Quantcast
Channel: سایت خبری‌ تحلیلی زیتون
Viewing all 6930 articles
Browse latest View live

🍃زنده|تصادف یک اتوبوس و تانکر حامل سوخت در سنندج ۱۵ کشته بر جای گذاشت

$
0
0

 

مجلس برای پخش اعتراف تلویزیونی نوجوان رقصنده از صدا و سیما شکایت کرد


اختصاص وام بلاعوض مسکن به خانواده‌های دارای دو معلول

رئیس سازمان بهزیستی ایران اعلام کرد برای حمایت از تهیه مسکن برای خانواده‌های دارای دو معلول به بالا ۳۰ میلیون تومان کمک بلاعوض توسط سازمان بهزیستی به این خانواده‌ها اعطا می‌شود/تسنیم



نتانیاهو و ولایتی همزمان به مسکو سفر می‌کنند

بر اساس گزارش‌ها در دو روز آینده مشاور بین‌الملل رهبر جمهوری اسلامی و نخست وزیر اسرائیل، به روسیه سفر خواهند کرد. این دو مقام به صورت جداگانه با رئیس جمهور روسیه دیدار می‌کنند.

هدف از سفر علی اکبر ولایتی تحویل پیام‌های رهبر جمهوری اسلامی و رئیس جمهور ایران و هدف از سفر بنیامین نتانیاهو مذاکره درباره خروج نیروهای ایرانی از سوریه اعلام شده است./رادیو فردا


قوه قضاییه تکذیب کرد: ما نگفتیم اعترافات دختر رقصنده را پخش کنند


اعلام ۳ روز عزای عمومی در کردستان

پایگاه اطلاع رسانی استانداری کردستان خبر داد، در پی حادثه تصادف اتوبوس مسافربری با تانکر نفتکش در شهر سنندج سه روز در استان کردستان عزای عمومی اعلام شد.


محکومیت یک دانشجو به ۲۳ ماه حبس تعزیری در تبریز


تصادف یک اتوبوس و تانکر حامل سوخت در سنندج ۱۵ کشته بر جای گذاشت

شب گذشته در اثر برخورد یک دستگاه اتوبوس با تانکری حامل سوخت در سنندج ۱۵ نفر جان باختند.

به گفته یکی از رانندگان اتوبوس سانحه‌دیده در زمان وقوع سانحه تصادف اتوبوس ۱۷ سرنشین داشت که تنها دو نفر نجات پیدا کردند و ۱۵ نفر جان باختند.

بر اثر شدت انفجار این برخورد تعدادی اتومبیل شخصی هم در اطراف محل تصادف سوختند.

این حادثه ساعت ۲۴ سه شنبه در بلوار دکتر حسینی سنندج و هنگام خروج اتوبوس از ترمینال رخ داده است.


خبرهای روز گذشته را از اینجا بخوانید


تکذب قوه قضاییه: پخش اعترافات دختران رقصنده ارتباطی با ما ندارد

$
0
0

زیتون– وب‌سایت عصر خبر به نقل از «یک مقام مطلع در قوه قضاییه» نوشت که این نهاد نقشی در تهیه و پخش اعترافات دختران رقصنده نداشته است.

به گفته این مقام مطلع پخش اعترافات دختر اینستاگرامی در تلویزیون ارتباطی با قوه قضائیه نداشته و درخواستی نیز جهت پخش از سوی مسئولان قضایی و قاضی وجود نداشته است.

شانزدهم تیرماه از شبکه یک صدا و سیما اقدام به پخش مصاحبه‌ای با مائده هژبری و چند دختر رقاص دیگر کرد.

مصاحبه‌ای که بیشتر رنگ و بوی بازجویی داشت. پخش این مصاحبه خشم افکار عمومی را در ایران برانگیخت.

روز گذشته رنجبران مدیرکل روابط عمومی صدا و سیما اعلام کرده بود: «بر اساس صحبتی که امروز با مسئولان ناجا داشتم برای این افراد حکم قضایی صادر شده بوده و حتی مقام قضایی درخواست کرده بوده است تا موضوع این افراد حتما رسانه ای شود.»

مرکز اطلاع‌رسانی پلیس٬ نیز عصر روز گذشته ضمن صدور بیانیه‌ای مدعی شد که «فیلم منتشر شده» متعلق به هیچ یک از دختران رقصنده نیست و تقطیع شده است.

در ادامه این بیانیه که توسط ایلنا نیز بازنشر شده٬ آمده است که «صدای گریه از جای دیگری روی تصویر گذاشته شده است.»

در بخش دیگری از این بیانیه همچین آمده است که فرد مورد نظر مبتنی بر دستور مقام قضایی و در خواست‌های مردمی احضار و بعد از ابراز ندامت، در همان روز بلافاصله رها شد و به هیچ‌وجه بازداشت نشده بود.

پخش اعترافات این دختران انتقاد نمایندگان مجلس را برانگیخت.

غلامرضا کاتب عضو ناظر مجلس در شورای نظارت بر صدا و سیما٬ از بررسی اقدام صدا و سیما در پخش مستند بیراهه و نشان دادن اعترافات، در جلسه دوشنبه هفته آینده این شورا خبر داد.

غلامرضا کاتب به ایسنا گفت که اقدام صدا و سیما در پخش مستند بیراهه و نمایش اعترافات، اقدامی غیرقانونی و غیراخلاقی بود که موجب به وجود آمدن فضای بسیار منفی در جامعه شد و شکایت‌های متعددی توسط انجمن حمایت از کودکان و گروه‌های اجتماعی گوناگون از صدا و سیما به شورا رسیده که در جلسه هفته آینده به این شکایات و آثار بسیار منفی به وجود آورده در داخل و خارج از کشور رسیدگی می‌کنیم.

کاتب ادامه داد که این اقدام برنامه‌سازان بیراهه در صدا و سیما به «ابزار و بهانه ای در دست معاندان و دشمنان نظام به ویژه رادیوها و تلویزیون‌های خارجی به خصوص بی‌بی‌سی و شبکه‌های آمریکایی و صهیونیستی برای زیر سوال بردن اهداف و آرمان های انقلاب اسلامی تبدیل شده است.»

روزنامه کیهان نیز درباره مستند صداوسیما در زمینه دختر اینستاگرامی نوشت: «صدا و سیما با آن عریضی و طویلی در این مستند، «غیرهنرمندانه» وارد شد و «بدسلیقگی کرد.»

به نوشته این روزنامه انتخاب آن قسمت از صحبت‌های دختر نوجوان که‌ گریه‌کنان ابراز پشیمانی می‌کند برای مستند، دل هر انسانی را می‌رنجاند و همین حس گاهی، برای پیدا شدن سر و کله «کفتارهای سیاسی» که نه انسانیت سرشان می‌شود نه حقوق زن و دختر می‌فهمند کافی است.

کیهان در ادامه مدعی شد که «آنها مترصد فرصتند تا در جامعه «بحران‌آفرینی» کنند. صدا و سیما با این بدسلیقگی برای این کفتار‌ها فقط خوراک تبلیغاتی مهیا کرد.»

تصادف تانکر سوخت با اتوبوس در سنندج

$
0
0

زیتون– طبق آخرین آمار اعلام شده از سوی سخنگوی اورژانس کشور در تصادف تانکر سوخت با یک اتوبوس مسافربری در نیمه شب سه شنبه ۱۹ تیرماه در سنندج در استان کردستان «دست کم ۱۱» نفر کشته شده‌اند.

مجتبی خالدی٬ سخنگوی اورژانس کشور از تحویل بقایای اجساد حادثه تصادف اتوبوس مسافربری و کامیون حمل سوخت در سنندج در قالب ۱۱ کیسه خبر داد.

اما یک مقام بیمارستانی که نخواست نامش فاش شود، در گفت‌وگو با خبرگزاری صدا و سیما تعداد کشته‌ها را ۱۶ نفر اعلام کرد.
شب گذشته حوالی ساعت ۱۰ دقیقه بامداد امروز تصادف اتوبوس با تانکر حامل مواد نفتی و وانت در سنندج موجب کشته  شدن شماری از هموطنان شده است که آمار دقیق آن هنوز مشخص نیست.

طبق این گزارش، علت این سانحه را بریدن ترمز تانکر و عدم توانایی راننده در کنترل وسیله نقلیه اعلام شده است.

سرهنگ رمضان نادری، فرمانده پلیس راهنمایی و رانندگی سنندج، در این زمینه به ایرنا گفته است: «تانکر سوخت از بلوار دکتر حسینی سنندج در حرکت بوده که با اتوبوسی که از ترمینال خارج شده است، برخورد می کند.»

شاهدان عینی به ایرنا گفته‌اند، «انفجار تانکر سوخت موجب شده مسافرین داخل اتوبوس نتوانند خود را نجات دهند و به نظر می رسد تمامی مسافرین جان خود را از دست داده اند.»

معاون عملیات سازمان آتش نشانی شهر سنندج، در همین زمینه با اشاره به این که ۱۸ هزار لیتر مواد سوختی در این حادثه سوخت، گفت: ۱۳ جسد تحویل نیرو های اورژانس داده شد که ۱۲ نفر آن مربوط به اتوبوس و یک نفر آن مربوط به نفت کش است.

به گفته او در این حادثه دو دستگاه خودروی وانت پیکان و خودروی که قابل شناسایی نبود قربانی حادثه شدند.

خبرگزاری ایسنا اما از سوی دیگر اعلام کرده که آمار غیر رسمی حاکی از آن است که در تصادف یک تانکر حامل قیر در شهر سنندج با یک اتوبوس مسافربری دست کم ۲۰ نفر کشته شده‌اند.

 

ما بسته تو هستیم!

$
0
0

دوست دیرین و یار همیشه همراه محمد بسته‌نگار درگذشت. مرگی دیگر از مرگ‌های اندوه‌بار در این سال‌های غربت و دور از وطن در وطن. در این ده سال خبر مرگ‌های زیادی از بستگان و دوستان و همراهان زیادی مرا آزرده کرده است. مرگ عزیزانی که حتی نتوانی بر بازماندگش از نزدیک تسلیت بگویی! اما چه می‌شود کرد، همین است که هست! به تعبیر رایج «مرگ حق است» و روزی دامن همه را در هر کجای زمین و زمان خواهد گرفت. اما نیکو آدمیانی که با نام نیک می‌روند و خاطره‌ای خوش و انسانی و مردمی از خود به یادگار می‌گذارند. محمد بسته‌نگار یکی از این نیک‌نامان بود. خدایش رحمت کند!

درگذشت بسته‌نگار عزیز را به همسرش و یار و همراه وفادارش بانو طاهره طالقانی (بسته نگار) و به فرزندان و عموم اعضای خانواده سببی و نسبی‌اش و به یاران و هم‌فکران و هم‌رزمان دیروز و امروزش و در نهایت به مردم ایران تعزیت و تسلیت می‌گویم. برای روان آن شادروان آمرزش و رحمت الهی و برای بازماندگان شکیبایی و پاداش صابران مسئلت می‌کنم.

*
من با بسته‌نگار در سال ۵۹ آشنا شدم. همکارم در مجلس خانم اعظم طالقانی، نماینده تهران، از من برای همکاری در نشریه «پیام هاجر» دعوت کرد و من پذیرفتم. در آن زمان جز اعظم خانم به عنوان مدیر مسئول، چند تن دیگر در تحریریه نشریه حضور داشتند و یکی از اینان بسته‌نگار بود که داماد (شوهر خواهر) ایشان نیز به حساب می آمد.

پس از پایان مجلس از سال ۱۳۶۳ برگزاری مراسم های سالانه شریعتی (در خرداد ماه) و طالقانی (در شهریور ماه) آغاز شد که در منزلی در تهران انجام می شد. این مراسم ها تا سال ۷۶ یا ۷۷ در همان محل برگزار می شد و پس از آن به حسینیه ارشاد منتقل شد. در این ارتباط جمعیتی شکل گرفت که بعدها به «شط» (شریعتی – طالقانی) شهرت یافت؛ نهادی که در چند سال بعد به عنوان یک نهاد فرهنگی و آموزشی به ثبت رسید. زنده یاد محمد بسته‌نگار از بانیان و فعالان شط بود و از سخنرانان مراسم ها نیز به شمار می آمد.

زمانی که در اوایل دهه هفتاد ماهنامه «ایران فردا» به مدیریت زنده یاد مهندس عزت الله سحابی تأسیس شد، بسته‌نگار از مؤسسان اولیه و از همکاران اجرایی و قلمی ایران فردا بود. همان گونه که در دوران جدید ایران فردا نیز بسته‌نگار از معدود بازماندگان ایران فردای اول (نشریه ای که در تندباد علیه مطبوعات در بهار سال ۷۹ به توقیف رفت) بود که با این نشریه همکاری داشت.

پس از دوم خرداد و در فضای باز و مناسب دوران نخست دولت اصلاحات، زمانی که جریان فکری – سیاسی و شبه تشکیلاتی «ملی – مذهبی» حول مهندس سحابی شکل گرفت، محمد بسته‌نگار نیز از بنیان‌گذاران و از چهره های شاخص و فعال آن بود. او در طیف ملی – مذهبی، از این امتیاز برخوردار بود که، هم در عرصه سخنوری و فرهنگ شفاهی فعال بود و هم در قلمرو قلم و نوشتار پر تلاش و هم اهل اقدامات اجرایی و عملی شمرده می شد. این سومی از امتیازات مهم او بود.

در فضای پس از انتخابات مجلس ششم، دورانی که ملی – مذهبی ها در اوج فعالیت بوده و در انتخابات مجلس ششم (البته بی مزد و منت) نقش مهمی ایفا کردند، تقریبا تمام چهره های شاخص این طیف به طور فله ای بازداشت شدند، بسته‌نگار نیز دستگیر و مدتها در زندان انفرادی و سخت ۵۹ (زندان سپاه در عشرت آباد) محبوس بود. در آن روز طبق معمول جلسه این گروه در منزل بسته‌نگار برگزار شده بود. در دوران فعالیت جدی ملی – مذهبی، بسته نگار هم در «ائتلاف ملی – مذهبی» عضویت داشت و هم در «شورای فعالان ملی – مذهبی» این طیف عضوی اثرگذار شمرده می شد.

پس از آن که جنبش مردمی سبز در سال ۸۸ پدید آمد، بسته‌نگار نیز در کنار مهندس سحابی و در طیف ملی – مذهبی با تمام توانش از این جنبش و رهبرانش حمایت کرد و در این راه از هیچ گونه اقدامی خودداری نکرد. وی در این مسیر با انواع فشارهای روانی در اشکال مختلف از جمله احضارهای پیاپی و بازجویی های طاقت فرسا به وسیله نهادهای امنیتی و نظامی مواجه بوده است.

*

بسته‌نگار شخصیتی جالب و از جهاتی جامعی داشت. وی در واقع خصایل مختلفی را با هم جمع کرده بود؛ خصایلی که در کمتر کسی جمع می شود. از جوانی با مبارزات سیاسی پیوند خورده و این مبارزه بر ضد استبداد و در چهل اخیر با استبداد دینی را تا پایان عمر ادامه داد. اصولا در چهل سال اخیر در هرجا اندک امکانی برای فعالیت های فکری و سیاسی در طیف ملی و مذهبی (از جبهه ملی و انجمن دفاع از حاکمیت ملی و حقوق بشر گرفته تا نهضت آزادی و در نهایت حول و حوش مهندس سحابی) فراهم می آمد، بسته‌نگار حضوری کم و بیش فعال داشت. وی در عین نرمی و مدارای تمام در تفکر و منش و روش، در مبارزه سخت و استوار بود و در واقعیت سازش ناپذیر. احتمالا این روش و منش را از آموزگارش طالقانی آموخته بود.

به کتاب نه تنها انس داشت بلکه می توان گفت به کتاب معتاد بود. هرگز کتاب از دستش نمی افتاد. طبق گفته همسرش تا آخرین لحظات زندگی و در زمانی که حتی از شنوایی به کلی بی بهره شده بود و در تختخوابش استراحت می کرد، کتاب می خواند. کتاب‌خوانی در خون و رگهایش بود. بارها دیده ام که اگر کتاب در دست کسی می دید، بی درنگ به پشت جلدش نگاه می کرد تا در اولین فرصت بداند که چه کتابی است و نویسنده اش کیست. چند بار شاهد بوده ام زمانی که، به دلیل روکش کاغذی کشیده بر جلد کتاب، نمی توانست جلد و عنوان کتاب را ببینید، کتاب را از دست طرف می گرفت و کاغذ روکش را بر می داشت تا بتواند از کتاب اطلاعات لازم را به دست آورد. کتابخانه ای خوب و غنی داشت و شماری از کتاب های قدیمی و کمیاب را در قفسه های کتاب خانه گرد آورده بود. هرچند بارها گزمگان امنیتی و حکومتی به کتابخانه اش دستبرد زده اند ولی نمی دانم چه اندازه به این گنجینه غنی آسیب رسانده اند.

بسته‌نگار در گذشته فقط کتاب می خواند و چیزی نمی نوشت و یا کمتر می نوشت و کمتر سخنرانی می کرد. به یاد می آورم مهندس سحابی بارها به شوخی می گفت: این «بسته»، می خواند، ولی پس نمی دهد! تا آنجا که به یاد می آورم، انتشار ایران فردا در سال ۷۱ بسته نگار را هم به نوشتن بیشتر واداشت. مقاله نویسی و کتاب نویسی. در بیست سال اخیر آثاری تألیف کرده و انتشار داده است.

پس از فضای نسبتا باز دوران اصلاحات، بسته‌نگار اهل خطابه هم شد و بارها در اینجا و آنجا برای مردم سخن گفت. برخلاف بسیاری، برای سخنرانی هایش مطالعه و تحقیق می کرد و در واقع برای مخاطبانش اهمیت قایل بود. همواره در سخنرانی ها انبوهی از یادداشت کنار دستش بود و گاه از رو می خواند. گفتنی است که بسته‌نگار اصولا آدم کم حرفی بود. شاید سنگینی یکی از گوشهایش، که سابقه ای دیرین داشت، در این کم حرفی او مؤثر بود.

محمد بسته‌نگار بیش از اغلب دوستان اهل اقدام و عمل هم بود. فعالیت های علمی و نظری را با اقدامات اجرایی تلفیق کرده بود. از دهه شصت در محافل و فعالیت های مختلف طیف ملی – مذهبی حول مهندس سحابی، کسی که بیش از همه برای فعالیت های عملی آماده و به اصطلاح پا به رکاب بود، بسته‌نگار بود. این نقش چندان مهم بود که بدون بسته‌نگار غالبا کاری از پیش نمی رفت.

یکی از این نوع اقدامات تهیه بیانیه ها به مناسبت های متفاوت و مختلف بوده است. تهیه و تنظیم بیانیه ها و آن هم به تأیید و امضای جمعی رساندن (آن هم در روزگار بدون اینترنت) کار شاق و دشواری است و بسته‌نگار بدون ادعا و حتی بدون شکوه ای این مهم را به انجام می رساند. در دهه شصت، که دوران پر اختناقی بود، یکی از ظهورات طیف منتقد و به اصطلاح اوپزیسیون در داخل کشور، مجالس ختم اهل سیاست بود. در این مراسم ها از یک سو افراد امضای خود را در پای اعلامیه مراسم ختم می نهادند و بدین ترتیب نوعی کار جمعی می کردند و از سوی دیگر در این مجالس همدیگر را یافته و احیانا پس از سالها گپی می زدند و حداقل احوالپرسی می کردند. در آن سالها «هوا بس ناجوانمردانه سرد» بود! بسته‌نگار در آن سالها و حتی تا این اواخر مسئولیت تنظیم اطلاعیه پر امضای ختم های سیاسی را بر عهده داشت. این کار در فضای خاص ایران، خود نوعی عمل سیاسی به شمار می آمد. از آنجا که از یک طرف پیدا کردن تمام آدم ها برای امضا همیشه ممکن نبود و یا مستلزم از دست رفتن زمان بود و از سوی دیگر بسته‌نگار به تأیید افراد اطمینان داشت، لیستی در اختیار داشت و اگر فرد مورد نظر را به موقع پیدا نمی کرد، بدون اطلاع او امضایش را پای اطلاعیه و یا بیانیه می گذاشت. خود من چند بار پس از انتشار اطلاعیه از امضای خود خبردار شدم و البته اعتراضی هم نبود. به دلیل نقش برجسته بسته‌نگار در تهیه اطلاعیه ختم های سیاسی در دهه شصت، برخی به او «وزیر متوفیات» لقب داده بودند.

افزون بر این ها، در بیست سال اخیر، منزل بسته‌نگار در اختیار جریان ملی – مذهبی بود که غالبا سخنرانی ها و یا مشورت ها و احیانا تصمیم گیری ها در این منزل انجام می شد. دستگیری عمومی این گروه در اسفند ۷۹ نیز در یکی از همین نشست های عمومی در منزل بسته نگار صورت گرفت.

بسته‌نگار از همفکران جدی مهندس سحابی بود. البته علاقه دوطرفه بود ولی بسته‌نگار علاقه و اعتقاد زیادی به شخصیت و منش و سلامت نفس سحابی داشت. اگر گزاف نباشد می شود گفت بسته‌نگار سحابی را در حد مراد خود دوست می داشت و از او حرف می شنید. این دو از روزگار جوانی با هم بودند و به ویژه در نهضت آزادی (از آغاز تا جدایی در سال ۵۸) از نزدیکان هم شمرده می شدند. سالیانی در دو نظام پادشاهی و جمهوری اسلامی با هم حبس کشیده بودند. پس از درگذشت سحابی، بسته‌نگار عملا نماد ملی – مذهبی و سخنگوی این طیف به شمار بود. یکی از دلایل اعمال فشارهای زیاد بر بسته نگار در سالهای اخیر، همین جایگاه و موقعیت او بود.

مهندس سحابی به اعتبار روزگار قدیم، بسته‌نگار را غالبا «بسته» خطاب می کرد. در سال‌های آغازین آشنایی ما، که هنوز با ادبیات خودمانی این دوستان چندان آشنا نشده بودم، چند بار که از سحابی «بسته» را به عنوان اسم شنیدم، متوجه نشدم که کیست. یک بار با مهندس سحابی از شرکت انتشار خارج شدیم تا به جایی برویم، وقتی خواستیم سوار اتومبیل شویم، سحابی گفت: بسته را چه کارش کنیم؟! گفتم: خوب! بگذارید صندوق عقب! ایشان خندید و گفت: بسته‌نگار را می گویم!
من با اشاره به این اصطلاح غالبا به بسته‌نگار با لحن شوخی – جدی می گفتم: ما بسته تو هستیم! که البته برگرفته از بخشی از مصرع نخست بیت مشهوری است بدین صورت:
ما بسته تو هستیم، حاجت به بستنی نیست / این رشته محبت، هرگز گسستنی نیست

سفر همزمان نماینده دولت‌های ایران و اسرائیل به روسیه

$
0
0

زیتون– همزمان با بنیامین نتانیاهو٬ نخست وزیر اسرائیل٬ به روسیه علی‌اکبر ولایتی٬ مشاور آیت‌الله خامنه‌ای نیز به مسکو سفر کرد.  ولایتی برای رساندن پیامی از سوی رهبر جمهوری اسلامی و رییس جمهوری به کرملین سفر خواهد کرد.

مشاور امور بین الملل رهبر جمهوری اسلامی در این باره گفته است که همزمانی سفر او و نخست وزیر اسرائیل به مسکو تاثیری در ماموریت استراتژیک او ندارد.

ولایتی در مورد محتوای پیام آیت‌الله خامنه‌ای و موارد مورد مذاکره با پوتین اشاره‌ای نکرده ولی گفته است در صورتیکه گفتگوها آنطور که انتظار می رود پیش برود این سفر نقطه عطفی در روابط استرتژیک دو کشور خواهد بود.

ولایتی در سفر مسکو سرپرستی هیاتی از وزارت خارجه را به عهده دارد.

نتانیاهو پیشتر در دیدار با الکساندر لاورنتیف، فرستاده ویژه پوتین، و سرگی ورشینین، معاون وزارت خارجه روسیه، گفت که ایران باید سوریه را ترک کند.

بی‌بی‌سی فارسی خبر داد که رهبران اسرائیل و روسیه در دیدار روز چهارشنبه از جمله درباره اهمیت خروج آمریکا از برجام (توافق اتمی ایران و قدرت ها)، چگونگی قانع کردن ایران به خروج از سوریه و تحریم های روسیه در ارتباط با دخالت در اوکراین بحث خواهند کرد.

روسیه از متحدین منطقه ای و بین المللی ایران بشمار می رود که تا کنون از توافق هسته ای و حضور نیروهای سپاه پاسداران و حزب الله لبنان در سوریه حمایت کرده است.

مدیر مدرسه معین از ارتباط ناظم با دانش‌آموزان مطلع بوده است

$
0
0

زیتون– خبرگزاری تسنیم٬ نزدیک به سپاه پاسداران٬ خبر داد که مدیر مدرسه معین از ارتباط ناظم با دانش‌آموزان مطلع بوده است.

به نوشته این خبرگزاری پرونده ناظم مدرسه معین در حالی تشکیل شده که مدیر مدرسه معین، در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ماه فیلم ارتباط ناظم با دانش آموزان را در اختیار داشته اما به مرجع قضایی اطلاع نداده است.

پرونده آزار و اذیت دانش‌آموزان مدرسه معین خردادماه امسال در شعبه ۲ کیفری بعثت تشکیل شده بود.

هفتم خردادماه تصاویری در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد که بر اساس آن یکی از مسئولان دبیرستان پسرانه مقطع متوسطه اول یک مجتمع آموزشی غیرانتفاعی در منطقه ۲ تهران، در پی آزار جنسی گروهی از دانش آموزان، بازداشت شده است.

خبرآنلاین در این زمینه گزارش داده است که خانواده برخی از دانش آموزان متوجه موضوع شده و از فرد یاد شده شکایت کرده اند. یکی از اولیای دانش آموزان در گفتگو با این رسانه گفته است که «پسر من از چند ماه پیش پرخاشگر و به شدت عصبی شده بود و حتی ما تصور می کردیم او دچار بیماری شده است. او را پیش پزشک بردیم و روند درمان برای پرخاشگری او ادامه یافت تا اینکه پسرم گفت در مدرسه چه بلایی به سرش آمده است.»

در ماده ۶ قانون حمایت از کودکان و نوجوانان که مشتمل بر ۹ ماده است و در سال ۱۳۸۱ به تصویب رسیده، آمده است: «تمام افراد و مؤسسات و مراکزی که به نحوی مسؤولیت نگاهداری و‌ سرپرستی کودکان را بر عهده دارند مکلفند به محض مشاهده موارد کودک آزاری مراتب را‌جهت پیگرد قانونی مرتکب و اتخاذ تصمیم مقتضی به مقامات صالح قضائی اعلام کنند؛ تخلف از این تکلیف موجب حبس تا ۶ ماه یا جزای نقدی تا پنج میلیون (۰۰۰ ۰۰۰ ۵)‌ ریال خواهد بود.»

در همین ارتباط در کنار پرونده ناظم مدرسه معین که به تشویق به فساد و فحشا و کودک آزاری متهم است و ۱۶ تیر ماه جاری نیز در شعبه ۱۰۹۱ مجتمع قضایی ارشاد محاکمه شده و منتظر صدور حکم است، پرونده‌ای هم برای مدیر و مسئولان این مدرسه تشکیل شده است.

روز گذشته سرپرست دادسرای ارشاد از تحقیق درباره افرادی غیر از ناظم مدرسه معین به خاطر کوتاهی در نظارت، خبر داد و گفت: «در همین زمینه تعدادی از مسئولان مدرسه معین و آموزش‌وپرورش با عنوان “متهم” و “مطلع” به دادسرا احضار شده‌اند.»

متن اتهام دیپلمات ایرانی متهم به تروریسم منتشر شد

$
0
0

زیتون– دادستانی کل آلمان امروز (چهارشنبه) تیرماه، متن حکم بازداشت «اسدالله الف» دیپلمات ایرانی، در این کشور را منتشر کرد.

به نوشته دادستانی کل آلمان این دیپلمات ایرانی متهم است به اجیر کردن دو ایرانی دیگر برای حمله به همایش سالانه مجاهدین خلق در پاریس.

یازدهم تیر ماه دادستانی بلژیک خبر داده بود که دو ایرانی‌تبار به ظن طرح‌ریزی برای حمله به همایش شورای ملی مقاومت در پاریس بازداشت شده‌اند.

هر دو مظنون روز شنبه به دست مأموران پلیس بلژیک بازداشت شده‌اند و از آنان ۵۰۰ گرم ماده منفجره دست‌ساز کشف شده است. همچنین یک دستگاه انفجاری در خودوری این دو مظنون پیدا شده است.

خبرگزاری فرانسه نیز در گزارشی در همین ارتباط، از این زوج مظنون با نام‌های «امیر. س» و «نسیمه.ن» نام برده که هر دو تابعیت بلژیک دارند. به نوشته بیانیه دادستانی بلژیک، این دو که ۳۸ و ۳۳ ساله هستند، ایرانی‌تبارند.

همچنین سه تن دیگر در فرانسه بازداشت شده‌اند که دو تن از آنها پس از بازجویی آزاد شدند. هویت فرد سوم که در بازداشت به سر می‌برد،‌ «مرهاد. ای» ۵۵ ساله، اعلام شده است.

بر اساس گزارش وب‌سایت رسمی دادستانی کل آلمان «اسدالله الف» متهم است که در ماه مارس سال جاری «حمله انفجاری» به همایش مجاهدین خلق را به یک زوج ساکن در آنتورپ در بلژیک سفارش داده بود.

اسدالله الف در حکم بازداشت منتشره، کنسول سوم سفارت ایران در اتریش و عضو وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی معرفی شده است.

پس از انتشار این اخبار، خبرگزاری رویترز به نقل از منابع قضایی فرانسوی و آلمانی که نامی از آنها نبرده گزارش داد که ایرانی دستگیر شده در فرانسه و دیپلمات ایرانی بازداشت‌شده در آلمان به بلژیک مسترد خواهند شد.

این نکته‌ای است که در بیانیه دادستانی کل آلمان نیز به آن اشاره شده است: «بازپرسی و حکم جلب… نفی استرداد متهم به مقامات بلژیک نیست.»

در این بیانیه همچنین آمده است که «متهم» در پایان ماه ژوئن سال جاری «یک دستگاه انفجاری با نیم کیلوگرم» ماده انفجاری را در لوکزامبورگ به زوج بازداشت‌شده در بلژیک تحویل داده است.

سابقه رشوه‌های شهرداری و دولت به «خانه ملت»

$
0
0

زیتون- فائزه مهرابی- محمود صادقی نماینده تهران پرده از پرداخت رشوه به نمایندگان مجلس برای تصویب نشدن تحقیق و تفحص از شهرداری تهران خبر داده است. دریافت این رشوه‌ها به نمایندگان مجلسی که «خانه ملت» نامیده می‌شود، اما سابقه‌ای طولانی دارد.

محمد باقر قالیباف با وجود شکست‌های متعدد در انتخابات ریاست جمهوری و کارنامه‌ای که در شهرداری از خود به‌جا گذاشته است، هنوز مورد حمایت شدید حکومت ایران قرار دارد. اما هزینه این حمایت برای حکومت روز به روز بالاتر می‌رود؛ از افشای رشوه گیری نمایندگان مجلس برای منتفی شدن طرح تحقیق و تفحص از شهرداری گرفته، تا هم‌دردی مصنوعی با مردم خوزستان و انتشار عکس در شبکه‌های اجتماعی، همگی حکایت از آن دارد که قالیباف هنوز هم جانب احتیاط را ندارد.

تخلفات مرتبط با شهرداری، نخستین و آخرین تخلف نمایندگان مجلس نیست. محمدرضا رحیمی، سعید مرتضوی و برخی از مقامات دولتی از جمله متهمان سابق پرداخت رشوه به نمایندگان بوده‌اند.

محمود صادقی، نماینده مجلس، چند روز پیش در حساب توییتری خود خبر داد که فساد سیستماتیک در نهاد تحت حاکمیت شورای نگهبان، یعنی مجلس شورای اسلامی رخنه کرده است. او گفت که اگر به افراد تأمین داده شود، فسادهای بیشتری از مجلس فاش خواهد شد.

فسادی که صادقی از آن سخن می گوید، دریافت حق تراکم (موسوم به هولوگرام) شهرداری به ارزش یک میلیارد تومان و توزیع کارت پول پنج میلیون تومانی میان نمایندگان مجلس است. به این ترتیب، نه تنها تخلفات مالی در شهرداری و مجلس ادامه دارد، بلکه تخلفات اداری در زمینه فروش تراکم و بستن ریه‌های تنفسی پایتخت نیز پایان نیافته است.

فاطمه سعیدی نماینده دیگری است که پیش از این اقدام به افشاگری درباره تخلفات نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی کرده است. او معتقد است که نگاه برخی نمایندگان به فساد سیاسی شده است.

بر اساس گزارشی که ایسنا منتشر کرده، فاطمه سعیدی در نامه‌ای به دلایل اصلی رای منفی مجلس ایران به طرح تحقیق و تفحص از شهرداری تهران اشاره کرده است. در این گزارش از «فشار سنگین» حامیان و اطرافیان شهردار تهران طی هفته‌های گذشته و «لابی‌های عجیب با نمایندگان» یاد شده است.

به گفته سعیدی، بررسی این طرح در سه‌شنبه آخر سال (اسفند ۹۶) که بسیاری از نمایندگان غایب بودند. در صورت حضور نمایندگان، این طرح می‌توانست رای بیاورد.

نمایندگان مجلس در جلسه علنی روز سه‌شنبه، ۲۴ اسفند، با ۱۳۲ رأی موافق، ۹۰ رأی مخالف و پنج رأی ممتنع از ۲۳۳ نماینده حاضر به رد طرح تحقیق و تفحص از شهرداری تهران رای دادند.

روابط نزدیک علی لاریجانی، رئیس مجلس و محمد باقر قالیباف نیز در رد این تحقیق و تفحص بی‌تاثیر نبود.

فاطمه سعیدی اقدام به افشاگری درباره تخلفات نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی کرده و گفته که نگاه برخی نمایندگان به فساد سیاسی شده است

تحقیق و تفحص از شهرداری تهران پس از موضوع واگذاری املاک متعلق به این نهاد با تخفیف‌های بسیار به افراد خاص، از جمله برخی اعضای شورای شهر تهران مطرح شد. منتقدان شهرداری می‌گویند که «چگونگی تملک اموال واقع در طرح‌ها»، «تغییر کاربری‌ها» و «درآمد شهرداری از فروش املاک و تراکم» مورد سئوال است.

یکی دیگر از مهمترین تخلفاتی که شهردار سابق تهران به تیم قالیباف نسبت داده بود، انعقاد دو قرارداد با نیروی انتظامی به ارزش یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومان بود که تنها حدود ۱۷۳ میلیون تومان آن به این شرکت‌ها رسیده و بقیه برای هزینه انتخاباتی صرف شده بود.

یکی دیگر از این نوع تخلفات سال ۱۳۹۵ اتفاق افتاد؛ هنگامی که توزیع کارت‌های ۵۰۰ هزار تومانی استفاده از تسهیلات ورزشی شهرداری بین نمایندگان مجلس خبرساز شد. هیات‌رییسه مجلس اعلام کرد که این کارت‌ها به روال سال‌های گذشته، برای استفاده از نمایندگان و کارکنان از امکانات شهرداری توزیع شده است.

سابقه طولانی مجلس  در رشوه گیری 

همان‌طور که محمود صادقی اظهار داشته، تخلفات مرتبط با شهرداری، نخستین و آخرین تخلف نمایندگان مجلس نیست. او در حساب توییتری خود اعلام کرده که «اگر به افراد تأمین داده شود بسیاری حاضرند شهادت بدهند در جریان بررسی صلاحیت نامزدهای مجلس از طرف برخی مرتبطین با هیأت‌های نظارت برانتخابات چه درخواست‌هایی از آنان شده است».

صادقی خطاب به احمد جنتی دبیر شورای نگهبان نیز گفت: «فساد مالی در نهاد تحت مدیریت شورای نگهبان هم رخنه کرده است.»

تخلفات نمایندگان مجلس به تعامل با شهرداری محدود نمی‌شود. محمدرضا رحیمی، معاون اول محمود احمدی‌نژاد هم در جریان رسوایی مدرک تحصیلی و فساد اداری علی کردان در سال ۱۳۸۷ به نام کمک به مساجد، به برخی از نمایندگان مجلس پنج میلیون تومان هدیه داده بود. هدف از این هدیه، جلوگیری از استیضاح کردان بود.

محمود صادقی تلویحا اعلام کرده که برخی از مرتبطین با هیات های نظارت که زیر نظر شورای نگهبان است از نامزدها درخواست رشوه کرده اند.

هنگامی که محمود احمدی‌نژاد از تخلفات مالی معاون اول خود اعلام برائت کرد، رحیمی اسناد دیگری را افشا کرد که نشان می‌داد رشوه‌گیری نمایندگان مجلس بیش از آنچه تصور می‌شد بوده است. او هنگامی که ریاست دیوان محاسبات کشور را به عهده داشته، یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان از فردی بنام جابر ابدالی دریافت، و میان ۱۷۰ نماینده اصولگرای مجلس هشتم توزیع کرده بود. این رشوه‌گیری به نمایندگان مجلس هشتم منتسب شده بود. با وجود اعتراض نمایندگان مجلس نهم و درخواست پیگیری اعلام برائت از این موضوع، باز هم موضوع مسکوت ماند تا رسوایی‌های بیشتری پیش نیاید.

عشرت شایق، نماینده مجلس هفتم نیز به عنوان یکی از نمایندگان متخلف این روزها بر سر زبان ها افتاده است. چون به‌تازگی اظهار داشته که اموال «معترضان» به وضع اقتصادی کشور باید باید از طرف قوه قضاییه بدون اطاله دادرسی مصادره شود.

گفته می‌شود که او با متهم اول پرونده جعل عنوان، کلاهبرداری و بازداشت غیرقانونی که فردی به نام «محمدرضا مدحی تازه‌کند» معروف به «حسینی» مسئول دفتر آیت‌الله ارومیان، نماینده استان آذربایجان غربی در مجلس خبرگان رهبری روابطی داشته است. او به دلایلی که مشکلات مالی خوانده می‌شود از سمت ریاست مجموعه تاریخی سعدآباد برکنار شد.

جالب اینجاست که شایق هم در سال ۱۳۸۹ در مصاحبه‌ای با ایسنا گفته بود: «الگوی حکومتی برای مردم ما نظامی علوی است و در نظام علوی مفسد باید رسوا شود، ولو نماینده مجلس یا مدیر ارشد باشد.»

بسیاری از تخلفاتی که نمایندگان مجلس انجام می‌دهند منع قانونی ندارد. نامه‌نگاری با بانک‌ها و درخواست دریافت وام از سوی نمایندگان مجلس قانونی است

در سال‌های گذشته همچنین اهدای بن‌های سازمان تامین اجتماعی به نمایندگان خبر ساز شده است.

سعید مرتضوی، رئیس سابق سازمان تامین اجتماعی که در گزارش تحقیق و تفحص مجلس به صدها میلیون تومان تخلف متهم شده بود پای نمایندگان مجلس را وسط کشید و  ۱۹ آذر ۹۲ در نامه‌ای به رییس کمیسیون اصل ۹۰ مجلس شورای اسلامی مدعی شد که ۲۸۵ نفر از نمایندگان مجلس هشتم کارت هدیه و بن خرید سازمان تامین اجتماعی را دریافت کرده‌اند.

او اما نام نمایندگان را اعلام نکرد و گفت که  اگر دستگاه قضایی لازم دانست، فهرست نمایندگان دریافت‌کننده این پول‌ها را به مقامات قوه قضاییه ارائه خواهد کرد.

‌علیرضا دقیقی، یکی از وکلای شاکیان سعید مرتضوی، اما گفته بود که او کارت هدیه‌ای به نمایندگان مجلس «نداده و این کارت‌ها را برای خود برداشته است».

بسیاری از تخلفاتی که نمایندگان مجلس انجام می‌دهند منع قانونی ندارد. اقداماتی همچون نامه نگاری با بانک‌ها و درخواست دریافت وام از سوی نمایندگان مجلس قانونی است. نمایندگان برای این نوع تخلفات مورد پرسش قرار نمی‌گیرند، هر چند ممکن است منافعی هم در آنها داشته باشند.

حسینعلی شهریاری، نماینده دیگر مجلس حدود ۱۰ روز پیش در صحن علنی آینده نهاد قانونگذاری ایران را چنین پیش‌بینی کرد: «منتظر روزی باشیم که مردم ما نمایندگان را از مجلس بیرون کنند، تمام فسادها رانت‌ها و دزدی‌ها زیر سر دولتمردان بی‌عرضه و ما نمایندگان مجلس است.»


🍃زنده|عباس امیرانتظام درگذشت

$
0
0

 

کشته‌شدگان ناشی از سیل ژاپن به ۲۰۰ نفر رسید

ژاپن می گوید آمار مرگ و میر ناشی از سیلاب و رانش زمین بعلت بارش بی سابقه باران در بخش غربی این کشور تا صبح امروز پنجشنبه، به مرز ۲۰۰ تن رسیده و احتمال افزایش این آمار نیز وجود دارد./ ایرنا

Risultati immagini per ‫سیل ژاپن‬‎




عباس امیرانتظام درگذشت

عباس امیر انتظام، سخنگوی دولت مهدی بازرگان و از اعضای جبهه ملی درگذشت.

Risultati immagini per ‫عباس امیرانتظام‬‎

امیرانتظام سفیر پیشین جمهوری اسلامی در اسکاندیناوی و سوئد بود که در پی یک دوره بیماری در سن ۸۶ سالگی درگذشت.او که باسابقه‌ترین زندانی سیاسی ایران بعد از انقلاب به شمار می‌آید، در سال ۱۳۵۸ به اتهام همکاری با سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا – سیا – بازداشت و محاکمه شد و به اعدام محکوم شد اما حکم اعدام او به حبس ابد تقلیل یافت.


خبرهای روز گذشته را از اینجا بخوانید

عباس امیرانتظام در گذشت

$
0
0

زیتون– عباس امیرانتظام٬ معاون نخست‌وزیر و نیز سخنگوی دولت مهدی بازرگان، عضو جبهه ملی ایران٬ درگذشت.

او ساعتی پیش در ۸۶ سالگی بر اثر سکته قلبی در تهران درگذشت.

امیرانتظام سیاستمدار ایرانی، معاون نخست‌وزیر و نیز سخنگوی دولت مهدی بازرگان، عضو جبهه ملی ایران بود.

عباس میرانتظام از هواداران محمد مصدق بود و پس از کودتای ۲۸ مرداد به نهضت مقاومت ملی پیوست و از اعضای فعال آن سازمان بود و با رهبران آن به ویژه مهدی بازرگان ارتباط نزدیک داشت.

در زمانی که امیرانتظام به عنوان سفیر در اسکاندیناوی مشغول کار بود، پس از گروگان‌گیری در سفارت ایالات متحده آمریکا، او را به ایران احضار کردند و به اتهام ارتباط با آمریکا محاکمه کردند.

دانشجویان تسخیرکننده سفارت آمریکا معتقد بودند که وی جزو عوامل آمریکا در دولت موقت بود.

یکی از شواهدی که بر ضد او مطرح شد این بود که سفیر آمریکا در نامهٔ خود به او، نوشته «آقای عباس امیرانتظام عزیز» در حالی که به‌کارگیری واژهٔ عزیز جزء قوانین روابط بین‌الملل است. امیرانتظام به اعدام محکوم شد اما با تلاش‌های بازرگان، حکم او به حبس ابد تقلیل یافت. در چند سال اخیر به دلیل شدت بیماری و نیز جراحی‌های پی‌درپی، در خانهٔ خود تحت نظر بود.

پلیس فتا احضار و مصاحبه با مائده هژبری را تکذیب کرد

$
0
0

زیتون– پلیس فتا٬ پلیس مخصوص فضای مجازی٬ احضار و مصاحبه با مائده هژبری٬ دختر رقصنده٬ را تکذیب کرد.

پلیس فتا در اطلاعیه‌ای تاکید کرد که مائده هژبری فاقد پرونده انتظامی و قضایی در پلیس فتا ناجا و پلیس فتا استان‌ها بوده و احضار و مصاحبه با وی توسط پلیس فتا صورت نگرفته است.

در اطلاعیه‌ پلیس فتا آمده است: «به استحضار ملت شریف ایران می‌رساند، با توجه به پیگیری اصحاب محترم رسانه و با عنایت به اینکه اخیرا در رسانه‌های مختلف به ویژه شبکه‌های اجتماعی، اخباری در خصوص فعالیت‌های غیرقانونی خانم مائده هژبری مطرح گردیده است، در بررسی‌های همه جانبه و دقیق به عمل آمده محرز و مشخص گردید که نامبرده فاقد پرونده انتظامی و قضایی در پلیس فتا ناجا و پلیس فتا استان‌ها بوده و احضار و مصاحبه با نامبرده توسط پلیس فتا صورت نگرفته است.»

شانزدهم تیرماه از شبکه یک صدا و سیما اقدام به پخش مصاحبه‌ای با مائده هژبری و چند دختر رقاص دیگر کرد.

مصاحبه‌ای که بیشتر رنگ و بوی بازجویی داشت. پخش این مصاحبه خشم افکار عمومی را در ایران برانگیخت.

پس از بالاگرفتن اعتراض‌ افکار عمومی٬ نماینده‌های مجلس و حتی روزنامه کیهان قوه قضاییه و مرکز اطلاعات پلیس ایفای هرگونه نقشی در تهیه و انتشار این مصاحبه را تکذیب کردند.

وب‌سایت عصر خبر به نقل از «یک مقام مطلع در قوه قضاییه» نوشت که این نهاد نقشی در تهیه و پخش اعترافات دختران رقصنده نداشته است.

به گفته این مقام مطلع پخش اعترافات دختر اینستاگرامی در تلویزیون ارتباطی با قوه قضائیه نداشته و درخواستی نیز جهت پخش از سوی مسئولان قضایی و قاضی وجود نداشته است.

مرکز اطلاع‌رسانی پلیس٬ نیز ضمن صدور بیانیه‌ای مدعی شد که «فیلم منتشر شده» متعلق به هیچ یک از دختران رقصنده نیست و تقطیع شده است.

در ادامه این بیانیه که توسط ایلنا نیز بازنشر شده٬ آمده است که «صدای گریه از جای دیگری روی تصویر گذاشته شده است.»

در بخش دیگری از این بیانیه همچین آمده است که فرد مورد نظر مبتنی بر دستور مقام قضایی و در خواست‌های مردمی احضار و بعد از ابراز ندامت، در همان روز بلافاصله رها شد و به هیچ‌وجه بازداشت نشده بود.

تا کنون تنها صدا و سیما مسئولیت پخش این مصاحبه را برعهده گرفته است.

رنجبران مدیرکل روابط عمومی صدا و سیما اعلام کرده بود: «بر اساس صحبتی که امروز با مسئولان ناجا داشتم برای این افراد حکم قضایی صادر شده بوده و حتی مقام قضایی درخواست کرده بوده است تا موضوع این افراد حتما رسانه ای شود.»

🍃 پیام تسلیت جمعی از فعالان سیاسی و اجتماعی به مناسبت درگذشت محمد بسته‌نگار

$
0
0

زیتون– جمعی از فعالان سیاسی و مدنی ضمن صدور بیانیه‌ای درگذشت محمد بسته‌نگار را تسلیت گفته و با خانواده او همدردی کردند.

محمد بسته‌نگار فعال سیاسی ملی و مذهبی ۱۸ تیرماه در گذشت.

به گزارش «زیتون» در این بیانیه ضمن اشاره به سوابق سیاسی بسته‌نگار آمده است که این فعال ملی ـ مذهبی، انسانی اخلاق‌مدار و مؤمنی عامل بود و در تمام امور، مشی میانه‌روانه و مثبت و سازنده داشت و به همین دلیل می‌توانست با جریان‌های مختلف ملی و مذهبی وطن‌خواه و دغدغه‌دار توسعه ارتباط خلاق و به سود حاکمیت ملت داشته باشد. تعاملی که البته به پشتوانه اخلاق و رفتار خوش و سعه‌‍صدر و شور و کوشندگی و امید و ایمان ویژه‌ی او محقق می‌شد.

امضا کنندگان این بیانیه ضایعه درگذشت این یار دیرین و رفیق شفیق را به همسر دلیر و وفادار و همرزمش، خانم طاهره طالقانی (بسته‌نگار) و فرزندان عزیز و گرامی و عموم بستگان سببی و نسبی، و نیز یاران و همفکران، و درنهایت به مام میهن تعزیت و تسلیت می‌گوییم و برای روان آن زنده‌یاد شادی و غفران الهی و برای بازماندگان صبوری و شکیبایی مسئلت می‌کنیم.

متن کامل این بیانیه که برای انتشار در اختیار «زیتون» قرار گرفته به شرح زیر است:

از اوییم و به سوی او باز می گردیم

در سوگ محمد بسته‌نگار

رادمردی از میان ما رفت که از تبار نیکان بود و از سلاله پاکان و از مردان وطن‌دوست و آزادی‌خواه سرزمین ایران. محمد بسته‌نگار عمر نه چندان دراز خود را یک‌سره در دینداری و در عشق به میهن و مردمش گذراند.

زنده‌یاد بسته‌نگار در نوجوانی با نهضت ملی و رهبر محبوب آن و رئیس دولت ملی دکتر محمد مصدق آشنا شد و در تداوم آن ضمن فعالیت در جنبش دانشجویی به نهضت آزادی ایران پیوست. در دهه چهل و پنجاه در کنار بزرگانی چون آیت‌الله طالقانی و مهندس مهدی بازرگان و سحابی‌ها به مبارزه علیه استبداد داخلی و استعمار خارجی پرداخت و برای رهایی و عدالت و توسعه ایران کوشید و در این راه سال‌ها طعم تلخ زندان و تبعید و محرومیت‌ را چشید.

مرد وطن‌دوست در جریان انقلاب ۵۷ از پیشگامان جنبش بود و در عرصه‌های مختلف حضوری فعال داشت. وی در دولت موقت از حامیان دولت بود و به روش‌های مختلف برای پیشبرد و بهبود امور جاری کشور می‌کوشید. پس از مشاهده کجی‌ها و ناراستی‌ها از سوی حاکمان تازه به دوران رسیده، وی در شمار منتقدان قرار گرفت.

مرحوم بسته‌نگار در چند دهه‌ی اخیر بارها و بارها به‌خاطر افکار و عقاید و نقادی‌های رسمی و فعالیت های سیاسی قانونی خود گرفتار احضار و بازجویی و تهدید و زندان شد و همواره در معرض انواع فشارها و محدودیت‌ها قرار داشت.

بسته‌نگار پس از جدایی از تشکیلات نهضت آزادی در سال ۵۸ هرچند عمدتا با زنده‌یاد مهندس عزت‌الله سحابی همکاری و همفکری داشت ولی همچنان از حامیان و همدلان نهضت آزادی و بزرگان آن (ازجمله زنده‌یاد دکتر ابراهیم یزدی) به‌شمار می‌آمد.

در جریان تشکیل «شورای فعالان ملی ـ مذهبی» بسته نگار از پیشگامان و از مؤسسان و چهره‌های شاخص این جمعیت شمرده می‌شد و سخنگویی آن را برعهده داشت. منزل آن مرحوم نیز با وجود تمام تهدیدهای امنیتی، به اتکای باور عمیق وی به راهی که طی می‌کرد، مکانی مهیا برای برگزاری جلسه‌های سیاسی و مذهبی بود.

زنده‌‌یاد بسته‌نگار همچنین از بنیادگذاران و نویسندگان ماهنامه «ایران فردا» در دهه هفتاد (و در دوره جدید انتشار آن) بود، و پژوهشگری پیگیر و دقیق در حوزه‌های نواندیشی دینی و تاریخ سیاسی معاصر ایران. مقاله‌ها و یادداشت‌های پرشمار، افزون بر کتاب‌های تألیفی، حاصل زندگی پرشور و کوشندگی خستگی‌ناپذیر وی است.

این فعال ملی ـ مذهبی، انسانی اخلاق‌مدار و مؤمنی عامل بود و در تمام امور، مشی میانه‌روانه و مثبت و سازنده داشت و به همین دلیل می‌توانست با جریان‌های مختلف ملی و مذهبی وطن‌خواه و دغدغه‌دار توسعه ارتباط خلاق و به سود حاکمیت ملت داشته باشد. تعاملی که البته به پشتوانه اخلاق و رفتار خوش و سعه‌‍صدر و شور و کوشندگی و امید و ایمان ویژه‌ی او محقق می‌شد.

محمد بسته‌نگار یکی از صادق‌ترین پیروان خط فکری و سیاسی آیت‌الله طالقانی به‌شمار می‌آمد. می‌توان گفت وی در درجه نخست با طالقانی و آموزه‌هایش وصلت فکری داشت، و بعد وصلت خانوادگی.

بسته‌نگار در سالیان اخیر گرفتار انواع بیماری بود و همین ابتلا او را به سختی فرسوده بود؛ با وجود این، وی با کوشندگی و استمرار خاص خود، از مطالعه و تحقیق و نوشتن دغدغه‌های انسانی و دینی و ملی کناره نگرفت. وی دهه‌ها زندگانی را به عزت و با عشق به ایران و صادقانه گذراند؛ عمری را در سرفرازی و بلندنظری و دفاع از حقوق مردم ایران و مبارزه با ستم و استبداد سپری کردن افتخار بزرگی است.

ضایعه درگذشت این یار دیرین و رفیق شفیق را به همسر دلیر و وفادار و همرزمش، خانم طاهره طالقانی (بسته‌نگار) و فرزندان عزیز و گرامی و عموم بستگان سببی و نسبی، و نیز یاران و همفکران، و درنهایت به مام میهن تعزیت و تسلیت می‌گوییم و برای روان آن زنده‌یاد شادی و غفران الهی و برای بازماندگان صبوری و شکیبایی مسئلت می‌کنیم.

مهرداد احمدزاده، محمدجواد اکبرین، مهدی امینی‌زاده، عبدالعلی بازرگان، ایرج باقرزاده، محمد برقعی، بیژن بهادری، محمدباقر تلغری‌زاده، رضا جعفریان، تقی رحمانی، فرزانه روستایی، علی سردار، حمید شمس، معصومه شاپوری، رضا صدر، جلیل ضرابی، رضا علیجانی، فرشید فاریابی، حسن فرشتیان، مصطفی قهرمانی، مرتضی کاظمیان، هادی کحال‌زاده، محسن کدیور، علی کلایی، پروین کهزادی، مسعود لدنی، رضا مسموعی، فهیمه ملتی، مهدی ممکن، مهدی نوربخش، احمد هادوی، حسن یوسفی اشکوری

یک کشته در کازرون در درگیری بر سر آب

$
0
0

زیتون– در پی بروز درگیری میان شماری از روستائیان و ماموران نیروی انتظامی در روستای کَمارِج شهرستان کازرون، یک تن کشته شد.

محمد عبادی‌نژاد، فرمانده انتظامی کازرون، به ایرنا گفت که اقدام ماموران پلیس برای جمع‌آوری پمپ‌های به گفته او «غیرمجاز آب» در روستای کمارج، به درگیری میان آنان و شماری از روستائیان منجر شد.

به گفته فرمانده انتظامی کازرون، ماموران انتظامی پس از اخطارهای فراوان مبنی بر متفرق شدن جمعیت، اقدام به تیراندازی هوایی با سلاح ساچمه زنی کردند.

او همچنین تایید کرد که در این میان یک نفر از متمردان به هویت «الف – الف» از ناحیه گردن مجروح و به بیمارستان انتقال داده شد که در آنجا فوت کرد.

در این درگیری تعدادی از ماموران انتظامی نیز از ناحیه دست و چشم و به وسیله سنگ پرانی افراد مجروح شدند

کمبود آب در ایران در سال جاری در ماههایگذشته موجب بروز درگیری و اعتراضات در مناطق مختلف کشور شده است.

سفر قهرمان

$
0
0

قهرمان محبوب ما امروزسفر کرد؛ سفری ابدی. منظورم «صفر قهرمانی» سابقه‌دارترین زندانی زمان پهلوی نیست که به جرم فعالیت در فرقه دموکرات آذربایجان ۲۲ سال در زندان به سر برد و با انقلاب از اسارتِ بند و در سال ۱۳۸۱ با عنوان رکورددار زندانی سیاسی ایران، از اسارت تن آزاد شد. منظورم رکوردشکن دیگری است در دوران جمهوری جهل و جور، نخستین و قدیمی‌ترین زندانی سیاسی ایران پس از انقلاب، معاون نخست وزیر و نماینده او در مذاکرات با اتحاد جماهیر شوروی و آمریکا، سخن‌گوی دولت موقت، سفیر بعدی ایران در کشورهای اسکاندیناوی و زندانی سیاسی از سال ۱۳۵۸ به بعد، که اگر دوران مرخصی‌هایش از زندان را هم به‌حساب آوریم، رکورد ۲۷ ساله ماندلا را شکسته بود!

«عباس امیرانتظام» که به دلیل موقعیت‌های سیاسی سطح بالایش در مجامع حقوق بشری بین‌المللی معروف و مورد توجه بازرسان سازمان ملل، انجمن جهانی حقوق بشر، سازمان عفو بین المللی، که برای بازدید از زندان‌ها به ایران سفر می‌کردند، قرار داشت، دردسری بزرگی برای مقامات امنیتی شده بود و بعد از حدود ۱۵ سالی که از زندانش گذشته بود اصرار داشتند او را آزاد کنند، اما او که از یوسف یادگرفته بود بیرون آمدن از زندان بدون اعاده حیثیت صورت خوشی ندارد، تشکیل دادگاه تجدیدنظر و برائت از انگ جاسوسی را شرط آزادی خود کرده و گفته بود اگر او را از زندان اخراج کنند، از فردای همآن‌روز در میادین شهر با افشای جنایاتی که لاجوردی در حق اعدامی‌ها، و پاسداران در سلول‌ها با دختران و پسران اسیر کرده‌اند، مجبورشان خواهد کرد بار دیگر او را به‌زندان برگردانند، کما آنکه دوبار چنان کردند و چنین دیدند.

در ایام بیماری مهندس بازرگان، او را از زندان به عیادت ایشان بردند و به این بهانه از روز قبل خواهش کرده بودند نصیحتش کنند تا دست از لجبازی بردارد و به خانه برگردد. پس از درگذشت پدر نیز برای تسلیت به همراه دو پاسدار به منزل بنده آمد، آن‌ها رفتند و ما را تنها گذاشتند، قرار بود نیم‌ساعته برگردند، مدت‌ها گذشت و خبری نشد، گفتم شما را قال گذاشتند! با اطمینان کامل گفت جرات ندارند، با هم شرط‌ کرده‌ایم! حدسش درست بود، بالاخره آمدند! چقدر هم با آن‌ها رفیق شده بود! آدمیت همه‌جا پیدا می‌شود.

امیرانتظام لیسانس خود را در سازه ساختمان از دانشکده فنی دانشگاه تهران، گواهینامه بتن را از پاریس و فوق لیسانسش را از دانشگاه معروف برکلی کالیفرنیا گرفته بود.  چنین استعداد و ظرفیتی را در آغاز دستگیری، سه سال و نیم در سلولی حبس کرده بودند که مدت‌ها به دلیل تراکم زندانیان سال‌های ۶۰ و ۶۱، در آن فضای تنگ تک‌نفره، با یک تخت دو طبقـه، ۱۳ نفر را در کنار هم مثل خیارشور چیده شده بودند! پنج نفر در هر طبقه، که به نوبت باید تکیه می‌دادند و می‌خوابیدند، دو نفر در باریکه مقابل تخت و یک‌نفر هم در طاقچه! و همین نشستن‌های بسیار طولانی بود که ران‌هایش‌ را هم‌چون چرم ضخیم و دردناک کرده بود و انواع آسیب‌ها و بیماری‌های دیگر که تا پایان عمرهمراهی‌اش کردند.

چه زیبا امام علی(ع) در وصف پارسایان گفته است: «روزگارِ کوتاه دنیا را با صبر و مقاومت طی کردند، در عوض آسایشی ابدی یافتند، عجب تجارت پرسودی پروردگارشان میسرشان ساخت! دنیا به آنان روی آورد، آن‌ها آن‌را پس زدند، به اسارتشان گرفت، جانشان را فدا کردند تا آزاد باشند».

خوش به سعادتش که انسانیت و شرف را پاسداری کرد و افتخاری برای آزادگان ایران شد، امیرانتظام میراثی برای جوانان در وطن دوستی و فداکاری و صبر و مقاومت باقی گذاشت. ماندلا این شانس را داشت که در زمان حیاتش شاهد پیروزی را درآغوش بکشد و رهائی ملتش را نظاره کند، در مرگش نیز ملتش و جهانیان به سوگ‌اش نشستند. این البته انتظار و آرزوی بشری ماست، ولی چه فرق می کند، وقتی هیچ عملی در نظام هستی معدوم نمی‌شود. بذری که امیرانتظام کاشت، هرچند نهالش به او وصلت نداد، اما مسلما نسل‌ها و عصرهای بعد در سایه آن خواهند آرمید و از بر و بارش استفاده خواهند کرد. به تعبیرهمان پیشوای عدالت علی(ع): «صبح که شد، شب روان ستایش می شوند ( فَعِندَالصّباحِ یُحمَدُ قَومُ السُّری).»

یادش گرامی و نام و نماد مقاومتش جاوید باد.

***

پینوشت : نکته‌های زیر از نوشته‌ای است تحت عنوان: «امیرانتظام دیروز، امروز و فردا» در آذرماه ۱۳۹۲ از این قلم در وبسایت جرس درج گردید و به‌ نقل دلیل حاوی خاطرات بودنش به نظر رسید تکرار آن در وداع امیرانتظام خالی از فایده نباشد.

گناه امیرانتظام مذاکره با کارمندان سفارت آمریکا بود و اینک پس دهه‌ها درجازدن، همچنان در بر همان پاشنه می گردد، با این تفاوت اگر امروز رئیس جمهور یک روحانی وفادار به نظام ولایت فقیه و حاکمیت روحانیت است، دولت موقت از دید آقایان کاملا غریبه بود و با نظریه ولایت فقیه عمیقا مخالفت داشت. مقایسه این دو فضا یادآوری کننده فضای وحشتناکی است که علیه امیرانتظام وجود داشت. امروز ضرورت زمانه، اجبار تحریم‌ها وتهدیدها و پوشالی درآمدن شعارهای توخالی فضای دیگری پدید آورد است، اما درآنروز به غیر از رئیس دولت موقت هیچ مقامی از امیرانتظام دفاع نکرد و او که، به گفته قدوسی (دادستان انقلاب) به مهندس بازرگان، قرار بود برای تنبیه ازتلاشش در تعطیل مجلس خبرگان به توصیه آقای خمینی چند ماهی در زندان بماند تا آبها از آسیاب بیفتد، یوسف وار به فراموشی سپرده شد و دهه ها در زندان ماند.
درآخرین جلسه دادگاه امیرانتظام، که درحقیقت دادگاه تفکرو اندیشه دولت موقت و آزادیخواهان دیگر بود، با جوسازی شدید روزنامه های جناح تازه به قدرت رسیده، که از دفاعیات محکم و مستند او و شهادت رئیس دولت موقت و همکاران دیگر در بی گناهی‌اش به شدت نگران تبرئه و آزادی امیرانتظام بودند، سه تن از افراطیون آن روزگار در دادگاه حضور یافته وبه رئیس دادگاه هشدار دادند که : آزادکردن امیرانتظام مساوی محکومیت خط امام است؛ از آن میان محمد منتظری در حادثه حزب جمهوری اسلامی کشته شد، جلال فارسی که برای ریاست جمهوری دورخیز کرده بود، در مشاجره با یکی از فعالین سیاسی و قتل (عمد یا غیرعمد) او با تفنگ شکاری به زندان افتاد که البته حکم شرعی قصاص معلق ماند و به پاس خدماتش به نظام بعدها آزاد شد، و سومی که بنا به وظیفه روحانی و وزیر ارشاد بودنش آمده بود تا به قول خودش “بت بازرگان را بشکند”و مردم را ارشاد کند! آنچنان بت مقام وموقعیت خودش( به حق یا ناحق) درماجرایی شکست که داوری اش باخداست.
اما چرا قرعه فال به نام امیرانتظام افتاد؟… در روزگاری که کاپش پوشیدن، ریش گذاشتن و بی اعتنائی به سرو وضع نماد انقلابی گری بود، کت و شلواراطوکرده پوشیدن، کراوات زدن، موهای شانه کرده و ریش تراشیده و ادکلن زده معاون نخست وزیر و سخنگوی دولت موقت به مذاق اکثرانقلابیون اصلا سازگار نبود و امیرانتظام را حلقه ضعیفی از نهضت آزادی و دولت موقت تصورکردند که با پاره کردن آن می توانند گروهی را که به اصرار رهبرانقلاب، در شرایطی که هنوز نظام استبداد برقرار بود، مسوولیت اداره دولت را پذیرفته بود به زیر کشند.
از قضا این ضعیف ترین حلقه ظاهری، به لطف خدا به حلقه استواری تبدیل شد و سهمگین ترین فشارها را، با انواع بیماری ها در این سه دهه تحمل کرد. این قلم که در سال های ۱۳۶۹ تا ۷۱ مدتی افتخار همجواری در بندهای کناری امیرانتظام در اوین و چند باری نیز، در روزهای ملاقات، توفیق دیدار ایشان را داشته است، داستان هایی از شجاعت و مقاومت ایشان را از زبان جوانانی که خود در زیر شکنجه ها سخت آبدیده شده بودند می شنیدم و می دیدم که با شگفتی از این مرد که الگوی مقاومت زندانیان شده بود یاد می کردند.
او به رغم همه تحقیرها و توهین ها صلابت و اعتماد به نفس خود را حفظ کرده بود. در روزگاری که لاجوردی جلاد اوین جولان میداد وجان جوانان را می گرفت و کسی جرات نداشت به رویش نگاه کند، فقط امیرانتظام بود که چندبار جنایاتش را جلوی زندانیان به چالش گرفت و به آینده‌اش هشدار داد.
برخی روزها برای ارشاد زندانیان بند عمومی واعظی از بیرون می آوردند و زندانیان نیز مجبور بودند درسالن حسینیه زندان جمع شوند، یکی از زندانیان جوان می گفت: در جلسه امروز همه شرکت کرده بودند به غیر از امیرانتظام که پاسدارها گزارش دادند در اطاق خود مانده است، می گفت روحانی مزبور چندبار در بلند گو اعلام کرد آقای امیرانتطام از لانه خود بیا بیرون! واو بعد از مدتی بی اعتنایی، سرانجام با صدای بلندپاسخ داد: “من به مزخرفات شما باوری ندارم”!
امیرانتظام که آنروز ملامت شده چپ و راست بود، و خودی و غیرخودی علیه او به تناسب جو زمانه و نرخ روزمقاله می نوشتند، امروز قهرمانانه و سربلند و استوار، برای خود و برای همه آزادگان آبرو خریده است.
همه می دانند، گرچه بعضی سر خود زیر برف می کنند، که امیرانتظام بهانه بود برای به زیرکشیدن و بدنام کردن جریانی که به طور طبیعی و با انقلاب، دولت به آنها تحمیل شده بود، همان دولتی که هاشمی گفته بود نجیبانه کنار رفت و رئیس دولتش گفته بود پذیرش استعفا عروسی دوم من است!
اما امیرانتظام فقط قربانی دولت موقت، نهضت آزادی و جبهه ملی نشد، او قربانی همه آزادگان وطن و طرفداران جدایی نهاد دین از نهاد دولت شد و از این منظر، همه کسانی که به حاکمیت ملی و استقرار آزادی و آبادی ایران باور دارند مدیون مصیبت های طاقت فرسا و مجاهدت های طولانی او هستند. پس در برابر قامت استوار و مردانه او به خاطر دینی که به گردن ملت ما دارد، باید کلاه از سربرداشت وادای احترام کرد.

فراموش کرد و بخشید و رفت

$
0
0

زیتون ـ مهسا محمدی- عباس امیرانتظام، سخنگوی دولت موقت بعد از انقلاب، و سفیر پیشین ایران در کشورهای اسکاندیناوی در حالی درگذشت که پس زندگی‌اش در کارنامه چهار دهه جمهوری اسلامی، نمونه‌ای بارز بی‌عدالتی در سیستم قضایی و زندان‌های ایران محسوب می‌شود.

امیرانتظام، سخنگوی دولت مهدی بازرگان و طرفدار سرسخت مصدق و عضو جبهه ملی ایران، در همان سال اول بعد از پیروزی انقلاب ایران و در پی حمله «دانشجویان پیرو خط امام» به سفارت آمریکا و به ادعای انقلابیون، با اتکا به اسنادی که از محل سفارت به دست آمد «جاسوس» شناخته شد و رکورد تحمل طولانی‌ترین حبس سال‌های بعد از انقلاب ایران را به نام خود ثبت کرد. این درحالی‌ست که از زمان دستگیری تا هنگام فوت در سن ۸۶ سالگی، هنوز اتهام جاسوسی او به اثبات نرسیده است.

نخست‌وزیر دولت موقت با وجود تلاش فراوان برای تبرئه سخنگوی محبوبش نتوانست کاری از پیش ببرد و به تعبیر خودش یک دستش از قبر بیرون ماند

امیرانتظام حدود یک ماه بعد از اشغال سفارت از محل خدمت خود در سوئد به ایران فراخوانده شد و با اتهام همکاری با سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا بازداشت، محاکمه و به اعدام محکوم شد. در طی روزهای بعد و فقط با تلاش‌های مهدی بازرگان از مرگ نجات یافت و حکم حبس ابد دریافت کرد. بعد از آن تاریخ امیرانتظام برای حدود دو دهه در زندان ماند و تنها در اواسط دهه هفتاد گاهی به دلیل وضعیت جسمی نامناسب خود از مرخصی استفاده کرد.

«روابط پرمسأله» یا مخالفت با مجلس خبرگان؟

اتهاماتی از جمله «روابط پرمسأله» و «روابط نامتعارف» با آمریکا که «دانشجویان پیرو خط امام» بر اساس اسناد بدست آمده از سفارت امریکا مطرح کردند موجب شد که همه تلاش‌های مهدی بازرگان برای اثبات بی‌گناهی عباس امیرانتظام بی‌نتیجه بماند. نخست‌وزیر دولت موقت با وجود تلاش فراوان برای تبرئه سخنگوی محبوبش نتوانست کاری از پیش ببرد و به تعبیر خودش برای اثبات آن «یک دستش از قبر بیرون» بماند.

شاید با اطمینان بتوان گفت که در میان کشتارهای پس از انقلاب ایران آنچه موجب شد امیرانتظام زنده بماند و فرصت دفاع از خود در برابر اتهامات را در بیرون از زندان پیدا کند تلاش‌های بازرگان بود اما دلایل به زندان رفتن او و اصرار بر ماندن وی برای زمانی چنین طولانی، متعدد است.

به نظر می‌رسد یکی از کینه‌هایی که شورای انقلابی و طیف روحانیت از او به دل گرفتند به طرح او درباره انحلال مجلس خبرگان قانون اساسی برمی‌گردد. موضوع از این قرار بود که همزمان با اینکه مجلس در حال تصویب اصول مربوط به بحث ولایت فقیه در قانون اساسی بود، برخی اعضای دولت موقت به محوریت امیرانتظام نامه‌ای برای انحلال مجلس خبرگان قانون اساسی با ١٨ امضا تهیه کردند.

بعدها که امیرانتظام در زندان صادق قطب زاده را ملاقات می‌کند پی می‌برد که نامه‌ احضارش توسط کمال خرازی، معاون وزیر خارجه وقت تنظیم شده بود و امضای پای آن جعلی بود

این طرح که با مخالفت آیت‌الله خمینی هم مواجه و از دستور کار خارج شد، در نهایت به جایی نرسید اما موجب شد که انقلابیون دیگر امیرانتظام را از خود ندانند و بازرگان هم با آگاهی نسبت به این مسئله امیرانتظام را به عنوان سفیر ایران در کشورهای اسکاندیناوی برگزیند تا وی را از چشم انقلابیون دوآتشه دور کند.

اما این تدبیر نخست‌وزیر موثر نیفتاد. امیرانتظام چند هفته بعد از تسخیر سفارت امریکا در ایران با تلگرافی به امضای صادق قطب‌زاده، وزیر امور خارجه وقت، به ایران احضار و دستگیر شد. بر اساس خاطرات امیرانتظام و به نقل از خود وی در مصاحبه با برنامه «خشت خام»، بعدها که در زندان صادق قطب زاده را ملاقات می‌کند پی می‌برد که نامه‌ای که برای احضار وی ارسال شده بود در واقع توسط کمال خرازی، معاون وزیر خارجه وقت تنظیم شده و امضای پای آن جعلی بود.

از «خط امامی‌»های هیجان‌زده تا اصلاح‌طلبان معقول

اما چند سال بعد، همان دانشجویان انقلابی دوآتشه دیگر نمی‌توانستند با قطعیت سال ۵۸ درباره جاسوس، مزدور و یا وطن‌فروش بودن امیرانتظام اظهارنظر کنند.

محسن میردامادی که از او به عنوان یکی از طراحان حمله به سفارت امریکا در سال ۵۸ یاد می‌شود، در ابتدای سال ۹۷ و پس از مصاحبه مفصل عباس امیرانتظام با برنامه خشت خام به صورت رسمی از ادعای ۴۰ سال پیش دانشجویان انقلابی درباره جاسوسی وی عقب نشست و در مصاحبه با سایت «تاریخ ایرانی» گفت: «در واقع از همان سال‌های اول انقلاب بحث اتهام جاسوسی نسبت داده شده به ایشان مورد پرسش و ابهام بوده است، ولی امروز در فضای کنونی خیلی قاطع‌تر می‌توان گفت که اتهام جاسوسی درست نبوده و به ایشان آشکارا ظلم شده است.»

به نظر می‌رسد یکی از کینه‌هایی که شورای انقلابی و طیف روحانیت از او به دل گرفتند به طرح او درباره انحلال مجلس خبرگان قانون اساسی برمی‌گردد

میردامادی نیز می‌گوید که حالا، وقتی خارج از«هیجان‌زدگی فضای عمومی دوران انقلاب» اسناد سفارت آمریکا در رابطه با امیرانتظام را مطالعه می‌کند «در این اسناد هیچ مطلبی که بر جاسوس بودن آقای امیرانتظام دلالت کند» نمی‌بیند: «طی بررسی‌هایی که اخیراً کردم پس از ارائه اسناد سفارت به مراجع ذیربط، گروهی که مسئول بررسی آن اسناد و انجام تحقیقات از آقای امیرانتظام شده بودند نیز در همان زمان به این نتیجه رسیده بودند که اتهام جاسوسی متوجه ایشان نیست.»

عباس عبدی اصلاح‌طلب دیگری است که نامش در رابطه با پرونده امیرانتظام زیاد شنیده می‌شود. بخشی از درگیری عبدی در این پرونده به خاطره‎ای از امیرانتظام درباره «ادبیات نامناسب و حقارت‌آمیز» عبدی در مدت «بازجویی و نگهبانی» از امیرانتظام برمی‌گردد که این تئورسین اصلاحات آن را به کلی تکذیب ‎می‎کند و می‌گوید که امیرانتظام او را با «عباس» دیگری اشتباه گرفته است و میردامادی هم بر این ادعا صحه می‌گذارد.

با این وجود، در پاسخ به ادعای «جعلی و ساخته دست دانشجویان بودن» اسناد ارایه شده علیه امیرانتظام که خود در کتابش با عنوان «آن سوی اتهام» (خاطرات عباس امیر انتظام، نشر نی) منتشر کرده، عباس عبدی می‌گوید: «آقای امیرانتظام مرتکب جرمی شده که مجازات آن را باید تحمل کند… اگر آن مدارک جعلی بود، آمریکایی‌ها واکنش تندی نشان می‌دادند؛ از چند دانشجو که زبان انگلیسی نمی‌دانستند، بعید بود که بتوانند مدارک آمریکایی‌ها را جعل کنند.» با این وجود عبدی تاکید می‌کند: «زندان او طولانی شد و پنج سال حبس وی را کفایت می‌کرد…»

سلیمی نمین: با پذیرش ادعای جعلی بودن اسناد و بیگناهی امیرانتظام، فقط می‌توان نتیجه گرفت که دانشجویان پیرو خط امام در سال ۵۸ در سفارت اسناد جعلی ساختند که حالا از آن پشیمانند

در این نقطه، نظرات عبدی و عباس سلیمی نمین، فعال سیاسی اصول‌گرا و مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران بر هم منطبق است. سلیمی نمین به میردامادی به خاطر پس گرفتن ادعای جاسوسی امیرانتظام می‌تازد. او معتقد است باید بین دو نظر متضاد که می گوید «از اسناد، جاسوسی استنباط نمی‌شود» و معتقد است که «استدلال امیرانتظام مبنی بر جعلی بودن نامه‎ها بوده» تمایز قایل شد.

سلیمی نمین این فرض را هم مطرح می‌کند که با پذیرش ادعای جعلی بودن اسناد و بیگناهی امیرانتظام، به گفته میردامادی، فقط می‌توان نتیجه گرفت که دانشجویان پیرو خط امام در سال ۵۸ در سفارت اسناد جعلی ساختند که حالا از آن پشیمانند.

محمد خاتمی اصلاح‌طلب دیگری ا‌ست که در هیجان سال‌های ابتدای انقلاب در مهرماه سال ۶۰ در مقاله‌ای در کیهان با عنوان «مرک آقای سادات و نطق آقای بازرگان» خطاب به بازرگان نوشت: «چه نقصی در کار شماست که فردی چون امیرانتظام جاسوس و مزدور آمریکا تا سطح معاونت وسخنگوی دولت موقت بالا می‌آید؟ لابد امیرانتظام هم آمریکایی نیست….»

علاوه بر اینها، اکبر هاشمی‌ رفسنجانی در کتاب خاطراتش درباره اتهام جاسوسی امیرانتظام می‌نویسد: «نظر برخی از ما این بود که اسناد فاش‌شده تا آن زمان، نشان‌دهنده جاسوسی امیرانتظام نبود و در این زمینه حرف‌های آقای بازرگان، که ایشان را جاسوس نمی‌دانست، را تأیید می‌کردیم. البته نمی‌خواستیم بگوییم که دانشجویان دروغ می‌گویند، بلکه معتقد بودیم اسنادی که آنها افشا کرده‌اند، نشان‌دهنده جاسوسی نیست.»

با وجود حسن نیتی که به نظر می‌رسد در این جملات هاشمی نهفته است، فیلمی که از یکی از جلسات مجلس در اردیبهشت ماه سال ۶۰ منتشر شده، حکایت دیگری دارد. این فیلم بازرگان را در نطق پیش از دستور مجلس در تلاش برای رفع اتهام از امیرانتظام نشان می دهد. اما هاشمی سخنان او قطع کرده و به متذکر می‌شود: «در این مورد شما باید از خودتان رفع اتهام کنید نه امیرانتظام.»

هاشمی‌ رفسنجانی در کتاب خاطراتش: نظر برخی از ما این بود که اسناد فاش‌شده تا آن زمان، نشان‌دهنده جاسوسی امیرانتظام نبود

این تنها اصلاح‌طلبان نبودند که در سال‌های ابتدای انقلاب از اتهام جاسوسی امیرانتظام کوتاه نیامدند. همانطور که سلیمی نمین در یادداشت خود خطاب به مدیرمسئول روزنامه شرق و در پاسخ به رفع اتهام میردامادی از امیرانتظام به درستی اشاره می‌کند، در میان ملی‌مذهبی‌ها و اعضای جبهه ملی هم کسی آنچنان که بازرگان مومنانه بر بی‌گناهی امیرانتظام پای می‌فشرد، با او همراه نبود.

کریم سنجابی وزیر امورخارجه دولت موقت از اینکه ملاقات‌هایی میان آمریکا و ایران با هماهنگی امیرانتظام و نخست وزیر و بدون اطلاع او شکل می‌گرفت، شاکی بود و در خاطرات خود نوشت: « … از طرف سازمان حقوقدانان بین الملل، شخصی، به نظرم اگر اشتباه نکنم به نام ویلیام باتلر وارد ایران شد… متوجه شدم این آقای باتلر در جمع رفقای مهندس بازرگان بیگانه نیست و به اصطلاح «سلمان منا اهل بیت» است و با آن‏ها از سوابق کارها و فعالیت مشترکشان صحبت می‏کند. از آن‏جا دریافتم که تشکیل جمعیت ما مرتبط با سوابقی است و با دستگاه های خارجی هم ارتباط دارد. از آن تاریخ به بعد بنده در این جمعیت طرفداران حقوق بشر ایران شرکت نکردم» ( خاطرات سیاسی دکتر کریم سنجابی، انتشارات صدای معاصر، سال ۸۱ ، ص۳۱۵).

هر چند درهمان زمان مهدی بازرگان در پاسخ به همه‌ی تشکیک‌ها در دادگاه امیرانتظام دفاع جانانه‌ای از او کرد و گفت: «من بودم که از امیرانتظام خواستم به سفارت آمریکا، انگلستان، آلمان، فرانسه و هلند برود و برای ما اطلاعات جمع کند و بگیرد. من شهادت می‌دهم که ایشان در تمام مدت اطلاعات دریافت کرده و به دولت من داده است نه این که اطلاعات بدهد…. اگر قرار است کسی را محاکمه کنید، بیایید من را یعنی مهندس بازرگان را محاکمه کنید.» با این وجود، دفاع وی موثر نیافتاد و نه امیرانتظام از این اتهام تبرئه شد و نه کسی به بازرگان اتهام جاسوسی زد.

تلاش ۴۰ ساله عباس امیرانتظام برای رهیدن از اتهام جاسوسی، او را در دادگاه‌‌های رسمی جمهوری اسلامی تبرئه نکرد. با این وجود به نظر می‌رسد گفته‌ها و اعمال این سیاست‌مدار کهنه‌کار که در سال‌های اخیر با گسترش شبکه‌های اجتماعی بیشتر دیده و شنیده شد، به او در افکار عمومی جامعه ایران جایگاه خاص و مقبولی داد.

او در سال ١٣٩٢ به عیادت قاضی محمد محمدی گیلانی، کسی که حکم مرگ وی را در دادگاه انقلاب صادر کرده بود و حال خود در بستر بیماری افتاده بود رفت، با این پیام که «جامعه ایران در حال حاضر بیش از انتقام به بخشش نیاز دارد». پیامی که در این روزهای ملتهب، و با عمیق‎تر شدن شکاف‌های سیاسی و اجتماعی، تنها راه نجاتی پیش روی جامعه در آستانه فروپاشی ایران بنظر می رسد.
عباس امیرانتظام صبح روز ۲۱ تیر ۱۳۹۷ بر اثر سکته قلبی در تهران درگذشت.


خداحافظ «ماندلای ایران»؛ امیرانتظام

$
0
0

آزاده‌ی استوار و وطن‌دوست، مهندس عباس امیرانتظام که نه فقط شرافت و اصالت بلکه مبارزه و صبوری و مدارا را با چگونه زیستن خود متبلور کرد، چشم بر ایران استبدادزده فروبست.
امیرانتظام را با اطمینان می‌توان «نلسون ماندلا»ی ایران امروز توصیف کرد. کسی که تنها تحمل زندان درازمدت و صعب و پرمصیبت، یا شجاعت و صراحت کلام وی در برابر خودکامگی، او را در خور این عنوان نمی‌کند؛ هم‌زمان باید از کنشگری امیدوارانه و نگاه و کردار توأم با بخشش و مداراجویی و صلح‌طلبی مرد آزاده سخن گفت.
او نه از پیگیری آرمان‌هایش، و نه در برابر آزارها و خشونت‌ها، «خسته و ناامید و خشمگین» نشد.

مقاومت صبورانه و مبارزه امیدوارانه و خشونت‌پرهیز
امیرانتظام یک ایران‌دوست مصدقی‌مسلک بود. او متکی بر آموزه‌ها و روش رهبر نهضت ملی ایران معتقد بود که باید به آرمان‌های ملی متعهد ماند.

به باور وی: «مصدق بزرگ به ما آموخت چگونه می‌توان به تعهدات میهنی تا آخرین لحظه حیات وفادار ماند و نومیدی به خود راه نداد. او به ما آموخت چگونه در بزنگاهی که عرصه برای ما تنگ‌تر از همیشه می‌گردد، و روشنایی درون قفس کم‌سوتر می‌شود، با تمام توان مقاومت کرده و ایران عزیز را تنها نگذاشت.»

حدود ۲۳ سال زندان و محدودیت‌ها و تهدیدهای مستمر پس از آن علیه امیرانتظام، مانع کنشگری پیوسته و پیگیری شجاعانه‌ی خواسته‌های دموکراتیک وی نشد. چنان‌که به‌صراحت از تکیه به «نافرمانی مدنی» می‌گفت و اهمیت و ضرورت رجوع به «انتخابات آزاد و سالم و عادلانه» و نیز «رفراندوم» برای تعیین سرنوشت سیاسی کشور.

او تصریح می‌کرد که «اگر نافرمانی مدنی به شیوه قابل فهم برای افکار عمومی جهان صورت گیرد مسیر دستیابی به حق تعیین سرنوشت را هموارتر خواهد کرد.»

وی با تأکید بر این نکته که «ساختار حقیقی و حقوقی نظام موجود مانعی برای استقرار دمکراسی و حاکمیت ملی» است، خواستار «مبارزات مدنی و مسالمت‌آمیز» برای نیل به چشم‌انداز مطلوب شد.

امیرانتظام که خود را «شاگرد کوچک مصدق بزرگ» توصیف می‌کرد، تأکید داشت که تمامی فعالان سیاسی و اجتماعی «وفادار به فرهنگ، ارزش‌ها و استقلال ملی»، «دست در دست هم صف های خود را فشرده کرده و جنبش دموکراسی و آزادی ایران را با حرکت‌های مسالمت‌آمیز خویش تقویت کنند.» و البته هم‌زمان هشدار می‌داد که «مراقب مداخله بیگانگان و نفوذ آنان در صفوف ملی باشند، و با تمام وجود تلاش نمایند که جنبش مدنی ایران از هرگونه آلودگی به مداخله خارجی به‌صورت مستقیم و یا غیرمستقیم، آشکار یا پنهان در امان بماند.»
از همین منظر بود که او به‌صراحت با «جنبش سبز» همدلی کرد. پس از سربرکشیدن جنبش اعتراضی و مدنی مردم ایران علیه کودتای انتخاباتی ۱۳۸۸، «ماندلای ایران» در مکتوبی خواندنی نوشت: «یکی از ویژگی‌های این جنبش و شادابی آن این است که همه اعضای آن به‌صورت برابر و بدون هیچ تشخص و تمایزی و بدون تعلقات حزبی و گروهی، همانند اعضای یک پیکر بهم پیوسته می‌باشند.»

او فروتنانه گفته بود: «چه افتخاری بالاتر از اینکه من هم عضو کوچکی از این پیکر ستبر و تنومند باشم. هر پنداری غیر از این موجب سردرگمی در دفاع از حق حاکمیت و حق سرنوشت ملت ایران است.»

وی جنبش سبز را «در امتداد انقلاب مشروطیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت» توصیف و ارزیابی کرده و با تمجید از «انتخاب مسالمت‌آمیزترین شیوه مبارزاتی» توسط معترضان، خواستار «پایداری، اتحاد و همبستگی هوشمند» آنان شده بود.

او هشدار داده بود که «هنوز راه درازی در پیش است. این کار بزرگ دشواری‌های خود را دارد. آگاهی به این دشواری‌ها، توان مبارزه را بالا می‌برد.»

نکته‌ی قابل توجه در گفتار و کردار سیاسی امیرانتظام، توجه وی به ضرورت پرهیز از خشونت و انتقام و رفتارهای احساسی و غیرعقلایی بود؛ او خطاب به معترضان و سبزها گفته بود: «با غلبه بر احساسات خود، کاری بکنیم که همه ایرانیان بدون توجه به رفتارهای گذشته خود، برای رسیدن به فردای بهتر در این جنبش بزرگ سهیم شده و از همین امروز برای پیوستن به صف‌های جنبش از یکدیگر سبقت بجویند. ما باید در اندیشه توسعه، آزادی و آبادانی کشورمان باشیم و با حس انتقام‌جویی مقابله کرده و اجرای عدالت را به دستگاه عدالت در ایران آزاد واگذار نماییم.»

این، مواجهه و روش و رفتاری بود که خود در پیش گرفته و آن را در عمل متبلور کرده بود: عیادت از قاضی دادگاه انقلاب، محمدی گیلانی که وی را در حکمی غیرانسانی و ناعادلانه به حبس ابد محکوم کرده بود.
امیرانتظام معتقد بود که «انتقام‌جویی نه تنها در تضاد با منافع ملی است که دوباره جامعه را از پویش و رشد و تکاپو بازمی‌دارد و به دور باطل خشونت انتقام می‌انجامد.» او تأکید داشت که «جامعه امروز ایران بیش از هر چیز تشنه اخلاق بخشایشگرانه است و ارتقای اخلاق در گرو بخشودن خشونت‌ورزان اما از یاد نبردن جنایات آنان است.»

او در مکتوبی نوشته بود: «انتقام‌جویی‌های قبیله‌ای که نسل اندر نسل می‌چرخند، فاجعه‌ها به‌بار می‌آورند» و «اگر بر رنج و کینه وصف‌ناپذیر درونی خود غلبه نکنیم با دست خود عمداً یا سهواً شرایطی را به‌وجود می‌آوریم که سنگ روی سنگ بند نگردد. آیا رواست که پس از سالها سختی اقتصادی و اجتماعی و هزاران عارضه ناشی از جنگ تحمیلی و سایر ناهنجاری‌ها باز شاهد راه افتادن جوی خون باشیم؟ باید از خویشتن برای منفعت دیگری گذر کرد.»

این، بی‌گمان یادآور نگاه و روش سیاسی ماندلا پس از سقوط رژیم آپارتاید، و نیز رویکرد و گاندی است.
آزاده‌ی دموکراسی‌خواه و وطن‌دوست که به‌صراحت علیه استبداد دینی موضع داشت و می‌کوشید، هم‌زمان تأکید داشت که «با همدلی و همفکری امروز می‌توان و باید فردا را ساخت.» به عقیده‌ی وی: «گرفتارشدن و دست و پا زدن در حرف و حدیث‌های کهنه ما را به فردای روشن و شاداب نمی‌رساند.»

او همچنین تصریح می‌کرد که «فقط در ایران آزاد و دموکراتیک می‌توان از داوری شتاب‌زده نسبت به دیروز جلوگیری نموده و با مهربانی و گذشت نسل جدید، بر زخم‌های کهنه مرهم گذاشت و دعواهای گذشته را در مسیر صواب و صلاح فیصله داد.»

مرد آزاده و کنشگر سیاسی «مصدقی»، با وجود تمام رنج‌ها و خشونت‌ها و سختی‌هایی که تحمل کرد، تا پایان زندگی گامی از ایستادگی صبورانه در برابر استبداد و اقتدارگرایی پس نگذاشت؛ از پیگیری آرمان‌ها و چشم‌اندازهای انسانی و ملی و دموکراتیک‌اش ناامید نشد و کناره نگرفت؛ و اهمیت خشونت‌پرهیزی و مدارا و صلح‌طلبی را از یاد نبرد.

امیرانتظام در پیامی به مناسبت درگذشت نلسون ماندلا، رهبر نهضت ضدآپارتاید در آفریقای جنوبی نوشته بود: «آنچه از یک انسان فانی برجای می‌ماند فقط یک نام است و صفاتی که در کنار این نام تداعی می‌شود؛ چه از زمره‌ی صفات نیکو باشد یا صفات نکوهیده. نلسون ماندلا نیک زیست و نیک‌تر جهان خاکی را بدرود گفت، و تا بشریت هست نام و یادش به نیکی در خاطره جهانیان باقی خواهد ماند. آنانی که به اهداف ماندلا و باورهای انسان دوستانه وی ارج می نهند بایستی راه او را هموارتر و پررهروتر نمایند.»
این سخن و توصیف وی درباره خود او نیز بجاست؛ یاد امیرانتظام، «ماندلای ایران» باقی و گرامی.

حدیث نواندیشان دینی

$
0
0

سید هادی طباطبایی، مؤلف کتاب «حدیث نواندیشان دینی؛ یک نسل پس از عبدالکریم سروش» است. طباطبایی در این کتاب، به پاره ای از آراء سه تن از روشنفکران دینی یعنی ابوالقاسم فنایی، آرش نراقی، و سروش دباغ پرداخته است. او معتقد است که هر کدام از این روشنفکران، ایده های متعددی را در میان آورده اند و هر کدام کوره اندیشه ورزی را در ساحت دین گرم نگه داشته اند. از این روی با توجه به این که ایشان با آراء سه تن از روشنفکران دینی آشنایی به هم رسانده و آنها را مورد بررسی قرار داده است، در این زمینه با ایشان گفت و گو کرده ایم تا صحت و استواری دلایل در این زمینه بر اهل نظر مکشوف شود.

***

ابتدا در پی این هستیم که در باب عنوان کتاب توضیحاتی را ارائه بفرمایید؛ شما عنوان کتاب را “حدیث نواندیشان دینی” انتخاب کرده اید، آیا این انتخاب عنوان دلیل خاصی داشته است؟ این پرسش از این جهت است که شما در متن کتاب از روشنفکری دینی هم سخن به میان آورده اید؛ آیا بین این دو اصطلاح تفاوت مضمونی وجود دارد؟

همانگونه که واقفید، اصطلاح “روشنفکری دینی”، مدتی است موجب سوء تعابیر و بعضاً جفاهایی قرار گرفته است. برخی آن را در قالبی تعریف می کنند که گویی متفکرانی که در ذیل این اصطلاح تعریف می-شوند، پروژه ای سیاسی را دنبال می کنند؛ و یا اینکه همگیِ این افراد بر یک اعتقادند و پروژه ی واحدی را رهبری و هدایت می کنند تا فی المثل بر فقه و فقها بتازند و روحانیت را مورد تخفیف قرار دهند. در حالی که این یک فهم ناروا از اصطلاح روشنفکری دینی است. گویی این اصطلاح از بارِ علمی خود کاسته و سویه-های غیر معرفتی اش افزون شده است. غالب نقدهایی که در سالیان اخیر بر این جریان فکری وارد شده، جنبه-های غیر معرفتی را نشانه رفته و محاجه ی دقیقِ علمی را کمتر می توان در آنها سراغ گرفت. کار به جایی رسیده که مواجهه با این جریان فکری به یک نزاع بدل شده است. بر اساس همین نحوه برخوردهاست که حتی برخی از متفکرانی که ساختارِ فکری آنها را می توان در ذیل مفهوم روشنفکری دینی تعریف کرد، پای پس می کشند و از در افتادن در این نزاع ها و تعریف شدن تحت عنوان روشنفکری دینی ابا می کنند. آنهایی که دغدغه ی امور تحقیقی و علمی را دارند، اگر با برچسب روشنفکری دینی مواجه شوند، به سرعت شانه خالی می کنند و هرگونه ربط و نسبت با این جریان فکری را بر نمی تابند. مواجهه با این اصطلاح نیز به مانند بسیاری دیگر از امور، جنبه های غیر علمیِ پر رنگی یافته و رقیبانِ فکری را به اعلام موضعی منفی و سلبی کشانده است. انتخاب عنوان “نواندیشان دینی” شاید بار منفی این نزاع را قدری بکاهد. همچنین برخی از اساتیدی که منظومه فکری خود را در راستای مواجهه دین و دنیای جدید پیش می برند و رویکردی صرفاً علمی و تحقیقی دارند را بیشتر مقبول افتد. در این کتاب بر آن بوده ام تا سخن سه تن از متفکران این عرصه را صرفاً بر اساس جنبه های معرفتیِ آن طرح کنم و از درافتادن در نزاعهای غیر علمی باز دارم. نزاعهایی که بعضاً به اتهام افکنی و برچسب زنی بسنده می کنند را خوش نمی دارم و خواهان آنم که سخنها شنیده شود و به میدان داوری بیایید و صحیح و سقیم آن، بر اساس یک محاجه ی علمی رقم بخورد. از همین روی در کتاب نیز آورده ام که این اثر تنها حدیث اندیشه هایی است که می توان آن را شنید و متاعشان را سنجید. انتخاب عنوان “حدیث نو اندیشان دینی” از این روی بوده است.

چرا شما فقط سه تن از روشنفکران را مورد بررسی قرار داده اید، آیا این بدان معناست که مصطفی ملکیان، مجتهد شبستری و … را مندرج در تحت روشنفکری ندانسته اید؟

تعداد این متفکران را می شد به بیش از این نیز تعمیم داد و از منظومه فکری برخی دیگر از روشنفکران نیز سخن به میان آورد. فی المثل می شد از نواندیشان حوزوی نیز در این کتاب سخن گفت. تصور می کنم که می-توان به آقایان داود فیرحی، سروش محلاتی، محقق داماد و دیگرانی نیز در ذیل نواندیشان حوزوی پرداخت. این اثر اما مجال این را نیافته و می توان به آراءِ این حضرات در اثری مستقل پرداخت. هدف این کتاب بر آن بوده تا نشان دهد که متفکرانی در امروز و اکنونِ ما نیز حضور دارند که سخنانشان می تواند در فهم بهتر از دین اثر گذار باشد؛ اما حجابِ معاصرت بر اندیشه ی آنها افتاده و به نحو شایسته ای مورد توجه قرار نمی-گیرند. آنگونه که واقفید، این رسمِ نامقبول جامعه ی ما است که متفکرانِ خود را در هنگامی که در قید حیاتند و به تأملاتی می پردازند، چندان قدر نمی دانیم. اما به محض آنکه آنها روی در نقاب خاک کشیدند و دستِ ما از آنها کوتاه شد، بزرگداشتها و تمجیدها و مدیحه سراییها و بعضاً حلاجیِ آراء و نظرات آنها سر بر می آورَد و بیشتر مورد توجه قرار می گیرند. این رسم معقول و مقبولی نیست. اندیشمندانِ خود را تا هنگامه ای که هستند، با به پرسش کشیدنِ آنها و رأیشان را مورد مداقّه های علمی مکرّر قرار دادن، می باید قدرشان را دانست.
نَسَب نامه ی نواندیشی دینی (روشنفکری دینی) را به علی شریعتی، مهدی بازرگان، مجتهد شبستری و عبدالکریم سروش می رسانند. بنای این کتاب بر این بوده تا نشان دهد که پس از این چهار متفکرِ برجسته، افراد دیگری نیز پای به میدانِ تحقیق گذاشته اند و می کوشند تا منظومه ای دراندازند که از ربط و نسبت دین در جهان جدید سخن می گوید و فهم مقبولتری از آن ارائه می دهد. نه دستِ رد به سینه ی جهان معاصر می-زند و نه بی مهری بر مؤلفه های دینداری می کند. به نظر می رسد که آقایان فنایی، نراقی و دباغ، منظومه ای منسجم را در این خصوص طراحی و ارائه کرده اند. این نکته را نیز باید عرض کنم که عنوان فرعیِ کتاب “یک نسل پس از عبدالکریم سروش” است؛ اما این بدان معنا نیست که افرادی که آرائشان بررسی شده، لزوماً از شاگردان و یا همفکرانِ دکتر سروش بوده اند. همانگونه که در کتاب نیز شاهدید، برخی از انتقادهای صریح به آراء دکتر سروش نیز از جانب این متفکران بیان شده است. در ثانی آقایان نراقی و دباغ اگر چه محضر دکتر سروش را درک کرده اند اما دکتر ابوالقاسم فنایی اساساً هیچگاه پایِ درسِ دکتر سروش حاضر نبوده و نمی توان ایشان را شاگرد سروش نامید. علاوه بر این دکتر فنایی انتقاداتی نیز به منظومه فکری سروش دارد و نمی توان از این حیث نیز ایشان را منتسب به دکتر سروش دانست. اطلاق عنوان یک نسل پس از عبدالکریم سروش از آن روست که این افراد، پس از دکتر سروش به میدان آمده اند و منظومه فکری خود را طرح و بیان کرده اند. همانگونه که فی المثل اگر در خصوص آراء مجتهد شبستری و یا عبدالکریم سروش بنا بود که سخنی طرح شود، می شد آنرا یک نسل پس از علی شریعتی نامید. اما همانگونه که واقفید، هم سروش و هم شبستری انتقادهایی را به آراء شریعتی دارند و شاید پروژه فکری خود را کاملاً مستقل از شریعتی تعریف می کنند. در عین حال نباید از این مهم غافل بود که گذشتگان ایده هایی را درانداختند که خواه ناخواه بر آراء متأخرین نیز اثرات خود را بر جای گذاشته است.

از همین روست که دیگر سخن گفتن از منظومه فکری مجتهد شبستری در این کتاب، روا نبود. چرا که وی را می توان هم نسل با سروش دانست و او خود به نسلی پیش از این متأخرین تعلق دارد. به نظر می رسد که مصطفی ملکیان نیز در دوران چندگانه ی اندیشه ورزیِ خود، اینک از روشنفکری دینی گذر کرده و از معنویتی مستقل از ادیان سخن به میان می آورد و کمتر دغدغه های دینی را در آراء خود لحاظ می کند. لذا منظومه فکری ایشان خارج از نواندیشی دینی قرار می گیرد. همین امر و ایده ی عقلانیت و معنویت آقای ملکیان را مقایسه کنید با ایده ی معنویت قدسی که از جانب دکتر فنایی طرح شده است و سویه های دینیِ این نحوه از معنویت به چه میزان برجسته است.
آیا ممکن است که به نحو مبسوط توضیح دهید که فقه هم چنان دانشِ فربه جهان اسلام است؟ و اصلاً آیا چنین چیزی را هنوز هم “موجود” می دانید؟

همانگونه که مستحضرید، علم فقه، دانش اصلی در حوزه های علمیه ی ما بوده است. اساساً متر و میزانِ علمای ما بر اساس فقه دانیِ آنها وجب می شده است. در میان عموم مردم نیز عمل به احکام فقهی اصل و اساس دینداری قلمداد می شده است. صوم و صلاه و حج و زکات است که در باور عموم دینداران، ملاک و معیار دین ورزی قلمداد می شده است. از این گذشته حتی فقهای ما نیز نقش برجسته ای در تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی داشته اند. رُوی متحده –شرق شناس و ایران شناسِ معاصر- گفته است که تاریخِ ایران، تاریخِ فقهایِ ایران است. گویی در هر واقعه ی تاریخی نقش فقها چنان برجسته بوده که بدون در نظر گرفتن رأی و نظر و فعالیت آنها، نگارش تاریخ ایران نیز مقدور نبوده است.

فربهی و التفات بر فقه به گونه ای بوده که مجال را بر دیگر عرصه های دین تنگ کرده است. در نظر آورید مواجهه هایی را که با تفسیر قرآن صورت پذیرفته است. آیت الله خویی وقتی که شروع به تفسیر قرآن در حوزه ی علمیه نجف کرد، با مخالفتهایی مواجه شد و نگارش تفسیر البیان را رها کرد. آیت الله خویی حتی در وصف علامه طباطبایی که در قم به تفسیر قرآن می پرداخت گفته بود که آقای طباطبایی “تضحیه” کرده است. یعنی با تفسیر قرآن، خودش را قربانی کرد و از شخصیت اجتماعی ساقط شد. این مواجهه حوزه های علمیه با دانش تفسیر به عنوان یکی از شاخه های علوم دینی بود. مواجهه با فلسفه را در حوزه های علمیه بنگرید که تا همین اواخر به چه میزان با آن مخالفت می شده است. در خاطرات برخی از روحانیون شاهدیم که چه میزان مخالفت با دانش فلسفه وجود داشته و هر طلبه ای که به تحصیل آن می پرداخته، مورد طعن و طرد قرار می-گرفته است. این نحوه برخوردها با علومی غیر از فقه، البته قدری فروکش کرده و سویه های دیگرِ دین نیز مورد توجه واقع شده است؛ اما هنوز هم سایر دانشها نتوانسته اند جایگاهی برابر در کنار فقه بیابند. هنوز هم ملاک و معیارِ اصلی در طلبگی و دانش دینی، علم فقه است. این نحوه نگرشها قاعدتاً در جامعه نیز نتایج خود را بر جای می گذارد. در میان عموم دینداران نیز، فرد دیندار به کسی اطلاق می شود که به فرامین فقهی عمل می کند. نماز و روزه را به غایت عملی می کند و پای از دایره ی شریعت بیرون نمی نهد. این امر البته مقبول است و فقه، دایره ی دینداری را مشخص می کند اما نباید مانع از توجه به دیگر جنبه های دین شود. همانگونه که روشنفکران دینی نیز بارها تأکید کرده اند، امر دین فراتر از امور فقهی است. آن تقسیم بندی مشهور دکتر سروش را در نظر آورید که دینداری را به معیشت اندیش و معرفت اندیش و مصلحت اندیش تقسیم می کرد. راه ورود به عرصه ی دینداری می تواند همان عمل به فقهیات باشد که دینداری معیشت اندیش یا مصلحت اندیش را رقم می زند. اما مراتبِ دیگری از دینداری نیز وجود دارد که نمی باید از آن غافل ماند. دینداری معیشت اندیش البته نباید این تصور را ایجاد کند که این نحوه از دینداری مذموم است. خیر اینچنین نیست. حبذّا بر آنکه به این جرگه دینداری در می آید. اما باید این مهم را در نظر آورد که ساحتهای دیگری از دینداری نیز وجود دارد که بر شانه های دینداری معیشت اندیش قرار دارند و افقی فراتر را نشان می دهند.

نمی باید بر دانش فقه نیز جفا کرد. همانگونه که نادیده انگاشتن سویه های عرفانی، فلسفی، تاریخی و … دینداری مقبول نیست، نادیده انگاشتن فقه دینی نیز روا نیست. نواندیشان دینی نیز البته بر این مهم واقفند. به عنوان نمونه بنگرید که دکتر فنائی وقتی که از تقدم اخلاق مداری بر دینداری سخن می گوید، تماماً نظر به این مهم دارد که رأی فقها خارج از چارچوبه ی اخلاق قرار نگیرد. به این معنا که مجاهدت علمی ایشان در این راستا قرار گرفته که بر فلسفه ی فقه نظر کنند و در نهایت رأی پیراسته ای از جامعه ی فقهی صادر گردد. ایشان بارها عنوان کرده است در چارچوبه ی فلسفه ی فقه به تأملات خود می پردازد و اساساً بر آن نیست تا در محدوده ی فعالیت فقیهان وارد شود. شاید جالب باشد این نکته را عنوان کنم که بنده در نگارش کتاب، در یکی از قسمتهایی که دکتر فنائی مواجهه با فقه را پیش کشیده بودند، تیتر “پای در نعلین فقیهان ” را انتخاب کرده بودم. اما ایشان با این تیتر موافقت نکرده و بیان کردند که اصلاً بنای بر این ندارند که در محدوده ی فعالیت فقیهان وارد شوند. تنها و تنها به “فلسفه ی فقه” می اندیشند و نه “فقه”. غرض اینکه تأملات نواندیشان دینی نیز بر آن نیست تا حکم فقهی صادر کنند؛ بلکه فقط ناظر به فلسفه ی فقه به تأملاتی می-پردازند. حتی در خصوص ماجرای حجاب که دکتر دباغ به تأملاتی پرداخته نیز نظر کنید. ایشان نیز عنوان می-کند که از منظر فقهی رأیی صادر نمی کنند، بلکه فقط ساحتهای اخلاقیِ این ماجرا را می کاوند. به نظر می رسد که فقه جایگاه خود را همیشه حفظ کرده است و حفظ خواهد کرد. چه در حوزه های علمیه و چه در میان عموم دینداران. اما رسالت نواندیشان دینی آن است که جنبه های دیگری از دین را نیز برجسته سازند و آنرا مغفول ننهند. توجه به اخلاق و معنویت از همین روست. این اما به معنای مُهر بطلان بر فقهِ دینی نهادن نیست. فقه نیز سویه ای از دین است که می باید در کنار دیگر جنبه های دین مورد توجه و التفات قرار گیرد.

با توجه به این مسأله آیا در هر صورت روشنفکری در ایران و یا به تعبیر شما نواندیشی دینی توانسته است نظام مفاهیم منسجمی ایجاد کند که قادر به توضیح مسائل اساسی باشد؟

نواندیشان دینی مجاهدتهایی را در این راه به انجام رسانده اند و به توفیقاتی نیز نائل آمده اند. از نسل گذشته ی نواندیشان دینی که درگذریم، در میان همین نسل متأخر شاهدیم که برخی از مفاهیم را در میان آورده اند که در خور اعتنا است و بعضاً می تواند گره گشا باشد. به عنوان نمونه، دکتر فنائی تفکیک میان “فقه هنجاری” و “فقه کاربردی” را طرح می کند. بر اساس رأی ایشان فقه هنجاری دانشی است که وظیفه ی آن شناخت مجموعه ای از هنجارهای شرعی کلی است که در منابع معتبر وجود دارد و ادلّه ی قانع کننده ای هم به سود آن در دست است. به این معنا که فقه هنجاری متکفل شناخت احکامی است که به صراحت در قرآن و سنت ذکر شده است. دکتر فنائی اما معتقد است که برای استنباط یک حکم فقهی، نمی باید صرفاً به این فقه هنجاری دل خوش داشت. بلکه می باید پای “فقه کاربردی” را به میان آورد. فقه کاربردی است که می تواند آن استنباطهای کلی از احکام را با در نظر گرفتن شرایط و زمانه، به منصه ی اجرا بگذارد. به عنوان نمونه ایشان بر اساس همین مفهوم سازی، معتقد است که تطبیق “ضربه زدن به بدن” که در استنباطهای کلی فقهی وجود دارد، بر “کشیدن سیگار” و یا تطبیق “احکام مسافر در صدر اسلام” بر “مسافران امروزی” روا نیست. آن احکام کلی را نمی باید با شرایط امروزی منطبق کرد. فقه کاربردی از فقها می طلبد که هر یک از این امور را در شرایط امروز در نظر آورند و لزوماً به فقه هنجاری بسنده نکنند. ایشان در خصوص بهره های بانکی نیز بر اساس همین متر و معیار معتقدند که رأی دیگری می باید از سوی جامعه فقهی به گوش رسد. به نظر می-رسد که تفکیک “فقه هنجاری” و “فقه کاربردی” بسیار می تواند به کار آید و در ذیل این مفهوم، برخی مجادلاتِ فکری به سامان شود. یکی دیگر از مفاهیمی که ایشان برساخته اند، مفهوم “خدا چونان ناظر آرمانی است”. همچنین مفهوم “معنویت قدسی” از دیگر مفاهیم مبتکرانه ی ایشان است. تفکیک میان “اجتهاد قانون محور” و “اجتهاد الگو محور” نیز از همین قبیل است.

دکتر نراقی نیز برخی از مفاهمی را به منظومه ی فکری نواندیشی دینی وارد کرده اند. “سنت گرایی انتقادی” که ایشان طرح کرده است، یک چارچوبه ی مناسب را در اختیار دینداران قرار می دهد که بر اساس آن به پاسداری از معتقداتِ معقولِ خود بپردازند. و یا وقتی که ایشان از عصرِ اختفایِ الهی سخن می گوید، به نظر می رسد که بسیاری از پرسشهای امروزی که دینداران را به چالش می کشد، می تواند در ذیلِ آن پاسخهای معقولی بیابد. مفهوم عصر اختفای الهی اگر چه نسب نامه ای غربی دارد، اما دکتر نراقی آنرا در منظومه فکر دینی- اسلامی بازتعریف کرده و آنرا پرورش می دهد. دکتر دباغ نیز مفهومی چون “اقسام ایمان ورزی” را در میان آورده است. به نظر می رسد که این مفهوم، بسیار در ایمان ورزیِ مؤمنان در جهان جدید دستگیری می-کند. ایمانِ معرفت اندیشانه، شورمندانه، از سر طمأنینه، آرزومندانه که دکتر دباغ طرح کرده است، می تواند از بسیاری دینداران دستگیری کند که آنها خود را خارج از دایره ی ایمان ندانند. به واسطه ی همین مفهوم است که می توان دریافت، ایمانی که گذشتگان از آن سخن می گفته اند تا چه میزان در جهان امروز عملیاتی است و آیا اگر به آن نحوه از ایمان دست نمی یابیم، باید پای از دایره ی مؤمنان پس کشیم یا خیر. این ایده و مفهوم سازی شایسته ی اعتنا و التفات بسیاری است. مفهوم “عرفان مدرن” نیز که ایشان طرح کرده است یکی دیگر از برساخته ها و مفهوم سازیهای روشنفکران دینی است. به نظر می رسد که نسل متأخر نواندیشان دینی در ساختن چنین مفاهیمی جهد بسیار کرده اند و به توفیقاتی نیز نائل آمده اند.

آیا با گفتن این که احمد کسروی پاک دینی را درمان درد می دانست و باورهای دینی را به چوبِ تردید از عرصه ی دین خارج می کرد و توهم خالص را در سر می پروراند، بدان معناست که دین خالصی وجود ندارد؟ البته باید این مسئله را در نظر بگیریم که این مسئله و توضیح آن باید در ذیل نظام مفاهیم تبیین شود.

می توان تصور کرد که دین خالصی هم وجود دارد و در لوح محفوظ مندرج است، اما از این مسأله نمی توان غافل شد که دسترسی به این دینِ خالص، امری دشواریاب و شاید ناممکن است. امرِ الوهی وقتی که بر مردمان عرضه می شود، لاجرم جامه ی زمینیان به تن می کند و از خلوصِ خود می کاهد. رسیدن به دینِ خالص اگر چه یک آرزوست و دینداران برای رسیدن به آن مجاهدت می کنند، اما دست یابی به آن امری ناممکن به نظر می رسد. در ثانی رسیدن به این خلوصِ دینی، با آنچه که احمد کسروی می گفت نیز کمتر به چنگ می-آید. وی معتقد بود که رطب و یابس امور دینی را می باید با میزان عقل محسوسِ انسانی مورد داوری قرار داد. این امر اگر چه در پاره ای امور می تواند گره گشا باشد، اما نمی تواند از همه ی سویه های دین پرده برداری کند. همانگونه که دکتر فنائی نیز به آن اشاره کرده است، منابع معرفت، تنها منحصر به تجربیات ظاهری و حسی نیست. انسان از چهار منبع عمده در کسب معرفت بهره می برد که عبارتند از: ۱- تجربه باطنی ۲-تجربه ظاهری یا حسی ۳-شهود ۴-نقل یا گواهی دیگران. هرگاه سخن از عقلانیت به میان می آید، می باید این چهار منبع را در نظر گرفت و نه اینکه آنرا منحصر به یک نحوه تجربه حسی کرد. این همان فهم ناروایی است که فنائی از آن به عنوان عقل پرستی و یا علم پرستی یاد می کند. و یا دکتر نراقی برای پاسخ به همین نحوه رویکردها است که معتقدند دینداران باید به عقلانیتِ حداقلی وفادار بمانند. به این معنا که نشان دهند، ادلّه ی رقیب در نقد باورهای دینیِ دینداران عقیم است. همین که دینداران به عقلانیتِ حداقلی بسنده کنند، رسالتِ عقلانی خود را به انجام رسانده اند. به عنوان نمونه میرزا فتحعلی آخوند زاده نیز از جمله افرادی بود که می کوشید با معیار همین عقلِ محسوس، تمامی باورهای دینی را محک بزند. او می گفت که: “از حقوق الله مطلقاً منفعتی عاید نیست به جز ضرر… مثلاً در هر شبانه روز پنج وقت نماز تو را از کسب و کار باز می-دارد، روزه به جانِ تو ضرر کند، حج به هلاکت تو باعث شود و …”. به نظر می رسد که این نحوه مواجهه با دین و باورهای دینی نمی تواند چندان به کار آید. در پارادایم فکر دینی اولاً تنها به همین تجربه و ادراکِ محسوس نمی باید بسنده کرد، چرا که عقل، سویه های مختلفی دارد. ثانیاً قدم نهادن در عرصه ی دین، مقتضیاتی دارد. فی المثل برخی امور مقدس را نمی توان در عرصه دین نادیده انگاشت. زمان و مکانِ مقدس از جمله اموری است که در ادیان وجود دارد و نمی توان با همین عقلِ ظاهری به مواجهه با آن رفت. میرچا الیاده کتابی نگاشته و به نحو نیکی از امور مقدس در نزد دینداران سخن گفته است. ثالثاً در عرصه ی دین می-باید نکته ای را نیز همواره در نظر داشت و آن همان چیزی است که حافظ تحت عنوان “ارادت” از آن یاد می کرد. “ارادتی بنما تا سعادتی ببری”. وقتی که شما وارد عرصه ی دین می شوید، می باید ارادت خود را نیز نشان دهید .برخی امور به چارچوب عقلِ محسوس در نمی آید و شما می باید با ارادتِ خود، به آن دست یابید. این امرِ صحیحی نیست که انسان برای دست یابی به هر چیزی متاعی را ببازد، اما برای کسبِ معنویت انتظار داشته باشد که هیچ جهدی ننماید و از داشته های خود خرجی نکند. برای کسب معنویت می باید ارادت خود را نشان دهیم. برخی از این امور و دستیابی به معنویت، تنها از مسیرهایی می گذرد که فقط افرادی از آن مطّلعند که این مسیر را خود رفته و دیگران را نیز دستگیری می کنند. در این مسیر، اشک ریزی، سحر خیزی، سجده و صلاه و صوم به کار می آید و معنویت را افزون می کند. این امور البته به خِرَد محسوس آدمی در نمی آید و لاجرم آن را بر نمی تابد. اما می باید دریافت که ساحت دینداری مختص به فهم و درک همین عقل ظاهری نیست.

آنچه که کسروی می گفت و همه چیز را به محک عقلِ محسوس پذیرفتنی می دانست تا به جایی ممکن است به کار آید. اما کسب معنویت و پای نهادن در سطوح متعالی دینداری نیازمند کلیدهای دیگری است. تصور می کنم که ایده ی اقسام ایمان ورزی که دکتر دباغ طرح می کند نیز در این خصوص می تواند مدد برساند. آنچه که کسروی می گوید می تواند در ایمان ورزیِ معرفت اندیشانه تا به جایی مفید باشد، اما اقسام دیگری از ایمان ورزی نیز وجود دارد که با متر و معیار کسروی نمی توان به نتیجه ای امید داشت.

شما در مقدمه کتاب از عنوان قبض و بسط در دین سخن به میان آورده اید؛ اگر مسئله، قبض و بسط دین باشد، چگونه می توان آن را با تحول و تکامل معرفت دینی سازگار کرد؟ و مگر در امر جاودانه تحول رخ میدهد؟

خیر بنده نیز تحول در معرفت دینی را منظور داشته ام و تحول در اصل دین را طرح نکرده ام. عبارتی که در مقدمه به آن اشاره شده اینچنین است: “قبض و بسطی در دین، که نه در معرفت دینی در می افتد”. مراد بنده نیز این بوده که قبض و بسط در خود دین رخ نمی دهد، بلکه در معرفت دینی صورت می گیرد. شاید تعبیر بنده چندان واضح نبوده و سبب رهزنی شده است. (اگر صلاح می دانید، این پرسش می تواند حذف شود)

آیا ابوالقاسم فنایی تا چه حدود توانسته است با سود جستن از نظام مفاهیم، نسبت دین و دنیای جدید را تبیین کند؟

دکتر فنائی کوشیده است تا با طرح ایده های خود، معیاری در اختیار قرار دهد که به واسطه ی آن دینداری در جهان جدید امری مقبول و عمل کردنی گردد. ایده ی اصلیِ ایشان در این خصوص، تقدم اخلاقمداری بر دینداری است. در جهان امروز، بسیاری اخلاق را برجسته می کنند و آنرا به عنوان رقیبِ دین در نظر می-آورند. گفته می شود همین که به امور اخلاقی ملتزم بمانیم بسنده است و دیگر نیازی به حضور در عرصه ی دین نیست. دکتر فنائی اما نشان داده است که دینداری بر شانه های اخلاق سوار شده و اهداف متعالی تری را دنبال می کند. عمل به امر اخلاقی از اوّلیات ورود به دینداری است و اگر کسی مزّین به امور اخلاقی نیست، نمی تواند به عرصه ی دین قدم گذارَد. ایشان بر همین اساس معتقد است که اگر فهمی از دین، خلاف با منش اخلاقی باشد، نمی توان آن را یک حکم دینی دانست. وی می گوید که اصلِ دین هیچگاه با اخلاق مخالفتی ندارد و این برخی فهمهای ناروا است که استنباطهایی از دین را عرضه می کنند که بعضاً مخالفت با اخلاق دارد. این ایده ی ایشان وقتی برجسته تر می شود که شما برخی از اعمال را از جانب بعضی داعیان دینداری شاهدید که موافقتی با مرام اخلاقی ندارد. از این ایده ی اصلیِ ایشان که درگذریم، مؤلفه هایی که دکتر فنائی در خصوص مواجهه با عقل در نظر می آورند نیز در مواجهه دین و دنیای جدید بسیار به کار می آید. ایشان مفاهیمی چون عقل پرستی، نقل پرستی و علم پرستی را معرفی کرده اند و نشان داده اند که اگر به کسب معرفت می اندیشیم می باید چارچوبه و محدوده ای را در نظر آوریم که هم دینداران به آن ملتزم باشند و هم منتقدانِ دینی آن را در نظر داشته باشند. دکتر فنائی وقتی که از معنویت قدسی سخن می گویند نیز نظر به کسب معنویت در همین جهان راز زدایی شده دارند. ایشان معیارهایی به دست می دهند که دینداران بتوانند به پشتوانه ی آن در همین دنیای امروزی به کسب معنویت نائل آیند. یکی از امور نیکی که دکتر فنائی به آن توجه داده است، ورود به فلسفه ی احکام عبادی است. پیش از این کمتر دیده شده است که فقهای ما در امور عبادی به تأملاتی عقلانی بپردازند و بر آن باشند تا مطابقت احکام با زمانه و روزگارِ امروز را در نظر آورند. به عنوان نمونه در خصوص حدود مسافت شرعی و اینکه در چه مسافتی نماز شکسته می شود و روزه افطار می گردد، کمتر فقیهی است که از همان معیارهای مندرج در کتب فقهی عدول کند. فنائی اما به این امور نیز وارد شده و از فقها خواسته است تا این امور را نیز مورد بازنگری قرار دهند. ایشان در خصوص اوقات شرعی، بحث مبسوطی را طرح کرده است که به نظر می رسد می تواند در روزگار امروزه بسیار به کار آید. و یا در خصوص حکم ارتداد ایشان مؤلفه هایی را بیان می کنند که بر اساس آن، امور خردستیز از گزاره های دینی رخت بر می بندد و انطباق بیشتری با زیستن در جهان جدید به ارمغان می آید. به نظر می رسد که ایده-های ایشان در این خصوص می تواند بر فهم فقیهان نیز اثر گذارَد. بنگرید که اخیراً آیت الله سید محمد سعید حکیم از مراجع نجف اشرف در خصوص حکم ارتداد عنوان کرده است که مجازات دنیوی بر مرتد بار نمی-شود. دکتر فنائی سابقاً به این امر توجه داده بود. اگر چه برخی دیگر از فقها مانند آیت الله منتظری و سید محمد حسین فضل الله نیز در خصوص حکم ارتداد رأیی خلاف مشهور را برگزیده بودند اما به نظر می رسد که این ایده های نواندیشان دینی، می تواند به کار فقها بیاید و انطباق بیشتری میان دین و دنیای جدید حاصل گردد.

آیا با توجه به پرسش قبل، آرش نراقی و سروش دباغ هم توانسته اند با نظام مفاهیم، به اساسی ترین مسائل در مثلث “حقوق، سیاست و اقتصاد” التفات نشان دهند؟ یا اگر تا کنون به این مسائل التفاتی صورت نگرفته است، پس وظیفه ی روشنفکری پرداختن به چیست؟

آقایان نراقی و دباغ نیز مؤلفه هایی را نشان داده اند که بر اساس آن می توان دین در دنیای جدید را فهم پذیر و مقبول تر کرد. رسالت اصلی نواندیشان دینی مواجهه با دین است. در کتاب حدیث نواندیشان دینی هم کوشش شده است تا از مفاهیمی سخن گفته شود که ناظر به مباحث دینی است و یا تأثیر و تأثری در آن دارد. فی المثل اگر بخواهیم کند و کاوهای سیاسی و یا اقتصادی را در میان نواندیشان دینی نشان دهیم، مباحثی را نشان داده ایم که فهم دینی کمک رسان به نظریات اقتصادی است؛ و یا فهم دینی، معضلی اجتماعی را به سامان می کند. به عنوان نمونه، دکتر فنائی بحث از بهره بانکی را پیش کشیده و نشان داده اند که آن ربایی که در متون دینی از آن سخن گفته می شود، هیچ ربط و نسبتی با بهره بانکی که در دنیای جدید از آن مدد گرفته می شود ندارد. و یا وقتی که دکتر دباغ بحث ازدواج عرفی را طرح می کنند نظر به یک معضل اجتماعی دارند که یک فهم صحیح دینی می تواند گره بسیاری از این مشکل بگشاید. دکتر نراقی بحث دیانت و مدنیت را در همین راستا عرضه کرده است. به باور برخی از دینداران، مدنیّت جدید نمی تواند موافقتی با مرام دینی داشته باشد. دکتر نراقی اما نشان داده است که چه مؤلفه هایی در دین وجود دارد که ما را به سمت التزام به مدنیّت مجاب می کند. و یا بحث ایشان در خصوص اخلاق شکنجه؛ بر نکاتی انگشت می نهند که می تواند برخی از معضلات قانونی و اجتماعی را به سامان کند. به نظر می رسد که هر کدام از ایده های این نواندیشان متأخر می تواند ناظر به مباحث اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و … نیز باشد. اما این افراد کوشیده اند از موضع تفسیرهای دینی به این مباحث وارد شوند. آنها کوشیده اند تا گیر و گرفتهایی که فهمهای دینی در این امور دارد را نشان دهند و نسبت دین و دنیای جدید را به بحث بگذارند. در این کتاب نیز در انتهای هر فصل، نشان داده شده است که آراء هر کدام از این متفکران، می تواند چه معضلاتی را حل کند و به چه کارِ امروزِ ما بیاید.

منبع: نشریه قلم یاران، تیر ماه ۱۳۹۷

🍃زنده|شورای نگهبان: مصوبه اصلاح قانون مبارزه با پولشویی مغایر قانون اساسی است

$
0
0


داستان دختر رقصنده مدیرکل روابط عمومی صدا و سیما را به دادسرا کشاند

محمد حسین رنجبران،  مدیرکل روابط عمومی صدا و سیما به دادسرای فرهنگ و رسانه احضار شده است.Risultati immagini per ‫محمد حسین رنجبران مائده هژبری‬‎

ادعای رنجبران مبنی بر درخواست مقام قضایی برای پخش اعتراف‌ها تکذیب شده و از او خواسته شده برای اثبات ادعایش، یک نسخه از سند درخواست دستگاه قضایی را به قوه قضائیه ارسال و یک نسخه را در اختیار رسانه‌ها قرار دهد!/ایران



 شورای نگهبان: مصوبه اصلاح قانون مبارزه با پولشویی مغایر قانون اساسی است

کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان اعلام کرد: اعضای شورای نگهبان صرفنظر از ایرادات ماهیتی مصوبه اصلاح قانون مبارزه با پولشویی که جز مصوبات چهارگانه موسوم به FATF است، اعلام کردند با توجه به اینکه لایحه قضایی است و باید از سوی رییس قوه قضاییه اعلام و ارجاع شود آن را مغایر قانون اساسی تشخیص دادند.


بازداشت نواز شریف هنگام ورود به پاکستان

نخست وزیر سابق پاکستان هنگام بازگشت به کشورش، در شهر لاهور بازداشت شد. مریم، دختر نواز  شریف هم به همراه او بازداشت شده است. نواز شریف هفته گذشته به جرم فساد به ١٠ سال زندان محکوم شد.

Risultati immagini per ‫نواز شریف‬‎

حدود ١٠ هزار نفر از هواداران نواز شریف در فرودگاه جمع شدند تا حمایت خود از او را نشان دهند./بی‌بی‌سی فارسی


معاون دادستان کل کشور: بیش از ۳۰ ‌میلیون نفر فیلتر تلگرام را دور می‌زنند



ناظم مدرسه معین به شلاق و حبس محکوم شد

شعبه ۱۰۹۱ مجتمع قضایی ارشاد، ناظم مدرسه معین را به اتهام کودک آزاری و تشویق به فساد و فحشا به حبس و شلاق محکوم کرد.

به گفته رییس کل دادگستری استان تهران رای صادره قابل تجدید نظر است و در صورت تجدیدنظر خواهی از ناحیه شکات، متهم یا وکیل او جهت رسیدگی به تجدیدنظرخواهی به دادگاه تجدیدنظر ارسال خواهد شد./ تسنیم


خبرهای روز گذشته را از اینجا بخوانید

متهم پرونده موسسه مالی و اعتباری ثامن الحجج گریخت

$
0
0

زیتون– عصر روز گذشته (جمعه)  خبر فرار یکی از متهمان پرونده موسسه مالی و اعتباری «ثامن الحجج» منتشر شد.

سرپرست دادگاه‌های کیفری یک استان تهران ضمن تایید این خبر به ایرنا توضیح داد که ین پرونده سه متهم دارد که یکی از آنها « فعلاً متواری شده است.»

ابوالفضل میرعلی، مدیر عامل این مؤسسه، سابقه عضویت در هیئت مدیره شرکت نفت، گاز و پتروشیمی «لیسار ماه» را دارد که منوچهر متکی، وزیر خارجه سابق و محمدحسن خامنه‌ای، برادر رهبر جمهوری اسلامی، عضو هیئت مدیره آن بوده‌اند.

این پرونده حدود ۳۷۰ شاکی دارد و در آن «حدود ۱۲ هزار میلیارد تومان تخلف مالی» رخ داده است.

به گفته سرپرست دادگاه‌های کیفری استان تهران در جلسات دادگاه این موسسه اعلام شده بود که آقای (الف. م) و خانم (ر. الف) در دادگاه حضور دارند، اما به دلیل عدم حضور آقای (م. ر)، متهم ردیف سوم، پرونده وی به طور غیابی بررسی می‌شود.

امیر مظلوم شایان، نماینده بانک مرکزی در پرونده این موسسه، روز چهارشنبه، ۲۰ تیر در هفتمین جلسه دادگاه گفته بود که این بانک سال ۸۹ به پلیس امنیت اعلام کرده، موسسه «ثامن الحجج» مجوز «ندارد» و «گسترش شعبه‌های آن قانونی نیست.»

به گفته شایان، با این حال فعالیت این موسسه ادامه داشته و بانک مرکزی در ۲۲ مرداد سال ۹۳ «آخرین اخطار» را به آن داده است.

در همین حال قاضی باقری، قاضی این پرونده، گفته بود که «باید دید چرا روند پیگیری بانک مرکزی درباره این موسسه تا این اندازه به طول کشیده است.»

شورای نگهبان FATF را رد کرد

$
0
0

زیتون– عباسعلى کدخدایى٬ سخنگوى شوراى نگهبان٬ خبر از رد لایحه FATF در شورای نگهبان داد.

به گفته سخنگوی شورای نگهبان  این لایحه جزو مصوبات ۴ گانه موسوم به «اف اى تى اف» بود و اعضاى شوراى نگهبان صرفنظر از ایرادات ماهیتى آن، اعلام کردند که لایحه مزبور در زمره لوایح قضایى است و باید از جانب رئیس محترم قوه قضاییه ارائه شود.

گروه ویژه اقدام مالی که با پولشویی در گستره جهانی مبارزه می‌کند٬ نهم تیرماه امسال اعلام کرد که مهلتی سه ماه به ایران برای اصلاح قوانین داده است.

بر این اساس جمهوری اسلامی تا پاییز سال جاری مهلت داشت دست به اصلاحاتی بزند که با هنجارها و قواعد جهانی در این زمینه مطابق باشد و در غیر این صورت باید تبعات آن را بپذیرد، از جمله انصراف سرمایه‌گذاران از سرمایه‌گذاری در این کشور.

دولت حسن روحانی در لوایح چهارگانه‌ای به دنبال «پیوستن به کنوانسیون مبارزه با جرایم سازمان‌یافته»، «پیوستن به کنوانسیون مبارزه با تأمین مالی تروریسم»، «اصلاح قانون مبارزه با پولشویی» و «اصلاح قانون مبارزه با تأمین مالی تروریسم» است تا ایران در لیست سیاه گروه اقدام ویژه مالی قرار نگیرد.

اما این موضوع با مخالفت برخی از نمایندگان مجلس و موضع‌گیری اخیر آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، علیه پیوستن ایران به کنوانسیون مقابله با تامین منابع مالی تروریسم، مواجه شده است.

لایحه الحاق ایران به کنوانسیون مقابله با تامین مالی تروریسم که ۲۰ خردادماه در مجلس به رای گذاشته شده بود با ۱۳۸ رای موافق و ۱۰۳ رای مخالف و ۶ رای ممتنع برای مدت دو ماه مسکوت ماند.

در حاشیه تصویب لایحه الحاق جمهوری اسلامی به کنوانسیون مقابله با تامین مالی تروریسم نمایندگان اصولگرای مجلس در اعتراض به تصویب این لایحه چندین بنر و پلاکارد را بر زمین پهن کردند و با تجمع دور رییس مجلس شورای اسلامی دقایقی مانع ادامه کار مجلس شدند.

کنوانسیون مقابله با تأمین مالی تروریسم، یکی از پیمان‌نامه‌های سازمان ملل متحد است که با هدف تشویق دولت‌ها و همکاری بین کشورها برای قطع منابع مالی گروه‌هایی که تروریستی توصیف می‌شود، در سال ۱۹۸۹ میلادی تصویب شد.

تاکنون ۱۸۷ کشور جهان به این کنوانسیون پیوسته‌اند.

آیت‌الله خامنه‌ای٬ رهبر جمهوری اسلامی٬ ۳۰ خرداد خواستار آن شد که ایران به کنوانسیون مقابله با تامین مالی تروریسم نپیوندد.

به گفته رهبر جمهوری اسلامی «هیچ لزومی ندارد ما چیزهایی که نمی‌دانیم به کجا ختم می‌شود و حتی می‌دانیم که مشکلاتی دارد، به‌خاطر آن جهات مثبت قبول کنیم.»

آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار با رییس و اعضای مجلس راه کار حل این معضل را تصویب قوانین داخلی دانست و گفت: «راه‌حل مسئله این است که مجلس خودش قانون بگذارد، مثلاً یک قانون مبارزه با پول‌شویی، یک قانون مبارزه با تروریسم.»

رهبر جمهوری اسلامی در بخشی از سخنرانی امروز خود٬ این معاهدات بین‌المللی را «در اصل در یک نقطه‌ای پخت‌وپز» خواند و مدعی شد که «کشورهای عضو این کنوانسیون‌ها هیچ تأثیری در ایجاد این‌ها ندارند.»

Viewing all 6930 articles
Browse latest View live