Quantcast
Channel: سایت خبری‌ تحلیلی زیتون
Viewing all 6931 articles
Browse latest View live

اولین واکنش رسمی وزارت امور خارجه ایران به پیشنهاد مذاکره ترامپ

$
0
0

زیتون– سخنگوی وزارت امور خارجه ایران در نخسین واکنش رسمی به پیشنهاد دونالد ترامپ برای مذاکره، گفت: «مذاکره شرایط و الزاماتی دارد که تاکنون در گفتار و رفتار آقای ترامپ و همکارانش نشانه‌ای از آن دیده نشده است.»

دوشنبه شب دونالد ترامپ٬ رییس‌ جمهوری آمریکا٬ اعلام کرد که برای دیدار با همتای ایرانی‌اش «بدون هیچ پیش شرطی» و از «موضع برابر» آماده است.

دونالد ترامپ رسما اعلام کرد که: «من قطعا آماده‌ام» با رییس‌جمهوری ایران دیدار کنم، اگر وی مایل به این کار باشد و این ملاقات نیز «بدون هیچ پیش‌شرطی» خواهد بود.

بهرام قاسمی عصر امروز (سه‌شنبه) با استناد به گفته‌های وزیر خارجه آمریکا پس از سخنان رییس جمهوری این کشور را نشانه «سردرگمی و آشفتگی در سیاست خارجی» ایالات متحده دانست.

مایک پومپئو، وزیر امور خارجه آمریکا ساعاتی پس از اظهارات دونالد ترامپ در خصوص آمادگی برای دیدار بدون پیش شرط با رهبران ایران٬ «شرایط» این دیدار را تشریح کرد.

وزیر امور خارجه آمریکا گفت که اگر «ایرانیان تعهد خود برای تغییر اساسی در نحوه رفتار با مردم خود را نشان دهند»، «رفتار مخرب خود را کنار بگذارند»، بتوانند «قبول کنند که ارزش دارد که وارد یک توافق هسته‌ای شوند که در عمل مانع از تکثیر سلاح‌های هسته‌ای خواهد»، آنگاه رییس جمهوری گفته است که آماده است تا بنشیند و با آنها گفتگو داشته باشد.

سخنگوی وزارت امور خارجه ایران همچنین اضافه کرد: «باید ببینیم آیا رئیس‌جمهوری آمریکا بعد از سرخوردگی از لفاظی‌های بی‌حاصل با تغییر ادبیات خود تصمیم گرفته است دست از زبان تهدید علیه مردم ایران بردارد.»

بهرام قاسمی تاکید کرد که گفت‌وگو نیازمند «احترام متقابل و پایبندی به تعهدات بین‌المللی» است و تحریم و فشار نقطه مقابل آن است.

عبدالرضا رحمانی فضلی، وزیر کشور ایران، نیز در واکنش به پیشنهاد دونالد ترامپ و با اشاره به خروج آمریکا از برجام گفت که این کشور «قابل اعتماد نیست.»

وی افزود: «از طرفی می‌گویند به ایران فشار آورده شود تا ایران تعهدات جدیدی را بپذیرد و از طرف دیگر این صحبت از مذاکره بدون شرط می‌کنند.»

تعدادی از نمایندگان مجلس نیز امروز با پیشنهاد مذاکره بین دو کشور مخالفت کردند.

با این حال علی‌اکبر ناطق‌نوری٬ عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت که نباید مذاکره با آمریکا را رد بکنیم.

این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و رییس پیشین مجلس با اشاره به پیشنهاد رییس جمهوری آمریکا برای دیدار «بدون پیش شرط» و از «موضع برابر» با رهبران ایران گفت: «ابتدا به ساکن ما نباید مذاکره را رد کنیم و بگوییم بیخود کرده است؛ باید تامل داشته باشیم و دستپاچه نشویم، ذوق زده هم نشویم که ترامپ از همین ذوق زدگی ممکن است سوء استفاده کند، ممکن است ما را تست باشد.»


فرمانده سپاه امکان هرگونه مذاکره با آمریکا را رد کرد

$
0
0

زیتون– محمدعلی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران، عصر امروز (سه‌شنبه) احتمال هرگونه مذاکره با ایالات متحده را رد کرد.

او در نامه‌ای که توسط خبرگزاری فارس٬ نزدیک به سپاه پاسداران منتشر شد، تاکید کرد: «آقای ترامپ، ایران کره شمالی نیست که به درخواست ملاقات شما پاسخ مثبت بدهد. بدانید مردم ایران، دین و ایمان‌شان را با اسلام احیا شده توسط امام خمینی تقویت کرده‌اند و با ملت‌های سلطه‌پذیر تفاوت‌های فراوانی دارند و هرگز به مسئولین خود اجازه مذاکره و ملاقات با شیطان بزرگ را نمی‌دهند.»

دوشنبه شب دونالد ترامپ٬ رییس‌ جمهوری آمریکا٬ اعلام کرد که برای دیدار با همتای ایرانی‌اش «بدون هیچ پیش شرطی» و از «موضع برابر» آماده است.

دونالد ترامپ رسما اعلام کرد که: «من قطعا آماده‌ام» با رییس‌جمهوری ایران دیدار کنم، اگر وی مایل به این کار باشد و این ملاقات نیز «بدون هیچ پیش‌شرطی» خواهد بود.

فرمانده سپاه، در واکنش رییس‌جمهوری آمریکا را به «غیرحرفه‌ای» بودن در عرصه سیاست متهم کرده و گفته که «شما این آرزو را به گور خواهید برد که مقامات جمهوری اسلامی ایران از شما درخواست ملاقات کنند یا اجازه ملاقات با شما را از ملت‌شان دریافت نمایند.»

محمدعلی جعفری در ادامه نوشت که مقام‌های جمهوری اسلامی ایران نه با دونالد ترامپ و نه حتی با «روسای جمهوری بعدی آمریکا» ملاقات نخواهند کرد و مدعی شده که «دولت و ملت ایران… تا پیروزی نهایی و شکست قطعی نظام سلطه و استکباری ایستادگی و مقاومت خواهند کرد.»

سخنگوی وزارت امور خارجه ایران نیز در نخسین واکنش رسمی به پیشنهاد دونالد ترامپ برای مذاکره، گفت: «مذاکره شرایط و الزاماتی دارد که تاکنون در گفتار و رفتار آقای ترامپ و همکارانش نشانه‌ای از آن دیده نشده است.»

بهرام قاسمی عصر امروز (سه‌شنبه) با استناد به گفته‌های وزیر خارجه آمریکا پس از سخنان رییس جمهوری این کشور را نشانه «سردرگمی و آشفتگی در سیاست خارجی» ایالات متحده دانست.

مایک پومپئو، وزیر امور خارجه آمریکا ساعاتی پس از اظهارات دونالد ترامپ در خصوص آمادگی برای دیدار بدون پیش شرط با رهبران ایران٬ «شرایط» این دیدار را تشریح کرد.

وزیر امور خارجه آمریکا گفت که اگر «ایرانیان تعهد خود برای تغییر اساسی در نحوه رفتار با مردم خود را نشان دهند»، «رفتار مخرب خود را کنار بگذارند»، بتوانند «قبول کنند که ارزش دارد که وارد یک توافق هسته‌ای شوند که در عمل مانع از تکثیر سلاح‌های هسته‌ای خواهد»، آنگاه رییس جمهوری گفته است که آماده است تا بنشیند و با آنها گفتگو داشته باشد.

سخنگوی وزارت امور خارجه ایران همچنین اضافه کرد: «باید ببینیم آیا رئیس‌جمهوری آمریکا بعد از سرخوردگی از لفاظی‌های بی‌حاصل با تغییر ادبیات خود تصمیم گرفته است دست از زبان تهدید علیه مردم ایران بردارد.»

بهرام قاسمی تاکید کرد که گفت‌وگو نیازمند «احترام متقابل و پایبندی به تعهدات بین‌المللی» است و تحریم و فشار نقطه مقابل آن است.

عبدالرضا رحمانی فضلی، وزیر کشور ایران، نیز در واکنش به پیشنهاد دونالد ترامپ و با اشاره به خروج آمریکا از برجام گفت که این کشور «قابل اعتماد نیست.»

وی افزود: «از طرفی می‌گویند به ایران فشار آورده شود تا ایران تعهدات جدیدی را بپذیرد و از طرف دیگر این صحبت از مذاکره بدون شرط می‌کنند.»

تعدادی از نمایندگان مجلس نیز امروز با پیشنهاد مذاکره بین دو کشور مخالفت کردند.

با این حال علی‌اکبر ناطق‌نوری٬ عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت که نباید مذاکره با آمریکا را رد بکنیم.

این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و رییس پیشین مجلس با اشاره به پیشنهاد رییس جمهوری آمریکا برای دیدار «بدون پیش شرط» و از «موضع برابر» با رهبران ایران گفت: «ابتدا به ساکن ما نباید مذاکره را رد کنیم و بگوییم بیخود کرده است؛ باید تامل داشته باشیم و دستپاچه نشویم، ذوق زده هم نشویم که ترامپ از همین ذوق زدگی ممکن است سوء استفاده کند، ممکن است ما را تست باشد.»

🍃ضیا نبوی بازداشت شد

$
0
0

زیتون– ضیا نبوی٬ ساعتی پیش بازداشت شد.

به گزارش «زیتون» ضیا نبوی٬ زندانی سیاسی سابق که امروز از سمنان به تهران سفر کرده بود٬ بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.

او ساعتی پیش از بند وزارت اطلاعات در زندان اوین٬ ۲۰۹ ٬ با خانواده‌اش تماس گرفته است.

۲۵ بهمن ماه سال گذشته و پس از بیش از ۸ سال حبس؛ ضیا نبوی از زندان آزاد شده بود.

ضیاء نبوی، فعال دانشجویی و زندانی سیاسی که دوران حبس خود را در زندان سمنان می‌گذراند٬ دقایقی پیش از زندان آزاد شد.

ضیاء نبوی از سال ۸۲ تا ۸۶ با رای مستقیم دانشجویان، عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه نوشیروانی بابل بود. در سال ۸۶ به دلیل برگزاری اعتصاب غذا به همراه ۱۵ دانشجوی دیگر این دانشگاه، توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. او همچنین دو ترم از تحصیل تعلیق شد. ضیا نبوی در کنکور کارشناسی ارشد سال ۸۷ علیرغم کسب صلاحیت علمی، از تحصیل محروم شد.

پس از آن، با تشکیل شورای دفاع از حق تحصیل برای دفاع از حق دانشجویان محروم از تحصیل، به عضویت این شورا در آمد. ضیا نبوی شب۲۵ خرداد ۸۸ با چند نفر از دوستانش بازداشت شد. او از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی به قضاوت قاضی پیرعباسی، به ۱۵ سال زندان و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد که ۱۰ سال از این حبس در شهرستان ایذه است. این حکم در دادگاه تجدیدنظر به ده سال حبس در تبعید تبدیل شد و از آنجایی که شهر ایذه زندان نداشت، تبعید خود را در زندان کارون اهواز سپری کرد و پس چند سال به زندان سمنان منتقل شد.

پرونده این زندانی سیاسی پس از چند نوبت پیگیری‌های حقوقی و درخواست اعاده دادرسی و با نظر کارشناسی وزارت اطلاعات، از سوی دیوان عالی کشور به شعبه سی و شش دادگاه تجدیدنظر ارجاع شد و پس از بررسی مجدد پرونده توسط این شعبه، عنوان اتهامی وی شامل محاربه از طریق ارتباط با سازمان مجاهدین خلق، از سوی این دادگاه رد شده و وی به اتهام اجتماع و تبانی، تبلیغ علیه نظام و اخلال در نظم به هفت سال زندان محکوم شد.

با توجه به ماده ١٣۴ قانون مجازات اسلامی این هفت سال تجمیع شده و به ۵ سال کاهش می یابد. به این ترتیب سید ضیا نبوی پس از نزدیک به نه سال زندان و در حالیکه حدود چهار سال بیش از حکم نهایی خود را درحبس به سر برده، عصر امروز از زندان سمنان آزاد شد.

موافقت رییس جمهوری با استعفای سخنگوی هیئت دولت

$
0
0

زیتون– محمدباقر نوبخت٬ سخنگوی هیئت دولت خبر از موافقت رییس جمهوری با استعفایش از این سمت داد.

او که همزمان رییس سازمان برنامه و بودجه نیست هست٬ کماکان در جایگاه ریاست این سازمان باقی خواهد ماند.

محمدباقر نوبخت سوم مرداد گفته بود استعفای خود را از سمت ریاست سازمان برنامه و بودجه تقدیم کرده اما رییس جمهوری با این استعفا موافقت نکرده است.

نوبخت به خبرنگاران گفته بود «آمادگی دارم هرچه سریعتر از دولت کناره‌گیری کنم” و افزود: “نتوانستم اقای رئیس جمهور را برای این کار قانع کنم.»

همان روز اما محمود واعظی٬ انتشار خبر استعفای نوبخت را «سوء برداشت» از گفت‌وگوی وی در حاشیه جلسه هیئت دولت دانست و این خبر را تکذیب کرده بود.

طی هفته‌های اخیر و همزمان با بحران های مالی و ارزی در ایران، درخواست‌هایی برای تغییر نوبخت از سوی کارشناسان اقتصادی مطرح شده است.

شماری از منتقدان او را مانع از اجرای تصمیم گیری‌های برخی وزرای اقتصادی دولت معرفی می‌کردند.

توپی که سپاه و دولت به اوت زدند

$
0
0

زیتون- سینا پاکزاد: گویا  مقامات جمهوری اسلامی تنها در رد درخواست آمریکا برای مذاکره سرعت عمل دارد. پس از پیشنهاد دولت ترامپ برای دیدار با حسن روحانی عملا توپ در زمین ایران بود و به گفته محمد صدر، معاون وزیر خارجه ایران در دولت محمد خاتمی، هدف دونالد ترامپ از این پیشنهاد این بوده که بگوید «من آمادگی مذاکره داشتم، اما طرف ایرانی نپذیرفت».

وی پیشنهاد کرد که برای «خنثی شدن توطئه او» جمهوری اسلامی این پیشنهاد را رد نکند و اعلام کند، آقای ترامپ باید ابتدا «اعلام کند که اشتباه کرده از برجام خارج شده و برجام را بپذیرد».

با این حال حکومت جمهوری اسلامی بلافاصله این توپ را به اوت زد. سخنگوی وزارت خارجه ایران این پیشنهاد را رد کرد و فرمانده سپاه پاسداران نیز شدیدا به آن حمله کرد. حسن روحانی اما هنوز به این پیشنهاد واکنش نشان نداده است.

عبدالله رمضان‌زاده سخنگوی دولت محمد خاتمی در واکنش به نامه محمد علی جعفری نوشت: «قانون اساسی نظامیان را تابع فرمان شورای عالی امنیت ملی قرار داده است، آنان حق تعیین خط مشی سیاسی برای کشور ندارند».

دونالد ترامپ، رییس جمهور امریکا، روز دوشنبه در کنفرانس مطبوعاتی با «جوزپه کونته» نخست وزیر ایتالیا اظهارداشت: «اگر ایرانی ها تمایل داشته باشند، با آنها دیدار می کنم. اطمینان ندارم که آنها هنوز آمادگی آن را داشته باشند اما معتقدم که عاقبت آنها مایل به ملاقات خواهند بود.» او تاکید کرد که این پیشنهاد را از روی ضعف یا قدرت ارایه نداده، بلکه فکر می کند که کار درستی است.

درحالی‌که برخی از چهره‌های سیاسی مانند ناطق نوری پیشنهاد کرده بودند،ایران پیشنهاد ترامپ را رد نکرده و برای مذاکره شرط‌هایی چون بازگشت آمریکا به برجام را تعیین کند، سخنگوی وزارت خارجه این پیشنهاد را رد و فرمانده سپاه شدیدا به آن حمله کرد

چند ساعت پس از صحبت های ترامپ، مایک پمپئو، وزیر امور خارجه آمریکا، ضمن حمایت از از این ابراز تمایل ترامپ گفت: «در صورتی رییس‌جمهور با ایرانی‌ها پای میز مذاکره خواهد نشست که ایرانی‌ها تعهد به اعمال تغییرات در نحوه رفتار با مردم این کشور را نشان دهند، از رفتار بد خود بکاهند و وارد توافقی هسته‌ای شوند که در عمل به منع گسترش [سلاح] بیانجامد.»

برخی از چهره‌های سیاسی مانند ناطق نوری پیشنهاد کرده بودند این پیشنهاد را رد نکرده و برای مذاکره شرط‌هایی چون بازگشت آمریکا به برجام را تعیین کند.

حشمت‌الله فلاحت‌پیشه، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، نیز گفت که «نباید مذاکره به تابویی در مناسبات ایران و آمریکا تبدیل شود».

بیشتر بخوانید

مذاکره با آمریکا؛ «اسمش را نیاور، خودش را بیاور»

تاریخچه مذاکرات مستقیم ایران و آمریکا

خواهان و حامی مذاکره مستقیم ایران و آمریکا هستیم

علی مطهری نایب رئیس مجلس اعلام کرد که در شرایط فعلی مذاکره ایران با آمریکا «توام با ذلت، خواری و تحقیر است» و «مناسب نیست».

وی اضافه کرد: «برای ما بهتر بود در زمان اوباما روابط و مذاکرات را با آمریکا انجام می‌دادیم و بسیاری از مشکلات را با دولت اوباما حل می‌کردیم».

تاکید بر کاهش خصومت با آمریکا از مسیر برجام

پس از خروج آمریکا از برجام در ماه مه، مایک پمپئو، وزیر امور خارجه امریکا، ۱۲ شرط برای مذاکره با ایران تعیین کرد. تغییر شرایط برخورد حکومت ایران با منتقدان و فساد مالی، از جمله موارد مطرح شده در این شروط بود.

عبدالله رمضان‌زاده سخنگوی دولت محمد خاتمی در واکنش به نامه فرمانده سپاه نوشت که «قانون اساسی نظامیان را تابع فرمان شورای عالی امنیت ملی قرار داده است، آنان حق تعیین خط مشی سیاسی برای کشور ندارند».

در عین حال، دولت ایران اظهارات دولت امریکا درباره شرایط حقوق بشر و وضعیت مردم را دخالت در امور داخلی کشور خود توصیف می کند. پیشتر، اوایل مردادماه، بهرام قاسمی، سخنگوی وزارت امور خارجه نیز در واکنش به تازه ترین سخنان مقامات مختلف آمریکا که در عین حال، هم تهدیدآمیز است و هم درخواست مذاکره دارند، گفت: «تصور مذاکره یک سویه و از سر زیاده جویی و در سایه تهدید با ایران سرفراز را برای همیشه به فراموشی سپرده و در پی تکرار تجارب شکست خورده و دیرین خود نباشند.»

او ادامه داد: «امروز هم چون دیروز و بیش از آن اعتمادی به گفتار و کردار دولتمردان آمریکا برای گفتگو آنهم از نوع آمریکایی آن وجود ندارد.»

این درحالی‌ست که طی هفته های اخیر، جدال لفظی سران ایران و امریکا بالا گرفته و دو طرف یکدیگر را به رویاروی نظامی در نقاط راهبردی همچون تنگه های نفتی تهدید می کنند.

حمید ابوطالبی، مشاور رییس‌جمهور، نخستین مقام ایرانی بود که به آمادگی دولت امریکا برای مذاکره واکنش نشان داد. او در صفحه توئیتر خود نوشت: «احترام به ملت بزرگ ایران، کاهش خصومت‌ها، و بازگشت آمریکا به برجام، هموارکننده مسیر سنگلاخ کنونی است.»

او ضمن تاکید بر اینکه باید برجام را پذیرفت، چون دستاورد التزام به گفتگو است، ادامه داد: «سال گذشته در مجمع عمومی سازمان ملل پس از تهدید ملت بزرگ ایران، موضوع ملاقات دو رییس‌جمهور مطرح شد؛ اکنون هم پس از خروج از برجام، ملاقات بدون پیش‌شرط عنوان می شود! کسانی که به گفت‌وگو به عنوان روش حل اختلافات در جوامع متمدن باور دارند، باید به ابزار آن هم ملتزم باشند.»

به این ترتیب، او بر کاهش خصومت با امریکا تاکید کرد، اما آن را از مسیر برجام میسر دانست. چنانچه شبکه تلویزیونی لبنانی المیادین نیز در گزارش خود بر این نکته سخنان ابوطالبی تاکید کرده و نوشته است: «ترامپ آماده است بدون پیش شرط با روحانی دیدار کند، اما تهران خواستار بازگشت واشنگتن به توافق هسته ای است.»

از زمانی که دونالد ترامپ قدرت را در آمریکا به دست گرفته و برجام را زیر سئوال برده است، گفتگو با امریکا به یکی از مهمترین مسائل مورد اختلاف میان تندروها و اصلاح طلبان ایران تبدیل شده است. هر چند دولت نیز در موارد متعددی مواضعی نزدیک به عناصر تندروی نظام اتخاذ کرده است.

برخی چهره های اصلاح طلب در توئیتر از مذاکره استقبال کرده و حاشیه اجلاس سران سازمان ملل متحد را بهترین زمان برای مذاکره روحانی و ترامپ دانسته اند

محمود واعظی، رییس‌ دفتر رییس‌جمهور نیز چندی پیش گفته بود: «وقتی آقای روحانی به مقر سازمان ملل رفت این آقای ترامپ بود که هشت بار درخواست گفت‌وگو با آقای روحانی را مطرح کرد ولی آقای روحانی این درخواست را قبول نکرد.» این اظهارات واکنش را در پی داشت. او در پاسخ به یکی از خبرنگاران گفت که درباره مکالمات خصوصی که ممکن است انجام شده یا نشده باشد، صحبتی نمی‌کند.

این درحالی‌ست که برخی چهره های اصلاح طلب در توئیتر از مذاکره استقبال کرده و حاشیه اجلاس سران سازمان ملل متحد را بهترین زمان برای مذاکره روحانی و ترامپ دانسته اند.

توپ در میدان نظام جمهوری اسلامی

ایران و کره شمالی دو کشوری هستند که دولت جمهوری خواه کنونی آمریکا سعی دارد تکلیف خصومت کهنه با آنها را روشن کند. پس از تهدیدات دو طرف مبنی بر توسل به راه حل نظامی، در نهایت، سران دو کشور در ماه ژوئن در سنگاپور با یکدیگر ملاقات کردند.

کارشناسان بین المللی بر این نکته تاکید دارند که دونالد ترامپ دریافته است احتمال سرنگونی رژیم کره شمالی به دلیل نارضایتی های داخلی به اندازه ایران نیست.

ترامپ همواره توافقنامه ای که در دوران اوباما میان ایران و کشورهای ۵+۱ امضا شده را «توافقنامه ای بد» توصیف کرده که به جای حمایت از مردم ایران، منافع حکومت را درنظرداشته است. به طور کلی، او نسبت به سایر روسای جمهور امریکا تلاش بیشتری برای آنچه «محدودسازی برنامه هسته ای» کشورها خوانده می شود انجام می دهد.

در داخل ایران، واکنش های مثبت و منفی بسیاری نسبت به اظهارات اخیر ترامپ وجود دارد. برخی معتقدند که تنش های اخیر میان ایران و امریکا در هفته های اخیر، و فشار تحریم ها بر اقتصاد ایران نتیجه داده و ایران را پای میز مذاکره می کشاند و بعضی دیگر این اظهارات ترامپ را هوشمندانه می دانند، چون توپ را در زمین ایران انداخته و حالا مقام های ایران هستند که باید به شهروندان خود نشان دهند حکومتشان بر پایه دشمن خارجی استوار است یا قصد بهبود اوضاع را دارند.

در صورت ادامه بحران های زیست محیطی و معیشتی مردم، مشروعیت نظامی که حاضر به مذاکره و برون رفت از این بحران نبوده، زیر سئوال می رود

اکنون با این واکنش فرمانده کل سپاه، به‌نظر می رسد که سناریوی دوم مصداق دارد. این درحالی‌ست که از زمان اعلام خروج امریکا از برجام و بازگشت تحریم ها، شرایط اقتصادی ایران رو به وخامت گذاشته و همه معادلات بازار به هم ریخته است.

طی ساعات گذشته پیش‌بینی‌هایی هم درباره تاثیر پیشنهاد ترامپ بر بازار ایران صورت می گیرد. از جمله اینکه احتمال می رفت قیمت دلار، دست‌کم برای مدت کوتاهی، پایین بیاید. علاوه بر این، امید می رفت که تجارت اندکی رونق بگیرد و تردید فروشندگان نسبت به فروش کالاهایشان کاهش یابد. حالا معلوم نیست که اقتصاد ایران در شرایط ایران چقدر دوام بیاورد و آیا ایران بر موضع سرسختی که فرمانده سپاه از آن سخن گفت باقی خواهد ماند.

در صورت ادامه بحران های زیست محیطی و معیشتی مردم، مشروعیت نظامی که حاضر به مذاکره و برون رفت از این بحران نبوده، زیر سئوال می رود؛ شرایطی که ممکن مسیر آینده ایران را تغییر دهد.

درحالی‌که مقامات جمهوری اسلامی مذاکره مستقیم با آمریکا را رد کرده اند. گزارش هایی درباره مبادله پیام بین دو کشور از طریق عمان منتشر شده است،اتفاقی که در دولت محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران نیز رخ داد.

علی اکبر ناطق نوری،عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام روز سه شنبه احتمال داد سفر یوسف بن علوی، وزیر خارجه عمان، به آمریکا و شاید ایران برای میانجی‌گری میان دو کشور باشد.

با این حال سخنگوی وزارت خارجه روز سه‌شنبه گفت که گزارش برخی رسانه‌ها درباره سفر قریب‌الوقوع وزیر خارجه عمان به تهران «نادرست است و از مبنایی واقعی برخوردار نیست».

وی تاکید کرد که «تاکنون هیچ‌گونه تماسی از طریق مجاری و کانال‌های رسمی و دیپلماتیک برای هماهنگی‌های لازم متعارف برای این سفر انجام نشده است».

وزیر خارجه عمان نیز در مصاحبه با الجزیره گفت که هدف از سفر او به آمریکا وساطت بین واشینگتن و تهران نبوده، اما کشورش آماده است تا چنین نقشی را ایفا کند.

وی روز دوشنبه با مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا، دیدار و گفت‌وگو کرده بود.

پیش از پیشنهاد ترامپ و در خردادماه امسال بیش از صد فعال سیاسی و مدنی در داخل و خارج از ایران در بیانیه‌ای با اشاره به استقبال «جهانی» از دیدار رئیس‌جمهوری آمریکا با رهبر کره شمالی و «وضعیت پرخطر منطقه»، خواستار «مذاکره مستقیم و بدون هیچ پیش‌شرط» بین ایران و آمریکا شده بودند.

چهره‌ها و رسانه‌های نزدیک به اصولگرایان به شدت به این پیشنهاد حمله کرده و امضاء کنندگان نامه را به «خیانت» متهم کردند.

دین دولتی و دیو دادگستری

$
0
0

این روزها عکس تکان دهنده جوانی که به جرم شراب‌خواری با طناب به تنه درختی بسته‌ شده و مأموری سر و صورت پوشیده در ملأ عام جلادوار بر او تازیانه می‌زند، درشبکه‌های مجازی منتشر می‌گردد. برحسب گزارش خبرگزاری ایسنا این جوان ۱۱ سال پیش هنگامی که ۱۶ سال بیش نداشته، دریک مراسم عروسی مرتکب این جرم شده است! شگفتا از خواب غفلت و جهالت و قساوت قاضیانی که ارزنی را می‌بینند و از دیدن کوه چپاول‌ کورند و بی‌توجه به بحران‌ها و ضرورت‌ها حکمی را اجرا می‌کنند که خود از شرم یا ترس مجبورند روی خود را بپوشانند!

هم دادستان کاشمر، که افتخار می‌کند ما در اجرای «احکام اسلام» با کسی تعارف نداریم! هم سازمان عفو بین‌الملل، که با صدور بیانیه‌ای قانونی شدن قساوت در دستگاه و نظام قضایی ایران را محکوم کرده است، و هم اکثریت قریب به اتفاق مردم گمان می‌کنند چنین کیفرهایی از احکام اسلامی است!… بلی چنین است، اما همان‌قدر اسلامی است که احکام شداد و غلاظ دستگاه‌های کلیسایی در قرون وسطی منطبق با تعالیم عیسی مسیح و انجیل بشارت‌بخش ضد خشونت بود!

جوامع مسیحی امروز سالیان درازی است خود را از اسارت قیود قهر و قساوت‌ دکانداران دین دولتی و متولیان حفظ هویت تعصّب‌آمیز قرون وسطایی آزاد کرده‌اند که پیش رفته‌اند، ولی فقیهان سنتّی ما هم‌چنان اسیر قیودی هستند که برساخته قرون گذشته و محصول مصلحت اندیشی‌های اسلاف آنان برای حفظ ظواهر شرعی جامعه بوده است. احکامی که بخش عمده آن هیچ پایه‌ای در قرآن، که اصلی‌ترین سند شریعت اسلام محسوب می‌شود، نداشته و ندارد، بلکه بسیاری از آنها مصوّب دین دولتی خلفای ستمگر بنی‌امیه و بنی‌عباس و شاهان سفّاک صفوی و قاجار بوده است که با تحریف فریضه امر به معروف و نهی از منکر و تشکیل سازمان‌های مراقبت از دینداری مردم از طریق مفتّش و محتسب ‌کوشیدند مشروعیتی برای سلطه ستمگرانه خود بتراشند.

آری اگر اسلام تاریخی را که براساس فتواهای فقیهان شکل گرفته، مطلق و مبنا تلقی کنیم، حق با دادستان کاشمراست که تحت تأثیر و تعلیم همان آبشخور تاریخی و آموزه‌ها و احکامی است که اعتبار آن مربوط به دوران خودشان است. اعتباری که کاملا موقّت و زمان‌دار بوده و ازاقبال عمومی به راه حل‌های فقهی در جوامعی ناشی شده که فرهنگ و نوع نگاه‌شان به حقوق بشر و آزادی‌های فردی به‌کلی با امروز تفاوت داشته است.

صادرکنندگان احکام خشن فقهی که ده‌ها کیفر تازیانه علیه بدحجابی و میگساری و روزه‌خواری و امثالهم وضع کرده‌اند، کوچک‌ترین سند قرآنی برای این احکام ندارند و بلکه به روایات و احادیث سینه به سینه نقل شده‌ای در بستر تاریخ استناد می‌کنند که به گفته پیامبر، اعتبارآن فقط درعرضه به قرآن و موافقت با آن است.

کارخانه حدیث و روایت سازی از همان دوران حیات پیامبر به‌کار افتاد و امام علی در همان صدر اسلام با کلامی در مذمّت علماء در فتواهای خلاف قرآن هشدار داد: «آیا خدا دین ناقصی نازل کرده و از آن‌ها برای تمام کردنش یاری طلبیده، یا شریک درشریعت هستند که هرچه بگویند مورد پذیرش خداست؟ و یا براین باورند که دین کامل بوده ولی رسول از رساندنش کوتاهی کرده است؟ حال آن که خداوند سبحان فرمود ما دراین کتاب ازهیچ هدایتی فروگزاری نکردیم و تبیین همه چیز در آن است» (خطبه ۱۸ نهج‌البلاغه).

اما برخورد قرآن با مسئله شراب و مستی، متناسب با رشد و آگاهی جامعه، کاملا تربیتی و تدریجی در طول ۲۳ سال بوده است؛ طرح مسئله نه در آغاز کار به صورت انقلابی ضربتی، بلکه پس از گذشت ۲۱ سال از رسالت (هشتم هجری)، پس از تعلیمات زیربنایی لازم، آن‌هم در حدّ توصیه به ترک نماز در حال مستی تا زمانی بوده که بدانند چه می‌گویند (نساء ۴۳)! گام تربیتی منصفانه بعدی یک‌سال بعد برداشته شده است؛ می‌گوید: «مردم از تو درباره شراب و قمار می‌پرسند، بگو در آنها گناه بزرگی است و البته منافعی هم برای مردم دارد، ولی گناهش بیش از نفع آن است» (بقره ۲۱۹).

و بالاخره در آخرین سال هجرت در آستانه رحلت پیامبر، صریحاً و قاطعانه، بدون آن که کوچک‌ترین مجازات و کیفری دنیایی تعیین کرده باشد، مردم را از شراب و قمار نهی می‌کند و آن را کاری شیطانی ومحرک عداوت و بغض می‌شمارد (مائده ۹۰ و ۹۱). نکته حایز اهمیت این است که بلافاصله پس از ابلاغ این مذمّت، ضمن توصیه به اطاعت از خدا و رسول و پرهیز از نافرمانی، صریحاً به آنها می‌گوید: «اگرهم پشت کردید، بدانید تنها وظیفه رسول ما ابلاغ آشکار است و بس!» یعنی پیامبر مأمور اجرای احکام نیست و اطاعتی که از ترس نه آگاهی و انتخاب دل باشد، ارزشی نزد خدا ندارد.

این قلم قبلا به این نکته اشاره‌ کرده است که در قرآن به غیر از چهار حکم کیفری (سرقت، قصاص قتل و جراحت، سلب امنیت مسلحانه مردم و زنای علنی)، که تماماً در ارتباط با مناسبات و حقوق مردم با یکدیگر است، هیچ کیفر دنیایی دیگری وجود ندارد و نه تنها احکام مربوط به بدحجابی و شراب و قمار ربطی به کتاب دینی مسلمان ندارد، بلکه احکام اعدامی هم که در مورد ارتداد، الحاد و سبّ نبی و امثالهم اجرا می‌شود، کوچک‌ترین مستند قرآنی ندارد و تماماً برساخته‌های بشری می‌باشد. احکامی که در ادوار گذشته در همه جوامع کم و بیش رایج بوده است.

چهارجُرم مورد نظر در دنیای امروز نیز در هیچ کشوری مجاز شمرده نمی‌شود، اگرهم به تناسب شیوه مجازات در قرون گذشته کیفر تازیانه‌ای در قرآن برای «زنای علنی» مقرّر شده، نه درارتباط با ذات دین، بلکه به مصلحت جامعه و ضرورت دفع تجاوز به عفت عمومی در منظر و مرآی مردم، با شهادت حداقل چهار شاهد عادل بوده است، کاری که در کشورهای بی بند و بار غربی هم نادیده گرفته نمی‌شود.

جوامع پیشرفته در دنیای امروز بدون آن که به چنین «بگیر و ببندهایی» متوسل شوند، با فرهنگ‌سازی و عرضه راه حل‌های منطقی با این امور مقابله کرده‌اند، اگر روزگاری تابلوهای تبلیغ سیگار دو طرف بزرگراه‌های آمریکا را پُر کرده بود، امروز با بستن مالیات‌های کمرشکن و نشان دادن عوارض اعتیاد و محدودسازی سن خریداران و مصرف‌کنندگان مشروب و جریمه سنگین رانندگی پس از مصرف آن و ده‌ها تدبیر دیگر، بدون آنکه آزادی مردم را نقض نمایند، این امور را در حدّ امکان از طریق خود مردم مهار کرده‌اند.

چهل سالگی باید اوج بلوغ فکری باشد، چهل سال تجربه نظام فقاهتی برای درک و فهم بی‌تاثیری چنین شیوه‌هایی کافی است، آیا وقت آن نرسیده است که حاکمان ما اندکی در این شیوه‌ها تأمل و اندیشه کنند!؟

به نام جعفری و سلیمانی، به دستور حضرت آقا

$
0
0

این روزها که در صحنه سیاست و اقتصاد ایران، گونه ای از بحران به وجود آمده، سپاهی ها همچنان میکروفون به دست گرفته اند و از هر فرصتی برای تاثیرگذاری بر روندهای موجود، استفاده می کنند. انتشار متن نامه هشدارآمیز و نصیحت گونه سرلشکر جعفری فرمانده سپاه پاسداران خطاب به حسن روحانی رئیس جمهور، آن هم با عنوان عجیب و تعارف آمیز «دلنوشته»، یک بار دیگر نشان داد که تحلیل نوع رابطه و تعامل، یا تنش بین دولتی ها و نظامی ها، از مهم ترین و سخت ترین ابعاد تحلیل تابلوی سیاسی ایران است. او نامه ای هم به دونالد ترامپ نوشت و شواهد نشان داد که از سوی «بیت»، مجوزهای جدیدی برای اعمال فشار دارد.

جعفری خطاب به روحانی نوشته است:« حمایت‌های بی نظیر و گسترده دلسوزان انقلاب در هفته اخیر از جنابعالی، نباید مانع اقدامات انقلابی شما در کنترل قیمت ها و جلوگیری از افزایش سرسام آور قیمت ارز و سکه، در شرایط جنگ اقتصادی با دشمنان بشود.» در ادامه این متن آمده است: «چرا با آن قهر و غضبی که در شما سراغ داریم و در رقابت های انتخاباتی یا با مخالفین خود بعضا به کار می‌بردید، با نارسایی ‌و سوء مدیریت های بخش اقتصادی دولت برخورد نمی‌کنید!؟» فرمانده کل سپاه همچنین می‌افزاید: «اتخاذ تصمیمات مهم در شرایط سخت امروز کشور برای مقابله با فشارهای اقتصادی دشمنان نیاز به عزم و اراده‌ای انقلابی و قاطعیت در برخورد با کم تحرکی و ضعف برخی مدیران دارد تا مردم به مدیریت همراه با تدبیر دولت شما امیدوار شوند.»

جعفری همچنین نامهای به رییس جمهور آمریکا نوشته و در آن گفته است:« شما این آرزو را به گور خواهید برد که مقامات جمهوری اسلامی ایران از شما درخواست ملاقات کنند یا اجازه ملاقات با شما را از ملتشان دریافت نمایند. هرگز چنین روزی را نخواهید دید. همچنان در کاخ سیاهتان بنشینید و در توهم ملاقات با مقامات ایرانی بمانید، و بدانید این یک آرزویی است که تا پایان دوران ریاست جمهوری‌تان با شما همراه خواهد ماند و حتی رؤسای جمهوری بعدی آمریکا هم آن را نخواهند دید.»

همزمانی نامه تند جعفری با ابراز تمایل ترامپ به مذاکره با ایران و سفر وزیر امور خارجه عمان به آمریکا به عنوان واسطه قدیمی ایران، این ظن را تقویت می کند که نگرانی هایی در مورد احتمال مذاکره دولت ایران با آمریکات در میان است و سپاه از این موضوع ناراضی ست.

به نام جعفری و سلیمانی، به دستور حضرت آقا
برخی از تحلیل گران و آگاهان به مسائل داخلی سیاسی ایران، معتقدند که فرماندهان سپاه، از توان آن برخوردارند که بر خامنه ای تاثیر گذاشته و حتی بر او اعمال فشار کنند. اما گروهی دیگر معتقدند که فرماندهان سپاه، حتی جرات آن را ندارند که رهبری را در مقابل عمل انجام شده قرار دهند و یکی از تاکتیک های مرسوم خامنه ای، این است که گاهی حرف های خود را از گلوی فرماندهان سپاه به گوش مردم و جهان برساند.

رمزگشایی از سخنان جعفری
ادبیات به کار رفته در متن کوتاه جعفری خطاب به روحانی، شباهتی به دلنوشته ندارد و شاید بیشتر به هشدار، رهنمود گلایه آمیز، بانگ نهیب و مقدمه ای برای اتمام حجت، می مانَد! در تحلیل دلایل نوشتن و انتشار این متن و همچنین ر رمزگشایی از محتوای آن، می توان به چند نکته اشاره کرد:

۱.در رسانه ها، محافل سیاسی و مجالس مختلف فعالان سیاسی ایران، کسی تمایل ندارد به بررسی نوع رابطه و نگرش متقابل بین دو سرلشکر مشهور، یعنی جعفری و سلیمانی بپردازد. اما شواهد نشان می دهد که نفوذ و محبوبیت سلیمانی، در خارج و داخل، بسیار بیشتر از میزان محبوبیت جعفری است. اگر چه جعفری در مقام فرمانده سپاه، قدرت نظامی و سیاسی و اجرایی بسیار مهم و قابل توجهی در دست دارد اما جریانات چند سال اخیر در عراق، سوریه و یمن، با وجود تمام خرج ها و هزینه هایی که بر دست ایران گذاشته، برای قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس، شهرت و توجه به همراه آورده و در معادلات سیاسی و امنیتی منطقه، نام سلیمانی مورد توجه همگان قرار گرفته است. سخنرانی اخیر او در همدان و تهدیدات او خطاب به ترامپ، به ویژه ان جمله ای که عملا سپاه قدس را در سطحی فراتر از کل نیروهای مسلح ایران قرار داد، جعفری را وادار کرده که او نیز خودی نشان دهد. اگر چه ممکن است برخی ها به دنبال طرح این موضوع باشند که بخشی از سران سپاه در بخش های مختلف سیاسی و اطلاعات، از سعیدی و طائب رفته تا جعفری و سلیمانی، به تناوب نقش پلیس خب و پلیس بد را ایفا می کنند، اما چنین تحلیلی با منش شخصیتی فرماندهان آتش به اختیار سپاه نمی خوانَد و تجارب گذشته نشان می دهند که در سپاه میل به تک نوازی بیشتر است تا همنوایی و همنوازی.

۲.فرمانده سپاه، تهدیدات آمریکا را جدی دیده و چندی پیش، سرلشکر باقری رییس ستاد کل نیروهای مسلح ایران نیز اعلام کرده بود که آمریکا خیالی هایی برای جنگ با ایران دارد. اما از فحوای نامه جعفری چنین بر می آید که او اتفاقا از ناآرامی مردم و افسارگسیختگی قیمت ارز و کالا بیشتر هراس دارد تا احتمال حمله آمریکا و یه همین خاطر احساس کرده که باید در این زمینه هشدار جدیدی به دولت داده شود!

۳.یکی از نکات جالب نامه کوتاه جعفری، ابراز روشن و علنی گلایه او از اظهارات تند و خشن روحانی در مواجهه با رقبای انتخاباتی اش است! ظاهرا سرلشکر جعفری، حتی لازم نمی داند که خشم و ناراحتی خود از شکست رقبای روحانی را پنهان کند!

۴.جعفری با طرح دو مساله ی « عزم و اراده‌ای انقلابی برای مقابله با فشارهای اقتصادی دشمنان» و همچنین «نیاز به قاطعیت در برخورد با کم تحرکی و ضعف برخی مدیران»، نشان می دهد که سپاه در مورد شرایط اقتصادی ایران، دو دیدگاه دارد: اول این که، شرایط موجود را زاییده فشار دشمن می داند. یعنی او عقیده ای به گردش پول های کثیف چهره های مرموز و ربط دادن آن با قاچاق و برخی فعالیت های اقتصادی سپاه ندارد. دوم این که معتقد است در همین شرایط سختی که به قول او، به دست دشمن به وجود آمده، کم تحرکی و ضعف برخی مدیران، قابل انکار نیست و به شکلی مودبانه توان و کفایت دولت را زیر سوال برده است. صد البته منظور جعفری از اقدام انقلابی، تغییرات و عزل و نصب های سریع است و پیداست که اکتفای روحانی به تغییر مدیرعامل بانک مرکزی، از دید سپاهی ها، ناکافی و بیهوده است.

۵.جعفری در نامه اش که خطاب به دونالد تامپ نوشته، عملا نشان داده که قرار نیست دولت ایران، طرف مذاکره و یا تصمیم گیرنده برای آغاز مذاکره با آمریکا باشد!

تفاوت سخنان جعفری و سلیمانی
قاسم سلیمانی در مواضع اخیر خود در برابر روحانی، تلاش کرد از خود، چهره ای ملی بسازد که در برابر ترامپ سینه سپر کرده است. بااین حال، به کار بردن عبارت «با من طرف هستی»، خطاب به ترامپ، فقط اظهار لطف در حق روحانی و سپر بلا شدن نیست. بلکه حامل این پیام نیز هست که ممکن است روحانی اول حرف بزند اما کسی که حرف آخر را می زند، او نیست! او همچنین با برجسته کردن نقش سپاه قدس، تحقیر نظامیان آمریکا و تهدید ترامپ، تلاش کرد نوک پیکان تهدیدات واشنگتن را به سمت خود بچرخاند و بازی تازه ای راه بیاندازد. اما واشنگتن وارد این بازی نشد و ترجیح داد همچنان با دولت و حکومت طرف باشد.

شیخ سیاسی – امنیتی و دولت تفنگدار
اگر چه نقش حسن روحانی در دوران جنگ و در کنار هاشمی رفسنجانی و بعدها در شورای عالی امنیت ملی تثبیت شده و می توان او را یک فرد سابقا نظامی و امنیتی دانست اما هیچگاه بین او و سپاه، رابطه معنوی، عاطفی و تشکیلاتی چندانی شکل نگرفته و همواره همنشینی با یقه سفیدها و دیپلمات ها و خودی های حلقه نیاوران را بر رفاقت با سپاهی ها، ترجیح داده است. از این گذشته او در انتخابات ۹۲ با هوشمندی و زیرکانه بر موج احساسات ضدنظامی مردم سوار شد و با جمله مشهور «من حقوقدانم، سرهنگ نیستم» نه تنها قالیباف، بلکه دیگر نظامیان ایران را هم ناک اوت کرد! او بعدها هم در مقام ریاست جمهوری، بارها، سپاه را دولت تفنگدار خواند و از فعالیت های اقتصادی و دخالت های سیاسی سپاه گلایه کرد. اما در هفته های اخیر، ناچار شده از در دوستی با سپاه و نظامیان وارد شود.

روحانی، حالا که به خاطر مصلحت روز، میل به راست پیدا کرده و باب دل اصولگرایان و سپاهی ها حرف می زند، باز هم از گزند انتقاد و غرزدن های سران سپاه در امان نیست و بعید نیست اگر در بر همین پاشنه بچرخد، شاهد انتشار دلنوشته های دیگری نیز باشیم و رفته رفته سرلشکرها، به زبانی روشن تر و با اقداماتی عینی تر، در کار دولت، دخالت کنند.

*نام نویسنده نزد زیتون محفوظ است.

اگر جای روحانی بودم

$
0
0

دونالد ترامپ، رییس‌جمهور امریکا در کنفرانس خبری مشترک با نخست‌وزیر ایتالیا در پاسخ به سوال چطور می‌توان تنش‌های با ایران را کاهش داد پاسخ داد: حاضرم با آنها ملاقات کنم. هرزمان و هرجایی که آنها بخواهند. هیچ پیش‌شرطی نداریم. هروقت بخواهند. هم برای آنها خوب است، هم برای دنیا. این کار را از موضع قدرت یا ضعف انجام نمی‌دهم، فکر می‌کنم ملاقات کردن کار مناسبی است. پمپئو، وزیر خارجه امریکا که قبلا ١٢ شرط برای بهبود ایران اعلام کرده و تندترین و سخیف‌ترین سخنرانی علیه ایران درجمع ایرانی‌های مقیم امریکا را انجام داده بود…

بلافاصله بعد از اظهارات ترامپ در مورد گفت‌و‌گوی بدون پیش‌شرط با تهران، باز هم شرط گذاشت و گفت ایران باید قبل از مذاکره مواضع خود را به طور اساسی تغییر دهد. قبلا زیاد درمورد شکاف موجود در واشنگتن در مورد نحوه کار با ایران نوشته و صحبت کرده‌ام. مجدد هم تاکید می‌کنم که در شرایط فعلی واشنگتن، نظامی‌ها و ترامپ خواستار جنگ با ایران نبوده و گفت‌وگوی بدون پیش‌شرط را ترجیح می‌دهند. اما سیاستمداران مهمی مثل جان بولتون، مشاور امنیت ملی و پمپئو، وزیر خارجه ته ذهن‌شان تغییر رژیم، حمله نظامی و عدم گفت‌وگو با ایران است؛ لذا نباید تردید کرد که اعلام آقای ترامپ در مورد گفت‌وگوی بدون پیش‌شرط با همتای ایرانی خود یک تحول قابل توجه به نفع ایران است اما نه‌تنها با چالش‌های جدی در واشنگتن مواجه بوده بلکه محور تل‌آویو- ریاض- ابوظبی را دیوانه می‌کند. در چنین شرایطی اگر من جای آقای روحانی بودم با تصمیم شورای عالی امنیت ملی و موافقت مقام معظم رهبری در پاسخ به پیشنهاد آقای ترامپ، به ایشان پیشنهاد می‌کردم به تهران سفر کند و قبل از گفت‌وگوهای کاری چند برنامه ایران‌شناسی برای او می‌گذاشتم. ١- دیداری برای او با خانواده‌های شهدای جنگ، قربانیان سلاح‌های شیمیایی صدام، قربانیان هواپیمای مسافری ایران بر فراز خلیج فارس و بازدید از موزه جنگ می‌گذاشتم تا آقای ترامپ عواقب نمونه‌هایی از سیاست‌های امریکا بعد از انقلاب اسلامی در ایران را از نزدیک لمس، علت بی‌اعتمادی ایرانی‌ها را درک و با فرهنگ مقاومت ایرانی‌ها نیز آشنا شود. ٢- از سردار سلیمانی خواهش می‌کردم اوضاع واقعی منطقه را برای وی تشریح کرده و اسناد و مدارک و شواهدی که اثبات می‌کند امریکا نقش مهمی در بی‌ثباتی منطقه داشته و از گروه‌های تروریستی حمایت کرده را برای ایشان توضیح و یک فایل کامل و مستند هم به ایشان بدهد تا برای ایشان روشن شود که چه کشوری عامل بی‌ثباتی منطقه بوده و هست. چون ترامپ خواهان خروج نیروهای امریکا از افغانستان و عراق است سردار می‌تواند راه‌های خروج آبرومندانه امریکایی‌ها از باتلاق‌هایی مثل افغانستان و عراق را به او نشان داده و راه‌های حل و فصل صلح‌آمیز بحران‌های منطقه را به او معرفی کند. ٣- بازدیدی از تاسیسات هسته‌ای ایران می‌گذاشتم و از دکتر صالحی خواهش می‌کردم که خلاصه‌ای از تاریخچه هسته‌ای ایران قبل و بعد از انقلاب همراه با اسناد و مدارک برای ایشان تشریح کند تا هم از ماهیت صلح‌آمیز هسته‌ای ایران اطمینان حاصل کند و هم با استانداردهای دوگانه امریکا قبل و بعد از انقلاب آشنا شود. ۴- بازدیدها، شواهد و مدارکی که نشان دهد تحریم‌های امریکا علیه مردم ایران است را روی میز می‌گذاشتم تا درک کند که طرفداری آنها از مردم ایران با سیاست‌های اعمالی‌شان کاملا مغایرت دارد و مردم ایران قربانی تحریم‌ها هستند. ۵-بازدیدی از آثار چند هزار ساله تمدن و تاریخ ایران برای او تنظیم می‌کردم تا از نزدیک لمس کند که با ملتی روبه‌روست که ریشه ٧٠٠٠ ساله درتاریخ و تمدن بشری دارد و نه باکشوری که سابقه پیدایش آن از عمر خود آقای ترامپ هم کمتر است. ۶-درمرحله آخر سه توافقنامه بین ایران و امریکا، معاهده مودت بین ایران و امریکا قبل از انقلاب و قرارداد الجزایرو توافق هسته‌ای بعد از انقلاب را به عنوان مبنای گفت‌وگو پیش روی آقای ترامپ می‌گذاشتم. معاهده مودت و قرارداد الجزایر دارای اصول کلیدی مورد نظر ایران همچون اصل احترام متقابل، اصل عدم مداخله و روابطی برابر است. این سه توافق را به عنوان مبنای مذاکره با ترامپ قرار می‌دادم. اما در مورد عواقب این دعوت: *اگر ترامپ این دعوت را رد کند، توپ به زمین طرف امریکایی شوت خواهد شد چون ترامپ می‌خواهد به مقامات و افکار عمومی جهان تلقین کند که او خواهان گفت‌وگوو حل و فصل اختلافات از طریق دیپلماسی است و این ایران است که مخالفت می‌کند. *اگر ترامپ بپذیرد و به تهران سفر کند، بخشی از خواسته او تامین می‌شود. او می‌خواهد فردی تاریخ‌ساز تلقی شود. نفس سفر او به تهران، امکان این مانور را به او خواهد داد بدون اینکه هزینه‌ای برای تهران داشته باشد. *درنهایت هم دوحالت بیشتر متصور نیست؛ اینکه در جریان این سفر پیشرفت قابل ملاحظه‌ای به دست ‌آید یا خیر. حتی درصورتی که توافقی هم حاصل نشود، این ترامپ است که ریسک سفر را پذیرفته و دست خالی برگشته و تهران چیزی را از دست نخواهد داد؛ ضمن اینکه نفس سفر رییس‌جمهور امریکا به تهران برای حل مشکلات با ایران، حاکی از عزت و اقتدار ایران خواهد بود.

منبع: روزنامه اعتماد


🍃زنده|نامه۲۰۰ نماینده مجلس به رییس‌جمهوری برای تغییر تیم اقتصادی دولت

$
0
0

 

 

 


ناآرامی در خیابان شاپور جدید در اصفهان

گزارش های دریافتی از ایران حاکی از آن است که خیابان شاپور جدید در اصفهان ناآرام است. بر اساس گزارش های دریافتی معترضان سنگ پرتاب می کنند. شعله هایی از آتش هم دیده می شود. /بی بی سی فارسی


خرید و فروش دلار و ارز در فرودگاه‌ها ممنوع شد

فرمانده پلیس فرودگاه‌های ایران خرید و فروش دلار و دیگر ارزها در فرودگاه‌ها را ممنوع اعلام کرد.

Risultati immagini per ‫خرید و فروش دلار و ارز در فرودگاه‌ها‬‎

حسن مهری افزود: «پلیس با افرادی که در فرودگاه اقدام به خرید و فروش دلار می‌کنند حتما برخورد خواهد کرد.»

فرمانده پلیس فرودگاه‌ها همچنین از فعالیت گشت‌های نامحسوس پلیس فرودگاه برای برخورد با این تخلف در کنار ماموران با لباس پلیس خبر داد./ ایسنا


بازداشت ۴ عضو شورای شهر پرند

دادستان رباط کریم از بازداشت ۴ نفر از اعضای شورای شهر پرند به اتهام ارتشا خبر داد./ میزان


نامه۲۰۰ نماینده مجلس به رییس‌جمهوری برای تغییر تیم اقتصادی دولت


خبرهای روز گذشته را از اینجا بخوانید

 

کمبود بنزین در ایران؛ از شایعه تا واقعیت

$
0
0

زیتون– رواج دو شایعه «کمبود بنزین» و «افزایش قیمت بنزین» در ابتدا دامن شهر رشت و استان گیلان را گرفت.

به گفته شاهدان عینی پمپ‌های بنزین در این استان به هجوم بی‌سابقه مردم مواجه شد.

برخی از اهالی رشت به «زیتون» خبر دادند که بعضا بیش از ۱۲ ساعت در صف پمپ‌های بنزین منتظر مانده‌اند.

از سوی دیگر برخی از پمپ‌های بنزین در این شهر تعطیل و برخی دیگر نیز با نصف ظرفیت کار می‌کنند.

«کمبود بنزین» به سرعت دیگر شهرها را نیز درگیر کرد. پس از استان گیلان٬ استان مازندران وارد چالش بنزین شد. در شهرهای آمل٬ بابل٬ بابلسر و نوشهر مردم برای خرید بنزین ساعت‌ها در صف پمپ‌های بنزین معطل شدند.

در این استان نیز بعضی از پمپ‌های بنزین تعطیل و برخی دیگر با ظرفیتی کمتر از حد واقعی مشعول به کار هستند.

روز گذشته در تهران نیز خرید بنزین سخت‌تر از گذشته بود.

پمپ‌های تعطیل یا نیمه تعطیل در کنار هجوم مردم برای خرید٬ منجر به ایجاد صف‌های طویل مقابل پمپ‌های بنزین شده بود.

یکی از کارشناسان حوزه نفت در این باره به «زیتون» گفت: «تولید بنزین کشور بعد از اینکه فاز دوم پالایشگاه ستاره وارد چرخه شد٬ برای اولین بار از مصرف پیشی گرفت.»

به گفته این کارشناس پس از آن قرار شد که ایران دیگر بنزین وارد نکند.

او ادامه داد که توازن بین تولید و مصرف طی چند ماه گذشته درست بود. به جز چند پیک مصرف مانند مصرف شب نوروز که بیشترین مصرف روزانه هر سال را دارد٬ حدود ۱۱۵ میلیون لیتر٬ که آن هم با ذخیره سازی مرتفع می‌شد.

اما طی روزهای گذشته٬ میزان مصرف بنزین به بیش از ۱۲۰ میلیون لیتر در روز رسیده است که نسبت به متوسط میزان مصرف کشور٬ حداقل ۳۰ میلیون لیتر در روز٬ بیشتر است.

مشخصا روز گذشته ۱۲۲ میلیون لیتر بنزین در کشور توزیع شده که بی‌سابقه است.

وصول طرح سؤال نمایندگان مجلس از رییس جمهوری

$
0
0

زیتون– در نهایت پس روزها تلاطم اقتصادی٬ طرح سوال نمایندگان مجلس از روحانی٬ اعلام وصول شد.

علی لاریجانی، رییس مجلس، تاکید کرد که با اعلام وصول این طرح، اکنون حسن روحانی، رییس جمهوری، «موظف است ظرف مدت حداکثر یک ماه در مجلس حضور پیدا کند و به سوالات مطروحه پاسخ دهد.»

پرسش نمایندگان از رییس دولت جمهوری اسلامی عمدتاً به مسائل اقتصادی کشور مربوط می‌شود و رییس مجلس آن را در قالب «پنج محور» خلاصه کرده است.

عدم موفقیت دولت درکنترل قاچاق کالا٬ استمرار تحریم‌های بانکی٬ عدم اقدام شایسته دولت درباره کاهش نرخ بیکاری٬ رکود شدید اقتصادی و افزایش شتابان نرخ ارزخارجی محور سوال نمایندگان مجلس از رییس جمهوری هستند.

اگر سوال در صحن علنی مطرح شود و روحانی برای پاسخ‌گویی به مجلس برود، این دومین بار در تاریخ جمهوری اسلامی است که رییس‌جمهوری برای پاسخ به سوال‌های نمایندگان به مجلس می‌رود (دفعه اول احمدی‌نژاد، اسفند ۹۰).

از سوی دیگر جمعی از نمایندگان مجلس نیز امروز به حسن روحانی تذکر دادند.

غلامرضا حیدری٬ نماینده مجلس و عضو فراکسیون امید٬ تصویر این تذکر را در حساب کاربری توییترش منتشر کرد.

۱۸ نماینده مجلس با استناد به اصل ۱۱۳ قانون اساسی به رییس جمهوردرمورد مدیریت سیاست خارجی و جلوگیری ازاظهارنظرهای غیرمسئولانه مقامات کشوری و لشگری درمورد مسائل بین‌المللی تذکر داده‌اند.

 

 

خشونت ماموران امنیتی در دومین روز تظاهرات در اصفهان

$
0
0

زیتون– امروز نیز اعتراضات مردم اصفهان، به‌ویژه در منطقه شاپور جدید، ادامه یافت.

روز گذشته اعتراضات خیابانی توسط گروهی از کسبه و رانندگان شروع شد. هسته‌های اولیه اعتراضات به دلیل موج جدید گرانی و افزایش بیکاری، شکل گرفته بود.

تصاویر منتشر شده در شبکه‌های اجتماعی نشان دهنده استفاده پلیس از گاز اشک‌آور و گلوله‌های پینت‌بال علیه معترضان است. همچنین در ویدئوهای منتشر شده تصاویر آتش زدن لاستیک ماشین برای کنترل گاز اشک‌آور دیده می‌شود. ماشین های آب پاش نیز در محل تجمع مستقر بودند.

«خامنه‌ای حیا کن، مملکتو رها کن»، و «سکوت هر ایرانی، خیانت است به ایران» از شعارهایی است که در این ویدئوها شنیده می‌شود.

تمرکز این تظاهرات در خیابان شاپور جدید اصفهان بوده و در این ویدئوها شعار «شاپوری باغیرت، حمایت حمایت» نیز شنیده می‌شود.

فراخوان برای تجمعات سراسری در اعتراض به گرانی، و وضعیت موجود از دو روز پیش در شبکه‌های اجتماعی شروع شده و از مردم خواسته شده بود تا عصر امروز در شهرهای مختلف تجمع کنند.

در هفته های اخیر بحران ارزی باعث سقوط بی‌سابقه ریال واحد پول ملی ایران در برابر ارزهای خارجی شده است.

دو روز پیش دلار آمریکا از رقم بی‌سابقه ده هزار تومان گذشت و این رکوردشکنی همزمان با آغاز به کار عبدالناصر همتی، رییس کل جدید بانک مرکزی ایران بود.

 

 

مخالفت وزارت ارشاد با برگزاری کنسرت خیابانی

$
0
0

زیتون– عباس صالحی٬ وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ضمن «قابل تقدیر» توصیف کردن پیشنهاد همایون شجریان برای برگزاری کنسرت خیابانی، تاکید کرد: «باید به دنبال حداکثر فایده و حداقل هزینه باشیم.»

صالحی در گفت‌وگو با خبرگزاری خانه ملت٬ ارگان خبری مجلس٬ اظهار نگرانی کرد که «نباید پیشنهاد شجریان به ضد نشاط عمومی بدل شود.»

دو روز پیش همایون شجریان پیشنهاد داد که با توجه به شرایط فعلی کشور٬‌ برای افزایش نشاط عمومی یک کنسرت خیابانی و رایگان برگزار کند.

پس از همایون شجریان٬ حسام الدین سراج و چند خواننده دیگر نیز پیشنهادی مشابه را مطرح کردند.

حجت نظری٬ عضو شورای شهر تهران٬ ضمن استقبال از پیشنهاد همایون شجریان خبر از موافقت اولیه با این پیشنهاد داده بود.

با این حال امروز وزیر ارشاد ضمن اشاره به فقدان زیر ساخت‌های لازم برای برگزاری این کنسرت٬ اجرای این پیشنهاد را منوط به موافقت نیروی انتظامی دانست.

او همچنین از «ضد نشاط» شدن چنین کنسرت‌هایی اظهار نگرانی کرد.

موفقیت یک ایرانی –انگلیسی در کسب مدال «فیلدز» ریاضیات

$
0
0

زیتون– یک شهروند ایرانی – انگلیسی بزرگترین جایزه ریاضی جهان را کسب کرد.

کوچر بیرکار، یک کرد ایرانی که پناهنده بریتانیاست مفتخر به دریافت جایزه بسیار معتبر «فیلدز» شد که از آن به عنوان نوبل ریاضی نام برده می شود.

مدال فیلدز عالی ترین نشان برای تقدیر از دانشمندان حوزه ریاضی در جهان است که از آن به عنوان نوبل ریاضیات نیز نام برده می شود.

این جایزه هر چهار سال یکبار به چهار دانشمند حوزه ریاضی که کمتر از چهل سال داشته باشند اهدا می شود.

جایزه فیلدز امسال در جریان برگزاری کنگره جهانی ریاضی در ریودوژانیرو به برگزیدگان اهدا شد. در این مراسم که برای نخستین بار در نیمکره جنوبی برگزار می شد حدود سه هزار نفر شرکت داشتند.

کوچر بیرکار در دانشگاه کمبریج تدریس می‌کند و دومین ایرانی ست که این جایزه معتبر را برده است.

پیش از او مریم میرزاخانی نیز جایزه فیلدز را برنده شده بود.

به نوشته یورونیوز، بیرکار روز چهارشنبه دهم مرداد ماه این جایزه را به همراه چهار برگزیده دیگر در جریان کنگره بین المللی ریاضیات در شهر ریودوژانیرو برزیل دریافت کرد.

پیتر شولتز، ریاضیدان ۳۰ ساله آلمانی، آلسیو فیگالی، ریاضیدان ۳۴ ساله از کشور ایتالیا که در مرکز ملی تحقیقات علمی فرانسه نیز عضویت دارد به همراه اکشای ونکاتش دانشمند ۳۴ ساله هندی که در دانشگاه استنفورد تدریس می کند از دیگر برندگان جایزه فیلدز امسال بودند.

کوچر بیرکار سال ۱۹۷۸ در مریوان از شهرهای استان کردستان ایران به دنیا آمد. او از سال ۲۰۰۰ به عنوان پناهنده در بریتانیا زندگی می کند.

🍃زنده|سومین روز تجمعات اعتراضی در شهرهای بزرگ ایران

$
0
0

 

 

 

 


پلیس فتا: سایت وزارت صنعت هک نشده بود

کمال هادیانفر رئیس پلیس فتا اعلام کرد: به سازمان بازرسی و مراجع قضایی اعلام کرده ایم که سایت وزارت صنعت و معدن در ماجرای واردات خودروهای لوکس هک نشده است./ تسنیم


سومین روز تجمعات اعتراضی در شهرهای بزرگ ایران

 

 


تجمع در رجایی‌شهر کرج

عده ای که هدف خود را اعتراض به شرایط اقتصادی اعلام کردند، دقایقی پیش در فلکه اول رجایی شهر کرج اقدام به تجمع کردند./ ایرنا


احتمال جاماندن کودکان افغانستانی از مهر



طیبه سیاووشی: کودکان زباله گرد در محل تفکیک زباله ایدز می‌گیرند و دفن می‌شوند

طیبه سیاووشی نماینده تهران در مجلس ایران با انتقاد از نگاه شهرداری تهران به آسیب‌های اجتماعی گفت: شرایط کودکان زباله‌گرد بسیار حاد گزارش می‌شود. این کودکان وقتی مریض شده و ایدز می‌گیرند، در همان محله‌های تفکیک زباله دفن می‌شوند.Risultati immagini per ‫کودکان زباله گرد‬‎

او با تاکید بر وجود جریان‌های سازمان یافته برای انتقال مهاجرین به داخل شهر تهران، افزود: به نظر ما یکسری جریان‌های سازمان یافته در این فرایند وجود دارد. بیش از بیست کودکِ ۹ تا ۱۰ ساله را در داخل یک خودرو جمع کرده و با سرعت‌های وحشتناک که تا ۲۰۰ کیلومتر در ساعت هم می‌رسد، از مرز به تهران می‌آورند.

او ادامه داد: بعد از اینکه این کودکان به تهران آمدند، زیر دستِ پیمانکاران شهرداری زباله‌گردی کرده یا در کارگاه‌های تفکیک زباله کار می‌کنند. مشخص است که این فرایند سازمان یافته است.


وضعیت ۱۰۰ وعده دولت بعد از ۵ سال



 آمریکا و اسرائیل در مقابل اقدام احتمالی ایران در بستن تنگه‌ها اعلام آمادگی کردند

نخست وزیر اسرائیل هشدار داده است که در صورت اقدام ایران برای بستن تنگه باب‌المندب در دریای سرخ نیروی دریایی خود را به این منطقه اعزام خواهد کرد و منابع نظامی آمریکا از «افزایش فعالیت» نظامی ایران در نزدیکی تنگه هرمز خبر داده و بر تعهد به باز نگه داشتن «آبراه‌های بین‌المللی» تاکید نهاده‌اند.Risultati immagini per ‫تنگه باب‌المندب‬‎


خبرهای روز گذشته را از اینجا بخوانید


تقدم ایران‌خواهی بر دموکراسی‌خواهی

$
0
0

۱-دموکراسی پیش و بیش از هر چیز یک روش است؛ روشی معلوم با نتایج نامعلوم، روشی برای حکمرانی خوب با مولفه‌هایی چون توانمندسازی شهروندان، مشارکت سیاسی شهروندان، بسط جامعه مدنی، گردش نخبگان سیاسی؛ اما نهایتا با هدف توسعه!
به دیگر سخن دموکراسی خود به تنهایی هدف نیست بلکه وسیله‌ای است برای رسیدن به توسعه، در حالی‌که توسعه نیز خود خادم مفهوم دیگری است بنام قدرت ملی و امنیت دولت-ملت.
به دیگر سخن دموکراسی، توانمندسازی را از فرد شهروندان شروع می‌کند و با وساطت جامعه مدنی و جامعه سیاسی پروژه توانمندسازی را به سطح دولت و کشور می رساند.
به همین لحاظ است که جامعه دموکراتیک با جمع سینرژیک توانمندی های فردی خود اجتماعی است نه تنها با سطح توسعه، رفاه و آزادی بلکه همچنین یک واحد دولت ملی با توان بقا و استمرار سرزمینی، امنیت ملی و بازدارندگی نیز هست.
کشوری که توان دفاع از خود در برابر مخاطرات امنیت ملی را نداشته باشد قطعا امکان تحقق مناسبات دموکراتیک در سلسله مراتب سیاست داخلی خود را نیز نخواهد داشت. کشوری که از امنیت خود اطمینان نداشته و امکان همزیستی و همکاری صلح آمیز با سایر واحدهای ملی در عرصه سیاست خارجی را نداشته باشد در سیاست داخلی نیز در چنبره دموکراسی-امنیت ناگزیر از اتخاذ رویکردهای دموکراسی پرهیزانه خواهد شد.

۲-آرمان آزادی خود بر دو پایه مفهومی «بگذار بگذرد» و «بگذار بگذراند» استوار بوده بین آزادی از سویی و گردش آزادانه کالا و سرمایه و همچنین مرز زدایی از نظم جهانی ارتباط دوسویه برقرار می سازد.
غایت آزادی تشکیل جمهوری و غایت جمهوری نیز جمهوری جمهوری ها، برداشتن مرزهای ملی و ایجاد کنفدراسیون ملل است . کنفدراسیون مللی که خود متضمن صلح پایدار و همیشگی در مناسبات آدمیان نیز هست. امری که در جهان امروز نمونه ناتمامی از آن در اتحادیه اروپایی تحقق یافته و در پهنه ای از شرق مدیترانه و همسایگی خاورمیانه تا شرق اقیانوس اطلس شاهد تجمیع دموکراسی ها ، هم‌افزایی آنها ، کمرنگ شدن دولت و مرزهای ملی و نهایتا تحقق صلح و آزادی توامان هستیم.
پس در آرمان «لسه پسه» آزادی با مفهوم مرز گره میخورد و با نسبت «مرز بیشتر ، آزادی کمتر» مواجه می شویم.
نظم لیبرالی روابط بین الملل نه از کثرت مرز و افزایش دولت-ملت ها بلکه از وحدت و کاهش دولت-ملت ها دفاع می کند. وحدتی که نهایتا جمهوری ها را در کنار یکدیگر قرار داده جمهوری جمهوری ها را سامان دهد.
جمهوری جمهوری ها که ایده وودرو ویلسون در تشکیل جامعه ملل ، نهاد داوری بین المللی و سایر سازمان های بینا دولتی از زمینه های بایسته تحقق آن بوده و هست.

۳-حال با فرض «مرز کمتر ؛ آزادی بیشتر» می رسیم به فرض «مرز بیشتر ؛ آزادی کمتر»!
در نظم لیبرالی روابط بین الملل که غایت آن از میان برداشتن مرزها و انحلال دولت-ملت ها به نفع کانون های اقتدار سیاسی جهانی است ؛ تجزیه دولت-ملت های موجود و تشکیل دولت-ملت های جدید نه تنها کمکی به بسط آزادی نمی کند بلکه خود تحدید آزادی است.
در چنین رویکردی انهدام هیچ واحد سرزمینی بقایای آن واحد سرزمینی را به دموکراسی و آزادی بیشتر رهنمون نخواهد ساخت.
آنچه که در جهان واقع نیز از تجربه فروپاشی های اتحاد شوروی و یوگسلاوی در دهه ۹۰ برای مان باقی مانده حکایت از همین نکته دارد که فروپاشی سرزمینی نه تنها دموکراسی به بار نمی‌اورد بلکه اقسام ژنوسایدها می‌تواند که کمترین رهاورد آن باشد.

۴- حال می رسیم به پرسشی سترگ درباره کشورهای در حال گذار به دموکراسی و آن اینکه اگر بین حفظ واحد سرزمینی و گذار به دموکراسی مجبور به انتخاب در تقدم و تاخر زمانی ( و نه ذاتی) بودیم در این صورت چکار باید کرد؟
آیا باید هیجان زده و دست فشان به ظن آنکه دموکراسی در گرو فروپاشی رژیم سیاسی موجود است به سوی آن رفت و از تعهد به تمامیت سرزمینی و منافع ملی غافل شد؟
واقعیت آن است که گرچه ملی گرایی و دموکراسی خواهی نه تنها تقدم ذاتی بر هم ندارند بلکه چنانکه آمد دموکراسی خواهی نهایتا در خدمت قدرت ملی و توسعه قرار داشته و در تحلیل نهایی دموکراسی خواهی رویکردی ملی گرایانه نیز هست اما عدم توجه به تقدم زمانی این دو می تواند که نتایج فاجعه باری برای کشورها به بار آورد.
یک دولت-ملت در شرایطی که از استمرار و بقای خود اطمینان نداشته باشد نمی‌تواند به ریسک دموکراسی آن هم به‌ویژه از نوع دموکراسی موجی و برون زا که در اتاق فکرهای کشوری دیگر طراحی شده باشد تن در دهد.
ما ایرانیان در حال حاضر با سنخی از دموکراسی خواهی موجی از سوی دولت امریکا درباره ایران مواجه هستیم که اتفاقا با انگشت نهادن بر شکاف های منهدم کننده جامعه و کشور ایران بویژه شکاف های قومی و مذهبی پروژه خود را شروع می کند.
امریکا امروز وزیر خارجه ای چون پمپئو دارد که صراحتا از عنوان «ملت های ایران» استفاده می‌کند و شوربختانه برخی دارندگان شناسنامه ایرانی نیز برایش کف می زنند.
امریکا امروز مشاور امنیت ملی چون جان بولتون دارد که بیش از ۱۰ سال پیش صراحتا بحث انهدام ژئوپلتیکی و سرزمینی ایران را وسط کشید و از شرورانه و سرکشانه بودن ژئوپلتیک بزرگ ایران دادِ سخن به میان آورد.
در چنین شرایطی که سخن از بقا و انهدام واحد سرزمینی ایران است بنظر می‌رسد که تقدم ایران‌خواهی بر دموکراسی‌خواهی بیش از هر زمان دیگری برجسته می‌شود.
چه آنکه اگر ظرفی بنام ایران وجود نداشته باشد تا حامل مظروفی چون دموکراسی و حقوق بشر باشد ، دیگر چنان مظروفی نیز فاقد موضوعیت خواهد بود.
می‌توان با قدری تاخیر و تاخر به دموکراسی رسید اما اگر ایران مان ویران شود نظم بین الملل دیگرهیچ‌گاه فرصت بازآفرینی آن را به ما نخواهد داد!

زهی خورشید در خورشید انوار

$
0
0

قرآن پژوه محترم، جناب مهندس عبدالعلی بازرگان، اخیراً در یادداشتی به نقد تئوری رؤیاهای رسولانه پرداخته اند و نکاتی را جهت نشان دادن تناقض این تئوری با نص قرآن بیان فرموده اند [۱]. گرچه صاحب این قلم نکته نوینی در یادداشت اخیر ایشان نسبت به مواضع پیشین، که در جلسات مناظره «پرگار» و مقاله انتقادی بعد از آن بیان شد، نمی یابد، لیکن در اینجا با بسنده کردن به ذکر چند نکته مختصر بیرون قرآنی، برآنم که مواضع جناب بازرگان واجد ابهامات جدی است.

۱. جناب بازرگان به تفاریق بیان می دارند که قرآن «کلام الله» است و نص قرآن نیز بر آن انگشت تأکید می نهد، اما ایشان به سادگی از معنا و مکانیزم «کلام باری» درمی گذرند؛ در حالی که تمام مسأله بر سر همین است که مگر خداوند سخن می گوید؟ و اگر سخن می گوید، چگونه سخن می گوید؟ معنا و مکانیزم «کلام باری» چیست؟ اینکه چند مرتبه تأکید بورزیم که قرآن کلام خداست و خداوند از طریق وحی با پیامبر خویش سخن می گوید، هیچ پاسخی برای پرسش های ستبر فوق ارائه نکرده ایم؛ چه همه سخن بر سر معنا و مکانیزم وحی و «کلام الله» بودنِ قرآن است.

۲. نکته دیگری که مایلم بر آن تأکید بورزم و ظاهراً در نوشته های جناب بازرگان مغفول مانده، تلقی خداوند نزد صاحب تئوری رؤیاهای رسولانه و همچنین متافیزیک مختار ایشان است. ما باید داوری خویش در مورد این دو امر خطیر را بیرون از قرآن و پیش از ورود به آن منقح سازیم. آیا ما با خدای انسان واری مواجهیم که واجد احساسات و خصایص ویژه ای است، و مانند انسان سخن می گوید، محبت و رحم می ورزد، خشم و غضب می کند، انتقام می گیرد و …؟ خداوند در تئوری رؤیاهای رسولانه به هیچ وجه یک خدای انسان وار نیست، بل امری بی صورت و «چیز دگر» است. دیگر آنکه ما نمی توانیم در دنیای مدرن کنونی زندگی کنیم، اما متافیزیک خود را نپالاییم و همان کیهان شناسی کهن و متافیزیک ستبر، پیچیده و غیر قابل دفاع پیشینیان را برگیریم و فی المثل از انفاس فلکی سخن به میان آوریم. از مقومات و مؤیدات دنیای مدرن، برگرفتن متافیزیک نحیف و حداقلی است که در آن بی جهت به تعداد موجودات عالم نمی افزاید [۲]. از نقاط قوت تئوری رؤیاهای رسولانه، برگرفتن چنین متافیزیک نحیفی است که در تلائم تام با مقومات دنیای مدرن قرار می گیرد. این تئوری با تلقی خداوندِ بی صورت و نیز برگرفتن متافیزیک حداقلی، مکانیزمی جهت ملاقات و همنشینی متافیزیک و فیزیک پیشنهاد می نماید که در آن رابطه امر متعالی با جهان، رابطه ای اندکاکی است.

شخصیت پیامبر مکرم اسلام در تئوری رؤیاهای رسولانه، محوریت و فاعلیت تام دارد و این نه تنها با تلقی این تئوری با امر متعالی و متافیزیک مختار آن در تلائم است، بل واجد بسامدی اومانیستی است که به باور نگارنده از نقاط قوت آن تئوری در دوران مدرن است. اگر جناب بازرگان نقش پیامبر اسلام در پروسه وحی را منفعلانه قلمداد می نمایند، لاجرم باید تصور خدایی سلطان وار و منفصل از طبیعت را برگیرند، و همچنین برای تبیین مکانیزم «کلام باری»، متافیزیک پیچیده کهن و بسیاری از تئوری های غیر قابل دفاع پیشینیان را وام نمایند، که در این صورت با دشواری های غیر قابل حلی مواجه خواهیم شد و ناچاریم برای هر پرسش، یک تئوری و توجیه جدید دراندازیم.

نتیجه آنکه وقتی جناب بازرگان می نویسند «مسلمانان در ماه رمضان سوره‌های قدر و (۸ آیه ابتدای) دخان را می‌خوانند که به روشنی نزول قرآن به مدد ملائکه و روح در امتداد جریان تاریخی رسالت و رحمت ربوبی و جزئی از ربوبیّت جهانشول آفریدگار است [۱]»، مادامی که ایشان مشخص ننمایند که تلقی ایشان از امر متعالی چیست و رابطه آن با جهان چگونه است، و همچنین متافیزیک مختار ایشان کدام است و چگونه از آن دفاع می کنند و مقصود و درک ایشان از مفاهیم ستبر «ملائکه» و «روح» در دنیای کنونی چیست، گزاره ایشان نه تنها روشن نیست، بل گره ای به کار فروبسته ما نیز می افزاید.

۳. پیامبر عزیز اسلام از آنجایی که یک انسان است، لاجرم واجد شخصیتی تخته بند مکان و زمان و متأثر از تاریخ و جغرافیای خویش خواهد بود. این گرد رذیلتی نیست که بر دامن آن بزرگوار بنشیند، بلکه صرفاً از لوازم منطقی انسان بودن ایشان است که خود ایشان نیز بر آن تأکید فرموده است.

اینکه پیامبر بزرگوار اسلام «امّی» خوانده می شوند [۳]، البته به معنای آن نیست که ایشان از روزگار و محیط اطراف خویش غافل بوده اند. همچنین، جناب بازرگان با چه استدلالی امّی بودن پیامبر اسلام را نافی مدخلیت تام ایشان در پروسه وحی می دانند؟ مگر سیر تجارب ناب باطنی و نبوی در گرو مجهز بودن به پیشرفته ترین علوم و دانش زمانه است؟ و یا واجد تجارب نبوی بودن، به معنای دانشمندتر شدن نبی خواهد بود؟ به تعبیر بلیغ باروخ اسپینوزا، فیلسوف آزاده هلندی، نبوت نه به ذهنی کامل، بل به قوه تخیلی شاداب محتاج است و یقین نبوی، نه یک یقین ریاضی، بل یقینی اخلاقی است [۴]. از این روی، وحی به نبی لاجرم به خلق و خوی جسمانی، تخیل و باورهایی که ایشان پیشتر کسب کرده وابسته خواهد بود و انسان بودن نبی اقتضایی به جز این نخواهد داشت.

۴. نکته ای دیگری که مایلم بیفزایم این است که تئوری رؤیاهای رسولانه یک تئوری پدیدارشناسانه [۵] است، و بر آن است تا نهایتاً مکانیزمی برای «کلام باری» عرضه نماید. لذا صاحب تئوری، حجیت معرفت شناختی دعاوی وحیانی را پیشتر مفروض گرفته است. به سخنی دیگر، پدیدارشناسانه بودن آن تئوری به این معناست که مجموعه ای از داده ها (آیات) به عنوان حقایق و فکتهایی که واجد حجیت معرفت شناختی اولیه اند [۶] در دسترس است و هدف، یافتن یک تئوری واحد، منسجم و یکپارچه جهت تشریح مکانیزم ایجاد آنهاست. از این روی وقتی جناب بازرگان می نویسند «چگونه گفته می‌شود این امور با تئوری رؤیای رسولانه قرآن بهتر تفسیر می‌شود، حال آن که با نادیده گرفتن آیاتی صریح در اصالت و الهی بودن کلام وحی، بزرگترین سرمایه مسلمانان مورد شک و تردید قرار می‌گیرد؟ [۱]»، در اینجا میان سویه معرفت شناختی و پدیدارشناختی تئوری خلطی صورت گرفته است.

خالی از لطف نیست که برای تقریب به ذهن از تمثیلی استفاده نمایم که احتمالاً برای جناب مهندس بازرگان نیز ملموس تر می نماید. می توان ارائه یک تئوری پدیدارشناسانه را به مثابه یافتن بهترین منحنی درون یاب برای تبیین مجموعه ای از داده ها در نظر گرفت. در علوم تجربی و ریاضیات و در مبحث درون یابی [۷]، با یک سری داده به عنوان فکت (که حجیت معرفت شناختی آنها از پیش ثابت شده یا مفروض گرفته شده) مواجهیم و هدف، یافتن بهترین و یکپارچه ترین تبیین و مکانیزم برای نحوه ایجاد و در کنار هم نشستن آنهاست. یافتن بهترین درون یابی به این معنا نیست که منحنیِ درون یاب از همه داده ها می گذرد؛ می توان داده هایی را یافت که بر روی منحنی می نشینند، داده هایی که فاصله کمتری از منحنی دارند و داده های اندکی که حتی می توانند با فاصله بیشتری از منحنیِ درون یاب قرار بگیرند. نکته مهم این است که منحنی درون یاب، یک توضیح سیستماتیکِ واحد و یکپارچه برای نحوه ایجاد آن داده ها عرضه می دارد که با بهره گیری از آن می توان به نتایج متعدد نوینی نائل آمد. همچنین اگر روزی منحنی درون یاب دیگری پیشنهاد گردد که داده های بیشتری را پوشش می دهد و یا نسبت به منحنی نخستین از پیچیدگی های کمتری برخوردار است و یا مفروضات کمتری اختیار می کند، در این صورت منحنی دوم را برمی گیریم و منحنی نخست را فرو می نهیم.

۵. در تئوری پیدارشناسانه رؤیاهای رسولانه، کوشش بر آن است تا یک توضیح واحد و منسجم جهت بیان نحوه ایجاد همه آیات قرآن عرضه شود. لذا اولین دسته از ادله این تئوری، ادله متنی است که در آن به آیات گوناگون قرآن به مثابه فکت و متن اصلی که واجد حجیت معرفت شناختی اولیه اند رجوع و استشهاد می گردد. این ادله به همراه ادله فلسفی که صاحب نظریه وام کرده [۸] و همچنین برگرفتن تلقی خدای بی صورت و نیز متافیزیک حداقلی و نحیف، ساختار و اسکلت اصلی این تئوری را بنا می نهد و نهایتاً در آن، تبیین واحد و یکپارچه ای برای مسأله غامض «کلام باری» به دست می آید. از این روی، ناقد این تئوری دست کم با سه دسته ادله مواجه است و برای نشان دادن ناکارآمدی آن، باید در آن ادله مناقشه نماید، یا تئوری پدیدارشناسانه واحد و یکپارچه بدیلی عرضه نماید و نشان دهد که تئوری جایگزین، مفروضات کمتری اختیار می کند، آیات و فکت های بیشتری را پوشش می دهد و نهایتاً بر اساس آن، تبیینی منسجم از مکانیزم «کلام باری» عرضه می شود:

زین روش بر اوج انور می روی
ای برادر گر بر آذر می روی [۹].

ــــــــــــــــ

پانوشت ها:

[۱] عبدالعلی بازرگان، قرآن؛ کلام الهی یا سخن پیامبر؟، سایت زیتون، تیر ماه ۱۳۹۷
(zeitoons.com/51825).

[۲] برای توضیح مبسوط در مورد «متافیریک نحیف»، به عنوان مثال نگاه کنید به: سروش دباغ، در سپهر سپهری، نشر نگاه معاصر، چاپ دوم، ۱۳۹۴.

[۳] لازم به ذکر است که «امّی» خواندن پیامبر بزرگوار اسلام، معنای واحدی نزد اهل تحقیق ندارد؛ معنای مختار جناب بازرگان تنها یکی از معانی محتمل است.

[۴] باروخ (بندیکت) اسپینوزا، رساله الهی-سیاسی، فصل دوم، ترجمه دکتر علی فردوسی، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۹۶.

[۵] phenomenological

[۶] prima facie justification

[۷] interpolation

[۸] ادله و سویه های مختلف تئوری رؤیاهای رسولانه در دو مقاله زیر به نیکی تقریر شده است: سروش دباغ، از تجربه نبوی تا رؤیاهای رسولانه (new-philosophy.ir/?p=297)، و سروش دباغ، دیالوگ در مربع وحی (zeitoons.com/17772).

[۹] مولانا جلال الدین محمد بلخی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۹۳، تصحیح عبدالکریم سروش، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۰.

تهدید آمریکا و اسرائیل: اگر جمهوری اسلامی تنگه‌ها را ببندد٬ مقابله به مثل می‌کنیم

$
0
0

زیتون– بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، روز چهارشنبه نسبت به مسدودسازی تنگه باب‌المندب در دریای سرخ هشدار داد. به گزارش یورونیوز، نتانیاهو که در مراسم رژه افسران نیروی دریایی ارتش اسرائیل در شهر حیفا حضور یافته بود گفت: «اگر ایران تنگه باب‌المندب را ببندد اطمینان دارم که با ائتلافی بین‌المللی برای جلوگیری از آن مواجه خواهد شد و شاخه‌های نظامی اسرائیل نیز بخشی از این ائتلاف خواهند بود.»

روز گذشته سخنگوی واحد فرماندهی مرکزی ارتش آمریکا که منطقه خاورمیانه و خلیج فارس را نیز زیر پوشش دارد، گفت که این نیرو از «افزایش فعالیت» نیروی دریایی ایران در خلیج فارس، تنگه هرمز و دریای عمان آگاهی دارد و افزود «ما این فعالیت‌ها را از نزدیک زیر نظر داریم و برای تضمین ازادی رفت و آمد دریایی و عبور و مرور تجاری در آب‌های بین‌المللی با شرکای خود همکاری خواهیم کرد.»

هفته گذشته، جیم ماتیس، وزیر دفاع آمریکا نیز هشدار داده بود که اقدام احتمالی ایران در بستن تنگه هرمز «حمله به آزادی کشتیرانی بین‌المللی محسوب خواهد شد.» ماتیس، با استناد به اظهارات حسن روحانی، گفت: «ایران تهدید کرده که تنگه هرمز را خواهد بست» و با یادآوری تلاش نیروی دریایی ایران برای جلوگیری از عبور نفتکش‌ها در جریان جنگ با عراق، افزود: «آنها در گذشته هم چنین کاری را کرده‌اند و دیدند که شمار زیادی از ملت‌های عضو جامعه بین‌المللی نیروهای دریایی خود را متشکل کردند تا تنگه‌ها را باز نگه دارند.»

حسن روحانی٬ رییس جمهوری٬ ۳۱ ترماه آمریکا را تهدید کرد که «تنگه‌های زیادی داریم؛ تنگه هرمز فقط یکی از آنهاست.»

او ۱۲ تیرماه نیز با اشاره به سخنان مقام‌های آمریکایی در مورد تلاش برای قطع صادرات نفت ایران، گفته «اصلا معنی ندارد که نفت ایران صادر نشود و آن وقت نفت منطقه صادر شود.»

هفته گذشته درپی حمله حوثی‌ها به یک کشتی نفتکش متعلق به عربستان سعودی، این کشور صدور نفت از طریق دریای سرخ را متوقف کرد.

بالا گرفتن دامنه اعتراضات در چند شهر ایران

$
0
0

زیتون– شیراز٬ ساری٬ اهواز٬ اصفهان٬ نجف آباد٬ کرج و شاهین شهر از جمله شهرهایی بودند که امروز شاهد تجمعات اعتراضی مردم بودند.

اعتراضات از ۹ مرداد ماه در محله شاپور جدید اصفهان آغاز شده بود.

معترضین در ابتدا با شعارهاییکه بیانگر اعتراض نسبت به وضعیت اقتصادی٬ بحران ارز و «موج تورم و گرانی» بود٬ به خیابان آمدند اما این اعتراض به سرعت رنگ و بوی سیاسی به خود گرفت.

معترضان شعارهایی چون «سوریه را رها کن فکری به حال ما کن»، «رضا شاه روحت شد»٬ «بازاری با غیرت حمایت حمایت» و «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران» سر می‌دادند.

روز گذشته نیز اعتراضات ادامه یافت و تصاویری از خشونت ماموران امنیتی در فضای مجازی منتشر شد.

امروز در شیراز معترضان برای مقابله با گازهای اشک‌آور نیروی انتظامی اقدام به آتش زدن تایر در خیابان‌ها کرده‌اند. در اعتراضات شیراز شعارهای «گرانی، تورم، نمی‌خواییم نمی‌خواییم»، و«روحانی حیا کن، مملکتو رها کن» شنیده می‌شود.

شعارهای «توپ تانک فشفشه، آخوند باید گم بشه»، «رضاشاه روحت شاد»، و «دشمن ما همین‌جاست، الکی می‌گن امریکاست» نیز از شعارهایی است که اعتراضات روز پنج‌شنبه شیراز شنیده می‌شود.

تصاویری از اصفهان نیز منتشر شده که نشان می‌د‌هد منطقه شاپور جدید باز هم شاهد اعتراض‌هایی بوده که به درگیری و خشونت کشیده شده است.

این تصاویر نشان می‌‌دهد معترضان در تجمع اصفهان به سوی پلیس سنگ و چوب پرتاب می‌کنند و نیروهای امنیتی هم به سوی معترضان گاز اشک‌آور شلیک می‌کنند.

در خیابان نادری اهواز نیز امروز صحنه برخورد معترضان و ماموران امنیتی بود.

فراخوان برای تجمعات سراسری در اعتراض به گرانی، و وضعیت موجود از آغاز این هفته در شبکه‌های اجتماعی شروع شده و از مردم خواسته شده بود تا عصر امروز در شهرهای مختلف تجمع کنند.

در هفته های اخیر بحران ارزی باعث سقوط بی‌سابقه ریال واحد پول ملی ایران در برابر ارزهای خارجی شده است.

دو روز پیش دلار آمریکا از رقم بی‌سابقه ده هزار تومان گذشت و این رکوردشکنی همزمان با آغاز به کار عبدالناصر همتی، رییس کل جدید بانک مرکزی ایران بود.

 

نویسندگان ما فرزند عصرشان نیستند

$
0
0

شرق – پیام حیدرقزوینی: «جستارهایی درباره توماس مانِ» جرج لوکاچ تازه‌ترین ترجمه اکبر معصوم‌بیگی است که مدتی پیش توسط نشر نگاه منتشر شد. آن‌طور که از عنوان این کتاب هم برمی‌آید، این اثر شامل مقاله‌ها و جستارهایی است که لوکاچ درباره توماس مان نوشته و در آنها مهم‌ترین و اساسی‌ترین وجوه آثار توماس مان را بررسی کرده است. لوکاچ جستارهای این کتاب را در دوره‌های مختلف کاری‌اش نوشته و درواقع از ابتدا قصدی برای اینکه این جستارها را در قالب یک کتاب منتشر کند، نداشته است. از‌این‌روست که خود او در پیش‌گفتارش به این نکته اشاره کرده که این کتاب ادعایی مبنی بر اینکه «تصویر عمومی جامعی» از سیر تحول فکری و هنری توماس مان به دست می‌دهد، ندارد. با این‌حال هریک از این جستارها نشان‌دهنده زبده‌ترین ایده‌های لوکاچ درباره توماس مان است. توماس مان و لوکاچ در دورانی بحرانی و پرآشوب زندگی می‌کردند و اگرچه هریک عقاید سیاسی و اجتماعی متفاوتی داشتند، اما با این‌حال نقاطی مشترک پروژه‌های فکری آنها را به هم نزدیک می‌کرد. به واسطه جستارهای لوکاچ در این کتاب، می‌توان به درک بهتری از نقاط اتصال لوکاچ و توماس مان دست یافت. نقاط اتصالی که شکل‌دهنده رابطه‌ پیچیده و پرگره دو چهره مهم ادبیات و فلسفه قرن بیستم است. رابطه‌ای که اگرچه با عنوان «رابطه عاشقانه فکری» وصف شده اما انگار همیشه در حد ارتباطی فکری باقی مانده، چراکه این دو به جز یک دیدار کوتاه در سال ۱۹۲۲ دیگر هیچ‌گاه یکدیگر را ندیدند و در نامه‌نگاری‌هایشان نیز، خاصه از‌سوی توماس مان، همواره جانب احتیاط رعایت شده است. از این‌روست که لوکاچ یک ‌بار درباره رابطه‌اش با توماس مان نوشته بود:‌ «باید بپذیرم که رابطه من با توماس مان تنها نقطه تاریک زندگی من است. غرضم از نقطه تاریک، به‌هیچ‌وجه چیزی منفی نیست، بلکه مرادم این است که عنصری گنگ و نامشخص و توجیه‌نشده در رابطه ما در کار است. و چون از نظر شخص من این موضوع بیش‌ترین اهمیت را دارد و سخت علاقه و توجه مرا به خود جلب می‌کند، قابل فهم است که بخواهم این وهله درهم و کور و توجیه‌نشده روشن شود.» از سوی دیگر، توماس مان نیز در برخی از آثارش مستقیما به لوکاچ توجه داشته است. او رمان کوتاه اما شاهکار «مرگ در ونیز» را بر مبنای مقاله «شیوه زندگی بورژوایی و هنر برای هنر» لوکاچ نوشت و با خرسندی گفته بود که انگار لوکاچ این مقاله را درباره من نوشته است. او همچنین یکی از قهرمان‌های رمان مشهورش، «کوه جادو»، را براساس شخصیت و اصول فکری و رفتاری لوکاچ پروراند و به این ‌اعتبار می‌توان احساس توماس مان نسبت به لوکاچ را در شخصیت لئونفتای این رمان دید. احساسی که خالی از تناقض نیست و شاید همین تناقض‌ها بوده که مانع ارتباطی عمیق‌تر میان این دو شده است. با این‌حال ارتباط لوکاچ و توماس مان را می‌توان با رابطه مارکس و انگلس با بالزاک مقایسه کرد و این نشان می‌دهد که مارکسیسم همواره نقشی کانونی برای ادبیات قایل بوده است. مارکس و انگلس آثار بالزاک را تصویری راستین از دورانی تاریخی می‌دانستند و لوکاچ نیز همواره ستایش‌گر تعهد توماس مان نسبت به واقعیت بود. معصوم‌بیگی به جز ترجمه «جستارهایی درباره توماس مان» که در زمان حیات لوکاچ منتشر شده بود،‌ مقاله دیگری را هم به این کتاب افزوده تا به این ترتیب هرآنچه لوکاچ به‌طور مستقل درباره توماس مان نوشته در قالب این کتاب در دسترس باشد. «فرانتس کافکا یا توماس مان؟» عنوان این مقاله است که معصوم‌بیگی آن را از دیگر کتاب لوکاچ با عنوان «معنای رئالیسم معاصر» انتخاب کرده و به «جستارها» افزوده است. به مناسبت انتشار «جستارهایی درباره توماس مان»، با اکبر معصوم‌بیگی درباره ایده‌های لوکاچ درباره توماس مان، ارتباط میان این‌دو، اهمیت رئالیسم نزد لوکاچ و… گفت‌وگو کرده‌ایم. همچنین در بخش پایانی گفت‌وگو درباره مختل‌شدن ارتباط ادبیات داستانی سال‌های اخیر ایران با اجتماع و تاریخ صحبت کرده‌ایم و معصوم‌بیگی در جایی از بحث می‌گوید: «امروز نویسنده ایرانی نمی‌تواند آیینه جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند باشد و به عبارتی نویسنده ما دیگر فرزند عصرش نیست. ما می‌توانیم بگوییم که از طریق بالزاک یا توماس مان یا کافکا یا همینگوی یا فاکنر یا کانراد یک عصر را شناخته‌ایم اما آیا ما از طریق آثار نویسندگان سال‌های اخیرمان می‌توانیم بگوییم که حتی گوشه‌ای از یک عصر را شناخته‌ایم.»

• آن‌طور که از عنوان «جستارهایی درباره توماس مان» لوکاچ برمی‌آید، این کتاب شامل مقاله‌هایی از لوکاچ درباره توماس مان است. آیا این کتاب تمام مقاله‌ها و جستارهایی را که لوکاچ درباره توماس مان نوشته دربرگرفته است و شما براساس چه ضرورتی تصمیم به ترجمه‌اش گرفتید؟

* ترجمه این کتاب نخست با مقاله «توماس مان، در جست‌وجوی انسان بورژوا» شروع شد و این ترجمه به اواخر دهه هفتاد برمی‌گردد. مقاله‌ای که پیش‌ از این در کتاب «نویسنده، نقد و فرهنگ»، که مجموعه‌ای از مقالات لوکاچ در حوزه نقد ادبی است، منتشر شده بود. درواقع آن زمان من این مقاله را از کتاب «جستارهایی درباره توماس مان» انتخاب کردم و برای انتشار در «نویسنده، نقد و فرهنگ» ترجمه‌‌اش کردم. بعد از این، یعنی در اواخر دهه هشتاد، تصمیم گرفتم بقیه جستارهای این کتاب را هم ترجمه کنم و به سراغ کل کتاب رفتم و در پایان هم مقاله‌‌ «فرانتس کافکا یا توماس مان» را به پیوستش ترجمه کردم. این مقاله متعلق به کتاب دیگر لوکاچ با عنوان «معنای رئالیسم معاصر» است اما تصمیم گرفتم که آن را هم به «جستارهایی درباره توماس مان» اضافه کنم تا به این ترتیب هرآنچه لوکاچ درباره توماس مان نوشته در یک کتاب منتشر شود. البته ممکن است لوکاچ در آثار دیگرش اشاره‌ای کوتاه به توماس مان کرده باشد اما هرآنچه او به‌طور مشخص درباره توماس مان نوشته در این کتاب آمده است. توماس مان یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان ادبیات آلمانی است و در ایران هم نویسنده شناخته‌شده‌ای است و آثار مهمی از او مثل «بودنبروک‌ها»، «تونیو کروگر»، «کوه جادو»، «مرگ در ونیز» و… به فارسی ترجمه شده و از این‌رو ترجمه جستارهای لوکاچ درباره او می‌تواند به شناخت بهتر این آثار کمک کند.

• مقدمه‌ای که لوکاچ برای انتشار این جستارها نوشته نشان می‌دهد که کتاب در زمان حیات او منتشر شده، با این‌حال هریک از جستارهای کتاب مربوط به یک دوره از کار لوکاچ است که شکلی مستقل دارند. این‌طور نیست؟

* بله، این کتاب اثر واحدی نیست و لوکاچ از آغاز تصمیمی برای نوشتن این کتاب نداشته است. حتی می‌توان گفت که کنار هم قرارگرفتن جستارهای این کتاب به این معنا نیست که رشته‌ای آنها را به هم متصل کرده است. لوکاچ در حدود چهار دهه کار نقد ادبی‌اش تا بعد از جنگ جهانی دوم، یعنی از سال ۱۹۰۹ تا ۱۹۴۵، درباره یکی از برجسته‌ترین رمان‌نویسان عصر خودش که علاقه زیادی هم به او داشته، مقاله‌ها و جستارهایی نوشته و سرانجام تصمیم گرفته که آنها را در این مجموعه کنار هم قرار دهد.

• در طول چهاردهه‌ای که لوکاچ جستارهای این کتاب را نوشته، زبان و حتی نوع نگاه او دچار تغییراتی شده است. این تغییرات زبانی چقدر کار ترجمه این کتاب را دشوار کرده است؟

* طبیعی است که در اولین مقالات کتاب ما با لوکاچی روبه‌رو هستیم که هنوز به‌نوعی زبان تاریک‌تری دارد که در عین شاعرانه‌بودن میزانی تعقید هم دارد. چنانچه همین مسئله در «نظریه رمان» یا «جان و صورت‌ها» هم دیده می‌شود. بعدها لوکاچ تغییراتی در شیوه نگارشش ایجاد می‌کند و در آثارش به شیوه نگارشی نزدیک می‌شود که برای جمع مخاطبان گسترده‌تری قابل فهم باشد. در مقاله‌های پایانی این کتاب هم می‌توانیم ببینیم که او تا حدودی سعی کرده به مخاطبش نزدیک‌تر شود و مثلا در مقاله «فرانتس کافکا یا توماس مان» این موضوع کاملا قابل مشاهده است؛ این مقاله زبان روشن‌تری دارد و مباحث مطرح شده در آن به صورت ساده‌تری مطرح شده‌اند. طبیعی است که برای مترجم این کتاب هم ترجمه مقالات پایانی کتاب دشواری‌های کم‌تری در مقایسه با مقالات ابتدایی‌اش دارد.

• به ترجمه‌های فارسی آثار توماس مان اشاره کردید. ادبیات آلمانی‌زبان در دهه‌های پیش غالبا از زبان واسطه به فارسی ترجمه می‌شد اما در سال‌های اخیر مترجمانی مثل علی‌اصغر حداد، محمود حدادی و… آثار توماس مان را از زبان اصلی به فارسی برگردانده‌اند که ترجمه‌های قابل توجهی هم هستند. نظرتان درباره ترجمه‌های آثار توماس مان در فارسی چیست؟

* فکر می‌کنم اولین گام درست در این ترجمه‌ها این است که این مترجمان آثار ادبیات آلمانی‌زبان و به‌طور مشخص توماس مان را از زبان آلمانی به فارسی برگردانده‌اند و این موضوعی است که باید آن را ارج گذاشت. البته در این میان می‌خواهم از دکتر حسن نکوروح هم نام ببرم که به اعتقاد من خودش یک توماس مان‌شناس هم هست. اصراری که توماس مان در آثارش به کلاسیک‌بودن داشته در نثر ترجمه‌های آقای نکوروح هم دیده می‌شود و ترجمه‌های او نثر فارسی متعادل و خوبی دارد. با این حال هیچ ترجمه‌ای نمی‌تواند نسخه‌ نهایی باشد و حتی یک مترجم با ویراست‌های تازه‌ای که در ترجمه‌اش ایجاد می‌کند ترجمه را تکامل می‌بخشد، ترجمه‌ ادبی یک بار برای همیشه نداریم.

• رابطه توماس مان و لوکاچ آن‌طور که شما هم در مقدمه‌تان اشاره کرده‌اید به رابطه عاشقانه فکری تعبیر شده؛ رابطه‌ای که درعین‌حال هنوز هم مبهم و پرگره است. چرا به‌رغم اینکه لوکاچ و توماس مان به لحاظ فکری رابطه‌ای درهم‌تنیده داشتند تنها یک‌‌بار همدیگر را ملاقات کردند و چرا رابطه فکری آنها این‌قدر پیچیده است؟

* بله، توماس مان و لوکاچ تنها یک‌بار همدیگر را می‌بینند و از جزئیات این دیدار هم در جایی نقلی نکرده‌اند. اما آنچه لوکاچ درباره توماس مان نوشته خیلی گسترده است و توماس مان هم خرسند بوده که کسی مثل لوکاچ بررسی جامعه‌شناسانه جامعی از آثارش به دست داده و کار لوکاچ را در زمینه‌ جامعه‌شناسی رمان بی‌نظیر می‌دانسته است. از سوی دیگر توماس مان نیز یکی از مقاله‌های لوکاچ در کتاب «جان و صورت‌ها» را ملاک قرار می‌دهد و قهرمان «مرگ در ونیز»ش را براساس همان دیدگاه زیبایی‌شناسانه‌ای که لوکاچ مطرح کرده می‌سازد. یادمان باشد که توماس مان و لوکاچ در عصر پرکشاکشی که سراسر مشحون از انقلاب‌ها، کودتاها، سرکوب‌ها و دو جنگ جهانی است زندگی می‌کردند. نفس زندگی در چنین عصری آدم را در کوران پیچپیده‌ترین حوادث قرار می‌دهد. یکی از نکاتی که لوکاچ در مقالاتش درباره توماس مان به آن اشاره می‌کند این است که می‌گوید انتقاد هر منتقدی از اثر یک نویسنده، در حکم نوعی خوداعترافی است و انگار که منتقد خودش را در آینه نویسنده می‌بیند و از این آینه نوشتن آغاز می‌کند.
در مواجهه با رابطه میان لوکاچ و توماس مان باید توجه کرد که ما با دو چهره‌ای روبه‌رو هستیم که هردو از بُنی مشترک برخاسته‌اند که به لحاظ طبقاتی بُنی بورژوایی است. توماس مان که اساسا چهره‌ای بورژوا بوده و می‌دانیم که پدر لوکاچ نیز بانکداری برجسته در مجارستان بوده است. لوکاچ در آغاز ذهنیتی به شدت رمانتیک و مالیخولیایی دارد و نوعی نگرش منفی نسبت‌به آنچه انسان را از طبیعت بیگانه می‌کند، دارد. در مقابل، توماس مان در آغاز گرایش‌های ناسیونالیستی و میهن‌پرستانه و به‌شدت آلمانی دارد و حتی در جنگ جهانی اول به نحوی از نیروهای جنگ‌طلب حمایت می‌کند. این دو چهره، یکی در سال ۱۹۲۲ به کمونیسم روی می‌آورد و عضو حزب کمونیست مجارستان می‌شود و دیگری به تدریج از مواضع ناسیونالیستی‌اش فاصله می‌گیرد و به همین دلیل در مقابل نیروهای سرکوب نازی از جمهوری وایمار پشتیبانی می‌کند. در دوران نازی‌ها از جایگاه ادبی توماس مان ستایش زیادی می‌شد و به این‌خاطر او می‌توانست به نازیسم دربغتلد، چنان‌که بسیاری درغلتیدند اما او مقاومت می‌کند و این مقاومت را در آثارش به صورت یک خاکریز عظیم در مقابل نیروهای شر و تباهی و مرگ بروز می‌دهد. بنابراین می‌خواهم بگویم که جدا از دوره اولیه فعالیت‌های لوکاچ و توماس مان، زندگی بعدی این دو متفاوت از بُن اولیه‌شان است که از دل آن برآمده‌اند. توماس مان تا پایان عمرش به ارزش‌های بورژوایی وفادار می‌ماند و اگر هم لوکاچ به سوی او می‌رود و آرمان‌های بورژوایی‌اش را تحسین می‌کند، مسلم است که این آرمان‌ها مربوط به دوران گندیدگی و انحطاط بورژوازی و سرمایه‌داری نیست؛ یعنی دوران نازی‌ها که در آلمان به عالی‌ترین آرمان‌های دموکراتیک پشت می‌کنند و تن به نیروهای شر و اهریمنی می‌دهند. پشت کردن به یکی از درخشان‌ترین میراث‌های فرهنگی بشریت یعنی ادبیات و هنر فلسفه‌ سترگ دوران ایدئالیسم آلمانی و تن دادن به تاریکی و شرارت نکته‌ای است که در مقاله‌های لوکاچ در این کتاب موج می‌زند. در ادبیات آلمان چهره‌های برجسته‌ای مثل گوته و هاینه و سلسله درازآهنگ رئالیست‌های قرن نوزدهم امثال گوتفرید کلر، ویلهلم رابه، گئورگ بوشنر و… را داریم. رو آوردن به فاشیسم و زیرپاگذاشتن آرمان‌های دموکراتیک بورژوایی که روزگاری بشریت را از دنیای تاریکی بیرون آورده بود باعث زوال میراث فرهنگی و ادبی آلمان می‌شود. توماس مان در بسیاری از آثارش خیانت به آرمان‌های دموکراتیک بورژوایی را محکوم می‌کند و به آن حمله می‌کند. خود «یوسف روزی‌رسان» از مجموعه رمان‌های «یوسف و برادران»، چنان‌که لوکاچ هم اشاره می‌کند، نمادی از عُجب و غرور آلمانی است. یوسفِ کتاب مقدس، کسی است که به زیبایی و جمال خودش غره می‌شود و به این دلیل مورد عتاب و خطاب قرار می‌گیرد. این تنها جایی نیست که توماس مان از این تمثیل‌ها استفاده می‌کند. در «دکتر فاوستوس» نیز، فاوستوس اساسا آدمی درون‌نگر است و حالا در عصر گندیدگی بورژوازی، فاوستوس به دورن می‌نگرد و فکر می‌کند که نفس زیبایی‌پرستی و با خود خلوت کردن و همچنین نفس فردیت و پشت کردن به واقعیتی که در آن زندگی می‌کند، ذات هنر را تشکیل می‌دهد. به این‌خاطر است که او فکر می‌کند که حتی به قیمت ساخت و پاخت با اهریمن خلوتش را حفظ کند و مسئولیتش را نسبت‌به واقعیت وادهد. این برعکس «فاوست» گوته است، در اثر گوته با شخصیتی بیرونی و برون‌‌نگر روبه‌روییم که روحش را به اهریمن می‌فروشد تا آرزوهایش برآورده شود و بسیاری مفسران این‌طور تعبیر کرده‌اند که این نماد بورژوازی است که معنویتش را زیرپا می‌گذارد تا مادیت‌اش را گسترش دهد. بنابراین، می‌بینیم که رابطه توماس مان و لوکاچ رابطه پیچیده‌ای است. یک طرف، توماس مانی قرار دارد که در آغاز اصول دموکراتیک را نادیده می‌گیرد و بعد در دوره دوم زندگی‌‌اش، یعنی بعد از جمهوری وایمار و روی کار آمدن نازیسم، تزلزل‌ها و تردیدهای جنگ جهانی اول را کنار می‌گذارد و موضعی مترقی در پیش می‌گیرد و به یک اومانیست بورژوا تبدیل می‌شود که به آرمان‌های اولیه بورژوازی وفادار است. در سوی دیگر لوکاچ قرار دارد که از آرمان‌های بورژوازی فراتر می‌رود و فکر می‌کند که راه نجات بشریت این نیست که در این آرمان‌ها متوقف شود چرا‌که همین آرمان‌ها در زمان انحطاط بورژوازی و گندیدگی سرمایه‌داری و بحران‌های ناگزیر آن به فاشیسم منجر می‌شود. لوکاچ راه‌حلی سوسیالیستی انتخاب می‌کند و سوسیالیسم را راه نجات جهان از نابودی می‌‌داند. با این اوصاف طبیعی است که رابطه میان توماس مان و لوکاچ رابطه‌ای پرگره و متناقض باشد. لئونفتا، قهرمان «کوه جادو»، که براساس شخصیت لوکاچ پرداخته شده، شخصیت پیچیده‌ای است. او آدمی است بسیار دانشمند و آگاه ولی در عین‌حال حالتی تمامیت‌خواه دارد که انگار منکر آزادی‌های فردی است و استقلال فرد را به رسمیت نمی‌شناسد. یعنی می‌توان گفت احساسی که توماس مان نسبت به لوکاچ دارد احساس متناقضی است. درعین‌حال لوکاچ هم این احساس را دارد که راه توماس مان راه درستی است اما او گام آخر را برنمی‌دارد، آخرین گامی که او را به سمت یک روشنفکر سوسیالیست می‌برد. این کشاکش طبیعتا فقط می‌توانست در بازه زمانی ۱۹۱۴ تا بعد از جنگ جهانی دوم اتفاق بیفتد. یعنی در چهار دهه‌ای که بشریت در بزرگ‌ترین بحران‌ها و التهاب‌های خودش به سر می‌برد. در همین کتاب هم می‌بینیم که لوکاچ همواره تاکید می‌کند که این روحیه امپریالیستی همچنان در ملت آلمان باقی مانده و توماس مان را نماینده جریانی می‌‌داند که در مقابل این روحیه مقاومت می‌کند.

• نکته دیگری که درباره رابطه توماس مان و لوکاچ می‌توان اشاره کرد این است که هر دو علایقی کلاسیک دارند و از این‌نظر به یکدیگر شبیه‌اند. این‌طور نیست؟

* کاملا درست است. هردو چهره‌‌های کلاسیکی هستند که اتفاقا بر ارزش‌های کلاسیک درمقابل ارزش‌های رمانتیک تکیه دارند. لوکاچ کسی است که از ارزش‌های رمانتیک مالیخولیایی اولیه‌اش که مثلا در آثاری مثل «نظریه رمان» و «جان و صورت‌ها» نمود دارد فاصله می‌گیرد و به «تاریخ و آگاهی طبقاتی» و آثار بعدی‌اش می‌رسد. از این‌حیث درست است که توماس مان و لوکاچ اصول کلاسیسیسم را در آثارشان حفظ می‌کنند اما درعین‌حال هردو بسیار مدرن‌ هم هستند. لوکاچ مبدع جریانی است که خودش هیچ‌وقت اسمی روی آن نگذاشت اما همه آن را با عنوان «مارکسیسم غربی» می‌شناسند که متفاوت با مارکسیسم شرقی است که در انترناسیونال سوم و تئوریسین‌های آن دیده می‌شود. بسیاری از رهبران بلشویک مثل زینوویف و کامنف و… لوکاچ را به خاطر سویه‌های نوآورانه‌ای که در «تاریخ و آگاهی طبقاتی» وجود داشت محکوم کردند و او را پروفسور نامیدند و گفتند ما احتیاجی به پروفسور نداریم. یادمان باشد همه کسانی که بعدها در مارکسیسم غربی مطرح شدند حتی اعضای مکتب فرانکفورت همگی سری در آثار لوکاچ داشتند. لوکاچ راهنمای آنها بود برای اینکه بتوانند طور دیگری بیندیشند. و باز یادمان باشد که پیش از اینکه یادداشت‌های پاریس مارکس منتشر شود، این لوکاچ است که موضوع چیزانگاری یا شی‌وارگی را ابداع می‌کند و از مسئله‌ای حرف می‌زند که بعدها معلوم می‌شود با نظریات مارکس مشابهت تام داشته است. نوآوری‌های لوکاچ در نقد ادبی هم کم نیست اما همان‌طور که خودتان هم اشاره کردید ویژگی کلاسیک بودن در او کاملا برجسته است و آن ویژگی برای او به یک عادت ذهنی در مورد رئالیسم تبدیل می‌شود. پس اگر بخواهیم کلاسیسیسم را در مقابل رومانتیسیسم بگذاریم، لوکاچ کاملا به کلاسیسیسم نزدیک است و توماس مان هم همین‌گونه است. نوآوری‌های توماس مان در «کوه جادو» یا «مرگ در ونیز» کم نیست و از‌نظر فرمی نوآروی‌های زیادی در آثار او دیده می‌شود و می‌دانیم که او ستاینده جیمز جویس بود و رمانِ ضدرمان جویس را خیلی دوست داشت و دلش می‌خواست در این نوع فرم دست به آزمایش‌گری‌هایی بزند. از این‌رو توماس مان و لوکاچ به رغم اینکه تاکید زیادی بر کلاسیسیسم داشتند درعین‌حال با ساختارهای نو کاملا آشنا بودند و ابداع‌های نویی در کارشان داشتند.

• لوکاچ همیشه تاکید زیادی بر رئالیسم داشت و آیا موافقید که یکی از دلایل علاقه او به توماس مان هم رئالیسم آثار او است؟

* بله، همین‌طور است. در این سلسله جستارها آنچه نظر ستایش لوکاچ را نسبت به توماس مان برمی‌انگیزد تعهد این نویسنده نسبت به واقعیت است. در مقاله «فرانتس کافکا یا توماس مان» می‌بینیم که لوکاچ به درستی می‌گوید که کافکا نوآوری خاصی در فرم ندارد و کاملا رئالیستی می‌نویسد اما نقد لوکاچ به کافکا این است که می‌گوید کافکا رابطه انسان را با واقعیت قطع می‌کند و انسان در فراسوی نفس یا خویشتن خویش واقعیتی ندارد. در داستان‌های او انسان فقط در حالات ذهنی خودش وجود دارد و در آن انحلال پیدا می‌کند. واقعیت به آشوبی درهم گوریده و درک‌ناپذیر فرومی‌کاهد. لوکاچ می‌گوید که کافکا انسان را از تاریخ و از زمانش محروم می‌کند و او را به صورت یک ذات بی‌زمان و بی‌تاریخ و بی‌عینیت درمی‌آورد که می‌تواند در ابد و ازل به یک شکل باقی بماند. ژوزف‌ک کافکا در هر زمانه‌ای می‌تواند وجود داشته باشد و حالا ما در عصر خودمان تعبیر می‌کنیم که این دورانِ بوروکراسی و دیوان‌سالاری است. ولی در داستان کافکا این انسان اسیر دست نیروهایی است که خارج از قدرت و اراده او قرار دارند. البته حق این است که در عین حال کافکا چیزهایی را پیشاپیش پیش‌بینی کرد که الحق شگفت‌آور است. برای نمونه در فصل کلیسای رمان مشهور او «محاکمه» به این تکه برمی‌خوریم:
…ک سرش را تکان داد و گفت: «با این عقیده موافق نیستم چون اگر جانب این عقیده را بگیرم، باید هرآنچه را که دربان می‌گوید حقیقی بیانگاریم…» کشیش گفت: «نه، نباید همه‌چیز را حقیقی بیانگاریم، بلکه فقط باید آن را ضروری تلقی کنیم.» ک پاسخ داد: «‌عقیده‌ غم‌انگیزی است: دروغ به نظم جهانی تبدیل می‌شود.» و آیا وضع کنونی بشر جز این است: دروغ به نظم جهانی مبدل شده است. ولی آیا راه گریزی از این ‌هزار دالان دروغ و فریب و ستم وجود ندارد؟ نکته در اینجاست.

• لوکاچ در مقاله «فرانتس کافکا یا توماس مان» رئالیسم را فقط سبکی میان سبک‌های دیگر نمی‌داند بلکه آن را شالوده ادبیات می‌نامد. او حتی در مورد آثار کافکا می‌گوید که نامحتمل‌ترین و خیال‌‌پردازانه‌ترین گفته‌ها به نیروی جزییاتِ توصیفی واقعی به‌نظر می‌رسد و بدون این رئالیسم در توصیف جزییات، روایت‌های کافکا از سرنوشتِ شبح‌گون زندگی بشر تنها به یک موعظه می‌ماند و نه کابوس ستم‌کاری جهان معاصر. او از روندی دیالکتیکی در روایت کافکا حرف می‌زند که در این روند رئالیسمِ بیان جزییات، واقعیت توصیف‌شده را نفی می‌کند و این همان کنش و واکنش یا تنشی است که در داستان‌های کافکا وجود دارد. بحث لوکاچ در مورد رئالیسم درآثار کافکا قابل توجه است چراکه معمولا از رئالیسم در داستان‌های کافکا کم‌تر صحبت می‌شود.

* دقیقا. اغلب این‌طور عنوان شده که نوآوری کافکا در فرم داستان‌های او است درحالی‌که آنچه در کافکا اهمیت دارد، به‌قول هدایت، در «پیام کافکا» است. کافکا از ابزارهایی در نوشتن استفاده می‌کند که ابزارهای رئالیستی هستند. ما کافکا را با جویس و حتی با پروست، که چندان بیرون از ساختارهای رئالیستی روایت نمی‌کند، نمی‌توانیم بسنجیم. برهم زدن زمان‌ها را که در آثار جویس وجود دارد در آثار کافکا نمی‌توانیم بیابیم. از این‌نظر همان‌طور که گفتید اشاره لوکاچ به این که کافکا اساسا با دیدی رئالیستی داستان می‌نویسد نکته جالبی است.

• مسئله‌ای که لوکاچ در قالب پرسش کافکا یا توماس مان مطرح می‌کند مسئله جالبی است. کافکا چهره‌ای یگانه در ادبیات جهانی است و اگرچه شاید بیش از هر نویسنده دیگری تقلیدناپذیر باشد اما با این‌حال یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان قرن بیستم ادبیات جهانی است. جایگاه کافکا به گونه‌ای است که انگار نمی‌توان به نقد آثارش پرداخت اما لوکاچ با آگاهی از اهمیت کافکا به نقد او می‌پردازد و این پرسش را پیش می‌کشد که کافکا یا توماس مان؟

* کافکا بی‌تردید یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان قرن بیستم است. فضای کافکایی یک فضای کاملا واقعی است. شاید اختلافی که در نوع بینش کافکا و لوکاچ وجود دارد این باشد که لوکاچ در انتهای این تونل یک روزنه روشنایی می‌بیند و کافکا آن را نمی‌بیند. یادمان باشد وقتی که لوکاچ در سال ۱۹۵۶ بعد از انقلاب ناکام مجارستان به زندان افتاد، در سلول زندان گفت که حالا می‌فهمم کافکا چه می‌گفت. این جمله بر زبان یکی از باهوش‌ترین، ‌باسوادترین، فرهیخته‌ترین و تربیت‌یافته‌ترین فیلسوفان و منتقدان ادبی قرن بیستم آمده و حرف کمی نیست. در داستان‌های کافکا شما اسیر چنگال چیزی هستید که شاید به‌درستی فقط با کلمه «چیز» بتوان توصیفش کرد چون در بسیاری از مواضع توصیف آن محال است. ما اسیر دست نیروهایی هستیم که برایمان شناخته شده نیستند و انگار این نیروها در ماورای هستی ما قرار دارند. اما لوکاچ فقط یک امید داشت، امید به اینکه بتوان از چنگ چنین شرایطی رست. شاید دنیایی که کافکا در آن دوران وصف می‌کرد و لوکاچ اصرار داشت که کافکا از این حد فراتر برود و روزنه امیدی نشان دهد، در زمان حاضر بیش از هر زمان دیگری واجد معنا باشد. اما با این‌حال در سراسر همین مقاله همدلی لوکاچ را با کافکا می‌بینیم. لوکاچ تردیدی ندارد که کافکا نویسنده بزرگی است و اتفاقا این دوشاخگی که لوکاچ مطرح می‌کند و می‌پرسد که کافکا یا توماس مان، به این معناست که این دو را هم‌تراز هم می‌داند و بعد می‌پرسد کدام‌یک از این‌ها. طبیعی است که لوکاچی که عضو حزب کمونیست است طرف کسی را می‌گیرد که یک راه گریز از این جهنم متصور است و او توماس مان است.

• به رابطه لوکاچ و توماس مان برگردیم. این دو به لحاظ سیاسی و ایدئولوژیک اختلافات زیادی با هم دارند اما همان‌طور که بحثش را کردیم لوکاچ به دلایل مختلف و از جمله به خاطر تعهد توماس مان به واقعیت و رئالیسم علاقه زیادی به داستان‌های مان دارد. از این‌نظر رابطه میان لوکاچ و توماس مان یادآور رابطه مارکس و انگلس است. این‌طور نیست؟

* اشاره خوبی کردید و رابطه لوکاچ و توماس مان را دقیقا می‌توان با رابطه مارکس و انگلس با بالزاک مقایسه کرد. هم مارکس و هم لوکاچ، که مارکس‌شناس بزرگی است،‌ بر این باورند که مهم نیست نویسنده در موضع‌گیری‌های سیاسی‌اش چگونه رفتار می‌کند بلکه مهم این است که او در اثر ادبی‌اش چه موضعی را بر آفتاب می‌افکند. این نکته ظریفی است که بسیاری از مارکسیست‌ها و به‌خصوص مارکسیست‌های وطنی یا به عبارتی شبه‌منتقدان چپ ما همواره نادیده می‌گرفتند. آنها توجه نمی‌کردند که موضع سیاسی یک نویسنده می‌تواند موضعی ارتجاعی باشد ولی همین نویسنده می‌تواند در اثرش یک جهت‌گیری کاملا مترقی به دست دهد. این کاملا امکان‌پذیر است چون نویسنده هم مثل هر انسان دیگری در جامعه زندگی می‌کند و در جامعه قطعا تناقض‌هایی وجود دارد و امکان ندارد کسی از این تناقض‌ها به دور باشد. نویسنده مانند تمثیل درختی است که باد به آن می‌وزد و ما فکر می‌کنیم که برگ‌ها خودشان تکان می‌خورند حال آنکه این باد است که برگ‌ها را تکان می‌دهد. نویسنده در بسیاری موارد شکل «نویسا» دارد و نه نویسنده، یعنی کسی است که به واسطه مسایل و کشاکش‌های اصلی جامعه نویسانده می‌شود، انگار خودش اختیار ندارد. به همین دلیل است که توماس مانِِ وفادار به آرمان‌های بورژوایی، می‌تواند از آرمان‌های مترقی در عصری سخن بگوید که بورژوازی به حالت گندیدگی افتاده و در انتهای کارش در آلمان به فاشیسم و نازیسم رسیده و برای نجات خودش به بزرگترین عوام‌فریبان تاریخ و به مشتی لمپن روی آورده است. یکی از عواملی که توماس مان را از نازیسم رویگردان کرد نمایش‌های نازیسم بود، نمایش‌های عنیفی که با آنچه او از فرهنگ بورژوایی می‌شناخت تناقض داشت. با این اوصاف دقیقا می‌توان یک حالت توازی میان نسبت لوکاچ با توماس مان و نسبت مارکس و انگلس با بالزاک سلطنت‌طلب لژیتیمیست قایل شد.

• ادبیات آلمانی‌زبان در دهه‌های ابتدایی قرن بیستم پیوندی عمیق و گسترده با تاریخ و اجتماع دارد و در داستان‌های برخی از نویسندگان آلمانی و از جمله توماس مان می‌توان نشانه‌های فاجعه و ظهور هیتلر را پیش از وقوع فاجعه دید. به سنت درخشان ادبیات و هنر در آلمان اشاره کردید اما به‌نظر می‌رسد که این سنت درخشان در قرن بیستم نتوانست تاثیری بر سیر وقایع سیاسی بگذارد.

* به طور کلی ادبیات در هیچ جای دنیا نمی‌تواند مانع یک جریان سیاسی-اجتماعی ارتجاعی باشد. ولی ادبیات و هنر می‌توانند مثل موش‌هایی که در کشتی طوفان را زودتر از همه حدس می‌زنند، طوفان را پیش از وقوع بفهمند و به‌اصطلاح فرکانس‌های طوفانی را ثبت کنند. نویسنده و هنرمند شاخک‌های تیزی دارند که ارتعاش‌های اجتماعی را ضبط می‌کنند. همیشه در ادبیات داستانی و حتی در نقاشی و هنرهای تجسمی جلوه‌هایی از این پیش‌نگری‌ها را می‌توان دید. همان‌طور که گفتید مثلا در مورد فاشیسم این پیش‌نگری‌ها را می‌توان در داستان‌های آلمانی دید. این نویسندگان نشان داده‌اند که عصری در حال به سر رسیدن است و عصر تازه‌ای که لزوما هم عصر درخشانی نیست در حال سربرآوردن است. کاری که نویسنده می‌کند ثبت و ضبط ارتعاش‌‌هایی است که برای آدم‌های معمولی قابل درک نیست. آن هم به این دلیل که نویسنده و هنرمند حساسیت‌های بسیار ظریفی دارد که آدمی معمولی فاقد آن است. حساسیت‌های یک شاعر را حتی یک متفکر هم ندارد. این فروغ فرخزاد است که از کاشتن بمب در باغچه‌ها سخن می‌گوید پیش از آنکه در سال ۱٣۴۹ واقعه سیاهکل شکل بگیرد. خیلی از آثار هنری و ادبی ما در همان دوران نشانه‌هایی را بازتاب می‌دادند که هیچ متفکر و تحلیل‌گری آنها را نمی‌دید. اسب‌های سرکش و طاغی نقاشی‌های منصور قندریز نشانه‌های دیگر رخداد سال ۴۹‌اند. اگر در آن سال‌ها به این متفکران می‌گفتید که چنین عصری در حال سربرآوردن است به شما پوزخند می‌زدند و این حرف‌ها را وهم و خیال می‌دانستند. اما با این‌حال ادبیات و هنر هرگز نمی‌تواند جلوی یک واقعه سیاسی را بگیرد. مثلا «گرنیکا»ی پیکاسو عمق یک فاجعه بزرگ بشری را نشان می‌دهد، این اثر جاودانه است اما از هیچ‌چیزی جلوگیری نمی‌کند. انگار وظیفه هنرمند و نویسنده این است که این فجایع را ضبط کند همان‌طور که شادی‌ها را هم ضبط می‌کند. اما نویسنده بیشتر به سراغ تناقض‌های جامعه می‌رود چون خودش هم حاصل همین تناقض‌های اجتماعی است و معمولا نویسنده‌ای که به خودش مهار نمی‌زند و خودش را سانسور نمی‌کند این تناقض‌ها را راحت‌تر بیرون می‌ریزد.

• به ادبیات دهه چهل و پنجاه ایران اشاره کردید، ادبیاتی که ارتباطی معنادار با اجتماع داشت و در برخی از آثار آن دوران می‌توان تصویری از آن زمانه به دست آورد. اما در ادبیات سال‌های اخیر ایران به سختی‌ می‌توان اثری پیدا کرد که تصویری از زمانه ارایه کرده باشد و به‌عبارتی انگار ارتباط ادبیات ما با اجتماع و تناقض‌های اجتماعی مختل شده است. به‌نظرتان چرا این اتفاق افتاده است؟ آیا این مسئله مختص به ادبیات ماست یا اینکه ادبیات را هم باید بخشی از جامعه‌ای دانست که دچار نوعی سردرگمی شده است…

* ادبیات داستانی ما فاقد یک سنت قدرتمند نویسندگی است. یادمان باشد کسی مثل توماس مان بر یک سنت درازآهنگ ادبی تکیه دارد که آبشخور و خاستگاه اصلی‌اش چهره برجسته‌ای مثل گوته است. در دنیای مدرن ما هیچ سنت نیرومندی که بتوانیم بر آن تکیه کنیم و این سنت را نسل به نسل منتقل کنیم نداشته‌ایم. در حالی که داستان‌نویسی انگلیسی سنت درخشانی دارد که نویسندگانش می‌توانند بر آن تکیه کنند؛ سنتی که دیکنز، جورج الیوت، هنری جیمز، جوزف کانراد، دی‌اچ لارنس، جین آستین و دیگران را دارد. یا مثلا سنت ادبی فرانسوی بالزاک و فلوبر و زولا و استاندال و موپاسان و دیگران را دارد و بر این سنت تکیه می‌کند. یا سنت روسی داستان‌نویسی تولستوی و داستایفسکی و لرمانتف و تورگینف و دیگرها را. سنت ضعیف و هنوز نوباوه‌ نویسندگی ما به‌خصوص در قرن بیستم تابع آن چیزی بوده که در غرب جریان داشته و بخشی از آن، عمدتا از ۱٣۲۰ به بعد، حاصل فعل‌وانفعلاتی بوده که در شوروی اتفاق می‌افتاد. و بعد یک جریان ادبیات امریکایی بعد از بیست‌وهشت مرداد در اینجا پدید می‌آید. یعنی ما دائما تابع یک سری المان‌های حاکم بر جهان آن دوران بوده‌ایم. در این بین شاید به طور مشخص از سه نویسنده بتوانیم نام ببریم که معمولا تحت‌تاثیر این جریان‌ها نمی‌نوشتند: هدایت، بهرام صادقی و غلامحسین ساعدی. این سه، خودجوش و از بطن خودشان و تجربیاتشان داستان می‌نوشتند و در آثارشان تقلید نکردن و پیروی نکردن را می‌توانیم ببینیم. در حالی که تقلید را می‌توان در کار احمد محمود دید. «همسایه‌ها» دقیقا یک گرته‌برداری از «پابرهنه‌ها»ی استانکو است، چنانچه در کار علی‌اشرف درویشیان نیز همین تقلید دیده می‌شود و «سال‌های ابری» نیز گرته‌برداری از «پابرهنه‌ها» است. یا دیگرانی که از جهتی دیگر از فاکنر، همینگوی یا از امثال گرترود استاین تقلید می‌کردند. از این‌رو نویسندگی در ایران هنوز سنت‌ خودش را پیدا نکرده و به اصطلاح به قول منتقد بزرگ انگلیسی اف.آر.لی‌وس فاقد یک «سنت بزرگ» است و ما همچنان در دوره‌ گذار به سر می‌بریم. اما نکته‌ای که گفتید درست است. ما در دوره‌ای، آل‌احمد را داشته‌ایم، که البته کاملا جدا از عقاید سیاسی و اجتماعی‌اش، داستان‌هایی می‌نویسد که تصویری از زمانه‌شان هستند. آل‌احمد یکی از برجسته‌ترین چهره‌هایی است که نگاه به پایین دارد. در حال حاضر تصور اثری مثل «نفرین زمین» یا «مدیر مدرسه» از محالات است. منظورم آثاری است که نگرش به پایین داشته باشند و همه‌چیز را در فضاهای تنگ و پاستوریزه آپارتمانی و گلخانه‌ای سلول خودشان محدود نکنند. آل‌احمد برخلاف نویسندگان و شاعران امروزی ما فکر نمی‌کرد که من اگر در سلول خودم باشم می‌توانم فرم‌آفرینی و سبک‌آفرینی کنم و با ایجاد تفاوت از دیگران جاودانه شوم! موافقم که امروز نویسنده ایرانی نمی‌تواند آیینه جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند باشد و به عبارتی نویسنده ما دیگر فرزند عصرش نیست. ما می‌توانیم بگوییم که از طریق بالزاک یا توماس مان یا کافکا یا همینگوی یا فاکنر یا کانراد یک عصر را شناخته‌ایم اما آیا ما از طریق آثار نویسندگان سال‌های اخیرمان می‌توانیم بگوییم که حتی گوشه‌ای از یک عصر را شناخته‌ایم؟ به قول شما ادبیات ما هم جزیی است از کلی بزرگ‌تر، کلی که زندگی‌اش تابع رانت و سلبریتی بودن و برندسازی و ثروتمند شدن و موفق بودن به هر قیمت است. تابع دیده شدن و مشهور شدن و بر مصطبه‌ قدرت و ثروت نشستن بدون هیچ نوع زحمت و کوششی است. مقتضای این نوع زیست انگلی یقین بدانید که نوعی «آپاتی» و «به من چه» و «لابد تهیدستان و له‌شدگان ژن و وجودش را نداشته‌اند ثروتمند شوند» است. همین مسایل و دیدگاه‌های معوج و انسان‌ستیزانه در ادبیات ما هم دیده می‌شود. ادبیاتی که انعکاس دوران نیست و فردا نمی‌توانیم بگوییم که ما تناقض‌ها و انحطاط‌های یک عصر را براساس آثار ادبی‌اش شناخته‌ایم. فکر این که در حال حاضر آثاری مثل «مدیر مدرسه» آل‌احمد، «ترس و لرز» ساعدی یا «سنگر و قمقمه‌های خالی» بهرام صادقی، «شازده احتجاب» گلشیری یا حتی برخی داستان‌های کوتاه دهه‌ پنجاه دولت‌آبادی آفریده شود به یک شوخی تلخ شبیه است. «بوف کور» برای شرایط امروز ما امری بسیار بعید است. داستان‌های امروزی ما بازتابی از عصرشان نیستند و البته شعر ما هم همین‌طور است. شعر کسانی مثل فروغ فرخزاد و شاملو و اخوان‌ثالث و آتشی بازتابی از یک عصرند اما در شعر امروز ما چنین چیزی وجود ندارد. نویسندگان و شاعران امروز ما در تارهای واژگانی که خودشان به دور خودشان تنیده‌اند گرفتار آمده و له شده‌اند و بی‌گمان حق انسان معاصر ایرانی را ادا نمی‌کنند.

Viewing all 6931 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>