Quantcast
Channel: سایت خبری‌ تحلیلی زیتون
Viewing all 6930 articles
Browse latest View live

زبان رؤیا، زبان حال

$
0
0

پیشگفتار:

دوست مشفق و قرآن پژوه محترم، جناب آقای مهندس عبدالعلی بازرگان، طال عمره و دام فضله، بر سخنان اخیر من در بی‌بی‌سی فارسی در باب قرآن، خرده گرفته‌اند و با استفاده از آیات قرآن  کوشیده‌اند تا سستی و نادرستی آراء مرا نشان دهند. این جهد مشکور، مرا بر آن داشت تا بار دیگر در توضیح و تنقیح مرادات خود بکوشم و آنه‌ها را در جامه‌ای تازه عرضه کنم و تفسیر خود از آیات مذکوره را به‌روشنی و بی‌تکلّف بیاورم و چراغ «رؤیای رسولانه» به دست، تاریکی‌ها را بزدایم. پیش از ایشان، آقای مصطفی حسینی طباطبایی نیز در نظریۀ «رؤیای رسولانه» ضعف‌های قوی دیده‌اند و نقدهای عنیف نموده‌اند. این نوشته به افادات ایشان نیز ناظر است. به بهانه این نقد، نگارنده پاره‌ای از آراء ناگفته خویش را درین مقال آورده و کوشیده است تا «رؤیای رسولانه» را قوّت و غنای بیشتر بخشد.

نکات آغازین:

در آغاز، لبّ لباب و عصارۀ مفاد نظریۀ «رؤیای رسولانه» را می‌آورم تا وضوح مدّعا، پاره‌ای از کژخوانی‌ها را بزداید و سستی‌های محتمل را آفتابی‌تر کند:

۱ـ قرآن کتابی وحیانی است.

۲ـ وحی همان رؤیاست.

۳ـ رؤیا، پدیده‌ای سمعی ـ بصری ـ شمّی ـ ذوقی ـ لمسی است.

۴ـ زبان رؤیا بشری است.

۵ـ فهم زبان رؤیا، محتاج خوابگزاری (تعبیر) است.

۶ـ رؤیا محصول ذهن و ضمیر خلاّق  و کشّاف پیامبر است.

۷ـ پیامبر، در پدیدۀ وحی، فاعلیّت و کاشفیّت  دارد.

۸ـ قرآن گزارش رؤیاهای پیامبر و به زبان اوست.

۹ـ پیامبر، چون همه موجودات امکانی، مندکّ و مستحیل در وجود واجب است و فاصله‌ای میان پیامبر و خدا نیست.

۱۰ـ پیامبرد در لحظات ویژۀ وحی، پر از خداست و بی‌اراده و بی‌خویشتن است.

۱۱ـ پیامبری یک تجربه است و پیامبر به تدریج پیامبرتر می‌شود و رؤیاهایش ژرفا و فراخنای بیشتری می‌یابد.

۱۲ـ اسناد تکلّم به خداوند، اسنادی مجازی است، چون اسناد دست و پا و گوش و چشم.

۱۳ـ تأویل مفسّران پیشین از جنس خوابگزاری و هم‌راستا و مرتبه نازله آن است .

۱۴ـ در رؤیا زنجیره‌های زمان و علیّت گسسته می‌شوند و معانی منتزع جامۀ خیال می‌پوشند و حقایق نامحسوس در صورت‌های محسوس ظاهر می‌شوند. این صور محسوس از فرهنگ زیستۀ پیامبر برگرفته می‌شوند.

۱۵ـ قصّۀ آدم و ابلیس و خلقت آغازینِ آدمیان از گِل و رستخیز وحوش و سوختن دیوان به شهاب ثاقب و نشستن خدا بر تخت و استقرار تخت خدا بر آب، و آتش گرفتن دریاها و سوختن گنه‌کاران به آتش و سربرآوردن مردگان از خاک و حاضر آوردنِ ترازوی عدل در روز پنجاه هزار ساله قیامت، و گردش فرشتگان به دور تخت خداوند، و خیمه زدن حوریان در باغ بهشت، و گفتگوی بهشتیان و دوزخیان و کسوف خورشید و تیره‌شدن ستارگان و نزول ملائکه در شب قدر، و افتادن آهن از آسمان، و معراج پیامبر و … (که همه در قرآن آمده‌اند)، همه از جنس رؤیاهای پیامبرانه‌اند، نه پاره‌ای از تاریخ انسان، و نه پاره‌ای از واقعیت کیهان، بل صور  رؤیایی و خیالین ‌اند که باید تعبیر شوند.

۱۶ـ فرشتگان و شیاطین، تصاویر رؤیاییِ نیروهایی بی‌صورت‌اند.

۱۷ـ پیامبران یا عارفان دیگر، می‌توانند قصّۀ مبدأ و معاد و اسطورۀ آغاز و انجام آفرینش را به گونه‌ای دیگر تخیّل و تصویر کنند. این صورت‌ها با خزانه خیال و قدرت تصویرگری صاحبان رؤیا، ربط وثیق دارند.

۱۸ـ تفاوت پیامبران به تفاوت رؤیاها و توان تصویرگری و کشف هنری آنان است.

۱۹ـ پیامبران وظایفی ناسازگار و ناگزیر دارند. از یک‌سو باید بر بی‌صورت‌ها، صورت بیفکنند و از سویی به مخاطبان بگویند در صورت‌ها نمانند و از آنها درگذرند.

۲۰ـ کلام محمّد، کلام خداست و کلام خداممعنایی دیگر ندارد و تصویرگری محمّد در حکم تصویرگری خداست، گرچه به دیدۀ حقیقت‌شناسان و وحدت‌بینان، عین یکدیگرند. (وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلکِنَّ اللَّهَ رَمَى)

صورت ظاهر گدازان کن به رنج / تا ببینی زیر آن وحدت چو گنج

مُدل و معارف بیست‌گانۀ یادشده، که هیچ‌یک از متن قرآن بر نیامده‌اند، کمترین بهره‌شان این است که سؤالات بیهوده را می‌روبند و از خانۀ ذهن بیرون می‌ریزند. دیگر کسی نمی‌پرسد آدم چند هزار سال پیش بر زمین آمد، یا نسل و نسبش چگونه ادامه یافت، یا قامتش چند ذراع بود یا قبرش کجاست؟ آیا دخترانش با پسرانش نکاح کردند یا حوریّه‌ای از آسمان آمد و پسران آدم را به دام انداخت؟ قصّۀ آدم آیا با داروینیزم منافات دارد یا نه؟ تخت خدا از چه جنس است، زمرّد یا طلا یا چوب؟ گِل چگونه بدل به گوشت شد؟ خدا در آن چگونه دمید؟ شیطان چرا برای فریفتن آدمیان مهلت یافت؟ شجرۀ ممنوعه، میوه‌اش چه بود، گندم یا سیب یا …؟ آدم از کدام بهشت بیرون آمد و بر کدام نقطه از زمین پا نهاد؟ جدّه یا سریلانکا یا …؟ این ها و صد سؤال بیهوده و بی‌جواب دیگر که از واقعی پنداشتن منقولات و تاریخی دانستن قصص برخاسته‌اند، به طرفه العینی محو می‌شوند و در بستر رؤیاهایی می‌خسبند که از عالم خیال می‌آیند و به عالم خیال می‌روند و حظّی از تاریخیّت ندارند. نزاع معاد جسمانی و روحانی هم از میان برمی‌خیزد و معلوم می‌شود که آیاتی چون «منْها خَلَقْناکُمْ وَ فِیها نُعِیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَهً أُخْرى‌» (از خاک‌تان بیافریدیم و در خاکتان فرو می‌بریم و از خاک‌تان بیرون می‌آوریم) هیچ دلالتی بر آدمیان گِل نهاد و رستاخیز جسم بنیاد ندارند و صرفا رؤیاهایی هستند که در آن  خروج آدمیان از گورها دیده شده است؛ امّا اینکه این خروج رؤیایی از گور تعبیرش چیست، می ماند تا معلوم شود . «این قدر هست که بانگ جرسی می‌آید» و گویا رستاخیزی در راه است و نه بیشتر .

و بر این قیاس است همۀ اوصاف و احکام قیامت و همۀ صفات و افعال خداوند چون فرستادن باد و باراندن باران و دمیدن روح و گرفتن جان‌ها و نصرت مؤمنان در جنگ و ارسال فرشتگان و غضب کردن بر ظالمان و بر گرفتن ذریّۀ آدم از اصلاب آدمیان و امثال ذلک. شتاب کردن و این مناظر را که پیامبر به چشم خیال بر پردۀ رؤیا نظاره کرده و برای ما بازگفته، بی‌پروا به زبان بیداری خواندن و معنی کردن، بی‌باکی نابخشودنی است. دست کم متشابهات قرآن را به راحتی می‌توان و می‌باید رؤیایی خواند و با این کلید قفلشان را گشود. (اینکه متشابهات کدامند و چگونه از محکمات تفکیک می‌شوند، خود از معضلات علم تفسیرند. بوده‌اند مفسرانی که فقط آیات فقهی را محکمات شمرده‌اند و بقیه را متشابهات، و این با نظریۀ رؤیای رسولانه بسی نزدیک است  گرچه درین نظریه همه آیات، رویایی و متشابه‌اند؛ درجات تشابه متفاوت است ).

با این‌که رسم استدلالیان نیست در این‌جا برای آرامش خاطر مؤمنان و اقناع ضمیر محققان، سه قول از سه تن از اکابر علماء اسلام را می‌آورم تا گمان نرود که «رؤیای رسولانه» بدعتی ضالّه و مضلّه است، و معلوم شود که زیرکان و نازک‌اندیشانی که در تقوی و تشرّعشان شبهه‌ای نمی رود، سالک همین سبیل بوده‌اند و «سماع سادۀ کلام از جبرئیل» را حقیقت وحی نمی‌انگاشته‌اند.

۱.

«سِحر و کرامات و معجزه، همه از خواص قدرت دل آدمی است اگر چه میان ایشان فرق بسیار است» (ابوحامد غزّالی، کیمیای سعادت، تصحیح حسین خدیو جم، ج اوّل ص ۳۴).

«گمان مبری که رسول از بهشت خبر باز داد به تقلید و سماع از جبرئیل… لیکن رسول، بهشت را بدید و بهشت در این عالم به حقیقت نتوان دید، بلکه وی بدان عالم شد و از این عالم غایب شد و این یک نوع از معراج وی بود» (همان، ص ۹۲).

۲.

هر چه توان فهمش را نداری، قرآن آن را چنان با تو در میان می‌گذارد که گویی در خوابی و لوح محفوظ را می‌خوانی و حقایق بر تو متمثّل می‌شوند، تمثّلاتی محتاج تعبیر، و همین است سرّ آنکه گفته‌اند تأویل از جنس تعبیر است» (صدرالّدین شیرازی، مفاتیح الغیب، تصحیح نجفقلی حبیبی، ج اوّل ص ۱۵۸ .همین عبارات در مقدمه چهارم تفسیر صافی تالیف فیض کاشانی هم آمده است).

قول نخستین از غزّالی، مدلولش اینست که قرآن که معجزۀ نبوی است، از «خواص قدرت دل» پیامبر است و این عین مدلول «نظریۀ رؤیای رسولانه» است که قرآن از ضمیر پیامبر می‌جوشد و بر زبانش می‌نشیند. بقول مولانا:

کان قندم،  نیستان   شکّرم / هم زمن می‌روید ومن می‌خورم

۳.

«عایشه می‌گوید: اوّل چیزی از وحی که بر رسول خدا ظاهر شد، رؤیای صادقه بود… پس به قول عایشه آن شش ماه بلکه همه عمر پیغمبر درین دنیا بر همین منوال بود، یعنی خواب در خواب بود… و آنچه از این قبیل وارد شود، آن را عالم خیال نامند و به همین جهت محتاج تعبیر است… آن گاه که وحی بر پیغمبر نازل می‌شد، آن حضرت از محسوساتی که عادتاً در آن قرار داشت، ربوده می‌گشت و پوشیده می‌شد و از حاضران مجلس نهان می‌ماند و پس از اتمام وحی به حالت پیشین بازمی‌گشت، آنچه پیامبر به هنگام نزول وحی ادراک می‌کرد، در عالم خیال بود، ولی او را خفته نمی‌گویند» (ابن عربی، فصوص الحکم، ترجمه محمدعلی موّحد و صمد موّحد، فصّ حکمت نوری در کلمۀ یوسفی، صص ۴۵۱ـ ۴۵۲).

نیز افزودنی است که بنا بر نقل  کهن‌ترین  زندگی ‌نامه پیامبر اسلام، پنج آیه آغازین سورۀ علق، در غار حرا و در خواب بر پیامبرعلیه السلام هویدا شده است:

پیامبر خدا که درود خدا بر او باد، گفت که در خواب بودم که جبرئیل نزد من آمد و نمدی آورد که دران حریری بود و گفت بخوان. گفتم: خواندن نمی دانم. مرا چنان فشرد که پنداشتم خواهم مرد. مرا رها کرد و دوباره گفت: بخوان! گفتم: خواندن نمی‌دانم. مرا فشرد چنانکه پنداشتم خواهم مرد. مرا رها کرد و باز گفت: بخوان! گفتم: چه بخوانم؟ این را گفتم تا مرا دوباره نفشارد. گفت: بخوان به نام خدایت که خلق کرد. اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ؛ خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ … . من هم خواندم. آن‌گاه وی رفت و من از خواب بیدار شدم، گویی نامه‌ای در دلم نگاشته‌ام. سپس از غار بیرون آمدم. به میان کوه که رسیدم صدایی را شنیدم که می‌گفت: ای محمّد، تو رسول خدایی و من جبرئیلم… ( سیره ابن هشام، ج اوّل، بخش نزول جبرئیل بر پیامبر).

افزون بر نکات یاد شده، نیکوست که نکتۀ تاریخی-تفسیری دیگری را بیاورم و پیشگفتار را  پایان بخشم.  آیه ۱۶۳ سورۀ نساء میگوید : «إِنَّا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ کَمَا أَوْحَیْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِیِّینَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَیْنَا إِلَى إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِیسَى وَأَیُّوبَ وَیُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَیْمَانَ وَآتَیْنَا دَاوُودَ زَبُورًا. ای پیامبر به تو چنان وحی کردیم که بر نوح و پیامبران پس از او، و ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و فرزندان و عیسی و ایّوب و یونس و هارون و سلیمان وحی کردیم و به داود زبور دادیم».

شباهت وحی محمّد (ص) با پیامبران دیگر و حذف نام موسی در این جمع معنادار است! این معناداری وقتی آشکارتر می‌شود که به تورات مراجعه کنیم و ببینیم به پیامبران (به جز موسی) چگونه وحی می‌شده است؟ سِفر اعداد از اسفار خمسه تورات، چنین می‌گوید:

یهوه گفت پس کلام های مرا بنیوشید: اگر میان شما پیامبری هست در رؤیا بر او آشکار گردم، در خواب با وی صحبت کنم. بندۀ من موسی چنین نیست. سراسر خانۀ من بر او سپرده شده است. با وی  رو در روی صحبت کنم، در روشنی نه در معمّا، و صورت یهوه را ببیند. (عهد عتیق، ترجمه پیروز سیّار، نشر هرمس، سفر اعداد، ص ۵۳۲-۵۳۳).

شبیه این نکته در مزامیر داود، فصل ۸۹ نیز آمده است. پس در رؤیایی بودن وحی پیامبران،  سنّت یهودی ـ مسیحی  و به تصریح قرآن،سنت محمّدی  شباهت تامّ  دارند.*

پس از مقدمّه:

وحی را گفتاری ـ شنیداریِ محض انگاشتن، حاجب‌ترین حجاب‌هاست. ناقدان و ناباوران پا می‌فشارند که پیامبر خود چیزی نمی‌دانسته و حقایق را از راه گوش دل به او آموخته‌اند. گویی دانش فقط از راه گوش فرا می‌رسد. اگر بگوییم پیامبر خود چیزی نمی‌دانسته و حقایق را از راه چشم دل دیده است (فاعلیّت و کاشفیّت پیامبرانه)، آیا سخنی مخالف قرآن گفته‌ایم؟ آنان گمان می‌کنند (و این حجابی دیگرست) که وقتی می‌گوییم پیامبر فاعلیّت دارد، لازمه‌اش این‌ است که مطالب را خود برساخته است! و غافل‌اند ازین‌که او صیّادی چالاک است نه مستمعی منفعل. پس اینکه از قرآن می‌آورند که «مَا کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتَابُ وَلَا الْإِیمَانُ … (شوری، ۵۲) تو نمی‌دانستی کتاب[۱] و ایمان چیست»، مطلقاً منافاتی با سمعی ـ بصری بودن پدیدۀ وحی ندارد که مدّعای اصلی نظریۀ «رؤیای رسولانه» است. پیامبر البته کتب یهودی و مسیحی را نخوانده بود و نسخه‌برداری نکرده بود (وَلَا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ) بلکه از کشف‌های خود سخن می‌گفت. او فعّالانه و متأمّلانه و رازشناسانه، به غیب و شهادت می‌نگریست و در سکوت،از پی  آوای حقیقت  می‌دوید و مناظری و حقایقی را در لباس رؤیا کشف و نظاره و صورتگری می‌کرد و نداهایی را می‌شنید و آنها را هنرمندانه برای مردم باز می‌گفت، از مبدأ گرفته تا معاد. این بانگ‌ها و رنگ‌ها از عمق ضمیر منیر و به حق پیوسته  او بر می‌خاستند و بر خیال خلّاق و زبان سحّار او می‌نشستند.

آورده‌اند که: «اگر خداوند پیامی به رسول خود داده تا به مردم ابلاغ کند، چگونه می‌توان این پیام را مقبول و نامقبول و آمیخته با تأثیرات نیک و بد پیامبر از محیط خود دانست؟ کدام پیک پادشاهان در طول تاریخ فرمان را به ذوق و سلیقۀ خود رسانده است که پیک خدا چنین باشد؟» (عبدالعلی بازرگان، «قرآن کلام الهی یا سخن پیامبر؟»، زیتون ، تیرماه ۱۳۹۷).

فقرۀ یادشده، حرف دل و سرّ ضمیر اغلب ناقدان است که اوّلاً ورود پیامبر در عرصۀ وحی را موجب زوال خلوص و تباهی عصمت وحی می‌پندارند؛ و ثانیاً نسبت پیامبر و خدا را نسبت سلطان و پیک می‌انگارند!

بلی، پیامبران، پیک خداوندند، امّا نه پیکی جدا از او  حامل پیغام او (متافیزیک فراق)؛ بل، پیک‌هایی در معیّت حق و ذوب شده در او که خدا از دهان‌شان و به فراخور ظرفیت و فاعلیّت و ذهن و زبان‌شان، سخن می‌گوید (متافیزیک وصال). خدایی که در همه کس و همه چیز و در هر نجوایی حاضر است: «مَا یَکُونُ مِنْ نَجْوى ثَلَاثَهٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَهٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَى مِنْ ذَلِکَ وَلَا أَکْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ مَا کَانُوا ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا یَوْمَ الْقِیَامَهِ (مجادله، ۷)، چرا با پیامبرانش نباشد؟ آدمیان به اندازه فاعلیّت و کمالی که دارند، از الوهیت برخوردارند ؛ و پیامبر که برگزیدۀ خداست،  از معیّت بیشتری برخوردار است، گویی او نزد خدا حاضرتر و با او همنشین‌تر و از او برخوردارتر است. و همین است آنکه او را پیامبر می‌کند، نه چون پیکی که هیچ نسبتی با سلطان ندارد، جز فرمان‌برداری و خدمت‌گزاری. رسولان الهی قامتی بلند دارند و میوه ها را از نخل رسالت به دست خود می‌چینند، بل خود میوه می‌دهند نه اینکه بنشینند تا میوه‌ای از درخت دیگری در دامن‌شان بیفتد! فاعلیّت یعنی این. باری شخصیت پیامبر با پیامش عجین است. او خود عین پیام است. و چون  پُر ازپیام است، پیام بر است؛ نه چون پیامگیرست. این سخن جای انکار ندارد به شرط این که پیامبر را پر از خدا بدانیم،(حدیث قرب نوافل) و قابل و فاعل را در کنار هم بنشانیم. گره‌گاه بحث، عبور از متافیزیک فراق به متافیزیک وصال، و تفطّن به این نکتۀ فاخر است که خدا از درون پیامبر سخن می‌گوید و به او پیام می‌رساند، نه از بیرون او. او  پیکی مندکّ و منحلّ در سلطان و بل «خیالی از خیالات» اوست، و سواد و خیال و فؤادش در مقابل او به سجده افتاده است.[۲] یعنی در او غرقه شده است. چنین است که نایب را از منوب جدا پنداشتن، ناروا ست:

چون خدا اندر نیاید در عیان / نایب حقّ اند این پیغامبران

نی غلط گفتم که نایب با منوب / گَر دو پنداری قبیح آید، نه خوب!

امّا آنچه  آمیختگی وحی و شخصیت پیامبر  پنداشته‌اند و آن را در خور وحی جلیل الهی ندانسته‌اند، بیان ناقصی است از حقیقتی که نام کاملش صورتگری پیامبرانه است. بارها نوشته‌ام که در طبیعت، همه چیز طبیعی است؛ و در تاریخ، همه چیز تاریخی است و در انسان، همه چیز انسانی است؛ و غیر از این متصوّر نیست، مگر اینکه چیزی پا به طبیعت و تاریخ نگذارد. پیامبری که قرآنش به زبان عربی است (خواه لسان او باشد  خواه جبرئیل )، وحی‌اش ناچار به عربیّت «آلوده» است، مگر اینکه سخن نگوید و خاموش بنشیند و دست از پیامبری بشوید. این «آلودگی» به عربیّت، یعنی غوطه‌خوردن در فرهنگ عربی، چرا که آن زبان، مخزن و آینه و آتشفشان آن فرهنگ است. این‌است معنای صورت بخشی فرهنگ عربی به وحی بی‌صورت نبوی .

آیۀ دیگری که مورد استناد قرار داده اند، این‌است که: چون اعراب از پیامبر خواستند قرآن دیگری برایشان بیاورد، گفت: من از سوی خویش نمی‌توانم آن را تبدیل کنم. من فقط آنچه به من وحی می‌شود، تبعیت می‌کنم. من پیش از این عمری را میان شما به سر بردم، چرا عقلتان را به کار نمی برید (یونس، ۱۵)؛ سپس افزوده‌اند: «صریح‌تر از این نمی‌شود تلقّی و دریافت کلام الهی را از نفس پیامبر تفکیک کرد». پس از آن هم آیاتی از سوره حاقّه می‌آورند که «اگر محمّد سخنانی به دروغ بر ما بسته بود، قطعاً او را به چنگ قدرت می‌گرفتیم و شاهرگش را می‌بریدیم».

براستی درمانده‌ام و درنمی‌یابم که آیا در نظریّۀ «رؤیای رسولانه» منطوق و مدلولی هست که دروغ بستن محمّد به خدا را تجویز کند یا نشان دهد که او قرآن را به دلخواه و از سر هوس، می‌بافته و می‌تراشیده است یا اذن عوض کردن حقایق را داشته است؟ عالمان چنین نمی‌کنند، چه جای یک نبّی؟! حکیمی که تابع برهان است، اگر از او بخواهند رایش را عوض کند و چیزی دیگر بگوید، پاسخش جز این نخواهد بود که من نمی‌توانم از حکم برهان سر بپیچم. پیامبر نیز تابع کشف خویش است (کشفی که  گوش راز نیوش و چشم باطن بینش برای او میسّر کرده است). و در مقابل تقاضای زشت بوالهوسان، البته خواهد گفت من از سوی خویش (یعنی به میل و هوای خویش) نمی‌توانم چیزی را تغییر دهم. محمّد به خدا هم دروغ نمی‌بندد، چون  غافلگیرانه و بی‌اختیار در قبضۀ رؤیای وحیانی خویش است و همان را که می‌بیند و می‌شنود و می‌چشد و می‌بوید، با خلق در میان می‌گذارد و بس! دروغ بستن در خور حوزۀ اختیار است، و وحی و رؤیا کجا و اختیار کجا؟

قرآن؛ کلام الهی یا سخن پیامبر؟

صاحب این نظریه، آیین اسلام را «محمّدیت» خوانده بود. این نکته هم به تیغ نقد ناقدان گرفتار آمده است و پیدا نیست چرا. به گمان صاحب این قلم  به حکم اینکه شخصیت محمّد، چون آهنی گداخته در کورۀ الوهیّت، مولّد نور و حرارتی شده که نامش اسلام است، شایسته است که دینش را صدقاً و عدلاً اسلام محمّدی بخوانیم؛ هم‌چنان‌که مسیحیّت، به راستی اسلام عیسوی و یهودیّت، اسلام موسوی است. در چشم قرآن ،اسلام نام همۀ ادیان است، و دینی جز اسلام نداریم: «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَام». نمی‌دانم در این نکتۀ واضح، چه خفا و خلافی نهفته است که عزیزان را برآشفته است. توضیح آقای بازرگان در باب نصاری خواندن مسیحیان و یهودی خواندن موسویان، متضمّن عدول از قواعد زبان و لغت و ناسازگار با تاریخ است که از آن درمی‌گذرم.

محمّد (ص) ده‌ها سال میان قومش می‌زیست و پیامبر نبود. خلوت‌گزینی‌ها و ریاضات و عبادات طولانی و جهش و رشدی ناگهانی چشم و گوش بستۀ او را باز کرد. تا توانست ملکوت آسمان‌ها و زمین را ببیند و لذا حق داشت که به منکران بگوید شما  دیری است مرا می‌شناسید.  نه هرگز دروغگو بودم نه رازگو و اینک که به ابلاغ پیام آمده‌ام، لاجرم طفل درونم چندان بالغ شده و قامت کوتاهم چندان بلند شده که می‌تواند میوه‌های حکمت را از شجرۀ قدس بچیند و عقاقیر شفابخش از داروخانۀ فردوس بردارد[۳] و به مشتاقان و بیماران عرضه کند.

اینک نوبت طرح و شرح  آیاتی ست که در افادۀ معنای ثنویّت (میان مرسل و مرسول) صریح تر و قوی ترو دستمایه نقد ناقدان اند، آیاتی از این دست:

الف . یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ (ای پیامبر، پیام های نازله از کردگارت را ابلاغ کن).

ب . وَقُلْ لِعِبَادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ (به بندگانم بگو بهترین سخنان را بگویند).

ج . وَکذلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتَابُ وَلَا الْإِیمَانُ (چنین وحی خود را بر تو فرستادیم تو از کتاب و ایمان خبر نداشتی).

د . وَإِنَّکَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ (تو قرآن را از خدایی حکیم و علیم دریافت می داری).

هـ . لَا تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ (زبانت را مگردان تا به شتاب آیات وحی را بخوانی. جمع کردن و خواندنش با ماست).

و . إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ (ما قرآن را در شب قدر فرو آوردیم).

ز . یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ ؛ یَا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ (ای جامه به خود پیچیده، ای گلیم به خود پیچیده).

ح . وَ اصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنا وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ حِینَ تَقُومُ (منتظر حکم خدا باش چون تو تحت حفظ ما هستی و وقتی برمی خیزی، تسبیح خدایت کن).

ط . یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً (ای پیامبر، ما تو را گواه و مژده رسان و بیم رسان فرستادیم).

ی . فَلَعَلَّکَ تَارِکٌ بَعْضَ مَا یُوحَى إِلَیْکَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُکَ أَن یَقُولُوا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَیْهِ کَنزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَکٌ (شاید پاره هایی از وحی را کنار بگذاری و دلتنگ شوی که می گویند چرا گنجی به او داده نشده یا فرشته ای همراه او نیست).

این نمونه‌ها و امثالشان که در قرآن کم نیستند، در بینش پیکی – سلطانی چنان معنا می‌شوند که گویی فرستاده‌ای/ فرشته‌ای این  خطاب‌ها را از خدا گرفته و به پیامبر رسانده است، یا دست کم پیامبر چون مخاطبی محترم و مَحرم، آنها را مستقیماً از خدا شنیده است. پیش‌فرض این مفسّران، یکی دوگانه انگاری  و دیگری وحی شنیداری‌ست.  این دو پیش‌فرض کهن چنان در دماغشان متمکن شده که می‌پندارند آن آیات نصّ در معانی مذکوره‌اند و در آنها معنای دیگری احتمال نمی‌رود.

چرا احتمال ندهیم که پیامبربه زبان حال در رویا به خود می‌گوید که ای جامه به خود پیچیده برخیز و تکبیر خدا‌گوی و جامه را پاکیزه کن و از آلودگی کناره کن، الخ، ؟ مگر هر خطابی از دیگری به دیگری است؟ نمی‌توان خطابی از خود به خود داشت؟ علی‌الخصوص در عالم رؤیا و ناهشیاری که آدمی از پیش خود به پیش خود می‌رود و نقش‌ها می‌بازد و صورت‌ها می‌پذیرد، و گاه از دوست چیزی می‌شنود و گاه از دشمن و «دو هزاران من و ما» پیدا می‌کند و به حقیقت همه، همو هستند و جز او نیستند. وقتی «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ» یا «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» را می‌خوانیم چرا گمان نبریم که محمّد(ص) بر خود واجب می‌کند تا استعاذه کند یا خدا را به وحدانیّت یاد کند؟ یا چرا گمان نبریم که این قُل گفتن ها فنونی بلاغی و وسائطی واژگانی و صناعاتی ادبی و شگردهای زبانی‌اند تا سخن را زیباتر و مؤکدتر کنند و از بی‌پیرایگی مبتذل بیرون آورند؟ مگر دیگر ادیبان و هنرمندان چنین نکرده‌اند؟ مگر از استفهام برای انکار و از اخبار برای انشاء استفاده نمی‌شود و مگر از پیشوایان شیعه نرسیده است که «نَزَلَ الْقُرْآنُ بِإِیَّاکِ أَعْنِی وَ اسْمَعِی یَا جَارَهُ»؟ (مقدمه چهارم از تفسیر صافی، فیض کاشانی). قرآن به شیوۀ «به در می‌گویم، دیوار تو گوش کن» نازل شده است. و مگر مولانا به خود نهیب نمی‌زد:

هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود / بگذرد از حدّ جهان بی‌حد و اندازه شود

از این دقیقه‌ها که بگذریم، مگر نمی‌توان گفت پیامبر، خود به مردم می‌گوید ( نه اینکه خدا به پیامبر می‌گوید) به خدا پناه برید، خدای فلق، پروردگار و پادشاه عالمیان… تکلیف قُل‌ها چنین می‌نماید که روشن است و باکی نیست که آنها را محصول ضمیر خلاق و جان راز دان پیامبر و بلکه زبان حال او بدانیم، بی‌تکلّفی وت نعسّفی، بی‌فرض سلطانی و پیکی و خطیب و مخاطبی.

قُل‌ها را که چنین بینگاریم، آنگاه فهم سورۀ فاتحه الکتاب بسی آسانتر می‌شود. آیات هفتگانه سورۀ حمد چگونه می‌تواند سخن خدا باشد؟ کیست که می‌گوید ایّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعین؟ خدا یا محمّد؟ به زبان حال یا زبان قال؟ و دعاهایی دیگر از این جنس در قرآن.

و البته این جان راز گو و راز نیوش، جانی است به جانان پیوسته و نفسی است مجذوب و مستغرق در حق شده و لذا او که می‌گوید، خداست که می‌گوید؛ و خدا که می‌گوید، اوست که می‌گوید. حکایت آن معشوق است که از عاشق پرسید مرا دوست‌تر داری یا خودت را؟

گفت من در تو چنان فانی شدم / که پُرم از تو ز ساران تا قدم

همچو سنگی کو شود کلّ لعل ناب / پُر شود او از صفات آفتاب

گفت فاصله‌ای میان من و تو نمانده است. خود را هم اگر دوست بدارم، باز هم تو را دوست داشته‌ام. پاره آهنی که در کوره آتش گداخته شده، می‌تواند بانگ بردارد که من آتشم:

شد ز طبع و رنگ آتش محتشم / گویدت من آتشم من آتشم

آتشم من گر تو را شکّ است و ظنّ / آزمون کن دست خود بر من بزن

ای برون از وهم و از تخییل من / خاک بر فرق من و تمثیثل من

باید از عارفان سپاس‌گزار بود که این راز را چنان گشوده‌اند و سرّ لطیف اتّصال عبد و معبود را چنان شکافته‌اند که جایی برای شکاف میان پیک و سلطان باقی ننهاده‌اند. در آن لحظات ناب رؤیایی و اهورایی که جان مشتاق محمّد سجده بر درگاه مسجود می‌برد، فرشتگان را هم در آن راه نبود. زبان او زبان حق می‌شد و دعای بی‌خودانه او دعای حق بود:

آن دعای بیخودان خود دیگرست / آن دعا زو نیست گفت داورست

آن دعا حق می کند چون او فناست / آن دعا و استجابت از خداست

اگر جلال الدین می‌توانست در شمس‌الدین چنان فانی بشود که تمیز از میان برخیزد و گوینده اشعار و گیرنده‌اش معلوم نباشد که اوست یا شمس، چه جای محمّد و خدای محمّدست که پیوندشان هزار بار نازک‌تر و نیرومندتر است.

به آیات بازگردیم و به زبان حال:

الف . یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ : پیامبرست که به خود می‌گوید پیام خداوندت را به مردم ابلاغ کن (به  ربّک توجه کنید).

به زبان ساده‌تر، این زبان حال پیامبرست، نه زبان قال.

عمدۀ اشتباه ناقدان در عدم انتباه به این دو مقوله است: فرق نهادن میان زبان بیداری و زبان خواب؛ و فرق نهادن میان زبان حال و زبان قال.  زبان حال خود البته از شاخه‌های زبان رؤیا و از فروع پر فروغ اوست، امّا منزلت روایتی  و جایگاه رویایی آن چنان‌ست که  جداگانه می‌نشیند.زبان حال نزد ادیبان صنعتی ست که عمد و تکلّف درآن جاری ست اما در رویا بی‌عمد و بی‌تکلف ، صحنه‌هایی و بازیگران و سخنگویانی ظاهر می‌شوند که بی‌صدا و بی لفظ، سخن خود را به ناظر که سمع و بصر و شمّ و ذوقش یکی شده است می‌چشانند. گویا مولانا این‌گونه صحنه‌هارا دیده و بوییده بود که از خدا می‌خواست:

ای خدا بنمای جان را آن مقام / کاندراو بی‌حرف می‌روید کلام

با زبان حال همه آشناییم: گفت‌وگوی شمع و پروانه و سیر و پیاز (در شعر پروین اعتصامی) ، و قطره و دریا (در شعر سعدی)، و رومی و اقبال (در جاوید نامه محمد اقبال لاهوری)، و معاویه و شیطان (در مثنوی مولوی) همه از جنس زبان حال‌اند، نه قال. یعنی گفتارهایی که به زبان نیامده‌اند، امّا اگر بازیگران آن داستان‌ها زبان داشتند و لب به سخن می‌گشودند، همان را می‌گفتند که در قصّه آمده است.[۴]

و که می‌تواند لطیف‌تر از حافظ مکالمه مرغ چمن و گل را با ما باز گوید:

صبحدم مرغ چمن با گل نو خاسته گفت / ناز کم کن که درین باغ بسی چون تو شکفت

گل بخندید که از راست نرنجیم ولی / هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت

قرآن که خود یک متن ادبی است ، آیاتی در آن هست که مضمونش مسلّماً از جنس زبان حال است. ابداع نظریه «رویای رسولانه»  تعمیم  دلیرانه زبان حال به آیاتی است که هنوز دست تعبیر، رازشان را نگشوده است. یکی از آنها گفت‌و‌گوهای ساکنان بهشت و جهنّم است. بهشت و جهنّمی که گویا هنوز برپا نشده، آن‌هم جهنّمی که گوشت را می‌سوزاند تا دوباره  بروید، مگر مجال گفت‌وگو برای دوزخیان باقی می‌گذارد که بنشینند و با بهشتیان سفرۀ دل را بگشایند که ما جهنّمی شدیم، چون: لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ وَلَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ وَکُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَآئِضِینَ (ما نمازگزار نبودیم، درماندگان را اطعام نمی کردیم و بازیگوش بودیم…). اگر این گفت‌وگوها را زبان حال آن تیره‌روزان ندانیم، چه بدانیم؟

ابوحامد غزّالی در احیاء علوم‌الدّین آورده است که:

اسراری که نزدیکان درگاه خداوند آنها را درمی یابند و اکثریت از دانستن‌شان محروم‌اند و فاش کردنشان جائز نیست، بر پنج قسم‌اند: … پنجم آنکه از زبان حال استفاده کنند. شخص کوته فکر بر همان ظاهر اکتفا می‌کند و آن را زبان قال می‌پندارد در حالیک که شخص بابصیرت سرّ آن را درمی‌یابد، مثل اینکه دیوار به میخ می‌گوید چرا مرا می‌شکافی؟ و میخ می‌گوید از آنکه بر سر من می‌کوبد بپرس!

از همین قبیل است سخن خداوند که:

ثُمَّ ﭐسْتَوَی إِلَی ﭐلسَّمَاءِ وَهِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ﭐئْتِیَا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ: “خداوند به طرف آسمان رفت که دود بود و به آسمان و زمین گفت خواه ناخواه بیایید. گفتند: فرمانبرانه می آییم. «شخص بصیر می‌داند که این زبان حال است و خبر از این می‌دهد که آن دو مسخّر فرمان خدایند. همین‌طور است سخن خداوند که: وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ: چیزی نیست که تسبیح خدا نگوید. شخص کوته‌فکر گمان می‌برد که جمادات هم حیات و نطق و عقل دارند… و درین مقام هم افراط صورت گرفته هم تفریط تا آنجا که گفته‌اند: آیۀ «وَتُکَلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ»  «دست و پای گنهکاران سخن می گویند و شهادت می دهند» و … و مکالمات منکر و نکیر و میزان و صراط و حساب و مناظرات اهل جهنّم و بهشت، همه زبان حال‌اند و کسانی دیگر راه غلّو معکوس پیموده‌اند، مثل احمد بن حنبل که حتی تأویل «کن فیکون» را جائز ندانسته‌اند و گمان کرده‌اند که خطابی است با حرف و صوت… (احیاء علوم الدین، ج ۱، ترتیب درجات الاعتقاد، صص ۱۰۱-۱۰۳، دارالمعرفه بیروت ۱۹۸۳ .گفت‌وگوی دیوار و میخ را مولاناهم در دفتر پنجم مثنوی آورده است.).

ابوحامد هم‌چنین در رساله‌ای کوتاه که به فارسی نوشته است، سخن خدا با ذرّیات آدم را در روز الست و بلی گفتن آنان را به زبان حال دانسته و گفته است که با این شیوه می‌توان از بسیاری محذورات و محالات رهایی یافت: «تصدیق به معنی سوم …وآن بلی بود به زبان حال…چنانکه شمشیر می گوید من قاطعم» (عهد الست، نصرالله پورجوادی، ص ۳۴۳- ۳۴۷، نشر فرهنگ معاصر، ۱۳۹۳).

غزّالی چنان‌که رسم اوست با احتیاطی خائفانه، پاره‌ای از گفت‌وگوها را بی هیچ دلیل، از دایرۀ زبان حال بیرون برده و زبان قال انگاشته است. وی البته اعتراف می‌کند و هشدار می‌دهد که حرکت بر مرز لغزنده و لغزانندۀ افراط و تفریط بسی دشوار است.

باری؛  وقتی در قرآن می‌خوانیم که: «انَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیئًا أَنْ یقُولَ لَهُ کُنْ فَیکُونُ» (خداوند وقتی می‌خواهد چیزی را خلق کند به او می‌گوید موجود شو و او موجود می‌شود)، مسلّماً امر خدا را  نمی‌توانیم امر واقعی بدانیم و جائز، بل واجب است که آن را از جنس استعاره و زبان حال بشماریم. گویی این زبان حال خداست که  به معدومات امر می‌کند تا موجود شوند. اگر چنین است چرا قول خدا را به ملائکه برای سجده بر آدم و … چنین ندانیم؟ در اینجا زبان حال جانوری و جمادی در کار نیست، بل زبان حال موقعیّت است. یعنی  گویی در صحنه‌ای رؤیایی و نمایشی خداوند چنین گفته و ملائک و شیطان چنان کرده‌اند! مولانا هم در داستان معاویه و شیطان چنین صحنه‌ای را تصویر می‌کند و از قول شیطان به معاویه می‌گوید ماجرای امر به سجده و اطاعت فرشتگان و عصیان من یک «بازی» بیش نبود، و آن امر و نهی‌ها زبان حال بازیگران است:

چونک بر نطعش جز این بازی نبود / گفت بازی کن، چه دانم در فزود؟

در نظریۀ رویای رسولانه معنای جمیع آیاتی که به پیامبر می‌گویند «ما قرآن را به تو نازل کردیم، یا «خویشتنداری کن و قبل از پایان گرفتن وحی، چیزی را بر زبان نیاور» یا «صبر پیشه کن» یا «تو قرآن را از خدای حکیم و علیم می‌گیری» و  امثال آنها که دستمایۀ انکار منکران شده‌اند، به همین شیوه تفسیر می‌شوند و زبان حال پیامبر یا خداوند بشمار می‌روند. کژخوانی‌ها و ناهمواری‌ها و ناسازگاری‌ها در قرآن و فهم قرآن این چنین تسلیم تعبیر می‌شوند و هم‌راستا بودن تاویل پیشینیان نسبت به تعبیر رویا این چنین مدلّل می‌گردد.

صاحب این نظریّه البته هیچ‌گاه برای تحکیم نظریۀ خویش به آیات قرآن استناد نکرد و شواهد متنی و درون دینی را در میان نیاورد تا اینک با شواهد متنی معارض آن را فرو گذارد. لکن  گشودن راز آیات مشکله و شفاف‌سازی معانی آنها ، چون راه را برای فهم نظریّه هموارتر می‌کند، و نقش یکتای رؤیای محمّد را در تألیف و خلق قرآن مدلّل و معلّل می‌سازد، تحلیل آن گونه آیات را هم برای ناظران ناقد واجب شمرد و اندکی از بسیار را آورد و حلّ ناگفته‌ها را به زیرکان سپرد. بدان امید که سحاب احتجاب دریده شود و دیوار انکار فرو ریزد و خورشیدِ نورپاشِ حقیقت فاش بدرخشد.

نکتۀ ره‌گشای واپسین آنکه دو نسبت را باید از یکدیگر فرق نهاد، یکی نسبت ما با قرآن و دیگری نسبت رسول  با قرآن. در تجربۀ نبوی، همه چیز بی‌واسطه و بی‌سبب، از سرچشمۀ الوهیت جاری می‌شود: بادها را خدا می‌فرستد، باران را او می‌ریزد، فرعونیان را او در دریا غرق می‌کند، آهن را او برای داود نرم می‌کند، جانها را او می‌ستاند، مسلمانان را در جنگ او پیروزی می‌دهد، جنین را در رحم او صورتگری می‌کند، ایمان آوردن و هدایت و ضلالت به اذن و ارادۀ اوست، کتاب را او نازل می‌کند، درختان را او می‌رویاند، آهن و ترازو را او فرو می‌فرستد و … پیامبر علیه السلام ، سرمه توحید و تنزیه  بر چشم، در تجربۀ خویش، دستان نقش آفرین خدا را در این حوادث، بی‌پرده و بی‌واسطه می‌بیند و از آن خبر می‌دهد. امّا ما که جام وحی را نه از ساقی ازل، بل از ساقی دوران، یعنی محمّد مصطفا می‌گیریم، نسبت‌مان با آن پدیدارها لونی دیگر دارد.او امیر بود و ما  اسیران اسباب و وسائطیم،  آن‌چه را «دیده سبب سوراخ کن» محمّد (ص) بی‌حجاب می‌دید، ما از ورای اسباب و حجب می‌بینیم. بلی:

این سبب‌ها بر نظر ها پرده‌هاست / که نه هر دیدار صنعش را سزاست

آنک او بیند مسبّب را عیان / ننگرد اندر سبب‌های جهان

او مسبب بیند اندر لامکان / هرزه داند جهد و اکساب و دکان

زبان رؤیا زبان تجربۀ بی‌واسطۀ نبوی است، امّا در فهم و تعبیر رؤیا، وسایط  و وسایل به میان می‌آیند. اگر آتش آهن را بگدازد و نرم کند، آنکه فقط خدا را می‌بیند، می‌گوید نرم کردن کار خداست. اگر هزاران ژن و وسایط شیمیایی، جنین را صورتگری کنند، عارف خدابین صورتگری را از خدا می‌بیند و لاغیر. «بینش» در این‌جا بر «دانش» غلبه می‌کند و بی‌صورتی صورت‌ها را می‌گدازد و غیرت الهی غیر را می‌سوزاند و:

هر که در خلوت به بینش یافت راه / او ز دانش‌ها   نجوید  دستگاه

با جمال جان چو شد هم‌کاسه‌ای / باشدش ز اخبار و دانش تاسه‌ای

اگر روییدن درختان و باریدن باران در رؤیا، فعل مستقیم باری است، در عالم بیداری و در مقام تعبیر همان فعلِ باری از مجاری علل و اسباب عبور می‌کند تا به معلولات برسد. معبّر دانا و بینا وقتی در سورۀ سبا می‌خواند: «فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُم بِجَنَّتَیْهِمْ جَنَّتَیْنِ ذَوَاتَیْ أُکُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَیْءٍ مِّن سِدْرٍ قَلِیلٍ» (بر آنان سیل فرستادیم و دو باغ سبزشان را به دو باغ خشک بدل کردیم)، شتابزده نتیجه نمی‌گیرد که سیلی ناگهان و بدون فرمانبرداری از قوانین طبیعت جاری شده و بلای جان قوم سبا شده است. او این  ایه را چنین می‌خواند و می‌فهمد: سیلی جاری شد و باغ‌های آباد را ویران کرد (بر اثر علل طبیعی، گرچه در رویا بی‌سبب می‌نماید). هم‌چنین است: «فَأَغْرَقْنَاهُمْ فِی الْیَمِّ» (فرعونیان را در دریا غرق کردیم)، که آن را چنین می‌خواند: فرعونیان در دریا غرق شدند . یا: «وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً» (آبی را از آسمان نازل کردیم) که آن را نیز چنین می‌خواند: باران از آسمان فرو ریخت، و هکذا وهلّم جرّاً، یعنی هم قوانین طبیعت را می‌بیند، هم پیوستگی بی‌گسست حوادث را. لذا قاعدۀ کلی آن‌است که هر جا در آیه‌ای پدیده‌ای مستقیماً به خدا نسبت می‌یابد، مثل انزلنا (نازل کردیم)، اغرقنا (غرق کردیم)، النّا (نرم کردیم)، اهلکنا (هلاک کردیم)، احیینا (زنده کردیم)، قلنا (گفتیم) ،آن را باید به صیغۀ مجهول چنین معنی کنیم: نازل شد، غرق شد، نرم شد، هلاک شد، زنده شد، گفته شد… و دنبال اسباب و علل آنها بگردیم و دست خدا را به قول فیلسوفان، در طول علل طبیعی ببینیم، نه در عرض آن‌ها. و گمان نبریم که فی المثل داود آهن را در دست خود خمیر می‌کرد، چنان‌که افسانه ها گفته‌اند. یا نپنداریم کسی بی‌سبب و مستقیما به‌دست خدا هلاک می‌شود یا سخنی مستقیما از دهان خدا بیرون می‌آید. انزال کتب و ارسال رسل هم از این قبیل‌اند، یعنی آن‌ها را نباید فعل مستقیم و بی‌واسطۀ خداوند بشماریم. «ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم»  یعنی آیاتی در آن شب در ضمیر پیامبر جوشید با اسباب و شروطش. «ما پیامبران را فرستادیم»، یعنی پیامبران آمدند به اقتضای شرایط اجتماعی و تاریخی و طبیعی دوران.  حال که جاری‌شدن سیل  و باریدن باران معلول علل طبیعی است، و رؤیا آنرا مستقیما به خدا نسبت می‌دهد، پدیدار شدن  آیات در ضمیر پیامبر هم معلول علل بسیارست و شخص شخیص پیامبر علّت قریب آنهاست و همین است معنای فاعلیّت نبّی در پدیدار پیچیده و رؤیایی وحی. و سلام بر نکته‌شناسان باد.

شرح این را گفتمی من از مِری / لیک ترسم تا نلغزد خاطری

نکته‌‌ها چون تیغ پولاد است تیز / گر نداری تو سپر واپس گریز

زین سبب من تیغ کردم در غلاف / تا که کج خوانی نخواند بر خلاف‌‌

عبدالکریم سروش

تیرماه ۱۳۹۷

منابع و پانوشت‌ها

—�—�—�—�—�—�—�—�—�—�—�

* قران نیز درباره موسی می‌آورد که کلّم‌الله موسی تکلیما، تعبیری که در باره پیامبر اسلام نیاورده است. دیدن صورت خدا جز رویایی نمی‌تواند باشد و لذا تفاوت موسی با دیگر پیامبران شاید در تفاوت رویای او باشد .

[۱] . کتاب در این‌جا به ظنّ قوی به معنای کتب مقدّسه یهودی ـ مسیحی است چنان‌که عابد الجابری در رهیافتی به قران کریم، (ترجمه محسن آرمین) آورده است.

[۲] . مضمون روایتی شیعی ـ سنّی که پیامبر در سجده می‌گفت: سَجَدَ لَکَ سَوَادِی وَ خَیَالِی وَ آمَنَ بِکَ فُؤَادِی.( اقبال الاعمال، سیدبن طاووس حسنی)

[۳] . مقتبس از غزلی از دیوان شمس که پیامبران را چون طبیبانی می بیند که برای بیماران دارو از بهشت می‌آورند:

طبیبان فصیحیم که شاگرد مسیحیم/ دو صد مرده گرفتیم و در او روح دمیدیم

طبیبان الهیم و زکس مزد نخواهیم/ که ما پاک روانیم نه طمّاع و پلیدیم

مپندار که این نیز هلیله ست و بلیله ست/ که این شهره عقاقیر ز فردوس کشیدیم (دیوان شمس، غزل شماره ۱۴۷۴)

[۴] . خوش می‌دارم در اینجا ابیات عاشقانه و دلنشین ابن فارض، شاعر عارف مصری را بیاورم و وقت خواننده را با خواندن زبان حال او خوش کنم:

ولقدْ خلوتُ معَ الحبیبِ وبیننا/ سِرٌّ أرَقّ مِنَ النّسیمِ، إذا سرَى

فدهشتُ بینَ جمالهِ وجـلالهِ / وغدا لسانُ الحالِ عنی مخبراً

لوْ أنّ کُلّ الحُسْنِ یکمُلُ صُورَه ً / ورآهُ کانَ مهلَّلاً ومکبَّراً

«با محبوب در خلوت نشستم، رازی لطیف تر از نسیم میان ما می‌گذشت. در جمال و جلالش حیران شدم، و زبان حال چنین گفت: اگر همۀ زیبایی مصوّر و مجسّم شود و او را ببیند، زبان به آفرین خواهد گشود».


۳۴ سال حبس برای ۸ درویش زندانی

$
0
0

زیتون– ۸ تن از دراویش گنابادی در مجموع به ۳۴ سال حبس محکوم شدند.

وب سایت مجذوبان نور٬ ارگان خبری دراویش گنابادی خبر داد که امین سلیمانی، رضا نعمت اللهی وحسام معینی به ۷سال حبس،۷۴ضربه شلاق٬ ۲سال محرومیت از عضویت در گروه‌ها و فعالیت در فضای مجازی و مطبوعات و ۲سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم شدند.

بر اساس این خبر اکبر داداشی نیز به ۶ سال حبس و ۷۴ضربه شلاق محکوم شده است.

همچنین موسی فضلی‌پور،حسین جشن،امید مهدوی به ۲سال حبس و کیان نژادحسنی به ۱سال حبس محکوم شده‌اند.

از سوی دیگر اخبار منتشر شده حاکی از بازداشت مصطفی دانشجو، از وکلای دراویش گنابادی، در اوایل بامداد روز یکشنبه، ۱۷ تیرماه، است.

وب‌سایت مجذوبان نور در این رابطه نوشت که «هفت مامور مسلح» این وکیل دادگستری را بازداشت کرده‌اند.

ماموران با «یورش به منزل مادری مصطفی دانشجو… با شکستن در و کشیدن اسلحه این وکیل دادگستری را در حضور اعضای خانواده‌اش بازداشت کردند.»

ماموران امنیتی از «شعبه سوم دادسرای امنیت» ایران، دستور بازداشت دانشجو را داشتند و پس از بازداشت وی، از محل انتقال او اطلاعی در دست نیست.

پروانه وکالت مصطفی دانشجو نیز پیشتر در جریان دفاع از حقوق دراویش با گزارش نهادهای امنیتی لغو شده بود.

او در فاصله سال‌های ۹۰ تا ۹۴ به دلیل وکالت پرونده دراویش و باور به طریقت گنابادی زندانی بود.

بهمن ماه سال گذشته بیش از ۵۰۰ تن از دراویش گنابادی به دلیل تجمع اعتراضی آنها در اطراف خانه نورعلی تابنده، قطب این سلسله، بازداشت شدند. تجمع دراویش با دخالت نیروهای امنیتی و لباس شخصی‌های موتورسوار به خشونت کشیده شد.

ویدیوها و تصاویر زیادی از این درگیری‌ها منتشر شد و گزارش‌هایی نیز از «ضرب و جرح» شدید دراویش بازداشت شده و «شکستگی سر، فک و چند دندان» و وضعیت جسمی نامناسب تعدادی از آنان منتشر شده‌ است.

پیشتر قاضی جباری، رییس شعبه ۱۱۸۰ دادگاه کیفری دو استان تهران، اتهام بیشتر دراویشی که پرونده‌شان به این دادگاه ارجاع شده را «اخلال در نظم و آسایش عمومی جامعه» عنوان کرده بود.

«اجتماع و تبانی علیه امنیت»، «اقدام علیه امنیت ملی»، «اخلال در نظم» و «تمرد از دستور پلیس» اتهامات یکسانی است که درباره شماری از دراویش مطرح شده است.

ماه گذشته موسی غضنفرآبادی، رئیس دادگاه انقلاب تهران، با اعلام ارسال پرونده بیش از ۷۰ تن از دراویش گنابادی به این دادگاه، اتهام این افراد را «امنیتی» اعلام کرده بود.

آقای خامنه‌ای استعفا دهد

$
0
0

هنگام رقابت‌های انتخابات ریاست جمهوری بین کلینتون و ترامپ در آمریکا، مستبد امروز ایران آقای خامنه‌ای در یکی از سخنرانی‌های خود به تلویح گفت نظرش به دونالد ترامپ نزدیک تر است. شاید خرسندی آقای خامنه‌ای از موفقیت‌های ترامپ برخاسته از منش شخصیتی مشابه‌شان باشد. هر دو خود محورند، هر دو مخالفین خود را به انواع و اقسام تهمت‌ها می‌نوازند، هر دو خشونت دوست‌ اند و … مسئله اما اینجاست که نظام دمکراتیک و نهادهای قانونی آمریکا می‌توانند لااقل در سیاست داخلی ایده‌های فاشیستی ترامپ را مهار کنند اما در ایران، تمامی نهادهای انتخابی به دست شخص آقای خامنه‌ای و سازمان‌های امنیتی‌اش مهار شده‌اند و ایشان بر فراز قانون اساسی و فارغ از تمامی قیود قانونی نشسته است و آنچه می‌خواهد در عرصه سیاست داخلی و خارجی می‌کند.

به هر روی شادمانی از پیروزی ترامپ، جای خود را به ترس و آشفتگی در سران و بدنه نظام حاکم داده است. سکان سیاست خارجی آمریکا به دست افراطیونی افتاده که در افراط دست کمی از سکانداران اصلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی یعنی آقای خامنه‌ای با عاملیت سران سپاه ندارند. دست گشاده‌تر افراطیون حاکم بر آمریکا در سیاست خارجی و بی‌تدبیری و بی‌پروایی حاکمیت ایران، دو کشور را به سوی تقابل هرچه بیشتر پیش می‌برد، تقابلی که اگر خدای ناکرده به جنگ بیانجامد و رویای خیانت پیشگانی مانند مجاهدین خلق و سلطنت‌طلبان محقق شود تنها ثمره‌اش نابودی زیرساخت‌های اقتصاد، ایجاد هرج و مرج و از دست رفتن استقلال و تمامیت ارضی کشور است. نباید کسانی به این توهم باطل بیفتند که سرنوشت ما در صورت بروز جنگ سرنوشتی دیگرگونه و به رنگی دیگر از سرنوشت خونین سایر کشورهای منطقه از جمله عراق و افغانستان خواهد بود. واقعیت آشکار این است که حمایت ترامپ از خودفروختگان و تباه‌کاران مجاهدین خلق و سلطنت‌طلب -که در تمامیت‌طلبی و دمکراسی‌ستیزی رقیب همدیگرند- خود نشانه‌ آشکاری از خواب‌های شومی است که گروه حاکم بر آمریکا برای ایران عزیز ما دیده است. کیست که نداند که بازگرداندن تحریم‌ها-که چنین سلطنت طلبان، مجاهدین خلق و متاسفانه برخی ساده‌اندیشان بر طبلش می‌کوبند نهایتا کمر مردم ایران را خم خواهد کرد و نه گرده حاکمان را. کیست که نداند حمله نظامی ثمری جز نابودی برای کشور ندارد. کیست که نداند که اگر اسرائیل نگران حقوق از دست رفته ملت ایران بود اینچنین حقوق اولیه و بدیهی ملت فلسطین را لگدکوب نمی‌کرد. کیست که نداند که از کارزاری که با دلارهای رژیم مرتجع عربستان تأمین مالی شود نهال دمکراسی سر بر نمی‌آورد. هیچ جریان وطن‌خواه، دمکراسی‌خواه و ملی برای رهایی از بیدادکاران داخلی دست مدد به سوی اجنبی سیاه‌کار دراز نخواهد کرد. پناه بردن به دامن اجنبی و دشنه از پشت بر ملت و مردم خود زدن شیوه پلشت فرقه‌های دمکراسی‌ستیز و تمامیت‌طلبی است که از قضا از کمترین پایگاهی نیز در میان مردم ایران برخوردار نیستند.

آن چه امروز مسئله عینی و ملموس اکثریت مردم است البته وضعیت آشفته اقتصادی است. هرچند این وضعیت محصول اشتباهات راهبردی اقتصادی، آشفته‌کاری‌ها و تبذیر و حیف و میل سرمایه‌های ملی به دست دولت دست‌نشانده آقای خامنه‌ای یعنی دولت احمدی‌نژاد و البته محافظه‌کاری، بی‌عملی، منفعت‌جویی و تسلیم‌طلبی دولت روحانی هم هست اما بایستی این واقعیت آشکار را باز هم با تأکید متذکر شد که مشکل اصلی اقتصاد و سیاست و فرهنگ و اجتماع ایران بیش از هر چیز ناکارآمدی و فساد بنیادین نظام سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه است. این نظام استبدادی دینی است که از ترس شکل‌گیری طبقه مولد اقتصادی -که سرکوب و فساد و ویژه‌خواری را بر‌نمی‌تابد- بر خلاف شعارهای عوام‌فریبانه‌اش مانع اصلی شکل‌گیری اقتصاد تولیدی است، در عمل چوب لای چرخ سرمایه‌گذاری داخلی و خارجی تولیدمحور می‌گذارد و سرمایه‌گذاران را فراری و سرمایه‌ها را به سمت دلالی سوق می‌دهد. استبداد شعار عدالت سر می‌دهد اما به نزدیکان و وابستگان درگاهش -برای اطمینان از وفاداری‌شان- رانت‌های کلان می‌دهد و از این طریق نیز به طور مضاعف چشم‌انداز سرمایه‌گذاری مولد و فعالیت سالم اقتصادی را تیره و تار می‌کند. چنین است که نظام ناکارآمد و فاسد قضاییِ برآمده از استبداد دینی، دزدی و اختلاس و رانت‌خواری را بدل به امری مباح می‌کند و کار مولد اقتصادی را به فراموشی می‌سپارد. کارکرد اصلی قوه قضاییه استبداد، منکوب و سرکوب کردن مخالفان و حفاظت از منافع و منابع رانتی ویژه‌خواران وابسته به دستگاه سرکوب است و نه حفاظت از منافع عمومی و عدالت اجتماعی. این کلیت ساختار حاکمیت استبدادی است که آستان‌بوسی درگاه شخص مستبد را معیار اصلی مدیر بودن قرار می‌دهد و متخصصین دلسوز و با کفایت را به کناری می‌نهد و سرمایه انسانی کشور را می‌سوزاند. در غیاب مدیران باکفایت و پاکدست و غارت علنی و سیستماتیک اموال عمومی بدست وابستگان به نظام سیاسی، در میان کارکنان دولتی و شبه‌دولتی نیز رقابت شنیعی جهت تاراج مابقی ثروت ملی شکل گرفته است و فساد گسترده و عمیقی پدید آورده که در تاریخ معاصر ایران بی‌سابقه است.

وضعیت بحرانی امروز اقتصاد ایران هرچند متأثر از به قدرت رسیدن افراطیون در آمریکا و به بن بست رساندن برجام نیز هست اما نباید فراموش کرد که چگونه نظام استبدادیِ بی‌تفاوت به حفظ منافع ملی و خواست عمومی، به شخص رهبر جمهوری اسلامی اجازه می‌دهد با بلندپروازی و جاه‌‍طلبی‌ و مسئولیت‌ناپذیری و مسئولیت‌گریزی تمام توش و توان اقتصادی و نظامی کشور را به عبث مصروف تحقق اوهام ایدئولوژیکی کند که تاوان نقش بر آب شدنشان را امروز مردم مظلوم ایران می‌دهند. نباید فراموش کرد که رئیس جمهور سابق آمریکا خواستار حل و فصل و لااقل تقلیل مشکلات دوجانبه –فراتر از برجام- شده بود، اما آقای خامنه‌ای با بی‌تدبیری، خودخواهی و منفعت‌طلبی شخصی/ایدئولوژیک و علی‌رغم نظر رئیس جمهور فعلی از پیشبرد بیشتر مذاکرات جهت تنش‌زدایی بیشتر با شدت و حدت مخالفت کرد. واقعیت تلخ این است که بلندپروازی‌های منطقه‌ای آقای خامنه‌ای که به نیابت خودخوانده از ملت و از جیب مردم به پیش برده می‌شود در عمل به سود ملت‌های مظلوم منطقه نبوده است، بلکه کارکرد اصلی آن تزریق انرژی ایدئولوژیک به حامیان ناآگاه نظام است تا در ذهن و ضمیر ایشان همچنان دلیلی برای حمایت از نظام –علیرغم این آشفتگی و بیداد عیان و انکارناپذیر داخلی- بتراشند. اگر رابطه با کشورهای منطقه با حزم و عقل بیشتر و با در نظر گرفتن منافع ملی و نه ایدئولوژیک مدیریت و تدبیر می‌شد شرایط سیاست خارجی ایران اینگونه به وخامت نمی‌گرایید.

اما چاره کار کجاست؟ من البته چاره کارساز را نه در درمان‌ها و مسکن‌های موقت و چفت و بست زدن به ستون‌های پوسیده نظام حاکم می‌دانم. تا آن زمان که هیمنه و سیطره استبداد شکسته نشود و ساختار قانونی ممد استبداد به طور بنیادی اصلاح نشود هر گشایشی می‌تواند با خواست یا بی‌تدبیری شخص مستبد بی‌اثر شود. ساختار استبدادی نظام سیاسی به او اجازه می‌دهد که اگر از سر ناچاری جایی عقب‌نشینی کند –مثل حق معوقه برقراری شوراهای شهر و روستا و یا برجام- در عمل آن گشایش را بی‌اثر و یا کم‌اثر کند. چاره واقعی همانا تسلیم به ملت و خواست ملت یعنی برپایی حکومت دمکراتیک است. حکومتی که این بار امید است پس از تجربه جمهوری اسلامی، با رأی و نظر مردم از نوع جمهوری و بدون پیشوندها و پسوندهایی باشد که می‌تواند مستمسک عمله استبداد شود. تا زمانی که آقای خامنه‌ای و دستگاه ولایت فقیه که ستون اصلی خیمه استبداد در این سرزمین اند، حاکم بلامنازع سرنوشت مردم این آب و خاک باشند، درِ تدبیر ملک –چه در رویه‌های داخلی و چه در سیاست خارجی- بر همین پاشنه می‌چرخد و هرچه بیشتر مستبد امروز ایران بر سریر قدرت تکیه زند، استقلال، آزادی و کرامت انسانی و معیشت حداقلی مردمان آن نیز بیشتر به خطر می‌افتد. البته رهایی از این وضعیت نیازمند اراده‌ فعالین سیاسی و مدنی و البته حمایت مردم است. در بزنگاه استیصال استبداد وقت آن است که همه منتقدان، اصلاح‌طلبان و تحول‌خواهانی که دل در گرو این مرز و بوم دارند با صدای بلند عزل آقای خامنه‌ای را از مسند قدرت (هرچند او به تصریح اصول همین قانون اساسی خود به خود از مقام رهبری معزول است) خواستار شوند. انفعال فعلی کنشگران سیاسی-مدنی می‌تواند برای ما عاقبت تلخی به بار آورد. مستبد امروز ایران نیز به مانند دیگر مستبدان اطراف و اکناف خواهد کوشید که به هر قیمت در قدرت بماند. مبادا او به اقتفای صدام و قذافی همان عاقبتی را برای ملت ایران به بار ‌آورد که پیش از این در عراق و لیبی دیده‌ایم. و مبادا در نتیجه ادامه انفعال سیاسی فعلی و تداوم و تشدید فشار خارجی بر نظام فاسد و علیل اقتصادی با اجرایی شدن تحریم‌ها ملت دچار فاجعه اجتماعی و اقتصادی شود.

فردا ممکن است دیر باشد و کشتی کشور از مهلکه‌ی گرداب‌های داخلی و خارجیِ در کمین با چنین ناخدایی هرگز نرهد. راه نجات، اصلاح ساختاری نظام حاکم با ایستادگی فعالین سیاسی و مردم است تا نظام نهایتا مجبور شود به اجرای فصول سوم و پنجم قانون اساسی فعلی تن در دهد و راه را برای اصلاح ساختاری این قانون یعنی حذف ولایت فقیه، برقراری حکومت دمکراتیک بدون پیشوند و پسوند از طریق همه‌پرسی باز کند. ممکن است کسانی بگویند که چنین “اصلاحی” در “چارچوب” ساختار قانونی فعلی از اساس ناممکن است و ورای اصلاح طلبی است. در پاسخ باید گفت آن چه که این کشور نیازمند آن است تغییر و اصلاح امور با روش‌های مسالمت آمیز است، حال نام این مطالبه‌گری هرچه می‌خواهد باشد. و در ثانی اینکه تئوری و عمل بارها و بارها به ما نشان داده است که اصلاح کشور چه جزئا و چه کلا با وجود ساختار استبدادی مبتنی بر ولایت فقیه نا ممکن است. اگر کسانی به دنبال اصلاح امور با نگه داشتن ساختار فاسد و معیوب اند باید گفت ایشان یا اصلا اصلاح‌طلب نیستند و یا تنها سودای محال در سر می‌پرورند. به ایشان باید یادآور شد که در قانون اساسی مشروطه که قدرت شاه در آن کاملا محدود و مقید بود او با بی‌اثر کردن ساختارهای قانونی به مدت ۲۵ سال در کشور پادشاهی مطلقه برپا کرد. حال سؤال این است که در ساختار قانون اساسی فعلی که قدرت مطلقا به دست ولی مطلق فقیه است چگونه می‌توان بدون اصلاح ساختار استبدادی به اصلاح امور پرداخت؟ این سؤالی است که باید مدعیان “اصلاح‌طلبی بدون اصلاح ساختار قانون اساسی” به آن پاسخ دهند. اخیرا مغالطه‌ای دیگر هم عرضه می‌شود که اگر ساختار نظام اصلاح‌ناپذیر است پس سخن از اصلاح‌طلبی هم بلاموضوع است. البته که چنین است؛ اصلاح‌طلبی رایج که محتوایی جز تسلیم‌طلبی ندارد بلاموضوع است. اما هم‌چنان که پیش از این هم گفته‌ام اصلاح‌طلبی واقعی یعنی ایستادن در برابر مستبد‌ و دستگاه او تا او وادار به عقب‌نشینی شود و فضایی برای اصلاح ساختار استبدادی به دست آید. اصلاح‌ باید به مستبد و دستگاهش تحمیل شود، او به خواهش و تمنای تسلم‌طلبان وقعی نخواهد نهاد.

و در آخر، آقای خامنه‌ای می‌کوشد سیاست خارجی ایدئولوژیک و فرقه‌گرایانه‌اش را سیاست ضد ظلم جا بزند. ما دستگاه سرکوبش در داخل عدالت‌خواهان و فعالان حقوق بشر، صنفی، مدنی، اجتماعی و سیاسی را به حصر و بند می‌فرستد، چنین است که نسرین ستوده وکیل شجاع و پیگیر حقوق بشر و مدافع حقوق بی‌دفاعان دستگیر می‌شود، احمد شجاعی و فرزندش سجاد به قصد انتقام با تبدیل زندان تعلیقی به تعزیری به زندان می‌روند، نرگس محمدی و عبدالفتاح سلطانی این مدافعان سرسخت و پیگیر حقوق بشر همچنان در زندان اوین محبوس می‌مانند و مدافعان حقوق معلمان اسماعیل عبدی، محمد حبیبی و محمود بهشتی لنگرودی از آزادی محروم می‌شوند. این دستگاه سرکوب آقای خامنه‌ای است که دراویش نعمت‌اللهی را از حقوق اولیه خود محروم می‌کند تا از این ظلم به ستوه و فریاد آیند و بهانه‌ای برای سرکوب حداکثری آن‌ها فراهم شود. در کشوری که محاکمه مجرمان و جنایت‌کارانی مثل سعید مرتضوی سال‌ها به طول می‌انجامد و نهایتا به زندان‌های خفیف –اگر اجرایی شود- محکوم می‌شوند، قاتلین قتل‌های زنجیره‌ای همچنان آزادند، محمد ثلاث در دادگاهی ناعادلانه و شتاب‌زده بدون حق اعاده دادرسی اعدام می‌شود و شبانه در بروجرد دفن می‌شود. تأسف‌انگیزتر اینکه وکیل او زینب طاهری نیز به طور غیر قانونی بازداشت می‌شود. امیدوارم که هرچه سریعتر روزی فرا رسد که هیمنه و سیطره استبداد بشکند و دیوارهای محبس آزادیخواهانی همچون عطوفت روئین، مجید مقدم، آرش صادقی، آتنا دائمی، و گلرخ ایرایی و … فرو ریزد و سرانجام حصر ظالمانه رهبران سرفراز جنبش سبز آقایان میرحسین موسوی، مهدی کروبی و خانم زهرا رهنورد پایان یابد.

و العاقبه للمتقین

ابوالفضل قدیانی

۱۶ تیرماه ۱۳۹۷

منبع: وب‌سایت کلمه

محمد خاتمی: باید در کارکرد درونی اصلاحات تغییراتی ایجاد کنیم

$
0
0

زیتون– محمدخاتمی، رییس‌جمهوری اصلاحات٬ ضمن تاکید بر اینکه نباید شرایط به گونه‎ای رقم بخورد که مردم از اصلاح‌پذیر بودن سیستم ناامید شوند٬ در دیدار با جوانان اصلاح‌طلب بر اصلاح‌پذیری اصلاحات مثل همه امور دیگر تأکید کرد.‌

با این حال رییس جمهوری پیشین ایران تایید کرد که این کشور «از نظر دموکراسی و عدالت‌خواهی به صد سال قبل بازگشته است.»

به گفته خاتمی صد سال پیش، روحانی عالی‌قدر آیت‌الله نائینی از حضور مسیحی و زرتشتی و یهودی در مجلس شورای ملی و حقوق شهروندی آنان دفاع می‌کند، اما امروز به عقب برگشته‌ایم و از حضور یک غیرمسلمان در شورای شهر به نام جمهوری اسلامی ممانعت می‌شود.

رییس جمهوری اصلاحات در دیدار با جوانانی که پیشتر طی نامه‌ای به او در خصوص نحوی سازماندهی اصلاح طلبان اعتراض کرده بودند٬ بر اصلاح پذیری اصلاحات مثل همه امور دیگر تأکید کرد.‌

‌او در ادامه گفت که باید در کارکرد درونی اصلاحات تغییراتی ایجاد کنیم‌. خاتمی همچنین افزود این گونه نیست که «هر آن که مدعی اصلاح طلبی است را بتوان اصلاح طلب نامید‌.»

‌محمد خاتمی در بخش دیگری از سخنانش گفت: «ما در این که مبارزه با فساد و تأمین عدالت را به عنوان اصول خود به جامعه عرضه کنیم، ضعف داشته‌ایم. شیوع فساد از جمله مسایلی است که اصلاح‌طلب و اصولگرا نمی‌شناسد.»

به گفته او  فساد مانند «سیل بنیان‌کن، کیان ایران و انقلاب را به خطر می‌اندازد.»

صدور قرار منع تعقیب بازپرس صادر کننده دستور فیلتر تلگرام

$
0
0

زیتون– عباس جعفری دولت‌آبادی٬ دادستان عمومی و انقلاب تهران٬ خبر از صدور قرار منع تعقیب برای بازپرس صادر کننده دستور فیلتر تلگرام داد.

دادستان تهران ضمن انتقاد از کسانی که بازپرس دادسرای فرهنگ و رسانه را به دلیل فیلتر تلگرام مورد هجمه قرار داده‌اند، گفت: «این افراد علیه بازپرس شکایت کیفری کردند که این شکایت منتهی به صدور قرار منع تعقیب شد.»

دهم اردیبهشت سال‌جاری بیژن قاسم‌زاده٬ بازپرس شعبه دوم دادسرای فرهنگ و رسانه تهران٬ دستور مسدودسازی پیام‌رسان تلگرام را صادر کرد.

او از ارائه‌دهندگان خدمات اینترنتی در ایران خواست این دستور را اجرا کنند و اعلام کرد که در غیر این صورت با پیام رسان‌ها برخورد خواهد شد.

بیش از چهل میلیون ایرانی کاربر شبکه پیام رسان تلگرام هستند.

پیشتر زینب طاهری٬ یکی از وکلایی که از بازپرس صادر کننده دستور فیلتر تلگرام شکایت کرده بود٬ احضار شده بود. زینب طاهری اولین وکیلی بود که از بازپرس شعبه دوم دادسرای فرهنگ و رسانه تهران شکایت کرده بود.

او اول خردادماه امسال در حساب کاربری‌اش در توییتر خبر داد که با اتهام‌های تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب به این شعبه احضار شده است.

زینب طاهری پیشتر در مصاحبه با خبرگزاری برنا گفته بود که «فیلتر کردن» شبکه‌های مجازی در «حوزه اختیارات دادستان نیست».

به گفته طاهری، افرادی که در تلگرام اقدام به کسب درآمد می‌کردند و با صدور این حکم شغل‌شان را از دست داده‌اند نیز می‌توانند در این باره در دادسرای ویژه کارکنان دولت اعلام شکایت کنند.

پس از او هفت وکیل دادگستری دیگر نیز از بازپرس شعبه دوم دادسرای فرهنگ و رسانه به دلیل فیلترینگ پیام‌رسان تلگرام شکایت کردند.

آرش کیخسروی، ابوذر نصراللهی، جواد پارسا، سعید دهقان، محمد مقیمی و پیام درفشان با حضور در دادسرای رسیدگی به جرایم کارکنان دولت، از بازپرس شعبه دو دادسرای فرهنگ و رسانه به دلیل صدور دستور فیلترینگ تلگرام شکایت کردند.

این شکایت با عنوان «سلب آزادی شخصی افراد ملت و محروم کردن آنها از حقوق مقرر در قانون اساسی به موجب صدور دستور کلی و خارج از صلاحیت بازپرس» انجام شده است.

برخی از حقوقدانان نیز اعلام کرده‌اند که یک بازپرس با مسئولیت و حیطه حقوقی مُعَین در استان تهران، نمی‌تواند برای یک جمعیت ۸۰ میلیون نفری تصمیم بگیرد.

۱۸ تیر به روایت مصطفی تاج‌زاده

🍃زنده|بازپس‌گیری حدود ۲۰۰ ملک شهرداری

$
0
0

ادامه واکنش‎ها به انتشار فیلم اعتراف تلویزیونی دختر رقصنده

آشنا، عضو شورای نظارت بر صداوسیما و مشاور رئیس جمهور  در واکنش به انتشار فیلم اعترافات دختر رقصنده اینستاگرامی گفت: در موارد پخش تصاویر مربوط به افراد در حالات غیر عادی، از جمله در بیمارستان، کلانتری یا بازداشتگاه، نیاز به هماهنگی میان قوه‌ی قضاییه، سازمان صداوسیما و رضایت فردی است که از او تصویربرداری می‌شود.

شورای نظارت بر صداوسیما این امکان را فراهم می‌کند تا به هر شکایتی از طرف افراد در مورد عدم رضایت‌شان نسبت به پخش تصاویر آنان در تلویزیون رسیدگی کند. /انصاف نیوز


آتش زدن مرغ‌های مرده در اعتراض به قطع برق

جمعی از مرغداران گنابادی در پی قطع ناگهانی برق توسط اداره برق و تلف شدن بیش از ۶۰۰۰ قطعه مرغ، مقابل اداره برق تجمع کرده و لاشه تعدادی از مرغ‌های تلف شده خود را به آتش کشیدند./ایسنا

Risultati immagini per ‫مرغداری‬‎



بازپس‌گیری حدود ۲۰۰ ملک شهرداری

مجید فراهانی رئیس کمیته بودجه شورای شهر تهران از بازپس‌گیری حدود ۲۰۰ ملک از میان ۱۲۰۰ ملکی که حق بهره‌برداری از آن به افراد غیر سپرده شده‌ بود، خبر داد./ ایسنا


عیسی کلانتری: اشتباهات در طراحی سد گتوند به شوری آب خوزستان منجر شد


خبرهای روز گذشته را از اینجا بخوانید

سپنتا نیکنام به شورای شهر باز می‌گردد

$
0
0

زیتون– سپنتا نیکنام٬ عضور زردشتی شورای شهر یزد٬ به شورای شهر باز می‌گردد.

محمدجواد کولیوند٬ رییس کمیسیون شوراها و امور داخلی مجلس خبر داد که پس از بررسی قانون شوراها از سوی کمیسیون‌های قضائی و سیاسی مجمع تشخیص مصلحت نظام و تاکید آنها بر اجرای قانون مصوب مجلس در سال ۱۳۷۵ زمینه بازگشت سپنتا نیکنام به شورای شهر یزد فراهم شد.

سپنتا نیکنام که از سال ۹۲ به مدت چهار سال عضو شورای شهر یزد بود در انتخابات سال ۹۶ بار دیگر به عضویت این شورا انتخاب شد اما عضویتش در این شورا با شکایت یک نامزد اصول‌گرا که رأی لازم را برای راهیابی به شورا به دست نیاورده بود، با «حکم دیوان عدالت اداری و به دلیل غیرمسلمان بودن» معلق شد.

رای دیوان عدالت اداری در زمینه شکایت علی‌اصغر باقری، رقیب شکست‌خورده اصولگرای نیکنام مبنی بر تعلیق وی از عضویت در شورای شهر یزد به دلیل «غیرمسلمان بودن»، با استناد به ابلاغیه آیت‌الله احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان، در زمان تایید صلاحیت نامزدها صورت گرفته بود.

او به استناد به قاعده «نفی سبیل» ابلاغ کرده بود غیرمسلمانان نمی‌توانند در شوراهای شهر حضور داشته باشند. برپایه این قاعده، غیرمسلمانان نمی‌توانند بر مسلمانان سلطه پیدا کنند.


احضار ۱۰ نفر از ادمین‌های کانال‌های تلگرامی در اصفهان

$
0
0

زیتون– پیام درفشان٬ وکیل دادگستری خبر از احضار ادمین‌های کانال‌های تلگرامی با حکم دادستانی در اصفهان داد.

به گفته این وکیل دادگستری یک روز پیام از نهادهای امنیتی می‌آید که فعالیت در تلگرام جرم است و با شما برخورد می‌شود. روز دیگر تماس می‌گیرند و احضاریه می‌فرستند و ادمین‌ها را به مجتمع قضایی اصفهان فرا می‌خوانند.

درفشان در ادامه به وب سایت اعتمادآنلاین گفت: «چهارشنبه گذشته تماس گرفتند و موکل من را به مجتمع قضایی اصفهان احضار کرده‌اند. در ادامه پیگیری‌ها متوجه شدیم که زنان دیگری که کانال‌های شیرینی‌پذیری، کیک‌پزی یا موضوعات مربوط به هنر و زنان دارند، هم احضار شده‌اند.»

او افزود که این کانال‌هایی که ادمین‌های آنها به مجتمع قضایی اصفهان احضار شده‌اند، کاملا محتوایی با مفاهیم خانواده و روز دارند و به مباحث سیاسی ارتباطی ندارند، حتی فعالیت مدنی هم ندارند و تنها کار فرهنگی و آموزشی انجام می‌دهند.

درافشان درباره تعداد ادمین‌هایی که به مجتمع قضایی رفته‌اند، توضیح داد که حداقل ده زن به دلیل مشابه احضار شده است.

این وکیل دادگستری در ادامه گفت که همسر یکی از این زنان روز شنبه به محل احضاریه رفته‌اند، به او گفته‌اند که استفاده از فیلترشکن جرم است و همسرتان چرا در حال فعالیت در تلگرام است. باید به اینجا بیایند و تهعد بدهند که در تلگرام فعالیت نکنند.

او در ادامه تاکید کرد که از ادمین‌های کانال‌های تلگرامی خواسته شده است که تعهد بدهند که در تلگرام کار نکنند و فعالیت خود را به پیام‌رسان سروش ببرند و در غیر این صورت حکم جلب برایشان صادر می‌شود.

با توجه به نظریه شماره مشورتی شماره ۳۶۷ مورخ ۱۳۹۱/۲/۲۵ اداره حقوقی قوه قضائیه صراحتا عنوان شده استفاده از فیلترشکن جرم نیست

دهم اردیبهشت سال‌جاری بیژن قاسم‌زاده٬ بازپرس شعبه دوم دادسرای فرهنگ و رسانه تهران٬ دستور مسدودسازی پیام‌رسان تلگرام را صادر کرد.

او از ارائه‌دهندگان خدمات اینترنتی در ایران خواست این دستور را اجرا کنند و اعلام کرد که در غیر این صورت با پیام رسان‌ها برخورد خواهد شد.

بیش از چهل میلیون ایرانی کاربر شبکه پیام رسان تلگرام هستند.

 

رقص برانداز!

$
0
0

بازداشت یک دختر جوان ۱۷ ساله ی ایرانی که رقص‌های خود را در اینستاگرام منتشر می‌کرد، موج دیگری از انتقادات را در فضای مجازی راه انداخت. پلیس ایران ضمن بازداشت او، در یک برنامه تلویزیونی، اعترافاتی از او علیه خود، پخش کرد که به نظر می‌رسد تحت فشار و ارعاب بوده باشد. مائده هژبری متولد ۱۳۸۰ در تهران، ورزشکار رشته پارکور و ژیمناستیک است. از چند سال پیش تلفیق رقص او با آهنگ‌های خوانندگان مشهور  در اینستاگرام مورد استقبال کاربران قرار گرفته بود. وی یک سال در قالب یک ستاره اینستاگرامی بارها به طور زنده در این شبکه اجتماعی با طرفداران خود صحبت می‌کرد و گاهی به تبلیغات محصولات آرایشی و بهداشتی می‌پرداخت؛ اقدامی که برای ستاره‌های اینستاگرامی حتی در ایران عادی است.

در روزهای اخیر پلیس، ویدئوهایی از خانم هژبری از تلویزیون دولتی ایران پخش کرده که او را با حجابی کامل نشان می‌دهد و اعترافاتی علیه خود و فعالیت‌هایش دارد، به‌گونه ای که می‌خواسته‌اند نشان بدهند که او اکنون هدایت شده و از عمل خویش نادم است!

جمهوری اسلامی ایران رقص را جرم می‌داند و در قالب اتهاماتی چون «اعمال خلاف عفت عمومی» علیه افرادی که برقصند اعلام جرم می کند. بازداشت این دختر جوان بازتاب های زیادی به همراه داشته است. به‌خصوص اینکه بسیاری، بازداشت این دختر رقصنده جوان را بی توجهی نظام به فساد مالیِ حاکمین تلقی می کنند. فارغ از انتقادات عمومی ای که از سوی مردم و فعالان سیاسی نسبت به این بازداشت صورت گرفته است، بررسی ابعاد حقوقی، فقهی و پدیدارشناسی مساله رقص می تواند در فهم موضوع، راهگشا باشد.

در فصل هجدهم قانون مجازات اسلامی در ماده ۶۳۸ آمده است:
«هرگاه کسی علناً در انظار و اماکن عمومی و معابر تظاهر به عمل حرامی نماید، علاوه بر کیفر عمل به حبس از ۱۰ روز تا ۲ ماه یا تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم خواهد شد و در صورتی که مرتکب عملی شود که نفس آن عمل دارای کیفر نباشد؛ اما عفت عمومی را جریحه‌دار نماید، تنها به حبس از ۱۰ روز تا ۲ ماه یا تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم خواهد شد».
تبصره- «زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر می‌شوند، به حبس از ۱۰ روز تا ۲ ماه و یا ۵۰ تا ۵۰۰ هزار ریال جزای نقدی محکوم خواهند شد».

بر طبق این ماده، در حالت اول، مکان فعل باید عمومی باشد و خود فعل نیز باید اصطلاحا «حرام» تلقی شود. و در حالت دوم، خود فعل، فی النفسه موجب کیفر نیست اما اگر «عفت عمومی» را جریحه دار کرده باشد موجب کیفر خواهد بود. در این ماده قانونی چند سوال و ایراد مشاهده می شود:
۱.فعل رقص بطور مصداقی در قانون جرم تلقی نشده است لذا به نظر میرسد که دادیارمجبور خواهد بود حکم فعل مورد نظر را بر اساس اصل ۱۶۸ قانون اساسی، با استناد به منابع معتبر اسلامی یا فتاوای معتبر، بیابد.
۲.«حرام بودن فعل»، بر اساس کدام مبانی و اصول معین خواهد شد؟ قاعدتا برای معین کردن حرام بودن یا نبودن فعل، باید به آراء فقهی مراجعه کرد اما کدام آراء فقهی؟ رای چه کسی یا چه کسانی در این میان معیار است؟ در خصوص فعل رقصیدن، ما با تنوعی از آراء گوناگون مواجه هستیم که همین تنوع و تعارض، خود گویای ظنی بودنِ اینگونه احکام است. نمونه هایی از آراء فقهی در باب رقص:

◄آیات عظام امام خمینى، وحید، سیستانى، تبریزى و خامنه‏ای:
«رقص زن براى شوهر و بر عکس آن جایز است».

◄ آیات عظام فاضل، صافى، نورى، مکارم:
«تنها رقص زن براى شوهر جایز است».

◄ آیت الله بهجت:
«بنابر احتیاط واجب رقص زن و شوهر براى یکدیگر جایز نیست»

◄آیات عظام امام خمینى، بهجت، فاضل، نورى، وحید و سیستانى:
«رقص زن برای زن، بنابر احتیاط واجب جایز نیست».

◄ آیات عظام تبریزى، و خامنه‏ای:
«رقص زن برای زن اگر باعث تحریک شهوت یا ارتکاب گناه و یا ترتب مفسده نشود، اشکال ندارد (ولى براى مؤمن سزاوار آن است که از لهو اجتناب نماید ».

◄آیت الله صافى، آیت الله مکارم:
«رقص زن براى زن حرام است».

◄آیت الله خمینی :
«رقص، مظنه تحریک غریزه جنسی و حرام است حتی رقص مرد برای مرد.علی الاحوط مطلقا مگر رقص همسر برای همسر».

◄ آیت الله اراکی:
«در خصوص رقص مرد برای مرد، احوط ترک این امور است».

◄ آیت الله بهجت:
«رقص مرد برای مرد اشکال دارد».

◄ آیت الله تبریزی:
«رقص مرد برای مرد، لهو است و سزاوار است مومن از آن بپرهیزد».

◄آیت الله خامنه ای:
«رقص مرد برای مرد، اگر موجب مفسده یا محرک شهوت باشد حرام است».

◄آیت الله سیستانی:
«رقص زن و یا مرد به طور کلی، محل اشکال است و احتیاط در ترک آن است».

◄ آیت الله صافی گلپایگانی:
«رقص مرد برای مرد جایز نیست».

◄ آیت الله فاضل لنکرانی:
« به طور کلی رقص نوعاً منشا فساد و از بین رفتن حیا است و احتیاط در ترک رقص- حتی رقص مرد برای مرد- و عدم حضور در مجلس رقص است».

◄آیت الله گلپایگانی:
«در حرمت رقص برای مردان هیچ فرقی بین انواع آن نیست».

◄آیت الله مکارم شیرازی:
«تنها رقص زن برای شوهرش جایز است و بقیه اشکال دارد».

◄ آیت الله نوری همدانی:
«رقص اشکال دارد».

◄رای دکتر محسن کدیور به عنوان یکی از فقهای نواندیش:
«رقصیدن فی حد نفسه حرام نیست، آنچه حرام است موارد زیر است:
الف. اختلاط زن و مرد نامحرم.
ب. رقصیدن زنان در برابر مردان نامحرم.
ج. رقص‌ها و حرکات شهوانی (در غیر زن و شوهر)
بنابراین رقصیدن از جمله در مجالس عروسی به شرط رعایت سه نکته‌ی فوق شرعا مجاز است. حرکات موزون، سماع و رقصهای متعارف محلی مردان در برابر جمع نیز بلامانع است».

با بررسی و طبقه بندی آراء فوق، می توان صاحبان آراء را به گروه های زیر تقسیم کرد:

۱.کسانی که معتقدند رقص، فی النفسه حرام نیست. رقص زن برای شوهر و شوهر برای زن جایز است.
۲. کسانی که معتقدند رقص، فی النفسه حرام نیست اما فقط رقص زن برای شوهر جایز است و نه برعکس.
۳. کسانی که معتقدند رقص، فی النفسه حرام است و لذا رقص زن برای زن و حتی رقص زن و شوهر هم براى یکدیگر جایز نیست.
۴. کسانی که معتقدند رقص، فی النفسه حرام نیست اما رقص زن برای زن، بنابر احتیاط واجب جایز نیست
۵. کسانی که معتقدند رقص، فی النفسه حرام نیست اما با تعیین شرطی عنوان کرده اند که رقص زن برای زن اگر باعث تحریک شهوت یا ارتکاب گناه و یا ترتب مفسده نشود، اشکال ندارد.
۶. کسانی که معتقدند رقص مرد برای مرد جایز نیست.
۷. کسانی که معتقدند رقص مرد برای مرد اگر موجب تحریک شهوت باشد مجاز نیست.
۸. کسانی که معتقدند رقص، فی النفسه حرام نیست اما رقصیدن زنان فقط در برابر «مردان نامحرم» حرام است و نیز حرکات موزون، سماع و رقصهای متعارف محلی مردان در برابر جمع نیز بلامانع است.

به نظر می رسد که همه فقهای فوق، چه سنتی و چه نواندیش، به‌طور مطلق و برخی بطور مشروط و با استثنائاتی، در خصوص فعل رقص به نوعی عدم جواز قائل هستند اما با مطالعه آراء این فقها و همچنین متن قانون، چنین به دست می‌آید که نگرانی این فقها و قانون‌گذار از  پدیده ای موسوم به «تحریک جنسی» و یا «خدشه دار شدن عفت عمومی» است که به زبان فقهی، گاهی از آن تحت نام «مفسده» یاد می شود. با فرض صحتِ احتمالِ وقوعِ تحریک جنسی بر اثر تماشای فعل رقص، دو ایراد مطرح می گردد:

ایراد اول این است که «تحریک جنسی» یک پدیده بیولوژیک و روانشناسی است که آستانه آن، از فردی به فردی دیگر، از جامعه ای به جامعه و فرهنگی دیگر و از عرفی به عرف دیگر متفاوت است. هیچ شاخص ثابت و مطلقی برای تعیین زمان و آستانه تحریک جنسی وجود ندارد. صحنه ای که برای فردی تحریک آمیز است ممکن از برای افراد دیگر چنین نباشد. صحنه ای که در یک فرهنگ و جامعه برای عده ای تحریک آمیز است ممکن است برای جامعه دیگر چنین نباشد و صحنه ای که در یک «خرده فرهنگ» مثل یک خانواده خاص یا در میان یک اقوام و خانواده های خاص هیچ گونه اثر تحریک آمیزی ندارد ممکن است در میان خانواده های دیگر عامل تحریک باشد. لذا فقها نمی توانند با یک حکم کلی و مطلق، از حرام بودن رقص به دلیل تحریک جنسی سخن بگویند.

از سویی دیگر، مفهوم «عفت عمومی» و خدشه دار شدن آن، با چه شاخصی معین می گردد؟ «عموم» چه کسانی هستند و با چه ابزاری مشخص می شوند؟ و «عفت» با چه شاخصی معین می شود؟ هیچیک از مفاهیم فوق در قانون مجازات جمهوری اسلامی تعریف نشده اند و لذا در عمل، به فهم و تفسیر شخصی قضات واگذار شده که البته قضات در مقام داوری، فهم و تفسیر شخصی خود را به «عرف یا عموم جامعه» نسبت می دهند!

اگر «عرف» کلی جامعه را معیار سنجش عفت قرار دهیم محبوبیت گسترده دختر رقصنده در فضای مجازی و حمایت افکار عمومی روشنفکران و طبقه مدرن جامعه از او و اعتراض به بازداشت او قاعدتا معرف و شاخص عرف جامعه است و نشان می دهد که عموم جامعه نه تنها احساس خدشه‌دار شدن عفت عمومی نمی کند بلکه حتی به فعالیت او در فضای مجازی، به دیده هنر می نگرد. لذا ادعای دستگاه قضایی مبنی بر خدشه دار شدن عفت عمومی، ادعایی بی اساس و ذهنی بوده و هیچ معیار عینی برای آن در دسترس این نهاد نیست.

به علاوه، ایراد مهم دیگر بر تاکید مطلق فقها بر مساله تحریک جنسی و نگرانی آنها از احساس و تمایلات درونی مردم این است که هیچ دلیل و مبنای عقلایی برای یک چنین نگرانی وجود ندارد. بر فرض که بخشی از مردم با دیدن صحنه ای ماننده صحنه رقصیدن یک دختر جوان، به لحاظ جنسی تحریک شوند. خوب سوال این است که چه خواهد شد؟ آیا هر نوع تحریک جنسی به جنایت و مزاحمت و تجاوز منجر می شود؟ آیا هر کسی در اثر دیدن صحنه ای تحریک آمیز، اقدام به جنایت و تعدی می کند یا نظم عمومی را به هم می زند؟ تک عاملی دیدن پدیده های انسانی و روانی و اجتماعی، نه تنها ما را از حقیقت پدیده ها و شناخت آنها دور می سازد بلکه دریچه ی یافتن راه حل را بر روی تصمیم گیرندگان کشور می بندد.

نتیجه:
با توجه به ایرادات یاد شده در محتوای ماده ۱۶۸ قانون مجازات اسلامی و نیز اشکالات بنیادینی که در آراء عمده فقها مشاهده می شود، و نظر به اینکه عمل رقصیدن، بطور «مصداقی» در قانونِ موجود، جرم نیست و طبق تاکید همین ماده، «نفس آن عمل، دارای کیفر نیست» و همچنین مفهوم «جریحه دار کردن عفت عمومی» که در متن قانون آمده هیچ معیار و شاخص عینی ای بدست قانونگذار و مجری قانون نمی دهد و با در نظر گرفتن محبوبیتِ متهم در میان بخش زیادی از جوانان و نیز اعتراضات گسترده ای که افکار عمومی جامعه به بازداشت او نموده است که می تواند نشان‌دهنده معقول و اخلاقی بودنِ فعل او در نگاه کثیری از شهروندان باشد، فعل او جرم نیست هرچند از نظر فقهای نام برده شده، فعل او حرام تلقی شود.

به نظر می رسد آراء فقهی و قوانین موجود، فاصله بسیاری با واقعیات جامعه‌ی ایران مدرن دارد و این شکاف به حدی است که گویی بخش گسترده ای از جامعه ایرانی به زبانی سخن می گویند و حاکمیت سیاسی به زبانی دیگر! قانون و آراء فقهی موجود، در بطن و محتوای خود، از رویکرد روانشناسانه و جامعه شناسانه به مسائل انسانی به شدت غافل است و همین غفلت بزرگ، فاصله میان ملت و حکومت اسلامی ایران را به شدت عمیق نموده است.

سخن آخر اینکه بازداشت دختر هنرمند بخاطر رقص، این سوال را در ذهن نقاد جامعه متبادر می سازد که نظام سیاسی و اقتصادی ایران که با فساد گسترده و انکارناپذیر دست به گریبان است آیا از حرکات موزون و هنرمندانه ی دخترکی ۱۷ ساله وحشت دارد؟!

منابع
۱. امام خمینى، استفتاءات، ج ۲، مکاسب محرمه، س ۳۵؛ آیت الله تبریزى، استفتاءات، س ۱۰۴۲ و ۱۰۶۷؛ آیت الله خامنه‏اى، اجوبه، س ۱۱۷۱؛ آیت الله سیستانى، sistani.org، رقص ش ۷؛ دفتر: آیت الله وحید؛ آیت الله مکارم، استفتاءات، ج ۱، س ۵۳۴ و ۵۳۵؛ آیت الله صافى، جامع‏الاحکام، ج ۲، س ۱۵۸۰؛ آیت الله فاضل، جامع المسائل، ج ۱، س ۱۷۳۶ و ۱۷۳۸؛ آیت الله نورى، استفتاءات، ج ۲ س ۵۷۴؛ دفتر: آیت الله بهجت.

۲. آیت الله فاضل، جامع المسائل، ج ۱، س ۱۷۳۶؛ آیت الله سیستانى، sistani.org، رقص ش ۳؛ آیت الله نورى، استفتاءات، ج ۲ س ۵۷۴؛ آیت الله بهجت، توضیح المسائل، م ۱؛ آیت الله تبریزى، استفتاءات، س ۱۰۴۲؛ آیت الله خامنه‏اى، اجوبه، س ۱۱۶۸؛ دفتر: امام خمینى؛ آیت الله مکارم، استفتاءات، ج ۱، س ۵۳۷؛ آیت الله صافى، جامع‏الاحکام، ج ۲، س ۱۵۸۰

۳. امام خمینی احکام ازدواج، ص ۱۸۶؛ ایت الله اراکی استفتائات، ص ۲۵۶ س ۱۲؛ آیت الله بهجت (ره)استفتائات، ج ۴، ص ۵۴۱ س ۶۳۵۳؛ آیت الله تبریزی (دام ظلّه) استفتائات موجود در واحد پاسخ به سوالات جامعه الزهراء(قم)؛ آیت الله خامنه ای (دام ظلّه) استفتائات موجود در واحد پاسخ به سوالات جامعه الزهراء(قم)؛ آیت الله سیستانی (دام ظلّه) فقه برای غرب نشینان، ص ۳۲۳، م ۵۶۵؛ آیت الله صافی گلپایگانی (دام ظلّه) جامع الاحکام، ج۱، ص ۲۹۸ س ۱۰۲۶؛ آیت الله فاضل لنکرانی (ره) جامع المسائل، ج ۱، ص ۴۵۶ س ۱۷۳۷؛ آیت الله گلپایگانی (ره) احکام روابط زن و مرد، ص ۲۱۸ و ۲۱۹، س ۲۸۵؛ آیت الله مکارم شیرازی (دام ظلّه) استفتائات موجود در واحد پاسخ به سوالات جامعه الزهراء(قم) ؛ آیت الله نوری همدانی هزار و یک مساله فقهی، ج ۲ ص ۱۷۲، س ۵۷۴ و ۵۷۵
۴. محسن کدیور، وبسایت شخصی

محمد بسته‌نگار درگذشت

$
0
0

زیتون– محمد بسته‌نگار فعال سیاسی ملی و مذهبی در گذشت.

محمد بسته‌نگار متولد سال ۱۳۲۰ و داماد آیت‌الله طالقانی بود. او پس از ورود یه دانشکده حقوق دانشگاه تهران در همان روزهای نخست به عضویت انجمن اسلامی دانشجویان و جبهه ملی درآمد. بسته نگار در ۱۳۳۹ به عضویت نهضت آزادی درآمد و ۳ ماه بعد به همین دلیل به زندانی شد.

بسته‌نگار پس از ماجرای ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ مجددا به زندان رفت. اما فشار افکار عمومی بعد از اولین دادگاه نهضت آزادی، باعث شد تا دولت وقت، او را به همراه گروهی دیگر از زندانیان نهضت آزادی آزاد کند. این آزادی دیرزمانی طول نکشید، فعالیت وی ادامه داشت و همین موضوع باعث شد برای سومین بار دستگیر شده و این بار توسط دادگاه به چهار سال زندان محکوم شود.

محمد بسته نگار، در روزهای انقلاب همراه با نهضت آزادی در بسیاری از فعالیت‌های انقلابی حاضر می‌شد. اما پس از اینکه دولت موقت توسط مهندس بازرگان تشکیل شد و بسیاری از همراهان او وارد دولت شدند، از ورود به حکومت و دولت اجتناب کرد و از سال ۱۳۵۸ فعالیت سیاسی خود را مستقل از هر گروه رسمی آغاز کرد. نام محمد بسته نگار را در بسیاری از اطلاعیه‌های همکیشان و همفکران ملی مذهبی او می‌توان دید.

 

رقصیدن جرم است، مگر به ساز حکومت

$
0
0

زیتون– مریم تاوار- در روزهای اخیر صفحه اینستاگرام شماری از مربیان شناخته شده رقص در ایران «با حکم قضایی» مسدود شد. این نخستین بار نیست که فعالان فضای مجازی به اتهام «جرایم اخلاقی یا اشاعه فساد» دستگیر می‌شوند اما آنچه در مورد اخیر خبرساز شد، اعترافات متهم ۱۸ ساله در مقابل دوربین صدا و سیما، در شرایطی بود که زیر فشار روحی شدیدی قرار داشت.

مائده هژبری دختر ۱۸ ساله‌ای که اعترافاتش در شبکه یک تلویزیون ایران پخش شد، تصاویر رقص خود را در اینستاگرام به اشتراک می‌گذاشت. او در فیلم اعتراف به گریه افتاد و تحت فشار ابراز ندامت کرد. این اعتراف‌گیری واکنش‌های بسیار زیادی را در فضاهای مجازی به همراه داشته است. از جمله محسن بیات زنجانی، فرزند آیت‌الله بیات زنجانی، که در توییتر نوشت: «واقعا خروجی پخش کردن اینگونه اعترافات چیست؟ کدام مخاطبی اقناع می‌شود؟ برای چه کسی درس عبرت است اصلا؟ من مبهوت مانده‌ام از اینکه صداوسیما واقعا نمی‌فهمد یا تعمدا دنبال تحریک عواطف بخش‌های زیادی از جامعه است!»

پس از دستگیری، در صفحه اینستاگرام دستگیرشدگان این جمله به چشم می خورد: «این صفحه حسب دستور مقام محترم قضایی به علت انتشار محتوای مجرمانه مسدود گردید.» تمام ویدئوهای رقص هم از صفحات این اشخاص حذف شده است.

حدود دو ماه پیش، تورج کاظمی، رییس پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات (فتا) تهران بزرگ درباره این دستگیری ها صحبت کرده بود. او گفته بود که نیروهای ویژه پلیس مشغول بررسی ۵۱ هزار صفحه اینستاگرام با «محتوای مستهجن و مبتذل» هستند. کمال هادیانفر اعلام کرده بود که پلیس مشغول شناسایی ادمین این صفحات است.

جمعی که اکنون دستگیر شده اند، به گفته تورج کاظمی، تنها یک سوم افرادی هستند که تحت تعقیب پلیس فتا قرار دارند. چون تاکنون یک سوم این پرونده‌ها به نتیجه رسیده است.

ادامه مخالفت با رقص با وجود بازتاب منفی جهانی

سابقه دستگیری فعالان مجازی در ایران تقریبا به اندازه عمر فعالیت های مجازی است. چهارسال پیش هم یک گزارش تصویری کوتاه پخش شد که نشان می داد جوانانی که موزیک‌ویدئوی مشهور «هپی» (Happy) اثر فرل ویلیامز را در تهران بازسازی کرده بودند بازداشت شده‌اند. آنها در برابر دوربین ۲۰:۳۰ به اقدام خود اعتراف و از آن ابراز پشیمانی کردند. این اتفاق تبدیل به یک بمب خبری تکان‌‌دهنده در رسانه‌های جهان شد.

جمعی که اکنون دستگیر شده اند، به گفته تورج کاظمی، تنها یک سوم افرادی هستند که تحت تعقیب پلیس فتا قرار دارند

پلیس ایران در این گزارش به وضوح برای تهدید افکار عمومی و مقابله با پیوستن ایرانی‌ها به حرکت‌های جهانی با بهره‌گیری از ظرفیت‌های شبکه‌های اجتماعی، اعلام کرد تمام کسانی که در نسخه ایرانی این موزیک‌ویدئو نقش‌ داشتند، «در دو ساعت شناسایی و ظرف شش ساعت دستگیر شدند». آنها در حالی که پشت‌شان به دوربین بود، به شیوه سنتی صداوسیمای جمهوری اسلامی اعتراف کردند که فریب خورده‌اند.

فرمانده نیروی انتظامی تهران، در این گزارش خطاب به کسانی که جوانان را اغفال می‌کنند، هشدار داد که «سرعت عمل پلیس در کشف و شناسایی این افراد بسیار سریع است و قطعا ما با این افراد برخورد خواهیم کرد».


خبر این بازداشت‌ها واکنش‌های بسیاری را در پی داشت. حتی فرل ویلیامز، خواننده و آهنگساز معروف آمریکایی و سازنده و اجرا کننده این قطعه موسیقی، گفت: «بازداشت این بچه ها فقط به خاطر تلاش برای پراکندن شادی، از غم‌انگیز هم غم‌انگیزتر است». پس از آن، در همراهی با جوانان ایرانی، بازسازی ویدئوی هپی در سراسر جهان رایج شد و صدها نمونه از بازسازی این ویدئو و رقصیدن جوانان و حتی مسلمانان با این آهنگ در فضای مجازی پخش شد.

دو سال پیش نیز قوه قضاییه ایران تعدادی از افرادی که به عنوان مدل و عکاس مدلینگ در اینستاگرام فعالیت می‌کردند را بازداشت کرد. دادسرای جرایم رایانه‌ای ایران آن زمان گفته بود که عملیات «عنکبوت ۲» برای شناسایی آن افراد دو سال طول کشیده است.

اسفندماه سال گذشته نیز در پی رقص تعدادی دختربچه در مراسم روز زن از سوی شهرداری تهران در برج میلاد، دادستان کل کشور دستور برخورد با متخلفان و هنجارشکنان این مراسم را داد. آنچه هنجارشکنی و خلاف عفت عمومی دانسته‌ شد، اجرای برنامه رقص دختران زیر هشت سال بود که با بلوز و شلوار مشکی و کاملا پوشیده روی صحن به شیوه محلی رقصیدند. آیت‌الله حسین نوری همدانی در این رابطه گفت که خانواده شهدا باید در برابر این رقص به میدان بیایند و اعتراض خود را بیان کنند. چون به اعتقاد او «به‌واسطه خون شهدا این امنیت و انقلاب به وجود آمده و چنین حرکاتی در جامعه انقلابی بسیار جای تأسف دارد». بسیاری اعتقاد دارند که این احضار محمدعلی نجفی، شهردار سابق تهران برای پاسخگویی درباره این رقص، اتفاق نهایی بود که او را برای استعفا مصمم کرد.

در مقابل اعتراض تندروها به رقص کودکان، بسیاری از شخصیت‌های سیاسی، روزنامه‌نگار و فعالان اجتماعی این اعتراض‌ها را مردود و عجیب دانستند. ناهید خداکرمی، عضو شورای اسلامی شهر تهران و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در توییتر خود نوشت: «تاسف‌انگیز است که کودکان‌مان هم از این نگاه مسموم و جنسیت‌زده‌ به زن در امان نیستند. اگر به جای حساسیت به رقص و شادی کودکان، حساس به تاراج بیت‌المال بودید، امروز شهرداری ۵۲ هزارمیلیارد بدهی نداشت».

رقص، به عنوان ابزار اعتراض اجتماعی

رقصیدن پس از انقلاب ۵۷ برای همه‌ی ایرانی‌ها ممنوع شد و زنان اجازه ندارند در ملاء عام آواز بخوانند. کلاس‌های رقص زبان به زبان می‌چرخد و معمولاً معلم رقص برای آموزش به منزل افرلد می‌رود یا آموزش را به صورت پنهانی در سالن هایی که برای این منظور مهیا شده انجام می‌دهند.

مسوولان جمهوری اسلامی با تبلیغات آموزش پنهانی رقص در قالب کلاس‌های ورزشی و با آموزش رقص در مهدکودک‌ها که از آن به عنوان آموزش‌های «غیراخلاقی و دینی» یاد می‌کنند، برخورد کرده‌اند. ورزش زومبا در خرداد ۹۶ توسط فدراسیون ورزش‌های همگانی ممنوع شد و در برخی رسانه‌های خارجی بازتاب زیادی داشت. رییس انجمن آمادگی جسمانی فدراسیون ورزش‌های همگانی در این باره گفت‌: «این رشته هر چند طرفداران زیادی در کشور دارد اما مشکل اصلی آنجاست که با پخش موزیک‌های خارجی ورزشکاران را ترغیب به رقص و انجام حرکات موزون می‌کنند که این موضوع کاملا با شرایط فرهنگی ما مغایرت دارد».

سه رشته دیگر بادی‌ریتم، هیپ‌هاپ و ایروبیک حرفه‌ای نیز ممنوع است. چراکه از نظر مسئولان نظام، نمودی از نوعی نافرمانی مدنی و فرهنگ غربی است. به زعم مسئولان، این رشته ها بار ایدئولوژیک بی‌خیال بودن و وجهه جنسی هم بدنبال دارد.

به دلیل همین ممنوعیت‌ها، رقص به نوعی اعتراض اجتماعی، وجه همبستگی و مطالبه جمعی تبدیل شده و هم‌چنان اشتیاق برای آموزش آن در کلاس‌های غیررسمی وجود دارد. بسیاری از خانواده‌های ایرانی از سه دهه پیش تاکنون در خانه‌های خود، آلبوم‌های موسیقی را تکثیر و توزیع و از هر بهانه‌ای برای رقصیدن و شادی کردن استفاده می‌کنند.

رقص به نوعی اعتراض اجتماعی، وجه همبستگی و مطالبه جمعی تبدیل شده و هم‌چنان اشتیاق برای آموزش آن در کلاس‌های غیررسمی وجود دارد

۲۹ آوریل (نهم اردیبهشت) روز جهانی «رقص» یا همان چیزی است که از آن به عنوان «زبان جهانی برای ایجاد صلح» نام برده می‌شود. مسوولان جمهوری اسلامی هرچند با استفاده از عبارت «حرکات موزون» در چند سال اخیر سعی در پذیرش مشروط آن کرده‌اند اما همواره رقص را با فسق و فجور مترادف می‌دانند.

ممنوعیت نمایش رقص در ایران، بهرام بیضایی را مجبور کرد تا در فیلم «گفت‌وگو با باد» به جای رقص، از حرکت دست‌ها استفاده کند. اما این موضوع هیچ‌گاه این کارگردان ایرانی را راضی نکرد: «مشکلِ اجرای آن برای مژده این بود که باید می‌رقصید بی‌آن که رقص به نظر بیاید؛ مشکلی که خیال می‌کنم هیچ رقصنده‌ای در جهان آن را نمی‌فهمد».

در این زمینه اعتراضات زیادی در قالب کارهای هنری صورت گرفته است. فیلم «رقاص بیابان» یک نمونه از آن است که در شرایط بعد از انتخابات ۸۸ و جنبش سبز در ایران اتفاق می افتد. افشین غفاریان (با بازی ریس ریچی) دانشجوی جوانی است که از کودکی با تماشای ویدیوهای مایکل جکسون و جین کلی به هنر رقص علاقمند شده است. او با فیلترشکن و تماشای رقصنده هایی معروف به مهارت‌های در طراحی و رقص دست یافته و مصمم است تا به همراه دوست دخترش به دور از نگاه نیروهای بسیج، در بیابان های اطراف تهران دست به اجرای یک باله دونفره مدرن بزند. او می‌داند پس پرده نفرت از رقص در میان برخی از مردم مملکتش، دلایلی ایدئولوژیکی نهفته است و به همین دلیل علیرغم شرایط موجود به اجرای رقص‌های زیرزمینی‌اش ادامه می‌دهد.

با این همه، درک مفهوم ممنوعیت رقص و رقصیدن در ایران پس از انقلاب اسلامی، برای تماشاگر غربی مشکل و گاه حتی غیرممکن به نظر می رسد. اما ریچارد ریموند، کارگردان بریتانیایی، که «رقاص بیابان» نخستین فیلم اوست، می‌گوید از طریق خواندن خبری در روزنامه تایمز لندن از ماجرای دستگیری رقصنده ایرانی به جرم اجرای رقص آشنا شد: «داستان افشین غفاریان واقعا مرا تکان داد. تا آن زمان من هیچ ارتباطی با هنر رقص نداشتم و هرگز فکر نمی کردم سوژه اولین فیلم بلند داستانی ام رقص باشد. اما این داستان و ارتباط آن با هنر و رقص مرا بی نهایت مجذوب کرد و با آن ارتباط عمیقی پیدا کردم. حالا درک می کنم که چرا هنرمندان، سینماگران، شاعران و رقصندگان همیشه در صف اول بازگو کنندگان داستان هایی درباره آزادی هستند».

🍃زنده|رئیس سازمان حفاظت محیط زیست: فقط می‌توانیم برای ۵۰ میلیون نفر غذا تولید کنیم

$
0
0

 

رئیس سازمان حفاظت محیط زیست: فقط می‌توانیم برای ۵۰ میلیون نفر غذا تولید کنیم


 


یک تا ۱۰ سال حبس، محکومیت احتمالی ناظم مدرسه معین

یک منبع مطلع درباره جلسه دادگاه ناظم مدرسه معین به تسنیم گفت: در دادسرای برای ناظم مدرسه معین ۶ عنوان اتهامی در نظر گرفته شد اما نهایتاً دادگاه ماده ۱۳۲ قانون مجازات اسلامی مبنی بر تعدد معنوی را اعمال کرد. دادگاه معتقد است، متهم پرونده، فعل واحد با عناوین متعدد مرتکب شده و ماده ۶۳۹ قانون مجازات اسلامی مبنی بر تشویق به فساد و فحشا را برای ناظم درنظر گرفته که مجازات آن در قانون از یک تا ۱۰ سال حبس است.

در جلسه دادگاه ۹ نفر از اولیاء دانش آموزان و دو نفر از خود دانش‌آموزان حضور داشتند و جلسه دادگاه از ساعت ۱۱ تا ۱۶ و ۳۰ دقیقه روز شنبه طول کشید و در یک جلسه، محاکمه انجام شد.


صدا و سیما با ارز دولتی ذرت برای خوراک دام وارد کرد


صدا و سیما علت پخش اعترافات نوجوان رقصنده را اعلام کرد: خانواده‌ها قَسَمِمان دادند

محمدحسین رنجبران، مدیرکل روابط عمومی صداوسیما در پاسخ به موج انتقادات از مستند‌ «بیراهه» درباره پخش اعتراض تلویزیونی نوجوان رقصنده گفت: برخی خانواده‌ها با ما تماس می‌گیرند و می‌گویند ما مذهبی نیستیم اما به حفظ حیا و حرمت خانواده اعتقاد داریم و ما را قسم می‌دهند که برنامه‌هایی بسازید تا جلوی فضای مجازی افسارگسیخته را بگیرد و به خانواده‌ها آگاهی دهد.
وی همچنین تاکید کرد که « برای این افراد حکم قضایی صادر شده بوده و مقام قضایی از ما خواسته بود تا موضوع این افراد حتما رسانه‌ای شود.»

مدیرکل روابط عمومی صداوسیما در پاسخ به انتقادات وارده گفت: از حملات غرض‌ورزانه برخی در داخل و خارج اصلا متعجب نشدم. تقریبا برای مردم عادی هم روشن‌شده که این موج رسانه‌ای علیه رسانه ملی عادی نیست و با نقد سازنده فاصله بسیار دارد.
با این وجود تاکید کرد: در میان تخریب‌های فراوان، برخی به روش ساخت برنامه انتقاد رسانه‌ای داشتند که بحث کارشناسی است و شاید من هم حرف‌هایی دراین‌باره داشته باشم./روزاروز

 


خبرهای روز گذشته را از اینجا بخوانید

 

 

روابط عمومی صدا و سیما: مقامات قضایی خواستار پخش مصاحبه دختران رقصنده بودند

$
0
0

زیتون– محمدحسین رنجبران٬ مدیر کل روابط عمومی صدا و سیما٬ در واکنش به انتقادات از پخش اعترافات یک دختر اینستاگرامی در صداوسیما گفت: «مردم و بویژه خانواده ها در تماس با ما به شدت خواهان آگاه سازی در زمینه آسیب های اجتماعی هستند.»

۱۶ تیرماه شبکه یک صدا و سیما اقدام به پخش مصاحبه‌ای با مائده هژبری و چند دختر رقصنده دیگر کرد.

مصاحبه‌ای که بیشتر رنگ و بوی بازجویی داشت. پخش این مصاحبه خشم افکار عمومی را در ایران برانگیخت.

رنجبران تاکید کرد که مقام قضایی درخواست کرده بوده است تا موضوع این افراد حتما رسانه‌ای شود.

مدیر کل روابط عمومی صدا و سیما پخش این مصاحبه را چنین توجیه کرد «صدا وسیما باید در حوزه آسیب شناسی معضلات فرهنگی فعال عمل کند و این خواسته بسیاری از مخاطبان است. مردم و به ویژه خانواده ها در تماس با واحد ۱۶۲ خواهان برنامه های آگاهی بخش در حوزه آسیب های فضای مجازی هستند و بر مبنای این درخواست ها و وظیفه ذاتی رسانه برنامه ها و مستند های فراوانی در این زمینه در آینده روی آنتن خواهد رفت.»
رنجبران در ادامه تاکید کرد که این وظیفه ذاتی «رسانه ملی» و «خواست مردم بویژه خانواده‌هاست» که اطلاعات بیشتری درخصوص آسیب های فضای مجازی داشته باشند و نمی شود وقتی مسئولان مربوط در حوزه فضای مجازی به وظایف خود در ساماندهی فضای مجازی عمل نمی کنند ما هم بنشینیم و دست روی دست بگذاریم و برنامه های آگاهی بخش به خانواده ها ارائه نکنیم.

او در ادامه به «فضای مجازی» تاخت و مدعی شد که «ریشه اصلی این معضل در بی قاعده و قانون بودن فضای مجازی کشور است.»

به گفته مدیر کل روابط عمومی صدا و سیما «بارها بر این مسئله تاکید شده است که نباید فضای مجازی افسارگسیخته باشد و مثل همه‌جای دنیا باید قواعد و قانون مشخصی داشته باشد و منتشر کنندگان محتواهای نامناسب در این فضا بدانند که چه هزینه هایی در انتظارشان است اما گویی اراده ای در این زمینه بین مسئولان مربوط وجود ندارد و این جای تاسف است.»

رنجبران در بخش دیگری از این گفت‌وگو که توسط جماران منتشر شد٬ افزود : «برخی خانواده ها با ما تماس می گیرند و به صراحت می گویند ما خانواده ای مذهبی نیستیم اما به خانواده و حفظ حیا و حرمت خانواده اعتقاد داریم و همکاران ما را قسم می‌دهند که برنامه‌هایی بسازید تا جلوی این عرصه افسارگسیخته فضای مجازی را بگیرد و به خانواده ها آگاهی دهد.»

 

 

نایب رییس مجلس: تنگه هرمز را می‌بندیم اگر صادرات نفت صفر شود

$
0
0

زیتون– علی مطهری٬ نایب رییس مجلس٬ از ایده بستن تنگه هرمز در صورت تنگ‌تر شدن حلقه تحریم‌های آمریکا استقبال کرد.

او در گفت‌وگویی با خبرگزاری خانه ملت٬ ارگان خبر مجلس گفت معتقد است که تهدید نفتی آمریکا از سوی روحانی تدبیر خوبی بود و عامل بازدارنده‌ای برای ممانعت از صادرات نفت ایران خواهد شد.

علی مطهری تاکید کرد: «اقدام ما برای مقابله با تهدیدات نفتی آمریکا مبنی بر به صفر رساندن صادرات نفت ایران بستن تنگه هرمز است.»

نایب رییس مجلس افزود: «آمریکایی‌ها آمادگی جنگ جدید در خلیج فارس را ندارند، از این رو سخن آقای رئیس جمهور تهدید خوبی بود که آثار مثبتی خواهد داشت و عامل بازدارنده ای برای ممانعت از صادرات نفت ایران خواهد بود.»

حسن روحانی٬ رییس‌ جمهوری٬ ۱۲ تیرماه با اشاره به سخنان مقام‌های آمریکایی در مورد تلاش برای قطع صادرات نفت ایران، گفته «اصلا معنی ندارد که نفت ایران صادر نشود و آن وقت نفت منطقه صادر شود.»

روحانی در دیدار با گروهی از ایرانیان مقیم سوئیس گفت: «آمریکایی‌ها مدعی شده‌اند که می‌خواهند به طور کامل جلوی صادرات نفت ایران را بگیرند. آنها معنی این حرف را نمی‌فهمند، چرا که این اصلا معنی ندارد که نفت ایران صادر نشود و آن وقت نفت منطقه صادر شود.»

او سپس افزود که «اگر شما توانستید، این کار را بکنید، تا نتیجه‌اش را ببینید.»

این سخنان رییس جمهوری تحسین قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، را به دنبال داشت که در نامه‌ای خطاب به حسن روحانی نوشت، دست او را می‌بوسد.

سلیمانی در نامه خود نوشته است: «آن چه از فرمایشات حضرتعالی در رسانه‌ها منعکس شد مبنی بر اینکه اگر نفت جمهوری اسلامی ایران صادر نشود، تضمینی برای صدور نفت کل منطقه نمی‌باشد…مایه مباهات و افتخار است.»

در پی خروج آمریکا از توافق هسته‌ای و اعمال مجدد تحریم‌های این کشور علیه جمهوری اسلامی٬ صادرات نفت ایران مجددا مورد تهدید قرار گرفت.

وزارت خارجه آمریکا پنجم تیرماه گفته بود کشورهای خریدار نفت ایران از آغاز ماه نوامبر (۱۳ آبان) و از سرگیری تحریم‌های آمریکا علیه تهران، باید تمام واردات خود از این کشور را متوقف کنند.

جمهوی اسلامی طی هفته‌های گذشته تلاش‌هایی را برای حفظ تعاملات اقتصادی با اروپا و آسیا، از جمله در زمینه فروش نفت که اقتصاد ایران به آن وابسته است، انجام داده‌ است.

با این حال گزارش‌های مختلفی در مورد نتیجه این تلاش‌ها منتشر شده که لزوما تصویر روشنی از شرایط پیش‌رو نمی‌دهد. با این حال مشتریان سابق ایران از جمله ژاپن و هند تمایلی به ادامه خرید نفت از ایران نشان نمی‌دهند.

روز گذشته ارتش آمریکا اعلام کرد که تنگه هرمز در خلیج فارس باید به روی نفتکش‌ها باز بماند و آمریکا و متحدان آن برای این منظور آماده هستند.

کاپیتان ویل اوربان٬ یکی از سخنگویان ستاد فرماندهی مرکزی ایالات متحده٬ این سخنان را در واکنش به تهدید «بستن تنگه هرمز» از سوی رییس جمهوری ایران٬ عنوان کرد.

کاپیتان بیل اوربان روزگذشته (چهارشنبه) به خبرگزاری آسوشیتدپرس گفت: «نیروی دریایی آمریکا و متحدان آن در منطقه آماده‌اند که آزادی رفت و آمد و جریان آزاد تجاری را در هر کجا که قوانین بین‌المللی اجازه می‌دهد، برقرار کنند.


دربارهٔ نقش «پشکلِ شترهای برغوث بن ابی‌قداقد» و شبیه‌سازی تاریخی

$
0
0

 

کسی که از قضا روزگاری هم نمایندهٔ مجلس بود توی توییتر نوشته: «به تاریخ که نگاه میکنم، امثال اشعث کندی و ابوموسی اشعری یک عمر به امام علی (ع) خون دل دادند، یکی دو بار هم در حرف و نه در عمل، مواضع درست داشتند، اما مالک اشتر برای دست بوسی از آنها دستپاچه نشد. «قاسم_سلیمانی»

به نظر نقش مالک اشتر و ابوموسی و اشعث و … در شبیه‌سازی تاریخی خیلی تکراری شده است. به اندازهٔ سپاهیان معاویه در صفین، توی همین دو دههٔ اخیر «مالک اشتر» معاصر داشتیم و شمار «عمار»ها از ریگ‌های بادیه بیشتر شده است و هر کسی هم به مذاق‌مان خوش نیامد ابوموسی و اشعث شد. خب به نظر باید کمی تاریخ را ورق زد و آدم‌های جدیدی رو کرد.

در تاریخ شخصیتی مجهول و مجعول بود به اسم ‎برغوث‌بن‌ابی‌قداقد. برغوث شترچران بود. «چه داند آنکه اشتر می‌چراند» همیشه دوست داشت که مقامات بالایی داشته باشد و در میان سران قبایل بنشیند. در مهرجان عکاظ که شعرای جاهلی شعرشان رو می‌خواندند، این خودش رو داور جا زده بود و حتی به معلقهٔ معروف امرؤ القیس گیر داده بود و گفته بود یک اسبِ لاغر مردنی که «مکر مفر مقبل مدبر معاً کجلمود صغر…» نمی‌شود.
سالی از کاروان رومیان لباسی رومی دزدیده بود و خود را نماینده قیصر روم خوانده و در طائف چند روز مهمان حاکم طائف بوده و کلماتی بی‌معنا می‌گفته که مثلاً زبان رومیان است و شکسته‌بسته تازی سخن می‌گفته. یک مدت خودش رو کلیددار کعبه معرفی کرده بود. در جلسات مهم عرب‌ها می‌رفت و نظریه‌ای کارشناسی هم می‌داد. سران عرب نقشش را پذیرفته بودند و برای تفریح هم که شده بود، می‌گذاشتندش.

اما مهم‌ترین کاری که کرد در نبرد معروف یوم ‌الطفخه -قبل اسلام- بود، در این روز جنگی بین بنی‌منذر و بنو‌ یرجع در گرفت که جنگی عدنانی-قحطانی بود. برغوث پیش از آغاز جنگ و هنگام صف‌آرایی دو سپاه، در آبشخور شتران گیاه «سنای اسکندرانی» ریخته بود و شتران -گل به ساحت‌تان- تا شد پشکل ریختند. بعد از ساعتی از میان دو سپاه رد شدند.

جنگ شروع شد. پای سربازان در انبوهِ پشکل‌های برغوث گیر می‌کرد و خلاصه نمی‌شد جنگید. دو طرف گفتند «بی‌خیال فردا یه جای دیگه بجنگیم.» شب نصف بیشتر سپاه دو طرف بیمار شدند و هر دو سوی ستیز مجبور به بازگشت شدند. بسیاری از سپاه در راه بازگشت تلف شدند. مورخان نوشته‌اند پشکل‌های شتران برغوث بن ابی‌قداقد از خود جنگ بیشتر تلفات داد. «قتلی روث ناقات برغوث بن‌ابی‌قداقد اکثر من قتلی البسوس» [ابن‌ابی‌المحرف، تاریخ حروب الجاهلیه، ج۳، ص ۱۳]

بعدها ضرب‌المثلی در کتاب‌های تاریخی نقل می‌شد که «برغوث بن ابی‌قداقد نه به جایگاهی رسید و نه نامش ماند؛ اما پشکل شترهایش سربازان را از پا درآوردند و در تاریخ ماندند.»

به گمانم در شبیه‌سازی‌های تاریخی معاصر می‌توان برای «پشکل‌های شترهای برغوث بن‌ابی‌قداقد» هم جایگاهی معرفی کرد.

منبع: کانال تلگرامی نویسنده

🍃پیام تسلیت جمعی از فعالان سیاسی و اجتماعی به مناسبت درگذشت پدر مصطفی تاج‌زاده

$
0
0

زیتون– جمعی از فعالان سیاسی و مذهبی پیام تسلیتی را به مناسبت در گذشت پدر مصطفی تاج‌زاده صادر کردند.

یازدهم تیرماه امسال پدر مصطفی تاج‌زاده٬ زندانی سیاسی سابق و عضو حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی درگذشت.

متن کامل این پیام که برای انتشار در اختیار «زیتون» قرار گرفته٬ به شرح زیر است:

جناب آقای سیدمصطفی تاج زاده

درگذشت پدر عزیز و ارجمندتان را خدمت جنابعالی و خاندان و بستگان محترم تسلیت عرض می‌کنیم. بی شک نقش و تاثیر”باقیات‌الصالحات” آن شادروان، که در مرارت‌ها و رنج‌های حبس شما در سالیان اخیر شریک و دردمند بوده است، در تربیت فرزندی صالح، صادق و صابر در راه آزادی، استقلال و حقوق ملت، نزد آفریدگارعلیم و خبیرمحفوظ خواهد بود. حال که همه اهل زمین “فانی” شونده‌اند، خوش به سعادت کسانی‌که رهرو وجه “باقی” رب ذوالجلال والاکرام‌اند.

از درگاه خداوند غفورالرحیم ، برای آن شادروان آمرزش و آرامش ابدی، و برای جنابعالی و سایر بستگان محترم، اجر صبر جمیل در رضایت به مشیت رب‌رحیم آرزومندیم.

مرتضی کاظمیان
رضا علیجانی
رضا مسموعی
عبدالعلی بازرگان
جلیل ضرابی
رضا صدر
احمد هادوی
حسن یوسفی اشکوری
حسن فرشتیان
جواد اکبرین
مهدی امینی زاده
مهدی نوربخش
محمد برقعی

مرکز اصلاع رسانی پلیس: فیلم پخش شده از صدا و سیما متعلق به هیچ یک از دختران رقصنده نیست

$
0
0

زیتون– مرکز اطلاع‌رسانی پلیس٬ عصر امروز ضمن صدور بیانیه‌ای مدعی شد که «فیلم منتشر شده» متعلق به هیچ یک از دختران رقصنده نیست و تقطیع شده است.

در ادامه این بیانیه که توسط ایلنا نیز بازنشر شده٬ آمده است که «صدای گریه از جای دیگری روی تصویر گذاشته شده است.»

در بخش دیگری از این بیانیه همچین آمده است که فرد مورد نظر مبتنی بر دستور مقام قضایی و در خواست‌های مردمی احضار و بعد از ابراز ندامت، در همان روز بلافاصله رها شد و به هیچ‌وجه بازداشت نشده بود.

شانزدهم تیرماه از شبکه یک صدا و سیما اقدام به پخش مصاحبه‌ای با مائده هژبری و چند دختر رقاص دیگر کرد.

مصاحبه‌ای که بیشتر رنگ و بوی بازجویی داشت. پخش این مصاحبه خشم افکار عمومی را در ایران برانگیخت.

صبح امروز محمدحسین رنجبران٬ مدیر کل روابط عمومی صدا و سیما٬ در واکنش به انتقادات از پخش اعترافات یک دختر اینستاگرامی در صداوسیما گفت: «مردم و بویژه خانواده ها در تماس با ما به شدت خواهان آگاه سازی در زمینه آسیب های اجتماعی هستند.»

مدیر کل روابط عمومی صدا و سیما پخش این مصاحبه را چنین توجیه کرد «صدا وسیما باید در حوزه آسیب شناسی معضلات فرهنگی فعال عمل کند و این خواسته بسیاری از مخاطبان است. مردم و به ویژه خانواده ها در تماس با واحد ۱۶۲ خواهان برنامه های آگاهی بخش در حوزه آسیب های فضای مجازی هستند و بر مبنای این درخواست ها و وظیفه ذاتی رسانه برنامه ها و مستند های فراوانی در این زمینه در آینده روی آنتن خواهد رفت.»

رنجبران در ادامه تاکید کرد که این وظیفه ذاتی «رسانه ملی» و «خواست مردم بویژه خانواده‌هاست» که اطلاعات بیشتری درخصوص آسیب های فضای مجازی داشته باشند و نمی شود وقتی مسئولان مربوط در حوزه فضای مجازی به وظایف خود در ساماندهی فضای مجازی عمل نمی کنند ما هم بنشینیم و دست روی دست بگذاریم و برنامه های آگاهی بخش به خانواده ها ارائه نکنیم.

از سوی دیگر اما انجمن حمایت از حقوق کودکان نسبت به پخش اعترافات تلویزیونی دختر نوجوانی که به دلیل انتشار رقص‌هایش در اینستاگرام بازداشت شده بود، واکنش نشان داد.

این انجمن ضمن اعلام مراتب اعتراض شدید به اینگونه رفتارهای خشونت‌بار و ترویج‌دهنده خشونت، از دادستان عمومی کشور در خواست دارد به عنوان مدعی‌العموم نسبت به پیگیری حقوق پایمال شده نوجوان ۱۷ ساله اقدام و حضور عدالت در دفاع از کودکان کشورمان را به منصه ظهور رسانند.

 

 

 

شکست ترامپ در دیپلماسی با کره شمالی

$
0
0

دیپلماسی آمریکا با کره شمالی می‌رود که به‌ پایانی زودهنگام و  قابل پیش‌بینی برسد. بعد از ملاقات ترامپ و کیم جان اونگ در ۱۲ ژوئن در کشور سنگاپور، نیروهای اطلاعاتی امریکا فاش کردند که رهبر کره شمالی به تحقیق و ساخت سلاح‌های هسته‌ای ادامه داده است. ترامپ و کیم جون اونگ در ملاقات خود در کشور سنگاپور اعلام کردند که کره شمالی آماده است تا سلاح‌های هسته‌ای  خود را از میان بردارد  و در مقابل از کمک‌های اقتصادی آمریکا برخوردار شود، اما در این ملاقات کوتاه که بیشتر جنبه تبلیغاتی برای هر دو رهبر داشت، به عمق مشکل کره شمالی و انچه این کشور می‌خواست، اشاره‌ای نشد. ترامپ می‌خواست بگوید که روش‌های تاجرمسلکانه او می‌تواند در دیپلماسی و حل مشکلات سیاسی بین دو کشور هم کارایی خود را داشته باشد، اما این‌گونه نشد و نهایتا این مذاکرات به بن‌بست رسید.

کره شمالی با این ملاقات می‌خواست ثابت کند که امریکا این کشور را به رسمیت می‌شناسد و رهبر قدرت بزرگی مثل امریکا حاضر است که با رهبر این کشور سر میز مذاکره بنشیند؛ چیزی‌که در تاریخ این کشور اتفاق نیفتاده بود. رهبران گذشته امریکا از هر دو طیف جمهوری‌خواه و دموکرات گفته بودند که حاضر نخواهند شد که در نشستی کره شمالی و سیاست‌های رهبرش را به رسمیت بشناسند  و صرفا به  مذاکراتی در سطح‌های پایین دیپلماتیک با این کشور اکتفا کرده بودند.

اما ترامپ می‌خواست بدون انکه به ریشه مشکلات کره شمالی با امریکا بپردازد، و بدون سپردن تعهد بیشتری به امنیت این کشور، از این ملاقات یک بهره‌برداری سیاسی کند. او می‌خواست بگوید که در طول تاریخ بیش از ۷۵ سال دیپلماسی واشنگتن، هیچ دولتی در این کشور قادر نبوده که مشکل تهدید سلاح‌های اتمی کره شمالی را برای امریکا و کشورهای همسایه این کشور و هم‌پیمانان واشنگتن حل کند. لذا بعد از ملاقات خود با کیم جون اونگ در کنایه‌ای به باراک اوباما گفت که امشب می‌تواند اسوده بخوابد.

در همان روزهای بعد از ملاقات بین ترامپ و کیم جون اونگ در سنگاپور، کره شمالی اعلام کرد که اگر بناست این کشور خلع سلاح هسته‌ای شود، کل شبه جزیره کره  هم باید از سلاح هسته‌ای و نظامی عاری شود. کره شمالی کشورهای هم‌پیمان واشنگتن و حضور نظامی امریکارا در کشورهایی مثل ژاپن و کره جنوبی، برای خود یک تهدید امنیتی می‌داند و مادامی‌که به این تهدید امنیتی پاسخ در خوری داده نشود، کره شمالی حاضر نیست دست از سلاح هسته‌ای خود بردارد. دولت ترامپ تلاش می‌کرد که کره شمالی را مجبور کند که ابتدا خلع سلاح اتمی شود و بعد واشنگتن در مورد مشکلات بین دو کشور مذاکره کند. این روش دیپلماتیک که البته برای ترامپ می‌توانست به یک ابزار تبلیغاتی بزرگی تبدیل شود، برای کره شمالی قابل قبول نبوده و مذاکرات بین دوکشور را با چالش‌های بزرگی روبرو کرده است. هم‌پیمانان امریکا نظیر کره جنوبی و ژاپن به‌جز سلاح اتمی کره شمالی، نیروی زمینی چند میلیونی این کشور را برای امنیت خود تهدیدی جدی می‌دانند و حاضر نیستند که از حمایت نیروی نظامی امریکا و سلاح اتمی این کشور در شبه جزیره کره بی‌نصیب بمانند. لذا اولین موضوعی  که مطرح است و باید در یک پروسه طولانی به آن پاسخ گفت، خلع سلاح در شبه جزیره کره و  آن هم به شکلی‌ست که برای همه کشورهای منطقه قابل قبول باشد.

روز یکشنبه ۸ جولای وزیر امورخارجه امریکا، پامپیو، مجددا به کره شمالی سفر کرد اما با دست‌های خالی به امریکا برگشت. این‌بار پامپیو حتی نتوانست با کیم جونگ اون ملاقات کند. کره شمالی اعلام کرد که روش‌های امریکا گنگستر (Gangster) مابانه است و مانند سرطان (Cancerous) عمل می‌کند.

ترامپ بلافاصله مقصر شکست دیپلماتیک  امریکا و کره شمالی را نه خود بلکه کشور چین قلمداد کرد. ترامپ ادعا کرد که چین به‌عنوان حامی قدرتمند کره شمالی این کشور را تشویق کرده که با امریکا به نتیجه مطلوبی نرسد. اما روشن است که ترامپ دروغ میگوید و این ادعا فقط برای پرده‌پوشی ناکامی بزرگی‌ست ترامپ  روی آن قمار سیاسی بزرگی کرده بود.

ترامپ به‌شدت می‌خواهد که در صحنه سیاست خارجی از خود توفیقی به یادگار گذارد و از ان به‌عنوان یک حربه تبلیغاتی علیه مخالفین استفاده کند. کشور چین و امریکا وارد یک جنگ تجاری بزرگ بر سر تعرفه‌های اعمال‌شده  روی صادرات چین به امریکا شده‌اند. اگرچه ترامپ این جنگ تجارتی را با بسیاری از کشورهای اروپایی هم شروع کرده و همه این کشورها و کانادا نیز تعرفه‌هایی را بر  صادرات امریکا باین کشورها افزایش داده‌اند، اما جنگ تجاری امریکا و چین وارد مراحل جدیدی شده است. بسیاری اعتقاد دارند که دولت ترامپ در این جنگ شکست خواهد خورد. بخش بزرگی از اقتصاد امریکا به واردات و صادرات خارجی وابسته است. اصولا در امریکا بعد از سال ۱۳۳۹ میلادی و ایجاد تنگناهای بزرگ اقصادی (Great Depression) که یکی از دلائل ان اعمال تعرفه ‌های چهل درصدی روی صادرات کشورهای خارجی به امریکا و عمل مقابل به مثل کشورهای خارجی بود، هیچ دولتی در واشنگتن به‌دنبال اعمال تعرفه‌های بازرگانی خارجی نبوده است. دولت ترامپ با شکستن یک نُرم اقتصادی در امریکا دست به‌ یک قمار بزرگ اقتصادی زده است که بسیاری اعتقاد دارند با شکست روبرو خواهد گردید.

شیوه دیپلماتیک دولت ترامپ، شیوه ای برای حل مشکلات بین امریکا و کشورهای دیگر دنیا نیست. ترامپ در روابط امریکا با بقیه کشورهای جهان به یک ناسیونالیسم افراطی روی آورده است. او اعتقاد دارد که در هر معامله‌ای امریکا باید برنده باشد. او دائما برای طرفداران خود از ناکامی‌های امریکا در روابط گذشته خود با بقیه کشورهای جهان و سوء‌استفاده دیگران می‌گوید. ترامپ با تشریح این ناکامی‌ها، بیش از پیش به یک پوپولیسم سیاسی روی اورده که برای حفظ پایگاه اجتماعی او بسیار کارساز و مفید است.جنگ‌های تجاری هم بهشی از سیاست است. او هم‌چنین از اروپا خواسته که بر حجم هزینه‌های نظامی خود بیفزاید. ترامپِ تاجر دوست دارد که در دیپلماسی ابتدا به نتیجه مطلوب خود بدون شرکت در یک بازی برد-برد روی اورد. ترامپِ ناسیونالیست و افراطی هم  به‌شدت به لحاظ ایدئولوژیک به پایگاه اجتماعی خود وفادار مانده است. پایگاه اجتماعی او اکثرا از انسان‌های کم‌سواد، به غایت تبعیض‌گرا، به‌شدت ضد اقلیت‌ها و مسلمانان و طرفداران سرسخت اسراییل شکل گرفته است. دیپلماسی او با کره شمالی به‌روشنی نشان داد که ترامپ اهل مذاکره نیست. او بیش از نتیجه در یک مذاکره، به‌دنبال استفاده تبلیغاتی برای خود و دست‌آ‌وردی‌ست که بتواند پایگاه اجتماعی او و قدرتش را حفظ کند. از طرفی دیگر هم  کره شمالی و سلسله مردان مستبدی که این کشور را اداره کرده‌اند، در اندیشه‌ی ادامه این نظام سیاسی و امنیتی برای  تداوم حکومت خویش‌اند. با تداوم این روی‌کرد در هر دو طرف، بسیار بعید است که این مذاکرات به نتیجه‌ی مطلوبی که انتظار جامعه جهانی‌ست برسد.

افشای دروغ هواپیمایی ملی در «رسانه ملی»

$
0
0

زیتون- پریا منظرزاده: حضور یک خلبان ایرانی در برنامه تلویزیونی «حالا خورشید» و پرده‌برداشتن از پرواز هواپیماهای دارای نقص فنی، نخستین نشانه از بحرانی است که ناوگان فرسوده هوایی ایران پس از خروج امریکا از برجام تجربه می‌کند.

امین امیرصادقی، خلبانی که انتقادهایش را نسبت به عملکرد شرکت‌های هوایی ایران در شبکه‌های اجتماعی اعلام کرده بود، صبح روز ۱۹ تیرماه در برنامه‌ای که رضا رشیدپور آن را اجرا می کند، شرکت کرد. او اعلام کرد که حدود سه هفته بدون Break 3 یعنی ترمز سوم با هواپیمای بویینگ ۷۳۷ پرواز کرده است.

این خلبان توضیح داد: «اگر ترمز شماره ۳ فعال نباشد، سیستم هواپیما هشدار می‌دهد که نباید پرواز انجام شود. اما قطعه این هواپیما موجود نیست و مسئولان فنی، بدون تعمیر کردن ترمز، در دفتر پرواز می‌نویسند که ترمز هواپیما تعمیر شد و این هشدار را برمی‌دارند. خلبان هم بدون اطلاع از خرابی ترمز پرواز می‌کند و بعد از پرواز دوباره خرابی ترمز را گزارش می‌دهد.»

خلبان امیرصادقی در پاسخ به این سئوال رشیدپور که «چرا می پرید؟» گفت: «یک سری اجبار هست. من این کار را نکردم، آقای حسینی اینکار را نکرده و یک سری اتفاقاتی برایمان افتاده. متاسفانه در دنیای مجازی دیدم که نوشته‌اند اخراجش کرده‌اند که آمده و این حرف‌ها را می‌زند. این‌طور نیست! من تا آخر سال ۹۷ با شرکت صافات قرارداد دارم.»

قطعه هواپیما موجود نیست و مسئولان فنی، بدون تعمیر کردن ترمز، در دفتر پرواز می‌نویسند که ترمز هواپیما تعمیر شد و این هشدار را برمی‌دارند

صحبت‌های این خلبان خطوط هوایی نشان می‌دهد که خلبانان دانسته و مسافران نادانسته جان خود را به خطر می‌اندازند. این در حالی‌ست که خلبانان ایران در مقایسه با همتایان خارجی خود حقوق بسیار کمتری دریافت می‌کنند و همین موجب موج بزرگ مهاجرت خلبانان شده است. یکی از خلبانان ایران ایر در گفتگو با «زیتون» اظهار داشت که بسیاری از همکارانش در خطوط هوایی کشورهای خلیج فارس جذب شده‌اند و خودش نیز قصد رفتن به مجارستان را دارد.

توقف نوسازی ناوگان فرسوده

افشاگری این خلبان در برنامه تلویزیون ایران حالی صورت گرفته که بر اساس قواعد ایمنی پرواز به خلبانان آموزش داده می‌شود بسیاری از مخاطرات پرواز را از مسافران مخفی نگه دارند تا استرس ایجاد نکنند. اما پرواز با هواپیمایی که نقص فنی محرز دارد، قابل چشم پوشی نیست.

از حدود ۲۵۰ فروند هواپیمای موجود در ایران کمتر از ۵۰ فروند زیر ۱۵ سال عمر دارند و حدود ۱۰۰ هواپیما زمین‌گیر هستند. صحبت‌های خلبان امیرصادقی نشان می‌دهد که باید به ۱۰۰ هواپیمای دیگری که زیر ۱۵ سال عمر دارند و در خطوط هوایی ایران فعالیت می‌کنند، شک کرد.

برنامه حالا خورشید یک بار دیگر نیز رازهای صنعت هوایی ایران را فاش کرده بود. هنگامی که هواپیمای ای تی آر ۷۲ تهران-یاسوج شرکت آسمان در تاریخ ۲۹ بهمن با ۶۰ مسافر و ۶ خدمه سقوط کرد

پس از امضای برجام با کشورهای ۵+۱، ایران با دو شرکت بزرگ هوایپماسازی بویینگ و ایرباس قرارداد امضا کرد تا بتواند ناوگان خود را که پس از حدود چهار دهه تحریم فرسوده شده، ترمیم کند. شرکت بویینگ با سه شرکت ایران ایر، آسمان و قشم ایر، قرارداد خرید ۱۲۰ فروند هواپیما را امضا کرده بود.

ایرباس نیز برای فروش هواپیما به سه شرکت ایران ایر، ایران ایر تور و زاگرس در مجموع قرارداد فروش ۱۷۰ فروند هواپیما امضا کرده بود. این شرکت پس از برجام سه فروند هواپیما به ایران تحویل داده است. شش فروند هواپیمای دیگر هم توسط شرکت فرانسوی-ایتالیایی ATR تحویل داده شده است.

شرکت هواپیماسازی بویینگ که امریکایی است، پس از خروج دونالد ترامپ، رییس‌جمهور امریکا از برجام، اعلام کرد که در راستای سیاست‌های کاخ سفید عمل می‌کند و قراردادش با ایران را به‌طور یک‌طرفه فسخ خواهد کرد. این درحالی‌ست که شرکت فرانسوی ایرباس نیز برای تولید برخی قطعات خود به بویینگ وابسته است و خروج امریکا از برجام قرارداد ایران با ایرباس را نیز با اشکال مواجه می‌کند.

بویینگ ۷۳۷ هواپیمایی باریک پیکر است که برای پروازهای کوتاه و میان مدت ساخته شده است. این هواپیما برای نخستین بار در دهه ۱۹۶۰ ساخته و بهره‌برداری شده است. به نوشته سایت طیاره، در ایران هشت شرکت تابان، کاسپین، آسمان، آتا، سپهران، ساها، کیش و کارون از این هواپیما در ناوگان خود استفاده می‌کنند و شرکت‌های نسیم و صافات نیز هر کدام ضمن وارد کردن یک فروند از این هواپیما، آنها را به شرکت‌های دیگر اجاره داده‌اند.

ادعای سازمان هواپیمایی درباره هواپیمای یاسوج هم مورد تردید است

برنامه حالا خورشید یک بار دیگر نیز رازهای صنعت هوایی ایران را فاش کرده بود. هنگامی که هواپیمای ای تی آر ۷۲ تهران-یاسوج شرکت آسمان در تاریخ ۲۹ بهمن با ۶۰ مسافر و ۶ خدمه سقوط کرد. ای برنامه سندی منتشر کرد که نشان می‌داد هنگام سقوط هواپیمای ATR تجهیزات راداری فرودگاه به دلیل نبود سیستم برق‌رسانی و انرژی، فعال نبوده و از دسترس خارج بوده است. رشیدپور در این برنامه به طعنه گفت: «خلبان می‌بایست با آن شرایط آب و هوایی خاص منطقه، خود با روش‌های دیگر (مثل تقرب)، نسبت به پیدا کردن باند و فرود اقدام می‌کرده است.» سند دیگری که در این برنامه به نمایش گذاشته شد نشان می‌داد فرودگاه یاسوج به طور کلی رادار پیشرفته نداشته است.

این درحالی‌ست که سازمان سازمان هواپیمایی کشوری با انتشار گزارش بررسی سانحه سقوط هواپیمای ای تی آر ۷۲ تهران-یاسوج در اسفند ۹۶، با اشاره به سابقه عمل قلب خلبان هواپیما، او را مقصر این سانحه اعلام کرد. افشاگری اخیر درباره کوتاهی‌های شرکت های هواپیمایی در ایران نشان می دهد که ادعاهای شاغلان صنعت هوایی از بیانیه‌های رسمی شرکت های هوایی قابل اعتمادتر است‌

Viewing all 6930 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>