Quantcast
Channel: سایت خبری‌ تحلیلی زیتون
Viewing all 6930 articles
Browse latest View live

🍃درگذشت عباس امیرانتظام را به آزادگان تسلیت می‌گوییم

$
0
0

زیتون– جمعی از فعالان ملی و مذهبی و نواندیشان دینی خارج از کشور ضمن صدور پیامی در گذشت عباس امیرانتظام را تسلیت گفتند.

عباس امیرانتظام٬ معاون نخست‌وزیر و نیز سخنگوی دولت مهدی بازرگان، عضو جبهه ملی ایران٬ ۲۱ تیرماه درگذشت.

به گزارش «زیتون» در این پیام آمده است که درگذشت مهندس عباس امیرانتظام، معروف‌ترین زندانی سیاسی ایران را که با مقاومتی مثال‌زدنی طولانی‌ترین مدت اسارت را در زندان‌های جمهوری اسلامی گذراند، به ملت ایران، به‌ویژه آزادگان و پویندگان راه رهایی و بهروزی مردم تسلیت می‌گوییم.

امضا کنندگان این نامه امیرانتظام را آزاده‌مردی دانستند که از تبار دکتر محمد مصدق و نمادی برجسته از ایستادگی در برابر استبداد و خودکامگی و ستم‌پیشگی، مبارزه برای آزادی و دموکراسی، و خشونت‌پرهیزی و مدارا و صلح‌جویی بود.

متن کامل این پیام که برای انتشار در اختیار «زیتون» قرار گرفته٬ به شرح زیر است:

پیام تسلیت جمعی از فعالان ملی – مذهبی و نواندیشان دینی خارج از کشور
به مناسبت درگذشت زنده‌یاد مهندس عباس امیرانتظام

به نام خدا

درگذشت مهندس عباس امیرانتظام، معروف‌ترین زندانی سیاسی ایران را که با مقاومتی مثال‌زدنی طولانی‌ترین مدت اسارت را در زندان‌های جمهوری اسلامی گذراند، به ملت ایران، به‌ویژه آزادگان و پویندگان راه رهایی و بهروزی مردم تسلیت می‌گوییم.
آزاده‌مردی که از تبار دکتر محمد مصدق بود، نمادی برجسته از ایستادگی در برابر استبداد و خودکامگی و ستم‌پیشگی، مبارزه برای آزادی و دموکراسی، و خشونت‌پرهیزی و مدارا و صلح‌جویی محسوب می‌شود.
برای نسل امروز، آن‌هم پس از گذشت چهار دهه از انقلاب، تصور ظلم و ستمی که با انتساب بدترین اتهام بر این وطن‌پرست خستگی‌ناپذیر و دارای سابقه روشن سیاسی رفت، بسیار دشوار است. اما در یک کلام می‌توان او را اولین قربانیان برجسته‌ی خیز اقتدارگرایان برای انحراف از آرمان‌های انقلاب ۱۳۵۷ توصیف کرد.
امیرانتظام (سخنگوی دولت دولت موقت مهندس بازرگان) قربانی فضای هیجانی و تب و ‌تاب انقلابی بود که تقریبا همه نیروهای سیاسی چپ و راست را فراگرفته بود و قلمفرسایان آن‌زمان یک‌سره در مدح محاکمه و مصادره و افشاگری و اعدام، و ذم مذاکره و اصلاح و آزادی و آرامش و عمران می‌نوشتند.
مرد آزاده و مصدقی، ملامت‌شده‌ی همه جریان‌های انقلابی بود که بعدها خود مورد ملامت و محکومیت دیگرانی قرار گرفتند که در بالارفتن از نردبان قدرت چابک‌تر بودند؛ از دانشجویان خط امام گرفته تا جانشینان بعدی دولت موقت، بی‌استثناء و به نوبت تا به امروز.
در واقع آنچه گذشت جنگ قدرتی بود برای پائین کشیدن دولتی که نه به ولایت فقیه باور داشت و نه به شیوه‌های زود و زور و ضربتی رهبری انقلاب و نیروهای مجذوب ایشان.
امیر انتظام تنها قربانی دولت موقت، نهضت آزادی، و جبهه ملی نشد، او قربانی همه کسانی شد که به جدایی نهاد دین از نهاد دولت، و نیز به حاکمیت ملت باور داشتند.
برادران انقلابی او را به چاه بدنامی و شیفتگان جاه و مقام او را به زندان فراموشی انداختند، اما امیرانتظام یوسف‌وار عزت و آبروی خود را با صبر و استقامت بازخرید و به سربلندی و افتخار و آبرومندی رسید.
مرد آزاده و آزادی‌خواه که تأکید داشت «ساختار حقیقی و حقوقی نظام موجود مانعی برای استقرار دمکراسی و حاکمیت ملی» است، خواستار «مبارزات مدنی و مسالمت‌آمیز» و «پرهیز از خشونت و انتقام‌جویی و کینه‌توزی» برای نیل به ایران آزاد بود.
زنده‌یاد مهندس امیرانتظام قریب به ربع قرن زندان سخت، و بیش از آن، محدودیت و فشار و تهدید را با استواری و صبوری تحمل کرد، اما تا پایان زندگی، نه از پیگیری آرمان‌های وطن‌دوستانه‌اش خسته و ناامید شد، و نه در بیراهه‌ی خشونت‌طلبی و انتقام‌جویی افتاد.
تسلیت صمیمانه‌ به خانواده و به‌ویژه همسر ایشان، و نیز یاران ملی و همفکران وطن‌دوست وی در ایران؛ یادش گرامی، راهش پر رهرو، و دستاوردش مبارک باد.

مهرداد احمدزاده، محمدجواد اکبرین، مهدی امینی‌زاده، عبدالعلی بازرگان، ایرج باقرزاده، محمد برقعی، بیژن بهادری، محمدباقر تلغری‌زاده، رضا جعفریان، محمد حیدری، سروش دباغ، تقی رحمانی، فرزانه روستایی، علی سردار، معصومه شاپوری، رضا صدر، جلیل ضرابی، رضا علیجانی، فرشید فاریابی، حسن فرشتیان، مصطفی قهرمانی، مرتضی کاظمیان، هادی کحال‌زاده، محسن کدیور، علی کلایی، پروین کهزادی، مسعود لدنی، رضا مسموعی، فهیمه ملتی، مهدی ممکن، مهدی نوربخش، احمد هادوی، حسن یوسفی اشکوری


وزارت امور خارجه ایران از آمریکا به دیوان دادگستری بین‌المللی شکایت کرد

$
0
0

زیتون– محمدجواد ظریف٬ وزیر امور خارجه ایران خبر داده که تهران از آمریکا به دیوان دادگستری بین المللی شکایت کرده است.

به گفته ظریف این شکایت به دلیل اعمال تحریم‌های یکجانبه و غیرقانونی طرح شده است.

اردیبهشت ماه امسال محمدجواد ظریف در نامه‌ای به آنتونیو گوترش دبیر کل سازمان ملل، خروج آمریکا از برجام را نقض قطعنامه ۲۲۳۱ سازمان ملل متحد خواند.

دونالد ترامپ٬ رییس جمهوری آمریکا٬ پس از ماه‌ها انتظار و گمانه‌زنی درباره سرنوشت برجام٬ ۱۸ اردیبهشت ماه اعلام کرد که آمریکا از برنامه جامع اقدام مشترک خارج خواهد شد. او همچنین خبر داد که تحریم‌ ایران را از سر می‌گیرد.

اقدام رییس جمهوری آمریکا با مخالفت متحدین اروپایی آمریکا و دیگر اعضای دایمی شورای امنیت سازمان ملل روبه‌رو شد.

به رغم خروج آمریکا از برجام، بریتانیا، فرانسه، آلمان، چین، روسیه و اتحادیه اروپا اعلام کرده‌اند که به این توافق پایبند خواهند بود.

وزیر امور خارجه ایران در واکنش به این اقدام رییس جمهوری آمریکا در نامه‌ای که متن آن توسط خبرگزاری‌ها منتشر شده تاکید کرده بود آمریکا در حالی از برجام خارج شده که ایران به تمامی تعهداتش عمل کرده است.

ظریف در نامه خود خطاب به گوترش از سازمان ملل خواسته است تا آمریکا را به خاطر رفتاری که «غیرمسئولانه و مخرب» توصیف شده، مسئول بداند.

به گفته وزیر امور خارجه ایران رییس‌جمهور ایالات متحده‌، با نقض اساسی قطعنامه‌ی ۲۲۳۱ شورای امنیت که برنامه ‌جامع اقدام مشترک (برجام) هم ضمیمه‌ی آن است، تصمیمِ یکجانبه و غیرقانونی گرفته است.

محمدجواد ظریف همچنین به ده مورد اعتراض پیشین ایران نسبت به نقض برجام از سوی آمریکا اشاره و تاکید کرد که «ایالات متحده تقریباً از همان ابتدا مدام مفاد توافق را نقض کرده و حتی دیگر اعضای برجام را از اجرای کامل تعهدات‌شان باز داشته است.»

او در ادامه افزود که ایالات متحده قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت که این کشور خود از جمله بانیان آن بود و با اتفاق آرا در شورا تصویب شد را نیز وقیحانه نقض نموده است. بنا بر این، ایالات متحده باید در برابر عواقب عمل زیانبار و خطرناکش که در چالش آشکار با منشور ملل متحد و حقوق بین الملل است مسئول شناخته شود.

آژانس بین‌المللی انرژی اتمی پس از توافق برجام بارها پای بندی ایران به مفاد مذاکرات هسته‌ای را تایید کرد.

اعتراض ۱۲۵ استاد دانشگاه نسبت به فضای امنیتی حاکم بر دانشگاه‌ها

$
0
0

زیتون– بیش از صد تن از استادان دانشگاه‌های مختلف ایران در نامه‌ای خطاب به حسن روحانی، نسبت به بازداشت و احکام صادرشده برای تعدادی از دانشجویان در ماه‌های اخیر اعتراض کردند و خواستار «حمایت» وی از بازداشت‌شدگان شدند.

در این نامه که توسط وب‌سایت انصاف نیوز منتشر شده آمده است که در ماه‌های اخیر به ویژه پس از اعتراضات دی‌ماه سال ۹۶، عده‌ای از دانشجویان سراسر ایران به دست نهادهای امنیتی،‌ بازداشت شده‌ و اخباری حاکی از صدور احکام قضایی سنگین علیه بازداشت‌شدگان منتشر شده است.

۱۲۵ تن از استاد دانشگاه‌های مختلف که این نامه را امضا کرده‌اند٬ خطاب به حسن روحانی نوشته‌اند که آنها دانشگاه را «امن» و نه «امنیتی» می‌خواهند و او باید در عمل به «وعده‌های خود در پاسداری از حقوق ملت و حمایت از فضای انتقادی دانشجویی»، وارد عمل شود و از دانشجویان «حمایت» کند.

امضا کنندگان این نامه تاکید کردند که نهاد بازداشت‌کننده بسیاری از دانشجویان، وزارت اطلاعات است و «عطف به مسئولیت» وی در شورای عالی امنیت ملی، آنها خواستار این هستند که او «بدون فوت وقت» دستور «توقف کامل» روند قضایی پرونده‌های دانشجویان را صادر کند.

اساتید دانشگاه‌های ایران خطاب به رییس جمهور ایران نوشتند: «به نظر می‌رسد که عمدۀ دانشجویان بازداشت‌شده افرادی هستند که پیش از این در فعالیت‌های قانونی شرکت داشته‌اند و احیاناً نسبت به عملکرد دولت شما، در حوزۀ دانشگاه نیز، انتقاداتی مطرح کرده‌اند.»

در این نامه خطاب به حسن روحانی آمده است که «عده‌ای در تلاش‌اند تا صدای منتقدان دانشگاهی را خاموش کنند» و به او یادآوری شده‌است که در سال‌های گذشته در سخنرانی‌های خود در جمع دانشجویان، دانشگاه و رقابت‌های انتخاباتی، سخنانی بر زبان آورد که موجب حمایت دانشگاهیان از وی شد.

پیش از این،‌ در اوایل تیرماه برای چندین روز تجمع‌های دانشجویی در اعتراض به احکام صادرشده برای چند تن از دانشجویانی که در اعتراض‌های سراسری دی‌ماه گذشته بازداشت شده بودند در تهران برگزار شد.

در بین امضا کنندگان این نامه نام‌های سارا شریعتی، یوسفعلی اباذری، الهه کولایی، مصطفی ازکیا، هاشم آقاجری، فرشاد مومنی، پرویز پیران،‌ حسین راغفر و میترا عظیمی دیده می‌شود.

مدیرعامل ثامن‌الحجج بازداشت شد

$
0
0

زیتون– متهم ردیف اول پرونده ثامن‌ الحجج٬ که رسانه‌ها از او با عنوان «الف.م» نام می‌برند٬ بازداشت شد.

قاضی باقری٬ قاضی مسئول رسیدگی به این پرونده٬ خبر داد که امروز قرار تامین کیفری متهم ردیف اول را از ۱۰۰ میلیارد تومان به چهار هزار میلیارد تومان افزایش داده که متهم به دلیل «عدم توانایی» در تامین این وثیقه بازداشت شده است.

۲۳ تیرماه خبر فرار یکی از متهمان پرونده موسسه مالی و اعتباری «ثامن الحجج» منتشر شد.

سرپرست دادگاه‌های کیفری یک استان تهران ضمن تایید این خبر به ایرنا توضیح داده بود که ین پرونده سه متهم دارد که یکی از آنها « فعلاً متواری شده است.»

ابوالفضل میرعلی، مدیر عامل این مؤسسه، سابقه عضویت در هیئت مدیره شرکت نفت، گاز و پتروشیمی «لیسار ماه» را دارد که منوچهر متکی، وزیر خارجه سابق و محمدحسن خامنه‌ای، برادر رهبر جمهوری اسلامی، عضو هیئت مدیره آن بوده‌اند.

این پرونده حدود ۳۷۰ شاکی دارد و در آن «حدود ۱۲ هزار میلیارد تومان تخلف مالی» رخ داده است.

به گفته سرپرست دادگاه‌های کیفری استان تهران در جلسات دادگاه این موسسه اعلام شده بود که آقای (الف. م) و خانم (ر. الف) در دادگاه حضور دارند، اما به دلیل عدم حضور آقای (م. ر)، متهم ردیف سوم، پرونده وی به طور غیابی بررسی می‌شود.

امیر مظلوم شایان، نماینده بانک مرکزی در پرونده این موسسه، روز چهارشنبه، ۲۰ تیر در هفتمین جلسه دادگاه گفته بود که این بانک سال ۸۹ به پلیس امنیت اعلام کرده، موسسه «ثامن الحجج» مجوز «ندارد» و «گسترش شعبه‌های آن قانونی نیست.»

به گفته شایان، با این حال فعالیت این موسسه ادامه داشته و بانک مرکزی در ۲۲ مرداد سال ۹۳ «آخرین اخطار» را به آن داده است.

راه نجاتی جز مبارزات مدنی نیست

$
0
0

اقتصاد ایران در یکی از پیچ‌های تند حیات خود پس از انقلاب قراردارد. ونزوئلا یا یونان سال‌های اخیر نیست حتا مشابه شرایط اقتصادی کشور در دوران جنگ هشت ساله نیز نیست اما مجموعه شرایط ، گسست‌های اجتماعی، طبقاتی، فرهنگی و بحران‌های متعدد زیست‌محیطی تاب و توان جامعه را برای مقابله با سختی‌ها به‌شدت تحلیل برده است.
با وجود همه‌ی این مشکلات عینی و ضرورت حل موردی و کارشناسانه هر یک، آنچه امروز به نظر من پاشنه آشیل و هم قفل و هم کلید همه بحران‌هاست، بن‌بست سیاسی حادی است که امروز کشور دچار آن است و امکان حرکت مناسب را در هر حوزه‌ای مسدود کرده است؛ بن‌بستی که بخش اعظم ان نتیجه‌ی منطقی عملکرد یک حکومت غیردموکراتیک، ناکارامد با مراکز تصمیم‌گیری موازی است.

فضای سیاسی کنونی
اینک و در برابر حکومتی که کار را به این‌جا کشانده است، سه‌گونه برخورد در فضای سیاسی و اجتماعی ایران قابل رویت است.
یک برخورد دیگر که صدای بلندتری بویژه در خارج از کشور دارد، متعلق به جریان‌های پراکنده و گوناگونی است که اهداف سیاسی مختلف و گاه متضاد دارند. این صف علی‌رغم چند دستگی، و اهداف سیاسی ویژه هدف مرحله‌ای واحدی یافته است که سرنگونی رژیم است و دهه‌هاست در هر لحظه مفروض و هر موقعیت خطیری آن را بشارت می‌دهد. این گروه‌ها امروز در سایه گسترش کمی و کیفی فضای مجازی و امکان گسترده و بی‌زحمت تبلیغات و نیز رشد بحران‌های اقتصادی و البته افزایش مطالبات اجتماعی صدای رساتری نیز دارند.
روش دیگر، برخورد جریان‌هایی است باز هم متعلق به دیدگاه‌های مختلف سیاسی و نظری که در پی یافتن راهی برای خروج از بن بست است. راه‌هایی که هزینه‌های اجتماعی و انسانی کمتری را طلب کند و هزینه‌های تاریخی سقوط و فروپاشی را به کشور تحمیل نکند. یک علت اصرار بر این راه و روش می‌تواند این باشد که بخش بزرگی از فعالان این عرصه کوشندگان انقلاب بهمن هستند؛ آن‌هایی که با امید به حل بسیاری از همین معظلات کنونی پای در رکاب انقلاب گذاشته بودند و امروز شاهد برامد بسیاری از وجوه مشترک میان این دو دوره هستند. این جریان‌ها اکثراً در داخل کشور هستند و امید دارند که بتوانند از گشودن راه منتهی به انقلاب بهمن پرهیز کنند. سعی این جریان گشودن راه مبارزات مدنی، تجمعات اعتراضی مسالمت‌آمیز و مشارکت در فرصت‌های انتخاباتی است تا مگر حاکمیت را به عقب‌نشینی اگر چه آهسته اما مدام وادارد.
و سرانجام هستند جمعیتی که در هر جامعه ای و تحت هر شرایطی، هر چقدر هم که ناراضی باشند فقط ناظر هستند و البته نگران و محتاط. اینها در نقش ذخیره‌های اجتماعی منفعل در پایان و با هر نتیجه‌ای که به دست آید با جریان غالب، با میل یا به اکراه، همراه می شوند.
در بررسی فضای سیاسی کنونی به این معنی و از نگاه من، هیچ جریانی در ایران خواهان حفظ وضع موجود نیست مگر هسته ی سخت حکومت که نهادهای معینی آن را نمایندگی می کنند و مگر حامیان اصلاحات که «حفظ وضع موجود» را در حد و اندازه‌ای می‌خواهند که برای تدارک اصلاحات و تغییرات کمی و کیفی ضرورت دارد.

صحنه سیاسی کشور در سال‌های پنجاه
نسل ما خوب به یاد دارد که در جریان شکل‌گیری و تکوین انقلاب بهمن نیز سه گانه‌ای دیگر به تفکیک در مقابل حکومت شاه وجود داشت.
یکم هواداران حکومت پادشاهی، دوم انقلابیون خواهان براندازی، و سوم مردم بیمناک از آینده، بی آنکه این بیمناکی موجب حرکتی یا حتا مقاومتی در آنان بشود.
دسته اول یعنی حامیان نظام پادشاهی آن‌چنان به سرعت میدان را ترک کردند و خاموش شدند که گویی هرگز وجود نداشته اند! یادآوری سرعت خاموشی و گسست آنان، من یکی را از هیاهویی که امروز سلطنت‌طلبان و مشروطه‌خواهان به راه می اندازند، متحیرمی کند!
دسته دوم یعنی دل و سر سپردگان به انقلاب، از چپ و مذهبی و ملی، نمونه‌ای به یاد ماندنی و تاریخی از عمل‌زدگان شدیم! با اندیشه‌ها و ایده‌هایی نه فقط متفاوت، که اگر گشوده می‌شد، هر یک از ما انکار دیگری بودیم. اما شوق مقدسی که آن سال‌ها واژه انقلاب با پسوندهای کبیر و شکوهمند و رهای‌بخش در جان و جهان ما برمی انگیخت، کمک می‌کرد که همه‌ی نشانه‌های عقلانی آن نگرانی‌ها و بیمناکی‌ها را که مردم بی ادعا داشتند، نبینیم یا با خوش‌بینی عامدانه‌ای نادیده بگیریم.
در این تکثر پنهان و وحدت صوری، هر دسته به نوعی آینده را از آن خود و در دستان تدبیر خود می‌دید، هر چند دیگرانی دیگرگونه را نیز که در کنار آنان راه می‌پیمودند، می‌دید.

ما باورمندان لائیک آزادی و عدالت اجتماعی مطمئن بودیم که پیروزی ما حکم تاریخ است و همراهان دین باور ما ایمان داشتند که وعده الهی است. آزادی‌خواهان دیگر که نه لائیک بودند و نه هرگز به دنبال حکومت دینی، بر این باور بودند که روحانیت توان اداره‌ی کشور را ندارد و در نهایت و به طیب خاطر زمام امور را به آنها خواهد سپرد و خود نیروی برانگیزنده ی مردم در حمایت از آنان و سیاست‌هاشان خواهد شد. شاید اگر فقط شخص خمینی و کاریزمای خاص او نبود، این گمان محتمل‌ترین شکل حکومت پس از انقلاب بود؛ کاریزمایی که در عرض چند ماه و به یاری همه گروه‌های سیاسی ساخته شده بود.

دسته سومی که در جریان انقلاب بهمن نه دل خوشی از شاه داشتند و نه سری با انقلابیون همان بیمناکان و دل‌نگرانان بودند که فقط خواهان فروکش کردن امواجی بودند که آینده نامعلومی را خبر می داد. اینان همچنان که در جریان انقلاب چهره ی مشخصی نداشتند، در طغیان پیروزی و در تلاش‌های ناموفق برای تأثیرگذاری بر شکل حکومت و حتا در مصیبت‌های پس از آن چهره نکردند.

این تحلیل همه‌جانبه‌ای از شرایط دیروز و امروز نیست که همه می‌دانیم که حماسه و فاجعه‌ی ما به این آسانی و به این اختصار به تعریف نمی‌آید. حکایات تکان دهنده‌ی قرار گرفتن انقلابیون در مقابل یکدیگر، داستان برون‌شد آزادی‌خواهان دین‌باوری از دل حکومت دینی که ناسازگاری رویکردهای جزمی حکومت را با بشارت‌های انقلاب دیدند و تلخ‌تر از همه، به‌خاک و خون کشیدن صادق‌ترین انقلابیون توسط حکومت برامده از انقلاب، حتا اگر داستن مکرر همه انقلاب‌ها باشد، تجربیات زهرآگینی است که هنوز باید گفته و نوشته شود تا باشد که درس و مدرسه‌ی همه‌ی ملت‌ها و حکومت‌ها شود.

باری، با وجود کاستی‌ها، من این گزیده‌ها را از دیروز و امروزمان به قصد معینی اینجا آوردم. به این قصد که بگویم چگونه جامعه ما از بسیاری جهات به آن روز ماننده و آماده است تا نتایج ناخوشایند را تکرار کند و چه تفاوت‌ها موجود است که می‌توان با بهره بردن از آنها گسست‌ها و تنش‌های اجتماعی موجود را تبدیل به جنبش‌های آگاهانه و سازنده برای نخست تسهیل مشکلات و برون رفت از این بن‌بست و بحران کرد.

شباهت‌های دیروز و امروز
همچنان که حکومت شاهنشاهی خود را میراث‌دار و پشت‌گرم به امپراطوری‌های مادی و پارسی می دانست و با سوء استفاده از عواطف و تعصبات ملی بر اقتدار خود می افزود و دیوار اختناق را بالا می برد، امروز یک حکومت دینی داریم که خود را وارث حکومت عدل علی و مأمور سپردن آن به امام دوازدهم شیعیان می داند و ایضاً با سوء‌استفاده‌ی عوام‌فریبانه از احساسات دینی مردم هر روز بیشتر از اهداف انقلابی که مصادره کرد، دور و به ضد همه‌ی مدعیات خود تبدیل می شود.

همچنان که شاه تا آخرین روزها باور نداشت که جامعه به راهی که او نشان داده پشت کرده است، حاکمان امروز نیز چشم بر نشانه‌های آشکار جدایی هر روز بیشتر مردم از خود و راه و رسم خود بسته‌اند و حتا تقابل فزاینده‌ی اقشار گوناگون اجتماعی را در هر عرصه های گوناگون با خود نمی بینند که سر از هر آنتن و گیرنده براورده است و به شکلی باور نکردنی از فریب مردم به فریب خود رسیده اند! روندی از ویرانی که گویا سرنوشت محتوم حکام خودکامه است.
در بحث این خود فریبی ویژه، می‌خواهم درنگی بکنم بر یک کار ارزشمند تحقیقاتی و پژوهشی که در نظام گذشته انجام شده و روند شکل گیری این خودفریبی را در رژیم پادشاهی نشان می دهد.
کاری که در حکومت گذشته نادیده گرفته شد و در این نظام به همت عباس عبدی و محسن گودرزی و لابد به امید عبرت آموزی مستبدین جدید، احیا و باز نشر شد؛ امیدی که در افق همچنان بیهوده مانده است.
« صدایی که شنیده نشد» عنوان کتابی است که حاصل تحقیقات اجتماعی و آماری دو تن از اساتید و محققان پیشین و همیاری تعدادی دیگر است در سال‌های منتهی به انقلاب بهمن.
کوشندگان باز نشر آن در معرفی کتاب و در پیش گفتارش آورده اند:
کتابی که در دست دارید بخشی از تحقیقاتی است که در دهه پنجاه شمسی با عنوان  «طرح آینده‌نگری» انجام شد …و نشان می‌دهد که چگونه در زیر پوست جامعه، جریان دینی در حال رشد بود…

فقط مواجه شدن با این برآورد، یعنی رشد جریان دینی در جامعه ی پیش از انقلاب! برای خود من آنقدر حیرت‌انگیز بود که مطالب را بی وقفه دنبال کنم. چرا که به عنوان جوانی با اعتقادات کمونیستی و عدالت‌خواهانه، تنها شاهد سوق دادن جامعه به دامن فرهنگ غربی بودم و خطر را تنها در تغییرات اجتماعی و فرهنگی به سمت مدرنیسم سطحی و اباحه‌گری می دیدم. من و جوانانی که در اطراف خودم می شناختم و سودای تغییرات بنیادی در سر داشتند، هرگز این تصور را که جامعه ما به سمت دیندار شدن می رود نداشتیم و هنوز هم یافتن نشانه‌هایی از چنان روندی در ذهن و خاطرات من دشوار است. اما پس از خواندن کتاب و دیدن امار و ارقام و تحلیل‌های آن حضور آن نشانه ها را ولو در سطوح تحقیقاتی پذیرفتم وعلاوه برآن هشدار تکان دهنده ای را نیز دریافت کردم که می گوید همین امروز نیز همه‌ی ما می توانیم از معرکه‌ی کنونی پرت و از زیر پوست جامعه بیخبر باشیم! همه، از حاکم و محکوم تا تحول خواه و بی تفاوت…
نتیجه‌ی این پژوهش با وجود مبانی و انگیزه‌های مختلف و گاه متضاد حکومت‌گران دیروز و امروز، شباهت‌های معناداری را میان روشهای مبتنی بر باورهای خود ساخته، مقاومت خشن هر دو نظام در مقابل جریان آزاد اندیشه و سرانجام و شاید مهمتر از همه محروم کردن خود دستگاه حکومت را از امکان تعامل با جامعه و جلوگیری از فروپاشی نشان می دهد.

در بخش دیگری از مقدمه کتاب آمده است که: …این تحقیق ناهمواری و تلاطمات ناشی از توسعه نامتوازن را نشان می دهد… به نظر می رسد فضای رسمی سرمست از تسلط و قدرت خود امکان دیدن واقعیت متناقض ناشی از رشد اجتماعی را نداشت. نبود آزادی بیان جلوی اعتراض صداهای مخالف را گرفته بود ولی آن را خاموش نکرده بود.
می گوید:
نبود آزادی همه را از حکومت گرفته تا نخبگان و مردم عادی به توهم مبتلا کرده بود. امروز که از ان زمان فاصله گرفته ایم به روشنی می توان دید چگونه حکومت خودفریفته پیام‌های دستگاه تبلیغاتی خود شده بود.
در این پژوهش اشاره به دوران جهش درامد نفت در ایران و تغییر توقعات عامه و توسعه نامتوازن و ایضاً نافهمی حکومت از مناسبات جدید نیز که در دوران احمدی نژاد حکومتگران را مست کرده بود، عبرت آموز است.

باری، برگردم به متن خودم و این تأکید که امروز هم جامعه ما در بحرانی از جنس بحران دهه پنجاه شمسی گرفتار است؛ بحرانی سیاسی که مضمون اصلی آن بار دیگر عدم آگاهی حکومت از میزان گسست‌های اجتماعی و فرارویش آنها به سمت جنبش‌های اجتماعی است. جنبش هایی که می تواند لزوماً سازنده و آگاهانه نباشد و در پی رهیافت به سوی حل بحرانها همان کج‌راهه ای را برود که انقلاب بهمن رفت زیرا که زیرا حقیقت این است که همیشه بدتری وجود دارد…

در تفاوت‌های دیروز و امروز

اما شرایطی که تفاوت میان دیروز و امروز را ایجاد می‌کند، می تواند منجر به تبدیل گسست‌های موجود در جامعه به جنبش های کور و گسیل به نتیجه ای بدتر از انقلاب بهمن شود. چرا؟
به این دلیل که گزینه‌ی نامناسب و خسران‌بار حکومت اسلامی در آن زمان بر اساس میزان رشد و توانایی‌ها و امکانات نیروهای سیاسی بر بستر اختناقی که حاکم بود، شخص خمینی و ناگزیر اسلام‌گرایان فعلی بودند. چنین وضعیتی صرف نظر از تلخی نهفته در واقعیت امروز وجود ندارد. اکنون اگر کسی کشور را در آستانه ی فروپاشی تصور می کند یا می پسندد؛ باید این موقعیت را نیز لحاظ کند که بر خلاف دوران گذشته که همگرایی معصومانه و کاذب مردم، همه ی راهها را به جمهوری اسلامی ختم کرد، امروز رقبای سیاسی برای دست‌یابی به ماشین حکومت چند و چندین دسته و فرقه هستند. چرا که در مقایسه با حالت رکود و خمود و عدم ارتباطی که میان نیروهای آزادیخواه سنتی و سازمانهای چریکی با جامعه ی آن زمان وجود داشت، امروز جریانهای مدعی رهبری سیاسی جامعه در سایه امکان ارتباط مجازی هر یک از بدنه اجتماعی معین برخوردارند. بماند تحرکاتی که در ان دهه در استان‌های مرزی کشور وجود نداشت و امروز خوزستان و کردستان و سیستان و بلوچستان را اگر نه جدا می تواند به آشوب بکشد و بماند برخورداری بعضی ها از حمایت‌های خارجی که تاریخ ملت ما مشحون از صدمات اینگونه حامیان است.
همین‌جا به امید توجه دوستان تأکید کنم که قصد من از مقایسه خطر آن تک‌رهبری و این چند صدایی نه ارزش‌گذاری بر آن فضای نارسا و نامناسب سیاسی است که خود حاصل استبداد کور و از حد بیرون شاه بود؛ تنها مایلم این نکته را روشن کنم که خطر تجزیه و چندپارچگی یا به قول شاه «ایرانستان » شدن ایران به قیمت ایجاد یک استبداد دینی از سر این مرز و بوم رفع شد. یعنی که سرنگونی نظام گذشته برای ملت نیز یک معامله دو سر زیان بود میان استبداد جدید و تکه پاره شدن کشور.
به این ترتیب و از نگاه من نیروهایی که فقط برای اثبات جریان و اندیشه سیاسی خود مبارزه نمی کنند، بلکه دل در گروی سرنوشت کشور و نسل‌های آینده آن دارند، این شمای ترسناکی از آینده است که ایران را به مثابه گاهواره‌ای از تشنج و درگیری و ویرانی برای سال‌های نامعلوم مجسم می کند.

تفاوت‌های امید برانگیز
اما در میان تفاوت‌های ترسناک میان اکنون و گذشته، هست تفاوت مثبتی به سود امروز که شاید بتواند جلو بگیرد از تحقق آن کابوس! و آن اینکه صحنه سیاسی ایران در جریان شکل گیری انقلاب بهمن از نقطه ضعفی رنج می برد که امروز نقطه قوت آن است و آن یک جریان اندیشگی مشخص و تا حد بالای تعین یافته است که تلاش می کند تا مطالبات سیاسی و اجتماعی را تنها از راه مبارزات مدنی و سیاست‌های متکی بر خشونت‌زدایی پیگیری کند؛ سیاست و اندیشه ای که اگر در دوران گذشته موجود بود، شاید می توانست اراده شاه را در استیلای مطلق امنیتی بر کشور بشکند و آن زیان و خسران های همه جانبه را مانع بشود.
من البته کشور را در خطر فروپاشی نمی‌بینم. اما می‌بینم که قدرت‌طلبان و سوداگران سیاسی از بیرون و درون کشور چه تلاش خستگی ناپذیری را سازمان می دهند برای نومید کردن مردم از آینده و زدودن هر امیدواری در جهت حل مشکلات کنونی و پیروزی در عقب‌نشاندن حکومت‌گران.
البته که مردم ایران تن به آزمودن راه‌های آزموده که خود در انقلاب بهمن تجربه کردند و کشورهای منطقه در خاکستر آن نشسته اند نخواهند داد. اما ترویج این باور که مبارزات و تلاش‌های تاکنونی آنان بی ثمر بوده است و آنان فقط شکست خورده اند، راه را اگر بر سوداگران و تجار سیاسی هم باز نکند اما خطر منفعل شدن جامعه و گسترش بی اعتنایی سیاسی را می پروراند. حال آنکه شکستن تابوی اعتراض و اجتماع و حضور خیابانی می تواند رویه‌ی رو به رشدی باشد که با منضبط شدن و سازمان‌یافتگی هر روز بیشتر، حکومت و دولت را وادار به عبور از موانع کاذب ایدئولوژیک و نظری در جهت توجه جدی به خواستهای مردم و اعمال اراده واقعی برای تحقق آنها بکند. در عبور از این جزمیت‌های ذهنی و سیاسی همین حکومت هنوز قابلیت آن را دارد که در سیاستهای داخلی و خارجی خود تحولات را ایجاد کند. این امید تغییر ماهوی حکومتی را که ساختاری غیردموکراتیک دارد بشارت نمی دهد بلکه از واقعیت تمایل حکومت به حفظ و بقای خود رنگ می گیرد. این خواست همواره ی حکومت های تمامیت خواه را می توان و باید به داد و ستدی دو سویه بدل کرد که در هر گام بخشی از منافع جامعه را نیز تأمین کند و چرخه جهنمی تسلیم تا شورش را به تاریخ بسپارد.

گاف ولایتی و مسیر روابط تهران-مسکو

$
0
0

سفر ولایتی به مسکو و هم‌زمانی آن با سفر بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل و در آستانه‌ی دیدار پوتین و ترامپ، موجب آن شد تا این سفر و ارسال پیام آیت‌الله خامنه ای و روحانی برای پوتین، مورد توجه قرار بگیرد. برای درک ابعاد و جزئیات این سفر باید اندکی به قبل بازگشت و زمینه‌ها و انگیزه‌هایی را دریافت که ولایتی را به مسکو کشاند.

دولتی‌ها در غرب، حاکمیتی‌ها در شرق
خروج دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا، از توافق هسته‌ای برجام، در وزارت امور خارجه و دیگر بخش‌های دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران، نوعی از تحرک، سراسیمگی و به هر سو دویدن، به دنبال آورد.

دولتی ها، این‌گونه به این مساله نگاه کردند که می‌توان با کمک و مساعدت اروپایی‌ها و تداوم همراهی روسیه و مسکو، باز هم در برجام ماند اما آیت‌الله خامنه ای، اعلام کرد که اروپا باید به ایران تضمین بدهد!

اگر چه بیانیه‌ی فدریکا موگرینی مسئول سیاست خارجی اتحادیه ی اروپا، تا حدودی در فضای تبلیغاتی و رسانه‌ای، به کمک روحانی آمد اما اصول‌گرایان داخل ایران اعلام کردند که بیانیه‌ی اروپا، نه حاوی جزئیات است نه ارائه دهنده‌ی تضمین. این در حالی بود که چند ساعت پیش از اعلام این بیانیه، روحانی در گفتگوی تلفنی با آنگلا مرکل صدراعظم آلمان، بسته‌ی اروپایی‌ها را، مایوس‌کننده توصیف کرده بود.

در هر حال، پس از خروج آمریکا از توافق برجام؛ ظریف و اعضای تیم او، سریعا با اروپایی ها وارد مذاکره شدند و حسن روحانی به سوئیس و اتریش سفر کرد تا هر جوری شده در روزهای بحرانی افزایش قیمت دلار و تداوم وضعیت نابه‌سامان اقتصاد ایران و به عرش رسیدن فریاد معترضانه‌ی رقبا و مخالفین، راهی برای جلب حمایت اروپایی‌ها پیدا کنند.

اما این همه ی ماجرا نبود و سه عامل مهم، موجب آن شدند که رهبر ایران هم برای اثرگذاری بر دیگر ابعاد این روند، وارد میدان شود و افرادی را به کشورهای دیگر بفرستد. این عوامل عبارت بودند از: ۱. زوم کردن تیم سیاست خارجی دولت روحانی روی اروپا و امیدواری آنان به همکاری و همراهی با اروپایی ها بدون توجه عمیق به نقش چین و روسیه. ۲. زمزمه‌ی تلاش های اسرائیل و عربستان سعودی برای اقناع روسیه در مورد خروج ایران از سوریه. ۳. سفر نخست وزیر اسرائیل به روسیه.

این عوامل موجب آن شدند که خامنه ای هم، افراد خود را وارد میدان کند. در آغاز، سید کمال خرازی وزیر امور خارجه ی دوران اصلاحات و رئیس کنونی شورای راهبردی روابط خارجی، راه اروپا را در پیش گرفت و در آلمان، با فیلس آنن، وزیر مشاور امور خارجی وزارت خارجه آلمان دیدار و گفتگو کرد. او بعد از این دیدار سراغ یوشکا فیشر رئیس پیشین حزب سبزها و وزیر خارجه اسبق آلمان رفت و تلاش کرد برای جلب حمایت اروپایی ها، لابی‌گری کند.

اگر چه خرازی، از مردان کابینه‌ی اصلاحات بوده اما در عمل، با در اختیار داشتن کرسی ریاست یک شورای حاکمیتی، همواره در کنار رهبر ایران مانده و مراوده ی چندانی با دستگاه دیپلماسی دوران اول و دوم دولت روحانی ندارد. خرازی پس از چند دیدار دیگر، اروپا را به قصد چین ترک کرد و در در کنفرانس خبری در حاشیه هفتمین مجمع صلح جهانی در پکن گفت: ایران هر بار که به آمریکا اعتماد کرده و وارد گفت و گو شده از جمله در مورد افغانستان و توافق هسته ای ، نتیجه عکس دیده و همواره این کشور به توافقات پشت کرده است.

پس از خرازی، این ولایتی بود که ماموریت یافت تا با سفر به روسیه، پیام های جداگانه‌ی خامنه ای و روحانی را به پوتین تسلیم کند. در رسانه های های رسمی و دولتی-حاکمیتی ایران، گفته شده «ولایتی پیام رهبری و رئیس جمهور را به پوتین تسلیم کرد» از فحوای این جمله چنین بر نمی آید که این پیام ها شفاهی بوده بانشد چرا که در آن صورت باید از فعل «پیغام ها را ابلاغ کرد» استفاده می شد. اما به هر حال این مساله در هاله‌ای از ابهام باقی ماند و مشخص نشد که چرا خامنه ای و روحانی، برای پوتین پیام جداگانه فرستادند.

گاف‌های ولایتی
ولایتی که به عنوان مشاور بین الملل رهبر ایران به روسیه سفر کرده بود، در مسکو، چندان سرحال نبود و با لحنی بیمارگونه و خسته در برابر خبرنگاران صحبت کرد. او که در حال حاضر علاوه بر پست مشاوره‌ی دیپلماتیک خامنه‌ای و ریاست هیات امنای دانشگاه آزاد، چندین پست پزشکی و سیاسی دیگر نیز در اختیار دارد و برخی از رسانه‌ها او را ابوالمشاغل نامیده اند، تلاش کرد تا نشان دهد که نسبت به سفر نتانیاهو به روسیه، کاملا بی‌تفاوت است. به هیمن خاطر نتانیاهو را یک «دوره‌گرد» دانست و اعلام کرد که این مساله هیچ اهمیتی ندارد.

اما گاف بزرگ ولایتی، پس از دیداربا پوتین، روی داد. او اعلام کرد که روسیه برای سرمایه‌گذاری پنجاه میلیارد دلاری در ایران آماده است و به زودی چند قرارداد بزرگ نفتی و گازی هم عملیاتی می شوند! اما دیمیتری پسکوف سخنگوی ریاست جمهوری روسیه در واکنش به اظهارات علی اکبر ولایتی مبنی بر آمادگی ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه برای سرمایه گذاری در ایران در زمینه انرژی گفت: نمی توانم این مساله را تایید کنم و نمی‌توانم به جزئیات بیشتری در این رابطه بپردازم.

این سخنان پسکوف، در اسپوتنیک عربی، دویچه‌وله و بسیاری دیگر از رسانه های جهانی و برخی از رسانه های ایران بازتاب پیدا کرد اما ولایتی سکوت کرد و چیز دیگری بر زبان نیاورد.

دکتر محمد طبیبیان اقتصاددان ایرانی در این باره نوشته است: « خود روسیه تحت تحریم امریکا است، تلاش گسترده ای که در جریان انتخابات ترامپ برای دخالت در انتخابات آمریکا توسط روسیه انجام شد و اکنون رسیدگی به آن به یک بحران چند بعدی در نظام سیاسی آمریکا تبدیل شده است، برای این هدف بود که کسی در آمریکا بر سر کار بیاید که تحریم‌های روسیه را بر دارد. آن وقت برخی راه حل تحریم نا پذیر بودن نظام مالی جمهوری اسلامی را تسلیم کردن آن به روسیه می دانند.»

اما شریعتمداری کیهان، عقیده‌ی دیگری دارد و نوشته است: «سفر ولایتی به مسکو، نشانه‌ای از هماهنگی داخلی در تغییر جهت روابط اقتصادی و نگاه واحد به شرق است.»

نفت بده، تخم مرغ بگیر
در حالی که ولایتی از امکان سرمایه گذاری ۵۰ میلیارد دلاری روسیه سخن به میان آورده و اصل آن از سوی سخنگوی پوتین، تایید نشده، خبر دیگری درآمد که نشان می دهد اوج توان و امکان همراهی روسیه در شرایط دشوار کنونی، پناه بردن به معاملات پایاپای است. الکساندر نوواک، وزیر انرژی روسیه، روز جمعه، ۲۲ تیر گفت که با اجرایی شدن دور جدید تحریم‌های ایالات متحده علیه ایران، امکان توافق بین جمهوری اسلامی و روسیه در مورد مبادله نفت با کالا وجود دارد. نوواک گفته است که در حال حاضر، دولت روسیه مشغول بررسی مسایل حقوقی مرتبط با قرارداد احتمالی بین دو طرف در این زمینه است.

نه شرقی نه غربی و پناه بردن به روسیه
در اغلب محافل سیاسی اصولگرایان، نه تنها نزد جناح تندرو بلکه حتی در میان معتدلین آنها، تیم ظریف و دولت روحانی، به داشتن گرایش آمریکایی و اروپایی متهم می شوند و معتقدند که کوتاه آمدن این تیم در برابر خواسته ها و تفکرات آمریکا، انقلاب را تهدید می کند. این در حالی است که خود اصولگرایان، هیچ وقت بی میل نبوده اند که به همکاری و همراهی با روسیه ادامه دهند.
زمانی که ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه برای شرکت در اجلاس کشورهای بزرگ صادرکننده ی گاز در سال ۹۵ به تهران آمد و یک نسخه ی کپی برداری شده از یک قرآن قدیمی را به آیت الله خامنه ای هدیه داد، اصولگرایان ذوق کردند و از این که پوتین مستقیما از فرودگاه به دیدار خامنه ای شتافته، ابراز خوشحالی کردند.

«سپاه قدس»ی‌ها و روسیه
همکاری های سیاسی–امنیتی روسیه و ایران در میدان سوریه، بر معادلات مهم این کشور بحران زده و سرنوشت بشار اسد، به شکل جدی تاثیر گذاشته است. اما حالا، رفته رفته زمزمه ی ضرورت خروج نیروهای ایرانی از سوریه بلند شده است. بشار اسد به تازگی اعلام کرده که ایران در سویه یک نقش بسیار خوب و موثر ایفا کرده است. اما خود او نیز جمله ی روشن و واضحی مبنی بر ضرورت تداوم حضور نیروهای ایرانی در سوریه بر زبان نیاورده است. بنابراین دور نیست که آرام آرام، ایران در این میدان حساس، در برابر خواسته های روسیه، کوتاه بیاید.

حسین امیرعبداللهیان که قبلا به عنوان معاون وزیر عهده دار پرونده ی سوریه در وزارت امور خارجه بود، حالا در کسوت دستیار ارشد لاریجانی رئیس مجلس، کار می کند. برخی بر این باورند که لاریجانی از همین حالا، امیرعبداللهیان را در آب نمک نگه داشته تا هر وقت خودش رئیس جمهور شد، وزارت امور خارجه را به او بسپارد.

امیرعبداللهیان که از مهم ترین دیپلمات های مرتبط با سپاه قدس در سال های گذشته بوده، در روزهای اخیر و پس از دیدار با سفیر روسیه در ایران، گفته است: « خروج ایران از سوریه مسئله‌ای بین تهران و دمشق است و با هیچ طرفی ارتباط ندارد». او در همین حال در مورد رویکرد ایران به روسیه گفته است:« به‌ لحاظ تاریخی مردم ایران حس خوبی به سیاست‌های دوره اتحاد جماهیر شوروی ندارند، به‌گونه‌ای که افکار عمومی در ایران معتقدند روس‌ها ممکن است در دقیقه ۹۰ دوستان خودشان را رها کنند. اما تجربه کارم با روس‌ها نگاه من را تغییر داد. من جزء کسانی هستم که معتقدم با روسیه پوتین می‌شود کار کرد و اینکه ما باید بین اتحاد جماهیر شوروی و روسیه تفاوت قائل باشیم. ما تجربه کار مشترک با روسیه در سوریه را داریم. به نظر من در این بحران‌ها نمره روسیه نمره قابل قبولی بود، پس از این ما می‌توانیم نتیجه‌گیری کنیم که می‌توان با روسیه کار کرد، اما فکر می‌کنم با روس‌ها باید دائما گفت‌وگو کرد، باید دائما در تماس بود و دائما در راستای منافع ملی مشترک تعریف کرد و کار کرد و پیشرفت کرد».

اکنون باید منتظر بود و در مسیر تحولات آتی منطقه، این خط را دنبال کرد که روابط ایران و رویه به کجا کشیده می شود و در شرایطی که مسکو حاضر شده سامانه ی موشکی اس ۴۰۰ را حتی به عربستان و ترکیه بفروشد اما در مورد فروش اس ۳۰۰ به ایران، مدت ها تعلل کند، در گام های بعدی و به ویژه در میدان سوریه، چگونه با ایران، برخورد خواهد کرد.

نام نویسنده نزد زیتون محفوظ است.

🍃زنده|عراق به جای ایران از عربستان برق می‌گیرد

$
0
0

نوبخت: پیشنهادات خطیبان جمعه به دولت متناقض است

نوبخت، سخنگوی دولت ایران گفت: همین تریبون نماز جمعه‌ای که بحث استقلال بانک مرکزی را مطرح می‌کند در جریان موسسات مالی دولت را مجبور کردند ۳۵هزار میلیارد تومان به مالباختگان بپردازد یا تریبون‌های نماز جمعه به بانک‌ها تحمیل می‌کنند قرض‌الحسنه بپردازند و وام ازدواج را افزایش دهند. این تناقض است. باید مکتب اقتصادی مشخصی داشته باشیم./ همشهری



ادامه مخالفت شورای نگهبان با مجلس و دولت

کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان از نامه محرمانه حسن روحانی به آیت الله جنتی خبر داد.

Risultati immagini per ‫آیت الله جنتی‬‎

به گفته کدخدایی پیوستن به FATF الزامی ندارد.

سخنگوی شورای نگهبان همچنین تاکید کرد: نظر شورای نگهبان پیرامون منتخب زرتشتی شورای شهر یزد، نظر فقهی فقهای شورای نگهبان و نظر رسمی و لازم‌الاجراست/تسنیم



۱۰ سال حبس برای مدیر مدرسه معین


عراق به جای ایران از عربستان برق می‌گیرد

به دستور حیدر العبادی؛ برق عربستان جایگزین برق ایران در عراق می‌شود

رسانه‌های عراقی همزمان با صدور بیانیه شکست مذاکرات برای ادامه تامین برق از ایران، از ماموریت جدید وزیر برق این کشور برای مذاکره جهت تامین انرژی مورد نیاز از عربستان خبر دادند./عصر ایران


خبرهای روز گذشته را از اینجا بخوانید

واکنش گسترده «جوانان اصلاح‌طلب» به سخنان مجید انصاری

$
0
0

زیتون– مجید انصاری٬ عضو مجمع روحانیون مبارز٬ با سخنان اخیرش٬ خشم جوانان اصلاح‌طلب را برانگیخت.

او اخیرا در مصاحبه‌ای با روزنامه ایران مدعی شد که «جوانان تندرو و احساسی» اصلاح طلب «جریان سومی» هستند که بدون در نظر گرفتن «محذورات اصلاح طلبان و آقای خاتمی» انتظاراتی فراتر از واقعیت دارند.

به گفته مجید انصاری انتظارات «جوانان تندرو» فراتر از «توان و یا مصلحت ملی» است.

این سخنان مجید انصاری که سابقه چند دوره نمایندگی مجلس٬ عضویت در دولت‌های اصلاحات و اعتدال را دارد٬ خشم جوانان اصلاح طلب را برانگیخت.

خرداد ماه امسال ۱۰۰ فعال سیاسی جوان اصلاح‌طلب در نامه‌ای به محمد خاتمی، ضمن انتقاد از به گفته آنان، قدرت گرفتن «بروکرات‌ها و محافظه‌کاران» در شورای سیاستگذاری اصلاح‌طلبان، خواستار تغییر ترکیب این شورا و تشکیل «نهاد ملی اصلاحات» شدند.

نویسندگان این نامه که روز سه‌شنبه ۲۲ خرداد در خبرگزاری ایلنا منتشر شد، همچنین هشدار داده‌اند که در صورت «بی‌توجهی» به این توصیه‌ها «بیم آن می‌رود که حتی نام و اعتبار» محمد خاتمی نیز در انتخابات آینده «برای جذب آرای مردم موثر نیافتد».

در بیانیه یاد شده از این موضوع که جریان اصلاحات، ۲۱ سال پس از دوم خرداد هنوز «از سامان سیاسی متناسبی برخوردار نیست» انتقاد شده است.

به گفته نویسندگان این بیانیه، تشکیل شورای مشورتی و سپس شورای‌عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان در سال‌های گذشته «راهکاری کارآمد و گامی به جلو بود» اما نحوه تعیین فهرست انتخابات پنجمین دوره شوراهای شهر نشان داد که عملکرد این شورا و ساختار و ترکیب آن «دچار ضعف‌ها و نقایص جدی‌ است».


تذکر شورای نظارت به صداوسیما به‌ دلیل پخش اعترافات دختر رقصنده

$
0
0

زیتون– شورای نظارت بر صداوسیما، پخش اعترافات دختران رقصنده در اینستاگرام را بدون هماهنگی با قوه قضائیه اعلام کرد و از بابت پخش «مستند بیراهه» به این سازمان تذکر داد.

شانزدهم تیرماه از شبکه یک صدا و سیما اقدام به پخش مصاحبه‌ای با مائده هژبری و چند دختر رقاص دیگر کرد.

مصاحبه‌ای که بیشتر رنگ و بوی بازجویی داشت. پخش این مصاحبه خشم افکار عمومی را در ایران برانگیخت.

پس از بالاگرفتن اعتراض‌ افکار عمومی٬ نماینده‌های مجلس و حتی روزنامه کیهان قوه قضاییه و مرکز اطلاعات پلیس ایفای هرگونه نقشی در تهیه و انتشار این مصاحبه را تکذیب کردند.

تا کنون تنها صدا و سیما مسئولیت پخش این مصاحبه را برعهده گرفته است.

رنجبران مدیرکل روابط عمومی صدا و سیما اعلام کرده بود: «بر اساس صحبتی که امروز با مسئولان ناجا داشتم برای این افراد حکم قضایی صادر شده بوده و حتی مقام قضایی درخواست کرده بوده است تا موضوع این افراد حتما رسانه ای شود.»

پس از آن، پلیس فتا نیز در اطلاعیه‌ای تاکید کرد که مائده هژبری، یکی از دختران رقصنده در اینستاگرام که اعترافات او در برنامه بیراهه پخش شد، «فاقد پرونده انتظامی و قضایی در پلیس فتای ناجا و پلیس فتای استان‌ها بوده و احضار و مصاحبه با نام‌برده توسط پلیس فتا صورت نگرفته است.»

در اطلاعیه پلیس فتا، درعین حال تصریح شده بود که «اقدامات مائده هژبری در فضای مجازی خلاف قانون و شرع و مستوجب برخورد قانونی بوده است.» و اگر پروده در اختیار پلیس فضای تبادل اطلاعات، فتا قرار می‌گرفت، «حتما پیگیری می‌شد.»

روز یکشنبه (۲۴تیرماه) نیز غلامحسین محسنی اژه‌ای، سخنگوی قوه قضائیه که ریاست بر شورای نظارت بر عملکرد صداو سیما را برعهده دارد، ضمن دفاع از برنامه «بی‌راهه» گفت که آن را نیروی انتظامی و بدون اطلاع قاضی پرونده تهیه کرده و مائده هژبری «حتی یک شب هم بازداشت نبوده است.»

از سوی دیگر عباس جعفری‌دولت‌آبادی٬ دادستان عمومی و انقلاب تهران٬ در این رابطه توضیح داد که قاضی پرونده با توجه به این که افرادی در اینستاگرام از خود عکس و فیلم منتشر می‌کنند، به پلیس اطلاعات و امنیت ناجا پیشنهاد کرد در این زمینه اقدام پیشگیرانه انجام گیرد و در مورد نحوه این اقدامات نیز تاکید کرد که انتشار هرگونه مستند یا اجرای طرحی در این زمینه باید با تایید قاضی پرونده باشد. بنابراین قاضی پرونده نه در ساخت و نه در انتشار مستند نقشی نداشته است.

دادستان تهران افزود: «پلیس این دستور را به بخش معاونت اجتماعی ناجا ارسال کرد و با همکاری صدا و سیما مستند مذکور تهیه و پخش شد. بنابر این قوه قضاییه در تهیه و پخش مستند مذکور نقشی نداشته است و قاضی پرونده صرفاً به پلیس دستور داده بود که برای جلوگیری از فعالیت‌های مشابه، اقدام پیشگیرانه انجام گیرد.»

او در ادامه تاکید کرد که دستور قضایی قاضی شامل دو بخش است اول تهیه طرح پیشگیرانه که تاکید شده بود قاضی پیش از اجرا، آن را ببیند؛ اما طرح مذکور به رؤیت قاضی نرسید.

به گفته دادستان تهران «معاندان بر بخشی از اخبار منتشره موج‌سواری می‌کنند و در داخل هم افرادی بدون توجه به عقبه‌ها و با موجی که ایجاد می‌شود، دل مردم را خالی می‌کنند و باعث بی‌اعتمادی، القای ناکارآمدی ارکان نظام و ناامیدی مردم می‌شوند.»

جعفری دولت‌آبادی در پایان ضمن انتقاد از اقدام افرادی که در قضیه مائده هژبری از موضوع دفاع کردند، افزود: «کار به جایی می‌رسد که معاندان و دشمنان خارجی به نظام حمله می‌کنند و افرادی نیز در داخل اقدام به رقص فرد را به قلم قاضی نسبت می‌دهند و از عباراتی همچون «رقص کمر به قلم قاضی کهنسال چه ارتباطی دارد» استفاده کردند و موجب تأسف است که عده‌ای برای کسانی که بی‌حیایی را در فضای مجازی ترویج می‌کنند دل می‌سوزانند.»

صدور حکم برای ۲۵۸ تن از دراویش گنابادی

$
0
0

زیتون– عباس جعفری دولت آبادی، دادستان عمومی و انقلاب تهران از صدور حکم برای ۲۵۸ نفر از دراویش گنابادی خبر داد.

اگر چه دولت آبادی به جزئیات مربوط به زمان صدور احکام و حکمهای صادر شده اشاره‌ای نکرده است٬ اما برخی از فعالان درویش در فضای مجازی به صدور احکامی طویل المدت به علاوه تبعید٬ ممنوعیت از خروج از کشور و شلاق برای دراویش زندانی خبر می‌دهد.

سایت مجذوبان نور نیز که اخبار مربوط به دراویش گنابادی را منعکس می کند تا کنون نام دهها بازداشتی را که محاکمه و محکوم شده اند منتشر کرده است. بیشتر بازداشتی ها به احکام زندان ، تبعید و شلاق محکوم شده اند.

بهمن ماه سال گذشته بیش از ۵۰۰ تن از دراویش گنابادی به دلیل تجمع اعتراضی آنها در اطراف خانه نورعلی تابنده، قطب این سلسله، بازداشت شدند. تجمع دراویش با دخالت نیروهای امنیتی و لباس شخصی‌های موتورسوار به خشونت کشیده شد.

ویدیوها و تصاویر زیادی از این درگیری‌ها منتشر شد و گزارش‌هایی نیز از «ضرب و جرح» شدید دراویش بازداشت شده و «شکستگی سر، فک و چند دندان» و وضعیت جسمی نامناسب تعدادی از آنان منتشر شده‌ است.

«اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی»، «اقدام علیه امنیت ملی»، «اخلال در نظم» و «تمرد از دستور پلیس» و «اخلال در نظم و آسایش عمومی جامعه» از جمله اتهاماتی است که علیه دستگیر شدگان مطرح شده اند.

تا کنون چندین تن از دراویش زندانی در اعتراض به نحوی حبس و محاکمه٬ از شرکت در جلسات محاکمه خودداری کردند.

برخی از زنان و مردان درویش در اعتراض به «نقض گسترده حقوقشان» در زندان‌ها دسته به اعتصاب زده‌اند.

تیرماه امسال مهدی کروبی٬ از رهبران در حصر «جنبش سبز»٬ طی پیامی از دراویش زندانی خواست تا به اعتصابشان پایان بدهند.

 

 

بازداشت ۴۶ زن در هرمزگان به اتهام «مدلینگ»

$
0
0

زیتون– عزیزالله ملکی٬ فرمانده انتظامی استان هرمزگان از شناسایی یک «باند بزرگ مدلینگ» و بازداشت ۴۶ نفر در این رابطه در این استان خبر داد.

خبرگزاری صدا و سیما خبر داد که از این بین هشت زن که به‌عنوان مدل در شبکه‌های مجازی فعالیت می‌کردند از سوی پلیس امنیت هرمزگان دستگیر شدند. همچنین با هماهنگی مقام قضایی، ۳۸ واحد صنفی شامل عکاسان، آرایشگاه‌های زنانه و مزون عروس که مرتکب تخلف شده بودند پلمب و همراه متهمان برای سیر مراحل قانونی به مراجع قضایی معرفی شدند.

ملکی اعلام کرده، تصاویر و کلیپ‌های این افراد، توسط «خود آنها» در شبکه اینستاگرام منتشر می‌شده که به گفته وی، موجب «جریحه‌دار نمودن عفت عمومی» و «اشاعه ضد فرهنگی» شده است.

فرمانده انتظامی استان هرمزگان، هدف از انتشار این تصاویر در شبکه‌های اجتماعی را «سوء استفاده تجارت اقتصادی» عنوان کرده و افزوده که «احتمال اغفال دختران و زنان برای ارتکاب به اعمال منافی عفت در پوشش حرفه مدلینگ متصور است.»

ملکی برای مقابله با فعالیت این افراد در سطح استان هرمزگان، از شناسایی صنوف «متخلف» از جمله «عکاسان، آرایشگاه‌های زنانه، مزون و خانم‌های مستعد برای مدل» خبر داده است.

او دلیل این بازداشت‌ها و برخورد با پدیده «مدلینگ» را، «تبلیغ سبک زندگی غربی»، «ترویج بی‌بندوباری»، «تلاش برای از بین بردن اصول و ارزش‎‏های مذهبی» و برای مقابله با «جنگ نرم» و «نفوذ دشمن» عنوان کرد.

رضا خاتمی: اصلاح طلبان ابایی از این ندارند که بگویند ما سوپاپ اطمینان نظامیم

$
0
0

زیتون– محمدرضا خاتمی٬ دبیرکل سابق حزب مشارکت و نایب رییس مجلس ششم٬ گفت: «اصلاح طلبان ابایی از این ندارند که بگویند ما سوپاپ اطمینان نظامیم.»

محمدرضا خاتمی در گفت‌وگو با روزنامه همشهری با تاکید بر اینکه «وقت گفت‌و‌گوی منصفانه با مردم است»٬ تاکید کرد: «اصلاح طلبان ابایی از این ندارند که بگویند ما سوپاپ اطمینان نظامیم، ما معتقدیم تغییر نظام بر مشکلات و مشقات کشور خواهد افزود.»

به گفته دبیرکل سابق حزب مشارکت «مردم ما آن اعتمادی که باید به نظام داشته باشند را ندارند.»

پیشتر مجید انصاری٬ عضو مجمع روحانیون مبارز٬ نیز طی سخنانی مشابه در گفت‌وگو با روزنامه ایران٬ اصلاح طلبان را سوپاپ اطمینان نظام خوانده بود.

او همچنین مدعی شد که «جوانان تندرو و احساسی» اصلاح طلب «جریان سومی» هستند که بدون در نظر گرفتن «محذورات اصلاح طلبان و آقای خاتمی» انتظاراتی فراتر از واقعیت دارند.

به گفته مجید انصاری انتظارات «جوانان تندرو» فراتر از «توان و یا مصلحت ملی» است.

این سخنان مجید انصاری که سابقه چند دوره نمایندگی مجلس٬ عضویت در دولت‌های اصلاحات و اعتدال را دارد٬ خشم جوانان اصلاح طلب را برانگیخت.

بازی جدید در سینمای ایران

$
0
0

زیتون- پریا منظرزاده- درحالی‌که دولت‌ با کسری بودجه ۱۳۷ میلیارد تومانی مواجه است و نهادهایی همچون بنیاد دایره المعارف‌ اسلامی تا آستانه تعطیلی پیش رفته اند، بودجه های محصولات فرهنگی همچون فیلم‌ها و سریال‌های جهت‌دار کم نشده و همچنان بودجه‌های کلانی صرف ساخت فیلم‌های همسو با ایدئولوژی جمهوری اسلامی می شود.

این درحالی‌ست که نظارت مناسبی بر بودجه های پرداختی به فیلم ها وجود ندارد. آشکارترین شاخص محصولاتی که عامه مردم را هدف قرار داده، یعنی جلب مخاطب، نشان می‌دهد که این محصولات نتیجه ای جز هدر رفت بیش‌تر بودجه ندارند. در بیشتر موارد هزینه اولیه این فیلم‌ها هم برنمی گردد.

جمهوری اسلامی ایران همواره با حمایت انتخابی از تولیدکنندگان محصولات فرهنگی، سعی کرده اندیشه خود را به مخاطبان القا کند. نمود بارز این عملکرد، محدود کردن رادیو و تلویزیون به یک رسانه ملی است. در حوزه رسانه‌های دیگر هم‌چون فیلم های سینمایی و مستند، اوضاع کمی پیچیده‌تر است. چون تولیدات در قالب‌های دولتی و غیردولتی مختلفی ساخته می شوند و به انواع و مقادیر مختلف بودجه دریافت می کنند.

سازمان رسانه‌ای اوج یکی از نهادهایی است که در سال های اخیر از محصولات سمعی بصری حمایت می کند و با محصولات مختلفی از جمله فیلم «به وقت شام» و سریال «پایتخت» را تولید کرده است. «اوج» همان سازمانی است که بیلبوردهای «صداقت امریکایی» را علیه برجام در سطح شهر تهران نصب کرده بود و شهرداری آنها را جمع کرد.

جمهوری اسلامی ایران همواره با حمایت انتخابی از تولیدکنندگان محصولات فرهنگی، سعی کرده اندیشه خود را به مخاطبان القا کند. نمود بارز این عملکرد، محدود کردن رادیو و تلویزیون به یک رسانه ملی است

گفته می شود که سازمان اوج وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. اما در سایت رسمی این سازمان هیچ اشاره ای به سپاه نشده و بنظر می رسد که این سازمان قصد دارد با نگاهی متفاوت، از زبان ارشادگونه ای که همواره از سوی نظام جمهوری اسلامی ایران برای فرهنگ‌سازی استفاده می شود فاصله بگیرد و در حوزه های متنوع تری ایفای نقش کند تا تاثیرگذار باشد.

سینماگران وابسته در پوشش بخش خصوصی

رسانه های ایران بارها به این روند پیدایش بخش خصوصی غیرواقعی در سینمای ایران اعتراض کرده اند. پس از سازمان اوج، سایر نهادهای مسئول در حوزه فیلمسازی بر سر زبان ها افتاده است. مساله اینجاست که این نهادها بودجه های کلان به فیلم ها اختصاص می دهند اما بیشتر این فیلم ها به محصولاتی ناموفق و شعاری تبدیل می شوند که نمی توانند در گیشه هم موفق باشند. در واقع، نوعی از فیلمسازی مورد حمایت قرار می گیرد که تولید و بودجه گیری برایش مهم تر از محصول کار و اکران است.

سایت خبری «تابناک» مدت هاست که این موضوع را پیگیری می کند و در پی درخواست هایش از بنیاد سینمایی فارابی اطلاعات پرداخت‌های فیلم سینمایی از سال ۱۳۹۰ تا پایان ۱۳۹۵ را دریافت کرد. این وبسایت دراین باره نوشت: «از دوره روی کار آمدن مدیران دهه شصتی در سینما ـ که رسوباتشان دامان سینما را گرفته ـ یک گروه از سینماگران وابسته به اقتصاد دولتی شکل گرفتند که هنوز گروهی از آنها فعال هستند. این گروه که شماری از نام‌های شناخته کنونی سینمای ایران را نیز شامل می‌شود، از فارابی و سایر نهادهای دولتی و حاکمیتی اعتبار جذب می‌کنند و فیلم‌هایشان را با پیشوند و پسوندهایی چون «اعتقاد»، «عقیده» و «تعهد» و… می‌سازند. برخی از این گروه دارای توانایی تکنیکی بهتری هستند و موقعیت بهتری از این رانت به دست آورده‌اند و برخی با وجود وصل بودن به چاه نفت حتی توان فیلمسازی باکیفیت را نیز ندارند.»

نهادهای دولتی حمایت کننده از سینما بودجه های کلان به فیلم ها اختصاص می دهند اما بیشتر این فیلم ها به محصولاتی ناموفق و شعاری تبدیل می شوند که نمی توانند در گیشه هم موفق باشند

در ادامه این مطلب، به گروه دیگری از فیلمسازان اشاره شده که تازه‌ وارد عرصه سینمای ایران شده اند و در پوشش بخش خصوصی فعالیت می کنند. این گروه با بودجه های ذولتی فیلم های ناموفق می سازند که با وجود تبلیغات پرهزینه در گیشه موفق نمی شود.

نقش بیش از ۹۰ درصدی دولت در افتصاد سینما

در پی بنیاد فارابی، موسسه رسانه‌های تصویری و مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی نیز اطلاعات مربوط به پرداخت هایش را منتشر کردند.

در فهرستی که مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی از حمایت‌های مالی‌ از فیلم‌های مختلف تولید شده در ایران از سال ۸۸ تا ۹۵ منتشر کرده، پرداختی هایی از جمله مبلغ ۶ میلیارد و ۵۵۰ میلیون تومان به فیلم تمام نشده «لاله» است که همچنان تکلیف مالکیت و ساخت آن مشخص نیست.

فیلم «شهابی از جنس نور» در سال ۱۳۹۱ نزدیک به دو میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان به علاوه ۳۰۰ هزار دلار دریافت کرده است. این فیلم از جمله فیلم هایی است که در لبنان و سوریه ساخته شده و دلار دریافت کرده اند.

علاوه بر این، فیلم «رنج و سرمستی» ساخته جهانگیر الماسی در سال ۱۳۹۱ یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومان دریافت کرده است. این فیلم در گیشه به موفقیتی دست نیافت.

بنظر می رسد که در دوران دولت روحانی، سیاست های فرهنگی تغییر کرده و بودجه ها به سمت نهادهای تازه تاسیسی همچون بنیاد اوج رفته اند

در میان فهرستی که بیشتر آنها به مفهوم دشمن خارجی، بخصوص مقابله با آمریکا و اسرائیل پرداخته اند، برخی فیلم های منتسب به جریان روشنفکری هم دیده می شود. آیدا پناهنده، مجید برزگر، محسن امیریوسفی، عبدالرضا کاهانی، فردین صاحب زمانی و محسن عبدالوهاب از جمله فیلمسازانی هستند که برای تولید فیلم‌هایشان از مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی پول دریافت کرده اند.

درحالیکه فهرست دریافتی های منتشر شده، از سال ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۶ را دربرمی گیرد، تنها ۸ مورد از ۷۶ مورد پس از سال ۱۳۹۱ بودجه دریافت شده است. به این ترتیب، بنظر می رسد که در دوران دولت روحانی، سیاست های فرهنگی تغییر کرده و بودجه ها به سمت نهادهای تازه تاسیسی همچون بنیاد اوج رفته اند.

مقام های دولت کنونی، از جمله سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، که بودجه زیادی برای هزینه در این بخش نداشته اند، انتشار فهرست های موجود را نشانه شفافیت دولت خوانده اند.

این کمک های مالی در نامه ای که هیئت مدیره انجمن مستندسازان سینمای ایران به عنوان خواسته صنفی انجمن مستندسازان سینمای ایران از دولت یازدهم نوشت نیز مورد انتقاد قرار گرفت. آنها تاکید کردند: « دولت به جای رفع مشکلات حضور یافتن بخش خصوصی در سینما، خود، حضور سرمایه گذارانه داشته باشد طوری که گفته می شود چرخش مالی دولت (به معنای گسترده آن شامل همه ی نهادهای دولتی، حکومتی، عمومی،…) اکنون در سینما به بیش از ۹۰% رسیده است.»

مستندسازان در ادامه این نامه افزودند: « سرمایه گذاری دولت در سینما دولت را به “ذینفع” بدل کرد و دولت به جای «حامی» بخش خصوصی به  «رقیب» بخش خصوصی تبدیل شد. این سیاست دولت را به بزرگترین «مانع رشد» بخش خصوصی تبدیل کرد و حقانیت آن به عنوان یک نهاد ملی در سینما از میان برد.»

این روزها بازی جدیدی در سینمای ایران در حال اکران است که از ایدئولوژی تزریق شده با پول های دولتی الهام گرفته و نهادهای مرتبط با فیلمسازی و دولت در آن نقش شفاف سازی و پاسخگویی را ایفا می کنند.

 

موانع فلسفی فهم نظریه رویای رسولانه

$
0
0

موانع فلسفی فهم نظریه رویای رسولانه
(با نقدی بر نوشته اخیر عبدالعلی بازرگان)

هر نظریه‌ایی در علوم انسانی، مبانی فلسفی اعم از وجودشناسیک و معرفت شناسیکی دارد که آن نظریه بر آنها استوار است ولو آگاهانه یا ناآگاهانه. فهم درست و ژرف هر نظریه ایی ممکن نیست جز فهم این مبانی و فهم نسبت و پیوندشان با کل ساختار آن نظریه.نظریه «رویاهای رسولانه» عبدالکریم سروش نیز از این قاعده کلی مستثنی نیست و عدم فهم مبانی فلسفی نظریه، منجر به نقد و نفی غیراصولی و در بهترین حالت، فهم ناقص نظریه می شود.

نگارنده این سطور درصدد بود تا به عنوان نوشتاری مستقل، به دو مبنای فلسفی (وجودشناسیک) نظریه رویای رسولانه بپردازد و ملاحظات و پرسشهای خود را مطرح نماید؛ اما نوشته اخیر عبدالعلی بازرگان در سایت زیتون با عنوان «قرآن؛ کلام الهی یا سخن پیامبر؟» بهانه خوبی شد تا در مقام نقد آن، ریشه نادرستی بعضی از نقدهای وی و موانع فلسفی فهم نظریه را در کنار هم مطرح نماید. چه، تا کنون مجموع نقدها و شرحهایی که بر این نظریه نوشته و گفته شده است از منظر کلامی-تفسیری- درون متنی بوده و کسی به مبانی فلسفی چه در مقام شرح چه در مقام نقد نپرداخته است. ازینرو جای خالی پرداختن بدان احساس می شود.

مبنای نخست: وحدت وجود
یکی از مبانی مهم و وجودشناسیک نظریات وحی شناسانه عبدالکریم سروش عموماً و نظریه «رویای رسولانه» خصوصاً، «وحدت وجود» است. وحدت وجود در عالم اسلام، دو برداشت کلی عرفانی و فلسفی دارد. در برداشت عرفانی، وجود یکی است و ماسوای وجود، عدم است و تکثر عالم، تکثر در شهود است و نه وجود. اما در خوانش فلسفی وحدت وجود، وجود مقول به تشکیک است و همه موجودات، حظی از وجود برده اند، ولو اندک؛ و تفاوت و تنوع میان موجودات عالم، برآمده از شدت و ضعف بهره شان از وجود است.
سروش دباغ در مقاله «از تجربه نبوی تا رؤیای رسولانه» اشاره می کند که تلقی سروش از وحدت وجود، عرفانی است و نه فلسفی. یعنی عالم به تمامی ظهور و تجلی وجود واحد حقیقی است و فاصله و شکاف و نقاری میان خدا و ماسوا متصور نیست. (هرچند نگارنده با شرح سروش دباغ از وحدت وجود عرفانی همدل نیست اما در اینکه خوانش غالب در نظریه رویای رسولانه، وحدت وجود عرفانی است، همداستان است.)
بر اساس این مبنا، محمد (ص) به عنوان رسول و پیامبر، چیزی جز خداوند نیست و این خداست که با مردم سخن می گوید. اینجاست که کسی مانند عبدالعلی بازرگان، بی عنایت به این اصل مهم در نظریه چنین می نویسد:
«تشکیک در اصل «کلام‌الله» بودن قرآن، از تصوّر ارتباط آن با «نفسِ» تأثیر گرفته پیامبر از محیط خود ناشی می‌شود، حال آن‌که قرآن به کرّات پیامبر را «اُمّی»، یعنی درس‌نخوانده و بی‌خبر از آنچه «کسب علم و تجربه» نامیده می‌شود می‌شمارد و مخصوصاً اصرار دارد و تأکید می‌کند که او پیش از نبوّت ابداً در این وادی‌ها نبوده است.»
در اینجا به روشنی پیداست که نویسنده، مبنای وحدت وجود را نادیده گرفته و پنداشته دوییت و دوگانگی ایی میان محمد و خداوند وجود دارد. حال آنکه بر اساس برداشت مختار سروش از وحدت وجود، که عرفانی است، اساساً چیزی بیرون از وجود و اینجا خداوند وجود ندارد و اصالتی مستقل از خدا ناممکن است.
نکته شایسته درنگ در نوشته بازرگان این است که وی بارها اشاره می کند که قرآن کلام خداوند است اما به مبنای اصلی این کلام خداوند بودن که همان وحدت وجود است اشاره و اذعان نمی کند. از جمله در این فراز:
«علاوه بر آن، هرچند قرآن کتاب علمی نیست و برای آموزش علوم نازل نشده است، اما وجود صدها آیه در زمینه‌های مختلف که امروز در پرتو پیشرفت علم و کشفیات جدید بهتر شناخته شده و ده‌ها کتاب که بعضاً توسط غیر مسلمانان غربی نوشته شده است، نشان می‌دهد گوینده چنین سخنانی نمی‌تواند جز پروردگار عالم هستی باشد و پیامبری اُمّی نمی‌تواند آگاه بر چنین اموری بوده باشد.»
اینکه گوینده این سخنان، جز خدا نمی تواند باشد، در واقع بیان دیگری از وحدت وجودیست که سروش بدان باور دارد.
بنظر می رسد یکی از موانع اصلی فهم درست نظریاتی که مبتنی بر وحدت وجود عرفانی است، سرشت عقل گریز آن است. به دیگر سخن، اساساً ابن عربی به عنوان شاخص ترین مبلغ این نظریه، بر اساس کشف و شهود بدان باور دارد و در مقام ایضاح، هرچند از اصطلاحات فلسفی سود می جوید، اما بر اصل تربیت نفس و فراروی از استدلال فلسفی و عقلی برای فهم وحدت وجود عرفانی پافشاری می کند.

مبنای دوم: شکاف صورت و ماده
مبنای دوم نظریه رویای رسولانه، شکاف صورت و ماده است. اینکه سروش می گوید: «قرآن، کلام پیامبر است» مبتنی بر اصل شکاف صورت و ماده است و نه به معنایی متضاد با وحدت وجود. بنظر می رسد بازرگان در فهم نظریه، با نادیده گرفتن این اصل، کامیاب نبوده؛ چرا که تلاش می کند با استشهادات متنی ثابت کند قرآن کلام خداوند است. حال آنکه سروش نیز بر اساس اصل وحدت وجود بدین دقیقه باور دارد اما مبتنی بر اصل دوم است که بر کلام محمد بودن قرآن پافشاری می کند.
به دیگر سخن، اگرچه سروش می گوید قرآن کلام محمد است، اما این گفته، بنا به مبنای وحدت وجود، نافی خدایی بودن قرآن نیست؛ بل بر اساس اصل دوم است که سروش می گوید محمد، کلام الهی را صورت بندی کرده و بر ماده وحی، لباس صورت پوشانده. از نظر سروش، پیامبر اسلام «واهب الصور» به ماده وحی بوده و ازین منظر، قرآن، کلام وی است.
در عبارات سروش البته صراحتاً به شکاف صورت و ماده اشاره نشده اما در کتاب «بسط تجربه نبوی» بر این نکته که پیامبر صورت دهنده وحی بوده تأکید شده است. در نظریه رویای رسولانه، پیامبر راوی رویاهایی است که دیده. قطعاً صورت حاصل رویا و وحی که کتاب قرآن (یعنی سورهها و آیات) است، از آنِ محمد است و به این معنا، قرآن کلام محمد است. در واقع، فهم اینکه چگونه می توان قرآن را کلام محمد دانست، مستلزم باور به شکاف صورت و ماده است و با فرض این شکاف است که می توان گفت چرا قرآن کلام محمد است و نه خداوند. بر این اساس است که پستی و بلندی کلام و موضوعات در ماحصل رویای رسولانه قابل فهم و توجیه می شود. امری که بازرگان بدان معترف است اما چرایی و دلایل آنرا توضیح نمی دهد. حال آنکه با پی بردن به اصل فلسفی شکاف صورت و ماده، تلاطمات و تفاوتهای ادبی-کلامی متن مقدس روشن می شود. محمد در پوشاندن لباس صورت بر تن ماده وحی و رویا، از هر آنچه در زمانش مفهوم و موجود بوده، استفاده کرده و لباسی قابل فهم و همراه با پستی و بلندی بر تن ماده وحی کرده است. اینگونه است که می توان این تلاطمات را توضیح داد؛ امری که در مدل بازرگان بدون توجیه و با نوعی لاادری گری مقدس، رها می شود.
طرفه آنکه بازرگان بر این تنوع و پستی و بلندی متن مقدس اذعان می کند اما دلیلی برای آن نمیآورد:
«قرآن با همان مسائل مورد انتظار، از پشت پرده غیب، با خبر قیامت آغاز شده و تا دو سال اول ۴۹/۶٪ آیات به غریبه‌ترین موضوع برای معاصرین نزول اختصاص یافته است. پس از آن نیز تاریخ تجربه طولانی بشر از آدم و نوح و انبیاء سلف، یعنی سرگذشت انبیاء و اُمت‌ها، را از پشت پرده غیب برای ما به نمایش گذاشته است، در سال‌های میانی بعثت اصول توحید و اخلاقیات را در اولویت و تمرکز آموزش قرار داده و سرانجام در یکی دو سال آخر بعثت به جنبه‌های روبنایی مورد نیاز جامعه شکل گرفته اسلامی، یعنی احکام که فقط ۴٪ قرآن را تشکیل می‌دهد پرداخته است.»
آیت الله منتظری هم در کتاب «سفیر حق و صفیر وحی» اگرچه کوشیده میان صورت و ماده اینهمانی ایجاد کند، اما با اذعان به اینکه «وحی به لحاظ فرهنگ و زبان مردم و تابع آن نازل می شود»، عملاً و مفهوماً بر مدخلیت محمد در صورت دهی به تجربه نبوی و رویای رسولانه اذعان می کند، اما بدلیل نپذیرفتن اصل شکاف صورت و ماده، با ارجاع به اصل عصمت رسول، امکان خطا را در صورت رد می کند. مرحوم آقای منتظری برای رهایی از اصل عدم تناقض، شکاف صورت و ماده را رد می کند و نمی تواند میان قابل (پذیرا) و فاعل، یکی بودن را تصور و تایید کند. حال آنکه با رجوع به مبانی عرفان نظری آنچنان که ابن عربی در «فصوص الحکم» صورت بندی کرده است، اساساً قابل و فاعل یکی هستند.
«پس چیزی نماند جز پذیرا (قابل)، و پذیرا جز از فیض اقدس او نیست. پس امر همه از اوست، آغازش و انجامش، «و الیه یرجع الامر کله» همچنان که از او آغازید»
خطای روشی چنین نقدی در این است که نظریه ایی با مبنای عرفانی، با اصول فلسفی (اصل عدم تناقض) سنجیده شده است.
ازینرو، بنظر می رسد روشمندترین راه فهم تلاطمات متن مقدس، پذیرفتن نقش محمد در پوشاندن لباس صورت بر ماده
وحی است.

این مطلب کوتاه، ناتمام خواهد ماند اگر بر دو نکته دیگر اشاره نشود. یکی «علم زدگی» و دیگری «کاستی های رویکرد درون متنی».

نگارنده در مطلبی با عنوان «علم زدگی و فهم غیرروشمند از قرآن» به نحو مستوفا، ضعفها و خللهای جدی رویکردهای علم زده را در فهم متن مقدس نشان داده است. بنظر می رسد عبدالعلی بازرگان به پیروی از مهندس مهدی بازرگان از جمله علاقمندان نگاه علمی (علم تجربی) به آیات قرآن است. در نوشتار اخیر نیز در فرازی بدان اذعان می کند:
« علاوه بر آن، هرچند قرآن کتاب علمی نیست و برای آموزش علوم نازل نشده است، اما وجود صدها آیه در زمینه‌های مختلف که امروز در پرتو پیشرفت علم و کشفیات جدید بهتر شناخته شده و ده‌ها کتاب که بعضاً توسط غیر مسلمانان غربی نوشته شده است، نشان می‌دهد گوینده چنین سخنانی نمی‌تواند جز پروردگار عالم هستی باشد و پیامبری اُمّی نمی‌تواند آگاه بر چنین اموری بوده باشد.»
آفت مهم این نوع نگاه به متن مقدس، جدا از نوعی انفعال و در موضع ضعف بودن در برابر هیمنه علم جدید تجربی، ابطال پذیر بودن تمام یافته های علمی بر اساس کشفیات جدید است. ازینرو گره زدن وثاقت و اهمیت متنی غیرمدرن و غیرعلمی به علم رو به رشد تجربی، از اساس خطاست و هر آن متصور است بر اساس یافته ایی جدید، کل نظام فکری متن مقدس خطا ملحوظ شود. حال آنکه نگاه روشمند اقتضا می کند، بی دلیل بدنبال تطابق آیات با علم تجربی نباید بود، چه، اساساً نیازی به اینهمانی سازی منطقاً لازم نیست.
دو دیگر، رویکرد درون متنی در فهم سرشت تحقق و ایجاد متن است. عبدالعلی بازرگان هم در مناظره اش با عبدالکریم سروش در بی بی سی و هم در بیشتر نوشته هایش در تلاش است تا مدل تحقق وحی را با مستندات صرفاً درون متنی تبیین نماید. در نوشته اخیر نیز بدین روش پیش رفته است. اما نگاه درون متنی برای فهم چگونگی تحقق متن خالی از خللهای منطقی نیست.
اصلی ترین خلل منطقی این مدل، جدا نکردن «معرفت درجه اول» و «معرفت درجه دوم» است. پرسش از چگونگی تکون متن مقدس را نمی توان از متن مقدس پرسید. چه، هر پاسخی از متن مقدس به این پرسش، خود مشمول همان پرسش می شود و منطقاً منجر به «دور» می شود. پرسش از چگونگی تکون متن، در معرفت درجه دوم طرح و بحث می شود و ناظر به تمامی متن است و راه نقد هر مدل پیشنهادی نیز، نه رجوع به معرفت درجه اول بل پرداختن منطقی-فلسفی به مدعیات در سطح معرفت دوم است. به دیگر سخن، هرچه کسانی مانند عبدالعلی بازرگان تلاش کند از دورن متن، دلایلی له یا علیه مدل پیشنهادی سروش درباره چگونگی تکون متن مقدس بدست دهند، از آنجایی که ناظر به پیش فرضهای وجودشناسیک و معرفت شناسیک تحقق متن نیست و خود مستندات هم در همان پارادیم تکون یافته، قانع کننده نخواهد بود.
ممکن است گفته شود عبدالکریم سروش هم برای اثبات نظریات خود به شواهد درون متنی اشاراتی دارد؛ حال آنکه استناد به درون متن اعم از رد و قبول است و اگر نمی توان برای رد نظریه ایی بدانها استناد کرد به طریق اولی نمی توان برای اثبات نیز چنین نمود.
در مقام پاسخ باید گفت، اشاره صرف به شواهد درون متنی بدون پرداختن به استدلالات برون متنی البته مورد نظر ماست و آنچه منتقدانی چون بازرگان انجام می دهند، اتکای صرف و ارجاع به آینده و نگرانی از ایجاد شک و شبهه در وثاقت متن است و هیچ استدلالی درباره مدل پیشنهادی فرامتنی تحقق و تکون متن مقدس بدست نمی دهند. بنظر می رسد مادامیکه مفروضات منتقدان در سطح معرفت درجه دوم بحث و طرح نشده باشد، ایرادات و ردیات درون متنی شان بر نظریه رویاهای رسولانه از نظر روشی مسموع نخواهد بود.

در مقام تلخیص می توان گفت:
نظریه رویاهای رسولانه مبتنی بر دو اصل عمده فلسفی (وجودشناختی) است که بدون توجه بدانها، فهم نظریه ناتمام و لذا نقد آن هم ناکافی خواهد بود. مبنای نخست، «وحدت وجود» با خوانش عرفانی است و دیگری «شکاف صورت و ماده». بر اساس مبنای نخست، چیزی خارج از وجود نیست و هرچه هست، تنها یک وجود حقیقی است. لذا به این معنا، قرآن کلام خداوند است. اما بر پایه اصل دوم، میان صورت و ماده شکافی وجود دارد و محمد به عنوان راوی رویاهای رسولانه، لباس صورت را بر تن ماده وحی کرده و ازین منظر می توان گفت قرآن، کلام محمد است.
خوانش علم زده از متن مقدس، از نظر روشی ناموفق و غیرمستند است و تعلیق وثاقت متن به کشفهای علم تجربی جدید، بی ضرورت.
در مقام فهم چگونگی تکون متن، رویکرد صرفاً درون متنی به هیچ وجه وافی به مقصود نیست و باید مبانی فلسفی تحقق پدیده متن، اعم از اشارات و بیانات درون متن، روشن و منقح گردد.

🍃زنده|دادستان کل کشور: به خدا قسم درباره حجاب برخورد قضایی جواب نمی‌دهد

$
0
0

 

 


ورود زنان به ورزشگاه قطعی شد



دادستان کل کشور: به خدا قسم درباره حجاب برخورد قضایی جواب نمی‌دهد

دادستان کل کشور اعلام کرد: به خدا قسم در موضوعات فرهنگی و حجاب برخورد قضایی جواب نخواهد داد.

به گفته او راه‌های مسالمت آمیز و آرام را باید در پیش گرفت لذا بر این اساس از هر طرحی که در زمینه مقابله با بدحجابی موثر باشد حمایت می‌کنیم.



پرونده اسیدپاشی اصفهان به دلیل پیدا نشدن متهمان مختومه شد

وکیل مدافع قربانیان اسیدپاشی‌های اصفهان با توجه به پیدا نشدن متهم یا متهمان پرونده از پرداخت دیه قربانیان این حادثه از صندوق دیه بیت المال خبر داد. بخ گفته او « پرونده مختومه شد.»

Risultati immagini per ‫اسیدپاشی اصفهان‬‎

حسین عباس علیزاده افزود: این صندوق براساس گزارش پزشکی قانونی مبنی بر جراحات وارده به موکلانم و رای دادگاه و تلاش های دادستان دیه را پرداخت کرده است.

عباس علیزاده با بیان اینکه وکیل مدافع چهار نفر از قربانیان این حادثه بوده است، گفت: البته اگر زمانی متهم یا عاملان این فاجعه شناسایی و دستگیر شوند، رسیدگی قضایی انجام خواهد شد.

سال ۹۳، چهار نفر از زنان و دختران در اصفهان مورد اسیدپاشی قرار گرفتند که این اتفاقات موجی از وحشت را در جامعه به دنبال داشت و گمانه‌زنی هایی درباره ارتباط اسیدپاشان با محافل تندروهای حامی حکومت مطرح شد./ایسنا


حضور دو مجری صدا و سیما در میان متخلفان پرونده موسسه ثامن‌الحجج


احتمال تغییر در کابینه روحانی قوت گرفت

واعظی رئیس دفتر رئیس‌جمهور در حاشیه جلسه هیئت دولت گفت: روحانی در حال مطالعه است و اسامی مختلفی را بررسی می کند تا در فرصت مناسب برخی تغییرات درکابینه انجام شود./عصر ایران


خبرهای روز گذشته را از اینجا بخوانید


خبر رییس دفتر رییس جمهوری از تغییرات هیئت دولت

$
0
0

زیتون– محمود واعظی٬ رییس دفتر رییس جمهوری٬ انجام تغییرات در کابینه دوازدهم را تائید کرد.

او در حاشیه جلسه هیئت دولت در خصوص «جوان گرایی در دولت» گفت «اعضای محترم کابینه با توجه به شرایط جدید خروج آمریکا از برجام باید برنامه های خوبی داشته باشند و بخشی از اعضای کابینه که رئیس جمهور مشغول فکر و تامل درباره آنها هستند، در زمان لازم تغییر کنند.»

رییس دفتر حسن روحانی اشاره‌ای به زمان این تغییرات و افرادی که تغییر می‌کنند، نکرد اما انجام تغییرات در تیم اقتصادی دولت را تائید کرد.

پیشتر چندین تن از ائمه اجمعه از جمله کاظم صدیقی از رییس جمهوری خواسته بودند تا در مواجهه با بحران اقتصادی برخی از وزرای خود را تغییر دهد.

کاظم صدیقی هشتم تیرماه در خطبه‌های نماز جمعه تهران، «مسئولان» را متهم کرد که «جهادی عمل نکردند و انگیزه‌ای نداشتند» و «تنها اتلاف فرصت‌ها کردند تا اینکه کار به اینجا رسید.»

این روحانی منتقد دولت با اشاره به اینکه «مسأله فشار یک واقعیت است و مردم بابصیرت هم می‌دانند فشار از کجاست» گفت: «نیاز به ترمیم کابینه دولت وجود دارد؛ وقت کم است و باید سریع‌ترین اتفاق بیفتد؛ زود کابینه خودتان را ترمیم کنید.»

همزمان حمیدرضا حاج بابایی و احمد امیرآبادی فراهانی، دو تن از نمایندگان اصولگرای مجلس نیز در مصاحبه‌های جداگانه با وب‌سایت خانه ملت ارگان خبری مجلس٬ خواستار تغییراتی در تیم اقتصادی دولت شدند.

پرونده اسیدپاشی اصفهان بدون نتیجه مختومه شد

$
0
0

زیتون– حسین عباس علیزاده٬ وکیل مدافع قربانیان اسیدپاشی های اصفهان از پرداخت دیه قربانیان این حادثه از صندوق دیه بیت المال خبر داد و گفت: پرونده مختومه شد.

بر این اساس پس از گذشت بیش از چهار سال از اسیدپاشی‌های زنجیره‌ای در اصفهان هنوز عامل یا عوامل این اقدام دستگیر نشده‌اند.

با آنکه از آن هنگام انگیزه‌های زیادی از جمله «امر به معروف و نهی از منکر» یا «مقابله با بدحجابی» به عنوان انگیزه فرد یا افراد اسیدپاش مطرح شده، اما تاکنون نه انگیزه این حوادث و نه عاملان آن به‌طور رسمی اعلام شده‌اند.

پیش از این این موضوع مطرح شده بود که «جوان، کم‌حجاب و زیبا بودن»، مشخصه مشترک «چهار یا هشت زنی» است که در آن سال در این شهر با اسید هدف حمله قرار گرفتند.

محمدتقی رهبر، امام جمعه موقت اصفهان نیز که همواره اظهاراتی علیه «بدحجابی» در این شهر مطرح می‌کند، در واکنش به این اتفاق، سخنان منتشر شده به نقل از وی مبنی براینکه «امر به معروف و نهی منکر باید از تذکر لسانی فراتر برود» را تکذیب کرده و گفته بود که «من نگفتم که تذکر فراتر از لسانی باشد.»

وی افزوده بود که «حتی اگر یک زن به بدترین وضع به خیابان بیاید مجازاتش چنین چیزی نیست.»

عباسعلی منصوری آرانی، عضو کمیسیون امنیت ملی وقت مجلس نیز در این باره گفته بود که «برخی سعی دارند این موضوع را به بحث حجاب و عفاف مرتبط بدانند که این دقیقاً شبیه اقداماتی است که داعش در عراق و سوریه به دنبال اجرای آن است و با انجام کارهای خلاف شرع در بروز چهره خشن از اسلام تلاش می‌کند.»

احمد بخشایش اردستانی، دیگر عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس نیز در آن زمان گفته بود که «قطعاً بسیجی‌ها و حزب‌اللهی‌های ما این کار را انجام نمی‌دهند.»

پس از گذشت مدت‌ها بالاخره در مهرماه سال ۹۴ حسین ذوالفقاری، معاون امنیتی و انتظامی وزارت کشور، از دستگیری «فردی که بیشترین دلایل و مدارک علیه او در دست بود»، در رابطه با اسیدپاشی‌های سال ۹۳ اصفهان خبر داد.

ذوالفقاری حدود دو ماه پس از اسیدپاشی‌های اصفهان گفته بود که ۱۹۱ هزار نفر در این رابطه بررسی شده‌اند. او در رابطه با بازداشت این فرد نیز گفته بود که «این مظنون تا حدود زیادی به متهم اصلی نزدیک بوده و از طرف قربانیان حادثه نیز شناسایی شده‌است».

وی در پاسخ به این پرسش که آیا اسیدپاشی‌های اصفهان سازمان یافته بودند؟ نیز گفته که «نمی‌شود قضاوت نهایی کرد اما شواهد به دست آمده نشان می‌دهد که همه این اسیدپاشی‌ها توسط یک نفر انجام شده و بنابراین سازمان‌یافتگی آن تأیید نمی‌شود.»

حسین عباس علیزاده در همین رابطه به ایسنا گفت: «موکلانم مطالبه دیه کرده بودند و دادگاه نیز با توجه به پیدا نشدن متهم یا متهمان پرونده حکم به پرداخت دیه از محل صندوق دیه بیت المال داد.»

بانک سرمایه‌گذاری اروپا اعلام کرد: نمی‌توانیم با ایران همکاری کنیم

$
0
0

زیتون– ورنر هویر٬ رییس این بانک اعلام کرد که این بانک ترجیح می‌دهد در ایران سرمایه‌گذاری نکند.

۱۴ تیرماه نمایندگان پارلمان اروپا به طرحی رای دادند که به «بانک سرمایه‌گذاری اروپا» اجازه می‌دهد با ایران همکاری کند.

رویترز خبر داد که ورنر هویر، رییس بانک سرمایه‌گذاری اروپا گفت است که این بانک، عملیات جهانی خود را با سرمایه‌گذاری در ایران در معرض خطر قرار می‌دهد.

او همچنین از تلاش‌های اتحادیه اروپا برای حفظ توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ با ایران حمایت می‌کند، اما ایران جایی است «که ما نمی‌توانیم در آن نقش فعال» بازی کنیم.

در پی خروج دولت دونالد ترامپ از «برجام» و بازگشت تحریم‌های ایالات متحده علیه تهران، بانک سرمایه‌گذاری اروپا «نقش کلیدی» در تلاش‌های اتحادیه اروپا برای حفظ روابط مالی و تجاری با ایران دارد.

بانک سرمایه‌گذاری اروپا، ای‌آی‌بی، که بازوی سرمایه‌گذاری غیر سودآور اتحادیه اروپا است، ستون اصلی تلاش‌های اتحادیه اروپا برای حفظ روابط تجاری خود با ایران، در تقابل با تحریم‌های جدید آمریکا، را تشکیل می‌دهد.

به نوشته رویترز این بانک از این هراس دارد که همکاری‌اش با ایران، توانایی این بانک برای دسترسی به سرمایه در بازارهای ایالات متحده را به خطر بیندازد و پیامدهای گسترده‌ای برای دادوستدهای این نهاد مالی به دنبال داشته باشد.

قانون‌گذاران اروپا با تصویب مجوز فعالیت بانک سرمایه‌گذاری اروپا در ایران، بر تلاش‌های مخالفان پیروز شدند و تلاش های خود برای حفظ برجام، پس از خروج آمریکا، را زنده نگاه داشتند.

با این حال رویترز نوشت که این تصمیم نمایندگان پارلمان اروپا الزام‌آور نیست. پیش از این گفته شده بود این بانک «مخالف» انجام همکاری‌ها است.

ایران در زمستان گذشته به طور بالقوه به فهرست کشورهای واجد شرایط برای فعالیت بانک سرمایه‌گذاری اروپایی افزوده شده بود، ولی ارتقاء این موقعیت باید به تصویب دولت‌ها و پارلمان اروپا می‌رسید.

مراسم بزرگداشت امیر انتظام و بسته‌نگار در لندن

مشکلات هم‌پیمانی ایران با روسیه

$
0
0

در نظام جمهوری اسلامی ایران  دیدگاهی سخت بر این باور است که باید در مقابل غرب و خصوصا امریکا بر روسیه تکیه کرد. سفر آقای ولایتی به روسیه در چند روز گذشته کنش و دستاورد حاصل از این دیدگاه استراتژیک و طرفداران این نوع نگرش به سیاست خارجی است. اما چرا این کنش نمی‌تواند به حل مشکلات کشور ما کمک نماید؟

ابتدا باید قبول کرد که کشور ما در حال حاضر با بحران و مشکلات عدیده‌ای روبروست. مشکل مدیریتی، مشکل رشد جمعیت، مشکل محیط زیست، مشکل فساد، مشکل اقتصادی و اقتصادی وابسته به نفت، مشکل بیکاری، مشکل  فرار مغزها، مشکل برجام، مشکل ترامپ، مشکل سوریه، مشکل عراق، مشکل روابط با دنیای خارج و مشکل با همسایگان منطقه‌ای کشور. اکثر این مشکلات خودساخته، نتیجه بی‌کیاستی ما و محصول فرصت‌های سوخته شده و از دست رفته است. به خاتمی اجازه داده نشد تا مشکلات کشور را با کلینتون حل کند و به‌جای او جورج بوش به جایگاه ریاست جمهوری امریکا نشست. با اوباما حاضر نبودیم کنار بیاییم اما متوجه انهم نبودیم که احتمالا جایگزین او ترامپ خواهد بود. اصلا ترامپ را هم نمی‌شناختیم. در بین ما کسانی بودند که در انتخابات گذشته امریکا ترامپ را بر کلینتون ترجیح می‌دادند. اول باید با خود صادق باشیم و این حقیقت را بپذیریم که مشکل ما مشکل خود ماست. ما فرصت سوز و مشکل سازیم. پوتین حلال مشکلات کشور ما نیست. ما باید مشکلمان را با خودمان حل کنیم.

دوم؛ سیاست‌های روسیه و ایران در دو نقطه تلاقی می‌کنند، یکی در حوزه انرژی و دیگری در حوزه سیاست خارجی در منطقه خاورمیانه. ایران یک قدرت جهانی نبوده و نیست که با روسیه و امریکا و یا هیچ کشور دیگری در سطح جهانی رقابت کند. در این راستا کشور ما می‌توانست از ابتدا و بعد از انقلاب با یک ارزیابی دقیق از نیرو، توان و منابع خود، پایه‌گذار یک سیاست خارجی استقلال‌طلبانه، مسالمت امیز و صلح جویانه بوده و سخت به‌دنبال منافع ملی کشور باشد. اما متاسفانه چنین نشده است و ما اکنون هم در منطقه و هم در سطح جهان با چالش‌ها و مشکلات عدیده ای روبرو هستیم. کشورما با بحران‌های داخلی و خارجی بسیار زیادی روبروست. سال‌ها در سوریه و عراق هزینه کرده ایم اما نظام‌های بی ثبات و اختلافات داخلی در این کشورها نتیجه این سرمایه گذاری‌های نابخردانه بوده است. کشورهای منطقه دوست و نزدیک به ایران به‌این نتیجه رسیده اند که کشورها و نظام‌های سیاسی‌شان با ایجاد رابطه نزدیک با ایران قوام نگرفته و نخواهد گرفت. اسد بیش از پیش بر پوتین تکیه کرده است و در دسیسه اخراج ایران از این کشور با پوتین همکاری می‌نماید. دولت عراق در صدد ایجاد روابط بهتری با کشورهایی نظیر عربستان سعودی‌ست. در طول چند روز گذشته و به‌دنبال ناارامی‌ها در جنوب عراق، حیدرالعبادی نهایتا نتوانست مشکلات برق کشور خود را با ایران حل کند و در پایان با عربستان سعودی وارد مذاکره شده است. در خارج از مرزها، اروپائی‌ها به برجام نگاه امنیتی  دارند. دفاع انها از برجام به‌خاطر داشتن روابط اقتصادی با ایران نیست. انها ادعا می‌کنند که بخاطر صلح جهانی از برجام دفاع می‌کنند. این به‌معنی این‌است که نه‌تنها در عرصه تبادلات تجاری جهانی جایی را با داشتن اولین منبع گاز دنیا برای خود باز نکرده ایم که ان‌چنان عمل کرده ایم که اروپا نمی‌تواند به‌ لحاظ امنیتی به کشور ما اعتماد کند. انها برجام را برای امنیت خود می‌خواهند. المان در حال حاضر در حال ساختن دومین لوله انتقال گاز از روسیه به این کشور است. اگرچه این کشور نمی‌خواهد به‌احاظ انرژی به روسیه وابسته بماند اما الترناتیو دیگری هم ندارد. ایران می‌ت‌انست الترناتیو طبیعی المان باشد اما ماجراجویی‌های بین‌المللی نظام و تکنولوژِی زیر صفر استخراج گاز در کشور ما این شانس را از ایران گرفته است.

اما اولین نقطه تلاقی بین سیاست‌های ایران و روسیه انرژی‌ست. روسیه و ایران دو رقیب انرژی در بازار جهانی به‌شمار می‌آیند. در رقابت بازی برد-برد هدف نیست مگراینکه دوطرف به این نتیجه برسند که با همکاری سود بیشتری عایدشان می‌شود. کاری که در هفته‌های گذشته روسیه با عربستان سعودی انجام داد، یک بازی برد برای مسکو و ریاض و یک بازی باخت برای ایران بود. لذا تکلیف کشور ما در حوزه انرژی با روسیه کاملا روشن است. پوتین منتظر فرصتی‌ست که بتواند با اضافه تولید نفت، بازار جهانی را اشباع کند. هر گونه همکاری در این زمینه با روسیه لزوما یک بازی برد-برد برای کشور ما نیست. اقتصاد ضعیف روسیه و تحریم‌های غرب علیه این کشور، اقتصاد روسیه را با چالش‌های بزرگی روبرو کرده است. لذا روسیه به هر کاری دست خواهد زد تا رقابت را در بازار انرژی به یک بازی برد برای خود و باخت برای طرف مقابل تبدیل نماید. عرضه و تقاضا در بازار انرژی با محدودیت‌هایی رویروست. عرضه زیاد نفت و تقاضای نسبتا ثابت، قیمت نفت را در بازار جهانی به‌شدت کاهش می‌دهد. قیمت پایین نفت در بازار جهانی، تلاش برای دستیابی به استخراج نفت شیل را تشویق می‌کند. قیمت بالای نفت، راه را برای انرژی‌های جایگزین باز می‌کند. اما وقتی نفت کشوری تحریم شد، تولید کنندگان نفت می‌خواهند از کمبود در بازار نفت برای استخراج بیشتر استفاده کنند. این فرصتی‌ست که روسیه به‌ دنبال آن است و همکاری با عربستان سعودی درست در همین راستا شکل گرفته است.

اما در حوزه دوم، و تلاقی سیاست‌های خارجی ایران با روسیه مسئله پیچیده‌تر می‌شود. روسیه به‌دنبال ایجاد یک نظام بین المللی دو قطبی است. بسیاری اعتقاد دارند که نظام دو قطبی محصول دنیای جنگ سرد بوده و دیگر نمی‌تواند در عرصه روابط بین المللی فعلی کاربرد داشته باشد. نظام دو قطبی بین المللی در زمان جنگ سرد بیشتر به تخاصمات بین المللی و نه همکاری بین دول مختلف دنیا کمک می‌کرد. یکی از فراورده های دو قطبی بودن دنیا، مسابقات تسلیحاتی بین غرب و شرق بود. بسیاری از محققین روابط بین الملل اعتقاد دارند که با ایجاد سازمان‌های بین المللی باید به‌فکر ایجاد یک نظام چند قطبی و همکاری بین المللی خصوصا در زمینه تجارت جهانی بود و نه دو قطبی کردن نظام بین الملل و رقابت نظامی که به ایجاد صلح ضربه می‌زند.

دخالت روسیه در سوریه و ایجاد روابط بهتر پوتین با اسراییل و عربستان سعودی را باید بیشتر در این چهارچوب ارزیابی کرد. نزدیکی روسیه به ایران نیز در همین راستا قابل فهم و تحلیل است. پوتین به‌دنبال بازگرداندن عظمت قدرت اتحاد جماهیر شوروی و روسیه تزاری به‌ کشور خود است. او با ایجاد رابطه با کشورهای منطقه به دنبال کسب قدرت برای قطب قدرت روسیه در مقابل قطب قدرت امریکا و غرب است. لذا سیاست‌های منطقه ای پوتین و ایجاد روابط سیاسی منطقه ای او با کشورهای دوست و دشمن یکدگر، همگی در راستای دو قطبی کردن روابط بین الملل است. او می‌خواهد از هر کشوری به عنوان یک کارت در بازی پوکر سیاسی خود در مقابل غرب استفاده کند. پوتین با ایران یک هم‌پیمان منطقه ای نیست. او کوشش می‌کند که با کارت ایران در مقابل غرب و امریکا بازی کرده و قدرت مانور داشته باشد. زمانی‌که به‌نفع اوست، حاضر است که این کارت را از دست بدهد و به جای ان کارت بهتری را انتخاب کند. او در بازی قمار خود به دنبال شانس و فرصت است. پوتین با حمایت ایران به سوریه امده است تا از این کشور روابط سیلسی منطقه ای خود را سامان دهد. سوریه یک کشور استراتژیک برای روسیه است. نه تنها روسیه بندر نیروی دریایی خودرا در مدیترانه از این کشور نظم می دهد، که پیچ و تاب منافع پیچیده در این کشور بین ایران، اسرائیل، عربستان سعودی، ترکیه و امریکا به مسکو اهمیت و نقش خاصی داده است. ناتانیاهو توانسته است با پوتین به این نتیجه برسد که ایران نمی تواند تهدیدی برای اسرائیل از درون خاک سوریه باشد. پوتین بارها اعلام کرده که منافع امنیتی اسرائیل را در سوریه به رسمیت شناخته و حفظ می‌کند. عربستان سعودی با مسکو هم‌پیمان می‌شود تا ایران را بر سر نفت زیر فشار گذاشته و از قدرت منطقه ای ایران بکاهد. ترامپ از سعودی‌ها خواسته  که اجازه ندهند که قیمت نفت زیاد شود و پوتین و عربستان سعودی حاضر شده اند که با ازدیاد تولید در صورت تحریم کامل نفت ایران، بازار نفت را در عرضه تولید ثابت نگه دارند.

پوتین مانند همه مستبدین دنیا، برای ماندن در صحنه قدرت جهانی به بالابردن سطح امکانات نظامی خود روی اورده است. روسیه علم و تکنولوژی خاصی برای عرضه به دنیا ندارد. مسکو فقط در صنعت اسلحه سازی و تکنولوژی فن اوری هوایی اندکی مهارت کسب کرده است. روسیه نه المان، نه فرانسه و نه ژاپن است. اقتصاد این کشور حتی نسبت به کوچکترین کشورهای اروپایی اندک است. اقتصادی کوچک، امکانات و منابع مالی روسیه اجازه نمی دهد، خصوصا با تحریم‌های غرب، تا پوتین بتواند به بلند پروازی‌های خود ادامه دهد. در رقابت با غرب، او به دنبال متلاشی کردن نهادهای اقتصادی، سیاسی و نظامی غربی‌ست و هم کوشش می‌کند که روابط بهتری را با رهبران دست راستی غربی مانند ترامپ ایجاد کند. بودجه نظامی امریکا در سال ۲۰۱۷ میلادی معادل ۶۱۰ میلیارد دلار بوده است. در همین سال، بودجه روسیه به مرز ۶۶ میلیارد دلار رسیده است. تولید ناخالص امریکا در همین سال بیش از ۱۹ تریلیون دلار و از روسیه کمتر از ۲ تریلیون دلاربوده است. تولید ناخالص اروپا هم در سال ۲۰۱۷ معادل ۱۸ تریلیون دلار بوده است. پوتین با این اقتصاد کوچک تصمیم گرفته است که در صحنه جهانی با قدرت‌های بزرگ رقابت کند. اما رقابت او فقط در سطح نظامی، اسلحه های هسته‌ای و با گرفتن از نان مردم کشورش تا حدودی میسر افتاده است.

اما چرا برای ایران ورود به بازی پوتین بسیار خطرناک است؟ پوتین به دنبال ایجاد هم‌پیمانی منطقه ای با ایران نیست. پوتین دارد با کارت ایران در زمین رقابت سیاسی با غرب بازی می‌کند چون به منابع مالی، سرمایه گذاری خارجی از غرب و تکنولوژی از ان سوی دنیا سخت نیازمند است، هرزمان حاضر است در یک قمار سیاسی با غرب از سر کارت ایران بگذرد و بر سر منافع ملی کشور ما با انها معامله کند. در گذشته روزی به نفع و روزی به ضرر ایران در شورای امنیت ملی سازمان ملل رای داده است. ملاقات او در هلسینکی با ترامپ در هفته گذشته نشان داد چقدر شبیه او فکر می‌کند.

نزدیکی ایران به روسیه ضرر دیگری هم به منافع ملی کشور ما زده است. اروپاییان سخت مخالف سیاست‌های پوتین در اروپا و خصوصا دخالت‌های او در بهم ریختن نهادهای مدنی و سیاسی نظیر احزاب و انتخابات‌اند. اروپاییان با عینک بدبینی پوتین به ایران نگاه می‌کنند. رابطه ما با پوتین در حال حاضر یک سرمایه برای کشور ما نیست.

اقای ولایتی پس از سفر اخیر خود به مسکو اعلام کرد که روسها حاضر شده اند که ۵۰ میلیارد دلار در صنعت انرژی ما سرمایه گذاری کنند. ابتدا باید گفت که روس‌ها در حال حاضر به این منبع مالی دسترسی ندارند. اگرچه این ادعا از طرف روسیه تکذیب شده است اما گفته اقای ولایتی نشان می‌دهد نظامی که مایل است روسیه را هم‌پیمان خود بداند، از اشاعه خبرهای دروغ هم برای نشان دادن یک توفیق نسبی با پوتین ابایی ندارد. اقای ولایتی همچنان اعلام کرد که روسیه مسئولیت توزیع بخشی از نفت ایران را به عهده خواهد گرفت. گویا نظام کوشش می‌کند که نفت ایران را به ازای غذا به روسیه انتقال دهد که این خود از عجز رهبران سیاسی ما حکایت می‌کند. اما خود این پیشنهادهم با دو مشکل روبروست. اول این‌که چگونه نفت ایران به روسیه انتقال می‌ابد و ثانیا چگونه ایران در اینده می‌تواند مشتریان نفت خودرا مجددا از روسیه و بازار ان جدا کند.

رهبران نظام با تکیه بر روسیه به یک قمار سیاسی بزرگ دست زده و استقلال سیاسی کشور را با تصمیمات پوتین گره زده‌اند. مثل گذشته، رهبران نظام سیاستی را اتخاذ می‌کنند و زمانیکه ان سیاست با چالشی روبرو شد در قبال ان مسئولیتی قبول نکرده و پاسخگو نخواهند بود. قصه ایران قصه ناکامی با رهبرانی‌ست که از سر منافع ملی کشور به‌راحتی و به خاطر وابستگی‌های ایدئولوژیک می‌گذرند. غرب‌ستیزی دست مردان نظام «دینی» کشور را در دست مستبدین منطقه ای و فرا منطقه ای گذاشته است. احمدی نژاد می‌رود، روحانی می‌آید اما شجاعتی نیست تا به این چرخه باطل پایان داده شود. نظام ولایی جمهوریت نظام را از ان و ازادی را از مردم گرفت و اکنون می‌رود تا استقلال سیاسی کشور را هم با مخاطره روبرو کند.

Viewing all 6930 articles
Browse latest View live