در گذشته است که تعاریف ثابتی از پیر و جوان و زن و مرد و… ارایه می‌داد. وقتی به پیشرفت کمی و کیفی علم در دوران ما بنگرید، می‌بینید که تغییرات اساسی رخ داده است. مثلا اگر به بحث تکامل دقت کنید، می‌بینید که قدما درکی از تکامل نداشتند و به کمال می‌اندیشیدند. به کمال نیز بر اساس نگرش خودشان می‌اندیشیدند. تصوری که امروز از زمان و تاریخ داریم، در قدیم نبود.

به‌طور عام در مورد علم دینی و علم غیردینی صحبت شد. اما امروز برخی به‌طور خاص مدافع علوم انسانی دینی و اسلامی هستند. یعنی اینها می‌گویند که در علوم پایه مثل فیزیک و ریاضی و شیمی می‌پذیریم که فیزیک دینی و غیردینی نداریم، اما درباره علمی مثل جامعه‌شناسی می‌توان این تفکیک را قائل شد. یعنی در جامعه‌شناسی چون موضوع مورد مطالعه انسان‌های متدین یا جامعه دیندار است، پس می‌توان دم از جامعه‌شناسی دینی زد. ضمن آنکه باورهای متدینان در این علم تاثیر می‌گذارد. به همین خاطر علم اجتماعی اسلامی با علم اجتماعی سکولار متفاوت است.

اینجا سه بحث داریم. یک زمان بحث این است که وقتی از علوم انسانی اسلامی صحبت می‌کنیم، فرض بر این است که راجع به این علوم اعم از جامعه‌شناسی و روان‌شناسی و… صحبت می‌کنیم، یعنی دانش تحقق‌یافته را داریم یا حداقل اصولش را داریم. یک زمان بحث این است که دانش تحقق‌یافته و اصول را نداریم، اما همان‌طور که در مثال داروین گفتم، ما رهیافت را داریم. رهیافت به این معنا که انسان‌ها موجودات مخلوقات خدا هستند و به همین خاطر کرامت دارند. پس ما باید به گونه‌ای سامان سیاسی و اجتماعی و اقتصادی را فراهم کنیم که آدم‌ها از کرامت‌شان دور نیافتند. این یک رهیافت است اما به شما نمی‌گوید که چگونه باید تحقق پیدا کند. اما تحقق به این معناست که مثلا برده و آزاد یا… تعریف روشنی دارد. یعنی تعریفی ارایه می‌کند و می‌گوید باید به دنبال مصادیق این تعریف بگردید و آنها را پیدا کنید. بحث سوم این است که هر مطالعه‌ای راجع به آدم‌ها نمی‌تواند بی‌توجه به عقاید و فرهنگ آنها باشد. یعنی نمی‌توان آدم‌ها را ابژه‌هایی تلقی کرد، فارغ از هرگونه پیشداوری‌های فرهنگی. یعنی باید بدانیم که اگر یک آدم در یک محیط دینی است، خواه ناخواه امور دینی در وضعیت او و نگاهش به زندگی تاثیر دارد. یعنی باید حواس‌مان باشد که بالاخره دین در این آدم و زندگی او موثر است. البته پوزیتویست‌ها به این بحث سوم با دیده تردید نگاه می‌کردند و می‌گفتند این عقاید و باورها موضوعیت ندارد. اما امروزه خیلی از پژوهشگران معتقدند که در مطالعه جوامع باید به عقاید دینی و باورهای افراد آن جامعه نیز توجه داشت و نمی‌توان افراد را از فرهنگ و محیط و اطراف‌شان منفک کرد. اما در مورد نگرش دوم که از رهیافت سخن می‌گوید، به نظر من مشکلی نیست. به شرط آنکه این رهیافت متصلب نباشد. یعنی می‌توان گفت که چون همه مخلوق خدا هستند، پس باید میان‌شان مساوات باشد و باید آدم‌ها بردگی و بندگی دیگران را نکنند. این رهیافت شما است. اما نمی‌گوید لزوما چه نوع نظام سیاسی و اجتماعی باید داشت. اما بحث سوم می‌گوید اصلا این نظام سیاسی و اجتماعی وجود دارد و اگر در تفصیل هم بیان نشده باشد، دست کم در اصول هست و ما باید از این اصول آن را تفصیل دهیم. به نظر من بحث اول نشدنی است.

یعنی به نظر شما اصول علمی نمی‌تواند دینی باشد؟

خیر. اصول دینی فرازمانی و فرامکانی است و همه آدم‌ها را تحت هر شرایطی پوشش می‌دهد. در دین وقتی از عدالت صحبت می‌شود، سهم هر کس از پیش مشخص است. اما در علم چنین چیزی نیست. از دل ادیان نمی‌توان صورت‌بندی‌های نهایی اتخاذ کرد. منظورم از صورت‌بندی امری همیشگی است یا همان نقشه راهی که دایمی باشد. چنین چیزی نداریم. برخی تصور می‌کنند که داریم. اما وقتی در عمل بحث می‌کنیم، نیست. اما اگر بگوییم زاویه دید ما دینی یا الهی است، ایرادی ندارد، به شرط آنکه به نگرش متصلب منجر نشود. نگرشی هم که می‌گوید باید فرهنگ و باورهای جوامع توجه کرد، مورد پذیرش است. این هم اختصاصی به جامعه دینی ندارد، ممکن است یک جامعه مدرن باشد، به هر حال در مطالعه این جامعه باید به فرهنگ و باورهای آن جامعه توجه کرد و بدون توجه به اعتقادات آن جامعه نمی‌توان دریافت درست از آن جامعه داشت. همچنین در شکل‌گیری یک جامعه باید توجه کرد که بر اساس باورها و عقاید انسانی شکل گرفته است. اما من جزو کسانی هستم که معتقدند از دل باورهای سنتی نمی‌توان گزاره‌های جامع و مانع علوم انسانی اتخاذ کرد. صرفا اشاراتی هست. مثلا به شما می‌گویند نیکی خوب است، اما اینکه چطور می‌توانیم این نیکی را در سازوکار اداری و اقتصادی خودمان تحقق ببخشیم، نقشه از قبل طراحی شده‌ای نداریم.

بنابراین شما موافق علوم انسانی اسلامی نیستید؟

بله، مگر اینکه بگوییم چون ما مسلمان هستیم، برخی گزاره‌ها را داریم مثل توحید و معاد و… اما این گزاره‌ها مستقیما به راهکاری برای اداره جامعه بدل نمی‌شوند. مثلا می‌توان گفت که یک فرد مسلمان به معاد اهمیت می‌دهد و مردم باید فرصت داشته باشند و راجع به معاد بیندیشند و فراغت خاص خودشان را داشته باشند. بیش از این، چیزی نمی‌شود گفت.

یک انتقادی هم که به قائلان به این علوم مثل قائلان به اقتصاد اسلامی هست، این است که مصداقی ندارد.

بله، اصلا نیست که بخواهد مصداقی داشته باشد.

البته موافقان می‌گویند کم‌کاری شده است.

بیشتر کار کنند. کسی مشکل ندارد. هر شبانه‌روز کار کنند تا بتوانند.

یکی از وظایف روزنامه این است که زمینه‌های تضارب آرای متفاوت و مختلف را فراهم آورد. در بحث مهم رابطه علم و دین نیز روزنامه وظیفه خود می‌داند تا به سراغ اندیشمندان از نحله‌های متفاوت برود و آرا و نظریات‌شان را منعکس کند. درج آرا و نظریه‌ها بدیهی است که به منزله تایید آنها نیست و صرفا جنبه اطلاع‌رسانی دارد.

داروینیسم را در نظر بگیرید. یک زمان است که فرد با تکیه بر علم یا فلسفه یا معرفت دینی سنتی، می‌گوید که داروینیسم نمی‌تواند درست باشد، زیرا فرض بر این است که انسان و موجودات دیگر به شکل کامل کنونی و جدای از هم آفریده شده‌اند. اما یک زمان دیگر فرد می‌گوید که نگاه من توحیدی است و معتقد به تدبیر الهی هستم و تدبیر الهی مغایرتی با این ندارد که مسیر تکامل را بپیماید.

وقتی در علوم انسانی امروز به متفکرانی چون سقراط و افلاطون و ارسطو باز می‌گردیم، می‌بینیم که این متفکران هم راجع به بشر می‌اندیشند، درباره جان و روان و فیزیک و جامعه بشری. اما این سخنان با علوم انسانی دوران ما متفاوت است. در علومی که در چند سده اخیر ایجاد شده، عالمان به دنبال مجهولاتی هستند. یعنی مجهولات در گروی شاکله‌های پیشینی است. وقتی افلاطون می‌اندیشد، درست است که راجع به مجهول می‌اندیشد، اما مجهولی که به نحوی متضمن شاکله پیشینی است.

منبع: روزنامه اعتماد

روایت فروپاشی تیم مذاکره کننده هسته ای ایران

$
0
0

سه روز پیش در کشاکش گمانه زنی ها درباره حمله آمریکا به سوریه، دو تصویر توجه بسیاری از کاربران فضای مجازی را به خود جلب کرد؛ علی اکبر ولایتی در غوطه شرقی در حال رجزخوانی علیه غرب بود و محمدجواد ظریف در همایش تجاری مشترک ایران و اروگوئه در مونته ویدئو پایتخت این کشور در حال سخنرانی بود. جلسات متعدد ظریف در اروگوئه در حالی در جریان بود که دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا و برخی اعضای کابینه اش سفرهای دیپلماتیک خود را لغو کرده بودند تا به مسئله سوریه بپردازند.

علاوه بر این، الکساندر لاورنتیف، نماینده ویژه پوتین در امور سوریه پیش از حمله آمریکا، انگلستان و فرانسه به سوریه، در سفری اعلام نشده و غیرمنتظره به تهران رفت و با علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران گفتگو کرد. شمخانی پس از این دیدار، به جلسه هیات دولت رفت و با حسن روحانی، رئیس جمهور ایران دیدار کرد. در هنگام ورود او به پاستور، مجید تخت روانچی، معاون سیاسی دفتر رئیس‌جمهور همراهش بود. مجید تخت روانچی، عضو تیم مذاکره کننده هسته ای ایران که از چهره های کلیدی وزارت خارجه دوران ظریف بود، از شهریور۹۲ تا آبان ۹۶ معاون اروپا و آمریکای وزارت امور خارجه بود. او همچنین مسئول اصلی گفتگوهای ایران و اتحادیه اروپا بود که «گفتگوهای سطح بالا» نام گرفته بود. این گفتگوها که اهدافی مانند گفتگوهای حقوق بشری بین ایران و اتحادیه اروپا و تاسیس دفتر اتحادیه اروپا در تهران را دنبال می کرد، در عمل به جایی نرسید، چون اساسا نگاه کلان دیپلماسی پس از برجام، نگاه به اتحادیه اروپا نبود، نگاه غالب و مورد حمایت رهبر جمهوری اسلامی، همکاری با چین و روسیه بود.

مشکلات تخت روانچی اما فقط این راهبردهای کلان نبود. همسر او خواهر سیروس ناصری بود، فعال اقتصادی، دیپلمات و عضو تیم هسته ای ایران در دولت خاتمی. سیروس ناصری تا پیش از برجام در ایران ساکن بود و به تفسیر مشغول ولی اندکی پس از برجام زمزمه ها درباره او شروع شد، متهم به جاسوسی شد، حکم جلب برایش صادر شد، از ایران رفت و فعلا هم امکان بازگشت ندارد. جواد کریمی قدوسی، نماینده مجلس ایران ۱۰شهریور۹۶ ادعا کرد: « ناصری هفته ای یک بار از لندن به تهران می آمد و آقایان چهار میلیون تومان پول بلیط هواپیمای وی را پرداخت می کرد. حق ایاب و ذهاب و حق مشاوره هم می گرفت و بر می گشت به لندن.» زمستان۹۵ هم «علیرضا زاکانی»، نماینده مجلس نهم اشاره کرده بود سیروس ناصری به همراه حسین فریدون، برادر حسن روحانی، گروهی اقتصادی تشکیل داده و درباره تقسیم منابع و منافع پس از برجام به صورت هفتگی تصمیم گیری می کنند. سیروس ناصری در نشست های پس از برجام، همراه با «عبدالرسول دری اصفهانی»، عضو کمیته اجرای «برجام» شرکت می کرد. دری اصفهانی پس از توافق هسته ای، ۱۹ بهمن ۹۴ از حسن روحانی، رییس جمهوری ایران نشان درجه۲ خدمت و ۵۰ سکه بهار آزادی دریافت کرد ولی مهرماه ۹۶ حکم ۵سال زندان دریافت کرد و اعلام شد که جاسوس هسته ای بوده است. دادگاه او غیرعلنی بود، وزارت اطلاعات و مقام های وزارت خارجه اعلام کردند جاسوس نبوده ولی برنامه این بود که جاسوس اعلام شود.

در کنار پرونده دری اصفهانی، دو نام دیگر هم مطرح بود. محمد نهاوندیان، رئیس دفتر سابق حسن روحانی که از کلیدی ترین مهره های دوران پس از برجام بود و بسیاری از کنفرانس های اقتصادی تحت هدایت او برگزار می شد. او نقشش در معرفی دری اصفهانی را تکذیب کرد ولی ۲۹مرداد۹۶ سید جواد ابطحی، نماینده مجلس از محمد نهاوندیان پرسید: « آقای نهاوندیان باید پاسخ دهد دری اصفهانی را چه کسی با هزینه بیت المال هر چند وقت یک بار از لندن به تهران می آورد؟»

بروز چنین حاشیه هایی بود که هم نهاوندیان را در دولت دوم حسن روحانی به حاشیه برد و هم مجید تخت روانچی را. تخت روانچی، حدفاصل زمستان۹۲ تا بهار۹۳ هم درگیر یک ماجرای دیگر بود، همراه با بر محمدجواد ظریف، عباس عراقچی، سیروس ناصری و حسین موسویان. گروهی موسوم به «بچه گربه پرنده» تلاش کرد ایمیل های آنها را هک کند. در گزارشی که دی ماه۹۶ توسط «بنیاد کارنگی برای صلح بین‌الملل» منتشر شد، آمده بود که این حملات هکری از داخل ایران و از سوی گروهی هدایت می شود که با سپاه پاسداران در ارتباط بوده اند.

در پرونده دری، یک نام دیگر هم شنیده می شد. کریمی قدوسی، نماینده مجلس خبر داد دری اصفهانی در دوران مذاکرات زیرمجموعه «حمید بعیدی نژاد»، عضو ارشد تیم هسته ای ایران مشغول به فعالیت بود. روزنامه وطن امروز، ۱۹مهرماه۹۶ در گزارشی نوشت: « نحوه ارتباط دری‌اصفهانی و حمید بعیدی‌نژاد … باید به دقت مورد رسیدگی قرار گیرد … مشاوره‌ها و نظرات دری‌اصفهانی درباره مسائل بانکی و مالی باید از طریق بعیدی‌نژاد وارد فرآیند اعمال در انشای برجام می‌شد … باید مشخص شود نظرات دری‌اصفهانی تا چه اندازه در ایجاد مخمصه فعلی برجام در حوزه بانکی و مالی موثر بوده است.» برای چنین ادعاهایی هیچ سندی وجود نداشت، فقط بعیدی نژاد خوش شانس بود که در دسترس نبود.

بعیدی نژاد شهریور۹۵ به عنوان سفیر ایران در لندن منصوب شد و نسبت به دیگر چهره های تیم هسته ای از حاشیه های سیاست داخلی کمتر آسیب دید. در همان ایام با بالا گرفتن بحث جاسوسی دری اصفهانی، بعیدی نژاد هدف از طرح اتهام جاسوسی دری اصفهانی را اینطور توضیح داد: «خیلی مایلند با آب و تاب دادن برخی اطلاعات ناقص و ناصحیح حکم قطعی جاسوسی برای آقای دری را هر چه سریع‌تر ثابت کنند تا این نظریه خود را اثبات کنند که دشمن در مذاکرات هسته‌ای و تیم مذاکرات هسته‌ای کشورمان نفوذ و رسوخ کرده و این منشأ و دلیل نقص‌های عمده ساختاری برجام است.» نتیجه چنین کاری هم معلوم بود؛ به زمین زدن تیم هسته ای ایران.

این پروژه دو متهم دیگر هم داشت. نفر اول مشکان مشکور بود که در مثل دری اصفهانی، نشان درجه سه خدمت از حسن روحانی دریافت کرد. او نیز متهم به جاسوسی شد. مشکور که در نشست های پس از برجام به عنوان «عضو حقوقی» تیم مذاکره کننده معرفی شد، دکترای حقوق بین الملل دارد و بر اساس ادعای کریمی قدوسی، نماینده مجلس ایران، پس از طرح اتهامات از ایران خارج شده و دستگاه های امنیتی و قضایی موفق به بازداشت او نشده اند. کریمی قدوسی همچنین از فردی ۳۵ساله به نام شعبانی به عنوان چهارمین جاسوس تیم هسته ای یاد کرده است: «وی مسئول رسانه ای و اطلاع رسانی تیم مذاکرات بود که جریان رسانه ای داخل و دیگر کشورها را هماهنگ می کرد و هم اکنون فراری است.» به نظر می رسد منظور او محمدعلی شعبانی، عضو مرکز تحقیقات استراژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام در زمان مدیریت حسن روحانی است که در دوران مذاکرات هم در رسانه های غربی به نوشتن مقالاتی در دفاع از توافق هسته ای مشغول بود. علاوه بر شعبانی، حسین موسویان هم در این حوزه فعال بود. موسویان نیز در دولت خاتمی عضو تیم مذاکره کننده ای هسته ای بود ولی مدتی بعد به اتهام جاسوسی بازداشت شد. او در طول مذاکرات و پس از برجام یکی از چهره های کلیدی نزدیک به تیم هسته ای ایران محسوب می شد ولی حضورش در تهران همواره با توجه و انتقاد رسانه های اصولگرا همراه بود. به گفته یک منبع آگاه، او با پادرمیانی علی لاریجانی، رئیس مجلس ایران از بازداشت رهایی یافته است. دیگر چهره ای که عضو تیم مذاکره کننده ای هسته ای نبود ولی حضورش در طول مذاکرات به شدت مورد توجه رسانه ها قرار گرفت، حسین فریدون بود که اکنون با یک پرونده فساد بزرگ مواجه است و به حاشیه سیاست پرتاب شده است.

در حال حاضر، تنها چهره ارشدی که از میان اعضای تیم هسته ای در ایران مانده و کماکان در متن بازی قرار دارد، عباس عراقچی، معاون سیاسی وزیرخارجه ایران است و اگرچه ماموریت اصلی اش در دوران پسابرجام باید اجرایی کردن برجام و حل مشکلات باقیمانده از تحریم ها می شد ولی در حال حاضر به سخنگوی برجام تبدیل شده که باید به طور دائم در مجلس و رسانه ها به دفاع از برجام بپردازد و ثابت کند برجام خیانت نبوده است، به عبارتی کماکان در نقطه صفر بازی می کند. در سه سال اخیر، حتی درباره او که سابقه اش در سپاه قدس و پشتوانه قدرتمند خانواده تاجرش را به همراه دارد و موقعیت بسیار قدرتمندتری نسبت به سایر اعضای تیم هسته ای دارد، گاه به گاه شایعه شده که سفیر می شود و از ایران می رود ولی کماکان به عنوان آخرین بازمانده حضور رسانه ای خودش را حفظ کرده است. عراقچی که مهره امین تیم هسته ای در نزد اصولگرایان محسوب می شود، در ماه های اخیر سعی کرده با تغییر هرچه بیشتر ادبیات خود، حاشیه امن سیاسی را بالا ببرد. او در تازه ترین گفتگویش که با باشگاه خبرنگاران جوان انجام شده، با تمجیدهای کم سابقه از آیت الله خامنه ایِ، رهبر جمهوری اسلامی، گفته دست قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس را می بوسد. علی اکبر صالحی و محمدجواد ظریف هم چنین راهی را رفته اند، منتها با احتیاط، ظرافت و پنهان کاری بیشتر.

این دست بوسی ها چه اختیاری باشد، چه اجباری، روایت گر یک واقعیت بزرگ تر است؛ تیم هسته ای ایران که پیچیده ترین مذاکرات پس از انقلاب۵۷ را انجام داد، در طول سه سال گذشته، به متهمان ردیف اول تبدیل شده اند، نقش مهمی در دیپلماسی ندارند، در زندان هستند یا فراری یا به حاشیه پرت شده.

انبوه اتهاماتی که بیشتر از طرف رسانه ها و نمایندگان نزدیک به سپاه علیه این تیم مطرح شده، اثبات نشده اند ولی آنها نیازی به اثبات شان نمی بینند، چون به هدف شان رسیده اند. این همان چیزی است که آیت الله خامنه ای و سپاه می خواهند باشد، فروپاشی دیپلماسی.

منبع: وب‌سایت ایران‌وایر


🍃زنده|بازپرس اجازه ملاقات با سام رجبی را نداد

$
0
0

 


 بازپرس اجازه ملاقات با سام رجبی را نداد

کتایون رجبی، خواهر سام رجبی، فعال محیط زیست بازداشتی با ابراز نگرانی از بی اطلاعی از وضعیت برادرش گفت:« امروز مادر سام به زندان مراجعه کرد. دادیار اجازه ملاقات صادر کرد اما بازپرس اجازه ملاقات را رد کرده است.»Risultati immagini per ‫سام رجبی‬‎

به گفته وی به مادر سام(لیلی هوشمند افشار) گفته شده که به خانه برود و با آنها تماس گرفته می‌شود این در حالی است که در طی بیست روز اخیر هیچ خبری از سام رجبی به خانواده داده نشده است.

او با اشاره به پیگیری‌هاییکه تاکنون انجام داده اند، عنوان کرد:« تمام نامه هایی که به دفتر ریاست جمهوری، نمایندگان مجلس نوشته شده تا به امروز بدون پاسخ مانده است. حتی پاسخ وکیل را هم نمی‌دهند. خانم مولاوردی هم که عنوان کرده بود با خانواده تماس خواهد گرفت، تا کنون تماسی با ما نگرفته است.»



نماینده ولی فقیه در سپاه قدس: ایران توانایی نابودی آمریکا را دارد

علی شیرازی، مسئول نمایندگی ولی فقیه در نیروی قدس سپاه گفت: جمهوری اسلامی ایران توانایی نابودی آمریکا و رژیم صهیونیستی را دارد اما قطعا آغازکننده جنگ نخواهد بود.

او همچنین تاکید کرد: ملت‌ها و کشورهای اسلامی کاری می‌کنند که آمریکا، فرانسه و انگلیس به صورت علنی از اقدامات خود ابراز پشیمانی کنند./مهر



سفره خالی مغازه‌داران معترض بانه در خیابان

مغازه‌داران بانه امروز در بلوار شهرداری این شهر سفره خالی پهن کردند تا به این طریق به وضعیت نامناسب معیشتی خود اعتراض کنند.

بسته شدن مرزهای کولبری در مرزهای غربی کشور، برای بسیاری از کولبران و مغازه‌داران این منطقه مشکل‌ساز شده‌است.

پیش از این محسن بیگلری (نماینده مردم بانه در مجلس) در اعتراض به این اقدام گفته بود:« از آنجایی که در مناطق محروم غرب کشور مشاغل جایگزین وجود ندارد، بستن مرزهای غربی، اشتغال مردم محلی را با مشکل مواجه می‌کند و نه تنها کولبران، بلکه کاسبکاران محلی نیز متضرر می‌شود.»

 


مرگ سه کارگر در فاز ۱۳ پارس جنوبی

فرمانده انتظامی شهرستان کنگان از  مرگ ۳ کارگر شرکت عمران صنعت کنگان شاغل در فاز ۱۳ پارس جنوبی حین کار  خبر داد. این کارگران به دلیل سقوط جرثقیل سقفی از فاصله حدودا ۲۵ متری مصدوم شده و پس از انتقال به بیمارستان امام خمینی کنگان به علت شدت جراحات متاسفانه فوت کردند.
گفته می‌شود که علت سانحه در حال بررسی است./ خلیج فارس


تذکر ۶۳ نماینده به رئیس‌جمهور: سیف را از ریاست بانک مرکزی برکنار کن

۶۳ نفر از نمایندگان مجلس به رئیس‌جمهور ضرورت عزل رئیس‌کل بانک مرکزی و عوامل دخیل در گرانی ارز، متوقف کردن چرخه زندگی مردم و ضربه به نظام اقتصادی کشور را متذکر شدند./ فارس


دلایل اصلی مرگ و میر تهرانی‌ها

در سال ۱۳۹۶ تعداد ۵۷۲۹۷ واقعه فوت در استان به ثبت رسیده است که ۳ دلیل اصلی مرگ و میر تهرانی‌ها در سال ۱۳۹۶ بر اساس آمار سازمان ثبت احوال به شرح زیر اعلام شد.

Risultati immagini per ‫مرگ و میر تهرانی‌ها‬‎

۴۴  درصد مرگ‌ و میرها بر اثر بیماری‌های قلبی و عروقی بوده است.

۱۴درصد مرگ‌ها به واسطه بیماری‌های تنفسی رخ داده است.

۹ درصد هم به دلیل بیماری‌های عفونی و انگلی اتفاق افتاده است./ایسنا


نماینده رشت: در دولت روحانی آزادی‌های سیاسی محقق نشد

غلامعلی جعفرزاده نماینده رشت و نایب رئیس فراکسیون مستقلین با تاکید بر لزوم تغییر در دولت، گفت: به دولت روحانی برای تغییر رای دادند و آقای روحانی بداند که هر جا این تغییر احساس نشود ناامیدی در دل مردم ایجاد می‌شود و محصول این بذر نا امیدی را بعدی‌ها باید پاسخ دهند.

وی تاکید کرد: من فکر می‌کنم لازم است که در حال حاضر آقای روحانی صدای مردم را بشنود. در حوزه اقتصادی گران شدن نرخ ارز در مردم دلخوری و ناراحتی ایجاد می‌کند؛ گران شدن کالاها و وعده‌های رفاه اقتصادی که به مردم داده شده بود تحقق پیدا نکرد؛ آزادی‌های سیاسی نیز محقق نشد؛ گشایش‌هایی مانند گشایش در حصر اتفاق نیفتاد و همه این موارد منتج به این می شود که مردم نا امید شوند./اعتمادآنلاین


درخواست کانون کارگردانان از روحانی براى حل موانع خروج جعفر پناهى


سوریه در دست چه کسانی است


امروز خط انتقال آب به استان یزد برقرار می شود

مدیرعامل شرکت آب منطقه‌ای یزد، از تعرض دوباره به خط انتقال آب به یزد خبر داد و گفت: تعمیر مسیر این خط لوله در دست انجام است و تا پایان وقت امروز (یکشنبه) آب این خط وارد استان یزد می شود.

روز گذشته روابط عمومی استانداری یزد از «تعرض مجدد تعدادی از کشاورزان استان اصفهان به خط انتقال آب به یزد» خبر داد  ودر این تباره اطلاعیه ای صادر کرد اطاعیه‌ای صادر کرد./ ایرنا

Risultati immagini per ‫خط انتقال آب به استان یزد‬‎



رئیس دادگاه انقلاب: دستور شناسایی و توقیف اموال خاوری صادر شد

رئیس دادگاه انقلاب اعلام کرد که دستور شناسایی و توقیف اموال خاوری صادر شده است بنابر خبر منتشر شده محکومیت خاوری، جریمه نقدی و برگشت اموال است.Risultati immagini per ‫خاوری‬‎


آذری‌جهرمی: وزارت ارتباطات مرجع فیلترینگ نیست

آذری‌جهرمی، وزیر ارتباطات گفت: وزارت ارتباطات مرجع فیلترینگ نیست. وی همچنین تاکید کرد: تقویت پیام‌رسان‌های داخلی به معنی فیلترینگ نیست و اطمینان داد که در این پیام رسان‌ها از نقض حریم خصوصی کاربران جلوگیری می‌شود.


 وکیل مدافع سعید مرتضوی هم از او بی‌خبر است


افشای یک تخلف چند ده میلیاردی دیگر دولت احمدی‌نژاد

قرائت گزارش کمیسیون برنامه و بودجه درباره واردات بنزین و نفت گاز و میزان طلبکاری‌های شرکت ملی نفت ایران مربوط به سال‌های ۸۷ تا ۹۱  حکایت از تخلفات چند ده میلیاردی در دولت احمدی‎نژاد داشت.این جلسه با حاشیه‌هایی همراه شد و تعدادی از نمایندگان به پروسه طولانی‌ برخورد قضایی با این تخلفات اعتراض کردند./خبرآنلاین


خبرهای روز گذشته را از اینجا بخوانید

بحران آب؛ جنگ آب

$
0
0

زیتون– تجمع اعتراضی کشاورزان شرق اصفهان به‌دلیل دریافت نکردن «حق‌آبه» روز شنبه از سر گرفته شد و تا شامگاه همان روز نیز ادامه یافت.

 فیلم‌هایی منتشر شده که در آن یکی از فرماندهان نیروی انتظامی تجمع کشاورزان را «غیر قانونی» می‌خواند و از آنان می‌خواهد که متفرق شوند.

اعتراضی که بر اساس تصاویر منتشر شده رنگ و بوی سیاسی نیز به خود گرفت. کشاورزان معترض شعار «کشاورز زندانی آزاد باید گردد» و «می‌میریم، می میریم، حق آبه را می گیریم» سردادند.

اعتراض و راه‌پیمایی کشاورزان استان اصفهان از روزهای پایانی سال گذشته آغاز شده و همچنان ادامه دارد.

غلامحسین محسنی اژه‌ای سخنگوی قوه قضائیه، روز ۲۷ اسفند سال پیش از کشاورزان معترض خواسته بود که به گفته او «اجازه ندهند فرصت‌طلبان خود را در صف آنان قرار دهند و حق‌شان را مخدوش کنند.»

یوسف طباطبایی‌نژاد، امام جمعه اصفهان، خواستار توقف اعتراض‌ها شده و معترضان را «فتنه گر» و «مغرض» نامیده است. شماری از کشاورزان نیز روز شنبه در واکنش به این سخنان شعار داده‌اند که «طباطبایی بی‌غیرت، به ما می‌گه فتنه‌گر».

کشاورزان معترض روز جمعه ۲۵ بهمن ۹۶، در جریان نماز جمعه اصفهان به امام جمعه پشت کرده و شعار «پشت به دشمن، رو به میهن» سرداده بودند.

مناطق شرق اصفهان متشکل از شهرها و مناطقی از جمله زیار، جرقویه، ورزنه، اژیه، هرند، برآن و خوراسگان ۳۰۰ هزار تن جمعیت دارند که اغلب به کشاورزی اشتغال دارند، اما خشکسالی، آنان را به شدت در معرض مشکلات شغلی و معیشتی قرار داده است.

از سوی دیگر فعالین یزدی در شبکه‌های اجتماعی خبر دادند که در پی تعرض کشاورزان اصفهانی به خط لوله آب رسان به استان یزد٬ آب شرب این استان قطع شده است.

کشاورزان اصفهانی معترض آن هستند که چرا آب کشاورزی آنان باید خرج کارخانه‌های لعاب سازی در استان یزد شود؛ یزدی‌های تشنه می‌گویند آب شرب آنها در صنایع فولاد اصفهان و برنج کاری‌های این استان مصرف می‌شود.

سهم کلی حق‌آبه کشاورزان شرق اصفهان از زاینده‌رود حدود ۴۰۰ میلیون مترمکعب است، اما این میزان در سال‌های اخیر اختصاص نیافته است و با وجود جریان یافتن زاینده‌رود در مقطعی از سال گذشته، تنها حدود ۴۰ درصد از صد هزار هکتار زمین‌های کشاورزی شرق اصفهان، زیر کشت رفت.

کاظم محمدی، نماینده کشاورزان شهرستان اصفهان، پیش از این گفته بود: «مسئولان استان دلیل کم‌آبی برای کشاورزی در شرق اصفهان را خشکسالی‌های چند سال اخیر عنوان می‌کنند، اما کشاورزان معتقدند برداشت‌های غیرمجاز در مناطق بالادست رودخانه زاینده‌رود و در استان چهارمحال و بختیاری، توسعه صنعت در استان‌های اصفهان و یزد و توسعه فضای سبز، دست به دست هم داده تا کشاورزی در شرق اصفهان رو به نابودی برود.»

امسال دولت اعلام کرد که خسارت‌های ناشی از عدم کشت محصول، به کشاورزان پرداخت شده است.

با این حال حسینعلی میراحمدی، دبیر «خانه کشاورز» اصفهان روز شنبه در مصاحبه با خبرگزاری ایسنا گفته است «پرداخت خسارت به کشاورزان بر مبنای هکتار زمین تنها بین یک تا سه میلیون تومان است که دردی از مشکلات آنها دوا نمی‌کند.»

بحران آب در ایران محدود به اصفهان و یزد نمی‌شود.

احمدعلی کیخا٬ نماینده مجلس٬ با اشاره به کاهش شدید بارندگی در استان سیستان‌وبلوچستان هشدار داد که این شرایط ممکن است به مهاجرت‌های گسترده از منطقه و وقوع بحران امنیتی در کشور بینجامد.

این نماینده مجلس تاکید کرد که «اگر دیر بجنبیم ممکن است در آن منطقه اتفاقاتی رخ دهد که نه تنها مردم آن‌جا متضرر بشوند بلکه امنیت ملی کشور هم به خطر بیفتد» چرا که اگر سیستان خالی از سکنه شود، در آن فاصله از مرز تا قم دیگر کسی وجود ندارد.»

به گفته او امسال از نظر آب «بدترین شرایط در منطقه سیستان است» و بررسی‌ها نشان می‌دهد که کاهش نزولات آسمانی به ۷۰ درصد رسیده است به طوری که در بخش‌هایی از شمال دشت سیستان دیگر «امکان تامین آب شرب هم وجود ندارد.»

آزادی عضو هیئت مدیره کانون صنفی معلمان

$
0
0

زیتون– محمد حبیبی، عضو هیئت مدیره کانون صنفی معلمان تهران، آزاد شد.

او ساعتی پیش با سپردن وثیقه۲۵۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شد.

به گزارش کانال تلگرامی این تشکل صنفی٬ این عضو هیئت مدیره کانون صنفی معلمان پس از ۴۴ روز بازداشت موقت با تغییر قرار آزاد شد.

این فعال حقوق صنفی معلمان روز ۱۲ اسفند سال گذشته در شهریار و در مقابل مدرسه‌ای که تدریس می‌کرد، با خشونت بازداشت شده بود و ماموران به صورت او اسپری فلفل زده بودند.

خدیجه پاک‌ضمیر،‌ همسر محمد حبیبی گفته بود که برای بازداشت محمد حبیبی «نه دلیل بازداشتی ارائه شده و نه کارت شناسایی نشان داده شده» است.

به گفته خدیجه پاک‌ضمیر ماموران «فقط یک برگه مجوز با سربرگ سپاه به ما نشان دادند و گفتند فردا یا پس فردا به شعبه دو دادسرای اوین برویم برای پیگیری پرونده.»

 

تاریخ آنلاین |گفت‌وگو با احمد زیدآبادی

مرگ امر دینی، پایان حیات معنوی

$
0
0

پایان گشودگی به ساحت قدس
مرگ امر دینی، پایان حیات معنوی
تأملی بر جایگاه متون مقدس در جهان معاصر

دین و زیست دینی همواره یکی از ساحات بنیادین در فرهنگ و تمدن بشری بوده است. لیکن پرسشی که در اینجا کوشیده می‌شود تا درباره آن به اندیشه پرداخته شود این است: آیا در عصر و جهان کنونی، و با توجه به آن که سوبژکتیویسم متافیزیکی و سکولاریسم و نیهیلیسم حاصل از آن به آخرین مرزهای بسط خویش رسیده است، زیست دینی، نه در معنای اعتقاد به یک نظام تئولوژیک، یا به منزله بخشی از فرهنگ، میراث تاریخی و مؤلفه‌ای از مجعولیت و رویدادگی اجتماعی یا به منزله ابژه‌ای پژوهشی، بلکه در معنای «گشودگی به ساحت قدس» و «قیام و مأوا گزیدن در ساحت اولوهیت»، از اساس برای بشر روزگار ما امکان‌پذیر است، یا همان‌گونه که هگل از «پایان هنر فاخر» در دوران مدرن و هایدگر از «پایان فلسفه» در عصر غلبه تفکر علمی و تکنولوژیک سخن به میان آوردند ما نیز می‌توانیم و باید از عدم امکان زیست دینی و زندگی بر اساس نسبت آدمی با ساحت قدس در روزگار کنونی سخن بگوییم؟ آیا می‌توان گفت متون مقدس ماهیتاً به پایان خود رسیده، چرا که دیگر نمی‌توانند رسالتی وجودشناختی و بنیادین را در این جهان برعهده گیرند و دوران انجام رسالت وجودشناختی‌شان به پایان رسیده است؟

این پرسش بر درکی تاریخی از نحوه بودن انسان و حیات آدمی، و بر اساس توجه به تحولات گریز‌ناپذیر همه پدیدارهای انسانی و تاریخی از جمله تحولات اجتناب‌ناپذیر حیات و زیست دینی بشر مبتنی است. تاریخ بشر حکایت از تحولاتی بنیادین در همه عرصه‌ها و ساحات گوناگون حیات انسان، از جمله ساحت حیات دینی و معنوی بشر به خصوص با ظهور دوران مدرن دارد.

زیست دینی بشر امری صرفاً فردی و حاصل انتخاب و احوالات اگزیستانسیل فرد نیست، هر چند با آنها ربطی وثیق دارد. حیات دینی و معنوی تا حدود زیادی نیز متکی به عالَمیت تاریخی، افق فرهنگی و چارچوب معنایی‌‌ای است که ادیان، متون مقدس و حکمت‌های شرقی در آنها قوام یافته، عرضه گردیده‌اند. لیکن عالَمیت‌‌ها، افق‌های تاریخی و چارچوب‌های معنایی به مروز زمان تغییر کرده ، همه ساحات وجودی از جمله حیات دینی و معنوی را تحت تأثیر قرار داده و می‌دهند، آنچنان که ظهور عقلانیت جدید و بسط سوبژکتیویسم متافیزیکی در دوران مدرن و پسامدرن طرح پرسش از امکان یا عدم امکان حیات دینی و معنوی در جهان کنونی را به پرسشی اساسی تبدیل ساخته است.

زیستن و مأوا گزیدن در ساحت قدس مبتنی بر مؤلفه‌های کثیری در عالَمیت گذشتگان همچون رازآلودی جهان، عدم تلقی سوبژکتیو از سرشت انسان و جهان و باور به امکان نیل انسان به فراسوی آگاهی و گشودگی آدمی به ساحت قدس بوده است. لیکن در روزگاری که عالَمیت عالم دگرگون شده، رازآلودی جهان به واسطه سیطره عقلانیت متافیزیکی، علمی و تکنولوژیک رخت بربسته است و جهان به منزله تصویری در آگاهی انسان تلقی گشته، امکان نیل آدمی به امری فراسوی آگاهی و ساحت قدس از اساس انکار می‌گردد، زیستن و مأوا گزیدن در ساحت قدس تا حدود بسیار زیادی غیرممکن می‌گردد تا آنجا که شاید بتوان از پایان زیست دینی و عدم امکان ظهور و تجلّی امر قدسی بر جان، احساس، تفکر، کنش و زبان انسان در روزگار ما سخن گفت. نتیجه این سخن به لحاظ حِکمی، متافیزیکی و هرمنوتیکی این است که بر اساس رویدادگی تاریخی، دیگر متون مقدس در روزگار ما مقدس تلقی نگشته، ظهور و تجلّی قدسیت آنها بر بشر با موانع سترگ نظری روبرو هستند. قدسیت متون مقدس و امکان حیات دینی و معنوی مبتنی بر جهانی است که خود این متون در برابر ما می‌گشایند. اما مسأله اینجاست که در روزگار ما، بر اساس رویدادگی تاریخیِ عالَم مدرن و پسامدرن، این جهان امکان آشکارگی خود را تا حدود بسیاری از دست داده است.

در روزگار ما متون مقدس دیگر آن بهجت، خرسندی و نیازهای معنوی‌ای را که در اعصار گذشته ملت‌ها به دنبال آن بودند و آن را در تلاوت متون مقدس می‌یافتند به دست نمی‌دهند. به همین سبب این متون در روزگار ما با گذشته، و نه حال و آینده پیوند خورده‌اند. این متون در روزگار ما فقط به زینت‌بخش و زایده‌ای برای مجالس ما و به عنوان یکی از مظاهر عادی شدۀ فرهنگ تبدیل شده‌اند. همین امر است که متون مقدس را برای ما امری مربوط به گذشته کرده است. در عصر کنونی متون مقدس برای ما به اعتبار والاترین رسالت‌شان، یعنی به ظهور و به حضور آوردن امر قدسی در حیات بشر، چیزی متعلق به گذشته گردیده‌اند. از اینجا است که متون مقدس حقیقت و زندگی راستین خود را برای ما از دست داده، بیشتر به میراث تاریخی ما انتقال یافته‌اند تا آن که حیات و ضرورت پیشین خود را در واقعیت زندگی ما به کرسی بنشانند یا جایگاه پیشین خود را در زندگی واقعی بازیابند و یک چنین بازیابی‌ای از اساس غیرمحتمل به نظر می‌رسد. این متون و به تبع آنها امر دینی رسالت تاریخی خویش را در جهان کنونی از دست داده‌اند و وظیفه ظهور و انکشاف حقیقت را به شناخت صرف نظری، فلسفه و علم و تکنولوژی سپرده‌اند. این روند، به وجهی کلی‌تر، یعنی به بسط سوبژکتیویسم متافیزیکی، سلطه فاهمه و سیطره تفکر مفهومی و انتزاعی، و به تبع آن به سرشت خالی از روح مدرنیته بازمی‌گردد. در جهان کنونی، ما به گونه‌ای جبران‌ناپذیر از امر دینی و حیات معنوی دور افتاده‌، دیگر قادر نیستیم در قرب ساحت قدس بنشینیم و درون امر معنوی سکنی بگزینیم. رابطه ما با امر دینی یکسر به ارتباطی بیرونی و فاقد روح و معنا تبدیل شده است. هر فرهنگِ تاریخی، از جمله همه فرهنگ‌های دینی و معنوی ماقبل مدرن، کل اندام‌وار پیچیده‌ای هستند که در خود زیست‌جهانی را شکل می‌دهند. این زیست‌جهان تنها در دسترس کسانی است که خود جزئی از آنند. زیست‌جهان حیات دینی و معنوی در روزگار مدرن و پسامدرن به نحو بنیادین به عالَمی سکولار تبدیل شده است. این سخن به این معنا نیست که ما دیگر نمی‌توانیم از امر دینی و حیات معنوی سخن بگوییم، بلکه به این معنا است که شرایط اجتماعی، فرهنگی و تاریخی مدرنیته با زیست دینی و معنوی ساگار نیستند. در چند قرن اخیر متون مقدس دیگر برای ما به عنوان عالی‌ترین مجلای تجلی حقیقت نبوده، از این پس نمی‌توانیم در جهان متون مقدس، در ساحت قدس، و در عالَمی که این متون آن را برای ما گشوده نگاه می‌دارند، سکنی گزینیم.
نیاز عام به متون مقدس حاصل نیاز انسان برای استعلا و فرارَوی از خویشتن به سوی ساحت قدس و تعالی بخشیدن به جهان درون و برون بر اساس آگاهی‌ای معنوی است تا آدمی خویشتن و جایگاه خویش در جهان را در آئینه ابدیت و امر الوهی بازشناسد. اما در روزگار ما نیاز به یک چنین استعلا و فرارَوی و شوق کشف خویشتن در سپهر ابدیت و جهان فرامحسوس دیده نمی‌شود.

البته سرچشمه پایان امر دینی در روزگار ما، نه در خود متون مقدس، بلکه در رویدادگی خود تاریخ هستی و به دنبال آن در تغییری است که در تلقی بشر از سرشت متون مقدس و نسبت ما با این متون صورت گرفته است، یعنی تغییر در آن عالَم و فضایی که متون مقدس و امر معنوی در آنها می‌زیستند و در عصر کنونی این عالَم و فضا دیگر وجود ندارد یا برپایی آن توسط فرد، اگر نه غیرممکن لیکن، بسیار دشوار می‌نماید. باید توجه داشت که متون مقدس و امر معنوی از یکسو و عالَم و افق تاریخی‌ای که این متون در آنها قوام یافته بودند، به هیچ وجه از یکدیگر قابل تمییز نبوده، بلکه تحقق هر یک بسته به دیگری بوده‌اند؛ یعنی از یکسو عوالم تاریخی ماقبل مدرن قوام‌بخش متون مقدس و امر معنوی و از سوی دیگر متون مقدس و امر دینی تحقق‌بخش عالمی دینی و معنوی بوده‌اند.

امر دینی اصیل را باید بر حسب عالی‌ترین رسالتش در تاریخ، یعنی در ارتباط با ظرفیت آن در ظهور و تجلّی امر قدسی در حیات بشر درک کرد. درک تاریخی لازمه شناخت امر دینی و حیات معنوی اصیل است، یعنی دین نیز همچون همه پدیدارهایی که در نسبت با آدمی است در معرض سرنوشتی تاریخی است و رونق و رکود، یا حیات و مرگ آن از اقتضائات حتمی تقدیری تاریخی است و ظهور و عدم ظهور امر قدسی در جان و حیات بشر معیاری برای این رونق و رکود است. به دلیل همین اقتضای تاریخی است که در روزگار ما و تا آینده‌ای نه چندان نزدیک ظهور هیچ دین تازه‌ای امکان‌پذیر نبوده و نیست. همه این عبارات تنها بدین معناست که در روزگار ما امر دینی و حیات معنوی دیگر نمی‌تواند همچون دوران‌های ماقبل مدرن به سهولت متححق گردد آنچنان که دین کارکرد اصلی خویش، یعنی ظهور و تجلی امر قدسی در جان و حیات آدمی را از کف داده است. در زمانه حاضر، متون مقدس و امر دینی بی‌آن که تجلی امر قدسی یا حامل نوعی خودآگاهی دینی و معنوی در جهان ما باشند، به مجموعه‌ای از عادات یا به یک ابژه پژوهشی فرو کاسته شده‌اند. البته این سخن به این معنا نیست که پس از این دین و امر دینی در میان ما وجود نداشته، هیچ رضایت فردی یا نقش اجتماعی را حاصل نخواهد کرد، بلکه صرفاً گویای این مطلب است که در زیست‌جهان ما دین و متون مقدس دیگر برترین و مناسب‌ترین راه بیان حقیقت نخواهند بود و این رسالت قرن‌هاست که به فلسفه، علم و تکنولوژی سپرده شده، روند واگذاری این رسالت در دهه‌های کنونی و اضمحلال امر دینی و حیات معنوی به آخرین مرزهای ممکن خود نزدیک شده است.
لذا در این سیاق پرسش‌های بنیادین عبارتند از: آیا دین‌‌” نه به منزله فرهنگ و باور به برخی اعتقادات و باورهای نهادینه شده تاریخی‌، بلکه در معنای حضور در ساحت قدس و همنشینی با امر قدسی” می‌تواند دوباره حقیقت اصیل و وجودی خود را در عمیق‌ترین ساحت وجودی آدمی بازیابد؟ آیا امر دینی و معنوی می‌تواند از چنگال سوبژکتیویسم متافیزیکی خود را برهاند، تا آنجا که امر قدسی خود را در فراسوی آگاهی آشکار نماید؟ آیا امر دینی و معنوی هنوز هم یک نحوه اصیل و ضروری ظهور حقیقت، در طریق وجود تاریخی ماست یا، برعکس، دیگر دین نمی‌تواند از یک چنین نقش اثرگذار تاریخی برخوردار باشد؟ آیا دین هنوز شیوه‌ای اساسی و ضروری است که در آن و به واسطه آن، آن یگانه حقیقتی که تعیین‌کننده، جهت‌بخش و افق‌آفرین ‌برای وجود تاریخی ماست ظهور یابد؟ اگر چنین نیست، پس باید به این پرسش اندیشید: چرا چنین است؟

تا زمانی که امر معنوی در فضایی سوبژکتیویستی و حاصل صرف تجربه زیسته بشری، فارغ از امکان ظهور و تجلی امر قدسی تفسیر شود، باید از مرگ و پایان یافتن آن سخن گفت. منظور از پایان و مرگ امر دینی قبل از هر چیز بدواً تبدیل حیات زنده دینی و معنوی در تاریخ خویش به یک نظام تئولوژیک، یعنی مجموعه‌ای از گزاره‌های بی‌روح و بدون پشتوانه تجربیات اصیل زیسته وجودی و پاره‌ای اعتقادات و باورهای نهادینه شده تاریخی و در مرحله بعد تبدیل نظام‌های تئولوژیک به بخشی از فرهنگ مرده و فاقد اثرگذاری اصیل و سپس تبدیل شدن به یک ابژه پژوهشی در نظام‌های مدرسی و اسکولاستیکی و در دوران مدرن و تحت تأثیر مدرنیته و در واکنش به آن، به ایدئولوژی‌هایی سیاسی و اجتماعی اما کاملاً تهی شده از درونمایه دینی و معنوی است که خود ظهور و بسطی از خودبنیادی و نیهیلیسم روزگار ماست. در یک چنین شرایطی دین و امر معنوی در عالم بالذات سکولار و نیهیلیستیک کنونی مضمحل شده، تبدیل به میراث تاریخی دور و دور از دسترسی می‌گردد که انسان مدرن و پسامدرن هیچ نسبتی با آن نمی‌تواند برقرار کند. در این وضعیت دین و امر معنوی به بخشی از سنت مرده و بی‌روح، عاملی برای هویت‌سازی‌های دروغین و نیز تثبیت نهادهای تاریخی و ابزاری سیاسی و ایدئولوژیک برای بازی قدرت قرار می‌گیرد. در زمانه حاضر، بزرگی و عظمت از متون مقدس سلب شده، آنها و رسالت‌شان خود به بخشی از جهان سکولار تبدیل شده‌اند. کوتاه سخن آن که، پایان امر دینی و معنوی زمانی رخ می‌دهد که دین و امر معنوی به تجاربی روان شناختیِ حاصل از عادت یا مبتنی بر روحیات شخصی و فردی و منفک از حقیقت هستی‌شناختی، اپیستمولوژیک و آنتروپولوژیک آن تبدیل شده، تحت سیطره سوبژکتیویسم و عقلانیت علمی و تکنولوژیک جدید به امری هضم‌شده در دل نظام وجودشناختی و اپیستمولوژیک جدید و ساختارهای فرهنگی و تمدنی دوران مدرن و پسامدرن مستحیل گردد که بر اساس آن این سوبژکتیویسم و عقلانیت به مثابه تنها راه آشکار شدن حقیقت تلقی شود. در یک چنین جهانی امر دینی و امر معنوی صرفاً به ابژه یا برابرایستاهایی فاقد روح و معنا یا به تجربه‌ای زیسته و سوبژکتیو بشری تبدیل می‌گردند.

«ابژه» یا «برابرایستا»، در جهان مدرن پسادکارتی و پساکانتی چیزی است که «در مقابل» سوبژه‌ای بشری «قرار می‌گیرد» و چیزی است «بیرون از خود سوبژه». سوبژۀ مدرن برای به تجربه درآوردن هر برابرایستایی، در چارچوب تفکر سوبژکتیویستی دکارتی‌’کانتی علی‌الظاهر باید در وهلۀ نخست از سپهر درون سوبژکتیویتۀ خویش خارج شود تا این برابرایستای «خارجی» را طرف مواجهۀ خویش سازد و سپس، در حالی که ثمره‌های این مواجهه را در دست دارد، به سپهر سوبژکتیو خویش بازگردد. با توجه به دوپارگی مدرن سوبژه’‌ابژه، چنین گذاری به آن سوی سوبژکتیویته و بازگشت از آن، لازمۀ به تجربه درآوردن هر برابرایستایی است. لیکن در امر دینی و معنوی، امکان گذار به آن سوی سوبژکتیویته و بازگشت از آن امری بسیار ضروری و حیاتی است. بدون این گذار امر دینی و معنوی به امری ذهنی، روان‌شناختی و سوبژکتیو تبدیل شده، از درون می‌پژمُرَد و در نهایت می‌میرد و این دقیقاً همان امری است که ابتدا در تاریخ متافیزیک خود را آشکار ساخت و سپس به واسطه بسط مدرنیته به امری جهانی تبدیل شد. بدون این گذار از امر سوبژکتیو به سوی حقیقتی استعلایی و قدسی همان رویداد عظیمی به وقوع می‌پیوندد که نیچه از آن به «مرگ خدا» و هایدگر به «غفلت از وجود» تعبیر کردند. گذار از امر سوبژکتیو به سوی امر استعلایی و مأوا گزیدن در ساحت قدس امری مشدد، معنادار و جان‌بخش است و با این گذر است که «حیات دینی» جانی حقیقی و سرزندگی‌ای اصیل می‌یابد. بدون این گذر، که سوبژکتیویسم جدید آن را از اساس غیرممکن می‌انگارد، امر دینی در بهترین شکل خود به برابرایستاهایی تبدیل می‌شوند که سوبژه‌ها معانی ذهنی و روان‌شناختی خویش را بدان‌ها می بخشند و بدین وجه این امر دینی و معنوی به عنوان تجلیات معنادار تجربه‌های زیستۀ متعلق به خود سوبژۀ دیندار، یعنی به منزله اموری ذهنی و سکولار تلقی می‌گردند. در یک چنین شرایطی، حتی وقتی از امر دینی و حیات معنوی سخن می‌گوییم در واقع با امری ذهنی و سکولار روبروییم. در روزگار ما دین و امر دینی تا سطح فاهمه یا امری روان‌شناختی تنزل یافته است. بدین ترتیب، امر دینی و معنوی به آرامی می‌میرد. سوبژکتیویسم جدید امر زنده دینی را به ابژه مرده پژوهش‌های دینی یا موضوع امری روان‌شناختی تبدیل کرده، سیطره خود را هم بر تجربه زیسته امر دینی و هم بر درک ما از امر معنوی می‌‌گستراند و بدین ترتیب، زمینه‌های مرگ حضور در ساحت قدس را فراهم می‌آورد. سوبژکتیویسم همان خاکی است که ماهی حیات دینی در آن می‌میرد. این مُردن در طی قرن‌ها تاریخ متافیزیک آرام و تدریجی روی داده‌است. امروزه امر دینی و معنوی، در بهترین حالت، به منزله «تجربه‌ای زیسته» و عمدتاً شخصی و روان‌شناختی تلقی می‌گردد. لذا هر چه هست صرف یک تجربه زیسته شخصی و روان‌شناختی بدون هیچ گونه ما به ازایی از ساحت قدس است. اما تجربۀ زیسته، به منزله امری روان‌شناختی، همان حوزه‌ای است که امر دینی و معنوی در آن به امری سوبژکتیو تبدیل گشته، در نهایت می‌میرد.

نظریه پایان امر دینی و مرگ حیات معنوی در واقع، بیان دیگری از همین امر است که در روزگار جدید تجربه زیسته شخصی و‌ روان شناختی صرف، بی آنکه حقیقت اصیلی” فراسوی امر ذهنی و امر روان‌شناختی”‌ متعلَّق این تجربه قرار گیرد، معیاری برای درک امر دینی و حیات معنوی قرار گرفته است و همین گونه تلقی و تبیین امر دینی تأثیرات زیان‌باری برای حیات معنوی در پی داشته است تا آنجا به انکار مطلق امر دینی منتهی گردیده و خواهد گشت.

امروز، حیات معنوی حقیقت و حیات خودش را برای ما از دست داده است و امر دینی از سطح جان تا سطح نظر، تفکر مفهومی و ایده‌های ما و به موضوعی برای تأملات نظری و انتقادی تنزل یافته است. در روزگار ما، تأمل و تفکر درباره امر دینی نه به منظور ورود به ساحت قدس و برخورداری از زیستی معنوی بلکه صرفاً با هدف شناخت فلسفیِ ماهیت امر دینی صورت می‌گیرد. کاربرد پربسامد تعبیر «فلسفه دین» در زمان ما به خوبی مبین مرگ امر دینی است. امر دینی، دیگر، آن‌گونه که برای فرهنگ‌های دینی گذشته بنیادی برای کل فرهنگ بود، در روزگار ما رهبری حیات فردی و اجتماعی ما را برعهده ندارد، هر چند همچنان با آگاهی تاریخی و تأملات انتقادی ما در پیوند است. در عصر حاضر هیچ حقیقت وجودشناختی و قدسی خود را در امور دینی نشان نمی‌دهد و هیچ حقیقتی درباره هستی یا هیچ حقیقتی استعلایی وجود ندارد که بتوان در حیاتِ به ظاهر معنوی تحقق بخشید. به تعبیر دیگر، نمی‌توان امر قدسی را به معنای دقیق کلمه در ساحت حیات انسان تاریخی روزگار ما نشان داد.

عظمت و بزرگی امر دینی و متون مقدس در باور به برخی از اعتقادات تئولوژیک نیست، بلکه در ظرفیت آنها برای آشکار ساختن و یا بازنماییِ حقیقت قدسی است. متون مقدس به عالی‌ترین تجلی امر قدسی یا الوهی اختصاص دارند و آشکار‌کننده و متجلی‌کننده «حقیقت، غیب یا ذات نهان جهان و موجودات هستند. بزرگی و عظمت متون مقدس به اعتبار توان و ظرفیت‌شان برای تأمین آشکارگی و تجلّی امر قدسی و شکوفا و متجلّی ساختن آن برای انسان تاریخی است. وقتی امر دینی تبدیل به عادت، امری فرهنگی و موضوعی برای پژوهش صرف نظری می‌شود حقیقت و ذاتش قربانی می‌شود. در این صورت، متون مقدس و امر دینی قدرت‌شان را برای ظهور و تجلّی امر قدسی از کف می‌دهند. متون مقدس و امر دینی اصیل زمانی که افول می یابند دیگر نمی‌توانند یک شیوه تاریخی اصیل، حقیقی و سرنوشت‌ساز برای ظهور و هستی بخشیدن به حقیقت باشند. در این معناست که امر دینی و حیات معنوی به گذشته تعلق می‌گیرند. به زبان دیگر، قرن‌هاست که ما خاستگاه امر دینی را فراموش کرده‌ایم. وقتی امر دینی دیگر «اصیل» نیست، در واقع دیگر خودش نیست و در حقیقت احتمال وجود یک جامعه تاریخی دینی نیز در روزگار ما از اساس غیرممکن خواهد بود. به همین دلیل، در روزگار ما امر دینی غایت تاریخی خود را از دست داده است. البته این سخن به این معنا نیست که امر دینی و حیات معنوی در این دوره از تاریخ، یعنی در روزگار بسط کامل سوبژکتیویسم، به نحو مطلق متوقف شده است، لذا نمی‌توان نتیجه گرفت که چه در حال و چه در آینده علی‌الاصول امر دینی هرگز نمی‌تواند بیان‌گر اصیل‌ترین و عالی‌ترین علائق انسانی ما باشد.

پس این دریافت سوبژکتیویستی از دین و امر دینی است که مرگ و پایان امر معنوی را رقم می‌زند. ناکامی دریافت سوبژکتیویستی از انسان و جهان آن است که تحت سیطره تفکر متافیزیکی، دیگر نمی‌تواند دریابد که ذات امر دینی را باید در فراسوی امر سوبژکتیو تلقی کرد. به دیگر سخن، تاریخ متافیزیک و سوبژکتیویسم روند حیات دینی و معنوی را به نحوی تعیین کرده است که در نهایت به پایان امر معنوی انجامید. اگر این تفسیر درست باشد، پایان امر دینی و حیات معنوی را باید نتیجه صرف انسانی کردنِ دین و امر معنوی دانست که بر درک ما از پدیدار دین مسلط گردیده است. درک سوبژکتیو از امر دینی و حیات معنوی پدیدار دین را کاملاً در خویش هضم می‌کند. اما ظهور و تجلّی امر قدسی در دین و امر دینی فراتر از سوبژکتیویسم و دریافت سوبژکتیو از آن بوده، مانع از تقلیل امر معنوی به ابژه‌ای معرت‌شناسانه می‌شود. همین تجلًی و ظهور امر ابژه‌ناپذیر است که به حیات معنا و اهمیتی معنوی می‌بخشد.

آیا سخن گفتن از پایان یافتن امر دینی و مرگ امر معنوی در روزگار ما در این نوشته، مبتنی بر نگرش روشنگرانه و تفسیر اوگوست‌کنتی از تاریخ بر اساس اصل پیشرفت است؟ آیا این نوشته بر آن است که امکان حیات دوباره دین را در آینده منتفی داند؟ آیا تکیه بر درکی تاریخی از نحوه بودن انسان و حیات آدمی، تأکید بر تحولات اجتناب‌‌ناپذیر همه پدیدارهای انسانی و تاریخی از جمله حیات و زیست دینی بشر و توجه دادن به پیوندهای وثیقی که میان حیات یا اضمحلال امر دینی و معنوی با عالَمیت‌های گوناگون تاریخی، افق‌های متفاوت فرهنگی و چارچوب‌های معنایی متکثر دارد، حکایت از نوعی باور به تاریخ‌گرایی یا جبرگرایی تاریخی نمی‌کند؟
​اولاً، سخن گفتن از پایان یافتن امر دینی و مرگ امر معنوی در روزگار ما به هیچ وجه به معنای انکار ظهور حیات دوباره آن در سطح حیات اجتماعی و تاریخی‌ نیست. تاریخ همواره از امکاناتی گوناگون، ناشناخته و تعین‌ناپذیر برخوردار است. لیکن، با توجه به امکانات جهان کنونی، بازگشت دین، امر دینی و حیات معنوی در معنای اصیل کلمه، یعنی گشودگی انسان به ساحت قدس و مأوا گزیدن آدمی در این ساحت، در زمان حال و در آینده‌های نزدیک بسیار بعید به نظر می‌رسد. از سوی دیگر، این بازگشت به هیچ وجه نمی‌تواند در شکل تکرار صور تاریخی پیشین حیات دینی باشد.

در واقع، همان‌گونه که هایدگر، پیش‌بینی هگل مبنی بر «پایان هنر فاخر» و حکم قاطعانه وی در خصوص پایان یافتن نقش دینی’تاریخی هنر در دوران مدرن را نه کاملاً رد و نه کاملاً تأیید می‌کند بلکه ما را به اندیشیدن به پرسش از امکان احیای هنر در جهان تکنولوژیک کنونی دعوت می‌کند، ما نیز می‌توانیم از امکان احیای امر دینی در روزگار کنونی پرسش کرده، در خصوص آن به تأمل بپردازیم. به عبارت دیگر، همان گونه که هایدگر، در تقابل با هگل، می‌پرسد آیا هنر همچنان می‌تواند ابزاری لازم و ضروری برای کشف حقیقت و دارای نقشی تعیین‌کننده در موجودیت تاریخی ما باشد یا هنر دیگر فاقد چنین مشخصه‌ای است، ما نیز می‌توانیم به طرح این پرسش و تأمل در خصوص آن بپردازیم که آیا متون مقدس می‌توانند زمینه‌های لازم و ضروری برای ظهور امر قدسی در روزگار کنونی را فراهم آورده، مجدداً از نقش تاریخی و اثرگذار در هستی اجتماعی و تاریخی ما برخوردار باشند؟

نظریه پایان امر دینی بر فهم خاصی از امر دینی و معنوی، بر درک تاریخی از انسان و همه پدیدارهای انسانی، و بر تفسیر خاصی از تاریخ بشر به طور عام و از تاریخ متافیزیک به طور خاص و بر تلقی خاصی از ارتباط میان امر معنوی و متافیزیک استوار است. همچنین این نظریه مبتنی بر درکی هولیستیکی از مقوله فرهنگ، یعنی بر پایه اعتقاد به وجود پیوندی ذاتی میان وجوه گوناگون سیاسی، اجتماعی، تاریخی، مذهبی، اخلاقی، دینی، و… در یک دوره تاریخی و در چارچوب یک جهان‌بینی خاص استوار است. اگر در تاریخ تفکر غرب و، به تبع بسط مدرنیته و هژمونی غرب، در سراسر جهان هنر دیگر ابزاری لازم برای تجربه کردن حقیقت/ الثیا به معنای کشفی که یونانیان در نظر داشتند نیست، و پاسخ این پرسش که چرا در مدرنیته رویداد مرگ هنر فاخر اتفاق افتاده است، مطابق تلقی هایدگر، این است که هنر در مدرنیته به دلیل حیث زیباشناسی” یعنی انسانی شدن هنر و جانشین شدن تجربه زیبا‌شناختی از هنر بر اساس احساس، احوالات یا نبوغ انسانی خود هنرمند یا خود بیننده اثر هنری به جای یک تجربه کهن‌تر از هنر به منزله افشای حقیقت و ظهور هستی، و به تبع آن ایجاد جهانی تاریخی و فرهنگی و تبیین بُعد رازآلود و خودپنهان‌کننده جهان” می‌میرد، در سنت‌های تفکر معنوی شرقی نیز به واسطه جهانی شدن و سیطره سوبژکتیویسم متافیزیکی جدید امر دینی و معنوی آرام آرام با احتضار و مرگ خویش روبرو شده است. متون مقدس در گذشته با آشکارسازی حقیقتی متعالی و قدسی سبب انسجام اجتماعی و فرهنگی امت‌های خویش بودند، این در حالی است امروز فاقد یک چنین اثرگذاری اجتماعی و تاریخی هستند. فراموش نکنیم متون مقدس و ادیان در طول تاریخ بشر نه موضوع صرف بیانی فردی از تجربه‌ای شخصی بلکه سازندۀ «جهان»ی همگانی بودند که جوامعی در آن زندگی می‌کردند و وظیفۀ آشکارگی امر قدسی این متون را ذاتاً به امری جمعی تبدیل می‌کرد، وصفی که امروز دیگر دیده نمی‌شود.

نظریه پایان امر دینی و مرگ امر معنوی از یکسو بیان‌گر تأمل بر شیوه خاصی از تفکر پیرامون حقیقت هستی، انسان و نسبت آدمی با این حقیقت است، شیوه تفکری که در سنن تاریخی حِکمی و معنوی شرقیان وجود داشته است، و از سوی دیگر حکایت‌گر تأمل و حتی نقدی رادیکال در خصوص مواجهه متافیزیکی با حقیقت هستی و انسان است. سخن گفتن از پایان امر دینی، در واقع، به معنای قضاوت در مورد نتایج و پیامدهای شیوه تفکر متافیزیکی است. پرسش از پایان یا عدم پایان امر دینی و معنوی در جهان کنونی دقیقاً پرسش از فلسفه غرب و پرسش از دلایل پایان حکمت معنوی شرق و به محاق رفتن آن است.

نظریه پایان امر دینی و مرگ حیات معنوی به هیچ وجه یک پیش‌بینی درباره آینده دین، متون مقدس، و حیات دینی نیست. این نظریه نه درباره خود دین و متون مقدس بلکه نظریه‌ای در نسبت ما با این مقولات است. این نسبت ما با دین و امر دینی است که متحول شده است. به عبارت دیگر، نظریه پایان امر دینی، نظریه‌ای انسان‌شناختی (آنتروپولوژیستیک) است، به این معنا که این نظریه به ما می‌گوید که انسان‌های روزگار ما چنان اسیر سوبژکتیویته و ساحت آگاهی شده‌‌اند که در شرایط و عالَمیت کنونی دیگر باره نمی‌توانند همان رابطه‌ای را که پیشینیان‌ با متون مقدس و امر الهی داشته‌اند از سر بگیرند، رابطه‌ای که در آن متون مقدس به نیازهای معنوی‌ای که اعصار و تمدن‌های گذشته در پی آن بودند پاسخ رضایت‌بخشی می‌داد. اکنون متون مقدس و امر دینی برای ما صرفاً به ابژه‌ای برای پژوهش و دقت نظرهای عقلانی تبدیل شده است، آن هم نه با هدف تجربه دوباره حیات دینی و پاسخ‌گویی به عمیق‌ترین نیازهای روح انسان، بلکه با این هدف که به لحاظ فلسفی، نظری، علمی و تاریخی بدانیم که متون مقدس چیستند و امر دینی به لحاظ روان‌شناختی، جامعه‌شناختی و معرفت‌شناختی چگونه چیزی است.

اما آیا احتمال بازگشت امر دینی و حیات معنوی به جهان ما وجود ندارد؟ این پرسش مسأله‌ای است که تنها بر اساس گرایشات سیاسی، تئولوژیک و ایدئولوژیک می‌توان بدان پاسخ قطعی داد اما به لحاظ وجودشناختی و پدیدارشناسیِ تاریخ هستی هنوز هیچ پاسخی مطمئن برای آن وجود ندارد و بیش از آن که این پاسخ به ما بستگی داشته باشد، به تقدیر نامعلوم زیستن در دوران تکنولوژی‌های جدید و جهانی رو به رشد وابسته است، تقدیر نامعلومی که برای ما بسی ناشناخته و سرشار از امکانات گوناگون و پیش‌بینی‌ناپذیر است.

یقیناً گفته خواهد شد امر دینی در هر مرحله از تاریخ حضور داشته و خواهد داشت و وظیفه آن همواره یکسان است: «انکشاف امر قدسی و حضوربخشی بدان و پاسخ به ژرف‌ترین گرایش‌های بشر». اما باید توجه داشت دیری است که روزگار ظهور ایمان‌های بزرگ قدیسان و عصر طلاییِ ایمان پایان یافته است. نظریه پایان امر دینی دقیقاً به معنای پایان زیستن بر اساس فرهنگ و آداب و شعائر دینی یا پایان اعتقاد به برخی باورهای تئولوژیک نیست و حتی این نظریه این احتمال را نیز رد نمی‌کند که چه بسا در آینده حیات اصیل دینیِ دوباره‌ای ظهور یابد. از قضا وجود اَشکال و صوری از زیست به ظاهر دینی در جهان کنونی نه فقط مبطل نظریه مرگ امر معنوی نیستند بلکه خود مؤید آنند. واقعیت این است که متون مقدس، امر دینی و حیات معنوی قدرت خود را در به منصه ظهور رساندن امر قدسی در حیات ما از دست داده‌اند. در عصر مدرن و در چهارچوب مسلط عقلانیت علمی و تکنولوژیک جدید گشودگی به ساحت الوهی و حضور امر قدسی از میان ما انسان‌ها رخت بر بسته است. همین امر سبب می‌گردد که ما طرح این پرسش را جدی بگیریم: آیا امر دینی و معنوی کماکان در روزگار ما می‌تواند امکان‌پذیر باشد و آیا متون مقدس کماکان می‌توانند در جهان کنونی ما را در قرب حقیقت قدسی بنشانند؟

من به واسطه طرح نظریه پایان امردینی و مرگ امر معنوی در روزگار ما به هیچ وجه نمی‌خواهم بگویم برخورداری از حیات دینی و معنوی بر اساس گشودگی به ساحت قدس در زمانه ما علی‌الاصول غیرممکن و غیرمحتمل است، لیکن تنها خواهانم به صعوبت و دشواری نزدیک به امتناع آن در عالَم و روزگار کنونی تذکار دهم.
همان‌گونه که گفته شد، ممکن است گفته شود نظریه پایان امر دینی و مرگ امر دینی به گونه‌ای بازگویی تفسیر خطی و قرن نوزدهمی اوگوست کنت از تاریخ بر اساس «اصل پیشرفت» است. باید بگویم به هیچ وجه. تفسیر اوگوست کنت از تاریخ از یکسو همه صور تفکر ماقبل متافیزیکی و ماقبل علمی، از جمله تفکر دینی و معنوی را نوعی تفکر اسطوره‌ای و متعلق به روزگار کودکی و طفولیت بشر می‌داند و از سوی دیگر مسیر تاریخ را خطی دانسته، هر صورت از تفکر در هر دورانی را نسبت به صور تفکر در دوران‌های پیشین برتر تلقی می‌کند. لیکن نظریه پایان امر دینی و مرگ امر معنوی دقیقاً هر دو مفروض سترگ تفسیر اوگوستی از تاریخ را به چالش می‌گیرد. این نظریه تفکر دینی و معنوی را برترین امکان از امکانات گوناگون بشر تلقی کرده، به هیچ وجه آن را متصف به وصف طفولیت و رشدنایافتگی بشر نمی‌کند. همچنین این نظریه بر خلاف تفسیر اوگوست کنتی از تاریخ، صورت علمی و تکنولوژیک و فرهنگ حاصل از آن را عالی‌ترین صورت تفکر و فرهنگ تلقی نکرده، بلکه وجه نیهیلیستیک آن را مورد چالش بنیادین قرار می‌دهد. اساساً نظریه پایان امر دینی و مرگ امر معنوی معنایی جز توجه دادن به سیطره یافتن وجه نیهیلیستیک فرهنگ و تمدن کنونی ندارد.

همچنین، به یقین گفته خواهد شد، نظریه پایان امر دینی و مرگ امر معنوی، و با توجه به اذعان خود این نظریه به مفروض گرفتن روش تفکر تاریخی، مبتنی بر نوعی هسیتوریسیسم (قول به اصالت تاریخ) است که همه فهم‌’تفسیرها و کنش‌ها، از جمله تفکر دینی و معنوی، را تابعی از چارچوب‌ها و افق‌های تاریخی برمی‌شمارد و بدین ترتیب، امکان آزادی و استعلای آدمی به بیرون از محدوده چارچوب‌ها و افق‌های تاریخی را از اساس منتقی می‌داند. اما همان گونه که گفته شد نظریه پایان امردینی و مرگ امر معنوی هر چند بر ربط وثیق میان تفکر و کنش آدمی با افق‌ها و چارچوب‌های گوناگون تاریخی تکیه می‌ورزد، لیکن آدمی را اسیر و تخته‌بند تاریخ ندانسته، بر وصف آزادی و قدرت استعلای آدمی در فراروی از محدوده‌های اجتماعی، تاریخی و فرهنگی تأکید می‌ورزد، البته با این قید که خود این آزادی و فرارَوی نه در فضایی مطلق، بیکران و اثیری بلکه در چارچوب‌ها و افق هایی است که تقدیر تعیین می‌کند. لذا توجه دادن اینجانب به حیث تاریخی بشر (هیستوریسیتی) و در نتیجه حیث تاریخیِ امر دینی و حیات معنوی به هیچ وجه به معنای تاریخ‌گرایی یا قول به اصالت تاریخ (هیستوریسیسم) نبوده، طرح این نظریه هرگز به این معنا نیست که برخورداری از حیات دینی و معنوی بر اساس گشودگی به ساحت قدس در زمانه ما علی‌الاصول غیرممکن و غیرمحتمل است بلکه، برعکس، با توجه به توانایی استعلا و وصف آزادی بشر، بر امکان این برخورداری به منزله خروج از نیهیلیسم جهان کنونی تکیه و تأکید دارد. همه فهم‌’تفسیرها و کنش‌ها همواره در افق‌های تاریخی و فرهنگی خاصی صورت می‌پذیرند و در همان حال، نحوه هستی آدمی علاوه بر وجه تاریخی، از وجهی استعلایی برای فرارَوی از محدوده‌های تاریخی برخوردار بوده، هر فرد انسانی می‌تواند به تعیین زمان تاریخی وجودی هستیِ خاص خودش بپردازد. با توجه به بحث کنونی، درست است که فهم‌’تفسیرهای ما از متون مقدس و امر معنوی در روزگار کنونی ناگزیر تحت تأثیر عالَم مدرن و پسامدرن است، با این وصف، برای هر یک از ما امکان ورود به افق تاریخی و فرهنگی پیشینیان یا، بهتر بگویم، امکان مالِ خود ساختن افق تاریخی و فرهنگی گذشتگان و امتزاج آن با افق تاریخی و فرهنگی جهان کنونی نیز وجود دارد.

مع هذا نظریه پایان امر دینی و مرگ حیات معنوی، برخلاف بسیاری از اندیشه‌ها، به خصوص اندیشه‌های تئولوژیک، گشودگی به ساحت قدس و گام نهادن در ساحت الوهیت را امری ساده و سهل‌الوصول ندانسته، می‌کوشد در خصوص شرایط امکان نحوه زیستی دینی و معنوی در جهان کنونی به درنگ و تأمل بیشتری بپردازد تا از هرگونه ناخودآگاهی و خودفریبی پیراسته گردد.

آیا می‌توان گفت پایان امر دینی و مرگ حیات معنوی” و به تعبیر نیچه «غروب بتان»” در جهان ما ممکن است فراهم‌ساز زمینه‌ای برای «بیدار شدن دوباره پرسش از وجود» و دربردانده امکانی اساسی برای اندیشیدن به ظهور معنویتی تازه باشد؟ شاید اعلام پایان امر دینی و مرگ حیات معنوی، بیانی از ضرورت نیاز به آغازی دیگر باشد. اندیشیدن به امر دینی و حیات معنوی اصیل در جهان گذشتگان در پرتو نظریه پایان امر دینی و مرگ حیات معنوی در جهان کنونی شاید به ظهور «زبانی دیگر»” به تعبیر شمش تبریزی” بینجامد و این زبان هستی‌بودگی ما را تغییر دهد. طرح ایده پایان امر دینی و مرگ حیات معنوی در روزگار ما مستلزم بیان ضرورت نیل به شیوه جدیدی از تفکر و تفسیر تازه‌ای از وجود، حقیقت، امر قدسی و معناست. این ایده با ضرورت طرح پرسش‌هایی تازه از سرشت دین، از نقش فلسفه در جهان متافیزیکی کنونی و نقش تاریخ و تقدیر ناشناخته در ارتباط است.

باید توجه داشت این که متون مقدس در روزگار ما امکان ظهوربخشی به امر قدسی و حضوربخشی به انسان در قرب ساحت الوهی را از کف داده‌اند، در همان حال به معنای رخت بر بستن خدایان از جهان ما و به تبع آن به معنای مرگ مطلق، مرگ بنیاد و مرگ ارزش‌ها، مرگ اخلاق و در نهایت به معنای مرگ انسان نیز هست. لذا ایده پایان امر دینی و مرگ حیات معنوی به معنای ضرورت اندیشیدن به نیهیلیسم در همه ابعاد و لایه‌های آن است.
حال، در جهانی که ما با مرگ امر دینی، پایان حیات معنوی و امتناع حضور و ظهور امر قدسی در جان و زندگی بشر روبروییم، متون مقدس چه کارکرد اصیلی می‌توانند داشته باشند؟ آیا امکان بازگشت آنان به متن جهان و زندگی کنونی وجود دارد؟ آیا تلاش به منظور بازگرداندن شأن و جایگاه پیشین کتب مقدس در جهان کنونی” البته مشروط بر این که یک چنین بازگرداندنی از اساس امکان‌‌پذیر باشد” ما را با خطر بنیادگرایی مواجه نمی‌سازد؟ بی‌تردید، از منظری که این نوشته به کتب مقدس می‌نگرد، نباید این متون را به منزله منبعی برای استخراج پاره‌ای احکام عملی‌، که در عالَمیت و افق فرهنگی و تاریخی خاصی معنادار بوده‌اند، تلقی کرد و بر این گمان بود که با تکیه بر این احکام عملی می‌توان جان و قداست از دست رفته هستی را بدان بازگرداند. از چشم انداز خاص این نوشته، سست کردن سیطره متافیزیک و سوبژکتیویسم حاصل از آن یکی از اصلی‌ترین کارکردهای متون مقدس در جهان کنونی است. تفکر متافیزیکی در طول تاریخ خود صرفاً به گفت‌وگو در باره بود و نبود ساحت قدس یا حداکثر به توصیف این ساحت پرداخته است، لیکن هرگز نتوانسته است ساحت قدس را در حیات آدمی حاضر ساخته، یا امکان استعلای آدمی به این ساحت را فراهم آورد. لذا، در جهان کنونی که امر دینی و امر معنوی تا حدود زیادی از آن رخت بربسته است، ما نیازمند نوع دیگری از تفکر هستیم که به مشارکت فلسفه درآید و ما را از سیطره مطلق تفکر مفهومی، گزاره‌محور، سرد و فسرده متافیزیکی برهاند. لذا شاید متون مقدس هنوز بتوانند کارکردی را ایفا کنند که اندیشه مفهومی متافیزیکی نمی‌تواند از عهده آن برآید، البته مشروط بر این که این متون نه در محدوده‌های تئولوژیک رایج و نه در چارچوب‌های متافیزیکی و سوبژکتیویستی و بر اساس عقلانیت مدرن فهم شوند، در غیر این صورت این متون نخواهند توانست هیچ نقشی اساسی در آینده ما ایفا کنند. اما این سخن به هیچ وجه به معنای تلاش برای احیای جایگاه پیشین متون مقدس در فرهنگ بشری برای جهان کنونی و آینده، به همان شکل گذشته نیست زیرا تکرار گذشته، گزینه‌ای برای حال و آینده نیست زیرا یک چنین تکراری از اساس غیرممکن است. متون مقدس شاید بتوانند هنوز یاد و خاطره‌ای از تجربه «امر رمزآلود» را در ما زنده نگاه دارند و قادر به برانگیختن تجربه منحصر‌به‌فرد غیرمابعدالطبیعی از هستیِ احاطه‌کننده باشند. اما این سخن به‌هیچ‌وجه به معنای انحصار و منوط ساختن این تجربه به رجوع به متون مقدس نیست، و شاید حکمت‌های شرقی، شعر، موسیقی و به طور کلی هنر را نیز بتوان منابعی برای برانگیختن تجربه‌ای غیرمتافیزیکی از امر رازآلود برشمرد، اما در این میان کتب مقدس جایگاهی بی‌بدیل دارند، هر چند به واسطه آنها نیز امر قدسی در روزگار ما نهایتاً خود را به مثابه سایه‌ای لرزان و گذرا از یک رؤیا آشکار خواهد ساخت. عقلانیت جدید و عالَم مدرن به هیچ وجه نمی‌توانند با عالَم و عقلانیت مستتر در متون مقدس کنار آیند و ما هنوز به یک نظام اونتولوژیک و اپیستمولوژیک وحدت‌بخشی برای این دو گونه عقلانیت نایل نیامده‌ایم. اما تجربه منحصربه‌فرد از «امر رازآلود» شاید بتواند زمینه‌ای برای انکشاف، تجربه و فهم تازه‌ای از هستی و امکانات تازه آن باشد.

گفته شد آینده پیش‌بینی‌ناپذیر است و ما با قطعیت نمی‌توانیم در باره آینده سخن بگوییم و مسیر تاریخ بیش از آن که به طرح‌ها، ایده‌ها و اراده‌های ما بستگی داشته باشد، به تقدیر نامعلومی بستگی دارد که برای ما بسی ناشناخته و و پیش‌بینی‌ناپذیر است. اما در حال حاضر، آنچنان که هم هانری کربن و هم گادامر و هر یک به زبان خاص اذعان می‌کنند، در مواجهه با نیهیلیسم جهان کنونی ما هنوز چیزی جز گفت‌وگو با ادیان بزرگ و رجوع به متون مقدس آنها، چیز دیگری در دست نداریم. ما تا زمانی که راه برون شد از وضعیت کنونی را از خود عقلانیت جدید یا از نظام‌های ایدئولوژیک و تئولوژیک کنونی انتظار داریم یا چشم‌انتظار تأسیس فلسفه‌هایی جدید از سنخ فلسفه‌های پیشین هستیم بسیار تنگ‌نظرانه و هنوز در افق محدود اندیشه‌های کنونی می‌اندیشیم و خود را برای ظهور افقی تازه آماده نساخته‌ایم. اما از سوی دیگر، ما واقعاً نمی دانیم آیا متون مقدس خواهند توانست همچنان عالی‌ترین امکان خود، یعنی مواجهه غیرمتافیزیکی با جهان را در آینده نیز در خویش حمل کنند؟
تفکر اصیل از این امکان برخوردار است تا به سبک و سیاقی جدید، وجود را ارزیابی کرده، اصول و مبانی پیشینِ ارزش‌هایی را که از متن مدعیات تئولوژیک جزم اندیشانه برآمده‌اند نفی کرده، خود را در پرتو ظهور و انکشاف تازه‌ای از هستی قرار دهد.

امر دینی (گشودگی به ساحت قدس) و نیز عقلانیت متافیزیکی و به تبع آن عقلانیت علمی و تکنولوژیک جدید جملگی به مثابه تعیُّنی از هستی، و صورت‌بندیِ تاریخیِ خاصی از هستی تجلی کرده‌اند. شاید بتوان از تفکری برای آینده بشر سخن گفت که هیچ یک از این تعینات را نتواند نادیده گیرد. شاید بتوان علی‌رغم پایان امر دینی و مرگ امر معنوی در روزگار کنونی، باز هم بتوان در خصوص ظرفیت امر دینی و بازگشت امر معنوی به منزله راهنمای سرنوشت تاریخی جامعه انسانی و تأثیرگذاری آن در تقدیر آینده بشری‌” هر چند نه آینده‌ای نزدیک” تأمل کرد. درست است که بازگشت حقیقت قدسی و امر معنوی به زندگی انسان در آینده‌ای نزدیک محل تردید بسیار است، اما از سوی دیگر یک چنین بازگشتی نیاز مبرم جهان و بشر روزگار ماست.
یقیناً بسیاری از اصحاب تفکر تئولوژیک خواهند گفت که دین حقیقتی ازلی و ابدی است که خداوند خود حافظ آن است و هیچ‌گاه به پایان نرسیده و به مرگ تن نخواهد دارد، و نیز سنت‌گرایان (در معنای خاص و فنی کلمه)‌” که خود شکل بسیار رقیق‌شده‌ای از همان اندیشه‌های تئولوژیک است” خواهند گفت دین یا سنت معطوف به «حکمت جاویدان» است و این حکمت جاویدان، حقیقتی فرازمانی، فرامکانی و ذاتاً نامیرا و شکست‌ناپذیر است است، چرا که حقیقت امری حذف‌ناشدنی است. اما باید توجه داشت این اعتراض، در هر دو نحوه بیانش ناظر به معنای خود دین و سنت است، این در حالی است که ایده پایان امر دینی و مرگ حیات معنوی نه معطوف به حقیقت و ذات دین و معنای سنت بلکه ناظر به ظهور و تجلی امر دینی و معنوی در جان و حیات ما انسان‌هاست. به بیان ساده‌تر، سخن در این است که نه دین و سنت بلکه ظهور، تجلی و حیات آن در جان‌ها و فکر و ضمیر ما انسان‌ها به پایان رسیده است و دیگر راهبر حیات ما نیست. از سوی دیگر، اصحاب تئولوژی و سنت‌گرایان به گذشته خیره شده‌اند و پاسخ‌های بحران‌های جهان کنونی را در گذشته‌ای که از دست داده‌ایم می‌جویند، بی‌خبر از آن که یک چنین پاسخ‌های از پیش‌آمده‌ای از اساس وجود ندارد و ما پاسخ‌های خود را در افق تاریخی و فرهنگی اکنون و آینده خویش باید بیابیم. این که اصحاب تئولوژی و کسانی که خود را «سنت‌گرا» می‌خوانند، می‌کوشند به سنت بازگشته، آن را احیاء کنند خود نشان‌گر آن است که سنت در زیست‌جهان ما به موضوع و ابژه‌ای برای تأمل نظری تبدیل گشته است. نکته اساسی دیگر این است که اصحاب تئولوژی و سنت‌گرایان درنیافته‌اند که سنت و روح سنن تاریخی نمی‌توانند به عنوان امری ثابت یک بار برای همیشه فهمیده شوند، بلکه می‌بایست همواره در افق اکنون و آینده مورد بازتفسیر قرار گیرند. خودآگاهی از این که ما در زمان مرگ امر دینی و پایان حیات معنوی بسر می‌بریم” هر چند که جسد مرده و بی‌روحِ فرهنگ و نظام‌های تئولوژیک وجود دارد” و دریافت این حقیقت که امر دینی به یک پایان رسیده، امکان یک آینده جدید را می‌تواند در خویش بپروراند و بذر احتمال تولدی دوباره را در برهوت و شوره‌زار نیهیلیسم جهان کنونی بی‌افشاند. البته اعلام پایان امر دینی و مرگ حیات معنوی امری قطعی و محتوم برای آینده نیست. تنها در صورتی که ما با گزینه‌های کنونی روبرو باشیم، این حکم صادق است. اما این امکان در برابر ما نیز وجود دارد که در میراث تاریخیِ معنوی خویش به افشا و کشف عناصری بپردازیم که این فرهنگ را از درون متلاشی ساخته، آن را به پیش راند و به فراتر از خود هدایت کند و ذات این میراث را به مثابه مواجهه‌ای شاعرانه (شورمندانه)، اصیل و غیرمتافیزیکیِ انسان با جهان آشکار سازد.
نوروز ۱۳۹۷
۲۲

«به من نان بدهید»!

$
0
0

زیتون– بیش از ۷۰  روز از بازداشت ۷ فعال محیط زیستی در ایران گذشته است. خانواده‌های آن‌ها اما حالا نگران‌تر از هر وقت دیگری چشم به انتظار اتفاقات آینده دوخته‌اند. گزارش‌ها حاکی از وضعیت بسیار بد این بازداشت‌شدگان، کاهش شدید وزن و ضعف جسمانی آن‌هاست.

پس از مرگ مشکوک کاووس سید امامی، فعال محیط زیست و استاد دانشگاه، فضایی برای پرس‌وجو درباره دیگر بازداشتی‌ها ایجاد شد تا این‌که عباس جعفری دولت‌آبادی، دادستان تهران اعلام کرد که کاووس سیدامامی، استاد دانشگاهی که مقامات می‌گویند در زندان خودکشی کرده، با «افسر اطلاعاتی آمریکا در ایران» در ارتباط بود. او بازداشت‌شدگان دیگر مرتبط با این پرونده را هم به ارتباط با سیا و موساد متهم کرد.

در طول این مدت در فضای شبکه‌های اجتماعی، کاربران و چهره‌های سیاسی در پیگیری وضعیت این بازداشت‌شدگان مطالب زیادی را همراه با هشتگ‌های گوناگون نوشته و منتشر کرده‌اند، اما پاسخی از سوی مسئولان داده نشد. حتی با وجود دستور رییس‌جمهور روحانی درباره این مساله، قوه قضاییه و اطلاعات سپاه که مسئول این دستگیری‌هاست، هیچ پاسخ روشنی به افکار عمومی نداده‌اند.

در تازه‌ترین گزارش از این بازداشت‌شدگان، کتایون رجبی، خواهر سام رجبی در گفت‌وگو با بی‌بی‌سی فارسی، درباره آخرین وضعیت برادرش که از اوایل بهمن‌ماه سال گذشته بازداشت شده است، گفت که برادرش هفته اول فروردین یک ملاقات حضوری با مادرش داشته است. او افزوده است: «اینطور که به من گفته شده حال روحی خوبی نداشته، دو ماه در انفرادی بوده، بشدت لاغر شده و می‌لرزید. به سام گفته شده بود می‌تواند تقاضای لباس و غذا کند که سام از مادرش تقاضای نان کرده اما از آن زمان تاکنون ارتباط آن‌ها کاملا قطع شده است.»

کتایون رجبی درباره تماس‌هایی که به تازگی از تلگرام سام گرفته شده است نیز گفت: «خواهرم در سفر است و در هتل تماس تلفنی از سام می‌بیند، چرا چنین برخوردی می‌کنند؟ چرا از تلفن سام با ما تماس می‌گیرند. این بی‌خبری واقعا نگران کننده است. هر روز دعا می‌کنم که زنده باشد و بی خبری دلیل خاصی نداشته باشد. دست ما از همه جا کوتاه است.»

او درباره درخواست برای وکیل نیز چنین توضیح داده است که «چرا قانون اجرا نمی‌شود؟ چرا اجازه وکیل نمی‌دهند، وکیل وکالت نامه را فرستاده تا سام امضا کند اما هفته پیش اعلام کردند که وکالت‌نامه را گم کرده‌اند.»

کتایون رجبی به این مساله نیز اشاره کرد که «لیلی هوشمند افشار مادر سام شدیدا بیمار است و غیر از سام کسی را برای مراقبت ندارد. او گفت: این زن بیمار است، به‌سختی حرکت می‌کند، چرا با او این‌گونه برخورد می‌کنند، کسی هم پاسخگو نیست.»

براساس گزارش‌ها، تقریبا تمامی بازداشتی‌های این پرونده که در بازداشت غیرقانونی هستند، توانسته‌اند با خانواده‌های خود دیدار کنند و همگی در وضعیت فیزیکی بدی قرار دارند. با این حال، طاهر قدیریان، از دیگر فعالان بازداشت شده محیط زیست ملاقاتی نداشته و حتی به زندان بندرعباس منتقل شده است. همچنین گفته می‌شود بازداشت‌شدگان بندرعباسی یعنی عبدالرضا کوهپایه، هیمالیانورد و فعال محیط زیست، حسن راغ، عارف زارع و حسن زارع از فعالان حیات‌وحش نیز نتوانسته‌اند با خانواده‌هایشان ملاقات کنند.

برخی از دوستان عبدالرضا کوهپایه نیز می‌گویند که پس از دستگیری او، پیام‌هایی از او داشته‌اند.
بسیاری از افرادی که تجربه‌های مشابهی داشته‌اند اعلام کرده‌اند این رفتارها و اعمال فشارهای روانی و جسمانی روی این بازداشت‌شدگان و نگهداری آن‌ها در شرایط غیراستاندارد،‌ سخت و عدم دسترسی به حقوق اولیه زندانی، نشان‌دهنده این است که نهادهای بازداشت‌کننده به‌دنبال گرفتن اعتراف اجباری از این افراد هستند؛ اتفاقی که پ‍یش از این بارها برای بازداشت‌شدگان در ایران افتاده است.

روند دستگیری‌های فعالان محیط زیست مختص این فعالان که به صورت خصوصی فعالیت می‌کردند نبود؛ در میان بازداشت‌های مربوط به فعالان محیط زیست خبرهایی مبنی‌بر بازداشت شدن کاوه مدنی، معاون سازمان محیط زیست ایران نیز منتشر شد که برخی خبرنگاران و رسانه‌ها تلاش کردند آن را تکذیب کنند در حالی که ویدئوی منتشر شده از سوی او در اکانت شخصی‌اش در اینستاگرام نشان از نگرانی او می‌داد اما چند روز بعد انتشار عکس‌هایی از او در محل کارش باعث شد تا بحث‌ها درباره او فروکش کند، اما  پس از انتشار عکس‌هایی از حریم خصوصی و ناپدید شدن مجدد و انتشار شایعات دستگیری و خروج او  از کشور رواج یافت و در تازه‌ترین مورد محمود صادقی، نماینده مجلس از خروج او از کشور به نقل از یک منبع موثق نوشته‌است.

 

اما این بازداشت‌ها باعث نگرانی جوامع بین‌المللی و دیگر فعالان محیط زیست شد و اریک سولهایم، معاون دبیر کل سازمان ملل و رییس نهاد محیط زیست این سازمان با اظهار نگرانی از این حادثه گفته بود که «فعالیت در حوزه محیط زیست بخشی از حقوق بشر است و لذا همه موظف به پاسداری از این حق هستند.»
دیگر نهادها و سازمان‌های بین‌المللی نیز نسبت به وضعیت این بازداشت‌شدگان و مرگ مشکوک کاووس سیدامامی ابزار نگرانی کرده بودند که از آن میان روزنامه گاردین در گزارش خود درباره مرگ مشکوک کاووس سیدامامی نوشت: «با وجود اتهام‌هایی که ایران به سید امامی وارد کرده، اما تاکنون هیچ مدرکی دال بر اثبات آن ارائه نکرده است. با دستگیری فعالان محیط زیست، نگرانی‌ها پیرامون امنیت آنان افزایش پیدا کرده است. زیرا بیشتر آنان دوتابعیتی بودند و در غرب تحصیل کرده‌اند اما پس از مدتی به کشورشان بازگشته‌اند.»

هم‌چنین ستاد حقوق بشر در واکنش به این ادعاها، در بیانیه‌ای تاکید کرد: «سازمان ملل و نهادهای تابعه آن واحدهای مردمی (NGO) و یا رسانه‌ای نیستند، بلکه اساسأ بر پیش‌فرض متشکل از کشورهای مستقل شده‌اند، لذا باید ضمن احترام به حاکمیت کشورهای عضو، قبل از هر گونه اظهار نظر رسمی موضوع را با کشور مربوطه در میان گذاشته و نظر رسمی آن کشور را استفسار نمایند».

اگر چه مسئولان ایرانی در پاسخ به این بیانیه اعلام کردند که «جمهوری اسلامی ایران، ضمن تأیید ضرورت حمایت و توسعه فعالیت‌های محیط زیستی، قویأ نسبت به استفاده پوششی از این فعالیت‌ها برای مقاصد خصمانه بخصوص تجاوزات نظامی و اقدامات تروریستی هشدار می‌دهد. از سازمان ملل و نهادهای مربوطه انتظار می‌رود به آمریکا و تمام کشورهایی که صرفأ از عنوان «مدافع محیط زیست» استفاده نموده و مقاصد غیرقانونی و خصمانه و تجاوزکارانه خود را دنبال می‌نمایند اخطار جدی بدهند.»

این آخرین پاسخی است که مقامات جمهوری اسلامی به نگرانی‌های مجامع بین‌المللی درباره وضعیت فعالان محیط زیست بازداشت‌شده،داده است.

اختلاس ۱۸ میلیون دلاری سرداران نفت‌فروش

$
0
0

زیتون-سینا پاکزاد:کمیسیون برنامه و بودجه مجلس روز یک‌شنبه گزارش حدود ۴۰ هزار میلیارد تومان از تخلفات نفتی دولت محمود احمدی‌نژاد را منتشر کرد. در این تخلف‌ها نام دو سردار نیز مطرح شد: رستم قاسمی، وزیر نفت و اسماعیل احمدی‌مقدم، فرمانده نیروی انتظامی.

بخشی از این تخلف‌ها مربوط به فروش نفت توسط نیروی انتظامی و بازنگرداندن پول آن است که براساس گزارش مجلس، اسماعیل احمدی‌مقدم  بابت آن به انفصال موقت از خدمات دولتی محکوم و چند فرمانده بنیاد تعاون نیروی انتظامی نیز بازداشت شده‌اند.

اسماعیل احمدی‌مقدم روز ۱۵ مهر ۹۳، گفته بود که دولت به دلیل تحریم‌ها امکان فروش نفت را نداشته و احمدی‌نژاد به او پیشنهاد کرده بود که نیروی انتظامی برای پرداخت حقوق کارکنانش نفت بفروشد.

ارزش محموله نفت خام تحویل شده به نیروی انتظامی بیش از ۱۸۵ میلیون دلار بوده و «با وجود پیگیری‌های مکرر» شرکت ملی نفت ایران، وصول پول این محموله «تاکنون بدون نتیجه مانده» است.

احمدی‌مقدم گفته بود که نیروی انتظامی دو محموله نفت به ارزش  ۲۴۰ میلیون دلار  از دولت تحویل گرفته و فروخته که ۱۸۰ میلیون دلار از این مبلغ را به خزانه واریز نکرده و مستقیما بابت «کسری حقوق» کارکنان نیروی انتظامی هزینه کرده.

او تایید کرده بود که شش میلیون دلار از این پول هنوز به حساب خزانه دولت واریز نشده است.

کمیسیون برنامه و بودجه مجلس هم در گزارش خود اعلام کرد که بر اساس تفاهم‌نامه شهریور ماه سال ۹۱ بین رستم قاسمی، وزیر نفت، اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی، ابوالفضل قنبرپور، فرمانده بنیاد تعاون ناجا و احمد قلعه بانی، مدیر عامل شرکت ملی نفت، یک میلیون و ۶۰۰ هزار بشکه به شرکت «پتروتیما» که از سوی نیروی انتظامی معرفی شده بود، تحویل شده است.

بر اساس گزارش کمیسیون برنامه و بودجه مجلس، ارزش این محموله نفت خام بیش از ۱۸۵ میلیون دلار بوده و «با وجود پیگیری‌های مکرر» شرکت ملی نفت ایران، وصول پول این محموله «تاکنون بدون نتیجه مانده» و بر اساس محاسبه امور مالی قراردادهای شرکت ملی نفت ایران، تا پایان سال ۹۵ بیش از ۹ میلیون دلار به آن «بهره تعلق گرفته است».

نیروی انتظامی همچنین بابت یک محموله دوم که سال ۹۲ تحویل گرفته بیش از ۶۰۰ میلیارد تومان به شرکت ملی نفت بدهکار است.

در نهایت دادسری دیوان محاسبات در سال ۹۳ اسماعیل احمدی مقدم را به انفصال موقت از خدمات دولتی محکوم و از نیروی انتظامی خواسته که ۱۸ میلیون دلار بدهی خود را به خزانه واریز کند.

در این گزارش توضیح داده نشده که اگر مبلغ فروش نفت ۱۸۵ میلیون دلار بوده چرا نیروی انتظامی باید ۱۸ میلیون دلار را به خزانه بازگرداند. شاید هم دیوان محاسبات از مبلغی که نیروی انتظامی به صورت مستقیم به عنوان حقوق کارکنان خود پرداخت کرده صرف نظر کرده و این ۱۸ میلیون دلار رقمی است که اختلاس شده است.

گزارش‌ها درباره بازداشت فرماندهان بنیاد تعاون ناجا نیز موضوع اختلاس این مبلغ را تائید می کند.

«به دلیل عدم تسویه حساب شرکت پتروتیما و عدم ارائه اطلاعات شفاف از سوی مدیران وقت شرکت پتروتیما و بنیاد تعاون ناجا سازمان قضایی نیروهای مسلح مدیران مذکور به همراه تنی چند از افراد مرتبط» را بازداشت کرده است.

در همان سالی که حکم دادسری دیوان محاسبات درباره انفصال موقت اسماعیل احمدی‌مقدم از خدمات دولتی صادر شده بود، او از فرماندهی نیروی انتظامی برکنار  و چند ماه بعد هم گزارش‌هایی درباره فساد مالی او و نزدیکانش منتشر شد.

وب سایت «کلمه» در گزارشی علت برکناری اسماعیل احمدی مقدم  را کشف یک «فساد» مالیِ ۱۲۰۰ میلیارد تومانی در  بنیاد تعاون ناجا ذکر کرده و از بازداشت «یکی از اعضای خانواده» او خبر داده بود.

احمدی‌مقدم اما خبر برکناری خود به دلیل فساد مالی و بازداشت پسر و دامادش را تکذیب کرد.

او اما اصل فساد در بنیاد تعاون نیروی انتظامی را تائید کرد و گفت که چهار ماه پیش از پایان تصدی‌اش بر نیروی انتظامی، پرونده «فساد اقتصادی» در شرکت «قدر» از شرکت های زیر مجموعه بنیاد تعاون ناجا را پیگیری کرده و به همین دلیل تهدید شده و متهمان به او گفته‌اند که «اگر با ما در بیفتی ما تو را خودمان را می‌کشیم پایین».

شرکت «ناجی قدر» در سال ۸۸ حدود ۴۹ درصد از سهام «شرکت مهندسی و ساخت تاسیسات دریایی»، از شرکت‌های بزرگ نفتی در ایران، را خریداری کرده بود.

سخنگوی نیروی انتظامی هم تائید کرده که برخی از فرماندهان بنیاد تعاون ناجا به دلیل فساد اقتصادی بازداشت شده‌اند اما اشاره‌ای به سمت آن‌ها نکرده بود.

کمیسیون برنامه و بودجه مجلس هم در گزارش خود اعلام کرد که «به دلیل عدم تسویه حساب شرکت پتروتیما و عدم ارائه اطلاعات شفاف از سوی مدیران وقت شرکت پتروتیما و بنیاد تعاون ناجا سازمان قضایی نیروهای مسلح مدیران مذکور به همراه تنی چند از افراد مرتبط» را بازداشت کرده است.

براساس این گزارش تحقیقات در این پرونده هم‌چنان ادامه دارد و رای قطعی تاکنون صادر نشده است.

در بخشی از تخلفات نفتی رستم قاسمی، فرمانده سابق قرارگاه خاتم‌الانبیا سپاه پاسداران و وزیر نفت دولت محمود احمدی‌نژاد، نقش داشته است.

کمیسیون برنامه و بودجه مجلس همچنین اعلام کرد که شرکت «پتروتیما» که محموله‌های نفتی به آن تحویل شده «هیچ وابستگی به بنیاد تعاون نداشته و یک شرکت کاملاً خصوصی» است.

براساس این گزارش«ادعای وابستگی این شرکت به بنیاد تعاون صرفاً براساس یک برگ توافقی بوده که بین شرکت مذکور و بنیاد تعاون مبادله شده و بر این اساس مقرر بوده است تا پنجاه درصد سهام شرکت پتروتیما به بنیاد تعاون واگذار» شود اما این اقدام انجام نشده و «حتی یک سهم از سهام شرکت مذکور به بنیاد تعاون ناجا انتقال رسمی نیافته است.»

کمیسیون برنامه و بودجه مجلس اعلام کرد که« علیرغم پیگیری‌های متعدد به منظور بررسی اسناد هزینه، این اسناد تماماً در اختیار قاضی پرونده در سازمان قضایی نیروهای مسلح بوده و امکان بررسی این اسناد برای دیوان محاسبات کشور تا این تاریخ میسر» نشده است.

هزینه کردن غیر قانونی درآمد صادرات نفت برای واردات بنزین و نفت و گاز دیگر بخش های تخلف‌های دولت محمود احمدی‌نژاد است که در گزارش کمیسیون برنامه و بودجه مجلس به آن‌ها اشاره شده.

محمود صادقی، نماینده تهران، هم در توئیتر خود نوشت:«امروز گزارش تخلفات نفتی معجزه هزاره طی سال‌های ۸۶ تا ۹۲ در صحن علنی مجلس قرائت شد؛ جمعا بیش از ۴۰۰ هزار میلیارد ریال! بعضی از پرونده‌ها حدود ۶ سال است که در دادسرا خاک می‌خورد. مقامات محترم قضایی بفرمایند چه حکمتی در عدم رسیدگی به این تخلفات بوده است؟!».

در بخشی از این تخلفات رستم قاسمی، فرمانده سابق قرارگاه خاتم‌الانبیا سپاه پاسداران و وزیر نفت دولت محمود احمدی‌نژاد نقش داشته است.

تحویل نفت به بابک زنجانی هم یکی از اقدامات رستم قاسمی بوده است. امیرعباس سلطانی عضو کمیته پی‌گیری پرونده بابک زنجانی در مجلس گفته بود که رستم قاسمی بابک زنجانی را به جلسه‌ای برده و پس از این جلسه نامه‌ای به امضای خود او و وزیر اطلاعات، وزیر اقتصاد و رییس بانک مرکزی به او داده که براساس آن به او نفت تحویل شده است.

با این حال قوه قضائیه به پرونده سرداران نفتی ورود نکرده و حکم انفصال اسماعیل احمدی‌مقدم هم تنها از سوی دیوان محاسبات که نهاد نظارتی وابسته به مجلس است، صادر شده است.

دادستان و هیات‌های مستشاری می‌توانند احکامی چون کسر حقوق و مزایا حداکثر یک سوم از یک‌ماه تا یک‌سال، انفصال موقت از یک ماه تا یک‌سال، اخراج از محل خدمت و انفصال دائم از خدمات دولتی را برای افرادی که پرونده تخلف آنها قطعی شده، صادر کنند و امکان صدور حکم زندان را ندارند.


🍃زنده|خادم بار دیگر برای جلوگیری از محرومیت کشتی ایران دست به کار شد

$
0
0

 

 


خانواده‌های بازداشت شدگان اهواز  مقابل استانداری تجمع کردند

تعدادی از خانواده‌های بازداشت شدگان در شهر اهواز سه نقطه شهر اهواز در مقابل استانداری، دفتر دو تن از نمایندگان مجلس تجمع کردند. این خانواده‌ها خواستار روشن شدن وضعیت بازداشت شدگان و آزادی آنها شدند.

خانواده‌های بازداشت شدگان نامه‌ای را به استانداری تحویل دادند که در بخشی از آن آمده است: “گروهی از فرزندان و بستگان ما در روزهای اخیر و بدون هیچ دلیلی در خانه یا محل کار و یا در جاهای دیگر دستگیر و بازداشت شدند. با توجه به اینکه در مراجعه ما خانواده‌ها به دادگاه انقلاب هیچ کس پاسخگو نبوده است. لذا از جنابعالی درخواست می شود تا جهت رفع این مشکل بزرگ و آزادی افراد بی گناه و انجام مراحل قانونی رسیدگی به پرونده ها و پاسخگویی به خانواده اقدام شود.”

به گزارش فعالان حقوق بشر در ایران بیش از ۴۰۰ نفر در جریان اعتراضات در اهواز بازداشت شدند./بی‌بی‌سی فارسی


خادم بار دیگر برای جلوگیری از محرومیت کشتی ایران دست به کار شد


سعید طوسی در مراسم شب معراج در ترکیه


در مرز‌های شرقی ایران؛ مواد مخدر پوششی برای مواد منفجره


احتمال اعدام قریب‌الوقوع رامین حسین‌پناهی

رامین حسین‌پناهی عضو حزب کومله به اتهام «بغی» (سرکشی علیه حکومت اسلامی) به اعدام محکوم شده است.

او در تیرماه سال گذشته زمانی که به همراه سه نفر دیگر در یک خودرو نشسته بودند در درگیری با ماموران امنیتی دستگیر شد و سه همراه او کشته شدند.

امجد حسین پناهی برادر رامین حسین پناهی، دیروز در توییتر خود خبر از بازداشت پدر و مادرش داده است. والدین حسین پنهای بعد از چند ساعت آزاد شدند.



 دیدار خاتمی و روحانی در خانه رییس‌جمهور


بارش برف بهاری در کرج

 


سخنگوی وزارت امور خارجه: در امور داخلی دیگر کشورها دخالت نمی‌کنیم


پرونده سعید مرتضوی به ضابطین سپرده شد

وکیل مدافع اولیای دم روح الامینی گفت: پرونده سعید مرتضوی در حال حاضر در دسترس قاضی اجرای احکام نیست و نزد سرپرست دادسرای کارکنان دولت است و آنها خود اقدامات مربوط به جلب و دستگیری را انجام می دهند.


کاربری که سعی کرد از خجالت مرتضوی در بیاید

 


یک ماه بی‌خبری مطلق از فعالان محیط زیست بازداشتی


کاوه مدنی استعفا داد

کاوه مدنی معاون سازمان محیط زیست در سفری به خارج از ایران از سمت خود استعفا داد و به کشور بازنگشت.Risultati immagini per ‫کاوه مدنی‬‎

محمود صادقی نماینده تهران در مجلس  در توئیتر خود به این استعفا واکنش نشان داده و نوشت:

امروز از یک منبع موثق شنیدم کاوه مدنی معاون سازمان حفاظت محیط زیست، ایران را ترک کرده است. همسر او نیز که ممنوع الخروج شده بود با رفع ممنوع الخروجی کشور را ترک کرد.
درس عبرتی برای نخبگان ایرانی مقیم خارج از کشور!

اولین توئیت مدنی بعد از استعفا:

کاوه مدنی ایران را ترک کرد

$
0
0

زیتون– محمود صادقی٬ وکیل مجلس٬ شب گذشته خبر داد که کاوه مدنی ایران را ترک کرد.

کاوه مدنی، از اساتید جوان دانشگاه امپریال کالج لندن و نایب دبیر مجمع محیط زیست سازمان ملل متحد است. او در دولت یازدهم به عنوان نماینده رییس سازمان محیط زیست انتخاب شد.

این فعال حوزه محیط زیست همزمان با موج تازه دستگیری فعالان محیط زیست برای مدتی زندانی شد. او از جمله فعالینی است که در سالهای اخیر با انتشار مقالات و ایراد سخنرانی‌هایی درباره ابعاد بحران آب در ایران هشدار داده است.

انصاف نیوز نیز در این رابطه نوشت که کاوه مدنی پس از انتشار تصاویر و حمله‌های رسانه‌های تندرو به او، در حالی که در سفر کاری در خارج کشور (پنجمین مجمع آسیا و اقیانوسیه در تایلند)، بود، استعفا داد. پس از موافقت با استعفای این کارشناس حوزه آب او دیگر به ایران بازنگشت.

همزمان با تعطیلات نوروز تعدادی عکس از کاوه مدنی در یک میهمانی توسط کاربران اصولگرای فضای مجازی منتشر شده بود.

این خبر واکنش فعالان شبکه‌های اجتماعی را برانگیخت.

ناهید مولوی٬ روزنامه نگار در این رابطه نوشت: «برای شما شاید یک استعفا و خروج ساده باشد، برای ما اما آخرین بارقه‌های امید است که خاموش می‌شود #کاوه_مدنی»

تارا سپهری‌فر٬ فعال حقوق بشر نیز چنین توییت کرد: «#کاوه_مدنی یک فرد نیست.او نماینده نسلیه که ایران رو برای یادگرفتن بیشتر ترک کردن و الان میخوان برگردن و در حل مشکلات کمک کنن ولی ازینکه به سرنوشت کاوه مدنی دچار بشه میترسه.شما امید مردم و باورشون به توانشون برای تغییر رو هدف گرفتید.شما مستقیما مهمترین دستاورد انقلاب رو هدف گرفتید»

کاوه مدنی در اولین واکنش به این خبر در حساب کاربری توییترش نوشت:

احضار رییس فدراسیون فوتبال به دادستانی

$
0
0

زیتون– مهدی تاج٬ رییس فدراسیون فوتبال ایران٬ برای توضیح درباره موضوع بازگشت مسعود شجاعی به تیم‌ملی فوتبال ایران به مراجع قضایی احضار شده است.

به گزارش ورزش سه، پس از آنکه پورمختار نماینده مجلس در نطقی از وزارت ورزش و فدراسیون فوتبال به دلیل دعوت مجدد از مسعود شجاعی به تیم‌ملی انتقاد کرد، دامنه این مساله به مراجع قضایی کشیده شده و رئیس فدراسیون فوتبال ایران برای ادای توضیحات به دادستانی رفته است.

مسعود شجاعی، کاپیتان و احسان حاج‌صفی بازیکن تیم ملی فوتبال ایران در جریان رقابت‌های لیگ اروپا، با تیم پانیونیوس آتن مقابل مکابی تل‌آویو به میدان رفتند.

جمهوری اسلامی ایران همواره از رویارویی ورزشکاران ایرانی با تیم‌ها و ورزشکاران اسراییلی ممانعت می‌کند؛ البته به ادعای جمهوری اسلامی این ورزشکاران هستند که از رقابت با ورزشکاران اسرائیلی خودداری می کنند. این رویکرد باعث شده تا فدراسیون‌ها، ورزشکاران و تیم‌های ملی در آستانه تعلیق و محرومیت قرار گیرد.
باشگاه پانیونیوس اما قبل از مسابقه با صدور بیانیه‌ای اعلام کرده بود که این باشگاه به عدم همراهی دو بازیکن در دیدار رفت به میزبانی تل آویو احترام می‌گذارد اما آنها در بازی برگشت باید به قراردادشان احترام بگذارند. در نتیجه دو لژیونر ایرانی مقابل تیم اسرائیلی بازی کردند.
این تصمیم دو ملی پوش و لژیونر ایرانی، واکنش‌های زیادی را در داخل کشور برانگیخت. تا جایی که روز پنج شنبه، ۱۹ مرداد، محمدرضا داورزنی، ‌معاون وزیر ورزش، اعلام کرد که به دلیل زیر پا گذاشته شدن خطوط قرمز توسط شجاعی و حاج صفی، این دو دیگر جایی در تیم ملی فوتبال ایران ندارند.
طبق مقررات فیفا، این فدراسیون جهانی هرگونه دخالت سیاسی در فدراسیون‌های ملی عضو خود را ممنوع کرده است و در صورتی که به این نتیجه برسد «دخالتی رخ داده»، رای به محرومیت کل فوتبال کشور خاطی خواهد داد.
بازتاب جهانی اظهارات محمدرضا داورزنی باعث حساسیت فیفا نیز شده بود و آنها به همین دلیل از فدراسیون فوتبال خواستار توضیحاتی در این باره شده بوتد.

مورد عجیب مرتضوی 

$
0
0

زیتون– میرمجید طاهری، وکیل مدافع اولیای دم محسن روح الامینی امروز (دوشنبه) خبر داد که پرونده مرتضوی در اختیار ضابطان قضایی است.

به گفته طاهری «حکم جلب مرتضوی صادر شده و اگر پرونده وی به اجرای احکام نمی‌رفت، حکم جلب صادر نمی‌شد.»

این وکیل دادگستری، با اشاره به پرونده سعید مرتضوی تمام سیر حقوقی خود را طی کرده است، تاکید کرد: «پرونده سعید مرتضوی در حال حاضر در دسترس قاضی اجرای حکم نیست و نزد سرپرست دادسرای کارکنان دولت است و آنها خود اقدامات مربوط به جلب و دستگیری را انجام می‌دهند. اعلام شده که پرونده جهت انجام امور در اختیار ضابطین قرار گرفته است.»

طاهری در گفت‌وگوی با ایسنا افزود: «وقتی پرونده به اجرای احکام می‌رود، قاضی اجرای احکام اقدامات اولیه را انجام می‌دهد و بعد دستور جلب را صادر می‌کند.»

وکیل خانواده روح‌الامینی، با یادآوری اینکه پرونده در شعبه دوم اجرای احکام دادسرای کارکنان دولت است، گفت: «ما دخالت یا ورود مستقیمی به موضوع جلب مرتضوی نداریم که مأمور بگیریم و او را جلب کنیم.»

موضوع ناپدید یا متواری شدن سعید مرتضوی، دادستان اسبق تهران و مدیرعامل پیشین سازمان تأمین اجتماعی، پس از آن خبرساز شد که روز چهارشنبه گذشته غلامحسین محسنی اژه‌ای، سخنگو و معاون اول قوه قضائیه در حاشیه سخنرانی خود در یک جمع دانشجویی در مشهد درباره سرنوشت متهم پرونده کهریزک گفته بود: «حکم جلبش صادر شده، ولی متأسفانه هنوز گیرش نیاورده‌اند، حالا نمی‌دانم چطور است؟»

از آن روز تا کنون، همه به دنبال سعید مرتضوی هستند و این موضوع به شدت در فضای مجازی سر و صدا کرد. شماره تلفن همراه او در دسترس نیست و همین، نگرانی ها را بیشتر کرده است. موضوع به قدری همه گیر شد که برخی خلاقیت به خرج داده و با زدن تراکتی روی پست های برق، از مردم خواستند تا در صورت مشاهده سعید مرتضوی او را به قوه قضاییه معرفی کنند. هشتک مرتضوی کجاست نیز در شبکه‌های مجازی داغ شد.

نعمت احمدی٬ وکیل دادگستری٬ در این رابطه گفت: «آقای مرتضوی گم شده یا فراری شده یا هر چیز دیگری؛ قوه قضائیه وثیقه ۵ میلیاردی را بگیرد پیدایش می‌شود.»

این وکیل دادگستری به اعتمادآنلاین گفت: «هر محکومی یک وثیقه یا کفیل دارد، برای آقای مرتضوی هم قرار ۵ میلیارد تومانی صادر شد که همان زمان سند منزل خانم ایشان در غرب تهران به عنوان وثیقه گذاشته شد؛ بنابراین راه‌حل دستگیری آقای مرتضوی بسیار ساده است و باید وثیقه ایشان را ضبط کرد تا سروکله خودش هم پیدا شود.»

نعمت احمدی با یادآوری عملکرد سعید مرتضوی در زمانی که دادستان تهران بود گفت: «آقای مرتضوی خودش بارها این کار را کرده بود. مثلاً در پرونده آقای لطیف صفری در روزنامه نشاط وثیقه‌ای صادر شد که خانه آقای حمیدرضا جلایی پور را وثیقه گذاشتند. زمانی که قرار بود حکم محکومیت آقای صفری اجرا شود ایشان در سفر بود اما آقای مرتضوی بلافاصله وثیقه را تملیک کرد.»

احمدی اضافه کرد: «الان هم کاری ندارد، آقای مرتضوی گم شده یا فراری شده یا هر چیز دیگری؛ قوه قضائیه وثیقه ۵ میلیاردی را بگیرد پیدایش می‌شود.»

او تاکید کرد: «اینکه می‌گویند آقای مرتضوی را گیر نیاوردند، فرافکنی است دستگیری مرتضوی برای قوه قضائیه کاری ندارد. این توهین به قوه قضائیه است که می‌گویند مرتضوی را گیر نیاوردیم. اکنون در ذهن مردم این طور وانمود شده که قوه قضائیه اقتدار ندارد. در حالی که اینطور نیست.»

سعید مرتضوی دادستان اسبق تهران در دولت دهم به عنوان متهم در جریان رسیدگی به پرونده کهریزک و مرگ سه جوان در این بازداشتگاه ، چندین بار به دادگاه رفت که یک دادگاه با شکایت دو خانواده از سه خانواده جان باختگان کهریزک به نام کامرانی و جودای فر برای او و دو نفر دیگر به نام های علی‌اکبر حیدری ‌فر، دادیار و حسن زارع دهنوی (قاضی حداد) معاون امنیت وقت دادستان تهران تشکیل شد و در نهایت دادگاه تجدیدنظر مرتضوی را به انفصال دائم از خدمات قضایی و دو میلیون ریال جزای نقدی محکوم کرد.

اما این پایان ماجرا نبود؛ پدر یکی از این جان باختگان به نام عبدالحسین روح‌ الامینی، شکایت نامه ای علیه سعید مرتضوی به دادگاه ارائه کرد که در دادگاه کیفری پرونده‌ای سه ‌هزار و ۵٠٠ صفحه‌ای در ١٧ جلد تشکیل شد.

او که از اتهام در قتل محمد کامرانی و امیر جوادی‌ فر تبرئه شده بود، بابت همین مورد اتهامی در شکایت خانواده روح ‌الامینی به دو سال حبس قطعی محکوم شد.

اگرچه آذر سال ۹۶ سعید مرتضوی دادستان سابق تهران در پرونده کهریزک به دو سال حبس قطعی محکوم شد و این حکم دهم اسفند سال گذشته به دایره اجرای احکام رفت، اما از آن زمان تا کنون خبری از سعید مرتضوی در دست نیست .

با این همه، چهار روز بعد از رفتن حکم مرتضوی به دایره اجرای احکام، او در واکنش به خبر صدور حکم جلبش، در جوابیه‌ ای مدعی شد که تا به حال از طرف اجرای احکام هیچ‌ گونه احضار یا دعوتی از اینجانب یا ضامن به عمل نیامده است.

 

تاملی در اعتراضات اجتماعی اخیر ایران

$
0
0

 

انجمنِ «آزادیِ اندیشه» برگزار  می‌کند:

تأملی براعتراض‌های اجتماعیِ اخیر در ایران:

از دی‌ماه ۹۶ تا دختران خیابان انقلاب

 

سخنرانان:

نیره توحیدی، یگانه خویی، کاظم کردوانی، ایمان گنجی

تاریخِ برگزاریِ جلسه:

جمعه ۲۷ آوریل ۲۰۱۸ برابر با ۷ اردیبهشت ۱۳۹۷

شروعِ جلسه: ساعت ۶ بعد از ظهر

نشانیِ جلسه: دانشگاه هومبولت (برلن)

Humboldt-Universität zu Berlin

Hörsaal 1072 im Hauptgebäude

Unter den Linden 6, 10099 Berlin

Viewing all 6930 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>