Quantcast
Channel: سایت خبری‌ تحلیلی زیتون
Viewing all 6930 articles
Browse latest View live

قوه قضاییه تایید کرد: بیش از سی میلیون ایرانی هنوز از تلگرام استفاده می‌کنند

$
0
0

زیتون– عبدالصمد خرم آبادی٬ معاون دادستان کل کشور در امور فضای مجازی٬ تایید کرد که تعداد ۳۰ میلیون و ۱۰۰ هزار نفر از طریق فیلترشکن‌های هاتگرام و تلگرام طلایی، فیلتر تلگرام را دور می‌زنند.

دهم اردیبهشت سال‌جاری بیژن قاسم‌زاده٬ بازپرس شعبه دوم دادسرای فرهنگ و رسانه تهران٬ دستور مسدودسازی پیام‌رسان تلگرام را صادر کرد.

او از ارائه‌دهندگان خدمات اینترنتی در ایران خواست این دستور را اجرا کنند و اعلام کرد که در غیر این صورت با پیام رسان‌ها برخورد خواهد شد.

بیش از چهل میلیون ایرانی کاربر شبکه پیام رسان تلگرام هستند.

عبدالصمد خرم‌آبادی در این مورد نوشت که فعالیت فیلترشکن های داخلی نظیر هاتگرام و تلگرام طلایی برخلاف اهداف و سیاست‌های تعیین شده در مصوبه شورای عالی فضای مجازی است. مصوبه مربوط به «سیاست ها و اقدامات ساماندهی پیام رسان‌های اجتماعی» حدود یک سال پیش ( خرداد ۱۳۹۶) به تصویب شورای عالی فضای مجازی رسیده و فراگیر شدن پیام رسان‌های داخلی و جلوگیری از دسترسی بیگانگان به داده‌های عظیم کشور صراحتا جزء اهداف و سیاست‌های مذکور در این مصوبه هستند.

به گفته معاون دادستان کل کشور از آنجا که فعالیت هاتگرام و تلگرام طلایی هم  مانع از  فراگیر شدن پیام‌رسان‌های داخلی و هم موجب دسترسی بیگانگان به داده های عظیم کشور خواهد شد, لذا فعالیت این دو نرم افزار برخلاف مصوبه شورای عالی فضای مجازی  است. اینکه نهادهای ذیربط منتظر بمانند تا تلگرام وسایر پیام‌رسان‌های خارجی بستر ارتباطاتی مردم در فضای مجازی کشور را فراهم و شرکت‌های داخلی را به عمله تلگرام تبدیل کنند، نهایت تنبلی است.


محکومیت ناظم مدرسه معین به حبس و شلاق

$
0
0

زیتون– دادگاهی در تهران روز شنبه حکم ناظم متهم به آزار جنسی مدرسه معین را صادر کرد.

این محاکمه که بصورت غیرعلنی در مجتمع قضائی ارشاد استان تهران برگزار شد در مرحله بدوی ناظم دبیرستان پسرانه معین را به حبس و شلاق محکوم کرده است.

غلامحسین اسماعیلی، رییس کل دادگستری استان تهران، در گفتگو با خبرگزاری میزان، با اشاره به قطعی نبودن رای دادگاه از اعلام جزئیات آن خودداری کرده است.

هفتم خردادماه تصاویری در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد که بر اساس آن یکی از مسئولان دبیرستان پسرانه مقطع متوسطه اول یک مجتمع آموزشی غیرانتفاعی در منطقه ۲ تهران، در پی آزار جنسی گروهی از دانش آموزان، بازداشت شده است.

خبرآنلاین در این زمینه گزارش داده است که خانواده برخی از دانش آموزان متوجه موضوع شده و از فرد یاد شده شکایت کرده اند. یکی از اولیای دانش آموزان در گفتگو با این رسانه گفته است که «پسر من از چند ماه پیش پرخاشگر و به شدت عصبی شده بود و حتی ما تصور می کردیم او دچار بیماری شده است. او را پیش پزشک بردیم و روند درمان برای پرخاشگری او ادامه یافت تا اینکه پسرم گفت در مدرسه چه بلایی به سرش آمده است.»

در ماده ۶ قانون حمایت از کودکان و نوجوانان که مشتمل بر ۹ ماده است و در سال ۱۳۸۱ به تصویب رسیده، آمده است: «تمام افراد و مؤسسات و مراکزی که به نحوی مسؤولیت نگاهداری و‌ سرپرستی کودکان را بر عهده دارند مکلفند به محض مشاهده موارد کودک آزاری مراتب را‌جهت پیگرد قانونی مرتکب و اتخاذ تصمیم مقتضی به مقامات صالح قضائی اعلام کنند؛ تخلف از این تکلیف موجب حبس تا ۶ ماه یا جزای نقدی تا پنج میلیون (۰۰۰ ۰۰۰ ۵)‌ ریال خواهد بود.»

در همین ارتباط در کنار پرونده ناظم مدرسه معین که به تشویق به فساد و فحشا و کودک آزاری متهم است و ۱۶ تیر ماه جاری نیز در شعبه ۱۰۹۱ مجتمع قضایی ارشاد محاکمه شده و منتظر صدور حکم است، پرونده‌ای هم برای مدیر و مسئولان این مدرسه تشکیل شده است.

پیشتر سرپرست دادسرای ارشاد از تحقیق درباره افرادی غیر از ناظم مدرسه معین به خاطر کوتاهی در نظارت، خبر داد و گفت: «در همین زمینه تعدادی از مسئولان مدرسه معین و آموزش‌وپرورش با عنوان “متهم” و “مطلع” به دادسرا احضار شده‌اند.»

خبر قتل مریم فرجی تایید شد

$
0
0

زیتون– خبر قتل مریم فرجی٬ از فعالان سیاسی و اجتماعی که در پی اعتراضات سراسری دی ماه سال گذشته بازداشت شده بود٬ تایید شد.

پیشتر وکیل او محمدحسین آغاسی٬ خبر مفقود شدن مریم فرجی را اعلام و شائبه قتل او را مطرح کرده بود.

محمدحسین آقاسی روز پنج شنبه، ۲۱ تیرماه، در یک رشته پیام توییتری احتمال قتل موکل خود را مطرح کرد. اگرچه او تاکید کرده بود که «به هیچ وجه قتل احتمالی وی مطلقاً متوجه مقامات و مراجع قانونی نیست.»

مریم فرجی، دانشجوی کرد ۳۳ ساله رشته مدیریت بین‌الملل و مدیر مالی یک شرکت در شهریار واقع در استان تهران، دی‌ماه سال گذشته دستگیر و ۱۰ روز در بند ۲۰۹ زندان اوین زندانی شد. او اهل سرپل ذهاب  در استان کرمانشاه و ساکن کرج است.

۱۹ فروردین سال جاری دادگاه بدوی او را به سه سال حبس تعزیری و دو سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم کرد.

به گفته وکیل مریم فرجی٬ او که با وثیقه آزاد بوده، روز پنج‌شنبه گذشته از خانه خارج شده و تاکنون اثری از او به دست نیامده است.

🍃پیام تسلیت جمعی از فعالان سابق دانشجویی به مناسبت درگذشت عباس امیرانتظام

$
0
0

زیتون– جمعی از فعالان دانشجویی سابق به مناسب درگذشت عباس امیر‌انتظام٬ پیام تسلیتی را منتشر کردند.

عباس امیرانتظام٬ معاون نخست‌وزیر و نیز سخنگوی دولت مهدی بازرگان، عضو جبهه ملی ایران٬ ۲۱ تیرماه درگذشت.

به گزارش «زیتون» در این پیام آمده است که امروز در عزای فقدان او اگرچه قصه پرغصه زندگی او حسرت و اندوه بسیاری بر دلها نهاد اما صلح دوستی و طبع بلند او برای همه فعالین سیاسی و اجتماعی آموزه هایی از نگاه انسانی و شرافتمندانه نیز بر جای گذاشت که در میراث تاریخ پر فراز و نشیب این مرز و بوم منحصربفرد و کم نظیر است.

امضا کنندگان این نامه در ادامه تاکید کردند که گرچه آن مرحوم در زمانه ای که شور انقلابی بر همه چیز سایه افکنده بود، ناعادلانه و مظلومانه محکوم شد اما زندگی شرافت مندانه او دادگاهی برای اذهان آگاه عمومی هم فراهم دید که همه موافقان و مخالفانش از جمله مسببین ظلمی که بر او رفت را به چالش کشید.

متن کامل این پیام که برای انتشار در اختیار «زیتون» قرار گرفته٬ به شرح زیر است:

از شمار دو چشم یک تن کم، از شمار خرد، شرافت و میهن دوستی هزاران بیش.
عباس امیرانتظام از دنیای ما پر کشید و برای همیشه وجدان عمومی و تاریخی این مرز و بوم را مدیون خود نگاه داشت. امروز در عزای فقدان او اگرچه قصه پرغصه زندگی او حسرت و اندوه بسیاری بر دلها نهاد اما صلح دوستی و طبع بلند او برای همه فعالین سیاسی و اجتماعی آموزه هایی از نگاه انسانی و شرافتمندانه نیز بر جای گذاشت که در میراث تاریخ پر فراز و نشیب این مرز و بوم منحصربفرد و کم نظیر است.
اگرچه آن مرحوم در زمانه ای که شور انقلابی بر همه چیز سایه افکنده بود، ناعادلانه و مظلومانه محکوم شد اما زندگی شرافت مندانه او دادگاهی برای اذهان آگاه عمومی هم فراهم دید که همه موافقان و مخالفانش از جمله مسببین ظلمی که بر او رفت را به چالش کشید.
درگذشت عباس امیرانتظام را صمیمانه به خانواده و دوست داران او تسلیت گفته امیدواریم تا این ضایعه نقطه عطفی شود بر گسترش نگاه انسانی و حق مدارانه به سیاست ورزی این مرز و بوم که این مهمترین یادگار آن مرحوم و به راستی میراثی گرانقدر است.

اشکان آذرکیش، زهره آقاجری، صدرا آقاسی، سید صابر ابطحی، مهدی احمدی، امین احمدیان، علیرضا ارشادی‌فر، یاسر اسکندری، سارا اسمی‌زاده، ابراهیم اصغرزاده، امیر اقتناعی، مهدی اکبریان، نزهت امیرآبادیان، مهدی امینی زاده، کیوان انصاری، سولماز ایکدر، مهدی باقری، نجات بهرامی، آزاده بهشتی، مصطفی پهلوانی، مرتضی تحققی، حسین ترکاشوند، علی تقی‌پور، زهرا توحیدی، سیاوش حاتم، ابوالفضل حاجی‌زادگان، علی حاجی‌کتابی، مهدی حبیبی، محسن خسروی، علیرضا خوشبخت، سعید درخشندی، حسن دقیق، رضا دلبری، علی دلبری، امیر راعی‌فرد، بهرام رحمانی‌وحید، مهدی رضاحسینی، سیاوش رضاییان، احسان رمضانیان، نفیسه زارع کهن، بابک زمانیان، علی زیرک، محمود سعیدزاده، محسن سیدین، مرتضی سیمیاری، عبدالصمد شاکر، بهروز شاکرمی، بهروز شاهرخ‌نیا، حامد شجاعی، حجت شریفی، صابر شیخلو، علی صابری، ادریس صالحی، سمیرا صدری، سینا صفایی، بهزاد طالبی، رضا عباسپور، محمد عبدلی، مهدی عربشاهی، علی عزیزی، قاسم عطایی عظیمی، جواد علایی، جواد علیخانی، علی فرخی، بهرام فیاضی، علی قاسمی، احمد قصابان، دانیال کاویانی، هادی کحال‌زاده، محمد کریمی، علیرضا کفشکنان، فرید محسنی، آرش محمدنیا، عباس محمودی، احمد مدادی، کمال مرادی، مهدی مشایخی، مهدی مصدق، نریمان مصطفوی، نجمه معصومی، علی ملیحی، سیدعلی‌اکبر موسوی خوئینی، کامران مولایی، شهروز مهدی‌پور، مصطفی مهدی‌زاده، ضیاء نبوی، عاطفه نبوی، مسعود نجیمی، زهره نصراله‌زاده، امین نظری، سعید نعیمی، سارا نیک‌بنیاد، علی وفقی، فرید هاشمی، حمید هداوند، بهاره هدایت، سعید یعقوبی‌نژاد، رضا یوسفیان

اندازه گیری امواج رادیویی پس از دو دهه پارازیت

$
0
0

زیتون- پریا منظرزاده: وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات، برای آنکه خیال ایرانیان را از جانب پارازیت‌ها راحت کند اعلام کرد که ۱۸ سایت اندازه‌گیری امواج رادیویی در شیراز نصب می‌شود. این در حالی است که سازمان انرژی اتمی به عنوان نهاد ناظر بر میزان تشعشعات و ارایه استانداردهای ملی در ایران شناخته شده است.

بر اساس اعلام وزیر، این نمایشگر، همچون نمایش آلودگی هوا، به صورت زنده در سطح شهرهایی که ذهنیت وجود پارازیت در آنها وجود دارد نشان داده می‌شود.

او با اشاره به بحث اثرات گرمایی تشعشعات فرکانسی نظیر موبایل، وای فای، تلویزیون، ماهواره و… گفت: «سایت‌هایی که از یک ماه گذشته ۱۸ برای اندازه‌گیری امواج رادیویی شهر شیراز نصب شده نشان می‌دهد که حدود این تشعشع ها در مرکز استان فارس از استاندارد گرمایی بالاتر نیست و در حد عادی و طبیعی است.»

وزیر ارتباطات دولت روحانی در حالی وارد عرصه پارازیت شده که وزیر  دولت احمدی‌نژاد  گفته بود ارسال پارازیت‌های مخابراتی ربطی به این وزارتخانه ندارد

وزیر ارتباطات دولت روحانی در حالی وارد عرصه پارازیت شده که رضا تقی‌پور، وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات دولت محمود احمدی‌نژاد، در روزهای پایانی مرداد ۱۳۹۱ گفته بود که ارسال پارازیت‌های مخابراتی ربطی به این وزارتخانه ندارد. او گفته بود که منشاء امواج مشخص نیست و وزارتخانه متبوعش از منشاء ارسال پارازیت‌ها بی‌خبر است.

البته در نهایت، نتیجه کار یکسان بوده است. چون در سال ۱۳۹۲ نیز سازمان انرژی اتمی بر بی خطر بودن امواج فرکانس ماهواره‌ای تاکید کرده بود. آن زمان، سخنگوی سازمان انرژی اتمی گفت: در موارد بررسی شده توسط سازمان، میزان تشعشعات ناشی از پارازیت‌ها در حدی نیست که برای سلامت مردم مضر باشد.

تنها جنبه سلامت پارازیت‌ها دیده می‌شود

پارازیت‌ها به طور عمده با هدف اختلال در دریافت شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی فارسی زبان خارج از کشور ارسال می شوند. از اوایل دهه ۸۰ شمسی که تلویزیون های مخالف جمهوری اسلامی خارج از کشور فعالیت خود را آغاز کردند، ایجاد اختلال در دریافت آنها هم آغاز شد. پوشش خبری اعتراضات مردمی در جریات وقایع پس از انتخابات ۸۸ و جنبش سبز، موجب تشدید این پارازیت‌ها شد.

دو نگرانی در خصوص پارازیت‌ها وجود دارد که یکی مسأله نقض دسترسی آزادانه به اطلاعات و دیگری به خطر انداختن سلامت است. اما به‌نظر می رسد که این تصمیم دولت جمهوری اسلامی نیز، همچون معدود اظهارنظرهایی که پیشتر در این خصوص صورت گرفته، تنها مسأله سلامت مورد نظر قرار داده است.

از آنجا که مردم شیراز طی ماه‌های گذشته تجمع های اعتراض‌آمیزی نسبت به وجود پارازیت در فضای شهر خود برگزار کردند، وزیر ارتباطات وارد عمل شده و برای نخستین بار نسبت به نصب پایشگرها در سطح شهر اقدام کرده است.

موضوع پارازیت‌ها به‌تازگی در نامه‌ای که تعدادی از مخالفان جمهوری اسلامی به مایک پومپئو، وزیر امور خارجه ایالات متحده نوشته‌اند نیز مطرح شد. ده‌ها نفر از مخالفان جمهوری اسلامی در این نامه، با اشاره به نحوه خبر رسانی و ارسال پارازیت، خواستار آن شدند که امریکا تعلیق تحریم‌های صدا و سیما را تمدید نکند.

واکنش‌های متناقض و دیرهنگام به پارازیت

سال‌هاست که بحث ضررهای پارازیت مطرح است. اما مقامات جمهوری اسلامی زیر بار این اتهام نمی‌روند که این پارازیت‌ها ‌ابتلا به بسیاری از بیماری‌های خاص، از جمله انواع سرطان را تشدید می‌کنند.

دو نگرانی در خصوص پارازیت‌ها وجود دارد که یکی مسأله نقض دسترسی آزادانه به اطلاعات و دیگری به خطر انداختن سلامت است. اما به‌نظر می رسد تنها مسأله سلامت مورد توجه قرار می

‌گیرد

علی مطلق، رئیس اداره مبارزه با سرطان وزارت بهداشت به تازگی خبر داده که سرطان در ایران رو به افزایش است به طوری که به ازای هر ۱۰ هزار نفر در مردان ۱۷۷ نفر و در زنان به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر ۱۴۰نفر به این بیماری مبتلا هستند.

آمارهای دیگری وجود دارد که نشان می‌دهد سن شروع سرطان سینه در ایران ۱۸ سال است که از سن شیوع آن در کشورهای غربی پایین‌تر است.

رضا ملک‌زاده، معاون تحقیقات و فناوری وزارت بهداشت، در همایش پیشگیری از سرطان روده بزرگ که روز جمعه ۲۱ تیرماه برپا شد با استناد به آمار سال ۱۳۹۳ گفت: «می‌توانیم بگوییم ۱۴۳ مورد در هر صدهزار نفر در ایران به سرطان مبتلا هستند و در مقایسه با آمار کل دنیا که ۱۸۲ در هر ۱۰۰ هزار نفر است می‌بینیم سرطان در ایران بیشتر از متوسط جهانی نیست و سونامی سرطان واژه اشتباهی است که بر زبان‌ها افتاده است.»

علاوه بر این، در سال ۱۳۹۳ سازمان حفاظت محیط زیست با تأیید سرطان‌زا بودن امواج پارازیت، از کمیته رسیدگی به وضعیت پارازیت‌ها خواست از روش‌های دیگری برای مقابله با شبکه های ماهواره‌ای استفاده شود.

موارد دیگری از جمله خسارت‌های توفان شدید خردادماه ۹۳ تهران نیز به پارازیت‌ها نسبت داده شد. آن زمان سازمان هواشناسی ایران در گزارشی به مجلس اعلام کرد که به دلیل وجود پارازیت‌ها نتوانسته بود این توفان را پیش‌بینی کند.

مقام‌های وزارت بهداشت ایران خیلی دیرتر از آغاز بحث درباره نسبت به سرطان‌زا بودن پارازیت‌ها نسبت به این موضوع واکنش نشان دادند. رضا ملک‌زاده، معاون تحقیقات و فناوری وزارت بهداشت گفت: «چون در ابتدا اطلاعات کاملی نداشتیم که پارازیت‌ها سرطان‌زا هستند یا خیر، اظهارنظر نمی‌کردیم اما مطالعات اولیه اخیر نشانگر آن است که این امواج و پارازیت‌ها عوارض دارند و در ابتلا به سرطان مؤثرند.»

او افزود: «پارازیت‌های ماهواره‌ای در ایران می‌تواند موجب عوارض جانبی زیادی، از جمله سقط جنین و تولد نوزادان ناقص شود.»

اما حسن قاضی‌زاده هاشمی وزیر بهداشت، با بیان اینکه «تا کنون مدرکی درباره سرطان‌زا بودن پارازیت‌ها ارائه نشده و بدون مدرک نمی‌توان در مورد رابطه پارازیت و سرطان کلی‌گویی کرد»، صحبت‌های معاون خود را تکذیب کرد. حالا بار دیگر یکی از وزرا مضر بودن پارازیت‌ها را رد کرده است. اما این‌بار سعی می‌شود زبان قانع‌کننده‌تری برای این منظور مورد استفاده قرار گیرد.

علی اکبری، نماینده شیراز، پیش از این گفته بود که مخابرات از ارسال پارازیت‌ها اظهار بی‌اطلاعی کرده، دستگاه‌های سیاسی نیز می‌گویند اقدامی در این باره انجام نداده‌اند و «علی‌القاعده دستگاه‌های نظامی و انتظامی مسئول این پارازیت‌ها بوده‌اند».

محمود واعظی، وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات ایران، روز ۹ آذر ۹۳، از ارسال گزارش مشترک پنج وزارت‌خانه و سازمان دولتی درباره پارازیت‌ها به حسن روحانی خبر داده و گفته بود که بخشی از پارازیت‌ها «تحت نظارت» این وزارتخانه نیست.

جزئیات این گزارش تاکنون منتشر نشده است.

ارسال پارازیت روی ماهواره‌ها با هدف جلوگیری از دریافت برخی شبکه‌های خبری و غیرخبری خارج از ایران از سال ۸۰ آغاز شده و در سال ۸۸ به دنبال اعتراض‌های گسترده مردم به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری آن سال به اوج خود رسید و همچنان ادامه دارد.

بیاد مرحوم امیرانتظام

$
0
0

مرحوم عباس امیرانتظام پس از تحمل دوره طولانی زندان و حصر درگذشت. باید احترام کسانی که از میان ما می‌روند را نگه داشته و جز ذکر خیرشان بر زبان نرانیم. از همین رو شاید بهتر باشد به ماجرای امیرانتظام و آنچه که این پرونده پرحاشیه را رقم زد،‌ فعلا نپردازیم؛ چراکه این ماجرا با گذشت نزدیک به چهاردهه به مسئله‌ای تاریخی وپیچیده بدل شده و قضاوت عادلانه درخصوص آن مستلزم صرف وقت بسیار و بررسیهای دامنه‌دار و همه‌جانبه است. اما به صورت مشخص سه نکته درباره عباس امیرانتظام را نمی‌توان نادیده گرفت.

یکم- مرحوم امیرانتظام در اواخر عمر و پس از سال‌ها تحمل زندان و محرومیت به بینشی انسانی، اعتدالی و واقع‌گرایانه دست یافته بود و آن‌ها که به زندگی و شخصیت ایشان علاقمند هستند باید به این بینش و باوری که او پس از این‌همه تحمل به آن دست یافته بود، توجه ویژه‌ای داشته باشند. پس از نزدیک به ۸۶ سال زندگی و بیش از ۶۰ سال مبارزه سیاسی امیرانتظام، این نگاه که درواقع حاصل رسوب تجربیات فراوان در شخصیت اوست را شاید بتوان مهمترین یادگاری برای جامعه امروز ایران و نسل جوان دانست. طی سال‌های اخیر گفتارها و نوشته‌های امیرانتظام حاکی از تاثیر تجربیات و فراز و فرودهای فراوان زندگی او بر شکل‌گیری باور ارزشمندی بود که باید مورد توجه قرار گیرد. خیلی خلاصه و صریح این پیام را در بخشی از نامه ایشان خطاب به یکی از افراد خارج از کشور ودر پاسخ به برخی اظهارنظرها (که شاید او را دعوت به دادخواهی در خارج ازکشور فرا می‌خواند) می‌توان دید که نکات بسیار مهم در آن نهفته بود؛ نکاتی که بازهم تاکید می‌کنم باید آن‌ها را حاصل بیش از ۶۰ سال مبارزه سیاسی ‌‌دانست که او اوج سردی و گرمی را در این سالیان چشیده و نه از روی ترس از عقوبتی و نه امید به بخشش وگشایشی دروضعیت سیاسی خود بیان داشته و به همه توصیه می‌کنم به این بخش از نامه توجه ویژه‌ای داشته باشند واین جمله طلائی که: ” ایجاد امید و انگیزه درهموطنانم را بر ابراز احساس پر از درد و رنج خود از طریق واکنش‌ها ترجیح می‌دهم …”

دوم. به هرترتیب ابهامات وحاشیه‌هائی در زندگی و پرونده مرحوم امیرانتظام و البته برخوردهایی که با ایشان شده، وجود دارد که به لحاظ تاریخی وظیفه داریم بالاخره روزی پرده از آن‌ها برداشته و آن‌ها را روشن کنیم که اگر چنین نشود، این ابهامات همچون نقطه‌ای تاریک و سیاه در کارنامه مجموعه‌ای از نیروهای سیاسی و شاید نیروهای مذهبی باقی خواهد ماند. نکته حائز اهمیت است که شخصیتی مانند مهندس بازرگان که امام خمینی (ره) بعنوان اولین فرد اجرائی بعد از انقلاب به او اطمینان کرده و نخستین حکم اجرایی را به ایشان دادند و با وجود اینکه نسبت به جریان سیاسی مربوط به بازرگان اظهارنظرها و پاسخ‌های شاید متفاوتی داشتند اما هرگز تا پایان عمر امام(ره) نشنیدیم که نسبت به ویژگی‌های شخصیتی، اخلاقی و صداقت او انتقادی کرده باشند. شخص مهندس بازرگان نیز تا آخرین لحظات زندگی نسبت به اتهاماتی که به مرحوم امیرانتظام زده شد و برائت ایشان، ابراز صریح می‌کرد. بارها مرحوم بازرگان به صداقت و امانت او تاکید کرده بود. ازطرفی اشخاص و گروه‌هایی که به نوعی در پرونده امیرانتظام نقشی داشتند، اگر نخواهیم آنها را تا سطح کم‌اشتباهی یا بدون اشتباه بودن، بالا ببریم و بگوئیم، ممکن است خطاهایی کرده باشند ولی درعلاقمندی و تبعیت آن‌ها ازامام تردیدی وجود نداشت. این سوال در ذهن باقی می‌ماند که دادگاهی چنان رسمی و علنی با دامنه‌ای که مدت‌ها به طول انجامید و آن هم به ریاست یکی از معتمدین امام خمینی(ره) از یک سو و مهندس بازرگانی که حضرت امام او را تایید می‌کرد و حمایت تمام قدش از عباس امیرانتظام از سویی دیگر چگونه قابل جمع است. باتوجه به حساسیت وصراحت و آگاهی از جزئیات مسائل بخصوص درآن‌روزهای حساس آغاز انقلاب که امام (ره) داشتند واقعا نمی‌شود این جریان را با تحلیل سطحی “تصفیه‌های سیاسی اول انقلاب” یا “مخالفت امیرانتظام با خبرگان” یا “مخالفت با ارتباط با کشورهای انقلابی مثل لیبی و امثال آن” تبیین کرد. غیر از‌ دانشجویان خط امام که بنظرم باید با یک جمع‌بندی مورد توافق (نه اقدامات و اظهارات انفرادی و احیانا عذرخواهی شخصی) برای ثبت در تاریخ و تبیین یکی از نقطه عطف‌های پر رمز و راز دوران انقلاب به شرح کامل این ماجرا و تبیین همه زوایای آن بپردازند؛ یکی از معتبرترین ومرتبط ترین مراکز برای یافتن پاسخ، مجموعه‌ دفتر حفظ و نشر آثار امام است که پس ازحدودچهل سال صریح و بی‌پروا و قانع‌کننده برای نسل جوان سخت‌باور امروز کشور به واکاوی این دو رفتار و برخورد غیرقابل جمع بپردازد و برای افکار عمومی و خارج از جو احساسی که در آن برهه زمانی بر تمامی ما حاکم بود،مساله توضیح داده شود.

زمانی‌‌که این اواخر روایت آقای امیرانتظام را خواندم که با لحنی تاثربرانگیز از رفتارها در زندان حکایت می‌کرد، مثلا اینکه ایشان ناچار بودند۷سال پابرهنه درزندان راه برود یا این‌که در برخوردی دیگر برای رساندن‌شان به بیمارستان بادسته بسته به عقب یک حیوان بسته شده بود، با وجود آنکه نمی‌دانستم این روایات تا چه اندازه دقیق است، برای نوه حضرت امام پیغامی فرستادم و از ایشان خواستم پیش از اینکه برای عباس امیرانتظام با توجه به سن‌شان و آنچه که بر او گذشته، اتفاق ناگواری روی دهد، برخی از شخصیت‌های انقلاب به دیدار ایشان رفته و اگر رفتار اشتباهی از ماموری سر زده، از دل ایشان دربیاورند و شاید که برخی ابهامات روشن شود؛ چراکه در آن موقعیت بازگشت به سی‌وچند سال پیش شاید اقدامی نادرست بود و شخص امیرانتظام هم به اعتقاد من نمی‌خواست که انتقامی از گذشته بگیرد. اما متاسفانه این اتفاق هرگز رخ نداد. این در حالی است که برخی از شخصیت‌های انقلابی که در بحبوحه انقلاب جوان بوده و در جریان اشغال سفارت نسبت به امیرانتظام اتهاماتی را وارد کردند، به دیدار ایشان رفته و عذرخواهی کرده بودند اما به باور من، مجموعه‌ای از آن جریان باید بیان بسیار مشخصی را نسبت به وضعیت او عنوان کنند، به خصوص با رفتار پارادوکسیکالی که در مجموعه خط‌ امام نسبت به این مجموعه وجود داشت.

سوم، نکته‌ای اخلاقی نیز در زندگی مرحوم امیرانتظام وجود داشت که برای شخص اینجانب جالب است و براین باورم که باید آن را به نسل‌های آینده ایران نیزمنتقل کنیم؛ رفتارهای ما چه آن‌ها که به آن اعتقاد داریم و چه رفتارهای احساسی که تصور می‌کنیم درست است، ولی درحقیقت ناروا وستمکارانه است اگر روا به مفهوم عدالت نباشد (که در مقابل آن رفتارهای ناروا، ظالمانه و ستم است)، بالاخره روزی دامانمان را خواهد گرفت. این مفهومیست که همه بارها تکرار کرده‌ایم و در پند و اندرزها خوانده‌ایم ولی دقت در وقایعی عینی از این دست حتما نوعی دیگر از باور و ایمان به دادگری نظام طبیعت که منطبق بر عدالت عمومی در جهان آفرینش است و نشانی از عدالت الهی حاکم بر جهان است را در ما احیا می‌کند. حتما خوشحال نمی‌شویم که این دادوری عمومی روزی ما و دوستانمان را شامل شود یا شده باشد ولی چه کنیم که جبری است تغییرناپذیر، که رفتارها و گفتارها و قضاوت‌های ناروا بدون پاسخ نخواهد ماند. درخصوص اشخاصی که در پرونده مرحوم امیرانتظام دست داشته و برخی رفتارها را انجام دادند که لااقل شخص ایشان و دوستان‌شان معتقد بودند که اعمالی نارواست؛ عموما شاهد ناروائیهائی بودیم که درگردش ایام دامن تقریبا همه آن‌ها را گرفت و در نهایت با خودشان همان رفتارهایی که در حق او روا داشتند، تکرار شد. چه بسا که تصور می‌کردند رفتارهای عادلانه و روایی نیست! بسیار سربسته و بی‌توضیح دیگری به این جمله کلی اکتفا می‌کنم که آن‌چه ما در حق دیگران انجام می‌دهیم، در این عالم حساب و کتابی دارد که روزی مصداق ضرب‌المثل معروف «ای کشته، که را کشتی تا کشته شدی باز»،‌ انعکاس و بازتابش را در زندگی خواهیم دید. گاهی هم ممکن است ناروایی‌ها در سطوح مدیریتی چنان گسترده شود که دامنه آن کل جامعه را گرفتار کند و دود آن نه به چشم یک عامل که به چشم تمامی آن‌هایی برود که موارد بسیاری را دیدند و هیچ نگفتند.

مرحوم عباس امیرانتظام سختی‌های فراوانی کشید اما در نهایت به روحیه اخلاقی متعادل و متعالی رسیده بود. به اعتقاد من باید این جمله را از ایشان همواره به خاطر بسپاریم که می‌گفت:«دامن زدن به روحیه انتقام و کینه‌جویی و تکرار این زنجیره، هیچ نتیجه‌ای برای مردم و کشور و سرنوشت نظام ندارد.» گذشتن از چنین حق شخصی یا درواقع مبارزه علیه نفسانیت آن زمان که در انتظار یک پاداش حتی در حد یک کلام و گفتار باشی، کار هر کسی نیست و روحیه بالایی می‌طلبد.

منبع: روزنامه سازندگی

آیا «امیرانتظام» حق دارد «گیلانی» را ببخشد؟

$
0
0

سلاخی می‌گریست/  به قناری کوچکی دل بسته بود(شاملو)

با احترام برای مردی که «طوفانش مسخ نیارست کرد و پیش عصیانش بالای جهنم پست است»(شاملو)

پس از ابراز فروتنی نسبت به امیر انتظام که در برابر مظلومیت‌اش آسمان سر فرو می‌آورد؛ دیدار او با محمدی گیلانی را، این نوشته بهانه‌ای می‌کند تا موضوعی را بر رسد که فردای ما با آن خواهد آویخت.

دراین نوشتار، «گیلانی» نماد همه‌ی ظالمانی است که بر «امیرانتظام» جفا کردند و به ناحق و با برنامه‌ریزی او را به سیاه‌چالی دچار کردند که رهایی از آن فقط با کرنش و ابراز ندامت میسر می‌شد. زندانی آزاده‌ای که تنها گناهش دیدن سیاهی‌ای بود که با همت «توده عمله ظلمه » فرود می‌آمد. امیر انتظام که جان جانش را در زندان گذاشته و خسته و فرسوده بر زمین پست خیابانی که روزی بوی الله‌اکبر رمز بر زمین زدن هر کسی بود که از آزادی می‌گفت و از عدالت می‌سوخت، به دیدار او می‌رود. قربانی به دیدار شکارچی‌ای می‌رود که رو به پایان است.

پرسش اما این است آیا رفتار امیر انتظام اخلاقی است؟ آیا او حق دارد محمدی گیلانی را ببخشد، حتی اگر فراموشش نکند؟ این داوری در دو سطح ممکن و معنی‌دار است یکی سطحی فردی و وجودی و دیگری اجتماعی.

در سطح اجتماعی بایست بدین پرسش اندیشید که رفتار امیر انتظام چه تاثیری بر جامعه می‌گذارد و چه تبعاتی دارد؟ وقتی کسی که از ظلم زندگیش دگرگون شده ظالم را می‌بخشد و حتی با او مهربانی می‌کند، چه پیامی را به جامعه منتقل می‌کند؟ «دیگری» از او چه می‌آموزد؟ این رفتار به جامعه پیام نمی‌دهد که گویی هر گناهی قابل چشم‌پوشی است و هر رفتاری قابل نادیده گرفته‌شدن؟ می‌توان دشمنی کرد، خون ریخت آبروها را بر باد داد، غریبانه انسانی تنها را در چهار دیواری‌ای که حتی نمی‌تواند پایش را دراز کند مدفون کرد و بعد باز گشت و با او دست دوستی داد؟ بر مزار کسانی که با دستان نامبارکت به خاک و خون کشیده شده‌اند گریست و گفت «نه خانی آمده و نه خانی رفته». چکمه‌پوش، دهان‌ها را در شب طوفانی بدوزی و سحرگاه از آزادی بگویی. دستان آلوده‌ات را پنهان کنی و از صلح بگویی و …؟

رفتار امیر انتظام، وقتی این چنین سهل‌انگارانه می‌بخشد، چنین پیامی را منتقل می‌کند، از این رو او حق ندارد ببخشد. او نبایست به دیدار کسی برود که نماد همه این زشتی‌هاست. امیر انتظام برای احترام به حقیقت و به احترام همه کسانی که از بیداد به زانو در آمدند و برای حرمت به امیر انتظامی که زندگی‌اش در این وانفسا تباه شد نبایست ببخشد. او این حق را ندارد. اگر چنین بکند به آرمانش جفا کرده است. جامعه بایست زشتی‌هایش را مدام جلو چشم داشته باشد و نسبت به خودش سخت‌گیر باشد. بایست مرتب به خودش برگردد و خویشتن را برای گناهان کوچک و بزرگش شماتت کند. اگر این‌چنین نکند به تباهی گرفتار خواهد شد.

وجدان معذب پشتیبان روح عدالت است و عدالت با سهل‌انگاری و ولنگاری میسر نمی‌شود. نه تنها اکنون و این زمان که تاریخ نیز بایست به کمک حقیقت بیاید و گناهان جامعه را برای نسل‌های بعد بازگو کند تا راه بازگشت پلشتی‌ها بسته شود. سهل‌انگاری و بخشیدن بسترساز تکرار خطاست. میدان دادن به نابایست‌هاست. وقتی جامعه می‌بیند که درشتی و نرمی به هم‌درم می‌شوند و پلشتی و پاکی در هم می‌آمیزند، دلیلی برای تحمل درد اخلاقی زیستن و درست زندگی کردن و پاسداشت ارزش‌ها نمی‌بیند. حرمت به کران عدالت مصداق خشونت نیست که اگر چنین بیانگاریم هر «نه گفتنی» خشونت است. آزادی نیز در خود عنصری از نفی دارد و عدالت نیز. بنا براین آزادی محقق نمی‌شود تا سویه مخالفش حذف نشود. بنابراین نمی‌توان ایده آمده را به تهمت خشونت‌طلبی راند. نمی‌توان بر سهل‌انگاری و باری به هر جهت بودن نام تسامح گذاشت. و در برابر، بر تعهد و سماجت بر حقیقت نام خشونت‌طلبی نهاد. ستم بی ستمکار معنا ندارد، بنابراین نمی‌توان ستمکار را به واسطه موقعیت کلی یا احساس شخصی توجیه نمود و بخشید.

در سطح وجودی نیز این پرسش مطرح است،اگر کسی به «من» ستم کند چرا باید بخشیده شود؟ (مراد از ستم نوعی است که بر امیر انتظام رفته و الا بخشیدن به طور کلی از نظر نگارنده مذموم نیست). آیا این عدالت است و فضیلت که خیانت‌کاری یا جنایت‌کاری به راحتی بخشیده شود و در آغوش قربانی جا خوش کند؟ چرا بخشیدن فضیلت است، در این سطح نیز بخشیدن ستم‌کار به مثابه نادیده گرفتن مسئولیت فردی است. اگر انسان‌ها به مثابه کنشگری دارای اراده و نه مقهور منطق موقعیت تصمیم می‌گیرند بایست تاوان تصمیم های‌شان را نیز بپردازند. از این رو بخشیدن به مثابه نفی نظامی ارزشی‌ است که خوب را با بد یکی نمی‌داند و فضیلت و رذیلت را هم‌خانه نمی‌بیند. بخشش در ذات خود امری اخلاقی نیست بنابراین بخشیدن می‌تواند یک رذیلت باشد.

بخشیدن یعنی مشروع جلوه دادن رفتاری که در ناموس اخلاقی فرد جایگاهی ندارد. کسی که می‌بخشد در گناه گناهکار سهیم می‌شود و ظلم را بر خود روا می‌دارد. گویی با دستان دیگری برخود ستم می‌کند و ستم را نیز به هیچ می‌گیرد.

تکلیم خدا با موسی؛ معارض ماهیت رؤیایی وحی

$
0
0

جناب دکتر سروش اخیراً تحت عنوان «زبان رؤیا، زبان حال» از نظریه «محمد؛ راوی رؤیاهای رسولانه» که در سال‌های اخیر مطرح نموده‌اند، مجدداً دفاع کرده‌اند. ایشان در پایان پیشگفتارشان توجه می‌دهند به آیه ۱۶۳ سوره نساء که می‌فرماید: «إنَّا أوْحَیْنا إلَیْکَ کَما أوْحَیْنا إلَى نُوحٍ والنَّبیّینَ مِنْ بَعْدِهِ وأوْحَیْنا إلَى إبْراهیمَ وإسْماعیلَ وإسْحاقَ ویَعقوبَ والْأسْباطِ وَعیسَى وأیُّوبَ ویونُسَ وهارونَ وسُلَیْمانَ وَآتَیْنا داوودَ زَبُوراً» و از این آیه در اثبات نظریه خود بهره می‌برند و می‌نویسند: «شباهت وحی محمّد (ص) با پیامبران دیگر و حذف نام موسی در این جمع معنادار است! این معناداری وقتی آشکارتر می‌شود که به تورات مراجعه کنیم و ببینیم به پیامبران (به جز موسی) چگونه وحی می‌شده است؟ سِفر اعداد از اسفار خمسه تورات، چنین می‌گوید: یهوه گفت پس کلام های مرا بنیوشید: اگر میان شما پیامبری هست در رؤیا بر او آشکار گردم، در خواب با وی صحبت کنم. بنده من موسی چنین نیست. سراسر خانه من بر او سپرده شده است. با وی رو در روی صحبت کنم، در روشنی نه در معمّا، و صورت یهوه را ببیند. (عهد عتیق، ترجمه پیروز سیّار، نشر هرمس، سفر اعداد، ص ۵۳۲-۵۳۳) شبیه این نکته در مزامیر داود، فصل ۸۹ نیز آمده است. پس در رؤیایی بودن وحی پیامبران، سنّت یهودی ـ مسیحی و به تصریح قرآن، سنت محمّدی شباهت تامّ دارند.»

جناب دکتر سروش هرچند در ادامه نوشتارشان یادآور می‌شوند که رویکردشان در تحکیم نظریه‌شان بر استناد به آیات قرآن و شواهد متنی و درون دینی نیست، اما به هرحال وقتی از آیه یا آیاتی در صحت نظریه‌شان بهره می‌برند، برای منتقدان، اولویت است که تکلیف خود را با آن مستندات مشخص کنند قبل از اینکه به نادرستی استدلال‌های برون دینی ایشان بپردازند. از این رو نگارنده این سطور که پیش از این در دو مقاله «زمان، علم خدا و نسبت اراده‌های الهی و انسانی» و «در رد نظریه قرآن؛ رویاهای رسولانه» از منظر فلسفی به رد دو نظریه اخیر ایشان پرداخته است، این دقت جناب دکتر سروش در آیه ۱۶۳ سوره نساء را مغتنم شمرده، ضمن پرداختن به آن، از استناد ایشان به این آیه در رد نظریه‌شان نیز بهره می‌برد. البته خود ایشان ظاهراً متوجه این ظرفیت استنادشان بر علیه نظریه‌شان بوده‌اند که در پینوشت همان سطور می‌نویسند: «قرآن نیز درباره موسی می‌آورد که کلم الله موسی تکلیما، تعبیری که درباره پیامبر اسلام نیاورده است. دیدن صورت خدا جز رؤیایی نمی‌تواند باشد و لذا تفاوت موسی با دیگر پیامبران شاید در تفاوت رؤیای او باشد.» اینکه ایشان می‌گویند: «تفاوت موسی با دیگر پیامبران شاید در تفاوت رؤیای او باشد» حاکی از این است که خود جناب دکتر سروش توجه کرده‌اند که اگر تفاوت موسی با سایر پیامبران در تفاوت رؤیایشان نباشد، استناد به این آیات در رد نظریه ایشان مبنی بر رؤیایی بودن وحی راهگشاست! چرا که استدلالات فلسفی ایشان در اثبات نظریات «قرآن؛ کلام محمد» و «محمد؛ راوی رؤیاهای رسولانه» دلالت بر عدم امکان فلسفی سخن گفتن خدا با پیامبران و غیر رؤیایی بودن پدیده وحی دارد، حال آنکه نقل ایشان از تورات گویای امکان سخن گفتن خدا با پیامبران است چرا که او با موسی مستقیماً سخن گفته است! بنابراین وقتی سخن گفتن خدا با موسی به صورت مستقیم امری ممکن باشد، چرا قرآن حاصل نحوه‌ای از سخن گفتن مستقیم خدا با انسان نباشد؟! از این رو ایشان می‌گویند: «تفاوت موسی با دیگر پیامبران شاید در تفاوت رؤیای او باشد» و حال آنکه تعارض بین استناد به آیات ۱۶۳ و ۱۶۴ سوره نساء و مدعای تورات در اثبات اینکه وحی به پیامبر اسلام ماهیت رؤیایی دارد، از یک طرف، و گفتن این مدعا که تفاوت در رؤیاها بوده است، از طرف دیگر، مشهود است! بالأخره جناب دکتر سروش باید مشخص می‌کردند که گفته تورات را قبول دارند یا نه، اگر قبول دارند که دیگر شایسته نیست بگویند تفاوت در رؤیاهاست تا نظریه‌شان با چالش جدی مواجه نشود، و اگر قبول ندارند چرا بدان در اثبات نظریه‌شان استناد می‌کنند!
آری! آیات ۱۶۳ و ۱۶۴ نساء بوضوح گویای این است که تکلیم خدا با موسی با وحی او به سایر انبیاء از جمله پیامبر اسلام تفاوت ماهوی دارد چرا که پس از آیه ۱۶۳ که ماهیت وحی به پیامبر اسلام را مشابه وحی به سایر انبیاء معرفی می‌کند، در پایان آیه ۱۶۴ می‌فرماید: «وَکَلَّمَ اللهُ مُوسَى تَکْلیمًا» و این عبارت گویای این است که ویژگی خاصی در تکلم خدا با موسی بوده است که آن ویژگی در تکلم با سایر پیامبران نبوده است: «و سخن گفت خدا با موسی چه سخن گفتنی!»

نگارنده این سطور بر آن است که اگر آیات سخن گفتن خدا با پیامبران را در قرآن بررسی نماییم، یک ویژگی ممتاز در سخن گفتن خدا با موسی به نظر می‌رسد و آن ماهیت «مکالمه‌ای» است، بدین معنا که وحی به موسی و سخن گفتن او با خدا در برخی مواقع همزمان است، یعنی یکی خدا می‌گوید یکی موسی، و نوبت به نوبت جای گوینده و شنونده عوض می‌شود. به آیه ۱۴۳ اعراف توجه کنیم: «ولَمّا جآءَ مُوسَى لِمیقاتِنا وکَلَّمَهُ رَبُّهۥ قالَ رَبِّ أرِنى أنظُرْ إلَیْکَ قالَ لَن تَرانى وَلَکِنِ انظُرْ إلَى الْجَبَلِ فَإنِ اسْتَقَرَّ مَکَانَهۥ فَسَوْفَ تَرانى…» یا آیات ۱۲ تا ۳۶ سوره طه: «وما تِلْکَ بِیَمینِکَ یا مُوسَى، قالَ هِىَ عَصاىَ أتَوَکَّؤُا عَلَیْها وَأهُشُّ بِها عَلَى غَنَمى وَلىَ فیهَا مَاَرِبُ اُخْرَى، قالَ ألْقِها یا مُوسَى…» این آیات نشان دهنده ماهیت مکالمه‌ای و دو طرفه سخن گفتن خدا و موسی است، نه اینکه موسی به زبان حال و قال از خدا بخواهد و خدا متعاقباً و منفک به او وحی کند، یا خدا وحی کند و موسی به زبان حال یا قال پاسخ بگوید و دیگر پاسخی در آن هنگامه دریافت نکند، بلکه در مواقع مذکور گفتگوی همزمان است بین خدا و موسی و این وجه ممیزه سخن گفتن خدا با موسی است نسبت به سایر پیامبران، وگونه به همه آنها وحی می‌شده است و خداوند به نحوی با آنها سخن می‌گفته است. اگر این نظر که با گفته تورات هم از منظر کلی همخوانی دارد، درست باشد، دیگر استناد جناب دکتر سروش به آیات ۱۶۳ و ۱۶۴ سوره نساء در اثبات نظرشان محلی از اعراب ندارد، بلکه در رد آن گویایی دارد، البته ممکن است ایشان بگویند که مکالمه رؤیایی بوده است، که در پاسخ ایشان باید گفت در این صورت بین موسی با سایر پیامبران دیگر تفاوت ماهوی در وحی به آنها وجود ندارد چرا که از این گونه مکالمات رؤیایی برای آنها هم بوده است، مثلاً وقتی قرآن می‌گوید: «وإذْ قالَ إبْراهیمُ رَبِّ أرِنى کَیْفَ تُحْىِ الْمَوْتَى قالَ أوَلَمْ تُؤْمِن قالَ بَلَى وَلَکِن لِّیَطْمَئِنَّ قَلْبِى قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَهً مِّنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى کُلِّ جَبَلٍ مِّنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیًا» (بقره ۲۶۰) می‌توان این آیه را نیز مکالمه‌ای رؤیایی در نظر گرفت که اگر، هم آن مکالمه‌ها با موسی و هم این مکالمه با ابراهیم چنین باشند، آیات ۱۶۳ و ۱۶۴ نساء با آن در تعارض قرار می‌گیرد. اما نظر نگارنده با کنار هم گذاردن این آیات بر این است که مکالمه ابراهیم با خدا و مکالماتی نظیر آن از سایر پیامبران، مکالمه همزمان نبوده است، بلکه به صورت تکوینی یا همان زبان حال و یا به صورت غیر همزمان بوده است.

نگارنده پیش از این در کوتاه نگاریهای خود به ماهیت وحی سازنده قرآن پرداخته و توضیحاتی داده است که در پایان این مقال نقل می‌شوند:

«در خصوص گستره وحی نبوی باید گفت که محدود است به نص کتاب منزل، چرا که اگر بگوییم چنین محدودیتی نیست و گستره آن فراتر می‌باشد و آگاهی‌ها و رهنمونهایی وجود داشته که مختص پیامبر بوده و دیگران نمی‌توانستند مشمول بهره‌مندی از آنها بشوند، و پیامبر به مدد آنها آیات الهی را در نهایت فهم می‌فهمیده و دلالتشان را درمی‌یافته، با این ادعا در واقع کارآمدی آیات الهی را مخدوش فرض می‌نماییم چون در این صورت؛ آیات الهی منزل، از منظر هدایت، کافی و وافی نبوده‌اند که حتی بتوانند مهبط و واسطه ارسال خود را هدایت نمایند و به سرمنزل مقصود برسانند، چه رسد به دیگر مخاطبان! از این رو باید گفت که آنچه بر پیامبر اسلام نازل گشته، منحصر در نص آیات قرآن بوده است و لاغیر و آنهم تنها به صورت شنیداری، چرا که در غیر این صورت، از منظر هدایت الهی، بین او و سایرین تبعیض وجود داشته و دیگر او نمی توانسته اسوه و الگو قرار گیرد چون امکانات فهمی بیشتری شامل حالش بوده است. بنابراین اگر قرآن را الهی بدانیم یعنی از جانب خدا و به هدف هدایت مخاطبانش؛ دیگر تفکیک کلام نفسانی از نص قرآن و قائل شدن به اینکه آیات به صورت کلام نفسانی بر پیامبر وحی می‌شده و او خود خالق نص متناظر آن بوده و نیز نظریه رویاهای رسولانه، محلی از اعراب نخواهند داشت.» (بخش سوم پیرامون برخی آیات الهی و موضوعات دینی)

در جای دیگر «بر توضیحی که پیش‌تر در خصوص گستره وحی نبوی داده‌ام می‌افزایم؛ نه تنها پیامبر نص آیات قرآن را فقط از درون و توسط گوش جانش می‌شنیده است بلکه با طنین صدای خود نیز آیات را استماع می‌کرده و لاغیر، گویی که خود برای خویش آیات را می‌خوانده است، چرا که در غیر این صورت، در هدایت پیامبر توسط وحی با هدایت دیگر مخاطبان وحی، تمایز و تبعیض اجتناب پذیری وجود می‌داشته است، حال آنکه اقتضای توانمندی هدایت الهی از طریق بازگویی پیامبران از آنچه شنیده‌اند این است که خود پیامبری هم که الگو و امام بوده باید از همین طریق و حداکثر از راه استماع آیات الهی با صدای خویش هدایت می‌گشته است تا از این منظر بین سایر مخاطبان وحی با پیامبر در برخورداری از امکان حداکثری هدایت الهی تفاوتی وجود نداشته باشد و همین آیاتی که با صدای پیامبر بر آنها خوانده می‌شود بر خود او هم با صدای خودش خوانده می‌شده است، پس آنچه موجب هدایت می‌شود دریافتن جان کلام الهی است چه پیامبر مستمع آن باشد چه دیگر مخاطبان.» (بخش پنجم پیرامون برخی آیات الهی و موضوعات دینی)


امیرانتظام و وجدان معذبِ ما

$
0
0

۱-سال‌های نیمه اول دهه ۷۰ نوجوانی علاقمند به سیاست بودم که گرچه خط مشی سیاسی شکل یافته‌ای نداشتم اما خطوط کلی جهت گیری فکری ام در دو نکته کم و بیش تعین یافته بود ؛نخست مصدق و دوم سیاست انتقادی!
یعنی می‌دانستم که اولا منتقد وضع موجود هستم و ثانیا علاقمند به آراء و سنت سیاسی که دکتر مصدق نماد آن محسوب می‌شود.

سیاست انتقادی را از سال ۷۲ با خواندن روزنامه سلام که با ۲۴ ساعت تاخیر به شهرمان تبریز میرسید و تنها در بعضی از دکه های روزنامه فروشی یافت می‌شد شروع کردم و خیلی زود دیگر به‌جای کیهان ورزشی و دنیای ورزش و تصاویر روبرتو باجو و فرانکو بارسی اتاقم به انباری از سلام و پیام دانشجو و ایران فردا تبدیل شد. کم کم روزنامه‌فروش سر مسیر مدرسه به خانه دیگر خودش هم پیشنهاد می‌داد که «دنیای سخن» را هم ببر ؛ «ارزش» هم مخالف رفسنجانی است این را هم ببر ؛ «افتخارات ملی» هم مال جبهه ملی است این را هم ببر ؛ حتی کم کم برایم نشریات و جزوات غیر مجوزدار که دکتر پیمان منتشر می‌کرد را هم نگه میداشت!

اما برای عطش «سیاست انتقادی» اینها کافی نمی نمود و پای رادیوهای فارسی زبان به اتاقم باز شد.
یکی دو سال بعد و در آستانه انتخابات مجلس پنجم رادیوی فارسی زبانی به نقل از دفتر برون مرزی حزب ملت ایران خبر داد که «در پی تلاش‌های موریس کاپیتورن مهندس عباس امیرانتظام قدیمی‌ترین زندانی سیاسی جمهوری اسلامی به مرخصی کوتاهی آمد و در نخستین اقدام پس از ادای فاتحه بر مزار مهندس بازرگان به دیدار داریوش فروهر دبیرکل حزب ملت ایران رفت»
برایم این سوال پیش آمد که امیرانتظام کیست که قدیمی‌ترین زندانی سیاسی جمهوری اسلامی است؟از پدرم پرسیدم و پاسخ شنیدم مرد شریفی است ؛ پیراهن چرک های خط امامی برایش پاپوش دوختند و گفتند جاسوس است؛اوایل انقلاب بود تو نبودی!
-مگر چکاره بود؟
+سخنگوی دولت موقت بود. عزیز کرده مهندس بازرگان بود.
-چرا براش پاپوش دوختند؟ کیا ازش خوششون نمیومد؟
+کمونیست‌ها ؛ مجاهدین ؛ همه! ولی ضربه نهایی رو خط امامی‌ها زدند!
-آخه چرا؟
+برای اینکه خوش‌تیپ بود، غرب‌گرا و تحصیل‌کرده بود، با غرور راه می‌رفت، جنتلمن بود و اینها چیزی نبود که ذهنیت روستایی ازش خوشش بیاد.
-یعنی حسودی می‌کردند؟
+آره اینهایی که رو انقلاب سوار شدند عمدتا خاستگاه‌شون روستا بود و انقلاب کرده بودند که شهر رو روستایی کنند و این وسط آدم شش تیغ، قد بلند و خوش‌تیپی مثل امیرانتظام براشون حکم فتح نشدن شهر رو داشت. حکم اون چیزی که بهش میگفتن زیست طاغوتی! مگه یادت نیست خود منو تو مدرسه بخاطر کت و شلوار اتوکشیده و صورت اصلاح کرده‌ام چقدر اذیت کردند و می‌کنند؟!

۲-به فکر فرو می‌روم که مگر میشود کسی را به‌خاطر حسادت متهم به جاسوسی کرد و حکم به اعدامش داد و سال‌ها زندانی‌اش کرد؟
اما یکی دو‌ سال نگذشته است که صدایش را از همان رادیو می‌شنوم که در اول بهمن ۱۳۷۶ چگونگی حمله انصار حزب الله به حسینیه ارشاد و جلوگیری از برگزاری مراسم سالگرد مهندس بازرگان را توضیح می‌دهد و از زخمی شدن حاضرین با پنجه بوکس و کارد خبر می‌دهد.صدا همان گونه است که پدرم گفته بود؛ استوار و بانزاکت و البته رشک برانگیز!
صدا را تا تابستان ۷۷ بارها و بارها به مناسبت‌های مختلف می‌شنوم و از تشخص نهفته در آن به وجد میایم اما صدا به ناگاه با شکایت فرزند اسدالله لاجوردی در شهریور۱۳۷۷ بریده و دوباره به زندان بازگردانده می‌شود.
بهانه شکایت، مصاحبه امیرانتظام درباره لاجوردی بعد از ترورش در بازار تهران توسط مجاهدین و بازگویی جفایی است که لاجوردی در دهه ۶۰ بر زندانیان سیاسی روا می‌داشته است.
بعد از آن همه چیز با دور تند اتفاق می‌افتد : شب ۱ آذر همان سال داریوش و پروانه به شهادت میرسند و در پی آنها قتل‌ها با مجید شریف، محمد مختاری و محمدجعفر پوینده ادامه می‌یابد تا آن شب دی‌ماه ۷۷ که وزارت اطلاعات با پافشاری محمد خاتمی اطلاعیه می‌دهد که کار ما بوده است. ۷ اسفند ۷۷ اولین اتخابات شوراها در تاریخ جمهوری اسلامی برگزار می‌شود و برای نخستین بار پس از ۳۰ خرداد ۶۰ گرایش مذهبی نیروهای مصدقی نیز با عنوان «نواندیشان ملی و مذهبی» موفق به شرکت در انتخابات می‌شوند و لیست می‌دهند.
روزهای داغ پس از ۱۸ تیر ۷۸ اما روزهای سرکوب است و اطلاعیه‌های وزارت اطلاعات که بیلان کار سرکوب جنبش اعتراضی را ارائه می‌دهد. اطلاعیه شماره ۲ که شب ۳۰ تیر صادر می‌شود مسئولیت اعتراضات را متوجه حزب ملت ایران و همسر آن صدای آشنا می‌کند و از خسرو سیف و بهرام نمازی شروع میکند تا به الهه امیرانتظام (میزانی) میرسد.
ماه‌ها از پی هم می‌گذرند؛ الهه آزاد می‌شود اما عباسش در بند می‌ماند.
گرچه مصدقی‌های مذهبی ابتدا اجازه شرکت در انتخابات ۲۹ بهمن ۷۸ را می‌یابند اما وقتی حاکمیت احساس می‌کند حضور این جریان اپوزیسیون جدی‌تر و پایگاه رای آن فراتر از آنی است که تصور می‌کرده است؛ به قیمت ابطال صدها صندوق از راه یافتن کاندیداهای منتخب این جریان به مجلس که تعدادشان پس از ردصلاحیت گسترده شورای نگهبان به تعداد انگشتان یک دست هم نمی‌رسد، جلوگیری می‌کند.
پاییز اصلاحات شروع شده اما ما همچنان امیدوارانه بار دیگر در خرداد ۸۰ پای صندوق رای می‌رویم تا با انتخاب مجدد محمد خاتمی شاید نسیمی از بهار را دگربار لمس کرده باشیم. گرچه بهار و حتی نسیمی در کار نیست اما به‌هرحال سال ۸۱ سالی است که باردیگر صدای آن صدای آشنا را از بیرون زندان می‌شنویم. اما شنیدن کی بود مانند دیدن؟

چرخش ماه و سال به آبان ۸۱ رسیده و گرچه استادم احمد ساعی ماه‌هاست قول داده که به دیدار امیرانتظام تازه آزاد شده ببردم اما درگذشت صفرخان قهرمانیان پیش از آنکه دکتر ساعی فرصت وفای به عهد بیابد دیدار با صدای آشنا را رقم می‌زند.
می‌خواهم وارد مسجد نور شوم که می‌بینم مهندس امیرانتظام با الهه خانمش با تمام اوصافی که از او در ذهن داشته‌ام – مرتب و اتوکشیده، بی هیچ شباهتی به دولت مردان جمهوری اسلامی و محذوفانش- در حال ترک مسجد است.
جلو می‌روم و سلام می‌کنم و خود را معرفی می‌کنم. از او می پرسم که آیا اگر در دانشکده برنامه‌ای برای نقد و بررسی کتاب دو جلدی خاطراتش که به تازگی منتشر شده است، بگذاریم می‌توانیم افتخار میزبانی‌اش را داشته باشیم؟ پاسخش گرچه منفی است و از تحت معالجه بودنش سخن می‌گوید اما شماره تلفنش را می‌دهد که به او زنگ بزنم و به دیدارش بروم.

۳-ارتباط نزدیکی که از همان سال شروع می‌شود و تا اندک زمانی تا پیش از خروجم از کشور در ۳ سال پیش تداوم می‌یابد، خالی از فراز و فرود نیست.
در مواجهه‌های نخستین جایگاه برجسته کشور امریکا در تحلیل‌های مهندس امیرانتظام از معادلات سیاست داخلی ایران و روابط بین‌الملل او را در ذهنم در مظان اتهام پیروی از تئوری توطئه قرار داد اما هر چه با او پیش‌تر رفتم او را نه بر سبیل تئوری توطئه بلکه بر مدار واقع‌گرایی در روابط بین الملل یافتم.

امیرانتظام پیش از هر چیز یک ملی‌گرای مصدقی بود و خود را شاگرد بازرگان می‌دانست. احترام و علاقه‌اش به بازرگان وصف‌ناپذیر بود و وقتی از مهندس بازرگان سخن می‌گفت سخن برآمده از عمق جان شیفته‌اش را به وضوح می‌شد لمس کرد. اما ملی‌گرایی امیرانتظام به سان مرشدش مصدق و استادش بازرگان در جمع با دموکراسی و حقوق بشر تعریف می‌شد و راه به سوی ملی‌گرایی اقتدارگرا نمی برد.
دیگر ویژگی بارز مهندس امیرانتظام روحیه بخشندگی و رقت قلب او بود. او گرچه در برابر ظالم چون سنگ خارا استوار و شکست‌ناپذیر بود اما در برابر مظلومیت مظلوم به آسانی و شجاعانه ابایی از همدلی و حتی گریستن نداشت.

۴-ملت‌ها گاهی اوقات در حیات تاریخی خویش با رخدادهایی مواجه می‌شوند که وجدان عمومی‌شان را تعذیب می‌کند. آنگاه که اسوالد اشپنگلر پس از فاجعه جنگ اول جهانی و کشته شدن میلیون‌ها انسان در کانال‌های شمال فرانسه از زوال تمدن غرب سخن گفت در واقع راهی جز بیان وجدان معذب اروپایی نمی‌جست. وجدان جمعی زمانی معذب می‌شود که در وقوع رخدادی تراژیک کم و بیش تمامی صنوف و سطوح آن جامعه خود را مقصر محسوب می‌کنند. این‌ چنین وجدان جمعی جامعه به پویش در می‌اید و تا زمانی‌که با آن رخداد صادقانه و صمیمانه تکلیفش را روشن نکند، به آرامش نمی‌رسد؛ آن‌چنان  که دیگر بعد از تراومای آشویتس وجدان جمعی آدمیان هیچ‌گاه آرام نگرفت و سخن گفتن از انسانیت دشوار و دشوارتر شد.

انقلاب ایران نیز نه یک تراوما بلکه صدها تراوما به بار آورده است اما شاید هیچکدام آنها به اندازه تراومای حاصل از بی‌عدالتی در قبال امیرانتظام رنج‌آور و معذب‌کننده نیست، چرا که دایره مقصرین هیچ رخداد تراژیک دیگری از ابتدای انقلاب تاکنون به اندازه مسئله امیرانتظام گسترده نیست. اگر در اعدام‌های ۶۷ تنها حکومت دینی مقصر است و اگر در همکاری با دولت متخاصم بعثی تنها مجاهدین مقصرند، در داستان پرغصه مهندس امیرانتظام دایره مقصرین تقریبا همه‌گیر است و پاسدار و مجاهد و امت و توده و فدایی نمی‌شناسد!
آری جامعه سیاسی پساانقلابی ایران تقریبا به اتفاق آراء یک انسان شریف را به دلیل آنکه از جنس خودش نبود یک‌باره آماج دروغ بزرگی چون اتهام جاسوسی قرار می دهد و آن‌قدر آن دروغ را می پرورد که خود نیز باور می‌کند.

امروز دیگر امیرانتظام در میان مان نیست. اعاده حیثیت از او نیز سال‌هاست بی هیچ نیازی به دادگاه و محکمه نزد نسل جدید ملت ایران صورت گرفته است. اما به‌نظر می رسد تا زمانی‌که کلیت جامعه سیاسی ایران اعم از درون و بیرون حاکمیت دینی رفتار خود را در قبال امیرانتظام به بوته خودانتقادی نکشد و تکلیف خود را با کرده خویش روشن نکند ، با چنین وجدان معذبی سخن گفتن از انسانیت، اصول اخلاقی، دموکراسی و حقوق بشر در میان ایرانیان گزافه‌ای بیش نخواهد بود.

بیایید وجدان جمعی‌مان را با حلالیت ‌خواهی جمعی از امیرانتظام و مواجهه همدلانه با او و آنچه بر او رفت آسوده سازیم. هیچ‌گاه برای عذرخواهی دیر نیست!

🍃زنده|متهم چهارم پرونده تجاوز در ایرانشهر پیدا شد

$
0
0

 


سالانه ۵ هزار نفر در ایران خودکشی می‌کنند

رئیس سازمان امور اجتماعی وزارت کشور آمار خودکشی در ایران را حدود ۵ هزار نفر در سال عنوان کرد و گفت سه چهارم خودکشی‌ها منجر به فوت می‌شود.Risultati immagini per ‫خودکشی‬‎

تقی رستم‌وندی همچنین اعلام کرده استان ایلام بالاترین آمار اقدام به خودکشی داشته اما کرمانشاه بیشترین آمار خودکشی منجر به فوت را داشته است.



متهم چهارم پرونده تجاوز در ایرانشهر پیدا شد

رئیس کل دادگستری سیستان و بلوچستان در گفتگو با تسنیم گفت: دستور قضایی برای بازداشت چهار متهم پرونده تجاوز به ایرانشهر صادر شده و تاکنون ۳ متهم بازداشت و تحویل مرجع قضایی شدند.
وی تاکید کرد: برخورد قاطع، قانونی و سریع با متهمان پرونده تجاوز ایرانشهر حتما و بدون شک در دستور کار دستگاه قضایی خواهد بود و روند پرونده و حکم دادگاه برای متهمان به‌زودی رسانه‌ای می‌شود.

در طی روزهای اخیر اعترافات تلویزیونی فعالان مجازی بازداشتی که خواهان پیگیری پرونده تجاوز به دختران ایرانشهر بودند از صدا و سیمای ایران پخش شد و اعتراضاتی را در پی داشت.


خبرهای روز گذشته را از اینجا بخوانید

 

 

ده سال حبس و ۸۰ ضربه شلاق در انتظار ناظم مدرسه معین

$
0
0

زیتون– ناظم متخلف مدرسه پسرانه غرب تهران با رأی قاضی شعبه ۱۰۹۱ دادگاه ارشاد به ۱۰ سال حبس و ۸۰ ضربه شلاق محکوم شد.

روز گذشته غلامحسین اسماعیلی، رییس کل دادگستری استان تهران، در گفتگو با خبرگزاری میزان، با اشاره به قطعی نبودن رای دادگاه از اعلام جزئیات آن خودداری کرده بود.

اما پدر یکی از دانش‌آموزان در این‌باره به روزنامه ایران گفت: «هنوز رأی به صورت کتبی به ما ابلاغ نشده است اما به‌طور شفاهی حکم را اعلام کردند.»
رای که به گفته او در مرحله بدوی ۱۰ سال حبس و ۸۰ ضربه شلاق است.

هفتم خردادماه تصاویری در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد که بر اساس آن یکی از مسئولان دبیرستان پسرانه مقطع متوسطه اول یک مجتمع آموزشی غیرانتفاعی در منطقه ۲ تهران، در پی آزار جنسی گروهی از دانش آموزان، بازداشت شده است.

خبرآنلاین در این زمینه گزارش داده است که خانواده برخی از دانش آموزان متوجه موضوع شده و از فرد یاد شده شکایت کرده اند. یکی از اولیای دانش آموزان در گفتگو با این رسانه گفته است که «پسر من از چند ماه پیش پرخاشگر و به شدت عصبی شده بود و حتی ما تصور می کردیم او دچار بیماری شده است. او را پیش پزشک بردیم و روند درمان برای پرخاشگری او ادامه یافت تا اینکه پسرم گفت در مدرسه چه بلایی به سرش آمده است.»

در ماده ۶ قانون حمایت از کودکان و نوجوانان که مشتمل بر ۹ ماده است و در سال ۱۳۸۱ به تصویب رسیده، آمده است: «تمام افراد و مؤسسات و مراکزی که به نحوی مسؤولیت نگاهداری و‌ سرپرستی کودکان را بر عهده دارند مکلفند به محض مشاهده موارد کودک آزاری مراتب را‌جهت پیگرد قانونی مرتکب و اتخاذ تصمیم مقتضی به مقامات صالح قضائی اعلام کنند؛ تخلف از این تکلیف موجب حبس تا ۶ ماه یا جزای نقدی تا پنج میلیون (۰۰۰ ۰۰۰ ۵)‌ ریال خواهد بود.»

در همین ارتباط در کنار پرونده ناظم مدرسه معین که به تشویق به فساد و فحشا و کودک آزاری متهم است و ۱۶ تیر ماه جاری نیز در شعبه ۱۰۹۱ مجتمع قضایی ارشاد محاکمه شده و منتظر صدور حکم است، پرونده‌ای هم برای مدیر و مسئولان این مدرسه تشکیل شده است.

پیشتر سرپرست دادسرای ارشاد از تحقیق درباره افرادی غیر از ناظم مدرسه معین به خاطر کوتاهی در نظارت، خبر داد و گفت: «در همین زمینه تعدادی از مسئولان مدرسه معین و آموزش‌وپرورش با عنوان “متهم” و “مطلع” به دادسرا احضار شده‌اند.

🍃بیانیه جمعی از فعالان سیاسی و مدنی در سوگ غمگنانه مهندس عباس امیرانتظام

$
0
0

زیتون– جمعی از فعالان سیاسی و مدنی با صدور بیانیه در گذشت عباس امیرانتظام را تسلیت گفتند.

عباس امیرانتظام٬ معاون نخست‌وزیر و نیز سخنگوی دولت مهدی بازرگان، عضو جبهه ملی ایران٬ ۲۱ تیرماه درگذشت.

به گزارش «زیتون» در این پیام آمده است که مهندس امیرانتظام اسطوره پایداری و شرف، وطن پرستی و نوعدوستی است. او که سالها به ناحق و برخلاف قانون در زندان ماند و در مقابل ظلم و ستم اربابان قدرت سر فرود نیاورد، در زمان بیماری قاضی صادرکننده حکمش، به عیادتش می رود تا رعایت اخلاق در سیاست و پرهیز از کینه و عداوت و انتقام را نشانه باشد.

امضا کنندگان این نامه درگذشت امیرانتظام را به فرزندان برومند آن یار سفر کرده بازرگان و رهرو راه مصدق و به همسر صبور و آزاده اش بانو الهه امیرانتظام که سالها رنج را تحمل نمود و همچنان استوار در راه همسر برای پایداری ایران گام بر می دارد و به عموم ملت آزاده ایران و به فعالان جبهه ملی، نهضت آزادی و فعالان ملی ـ مذهبی و عموم تحول خواهان تسلیت می‌گویند.

متن کامل این بیانیه که برای انتشار در اختیار «زیتون» قرار گرفته٬ به شرح زیر است:

عاقبت در باز شد، آن روحِ زندانی گریخت!
مست از دستِ مسلمان و مسلمانی گریخت!
او نفس‌های هزاران خیره‌ خاموش بود
دیدی اما عاقبت از حبسِ طولانی گریخت!
چشمِ مارا باز کرد این چشم‌بندی، کِای شگفت!
پیشِ‌روی پاسبانان بود و پنهانی گریخت!
چنگ ‌می‌اندازی اما رفت، آری، رفت! رفت!
سایه‌ای بود از سرِ دیوارِ سیمانی گریخت!

عروج غمگنانه مهندس عباس امیرانتظام رهرو دیرپای راه دکتر مصدق و سخنگو و معاون نخست وزیر دردوره مهندس مهدی بازرگان پس از تحمل سالها زندان ورنج و بیماری مایه تالم و اندوه همه میهن دوستان و آزادیخواهان گردید.
مهندس امیرانتظام اسطوره پایداری و شرف، وطن پرستی و نوعدوستی است. او که سالها به ناحق و برخلاف قانون در زندان ماند و در مقابل ظلم و ستم اربابان قدرت سر فرود نیاورد، در زمان بیماری قاضی صادرکننده حکمش، به عیادتش می رود تا رعایت اخلاق در سیاست و پرهیز از کینه و عداوت و انتقام را نشانه باشد.
اینک که آن آزاده شریف قفس تن را شکست و به اوج آزادی پرواز کرد، شایسته است تا کسانی که ظلمها در حق این شخصیت آزادیخواه روا داشتند، باب عذرخواهی گشوده و برای اقناع وجدان عمومی از وی اعاده حیثیت رسمی نمایند.
این ضایعه اسفناک را به فرزندان برومند آن یار سفر کرده بازرگان و رهرو راه مصدق و به همسر صبور و آزاده اش بانو الهه امیرانتظام که سالها رنج را تحمل نمود و همچنان استوار در راه همسر برای پایداری ایران گام بر می دارد و به عموم ملت آزاده ایران و به فعالان جبهه ملی، نهضت آزادی و فعالان ملی ـ مذهبی و عموم تحول خواهان تسلیت می گوییم.

حمید آصفی – محمدرضا آهنی- اسماعیل آزادی- زهرا آقاخانی- پروانه آل بویه – سید یعقوب آل شفیعی فومنی – سید صابر ابطحی – محمد ابراهیم زاده – هادی احتظاظی – مهدی احمدی آزاد – بهمن احمدی امویی – نوشین احمدی خراسانی- شهباز اسکندری فر – زینب اصغرپور – پیام اغصانی – مازیار اعتمادی- شهناز اکملی – حسن اسدی زیدآبادی- طاهر اکوانیان -آرمان امیری – سید عبدالمجید الهامی- شهلا انتصاری- بهمن ارجمند – شعله ابراهیمی- مسعود باستانی- عمادالدین باقی – رضا باوفا – محبوبه بهمنی- نسیم باقری – هاشم باروتی – ژیلا بنی یعقوب – باربد بهروان – قربان بهزادیان نژاد – سید علیرضا بهشتی – جواد پارسا- مهدی پناهی – عباس پوراظهری – مریم پورعینی – احسان پویافر – پارسا پورغفار – طلعت تقی نیا – امیرهادی تاج بخش- بهروز توکلی – خالد توکلی – رضا تهرانی – وحید تیزفهم- برهان ثقفیان- علیرضا جباری – جلال جلالی زاده – فرزانه جلیل زاده – محمدامین چاردلی – مهدی حاجتی- سکینه حبیبی- مهرداد حجتی – حمید حدیثی- ولی حق شناس – نادر حاجی محسن- فاران حسامی – نرگس حسینی – زینب حقی -مهدی حیدری –حوریه خانپور- فاطمه خرمی دوست – ابراهیم خوش سیرت – مازیار خسروی – پیام درفشان – عارف درویش – علی درویش – نازیلا دلیرنیا – امیرخسرو دلیرثانی – سعید دهقان – شهریار دبیرزاده – معصومه دهقان – رضا دبیر- محمود داوران- مرضیه درود – محمود دردکشان –حسینعلی ذوالفقاری- مهرنوش راد – زهرا ربانی املشی – مژگان رأفت – جواد رحیم پور – کیوان رحیمیان- کامران رحیمیان – احسان رضایی – الهام رسولی- علی رحیمی مقدم – یونس رستمی – پارسا رشید نورالهی – سعید رضوی فقیه – زینب روئینه – صادق رضایی- آمنه رضایی- سعید رضایی- علی روشنی- حمیدرضا رسولیان- شهین رضایی – عبدالله رمضان زاده – عزیزه زارع پور حیدری – احمد زمانی – علیرضا زمانی – رقیه زارع پور حیدری – مسلم زمانی- وحید زارع زاده- حسین زمان- محسن زینعلی زاده – مرضیه زیاری- عیسی سحرخیز- منصور سحرخیز- مهدی سحرخیز- محمد سرچمی – حسام سلامت – مائده سلطانی- حسین سربندی – پانته‌آ سهیلی بابکی – سید محمد سیف – فخری شادفر – لاله شاکری – علی شاملو – بهروز شاهرخ نیا – هرمز شریفیان – جمشید شفیعی – ماشاءالله شمس الواعظین- پوران شهپر – مهوش شهریاری – جمشید شفیعی- سید علی شیخ الاسلامی- شایا شهوق -کاظم شکری- پرویز شهیر- محمد صحفی – فاطمه صدقی زاده – محسن صفایی فراهانی -کیوان صمیمی – حسین طاهریان – روح‌الله طایفی – ریحانه طباطبایی – رحیم عابدان زاده – احد عبدالحسین وند – صدرا عبداللهی- توحید عطوفت – سید ابوذر علوی- سیده سمیه علوی- سیده مینا علوی- سیده لیلا علوی – سید محمد علوی – نسرین علوی- علیرضا علوی تبار- رضا علیجانی – افسون علیمرادیان- محمدعلی عمویی – اسدالله فخیمی-داود فرهادپور – علیرضا فرهانی – سمیه فرید – علی فرید یحیایی- مهدی فقیه – فیروزه فیروز – جابر فیروزی – احمد فشخورانی- حسین فلاح-عزیز قاسم زاده – محمدرضا قاسمی – مریم قدس – مهدی قدیمی- میرا قربانی فر- رحمانقلی قلی زاده -علیرضا صداقت – بهزاد کاظمی- مرتضی کاظمیان -محسن کدیور -حسین کشوردوست کلتی- حسین کرمانپور -ایرج کرمی – آرمان کرم بخش – ژیلا کرم زاده مکوندی – حسین کروبی – محمد کریم بیگی- مریم کریم بیگی- فریبا کمال آبادی – آساره کیانی – بهناز کیانی – ساجده کیانوش راد – محمد کیانوش راد – آرش کیخسروی- حسین کربلایی- حسین کیانی- محمدرضا کارخانه چین- آریاناز گلرخ – ابولقاسم گل باف- بیژن گل افرا – داریوش لطیف پور – علیرضا مافی- حسین مجاهد – الهه مجردی – جواد محسنی – امید محسسنی فر – علیرضا محسنی فر – مهدی محمودیان – حمید مختاری- سید حیدر مجتهد موسوی – محمدرضا ملکیان – سعید محمدی – ملیحه محمدی- عمادالدین محمودی –زهرا محمد زالی- مهراد مرادخانی – عبدالله مرادی- حسین مدنی- حسین میرزانیا – زهرا مشتاق – عالیه مطلّب زاده – محمدجواد مظفر- بدرالسادات مفیدی – محمدرضا مقیسه – محمد مقیمی – علی ملیحی -آرش موسوی – جواد لعل محمدی – یوسف مولایی – عبدالله مومنی- فرهاد میثمی – امیرسهیل میرزایی – سعید منتظری – نسرین نافعی – ضیاء نبوی – ابوذر نصراللهی – فرشاد نوروزیان – حسن نورزاد – مرتضی نورمحمدی – محمد نوری خالی چی – صالح نیکبخت- مصطفی نیلی – محمد نیستانی – صدیقه وسمقی – اکبر ولایی – احمد هاشمی – عارف هاتفی – بهاره هدایت – محمود هیدجی- محمد یزدانمهر- مصطفی یار احمدی.

آیت‌الله خامنه‌ای: با متخلفان در هر سطحی برخورد شود

$
0
0

زیتون– آیت‌الله علی خامنه‌ای٬ رهبر جمهوری اسلامی٬ امروز در دیدار با حسن روحانی و اعضای کابینه‌اش مدعی شد که به شرط انجام «اقدامات لازم» دولت می‌تواند «توطئه آمریکا» را ناکام بگذارد.

او همچنین خواست تا در پرونده سکه و ارز، «با متخلفان در هر سطحی که هستند برخورد شود.»

صبح امروز آیت‌الله خامنه‌ای اعضای هیئت دولت را «به دنبال بروز برخی نابسامانی‌های اقتصادی در کشور» فراخوانده بود.

رهبر جمهوری اسلامی در این دیدار در خصوص «شرایط و الزامات مقابله با نقشه‌های دشمن در مقطع کنونی» صحبت کرده و هم‌زمان از مدیران دولتی خواسته است تا «در مقابل مشکلات با تحرک بیشتر و با احساس مسئولیت مضاعف عمل کنند.»

وب سایت رسمی دفتر آیت‌الله خامنه‌ای خبر داد که رهبر جمهوری اسلامی در این دیدار ضمن تاکید بر «ضرورت برخورد قاطع با متخلفان» دستور رییس جمهوری برای برخورد «با تخلفات در واردات خودرو» را ستود.

حسن روحانی روز گذشته با اشاره به وقوع احتمالی «یک فساد هماهنگ» در جریان واردات و فروش خودروهای خارجی، از رئیس قوه قضائیه خواسته بود تا خارج از نوبت به پرونده این تخلف رسیدگی کند.

آیت‌الله علی خامنه‌ای همچنین امروز از تمام دستگاه‌ها خواست تا خود را با «تیم اقتصادی دولت» هماهنگ کنند.

رهبر جمهوری اسلامی در ادامه از تمام «دستگاه‌های تبلیغاتی» کشور از جمله صداوسیما خواست تا از اقدامات دولت روحانی در زمینه اقتصاد «تصویر درست انتقال» دهند، گرچه در ادامه افزود که «البته بیان انتقادهای منطقی اشکالی ندارد.»

آیت‌الله خامنه‌ای در بخش دیگری از سخنانش از «توانایی کشور برای عبور از مشکلات اقتصادی با کار و تلاش شبانه‌روزی همه مسئولان و همکاری و همراهی آحاد مردم» سخن گفته است.

 

برکناری مدیر مجموعه ورزشی آزادی به دلیل ورود زنان به ورزشگاه

$
0
0

زیتون– ناصر محمودی‌فرد، مدیر پیشین مجموعه ورزشی آزادی٬ در خصوص علت برکناری‌اش گفت: «سازمان به خاطر ورود خانواده‌ها به آزادی تحت فشار بود.»

با وجود گزارش‌ها از لغو پخش بازی فوتبال میان تیم‌های ایران و اسپانیا در ورزشگاه آزادی تهران و ممانعت ماموران نیروی انتظامی از ورود تماشاگران به داخل استادیوم٬ سرانجام درهای ورزشگاه بعد از ۴۰ سال به روی خانواده‌های ایرانی گشوده شد.

چند ساعت قبل از شروع این بازی٬ خبرگزاری‌های در ایران گزارش کردند که با وجود فروش دستکم ۱۰ هزار بلیت٬ پخش این مسابقه لغو شده است.

خبرگزاری ایرنا نیز در گزارشی از «پاسکاری» نهادها در زمینه پذیرفتن مسئولیت لغو این برنامه خبر داد و بعد در گزارش دیگری نوشت که با «پیگیری دولت»٬ این مشکل رفع شد.

مدیر کل روابط عمومی استانداری تهران نیز اعلام کرد که استانداری مانعی برای پخش بازی در ورزشگاه آزادی نمی‌بیند و با لغو آن «مخالف» است.

پس از آن انتقاد برخی مراجع تقلید از جمله مکارم شیرازی و دادستان کل کشور نسبت به موضوع ورود زنان به ورزشگاه‌ها منتشر و ناصر محمودی‌فرد٬ مدیر مجموعه ورزشی آزادی برکنار شد.

محمودی‌فرد در این رابطه به وب‌سایت اعتماد آنلاین گفت که برخلاف شایعات مطرح شده علت برکناری او نه به دلیل مشکلات اداری که به علت ورود زنان به ورزشگاه‌ها بوده است.

 

خلبان افشاگر بازداشت شد

$
0
0

زیتون– امین امیرصادقی، خلبانی که پیشتر در برنامه حالا خورشید درباره عدم ایمنی پروازهای داخلی صحبت کرده بود، بازداشت شد. او با انتشار ویدیویی در اینستاگرام، از بازداشت خود خبر داده است.

در شبکه‌های مجازی این ویدئو بارها بازنشر شده و لحظه دستگیری کمک خلبان یک شرکت هوایی در ایران را نشان می‌دهد.

در این ویدئو امین امیرصادقی، کمک خلبان شرکت هواپیمایی سپهران، در داخل خودروی خود می‌گوید که کلانتری هفت‌چنار تهران دارد او را »بخاطر جان مردم بازداشت می‌کند.»

مامور نیروی انتظامی که در ویدئو دیده نمی‌شود از آقای امیرصادقی می‌خواهد که موبایلش را تحویل دهد و پخش زنده در اینستاگرام را قطع کند.

امین امیرصادقی، خلبانی که انتقادهایش را نسبت به عملکرد شرکت‌های هوایی ایران در شبکه‌های اجتماعی اعلام کرده بود، صبح روز ۱۹ تیرماه در برنامه‌ای که رضا رشیدپور آن را اجرا می کند، شرکت کرد. او اعلام کرد که حدود سه هفته بدون Break 3 یعنی ترمز سوم با هواپیمای بویینگ ۷۳۷ پرواز کرده است.

خلبان امیرصادقی در پاسخ به این سئوال رشیدپور که «چرا می پرید؟» گفت: «یک سری اجبار هست. من این کار را نکردم، آقای حسینی اینکار را نکرده و یک سری اتفاقاتی برایمان افتاده. متاسفانه در دنیای مجازی دیدم که نوشته‌اند اخراجش کرده‌اند که آمده و این حرف‌ها را می‌زند. این‌طور نیست! من تا آخر سال ۹۷ با شرکت صافات قرارداد دارم.»

سازمان هواپیمایی کشوری روز یکشنبه گذشته با انتشار بیانیه‌ای اعلام کرده که این سازمان به‌صورت مستمر نظارت بر شرکت‌های هواپیمایی را در دستور کار خود دارد و در صورت مشاهده هرنوع مغایرتی با الزامات و استانداردهای این سازمان، تا زمان اصلاح و رفع یافته‌ها، پیگیری لازم انجام می‌شود.


🍃زنده|اولیای دم سیدامامی از رئیس صدا و سیما شکایت کردند

$
0
0

 

 

 


اولیای دم سیدامامی از رئیس صدا و سیما شکایت کردند

وکیل اولیای دم کاووس سیدامامی اعلام کرد: موکلانم تحت عناوین اتهامی نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی، افترا، توهین و اقدام علیه امنیت ملی، شکایت خود را علیه افراد مزبور مطرح کردند که این شکایت برای رسیدگی به شعبه نهم دادسرای فرهنگ و رسانه ارجاع شده است.Risultati immagini per ‫کاووس سیدامامی‬‎

کاووس سید امامی استاد دانشگاه و فعال محیط زیست چند ماه پیش در ایران بازداشت و به جاسوسی متهم شد. او در ایام بازجویی به گفته مقامات جمهوری اسلامی در سلول انفرادی خود را به دار آویخت/ ایرنا

 


 


 مستاجران از تهران می‌روند

حسام عقبایی، نایب رئیس اتحادیه املاک گفت: رشد قیمت اجاره در تهران باعث شده اجاره نشین ها در ماه‌های اخیر به سمت کرج، شهریار، رودهن، پردیس و… مهاجرت کنند.

او اضافه کرده: خیلی از مستاجران هم هنوز به دنبال خانه هستند و در دو راهی مهاجرت یا تن دادن به قیمت های جدید قرار گرفته اند. این مهاجرت‌ها هم مشکلات اجتماعی ایجاد خواهد کرد هم مشکلاتی مانند حمل و نقل/ ایسنا


خبرهای روز گذشته را از اینجا بخوانید

پرداخت ۲۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰ تومان برای بدهی موسسات اعتباری

$
0
0

زیتون-سحرنصیری: هفت جلسه از دادگاه رسیدگی به پرونده تعاونی مالی اعتباری ثامن الحجج با حضور دو نفر از سه متهم اصلی پرونده در حالی انجام شد، که محسن افتخاری سرپرست دادگاه‌های کیفری یک استان تهران، پس از ماه‌ها سکوت، خبر متواری شدن یکی از متهمین با نام آقای (م. ر) را رسانه‌ای کرد.

بر اساس گزارش جلسه دادگاه، دیگر متهم این پرونده و مدیرعامل این موسسه، شخصی به نام ابوالفضل میرعلی، با مدرک تحصیلی دیپلم است که در اسناد و نامه‌های این بانک، او را با عنوان «دکتر» خطاب می‌کردند.

همچنین وی متهم است طی تماس‌های شفاهی با مدیران شعبه، آنها را به پرداخت تسهیلات بالا به اشخاص خاص ملزم کرده است.

براساس گزارش رسانه‌ها وی، داماد امام جمعه سابق سبزوار و عضو هیئت مدیره شرکت نفت، گاز و پتروشیمی «لیسار ماه» است که منوچهر متکی، وزیر خارجه سابق و محمدحسن خامنه‌ای، برادر رهبر جمهوری اسلامی، اعضای دیگر آن بوده‌اند.

مدیر عامل موسسه ثامن الحجج داماد امام جمعه سابق سبزوار و عضو هیئت مدیره شرکت نفت، گاز و پتروشیمی «لیسار ماه» است که منوچهر متکی، وزیر خارجه سابق و محمدحسن خامنه‌ای، برادر رهبر جمهوری اسلامی، اعضای دیگر آن بوده‌اند

امیر مظلوم شایان، نماینده بانک مرکزی در پرونده این موسسه، روز چهارشنبه، ۲۰ تیر در هفتمین جلسه دادگاه گفته بود که بانک مرکزی در سال ۸۹ به پلیس امنیت اعلام کرده، موسسه «ثامن الحجج» مجوز «ندارد» و «گسترش شعبه‌های آن قانونی نیست»، با این حال فعالیت این موسسه تا «آخرین اخطار» بانک مرکزی در ۲۲ مرداد ۹۳ سال ادامه داشته است.

هنوز مشخص نیست، اگر این موسسه فاقد مجوزهای لازم از بانک مرکزی بوده است با توجه به اینکه تعداد شعبه‌های این موسسه در فاصله سال های ۸۹ تا ۹۳ از ۴۹ شعبه به ۴۸۰ شعبه رسیده است. دلیل این همه تاخیر و سکوت بانک مرکزی چیست؟

مقامات قوه قضاییه در حالی خبر از وجود ۳۷۰ شاکی این پرونده و تخلفات ۱۲ هزار میلیارد تومانی می‌دهند که توییت عبدالله رمضان‌زاده در خصوص اختصاص بیش از بیست هزار میلیارد اعتبار برای جبران خساراتِ موسسات مالی ِ متخلف، بار دیگر نگاه ها را متوجه عملکرد دولت و بانک مرکزی در مواجهه با فساد گسترده بانکی کرده است.

عبدالله رمضان‌زاده، پانزدهم تیرماه طی توئیتی اعلام کرد:«حدود بیست هزار میلیارد تومان از بیت المال بابت جبران تخلف موسسات مالی پرداخت شده و گفته می‌شود این رقم حدود ۱۴ درصد پایه پولی را افزایش داده که نتیجه آن تورم شدید در سال جاری است. هنوز هیچکس جرات نکرده نام مدیران متخلف را افشا کند. چه کسی دستور چنین برداشتی از بیت المال را داده؟».

دادگاه موسسه ثامن الحجج

اختصاص این اعتبار، بدون تصویب مجلس و خارج از بودجه از بانک مرکزی، درحالی صورت گرفته است که دولت و بانک مرکزی، بارها در خصوص مسئولیت خود برای جبران خسارات ناشی از تخلفات موسسات بانکی اعلام موضع کرده بودند.

ولی الله سیف، رییس بانک مرکزی، مشکلات پیش آمده درخصوص موسسات غیرمجاز بانکی را ناشی از «عدم همگرایی لازم» میان نهادهای ناظر در کشور و حتی حمایت برخی از سیاستمداران و نمایندگان مجلس از ادامه فعالیت موسساتی چون ثامن الحجج اعلام کرده بود. وی همچنین در مصاحبه‌ای درخصوص پرداخت بدهی‌های معوق این موسسات، تسویه حساب نهایی با مال باختگان را تنها پس از شناسایی و فروش کامل اموال این موسسات میسر دانسته بود.

«حدود بیست هزار میلیارد تومان از بیت المال بابت جبران تخلف موسسات مالی پرداخت شده و گفته می شود این رقم حدود ۱۴ درصد پایه پولی را افزایش داده» است

عباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی نیز در روزنامه اعتماد در پاسخ به درخواست احمدخاتمی، امام جمعه تهران مبنی بر پرداخت تخلفات موسسات بانکی از خزانه دولت نوشته بود: «اگر فرمایش ایشان مبنا قرار گیرد نه تنها باید صدها هزار میلیارد تومان از بیت‌المال در جبران هزینه متخلفان پرداخت کرد بلکه ایران بهشت مفسدان خواهد شد و دیگر آنان هیچ غمی نباید به‌خود راه دهند چون نهایتا هزینه تخلف آنان بر عهده خزانه عمومی است و دولت اسلامی ضامن جبران خساراتی است که متخلفان به دیگران وارد می‌کنند».

اما علیرضا محجوب، نماینده تهران عدم مدیریت کارآمد در بانک مرکزی را «مادر تخلفات» و مسبب نابسامانی‌ها و تخلفات گسترده در سیستم مالی و بانکی کشور می داند: «بانک مرکزی مکلف بوده مشخص کند که کدام موسسات مالی و اعتباری قانونی هستند و کدام غیر قانونی. ثانیا از موسسات مالی و اعتباری قانونی هم باید ضمانت‌های کافی گرفته می‌شد. زمانیکه بانک مرکزی ضمانت نگرفته چگونه ممکن است که ما شخص یا نهاد دیگری بجز بانک مرکزی را متهم کنیم؟»

اما ناکارآمدی بانک مرکزی تنها محدود به سامان دهی موسسات مالی و اعتباری نمی شود. بسیاری از کارشناسان اقتصادی، تصمیمات ولی الله سیف، رییس بانک مرکزی را عامل ایجاد بحران ناشی از نقدینگی بالا و همچنین نوسانات شدید ارزی در کشور می‌دانند.

احمد توکلی رییس سازمان دیده‌بان عدالت و شفافیت در این خصوص گفت:«این سازمان علیه سیف رییس بانک مرکزی اعلام جرم کرده‌است. ما علیه آقای سیف اعلام جرم کردیم، نباید گذاشت با سلام و صلوات دوره‌اش تمام شود و بعد سفیر ایران در چین بشود. دولت باید او را عزل کند. من معتقدم که آقای رئیس‌جمهور باید چندنفر را عزل کند نه اینکه تغییر بدهد».

اکبر ترکان نیز با موهوم خواندن سودی که بانک‌ها به مشتریان خود پرداخت می کنند، معتقد است که بانک‌ها تنها قادر به تولید ۷ درصد سود از ۲۰ درصد سود پرداختی خود به مشتریان می‌باشند.

« چند نفر به دلیل نقص سامانه نیما در چند ماه گذشته به میزان کل یارانه نقدی دو سال کشور سود برده‌اند».

به گفته او «یک بخش از دارایی‌های بانک‌ها موهوم است، به دلیل اینکه بانک‌ها، بخش بزرگی از پولی را که از مردم برای سپرده‌گذاری می‌گیرند بابت معوقات و کاستی های دیگر می‌پردازند و تنها بخش کوچکی از آن، به تسهیلات اختصاص می‌یابد».

از نظر بسیاری از کارشناسان اقتصادی، بانک مرکزی ایران نیز به مانند سایر کشورها، باید به دستگاهی مستقل از قوه مجریه تبدیل گردد. بنابراین ایجاد اصلاحات ساختاری در نظام بانکی و اقتصادی را بسیار ضروری می دانند.

اعمال نظر در سیاست‌های کلان بانک مرکزی تنها محدود به قوه مجریه نیست. در روزهای گذشته، منابع خبری از تصمیم آیت الله خامنه‌ای برای تشکیل «اتاق جنگ اقتصادی» خبرداده اند.

محمدرضا پورابراهیمی، رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس با انتشار یادداشتی در نشریه الکترونیکی «خط حزب الله» نشریه داخلی سایت دفتر رهبری، به جزئیات ایجاد شورای هماهنگی اقتصادی یا همان اتاق جنگ اقتصادی اشاره کرده است.

برطبق این گزارش، در این جلسه‌ محرمانه که با حضور مسئولان سه قوه تشکیل شد، سرمایه‌گذاری، تورم، اشتغال، بهبود شرایط نظام بانکی و موضوعات مربوط به تولید ملی، از سرفصل‌های مهم موضوعات اقتصادی بود که در این جلسه مطرح شد تا به‌عنوان اولویت‌های اصلی، در دستور کار این شورا قرار بگیرد. مدیریت نقدینگی در کشور نیز، یکی دیگر از موضوعات مورد بحث بوده است.

علاوه بر موارد فوق، وجود بانک‌های وابسته به هلدینگ های بزرگ نیز از نقش بزرگی در زیر سوال بردن استقلال و شفافیت نظام بانکی دارد.

بر طبق گزارش خبرآنلاین، بخش مهمی از فعالیت‌های اقتصادی کشور توسط سه هلدینگ بزرگِ موسسه آستان قدس رضوی، بنیاد تعاون سپاه و قرارگاه سازندگی خاتم و همچنین بنیاد تعاون ناجا صورت می‌گیرد.

این موسسات با در اختیار داشتن بانک‌ها و موسسات اعتباری چون موسسه اعتباری رضوی وابسته به آستان قدس رضوی، بانک انصار و موسسه اعتباری ثامن وابسته به سپاه و بانک قوامین متعلق به ناجا سهم بزرگی از رانت و فساد دولتی و غیر پاسخگو را به خود اختصاص داده‌اند.

اما برخی از سیاستمداران مشکل اصلی نظام بانکی را نه در عدم استقلال بلکه در بی‌برنامه‌گی و بی‌انضباطی ساختاری آن می‌دانند.

برخی از شرکت‌های نفت و پتروشیمی، با وجود دستورالعمل دولت، که آنها را ملزم کرده که ارز ناشی از صادرات خود را به سامانه نیما و به مبلغ دلار مصوب ۴۲۰۰ تومانی بفروشند، اقدام به فروش ارز خود در بازار آزاد و به قیمت ۸۰۰۰ تومان کرده‌اند

الیاس حضرتی، عضو فراکسیون امید مجلس شورای اسلامی در گفت‌وگو با تسنیم،‌ چاره را در ترمیم تیم اقتصادی دولت می‌داند: «تیم اقتصادی دولت، نقطه اصلی تصمیم گیری‌‌های کلان قوه مجریه محسوب می‌شود که تمام برنامه‌ریزی دولت بر پایه آن استوار می‌شود. از آنجا که شاهد برخی مشکلات مدیریتی در راس تیم اقتصادی دولت هستیم، لازم است که مسئولان دولت دوازدهم با توجه به شرایط اقتصادی امروز ِکشور، اقدام به تغییراتی در تیم اقتصادی کابینه به نسبت ۵ سال گذشته داشته باشند».

عملکرد بانک مرکزی از هفته های گذشته به دلیل تخصیص ارز ۴۲۰۰ تومانی، به شرکت‌هایی که اقدام به ورود کالاهایی که غیرمرتبط با زمینه فعالیتشان بوده است به شدت مورد سوال است و از وجود رانت گسترده در این میان خبر می دهد.

همچنین کارشناسان، نقص «سامانه نیما»، سامانه جدید ارزیِ بانک مرکزی را، عامل ایجاد رانت معرفی می ‌کنند. رحیم زارع، عضو کمیسیون اقتصادی مجلس، در برنامه گفتگوی ویژه خبری صدا و سیما گفت:« چند نفر به دلیل نقص سامانه نیما در چند ماه گذشته به میزان کل یارانه نقدی دو سال کشور سود برده‌اند».

یکی از اشکالات سامانه نیما تخصیص ارز از همان ابتدای ثبت سفارش است. دوم آنکه، شرکت‌هایی که یک شبه ایجاد شده اند نیز می توانند مانند شرکت های پر سابقه کالا وارد کنند .سوم آنکه، این ارز به جای آنکه به کالاهای اساسی چون مواد غذایی و دارو اختصاص یابد، کالاهایی چون خودرو ، موبایل و لوازم لوکس را شامل شده است. بنابراین سامانه‌ای که با هدف افزایش شفافیت و کنترل بازار ارز ایجاد شده بود خود به ابزاری برای تسهیل فساد گسترده ارزی بدل شده است.

ناکارآمدی سامانه نیما تنها مربوط به ثبت سفارش ها نیست. اخیراً گزارش شده که برخی از شرکت های نفت و پتروشیمی، با وجود دستورالعمل دولت، که آنها را ملزم کرده که ارز ناشی از صادرات خود را به سامانه نیما و به مبلغ دلار مصوب ۴۲۰۰ تومانی بفروشند، اقدام به فروش ارز خود در بازار آزاد و به قیمت ۸۰۰۰ تومان کرده اند. بنابر این گزارش‌ها، مدیر عامل شرکت نفت پاسارگاد وابسته به هلدینگ وزارت کار، درآمد ارزی این شرکت را خارج از سامانه نیما و به طور آزاد فروخته است.

علاوه بر مشکلات داخلی، بانک مرکزی باید قدم‌های بزرگی برای شفافیت سیستم پولی خود در مواجهه با نظام جهانی نیز بردارد.

لایحه جنجال برانگیزFATA یا اصلاح قانون مبارزه با پولشویی، لایحه‌ای که می‌تواند سرنوشت فعالیت‌های بانکی ایران را مشخص کند به دلیل عدم تطابق با قانون اساسی از سوی شورای نگهبان رد شده است. ایران در حال حاضر به صورت موقت از لیست سیاه خارج شده، است اما برای خروج دائمی آن نیازمند برخی از اقدامات و مصوبات است.

عباس امیر‌انتظام و ۱۲ نام به بهانۀ مرگ او

$
0
0

عصر ایران- نوشتن دربارۀ مهندس «عباس امیر‌انتظام» معاون نخست‌وزیر و سخن‌گوی دولت موقت – اولین دولت پس از پیروزی انقلاب و سقوط حکومت پادشاهی در سال ۱۳۵۷ – که روز پنج‌شنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۷ خورشیدی درگذشت و صبح آدینه چهره در نقاب خاک کشید، دشوار است.
عباس امیر‌انتظام و ۱۲ نام به بهانۀ مرگ او این دشواری اما نه به خاطر فراز و فرود زندگانی خود او که بیشتر به سببی دیگر است. آن سبب هم این است که در جامعۀ دوپاره شدۀ امروز ما او را یا باید در شمایل «قهرمان» و چونان نلسون ماندلا ستود که حبس کشید و سینه را از کینه شست و به عیادت صادر کننده حکم حبس ابد خود هم رفت اما یک لحظه هم زیر بار اتهام جاسوسی نرفت و خواستار اعادۀ دادرسی شد یا بر پایۀ روایت رسمی و دست کم دو دهه رسمی او را باید «جاسوس» خواند و جز لعن و طعن نفرستاد هر چند که به نظر می‌رسد حتی کسانی که قایل به ارتباطات او بودند اتهام جاسوسی را – که بار منفی خاص خود را دارد- تکرار نمی‌کردند و دوست داشتند امیر انتظام یک ماجرای تمام شده تلقی شود و تمام تلاش او در سال های بیرون از زندان این بود که بگوید هستم و بر بی گناهی خود مُصرّم.

رسانه هایی در این میان اما دست‌در‌کار شده و قصۀ کهنۀ جاسوسی را بار دیگر روایت می‌کنند وآن سو هم مخالفان کُلّیّت جمهوری اسلامی از نوع سلطنت طلب با این تناقض رو به رویند که اگر او را به خاطر سالیان طولانی زندان در جمهوری اسلامی، قهرمان خود بدانند با آن همه مصدق گویی‌اش چه کنند و گواه، هم خانه‌ای مالامال از تصاویر رهبر نهضت ملی شدن نفت.

حال آن که رسانه های سلطنت طلب در ماه های اخیر، رضا شاه را از دل خاک و تاریخ، برآورده اند و مهندس امیر‌انتظام – هر که بود- و با همۀ انتقادها که مطرح می کرد هیچ نسبتی با سلطنت طلبان نداشت.

آری، روایت‌ها و قضاوت‌ها آن قدر دوپاره است که نزد برخی عباس امیر انتظام، نلسون ماندلای دیگری است چرا که بدون احتساب مرخصی‌های بیرون زندان، سال های حبس تقویمی او از ماندلا هم فراتر می رود زیرا از ۲۰ خرداد ۱۳۶۰ که در گرماگرم جدال ابوالحسن بنی صدر اولین رییس جمهوری ایران با جناح خط امام، حکم حبس ابد دریافت کرد دیگر این حکم نشکست و به این اعتبار تا پایان عمر محبوس به حساب می‌آید ولو ۲۰ سال آخر در مرخصی استعلاجی بوده باشد و نه مانند وکیل مارشال پتن فرانسوی که سال ها به دنبال اثبات بی گناهی رییس حکومت فرانسه در دوران اشغال بود که خود در پی تشکیل دادگاهی دیگر بود تا این بار بیرون از هیجانات آغاز جمهوری اسلامی تشکیل شود و او را تبرئه کند و روز و شب را با این امید سپری می‌کرد.

خود او بیش از هر توصیف دیگر این روایت را دوست می‌داشت که از زندان آزاد نشده بلکه اخراج شده یا باز‌نمی‌گردانندش یا دیگر حوصله‌اش را ندارند یا در مرخصی از نوع استعلاجی است وگرنه همچنان زندانی است و متقابلا گفته می‌شد این روایت اغراق‌آمیز است زیرا از سال ۱۳۷۷ و حتی کمی قبل‌تر عملا بیرون بوده البته به جز مقطعی که با شکایت خانواده سید اسدالله لاجوردی به خاطر مصاحبه با صدای آمریکا پس از ترور دادستان سابق باز مدتی باز به زندان بازگشت.

درست‌تر این است که گفته شود از ۲۷ آذر ۱۳۵۸ تا ۲۰ خرداد ۱۳۶۰ بازداشت و زندانی و منتظر صدور حکم دادگاه بود و تا سال ۱۳۷۰ مانند دیگر زندانیان و گاه همراه آنان در زندان به سر می برد و از ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۷ بیرون از زندان و اصطلاحا در «خانۀ امن» او را در کنار چهره‌هایی چون نورالدین کیانوری دبیر کل حزب توده نگاه می‌داشتند و اگرچه زندانی به حساب می‌آمد اما شرایط این گونه خانه‌ها متفاوت است. اگر چه زندان، زندان است چه در پشت تصویر آشنای چهار دیواری با آن میله‌های عمودی و چه در خانۀ ویلایی که اختیار ورود و خروجت با خودت نباشد.

با این حال همین که در مدت اقامت در خانۀ امن امکان ازدواج مجدد پیدا می‌کند به معنی تفاوت دانسته می‌شود. در سال ۷۶ اما و اندک زمانی پس از دوم خرداد دیگر سراغ او نمی‌روند و امیر‌انتظام زندانی عملا بیرون می‌ماند تا شهریور ۷۷ و بعد از ماجرای آن مصاحبه و شکایت خانوادۀ لاجوردی که داشت قصه تازه می‌شد ولی این بار هم به «مرخصی استعلاجی» آمد.

سال ها پیش محمد حسین ضیایی فر دبیر کمیسیون حقوق بشر اسلامی در مصاحبه‌ای گفته بود آقای امیر انتظام از سال ۷۷ به این سو عملا بیرون و البته در حال مداوا و درمان است اما چون حکم او تغییر نکرده در نگاه محافل حقوق بشری قدیمی‌ترین زندانی سیاسی به حساب می‌آید و از این رو خواستار پایان دادن به این وضعیت شده بود تا در نگاه محافل حقوق بشری هم چوب را نخوریم و هم پیاز را یعنی هم نگویند او را آزاد کنید و هم در عمل و به نسبت آزاد باشد.

نویسندۀ این سطور طبعا در پی سال‌ها خواندن و گفت وگو درباره امیر انتظام – چه کتاب خود او با عنوان «آن سوی اتهام»، یا گفت‌و‌گوهای شخصی با عباس عبدی و محسن میردامادی و ابراهیم اصغر زاده به عنوان دانشجویان پیرو خط امام که اسناد امیر‌انتظام را اول بار منتشر کردند و به صدق می‌شناسم‌شان و نیز گفت‌و‌گویی با خود او و مقایسه‌ها و تطبیق‌ها – به دیدگاهی درباره نوع فعالیت‌های سیاسی او دست یافته ولی در این گفتار بنا ندارد به تبیین آن بپردازد جز آن که حدس می‌زنم ارتباطات او قابل انکار نیست اما «جاسوسی» چنان سنگین است که کسی نمی‌تواند سال‌های طولانی انکار کند مگر آن که واقعا نبوده باشد. در حد همین اشاره کافی است و به بهانۀ درگذشت او در ۸۶ سالگی سراغ نام‌ها و موضوعاتی می‌روم که با پروندۀ زندگی امیر انتظام گره خورده‌اند.

۱. نخستین نام «عباس روافیان» است. روافیان اما کیست؟ او کسی نیست جز خود امیر انتظام. نام قبلی او خاصه حین تحصیل در دانشکدۀ فنی دانشگاه تهران «روافیان» بوده است. تغییر نام‌های خانوادگی یا اشتهار به نامی دیگر به جز نام شناسنامه‌ای البته در میان فعالان سیاسی اعم از مذهبی و غیر مذهبی و به دلایل مختلف، مرسوم بوده است. چندان که امام خمینی، هاشمی رفسنجانی، دکتر شریعتی، مصباح یزدی، صادق خلخالی، حسن روحانی و موسوی اردبیلی در شناسنامه مصطفوی، بهرمانی، مزینانی، گیوه چی، گیوی، فریدون و موسوی کریمی بودند.

درباره امیر انتظام اما دقیقا نمی‌دانیم چرا نام خانوادگی خود را در شناسنامه هم تغییر داد در حالی که روحانیون به شناسنامه کار نداشتند و مثلا در هر انتخابات یادمان می‌آمد که هاشمی رفسنجانی در واقع هاشمی بهرمانی است. با این حال همین تغییر از روافیان به امیر‌انتظام بهانه‌ای شده تا برخی از رسانه‌های رادیکال اصول‌گرا حسب معمول و به سیاق دیگران به او هم انگ بهایی یا یهودی یا یهودی زاده بزنند. حال آن که از فردی با تدین و تقیدات مذهبی بازرگان بعید بوده به این موضوع توجه نکند و او را به عنوان نماینده ویژه خود نزد بختیار بفرستد و به معاونت نخست وزیری و سخن گویی دولت منصوب کند و در دادگاه به سود او شهادت دهد.

دکتر ابراهیم یزدی می‌گوید: «آشنایی من با مرحوم دکتر چمران، از طریق انجمن اسلامی دانشجویان شروع شد. بعد از کودتای ۲۸ مرداد نهضت مقاومت ملی تشکیل شد و مصطفی هم به عضویت این نهضت درآمد. عباس امیر‌انتظام هم آن موقع عضو نهضت مقاومت ملی بود. البته فامیل او در آن موقع روافیان بود. من در دانشکدۀ داروسازی بودم و یک سال از آنها جلوتر و مسؤول کمیتۀ دانشگاه نهضت مقاومت.» – [ماهنامۀ مهر‌نامه- نوروز ۹۳- شمارۀ ۴۳- صفحۀ ۳۱۳]

۲. نام دیگر که قابل اشاره است، نورالدین کیانوری دبیر کل حزب توده است. هر چند امیر‌انتظام به صراحت شخص دکتر کیانوری را شاید به خاطر سال‌هایی که با هم در یک خانه تحت نظر بودند متهم و مطرح نمی‌کرد اما خود را قربانی حزب توده می‌دانست که از ابتدا به دنبال ساقط کردن دولت لیبرالی بازرگان و قطع رابطۀ ایران با آمریکا و نزدیک شدن ناگزیر به اتحاد شوروی بودند و نه تنها به او که به دکتر چمران و دکتر یزدی هم تهمت آمریکایی می‌زدند. نشریات چپ آن زمان مالامال از اتهام به وزیران بازرگان است و اتفاقا به چمران و یزدی بیشتر از امیر انتظام.

منتها سابقه دوستی مصطفی چمران با امام موسی صدر و رابطۀ نزدیک دکتر یزدی با امام خمینی آنان در حصنی قرار داده بود که این شایعات کارگر نیفتد و نظر رهبری انقلاب را به آنان منفی نکند در حالی که امیر انتظام جز بازرگان، حامی جدی دیگری نداشت وحتی درون نهضت و شاخۀ چپ آن با محوریت عزت الله سحابی تمایلات بورژوازی او را که از رفتار و لباس پوشیدن‌اش هم هویدا بود، نمی‌پسندیدند.

با این نگاه توده ای‌ها از ابتدا درصدد ضربه زدن به رابطۀ ایران و آمریکا بودند. رابطه ای که به رغم سقوط شاه و به لطف مذاکرات و اعتماد سازی‌ها و با مهارت و ظرافت بازرگان و یزدی پس از انقلاب ادامه یافته بود و سفارتخانه هم بسته نشد و از دوبار اشغال سفارت و حمله به کنسول‌گری در تبریز، طرفی نبسته بودند.

امیر انتظام البته دانشجویان خط امام را هرگز به ارتباط با حزب توده متهم نمی‌کرد اما اصل سناریوی تحریک به اشغال سفارت را متعلق به حزب توده یا مخالفان کارتر در آمریکا و بیشتر یک دام می‌دانست و روزنامه‌های پاییز ۵۸ و قبل از اشغال سفارت را گواه می آورد که درست هم‌زمان با مذاکرات هیات ایرانی با آمر‌یکایی ها در الجزایر و با حضور موجه‌ترین چهره‌ها (بازرگان، یزدی، چمران و مجتهد شبستری) درصدد تخریب روابط برمی‌آمدند و آن طرف هم چنان که گفته شد جمهوری‌خواهان پوست خربزه را زیر پای کارتر گذاشتند و شاه را به آمریکا بردند تا بهانه‌ای برای اشغال نکردن سفارت باقی نماند! در حالی که عمل جراحی بر روی او در مکزیک هم امکان پذیر بود.

هم‌خانه و هم‌بند بودن امیر انتظام متهم به جاسوسی آمریکا با کیانوری متهم به جاسوسی شوروی هم از آن اتفاقات درس‌آموز روزگار است و یادآور شعر طعنه آمیز احمد ناظر زاده کرمانی از رجال وفادار به دکتر مصدق که وقتی در سال ۱۳۳۲ با خلیل ملکی و ایرج نبوی هم بند شد، شعری سرود که ضرب‌المثل شد و اهل کتاب و تاریخ و سیاست در مناسبت های دیگر هم یاد می کنند:

ژندی! بنگر، گردش دورِ فلکی را

کآورده کنار تو خلیل ملکی را!

گردش روزگار عباس امیر انتظام و نورالدین کیانوری را نیز در سال هایی از دهۀ ۷۰ کنار هم قرار داده بود.

۳. هر چند امیر انتظام به اتهام «ملاقات و تماس سرّی و ارایه اطلاعات به آمریکایی‌ها و فراری دادن سران رژیم شاه» به حبس ابد محکوم شد اما خود او معتقد بود اتهام اصلی او که خشم روحانیون را برانگیخت تلاش برای انحلال مجلس خبرگان قانون اساسی بوده است و مقابله با اضافه شدن اصل ولایت فقیه به قانون اساسی اولیه.

مدعای امیر انتظام البته این بود که قرار بوده این مجلس ظرف ۴۵ روز بررسی پیش نویس را تمام کند نه آن که سه ماه طول بدهند و از سوی دیگر روی همان پیش نویس کار کنند اما عملا دست در کار تدوین قانون اساسی جدید شده اند. او متهم شد که در مخالفت با افزوده شدن اصل ولایت فقیه به پیش‌نویسی که فاقد این اصل بوده و در عین حال به امضای اولیۀ امام و مراجع ثلاث قم هم رسیده بود در صدد انحلال مجلس خبرگان قانون اساسی برمی آید.

دکتر کریم سنجابی در کتاب خاطرات خود از مهندس بازرگان انتقاد می‌کند که به جای به رفراندوم گذاشتن پیش نویس قانون اساسی که امام و سه مرجع دیگر هم موافقت کلی خود را با آن ابراز داشته بودند بر تشکیل مجلس مؤسسان اصرار کرد ولی به جای مجلس مؤسسان، خبرگان شکل گرفت و پیش نویس هم به کلی تغییر کرد.

دولت موقت هم که می دید داستان تغییر کرده و نه این خبرگان همان مؤسسان است و نه این قانون اساسی در حال تدوین با پیش نویس شباهت ماهوی دارد با پیشنهاد امیر انتظام موافقت می کند و متن را به شور می گذارند و تصویب می کنند و قرار می شود با هم به قم بروند و تسلیم رهبر انقلاب کنند. چهار وزیر البته امضا نمی کنند: علی اکبر معین فر وزیر نفت، ابراهیم یزدی وزیر خارجه، هاشم صباغیان وزیر کشور و ناصر میناچی وزیر ارشاد ملی.

این چهار وزیر سیاسی تر و با روحانیون نزدیک تر بودند و می دانستند این کار راه به جایی نمی برد ولی با این حال پیشنهاد به امام ارایه می شود و چنان که دکتر یزدی حدس می زد و برحذر داشته بود، رهبر فقید انقلاب موضع تندی می‌گیرد و حتی گویا به آنها می گوید شما چه کاره هستید که جلوی تدوین قانون اساسی را بگیرید. مردم اگر نخواهند در رفراندوم رأی نمی دهند. در شورای انقلاب هم آیت‌الله خامنه‌ای واکنش نشان می دهد و می توان گفت از آن پس بود که حاکمیت بر سر موضوع ولایت فقیه به دو بخش تقسیم می شود و عملا شورای انقلاب رادو پاره می کند: روحانیون به اضافۀ عباس شیبانی در یک طرف و غیر روحانیون در سویی دیگر. ضمن این که خود روحانیون شورا به دو دسته رهبران حزب جمهوری اسلامی و غیر حزبی ها تقسیم شدند و غیر روحانیون نیز به دو دسته. گروه اول آنان که اضافه شدن ولایت فقیه را برنتافتند و دسته دوم کسانی چون بنی صدر و قطب زاده که هر چند در دل مخالف بودند اما چون چشم به ریاست جمهوری داشتند مخالفت جدی ابراز نکردند.

عباس امیر‌انتظام و ۱۲ نام به بهانۀ مرگ اوبنی صدر البته به جز قطعی دانستن ریاست جمهوری خود گمان می کرد وضعیت سلامت امام به گونه ای نیست که هم چنان در صحنه بماند و از این رو موضع صریح نگرفت ودر این میان آن که بیش از همه چوب خورد، عباس امیر انتظام بود و پس از آن جلسه بازرگان با پیش بینی برخورد با او از دکتر یزدی خواست با حکم سفارت او را از ایران دور کند و گرنه معاون نخست وزیر و سخنگوی دولت را که در وسط کار کابینه به کشورهای اسکاندیناوی نمی فرستند و اگر هم قرار بود سفیر شود واشنگتن یا لندن متناسب تر بود با سابقه و شهرت او.

با این حال امیر انتظام توضیح نمی داد که اگر واقعا اتهام اصلی او همین بوده چرا پس از استعفای بازرگان و رادیکال شدن فضا به ایران بازگشت؟

۴. کمال خرازی اما بر پایۀ جملۀ پایانی بند پیشین، نام دیگر است و احتمالا از مشاهدۀ نام او تعجب می کنید. خاصه این که در سوابق معمولا تنها به مدیرعاملی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و خبرگزاری پارس اشاره می شود نه معاونت وزارت خارجه در دورۀ قطب زاده.

ماجرا اما از این قرار است که مقام ارشد وزارت خارجه که امیر انتظام را پس از افشای اسناد به تهران فراخواند کمال خرازی معاون صادق قطب زاده وزیر وقت خارجه بود. امیر انتظام ادعا می کرد قطب زاده رفیق او بوده و قطعا در جریان نبوده و نمی خواسته او را تحویل دادستانی بدهد.

کمال خرازی اما به عنوان معاون وزیر خارجه از سفیر ایران در کشورهای اسکاندیناوی می خواهد برای شرکت در جلسه ای با حضور وزیر و سفیران آلمان و اسکاندیناوی به تهران مراجعت کند. دولت موقت کنار رفته بود و دکتر یزدی هم طبعا دیگر وزیر خارجه نبود و سکان وزارت خارجه مدت کوتاهی در اختیار بنی صدر افتاد و سپس در دولت شورای انقلاب، قطب زاده وزیر خارجه شد.

خرازی توضیح نداده اما چه بسا دعوت از سفرا با توجه به تغییر دولت و وزیر هم امر معمولی بوده اما همان ۲۷ آذر ۱۳۵۸ که امیر انتظام از استکهلم به تهران باز می گردد بازداشت می شود.

۵. به نام مهندس بازرگان هم نمی توان اشاره نکرد. نخست وزیر دولت موقت در گفت و گو با روزنامۀ بامداد در بهمن ۱۳۵۸ گفت و گوهای امیر انتظام با مقامات خارجی را در چارچوب مسؤولیت های او می داند و از وظیفه اخلاقی و اداری خود در دفاع از امیر انتظام سخن می گوید و در جلسۀ دادگاه هم به نفع او شهادت می دهد.

امیر انتظام نیز اگر چه از برخی دوستان خود رنجید اما تا پایان عمر با احترام تمام از بازرگان یاد می کرد هر چند که برخی از اعضای نهضت آزادی مایل نبودند به آنان منتسب شود.

به بیان دیگر بیش از هر شخص دیگری بازرگان انتظار امیر انتظام را برآورده کرد و هر چند ابتدا می پنداشت بنی صدر پس از ریاست جمهوری برای او کاری می کند اما این اتفاق نیفتاد و سوم تیر ۱۳۵۹ نومیدانه برای رییس جمهوری نوشت:

این روا باشد که من در بندِ سخت

گه شما بر سبزه، گاهی بر درخت؟

این چنین باشد وفای دوستان؟

من در این بند و شما در بوستان؟

۶. شخصا از مهندس بازرگان شنیدم که در مرداد ۱۳۶۰ با آیت الله قدوسی دادستان انقلاب صحبت کرده بود و نگرانی خود را درباره امیر انتظام ابراز داشته و گفته حالا که اوضاع بحرانی شده نکند بلایی سر امیر‌انتظام بیاید. با شروع عملیات مسلحانه مجاهدین خلق و ترورها برخوردها و اعدام ها فزونی گرفته و فضای سیاسی با عزل بنی صدر کاملا متفاوت شده بود. بازرگان می‌گفت قدوسی قول داد شخصا موضوع امیر انتظام را پی‌گیری و حل می‌کند اما خود دادستان انقلاب نیز در شهریور ۶۰ قربانی ترورهای تابستان ۶۰ شد. گفته می شود جناحی در مجاهدین یا منافقین بر این باور بود که روحانیون معتدل را باید حذف کنند تا جوّ خشونت تشدید شود و بتوانند از این فضا بهره ببرند.

این روایت را می توان کنار گفته ای از مهندس محمد توسلی دبیر کل کنونی نهضت آزادی ایران قرار داد: « روزی شهید قدوسی مرا که شهردار تهران بودم احضار کرد و پرونده مرا در داستانی انقلاب روی میز گذاشت و گفت پرونده شما را خوانده ام و هیچ مشکلی نیست و تحت تأثیر فضاسازی ها هم قرار نگیرید و به کارتان در شهرداری با قوت و اطمینان ادامه دهید. این اظهارات نهایت صداقت و احساس مسؤولیت شهید قدوسی را در فهم کارهایی که با عنوان دیپلماسی انقلاب انجام شده بود نشان می‌داد.» -[روزنامۀ سازندگی – ۳۰ فروردین ۹۷]

ارتباط توسلی با قضیه این بود که او نیز مأموریت گفت و گوهای دیگری را بر عهده داشته است. منتها سوابق چریکی او در خارج از کشور و شناخت کامل و بیشتر دربارۀ توسلی مانع از طرح اتهامات مشابه درباره او شد با این که گفته می شد منظور از محمد توکلی در اسناد سفارت، همان محمد توسلی است.

۷. در میان نام هایی که در زندگی سیاسی امیر انتظام شنیده می شود «شاپور بختیار» از همه جالب تر است و این که بدانیم آخرین نخست وزیر عصر پهلوی با این که تنها ۳۷ روز صدارت کرده اما در همین ۳۷ روز امیر انتظام ۲۰ جلسه با او برگزار کرده است. یعنی از هر دو روز یک بار هم بیشتر.

امیر انتظام در مصاحبه با مهر‌نامه در دی ۹۲ خود می‌گوید قبل از ۲۲ بهمن ۵۷ طی ۲۰ جلسه با شاپور بختیار مذاکره داشته تا نخست وزیر را به استعفا ترغیب کند: «من البته با بختیار هیچ آشنایی نزدیک نداشتم و مهندس بازرگان، تیمسار مدنی را مأمور کرد تا نزد او برود و مرا معرفی کند. من هم از طرف آقای بازرگان می رفتم و هیچ ارتباطی با شورای انقلاب نداشتم.‌»

۸. مگر می توان از امیر انتظام گفت و به رییس دادگاه او اشاره نکرد؟ چنان که گفته شد حکم را آیت الله محمد محمدی گیلانی صادر کرد. هر چند در افکار عمومی توجه ها بیشتر به صادق خلخالی است اما اتفاقا احکام بیشتر و مهم تر را آیت الله محمدی گیلانی صادر کرده است و امیر انتظام هم با حکم او به حبس ابد محکوم شد. احکام خلخالی بیشتر ناظر بر سران رژیم شاه و قاچاقچیان بود اما محمدی گیلانی پرونده های دیگر را هم در دست گرفت.

عباس امیر‌انتظام و ۱۲ نام به بهانۀ مرگ او

از حوادث روزگار این که این اواخر امیر انتظام در همان بیمارستانی بستری می شود که محمدی گیلانی نیز در آن بستری بوده و خبر نداشته است:

« من به دلیل سال های طولانی زندان، سلامت خود را از دست داده و دچار بیماری های زیادی هستم. از جمله آسم ریوی که به خاطر آن چندین بار در بیمارستان بستری شدم. در سال های اخیر اما مرتب باید نزد پزشک در بیمارستان بروم.

در حال خروج و گفت و گو با پزشکان بودیم که یکی از اطبا خبر از بستری شدن آقای گیلانی در بخش آی سی یو داد. بلافاصله همسرم پیشنهاد داد به عیادت ایشان برویم. پذیرفتم و رفتیم ولی مأمور امنیتی بخش آی سی یو مانع شد. ناچار شدیم برگردیم که نوه آقای گیلانی را دیدیم که استقبال کرد و گفت ملاقات امکان پذیر است.

همه با تعجب به ما نگاه می کردند و هیچ کس حرف نمی زد. آقای گیلانی هم بی هوش یا نیمه هوشیار بود . آرزوی سلامتی کردم. نمی دانم صدای مرا می شنید یا نه اما دکتر معالج گفت در حالت نیمه کما هستند و شاید شنیده باشند. انسان در همه حال باید به وظایف انسانی خود عمل کند.»

۹. از نام های دیگر که از زبان خود امیر انتظام یا مرتبط با پرونده شنیده می شد نام عباس عبدی است. نه به خاطر نقش او در مرکزیت دانشجویان پیرو خط امام بلکه به این خاطر که امیر انتظام ادعا یا تصور می کرد عباس عبدی نگهبان یا مراقب او بوده است.

در کتاب خاطرات خود به نام کوچک یکی از دانشجویان (عباس) اشاره می کند و در پاورقی آورده بعدها دانستم نام خانوادگی او عبدی است. عباس عبدی اما می گوید «چون بچه ها همدیگر را با نام کوچک صدا می کردند این تصور در او شکل گرفته و احتمالا منظور او عباس زری باف است که مراقب او بود و ربطی هم به سفارت نداشت و در ساختمان دیگری بود و کار من که اساسا نگهبانی از این افراد نبود.»

عبدی ادعای امیر انتظام درباره نام مستعار دیگر خود (حسن عباسی ) را هم رد می کند و می گوید: دانشجویان اصلا نام مستعار نداشتند.

صریح ترین موضع عبدی دربارۀ امیر انتظام اما این است که او ارتباطات نامتعارفی داشته و مسؤولیت میزان حکم صادره هم با او نیست و انها تنها اسنادی را که به دست آوردند و هیچ یک هم تکذیب نشده منتشر کردند و « اگر آن مدارک جعلی بود چرا آمریکایی ها واکنش تندی نشان ندادند و مگر چند دانشجو که زبان انگلیسی هم نمی دانستند می توانستند مدارک آمریکایی ها را جعل کنند؟»

۱۰. نام دیگر هاشمی رفسنجانی است که چون ارتباط و اعتماد بیشتری با فعالان ملی و ملی مذهبی داشت در چهارم دی ماه ۵۸ و قبل از شروع محاکمات و در گرماگرم اتهام زنی ها گفت: « من در مورد آقای امیر انتظام، حرف های آقای مهندس بازرگان را تأیید می کنم و به نظر من هم ایشان جاسوس نیست.»

۱۱. این داستان آن قدر وجوه متعدد و متنوع دارد که از یکی از نام های دیگر – حجت الاسلام عبدالمجید معادیخواه – نمی‌توان گذشت.

امیر انتظام در مصاحبه ای گفته بود اوایل که در زندان بوده هیأتی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی به ریاست حجت الاسلام معادیخواه برای بازدید به زندان رفتند تا سخنان زندانیان را درباره اتهامات و نوع رفتار با آنان بشنوند.

او می گوید من هم طبعا منتظر آقای معادیخواه بودم تا با ااین فرصت استفاده و با او صحبت کنم ولی معادیخواه جوان چنان با تندی با من برخورد کرد که انگار مرا در هیأت رییس سازمان سی آی ای می دید!

امیر انتظام گفت البته بعدها شنیدم که خود ایشان به این موضوع به عنوان یکی از رفتارهای هیجانی اوایل انقلاب اشاره کرده ولی هنوز از خودم عذرخواهی نکرده است.

معادیخواه مصاحبه را خواند و روایت امیر انتظام را تأیید کرد و در متنی که برای روزنامۀ جامعه فرستاد از شخص او عذرخواهی کرد و در عین حال توضیح داد این رفتارها به خاطر جوانی و بی تجربگی و نگرانی نیروهای انقلابی از دخالت و نفوذ امریکا و کودتایی دیگر مانند ۲۸ مرداد و هدر رفتن زحمات بودند.

تأیید ادعای امیر انتظام و عذرخواهی رسمی معادیخواه از او البته به کام زندانی پر سابقه و شاید سابق سیاسی بسیار خوش نشست زیرا برخی چهره های دیگر مانند عباس عبدی در پاره ای روایت های او تشکیک می کردند.

۱۲. دست آخر ونام دوازدهم هم سید ابراهیم نبوی است که با امیر انتظام مصاحبه کرد و در روزنامه جامعه روزهای هفتم و هشتم و نهم اردیبهشت ۱۳۷۷ با تیترهایی در صفحه اول منتشر شد و همین اقدام نیز «جامعه» را کاملا متفاوت و متمایز نشان داد. زیرا هر چند روزنامه سلام هم انتقادی به حساب می آمد اما سابقه نداشت به چهره ای با این مشخصات تا این اندازه بپردازد.

در همین مصاحبه است که امیر انتظام می‌گوید: «من در انتخابات – دوم خرداد ۱۳۷۶- شرکت کردم برای این که به آقای خاتمی رأی بدهم» و حدس می زند «سوء تفاهم‌ها بر سر ارتباط او با ویلیام سولیوان آخرین سفیر آمریکا در ایران به خاطر استفاده از کلمه Dear درباره او در مکاتبات باشد و آقای محمدی گیلانی رییس دادگاه این طور تعبیر و تفسیر کرد که لابد من سابقۀ دوستی و آشنایی قدیمی با سولیوان داشته‌ام که او مرا آن گونه خطاب کرده در حالی که آن dear مثل کلمات احترام‌آمیز ما در مکاتبات و جناب و آقاست نه این که من عزیز او باشم!»

آیا همۀ دردسرهای او به خاطر همین کلمه شروع شد؟

موافقت شورای نگهبان با ورود زنان به ورزشگاه‌ها

$
0
0

زیتون– عباسعلی کدخدایی٬ سخنگوی شورای نگهبان٬ امروز گفت که «اگر مسئولان امکانات را فراهم کنند حضور بانوان در ورزشگاه منعی ندارد.»

سخنگوی شورای نگهبان در گفت‌وگویی با باشگاه خبرنگاران جوان مدعی شد که در دیداری عمومی با آیت‌الله خامنه‌ای٬ او گفته است که «اگر امکاناتی وجود ندارد، باید آن را فراهم کنید و بعد اعلام نظر کنیم، نه اینکه ما بشنیم و بگوییم “ممنوع است، ممنوع است”، وقتی هم سوال می‌کنیم می‌گویند چون امکانات نداریم، اگر امکانات ندارد پس بی عرضگی من مسئول است، باید امکانات را فراهم کنم و اگر نظر خاصی وجود ندارد آن تسهیلات هم فراهم شود، اگر نظری هم در این جهت است آن نظر را بیاستیم و دفاع کنیم و اعلام کنیم.»

برای اولین بار پس از ۴۰ سال زنان ایران موفق شدند برای دیدن بازی ایران و مراکش از طریق ویدئو به ورزشگاه آزادی بروند.

با وجود گزارش‌ها از لغو پخش بازی فوتبال میان تیم‌های ایران و اسپانیا در ورزشگاه آزادی تهران و ممانعت ماموران نیروی انتظامی از ورود تماشاگران به داخل استادیوم٬ سرانجام درهای ورزشگاه بعد از ۴۰ سال به روی خانواده‌های ایرانی گشوده شد.

چند ساعت قبل از شروع این بازی٬ خبرگزاری‌های در ایران گزارش کردند که با وجود فروش دستکم ۱۰ هزار بلیت٬ پخش این مسابقه لغو شده است.

خبرگزاری ایرنا نیز در گزارشی از «پاسکاری» نهادها در زمینه پذیرفتن مسئولیت لغو این برنامه خبر داد و بعد در گزارش دیگری نوشت که با «پیگیری دولت»٬ این مشکل رفع شد.

مدیر کل روابط عمومی استانداری تهران نیز اعلام کرد که استانداری مانعی برای پخش بازی در ورزشگاه آزادی نمی‌بیند و با لغو آن «مخالف» است.

پس از آن انتقاد برخی مراجع تقلید از جمله مکارم شیرازی و دادستان کل کشور نسبت به موضوع ورود زنان به ورزشگاه‌ها منتشر و ناصر محمودی‌فرد٬ مدیر مجموعه ورزشی آزادی برکنار شد.

محمودی‌فرد در این رابطه به وب‌سایت اعتماد آنلاین گفت که برخلاف شایعات مطرح شده علت برکناری او نه به دلیل مشکلات اداری که به علت ورود زنان به ورزشگاه‌ها بوده است.

طرح نمایندگان مجلس برای بازگرداندن ایرانیان خارج از کشور

$
0
0

زیتون– محمدعلی پورمختار٬ عضو کمیسیون حقوقی قضایی مجلس٬ از تدوین طرحی ۲ فوریتی مجلس برای بازگرداندن ایرانیان خارج از کشور خبر داد.

محمدعلی پورمختار به تسنیم که که این طرح ۲ فوریتی عفو عمومی با بیش از ۵۰ امضا تقدیم هیئت رییسه مجلس شده است.

این عضو کمیسیون حقوق و قضایی مجلس تاکید کرد که براساس این طرح، زمینه بازگشت کسانی که به هر دلیل «از کشور خارج شده» و «جرمی مرتکب» نشده اما نگران بازگشت هستند، فراهم می‌شود.

پورمختار بدون اشاره به اینکه «افرادی که جرمی مرتکب نشده‌اند چه نیازی به عفو عمومی دارند» افزود: «بحث عفو عمومی ابعاد مختلفی دارد و ما مطلقاً نمی‌توانیم بگوییم عفو عمومی نسبت به همه کسانی‌که به هر طریق از کشور خارج شدند، انجام شود. در حال حاضر عفو عمومی بیشتر در مورد کسانی مطرح است که از کشور خارج شدند.»

پورمختار با تاکید بر اینکه این طرح شامل افرادی که مرتکب جرم امنیتی و جرایم سنگین شدند، نمی‌شود، اظهار داشت: «در طول سالیان گذشته عده‌ای نیز به دلایل مختلف از کشور خارج شدند اما مقررات خروج از کشور را رعایت نکردند. در طرح مذکور سعی شده برای این افراد نیز عفو عمومی در نظر گرفته شود.»

پیشتر محمدجواد فتحی٬ عضو کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس٬ خبر از ارائه یک طرح دو فوریتی به هیئت رییسه مجلس با بیش از ۷۰ امضا داد که بر اساس آن عفو عمومی، تخفیف و تبدیل برخی مجازات‌ها و همچنین مصونیت ایرانیان مقیم خارج از کشور از تعقیب قضایی پیش‌بینی شده است.

به گفته ابطحی بند دوم این طرح پیش‌بینی شده که محکومان و متهمان جرایم سیاسی و امنیتی مشمول عفو عمومی شوند. عفو عمومی جزو حدود و صلاحیت و اختیارات قانونگذار است و همان‌طور که قانونگذار می‌تواند عنوان مجرمانه تعیین کند، می‌تواند نسبت به برخی مجازات‌ها هم فرمان عفو صادر کند البته این با عفو خصوصی که جزو اختیارات و صلاحیت‌های رهبری است متفاوت است.

فتحی خاطرنشان کرده بود: «ما به استناد این اختیار قانونی گفتیم محکومان سیاسی، متهمان سیاسی و جرایم امنیتی مورد عفو عمومی قرار گیرند ولی استثناء و شروطی هم برای آن قائل شدیم از جمله اینکه این متهم به جرم امنیتی اقدام خرابکارانه فیزیکی انجام نداده باشد مثلا بانک آتش نزده باشد، ‌یا به اموال عمومی تعرض نکرده باشد چرا که در این صورت عناوین مجرمانه دیگری برای او وجود دارد. علاوه بر این جرم جاسوسی را هم استثناء کردیم چرا که این جرم بسیار قبیحی در نگاه تمام ملت‌های دنیاست و مجرمین آن معمولا تحت فشارهای روحی و روانی وادار به خودکشی می‌شوند که علت آن شدت عمل مجرمانه آنها و قبح آن است که عکس‌العمل مردم را به دنبال دارد و باعث می‌شود آنها ترجیح دهند خود را از فشار روانی رها کنند و دست به خودکشی بزنند.»

Viewing all 6930 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>