زیتون ـ مهسا محمدی- عباس امیرانتظام، سخنگوی دولت موقت بعد از انقلاب، و سفیر پیشین ایران در کشورهای اسکاندیناوی در حالی درگذشت که پس زندگیاش در کارنامه چهار دهه جمهوری اسلامی، نمونهای بارز بیعدالتی در سیستم قضایی و زندانهای ایران محسوب میشود.
امیرانتظام، سخنگوی دولت مهدی بازرگان و طرفدار سرسخت مصدق و عضو جبهه ملی ایران، در همان سال اول بعد از پیروزی انقلاب ایران و در پی حمله «دانشجویان پیرو خط امام» به سفارت آمریکا و به ادعای انقلابیون، با اتکا به اسنادی که از محل سفارت به دست آمد «جاسوس» شناخته شد و رکورد تحمل طولانیترین حبس سالهای بعد از انقلاب ایران را به نام خود ثبت کرد. این درحالیست که از زمان دستگیری تا هنگام فوت در سن ۸۶ سالگی، هنوز اتهام جاسوسی او به اثبات نرسیده است.
نخستوزیر دولت موقت با وجود تلاش فراوان برای تبرئه سخنگوی محبوبش نتوانست کاری از پیش ببرد و به تعبیر خودش یک دستش از قبر بیرون ماند
امیرانتظام حدود یک ماه بعد از اشغال سفارت از محل خدمت خود در سوئد به ایران فراخوانده شد و با اتهام همکاری با سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا بازداشت، محاکمه و به اعدام محکوم شد. در طی روزهای بعد و فقط با تلاشهای مهدی بازرگان از مرگ نجات یافت و حکم حبس ابد دریافت کرد. بعد از آن تاریخ امیرانتظام برای حدود دو دهه در زندان ماند و تنها در اواسط دهه هفتاد گاهی به دلیل وضعیت جسمی نامناسب خود از مرخصی استفاده کرد.
«روابط پرمسأله» یا مخالفت با مجلس خبرگان؟
اتهاماتی از جمله «روابط پرمسأله» و «روابط نامتعارف» با آمریکا که «دانشجویان پیرو خط امام» بر اساس اسناد بدست آمده از سفارت امریکا مطرح کردند موجب شد که همه تلاشهای مهدی بازرگان برای اثبات بیگناهی عباس امیرانتظام بینتیجه بماند. نخستوزیر دولت موقت با وجود تلاش فراوان برای تبرئه سخنگوی محبوبش نتوانست کاری از پیش ببرد و به تعبیر خودش برای اثبات آن «یک دستش از قبر بیرون» بماند.
شاید با اطمینان بتوان گفت که در میان کشتارهای پس از انقلاب ایران آنچه موجب شد امیرانتظام زنده بماند و فرصت دفاع از خود در برابر اتهامات را در بیرون از زندان پیدا کند تلاشهای بازرگان بود اما دلایل به زندان رفتن او و اصرار بر ماندن وی برای زمانی چنین طولانی، متعدد است.
به نظر میرسد یکی از کینههایی که شورای انقلابی و طیف روحانیت از او به دل گرفتند به طرح او درباره انحلال مجلس خبرگان قانون اساسی برمیگردد. موضوع از این قرار بود که همزمان با اینکه مجلس در حال تصویب اصول مربوط به بحث ولایت فقیه در قانون اساسی بود، برخی اعضای دولت موقت به محوریت امیرانتظام نامهای برای انحلال مجلس خبرگان قانون اساسی با ١٨ امضا تهیه کردند.
بعدها که امیرانتظام در زندان صادق قطب زاده را ملاقات میکند پی میبرد که نامه احضارش توسط کمال خرازی، معاون وزیر خارجه وقت تنظیم شده بود و امضای پای آن جعلی بود
این طرح که با مخالفت آیتالله خمینی هم مواجه و از دستور کار خارج شد، در نهایت به جایی نرسید اما موجب شد که انقلابیون دیگر امیرانتظام را از خود ندانند و بازرگان هم با آگاهی نسبت به این مسئله امیرانتظام را به عنوان سفیر ایران در کشورهای اسکاندیناوی برگزیند تا وی را از چشم انقلابیون دوآتشه دور کند.
اما این تدبیر نخستوزیر موثر نیفتاد. امیرانتظام چند هفته بعد از تسخیر سفارت امریکا در ایران با تلگرافی به امضای صادق قطبزاده، وزیر امور خارجه وقت، به ایران احضار و دستگیر شد. بر اساس خاطرات امیرانتظام و به نقل از خود وی در مصاحبه با برنامه «خشت خام»، بعدها که در زندان صادق قطب زاده را ملاقات میکند پی میبرد که نامهای که برای احضار وی ارسال شده بود در واقع توسط کمال خرازی، معاون وزیر خارجه وقت تنظیم شده و امضای پای آن جعلی بود.
از «خط امامی»های هیجانزده تا اصلاحطلبان معقول
اما چند سال بعد، همان دانشجویان انقلابی دوآتشه دیگر نمیتوانستند با قطعیت سال ۵۸ درباره جاسوس، مزدور و یا وطنفروش بودن امیرانتظام اظهارنظر کنند.
محسن میردامادی که از او به عنوان یکی از طراحان حمله به سفارت امریکا در سال ۵۸ یاد میشود، در ابتدای سال ۹۷ و پس از مصاحبه مفصل عباس امیرانتظام با برنامه خشت خام به صورت رسمی از ادعای ۴۰ سال پیش دانشجویان انقلابی درباره جاسوسی وی عقب نشست و در مصاحبه با سایت «تاریخ ایرانی» گفت: «در واقع از همان سالهای اول انقلاب بحث اتهام جاسوسی نسبت داده شده به ایشان مورد پرسش و ابهام بوده است، ولی امروز در فضای کنونی خیلی قاطعتر میتوان گفت که اتهام جاسوسی درست نبوده و به ایشان آشکارا ظلم شده است.»
به نظر میرسد یکی از کینههایی که شورای انقلابی و طیف روحانیت از او به دل گرفتند به طرح او درباره انحلال مجلس خبرگان قانون اساسی برمیگردد
میردامادی نیز میگوید که حالا، وقتی خارج از«هیجانزدگی فضای عمومی دوران انقلاب» اسناد سفارت آمریکا در رابطه با امیرانتظام را مطالعه میکند «در این اسناد هیچ مطلبی که بر جاسوس بودن آقای امیرانتظام دلالت کند» نمیبیند: «طی بررسیهایی که اخیراً کردم پس از ارائه اسناد سفارت به مراجع ذیربط، گروهی که مسئول بررسی آن اسناد و انجام تحقیقات از آقای امیرانتظام شده بودند نیز در همان زمان به این نتیجه رسیده بودند که اتهام جاسوسی متوجه ایشان نیست.»
عباس عبدی اصلاحطلب دیگری است که نامش در رابطه با پرونده امیرانتظام زیاد شنیده میشود. بخشی از درگیری عبدی در این پرونده به خاطرهای از امیرانتظام درباره «ادبیات نامناسب و حقارتآمیز» عبدی در مدت «بازجویی و نگهبانی» از امیرانتظام برمیگردد که این تئورسین اصلاحات آن را به کلی تکذیب میکند و میگوید که امیرانتظام او را با «عباس» دیگری اشتباه گرفته است و میردامادی هم بر این ادعا صحه میگذارد.
با این وجود، در پاسخ به ادعای «جعلی و ساخته دست دانشجویان بودن» اسناد ارایه شده علیه امیرانتظام که خود در کتابش با عنوان «آن سوی اتهام» (خاطرات عباس امیر انتظام، نشر نی) منتشر کرده، عباس عبدی میگوید: «آقای امیرانتظام مرتکب جرمی شده که مجازات آن را باید تحمل کند… اگر آن مدارک جعلی بود، آمریکاییها واکنش تندی نشان میدادند؛ از چند دانشجو که زبان انگلیسی نمیدانستند، بعید بود که بتوانند مدارک آمریکاییها را جعل کنند.» با این وجود عبدی تاکید میکند: «زندان او طولانی شد و پنج سال حبس وی را کفایت میکرد…»
سلیمی نمین: با پذیرش ادعای جعلی بودن اسناد و بیگناهی امیرانتظام، فقط میتوان نتیجه گرفت که دانشجویان پیرو خط امام در سال ۵۸ در سفارت اسناد جعلی ساختند که حالا از آن پشیمانند
در این نقطه، نظرات عبدی و عباس سلیمی نمین، فعال سیاسی اصولگرا و مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران بر هم منطبق است. سلیمی نمین به میردامادی به خاطر پس گرفتن ادعای جاسوسی امیرانتظام میتازد. او معتقد است باید بین دو نظر متضاد که می گوید «از اسناد، جاسوسی استنباط نمیشود» و معتقد است که «استدلال امیرانتظام مبنی بر جعلی بودن نامهها بوده» تمایز قایل شد.
سلیمی نمین این فرض را هم مطرح میکند که با پذیرش ادعای جعلی بودن اسناد و بیگناهی امیرانتظام، به گفته میردامادی، فقط میتوان نتیجه گرفت که دانشجویان پیرو خط امام در سال ۵۸ در سفارت اسناد جعلی ساختند که حالا از آن پشیمانند.
محمد خاتمی اصلاحطلب دیگری است که در هیجان سالهای ابتدای انقلاب در مهرماه سال ۶۰ در مقالهای در کیهان با عنوان «مرک آقای سادات و نطق آقای بازرگان» خطاب به بازرگان نوشت: «چه نقصی در کار شماست که فردی چون امیرانتظام جاسوس و مزدور آمریکا تا سطح معاونت وسخنگوی دولت موقت بالا میآید؟ لابد امیرانتظام هم آمریکایی نیست….»
علاوه بر اینها، اکبر هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطراتش درباره اتهام جاسوسی امیرانتظام مینویسد: «نظر برخی از ما این بود که اسناد فاششده تا آن زمان، نشاندهنده جاسوسی امیرانتظام نبود و در این زمینه حرفهای آقای بازرگان، که ایشان را جاسوس نمیدانست، را تأیید میکردیم. البته نمیخواستیم بگوییم که دانشجویان دروغ میگویند، بلکه معتقد بودیم اسنادی که آنها افشا کردهاند، نشاندهنده جاسوسی نیست.»
با وجود حسن نیتی که به نظر میرسد در این جملات هاشمی نهفته است، فیلمی که از یکی از جلسات مجلس در اردیبهشت ماه سال ۶۰ منتشر شده، حکایت دیگری دارد. این فیلم بازرگان را در نطق پیش از دستور مجلس در تلاش برای رفع اتهام از امیرانتظام نشان می دهد. اما هاشمی سخنان او قطع کرده و به متذکر میشود: «در این مورد شما باید از خودتان رفع اتهام کنید نه امیرانتظام.»
هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطراتش: نظر برخی از ما این بود که اسناد فاششده تا آن زمان، نشاندهنده جاسوسی امیرانتظام نبود
این تنها اصلاحطلبان نبودند که در سالهای ابتدای انقلاب از اتهام جاسوسی امیرانتظام کوتاه نیامدند. همانطور که سلیمی نمین در یادداشت خود خطاب به مدیرمسئول روزنامه شرق و در پاسخ به رفع اتهام میردامادی از امیرانتظام به درستی اشاره میکند، در میان ملیمذهبیها و اعضای جبهه ملی هم کسی آنچنان که بازرگان مومنانه بر بیگناهی امیرانتظام پای میفشرد، با او همراه نبود.
کریم سنجابی وزیر امورخارجه دولت موقت از اینکه ملاقاتهایی میان آمریکا و ایران با هماهنگی امیرانتظام و نخست وزیر و بدون اطلاع او شکل میگرفت، شاکی بود و در خاطرات خود نوشت: « … از طرف سازمان حقوقدانان بین الملل، شخصی، به نظرم اگر اشتباه نکنم به نام ویلیام باتلر وارد ایران شد… متوجه شدم این آقای باتلر در جمع رفقای مهندس بازرگان بیگانه نیست و به اصطلاح «سلمان منا اهل بیت» است و با آنها از سوابق کارها و فعالیت مشترکشان صحبت میکند. از آنجا دریافتم که تشکیل جمعیت ما مرتبط با سوابقی است و با دستگاه های خارجی هم ارتباط دارد. از آن تاریخ به بعد بنده در این جمعیت طرفداران حقوق بشر ایران شرکت نکردم» ( خاطرات سیاسی دکتر کریم سنجابی، انتشارات صدای معاصر، سال ۸۱ ، ص۳۱۵).
هر چند درهمان زمان مهدی بازرگان در پاسخ به همهی تشکیکها در دادگاه امیرانتظام دفاع جانانهای از او کرد و گفت: «من بودم که از امیرانتظام خواستم به سفارت آمریکا، انگلستان، آلمان، فرانسه و هلند برود و برای ما اطلاعات جمع کند و بگیرد. من شهادت میدهم که ایشان در تمام مدت اطلاعات دریافت کرده و به دولت من داده است نه این که اطلاعات بدهد…. اگر قرار است کسی را محاکمه کنید، بیایید من را یعنی مهندس بازرگان را محاکمه کنید.» با این وجود، دفاع وی موثر نیافتاد و نه امیرانتظام از این اتهام تبرئه شد و نه کسی به بازرگان اتهام جاسوسی زد.
تلاش ۴۰ ساله عباس امیرانتظام برای رهیدن از اتهام جاسوسی، او را در دادگاههای رسمی جمهوری اسلامی تبرئه نکرد. با این وجود به نظر میرسد گفتهها و اعمال این سیاستمدار کهنهکار که در سالهای اخیر با گسترش شبکههای اجتماعی بیشتر دیده و شنیده شد، به او در افکار عمومی جامعه ایران جایگاه خاص و مقبولی داد.
او در سال ١٣٩٢ به عیادت قاضی محمد محمدی گیلانی، کسی که حکم مرگ وی را در دادگاه انقلاب صادر کرده بود و حال خود در بستر بیماری افتاده بود رفت، با این پیام که «جامعه ایران در حال حاضر بیش از انتقام به بخشش نیاز دارد». پیامی که در این روزهای ملتهب، و با عمیقتر شدن شکافهای سیاسی و اجتماعی، تنها راه نجاتی پیش روی جامعه در آستانه فروپاشی ایران بنظر می رسد.
عباس امیرانتظام صبح روز ۲۱ تیر ۱۳۹۷ بر اثر سکته قلبی در تهران درگذشت.